الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ ﴿یس: ١٢﴾

 

مسائل ما که بیشتر در نظرها بدان خواهیم پرداخت اینجا این است که چطور به اجتهاد در فقه با استفاده از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برسیم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰
۱. وَلَا تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَـٰکِن لَّا تَشْعُرُونَ ﴿البقرة: ١٥٤﴾
۲. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ﴿آل عمران: ١٦٩﴾

 

واقعاً بنده ی حقیر بنظرم رسید امروز که این ارزش اش را دارد که یک پست جدیدی با عنوان بنوویه عمارتیه بر حسب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حتی المقدور بنویسم هر چند که در حقیقت بسیاری از مطالب پست قبل همانطور که مستحضرید ناتمام مانده است؛ و لذا ما همینجا هم کمی آنرا دنبال می کنیم و بقیه را موکول می کنیم به نظرها! دلیل اینکه این پست جدید را می نویسم در حقیقت دو تا اتفاق است که دیروز رخ داد:

1. بنده دیروز رفتم به مسجد امام زمان چرا که امام جماعت مسجد که این حقیر را چند روز پیش نزدشان رفتم فرمودند که اگر فلان وقت بیایی آنجا هستم. بعد از نماز بنده با جوانی که از شهادت می فرمودند کمی همصحبت شدم و اول گفتم که کسی که قرآن بخواند مثلاً همان تلاوت قرآن خودش مثل شهادت در راه خدا است. و همینطور هم کمک کردن به ایتام و فقرا (و این را نگفتم ولی کلاً کمک به همینطور ابن السبیل و بقیه ی مستضعفین عالم.) به هر حال، از او گفتن که غیرتش اجازه نمی دهد که راه شهادت را پیش نگیرد و از بنده ی حقیر که شهادت خوب است ولی نه این هم که کسی خود را بی جهت به کشتن دهد!

خلاصه این گذشت و ما سوار اتوبوس شدیم که به مترو برسیم و راننده ی اتوبوس یک مرتبه پا را گذاشت روی ترمز چرا که انقریب بود که موتور سواری را که جلویش پیچیده بود را زیر کند. و راننده اتوبوس هم که لهجه ای کردی غلط نکنم داشت کلی بد و بیراهه به موتور سوار گفت که نزدیک بود کار دست او بدهد! و راست هم می گفت. و موقع پیاده شدن هم فکر کنم کارت خوان اتوبوس درست عمل نکرد و شارژ را نشان نداد و او یحتمل از روی ناراحتی گفت که عجله دارد و مرا پیاده کرد و کرایه اتوبوس را هم نگرفت. و بنده حقیر هنوز هم دارم به حادثه ی اتوبوس فکر می کنم که چطور شد که در دانشگاه علوم و تحقیقات ترمزش در رفت و فاجعه آفرین شد.

2. این حادثه ی دیگر مال وقتی است که از مترو پیاده شدم و به دکه ای از کتابفروشی رسیدم که به خانم متصدی آن گفتم که می خواهم کتابهایت را همه را یک جا بخرم!!! و او هم تعجب کرده بود که بالاخره چه کتابی را می خواهی؟ و مثلاً یعنی چه که همه ی کتابها را می خواهی؟ بنده ی حقیر داستانی را که مرحوم خواهرم سالها قبل مثلاً وقتی شاید 10 12 سالم بود را گفته بود را مختصراً برایش توضیح دادم که اتفاقاً یک مرد مسن ظاهراً افغانی هم آنجا ایستاده بود و گوش می کرد: یک مردی بازاری که خیلی هم سر و وضع خوبی نداشت می رود به مغازه ای عتیقه فروشی و مثلاً می گوید که این عتیقه چند است؟ عتیقه فروش که سر و وضع پیرمرد را می بیند می گوید این جنس فروشی نیست. و پیر مرد می رود و چند روز بعد کل مغازه را می خرد. بعد بنده عرض کردم که مگر نمی دانی که امام خمینی نیز شاه را نصیحت کرد و صراحتاً گفت که ای آقای شاه من تو را نصحیت می کنم. شاه هم گوش نکرد و لذا شاه رفت و انقلاب شد. آقایی که ظاهراً افغانی بود گفت که مثلاً آن نصحیت به شاه نبود یا یک چیزی شبیه به این. و بنده ی حقیر که داشتم کتابی را از جین آستین نگاه می کردم چرا که نایل گرین هم کتابی دارد با عنوان عشق به بیگانگان؛ آموخته های شش دانشجوی مسلمان در لندنِ دوران جین آستین. عرض بنده این است که این همان نایل گرینی است که مقاله ای راجع به امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت و هایدگر و هانری کربن گفتیم دارد. و در همین هین هم مرد افغانی که ظاهراً ریشهایش از این حقیر هم سفیدتر بود و یحتمل از بنده هم مسن تر بود درخواست کرد که کتاب شاهنامه را ببیند. و خانم جوان فروشنده هم که کلی کتاب روی شاهنامه و شمس تبریزی و کتابی دیگر مثلاً مثنوی مولوی یا حافظ چیده بود کتاب را از جلدش بیرون آورد و گفت که 120000 تومان است. آن حضرت فرمودند که شاهنامه اش خیلی هم نفیس نیست. و یحتمل هم شاهنامه ی بایسنقری نبوده است که تصاویر مینیاتوری و با خط خوش باشد و بلکه کتابی بوده قطور و چاپی در یک جلد. خلاصه بنده نفهمیدم که چه شد و آیا کتاب شاهنامه فروش رفت یا خیر؟ به هر حال، بنده نیز از خریدن کتابفروشی منصرف شدم و رفتم. 

ولی یحتمل برای تبلیغ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حتی بنوویه عمارتیه هم خوب باشد که اینجا بنده عرض کنم که خوب است که کتاب نایل گرین نیز به فارسی ترجمه شود. و حالا این کتاب تا چه حدی برای دانشجویان ما امروزه می تواند مفید باشد؟ لااقل یحتمل حتی برای دانشجویان آمریکایی ای که بخواهند به ایران بیایند و فارسی یاد بگیرند و بلکه حتی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بپردازند بیشتر مفید باشد که کتاب ترجمه شود.

 

و اما اینجا بنده چند کلمه ای هم راجع به بنوویه عمارتیه عرض کنم که بعضی یحتمل هم بفرمایند که این که خیلی هم به مسئله ربطی ندارد و بیشتر آیا حتی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم مربوط باشد. به هر حال، یحتمل تا حدی هم بایستی که یک قوه ی تخیل حداقلی ای هم نشان داد. و لذا مسئله چیست؟ مسئله این است که ما همانطور که گفتیم ابرهایی را داریم که همچون مسئله ی سه جسم در مکانیک سماوی نیوتنی هم بتوان آنرا تقریب زد وقتی بدانها به عنوان ابرهای شکل گرفته در بالای سر و زیر پای مشاهده گر از یک طرف و کره ی زمین از سوی دیگر به عنوان مسئله ی سه جسم می نگریم. البته اینجا مسئله را از بسیاری دیگر جهات نیز می توان نگریست آنطور که در هندسه ی دیفرانسیل و هندسه ی جبری و هندسه ی ناجابجایی و انتگرالهای مسیری فاینمن و ترمودینامیک و مکانیک و نسبیت عام و گرانش کوانتمی و ... وارد مسئله می شوند. و یقیناً هم ما دیدگاهی همچون منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی حضرت آیت الله جوادی آملی دامت برکاته را داریم و حالا تا چه حدودی هم وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شویم. 

اما مسئله اینجا این است که بعضی یحتمل ایراد هم کنند که چرا ما ابرها را اینچنین در یک خط واقع می کنیم چنانچه بسیاری ابرهای دیگر هم هستند که می توانند در ابرهای مورد نظر تاثیرگذار باشند. و گذشته از این مسیرهایی را که بخواهیم انتخاب کنیم که ابرها را از یک سو به سمت دیگر ببرد باید طوری باشند که از لحاظ ترمودینامیکی مهم است که یک مرتبه میان راه خیلی سرد نشود که همانجا یخ بزنند و همانجا از حرکت باز ایستند و خیلی هم گرم نشوند که یک مرتبه گویی ابرها همه و همه بخار شوند و محو گردند. باید یک حالت باشد این مسیر که می فرماید مثل مازندران ما باشد: که مازندران شهر ما یاد باد، همیشه بر و بومش آباد باد. که در بوستانش همیشه گل است، به کوه اندرون لاله و سنبل است. هوا خوش گوار و زمین پر نگار، نه سرد و نه گرم و همیشه بهار. و خوب این هم که میسر نیست که بفرمایید که همه ی عالم باید مثل مازندران باشد. و بعضی چنین اشکال می کنند که و لذا مسئله سخت می شود و اصلا امکان پذیر نیست! و اما خوب ما علاوه بر راه شهادت این را هم مثلاً داریم که و لو لا اذا بلغت الحلقوم! یا مثلاً فرشته هایی همچون حضرات جبرییل و میکاییل و فطرس را داریم و همینطور فرشته ی مرگی همچون حضرت عزارییل را هم داریم. و لذا وقتی ما از دیدگاه نظریه های میدان کوانتمی وارد مسائل می شویم که در آنها اپراتورهایی همچون اپراتورهای نابودی و خلقت روی ذرات بنیادی کار می کنند، و از جمله نیز همین اپراتورها روی ذرات ابرها هم کار نکنند و اما روی ذراتی که ذرات ابرها ر تشکیل می دهند یقیناً می توانند کار می کنند.

و حال که ما چنین میدانهایی را داریم که از دیدگاه هایزنبرگی یا غیر آن مورد بحث قرارش دهیم، آنگاه می توانیم به مسائلی از قبیل ابَر ابرها هم وارد شویم که به ابرتقارنهایی که در ابرهای می توانند واقع شوند را می خواهیم بررسی کنیم. و لذا مدل استاندارد ذرات فیزیک با (حداقبلی از) ابرتقارن را ملاحظه می فرمایید که بطور آنی وارد مسائل می تواند شود. و لذا از این دیدگاه ما وارد یک آزمایش فکری دیگری در بحثهای گرانش کوانتمی و حتی خمینه های کهلری و غیرکهلری بدین ترتیب می شویم که یحتمل با مسئله ی سه جسم هم ارز نسبی خطی مکانیک سماوی نیوتونی نیز بتوان آنرا تخمینها زد و در نسبیت عالم نیز همانطور که گفتیم معنا خواهد داشت که چطور مثلاً بردارهای کیلینگ اش را بیابیم. و لذا بنا به آنچه گفته شد نه فقط هم با حفظ مسیرهای مناسب ترمودینامیکی یحتمل بتوان چنین مسیرهایی را یافت که ابرها را ابَر ابری به ما می رسانند.

برای مثال همین مسئله را در نظر آورید که وقتی ما گویی وارد نظریه های میدان فضاهای اپراتوری خلقت و نابودی ابَر ابرها شدیم،  آنطور که مثلاً ما برای ورود به هندسه ی ناجابجایی نیز وارد فضاهای فن نویمنی که فضای اپراتوری روی فضاهای هیلبرت هستند آنالیزهای ما تا حدودی از حالت استاندارد گویی خارج می شوند. یعنی از لحاظ منطق ریاضی، منطقاً وارد الفهای بالاتری از الف_1 و الف_2 یحتمل شویم. و اینجا هم بوضوح دیده خواهد شد که ابرها می توانند وارد فضاهای ابَر ابری، و ابَر ابَر ابری و ابَر ابَر ابَر ابری و ... شوند که برای بازگشت به ابرها بعضی هم یحتمل اشکال کنند که ما آیا بتوانیم آیا نتوانیم از ایده ی زوری بودن در منطق در فضاهای بزرگ و بزرگتر استفاده بریم! و لذا این تازه می تواند اول ماجرا باشد. و بقیه ی داستان را موکول می کنیم به نظرها چرا که دیگر دارد خیلی دیر می شود و بنده بهتر است بروم تا اذان صبح قدری چشمهایم را هم بگذارم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

  • سید حمید بنی هاشمی