الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَـٰکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ‎﴿الأحزاب: ٤٠﴾‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ‎﴿١﴾‏ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ‎﴿٢﴾‏ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ‎﴿٣﴾‏ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ‎﴿٤﴾‏ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ‎﴿٥﴾‏ کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَىٰ ‎﴿٦﴾‏  أَن رَّآهُ اسْتَغْنَىٰ ‎﴿٧﴾‏ إِنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ الرُّجْعَىٰ ‎﴿٨﴾‏ أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَىٰ ‎﴿٩﴾‏ عَبْدًا إِذَا صَلَّىٰ ‎﴿١٠﴾‏ أَرَأَیْتَ إِن کَانَ عَلَى الْهُدَىٰ ‎﴿١١﴾‏ أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَىٰ ‎﴿١٢﴾‏ أَرَأَیْتَ إِن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ‎﴿١٣﴾‏ أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَىٰ ‎﴿١٤﴾‏ کَلَّا لَئِن لَّمْ یَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَةِ ‎﴿١٥﴾‏ نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ ‎﴿١٦﴾‏ فَلْیَدْعُ نَادِیَهُ ‎﴿١٧﴾‏ سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ ‎﴿١٨﴾‏ کَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِب ۩ ‎﴿١٩﴾‏

 

 

بیانات مقام معظم رهبری مد ظله العالی بمناسبت عید سعید مبعث در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی، ۱۴۰۱/۱۱/۲۹

بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

تبریک عرض میکنم عید سعید مبعث را به شما حضّار محترمی که اینجا تشریف دارید، به همه‌ی ملّت ایران، به همه‌‌ی مسلمانان جهان و به همه‌ی حق‌طلبان عالم که اگر ندای بعثت به گوش دل حق‌طلبان عالم برسد، قطعاً مجذوب آن خواهند بود.
 

با محاسبه‌ای که انسان میکند این‌جور به ‌دست می‌آید که بعثت نبیّ اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بزرگ‌ترین هدیه‌ای است که خداوند متعال به مجموع بشریّت عنایت کرده. هدایای الهی که خب «وَ اِن تَعُدّوا نِعمَةَ اللَهِ لا تُحصوها»،(۲) امّا هیچ نعمتی، هیچ هدیه‌ای به عظمت و وزانت بعثت نبیّ اکرم نیست. علّت هم این است که بعثت حامل گنجینه‌هایی است برای بشر که این گنجینه‌ها تمام‌نشدنی است. بشر ممکن است از این گنجینه‌ها استفاده کند، ممکن است استفاده نکند لکن این گنجینه‌های عظیمی که بعثت برای بشریّت آورده، در اختیار او است؛ این گنجینه‌ها میتواند سعادت بشر را در زندگی خودش، در همین زندگی دنیا ــ تا قبل از آخرت ــ تأمین کند. انسان با محاسبه میتواند به این مطلب برسد. حالا این گنجینه‌ها چه چیزهایی است؟

در درجه‌ی اوّل توحید. توحید، همان گنجینه‌ای است که هیچ چیزی به وزانت و اهمّیّت آن نمیرسد. چون عبودیّت خدا بشر را از بردگی و بندگی دیگران خلاص میکند. گرفتاری بشر این است دیگر؛ گرفتاری بشر، اسیر بودن در چنگ دیگران است؛ در طول تاریخ هم همین بوده؛ این با بندگی خدا از بین میرود. اگر چنانچه انسان به معنای واقعی کلمه بنده‌ی خدا باشد و به معنای واقعی کلمه به توحید که نفی عبودیّت غیر خدا است تمسّک کند، از بندگی دیگران خلاص میشود؛ و از این چیزهایی که در تاریخ دیده‌اید، شنیده‌اید؛ قتلها، ظلمها، کشتارها، جنگها و امثال اینها. این یکی از هدایای بعثت است.

 

تزکیه یک هدیه‌ی دیگر است. «یُزَکّیهِم»(۳) که در واقع تزکیه داروی رهایی بشر از فساد است. انواع فسادهای اخلاقی را تزکیه است که از جامعه‌ی بشری و از وجود بشر و از دل انسان میزداید و پاک میکند.

 

تعلیم کتاب یکی [دیگر] از هدایا است؛ وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتاب؛(۴) تعلیم کتاب. تعلیم کتاب یعنی زندگی را تحت اداره‌ی هدایتِ الهی قرار دادن. خدا که مالک و خالق و ربّ همه‌ی اشیاء است، یک راهی را برای زندگی انسان معیّن کرده تا انسان این راه را برود؛ تعلیمِ کتاب این است. و حکمت: یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة؛(۵) یعنی جامعه با عقل، با حکمت، با خردمندی، با فرزانگی اداره بشود. ببینید، اینها همه هدیه‌ها و آورده‌های بعثت خاتم‌الانبیا است. البتّه بعضی از اینها یا بسیاری از اصول اینها به دیگرِ پیغمبران شبیهند، شریکند، منتها خب این، نوع کامل آن است.

یک هدیه‌ی دیگر، که واقعاً گنجینه‌ای است و جزو گنجینه‌هایی است که در بعثت وجود دارد، تعلیم استقامت است که استقامت، راز و رمز رسیدن به مقصود است. شما هر مقصودی دارید ــ مقصود دنیوی، مقصود اخروی ــ با ایستادگی، با استقامت، با پیگیری ممکن است به آن برسید؛ بدون آن نمیشود به این رسید. فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک‌؛(۶) قرآن این [دستور] را به ما داده، بعثت این گنجینه را در اختیار ما گذاشته؛ یاد بگیریم و بدانیم باید چه‌کار بکنیم.

گنجینه‌ی بی‌نظیر قسط، عدالتِ بدون تبعیض، چه در زمینه‌ی مسائل اقتصادی، چه در زمینه‌ی مسائل بشری و به طور کلّی عدالت اجتماعی؛ این هم یکی از گنجینه‌هایی است که بعثت به ما داده. زندگی را با «قسط» مدیریّت کنید. لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۷) خود بشر بتواند زندگی‌اش را با قسط اداره کند؛ اصلاً پیغمبرها آمده‌اند تا بشر را در این راه‌ قرار بدهند، یادش بدهند.

یکی از گنجینه‌های بسیار مهمّی که متأسّفانه مورد توجّه قرار نمیگیرد، سخت بودن و غیر قابل نفوذ بودن در مقابل بدخواهان است. یکی از ضربه‌هایی که جوامع بشری میخورند، از ناحیه‌ی نفوذ دشمنانشان است، که این در آیه‌ی «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» وجود دارد. «اَشِدّاء» به معنای شدّت عمل نیست. «اَشِدّاء» به این معنا که ما در فارسی [به آن] شدّت عمل میگوییم، نیست؛ «اَشِدّاء» یعنی سخت بودن، محکم بودن، غیر قابل نفوذ بودن؛ این معنای «اَشِدّاء» است. اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار؛ نگذارید در جامعه‌ی شما نفوذ پیدا کنند. معنای نفوذ دشمن، نفوذ بیگانه و بدخواه این است که شما از خودتان اختیاری ندارید؛ او می‌آید و در جامعه‌ی شما، مثل انسان بی‌هوشی که هرچه میخواهند به او تزریق میکنند، تصرّف میکند. شما میتوانید با اختیار خودتان ارتباطات خوب، مرتّب، منظّم، منطقی، عاقلانه داشته باشید؛ این خوب است.

یا مهربانی و محبّت و صفا و صمیمیّتِ بین افراد جامعه. این «رُحَمآءُ بَینَهُم»(۸) هم یکی از همان گنجینه‌ها است، که زندگی در جامعه با رحم و مروّت و مانند اینها [همراه باشد].

یا انسان از طغیانگران و اشرارِ عالم کناره بگیرد، با آنها همراهی نکند: اِجتَنِبُوا الطّاغوت؛(۹) که اجتناب از طاغوت در قرآن به ما تعلیم داده شده؛ این یکی از همان گنجینه‌ها است که همیشه میشود از آن استفاده کرد و زندگی را درست حرکت داد.

یا رها شدن از زنجیر جهل و تعصّب و جُمود و توقّف و مانند اینها: وَ یَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَ الاَغلالَ الَّتی‌ کانَت عَلَیهِم.(۱۰) هزاران گنجینه‌ی ممتاز از این قبیل در قرآن هست؛ در تعلیم اسلام هست، در بعثت هست؛ اینها را بعثت به ما داده و برای ما آورده.

بعضی از ما مسلمانها این گنجینه‌ها را اصلاً نمی‌شناسیم؛‌ بعضی از ما آن را انکار میکنیم، کفران میکنیم این هدیه‌های عظیم الهی را؛ بعضی از ما به آنها افتخار میکنیم منتها عمل نمیکنیم؛ این[جوری] است دیگر. نتیجه چه میشود؟ نتیجه این است که دنیای اسلام دچار تفرقه، دچار عقب‌ماندگی، دچار ضعف علمی و عملی میشود؛ نتیجه‌اش این است. در یک دوره‌ای مسلمانها با عمل کردن نصفه‌نیمه به این گنجینه‌های عظیم ــ نه عمل کردن کامل ــ توانستند بزرگ‌ترین تمدّنهای زمان خودشان را ایجاد کنند، تولید کنند؛ در قرن سوم و چهارم هجری [قمری]، در همه‌ی دنیا، روی کره‌ی زمین هیچ حکومتی، هیچ قدرتی، هیچ ملّتی به پیشرفتگی امّت اسلامی نبود، وجود نداشت؛ با اینکه میدانیم آن وقت هم نصفه‌نیمه عمل میشد؛ افرادی که سرِ کار بودند، افراد درستی، افراد مطلوب و کاملی نبودند امّا همان هم تأثیر داشت. ما میتوانیم با رجوع به این گنجینه‌های هدیه‌‌شده‌ی از سوی بعثت به خودمان، ضعفهای دنیای اسلام را برطرف کنیم؛ چه آن گنجینه‌هایی که مربوط به معارف اسلامی است، چه آنهایی که مربوط به احکام اسلامی است، چه آنهایی که مربوط به اخلاق اسلامی است. این[جوری] است.

یک مورد مسئله‌ی فلسطین است که باز امروز یکی از مسائل مهمّ ما این مسئله است. یک ملّت، یک کشور به طور کامل در قبضه‌ی انسانهای وحشی، خبیث، شرور ــ نه انسانهای عادی ــ قرار گرفته، دنیای اسلام هم نگاه میکند، تماشا میکند! یعنی واقعاً به ملّت فلسطین در زمین خودشان، در خانه‌ی خودشان ــ آنهایی که حالا مانده‌اند و اخراجشان نکرده‌اند ــ روزبه‌روز دارد ظلم میشود. جلوی چشم دنیای اسلام هر روز یک گوشه‌ای را خراب میکنند، یک شهرک صهیونیستی میسازند؛ این‌همه حکومتهای اسلامی با این ثروتی که در دنیای اسلام هست، با این توانایی‌هایی که در مجموع دنیای اسلام دارد، [دارند] نگاه میکنند و این دارد اتّفاق می‌افتد؛ و سالهای متمادی است که جلوی چشم همه‌ی عالم دارد این‌جور به یک ملّتی ظلم میشود. این به خود دنیای اسلام هم ضربه زده؛ یعنی همین که دولتهای اسلامی و کشورهای اسلامی در مقابل یک چنین تجاوزی ــ که این تجاوز به خودشان هست، تجاوز به امّت اسلامی است ــ سکوت کرده‌اند و در مواردی، بخصوص در این اواخر متأسّفانه با آن همراهی کرده‌اند، این کشورها را هم تضعیف کرده، این وضعیّت را برایشان پیش آورده و دشمن را بر اینها مسلّط کرده.

امروز کشورهای پیشرفته‌ی دنیا، قدرتهای دنیا برای خودشان حق قائلند که در کشورهای اسلامی دخالت کنند؛ می‌آیند دخالت میکنند؛ آمریکا یک جور، فرانسه یک جور، آن یکی یک جور. در کشورهای اسلامی دخالت میکنند، برای خودشان [هم] برای این کار حق قائلند! در اداره‌ی کشورهای خودشان درمانده‌اند، مشکلات خودشان را در کشورهای خودشان نتوانسته‌اند حل کنند، میخواهند بیایند کشورهای اسلامی را تصرّف کنند و به ادّعای خودشان مشکلات اینها را حل کنند! خب این به همان معنای ضعف دنیای اسلام و ضعف دولتهای اسلامی به ‌خاطر قضیّه‌ی فلسطین است.

اگر در قضیّه‌ی فلسطین از روز اوّل، دولتهای اسلامی محکم می‌ایستادند و مقاومت میکردند، قطعاً امروز وضعِ منطقه‌ی غرب آسیا، منطقه‌ی ما، وضع دیگری بود؛ امروز ما قدرتمندتر بودیم، متّحدتر بودیم و از جهات گوناگون، امروز وضعمان بهتر بود. همان وقت خیرخواهان میگفتند، از جمله علمای بزرگ نجف. علمای بزرگ نجف در این قضیّه‌ی فلسطین و غصب فلسطین و مانند اینها نامه‌ها نوشتند، اظهارات کردند، خطابه‌ها خواندند؛ و بعضی از عناصر دلسوز و کسانی که واقعاً دلسوز بودند. شاعر عرب شعری گفته: 

لئن أضعتم فلسطیناً فعیشکمُ

طول الحیاة مضاضاتٌ و آلامُ


راست گفته؛ اگر فلسطین را رها کنید، خودتان در طول زمانه دچار آلام و رنجها و مانند اینها خواهید بود. اگر از روز اوّل ما وارد میشدیم [وضعمان بهتر بود].

حالا امروز جمهوری اسلامی حرف دل مسلمانان مظلومِ فلسطین را صریح و علنی بیان میکند. ما ملاحظه‌ی هیچ‌‌کس را نمیکنیم، حقیقت را با صدای بلند بیان میکنیم: از ملّت فلسطین حمایت میکنیم، دفاع میکنیم، میگوییم هم که دفاع میکنیم؛ به هر طریقی بتوانیم از ملّت فلسطین دفاع میکنیم. همین موجب شده دشمنان متمرکز بشوند و ایران‌هراسی راه بیندازند و آن کسانی که خودشان هم موظّفند که لااقل به اندازه‌ی ما به فلسطین کمک کنند، با آنها هم‌صدا بشوند در مورد ایران‌هراسی.

راهِ‌حلّ همه‌ی این مشکلات، برگشت به اسلام است؛ اتّحاد ملّتهای اسلامی، همدلی ملّتهای اسلامی، همکاری دولتهای اسلامی به معنای واقعی کلمه نه به شکل صوری؛ به معنای واقعی کلمه همکاری کنند، همدلی کنند؛ و همه‌ی اجزای امّت اسلامی احتیاج دارند به اینکه با هم همکاری کنند. مشکلات پیش می‌آید. الان شما ملاحظه کنید این زلزله‌ی ویرانگری که در سوریه و در ترکیه پیش آمده، خب این یک حادثه‌ی سختی است؛ این مربوط به همه‌ی مسلمین است؛ یعنی واقعاً همه باید از یک چنین چیزهایی احساس درد کنند، احساس رنج کنند؛ منتها این در مقابل مسائل سیاسی مثل مسئله‌ی فلسطین، مثل دخالتهای آمریکا در کشورهای مختلف منطقه، در سوریه، در جاهای دیگر چیز کوچکی است، امّا در عین حال حادثه‌ی مهمّی است.

امیدواریم خدای متعال کمک کند، همه‌ی ما بتوانیم از بعثت به معنای واقعی کلمه استفاده کنیم و مبعث پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به معنای حقیقی کلمه عید دنیای اسلام و امّت اسلامی قرار بدهیم؛ خداوند ما را در این راه یاری کند. درجات امام بزرگوار ما را که این راه را او به ما نشان داد، او ما را در این راه حرکت داد، عالی کند و شهدای گران‌قدر ما را با شهدای صدر اسلام ان‌شاءالله محشور کند.

والسّلام علیکم و رحمةالله و‌ برکاته

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=52025

  • ۰۱/۱۱/۳۰
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۳۹)

وَابْتَلُوا الْیَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَأْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن یَکْبَرُوا ۚ وَمَن کَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ ۖ وَمَن کَانَ فَقِیرًا فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ ۚ وَکَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِیبًا ‎﴿النساء: ٦﴾‏نماهنگ | نوگلان ایران

نماهنگ عیدانه KHAMENEI.IR از لحظات ماندگار و دیده‌نشده مراسم جشن تکلیف دختران در حضور رهبر انقلاب برای نخستین‌بار منتشر میشود.

 

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=52237

فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ ‎﴿النمل: ١٩﴾‏

وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ‎﴿الأحقاف: ١٥﴾‏

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿البقرة: ٢٦٧﴾‏

وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیدًا ‎﴿النساء: ١٣١﴾‏

قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ ‎﴿هود: ٧٣﴾‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿ابراهیم: ١﴾‏

وَقَالَ مُوسَىٰ إِن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿ابراهیم: ٨﴾‏

وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ ‎﴿الحج: ٢٤﴾‏

لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحج: ٦٤﴾‏

وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿لقمان: ١٢﴾‏

لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿لقمان: ٢٦﴾‏

وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿سبإ: ٦﴾‏

یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿فاطر: ١٥﴾‏

لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ‎﴿فصلت: ٤٢﴾‏

وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الشورى: ٢٨﴾‏

الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحدید: ٢٤﴾‏

لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الممتحنة: ٦﴾‏

ذَٰلِکَ بِأَنَّهُ کَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ یَهْدُونَنَا فَکَفَرُوا وَتَوَلَّوا وَّاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿التغابن: ٦﴾‏

وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿البروج: ٨﴾‏

 

نماهنگ | و اکنون پس از سه سال...

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی روز سه شنبه اول فروردین ۱۴۰۲ به مناسبت فرارسیدن سال نو در حرم مطهر ثامن‌الحجج، حضرت علی‌ابن‌موسی‌الرضا (علیه‌السلام) سخنرانی خواهند کرد.

این برنامه با حضور خیل مشتاقان و زائران حرم رضوی از ساعت ۱۵ آغاز شده و در ساعت ۱۶ سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب برگزار خواهد شد. مشروح این برنامه از رسانه KHAMENEI.IR و  شبکه‌های صدا و سیما بصورت زنده پخش میشود.

شایان ذکر است رهبر انقلاب اسلامی در ایام نوروز سه سال گذشته به علت توصیه‌های بهداشتی برای جلوگیری از گسترش بیماری کرونا  به مشهد مقدس سفر نکرده و در روز اول فروردین سالهای ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ به صورت زنده و تلویزیونی با ملت ایران سخن گفته بودند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=52229

 

تحول مسیر تاریخ جهان

یک فصل دیگر در مورد شهید سلیمانی، برکات این شهادت
عظیم است. این شهید عزیز هر وقت گزارشی میداد به ما
-چه گزارش کتبی، چه گزارش شفاهی- از کارهایی که کرده
بود، بنده قلباً و زباناً او را تحسین میکردم امّا امروز در مقابل
آنچه او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه به
وجود آورد، در مقابل او من تعظیم میکنم ... از روح مطهّر
او، از اعماق دل تشکّر میکنیم. 61 کیفیّت شهادت او حجّت
را تمام کرد بر دشمن و بر همه ی بینندگان. 62 در این قضیّه
[ی شهادت شهید سلیمانی و همراهانش] کار بزرگی انجام
گرفت، حادثه ی بزرگی انجام گرفت، انقلابی به وجود آمد که
دنیا را تکان داد، متحوّل کرد و تاریخ را، مسیر تاریخ کشور را،
مسیر تاریخ منطقه را و شاید مسیر تاریخ جهان را -که بعدها
قضاوت خواهد شد- تغییر داد. 63

قهرمان؛ سلیمانی، زندگی، مجاهدتها و حادثه شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بروایت رهبر انقلاب، ص 45

https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=52212

 

باز کردن چشمهای غبار گرفته
شهید سلیمانی چشمهای غبارگرفته را باز کرد با این شهادت.
دشمنان در مقابل عظمت ملت ایران احساس خضوع
کردند؛ ممکن است به رو نیاوردند امّا چاره ای ندارند. آن
دشمنی که سعی میکند این مجاهد عظیم القدر را و این
سردارِ فرماندهِ مبارزه ی با تروریسم را به عنوان یک تروریست
معرّفی کند، آمریکاییهای بی انصاف، آمریکاییهای
درو غگو، آمریکاییهای هَجوگو که واقعا ارزشی برای
حرفهایشان نمی شود قائل شد، اینها سعی می کردند این
جوری عمل کنند. 73

قهرمان؛ سلیمانی، ص 53

 

 

ضربه متقابل به آمریکایی ها
انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را
به خون او و دیگر شهدای حادثه ی دیشب [ترور شهید سلیمانی
در ۱۳ دی ۱۳۹۸] آلودند. شهید سلیمانی چهر ه ی بین المللی
مقاومت است و همه ی دلبستگان مقاومت خونخواه
اویند. 82 جمهوری اسامی ایران هرگز این موضوع را فراموش
نخواهد کرد و قطعاً ضربه ی متقابل را به آمریکاییها خواهد
زد. 83 آنچه در شهادت او اتّفاق افتاد، اوّلین سیلی سختی بود که
به آمریکا زده شد و تا آن زمان، مهمترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت. 84 این یوم الله
تشییع جنازه و شهادت بزرگ شهید عزیز یک طرف قضیّه است.
عکس العمل و واکنش قدرتمندانه ی سپاه [حمله به پایگاه
عین الاسد] طرف دیگر قضیّه است، آن هم در خور تدبّر است،
این ضربه ی به آمریکا بود. البتّه ضربه ی نظامی بود، امّا مهمتر و بالاتر از ضربه ی نظامی، ضربه ی مؤثر حیثیّتی بود، ضربه به هیبت ابرقدرتیِ آمریکا بود... این ضربه با هیچ چیزی جبران نمی شود. 85

غلبه بر هیمنه پوچ استکبار
و اخراجِ آمریکا از منطقه
سیلی سخت تر عبارت است از غلبه ی نرم افزاری بر هیمنه ی
پوچ استکبار؛ این سیلی سخت به آمریکا است که باید زده
بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن ما [با]
همّت، این هیمنه ی استکباری را بشکنند و این سیلی سخت
را به آمریکا بزنند، این یک؛ یکی هم اخراج آمریکا از منطقه
است که این همّت ملتها و سیاستهای مقاومت را می طلبد
که بایستی این کار را انجام بدهند. 86

قاتل و آمر به قتل سلیمانی
باید انتقامشان را پس بدهند
البتّه اینها غیر از انتقام از قاتل است؛ ای هایی که گفتیم،
مربوط به مجموع استکبار و آمریکا است؛ قاتل سلیمانی و
آمر به قتل سلیمانی باید انتقامشان را پس بدهند؛ آن به جای
خودش محفوظ است... هم آمر، هم قاتل بدانند که در هر
زمان ممکن، هر وقت ممکن شد -ما دنبال وقت ممکن
هستیم- باید انتقامشان را پس بدهند. 87 ما هرگز شهادت
شهید سلیمانی را فراموش نخواهیم کرد؛ این را بدانند. حرفی
زدیم در این مورد، پای آن حرف ایستاده ایم. در وقت خودش،
سر جای خودش ان شاءالله انجام خواهد گرفت. 88

همان، ص 60- 63

 

فداکار و نوعدوست
روحیه ی فداکاری و نو عدوستی داشت، یعنی برایش این
ملت و آن ملت و مانند اینها [مطرح] نبود؛ نوعدوست بود.
واقعا حالت فداکاری برای همه داشت. 106 آن خانم
دکتر عراقی، به این دوست ما گفته بود که من سفر اوّل و
دوّمی که آمدم ایران -بعد از رفتن صدّام- به هر ایرانی ای
که میرسیدم، خیال میکردم که این [شخص]، دو برادر من
را که در جنگ کشته شده اند، کشته [است]، با این چشم
نگاه میکردم. و بغض داشتم -حالا دنباله ی حرفش هم این
است- تا اینکه «سلیمانی » را دیدم. وقتی دیدم سلیمانی
آمده و اینجور فداکاری دارد میکند، قضیّه برعکس شد. 107

قهرمان؛ سلیمانی، ص 81

 

مظهرِ تلاش و کارِ خستگ یناپذیر
سنّ شهید سلیمانی حدود شصت سال بود، [امّا] دیدید در
کوه و دشت و بیابان و همه جا چطور مثل جوانها حرکت
میکرد، از هیچ چیز نمیترسید... گاهی اوقات در ۲۴ ساعت،
در یک کشوری به قدری تلاش و فعّالیّت میکرد که آدم از
خواندنش احساس خستگی میکرد که چقدر تلاش و تحرّک
انجام گرفته در ظرف ۲۴ ساعت یا در ظرف ۳۶ ساعت. 108
آن [طور] که ما از نزدیک کار او را دیدیم، واقعاً مظهر تلاش
بود؛ کار خستگی ناپذیر؛ خستگی ناپذیر. گاهی اوقات که
مثلاً به یک کشوری میرفت، برمیگشت و برای ما گزارش
می فرستاد، من وقتی می خواندم این گزارش را، حیرت
می کردم از حجم کار عظیمی که در این مثلاً چند روز اتّفاق
افتاده. من از تعدادی از این گزار شها یک نسخه برداشته ام
برای نگهداریِ پیش خودم؛ روی آن هم نوشته ام که این را من
نگه می دارم برای اینکه در آینده دیده بشود، معلوم بشود که
این مرد چقدر کار انجام می داده. 109 در اوّل سال ۹۸، در سیل
خوزستان، شهید سلیمانی و شهید ابومهدی مهندس، هر دو
در کف میدان حضور داشتند... خود این حضور این دو عزیز،
دو ستاره ی برجسته ی میدان مجاهدت، موجب شد که کسان
زیادی، هم در این طرف، هم در آن طرف به اینها نگاه کنند و
وارد بشوند. 110

قهرمان؛ سلیمانی، ص 85

 

شجاعت همراه با عقلانیّت
کار خستگی ناپذیر. همراه با شجاعت؛ یعنی کاری که کار
معمولی نیست و احتیاج به شجاعت دارد، احتیاج به شهامت
دارد؛ و متّکی به عقلانیّت؛ هم شجاعت، هم عقلانیّت؛ هر دو در
حدّ تحسین برانگیز؛ با تدبیر. هم دشمن را درست می شناخت،
هم ابزارهای دشمن را هم می دانست؛ یعنی این جور نبود
که شهید سلیمانی نداند امکانات دشمن که می شود از آن
امکانات استفاده کند و ضربه بزند چیست؛ امکانات دشمن
را هم کاملاً می شناخت امّا در عین حال با کمال شهامت و
قدرت وارد میدان می شود. از دشمن بیم نداشت و راهِ کار را
با تدبیر انتخاب می کرد. 111 به یک منطقه ای که در محاصره ی
۳۶۰ درجه ای دشمن است، شهید سلیمانی با بالگرد وارد این
منطقه می شود، در محاصره ی کامل دشمن جوانهای خوبی
در آن منطقه هستند که دست تنها هستند، فرمانده ای ندارند،
چشمشان که به حاج قاسم سلیمانی می افتد، جان پیدا
می کنند، روحیه پیدا می کنند، انگیزه پیدا می کنند، محاصره را
از بین می برند و دشمن را متواری می کنند و فراری می کنند. 112
من در جمع بعضی از مسئولین سطح بالای کشور که خود شهید
هم بود هم در حضور خودش، هم در غیاب خودش چند بار
این حرف را زدم که کار را با تدبیر انجام می داد. 113 این شجاعت
و تدبیرِ توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان
سیاست هم همین جور بود... در عرصه ی سیاست هم، هم
شجاع بود، هم با تدبیر بود؛ سخنش اثرگذار بود، قانع کننده بود،
تأثیرگذار بود. 114 در عرصه ی دیپلماسی و بین المللی و مانند
اینها، در منطقه یک فعّالیّت شگفت آوری داشت. 115

همان، ص 84- 85

 

یک مسئله ی اتمی ای و هسته ای در اینجا نهفته است که حضرت رقیه سلام الله علیها در خرابه ی شام بهانه ی دور افتادن از پدرش را می گیرد و غصه ی فراق امام حسین علیه السلام او را به گریه انداخته است؛ و در جوابش یزید و یزیدیان ملعون می گویند خوب شد دیگر که مثل عمه جانت حضرت زینب کبری سلام الله علیها حجابت را هم برداشته ای، و آبنبات و شکلات هم با شادی و پایکوبی به همه تعارف می کنند و زن زندگی آزادی هم به همه می گویند. و بلکه این یزیدیان ملعون قیافه ی حق بجانب هم بخود گرفته اند که ازدواج سفید و حرام لقمگی و حرامزادگی را آن وقتی که باید کاری می کردید هم نکردید؛ و حالا دیگر می خواهید چه کنید که دارند مرا دستبند هم می زنند و زندانی هم می کنند؟! در صورتی که آنقدر بزدل هم هست که دارد دروغ هم می گوید و از کی انتظار هم دارد که او را دستبند بزنند و بازداشتش هم کنند؟ از حضرت رقیه و حضرت زینب و حضرت سجاد علی بن الحسین سلام الله علیهم که اسیرشان هم کرده است چنین انتظاری دارد؟ مطلوب است ساخت دوچرخه های اتمی و یافتن جناحهایی که در دو طرف حماسه ی کربلای حسینی ایستاده اند و با هم در حال درگیری اند! بعضی یزیدیان ملعون اینجا حتی از این ناراحتند که نکند یک وقتی ترامپ دوباره در آمریکا بتواند کودتا کند و جلوی ساخت دوچرخه های اتمی در مملکتشان را بگیرد و مردم دنیا دیگر نتوانند دوچرخه های اتمی شان را هم در اقصی نقاط عالم سوار شوند و .... بنده ی حقیر فکر می کنم که آیا منشاء و سبب شیزوفرنی و دیوانگیهای استکباری مشرکین و منافقین و کافرین از اینجا نیست که ریشه ی همه ی لامذهبیهایشان را به امام المستضعفین حتی در غیبت هم نسبت می دهند تا هر چه بیشتر هم به فسق و فجور و جنونشان بپردازند؟! و لذا مستکبرین عالم، بخل و حیرانی و بدبختی و گمراهی و سرگردانیشان را هم از بابت مستضعفین و اسلام نیز می دانند و راه و روش یزیدی و یزیدیان ملعون را تبلیغ می کنند. شاگرد و دانشجو و طلبه که از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم مایلند میل کنند، خیلی هم باید توجه داشت که یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا. ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة. بنده ی حقیر نظرم این است که حالا میدانهای با یک عضو F_un را هم کاری نداریم ولی اگر در مبنای 2 هم بیاییم به همه بگوییم که دو دو تا می شود چهار تا؛ باز هم همه ایراد کنند که اصلا اینجا تو دو داری؟ چهار هم داری؟ که می گویی دو دو تا چهار تا است؟! کو؟ کجا است؟ اینها که همه یا صفر است یا یک! این برای بعضی هم یحتمل هنوز جای سوال است که بابا لخت و عور هم نمی شود حول خانه ی خدا بیت الله الحرام طواف کرد آنطور که در زمان جاهلیت هم می شد. جنگل که نیست کسی بخواهد درس انا ربکم الاعلی فرعونیت هم بدهد در حالی که لخت و عور هم رفته است منبر! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه

11111(5+2)1174111

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ‎﴿١٦﴾‏

إِذْ جَاءُوکُم مِّن فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا ‎﴿الأحزاب: ١٠﴾‏

فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ‎﴿الواقعة: ٨٣﴾‏

کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ ‎﴿القیامة: ٢٦﴾‏

 

 

الصلاة علی امام العصر علیه‌السلام :

اللّهمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأَهْلِ بَیْتِهِ وَصَلِّ عَلى وَلِیِّ الحَسَنِ وَوَصِیِّهِ وَوارِثِهِ القائِمِ بأَمْرِکَ وَالغائِبِ فِی خَلْقِکَ وَالمُنْتَظِرِ لاِذْنِکَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَقَرِّبْ بُعْدَهُ وَأَنْجِزْ وَعْدَهُ وَأَوْفِ عَهْدَهُ وَاکْشِفْ عَنْ بَأسِهِ حِجابَ الغَیْبَةِ وَأَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحائِفَ المحْنَةِ ، وَقَدِّمْ أَمامَهُ الرُّعْبَ وَثَبِّتْ بِهِ القَلْبَ وَأَقِمْ بِهِ الحَرْبَ وَأَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ المَلائِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَسَلِّطْهُ عَلى أَعْداء دِینِکَ أَجْمَعِینَ ، وَأَلْهِمْهُ أَنْ لایَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاّ هَدَّهُ وَلا هَاماً إِلاّ قَدَّهُ وَلا کَیْداً إِلاّ رَدَّهُ وَلا فاسِقاً إِلاّ حَدَّهُ وَلا فِرْعَوْنَ إِلاّ أَهْلَکَهُ وَلا سِتْراً إِلاّ هَتَکَهُ وَلا عَلَماً إِلاّ نَکَّسَهُ وَلا سُلْطاناً إِلاّ کَسَبَهُ وَلا رُمْحاً إِلاّ قَصَفَهُ وَلا مِطْرَداً [١] إِلاّ خَرَقَهُ وَلاجُنْداً إِلاّ فَرَّقَهُ وَلا مِنْبَراً إِلاّ أَحْرَقَهُ وَلا سَیْفاً إِلاّ کَسَرَهُ وَلا صَنَماً إِلاّ رَضَّهُ وَلادَماً إِلاّ أَراقَهُ وَلا جَوْراً إِلاّ أَبادَهُ وَلا حِصْناً إِلاّ هَدَمَهُ وَلا باباً إِلاّ رَدَمَهُ وَلا قَصْراً إِلاّ خَرَّبَهُ [٢] وَلا مَسْکَناً إِلاّ فَتَّشَهُ وَلا سَهْلاً إِلاّ أَوْطَأَهُ وَلا جَبَلاً إِلاّ صَعِدَهُ وَلا کَنْزاً إِلاّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمِینَ [٣].

 

گفت‌وگو با آقای ارنستو ویِگاس، وزیر فرهنگ ونزوئلا

(چرا از نظر شما کتاب سلول 14 یک کتاب اتمی است؟) همراه کلیپ ویدئویی

رسانه اسپانیولی KHAMENEI.IR در حاشیه رونمایی از کتاب خاطرات دوران مبارزه رهبر انقلاب اسلامی در کاراکاس گفت‌وگویی با آقای ارنستو ویِگاس، وزیر فرهنگ ونزوئلا پیرامون کتاب «سلول ۱۴» داشته است.
رونمایی از نسخه اسپانیولی کتاب خاطرات دوران مبارزات رهبر انقلاب اسلامی با عنوان «سلول شماره ‌۱۴» طی مراسمی در شهر کاراکاس پایتخت کشور ونزوئلا و درکنار نمایشگاه فرهنگ دوستی ایران و ونزوئلا به همت فعالان فرهنگی ونزوئلا و اسپانیولی‌زبانان باحضور شخصیتهای فرهنگی ایران و ونزوئلا برگزار شد.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=52205

 

روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از دوران ملی شدن صنعت نفت تا کودتای ۲۸ مرداد ۳۲پیروزی و شکست در ملی شدن صنعت نفت، ۱۴۰۱/۱۲/۲۵

 

 

 اعتماد دولت مصدق به آمریکایی‌ها

البتّه آن دولت (مصدق) هم تقصیر داشت؛ تقصیرش هم این بود که به آمریکا خیلی اعتماد کرده بود.(۱۴۱) هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند.(۱۴۲) مصدّق اعتماد کرد، کتکش را (هم‌) خورد.(۱۴۳) حکومت مصدّق یک حکومت ملّی بود؛ مشکلش هم با غربی‌ها فقط مسئله‌ی نفت بود؛ نه حجّت‌الاسلام بود، نه داعیه‌ی اسلام‌خواهی داشت؛ فقط مسئله‌ی نفت بود. نفت دست انگلیس‌ها بود، او گفت نفت دست خودمان باشد؛ جرمش فقط این بود. آمریکایی‌ها کودتا ایجاد کردند، یک کودتای عجیب و غریبی. (۱۴۴) پس آمریکایی‌ها حتّی به یک آدم خوش‌بین به آمریکا و آدم فرنگی‌مآب هم رحم نکردند -مصدّق فرنگی‌مآب بود- برای خاطر منافعشان؛ که آن روز این منافع، نفت بود.(۱۴۵)

دولت مصدّق که نفت را، منبع ثروت ملّی کشور را از چنگ انگلیسی‌ها و از دست انگلیسی‌ها با کمک افرادی که بودند ‌‌-مرحوم آیت‌الله کاشانی و دیگران- توانست خارج کند، یک اشتباه تاریخی انجام داد و آن تکیه‌ی به آمریکا بود.(۱۴۶) بنده آن وقت چهارده‌ساله بودم... آمریکایی‌ها نشستند علیه مصدّق توطئه کردند، با اینکه مصدّق به آمریکایی‌ها خوش‌بین بود، نسبت به آنها اعتماد داشت، حتّی علاقه داشت و فکر میکرد دولت آمریکا در مقابل انگلیس‌ها از او حمایت خواهد کرد؛ (امّا) اینها از پشت خنجر زدند.(۱۴۷)

حکومت مصدق که به وسیله‌ی آمریکائی‌ها سرنگون شد، هیچ‌گونه خصومتی با آمریکائی‌ها نداشت. او در مقابله‌ی با انگلیسی‌ها ایستاده بود و به آمریکائی‌ها اعتماد کرده بود؛ امیدوار بود که آمریکائی‌ها به او کمک کنند؛ با آنها روابط دوستانه‌ای داشت، به آنها اظهار علاقه میکرد، شاید اظهار کوچکی میکرد... اینجور نبود که دولتی که در تهران سر کار است، یک دولت ضد آمریکائی باشد؛ نه، با آنها دوست بود؛ اما منافع استکباری اقتضاء کرد، آمریکائی‌ها با انگلیسها همدست شدند، پولها را برداشتند آوردند اینجا و کار خود را کردند.(۱۴۸) دکتر مصدّق به آمریکایی‌ها حسنِ‌ظن داشت، بلکه ارادت داشت.(۱۴۹)

(مصدق) در مقابلِ دشمنی ‌انگلیس‌ها، فکر کرد باید یک پشتیبانی در عرصه‌ی بین‌المللی داشته باشد، این پشتیبان، آن روز از نظر او آمریکا بود.(۱۵۰) آمریکا به عنوان قدرت اولِ ثروت و علم و فناوری و نظامی دنیا، چندین دهه با وجهه زندگی کرد؛ که همین وجهه موجب شد نفوذ پیدا کند. در دهه‌های اولِ نیمه‌ی دوم قرن بیستم، این وجهه در اوج بود. (برای همین) دولت ملی‌ای مثل دولت مصدق که از زیر بار انگلیس میگریخت، به دامن آمریکا پناه می‌برد؛ این وجهه بود. در همه‌ی دنیا یک چنین حالتی بود.(۱۵۱) (مصدق) برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیس‌ها نجات بدهد، به آمریکایی‌ها متوسّل شد.(۱۵۲) آنها را دوست خود فرض کرد،(۱۵۳) به ‌آمریکایی‌ها اعتماد کرد؛ امید او به آمریکایی‌ها بود. از این خوش‌بینی و ساده‌اندیشی، آمریکایی‌ها استفاده کردند،(۱۵۴) به جای اینکه به دکتر مصدّق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیس‌ها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای ۲۸ مرداد را راه انداختند.(۱۵۵) ‌آمریکا این‌جوری است. یعنی با یک نظامی و با یک حکومتی هم که مطلقاً حکومت دینی هم نیست، حکومت انقلابی هم نیست- ‌نهضت ملّی که یک حکومت انقلابی نبود؛ فقط دنبال استقلال کشور از زیر یوغ انگلیس‌ها بود و خیال میکرد آمریکایی‌ها کمکش ‌میکنند- نتوانستند بسازند؛ با استقلال کشور مخالفند‌.(۱۵۶)

اگر دولتى با آنها راه آمد، از دیدگاه آنها دولت خوبى است. کمکش مى‌کنند، برایش به تبلیغات دروغ مى‌پردازند و چنین وانمود مى‌کنند که رئیس آن دولت یک فرد ملى است! اما اگر دولتى با آنها راه نیامد، پدرش را در مى‌آورند! به عنوان مثال ما را «بنیادگرا» مى‌نامند! آیا مصدّق هم بنیادگرا بود؟! دیدید در این کشور با مصدّق چه کردند؟ مصدّق فقط مى‌خواست کشور مستقل باشد و نفت ایران در اختیار کمپانیها قرار نگیرد. اما پدرش را درآوردند!(۱۵۷)

از این دشمنی بالاتر نمیشود. بر نیروهای مسلّح ما مسلّط شدند، بر نفت ما مسلّط شدند، بر سیاستهای کشور ما مسلّط شدند، بر فرهنگ ما مسلّط شدند، تسلّط کامل. از سال ۱۳۳۲ که کودتای بیست‌وهشتم مرداد اتّفاق افتاد تا انقلاب یعنی تا سال ۱۳۵۷، این حالت ادامه داشت.(۱۵۸) بعد از انقلاب هم در برهه‌ای مسئولین کشور روی خوش‌بینی‌های خود به اینها اعتماد کردند، از آن طرف، سیاست دولت آمریکا، ایران را در محور شرارت قرار داد.(۱۵۹) امروز هم عدّه‌اى از جمهورى اسلامى توقّع ساده‌لوحى دارند؛ همان ساده‌لوحى‌اى که دوروبریهاى مصدّق کردند و نگذاشتند او دشمن را ببیند و نهایتاً کار به جایى رسید که دستگاه مصدّق را نابود کردند و آن همه تلاش مردمى را به هدر دادند. در نظامى چون نظام استبدادى پهلوى، کسى مثل مصدّق مگر به راحتى روى کار مى‌آید؟! یک ملت تلاش مى‌کند و هزاران نیت صادق به کار مى‌افتد - البته آدمهاى ناباب هم در این بین هستند که وجودشان را نمى‌توان انکار کرد - تا یک دولتِ ملى بر سرِکار مى‌آید. بعد که این دولت ملى بر سرِ کار آمد، نتواند خودش را نگه دارد؛ به دشمن اطمینان کند؛ به نفوذى اطمینان کند؛ به چهره‌هاى خندانى که خنجرهاى زهرآگین در پشت خود پنهان کرده‌اند، اطمینان کند؛ با ساده‌لوحى تمام، دشمن را نشناسد؛ با دشمن برخورد خصمانه نکند و میدان رزم را میدان بزم تصوّر کند، تا از بین ببرندش و آن همه تلاش ملى به هدر رود! آیا خیال مى‌کنید این جرم کمى است؟! خیر؛ خودِ آن دولت هم در ارتکاب این جرم شریک است. همه‌ى کسانى که در قضیه‌ى مصدّق و آن رفتار ساده‌لوحانه، مؤثّر بودند مجرمند.

متأسفانه چند نفر از همان نسلِ بى‌عرضه‌ى نابابِ بى‌کاره، ماندند تا دوران جمهورى اسلامى فرا رسید... منظور همین آقایان بقایاى دوران مصدق‌اند، که اوّلِ پیروزى انقلاب، متأسفانه چند صباحى امور را به دست گرفتند و در همان چند صباح، حدّاکثر ضربه‌اى را که در مدت کمى مى‌شد به کشور زد، زدند. البته بیشتر نماندند که بتوانند بیشتر ضربه بزنند. اگر اینها در قدرت باقى مى‌ماندند، فاتحه‌ى انقلاب را مى‌خواندند! همان‌طور که در مدت کوتاهى، مثل این‌که فاتحه‌ى مصدّق را هم اینها خواندند!(۱۶۰)

 لزوم درس گرفتن از حادثه ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد

از سال ۱۳۳۲ تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، انگلیس و آمریکا بر سرِ چاههای نفت، و در واقع گنج نفت ایران نشستند و تا آن‌جا که توانستند، برداشتند و بردند. ملت ایران چگونه دلش با اینها صاف شود!؟ (۱۶۱) رفتار اروپایی‌ها در روی کار آوردن حکومت دیکتاتوری رضاخان، رفتار اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها در ساقط کردن دولت مصدّق، رفتار آنها در قضایای گوناگون اقتصادی و سیاسی و امنیّتی ما و رفتار آنها در قضیّه‌ی جنگ تحمیلی و بعد هم رفتار آنها در قضیّه‌ی تحریم؛ اینها را ما نباید از یاد ببریم. غربی‌ها با ما همیشه همین جور رفتار کرده‌اند؛ نمیتوانیم به آنها هیچ امیدی داشته باشیم.(۱۶۲) من عرض میکنم: اگر ملت ایران، بغض و نفرت از دولت انگلیس را از دل خود پاک نکرده باشد و پاک نکند، حق دارد و به نظر هر عاقلی هم، حق با ملت ایران است.(۱۶۳)

حادثه‌ای در کشور ما در سال ۱۳۳۲ اتّفاق افتاد -حادثه‌ی بیست‌وهشتم مرداد- که یکی از حوادثی است که ملّت ایران را با ‌تجربه‌ها آمیخته میکند، مانع از خطا و اشتباه دیدِ او میشود؛ در این حادثه یک تجربه‌ی بزرگ برای ملّت ایران به وجود آمد، این ‌تجربه را هرگز نباید فراموش کرد.(۱۶۴) بعضی‌ها هستند که میگویند حالا یک‌جوری، مثلاً یک‌ذرّه، با آمریکا کنار بیاییم، شاید دشمنی‌شان کم بشود؛ نه، حتّی به آنهایی هم که به آمریکا اعتماد کردند، به آمریکا امید بستند، به سراغ آمریکا رفتند برای کمک گرفتن، رحم نکردند.(۱۶۵) (اینها) حتّی به امثال مصدّق هم اینها راضی نیستند؛ اینها نوکر میخواهند، سرسپرده میخواهند، تو‌سری‌خور میخواهند؛ مثل چه‌کسی؟ مثل محمّدرضای پهلوی؛ این‌جور آدمی میخواهند؛ که بر این کشورِ پُرنعمتِ پُربرکتِ ثروتمندِ حسّاسی که ازلحاظ موقعیّت جغرافیایی حسّاس است، ازلحاظ توانایی‌های گوناگون حسّاس است، حکومت کند؛ یک نفری باشد دست‌بسته و تسلیم آنها؛ آمریکایی‌ها این را میخواهند؛ اگر نشد، میشوند دشمن.(۱۶۶)

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=52221#_ftn144

 

بنده ی حقیر داشتم به مباحثی در مسائل و قضایای نظریه ی چرن- سیمونز خصوصاً در nLab. حالا اینجا بنده نمی خواهم خیلی وارد این مباحث هم شوم، ولی نکته ای که در سخنان حضرت ولی فقیه و مقام معظم رهبری در مورد دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 32 که بخشی از آنرا نیز بنده در بالا آورده ام هست، در مورد نظریه ی چرن- سیمونز و بلکه ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه علوم دینی نیز مشاهده می شود. یعنی چه؟ یعنی اینکه شاگرد و دانشجو و طلبه می خواهد از حالات خلاء به الفهای بنیهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کند، و جا می ماند آنچنان که در بین ابرتقارنی و بلکه شکست آن هم گیر می کند و هیچ گاه نمی تواند به امام زمان خود هم برسد. آیا مسئله فقط السابقون السابقون است که بقیه به آنها نمی توانند هم برسند؟

فرض بفرمایید که شینگ-شن چرن یا جیمز هریس سیمونز یا ادوارد ویتن هر چند که کارهایشان مربوط به ریاضی فیزیک هم هست، ولی چه ربطی هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و علوم دینی هم دارند؟ اینجا است که دوچرخه های اتمی هم وارد می شوند که ربط آن به کتاب اتمی سلول 14 (ترجمه ی اسپانیولی خون دلی که لعل شد) هم چیست؟! آیا کودتایی هم در این میان مطرح نیست؟! و حالا اینجا خیلی هم وارد مسائل سخت اقتصادی نیز نمی شویم. ولی یحتمل هم شما دارید کار خودتان را در فهم مسائل ریاضی فیزیکی حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، دنبال می فرمایید و یک مرتبه هم آیا چطور متوجه نوعی از انواع اعتراضات یا اغتشاشات و فتنه ها و بلکه کودتا هم شوید. مسئله دقیقاً همین هم هست که بابا بالاخره کی هم می خواهی متوجه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شوی؟!

اگر چند لحظه برگردیم به مسئله ی دوگانی انسان- لا انسان، نکته ای که اینجا مطرح است این است که آیا خدا در نیم دوگانی انسان است که مطرح است یا در نیم دوگانی لا انسان یا هر دو یا هیچ کدام؟ بر حسب تفکر توحیدی، انسان در بندگی خدا است که به خدا می تواند آیا چقدر هم نزدیک شود؛ ولی خدا غیر از انسان هم هست و اما در هیچ یک از بتهایی هم یافت نمی شود. این است که انسان در بندگی خدا نمی تواند یک دوگان انسان- خدا را تشکیل دهد و چنین چیزی غلط از آب درمی آید چرا که مسئله بیشتر از نوع مثل ذره در مقابل دریا هم می باشد که ذره می تواند بسمت دریا هم میل کند ولی ذره کجا و دریا کجا؟! و لذا انسان و لا انسان هم می توانند بسمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف میل کند هر چند که پیروزیها و شکستهایی که به حتی ابرتقارنهایی و ماورای اینها هم بکشند، ولی بالاخره حتی حیوانات و گیاهان هم وجه اشتراکاتی با هم و بلکه با انسان هم دارند یا خیر؟! این است که وقتی ما از امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود هم غافل شویم، آیا می توان هم انتظار داشت که دیگران هم از علوم طبیعی و علوم دینی غیر اسلامی و حتی اسلامی هم غافل شوند؟ و آنگاه آیا ما لازم هم نیست که برگردیم و ببینیم سرچشمه ی این علوم و حکمت الهی چطور هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف وصل است؟! و اما فراموشکاری انسان در اینجا است که انس گرفتن و در پیگیریهایش بدنبال حتی علوم دینی یادش هم می رود که بالاخره چطور بود که بدنبال امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بوده است و ...؟ برای همین هم هست که وجودهایی مبارک همچون حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی را داریم که به ما یادآوری هم بفرمایند که آیا بدنبال چیست که داری می دوی؟! و بلکه مواظب هم باش که دیگران حل مسائل و قاضایا را از تو قاپ نزنند و جا نمانیها و ...! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

 

https://ncatlab.org/nlab/show/Chern-Simons+theory

https://mathoverflow.net/questions/86792/why-hasnt-anyone-proved-

that-the-two-standard-approaches-to-quantizing-chern-si

https://arxiv.org/search/?query=chern+simons+lhc&searchtype=all&source=header

https://arxiv.org/search/?query=chern+simons+yang+mills&searchtype=title&source=header

هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا ‎﴿الانسان: ١﴾‏

 

اینکه ما یک دوگانی را به عنوان "انسان- لا انسان" در نظر بگیریم، یک سری مسائل زیادی را ایجاد می کند که این نکته را زیر سوال می برد که آیا مفروض دانستن چنین دوگانی اصلا صحیح است یا خیر؟ یک وقت هست که شما ایراد می کنید که آنگاه ذیل "لا انسان" یحتمل موجوداتی تخیلی هم خواهیم داشت که چهار شاخ و 8 دست و پا و نیمی گاو و نیمی شیر و ... هم می تواند وجود داشته باشد. یحتمل به همین دلیل که چنین مشکلاتی را حذف کنیم، "لا انسان" را آنچنان که در طبیعت جانورشناسی یا گیاه شناسی هم بر حسب اطلاعاتی خاص و داده هایی جانوران و گیاهان را طبقه بندی می کنند، همانطور هم لا انسان را بطور کلی تر هم طبقه بندی یحتمل بخواهیم کنیم؛ فرض بفرمایید حیوانات، گیاهان، جامدات، ....

ولی مسئله این است که ما اینجا در طبیعت یحتمل گیر هم بیافتیم و اجازه ی رشد در ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان نیز پیدا نکنیم! دلیل این مسئله هم یحتمل می تواند این باشد که انسان در دوگانی بنده- خدا در بندگی اش نسبت بخدایی که مظهر توحید هم هست اینجا کجا گنجانده می شود؟! دلیل اینکه ما درجات و مراتب متعالیه الفهای بینهایت آیات اللهی هم داریم که نه تنها از شاگردی و دانشجویی و طلبگی شروع می شوند و تا حضرات آیات عظام مراجع  تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم پیش می روند، و بلکه حتی در امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم متوقف نمی شوند و تا الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه بر حسب حکمت الهی قرآنی و حدیثی و تفسیری و ... تا عرش اعلی هم ادامه دارند و .... چرا که این از خواص بندگی خدا است که درهای عظیمی از رحمت و مغفرت را به روی انسان می تواند بگشاید. و خوب این معنایش این هم نیست که طبیعیات را بخواهیم نفی کنیم.

مشکل دوگانی "انسان- لا انسان" این است که اینجا "لا انسان" آنطور که یک ملغمه ای از همه چیزها الا انسان را نیز شامل است می تواند خدا را نیز شامل شود؟ و آنگاه در کدام طبقه بندی هم خدا جای می گیرد؟ و حال آنکه در الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه هم فرض بر این گذارده می شود که حتی رسیدن به اجتهاد و حضرات آیات عظام و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و باز هم آیات اللهی های درجات و مراتب متعالیه بعد از آنها الی حکمت الهی که سالک الی الله را بتواند چطور هم به عرش اعلی برساند الی ما شاء الله کار دارد و کار می برد. و تمامی هم ندارد.

دقیقاً همین مسئله هم هست که توحید داروی همه ی دردها هم هست! یعنی یحتمل بعضی این میان اشکال هم کنند که بابا کدام توحید و کدام دین و علم و ...؟ یک عده ای که از دین و ایمان و خدا و پیغمبر هم بیخبرند و بلکه از بیخ و بن هم کافرند و مشرکند، اینها هستند که خودشان را جای خدا جا می زنند و بلکه الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه را هم ایجاد می کنند و صدایش را هم در نمی آورند و همه را گذاشته اند سر کار! آیا این هم توحید است؟! مسئله توحیدی اینجا اهمیتش صد چندان هم می شود که بتوان طبیعیات طبیعت شناسان را هم نشان داد که مستلزم علوم توحیدی است و لازم هم هست که همینها و دهریون هم به این باور برسند که توحید است که مظهر اسلام است و اسلام هم بیاور و دست از اداهای شرک آلودت هم بردار. البته وقتی دنیای اسلام در همین علوم طبیعی هم از دیگران عقب مانده باشد، اینجا یک درگیریها و کشمکشهایی بین جناحهای توحیدی و شرک آلود نیز رخ می دهند که یحتمل هم بنظر برسد که لایتناهی هم هستند و .... ولی توحید و نبوت و معاد و عدل الهی و خلیفة اللهی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز چیز دیگری است که شامل ضعفهای انسانی ما نیز نمی شوند. و لذا دوگانی الکتریکی- مغناطیسی یک چیز است و دوگانی انسان- لا انسان چیز دیگری است؛ بگذریم! در حقیقت، جهاد اکبر تبیینی از اینجا مشکلتر از جهاد اصغر قتال رو در رو با دشمن می شود که هر چه بفرمایید تشریف بیاورید ببینید اینجا چه خبرها است، چه بهشتی است بقول معروف! کو گوش شنوا؟! این را هر کسی توحیدی می تواند خود دریابد بشرطی که شرکش را هم کنار گذاشته باشد و واقعاً هم موحد شده باشد.

برای اینکه این مسائل توحیدی را کاربردی هم کرده، و نظریه ی چرن سیمونز را به ال اچ سی یا به نظریه های یانگ میلز هم کاربردی کنیم و در استکان نعلبکیهای توپولوژیک هم مورد استفاده در گرانش کوانتومی قرار دهیم؛ بعضی از این مقالات زیر هم یحتمل تمرینها و تکلیفهای خوبی باشند برای اینکه حتی چطور به کنه حدس زتای ریمان حتی در هندسه ی ناجابجایی هم پی ببریم. اللهم عجل لولیک الفرج

هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ ‎﴿الحشر: ٢﴾‏

 

نماهنگ | مهدی؛ احمد؛ بهشت...، ۱۳۹۸/۱۲/۲۷

 بازنشر به مناسبت سالروز شهادت شهید مهدی باکری
 

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR روایت منتشرنشده حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از ساعات قبل از شهادت شهید باکری و مکالمه بی‌سیم او با شهید کاظمی، به همراه انتشار صوت آخرین مکالمه بیسیم شهید باکری و شهید کاظمی پس از ۳۵ سال را به مناسبت ایام سالگرد شهادت شهید آقامهدی باکری منتشر میکند.

صوت تاریخی مکالمه بی‌سیم شهید باکری و شهید کاظمی از آرشیو مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دست آمده است.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=45186

 

بنده ی حقیر خیلی هم دوست می دارم که دوباره صوت مناظره ی علم دینی را که در پست قبل سخنش رفت را بشنوم که خیلی هم سریع از احادیثی بحث می شد که مثل رعد و برق از جلوی چشمتان گذشت و آیا شنیدید آیا نشنیدید؟! ولی باید هم اعتبار داد و بلکه حقیقت را هم پذیرفت، هر چند که حتی نه فقط از نظر دنبال کنندگان ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه متخصصین علوم طبیعی نیز اینطور بنظر برسد که واقعاً هم کجا از علوم طبیعی بیش از اشاراتی در چند جا شد؟! واعتبروا یا اولی الابصار که بالاخره حجابهای اول حشر که کفار اهل کتاب هم از دیار خود بیرون شدند چطور هم کنار می روند؛ آیا تکرار مسئله به عنوان یک تخلیط ترکیبی که یحتمل برای هر کسی هم رخ دهد در حدود قطره ای و بلکه ذره ای از دریایی، امری فقط اعتباری است یا چقدر هم حقیقی است؟

 مثلاً اگر شما به سایت جویس کارول اوتز هم رجوع کردید که ببینید فصل آشنایی او برای کتاب جین ایر شارلوت برونته هم چطور یافت می شود چرا که در افست کتاب انگلیسی هم نام اوتز به عنوان نویسنده ی فصل آشنایی با کتاب هم آمده است، و آنجا دیدید که هر کاری می کنید سایتش مثل سایت آرشیو کرنل که گاهی قات می زند همانطوری قات زده است و بلکه درست و حسابی هم ارائه نمی شود، آیا اعتبار می دهید که این به چه دلیل باشد؟! موش که درست کار می کند،  و لذا مشکل یحتمل یک جایی در راه بین سایت اوتزه و مقصد آن که حول رایانه یا همان کامپیوتر این حقیر است! خدا را شکر پهپاد نیست که بخواهیم ببینیم کی است که آنرا نشانده است یا بلندش هم کرده است یعنی به پروازش دراورده است!

البته بنده ی حقیر به شرح حال اوتز هم در ویکیپدیا مراجعه کردم و وسطهای صفحه ی ویکی کتاب اوتز بنام بلک واتر یا آب سیاه 1992 در مورد حادثه چپکویدیک گیر کردم که یحتمل متوجه هم شده اید که کتابی است غیر از آکادمی و کمپانی بلک واتر که چیز دیگری هم هست که ما اینجا نمی خواهیم واردش هم شویم و .... دوگانهای اعتباری و حقیقی را بخواهیم حساب کنیم که اینجا بالاخره استکان نعلبکیهای توپولوژیک الی ما شاء الله هم بخواهند دسته دار هم شوند و آنگاه تابع زتای ریمان و نظریه های یانگ میلز و ابرتقارن و شکست آنها و نظریه های ریسمان و ام و اف و هندسه ناجابجایی و معادلات گوپاکومار- وفا روی استکان نعلبکیهای توپولوژیک چطور می شوند؟ یحتمل اصل مسئله را یادتان برود که بالاخره چرا اسم اوتز به عنوان نویسنده فصل آشنایی با کتاب جین ایر شارلوت برونته هم آمده است ولی از خود فصل آشنایی هم چندان خبری نیست؟! البته این خودش هم خیلی یحتمل مهم نباشد همانطوری که یحتمل اینکه ما چند ترجمه هم از کتاب داریم و چند مترجم هم کتاب را ترجمه کرده اند هم خیلی مد نظر خوانندگان در نظر اول نباشد که کدام مترجم هم بهترین ترجمه فارسی را انجام داده است؟! و بلکه حتی اشکالات املایی کتاب انگلیسی هم از کجا آمده اند؟ نکته این است که گاهی در ترجمه ها و حتی اصل کتابها به زبانهای مختلف هم باید از دو حرف به حتی بیشتر از 20 الی 30 حرف هم عبور کرد بسته به اینکه چند زبان زنده یا حتی باستانی یا بلکه مثلاً زبان اسپرانتو و ... هم داریم؟! مسئله را یحتمل در دو حرف هم بتوان گفت ولی در طول ایام همان دو حرف و کلمه هم یک وقت دیدید کتابها طول کشید تا بتوان توضیحش داد؛ مثلاً فرض هم بفرمایید که فقط داریم: نورٌ علی نور! خوب، آیا یک کلمه هم نگوییم که یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا؟ نگوییم هم ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة؟ و حالا هر چقدر هم که بخواهیم از حالات خلاء شاگردی و دانشجویی و طلبگی به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کنیم. روضه های علی اصغر و علی اکبر و علی بن الحسین امام زین العابدین علیهم السلام را چه کنیم؟! و تفسیر سوره ی حجر و آیه مبارکه اش: وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ ‎﴿٦﴾‏ را در میان بسیاری تفاسیر دیگر را هم که داریم و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه

وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ‎﴿الأنعام: ٥٩﴾‏

 

إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

 

یک مناظره ای حدوداً چهار ساعته را بنده ی دیشب شنیدم که مربوط است به کتاب حضرت حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمد حسن وکیلی در چهار جلد: علم دینی، از چیستی تا چگونگی که بیشتر بنظر می رسید مورد نقد حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حسین سوزنچی مولف کتاب معنا، امکان و راهکارهای تحقق علم دینی  و سوال و جوابهای این دو حجج اسلام است. فایل صوتی این مناظره باید در دو سایت آنها در زیر آمده باشد:

https://www.souzanchi.ir/critique-of-the-book-religious-science-from-what-to-how/

https://mhva.ir/2021/12/23/%D8%B9%D9%84%D9%85-

%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C/?v=5ac5ab377085

 

راستش بنده داشتم سوار آسانسور مسجد می شدم که دیدم کتاب توحید داروی همه ی دردها دست یک روحانی محترمی است و لذا عنوان کتاب نظر این بنده ی حقیر را جلب کرد و به دارنده ی کتاب گفتم آیا خود شما کتاب را نوشته اید؟ که فرمودند خیر! ولی همین شد که در گوگل عنوان را جستجو کردم و به همین کتاب و سایت و این مناظره ی حضرت شیخ محمد حسن وکیلی نویسنده ی این کتاب توحید ... هم رسیدم.

بنده ی حقیر نیز می خواستم در مورد مناظره عرض کنم که این درست است که در حدیثی فرموده اند که ما تا حالا 2 حرف از علم را می دانیم آنچنانچه در زمان حضرت حجت امام زمان عجل الله فرجه الشریف این دو حرف می رسد به 27 حرف. ولی اینجا یک نکته ی مهمی در کار است که مسئله فقط از این نوع نیست که ما با دو حرف الف و با می توانیم تعداد معدودی از کلمات مثل آب و با و بابا و اب و امثالهم را بسازیم و بلکه شما فرض بفرمایید کامپیوترهای دیجیتال با دو عدد 0 و 1 در مبنای دو همه ی کارهای محاسباتی و نوشتاری و شنیداری و دیداری را ترجمه می کنند کمابیش به همین زنجیره ای از صفرها و یکها. یعنی ما اینجا می توانیم متصور شویم که با چراغهایی خاموش و روشن است که می توانند بجای صفر خاموش و یک روشن کارآیی داشته باشند و اینها را در بیتها و بایتهایی ذخیره کرده و جمع و تفریق و ضرب و تقسیم می کنند.

و اما کامپیوترهای انسانی که به تعداد الفبای هر زبانی می توانند کلمات مناسبی را برای حرف زدن بسازند، در سطوح بالاتری هم زبانهایشان کار می کند و دیگر حتی لازم هم نیست که اول همه چیز را به صفر و یک دیجیتالی مبنای دو یا هر مبنای دیگری هم تبدیل کنند تا مفهوم خودشان را برسانند. خوب، حالا شما حساب بفرمایید که ذهن و فکر انسان که خود می تواند سازنده ی کامپیوترها و رایانه ها هم باشد، چقدر نسبت به این ماشینی که خود ساخته است پیشرفته تر است هر چند که یحتمل کامپیوترها بتوانند هم بسیاری کارها را برای انسان انجام دهند که تا همین چندی پیش حتی به فکرش هم خطور نمی کرد! و آنگاه حساب هم کنید که این دو حرف باز هم بشود 27 حرف و ... هر چند هم که یحتمل فقط مسئله ی کمیت حروف هم نیست و بلکه کیفیت آنها هم مهم است.  این مهم است که آیا همه چیز دارد استفاده می شود برای اینکه آنقدر حجب ظلمانی را هم اضافه کنیم که یک سیاه چاله ی نجومی بزرگی را ایجاد کنیم هر چند هم که نداینم داریم چه می کنیم؟ یا اینکه سعی هم بر این است که حجب ظلمانی را برطرف هم کرده و بلکه حتی حجب نورانی را هم عبور نموده و به آن معدن العظمه ای برسیم که منظور ائمه ی اطهار علیهم السلام هم بوده است.

موضوع دوگان حجاب و بی حجابی که در بحثها و مناظره های آقایان در همین سایتهایشان هم آمده است اتفاقاً می تواند مسئله ی مهمی باشد برای فهم بهتر علم دینی. همه ی ادیان هم توصیه می فرمایند که این کار خوبی است که زنها و خانمها یک حجاب مناسبی را رعایت فرمایند و از جمله هم اسلام. اینجا یک ملاکی هم می تواند باشد برای اینکه دوگانه ی انسان و لا انسان را هم بهتر متوجه شویم. مسئله اینجا باز فقط این نیست که حقیقت انسان چیست و بلکه کجا هم وارد اعتباریات شده ایم. مسئله این است که همین انسان هم آیا ممکن است از انسانیت خود خارج شده و بلکه وارد حیوانیت هم شود یا خیر؟! مثلاً در اجتماعات و جوامع بشری لخت و عوری را هر چند که بدحجابی هم باشد معمولاً کسی نمی پسندد. ولی از آن طرف هم همانطوری که دیده شد، مردم حتی می توانند معترض هم شوند که چرا گشت ارشاد چنین و چنان هم عمل کرد و بلکه کاری هم کرد که منجر به مرگ انسانی هم شد. این است که اگر ما اصلا در بحثهای علم دینی یک کلمه هم از کربلا و امام حسین علیه السلام نیز صحبتی به میان نیاوریم، باز هم می توان متصور شد که در این میان کربلا و عاشورایی هم نهفته است. بحث اینجا است که بعضی رسانه ها و تبلیغات حتی ضد اسلامی هم هستند و هر چقدر هم شما به آنها چیزی نگویید، آنها بدتر هم می کنند و بلکه دامنه ی کارهای ضد اسلامی شان را هم بیشتر می کنند.

نکته ی مهم علم دینی اینجا است که هر چقدر هم که عالم دینی یا حتی روان شناس یا روان پزشکی سعی هم کند که یک بیمار روانپریشی را هم درمان کند، تا خود آن مریض هم این توانایی را در خود نبیند که سلامتش را چطور ممکن است باز یابد؛ اگر همه ی عالم هم به کمک او بیایند آیا می توان امید داتش که بهبود یابد؟ بله! اگر خدا بخواهد حتی اگر خودش هم نخواهد یا حتی نداند که چطور ممکن است بهبود یابد، او خود به خودی از طریق تماس روح الهی که در اثر بندگی خدا آنرا دریافته است با نفسش بهبود هم خواهد یافت! ولی اگر نتواند هم چنین کند، آیا غیر از این است که این امکان هم هست که از حیوانیت هم جهشی عبور کرده و بلکه به دنیاهای گیاهی و جمادات هم وارد شده و حتی به زوال عقل و دیمنسیای غیر قابل برگشت هم دچار شود؟!

خوب، آیا اینجا یک دوگانی نیست که انسان- لا انسان مخصوص غرب و شرق نیست و بلکه توحید و خاتمیت حضرت نبی اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم می تواند جامعه ی بشری جهانی و نه فقط مسلمانان محض را هم حتی نجات دهد بشرطی که همین انسان در جهت علم دینی هم جهاد تبیین و سعی و تلاش هم کند هر چقدر هم که خطاهایی را نیز مرتکب شود. و اما نه این هم که دیگر در این سعی و تلاشها و خطاها هم کار را بجایی بکشاند که نه تنها نتوانست اسلام را جهانی هم کند و بلکه اسلام و آخرت خودش را هم تباه کرد و با دست خودش هم کنار گذاشت! این را که دیگر نمی فرمایند جهاد تبیین و بلکه تبلیغ علم دینی. قرار نیست که در انواع فرایندهای یادگیری علم از شرق و غرب، همان دین خودمان را هم یادمان برود و بجای اینکه اسلام و مسلمانی را به دیگران هم بیاموزیم، برعکس راه رفتن و صراط مستقیم و بلکه دین خودمان هم مبتلا بشود؟! قرار بود ریاضی فیزیک و شیمی و علوم دیگر و فلسفه و حکمت را هم یاد بگیریم که از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم به حکمت الهی برسیم و بشریت را هم نجات دهیم و نه اینکه حروف را در علم هر چه بیشتر هم کنیم که هم خود به اسفل السافلین گرفتار شویم و هم همه ی عالم را هم بدتر از خودمان گرفتار کنیم! نفس المهموم و عاشورا و کربلای معلی اینجا هم می تواند باشد همانطور که می فرماید کل یوم عاشورا کل ارض کربلا. و لذا این یک جراتی را می طلبد که انسان بخواهد دیوانه ای را درمان هم کند، ولی بعد حتی متوجه هم نشود که این خودش بوده است که در جهلش همچون ابوجهل دارد غوطه می خورد و بلکه دیگران را هم مبتلا کرده است و حتی هم اویی را که به دیوانگی متهم کرده است همان پیغمبرش خاتم النبیین هم بوده است! فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ ‎﴿القیامة: ٣١﴾‏ وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ‎﴿٥١﴾‏ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿القلم: ٥٢﴾‏

و لذا اینکه ما بتوانیم هم یک نظریه ای را که بالقوه ابرتقارنی و ابرریسمانی روی مادولاهای رویه های ریمانی با انواع جنسهایشان نیز بررسی کرده و حتی تابع زتای ریمان را نیز روی اینها بسط دهیم و آنگاه از طرق میدانی و دیپلماسی و فلسفه ی قاره ای و تحلیلی هم آنها را در مدل استاندارد ذرات فیزیک و ماورای آن هم بالفعل درآوریم و اثرات آنرا هم در بین مستضعفین عالم و امامشان مشاهده هم کنیم، اقل کم سربازی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم می طلبد هر چند که خود حضرت هم در غیبت بسر برند و .... و الا که همانطور که شاگرد و دانشجو و طلبه هر چه بیشتر هم سعی کند از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کند. مثل این می شود که پهپادی را هم که تحت کنترل دیگری است را یاد بگیریم چطور از آسمان بزمین بنشانیم و خودمان کنترلش کنیم، ولی خودمان هم حواسمان نباشد که همین کار را می شود با پهپادهای خودمان هم کرد یا خیر؟! و لذا کار مراقبت هم می خواهد اگر بخواهیم کنترل را از دست هم ندهیم و حتی ماوس و موشمان هم در شبکه ی فرض بفرمایید اینترنتی اختیارش دست خودمان باشد و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه

قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ‎﴿البقرة: ١٣٦﴾‏

 

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائِی إذا دَعَوْتُکَ وَاسْمَعْ نِدائِی إِذا نادَیْتُکَ وَاقْبِلْ عَلَیَّ إِذا ناجَیْتُکَ ، فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَوَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ راجِیاً لِما لَدَیْکَ ثَوابی وَتَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَتَخْبُرُ حاجَتِی وَتَعْرِفُ ضَمِیرِی ، وَلایَخْفى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَمَثْوایَ وَما اُرِیدُ أَنْ أُبْدِیَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَأَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَأَرْجُوهُ لِعاقِبَتِی ، وَقَدْ جَرَتْ مَقادِیرُکَ عَلَیَّ یا سَیِّدِی فِیما یَکُونُ مِنِّی إِلى آخِرِ عُمرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَعَلانِیَّتِی وَبِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتِی وَنَقْصِی وَنَفْعِی وَضَرِّی ؛ إِلهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَإِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذا الَّذِی یَنْصُرُنِی ،

 

آدم شدن یک پیش نیازهایی دارد و اولین پیش نیازش هم این است که انسان قادر باشد از خدای سبحان طلب مغفرت کند که گناهانش را ببخشد و بلکه هم سعی و تلاش مخلصانه هم کند تا بلکه اقل کم حیوان نمیرد و انسانیتش را هم فراموش نکند و نهایتاً آیا آدم هم شود! پدربزرگی هر چقدر هم که نصیحت کند فرزندانش و نوه ها و نتیجه هایش و ... را که اقراء کتابک، و به آیه ی مبارکه ی سوره اسراء هم استناد کند که اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا ‎﴿الإسراء: ١٤﴾‏. هر چقدر هم دلش بسوزد که بچه جان داری با خودت چه می کنی؟ یحتمل ما خیلی هم حتی کتابفروشیهای خوبی با کتابخانه های خیلی شیک هم داشته باشیم، ولی حتی یاد نگرفته باشیم که آیا قرآن در میان کتابهایت چه جایگاهی را هم دارد و چه رسد به اینکه حتی به فرزندانمان یاد هم بدهیم که آیه ی 14 مبارکه سوره اسراء را هم حفظ کنیم: اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا ‎﴿الإسراء: ١٤﴾‏.

البته خوب هم هست که جین آیر اثر شارلوت برونته و بلکه شعرهای امیلی برونته را هم بخوانیم. ولی خوب اگر کمکی هم می کند به از حیوانیت درآمدن و انسان و حتی آدم شدن که فبها، و الا که باز آن هم یک چیز دیگری است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ ‎﴿آل عمران: ١٤٦﴾‏

وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَکَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ ‎﴿المؤمنون: ٧٦﴾‏

إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ‎﴿طه: ١٢﴾‏

 

الصلاة علی امام العصر علیه‌السلام :

اللّهمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأَهْلِ بَیْتِهِ وَصَلِّ عَلى وَلِیِّ الحَسَنِ وَوَصِیِّهِ وَوارِثِهِ القائِمِ بأَمْرِکَ وَالغائِبِ فِی خَلْقِکَ وَالمُنْتَظِرِ لاِذْنِکَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَقَرِّبْ بُعْدَهُ وَأَنْجِزْ وَعْدَهُ وَأَوْفِ عَهْدَهُ وَاکْشِفْ عَنْ بَأسِهِ حِجابَ الغَیْبَةِ وَأَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحائِفَ المحْنَةِ ، وَقَدِّمْ أَمامَهُ الرُّعْبَ وَثَبِّتْ بِهِ القَلْبَ وَأَقِمْ بِهِ الحَرْبَ وَأَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ المَلائِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَسَلِّطْهُ عَلى أَعْداء دِینِکَ أَجْمَعِینَ ، وَأَلْهِمْهُ أَنْ لایَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاّ هَدَّهُ وَلا هَاماً إِلاّ قَدَّهُ وَلا کَیْداً إِلاّ رَدَّهُ وَلا فاسِقاً إِلاّ حَدَّهُ وَلا فِرْعَوْنَ إِلاّ أَهْلَکَهُ وَلا سِتْراً إِلاّ هَتَکَهُ وَلا عَلَماً إِلاّ نَکَّسَهُ وَلا سُلْطاناً إِلاّ کَسَبَهُ وَلا رُمْحاً إِلاّ قَصَفَهُ وَلا مِطْرَداً [١] إِلاّ خَرَقَهُ وَلاجُنْداً إِلاّ فَرَّقَهُ وَلا مِنْبَراً إِلاّ أَحْرَقَهُ وَلا سَیْفاً إِلاّ کَسَرَهُ وَلا صَنَماً إِلاّ رَضَّهُ وَلادَماً إِلاّ أَراقَهُ وَلا جَوْراً إِلاّ أَبادَهُ وَلا حِصْناً إِلاّ هَدَمَهُ وَلا باباً إِلاّ رَدَمَهُ وَلا قَصْراً إِلاّ خَرَّبَهُ [٢] وَلا مَسْکَناً إِلاّ فَتَّشَهُ وَلا سَهْلاً إِلاّ أَوْطَأَهُ وَلا جَبَلاً إِلاّ صَعِدَهُ وَلا کَنْزاً إِلاّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمِینَ [٣].

 

اللّهُمَّ وَسُرَّ نَبِیِّکَ مُحَمَّداً صلى‌الله‌علیه‌وآله بِرُؤْیَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ وَارْحَم اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ

 

یک نکته ای که در مورد حدس زتای ریمان حالا با یا بدون نظریه ی چرن- سیمونز مطرح است، این است که تابع زتای ریمان روی خط بحرانی صفحه ی اعداد مختلط با ارزش حقیقی x = 1/2، همان خطی هم هست که از معادله ی تابعی (functional equation) برای تابع زتا هم نتیجه می شود. حالا بنده ی حقیر چیزی که می خواهم عرض کنم این است که نه تنها مسئله ای را خواهیم داشت که دقیقاً می تواند در فیزیک انرژی بالا و گرانش چرن سیمونز هم باشد، و بلکه مسئله ای هم هست در زمینه ی نظریه های استکان- نعلبکی توپولوژیک خودمان؛ البته چون حالا کمی هم دیروقت است، ما نمی خواهیم فعلاً خیلی هم وارد این مسائل شویم و فقط اشاره ای بدان کرده و به همین بسنده هم می کنیم حتی شده برای اینکه مسئله صرفاً کف دستمان هم نماند!

مسئله ی استکان نعلبکی توپولوژیک مربوط هم می شود به اینکه شما می توانید همانطوری که صفحه ی اعداد مختلط را با کره ی ریمانی هم فشرده سازی اش کنید، و بلکه می توانید برای اینکه یحتمل یک دوناتی هم با چای خود میل بفرمایید همانطور هم صفحه ی اعداد مختلط را بوسیله ی یک برداری هم دوناتی اش بفرمایید. حالا شما اگر بردارتان را طوری انتخاب هم بفرمایید که روی کل خط بحرانی هم دارد حرکت می کند و بلکه تا بینهایت هم می رود، یحتمل بعضی اشکال کنند که این دونات حاصله ای که از آن حاصل هم می شود آنقدر بزرگ هم هست که آیا چطور هم می خواهید اصلا آنرا فشرده سازی اش بفرمایید. البته یحتمل بعضی دیگر هم اینجا اشکال بفرمایند که خوب شما اصلا می توانید هم فرض بفرمایید روی محور ایکسها هم تا بینهایت رفته و از این طرف هم تا منهای بینهایت رفته و دو سر بینهایتها را هم به هم آورده آنچنان که دایره ای از محور ایکسها بسازید و همینطور هم با محور ایگرگها رفتار بفرمایید و از حاصل فشرده سازی دو دایره ای که در جهت محورهای ایکس و ایگرگ در جهتهای مثبت بینهایت و منفی بینهایت حاصل می شود دونات عظیم خود را بسازید و آنگاه کاری هم به خط بحرانی نداریم که نسبت به دوناتمان چه وضعی خواهد داشت؟! البته حالا اگر بجای محور ایگرگها، خط بحرانی با مقدار حقیقی 1/2 و مقدار موهومی متغیر را هم در نظر آوریم برای شکلگیری دونات خود یحتمل کسی ایرادی هم نکند که تو اینجا داری خیلی هم طغیان می کنی. ولی چیزی که هست این است که وقتی صفحه ی اعداد حقیقی را توسط تابع زتا هم انتقال دهیم، یک توفیرهایی یحتمل روی خط بحرانی خواهیم داشت.

مسئله اینجا این هم هست که وقتی نظریه های یانگ- میلز یا چرن- سیمونز را هم روی کره ی ریمان یا دوناتمان در نظر بگیریم، یحتمل این هم مسئله ی مهم دیگری است که حالا برای اینکه موضوع را به رویه های ریمانی هم بسطش دهیم آنگاه آیا چطور هم می خواهیم حتی بینهایت دستگیره هایی را به استکان نعلبکی(های)مان وصل کنیم یا حتی از روی آنها برداریم؟ آیا می توان با ابرتقارن(های)ی هم آنها را ایجاد کرد یا حتی با شکست ابرتقارن(های)ی هم آنها را برداشت و ...؟! سوال جالبتر اینجا این هم هست که کجا استکان نعلبکیها را نجومی فرض می گیریم و کجا آنها را در حد ذرات فیزیکی ریز کوانتومی همچون مدل استاندارد ذرات فیزیک هم فرض می گیریم و .... مسئله اینجا این است که اگر در یک موردی استکان نعلبکی از دست کسی هم افتاد و شکست هم یحتمل بفرمایید فدای سرت، این همه و بلکه بینهایت هم استکان نعلبکی داریم؛ ولی از آن طرف هم نتوان یحتمل هر استکان نعلبکی را اگر خدای ناکرده از دست کسی افتاد و شکست هم بفرمایید فدای سرت خصوصاً اگر دوناتمان در حد و حدود نجومی هم در بیاید که نشود خیلی هم گفت که بابا حالا هر چقدر هم از ان هی گاز بزنیم و بخوریم تمامی ندارد. مثلاً اگر بخواهیم طوری هم دونات را رویش شکلات هم بریزیم که یک حالت تویستی پیچشی هم داشته باشد که فرض بفرمایید دوازده بار هم حول دونات می گردد و هر پیچشی را هم از فروردین تا اسفند نامگذاری کنیم تا دوباره برگردیم هم به پیچش فروردین و .... خب، آنوقت یحتمل بعضی هم اشکال کنند که چه بلایی بسر خط بحرانی هم این وسط می آید و بوزونیزاسیون و نظریه همدیسی را هم که در نظر نگیریم بالاخره مسئله ی تابع زتا و صفرهایش روی دوناتمان و بلکه همه ی مادولای های مربوطه ی با دستگیره های روی دونات هم که نباشد و بلکه روی استکان نعلبکیهای متناظر آنها هم چه می شود و ....

عرض بنده ی حقیر این است که فعلاً برای شاگرد و دانشجو و طلبه ای که مایل هم هست از حالات خلاء به سمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حرکت کنند و بلکه حتی جایزه ی یک میلیون دلاری حدس زتای ریمان را هم دریافت نمایند، این سوالات بتواند کمکی به حل مسئله هم کند. و البته شاگردی هم که خودش به اندازه ی کافی نخبه و باهوش هم هست، احتیاجی به این مسائل جانبی هم ندارد و بلکه مستقیم هم حدس زتای ریمان را حتی بدون نظریه های چرن سیمونز گرانشی و حتی بدون هندسه ی ناجابجایی و بلکه بدون استناد به F_un نیز حلش کند و در ژورنالهای معتبر دنیا هم چاپ کرده و حتی از جایزه ی یک میلیون دلاری هم صرفه نظر کند و .... بگذریم. ولی نکته ی توهمزا و ابهام برانگیزی که اینجا بعضی اشکال هم بفرمایند که باقی می ماند این است که آیا مادولای استکان نعلبکیهای توپولوژیک همراه نقاط مارک داری هم متصورند که یحتمل گنده لاتهایی را هم نمایش می دهند یا اینکه چنین چیزی هم غیر قابل تصور است و بلکه هم بتوان گفت که چنین گنده لاتهایی در این نظریه ها جایی هم ندارند و مسئله بلکه این هم هست که آیا نمازگزاران حتی مایل هم هستند که به صرف چای و دونات و شیرینی هم بعد از نماز و دعا بپردازند یا خیر؛ و بلکه موضوعمان موضوع نفس المهموم و یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا هم هست و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ‎﴿الاحزاب: ٢٣﴾‏ 

 

۲.۱ - روایت صدوق


در پاورقی کتاب خصال شیخ صدوق چنین آمده است:
زاد فی نسخة من المخطوطة «فقال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی حقی: لضربة علی یوم الخندق افضل من اعمال الثقلین:» وقال (علیه‌السّلام) «برز الاسلام کله الی الکفر کله». [۱۲]
در نسخی خطی آمده است که امیرالمومنین (علیه‌السّلام) فرمود: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حق من فرموده است که ضربت علی (علیه‌السّلام) در روز خندق افضل و برتر از اعمال ثقلین می‌باشد و همچنین حضرت فرمود: دراین روز تمام اسلام در مقابل تمام کفر قرار گرفت.

 

https://fa.wikifeqh.ir/حدیث_ضربة_علی_یوم_الخندق

 

یک وقت هست که یک گنده لاتی است که آمده است نزد حضرت رسول اکرم و حضرت امیر المونین و مسلمین و هل من مبارز هم می طلبد و هیچ کس هم الا امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام جرات هم نمی کند بلند شود و جوابش را بدهد. و اما یک وقت هم هست که مسئله دو و بلکه چندین گنده لات است که با هم درگیر می شوند و در گمراهیهای خود آنچنان هم غرق شده اند که نمی توانند بیرون بیایند الا اینکه در لا مذهبیهای خود گم و غرق شده اند و به نیستی کشیده شده اند. مسئله این است که این گنده لاتها حتی حضرت علی علیه السلام را نیز به شهادت می رسانند هر چند که نهایتاً اسلام هم هست که پیروز است.

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که این یک تفکر بسیار غلطی و بلکه غیر ممکن هم هست که متصور شوند حتی در میان سرکشیها و طغیانهای گنده لاتها و دجالها نیز همه چیز را همگان دانند. اگر همه ی عالم هم مدعی شوند که باید از دجالها و گنده لاتهایشان پشتیبانی کرد و نهایتاً از آن میان بالاخره همگان به امام زمان عجل الله فرجه الشریف پی خواهند برد و متوجه اش خواهند شد؛ این یک امر غیر ممکن و نشدنی است. از میان شرک محض، توحید نمی تواند برخیزد الا اینکه رسول اکرم و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف ظاهر شده و ظهور کنند و مردم را به اسلام دعوت کنند. و الا آیا غیر از این است که مشرکین مردم را به شرک هم دعوت می کنند؟! مسئله ی دروغگویی اینجا است که کسی که خودش عادت کرد که ادعای امامت کند، دیگر نه حضرات مراجع عظام تقلید می شناسد و نه حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و نه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه خودش ادعای فرعونیت و شاهی هم می کند و همه ی گنده لاتهای عالم را هم دور خودش جمع می کند و ....

این غیر از این است که شما بخواهید حدس زتای ریمان را ببینید می توانید از راه نظریه های چرن سیمونز گرانشی هم حل کنید؟ و بلکه ببینید آیا ابرتقارن و نظریه ریسمان و هندسه ناجابجایی و جبرهای فن نویمن و حتی از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه میل نمودن اینجا چطور کاربردی می شوند؟! نکته این است که وقتی با یک بینهایتهایی طرفیم که از مراتب و درجات پایینتری هم هستند مثل الف_0 و به درجات و مراتب بالاتری هم رسیده ایم مثل الف_1 و الف_2 و ... که می توان الفهای مراتب پایینتر را حتی بصورت نقاطی در الفهای مراتب و درجات بالاتر هم مشاهده کرد، آیا آنگاه می توانید مسئله را هم حل کنید؟ یا در هر صورت مسئله از نوع پیچیدگیها و مشکلاتی هم هست که هنوز برای ما قابل حل نیست چرا که یحتمل باز هم باید به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات بالاتری هم دست یابیم! به هر حال، چنین چیزی مستلزم مطالعه و بررسی تمام جوانب کار است و از جمله اینکه حدسهای ویل در مورد میدانهای عددی متناهی نیز اینجا در مورد حدس ریمان با میدان عددی مختلط چه کاربردهایی دارند و ...؟ و حالا این را بیا و حالی بعضی حضرات هم کن که بابا باید هم تکلیفت و مشق شبت را انجام دهی تا بتوانی کاربردی کردن اینها را هم بدانی چیست و آنجا که می فرماید هم که قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ ‎﴿ص: ٨٦﴾ معنایش صرفاً این نیست که هر کس اِعراب و صرف و نحوش را هم بلد نبود دیگر دجال است و محکوم به اعدام چرا که انواع فتنه ها و اغتشاشات را هم ایجاد کرده اند و .... و بلکه مسئله این هم هست که نمی شود بدون دلیل و منطق هم از ریاضی فیزیک به حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حتی حکمت متعالیه و بلکه الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه رسید و‏ ...؟ و این کلاس و درس و حساب و کتاب هم می طلبد و حالا هی داری در اینترنت و فضای مجازی هم دنبال همینها می گردی و حضرات هم همه و همه بفرمایند که امان از دست فضای مجازی که حتی مرتع شیطان هم هست و خدایا جان مرا بگیر اگر گیر چنین مراتع شیطانی ای هم افتادم و تیک توک، تیک توک .... نکته اینجا این هم یحتمل باشد که تیک توک و زوم و ان بی سی پیکوک هم دارند چه می کنند و چطور از یکدیگر می خواهند جلو بزنند و همه چیز را یکپارچه هم کنند و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و نمی دانیم کدام فیلترشکن را استفاده بریم که کارمان بهتر هم یحتمل راه بیافتد و قیمت تلفنهای ثابت را هم حالا کمی الی قدری افزایش دهیم بجای اینکه سرویسهای اینترنتیمان را هم بهتر کنیم و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّىٰ جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ‎﴿یونس: ٩٣﴾‏

وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لَّا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ‎﴿الحج: ٢٦﴾‏

 

یک چیزی هست که در میان شاگردان و دانشجویان و طلبه ها یحتمل رواج دارد ولی خیلی هم کار خوبی نیست الا اینکه واقعاً هم مجبور باشد که چنین کند. و آن اینکه حتی شما می خواهید شماره تلفنی را که کسی به شما می گوید را بنویسید و کاغذی هم نمی یابید و شروع می کنید کف دستتان بنویسید! خوب، این یحتمل بنظر برسد که اگر شاگرد بمحض اینکه از خواب بیدار شده است و حل مسئله ای را در ذهن هم دارد و می خواهد زودی آنرا بنویسد، خیلی هم کار خوبی است که حالا شده کف دستش هم بنویسد! حالا ما این را کاری هم نداریم تا بعداً! ولی نکته اینجا هم هست که یحتمل شاگرد رفته است نزد استادش و استادش هم می گوید مثلاً این را بنویس! و او هم خودکار را برمی دارد و می فرماید که بفرمایید؟ مثلاً چیست که باید بنویسم و می خواهد هم کف دستش بنویسد. و استاد می فرماید نه جانم؛ کف دست ات ننویس، بگذار یک کاغذ بهت بدهم اینجا بنویس!

یک وقت هست که شما می خواهید تفسیر قرآن کریم را فرا بگیرید، و لذا سعی می فرمایید بروید نزد استاد تفسیر قرآن. و اما نمی روید نزد استاد تفسیری که نامسلمان هم باشد اگر خودتان هم مسلمان تشریف دارید. و اما یک وقت هم هست که می خواهید حدس زتای ریمان را یابد بگیرید که بلکه هم آیا می توان از راه نظریه های چرن سیمونز یاد گرفت و حلش هم کرد؟ خوب، این را هم می خواهید بروید نزد استادش در هانوفر آلمان یا پاریس فرانسه یا نیویورک یا برکلی آمریکا هم که شده یاد بگیرید چرا که اساتیدش یحتمل اینجاها هم باشند هر چند که نامسلمان هم هستند. 

عرض بنده ی حقیر این است که اگر نزد این اساتید قرآنی یا ریاضی فیزیک هم تشریف بردید و گفتید استاد بفرمایید؛ و استاد فرمودند نخیر. این خوب نیست که کف دستت هم حتی شماره تلفن فرض بفرمایید فلان خوابگاه خواهران یا برادران سوراریتی sorority، فراترنیتی fraternity را بنویسید، ناراحتی ندارد. استادتان از سر مهر و محبت هم که شده یقیناً به شما می فرماید این کاغذ، اینجا بنویس و برو نزد این خواهران یا برادران ات و ببین بلکه اینها بتوانند مشکل کلاس فیزیک و شیمی و ریاضی ات را هم حل کنند و ....! یا یحتمل هم استاد بفرمایند برو حجره ی فلان طلبه ای که درسش از تو جلوتر هم هست و از او کمک بگیر برای درس تفسیرت.

نکته اینجا کف دست نوشتن آنچه که بذهن می آید هم چیست؟ مسئله این است که یحتمل بذهن شاگرد اینطور هم برسد که خوب حالا ما از حالات خلاء به الفهای بنیهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه ای هم رسیده ایم که دیگر هیچ کس هم حریف ما نیست و بلکه حالا حتی چه رسد به اینکه اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم احتیاج داشته باشیم. بنده ی حقیر فرض بفرمایید اظهار بدارم که مسئله را در ذهن خودم حلش می کنم و دیگر احتیاجی هم ندارم که ببینم دیگران چه می گویند و حتی آیا لازم هم نباشد که دیگر کف دستم هم بنویسم! همان ذهنی و شهودی مسئله را حل کرده و السلام نامه تمام. نکته اینجا همین است که وقتی آنرا روی کاغذ نوشتید و امروزه آنرا حتی در اینترنت هم الکترونیکی ارائه فرمودید و دیگران هم جواب حل مسئله ی شما را دیدند و معلوم شد که راه حل شما درست است، آنگاه مطمئن هم می توانید شوید که راه حل ذهنی و شهودی شما هم صحیح است. و الا بیخودی نیست که یک مسئله ای را حتی در ریاضیات مثل قضیه ی آخر فرما که حدود سیصد سال حل نشده بود یا حدس زتای ریمان را مدتها است که هنوز حل نشده است. و الا که خود فرما هم در حاشیه نوشته بوده است که این مسئله را من حلش کرده ام ولی حاشیه اجازه هم نمی دهد که بخواهم نشان دهم اینجا راه حلش کدام است!

یعنی گاهی حل مسئله ای یک صبری هم می خواهد که نشان دهد حالا که حتی ما توانسته ایم برسیم به الفهای بینهایت آیات اللهی های درجات و مراتب متعالیه ای که از طرق ریاضی فیزیک آیا چقدر هم هنوز بتوان آن مسائلی را که مربوط می شوند به الفهای بینهایت آیات اللهی های درجات و مراتبی هم که در درجه و مرتبه هایی پایینتر هم هستند؛ و لذا مسئله از حل و اثبات قضیه ی فیثاغورس هم آسانتر می شود. فرض بفرمایید یک تیک توک می کنی و مسئله حل است! حالا شاید هم این تیک توک اش یک کمی طولانی تر هم شود و بیشتر هم وقت بگیرد ولی مطمئن هم هستیم که مسئله حل شدنی است و جایزه هم از آن ما است هر چند که استاد باید هم به شاگردش که لازم هم هست زیر چهل سال نیز باشد درست همه ی فوت و فن کار را هم یاد دهد که بتواند جایزه را هم ببرد و .... و با همه ی این تفاسیر، این خود شاگرد هم هست که باید بتواند مسئله را حتی اول شهودی و ذهنی هم حل کرده و بعد روی کاغذ هم بیاورد و بگذارد کف دست استادش و جایزه ی یک میلیون دلاری را هم ببرد!

واما نکته اینجا چیز دیگری هم می تواند باشد که شاگرد آنقدر هم گرفتار شیاطین انس و جن هم شود که مثلش بشود مثل الحمار یحتمل اسفارا که خیلی هم می نویسد، ولی هنوز به آن درجه از الفهای بینهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه ای هم که می تواند او را به اخلاقی هم برساند که چطور می شود مسئله را از آن راه های اخلاقی هم حلش کرد را نیافته است. یعنی خیلی هم استاد ریاضی فیزیک خوبی است و حتی توانسته است هم فرض بفرمایید حدس زتای ریمان را هم حل کند، و اما مسلمان هم حاضر نیست بشود. و حالا خر بیار و باقلا بار بزن! فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ ‎﴿سبإ: ١٩﴾‏ مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ‎﴿الجمعة: ٥﴾‏

وَلَا تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَـٰکِن لَّا تَشْعُرُونَ ‎﴿البقرة: ١٥٤﴾‏ وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ‎﴿آل عمران: ١٦٩﴾‏ نکته ی خیلی قابل توجهی که در مورد شهداء داریم این است که این بزرگواران در یک آن و در یک لحظه آنچنان جهشی می فرمایند از این دنیای مادی و دون به جهان آخرت کانه همه ی الفهای بنیهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه را نیز طی می فرمایند؛ و لذا درک آن برای ما غیر ممکن است هر چقدر هم که مدعی ادعا هم کند که از شهدای زنده است. تفاوت در دنیای ما مثل تفاوت حضرات مراجع عظام تقلید می ماند با حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و با امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حتی تفاوت از نوع بین مرده و زنده هم هست که می فرماید شهدا را مرده به حساب نیاورید و بلکه زنده اند و نزد خدایشان ارتزاق می فرمایند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ‎﴿٦﴾‏ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ‎﴿٧﴾‏ الفاتحه

 

نماهنگ | غیرقابل اغماض

 

۱۴۰۱/۱۲/۱۸

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «من میخواهم یک اشاره‌ای هم بکنم به مسئله‌ی رایجِ این روزها که گفته میشود مسئله‌ی مسمومیّت دانش‌آموزان. در این زمینه، اطّلاع دارم که مسئولین نشسته‌اند بحث کرد‌ه‌اند و تلاش میکنند، وظایف را مشخّص کرده‌اند. من میخواهم تأکید کنم که این مسئله را بِجِد باید تعقیب کنند. مسئله، مسئله‌ی مهمّی است. اگر واقعاً دستهایی در کار باشد و افرادی، گروه‌هایی، در این زمینه دخالت داشته باشند، این جنایتِ بزرگ و غیر قابل اغماضی است. اگر کسانی در این کار دست دارند ــ که بلاشک لابد کسانی دست دارند؛ به یک نحوی حتماً کسانی دست دارند ــ بایستی دستگاه‌های مسئول، دستگاه‌های اطّلاعاتی، دستگاه‌های انتظامی دنبال کنند و سررشته‌ی این جنایت را پیدا کنند ــ هم عاملین را، هم مسبّبین را ــ و اینها بایستی به اشدّ مجازات محکوم بشوند و درباره‌ی اینها اشدّ مجازات بایستی اجرا بشود. چون این یک جنایت کوچکی نیست؛ این جنایتی است هم در حقّ معصوم‌ترین عناصر یک جامعه ــ یعنی کودکان ــ و هم موجب رعب و موجب ناامنی روانیِ جامعه و نگرانی خانواده‌ها است؛ اینها چیزهای کوچکی نیست. اینها را بایستی با جدّیّت دنبال بکنند و این را همه بدانند که اگر چنانچه کسانی محکوم شدند، عفوی هم در مورد اینها وجود نخواهد داشت و حتماً بایستی مجازات بشوند و مجازات اینها موجب عبرت بشود.» ۱۴۰۱/۱۲/۱۵

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=52189

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=52165

لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ ‎﴿یس: ٤٠﴾‏

 

هناس

هِناس[۱] فیلمی ایرانی به کارگردانی حسین دارابی، نویسندگی احسان ثقفی و مهدیه عین‌اللهی و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفاه است که در سال ۱۴۰۱ به نمایش درآمد.هِناس اولین بار در ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد.[۲]

 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%86%D8%A7%D8%B3

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ‎﴿النور: ٥٥﴾‏

 

گفت‌وگو با آیت‌الله محمدعلی جاودان

 

۱۴۰۱/۱۲/۱۶

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=52181

بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ‎﴿هود: ٨٦﴾‏ویژه؛ به مناسبت شب نیمه شعبان و عید ولادت حضرت ولی‌عصر (عج)کلیپ صوتی | زیارت آل‌یاسین

۱۴۰۱/۱۲/۱۶

https://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=52178

وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَکِ وَیَا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِیَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَقِیلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ‎﴿هود: ٤٤﴾‏

اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ کُلُّ أُنثَىٰ وَمَا تَغِیضُ الْأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَکُلُّ شَیْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ ‎﴿الرعد: ٨﴾‏

 

الصلاة علی امام العصر علیه‌السلام :

اللّهمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأَهْلِ بَیْتِهِ وَصَلِّ عَلى وَلِیِّ الحَسَنِ وَوَصِیِّهِ وَوارِثِهِ القائِمِ بأَمْرِکَ وَالغائِبِ فِی خَلْقِکَ وَالمُنْتَظِرِ لاِذْنِکَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَقَرِّبْ بُعْدَهُ وَأَنْجِزْ وَعْدَهُ وَأَوْفِ عَهْدَهُ وَاکْشِفْ عَنْ بَأسِهِ حِجابَ الغَیْبَةِ وَأَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحائِفَ المحْنَةِ ، وَقَدِّمْ أَمامَهُ الرُّعْبَ وَثَبِّتْ بِهِ القَلْبَ وَأَقِمْ بِهِ الحَرْبَ وَأَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ المَلائِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَسَلِّطْهُ عَلى أَعْداء دِینِکَ أَجْمَعِینَ ، وَأَلْهِمْهُ أَنْ لایَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاّ هَدَّهُ وَلا هَاماً إِلاّ قَدَّهُ وَلا کَیْداً إِلاّ رَدَّهُ وَلا فاسِقاً إِلاّ حَدَّهُ وَلا فِرْعَوْنَ إِلاّ أَهْلَکَهُ وَلا سِتْراً إِلاّ هَتَکَهُ وَلا عَلَماً إِلاّ نَکَّسَهُ وَلا سُلْطاناً إِلاّ کَسَبَهُ وَلا رُمْحاً إِلاّ قَصَفَهُ وَلا مِطْرَداً [١] إِلاّ خَرَقَهُ وَلاجُنْداً إِلاّ فَرَّقَهُ وَلا مِنْبَراً إِلاّ أَحْرَقَهُ وَلا سَیْفاً إِلاّ کَسَرَهُ وَلا صَنَماً إِلاّ رَضَّهُ وَلادَماً إِلاّ أَراقَهُ وَلا جَوْراً إِلاّ أَبادَهُ وَلا حِصْناً إِلاّ هَدَمَهُ وَلا باباً إِلاّ رَدَمَهُ وَلا قَصْراً إِلاّ خَرَّبَهُ [٢] وَلا مَسْکَناً إِلاّ فَتَّشَهُ وَلا سَهْلاً إِلاّ أَوْطَأَهُ وَلا جَبَلاً إِلاّ صَعِدَهُ وَلا کَنْزاً إِلاّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمِینَ [٣].

 

فی صفوان بن مهران الجمال‌

828- حمدویه، قال: حدثنی محمد بن اسماعیل الرازی، قال: حدثنی الحسن بن علی بن فضال، قال: حدثنی صفوان بن مهران الجمال، قال: دخلت على أبی الحسن الاول علیه السّلام فقال لی: یا صفوان کل شی‌ء منک حسن جمیل ما خلا شیئا واحدا قلت: جعلت فداک أی شی‌ء؟ قال: اکراؤک جمالک من هذا الرجل یعنی هارون، قلت: و اللّه ما أکریته أشرا و لا بطرا و لا لصید و لا للهو و لکنی أکریه لهذا الطریق یعنی طریق مکة، و لا أتولاه بنفسی و لکن أنصب غلمانی.

فقال لی: یا صفوان أیقع کراؤک علیهم؟ قلت: نعم جعلت فداک، قال: فقال لی: أ تحب بقائهم حتى یخرج کراؤک؟ قلت: نعم، قال: فمن أحب بقائهم فهو منهم، و من کان منهم کان ورد النار.

قال صفوان: فذهبت و بعت جمالی عن آخرها، فبلغ ذلک الى هارون، فدعانی فقال لی: یا صفوان بلغنی أنک بعت جمالک؟ قلت: نعم، فقال: لم؟ قلت: أنا شیخ کبیر و أن الغلمان لا یفون بالاعمال.

فقال: هیهات ایهات أنی لا علم من أشار علیک بهذا موسى بن جعفر، قلت:

مالی و لموسى بن جعفر، فقال: دع هذا عنک فو اللّه لو لا حسن صحبتک لقتلتک.

رجال کشی، جلد 2، ص 740

http://lib.eshia.ir/14015/2/740

 

یک کینه و غیض و کدورتی است که نه فقط بر علیه انبیاء الهی است و بلکه همان هم بر علیه ائمه ی اطهار جاری است ولی در ظاهر هم یحتمل خود را موحد و مسلمان و بلکه از روحانیت هم نشان دهد و حال آنکه خود دجال هم هست. فرض بفرمایید که این حدیث از امام موسی کاظم علیه السلام را می خواهیم به خرید و فروش دلار کاربردی اش کنیم. این کار خیلی خوبی هم می تواند باشد که بابا اگر این پول و دلار را بخری و در خانه ات نگه هم داری، معنایش این است که می خواهی ارزش دلار بالا هم برود و بلکه ارزش و قیمت دلار سقوط هم نکند.

و اما آیا این در صورتی هم نیست که خود دولت ماشینهای خارجی را با حتی ثبت نامهای 500 میلیون تومانی و یحتمل حتی قیمتهای چند میلیاردی نیز وارد نکند؟ آیا این دلالیها متعلق به خود دولت هم هست و بلکه حتی مردم یا شرکتهای خصوصی هم نباید خودشان بتوانند از این کارها کنند؟ یا آیا مسئله این است که اینقدر نقدینگی را هم کسی در اختیار ندارد و لذا نمی تواند هم وارد چنین تجارتهایی هم شود و ...؟

مشکل اینجا از یک لحاظ فرّاری کاربردی کردن اینگونه احادیث از ائمه ی اطهار به مسائل مادی است که در یک موقعیت خاصی یحتمل کاربردی می شود ولی  در عین حال نمی شود هم آنرا عمومیت هم بخشید. این یک مسئله ی خاصی است که امام علیه السلام دارد در مورد شخصی خاص می فرماید که هر کس بقاء دشمنان خدا را بخواهد از آنها است و مستلزم آتش جهنم هم می شود. ولی آیا می شود اینرا به صرافیها هم تاویل و تفسیرش کند که هر کس صرافی هم باز کند از دشمنان خدا است؟ آیا می شود هم تفسیر و تاویلش کرد به اینکه هر کس هر وقت با آمریکا مذاکره هم کند از دشمنان خدا است؟ حتی مسئله ی تفسیر و تاویل اینجا است که باید یک پیش زمینه ای علمی هم داشته باشیم که حتی منجر شود به اینکه مذاکره ای هسته ای با دشمنان خدا هم رخ دهد آنچنان که در پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه ی تاریخ یعنی صلح امام حسن علیه السلام هم اتفاق افتاد. بدون این پیش زمینه ی علمی هم آیا لزومی برای مذاکره رخ می دهد یا اینکه مسئله ای می شود از نوع خیانت و توطئه؟! و الا که حالا صفوان بن مهران الجمال چهار تا شتر داشته باشد یا نداشته باشد، خیلی هم فرقی ندارد در اینکه کل دشمنان خدا نابود شوند غیر از اینکه این خود امام هم هست که به او اعتراض می فرمایند چرا شترهایت را حتی کرایه هم داده ای به هارون. این کار حتی در مقیاسهای میکرواکونومی و اقتصاد ریز هم، میزانهای اقتصادی را می تواند در جهت اقتصاد اسلامی تغییر دهد هر چند که بنظر برسد که علناً دشمنان خدا را هم می خواهیم حتی از لحاظات اقتصادی نیز نابود کنیم و بلکه خود را نیز از آتش جهنم نجات دهیم.

عرض بنده ی حقیر اینجا است که از لحاظات منطق ریاضی وقتی شاگرد و دانشجو و  طلبه در سعی و خطاهایش در جهادهای تبیینی از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را در نظر می گیرد، همین هم که دارد سعی و تلاش هم در این جهت می کند، آیا می تواند به خود امام نیز ایراد کند که بابا پس تو که خودت هم داری با هارون الرشید خیلی هم بحث و جدل و حتی مذاکره هم می کنی و پول می گیری و می دهی و ...؟ و آنوقت به ما هم می گویی که نکن؟! می شود؟!

بالاخره مسئله این هم هست که یا باید پشت سر هارون الرشید هم بایستی به نماز یا پشت سر امامت دیگر! ولی موضوع این است که وقتی علم امامت را هم مثل علم کیمیاگری و علوم هسته ای بیش از حد توانستیم اشاعه دهیم آنچنان که خود امام نیز به حاشیه رود، آیا چنین چیزی امکان پذیر است؟ یا اینکه در هر موردی از کل موارد نیز باید مسئله ای هم پیش آید که آیا ما با دجال است که طرفیم یا با امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟! البته شیعه ی او که او را باید هم بهتر از همه بشناسند و بلکه بدو یقین هم داشته باشند، ولی بعضی شکاکین هم موجب می شوند که کار علناً هم بکشد به کتمان امام زمان عجل الله فرجه الشریف و قبول فرعونیت و سلطنت شاهی و .... نکته اینجا است که شما دارید پاسکاریهای بازیکنها را توجه می فرمایید و غافلید از اینکه گوریلها هم دارند چه می کنند؛ و معمولاً این را نمی فرمایند طلب علم حتی از منافق و کافر چرا که هیولا و غول و اژدها را هم نتوانسته ای توجه کنی در میان همه ی پاسکاریها که حتی چطور با ابرتقارنها و شکستشان هم همه ی حتی بازیکنها را نیز بلعیده اند و .... بنده دیگر حالا کاری هم ندارم به چرا گاهی یحتمل هم کامپیوتر و رایانه خودش ریستارت هم می کند یا نظر ارسال نمی شود یا .... اینکه  صد البته بر حسب حدیث نفس المهموم امام صادق علیه السلام روضه های امام حسین علیه السلام، و بر آن حضرت گریه کردن و محزون بودن، خود عبادت و تسبیح است.

33 - الکافی: عن الحسین بن محمد ومحمد بن یحیى جمیعا، عن علی بن محمد بن سعد عن محمد بن مسلم، عن محمد بن سعید بن غزوان، عن علی بن الحکم، عن عمر بن أبان، عن عیسى بن أبی منصور قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: نفس المهموم لنا المغتم لظلمنا تسبیح، وهمه لامرنا عبادة، وکتمانه لسرنا جهاد فی سبیل الله.
قال لی محمد بن سعید: اکتب هذا بالذهب فما کتبت شیئا أحسن منه [3].
بیان: " نفس المهموم لنا " أی المتفکر فی أمرنا الطالب لفرجنا أو المغتم لعدم وصوله إلینا " المغتم لظلمنا " أی لمظلومیتنا " تسبیح " أی یکتب لکل نفس ثواب تسبیح " وهمه لامرنا " أی اهتمامه بخروج قائمنا وسعیه فی أسبابه ودعاؤه لذلک " عبادة " أی ثوابه ثواب المشتغل بالعبادة " وکتمانه لسرنا جهاد " لأنه لا یحصل إلا بمجاهدة النفس " قال لی " هو کلام محمد بن مسلم " اکتب هذا بالذهب "

أی بمائة، ولعله کنایة عن شدة الاهتمام بحفظه، والاعتناء به ونفاسته، ویحتمل الحقیقة ولا منع منه إلا فی القرآن کما سیأتی فی کتابه " فما کتبت " بالخطاب ویحتمل التکلم.

بحار الانوار، جلد 72، ص 84

http://lib.eshia.ir/71860/72/84

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا. ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ ‎﴿الأنعام: ١٦٥﴾‏

ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ مِن بَعْدِهِمْ لِنَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ ‎﴿یونس: ١٤﴾‏

فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِی الْفُلْکِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ ‎﴿یونس: ٧٣﴾‏

هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَن کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَلَا یَزِیدُ الْکَافِرِینَ کُفْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتًا وَلَا یَزِیدُ الْکَافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلَّا خَسَارًا ‎﴿فاطر: ٣٩﴾‏

الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ ‎﴿الزخرف: ٦٧﴾‏

 

قاعدة (2 فى إبطال الخلأ

و هو إمّا لا شیء محض و عدم صرف، أو موجود هو امتداد یمکن فیه فرض أبعاد ثلاثة، قائمیة قائم لا فى مادّة، من شأنه أن یملأه الجسم.

فالامتداد یعمّ الخطّ و السّطح و الجسم. و إمکان فرض الأبعاد الثّلاثة فیه، یخرج الخطّ. و کونها قائمیّة، یخرج السّطح، فإنّ المراد بالقائمیّة أن یکون على زوایا قائمة، و ذلک لا یتأتّى فى السّطح و إن کان یتأتّى فیه فرض أبعاد ثلاثة، لکن لا على زوایا قوائم. و کون قیامه لا فى مادّة، یخرج الجسم التّعلیمىّ، فإنّه عرض لا بدّ له من محلّ، و ذلک المحلّ هو المادّة، و التّقدیر أنّه لا فى مادّة. و کونه من شأنه أن یملأه الجسم، یخرج الجسم الطّبیعىّ، لأنّ الجسم الطّبیعىّ، لا یملأه جسم آخر، لأنّ نفسه ملأ، فلا یملأه شیء آخر.

و على المذهبین، هل وراء العالم خلأ لا یتناهى حتّى یلزم وراء العالم بعد غیر متناه، أم لا خلأ إلاّ القدر الّذی فیه العالم، و لیس وراءه لا خلأ و لا ملأ. و على التّقدیر الأخیر: هل یجوز خلوّ شیء من هذا القدر عن الجسم حتّى یوجد فى العالم جسمان لا یتماسّان و لا یوجد فیما بینهما جسم یماسّهما. و هذا النّوع من الخلأ هو المسمّى بالبعد المفطور، و القائلون له أصحاب الخلأ؛ أو لا یجوز، حتّى لا یکون فى العالم جسمان لا یتماسّان و لا یکون بینهما ما یماسّهما؟ فذهب إلى کلّ طائفة.

و الفرق-بین مذهب من یقول: إنّه امتداد لا یخلو عن الجسم المستلزم لتداخل البعدین، و مذهب الذّاهبین إلى أن لا خلأ-أنّ أصحاب هذا الرّأى یرون أن بین طرفى الطّاس، مثلا، بعدا یداخله بعد الماء، و أنّه بحیث لو خرج الماء منه و لم یدخل فى ذلک الإناء جسم آخر، إمّا هواء أو غیره، لبقى البعد بین جوانب الإناء فارغا، لکن خروج الجسم عنه من غیر أن یخلفه جسم آخر هو عند هؤلاء محال. 

و أمّا من لا یرى أنّ للخلإ وجودا و لا تحقّقا، فإنّه لا یقول: إنّ بین طرفى الإناء بعدا (120 مغایرا لبعد الجسم الّذی فى ذلک الإناء. و هذا هو الفرق.

و لا نزاع للحکیم مع القائل بأنّه لا شیء، و وراء العالم خلأ لا یتناهى. لأنّ معنى کلامه أنّ وراء العالم لا شیء، و لا شیء لا یکون له نهایة. و الحکیم یسلّم أن لیس وراءه شیء.

و لا مع من یقول: إنّه لا شیء و لا یجوز خلوّه عن الجسم. لأنّه إذا لم یتصوّر فطور بین شیئین لم یملأ جسم فلا خلاف، فکأنّهم قالوا: لو تحرّک جسم و لم ینتقل إلى حیث هو جسم آخر، ما کان فیه شیء، و هو صحیح، و قد اعترفوا أنّ هذا الخلوّ لا یتصوّر، فلا نزاع.

و لا مع القائل بأنّه مقدار مطلقا. لأنّهم إذا قالوا: إنّه امتداد قائم بنفسه، فقد اعترفوا بجوهریّته و أنّه جوهر یمکن فیه فرض أبعاد ثلاثة قائمة، و هو مقصود....

شرح حکمة الاشراق سهروردی، قطب الدین شیرازی، ص 236- 239

http://lib.eshia.ir/12181/1/237

 

بنده ی حقیر داشتم کتاب رساله ی سازمانهای تمدن امپراطوری اسلام، استانیسلاس گویارد، ترجمه و تحقیق علامه سید فخرالدین طباطبایی، به اهتمام دکتر احمد تمیم داری  که به بنده ی حقیر هدیه شد را می خواندم که اول کتاب هم دستخطهای آیت الله حاج شیخ عبدالکریم زنجانی نجفی و آیت الله کاشف الغطاء و حتی دستخط خود سید فخرالدین طباطبایی به ریاست دانشگاه تهران (که در آن به دانستن علم کیمیا اقرار می فرمایند) هم موجود است. ولی بنده ایشان را از قبل هم نمی شناختم و همینطور که دنبال نویسنده و مصحح و ناشر کتاب می گشتم، کلیپ سخنرانی هم در آپارات از استاد احمد تمیمی فی حقیقة العشق یا مونس العشاق سهروردی را گوش کردم همینطوری که  داشتم متن فی الطال الخلاء را در شرح حکمة الاشراق سهروردی قطب الدین شیرازی را می خواندم. از یک سو مسئله مربوط هم می شود به هیولی و صورت فلسفی. این مسئله ی هیولی ارسطویی مشایی را که در فیزیک مدرن مکانیک کوانتوم ورنر هایزنبرگ هم می فرماید کاربرد دارد:

https://en.wikipedia.org/wiki/Hylomorphism

مسئله اینجا این است که هیولی که از hylo یا hole در یونانی هم گرفته شده بطور خنده داری هم در انگلیسی به معنای سوراخ است که در مورد مثلاً سیاه چاله ها آنوقت ترجمه ی فارسی black hole هم هست! حالا ما نمی خواهمی اینجا خیلی وارد این بحثها شویم.

ولی نکته اینجا است که این درست هم باشد که علامه سید فخرالدین طباطبایی به انیشتین نامه نوشته است و از علوم اتمی هم خبر داشته است، با این همه بیشتر دکتر پروفسور سید محمود حسابی را هم به عنوان پدر علم فیزیک اتمی هم یحتمل می شناسند. بنده ی حقیر متاسفانه اسم ایشان را قبل از این نشنیده بوده ام. و اما نکته ی جالب توجه این است که همانطوری که سازمان انرژی اتمی یک پیمان عدم اشاعه سلاحهای هسته ای دارد، بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که آیا علم به سلاحهای هسته ای هم مهمتر است یا بلکه هم علم کیمیاگری یا شیمیکیمیایی گری طلا ی گران بهاء را از فلزات ارزان قیمت هم گرفتن که حتی شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی هم مشهور است که می دانسته و بلکه در صورت لزوم استفاده هم می کرده است؟! شما حساب هم بفرمایید که اگر علم کیمیاگری را همه بلد بودند و از عدم اشاعه  ی آن محافظت هم نمی شد، آنگاه آیا دیگر باز هم طلا یک فلز گران بهایی باقی می ماند یا اینکه حتی امنیت بازار طلا و بلکه نوسانات (volatility) هم بخطر می افتاد و حتی به یک طریق نازلی هم فرّار می گشت؟! و چرا؟ چون همه می توانستند استکان- نعلبکی توپولوژیکی هم از فرض بفرمایید مس هم طلا بسازند و طلا بصورت مس فرّاری بی ارزش هم می شد که همه جا ریخته است و از وجودش محافظتهایی هم دیگر لازم ندارد. همه به هم طلا هدیه می کردند و دو ریال هم نمی ارزید. عرض بنده این نیست که استکان نعلبکیهای توپولوژیک ساخته شده از طلا هم می داشتیم و بلکه همانطوری که استکان نعلبکیهای توپولوژیک هم چطور یحتمل بعضی ادعا کنند که چقدر هم بی ارزشند؟ همانطور هم طلا بی ارزش می شد! و لذا یک مشکلی را هم داریم که شاگرد و دانشجو و طلبه باید هم یاد بگیرند که چطور رفت و برگشت هم کنند از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف. این نمی شود که هر شاگردی هم از ابتداء فرض را بر این بگذارد که به مقامات عالیه آیات اللهی هم می تواند برسد و بلکه هر ساداتی هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی بطور پتانسیل هم می تواند شود چرا که این یک علم کیمیایی هم هست که آیا در هر هزاره هم یک بار اتفاق بیافتد یا خیر که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ظهور بفرمایند و بلکه او فقط در روز قیامت هم قیام می فرماید و بقیه رجعتهایی دیگر هم هست. و لذا خیلی راحت هم می توان با مسئله ی دجالها نیز برخورد کرد که امروزه هم می بینیم از اینها کم نداریم. و هر چند که مجتهد و علامه شدن هم حتی با دعواهای طلبگی و دیگر دردسرهایش، مانند علم کیمیاگری و حتی علوم نازلتر شیمی و بیوشیمی و داروسازی و امثالهم که ظاهر می شوند، بسیار زیباییهای خاص خود را هم دارند. و اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله و یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا آنچنان که حزن آن بر قلب و روح و جسم و جان با چنان عظمتی عظمایی هم می نشیند و همه ی خلاء های آنرا هم پر می کند که چطور هم در جهادهای تبیین قرار است حتی بهترین جهادگران و آیات عظام این عرصه بتوانند هم بیان کنند که چطور می خواهند حضرت بقیت الله الاعظم را بعد از حماسه ی حسینی حتی بطهور آن حضرت نیز دعوت بفرمایند؟ این یک جسارت عجیبی را می طلبد که توی روی و بلکه پشت سر همچون علی بن بیطالب امیر المومنین علیه السلام هم امثال عمرو ابن عبد ود توف بیاندازند؛ ولی بعد هم بخواهند همان علی بن ابیطالب امیر المومنین علیه السلام را نیز توی رویش هم ارشاد کنند که نکند غیبتش کنی و بلکه از او بدگویی هم کنیها! توف را انداخته است و باز هم انتظار خوش رفتاری و عصبانی نشدن و حتی داعیه ی جهاد تبیین غیبت نکردن هم دارد آنچنان که حتی از سینه اش هم نمی خواهد امیر المومنین علیه السلام بلند شود و یک گشتی هم بزند تا عصبانیتش بخوابد و برگردد حساب او را برسد و سرش را از تنش جدا هم کند و حتی خلاء و سیاه چاله و سوراخ کرم را هم نمی پذیرد و پروانه وار آزادی را می طلبد هر چا دلش خواست برود و هیچ حجابی را هم رعایت نکند کانه اگر همه ی استکان نعلبکیهای توپولوژیک را هم شکست، خوب بشکند و .... ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

إِن یَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِن یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطَانًا مَّرِیدًا ‎﴿النساء: ١١٧﴾‏

وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَّرِیدٍ ‎﴿الحج: ٣﴾‏

وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالًا مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ‎﴿المائدة: ٣٨﴾‏

فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَایَةَ فِی رَحْلِ أَخِیهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ ‎﴿یوسف: ٧٠﴾‏

قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِی الْأَرْضِ وَمَا کُنَّا سَارِقِینَ ‎﴿یوسف: ٧٣﴾‏

 

 

بنده ی حقیر امروز صبح می خواستم بروم مسجد که اذان را زودی گفتند و دیگر نشد سحری ای را خورده و بلکه بتوان به مسجد هم رفت. و لذا نکته اینجا است که معمولاً هم روزهای عادی مسجد حتی چای هم بعد از نماز نمی دهد الا اینکه گاهی حتی اگر نه فقط مهدیه ی تهران روزهای جمعه بروید که قدیمها می رفتیم عدسیها یا حلیمهای خوبی هم می دهند. و اما معمولاً بعد از نمازهای مغرب و اعشاء چای هم صرف می شود. این است که بنده ی حقیر تصمیم هم گرفته بودم چند شب پیشها بلکه یک ماگ پلاستیکی دسته دار هم از خانه ببرم چرا که متقاضی برای استکان نعلبکیها زیاد هم شده اند و معمولاً هم دسته و دستگیره هم ندارند. ولی یک مرتبه هم اعلان شد که دستگیره ی درب را شب عیدی گویا بعضی گرفتار بوده اند و احتیاج مبرمی داشته اند که با خود ببرند و ما هم اگر می گفتند تقدیمش می کردیم؛ مگر دستگیره ی درب بغیر از اینکه دربها معمولاً تکینگیهایی در گوشه هایش دارند غیر از این است که توپولوژیکی همان دستگیره ی استکان نعلبکیهای خودمان هم هستند؟ خوب، دستگیره می خواهی؟ حتی دستگیره ی درب هم که باشد، بگو و بیانش هم کن. و داریم و موجود هم هست و این برای چندمین بار هم هست که حتی بدون گفتنی و شنیدنی هم دستگیره ی دربها را گویا همین شب عیدی هم احتیاج مبرمی دیده شده است و لذا برده اند. و حتی یحتمل دلیلش این است که تقارن استکان نعلبکیهای بدون دستگره را هم به هم می زنند اگر دربهای فرفوراژه یا غیر آنها خیلی هم دستگیره برایشان درست کنند. بنده خودم که اصلا دستگیره استکان نعلبکی دوست ندارم و لذا نمی پسندم. حالا بعضی بیست تا هم دستگیره برای درشان می گذارند و دق الباب هم می گذارند و غافل از اینکه دق الباب و دستگیره هم ندارد و همه ی اینها توپولوژیکی هم یکی است و فریاد زدن آی دزد و آی دزد هم فایده ای ندارد که حالا دستگیره پلاستیکی هم بوده باشد یا فلزی یا حتی کاغذی! بعضیها اصلا با دستگیره است که لج اند و دوست ندارند. استکان نعلبکی هم استکان نعلبکیهای قدیم که بی دسته بودند. حالا از یک سوراخ کرم کرم برای سیاه چاله ای مجبور هم باشید که به سوراخ کرم سیاه چاله ی دیگری با حتی به همان خود سیاه چاله هم دستگیره ای وصل کنید که حالا چطور هم پروانه وار می خواهید مریدان این سیاه چاله را تنها گذاشته و به مریدان دیگری از همان سیاه چاله یا سیاه چاله ی دیگری هم برسید، این هم حالا چقدر بتوان با سرعت نور و بلکه آناً و فی البداهه هم این کار را کرد و بلکه کانه کل عالم را به نقطه ای مثل نقطه ی ب بسم الله خلاصه کرد و بیگ بنگی و بیگ کرانچی هم قبض و بسطش داد؛ والله اعلم! ولی معنایش این هم نیست که ماگ و لیوان و استکان دستگیره دار کاغذی و بلکه دستگیره ی درب پلاستیکی و کاغذی هم در نظر گرفته و همه جا با خود ببرید چرا که همه چیز هم مورد انبساط واقع شده است و از جمله هم دستگیره های توپولوژیکی استکان نعلبکی ای را هم می تواند متعرض شود؛ دزد، دزد اینقدر منظور به این است که نکنید و فریاد و عربده هم نکشید و صدایتان را هم بلند نکنید بلکه دزد دستگیره های حتی یک بار مصرف استکان نعلبکیهایتان را برگرداند! 

مشکل همین یک بار مصرفی شدن مسائل است. بنده یادم هم هست که قدیمها که خانواده ها می رفتند پیک نیک پشت قاشق، چنگال، و حتی ملاقه هایشان را هم لاکهایی به رنگهای مختلف می زدند که با از آن دیگری قاتی پاتی نشوند. و امان از وقتی هم که لاکها همه یک رنگ از آب در می آمدند و کار بدتر خراب هم می شد. بابا مرید دانشگاهی و حوزوی و حتی شاگردان دکترا و فوق دکترا که خیلی هم به استادانشان یحتمل نزدیکند و با هم تنگاتنگ ه کار می کنند، نمی خواهید؛ خوب نخواهید. دیگر این دلیل هم نمی شود که حساب را بر این بگذارید که مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم که از جمله فقه و تفسیر هم درس می دهند دیگر شاگردان و دانشجویان و طلبه هایی هم ندارند که مریدشان شوند چرا نه اینکه دیگر کسی نمی خواهد به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسند و بلکه  مثل چادر تاریخ مصرفش گذشته است! بابا خواهش می کنم شما توجه کنید که اساتید خیلی معتبر دانشگاه هم خودشان هم نخواهند مرید داشته باشند، ولی دارند برای اینکه مقامش هم خیلی بالا است.

این فرق هم می کند با اینکه خودت مکتب و حساب و کتاب خودت را هم راه اندازی کنی آنچنان که بین المللی هم شود و همه بخواهند سر مکتب ات بنشینند و نه بخاطر اینکه خوب هم شاگردانت را فلک می کنی و بلکه راه ترانسپورتها و انتقالهایی را هم یافته ای که شش دور هم دور کره ی زمین بزنی و سر جایت برگردی هنوز کسی متوجه نمی شود که سر جایت نشسته ای و حتی لحظه ای هم نگذشته است یا خیر! این هم یک جورش است که بفرمایند هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. راه ترانسپورتها و انتقالها را درست هم نیاموخته ایم و لذا نمی دانیم هم که چطور می شود انسان 250 ساله و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را با طی 1400 سال در طرفة العینی یاریش هم کرد و ...! سالها دل طلب جام جم از ما می کرد، آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد. یعنی صدایت را برای تکبیر و لبیک اللهم لبیک و صلوات و اذان هم بلند و آزاد هم کن. البته گاهی هم موذن صدایش را بلند می کند که بفرماید السقایه دزیده هم شده است و اذن موذن یا ایتها العیر انکم لسارقون! ای پروانه ها بسمت ستارگان و حتی خورشید انقلاب و امام عصر هم بپرواز درآیید و بیایید ببینید اینجا چه خبرها است! و در این دو روز دنیا ای پروانه ها خودتان را نه فقط  خیلی گرفتار شمعها و گلها نفرمایید و بلکه حتی بدنبال دستگیره ای از سوراخ کرمی به سوراخ کرمی سیاه چاله ای دیگر هم ندوید و از حالات بی پی اس و حالات خلاء به الفهای بنیهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و  ... میل بفرمایید. حالا بنده یحقیر هی هم عرض کنم بشتابید بشتابید بسمت ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بقصد اقتصادی حکمت الهی و لذا علاوه بر پروسه های اورستاین اولنبک، جبرهای وایل weyl و گالوا و حتی جبرهای (ابر)-گالیله و (ابر-)پوانکره را هم داریم و ... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

https://arxiv.org/abs/2302.12612

https://arxiv.org/abs/2212.10917

https://arxiv.org/abs/2206.10166

https://arxiv.org/abs/1801.03245

https://arxiv.org/abs/1305.6737

https://arxiv.org/abs/2201.06874

الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ ‎﴿النور: ٢﴾‏

الزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَٰلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ‎﴿النور: ٣﴾‏

 

٣ ـ باب جملة مما ینبغی القیام به من الحقوق الواجبة والمندوبة

[ ٢٠٢٢٦ ] ١ ـ محمّد بن علی بن الحسین بإسناده عن إسماعیل بن الفضل ، عن ثابت بن دینار ، عن سید العابدین علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) قال :

حق الله الأکبر علیک أن تعبده ولا تشرک به شیئاً ، فإذا فعلت ذلک بإخلاص جعل لک على نفسه أن یکفیک أمر الدنیا والآخرة [١] ،

وحقّ نفسک علیک أن تستعملها بطاعة الله عزّ وجل.

وحق اللسان إکرامه عن الخنا وتعویده الخیر وترک الفضول التی لا فائدة لها ، والبر بالناس ، وحسن القول فیهم.

وحق السمع تنزیهه عن سماع الغیبة وسماع ما لا یحلّ سماعه....

وسائل الشیعه، جلد 15، ص 172

http://lib.eshia.ir/11025/15/172

 

3- گزیده‌اى از رساله حقوق امام سجاد علیه السلام

(19) 1- از ثابت بن دینار نقل شده که امام على بن الحسین زین العابدین علیه السلام فرمود:

حق خداوند اکبر بر تو این است که او را پرستش کنى و چیزى را شریک او قرار ندهى و چون با اخلاص چنین کردى خداوند بر خود لازم مى‌داند که امر دنیا و آخرت تو را کفایت کند.

و حق نفست بر تو این است که آن را گرامى دارى (بدور دارى) از فحش، و عادت دهى به نیکوئى و ترک زیاده‌گوئى بى‌فایده و نیکى به مردم و خوشگفتارى در باره مردم. و حق گوش این است که آن را منزه کنى از شنیدن غیبت و شنیدن آنچه شنیدنش حلال نیست....

ترجمه از وسائل الشیعه کتاب جهاد النفس، علی صحت،  ص 16

http://lib.eshia.ir/12666/1/16

 

و حق نفست بر تو این است که آن را گرامى دارى (بدور دارى) از فحش، و عادت دهى به نیکوئى و ترک زیاده‌گوئى بى‌فایده و نیکى به مردم و خوشگفتارى در باره مردم. و حق گوش این است که آن را منزه کنى از شنیدن غیبت و شنیدن آنچه شنیدنش حلال نیست.

 

http://lib.eshia.ir/12666/1/16

 

[من در قیافه شما نگاه مى‌کنم که یک قیافه آرامى است، و طبیعى است و نرم است. اما دنیا یک قیافه‌اى از شما، قیافه سخت، خشن، ترسناکى درست کرده. آیا این قیافه‌اى که از شما ساخته‌اند براى شما رنج آور نیست. شما را دیکتاتور جدید ایران مى‌خوانند، این شما را ناراحت نمى‌کند؟]

- از یک جهت البته ناراحتى دارد. و آن اینکه دشمنهاى ما چقدر بر خلاف انسانیت عمل مى‌کنند. ما متأسفیم که یک طایفه‌اى این قدر بر خلاف انسانیت، بر خلاف انصاف رفتار کند. از این جهت البته ناراحتى دارد. ما به حسب تعالیم اسلام براى عیبهایى که در بشر هست، باید متأثر باشیم. و از جهتى به نظر ما اهمیتى خیلى ندارد. براى اینکه ما یک راه حقى مى‌رویم. و البته در یک راه حقى که در مقابل ابرقدرتهاست، مقابل با منافع بزرگ یک کشورهایى است که مى‌خواهند اینها را بخورند و ببرند. و من نمى‌توانم متوقع باشم که آنها بنشینند و نگاه بکنند. ما نگذاریم کارهایشان را بکنند. البته این براى ما خیلى بى‌سابقه نیست. همچو نیست که- یا همچو بوده است که- یک کار بى‌سابقه‌اى بوده است‌ براى ما. ما مى‌دانستیم که یک همچو حرفهایى هست. همیشه هست که یک ضعیفى که در مقابل یک قدرتهاى بزرگى مى‌خواهد جلوگیرى بکند این تهمتها برایش هست. کسانى که اجیر هستند از طرف شاه، کسانى که اجیر هستند از طرف قدرتهاى بزرگ، ما توقع نداشته باشیم که هیچ به ما زهرى، زهر چشمى وارد نکنند. خوب، ما هم در خارج مى‌بینیم که در مملکت ما دارند آشوب مى‌کنند. عیناً مى‌بینیم که آشوب مى‌کنند. و ما هم مى‌دانیم که به اینکه در روزنامه‌ها آنها هر چه دلشان بخواهد تهمت مى‌زنند. خوب، شما لا بد دیدید این را در روزنامه‌ها که نوشته‌اند که به امر خمینى پستانهاى زنها را بریده، با زنها چه کرده، البته دشمن است، ولى من متأسفم که دشمنها این قدر خلاف انصاف و خلاف انسانیت عمل کنند.

مصاحبه اوریانا فالاچی با امام خمینی قدس سره الشریف (1358/07/02)، صحیفه ی امام خمینی، جلد 10، ص 97- 98

http://lib.eshia.ir/11150/10/98

 

[مى‌گویند اینها که اعدام شده‌اند، همه‌شان مقصر سیاسى و ساواکى و اینها نبودند. آنها هم اعدام شدند براى اینکه لواط کردند و زنا کردند. البته من توضیح دادم که این جور نیست. اینها تاجر و این چیزها بودند و بچه‌ها را مى‌دزدیدند و این حرفها، و اخبار دروغ به شما گفتند.]

- بله اصل مسأله را باید گفت. و آن این است که اگر یک بدنى یک انگشتش فاسد بشود چه باید کرد براى اصلاح آن بدن. آیا باید این انگشت را گفت تو باش اینجا، فاسد کن این بدن را؟ این انگشت یک مفسده است و باید برید این چیزهایى که مى‌دانید که اینها به فساد مى‌کشند. یکوقت مثل بعضى طوایف مى‌گویند که خوب، مردم آزادند. آن زن آزاد هست. زن این باشد، او هم تمتعى ببرد. خوب، چه بهتر. یکوقت منظور این هست. نه، ما این را نمى‌توانیم بپذیریم. یکوقت منظور این است که باید حفظ نظم جامعه، حفظ صحت جامعه بشود. این سیاستهایى که ما در اسلام داریم و اجرا مى‌شود براى این است که جامعه را ما مى‌خواهیم پاکسازى کنیم. علفهاى هرزه‌اى که ضایع مى‌کنند مزرعه ما را، باید این علفهاى هرزه را بچینیم و دور بریزیم. آن کسى که بخواهد یک جامعه را اصلاح بکند، آن کسانى که افساد در جامعه مى‌کنند، آن کسانى که جامعه را به تباهى مى‌کشند، آن کسانى که جوانهاى ما را به تباهى مى‌کشند، دخترهاى ما را به تباهى مى‌کشند آنها را نمى‌توانیم تحمل کنیم که نظر کنیم اینها هر کار مى‌خواهند بکنند. و هر سیاستى که هست باید بشود. چه پیش شما خیلى مشکل باشد پذیرفتنش و چه نباشد.- یک چیزى است، به اصطلاح جامعه را مى‌خواهیم- اصلًا جامعه هم همان طورى که دزد را شما مى‌گیرید و حبسش مى‌کنید. خوب چرا آزادش قرار نمى‌دهید؟ همان طورى که قاتل را مى‌گیرید 

نگهش مى‌دارید، یا احیاناً قصاص مى‌کنید. چرا رهایش نمى‌کنید که هر کارى دلش مى‌خواهد بکند؟ چرا؟ این براى این است که اینها اسباب این مى‌شود که یک جامعه را به فساد بکشد. اگر جلوگیرى از چند تا از این فسادها بشود، جامعه اصلاح مى‌شود. و ما منظورمان اصلاح جامعه است. اصلاح جامعه به همین چیزهاست که این سیاستها باشد.

[خطاب به مترجم:]

- و اما اینهایى که واقع شد در اینجا همان طورى که شما گفتید، به او بگویید که اینها امثال یک همچو مسائلى بودند.

[بعضى هم مثلًا لواط مى‌کنند. بیمار هست، فرض کنید یک همچو چیزى، چرا باید اعدامش کنند؟]

- این مایه فساد است. فساد را باید برداشت تا دیگران اصلاح بشوند. این دیگر مسائلى فرعى است.

[مى‌گویند یک زن هجده ساله را که آبستن بوده این را به عنوان اینکه زنا کرده اعدام کردند.]

- دروغ است، نمى‌شود، در اسلام نیست. این جزو همانهاست که به ما نسبت مى‌دهند.

[این روزنامه‌ها بودند که درباره آن نوشتند.]

- بى‌اطلاعم. ما چه مى‌دانیم حالا چه شده. وقتى به محکمه رفته است محکمه حکم کرده است.

[این چادر، آیا صحیح است که این زنها خود را در زیر چادر مخفى کنند؟ این زنها در انقلاب شرکت کردند. کشته دادند. زندان رفتند. مبارزه کردند، این چادر هم یک رسم از قدیم مانده‌اى است. حالا دیگر دنیا هم عوض شده. حالا این صحیح است که مثلًا اینها خودشان را مخفى کنند؟]

- اولًا اینکه این یک اختیارى است براى آنها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقى دارید که اختیار را از دستشان بگیرید؟ ما اعلام مى‌کنیم به زنها که هر کس چادر مى‌خواهد یا هر کس پوشش اسلامى، بیاید بیرون. از 35 میلیون جمعیت ما 33 میلیونش بیرون مى‌آید. شما چه حقى دارید که جلو اینها را بگیرید؟ این چه دیکتاتورى است که شما نسبت به زنها دارید؟ و ثانیاً اینکه ما یک پوشش خاصى را نمى‌گوییم. براى حدود زنهایى که به‌ 

سن و سال شما رسیده‌اند هیچ چیزى نیست. ما زنهاى جوانى که وقتى ایشان آرایش مى‌کنند و مى‌آیند، یک فوج را دنبال خودشان مى‌کشند، اینها را داریم جلوشان را مى‌گیریم. شما هم دلتان نسوزد.

من دیگر بلند شوم. شما هم دلتان نسوزد.

[خطاب به مترجم:]

- شما بگویید اینها را به ایشان.

همان، ص 102- 104

http://lib.eshia.ir/11150/10/102

 

یک نکته ای اینجا هست که قابل وصف نیست از بس که عظمتش عظیم هم هست. و آن این است که انقلابی جهانی شود که امام عصر به حکومت جهانی اسلام برسد همانطوری که مردم ایران برهبری رهبر کبیر انقلاب امام خمینی هم انقلاب کردند و به جمهوری اسلامی رسیدیم. آنگاه حتی آنهایی که گناه کار هم هستند اگر توبه کنند شامل رحمت الهی می شوند. ولی وقتی حکومتی را داریم که مملو از شرک و کفر و نفاق هم هست که در راسش فرعون و شاه و رئیس جمهوری هم هستند که اصلاح پذیر نیستند و اسلام را هم نمی پذیرند، اینها دیگر خود جامعه را موجب فساد و فسقی هم می کنند که غیر قابل جبران هم هست چرا که به ظهور امام عصر هم حتی ایمان نداشته و بلکه آنرا مانع هم هستند و .... 

این است که موجب می شود که توبه ها پذیرفته نشوند چرا که مردم را می خواهند به کفر و شرک و نفاق هم همین کافران و منافقان و مشرکان هم دعوت کنند و از اسلام برگردانند؛ و این کار را  روءسای آنها با تمام توان هم می کنند که نکند حتی خودشان هم مجبور به اسلام اوردن شده و مسلمان هم شوند و جبهه شان را بر علیه اسلام هم از دست بدهند. ولی همان گناه کار وقتی اسلام آورد و توبه کرد نیز خدا گناهش را ان شاء الله می بخشد. مسئله ی حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران اینجا است که قابلیت جهانی شدن هم دارد و بر علیه اش انواع توطئه ها هم می شود که حالا آن حرکت زشت آن مشرک فرعونی یا سلطنت طلب ربع یک ریالی هم یحتمل یکی اش است ولی نباید هم که روی آن زوم کرد و حساب کرد که مسئله فقط او است. مسئله جهاد النفس هم هست که باید حساب هم کرد که خدا گناهان و حرکتهای زشت جوامع اسلامی و جهان اسلام و حتی همه ی مسلمین و مسلمات و مومنین و مومنات و همه ی انسانها و بشریتی در عالم را هم ببخشد که حاضرند پشت سر امام عصر بنماز هم بایستند و ظالمین جهان را هم خدا بدست امام زمان عجل الله فرجه الشریف نابود کند ان شاء الله و .... و نه اینکه حالا یک اسلام آمریکایی هم داشته باشیم که رئیس جمهورش هم حتی آمریکایی است و امامش هم بطور سکولار برای خودش هر چقدر دلش خواست امامت هم کند و .... این را نمی خواهیم و نمی شود و بلکه دنبال خر دجال هم دویدن است و ...! و البته خوب حتی با حضور امام زمان عجل الله فرجه الشریف، خر دجال هم یحتمل کم نبوده اند و نداریم و کم نخواهند هم بود و ....

بنده داشتم دنبال لغت "زنا" در صحیفه سجادیه می گشتم و از جمله در این مصاحبه ی اوریانا فالاچی هست. راجع به شاه و ولیعهدش هم فالاچی می پرسد، امام می فرمایند خوب همان ولیعهدش هم بیاید ایران زندگی اش را بکند و کسی هم با او کاری ندارد ولی هر کس هم که جنایات و توطئه کرده است باید هم محاکمه شود و به محکمه برود و از جمله هم شاه و اشرف خواهرش. و حالا هم می بینیم که گویا ولیعهدش هم هنوز مدعی است که برگردد و دوباره سلطنت را با کمک اجانب و بیگانگان و آمریکاییها هم در دست گیرد و .... عجب! یعنی یحتمل خیلی هم دلش می خواهد آدم هم شود، ولی نمی داند هم چطور؟! تقصیر هم ندارد؛ بدتر از بنده ی حقیر در توهماتش هم گیر کرده است و به آرزوهای دور و دراز هم کشده شده است و حتی می خواسته وکیل مردم هم شود و .... منتظر است همه جنایات پدر و پدربزرگش را یادشان برود و در غفلت مردم دوباره دربهای همان فحشاء و عرق فروشیها و قمارخانه ها و ... را بروی همه باز کند و اصلاً هم دیکتاتور نیست و صلاح مردم را هم می خواهد و بلکه آخوندها و حتی مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم هستند که لابد مردم را سر کار گذاشته اند و وعده های بیخودی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می دهند و .... انتظار فرج امام عصر عجل الله فرجه الشریف را باور نکنیم و کنار هم بگذاریم و جناب ربع یک ریالی را باور هم کنیم؟! یعنی می شود که گفت نماز جماعت و بلکه نماز جمعه در جهان که شد، یهود و نصاری برای خودشان به نماز بایستند و سلطنت طلبها هم برای خودشان و کمونیستها هم برای خودشان و هر کس دیگری هم برای خودش به نماز بایستد و امام زمان عجل الله فرجه الرشریف و یارانش هم برای خودش به نماز می ایستد دیگر حتی اگر حضرت عیس ابن مریم علی نبینا علیه السلام هم از آسمان آمد و پشت سر امامان ایستاد هم همین است و ....! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ‎﴿هود: ٨٦﴾‏

قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ ‎﴿النمل: ٤٠﴾

 

یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا

کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا

 

امروز ما از روزهای قبل بیشتر احتیاج به همبستگی داریم. امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل دارند طرح‌ریزی می‌کنند؛ برای اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شکست بدهند و نابود کنند. و این یک تکلیف الهی است برای همه که اهمّ تکلیفهایی است که خدا دارد؛ یعنی، حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر- و لو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا می‌کند برای اسلام. همه انبیا از صدر عالَم تا حالا که آمدند، برای کلمه حق و برای دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند.
پیامبر اکرم آن همه مشقات را کشید و اهل بیت معظم او آن همه زحمات را متکفّل شدند و جانبازی‌ها را کردند؛ همه برای حفظ اسلام است. اسلام یک ودیعه الهی است پیش ملتها که این ودیعه الهی برای تربیت خود افراد و برای خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همه کس واجب عینی است؛ یعنی، همه مکلف هستیم حفظ کنیم تا آن وقتی که یک عده‌ای قائم بشوند برای حفظ او، که آن وقت تکلیف از دیگران برداشته می‌شود.امروز ایجاد اختلاف؛ هر اختلافی باشد، و کارهایی که اختلاف‌انگیز است؛ هر کاری باشد و با هر اسمی باشد، این مضر به اسلام است و مضر به انقلاب است.و از همین رشته است اینکه باز یک جریانی در کار است که نسبت به علمای بلاد، نسبت به اهل علم، نسبت به ائمه جماعات اهانت بکنند. و این یک چیزی است که،جریانی است که چنانچه- خدای نخواسته- این جریان به توفیق خودش، که به خیال خودش این است که روحانیت را از مردم بگیرد، اگر این امر به توفیق خودشان برسد، شما مطمئن باشید که شکست خواهیم خورد؛ برای اینکه، روحانیون در همه بلاد، حافظ اسلامند و حافظ مقاصد اسلامی هستند و از اول هم بوده‌اند.

امام خمینی (ره)؛ 25 آبان 1360 

http://emam.com/posts/view/2847

 

در سایت امام خمینی (در این لینک) در زیر می فرماید که متنی کمابیش همانند بالا را حضرت امام خمینی قدس سره الشریف را فرموده اند که در اول فروردین 1362 است؛ یحتمل به علت اهمیت مسئله این موضوع را حتی عیناً بیشتر از یک بار هم مطرح فرموده اند! (و اما در کتابخانه مدرسه فقاهت صحیفه امام خمینی هم موجود است و بنده که آنجا نگاه کردم دیدم بنظرم همین یک مورد در 26 و نه 25 آبان 1360 بوده است.)

 

این خیلی علم خوبی هم هست که انسان درست و حسابی هم یاد بگیرد که چطور هواپیماها و ایستگاه ها و سفینه های فضایی هم بسازد و بر سرعت و قدرت این هواپیماها و سفینه ها و موشکها و بلکه پهپادها هم بیافزاید! ولی می فرمایند که حفظ نظام جمهوری اسلامی از اهم و اوجب واجبات است و بلکه از حفظ یک نفر ولو امام عصر واجبتر است. مسئله اینجا چیست؟! مسئله این است که آیا حتی برای امام حسین علیه السلام حفظ جان علی اصغر علیه السلام واجبتر است یا حفظ جان علی اکبر علیه السلام یا مسلم ابن عوسجه یا حبیب ابن مظاهر یا حر بن یزید ریاحی یا جون ابن حوی غلام آن حضرت یا حتی حفظ جان اسیران کربلا؟ به همین ترتیب، آیا حفظ جان حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها واجبتر است یا حفظ جان امیر المومنین علی ابن ابیطالب یا حفظ اسلام؟

مشکل اینجا است که وقتی حفظ جمهوری اسلامی را متوجه نباشیم، یقیناً بانوان و دختران حتی بی حجاب و بدحجاب هم معذب خواهند بود. خود بنده ی حقیر را در نظر بگیرید دیگر که دوست نخواهد داشت از آمریکا هم برگردد به کاخ سعدآباد و دوباره مشابه مسابقه ی فوتبالهای زمان دبیرستانهایش را تکرار کند که می خواهد توپ را از زیر پای حریفش دربیاورد و فول هم کند و همه و همه تماشاچیان وقتی مرا هو کردند، آنگاه با وقاحت هم بایستم و به تماشاچیان و مشاهده گران با حرکت زشت دستهایم هم نشان دهم که چه فرهنگی دارم؛ و آنگاه پدرم هم با مرسدس بنزش از راه برسد و با شاهنشاه آریامهر هم که نباشد و بلکه با رئیس جمهور سوار هلیکوپتر هم شوند و بروند! جمهوری اسلامی حتی در آمریکا هم که باشد توانسته است باز هم آیا چقدر امثال بنده ی حقیر را یحتمل حتی یک سر سوزن هم به راه آورد چرا که اجازه نمی دهد غلطهای زیادی کند هر چقدر هم که ندانمکاریهایش را خیلی هم دوست داشته باشد. یعنی اینجا یک فرقی هست بین نظامی و حکومتی که سعی می کند افراد نظامش را حتی المقدور آدم کند و نظام و حکومتی که بلکه افراد خودش هم هر چه می توانند طغیانگر و فاسد و فاسق اند و اسلام را هم نمی پذیرند! نکته اینجا همین است که بنده ی حقیر خیلی هم سعی کنم که به بقیه ی عالم بگویم که اسلام بیاورید، ولی آنگاه خودم هم یک سر سوزن از اسلام بویی نبرده باشم. خوب، آیا همه ی عالم هم بواسطه ی بنده ی حقیر اسلام خواهند آورد؟ فرق قضیه اینجا است که آنچنان اسلام هم آورده باشی که همان خلق و خوی تو را که همه ی عالم ببینند، همه و همه بفرمایند که ما هم یقیناً می خواهیم مسلمان شویم. مسئله فقط بد حجاب و بی حجاب هم نیست و بلکه همان روسپی و زناکار هم وقتی می بیند که حفظ نظام است که از اهم و اوجب واجبات است، هم او نیز نهایت سعیش را می کند که کارهای زشتش را کنار بگذارد و بلکه قبل از سنگسار شدنش آدم هم شود!

نکته ی خارج شدن از حالات خلاء شاگرد و دانشجو و طلبه و وارد شدنش در نزدیکی و همجواری به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم همین است که چه؟! حالا بنده ی حقیر عرض هم می کنم. اگر شما یک گروهی روی یک هیئت و رینگی و میدانی و بلکه یک جبری یا مادولی داریم مثل SL_2، آیا آنگاه می توانید حتی این گروه را بسطش هم دهید روی یک یا حتی چند جبر فن نویمن بدون اینکه در حدس پیوستگی هم خللی وارد شود؟ یعنی نه فقط اینکه آیا قبل از اینکه به نتیجه هم برسیم، شکستی ابرتقارنی، ریسمانی، هندسه ی ناجابجایی، ... هم در مسئله رخ نخواهد داد هر چند که بالاخره آنجایی که یحتمل ابرتقارن هم داریم و لذا خوب شکست ابرتقارن هم می توان داشت دیگر. مسئله اینجا این هم نیست که اگر می دانیم در تئوری و بطور نظری که دقیقاً چطور هم بهترین هواپیماهای مسافربری دنیا را بسازیم و رقیبی هم در این کار نداریم، آیا با این حال اگر بطور عملی هم بتوانیم یا نتوانیم این کار را بکنیم نیز تفاوتی در مسئله خواهد داشت؟ یا حتی فرض بفرمایید که بجای هواپیما و سفینه و ایستگاه فضایی، بنده ی حقیر می دانم یا در حال یاد گرفتن هم هستم چطور هم خود یک بنده ی خدایی را که کمابیش یادش هم رفته است که چطور می شود بندگی خدا را هم کرد و نماز و صلوة را هم یادش رفته است و بلکه به کارهای زشت هم افتاده است، را از آن سوی عالم یک مرتبه بیاورم وسط نماز جمعه بایستد با همه و همه به نماز! یحتمل اینجا آیا بعضی اشکال هم نخواهند کرد که بابا این بنده ی خدا آیا هنوز اسلام هم آورده است و شهادتین هم گفته است یا همینطوری یک مرتبه خودش را وسط نماز و صلاة هم یافته است و بلکه نمی داند هم چه کند و چه نکند؟! بعضی دیگر یحتمل همانجا در جواب گروه اول اشکال هم کنند که خوب همانجا قبل از نماز شهادتین را بفرمایید بر زبانش جاری کند و بعد هم بنماز بایستد دیگر.

فرض بفرمایید که شما تصمیم هم گرفته اید که دن آرام شولوخوف یا جان شیفته ی رومن رولان یا حتی البخلاء جاحظ را هم به زبان اصلی مطالعه بفرمایید، این می تواند یک همتی را هم بطلبد که خود از ساخت ایستگاه فضایی یا کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری قابل رقابت با ایرباس و بوئینگ و حتی خیلی بهتر از اینها هم، کمتر نیست. ولی بعضی اشکال هم می کنند که شما قرار هم هست که مسئله را در یک طرفة العینی نیز انجام دهید! آیا کیست که می تواند این کار را کرده و بلکه طور همزمان و موازی هم بهترین ایستگاه فضایی را نیز بسازد و پروانه وار هم از یک سوراخ کرمی به سوراخ کرمی دیگر از این سیاه چاله به آن سیاه چاله برود و ملائکه شان را هم همه و همه را دعوت کند که هر که روی زمین است را آناً مسلمان کنند و ...؟ قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ‎﴿٣٨﴾

یحتمل بعضی اشکال هم کنند که آیا باز تو شوختی ات هم گرفته است با ما؟ واقعاً هم این مسئله ی شوخی ای نیست که شما در اصل پیوستگی آیات اللهی، تا کجا هم شاگرد و دانشجو و طلبه می تواند پیش برود قبل از اینکه معانی ابعاد هندسی هم به هم بخورند و به فضاهایی با ابعاد بینهایت هم برسیم و با شکستی ابرتقارنی دوباره بتوانیم به ابعاد اوردینالهای متناهی هم برگردیم و ...؟ آیا خللی در حدس پیوستگی آیات اللهی رخ نخواهند داد همینطوری که داریم طی الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه را می کنیم؟ از دیدگاه نظریه ی اعداد و بلکه برنامه هندسی و تحلیلی لنگلندز آیا چطور هم می توان SL_2 حتی حبرهای فن نویمن را هم وارد میدانهای عددی نمود؟ معمولاً در بحثهای نظریه ی گالوا ما با چند جمله ای هایی هم سر و کار داریم که روی میدانها یا هیئتهایی واقعند که متناظر گروه های گالوا اعداد جبری هم خواهیم داشت که در رابطه با چند جمله ای مورد بحثمان در نظر گرفته ایم. ولی اینجا اعداد متعالیه به بازی نمی آیند الا اینکه در حدهای تحلیلی هم بتوان آنها را مورد بحث قرار داد. مثل این است که شما بخواهید شعاع دایره و کره ای را که در آن همه حجابهای خود با خدایشان را با روزه گرفتن هم حفظ می کنند، بیابید. خوب، آیا اگر اینجا وارد بحثهایی هم شویم که حتی بعضی هم مایل نیستند که این حجابها را حفظ کنند، باز هم می توان حتی محیط و مساحت دایره ها و کره ها را بازیافت؟ یعنی اینجا یک دلیلی هم دارد که عدد پی متعالی است ولی خوب وقتی الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه را هم در طیفهای ماورای بنفش و مادون قرمز هم بسط دهیم، یحتمل قبل از همه ی این استدلالها به این نتیجه هم می رسیم که حتی در یک بازه ی خیلی کوچک زیرمجموعه ی (1، 0) یا حتی مجموعه ی کانتوری از این زیرمجموعه هم می توان آیت اللهی ای با الف_1 تا اعداد متعالی یافت. و خوب، حالا چرا شما یحتمل مایل هم باشید که گروه SL_2 خبرهای فن نویمن و بلکه از لحاظ نظریه اعداد و برنامه هندسی و تحلیلی لنگلندز حتی ابرتقارنی واریته های شیمورای این جبرهای فن نویمن را هم تشکیل دهید و ...؟ یحتمل بندگان خدا در این میان یک مرتبه هم خود را وسط نماز و دعا و صلاة جمعه هم حتی از آن طرف دنیا بیابند که آیا چطور هم ممکن است بلکه شهادتین هم نگفته باشند و حتی یزیدیان حجابها را هم از سرشان کشیده باشند و حتی همه باورشان هم بشود که آقا از کدام حجاب دارید بحث هم می فرمایید وقتی حتی ماورای مهبانگ بیگ بنگ و مه رمب یا بیگ کرانچ هم رفته ای و ....؟ بعضی یحتمل اینجا خیلی باز هم اشکال می کنند که خطبه های نماز جمعه و اذان و اقامه هم برای همین است دیگر که حتی هر آنکه شهادتین هم نگفته است همانجا بر زبانش جاری هم کند و به نماز با دیگران از شیعه و سنی هم بایستد و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه المستشهدین بین یدیه

الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَّا تَرَىٰ فِی خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِن تَفَاوُتٍ ۖ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِن فُطُورٍ ‎﴿٣﴾‏ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِیرٌ ‎﴿٤﴾ سوره مبارکه الملک

 

وحقّ الصلاة أن تعلم أنّها وفادة إلى الله عزّ وجل وأنت فیها قائم بین یدی الله ، فإذا علمت ذلک قمت مقام العبد الذلیل الحقیر الراغب الراهب الراجی الخائف المستکین المتضرّع المعظم لمن کان بین یدیه بالسکون والوقار ، وتقبل علیها بقلبک وتقیمها بحدودها وحقوقها.

وحقّ الصوم ان تعلم أنّه حجاب ضربه الله عزّ وجل على لسانک وسمعک وبصرک وبطنک وفرجک یسترک به من النار ، فإن ترکت الصوم خرقت ستر الله علیک.

وحقّ الهدی أن ترید به الله عز وجل ، ولا ترید خلقه ولا ترید به إلاّ التعرض لرحمته ونجاة روحک یوم تلقاه.

وحقّ سائسک بالعلم التعظیم له ، والتوقیر لمجلسه ، وحسن الاستماع إلیه ، والإِقبال علیه ، وأن لا ترفع علیه صوتک ، ولا تجیب أحداً یسأله عن شیء حتّى یکون هو الذی یجیب ، ولا تحدّث فی مجلسه أحداً ، ولا تغتاب عنده أحداً ، وأن تدفع عنه إذا ذکر عندک بسوء ، وأن تستر عیوبه وتظهر مناقبه ولا تجالس له عدوّاً ولا تعادی له ولیّاً فإذا فعلت ذلک شهد لک ملائکة الله بأنّک قصدته ، وتعلّمت علمه لله جلّ اسمه لا للناس.

و حق آموزگارت اینکه او را بزرگ دارى و مجلس او را احترام گذارى، و نیک به گفتارش گوش فرا دهى، و به نیکوئى با او روبرو شوى و صدایت را پیش وى بلند نکنى، اگر کسى پرسش کرد پیش از استادت جواب ندهى، و سخن از کسى در مجلس او نگوئى،؟ غیبت کسى را نزد او ننمائى، و اگر از او بدگوئى شد از وى دفع کنى، و عیبهایش را بپوشانى و نیکى‌هایش را آشکار کنى و با دشمن او منشینى و دوست او را دشمن ندارى، و چون چنین کردى فرشتگان الهى گواهى مى‌دهند که تو او را در نظر گرفته‌اى و تعلیم او را بخاطر خدا فرا گرفته‌اى نه بخاطر مردم.

 

http://lib.eshia.ir/11025/15/174

http://lib.eshia.ir/12666/1/19

 

قصة أبی جعفر الطرسوسی:

لم أر مثل أبی جعفر الطرسوسی:

زار قوما فأکرموه و طیّبوه، و جعلوا فی شاربه و سبلته‌ [3] غالیة [4] ، فحکّته شفته العلیا، فأدخل إصبعه فحکها من باطن الشفة، مخالفة أن تأخذ إصبعه من الغالیة شیئا إذا حکتها من فوق.

و هذا و شبهه إنما یطیب جدا، إذا رأیت الحکایة بعینک، لأن الکتاب لا یصوّر لک کل شی‌ء، و لا یأتی لک على کنهه، و على حدوده و حقائقه.

http://lib.eshia.ir/40880/1/87

 

بعضی یحتمل خیلی هم اشکال می فرمایند که چرا اصلا ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ و البته بنده ی حقیر کاری هم ندارم که همینها خیلی هم یحتمل اصلا جمهوری اسلامی و بلکه کل اسلام را هم زیر سوال می برند! ولی یک سوال مهمی هم اینجا هست که خوب بالاخره هر چقدر هم که در اقیانوس رحمت الهی انسان بتواند غرق شود وقتی سر سوزنی هم آیا حتی چقدر هم از سر اخلاص سعی کند به حکمت الهی نیز وصل شود، و آیا بشود و آیا نشود؟ نکته اینجا این است که اگر مقالاتش در ژورنالهای بین المللی هم چاپ شوند آنگاه معننایش این است که به حکمت متعالیه و حکمت الهی هم وصل شده است؟ یا حتی آیا خیلی هم ریاضی فیزیکدان بزرگی تلقی می شود؟

از آن طرف اگر شما به اقیانوس حکمت الهی حتی با کندن چاهی که به آن حکمت هم وصل است متصل شوید، و از این طریق هم بتوانید نه فقط به ریاضی فیزیک متصل شده و بلکه یاد هم بگیرید که ریاضی فیزیک خود را به این اقیانوس از حکمت الهی وصل کنید، یقیناً همه و همه از همه ی عالم هم خواهند آمد که به این اقیانوس رحمت از حکمت الهی متصل شوند چرا که چاهی را که شما زده اید به همین اقیانوس هم متصل است. ولی حالا اگر مدعی هم شوید که نخیر؛ بنده توانسته ام بوسیله ی نظریه ی توپولوژی استکان نعلبکی خود به حضرت حق هم متصل شوم چرا که بر حسب نظریه میدان همدیسی هم یک استکان نعلبکی هم در مقیاسی از مقیاسها اقیانوس اطلس یا اقیانوس آرام را هم فرض بفرمایید که در بر می گیرد.

خوب، اینجا مشکل چیست؟ نظم/ بینظمی و آنتروپی نظریه توپولوژی استکان نعلبکی ای ه کدام است؟ یعنی آیا فرض بفرمایید می توانید هم سوراخ کرمی را بیابید که از سیاه چاله ای وصلتان هم کند به حتی ستاره ای از ستارگان حکمت الهی همینطوری که دارید در حتی ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بحث می کنید و بلکه مطمئن هم شوید که داریم یواش یواش مثل اینکه با حضور حضرت حق هم چای میل می کنیم؟ یا حتی چای هم دوست نداریم و بلکه قهوه هم میل کنیم؟ یا حتی چای و قهوه هم دوست نداریم و ولی باز هم حضرت حق آیا بالاخره حضور دارد یا خیر؟! یعنی اگر دیگر به جاهایی هم رسیدیم که بجای چای و قهوه و بلکه آب میوه و شیر و عسل هم نه در مسجد و بلکه در میکده هم نوشابه های سکرآوری را هم سرو می کنند که دیگر همه و همه هم مست و لاابالی و از خود بیخود هم شده، آیا باز هم انتظار هست که حضرت حق آنجا نیز حضور و تشریف داشته باشد؟ یا مسئله این است که حجابهای نورانی و ظلمانی بعضی جاها بیشتر و غلیظتر و حضرت حق نیز غیر قابل رویت تر است و بلکه وقتی این غلظت خیلی زیاد هم شد دیگر کوری هم یحتمل همه را فرا گیرد، ولی بعضی جاها هم این انواع حجابهای ظلمانی و حتی نورانی آنچنان هم برداشته می شوند که معدن العظمه برای همه اظهر من الشمس هم می شود. و حکمت الهی را همه و همه نیز کمابیش درک می کنند و بصیرت می یابند و ..... بالاخره آیا غیر از این است که حتی کوردلان ظالم هم یحتمل حضور حضرت حق را با استکان- نعلبکی با ظرفیت اقیانوسها درک می کنند، با اینکه نتوانند هم خود را از سیاه چاله هایشان حتی از سوراخهای کرم نیز پروانه وار به دسته های استکان نعلبکیهایی توپولوژیک در اقیانوس حکمت الهی هم برسانند. مطلوب است تعداد دسته های نصب شده به چنین استکان نعلبکیهای توپولوژیک. مشکل اینجا هم است که در جهادهای با نفس و بلکه تبیینی چطور هم آیا می توان حتی وارد انواع سیاه چاله ها هم شده و به ساکنینش گفت که بنده ی حقیر حکمت الهی را هم دوست دارم و بخاطر همین هم به ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می پردازم و بلکه سعی و تلاشم هم در این است که همراه دیگر شاگردان و دانشجویان و طلبه ها هم از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه نه صرفاً منطق ریاضی و بلکه همراه اجتهاد در حکمت الهی و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت بقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف برسیم. و بنابراین امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم در ظهور حضرتش هر چه بیشتر هم یاری کنیم. و مشکل اینجا هم هست که دیر هم نجنبیم طوری که بفرمایند دیگر دسته ای برای استکان نعلبکی های توپولوژیک سوراخ کرمی که پروانه وار هم بتواند بسمت اقیانوس حکمت الهی متصل شود نیز باقی نمانده و لطف بفرمایید زحمت را کم هم بفرمایید و ...!

 

https://arxiv.org/abs/2303.00970

https://arxiv.org/abs/2303.00593

https://arxiv.org/abs/2303.00757

https://arxiv.org/abs/2303.00792

https://arxiv.org/abs/2303.00951

https://arxiv.org/abs/2301.07257

https://arxiv.org/abs/2212.08270

https://arxiv.org/abs/2302.02709

https://arxiv.org/abs/2206.10780

https://arxiv.org/abs/2208.08339

https://arxiv.org/abs/2212.06778

https://arxiv.org/abs/2212.05119

https://arxiv.org/abs/2211.01419

https://arxiv.org/abs/2211.09779

https://arxiv.org/abs/2212.08676

https://arxiv.org/abs/2212.06841

https://arxiv.org/abs/2212.06187

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ‎﴿١﴾‏ اللَّهُ الصَّمَدُ ‎﴿٢﴾‏ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ‎﴿٣﴾‏ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ‎﴿٤﴾‏

 

داشتم راجع به راماکریشنا و کتاب رومن رولان می خواندم که در آدرسهای زیر هم آمده است. یک مثالی هست در فارسی که می فرمایند فلانی با شاه هم فالوده نمی خورد! بدی شرک همین است که حاضر است بینهایت هم مشرک شود و بلکه تمام الفهای بینهایت آیات اللهی ها را حتی ماورای منطق ریاضی هم طی می کند، ولی نه اینکه فقط حاضر نیست دست از شرکش بردارد و بلکه حتی یحتمل اصلا نمی تواند توحید را درک کند و در جواب قولوا لا اله الا الله تفلحوا درست هم جواب دهد. سنت فرعونیت و شاهنشاهی هم چنین است؛ غیر از این را حتی باورش هم نمی شود! حضرت آدم را هم به عنوان پیغمبر خدا که خدمتش بیاورید، هم او را می خواهد بپرستد و نه خدا را! خویَش، خوی فرعونیت انا ربکم الاعلی ای است و لذا غیر ممکن است از خودش بگذرد! باورش بر این مبنا است که مگر می شود از خدا که در روح انسان هم آیا چقدر یافت می شود و حتی یحتمل هم به حیوانیت نیز افتاده است، هم گذشت؟ نکته اینجا این است که از مناقب ابن شهرآشوب هم نقل قول شد که عالِمان دینی وقتی خود فاسد شوند و بلکه به همین دلیل عالَم را هم فساد بردارد، کشتی نجات هم با آنها غرق می شود الا اینکه نجات دهنده ای درست و حسابی و یعنی حضرت یقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف را هم بتوان یافت. بعضی یحتمل بفرمایند خوب همان شاه جهان را هم منظورت هست دیگر؛ دیگری یحتمل بگوید همان فرعون را داری می گویی دیگر؛ و باز دیگری یحتمل رئیس جمهور بنظرش می رسد؛ و آیا واقعاً هم همان حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم در آینده همان حضرت بقیت الله الاعظم هم تشریف خواهند داشت همانطور که آیه مبارکه قرآن کریم هم می فرماید بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین؟! یا دولة کریمه آن حضرت غیر از همه ی اینها هم هست و در تصور نمی گنجد؟! والله اعلم. و ما هنوز اندر خم کوچه های با انواع حجابهای ظلمانی و نورانی گیر هم کرده ایم و از جمله اینکه چطور هم می شود حتی بر حسب نظریه میدان همدیسی چای توپولوژیک نه فقط همراه قاشق چای خوری و ملاقه با حضور حضرت حق هم میل کرد و بلکه هر آنکه دندان دهد نان هم دهد و الا که همان دندانها هم بالاخره یکی یکی هم شده اقل کم می افتند و .... هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

 

https://www.sriramakrishna.in/2018/02/01/romain-rolland/

https://www.sriramakrishna.in/about-2/

وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ ‎﴿فاطر: ١٩﴾‏

 

جان شیفته از ویکیپدیا، رومن رولان، 1922- 1833، 7 جلد، بزبان فرانسوی

جانِ شیفته (به فرانسوی: L'Ame enchantée) رمانی چهارجلدی اثر رومن رولان است.

فضای داستان جان شیفته فرانسه در ابتدای سده بیستم است و رمان وضعیت اجتماعی این دوران را برای خواننده به تصویر می‌کشد. از سوی دیگر، شخصیت اصلی داستان زنی به نام آنت ریوی‌یر است و رولان در طول داستان چگونگی بیداری زنان فرانسه را شرح می‌دهد.[۱]

رومن رولان خود می‌نویسد: «قهرمان اصلی جان شیفته، آنت ریوی‌یر به گروه پیشتاز آن نسل زنان تعلق دارد که در فرانسه ناگزیر گشت به دشواری، با پنجه درافکندن با پیشداوری‌ها و کارشکنیِ همراهان مرد خویش، راه خود را به سوی یک زندگی مستقل باز کند.».[۱]

جان شیفته سرگذشت زنی را نقل می‌کند که روحی شیفته و عاشق دارد و زندگی‌اش مانند نام خانوادگی‌اش، ریوی‌یر (به معنای رودخانه) به رودی پرپیچ و خم و پرآب و غنی می مانَد. جان شیفته با شیفتگی آنت ۲۴ ساله به پدرش و مرگ او آغاز می‌شود. در همین زمان آنت باردار می‌شود و ازدواج با پدر فرزندش را رد می‌کند. سپس خواهر ناتنی‌اش را کشف می‌کند و شیفته او می‌شود. جان شیفتهٔ آنت پس از آن عشق مادرانه را درمی‌یابد. در جلدهای بعدی کتاب، آنت و پسرش، مارک ریوی‌یر درگیر حوادث تاریخی فرانسه می‌شوند و «بدین سان، زندگی او (آنت) در دو سطح موازی پیش می‌رود؛ و دیگران جز زندگی رویی او را نمی‌شناسند. در آن زندگی دیگر، آنت همیشه تنها می‌ماند.[۲]» و این «زندگی دیگر»، جریان زیرین و ناپیدای رود، جان شیفته نام دارد.[۱]...

 

Il y a deux Annette Rivière : la jeune bourgeoise sage, intelligente, fortunée, en apparence indifférente à l'amour, et - sous ce masque - la véritable Annette, ardente et droite, avide d'indépendance, inconsciemment en quête d'un compagnon pour qui elle serait une égale. C'est pourquoi elle veut rompre avec le fade et charmant Roger Brissot. Ce mariage lui semble soudain un piège où va s'engluer son âme. Abdiquer, devenir une Brissot ? Impossible. Même le désespoir sincère de Roger ne la fait céder qu'un instant à la pitié. De cet abandon fugitif naît un fils. Seule, bientôt ruinée, elle saura garder la tête haute. Emportée par la vie magicienne, Annette - âme enchantée - suit le destin qu'elle s'est forgé dans le Paris de 1900 à 1914. avant que retentissent les premières salves de la Grande Guerre.

https://www.babelio.com/livres/Rolland-Lame-enchantee/75890

 

L'âme enchantée I: Annette et Sylvie by Romain Rolland

https://www.gutenberg.org/ebooks/45970

 

About 40 years ago or more, I read the first translation of the late Mohammad Qazi. I think it was the translation of the book "Mahatma Gandhi" written by Romain Rolland. Both the book and Mohammad Qazi's translation are really outstanding and prominent.

A few years later, I read another translation done by him. It was a translation of another very important work written by Romain Rolland which is "L'Ame enchantée". I think it has three, four volumes and the prose which Mr. Qazi used was really elegant and well-organized.

Of course, I cannot say how exact and accurate the translation is. Those who know the original language can say whether it is accurate or not. However, this translation is really outstanding in terms of literary style and prose. I am familiar with the works of Persian translators and writers and I know how valuable they are. Considering this evaluation, I believe that the Mr. Qazi's translation is an outstanding one. I once saw him up close. At the end of my presidential term, I met with him in a Hafiz commemoration congress in Shiraz. He was introduced to me. He had a problem with his larynx and he was using a laryngophone to talk. We engaged in a short conversation.

Leader's speech in a meeting with outstanding personalities of Kurdistan province on May 14, 2009

 

https://english.khamenei.ir/news/2599/Mahatma-Gandhi-and-L-Ame-

enchant%C3%A9e-are-Romain-Rolland-s

یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ ‎﴿التوبة: ٣٢﴾‏

قُل لَّا أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰ إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ ‎﴿الأنعام: ٥٠﴾‏

مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ‎﴿هود: ٢٤﴾‏

قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ‎﴿الرعد: ١٦﴾‏

وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ ‎﴿فاطر: ١٩﴾‏

وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِیءُ قَلِیلًا مَّا تَتَذَکَّرُونَ ‎﴿غافر: ٥٨﴾‏

 

أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‌ عِلْمٍ‌ و بقیت علماء الشیعة فی أمورهم تائهین و على أنفسهم خائفین و فی الزوایا منحجرین بل حالهم کحال الأنبیاء و المرسلین کما حکى الله تعالى عن الکافرین‌ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ‌ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ‌[2] لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا[3] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا[4] فَقُلْتُ‌ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ‌ فعلى من یعتمد و إلى روایة من یستند فالکف عند حیرة الضلال خیر من رکوب الأهوال و لا خیر فی قوم لیسوا بناصحین و لا یحبون الناصحین و لا خیر فی الکذابین و لا العلماء الأفاکین‌[5] لقد قل من یوثق به و عز من یؤخذ عنه.

فنظرت بعین الإنصاف و رفضت مذهب التعصب فی الخلاف و کتبت على نفسی أن أمیز الشبهة من الحجة و البدعة من السنة و أفرق بین الصحیح و السقیم و الحدیث و القدیم و أعرف الحق من الباطل و المفضول من الفاضل و أنصر الحق و أتبعه و أقهر الباطل و أقمعه و أظهر ما کتموا و أجمع ما فرقوا و أذکر ما أجمعوا علیه و اختلفوا فیه على ما أدته الروایة و أشیر إلى ما رواه الخاصة أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى‌ تَقْوى‌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى‌ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ‌ فاستصوبت من عیون کتب العامة و الخاصة معا لأنه إذا اتفق المتضادان فی النقل على خبر فالخبر حاکم علیهما و شاهد للمحق فی اعتقاده منهما و إذا اعتقدت فرقة خلاف ما روت و دانت بضد ما نقلت و أخبرت فقد أخطأت و إلا فلم یروی الإنسان ما هو کذب عنده و یشهد بما یعتقد فیه ضده و کیف یعترف بما یحتج به خصمه و یسطر ما یخالفه علمه و لا عجب فی روایاتهم ما هو حجة علیهم فقد أنطقهم الله‌ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ و إن کان الشیطان یثبت غروره فقد یَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ‌. فوفقت فی جمع هذا الکتاب مع أنی أقول ما لی و للتصنیف و التألیف مع قلة البضاعة و عظم شأن هذه الصناعة إلا أننی فی ذلک بمنزلة رجل وجد جوهرا منثورا فاتخذ له عقدا منظوما و کم دنف نجا و صحیح هوى و ربما أصاب الأعمى قصده و أخطأ البصیر رشده و ذلک بعد ما أذن لی جماعة من أهل العلم و الدیانة بالسماع و القراءة و المناولة[1] و المکاتبة و الإجازة فصح لی الروایة عنهم بأن أقول حدثنی و أخبرنی و أنبأنی و سمعت و اعترف لی بأنه سمعه و رواه کما قرأته و ناولنی من طرق الخاصة.

 

مناقب ابن شهر آشوب، جلد 1، ص 5- 6

http://lib.eshia.ir/12566/1/5

 

بصیرت خرازی

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:«شهید خرازى به رفقایش گفته بود:«من اهمیت نمى‌دهم درباره‌ ما چه مى‌گویند؛ من مى‌خواهم دل ولایت را راضى کنم.» او مى‌دانست که آن دل آگاه و بصیر، فقط به ایران، به جماران، به تهران و به مجموعه‌ی یک ملت نمى‌اندیشد؛ به دنیاى اسلام مى‌اندیشد و در وراى دنیاى اسلام، به بشریت. عزیزان من! این بصیرت چگونه حاصل مى‌شود؟ بر اثر گذشتن از خود؛ همین یک کلمه‌ آسان، اما در عمل، آن‌قدر مشکل که اکثر انسان‌ها در همین دو قدم این یک کلمه، درجا زده و مانده‌اند!» ۱۳۸۰/۰۸/۰۹

 

https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=39062

 

یک تفاوت بصیرت و کوری در آیات و حتی متن مناقب ابن شهرآشوب نهفته است که از جمله تسلط به زبان عربی و تفسیر و رجال و غیره است البته اینجا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که خیلی احتیاجی به ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نداریم؛ ولی خوب بعضی هم یحتمل بفرمایند که نخیر احتیاج هم داریم! مثلاً در پاورقی غلط نکنم اشاره می شود که آیا لقب عبد بن عبد ود ذا الثدیة است؛ و آیا چقدر هم این درست است؟! بنده که خیلی در یک نگاه در گوگل نتوانستم چیزی بیابم الا اینکه در قاموس تاج العروس اینچنین آمده است که واقعاً هم لقب او است:

و ذُو الثُّدَیَّة أَیْضاً: لَقَبُ عَمْرِو بنِ وُدِّ العامِرِیّ، قَتِیلِ علیِّ بنِ أَبی طالِبٍ، کَرَّمَ اللَّهُ وجْهَه؛ کانَ فارِسَ قُرَیْش یَوْمَ الخَنْدَقِ، قُتِلَ و هو ابنُ مائَة و أَرْبَعِین سَنَةٍ فی قصَّة مَشْهورَةٍ فی کُتُبِ السِّیَرِ.

تاج العروس

http://lib.eshia.ir/86657/19/245

16 - المؤمن: باسناده عن أبی عبد الله علیه السلام قال الأرواح جنود مجندة تلتقی فتتشام کما تتشأم الخیل، فما تعارف منها ائتلف، وما تناکر منها اختلف، ولو أن مؤمنا جاء إلى مسجد فیه أناس کثیر لیس فیهم إلا مؤمن واحد لمالت روحه إلى ذلک المؤمن حتى یجلس إلیه.
بیان: قد مضى تفسیر جنود مجندة فی کتاب السماء والعالم وغیره، وفی القاموس: تشاما شم أحدهما الاخر، وفی النهایة فی حدیث علی علیه السلام حین أراد أن یبرز لعمرو بن عبد ود قال: أخرج إلیه فأشامه قبل اللقاء أی أختبره وأنظر ما عنده یقال شاممت فلانا إذا قاربته وتعرفت ما عنده بالاختبار والکشف وهی مفاعلة من الشم کأنک تشم ما عنده ویشم ما عندک لتعملا بمقتضى ذلک.

بحار الانوار، جلد 71، ص 273

http://lib.eshia.ir/71860/71/273

ومنه حَدِیثُ عَلِیٍّ علیه‌السلام مَعَ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ « خَرَجَ إِلَیْهِ وَشَامَمَهُ قَبْلَ اللِّقَاءِ » أی اختبره ما عنده.

مجمع البیان، الطریحی النجفی، جلد 6، ص 100

http://lib.eshia.ir/27911/6/100

بنظر می رسد که وقتی داریم فیزیک انرژی بالا و بلکه جمع آن با فیزیک انرژی پایین مثل گرانش را در نظر می گیریم، یک اجتماعی هم هست بین بصیرتی که باید بین این دو طیف را هم جمع کند و مثل این است که گویی در جامعه هر کسی دارد روی چیزی و کاری هم تمرکز می کند که تمرکز کار دیگری نیز در حیطه ی کار و عمل او نباشد؛ و اما اینجا لازم هم نیست که مثلاً بصیرتی را که تاجر در کارش دارد را بتواند با بصیرتی که حوزوی و دانشگاهی دارند را در یک جا جمع کند الا اینکه بالاخره یک جاهایی هم همه ی اینها وجه اشتراکی دارند با فرض بفرمایید حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و حضرت بقیت الله الاعظم، و شهداء. و لذا از جمله هم نمی شود گفت که خوب حالا حیطه ی کار بنده ی حقیر فیزیک انرژی بالا و نه فیزیک گرانش هم هست یا بر عکس و به آن دیگری کاری ندارم. مثل این است که در قهوه خانه نشسته اید و دارید چای هم میل می فرمایید و یک مرتبه متوجه می شوید که یکی هم یحتمل گوشه ای نشسته است و دارد چایش را انچنان می نوشد کانه استکانش گنجایش همه ی اقیانوس اطلس یا آرام را هم دارد! آیا یک حالت خوف و رجایی به شما دست نخواهد داد که این دیگر کیست که استکان نعلبکی اش هم چنین است؟!

ولی واقعاً هم آیا برای ما فرقی ندارد که آیا دارید با حضرت علی بن ابیطالب امیر المومنین علیه السلام هم چای می نوشید یا اینکه عمرو بن عبد ود ملعون است؟ یا شاید هم کدو قلقله زن هم هست که بجای استکان- نعلبکی در بسته توپولوژیکی اشتباه شده است با اینکه از دست گرگ و پلنگ و شیر هم قلقل زنان فرار کرده است و یحتمل حالا گیر گوریل یا گوریلهایی هم افتاده باشد که باید آنها را هم چطور آیا از دستشان قلقل زنان خلاص شود و ...؟! و یحتمل باز اینجا بعضی اشکال هم کنند که بابا تو کدو قلقل زن را می بینی ولی چطور هم امثال عمرو بن عبد ود را نمی توانی ببینی و هنوز در کودکت هم گیر کرده ای و بالغ و حتی والدت را هم فراموش کرده ای و بلکه نمی توانی از حالات خلاء شاگردی و دانشجویی و طلبگی را هم پشت سر گذاشته و بیرون آمده و به الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد رسیده و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و حضرت امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام و حضرت بقیت الله الاعظام عجل الله فرجه الشریف را هم کمکی کنی و ...؟! چقدر چای می نوشی و اصلا نمی دانی هم توپولوژیکی حتی با کی می نشینی و چی می نوشی؟ چای است؟ قهوه است؟ ....

مار افعی و بوا و آناکوندا و اژدها و حتی هیولا هم یحتمل می شود و داریم و ... حالا خیلی خوب؛ ولی حالا داری لابد می گویی که ما همه کوریم و تو نشسته ای داری با کی است که چای دمنوش اقیانوسهای اطلس و آرام و دریاها و ... هم می نوشی و در بین خوف و رجا هم گیر نکرده ای؟! و لابد اینها هم جزو طیفهای فیزیک انرژی بالا و فیزیک انرژی پایین است که باید فشرده سازی اش هم کنی که حتی طرف بتواند وارد قهوه خانه هم شود؟! عجب گیری کرده ایم ها؛ عرض بنده این است که وقتی حتی در یک محلیت هم گیر کرده ایم و بلکه حول عالم هم با خمینه مان یک چرخی نمی زنیم، باز هم یحتمل خیلی چیزها هست که از چشم ما پنهان می مانند و لذا نباید هم سریع فکر کرد که این در اثر نوعی کوری است که مثلاً نمی دانیم آیا با امیر المومنین علی ابن ابیطالب است که طرفیم یا واقعاً با عمرو بن عبد ود هم طرفیم چرا که اجتماع فیزیک انرژی بالا و فیزیک انرژی پایین را هم یحتمل خیلی ندانیم که کدام مجامعی از collaborations هستند و بلکه حتی آیا از جمع نظری و آزمایشگاهی و عملی آنها فشرده سازی لازم هم درست بدست می آیند یا ..... البته یحتمل بعضی اشکال هم کنند که جمع مسئله از نوع حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو هم نیست و بلکه یحتمل بیشتر هم و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو است و بعد هم تشنه ات شد چای هم نمی نوشی بهتر است و بلکه شیر و عسل هم بنوشی دیگر خیلی هم بهتر است و ...؛ همانطور که می دانید، شراب و اینها گناه هم دارد و باعث هم می شود که به همان قدم اول هم نرسید. حالا شراب عشق را هم باید چه کرد که مانند عشق لیلی و مجنون هم اقل کم باید گفت سکرآور است دیگر بماند که خود بحثها دارد وقتی می فرماید: اگر نبودش با من میلی، پس چرا جام مرا بشکست لیلی؟ مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ‎﴿القلم: ٢﴾‏ نکته ای هم اینجا است که در یافتن خمینه های چهار بعدی که از پیمانه های یانگ- میلز آنتی-خود-دوگان هم استفاده می شود کجاها اعداد بتی مثبت داریم و کجاها اعداد بتی منفی و بلکه چند جمله ای های دونالدسون و نظریه های زایبرگ- ویتن و حتی برنامه هندسی لانگلندز و ابرتقارنها و ... چطور همه و همه استکان نعلبکی ای با هم تناظر هم پیدا می کنند و .... یحتمل هم باید برگشت به ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و درست و حسابی اکسیومتیکی مواد و انرژیهای تاریک و از جمله اکسیونهای نظریه های ریاضی فیزیکی متناظر حکمت متعالیه و بلکه ارتقاء آنها به حکمت الهی را هم جستجو کرد و .... اللّهُمَّ انْصُرْهُ وَانْتَصِرْ بِهِ لِدِینِکَ وَانْصُرْ بِهِ أَوْلِیائَکَ وَأَوْلِیائهُ وَشِیعَتَهُ وَأَنْصارَهُ وَاجْعَلْنا مِنْهُمْ.  اللّهُمَّ طالَ الاِنْتِظارُ وَشَمُتَ مِنّا الفُجّارُ وَصَعُبَ عَلَیْنا الاِنْتِصارُ ، اللّهُمَّ أَرِنا وَجْهَ وَلِیِّکَ المَیْمُونَ فِی حَیاتِنا وَبَعْدَ المَنُونِ. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و الذابین عنه و المسارعین الیه و الممتثلین لقضاء حاجته و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

_________________________

دست نوشته ی  بالای بنده ی حقیر همان دست نوشته ی پست قبل است الا کمی بالا پایین کردن بعضی روایات؛ ولی نقل قول از کتاب ابن شهرآشوب جدید است. بنده می خواستم یادآور هم شوم که در جنود عقل و جهل از جهل به عقل هم رسیدن مسئله ی مهمی است که آیا چقدر هم بقول معروف با تنبیلی و حتی خنگی هم بالاخره دوزاری انسان بیافتد. ولی معنایش این هم نیست که اگر فرض بفرمایید بنده ی حقیر هم نهایتاً از جهلم بیرون نیایم و همینطوری جاهل باقی بمانم، هیچ مشاهده گر توپولوزیکی دیگری را هم نخواهیم داشت که بطور انتزاعی یا مجرد یا استعاره حکمت متعالیه را قبل از من نگفته باشد. گفتنش ولی هنوز هم شیرین است مثلاً آنجا که حتی ژوزه ساراماگو هم با نوشتن کتاب کوری 1995 جایزه نوبل ادبیات را در 1998 می برد و کتاب بینایی را هم بعد از کوری در 2004 می نویسد و منتشر می کنند. البته بنده ی حقیر ویکیپدیای فارسی را بهتر از ویکیپدیای انگلیسی در شرح کتاب کوری ساراماگو پسندیدم، ویرایش انگلیسی ویکیپدیا با اینکه بیشتر هم راجع به متن داستان یحتمل توضیح می دهد ولی آن سعی ای را که در تعالی تحلیلی لازم است را بنظرم انجام نداده است و بلکه یک حالت روایی خشک و حتی خارج از ادب و نزاکت هم در آن دیده می شود که به نقد ادبی هم کاری ندارد و ....

 

مَالِکُ بْنُ أَنَسٍ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ‌ فِی قَوْلِهِ‌ وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى‌ أَبُو جَهْلٍ‌ وَ الْبَصِیرُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ‌ وَ لَا الظُّلُماتُ‌ أَبُو جَهْلٍ‌ وَ لَا النُّورُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ‌ وَ لَا الظِّلُ‌ یَعْنِی ظِلَّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی الْجَنَّةِ وَ لَا الْحَرُورُ یَعْنِی جَهَنَّمَ ثُمَّ جَمَعَهُمْ جَمِیعاً فَقَالَ‌ وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ عَلِیٌّ وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَةُ وَ خَدِیجَةُ وَ لَا الْأَمْواتُ‌ کُفَّارُ مَکَّةَ.

مناقب ابن شهرآشوب، جلد 3، ص 81

http://lib.eshia.ir/12566/3/81

وَ سَمِعَ ضَرِیرٌ دُعَاءَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا رَبَّ الْأَرْوَاحِ الْفَانِیَةِ وَ رَبَّ الْأَجْسَادِ الْبَالِیَةِ أَسْأَلُکَ بِطَاعَةِ الْأَرْوَاحِ الرَّاجِعَةِ إِلَى أَجْسَادِهَا وَ بِطَاعَةِ الْأَجْسَادِ الْمُلْتَئِمَةِ إِلَى أَعْضَائِهَا وَ بِانْشِقَاقِ الْقُبُورِ عَنْ أَهْلِهَا وَ بِدَعْوَتِکَ الصَّادِقَةِ فِیهِمْ وَ أَخْذِکَ بِالْحَقِّ بَیْنَهُمْ إِذَا بَرَزَ الْخَلَائِقُ یَنْتَظِرُونَ قَضَاءَکَ وَ یَرَوْنَ سُلْطَانَکَ وَ یَخَافُونَ بَطْشَکَ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَکَ‌ یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ‌ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ‌ أَسْأَلُکَ یَا رَحْمَانُ أَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ ذِکْرَکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ عَلَى لِسَانِی أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی‌ إِنَّکَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ قَالَ فَسَمِعَهَا الْأَعْمَى وَ حَفِظَهَا وَ رَجَعَ إِلَى بَیْتِهِ الَّذِی یَأْوِیهِ فَتَطَهَّرَ لِلصَّلَاةِ وَ صَلَّى ثُمَّ دَعَا بِهَا فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى قَوْلِهِ أَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فِی بَصَرِی ارْتَدَّ الْأَعْمَى بَصِیراً بِإِذْنِ اللَّهِ.

مناقب ابن شهرآشوب، جلد 2، ص 287

http://lib.eshia.ir/12566/2/287

قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِّن ذَٰلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ‎﴿آل عمران: ١٥﴾‏

فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْأُمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ‎﴿آل عمران: ٢٠﴾‏

فَسَتَذْکُرُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ‎﴿غافر: ٤٤﴾‏

قُلْ هَـٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‎﴿یوسف: ١٠٨﴾‏

بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ ‎﴿القیامة: ١٤﴾‏

قُل لَّا أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰ إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ ‎﴿الأنعام: ٥٠﴾‏

مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ‎﴿هود: ٢٤﴾‏

قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ‎﴿الرعد: ١٦﴾‏

وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ ‎﴿فاطر: ١٩﴾‏

وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِیءُ قَلِیلًا مَّا تَتَذَکَّرُونَ ‎﴿غافر: ٥٨﴾‏

 

بصیرت خرازی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:«شهید خرازى به رفقایش گفته بود:«من اهمیت نمى‌دهم درباره‌ ما چه مى‌گویند؛ من مى‌خواهم دل ولایت را راضى کنم.» او مى‌دانست که آن دل آگاه و بصیر، فقط به ایران، به جماران، به تهران و به مجموعه‌ی یک ملت نمى‌اندیشد؛ به دنیاى اسلام مى‌اندیشد و در وراى دنیاى اسلام، به بشریت. عزیزان من! این بصیرت چگونه حاصل مى‌شود؟ بر اثر گذشتن از خود؛ همین یک کلمه‌ آسان، اما در عمل، آن‌قدر مشکل که اکثر انسان‌ها در همین دو قدم این یک کلمه، درجا زده و مانده‌اند!» ۱۳۸۰/۰۸/۰۹

 

https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=39062

 

سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ‌ و جماعة یذکرون أکثر المناقب مثل حدیث الحباب‌[2] و الثعبان و الأسد و الجان و السفرجل و الرمان فیقولون‌ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ‌ و بُهْتانٌ عَظِیمٌ‌

إِذَا فِی مَجْلِسٍ ذَکَرُوا عَلِیّاً

وَ سِبْطَیْهِ وَ فَاطِمَةَ الزَّکِیَّةَ

یَقُولُ الْحَاضِرُونَ ذَرُوا فَهَذَا

سَقِیمٌ مِنْ حَدِیثِ الرَّافِضِیَّةِ

وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ‌ و جماعة جعلت الأمة من آل محمد و الصحابة من العترة و النساء من أهل البیت و أنکرت‌[3] أن یکون أولاد الرسول ذریته و آله‌

قَالَ الْبَاقِرُ ع‌ فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا فِی آلِ مُحَمَّدِ قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ‌.

و زلة العالم کانکسار السفینة تغرق و یغرق معها غیرها بل إذا زل العالم یزل بزلته العالم و جماعة من السفساف‌[4] حملهم العناد على أن قالوا کان أبو بکر أشجع من علی و إن مرحبا قتله محمد بن مسلمة و إن ذا الثدیة[5] قتل بمصر و إن فی أداء سورة براءة کان أبو بکر أمیرا على علی و ربما قالوا قرأها أنس بن مالک و إن محسنا ولدته فاطمة فی زمن النبی ص سقطا و

إِنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ: إِنَّ بَنِی هِشَامِ بْنِ الْمُغِیرَةِ اسْتَأْذَنُونِی أَنْ یُنْکِحُوا ابْنَتَهُمْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَلَا آذَنُ لَهُمْ إِلَّا أَنْ یُرِیدَ ابْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنْ یُطَلِّقَ ابْنَتِی وَ یَنْکِحَ ابْنَتَهُمْ‌[6].

و إن صدقة النبی ص کانت بید علی و العباس فمنعها علی عباسا فغلبه علیها و من رکب الباطل زلت قدمه‌ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ‌ و ما کانوا مستبصرین و جماعة جاهروهم بالعداوة کما طعن النظام فی أحکامه ع فی کتابیه الفتیا و النکت و کقول الجاحظ لیس إیمان علی بإیمان لأنه آمن و هو صبی و لا شجاعته بشجاعة لأن النبی ص قد أخبره أنه یقتله ابن ملجم و نسبه جماعة إلى أن حروبه کانت خطأ و أنه قتل المسلمین عمدا و قول هشیم کان لعلی ولد صغار و قد قتل الحسن ع ابن ملجم و لم ینتظر به و قول القتیبی أول خارجی فی الإسلام الحسین ع‌ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ‌ (بعید) و لعمری إن هذا لأمر عظیم و خطب فی الإسلام جسیم بل هو کما قال الله تعالى إن هذا لهو الضلال المبین فصارت الغوغاء[1] یزعقون على المحدثین و المذکرین فی ذکرهم علیا ع حتى قال الشاعر شعر

...

 

مناقب ابن شهرآشوب، جلد 1، ص 4- 5

http://lib.eshia.ir/12566/1/4

 

ومنه حَدِیثُ عَلِیٍّ علیه‌السلام مَعَ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ « خَرَجَ إِلَیْهِ وَشَامَمَهُ قَبْلَ اللِّقَاءِ » أی اختبره ما عنده.

 

مجمع البیان، الطریحی النجفی، جلد 6، ص 100

http://lib.eshia.ir/27911/6/100

 

یک تفاوت بصیرت و کوری در آیات و حتی متن مناقب ابن شهرآشوب نهفته است که از جمله تسلط به زبان عربی و تفسیر و رجال و غیره است البته اینجا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که خیلی احتیاجی به ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نداریم؛ ولی خوب بعضی هم یحتمل بفرمایند که نخیر احتیاج هم داریم! مثلاً در پاورقی غلط نکنم اشاره می شود که آیا لقب عبد بن عبد ود ذا الثدیة است؛ و آیا چقدر هم این درست است؟! بنده که خیلی در یک نگاه در گوگل نتوانستم چیزی بیابم الا اینکه در قاموس تاج العروس اینچنین آمده است که واقعاً هم لقب او است:

و ذُو الثُّدَیَّة أَیْضاً: لَقَبُ عَمْرِو بنِ وُدِّ العامِرِیّ، قَتِیلِ علیِّ بنِ أَبی طالِبٍ، کَرَّمَ اللَّهُ وجْهَه؛ کانَ فارِسَ قُرَیْش یَوْمَ الخَنْدَقِ، قُتِلَ و هو ابنُ مائَة و أَرْبَعِین سَنَةٍ فی قصَّة مَشْهورَةٍ فی کُتُبِ السِّیَرِ.

تاج العروس

http://lib.eshia.ir/86657/19/245

 

16 - المؤمن: باسناده عن أبی عبد الله علیه السلام قال الأرواح جنود مجندة تلتقی فتتشام کما تتشأم الخیل، فما تعارف منها ائتلف، وما تناکر منها اختلف، ولو أن مؤمنا جاء إلى مسجد فیه أناس کثیر لیس فیهم إلا مؤمن واحد لمالت روحه إلى ذلک المؤمن حتى یجلس إلیه.
بیان: قد مضى تفسیر جنود مجندة فی کتاب السماء والعالم وغیره، وفی القاموس: تشاما شم أحدهما الاخر، وفی النهایة فی حدیث علی علیه السلام حین أراد أن یبرز لعمرو بن عبد ود قال: أخرج إلیه فأشامه قبل اللقاء أی أختبره وأنظر ما عنده یقال شاممت فلانا إذا قاربته وتعرفت ما عنده بالاختبار والکشف وهی مفاعلة من الشم کأنک تشم ما عنده ویشم ما عندک لتعملا بمقتضى ذلک.

 

بحار الانوار، جلد 71، ص 273

http://lib.eshia.ir/71860/71/273

 

بنظر می رسد که وقتی داریم فیزیک انرژی بالا و بلکه جمع آن با فیزیک انرژی پایین مثل گرانش را در نظر می گیریم، یک اجتماعی هم هست بین بصیرتی که باید بین این دو طیف را هم جمع کند و مثل این است که گویی در جامعه هر کسی دارد روی چیزی و کاری هم تمرکز می کند که تمرکز کار دیگری نیز در حیطه ی کار و عمل او نباشد؛ و اما اینجا لازم هم نیست که مثلاً بصیرتی را که تاجر در کارش دارد را بتواند با بصیرتی که حوزوی و دانشگاهی دارند را در یک جا جمع کند الا اینکه بالاخره یک جاهایی هم همه ی اینها وجه اشتراکی دارند با فرض بفرمایید حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و حضرت بقیت الله الاعظم، و شهداء. و لذا از جمله هم نمی شود گفت که خوب حالا حیطه ی کار بنده ی حقیر فیزیک انرژی بالا و نه فیزیک گرانش هم هست یا بر عکس و به آن دیگری کاری ندارم. مثل این است که در قهوه خانه نشسته اید و دارید چای هم میل می فرمایید و یک مرتبه متوجه می شوید که یکی هم یحتمل گوشه ای نشسته است و دارد چایش را انچنان می نوشد کانه استکانش گنجایش همه ی اقیانوس اطلس یا آرام را هم دارد! آیا یک حالت خوف و رجایی به شما دست نخواهد داد که این دیگر کیست که استکان نعلبکی اش هم چنین است؟!

ولی واقعاً هم آیا برای ما فرقی ندارد که آیا دارید با حضرت علی بن ابیطالب امیر المومنین علیه السلام هم چای می نوشید یا اینکه عمرو بن عبد ود ملعون است؟ یا شاید هم کدو قلقله زن هم هست که بجای استکان- نعلبکی در بسته توپولوژیکی اشتباه شده است با اینکه از دست گرگ و پلنگ و شیر هم قلقل زنان فرار کرده است و یحتمل حالا گیر گوریل یا گوریلهایی هم افتاده باشد که باید آنها را هم چطور آیا از دستشان قلقل زنان خلاص شود و ...؟! و یحتمل باز اینجا بعضی اشکال هم کنند که بابا تو کدو قلقل زن را می بینی ولی چطور هم امثال عمرو بن عبد ود را نمی توانی ببینی و هنوز در کودکت هم گیر کرده ای و بالغ و حتی والدت را هم فراموش کرده ای و بلکه نمی توانی از حالات خلاء شاگردی و دانشجویی و طلبگی را هم پشت سر گذاشته و بیرون آمده و به الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد رسیده و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و حضرت امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام و حضرت بقیت الله الاعظام عجل الله فرجه الشریف را هم کمکی کنی و ...؟! چقدر چای می نوشی و اصلا نمی دانی هم توپولوژیکی حتی با کی می نشینی و چی می نوشی؟ چای است؟ قهوه است؟ ....

مار افعی و بوا و آناکوندا و اژدها و حتی هیولا هم یحتمل می شود و داریم و ... حالا خیلی خوب؛ ولی حالا داری لابد می گویی که ما همه کوریم و تو نشسته ای داری با کی است که چای دمنوش اقیانوسهای اطلس و آرام و دریاها و ... هم می نوشی و در بین خوف و رجا هم گیر نکرده ای؟! و لابد اینها هم جزو طیفهای فیزیک انرژی بالا و فیزیک انرژی پایین است که باید فشرده سازی اش هم کنی که حتی طرف بتواند وارد قهوه خانه هم شود؟! عجب گیری کرده ایم ها؛ عرض بنده این است که وقتی حتی در یک محلیت هم گیر کرده ایم و بلکه حول عالم هم با خمینه مان یک چرخی نمی زنیم، باز هم یحتمل خیلی چیزها هست که از چشم ما پنهان می مانند و لذا نباید هم سریع فکر کرد که این در اثر نوعی کوری است که مثلاً نمی دانیم آیا با امیر المومنین علی ابن ابیطالب است که طرفیم یا واقعاً با عمرو بن عبد ود هم طرفیم چرا که اجتماع فیزیک انرژی بالا و فیزیک انرژی پایین را هم یحتمل خیلی ندانیم که کدام مجامعی از collaborations هستند و بلکه حتی آیا از جمع نظری و آزمایشگاهی و عملی آنها فشرده سازی لازم هم درست بدست می آیند یا ..... البته یحتمل بعضی اشکال هم کنند که جمع مسئله از نوع حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو هم نیست و بلکه یحتمل بیشتر هم و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو است و بعد هم تشنه ات شد چای هم نمی نوشی بهتر است و بلکه شیر و عسل هم بنوشی دیگر خیلی هم بهتر است و ...؛ همانطور که می دانید، شراب و اینها گناه هم دارد و باعث هم می شود که به همان قدم اول هم نرسید. حالا شراب عشق را هم باید چه کرد که مانند عشق لیلی و مجنون هم اقل کم باید گفت سکرآور است دیگر بماند که خود بحثها دارد وقتی می فرماید: اگر نبودش با من میلی، پس چرا جام مرا بشکست لیلی؟ مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ‎﴿القلم: ٢﴾‏ نکته ای هم اینجا است که در یافتن خمینه های چهار بعدی که از پیمانه های یانگ- میلز آنتی-خود-دوگان هم استفاده می شود کجاها اعداد بتی مثبت داریم و کجاها اعداد بتی منفی و بلکه چند جمله ای های دونالدسون و نظریه های زایبرگ- ویتن و حتی برنامه هندسی لانگلندز و ابرتقارنها و ... چطور همه و همه استکان نعلبکی ای با هم تناظر هم پیدا می کنند و .... یحتمل هم باید برگشت به ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و درست و حسابی اکسیومتیکی مواد و انرژیهای تاریک و از جمله اکسیونهای نظریه های ریاضی فیزیکی متناظر حکمت متعالیه و بلکه ارتقاء آنها به حکمت الهی را هم جستجو کرد و .... اللّهُمَّ انْصُرْهُ وَانْتَصِرْ بِهِ لِدِینِکَ وَانْصُرْ بِهِ أَوْلِیائَکَ وَأَوْلِیائهُ وَشِیعَتَهُ وَأَنْصارَهُ وَاجْعَلْنا مِنْهُمْ.  اللّهُمَّ طالَ الاِنْتِظارُ وَشَمُتَ مِنّا الفُجّارُ وَصَعُبَ عَلَیْنا الاِنْتِصارُ ، اللّهُمَّ أَرِنا وَجْهَ وَلِیِّکَ المَیْمُونَ فِی حَیاتِنا وَبَعْدَ المَنُونِ. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و الذابین عنه و المسارعین الیه و الممتثلین لقضاء حاجته و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِّن ذَٰلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ‎﴿آل عمران: ١٥﴾‏

فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْأُمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ‎﴿آل عمران: ٢٠﴾‏

فَسَتَذْکُرُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ‎﴿غافر: ٤٤﴾‏

قُلْ هَـٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‎﴿یوسف: ١٠٨﴾‏

بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ ‎﴿القیامة: ١٤﴾‏

 

بصیرت خرازی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:«شهید خرازى به رفقایش گفته بود:«من اهمیت نمى‌دهم درباره‌ ما چه مى‌گویند؛ من مى‌خواهم دل ولایت را راضى کنم.» او مى‌دانست که آن دل آگاه و بصیر، فقط به ایران، به جماران، به تهران و به مجموعه‌ی یک ملت نمى‌اندیشد؛ به دنیاى اسلام مى‌اندیشد و در وراى دنیاى اسلام، به بشریت. عزیزان من! این بصیرت چگونه حاصل مى‌شود؟ بر اثر گذشتن از خود؛ همین یک کلمه‌ آسان، اما در عمل، آن‌قدر مشکل که اکثر انسان‌ها در همین دو قدم این یک کلمه، درجا زده و مانده‌اند!» ۱۳۸۰/۰۸/۰۹

 

https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=39062

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ‎﴿٢٠٧﴾‏

 

الأبیات فأسلم النجاشی و کان قد سمع مذاکرة جعفر و عمرو بن العاص و نزل فیه‌ وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ‌ إلى قوله‌ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ‌[5]

عکرمة و عروة بن الزبیر و حدیثهما رأت قریش أنه یفشو أمره فی القبائل و أن حمزة أسلم و أن عمرو بن العاص رد فی حاجته عند النجاشی فأجمعوا أمرهم و مکرهم على أن یقتلوا رسول الله ص علانیة فلما رأى ذلک أبو طالب جمع بنی عبد المطلب فأجمع لهم أمرهم على أن یدخلوا رسول الله ص شعبهم فاجتمع قریش فی دار الندوة و کتبوا صحیفة على بنی هاشم أن لا یکلموهم و لا یزوجوهم و لا یتزوجوا إلیهم و لا یبایعوهم أو یسلموا إلیهم رسول الله ص و ختم علیها أربعون خاتما و علقوها فی جوف الکعبة و فی روایة عند زمعة بن الأسود فجمع أبو طالب بنی هاشم و بنی عبد المطلب فی شعبه و کانوا أربعین رجالا مؤمنهم و کافرهم ما خلا أبا لهب و أبا سفیان فظاهرهم علیه فحلف أبو طالب لئن شاکت محمدا شوکة لآتین علیکم یا بنی هاشم و حصن الشعب و کان یحرسه باللیل و النهار و فی ذلک یقول‌

 

أ لم تعلموا أنا وجدنا محمدا

نبیا کموسى خط فی أول الکتب‌ ....

 

مناقب ابن شهرآشوب، جلد 1، ص 63

http://lib.eshia.ir/12566/1/63

 

رَوَى بَعْضُهُمْ‌[3] عَنْ عَلِیٍّ ع‌ أَنَّهُ قَالَ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْقَلَمَ رُفِعَ عَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى یُفِیقَ وَ عَنِ الصَّبِیِّ حَتَّى یُدْرِکَ وَ عَنِ النَّائِمِ حَتَّى یَسْتَیْقِظَ.

فترک أول الحدیث و هو أن عمر هم أن یقیم الحد على مجنونة زنت و ترک الخبر و هو قول عمر قد کدت أهلک بحد هذه المجنونة فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ‌ و جماعة نقلوا مناقبهم إلى غیرهم‌[4] کحدیث سد الأبواب و صالح المؤمنین و الاسم المکتوب على العرش و تسلیم جبرئیل‌

 

مناقب ابن شهرآشوب، جلد 1، ص 3

http://lib.eshia.ir/12566/1/3

 

در حقیقت، زن و مرد ندارد که اگر دچار جنون شد باید فکر درمانش باشد و باشند و نه اینکه حتی رجم هم شود. ولی یک مسئله هم این است که باید از وقوع جنون پیشگیری شود که حالا فرض بفرمایید جنون تا اینجا پیش رفته است که فرض بفرمایید که حجاب تبدیل شود به بدحجابی و حتی بی حجابی عمومی. از این به بعدش را لااقل کاری کنیم که باز دچار افراط و تفریط نشویم! و نه این هم که هر که از راه رسید به دیگری بفرماید رجل محجور چرا که بر منبر هم شنیده است که فلانی به فلانی هم چنین گفته است و حالا آن فلانی کیست و این فلانی هم کیست خبر دارد یا ندارد؟ و الله اعلم! و اما یک وقت هم هست که همه دارند به هم انگشت اتهام را نشانه می روند و بلکه دیگری را هم دیوانه خطاب می کنند و حال آنکه قرآن کریم در سوره ی مبارکه ن و القلم حتی قبل از وقوع اینها هم می فرماید وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ‎﴿٥١﴾‏ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿٥٢﴾‏.

ولی یک جا هم مولوی رومی می فرماید حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو، دیوانه شو. وقتی انسان آنقدر هم دچار حیله و کید و مکر شد که همه جا گیر شد، دیگر هر چه کند که بخواهد دیوانگی اش را کنار بگذارد هم یحتمل نتواند و لذا می فرماید حتی برای اینکه حلیه را هم رها کنی، دیوانه هم شوی یحتمل برایت خوب است! ولی حالا این کار را کردی و دیوانگی را هم امتحان کردی، مواظب هم باش که اگر چنین کنی و توی روی خدا و پیغمبر و امام هم ایستادی و توبه هم نکردی، آنوقت دیگر نگو که چرا عقلت را هم ضایع کرده ای! و آیا عقل هم بهتر است یا دیوانگی؟ این است که دیوانگی کردن در هر مقطعی و سطحی هم غلط است و خلاف عقل است. از آدم شدن بدور افتادن است و حتی اینکه نظریه هایی ارائه شوند که انسان چقدر هم شبیه میمون است و بلکه می تواند هم به پستتر از حیوانیت هم بیافتد نیز دردی را از درد آدم شدنش حل نمی کند.

و لذا برگردیم به قضیه ی نشاندن ایزومتریک نش (Nash isometric embedding theorem) اگر Nash embedding را عموماً در آرشیو کرنل جستجو کنیم انواع مقالات هم می آیند. ولی خوب این سوال هم مطرح می شود که اگر خمینه ای را قرار است در فضاهای اقلیدسی بنشانیم، پس چرا از اول طوری آنرا طراحی کرده بوده اند که بطور محلی شبیه فضاهای اقلیدسی است ولی بطور جهانی در فضاهای اقلیدسی آیا چطور قرار است بگنجد؟ نکته اینجا است که قضیه ی نش و امثالهم خمینه را در یک بعد بالاتری از فضاهای اقلیدسی می نشاند نسبت به بعد خود خمینه. ولی باز هم این سوال مطرح می شود که با این حال پس چرا این همه ابزارآلات هم ساخته می شود که حتی خمینه را تعریف هم کند و آنگاه دوباره می توان آنرا در فضای اقلیدسی هم نشاند! یعنی حساب را بر این مبنا می گذاریم که در نهایت غلط هم هست که بطور محلی قضای خمینه همان فضای اقلیدسی است ولی بطور جهانی یحتمل نباید اینچنین باشد؟! ولی امثال قضیه ی نش هم می فرماید که چنین است.

خوب، برگردیم به استکان نعلبکیهای خودمان و اینکه فرض بفرمایید بین گرانش و نیروهای دیگر چطور می توان وحدتی ایجاد کرد؟ خوب، هر کسی در استکان نعلبکی خودش هم چای می نوشد هر چند که یحتمل ینده خداهایی هم اصلا دوست ندارند چای بنوشند. ولی یک وقت هم هست که فرض بفرمایید یک کافی کاپی دارید که همان چنبره مانندی است کانه در مکانیک سماوی زمین حول خورشید می گردد یا حتی یحتمل یک استکان نعلبکی هم داریم کانه ظرفی است که دریاچه ها و دریاها و اقیانوسها هم در آن واقعند. و هر چند که ضرب المثل معروف می فرماید که آب دریا را نتوان کشید، هم بقدر تشنگی باید چشید؛ ولی بالاخره باید هم اذعان کرد که این استکان نعلبکی کجا و آن یکی که برای چای نوشیدن است کجا؟ مقیاسها و سنجه ها خیلی هم با هم متفاوتند. ولی مثلاً در نظریه های KAM با نگاه به مکانیک سماوی هم می بینیم انواع چنبره های تو در تو را داریم. و اما جمع بین استکان نعلبکی چای و استکان نعلبکی ظرف دریا و دریاچه و اقیانوس هم بیشتر از نوع فیزیک کوانتوم و مکانیک سماوی است که مقیاسهایش قابل مقایسه نیستند یا چطور هم آیا می شود مقایسه شان کرد.

خوب، حالا وقتی استکان نعلبکیها را توپولوژیکشان هم کنیم، آیا کمکی به مسئله می کند یا مسئله را بدتر هم می کند چرا که همان مقیاسهایی مثل متریک و انحناء و اتصال را هم یحتمل نداریم و حتی مفهوم هندسه نیز از بین می رود و به توپولوژی تنزل پیدا می کند. و لذا همین هم خود باعث می شود که مقیاسها را بتوان طوری در نظر گرفت که هم در استکان نعلبکی توپولوژیک بتوان چای خورد و هم ظرف دریا و اقیانوس و بلکه مدار سیارات حول ستارگان و حتی کهکشانها حول کیهان و ... را هم در نظر گرفت.

ولی حالا در این میان یک خمینه هایی هم داریم مثل خمینه های کالابی- یاو که عمومیت رویه های K3 اند. دیگر اینها را می خواهیم چه کنیم؟! این را اجازه بدهید فعلاً هم خیلی واردش نشویم. ولی بنده ی حقیر عرضم این است که مسائل اقتصادی هم می توانند از خیلی لحاظات شبیه مسائل هندسی و ریاضی فیزیکی باشند آنطوری که مسائل محلی ما از یک لحاظاتی هم نسبت به مسائل جهانی می توانند به خمینه ها هم شبیه باشند. و لذا در تغییر مختصات محلی معمولاً یک سری معادلات دیفرانسیل جزئی نتیجه می شوند که جزو تعریفهای خمینه هم هستند و آنگاه حتی اینها می توانند معادلات کنترل و اپتیماسیون را نیز شامل شوند و .... یعنی آنجایی که معادلات اقتصادی می توانند گسسته هم باشند ولی معادلات توپولوژیک و هندسی می توانند بغیر از بعضی تکینگیهایی پیوسته و بلکه هموار هم باشند که خیلی هم به هم مربوط اند و .... و لذا حتی مسائل اقتصادی و توپولوژیک و هندسی هم می توانند خیلی به هم مربوط شوند الا اینکه وقتی مسئله را از توپولوژیک به هندسی تبدیل کردیم یحتمل مسئله شبیه مسئله ی ملانصرالدین شود که خودش با ملاقه آش می خورد و قاشق چای خوری را داده بود دست دوستش که خودش بیشترین آش را بخورد و اما سر دوستش هم بی کلاه بماند و نتواند به اندازه او هم بخورد و حال آنکه توپولوژیکی هر دو ملاقه و قاشق چای خوری فرقی هم ندارند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ۩ ‎﴿١٥﴾‏ تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ‎﴿١٦﴾ سوره مبارکه السجده

وَالْمَلَکُ عَلَىٰ أَرْجَائِهَا وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ ‎﴿الحاقة: ١٧﴾‏

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اِسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لاَ یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلاَنِیَتِی وَ بِیَدِکَ لاَ بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی

 

رهبر انقلاب اسلامی در در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری:بنیه قوی مردمی نظام حجت را بر همه مسئولان و علما تمام کرده است

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش پایانی سخنانشان با تأکید بر ضرورت امیدآفرینی، سیاست مستمر دشمن را یأس‌آفرینی خواندند و با اشاره به نامه یک گروه سیاسی در سال ۱۳۶۹ به یکی از مسئولان کشور گفتند: یک سال پس از رحلت امام بزرگوار، آن گروه در نامه‌ای سرگشاده و سراسر یأس‌آفرین نوشت کشور و ملت به لبه نابودی و ویرانی رسیده است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: کسانی که خودشان و شخصیت‌شان در معرض نابودی و ویرانی است، همه چیز را از این زاویه می‌بینند اما در مقابل، کسانی که دل و ذهنی پُر از امید دارند، امیدوارانه به مسائل و تحولات نگاه می‌کنند که امیدواریم خداوند همه ما را موفق بدارد که با این نگاه، و به پشتوانه لطف الهی و حضور مردمی، به وظایف خود با جدیت و بدون خستگی و سستی عمل کنیم.

 

https://www.leader.ir/fa/content/26338

 

یک مسئله ی مهمی که در اقتصاد ما و اقتصاد اسلامی به عنوان قسمتی از اقتصاد جهانی نهفته است، پرچمی است که بدست مسلمانان است و باید آنرا بدست یاران امام زمان و نهایتاً ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف برسانند. و الا حالا چه اهمیتی هم دارد که قیمت گوشت 270 هزار تومان است یا 550 هزار تومان یا .... اینکه چرا قیمتها اینقدر بالا است و نباید اینطور هم باشد چرا که به اقتصاد می تواند هم صدمه بزند قسمتی از مسئله هم هست دیگر؛ غیر از این است؟ بفرمایید غیر از این است. مثل این است که بنده ی حقیر بخواهم ببینم مسئله ی برد- برد جان نش در اقتصاد یا حتی مسائل مختلف مربوط به نظریه ی چرن- سیمونز از چه قرار است و وسط راه یک جورهایی هم زمین بخورم. خوب، بقول معروف نباید هم زودی به طرف گفت رجل محجور و بلکه باید هم دنبال کرد که هدف و قصد و انگیزه اش تا آنجایی که زمین خورد هم کدام است و از آنجا هم کارش را اگر بدرد بخور هم هست دنبال کرد. و نه این هم که رهایش کرد و گفت اصلا از اول هم این کارش بدرد نخور نبوده و همان بهتر که زمین هم خورد و ...! البته آن روی قضایا این هم هست که در یک جهاد تبیین و جهادهای اصغر و اکبری نیز واقعیم که دشمن خصوصاً صهیونیستی مخصوصاً هم می خواهد اقتصاد ما را زمین زده و جهانی نشده و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف ظهور هم نفرمایند و همه چیز هم دست خودشان باشد. اینجا مسئله تا متعلق است به اقتصاد خود انسان و آنگاه اقتصاد خانواده و بلکه اقتصاد شهر و کشور تا برسد به اقتصاد جهانی، بسیاری هم جای جهاد فی سبیل الله در کارها نهفته است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ ‎﴿الحج: ٣١﴾‏

 

٣٧ ـ مل : علی بن الحسین عن سعد عن موسى بن عمر عن الحسن بن علی المیثمی قال قال أبو عبد الله علیه السلام یا یعقوب [٤] رأیت بومة قط تنفس بالنهار فقال لا قال وتدری لم ذلک قال لا قال لأنها تظل یومها صائمة فإذا جنها اللیل أفطرت على ما رزقت ثم لم تزل ترنم على الحسین حتى تصبح.

بیان : لعل التنفس کنایة عن التصویت أو عن الأکل والشرب قال الفیروزآبادی تنفس فی الإناء شرب من غیر أن یبینه عن فیه انتهى أو عن التفرج والتوسع یقال أنت فی نفس من عمرک أی فی سعة وفسحة وقال الجزری فیه فلو کنت تنفست أی أطلت الکلام.

 

٣٥ ـ مل : حکیم بن داود بن حکیم عن سلمة عن الحسین بن علی بن صاعد البربری قیما لقبر الرضا علیه السلام قال حدثنی أبی قال : دخلت على الرضا علیه السلام فقال لی ما یقول الناس قال قلت جعلت فداک جئنا نسألک قال فقال لی ترى هذه البومة کانت على عهد جدی رسول الله صلى الله علیه واله تأوی المنازل والقصور والدور وکانت إذا أکل الناس الطعام تطیر فتقع أمامهم فیرمى إلیها بالطعام وتسقى ثم ترجع إلى مکانها ولما قتل الحسین بن علی خرجت من العمران إلى الخراب والجبال والبراری وقالت بئس الأمة أنتم قتلتم ابن نبیکم ولا آمنکم على نفسی.

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 45، ص 214

http://lib.eshia.ir/71860/45/214

 

« امام صادق (ع) فرمودند: اى یعقوب آیا تا به حال دیده‏اى که جغدى در روز آواز بخواند؟ وى گفت: خیر.
حضرت فرمودند: مى‏دانى چرا؟ عرض کرد: خیر.
امام (ع) فرمودند: براى اینکه طول روز را این حیوان روزه دار بوده و وقتى شب فرا رسید افطار کرده و از آنچه خداوند منّان روزى او کرده استفاده نموده سپس پیوسته بر مصائب حضرت حسین بن على علیهما السّلام زمزمه نموده و نوحه‏سرائى مى‏کند تا صبح بدمد.»

 

مرکز پاسخگویی بسوالات دینی

https://www.pasokhgoo.ir/node/76933

 

بعضی یحتمل اشکال کنند که در ایام اعیاد شعبانیه این درست هم نیست که از بوم و جغد و بوف هم کسی سخن بگوید چرا که بعضی یحتمل معتقد هم باشند که اینها بدیمن هم هستند. البته حدیث بالا از امام صادق غیر از این را اشاره هم دارد. و لذا بنده ی حقیر خیلی هم فکر این افتادم که به اسنپ فود حتی بگویم که از فست فود بوف برایم همبرگری یا هات داگی سفارش دهم. ولی خوب دیدم یک چند دقیقه ی دیگر هم وقت اذان است و دیر هم می شود و علاوه بر همه ی اینها با این قیمتهای گران گوشت هم معلوم نیست که چه گوشتی را قالب کنند و یحتمل همان سوسیس بندری هم بهتر از همبرگری که ارزانتر از هات داگ است نیز باشد و .... البته بهترین کار بنظر این حقیر این هم است که حتی شده اول ماه گوسفند هم قربانی کنیم و چلوکباب و حتی آب گوشت و کله پاچه هم به همه نذری بدهیم. دیروز رفتیم حگر بخریم، قیمتش را قصابی شک داشت که آیا همان قیمت پینجشنبه هم هست یا خیر از قرار کیلویی 550000 تومان که همان گرانترین قیمت گوشت توی تابلویش هم بود و .... اعیاد شعبانیه بر شما مبارک باد.

این است که دنبال مقالاتی از چرن- سیمونز هم همراه لیگو و ویرگو گشتم و حتی توجه کنید که از نظریه چرن- سیمونز همراه تابع زتای ریمان هم مقالاتی داریم. این است که با این تفاصیل یحتمل قیمت گوشت برای مدتی یادتان برود و زیاد بهش فکر هم نکنید:

لیگو، ویرگو، چرن- سیمونز ...:

https://arxiv.org/abs/2302.05173

https://arxiv.org/abs/2208.10504

https://arxiv.org/abs/2208.08808

https://arxiv.org/abs/2201.04428

https://arxiv.org/abs/2103.09913

چرن- سیمونز، تابع زتای ریمان یا رویه های ریمانی و ...:

https://arxiv.org/abs/2007.07033

https://arxiv.org/abs/1411.3058

https://arxiv.org/abs/1005.4299

cs, bremsstrahlung

https://inspirehep.net/literature/2183632

https://inspirehep.net/literature/2015197

https://arxiv.org/abs/2108.06483

مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَـٰکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ‎﴿الأحزاب: ٤٠﴾‏

 

هفتم [صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام]

در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن بخواند این صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام را

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

 

قوله تعالى : « بَلْ رَفَعَهُ اللهُ إِلَیْهِ وَکانَ اللهُ عَزِیزاً حَکِیماً » وقد قص الله سبحانه هذه القصة فی سورة آل عمران فقال : « إِذْ قالَ اللهُ یا عِیسى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرافِعُکَ إِلَیَّ » : ( آل عمران : ٥٥ ) فذکر التوفی ثم الرفع.

وهذه الآیة بحسب السیاق تنفی وقوع ما ادعوه من القتل والصلب علیه فقد سلم من قتلهم وصلبهم ، وظاهر الآیة أیضا أن الذی ادعی إصابة القتل والصلب إیاه ، وهو عیسى علیه‌السلام بشخصه البدنی هو الذی رفعه الله إلیه ، وحفظه من کیدهم فقد رفع عیسى بجسمه وروحه لا أنه توفی ثم رفع روحه إلیه تعالى فهذا مما لا یحتمله ظاهر الآیة بمقتضى السیاق فإن الإضراب الواقع فی قوله « بَلْ رَفَعَهُ اللهُ إِلَیْهِ » لا یتم بمجرد رفع الروح بعد الموت الذی یصح أن یجامع القتل والموت حتف الأنف.

فهذا الرفع نوع التخلیص الذی خلصه الله به وأنجاه من أیدیهم سواء کان توفی عند ذلک بالموت حتف الأنف أو لم یتوف حتف الأنف ولا قتلا وصلبا بل بنحو آخر لا نعرفه أو کان حیا باقیا بإبقاء الله بنحو لا نعرفه فکل ذلک محتمل.

 

المیزان، علامه طباطبایی، جلد 5، ص 133

http://lib.eshia.ir/12016/5/133

 

بَل رَّفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً
مساله رفع عیسى 7‌ به آسمان را قرآن کریم در سوره آل عمران آورده و فرموده : ( اذ قال الله یا عیسى انى متوفیک و رافعک الى ) و خداى تعالى بطورى که ملاحظه مى کنید اول ( توفى ) (گرفتن ) را ذکر کرد و سپس بالا بردن را.

رفع عیسى (ع ) (به سوى خدا) با روح و جسم او و نوعى تخلیص بوده
و این آیه شریفه به حسب سیاق ، وقوع ادعاى یهود را که او را کشتند و یا به دار زده اند نفى مى کند و ظاهرش دلالت دارد بر اینکه همان شخصى را که یهود دعوى کشتن و به دار زدن او رادارند خداى تعالى با همان بدن شخصیش به سوى خود بالا برده و از کید دشمن حفظ فرموده ، پس ‌ معلوم مى شود عیسى 7‌ را با بدن و روحش به آسمان بالا برده ، نه اینکه مانند سایر انسانها روحش از کالبدش جدا شده و به آسمان بالا رفته باشد، چون این احتمال چیزى است که با ظاهر آیه با در نظر گرفتن سیاق آن نمى سازد، چون اضرابى که در جمله : ( بل رفعه الله الیه ) واقع شده ، با صرف بالا بردن روح عیسى بعد از مردنش ‌ نمى سازد و ساده تر بگویم : بالا رفتن روح بعد از مردن هم در قتل هست وهم در آویخته شدن به دار و هم در مردن عادى ، چون هر کسى که بمیرد روحش به عالم ارواح بالا مى رود دیگر معنا ندارد بفرماید: ( بلکه ما او را به سوى خود بالا بردیم ) کلمه ( بلکه ) به ما مى فهماند بالا بردن عیسى با روح و جسمش بوده .
پس این رفع خود نوعى تخلیص بوده که خداى عزوجل عیسى را به آن وسیله خلاص کرده و به همین وسیله او را از دست یهودیان نجات داد، حال فرق نمى کند که این تخلیص به وسیله قبض روح عیسى باشد یا نباشد و پاى قتل و صلبى به میان نیامده باشد بلکه به نحوى دیگر بوده باشد که ما آن را نمى شناسیم و یا آنکه با لقاء خدا زنده و باقى مانده باشد، به نحوى که ما از چگونگى آن سر در نمى آوریم ، این هر دو محتمل است .

 

ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 5، ص 218

http://lib.eshia.ir/50081/5/218

 

یک مشکل عظیمی که در ادعاهای عجیب و غریبی که حضرت آدم علیه السلام از قوم ما است و لا غیر در اینجا است که همینها چطور هم حتی از انسانیت خارج شده و بدتر از آن هم به چه جنایاتی هم دست می زنند برای اینکه ثابت کنند که ماییم که خیلی آدم شده ایم و دیگر هیچ کس هم غیر ما داخل آدم نیست! مثالهایش کم هم نیستند که حتی در اخبار از این طرف و آن طرف هم کم نمی شنویم. آن وقت همینها گوش عالم را هم کر کرده اند که چقدر آدم هم شده اند و هیچ کس به پای آدمیت آنها هم نمی رسد. همینها هم هستند که می خواهند یک دیکتاتوری را که خودشان هم نصب کرده اند را بردارند و دیکتاتور دیگری را هم جایش بنشانند. خنده داری قضیه اینجا است که اینها دیکتاتوری خودشان را هم در این کاری که می خواهند انجام دهند را هم نمی توانند ببینند و بلکه خود را مصون و ماورای این حرفها هم فرض می گیرند؟! وَقَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ‎﴿البقرة: ٨٠﴾‏ 

یک حالات خلائی هم می توانند یافت شوند که آنقدر در اثر توهمات و موهومات هم هستند که هر چقدر هم انسان در آن میان خالصانه هم سعی کند که از آن بیرون بیاید، خودش است که خودش را بدجوری هم گرفتار کرده است و حتی اگر دستش را بخواهند بگیرند و او را از این حالاتش بیرون هم بکشند آیا خدا و پیغمبر و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بتوانند چرا که خودش آیا چقدر هم می خواهد؟! قدم اول بزرگان دین غلط نکنم می فرمایند این است که از خواب غفلت بیدار هم شود! اگر انسان دارد سیستمهای استکان نعلبکی توپولوژیکی را هم مطالعه می فرماید که کجا مایل به صرف چای و حتی قهوه هم هستند و کجاها که بر آنها قائم هم هستند مایل به صرف دیگر نوشابه های از جمله مشروبات الکلی و ... هم هستند که بطور موازی هم با هم دارند پیش می روند و کدام هم آیا دیگری را به صرف توپولوژیکی خود بتواند بیشتر جلب کند؛ و لذا سالک الی الله هم باید مواظب باشد که شیطان او را از راه بدر نکند که ببین این چقدر خوب است که کارهای شاهان و اشراف هم هست. و حالا هر چقدر هم هر کدام اعداد بتی دیگری را منفی حساب کرده و از آن خودش را هم مثبت فرض بگیرد. موضوع این است که بچه و بلکه حضرت آقا و خانم محترم مسلمان هم شو! قبول نمی کند! در خواب غفلت مانده و بیدار نمی شود. و بلکه در خواب و خیالش شیاطین هم هوش و حواسش را برده اند که تو بابا خیلی هم آدم شده ای و همه هم قبولت دارند و چطور هم حتی خودت نیز این را خبر نداری و. می افتد توی وادی گناه و تا قعر جهنم هم می رود و راه نجاتی هم برای خود نمی یابد و .... موضوع گاهی فقط این هم نیست که شاگرد و دانشجو و طلبه یحتمل رفته است میان شراب خواران که انجا کسب علم هم کند، و بلکه گاهی هم حتی اسلام و مسلمانان را سعی می کنند بدجوری مبتلا کنند که به آنها بباورانند هم که راه ما درست است و راه شما غلط است و برای اینکه آدم هم شوید همان شاهنشاه آریامهر و فرعون و خلیفه تان را هم لازم دارید دیگر که گیلاسهای مشروبشان را هم بهم زده و سلامتی هم بروند بالا و شما را از این اُمّلیهایتان هم در بیاورند. و حالا خر بیار و باقلا بار بزن ...! آن وقتی که دنبال علم و دانش و کتاب و دعایت هم نرفتی همینها را هم دارد دیگر.

قلوا لا اله الا الله تفلحوا مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی یا ایها الذین امَنوا امِنوا لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَـٰکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ‎﴿الأحزاب: ٤٠﴾‏

 

رهبر انقلاب اسلامی در در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری:بنیه قوی مردمی نظام حجت را بر همه مسئولان و علما تمام کرده است

 

رهبر انقلاب، دشمنی‌ها با مجلس خبرگان را از جنس دشمنی با اصل جمهوری اسلامی خواندند و گفتند: بعضی دشمنی‌ها با جمهوری اسلامی مربوط به مسائل سیاسی و مواضع آن در قبال موضوعی مانند فلسطین است اما بعضی دشمنی‌ها با ذات نظام است چرا که این نظام در مقابل افراد معتقد به نسخه غرب که با هر گونه دخالت دین در مسائل اجتماعی مخالفند و یا در برابر سردمداران لیبرال دموکراسی که پشت پرچم دروغین آزادی و دموکراسی، نقشه سلطه و غارت منابع دنیا را کشیده‌‎اند، ایستاده و با قرار دادن «مردم‌سالاری و آزادی» در کنار «دین» نقشه آنها را بهم زده است.
ایشان تبیین علت اصلی دشمنی‌ها برای مردم را ضروری دانستند و افزودند: با تبیین این علت اصلی، دیگر کسی نباید در فضای مجازی و غیر از آن، بگوید جمهوری اسلامی برای خود دشمن می‌تراشد زیرا این ذات مردم‌سالاری دینی است که موجب ابطال نقشه‌های بدخواهان و عامل دشمنی آنها است.

 

https://www.leader.ir/fa/content/26338

 

کلیپ صوتی | پرتوی از عظمت حسین‌بن‌علی

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «روز میلاد حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌الصّلاةوالسّلام روز باعظمتی است. به فرمایش مرحوم آقای حاج میرزا جواد آقای تبریزی ملکی - عالمِ فقیهِ عارفِ بزرگوار - عظمت روز سوّم شعبان را باید به‌عنوان پرتوی از عظمت حسین‌بن‌علی به‌حساب آورد و به شمار آورد؛ روز بزرگی است. در این روز کسی متولد شد که سرنوشت اسلام، به او، به حرکت او، به قیام او، به فداکاری او، به اخلاص او بسته بود. این بزرگوار در تاریخ بشریّت، یک حرکتی را - که نظیر و شبیهی ندارد - ارائه‌ی به تاریخ کرد و در مقابل چشم بشریّت گذاشت که هرگز فراموش نخواهد شد؛ الگو است. فداکارىِ برای هدف الهی، در آن حجم، در آن مقیاس عظیم؛ فداکارىِ به معنای دادن جان خود، جان عزیزان؛ اسارت حرم اهل‌بیت، با آن وضع، با آن فجاعت؛ تحمّل این حادثه‌ی سخت، برای اینکه اسلام بماند، برای اینکه ظلم‌ستیزی به‌عنوان یک اصل در تاریخ اسلام و در تاریخ بشریّت به یادگار بماند؛ این چیزی است که دیگر نظیری برای آن نمیشود پیدا کرد.
البتّه زندگی حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام در طول تاریخِ زندگی پنجاه و چند ساله‌ی آن بزرگوار، همه درس است: دوران کودکی او درس است، دوران جوانی او درس است، در دوران امامت امام حسن علیه‌السّلام رفتار او درس است، بعد از شهادت امام حسن علیه‌السّلام رفتار او همه درس است.
امروز روز ولادت این بزرگوار است؛ در این روز باید از حسین‌بن‌علی درس آموخت؛ درس حسین‌بن‌علی علیه‌الصّلاةوالسّلام به امّت اسلامی این است که برای حقّ، برای عدل، برای اقامه‌ی عدل، برای مقابله‌ی با ظلم، باید همیشه آماده بود و باید موجودی خود را به میدان آورد؛ در آن سطح و در آن مقیاس، کار من و شما نیست؛ امّا در سطوحی که با وضعیّت ما، با خُلقیّات ما، با عادات ما متناسب باشد چرا؛ باید یاد بگیریم.» ۱۳۹۲/۰۳/۲۲

 

https://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=52091

مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَـٰکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ‎﴿الأحزاب: ٤٠﴾‏

 

روز سوم

روز مبارکى است که شیخ در مصباح فرموده در این روز متولد شد جناب حسین بن على علیهما السلام: و بیرون آمد توقیع شریف به سوى قاسم بن علاء همدانى وکیل حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام که مولاى ما حسین علیه السلام متولد شد روز پنجشنبه سوم شعبان پس روزه بگیر آن روز را و این دعا را در آن روز بخوان

اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ اَلْمَوْلُودِ فِی هَذَا اَلْیَوْمِ اَلْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اِسْتِهْلاَلِهِ وَ وِلاَدَتِهِ بَکَتْهُ اَلسَّمَاءُ وَ مَنْ فِیهَا وَ اَلْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَیْهَا وَ لَمَّا یَطَأْ [یُطَأْ] لاَبَتَیْهَا قَتِیلِ اَلْعَبْرَةِ وَ سَیِّدِ اَلْأُسْرَةِ اَلْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ یَوْمَ اَلْکَرَّةِ اَلْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَ اَلشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ وَ اَلْفَوْزَ مَعَهُ فِی أَوْبَتِهِ وَ اَلْأَوْصِیَاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قَائِمِهِمْ وَ غَیْبَتِهِ حَتَّى یُدْرِکُوا اَلْأَوْتَارَ وَ یَثْأَرُوا اَلثَّارَ وَ یُرْضُوا اَلْجَبَّارَ وَ یَکُونُوا خَیْرَ أَنْصَارٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اِخْتِلاَفِ اَللَّیْلِ وَ اَلنَّهَارِ اَللَّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ إِلَیْکَ أَتَوَسَّلُ وَ أَسْأَلُ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسِیءٍ إِلَى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فِی یَوْمِهِ وَ أَمْسِهِ یَسْأَلُکَ اَلْعِصْمَةَ إِلَى مَحَلِّ رَمْسِهِ اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَ اُحْشُرْنَا فِی زُمْرَتِهِ وَ بَوِّئْنَا مَعَهُ دَارَ اَلْکَرَامَةِ وَ مَحَلَّ اَلْإِقَامَةِ اَللَّهُمَّ وَ کَمَا أَکْرَمْتَنَا بِمَعْرِفَتِهِ فَأَکْرِمْنَا بِزُلْفَتِهِ وَ اُرْزُقْنَا مُرَافَقَتَهُ وَ سَابِقَتَهُ وَ اِجْعَلْنَا مِمَّنْ یُسَلِّمُ لِأَمْرِهِ وَ یُکْثِرُ اَلصَّلاَةَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِکْرِهِ وَ عَلَى جَمِیعِ أَوْصِیَائِهِ وَ أَهْلِ أَصْفِیَائِهِ اَلْمَمْدُودِینَ مِنْکَ بِالْعَدَدِ اَلاِثْنَیْ عَشَرَ اَلنُّجُومِ اَلزُّهَرِ وَ اَلْحُجَجِ عَلَى جَمِیعِ اَلْبَشَرِ اَللَّهُمَّ وَ هَبْ لَنَا فِی هَذَا اَلْیَوْمِ خَیْرَ مَوْهِبَةٍ وَ أَنْجِحْ لَنَا فِیهِ کُلَّ طَلِبَةٍ کَمَا وَهَبْتَ اَلْحُسَیْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَ عَاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عَائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَ نَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ پس مى‌خوانى بعد از این به دعاى حسین علیه السلام: و این آخر دعاى آن حضرت است در روزى که بسیار شده بود دشمنان او یعنی روز عاشوراء

اَللَّهُمَّ أَنْتَ مُتَعَالِی اَلْمَکَانِ عَظِیمُ اَلْجَبَرُوتِ شَدِیدُ اَلْمِحَالِ غَنِیٌّ عَنِ اَلْخَلاَئِقِ عَرِیضُ اَلْکِبْرِیَاءِ قَادِرٌ عَلَى مَا تَشَاءُ قَرِیبُ اَلرَّحْمَةِ صَادِقُ اَلْوَعْدِ سَابِغُ اَلنِّعْمَةِ حَسَنُ اَلْبَلاَءِ قَرِیبٌ إِذَا دُعِیتَ مُحِیطٌ بِمَا خَلَقْتَ قَابِلُ اَلتَّوْبَةِ لِمَنْ تَابَ إِلَیْکَ قَادِرٌ عَلَى مَا أَرَدْتَ وَ مُدْرِکٌ مَا طَلَبْتَ وَ شَکُورٌ إِذَا شُکِرْتَ وَ ذَکُورٌ إِذَا ذُکِرْتَ أَدْعُوکَ مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقِیراً وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خَائِفاً وَ أَبْکِی إِلَیْکَ مَکْرُوباً وَ أَسْتَعِینُ بِکَ ضَعِیفاً وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کَافِیاً اُحْکُمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا [بِالْحَقِّ] فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ خَذَلُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نَبِیِّکَ وَ وَلَدُ [وُلْدُ] حَبِیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلَّذِی اِصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسَالَةِ وَ اِئْتَمَنْتَهُ عَلَى وَحْیِکَ فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ ابن عیاش گفت شنیدم از حسین بن على بن سفیان بزوفرى که مى‌گفت حضرت صادق علیه السلام مى‌خواند این دعا را در این روز و فرموده که این دعا از دعاهاى روز سوم شعبان است و آن روز ولادت حسین علیه السلام است

 

اللهم یا حمید بحق محمد

یا عالی بحق علی

یا فاطر بحق فاطمة

یا محسن بحق الحسن

یا قدیم الاحسان بحق الحسین

اللهم بحق حجتک المهدی علیه السلام

 

بعضی از حتی شاگردان و دانشجویان و طلبه ها هم یحتمل اشکال می فرمایند که از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه و اجتهاد و مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف می تواند یک جهش خیلی عظیمی باشد که در همان اول کار هم ابرتقارنی  شکست خواهد خورد چون حتی حدس پیوستگی نظریه ی مجموعه ها continiuum hypothesis یعنی c=(الف_0)^2=الف_1 یا اینکه بین الف_0 و الف_1 آیات اللهی دیگری وجود ندارند، را هم رعایت نمی کند. یعنی آیا جای اعتراض هم ندارد که حجج الاسلام و المسلمین بفرمایند که تو چطور می توانی چنین جهشی کنی که یک مرتبه هم برسی به الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه بدون اینکه حتی از طلبگی هم شروع کرده و درجات و مراتب را هم بخواهی ان شاء الله طی هم کنی و سطوح مختلف طلبگی را که طی کردی و بالاخره رسیدی به درجات حجت الاسلام و المسلمین، آنگاه از آنجا باز هم طی درجات کنی و مقامات آیات اللهی را هم طی کنی و باز هم ان شاء الله به اجتهاد برسی و ..... چنین ابرتقارن جهشی بیش از حد هم تخیلی است و نمی شود و ...! به عبارت دیگر شکست ابرتقارنی به این علت هم هست که آیا می توان هم از به توان رساندان حدوث عالم به قدوم آن هم رسید؟! و اگر نمی توان هم شما دارید چنین چیزی را نفی می کنید و لذا به تناقضی هم می رسید. و لطفاً نکنید از این کارها!

نکته اینجا یحتمل بعضی باز اشکال هم کنند این است که اگر قرار است از خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم برسیم به حضرت آدم علیه السلام باز آیا می توان جهشی از حضرت عیسی و حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام هم جهشی رسید به آدم یا اینکه حتی بعضی دیگر اشکال هم کنند که اصلا از اول هم شما حضرت آدم را نشناخته اید و توجه هم نکرده اید که حضرت آدم نزد کی بوده است؟ حضرت آدم نزد ما بوده و هست و خواهد بود و این شمایید که فراموش کرده اید و برای همین هم هست که ابرتقارن ما کار می کند و از آن شما کار نمی کند و شکست می خورد!

این شبهه مسلزم آن است که سلسله مراتب و درجات متعالیه ی انبیاء الهی هم نداریم که حالا ما را رسانده اند به خاتم الانبیاء و بلکه باید هم از اینجا دوباره شروع هم کنیم به یافتن حضرت آدم علیه السلام؟ و بر حسب اسلام و قرآن مجید و توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت هم این میسر نیست الا اینکه خدا و پیغمبرش حضرت نبی اکرم اسلام محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بتوانیم درست بشناسیم. و لذا با فرعونیت و طغیان نفس هم این کار میسر نیست و بلکه منجر به خودکشی هم می شود آنچنان که امیل دورکهیم هم در کتاب خودکشی خود از دیدگاه جامعه شناسانه هم گویا بدان اشاراتی داشته است. نکته این است که سالک الی الله بجای اینکه نفس اماره و طغیانگر و فرعونی را در خود بتواند بکشد تا برسد به اسلام و مسلمانی ممکن هم هست که گرفتار همان نفسش شده و اسلام را هم نفی کند که دانسته یا ندانسته دارد خودکشی هم می کند. یحتمل می خواهد هم آدم شود، ولی حتی جامعه را هم به ویرانی و فساد و یزیدیت می کشاند و با نَفَس المهموم برای مصیبتهای امام حسین علیه السلام هم حتی گریه نمی کند و ..... آیا چنین جامعه ای پذیرای امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست؟! خدا را شکر که ما شاگردان و دانشجویان و طلبه هایی را هم داریم که جهشی ابرتقارنی مملو از شهادت و جهاد فی سبیل الله از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رسیده اند و بلکه همچون سردار شهید سلمانی خود از شهدای زنده اند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ‎﴿١﴾‏ اللَّهُ الصَّمَدُ ‎﴿٢﴾‏ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ‎﴿٣﴾‏ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ‎﴿٤﴾‏

لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ ‎﴿التوبة: ١٢٨﴾

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ 

 

41 - نوادر الراوندی: باسناده، عن موسى بن جعفر علیه السلام عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: ما قرب عبد من سلطان إلا تباعد من الله تعالى، ولا کثر ماله إلا اشتد حسابه، ولا کثر تبعه إلا کثر شیاطینه [1].
وبهذا الاسناد قال: قال علی علیه السلام: ثلاث من حفظهن کان معصوما من الشیطان الرجیم، ومن کل بلیة: من لم یخل بامرأة لیس یملک منها شیئا، ولم یدخل على سلطان، ولم یعن صاحب بدعة ببدعته.
وبهذا الاسناد قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: من نکث بیعة أو رفع لواء ضلالة أو کتم علما أو اعتقل مالا ظلما أو أعان ظالما على ظلمه وهو یعلم أنه ظالم فقد برءى من الأسلم [1].
وبهذا الاسناد قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: شر البقاع دور الامراء الذین لا یقضون بالحق.
وبهذا الاسناد، قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: إیاکم وأبواب السلطان وحواشیها وأبعدکم من الله تعالى من آثر سلطانا على الله تعالى، ومن آثر سلطانا على الله تعالى جعل الله فی قلبه [الاثم] ظاهرة وباطنة وأذهب عنه الورع وجعله حیران [2].
وبهذا الاسناد: قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: من أرضى سلطانا بما أسخط الله خرج من دین الاسلام.
وبهذا الاسناد قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: إذا کان یوم القیامة نادى مناد أین الظلمة؟ والأعوان للظلمة؟ من لاق لهم دواة أو ربط لهم کیسا أو مد لهم مدة احشروه معهم.
وبهذا الاسناد قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: أفضل التابعین من أمتی من لا یقرب أبواب السلطان.
وبهذا الاسناد قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: الفقهاء امناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدنیا، قیل: یا رسول الله فما دخولهم فی الدنیا؟ قال: اتباع السلطان فإذا فعلوا ذلک فاحذروهم على أدیانکم [3].

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 72، ص 379- 380

http://lib.eshia.ir/71860/72/379

 

ایشان تبیین علت اصلی دشمنی‌ها برای مردم را ضروری دانستند و افزودند: با تبیین این علت اصلی، دیگر کسی نباید در فضای مجازی و غیر از آن، بگوید جمهوری اسلامی برای خود دشمن می‌تراشد زیرا این ذات مردم‌سالاری دینی است که موجب ابطال نقشه‌های بدخواهان و عامل دشمنی آنها است.

...

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش پایانی سخنانشان با تأکید بر ضرورت امیدآفرینی، سیاست مستمر دشمن را یأس‌آفرینی خواندند و با اشاره به نامه یک گروه سیاسی در سال ۱۳۶۹ به یکی از مسئولان کشور گفتند: یک سال پس از رحلت امام بزرگوار، آن گروه در نامه‌ای سرگشاده و سراسر یأس‌آفرین نوشت کشور و ملت به لبه نابودی و ویرانی رسیده است.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: کسانی که خودشان و شخصیت‌شان در معرض نابودی و ویرانی است، همه چیز را از این زاویه می‌بینند اما در مقابل، کسانی که دل و ذهنی پُر از امید دارند، امیدوارانه به مسائل و تحولات نگاه می‌کنند که امیدواریم خداوند همه ما را موفق بدارد که با این نگاه، و به پشتوانه لطف الهی و حضور مردمی، به وظایف خود با جدیت و بدون خستگی و سستی عمل کنیم.

 

فرازهایی از دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری با رهبر انقلاب

https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=52079

 

Venue: ISKCON Juhu, Mumbai, India
Date: 2019.03.10
Summary: Lecture on Śrīmad-Bhāgavatam, Canto 9: Liberation, Chapter 10: The Dynasty of Mahārāja Nimi

gandha-vastuṣu tad-dehaṁ
nidhāya muni-sattamāḥ
samāpte satra-yāge ca
devān ūcuḥ samāgatān

Translation:
During the performance of the yajña, the body relinquished by Mahārāja Nimi was preserved in fragrant substances, and at the end of the Satra-yāga the great saints and brāhmaṇas made the following request to all the demigods assembled there.

rājño jīvatu deho ’yaṁ
prasannāḥ prabhavo yadi
tathety ukte nimiḥ prāha
mā bhūn me deha-bandhanam

Translation:
“If you are satisfied with this sacrifice and if you are actually able to do so, kindly bring Mahārāja Nimi back to life in this body.” The demigods said yes to this request by the sages, but Mahārāja Nimi said, “Please do not imprison me again in a material body.”

 

https://rasaraja.org/srimad-bhagavatam-9-13-7-8/

 

متن بالا کما کان می فرماید ماهاراجا نیمی که روحش از بدنش جدا شده بوده است را برایش گویا الهه ها و خدایان جشن گرفته بودند که دوباره روحش به بدنش باز گردد و همه نیز از قربانی کردن و این کار رضایت داشتند، ولی خود ماهاراجا نیمی فرمودند که لطفاً مرا دوباره در یک بدن مادی زندانی نفرمایید!

یک نکته ای که در این مورد نهفته است حدیثی است که از طریق محمد راشد از امام جعفر صادق علیه السلام هم نقل شده است که باذن خدا و باذن امام مرده ای بنام احمد هم از قبر بر می خیزد. بعضی حتی می فرمایند که این یک امری خیلی غیر عادی هم نیست که فقط معصوم هم بتواند انجام دهد و دیگر لا غیر و لذا تعجبی هم ندارد که غیر معصوم و بلکه کافر هم که مثلاً تجهیزات و علم پزشکی خیلی پیشرفته تری هم دارد نیز بتواند چنین کاری انجام دهد!

و اما نکته این است که فرض بفرمایید اگر فقیهی یا امام جماعتی هزار سال کمتر یا بیشتر هم هست که از دنیا رفته است، دوباره بفرمایند که در کالبدش می توان روح دمید و دوباره زنده شود؛ آیا قبول می کند؟ یا آیا دست او هم هست که قبول کند؟ یا اینکه بعضیها همانطوری که حضرت آقا نیز اشاره فرموده اند آنقدر ناامید و دل مرده اند که حتی کارها و حرفهایشان بدتر از همان فلاسفه و زندیق های پوچگرا و نهیلیست هم هستند که حتی زندگیشان هر آن در معرض پوچی و هیچی و خودکشی است! خوب، اینها آیا قادر هم هستند که امام خود را نیز دریابند در صورتی که آیا خدا و پیغمبرشان را هم توانسته اند بشناسند؟ آیا اصلا لزوم توحید را هم می توانند بفهمند که چرا مثلاً خدا لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد است؟ و خوب، پریش اینجا است که آیا اینجا جهاد تبیین فایده ای هم دارد که بخواهیم تبیین هم کنیم که فرض بفرمایید بچه جان سعی کن امامت را هم دریابی و حال آنکه یحتمل او دچار مشکلات روانپریشی هم بوده یا می شود یا خواهد شد؟ بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که بالاخره خوب هم هست که انسانی را مانع هم شویم که دچار اختلالات روانی هم شود و بلکه بتوانیم او را درست و درمان هم نجاتش دهیم. و اما اینجا مسئله یک روی دیگری هم دارد!

مسئله چیست؟ مسئله این است که ما سپاهیانی را هم داریم مثل سپاهیان امام حسین علیه السلام در کربلا که به عشق امام حسین سلام الله علیه هم تا پای جان نیز یاری اش می فرمایند. مثل سپاه خودمان است که می فرمایند اگر حضرت امام و حضرت ولی فقیه به آنها بگوید داریم می رویم کره مریخ، نمی فرمایند چطور؟ و بلکه می فرمایند کی؟ یعنی همان موقع آماده اند برای سفر به مریخ یا زهره یا ....! و می فرمایند این را یکی از مسئولین آمریکایی هم گفته است که البته بنده نتوانستم پیدایش کنم که کدام مسئول بوده! ولی نکته اینجا این است که می فرماید السابقون السابقون اولئک المقربون. یعنی مثل بنده ی حقیری که شل و ول است و فشل انچنان که اگر قرار است صبح زود سر کلاس مکتبخانه هم حاضر شود، خواب می ماند یا یحتمل حتی برعکس خیلی صبح زود هم حتی زودتر از استاد و ملا در سر کلاس دیگری حاضر می شود و خلاصه از کلاس یا جلو می زند یا عقب می ماند و .... آیا بالاخره او می تواند هم حتی پشت سر امام جماعت و امام جمعه نیز بایستد و نمازش را به جماعت هم برگزار کند؟! و دیگر چه رسد به اینکه بخواهد امام زمان و حضرت بقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف را هم یاری کند؟ نیت و انگیزه هم سر جای خود ولی بالاخره کار یک تدوام و پشت کاری هم می طلبد دیگر. و الا که روز ملاقات با خدا هم طرف یا خواب است یا هر جوری هم که شده بالاخره جا هم می ماند دیگر و چه رسد دیگر به اینکه بخواهد امامش را هم ملاقات کند.

مسئله استکان نعلبکیهای توپولوژیکی هم هست که گذشته از اینکه آیا چطور یحتمل در دو قهوه خانه هم اینها بر هم قائمند یا نیستند و بلکه آیا در طول زمان با هم نیز واقعند یا با هم موازی اند یا زمانهایشان بصورت برداری هم با هم جمع می شود و ...، همینطور هم این مسئله ی مهمی است که آیا در کدام فضاها هم واقعند؟ یعنی روزهایشان در مدارهایشان حول ستاره ای که در گردشند و حول خودشان آیا مثل روزهای سیارات دیگر هم هست که آیا بیشتر است یا کمتر هم است؟ یا مثل روزهایی هم هست که هر روزش هم 50000 پنجاه هزار سال است؟ نکته اینجا این است که آیا کسی ممکن است حتی امام زمانش را هم نشناسد، ولی باز هم بتواند سوار کشتی نجات شده و بلکه با امامش هم چای جتی در استکان نعلبکی هایی هم بنوشد؟ و این در کدام خمینه ها و فضاهایی اقلیدسی و دسیتری یا آنتی دسیتری یا مینکوفسکی یا ... است و اعداد بتی آنها هم کدام است و بلکه بر حسب کدام نظریه های پیمانه ای یانگ- میلز هم می باشد و اینستنتانهایش هم کدامند و .... نکته این است که خمینه ها بطور محلی خیلی هم شبیه فرض بفرمایید فضاهای اقلیدسی هم هستند آنچنان که چنبره و توروس هم بطور محلی خیلی شبیه فضاهای تخت دو بعدی است ولی بطور جهانی و گلوبال بلکه یک فضایی هم هست که گذشته از اینکه انحناء هم دارد، دوری هم است و بلکه برمی گردد سر جای اولش. و لذا در فضای سه بعدی می شود نشاندش ولی در فضای دو بعدی یحتمل بعضی اشکال بفرمایند که نمی شود! هر چند که در فضای تخت اعداد مختلط بعضی آیا چطور و چقدر هم اشکال بفرمایند که حتی با یک برداری هم می توان توروس چنبره را نمایش داد و استکان نعلبکی هم نمی خواهد و ...! البته اینجاها است که یحتمل شاگرد و دانشجو و طلبه هم در حالات خلاء گیج شود که بالاخره چطور هم می توان به الفهای بینهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی نزدیک هم شد و کشتی نجات را هم دریافت و .... چرا که مسئله مثل این است که شاگرد مایل است درجاتش را از دیپلم و کارشناسی و ... الی دکترا و فوق دکترا و ... طی کند و اما پشت یکی از این درجات هم مدام دارد درجا می زند و بلکه به اجتهاد هم هیچ گاه یحتمل نرسد کانه در یک زندان مادیات و بلکه معنویاتی هم گیر کرده است و نمی تواند هم مراتب آیات اللهی را طی کند. از آن طرف هم باربر یوهانسون را هم در دانشکده الهیات هاروارد داریم که متخصص اسلام شناس هم هست و بلکه در مورد مالکیت زمین هم کتاب و تحقیقات اسلامی دارد و .... و در ضمن دنبال هاری کریشنا در دانشکده الهیات هاروارد بگردید به پاندورانگا گوپالا داس هم یحتمل برسید:

https://rpl.hds.harvard.edu/people/panduranga-gopala-dasa

هانومت سوامی را هم که همه می شناسند که هر وقت می دیدش چطور ماها یحتمل همیشه زیر لب صلوات می فرستیم او هم همیشه داشت زیر لب هاری کریشنا می گفت:

https://iskconleaders.com/hanumat-presaka-swami/

و تریویکرام سوامی:

https://iskconleaders.com/trivikrama-swami/

بگذریم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ‎﴿التوبة: ١٠٩﴾‏

 

قوله تعالى : « أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللهِ وَرِضْوانٍ خَیْرٌ » إلى آخر الآیة شفا البئر طرفه ، وجرف الوادی جانبه الذی انحفر بالماء أصله وهار الشیء یهار فهو هائر وربما یقال : هار بالقلب وأنهار ینهار انهیارا أی سقط عن لین فقوله : « عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ » استعارة تخییلیة شبه فیها حالهم بحال من بنى بنیانا على نهایة شفیر واد لا ثقة بثباتها وقوامها فتساقطت بما بنی علیه من البنیان وکان فی أصله جهنم فوقع فی ناره ، وهذا بخلاف من بنى بنیانه على تقوى من الله ورضوان منه أی جرى فی حیاته على اتقاء عذاب الله وابتغاء رضاه.

وظاهر السیاق أن قوله : « أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى تَقْوى » إلخ ، وقوله : « أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ » إلخ ، مثلان یمثل بهما بنیان حیاة المؤمنین والمنافقین وهو الدین والطریق الذی یجریان علیه فیها فدین المؤمن هو تقوى الله وابتغاء رضوانه عن یقین به ، ودین المنافق مبنی على التزلزل والشک.

ولذلک أعقبه الله تعالى وزاد فی بیانه بقوله : « لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ » یعنی المنافقین « الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً » وشکا « فِی قُلُوبِهِمْ » لا یتعدى إلى مرحلة الیقین « إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ » فتتلاشى الریبة بتلاشیها « وَاللهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ » ولذلک یضع هؤلاء ویرفع أولئک.

 

المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، جلد 9، ص 391

http://lib.eshia.ir/12016/9/391

 

بیان تفاوت در اساس و پایه زندگى مؤمنین و منافقین در قالبمثل
کلمه ( شفا ) به معناى لبه هر چیز است ، مثلا ( شفا البئر ) به معناى لب چاه است ، و کلمه ( جرف ) به معناى آب روفته و آن محلى است که سیل زیر آن را شسته باشد، بطورى که بالاى آن هر لحظه در شرف ریختن باشد، و کلمه ( هار ) اصلش ( هائر ) بوده و با قلب بدین صورت درآمده ، و ( انهار، ینهار، انهیارا ) به معنى به آرامى افتاده است . پس اینکه فرمود: ( على شفا جرف هار فانهار به فى نار جهنم ) استعاره اى است تخییلى که حال منافقین مورد نظر را تشبیه مى کند به حال کسى که بنائى بسازد که اساس و بنیانش بر لب آب روفته اى باشد که هیچ اطمینانى بر ثبات و استوارى آن نباشد، و در نتیجه خودش و بنایش ‌ در آن وادى فرو ریزد، و ته وادى ، جهنم باشد، و او و بنایش در قعر جهنم بیفتد. بخلاف کسى که بناى خود را بر اساس پرهیز از خدا و امید بخشنودى او بنا کند یعنى زندگیش بر روى دو پایه و اساس استوار باشد، یکى ترس از عذاب خدا و یکى امید به خشنودى او.
و از ظاهر سیاق برمى آید که جمله ( افمن اسس بنیانه على تقوى ... ) و جمله ( ام من اسس بنیانه على شفا جرف هار... ) هر یک مثلى است که یکى اساس زندگى مؤ منین ، و دیگرى پایه زندگى منافقین را مجسم میسازد، و آن اساس و پایه همان دین و روشى است که دنبال مى کنند؛ دین مؤ من تقوا و پرهیز از خدا و طلب خشنودى اوست با یقین و ایمان به او، و دین منافق مبنى بر شک و تزلزل است .
و بهمین جهت دنبال این دو مثال براى مزید توضیح و بیان مى فرماید: ( لا یزال بنیانهم ) یعنى منافقین ( الذى بنوا ریبة ) یعنى همواره آن بنائى که بنا نهاده اند شک و تزلزل است ( فى قلوبهم ) در دلهایشان ، و هیچوقت مبدل به یقین و آرامش نمى شود ( الا ان تقطع قلوبهم ) و از بین نمى رود مگر آنکه دلهایشان متلاشى شود، و با متلاشى شدن آن ، تزلزل و تردیدشان هم متلاشى گردد، ( و الله علیم حکیم ) و بهمین جهت که او علیم و حکیم است آن طائفه را رفعت مى دهد و این طائفه را پست مى گرداند.

 

ترجمه تفسیر المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 9، ص 532

http://lib.eshia.ir/50081/9/532

أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ‎﴿التوبة: ١٠٩﴾‏

___________________________________

مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ ‎﴿الحج: ١٥﴾‏

 

در مجمع البیان گفته : کلمه ((سبب (( به معناى هر چیزى است که با آن و به وسیله آن چیز دیگرى را به دست مى آورند و به همین جهت است که طناب را سبب مى گویند (که به وسیله آن آب از چاه بیرون مى آورند) و طریق را سبب مى گویند (چون به وسیله آن به مقصد مى رسند) و درب را سبب مى گویند (چون به وسیله آن وارد خانه مى شوند) و مراد خداى تعالى از سبب در این آیه همان معناى اول یعنى طناب است . کلمه قطع به معناى بریدن و از جمله معانى آن اختناق است و گویا از این باب اختناق را قطع مى گویند که مستلزم قطع نفس است . مفسرین گفته اند ضمیر در لن ینصره اللّه به رسول خدا بر مى گردد چون مشرکین مکه مى پنداشتند دینى که وى آورده دروغى و نو ظهور است که اساس محکمى ندارد و به همین جهت دعوتش منتشر نمى شود، و نزد خدا هم منزلتى ندارد تا او پشتیبانش باشد. ولى وقتى که آن جناب به مدینه مهاجرت فرمود و خدا نصرتش داد و دینش عالم گیر شد و آوازه اش همه جا پیچید این حادئه غیر منتظره سخت ایشان را به خشم آورد لذا خدا در این آیه ایشان را نکوهش کرده و اشاره مى کند که یاور او خدا است و چون یاور او خداست خشم ایشان پایان نمى پذیرد ولو خود را خفه کنند. پس نقشه هاى ایشان هم اثرى نخواهد داشت . و معناى آیه این است که : هر که از مشرکین خیال کند که خدا او را یارى نمى کند و در دنیا نام پیغمبر خود را بلند نمى کند و دین او را گسترش ‌ نمى دهد و در آخرت او را مشمول مغفرت و رحمت خود نمى گرداند و گروندگان به وى را نیز وا مى گذارد، آنگاه به خاطر همین خیال وقتى مى بیند که خدا او را یارى کرده دچار خشم مى شود، چنین کسى طنابى بگیرد. و با آن به بلندى برود - مثل کسى که با طناب به درخت بلندى بالا مى رود - آنگاه با همان طناب خود را خفه کند، بعد ببیند آیا کید و حیله اش خشمش را مى نشاند یا خیر؟.
و این معنا معناى خوبى است که سیاق آیات قبلى ، و نزول این سوره به اندک مدتى بعد از هجرت ، یعنى در ایامى که مشرکین هنوز قدرت و شوکت خود را داشتند آن را تاءیید مى کند.
ولى بعضى از مفسرین گفته اند که ضمیر مذکور به کلمه من بر مى گردد، و معناى قطع هم قطع مسافت و بریدن راه است و مقصود از مد سبب به سوى آسمان بالا رفتن به آسمان به منظور ابطال حکم خدا است . و معناى آیه این است که : کسى که مى پندارد که خدا در دنیا و آخرت یاریش نمى کند، به آسمان بالا رود و آنگاه مسافت را بپیماید، و سپس ببیند آیا کید و مکرش حکم خداى را که مایه خشم او شده از بین مى برد یا نه ؟.
و این حرف صحیح نیست و شاید مقصودشان این باشد که مراد از آیه شریفه این باشد که بفرماید: بر هر انسانى لازم است که در امور دنیا و آخرت خود امیدوار خدا باشد، و اگر امیدوار او نباشد و خیال کند که خدا او را یارى نمى کند و به خاطر همین خیال دچار غیظ شود پس هر نقشه که مى تواند بریزد که نقشه اش سودى به حالش نخواهد داشت .
بعضى دیگر گفته اند که ضمیر مذکور به موصول بر مى گردد، همچنانکه در قول سابق به آن بر مى گشت ، و مراد از نصرت رزق است . وقتى مى گویند: ارض منصوره ، معنایش زمین باران دیده است ، و معناى آیه همان معنایى است که در قول سابق گذشت .
چیزى که هست قول دومى از قول سابق به اعتبار عقلى نزدیک تر و بهتر است ، لیکن اشکالى بر هر دو قول متوجه است ، و آن این است که لازمه هر دو قول این است که آیه شریفه متصل به آیات قبلش نباشد. اشکال دیگر اینکه اگر این دو قول صحیح بود جا داشت بفرماید: من ظن ان لن ینصره اللّه ... نه اینکه بفرماید: من کان یظن زیرا تعبیر دومى که در قرآن آمده استمرار ظن در گذشته را مى رساند و همین تعبیر مؤ ید قول اول است . 

 

ترجمه تفسیر المیزان، جلد 14، ص 495

http://lib.eshia.ir/50081/14/495

62. وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتًا کَذَٰلِکَ تُخْرَجُونَ ‎﴿الزخرف: ١١﴾‏

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

 

بنده داشتم راجع به همین سوال ماث اکسچنج بحثی فانتزی در فیزیک انرژیهای بالا می پرسیدم که بعضی یحتمل بفرمایند حرفهای خنده داری هم زده ای! ولی بعد عرضم این است که به نظریه های استکان نعلبکی ای خودمان هم فکر می کردم که بالاخره آیا بعضی اشکال هم نخواهند کرد که بابا استکان نعلبکیهای توپولوژیکی دو بعدی خودمان را در فضاهای اقلیدسی هم جا دادن و نشاندن و آن هم با لحاظ ایزومتری یک چیز است و اما آنها را در فضاهایی که امضائشان با فضاهای اقلیدسی هم فرق دارد و فرض بفرمایید دستیر و آنتی دسیتر و بلکه مینکاوسکی هم مثلاً هستند باز چیز دیگری است. التفات می فرمایید؟ یعنی بالاخره در بعضی فضاها نمی شود در نظر هم گرفت که از الآن شروع کنیم به نوشیدن چای استکان نعلبکی تا ابد هم ادامه خوئاهد داشت مثل اینکه یحتمل در فضاهای اقلیدسی هم الی ما شاء الله یحتمل هر کسی بطور موازی هم دارد چایشان را حتی بیشتر از استکان نعلبکی هم می نوشند و هیچ قهوه خانه ای هم به فهوه خانه ی دیگری نزدیک نمی شود که اینها بتوانند یکدیگر را هم ملاقات کنند که آیا همه هم واقعاً دارند چای می نوشند یا چیز دیگری! بله، بله، چی شد؟ نفهمیدم؟ چه چیز دیگری حالا غیر از یحتمل قهوه هم داریم؟

عرض بنده ی حقیر همین است که بنده خیلی هم سعی می کردم ببینم جیسن دویتو در دانشگاه تنسی نیز در سایت دانشگاهش را می شود ملاقات کرد؟ و دیدم اصلا گویا ارتباط با این دانشگاه کلاً قطع است. بعد ولی سعی کردم ببینم آیا دانشگاه هاروارد را هم نمی شود وارد شد؟ دیدم خیر؛ می شود! و همینجورها یک مرتبه دیدم وارد دانشکده ی الهیات هاروارد شده ام و با افرادی مثل لیلا احمد و محسن گودرزی و عثمان عمر کین هم ملاقات می توان کرد! البته اینها در مبحث الهیات زیرمجموعه ی اسلامی اند و مثلاً هندوئیسم و هند و خاورمیانه و ... هم دارد. حالا کاری نداریم؛ ولی خیلی هم جالب است که لیلا احمد که پرفسور ویکتور اس توماس الیهایت هم تشریف دارند کتابی هم دارد در مورد حجاب

https://yalebooks.yale.edu/book/9780300181432/quiet-revolution/

 

برای بنده ی حقیر این جالب و بلکه عجیب هم بود که نویسنده خود بدون حجاب هم عکس انداخته اند با اینکه پرفسور الهیات هم تشریف دارند! البته خود ایشان در خلاصه ای از کتاب که در آدرس سایت بالا هم ارائه شده است توضیح می دهند که این انقلاب آرام حجاب یعنی چه؟! ولی با این حال بنده را یاد حرفهای ترویکرام (Trivikrama) یکی از شاگردان گوروی هاری کریشناها می اندازد که به او می گفته در غرب و مثلاً آمریکا کنفرانسی راجع به الکلیسم برگزار می کنند و برگزار کنندگان هم در حالی که دارند شرابشان را به سلامتی هم می نوشند به فکر این هم باید باشند که چطور با الکلیسم هم مبارزه کنند.

بعضی یحتمل اشکال هم کنند که خوب زمانه ها می توانند فرق کنند و بلکه واقعاً هم انقلاباتی می توانند رخ دهند و همه چیز را هم عوض کنند! یکی ممکن است قبل از انقلاب یک جور بوده است و بعد از انقلاب جوری دیگر هم بوده. و البته یک وقت هم هست که در همین تاریخی که این کتاب هم نوشته شده است مصر نیز گویا نزدیک بود انقلابی شود و اخوان المسلمین واقعاً بیایند سر کار؛ ولی با این حال اینطور نشد. حضرت آقا هم اتفاقاً یک بار از سید قطب می فرمودند که چطور رفته بوده است کلیسا و دیده است که چطور بزن و بکوب است و .... به کشیش که حرف می زند گویا می فرماید که خوب ما گفتیم جوانها حوصله شان سر نرود و بلکه خودمان بتوانیم یک کارهایی هم برای سرگرمیشان داشته باشیم و .... این است که این بزن و بکوبها هم مال همین است دیگر و .... سودان جنوبی هم مثل اینکه همان موقعها از سودان جدا می شود و .... دیر شد، دیر شد، بنده ی حقیر رفتم نماز و الا دلم می خواست بیشتر هم راجع به سی اف تی و تابع زتای ریمان و حتی نظریه های گالوا و ارتباط آنها به توابع همستگی در فیزیک انرژی بالا و اینها هم خیلی تا می توانم بنویسم و ...! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

https://arxiv.org/abs/2208.02259

https://arxiv.org/abs/2001.01721

https://arxiv.org/abs/2211.14918

بسمه تعالی

سلمان آکبولوت را بدلایلی که معلوم هم نیست چیست و لااقل بنده ی حقیر که نفهمیدم چیست و خود پرفسور آکبولوت هم شاکی است، از دانشگاه ایالتی میشیگان بعد از بقول خودش 39 سال خدمت بیرون کرده اند؛ در صورتی که او پرفسوری با tenure هم بوده است!

أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ ‎﴿الواقعة: ٦٨﴾‏

 

بنده ی حقیر با یکی از دوستان هم حرف می زدیم، صحبت از خمینه ها و مانیفلدهایی شد که قرار است آیا چقدر در فضاهای اقلیدسی نشاندده شوند. این کارها را همانطوری که در صفحه ی ماث اکسچنج زیر هم گفته است جان ناش و ویتنی در موردش قضایایی دارند. بنده از دهانم هم پرید و گفتم که جان ناش یک وقتی هم گویا خل زده بوده است که در فیلم یک ذهن زیبا هم بدان اشاره شده است. بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که بابا چرا می گویی که فلانی خل زده است؟ زشت است و یک وقت دیدی بسر خودت هم آمد! بنده ی حقیر کاری ندارم که آیا خودش خل زده بوده است یا بسرش آورده بوده اند، ولی بالاخره خل زده بوده است دیگر! حالا یا بنده ی حقیر هم بگویم که خل زده بوده است یا خیر! مثل این است که بگوییم چرا می گویی فلانی هم خودکشی کرده است؟ از این حرفها نگو چرا که خودکشی خیلی هم بد است و بلکه گناه کبیره هم هست! خوب، بله خیلی هم بد است؛ ولی بالاخره این کارها و بلکه افسردگیها و حتی سرخوشیهای طغیانگرایانه را هم باید مواظب بود که درمان شوند یا خیر؟!

مثل این است که بفرمایید استکان نعلبکی های توپولوژیکی حتی دو بعدی را هر چه دلت خواست هم بگو، ولی از اینکه یک وقت هم بگویی که فرض بفرمایید که به هر دلیلی استکان نعلبکیهای توپولوژیکی را هم یک وقت خدای ناکرده یک اتفاقاتی ممکن است بیافتد که همه شکسته هم شوند و حتی یک استکان نعلبکی هم نشکسته باقی نماند، یک وقت نگویی ها! خوب، حالا استکان نعلبکی هم نباشد، و بلکه کافی کاپ یا فنجان و نعلبکی قهوه هم باشند؛ یحتمل می افتد و می شکند دیگر! 

البته بنده ی حقیر این ایراد را به سلمان اکبولوت هم داشتم که حتی در شکلهایی که می کشد بنده ی حقیر که ندیده ام یک دفعه هم استکان نعلبکی بکشد با اینکه از 1- و 2- دسته ها (1-, 2-handlebodies) حتی به مانیفلدها و خمینه های 4 بعدی هم خیلی می گوید و شکلهایشان را می کشد طوری که هر چقدر هم نگاهشان کنید یحتمل شما هم بدتر از بنده ی حقیر نفهمید می خواهد چه بگوید! ولی یک حرف زیبایی هم دارد سلمان اکبولوت راجع به اینکه آیا حسابان کیربی (Kirby calculus) بهتر نمی بود حسابان اسمیل Smale نامیده شود که در سایت آکبولوت هم آمده است.

نکته اینجا راجع به استکان نعلبکیهای توپولوژیکی این هم هست که چون مسئله توپولوژیکی هم هست شما نمی دانید که کی ممکن است زیادی هم مایعات در آنها بریزید طوری که سیل هم بیاید و کی ممکن است زیادی فشار هم بدانها بیاورید آنچنان که بشکنند. البته بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که نخیر؛ اینها هم نیست و بلکه حتی در مورد مسائل توپولوژیکی که هنوز هندسی هم نشده اند هم می توان بالاخره گفت که بالاخره مسئله از چه قرار هم هست با توجه به ناورداهایی که در موردشان صدق می کنند. یعنی دقیقاً یک ناوردا هم آیا نمی تواند لبریز شدن استکان نعلبکیها قرار داده شود یا حتی فشاری را که می توانند تحمل کنند؟ البته نکته راجع به فشار این هم هست که آنرا توپولوژیکی چطور هم می خواهید تعریفش کنید؟! یا یحتمل هم صرفاً می فرمایند که ابرتقارن و بلکه شکستی در ابرتقارن هم در توپولوژیهای استکان نعلبکی ای رخ داد و چرا که دقیقاً هم ناوردای فشار هم خیلی بالا رفته بوده است و .... و حالا چگالی را هم حتی در مورد اینکه مایعاتی همچون روغن زیتون یا روغن کرمانشاهی یا حتی دنبه ی آب کرده هم کدام چگالیش بالاتر است و ترتیب LDL الی HDL آنها بترتیب بالاتر است را هم کاریش نداریم که کدام ظرفها را هم اشغال کرده اند که ورود دیگر مایعات در استکان نعلبکیها را هم آیا چقدر مانع می شوند و .....

ولی موضوع دیگر این هم هست که همانطوری که گفته شد اگر دو سیستم استکان نعلبکی ای هم داشته باشید که به نوعی بر هم قائم نیز هستند و بخواهید از آنها یک خمینه ی چهار بعدی هم بسایزید، حتی برای اینکه اتصالها (connections) را در فضاهای تانژانت آنها در نظر بگیرید؛ مسئله خیلی ساده هم نیست. یک وقت دیدید که بعضی ها چندین استکان نعلبکی هم دوست دارند چای بنوشند و بعضی یکی را هم بزور می نوشند و بعضی هم یحتمل اصلا نمی نوشند و لذا اعداد بتی (Betti numbers) آنها هم با هم فرق دارند و از آن طرف هم مگر اینکه طرف باید سونوگرافی هم کند و لذا باید زیاد هم حتی لیوان لیوان آب بنوشد، مجبور هم هست بیش از حد اعداد بتی اش رو به بینهایت هم حتی میل کند!

حالا کاری نداریم، ولی واقعاً هم گاهی اوقات توپولوژیهای استکان نعلبکی ای که هیچی، حتی وقتی بخواهید دو تا رایانه و کامپیوتر را هم به هم وصل کنید، خیلی کار آسانی نباشد با توجه به اینکه حالا آیا می خواهید اینها را بطور موازی هم به هم متصل کنید؟ آیا می شود؟ یا آیا حتی بطور برداری هم می توانید اینها را و بلکه بیشتر از دو کامپیوتر پی سی را هم به هم وصل کرد و .... ولی حتی گاهی می خواهید بلندگوهایتان را که غیر از خود بلندگوهای تلویزیون هم هستند را به تلویزیونتان نیز وصل کنید. یحتمل متوجه شوید که خیلی هم کار آسانی نیست! هر سیمی را از بلندگو و سیستم استریو و کامپیوتر و ... نمی شود به هر ورودی و خروجی از تلویزیون و حتی ریسیور و ... وصل کرد و نتیجه ی دلخواه را هم گرفت! این است که کارها را خیلی هم ساده نمی شود فرض نمود.

و حالا دیگر چه برسد به اینکه شما بخواهید حدس زتای ریمان را هم حل کنید و احتیاج به این هم احساسا شود که یحتمل باید آنالیز و حتی منطق ریاضی را هم به درجات الفهای بالاتری رساند و بلکه انرژیهای بالاتری را هم در فیزیک انرژیهای بالا احتیاج داریم تا بلکه آیا حدس زتای ریمان را هم اصلا بتوان در آن الفهای بینهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و حضرت بقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف هم حل کرد یا باز هم اشتباه شده است و بلکه الفهای بنیهایت حتی بالاتری و بلکه انرژیهای بالاتری ذر فیزیک انرژیهای بالا را هم نیاز داریم و بلکه حتی مسئله را چطور هم با طیفهای آی آر نیز بدانیم فشرده کنیم و ... و مواظب استکان نعلبکیها هم باشیم که نشکنند و سیل هم نیاید و آتشفشان هم نشود و گردباد هم نشود و .... لطفاً التفات بفرمایید! یحتمل بعضی اینجا اشکال هم بفرمایند که مگر اینها همه دست تو است؟! عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره آیا ما طوفان نوح هم نداشته ایم و آیا بلکه غیر از این هم هست که ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة؟ و .... نکته ی قابل توجه اینجا این است که این یک مسئله است که از لحاظات ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز شاگرد و دانشجو و طلبه هم سعی کند از حالات حلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت بقیت الله الاعظم هم برسیم؛ و اما اینکه آیا از لحاظات فلسفی هم این کار را کردن تا اینکه واقعاً هم حضرات آیات عظام و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت بقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف را دریابیم نیز مسئله ای دیگر است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج

 

https://math.stackexchange.com/questions/236285/is-the-nash-

embedding-theorem-a-special-case-of-the-whitney-embedding-theorem

این مقاله ی آکبولوت در مورد حدس پوانکره چهار بعدی را هم نگاهی بیاندازید:

https://arxiv.org/abs/2209.09968

0shake slice knots:

https://arxiv.org/abs/2104.00247

 بیانات مقام معظم رهبری مد ظله العالی در خطبه‌های نماز جمعه تهران به مناسبت عید مبعث، ۱۳۶۴/۰۱/۳۰

 

(۲۶ بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام بر شما فرزندان امّت اسلامی‌مان در هر کجای جهان.

بیست‌وهفتم رجب بنا به روایت مکتب اهل‌بیت (علیهم السّلام) روز بعثت واپسین رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است؛ روزی یگانه در تاریخ انسانیّت که خداوند انسان را به‌گونه‌ای بی‌مانند گرامی داشت. بعثت پُربرکت نبوی، نقطه‌ی عطفی در تاریخ بشر است که به مکان و زمان معیّنی محدود نیست و ارمغانهایش سرتاسر تاریخ و همه‌ی نسلهای بشری را در بر گرفته‌اند؛ «تا براى جهانیان هشداردهنده‌اى باشد». وقتی نور این تحوّل عظیم اوّلاً در دل پیامبر اعظم درخشید و سپس با دستان گرامی او در سراسر جهان گسترش یافت، بشریّت یکی از سخت‌ترین دورانهای خود را میگذارند. سلطه‌ی سیاسی و اقتصادی زورگویان، زندگی بشری را به مصیبتی بی‌مانند بدل ساخته بود و مردم نه‌تنها از حقوق اقتصادی و اجتماعی‌شان محروم بودند، بلکه زیر پای این سلطه‌ی ستمگرانه، توانایی‌ها و نیروها و استعدادهای انسانی خود را نیز از کف داده، و انسانیّت به تعبیر خداوند تبارک و تعالی در قرآن به «شفا حفرة من النّار» و حیرت و «تیه» و «ضلال مبین» در افتاده بود. بعثت مانند بارانی شدید از ابرهای باران‌زا غبارهای متراکم ذهن بشری را زدود و سرزمین آداب انسانی را که نزدیک بود خشک و نابود شود، زنده کرد.

در این بعثت پُربرکت، انسان تغییر یافت و انسانیّت دوباره زاده شد. بعثت به انسان محرومِ رنج‌دیده، شیرینی حکومت خداوند را که همان حکومت مستضعفان و محرومان است، چشاند و اقتدار نیروهای شیطانی و طاغوتی و اسطوره‌ی شکست‌ناپذیری‌شان را در هم شکست. گرچه جریان بعثت پُربرکت نبوی پس از نیم قرن به علّت دخالت ستمگران و طاغوتیان نتوانست جوشان و زلال و گوارا تداوم یابد، امّا تجربه‌ی حکومت الهی و همچنین بیداری و آزادی و استقلال انسان و معارف بلندی که ذهن بشری را از توهّمات و تصوّرات جاهلی پاک کرد، در تاریخ جاودان ماند و به اسوه و الگویی برای همه‌ی نسلهای همه‌ی دورانها تبدیل شد.

امروز و پس از چهارده قرن و عبور تاریخ از دورانهایی دشوار، جامعه‌ی اسلامی بار دیگر در آستانه‌ی بعثت محمّدبن‌عبدالله (علیه افضل الصّلاة و السّلام) قرار دارد. در بحبوحه‌ی افزایش سرکشی قدرتهای مادّی و سلطه‌شان بر جهان و انسان و این فشار شدید و فزاینده بر ملّتها، بویژه در نیم‌قرن اخیر و این فضای لبریز از ظلم و زورگویی و سَبُعیّت، شجره‌ی طیّبه‌ی اسلام بار دیگر جوانه زده و مژده‌ی بازگشت دوباره‌ی اسلام را میدهد. با وجود همه‌ی فشارها و تحریفها و دروغها، گروه‌های اسلامیِ خواستار حیات طیّبه‌ی اسلامی، شعار بازگشت به اسلام را مطرح میکنند؛ و با وجود همه‌ی همکاری‌های روشن در عرصه‌ی سیاسی جهان برای مقابله با پیشروی اسلام، حرکت امّت به سمت اسلام، مدام در حال افزایش است. این تحرّکی پُربرکت است که باید بدون خستگی و دل‌مردگی ادامه یابد و شایسته است همه‌ی افراد مخلصی که واقعاً موضوع سرکوب سلطه‌ی سیاسیِ استعمارگرانه به وسیله‌ی پیروزی انقلاب اسلامی ایران برایشان اهمّیّت دارد، از آن پشتیبانی کنند؛ چه، جنبش اسلام‌گرایی به تازگی تکیه‌گاه بزرگی یافت و با وجود نغمه‌ی قدیمی شیطان مبنی بر پایان نقش دین و ناتوانی دین در اداره‌ی زندگی، انقلاب اسلامی توان اسلام را برای شکوفا کردن نیروهای امّت و هدایت آن به سمت مبارزه‌ی طولانی‌مدّت و بسیج امّت برای تحقّق پیروزی و برپایی نظامی جدید بر مبنای اصول و ارزشها و احکام اسلامی و دفاع از این نظام در برابر حمله‌ی قطبهای ثروت جهانی و همه‌ی دشمنان اسلام و سپس ایجاد جامعه و گسترش برابری و رفاه میان اعضای جامعه ثابت کرد. این تجربه‌ی پیش‌گام اسلامی، همه‌ی کوشش‌های دشمنان اسلام در قرنهای گذشته را نقش بر آب کرد. انقلاب اسلامی ایران به یکباره این دروغ رسانه‌ای و تخدیر فکری رایج در طول قرنها را نابود کرد و روحیه‌ی جنبش اسلامی در امّت زنده شد و امروز در آسیا و آفریقا شاهد هستیم که گروه‌های اسلام‌گرا صادقانه و با عزم و اصرار، خواهان برپایی نظام اسلامی هستند و در این راه فداکاری‌های مختلفی انجام داده‌اند.

مسئله‌ی پُراهمّیّت در این زمینه آن است که این تحول پُرسرعت در جنبش اسلام‌گرایی جهانی، بی‌شک با دسیسه‌ها و کوشش‌های تازه‌ای برای سرکوب از سوی استکبار جهانی مواجه خواهد شد و امروز در کشورهای دنباله‌رو و وفادار به سیاستهای آمریکا در جهان اسلام، شاهد نشانه‌های این دسیسه‌ها و کوشش‌ها هستیم؛ و این موضوع، بصیرتی عمیق‌تر، هُشیاری‌ای قوی‌تر و عزمی قدرتمندتر را از سوی رویکرد اسلام‌گرایی ایجاب میکند.

از آنجا که ما مسائل جهان اسلام را بخشی از مسائل خود میدانیم، با جدّیّت سؤال میکنیم: واکنش استکبار نسبت به جنبش اسلام‌گرایی عظیم در سودان پس از بیرون انداختن یکی از دست‌نشانده‌های مستکبران چه خواهد بود؟ ما فکر میکنیم آمریکا خواهد کوشید برای نُمِیری از اسلام انتقام بگیرد؛ چون آمریکا و همه میدانند که اسلام بود که این مزدور آمریکایی را از میدان بیرون انداخت و قطعاً نمیشود نقش اسلام را در خلع قدرت یکی از مزدوران استکبار و ارتجاع نادیده گرفت؛ کسی که از مسلمانان میخواست به همان شیوه‌ی نُمِیری اکتفا کنند و از مطالبه‌ی بازگشت به اسلام دست بردارند. متأسّفانه نظامهای مسلّط بر کشورهایی همچون مصر و مراکش درباره‌ی اسلام و مسلمانان چنان موضعهای خصمانه‌ی وحشتناکی میگیرند که درباره‌ی هیچ ایدئولوژی یا گروه دیگری سابقه ندارد؛ و این دردناک است؛ چون نیرویی که میتواند مصر و مغرب و سودان و دیگر کشورهای جهان اسلام را به سوی عظمت و استقلال رهنمون شود، تنها قدرت اسلام است و بس.

برادران و خواهران! ما در سالگرد مبعث پُربرکت نبوی، این مناسبت را به امّت اسلامی، بویژه راهیان مسیر بازگشت به اسلام تبریک میگوییم و از خداوند متعال میخواهیم بر قدرت و اراده و پایداری راهیان مسیر خود بیفزاید، که او «چه نیکو سرور و چه نیکو یاورى است». و برادران و خواهران! شما را به تقوای الهی توصیه میکنم‌.

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=52011

 

در این خطبه های نماز جمعه 30 فروردین سال 1364 که در زمان دفاع مقدس هم بوده است مقام معظم رهبری مد ظله العالی در آن زمان آنقدر مطالب مهمی بیان فرموده اند که انسان نمی داند کدام یک را اول بگوید. و لذا بنده فقط همان ترجمه ی عربی متن عربی را که خلاصه ای از مسائل خارجی آن زمان است را کپی پیست کردم ولی همه ی خطبه ها را گوش فرا دهید. اتفاقاً بنده دیشب می خواستم چیزی بنویسم که چشمم افتاد به این خطبه ها در سایت خامنه ای دات آی آر و با اینکه دیروقت بود شروع کردم گوش کردن و تا آخرش هم گوش کردم. و باید دوباره هم گوش کنم. ولی نکته ای که هست این است که مسائلی تاریخی را ایشان بیان می فرمایند که از آن زمان تا حالا فرض بفرمایید در مورد سودان تغییراتی رخ داده است که دیگر آیا چقدر هم برگشت پذیر است. یعنی مثلاً سودان امروزه تبدیل و بلکه تجزیه شده است به سودان شمالی و سودان جنوبی! و چرا؟! 

دراین رابطه ایشان خیلی هم بر استکبار آمریکا حتی آن زمان تاکید می فرمایند. و می فرمایند و بلکه حتی بر پوشش بانوان و برخورد حزب اللهی ها نیز تاکید کرده و نکات مهمی را عنوان می فرمایند:

 

خطبه‌ی اوّل
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

الحمد لله‌ ربّ العالمین. احمده و استعینه و استغفره و اتوکّل علیه و اسلّم و اصلّى على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله‌ فى الارضین و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال‌ الله‌ الحکیم فى کتابه: الَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ الَّذی یَجِدونَه مَکتوبًا عِندَهُم فِى التَّورىٰةِ وَالاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ یَنهىٰهُم عَنِ المُنکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبئِثَ وَیَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَالاَغلٰلَ الَّتی کانَت عَلَیهِم فَالَّذینَ ءامَنوا بِه؛ وَ عَزَّروهُ وَنَصَروهُ وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذىِّ اُنزِلَ مَعَه، اُولئکَ هُمُ المُفلِحون.(۲)
 
عید سعید مبعث را به همه‌ى شما برادران و خواهران عزیز نمازگزار و به همه‌ى ملّت ایران، دریافت‌کنندگان حقیقى پیام بعثت و رهروان راه نبوّت و به همه‌ى مسلمانان اسلام‌خواه و مبارز سراسر جهان تبریک عرض میکنم. بحث مربوط به بعثت نبىّ ‌اکرم به مباحثى که در باب تعلیم ‌و تربیت به ‌عنوان وظایف دولت جمهورى اسلامى قبلاً عرض میشد، مرتبط است و مناسبت عید مبعث ایجاب میکند که درباره‌ى مسئله‌ى بعثت و پیام بعثت صحبت بشود. لذا خطبه‌ى اوّل به بحثى در باب بعثتها و بعثت نبىّ‌ اکرم و لبّیکى که امروز جهان اسلام به بعثت پیغمبر اسلام میدهد، اختصاص خواهد داشت. البتّه این یک بحث مهم و مفصّلى است، من سعى میکنم خلاصه و کوتاه عرض کنم. کوشش بر کوتاهى بحث است؛ اگر کشش بحث قدرى از وقت را بیش از اندازه‌ى مورد نظر من بگیرد، در خطبه‌ى دوّم جبران خواهم کرد. به ‌هر حال این اجتماعات عظیم، بهترین مکان و بهترین فرصت براى بیان این حقایق بسیار مهمّ اسلام و این درسهاى عملى امروز مسلمانان است.
  
[دریافت صوت کامل]
در باب بعثت وقتى حرف بزنیم، فقط از یک بُعد و از یک دیدگاه حرف خواهیم زد؛ زیرا ابعاد گوناگون بعثت براى ما ناشناخته است. وقتى امام بزرگوارمان، آن عالِم عارف و آشنا به معارف عمیق و ارجمند اسلام اظهار عجز میکنند از اینکه ابعاد معنوى بعثت را بدانند، اینجانب حتّى اظهار عجز را هم بالاتر از حدّ خودم میشمارم. آنچه من عرض میکنم، یک بُعد و یک گوشه از مسئله‌ى بعثت است و آن عبارت است از رابطه‌ى بعثت با انسانهایى که مخاطب بعثتند. مطلب اوّلى که باید عرض کنم، این است که بعثتها، چه بعثت نبىّ ‌اکرم اسلام و چه بعثت دیگر پیغمبران، همیشه در زمینه‌ى اسارت انسانها بوده است. یعنى وقتى پیغمبران مبعوث میشده‌اند، جامعه‌ى انسانیّت در اسارت به سر میبرده است و بعثت رهاکننده‌ى انسان، رهاننده‌ى انسان و آزادکننده‌ى انسان است. اسارت انسان در زمینه‌ى بعثت پیغمبران، هم اسارت مادّى است، هم اسارت معنوى. در عرصه‌ى زندگى مادى، انسانها اسیر بودند؛ یعنى اقتصادشان، حکومتشان، مناسبات و روابط اجتماعى‌شان محکوم دست قدرتها و سلطه‌هاى طاغوتى و شیطانى بود؛ فرعونها بر آنها حکومت میکردند، زندگى مادّى آنها سخت بود، آزادى نداشتند، استقلال نداشتند، نانِ بخور و نمیر را با زحمت به دست مى‌آوردند، با زحمت میخوردند، میان انسانها تبعیض بود، عدالت وجود نداشت، انسانها تحقیر میشدند، انسانها شکنجه میشدند، جامعه زیر انواع فشارهاى مادّى دست‌ و پا میزد؛ این از جنبه‌ى مادّى زندگى. در عرصه‌ى معنوى و روحى زندگى هم باز انسانها اسیر بودند؛ اخلاق انسانها فاسد بود، به انسانها اجازه نداده بودند که فکر درست و اندیشه‌ى درست را بیاموزند، انسانها غلط و کج مى‌اندیشیدند، فضیلت در جوامع انسانى وجود نداشت، کسى به کسى رحم نمیکرد، استعداد انسانها ناشکفته مانده بود، اجازه داده نمیشد که گنجینه‌هاى درون ذات انسان شکوفنده شود و سرچشمه‌هاى استعداد از وجود آدمى سرازیر شود؛ یک اسارت کامل. پیغمبران در یک چنین زمینه‌هایى ظهور میکردند و بعثت به ‌وجود مى‌آمد.

امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) براى این اسارت، تعبیر «فتنه» به کار برده است. فتنه در قرآن یک کلمه‌ى بسیار وسیعى است. جا دارد کسانى که در فرهنگ قرآنى کار میکنند، معناى فتنه در قرآن را پیگیرى کنند. در فتنه فشار مادّى هست، فشار زندگى هست: رَبَّنا لا تَجعَلنا فِتنَةً لِلَّذینَ کَفَروا،(۳) جَعَلَ فِتنَةَ النّاسِ کَعَذابِ الله‌.(۴) فتنه معنایش فشار و شکنجه و آزار مادّى است. همچنین در مفهوم فتنه و معناى فتنه، سردرگمى، حیرت و شک هست. امیرالمؤمنین تعبیر فتنه را براى آن حالتى که جوامع بشرى پیش از بعثت پیغمبران داشتند، به هر دو معنا به کار برده است: فى فِتَنٍ انجَذَمَ فیها حَبلُ الدّینِ وَ تَزَعزَعَت سَوارِى الیَقین؛(۵) مردم در  دوران بعثت پیغمبران، یعنى آن هنگامى که پیغمبران مبعوث میشدند، در فتنه به سر میبردند؛ فتنه‌اى که رشته‌ها و ریسمانهاى دین را، معنویّت و فضیلت و اخلاق را گسسته بود؛ فتنه‌هایى که یقین و معرفت را از مردم گرفته بود؛ مردم را دچار حیرت، دچار سردرگمى، دچار شک کرده بود. در همین خطبه امیرالمؤمنین میفرماید: فى فِتَنٍ داسَتهُم بِاَخفافِها وَ وَطِئَتهُم بِاَظلافِها وَ قامَت عَلى سَنابِکِها؛ مردم در آن دوران در فتنه‌هایى و زیر بار فتنه‌هایى دست ‌و پا میزدند و لگدمال میشدند. فتنه مانند اسبى وحشى و رم‌کرده که سوار خود را به زمین مى‌اندازد و بر او سُم میکوبد و شیهه میکشد، انسانیّت را به زمین انداخته بود و انواع فشارهاى مادّى را بر آنها وارد آورده بود.

در دورانى که پیغمبران مبعوث میشوند، وضع انسانها به این کیفیّت است؛ یعنى از لحاظ مادّى وضع مردم بد است. گیرم عدّه‌اى از مردم نانِ بخور و نمیرى هم پیدا بکنند، امّا عامّه‌ى مردم، هیئت جمعىِ جوامع بشرى در زیر فشار قدرتها است، در زیر فشار مکندگان سرمایه‌هاى مادّى و معنوى انسان است. فرعون‌ها، نمرودها، ابوجهل‌ها که بر مردم حکومت میکردند ــ مثل قدرتهاى مادّى امروز ــ آن‌ چنان مردم را در زندگى تلخ و زهرآگین نگه میداشتند که مردم از همه‌ى مواهب مادّى و معنوى محروم بودند. حکومت، حکومت طغیان؛ حکومت، حکومت هوسها؛ حکومت، حکومت انسانهاى آلوده و ناپاک؛ از لحاظ معنویّت و اخلاق هم انسانها در انحطاط مطلق اخلاقى. پیغمبر در یک چنین زمینه‌اى مبعوث میشود. بعثت پیغمبر اسلام هم در یک چنین زمینه‌اى بود. مردم مکّه و جزیرة‌العرب را در دوران بعثت پیغمبر اسلام، اگر در تاریخ بخوانید و مطالعه کنید، مى‌بینید از همه جهت در سختى بودند؛ گرسنگى در میان آن مردم رواج داشت، تبعیض فراوان بود، آزادى اصلاً نبود، اخلاق و معنویّت در میان آن مردم وجود خارجى نداشت، جنگ و اختلاف بر سر هواها و هوسها در میان آنها برافروخته بود. در یک چنین زمینه‌اى است که پیغمبر ظهور میکند، مبعوث میشود. بعثت پیغمبر یعنى برانگیختگى پیغمبر؛ آن انسان والایى که خدا او را از میان انسانها بر طبق معیارها و ملاکها انتخاب کرده است، با نهیب الهى بلند میشود، بیدار میشود، برانگیخته میشود، بعد او نهیب میزند تا انسانها بیدار بشوند، تا انسانها برانگیخته بشوند، مردم را از همه‌ى آن اسارتها آزاد میکند؛ وَیَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَالاَغلٰلَ الَّتی کانَت عَلَیهِمدر این آیه، اسارتهاى مادّى و معنوى هر دو را میگوید؛ زنجیرها را، غلها را از دست‌ و پاى انسانها  پیغمبر باز میکند؛ اسارت معنوى را از مردم میگیرد. وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتٰبَ وَ الحِکمَةَ وَ یُزَکّیهِم؛(۶) مردم را تزکیه میکند، اخلاق به  مردم میدهد، آموزش به مردم میدهد، جهالت را از مردم میگیرد، انسان را از محدوده‌ى تنگ دیدگاه مادّى بیرون مى‌آورد. عرب در دوران قبل از ظهور پیغمبر در جزیرةالعرب به‌ هیچ ‌چیز فکر نمیکرد، مگر چهاردیوارى محدود و محصور زندگى مادّى خود، [امّا] اسلام آمد به او یک افق دید وسیع داد؛ او را به جاى اینکه به خود و به منافع محدود خود فکر بکند، به فکر اصلاح عالم انداخت؛ اسلام آمد از انسانهایى جاهل، انسانهایى بزرگ، فداکار، ایثارگر، انسانهایى که پرچم آزادى بشریّت را به دست گرفته بودند، ساخت؛ و لذا بود که بزرگ‌ترین دشمنى که در مقابل پیغمبران و پیغمبر ما ایستادگى و مقاومت میکردند، همان کسانى بودند که انسانها را به آن اسارتها دچار کرده بودند. همه‌ى کسانى که شهوت را در انسانها تحریک میکنند، انسانها را به شهوت‌رانى دعوت میکنند، با بعثت پیغمبران مخالفند؛ همه‌ى کسانى که اموال مردم را غارت میکنند، با بعثت پیغمبران معارضند؛ همه‌ى آن حکّام و زمامدارانى که میخواهند بر مردم بِزور حکومت کنند و نظام سیاسى جوامع را در اختیار بگیرند، با پیغمبران دشمنند؛ همه‌ى طاغوتها، همه‌ى شیطانهاى بزرگ و کوچک با پیام بعثت و پیام اسلام مخالفند. بعثت یعنى حرکت الهى بشر براى رها کردن خود، براى رستگار کردن خود از زندانهایى که قدرتها و طاغوتها و شیطانها براى او به ‌وجود آوردند؛ لذا در این آیه میفرماید: اُولئکَ هُمُ المُفلِحون؛ آن کسانى که به پیغمبر ایمان مى‌آورند، بعثت را قبول میکنند، زنجیر اسارت را باز میکنند،  استقلال و آزادى الهى را که پیغمبر و بعثت به آنها هدیه کرده است، میپذیرند، اینها مفلحند، رستگارند، آزادشده هستند. این، مجمل معناى بعثت است.

بعثت را به‌ عنوان نهضت رهایى و نجات انسان میشود نام‌گذارى کرد؛ منتها رهایى و نجات همه‌جانبه، نه فقط به معناى به دست آوردن نان. آن نهضتهایى که میخواهد مردم را فقط از چنگ فقر نجات بدهد، خوب است امّا محدود است، کوچک است. آن نهضتهایى که میخواهد انسانها را فقط از شرّ یک رژیم یا چند نفر آدمِ خاص که ظلم میکنند، خلاص کند، البتّه خوب است امّا محدود است. نهضت حقیقى و شایسته و بزرگ، آن نهضتى است که میخواهد انسانها را به شکل همه‌جانبه‌اى آزاد کند؛ هم از لحاظ مادّى، تا در میان مردم دیگر فقر نباشد، تبعیض نباشد، استثمار نباشد، بدبختى نباشد، وابستگى نباشد، مردم آزاد باشند، مستقل باشند، باشخصیّت باشند، تحقیر نشوند؛ و هم از لحاظ معنوى، یعنى انسانها فکر درست داشته باشند، بینش و بصیرت کامل داشته باشند، جهان‌بینى صحیح الهى را فرا گرفته باشند، راه زندگى را از فرستادگان خدا و مبعوثان الله‌ تعلیم گرفته باشند و داراى اخلاق و فضیلت باشند؛ این نهضت حقیقى است. البتّه [فرق] بعثت پیغمبر با بعثتهاى دیگر که قبل از پیغمبر در طول تاریخ بشر اتّفاق افتاده، این است که مخاطبان این بعثت، زمان معیّنى از تاریخ ندارند. بعثت حضرت موسىٰ بعثتى بود که مخاطبانش فقط آن مردمانى بودند که تا قبل از نبوّت عیسىٰ به این دنیا آمده بودند؛ و مخاطبان بعثت حضرت عیسىٰ آن مردمى بودند که تا قبل از ظهور نبوّت خاتم‌الانبیا در این دنیا آمده بودند. امّا مخاطبان بعثت پیغمبر اسلام حد و مرز ندارند؛ نه طبقه‌ى خاصّى از مردم، نه کشور خاصّى از کشورهاى دنیا، و نه زمان خاصّى از زمانها؛ مال همه‌ى انسانها است در طول تاریخ.

از خطبه ی دوم:

 البتّه ما از اینها هم بیش از اینکه در مقابل آرمانها و شعارهاى مردم مخالفت کنند، انتظار نداریم. در همان اوایل انقلاب فراموش نمیکنم، در هیئت دولت ــ آن روز ما به‌ عنوان نمایندگان شوراى انقلاب گاهى در هیئت دولت شرکت میکردیم ــ صحبت شد، یکى از همین آقایانِ نام‌ونشان‌دارِ آن حضرات که از محبّت و نجابت و اغماض جمهورى اسلامى سوء استفاده میکند و میکنند و علیه مصالح انقلاب و علیه مصالح ملّت حرف میزنند و وسوسه‌افکنى میکنند، آن روز با ناراحتى و گله‌مندى میگفت: این «مرگ بر آمریکا» چیست که مردم میگویند!(۱۶) در اوّلین ماه‌هاى پیروزى این ملّت بر آمریکا، در آن‌ وقتى  که خطر تهاجمهاى سیاسى و اقتصادى و حتّى نظامى آمریکا بالاى سر این مردم و این جامعه پرواز میکرد، آن روز میگفتند: این مردم چرا با آمریکا خصومت میکنند؟ چرا «مرگ بر آمریکا» میگویند؟

 یک تعدادى از مستشارهاى نظامى آمریکا آن روز هنوز در نیروى هوایى مانده بودند. در شوراى عالى دفاعِ آن روز که بنده هم در آنجا عضو بودم، مطرح میکردند که نام مستشارى نظامى آمریکا را تبدیل کنیم به چه نامى؟ نظامیانى که به ‌عنوان مستشار  نظامى آمریکا در این مملکت بودند و ملّت آمد و آمریکا را از صحنه خارج کرد و مزدور آمریکا را بیرون کرد و نشانه‌هاى آمریکایى را بکلّى نابود کرد، حالا [این آقایان] میخواستند در ارتشِ یک چنین  ملّتى، بقایاى همان نظامى‌ها را نگه دارند با یک نام جدید! خود آن آقایان نظامى هم آن ‌وقت در نیروى هوایى بودند؛ چهار اسم پیشنهاد کرده بودند که اسم ما را بگذارید این، یا این، یا این! چهار اسم آورده بودند در شوراى عالى دفاع در آن روز که این را تصویب کنند. بنده دیدم که اینها دارند زیر عنوان تصویب اسم، وجود آمریکایى‌ها در ایران را تصویب میکنند! من گفتم دست نگه دارید ببینم؛ مگر ما هنوز در ارتش، آمریکایى داریم؟ اینها چه کسانى هستند؟ چه هستند؟ چرا مانده‌اند؟ چرا فرار نکرده‌اند؟ چطور جرئت کرده‌اند بمانند؟ آن ‌وقت آقایان دیدند که نه، به این آسانى نمیشود این کار را کرد، مسئله را از دُور خارج کردند. بعد هم که بحمدالله‌ با مسئله‌ى لانه‌ى جاسوسى همه‌ى اینها حل شد. یک چنین آدمهایى که علاقه‌مندى آنها به آمریکا و آمریکایى بیش از علاقه‌مندى آنها به امّت حزب‌الله‌ بوده و هست، از امّت حزب‌الله‌ لجشان میگیرد، بدشان مى‌آید، آنها را تندرو میدانند، از آمریکایى‌ها لجشان نمیگیرد. کارهاى آمریکایى‌ها را کارهاى معمولی و جنتلمن‌مآب(۱۷) میدانند، کار امّت حزب‌الله‌ را کارهاى بیخود، تندروى و غلط میدانند. آن روزى که لانه‌ى جاسوسى در  دست بچّه‌هاى مسلمان ما بود، اینها از آن بچّه‌هایى که آمریکایى‌ها را گرفته بودند، بیشتر بدشان مى‌آمد تا از آن آمریکایى‌هایى که در سفارت بودند و دست این بچّه‌ها بودند! خب، میخواهید اینها راجع به جنگ چه ‌جور نظر بدهند؟ میخواهید راجع به مسائلى که مورد علاقه‌ى این مردم است، چه ‌جور نظر بدهند؟

 الان در نماز جمعه، شما تعداد بى‌شمارى از مردمید در دانشگاه؛  بیرون، در خیابانهاى گوناگونِ نمیدانم تا کجا، مردم نشسته‌اند. خب، شما مردم نظرتان راجع به جنگ چیست؟ شماها جنگ را چه‌ جورى میدانید؟ آیا میگویید باید برویم صلح کنیم؟ آیا از جنگ بدتان مى‌آید؟(۱۸)ملّت ایران نظرشان چیست؟ مردمى که در  شهرستان‌ها هستند، در استانها هستند، نظرشان چیست؟ آیا این اظهارات، این شعارها، این آمدن صد هزار دانش‌آموز با صد هزار قلّک براى اینکه پول عیدى خود را براى جنگ بدهند، این آمدن کفن‌پوش‌ها از مشهد ــ که باز این هفته هم یک عدّه از برادران از مشهد کفن پوشیدند آمدند اینجا تا از شعارهایى که در نماز جمعه‌ى تهران داده میشود، حمایت کنند ــ این ‌همه شور و شوقى که نیروهاى ما در بسیج شدن به جبهه‌ها دارند و شهادت‌طلبى‌ها که هر چه سعى میشود جوانها را انسان گاهى باز بدارد از اینکه بروند جبهه، باز با شور و شوق مى‌آیند، اینها راست است؟ یا اینکه یک عدّه از آن‌ جور آقایان، آن‌ جور آدمها خطاب کنند به مردم، بگویند بله، ما هم مثل شما که از جنگ ناراحتید، از جنگ ناراحتیم! مردم از جنگ ناراحتند؟(۱۹) خب، مطلب براى همه معلوم است؛ مطلب روشن است براى همه. نه فقط ملّت ما که احساس میکند به او ظلم شده، تجاوز شده، جنگ بر او تحمیل شده و میخواهند صلح ذلّت‌بار و محنت‌بارى را هم بر او مثل جنگ تحمیل کنند بلکه همه‌ى ملّتهاى آزاده‌ى دنیا، همه‌ى شخصیّت‌هاى آزاده‌ى دنیا ــ همان‌ طور که در هفته‌ى گذشته هم گفتم(۲۰) ــ وقتى حرف ما را مى‌شنوند، تصدیق میکنند. تا کنون در هیچ ملاقاتى، در هیچ پیغامى نشده با مسئولین، سران کشورها، شخصیّت‌هاى بزرگ سیاسى، ما حرفمان را بزنیم، آنها بگویند نه آقا، این حرف شما به این دلیل درست نیست. ما به همه گفته‌ایم؛ گفتیم به ما تجاوز کردند، جنگ را بر ما تحمیل کردند، ما از جنگ گریزان بودیم، ما به صلح و آرامش احتیاج داشتیم امّا آمریکا و مرتجعین و قدرتهاى بزرگ دیگر آمدند صدّام را پیدا کردند، از بلاهت او و حماقت او استفاده کردند، او را فرستادند طرف مرزهاى ما، این‌ همه نیروهاى ما را مصرف کردند؛ حالا هم که به ما خسارت زدند، ملّت ما را این همه داغدار کردند، چهارسال‌ و نیم جنگ را ادامه دادند، مى‌آیند به ما پیشنهاد میکنند شما از حرفتان بگذرید! شما که گفتید چرا به ما تجاوز شد، شما که گفتید باید متجاوز مجازات بشود، حالا بگویید غلط کردیم، نه، نمیخواهیم که متجاوز مجازات بشود، و نمیخواهیم که خسارت ما داده بشود، بیایید صلح را قبول کنید؛ این را هم دارند به ملّت ما میگویند. خب، همه در دنیا قبول میکنند که براى یک ملّت باشرف، یک ملّت آزاده، یک ملّت شجاع، یک ملّتى که میخواهد آزاد و مستقل زندگى کند، چنین چیزى پذیرفتنى نیست، قابل قبول نیست.(۲۱) (خواهش میکنم اجازه بدهید من بحثم را تمام بکنم.) احساسات مردم روشن است، مطلب معلوم است، خواست مردم معلوم  است.

 

نکته ای را که در رابطه با اسارت انسانها بنده می خواهم عرض کنم که بدرستی هم می فرمایند بعثت پیامبر اکرم برای رهایی انسانها از این اسارتها هم بوده است اینجا است که همانطوری که گفته شد استکبار جهانی تک قطبی فقط در فکر اسارت انسانها هم نیست و بلکه در خوی استکباری اش می خواهد ستاره ی خورشید را هم به اسارت خود درآورد با اینکه نمی داند هم حتی منبع و منشاء نورانیت خورشید هم از کجا است؟ با این حال می خواهد بگوید که انرژی هسته ای هم همانی است که نورانیت خورشید را تولید می کند و من هم همان انرژی هسته ای را دارم و این همان انرژی هسته ای هم هست که تو و دیگران هم نباید داشته باشند الا اینکه فقط حق من است. و اما چگونه هم حق او است؟ همین گونه که استکبار جهانی تک قطبی می گوید من می دانم چطور بمبهای هسته ای هم بسازم و تو نباید بدانی و بتوانی! آقایان خانمها، بابا بمب هسته ای مخربی که فقط قابلیت تخریب و خرابی عظیم را بالاتر از حدود زلزله و سیل هم دارد را با نورانیت عظیمی که ستاره ای مثل خورشید هر روز طلوع هم می کند و زمین را از ظلمات بیرون آورده و همه ی عالم را از نورانیتش پر می کند هم مقایسه می کنید؟ این کجا؟ و آن کجا؟ آیا حرف مرد یکی است یعنی همین یا حرف مرد بالاخره یحتمل هم وقتی دارد دروغ می گوید و دروغش هم بر همگان روشن شده است هم مجبور است که بگوید غلط کردم اصلا حرف مرد دو تا است و نگوید هم همه خودشان می فهمند که نه یکی و بلکه دو تا است؟! در ظلمات محض گیر کرده است و همه ی وجودش را هم پوشانده است و می خواهد به زور هم به همه بقبولاند که نورانیتش از خورشید هم بالاتر است و بلکه حتی صاحب و فرمانروای خورشید هم او است. یعنی کیست؟ یعنی همین استکبار جهانی تک قطبی است؛ ادعا است دیگر. ادعا می کند دیگر. و همینطوری هم سد راه تک قطبی جهانی حضرت بقیت الله الاعظم می شود. 

می فرمایند که بعثت حضرت رسول اکرم اسلام محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم مربوط به همه ی زمانها و مربوط به همه ی مکانها است و لذا حتی مربوط به فقط دنیای اسلام هم نیست و بلکه حرف حق را آمریکا و کمونیستها هم می پذیرند. این است که حرف مرد دو تا است وقتی فرض بفرمایید که بنده ی حقیر هم باشد که اظهار بدارد که دعوا را بیاندازیم سر اینکه آیا طغیان فقط مربوط به فرعون است یا شاهنشاه آریامهر است و بلکه اظهار هم بداریم که اگر فرعون و شاه خیلی هم خوبند چرا برای خودتان برش نمی دارید؟ او هم در جواب می تواند بگوید که حرف حقت این است؟ و این علاوه بر این است که انواع گروهکها و دیگر فرقه های انحرافی و حتی بت پرست و گوساله پرست را هم از همه ی عالم می پذیرد که مدعی شود که ببینید ما چقدر به آزادی بیان اهمیت هم می دهیم. ولی آیا حرف حق این است؟ آیا حرف حق این است که همه ی حرفهای انحرافی و ناحق را هم بشنوی ولی باز هم حتی اسلام هم نیاوری؟ و بلکه مسلمانان را هم دعوت کنی که دست از اسلامشان بردارند و مثل خودت کافر و نهیلیست و پوچگرا و افسرده و الکی سرخوش هم شوند و حتی دست از امامشان هم بردارند؟ خب، بابا مرگ بر آمریکا هم نمی گویی، یه خورده هم و بلکه خیلی هم بگو مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر استکبار جهانی تک قطبی. ولی بدان هم که دیکتاتور کیست و کدام است!

اینجا البته نکته ای که هست این است که اشارات و تنبیهات ابن سینا را طوری هم تفسیر نکنیم که اصلا دیگر نه اصل مطلب معلوم شود که کدام است و نه فرع آن. یعنی از یک طرف هم دانشمندان ریاضی فیزیکی هم ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را بخواهند برسانند به حکمت الهی و در آن گیر کرده و درهمتنیدگی ایجاد کنند. و از آن طرف هم حکما و علما و دانشمندان علوم الهی هم هر چه بخواهند سعی کنند که بین علوم طبیعی و علوم الهی دانشگاه و حوزه هم جمع کنند طبیعیون در اسارت طبیعت گیر کرده باشند و به آسمان حکمت الهی راه نیابند و الهیون هم از آسمان الهیات پایین نیامده و دست طبیعیون در اسارت را نگیرند و بلکه هر کسی هم دارد سر جایش درجا می زند .... البته بعضی هم هستند که در این میان خیلی خوب هم یاد می گیرند که چطور هم می شود نظریه های چرن- سیمونز را حتی دو بعدی به گرانش کوانتومی هم کاربردی کرد و ....

نکته ی دو بعدی بودن مسئله البته اینجا نباید هم ما را خیلی خوشبین کند که خوب پس مسئله خیلی ساده شده است. همین مسئله ی استکان نعلبکیهای توپولوژیک خودمان را هم در نظر بگیرید متوجه می شوید که درست است که اینها علاوه بر دسته هایی هم که بدانها می توان افزود و انواع رویه های ریمانی دو بعدی هم که از همین استکان نعلبکیهای دو بعدی تشکیل می دهند؛ همینها را وقتی می خواهیم در فضاهای اقلیدسی بنشانیم، آیا متوجه هم می شویم که دیگر دو بعد کارآیی ندارد و باید وارد بعد سومی هم شد؟ یعنی هندسه ی مسطحه اینجا دیگر کارآیی ندارد چرا که درست است که مسئله استکان نعلبکیها دو بعدی هم هستند ولی خمینه ها یا مانیفلدهایی دو بعدی هم هستند و نه اینکه خود دو بعدی هم باشند و .... بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که چه اشکالات بیخود و بیربطی هم می کنی؟ خوب مثلاً همین فضاهای استکان نعلبکی ها را هم که در نظر بگیریم، دو فضای استکان نعلبکی که بر هم قائم هم باشند آنگاه یک فضای چهار بعدی را هم خواهیم داشت دیگر؛ و لذا حتی یک بعد هم مجانی پریده ایم بالاتر از فضاهای سه بعدی اقلیدسی و وارد خمینه ها و مانیفلدهای چهار بعدی هم شده ایم!

بله، ولی اینجا بعد زمان را هم آیا وارد مسائل کرده ایم و حتی سعی هم کرده ایم که بلکه بتوانیم یک جانی هم بدهیم به این استکان نعلبکیهای خودمان؟ یعنی همانطوری که مطرح است آیا ما حتی توانسته ایم در دنبال کردنهایمان در طول زمان برای شاگردان و دانشجویان و طلبه های خودمان از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت بقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف، یک پیوستگیهایی هم در همین سعی و تلاشهای بسمت آیات اللهی درجات و مراتب متعالیه هم پیدا کنیم و داشته باشیم؟ یا همانطوری که می فرمایند این پیوستگیها گاهی منقطع هم شده اند؟ و این تا جایی هم هست که حضرت بقیت الله الاعظم تا به امروز نیز در غیبت تشریف دارند هر چند که بعضی از علما و حضرات آیات عظام نیز ایشان را حی و حاضر هم می بینند و می شناسند ولی این امثال این بنده ی حقیر هم هستند که آن چشم بصیرت را نداشته و نمی توانند هم حضور آن حضرت را ببینند و ببویند و حس کنند و حتی به عنوان سربازان گمنام تک قطبی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مقابل استکبار جهانی تک قطبی یاریش هم کنند و .... لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعه وارفع درجته

مثبت ۱۰۰ ثانیه | روز اول نکبت

«مثبت ۱۰۰ ثانیه» عنوان بسته تصویری است که در صد ثانیه به کاوش در یک نکته مطرح شده از سوی رهبر انقلاب در جریان دیدارها و سخنرانی‌ها می‌پردازد.
«روز اول نکبت» دومین قسمت از این مجموعه است که براساس بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی، نگاهی ۱۰۰ ثانیه‌ای به تحولات منتهی به غصب فلسطین و اعلام موجودیت رژیم جعلی صهیونیستی داشته است.

 

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=52027

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی