الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ﴿یس: 61﴾

  • ۰۰/۰۸/۳۰
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۸۰)

سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ﴿الرعد: 24﴾

 

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اَللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اَللَّیْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اَللَّهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ [لِزِیَارَتِکَ] اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ [وَ عَلَى أَوْلاَدِ اَلْحُسَیْنِ] وَ عَلَى أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ 

 

 

یک مسائل اخلاقی هست که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که سرش در حکمت الهی و حکمت رسول اکرم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نهفته است که وقتی سالک الی الله زانوی تلمذ هم می زند بعنوان شاگرد و دانشجو و طلبه نزد اساتید اخلاق و فقه و حکمت الهی و مایل هم هست که به الفهای بینهایت آیات اللهی و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نهایتاً آیا چقدر هم میل کند؛ در همان قدمهای اولیه اش که از صفر می خواهد شروع کند به یادگیری هم می تواند همین دروس عظیم اخلاقی را درک کند و هر چه هم پیش می رود ان شاء الله درکش بیشتر هم می شود همانطوری که باید هم چنین باشد.

همانطوری که مستحضرید یک وقت هست که مثلاً فقط یک دیکتاتوری فرعونی شاهنشاهی استکباری را هم دارید که همه و همه نیز معتقدند که در بینهایت هم واقع شده است و هیچ کس هم حتی به گرد او هم نه می تواند برسد و نه اصلا حق هم دارد که چنین کند؛ و بلکه او یک سر و گردن بقول معروف از همه بلندتر است که هیچی و حتی یک گسست و ناپیوستگی عظیمی هم بین او و بقیه ایجاد شده است! این اتفاقاً یک چیزی است که خیلی هم مطلوب  مومنین و مومنات و بلکه حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه هم نیست و بلکه حتی مورد دلخواه هم نیست که منبر به دست چنین استکباری هم بیافتد! و الا که یک وقت دیدید که مدعی هم شد که علم و فلسفه و حکمت هم علاوه بر ریاضی فیزیک نزد او است و لا غیر و مجبورتان هم کرد که بروید پای منبرش زانوی تلمذ هم بزنید! البته این اشکالی هم ندارد آنطور که در نهج البلاغه هم کما بیش می فرماید خذ العلم و الحکمة و لو من المنافق و الکافر و مشرک. ولی یک جاهایی هم اگر در کار تعلیم و تعلم تعلل و بلکه تنبلی هم شود آنگاه حتی علم آموزی هم کارش بینهایت سخت خواهد شد؛ و چرا که طرف می تواند بینهایت هم سختش کند همانطوری که الفهای بینهایت آیات اللهی و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بینهایت سخت است که نزدشان مشرف شده و به حکمت الهی هم برسیم؛ یعنی نوعی وارونگی را خواهیم هم داشت که بطور هندسی هم یحتمل بتوان برایش مثالهایی هم زد.

حالا مثلاً شما فرض بفرمایید که می خواهید کارهای مریم میرزاخانی را هم درک کنید! و خیلی هم در این زمینه ها وارد نشده اید. فرض بفرمایید که یک مرتبه به ذهنتان هم می رسد که مثلاً اینکه جان نش هم یک کارهایی کرده است در زمینه ی نشاندن خمینه هایی در فضاهای اقلیدسی! البته اینجا بهتر هم هست که امضای خمینه های مربوطه همانا مثل امضای فضاهای اقلیدسی هم باشد و الا اگر مثلاً (آنتی-)دسیتری یا همچون فضاهای مینکوفسکی هم بود کار مسئله دار هم می شوند و .... ولی یک مسئله ی جالبی که در مورد منحنیها و رویه های ریمانی و بلکه نوعی عمومیت آنها به وضعیتی که جنس آنها به سمت بینهایت هم یحتمل خیلی میل نکند ولی بینهایت هم گره هایی را در خود متحمل شوند، می تواند رخ دهد این است که فرض بفرمایید که یک توروس یا چنبره را هم می خواهید در فضایی اقلیدسی بنشانید! خوب این رویه ی ریمانی در فضای سه بعدی به راحتی می نشیند! ولی حالا فرض بفرمایید که یک رویه ی ریمانی هم دارید که در یک فضایی با بعد بینهایت هم می خواهید بنشانید که همینطوری که از مبداء هم شروع می کند به حرکت به سمت بینهایت، همینطوری هم حول هر محوری از بینهایت محورهایش هم یک پیچ و تابی می خورد! غلط نکنم اگر درست فکر کنیم، همانطوری که رویه ی ریمانی دو بعدی ممکن است مثل چنبره و توروس در فضای دو بعدی ننشیند و یک بعد اضافه ای هم لازم است که آنرا بتوان لااقل در فضای سه بعدی حقیقی هم نشاند، اینجا هم آیا اینطور نخواهد بود که حتی رویه ی ریمانی دو بعدی ما بدین ترتیب حتی در فضایی با این ابعاد بینهایت هم نمی توان نشاندش و بلکه بعدش حتی از ابعاد این فضای بینهایت هم می زند بالاتر برای اینکه حول هر محوری هم از پایه های فضای ما پیچ و تابهایی هم دارد هیمنطوری که بسوی بینهایت هم میل می کند!!! و لذا اگر یک مادولایی از این رویه های ریمانی عمومیت یافته را هم داشتید آنگاه اینجا چه می کردید؟!

نکته ی جالب اینجا این است که اگر حالا می خواستید که این بقولی رویه های بینهایت-ریمانی را ابرتقارنی و بلکه ابرریسمانی در فضاهای متناسب آنها هم بنشانید، آنگاه راهش هم چیست؟ آیا می شود هم تعداد پیچ و تابهای آنها حول پایه ها و محورهای فضاهایی که در آنها قرار است بنشینند را از بینهایت به کمتر از 10 الی 12 تا هم تنزل داد؟! یا اینکه مسئله اینطور هم نیست و بلکه از این نوع هم هست که باید آن 10 الی 12 محور و پایه های درستی را که در این میان لازم است که محدود شوند تا حتی ابرتقارن یا ابرریسمانی هم رخ دهند را درست و حسابی هم یافت و آنگاه مورد اعمال اپراتورهای  ابرتقارنی و ابرریسمانی و بلکه کوهمولوژیکی هم واقعشان کرد. 

یحتمل مسئله از این نوع هم هست که مثلاً نورتون بفرماید که بابا آنقدر هم در حدود مادون قرمز سعی کنید از رایانه تان آنقدر هم استفاده کنید که فقط آنجا سر جایش ننشیند و حالا خاک بخور و کی خاک نخور! و آنطرف قضایا هم اینطور است که آنقدر از رایانه ی بدبخت بیچاره کار هم بکشید که هر دقیقه هم این فلک زده یک چیزیش خراب می شود و از کار می افتد یا حتی پاورش هم گیر پیدا می کند. خوب، اینجا اگر فقط با یک رایانه هم طرف بودید، کار سختتر هم می شد ولی اگر یک مادولایی از رایانه ها را هم داشتید و هر کدام هم یک وقت خراب می شدند، آنگاه یحتمل هم می توانستید ثابت کیهانی را طوری هم تنظیم کنید که با همه ی رایانه ها هم طوری هماهنگ شود که خرابی هر کدام اختلالی هم در کل فضای مادولای ایجاد کند! البته اینجا بعضی هم اشکال می فرمایند که مگر ثابت کیهانی هم دست شما است که بخواهید اینطوریها هم آنرا تنظیمش کنید و مثلاً کاری هم کنید که همه ی رایانه ها هم توانشان را بتوانند از شرکت توانیز تغذیه کنند و همه با هم نیز پاورشان خراب که نشوند هیچی و بلکه بتوانند همدیگر را هم طوری پشتیبانی کنند در یک شبکه ای که انگار نه انگار که اصلا خرابی ای در یکی از رایانه ها یا زیر شبکه ای هم از شبکه ها رخ داده است و حتی یک حالت ابررایانه ای را هم بتواند ایجاد کند که همه و همه فقط بنظرشان هم نرسد و بلکه واقعاً هم چنین باشد که توان و پاور می تواند هم به سمت بینهایت میل کند چرا که توانسته است با گروه های بازبهنجارش و فاین تیونینگ هم حدهای آی آر و بلکه یو وی را هم با هم هماهنگ کرده و حتی قاطیغوریایی فشرده سازی هم کند و....؟! خیلی از مسائل در این میان جا افتادند و مطلوب است پر کردن گسستها و ناپیوستگیهای بسیاری که اینجا ملاحظه هم می فرمایید و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

سال ساىل بعذاب واقع (المعارج: ١)

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی یحتمل برای بعضی این سوال هم مطرح شود که آیا ما اصلا مگر لازم هم داریم که ولی فقیه هم داشته باشیم یا همینطوری پیشتر هم می رود که آیا مگر حالا امیر المومنین را هم می خواهیم چه کنیم و مگر نامه مالک اشترش هم به چه دردی خورد؟ یا حتی همینطوری پیش هم می رود تا می فرماید هم مگر اءىمه ی اطهار و پیغمبر اکرم محمد مصطفی خاتم النبیین و سید المرسلین صل الله علیه و آله الطاهرین و حتی خود خدا را هم می خواهیم چه کنیم که خیلی هم بنده ی خدا شویم حالا؟! یک حرف متینی را میزند پرابهوپدا ابه چرند بهکتیودنتا سوامی و بطور فلسفی هم یحتمل خیلی هم از در اثباتش بدر می آید که حالا ما خیلی هم نم خواهیم وارد این حرفها شویم که این شرک محض است که فلانی هم جناب خدا تشریف دارند. ولی اگر هم اینطور می بود باز هم آنگاه هر کسی آن شخصیت خودش را حفظ می کرد. و یقینا بعد از اینکه توحید هم پذیرفته شود نیز ما نه تنها خلیفة الله و پیغمبر و امام داریم و بلکه در کربلا نیز علی اکبر و علی اصغر و قمر بنی هاشم حضرت عباس علیهم السلام و حر بن یزید ریاحی رحمه الله و بلکه هم شمر و عمر بن سعد و عبید الله بن زیاد ابن مرجانه و یزید ملعون را هم داریم که هر کدام هم شخصیت خود را دارا هستند. البته بنده حقیر هر چقدر هم هی دم از خدا وپیغمبر و امام بزنم ولی جرات هم نکنم پایم را در مسجد نیز بگذارم که خوب این پس چه شد؟ پس امام ات هم کو؟! و... گاهی اهل کتاب آنقدر هم به الذین هادوا اشکال می کنند که خر بار می زنند که دیگر یادشان هم می رود که چطور هم افتاده اند نه فقط دنبال اهل کتاب و بلکه جحود هم شدهاند و اهل انکار آنچنان که دیگر درکش هم ایر ممکن می شود که چرا سوره مبارکه یس قلب قرآن کریم هم هست؟! و.... اللهم عجل لولیک الفرج لا الا الا الله اللهم صا علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

بسم الله الرحمن الرحیم

در رابطه با امام زمان عجل الله فرجه الشریف، یک وقت در فضا زمانی واقع هم شده اید که همه چیز هم امام زمانی است حتی اگر در کربلا و روز عاشورا هم باشد جبهه دشمن از جبهه خودی امام زمانی مشخص است. ولی یک وقت هم هست که فضا زمان حتی یک سر سوزو هم امام زمانی نیست که هیچ بلکه مملو از استکبار و کفر و فرعونیت و شرک ونفاق هم هست. اینجا یک وضعیتی هم رخ می دهد که می تواند از این نوع امنیتی هم باشد که یا همه چیز امام زمانی است یا هیچ چیزی هم امام زمانی نیست و بلکه مملو از کفر هم هست. یا صفر یا بینهایت ارگادیکی! اینجا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که صفر و بینهایت با هم دعوایشان هم می شود بر سر اجتهاد برای اینکه حد وسطی هم ندارد یا این طرفی است یا نیست! یا همه و همه امام زمانی هستند یا نیستند. اینجا این خطر هم هست که حتی همه ی پیغمبران را هم می خواهد همراه امام زمان به بازی بگیرد هر چند که همه نیز در غیبت اند. مثلا فرض بفرمایید که مسىله فقط قیمت نان هم نیست و بلکه با این امر هم بازی شود که آیا جوش شیرین هم به آن می زنند یا خیر؟ یا مسىله یحتمل کوهمولوژیکی هم هست ولی باز سوال این است که آیا ناورداهای کروموف ویتن هم چقدر همان ناوردای دونالدسون توماس هم هست و بلکه آیا در کوهمولوژی هوخشیلد هم نظیری دارد و چیست؟ ولی یک وقت هم نزد مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه هم زاووی تلمذ زده است و در عین حال هم نمی تواند به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد. و یک وقت دیگر هم مسایل حتی ماورای حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و ماوراء الطبیعی و بلکه خاص و عام هم همه و همه اذعان می فرمایند که امام زمانی هم هست ولی باز هم نمی تواند او را نعوذ بالله حاشا نکند از بس که حتی خدا را هم حاشا کرده است! حالا هی بگو امام زمانت را در یاب؛ رباتیکش خوب است ولی .... مرجع تقلید و ولی فقیه را هم درش گیر کرده است وچه رسد به امام زمانش! این غیر ممکن است که کسی رابطه بین امام زمان و ولی فقیه را نشناسد و ادعای پیروی از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کند اللهم عجل لولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم

در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل مشاهده هم فرمودهاید که ما زیاد هم به حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم ارجاع داده و بلکه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم استناد می کنیم حتی برای اینکه به کارهاى خود گوشه اتاق کارخانه مان هم بپردازیم. دلیلش این است که راه رسیدن به امام زمان حتی از طرق کارخانه هاى هواپیماسازى مسافربرى و بلکه انواع دیگرى از همین کارخانه ها هم همین است اگر بخواهیم از طرق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی هم وارد شویم و نه از طرق استکباری دیگر که حتی نشانی از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در آن موجود نیست! و لذا از این دیدگاه بناچار سیستمهای اطلاعاتی مختلف هم وارد قضایا و مسایل می شوند هر چند که بعلت واقع شدن بین الفهایی از آیات اللهی های متوالی و بلکه یحتمل هم متناوب در صورتی که ترتیب پذیر هم باشند بنظر هم برسد که سالک الی الله دارد بین الفهای خود درجا هم می زند. این یحتمل بدان خاطر هم هست که سالک الی الله رابطه خود را با امام زمانش هم درست برقرار نکرده است و لذا ارتباط بین مستضعفین و استکبار را هم نمی تواند در یابد که بالاخره ما حتی گوشه اتاق خود در کارخانه عظیم هواپیماسازى و همچنین سعی وتلاش برای رسیدن به اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف داریم چه می کنیم و کجای کار هم هستیم؟ بالاخره استکبار هم که هیچ وقت از رو نمی رود! این خود مستشعفین عالمند که بابد هم بدانند چطر مقاومت کرده و استکبار را نابود هم کنند و بلکه خودشان هم خودشان را نابود هم کنند قبل از اینکه حتی بتوانند در کارخانه های هواپیما سازی مسافربری وغیره هم راه یابند و ... اللهم عجل لولیک الفرج

وَتَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَکُونُواْ بَالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ ﴿النحل: 7﴾

 

 

گاهی اوقات شما یک رباتی را احتیاج دارید ک برای شما کارتان را انجام دهد طوری که انسان هم قادر به انجام آن کار نمی باشد. مثلاً خیلی از کارهایی را که ما در کارخانه ی فضاپیما سازی و بلکه حتی هواپیما سازی و باز هم نازلتر از آن حتی ماشین و اتومبیل و کامیون سازی هم این روزها رباتها خیلی از کارها را انجام می دهند آنطوری که بنده ی حقیر که هیچ گاه یکی از این کارخانه ها را بجز اینکه در گوشه ی اتاق خودم در کارخانه فضاپیما سازی نشسته ام هم ندیده ام! البته این دلیل هم نمی شود چرا که مثل این است که حاکم مصر هم بفرماید که من هم هیچ وقت مصر را هنوز ندیده ام! موضوع از طرفی جدیتر از اینها هم هست آنچنان که شما توجه هم بفرمایید که آیا باید مثلاً رباتی را لیزری یا اولتراصوتی هم بفرستید برای اینکه می خواهید چیزی را که دسترسی بدان ندارید را هم اندازه بگیرد که یحتمل خودش هم مثل زخامت لاستیک ماشین در حال رانندگی یا حتی سایز غده ی تیروئید در دراز مدت تر هم در حال تغییر است! موضوع این است که شما از ربات چطور هم باید بخواهید که زخامت لاستیک یا سایز تیروئید یا حتی مثلاً آزمایش خون را اندازه هم بگیرید؟! خصوصاً وقتی اختلالاتی در کار ربات هم رخ دهند آنگاه دیگر مشکل هم بتوان به کارکرد ربات اعتماد چندانی هم کرد. و لذا خود اینکه چه نقطه ای از کارکرد ربات را می توان نقطه ای بحرانی هم در نظر گرفت که آنگاه لااقل در مورد همان خمینه ی خاص فشرده کهلری یا هایپر کهلری هم بقول معروفیا پایان جهانش بطور زودرس سر رسیده است یا اینکه هم مسئله ی اختلالات در کارکرد ربات را بلکه هم باید تصحیح کرد یا حتی اشتباهات محاسباتی وارد هم شده اند که هنوز دقت آنها به تکنولوژی لازم نرسیده اند که  بتوانند پایان جهان خمینه یا هندسه ی نجابجایی مورد نظر هم درست و حسابی هم محاسبه کرد! آنوقت یک وقت هم می فرمایند که ربات ات از کار افتاده و بلکه اسقاطی هم هست و باید هم بیاندازیش دور و حتی یک ربات دیگر بهتری را هم تهیه کنی! اگر هیشه هم اینطوری بود خیلی هم مسئله قابل حلتر می بود بجای اینکه کارخانه را کلاً هم تعطیل کنیم و بلکه سعی هم کنیم یک کارخانه ی دیگری از نو هم بسازیم! هر روز هر ساعت وهر ثانیه هم که نمی شود یک کارخانه ی جدیدی ساخت. ولی فرض بفرمایید که حالا اگر رایانه تان هم خراب شده باشد خوب می رویدکافی نت و از آنجا هم کارتان را انجام می دهید و یک حالت اجتماعی هم مسئله بیشتر پیدا می کند و ....

و اما مسئله وقتی از لحاظ صوتی و نوری (یا بقولی تصویری) هم در نظر گرفته شود که آیا کجا هم قرار است اکوهایی را که در رباتهای خود اعمال می فرمایید صوتی باشد که بهتر جواب بگیرید و کجاها هم نوری و لیزری مثلاً بهتر اند، این مسئله ی حس و حواس اتفاقاً خیلی هم می تواند بکار آید و چرا که حتی ابزار و ادوات و ماشینهایی را هم که داریم رباتی کارشان را راه می اندازیم ونه اینکه حتی آدمهایی هم در کار باشند که بهشان خیلی هم بر بخورد که بفرمایید تو اینی و آنی و بد برداشت کنند؛ این ماشینها هم می توانند بالاخره مثل آدمها بیشتر به نور حساس باشند یا بیشتر به صوت و لذا مهم هم می شود که چطور حتی هر دوی اینها را تلفیق هم کنیم طوری که مسئله بقول معروف صوتی تصویری هم شود! حالا بگذریم که بعضی هم ترجیح می دهند که مسئله را ریاضی فیزیکی یا حتی در فلسفه و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم مطرح کنند تا اینکه وارد زیباییهای مسئله شده و حتی مثلاً یادشان هم برود ک زوایای مورد بحث را چطور هم دقیق بررسی کنند در نظریه های میدانهای همدیسی و میدانهای کوانتومی ....

و لذا این نکته از همه هم مهمتر بنظر برسد یحتمل بعضی هم قبلاً اشکال کرده اند که اصلا چرا اجتهاد در الفهای بینهایت آیات اللهی و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در این نوع از مسائل فضاپیما سازی و امثالهم؟! موضوع این است که بعضی از مسائل را از بالا هم باید شروع کرد و بلکه از الفهای بینهایت هم باید در نظر گرفت وآنگاه آنها را در حدود فهم ما که در مسائل متناهی هم  قابل فهمند مورد بررسی قرار داد؛ ولی بعضی مسائل هم هستند که نمی شود در حد متناهی هم راضی شد و به ماورای نهایتهایی که حدود متناهی را تعیین می کنند نیز نرفت؛ و باید هم رفت! و چرا که اجتهاد مسئله هم چنین به ما دیکته می کند که اگر بخواهیم به امام زمان نزدیک هم شویم از طرق الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه هم هستند و لا غیر! دیر شد، دیر شد؛ بنده رفتم نماز!

 

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿الشعراء: 227﴾

 

 

تیترهای روزنامه ی اطلاعات را امروز تماشا می کردم جلوی دکه ی روزنامه فروشی، دیدم در خبر صفحه ی اولش که حضرت آیت الله مصطفی محقق داماد از دکتر علی اکبر صالحی تجلیل فرموده اند، لغت "حواسمان" باشد را در این بولت که: 

* آیت الله مصطفی محقق داماد: باید حواسمان باشد که علم دین را دست کم نگیریم و دین را به درستی به جامعه معرفی کنیم.

 

*آی تالله مصطف ی محق ق
داماد: باید حواسمان باشد که
علم دین را دست کم نگیریم و
دی ن را به درس تی به جامعه
معرفی کنیم

 

را که اتفاقاً بنده سعی کردم در سایت اطلاعات هم این خبر را پیدا کنم و یافت نشد و حتی جستجو هم کردم ولی باز هم چیزی یافت نشد! ولی نکته ی جالب این است که در روزنامه "حواس" را بدتر از این بنده ی حقیر "هواس" یعنی با ه نه جیمی و بلکه ه هوز هم نوشته است! ولی در نسخه ی پی دی اف که بنده سعی هم کردم آنرا در بالا کپی پیست کنم و از قضا نسبت به چنین کاری هم حساس است و اجازه ی کپی پیست را کما بیش به شما نمی دهد. عرض بنده ی حقیر این است که خوبی این روایتهای اینترنتی روزنامه ای هم همین است که می توانید آنرا درستش کنید حتی شده اینکه اول صبح آنرا در روزنامه غلط نوشته باشند ولی مثلاً بعد از ظهر بالاخره مدرک جرم نیست که بگوییم پاکش کرده اند و همان بهتر هم که درستش کنند. حواسمان باشدها!

و اما بعضی اینجاها بد جوری هم یحتمل اشکال کنند که شما در دینمداری که جای خود دارد؛ ولی چرا حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه منطق ریاضی هم که شده همه ی مسائل شاگردی و دانشجویی و طلبگی خود را وقتی می خاهید از صفر هم الی الفهای بینهایتهای آیات اللهی اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بلکه حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم سعی و تلاش می کنید، اینقدر هم آیا در همان طرفهای صفر بیشتر گیر نکرده اید تا اینکه سعی و تلاش شما هم ثمره ای آنچنانی دهد که شما را از طرف شاگردی و دانشجویی و طلبگی هم حرکت داده و بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی هم حرکت بفرمایید. البته بعضی هم یحتمل اشکال کنند که همان بهتر که تو به توحیدت بیشتر بپردازی و از همان یکی بود و یکی نبود ات آنطرفتر هم نرفته و سعی و تلاش هم نکنی که به الفهای بنیهایت آیات اللهی حتی مراجع عظام تقلید هم برسی!

ولی مسئله اینجا همین هم هست که حالا کاری هم نداریم که امبرتو اکو هم در رمان گویا فکاهی اش شماره صفر چه می خواهد بفرماید، ولی بالاخره آیا ما فقط هم باید به مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه ریاضی فیزیک هم اینجا بپردازیم و وارد اینکه هم آیا حواس را به چه نوع هایی هم می نویسند اگر در روزنامه ای توجه کردیم که اشتباه هم بوده است، نشویم؟! و بلکه همینطوری از کنارش بگذریم و به مسائل خیلی مهمتری هم بپردازیم تا اینکه چطور هم باید حواسمان باشد یا نباشد؟!

البته یحتمل علمای حوزه و یحتمل هم حتی دانشگاه هم بفرمایند که خیلی هم خود را با روزنامه ها سرگرم نکنید و سعی کنید در مسائل طلبگی خود از قبیل فقه و اصول فقه و حدیث و امثالهم مثل مسئله ای همچون مشتق و فرض بفرمایید رضاع کبیرتان به صغیره هم کار کنید یا اگر در دانشگاهید ببینید که مشتق و فضاهای تانژانت هم چه ربطی دارند به فضاهای تانسوری و کلافهای روی خمینه ها و ناورداهای حاصله ی از آنها و حتی ببینید یحتمل ناوردای چرن-سیمونز هم چطور یحتمل می تواند به شما کمک هم کند که آیا می خواهید از دانشمندان چینی یا ژاپنی یا حتی روسی و اروپایی و ... هم کمک بگیرید یا از حاصل علم دانشمندان آمریکایی در کارخانه ی فضاپیماها و حتی هواپیماهای مسافربری که در گوشه ای از اتاق کارخانه ی خود هم نشسته اید.

مسئله ای که منطق ریاضی و بلکه ریاضی محض یا حتی ریاضی فیزیک هم می تواند اینجا به ما کمک کند هم همین است که یک ناپیوستگی و حتی یک گسستگی عجیبی هم در جامعه یحتمل بعضی اشکال کنند که رخ می دهد وقتی سالک الی الله سعی هم کند که از صفر و حالا میدانهای عددی متناهی به الفهای بینهایت آیات اللهی اجتهادی که حاصلش اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می شوند. این را منطقدانهای ریاضی در همین کاردینالیته ها یا همان آیات اللهی خودمان هم تجزیه و تحلیلهایی می فرمایند هر چند که شاگردان فیزیک و بلکه فیزیکدانهایی که حتی خیلی هم یحتمل بدنبال دین و دیمنداری هم نباشند، همینها را بصورت کما بیش شهودیتری هم ممکن است در پایان جهان از منظر اخترفیزیک هم بنگرند یا روانشناس یحتمل پاتولوژیهای پدیدارشناسانه همینها را در تکه هایی از یک کل منسجم هم بررسی کند. ولی آنوقت اینکه یکی هم به زعم آنچه این بنده ی حقیر هم اینجا انجام می دهم بتواند همه ی این تکه ها را به هم وصل کرده و بلکه نه فقط کارخانه ی فضاپیما و هواپیماسازی را هم راه اندازی کند و بلکه خود فضاپیماها را هم به حرکت درآورده و حتی آنها را برای فروش به افرادی که خواهان دنبا و حتی آخرتهای بهتری هم هستند قرار دهد! مشکل چنین کارخانه هایی دقیقاً همین هم هست که اکثر مردم هم ایراد می کنند که بابا چرا اینقدر هم این کارخانه ات ورشکست است و خوابیده است و بلکه اصلا وجود خارجی فازی هم حتی ندارد و دیگر چه رسد به اینکه حقیقتاً هم وجود داشته باشد؟ مستر اسپاک و سفینه ی فضایی اینترپرازشان و کاپیتان کرک هم خیلی بهتر لااقل در فیلمهایشان همه را سرگرم می کنند و .... یعنی عرض بنده ی حقیر همین هم هست که سالک الی الله از صفر بخواهد به الفهای بینهایتهای آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه هم برود دیگر نمی شود که یک ناپیوستگی و گسستگی عظیمی هم ایجاد کند که یک مرتبه هم دیدید که خودش هم جا ماند ولی آن هالویی هم که می توانسته است طی الارض کرده و خدمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد، شما توجه بفرمایید که او چه جهشی کرده است که نه کلاه نمدی هم دارد و نه کلاه شاپو! گویا انتظار برای آن امام همام منتظَر هم کار هر کسی نمی تواند باشد. حالا یحتمل روانشناس و اخترفیزیسیست هم انگیزه هایشان غیر از انگیزه ها و نیتهای طلبگی هم باشند و بلکه خیلی هم به اسلام کاری نداشته باشند ولی همانطوری که مبحث فیزیک هسته ای هم اینقدر برای همه می تواند جالب باشد همانطور هم این مباحث دیگر هم یحتمل حتی در دینمداری هم لازم باشند که بالاخره سالک الی الله خیلی هم قات نزند و از این طرفهای دیگر به منهای بینهایتهایی هم سقوط کند و .... این نکته ی خیلی مهمی هم هست که علم و دانش و دین را به روزنامه نگاری تنزل ندهیم همانطوری که تنزلپذیر هم نیست و بلکه بر عکس خیلی هم دفتر و دستکهای عظیمی را در سطح جهانی داریم که به آن بالاها رسیدن اصلا کار هر کیس هم نیست! ولی معنای مسائل و قضایا این هم نمیشود که در رسیدن به کرسیهای اجتهاد و فرض بفرمایید پروفسوری هم در جوامع یک گسستهای عظیمی نیز ایجاد شوند که تکه های لازم از کل منسجم را در آن بالا بالاها بفرمایند ما خودمان بلدیم در حرکت حتی کشتی و بلکه فضاپیمای مورد نظرمان سیستم دینامیکی خمینه و حتی هندسه ی ناجابجایی سه تایی طیفی اش را هم همه و همه را خودمان بیابیم و به شماها هم مربوط نیست! یک حالت فکاهی ای هم مسئله یحتمل پیدا می کند که بفرمایید یافتم یافتم و چه را؟ غلط ه هوز که می باید حواسمان هم باشد و ح جیمی هم درست است! مثل این است که بفرمایید E=mc^2 هم غلط است و بلکه باید هم توان c را میل دهید بسمت بینهایت و آنگاه مسئله را ببینید آیا می توانید هم حلش کنید؟ بابا توان دو هم هست؛ و دلبخواهی هم که نیست. اگر تغییرش دادید دیگر نسبیت عام آن بنده ی خدا که نمی شود؛ می شود یک چیزی دیگری! ولی خوب فیزیک انرژیهای بالا را هم داریم دیگر طوری که حتی خیلی اوقات فیزیک انرژیهای پایین مثل گرانش را هم با فیزیک انرژیهای بالا می خواهند با هم فشرده سازی اش هم کنند و ببینند مثلاً نظریه ی میدان همدیسی و فرض بفرمایید نظریه های WZW یا WZNW هم آنگاه حتی روی خمینه های کهلری و بلکه انواع کلافهایی روی آنها هم چطور می شود؟ بنده ی حقیر حوصله ی شما را بیشتر از این هم سر نبرم و رفتم نماز! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلإِیمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ ﴿آل عمران: 193﴾

 

وَتَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَکُونُواْ بَالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ ﴿النحل: 7﴾

 

https://arxiv.org/abs/1902.10639

https://arxiv.org/abs/2112.06761

 

یک مسئله ای را که ما در طیفنگاری امواج داریم، مسئله ی تشخیص سیگنال از نویز است که کدام به کدام هم هستند؟! این است که وقتی شما یک منبعی دارید که به عنوان ستاره ای همینجوری دارد برای شما سیگنال می فرستد یا اینکه یحتمل هم گاهی سیگنالهایش قطع هم می شود و دوباره که افق ستاره نمایان هم شد سیگنالها هم برمی گردند، دیگر شما آن انتخاب سیگنال از نویز را چندان هم ندارید! یا سیگنال را دریافت می کنید یا نمی کنید؛ طیفی از سیگنالهایی را ندارید که بفرمایید حالا اینها نویزند و این دیگران هم یحتمل سیگنال باشند یا خیلی هم یحتمل نباشند! و اما وقتی بجای ستارگان حتی سیاه چاله ها و بلکه دیگر اجرام سماوی مثل دو تایی های ستاره های نوترونی و امثالهم را هم داشته باشید، یحتمل بعضی را خوشحال هم کنند که حالا خوب شد چرا که اقل کم هم سیگنال و هم نویز یحتمل هم داشته باشیم. البته اگر همه ی سیگنالها و نویزها را هم بتوانید مثل یک ستاره ی واحدی فقط سیگنال هم به حساب آورید باز هم شما اینجا طیفی از سیگنالها را دارید چنانچه سیگنالهای صوتی هم خودشان برای خود طیفی از اصوات را می توانند در بر داشته باشند و الا اگر همه ی اصوات در یک فرکانس خاص بود و بس که دیگر یحتمل گوش ما هم زیر و زبر اصوات را دیگر از هم نمی توانست تشخیص دهد!

تفاوتی که بین سیگنالهای نوری و الکترومغناطیسی هست در مقایسه با سیگنالهای صوتی در این است که اگر این سیگنالها وارد سیاه چاله ای هم شوند آنگاه مثل آدمهای کری که نمی توانند هیچ جوابی به شما بدهند چرا که صدای شما را هم نمی شنوند و حتی اکویی از صدای خود را هم درک نمی کنند هستند. نور را جذب می کنند آنچنان که آنرا را بلعنده اند ولی دیگر نوری از خود نمی توانند گسل دهند و ساطع هم کنند. مثلاً اگر انسان مثل یک ستاره بود که می توانست همچون ستاره هم نوری از درونش ساطع کند که درونش را هم لااقل به خودش هم نشان دهد دیگر حتی احتیاجی هم نداشت نزد پزشک و حکیمی هم برود تا به درمان بیماریهایش هم بپردازد و چه رسد به اینکه حتی مشکلاتی از قبیل اپیدمیهای مختلف هم جوامع بشری را مبتلا کند.

البته در مورد انسانها هم انواع طیفنگاریها و سونوگرافیهای اکو محور می توانند مفیدتر حاصل شوند وقتی توجه شود که بعضی و بلکه خیلی اوقات اوقات هم عضوی از بدن که قرار است مورد آزمایش قرار گیرد همچون یک دو تایی است یا لااقل یک قرینگی ای دارد که طرف چپ و راست آن کما بیش یکسان هم هست! و لذا مقایسه ی این دو قسمتها می توانند به آزمایشگر و حتی پزشک هم کمک کنند که چقدر از سیگنالها بدرد بخورترند و چقدرها هم از نوع نویز و سیگنالهای جانبی بدرد نخور هستند و .... بحث در این موارد خیلی  زیاد است و یحتمل هم اینکه مسائل نجومی و اخترفیزیک و فیزیولوژیکی و پزشکی چقدر می توانند به هم کمک کنند نیز یحتمل داغ باشند این روزها. اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

86686

أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ رعد/28

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾ وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾ الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ﴿7﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿8﴾
 

 

حوزه/ متاسفانه امروزه آوای زیبا و دلنشین قرآن و ذکرهای آسمانی را برخی آهنگ اعلام مرگ می پندارند و هر گاه صدای قرآن می آید، از هم می پرسیم مگر چه کسی فوت کرده؟ در حالی که موسیقی قرآن کریم آرامش بخش قلوب مؤمنین است.

خداوند متعال می فرماید:

أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ رعد/28

آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرامش می گیرد

حکایت؛

مرحوم آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری (ره) از مراجع بزرگ تقلید شیعه، به دلیل بیماری زخم معده به دستور پزشک معالج در بیمارستان بستری شدند، ایشان اجازه بیهوش کردن خود را نمی‌دادند زیرا معتقد بودند هنگام بیهوشی مرجع تقلید، تقلید مقلدین اشکال پیدا می‌کند و از طرفی چون ایشان سالخورده بودند و در وقت بستری شدنشان 89 سال از عمرشان می‌گذشت، طاقت و تحمل جراحی بدون بیهوشی را نداشتند.

دکتر معالج به ایشان عرض می‌کنند طبق آزمایشها و عکسبرداری ها باید حتما عمل جراحی انجام شود.

مرحوم آیت الله العظمی خوانساری(ره) می‌فرمایند: مانعی ندارد، عمل جراحی را هروقت خواستید شروع کنید اما بیهوش نکنید ولی قبل از آن به من خبر دهید که با تلاوت قرآن و توجه به آن، مشکل بی‌هوشی حل شود.

دکتر جراح پذیرفت و لحظاتی بعد عرض کرد: ما آماده هستیم دست به کار شویم،‌ آیت الله خوانساری فرمودند: هروقت من شروع به خواندن قرآن کردم، شما هم شروع کنید،‌ دکتر می‌گوید، تا ایشان شروع به خواندن سوره انعام کردند، دست به کار شدیم، هنگام انجام عمل و چنان ایشان بی‌حرکت بودند که گویا در حال بی‌هوشی کامل هستند،‌ بعد از جراحی و دوختن و اتمام کار، عرض شد آقا کار ما تمام شد، ایشان قرآن را بستند و گفتند:

صدق الله العلی العظیم.

عرض کردم: آقا دردتان نیامد؟ فرمودند: مشغول قرآن بودم، نفهمیدم.

طـــــــراوت بخــــش روح مؤمنیــن است                      

به جسم عارفان ، جان است قرآن

با اقتباس و ویراست از مردان علم در میدان عمل

 

https://www.hawzahnews.com/news/345788

 

 

البته بنده ی حقیر شنیدم که حضرت آیت الله خوانساری رحمت الله علیه تشریف برده بودند خارج که عمل شوند و آنجا جراح ایشان وقتی به هوش آمدند دیدند که دارند ذکر خدا می گویند و لذا جراح هم به همین دلیل مسلمان شد. ولی گویا این داستان مربوط است به آیت الله هادی میلانی و پروفسور بولون جراح ایشان در بیمارستان امام رضا مشهد که جراح محترم مسلمان هم می شوند و داستانش هم بصورت صوتی در آپارات آمده است! اینجا هم آمده است:

 

https://www.hawzahnews.com/news/255534/

ماجرای-بیماری-آیت-الله-میلانی-ره-و-مسلمان-شدن-پروفسور-برلون

 

ولی عرض بنده ی حقیر این هم هست که مسئله فقط آیات عظام هم نیست که حتی جراحها چطور متوجه حالات معنوی آنها شده و بلکه مسلمان هم می شوند چرا که یا اصلا بیهوش نشده و بلکه حتی اگر هم بیهوش شوند هذیان نمی گویند. مسئله بلکه این است که حالا ما یک کلاه نمدی را هم از همین مسلمانان خودمان بقول یکی دیگر از آیات عظام نتوانستیم گیر بیاوریم که بفرستیمش خارج عمل جراحی کند چرا که یحتمل هم دیگر عزرائیل هم جوابش کرده باشد و لذا چه رسد به اینکه دکترها هم بخواهند جوابش کنند؛ اینجا عرض بنده ی حقیر این است که همین کلاه شاپویی خودمان هم یحتمل می تواند مسئله را برای همه حل کند که حتی او هم در میان هذیانهایش آیات قرآن کریم را هنوز بیهوش نشده و بلکه با همان یکی دو تا آمپول اول قبل از شروع عمل جراحی بروز هم می دهد که فرض بفرمایید فان مع العسر یسری ان مع العسر یسری. یعنی اینکه بالاخره به هجو هم که باشد باز هم آیات قرآن را به زبان می آورد و حالا دیگر چه رسد به اینکه چه هذیانهایی هم حتی بعد از عمل جراحی هم یحتمل بزبان آورد یا خیر؟!

و حالا اینها که خیلی خوب است؛ بعضی یحتمل اینجا اشکال هم می کنند که شما حتی نمی دانید که این اساتید ریاضی فیزیک چه هجویات و هذیانهایی را دارند حین درس دادن به دانشجوهایشان درس می دهند و هیچ کس هم یک سر سوزنی شک نمی کند که بابا اینها چقدر هم با هوشند و چقدر هم دانشمندان بزرگی هستند که اینطور هم اینقدر همینطوری که درس می دهند هم هذیان می گویند و هیچ کس هم حتی یک سر سوزن هم بو نمی برد و شامه شان هم خوب کار می کند و حتی خیلی هم بینهایت مزه های مختلف را نیز می توانند بچشند و بالاخره ازگرقا و ازکوئیردو را هم که باشند آنچنان شاگردانشان را به نهایت دانشمندی می رسانند که همه و همه بتوانند نه فقط این دانشمندان را و بلکه خود ریاضی فیزیک و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را نیز که یک سر سوزنی هم از ریاضی فیزیک سعی دارد بهره مند شود را مستفیض کنند. شاعر می فرماید: نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد، نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد. و بنده ی حقیر هم اضافه کنم که نه هر هذیانی در آن ریاضی فیزیک هم دارد و بلکه حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است! ولی بسیاری هم یحتمل حتی بهترین مقالات ریاضی فیزیکی را همان مشتی هذیان بیشتر نپندارند؛ این است دیگر! چه می شود کرد؟! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

85666

تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا ﴿الفرقان: 1﴾

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مَالِکَ ابْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَیْهِ حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَایَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِیْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِی کِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِی لَا یَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا یَشْقَى إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا وَ أَنْ یَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَکَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ عِنْدَ الشَّهَوَاتِ وَ یَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ

 

بنام خداوند روزى دهنده بخشنده‌

1- این دستورى است که بنده خدا علىّ امیر المؤمنین بمالک ابن حارث اشتر در پیمان خود با او امر فرموده، هنگامیکه او را والى مصر گردانیده: تا خراج آنجا را گرد 

آورد، و با دشمن آن بجنگد، و به اصلاح حال مردم آن بپردازد، و شهرهاى آنجا را آباد سازد.

2- امر مى‌نماید او را به پرهیزکارى و ترس از خدا، و برگزیدن فرمان او، و پیروى از آنچه در کتاب خود (قرآن کریم) بآن امر فرموده از واجبات و مستحبّات که کسى نیک‌بخت نمى‌شود مگر به پیروى از آنها، و بدبخت نمى‌گردد جز به زیر بار نرفتن و تباه ساختن آنها، 3- و اینکه (دین) خداوند سبحان را بدل و دست و زبان یارى کند (بدل ایمان و باور داشته و بدست از دشمن جلو گیرد و به زبان امر بمعروف و نهى از منکر نماید) زیرا خداوندى که برتر است نام او ضامن گشته که یارى کننده خود را یارى کند، و ارجمند داننده‌اش را ارجمند فرماید.

4- و او را امر مى‌فرماید که نفس خود را هنگام شهوات و خواهشها فرو نشاند، و هنگام سرکشیها آنرا باز دارد (تا عنان بدست او نیافتاده و در سختیهایش نیافکند) زیرا نفس به بدى وامى‌دارد (آدمى از شرّ او آسوده نیست) مگر کسیرا که خدا رحم فرماید (حضرت امام موسى ابن جعفر از پدران خود علیهم السّلام روایت کرده که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله گروهى از لشگریان را بجنگ فرستاد چون باز گشتند، فرمود: خوشا بحال گروهى که از جهاد اصغر فراغت یافتند و برایشان جهاد اکبر باقى مانده است، گفتند یا رسول اللّه جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد و زد و خورد با نفس، پس فرمود: بالاترین جهاد، جهاد کسى است که با نفس خود که با اوست جهاد کند).

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه مرحوم علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، جلد 5، ص 991- 992

https://lib.eshia.ir/11479/5/991

 

 

یک مشکلی که امروزه روز در این دنیای مدرن مثل بختک انسان را مبتلا کرده است همین است که دانش پژوهان علوم روانشناسی نفس او را همانا خود او هم فرض می فرمایند و لذا اگر هم تسلیم شهوات و خواهشهای نفسانیش واقع شود همانا آنرا خیلی هم خوب دانسته و بلکه جزو طبیعت او هم محاسبه می کنند و بدین ترتیب دیگر راهی برای او نمی ماند که راهی را بیابد که حتی از جهاد اصغر هم میل کند به سمت و سوی جهاد اکبر با نفس خویش که می کشد او را در درون سیاه چاله هایی مخوف و ابدی نجومی. بنابراین اگر یک بنده ی خدایی بدتر از این بنده ی حقیر که خیلی هم شدیداً گرفتار نفس خود است بر منبر هم رفته و بخواهد حتی همه را ارشاد کند؛ بدتر خود و همه ی شنوندگان را هم گرفتار می کند. آن امواجی که از طرق گیجهای پیمانه ای بینهایت و الفهای بینهایت آیات اللهی که قرار هم هست او را به اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برساند، نه تنها چنین نمی کند برای اینکه حتی اگر در حضور امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم به منبر رفته است متوجه این امر نمی شود که در حضور امامی دارد منبر می رود که از جمله در صلواتش هم داریم: و لا منبراً الا احرقه. و این در صورتی هم هست که همانطور که گفته شد یک پتانسیل بینهایتی فقط نداریم که در گیجها و پیمانه ها نهفته اند و بلکه واقعاً هم همان الفهای بینهایت آیات اللهی نیز در آنها نهفته است که از جمله نمادش هم در خطبه های نماز جمعه می توان آنها را یافت! یعنی چه؟

عرض بنده ی حقیر این است که حالا ما نماز جمعه را هم کاری نداریم و بلکه همین نامه ی حضرت امیر المومنین علی بن ابیطالب  علیه السلامرا در نظر بگیرید که به مالک ابن حارث نخعی اشتر همچون عهدنامه ای که قرار است به مصر رود نوشته اند. اگر چنین نبود که یک امور الهی ای در این نامه هم بیان نشده بود و فقط به امور مملکت داری هم پرداخته بود، دیگر این نامه معنا نداشت که هنوز هم که هنوزه بعد از این همه سالها و قرنها باز هم به عنوان یک سند معتبری در تاریخ ثبت شده باشد و بلکه خود نامه از گیرنده ی آن که اتفاقاً هیچ گاه هم بدست او نرسید معتبرتر است! یعنی درست هم هست که اصول مملکت داری بسیار مهمی هم در آن نهفته است ولی این چه سری هم هست که نه تنها از این نوع هم نیست که گویی سخنران رفته است منبر و دارد هذیان تحویل همه هم می دهد و اما بقیه هم چون در هذیانهای خود گیر کرده اند هم حتی نشانه ای از اینکه داستان از چه قرار است درک نمی کنند و در غفلت خود گیر هم کرده اند.

نامه از این نوع نیست، برای اینکه آن سری که در آن نهفته است از اسرار الهی هم هست و بلکه سرتاسر حکمت و درس آموزی هم هست حتی برای هر حاکمی که می خواهد مملکت داری کند! یعنی یک الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه ای در آن نهفته است که هر چه هم سعی کنید از آن بالاتر روید، ممکن است گوینده به هذیان گویی هم بیافتد ولی موفق هم نمی شود از آن عبور کرده و به عنوان دوران گذاری از گذرها از آن عبور کرده و یک جایگاه الهی رفیعتری را نزد خدا و رسولش خاتم النبیین محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام بیابد. البته بعضی خطبای فرهیخته هم یحتمل یادآور شوند که این نامه و عهدنامه ی مالک اشتر را نجاشی هم ذکر کرده است و بلکه در کتابی به اسم جواهر العلم هم آمده است که بنده خیلی خوب هم اسم نویسنده ی آنرا درنیافتم و لذا نتوانستم هم عهدنامه را در مجالسه و جواهر العلم دینوری نیز بیابم. یحتمل در جواهر العلم عبدالحفیظ زاهدی 1395 که به فارسی هم هست نیز باشد و نه در کتاب دینوری. و اما این مسئله از اهمیت آن الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه ی عهدنامه سر سوزنی هم نمی کاهد و بلکه هم بعضی اشکال کنند که به هذیانگویی های خودت داری می افزایی و بیشتر هم خود را بی اعتبار هم می کنی و بلکه آنچنان هم آن تکه هایی از یک کل منسجم را داری تکمیل می کنی که انقریب است که سر از دار المجانین نه فقط هم محمد علی جمالزاده دربیاوری و ....

این مقاله را نیز بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2005.11352

 

یحتمل بعضی اینجا اشکال هم بفرمایند که دلیل اینکه سالک الی الله تفاوت و فرق بین ضاله و گمراهی نفس خود را با اجتهادی که یحتمل هم انگیزه و مقصد نهایی او است را نمی تواند درست تشخیص هم دهد همنجا است که در رقابتهایش و رسیدن به مقصد نهایی السابقون السابقون اجتهادی خود دچار فراموشی هم می شوند که آیا بنده ی حقیر هنوز به آن درجه ی از اجتهاد هم رسیده ام که در آن انواع الفهای بینهایتهای آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه هم نهفته است و از آن پل مورد بحث هم گذر کرده ام یا بلکه هنوز در مراحل اولیه قبل از جتهاد خود هم گیر کرده ام و نتوانسته ام خود را و حتی امت اسلام را نیز به سرمنزل مقصود هم برسانم؟! آیا آن سفر موسوی را نزد فرعون رفته و به لینت زبان نیز به او گفته ام که دست از انا ربکم الاعلی بردار و هم چنین کرده و دست هم برداشته است بلکه راه بندگی خدا را هم در پیش گرفته است یا اینکه حتی خواب هم مانده ام آنچنان هم که امروزه درگیری بین ایران و بلکه منطقه و آمریکا را می بینیم که کم هم نیست و لذا بنده ی حقیر است که در همان فرعونیت خود نفس اماره ام نیز گیر کرده ام؟! می فرمایند بالاخره هر کسی یک دن کیشوت خیلی کوچکی هم که شده در خودش یحتمل باید هم داشته باشد. آیا حتی زیارت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا و در کربلای را به نفسم آموخته ام یا بلکه هنوز مسئله در پیش روی نفس بنده ی حقیر به عنوان احدی الحسنین هم قرار دارد؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المسارعین فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

نگاهی به اهمیت و محتوای علمی اسناد لانه جاسوسی آمریکا و ضرورت مطالعه آن«بنیاد تاریخ‌نگاریِ انقلاب دوم» نیاز داریم

 

https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=43872

 

 

https://www.jimmycarterlibrary.gov/research/hostage_crisis_in_iran

 

https://www.jimmycarterlibrary.gov/research/iran_hostages_diary

 

https://www.jimmycarterlibrary.gov/assets/documents/r_ode/Ode_pages1

thru50.pdf

 

چرا مراقبت از ابعاد مادی و معنوی فرهنگ اهمیت دارد؟پیش به سوی اصلاح فرهنگ عمومی

 فرهنگ از پربسامدترین واژه‌ها در میان اصحاب تفکر و علوم اجتماعی و سیاسی است. به همان نسبت که کمیت تعاریف در مورد آن زیاد است، کیفیت آن هم متنوع است. فارغ از این همه تنوع کمی و کیفی فرهنگ، اما نرم‌افزار زندگی عادی و روزمره انسان‌ها در دو بعد فردی و اجتماعی است. در کنار این مسئله، فرهنگ عمومی هم مجموعه منسجم و نظام‌یافته‌ای است که هم ابعاد نظری زندگی انسان‌ها را دربر می‌گیرد و هم در بعد رفتاری و مادیِ زندگی خودش را نشان می‌دهد.

...

 

مقاله ای از دیگران شبکه تحلیلی نخبگان، خامنه ای دات آی آر

https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=49213

أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ ﴿لقمان: 20﴾

 

یَا دَائِمَ اَلْفَضْلِ عَلَى اَلْبَرِیَّةِ یَا بَاسِطَ اَلْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ یَا صَاحِبَ اَلْمَوَاهِبِ اَلسَّنِیَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ اَلْوَرَى سَجِیَّةً وَ اِغْفِرْ لَنَا یَا ذَا اَلْعُلَى فِی هَذِهِ اَلْعَشِیَّةِ و این ذکر شریف در شب عید فطر نیز خوانده مى‌شود

 

 

large N limit را اگر در آرشیو کرنل بگردید بتنهایی 269 مقاله می دهد؛ با hep به عنوان cross reference بگردید، 72 مقاله می دهد؛ و اگر با hep در گزینه ی all fields بگردید، هم 217 مقاله می دهد. بنده هنوز مانده ام که اگر بخواهید مثلاً hep را به عنوان گزینه ی قاطیغوریای اصلی جستجو کنید هم باید بالاخره چه کنید؟!

 

 

https://arxiv.org/search/?

query=large+N+limit&searchtype=title&source=header

 

https://arxiv.org/search/advanced?advanced=&terms-0-

operator=AND&terms-0-term=hep&terms-0-field=all&terms-1-

operator=AND&terms-1-term=large+N+limit&terms-1-

field=title&classification-physics_archives=all&classification-

include_cross_list=include&date-filter_by=all_dates&date-year=&date-

from_date=&date-to_date=&date-

date_type=submitted_date&abstracts=show&size=50&order=-

announced_date_first

 

https://arxiv.org/search/advanced?advanced=1&terms-0-

operator=AND&terms-0-term=large+N+limit&terms-0-

field=title&terms-1-operator=AND&terms-1-term=hep&terms-1-

field=cross_list_category&classification-

physics_archives=all&classification-include_cross_list=include&date-

filter_by=all_dates&date-year=&date-from_date=&date-

to_date=&date-

date_type=submitted_date&abstracts=show&size=50&order=-

announced_date_first

وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا ﴿النساء: 69﴾

 

۱۳ وَ قَالَ علیه السلام إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلاَ تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْرِ.

13 - امام علیه السّلام (در ترغیب به سپاسگزارى از نعمتهاى خداوند) فرموده است‌

( 1) هرگاه نمونه‌هاى‌ نعمتها بشما رسید پس باز مانده آنرا با کمى شکر و سپاس دور نسازید (به اندک نعمتى که رسیدید سپاسگزارى کنید تا به بسیارى از آن برسید، خداوند در قرآن کریم س 14 ى 7 مى‌فرماید: وَ إِذْ تَأَذَّنَ، رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ‌ یعنى اگر شکر نعمت بجا آورید نعمت را براى شما مى‌افزایم، و اگر ناسپاسى کنید هر آینه عذاب من سخت است «که گرفتار آن خواهید شد»).

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه مرحوم علی نقی فیض الاسلام، جلد 6، ص 1094

https://lib.eshia.ir/11479/6/1094

 

فنزل جبرئیل من ساعته و بیده حریر و فیه مکتوب «جعل اللّه مهر فاطمة الزهراء بنت محمد المصطفى صلى اللّه علیه و آله شفاعة أمته العاصین».

فأوصت فاطمة وقت خروجها من الدنیا بأن یجعل ذلک الحریر فی کفنها و قالت: إذا حشرت یوم القیامة أرفع هذا الحریر و أشفع عصاة أمة النبی.

 

احقاق الحق و ازهاق الباطل، قاضی نور الله تستری، جلد 19، ص 129

https://lib.eshia.ir/10271/19/129

 

 

بِاللَّهِ اِعْتَصَمْتُ وَ بِاللَّهِ أَثِقُ وَ عَلَى اَللَّهِ أَتَوَکَّلُ پس مى‌گویى

 

اَللَّهُمَّ إِنْ عَظُمَتْ ذُنُوبِی فَأَنْتَ أَعْظَمُ وَ إِنْ کَبُرَ [کَثُرَ] تَفْرِیطِی فَأَنْتَ أَکْبَرُ وَ إِنْ دَامَ بُخْلِی فَأَنْتَ أَجْوَدُ اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِی عَظِیمَ ذُنُوبِی بِعَظِیمِ عَفْوِکَ وَ کَثِیرَ تَفْرِیطِی بِظَاهِرِ کَرَمِکَ وَ اِقْمَعْ بُخْلِی بِفَضْلِ جُودِکَ اَللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ

 

یَا دَائِمَ اَلْفَضْلِ عَلَى اَلْبَرِیَّةِ یَا بَاسِطَ اَلْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ یَا صَاحِبَ اَلْمَوَاهِبِ اَلسَّنِیَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ اَلْوَرَى سَجِیَّةً وَ اِغْفِرْ لَنَا یَا ذَا اَلْعُلَى فِی هَذِهِ اَلْعَشِیَّةِ و این ذکر شریف در شب عید فطر نیز خوانده مى‌شود

 

 

بعضی یحتمل اشکال کنند که از واضحات هم هست که بنظر می رسد که در نهج البلاغه ترجمه ی مرحوم فیض الاسلام در توضیحات حکمت 13 قسمتی از آیه ی مبارکه 7 سوره ی 14 افتاده هم است: وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿7﴾. یعنی شکر خدا مهم است و خیلی هم مهم است؛ ولی همانطور هم می فرماید که اگر شکر که نکردی هیچی و بلکه حتی کفر هم ورزیدی آنگاه بدان که عذاب خدا شدید است و این را خدا خود می فرماید! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. این مسئله ی خیلی عظیمی هم هست و چرا که ان الله لغنی حمید آنچنان که اگر همه ی مردم روی زمین هم کفر بورزند باز هم این خدای سبحان است که ان الله لغنی الحمید همانطوری که حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم چنین فرمود.

مومن تا آنجا در دعاهایش پیش می رود که می فرماید اللهم ما بنا من نعمة و منک یعنی خدایا هیچ نعمتی نیست که از آن ما است و از تو است! بزرگترین شکر نعمت همین اقاممه ی نماز هم هست؛ غیر از این است؟! شما توجه بفرمایید که وقتی انسان در غفلتها و جهالتهای خود هم فرو رفته است چقدر همین نمازی که اقامه می کند هنوز می تواند او را بیدار هم کند اگر درست هم توجه کند و همینطوری مثل آدمهایی که یا در بیهوشی خود مانده اند یا تازه هم از بیهوشی بیرون آمده و دارند هذیان هم می گویند هم به نمازش باز هم نپردازد؟ این را در دیکتاتورها خیلی می بینید که وقتی اجلاس سران و کنفرانسهایی است که همه به هم می رسند و برای هم سخنرانیها هم می کنند چه هذیانهایی که برای هم نمی گویند و بلکه همه هم برایشان کف می زنند و تشویقشان می کنند و سر از پا هم نمی شناسند که چطور در همین مجالس بزرگان از سر صدقه ی آنها هم راه یافته اند با اینکه یحتمل خیلی هم باید تازه پول به پاهایشان بریزند تا حتی بتوانند ورودی اجلاس را هم بپردازند!

معمولاً وقتی نعمتها از یکی دو تا الی سه تا هم خیلی زیادتر شد و به سمت بینهایت هم میل کرد دیگر سالک الی الله اصلا یک سر سوزن هم فکر این نیست که به شاگردی و دانشجویی و طلبگی خود هم بیش از این بپردازد و درس و مدرسه را هم تعطیلش می کند و می دود دنبال کیف و لذت بردن از نعمتهای خدادادی که حتی دیگر شکر آنها را هم یادش رفته است و چه رسد به اینکه حتی نماز هم برای خدا اقامه کند؛ و نه یحتمل و بلکه یقیناً هم حتی خدا را هم یادش رفته است و الا که شکر این همه نعمتهایی را که خدا بدو از سر احسان هم عطا فرموده است را  یادش نمی رفت.

یحتمل همین هم هست که مثلاً نویسنده ای آنقدر هم می نویسد که دیگر یادش می رود که برای چه هم هست که داری این همه می نویسی و اینقدر هم خود را درگیر کرده ای؟ نه کسی مزدی به او می دهد و نه کسی می آید شاگردی او را کند و نه حتی خیری به خود او هم می رساند این همه زحمت و مشکلاتی را که تحمل هم می کند! برای چه این همه درگیر هم شده ای تا جایی که یک وقت دیدید هم بنده خدا نگو مثلاً قانقاریای خفیف یا حتی شدید هم گرفته است و خودش خبر ندارد! یا یک وقت هم دیدید که سرطان گرفته است و باز خودش بیخبر است! یا حتی یک وقت دیدید نه فقط بنده ی حقیر است که نَفَسَم هم خیلی در نمی آید چرا که فرض بفرمایید پلیپ بینی ام هم خدای ناکرده دوباره گل کرده است و بلکه هم تبدیل به آسم هم حالا یا حتی در آینده هم شود. یعنی طرف آنقدر هم دوست دارد که همه ی طعمهای غذاهای جور وا جور را بچشد که یادش هم می رود که این همه را تل انبار می کنی، آنگاه اینها عفونت هم ممکن است بکنند و بلکه همین پولیپ و اینها شوند و نه تنها راه تنفست را هم ببندند و حتی یک وقت دیدید که دیگر حس شامه ات را هم از دست دادی. و این همه چرا؟ برای اینکه شکر نعمتهای خدا را نمی کند. یعنی تا یک جاهایی هم می شود بر منبر هم رفت و انتظار هم داشت که شنونده وقتی می شنود که کفران نعمت نکنید، گوشش بدهکار این حرفها هم باشد. ولی یک وقتها هم کار دیگر از کار می گذرد و حالا شما بفرمایید ولی کو گوش شنوا؟ مسئله می شود وبا و طاعون و حالا اپیدمیهای دیگری و .... که دیگر از یک آنفلوانزای ساده هم مسئله اش گذشته است!

البته این را از دیدگاه قارونی هم اگر ملاحظه بفرمایید که چطور کفران نعمت هم می کرده است ولی حتی پیغمبر زمان خودش را هم نمی شناخته است با اینکه کلیدهای گنجهایی را که داشته است را باید با شترها هم برای او حمل می کرده اند و حالا شما متصور هم شوید که چقدر هم گنج داشته است؟! گویا یک مرتبه هم یک جورهایی فرو می رود توی زمین: فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا کَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مِنَ المُنتَصِرِینَ ﴿القصص: 81﴾. 

شما توجه هم بفرمایید که اگر در طعمها و مزه هایی که انسان می تواند بچشد، فقط طعمهای نمکین و تلخی هم در اختیارش باشد و خیلی هم به شیرینیها دسترسی نداشته باشد! یحتمل او خیلی هم دلش بخواهد به شیرینیها حالا دستیابی هم پیدا کند چرا که بیشتر هم به نان رفع جوع می کند و به طعامهای دیگر نیز خیلی دسترسی ندارد. و لذا تلخیها را هم خیلی نمی تواند بچشد و خیلی هم نمک میل نمی فرماید آنچنان که بیش از حد هم تشنه شود! خوب، این بنده ی خدا یحتمل در شکر نعمتهایش که حتی ممکن هم هست که در همان تکه نانی که بجا می آورد هم باشد و در هر نفسی که می کشد هم می تواند تشخیص دهد که دو شکر است چرا که یکی ممد حیات است و دیگری مفرح ذات البته اگر خیلی هم نان را با ولع و حرص و حتی بیش از اندازه ی لازم هم نخورد که باعث اضطراب و ترس و دیگر عوارض جانبی روحی و روانی هم شوند و او را از شکر نعمت هم دوباره باز دارند.

و اما همین بنده ی خدا حالا حساب هم بفرمایید که نه تنها به یکی دو تا مزه های دیگری هم می تواند روی آورد و مز مز هم کند و بلکه حتی نه تنها مزه ها و بلکه تعداد نعمتهایی که بدو روی هم می آورند بسمت بینهایت هم میل کنند. خوب، حالا آیا مثل این نمی ماند که او یک سری کانالها و ایستگاه های رادیو تلویزیونی را بتواند بگیرد که تعدادشان از یکی دو تا هم گذشته و بسمت بینهایت هم میل می کنند. بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که یعنی چه که بسمت بینهایت هم میل کنند؟! دیگر 600 الی 1000 کانال ماهواره ای هم که بیشتر نداریم. و این هم که بینهایت نیست! بالاخره شما یک کولیسها و وسائل اندازه گیریها و پیمانه ها و گیجهایی هم گذاشته اید روی این امواجی که بطرف شما می توانند هجوم هم آورند و شما را مستفیض هم می فرمایند که حالا آیا اینکه تعدادشان هم متناهی است خودش یک حرف است ولی باز هم می توانند به بینهایت میل کنند و هر چقدر هم که مایل باشید شما را هر چه بیشتر هم مستفیض بفرمایند یا خیر؟ یعنی این آیا ممکن هم نیست که شاگرد و دانشجو و طلبه را هم وادار کند که درس و مشق شبش را هم کنار گذاشته و بلکه بیشتر هم به مسائلی از همینهایی که در این امواج مختلف بسویش می آیند بپردازد و حتی یادش هم برود که بابا تو قرار هم بود که حتی جهشی هم به الفهای بینهایت آیات اللهی اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی رسیده و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم دریابی و نه اینکه خود را مات و مبهوت این امواجی که معلوم هم نیست از کجا برایت فرستاده می شوند کنی؟ ولی خوب وقتی سالک الی الله در یک جهت هم خیلی پیش رفت کرد و در جهات دیگر هم غافل ماند، یک وقت هم یحتمل دیدید که از یک ناکجا آبادیهایی هم سر در آورد که حالا بیا و ببین. بعضی یحتمل اشکال هم می فرمایند که این دانشگاهیان خودشان هم نمی فهمند که چه دارند می گویند و حتی فرق بین رنگها و مزه ها و بوها و دیگر حسها را هم نمی دانند که اصلا حس چشایی چه ربطی هم می تواند داشته باشد به حس بویایی و شامه؟! ولی خوب یحتمل بنده ی حقیر هم خیلی دارم بیش از اندازه روی این مسائل تکیه می کنم برای اینکه ببینم وقتی رنگها یا مزه ها هم از سه تا گذشته و بسمت بینهایت میل کنند آنگاه چطور هم ممکن است که مسائل ابرتقارن و (ابر)ریسمان را به مسائل مدل استاندارد ذرات فیزیک وقتی N بسمت بینهایت هم میل می کند ربطش داد؟! مثلاً این مقاله ی نه چندان جدید را هم بنگرید:

arXiv:hep-th/9905111v3 1 Oct 1999

اینها بنظر می رسد که در یک حدودی از حدهای مختلف هم مثلاً گرانش را می توانند به کیو سی دی ربط دهند وقتی N آیا حدود 3 تا است یا بسمت بینهایت هم میل می کند و .... جالب نیست؟

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته  وارفع درجته

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی با صدور پیامی درگذشت شهادت گونه‌ی آقای حسن ایرلو سفیر مجاهد و کارآمد جمهوری اسلامی ایران در یمن را تبریک و تسلیت گفتند.

متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

درگذشت شهادت گونه‌ی سفیر مجاهد و کارآمد جمهوری اسلامی در یمن جناب آقای حسن ایرلو رحمة الله علیه را به خاندان گرامی و به دوستان و همفکرانش در مراحل گوناگون مجاهدت دراز مدت وی تسلیت و تبریک عرض میکنم. پرونده‌ی افتخار آمیز او مجموعه‌ئی از مجاهدات سیاسی و تلاشهای دیپلوماسی و تحرک اجتماعی است. دو برادر وی پیش از او به فیض شهادت رسیده‌اند. رحمت خدا بر این برادر جهادگر و خاندان صبور و بصیر و فداکارش باد.

سید علی خامنه‌ای

۱ دیماه ۱۴۰۰

 

https://www.leader.ir/fa/content/25414

الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ ﴿البقرة: 156﴾

 

....

اعتراض ایران به کنوانسیون‌های بین‌المللی درباره شهید ایرلو

امیرعبداللهیان افزود: ایشان از طرفداران جدی راه‌حل سیاسی در یمن بودند. در تمام مصاحبه‌ها و در تمام جلساتی که حضور پیدا می‌کردند همواره از راه‌حل سیاسی در یمن سخن می‌گفتند و در جایگاه شایسته یک دیپلمات، واقعیت‌های صحنه‌ یمن و نقشی که یمن می‌تواند در امنیت منطقه ما داشته باشد را یادآور می‌شدند.

وی همچنین در جمع خبرنگاران گفت چند روز پیگیر بودیم تا مجوزی از طریق یک کشور ثالث بگیریم تا یک فروند هواپیما را از ایران یا کشور دیگری بفرستیم و ایشان را به بیمارستانی مجهز در ایران منتقل کنیم، ولی متأسفانه طرف سعودی در این موضوع خیلی دیر تصمیم گرفت و برخی از دستگاه‌های اجرایی عربستان سعودی تعلل کردند.

وزیر امور خارجه کشورمان ادامه داد: اعتراض خود را از طریق کنوانسیون‌های بین‌المللی به طور رسمی اعلام خواهیم کرد.

 

روزنامه ی کیهان بتاریخ امروز

https://kayhan.ir/fa/news/232747

 

 

بنده ی حقیر واقعاً متوجه این مسئله هم نمی شوم که چطور ممکن است که سفیر محترم ایران در یمن خدا بیامرز را برایش یک هواپیمایی از یک جایی تهیه کردن و به ایران فرستادن مستلزم این است که از عربستان سعودی هم اجازه گرفته شود که آیا حضرات اجازه می دهند که یک هواپیمایی به یمن فرستاده شود که سفیر ایران به ایران هم تشریف می آوردند یا خیر؟ مگر این دو طرف یمن و سعودیها با هم درگیر نبوده اند و نزدیک 6 سال نیست که با هم درگیر هم هستند و در حال جنگند؟ پس چطور است که ایران باید از سعودیها هم برای فرستادن هواپیمایی از یمن به ایران اجازه بگیرد؟ اگر یمن حتی اینقدر از خودش استقلال هم ندارد که اگر مرحوم ایرلو سفیر ایران می خواست به ایران برگردد، یمن خودش اجازه ندارد از فرض بفرمایید فرودگاه صنعا هواپیمایی برای انتقال او به ایران تهیه کند و بلکه ایران هم در این زمینه هیچ کاری از دستش بر نمی آید؛ پس دیگر شش سال جنگ و مقاومت یمن بر علیه سعودیها با این همه تلفات برای چیست؟ 

بعضی حالا تازه اشکال هم می کنند که فقط تویی و لا غیر که دنبال خر دجالی که می خواهی همین کارخانه ی هواپیما و فضاپیما سازی ات را هم بسازی.

یک وقتی بود که ما یک کلاس جبر مقدماتی را در دانشگاه ایالتی هیوارد که حالا (ایست بای East Bay) هم می نامندش درس می دادم که در عین سادگی دیدم دانشجوها خیلی هم بقول معروف توی باغ نیستند و دفعه ی بعد ملات هوم ورکها و مشقهای هفتگی را بیشتر و سختترش کردم. و یحتمل هم بیش از حد سختش کردم. ولی موقع امتحان آخر ترم که شد، هم اتاقی ام که از هند هم بود و اتفاقاً اسمش هم محمد بود فرمودند که بگذار من هم ببینم که سوالاتت چطور است؟ دید و گفت که خیلی سخت است و بعضها را حذف کن. بنده ی حقیر هم همان کار را کردم.

حالا کلاس جبر نباشد و هر کلاس دیگری که می خواهد باشد یا حتی مثلاً مسئله ای حاد و/یا مزمن  ملی و بلکه جهانی هم باشد، گاهی اوقات راهش این نیست که هر چه می توانی سختتر بگیری که هر کس توانش بیشتر هم هست مسئله را بتواند حل کند. البته گاهی اوقات وقتی مسئله خیلی تخصصی هم شد آنطور که آخرین مقاله ای که راجع به گره ها و پنج برینها هم در نظر قبلی ذکر شده است، خوب دیگر نمی شود گفت که اگر مسئله را ساده اش می کردیم خیلی هم بهتر می شد. و اینجا باید هم آنهایی که از همه بهتر به مسئله واردند هم ببینند چطور آنرا می شود حلش کرد.

ولی این تازه در حدود مسائل روانشناسی و جامعه شناسی و اقتصاد و امثالهم است، آنجایی که مسائل تبدیل هم می شوند به حکمت الهی و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ای که از آن هم می خواهیم به فلسفه و حکمت الهی هم برسیم؛ آنگاه نمی توان خیلی هم کوتاه آمد چرا که حتی کار می تواند بکشد به جنگهایی آنطور که در تاریخ هم مثلاً در مورد جنگهای صلیبی هم داشته ایم؛ و در حقیقت بعضی یحتمل اشکال ه می فرمایند که پشت بعضی از این جنگهای منطقه ای هم همین است. یعنی او ادعاهای کذب می کند و وقتی بخواهی جوابش را بدهی کار خیلی هم می تواند بالا بگیرد. و لذا در مسائل حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حتی ریاضی فیزیک هم که حساب کنید، نفرین قتل الخراصون و بلکه یافتن بردارهای کیلینگ گروه های لی یک چیز است. و از آن طرف هم آیات عظیمی را داریم که خود قرآن کریم هم انذار و بلکه تهدید هم می کند کفار را آنچنان که در آیه چهار سوره مبارکه محمد صل الله علیه و آله و سلم هم آمده است. و لذا واقعاً هم برای اسلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم وارد جهاد فی سبیل الله شدن خیلی هم چیز خوبی است.

ولی خوب، اگر حتی یک سر سوزن هم گاهی از این موضع خود کسی بخواهد عقب نشینی کند و به کمتر از اسلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم راضی شود است که آنگاه حتی خود اسلام و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الریف را هم می توانند بازیچه اش کنند که از آنها بنفع خود هم سوء استفاده کنند. و لذا یکی قاجار را هم می پسندد و دیگر پهلویِ پدر و پسر را و هنوز بعضی حتی به دکتر مصدق هم خیلی راضی شوند ولی خود او هم نتواند جلوی کودتا بر علیه او را هم بگیرد و حتی آیت الله کاشانی هم دیگر نتواند کاری کند و .... عرض بنده ی حقیر این است که بعضی یحتمل استناد هم می کنند که دکتر مصدق چون حقوقدان بود و اهل قانون هم آن شد که توانست نفت را ملی هم کند ولی بعد هم مثلاً قانون شکنی هم شد و بر علیه اش کودتا شد. عرض بنده ی حقیر این است که در یک فیلمی یعنی قطار اسکپرس نیمه شب که آمریکایی ها ساختند و غلط نکنم اولیور استون هم بوده است که آنرا ساخته است و بلکه معذرت می خواهم سناریوش را نوشته است. در این فیلم بنده هنوز یادم هست که دادگاهی در ترکیه را به تصویر می کشد که قاضی هم می گوید قانون قانون دی؛ ولی مجرم را هم به گویا 30 سال حبس محکوم می کنند چرا که چقدر مواد مخدر هم از او در فرودگاه کشف کرده اند.

این درست است که قانون هم قانون است و لذا باید هم اجرا شود. ولی قانون یک معنای دیگری هم دارد که از لغت انگلیسی canon هم می آید که همان معنای توپ جنگی است! بالاتر از آن بمب و سلاح هسته ای هم از تبعات انرژی هسته ای است؛ ولی می فرمایند که ما در شرع اسلام اجازه ی مصرف آنرا نداریم هر چند که حالا مثلاً موشک هم که کم نداریم! و اما اینکه همین سلاحهای مخوف کشتار جمعی هم بدست چه کسی و کسانی هم می توانند بیافتند تا اینکه مسئله ای تهدیدی هم هستند که در حکمت الهی هم حتی می توانند مورد تهدید برای کفار واقع شوند، یک وقتهایی فرق مسئله از زمین تا آسمان خصوصاً آنجایی که مسئله مربوط هم هست به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و سالک الی اللهی که در جهات حضرتش قدم بر می دارد و وارد جهاد فی سبیل الله هم می خواهد شود! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

https://arxiv.org/abs/2005.13349

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: 29﴾

 

وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا ﴿النساء: 69﴾

 

 

بنده ی حقیر داشتم دیشب شرح خطبه ی فدکیه را گوش می کردم در کانال قرآن مجید که مرحوم حضرت آیت الله مصباح یزدی داشتند از جمله هم فرق بین نعمت بالذات و نعمت بالعَرَض را می فرمودند و از جمله به آیه ی 69 سوره ی نساء هم استناد می فرمودند که آن نعمت بالذاتی را که در آخرت نصیب فردی می تواند شود از آن انبیاء و صدیقین و شهداء و افراد صالح است و از آن آنهایی هم می شود که خدا و رسولش را اطاعت بفرمایند. می فرمایند که نعمتهای دنیوی تا جایی که به آن نعمت اخروی هم برسد است از آن حالتی که نعمتهای بالعرض هم هستند می توانند تبدیل شوند به نعمت بالذات اخروی هر چقدر هم که حالا یحتمل یک نفر حتی ممکن است نامسلمان هم باشد و اصلا رنگ هیچ نعمتی را هم در دنیا ندیده باشد ولی یک مرتبه هم آنقدر سعادتمند است که خود پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم هم همچون آن جوان یهودی که مسلمان هم شده است به عیادتش می آید و در حضور پیغمبر هم شهادتین اش را دوباره هم می گوید و از دنیا می رود و خود پیغمبر صلوات الله هم بر او نماز می خوانند و دفنش می کنند. ببینید چه سعادتی هم داشته است این جوان که نصیب هر کسی هم نمی شود! اللهم ادخل علی اهل القبور السرور

ولی شما انیجا متوجه هم می شوید که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چطور هم هست که خدا می فرماید ای بنی آدم چرا شیطنت کرده و بلکه به شیطان پرستی هم روی می آوری در صورتی که نگفتم از این کارها نکن و آیا عهد نبستی که از این کارها نمی کنی؟ الم اعهد یا بنی آدم ان لا اعبد الشیطان انه لکم عدو مبین؟ و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم. عرض بنده ی حقیر اینجا است که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم سعی ما بر این است که به این نتیجه ی خیلی مهمتر از همه هم برسیم که آیه شریفه 29 سوره ی مبارکه ی فتح هم بدان اشاره دارد. می فرماید آنچه در تورات و انجیل راجع به مومنین آمده است که چطور کافران را هم به تعجب وامی دارد همین فرقهای بین نعمتهای بالذات و نعمتهای بالعرض است. مثل این است که فقط یک دایره ای را داشته باشید ولی بعد روی همین دایراه یک کلافی هم دارید از در هر نقطه ای از دایره هم آیا دایره ای دیگر هم دارید یا یحتمل هم چنبره ای دیگر هم دارید و بعد روی خمینه ای هم که از این کلاف حاصل می شود که بعضی یحتمل اشکال کنند که خوب بگو همان چنبره ای یا توروسی دیگر از بعد بالاتر سه و بلکه حتی بیشتر هم هست آنگاه انواع فضاهای توابعی را که روی نقاط خمینه هم کار می کنند و بلکه فضاهای تانسوری متناظر آنها را هم در نظر آورید. خوب حالا شما آن دیفیومورفیسمی را که از آن دایره ی اولیه دارید به خودش را در فضاهای دیفئومورفیسمهای این فضاهای تانسوری بزرگتر به عنوان نگاشتهای از خمینه ای به خمینه ی دیگر هم در نظر بگیرید، یحتمل بعضی اشکال کنند که گره هایی را که در دیفئومورفیسمهای دایره به خودش می توانند رخ دهند را وقتی در آن فضاهای بزرگتر می سنجید یحتمل آیا اصلا یک مسئله ی مبتذلی هم بنظر برسد که در کل فضای مادولایی که همان انواع فضاهای تانسوری دیگر هم واقع می شوند هیچی بنظر نیایند! ولی وقتی همین گره ها را در فضاهای کلافی روی دایره به حساب آورید آنگاه یحتمل هم مسئله ای تعیین کنند شود که حتی کل خمینه را هم بتواند به دو نیم توپولوژیکی و بلکه هندسی هم تبدیل کند و نه فقط یک دره ای پنهان ار هم در آن تعریف نماید!

خوب، حالا مسئله اینجا این هم هست که اینها اصلا به مسئله ی ما هم چه کار دارد که حالا خمینه را به دو نیم تقسیم کرده ایم یا بلکه به سه قسمت توپولوژیکی یا حتی هندسی؟ نکته اینجا این است که باید هم توجه داشت که وقتی شاگرد و دانشجو و طلبه دارد از صفر الی الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف خیلی هم جهشی بسمت اجتهاد تشریف می برند، توجه باید در این جهت جهشی هم باشد که به آن نعمت الهی بالعرض و بلکه بالذات هم رسیدن که حتی در علم و حکمت و حتی ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی از دیگر ادیان هم بخواهیم پیشی بگیریم آنچنان که حتی یک انفجاری از نور هم به همه ی عالم ساتع شود و همه جا را فرا بگیرد و از همه بیشتر هم قلوب مومنین را روشن کند، خیلی هم لازم نیست که سالک الی الله خود حتی اظهار هم بدارد که مرجع تقلیدش کیست و چرا هم او را انتخاب کرده است؟ برای اینکه همانطوری که در همه ی ادیان هم همینطور است اگر دست از پا خطا کند و به شیطنت و بلکه شیطان پرستی هم بیافتد، آنگاه دستش پیش مومنین هم رو می شود و همه و همه ی لااقل مومنین نیز متوجه می شوند که نه تنها او از مومنین هم نیست و بلکه حتی مرجع تقلیدش هم همان شیطان و لا غیر است.

چیزی که باید در انواع ادیان و فرق مختلف هم رعایت کرد همین است که در پیشی گرفتن از یکدیگر دچار چنین خطاهای عظیمی نشویم آنچنان که سالک الی الله به فراموشی هم بیافتد که اسلام آن دین فطری است که جهانی هم هست و نظیر هم ندارد. این بزرگترین شیطنت هم می شود که در رقابتها و سبقت گرفتنهای مردم از یکدیگر حتی در فلسفه و علوم و ریاضی فیزیک و کیهانشناسی و اختر فیزیک هم آنقدر هم سرگرم سبقت گرفتن از یکدیگر شوند همه و همه که یادشان هم برود که آن السابقون السابقون هم چه کسی است و حق را به حقدار هم نرسانند و بلکه اصلا بعد از اینکه مسلمان هم شدند همه و همه دوباره برگردند به همان دین خودشان چرا که آن نعمت اخروی را هم نمی توانند دریابند و بلکه در فکر غرق شدن در نعمتهای دنیوی هم خسر الدنیا و الآخره شوند و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم نتوانند دریابند و از گمراهان و ضاله شوند و بجای تبلیغ اسلام به تبلیغ پوچی و هیچی هم بپردازند آنطور هم که هسته ی اصلی مسئله را فراموش هم کرده و به الکترونهایی که حول آن هم می چرخند و از حالات خلائشان به حالات انرژیهای بالاتر الی بینهایت هم هر چه بیشتر بپردازند. حالا بعضی حتی می فرمایند که همان هسته ی هر کهکشانی هم خودش یک سیاه چاله ی دیگری هم هست که ستارگان و سیارات و منظومه هایشان و بلکه انوئاع اجرام سماوی هم حول این کهکشان همه و همه حول همین سیاه چاله در حال گردشند! یعنی باز دارد تبلیغ هم می کند که هسته بی هسته؛ کدام هسته؟! و پروتون و نوترون که هسته ی اتم را هم تشکیل می دهند که الکترونها و لپتونها هم حول آنها در حرکند همه و همه محکومند به گروه های بازبهنجارش و بلکه نظریه های میدان همدیسی و میدانهای کوانتومی نظیر آنها و .... و بلکه تو اصلا خیلی هم آن مقیاسها و سنجه های مختلفی را که در این یحتمل بازبهنجارشهای هم نهفته اند را کلاً نفهمیده ای و گرفتار یک تکه هایی هم شده ای از یک کل منسجم که آن کل را هم خیلی درست نمی توانی دریابی و ..... و لذا همین هم هست که بالاخره متوجه هم نمی شوی که آیا چقدر از جرم پرتون هم گلوئن است و چقدر هم کوارک است و چقدر هم بوزونها و بلکه فرمیونهای دیگری هم هستند که برایت تصورش خیلی هم آسان نیست چرا که تصویر کلی منسجمی را هم که از این نکه های کوچکتر آیا اگر هم وجود داشته باشند که بطور پیوسته به هم وصل شده و بلکه به الفهای بینهایتهای آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه ی هم برسند را هم بطور یک پارچه و خیلی مشتقپذیر پیوسته هم که اگر نباشند و حتی بطور گسسته هم خیلی نمی توانی متصور شوی و .... و لذا بالاخره نظریه های گره های (کو)همولوژی خووانوف و پنج برینها و امثالهم را هم خیلی درک نمی کنی و بلکه ربط آن را هم توپولوژیکی بلکه هندسی و حتی از لحاظ نظریه های گیج پیمانه ای هم درست نمی سنجی و گره هم توی کار همه می اندزی و همه چیز را یک کلاف سر در گمی می کنی که همه ی خلد آشیانها و جنت مکانها را هم در آنها گرفتار کرده ای و نعمتهای اخروی را هم منع و ابستراکسیونهایش را هر چه بیشتر هم حساب کنی و بالذات و بالعرض بجویی در همین جاها گیر کرده ای و حتی به برفهای کوه کیلیمانجارو هم آیا هیچ وقت سعی کنی صعود کنی و برسی و .... البته بعضی هم اینجا اشکال می کنند که همه ی اینها را اگر بتوانی جمع هم کنی که جبرهای هکه را کاربردی کنی به برنامه ی لنگلندز از دیدگاه هندسی و حتی هم از دیدگاه دیگر تحلیلی آنالیتیک و بتوانی هم اینها را با هم مقایسه کرده و بنوعی تساوی آنها را هم نشان دهی همانطوری هم که از دیدگاه ابرتقارنی و ریسمانی و بلکه هندسه ی ناجابجایی هم راه های دیگر آن است، آنگاه یحتمل بالاخره بتوانی لااقل خودت را قانع هم کنی که حالا خوب یک سیاه چاله ای هم در مرکز کهکشانهایی داریم ولی دیگر معنایش این هم نیست که هسته ی اتم و بلکه پرتون هم همه اش خالی بندی است و مثل الکترون و دیگر لپتونها هم همه و همه در عالم سرگردانهای ابدی اند و نعمت اخروی بالذات هم یافتنی نیست و .... عرض این بنده ی حقیر این است که گوشه ی چادر حضرت زهرا سلام الله علیها را یادت نرود و ول نکنی یک وقت که کار تمام است! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

https://arxiv.org/list/hep-lat/new

https://arxiv.org/abs/2112.09409

https://arxiv.org/abs/2112.09209

https://arxiv.org/abs/2112.09139

https://arxiv.org/abs/2112.09599

https://arxiv.org/abs/2112.09295

وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ ﴿یس: 78﴾

 

یک نکته ای که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی خیلی مهم هم هست که یحتمل بعضی ایراد هم کنند که خوب این را حتی در ریاضی فیزیک و کیهانشناسی و اخترفیزیک هم می توانید مشاهده بفرمایید این است که کتاب این نوع از مباحث بهتر از فیلمشان است! و مظهر چنین کتبی هم همانا کتب آسمانی است که نظیر ندارند. و لذا بعضی یحتمل اینجا اشکال هم می کنند که چرا اینقدر از این کارخانه ی هواپیما و فضاپیما سازی کذایی ات می گویی و حال آنکه حتی خودت به اندازه ی یک پیچ و مهره ی این کارخانه را هم نمی دانی چطور سر هم کنی؟! و انگهی حالا تو که اصلا هیچی ولی این همه هم کارخانه های هواپیما و فضاپیما سازی و بلکه حتی کشتی و ماشین سازی هم در جهان کم داریم که حالا تو هم می خواهی یکی دیگر هم بدان اضافه کنی؟ از کجا که اصلا نفت و سوختهای فسیلی مشابه اش هم همین روزها تمام نشوند و آنگاه تازه همان کارخانه ای را هم که در آینده ای نه چندان خیلی هم نزدیک و بلکه هم یحتمل حتی در دوردستها هم نتوانی بسازی، آنگاه دیگر چه فایده ای هم خواهد داشت که حتی سوخت هم برای موتورهای آنها دیگر نخواهی توانست که داشته باشی و کارخانه ای را هم که هیچ وقت شروع نکرده ای را دیگر هم بدردت نخواهد خورد که حتی گوشه ی اتاقت بنشینی و بدان هر چه دلت خواست هم فکر کنی؟

البته همین اشکال را راجع به سوختهای هسته ای هم می کنند که می خواهیم چه کنیم؟ به چه درد ما می خورد که خودمان این همه هم سوخت نفتی داریم؟ حالا همینها را یعنی همین نفت را ببینیم می خواهیم چه کنیم تا بعد هم ببینیم چه می شود؟

لا اله الا الله؛ و صد البته هم بعضی ادعایشان همه ی دنیا را هم برداشته است که مثلاً خواهشمند است آن خدای اصل کاری و نه خدایان دیگر هم سعی کنند اگر ممکن هم هست بی زحمت بپا خیزند! کانه خدا منتظر دستور ایشان هم بوده است که ایشان دستور بفرمایند و هیچ کس هم نه و همان خدای اصل کاری هم بپا خیزد. و چرا که لابد خیال هم کرده است که خدای اصل کاری را خودش یک جایی قائم هم کرده است و هیچ کس هم دیگر به او دسترسی ندارد و لذا حتی خدایان و بلکه شیاطین و شیطان بزرگ و هر چه شیطان پرست هم که هست تهدید می کند که خودت که هیچی نیستی و بلکه برو آن بزرگترت را بگو بیاید ببینیم او چه غلطی می خواهد بکند؟ به او بفرمایید که حالا یک تکبیر هم بگو و بگو هم الله اکبر! و بلکه استکبار هم نجو! بگو لا اله الا الله! بگو اللهم صل علی محمد و آل محمد و حتماً بعد از این هم که اشهد ان محمد رسول الله را هم گفتی. و حالا نمی گویی هم دیگر کفر نگو! دیگر خدا را حاضر غایب نکن که مثلاً خدا هم کجا است و چرا فرض بفرمایید سر کلاس نیامده است که وقتی اسمش را می آوریم قیام هم کند! می فهمی داری چه می گویی؟

آن روی دیگر ادعا این است که آیا وقتی ما مردیم و استخوان پوسیده ای هم شدیم آنگاه آیا دوباره هم روز قیامت زنده خواهیم شد و به این دنیا باز خواهیم گشت؟ این استخوانهای مرده چطور می خواهند دوباره زنده شوند؟ می فرماید بگو هم اویی که اول بار کسی را زنده کرد دوباره هم می تواند او را زنده کند و او نسبت به هر مخلوقی دانا است. این است که کشتی ای را که خدا هدایت می کند را باید سوارش شد و پیچ و مهره اش را هم آنجایی که لازم دارد باید درست کرد و بدان افزود یا گره ای از آن را هم اگر لازم است از آن باز کرد چرا که هر کارخانه ای هم چنین سفینه ای و کشتی ای را نمی تواند هم بسازد هر چقدر هم لافش را بزند! یک پشه هم نمی تواند بسازد و چه رسد به سفینه ای که یک سرش به آسمان وصل است و از یک طرف هم بر آب نشسته است و از یک طرف هم خشکی احاطه اش کرده است. کلی کار دارد که اصلا کسی حتی بتواند گوشه ی اتاقش هم بنشیند و به مسائل کوهمولوژی خودش پرداخته که چطور هم یحتمل همینها می توانند متناظر کوهمولوژی هیگارد فلوئر یا فلوئر زایبرگ ویتن هم شوند یا حتی نشوند و بلکه منجر به کوهمولوژیهای قاطیغوریایی شده ای شوند که از جمله هم مربوط شوند به فرض بفرمایید کارهای پیتر شولتز یا قاطیغوریاهای فوکایا و ...؟ خوب، حالا اینجا کتابی و مقاله ای و بلکه مراجعی هم که ما را بتوانند راهنمایی کنند نیز کجا است؟

نکته ی مهم دوباره در حکمت الهی و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اینجا هم هست که سالک الی الله و حتی شاگرد و دانشجو و طلبه ای که مایل هم هست از صفر الی الفهای بینهایتهای آیات اللهی اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد، چیزی از اینکه به آخر الزمان و پایان جهان حتی از منظر اخترفیزیک هم برسد کسب نمی کند اگر منظورش فقط این هم هست که با این کارش فقط هم با اسلام وارد عناد شود چرا که خیلی هم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی هم رسیده است ولی در نیمه ی راه به سمت الفهای بینهایت آیات اللهی حکمت الهی هم دارد همینطوری در جا می زند و خودش را هم گذاشته است سر کار و نه دیگران را چرا که نمی داند هم چطور می شود وارد جهاد فی سبیل الله هم شد و .... یک فرقی هست بین سفسطه و سر کلاس استادی نشستن که به کارش وارد هم هست و می تواند به سوالات شما هم جواب بدهد که مثلاً بابا بالاخره جرم همین پروتون خودمان هم چقدر از هر کدام از اجزاء تشکیل دهنده ی آن هم هست همانطوری هم که اصلا اجزاء تشکیل دهنده ی آن هم کدام است و ...؟! این یک مسئله است ولی این هم که استادی بداند و بتواند بگوید که من نمی دانم و آنگاه هم درست سعی کند در جهت یافتن جواب هم تلاش و سعی و کوشش هم کند نیز خودش مسئله مهم دیگری هم هست بجای اینکه صورت مسئله را نیز اصلا بخواهد پاک هم کند و .... اگر مسئله خیلی هم ساده بود آنگاه این همه هم به پدیدارشناسیهای عدیده ای احتیاج نمی بود که حالا روح قضایا هم کدام است و بلکه پدیدارشناسی ماورای مدل استاندارد ذرات فیزیک حتی با ابرتقارن اقل کمی هم کدام است و حتی اینکه قتل الخراصون و از جمله هم بردارهای کیلنگ متناظر گروه ها و جبرهای لی و آیا همراه ثابت کیهانشناسی و لحاظات ماده و انرژی تاریک هم کدامند و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقرة: 286﴾

 

بنده ی حقیر یک عبارتی را در کتب فقهی یافتم که برمی گردد به طلوع و غروب خورشید و وقتهای نمازهای صبح و مغرب که همانا اصطلاح حمره مشرقیه هم هست؛ و آنگاه اتفاقاً دیدم که یکی از اساتید فقه که بنده ی یحتمل بهتر هم هست اسم ایشان را نیاورم چرا که ایشان فرموده اند که راضی نیستم اسم مرا جایی ذکر کنی فرمودند که یحتمل گاهی هم متوجه شوی که اختلافاتی هست بین بعضی فقها که این وقتهای شرعی دقیقاً کی هم هستند. و اتفاقاً یکی از اساتید فیزیک این بنده ی حقیر هم که خیلی هم در امور فقهی استاد هستند نیز به بنده ی حقیر همان را گفتند که همان استاد فقه خودمان نیز فرمودند ولی بنده ی حقیر هم نمی توانم از ذکر مرجع ایشان اقل کم خودداری کنم:

 

http://ijtihadnet.ir/

نقدی-بر-تعیین-وقت-نماز-صبح-از-سوی-مؤسس

 

سر لینک فوق در این است که باید لغات فارسی را به لغات انگلیسی آدرس هم لینک بفرمایید! حالا بعضی هم خیلی زرنگترند و اتفاقاً آدرس را کوتاه کرده و آنرا لینک می فرمایند!

به هر حال عرض بنده ی حقیر اینجا این است که این مسئله ی اوقات شرعی یحتمل می تواند برای نماز شب خوانهای حرفه ای هم مشکل سختی شود چرا که نقطه ی امساک را یحتمل هم بر حسب محاسبات خود بعد از 11 رکعت کامل نماز شب قرار داده و به اقامه ی نماز نافله ی صبح هم پرداخته و آنگاه بالاخره هم نماز فریضه ی صبح را بجا آورند. نکته اینجا این است که اگر فقط وقت برای یک رکعت یا سه رکعت و یحتمل هم کمتر از 11 رکعت نماز شب را داشته باشند بنا به اینکه آیا چقدر هم به اذان صبح مانده است می توانند به نماز شب خود بپردازند. ولی نکته ای که هست این هم هست که اگر یازده رکعت را هم اقامه کرده و بلکه حتی قبل از آن هم به نمازهای قضا و مستحبی دیگر هم پرداخته است ولی با این همه هنوز هم وقت امساک و نماز صبح هم نرسیده است، حتی اگر هنوز یک رکعت نماز وتر را هم سریع بتواند اقامه کند بنا بر قول معروف باز هم می تواند بعد از نماز فریضه ی صبح هم که شده بقیه ی نماز شب خود را به عمل هم بیاورد. و صحیح هم هست. ولی اگر حتی نماز صبح را هم به جماعت و در مسجد اقامه کند و خیلی هم مواظب باشد که حتی اگر فرادی و در غیر مسجد هم اقامه می کند، باز هم گیر شیاطین و بلکه شیطان پرستان هم نیافتد؛ اینجا بعضی از مراجع تقلید هم یحتمل می فرمایند که نماز مستحبی و از جمله نماز وتر را هم می توانند در حینی که دارند به مسجد هم حتی در حرکت هم هستند بجا آورند. این را بهتر است از مرجع تقلید خود بپرسید که آیا شامل نماز شب و از جمله هم نماز وتر نماز شب هم می شود یا خیر؟!

البته اینجا این مسئله ی دیگر هم هست که اگر شاگرد و دانشجو و طلبه هم سعی دارد که از صفر به الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رسیده در حینی که هنوز امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خود ظهور نکرده و جای طلوع و غروب خورشید هم چون در ظهور ایشان خورشید از مغرب هم طلوع خواهد کرد و لذا در مشرق هم فرو خواهد رفت؛ این یک مسئله است و وقتی حضرتش ظهور خواهند کرد، یحتمل همه ی مراجع تقلیدی که هنوز به امام زمان عجل الله فرجه الشریف ایمان نیاورده اند با اینکه خورشید هم از مغرب طلوع خواهد کرد و لذا هنوز هم مقلدان خود را تشویق هم بفرمایند به اقامه ی نمازشان که بر خلاف ظواهر امور و قضایا هنوز اذان صبح را بر حسب قدیم و قبل از انقلاب آن حضرت که باعث تبدیل اذان صبح به اذان مغرب هم شده است و اذان مغرب هم تبدیل به اذان صبح شده است چرا که طلوع و غروب هم جایشان فرقها کرده اند. البته این غیر از این مسئله هم هست که ساعات شرعی را باید جلو و عقب هم کرد چرا که ساعات را هنگام تغییرات فصلی هم یک ساعت جلو و عقب می کشیم و یحتمل بعضی هم همیشه ساعت را برای تعیین و تشخیص وقت اذان شرعی خودشان تنظیم هم می فرمایند و جلو و عقبشان هم نمی کنند و .... بنده ی حقیر مطمئنم که مسئله ی ظهور آن حضرت و تغییر طلوع و غروب خورشید بسیاری تبعات دیگری را دارد از لحاظات علمی و اجتماعی و فقهی و حتی حکمت الهی که ما سعی هم داریم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بدانها بپردازیم که از لحاظ الفهای بینهایت آیات اللهی این انقلاب هم ما فقط به خیلی مسائل ظاهری آن که حتی از لحاظ باطنی هم هیچ عمقی ندارند بسنده کرده ایم و... اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطانا

 

بعضی یحتمل اینجا اشکال هم می کنند که اگر از لحاظ کوهمولوژیکی خمینه های کهلری پدیده ای مشابه هم روی برفهای کلیمانجارو یا مینیاپولیس مینسوتا یا کربلای معلا، آنگاه می توان از طریق پدیدار شناسی روح و فیزیک انرژی بالا طیف ماورای بنفش یا حتی فیزیک انرژیهای پایین در طیف مادون قرمز هم اثبات هم کرد که همه ی این پدیده ها را هم می توان در فیلم واحدی گنجاند و با هم نیز پدیدار شناسی هم کرد هر چقدر هم که آیا گردن مشاهده گر است که دارد درد می کند یا زانوی او کاری نداریم؟!

ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطانا

 

این مقالات پدیدارشناسی را هم از منظریه ی کیهانشناسی یحتمل سعی بفرمایید بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2112.08377

https://arxiv.org/abs/2112.08374

لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقرة: 286﴾

 

البته بنده ی حقیر همینطوری که داشتم احادیث نظر قبل را هم می خوانددم و آیات قرآن را هم که در آنها آمده است را برای خودم در می آوردم و  احادیث را هم کپی پیست می کردم جالب است برای این حقیر که چیزی یک مرتبه پاک نشد و لذا بنده خیالم هم راحت بود که پاک بی پاک هر چند که معروف است که می فرمایند پاک یادت نره! ولی همینجاها هم بودم که داشتم از فیلمی که قرار بوده است که ساخته شود و یحتمل هم نشده است می گفتم که یک مرتبه پاک شد؛ یعنی باز هم پاک یادت نره!

منظور به این است که فرض هم بفرمایید که حالا کارخانه ی شما در گوشه ی اتاق خود در کارخانه ی معظم هواپیما و فضاپیما سازی در روی برفهای کلیمانجارو هم قرار دارد و خبرنگاری هم دارد از آن فیلمبرداری می کند! خوب، حالا اینجا مسئله این است که آیا شما مایل هم هستید که اگر تا آنجا کوه پیمایی هم کرده اید و زانویتان هم درد گرفته است باز هم به کوهمولوژیهای مربوط به خمینه های کهلری هم بپردازید؟ یا ترجیح هم می دهید که یک استاد فیزیوتراپی هم از آمریکا وارد کنید و سعی کنید او برایتان زانویتان را خیلی هم فیزیوتراپی بفرمایند! البته بعضی اینجا یحتمل اشکال هم می فرمایند که خیلی هم بهتر است که اول بروید نزد یک فیزیسینی که خیلی هم در کار خود ماهر است و بلکه او شما را هم به یک فیزیوتراپیست معرفی بفرماید یا خیر؟! بعضی اینجا یحتمل اشکال هم می کنند که یحتمل شما فیزیسین و. فیزیوتراپیست را هم با فیزیکدان و بلکه تراپیست و روانشناس خود اشتباه هم گرفته اید چرا که کوهمولوژی خمینه های کهلری هم خیلی ربطی ندارد به اینکه چطور هم زانوی شما درد می کند و احتیاج هم به پزشک و متخصص ارتوپدی و استخوان و فیزیوتراپیست هم دارید! حالا زانو هم نباشد و بلکه مچ پا یا دست یا حتی کفت هم باشد که درد گرفته است کاری نداریم! ولی مسئله این است که بهتر هم هست که زودتر به پزشک مراجعه شود هر چند که روی برفهای کلیمانجارو هم واقع است بیمار و هر چند هم خدای ناکرده او در معرض قانقاریا و قطع پا هم هست و ... 

ولی مسئله اینجا این است که در توپولوژی و بلکه کوهمولوژی مسئله هم ناورداهایی هستند که فرقی نمی کند فیزیسیست یا فیزیسین یا فیزیوتراپیست یا حتی تراپیست هم آیا در روی برفهای کیلیمانجارو است یا کحا است؟ مسئله این است که سلامت خود مشاهده کننده ی ستاره ها هم وقتی دارد نکته ای پدیدارشناسانه را بررسی هم می کند را در نظر بگیرد که آیا تا چه حد هم او را از این پدیده ی بخصوص و بلکه از خودش هم بیگانه هم کرده است. این نکته را هم باید در نظر داشت که یک وقت هست که فرض بفرمایید که جامعه مبتلا به فرعونیت انا ربکم الاعلی ای و شاهنشاه آریامهری است و لذا ابلیس و شیاطین و بلکه شیطان بزرگ هم می فرمایند که از میوه ی علم هم تا می توانی اتفاقاً بخور تا جاودانه هم شوی؛ ولی یک وقت دیگر هم هست که در برزخ انقلابی بسوی انقلاب امام زمان عجل الله فرجه الشرریف و بلکه شاگردی و دانشجویی و طلبگی از صفر الی الفهای بینهایت آیات اللهی اجتهاد و حضرات آیات عظام و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و در نهایت هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز تشریف دارید و شیاطین و شیطان بزرگ و ابلیس باز هم می گویند از میوه ی علم هم بخور تا جاودانه هم شوی؛ آیا مسئله همان همان است هر چند که ابلیس و شیطان هم همه جا یکی است؟ بالاخره علمی هم داریم که شیطانی است و نه اسلامی سوای علم و حکمت الهی یا خیر؟! یا اینکه باید هم فلسفه ی علم را از فلسفه ی اخلاق جدا کرد آنطور که در ریاضی فیزیک هم چنین است سوای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که علم، علم است دیگر هر چند که بنده ی حقیر یحتمل متوجه آن نباشم و آنرا تبدیلش کرده باشم به شبه علم همانطوری که بنده ی حقیر هم یحتمل نفهمم که شیطان و ابلیس هم همان شیطان و ابلیس است در همه جا و همه وقت و برای همه کس از افراد آدم و بنی آدم فرقی ندارد که مسئله هم چیست؟! حالا می خواهد شما می خواهید تکه هایی از یک کل منسجم را به هم وصل کنید یا متوجه پایان جهان از منظر اخترفیزیک هم باشد یا بدنبال افقهای چاله هرز و سیاه چاله ای هم هستید که یکی متناظر دیگری در سیاه چاله ای بزرگتر هم نهفته اند و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقرة: 286﴾

 

وَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ کَانَ أَحَدٌ فِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِعْلَهُ وَ جُلُوسَهُ مَجْلِسَ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ قَالَ نَعَمْ کَانَ الَّذِی أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ خَالِدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ الْعَاصِ وَ کَانَ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ وَ مِنَ الْأَنْصَارِ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنُ التَّیِّهَانِ وَ سَهْلٌ وَ عُثْمَانُ ابْنَا حُنَیْفٍ وَ خُزَیْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ وَ أَبُو أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ تَشَاوَرُوا بَیْنَهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ اللَّهِ لَنَأْتِیَنَّهُ وَ لَنُنْزِلَنَّهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ آخَرُونَ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ إِذاً أَعَنْتُمْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ[1] فَانْطَلِقُوا بِنَا إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع لِنَسْتَشِیرَهُ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَهُ فَانْطَلَقَ الْقَوْمُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَجْمَعِهِمْ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ تَرَکْتَ حَقّاً أَنْتَ أَحَقُّ بِهِ وَ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِکَ لِأَنَّا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَمِیلُ مَعَ الْحَقِّ کَیْفَ مَا مَالَ وَ لَقَدْ هَمَمْنَا أَنْ نَصِیرَ إِلَیْهِ فَنُنْزِلَهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَجِئنَاکَ لِنَسْتَشِیرَکَ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَکَ فَمَا تَأْمُرُنَا؟

فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَمَا کُنْتُمْ لَهُمْ إِلَّا حَرْباً وَ لَکِنَّکُمْ کَالْمِلْحِ فِی الزَّادِ وَ کَالْکُحْلِ فِی الْعَیْنِ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَأَتَیْتُمُونِی شَاهِرِینَ بِأَسْیَافِکُمْ مُسْتَعِدِّینَ لِلْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ وَ إِذاً لَأَتَوْنِی فَقَالُوا لِی بَایِعْ وَ إِلَّا قَتَلْنَاکَ فَلَا بُدَّ لِی مِنْ أَنْ أَدْفَعَ الْقَوْمَ عَنْ نَفْسِی وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوْعَزَ إِلَیَّ قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ قَالَ لِی یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِکَ مِنْ بَعْدِی وَ تَنْقُضُ فِیکَ عَهْدِی وَ إِنَّکَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ إِنَّ الْأُمَّةَ مِنْ بَعْدِی کَهَارُونَ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ السَّامِرِیِّ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَعْهَدُ إِلَیَّ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَقَالَ إِذَا وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَبَادِرْ إِلَیْهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً کُفَّ یَدَکَ وَ احْقِنْ دَمَکَ حَتَّى تَلْحَقَ بِی مَظْلُوماً فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ ص اشْتَغَلْتُ بِغُسْلِهِ وَ تَکْفِینِهِ وَ الْفَرَاغِ مِنْ شَأْنِهِ ثُمَّ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی یَمِیناً أَنْ لَا أَرْتَدِیَ بِرِدَاءٍ إِلَّا لِلصَّلَاةِ حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ فَفَعَلْتُ ثُمَّ أَخَذْتُ بِیَدِ فَاطِمَةَ وَ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَدُرْتُ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَهْلِ السَّابِقَةِ فَنَاشَدْتُهُمْ حَقِّی وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى نُصْرَتِی فَمَا أَجَابَنِی مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ- سَلْمَانُ وَ عَمَّارٌ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ لَقَدْ رَاوَدْتُ فِی ذَلِکَ بَقِیَّةَ أَهْلِ بَیْتِی فَأَبَوْا عَلَیَّ إِلَّا السُّکُوتَ لِمَا عَلِمُوا مِنْ وغارة[2] [وَغْرَةِ] صُدُورِ الْقَوْمِ وَ بُغْضِهِمْ لِلَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لِأَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ فَانْطَلِقُوا بِأَجْمَعِکُمْ إِلَى الرَّجُلِ فَعَرِّفُوهُ مَا سَمِعْتُمْ مِنْ قَوْلِ نَبِیِّکُمْ لِیَکُونَ ذَلِکَ أَوْکَدَ لِلْحُجَّةِ وَ أَبْلَغَ لِلْعُذْرِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا وَرَدُوا عَلَیْهِ فَسَارَ الْقَوْمُ حَتَّى أَحْدَقُوا بِمِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ قَالَ الْمُهَاجِرُونَ‌

...

الْحَبَشِیَّةَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ‌ وَ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ تَقَدَّمَ لَأُرِیکَ أَیُّنَا أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ انْصَرِفُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَوَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ إِلَّا کَمَا دَخَلَ أَخَوَایَ مُوسَى وَ هَارُونُ إِذْ قَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ‌ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ‌[1] وَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُهُ إِلَّا لِزِیَارَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ لِقَضِیَّةٍ أَقْضِیهَا فَإِنَّهُ لَا یَجُوزُ بِحُجَّةٍ أَقَامَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یُتْرَکَ النَّاسُ فِی حَیْرَةٍ.

وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ احْتَزَمَ بِإِزَارِهِ وَ جَعَلَ یَطُوفُ بِالْمَدِینَةِ وَ یُنَادِی أَلَا إِنَّ أَبَا بَکْرٍ قَدْ بُویِعَ لَهُ فَهَلُمُّوا إِلَى الْبَیْعَةِ فَیَنْثَالُ‌[2] النَّاسُ یُبَایِعُونَ فَعَرَفَ أَنَّ جَمَاعَةً فِی بُیُوتٍ مُسْتَتِرُونَ فَکَانَ یَقْصِدُهُمْ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ وَ یَکْبِسُهُمْ وَ یُحْضِرُهُمُ الْمَسْجِدَ فَیُبَایِعُونَ حَتَّى إِذَا مَضَتْ أَیَّامٌ أَقْبَلَ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ إِلَى مَنْزِلِ عَلِیٍّ ع فَطَالَبَهُ بِالْخُرُوجِ فَأَبَى- فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ وَ نَارٍ وَ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَیَخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَى مَا فِیهِ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ وُلْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ آثَارَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِیهِ وَ أَنْکَرَ النَّاسُ ذَلِکَ مِنْ قَوْلِهِ فَلَمَّا عَرَفَ إِنْکَارَهُمْ قَالَ مَا بَالُکُمْ أَ تَرَوْنِی فَعَلْتُ ذَلِکَ؟ إِنَّمَا أَرَدْتُ التَّهْوِیلَ فَرَاسَلَهُمْ عَلِیٌّ أَنْ لَیْسَ إِلَى خُرُوجِی حِیلَةٌ لِأَنِّی فِی جَمْعِ کِتَابِ اللَّهِ الَّذِی قَدْ نَبَذْتُمُوهُ وَ أَلْهَتْکُمُ الدُّنْیَا عَنْهُ وَ قَدْ حَلَفْتُ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنْ بَیْتِی وَ لَا أَدَعَ رِدَائِی عَلَى عَاتِقِی حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ قَالَ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَیْهِمْ فَوَقَفَتْ خَلَفَ الْبَابِ ثُمَّ قَالَتْ لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص جَنَازَةً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً کَأَنَّکُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِیَقْطَعَ مِنْکُمْ بِذَلِکَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَکِنَّکُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ وَ اللَّهُ حَسِیبٌ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

 

https://lib.eshia.ir/10412/1/80

 

 

... سپس حضرت امیر علیه السّلام روى به یارانش نموده و فرمود : به خانه هایتان باز گردید ، خدا رحمتتان کند ، که بخدا سوگند هرگز به این مسجد داخل نشدم مگر به همان شیوه که دو برادر من موسى و هارون داخل آن شهر شدند در حالى که اصحاب آن دو بزرگوار گفتند :

« تو با خدایت بروید و بجنگید و ما همین جا نشسته منتظریم - مائده : 24 » . سپس فرمود :
بخدا سوگند به مسجد جز براى نماز ، یا زیارت پیامبر صلَّى الله علیه و آله ، یا حلّ مسائل قضائى ، داخل نخواهم شد ، زیرا بر حجّتى که رسول خدا صلَّى الله علیه و آله آن را بپاى داشته جایز نیست که مردم را در حیرت وانهد .
و از عبد الله بن عبد الرّحمن نقل شده که گفت : سپس عمر [ پس از ماجراى سقیفه ] با عزمى عزم در تمام کوچه و محلَّات مدینه به راه افتاده و ندا مىکرد : اهالى مدینه ! آگاه باشید که با أبو بکر بیعت شده ، پس هر چه زودتر براى بیعت با او بسویش آئید ! . پس مردم از هر سوى آمده و بیعت نمودند ، در این وقت عمر تمام افرادى که در خانه هاشان مخفى شده بودند را به مسجد احضار نموده و وادار به بیعت مىکرد ، تا اینکه چند روزى از این جریان گذشت با گروه زیادى به درب منزل علىّ علیه السّلام رفته و او را اجبار به خروج از منزل نمود ، ولى آن حضرت خوددارى فرمود . در این وقت عمر هیزم و آتش طلبیده و گفت :
قسم به آنکه جان عمر در دست اوست یا خارج مىشود یا خانه را با هر چه در آنست به آتش کشم ! . یکى از حاضرین به او گفت : در آن خانه دخت گرامى پیامبر حضرت فاطمه و فرزندان پیامبر حسن و حسین و آثار رسول خدا صلَّى الله علیه و آله مىباشد ! و بیشتر مردم این کار را ناپسند و مکروه داشتند .

عمر چون انکار مردم را نسبت بکار خود دریافت ، گفت : شما را چه شده ، منظور من ترساندن بوده نه عمل کردن به آن . و علىّ بن ابى طالب فردى را نزد ایشان فرستاد که من سوگند خورده و عهد نموده‌ام تا اتمام جمعآورى قرآن عبا بر دوش نینداخته و از خانه بیرون نیایم ، همان قرآنى که شما آن را ترک نموده و فریب دنیا و بازیهایش را خوردید .
سپس حضرت فاطمه علیها السّلام به پشت درب آمده و فرمود : در تمام عمر خود هیچ قومى را نمىشناسم که بىوفاتر و بىعاطفه تر از شماها باشند ، جنازهء رسول خدا را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود و بدست آوردن خلافت شدید ، نه مشورتى با ما نمودید و نه کمترین حقّى براى ما قائل شدید ، گویا شما هیچ اطَّلاعى از فرمایش پیامبر در روز غدیر خم نداشتید ، بخدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جاى هر طمع و امیدى براى شما باقى نگذاشت ، ولى شما آن را رعایت نکرده و هر رابطه اى را با پیامبرتان قطع نمودید ، البتّه خداوند متعال میان ما و شما حاکم خواهد فرمود .

 

https://lib.eshia.ir/86012/1/185

 

گاهی اوقات واقعاً هم سماجت و جسارت خیلی چیز خوبی است که اگر همه چیز هم یک مرتبه پاک شدند، دوباره و سه باره و ... هم آنرا بنویسید حتی اگر در بنگاه انتشارات فرانکلین هم یحتمل دارید می نویسید!

عرض بنده ی حقیر این بود که از آنجایی که حافظین و قاریان قرآن کریم هم در امامزاده ی ما حاضر شده بودند امروز خوب است اشعاری را که کتاب حافظ شیرین سخن آنها را به حافظ منصوب می داند و در حافظ تصحیح علامه قزوینی بنده ی حقیر هم نیست اینجا بیاوریم:

1.

مقدری که ز آثار صنع کرد اظهار
سپهر و مهر و مه و سال و ماه و لیل و نهار

مدار سیر کواکب به امر کن فیکون
قرار داد بر این طاق گنبد دوار

ز هفت کوکب سیّاره و دوازده برج
کنند سیر مخالف ثوابت و سیّار

به هر حصار ز گردون که آسمان خوانیش
معیّن است به سیّاره کوتوال حصار

نه آسمان ز ملائک به امر حق مشغول
به سجده درگه تسبیح و ذکر و استغفار

چهار عنصر از او مختلف پدید آمد
مدار آتش و آب و هوا و خاک و حجار

قرار داد به بالای خاک و آتش و باد
گرفته کوه و زمین در میان آب قرار

به دوستی نبّی و ولی اساس نهاد
جهان و هرچه در او هست خالق جبّار

اگر نه ذات نبّی و ولی بُدی مقصود
جهان بکَتم عدم خُفته بُد چو اوّل بار

نوشته بر در فردوس کاتبانِ قضا
نبی رسول و ولی عهد حیدر کرّار

امام جنّی و انسی علی بود که علی
ز کلّ خلق فزونست از صِغار و کِبار

ز نام اوست مُعلّق سَما و کُرسی و عرش
ز ذات اوست مُطَبّق زمین بدین هنجار

علی امام و علی ایمن و علی ایمان
علی امین و علی سرور و علی سردار

علی علیم و علی عالم و علی اعلم
علی حکیم و علی حاکم و علی مختار

علی نصیر و علی ناصر و علی منصور
علی مظّفر و غالب علی سپهسالار

علی عزیز و علی عزّت و علی افضل
علی لطیف و علی انور و علی انوار

علی است فتح فتوح و علی است راحت و روح
علی است بحر سَخا و علی است کوه وقار

علی سلیم و علی سالم وعلی مُسلم
علی قسیم قصور و علی است قاسم نار

علی صفیّ وعلی صافی و علی صوفی
علی وفیّ و علی صفدر و علی کرّار

علی نعیم و علی نعمت و علی منعم
علی بود اسدالله قاتل الکُفّار

علی ز بعد محمّد ز هر که هست بِهَست
اگرتو مومن پاکی بکن براین اقرار

بحقّ نور محمّد به آدم و به خلیل
بحقّ شیث و شعیب وبه هود کم آزار

بحقّ یوسف و یعقوب و یحیی و لقمان
بحقّ نوح نجیّ در میان دریا بار

بحقّ عزّت تورات و حرمت انجیل
بحقّ جمع زبور و بحقّ روز شمار

بحقّ دانش اسحاق و شوق اسماعیل
که در رضای خُدا کرد جان خویش نثار

بحقّ یوشع و الیاس و لوط و ذوالقرنین
بحقّ نغمهء داوود و صوت خوش هنجار

بحقّ مُهرِ سلیمان به زهد ابراهیم
بحقّ موسی و عیسیّ و یونس غمخوار

بحقّ قوّت جبریل و صور اسرافیل
بحقّ قابض ارواح در یَمین و یَسار

بحقّ حامل عرش و بقُرب میکائیل
بحقّ چهار کتاب ستودهء غفّار

بحقّ جمله قرآن به صُحف ابراهیم
بحقّ جمله مردان واقفِ اسرار

بحقّ سوز فقیران بی گنه در بند
بحقّ زاری رنجور بی کس بیمار

بحقّ چهرهء زرد فقیر سرگردان
بخقّ درد اسیران دور از آل و تبار

بحقّ ضرب جوانان برای دین با کفر
بحقّ زاری پیران خوار و زار و نزار

بحقّ دین محمد به خون پاک حسین
بحقّ مردم نیک از مهاجر و انصار

که نیست دین هُدی را بقول پاک رسول
امام غیر علی بعد احمد مختار

ز بَعد او حسن است و حسین و عترت او
مجوی جهل بر این کار مومن دیندار

بجهل غافل و مستغرقی بغفله همی
ز رنگ می نشناسی سفیدی از زنگار

به جهد و سعی من خسته دل چه سود ترا
مگر ز خواب جهالت همی شوی بیدار

به جهل بنده ز پیش آنچنان همی بودم
که کس مباد چنان کآمدم در اوّل بار

سپاس و منّت و عزّت خدایرا که نمود
ره نجات و شدم از حیات برخوردار

به سال هفتصد و هفتاد بُد که در شیراز
تمام گشت به یک روز جمع این اشعار

به دشمنان منشین حافظا تولّا کن
نجات خویش طلب کن بجان ز هشت و چهار

حرام زاده و بد فعل و شوم بی بنیاد
به مدح شاه جهان کی ؟ کجا کند اقرار؟

متابعت به منافق چه میکنی؟ بگذر
زیاد گفتن نامش هزار استغفار

 

2. 

ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش

 

 پـیـوسـتـه در حـمـایـت لطـف اله باش

 

چون احمدم شـفـیع بود روز رسـتخیز

 

 گو این تن بـلاکش مـن پـرگنـاه بـاش

 

آن را که دوستی علی نیست کافر است

 

 گـو زاهـد زمانـه و گو شـیخ راه بـاش

 

امـروز زنـده ام بـه ولای تـو یا عـلی

 

 فـردا به روح پـاک امامان گـواه بـاش
 

قبر امام هشـتم و سـلطان دیـن رضـا

 

 از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش

 

دستت نمی رسد که بچینی گلی زشاخ

 

بـاری به پـای گلبن ایشـان گیاه بـاش

 

مرد خـدا شـنـاس که تـقـوی طلب کند

 

 خواهی سپید جامه و خواهی سیاه باش

 

حـافظ طریـق بـنـدگی شـاه پـیـشـه کن

وانگاه در طریق چـو مـردان راه بـاش

 

3.

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف

طرف کرم ز کس نبست این دل پر امید من

گر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرف

از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد

وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف

ابروی دوست کی شود دستکش خیال من

کس نزده‌ست از این کمان تیر مراد بر هدف

چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل

یاد پدر نمی‌کنند این پسران ناخلف

من به خیال زاهدی گوشه‌نشین و طرفه آنک

مغبچه‌ای ز هر طرف می‌زندم به چنگ و دف

بی خبرند زاهدان نقش بخوان ولاتقل

مست ریاست محتسب باده بده ولاتخف

صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خورد

پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف

حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

 

این شعر را نیز از دیوان امام خمینی قدس سره نیز استفاده بردم که در جستجویی برای یافتن همین اشعار حافظ هم آمده بود:

 

خانقاهِ دل

‏‏اَلا یا ایها السٰاقی بُرون بر حَسرت دلها

‏‏که جٰامت حل نماید یکسره اَسرار مشکلهٰا

‏‏بمی بَربند راه عقل را از خانقاه دل   

که این دارالجُنون هرگز نباشد جٰای عاقلها

‏‏اگر دل بُسته ای بَر عشق جانان جای خالی کُن  

که این میخٰانه هرگز نیست جز مأوای بیدلها

‏‏تو گر از نشئۀ می کمتر از آنی بخود آئی  

بُرون شو بی درنگ از مرز خلوتگاه غافلها

‏‏چه از گلهٰای باغ دوست رنگ آن صنم دیدی  

جُدا گشتی ز باغ دوست‏‏(یار) ‏‏دریاها وَ ساحلهٰا

‏‏تو راه جنّت و فردوس را در پیش خود دیدی  

جُدا گشتی ز راه حقّ وَ پیوستی بباطلهٰا

‏‏اگر دل داده ای بَر عالم هستی و بالاتر

‏‏بخود بَستی ز تار عنکبوتی بَس سلاسلها

 

اینجاها هم بود که خیلی پاک شد!

لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقرة: 286﴾

 

وَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ کَانَ أَحَدٌ فِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِعْلَهُ وَ جُلُوسَهُ مَجْلِسَ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ قَالَ نَعَمْ کَانَ الَّذِی أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ خَالِدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ الْعَاصِ وَ کَانَ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ وَ مِنَ الْأَنْصَارِ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنُ التَّیِّهَانِ وَ سَهْلٌ وَ عُثْمَانُ ابْنَا حُنَیْفٍ وَ خُزَیْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ وَ أَبُو أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ تَشَاوَرُوا بَیْنَهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ اللَّهِ لَنَأْتِیَنَّهُ وَ لَنُنْزِلَنَّهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ آخَرُونَ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ إِذاً أَعَنْتُمْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ[1] فَانْطَلِقُوا بِنَا إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع لِنَسْتَشِیرَهُ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَهُ فَانْطَلَقَ الْقَوْمُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَجْمَعِهِمْ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ تَرَکْتَ حَقّاً أَنْتَ أَحَقُّ بِهِ وَ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِکَ لِأَنَّا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَمِیلُ مَعَ الْحَقِّ کَیْفَ مَا مَالَ وَ لَقَدْ هَمَمْنَا أَنْ نَصِیرَ إِلَیْهِ فَنُنْزِلَهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَجِئنَاکَ لِنَسْتَشِیرَکَ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَکَ فَمَا تَأْمُرُنَا؟

فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَمَا کُنْتُمْ لَهُمْ إِلَّا حَرْباً وَ لَکِنَّکُمْ کَالْمِلْحِ فِی الزَّادِ وَ کَالْکُحْلِ فِی الْعَیْنِ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَأَتَیْتُمُونِی شَاهِرِینَ بِأَسْیَافِکُمْ مُسْتَعِدِّینَ لِلْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ وَ إِذاً لَأَتَوْنِی فَقَالُوا لِی بَایِعْ وَ إِلَّا قَتَلْنَاکَ فَلَا بُدَّ لِی مِنْ أَنْ أَدْفَعَ الْقَوْمَ عَنْ نَفْسِی وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوْعَزَ إِلَیَّ قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ قَالَ لِی یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِکَ مِنْ بَعْدِی وَ تَنْقُضُ فِیکَ عَهْدِی وَ إِنَّکَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ إِنَّ الْأُمَّةَ مِنْ بَعْدِی کَهَارُونَ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ السَّامِرِیِّ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَعْهَدُ إِلَیَّ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَقَالَ إِذَا وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَبَادِرْ إِلَیْهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً کُفَّ یَدَکَ وَ احْقِنْ دَمَکَ حَتَّى تَلْحَقَ بِی مَظْلُوماً فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ ص اشْتَغَلْتُ بِغُسْلِهِ وَ تَکْفِینِهِ وَ الْفَرَاغِ مِنْ شَأْنِهِ ثُمَّ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی یَمِیناً أَنْ لَا أَرْتَدِیَ بِرِدَاءٍ إِلَّا لِلصَّلَاةِ حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ فَفَعَلْتُ ثُمَّ أَخَذْتُ بِیَدِ فَاطِمَةَ وَ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَدُرْتُ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَهْلِ السَّابِقَةِ فَنَاشَدْتُهُمْ حَقِّی وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى نُصْرَتِی فَمَا أَجَابَنِی مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ- سَلْمَانُ وَ عَمَّارٌ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ لَقَدْ رَاوَدْتُ فِی ذَلِکَ بَقِیَّةَ أَهْلِ بَیْتِی فَأَبَوْا عَلَیَّ إِلَّا السُّکُوتَ لِمَا عَلِمُوا مِنْ وغارة[2] [وَغْرَةِ] صُدُورِ الْقَوْمِ وَ بُغْضِهِمْ لِلَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لِأَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ فَانْطَلِقُوا بِأَجْمَعِکُمْ إِلَى الرَّجُلِ فَعَرِّفُوهُ مَا سَمِعْتُمْ مِنْ قَوْلِ نَبِیِّکُمْ لِیَکُونَ ذَلِکَ أَوْکَدَ لِلْحُجَّةِ وَ أَبْلَغَ لِلْعُذْرِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا وَرَدُوا عَلَیْهِ فَسَارَ الْقَوْمُ حَتَّى أَحْدَقُوا بِمِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ قَالَ الْمُهَاجِرُونَ‌

...

الْحَبَشِیَّةَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ‌ وَ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ تَقَدَّمَ لَأُرِیکَ أَیُّنَا أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ انْصَرِفُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَوَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ إِلَّا کَمَا دَخَلَ أَخَوَایَ مُوسَى وَ هَارُونُ إِذْ قَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ‌ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ‌[1] وَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُهُ إِلَّا لِزِیَارَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ لِقَضِیَّةٍ أَقْضِیهَا فَإِنَّهُ لَا یَجُوزُ بِحُجَّةٍ أَقَامَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یُتْرَکَ النَّاسُ فِی حَیْرَةٍ.

وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ احْتَزَمَ بِإِزَارِهِ وَ جَعَلَ یَطُوفُ بِالْمَدِینَةِ وَ یُنَادِی أَلَا إِنَّ أَبَا بَکْرٍ قَدْ بُویِعَ لَهُ فَهَلُمُّوا إِلَى الْبَیْعَةِ فَیَنْثَالُ‌[2] النَّاسُ یُبَایِعُونَ فَعَرَفَ أَنَّ جَمَاعَةً فِی بُیُوتٍ مُسْتَتِرُونَ فَکَانَ یَقْصِدُهُمْ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ وَ یَکْبِسُهُمْ وَ یُحْضِرُهُمُ الْمَسْجِدَ فَیُبَایِعُونَ حَتَّى إِذَا مَضَتْ أَیَّامٌ أَقْبَلَ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ إِلَى مَنْزِلِ عَلِیٍّ ع فَطَالَبَهُ بِالْخُرُوجِ فَأَبَى- فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ وَ نَارٍ وَ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَیَخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَى مَا فِیهِ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ وُلْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ آثَارَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِیهِ وَ أَنْکَرَ النَّاسُ ذَلِکَ مِنْ قَوْلِهِ فَلَمَّا عَرَفَ إِنْکَارَهُمْ قَالَ مَا بَالُکُمْ أَ تَرَوْنِی فَعَلْتُ ذَلِکَ؟ إِنَّمَا أَرَدْتُ التَّهْوِیلَ فَرَاسَلَهُمْ عَلِیٌّ أَنْ لَیْسَ إِلَى خُرُوجِی حِیلَةٌ لِأَنِّی فِی جَمْعِ کِتَابِ اللَّهِ الَّذِی قَدْ نَبَذْتُمُوهُ وَ أَلْهَتْکُمُ الدُّنْیَا عَنْهُ وَ قَدْ حَلَفْتُ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنْ بَیْتِی وَ لَا أَدَعَ رِدَائِی عَلَى عَاتِقِی حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ قَالَ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَیْهِمْ فَوَقَفَتْ خَلَفَ الْبَابِ ثُمَّ قَالَتْ لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص جَنَازَةً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً کَأَنَّکُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِیَقْطَعَ مِنْکُمْ بِذَلِکَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَکِنَّکُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ وَ اللَّهُ حَسِیبٌ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

 

https://lib.eshia.ir/10412/1/80

 

 

... سپس حضرت امیر علیه السّلام روى به یارانش نموده و فرمود : به خانه هایتان باز گردید ، خدا رحمتتان کند ، که بخدا سوگند هرگز به این مسجد داخل نشدم مگر به همان شیوه که دو برادر من موسى و هارون داخل آن شهر شدند در حالى که اصحاب آن دو بزرگوار گفتند :

« تو با خدایت بروید و بجنگید و ما همین جا نشسته منتظریم - مائده : 24 » . سپس فرمود :
بخدا سوگند به مسجد جز براى نماز ، یا زیارت پیامبر صلَّى الله علیه و آله ، یا حلّ مسائل قضائى ، داخل نخواهم شد ، زیرا بر حجّتى که رسول خدا صلَّى الله علیه و آله آن را بپاى داشته جایز نیست که مردم را در حیرت وانهد .
و از عبد الله بن عبد الرّحمن نقل شده که گفت : سپس عمر [ پس از ماجراى سقیفه ] با عزمى عزم در تمام کوچه و محلَّات مدینه به راه افتاده و ندا مىکرد : اهالى مدینه ! آگاه باشید که با أبو بکر بیعت شده ، پس هر چه زودتر براى بیعت با او بسویش آئید ! . پس مردم از هر سوى آمده و بیعت نمودند ، در این وقت عمر تمام افرادى که در خانه هاشان مخفى شده بودند را به مسجد احضار نموده و وادار به بیعت مىکرد ، تا اینکه چند روزى از این جریان گذشت با گروه زیادى به درب منزل علىّ علیه السّلام رفته و او را اجبار به خروج از منزل نمود ، ولى آن حضرت خوددارى فرمود . در این وقت عمر هیزم و آتش طلبیده و گفت :
قسم به آنکه جان عمر در دست اوست یا خارج مىشود یا خانه را با هر چه در آنست به آتش کشم ! . یکى از حاضرین به او گفت : در آن خانه دخت گرامى پیامبر حضرت فاطمه و فرزندان پیامبر حسن و حسین و آثار رسول خدا صلَّى الله علیه و آله مىباشد ! و بیشتر مردم این کار را ناپسند و مکروه داشتند .

عمر چون انکار مردم را نسبت بکار خود دریافت ، گفت : شما را چه شده ، منظور من ترساندن بوده نه عمل کردن به آن . و علىّ بن ابى طالب فردى را نزد ایشان فرستاد که من سوگند خورده و عهد نموده‌ام تا اتمام جمعآورى قرآن عبا بر دوش نینداخته و از خانه بیرون نیایم ، همان قرآنى که شما آن را ترک نموده و فریب دنیا و بازیهایش را خوردید .
سپس حضرت فاطمه علیها السّلام به پشت درب آمده و فرمود : در تمام عمر خود هیچ قومى را نمىشناسم که بىوفاتر و بىعاطفه تر از شماها باشند ، جنازهء رسول خدا را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود و بدست آوردن خلافت شدید ، نه مشورتى با ما نمودید و نه کمترین حقّى براى ما قائل شدید ، گویا شما هیچ اطَّلاعى از فرمایش پیامبر در روز غدیر خم نداشتید ، بخدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جاى هر طمع و امیدى براى شما باقى نگذاشت ، ولى شما آن را رعایت نکرده و هر رابطه اى را با پیامبرتان قطع نمودید ، البتّه خداوند متعال میان ما و شما حاکم خواهد فرمود .

 

https://lib.eshia.ir/86012/1/185

 

گاهی اوقات واقعاً هم سماجت و جسارت خیلی چیز خوبی است که اگر همه چیز هم یک مرتبه پاک شدند، دوباره و سه باره و ... هم آنرا بنویسید حتی اگر در بنگاه انتشارات فرانکلین هم یحتمل دارید می نویسید!

عرض بنده ی حقیر این بود که از آنجایی که حافظین و قاریان قرآن کریم هم در امامزاده ی ما حاضر شده بودند امروز خوب است اشعاری را که کتاب حافظ شیرین سخن آنها را به حافظ منصوب می داند و در حافظ تصحیح علامه قزوینی بنده ی حقیر هم نیست اینجا بیاوریم:

1.

مقدری که ز آثار صنع کرد اظهار
سپهر و مهر و مه و سال و ماه و لیل و نهار

مدار سیر کواکب به امر کن فیکون
قرار داد بر این طاق گنبد دوار

ز هفت کوکب سیّاره و دوازده برج
کنند سیر مخالف ثوابت و سیّار

به هر حصار ز گردون که آسمان خوانیش
معیّن است به سیّاره کوتوال حصار

نه آسمان ز ملائک به امر حق مشغول
به سجده درگه تسبیح و ذکر و استغفار

چهار عنصر از او مختلف پدید آمد
مدار آتش و آب و هوا و خاک و حجار

قرار داد به بالای خاک و آتش و باد
گرفته کوه و زمین در میان آب قرار

به دوستی نبّی و ولی اساس نهاد
جهان و هرچه در او هست خالق جبّار

اگر نه ذات نبّی و ولی بُدی مقصود
جهان بکَتم عدم خُفته بُد چو اوّل بار

نوشته بر در فردوس کاتبانِ قضا
نبی رسول و ولی عهد حیدر کرّار

امام جنّی و انسی علی بود که علی
ز کلّ خلق فزونست از صِغار و کِبار

ز نام اوست مُعلّق سَما و کُرسی و عرش
ز ذات اوست مُطَبّق زمین بدین هنجار

علی امام و علی ایمن و علی ایمان
علی امین و علی سرور و علی سردار

علی علیم و علی عالم و علی اعلم
علی حکیم و علی حاکم و علی مختار

علی نصیر و علی ناصر و علی منصور
علی مظّفر و غالب علی سپهسالار

علی عزیز و علی عزّت و علی افضل
علی لطیف و علی انور و علی انوار

علی است فتح فتوح و علی است راحت و روح
علی است بحر سَخا و علی است کوه وقار

علی سلیم و علی سالم وعلی مُسلم
علی قسیم قصور و علی است قاسم نار

علی صفیّ وعلی صافی و علی صوفی
علی وفیّ و علی صفدر و علی کرّار

علی نعیم و علی نعمت و علی منعم
علی بود اسدالله قاتل الکُفّار

علی ز بعد محمّد ز هر که هست بِهَست
اگرتو مومن پاکی بکن براین اقرار

بحقّ نور محمّد به آدم و به خلیل
بحقّ شیث و شعیب وبه هود کم آزار

بحقّ یوسف و یعقوب و یحیی و لقمان
بحقّ نوح نجیّ در میان دریا بار

بحقّ عزّت تورات و حرمت انجیل
بحقّ جمع زبور و بحقّ روز شمار

بحقّ دانش اسحاق و شوق اسماعیل
که در رضای خُدا کرد جان خویش نثار

بحقّ یوشع و الیاس و لوط و ذوالقرنین
بحقّ نغمهء داوود و صوت خوش هنجار

بحقّ مُهرِ سلیمان به زهد ابراهیم
بحقّ موسی و عیسیّ و یونس غمخوار

بحقّ قوّت جبریل و صور اسرافیل
بحقّ قابض ارواح در یَمین و یَسار

بحقّ حامل عرش و بقُرب میکائیل
بحقّ چهار کتاب ستودهء غفّار

بحقّ جمله قرآن به صُحف ابراهیم
بحقّ جمله مردان واقفِ اسرار

بحقّ سوز فقیران بی گنه در بند
بحقّ زاری رنجور بی کس بیمار

بحقّ چهرهء زرد فقیر سرگردان
بخقّ درد اسیران دور از آل و تبار

بحقّ ضرب جوانان برای دین با کفر
بحقّ زاری پیران خوار و زار و نزار

بحقّ دین محمد به خون پاک حسین
بحقّ مردم نیک از مهاجر و انصار

که نیست دین هُدی را بقول پاک رسول
امام غیر علی بعد احمد مختار

ز بَعد او حسن است و حسین و عترت او
مجوی جهل بر این کار مومن دیندار

بجهل غافل و مستغرقی بغفله همی
ز رنگ می نشناسی سفیدی از زنگار

به جهد و سعی من خسته دل چه سود ترا
مگر ز خواب جهالت همی شوی بیدار

به جهل بنده ز پیش آنچنان همی بودم
که کس مباد چنان کآمدم در اوّل بار

سپاس و منّت و عزّت خدایرا که نمود
ره نجات و شدم از حیات برخوردار

به سال هفتصد و هفتاد بُد که در شیراز
تمام گشت به یک روز جمع این اشعار

به دشمنان منشین حافظا تولّا کن
نجات خویش طلب کن بجان ز هشت و چهار

حرام زاده و بد فعل و شوم بی بنیاد
به مدح شاه جهان کی ؟ کجا کند اقرار؟

متابعت به منافق چه میکنی؟ بگذر
زیاد گفتن نامش هزار استغفار

 

2. 

ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش

 

 پـیـوسـتـه در حـمـایـت لطـف اله باش

 

چون احمدم شـفـیع بود روز رسـتخیز

 

 گو این تن بـلاکش مـن پـرگنـاه بـاش

 

آن را که دوستی علی نیست کافر است

 

 گـو زاهـد زمانـه و گو شـیخ راه بـاش

 

امـروز زنـده ام بـه ولای تـو یا عـلی

 

 فـردا به روح پـاک امامان گـواه بـاش
 

قبر امام هشـتم و سـلطان دیـن رضـا

 

 از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش

 

دستت نمی رسد که بچینی گلی زشاخ

 

بـاری به پـای گلبن ایشـان گیاه بـاش

 

مرد خـدا شـنـاس که تـقـوی طلب کند

 

 خواهی سپید جامه و خواهی سیاه باش

 

حـافظ طریـق بـنـدگی شـاه پـیـشـه کن

وانگاه در طریق چـو مـردان راه بـاش

 

3.

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف

طرف کرم ز کس نبست این دل پر امید من

گر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرف

از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد

وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف

ابروی دوست کی شود دستکش خیال من

کس نزده‌ست از این کمان تیر مراد بر هدف

چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل

یاد پدر نمی‌کنند این پسران ناخلف

من به خیال زاهدی گوشه‌نشین و طرفه آنک

مغبچه‌ای ز هر طرف می‌زندم به چنگ و دف

بی خبرند زاهدان نقش بخوان ولاتقل

مست ریاست محتسب باده بده ولاتخف

صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خورد

پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف

حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

 

این شعر را نیز از دیوان امام خمینی قدس سره نیز استفاده بردم که در جستجویی برای یافتن همین اشعار حافظ هم آمده بود:

 

خانقاهِ دل

‏‏اَلا یا ایها السٰاقی بُرون بر حَسرت دلها

‏‏که جٰامت حل نماید یکسره اَسرار مشکلهٰا

‏‏بمی بَربند راه عقل را از خانقاه دل   

که این دارالجُنون هرگز نباشد جٰای عاقلها

‏‏اگر دل بُسته ای بَر عشق جانان جای خالی کُن  

که این میخٰانه هرگز نیست جز مأوای بیدلها

‏‏تو گر از نشئۀ می کمتر از آنی بخود آئی  

بُرون شو بی درنگ از مرز خلوتگاه غافلها

‏‏چه از گلهٰای باغ دوست رنگ آن صنم دیدی  

جُدا گشتی ز باغ دوست‏‏(یار) ‏‏دریاها وَ ساحلهٰا

‏‏تو راه جنّت و فردوس را در پیش خود دیدی  

جُدا گشتی ز راه حقّ وَ پیوستی بباطلهٰا

‏‏اگر دل داده ای بَر عالم هستی و بالاتر

‏‏بخود بَستی ز تار عنکبوتی بَس سلاسلها

99999

لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقرة: 286﴾

 

وَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ کَانَ أَحَدٌ فِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِعْلَهُ وَ جُلُوسَهُ مَجْلِسَ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ قَالَ نَعَمْ کَانَ الَّذِی أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ خَالِدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ الْعَاصِ وَ کَانَ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ وَ مِنَ الْأَنْصَارِ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنُ التَّیِّهَانِ وَ سَهْلٌ وَ عُثْمَانُ ابْنَا حُنَیْفٍ وَ خُزَیْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ وَ أَبُو أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ تَشَاوَرُوا بَیْنَهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ اللَّهِ لَنَأْتِیَنَّهُ وَ لَنُنْزِلَنَّهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ آخَرُونَ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ إِذاً أَعَنْتُمْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ[1] فَانْطَلِقُوا بِنَا إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع لِنَسْتَشِیرَهُ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَهُ فَانْطَلَقَ الْقَوْمُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَجْمَعِهِمْ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ تَرَکْتَ حَقّاً أَنْتَ أَحَقُّ بِهِ وَ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِکَ لِأَنَّا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَمِیلُ مَعَ الْحَقِّ کَیْفَ مَا مَالَ وَ لَقَدْ هَمَمْنَا أَنْ نَصِیرَ إِلَیْهِ فَنُنْزِلَهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَجِئنَاکَ لِنَسْتَشِیرَکَ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَکَ فَمَا تَأْمُرُنَا؟

فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَمَا کُنْتُمْ لَهُمْ إِلَّا حَرْباً وَ لَکِنَّکُمْ کَالْمِلْحِ فِی الزَّادِ وَ کَالْکُحْلِ فِی الْعَیْنِ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَأَتَیْتُمُونِی شَاهِرِینَ بِأَسْیَافِکُمْ مُسْتَعِدِّینَ لِلْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ وَ إِذاً لَأَتَوْنِی فَقَالُوا لِی بَایِعْ وَ إِلَّا قَتَلْنَاکَ فَلَا بُدَّ لِی مِنْ أَنْ أَدْفَعَ الْقَوْمَ عَنْ نَفْسِی وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوْعَزَ إِلَیَّ قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ قَالَ لِی یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِکَ مِنْ بَعْدِی وَ تَنْقُضُ فِیکَ عَهْدِی وَ إِنَّکَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ إِنَّ الْأُمَّةَ مِنْ بَعْدِی کَهَارُونَ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ السَّامِرِیِّ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَعْهَدُ إِلَیَّ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَقَالَ إِذَا وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَبَادِرْ إِلَیْهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً کُفَّ یَدَکَ وَ احْقِنْ دَمَکَ حَتَّى تَلْحَقَ بِی مَظْلُوماً فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ ص اشْتَغَلْتُ بِغُسْلِهِ وَ تَکْفِینِهِ وَ الْفَرَاغِ مِنْ شَأْنِهِ ثُمَّ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی یَمِیناً أَنْ لَا أَرْتَدِیَ بِرِدَاءٍ إِلَّا لِلصَّلَاةِ حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ فَفَعَلْتُ ثُمَّ أَخَذْتُ بِیَدِ فَاطِمَةَ وَ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَدُرْتُ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَهْلِ السَّابِقَةِ فَنَاشَدْتُهُمْ حَقِّی وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى نُصْرَتِی فَمَا أَجَابَنِی مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ- سَلْمَانُ وَ عَمَّارٌ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ لَقَدْ رَاوَدْتُ فِی ذَلِکَ بَقِیَّةَ أَهْلِ بَیْتِی فَأَبَوْا عَلَیَّ إِلَّا السُّکُوتَ لِمَا عَلِمُوا مِنْ وغارة[2] [وَغْرَةِ] صُدُورِ الْقَوْمِ وَ بُغْضِهِمْ لِلَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لِأَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ فَانْطَلِقُوا بِأَجْمَعِکُمْ إِلَى الرَّجُلِ فَعَرِّفُوهُ مَا سَمِعْتُمْ مِنْ قَوْلِ نَبِیِّکُمْ لِیَکُونَ ذَلِکَ أَوْکَدَ لِلْحُجَّةِ وَ أَبْلَغَ لِلْعُذْرِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا وَرَدُوا عَلَیْهِ فَسَارَ الْقَوْمُ حَتَّى أَحْدَقُوا بِمِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ قَالَ الْمُهَاجِرُونَ‌

...

الْحَبَشِیَّةَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ‌ وَ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ تَقَدَّمَ لَأُرِیکَ أَیُّنَا أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ انْصَرِفُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَوَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ إِلَّا کَمَا دَخَلَ أَخَوَایَ مُوسَى وَ هَارُونُ إِذْ قَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ‌ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ‌[1] وَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُهُ إِلَّا لِزِیَارَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ لِقَضِیَّةٍ أَقْضِیهَا فَإِنَّهُ لَا یَجُوزُ بِحُجَّةٍ أَقَامَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یُتْرَکَ النَّاسُ فِی حَیْرَةٍ.

وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ احْتَزَمَ بِإِزَارِهِ وَ جَعَلَ یَطُوفُ بِالْمَدِینَةِ وَ یُنَادِی أَلَا إِنَّ أَبَا بَکْرٍ قَدْ بُویِعَ لَهُ فَهَلُمُّوا إِلَى الْبَیْعَةِ فَیَنْثَالُ‌[2] النَّاسُ یُبَایِعُونَ فَعَرَفَ أَنَّ جَمَاعَةً فِی بُیُوتٍ مُسْتَتِرُونَ فَکَانَ یَقْصِدُهُمْ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ وَ یَکْبِسُهُمْ وَ یُحْضِرُهُمُ الْمَسْجِدَ فَیُبَایِعُونَ حَتَّى إِذَا مَضَتْ أَیَّامٌ أَقْبَلَ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ إِلَى مَنْزِلِ عَلِیٍّ ع فَطَالَبَهُ بِالْخُرُوجِ فَأَبَى- فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ وَ نَارٍ وَ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَیَخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَى مَا فِیهِ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ وُلْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ آثَارَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِیهِ وَ أَنْکَرَ النَّاسُ ذَلِکَ مِنْ قَوْلِهِ فَلَمَّا عَرَفَ إِنْکَارَهُمْ قَالَ مَا بَالُکُمْ أَ تَرَوْنِی فَعَلْتُ ذَلِکَ؟ إِنَّمَا أَرَدْتُ التَّهْوِیلَ فَرَاسَلَهُمْ عَلِیٌّ أَنْ لَیْسَ إِلَى خُرُوجِی حِیلَةٌ لِأَنِّی فِی جَمْعِ کِتَابِ اللَّهِ الَّذِی قَدْ نَبَذْتُمُوهُ وَ أَلْهَتْکُمُ الدُّنْیَا عَنْهُ وَ قَدْ حَلَفْتُ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنْ بَیْتِی وَ لَا أَدَعَ رِدَائِی عَلَى عَاتِقِی حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ قَالَ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَیْهِمْ فَوَقَفَتْ خَلَفَ الْبَابِ ثُمَّ قَالَتْ لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص جَنَازَةً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً کَأَنَّکُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِیَقْطَعَ مِنْکُمْ بِذَلِکَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَکِنَّکُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ وَ اللَّهُ حَسِیبٌ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

 

https://lib.eshia.ir/10412/1/80

 

 

... سپس حضرت امیر علیه السّلام روى به یارانش نموده و فرمود : به خانه هایتان باز گردید ، خدا رحمتتان کند ، که بخدا سوگند هرگز به این مسجد داخل نشدم مگر به همان شیوه که دو برادر من موسى و هارون داخل آن شهر شدند در حالى که اصحاب آن دو بزرگوار گفتند :

« تو با خدایت بروید و بجنگید و ما همین جا نشسته منتظریم - مائده : 24 » . سپس فرمود :
بخدا سوگند به مسجد جز براى نماز ، یا زیارت پیامبر صلَّى الله علیه و آله ، یا حلّ مسائل قضائى ، داخل نخواهم شد ، زیرا بر حجّتى که رسول خدا صلَّى الله علیه و آله آن را بپاى داشته جایز نیست که مردم را در حیرت وانهد .
و از عبد الله بن عبد الرّحمن نقل شده که گفت : سپس عمر [ پس از ماجراى سقیفه ] با عزمى عزم در تمام کوچه و محلَّات مدینه به راه افتاده و ندا مىکرد : اهالى مدینه ! آگاه باشید که با أبو بکر بیعت شده ، پس هر چه زودتر براى بیعت با او بسویش آئید ! . پس مردم از هر سوى آمده و بیعت نمودند ، در این وقت عمر تمام افرادى که در خانه هاشان مخفى شده بودند را به مسجد احضار نموده و وادار به بیعت مىکرد ، تا اینکه چند روزى از این جریان گذشت با گروه زیادى به درب منزل علىّ علیه السّلام رفته و او را اجبار به خروج از منزل نمود ، ولى آن حضرت خوددارى فرمود . در این وقت عمر هیزم و آتش طلبیده و گفت :
قسم به آنکه جان عمر در دست اوست یا خارج مىشود یا خانه را با هر چه در آنست به آتش کشم ! . یکى از حاضرین به او گفت : در آن خانه دخت گرامى پیامبر حضرت فاطمه و فرزندان پیامبر حسن و حسین و آثار رسول خدا صلَّى الله علیه و آله مىباشد ! و بیشتر مردم این کار را ناپسند و مکروه داشتند .

عمر چون انکار مردم را نسبت بکار خود دریافت ، گفت : شما را چه شده ، منظور من ترساندن بوده نه عمل کردن به آن . و علىّ بن ابى طالب فردى را نزد ایشان فرستاد که من سوگند خورده و عهد نموده‌ام تا اتمام جمعآورى قرآن عبا بر دوش نینداخته و از خانه بیرون نیایم ، همان قرآنى که شما آن را ترک نموده و فریب دنیا و بازیهایش را خوردید .
سپس حضرت فاطمه علیها السّلام به پشت درب آمده و فرمود : در تمام عمر خود هیچ قومى را نمىشناسم که بىوفاتر و بىعاطفه تر از شماها باشند ، جنازهء رسول خدا را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود و بدست آوردن خلافت شدید ، نه مشورتى با ما نمودید و نه کمترین حقّى براى ما قائل شدید ، گویا شما هیچ اطَّلاعى از فرمایش پیامبر در روز غدیر خم نداشتید ، بخدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جاى هر طمع و امیدى براى شما باقى نگذاشت ، ولى شما آن را رعایت نکرده و هر رابطه اى را با پیامبرتان قطع نمودید ، البتّه خداوند متعال میان ما و شما حاکم خواهد فرمود .

 

https://lib.eshia.ir/86012/1/185

 

گاهی اوقات واقعاً هم سماجت و جسارت خیلی چیز خوبی است که اگر همه چیز هم یک مرتبه پاک شدند، دوباره و سه باره و ... هم آنرا بنویسید حتی اگر در بنگاه انتشارات فرانکلین هم یحتمل دارید می نویسید!

عرض بنده ی حقیر این بود که از آنجایی که حافظین و قاریان قرآن کریم هم در امامزاده ی ما حاضر شده بودند امروز خوب است اشعاری را که کتاب حافظ شیرین سخن آنها را به حافظ منصوب می داند و در حافظ تصحیح علامه قزوینی بنده ی حقیر هم نیست اینجا بیاوریم:

1.

مقدری که ز آثار صنع کرد اظهار
سپهر و مهر و مه و سال و ماه و لیل و نهار

مدار سیر کواکب به امر کن فیکون
قرار داد بر این طاق گنبد دوار

ز هفت کوکب سیّاره و دوازده برج
کنند سیر مخالف ثوابت و سیّار

به هر حصار ز گردون که آسمان خوانیش
معیّن است به سیّاره کوتوال حصار

نه آسمان ز ملائک به امر حق مشغول
به سجده درگه تسبیح و ذکر و استغفار

چهار عنصر از او مختلف پدید آمد
مدار آتش و آب و هوا و خاک و حجار

قرار داد به بالای خاک و آتش و باد
گرفته کوه و زمین در میان آب قرار

به دوستی نبّی و ولی اساس نهاد
جهان و هرچه در او هست خالق جبّار

اگر نه ذات نبّی و ولی بُدی مقصود
جهان بکَتم عدم خُفته بُد چو اوّل بار

نوشته بر در فردوس کاتبانِ قضا
نبی رسول و ولی عهد حیدر کرّار

امام جنّی و انسی علی بود که علی
ز کلّ خلق فزونست از صِغار و کِبار

ز نام اوست مُعلّق سَما و کُرسی و عرش
ز ذات اوست مُطَبّق زمین بدین هنجار

علی امام و علی ایمن و علی ایمان
علی امین و علی سرور و علی سردار

علی علیم و علی عالم و علی اعلم
علی حکیم و علی حاکم و علی مختار

علی نصیر و علی ناصر و علی منصور
علی مظّفر و غالب علی سپهسالار

علی عزیز و علی عزّت و علی افضل
علی لطیف و علی انور و علی انوار

علی است فتح فتوح و علی است راحت و روح
علی است بحر سَخا و علی است کوه وقار

علی سلیم و علی سالم وعلی مُسلم
علی قسیم قصور و علی است قاسم نار

علی صفیّ وعلی صافی و علی صوفی
علی وفیّ و علی صفدر و علی کرّار

علی نعیم و علی نعمت و علی منعم
علی بود اسدالله قاتل الکُفّار

علی ز بعد محمّد ز هر که هست بِهَست
اگرتو مومن پاکی بکن براین اقرار

بحقّ نور محمّد به آدم و به خلیل
بحقّ شیث و شعیب وبه هود کم آزار

بحقّ یوسف و یعقوب و یحیی و لقمان
بحقّ نوح نجیّ در میان دریا بار

بحقّ عزّت تورات و حرمت انجیل
بحقّ جمع زبور و بحقّ روز شمار

بحقّ دانش اسحاق و شوق اسماعیل
که در رضای خُدا کرد جان خویش نثار

بحقّ یوشع و الیاس و لوط و ذوالقرنین
بحقّ نغمهء داوود و صوت خوش هنجار

بحقّ مُهرِ سلیمان به زهد ابراهیم
بحقّ موسی و عیسیّ و یونس غمخوار

بحقّ قوّت جبریل و صور اسرافیل
بحقّ قابض ارواح در یَمین و یَسار

بحقّ حامل عرش و بقُرب میکائیل
بحقّ چهار کتاب ستودهء غفّار

بحقّ جمله قرآن به صُحف ابراهیم
بحقّ جمله مردان واقفِ اسرار

بحقّ سوز فقیران بی گنه در بند
بحقّ زاری رنجور بی کس بیمار

بحقّ چهرهء زرد فقیر سرگردان
بخقّ درد اسیران دور از آل و تبار

بحقّ ضرب جوانان برای دین با کفر
بحقّ زاری پیران خوار و زار و نزار

بحقّ دین محمد به خون پاک حسین
بحقّ مردم نیک از مهاجر و انصار

که نیست دین هُدی را بقول پاک رسول
امام غیر علی بعد احمد مختار

ز بَعد او حسن است و حسین و عترت او
مجوی جهل بر این کار مومن دیندار

بجهل غافل و مستغرقی بغفله همی
ز رنگ می نشناسی سفیدی از زنگار

به جهد و سعی من خسته دل چه سود ترا
مگر ز خواب جهالت همی شوی بیدار

به جهل بنده ز پیش آنچنان همی بودم
که کس مباد چنان کآمدم در اوّل بار

سپاس و منّت و عزّت خدایرا که نمود
ره نجات و شدم از حیات برخوردار

به سال هفتصد و هفتاد بُد که در شیراز
تمام گشت به یک روز جمع این اشعار

به دشمنان منشین حافظا تولّا کن
نجات خویش طلب کن بجان ز هشت و چهار

حرام زاده و بد فعل و شوم بی بنیاد
به مدح شاه جهان کی ؟ کجا کند اقرار؟

متابعت به منافق چه میکنی؟ بگذر
زیاد گفتن نامش هزار استغفار

 

2. 

ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش

 

 پـیـوسـتـه در حـمـایـت لطـف اله باش

 

چون احمدم شـفـیع بود روز رسـتخیز

 

 گو این تن بـلاکش مـن پـرگنـاه بـاش

 

آن را که دوستی علی نیست کافر است

 

 گـو زاهـد زمانـه و گو شـیخ راه بـاش

 

امـروز زنـده ام بـه ولای تـو یا عـلی

 

 فـردا به روح پـاک امامان گـواه بـاش
 

قبر امام هشـتم و سـلطان دیـن رضـا

 

 از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش

 

دستت نمی رسد که بچینی گلی زشاخ

 

بـاری به پـای گلبن ایشـان گیاه بـاش

 

مرد خـدا شـنـاس که تـقـوی طلب کند

 

 خواهی سپید جامه و خواهی سیاه باش

 

حـافظ طریـق بـنـدگی شـاه پـیـشـه کن

وانگاه در طریق چـو مـردان راه بـاش

 

3.

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف

طرف کرم ز کس نبست این دل پر امید من

گر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرف

از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد

وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف

ابروی دوست کی شود دستکش خیال من

کس نزده‌ست از این کمان تیر مراد بر هدف

چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل

یاد پدر نمی‌کنند این پسران ناخلف

من به خیال زاهدی گوشه‌نشین و طرفه آنک

مغبچه‌ای ز هر طرف می‌زندم به چنگ و دف

بی خبرند زاهدان نقش بخوان ولاتقل

مست ریاست محتسب باده بده ولاتخف

صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خورد

پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف

حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

72729

لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقرة: 286﴾

 

وَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ کَانَ أَحَدٌ فِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِعْلَهُ وَ جُلُوسَهُ مَجْلِسَ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ قَالَ نَعَمْ کَانَ الَّذِی أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ خَالِدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ الْعَاصِ وَ کَانَ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ وَ مِنَ الْأَنْصَارِ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنُ التَّیِّهَانِ وَ سَهْلٌ وَ عُثْمَانُ ابْنَا حُنَیْفٍ وَ خُزَیْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ وَ أَبُو أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ تَشَاوَرُوا بَیْنَهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ اللَّهِ لَنَأْتِیَنَّهُ وَ لَنُنْزِلَنَّهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ آخَرُونَ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ إِذاً أَعَنْتُمْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ[1] فَانْطَلِقُوا بِنَا إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع لِنَسْتَشِیرَهُ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَهُ فَانْطَلَقَ الْقَوْمُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَجْمَعِهِمْ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ تَرَکْتَ حَقّاً أَنْتَ أَحَقُّ بِهِ وَ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِکَ لِأَنَّا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَمِیلُ مَعَ الْحَقِّ کَیْفَ مَا مَالَ وَ لَقَدْ هَمَمْنَا أَنْ نَصِیرَ إِلَیْهِ فَنُنْزِلَهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَجِئنَاکَ لِنَسْتَشِیرَکَ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَکَ فَمَا تَأْمُرُنَا؟

فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَمَا کُنْتُمْ لَهُمْ إِلَّا حَرْباً وَ لَکِنَّکُمْ کَالْمِلْحِ فِی الزَّادِ وَ کَالْکُحْلِ فِی الْعَیْنِ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَأَتَیْتُمُونِی شَاهِرِینَ بِأَسْیَافِکُمْ مُسْتَعِدِّینَ لِلْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ وَ إِذاً لَأَتَوْنِی فَقَالُوا لِی بَایِعْ وَ إِلَّا قَتَلْنَاکَ فَلَا بُدَّ لِی مِنْ أَنْ أَدْفَعَ الْقَوْمَ عَنْ نَفْسِی وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوْعَزَ إِلَیَّ قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ قَالَ لِی یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِکَ مِنْ بَعْدِی وَ تَنْقُضُ فِیکَ عَهْدِی وَ إِنَّکَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ إِنَّ الْأُمَّةَ مِنْ بَعْدِی کَهَارُونَ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ السَّامِرِیِّ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَعْهَدُ إِلَیَّ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَقَالَ إِذَا وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَبَادِرْ إِلَیْهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً کُفَّ یَدَکَ وَ احْقِنْ دَمَکَ حَتَّى تَلْحَقَ بِی مَظْلُوماً فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ ص اشْتَغَلْتُ بِغُسْلِهِ وَ تَکْفِینِهِ وَ الْفَرَاغِ مِنْ شَأْنِهِ ثُمَّ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی یَمِیناً أَنْ لَا أَرْتَدِیَ بِرِدَاءٍ إِلَّا لِلصَّلَاةِ حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ فَفَعَلْتُ ثُمَّ أَخَذْتُ بِیَدِ فَاطِمَةَ وَ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَدُرْتُ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَهْلِ السَّابِقَةِ فَنَاشَدْتُهُمْ حَقِّی وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى نُصْرَتِی فَمَا أَجَابَنِی مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ- سَلْمَانُ وَ عَمَّارٌ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ لَقَدْ رَاوَدْتُ فِی ذَلِکَ بَقِیَّةَ أَهْلِ بَیْتِی فَأَبَوْا عَلَیَّ إِلَّا السُّکُوتَ لِمَا عَلِمُوا مِنْ وغارة[2] [وَغْرَةِ] صُدُورِ الْقَوْمِ وَ بُغْضِهِمْ لِلَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لِأَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ فَانْطَلِقُوا بِأَجْمَعِکُمْ إِلَى الرَّجُلِ فَعَرِّفُوهُ مَا سَمِعْتُمْ مِنْ قَوْلِ نَبِیِّکُمْ لِیَکُونَ ذَلِکَ أَوْکَدَ لِلْحُجَّةِ وَ أَبْلَغَ لِلْعُذْرِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا وَرَدُوا عَلَیْهِ فَسَارَ الْقَوْمُ حَتَّى أَحْدَقُوا بِمِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ قَالَ الْمُهَاجِرُونَ‌

...

الْحَبَشِیَّةَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ‌ وَ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ تَقَدَّمَ لَأُرِیکَ أَیُّنَا أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ انْصَرِفُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَوَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ إِلَّا کَمَا دَخَلَ أَخَوَایَ مُوسَى وَ هَارُونُ إِذْ قَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ‌ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ‌[1] وَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُهُ إِلَّا لِزِیَارَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ لِقَضِیَّةٍ أَقْضِیهَا فَإِنَّهُ لَا یَجُوزُ بِحُجَّةٍ أَقَامَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یُتْرَکَ النَّاسُ فِی حَیْرَةٍ.

وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ احْتَزَمَ بِإِزَارِهِ وَ جَعَلَ یَطُوفُ بِالْمَدِینَةِ وَ یُنَادِی أَلَا إِنَّ أَبَا بَکْرٍ قَدْ بُویِعَ لَهُ فَهَلُمُّوا إِلَى الْبَیْعَةِ فَیَنْثَالُ‌[2] النَّاسُ یُبَایِعُونَ فَعَرَفَ أَنَّ جَمَاعَةً فِی بُیُوتٍ مُسْتَتِرُونَ فَکَانَ یَقْصِدُهُمْ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ وَ یَکْبِسُهُمْ وَ یُحْضِرُهُمُ الْمَسْجِدَ فَیُبَایِعُونَ حَتَّى إِذَا مَضَتْ أَیَّامٌ أَقْبَلَ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ إِلَى مَنْزِلِ عَلِیٍّ ع فَطَالَبَهُ بِالْخُرُوجِ فَأَبَى- فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ وَ نَارٍ وَ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَیَخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَى مَا فِیهِ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ وُلْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ آثَارَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِیهِ وَ أَنْکَرَ النَّاسُ ذَلِکَ مِنْ قَوْلِهِ فَلَمَّا عَرَفَ إِنْکَارَهُمْ قَالَ مَا بَالُکُمْ أَ تَرَوْنِی فَعَلْتُ ذَلِکَ؟ إِنَّمَا أَرَدْتُ التَّهْوِیلَ فَرَاسَلَهُمْ عَلِیٌّ أَنْ لَیْسَ إِلَى خُرُوجِی حِیلَةٌ لِأَنِّی فِی جَمْعِ کِتَابِ اللَّهِ الَّذِی قَدْ نَبَذْتُمُوهُ وَ أَلْهَتْکُمُ الدُّنْیَا عَنْهُ وَ قَدْ حَلَفْتُ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنْ بَیْتِی وَ لَا أَدَعَ رِدَائِی عَلَى عَاتِقِی حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ قَالَ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَیْهِمْ فَوَقَفَتْ خَلَفَ الْبَابِ ثُمَّ قَالَتْ لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص جَنَازَةً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً کَأَنَّکُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِیَقْطَعَ مِنْکُمْ بِذَلِکَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَکِنَّکُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ وَ اللَّهُ حَسِیبٌ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

 

https://lib.eshia.ir/10412/1/80

 

 

... سپس حضرت امیر علیه السّلام روى به یارانش نموده و فرمود : به خانه هایتان باز گردید ، خدا رحمتتان کند ، که بخدا سوگند هرگز به این مسجد داخل نشدم مگر به همان شیوه که دو برادر من موسى و هارون داخل آن شهر شدند در حالى که اصحاب آن دو بزرگوار گفتند :

« تو با خدایت بروید و بجنگید و ما همین جا نشسته منتظریم - مائده : 24 » . سپس فرمود :
بخدا سوگند به مسجد جز براى نماز ، یا زیارت پیامبر صلَّى الله علیه و آله ، یا حلّ مسائل قضائى ، داخل نخواهم شد ، زیرا بر حجّتى که رسول خدا صلَّى الله علیه و آله آن را بپاى داشته جایز نیست که مردم را در حیرت وانهد .
و از عبد الله بن عبد الرّحمن نقل شده که گفت : سپس عمر [ پس از ماجراى سقیفه ] با عزمى عزم در تمام کوچه و محلَّات مدینه به راه افتاده و ندا مىکرد : اهالى مدینه ! آگاه باشید که با أبو بکر بیعت شده ، پس هر چه زودتر براى بیعت با او بسویش آئید ! . پس مردم از هر سوى آمده و بیعت نمودند ، در این وقت عمر تمام افرادى که در خانه هاشان مخفى شده بودند را به مسجد احضار نموده و وادار به بیعت مىکرد ، تا اینکه چند روزى از این جریان گذشت با گروه زیادى به درب منزل علىّ علیه السّلام رفته و او را اجبار به خروج از منزل نمود ، ولى آن حضرت خوددارى فرمود . در این وقت عمر هیزم و آتش طلبیده و گفت :
قسم به آنکه جان عمر در دست اوست یا خارج مىشود یا خانه را با هر چه در آنست به آتش کشم ! . یکى از حاضرین به او گفت : در آن خانه دخت گرامى پیامبر حضرت فاطمه و فرزندان پیامبر حسن و حسین و آثار رسول خدا صلَّى الله علیه و آله مىباشد ! و بیشتر مردم این کار را ناپسند و مکروه داشتند .

عمر چون انکار مردم را نسبت بکار خود دریافت ، گفت : شما را چه شده ، منظور من ترساندن بوده نه عمل کردن به آن . و علىّ بن ابى طالب فردى را نزد ایشان فرستاد که من سوگند خورده و عهد نموده‌ام تا اتمام جمعآورى قرآن عبا بر دوش نینداخته و از خانه بیرون نیایم ، همان قرآنى که شما آن را ترک نموده و فریب دنیا و بازیهایش را خوردید .
سپس حضرت فاطمه علیها السّلام به پشت درب آمده و فرمود : در تمام عمر خود هیچ قومى را نمىشناسم که بىوفاتر و بىعاطفه تر از شماها باشند ، جنازهء رسول خدا را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود و بدست آوردن خلافت شدید ، نه مشورتى با ما نمودید و نه کمترین حقّى براى ما قائل شدید ، گویا شما هیچ اطَّلاعى از فرمایش پیامبر در روز غدیر خم نداشتید ، بخدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جاى هر طمع و امیدى براى شما باقى نگذاشت ، ولى شما آن را رعایت نکرده و هر رابطه اى را با پیامبرتان قطع نمودید ، البتّه خداوند متعال میان ما و شما حاکم خواهد فرمود .

 

https://lib.eshia.ir/86012/1/185

 

گاهی اوقات واقعاً هم سماجت و جسارت خیلی چیز خوبی است که اگر همه چیز هم یک مرتبه پاک شدند، دوباره و سه باره و ... هم آنرا بنویسید حتی اگر در بنگاه انتشارات فرانکلین هم یحتمل دارید می نویسید!

عرض بنده ی حقیر این بود که از آنجایی که حافظین و قاریان قرآن کریم هم در امامزاده ی ما حاضر شده بودند امروز خوب است اشعاری را که کتاب حافظ شیرین سخن آنها را به حافظ منصوب می داند و در حافظ تصحیح علامه قزوینی بنده ی حقیر هم نیست اینجا بیاوریم:

1. 

ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش

 

 پـیـوسـتـه در حـمـایـت لطـف اله باش

 

چون احمدم شـفـیع بود روز رسـتخیز

 

 گو این تن بـلاکش مـن پـرگنـاه بـاش

 

آن را که دوستی علی نیست کافر است

 

 گـو زاهـد زمانـه و گو شـیخ راه بـاش

 

امـروز زنـده ام بـه ولای تـو یا عـلی

 

 فـردا به روح پـاک امامان گـواه بـاش
 

قبر امام هشـتم و سـلطان دیـن رضـا

 

 از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش

 

دستت نمی رسد که بچینی گلی زشاخ

 

بـاری به پـای گلبن ایشـان گیاه بـاش

 

مرد خـدا شـنـاس که تـقـوی طلب کند

 

 خواهی سپید جامه و خواهی سیاه باش

 

حـافظ طریـق بـنـدگی شـاه پـیـشـه کن

وانگاه در طریق چـو مـردان راه بـاش



 

2.

 

3.

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف

طرف کرم ز کس نبست این دل پر امید من

گر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرف

از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد

وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف

ابروی دوست کی شود دستکش خیال من

کس نزده‌ست از این کمان تیر مراد بر هدف

چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل

یاد پدر نمی‌کنند این پسران ناخلف

من به خیال زاهدی گوشه‌نشین و طرفه آنک

مغبچه‌ای ز هر طرف می‌زندم به چنگ و دف

بی خبرند زاهدان نقش بخوان ولاتقل

مست ریاست محتسب باده بده ولاتخف

صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خورد

پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف

حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقرة: 286﴾

 

وَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ کَانَ أَحَدٌ فِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِعْلَهُ وَ جُلُوسَهُ مَجْلِسَ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ قَالَ نَعَمْ کَانَ الَّذِی أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ خَالِدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ الْعَاصِ وَ کَانَ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ وَ مِنَ الْأَنْصَارِ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنُ التَّیِّهَانِ وَ سَهْلٌ وَ عُثْمَانُ ابْنَا حُنَیْفٍ وَ خُزَیْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ وَ أَبُو أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ تَشَاوَرُوا بَیْنَهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ اللَّهِ لَنَأْتِیَنَّهُ وَ لَنُنْزِلَنَّهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ آخَرُونَ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ إِذاً أَعَنْتُمْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ[1] فَانْطَلِقُوا بِنَا إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع لِنَسْتَشِیرَهُ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَهُ فَانْطَلَقَ الْقَوْمُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَجْمَعِهِمْ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ تَرَکْتَ حَقّاً أَنْتَ أَحَقُّ بِهِ وَ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِکَ لِأَنَّا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَمِیلُ مَعَ الْحَقِّ کَیْفَ مَا مَالَ وَ لَقَدْ هَمَمْنَا أَنْ نَصِیرَ إِلَیْهِ فَنُنْزِلَهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَجِئنَاکَ لِنَسْتَشِیرَکَ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَکَ فَمَا تَأْمُرُنَا؟

فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَمَا کُنْتُمْ لَهُمْ إِلَّا حَرْباً وَ لَکِنَّکُمْ کَالْمِلْحِ فِی الزَّادِ وَ کَالْکُحْلِ فِی الْعَیْنِ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَأَتَیْتُمُونِی شَاهِرِینَ بِأَسْیَافِکُمْ مُسْتَعِدِّینَ لِلْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ وَ إِذاً لَأَتَوْنِی فَقَالُوا لِی بَایِعْ وَ إِلَّا قَتَلْنَاکَ فَلَا بُدَّ لِی مِنْ أَنْ أَدْفَعَ الْقَوْمَ عَنْ نَفْسِی وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوْعَزَ إِلَیَّ قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ قَالَ لِی یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِکَ مِنْ بَعْدِی وَ تَنْقُضُ فِیکَ عَهْدِی وَ إِنَّکَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ إِنَّ الْأُمَّةَ مِنْ بَعْدِی کَهَارُونَ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ السَّامِرِیِّ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَعْهَدُ إِلَیَّ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَقَالَ إِذَا وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَبَادِرْ إِلَیْهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً کُفَّ یَدَکَ وَ احْقِنْ دَمَکَ حَتَّى تَلْحَقَ بِی مَظْلُوماً فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ ص اشْتَغَلْتُ بِغُسْلِهِ وَ تَکْفِینِهِ وَ الْفَرَاغِ مِنْ شَأْنِهِ ثُمَّ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی یَمِیناً أَنْ لَا أَرْتَدِیَ بِرِدَاءٍ إِلَّا لِلصَّلَاةِ حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ فَفَعَلْتُ ثُمَّ أَخَذْتُ بِیَدِ فَاطِمَةَ وَ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَدُرْتُ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَهْلِ السَّابِقَةِ فَنَاشَدْتُهُمْ حَقِّی وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى نُصْرَتِی فَمَا أَجَابَنِی مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ- سَلْمَانُ وَ عَمَّارٌ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ لَقَدْ رَاوَدْتُ فِی ذَلِکَ بَقِیَّةَ أَهْلِ بَیْتِی فَأَبَوْا عَلَیَّ إِلَّا السُّکُوتَ لِمَا عَلِمُوا مِنْ وغارة[2] [وَغْرَةِ] صُدُورِ الْقَوْمِ وَ بُغْضِهِمْ لِلَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لِأَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ فَانْطَلِقُوا بِأَجْمَعِکُمْ إِلَى الرَّجُلِ فَعَرِّفُوهُ مَا سَمِعْتُمْ مِنْ قَوْلِ نَبِیِّکُمْ لِیَکُونَ ذَلِکَ أَوْکَدَ لِلْحُجَّةِ وَ أَبْلَغَ لِلْعُذْرِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا وَرَدُوا عَلَیْهِ فَسَارَ الْقَوْمُ حَتَّى أَحْدَقُوا بِمِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ قَالَ الْمُهَاجِرُونَ‌

...

الْحَبَشِیَّةَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ‌ وَ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ تَقَدَّمَ لَأُرِیکَ أَیُّنَا أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ انْصَرِفُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَوَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ إِلَّا کَمَا دَخَلَ أَخَوَایَ مُوسَى وَ هَارُونُ إِذْ قَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ‌ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ‌[1] وَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُهُ إِلَّا لِزِیَارَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ لِقَضِیَّةٍ أَقْضِیهَا فَإِنَّهُ لَا یَجُوزُ بِحُجَّةٍ أَقَامَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یُتْرَکَ النَّاسُ فِی حَیْرَةٍ.

وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ احْتَزَمَ بِإِزَارِهِ وَ جَعَلَ یَطُوفُ بِالْمَدِینَةِ وَ یُنَادِی أَلَا إِنَّ أَبَا بَکْرٍ قَدْ بُویِعَ لَهُ فَهَلُمُّوا إِلَى الْبَیْعَةِ فَیَنْثَالُ‌[2] النَّاسُ یُبَایِعُونَ فَعَرَفَ أَنَّ جَمَاعَةً فِی بُیُوتٍ مُسْتَتِرُونَ فَکَانَ یَقْصِدُهُمْ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ وَ یَکْبِسُهُمْ وَ یُحْضِرُهُمُ الْمَسْجِدَ فَیُبَایِعُونَ حَتَّى إِذَا مَضَتْ أَیَّامٌ أَقْبَلَ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ إِلَى مَنْزِلِ عَلِیٍّ ع فَطَالَبَهُ بِالْخُرُوجِ فَأَبَى- فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ وَ نَارٍ وَ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَیَخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَى مَا فِیهِ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ وُلْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ آثَارَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِیهِ وَ أَنْکَرَ النَّاسُ ذَلِکَ مِنْ قَوْلِهِ فَلَمَّا عَرَفَ إِنْکَارَهُمْ قَالَ مَا بَالُکُمْ أَ تَرَوْنِی فَعَلْتُ ذَلِکَ؟ إِنَّمَا أَرَدْتُ التَّهْوِیلَ فَرَاسَلَهُمْ عَلِیٌّ أَنْ لَیْسَ إِلَى خُرُوجِی حِیلَةٌ لِأَنِّی فِی جَمْعِ کِتَابِ اللَّهِ الَّذِی قَدْ نَبَذْتُمُوهُ وَ أَلْهَتْکُمُ الدُّنْیَا عَنْهُ وَ قَدْ حَلَفْتُ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنْ بَیْتِی وَ لَا أَدَعَ رِدَائِی عَلَى عَاتِقِی حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ قَالَ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَیْهِمْ فَوَقَفَتْ خَلَفَ الْبَابِ ثُمَّ قَالَتْ لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص جَنَازَةً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً کَأَنَّکُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِیَقْطَعَ مِنْکُمْ بِذَلِکَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَکِنَّکُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ وَ اللَّهُ حَسِیبٌ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

 

https://lib.eshia.ir/10412/1/80

 

 

... سپس حضرت امیر علیه السّلام روى به یارانش نموده و فرمود : به خانه هایتان باز گردید ، خدا رحمتتان کند ، که بخدا سوگند هرگز به این مسجد داخل نشدم مگر به همان شیوه که دو برادر من موسى و هارون داخل آن شهر شدند در حالى که اصحاب آن دو بزرگوار گفتند :

« تو با خدایت بروید و بجنگید و ما همین جا نشسته منتظریم - مائده : 24 » . سپس فرمود :
بخدا سوگند به مسجد جز براى نماز ، یا زیارت پیامبر صلَّى الله علیه و آله ، یا حلّ مسائل قضائى ، داخل نخواهم شد ، زیرا بر حجّتى که رسول خدا صلَّى الله علیه و آله آن را بپاى داشته جایز نیست که مردم را در حیرت وانهد .
و از عبد الله بن عبد الرّحمن نقل شده که گفت : سپس عمر [ پس از ماجراى سقیفه ] با عزمى عزم در تمام کوچه و محلَّات مدینه به راه افتاده و ندا مىکرد : اهالى مدینه ! آگاه باشید که با أبو بکر بیعت شده ، پس هر چه زودتر براى بیعت با او بسویش آئید ! . پس مردم از هر سوى آمده و بیعت نمودند ، در این وقت عمر تمام افرادى که در خانه هاشان مخفى شده بودند را به مسجد احضار نموده و وادار به بیعت مىکرد ، تا اینکه چند روزى از این جریان گذشت با گروه زیادى به درب منزل علىّ علیه السّلام رفته و او را اجبار به خروج از منزل نمود ، ولى آن حضرت خوددارى فرمود . در این وقت عمر هیزم و آتش طلبیده و گفت :
قسم به آنکه جان عمر در دست اوست یا خارج مىشود یا خانه را با هر چه در آنست به آتش کشم ! . یکى از حاضرین به او گفت : در آن خانه دخت گرامى پیامبر حضرت فاطمه و فرزندان پیامبر حسن و حسین و آثار رسول خدا صلَّى الله علیه و آله مىباشد ! و بیشتر مردم این کار را ناپسند و مکروه داشتند .

عمر چون انکار مردم را نسبت بکار خود دریافت ، گفت : شما را چه شده ، منظور من ترساندن بوده نه عمل کردن به آن . و علىّ بن ابى طالب فردى را نزد ایشان فرستاد که من سوگند خورده و عهد نموده‌ام تا اتمام جمعآورى قرآن عبا بر دوش نینداخته و از خانه بیرون نیایم ، همان قرآنى که شما آن را ترک نموده و فریب دنیا و بازیهایش را خوردید .
سپس حضرت فاطمه علیها السّلام به پشت درب آمده و فرمود : در تمام عمر خود هیچ قومى را نمىشناسم که بىوفاتر و بىعاطفه تر از شماها باشند ، جنازهء رسول خدا را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود و بدست آوردن خلافت شدید ، نه مشورتى با ما نمودید و نه کمترین حقّى براى ما قائل شدید ، گویا شما هیچ اطَّلاعى از فرمایش پیامبر در روز غدیر خم نداشتید ، بخدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جاى هر طمع و امیدى براى شما باقى نگذاشت ، ولى شما آن را رعایت نکرده و هر رابطه اى را با پیامبرتان قطع نمودید ، البتّه خداوند متعال میان ما و شما حاکم خواهد فرمود .

 

https://lib.eshia.ir/86012/1/185

 

گاهی اوقات واقعاً هم سماجت و جسارت خیلی چیز خوبی است که اگر همه چیز هم یک مرتبه پاک شدند، دوباره و سه باره و ... هم آنرا بنویسید حتی اگر در بنگاه انتشارات فرانکلین هم یحتمل دارید می نویسید!

لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقرة: 286﴾

 

وَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ کَانَ أَحَدٌ فِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِعْلَهُ وَ جُلُوسَهُ مَجْلِسَ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ قَالَ نَعَمْ کَانَ الَّذِی أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ خَالِدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ الْعَاصِ وَ کَانَ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ وَ مِنَ الْأَنْصَارِ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنُ التَّیِّهَانِ وَ سَهْلٌ وَ عُثْمَانُ ابْنَا حُنَیْفٍ وَ خُزَیْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ وَ أَبُو أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ تَشَاوَرُوا بَیْنَهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ اللَّهِ لَنَأْتِیَنَّهُ وَ لَنُنْزِلَنَّهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ آخَرُونَ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ إِذاً أَعَنْتُمْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ[1] فَانْطَلِقُوا بِنَا إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع لِنَسْتَشِیرَهُ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَهُ فَانْطَلَقَ الْقَوْمُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَجْمَعِهِمْ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ تَرَکْتَ حَقّاً أَنْتَ أَحَقُّ بِهِ وَ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِکَ لِأَنَّا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَمِیلُ مَعَ الْحَقِّ کَیْفَ مَا مَالَ وَ لَقَدْ هَمَمْنَا أَنْ نَصِیرَ إِلَیْهِ فَنُنْزِلَهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَجِئنَاکَ لِنَسْتَشِیرَکَ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَکَ فَمَا تَأْمُرُنَا؟

فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَمَا کُنْتُمْ لَهُمْ إِلَّا حَرْباً وَ لَکِنَّکُمْ کَالْمِلْحِ فِی الزَّادِ وَ کَالْکُحْلِ فِی الْعَیْنِ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَأَتَیْتُمُونِی شَاهِرِینَ بِأَسْیَافِکُمْ مُسْتَعِدِّینَ لِلْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ وَ إِذاً لَأَتَوْنِی فَقَالُوا لِی بَایِعْ وَ إِلَّا قَتَلْنَاکَ فَلَا بُدَّ لِی مِنْ أَنْ أَدْفَعَ الْقَوْمَ عَنْ نَفْسِی وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوْعَزَ إِلَیَّ قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ قَالَ لِی یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِکَ مِنْ بَعْدِی وَ تَنْقُضُ فِیکَ عَهْدِی وَ إِنَّکَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ إِنَّ الْأُمَّةَ مِنْ بَعْدِی کَهَارُونَ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ السَّامِرِیِّ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَعْهَدُ إِلَیَّ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَقَالَ إِذَا وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَبَادِرْ إِلَیْهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً کُفَّ یَدَکَ وَ احْقِنْ دَمَکَ حَتَّى تَلْحَقَ بِی مَظْلُوماً فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ ص اشْتَغَلْتُ بِغُسْلِهِ وَ تَکْفِینِهِ وَ الْفَرَاغِ مِنْ شَأْنِهِ ثُمَّ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی یَمِیناً أَنْ لَا أَرْتَدِیَ بِرِدَاءٍ إِلَّا لِلصَّلَاةِ حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ فَفَعَلْتُ ثُمَّ أَخَذْتُ بِیَدِ فَاطِمَةَ وَ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَدُرْتُ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَهْلِ السَّابِقَةِ فَنَاشَدْتُهُمْ حَقِّی وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى نُصْرَتِی فَمَا أَجَابَنِی مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ- سَلْمَانُ وَ عَمَّارٌ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ لَقَدْ رَاوَدْتُ فِی ذَلِکَ بَقِیَّةَ أَهْلِ بَیْتِی فَأَبَوْا عَلَیَّ إِلَّا السُّکُوتَ لِمَا عَلِمُوا مِنْ وغارة[2] [وَغْرَةِ] صُدُورِ الْقَوْمِ وَ بُغْضِهِمْ لِلَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لِأَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ فَانْطَلِقُوا بِأَجْمَعِکُمْ إِلَى الرَّجُلِ فَعَرِّفُوهُ مَا سَمِعْتُمْ مِنْ قَوْلِ نَبِیِّکُمْ لِیَکُونَ ذَلِکَ أَوْکَدَ لِلْحُجَّةِ وَ أَبْلَغَ لِلْعُذْرِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا وَرَدُوا عَلَیْهِ فَسَارَ الْقَوْمُ حَتَّى أَحْدَقُوا بِمِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ قَالَ الْمُهَاجِرُونَ‌

...

الْحَبَشِیَّةَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ‌ وَ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ تَقَدَّمَ لَأُرِیکَ أَیُّنَا أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ انْصَرِفُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَوَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ إِلَّا کَمَا دَخَلَ أَخَوَایَ مُوسَى وَ هَارُونُ إِذْ قَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ‌ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ‌[1] وَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُهُ إِلَّا لِزِیَارَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ لِقَضِیَّةٍ أَقْضِیهَا فَإِنَّهُ لَا یَجُوزُ بِحُجَّةٍ أَقَامَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یُتْرَکَ النَّاسُ فِی حَیْرَةٍ.

وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ احْتَزَمَ بِإِزَارِهِ وَ جَعَلَ یَطُوفُ بِالْمَدِینَةِ وَ یُنَادِی أَلَا إِنَّ أَبَا بَکْرٍ قَدْ بُویِعَ لَهُ فَهَلُمُّوا إِلَى الْبَیْعَةِ فَیَنْثَالُ‌[2] النَّاسُ یُبَایِعُونَ فَعَرَفَ أَنَّ جَمَاعَةً فِی بُیُوتٍ مُسْتَتِرُونَ فَکَانَ یَقْصِدُهُمْ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ وَ یَکْبِسُهُمْ وَ یُحْضِرُهُمُ الْمَسْجِدَ فَیُبَایِعُونَ حَتَّى إِذَا مَضَتْ أَیَّامٌ أَقْبَلَ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ إِلَى مَنْزِلِ عَلِیٍّ ع فَطَالَبَهُ بِالْخُرُوجِ فَأَبَى- فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ وَ نَارٍ وَ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَیَخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَى مَا فِیهِ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ وُلْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ آثَارَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِیهِ وَ أَنْکَرَ النَّاسُ ذَلِکَ مِنْ قَوْلِهِ فَلَمَّا عَرَفَ إِنْکَارَهُمْ قَالَ مَا بَالُکُمْ أَ تَرَوْنِی فَعَلْتُ ذَلِکَ؟ إِنَّمَا أَرَدْتُ التَّهْوِیلَ فَرَاسَلَهُمْ عَلِیٌّ أَنْ لَیْسَ إِلَى خُرُوجِی حِیلَةٌ لِأَنِّی فِی جَمْعِ کِتَابِ اللَّهِ الَّذِی قَدْ نَبَذْتُمُوهُ وَ أَلْهَتْکُمُ الدُّنْیَا عَنْهُ وَ قَدْ حَلَفْتُ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنْ بَیْتِی وَ لَا أَدَعَ رِدَائِی عَلَى عَاتِقِی حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ قَالَ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَیْهِمْ فَوَقَفَتْ خَلَفَ الْبَابِ ثُمَّ قَالَتْ لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص جَنَازَةً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً کَأَنَّکُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِیَقْطَعَ مِنْکُمْ بِذَلِکَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَکِنَّکُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ وَ اللَّهُ حَسِیبٌ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

 

https://lib.eshia.ir/10412/1/80

 

 

... سپس حضرت امیر علیه السّلام روى به یارانش نموده و فرمود : به خانه هایتان باز گردید ، خدا رحمتتان کند ، که بخدا سوگند هرگز به این مسجد داخل نشدم مگر به همان شیوه که دو برادر من موسى و هارون داخل آن شهر شدند در حالى که اصحاب آن دو بزرگوار گفتند :

« تو با خدایت بروید و بجنگید و ما همین جا نشسته منتظریم - مائده : 24 » . سپس فرمود :
بخدا سوگند به مسجد جز براى نماز ، یا زیارت پیامبر صلَّى الله علیه و آله ، یا حلّ مسائل قضائى ، داخل نخواهم شد ، زیرا بر حجّتى که رسول خدا صلَّى الله علیه و آله آن را بپاى داشته جایز نیست که مردم را در حیرت وانهد .
و از عبد الله بن عبد الرّحمن نقل شده که گفت : سپس عمر [ پس از ماجراى سقیفه ] با عزمى عزم در تمام کوچه و محلَّات مدینه به راه افتاده و ندا مىکرد : اهالى مدینه ! آگاه باشید که با أبو بکر بیعت شده ، پس هر چه زودتر براى بیعت با او بسویش آئید ! . پس مردم از هر سوى آمده و بیعت نمودند ، در این وقت عمر تمام افرادى که در خانه هاشان مخفى شده بودند را به مسجد احضار نموده و وادار به بیعت مىکرد ، تا اینکه چند روزى از این جریان گذشت با گروه زیادى به درب منزل علىّ علیه السّلام رفته و او را اجبار به خروج از منزل نمود ، ولى آن حضرت خوددارى فرمود . در این وقت عمر هیزم و آتش طلبیده و گفت :
قسم به آنکه جان عمر در دست اوست یا خارج مىشود یا خانه را با هر چه در آنست به آتش کشم ! . یکى از حاضرین به او گفت : در آن خانه دخت گرامى پیامبر حضرت فاطمه و فرزندان پیامبر حسن و حسین و آثار رسول خدا صلَّى الله علیه و آله مىباشد ! و بیشتر مردم این کار را ناپسند و مکروه داشتند .

عمر چون انکار مردم را نسبت بکار خود دریافت ، گفت : شما را چه شده ، منظور من ترساندن بوده نه عمل کردن به آن . و علىّ بن ابى طالب فردى را نزد ایشان فرستاد که من سوگند خورده و عهد نموده‌ام تا اتمام جمعآورى قرآن عبا بر دوش نینداخته و از خانه بیرون نیایم ، همان قرآنى که شما آن را ترک نموده و فریب دنیا و بازیهایش را خوردید .
سپس حضرت فاطمه علیها السّلام به پشت درب آمده و فرمود : در تمام عمر خود هیچ قومى را نمىشناسم که بىوفاتر و بىعاطفه تر از شماها باشند ، جنازهء رسول خدا را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود و بدست آوردن خلافت شدید ، نه مشورتى با ما نمودید و نه کمترین حقّى براى ما قائل شدید ، گویا شما هیچ اطَّلاعى از فرمایش پیامبر در روز غدیر خم نداشتید ، بخدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جاى هر طمع و امیدى براى شما باقى نگذاشت ، ولى شما آن را رعایت نکرده و هر رابطه اى را با پیامبرتان قطع نمودید ، البتّه خداوند متعال میان ما و شما حاکم خواهد فرمود .

 

https://lib.eshia.ir/86012/1/185

 

گاهی اوقات واقعاً هم سماجت و جسارت خیلی چیز خوبی است که اگر همه چیز هم یک مرتبه پاک شدند، دوباره و سه باره و ... هم آنرا بنویسید

 

لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقرة: 286﴾

 

وَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ کَانَ أَحَدٌ فِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِعْلَهُ وَ جُلُوسَهُ مَجْلِسَ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ قَالَ نَعَمْ کَانَ الَّذِی أَنْکَرَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ خَالِدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ الْعَاصِ وَ کَانَ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ وَ مِنَ الْأَنْصَارِ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنُ التَّیِّهَانِ وَ سَهْلٌ وَ عُثْمَانُ ابْنَا حُنَیْفٍ وَ خُزَیْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ وَ أَبُو أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ تَشَاوَرُوا بَیْنَهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ اللَّهِ لَنَأْتِیَنَّهُ وَ لَنُنْزِلَنَّهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ آخَرُونَ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ إِذاً أَعَنْتُمْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ[1] فَانْطَلِقُوا بِنَا إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع لِنَسْتَشِیرَهُ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَهُ فَانْطَلَقَ الْقَوْمُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَجْمَعِهِمْ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ تَرَکْتَ حَقّاً أَنْتَ أَحَقُّ بِهِ وَ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِکَ لِأَنَّا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَمِیلُ مَعَ الْحَقِّ کَیْفَ مَا مَالَ وَ لَقَدْ هَمَمْنَا أَنْ نَصِیرَ إِلَیْهِ فَنُنْزِلَهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَجِئنَاکَ لِنَسْتَشِیرَکَ وَ نَسْتَطْلِعَ رَأْیَکَ فَمَا تَأْمُرُنَا؟

فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَمَا کُنْتُمْ لَهُمْ إِلَّا حَرْباً وَ لَکِنَّکُمْ کَالْمِلْحِ فِی الزَّادِ وَ کَالْکُحْلِ فِی الْعَیْنِ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَأَتَیْتُمُونِی شَاهِرِینَ بِأَسْیَافِکُمْ مُسْتَعِدِّینَ لِلْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ وَ إِذاً لَأَتَوْنِی فَقَالُوا لِی بَایِعْ وَ إِلَّا قَتَلْنَاکَ فَلَا بُدَّ لِی مِنْ أَنْ أَدْفَعَ الْقَوْمَ عَنْ نَفْسِی وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوْعَزَ إِلَیَّ قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ قَالَ لِی یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِکَ مِنْ بَعْدِی وَ تَنْقُضُ فِیکَ عَهْدِی وَ إِنَّکَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ إِنَّ الْأُمَّةَ مِنْ بَعْدِی کَهَارُونَ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ السَّامِرِیِّ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَعْهَدُ إِلَیَّ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَقَالَ إِذَا وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَبَادِرْ إِلَیْهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً کُفَّ یَدَکَ وَ احْقِنْ دَمَکَ حَتَّى تَلْحَقَ بِی مَظْلُوماً فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ ص اشْتَغَلْتُ بِغُسْلِهِ وَ تَکْفِینِهِ وَ الْفَرَاغِ مِنْ شَأْنِهِ ثُمَّ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی یَمِیناً أَنْ لَا أَرْتَدِیَ بِرِدَاءٍ إِلَّا لِلصَّلَاةِ حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ فَفَعَلْتُ ثُمَّ أَخَذْتُ بِیَدِ فَاطِمَةَ وَ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَدُرْتُ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَهْلِ السَّابِقَةِ فَنَاشَدْتُهُمْ حَقِّی وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى نُصْرَتِی فَمَا أَجَابَنِی مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ- سَلْمَانُ وَ عَمَّارٌ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ لَقَدْ رَاوَدْتُ فِی ذَلِکَ بَقِیَّةَ أَهْلِ بَیْتِی فَأَبَوْا عَلَیَّ إِلَّا السُّکُوتَ لِمَا عَلِمُوا مِنْ وغارة[2] [وَغْرَةِ] صُدُورِ الْقَوْمِ وَ بُغْضِهِمْ لِلَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لِأَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ فَانْطَلِقُوا بِأَجْمَعِکُمْ إِلَى الرَّجُلِ فَعَرِّفُوهُ مَا سَمِعْتُمْ مِنْ قَوْلِ نَبِیِّکُمْ لِیَکُونَ ذَلِکَ أَوْکَدَ لِلْحُجَّةِ وَ أَبْلَغَ لِلْعُذْرِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا وَرَدُوا عَلَیْهِ فَسَارَ الْقَوْمُ حَتَّى أَحْدَقُوا بِمِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَکْرٍ الْمِنْبَرَ قَالَ الْمُهَاجِرُونَ‌

...

الْحَبَشِیَّةَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ‌ وَ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ تَقَدَّمَ لَأُرِیکَ أَیُّنَا أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ انْصَرِفُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَوَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ إِلَّا کَمَا دَخَلَ أَخَوَایَ مُوسَى وَ هَارُونُ إِذْ قَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ‌ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ‌[1] وَ اللَّهِ لَا دَخَلْتُهُ إِلَّا لِزِیَارَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ لِقَضِیَّةٍ أَقْضِیهَا فَإِنَّهُ لَا یَجُوزُ بِحُجَّةٍ أَقَامَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یُتْرَکَ النَّاسُ فِی حَیْرَةٍ.

وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ احْتَزَمَ بِإِزَارِهِ وَ جَعَلَ یَطُوفُ بِالْمَدِینَةِ وَ یُنَادِی أَلَا إِنَّ أَبَا بَکْرٍ قَدْ بُویِعَ لَهُ فَهَلُمُّوا إِلَى الْبَیْعَةِ فَیَنْثَالُ‌[2] النَّاسُ یُبَایِعُونَ فَعَرَفَ أَنَّ جَمَاعَةً فِی بُیُوتٍ مُسْتَتِرُونَ فَکَانَ یَقْصِدُهُمْ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ وَ یَکْبِسُهُمْ وَ یُحْضِرُهُمُ الْمَسْجِدَ فَیُبَایِعُونَ حَتَّى إِذَا مَضَتْ أَیَّامٌ أَقْبَلَ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ إِلَى مَنْزِلِ عَلِیٍّ ع فَطَالَبَهُ بِالْخُرُوجِ فَأَبَى- فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ وَ نَارٍ وَ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَیَخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَى مَا فِیهِ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ وُلْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ آثَارَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِیهِ وَ أَنْکَرَ النَّاسُ ذَلِکَ مِنْ قَوْلِهِ فَلَمَّا عَرَفَ إِنْکَارَهُمْ قَالَ مَا بَالُکُمْ أَ تَرَوْنِی فَعَلْتُ ذَلِکَ؟ إِنَّمَا أَرَدْتُ التَّهْوِیلَ فَرَاسَلَهُمْ عَلِیٌّ أَنْ لَیْسَ إِلَى خُرُوجِی حِیلَةٌ لِأَنِّی فِی جَمْعِ کِتَابِ اللَّهِ الَّذِی قَدْ نَبَذْتُمُوهُ وَ أَلْهَتْکُمُ الدُّنْیَا عَنْهُ وَ قَدْ حَلَفْتُ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنْ بَیْتِی وَ لَا أَدَعَ رِدَائِی عَلَى عَاتِقِی حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ قَالَ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَیْهِمْ فَوَقَفَتْ خَلَفَ الْبَابِ ثُمَّ قَالَتْ لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص جَنَازَةً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً کَأَنَّکُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِیَقْطَعَ مِنْکُمْ بِذَلِکَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَکِنَّکُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ وَ اللَّهُ حَسِیبٌ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.

 

https://lib.eshia.ir/10412/1/80

 

گاهی اوقات واقعاً هم سماجت و جسارت خیلی چیز خوبی است که اگر همه چیز هم یک مرتبه پاک شدند، دوباره و سه باره و ... هم آنرا بنویسید

ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطانا

 

قصور از این بنده ی حقیر است؛ بنا بر ویکیپدیا علامه قزوینی شاگرد شیخ فضل الله نوری بوده نه استاد دهخدا!

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ ﴿الاعراف: 172﴾

 

و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم. (برخی مفسرین گفتند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در نشأه ذرّ و عالم روح و گواهی آنها به نور تجرّد و شهود به توحید خدا و ربّانیت او در عوالم ملک و ملکوت.) (و ما این گواهی گرفتیم) که دیگر در روز قیامت نگویید: ما از این واقعه غافل بودیم.

(ترجمه مرحوم آیت الله الهی قمشه ای رحمه الله)

 

و (به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری، گواهی می‌دهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطری توحید بی‌خبر ماندیم)»!

(ترجمه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی)

 

 

 

امر به معروف و نهی از منکر یکی از اموری است که می فرمایند لااقل زبانی هم که شده باید گوشزد شود. این مسئله یک طیف بسیار وسیعی را دارد که یحتمل نه تنها شاگرد و دانشجو و طلبه را و بلکه هر سالک الی الله ای را یحتمل گیج کند و بلکه دچار افراط و تفریط هم در کارهایش کند آنجایی که امر به معروف و نهی از منکر با جهش صفر تا الفهای بینهایت آیات اللهی اجتهاد هم سعی کند منطبق گردند. یک وجه این امر به معروف و نهی از منکر که در یک سر مسائلی قرار دارد که یحتمل بتوان آنرا در جواب مدعیانی که به پوچگرایی افتاده اند و مدعیانی که خیلی هم مدعی نه خشکه مقدسی و بلکه مقدس مآبی هم هستند و حتی حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را که مظهر دینمداری هم هست در طیفی از مادون قرمز هم باید در نظر داشت که در طیف ماورای بنفش آن وقتی است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خود دهان مدعیان را می بندند و جوابشان را از روی عدل الهی هم می دهند. 

در یک طرف طیف نه تنها پوچیگرایی و رواج فساد و فسق و بی بند و باری است که با آمدن حکومت اسلامی و دولت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم همه حذف می شوند طوری که پناهگاه هایی هم برای فقراء و مستضعفین و بی پناهان مورد نیاز جامعه است در حینی که اسلام با جهاد فی سبیل الله نیز در هر جهت باید جهانی شود و جایی برای غفلت هم همانطوری که آیه ی شریفه اشاره می فرماید باقی نمی ماند. مسئله اینجا است که این آیه مظهر مسئله ای که بحثش از قدیم هم داغ بوده است که آیا در مسئله ی حدوث و قدوم عالم کدام یک هم درست است؟ مثلاً آیا بنی آدم از آدم تا خاتم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم همه با هم نیز خلق شدند و جهان نیز در یک لحظه حادث شد یا عالم از قدیم هم به همین صورت بوده است و هست و خواهد بود آنچنان که مدل استاندارد ذرات بنیادی فیزیک و جتهایی از آنها هم همینطور بوده اند ولی بشر آنچنان بدانها اشراق هم چقدر داشته است؟! بندگی خدای سبحان هم همیشه بوده است همانطوری که شیطان هم به اغوای بنی آدم از قدیم و در جدید و در آینده هم می پرداخته است و خواهد پرداخت.

بنده ی حقیر دیدم که در مورد مذهب حافظ شیرازی بحثی در حافظ شیرین سخن رفته است که لااقل در کتاب حافظ بنده ی حقیر دو غزل مورد بحث نیست که نشان هم می دهد حضرت حافظ شیعه هم تشریف دارند. البته کتاب تصحیح قزوینی بنده ی حقیر خیلی هم یحتمل بفرمایید که ملاک نیست و بلکه احتمال هم دارد که از روی سهو از قلم افتاده باشند این غزلهای مورد بحث. بنده حتی توجه کردم که از جواهر الکلام هم عبارتی آورده شده است که حالا کاری هم نداریم که چطور به مذهب حضرت حافظ هم مربوط می شود و چه را ثابت می فرماید در رابطه با این بیت او که: من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق، چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست! این عبارت را در این رابطه از جواهر الکلام می فرماید که وهی علی المومن خمس تکبیرات بلا خلاف بیننا:

 

القسم الثالث فی کیفیة الصلاة وهی‌ على المؤمن خمس تکبیرات بلا خلاف أجده فیه بیننا ، بل الإجماع بقسمیه علیه ، بل المحکی منهما مستفیض أو متواتر کالنصوص منها المشتمل على بیان الوجه فی ذلک أنه أخذ من کل من الخمس صلوات تکبیرة [١] أو من کل من الخمس فرائض : الصوم والصلاة والزکاة والحج والولایة تکبیرة [٢] ولعله لذا ترک العامة أحدها لعدم النصیب لهم فی الأخیرة ، وبالجملة کون الصلاة عندنا خمسا کالضروری من المذهب ، بل یعرفه المخالف منا فضلا عن الموافق ، بل عن بعض العامة أنهم ترکوه لأنه من شعار الشیعة ، قال فی المحکی عن حواشی الشهید : إن محمد بن علی بن عمران التمیمی المالکی قال فی کتابه الموسوم بفوائد مسلم : إن زیدا کبر خمسا وإن رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم کان کذلک یکبرها ولکن ترک هذا المذهب لأنه صار علما على القول بالرفض ، قلت : ومن هنا ترکوا الحق فی أصول الدین‌ وفروعه ، لأنه علم على الرفض ، وتکبیر علی علیه‌السلام على سهل بن حنیف خمسا وعشرین تکبیرة کأنه تکریر للصلاة خمس مرات کما صرحت به‌ النصوص [١] وأنه علیه‌السلام کلما صلى ومشى به جاء جماعة فقالوا : لم ندرک الصلاة علیه فأنزله وأعاد الصلاة حتى انتهى به إلى قبره ، بل‌ عنه علیه‌السلام [٢] أنه قال : « لو کبرت علیه سبعین تکبیرة لکان أهلا » وفی آخر [٣] عن الصادق علیه‌السلام « أنه صلى علیه‌السلام خمسا لأن له خمس مناقب ، فصلى علیه لکل منقبة صلاة » وأشار فیه إلى أربعة منها ، هی أنه بدری أحدی من النقباء الذین اختارهم رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم من الاثنى عشر نقیبا ، عقبی أی أحد الستة الذین لاقاهم رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فی عقبة المدنیین وأخذ البیعة عنهم ، وترک ذکر الخامسة ، ولعلها الولایة لأمیر المؤمنین علیه‌السلام لأنه من السابقین الذین رجعوا الیه علیه‌السلام ، بل منه یعلم ندب تکریر الصلاة لأهل الشرف والفضل کما ستعرف.

 

جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی جواهری، جلد 12، ص 31- 32

https://lib.eshia.ir/10088/12/32

 

یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که این نوع استدلال از بحث حدوث و قدم عالم خارج است همانطوری که نمی توان هم از شیرین سخنی حافظ هم استناد کرد به حافظ پرست شدن! ولی اینجور ایراد کردن بر صاحب حافظ شیرین سخن هم یحتمل بعضی باز ایراد کنند که مثل شرح نوشتن بعضی بر اشارات و تنبیهات ابن سینا است چرا که با آن روح تحقیق مخالفت دارد که از کل کتاب یکی دو  جمله را در بیاوریم و آنها را مورد انتقاد قرار داده و حال آنکه اصل مطالب را هم منتقد محترم یحتمل درنیافته باشد! تعصب بیجا از هر دو طرفش بد است طوری که هم می تواند موجب گرفتاری شیخ فضل الله نوری شود و هم علی اکبر دهخدا را نیز مبتلا کند حالا می خواهد اصلا شیخ فضل الله نوری هم آیا هیچ وقت استاد علی اکبر دهخدا بوده است آنچنان که دهخدا نیز نزد شیخ نوری زانوی تلمذ هم زده باشد یا خیر؟! ولی عرض بنده ی حقیر این هم هست که بالاخره یادمان هم نرود که گوشه ی چادر مادرمان حضرت فاطمه زهرا سیدة النساء العالمین را خدای نکرده یک وقت ول نکنیم! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا ﴿الاسراء: 64﴾

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَلِکَ کُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُواْ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ﴿النساء: 94﴾

إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ کُنتُمْ قَالُواْ کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فَأُوْلَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِیرًا ﴿النساء: 97﴾

فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا ﴿الکهف: 6﴾

لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿الشعراء: 3﴾

 

 

یَا مَوْلاَیَ وَ إِلَى مَتَى: وَ أَیَّ خِطَابٍ أَصِفُ فِیکَ وَ أَیَّ نَجْوَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أُجَابَ دُونَکَ وَ [أَوْ] أُنَاغَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَبْکِیَکَ وَ یَخْذُلَکَ اَلْوَرَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْکَ دُونَهُمْ مَا جَرَى هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ اَلْعَوِیلَ وَ اَلْبُکَاءَ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ جَزَعَهُ إِذَا خَلاَ هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَیْنِی عَلَى اَلْقَذَى هَلْ إِلَیْکَ یَا اِبْنَ أَحْمَدَ سَبِیلٌ فَتُلْقَى هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنَا مِنْکَ بِعِدَةٍ [بِغَدِهِ] فَنَحْظَى

 

 

بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که همینطوری که در گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیما مسافربری و فضاپیما نشسته ای و حالا آیا داری دور کاری هم می کنی یا آیا حتی در خود کارخانه هم واقع هستی آنگاه باید هم توجه داشته باشی که در تناظر با برنامه ی لنگلندز و ابرتقارن هم چند تا خمینه هایی را هم در نظر گرفته ای که می خواهی نظریه های گروموف- ویتن را هم در آنها کاربردی کنی؟ اینجا یحتمل اشکال هم شود که یک خمینه هم کافی است و بعضی دیگر اشکال کنند که بعد خمینه ها را که آیا فرضاً سه بعد مختلط دارند یا هفت بعد حقیقی هم دارند نیز مهم است تا آنجایی که بخواهیم ابعاد ابرتقارنی و ابرریسمانی را به 10 و 11 هم برسانیم. ولی باز هم آنگاه این سوال پیش می آید که آیا یک خمینه هم کافی است یا سه خمینه ی هفت بعدی نیز برای عمومیت دادن به مسئله خیلی هم بهتر است و حتی بعضی اشکال هم کنند که چرا ماورای آن هم به چهار و حتی پنج خمینه هم نرویم که یک جورهایی هم آیا اینها چقدر با هم جفت و جور هم شده اند و لذا به ثوابت جفتی خاص خود هم احتیاج دارند. البته اینجا وقتی نظریه ی یانگ-میلز را هم وارد کرده و گیجها یا پیمانه هایی را هم روی خمینه های مختلط  می گذارید آنگاه یحتمل بخواهیم تناظرهایی هم بین خمینه های کهلری و هایپرکهلری و بلکه آنهایی که از بعد هفت حقیقی هم هستند نیز پیدا کنید. یعنی اگر انواعی از جتهایی از بوزونها و فرمیونها را هم داریم در آنها در نظر می گیریم که چطور هم دینامیک حول مادولای منحنی ها در کلافهایی از این خمینه ها را هم تشکیل می دهند، خوب آنگاه نظریه ی گروموف-ویتن اینجا چطور هم با نظریه ی زایبرگ- ویتن و بلکه با برنامه ی لنگلندز هم می توانند تناظر پیدا کنند؟

خوب، چرا ما باید بیش از یک خمینه را هم در نظر بگیریم؟ چرا که شما حساب هم بفرمایید که حول خمینه های ما دینامیکی هم داریم از مادلاهای منحنیهایی از جتهایی که مدام در حال تردد هم هستند در اطراف خمینه ها و حتی با انواع گیجهای مختلف هم که حالا شما مایل هم هستید که هندسه ی خمینه ها را هم با آنها بسنجید؛ و اما اگر خمینه های جدیدی هم همینطوری که همه ی این دینامیکها را هم داریم که در حال تردد اند آنگاه آیا چطور هم باید دریافت که آیا بهتر نیست که یحتمل یک یا چند تا خمینه های هفت بعدی دیگر هم به کل خمینه ها بیافزاییم یا خیر مثلاً همان سه تا هم کافی است و کفایت می کند؟ این مسئله یحتمل برای کارمند کارخانه ی هواپیمای مسافربری و بلکه حتی فضاپیماها هم بنظر برسد که خیلی مهم نباشند الا اینکه به او این پیشنهاد هم شود که ما می آییم کل بودجه ی کارخانه ی تو را تقبل می کنیم و آنرا از آن حالت فازی واقع در منهای بینهایت نیز بیرون می آوریم بشرطی که بتوانی هم جتهایت را بطور عمومی تر هم نه فقط به یک خمینه و بلکه به سه خمینه ی هفت بعدی هم بفرستی! و حالا یحتمل اگر شما بفرمایید که چرا به پنج خمینه هم مثلاً نمی فرستید و فقط به سه خمینه مایلید بفرستید؟ یحتمل بفرمایند که خیر نمی شود چرا که ما از این قمارها هم نمی کنیم و بلکه بودجه ای هم که چنین قمارهایی را برایمان تامین کنند هم بلد نیستیم! حالا شما هی بفرمایید که کدام قمار؟ کدام بودجه؟ از چه دارید حرف می زنید؟ آیا بالاخره مایلید بودجه ی کارخانه ی ما را هم تامین بفرمایید یا خیر؟! یحتمل برای این کار بهتر هم هست که افق چاله هرزی یا حتی سیاه چاله ای و تعداد موهایی هم که روی آنها می توانند قرار بگیرند را هم محاسبه بفرمایید قبل از اینکه خیلی هم سعی بفرمایید که از حالات خلاء و صفر شاگردی و دانشجویی و طلبگی هم به الفهای بینهایتهای انقلابی آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل بفرمایید. یحتمل دلیلش این است که در بسیاری از مسائل ریاضی فیزیکی سعی هم می شود که حتی بینهایتها را به عنوان تکینگیهایی حذف هم کنند و فقط مقادیر متناهی و کراندار محدود را حفظ بفرمایند و لذا بازبهنجارشها هم از همین نوع محاسبات هستند که تشکیل می شوند طوری که بینهایتها را حذف هم می کنند؛ هر چند که این بدان معنا هم نیست که دیگر نه الفهای بینهایتهای حتی انقلابی آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه ی اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در ماوراء الطبیعه و حکمت الهی و حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نداریم که یحتمل هم می توان حد انقلابی آنها را در ریاضی فیزیک نیز دقیقاً محاسبه هم کرد! هر چند که بعضی هم اشکال خواهند کرد که معما چو حل گشت آسان شود و بلکه همه هم می دانند که یک فرقهای عظیمی هم هست بین کودتا و انقلاب همانطوری که انقلاب جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم آیات اللهی اش یحتمل از انواعی است که الفهای آن باز هم از نوع محدود نبوده و بلکه حتی اندیسهای اللفها نیز به بینهایت هم میل می کنند و ...! و لذا بودجه ای که برای حتی سه و بلکه پنج خمینه های هفت بعدی هم می توان در نظر گرفت هم طوری که جتهایش حتی خمینه های جدیدی را هم بتوانند شناسایی بفرمایند هم نیاز داریم که درست و حسابی برسی شوند که بر حسب صرفاً این مسئله هم نباشد که خوب حالا این بابا که گوشه ی اتاقش در کارخانه اش هم نشسته است و دارد دورکاری خودش را هم می کند دیگر؛ و حاا چه فرقی هم می کند که گوشه ی اتاق کارخانه هم هست یا در همان گوشه ی اتاق هم چشم باز می کند و متوجه هم می شود که مسئله عمومیت هم داده شده است به دور کاری از گوشه ای از اتاق اورژانس بیمارسیتانی در منطق فازی حالات خلاء آن هم با ارزش منهای بینهایت؛ اللهم ادخل علی اهل القبور السرور، ... اللهم اشف کل مریض، ... اللهم اقض عنا الدین و اغننا من الفقر انک علی کل شیء قدیر. مسئله هم حل و تمام است و السلام نامه تمام الا اینکه بسیاری مقالات را هم می شود اینجا لینکشان را آورد ولی یحتمل هم هنوز اینکه چطور خمینه های مختلط و خمینه های کهلری به هم مربوط اند را بخواهیم یاد بگیریم یک کتاب خوب در این زمینه همان اصول هندسه ی جبری گریفیث هریس هم هست که خیلی حوصله هم می خواهد خواندنش! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

وَقَرنَ فی بُیوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الأولىٰ ۖ وَأَقِمنَ الصَّلاةَ وَآتینَ الزَّکاةَ وَأَطِعنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ۚ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا﴿الاحزاب: ۳۳﴾


و در خانه‌های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

 

کتاب فرهنگ جامع سخنان حضرت فاطمه علیه السلام تالیف گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم (علیه السلام) محمود شریفی- سید حسین سجادی تبار- بهاء الدین قهرمانی نژاد و ترجمه ی علی مویدی، نشر بین الملل ترجمه فارسی حدیث بحار الانوار که در نظر قبل آمده بود را دارد و گویا جلد دومی هم به این کتاب افزوده شده است.

راستی بنده ی حقیر یادم هم رفت که در مورد کارخانه ی هواپیماهای مسافربری و فضاپیماسازی و حتی جتهای جنگی هم چیزی بگویم که خیلی هم لازم است هر چه زودتر افتتاحشان کنیم. بعضی یحتمل هم می فرمایند که همان بهتر که ما اصلا به جنبه ی نظامی مسائل هم خیلی نپردازیم؛ ولی مشکل اینجا هم هست که حالا ما نپردازیم، آیا دیگران هم نخواهند پرداخت؟ اصلا بعضی مبنای کارشان هم همین است و همه چیزهای دیگر را هم حول همین محور حساب و کتاب می کنند. و لذا مسئله را نباید هم خیلی به سادگی برگزارش کرد!

وَقَرنَ فی بُیوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الأولىٰ ۖ وَأَقِمنَ الصَّلاةَ وَآتینَ الزَّکاةَ وَأَطِعنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ۚ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا﴿الاحزاب: ۳۳﴾


و در خانه‌های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

 

۱۳۹۶

محبّت اهل‌بیت، دارای ریشه‌ی قرآنی وحدیثی


موضوع این اجلاس که محبّت اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) است، موضوع بسیار مهمّی است. حبّ اهل‌بیت مخصوص یک گروه خاصّی در اسلام نیست؛ همه‌ی مسلمین اهل‌بیت پیغمبر را دوست میدارند؛ همه‌ی مسلمین نسبت به اهل‌بیت پیغمبر ارادت دارند. یک عدّه‌ی خیلی معدود و قلیلی به‌‌عنوان نواصب در تاریخ بودند که آنها هم به احتمالی انگیزه‌هایشان انگیزه‌های سیاسی بود، نه به معنای واقعی انگیزه‌ی دینی؛ لکن قاطبه‌ی مسلمین، از صدرِ اوّل تا امروز محبّ اهل‌بیت محسوب میشوند. خب، همین یک جمله برای ما یک درس است؛ آن درس این است که پس به‌وسیله‌ی محبّت اهل‌بیت، میشود در میان مسلمین اجماع ایجاد کرد؛ میشود این را یک محوری قرار داد برای اتّحاد و اتّفاق مسلمین. همچنان‌‌‌‌که وجود مبارک پیغمبر اسلام وسیله و محور وحدت بین مسلمین است، و همچنان‌که قرآن و کعبه‌ی شریف محور اتّحاد مسلمین است، محبّت اهل‌بیت هم میتواند محوری باشد برای اتّحاد مسلمین و دلها را به هم نزدیک کند ... محبّت اهل‌بیت ریشه‌ی قرآنی دارد، ریشه‌ی حدیثی دارد؛ یک امر جدید نیست. حدیثِ متّفقٌ‌علیهِ بینِ فِرَقِ اسلامی که حدیث ثقلین است -اِنّی‌ تارِکٌ‌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتی اَهلَ بَیتی فَاِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتَّى یَرِدا عَلَیَّ الحَوض-(۱) اگرچه آنچه به ما تعلیم میدهد، متابعت از اهل‌بیت است، لکن متابعت بدون محبّت معنا ندارد؛ محبّت هم از این حدیث فهمیده میشود. اینکه در قرآن میفرماید: اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا،(۲) این پاکیزگی و طهارتی که خدای متعال اراده کرده است در اهل‌بیت وجود داشته باشد، مقتضی همین عشق و محبّتی است که مسلمانها به اهل‌بیت دارند؛ پس این میشود وسیله‌ی اتّحاد مسلمانها.۱۳۹۶/۰۹/۰۲

بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در اجلاس «محبان اهل‌بیت(ع) و مسئله تکفیری‌ها»
مودت اهل بیت(علیهم السلام)عوامل اتحاد مسلمینوسیله‌‏ی وحدت و اتحادوحدت اسلامی
قرآن


۱ ) عیون‏ أخبارالرضا(ع) ، شیخ صدوق ج ۲ ص ۶۲ ؛ کمال ‏الدین ، شیخ صدوق ج ۱ ص ۲۳۴ ؛ الأمالی‏ للطوسی ، شیخ طوسی ص ۵۴۵ ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏۲۳، ص ۱۴۵؛


اِنّی‌ تارِکٌ‌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتی اَهلَ بَیتی فَاِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتَّى یَرِدا عَلَیَّ الحَوض
ترجمه:
به درستى که من دو چیز وزین و گرانبها را در میان شما بر جاى مى‏گذارم: تا زمانی که به این دو تمسّک جستید هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و خاندانم، زیرا این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

۲ ) سوره مبارکه الأحزاب آیه ۳۳
وَقَرنَ فی بُیوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الأولىٰ ۖ وَأَقِمنَ الصَّلاةَ وَآتینَ الزَّکاةَ وَأَطِعنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ۚ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا
ترجمه:
و در خانه‌های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

 

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?sid=33&aya=33&npt=7

 

 

٢٦ ـ ع : أبی ، عن علی  ، عن أبیه ، عن ابن أبی عمیر ، عمن ذکره عن أبی عبد الله علیه السلام قال : لما منع أبو بکر فاطمة / فدکا  وأخرج وکیلها ، جاء أمیر المؤمنین علیه السلام إلى المسجد ، وأبو بکر جالس وحوله المهاجرون والأنصار.

فقال : یا أبا بکر! لم منعت فاطمة ما جعله رسول الله 9 لها ووکیلها فیه منذ سنین؟!

فقال أبو بکر : هذا فیء للمسلمین ، فإن أتت بشهود عدول ، وإلا فلا حق لها فیه.

قال : یا أبا بکر! تحکم فینا بخلاف ما تحکم فی المسلمین؟! قال : لا.

قال : أخبرنی لو کان فی ید المسلمین شیء فادعیت أنا فیه ، من کنت تسأل البینة؟

قال : إیاک کنت أسأل.

قال : فإذا کان فی یدی شیء فادعى فیه المسلمون ، تسألنی فیه البینة؟

قال : فسکت أبو بکر ، فقال عمر : هذا فیء للمسلمین ، ولسنا من خصومتک فی شیء.

فقال أمیر المؤمنین علیه السلام لأبی بکر : یا أبا بکر! تقر بالقرآن؟

قال : بلى.

قال : أخبرنی  عن قول الله عز وجل : ( إِنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً )  فینا  أو فی غیرنا نزلت؟

قال : فیکم .

قال : فأخبرنی  لو أن شاهدین من المسلمین شهدا على فاطمة / بفاحشة ما کنت صانعا؟

قال : کنت أقیم علیها الحد کما أقیم على نساء المسلمین!!! قال : کنت إذا عند الله من الکافرین.

قال : ولم؟

قال : لأنک کنت ترد شهادة الله وتقبل شهادة غیره ، لأن الله عز وجل قد شهد لها بالطهارة ، فإذا رددت شهادة الله وقبلت شهادة غیره کنت عند الله من الکافرین.

قال : فبکى الناس ، وتفرقوا ، ودمدموا.

فلما رجع أبو بکر إلى منزله بعث إلى عمر فقال : ویحک یا ابن الخطاب! أما رأیت علیا وما فعل بنا؟ والله لئن قعد مقعدا آخر لیفسدن هذا الأمر علینا

ولا نتهنأ بشیء ما دام حیا.

قال عمر : ما له إلا خالد بن الولید.

فبعثوا إلیه ، فقال له أبو بکر : نرید أن نحملک على أمر عظیم.

قال : احملنی على ما شئت ولو على قتل علی.

قال : فهو قتل علی.

قال : فصر بجنبه ، فإذا أنا سلمت فاضرب عنقه.

[ فبعثت ] أسماء بنت عمیس ـ وهی أم محمد بن أبی بکر ـ خادمتها فقالت : اذهبی إلى فاطمة فأقرئیها السلام ، فإذا دخلت من الباب فقولی : ( إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ ) ، فإن فهمتها وإلا فأعیدیها مرة أخرى.

فجاءت فدخلت ، وقالت : إن مولاتی تقول یا بنت رسول الله کیف أنت ؟ ثم قرأت هذه الآیة : ( إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ ) ، فلما أرادت أن تخرج قرأتها.

فقال لها أمیر المؤمنین علیه السلام : أقرئیها  السلام وقولی لها : إن الله عز وجل یحول بینهم وبین ما یریدون إن شاء الله.

فوقف خالد بن الولید بجنبه ، فلما أراد أن یسلم لم یسلم ، [ و ]  قال : یا خالد! لا تفعل ما أمرتک ، السلام علیکم .

فقال أمیر المؤمنین علیه السلام: ما هذا  الذی أمرک به ثم نهاک قبل أن یسلم؟

قال : أمرنی بضرب عنقک ، وإنما أمرنی بعد التسلیم.

فقال : وکنت فاعلا؟

فقال : إی والله ، لو لم ینهنی لفعلت.

قال : فقال أمیر المؤمنین علیه السلام فأخذ بمجامع ثوب خالد ، ثم ضرب به الحائط ، وقال لعمر : یا ابن الصهاک ! والله لو لا عهد من رسول الله و ( کِتابٌ مِنَ اللهِ سَبَقَ ) لعلمت أینا ( أَضْعَفُ جُنْداً وَأَقَلُّ عَدَداً ).

أقول : : الدمدمة : الغضب ، ودمدم علیه : کلمه مغضبا .

 

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی جلد 29، ص 124- 127

https://lib.eshia.ir/71860/29/124

 

 

یحتمل در پدیدارشناسی روح و همچنین در پدیدارشناسی فیزیک انرژیهای بالا با مسائل عدیده ای هم بربخوریم آنچنان که یحتمل ملائکه و روح انسان هم بخواهند حتی آشیخ عباس قمی را آنطور که در شرح ویکیپدیا هم آمده است منعش بفرمایند که یک وقت نکند دیگر پولهایت را آنطور که در زمان طلبگی ات یک قرون یک قرون جمع هم می کردی تا سه تومن هم بشود و با پای پیاده هم به تهران می آمدی که کتاب بخری و دوباره بازمی گشتی، باز هم این روزها از این هوسها به سرت بزند و به کتابفروشیهای تهران هم باز بیاییها! البته قسمتی از مسئله را اینترنت هم حل کرده است آنچنان که از طریق ان می توان به کتابفروشی ای مثل آمازون هم دست یافت که از میانش حتی چیزهایی و بلکه جانورانی هم یافت می شود که دیگر در جنگلهای آمازون هم نمی توانید انتظار داشته باشید بیابید چرا که آن لیبرال دموکراسی در این کتابفروشی هنوز وارد آن جنگلها یحتمل هنوز هم نشده باشد. ولی اگر همین رویکرد را هم با رویکردی که در کتابفروشیهای تهران می توانید بیابید جستجو کنید یحتمل مسئله به یک نقطه ی انفجاری هم می رسد که ماورای پوچیگرایی محض هم هست. مثلاً بهتر است اصلا دنبال کتابهای خانم جِن سینسرو هم نروید چرا که یک کتاب او را هم در کتابفروشی دیده اید که تازه آن خوبه اش هم بوده است که اتفاقاً گویا همان هم جزو کتابهای پرفروش نیویورک تایمز هم برای چندین سال بوده است که راز موفقیت را هم می خواهد به شما بیاموزد! اتفاقاً خیلی هم چیز خوب و بیگناهی بنظر می رسد؛ ولی بنده ی حقیر نمی دانم چرا اصلا دلم هم نیامد آنرا بخرم ببینم چطور هم می شود از راهش موفق هم شد. یحتمل دلیلش ابن هم هست که در خود اسم عنوان کتاب هم یک لغتی را دارد که گویا به قول ما ایرانیها چاله میدونی هم باید باشد! ولی خفنی کتاب را هم یحتمل وقتی بیشتر متوجه می شوید و بلکه نقاب از چهره اش هم برداشته می شود که .... یعنی بالاخره نویسنده اتفاقاً گویا نویسنده ی پرکاری هم هست. ولی عرض بنده ی حقیر این است که بعضی یحتمل هم اشکال کنند که خوب اینها را هم داریم دیگر! نمی شود که همه چیز را سانسور کرد و سه کله پوک خفن نقابدار هم یحتمل هیچوقت نقابشان را نتوان کنار زد که هیچی و بلکه حتی بطور وارونه هم بفرمایند که بابا این شماهایید که راه موفقیت را هم بلد نیستید و حتی نقابها را هم نمی دانید چطور از چهره هایتان کنار بزنید و الا ما که از همان اولش هم اصلا نقابدار هم وارد عرصه ی کتاب و نویسندگی هم نشده ایم و نمی شویم و نخواهیم هم شد. البته اینجا یک نکته ای هم هست راجع به مثلاً مزدیسنا هم خود عیون اخبار الرضا شیخ صدوق هم غلط نکنم مناظره های امام رضا علیه السلام را با علمای مجوس و یهود و نصاری را نیز گزارش می دهد.

بله، ولی موضوع اینجا است که وقتی بشر به این حد از درجات پوچیگرایی و بقول معروف لیبرال دموکراسی هم افتاد، خوب معنایش این هم هست که حالا اگر بخواهید هم اینها را که وارد کتابفروشیها هم شده اند و هم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را و هم حکمت الهی را و بلکه هم تاثیر مزدیسنا در ادبیات فارسی و هم حافظ شیرین سخن محمد معین را همه و همه را مطالعه کنید، یحتمل دیگر یادتان هم برود که چرا و به چه معنا هم هست که: من عرف نفسه عرف ربه چرا که اصل مطلب هم از متن خیلی راحت می تواند به حاشیه هم برود و حتی بلکه بالکل هم به فراموشی سپرده شود! یعنی بعضی هم اینجا اشکال می کنند که بالاخره شمع و گل و پروانه در این میان چه می شوند و کجا رفته اند و چرا پیدایشان نیست هر چند که خیلی هم اینها را نمی شود سر خودی در معرض یکدگیر قرار داد؟! و چرا که آنوقت اگر شاعر هم گفت که بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد، یحتمل بتوان بر آن تفاسیر مختلفی هم گذاشت که همه ی آنها هم معنایی را که شاعر نیز در سر داشته است هم نبوده اند. ولی خوب حالا یحتمل خوب هم هست که این مقاله ی پدیدارشناسی را هم که مربوط به دانشگاه های برزیل و انگلیس و آلمان هم هستند و دیگر مقالات را ببینیم می خواهند چه عرض بفرمایند: 

https://arxiv.org/abs/2112.06094

https://arxiv.org/abs/2112.06929

https://arxiv.org/abs/2112.06937

https://arxiv.org/abs/2112.07099

 

یحتمل بعضی هم اشکال کنند که همین است که شاگرد و دانشجو و طلبه را از صفر الی الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم باز می دارد چرا که سالک الی الله خیلی هم باید مواظب باشد که هر لحظه از صراط مستقیم گمراه هم نشده و بلکه گیر انواع شیاطین و شیطان پرستها هم نیافتد و حتی حجاب بین مومنین و مومنات و شیاطین را هم حفظ کند و حتی هشدار هم دهد که دخترم و خواهرم و مادرم حجابت را خیلی هم مواظب باش که حفظ کنی و حتی چادرت را هم حفظ کن و حتی گوشه ی چادر حضرت زهرا را هم خیلی مواظب باش که ول نکنیها و باز آ، باز آ، هر آنچه هستی باز آ و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: 10﴾

 

 

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَتِّعْنِی بِهُدىً صالِحٍ لا اسْتَبْدِلُ بِهِ وَطَرِیقَةِ حَقٍّ لا أَزِیغُ عَنْها وَنِیَّةِ رُشْدٍ لا أَشُکُّ فِیها ، وَعَمِّرْنِی ما کانَ عُمْرِی بِذْلَةً فِی طاعَتِکَ فَإِذا کانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلْشَّیْطانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إلى أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ

 

فرازی از دعای مکارم اخلاق امام زین العابدین حضرت سجاد علی بن الحسین علیهم السلام

 

 

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.

ولادت حضرت زینب کبریٰ (سلام ‌الله‌ علیها) و روز پرستار را تبریک عرض میکنم به یکایک شما عزیزان، برادران، خواهران عزیز و فعّالان محترم و سرافراز عرصه‌ی پزشکی و درمان و سلامت.

این جلسه فرصت خوبی است برای اینکه راجع به مدافعان سلامت و پرستاران عزیز جملاتی بیان بشود، مطالبی و حقایقی گفته بشود و عرض خواهم کرد؛ لکن قبل از آن مناسب میدانم عرض ارادتی بکنیم به بانوی عظیم‌الشّأن کربلا، حضرت زینب کبریٰ (سلام ‌الله‌ علیها). درباره‌ی زینب کبریٰ خب خیلی حرف، بحث، تمجید، تعظیم و تکریم شده در بیانات و در کلمات، که بسیار هم به‌جا و درست بوده، لکن دو نکته‌ی مهم در زندگی این بزرگوار هست، که حالا من هر دو را عرض خواهم کرد.

نکته‌ی مهم‌تر و اوّل، این نکته‌ای است که عرض میکنم؛ و آن این است که زینب کبریٰ (سلام‌ الله‌ علیها) توانست به همه‌ی تاریخ و همه‌ی جهان نشان بدهد ظرفیّت روحی و عقلی عظیمِ جنس زن را؛ این خیلی مهم است. به کوری چشم آن کسانی که چه در آن زمان، چه در دوره‌ی ما هر کدام به نحوی جنس زن را تحقیر میکردند و میکنند، زینب کبریٰ توانست نشان بدهد علوّ مرتبه‌ی زن و عظمت قدرت روحی و عقلانی و معنوی زن را؛ که من حالا یک مختصری توضیح خواهم داد. اینکه عرض کردیم امروز تحقیر میکنند، یک واقعیّتی است که حالا وارد بحث نمیشویم؛ بیشتر از همه هم همین غربی‌ها دارند زن را به شکل خطرناکی تحقیر میکنند. این بزرگوار، زینب کبریٰ (سلام ‌الله‌ علیها)، دو نکته را نشان داد: یک نکته اینکه زن میتواند اقیانوس عظیمی باشد از صبر و تحمّل؛ دوّم اینکه زن میتواند قلّه‌ی بلندی باشد از خردمندی و تدبیر؛ اینها را عملاً زینب کبریٰ (سلام الله علیها) نشان داد؛ نه فقط به آن عدّه‌ای که در کوفه و شام بودند؛ به تاریخ نشان داد، به همه‌ی بشر نشان داد.

در مورد صبر و تحمّل؛ صبری که زینب کبریٰ کرد و تحمّلی که زینب کبریٰ کرد مصیبت‌ها را، اصلاً قابل توصیف نیست. اوّلاً صبر در برابر شهادتها. تقریباً در یک نصفه‌روز یا یک روزِ ناقص، هجده نفر از عزیزان و نزدیکانش شهید شدند که یکی از این جمع، برادر عظیم‌الشّأن او، حجّت خدا، حضرت سیّدالشّهدا (سلام ‌الله ‌علیه) بود؛ جلوی چشمش اینها شهید شدند؛ دو فرزند خودش هم شهید شدند؛ صبر کرد. کوه متلاشی میشود در مقابل یک چنین مصیبتی؛ زینب کبریٰ توانست صبر کند؛ صبر کرد و توانست با قدرت روحی خود کارهای بعد را انجام بدهد. اگر بی‌صبری میکرد، اگر ضجّه میکرد، اگر بی‌تابی نشان میداد، این سخنرانی‌ها و این حرکت عظیم و مانند اینها را نمیتوانست انجام بدهد؛ پس صبر در برابر شهادتها.

صبر در برابر اهانتها. بانویی که از اوّل عمر با عزّت زندگی کرده، و از دوران خردسالی تا بزرگی همه با چشم عظمت به او نگاه کرده‌اند، از طرف اراذل و اوباش لشکر اموی آن ‌‌جور مورد اهانت قرار میگیرد، [امّا] صبر میکند و نمیشکند.

صبر در برابر مسئولیّت سنگین جمع‌آوری فرزندان یتیم و زنهای داغدار؛ این کار عظیمی است. توانست این ده‌ها زن و کودک داغدار و آسیب‌دیده و مصیبت‌زده را جمع ‌و جور کند، نگه دارد و بتواند اینها را در این سفر دشوار اداره کند؛ اینها کار زینب بود؛ صبر. حقیقتاً زینب کبریٰ اقیانوسی از صبر و آرامش را نشان داد؛ یعنی جنس زن میتواند به اینجا برسد؛ به این نقطه‌ی عظیم از قدرت روحی و معنوی برسد. در کنار این چیزهایی که عرض کردیم، پرستاری از حجّت خدا، پرستاری از حضرت سجّاد (سلام الله علیه) که این هم صبر میخواست، و توانست و به بهترین وجهی انجام داد؛ این در مورد صبر.

امّا در مورد خردمندی، رفتار خردمندانه و قدرت عقلانی و تدبیر. این رفتاری که در دوران اسارت کرد حقیقتاً شگفت‌آور است؛ عقیده‌ی من این است که روی جزء‌جزء این رفتار بایستی ما مطالعه کنیم، تأمّل کنیم، بنویسیم، بگوییم، اثر هنری تولید کنیم؛ شوخی است؟

[همچنین] در برابر حکّام مغرور و متکبّر، مظهر ایستادگی و اقتدار روحی است. در کوفه وقتی که ابن‌زیاد زبان شماتت را باز میکند که مثلاً «هان! دیدید چه شد، دیدید شکست خوردید»؛ در جوابش میگوید «مَا رَاَیتُ اِلَّا جَمیلا»؛(۲) هر چه دیدم زیبایی بود؛ زد تو دهن آن مرد متکبّر خبیثِ مغرور؛ این در مقابل [ابن زیاد]. در مقابل یزید وقتی که آن حرفهای مُهمل و چرند را یزید بر زبان آورد و آن کارها را کرد، حضرت بیاناتی را بیان کردند و این جمله را که واقعاً تاریخی است [فرمودند که] «کِد کَیدَکَ وَ اسعَ سَعیَکَ ... فَوَاللهِ لا تَمحو ذِکرَنا»؛(۳) به زبان امروز ما این ‌جوری میشود که هر غلطی میتوانی بکن، هر کاری میتوانی انجام بده، والله نخواهی توانست یاد ما را از آفاق ذهن مردم دور کنی. این را به چه کسی میگوید؟ به یزید متکبّر مغرورِ مستبدّ خونخوار؛ این، قدرت روحی یک زن را نشان میدهد؛ این چه قدرتی است؟ این چه عظمتی است؟ [اینها] نشان‌دهنده‌ی تدبیر و خردمندی است. این حرفها با محاسبه بیان شده. امّا در مقابل مردم وقتی قرار میگیرد، آنجا جای اظهار اقتدار نیست، جای تنبیه است، جای تبیین است، جای سرزنش مردمی است که نمیدانند چه کار کرده‌اند و چه کار باید میکردند.

در کوفه، در خطبه‌ی حضرت زینب، بعد که مردم شروع کردند های‌های گریه کردن، حضرت زینب (سلام الله علیها) [فرمودند]: اَ تَبکون؟ گریه میکنید؟ اَلا فَلا رَقَأَتِ العَبرَةُ وَ لا هَدَأَتِ الزَّفرَة؛ گریه‌ی شما هرگز بند نیاید؛ این چه گریه‌ای است که شما میکنید؟ میدانید چه کردید؟ اِنَّما مَثَلُکُم کَمَثَلِ الَّتی نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنکاثا؛(۴) شماها کاری کردید که همه‌ی زحمات گذشته‌ی خودتان را نابود کردید. این جوری حرف میزند؛ و بنده احتمال قوی میدهم یکی از عوامل مهمّ حرکت توّابین که بعد در کوفه سر بلند کردند و قیام کردند و آن حادثه‌ی بزرگ را راه انداختند، همین فرمایش حضرت زینب و همین خطبه‌ی حضرت زینب بود. بنابراین، این نکته‌ی اوّل درباره‌ی شخصیّت حضرت زینب که خلاصه‌اش این است که زینب کبریٰ (سلام الله علیها) با رفتار خود و با بیانات خود، ظرفیّت معنوی و عقلانیِ جنس زن را نشان داد. جوری حرف میزند مثل اینکه امیرالمؤمنین دارد حرف میزند؛ جوری می‌ایستد مثل اینکه پیغمبر در مقابل کفّار می‌ایستد. این ظرفیّت زن است.

نکته‌ی مهمّ دیگر در زندگی این بزرگوار که آن هم باز نشانه‌ی تدبیر است، این است که این بزرگوار جهاد تبیین را، جهاد روایت را راه انداخت؛ نگذاشت و فرصت نداد که روایت دشمن از حادثه غلبه پیدا کند؛ کاری کرد که روایت او بر افکار عمومی غلبه پیدا کند. حالا تا امروز روایت زینب کبریٰ (سلام الله علیها) از حادثه‌ی عاشورا در تاریخ مانده، [امّا] در همان زمان هم تأثیر گذاشت در شام، در کوفه، در مجموعه‌ی سالهای حکومت اموی و منتهی شد به ساقط شدن حکومت اموی. ببینید! این درس است؛ این همان حرفی است که بنده همیشه میگویم: شما روایت کنید حقایق جامعه‌ی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثه‌ی دفاع مقدّس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید [آن هم]۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. شما اگر حادثه‌ی تسخیر لانه‌ی جاسوسی را روایت نکنید -که متأسّفانه نکردیم- دشمن روایت میکند و کرده؛ دشمن روایت کرده، با روایتهای دروغ. این کاری است که ما باید انجام بدهیم؛ وظیفه‌ی جوانهای ما است.

 

 

چرا ما حتی گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و فضاپیماسازی نشسته ایم و باز هم از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه از حکمت الهی هم می گوییم؟ چرا؟ حالا بنده ی حقیر بعداً بیشتر عرض می کنم چرا؟ ولی حالا شما توجه هم بفرمایید که خانم کتی مک هم در مورد رستاخیز و قیامت چه می فرمایند:

... با وجود همه ی تفاوتهایی که میان ادیان مسیحیت، یهودیت و اسلام وجود دارد، هر سه دین در یک نقطه با هم اشتراک دارند: روزی خواهد آمد که این دنیا به پایان می رسد. در جهان آخرت، انسانهای محبوب خداوند پاداش می گیرند و شیطان و پیروانش مجازات خواهند شد.^(1)

[در پی نوشت های آخر فصل اول نویسنده می فرماید] (1) هنوز کاملاً معلوم نشده است این جوایز دقیقاً به چه میزان و به چه کسی اهداء می شوند.

 

از کتاب: پایان جهان از منظر اخترفیزیک، کتی مک، نشر پارسه، 1399، ص 13 و پی نوشتهای فصل یک ص 27

 

یک وقت هست که مبحث کتاب اخترفیزیک و کیهانشناسی هم هست و دارید این مبحث را آمیخته به سوال پایان جهان هم بررسی می فرمایید هر چند که بنده ی حقیر همان اول که کتاب را دیدم به خود  گفتم لااقل در ظاهر بنظر می رسد که حتی یک فرمول هم در کتاب یافت نمی شود (هر چند در باطن پر از فرمول هم هست!) و از اول تا آخر مثل این است که دارد قصه هم می گوید؛ و حالا بنده ی حقیر می بینم که اتفاقاً خوب هم قصه اش را می گوید. ولی گویا مترجم هم این مشکل را مثل بنده یحقیر دارد که می خواهد بنویسد w=-1 هم گاهی مشکل پیش می آید که همین هم می شود  -w=1 و از این قبیل که خدا نکند شما بخواهید فرمول را هم درستش کنید! بنده ی حقیر فکر می کردم فقط منم که این مشکل را دارم! می بینم ویرایش کتاب هم حتی مشکل دارد و هیمنطوری بیرون آمده است!!! جل الخالق!

و اما عرض بنده ی حقیر اینجا این هم هست که شما اتفاقاً خیلی هم خوب است که کتاب را همراه با کتاب دیگر روانکاوی تکه هایی از یک کل منسجم هم بخوانید. و چرا؟ اتفاقاً چرا که حتی کتی مک هم به نیچه و پوچگرایی اش اشاره ای در اول کتابش (ص 14) می کند! ولی مسئله جدیتر از اینها هم هست آنچنان که کیهانشناسی همانطوری که خود نویسنده هم می فرمایند بدنبال یافتن جوابهایی است از مسائل کیهانی که خود هم یک کل منسجم است و بلکه آیا مسائل مربوط به خود پایانش هم چگونه است. و لذا اینجا نویسنده می فرماید که کارش مربوط است به یک نوع پدیدارشناسی: در فضایی میان ارائه ی نظریه های جدید و تست آنها. (راستی یک مسئله ی دیگری که در مورد ترجمه ی کتاب است این است که لغات فیزیکی خیلی هم دقیق ترجمه  نشده اند و بلکه معادلهای انگلیسی آنها هم خیلی بندرت داده شده اند.) و مسائل روانکاوی هم کماکان مربوط است به پدیدارشناسی روح! التفات می فرمایید؟!

مثلاً در مورد ابرنواخترها و کوتوله های سفید در فصل 5 مربوط به گسست بزرگ (the big rip) می فرماید که قدرت فشار تبهگنی آنقدر زیاد است که می توند از رمبش ستاره پیشگیری کند و جسمی کاملاً جدید را بسازد: یک کوتوله ی سفید. و می فرماید که این جسم منحصر به فرد تماما ًبر اساس این اصل مکانیک کوانتومی ایجاد شده که الکترون ها خیلی از هم خوش شان نمی آید. عرض بنده ی حقیر هم همین است که حالا شما حساب هم بفرمایید که بجای فقط الکترون، تائون و میون هم داشتیم! و کار چطور سختتر هم می شد چرا که اینها خیلی هم از هم خوششان نمی آید. یعنی تا یک جایی هم اینها یحتمل کوتوله ی سفید را که در حقیقت ستاره ای هم هست که سوختش تمام شده را به همین حالت خودش نگه می دارند. ولی یحتمل خودشان هم دیدید تبدیل شدند به سه وحشی خفنی که حالا چطور انرژی یا ماده ی تاریکشان را نمایان هم کرده و بلکه آیا کوتوله ی سفید را هم فکر می کنید بتوانند در تبدیل به یک ابرنواختر منفجرش هم کنند؟! اتفاقاً کمابیش خود نویسنده هم اظهار می دارد که حساب کنید که شما خودتان هم یک ستاره ای هستید؛ و حالا دیگر خودتان بقیه ی محاسبات پدیدارشناسی روحی و فیزیکی را کنید.

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که یک وقت هست که شما یک پرستاری هم دارید که به عظمت حضرت زینب کبری سلام الله علیها است که حضرت سجاد علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام حجت خدا را هم به سرمنزل مقصود می رسانند. ولی همه ی ما هم که نمی توانیم چنین کنیم و مشکل هم همینجا است! یعنی هر پرستاری هم که متاسفانه نمی شود حضرت زینب سلام الله علیها همانطوری که ما خیلی هم دلمان می خواهد که: کلنا عباسک یا سیده زینب علیه السلام. یک جاهایی مسائل الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آیا چقدر هم به هم آمیخته شده اند یا حتی آیا ما چقدر هم بتوانیم به سمت آن حکمت الهی مورد علاقه مان حتی میل هم کنیم ان شاء الله؟!

مثلاً قسمتی از مسئله هم همین است که ما یحتمل از همه ی خمینه ای که مورد بحثمان هم هست خیلی خبر نداریم که با حتی با سرعتهای نزدیک به نور و دیگر چه رسد به سرعتهای ماورای نوری و بلکه با سرعت بینهایت هم بدان برسیم. شما ممکن است اگر در یک طرف کره یا چنبره ای زیست می فرمایید، حتی اگر کمی همسایگی خود را هم عروض کرده و این ور و آن ور بروید هم ندانید آنجا هم دارد چه می گذرد و چه رسد هم به اینکه از طرف دیگر هم خیلی خبر نداریم که چه آنجاها نیز می گذرد. حتی بر حسب تکه هایی از یک کل منسجم هم باید توجه داشت که حتی از درون خود هم خیلی خبر نداریم چه خبر است و چه رسد به اینکه بخواهیم از درون دیگران را هم خبردار شده و بلکه سعی کنیم از آنها حتی پرستاری هم کنیم تا سلامتی خود را هم باز یابند! و لذا حالا توجه هم بفرماییدکه نسجه پیچیدن و دوا و درمان هم چه اهمیتی دارد. و لذا یک وقت هست که یحتمل بفرمایند فلو لا اذا بلغت الحلقوم؟ و یک وقت دیگر بیمار را یحتمل به زور هم می خوابانند و به زور هم شربت را می ریزند توی حلقش برای بهبودی اش! به عبارت دیگر یحتمل هم دوروتی و شیر ترسو و آدم حلبی هم دنبال جادوگر شهر اوز همینجوری در خواب بیداری هم می گردند و غافل از اینکه باز یک گردباد دیگری هم آمده است و حالا یحتمل آلیس هم در سرزمین عجایب آیا دارد با سنجاقک یا کیست که بحث و جدل می کند که تو چقدر امروز پرواز کرده ای و دیگری هم در جواب می فرماید که مگر خودت چقدر راه رفته ای و حالا هیچ کس هم این وسط معلوم نیست که باید جواب گوی ساخت کشیتها و هواپیماهای مسافربری و فضاپیماهای ما هم باشند؟!

یعنی وقتی تاریکی و نور هم آنچنان با هم برخورد می کنند در شاگردی و دانشجویی و طلبگی از صفر به سمت الفهای بینهایتهای آیات اللهی حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی که انفجار عظیمی از نور هم رخ می دهد که یقیناً همه ی خوشه ی کهکشانی را حتی برای مدت کوتاهی هم روشن می کند، این می تواند نتیجه ی جهاد فی سبیل اللهی هم باشد که در یاری امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش در کربلا هم باشد. مثلاً درست است که علامه امینی بسیاری از احادیث و مطالب کتاب عظیم الغدیر را از خود اهل سنت هم جمع آوری فرموده اند یا احقاق الحق و ازهاق الباطل هم احتجاجات قاضی نور الله شوشتری است که علامه مرعشی نجفی هم شرحش کرده اند، ولی در مطالعه و یادگیری کتاب هم انسان یحتمل متوجه شود که نویسندگان چقدر هم در جهت آن روح کربلایی حسینی هم سعی و تلاش فرموده اند! همین در تفسیر المیزان علامه طباطبایی هم یحتمل برای طلبه ای مثل این بنده ی حقیر هر چه بیشتر با دقت و مطالعات بهتر روشن شود و ....

و لذا این وظیفه ی شاگردان و دانشجویان و طلبه ها و بلکه اساتید حوزه و دانشگاه هم هست که هر چه بیشتر تاریکیها را زدوده و آن انفجار عظیمی را که در صحرای محشر کربلا در ظهر عاشورا رخ می دهد و آن صبر و پرستاریهایی را که حضرت زینب کبری سلام الله علیها متحمل می شوند تا جایی که یک حجت خدا را از دست می دهد و حجت دیگری را با پرستاری و محبتهایش در میان آن تاریکهای محض هم نصیبش می شود را درسها بگیریم. درسهایی است برای همه ی جهانیان که چطور هم می شود که غفلتها را و بد اخلاقیها را و بلکه نامسلمانیهای درون و بیرون خودمان را درمان هم کنیم. آن امام زمان عجل الله فرجه الشریف و نجات دهنده ای را که هم در درونت و هم در بیرونت آیا چقدر هم می توانی بیابی را اگر دریافتی در قیامت کمک حالت خواهد بود و الا که یحتمل هم مثل درورتی و آلیس در سرزمین عجایب هم وسط آتشفشان و سیل و زلزله و گردباد و سرما و گرما و ... هم خوابش بگیرد که ببیند هم دارد با چندین اژدهای وحشی خفن هم دست و پنجه نرم می کند و آدم حلبی و شیر ترسو و سنجاقک و مو و پیت پیچی و هیچی هم دنبال جادوگر شهر اوز هم از این ور به آن ور می دوند و پیدایش هم نمی کنند و دیگر چه عرض شود.... حالات بالاتر انرژیهای الکترون را پر کردن یک چیز است و حتی حالات خلاء ذرات فیزیک را هم دریافتن یحتمل باز چیز دیگری است آنچنان که ما بین علوم ماوراء الطبیعه و طبیعت را هم پیمودن و به سر منزل حضرت حق رسیدن کلی تکه هایی از یک کل منسجم را در پدیدارشناسی روحی و فیزیکی بدنبال دارد در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت الهی و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِکَ فِی الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ ﴿المائده: 32﴾

 

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَتِّعْنِی بِهُدىً صالِحٍ لا اسْتَبْدِلُ بِهِ وَطَرِیقَةِ حَقٍّ لا أَزِیغُ عَنْها وَنِیَّةِ رُشْدٍ لا أَشُکُّ فِیها ، وَعَمِّرْنِی ما کانَ عُمْرِی بِذْلَةً فِی طاعَتِکَ فَإِذا کانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلْشَّیْطانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إلى أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ

 

فرازی از دعای مکارم اخلاق امام زین العابدین حضرت سجاد علی بن الحسین علیهم السلام

 

درخت تو گر بار دانش بگیرد، بزیر آوری چرخ نیلوفری را

 

بعضی یحتمل آنقدر درختشان بار دانش هم می گیرد که بد جوری هم می خواهند چرخ نیلوفری را بزیر آورده و بلکه انواع سناریوها را هم برای پایان جهان اخترفیزیکی و بلکه کیهانشناسی را رقم می زنند:

 

کتاب پایان جهان از منظر اخترفیزیک نوشته ی کتی مک و ترجمه ی مریم درودیان

https://www.quantamagazine.org/how-will-the-universe-end-katie-mack-explains-20200622/

 

البته یک نوع از پایان جهان همین است که فلو لا اذا بلغت الحلقوم هم مصداقش است چنان که فرض بفرمایید که سالک الی الله خیلی هم سعی کند که بدن خودش را بسیار عالی هم در میان انواع اضطرابها و ترسهایی را هم که دارد را بشناسد؛ ولی به همین دلایل روانپریشانه ای هم که یحتمل دچار می شود آنگاه یحتمل پرستاران و بلکه مشاورانی در گروه درمانی و رواندرمانی را هم باید استخدام کند که مواظب باشند او با بدنش چه می کند که آنطور هم باعث می شود که فلو لا اذا بلغت الحلقوم؟ آیا بیش از حد هم اسراف می کند و همین هم باعث می شود که مثلاً یا آسم بگیرد یا پلیپ بینی بگیرد و حتی تنگی نفس هم داشته باشد کانه یحتمل هر آن هم منفجر شود و بلکه انفجرت؟ خوب، بابا خیلی هم دلت می خواهد مسائلت را خوب حل کنی و درسها و مقالات ات را هم بخوانی و مطالعه کنی و یاد بگیری و کتب فقهی را هم همه را دوره کنی و ...، این دیگر معنایش این نیست که بخور بخور بخور و بعد هم بخواب و لذا زیادی هم توپولوژیکی یحتمل فرقی نکنی ولی یحتمل هندسی هم متریکهایی که روی شکل خمینه ات تطبیق کنند نشان از افزایش وزن بیش از حدت دهند و .... بالاخره یک کاری هم بکن! یک راهش این است که ازدواج هم کنی و لذا خود به خود هم باعث خواهد شد که بروی زیر رژیمی که همان همسر(ان) و اولاد هم در این اوضاع و احوال اقتصادی امروزی هم لقمه ها را هر چه بیشتر هم از دهانت قاپ بزنند و حتی باعث هم شوند که بیشتر هم به پایان جهان حتی اخترفیزیکی و کیهانشناسی و غیر آن هم بیاندیشی! و چرا که یک دل سیر هم غذایت را دیگر نمی خوری! البته اگر حتی از این حد از ایثار و بخشش و انفاق هنگام رزق و روزی پا را فراتر هم گذاشه و بلکه روزیت را با دیگر فقراء و نیازمندان و مستضعفین هم سر یک سفره میل بفرمایید و مما رزقناهم ینفقون، این یحتمل خیلی هم بیشتر به سلامتی ات کمک خواهد کرد و خیلی بیشتر هم احساس خوشبختی خواهید کرد اگر هر چه بیشتر هم بتوانی زیاده خواهیهای اولاد و فرزندان و همسر(ان) را هم جلویش جدی بایستی و بطور جدی هم بفکر جهانی شدن اسلام شوی قبل از اینکه حالا اخترفیزیکی یا کیهانشناسی یا غیر آن هم جهان بپایان برسد و آنگاه یحتمل وارث هم هر کاری دلش خواست بکند و .... اصلا اگر بتوانی همه چیز را دست خود مستضعفین بسپاری که خودشان هر کاری خواستند بکنند و حالا تو هم در این میان بهره ای ببری و از زندگی ات بهره مند هم شوی، خیلی بهتر هم هست از اینکه خودت را بسپاری دست استکبار جهانی ببینی چه به روزت خواهند آورد یا خیر؟! و چرا؟ برای اینکه اینطوری است که می توانی قبل از پایان جهان یک کاری بکنی گوشه ی اتاقت در کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و قضاپیما سازی ات که بالاخره بطور ساز و کار ارزشی تحلیل تابعی دوگانی (که غیر از کارخانه ی دوگان آدم سازی هم هست!) هم متوجه شوی که انگار ارزش کارخانه ی فازی ات هم از منهای بینهایت بالاتر بیاید و یحتمل از صفر و یک هم بگذرد و بلکه حتی برسد به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه از صفر شاگردی و دانشجویی و طلبگی الی اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی. این نکته ی مهمی هم هست که سالک الی الله آن قوه ی تخیل و بلکه قوه ی ادراک لازم را هم داشته باشد که بتواند آن مدیریتی را که موفقیت کارخانه را هم ببار می نشاند را داشته باشد همانطوری که یک قوی تخیلی هم می خواهد که آیا اصلا ابرتقارن و ابرریسمان و نظریه ی ام و بلکه نظریه ی گره هم چطور در کیهانشناسی و اخترفیزیک و بلکه ریاضی فیزیک هم می توانند کاربرد داشته باشند و حتی در مهندسی کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و فضاپیماسازی ما هم کارآیی خواهند داشت. البته از لحاظ فلسفی بنده ی حقیر نمی دانم چقدر هم پدیدار شناسی روح هگل هم که بنده ترجمه ای از آن را هم دیدم می تواند حتی به پدیدارشناسی فیزیک انرژیهای بالا هم کمک کند؟! بگذریم از اینکه بالاخره این هم مهم است که اصلا کلفورد هنری تابز هم چطور قضیه اش را ثابت کرد که نظریه ی گروموف ویتن و نظریه ی زایبرگ ویتن هم یک جورهایی یکی است هر چند که بعضی هم اشکال کنند که این هم مثل پدیدارشناسی روح هگل یحتمل بیش از حد هم کلاسیک و بلکه از دور خارج شده است! ولی یحتمل هنوز هم کارهایش در زمینه ی کوهمولوژی هیگارد فلوئر و کوهمولوژی زایبرگ ویتن خیلی هم کلاسیک نشده باشند حتی اگر خیلی هم قاطیغوریایی اش نکنیم. ولی بنده ی حقیر هم نمی دانم چطور است که کتاب کتی مک در یک نگاه حتی یک فرمول هم غلط نکنم نداشته باشد؛ یعنی مگر می شود پایان جهان اخترفیزیکی هم حتی یک فرمول هم نداشته باشد؟! و این داستان ادامه دارد .... اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُم مُّرْسَلُونَ ﴿یس: 14﴾

 

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر حجة ابن الحسن العسگری

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

بعضی اینجا اشکال هم می کنند که چطور ممکن است که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی از حکمت الهی بخواهد حتی در کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و فضاپیما سازی هم ارث ببرد، ولی در این بین حتی یک قتل الخراصون هم نداشته باشیم آنجایی که طرف دارد به کذب هم مدعی می شود که این منم که همه کاره ی عالَم هم هستم! خودش هم با زبان بی زبانی بگوید که کارش از روی کذب است بلکه کذاب هم هست و با زبان بی زبانی و بلکه حتی به وضوح هم اعلان کند که قتل الخراصون! آن وقت عرض بنده ی حقیر این است که باید هم اینطور مرعوب او هم بود و بلکه ترسید که نکند حتی به این کذاب دارید نفرین می کنید که قتل الخراصون، خدای ناکرده به او بر هم بخورد و ناراحت هم بشود؟ من بمیرم، یعنی این همه شهید و شهادت را اسلام داده است که اینجا که رسید دیگر جا بزند چرا که زاد المسافر و توشه ی آخرت و کلاً آخرت را هم باید تعطیلش کرد که به امورات این دنیا هم باید برسیم و بلکه اول روانکاویهایمان را هم باید کامل کنیم و بعد حالا اگر توانستیم هم اسلام را آیا دلمان درد بگیرد که دریابیم یا خیر؟ قتل الخراصون کجا و اتفاقاً خودکشی و قتل و دیگر گناهان کبیره هم کجا؟ این نکته ی جالبی هم هست که آن غیر مسلمان می آید چطور قرآن را بهتر از مسلمان هم درک می کند و مسئله اش را طوری هم علمی بیان می کند که خود مسلمان هم مرعوب او شود و آنگاه او هم به ما بخواهد بفرماید قتل الخراصون و خودمان هم نفهمیم که دارد چه می فرماید! این است که بزرگان می فرمایند مواظب هم باشید که اتفاقاً دیگران هم از ما در مسلمانیمان جلو نزنند چرا که در ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت الهی از بقیه جا هم مانده ایم! ان شاء الله که غیر از اینها هم هست و داستان ماس و الماس و الالماس هم نباشد هر چند که بالاخره السابقون السابقون هم داریم که تا ثریا هم می رود و بعد دوباره مثل اسب تازی از همه هم گویا بنظر می رسد که پس افتاده است و گویا داستان دوقلوها در نسبیت اینجا هم یک جورهایی رخ می دهد! دلیلش این است که وقتی دارد به طبیعیات هم صرفاً می پردازد و ماوراء الطبیعه را هم کنار گذاشته است؛ ولی بعد که ماوراء الطبیعه هم وارد میدان شد، طبیعیات و دانشمندانش هم جا می مانند که چطور هم آیا می توان به ماوراء الطبیعه هم رسید هر چند که ما خیال می کردیم دیگر هیچ کس هم نمی تواند از ما جلو بزند. ولی خوب روانکاوی درون و بیرون ما هم خودش آنچنان است که حتی اگر دندان درد هم داشته باشید، یحتمل آنقدر تعلل شود که بالاخره دندان شکسته خودش هم بشکند و بیافتد در همان حینی که دنبال این هستید که چطور هم آیا آنرا بکشید یا عصب کشی و روت کانالش را درست کنید یا ....  آنوقت که می فرمایند این دندان را بکن بیانداز دور هم توی گوش بعضیها که چقدر هم خرج دندانهایی کرده اند که خیلی هم به آنها نرسیده اند؛ حالا دیگر دیر هم شده است که دل بکند و بکند بیاندازدش دور این دندان کرم خورده ی خراب را ...! یک درس آخرتی اینجا باید نهفته باشد چرا که نمی شود همه اش هم به فکر خودت باشی و به خودت برسی و به خودت هم فکر کنی ولی یک سر سوزن هم نخواهی به دیگری خیری برسانی و آنگاه آخرت ات را هم دریابی؛ سر پل صراط گیر می افتی دیگر! و حال آنکه آخرت ات را که دریافتی خود به خود همه چیزت هم درست می شود و این است که می فرمایند نماز شب ات را مواظبت کن .... و حالا روانکاوی را هم دریاب و .... اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُم مُّرْسَلُونَ ﴿یس: 14﴾

 

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر حجة ابن الحسن العسگری

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

بعضی اشکال هم می فرمایند که در شاگردی و دانشجویی و طلبگی از صفر به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم دنبال می کنیم و بلکه حتی در حینی هم که گوشه ی اتاق کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و فضاپیما سازی نشسته ایم، خود مظلومیت حضرت امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام هم مشهود است. همین مسئله را در نظر بگیرید که الکترون، تائون، میون هم یک مرتبه بصورت شیطانی سه وحشی نقابدار خفن وارد منزل شما هم شده و امواجشان را رها می فرمایند که در جوابشان هم روانشناس و روانپزشک و روانکاو هم باید اگر نتواند خود را کنترل کند یحتمل اظهار هم بدارد که چی؟ که همان امواج سه وحشی خفن نقابدار را هم امر به معروف و نهی از منکر هم بفرمایند که ای بچه ی شیطان حتی شیطانپرست بگیر بنشین و اینقدر با سگت هم کثافت کاری نکن! نکته اینجا این هم هست که همین بچه ی سگباز هم آیا نیست که باید با نشستن و شرکت کردن سر جلسات گروه رواندرمانی اش بتواند خود حتی به درجات بالای دکترای فلسفه و رواندرمانی و بلکه خود ریاست گروه درمانی را هم هدایت کردن هم برسد؟ البته این یک طرف قضایای یزیدی انقلابی است که باید هم رخ دهد و طرف دیگر امواج نیروی ضعیفی که از طرف مستضعفینی که مورد حمله ی ثروتمندان و تا بن دندان مسلحانی که ریخته اند سر یمنیهای بیگناه که حالا چه بلایی هم دیگر قرار نیست بر سرشان هم بیاورند، هنوز نقاب این سه وحشی خفن نقابدار دیگر کنار هم نرفته است که بالاخره کیست که به این شیاطین بفرماید بچه بگیر بنشین دیگر. یحتمل امثال باب هوپ را هم باید خبر کنیم بیایند برای مردم و نه نظامیان جوک بگویند و کارهای خنده دار بکنند که بالاخره یک جانی هم بگیرند و بلکه بتوانند بفهمند که آیا چطور کحا هم بجنگند و کجا هم فرار کنند؟!

یعنی اینجا یک ناپایداری هم هست که یحتمل هم ناشی می شود از عدم فهم مسئله ی پایداری در ناورداهای نظریه ی گروموف- ویتن که بالاخره این خمینه ای را که داریم در آن انواع مادولاهای منحنیهای پایدار را می فرستیم، آیا خودش هم تا چه حدی پایدار خواهد بود؟ یعنی اینجا بالاخره یک مسئله ی فیزیکی هم نهفته است که اگر بوزونها یا فرمیونها را ابرتقارنی هم ببینیم چطور با هم برخورد می کنند یا نمی کنند آنگاه پایداری مسئله و قضایای آن هم چقدر است؟ ولی یک وقت هم هست که مسئله ی پایداری دیگر فقط بر مبنای ریاضی فیزیکی آن بطور محض هم نیست و بلکه شیمی و حتی بیوشیمی هم وارد می شود که حالا اگر مثلاً بنده ی حقیر دندانم هم شروع کرده است به درد کردن آنگاه همین مسکنی که بنده ی حقیر بخورم هم چه فعل و انفعالات شیمیایی را ایجاد می کند که درد را برای مدتی هم ساکت کند؟ و آیا صلاح هم هست که همینطوری درد را ساکت کنیم تا ببینیم که بالاخره کی هم زق زق دندان می خوابد یا اینکه حتی تحملش هم طاق می شود و برویم دندان را بکشیم!

ولی این مکانیزم ساکت کردن درد توسط مسکن را حالا چیست؟ مسئله ی خود را هم دارد و اینکه حالا مسکن را هم در بازار پیدا می کنیم یا خیر هم مسئله ای دیگر است. ولی این هم خودش یک مسئله ی دیگری است که بالاخره امر تغذیه هم چطور مسئله اش باید حل شود؟ یعنی شما فرض بفرمایید که جوانان اگر همینطوری نوشابه های مملو از شکر را با فست فود هم رفتند بالا، آیا می شود هم گفت که خوب این هم یک نوع تغذیه است؟ و چه اشکالی هم دارد؟ موضوع اینجا این است که میزان قند خون وقتی از یک حدی بالاتر هم رفت برای اینکه بیش از حد هم قند مصرف شد، آنگاه نه فقط به دندان صدمه هم می زند و بلکه اصولاً می تواند مسئله ی سلامت را هم بشدت ناپایدار کند و به بدن صدمه ای هم بزند که برگشتپذیری آن به حالت پایدار دوباره آیا چقدر هم امکانپذیر باشد. مثل این است که سالک الی الله وارد جبهه ی جنگ هم شود حتی با نفس خود ولی بعد هم اینکه آیا چطور از این جنگی که به انحراف هم کشیده شده است پیروز بیرون بیاید؟ و الله اعلم! یعنی اینکه ما کارمان حتی در جهاد فی سبیل الله به انحراف و بلکه پوچیگرایی هم کشیده نشود، اینجا یک مسئله ای درش نهفته است که هر چند که بنده حقیر خود این شعر خیام را نمی پسندم ولی اینجا گفتنی هم بنظر می رسد: 

یک چند ز کودکی به استاد شدیم، یک چند ز استادی خود شاد شدیم

پایان سخن ز من شنو ای بینا، از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم.

یعنی شاعر اینجا قاطعانه هم خطاب به اساتید فن هم می فرمایند اول و آخرش خاک و باد هم هست؛ و لذا آیا اینجا باید هم بدو خطاب کرد که قتل الخراصون؟ یا چه؟ نکته اینجا این است که سالک الی الله باید هم متوجه باشد که بالاخره و نهایتاً هم آیا وارد گروه رواندرمانی در تکه هایی از یک کل منسجم می شوی یا خیر؟ و آیا به موقع هم می توانی وارد شوی آنچنان که استادت را هم حتی دریابی همینطوری که یحتمل هم سرطان گرفته یا اقل کم از درد دندان هم دارد به خود می پیچد و حتی همان استادت را هم می توانی درمان کنی قبل از اینکه خاک و باد هم او را با خود ببرد؟! یا اینکه بالاخره آنقدر دیر بفکر درمان هم می افتی که یحتمل حلوایت را باید ببرند بیاندازند گوشه ی بیمارستان و یک کمی بیهوشت کنند و بلکه شوکت هم بدهند ببینند از بیهوشی بلدی در بیایی و حالت هم جا بیاید و قلبت هم دوباره بلکه به کار بیافتد و همینطوری سیخ و شق و رق دوباره سر پا شوی؟! این است ها که می فرمایند امام حسین ات را هم می توانی دریابی یا اینکه می افتی به آنچنان یزیدیتی که آخر و عاقبت اش هم معلوم نیست چه خواهد شد! مسئله ی پایداری مادولای های منحنیها و رویه های ریمانی در نظریه ی گروموف ویتن هم این وسط دیگر گم می شود و چرا که شیاطین و شیطان پرستان توانسته اند بر کارت مسلط شوند و بلکه صورت مسئله هم پاک شده است .... اینکه می فرمایند سکوت و مکث؛ همین هم هست دیگر در روانکاویها و گروه درمانیها و عرفان و شمس تبریزی و قمر و حتی مکث و سکوت!

خلوتیان گریخته نقل سکوت ریخته

ز آنک سکوت مست را هست قوی وقایتی

گر چه نوای بلبلان هست دوای بی‌دلان

خامش تا دهد تو را عشق جز این جرایتی

 اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءاؤا مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَمَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ رَّبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَإِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ﴿الممتحنة: 4﴾

 

با سلام، یک وقت هست که کسی چون مرکز توجه همه و همه است و یک مرتبه او از این مرکز توجه برداشته می شود احساس بدی پیدا می کند. این را یک دانشجوی روانشناسی تطبیقی ای هم این را در  آمریکا می فرمودند راجع به بعضی هنرپیشه های سینما که نمی خواهم هم اسمشان را اینجا بیاورم که مثلاً وقتی سنشان بالا می رود و پیر می شوند آن زیبایی و خوشگلی را هم ندارند دیگر اینها نمی توانند خودشان را تحمل کنند آنطور که یک مرتبه هم نباشد بلکه یواش یواش متوجه می شوند که دیگر آنطور که مرکز توجه همگان بوده اند هم دیگر نیستند. این یک مسئله ای است که سوای آن است که مستضعفی و فقیری هم آن ایمانی را که باید داشته باشد برای اینکه ادامه ی حیات را هم دهد را از دست بدهد و بلکه از جمله هم دست به گناه کبیره ای نیز بزند و حالا یحتمل یا حتی مرتکب قتل عمد هم شود یا خودکشی هم کند. و اما یک وقت هم هست که جامعه آنقدر هم فاسد شده است که بیمار روانی منظورش هم این نیست که گناه کبیره و بلکه صغیره ای هم کند، ولی چون که اجتماع به فساد هم کشیده شده است و لذا او هم نمی داند که چطور می تواند خود را از مشکلاتی که دچارش شده است نجات هم دهد و بلکه مسئله دیگر فقیر و غنی هم ندارد و همه را مبتلا کرده است و از جمله هم اختلاف طبقاتی بی حد و نصاب فقراء کپر نشین و اشرافیت بی در و پیکر. و لذا از جمله هم آن هنرپیشه ی سینمایی هم که سمبل خوشگلی و زیبایی شده است هم نمی تواند خودش را در زمانی که ببیند پا به سن گذاشته است تحمل کند نه فقط به این خاطر که همه خاطر او را می خواسته اند و حالا دیگر نمی خواهند و بلکه همان جامعه او را به فساد هم کشانده است و دچار افراط و تفریطش هم کرده است. مشکلات روانی فقط تقصیر والدین هم نیست. خیلی هم باید مواظب شیطان و شیطانپرستی هم بود! بعضی یحتمل هم اشکال کنند که این حرفها کدام است؟ همه اش کشک است! ولی جهاد فی سبیل الله و جهاد اکبر با نفس خویش هم به این آسانیها هم نیست و به این سادگی هم نمی شود گفت که خوب حالا بنده ی حقیر هم که دیگر استاد شده ام و خرم هم از پل گذشته است؛ اتفاقاً برای همین هم هست که بعضیها حتی وقتی از پل هم رد شدند هر چه به آنها می گویند که بابا از پل که حالا رد شدید و لذا تشریف بیاورید پایین دیگر. انگار نه انگار و عین خیالشان هم نیست و بلکه می فرمایند ما چیزی را که سوار هم شدیم دیگر پایین نمی آییم. 
و اما یک وقت هم هست که نه تنها مسئله در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی هم مسله ی اسلام است و بلکه مسئله این هم هست که اگر افراد جوامع در کار خود دقت هم نفرمایند نجات دهنده و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را دریابند، آنگاه نعوذ بالله شیطان هم با آنها در پر کردن جای خالی فرزندانشان سهیم خواهد شد و بلکه بجای عبادت خدا آنگاه دور از انتظار هم نخواهد بود که شیطانپرستی شیوع هم پیدا کند. یعنی آنجایی که دانشمندان و علما و اساتید دانشگاهی و حتی حوزوی هم قرار است برای ترویج اسلام هم تبلیغ کنند، نه تنها این کار را نخواهند کرد و بلکه ندانسته دارند اقل کم بر علیه اسلام هم کار می کنند آنچنان که شیطان را وارد زندگی مردم فقط نکرده اند و بلکه شیطان حتی جای خالی رحم مادر را هم پر می کند و شیاطینی را پرورش می دهد که بجای بنی آدم نعوذ بالله بنی شیطان عالم را از جهنم هم پر کنند و .... و حالا هی تو هم بگو که بابا بنده ی حقیر دارم بر حسب امام زمان عجل الله فرجه الشریف در درون خودم هم می گویم که بچه بگیر بنشین و بلکه غلط زیادی هم نکن! مگر می شوند؟! هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و بلکه مولوی و شمس تبریزی را هم که نتوانستیم دریابیم که هیچی و حتی ایرادشان هم می کنیم! اینجا دیگر مسئله شعر و شوخی هم نیست و بلکه مومنین و مومنات هم بهتر است جدی وارد کار شوند و الا که دودمانشان را هم از شیاطین بزرگ و کوچک همه و همه به باد هم می دهند و .... بابا یک کاری بکن! حالات خالی و بلکه خلاء را در رحمها هم به شیاطین نسپارید و نسپاریم! کفرت را هم بگذار کنار که هیچ خیری هم در آن نمی بینی چرا که با همه ی بقیه ی کافران و مشرکین و منافقان و همه و همه ی شیاطین و ... هم همدست شده ای! هیچ سودی هم نمی بری و فایده ای هم نمی کنی! حتی علم نامسلمانی ات هم بدردت نمی خورد همانطوری که اگر شاه فرنگ هم شوی مفت نمی ارزد! مسلمان نیستی، مسلمان هم شو؛ مومن نیستی ایمان هم بیاور؛ و ازدواج هم کن و بچه دار هم بشو و بلکه در عین حال امام زمانت را هم دریاب؛ شتابدهنده می خواهی بفرستیمت ال اچ سی و تواترون و بلکه بیاوریمش اینجا و حتی در کارخانه های هواپیماسازی مسافربری هم تعجیل کنیم که زودتر برخوردکننده های ذرات بزرگ هادرونی را هم از جمله بلکه متوجه شده و حتی انواع ریسمانها را هم در نظریه های ام و ریسمان و ... دریابید و زمین و آسمان را هم مملو از فرشته هایی کنیم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم برایمان از آسمان هم فرود آورند و ..... آن وقتی که آقا می فرمایند که مومنین و مومنات بچه دار هم شوند این است ها! مسئله مستضعفین است و امام مستضعفین ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: 86﴾

 

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر حجة ابن الحسن العسگری

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ اَللَّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا اِمْتَحَى [مُحِیَ] مِنْ دِینِکَ وَ أَحْیِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ کِتَابِکَ وَ أَظْهِرْ بِهِ مَا غُیِّرَ مِنْ حُکْمِکَ حَتَّى یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ غَضّاً جَدِیداً خَالِصاً مُخْلِصاً لاَ شَکَّ فِیهِ وَ لاَ شُبْهَةَ مَعَهُ وَ لاَ بَاطِلَ عِنْدَهُ وَ لاَ بِدْعَةَ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ کُلَّ ظُلْمَةٍ وَ هُدَّ بِرُکْنِهِ کُلَّ بِدْعَةٍ وَ اِهْدِمْ بِعِزِّهِ کُلَّ ضَلاَلَةٍ وَ اِقْصِمْ بِهِ کُلَّ جَبَّارٍ وَ أَخْمِدْ بِسَیْفِهِ کُلَّ نَارٍ وَ أَهْلِکْ بِعَدْلِهِ جَوْرَ کُلِّ جَائِرٍ وَ أَجْرِ حُکْمَهُ عَلَى کُلِّ حُکْمٍ وَ أَذِلَّ بِسُلْطَانِهِ کُلَّ سُلْطَانٍ اَللَّهُمَّ أَذِلَّ کُلَّ مَنْ نَاوَاهُ وَ أَهْلِکْ کُلَّ مَنْ عَادَاهُ وَ اُمْکُرْ بِمَنْ کَادَهُ وَ اِسْتَأْصِلْ مَنْ جَحَدَهُ حَقَّهُ وَ اِسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَعَى فِی إِطْفَاءِ نُورِهِ وَ أَرَادَ إِخْمَادَ ذِکْرِهِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى وَ عَلِیٍّ اَلْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ وَ اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا وَ اَلْحُسَیْنِ اَلْمُصَفَّى وَ جَمِیعِ اَلْأَوْصِیَاءِ مَصَابِیحِ اَلدُّجَى وَ أَعْلاَمِ اَلْهُدَى وَ مَنَارِ اَلتُّقَى وَ اَلْعُرْوَةِ اَلْوُثْقَى وَ اَلْحَبْلِ اَلْمَتِینِ وَ اَلصِّرَاطِ اَلْمُسْتَقِیمِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّکَ وَ وُلاَةِ عَهْدِکَ وَ اَلْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ مُدَّ فِی أَعْمَارِهِمْ وَ زِدْ فِی آجَالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ أَقْصَى آمَالِهِمْ دِیناً وَ دُنْیَا وَ آخِرَةً إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

 

 

بعضی یحتمل بجد هم اشکال می فرمایند که زنها نمی باید وارد کارهای مردانه هم شوند. این خود یک مسئله است، ولی این هم مسئله ی دیگری است که حالا که زنها وارد این کارها شده اند و کارهایشان هم در معرض دید همه است و بلکه علاوه بر سرشار بودن از هوش و درایت و بلکه علم و حکمت بودن از زیباییهای خاصی و لطافتی آشکار هم برخوردار است آیا باید باز هم آنها را نادیده گرفت؟ این یک سوال سختی است!

مثلاً توجه هم بفرمایید که می فرمایند:

احتمالاً اگر بخش آگاهمان می خواست حرفی به بخش "آزارگرمان" بگوید این هایکو را انتخاب می کرد: 

ای شکارچی سنجاقک

امروز او

چقدر پرواز کرده بود؟

"چینو- نی"

 

بالاخره وقتی شاگرد و دانشجو و طلبه می خواهد هم از صفر به الفهای بینهایتهای آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه هم در اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شویم، باید هم توجه داشت که بالاخره زمین خوردنهایی هم یحتمل خدای ناکرده در کار است. و لذا عرض بنده ی حقیر این است که نباید هم سالک الی الله همه ی درها را پشت سر خود ببندد و همه ی پلها را هم خراب کند و بلکه همه ی زورقها و کشتیها را هم همه و همه را بسوزاند و آتش هم بزند و بعد هم بفرماید به پیش به سوی پیروزی و شهادت انتحاری! نکته اینجا این است که این نوع برخورد با دشمن این مشکل را هم دارد که اگر حتی دشمن هم خواست با شما صلح کند به او اجازه ی چنین کاری را نمی دهید و یحتمل دچار ظلم هم شوید. این مسئله غیر از این است که "سه وحشی خفن نقابدار" هم خود را بیایند جای سه کله پوک بزنند و بلکه بجای الکترون و تائون و میون هم بر منبر رفته و بفرمایند که حالا این یعنی چه که و لا منبرا الا احرقه؟ یا بفرمایند که این یعنی چه که و لا سیفاً الا کسره؟ اصلا چرا اینقدر شمشیرت را هم از رو بسته ای؟! ما که فقط داریم باهات بازی هم می کنیم و فقط سه وحشی خفن نقابدار هم هستیم دیگر؛ چیزی نیست که! همانجا دارند پای منبر ترتیب طرف را می دهند ولی در عین حال هم می فرمایند که اگر مشکل حقوقی هم دارید برو به رئیس شعبه ی دیوان عالی کشوری رجوع هم بفرمایید! اصلا مسئله را اینقدر خفنش کرده است که وارونه اش هم می کند که ببین تقصیر من نیست؟ من یکی نیستم که اینقدر الکترونی و تائونی و میونی هم هستم که؛ این همه لپتونها را نمی بینی؟ چرا خِر مرا هم فقط گرفته ای؟ اصلا به من چه؟ این فقط نقاب من است که خیلی هم سه وحشی خفن نقابداریم!

خدا لعنت ات کند! از یک مسجد به مسجد دیگر هم بروی که از دست این وحشیهای خفن نقابدار هم نجات یابی، باز هم می بینی که مفتی مفتی دارد می گیردت دم کار! موضوع این نیست که دارد این کار را فقط با تو هم می کند؛ و بلکه خود امام زمان را هم نشانه می رود! یعنی چه؟ بعضی یحتمل اینجا اشکال هم می کنند که مگر تو خیلی هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف داری؟ نخیر! آن امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه آن نجات دهنده ی تو را که در درونت هم هست را نشانه رفته است و بلکه دارد هم به تو علناً می گوید که خفه شو! صدایت هم در نیاید که رفته ای دم کارها! برو دیگر برنگردی! و چرا؟ برای اینکه می فرماید آن امام زمان عجل الله فرجه الشریف و آن نجات دهنده ی در درون این بنده ی حقیر هم به پشیزی نمی ارزد و این آن نجات دهنده و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف او هم هست که ملاک کار و عمل و زندگی است.

کارخانه ی هواپیما سازی مسافربری هم می خواهی بسازی، بساز! ولی ما که می دانیم هم عرضه اش را نداری و در همان کره و چنبره هم گیر کرده ای و بیش از این هم نمی توانی پیش بروی که کلیت جهانی مسئله هم چیست که کره و چنبره هم با هم اینقدر اختلاف دارند و توپولوژیشان اینقدر متفاوت هم هست و دیگر چه رسد به اینکه بخواهی از جنس صفر و یک رویه های ریمانی هم بروی به ناورداهای گروموف- ویتن و دونالدسون- ویتن و دونالدسون- توماس و نظریه های ریسمان و هندسه ی ناجابجایی و حتی منطق ریاضی الفهای آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و بلکه بالاخره لابد می خواهی بعد از اینکه کارخانه ی هواپیماسازی ات را هم تکمیل کردی با هواپیماهایت آنگاه پرواز هم کنی؟!!! اینقدر هم توی اینترنت گردش نکن ای مردم آزار! می بخور منبر بسوزان مردم آزای مکن!

عرض بنده ی حقیر این است که اساس روانشناسی و روانکاوی هم این نیست که وقتی سالک الی الله که این همه هم تخت گاز دارد می رود و پشت سرش را هم نگاه نمی کند، یک مرتبه که زمین خورد بهتر است یک کتابی را هم بدستش بدهیم که متوجه هم شود که بابا جون من دیدید که خیلی هم بزرگسال نبودی و آخرش هم بد جوری زمین خوردی و حتی نتوانستی درد دندانت را هم درمان کنی و چه رسد به اینکه بالاخره بفهمی که مردم آزاریهایت هم خودت را گرفتار کرد و گریبان خودت را هم گرفت؟! کی را داری می گویی؟ اگر ما می فمیدیم که داریم با آن نجات دهنده ی نه فقط من بنده ی حقیر و بلکه با آن نجات دهنده ی کل عالم هم حرف دلمان را می زنیم آنوقت هم بهتر به نفس خود مسلط هم می شدیم و قات هم نمی زدیم و یقین هم پیدا می کردیم که من عرف نفسه عرف ربه! و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسهم انفسهم اولئک هم الفاسقون.

سوای ناورداهای خمیه هایی که انواع منحنیها و رویه های ریمانی و بلکه فضاهای مادولای نیز بدانها بصورت امتحانی هم فرستاده می شوند و دارند همه و همه را تست امتحان هم می کنند، توجه هم بفرمایید که در داخل خمینه هم می توان این منحنیها را متصور شد که آیا بطور صراط مستقیم هم چقدر دارند از نقطه ای به نقطه ای دیگر سفر کرده یا حول نقطه ای هم در حال گردشند و بلکه موتوری هم داریم که آنها را به حرکت هم درمی آورد. و لذا در همین کارخانه ی فضاپیماسازی خود هم باید خیلی هم توجه کرد که همینطوری که فضاپیما دارد اوج هم می گیرد و پرواز هم می کند، آنگاه چطور هم ممکن است خطوطی و منحنیهایی را در هایدرودینامیک اقیانوسها و دریاها هم چقدر ایجاد کند وقتی همین فضاپیما همانی هم هست که یحتمل از آن قرار است باران هم ببارد و فصلهایش هم عوض شود و زوایای بالهای پروازی اش هم تغییر کنند و .... و حالا کاری هم نداریم که چطور سه وحشی خفن نقابدار را که خدا ان شاء الله بکشدشان را که لپتونی و بلکه حتی کیو سی دی ای خیلی شدید قوی و نه ضعیف هم از بین قرار است بروند و جایشان را سه لپتون نه چندان خیلی نیوترینویی و بلکه حتی الکترونی تائونی میونی خیلی درست و حسابی مثل آدمیزادهای بزرگسال هم بنشینند که زوایای ماتریسی آنها هم اتفاقاً خیلی قابل محاسبه و روشن است برای اهلش و .... و خدا لعنت کند هر چه شیطانپرست و شیطان مرید رجیم است. حالا هی ما بگوییم؛ زبانمان مو درآورد دیگر! بهتر است مکث و بلکه سکوت هم کنیم و همه اش از شمس و قمر و زمین و زمان و قلب این و آن و سماوات و ناورداهای توپولوژیکی و جرم انواع ذرات هم نگوییم! بنده ی حقیر حتی مانده ام اگر بخواهم بروم باز سی تی اسکنم را هم بگیرم اول باید ببینم کجا هم جرم و وزن این حقیر را قبول می کنند و بعد هم اقدام کنند و لذا بالاخره یک جاهایی گویا جرم و وزن هم مهم است و شوخی بردار هم نیست که حالا بفرمایید طرف 150 کیلو هم هست! بنده ی حقیر که با توجه به قدم خیلی هم وزنم مناسب است هر چند که حالا دستگاه های سی تی اسکن خیلی هم فقط کم وزنها را می پسندند چرا که نکند دستگاهشان خدای ناکرده صدمه ای هم ببیند و خراب شود و از کار و کاسبی هم بیافتند؛ یحتمل این تسمه هایی که طرف را روی تخت جلو و عقب هم می کنند اگر از یک مقداری بیشتر هم باشند یک وقت دیدید هرز رفتند و دیگر نتوانستند هم هیچ کس را جلو و عقبش کنند! یحتمل بد هم نباشد وقتی سالک الی الله زیر این دستگاه هم قرار گرفته است خود را مثل یک ذره ای احساس کند که دارد بطور ناقص و یحتمل هم کامل در شتابدهنده ای و بلکه برخوردکننده ی ذرات بزرگ هادرونی ای هم می چرخد و ... و در ضمن، مردم هم خسته می شوند علاوه بر اینکه زبان ما هم مو درآورد و حوصله شان هم سر می رود علاوه بر اینکه نماز هم دیگر خیلی دیر شد و دیگر چهار نفر دیگر را هم پیدا نخواهیم کرد که یک نماز جماعتی را ان شاء الله یحتمل هم بتوانیم تشکیل داده و از آن حالت فرادی و تنهایی هم بیرون بیاییم! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: 86﴾

 

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر حجة ابن الحسن العسگری

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ اَللَّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا اِمْتَحَى [مُحِیَ] مِنْ دِینِکَ وَ أَحْیِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ کِتَابِکَ وَ أَظْهِرْ بِهِ مَا غُیِّرَ مِنْ حُکْمِکَ حَتَّى یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ غَضّاً جَدِیداً خَالِصاً مُخْلِصاً لاَ شَکَّ فِیهِ وَ لاَ شُبْهَةَ مَعَهُ وَ لاَ بَاطِلَ عِنْدَهُ وَ لاَ بِدْعَةَ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ کُلَّ ظُلْمَةٍ وَ هُدَّ بِرُکْنِهِ کُلَّ بِدْعَةٍ وَ اِهْدِمْ بِعِزِّهِ کُلَّ ضَلاَلَةٍ وَ اِقْصِمْ بِهِ کُلَّ جَبَّارٍ وَ أَخْمِدْ بِسَیْفِهِ کُلَّ نَارٍ وَ أَهْلِکْ بِعَدْلِهِ جَوْرَ کُلِّ جَائِرٍ وَ أَجْرِ حُکْمَهُ عَلَى کُلِّ حُکْمٍ وَ أَذِلَّ بِسُلْطَانِهِ کُلَّ سُلْطَانٍ اَللَّهُمَّ أَذِلَّ کُلَّ مَنْ نَاوَاهُ وَ أَهْلِکْ کُلَّ مَنْ عَادَاهُ وَ اُمْکُرْ بِمَنْ کَادَهُ وَ اِسْتَأْصِلْ مَنْ جَحَدَهُ حَقَّهُ وَ اِسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَعَى فِی إِطْفَاءِ نُورِهِ وَ أَرَادَ إِخْمَادَ ذِکْرِهِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى وَ عَلِیٍّ اَلْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ وَ اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا وَ اَلْحُسَیْنِ اَلْمُصَفَّى وَ جَمِیعِ اَلْأَوْصِیَاءِ مَصَابِیحِ اَلدُّجَى وَ أَعْلاَمِ اَلْهُدَى وَ مَنَارِ اَلتُّقَى وَ اَلْعُرْوَةِ اَلْوُثْقَى وَ اَلْحَبْلِ اَلْمَتِینِ وَ اَلصِّرَاطِ اَلْمُسْتَقِیمِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّکَ وَ وُلاَةِ عَهْدِکَ وَ اَلْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ مُدَّ فِی أَعْمَارِهِمْ وَ زِدْ فِی آجَالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ أَقْصَى آمَالِهِمْ دِیناً وَ دُنْیَا وَ آخِرَةً إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

 

باز سری به سایت خانم مهندس نجمه عزیزی زدم:

 

https://najmeazizi.ir/1400/09/17

 

"می‌گویم: کی بود این مردک؟ می‌گوید نمی‌دانم.
خب ننشین پای حرف کسی که حتی اسمش را هم نمی‌دانی برادر من! بهش قدرت و شهامت نده!"
با سلام دوباره، اتفاقاً قسمتی از مسئله هم این است که پای صحبت کسی در مسجد بنشینی که حتی اسمش را هم نمی دانی و فقط هم می دانی که بر منبر پیغمبر و ائمه ی اطهار هم نشسته است و بلکه اگر لازم هم شد با او بروی توی دعوا! موضوع این است که مسجد خانه ی خدا است و مکان نماز و عبادت خدا و بلکه منبر هم هست.  و لذا نه می شود گفت که نباید کسی منبر برود و نه می شود گفت که نمازم را در مسجد اقامه نمی کنم هر چند هم که می فرمایند خانمها در گوشه ی صندوقخانه هم اگر نماز بگزاررند بهتر است؛ یحتمل دلیلش همین هم باشد که مسائل جای درگیری و بحث و دلگیری هم دارد. حتی اگر منبری را بشناسید و پای منبر هم نشسته اید و اگر یک مرتبه در آمد و گفت که خودت شیطانی وقتی در جواب شما گفت که پس شیطان بزرگ را چه می کنید؟! از حضرت عالی بپرسم، آیا باز هم می روید پشت سر این حضرت آقا نماز بخوانید که بلا نسبت شما را شیطان هم خطاب کرده است؟ البته اینجا نکته ای هم نهفته است که ناشی از این مسئله است که امیر المومنین از یک طرف می فرمایند نیش زن نوش است و از طرفی هم می فرمایند که عقل زنها کم است! این که دیگر خود امیر المومنین است که چنین هم می فرمایند! و لذا آیا باید پشت سر امیر المومنین هم نماز نخواند؟! و بلکه دیگر هم به مسجد نرفت؟! آیا باید چادر را هم کنار گذاشت؟ اینکه توصیه ی بنده ی حقیر به دخترم هم نیست و بلکه همیشه هم توصیه به چادر سر کردن و حتی در خانه ماندن هم می کنم برای اینکه به هر حال خطرات زیادی هم در آن بیرون از خانه نهفته است که خیلی هم باید مراقب و مواظب بود هر چقدر هم مردم همه خوب باشند! اصلا نمی شود غفلت هم کرد و بی گدار به آب زد. اقل کم اش این است که اصولاً سر و کله زدن با مردم کوچه و بازار خیلی هم آن لطافت و دلپذیری مورد نیاز را ندارد و چه رسد به اینکه زنها هم بخواهند چنین کنند! این نظر بنده ی حقیر است ولی بنده یک خانم دکتر یزدی را هم در اینترنت دیدم که استاد فیزیک دانشگاه کانادا هم تشریف داشتند ولی در عکسش با پیراهن بندی- رکابی و دامن نه چندان بلند هم خود را نشان می داد! و اتفاقاً شاگرد استادی ایرانی هم بود که از پرینستون مدرکش را گرفته بود و درتز دکترایش هم از آیات قرآن آورده بود و .... دوره ی آخر زمان شده است! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه

إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِیعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ ﴿یونس: 3﴾

هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿الحدید: 4﴾

خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ ﴿التغابن: 3﴾

 

 

یکی از مشکلاتی که ما در کارخانه ی هواپیما سازی مسافربری و فضاپیما سازی همینطوری که در گوشه ی اتاق خود هم نشسته ایم و مشغول کارهای خود هم هستیم که بالاخره از صفر شاگردی به الفهای بینهایت آیات اللهی و دانشجویی و طلبگی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العال و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم سعی می کنیم میل کنیم و بدان سمت و سو خود را برسانیم، یحتمل هم در همین مسئله ی ناورداهایی که در نظریه های ریسمان هم رخ می دهند مثال خوبی باشد که اتفاقاً مثال ساده ترش هم همان ناورداهای منحنیها و رویه های ریمانی است که از لحاظات توپولوژیکی با جنس آنها هم مشخص می شوند. ولی وقتی مثلاً ناورداهای دانالدسون- توماس یا دانالدسون- ویتن یا گروموف- ویتن را هم مایل باشیم که بهتر بشناسیم، یک مرتبه خود را وسط انواع نظریه های ریسمانی و امثالهم هم می یابیم که یحتمل ما را دارند به دنبال خود هم می کشانند؛ مثلاً به این مقاله بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2103.10271

که ناورداهای دونالدسون- ویتن و دونالدسون- توماس را هم استفاده می کنند یا این مقالات قدیمی تر و طولانی تر دیگر را هم بنگرید:

https://arxiv.org/abs/hep-th/0610149

https://arxiv.org/abs/0803.3302

https://arxiv.org/abs/hep-th/0305132

https://arxiv.org/abs/hep-th/0701156

که دو مقاله ی آخر برای علاقه مندان و کنجکاوان به این نظریه، از نظریه ی کودیرا- اسپنسر هم استفاده می کنند.

این یکی حتی اینستنتانها را با اپراتورهای هکه هم وارد می کند:

https://arxiv.org/abs/2009.00797

خلاصه ی کلام این است که برای اینکه یک تصویر کلی از جزء جزء مسائل و بحثها بیابید، مسئله ی ما مثل همین گوشه ی اتاق کارخانه ی خود نشستن و به کار خود پرداختن است که به طور موضعی در این مکان چطور هم می توان به کلیتی که لازم هست تا کارخانه را هم راه انداخت باید قبول هم کرد که بستگی دارد. ناورداهای مثلاً صفر و یک توپولوژیکی رویه های ریمانی از لحاظ موضعی یحتمل بعضی اشکال کنند که شبیه هم هستند و نمی توان فرقی هم بین آنها قائل شد وقتی داریم یک همسایگی ای از یکی از نقاط آنها را هم در نظر می آوریم. ولی وقتی حول یک دایره ی عظیمه ای از هر کدام از رویه های ریمانی مورد بحث با ناورداهای صفر و یک هم بگردیم و سر جای خود هم برگردیم، الی القاعده باید هم متوئجه شویم که چرا ناوردای یکی صفر و ناوردای دیگری هم یک است! بقول معروف یکی استکانش یک دسته هم دارد و دیگری هم دسته ای ندارد که هیچی و بلکه یحتمل حتی مرز و لبه ای هم برای نوشیدن چای ندارد و مثل توپ و کره هم می ماند و ....

و لذا برای تمرین یحتمل مطلوب هم هست یافتن دوگانهایی که نظریه و ناورداهای گروموف ویتن و دونالدسون ویتن را آسان فهم تر هم می کنند هر چند که یحتمل بعضی هم اشکال کنند که برای راه انداختن کارخانه ات هم دری لقمه را دور سرت می گردانی و حتی مرز و لبه ی لقمه های حلال را هم که چطور باید میل بفرمایید را نیز گم کرده ای! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: 86﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

برای یک بزرگسال مدت هاست که نجات دهنده در گور خفته، بهتر است اجازه دهیم فعلاً خفته باشد تا برویم و بدون رویا و توهم دنیا را کشف کنیم.

 

تکه هایی از یک کل منسجم، پونه مقیمی، نشر نو، چاپ صد و بیست و هفتم، چاپ اول: دی 1397، ص 30

 

اینکه در روانکاوی، روانکاو توصیه هم کند که: تمرین کنیم منتظر نباشیم، یک مسئله است همانطوری که در این کتاب هم آمده است، ولی این هم که در همان اول کتاب هم گفته شود که نجات دهنده مدتهاست برای بزرگسال در گور خفته است و بهتر هم هست که اجازه دهیم فعلاً خفته باشد هم مسئله ای دیگر است. البته این را هم باید دوباره یادآور شد که آن تصویر غلطی را که از نجات دهنده و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در ذهنمان طوری بپرورانیم که تا جایی هم پیش برود که حتی سالک الی الله را نیز به روانپریشی بکشاند، یقیناً این یک نجات دهنده ای هم هست که بهتر است در گور از همان بدو تولد و بلکه هم در کودک و هم بالغ و والد هم در گور خفته باشد. ولی عرض بنده ی حقیر این هم هست که آیا یک نجات دهنده ای حتی در رحم مادر هم وقتی جنین در حال شکل گیری است وجود ندارد؟ آیا بزرگسالان حتی در همان دوران جنینی هم نباید هوشیاری خود را حفظ بفرمایند که آیا جنین سالم و سلامت است؟ آیا مریضی مهلکی ندارد؟ آیا عقب ماندگی ذهنی را دچار نیست؟ آیا بیماریهای موروثی را از والدین به ارث نبرده است؟ و حالا ما والدین برای او چه می توانیم کنیم؟ 

حتی بعد که کودک متولد می شود، آیا نجات دهنده ای در درون خود او و دوباره حتی از بدو شکل گرفتن نطفه در رحم مادر و تا دوران بلوغ و نوجوانی و جوانی و میانسالی و سالمندی و بلکه الی هنگام مرگ و تا روز قیامت هم همراه او نیست؟ اینکه می فرماید بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین یعنی چه کسی؟ خصوصاً اینکه می فرماید هم که و ما انا علیکم بحفیظ؛ یعنی "انا" نیز اینجا به چه کسی بر می گردد که می فرماید من حفیظ شما نیستم! خدا ایمان را به خود مومنین و مومنات هم محول کرده است که آیا می توانند به بقیة الله هم برسند و امام زمانشان را هم حتی در درون خود هم دریابند یا خیر؟! و بعد هم خداوند است که می فرماید من مامور حفظ ایمان شما نیستم.

البته این مسئله یحتمل برای شنونده های یک کنسرت موسیقی که هر کسی هم در ارکستر دارد یک سازی را می نوازد هم آسان باشد که بالاخره همان هم یک رهبری را می خواهد که ارکستر را هماهنگ کند و هر کسی بداند هم چه دارد می نوازد؛ هر چند که در فقه هم بسیاری از فقها موسیقی را خیلی هم توصیه نمی فرمایند. ولی خصوصاً چنین مسئله ای برای اهل مسجد و خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باید بسیار مانوس تر باشد که حتی در طول نماز هم یک جاهایی مکث داریم و یک جاهایی هم سکوت داریم همانطوری که یک مواقعی قرائت را امام جماعت آهسته می خواند و وقتی دیگر هم با صدای بلند می خواند. ولی یک حرکات موزونی هم در نماز هست که همه باید با امام جماعت و جمعه هماهنگ هم باشند. البته چنین کاری زوری هم که نیست که بخواهیم کسی را به زور وادارش کنیم که به صفهای نماز هم بپیوندد و بلکه حتی باید خیلی مواظب نیز بود که جو نماز و مسجد از صراط مستقیم هم خارج نشده و بسمت شیطانپرستی هم کشیده نشود! یعنی همین هم هست که اگر شما همه را شیطانپرست درک کردید و همه و همه نیز شما را شیطانپرست و بلکه جن زده و حتی شیزوفرنی هم درک کردند که دیگر کار از روال عادی هم خارج شده است و بقولی هم بهتر است یک مدتی کتاب و دعا و مسجد را هم خیلی جدی نگیرید همانطوری که بقیه نیز شما را خیلی جدی نمی گیرند تا شما به دیگر مومنین و مومنات هم توهین نکرده و آنها هم به شما توهین نفرمایند. و لذا از دیدگاه روانشناسی این یک حرف خیلی متینی هم هست که بابا تو ای که خیلی هم بزرگسال شده ای بهتر است که حالا خودت هم به فکر خودت باشی و بتوانی خودت هم به خودت کمک کنی و الا پدر جد نجات دهنده هم بیاید نمی تواند کمکت کند و بلکه کمک او را هم پس می زنی! این نیست که نجات دهنده در گور خفته است، بلکه بیش از هزار سال هم هست که دارد بطور مداوم هم زندگی می کند و کافی است که زندگی انسان 250 ساله را هم ما برویم بهتر مطالعه کنیم تا رجعت و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را در روز قیامت هم دریابیم که چطور هم حتی در درون ما از همه جا بیشتر زنده است و زندگی هم می کند و بلکه هر گوشه ای از زندگی او هم به زندگی ما گره خورده است. آن بزرگسالی که به عنوان روانکاو هم به کمک همنوع خود می شتابد و هر بزرگسالی که همنوع خود را در می یابد و بلکه تا پای شهادت هم پیش می رود و از جان و مال خود هم می گذرد، چطور می تواند هم بفرماید که برای او نجات دهنده در گور خفته است؟

 

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿5﴾ قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿6﴾
وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿7﴾ قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿8﴾ سوره مبارکه الجمعه

 

 

ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر. من بمیرم، آیا فرقی نیست بین اینکه بفرمایند این جام زهر؛ هر کس خواست آنرا بردارد و سر بکشد و از آن طرف اینکه خیلی هم تعارف بفرمایند که خواهش می کنم! میل هم بفرمایید! چرا جامتان را سر نمی کشید؟! یک وقت هست که از دیدگاه قدرت است که وارد می شود، و می فرماید جام را سر بکش و چاره ی دیگری هم برای اویی که زیر دستش است باقی نمی گذارد که حق انتخاب هم با او است. نه تو را به خدا و به پیر و به پیغمبر مسئله ی کودتا در کشورهایی که حکومتشان زیر دست ابرقدرتهای استکباری و استعماری هم هستند غیر از این است؟ می خواهد حریف را به زانو در بیاورد و تسلیم کند و بلکه کودتا هم کند. خویش خوی استکباری است. حالا به او بفرمایید که بیا و حسینی شو! اصلا بیا و اسلام بیاور! حاضر است در غیض و عصبانیتش بمیرد ولی دست از عناد با اسلام ناب محمدی برندارد. 

آن اسلامی را که تسلیم خداست بنده ی او و تسلیم احدی دیگر نیست و محمد صل الله علیه و آله و سلم فرستاده ی او است را نمی خواهد ولی آن اسلامی را که از حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم می خواهد یک فرعون و یک بتی هم بسازد را خیلی هم می پسندد. به او بفرمایید که این همه علوم طبیعی و حتی ماوراء الطبیعه را برای چه می خواهی؟ غیر از این است که در نهایت بنده ای از بندگان خدا هم هستی؟ غیر از این است که نهایتاً هم در انتظار وعده ی خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هستی؟ حالا فرض کن که زدی زیر میز و خلف وعده هم کردی و بلکه دچار ادعاهای کذب هم شدی و حتی طغیان هم کردی. چیزی که هست اینجوری نمی توانی از یاران ائمه ی اطهار هم شوی هر چند که بتوانی هم ادعای کذب کنی. نمی توانی در حینی که دچار استکبارت هم شده ای، امام مستضعفین هم شوی. نمی توانی دیگر انتظار ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم داشته باشی. بعضی اینجا یحتمل ایراد بفرمایند که خوب نمی توانی که نمی توانی؛ همان بهتر که نمی توانی از منتظران دروغین امام زمان باشی در حالی که تحمل کربلایی هم که در پیش رویت هم هست را نداری!

البته اینجا قرآن کریم خود هم می فرماید که شما منتظر باشید که ما هم با شما منتظریم! ولی یک لحظه هم صبر کن، تحمل کن، آیا امید و ناامید نشدن و انتظار برای امام منتظَر هم خود از بزرگترین کمکها به آن امام همام هم نیست و خدا را هم اینگونه به بهترین وجه من الوجوه یاری نکرده ایم؟ عرض بنده ی حقیر این است که اگر روانکاو و رواندرمانگر انتظار هم داشته باشد که سیلی از مراجعین داشته باشد که برای کمک به او مطبش مملو از آنها می شود، ولی این انتظار را هم نداشته باشد که مراجعه کننده ی محترم هم بتواند حتی در درون و بلکه در بیرون مثل طبیعت و خویشاوندان و دوستان خود و بلکه برادران و خواهران مومنین و مومنات علائمی را بیابد که به بهبودی او حتی با کمک روانشناس و روانکاو و بلکه روانپزشک هم با انواع نسخه ها و داروها و حتی در بستر بیماری افتادنها هم بالاخره راه بهبودی و سلامت خود را باز یابد؛ اگر این انتظار را نداشته باشد هم آیا دیگر باز هم راه چاره ای هست که حتی به عقب هم برگردیم و بخواهیم هر چه بیشتر امثال نیچه و شوپنهاور را هم درمان کنیم؟ احمقانه نخواهد بود؟ آیا دیگر حتی تلاش برای دایر کردن کارخانه ی هواپیما سازی مسافربری و فضاپیما سازی هم معنا پیدا خواهد کرد؟ یا دیگر آنگاه کار از کار می گذرد و بلکه همه هم می فهمند که چه دروغی را دارم سر هم می کنند و دیگر مسئله ی جام زهر هم نخواهد بود که یا الله سر بکش و بلکه می فرمایند هم که قتل الخراصون! البته اینجا همیشه آن سوال هم در درون انسان هست که می خواهی بمیری و بلکه غش هم کنی، از کدام طرف غش می کنی؟ طرف اسلام و مسلمین و مسلمات و مومنین و مومنات هم خودت را می اندازی، یا از آن طرف دیگر هم غش می کنی! هل اتاک حدیث الغاشیة. و حالا بماند هم که جهاد فی سبیل الله را هم داریم و جهاد اکبر با نفس خود را که چطور آن فرعون و شیاطین و بلکه شیطان پرستی درون خود را می خواهی قبل از هر چیزی هم بکشی و از دستشان خلاص هم شوی بجای اینکه با استکبار و استعمار و استحمار هم دست به یکی کنی و بر علیه مستضعفین عالم هم خودت را لوس کنی! من بمیرم، بالاخره یک تکبیر درست و حسابی با مرگ بر آمریکا هم بلند بگو؛ از چی می ترسی؟

منطق ریاضی که فرقی ندارد که مسلمان باشی یا نباشی، ولی بالاخره فرق هم می کند یا نه که منطق ریاضی را داری در این جهت استفاده می کنی که الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم در یابی یا اینکه بر عکس هم اصلا از اول تا آخر هم در دور باطل منطق ریاضی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم افتاده ای که نه خدا را می خواهد و نه پیغمبرش محمد مصطفی سید المرسلین و خاتم النبیین صل الله علیه و آله و سلم را و نه حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را و دیگر چه رسد به اینکه اصلا اسلام را هم نفی می کند. درست است که سکوت خوب است، ولی سکوتی هم خوب است که دردی را دوا کند و نه سکوتی که دردها را بر دردها هم بیافزاید حتی برای خود آمریکایی چنانچه حتی مدعی هم شوند که ما صالا کافر همه ی عالم؛ باشد، ولی در کفرمان که به تو حق حیات را می دهیم و امر به معروف و نهی از منکرت هم نمی کنیم و بلکه حتی نمی کشیمت! من بمیرم؛ حتی بین خودیها هم نباید یک ندای هیهات منا الذلة سر داد؟ نباید به مراجعینی که حتی خودشان هم درد خودشان را دقیقاً نمی دانند که چیست و فرض بفرمایید که عمل جراحی و بیهوش هم نمی خواهند بشوند ولی دملشان هم یحتمل دارد آنها را می کشد و حتی مشکلشان را هم از امام زمانشان دانسته و بلکه شمشیر و حتی مال او را هم از او می خواهند بگیرند که نکند بر علیه آنها یک وقت قیام هم نکند و مستضعفین عالم را بر علیه آنها نشوراند؛ نباید هم به اینها حتی از لحاظات روانشناسی و روانکاوی و رواندرمانی هم که شده کمکی رساند؟ من بمیرم، حتی یک هیهات منا الذلة. یعنی حالا جام زهر هم هیچی، اگر یک پزشکی هم آمد برای بیمار ترمینالی اش یک مکانیزیمی را درست کرد که بیمار توانست با فشردن یک دکمه جان خود را بگیرد، آیا دیگر دیر هم نشده است که تشخیص دهد که فلو لا اذا بلغت الحلقوم؟ یعنی آیا آنوقتی که می توانستی هم کاری کنی هم آیا کاری کردی یا نکردی و حالا که دیگر فلو لا اذا بلغت الحلقوم دیگر می خواهی هم چه کنی؟ دگمه را فشار دهی و مرگت را جلو هم بیاندازی و خلاص شوی؟ آن وقتی که انتظار را هم کنار گذاشتی که کارخانه ی هواپیما سازی و فضاپیما سازی ات را هم راه بیاندازی و بلکه گوشه ی اتاقت هم نشسته ای که تلاش و سعی هم کنی که کارخانه ی آدم سازی ات را هم بطور دوگانی در عین حال راه بیاندازی و نکردی؛ هیهات منا الذلة و قتل الخراصون! غیر از این است؟ می آید برایت ادعای خدایی هم می کند و دست روی دست می گذاری و هیچ کار نمی کنی؟! مدافعان حرم و دفاع مقدس و جنگ 33 روزه و جنگ هشت روزه و ... اینها هم همه را که هیچی! نه تو را به علی، من بمیرم، اسلام را نمی خواهی چون بهترش را پیدا کرده ای؟! آمریکا مرگت باد! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یس: 60﴾

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿20﴾ وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿21﴾ فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَن تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّکُمَا إِنَّ الشَّیْطَآنَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿22﴾ سوره مبارکه الاعراف

وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ﴿یس: 61﴾

 

 

اللهم یا حمید بحق محمد

یا عالی بحق علی 

یا فاطر بحق فاطمه 

یا محسن بحق الحسن

یا قدیم الاحسان بحق الحسین 

اللهم بحق حجتک المهدی علیه السلام

 

بعضیها یحتمل اشکال هم می فرمایند که چرا شما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حتی اصرار هم دارید که خیلی تکبیر هم بگویید و حتی خصوصاً مرگ بر آمریکا هم می گویید. اینها چه ربطی هم دارد به مثلاً کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و فضاپیماسازی و .... حالا ما خود تکبیر گفتن را هم کاری نداریم که در مقابل استکبار هم به چه معنا است؟ ولی عرض بنده ی حقیر این است که یک مرگ بر آمریکا هم نمی خواهی بگویی؟ آمریکا همه عالم را دوست دارد و همه ی عالم هم آمریکا را باید دوست بدارند؟ برای همین هم هست که اینقدر با ما و منطقه ی ما هم مانوس است و حتی برایمان گوگل و آرشیو دانشگاه کرنل و شبکه ی جهانی اینترنتی و ماهواره و اینها را هم همه و همه را درست کرده است دیگر! اصلا آمریکا برای همین هم هست که چون خیلی دوستمان هم دارد و لذا  میدان را هم برایمان خالی کرده است که ما مسلمانان خودمان هر کاری دلمان خواست هم بکنیم.

یعنی بنده ی حقیر می فرمایید از آمریکا هم کمتر شما را دوست دارم؟ حالا بنده ی حقیر هم اصلا هیچی؛ ولی مرگ من! یک تکبیر درست و حسابی با یک مرگ بر آمریکای ضد استکباری بگو دیگر! بالاخره هم یا با مایی یا بر علیه ما؛ همه چیز که شیر تو شیر نمی شود. هر وقت آمریکا هم آدم شد، آنوقت دیگر مرگ بر آمریکا هم نگو! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یس: 60﴾

 

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿20﴾ وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿21﴾ فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَن تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّکُمَا إِنَّ الشَّیْطَآنَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿22﴾ سوره مبارکه الاعراف
 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و کیهانشناسی کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و فضاپیماسازی همینطوری که گوشه ی اتاق کارخانه ی خود هم نشسته ایم باید هم بسیار توجه داشت که کارخانه ی آدم سازی می تواند دوگانی باشد برای از جمله کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و بلکه هم فضاپیماسازی. یعنی شیطان می تواند هم نهیب بزند که از آن درخت علم بخور که خیلی هم خوب است و به پوچی گرایی هم نخواهی افتاد و خدا هم از این کاری که شیطان بدان وسوسه هم می کند نهی می کند، ولی یک جایی هم دیگر کار از کار می گذرد آنجایی که مسئله دیگر رسیده است به شیطان پرستی چرا که آنقدر هم خدا را نفی کرده است که دیگر عبادت خدا را هم در بست کنار گذاشته است و بلکه افتاده است به حکومت فرعونی و شاهنشاهی ای که دیگر در آن اثری از خدا پرستی و تبلیغ آن هم نیست و هر چه یافت می شود همان فرعونیت و انا ربکم الاعلی ای است.

از آن طرف در دوگان همین مسئله، در همین میان شاهنشاهی و فرعونیت و استکبار هم در میان مستضعفین یک مرتبه می بینیم که یکی همچون روح الله الموسوی الخمینی انقلاب می کند و بپا می خیزد و حتی شاه را هم نصیحت می فرمایند. و لذا وقتی خطیب محترمی در این میان مسئله ی کارخانه ی آدم سازی و بلکه دوگان آن هم بر منبر می رود و پامنبریها را هم وعظ می فرمایند، بالاخره چون مجبور است که حالا از دیدگاه خود هر چه که هست از منبر پیغممبر و ائمه ی اطهار هم پامنبری را وعظ کند و او را هم مخاطب خود قرار دهد، یحتمل هم بزند توی ذوق پا منبری اش. و چرا که بالاخره دانسته یا ندانسته هم اگر بخواهد او را امر به معروف و نهی از منکر کند و حتی خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم پای منبر تشریف دارند، خوب مسئله همان است که یک دل و جراتی هم می خواهد که یک دوگانی را می طلبد که آیا در جنود و عقل و جهل در کدام سمت شجاعت و پهلوانی یا جسارت و تهور هم واقع شده است سالک الی الله ای که حتی بر منبر هم رفته است. و حالا این هم دیگر بماند که یحتمل شاگرد و دانشجو و طلبه جوان که نه از مستضعفین شنیده است و نه از امام آنها و خود هم کم استکباری نیست هم گیر جامعه ای بدتر از خودش استکباری بیافتد که در همان عنفوان جوانی معلوم هم نیست برای دیگران که چه شد که آیا در جهاد فی سبیل الله و مبارزه با طاغوت هم بود که او زمین هم خورد و کارش به جاهای باریک کشید یا بر عکس از بس که طاغوتی هم بود و علیه مستضعفین هم در کارش گیر افتاد و ز مین هم خورد! این را در سعی و تلاش برای رسیدن به کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و فضاپیماسازی و بلکه انرژی هسته ای آنجایی که حتی سوال انی است که بالاخره آیا ما و نه دیگران همانطوری که دیگران هم ما را نهی می کنند که نباید چنین شود هم اجازه ی ساخت بمب هسته ای را داریم یا خیر؟ یعنی دوگان مسئله هم همان کارخانه ی آدم سازی هست یا خیر؟!

یحتمل هم بعضی مسئله را بتوانند بنوعی AdS/CFT دوگانش کنند و حتی بردارهای کیلینگ و تقارنها و بلکه حتی ابرتقارنها و ریسمانها و هندسه ی ناجابجایی مسئله را هم درست محاسبه کنند و بدست آورد. مثلاً مقاله ی ستاره- کوه گرد زیر گویا همین امروز ایندیکویی و بلکه گوگلی در آی پی ام هم ارائه شده بوده است: 

https://arxiv.org/abs/2111.01132

دیر شد، دیر شد؛ وقت نماز جماعت هم دارد می گذرد! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

با سلام، جسارتا بنده ی حقیر به فایلهای صوتی کتابتان فصل تحصیلی ما گوش کردم؛ آیا اینها قسمتی از کتاب است یا کل کتاب دکلمه هم شده است؟! یک چیزی که به خاطرم می آمد وقتی داشتم مطالب سایت شما را می خواندم بازسازی امامزاده ی ما است که از آینه کاریهای درون آن تا کاشی کاریهای بیرون آن و حتی گنبد مسجد مجاور آن و گنبد خود امامزاده که هنوز هم آنطور که بنظر می رسد باید کاشیکاریهایش شروع هم شوند و نشده است. اساتید کاشیکار می فرمودند که از صفر تا صد کاشیکاری را خودشان هم می کنند از چسباندن کاشیها کنار هم روی زمین تا کار گذاشتن آنها روی دیوارها و قسمت ورودی امامزاده که کاشیکاریش تو در تو و پیچیده تر هم می شوند! لا اقسم بیوم القیامة! یک قیامتی هم باید باشد در دوران دانشجویی و حتی استاد کار هم شدن! و اما گویا این دور و برها یک شیاطینی هم هستند که می توانند القا هم کنند که کدام میوه ی ممنوعه؟! و این مسئله حتی گریبان منبریها را هم می گیرد که هر چه خواستی هم بزبان آوری بیاور؛ و با این حال بنده ی حقیر چنین چیزی ر حتی از منبریهاا هم کمتر دیده ام و آن ناشیترینشان هم یحتمل با احتیاط رفتار هم می کند و سعی می کند بیگدار به آب نزند هر چند هم که ممکن است طعمه ی خود را در میان شنونده هایش نشان هم کرده باشد و مخصوصاً هم دارد به او انچنان می زند که خودش هم نفمد که از کجا بود که خورد! وقتی به اطلاعاتی کمتر از خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف در قیامت هم راضی شویم؛ جراتها و جسارتها و تهورها بجای شجاعتها هم زیادتر می شوند حتی نزدیک شدن به حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها و بلکه. گوشه ی چادر حضرت فاطمه را گرفتن مثلاً یک دل و جراتی هم می خواهد بدین معنا که درب را با لگد کوبیدن و آتش زدنش هم که معنایش شجاعت نیست و بلکه جسارت و تهور است. موضوع این است که ما از اصل خود هم جدا افتاده ایم و مانده ایم که اصلا جهاد فی سبیل الله هم آیا داریم در این صحرای محشر یا خیر چرا که معرفت به  امام زمان هم در حینی که منبریهایمان هم خیلی خوب منبر می روند و حساب همه را می رسند کار را بلکه سختتر هم می کند؟ طرف خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را گرفتن و در دام شیطان هم نیافتادن مستلزمش می تواند هم حتی جهشی و ابرتقارنی کارخانه ی آدم سازی فراسوی کارخانه های هواپیماسازی و فضاپیماسازی هم  شود! یک فرقی هست بین اینکه سالک الی الله جهشی به الفهای بنیهایت آیات اللهی برسد آنچنان که حتی درکارش هم بینهایت  کمال را دریابد و اینکه بر عکس ادعای کمال را در فرعونیت و شاهنشاهی و خدایی انا ربکم الاعلی خود هم بیابد. فرقش این است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را در خود دیدن و یافتن با اینکه او را در مسجد هم بخواهیم بیابیم بالاخره یک روانکاویها و روانشناسیها و جامعه شناسیهایی را هم می طلبد. غیر از این است؟!  موفق باشید! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

لا اقسم بیوم القیامة

 

در مقدمه کتاب سه دقیقه در قیامت امده است:

سال ۱۳۹۶ سفری به اصفهان داشتیم. آنجا از یک دوست عزیز که یکی از فرماندهان سپاه بود، شنیدم که ماجرای عجیبی برای همکارشان اتفاق افتاده. ایشان میگفت: همکار ما جانباز و از مدافعین حرم است.

او در جریان یک عمل جراحی، برای مدت ۳ دقیقه از دنیا می‌رود و سپس با شک [شوک و نه شک] ایجاد شده در اتاق عمل، دوباره به زندگی بر می‌گردد. اما در همین زمان کوتاه، چیز هایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است! همکار ما برای چند نفر از رفقای صمیمی، ماجرایش را تعریف کرد، اما خیلی نمی‌خواست ماجرایش پخش شود.

در ضمن، از زمانی که اتفاق افتاده و از آن سوی هستی برگشته، اخلاق و رفتار فوق العاده خوبی پیدا کرده!

مشتاق دیدار این شخص شدم. تلفن تماس این شخص را گرفتم و چندین بار زنگ زدم تا بالاخره گوشی را برداشت. نتیجه چندین بار مصاحبه و چند سفر و دیدار و… کتابی شد که پیش روی شماست.

 

 

https://aminikhaah.ir/%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%87-%D8%AF%D9%82%DB%8C%D9%82%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AA/

 

گویا کتاب قابل دانلود از همین سایت هم هست و بلکه خود حضرت حجت الاسلام هم در 94 الی 95 سخنرانی به کتاب می پردازند که بنده ی حقیر هم فقط اولین سخنرانی را شنیده ام و فقط چند صفحه از کتاب را هم توانستم بخوانم. بنظر می رسد که سخنرانیها یحتمل خیلی چیزهای خوبی برای یادگیری هم داشته باشد هر چند که با مبحث عجیبی هم طرفیم. مثلا ً بنده حالا دلم می خواهد زندگی نامه ی صاحب وسائل الشیعه شیخ حر عاملی را هم بیشتر بخوانم و بدانم! بنده فکر کردم در سخنرانی اول جناب حجت الاسلام می فرمایند که شیخ حر عاملی هم یک تجربه ای داشته است شبیه عبد الکریم حائری یزیدی و  حتی شیخ طبرسی صاحب مجمع البیان؛ ولی در نگاهی اجمالی هم نتوانستم در شرح آن چیزی هم پیدا کنم!

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿الشعراء: 227﴾
 

4- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّاهِرِیِّ قَالَ: مَرِضَ الْمُتَوَکِّلُ مِنْ خُرَاجٍ خَرَجَ بِهِ وَ أَشْرَفَ مِنْهُ عَلَى الْهَلَاکِ فَلَمْ یَجْسُرْ أَحَدٌ أَنْ یَمَسَّهُ بِحَدِیدَةٍ فَنَذَرَتْ أُمُّهُ إِنْ عُوفِیَ أَنْ تَحْمِلَ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ مَالًا جَلِیلًا مِنْ مَالِهَا وَ قَالَ لَهُ الْفَتْحُ بْنُ خَاقَانَ لَوْ بَعَثْتَ إِلَى هَذَا الرَّجُلِ فَسَأَلْتَهُ فَإِنَّهُ لَا یَخْلُو أَنْ یَکُونَ عِنْدَهُ صِفَةٌ یُفَرِّجُ بِهَا عَنْکَ فَبَعَثَ إِلَیْهِ وَ وَصَفَ لَهُ عِلَّتَهُ فَرَدَّ إِلَیْهِ الرَّسُولُ بِأَنْ یُؤْخَذَ کُسْبُ الشَّاةِ[2] فَیُدَافَ بِمَاءِ وَرْدٍ فَیُوضَعَ عَلَیْهِ فَلَمَّا رَجَعَ الرَّسُولُ وَ أَخْبَرَهُمْ أَقْبَلُوا یَهْزَءُونَ مِنْ قَوْلِهِ فَقَالَ لَهُ الْفَتْحُ هُوَ وَ اللَّهِ أَعْلَمُ بِمَا قَالَ وَ أَحْضَرَ الْکُسْبَ وَ عَمِلَ کَمَا قَالَ وَ وَضَعَ عَلَیْهِ فَغَلَبَهُ النَّوْمُ وَ سَکَنَ ثُمَّ انْفَتَحَ وَ خَرَجَ مِنْهُ مَا کَانَ فِیهِ وَ بُشِّرَتْ أُمُّهُ بِعَافِیَتِهِ فَحَمَلَتْ إِلَیْهِ عَشَرَةَ آلَافِ دِینَارٍ تَحْتَ خَاتَمِهَا ثُمَّ اسْتَقَلَّ مِنْ عِلَّتِهِ‌[3] فَسَعَى إِلَیْهِ الْبَطْحَائِیُّ الْعَلَوِیُّ بِأَنَّ أَمْوَالًا تُحْمَلُ إِلَیْهِ وَ سِلَاحاً فَقَالَ لِسَعِیدٍ الْحَاجِبِ اهْجُمْ عَلَیْهِ بِاللَّیْلِ وَ خُذْ مَا تَجِدُ عِنْدَهُ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ السِّلَاحِ وَ احْمِلْهُ إِلَیَّ قَالَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ فَقَالَ لِی سَعِیدٌ الْحَاجِبُ صِرْتُ إِلَى دَارِهِ بِاللَّیْلِ وَ مَعِی سُلَّمٌ فَصَعِدْتُ السَّطْحَ فَلَمَّا نَزَلْتُ عَلَى بَعْضِ الدَّرَجِ فِی الظُّلْمَةِ لَمْ أَدْرِ کَیْفَ أَصِلُ إِلَى الدَّارِ فَنَادَانِی یَا سَعِیدُ مَکَانَکَ حَتَّى یَأْتُوکَ بِشَمْعَةٍ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ أَتَوْنِی بِشَمْعَةٍ فَنَزَلْتُ فَوَجَدْتُهُ عَلَیْهِ جُبَّةُ صُوفٍ وَ قَلَنْسُوَةٌ مِنْهَا وَ سَجَّادَةٌ عَلَى حَصِیرٍ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلَمْ أَشُکَّ أَنَّهُ کَانَ یُصَلِّی فَقَالَ لِی دُونَکَ الْبُیُوتَ فَدَخَلْتُهَا وَ فَتَّشْتُهَا فَلَمْ أَجِدْ فِیهَا شَیْئاً وَ وَجَدْتُ الْبَدْرَةَ فِی بَیْتِهِ مَخْتُومَةً بِخَاتَمِ‌ أُمِّ الْمُتَوَکِّلِ وَ کِیساً مَخْتُوماً وَ قَالَ لِی دُونَکَ الْمُصَلَّى فَرَفَعْتُهُ فَوَجَدْتُ سَیْفاً فِی جَفْنٍ غَیْرِ مُلَبَّسٍ فَأَخَذْتُ ذَلِکَ وَ صِرْتُ إِلَیْهِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَى خَاتَمِ أُمِّهِ عَلَى الْبَدْرَةِ بَعَثَ إِلَیْهَا فَخَرَجَتْ إِلَیْهِ فَأَخْبَرَنِی بَعْضُ خَدَمِ الْخَاصَّةِ أَنَّهَا قَالَتْ لَهُ کُنْتُ قَدْ نَذَرْتُ فِی عِلَّتِکَ لَمَّا أَیِسْتُ مِنْکَ إِنْ عُوفِیتَ حَمَلْتُ إِلَیْهِ مِنْ مَالِی عَشَرَةَ آلَافِ دِینَارٍ فَحَمَلْتُهَا إِلَیْهِ وَ هَذَا خَاتَمِی عَلَى الْکِیسِ وَ فَتَحَ الْکِیسَ الْآخَرَ فَإِذَا فِیهِ أَرْبَعُمِائَةِ دِینَارٍ فَضَمَّ إِلَى الْبَدْرَةِ بَدْرَةً أُخْرَى وَ أَمَرَنِی بِحَمْلِ ذَلِکَ إِلَیْهِ فَحَمَلْتُهُ وَ رَدَدْتُ السَّیْفَ وَ الْکِیسَیْنِ وَ قُلْتُ لَهُ یَا سَیِّدِی عَزَّ عَلَیَّ فَقَالَ لِی‌ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ‌.

 

الکافی الشریف، شیخ کلینی، ص  499- 500

https://lib.eshia.ir/11005/1/499

 

1- أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ: أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع رَجُلٌ بِالْبَصْرَةِ بِصَحِیفَةٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ انْظُرْ إِلَى هَذِهِ الصَّحِیفَةِ فَإِنَّ فِیهَا نَصِیحَةً فَنَظَرَ فِیهَا ثُمَّ نَظَرَ إِلَى وَجْهِ الرَّجُلِ فَقَالَ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً کَافَیْنَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً عَاقَبْنَاکَ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ نُقِیلَکَ أَقَلْنَاکَ فَقَالَ بَلْ تُقِیلُنِی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَلَمَّا أَدْبَرَ الرَّجُلُ قَالَ أَیَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَیِّرَةُ بَعْدَ نَبِیِّهَا أَمَا إِنَّکُمْ لَوْ قَدَّمْتُمْ مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ وَ أَخَّرْتُمْ مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ وَ جَعَلْتُمُ الْوِلَایَةَ وَ الْوِرَاثَةَ حَیْثُ جَعَلَهَا اللَّهُ مَا عَالَ وَلِیُّ اللَّهِ‌[2] وَ لَا طَاشَ سَهْمٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ لَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ فِی حُکْمِ اللَّهِ وَ لَا تَنَازَعَتِ الْأُمَّةُ فِی شَیْ‌ءٍ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا عِلْمُ ذَلِکَ عِنْدَنَا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَذُوقُوا وَبَالَ مَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَ مَا اللَّهُ‌ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ‌.

2- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّیْمِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ‌ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا مُقَدِّمَ لِمَا أَخَّرَ وَ لَا مُؤَخِّرَ لِمَا قَدَّمَ ثُمَّ ضَرَبَ بِإِحْدَى یَدَیْهِ عَلَى الْأُخْرَى ثُمَّ قَالَ یَا أَیَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَیِّرَةُ بَعْدَ نَبِیِّهَا لَوْ کُنْتُمْ قَدَّمْتُمْ مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ وَ أَخَّرْتُمْ مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ وَ جَعَلْتُمُ الْوِلَایَةَ وَ الْوِرَاثَةَ حَیْثُ جَعَلَهَا اللَّهُ مَا عَالَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ لَا عَالَ سَهْمٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ لَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ فِی حُکْمِ اللَّهِ وَ لَا تَنَازَعَتِ الْأُمَّةُ فِی شَیْ‌ءٍ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا وَ عِنْدَنَا عِلْمُهُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَذُوقُوا وَبَالَ أَمْرِکُمْ وَ مَا فَرَّطْتُمْ فِی مَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَ مَا اللَّهُ‌ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ‌.

 

الکافی الشریف، شیخ کلینی، جلد 7، ص 78

https://lib.eshia.ir/11005/7/78

 

خُطْبَةٌ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع‌

22- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِیِّ عَنْ أَبِی رَوْحٍ فَرَجِ بْنِ قُرَّةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِالْمَدِینَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‌

...

أَسْمَعُ صَهِیلَ خَیْلِهِمْ وَ طَمْطَمَةَ رِجَالِهِمْ‌[1] وَ ایْمُ اللَّهِ لَیَذُوبَنَّ مَا فِی أَیْدِیهِمْ بَعْدَ الْعُلُوِّ وَ التَّمْکِینِ فِی الْبِلَادِ کَمَا تَذُوبُ الْأَلْیَةُ عَلَى النَّارِ[2] مَنْ مَاتَ مِنْهُمْ مَاتَ ضَالًّا وَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یُفْضِی مِنْهُمْ مَنْ دَرَجَ‌[3] وَ یَتُوبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَنْ تَابَ وَ لَعَلَّ اللَّهَ یَجْمَعُ شِیعَتِی بَعْدَ التَّشَتُّتِ لِشَرِّ یَوْمٍ لِهَؤُلَاءِ وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ الْخِیَرَةُ بَلْ لِلَّهِ الْخِیَرَةُ وَ الْأَمْرُ جَمِیعاً أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ الْمُنْتَحِلِینَ لِلْإِمَامَةِ مِنْ غَیْرِ أَهْلِهَا کَثِیرٌ وَ لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ مُرِّ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِینِ الْبَاطِلِ لَمْ یَتَشَجَّعْ‌[4] عَلَیْکُمْ مَنْ لَیْسَ مِثْلَکُمْ وَ لَمْ یَقْوَ مَنْ قَوِیَ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى هَضْمِ الطَّاعَةِ وَ إِزْوَائِهَا عَنْ أَهْلِهَا[5] لَکِنْ تِهْتُمْ کَمَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ عَلَى عَهْدِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع وَ لَعَمْرِی لَیُضَاعَفَنَّ عَلَیْکُمُ التِّیهُ مِنْ بَعْدِی أَضْعَافَ مَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَ لَعَمْرِی أَنْ لَوْ قَدِ اسْتَکْمَلْتُمْ مِنْ بَعْدِی مُدَّةَ سُلْطَانِ بَنِی أُمَیَّةَ لَقَدِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى السُّلْطَانِ الدَّاعِی إِلَى الضَّلَالَةِ وَ أَحْیَیْتُمُ الْبَاطِلَ وَ خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ وَ قَطَعْتُمُ الْأَدْنَى مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ وَ وَصَلْتُمُ الْأَبْعَدَ مِنْ أَبْنَاءِ الْحَرْبِ- لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَعَمْرِی أَنْ لَوْ قَدْ ذَابَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ لَدَنَا التَّمْحِیصُ لِلْجَزَاءِ وَ قَرُبَ الْوَعْدُ وَ انْقَضَتِ الْمُدَّةُ وَ بَدَا لَکُمُ النَّجْمُ ذُو الذَّنَبِ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ لَاحَ لَکُمُ الْقَمَرُ الْمُنِیرُ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَرَاجِعُوا التَّوْبَةَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمْ طَالِعَ الْمَشْرِقِ سَلَکَ بِکُمْ مَنَاهِجَ الرَّسُولِ ص فَتَدَاوَیْتُمْ مِنَ الْعَمَى وَ الصَّمَمِ وَ الْبَکَمِ وَ کُفِیتُمْ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ التَّعَسُّفِ وَ نَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفَادِحَ‌[6] عَنِ الْأَعْنَاقِ وَ لَا یُبَعِّدُ اللَّهُ إِلَّا مَنْ أَبَى وَ ظَلَمَ وَ اعْتَسَفَ وَ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ- وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ‌.

 

الکافی الشریف، شیخ کلینی، خطبه امیرالمومنین، ص 63- 66

https://lib.eshia.ir/11005/8/66

 

 

وقتی ادعا هم شود که گوشه ی اتاق خود در کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و بلکه فضاپیماسازی هم نشسته اید و دارید کارتان را انجام می دهید، این یک امر ساده ای هم هست که دیگر شاگردان و دانشجویان و طلبه ها و بلکه اساتید هم حتی بدرستی به شما ایراد هم بفرمایند که داری چه می گویی کانه تویی به تنهایی که در وسط قیامت صحرای محشر هم گیر کرده ای و لا غیر؟! و چرا که این حرف تو منطقاً هم درست نمی باشد آنطوری که بخواهی از طریق حتی ابرتقارنها و ریسمانها و هندسه ی ناجاجایی هم به الفهای بینهایتهای آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه اجتهادی و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسی و هم را هم پشت سر بگذاری و ...! و خلاصه حتی اگر به عرش الهی هم بخواهی مدعی شوی که داری نزدیک می شوی، مدعیان دیگری هم خواهی داشت که ادعا هم خواهند کرد که از تو پیشی گرفته اند آنچنان که الگوریتمها منطق ریاضی مثلاً گودلی هم اینها را می تواند نشان دهد!

و لذا زیاد هم نباید تعجب کرد که وقتی دیگران بنظرشان هم برسد که داری آنها را زیر سوال می بری، آنها هم تو را زیر سوال ببرند و مسئله کما کان می شود از نوع عرشیانی که برای اینکه همدیگر را بخواهند امتحان کند که آیا خیلی هم از عرشیان اند یا خیر یحتمل هم به برهان خلف لااقل در بعضی مراحل هم متوصل شوند. یعنی چه؟ اینجا ما یک مثال می زنیم تا بلکه مسئله روشن تر هم شود.

فرض بفرمایید که بهمنیار و ابن سینا دارند راجع به پولیپ بینی با هم بحث می کنند و ابن سینا از بهمنیار هم می پرسد: مگر می شود پولیپ بینی را با آنتی بیوتیک هم درمان کرد؟ بهمنیار هم که در آن لحظه نمی داند به او چه جوابی دهد، او را نگاه می کند و جواب درستی نمی دهد. ولی بعداً که مسئله را سبک و سنگین می کند به استاد می فرماید که مگر خودتان نبودید که در شهر ری نزدیک حرم شاه عبد العظیم آنتی بیوتیک و حتی بعلاوه ی کورتن هم به مریضتان تجویز فرمودید و بالاخره تا مدتی هم درمان شد؟

بعد حضرت استاد تاکید هم فرمودند که خوب یا باید پولیپ را درآورد که خیلی هم بهتر است و یا باید درست هم غشائی را که از گوش و حلق و بینی تا معده و روده الی مقعد هم یحتمل دیفرمه و بلکه دچار عفونت هم شده است را درمان هم کرد. و عمل جراحی می تواند قسمتی از مسئله را هم حل کند و بلکه نه همه ی مسئله را حتی وقتی با قضایای دیگری هم درگیری است. کششی که غشاء در طول و عرض مواضع مختلف مورد بحث هم باید داشته باشند اگر خیلی شل شده و یحتمل هم بیش از حد کشیده شده یا بیش از حد هم کلفت شده است نیز می تواند قسمتی از مسئله باشد. این است که یحتمل ورزش هم حتی بتواند کمک کند به حل مسئله و ...! و اما تا وقتی استاد هم خیلی نشده ای و بلکه هنوز جوهر قلمت هم خشک نشده است مواظب باش که به حرف اساتیدت هم خوب گوش کنی و بلکه مدعی استادی و اجتهاد و حتی امام جماعت از روی کذب هم سعی نکنی که خودت را خیلی هم جا بزنی. حالا خواستی امتحان هم کن؛ ببین چطور می شود! ولی خوب مواظب هم باش که چطور قوم لوط و قوم ثمود و قوم عاد و اینها را هم داشته ایم؛ و از روی بی تقوایی هم اگر بروی مدعی شوی تو هم به همانها خواهی پیوست و بلکه حسابت هم خیلی سریع الحساب با کرام الکاتبین خواهد بود. حالا دیگر خود هم دانی؛ هوشیار و بیدار. خوب هم در این جهت سعی کن! و عرض بنده ی حقیر هم این است که خیلی مواظب شیطان و شیطان پرستان هم باشید حتی تا جایی که شیطان هم بول نکند توی گوشتان و بلکه مواظب هم باشید که برای نماز شب هم خواب نمانید. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿27﴾ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ﴿28﴾ فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿29﴾ وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿30﴾ سوره مبارکه والفجر

 

الا ای نیوشندهٔ هوشیار

یکی نغز گفت آرمت گوش دار

به گیتی بسی رفت گفت و شنید

که تا آفرینش چسان شد پدید

به اندازهٔ وهم خود هر کسی

سخن‌های بیهوده راند بسی

چو مرد از خرد ره نداند برون

خرد را شمارد همی رهنمون

گرش از خرد راه بیرون بدی

شناساییش لختی افزون بدی

نبینی مگرکودک شیرخوار

که بادام و جوزش نهی در کنار

ابا پوست بگذاردش در دهان

نداندکه مغزش بود در میان

همی خاید آن جوز و بادام را

به ناکام رنجه کندکام را

ولیکن پس از یک دو سال دگر

که لختی شود دانشش بیشتر

چو بادام و جوزش نهی در کنار

شود مغز را زان میان خواستار

بیندازد آن پوست را از برون

که تا مغز پیدا شود از درون

تو آن طفلی و وهم تو کام تو

زمین و زمان جوز و بادام تو

نبینی در آن بودنی‌های نغز

همی پوست خایی ابر جای مغز

مگر فیض عشقت شود رهنمون

که تا مغز از پوست آری برون

کس این مغز را باز داند ز پوست

که با خویش دشمن شود بهر دوست

کسی پا گذارد درین دایره

کش از عشق در جان فتد نایره

کسی راز این پرده داند درست

که بی‌پرده جان برفشاند نخست

تنی گردد آگه ز سرّ خدای

که از جان و دل سر نماید فدای

نیندیشد از تیغ و تیر و کمان

نپرهیزد از زخم گرز و سنان

ننالد گر از زخم تیر درشت

شود تنش بر گونهٔ خارپشت

نپرسد گرش تیر و خنجر زنند

نترسد گرش پتک بر سر زنند

و گر خیمه سوزندش و بارگاه

نگردد ز سوز درون دادخواه

پسر را اگرکشته بیند به پیش

غم دل نهان دارد از جان خویش

وگر خسته بیند برادر به تیغ

ببندد زبان از فسوس و دریغ

و گر دختران بسته بیند به بند

و یا خواهران را سر اندر کمند

نگوید به جز شکر پروردگار

نموید بر آن بستگان زار زار

و گر تیر بارند بر پیکرش

همان شور یزدان بود بر سرش

و گر اسب تازند بر پیکرش

بجنبد ز شادی دل اندر برش

چنین درد در خورد هر مرد نیست

کسی حز حسین اهل این درد نیست

ندیدی که در عرصهٔ کربلا

چسان بود صابر به چندین بلا

لب تشنه جان داد نزد فرات

چو اسکندر از شوق آب حیات

ز یکسو تنش گشته آماج تیر

ز یکسو زن و خواهرانش اسیر

زنان سیه‌پوش از خیمه گاه

سیه کرده آفاق از دود آه

ز یکسو بهشتی رخان دستگیر

درون دوزخ و آهشان زمهریر

سکینه به زنجیر و زینب به بند

رقیه بُغلّ عابدین در کمند

چو برک گل از غم خراشیده روی

چو اوراق سنبل پریشیده موی

رخ از خون چو تاج خروسان شده

نگارین چو کفّ عروسان شده

یکی را رخ از زخم سیلی فکار

یکی را کف از خون دل پرنگار

یکی را دو رخ نیلی از ضرب مشت

یکی را سر نیزه بالای پشت

یکی ژاله پاشید بر لاله برگ

یکی خسته عناب را از تگرگ

یکی بر رخ از زلف بگشوده تاب

چو دود پراکنده بر آفتاب

ولی این همه زجر بی‌اجر نیست

که زخمی که جانان زند زجر نیست

مگر دیده باشی به عشق مجاز

که معشوق با عاشق آید به راز

بخندد همی عاشق از زخم یار

کزین زخم زخمی قوی‌تر بیار

وگر جز به عاشق نماید ستم

دو چشمش شود خیره و دل دژم

به معشوق زیبا درشتی کند

بدان خوبرو ساز زشتی کند

پس ایدون ز آیین عشق مجاز

ز عشق حقیقی توان جست راز

که مشتاق یزدان بلاجو بود

خوشست از بلا چون بلازو بود

بلا هست تخم و ولا هست بر

به اندازهٔ تخم خیزد ثمر

هر آنکس که افزون بلاکش بود

فزون‌تر دلش در بلا خوش بود

بلاکش زرست و بلا آتشست

زر پاک بی‌غش در آتش خوشست

حیات روان در هلاک تنست

از آن رو که جان را بدن دشمنست

نفرساید ار دانه در زیر خاک

نیارد در آخر ثمرهای پاک

همان روشنست این سخن نزد جمع

که از سوز دل سرفرازست شمع

همان آهنست آنکه انجام کار

به چنگال حیدر شود ذوالفقار

ولیکن از آن پس که آهنگران

زنندش‌ا به سر بتکهای گران

اگر خون نگردد غذا در جگر

ز ادراک در مغز نبود اثر

نه آن نطفه است آدمی را نخست

که باید ز رجس تن خویش شست

کز اول شود خون به زهدان مام

از آن پس بنه ماه ماهی تمام

نه سنگست کاخر به چندین گداز

شود روشن آیینهٔ دلنواز

ولی نیست او را بلا سودمند

که طینت بود زشت و نادلپسند

نه هر دانه‌ای میوهٔ تر دهد

نه هر نی به بنگاله شکّر دهد

نه هر قطره‌ای در صدف دُر شود

نه هرگز ریاحی بود حر شود

نه هر زن بود در سعادت بتول

نه هر مردی اندر شرافت رسول

نه هر کس که شد کشته در کربلا

بود در قیامت ز اهل ولا

بسی بد حسین نام در کوفیان

که شد کشته و شد به دوزخ روان

نه هرکس که او را بود نام نیک

بود در قیامت سرانجام نیک

بانوی شه قبلهٔ اهل حرم

گلبن رضوان گل باغ ارم

مهرفلک شیفتهٔ چهر او

زهره و مه مشتری مهر او

زلفش گردون و رخش آفتا‌ب

موی همه چین و به چین مشک ناب

راهزن زهره دو هاروت او

لعل جگر خون ز دو یاقوت او

آینهٔ حسن عروسان بکر

پرده‌نشین‌تر ز عروسان فکر

پردگیان فلکی برده‌اش‌

پرده‌نشینان همه پرورده‌اش

لعلش در پرده ره جان زده

پردهٔ یاقوت به مرجان زده

در طرب قدش در بوستان

پردهٔ قمری زده سرو روان

خواجهٔ خاتون ختنی روی او

ترک فلک خال دو هندوی او

تابستان چون به شمیران چمید

درکنف خسرو ایران خزید

روزی از بس که هواگم شد

روهینا موم صفت نرم شد

خاطرش‌ از گرما بیتاب گشت

زآتش خورشید گلش آب گشت

از پی راحت سوی سرداب شد

آهوی چشمش به شکر خواب شد

مطبخی از بهر طعام سِرِه

داشت قضا را بره‌ای نادره

آهوی چین شیفتهٔ چشم او

نرم‌تر از موی بتان پشم او

دنبهٔ او چون کفل گور نر

بلکه به نسبت قدری چرب‌تر

تالی مشک ختنی پشک او

مغز جهان عطسه زن از مشک او

بی‌خبر از مطبخی آن شیر مست

رسته شد از بند و به سرداب جست

بره به خلوتگه خورشید شد

ثور به سر منزل ناهید شد

خورشید آرد به سوی بره‌رو‌ی

لیک ندیدم بره خورشید جوی

لاجرم آن برّهٔ آهو خرام

کرد چو در بنگه آهو مقام

چون بره کز گرگ فتد در گریز

هر طرفی آمد در جست و خیز

آهوی بزم ملک شیرگیر

آنکه کند شیران ز آهو اسیر

کرد بدو رو که دلیرت که کرد

راست بگو ای بره شیرت که کرد

تا که ترا گفت که شیدا شوی

در برگی گرگ زلیخا شوی

عادت گرگان بهل ای شیر مست

تا نرسد بر تو ز شیران شکست

غفلت خرگوشیت از سر بهل

همچو پلنگان چه شوی شیر دل

شیر نیی بگذر ازین فکر خام

کاهوی وامانده در آری به دام

شیر شود صید دو آهوی من

روبهکا خیره میا سوی من

شیر زنم ای برهٔ شیر مست

شیرزنان را که کند زیر دست

آن برهٔ نازک نغز سره

مات شد از آن سخنان یکسره

بار دگر از دو لب نوشخند

خواست که سازد بره را گرگ بند

گفت که ای انسی وحشی خرام

چشم تو آورده ددان را به دام

چند در این خانه چرا می‌کنی

جلوه درین طرفه سرا می‌کنی

بهر من این خانه خریدست شاه

تا نبرد کس سوی این خانه راه

فارغ از اندوه شد آمد شوم

روز و شب آسوده درا و بغنوم

خانه گر از تست من اینجا که‌ام

خفته به سرداب ز بهر چه‌ام

ور ز من این خانه تو پس کیستی

جلوه‌کنان هر طرف از چیستی

بره کش از هوش تهی بود مغز

گوش فرا ده بدان گفت نغز

آن سخنان را چو ز خاتون شنود

یک‌ دو سه عسطه زد و برجست زود

همچو کسی کز پی تقلید کس

بجهد و خنبک زند از پیش و پس

جُست ز هر سوی و همی زد عطاس

مهره در افکند تو گفتی به طاس‌

بانوی شه آهوک سیمبر

خیره شدش چشم پلنگی به سر

گفتش کای برّه ز بس ریمنی

مانا کز تخمهٔ اهریمنی

روبهکا بس کن ازین مکر و بند

شیر ژیان را چه کنی ریشخند

خرس نیی خرسک بازی چرا

خصم نیی دوست گدازی چرا

این همه تقلید چو عنتر چه بود

عطسه‌ئی مغز مکرّر چه بود

تا که ترا گفت که موذی نیی

بره نیی لاشک بوزینه‌ای

عطسه‌زنان چند ز جا می‌جهی

گه به زمین گه به هوا می‌جهی

بس کن ازین گرگ دلی‌ ای بره

چند به خورشید کنی مسخره

تا کی چون موش نمایی دغل

گربهٔ حیلت بفکن از بغل

بار خدایی که ترا برّه کرد

گرگ صفت از چه ترا غرّه کرد

الغرض از شومی‌ات ای شوم بخت

من کشم این لحظه ازین خانه رخت

این تو و این خانه و این جایگاه

این من و از کید تو جستن پناه

سگ بسرایی چو نماید قرار

نیست در آن خانه ملک را گذار

طوطی همدم نشود با غراب

شب چو درآید برود آفتاب

گیرم این خانه بهشتی بود

چون تو کنی جای کنشتی بود

گر تو درین خانه نمایی مقر

گرچه بهشتست نماید سقر

جنت از آن گشته مهذّب بسی

زانکه در او نیست معذّب کسی

هرکه به مردم برساند گزند

گرگش‌ دان گرچه بود گوسفند

ای دل از معنی هر قصه‌ای

کوش که باری ببری حصه‌ای

قصدم ازین قصه نبد یکسره

صحبت بانو و سرا و بره

بانو روحست و سرا روزگار

بره همان سیرت ناسازگار

جا چو کند سیرت بد در بدن

روح گریزد به ضرورت ز تن

کوش که از سیرت بد وارهی

تا به سرای ابدی پا نهی

هرکه به جان سیرت بد ترک کرد

صحبت نیکان جهان درک کرد

 

شعر از قاآنی

وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُونَ ﴿187﴾ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا أَتَواْ وَّیُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ یَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿188﴾ وَلِلّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿189﴾ إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ ﴿190﴾ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿191﴾ رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ ﴿192﴾ رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلإِیمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ ﴿193﴾ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِکَ وَلاَ تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّکَ لاَ تُخْلِفُ الْمِیعَادَ ﴿194﴾ سوره مبارکه آل عمران

 

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ ﴿16﴾ لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن کُنَّا فَاعِلِینَ ﴿17﴾ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ ﴿18﴾ سوره مبارکه الانبیاء

 

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿ص: 27﴾

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ﴿1﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿2﴾ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ﴿3﴾ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿4﴾ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ﴿5﴾ کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى ﴿6﴾ أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى ﴿7﴾ إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى ﴿8﴾ أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى ﴿9﴾ عَبْدًا إِذَا صَلَّى ﴿10﴾ أَرَأَیْتَ إِن کَانَ عَلَى الْهُدَى ﴿11﴾ أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى ﴿12﴾ أَرَأَیْتَ إِن کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿13﴾ أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى ﴿14﴾ کَلَّا لَئِن لَّمْ یَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَةِ ﴿15﴾ نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ ﴿16﴾ فَلْیَدْعُ نَادِیَه ﴿17﴾ سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ ﴿18﴾ کَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ ﴿19﴾
 

 

بنده ی حقیر داشتم گوشه ی اتاق کارخانه ی از جمله هم هواپیماسازی و بلکه فضاپیماسازی ام کارهایم را می کردم که ناگهان متوجه هم شدم که نکند باید کارخانه را فازی اش هم کرد؛ یعنی باید هم فضایش را فازی کرد؟ یعنی چه؟ یعنی اینکه حالا شما گوشه ی کارخانه ی خود نشسته اید و با انواع موانع هم روبرو هستید که آنرا استارت آپ هم بفرمایید؛ ولی بالاخره هم آیا غیر از این است که هر کارخانه ای هم که می خواهد باشد، باید هم یک فضای دوگانی را برایش در نظر گرفت مثل فضاهای تابعی در تحلیل تابعی functional analysis که در هر حالتی هم برای کارخانه ی ما چه ارزشی قائلیم مثلاً از منهای بینهایت الی بعلاوه ی بینهایت یا حتی یحتمل هم مقادیری در اعداد مختلط یا حالا یحتمل هم در میدانهای عددی غیر ارشمیدسی. و لذا اینطوری هم وارد می شویم به هندسه ی آراکلوف یا خیر که بالاخره در بینهایت هم چه خبر است و دیوایزرها در بینهایت هم چه می کنند و ...؟

معمولاً وقتی دارید خیلی هم از صفر شروع می کنید و مایلید شاگرد و دانشجو و طلبه را هم به اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسانید و البته هم با استناد به الفهای آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه. و مثلاً از همین خطوط هوفت و اثبات اینکه اپراتورهای کیو هم از نوع خطوط هوفت هستند را شروع کرده اید و یک مرتبه هم دیدید که از ابرتقارن و ریسمان سر در آوریدید، آنگاه مسئله چیست؟ یحتمل یادتان هم برود که خیلی دنبال کنید که حالا ماتیلدا مارکولی و آلیشا لیما هم چطور هندسه ی آراکلوف را به ابرتقارن می رسانند  بلکه هم نصفه نیمه مسئله را ول کنید و بخواهید یحتمل هم به وفا ایمیل بزنید که برای مسائل ذرات جرمدار هم چطور می شود از خلائهایی به ماورا و فراسوی ماده ی تاریک و سیاه چاله ها هم رسید و بلکه در انتنگلمنتهایی هم گیر نکرد یا به خود مارکولی هم یحتمل بخواهید ایمیل بزنید یا حتی به ملانی ماچت وود هم مسئله را بازگو کنید. چه عرض کنم؟! 

مسئله اینجا این هم هست که وقتی شما حدسهای حساب شده ای را می خواهید بزنید از نوع آنزتزهای بته Bethe Ansatz که چطور هم مجتمعی از چندین ذرات آیا قرار است با هم برخورد کرده و بلکه برهمکنش هم کنند، مسئله را تنزلش هم یحتمل دهید به برخورد دو ذره با هم همانطوری که غلط نکنم یک موقعی در مورد فضاپیماهای اتوماتیک که افراد را از نقطه ای به نقطه ای دیگر هم قرار است برسانند نیز بحثش رفت. مختصات خود را به اسنپ فضایی می دهید و آدرس مقصد هم می دهید، فضاپیما می آید در خانه تان و شما را اتوماتیک با انتخاب بهترین راه به مقصد هم می رساند! حالا می خواهد آدرس در کره ی مریخ هم باشد. و می خواهد هم وسط قیامت واقعید یا حتی نه اینکه سه دقیقه هم مانده است به قیامت و بلکه قیامت همین حالا است! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته. نکته اینجا این است که برای یافتن توئابع امواج مسئله و بلکه وارد شدن به بحثهای نظریه های میدانهای کوانتومی شما اینجاها چه برای انرژیهای بالا باشد یا برای انرژیهای پایین باشد، بعضی یحتمل هم اشکال می کنند که بهتر است از روشهای ماتریسهای چگالی و گروه های بازبهنجارشی هم استفاده بفرمایید آنجایی که فضاهای هیلبرتی را که فضاهایی هم با ابعاد بینهایت هستند را می خواهید با ماتریسها و فضاهای متناهی تر تخمین هم بزنید! خلاصه یحتمل هم تشخیص دهید که اینجا مسئله از نوع انتگرالپذیر هم هست و بلکه از نوع معادلات یانگ باکستری هم می تواند باشد.

ولی نکته اینجا این هم هست که به این نتیجه هم یحتمل هیچ گاه نرسید که بالاخره کجا است که در پوچیها و پوچگراییها هم گیر کرده اید که کارخانه را هم نمی توانید سر پا و بلکه پا بر جا هم خیلی نگه دارید؟! و لذا باید هم به هر حالاتی به کل مسئله ی خود در اداره و مدیریت کارخانه تان نیز نمره بدهید حتی اگر فقط در گوشه ی اتاق خود در کاخانه هم نشسته اید و دارید دور کاری هم می فرمایید. بنده ی اتفاقاً می خواستم یک شعری هم از قاآنی اینجا بیاورم که حالا متوجه شدم خیلی هم وقت دارد می گذرد و وقت تا اذان هم باز خیلی باقی نیست و .... این است که یحتمل دیر هم شود.

عزت چو در قناعت و ذلت چو در طمع

باید قناعت از همه‌کس بیشتر مرا

...

آوخ‌که جنس فضل‌کساد است ورنه بود

نقد سخن رواج تراز سیم و زر مرا

شکر خدا و نعت پیمبرکنم از آنک

افزود آن به نعمت و این بر خطر مرا

من پادشاه ملک بیانم از آن بود

ز الفاظ‌گونه‌گونه حشر در حشر مرا

وز صدهزار تیغ فزونست در اثر

طومار شیوهای چنین برکمر مرا

اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

​​

کوثر؛ دیدار در آخرین روزهای زمستانکوثر؛ دیدار در آخرین روزهای زمستان

 

مستند «کوثر؛ دیدار در آخرین روزهای زمستان» پرتره ای در مورد دکتر "یاسمن فرزان"، فیزیکدان جوان پژوهشگاه دانش های بنیادی به عنوان برنده نخستین دوره جایزه دانشمند جوان اتحادیه بین المللی فیزیک محض و کاربردی(آیوپاپ) در زمینه تئوری فیزیک ذرات معرفی شد.گفتنی است، اعتبار علمی این جایزه که از سوی عالی ترین نهاد علمی دنیا در رشته فیزیک به وی اعطا شده، یکی از با ارزش ترین جوایز علمی کسب شده توسط فیزیکدانان کشور است.

 

http://www.doctv.ir/Program/150238

و أشخاص النوع الواحد من الأعراض، تختلف بموضوعاتها [7] أو بأعراض تقارنها. و هذا على قسمین، و ذلک لأنه إما أن لا تکون‌ [8] تلک الأعراض تلحقها لحوقا أولیا مثل کتابة تجتمع مع موسیقى، و إما أن‌ [9] تلحقها لحوقا أولیا کالبیاض یجتمع مع السطح، و مفارقة الخط المستقیم للمستدیر لیس لأجل کثرة الموضوع فقط، فإن هذه المفارقة موجودة بین مستقیمین و بین مستدیرین، و لیس لعرضین آخرین کیف اتفق. فإن الاستقامة و الاستدارة تنال طبیعة الخط نیلا أولیا، فلذلک إنما یمکن أن یکونا [10] إما فصولا و إما أعراضا [11] أولیة. فإن کانت فصولا فقد نوعت، و إن کانت أعراضا أولیة فالأعراض الأولیة إن کانت لازمة لطبیعة المعروض له‌ [12] استوى فیه‌ [13] أشخاص النوع، و إن کانت تعرض فى حال من غیر لزوم، فتعرض لانفعال یلحق المادة [14] لا یبعد توهم زواله عن المعروض له أولا وجوده له، فلا یبعد توهم زوال العارض التابع له‌ [15]، فیجوز أن یکون المعروض له یوجد و لا یخالف الآخر بهذا [16] العارض الأول التابع للانفعال و لیس کذلک الحال فى الخط المستقیم و المستدیر، فإنه إن لم تکن المادة فى کل واحد منهما على هذه الصفة التی بها صار خطا [17] مستقیما أو مستدیرا، لم یکن نفس ذلک الخط موجودا، لأنه قد أثبت فیما تقدم أنه‌ [18] مع الیبوسة بعدم الاستقامة و یحدث الانحناء، بل یعدم الخط الذی کان مستقیما [19] و یوجد خط آخر منحنى، و لو [20] کان تغیرهما یعرض لکان الخط لا یعدم‌ [21]، فلیس إذن الخلاف بینهما بعارض‌ [22] غیر أولى أو بعارض‌ أولى غیر لازم. فإذن الاستقامة و الاستدارة متعاندان تعاند الفصول أو لواحق الفصول اللازمة، التی یدل‌ [1] تعاندها [2] على اختلاف‌ [3] الأشیاء فى النوع، و لأن الحرکة فى نوع السواد غیر الحرکة فى نوع البیاض، لاختلاف ما فیه الحرکة، فکذلک المستقیمة و المستدیرة.
الطبیعیات شفا، ابن سینا، جلد 1، ص 270- 271
https://lib.eshia.ir/71473/1/271

با سلام، بعضی اینجا اشکال هم می کنند که اول کسی که سایکلوتران و شتابدهنده های خطی را کشف یا اختراع هم کرده بوده است و بلکه ماده ی تاریک را هم می دانسته است همین ابن سینای خودمان بوده است. حالا شما حساب بفرمایید که بنده ی حقیر آدمی با این همه ادعاهایش هم حتی نمی دانسته که در کتاب شفا موسیقی هم آمده است و بلکه ریاضی  فیزیک و هیئت و نجوم هم دارد. خیلی مخلصیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ﴿1﴾

 

کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿16﴾ فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ ﴿17﴾ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿18﴾ سوره مبارکه الحشر

 

 

یک وقت هست که استادی به شاگردش یحتمل می فرمایند که پسر جان مواظب باش که اول جوهر قلمت هم خشک شود و آنگاه هم مدعی شوی! و اما یک وقت هم هست که شاگرد باور هم دارد که در مقاومتش دارد کار درستی هم می کند و بلکه به صراط مستقیم هم هست و حتی در راه خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام هم دارد قدم برمی دارد و با نفس خود می جنگد تا تقوایش را هر چه بیشتر هم برای آخرتش حفظ کند و .... مقاومت برای چه؟ برای اینکه شیطان و شیطان پرستان را از خود دور هم کند و خود هم به ظلم هم نیافتد و بلکه با ظالمین دیگر هم بجنگد؛ و اما اینجا یک وقت هست که سالک الی الله بیش از حد هم بدبین است آنچنان که مخزن جوهرش هم حتی خشک شده است و چه رسد به اینکه نوک قلمش هم خشک شده باشد یا حتی انتظار هم داشته باشد که جوهر قلمش هم روی کاغذ خشک شود. ولی یک وقت دیگر هم هست که بیش از اندازه هم خوش بین است و اما از روی ساده انگاری بیش از حد مسائل هم خوش بینی بیش از اندازه ی او است. از جمله این است که شما اگر بخواهید کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری یا فضاپیما سازی هم داشته باشید و در گوشه ی آن از همین الآن هم بنشینید و کارتان را انجام دهید، باید آن روح قضایا را هم دریابید که بالاخره طراحی این کارخانه و بلکه هر قطعه ای از هواپیما و فضاپیما هم چطور است؟! حالا اصلا بعضی هم بیایند اشکال هم کنند که ما اینجا به فکر پرواز روح حتی برای سه دقیقه تا قیامت هم وقت نداریم چرا بین امپریالیسم و سرمایه داری از یک طرف و کمونیسم و سوسیالیسم از طرفی دیگر به عنوان یک دو قطبی هم گیر کرده ایم و بلکه در این مسابقه ی آنها خیلی اوقات هم مسئله می شود تک قطبی هایی ابرقدرتی که مایلند همه چیز را در خود ببلعند. و لذا مسئله اصلا هم از این نوع نیست که روحی در کار است؛ و خوب اینجا گیر می کنید که ثابت کنید که بابا روح از بدن می تواند هم خارج شود و به بدن و جسد و جسم خود و دیگران و همه و همه هم بنگرد و مشاهده هم کند و حالا آیا هم برگردد آیا هم از بدن مفارقت هم کند و دیگر هم برنگردد. اتفاقی که اینجا برای کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری ما می تواند بیافتد این است که خیلی راحت هم ممکن است به یک پوچی گرایی میل کند که از همان اول هم مانع شود که یک سر سوزن هم ما را به ساخت هواپیماهای مسافربری مان نزدیک نکند. و این را هم که ما نمی خواهیم برای اینکه کار را چند وقتی هم هست ک استارتش زده ایم و می دانیم هم که در یک رقابت سختی هم با بقیه ی چنین کارخانه هایی واقعیم و حالا ابرتقارنها و ابرریسمانهایی که اینجا مطرحند هم بماند که خود کارخانه را می تواند جا بگذارد و بلکه جهشی و با کمک الفهای بینهایت آیات اللهی اجتهادی هم میل کند به سمت بحثهای حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه ریاضی فیزیک مسائل و قضایا. 

حالا بعضی هم یحتمل اینجا اشکال کنند که خطهای هوفت چه ربطی هم دارند به اپراتورهای کیو در مقاله ی کوستلو گایاتو یاگی:

arXiv:2103.01835v1 [hep-th] 2 Mar 2021

و همه ی اینها چه ربطی هم دارند به کارخانه ی ما؟! اینجا یک جورهایی گویا روح قضایا هم گویی فرق می کنند که مسئله از نوع نظریه ی چرن- سیمونز هم یک جورهایی هست! بعضی یحتمل اینجا باز اشکال هم می کنند که حتی مسئله را آراکلوفی هم کردن و اینکه بالاخره ابرتقارنهای مورد بحث کارخانه ای ما چطور هم به نظریه ی آراکلوف و حتی برنامه هندسی لنگلندز هم ربط پیدا می کند، ما را خیلی هم از خود کارخانه به دور می برد و بلکه به این خاطر هم که شما در کارخانه تان کاری هم ندارید و شروع می کنید به انی کارها هم دلیل کافی برای اینکه آیا اصل این کارها با روح کارخانه هم می سازد ندارد حتی اگر بخواهید یک جور جدیدی هم مسئله کوهمولوژی دابلیو زی دابلیو را هم بفهمید. ولی اینکه چطور مسائل هندسی را هم بتوانید جبری کنید طوری که ابرتقارنها و ریسمانها هم از میانشان بیرون آیند هم لااقل قسمتی از مسائل ما را می توانند حل کنند. البته این بحث هم که اصلا نباید مسائل اخلاقی را نیز با مسائل ریاضی فیزیکی سعی کرد که چطور قاطیغوریایی می شوند هم مسئله ی دیگری است که بعضی دیگر هم مورد اشکال واقع می کنند و لذا به خود مسئله ی الکترون تائون میون هم کلی اشکال می کنند و چه رسد به انواع متغیرهای دیگر آن همچون ارتقای نسلها در ابرتقارنها از سه به بیشتر و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (المائدة: 45﴾

 

از خبر آنلاین:

خاطرات وکیلراز اجساد کشف شده در کانال رودخانه چیست؟محمد هادی جعفرپور

 

خاطرات وکیلاعضاء باند "سه وحشی خفن" هنوز دستگیر نشده اند،مراقب بچه هایتان باشیدمحمد هادی جعفرپور

 

khabaronline.ir/news/1566496

khabaronline.ir/news/1568122

 

 

در اینجا یک مسئله ی پوچی گرایی هست اگر سالک الی الله بخواهد این مسئله ی "سه وحشی خفن" را به سه کله پوکهای شماره های یک و دو هم ربط دهد. ولی در آیه ی مبارکه گویا نکته ای هم هست که می فرماید اگر کسی از قصاص درگذرد کفاره ی خودش هم محسوب می شود. البته اینجا بعضی هم اشکال می کنند که کفاره ی قتل چطور هم می تواند در صورت گذشت قصاص برای خودش کفاره محسوب هم شود؟ موضوع اینجا این است که بعضی مسائل هم هستند که قصاصش با خدا است همانطوری که می فرماید السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره. یعنی یک جاهایی مسئله دیگر از اصغر قاتل گذشته است و بلکه مسئله حتی فقط قصاص حرمله و ابن ملجم و عمر ابن سعد و یزید هم نیست و بلکه مسئله ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست. و لذا بعضی اینجا یحتمل اشکال هم کنند که خوب پس حالا امام زمان عچل الله فرجه الشریف هم تشریف بیاورند از گروه های ضاله و بلکه از صدام حسینها و آل سعود بن سلمان و حتی دونالد ترامپ و باراک اوباما و جورج بوش پسر و نتانیاهو و نفتالی بنت و همه و همه هم می گذرد.

این در صورتی است که اگر فردی به گروه ضاله ای هم پیوسته است و خود هم ضاله و بلکه مرتد هم شده است ولی یک جایی بالاخره فهمید که راه را غلط رفته و بازگشت که اسلام آنرا می پذیرد بشرطی که توبه اش هم واقعاً توبه باشد. ولی اگر فردی و بلکه گروه ضاله ای هم آمد و گفت که بابا کدام امام زمان را داری می گویی؛ مگر نمی دانی که امام زمان آمد و رفت و تو هنوز بی خبری و بلکه اسلام هم از درجه ی اعتبار ساقط شده است و بلکه ولی فقیه و مراجع تقلید هم همه و همه کشک! خوب، آیا باید رفت با او نشست عکس هم گرفت و بلکه حتی گفت که او را هم باید در گروه های رواندرمانی همین حضرات شاهان و بلکه ملکه ها و شاهزاده ها و روسای جمهور نخست وزیر و امثالهم که اسمشان هم خیلی رفت گذاشت و همه را فرستادشان برای روانکاوی و گروه درمانی تا یک کمی بلکه حالشان هم جا بیاید!

البته اینجا باز بعضی هم اشکال می کنند که مسئله در مقاله ی چکوتی- وفا

 

[9] Cecotti, S., and Vafa, C. On classification of N = 2 supersymmetric

theories.

Comm. Math. Phys. 158, 3 (1993), 569–644.

arXiv:hep-th/9211097v2 24 Nov 1992

 

که حتی دیگر مسئله ی جرمدار و غیر جرمدار بودن صرفاً لپتونها هم نیست و بلکه هم مسئله از نوع جرمدار و غیر جرمدار بودن دیگر ذرات فیزیکی و ابرتقارنهای متناظر آنها هم هست؛ که این را اتفاقاً در آشنایی با جبرهای کلاستر خوشه ای، فصلهای 1 الی 3 فومین- ویلیامز- زلینسکی به عنوان رفرانس و مرجعی هم برای اولین مقالاتی که در آنها از کویورها quivers که گرافهایی درختی هم هستند یاد می کند. و لذا بعضی اینجا اشکال هم می کنند که بهتر هم هست برای تو که قبل از اینکه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خیلی بروی به رئیس شعبه دیوان عالی کشور و امام جماعت و همه و همه ی مومنین و مومنات هم گیر بدهی، اول بروی ببینی همین مسائل را هم درست می فهمی که بالاخره نظریه های زایبرگ- ویتن و هیگارد- فلوئر- ویتن و بلکه قاطیغوریاهای بینهایت فوکایا و حتی نظریه ی لانداو- گینزبرگ و کودیرا- اسپنسر و خمینه های کالابی-یاو و کهلری و ... هم کدامند، آنگاه تازه یحتمل بتوانی هم ببینی که چطور می توانی ابرتقارن دو بعدی را در ریسمانها یا ابرریسمانهایی که آیا خمینه های کالوزا کلاین هم یک جورهایی در آنها آیا چقدر فشرده هم وارد شده اند که بلکه حتی یک بعد دیگر هم به آنها بعد از 4+1 بگنجانی و مثلاً خمینه های کالابی-یاو و کهلری با حتی گیجهای چرن- سیمونزی کلافی 5+1 شش بعدی هم بلکه توانستی راه بیاندازی. یعنی به صرف اینکه بفرمایید که ان اکرمکم عند الله اتقاکم و اینکه به رئیس شعبه دیوان عالی کشوری و امام جماعت مسجدت هم ایراد کردی که شیطان پرستی هم بد است و بلکه شیطنت هم قرار نیست هیچ کس کند، بدوی بروی به امام جمعه هم ایراد کنی که 4+1 و 5+1 را آیا نمی بایستی مطرح می کردی و اینکه همه ی تحریمها را هم باید یک جا بردارند. خوب، اگر هم بفرمایید که خیلی تقوا و ورع هم داری که رفته ای اینچنین هم به امام جمعه و امام جماعت و بلکه رئیس شعبه ی دیوان عالی کشور هم ایراد کنی که حق با بنده ی حقیر هم هست و اصل قضیه هم همین است که چطور در فیزیک ذرات هم اصلا ذرات جرم پیدا می کنند یا خیر؛ آیا نخواهند فرمود که حالا تو میدانهای کواتنومی توپولوژیکی را می دانی و بلکه آیا آنتی توپولوژیکی را هم بلدی و اینکه چطور هم اینها را یعنی توپولوژیکی و آنتی توپولوژیکی با هم فیوژن و همجوشی هم کنی؟ اول برو ببین دوبروین هم چه می گوید آنطور هم که نباید هم بدوی بروی وین ببینی خمینه های شش بعدی از چه قرار است و بلکه ببینی مقاله ی بوریس دوبروین چطور مسئله را توپولوژیکی- آنتی توپولوژیکی حل کرده است و بلکه مسئله چطور هم برمی گردد به نظریه ی لانداو- جینزبرگ و .... و الله اعلم.

مسئله وقتی اینطور شود که بخواهی ببینی چطور می شود نیوترینوها را اله کلنگ هم کرد و بلکه ماتریسهای متناظر آنها هم مقدایرشان چقدر است و بلکه اصلا کدام ذرات هم جرمدارند و کدام نیستند را زودی بخواهی بروی گیر بدهی به امام جماعت مسجد و رئیس شعبه ی دیوان عالی کشور و بلکه امام جمعه ی محترم که حتی چرا بنده ی حقیر رسیده ام به الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف؛ آنگاه مسئله از همین نوع هم می شود که یادتان می رود که در گروه درمانی هایتان چه کسانی هم می توانند حضور داشته و چه کسانی هم جایز نیستند که حضور یابند. و چرا؟ برای اینکه یک وقت حساب می فرمایید که حالا خوب اصغر قاتل و بلکه مثلاً نتانیاهو و نفتالی بنت حتی دونالد ترامپ و جو بایدن را هم در گروه درمانی یحتمل بتوان راهش داد و رو به راهشان هم کرد که البته اگر کسی راهش را هم بیابد خیلی هم خوب است بشرطی که خود استاد هم برود شاگردی کند ببیند آیا بلد هم هست اصلا چطور اینها را پیدا کند و بیاورد سر جلسه ی رواندرمانی خصوصی و بلکه گروه درمانی و روانکاوی و امثالهم یا خیر. اینجا یحتمل لازم هم باشد که از ایروین یالوم هم دعوت به عمل آید که در این کار با دیگر روانکاوان و مشاوران و روانشناسان و روانپزشکان خیلی همکاری هم کند. و صد البته در درمان امثال معاویه هم خیلی باید مراقبت کرد که یک مرتبه ابن ملجم را جای امیر المومنین علی بن ابیطالب پول ندهد چقدر چقدر به سمرة بن جندب جا بزند که یک مرتبه دیدید صبح همه چطور می فرمایند مثلاً یا علی یا علی و یا حسن یا حسن و یا حسین و یا حسین علیهم السلام، و بعد از ظهر هم یحتمل یادشان برود که صبح چه می گفته اند و بجایش بفرمایند مثلاً نعوذ بالله یا یزید یا یزید لعنت الله علیه. اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّیَقُولُنَّ مَا یَحْبِسُهُ أَلاَ یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿هود: 8﴾

 

سه کله پوک شماره یک رفتند نزد سه کله پوک شماره ی دو که هر دو از سه کله پوکها هم خود را خفنتر از آن یکی می دانستند و هر دو هم می گفتند ماییم که الکترون و تائون و میون هستیم و دیگری است که هیچین و پیت پیچی و مو است؟ خلاصه مو مقر آمد که میون شماره ی یک او نیست و بلکه موی شماره ی دو هم او است؛ ولی کار به دادگاه هم اتفاقاً کشید و تا قاضی دیوان عالی کشور هم کشید که اینجوری نمی شود و باید برویم پزشک قانونی ببینیم که مو کیست و میون هم کدام است؟ کدام جرمش بیشتر هم هست و کدام هم اصلا جرم ندارد و آیا استرلیزه هم شده اند یا خیر و .... بالاخره با دستور رئیس شعبه ی دیوان عالی کشور هم پزشک قانونی مو و میون و بلکه در حقیقت هم باید گفت که نه مو و میون و بلکه نیوترینوهای میونی و مویی را معاینه هم کردند و بلکه پزشک قانونی نه گذاشتند و نه برداشت که مثل اینکه تو قبلاً هم مدعی شده بودی که میونی جرمدار هم خیلی هستی؟ نیوترینوی مویی هم که جا خورده بود که این دیگه از کجا می داند که من اینقدر هم قبلاً جرمدارم و بلکه جزو مواد پلید تاریک هم بوده ام، سر ضرب هم اعتراف کرد که پس می خواستی جرم نداشته باشیم و بلکه جرمم هم صفر باشد همانطوری که نیوترینوهای دیگر هم جرمشان صفر است؟ معلوم است که جرم دارم و بلکه همه و همه دیگر نیوترینوها هم جرم دارند و اله کلنگ هم می کنیم! خلاصه پزشک قانونی هم اینجا متوجه شد که این هیچین و پیت پیچی و مو هستند که جرم دارند و از تک قطبیهای مغناطیسی هم لذا نمی توانند باشند و حق را به الکترون و تائون و میون هم داد که اینها نیترینوهای شماره ی یک هستند و آن دیگریها فایده ای ندارند. البته بعدا معلوم هم شد که این را هم اشتباه کرده بوده است که تک قطبیهای مغناطیسی هم هستند چرا که شارژ الکتریکی هم نداشته اند که حالا بخواهیم مدعی هم شویم که چقدر دو قطبی تکانه ای هم داشته اند و چقدر هم تک قطبی مغناطیسی دارند و .... این است که نهایتاً همه و همه را هم ولشان کردند و آزاد شدند بروند پی کارشان چرا که نتوانستند ثابت کنند که کی به کی است و آیا سه کله پوک اصلی که خیلی هم خفنترند اینهایند یا آن دیگریها با اینکه رئیس شعبه ی دیوان عالی کشوری هم آنها را که با تقواتر بودند بر خلاف دیگر سه کله پوکها که شیزوفرنی هم بودند بر خلاف خودشان که خفن خفن می کردند خطاب هم می کرد! خلاصه یه مشته سه کله پوکهای استرلیزه هم از خارج وارد کردند که خیلیهایشان کنار خیابان یا کجا همینطوری معلوم نیست مردند ولی سه کله پوکهای اصلی هم معلوم نشدند کدامند؟! بنده خودم هیچین پیت پیچی مو را فکر می کنم از همه خنده دارتر هم هستند آنطور که خیلی هم سعی دارند از خلائهایشان خیلی منطقی یعنی با منطق ریاضی هم حتی با کمک از الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم به درجات و مراتب متعالیه هم راه یابند؛ شما را نمی دانم! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ﴿6﴾ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ ﴿7﴾ سوره مبارکه الحمد

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر حجة ابن الحسن العسگری

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

تفاوتی هست بین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و فلسفه هایی که حق را هم باور دارند و مایل هم هستند که به حق برسند ولی ائمه ی این نوع فلسفه ها خود را سوای ائمه ی مستضعفین و حتی خود مستضعفین هم می دانند و بلکه مستضعفین را هم لایق نمی دانند که حتی بتوانند و یا توان آنرا هم داشته باشند که بح حق هم برسند. مشکل ائمه ی کفر و شرک و نفاق این است که خود ضاله اند ولی نه تنها چنین باوری ندارند که خود چقدر هم ضاله اند و بلکه  دیگران را هم ضاله می پندارند؛ خود شیطان است و شیطان پرست است ولی دیگری را هم چنین می پندارد. روانشناس و روانپزشکی که کارش این است که روانپزیشی اینچنینی را لااقل و اقل کم از شر خودش هم که شده نجات دهد، باید هم به انواع پاتولوژیهای ماده ی تاریک و سیاه چاله های نجومی که در گوشه و کنار نفس و روان مریضش نهفته است هم آگاه باشد تا بلکه بتواند و دریابد که چطور هم به او کمکها باید برساند. نعوذ بالله شراب خواری که مشروبات الکلی می نوشد و خدای ناکرده زنا هم می کند، این ملعون ضاله حتی یحتمل خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه حتی کتاب خدا و حضرات آیات عظامی را که می خواهند او را امر به معروف و نهی از منکر هم کنند را هم دشمن خود می شناسد. و چرا؟ چون که قرآن کریم می فرماید زن و مرد زنا کار را صد ضربه شلاق بزنید و بلکه رافت و رحم هم نباید از خود در اجرای این شلاقها نشان دهیدد:

 

الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿النور: 2﴾

 

و چرا باید اینقدر سخت گرفت؟ برای اینکه آن وقت ممکن است در این آسان گرفتنها نه فقط بین دعواهای گروه ها و گروهکهای ضاله با هم و نه حتی دعواهای شاگرذان و طلبه ها و دانشجویان با هم یا نه حتی دعواهای اصلاحطلبی و اصولگرایی و بلکه حتی دعواهای حضرات آیات عظام هم با همدیگر اجتماع و جوامع اسلامی را آنچنان مبتلا به پوچیگرایی هایی کنند که دیگر غیر قابل جبران هم باشد. مسئله فقط این نیست که نیچه آدمی بیاید از همه و همه بخواهد انتقاد هم کند و با این کارش اراده ی معطوف به قدرت اش را هم نشان داده ولی خودش از همه بیشتر هم نداند چطور افتاده است توی تله تا آنجایی که آن اورژانسی را که معطوف است به یافتن یک روانپزشک خوب برای خودش را هم حتی حس نکند؛ و بلکه این را هم در نظر آورید که استاد مترجم نیتچه هم کدام آقای دکتری که اتفاقاً از گروهکهای ضاله هم تشریف داشته اند که در دوران آن پدر و حتی پسر یعنی رضا شاه و محمد رضا شاه هم اساتید دانشگاه تهران تشریف هم داشته اند ولی کتابش را هم حالا چطور 1396 تجدید چاپ کرده اند؟ و الله اعلم. و لا منبراً الا احرقه! یحتمل بعضی هم اشکال کنند که حتی برای موش آزمایشگاهی هم که شده باید هم نمونه هایی از فلسفه های پوچگرا را به عنوان مثال شناخت تا بتوان حتی گفت که پاتولوژی فلسفی هم کدام است و بلکه چرا هم نباید لپتونهای از جمله الکترون، تائون، میون را هم هیچین، پیت پیچی، مو های سه کله پوکی هم نامگذاری کرد و حتی به همان اسامی خودشان هم بسنده کرد هر چند که نیوترینوهای استرلیزه هم یحتمل داریم.

مسئله اینجا این است که شما یک وقت هست که احترام برای کسی یا چیزی دارید و یک وقت دیگر هست که باید حرمت کسی یا چیزی را نگه دارید؛ و لذا مسجد الحرام آنقدر هم احترامش بالا است و آنچنان هم باید حرمتش را حفظ کرد که معمولاً هر کسی هم حتی اجازه ندارد واردش شود و بلکه حاجیها فقط انرا طواف هم می کنند و دورش هم می گردند. 

بگذریم، این مقالات ریاضی فیزیکی گایوتو، ویتن و دیگران را هم یحتمل خوب است بنگریم:

https://arxiv.org/abs/2107.01732

https://arxiv.org/abs/2107.12251

https://arxiv.org/abs/2109.02545

https://arxiv.org/abs/2110.02255

=========================

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ﴿احزاب: 13﴾

 

 

یک وقت هست در کارخانه ی فضاپیما سازی و هواپیما سازی مسافربری هم نشسته اید که کارهایتان و از جمله هم طراحیهایتان را کنید که بالاخره چطور هم می خواهید کارخانه را ناسیش هم بفرمایید و بلکه چطور هم خلائهایی را که در مراکز مختلف طراحیها وجود دارند پر کنید. یک وقت دیگر هم هست که می فرمایید که خیر؛ ما در سطح کشور و دولت هم رهبری و ولی فقیه و رئیس جمهور و وزرا را داریم که برای پر کردن این خلائها هم راه کارهایی هست. و یک وقت دیگر هم می فرمایید که حتی در سطوح جهانی هم ما رئیس و روسایی داریم که هر کدام نیز با راه کارهای خودشان سر کار می آیند و بلکه هم می روند آنچنان که هر چیزی هم مدتی دارد. و اما یک وقت هم هست که می فرمایند ان اکرمکم عند الله اتقاکم.

اینجا است که وقتی می فرمایند ان اکرمکم عند الله اتقاکم، آنگاه یحتمل حتی اگر همه ی خلائهای کارخانه را هم پر کرده اید و بلکه خلائهایی را هم در فهم مقالات بالا آمده است که برای شما فهمشان هم سخت است، همه و همه را رها می فرمایید تا جهشی بپریم به نقطه ای که می فرماید ان اکرمکم عند الله اتقاکم. این خود به خودی در مسئله ی امامت ائمه ی مستضعفین نهفته است که از میان با تقواترینها هم هستند این ائمه یا باید هم باشند چرا که و الا خود مستضعفین می توانند یا باید هم بتوانند در جهاد فی سبیل الله از آنها جلو بزنند و بلکه استکبار را هم در علم داشتن پرچم لا اله الا الله در هم بکوبند. 

و لذا وقتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی را کنار گذاشته و سعی و تلاش هم نمی فرماید سالک الی الله در رسیدن به فهم همان مفاهیمی که در سر راهش برایش شبهه هایی یا مشکلاتی را هم ایجاد کرده اند، یقیناً استکبار می آید آن خلاء را هم سعی می کند برایش شده با حتی پوچی و پوچ گرایی هم حل کند و بلکه اینها را می خواهد که نقب هم به یکدیگر بزند و یک حالت خلاء را به حالت خلاء دیگری ببیند چطور می تواند وصل کند آنچنان که یک مسئله ی واحدی را هم داشته باشد در همین مسائل مربوط به مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن و ریسمان و گرانش و هندسه ی ناجابجایی و ....

ولی آنجایی که بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که پس برای چه هم باید در این میانها زهد ورزید و به خود و نفس خود هم پرداخت و تقوای الهی را هم یاد گرفت و بلکه از همه هم در تقوای الهی جلو زده و با تقواترین و از با ورع ترین ها هم شد و بلکه به جبهه ی حق علیه باطل هم رفته و با توان هر چه بیشتر هم جهاد فی سبیل الله کرد و ... ؟ البته بنده ی حقیر کوچکتر از آن هم هستم که بخواهم حتی درس پس بدهم نزد بزرگان از دانشمندان علم و ادب، ولی شما همین مسئله ی زنا و فحشاء و فسق را در نظر بگیرید که چه لطمه هایی می تواند به بشریت بزند و لذا هیچ دینی هم آنها را جایز نمی داند. برای مثال همین تبعاتی را که زنا و فحشاء هم می تواند داشته باشد که از جمله هم سفلیس و سوزاک و ایدز و دیگر بیماریهای مقاربتی است را در نظر بگیرید. همین سیفلیس ببینید که چه صدمه ای هم می تواند به بشریت بزند طوری که از نسلی هم به نسل بعد ممکن است عبور کرده و آن طفلی را هم که مادرش مبتلا هم بوده است را نیز سیفلیسی کند. و حالا تبعات روانپریشی اینها هم دیگر بماند برای خودش که بهتر خود روانشناسان و روانپزشکان هم راجع بدان بفرمایند هر چند که استکبار در تکبر خود مزمحل هم شود از استکبارش دست بردار نیست و لذا اگر ببیند که طرف در استکبارش مالیخولیا و دیمنسیا هم گرفت و مرد؛ باز هم برایش نوحه می خواند و بلکه باز هم می خواهد بعد از مرگش هم درمانش کند چرا که معتقد هم هست که راه استکبار و قدرت همین است و لا غیر و حالا شده همانطوری که خودشان هم می فرمایند کانه دارند خوک را هم سر می برند.

زهد اینجاها هم هست که لازم هم هست و بلکه لازم هم هست که جوانان بدانند که اگر دم لای تله داده و خود را هم مبتلا کنند به چه روزی خواهند افتاد همانطوری که امروزه این چیزهای تعلیم و تربیتی و هشدارها و بیداریها خیلی هم برای آنهایی که حتی کمی سواد دارند هم فراهم است. البته بعضی هم می فرمایند که اینها هم زهد نیست و بلکه باید هم حرمت و احترام خود و دیگران را هم حفظ نموده و حتی مثل چدن هم سفت و مقاوم بود تا بتوان با مستضعف و حتی مستکبر همه و همه هم هر چه بیشتر مقاومت کرد و تقوا و ورع خود را هم ثابت کرد، همانطوری که مثلاً در مورد کرونا هم همه باید ماسک هم زده و از تماس با دیگران هم پرهیز کنند. عرض بنده ی حقیر این است که زهد آنجایی هم بهتر از همه کار می کند که همراه با جهاد فی سبیل الله هم باشد و نه اینکه قومی هم به بقیه ی اقوام حمله کرده و مدعی شود که از همه بهتر است و آنگاه با استکبار تمام هم زهد بورزد که حالا بیا ببین چقدر هم می توانی خلائهایی را که برایت درست کرده ایم پر کنی و بلکه ببین چقدر هم از همه باتقواتریم و همه هم بله قربان بله قربان کنند. تقوا یک چیز دیگری است غیر از کارخانه ی هواپیما سازی و فضاپیما سازی محض و بلکه احتیاج به جهشهای بینهایت اجتهادی هم دارد آنچنان که می بایستی هم که از این دنیا و تعلقاتش و از جمله خود کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری هم به عنوان نیتی که بتواند خلاء آخرتی و قیامت را هم پر کند لقایش را به سوایش فروخت. تقوا و ورع و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه ان اکرمکم عند الله اتقاکم و بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین چیز دیگری است. بعضی از آخر صف هم می زنند به جبهه های جهادی فی سبیل الله و آخرتشان را تامین و حفظ می کنند و ماها تنبلترها را هم هر چه کنیم باز جا می گذارند! تا ما بیاییم خلائهایمان را پر کنیم و بفهمیم کدام به کدام است و طراحی کنیم از یکی درنیامده توی دیگری نیافتیم، اینها مثل موشک پرواز می کنند و می روند درست و حسابی هم به هدفشان می رسند و هیچ خطاهای انسانی ای هم مرتکب نمی شوند و ..... و چرا که مطمئن هم هستند که ان اکرمکم عند الله اتقاکم و بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین و آخر دعواهم و الحمد لله رب العالمین و اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین. اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ﴿6﴾ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ ﴿7﴾ سوره مبارکه الحمد

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر حجة ابن الحسن العسگری

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

تفاوتی هست بین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و فلسفه هایی که حق را هم باور دارند و مایل هم هستند که به حق برسند ولی ائمه ی این نوع فلسفه ها خود را سوای ائمه ی مستضعفین و حتی خود مستضعفین هم می دانند و بلکه مستضعفین را هم لایق نمی دانند که حتی بتوانند و یا توان آنرا هم داشته باشند که بح حق هم برسند. مشکل ائمه ی کفر و شرک و نفاق این است که خود ضاله اند ولی نه تنها چنین باوری ندارند که خود چقدر هم ضاله اند و بلکه  دیگران را هم ضاله می پندارند؛ خود شیطان است و شیطان پرست است ولی دیگری را هم چنین می پندارد. روانشناس و روانپزشکی که کارش این است که روانپزیشی اینچنینی را لااقل و اقل کم از شر خودش هم که شده نجات دهد، باید هم به انواع پاتولوژیهای ماده ی تاریک و سیاه چاله های نجومی که در گوشه و کنار نفس و روان مریضش نهفته است هم آگاه باشد تا بلکه بتواند و دریابد که چطور هم به او کمکها باید برساند. نعوذ بالله شراب خواری که مشروبات الکلی می نوشد و خدای ناکرده زنا هم می کند، این ملعون ضاله حتی یحتمل خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه حتی کتاب خدا و حضرات آیات عظامی را که می خواهند او را امر به معروف و نهی از منکر هم کنند را هم دشمن خود می شناسد. و چرا؟ چون که قرآن کریم می فرماید زن و مرد زنا کار را صد ضربه شلاق بزنید و بلکه رافت و رحم هم نباید از خود در اجرای این شلاقها نشان دهیدد:

 

الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿النور: 2﴾

 

و چرا باید اینقدر سخت گرفت؟ برای اینکه آن وقت ممکن است در این آسان گرفتنها نه فقط بین دعواهای گروه ها و گروهکهای ضاله با هم و نه حتی دعواهای شاگرذان و طلبه ها و دانشجویان با هم یا نه حتی دعواهای اصلاحطلبی و اصولگرایی و بلکه حتی دعواهای حضرات آیات عظام هم با همدیگر اجتماع و جوامع اسلامی را آنچنان مبتلا به پوچیگرایی هایی کنند که دیگر غیر قابل جبران هم باشد. مسئله فقط این نیست که نیچه آدمی بیاید از همه و همه بخواهد انتقاد هم کند و با این کارش اراده ی معطوف به قدرت اش را هم نشان داده ولی خودش از همه بیشتر هم نداند چطور افتاده است توی تله تا آنجایی که آن اورژانسی را که معطوف است به یافتن یک روانپزشک خوب برای خودش را هم حتی حس نکند؛ و بلکه این را هم در نظر آورید که استاد مترجم نیتچه هم کدام آقای دکتری که اتفاقاً از گروهکهای ضاله هم تشریف داشته اند که در دوران آن پدر و حتی پسر یعنی رضا شاه و محمد رضا شاه هم اساتید دانشگاه تهران تشریف هم داشته اند ولی کتابش را هم حالا چطور 1396 تجدید چاپ کرده اند؟ و الله اعلم. و لا منبراً الا احرقه! یحتمل بعضی هم اشکال کنند که حتی برای موش آزمایشگاهی هم که شده باید هم نمونه هایی از فلسفه های پوچگرا را به عنوان مثال شناخت تا بتوان حتی گفت که پاتولوژی فلسفی هم کدام است و بلکه چرا هم نباید لپتونهای از جمله الکترون، تائون، میون را هم هیچین، پیت پیچی، مو های سه کله پوکی هم نامگذاری کرد و حتی به همان اسامی خودشان هم بسنده کرد هر چند که نیوترینوهای استرلیزه هم یحتمل داریم.

مسئله اینجا این است که شما یک وقت هست که احترام برای کسی یا چیزی دارید و یک وقت دیگر هست که باید حرمت کسی یا چیزی را نگه دارید؛ و لذا مسجد الحرام آنقدر هم احترامش بالا است و آنچنان هم باید حرمتش را حفظ کرد که معمولاً هر کسی هم حتی اجازه ندارد واردش شود و بلکه حاجیها فقط انرا طواف هم می کنند و دورش هم می گردند. 

بگذریم، این مقالات ریاضی فیزیکی گایوتو، ویتن و دیگران را هم یحتمل خوب است بنگریم:

https://arxiv.org/abs/2107.01732

https://arxiv.org/abs/2107.12251

https://arxiv.org/abs/2109.02545

https://arxiv.org/abs/2110.02255

یُسْقَوْنَ مِن رَّحِیقٍ مَّخْتُومٍ ﴿25﴾ خِتَامُهُ مِسْکٌ وَفِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ ﴿26﴾
وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِیمٍ ﴿27﴾ سوره مبارکه المطففین

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر حجة ابن الحسن العسگری

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

بعضی یحتمل اشکال هم می فرمایند که چرا ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می بایستی در اتاق خود در کارخانه ای هواپیماسازی مسافربری و آن هم هواپیماهایی با موتورهای جت پیشرفته هم بنشینیم و کار خود را هم پیش ببریم و حال آنکه هنووز مانده ایم که بالاخره باید هم برای بیرون آوردن غده ای از دماغ هم بیهوشی اعمال کرد یا خیر؟! مسئله اینجا اگر خیلی هم این است که نباید بیهوشی اعمال شود چرا که در صندوق عقب ماشینها هم اگر حتی الکل پیدا شود هم خیلی کار بدی کرده است؛ و حال آنکه امروزه در مساجد هم که برای ورود باید الکل هم تا حدی بدستتان بزنید! وانگهی، شما اگر ناراحت هستید که بیهوشی ممکن است عقل را هم ضایع کند و دیگر هم نشود به حال اولیه ی عقلانیت قبل از بیهوشی هم برگشت که خوب آنگاه باید یادآور هم شد که خواهی نخواهی انسان موقع خواب هم کما بیش همان حالت بیهوشی حالا بدون داروی بیهوشی را هم تجربه می کند یا خیر؟! حالا بیهوشی هم بد است، ولی آیا می شود هم به کسی گفت اگر خوابیدی هم که آنگاه دچار عوارضی خواهی شد بدتر از همان عوارض بیهوشی و بلکه مستی و اعتیاد و حتی بلکه اصلا همین غذه ی دماغت هم از همین زیادی خوابیدنهایت هست که برای نماز شب هم از خواب بیدار نمی شوی و شیطان هم در گوشت و بلکه هم در دماغت بول می کند و ...؟ و حالا نگران هم هستی حالا که می خواهند همان غده را هم دز دماغت بیرون بکشند چرا باید بیهوشت هم کنند؟! عجب رویی داری تو بابا؟ حقت هم هست که اگر بخواهی ببینی کرونای اومیکرون هم گرفته ای یا نه، 10 الی 15 میلیون تومان هم بدهی چرا که عرضه ی همین عمل دماغت را هم با بیهوشی یا بدن بیهوشی را هم نداری!

بله، ولی عرض بنده ی حقیر این هم هست که بالاخره وقتی پروتکلها را آنقدر هم بالا می بریم مثل اینکه سیلابس syllabus درسی کلاسی را آنقدر سختش کنیم که همه ی بچه ها از کلاس فرار کنند یا بر عکس آنقدر آسان بگیریم که از اینکه حوصله شان سر می رود دیگر سر کلاس نیایند و .... بالاخره وقتی یک بار هم یک استادی آمد سر کلاس و نشان داد که خیلی هم خوب بلد است که چطور کلاس را اداره کند که همه و همه هم راضی باشند و از بچه ی تنبل تا بچه ی زرنگ همه درسها را یاد بگیرند و نظم کلاس را هم بهم نریزند و مبصر کلاس هم حتی حاضر غایب نیز نکند، پروتکل و استاندارد را برای دیگر اساتیدی که خیلی هم یحتمل مجرب نباشند را هم خراب و بلکه عصبانی هم می کند دیگر.

ولی اینجا مسئله خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست که وقتی گیر منبرهایی می افتد که نظیر سمرة بن جندب هم هستند، خود امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام را طوری هم نشانه می رود که بجایش ابن ملجم ها لعنت الله علیهم اجمعین را هم جای امیر المومنین می زنند. این یک مسئله است که بفرمایند که پیغمبر اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام که علم غیب نداشته اند و لذا یحتمل حتی خطا هم از آنها سر زده است. ولی این یک مسئله ی دیگری هم هست که امام محمد باقر علیه السلام را به شام فرا بخوانند و از او دعوت هم کنند که چرا تیراندازی هم نمی کنی و بلکه وقتی با عالم مسیحی هم دیدار می فرمایند آنگاه او را متهم کنند که او است که از دین خارج شده و نباید هم به او جا داد یا چیزی فروخت تا جایی که آن حضرت بر بلندی رفته و بفرمایند که بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین و اینکه منظور از بقیت الله خود ماییم! که داستانش در منتهی الآمال هم آمده است.

نکته ی سر و ته یا همان تاپ  top و باتوم bottom در کارخانه های هواپیما سازی مسافربری آن هم از نوع جت و نه حتی ملخی هم اینجا است که ما نمی خواهیم وارد این مسئله هم شویم که آیا منزلت عقل اینجا در این هم هست که حتی امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام را هم زیر سوال می شود برد که آیا اینها مستقیماً هم از خدا و رسول علمشان را دریافت می کرده اند یا خیر؛ نه برای اینکه ما به اینکه چنین هم بوده است شکی داریم ولی برای اینکه بالاخره علوم دیگری هم هستند که فقط از نوع وحی الهی هم نیستند و اگر مسئله را محدودش هم کنیم به اینکه علم فقط علم الهی است نیز آیا راه را به خطا نرفته ایم؟! یعنی اینکه علم و صنعتی را که به کارخانه ی هواپیما سازی مسافربری با موتورهای جت هم ختم می شوند را نمی خواهیم و بلکه می توان هم آنرا از خارج به داخل هم انتقال داد و حتی خود هواپیماها را هم خرید و ....؟ و اگر هم اینها نشد، اگر خیلی هم دیگر علاقه مند بودی که در کارخانه ی هواپیما سازی کار کنی، آنگاه برو همان خارج در آن کارخانه ها هم شروع کن به کار؛ خداحافظ شما! والسلام نامه تمام.

بله؛ ولی اینجا یک مقاومتی هم هست که در تک قطبیها و دو قطبیها و بلکه حتی چند قطبیهای نه فقط گرانشی یا مغناطیسی هم نهفته اند! یعنی اگر ما اصرار هم کنیم که فقط و فقط باید غده را از دماغ بدون بیهوشی هم بیرون کشید چرا که یک یا حتی چند بار اینکار را برای ما هم کرده اند، آنگاه آیا مثل همین کارخانه ی هواپیما سازی خود یحتمل اینطور نخواهد شد که هیچگاه هم به هدف خود حتی نزدیک هم نشویم؟ و حالا غده را بالاخره بدون بیهوشی هم در آوردی، ولی آنگاه خودت هم به افسردگی فاز سرخوشی دو قطبی یا دیابت نیافتادی، آیا دیگران را هم بدتر از خودت گرفتار نکرده ای که بالاخره تک قطبیهای مغناطیسی ات کدامند و قاطیغوریاهای فوکایای مسئله هم چه می شوند و بلکه بجای مقاومت هم گرفتار در جای خود درجا زدن هم نشده ای و حتی کارخانه را هم تعطیل نکرده ای و حتی ماشین آلاتش را هم مفت نفروخته ای و ...؟ دیر شد دیر شد .... اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿البقرة: 207﴾

 

 

این معروف است که آیه ی مبارکه 207 سوره شریفه بقره راجع به لیلة المبیت و خوابیدن حضرت علی ابن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام بجای حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم است. و اما معروف هم هست که سمرة ابن جندب صد هزار درهم از معاویه گرفت و بر منبر رفت و شان نزول آیه را بجای اینکه بگوید حضرت علی علیه السلام است گفت ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه است.

حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنجایی که فقط دارد خصوصاً به ریاضی فیزیک هم می پردازد واقعاً گویی یک دیوارهایی در آنها یافت می شوند که هر چه هم سعی کنید از آنها بگذرید کانه غیر ممکن است. این مسئله دلیلش این است که شما نمی توانید حکمت الهی را از حکمت متعالیه جدا هم بفرمایید و فقط به ریاضی فیزیک هم پرداخته و بلکه ریاضیدان و فیزیکدان هایی هم این میان مدعی شوند که خدا و پیغمبر و امام هم نداریم. در حقیقت اینها مایل هم هستند که خودشان را جای خدا و پیغمبر و امام هم جا بزنند؟! و الله اعلم! ولی این آن شیزوفرنی ای است که می تواند وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم شود آنچنان که تحرف سمرة ابن جندب را هم مایل نیست که به این صورت انجام دهد که ابن ملجم را جای حضرت علی امیر المومنین علیه السلام هم جا بزند؛ ولی کاری هم ندارد که امام کیست و بلکه مست امور نفسانی خود هم هست؟ اینجا اینکه آیا تقصیر کیست که چنین هم هست آنچنان که اشکال هم می شود که شراب خوردن و مستی هم بد است. و بالواقع خیلی هم بد است. ولی اگر در عمل جراحی داروی بیهوشی هم استفاده شود که خیلی هم ضروری نیست آیا این خوب است؟ بدتر از این، آیا اگر لازم هم نباشد که بیهوشی صورت پذیرد و در مطب هم می توان عمل جراحی را سر پایی هم انجام داد ولی بدلایلی که پروتوکلهای بهداشتی را هم می توان استانداردهایش را بالا و پایین هم کرد یا حتی دلایل محکمتری، یحتمل حتی وزارت بهداشت و درمان پزشکی هم تایید کند که عمل جراحی را باید با بیهوشی انجام داد هر چند هم که حالا آیا بشود یا نشود آنرا بدون بیهوشی هم کاریش کرد یا نکرد! یعنی اگر خیلی هم کسی ایراد کند که دلیلش این است که خود پزشکان را اگر خیلی صندوق عقب ماشینشان را هم بگردید یحتمل مشروبات الکلی هم در آن بیابید! و لذا این هم هست که از دلایل بیهوشی جراحیها یکی اش هم صندوق عقب خود پزشکان ما است!

ولی حالا در این میان قحطی پزشکی و حتی احتیاج به پزشکان بیشتر هم شما باید در نظر هم بگیرید که آیا بالاخره مریضی که احتیاج به عمل جراحی هم دارد چرا که بدنش یواش یواش دارد پر از پولیپهای روده و معده و دماغ و رکتوم و مقعد و ... هم می شود، و آنگاه هم برای اینکه از حال خود بهبود یابد همینطور هم دارد آنتی بیوتیکهای ریز و درشت مصرف می کند؛ تکلیف این بنده ی خدای بدبخت بینوا هم چیست؟ نمی شود هم همه اش را گفت که تقصیر همین صندوق عقب پزشکان خودمان است و اصلا خود مریض را هم تبرئه کرد و حتی یک کلمه هم نگفت که خاک توی سرت کنند که خودت کردی که لعنت بر خودت باد! بالاخره سراغ طب سنتی هم می رفتی، یا حتی المقدور به دستورات مفاتیح الجنان عمل می کردی، یا دست کم کم اش چهار روز هم روزه می گرفتی بجای اینکه آنقدر بخوری تا انفجرت و بدنت پر از پولیپ و اینها شود و ....! البته اینجا یحتمل اگر بعضی خیلی هم بدتر از این بنده ی حقیر بیکار نمی بودند و بلکه حتی از طرق کاریشان بیمه های درمانی و بیمه های اجتماعی هم می شدند، دیگر اینقدر هم قصه ی دوا و درمانهای خودشان را اینجوری نمی خوردند و ....

بگذریم؛ این نیز بگذرد. ولی نکته ی مهم اینجا در همین تحریف هم هست که نه فقط هم بعضی هندسه ها هستند که جابجایی اند و حال آنکه بعضی دیگر هم ناجابجایی اند و بلکه حتی بعضی افراد هم هستند که جایشان را با یکدیگر عوض می کنند و از جمله هم موقع خوابیدن در لیلة المبیت حضرت علی علیه السلام جایش را با پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم عوض هم می کند. و لذا این یک جابجایی است که جایز هم هست. و اما یک جابجایی هم هست که شان نزول آیه را از حضرت علی  علیه السلام به ابن ملجم بدستور معاویه با اخذ پول سمرة ابن جندب تغییر هم می دهد. این چنین مسئله ای را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی داریم که آنجایی که دارید به ریاضی فیزیک مسئله هم می پردازید، شما می بینید که فومین و زلوینسکی هم چطور به جبرهای خوشه ای پرداخته اند و چنین مقالات و تزهای دکترایی را هم در موردش داریم:

https://arxiv.org/abs/2106.02160

https://arxiv.org/abs/2104.04941

https://arxiv.org/abs/math/0104151

اتفاقاً بنده ی حقیر یادم هست که حسابان متغیر calculus of variations گلفند و فومین را در دانشگاه زمان ما هم تدریس می کردند.

ولی نکته اینجا است که شما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که شده آیا می توانید اشکال کنید که چرا ویسکی را هم یحتمل دارد در مقاله ای حافظه ی قدسی  معرفی می کند؟ و مثلاً هم بفرمایید که این دفعه را از این کارها را کردی، ولی دفعه ی بعد هر چه دیدی از چشمان خودت هم دیده ای ها! یعنی شما هر چه دلتان هم خواست، بفرمایید. ولی کو گوش شنوا؟ گوش شیطان کر گوش شیطان کر، گوش بعضیها هم گوش خود خود شیطان است دیگر و حرف حساب در آنها هم نمی رود که نمی رود. خوب، پیش حالا تکلیف چیست؟ آیا نباید هم چیزی گفت و نباید هم گفت که بعضی هم هستند که کالانعام هستند و بل هم اضل هم تشریف دارند؟! اینجا که دیگر مسئله فقط بی حرمتی به آب سرد هم نشده است که مثلاً بفرمایید که حرمت آب را نگه داشتن به این هم هست که آب را خیلی سرد هم میل نفرمایید چرا که در غیر این صورت مقام ولایت را هم رعایت نفرموده اید! بابا گفته است آب سرد نیست که نعیم است و بلکه نعیم هم همان ولایت است؛ معنایش این نیست که دیگر هر که آب سرد نوش جان کرد هم یزیدی و ملعون هم هست. بعضیها هم در این میان حرمت کلام را هم حتی حفظ نمی کنند. یا ایها الذین امَنوا امِنوا! بنده ی حقیر گیر کرده ام که چقدر هم باید ما این چیزها را هی بگوییم؟! و توی گوش هیچ کس هم انگار نه انگار که می رود یا خیر؟

آن وقت می فرمایند چرا بعضی هم دیابت را با انسولین درمان می کنند چرا که راه بهتری هم بلد نیستند که یه هو هم انسولین را نباید کنار گذاشت! موضوع این است که وقتی طرف را مجبورش هم کردند که بین دیابت و افسردگی یک را هم انتخاب کند و حالا از بخت بد هم دچار دیابت شد؛ آنگاه حالا باید خیلی هم نعمت خدا را شکر کند که خیلی خیلی هم افسرده نشده است و فقط یحتمل هم دچار دیابت نیز شده است. این که دیگر مربوط به صندوق عقب پزشکان خودمان و حتی دیگران هم نیست. و بلکه مسئله ای هم نیست که به تقارن آینه ای همولوژیکی و جبرهای خوشه ای و بلکه خوشه ی ثریا و بلکه شهد آن هم حتی خیلی مربوط شود. ذرات بوزونی و فرمیونی فیزیکی و اسپین آنها است که ما اینجا کار داریم و بلکه به شهد خوشه ی ثریا و خوشه ی پروین و بلکه پروین شهد هم کاری نداریم که هی زل هم بزنیم به آسمان شب و روز ببینیم که آیا رحیق مختوم ختامه مسک و تسنیم هم کدام شهد و بلکه شراب بهشتی است و آیا بوی خوشش هم به مشام ما خواهد رسید یا خیر؟

اینجا واقعاً هم یک نکته ای هست که آیا در وحی بعد از پیامبر اکرم بسته شده است و بلکه وحی را ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم از طریق پیامبرش هم دریافت می فرمایند آنچنان که منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هم همین است؟ این را اگر سعی کرده باشید که هندسه ی حتی اقلیدسی را هم مسائلش را حل کنید متوجه می شوید که همانطور که الهمها فجورها و تقواها داریم، همانطور هم گویی الهامی بشما می شود که چطور هندسه ی مسئله قابل حل است! ولی این الهامها کجا و بلکه آن الهامی که همچون وحی الهی در قرآن کریم آمده است و نتیجه اش هم کتاب آسمانی قران کریم است کجا؟ یعنی مثلاً این الهام که خود خدا است که دارد به من وحی می کند کجا و اینکه مثلاً صدا و سیما هم دارد به این بنده ی حقیر یک سری الهامهایی از جمله می کند کجا؟ ولی بالاخره هم این را هم داریم که گوش و چشم و دست مومن هم می شود گوش و چشم و بلکه حتی دست خدا آنجایی که درست و حسابی هم به نوافل خود می پردازد و آن دیگری هم که شراب خوار است می شود گوش و چشم و دست شیطان.

و اما یک جاهایی هم هست که نمی شود زودی گفت که طرف از حیوان هم بدتر است. خصوصاً همانطوری که گفتیم داریم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بحث می کنیم آنچنان که مسئله فرض بفرمایید ریاضی فیزیکی هم هست و لا غیر. صندوق عقب طرف را کاری نداریم و تجسس نمی کنیم! نکته اینجا است که یحتمل در روانشناسی مسائل فرد مبتلا به الکل یحتمل هم برایش در زندگی یک حوادث هولناکی هم رخ داده است که فقط دلش می خواهد خودش و نفسش را فراموش هم کند و دیگر چه رسد به اینکه حتی بخواهد هم که نفسش را بشناسد چرا که آنگاه خدا را هم می شناسد بر حسب حدیث قدسی من عرف نفسه عرف ربه. بنده خدا گیر کرده است که چطور هم شده است که گرفتار چنین تراما trauma هایی هم شده است و نمی تواند راهی برای خروج از آنها هم ببیند و لذا پناه هم آورده است به شیشه ی مشروب و خود را گرفتار هم کرده است. اینجا مسئله خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست که یحتمل در یک طرف قضایا و مسائل گرفتار دامهای نشاه ی ماوراء الطبیعی هم تشریف دارند و در طرف دیگر هم گرفتاریهای دامهای نشاه ی طبیعی است. بلا نسبت هم مثل انرژی هسته ای است که یک طرف تهدیدهای بمبهای هسته ای است و طرف دیگر هم تهدیدهای طبیعی ای است که از نشستن در کارخانه های هواپیماسازی و فضاپیماسازی جهشی در اعماق فضا و بلکه زمین و آسمان و الفهای بینهایتهای آیات اللهی را هم داریم که مثلاً اذا زلزلت الارض زلزالها و راه های جلوگیری از این چنین وقایعی و ....! بنده ی حقیر باز می ترسم آنقدر گرفتار حرفهای جانبی هم شوم که دیگر حتی به جبرهای خوشه ای هم مثل کوهمولوژی و نظریه های همدیسی WZW هم یک کلمه وارد نشوم. ولی نکته اینجا این هم هست که آنچنان هم انقلابی در الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد هم عمل کنیم که نهایتاً هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز برسیم و نه به دشمنان او. بالاخره اینجا که دیگر تعارف نداریم و بلکه بقول معروف شتر سواری هم یک راهی دارد دیگر که می فرمایند مثلاً دُلّا دلّا هم نمی شود! یعنی بقول معروف آن دوران بزن و درو هم تمام شده است که کسی فکر کند که اگر بتواند بزند و فرار کند هم در اشتباه سختی است و بهتر همان هم هست که همه و همه یاد هم بگیریم که چطور می شود از یک من ماست چقدر هم کره گرفت. یعنی چه؟ یعنی اینکه حالا گوشه ی کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری خودت هم نشسته ای و داری کارت را هم می کنی؛ خیلی هم خوب است؛ همین کار را هم بکن. و اما اگر دیگر افتادی به شیطنت و بلکه شیطان پرستی هم دیگر نفرمایید که من نبودم دستم بود تقصیر آستینم هم بود! نفرمایید که ما هم آمدیم شوری کنیم و ببینیم بالاخره کی به کیست؟ و حتی ان اعبدونی هذا صراط مستقیم؛ و آنگاه از بخت بد هم صراط مستقیم را گم کردیم و الغدیر هم نمی دانیم چرا یادم رفته است و بالاخره نفسمان هم به ما اجازه نداد که به آن معرفت لازم برسیم و لذا نفهمیدیم هم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کدام است و دیگران را بجایش گفتیم که فرقی ندارند و بلکه هم او است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست و بلکه نفسم هم مرا هوا پرست کرد و همان هوای نفسم را هم بجای امام زمان عجل الله فرجه الشریف گرفتم و خودم کردم که لعنت بر خودم باد! این نمی شود ان اعبدونی هذا صراط مستقیم. یعنی باید هم دید که ان اعبدونی اینجا به کی است ک بر می گردد و بلکه به هوای نفس هم بر نمی گردد و صدا و سیما هم نیست و ...، و بلکه قرار هم هست به یقین برسیم که منظور از ان اعبدونی این است که اگر خدا را عبادت هم کردیم و لا غیر و نه کمتر از آن و ..... و اما اینجا معنایش هم این است که بابا بالاخره در کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری خودت هم هر چه نشسته ای و کار می کنی، آنگاه ریاضی فیزیک و بلکه حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حتی حکمت الهی را هم نباید فراموش کنی هر چقدر هم که باید قطعات را از صفر هم طراحی کرده و مدیریت هم کنی که هر کدام را چطور هم به دیگری وصل کنی و .... خدا همه و همه ی مریضها را و از جمله و خصوصاً هم مریضهای سفارش شده ی کرونایی را هر چه زودتر شفای عاجل عنایت فرمایند و یک عقلی هم بدهد به این عطارهایی که خودشان را از حکیم و پزشک و آیات عظام هم بالاتر می دانند و هر کس هم دچار پولیپهای زیادی دماغی و ... است را هم هر چه زودتر شفا دهد و یک پول گنده ای هم خدا نکند به ما بدهد که خدای ناکرده از راه بدرمان کند و خل بزنیم و بلکه همه  و همه را بدهد به حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی که سهم امام کنند و در راه دین و مذهب و خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف خرج کنند و همان بهتر که همیشه از صفر هم شروع کنیم و در صفر هم بمانیم و هیچ وقت هم از لحاظ اقتصادی به بینهایت نرسیم و بلکه جهشی انقلابی همه و همه را برای امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بخواهیم و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یُبیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ ﴿219﴾ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَى قُلْ إِصْلاَحٌ لَّهُمْ خَیْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاء اللّهُ لأعْنَتَکُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿220﴾ سوره مبارکه بقرة

 

بر کرانه نور رادیو معارف را گوش می کردم، تفسیر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی آیات 219 و 220 سوره مبارکه بقره خصوصاً راجع به طبعات عظیم شرب خمر بود:

 

http://radio.iranseda.ir/epgarchivePart/?VALID=TRUE&ch=14&e=149381456

 

یک نکته ای که در مورد آیه ی مبارکه ی قتل الخراصون و گروه ها و جبرها لی و بردارهای کیلینگ نهفته است اینجا همین است که مسئله خلاصه هم نمی شود به اینکه بردار کیلینگ را در تقارن حاصل از جبر و گروه لی وقتی یافتید آنگاه مسئله حل هم هست! یک جا مسئله صرفاً آسمانی و سماوی است که فرض بفرمایید چطور هم ممکن است که آن سحاب  و ابر را بادها از نقطه ای به نقطه ای دیگر هم انتقال می دهند:

وَاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ ﴿فاطر: 9﴾

یک مسئله ی رستاخیزی در اینجا نهفته است کانه مایه ی اتصال زمین و آسمان هم هست آنچنان که زمین مرده با بارش باران زنده هم می شود. ولی وقتی علم این کار دست کسانی در شرق و غرب هم افتاد که شرب خمر را هم گناه نمی دانند و نعوذ بالله بلکه از حیوان هم بدترند، آیا می توان هم انتظار چنین رستاخیزی را برای مسلمانان هم داشت؟ یعنی اینجا یک ابرتقارنی گویی رخ می دهد که جهشی هم علم را باید از جمله هم از خوشه ی ثریا با تقارن آینه ای همولوژیکی هم آیا چطور آورد بروی قلب زمین آنچنان که قلوب خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و مومنین و بلکه همه ی افراد نوع بشر هم شاد شوند هر چند که در این میان هم بعضی چشم و گوششان می شود چشم و گوش خدا و بعضی دیگر هم چشم و گوششان می شود چشم و گوش شیطان و ابلیس! و لذا در این میان یک جهاد اکبری هم نهفته است که علم را دست اهلش بطور اجتهادی انقلابی جهشی الفهای بینهایت آیات اللهی و نهایتاً حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بالاخره امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بتوان سپرد ان شاء الله تعالی. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

قتل الخراصون

 

مستند مادرکشی را بنده الان دیدم. این را خانم دکتر پروفسور فرزان در وبلاگ خود قرار داده بودند:

 

https://www.aparat.com/v/QcKo7/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86

%D8%AF_%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%DA%A9%D8%B4%D

B%8C

  1. arXiv:2111.11557  [pdfother

     

    physics.app-ph cond-mat.mes-hall

    Holy memristor

    Authors: J. KimV. J. DowlingT. DattaY. V. Pershin

    Abstract: It was recently shown that when a drop of Glenlivet whiskey evaporates, it leaves behind a uniform deposit [PRL 116, 124501 (2016)]. We utilize this fascinating finding in the fabrication of electrochemical metallization memory (ECM) cells. The top (Ag) and bottom (Co) electrodes in our structure are separated by a layer of Glenlivet whiskey deposit (an insulator). Measurements show the device response is typical of ECM cells that involve threshold-type switching, pinched hysteresis loops, and a large difference between the high- and low-resistance states. The surface coating process used in our experiments simplifies the device fabrication and results in a biodegradable insulating layer, which may facilitate the recovery of recyclable materials at the end of the device's use. △ Less

    Submitted 22 November, 2021; originally announced November 2021.

 

بنده ی حقیر مانده ام اگر محققینی که این آزمایش را انجام داده اند، بجای نقره می خواستند از طلا استفاده کنند آیا یک شمش طلا در اختیارشان گذاشته می شد یا خیر؟! چرا که یحتمل این سوال هم پیش می آمده است که با در اختیار داشتن ویسکی اسکاچ و انگیزه ی بالا رفتن آن و مستی ناشی از آن آیا بلکه یادشان هم می رفته است که شمشهای طلا را کجا هم گذاشته اند یا حتی هم آنها را لو می داده اند؟

قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿82﴾ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿83﴾ قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ ﴿84﴾ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿85﴾ قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ ﴿86﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿87﴾ وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ ﴿88﴾ سوره مبارکه ص

 

[27]

6457- 27 الکافی، 3/ 369/ 5/ 1 محمد عن‌ التهذیب‌، 3/ 259/ 45/ 1 أحمد عن السراد عن البجلی عن جعفر بن إبراهیم عن علی بن الحسین ع قال قال رسول اللَّه ص‌ من سمعتموه ینشد الشعر فی المساجد فقولوا فض اللَّه فاک إنما نصبت المساجد للقرآن.

بیان‌

إنشاد الشعر قراءته و أراد بالشعر ما فیه تخییل و تمویه و تغزل و تعشق لا الکلام الموزون إذ من الموزون ما یکون حکمة و موعظة و مناجاة مع اللَّه سبحانه.

و قد ورد عن أبی عبد اللَّه ع‌ و قد سئل عن إنشاد الشعر فی الطواف- فقال ما لا بأس به فلا بأس به.

و یأتی مسندا فی کتاب الحج إن شاء اللَّه و علیه یحمل ما فی الخبر الآتی أو على الجواز

 

الوافی، فیض کاشانی، جلد 7، ص 505- 506

https://lib.eshia.ir/71660/7/505

 

(3) و اعلم انّ أحد أدباء أهل السنة أورد قصیدة عن الامام الرضا علیه السّلام فی کتابه، تشتمل على حکم و مواعظ کثیرة، و قد ذکرتها فی کتابی (نفثة المصدور)، و اذکر هنا شطرا منها تیمنا و تبرکا، قال علیه السّلام:

ارغب لمولاک و کن راشدا * * * و اعلم بانّ العزّ فی خدمته‌

و اتل کتاب اللّه تهدى به‌ * * * و اتبع الشرع على سنّته‌

لا تحترص فالحرص یزری الفتى‌ * * * و یذهب الرونق من بهجته‌

لسانک احفظه و صن نطقه‌ * * * و احذر على نفسک من عثرته‌

فالصمت زین و وقار و قد * * * یؤتى على الانسان من لفظته‌

من جعل الخمر شفاء له‌ * * * فلا شفاه اللّه من علّته‌

لا تصحب النذل فتردى به‌ * * * لا خیر فی النذل و لا صحبته‌

لا تطلب الاحسان من غادر * * * یروغ کالثعلب فی روغته‌

و ان تزوّجت فکن حاذقا * * * و اسأل عن الغصن و عن منبته‌

یا حافر الحفرة اقصر فکم‌ * * * من حافر یصرع فی حفرته‌

یا ظالما قد غرّه ظلمه‌ * * * أیّ عزیز دام فی عزّته‌

الموت محتوم لکلّ الورى‌ * * * لا بدّ أن تجرع من غصّته‌

(1)

«فائدة»

روى المحقق الکاشانی رحمه اللّه فی الوافی عن الکافی و التهذیب عن الامام الرضا علیه السّلام‌ [1] انّه قال: قال رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله): «من سمعتموه ینشد الشعر فی المساجد، فقولوا: فضّ اللّه فاک، إنمّا نصبت المساجد للقرآن».

قال المحقق: إنشاد الشعر قراءته، و أراد بالشعر ما فیه تخییل و تمویه و تغزّل و تعشّق لا الکلام الموزون، إذ من الموزون ما یکون حکمة و موعظة و مناجاة مع اللّه سبحانه، و قد ورد عن أبی عبد اللّه علیه السّلام و قد سئل عن إنشاد الشعر فی الطواف، فقال: ما لا بأس به فلا بأس به‌ [2].


[1] فی الوافی: عن جعفر بن ابراهیم عن علیّ بن الحسین علیه السّلام لکن الشیخ رحمه اللّه رواه عن الامام الرضا علیه السّلام.

 

(1) یقول المؤلف:

انّ الأشعار التی تشتمل على الحکم و المواعظ تقدم ذکرها و أمّا أشعار المناجاة فهی کثیرة، منها ما روی عن الامام زین العابدین علیه السّلام، قال طاوس الیمانی: رأیت فی جوف اللیل رجلا آخذا أستار الکعبة قائلا:

ألا أیها المأمول فی کلّ حاجتی‌ * * * شکوت إلیک الضرّ فاسمع شکایتی‌

ألا یا رجائی أنت کاشف کربتی‌ * * * فهب لی ذنوبی کلّها و اقض حاجتی‌

فزادی قلیل ما أراه مبلّغا * * * أ للزاد أبکی أم لبعد مسافتی‌

أتیت بأعمال قباح ردیّة * * * فما فی الورى خلق جنا کجنایتی‌

أ تحرقنی بالنار یا غایة المنى‌ * * * فأین رجائی منک أین مخافتی‌

 

نعریب منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، سید هاشم میلانی، جلد 2، ص 445

https://lib.eshia.ir/86690/2/445

 

بنده ی حقیر قسمت فائده ی تعریب شده را داشتم به فارسی از اصل منتهی الآمال می نوشتم که وقتی صفحه را عوض کردم یک مرتبه کل صفحات همه و همه پاک شدند و .... و حالا هم دیگر حوصله ام نمی آید دوباره بنویسمشان! ولی باز هم با سماجت بلکه بنویسم!

در اول اشعاری را از قصیده ای از امام رضا علیه السلام از کتابی از ادباء اهل سنت که در کتاب نفثة المصدور مولف هم آمده است می فرمایند. و در فائده می فرمایند:

فائده- محقق کاشانی "ره" در وافی از کافی و تهذیب این روایت را نقل کرده که حضرت امام رضا (ع) [که روایت از حضرت علی بن الحسین علیهم السلام هم هست بنا به وافی کاشانی و نه امام رضا علیه السلام] از حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم حدیث کرد که آن حضرت فرمود: هر که را شنیدید که شعر می خواند در مساجد، به او بگویید خدا دهانت را در هم شکند همانا مسجد برای قرآن بنا شده. آنگاه محدث فیض فرموده: اراده فرموده از شعر، آن اشعاری را که مشتمل باشد بر تخیلات و تمویه و تغزل و تعشق، نه کلام موزون، زیرا که بعضی از آنها مشتمل است بر حکمت و موعظه و مناجات با خداوند سبحان،و روایت شده که از حضرت صادق (ع) پرسیدند از خواندن شعر در طواف، فرمود: آن شعری که باکی نباشد در آن، باکی نیست در خواندن آن. "انتهی" ....

إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِینٍ ﴿ص: 71﴾

 

بعضی یحتمل اشکال می کنند به دانشجو که مگر تو هم طلبه ای که از آشیخ عباس قمی رحمه الله دفاع هم می کنی و انتقاد هم از او نمی کنی؟ البته از آن طرف هم طلبه ها یحتمل بیشتر هم اشکال کنند که بابا شما دانشجویان که دیگر انتقادی نمانده است که از آشیخ عباس قمی هم نکنید. ولی عرض بنده ی حقیر اینجا است که ایشان حرف متینی هم می زنند آنجایی که می فرمایند پیغمبر فرموده است که باید زد دهن آن شاعری را که حرفهای نامربوط هم می زند را شکست؛ ولی منظور هم آن شاعری نیست که شعر خوب هم می سراید؛ (و البه اینجا هم یحتمل باز بین طلبه و دانشجو و بلکه در درون طلبه ی دانشجو هم بحث و جدالی در گیرد که بالاخره آن شاعر شیرین سخن زاهد عابدی که نباید هم دهنش را شکست نیز کدام است و آن دیگری هم کدام چرا که بعضی اوقات تشخیص یکی از دیگری هم یحتمل سخت می شود آنچنان که خروس سحری هم یحتمل حتی خیلی بیمحل گزارش هم می دهد که بابا از عمر شبی گذشت و تو هم هنوز بی خبر و بلکه غافل هم هستی؟!)! این مسئله ی شاعر را در رابطه با یکی از یاران امام رضا علیه السلام در منتهی الآمال غلط نکنم می فرمایند!

خوب، شما توجه هم بفرمایید که شما یک خوشه ای سماوی را هم دارید که ستاره ی ثریا هم در آن واقع است در صورت فلکی گاو؛ درست است؟ عرض بنده ی حقیر این است که حالا شما آزمایشی را در ال اچ سی انجام می دهید که می خواهید هم ببینید که تاپ و دابلیو به چه چیزهایی در چه انرژیهایی هم می توانند فروپاشی کنند و لذا رلهای ته* لپتونهایی مثل الکترون و میوان هم اینجا چیست؟! مسئله این است که آیا اگر در تصویری آینه ای شما همین آزمایش را در خوشه ی سماوی ثریا در صورت فلکی گاو و بلکه هم حتی در مکانهای دیگری روی زمین هم انجام دهید آنگاه همین نتایج را می گیریم؟ یا اینکه مهم هم هست که همه ی این آزمایشها را در مکانهای مختلفی و حتی شده در سیاه چاله هایی سماوی هم هماهنگ با هم انجام دهیم یا بلکه فرقی هم نمی کند که آزمایشها روی ذراتی همچون کوارکهای حتی خیلی پر انرژی هم چقدر با هم هماهنگ باشند یا خیر؟!

و اما اینجا یک مسئله ای هم هست که صورت مسئله را بنظر می رسد که تغیر دهد وقتی از دیدگاه عرفانی تری وارد می شویم آنچنان که ممکن است در خلقت حضرت آدم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم اگر همانطوری که شیطان و ابلیس بدستور خدا سجده هم نکرد همانطور هم بتواند بنی آدم را اغوا کند و به گمراهی وا دارد آنگاه همه را وارد یک جهنم بدجوری هم کند. مسئله اینجا این است که فرعون و فرعونیت از نوع انا ربکم الاعلی اتفاقاً از آنجاهایی هم شروع می شود که شیطان به همه و همه هم می خواهد یاد دهد که چرا مثل من هم نمی شوید و بلکه چرا حتی شیطان پرست هم نمی شوید و بلکه برای اینکه فرعون و شاهنشاه آریامهر هم شوید نیز راهش همین است که ادعای خدایی کرده و خدا و رسولش محمد مصطفی صل الله علیه و. آله و سلم و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم حاشا کنید؟ این است که شما می بینید حتی تا ائمه ی جماعات و بلکه ائمه ی جمعه هم یحتمل بین مستضعفین یافت شوند که آنها را هم هدایت کنند به سوی خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار ولی در بین راه هم شیاطین و شیطان پرستان کم نداریم که اغوا می کنند سالکین الی الله را و جا می مانند که بالاخره قله ی قاف هم کجا است و بلکه صراط مستقیم هم کدام است و خدا پرستی هم خوب است و نه شیطان پرستی؟ در حقیقت اینها یک مسائلی است که خیلی از آنها هم به روانشناسی و معنویات و نه مادیات هم برمی گردند.

و لذا شما توجه هم می فرمایید که در آزمایشات فیزیکی خیلی ساده هم هست که بفرمایید بالاخره یک واپاشیهایی را داریم از تاپ و دابلیو و دنبال ذراتی هم می گردیم که اینها قرار است بدانها واپاشی کنند. خوب، اینجا شما می بینید که قضایا فیکس هم می شوند که فیزیک آنها هم کدام است؟ ولی همینها را هم شما می بینید که یک ریاضیاتی دارند که حالا آیا جبرهای خوشه ای هم به اینها اصلا ربط دارند و اگر هم دارند چطور می خواهید بدانها ربطش دهید و بلکه حتی ربط مسائل هم به خوشه ی ثریا در صورت فلکی گاو هم کدام است؟ و اما آیا از اینجا شما می توانید هم نتیجه بگیرید که چرا شیطان هم دشمن انسان است و بلکه از او هم پیروی نکنید و الا که یک وقت هم دیدید بد جوری هم سر از جهنم درآوردید؟! حالا ما اینجا کاری هم نداریم که آزمایش سی ام اس مورد بحث هم اینجا فقط هم مربوط است به مدل استاندارد ذرات فیزیکی؛ و نه حتی گرانش. مسئله این است که شما اگر گرانش را هم بطور تصویر آینه ای همولوژیکی وارد آزمایش کنید، آنگاه چه تغیری هم در جبرهای خوشه ای مثلاً خواهید داشت و بلکه چطور هم به نیروها در آزمایشتان وحدت هم می بخشید؟ بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که خوب نیروها که خودشان برای خود وحدت هم دارند و بلکه این شما هم هستید که باید وحدت آنها را درست فرمولیزاسیون هم کنید و مادون قرمز و ماورای بنفش مسئله را هم آیا چقدر و چطور گروه بازبهنجارش آنها را حتی ابرتقارنی هم درست بیابید! البته بعضی دیگر هم یحتمل اشکال کنند که اگر خود گرانش را هم اینجا به عنوان خوشه ای حالا نه فقط در ثریا هم حساب کنیم آنگاه تقارن آینه ای همولوژیکی مسئله و جبرهای خوشه ای متناظر آنها هم در رابطه با مدل استاندارد ذرات فیزیک کدام و بلکه حتی انتنگلمنتها و سیاه چاله هایی هم که می توانند این میان شکل بگیرند نیز کدامها خواهند بود؟ عرض بنده ی حقیر اینجا است که یحتمل یواش یواش دارد روشن تر هم می شود که چرا در گوشه ی یک کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری می تواند پرداختن به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه هم که جهشی و بلکه حتی ابرتقارنی و ابر فضایی هم به اجتهاد و حضرات  مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خیلی هم مهم باشند  اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿2﴾ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿3﴾ سوره مبارکه طلاق

 

 

بنظر این حقیر مطالعه ی تشدیدی رزونانسی برخوردهای پرتون- پرتون در جتهای تاپ و ذرات دابلیو که تنزل پیدا می کنند به ذرات لپتونی الکترون و میون که به رزونانسهای سنگین کوارکهای ته* یا ته برداری هم می انجامند یحتمل هم می توانند یک انگیزه ی خوبی باشند برای فراگیری جبرهای خوشه ای یا کلاستر که حالا گویی از تقارن آینه ای همولوژیکی هم نشات می گیرد. البته یحتمل بعضی هم اشکال کنند که دیاگرامهای خوشه ای که برای این جبرها بکار می روند هنوز هم بصورت جت واره هایی نیستند! این یحتمل می تواند تمرینهای خوبی هم باشد برای نشستن گوشه ی کارخانه های هواپیماسازی مسافربری و حتی هم فضاپیماسازی مسافربری و غیره.  مقاله ی ناکانیشی اینجا می تواند راه گشا هم باشد.

 

https://arxiv.org/abs/2111.10216

https://arxiv.org/abs/1910.12915

https://arxiv.org/abs/2111.00800

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿1﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿2﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿3﴾

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿1﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿2﴾ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿3﴾ ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿4﴾ کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿5﴾ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿6﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿7﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿8﴾

 

 

عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام

مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام

ساقی شکردهان و مطرب شیرین سخن

همنشینی نیک کردار و ندیمی نیک نام

شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی

دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام

بزمگاهی دلنشان چون قصر فردوس برین

گلشنی پیرامنش چون روضهٔ دارالسلام

صف نشینان نیکخواه و پیشکاران با ادب

دوستداران صاحب‌اسرار و حریفان دوستکام

بادهٔ گلرنگ تلخ تیز خوشخوار سبک

نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام

غمزهٔ ساقی به یغمای خرد آهخته تیغ

زلف جانان از برای صید دل گسترده دام

نکته‌دانی بذله‌گو چون حافظ شیرین سخن

بخشش‌آموزی جهان‌افروز چون حاجی قوام

هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه

وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام

 

 

یقیناً تفاوتی جهشی و بینهایت از نوع الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی از کثرت تکاثر به  وحدت حوض کوثر نهفته است. 

بنده ی حقیر آن شبی که حدیث از عیون اخبار الرضا را نوشتم، رفته بودم مسجد  که برنامه ی شهدای پاییزی را داشتند و در آن مجلس این حدیث را راوی و مجری برنامه فرمودند! بنده آمدم منزل و آنرا از عیون اخبار الرضا پیدا کردم و نوشتم. بعد که به کتابم مراجع کردم دیدم این شعر بالای حافظ را که با فالی از حافظ بعد از این حدیث شریف علامت گذاشته ام که این دو بیت را هم از شعر گفته است:

شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی

دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام

بزمگاهی دلنشان چون قصر فردوس برین

گلشنی پیرامنش چون روضهٔ دارالسلام

 

و بعد در تفسیر فال شعر حافظ هم که معمولاً بنده آن قسمت را نمی خوانم گفته است که ... از خدا بخواهید که کمکتان کند تا بتوانید از این همه نعمت به خوبی استفاده کنید. صدقه را فراموش نکنید.

گویا شهید دکتر فخری زاده هم به شعر حافظ علاقه مند بوده است. روحش شاد! بنده ی حقیر شنیده بودم که دیروز بعد از ظهر برنامه ای برای ایشان در امام زاده صالح علیه السلام است ولی هر چند که دیر هم رسیدم کانه یک گمشده ای را دنبالش می گشتم هر چند که پیدایش هم نتوانستم کنم! نماز جماعت هم آنقدر شلوغ بود که نمی شد حتی وارد امامزاده شد و جمعیت تا دم کفشداری هم ایستاده بودند به نماز جماعت! باز این چه شورش است که در خلق عالم است، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است.

یک مسائلی در ماوراء الطبیعه ی دین و ایمان و تقوی و عرفان و بلکه حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هست که حتی در ریاضی فیزیک و بلکه روانشناسی و روانپزشکی و جامعه شناسی هم یافت نمی شود و آن اینکه چطور هم همه و همه و از جمله شیاطین و بلکه شیطان پرستان نیز مایلند با حکمت الهی هر چند هر کسی هم از دیدگاه خود وارد جهاد اکبر هم شوند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿1﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿2﴾ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿3﴾ ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿4﴾ کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿5﴾ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿6﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿7﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿8﴾

 

 

8 حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَیْهَقِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَکْوَانَ الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بِسِیرَافَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ ثَمَانِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبَّاسٍ الصَّوْلِیُّ الْکَاتِبُ بِالْأَهْوَازِ سَنَةَ سَبْعٍ وَ عِشْرِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ‌ کُنَّا یَوْماً بَیْنَ یَدَیْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى(ع)فَقَالَ لِی لَیْسَ فِی الدُّنْیَا نَعِیمٌ حَقِیقِیٌّ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْفُقَهَاءِ مِمَّنْ یَحْضُرُهُ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‌ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ‌ أَ مَا هَذَا النَّعِیمُ فِی الدُّنْیَا وَ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع)وَ عَلَا صَوْتُهُ کَذَا فَسَّرْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ جَعَلْتُمُوهُ عَلَى ضُرُوبٍ فَقَالَتْ طَائِفَةٌ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ وَ قَالَ غَیْرُهُمْ هُوَ الطَّعَامُ الطَّیِّبُ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ النَّوْمُ الطَّیِّبُ قَالَ الرِّضَا(ع)وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(ع)أَنَّ أَقْوَالَکُمْ هَذِهِ ذُکِرَتْ عِنْدَهُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‌ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ‌ فَغَضِبَ(ع)وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَیْهِمْ بِهِ وَ لَا یَمُنُّ بِذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَ الِامْتِنَانُ بِالْإِنْعَامِ مُسْتَقْبَحٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ فَکَیْفَ یُضَافُ إِلَى الْخَالِقِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَا یَرْضَى الْمَخْلُوقُ بِهِ وَ لَکِنَّ النَّعِیمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ مُوَالاتُنَا یَسْأَلُ اللَّهُ عِبَادَهُ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِیدِ وَ النُّبُوَّةِ لِأَنَّ الْعَبْدَ إِذَا وَفَى بِذَلِکَ أَدَّاهُ إِلَى نَعِیمِ الْجَنَّةِ الَّذِی لَا یَزُولُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی بِذَلِکَ أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع)أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)یَا عَلِیُّ إِنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(ص)وَ أَنَّکَ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُهُ لَکَ فَمَنْ أَقَرَّ بِذَلِکَ وَ کَانَ یَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَى النَّعِیمِ الَّذِی لَا زَوَالَ لَهُ فَقَالَ لِی أَبُو ذَکْوَانَ بَعْدَ أَنْ حَدَّثَنِی بِهَذَا الْحَدِیثِ مُبْتَدِیاً مِنْ غَیْرِ سُؤَالٍ أُحَدِّثُکَ بِهَذَا مِنْ جِهَاتٍ مِنْهَا لِقَصْدِکَ لِی مِنَ الْبَصْرَةِ وَ مِنْهَا أَنَّ عَمَّکَ أَفَادَنِیهِ وَ مِنْهَا أَنِّی کُنْتُ مَشْغُولًا بِاللُّغَةِ وَ الْأَشْعَارِ وَ لَا أُعَوِّلُ عَلَى غَیْرِهِمَا فَرَأَیْتُ النَّبِیَّ(ص)فِی النَّوْمِ وَ النَّاسُ یُسَلِّمُونَ عَلَیْهِ وَ یُجِیبُهُمْ فَسَلَّمْتُ فَمَا رَدَّ عَلَیَّ فَقُلْتُ أَ مَا أَنَا مِنْ أُمَّتِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِی بَلَى وَ لَکِنْ حَدِّثِ النَّاسَ بِحَدِیثِ النَّعِیمِ الَّذِی سَمِعْتَهُ مِنْ إِبْرَاهِیمَ قَالَ الصَّوْلِیُّ وَ هَذَا حَدِیثٌ قَدْ رَوَاهُ النَّاسُ عَنِ النَّبِیِّ(ص)إِلَّا أَنَّهُ‌ لَیْسَ فِیهِ ذِکْرُ النَّعِیمِ وَ الْآیَةِ وَ تَفْسِیرِهَا إِنَّمَا رَوَوْا أَنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الشَّهَادَةُ وَ النُّبُوَّةُ وَ مُوَالاةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‌

 

عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، جلد 2، ص 129- 130

https://lib.eshia.ir/86808/2/130

 

6- حسین بن احمد بیهقی از محمد بن یحیی صولی نقل کرده که گفت: در سیراف سنه ی 285 ابو ذکوان برایم نقل کرد که ابراهیم بن عباس کاتب در اهواز سنه ی 227 برایم بازگو کرده گفت: ما روزی نزد علی بن موسی الرضا علیهم السلام بودیم حضرت مرا فرمود: در این جهان نعیم حقیقی نیست، پاره ای از فقهاء که در محضرش حاضر بودند گفتند: این چنین نیست، خداوند خود می فرماید: "ثم لتسالن یومئذ عن النعیم" (در این روز از نعیم پرسش خواهید شد- تکاثر: 8) آیا این همین آب سرد گوارا در دنیا نیست؟ حضرت با آواز بلند فرمود: شما اینچنین معنی میکنید، و آنرا بچند وجه تفسیر مینمایید، جماعتی گفتند: مراد آب خنک است، و جماعتی دیگر گفتند: طعام لذیذ است، و عده ی دیگری گفتند: خواب خوش است.

امام علیه السلام فرمود: پدرم برایم نقل کرد که در محضر پدرش ابو عبد الله امام صادق علیه السلام این اقوال شما در بیان آیه ی "ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم" ذکر شد، آن حضرت ناراحت و خشمگین گشته فرمود: خداوند عز و جل از چیزیکه به بندگانش تفضل کرده نخواهد پرسید و بدان بر آنان منت نمی نهد، و منت به احسان در مخلوقات قبیح و زشت است تا چه رسد بخداوند عالم عز و جل، و چگونه چیزیرا که مخلوق خدا بدان راضی نیست بخدا نسبت دهند، و لکن مراد به این نعیم دوستی ما اهل البیت (خاندان رسالت) و ولایت ما است، خداوند از آن در قیامت بازخواست خواهد کرد. خداوند پس از پرسش از توحید و نبوت، بندگان را از مساله ی ولایت ما بازجویی خواهد کرد، زیرا بنده اگر از عهده ی این سوال برآید و بدان وفا کرده باشد، این امر او را به نعیم جاودانه ی بهشت میرساند، و براستیکه این مطلب را پدرم از پدرش از آباء گرامش از امیر مومنان- علیهم الصلاة و السلام- برایم نقل کرد بدین صورت که گفت: رسولخدا صل الله علیه و آله و سلم بمن فرمود: یا علی! اولین چیزیکه از بنده پس از مرگ سوال میشود شهادتین است؛ شهادت باینکه معبودی جز الله نیست، و شهادت باینکه محمد- صلی الله علیه و آله- رسولخداست، و دیگر شهادت به اینکه تو یا علی! از جانب خدا و از جانب من ولی (امام و سرپرست) مومنین هستی، پس هر کس آنرا تصدیق نماید و قبول کند و معترف بدان باشد بسوی نعیم جاودانه ی بهشت رهسپار است.

محمد بن یحیی صولی گوید: ابو ذکوان پس از نقل این خبر که خود آنرا بدون سوال من آغاز کرده بود- گفت: این حدیث را از چند جهت برای تو نقل میکنم، چون تو از بصره (تا سیراف که هفت روز راهست) بدیدن من آمده ای، یک جهت اینکه راوی آن عموی تو (ابراهیم بن عباس صولی) است که برای من این حدیث را افاده فرمود، و دیگر اینکه من همه ی اوقات به علم لغت و اشعار می پرداختم و بغیر این دو علم ذوقی نداشتم، تا رسولخدا- صلی الله علیه و آله- را در خواب دیدم در حالیکه مردم باو سلام میکردند و حضرت سلامشانرا پاسخ میداد، من پیش رفته سلام کردم، حضرت سلام مرا جواب نداد، عرض کردم: یا رسول الله! آیا من از امت شما نیستم؟ فرمود: چرا از امت من هستی لکن آن حدیثی را که راجع به نعیم از ابراهیم شنیدی برای مردم بگو،  صولی گوید: و این حدیث را عامه از رسولخدا صل الله علیه و آله و سلم روایت می کنند، ولی بدین صورت که در آن ذکر "نعیم" و آیه و تفسیر آن نیست، و تنها روایت می کنند که رسولخدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: اول چیزیکه در روز قیامت از بنده سوال میشود شهادت بتوحید و نبوت و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿1﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿2﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿3﴾

 

۱۲۶ وَ قَالَ علیه السلام وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلاً یَذُمُّ الدُّنْیَا أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا الْمُنْخَدَعُ بِأَبَاطِیلِهَا أَ تَغْتَرُّ بِالدُّنْیَا ثُمَّ تَذُمُّهَا أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَیْهَا أَمْ هِیَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَیْکَ مَتَى اسْتَهْوَتْکَ أَمْ مَتَى غَرَّتْکَ أَ بِمَصَارِعِ آبَائِکَ مِنَ الْبِلَى أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِکَ تَحْتَ الثَّرَى کَمْ عَلَّلْتَ بِکَفَّیْکَ وَ کَمْ مَرَّضْتَ بِیَدَیْکَ تَبْتَغِی لَهُمُ الشِّفَاءَ وَ تَسْتَوْصِفُ لَهُمُ الْأَطِبَّاءَ غَدَاةَ لاَ یُغْنِی عَنْهُمْ دَوَاؤُکَ وَ لاَ یُجْدِی عَلَیْهِمْ بُکَاؤُکَ لَمْ یَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُکَ وَ لَمْ تُسْعَفْ فِیهِ بِطِلْبَتِکَ وَ لَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِکَ وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَکَ بِهِ الدُّنْیَا نَفْسَکَ وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَکَ إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلاَئِکَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ اکْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذَا یَذُمُّهَا وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَیْنِهَا وَ نَادَتْ بِفِرَاقِهَا وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا فَمَثَّلَتْ لَهُمْ بِبَلاَئِهَا الْبَلاَءَ وَ شَوَّقَتْهُمْ بِسُرُورِهَا إِلَى السُّرُورِ رَاحَتْ بِعَافِیَةٍ وَ ابْتَکَرَتْ بِفَجِیعَةٍ تَرْغِیباً وَ تَرْهِیباً وَ تَخْوِیفاً وَ تَحْذِیراً فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَة 

وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ذَکَّرَتْهُمُ الدُّنْیَا فَتَذَکَّرُوا وَ حَدَّثَتْهُمْ فَصَدَّقُوا وَ وَعَظَتْهُمْ فَاتَّعَظُوا.

126 - امام علیه السّلام هنگامیکه شنید مردى دنیا را نکوهش مى‌نمود (در ستودن دنیا) فرمود

(1) اى نکوهنده دنیا که به نیرنگ او فریفته شده‌اى و به ناراستیهایش گول مى‌خورى! آیا بدنیا فریفته شده‌اى و آنرا نکوهش مى‌نمایى، تو بر آن جرم و گناه مى‌نهى یا دنیا بر تو جرم مى‌نهد؟ 2- از کجا و چه وقت دنیا ترا سرگردان نمود، یا کى فریبت داد؟ آیا به جاهاى بر خاک افتادن پدرانت و پوسیده شدن آنها یا به خوابگاههاى مادرانت زیر خاک؟ چه بسیار با دستهاى خود (به تنهایى براى بهبود درد بیمارانت) یارى نمودى، و چه بسیار با دستهایت (بیماران را) پرستارى کردى؟

براى آنان بهبودى طلبیدى، و (پس از تشخیص و بدست آوردن درد) از اطبّا فایده دارو پرسیدى، بامداد داروى تو ایشان را بى‌نیاز نمى‌کرد (بهبودى نمى‌داد) و گریه (رنج) تو بر آنان سود نداشت، و ترس تو هیچیک از آنها را فائده نبخشید، و در باره او به خواست خود نرسیدى (شفاء نیافت) و به توانائى خویش (بیمارى و مرگ را) از او دور ساختى! و دنیا او را (که هر چند کوشش نمودى از چنگ مرگ نرست) براى تو سر مشق قرار داد، و هلاک شدن او را هلاک شدن تو (تا بدانى با تو آن خواهد کرد که با او نمود) 3- محقّقا دنیا سراى راستى است براى کسیکه (گفتار) آنرا باور دارد، و سراى ایمنى (از عذاب الهىّ) است براى کسیکه فهمید و آنچه را که خبر داد دریافت، و سراى توانگرى است براى کسیکه از آن توشه بر دارد (پیرو خدا و رسول باشد) و سراى پند است براى کسیکه از آن پند گیرد، جاى عبادت و بندگى دوستان خدا (پرهیزکاران) و جاى نماز گزاردن (یا درود فرستادن و طلب آمرزش نمودن) فرشتگان خدا، و جاى فرود آمدن وحى (پیغام) خدا، و جاى بازرگانى دوستاران خدا است که در آن رحمت و فضل (او را) بدست آورده و سودشان بهشت بود، 4- پس کیست دنیا را نکوهش میکند در حالیکه (مردم را) به دورى خود (از آنها) آگاه ساخت، و به جدائى خویش ندا داد، و خود و اهلش (مردم) را بفناء و نیست شدن خبر داد، پس براى ایشان به گرفتارى خود گرفتارى (آخرت) را نشان داد، و آنان را به شادى خویش به شادى (آخرت) آرزومند گردانید؟! 5- شب میکند با تندرستى (که شخص بر اثر آن در آسایش و خوشى است) و بامداد کند در سختى و اندوه براى ترغیب و خواستارى (طاعت‌ و کار آخرت) و ترس و بیم و برحذر بودن (از معصیت و نافرمانى) پس در بامداد پشیمانى (رستاخیز که اعمال آشکار مى‌گردد) گروهى از مردم (بدکاران) آنرا نکوهش مى‌نمایند (از آن در رنج و افسردگى باشند) و دیگران (نیکوکاران) روز قیامت آنرا بستایند (از آن خوشنودند) که دنیا (آخرت را) یاد آوریشان کرد و آنان هم (آنرا) بیاد آوردند، و آنها را خبر داد و ایشان هم تصدیق نمودند، و آنان را پند داد و آنها هم پذیرفتند (و به سعادت جاوید رسیدند).

 

اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید صلوة کثیرة تامة زاکیة متواصلة متواترة مترادفة کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک

 

یا ضامن آهو، یا امام رضا علیه السلام

وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِکَ وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ ﴿الانبیاء: 82﴾

 

مراد از نعمت و نعیم در آیه ی شریفه ی ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم می فرمایند که آب سرد و طعام لذیذ و خواب خوش نیست و بلکه نعیم امر ولایت و دوستی اهل بیت علیهم السلام است. نکته ای که در امر ولایت نهفته است این است که حتی شیاطین را هم ولی خدا می تواند بکار گیرد یحتمل آنگاه که اگر خدا بخواهد. یک وقت هست که شما یک قرارداد اجتماعی دارید که بین دو نفر یا چند نفر در یک اجتماعی انعقاد می یابد و از لحاظ قانونی هم باید رعایت شود. ولی یک وقت هم هست که مسئله از امور روانپزشکی و جامعه شناسی و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می گذرد و در حکمت الهی هم هست که امری را داریم که بین خدا و رسولش و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست.

فرض بفرمایید که یک وقت هست که شما می فرمایید که ما انسان را داریم که حیوان ناطق است. ولی یک وقت هم هست که می فرمایند همه و همه باید واکسن کرونا کوید-19 هم بزنند تا از شیوع ویروس کرونا جلوگیری هم شود. اینجا مسئله ی منطقی یا حیوانیت و انسانیت نیست که شرط است که در مورد انسان در نظر گرفته می شود و بلکه مسئله ای است جهانی که همه و همه ی انسانها را باید واکسن زد. به همین ترتیب، وقتی شما انسانی را دارید که بطور موضعی هم در یک جایی از بدن او توپولوژی و هندسه ی آن بخش از بدن مثلاً باید جنسش صفر یا یک یا دو یا ... باشد و چیز دیگری است، آنگاه یک وقت هست که انسان می رود نزد عطار و او دارویی را تجویز می کند و مسئله اش حل است. یک وقت هست که باید رفت نزد پزشک و جراح تا مانع را برداشته و جنس توپولوژیکی را که کمتر یا بیشتر شده را هم تنظیم کند و مثلاً راهش را ببندد یا اینکه راهش را باز هم کند. خوب، اینجا مسئله این است که موضوع فقط مربوط به انسان و حیوان هم می تواند نباشد و بلکه حتی اگر شیاطین هم آمدند و این مشکل را داشتند حالا یا بین خودشان هم باید یاد بگیرند که چطور مسئله را برطرف کنند یا اینکه حتی خود اهل بیت عصمت و طهارت هم یحتمل وارد عمل شده و مشکل همین شیاطین انس و جن را برطرف می کنند و نه فقط برای اینکه در خدمت آن بزرگواران هستند و بلکه برای اینکه امری هم هست الهی و از روی حکمت الهی و از روی امر خدا است همانطوری که وقتی امام حسین علیه السلام می فرمایند هل من ناصر ینصرنی آیا چقدر هم جواب آن حضرت را بدهند و او را واقعاً هم یاری کنند و در کربلا همراه او هم شوند! ولی خیلیها هم حتی نمی بینند که کربلایی هم داشته ایم و داریم و خواهیم داشت ولی بموقعش هم یحتمل بنفع امام حسین علیه السلام وارد میدان جهاد فی سبیل الله شوند حتی بدون اینکه بدانند که موحد بودن هم یعنی چه! اینکه اینها چه سر و اسراری هم هست در عقل انسان نمی تواند هم بسادگی بگنجد و می توانند هم از گلشن راز و اسرار الهی هم باشند ولی آب دریا گر چه هم نتوان کشید، خود به اندازه ی مشتی می توان هم چشید! گر چه دوستی با اهل بیت دامنه اش بسیار هم وسیع است، ولی بنده ی حقیر هم که می توانم به اندازه ی خود هم که شده سعی و تلاشم را بکنم تا در این جهت کاری کرده و خدمتی هم به خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کنم. مثلاً شما ببینید همین مسئله ی متریک گودل برای جواب معادلات اینشتن که می فرمایند به عبارتی هم نقض اصل ماخ است هم بردارهای کیلینگ و گروه و جبر لی متناظرش هم کدام است؛ و قتل الخراصون هم اینجا در این مورد خاص به چه معنا است! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿التکاثر: 8﴾

 

بنده ی حقیر خیلی دلم می خواست که یک ترجمه ای را از متن روایت عیون اخبار الرضا می آوردم. ولی چون دیر است و بنده داشتم این مسائل مربوط به رویه های انتقالی و رویه های ریمانی و دیفرانسیلهای آبلی را هم نگاه می کردم؛ اینها همه بماند برای بعد تا یحتمل بیشتر هم بدانها بپردازیم:

 

https://arxiv.org/abs/2006.05270

https://arxiv.org/abs/1809.10769

https://arxiv.org/abs/2101.12197

https://arxiv.org/abs/2109.02033

https://arxiv.org/abs/2007.07130

https://arxiv.org/abs/2103.02133

https://arxiv.org/abs/1911.01087

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿1﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿2﴾ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿3﴾ ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿4﴾ کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿5﴾ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿6﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿7﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿8﴾

 

 

8 حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَیْهَقِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَکْوَانَ الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بِسِیرَافَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ ثَمَانِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبَّاسٍ الصَّوْلِیُّ الْکَاتِبُ بِالْأَهْوَازِ سَنَةَ سَبْعٍ وَ عِشْرِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ‌ کُنَّا یَوْماً بَیْنَ یَدَیْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى(ع)فَقَالَ لِی لَیْسَ فِی الدُّنْیَا نَعِیمٌ حَقِیقِیٌّ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْفُقَهَاءِ مِمَّنْ یَحْضُرُهُ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‌ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ‌ أَ مَا هَذَا النَّعِیمُ فِی الدُّنْیَا وَ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع)وَ عَلَا صَوْتُهُ کَذَا فَسَّرْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ جَعَلْتُمُوهُ عَلَى ضُرُوبٍ فَقَالَتْ طَائِفَةٌ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ وَ قَالَ غَیْرُهُمْ هُوَ الطَّعَامُ الطَّیِّبُ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ النَّوْمُ الطَّیِّبُ قَالَ الرِّضَا(ع)وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(ع)أَنَّ أَقْوَالَکُمْ هَذِهِ ذُکِرَتْ عِنْدَهُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‌ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ‌ فَغَضِبَ(ع)وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَیْهِمْ بِهِ وَ لَا یَمُنُّ بِذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَ الِامْتِنَانُ بِالْإِنْعَامِ مُسْتَقْبَحٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ فَکَیْفَ یُضَافُ إِلَى الْخَالِقِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَا یَرْضَى الْمَخْلُوقُ بِهِ وَ لَکِنَّ النَّعِیمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ مُوَالاتُنَا یَسْأَلُ اللَّهُ عِبَادَهُ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِیدِ وَ النُّبُوَّةِ لِأَنَّ الْعَبْدَ إِذَا وَفَى بِذَلِکَ أَدَّاهُ إِلَى نَعِیمِ الْجَنَّةِ الَّذِی لَا یَزُولُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی بِذَلِکَ أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع)أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)یَا عَلِیُّ إِنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(ص)وَ أَنَّکَ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُهُ لَکَ فَمَنْ أَقَرَّ بِذَلِکَ وَ کَانَ یَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَى النَّعِیمِ الَّذِی لَا زَوَالَ لَهُ فَقَالَ لِی أَبُو ذَکْوَانَ بَعْدَ أَنْ حَدَّثَنِی بِهَذَا الْحَدِیثِ مُبْتَدِیاً مِنْ غَیْرِ سُؤَالٍ أُحَدِّثُکَ بِهَذَا مِنْ جِهَاتٍ مِنْهَا لِقَصْدِکَ لِی مِنَ الْبَصْرَةِ وَ مِنْهَا أَنَّ عَمَّکَ أَفَادَنِیهِ وَ مِنْهَا أَنِّی کُنْتُ مَشْغُولًا بِاللُّغَةِ وَ الْأَشْعَارِ وَ لَا أُعَوِّلُ عَلَى غَیْرِهِمَا فَرَأَیْتُ النَّبِیَّ(ص)فِی النَّوْمِ وَ النَّاسُ یُسَلِّمُونَ عَلَیْهِ وَ یُجِیبُهُمْ فَسَلَّمْتُ فَمَا رَدَّ عَلَیَّ فَقُلْتُ أَ مَا أَنَا مِنْ أُمَّتِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِی بَلَى وَ لَکِنْ حَدِّثِ النَّاسَ بِحَدِیثِ النَّعِیمِ الَّذِی سَمِعْتَهُ مِنْ إِبْرَاهِیمَ قَالَ الصَّوْلِیُّ وَ هَذَا حَدِیثٌ قَدْ رَوَاهُ النَّاسُ عَنِ النَّبِیِّ(ص)إِلَّا أَنَّهُ‌ لَیْسَ فِیهِ ذِکْرُ النَّعِیمِ وَ الْآیَةِ وَ تَفْسِیرِهَا إِنَّمَا رَوَوْا أَنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الشَّهَادَةُ وَ النُّبُوَّةُ وَ مُوَالاةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‌

 

عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، جلد 2، ص 129- 130

https://lib.eshia.ir/86808/2/130

بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین

 

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد، آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

 

http://hesa.ir/Hesa/home/Boss

إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَى وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الأَکْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَى بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ ﴿المائده: 110﴾

وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الاعراف: 176﴾

 

الثانیة:

روى القطب الراوندی عن محمد بن میمون انّه کان مع الرضا علیه السّلام بمکة قبل خروجه إلى خراسان، قال:

قلت له: انّی ارید أن أتقدّم إلى المدینة فاکتب معی کتابا إلى أبی جعفر علیه السّلام، فتبسّم و کتب، فصرت إلى المدینة و قد کان ذهب بصری، فأخرج الخادم أبا جعفر علیه السّلام إلینا یحمله من المهد، فناولته الکتاب.

فقال لموفق الخادم: فضّه و انشره، ففضّه و نشره بین یدیه فنظر فیه، ثم قال لی: یا محمد ما حال بصرک؟ قلت: یا ابن رسول اللّه اعتلّت عینای فذهب بصری کما ترى، فقال: أدن منّی فدنوت منه، فمدّ یده فمسح بها على عینی، فعاد إلیّ بصری کأصحّ ما کان، فقبّلت یده و رجله و انصرفت من عنده و أنا بصیر [2].

 

تعریب منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، سید هاشم میلانی، جلد 2، ص 538 

https://lib.eshia.ir/86690/2/538

 

 

راستش بنده ی حقیر دلم می خواست روایت فارسی از قطب راوندی را که در منتهی الآمال هست را اینجا نیز بیاورم؛ داستان از این قرار است که محمد بن میمون که نابینا هم شده است نزد امام محمد تقی علیه السلام هنگامی که هنوز در مهدند هم شرف یاب می شوند و نامه ای از امام رضا علیه السلام خدمت ایشان می برند. امام محمد تقی علیه السلام بعد از اینکه نامه را دیدند می فرمایند محمد چشمانت چطور است؟ و او می گوید نابینا شده ام. پس حضرت دست بر چشمان او می کشند و شفا می یابد!

بعضی یحتمل اشکال بفرمایند که ما با تو کربلا نمی رویم برای اینکه اهل جهاد اکبر نیستی که هیچ و بلکه حتی خودت را هم سگ هار می نامی! البته بنده ی حقیر بنظرم می رسد که اگر کسی بتواند هم آن سگ هار درونش را مهار کند و باعث نشود که دیگران از او معذب هم شوند، خیلی هم می تواند برای حتی خودش هم مفید باشد. ولی صد البته این بدان معنا هم نیست که دیگر ما سگ هار مهار نشده هم نخواهیم داشت که در میدانهایی نیز با آنها مواجه خواهیم شد. یعنی این برای خودش هم یک مسئله ای می تواند باشد که چه موقعی باید سگ هار درون را مهار کرد و چه موقعی هم با سگ هاری در بیرون طرفیم!

مسئله ی سختتر اینجا است که شما آیا با رئیس لولهنگ مسجد شاه هم طرفید یا با رئیسی درست و حسابی در یک مسند مدیریتی و ریاست. این را بنده در مورد یکی از روسایی یافتم که اتفاقاً عکس هواپیمایی را هم در سایتش گذاشته بود که شخصی از یک سکو هم رفته بود بالا که شیشه ی هواپیما را با آفتابه ای هم پاک کند! و می گفت: بفرمایید؛ این هم یک مورد استعمال دیگری برای آفتابه!

عرض بنده ی حقیر هم همین است که حالا شما یک رئیسی را داشته باشید که خودش هم بداند که آقایان خانمها ما رئیس آقتابه ی مسجد شاه هم داریم ها! خوب، این برای شما نمی شود رئیس کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری که از صفر هم دارید همه چیزش را طراحی هم می فرمایید الی غیر النهایة. ولی لااقل اینقدر هم پی برده اید که یک شکست ابرتقارنی هم داریم که می تواند حتی رئیس کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری بعد از این را هم تبدیلش کند نه تنها به رئیس آفتابه مسجد شاه و بلکه به صفر مطلق همانطوری که شاگرد و طلبه و داشنجو را هم ازشان انتظار نمی رود که در همان سعی و امتحانهای اولیه شان بتوانند کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری را هم بسازند و مورد بهره برداری قرار دهند! البته از این داستانهایی که اتفاقاً چنین رئیس روسایی هم داریم که شرکتهای آنچنانی هم تاسیس کرده اند و مولتی میلیاردر هم شده اند و حال آنکه در گاراژ خانه شان هم کارشان را شروع کرده اند و بلکه در حد شاگردی و دانشجویی هم بوده اند که مثلاً سیستم عامل داس DOS را برای رایانه های امثال آی بی ام هم ساخته اند.

مسئله ی دیگر همانطوری که قبلاً هم گفتیم اینجا روح است که در نظریه های میدان کوانتومی پیمانه ای هم بکار می روند. یعنی روحها را وارد می کنند که مشکل گیچی پیمانه ای را هم حل کند و گویا خودشان هم خودشان را خود به خودی کنسل می کنند؛ فادیو- پوپوف روح از این قرارند. عرض بنده ی حقیر اینجا این است که آن غربتی را که شما در پزشکی می یابید که مثلاً با رعایت بهداشت و نظافت هم می توان جلوی فرض بفرمایید تراخم را هم گرفت و واکسیناسیون و ...، اینها به پزشکی هم ختم نمی شود که کانه دیگر این باورهایی که بر چشمها دست بکش و معجزه می شود و همه چیز حل است؛ دورانش هم گذشته است و حتی با یک ناباوری خاصی هم بدان نگاه می شود و بلکه روح هم وارد معادلات فیزیکی بطور خاصی شده است. بالاخره اما اگر حتی ریاضی فیزیکدان خوب هم حواسش جمع نباشد، همین می تواند او را حتی از نظریه های آراکلوف هم غافل کند که اصلا همین هم به چه دردش می خورد؟! آیا مسائل روانشناسی و روانپزشکی و بلکه جامعه شناسی او را هم حل می کند یا اینکه هنوز هم هر صنف و طبقه ای باید مواظب هم باشد که روح و روانش  آسیبی نبیند و بلکه حتی المقدور به طبقات خصوصاً ضعیفتر دیگر هم کمک کند تا بقول معروف قات هم نزنند؟!

و اما اجازه بدهید که برگردیم به روایت قطب راوندی چرا که عرض بنده ی حقیر این است که چنین روایاتی هنوز هم خیلی مهم هستند و بلکه بسیار هم در جامعه می توانند کابرد داشته باشند هر چند که یحتمل حتی به شوخی نیز دیگر کسی با آفتابه هم شیشه ی هواپیما را حتی در کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری هم نمی شوید. مسئله اینجا باور به امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که آیا سالک الی الله و مومن در درون خود چنین باوری هم دارد بتواند امامش را هم بشناسد و بلکه نزد او هم در مهدش شرفیاب شده و چشم او را نیز دست بکشد و چشمانش شفا هم یابد. عرض بنده ی حقیر این است که این یک چیزی در حد ابرتقارن و بلکه از صفر به بینهایت جهشی را نیز می طلبد نسبت به آن حالتی از رواندرمانی هم که سالک الی الله فقط فکر این هم آیا یحتمل باشد یا نباشد که سگ هار درون خود را نیز بتواند درمان کند؟! یعنی حتی رئیس کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری هم یک چیز است، ولی شرفیاب شدن نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی در نابینایی و آنگاه شفا یافتن با دست مبارک آن حضرت هم چیز دیگری است که فاصله اش از زمین تا آسمان است. عرض بنده ی حقیر این است که با این رئیس روسایی هم که ما این روزها داریم، چنین باورهایی را حفظ کردن فقط این نیست که در آمریکا است که سخت است و بلکه توهم زده و مشکلزا می کند آنها را. مهم این است که محمد بن میمون وقتی امام محمد تقی علیه السلام را هم ملاقات می کند، خود یک ابرتقارنی معجزه آسا هم رخ می دهد که بطور فیزیکی هم حتی نمی توان آنرا توصیفش کرد و چه رسد به اینکه دنبال ابزارهای ریاضی مسئله هم بگردیم که این ابرتقارن را بهتر هم شرح کند. ولی خوب از این دیدگاه که وارد شویم است که آنگاه می توان حتی پیشرفت هم کرد و به مراحل بالاتری از مسئله هم نگریست که چطور هم حرمت امام را حفظ کنیم و هم به کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و بلکه فضاپیماسازی خود در سهوفبم هم بپردازیم. و هم از همه مهمتر به ما ایراد هم نشود که شما حتی نمی توانید رئیس کارخانه بعد از این را از رئیس آفتابه مسجد شاه هم تشخیص دهید و بلکه ابرتقارنها را بجای اینکه در ماده هم حساب کنید در ضد ماده نیز دارید محاسبات می کنید که اصلا این دور و برها هم یافت نمی شوند و و و و ....! عرض ما این است که ما بالاخره کارخانه مان را هم می خواهیم دیگر! شوخی که نیست. صدا و سیما چطور این همه دم و دستگاه دارد؟ ما حتی یک کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری هم نباید داشته باشیم؟! و بلکه باید هم فقط با پهپاد پز بدهیم؟ بچه بازی است مگر! که مثلاً هم بچه نگفتم بهت دست نزن و بچه آن پهپاد را بگذار زمین ببینم تا عصبانی هم نکرده ای مرا! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ ﴿یس: 68﴾

 

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ یُحْیِی هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿البقرة: 259﴾

 

گفته می شود که اگر حرکت در جوهر ملا صدرا را که همزمان اسحاق نیوتن هم بوده است را فلاسفه ی ما دنبال کرده بودند، آنگاه ما خود به نظریه های نسبیت فیزیکی گرانشی و جاذبه می توانستیم با حتی پرش از نظریه های مکانیک کلاسیک برسیم. اینجا باید کمی تامل کرد که این معروف است که اینشتن نظریه ی نسبیت خود را از ارنست ماخ و کتاب معروف او- که یحتمل هم به همین خاطر که اینشتن آنرا خوانده و یاد گرفته بود هم معروف شده بود- آموخت. بنده ی حقیر یادم هست که سالهای اولی که به برکلی رفتم، این را فهمیدم که اینشتن ماخ را خوانده و از آن نسبیت را هم یاد گرفته و لذا خودم هم سعی کردم این کتاب را بخوانم! و کتاب را هم از کتابخانه گرفتم و نگاهی بدان انداختم. و اتفاقاً الان هم دلم می خواست خودم این کتاب را داشتم که یک وقتی بلکه باز می خواندمش. ولی نکته ای که اینجا هست این است که وقتی بخواهید بطور تاریخی مسئله را بررسی کنید که اصلا از کجا آمده است یحتمل هم خود اصل مسئله را هم گم کنید. مثل این است که بخواهید فروغ ابدیت را بخوانید ولی هیچ سیره ی دیگری از پیغمبر اکرم را هم نخوانده باشید؛ و غلط نکنم این کار باعث می شود که کتاب فروغ ابدیت حضرت آیت الله العظمی سبحانی که یحتمل جنبه ی کتب درسی را هم در حوزه می تواند داشته باشد آنگاه کمی هم خسته کننده برای شما شود چرا که بیش از حد هم تخصصی و تحلیلی است و حوصله ی شما را هم سر ببرد. و اما وقتی سیره ی ابن هشام را بخوانید، کم کم متوجه هم یحتمل شوید که این کتاب خیلی هم خود در شان پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم هم نیست. ولی خوب این هم هست که چیزهایی که از تاریخ برای ما مانده است همینها هم هست.

حالا شما وقتی مسئله ی دو قلوها را دوباره در نسبیت در نظر بگیرید که یعنی چه؟ این یک مسئله است که بفرمایند اصحاب کهف رفتند به غاری و مدتها هم در خواب ماندند و وقتی برگشتند هم دیدند که همه چیز عوض شده و متوجه هم شدند که سالیان سال گذشته است و کانه اینها هم همه غریبه اند در میان مردمی که با آنها می زیسته اند و بلکه حالا نوه ها و امثالهم آنها هستند که در شهر هستند و هم دوره های آنها همه به رحمت خدا هم رفته اند!

و اما این هم چطور می شود که یکی از دوقلوها پنجاه سال هم عمر کند و دیگری تا سی سال که عمر کرد صد سال بمیرد و دوباره زنده شود و آنگاه همراه برادر دوقلوی خود هم صد و پنجاه سال عمر کند و هر دو هم با هم از دنیا بروند و حال آنکه یکی پنجاه و دیگری صد و پنجاه سال هم عمر کرده اند؟ این اولاً مثل این است که آیا اولاً انسانی هم ممکن است که 250 سال عمر کند و آنگاه باز هم پرسیده شود که آیا ممکن است که همین انسان دویست و پنجاه ساله حتی تا 1400 سال و بلکه تا روز قیامت هم عمر کند؟ ما اینجا در حقیقت داریم جواب مسئله را می دهیم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف این قدر هم عمر شریفشان است؛ ولی اینکه چطور هم چنین چیزی ممکن است را هم باید از علما و دانشمندان بهتر هم پرسید؟ مسئله اینجا ممکن است باز به صورت دیگری هم اشکال شود که کجای نهج البلاغه هم در خطبه ها یا حتی نامه ها و حکمتها هم امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام هم فرموده اند انا ید الله یا کدام ید الله خطیبی است که چنین هم فرموده اند؟ و بلکه اشکال هم شود که همه ی نهج البلاغه را هم اگر بگردید چنین چیزی درش یافت نمی شود!

باز مسئله ی دیگر یحتمل اینطور هم اشکال شود که از کجای حرکت در جوهر آیا شما می خواهید به نسبیت فیزیکی هم برسید چرا که اینها که اصلا به هم مربوط هم نیستند؟! نکته اینجا این است که شما اول باید نسبیت خاص و عام را خوب بفهمید و آنگاه حتی حرکت در جوهر ملا صدرا در فلسفه و حکمت متعالیه و اسفار اربعه اش را هم خوب متوجه شده باشید؛ آنگاه نظر دهید که آیا چنین است یا نیست که از یکی می شود دیگری را نتیجه هم گرفت یا خیر. مثل این است که بنده ی حقیر بخواهم ببینم از مکانیک ماخ هم چطور می توان اصل هم ارزی را نتیجه گرفت و بلکه جهشها هم در نیروی جاذبه و میدانهای گرانشی و گرانش کوانتومی شده است آنچنان که نسبیت عام را هم متوجه می توان شد که امروز دیگر کلاسیک است و بسی نظریه های دیگر هم بر مبنایش ساخته اند و می سازند و خواهند هم ساخت؟ یعنی مثلاً هندسه ی اقلیدسی را دیگر شما نمی آیید از صفر شروع کنید به یاد دادن چرا که در دبیرستان معمولاً بسیاری از مسائلش را حل می کنند. و لذا یک جاهایی ملاحظه هم می شود که آنهایی که پیش رو در علم و دانش هم هستند کانه صد سال هم از دیگران جلوترند و آنگاه همینها هم اجازه نمی دهند که بقیه به آنها بتوانند برسند و از آنها پیشی هم بگیرند چرا که السابقون السابقون اولئک المقربون .... این است که ما هر چه هم سعی کنیم به شهدائی مثل شهدای هسته ای و شهید محسن فخری زاده هم نمی رسیم چرا که خیلی از ابعاد مسائل هم برای ما مجهول و نامعلوم و بلکه از دید عموم مردم هم پنهان است چرا که قسمتی از قضایا به این هم بر می گردد که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کار یک نفر هم نیست که در یک شب و دو شب و چند روز هم به ثمر بنشیند و بلکه محصول کار بسیاری دانشمندان و فلاسفه هم هست که خیلی از آن را هم هنوز باید آموخت هر چند که بنده ی حقیر سه کله پوکهای الکترونی- تائونی- میونی نیوترینویی را هم بجای هیچین- پیت پیچی- مو اشتباهی هیچین- پیت پیچی- میون بگویم چرا که یادم هم رفته بوده است که کدام به کدام است! لطفاً دقت و التفات هم بفرمایید اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَأَوْحَى فِی کُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَحِفْظًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ﴿12﴾ فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُکُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ ﴿13﴾ ...

وَمِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿37﴾ فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا فَالَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا یَسْأَمُونَ ﴿38﴾

سوره ی مبارکه ی فصلت

 

 

وقتی ما بحث از میدان و نیرو می کنیم آنچنان که می خواهیم نیروهای قوی و ضعیف و الکترومغناطیسم و گرانش را هم وحدت دهیم ولی برای این کار از نه تنها مکانیک کوانتومی و بلکه هم میدانهای کوانتومی نیز کمک می گیریم، اینجا یک مسئله ای هم رخ می دهد که وقتی ما می گوییم که حضرت علی ابن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام از جمله نیز پناهگاه هر ضعیف و ید الله هم تشریف دارند آنگاه وقتی به ضعیفی ظلم می شود آن دست حضرت علی علیه السلام به عنوان ید الله است که به کمک او می آید و به او کمک می کند همانطوری هم که یحتمل دست خود شخص نیز وقتی تشخیص می دهد که تشنه است لیوان را یا نیروی دست خود هم بتواند برداشته و به دهانش برساند و آنگاه آب را نوش جان هم کند! و اما وقتی هم که نمی تواند چرا که مریض و ضعیف و ناتوان هم شده است، یحتمل پرستاری دور و برش هم آیا باشد که بجای خودش برای او چنین هم کند و آب را بلکه حتی به یاد لبان تشنه ی ابا عبدالله الحسین نیز به لبان تشنه ی بیمار هم برساند. نکته اینجا این است که آیا پرستار به صرف اینکه فقط آب را به لبان تشنه ی او رسانده است هم می تواند از او مزد بخواهد یا خیر؟ یا پزشک به صرف اینکه می تواند هم مریض را درمان کند، آیا می تواند از او مزد و بلکه مبلغی هم بخواهد حتی اگر با همه ی انگیزه ای خالصانه و خوب هم که در درمان او دارد در موردش خطا هم کرده باشد آنچنان که خطایش موجب ضرر و زیان جبران ناپذیری هم در او شود یا بلکه موجب مرگ او هم شود؟ همین مسئله را هم در مورد فلسفه و فقه دارید که آیا فقیه و فیلسوف هم جایز است که آنچه می داند را به شاگردانش انتقال ندهد یا ندهد هر چند که انگیزه اش هم این است که از آنها یک عالم و دانشمند هم بسازد؛ و لذا مسئله اینجا به این هم بر می گردد که آیا شاگرد و دانشجو و طلبه حتی ظرفیت چنین دروسی را هم دارد یا خیر. 

نکته اینجا این است که آیا قراردادی که بین پزشک و بیمار امضا می شود آیا فقط یک قرارداد اجتماعی است یا اینکه اینجا یک چیزی بالاتر از فقط یک قرارداد هم در میان است؟ یعنی اینجا ممکن است که همانطور که قرآن کریم هم می فرماید حضرت عیسی ابن مریم علیهم السلام را داشته باشیم که مرده را زنده می کند و بلکه بیمار لک و پیسی و برص را هم درمان می کند و کور را هم شفا می دهد. و آنچه مسلم است این هم هست که آن حضرت به اذن خدا فقط با دست کشیدن بر مریض او را شفا می دهد یا حتی فقط در موردش دعا هم بفرماید و شفا یابد. یعنی واقعاً هم آن حضرت یک نیروی معنوی هم دارد که می تواند چنین کند و خلاصه که دستش شفا است. همینطور هم حضرت رسول محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نیز طبیب دوار است.

و اما آیا ما از پزشک هم چنین انتظاری را داریم؟! یعنی اینکه مریض به پزشک مراجعه می کند تا دردش را در حد معقول هم درمان کند. مثلاً اگر می تواند او را سر پایی هم درمان کرده و بفرستدش منزل. اگر نمی تواند حتی او را بیهوش هم کرده و آنگاه رویش عمل جراحی هم کند. و لذا اگر مریض می داند که مرضش با عمل سر پایی هم درمان می شود و مثلاً می توان انبری انداخته و پولیپ را بیرون کشید، ولی پزشک هم اصرار دارد که باید بیهوش هم شوی. آیا آنگاه مریض حق هم دارد که اشکال کند که خوب اگر مرا بیهوش هم کنی ولی باز هم درست و حسابی همان پولیپی را که قرار بود همینطوری سر پایی هم بیرون بیاوری را در نیاوردی؛ و لذا پس چرا من باید به تو هم اعتماد کنم؟! حرفش غلط است؟!

اینجا بعضی یحتمل بعضی هم اشکال می کنند که شما اینجا دارید سفسطه هم می کنید و بلکه مثل شما مثل همان سگ هاری است که اگر به او آب دهید باز هم زبانش را در می آورد و اگر به او آب هم ندهید باز هم زبان درازی می کند! و چرا؟ چون به هر تقدیر، اگر آن پزشک سر پایی هم درمانت کند، باز هم زبانت دراز است و اگر بخواهد فقط با بیهوشی و نه دیگر هم صرفاً سر پایی درمانت کند هم باز زبان درازی می کنی؟! 

نکته اینجا این است که وقتی مسئله ید الله تنزل یافت به دست توانای پزشک و مریضی که قرار هم هست توسط او درمان هم شود؛ آنگاه بالاخره قراردادهایی هم در این میان هست که باید مورد توافق طرفین هم باشد هر چند که هر دو طرف هم راضی از آن نباشند. یعنی گاهی هم لازم است که حتی خود یدالله نیز اینجا بشود لسان الله و از خود دفاع کند و بلکه خطبه ها هم به عنوان یک خطیب توانا برای مردم بفرمایند چنین حضرت یدالله خطیبی! یحتمل اینجا بعضی باز اشکال می کنند که خیر؛ اصلا چطور است که همین حضرت یدالله خطیبی که شما می فرمایید برای شما بشود دلاک و بلکه حتی شما هم برای او بشوید دلاکی دیگر و خوب هم همدیگر را کیسه بکشید و سرخ و سفید کنید. نمی شود؟ به هر حال، آن سرویسی را که فقیه و فیلسوف و پزشک و بلکه نجار و حتی حمامی هم به شما می دهد یک قیمتی دارد که وقتی آن را خیلی هم بالا بردید همین می شود که به همان نسبت هم دیگر سرویسها را هم دیگران خیلی بالا می توانند ببرند.  اینجا سفسطه اینجا است که بین یدالله خطیبی به عنوان یک انسان شریف کشاورز روستایی و انسانی ناطق هم با ید الله خطیبی که خطبه هم می خواند و بلکه امیر المومنین علی ابن ابیطالب هم تشریف دارند بخواهی جناسی تشکیل هم دهی و خود را خیلی هم دانشمند نشان دهی! چنین چیزی نمی شود و بلکه داری خود را مسخره می کنی و نه امیر المومنین علی ابن ابیطالب و نه حتی یدالله خطیبی را و چرا که ید الله بعنوان دست خدا اینجا بکمک ضعفاء هم آمده و آنها را پناهگاه خود در مقابل استکبار جهانی هم واقع می کند؛ ید الله فوق ایدیهم.

و لذا، از این دیدگاه وقتی به مسئله ی دوا و درمان می نگریم، متوجه می شویم که چطور هم ممکن است از یک مسئله ی ساده ای مثل آنفلوانزا هم برسیم به چیزی مثل کرونا که احتیاج به اپیدمیولوژی و درمان بوسیله ی واکسن و درمان محلی و حتی جهانی آن هم داریم. بنده ی حقیر واقعاً فکر می کنم که اینجا مسئله نمی تواند هم فقط مادی باشد آنچنان که مریض می رود نزد پزشک و از او درمان می جوید و شفا هم می یابد و بلکه همانطوریک که طبیب دوار الهی هم داریم در کار پزشک و مریض هم باز معنویات دخیلند. بنده اتفاقاً داشتم دنبال مسئله ی روح ghost در مسائل فیزیکی و از جمله هم در مسائل مربوط به WZ, WZW, WNZW هم می گشتم که اتفاقاً پیدا هم کردم؛ ولی یک وقت دیگری هم بود و نه حالا که چنین کردم! ولی این مسئله هم بالاخره هست که اگر مریض بتواند هم خود تشخیص دهد که آیا مشکل دماغت است یا دندانت هم می تواند به مسئله کمک هم کند؛ یعنی بالاخره آیا بیمار به این نتیجه هم می رسد که بابا این دندان را هم بکن بیاندازدش دور؛ خلاص! و حالا دماغت هم سر جای خود؛ هیچی! و از اینها گذشه بالاخره نیترینوها هم که باشند؛ ما به این نتیجه گاهی یحتمل برسیم که اینها می توانند هم جرم داشته باشند و بلکه نیترینوهای استریل هم وارد معادلات کنیم و گاهی هم در نظر آوریم که خیر؛ اینها نمی توانند هم جرم داشته باشند و چه رسد به اینکه بخواهیم اله کلنگشان هم کنیم و .... بگذریم، حالا این وسط یحتمل بعضی هم بنظرشان برسد که خیلی شیر توی شیر شده است مسئله و لذا باید هم الکترونها و تائونها و میونها را هم تغییر نام داده و بلکه آنها را هیچینها و پیت پیچیها و میونها بود که سه کله پوکی حساب می کردیم یا حتی میونها را هم چیز دیگری می گفتیم؟ انسان چقدر فراموشکار هم هست و برای همین هم هست که می فرمایند حرفهایت را بنویس که بعداً یادت هم نرود دیگر! حالا بماند اینجا که خیلی هم اشکال خواهند کرد که شما مثل اینکه کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری خودتان را هم یادتان رفت و بلکه دماغ و حتی دندان دردتان را هم برای همه بجایش دارید به همه و همه قالب هم می فرمایید؟!!! این مقالات را هم بنگرید: 

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته

 

https://arxiv.org/abs/2109.05040

https://arxiv.org/abs/2012.10243

https://arxiv.org/abs/2106.12115

https://arxiv.org/abs/2106.02098

https://arxiv.org/abs/2005.02414

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S055032132100314X

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0550321321003060

بسمه تعالی

به لیست صد کتاب مهم (hundred notable books) نیوریورک تایمز نگاهی می انداختم، دو کتاب مربوط به شاعران آمریکایی کنجکاوم کردند: سیلویا پلاٍث Sylvia Plath و جیمز مریل James Merrill. نویسنده ی این کتابها هم اولی هثر کلارک و دیگری ویرایشگرانش لنگدون هامر و استیون ینسر هستند؛ یک کمی در ویکیپدیا راجع به آنها خواندم. داستانهای غریبی است!

أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ وَإِن کُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ ﴿الزمر: 56﴾

 

تَجْرِی بِأَعْیُنِنَا جَزَاء لِّمَن کَانَ کُفِرَ ﴿القمر: 14﴾

 

أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّی وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِّنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِی ﴿طه: 39﴾

 

١ ـ حدثنا علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق رحمه‌الله : قال :

حدثنا محمد بن جعفر الکوفی [١] ، قال : حدثنا موسى بن عمران النخعی الکوفی ، عن عمه الحسین بن یزید ، عن علی بن الحسین ، عمن حدثه ، عن عبد الرحمن بن کثیر ، عن أبی عبد الله علیه‌السلام ، قال : إن أمیر المؤمنین علیه‌السلام قال : أنا علم الله ، وأنا قلب الله الواعی ، ولسان الله الناطق ، وعین الله ، وجنب الله ، وأنا ید الله.

قال مصنف هذا الکتاب رضی‌الله‌عنه : معنى قوله علیه‌السلام : وأنا قلب الله الواعی أی أنا القلب الذی جعله الله وعاء لعلمه ، وقلبه إلى طاعته ، وهو قلب مخلوق الله عزوجل کما هو عبد الله عزوجل ، ویقال : قلب الله کما یقال : عبد الله وبیت الله وجنة الله ونار الله. وأما قوله : عین الله ، فإنه یعنی به : الحافظ لدین الله ، وقد قال الله عزوجل : ( تجری بأعیننا ) [٢] أی بحفظنا ، وکذلک قوله عزوجل : ( ولتصنع على عینی ) [٣] معناه على حفظی.

٢ ـ حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید رحمه‌الله ، قال : حدثنا الحسین ابن الحسن بن أبان ، عن الحسین بن سعید ، عن النضر بن سوید ، عن ابن سنان ، عن أبی بصیر ، عن أبی عبد الله علیه‌السلام قال : قال أمیر المؤمنین علیه‌السلام فی خطبته : أنا الهادی ، وأنا المهتدی ، وأنا أبو الیتامى والمساکین وزوج الأرامل ، وأنا ملجأ کل ضعیف ومأمن کل خائف ، وأنا قائد المؤمنین إلى الجنة ، وأنا حبل الله المتین ، وأنا عروة الله الوثقى وکلمة التقوى ، وأنا عین الله ولسانه الصادق ویده ، وأنا جنب الله الذی یقول : ( أن تقول نفس یا حسرتی على ما فرطت فی جنب الله ) [١] وأنا ید الله المبسوطة على عباده بالرحمة والمغفرة ، وأنا باب حطة ، من عرفنی وعرف حقی فقد عرف ربه لأنی وصی نبیه فی أرضه ، وحجته على خلقه ، لا ینکر هذا إلا راد على الله ورسوله.

قال مصنف هذا الکتاب رضی‌الله‌عنه : الجنب الطاعة فی لغة العرب ، یقال : هذا صغیر فی جنب الله أی فی طاعة الله عزوجل ، فمعنى قول أمیر المؤمنین علیه‌السلام : أنا جنب الله أی أنا الذی ولایتی طاعة الله ، قال الله عزوجل : ( أن تقول نفس یا حسرتی على ما فرطت فی جنب الله ) أی فی طاعة الله عزوجل [٢].

 

التوحید، شیخ صدوق رحمه الله، ص 165

https://lib.eshia.ir/15046/1/165

 

 

می فرمایند اینکه کسی بفرماید که من در جنب خداوند کوتاهی کردم یعنی اینکه در اطاعت خداوند کوتاهی کردم. یک وقت هست که مومنی به روابط عمومی صدا و سیما فرض بفرمایید که تلفن می زند و می گوید که خیلی خوب بود که شما یک کانالی هم می داشتید در ارتباط با قرآن کریم؛ و در جواب هم یحتمل بفرمایند که اتفاقاً ما هم داریم همین کانال قرآن را همین روزها راه می اندازیم! یا از این بهتر یحتمل شما دارید در مورد معادلات یانگ- باکستر هم در شبکه های جهانی هوا- فضا بحث می فرمایید که مسافر را از یک نقطه به نقطه ای دیگر می برند و متوجه هم می شوید که این ایده را هم حتی بعضی از استارت آپها سر ضرب گرفته اند و استفاده هم کرده اند آنچنان که اسنپ هم از میان آن بیرون هم می آید! و یک وقت هم یحتمل شما در ایمیلی مقاله تان را برای کسی بفرستید و بپرسید که ایمیل مرا دیدید؟ و در جوابتان بفرمایند که خیلی چیزها از بالای دسک تاپ من پرواز هم می کنند همانطوری که یحتمل هم در پارکی ایستاده اید و گذرکنندگانی را می یابید که در یک سکوت خاصی هم همه و همه از کنار شما می گذرند ولی بعد هر چه هم سعی کنید که به آنها برسید می بینید مثل اینکه نمی توانید!

عرض بنده ی حقیر این است که یک وقت هست که در انواع میدانهایی درگیر شده اید که آیا خود نیز چقدر از آنها با اطلاع هم هستید یا خیر؛ ولی یک وقت دیگر هم هست که آن شجاعتی را که در خطبه ی امیر المومنین است را دارید که خود منشاء میدانهای جهادی مستضعفین بر علیه استکبار هم هستند. یحتمل بتوان در جنود عقل و جهل فرق بین شجاعت را با جسارت و تحور یافت که شجاعت باید هم از جنود عقل باشد آنجایی که مستضعف با شجاعت بر علیه ظلم استکبار مقاومت هم می کند ولی جسارت و تحور هم از جنود جهل است آنجایی که ظالم مستکبر دارد به مظلومان از مستضعفین هم زور می گوید. در این میان قلب الله و عین الله و ید الله و بلکه جنب الله و ... را هم یافتن وقتی سالک الی الله با توکل به خدا هم فرض بفرمایید که نیوترینوهای چپ دست ار می یابد ولی در همین حین نیز نمی تواند نیترینوهای راست دست را نیز بیابد آنجایی که متوجه هم هست که نور خورشید می تواند چطور دخیل هم باشد آنجایی که بر سطوح دریاها و اقیانوسها هم می تابد و آب آنها را هم بخار کرده و ایجاد ابرهایی بارانزا هم می کند. و لذا نه فقط آبها را هم جابجا کرده و بلکه یحتمل موجب جابجایی گرد و خاکها هم می شود ولی اینکه همه ی اینها خود چه تاثیری هم بر کره ی خورشید خواهد گذاشت و بلکه آیا نیترینوهای راست دست است که کم داریم تا چنین مسئله ای را برای ما حل کنند؟! این را یحتمل اگر به قطب رفته و بلکه کف دریاهای را نیز نیترینویی بررسی کرده و بلکه نیترینوهایی با جرمهایی خیلی جزئی را هم وارد معادلات کنیم و حتی آنگاه یحتمل هم بخواهیم نیترینوهای استریل هم به معادلات بیافزاییم، باز مشکل طاعت و جنب الله را در روز قیامت چطور حل می کند آنجایی که منشاء نور را هم طرف اشتباه گرفته و بلکه حتی از امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام به عنوان امام او نیز شناختی ندارد هر چند که در امور بین جبر و تفویض هم در نوسانات است.

از اینجا است که سالک الی الله در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی لزوم مکارم اخلاق سید الساجدین را یحتمل گم کند که بالاخره ما داشتیم در ابرتقارنهایی که در ابرفضاها دنبال هم می کردیم که به کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری خود هم برسیم و حتی در یک اسنپ هم آنرا بتوان طراحی کرد و از آن بهره برداری هم نمود؛ آنگاه یحتمل برای طلبه و دانشجو و شاگرد که از صفر هم می خواهد به الفهای بینهایتهای مراتب و درجات متعالیه آیات اللهی و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید وحضرت ولی فقیه هم برسد این دست از توهمها هم بر او مستولی شود که عجب؟! ما که باز جا ماندیم از کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری با اینکه خیلی هم مثل بچه ی آدم گوشه ی اتاق خود در کارخانه مان هم نشسته بودیم وکارمان را هم می کردیم. این را بعضی یحتمل هم اشکال کنند که از مختصات نظریه های همدیسی است که حالا آیا قاطیغوریایی هم شده باشند یا اینکه اصلا خیر و بلکه در همان حدود مسائل دابلیو ان زی دابلیو هم و حتی چقدر هم ابرتقارنی خلاصه شده باشند. یعنی یک وقت به خودتان می آیید که هواپیمای مسافربری شما پرواز کرد و شما هم جا ماندید و حتی به فرودگاه کربلا هم رسید، ولی خوب دیگران اقل کم به زیارت کربلا که رفتند و می توانستند از طرف شما هم نائب الزیارة باشند؛ خوب، این بد است! اتفاقاً خیلی هم خوب است دیگر! دیگران و دوستان بجای ما نائب الزیاره هم باشند؛ چه بهتر از این. حالا حتماً نباید اسنپی سوار فضاپیمای اختصاصی خود شده و از شبکه ی خاص اسنپی خود هم استفاده نموده و از نقطه ی اتاق کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری خود شما را اختصاصاً هم برساند به کربلای معلا و حتی بعد هم نجف اشرف و کاظمین و عتبات عالیات. یحتمل این هم خیلی در تخیلات فقط نباشد دیگر و بلکه همین روزها چنین هم شود!

اما این هم برای خودش مسئله ای دیگر است که شما مثلاً دارید مقاله ی چهار صد پانصد صفحه ای گایاتو- مور- ویتن را می خوانید و با مقاله ی فرض بفرمایید کاپرانو و دیگران هم مقایسه می فرمایید که نقطه نظرات هر کدام هم کدامند؟ باز اینجا این هم مسئله ای دیگر است که متوجه شویم که مسئله از لحاظ محلی و جهانی هم کدام است و حتی مکارم اخلاق در این موارد هم کدام اند و ...؟ و منشاء همه ی اینها هم چیست که از کیهانشناسی و نجوم تا گرانش کوانتومی برسیم به اینکه وآخر دعواهم و الحمد لله رب العالمین اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿التوبة: 20﴾

 

 

أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : مَنْ سَلَکَ طَرِیقاً یَطْلُبُ فِیهِ عِلْماً سَلَکَ اَللَّهُ بِهِ طَرِیقاً إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِکَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ اَلْعِلْمِ رِضًى بِهِ وَ إِنَّهُ یَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ اَلْعِلْمِ مَنْ فِی اَلسَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ حَتَّى اَلْحُوتُ فِی اَلْبَحْرِ وَ فَضْلُ اَلْعَالِمِ عَلَى اَلْعَابِدِ کَفَضْلِ اَلْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ اَلنُّجُومِ لَیْلَةَ اَلْبَدْرِ وَ إِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ إِنَّ اَلْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لاَ دِرْهَماً وَ لَکِنْ وَرَّثُوا اَلْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُمْ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ.

1-عبد اللّٰه بن میمون قدّاح از امام صادق از اجداد گرامش علیهم السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و اله و سلّم فرمود:هر کس در راهى قدم بردارد و در آن جویاى علمى باشد،خداوند او را براه بهشت برد،و آرى فرشتگان براى دانشجو و خواستار علم بالهاى خود را از سر خشنودى فرو نهند،و هر که در آسمانها و زمین است همه براى طالب علم آمرزش خواهند حتّى ماهى در دریا،و برترى عالم از عابد چون برترى روشنى ماه است در شب چهارده بر دیگر ستارگان،و براستى علما و دانشمندان وارثان انبیا هستند،و البتّه پیمبران دینار و درهمى بمیراث باقى نگذارند بلکه میراث آنها همه علم است،و هر کس از آنها علمى بهره برد بنصیب فراوانى رسیده است.

 

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ص 131

https://lib.eshia.ir/15151/1/131

و از سایت جامع الاحادیث

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/311354/translate?rownumber=1

 

اینکه ملائکه بالهای خود را برای شاگرد و دانشجو و طلبه از سر خشنودی هم فرو نهند، یک نکته ای است که ماورای کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و حتی گوشه ی اتاق خود در سازمان هوا و فضای بین المللی سهوفبم هم هست. شما اینجا یک صراط مستقیمی را دارید که یحتمل هم بعضی اشکال کنند که بستگی به همین فرود آوردن بالهای ملائکه و فرشتگان هم دارند که بالاخره به کدام سمت هم آیا آنها بالهای خود را فرود خواهند آورد همینطوری که شمس و قمر و زمین هم در منظومه ی شمسی در حال گردش به حول مدارهای خود هم هستند و بلکه کدام شاگردان و دانشجویان و طلبه ها هم اینجا دارند با هم به بحث و حتی یحتمل جدل هم می پردازند تا جایی که ماهی دریاها و اقیانوسها هم از آنها خوشنود می شوند و به مقام ورثه ی انبیاء هم می رسند که حال آیا چقدر هم اینها ابر رویه های ریمانی در ابر خمینه ها و ابرفضاهایی هم ایجاد می کنند. و از جمله نیز مسئله آیا چطور هم به دابلیو زی دابلیو ربط پیدا می کند؟

نکته ای که اینجا هست این است که دوگانهایی مثل ضعیف/ قوی وقتی که شاگردان و دانشجویان و طلبه های ساعی و نخبه دارند رویشان کار می کنند، چطور هم یک جاهایی معلق می خورند و از طرف استکبار بطرف مستضعفین آمده یا برعکس چرا که از جلمه فرشته ها نیز بالهایشان را برای همین شاگردان و دانشجویان و طلبه ها از سر خوشنودی هم فرود می آورند! یعنی اینجا از طرف استکبار هم یحتمل این اشکال می شود که شما که اصلا این کاره نیستید و دیگر کجا می توانستید به اجتهاد و بلکه الفهای بینهایت آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه را هم حتی بهش فکر کنید و برای خود متصور هم شوید؟ بالاخره قوی ای گفتند و ضعیفی هم گفتند و همینجوری الکی هم که نیست که شما بخواهید مثلاً پهپاد و موشک هم بسازید و حتی کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری و بلکه جتهای جنگی را هم طراحی کرده و فرضاً در ایکی ثانیه هم بتوانید همه ی اجزاء و قطعاتش را کن فیکون هم بفرمایید و حتی روی دست استکبار هم بلند شوید؟ بالاخره وقتی ندا می آید که شازده تان را بفرمایید بیاید پرینستون ببینیم حرفش چیست؟ یحتمل همه ی شازده ها هم شستشان خبردار شود که بدویم مثل اینکه ما را دارند صدا می زنند و در پرینستون هم فراخوان داده اند! ولی معمولاً آن دانشمندان و علمائی را که فرشتگان هم به واقع بالهایشان را بریشان فرود می آورده اند حتی در دوران شاگردی و دانشجویی و طلبگی هم هستند که می توانند آقا سازده ها را کنار زده و صلاحیت خود را هم بیش از هر شازده ی دیگری اعلان هم بفرمایند. عرض بنده ی حقیر اینجا این است که حتی آمریکاییها هم اینجا یحتمل شاکی خواهند شد که بابا آقا شازده ها بگذارید ببینیم بالاخره علما و دانشمندان جهان هم می خواهند چه کنند و حرف حسابشان هم چیست و بلکه صرف شازدگی شما هم اینجا مزیتی نیست که بر دیگران خود را پر صلاحیت تر هم بدانید؟ بالاخره اینکه یک فضایی چطور هم ابر فضا می شود و ابرتقارن و ابرریسمان هم چطور رخ می دهد همانطوری که هندسه ی ناجابجایی را هم داریم، مسئله فقط این هم نیست که شما بتوانید وارد کابین خلبان فضاپیما شده و دیگران هم این صلاحیت را نداشته باشند! بعضی اینجا اشکال هم می کنند که اینکه فرشتگان چقدر بالهای خود را به زوایایی بسمت چپ یا راست هم متمایل می کنند همینطوری که آنها را فرود هم می آورند از سر خوشنودی خود نیز مهم است. یعنی یحتمل همینها هم به زوایای کابیبو- کوبایاشی- ماسکاوا و ... هم بی ربط نباشند! حالا یحتمل یک شازده ای هم این وسط پیدا شود بفرماید فضولی موقوف؛ ولی خوب این هم که نشد حرف! بالاخره آن شاگرد و طلبه و دانشجو هم کارهایش در این میان حساب و کتابهایی دارند که آیا کدام هم از این میان به الفهای بینهایتهای آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسند. ولی حالا این هم که کدام شازده های استکباری ای هم بفرمایند که اصلا کدام مرجع تقلید و کدام ولی فقیه و کدام امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حتی آیات اللهی های مراتب و درجات متعالیه را نه تنها در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه در منطق ریاضی نیز حاشا کنند چرا که خیلی هم زورشان زیاد است؟ این یعنی چه؟ مسئله اینجا این است که آیا بالاخره می توانید سهوفبم را سر و سامان هم داده و بلکه کارخانه ی هواپیماسازی مسافربری خود را نیز راه اندازی کنید یا خیر؟! یعنی یک وقتیهایی هم یحتمل سهوفبم خیلی هم مربوط به هوا و فضا هم نباشد و بلکه از این لحاظ که یک وقت هم دیدید که قاره ای و نه فقط هم جزیره ای از زیر اقیانوسها آمد بیرون نیز آنگاه سهوفبم می تواند هم مربوط شود به هواپیماهایی که چند منظوره هم هستند طوری که باید هم تبدیل شوند به کشتی یا زیردریاییهایی از این قبیل! البته اینجا این مسئله هم باقی می ماند که نه تنها آب رودخانه ای یا دریاچه ای هم خشک شود بلکه همانطوری هم که گفته شد از آن طرفها هم نه تنها جزیره ای یا کشوری و حتی قاره ای هم از زیر آب بیرون بیاید! خوب، حالا تکلیف این نوع از قلبهای زمینی و بلکه روح و قلب و خیال و طبع مقدس امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم که باعث اتصال زمین آسمان هم هست، کدام است؟

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی