الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

1. قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَکَ مَوْعِدًا لَّن تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَىٰ إِلَـٰهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عَاکِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا ‎﴿طه: ٩٧﴾‏

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

نقدینگی در اقتصاد را از راه طلبگی و دانشجویی صفر و یک تا بینهایتهای الفهای آیت اللهی های حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دریافتن یک مسئله است و مسئله ای دیگر است که از لحاظ بین المللی هم فردی در بازار و کسب و کار به میلیاردرهایی تبدیل شود که از لحاظ جهانی همه او را بشناسند چرا که فلان شرکت(ها) و کمپانی(ها) را هم دارا  است. و اما این هم که فردی در بازار کسب و کار هم از صفر شروع کند و میلیاردر هم شود نیز خود مسئله ای است که آیا اصلا هیچ ربطی هم به صفر و یک و بینهایت طلبگی و دانشجویی نیز مربوط باشد، در کشورهای اسلامی علی القاعده باید هم چنین باشد که یک ارتباطی هم هست بین مکاسب و طلبگی و حتی دانشجویی تا بینهایت آیت اللهی مرجع تقلیدی.

بنظر این حقیر می رسد که سقف نقدینگیهای اقتصادی مجبور است که افزایش داده شود چرا که آن درجه ای از الفهای آیت اللهی و مرجع تقلیدی که طلبه و دانشجو می تواند از صفر و یک به بینهایتهایی آیا چقدر برسد را در زمینه های اقتصادی برای مردم آنطور که باید هم در دولتهایی که باید هم در جهت دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز کار کنند و در نظر گرفته شود، در نظر گرفته نمی شود. لااقل مردم به قیاس با دیگر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی یحتمل هم توجه می فرمایند که چطور است که آنها اینقدرها هم میلیاردرها و ثروتمندان نجومی هم دارند و آنگاه گذشته از باتلاقها و سیاه چاله های نجومی ما هم چطور؟ یعنی انتظار می رود که از لحاظ اقتصادی برای افراد مردم یک گشایشهایی شود که مشهود هم هست همانطوری که وقتی طلبه ها و دانشجویان از صفر و یکی به بینهایت مرجع تقلیدی و پروفسوری هم می رسند نیز مشهود است! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

  • ۰۰/۰۳/۲۶
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۷۰)

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ ﴿المائده: 55﴾

 

ناد علی مظهر العجایب

 

 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خُزَّانِ عِلْمِکَ وَ أَرْکَانِ تَوْحِیدِکَ وَ دَعَائِمِ دِینِکَ وَ مَعَادِنِ کَرَامَتِکَ وَ صِفْوَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ اَلْأَتْقِیَاءِ اَلْأَنْقِیَاءِ اَلنُّجَبَاءِ اَلْأَبْرَارِ وَ اَلْبَابِ اَلْمُبْتَلَى بِهِ اَلنَّاسُ مَنْ أَتَاهُ نَجَا وَ مَنْ أَبَاهُ هَوَى

 

 

حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را در نظر بگیرید که در آن نظریات فراوانی هم یحتمل بیابید که از صفرهای هیچ طلبگی و دانشجویی بتوان به الفهای بینهایت اجتهاد حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم رسید و بلکه خود نیز مرجع تقلیدی مهم شد و حتی به قدوم مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رسید. و اما ما می خواهیم حتی پا را فراتر هم گذاشته و مطرح هم کنیم که چرا فقط درمان یک فیلسوف و حکیمی را هم مطرح کنیم و نه درمان حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بلکه درمان امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز نداشته باشیم؟ ما این را در آیه ی مباهله و بلکه حدیث کساء هم صراحتاً مشاهده می کنیم که پیغمبر اکرم محمد مصطفی خود به عنوان طبیب دواری همراه خانواده ی خود هم وارد حتی مباهله با مسیحیان اهل نجران نیز حاضرند بشوند. می فرماید: فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ ﴿آل عمران: 61﴾

و لذا شما توجه هم می فرمایید که شاهنشاهان و فراعنه نیز یقیناً پزشکان متخصص خاص خود را داشته اند که به درمان آنها اهتمام هم می ورزیده اند. و این اشکالی هم ندارد که بفرمایند درمان امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز داریم. حرف زوری نیست چنین چیزی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه بنظر این بنده ی حقیر خیلی هم از روی حکمت است. و بنابراین ما فوراً هم پستی را ترتیب می دهیم با عنوان درمان امام زمان عجل الله فرجه الشریف. نکته اینجا این است که همانطوری که بین خدا و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هیچ بعدی وجود ندارد و بلکه خدا از رگ گردن هم به انسان نزدیکتر است، همین هم برای کفار و منافقین و مشرکن هم صادق است هر چند که مسئله فقط می تواند از نوع حجابها و بعدهایی هم باشد که بین مومنین از یک سو و منافقین و مشرکین و کافران از سویی دیگر هم بین خود احساس هم می کنند آنطور که قرآن کریم بعضی اقوام را مثل قوم ثمود و قوم عاد را حتی نفرین یا لعنت هم می کند به دوری که دور باد قوم ثمود یا دور باد قوم عاد یا ....

و اما خوب، آن دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را که در روز قیامت هم فقط یک دولت درونی و قلبی نیست که مومنین هم با آن حضرت ارتباط برقرار کنند را نیز لعنت شدگان می خواهند چه کنند؟ اینجا مسئله چیست؟ و لا یمکن الفرار من حکومتک. درمان درمانگر هم یک چیز است ولی درمان امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم آنچنان که همه و همه وارد آن مکتبخونه ای هم شوند که پای درس استاد و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بهره مند شوند نیز مسئله ای دیگر است. چه اشکالی دارد کسی اینقدر جسارت هم داشته باشد که به درمانگر و بلکه پزشک متخصصش هم ایراد کنند که خودت بیشتر از من احتیاج به درمان داری میثل اینکه ها! و حالا می خواهد هم او امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باشد. بی تفاوتی که بدتر است! بهتر نمی بود طلبه ها و دانشجویان دانشگاه غیاث الدین جمشید کاشانی و ابن سینا را برداریم برویم فلسطین اشغالی و مکتبخونه ی حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خود را ببینیم چطور می توانیم تکمیل هم کنیم بجای اینکه خیلی هم فخر بفروشیم که ابن سینا جان؟ آیا تو هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را دریافته ای؟ آیا حاضری هم پای درس امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی در فلسطین اشغالی هم بنشینی؟ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ ﴿الاسراء: 1﴾ اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا (المائده: 3)

 

ناد علی مظهر العجایب

 

 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خُزَّانِ عِلْمِکَ وَ أَرْکَانِ تَوْحِیدِکَ وَ دَعَائِمِ دِینِکَ وَ مَعَادِنِ کَرَامَتِکَ وَ صِفْوَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ اَلْأَتْقِیَاءِ اَلْأَنْقِیَاءِ اَلنُّجَبَاءِ اَلْأَبْرَارِ وَ اَلْبَابِ اَلْمُبْتَلَى بِهِ اَلنَّاسُ مَنْ أَتَاهُ نَجَا وَ مَنْ أَبَاهُ هَوَى

 

 

بنده گفتم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی سری هم بزنیم به ابن سینا و از او جویای فلسفه در فلسطین و فلسطینیان هم شویم. اتفاقاً یحتمل بعضی اشکال کنند که اگر ابن سینا هم بود، گوگلش می کرد. بنده وقتی این کار را کردم رسیدم به شاعر فلسطینی برهان الدین العبوشی و مقاله ای در مورد او که شعر او را شرح می کند و در ضمن در ویکیپدیای انگلیسی هم شما سری نسیبة را دارید. در ضمن، از کتابفروشی ای هم می گذشتم که درمان یالوم را دیدم که بصورت یک فیلم کما بیش سینمایی روی دی وی دی می فروشد و خریدم و دیدم.

یک چیزی که شما در روانشناسی یاد می گیرید که هم در فلسفه ابن سینا می توان یافت و هم در حکمت متعالیه ملا صدرا و هم در حکمت الهی این است که انسان بسیار هم مایل است که به آن عزت نفسی برسد که در خور امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست؛ ولی حالا چقدر هم می تواند و در همان حیطه های روانشناسی نیز دچار انواع مشکلاتی یحتمل هم می شود و احتیاج به کمک هم دارد؟ و الله اعلم! و لذا یک وقت هم هست که شما یحتمل هم درمان ابن سینا را نیز مطرح بفرمایید هر چند که ابن سینا خود نیز انواع راه های روان درمانی پزشکی و فلسفی و الهی را در کتبش نیز تحقیق و بررسی کند. اینجا تناقضی هم ندارید که حتی خود روانپزشک هم مایل باشد که خود را درمان کند و حالا شده اگزسیتانسیالیستی یا بلکه با گروه درمانی هم.

تناقضی که یحتمل هم بعضی خیلی هم اشکال کنند اینجا است که مگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم روان درمانگر است و بلکه خود نیز احتیاج به رواندرمانی دارد؟! تناقضش اینجا است که روانپزشک و روانشناس محترم حضرتش را معذور بدارد که کسی که همچون پیغمبر اکرم هم خود طبیبی دوار است که دیگر به روانشناسی و روانپزشکی کاری ندارد! و لذا روانپزشک و روانشناس هم نباید با او کاری داشته باشد. این آغاز مسائلی را ایجاد می کند که یحتمل تا آنجاها هم پیش برود که خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم کنار بگذارد و سعی کند به کار خود بپردازد. و چرا؟ برای اینکه فرضاً شما به عنوان طلبه و دانشجو هم می توانید حتی از صفر هم شروع کرده و به بینهایتهای الفهای آیت اللهی های متعالیه حتی در منطق ریاضی و بلکه طبیعیات و انواع نظریات ریاضی فیزیکی هم برسید. و ماورای آن می توانید هم حتی الفهای آیات اللهی های غیر قابل دسترس را هم مطرح کرده و در نظر بگیرید. و اما وقتی ماوراء الطبیعه ی خدا و پیغمبران و خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و لا سیما امام زمان عجل الله فرجه الشریف را حتی بقصد هم حذف بفرمایید؛ چه مسئله ای هم پیش خواهد آمد؟ معلوم است که دیگر دنبال اجتهادی که حاصل از رسیدن به مراجع تقلیدی و ولی فقیهی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باشد، آیا باز هم خواهید رفت؟ حتی آیا دیگر جرات هم یحتمل نخواهد کرد اینچنین روانشناس و روانپزشک محترمی که به مسائل فقهی را نیز وارد شود و بلکه فقط اشاره ای گذرا و حتی تفصیلی هم خواهد کرد به انواع روانپزیشیهایی که از عدم رعایت مسائل فقهی است و افتادن به انواع گناهان و حتی مجبور هم هست که دیگر از این روانپریشیها حتی به عنوان گناهان هم چیزی نگوید و بلکه مثلاً بفرمایید که مریض بیش از حد هم خود را ملامت می کرد کانه احساس گناهانی هم مثل مذهبیون به او دست داده است. حالا بگذریم از این که اینجا دیگر لزوم نماز و روزه و احکامی که آنها را احاطه هم می کند را چطور می خواهد مطرح هم کند و چه رسد به این هم که چرا نماز و بلکه دعا را هم به اول وقت خواندن و بلکه به جماعت و بقول رواندرمانگران گروهی به گروه هم خواندن خیلی بهتر هم می تواند به همه و همه کمک هم کند آنچنان هم که گروه درمانی از حالت گروهی هم خارج شده و بصورت حکمت متعالیه ای تبدیل می شود که در نماز و دعا هم دارد هر کسی با خدایش هم راز و نیاز می کند! 

و اما فیلسوف و رواندرمانگر هم آنجایی باید به خود درمانی هم بنگرد و تفکر هم کند که متوجه هم شود که قبل از اینکه در اگزیستانسیالیسم و گروه درمانی او بخواهد مسئله ی مرگ را حل کند، همین مسئله را در اسلام و قرآن می فرماید با شهادت فی سبیل الله می توانی در مراتب هر چه متعالی تر حکمت متعالیه نیز حلش کنی و بلکه صراحتاً هم به اهل کتاب در سوره ی الجمعه هشدار هم می دهد که اگر فکر هم می فرمایید که خدا نزد شما است؛ پس تقاضای مرگ کن تا بروی نزد او. و اما چقدر هم از بیماران جانباز اعصاب و روانی که در جهاد فی سبیل الله هم به استقبال شهادت رفته اند یا حتی در جبهه های آنطرفی هم دچار جراحات روحی و روانی شده اند، حضرات انواع رواندرمانگران چقدر هم موفق به معالجه بوده اند؟ بدتر از آن، آنجایی که تهدیدات حولناک جنگهای کشتار جمعی را هم داریم که فقط دشمنش را ناتوان می بیند و خود را قوی می شمارد و این هم فقط از سر استکبار او است. آنگاه اگر همان دشمنش همان بلاها را بتواند بر سرش بیاورد و بلکه غافلگیرش هم کند هم خوب است؟ من خوبم تو هم خووبی؟ یا فقط من خوبم و تو بدی و بعد هم خیلی سعی کن تا بلکه هم خیلی خوب شوی؟ درمان روانپزشک و فیلسوف اینجا هم هست که یحتمل بالاخره بیابد که پزشکی و علوم طبیعی و ماوراء الطبیعه و بلکه حکمت الهی نیز می تواند هم برای خود او مفید واقع شود و فقط برای دیگران هم نیست. یک قسمتی از أدم شدن از اینجا است که متوجه امام زمان عجل الله فرجه الشریف بطور حتی اگزیستانسیالیستی و گروه درمانی هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بتوان شد که همیشه هم گروه قبل از فرد مطرح نیست و بلکه گاهی هم هست که فرد است که بر گروه مقدم می شود خصوصاً آنجایی که امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که مطرح است. اللهم کن لولیک حجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و ناصرا و قائدا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿5﴾

 

بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت (سورهٔ ابراهیم - آیهٔ ۷) هر نفسی (نفس) که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب

دیباچه ی گلستان سعدی

 

...

هر نفسی که فرو می بریم، مرگی را که مدام به ما دست اندازی می کند، پس می زند... در نهایت این مرگ است که باید پیروز شود زیرا از هنگام تولد، بخشی از سرنوشت ما شده و فقط مدت کوتاهی پیش از بلعیدن طعمه اش، با آن بازی می کند. با این همه، ما تا آنجا که ممکن است، با علاقه ی فراوان و دلواپسی زیاد به زندگی ادامه می دهیم، همان جور که تا آنجا که ممکن است طولانی تر در یک حباب صابون می دمیم تا بزرگ تر شود، گرچه با قطعیتی تمام می دانیم که خواهد ترکید.

صفحه ی 13، درمان شوپنهاور، اروین یالوم، ترجمه سپیده حبیب

 

نویسنده کتاب در اول هر فصلی نوشته ای کوتاه را آورده است که گویا همه و همه از خود شوپنهاور هم می باشند هر چند که هیچ اثری از اینکه کی آنرا هم گفته است موجود نیست!

 

بنده ی حقیر عرضم این است که این بوسه ی مرگی را که یک ابهامی هم درش هست که از کجا دارد هم می آید و آیا واقعاً رواندرمانگر است که می خواهد بیمارش را درمان کند یا اینکه واقعاً هم مسئله خود فلسفه ی رواندرمانگر هم هست یا اینکه خیر بوسه ای مرگبار هم هست که بدلیل این هم هست که خدا دربهای آسمان را هم بروی همه ی کفار و منافقین و مشرکین بسته است و راه فراری هم نیست. ولی فیلسوف محترم رواندرمانگر گروهی هم دلش را زده است به دریا و دارد او هم بوسه ی مرگش را می فرستد. و چرا که هندسه ی مثبتش را هم یادش رفته است و بلکه در انبوهی از گراسمانیها و آمپلتوهادرونها در هندسه ی کهلری و خمینه های کلبی-یاو هم گیر کرده است.... و فرعونی شده است و خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم ازشان شناختی ندارد و بلکه حتی کلمه لا اله الا الله و محمد رسول الله هم بگوشش نخورده است. البته بعضی هم اشکال می کنند که جلد چندم کتاب هم هست که خود صاحب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی را باید برد نزد رواندرمانگر گروهای گالوا و همدیسی و ... وقتی خیلی هم از خود درمانیهایش یواش یواش یحتمل خسته هم شد؟! یا این است یا اینکه بالاخره هم دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز طلوع خواهد کرد و خود حضرتش حساب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و سمینارهای بورباکی و ... را هم همه و همه را می گذارد کف دستشان تا دیگر از این غلطهای زیادی هم کسی نکند. و بلکه حتی هوس روبوسی مرگبار با امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کسی دیگر نکند و عوضش فکر این باشد که آن نفس ملکوتی خود را از میان نفس حیوانیش تزکیه هم کند و بلکه آدم هم شود. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته. 

وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿10﴾

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

بعضی یحتمل هم اشکال می کنند که نه فقط بدبختی و آوارگی را به نواب صفوی هم نسبت می دهند و بلکه همین را هم به سید جمال الدین اسد آبادی افغانی که از اروپا و روم و بلکه ترکیه هم سر درآورد نیز نسبت می دهند. و این هم هست که یحتمل می فرمایند از حرف بزرگان دین و بلکه مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه هم سعی بفرمایید که حتی المقدور تمرد نفرمایید و بلکه حتی سعی هم نکنید که خیلی به شیطان بزرگ هم ایراد کنید و در عوضش به خودتان هم بگویید که این منم که شیطانم! این نمی دانم چرا مرا یاد حرفهای صادق هدایت هم می اندازد که اتفاقاً از مرگ هم خیلی می گفت ولی یک کلمه هم جرات کرد که بگوید مرگ بر شیطان بزرگ؟ مرگ بر ضد ولایت فقیه؟ مرگ بر آمریکا؟ مرگ بر اسرائیل؟ از جمله چیزهایی که در ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر هم می فرمایند این است که و لا باباً الا ردمه یعنی و نه دری که ببندد یا اینکه دری نیست که نبندد. آن در علمی که در آن درمانگر شوپنهاور هم دارد او را به جد هم درمان می کند و از مرگ و خودکشی هم می گوید که چطور فضا را مبتلا کرده است را بعضی یحتمل ایراد هم کنند که نباید هم بست چرا که بدرستی هم چنین درمانگرانی انتقاد می کنند که مگر شاگرد سبزی فروش و نانوا و شاطر و قصاب هم مثل فیلسوف می توانند خود دفتر مشاور فلسفی درمانگری تخصصی هم باز کنند؟ مگر بچه بازی است؟ حالا گفته اند هم که یک وقتی توانستید به فقراء و مستضعفین هم کمک کنید؛ ولی دیگر جو گیر هم نشوید که جلوی مستکبرین هم خیلی درآمده و یک مرتبه بفرمایید آنطور که در قرآن کریم هم آمده است که از خود مستضعفین هم ائمه ای خواهیم داشت که خود هم وارث زمین و هم امام می شوند. و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین. بنده ی حقیر خیلی هم اتفاقاً کنجکاوم که کتاب درمانگری گروهی درمان شوپنهاور اروین یالوم را به پایان برسانم ببینم آیا بالاخره یک کلمه هم از درمان کارل مارکس هم جرات می کند چیزی بگوید؟ یا یحتمل هم چیزی نمی گوید چرا که یک وقت نکند به کمونیستها و سوسیالیستها هم بر بخورد که چرا اینها این همه هم به همه و همه گیر می دهند ولی یک کلمه هم راجع به لیبرال دموکراسی خودشان که استاد علوم سیاسی دانشگاه برکلی هم چطور شده است که اینطوری خیلی خیلی از آن ورکی فمنیست هم از آب درآمده است؟ و این دیگر خیلی آنتیک است که بخواهد درمانش هم کند. همان بهتر است که شوپنهاور را درمان کند و الا که همان کمونیستها هم یک وقت دیدید ریختند سرش که دیگر از کارل مارکس هم چرا یک کلمه نگفته ای که چطور درمانش کنی و لذا مستحق هولوکاست هم هستی و خودت هم خبر نداری! حالا دیگر برای ما بوسه ی مرگ هم می فرستی؟! ما خودمان پشه را روی هوا نعلش می کنیم.

و اما اینجا یک حرفی که خیلی هم متین است که بر منبر هم گفته می شود این است که حرف حساب را بشنوید و درباره اش هم تعقل و تفکر هم کنید حتی اگر خیلی هم خودمانی حضرت آیت الله العظمی خیلی جوانی نیز به شما گفت که اتفاقاً صدای آیت الله العظمی ای خود را هم خیلی در نمی آورد و فقط از دیدگاه یک طلبه ای خیلی مبتدی هم خدا او را برای شما فرستاده است که با شما وارد بحث و جدل هم شود. می فرماید که بابا علامه ای دو جلد کتاب هم نوشت که جلد اولش را دید گم هم کرده است و هر چه هم می گردد پیدایش نمی کند. خوب حالا همینطوری هم که دارد در کتابفروشیها می گردد می بیند دیگری جلد اول کتابش را به اسم خودش چاپ هم کرده است. می رود طرف را پیدا می کند و از او تشکر هم می کند که کتابش را بالاخره توانسته هم چاپ کند و بلکه جلد دوم را هم به او می دهد که حالا که جلد اول را چاپ کرده ای لااقل زحمت هم بکش و جلد دومش را هم به اسم خودت چاپ کن. مهم این است که مطلب به چاپ برسد؛ حالا می خواهد به اسم تو هم نباشد و بلکه به اسم مثلاً نیکولاس بورباکی هم باشد. خوب باشد! چه اشکالی مگر دارد؟ عرض بنده ی حقیر این است که همین بزرگواران هم هستند که یک وقت می بینید که طرف در نوشتنش آنچنان به استقراء هم رفته است بیست و بلکه چهل جلد کتابهای قطور و سنگین علمی و فلسفی و حکمت الهی هم نوشته است. و هنوز هم کم نمی آورد که بیست و حتی چهل جلد دیگر هم بنویسد. چطور شده است که طلبه و دانشجو و بلکه سالک الی الله اینطوری هم ممکن است که شارژ شود؟! و اما از آن طرف هم اگر به طرف بگویند که این جمله را از تو دیگری کجا گفته است، حالا دیگر ببین که چه شده است؟ دیگر در رواندرمانگری را هم چه گروهی و چه اگزیستانسیالیستی هم باید کلاً بست و تعطیلش هم کرد. و به صاحب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی هم گفته اند که اصلا شیطان هم همان خودتی! بعضیها معلوم نیست که اصلا چه مرگشان است؟ یک مرتبه جوگیر شده و می فرمایند که حتی از هولوکاست هم نباید یک کلمه مسئول هنری المپیک در ژاپن کوبایاشی چیزی حتی 10 سال پیش هم می گفت. خوب بابا بگذارید بگوید دیگر. چرا از کار برکنارش کرده اید؟! فرج نژاد استاد صهیونیسم را هم که در قم با خانواده اش بطور مشکوکی دچار تصادف کردند.

عرض بنده ی حقیر این است که وقتی ما به کمتر از خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم راضی شویم، آنگاه دیگر نگوییم که چرا حجتیون حتی حاضر نیستند یک تکبیر هم بگویند. حجتیون از این بهتر هم بلد نیستند. با خودشان مشکل دارند همانطوری که صهیونیسم هم با خودش چطور مشکل دارد؟ چطور بوسه مرگ هم می فرستد برای حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و خیلی هم فکر می کند که به به هیچ کس مثل من نتوانسته است که اینطوری با امامش روبوسی هم کند! شما ببینید که درمانگر شوپنهاور جولیوس چطور کتابش را شروع می کند و حضرت سیخ اجل سعدی در مورد نفس کشیدن هم چه می فرماید که 

بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت (سورهٔ ابراهیم - آیهٔ ۷) هر نفسی (نفس) که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب

...

کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿11﴾ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿12﴾ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا ﴿13﴾ فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿14﴾ وَلَا یَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿15﴾

 

وقال امام علی النقی الهادی علیه السلام: من هانت علیه نفسه فلا تأمن شره.

هر که برای خود شخصیت و ارزشی قائل نشود از گزند او خاطر جمع مباش

 

http://lib.eshia.ir/15139/1/483

 

 

بعضی یحتمل اینجا اشکال هم می کنند که اشتباهی رخ داده است که شما دارید از طلبگی و دانشجویی صفر و یکی هم می فرمایید مثلاً و آنگاه یک مرتبه هم گویا اشتباهی نیز زده ای به سحرای کربلا و در جبهه ی مخالف هم وارد شده ای که بجای اینکه برسی به یک اجتهادی در خور مرجع تقلیدی و بلکه در حضور امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم واقع شوی و او را یاری هم کنی و این همه هم که می گویی که اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. و آن وقت جور دیگری هم حرفهایت از آب در می آیند. آیا مسئله از این نوع نیست که بقول فلاسفه ی اخلاق هم آن خود حیوانی و خود انسانی ملکوتی ات با هم درگیر هم شده اند و بدجوری هم گیر آن خود حیوانیت افتاده ای؟

یعنی سالک الی الله هم که باشد، یحتمل حتی آیا در یک آن هم متوجه  بشود که گیر قضیه اش کجا است؟ این خیلی هم خوب است. شما از یک طرف گیر درمان شوپنهاور هم هستید که چه جوری او را در گروه درمانی شرکتش هم دهید؛ و از سوی دیگر هم گیر دیکانستراکسیون ژاک دریدا هستید و گیر کرده اید که آنهایی هم که بدنبال او دارند زیر لوای لیبرال دموکراسی و فمنیسم سینه هم می زنند را هم با درمانهای شوپنهاور حتی درمان اگزیستانسیالیسمی و گروهی هم می شود امیدی به بهبودیشان هم داشت؟ یا اصلا اینجا بهبودی به چه معنا هم هست؟ بنده اینجا اصلا هم مایل نیستم بیشتر از این حجابها را کنار زده و وارد عمق مسئله هم شوم؛ کافیست بعضی اسامی را در همان صفحه های ویکیپدیا مربوط به دریدا را دنبال هم کنید.

یعنی بالاخره شوپنهاور آدمی را درمان کردن هم آن است که فیلسوف بالاخره می رسد به نقطه ای از حالا نگوییم ریاضی فیزیک و فلسفه های تحلیلی ولی حتی به حکمت متعالیه هم می توان امید داشت که برسد آنطوری که در حکمت الهی هم منظور نباشد و بلکه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و ماوراء الطبیعه هم منظور است و نهایتاً هم فیلسوف و حکیمی همچون شوپنهاور هم درمی یابد که انسان کامل همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف است از راه شناخت خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟

بعضی هم یحتمل خیلی اشکال خواهند هم کرد که همه ی مسئله و قضایا از اینجا هم شروع می شود که طلبه و دانشجو در تعبیرات صفر و یکی جدال با نفس خود یحتمل هم بجای اینکه به تعالی حکمت متعالیه هم برسد، یحتمل هم برسد به انواعی از هذیان گوییهایی که نتیجه ی گروه درمانیهای غلطی هم هست که هر کسی از ظن خود هم شد یار من و بجای اینکه در جهت عرفان و بلکه اجتهاد هم پیش برود، یک وقت دیدید نعوذ بالله خواسته یا ناخواسته هم دارد در جهت هذیان و هجویات و لامذهبی هم پیش می رود و بلکه اخلاقیات را هم کنار گذاشته است. و حالا باقلا هم که گران شده است و نایاب است و لذا ما خیلی هم نمی گوییم که باقلا بیار و بار بزن بجای اینکه بخواهی هم نیچه و شوپنهاور را درمان گروهی هم کنی.

یعنی شما یک چیزی که از درمان شوپنهاور و نیچه هم بالواقع می توانید هم یاد بگیرید این است که حالا به فلسفه و حتی حکمت الهی هم کاری نداریم، ولی چیزی که روشن است این است که روانپزشک محترم خیلی هم مایل است که وارد فلسفه ای شود که بفرماید روانپزشکی واقعاً هم یک چیزی دارد که می تواند حتی آن هذیانهای فلاسفه را نیز درمان کند و لذا ما نباید هم شک کنیم که بابا مگر می شود هم که فلسفه و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نداشته باشیم؟ روانپزشکی به این خوبی دارد شهادت هم می دهد که فلسفه ای هم در کار است که خود روانپزشکان هم بدان اذعان می فرمایند هر چند هم که حالا حتی فیلسوف هم یحتمل به درمانهای اگزیستانسیالیسم و حتی درمانهای گروهی هم داشته باشند.

و سوال اینجا است که یحتمل هم خیلی امکانش باشد که اینجا طلبه و دانشجو در بدبینی و شکاکیتهای خود سعی کند که از دیگر طلبه ها و دانشجویان هم دوری گزیده و در خودش خود را غرق کند و دچار روانپریشیهایی هم شود. و مثلاً تا آنجا هم پیش برود که دارد از بوسه ی مرگ حتی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می گوید! ولی این هم نباید شما را خوشنودتان هم کند که چرا در درمان شوپنهاور هم قهرمان داستان یا همان جولیوس بدجوری هم دست به گریبان مرگ شده است و دارد با خودش کلنجار هم می رود که از مرگ یک جورهایی بلکه رهایی هم بیابد یا معنایی هم بلکه بتواند برای زندگی بیابد. حالا بوسه ی مرگ بد است ولی بالاخره شهادت که اصلا مگر از عسل هم گواراتر نیست؟ و لذا درمان شوپنهاور را هم بطلبید همین است دیگر که با مرگ بالاخره چه کنید؟ ولی مسئله این است که طلبه حق هم ندارد به هذیان گویی بیافتد چرا که نه فقط مسئله این هم هست که به اجتهاد نمی رسد و بلک حتی آنحایی که همه می گویند بین هویج و چماق باید هویج را هم انتخاب کنی و نه چماق را آنوقت ناخواسته یحتمل هم سراغ چماق رفته ای.

نکته اینجا این است که این همه نوشتنها هم برای چیست؟ آیا اصلا واقعاً حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم در کار است؟ یعنی آیا شما واقعاً هم سندی دارید که ریاضی فیزیک هم حتی شما را به حکمت متعالیه ی حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی و حتی فلسفه هم نرساند. پس آیا این همه  جزوات و مقالاتی را که دانشمندان حول جهان در دانشگاه های مختلف در آرشیو دانشگاه کرنل به نمایش هم می گذارند برای چیست؟ حالا بنده ی حقیر هم اصلا هیچی که بخواهم برای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی هم تبلیغ کنم! یعنی این درست هم هست که مقلات در ژورنالهای گرانقیمتی هم چاپ می شوند، ولی چطور هم هست که دانشمندان جهان حاضر هم هستند که بسیاری از مقالات و جزوات خود را هم در اختیار دیگران و از جمله بنده ی حقیر هم بگذارند. و یک ریال هم بابت آن درخواست نکنند؛ رایگان در اختیار شما است.

بنده ی حقیر نظرم این است که بالاخره تا ما خودمان به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باورمان نشود، دیگرانی هم هستند که آنرا حتی شده با دیکانستراکسیون هم که شده رایگان آنرا بخواهند از چنگمان دربیاورند. و حالا بنده ی حقیر نمی گویم هم که چقدر توانسته اند و چقدر هم می توانند. ولی بالاخره یک حرکتی را هم نیاز دارد که روانپزشک هم همین موضع را قبول دارد که برای درمان بیمارش باید یک حیطه ی عملی را هم داشته باشد و حالا شده می خواهد این حیطه گروهی هم باشد یا فردی یا اگزیستانسیالیسمی یا .... یعنی خدای ناکرده حتی آیت الله ای هم ممکن است یا خیر که قات بزند اینجا و دچار بیماریهای روحی و روانی شود و نه فقط اینکه طلبه و دانشجو هم شوپنهاوری و نیچه ای هم در کارشان گیر کند همانطوری که خود روانپزشک هم ممکن است دچار مشکلاتی شود و قات هم بزند؟ و حالا ما کاری هم نداریم که بعضیها چطور هم هیس- هوس می کنند که یک وقت چیزی نگویی که به دانشمندان درجه ی یک بر بخورد و خودشان هم چطور زیرآب همان دانشمندان را هم می زنند و احترامی هم برایشان قائل نیستند؛ ولی از این هم بدتر هیس- هوس این است که یک وقت نکند از هولوکاست هم بگویی ولی اگر ما خواستیم هر کاری در فلسطین اشغالی هم بکنیم هم دیگر به کسی مربوط نیست. و بلکه بقیه ی جاها را هم حالا خیلی کاری نداریم. همین شوپنهاور را باهاش دربیافتیم ببینیم چطور درمانش کنیم، برای هفت پشتمان بس است. بنده حالا تازه دارم می فهمم که چرا هر چه به هارواردیها نامه هم می نویسم و بلکه به همین آی پی امی های خودمان هم بخواهم چیزی بگویم، انگاری که وارد باز قایم با شک هم شده ایم! مسئله این است که سعی کنید حرفتان را به غیر از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی هم نفرمایید. لطفاً هذیان هم بی هذیان! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿1﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿2﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿3﴾

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

مسئله ی حوض کوثر، از مجموعه مسائلی است که حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را نیز احاطه کرده است. مثل این می ماند که کسی بخواهد رساله ی مرجع تقلید خود را بخواند، ولی یک مسئله را بخواند و دیگری را نخواند و بلکه اظهار هم بدارد که این مسئله را بنده ی حقیر دوست ندارم. چه بسا همان مسئله است که او باید هم یاد بگیرد ولی موجب انحراف او هم شده است.

مثلاً ممکن است بفرماید که اصلا استبراء حیوان نجاستخوار به ما چه که حکمش چیست و باید با این حیوان هم چه کرد؟ ما که چنین حیوانی را نداریم و اصلا اهل نگه داری حیوانات محلی هم نیستیم. و لذا این مسئله دیگر به ما هم مربوط نمی شود.

یا ممکن است که بفرماید که حالا ما دو تا چنبره را داریم که آیا اینها را از لحاظ الکتریکی- مغناطیسی چقدر هم شارژشان می کنیم و یک توئیست و پیچشی هم در آنها ایجاد می کنیم که این بارهای مغناطیسی و الکتریکی هم بتوانند حول این چنبره های به گردش هم درآیند و بلکه حتی همراه ذراتی بنیادی هم باشند این گردش بارهای الکتریکی و مغناطیسی. مسئله همینجا است که کجا و چه زمانی هم هست که این پیچشی که در حرکت این بارها هم ایجاد شده اند، آیا از نوع متعالیه ی الفهای بینهایت آیات اللهی هایی است که طلبه و دانشجو را هم به اجتهاد و بلکه مرجع تقلیدی هم می تواند برساند یا بلکه بر عکس هم از نوع انحرافاتی هم هست که باید از وقوع آن حتی المقدور جلوگیری هم کرد؟ یعنی اگر دو چنین چنبره هایی را هم داریم که هر کدام هم مطمئن هستیم که هر دو نیز حرکت بارهای روی آنها از نوع متعالیه هم هست و قرار است هم هست بطور هماهنگ حتی یک دگمه ای هم زده شود و هر دو حرکت روی چنبره ها را شروع کند، آیا واقعاً هم می دانیم که چنین حرکتهایی از روی حکمت الهی و بلکه حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هست؟ و حتی فلسفه و ریاضی فیزیک آن هم درست محاسبه شده اند و لذا حرکتی را که حرکتی متعالیه هم هست را ایجاد خواهند کرد؟ یا اینکه حتی اگر حرکتی است که می خواهد تشخیص هم دهد که پاتولوژیکی انحرافات و مرضهای روحی و روانی و جسمی را نیز تشخیص دهد که کدام به کدام است هم همان تشخیصش هم غلط است و باید در همان هم تجدید نظر شود.

و چرا؟ چرا که آنقدر در فلسفه اش دچار سفسطه هم شده است که دیگر درست را از غلط را در انواع جبرهایی که برای خودش درست کرده است را نمی توند تشخیص دهد و بلکه یحتمل هم اگر دگمه را بزند ممکن هم هست که ایجاد مهبانگی کند که جهان و بلکه کیهان را هم به مخاطره انداخته و زیر و رو کند. مثل این است که مجموع این انحرافات حاصله از سفسطه ها نه حتی طلبه ی علوم الهی را و بلکه حتی دانشجوی علوم طبیعی و اجتماعی و انسانی را هم متقاعدش کند که خوب حالا بنده ی حقیر دختر خانم یا آقا پسر بروم یک بوسه ای هم بزنم به حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف! مگر چطور می شود؟ بوسه ی مرگ که دیر نیست! حالا هر چه به این بابا بگو که بابا بوسه ات بوسه ی مرگ هم هست و حجابهایی این میان هست که ظلمانی است و بلکه هم از نوع نورانی هم هست و ....

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿العنکبوت: 46﴾

 

بنده داشتم فصل آشنایی مقاله ی ادواردو بریبیان و مارگاریتا گریس پرز و دیگران را می خواندم که برایم سوال پیش آمد که ام اس و ام اس^بار هم چیست؟ این یحتمل هم مینیمال سابترکشن یا تفاضل حداقلی هم هست. و خلاصه داشتم این مسائل را زیرو و رو هم می کردم که رسیدم به اسم استیون واینبرگ که گویا همین پریروز هم به دیار باقی پیوسته است. بر حسب گفته ای که در سال 1999 واینبرگ گفته می فرمایند که او خدا نشناس بوده و بلکه حتی تا آنجا می گوید که اگر مردم خوب کارهای شیطانی هم می خواهند انجام دهد برای این کار مذهب را احتیاج هم دارید! این را خصوصاً دارد در رابطه با بردگی هم عرض می کند. این در صفحه ی مربوط به او در ویکی پدیا هم هست.

بنده نمی خواهم در مورد حرف او که حرفی است غلط هم اینجا وارد بحث شوم، ولی حرف دیگری را هم ویلارد وان اورمن کوئین در مورد اپیستامولوژی یا معرفت شناسی علوم طبیعی می زند که گویا آنرا تنزلش می خواهد هم بدهد به روانشناسی تجربی یا آزمایشی. این هم در صفحه ی مربوط به او است در ویکی پدیا.

و اما یک حرف خیلی جالبی را هم گروهی از فلاسفه گویا گفته اند راجع به اینکه نباید هم دانشگاه کمبریج به ژاک دریدا دکترای افتخاری می داد و آنرا از جمله رنه تام و ویلارد کوئین هم امضاء کرده اند:

http://ontology.buffalo.edu/smith/derridaletter.htm

بنده وقتی داشتم دنبال جاکوبی منحنها و هندسه ی سیستولیک می گشتم که به اسم رنه تام و بلکه صفحه ی ویکی پدیای او رسیدم و از آنجا به این نامه هم دست یافتم.

اینجا یک ایراد خیلی مهمی امضا کنندگان دارند به دریدا می گیرند که اصلا یحتمل هم بتوان گفت که خوراک فلاسفه و ریاضی فیزیکیها هم لااقل بطور پتانسیل هم می تواند باشد. و آن چیست؟ آن مسئله ای است در سفسطه گرایی که در فن بلاغت می تواند یک جمله ای را که خیلی هم ساده است را آنقدر بپیچاندش که فقط اهل فنش هم بفهمند که او دارد چه می گوید! این فرق دارد با اینکه قضایایی هم داریم که آنقدر سخنند که دیگر هیچ کس هم قادر به حل آنها نیست. و این در ضمن فقط یک مسئله ی روانشناسی هم نیست که بگوییم ریاضی و فلسفه هم همان نوعی از روانشناسی است!

مثلاً اینکه اظهار شود که حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام سر و کارش با آب و نان مردم هم بوده است، حرف متینی است که او آنقدر هم مسئولیت سرش می شده است که نان و آب مردم را هم بتواند با تدابیری برایشان آیا چقدر هم تامین کند. ولی این هم خود مسئله ای دیگر است که اگر کسی حتی همان آب و نان را هم درش افراط و تفریط هم کند، از جمله یحتمل هم آنفلوانزا و بلکه اپیدمی هم شود. و لذا مسئله فقط هم آب و نان نیست و بلکه این هم هست که قلب چطور هم می خواهد این آب و نان را به همه ی کل بدن هم برساند. اینکه کسی جرعه ای هم آب بنوشد یا تکه ای هم نان بخورد یک مسئله است ولی اینکه مدام هم عادت کند که نان و آب هم نوش جان کند و همه را هم نزد خودش احتکار کند و به دیگری هم ندهد نیز مسئله ای دیگر است. یک طرف آنفلوانزا و بلکه کوید-19 می تواند شود و طرف دیگر قحطی تهدید هم می کند.

و لذا اینکه تعداد مزه ها در کیو سی دی هم رو به بینهایت رود یا اینکه در ابرتقارن اسپینهای بین یک و دو چطور هم می توانند شوند در چنین حالاتی، اینها یک دانشجوییها و طلبگیهایی نیستند که سالک الی الله را دارند نعوذ بالله به بردگی می کشانند چرا که خیلی هم مشتاق است که به اجتهاد برسد و بلکه گذاشته اندش هم سر کار و دارند از او بهره برداری و بلکه بردگی هم می کشند. اینجا مسئله این است که سالک الی الله چقدر هم ذهن و بلکه قلبش از غیر خدا پر شده است که دیگر گنجایش کلمه ی لا اله الا الله را هم حتی ندارد و بلکه اتوماتیک وار هم برده ی غیر شده است و دیگر خدا و پیغمبر و امامش را هم نمی تواند بشناسد؛ و لذا موعظه های علماء و مراجع عظام تقلید و ولی فقیه و بلکه حتی خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز در او اثری ندارند. اینجا درست است که روانشناسی و بلکه جامعه شناسی هم دخیل است، و اما مراتب بینهایتهای بالاتر و متعالیه ی الفهای آیات اللهی و بلکه آیت اللهی های غیر قابل دسترس و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم دخیلند یا خیر؟ همین قدر در نظر بگیرید که همین آنفلوانزا وقتی تغییرات ژنتیکی درش ایجاد شود چه مشکلاتی حتی کشنده در حدود اپیدمی را و از جمله کوید-19 را هم می تواند ایجاد کند؟ ان شاء الله که واکسنها می توانند هم کارآیی داشته و مشکلات را هم برطرف کنند.

مسئله اینجا این است که وقتی محاسبات فردی و اجتماعی غلط  هم باشند و مراتب الفهای متعالیه آیت اللهی ها در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم اشتباه محاسبه شوند، تجربیات و آزمایشات و فتنه هایی که رخ می دهند فقط جنبه ی علوم طبیعی و روانشناسانه هم نداشته و بلکه جهشی می توانند هم درون و هم بیرون طبیعت ما انسانها و جهان اطراف ما را شدیداً هم متاثر کنند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿1﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿2﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿3﴾

 

مسئله ای را که ما اینجا داریم این است که بین قلوب مبارک پیغمبر اکرم خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و  ائمه ی اطهار و لا سیما امام زمان عجل الله فرجه الشریف و طلبه و دانشجو و سالک الی الله در رسیدن به اجتهاد و مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف چه راز و نیازها که نمی گذرند؟

و اما اینکه اصلا طلبه و دانشجو در ادب و اخلاق خود در حالی که زانوی تلمذ هم نزد اساتید خود زده است و مشغول تحصیل است حتی از آن حالتهای صفر و یکی اش بیرون آمده و به آن بینهایتهای مراتب متعالیه ی نه فقط در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم برسد و بلکه حکمت الهی را هم دریابد و حتی روح و جان این مسئله را هم دریابد که الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام. و همینطور هم از جمله روح و جان حدیث انا مدینة العلم و علی بابها را هم دریابد و ... آنگاه یحتمل فاصله ی این قلوب مقدسه ی مطهره ی پیغمبر اکرم خاتم الانبیا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه ی اطهار را از صفر و یکهای طلبگی طلبه و دانشجو و سالک الی الله در راهش به رسیدن به اجتهاد در الفهای بینهایت مراتب متعالیه ی مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بعد تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بتواند درک کند. و الا که عظمت عید غدیر کجا و حزن و اندوه محرم و صفر هم کجا؟

https://arxiv.org/abs/2107.03747

https://arxiv.org/abs/2011.13061

https://arxiv.org/abs/2001.10859

https://arxiv.org/abs/1903.08029

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿1﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿2﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿3﴾

 

نه تنها برق اتوبوس ممکن است قطع شود و بلکه ممکن هم هست که خودتان مجبور شوید که برق تبلت یا لپ تاپ یا حتی پی سی تان را که به خواب نمی رود را هم قطع کنید! 

و اما یک مسائل و قضایایی هم هستند که خیلی هم نمی شود، آن هم از روی تنبلی، آنها را بقول معروف سمبلش خیلی هم کرد. مثلاً اگر شما با منحنیهای جنس دوم سر و کار هم دارید که حتی می خواهید هندسه ی آراکلف را هم بدان کاربردی کنید، خوب اینها را یحتمل هم بتوان از لحاظات نظریه های همدیسی با افلاک آسمانی و بلکه زمینی هم متناظرشان کرد هر چند که تناظرهای دیگری هم می توانند داشته باشند و بالاخره اگر اینها نقاط اشتراکی هم داشته باشند که فرضاً در نوعی از فضاهای مادولای آنها در یک نقطه ای دو فلک یا دو چنبره یا توروس با هم طلاقی هم کنند آنگاه معنایش یحتمل هم این نباشد که این نقطه همان نقطه ی طلاقی بوسه ی مرگ هم باشد! 

اینکه مسئله ی کیو سی دی اینجا چه می گوید و مسئله ی نیروی ضعیف کدام است و بلکه گرانش و الکترومغناطیسم هم کدام می شود و همه ی اینها هم چطور با دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف همه و همه ربط پیدا می کنند هم یحتمل به مسئله ی الکتریکی مغناطیسی دوگانی و تناظر آن با برنامه هندسی لنگلندز و ... چیست؟ اینها را بالاخره عرض بنده ی حقیر این است که بسادگی هم نمی شود سمبلش کرد هر چقدر هم که ما بگوییم ما داریم اینها را برای خودمان هم که شده هیجی می کنیم و بلکه بتوانیم رباط آنها را با تناظر کوبایاشی هیچین نیز بیابیم! البته این را هم داشتم می گفتم که ویتن مقاله ی جدیدی هم دارد با گایاتو در مورد همین برنامه هندسی لنگلندز که برق رفت! حالا برق سه باره هم نرود! ولی بنده عرضم این است که یک میزان و ترازی هم باید داشته باشیم اگر قرار است در طلبگیها و دانشجوییهای خود به الفهای مراتب متعالیه ی آیت اللهی های بعدی حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم برسیم!

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ﴿محمد: 7﴾

 

اَللَّهُمَّ اِکْشِفْ کُرْبَتِی وَ اُسْتُرْ عَوْرَتِی وَ اِغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَ اِخْسَأْ شَیْطَانِی وَ فُکَّ رِهَانِی وَ اِجْعَلْ لِی یَا إِلَهِی اَلدَّرَجَةَ اَلْعُلْیَا فِی اَلْآخِرَةِ وَ اَلْأُولَى

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

  ٦٢٧٦ / ١ ـ السید الرضی فی المجازات النبویة : عن شداد بن الهاد ، قال : سجد رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) سجدة أطال فیها ، فقال الناس عند انقضاء الصلاة : یا رسول الله إنک سجدت بین ظهرانی صلاتک سجدة أطلتها ، حتى ظننا أنه قد حدث أمر ، أو أنه أتاک [ الوحی ] [١] فقال ( صلّى الله علیه وآله ) : کل ذلک لم یکن ، ولکن ابنی هذا ارتحلنی فکرهت أن أُعجله حتى یقضی حاجته » فکان الحسن أو الحسین ( علیهما السلام ) قد جاء والنبی ( صلى الله علیه وآله ) فی سجدته فامتطى ظهره .

قلت : وفی أُسد الغابة لابن أثیر الجزری [٢] ، أخبرنا أبو یاسر بن أبی حیة ، بإسناده عن عبد الله بن أحمد ، حدثنی أبی ، حدثنا یزید ، حدثنا جریر بن حازم ، عن محمد بن أبی یعقوب ، عن عبد الله بن شداد بن الهاد ، عن أبیه ، قال : خرج علینا رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ، فی إحدى صلاتی العشی [٣] ـ الظهر أو العصر ـ وهو حامل أحد ابنی ابنته ، الحسن أو الحسین ( علیهما السلام ) ، فتقدم النبی ( صلى الله علیه وآله ) فوضعه عند قدمه الیمنى ، ثم کبر للصلاة فصلى ، فسجد بین ظهرانی صلاته سجدة فأطالها ، فرفعت رأسی من بین الناس ، فإذا النبی ( صلى الله علیه وآله ) ساجد ، وإذا الصبی على ظهره ، فرجعت فی سجودی ، فلما صلى قیل : یا رسول الله لقد سجدت سجدة أطلتها ، فظننا أنه قد حدث أمر ، أو کان یوحى إلیک ، قال : « کل ذلک لم یکن ، ولکن ابنی ارتحلنی فکرهت أن أُعجله » أخرجه الثلاثة [٤] .

 

مستدرک الوسائل، محدث نوری، جلد 5، 432 

http://lib.eshia.ir/11015/5/432

 

 

تصور بفرمایید که دارید در شب به مشهد مقدس هم سفر می فرمایید و برق داخل اتوبوس هم یک مرتبه قطع می شود؛ و وقتی برق برمی گردد یک مرتبه متوجه هم می شوید که مسیرتان گویا طولانی تر هم شده است و بجای اینکه از مقصدتان که حالا کاری نداریم کجا بوده است حالا دارید از دانشگاه اتونومای مادرید و بلکه دانشگاه هاروارد هم اتوبوسی مسافرت می فرمایید به مشهد مقدس! شما اینجا لااقل دو نوع مسئله می توانید داشته باشید که همه و همه هم ناشی می شوند از الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام. یعنی همچین که ولایت را دریافتید، دیگر گویا همه ی مسائل خود به خودی هم حل می شوند!

یک مسئله این است که وقتی مسیر کوتاه تر را هم دارید برمی گزینید که حالا آیا مسیر اولی خودتان هم بوده است یعنی فرضاً از تهران هم داشته اید سفر می کرده اید به مشهد، یا اینکه داشته اید از دانشگاه اتونومای مادرید سفر می کرده اید و نه از دانشگاه هاروارد، خوب حالا شما چه کیو سی دی شبکه ای را روی چنبره یا توروس ای برمی گزینید برای مطالعه ی در اتوبوس خود؟ و چرا که حالا برق اتوبوس رفته است ولی برق لپ تاپ و تبلت شما هم که شارژش هنوز یحتمل تمام نشده باشد؟! سوال دوم این است که چرا اصلا سفر کوتاه تر را هم برمی گزینید و نه سفر طولانی تر را انتخاب نمی کنید؟

مسئله ی دیگر این است که چرا اصلا شما این دو مسیر را با هم نیز انتخاب نمی فرمایید طوری که توروسهایی که از لحاظ توپولوژیکی این دو مسیر را تشکیل می دهند نیز یحتمل در نقاطی با هم نقاط اشتراک هم داشته باشند. نکته اینجا این است که کدام مسیرها هم هستند که زمین و آسمان را نیز در فلکهای گوناگونی که در حال گردشند در مسیرهای انتخابی شما یحتمل در نقاطی مورد اشتراک خواهند داشت؟! و کدام نقاط خواهند بود که نخواهند هم داشت و بلکه دربهای آسمان هم بسته خواهند شد چرا که می فرمایند انا مدینة العلم و علی بابها؟ و درب مدینه ی علم که بسته شود، آیا دربهای آسمان هنوز هم باز خواهند بود؟! می شود؟ بنده ی حقیر که عرضم این است که درب مدینه ی علم که بسته شود که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز دیگر فایده ای خواهد داشت هر چند هم که صفر و یکی طلبگی و دانشجویی هم سعی کنیم به الفهای مراتب بالاتر و متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برسیم و بلکه دربهای آسمان نیز بسته خواهند شد. مثل این است که شما بخواهید الف بعدی آیت اللهی خود را که تا مثلاً الف_ب هم آمده اید را یعنی الف_ب^+1 را هم بیابید؛ ولی نظریه ی ابرتقارن و ابرریسمان مورد نظر خود را نمی توانید هم طوری قضایایش را بنویسید که اگر مدل استاندارد ذرات فیزیک و هندسه ی ناجابجایی آن را هم خیلی خوب یاد گرفته اید، ولی فقط هم ذرات از اسپین 0 تا اسپین 1 را بر آنها مسلط هستید و اما ذرات از اسپین 1 الی اسپین 2 را که به ذره ی گراویتونی هم ختم می شوند را خیلی مسلط نیستید حتی از طریق منطق ریاضی الفهای آیات اللهی مراتب متعالیه که فرضاً آیت اللهی بعدی را که درش گیر کرده اید را نگاشتش می فرمایید به الف_1 و آیت اللهی که به آن رسیده اید را نگاشتش هم می کنید به الف_1 و .... 

مسئله اینجا این است که آیا در مسیر خود در اتوبوس که نشسته اید آیا مسیر خطرناکی هم ممکن است مشاهده شود و بلکه با بوسه ای از بوسه های مرگ خدای ناکرده هم در اتوبوستان مواجه خواهید شد تا اینکه به آیت اللهی و بلکه آیات اللهی های بعدی هم همه و همه یحتمل یک جا هم برسید یا خیر؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ﴿محمد: 7﴾

 

اَللَّهُمَّ اِکْشِفْ کُرْبَتِی وَ اُسْتُرْ عَوْرَتِی وَ اِغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَ اِخْسَأْ شَیْطَانِی وَ فُکَّ رِهَانِی وَ اِجْعَلْ لِی یَا إِلَهِی اَلدَّرَجَةَ اَلْعُلْیَا فِی اَلْآخِرَةِ وَ اَلْأُولَى

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

  ٦٢٧٦ / ١ ـ السید الرضی فی المجازات النبویة : عن شداد بن الهاد ، قال : سجد رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) سجدة أطال فیها ، فقال الناس عند انقضاء الصلاة : یا رسول الله إنک سجدت بین ظهرانی صلاتک سجدة أطلتها ، حتى ظننا أنه قد حدث أمر ، أو أنه أتاک [ الوحی ] [١] فقال ( صلّى الله علیه وآله ) : کل ذلک لم یکن ، ولکن ابنی هذا ارتحلنی فکرهت أن أُعجله حتى یقضی حاجته » فکان الحسن أو الحسین ( علیهما السلام ) قد جاء والنبی ( صلى الله علیه وآله ) فی سجدته فامتطى ظهره .

قلت : وفی أُسد الغابة لابن أثیر الجزری [٢] ، أخبرنا أبو یاسر بن أبی حیة ، بإسناده عن عبد الله بن أحمد ، حدثنی أبی ، حدثنا یزید ، حدثنا جریر بن حازم ، عن محمد بن أبی یعقوب ، عن عبد الله بن شداد بن الهاد ، عن أبیه ، قال : خرج علینا رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ، فی إحدى صلاتی العشی [٣] ـ الظهر أو العصر ـ وهو حامل أحد ابنی ابنته ، الحسن أو الحسین ( علیهما السلام ) ، فتقدم النبی ( صلى الله علیه وآله ) فوضعه عند قدمه الیمنى ، ثم کبر للصلاة فصلى ، فسجد بین ظهرانی صلاته سجدة فأطالها ، فرفعت رأسی من بین الناس ، فإذا النبی ( صلى الله علیه وآله ) ساجد ، وإذا الصبی على ظهره ، فرجعت فی سجودی ، فلما صلى قیل : یا رسول الله لقد سجدت سجدة أطلتها ، فظننا أنه قد حدث أمر ، أو کان یوحى إلیک ، قال : « کل ذلک لم یکن ، ولکن ابنی ارتحلنی فکرهت أن أُعجله » أخرجه الثلاثة [٤] .

 

مستدرک الوسائل، محدث نوری، جلد 5، 432 

http://lib.eshia.ir/11015/5/432

 

 

در حکمت الهی که آیا ما چقدر از آنرا هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حتی درک کنیم، مراتب الفهای بالاتر و حتی متعالیه ی بینهایتهای آیت اللهی هایی که از طلبگی و دانشجویی هم مایلیم به حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و حتی ان شاء الله امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم سالک الی الله میل کند، چه موقع و چه مکانی هم هست که ما از یک مرزی در فضا-زمان که گذشتیم الفهای بینهایت آیت اللهی در پیوستگی و حتی مشتقپذیری نسبت به همه ی مختصاتشان در همه ی مراتب هم آیا مدام در آیت اللهی هایی به هم پیوسته ی مشتقپذیر هم واقع می شویم که یکی بعد از دیگری در حال وقوع است. مثلاً وقتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را داریم، الفهای آیت اللهی هایی که در فوق و در زیر آن حضرت هم واقع می شوند کدامند و از چه مرز الفهایی هم باید گذشت تا بتوان چنین آیت اللهی هایی را نیز مشاهده کرد؟

بنده داشتم این را در مورد دعای عرفات امام حسین علیه السلام هم عرض می کردم که یک اخلاق و ادبی هم می طلبد که حتی سالک الی الله و طلبه و بلکه دانشجو بتواند هم آنقدر به امامش نزدیک شده باشد که در دعایش بشنود که آن حضرت دارد با خدا راز و نیاز هم می فرماید که اَللَّهُمَّ اِکْشِفْ کُرْبَتِی وَ اُسْتُرْ عَوْرَتِی وَ اِغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَ اِخْسَأْ شَیْطَانِی وَ فُکَّ رِهَانِی وَ اِجْعَلْ لِی یَا إِلَهِی اَلدَّرَجَةَ اَلْعُلْیَا فِی اَلْآخِرَةِ وَ اَلْأُولَى. یعنی این را مداح اهل بیتی بزرگوار هم داشته باشند که بر زبان و دهان جاری می فرمایند و بلکه آیت الله العظمی بسیار عظیم الشانی هم باشند که دارند شرح می فرمایند اینها همه و همه یک چیز است، و اما اینکه خود امام هم دارند این را بر زبان جاری می فرمایند که از جمله هم دارد اللهم اخساء شیطانی و در عین حال شیعیان آن حضرت هم می شنوند که امام چه فرمودند! آیا این اصلا جایز است؟ آیا اصلا امام و حتی پیغمبر خدا هم شیطانی دارند که از خدا بخواهند که او را از خود براند و ماورای آن هم شیعیان او نیز جایزند که چنین دعایی را از او تکرار هم کنند؟!

به هر حال، هر چه  که هست مسئله اینجا است که یحتمل سالک الی الله متوجه هم شود که کل یوم عاشورا کل ارض کربلا؛ ولی باز هم در کربلا و عاشورا نیز یک اخلاق و ادب عظیمی را داریم که بین امام و شیعیان او جاری است و حالا هر کسی هم باندازه ی فهم و شعور خودش هر چقدر که هست و این بشرطی هم هست که اصلا وارد آن مراتب متعالیه ی الفهای بینهایت آیت اللهی هایی هم شده باشد که بتواند هم تشخیص دهد که در یاری امامش می رسد به ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم. و بلکه اگر در آیت اللهی های زیر الف_0 هم واقع شده است و آیت اللهی بعدی الف_1 هم هست، آیا وقتی هم که او به آیت اللهی الف_الف_1 نیز رسیده است هم همه ی آیت اللهی ها با هم واقع می شوند و صبری هم نیاز نیست که بتوان یک آیت اللهی را از آیت اللهی بعدی تفکیک هم کرد؟ یا اینکه خیر آنجا و بلکه همه جا هم مسئله همین است که می فرمایند الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام. یعنی چطور امکان هم دارد که طلبه ای در طلبگیهای صفر و یکی اش به مراتبی از اجتهاد هم برسد که در یک جا و در یک آن همه ی آیت اللهی های عالم هم بر قلب مبارک او نازل شود و نه این هم که مجبور شود که صبر کند که یک آیت اللهی بعد از الف__0= امگا اگر مثلاً الف_1 هم هست و بعد از آن هم الف_2 است و ...، همه ی اینها را طی کرده و جهشی هم برسد به اجتهادی از نوع آیت اللهی هایی که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را احاطه هم کرده اند و بلکه حضرتش را هم ملاقات کند کانه قاب قوسین او ادنی هم هست؟ کدام اخلاق و ادب است که چنین است که ما را به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می رساند هر چند هم که چنین سعادات عظیمی را هم داشته باشیم که حتی مناجاتها و دعاهای آن حضرات را هم بتوانیم بشنویم و حتی خود نیز بخوانیم و بلکه کتاب الله قرآن مجید را نیز در اختیار خود داشته باشیم؟! نسخه اش کدام است؟ رساله ی مرجع تقلیدش کدام است که الفهای آیات اللهی اش همینطوری کانه ابر است که در آسمان شکل گرفته است یا حتی آب هم است که در رودخانه هم جاری است و چه جاری شدنی هم می باشد و حتی از اختیار ما هم خارج است که یکی را از دیگری بتوانیم چطور تشخیص هم دهیم که کدام متقدم است و کدام هم متاخر است و همه و همه با هم نیز وارد می شوند؟ ابرتقارنها و ابرریسمانی که نیروهای الکترومغناطیسی و ضعیف و قوی و گرانش را با هم متحد نیز می کنند آیات اللهی هایشان باید هم یک چنین حالاتی را بیان کنند.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ﴿محمد: 7﴾

 

اَللَّهُمَّ اِکْشِفْ کُرْبَتِی وَ اُسْتُرْ عَوْرَتِی وَ اِغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَ اِخْسَأْ شَیْطَانِی وَ فُکَّ رِهَانِی وَ اِجْعَلْ لِی یَا إِلَهِی اَلدَّرَجَةَ اَلْعُلْیَا فِی اَلْآخِرَةِ وَ اَلْأُولَى

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

  ٦٢٧٦ / ١ ـ السید الرضی فی المجازات النبویة : عن شداد بن الهاد ، قال : سجد رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) سجدة أطال فیها ، فقال الناس عند انقضاء الصلاة : یا رسول الله إنک سجدت بین ظهرانی صلاتک سجدة أطلتها ، حتى ظننا أنه قد حدث أمر ، أو أنه أتاک [ الوحی ] [١] فقال ( صلّى الله علیه وآله ) : کل ذلک لم یکن ، ولکن ابنی هذا ارتحلنی فکرهت أن أُعجله حتى یقضی حاجته » فکان الحسن أو الحسین ( علیهما السلام ) قد جاء والنبی ( صلى الله علیه وآله ) فی سجدته فامتطى ظهره .

قلت : وفی أُسد الغابة لابن أثیر الجزری [٢] ، أخبرنا أبو یاسر بن أبی حیة ، بإسناده عن عبد الله بن أحمد ، حدثنی أبی ، حدثنا یزید ، حدثنا جریر بن حازم ، عن محمد بن أبی یعقوب ، عن عبد الله بن شداد بن الهاد ، عن أبیه ، قال : خرج علینا رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ، فی إحدى صلاتی العشی [٣] ـ الظهر أو العصر ـ وهو حامل أحد ابنی ابنته ، الحسن أو الحسین ( علیهما السلام ) ، فتقدم النبی ( صلى الله علیه وآله ) فوضعه عند قدمه الیمنى ، ثم کبر للصلاة فصلى ، فسجد بین ظهرانی صلاته سجدة فأطالها ، فرفعت رأسی من بین الناس ، فإذا النبی ( صلى الله علیه وآله ) ساجد ، وإذا الصبی على ظهره ، فرجعت فی سجودی ، فلما صلى قیل : یا رسول الله لقد سجدت سجدة أطلتها ، فظننا أنه قد حدث أمر ، أو کان یوحى إلیک ، قال : « کل ذلک لم یکن ، ولکن ابنی ارتحلنی فکرهت أن أُعجله » أخرجه الثلاثة [٤] .

 

مستدرک الوسائل، محدث نوری، جلد 5، 432 

http://lib.eshia.ir/11015/5/432

 

 

بنده ی حقیر فقط دورادور است که استاد محمد گلشنی را می شناسم، ولی بنظر این بنده ی حقیر می رسد که ایشان که در ضمن هم مقالاتشان با مقالات مهدی گلشنی هم در آرشیو دانشگاه کرنل بعلت تشابه اسمی تداخل می کنند، دست کم و حداقل یک جهشی هم در تولید مقالاتشان دارند که با ساهارون شاله نیز مقالات می نویسند! یعنی این یک شاهد عینی است گویا از آنچه ما داشتیم بحثش را هم می کردیم در مورد مراتب بالاتر و بلکه متعالیه ی بینهایتهای الفهای آیت اللهی ها در اجتهاد و مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف. البته اینجا یک نکته ای هم هست که دیشب بنده داشتم می گفتم که همینطوری که بقول آمریکاییها داشتم برین استورم یا طوفان مغزی طلبگی و دانشجویی صفر و یکی در به روی کاغذ آوردن افکارم را می کردم که می رسیم به یک تکینگیهایی در الفهای آیات اللهی ها مثل الف_امگا که یحتمل بفرمایند هم از اولین آیت اللهی های با تکینگی است که از نوع آیت اللهی های حدی هم هست که همینطوری که از الف_0، الف_1، الف_2، ...، الف_امگا می رویم، همین الف_امگا یا به عبارت دیگر الف_الف_0 چرا که الف_0= امگا هم هست. آنگاه شما یحتمل هم از طریق استقراء بنظرتان برسد که این یک امر خیلی سختی هم نیست که در امور طلبگی و بلکه دانشجویی هم همانطوری که ما داریم صفر و یکی سعی هم می کنیم که به بینهایتهای مراتب بالاتر و بلکه مراتب متعالیه هم برسیم، خوب چرا حالا این نوع از الفها را هم شکل ندهیم که داشته باشیم: الف_الف_0، الف_الف_1، .... الی حتی حدی که برای اینها دوباره قائل می شویم در امگا یعنی الف_الف_امگا و ....

===================

 

خلاصه ی کلام اینکه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شما یحتمل روی یک نکته ای که خیلی هم در آن گیر کرده اید در جا هم بزنید، ولی فکرتان معطوف این نکته هم نشود که مسئله خیلی ساده هم هست و استقراء همه چیز را اتوماتیک وار حل هم خواهد کرد!

و اما نکته اینجا است که یک مسئله ای را باید داشته باشند این آیات اللهی های دارای تکینگیهایی که از جمله آیت اللهی های حدی هم هستند که حالا از طریق استقراء هم بدان می رسیم؛ ولی بالاخره همین عمل به توان رساندن آیت اللهی قبلی را وقتی می خواهیم در حدی که به بینهایت هم میل می کند را حساب کنیم؛ همین هم یعنی چه؟ و حالا اینکه شما از این حد هم بگذرید و برسید به این حد دیگری که می شود الف_الف_1 که از استقراء طلبگی و دانشجویی خودمان از الف_الف_0 هم بدست آورده ایم، و اینکه حالا این یکی نیز حتی صفر و یکی در امور آیت اللهی ها و بلکه بینهایتهای الفهای حتی با تکینگیهایشان یعنی هم چه آنطور که آیت اللهی الف_1 از نوع آیت اللهی های پیوسته هم می تواند باشد با احتساب حدس پیوستگی نیز؟ یعنی اینجا چطور هم می خواهید با احتساب این پیوستگی اندیسی، حتی امر به توان رساندن هر یک از آیت اللهی های قبلی را هم ادامه دهید با اینکه حالا بینهایت ناشمارا هم آیت اللهی هایی دارید در هر همسایگی ای که هر آیت اللهی ای را مایلید به توان برسانید و ترتیب به توان رساندانها را هم گم نکنید و بلکه ترتیب آیت اللهی ها را هم گم نفرمایید و  ....؟! 

بی خود نیست که در این چنین وضعیتی طرف یحتمل آنقدر هم قدرت و توان و اقتصادش پیشرفت هم می کند که ممکن است نه تنها آیت اللهی ها را و بلکه حتی کاردینالیته ها و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه ائمه ی اطهار و پیغمبران و خدا را هم یادش برود و در هوای نفسش غرق هم شود. البته اینکه ما کشتی نوح علیه السلام را هم داریم و بلکه می فرماید ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة هم اینجا نشان دهنده ی کشتی نجات است که همین را هم نشان می دهد که آنجایی که همه و همه باید به فکر این باشند که اسلام را چطور جهانی هم کنیم یا اینکه اصلا در عین حال هم باید امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز دریابیم؛ چطور هم می شود که طرف هم امام زمانش را یادش می رود و هم کشتی نجات را هم اسلام را و هم حکمت الهی را و هم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را و هم ریاضی فیزیک و فلسفه و .... و بلکه یحتمل هم باید دانشمندانش هم بگذارند فرار هم کنند برود به دیاری دیگر که از گیر دیکتاتوری که افتاده اند هم چطور خود را خلاص هم کنند و .... البته استادی هم می فرمودند که علمایی که هزاران قلم طلا هم بدست بگیرند که سلسلة الذهب را هم بنویسند و امام هم بفرماید بشرطها و شروطها و انا من شروطها ولی در نهایت هم هیچ کس را نداشته باشد که به داد آن امام همام هم برسد همان بهتر که قلم طلا هم دست نگیرند و علمشان را هم برای خودشان نگه دارند و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که باشد را نمی خواهیم از اینچنین علمایی. ولی عرض بنده هم این است که باید هم دریافت که مسئله همان انا مدینه العلم و علی بابها و عید الغدیر هم هست و اسفنج باب که هنوز هم همان است و تا روز قیامت هم همین است! مسئله همان آدم شدن هم است. مسئله این است که خدای ناکرده واکسن کربلا را نزنی و بعد هم بروی در کل عالم بدتر از یزیدیها یکه تازی هم کنی و انتظار هم داشته باشی که همه تحسینت هم کنند که به به چه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خوبی هم داری؛ بارک الله، بارک الله، بخ، بخ! مسئله سخت است هر چند که نرم افزاری هم دارد! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ﴿محمد: 7﴾

 

اَللَّهُمَّ اِکْشِفْ کُرْبَتِی وَ اُسْتُرْ عَوْرَتِی وَ اِغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَ اِخْسَأْ شَیْطَانِی وَ فُکَّ رِهَانِی وَ اِجْعَلْ لِی یَا إِلَهِی اَلدَّرَجَةَ اَلْعُلْیَا فِی اَلْآخِرَةِ وَ اَلْأُولَى

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

  ٦٢٧٦ / ١ ـ السید الرضی فی المجازات النبویة : عن شداد بن الهاد ، قال : سجد رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) سجدة أطال فیها ، فقال الناس عند انقضاء الصلاة : یا رسول الله إنک سجدت بین ظهرانی صلاتک سجدة أطلتها ، حتى ظننا أنه قد حدث أمر ، أو أنه أتاک [ الوحی ] [١] فقال ( صلّى الله علیه وآله ) : کل ذلک لم یکن ، ولکن ابنی هذا ارتحلنی فکرهت أن أُعجله حتى یقضی حاجته » فکان الحسن أو الحسین ( علیهما السلام ) قد جاء والنبی ( صلى الله علیه وآله ) فی سجدته فامتطى ظهره .

قلت : وفی أُسد الغابة لابن أثیر الجزری [٢] ، أخبرنا أبو یاسر بن أبی حیة ، بإسناده عن عبد الله بن أحمد ، حدثنی أبی ، حدثنا یزید ، حدثنا جریر بن حازم ، عن محمد بن أبی یعقوب ، عن عبد الله بن شداد بن الهاد ، عن أبیه ، قال : خرج علینا رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ، فی إحدى صلاتی العشی [٣] ـ الظهر أو العصر ـ وهو حامل أحد ابنی ابنته ، الحسن أو الحسین ( علیهما السلام ) ، فتقدم النبی ( صلى الله علیه وآله ) فوضعه عند قدمه الیمنى ، ثم کبر للصلاة فصلى ، فسجد بین ظهرانی صلاته سجدة فأطالها ، فرفعت رأسی من بین الناس ، فإذا النبی ( صلى الله علیه وآله ) ساجد ، وإذا الصبی على ظهره ، فرجعت فی سجودی ، فلما صلى قیل : یا رسول الله لقد سجدت سجدة أطلتها ، فظننا أنه قد حدث أمر ، أو کان یوحى إلیک ، قال : « کل ذلک لم یکن ، ولکن ابنی ارتحلنی فکرهت أن أُعجله » أخرجه الثلاثة [٤] .

 

مستدرک الوسائل، محدث نوری، جلد 5، 432 

http://lib.eshia.ir/11015/5/432

 

 

بنده ی حقیر فقط دورادور است که استاد محمد گلشنی را می شناسم، ولی بنظر این بنده ی حقیر می رسد که ایشان که در ضمن هم مقالاتشان با مقالات مهدی گلشنی هم در آرشیو دانشگاه کرنل بعلت تشابه اسمی تداخل می کنند، دست کم و حداقل یک جهشی هم در تولید مقالاتشان دارند که با ساهارون شاله نیز مقالات می نویسند! یعنی این یک شاهد عینی است گویا از آنچه ما داشتیم بحثش را هم می کردیم در مورد مراتب بالاتر و بلکه متعالیه ی بینهایتهای الفهای آیت اللهی ها در اجتهاد و مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف. البته اینجا یک نکته ای هم هست که دیشب بنده داشتم می گفتم که همینطوری که بقول آمریکاییها داشتم برین استورم یا طوفان مغزی طلبگی و دانشجویی صفر و یکی در به روی کاغذ آوردن افکارم را می کردم که می رسیم به یک تکینگیهایی در الفهای آیات اللهی ها مثل الف_امگا که یحتمل بفرمایند هم از اولین آیت اللهی های با تکینگی است که از نوع آیت اللهی های حدی هم هست که همینطوری که از الف_0، الف_1، الف_2، ...، الف_امگا می رویم، همین الف_امگا یا به عبارت دیگر الف_الف_0 چرا که الف_0= امگا هم هست. آنگاه شما یحتمل هم از طریق استقراء بنظرتان برسد که این یک امر خیلی سختی هم نیست که در امور طلبگی و بلکه دانشجویی هم همانطوری که ما داریم صفر و یکی سعی هم می کنیم که به بینهایتهای مراتب بالاتر و بلکه مراتب متعالیه هم برسیم، خوب چرا حالا این نوع از الفها را هم شکل ندهیم که داشته باشیم: الف_الف_0، الف_الف_1، .... الی حتی حدی که برای اینها دوباره قائل می شویم در امگا یعنی الف_الف_امگا و ....

خلاصه بنده ی حقیر اینجاها هم نرسیده بودم که یک مرتبه همه چیز دود شد رفت به هوا!

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ﴿محمد: 7﴾

 

اَللَّهُمَّ اِکْشِفْ کُرْبَتِی وَ اُسْتُرْ عَوْرَتِی وَ اِغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَ اِخْسَأْ شَیْطَانِی وَ فُکَّ رِهَانِی وَ اِجْعَلْ لِی یَا إِلَهِی اَلدَّرَجَةَ اَلْعُلْیَا فِی اَلْآخِرَةِ وَ اَلْأُولَى

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

  ٦٢٧٦ / ١ ـ السید الرضی فی المجازات النبویة : عن شداد بن الهاد ، قال : سجد رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) سجدة أطال فیها ، فقال الناس عند انقضاء الصلاة : یا رسول الله إنک سجدت بین ظهرانی صلاتک سجدة أطلتها ، حتى ظننا أنه قد حدث أمر ، أو أنه أتاک [ الوحی ] [١] فقال ( صلّى الله علیه وآله ) : کل ذلک لم یکن ، ولکن ابنی هذا ارتحلنی فکرهت أن أُعجله حتى یقضی حاجته » فکان الحسن أو الحسین ( علیهما السلام ) قد جاء والنبی ( صلى الله علیه وآله ) فی سجدته فامتطى ظهره .

قلت : وفی أُسد الغابة لابن أثیر الجزری [٢] ، أخبرنا أبو یاسر بن أبی حیة ، بإسناده عن عبد الله بن أحمد ، حدثنی أبی ، حدثنا یزید ، حدثنا جریر بن حازم ، عن محمد بن أبی یعقوب ، عن عبد الله بن شداد بن الهاد ، عن أبیه ، قال : خرج علینا رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ، فی إحدى صلاتی العشی [٣] ـ الظهر أو العصر ـ وهو حامل أحد ابنی ابنته ، الحسن أو الحسین ( علیهما السلام ) ، فتقدم النبی ( صلى الله علیه وآله ) فوضعه عند قدمه الیمنى ، ثم کبر للصلاة فصلى ، فسجد بین ظهرانی صلاته سجدة فأطالها ، فرفعت رأسی من بین الناس ، فإذا النبی ( صلى الله علیه وآله ) ساجد ، وإذا الصبی على ظهره ، فرجعت فی سجودی ، فلما صلى قیل : یا رسول الله لقد سجدت سجدة أطلتها ، فظننا أنه قد حدث أمر ، أو کان یوحى إلیک ، قال : « کل ذلک لم یکن ، ولکن ابنی ارتحلنی فکرهت أن أُعجله » أخرجه الثلاثة [٤] .

 

مستدرک الوسائل، محدث نوری، جلد 5، 432 

http://lib.eshia.ir/11015/5/432

 

بر منبر پیغمبر و ائمه ی اطهار علیهم السلام رفتن و حتی اقامه ی نماز یحتمل یک ذره ای هم از بازی و بلکه دلقکی با بچه ها هم داشته باشد که این در خود پیغمبر هم قابل مشاهده است. ولی نکته ی جدی این است که بعضی دلقکها مثل یزید و یزیدیان لعنة الله علیهم اجمعین از پستی خودشان هم بنظرشان می رسد که با دلقکی که دارد با آنها بازی هم می کند و نه بیشتر هم طرف نیستند و شوخی شوخی هم امام حسین علیه السلام را در کربلا اربا اربا می کنند. این در حالی است که نه تنها چهار تن دیگر از پنج تن اهل عبا یعنی خدا و محمد صل الله علیه و آله و سلم و علی و فاطمه و حسن سلام الله علیهم اجمعین قلبا هم در حال نظاره ی امام حسین علیه السلام اند که چطور می خواهد آن شهد شهادت و عسل مصفا را میان اهل بیت و یارانش که گرفتار انواع شیاطین هم شده اند هم نوش جان کرده و بهشتی شود؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ﴿محمد: 7﴾

 

اَللَّهُمَّ اِکْشِفْ کُرْبَتِی وَ اُسْتُرْ عَوْرَتِی وَ اِغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَ اِخْسَأْ شَیْطَانِی وَ فُکَّ رِهَانِی وَ اِجْعَلْ لِی یَا إِلَهِی اَلدَّرَجَةَ اَلْعُلْیَا فِی اَلْآخِرَةِ وَ اَلْأُولَى

 

حج، عبادتی پُر رمز و راز است. ساخت و ترکیب زیبای حرکت و سکون در آن، سازنده‌ی هویّت فرد مسلمان و جامعه‌ی مسلمان و نمایش‌دهنده‌ی زیبایی‌های آن در چشم جهانیان است. از سویی دلهای آحاد بندگان را با ذکر و خشوع و تضرّع، عروج معنوی میبخشد و به خدا نزدیک میکند، و از سویی با پوشش و پویش یکسان و حرکات هماهنگ، برادران را که از چهارگوشه‌ی جهان گِرد آمده‌اند، به یکدیگر پیوند میدهد، و از سویی برترین نماد امّت اسلامی را با همه‌ی مناسک پُرمعنی و رازآلودش در برابر چشم جهانیان میگذارد و عزم و عظمت امّت را به رخ بدخواهان میکِشد.
امسال، حجّ بیتِ معظّم در دسترس نیست ولی توجّه به ربّ‌البیت و ذکر و خشوع و تضرّع و استغفار در دسترس است؛ حضور در عرفات میسّر نیست امّا دعا و مناجاتِ معرفت‌افزا در روز عرفه میسّر است؛ رَمی شیطان در منا ممکن نیست امّا دفع و طرد شیاطین قدرت‌طلب در همه جا ممکن است؛ حضور یکپارچه‌ی بدنها در گِرد کعبه فراهم نیست امّا حضور یکپارچه‌ی دلها بر گِرد آیات روشن قرآن کریم و اعتصام به حبل‌اللّه وظیفه‌ی همیشگی است.

 

https://www.leader.ir/fa/content/25085

 

 

داشتم از قبل از غروب کما بیش می نوشتم که یک مرتبه یحتمل خود شیطان لعنت الله علیه همه چیز را پاک کرد بعلاوه ی کل صفحات گوگلی را که البته باز یافت هم شدند! بگذریم. داشتم از قلوب مبارک پنج تن هم عرض می کردم و بیست حفره های قلبی آنها و دوازده ائمه ی اطهار و چهارده معصوم و ....

اینها را هم یحتمل بد نباشد بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2107.09339

https://arxiv.org/abs/1706.08143

کِتَابٌ أُنزِلَ إِلَیْکَ فَلاَ یَکُن فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿الاعراف: 2﴾

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

 

یک وقتی که شما خیلی هم بین نیروهای الکترومغناطیسی و ضعیف و قوی و گرانش می خواهید حتی ریسمانی هم که شده وحدتی را ایجاد کنید، باید خیلی هم مراقبت بفرمایید که نه فقط در باتلاق گیر نکنید و بلکه آنقدر سرگرم مسائل خود را نسازید که آنگاه یک وقت چشم باز می کنید و می بینید که خود را سرگرم ابرتقارنهای و ابرریسمانهایی هم کرده اید که آیا چطور هم از نظریه های ریسمانی قرار است نتیجه شوند و بلکه حتی گیر باتلاقی قضایا را هم نمی توانید گره هایش را باز بفرمایید. و چرا؟ برای اینکه بین دوگانهایی که بین نیروهای قوی و ضعیف و الکتریکی- مغناطیسی و بلکه ریسمانهای مختلف دیگری هم یافت می شوند متوجه نمی شوید که بابا اینها همه و همه یک وحدتی را ایجاد می کنند و دارند یک حرفی را می زنند که اگر از دوگان دیگر خیلی هم خبر نداشته باشید متوجه مسئله باز نخواهید شد که مسئله را چطور هم وحدتش بخشید. مثل مسئله ی ظرف عسلی می ماند که در آن ناخالصیهایی هم وارد شده است و حالا اگر حواستان باشد که چطور ناخالصیها را فرضاً توسط یک سفیده ی تخم مرغی هم از آن بگیرید بعد از اینکه آنرا به اندازه ی کافی هم رقیقش کرده اید که ناخالصیها را هم سفیده ی تخم مرغ بتواند همه و همه را جذب کند؛ خوب آنگاه مسئله حل هم هست. ولی اگر مراقبت هم نکرده باشید که عسل بیش از حد هم متبلا به ناخالصیهایش نشده باشد، آنگاه یحتمل هر چه هم آنرا همش بزنید کار بدتر بالا بگیرد و بلکه دیگر عسل را با ظرفش هم باید انداخت دور چرا که دیگر عسل نیست و بلکه باتلاقی شده است از ناخالصیهایی که حالا بیا و درستش هم کن! یعنی یک وقت هست که یک لایه ی نازکی از عسل را دارید و بقیه اش در زیر عسل همه و همه باتلاقی هم هست؛ ولی یک وقت هست که برعکس هر چه دارید عسل است در ظرف ولی یحتمل یک لایه ای و بلکه کمتر از لایه ای از ناخالصیهایی هم دارید که عسل را مبتلا هم کرده است. در نوع ظرف عسل اول که لایه ای نازک هم عسلی است بهتر است که ظرف را هم نزنید و بلکه سعی هم کنید که ظرف را کسی خیلی تکانش هم ندهد و آنگاه اگر توانستید عسلش را هم یک جورهایی از باتلاق زیرش جدا کنید. در غیر این صورت که بهتر هم هست که همان راه سفیده ی تخم مرغ را یحتمل امتحان هم کنید و بلکه زرده ی تخم مرغها را هم بدهید بچه ها بخورند. 

خوب، این یک مثالی نمی شود برای اینکه بخواهیم هم تفکیک بین طبیعت و ماوراء الطبیعه را نیز با انواع طلبگیها و دانشجوییهایمان دیجیتالی حتی بیان کنیم که چطور هم می شود به الفهای آیت اللهی های مراتب بالاتر هم رسید آنجایی که خیلی هم معلوم نیست که آیا منطق ریاضی است که بقول متاریاضیدانها لااقل خودشان هم بنظرشان رسیده است که از حتی متخصصین در ماوراء الطبیعه هم جلو زده اند و تا روز قیامت هم در همین متاریاضیات همه و همه را می توانند سرگرم کنند و بلکه آنقدر هم مسائل و مشکلات دارند که اگر همه و همه هم سعی کنند آنها را سعی کنند که حل کنند و اصلا ببینند کجاها هم می شود آنها را حتی حلشان کرد یا خیر؟ باز هم گیر قضایا و مسائل باز نخواهد شد و حتی ابررایانه های بزرگ هم نمی توانند آنها را حل کنند! و همین هم هست که یحتمل متاریاضیدانها را شجاع و غره هم کرده است که بابا کدام ماوراء الطبیعه هم؟! اینها خودشان را گذاشته اند سر کار و فکر می کنند که هیچ کس هم حالیش نمی شود که اینها دارند با همه و همه چه می کنند هم. البته این مال آن متاریاضیدانهایی است که متافیزیک و ماوراء الطبیعه را نیز از این نوع کنار گذاشته اند که دیگر الفهای آیات اللهی های متعالیه را تا حتی مراجع تقلیدی هم برای اجتهاد خودشان یحتمل خیلی در نظر نمی گیرند و بلکه راهشان را در پروفسوری و دکتر پروفسوری و امثالهم جدا هم کرده اند. و لذا سعی هم ندارند خیلی که حالا ما چطور هم می توانیم جهشی برسیم به آیت اللهی های غیر قابل دسترس و نهایتاً هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف! حالا ما خیلی هم نمی توانیم عرضه بداریم که این متاریاضیدانها هم چون مسئله را دارند خیلی از لحاظات منطقی بررسی هم می فرمایند و لذا نمی شود هم به آنها اعتماد کرد که آیا اصلا حرفشان هم حتی از لحاظات نظری هم چیست؟! یک وقت هم می بینید که اینها بنده خداها دارند تقیه هم می کنند و بلکه قصد و نیت خیلی خوبی هم دارند؛ و الله اعلم.

اما مسئله اینجا چیز دیگری است و آن این است که حالا شما همین نیروهای قوی و ضعیف و الکترومغناطیسی و گرانش را هم که در نظر بگیرید که می خواهید وحدت دهید، همین جا هم باید دید که قصد و نیت تان کدام است بالاخره دیگر. و چه گروه هایی را هم دارید برای نظریه ی میدانهای همدیسی خود نیز در نظر می گیرید. و حالا گیریم که خیلی هم قصدتان گروه درمانی هم نباشد! 

یعنی اینجا شما جایز هم نیستید که خیلی هم توی کارهای خودتان حتی سردرگم هم که شده اید مدعی شوید که بابا کدام ماوراء الطبیعه و کدام الفهای آیت اللهی های متعالیه ی غیر قابل دسترس و کدام مراجع عظام تقلید و کدام حتی حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و چرا که اینها اصلا آن معنایی را که شما از امام زمان عجل الله فرجه الشریف را در نظر داشته اید ندارند و فقط مربوط به منطق ریاضی هم هستند و بس و لا غیر! و اصلا اینها را ما خودمان هم از تخیلات خودمان است که سر هم کرده ایم و به پروفسورایی خودمان رسیده ایم با اینکه حالا کاردینالیته هم داریم. ولی این کاردینالیته هم آن کاردینالیته نیست که هیچی و بلکه حالا می فرمایید هم که الفهای آیت اللهی؟ و بلکه آیات اللهی های مراتب متعالیه تر حتی غیر قابل دسترس و ماورای همه ی اینها هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟! شوخی می کنی!!! 

یحتمل اینجا تا در مراتب پایینتر الفهای آیت اللهی ها و بلکه در طلبگیها و دانشجوییهای وحدت نیروهای چهارگانه مان گیر کرد ایم هم کسی باورش نمی شود که کدام امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تا اینکه بواقع هم خود آن حضرت ظهور هم بفرمایند و حق همه را نیز بطریق اولی حتی شده از بابت حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به تعبیر این بنده ی حقیر هم کف دست همه و همه بگذارند. هر چند هم که بسیاری هم هنوز تصمیم بگیرند که بروند نزد دانشگاه های داخلی و خارجی هم پروفسورهایشان را تکمیلتر هم بفرمایند که اتفاقاً خیلی هم خوب است. ولی عرض بنده ی حقیر این است که خود آن حضرت هم معلوم خواهند کرد که مکتب ماوراء الطبیعه را چطور هم باید یافت که حتی از همین طبیعت خودمان هم مادون قرمزی و ماوراء بنفشی هم از جمله با گروه های بازبهنجارش و بلکه فاین تیونینگ و ... هم یحتمل نتیجه می شوند. ولی خوب، بالاخره بعضی هم اینجا اشکال خواهند کرد که نخیر هم؛ عسل باتلاقی را در ماوراء الطبیعه نمی توان یافت و بلکه عسل مصفا را هم آنجا یافت می توان کرد و نه در میان طبیعت هم و حالا پروفسورایش را هم کسی باور کند که غیر از این را می گوید دیگر حرفی است دیگر! بعضیها اگر باتلاق و سیاه چاله را هم می توانستند تشخیص دهند که چطور از آن بیرون هم بیایند که دیگر مسئله ای نداشتیم و همه و همه ی مسائل هم حل بود و بلکه بینهایتهای الفهای آیت اللهی های مراتب متعالیه هم دیگر لازم نداشتیم و .... مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَلَهُمْ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَسُقُوا مَاء حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ ﴿محمد: 15﴾ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ﴿ق: 16﴾

 

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی 

 

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة. در نوحه ی انا مظلوم حسین علیه السلام، آیا انا مجنون حسین علیه السلام هم گفته می شود؟! آنی که بنده مشاهده کردم می فرماید انا مظلوم حسین علیه السلام یا انا محروم حسین علیه السلام ولی نمی گوید انا مجنون حسین علیه السلام. موضوع اینجا است که وقتی تصویر آن امام عظیم الشان یعنی امام حسین علیه السلام را که در میان صحرای کربلا و نینوا هم گرفتار یزیدیانی همچون شمر و عمر ابن سعد و عبید الله ابن زیاد ابن مرجانه لعنت الله علیهم اجمعین را در خود متصور می شویم و حتی سعی و تلاش هم کنیم که حضرت امام حسین علیه السلام را یاری هم کنیم، یحتمل یک جنونی را هم متصور شویم که حتی در مواجهه ی با چنین خطراتی در آن تصاویر آینه ای به امام هم نسبت داده شوند؛ و حال اینکه چنین نیست چرا که امام که نمی تواند دچار جنون شده باشد و بلکه این دشمنان او هستند که او را با جنونشان مواجه هم کرده اند و حتی او را هم مجنون می دانند! و بجای اینکه او را یاری هم کنند بجایش در مقابل او قد علم کرده و خواستار قتال با او هم هستند. 

آنجایی که می فرماید با کفار وارد قتال شو و آنقدر با آنها قتال کن تا اسیرشان کنی و بلکه بنشینند سر جایشان، و این کار را نکردی؛ و آنگاه آنها بر عکس هم شدند همه کاره ی عالم و حتی آمدند سر به جان امام محروم و مظلومت و اربا اربا هم کردند او را؛ دیگر نگو هم که جنون هم از امامت بوده است و نه از تویی که او را یاری هم نکرده ای و نمی خواهی هم یاریش کنی و نخواهی هم کرد. جنون خودت را در آینه ی وجودت مشاهده می کنی و به امامت که یارای کمک به او را هم نداری نسبت می دهی؟! و حال آنکه اگر او را هم یاری می کردی، دیگر حتی امامت را هم به این روزی که هست نمی انداختی! یک وقت هست که گروه درمانی هم می کنی برای اینکه حتی تا این حد هم پیش بروی که بگویی که من خوبم و تو خوبی در وضعیت آخر، ولی حالا آیا این را داری در وضعیتی هم می گویی که بیمار خود تا حدی هم دچار جنون شده است که حالا دور هم نیز نشسته اند و دارند گروه درمانی هم می کنند در حالی که نسخه هایی از قرصها و آمپولهای اعصاب و بلکه شوک درمانی هم می کند؟ یا اینکه خیر؛ امامت را هم محروم و مظلوم گیر آورده اند و دارند با غیر او است که گروه درمانی هم می کنند که بلکه اگر توانستند او را نیز مجنون جلوه داده و وارد گروه درمانی خود کنند همانطوری که بقیه را هم دارند گروه درمانی هم می کنند...

خدایا برای قومی که نمی خواهند هم که نه خدا و نه پیغمبر و نه امامانشان و نه حتی بلکه امام زمانشان را هم بشناسند، قومی بدتر از خودشان را بر آنها مسلط مکن که دیگر نتوانند از جهل مرکبشان هم بیرون بیایند و بلکه خدا و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را به انها بشناسان و زمین را پر از عدل و داد کن و دربهای آسمان را به روی بندگان خوبت بگشا و دعاهایشان را مستجاب بفرما و طلبه ها و دانشجویان را هم به مراتب متعالیتر الفهای آیات اللهی و حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی آیت اللهی های غیر قابل دسترس و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نائل فرما. الله اکبر کبییرا و الحمد لله کثیرا و سبحان الله بکرة و اصیلاو الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله لقد جائت رسل ربنا بالحق السلام علی رسول الله صل الله علیه و آله اسلام علی امیر المومنین السلام علی فاطمة الزهراء سیدة نساء العالمین السلام علی الحسن و الحسین السلام علی محمد بن علی السلام علی جعفر بن محمد اسلام علی موسی بن جعفر السلام علی علی بن موسی السلام علی محمد بن علی السلام علی علی بن محمد السلام علی الحسن بن علی السلام علی الخلف الصالح المنتظر السلام علیک یا ابا عبد الله السلام علیک یابن رسول الله عبدک و ابن عبدک و ابن امتک الموالی لولیک المعادی لعدوک .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: 10﴾

 

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

قُرْبُ اَلْإِسْنَادِ ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : أَنَّ إِبْلِیسَ عَدُوَّ اَللَّهِ رَنَّ أَرْبَعَ رَنَّاتٍ یَوْمَ لُعِنَ وَ یَوْمَ أُهْبِطَ إِلَى اَلْأَرْضِ وَ یَوْمَ بُعِثَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ یَوْمَ اَلْغَدِیرِ .

 

بحار الانوار، جلد 60، ص 241

88-در قرب الاسناد:بسندى از امام پنجم علیه السّلام که ابلیس 4 بار جیغ زد روزى که لعن شد،روزى که بزمین فرود شد،روز بعثت پیغمبر صلّى اللّٰه علیه و آله و روز غدیر.

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/255571/translate?rownumber=1

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. در طلبگی و دانشجویی ابتدایی دیجیتالی که یحتمل هم بتواند به مراتب بالاتر الفهای مراجع تقلیدی آیت اللهی های حتی غیر قابل دسترس هم بیانجامد نکات دقیق و ظریف بسیاری هست که برای ما یحتمل خیلیهایش قابل فهم هم نباشد آنطور که در کتاب انسان 250 ساله هم آمده است که جابر الجعفی را چطور دیدند که گویا سوار اسبی چوبی هم شده است بعد از اینکه نامه ای از امام محمد باقر علی السلام هم دریافت کرد. نکته ای که بنظر می رسد در کسب علم و حکمت الهی داریم این است که چطور ممکن است به آن آیت اللهی های غیر قابل دسترس هم رسید در جاهایی که حتی مراجع تقلید هم یحتمل جا می مانند و دچار مشکل می شوند ولی کانه طلبه و دانشجو جهشی است که به آن مراتب متعالیه ی آیت اللهی های حتی غیر قابل دسترس هم نائل می آید!

یحتمل روانشناس و روانپزشک هم اینجا بتواند یک گروه درمانی ای را تشکیل دهد که در میان آن گروه بتواند مسائل مربوط به بیماران خود را تجزیه و تحلیل و روانکاوی هم کند در صورتی که اگر بیمار را ایزوله هم می کرد و می خواست خارج از حتی هر گروهی درد و مشکل و مسئله ی او را درمان هم کند؛ یحتمل به نتیجه ای هم نمی رسید. یعنی یک حلقه و بلکه حلقه های گمشده ای داشت که نمی توانست آنها را درست و حسابی در ارتباط با دیگر اعضای گروهش فهم و درک کند. و اما عجیبی قضایا و مسائل اینجا است که سالک الی الله و طلبه و دانشجوی خواهان رسیدن به مراتب متعالیه ی آیت اللهی ها و بلکه ملاقات با امام زمان عجل الله فرجه الشریف اگر آن ارتباط لازم را با خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمانش را بتواند درست برقرار کند؛ دیگر حاضر هم نیست که به کمتر از آن نیز تن در دهد و بلکه آنرا پس هم می زند یا نادیده می گیرد و حتی المقدور از میان همه چیز و همه کس می گذرد که امامش را دریابد. این است که کانه باب مدینه ی علم توحیدی به روی هر کسی هم باز نمی شود آنجایی که سالک الی الله آنقدر هم پیشرفت می کند که بطور قلبی و روحی و جسمی و بلکه زمین و آسمانی نوری و حتی ماوراء بنفشی و مادون قرمزی دیگر مربوط هم می شود به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف. گویا سالک الی الله در این دار طبیعت نیست و از این دنیا عبور هم کرده است و به ماوراء طبیعت هم پیوسته است؛ خدا نصیب کند! نکته ی روانشناسی هم همینجا است که از دیدگاه شیاطین انس و جن هم بنظرشان می رسد که سالک الی الله قات زده است و حتی دچار جنون هم شده است و بلکه هم در میان برادران و بلکه خواهران بزرگتر و حتی کوچکرش هم یک روانشناس و روانپزشک حتی قابیلی خیلی خوبی هم باشد که خیلی هم خوب یحتمل هم بتواند او را رواندرمانی نیز کند. در گروه درمانی هابیلی یا قابیلی بودن نیست که شرط است و بلکه مسئله ی اصلی سلامت روح و روان فرد است در اجتماعی که در آن دارد زیست هم می کند و لذا یحتمل هم مشاهده می شود که فرد با همه ی تدابیر و چراغ خطرهای فردی و اجتماعی که پیش بینی هم شده است چطور هم باز بعضی قربانی ندانم کاریهای اجتماع و حتی ماورای اجتماعشان هم خدای ناکرده خواهند شد. اینجا ما به یک ایمان راسخی هم احتیاج داریم که مسائل مراتب آیت اللهی های بالاتر یحتمل هم غیر قابل دسترس به این سادگیها هم نیست که گاهی خیلی ساده هم عنوان می شوند خصوصاً وقتی بعضی هم بنظرشان می رسد که می توانند خود پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا و ائمه ی اطهار را حتیدر همان زمان حیاطشان نیز زیر سوال هم ببرند و این کار را هم با تمام قوا و قوتشان هم می کنند. مسئله طلبگی و دانشجویی از این نوع نیست که می خواهید سروری نوکری را بکنید که بندگی شما را نمی پذیرد چرا که بسیاری هم بندگان دیگری بهتر از شما را هم دارد آنچنان که سرور-کاربر هم یک رابطه ی ماستر-اسلیو داشته باشند که آیا چقدر هم همان نیز برقرار باشد؟ موضوع این است که بنده بتواند هم با پروردگارش ارتباط بقرار کند علی رقم انواع گروه درمانیهای مختلفی که می توانند هم واقع شوند و بلکه هم گروه های فاکتور و حتی گروه های بسط داده شده ای را که از آنها حاصل می شوند را نیز مجبور باشد که باز هم در نظر آورد گذشته از گروه های همدیسی یا گروه های گالوای متناظر آنها و .... آنجایی که رواندرمانی و گروه درمانی خیلی پیشرفته هم می شود، یحتمل هم بتواند نه فقط به عنوان عوارضی جانبی وارد جنگهای روانی بزرگ و کوچک هم شوند که گریبان همه و همه را هم بگیرد و ... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته. 

https://en.wikipedia.org/wiki/The_God_Equation

 

https://arxiv.org/search/?

query=God&searchtype=title&abstracts=show&order=-

announced_date_first&size=50

خطای ۵۰۴ در ارتباط با سرور

متأسفانه در اجرای درخواست شما خطایی رخ داده است. لطفا مجددا تلاش کنید.

 

خاک توی سرت چند بار خطای سرور هم می دهی. عمرا اگر دوباره هم تلاش کنم دوباره بنویسمش

 

یکی می گوید در مدینه ی علم بسته شده است و دیگری می گوید خیر درش باز است و از درش هم باید وارد شوی.

مسئله این است که اویی که مدعی است که راه طلبگی و دانشجویی درش بسته شده است و مدینة العلم هم تکمیل شده است و او و بلکه آنها هم حکیمانش هستند آیا حق با اینها است؟ یا حق با آنهایی است که طلبه ها و دانشجویانی هم می پذیرند که از در مدینه ی علم هم وارد شده و مدینة العلم را نیز کامل هم کنند هر چند هم که از صفر و یک طلبگی و دانشجویی هم سعی دارند به بینهایتهای مراتب بالاتر مراجع تقلیدی و اجتهاد و بلکه آیت اللهی های غیر قابل دسترس هم برسند؟

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿1﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿2﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿3﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿4﴾

 

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

27- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ مِهْزَمٍ وَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْکَاهِلِیِّ وَ أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ رَبِیعِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنْ مِهْزَمٍ الْأَسَدِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ یَا مِهْزَمُ شِیعَتُنَا مَنْ لَا یَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ‌[4] وَ لَا شَحْنَاؤُهُ بَدَنَهُ‌[5] وَ لَا یَمْتَدِحُ بِنَا مُعْلِناً وَ لَا یُجَالِسُ لَنَا عَائِباً وَ لَا یُخَاصِمُ لَنَا قَالِیاً إِنْ لَقِیَ مُؤْمِناً أَکْرَمَهُ وَ إِنْ لَقِیَ جَاهِلًا هَجَرَهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَکَیْفَ أَصْنَعُ بِهَؤُلَاءِ الْمُتَشَیِّعَةِ[6] قَالَ فِیهِمُ التَّمْیِیزُ وَ فِیهِمُ التَّبْدِیلُ وَ فِیهِمُ التَّمْحِیصُ تَأْتِی عَلَیْهِمْ سِنُونَ تُفْنِیهِمْ وَ طَاعُونٌ یَقْتُلُهُمْ وَ اخْتِلَافٌ یُبَدِّدُهُمْ- شِیعَتُنَا مَنْ لَا یَهِرُّ هَرِیرَ الْکَلْبِ وَ لَا یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَا یَسْأَلُ عَدُوَّنَا وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً- قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَیْنَ أَطْلُبُ هَؤُلَاءِ قَالَ فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ أُولَئِکَ الْخَفِیضُ عَیْشُهُمْ الْمُنْتَقِلَةُ دِیَارُهُمْ إِنْ شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا وَ إِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُوا وَ مِنَ الْمَوْتِ لَا یَجْزَعُونَ وَ فِی الْقُبُورِ یَتَزَاوَرُونَ وَ إِنْ لَجَأَ إِلَیْهِمْ ذُو حَاجَةٍ مِنْهُمْ رَحِمُوهُ لَنْ تَخْتَلِفَ قُلُوبُهُمْ وَ إِنِ اخْتَلَفَ بِهِمُ الدَّارُ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا الْمَدِینَةُ وَ عَلِیٌّ الْبَابُ وَ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَدْخُلُ الْمَدِینَةَ لَا مِنْ قِبَلِ الْبَابِ وَ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ یُبْغِضُ عَلِیّاً ص.

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

که من شهر علمم (شارسانم) علیم در است
درست این سخن گفت پیغمبر است
ناصر خسرو قبادیانی گوید:
در بود مر مدینة علم رسول را
زیرا جز او نبود سزای امانتش
گر علم بایدت به در شهر علم شو
تا بر دلت بتابد نور سعادتش
حکیم سنائی غزنوی گوید:
من سلامت خانه نوح نبی بنمایمت
تا توانی خویشتن ایمن ز هر شر داشتن
رو مدینه علم را در جوی پس در وی خرام
تا کی آخر خویش را چون حلقه بر در داشتن
چون همیدانی که شهر علم را حیدر درست
خوب نبود غیر حیدر میر و مهتر داشتن
خضر فرخ پی دلیلی را میان بسته چو کلک
جاهلی باشد ستور لنگ و رهبر داشتن
و مولانا جلال الدین این حدیث شریف را چنین تغییر کرده است:
چون تو بابی آن مدینه علم را
چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش‌ای باب بر جویای باب
تا رسند از تو قشور اندر لباب
باز باش‌ای باب رحمت تا ابد
بارگاه، له کفوا احد.

 

http://wikifeqh.ir/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D8%A8%D

8%A7%D8%A8_%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%A9_%D8

%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D9%85

 

https://makarem.ir/main.aspx?

typeinfo=23&lid=0&mid=248009&catid=23998

 

حدیث انا مدینة العلم و علی بابها را مثلاً در مفاتیح الجنان در دعای ندبه همانطوری که ما هم از آن کپی پیست کرده ایم آمده است ولی در اصول کافی هم آمده است که نمونه اش را ما بالا ذکر کردیم و یحتمل در من لا یحضره الفقیه هم آمده باشد چرا که بنده ی حقیر در آن نگاه نکرده ام هنوز. ولی ویکی فقه و بلکه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی هم اسنادی را در آدرسهای بالا که اهل سنت نیز این حدیث را در کتبشان آورده اند ذکر می کنند. این حدیثی که در کافی هم آمده است قبلش هم می فرماید حالا ما چطور هم بیاییم شیعه ی مومن را بین شیعه نماها پیدایشان هم کنیم و تکلیفمان چیست و جواب حضرت هم شنیدنی است؟ 

ولی اینجا یک نکته ی بسیار عظیمی هم در مورد امر امامت بعد از حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم هست که در خود حدیث نهفته شده است که خلاصه ی آن را جناب مولوی هم فرموده اند که امامت یک جایگاهی دارد که اگر کسی آن بارگاه و لم یکن له کفوا احد توحیدی را بخواهد باید هم حاضر شود و بلکه مایل هم باشد که بقول معروف آن حلوای لن ترانی تا نخوری ندانی را هم بچشد. یعنی بالاخره میل به توحید هم داشته باشد تا بتواند خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هر چه بیشتر حتی المقدور بدانها نزدیک هم شود!

خوب، اینجا است که منطق ریاضی به کمک می آید چرا که این حضرات خوب هم روی مسائل کار کرده اند هر چند که مسئله یحتمل بعضی اشکال هم می کنند که اصلا فقهی هم نیست! چرا که با مسائل فلسفی و حکمتی هم طرفیم که حالا نوع آنها را یا اسم خاصی را که به کار می برند را هم یادم رفته است که چه بود؟! ولی از دقیقاً هم از نوعی است که گودل در اثبات قضایای معروفش مثل قضیه ی ناتمامی حساب هم استفاده کرده است و بلکه اشر و باخ نیز در آثارشان دیده می شود و موضوع کتاب گودل اشر باخ هوفشتاتر هم هستند که گویی یک بینهایتی در جمله یا نقاشی یا موسیقی نهفته است که آن حالت متناهی آنرا به استقراء می کشاند و لذا بینهایتش هم می کند! از این دیدگاه منطق ریاضی وقتی به مسئله ی توحیدی نبوی و امامی بنگرید که انا مدینة العلم و علی بابها، مسئله چطور است؟ شما توجه کنید که بعضی که حتی به حدیث استناد هم می کنند آیا شیعه هم هستند یا بلکه از اهل سنت هم هستند؟ و لذا اصلا مسئله هم چیست؟!

مسئله این است که ما از صفر و یک طلبگی و دانشجویی هم وقتی می خواهیم به بینهایتهای مراتب بالاتر آیت اللهی های مرجع تقلیدی و بلکه آیت اللهی های غیر قابل دسترس هم برسیم، یک جاهایی یحتمل ما را به کلاسهای بالاتر هم راه نمی دهند و ما داریم در کلاسهای پایینتر هم هست که درجا می زنیم یا لااقل در ظاهر هم اینطور بنظر برسد که چنین است. یعنی چه؟ خوب، یعنی اینکه همینطوری که ما هم در طلبگیها و دانشجویهای خود خیلی هم مایلیم پای صحبت و درس و سخنرانیهای حضرات آیات عظام و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم بنشینیم و بلکه خود نیز ان شاء الله به مرجع تقلیدی هم برسیم، آیا مسئله همینجا تمام هم هست یا باز هم مراتب بالاتری از آیت اللهی های غیر قابل دسترستر هم هستند که همه و همه نیز مایلند بدانها دست هم یابند و حالا آیا چقدر هم قابل دستیابی است. و چرا؟ برای اینکه می فرماید انا مدینه العلم و علی بابها ولی خوب خیلی از مسائل و از جمله آن شرک و کفر و نفاقهای درونی ما هم باعث می شوند که ما حتی خدا و پیغمبر خود را هم نتوانیم دریابیم و دیگر چه رسد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود که همه و همه ی عالم هم آرزوی دیدار او را دارند! مشکل الغدیر هم دقیقاً همینجا است که همانطوری که حضرت امام جواد علیه السلام هم می فرمایند که حکمت و عفت و قدرت و عدل از اجناس فضائل هم هستند، ولی خوب موانعی هم دارند که در یک منبر هم یحتمل خطیب محترم خیلی هم خوب بتواند آنها را عنوان بفرمایند ولی حتی از لحاظات روانشناسی هم یحتمل ما نتوانیم به درجاتی برسیم که حتی از مسائل ابتدایی و بنیادی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز عبور کرده و بلکه به مراتب بالاتر آنها برسیم. و لذا مسائل بسی گیرها هم یحتمل داشته باشند آنچنان که مطالعه ی کتاب روانشناسی ویلیام جیمز را هم نه تنها استاد شهید مطهری نقل قول می فرمایند و بلکه یحتمل بی ربط هم نباشد که بگوییم خیلی هم خوب است که درمان شوپنهاور و وقتی نیچه گریست و ... اروین یالوم را هم خیلی خوب است که مطالعه هم کنیم و بحث و نقد هم کنیم که بالاخره اصلا مسئله هم چیست و بلکه از کجا هم باید شروعش کرد؟! مسئله این نیست که شما بخواهید کسی را متهم هم کنید که الا و لله که تویی که یزیدی هم هستی و منم که خیلی حسینی هستم و لذا در حکمت هم به روی همه و همه بسته است؛ خیر، ولی خوب، سالک الی الله باید هم مایل باشد که وارد شود یا حتی المقدر میل داشته باشد که به سلوک الهی هم وارد شود یا خیر حتی اگر همان گوشه ی خانه اش هم به نماز می ایستد و لا غیر؟! تا بالاخره یحتمل یک گروه درمانی هایی هم یک جورهایی آیا نزدش فراهم هم شود! یا این است یا باید برود با امثال اینشتن و نیوتن و مئوبیس هم یحتمل آیا اگر خیلی هم نخبه و دانشمند و بلکه عالم و فیلسوف و حکیم هم بوده و در درسترسش هم باشند اینها که مشورت هم کند! و .... بعضی مسائل خیلی هم مهم هستند و نمی شود هم آنها را خیلی سرسری هم گرفت. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله الهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

====================

وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لَا رَیْبَ فِیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ (حج: 7)

إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ لَّا رَیْبَ فِیهَا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿غافر: 59﴾

شما همین مسئله را در نظر هم بگیرید که می خواهید ببینید که در ساعت 10:32 دقیقه هم امروز صبح باید چه بکنید یا حتی فردا هم مایلید چه کنید؟ حالا یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که بابا چرا می خواهی این ساعت و دقیقه ی خاص را هم ببینی چه کنی؟ مگر در این ساعت و دقیقه هم چه خبر است؟ مثلاً چرا به ساعت 20:24 دقیقه هم نمی پردازی و بلکه چرا فقط تا دقیقه ها هم پیش می روی و بلکه ثانیه ها و حتی کسری از ثانیه ها را هم به حساب نمی آوری؟ شما همین ساعت 20:24 را حساب بفرمایید که چرا اصلا 20:24 هم خیلی بگوییم؟ و همان 19:84 را نگوییم که خیلی هم اتفاقاً همان 20:24 هم هست که فقط 60 دقیقه از روی ساعت برداشته ایم و روی دقایق هم اضافه کرده ایم. و السلام نامه تمام. حالا عرض بنده ی حقیر این است که اگر شما بخواهیم ببینید که نصف ساعت 20:24 هم چقدر می شود چه خواهید کرد؟ آیا می توانید 1984 را تقسیم بر دو کرده و عدد 992 را که بدست می آورید را بحساب نصف ساعت 20:24 یعنی 9:92 یا 10:32 یا 28 دقیقه هم مانده به 11 حساب کنید؟! حالا اگر بخواهیم مسئله را سادهترش هم کنیم آیا اگر ساعت 20 شب بود آیا ساعت 10 صبح که نصف 20 یا همان 8 شب هم است جواب مسئله است؟! یا این غلط هم هست و باید 12 ساعت از نیمه شب تا ظهر را حساب هم کنیم ببینیم که با چه ساعتی از ظهر تا نیمه شب متناظر هم خواهد بود؟! و چرا؟ و اصولاً هم این تناظر را به چه قصدی و نیتی و چه حسابی در چه آزمایشی هم می خواهیم که منظورش کنیم تا بلکه آمپلیتوهادرونهای خود را حساب کنیم یا هندسه ی مثبت خود را بیابیم یا یحتمل هم دلایل دیگری دارد که مثلاً ممکن است ساعت رامانوجانی 19:29 را هم خیلیها بهتر بپسندند که ببینیم با چه ساعتی از روز یعنی از نیمه شب تا ظهر هم متناظر خواهد شد؟ البته بعضی هم یحتمل اینجا اشکال خواهند کرد که بهتر است ببینیم ما در چه فصل و موقعی در سال هم هست که ساعتمان قرار دارد که آنگاه بتوانیم هم طول مدتهای شب و روز را هم اندازه بگیریم و بلکه از آن بابتها باشد که وارد مسئله شویم. یا اصلا اینها را کاری نداریم و هندسه ی مثبت و آمپلیتوهادرونهای آنها هم یحتمل هیچ ربطی به اینها ندارند که کی به کی است و چی به چیست، هر چند که نیروهای قوی و ضعیف و گرانش و الکترومغناطیسم را هم یحتمل اینجا باید حسابها کرد و دامنه هایشان را هم یافت و .... حالا خوب ساعت 20:24 هم نباشد و بلکه 17:29 هم داریم و حتی 18:29 هم داریم! خوب، داشته باشیم. آزمایشات و بلکه تکلیف هم چیست؟!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿1﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿2﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿3﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿4﴾

 

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

27- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ مِهْزَمٍ وَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْکَاهِلِیِّ وَ أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ رَبِیعِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنْ مِهْزَمٍ الْأَسَدِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ یَا مِهْزَمُ شِیعَتُنَا مَنْ لَا یَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ‌[4] وَ لَا شَحْنَاؤُهُ بَدَنَهُ‌[5] وَ لَا یَمْتَدِحُ بِنَا مُعْلِناً وَ لَا یُجَالِسُ لَنَا عَائِباً وَ لَا یُخَاصِمُ لَنَا قَالِیاً إِنْ لَقِیَ مُؤْمِناً أَکْرَمَهُ وَ إِنْ لَقِیَ جَاهِلًا هَجَرَهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَکَیْفَ أَصْنَعُ بِهَؤُلَاءِ الْمُتَشَیِّعَةِ[6] قَالَ فِیهِمُ التَّمْیِیزُ وَ فِیهِمُ التَّبْدِیلُ وَ فِیهِمُ التَّمْحِیصُ تَأْتِی عَلَیْهِمْ سِنُونَ تُفْنِیهِمْ وَ طَاعُونٌ یَقْتُلُهُمْ وَ اخْتِلَافٌ یُبَدِّدُهُمْ- شِیعَتُنَا مَنْ لَا یَهِرُّ هَرِیرَ الْکَلْبِ وَ لَا یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَا یَسْأَلُ عَدُوَّنَا وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً- قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَیْنَ أَطْلُبُ هَؤُلَاءِ قَالَ فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ أُولَئِکَ الْخَفِیضُ عَیْشُهُمْ الْمُنْتَقِلَةُ دِیَارُهُمْ إِنْ شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا وَ إِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُوا وَ مِنَ الْمَوْتِ لَا یَجْزَعُونَ وَ فِی الْقُبُورِ یَتَزَاوَرُونَ وَ إِنْ لَجَأَ إِلَیْهِمْ ذُو حَاجَةٍ مِنْهُمْ رَحِمُوهُ لَنْ تَخْتَلِفَ قُلُوبُهُمْ وَ إِنِ اخْتَلَفَ بِهِمُ الدَّارُ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا الْمَدِینَةُ وَ عَلِیٌّ الْبَابُ وَ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَدْخُلُ الْمَدِینَةَ لَا مِنْ قِبَلِ الْبَابِ وَ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ یُبْغِضُ عَلِیّاً ص.

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

که من شهر علمم (شارسانم) علیم در است
درست این سخن گفت پیغمبر است
ناصر خسرو قبادیانی گوید:
در بود مر مدینة علم رسول را
زیرا جز او نبود سزای امانتش
گر علم بایدت به در شهر علم شو
تا بر دلت بتابد نور سعادتش
حکیم سنائی غزنوی گوید:
من سلامت خانه نوح نبی بنمایمت
تا توانی خویشتن ایمن ز هر شر داشتن
رو مدینه علم را در جوی پس در وی خرام
تا کی آخر خویش را چون حلقه بر در داشتن
چون همیدانی که شهر علم را حیدر درست
خوب نبود غیر حیدر میر و مهتر داشتن
خضر فرخ پی دلیلی را میان بسته چو کلک
جاهلی باشد ستور لنگ و رهبر داشتن
و مولانا جلال الدین این حدیث شریف را چنین تغییر کرده است:
چون تو بابی آن مدینه علم را
چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش‌ای باب بر جویای باب
تا رسند از تو قشور اندر لباب
باز باش‌ای باب رحمت تا ابد
بارگاه، له کفوا احد.

 

http://wikifeqh.ir/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D8%A8%D

8%A7%D8%A8_%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%A9_%D8

%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D9%85

 

https://makarem.ir/main.aspx?

typeinfo=23&lid=0&mid=248009&catid=23998

 

حدیث انا مدینة العلم و علی بابها را مثلاً در مفاتیح الجنان در دعای ندبه همانطوری که ما هم از آن کپی پیست کرده ایم آمده است ولی در اصول کافی هم آمده است که نمونه اش را ما بالا ذکر کردیم و یحتمل در من لا یحضره الفقیه هم آمده باشد چرا که بنده ی حقیر در آن نگاه نکرده ام هنوز. ولی ویکی فقه و بلکه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی هم اسنادی را در آدرسهای بالا که اهل سنت نیز این حدیث را در کتبشان آورده اند ذکر می کنند. این حدیثی که در کافی هم آمده است قبلش هم می فرماید حالا ما چطور هم بیاییم شیعه ی مومن را بین شیعه نماها پیدایشان هم کنیم و تکلیفمان چیست و جواب حضرت هم شنیدنی است؟ 

ولی اینجا یک نکته ی بسیار عظیمی هم در مورد امر امامت بعد از حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم هست که در خود حدیث نهفته شده است که خلاصه ی آن را جناب مولوی هم فرموده اند که امامت یک جایگاهی دارد که اگر کسی آن بارگاه و لم یکن له کفوا احد توحیدی را بخواهد باید هم حاضر شود و بلکه مایل هم باشد که بقول معروف آن حلوای لن ترانی تا نخوری ندانی را هم بچشد. یعنی بالاخره میل به توحید هم داشته باشد تا بتواند خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هر چه بیشتر حتی المقدور بدانها نزدیک هم شود!

خوب، اینجا است که منطق ریاضی به کمک می آید چرا که این حضرات خوب هم روی مسائل کار کرده اند هر چند که مسئله یحتمل بعضی اشکال هم می کنند که اصلا فقهی هم نیست! چرا که با مسائل فلسفی و حکمتی هم طرفیم که حالا نوع آنها را یا اسم خاصی را که به کار می برند را هم یادم رفته است که چه بود؟! ولی از دقیقاً هم از نوعی است که گودل در اثبات قضایای معروفش مثل قضیه ی ناتمامی حساب هم استفاده کرده است و بلکه اشر و باخ نیز در آثارشان دیده می شود و موضوع کتاب گودل اشر باخ هوفشتاتر هم هستند که گویی یک بینهایتی در جمله یا نقاشی یا موسیقی نهفته است که آن حالت متناهی آنرا به استقراء می کشاند و لذا بینهایتش هم می کند! از این دیدگاه منطق ریاضی وقتی به مسئله ی توحیدی نبوی و امامی بنگرید که انا مدینة العلم و علی بابها، مسئله چطور است؟ شما توجه کنید که بعضی که حتی به حدیث استناد هم می کنند آیا شیعه هم هستند یا بلکه از اهل سنت هم هستند؟ و لذا اصلا مسئله هم چیست؟!

مسئله این است که ما از صفر و یک طلبگی و دانشجویی هم وقتی می خواهیم به بینهایتهای مراتب بالاتر آیت اللهی های مرجع تقلیدی و بلکه آیت اللهی های غیر قابل دسترس هم برسیم، یک جاهایی یحتمل ما را به کلاسهای بالاتر هم راه نمی دهند و ما داریم در کلاسهای پایینتر هم هست که درجا می زنیم یا لااقل در ظاهر هم اینطور بنظر برسد که چنین است. یعنی چه؟ خوب، یعنی اینکه همینطوری که ما هم در طلبگیها و دانشجویهای خود خیلی هم مایلیم پای صحبت و درس و سخنرانیهای حضرات آیات عظام و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم بنشینیم و بلکه خود نیز ان شاء الله به مرجع تقلیدی هم برسیم، آیا مسئله همینجا تمام هم هست یا باز هم مراتب بالاتری از آیت اللهی های غیر قابل دسترستر هم هستند که همه و همه نیز مایلند بدانها دست هم یابند و حالا آیا چقدر هم قابل دستیابی است. و چرا؟ برای اینکه می فرماید انا مدینه العلم و علی بابها ولی خوب خیلی از مسائل و از جمله آن شرک و کفر و نفاقهای درونی ما هم باعث می شوند که ما حتی خدا و پیغمبر خود را هم نتوانیم دریابیم و دیگر چه رسد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود که همه و همه ی عالم هم آرزوی دیدار او را دارند! مشکل الغدیر هم دقیقاً همینجا است که همانطوری که حضرت امام جواد علیه السلام هم می فرمایند که حکمت و عفت و قدرت و عدل از اجناس فضائل هم هستند، ولی خوب موانعی هم دارند که در یک منبر هم یحتمل خطیب محترم خیلی هم خوب بتواند آنها را عنوان بفرمایند ولی حتی از لحاظات روانشناسی هم یحتمل ما نتوانیم به درجاتی برسیم که حتی از مسائل ابتدایی و بنیادی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز عبور کرده و بلکه به مراتب بالاتر آنها برسیم. و لذا مسائل بسی گیرها هم یحتمل داشته باشند آنچنان که مطالعه ی کتاب روانشناسی ویلیام جیمز را هم نه تنها استاد شهید مطهری نقل قول می فرمایند و بلکه یحتمل بی ربط هم نباشد که بگوییم خیلی هم خوب است که درمان شوپنهاور و وقتی نیچه گریست و ... اروین یالوم را هم خیلی خوب است که مطالعه هم کنیم و بحث و نقد هم کنیم که بالاخره اصلا مسئله هم چیست و بلکه از کجا هم باید شروعش کرد؟! مسئله این نیست که شما بخواهید کسی را متهم هم کنید که الا و لله که تویی که یزیدی هم هستی و منم که خیلی حسینی هستم و لذا در حکمت هم به روی همه و همه بسته است؛ خیر، ولی خوب، سالک الی الله باید هم مایل باشد که وارد شود یا حتی المقدر میل داشته باشد که به سلوک الهی هم وارد شود یا خیر حتی اگر همان گوشه ی خانه اش هم به نماز می ایستد و لا غیر؟! تا بالاخره یحتمل یک گروه درمانی هایی هم یک جورهایی آیا نزدش فراهم هم شود! یا این است یا باید برود با امثال اینشتن و نیوتن و مئوبیس هم یحتمل آیا اگر خیلی هم نخبه و دانشمند و بلکه عالم و فیلسوف و حکیم هم بوده و در درسترسش هم باشند اینها که مشورت هم کند! و .... بعضی مسائل خیلی هم مهم هستند و نمی شود هم آنها را خیلی سرسری هم گرفت. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله الهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿1﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿2﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿3﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿4﴾

 

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

در ویترین کتابفروشی ای به کتاب رضا صدوقی: فقر تفکر فلسفی و الزامات تمدن و توسعه در ایران برخوردم. بنده این گفتگو را با نویسنده ی کتاب توسط خانم مهسا کلانکی خواندم:

 

https://www.daneshbonyan-

e.ir/2020/03/15/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-

%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A6%D9%84-

%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-

%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-

%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88-

%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%88/

 

و در ایبنا، خبرگزاری کتاب ایران، نیز شرح دیگری بر این کتاب هست.

 

http://www.ibna.ir/fa/book/287122/%D8%B9%D9%82%D8%A8-

%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AF%DA%AF%DB%8C-

%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-

%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-

%D8%B9%D9%84%D9%85-

%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-

%D8%B5%D9%81%D9%88%DB%8C%D9%87

 

در گفتگو با نویسنده گویا ایشان اظهار می دارند که آنجایی که نقد هست فلسفه هم هست. البته بنده ی حقیر متوجه شدم که این لینک گویا کار نمی کند دیگر و به سایت دانش بینان هم وصل نمی شود در همین فاصله ی حداکثر چهار پنج ساعتی که بنده آنرا خواندم تا حالا! بگذریم

مسئله اینجا این است که هر نقدی نمی تواند راهگشا باشد و ما را به سرمنزل قصد و هدف خود هم برساند. مثلاً فرض بفرمایید که ما داریم مسئله را از لحاظ اقتصادی هم بررسی می کنم؛ و لذا قصد ما این است که ببینیم آیا باید چند صفر را از پول ملی کشوری حذف کنیم یا بلکه حتی خوب است این کار را هم نکنیم و حتی برعکس هم احتیاج داریم که چند تا صفر هم جلوی آن اضافه کنیم. خوب، اینجا نقدها و بحثها اگر ما را به اشتباه هم بیاندازد که اتفاقاً خیلی هم باید صفرها را حذف هم کنیم آنجایی که حتی باید صفرهایی هم به پول ملی اضافه کنیم؛ خوب شما حالا حساب کنید آیا ممکن است فاجعه ای هم رخ دهد؟ نکته اینجا این است که مسئله اصلا چه شباهتی به مسئله ی سختتر تعیین جرم پرتون هم دارد که آیا ما جرم را خیلی بالا تخمین زده ایم یا بلکه بر عکس تخمینمان زیادی هم پایین است؟ خلاصه باز برمی گردیم به مسئله ی آشنای خودمان در قرمزته و آبیته ی مادون قرمز و ماورای بنفش که بالاخره کجا است که داریم می زنیم جاده ی خاکی؟! و باید هم اخطار دارد که مواظب باش و بر حذر باش و اتقوا الله دخترم پسرم و بلکه برادر و خواهرم و حتی پدر جان و مادر جان! یعنی شما بالاخره یک مبنای پول ملی ای هم دارید که مسئله را برای خودتان امتحان هم کنید که مبنا باید چه باشد ولی مسئله از لحاظ بین المللی هم نسبت به دیگر ارزهای کشورهای دیگر مبانی خودش را از لحاظات ذرات بنیادی هم چقدر دارد که بلکه هم یک وقت دیدید لازم است اصلا ذرات جدیدی هم داشته باشید که خیلی هم از آنها تا حالا خبر نداشتیم! 

مثلاً یک وقت هست از لحاظ نیروهای الکتریکی و مغناطیسی و بلکه الکترومغناطیسی هم برق می رود یا می آید یا حتی چطور هم الکتروموتورهایی برق را هم تولید می کنند. ولی حالا اینها چه ربطی هم دارند با تولید ذرات غیر ضعیفی غیر از الکترونها و تاونها و میونها و بلکه حتی لپتونها و بلکه مربوط هم هستند به نیروهای قوی و نه ضعیف مثل ذراتی از نوع همین پرتونهای خودمان هم. برای مثال شما یک آزمایشی را در نظر بگیرید در ال اچ سی که از نوع برخورد کننده های پرتون پرتونی هم باشند. خوب، حالا اینها را وقتی می روید در سطوح زیر اتمی هسته ای کوارکی هم بررسی می کنید که چقدر بالا و چقدر پایین هم دارید و آنگاه گلوئنهای مربوطه و دیگر ذرات در برهمکنشهای آنها دارند چقدر جرم هم به خود اختصاص می دهند، خوب اینجا مسئله مهم هم هست دیگر که بالاخره باز نزنید بقول معروف جاده خاکی و بلکه به بیراهه هم بروید و بجای پرتون مثلاً برسید به نترون یا دیگر ذرات نیروی قوی حالا کاری هم نداریم که چقدر بوزون داریم و چقدر هم فرمیون اینجاها و ذرات دابلیو و زی هم اینجا چه کاره اند؟! یک وقت یحتمل اگر مشاهده گر خیلی ناشی باشد و اعمال نفوذ کند که بیش از حد هم نیرو و انرژی در آزمایش بکار برد، نه تنها جرم پرتون را که نخواهد یافت هیچی و بلکه یک وقت دیدید که یک مرتبه کل آزمایش و آزمایشگاه و همه و همه را هم فرستاد روی هوا اشتباهی. و چرا؟ چون در مورد نیروهای قوی هم که شده انرژیهای ماورای بنفش را با انرژیهای مادون قرمزش هم اشتباهی گرفته است و در اصطلاح اقتصادی مثلاً آمده است چند تا صفر را بزند و بجایش جرم را هم پایین بیاورد؛ و بجایش چند تا صفر اضافه هم کرده است و بر عکس جرم پرتونی را هم اشتباهی پالا برده است هم آورده است. و خلاصه سنجه ها و مقیاسها را هم کلی به هم ریخته است. حالا ما اینها را هم کاری نداریم و خیلی هم نمی خواهیم واردش شویم و بلکه خیلیها هم یحتمل اینجا اشکال هم می کنند که چرا آمپلیتوهادرونهای مسئله را از لحاظ هندسه های مثبت هم بحث و نقد و بررسی هم نمی کنی و حالا بگذریم که بخواهی برسی به این مسئله در طلبگی و دانشجویی خودت که بالاخره اگر خواستی از صفر و یکهای الفهای مراتب پایینترت به الفهای مراتب بالاتر آیت اللهی ها و اجتهاد و مرجع تقلیدی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسی آنوقت باید چه کنی؟! نکته اینج این است که یک وقتها هست که دارید در نیروهای قوی بحث می کنید ولی اشتباهی هم افتاده اید در حوزه ی نیروهای ضعیف و خود خبر ندارید چرا که یحتمل ماهیتها و بلکه هویتهای مسائل از یک مسئله به مسئله ای دیگر می تواند تغییر هم کند. و مثلاً یک جا دارید تغییر فصلها را در طول سال بررسی می کنید و همین را با تغییرات در شبانه روز و اینکه طول شبانه روزها هم چطور تغییر می کنند اشتباهی یک وقت نگیرید. حالا یک وقت هم هست که تختی زمین را با تخت و تاج شاهنشاه آریامهر و حضرت فرعون و بلکه حتی جناب حضرت خلیفه هم اشتباهی می گیرد! بالاخره این تخت و تاج هم با انحناهایی که قاره ها را از کف اقیانوسها و دریاها جدا می کند باید تفاوتهایی هم داشته باشند و یحتمل هم اگر کسی مسئله را از لحاظ اقتصادی حلش کرد که چه ربطی هم به انواع ارزهای بین الملی و بلکه حدس زتای ریمان هم دارد باید به او برای خودش یک تخت و تاجی هم آیا داد یا خیر؟!

مسئله ی ما اصلا این است که شما حساب هم بفرمایید که حضرت ولی فقیه که شما از آن یحتمل هم تقلید می کنید اگر در همان بیت رهبری هم در حسینیه ی خود یا بلکه در هوای آزاد هم به نماز ایستادند، آیا شما هم چون مرجع تقلیدتان هم ایشان است نیز باید در خانه نماز خوانده و از آن خارج نشود؟ البته شما یک ولی فقیه مد ظله العالی را می بینید که حتی نماز جمعه هم تشریف می برند ولی ولی فقیه قدس سره الشریف دیگری یحتمل در نجف تشریف می بردند به نماز جماعت ولی آنجا هم نه حتی به نماز جمعه. نکته ی یحتمل مهمتر دیگر این است که چرا درهای منازل پیغمبر و امیرالمومنین به مسجد راه داشت ولی نه دیگر درهای دیگری؟ یعنی چرا حتی منزل به مسجد هم آیا چسبیده بوده است و ابوابش به منازل هم راه داشته است؟

خوب، حالا شما برای آزمایش فکری هم که شده حساب هم بفرمایید که خودتان نیز بروید در خانه ی خود و نه مسجد و خانه ی خدا به نماز هم بایستید دیگر. چه خواهد شد! در بیت رهبری یحتمل همه هم مایل باشند بروند پشت آن حضرت به نماز بایستند. و اما یحتمل بنده ی حقیر اگر خیلی هم مقلد رهبری و بلکه نماینده ی رهبری در بیت خود هم باشم، باز ممکن است دلایلی بسیار قوی هم وجود داشته باشد که فقط در خانه ی خود هم به نماز نایستم و بلکه بهتر است که حتی به مسجد هم رفته و به نماز جماعت با دیگران پشت سر پیش نمازی و بلکه حجت الاسلام و المسلمین و آیت الله و حتی آیت الله العظمی ای هم حتی المقدور بایستم. و چرا که تا این کار را نکنید لااقل تفاوت از این مسئله را با اینکه در بیت خود به نماز هم بایستید خیلی نخواهیم دانست. حالا کاری هم نداریم که چطور است که مسجد الحرام بیت الله الحرام هم هست و دیگر اماکن مقدسه هم از مسجد و حسینه و امامزادگان و حرمهای مقدس ائمه ی اطهار علیهم السلام و حتی مسجد النبی هم هر کدام مکانهایی برتر برای عباداتند. و بالاخره بیت و اهل بیت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کجا است و کجا خواهد هم بود و در کدام مکانهای مقدسی هم نماز اقامه می فرمایند؟ 

اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا ﴿26﴾ وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرًا ﴿27﴾ سوره مبارکه الاحزاب

 

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

غزوه بنی قریظه بر حسب ویکی فقه

 

http://www.wikifeqh.ir/%D8%BA%D8%B2%D9%88%D9%87_%D8%A

8%D9%86%DB%8C_%D9%82%D8%B1%DB%8C%D8%B8%D9%87

 

و بنی قریظه بر حسب ویکیپدیای انگلیسی:

https://en.wikipedia.org/wiki/Banu_Qurayza

 

بنده این ویکیپدیای انگلیسی را تماماً مطالعه هنوز نکرده ام؛ ولی در این قسمت:

https://en.wikipedia.org/wiki/Banu_Qurayza#Doubts_about_the_historic

ity_of_the_event

 

از مقاله ی انگلیسی ویکیپدیا ماجرای بنی قریظه را از لحاظ تاریخی زیر سوال می برد. ولی بنظر این بنده ی حقیر رسید حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی در کتاب فروغ ابدیت، تجزیه و تحلیل کاملی از زندگی پیامبر اکرم گفته ی سیره ی ابن هشام را استدلالی هم تایید می فرمایند.

نکته ای که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بنظر این حقیر می رسد این است که یقیناً ما در این قسمت از تاریخ اسلام و غزوه ی بنی قریظه با یک مسائلی از حکمت الهی برخورد می کنیم که در راس آن هم خود حضرت رسول واقع است که حکمیت را به سعد ابن معاذ هم می سپارند. ولی موضوع اینجا است که شما یا حکمت الهی را می پذیرید که اصلا ما حکمتی الهی هم داریم که می توانیم بر حسبش قضاوت کنیم یا خیر؟! و اگر این حکمت الهی را بر حسب حکمت اسلامی هم بپذیرید، آنگاه مستلزم این مسئله است که اصول دین را هم باید پذیرفت و از جمله هم اینکه توحید الهی و خدا و رسولش محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را هم باید پذیرفت. وقتی با رسول خدا می رود توی جنگ، توبه هم نمی کند و اسلام هم نمی آورد، خوب آیا خدا و رسولش با کسی شوخی هم دارد؟!

و اما اینجا یک نکته ی خیلی مهمتری هم هست که آنجایی که ادعای الوهیت و حکمت الهی هم هست آنطوری که نزد یهود و نصاری هم هست ولی آیا چقدر هم ما در نزد آنها توحید را داریم؟ این می تواند یک مسئله ی عظیمی را ایجاد هم کند که دین و مذهب را به فساد هم می کشد آنچان که این اعتقاد هست که خدا نزد ما است ولی کاری هم ندارد که حالا آن غیر و آن دیگری که خارج از دین آنها است آیا مسئله اش چطور می شود؟ آیا او هم بنده ای از بندگان خدا است؟ یا خیر؛ خدا فقط نزد ما است و لا غیر! یعنی یک تفکیکی را قائل می شود بین خودش و دیگران که آنطوری که اسلام همه ی انسانها را از دیدگاه توحیدی بندگان خدا می شمارد که حالا آیا چقدر هم توان و علم و فهم آنرا هم دارند که بندگی خدا را وقتی اسلام حتی به آنها ارائه هم شد بپذیرند. و حالا مسیحیت یک دعوتی به دینش دارد ولی یهودیت بنظر می رسد که خیلی هم مایل نباشد که این دعوت را جهانی اش هم کند الا اینکه بگوید که خدا نزد ما است و لا غیر. انگار گیر هم کرده است که بگوید که آیا در دعوای بین فرعون و حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام هم طرف کی را خواهد گرفت؟! و چرا که خودش به خودی خود هم معتقد به الوهیتی است که اگر فرعونی هم نیست ولی باور دارد که ذاتی او است و لذا حتی با حضرت موسی نیز بدش نمی آید برود توی دعوا بجای اینکه رسالت او را هم بپذیرد! و لذا اینجا هنوز بنظر می رسد که یهودیت و مسیحیت خیلی هم مطمئن نیستند که آیا توحید اسلامی درست است یا بلکه همانطوری که خودشان هم به الوهیت عزیر و مسیح هم معتقدند بلکه خوب الوهیت کریشنا را هم یحتمل بدشان نیاید که از دیدگاه خود هندوها حالا هر چه که هست و آیا همان فرعونیت است یا آدم شدن یا بلکه همان رسالت هم هست یا ...؟ اینجا گیر کرده است که اصلا الوهیت هم چیست؟ گیر نکرده است؟ 

و اینجا است که همین مسئله ی توحیدی یک فسادی را ایجاد هم خواهد کرد که حتی با علوم اتمی و هسته ای هم قابل جبران نیست برای اینکه در طی مراتب الفهای بینهایتهای آیت الهی هایی که از صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی هم می توانند شروع شوند، نه تنها سالک الی الله را دچار مشکلات عظیمی در طی مراتب آیت اللهی و فقاهت می کنند و بلکه موجب نزول در جهنم همگان هم می شوند آنچنان که خودشان گمراه اند و بقیه را هم به گمراهی خواهند کشاند. بالاخره حتی از دیدگاه ریاضی فیزیکی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که بنگریم، یا ما توحید الهی را داریم یا نداریم؟ اگر قائل شویم که نداریم، اویی که مدعی مقام الوهیت شود هم بدجوری گیر خواهد کرد و حتی اویی که مدعی الوهیت هم نشده و به سوسیالیسم و کمونیسم هم بیافتد باز با همانهایی که خود ادعاهای کذب الوهیت کرده اند باید دست به یکی کند باز! و لذا فساد قائل نشدن به توحید الهی غیر قابل تصور است و خود پایانی برایش قابل تصور هم نیست و جهنمش هم تمامی ندارد. و اما خوب با هر چه کافر و مشرک و منافق هم هست می ریزد روی هم و دست به یکی هم می کند که حتی اسلام هم نیاورد! خلاصه آدم بشو نیست! و حال آنکه اسلام کارخانه ی آدم سازی است هر چند که کارخانه ها را هم بعضی بخواهند تعطیلش کنند و ....

=================

گویا بنده ی حقیر یکی از لینکها را بیش از یک خط جا می گیرد را یادم رفته بود که تبدیلش کنم به چند خط و همین باعث شده بوده که نظر آخری را از لحاظ حاشیه بندی مشکلدار کند! البته یحتمل هم اهل فنش بلدند که بسادگی محتوای نظر را جای دیگری برای سهولت خواندن کپی پیست هم کنند!

اللهم علجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا ﴿26﴾ وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرًا ﴿27﴾ سوره مبارکه الاحزاب

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

یک دو قطبیهایی هست که بقول معروف می زند از حیث افراط و تفریطهای بینهایتی بسی ماورای بنفش و مادون قرمز که یعنی اینها فقط از این نوع هم نیستند که دو نقطه اند که مثلاً یکی از سیاهی تیره تر از کهربا هم هست و دیگری از سفیدی هم از ابرهای بهاری هم بیشتر به سفیدی می زند. خیر؛ اینها از آن حالات دو قطبی دو نقطه ای تقابل با هم خارج شده و بلکه نه حالا از لحاظ هندسی و بلکه از لحاظات روانشناسی و اجتماعی هم معنا یافته اند و همه و همه را هم مبتلا کرده اند؛ یک حالاتی را در یک قطب ایجاد می کند که مریض بیش از حد هم سرخوش است و بسببش هم کارهای عجیب و غریب می کند و مثلاً بیش از حد هم یحتمل ولخرجی کند یا بیش از حد هم بخندد در حالی که بیش از حد هم دارد در خیابانها با همه و همه مسابقه ی رالی می دهد و از لای ماشینها ویراژ هم می رود؛ در قطب مقابل در حالات دیگری هم همان مریض را می بینید که در افسردگی شدیدی فرو رفته است که دیگر نمی تواند به دلخواه خود از آن بیرون هم بیاید. و لذا طلبه و دانشجو اگر به این حالات هم بیافتد، بدانید که از لحاظ حالات صفر و یکی خود که حالا قرار هم هست به الفهای آیت اللهی های مراتب خیلی بالاتر هم برسد و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را هم ملاقات کند یحتمل بیش از حد هم متجول شده است و به خود یحتمل فشارهای بیجایی هم آورده باشد چنان که از جاده ی حقیقی و بلکه مجازی و مجردات و انتزاعیها هم خارج شده است. خلاصه قات زده است و باید یک فکری هم برایش کرد که نکند او را پیش رواندرمانی و روانشاس و روانپزشک هم نبرید و یک کاریش نکنید! زیادی زده جاده خاکی و رفته توی ماورای بنفش و مادون قرمز هم؛ همین. راه حلش را باید پیدا کرد.

اما یک جا هم هست که به دانشجو و طلبه حضرات آیات عظام هم یحتمل امر به معروف و نهی از منکر کنند که موسیقی هم مثلاً حرام است و بلکه رادیو و تلویزیون هم حتی المقدور نگاه نکن و چه رسد به اینکه ماهواره هم داشته باشی. حالا شما حساب کنید که سالک الی الله اینجا می خواهد حساب کند که بابا دیگر گذشت آن زمانها و عصرهایی که مردم با خر سفر می کردند و عصر فضا و هواپیما و اسپیس شاتل سفر به کره ماه و اینها است. یعنی چه موسیقی حرام است؟ یعنی چه دختر و پسر دستهای هم را توی خیابان و پارک و اینها چون دوست پسر و دوست دخترند نباید هم بگیرند؛ دیگر دوران این املیها گذشته است!

و اما یک جایی هم هست که خود حضرات آیات عظام هستند که در میانشان یکی هم ظاهر می شود که همان حضرت شاهنشاه آریامهر را هم نصیحت می فرماید و بلکه به تدریج انقلاب هم کرده و حتی جمهوری اسلامی ایران هم تشکیل می دهد با این شعار هم که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما خامنه ای رهبر به لطف خود نگه دار رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما معلولین مجروحین شفا عنایت فرما زیارت کربلا نصیب ما بفرما. یعنی نه تنها این مسئله دیگر فقط یک املی محض هم نیست که کسی مدعی شود که آقایان خانمها امام زمان عجل الله فرجه الشریف را مواظب باشید که اگر قرار شد که از در دروازه ی دولت کریمه ی آن حضرت بگذرد و تشکیل دولتش را هم اعلام کند آنگاه یادتان هم نرود که از او پشتیبانی هم بفرماییدها! و بلکه سدی هم برای اینکه آن حضرت ظهور کند وجود ندارد الا اینکه از موانع روانشناسی نفس خدا و پیغمبر و امام و بلکه جامعه شناسیهای جهانی هم عبور کرده و بلکه درست و حسابی هم منتظر ظهور آن حضرت  هم باشیم. حالا بنده ی خری هم بدتر از این بنده ی حقیر که دیگر پیدا نمی شود که هی بین حوزه و دانشگاه هم در نوسان باشد که آقایان خانمها حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را دریابید که بلکه بتوانیم در حوزه و دانشگاه هم وحدتی را ایجاد هم کنیم که لازمه ی ظهور آن حضرت هم هست و هی به آخوند و ملا و روحانی و غیر آخوند هم بفرماید که امام زمان امام زمان را دریابد و بلکه یا صاحب الزمان عجل علی ظهورک. عرض بنده ی حقیر این است که تازه بعضی می آیند اعلان هم می دارند که تو غلط کرده ای که با امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می خواهی بروی توی دعوا که چه شود؟ که همه را گردنشان را هم بزنی که مانع ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شده اند؟ یا اینکه برعکس هم هست کار که همه و همه تروریست هم شده اند و تمرد هم کرده اند که الکی خیال کرده اند هر کس از راه رسید می تواند جلوی ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بگیرد و لذا بخیال خودشان هم آنها را برای صهولت کار امام زمان عجل الله فرجه الشریف باید از میان هم برداشت و بلکه هولوکاستی دیگر هم راه انداخت و بلکه هر چه لامذهب هم هست باید گردن زد و بلکه حساب امثال یهودیان بنی قریضه لامذهب کافر به پیامبر اعظم خاتم الانبیاء حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله را هم رسید! و الا که آنها هم پیش دستی خواهند کرد و حساب مسلمانان را خواهند هم رسید یا داعشیها را هم حمایت خواهند کرد و ...

مسئله اینجا این است که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید یک دفتر و دستکی هم داشته باشد که همه دورش را بگیرند و به به و چه چه کنند بلکه بخ بخ هم بگویند که بالاخره در روز الغدیر مگر نبود که حضرت دست خلیفه ی بعد از خود را بلند کرد و ابلاغ  هم کرد به همه و همه که بعد از من هر که مرا مولای خود می شناسد او است که مولایش است. دفتر و دستک مگر نبود؟ مگر چیزی کم داشت؟ مگر اصلا همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی الکی خود ما است که هر که از راه رسید هر غلطی بخواهد بکند؟ پس مسئله چیست؟ آیا مسئله هابیلی قابیلی است؟ خواهر برادر را نمی شناسد و برادر خواهر را نمی شناسد و بلکه مسئله یزیدی است؟ یا اینکه بالاخره یک زور و قدرتی هم می خواهد که شما بخواهید مدعی هم شوید که این منم که همه کاره ی عالم هستم و این هم مسئله ای است ماورای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه اینکه آیا کجا زمین تخت است و کجا نیست؟! و کاری هم به دفتر و دستک هم ندارد!!! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿البقرة: 216﴾

 

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی 

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

اینکه ما از مسئله ی روانشناسی به جامعه شناسی و بلکه دینمداری و اسلام ناب محمدی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف امام منتظَر برسیم و انتظارمان به پایان هم برسد برای ما یک معنا را دارد و اینکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خود ظهور فرموده و وعده های الهی را همه و همه را برآورده بفرمایند هم آیا همان معنا را دارد؟ یعنی عرض بنده ی حقیر این است که گاهی اوقات بنظر می رسد که تفاوتها از زمین تا آسمان هم هست هر چند که بشر امروزه روز مدعی هم هست که فضا و بلکه آسمان را هم آیا فرضاً چقدر هم تسخیر کرده است! به عبارت دیگر اینچنین تفاوتی است که می فرمایند حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام امام زمان عجل الله فرجه الشریف باعث وصل زمین و آسمان است. شما همین مسئله را در نظر بگیرید که امام حسین علیه السلام هم خود به کربلا تشریف فرما و بلکه همراه یارانشان شهید شدند، و امیرالمومنین علی ابن ابیطالب هم خود وارد جهاد با ناکثین و قاسطین و مارقین هم شدند، ولی خود حضرت رسول اکرم هم وارد جهادهایی شدند و بلکه خود نیز در آنها شرکت هم کردند. سوال اینجا است که کیست که بخواهد با رسل خدا و بلکه خاتم النبیین محمد مصطفی صل الله علیه و آله و ائمه ی اطهار علیهم السلام وارد دعوا و جنگ هم شود؟

و اما یک جایی هم هست در روز قیامت که امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که خود وارد جهاد فی سبیل الله با همه و همه خواهند شد تا جایی که دمار از روزگار کفار و منافقین و مشرکین هم در خواهند آورد. یک وقت هست که کفار و منافقین و مشرکین در صددند که بشریت را به بردگی خود درآورند و این کار را با تمام قوا هم تا آنجایی که ممکن است انجام خواهند داد تا جایی که از انداختن بمب اتمی و هسته ای بر سر مردم همدیگر هم ترس و ابایی ندارند و همه و همه را هم از آن می ترسانند. ولی در نهایت هم نتیجه این است که می خواهند یکدیگر را به بردگی بکشانند و نه اینکه به حق و حقیقت فلسفه و ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت الهی الفهای آیت اللهی های مراتب بالاتر و بلکه غیر قابل دسترس و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسند. و مسئله دقیقاً هم همین است که اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بخواهد برای این است که او را نیز نعوذ بالله به بردگی خود بکشاند چرا که خودش هم همینجوریها بدجوری هم گرفتار شده است و چاره ای بغیر از به بردگی کشاندان دیگران هم نمی بیند چرا که خودش هم همینطوریها به بردگی افتاده است. بندگی و عبودیت حضرت حق را نچشیده است و اگر هم چشیده است وقتی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم که می رسد باز گیر می کند چرا که شناختش از حضرت حق حتی در نفس خودش به همان نسبت هم هست که خودش باورش می شود و آن الفهای بینهایتی آیت اللهی های  غیر قابل دسترس را در امام زمان عجل الله فرجه الشریف غیر ممکن هم هست که درک کند هر چند هم که مسئله فقط از نوع روانشناسی هم باشد. یعنی روانشناسها و بلکه روانپزشکان خبره هم که باشند خیلی زرنگی کنند، آیا بتوانند برای بیمارانشان نسخه ای بنویسند که چقدر هم بتواند آنها را درمان کند ان شاء الله تعالی. یعنی مسئله از نوع پاتولوژی روانی و روحی هم می شود و نه اینکه حالا آیا آن انسان کامل و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم می توانی بشناسی همانطوری که باید هم خدا و رسولش را هم بشناسی؟! آیا کار بعد از 1400 سال و پانزده قرن و بلکه تا روز قیامت هم آسانتر نیز می شود یا سختتر؟! و الله اعلم! یحتمل ایشان را دعوتشان هم بفرمایند که در بهترین دانشگاه های عالم سخنرانی بفرمایند و همه و همه نیز فقط با گوش دادن به سخنان امام زمان عجل الله فرجه الشریف مسلمان و مومن درجه یک می شوند؛ و السلام نامه تمام. آنگاه یحتمل بعضی هم اشکال کنند که فقط می ماند بعضی از آخوندهای خودمان که هنوز در درگیریهای با خودشان امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم یادشان رفته است! البته غلط زیادی کرده و شوخی هم کردم با حضرات و انقریب است که بینهایت هم الفهای آیت اللهی های مراتب بالاتر است که خدای ناکرده به سرم نیاید؛ چرا که در میان آخوندهای ما که بعضی می فرمایند حتی کفشهای حاجیها را هم در سفر حجشان واکس می زده اند و تمیز هم می کرده اند؛ همین را همین روزها در ایام عاشورا و محرم و صفر در مساجد و حسینه ها هم می بینید که چقدر بچه بسیجیها می شوند واکسی و کفشهای مردم را واکس می زنند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المسارعین الیه و الذابین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

76313

وَاذْکُرْن‌َ مَا یُتْلَی‌ فِی‌ بُیُوتِکُن‌َّ مِن‌ْ آیَات‌ِ الله‌ِ وَالْحِکْمَة‌ِ إِن‌َّ الله‌َ کَان‌َ لَطِیفَاً خَبِیرَاً (احزاب: 34)

 

 

با سلام، عرض شود که بنده ی حقیر دلم خیلی می خواست به لورا دمارکر هاروارد نامه می نوشتم و بلکه هم می توانستم درد دلهایم را برای ایشان می گفتم، ولی حالا که می بینم بعضی از درددلهایم را به عناوین مختلفی از مسائل و معضلهای اجتماعی بیان فرموده اید، به عنوان تمرین هم که شده یحتمل خوب است ببینم حرفم را می توانم به حضرت عالی عرض کنم؟! ببینید، اینکه همه ی مردم باور داشته باشند که زمین تخت است یا بر عکس باور عموم بر این باشد که زمین گرد است، این ملاک درستی راه حلی یافتن برای مسئله ی تختی یا گردی زمین نیست. بنده ی حقیر یک سال در آمریکا دبیرستان رفتم؛ و یک سخنوری آمده بود به سخنرانی برای دانش آموزانی که می خواستند داشنگاه بروند و می گفت که شما اگر در دانشگاه برکلی به استادانش توجه کنید، یحتمل این نکته را می یابید که این حضرات به مسائلی معتقدند که در نهایت تناقض است و از جمله همین را گفت که حتی این را می یابید که استادی هم هست که باورش این است که زمین تخت است! بنظر بنده ی حقیر این به خودی خود نشانه ی خیلی املی یا خیلی روشنفکری کسی نیست که همانطوری فکر کند موسسه ای که در آن کار می کند حتی مثل ناسا هم که باشد همه و همه همان فکر را هم دارند. مسئله اینجا این است که به هر حال زمین یک تختی محلی ای را دارا می باشد که فرضاً ماشین و کامیون و حتی کشتی ها کما بیش با لحاظ کمی سرپایینی و سربالایی برای ماشینها و کامیونها و ... می توانند روی آن حرکت هم کنند. از آن طرف رودها را می بینیم که از کوه ها جاری شده و به دریاها و اقیانوسها هم می ریزند؛ اما چطور است که با توجه به گردی زمین آبهای اقیانوسها و دریاها از ظرفشان تجاوز نکرده و مدام از یک طرف به طرفی دیگر سرریز هم نمی کنند و حالا یحتمل هم موجهایی در آنها نیز دچار می شود که در ساحلهای زمین می شکنند و یا خیلی خیلی اگر موجها بالا بگیرند تبدیل به تسونامی هم یحتمل شوند؟ اما اگر زمین گرد و کروی هم هست، پس چطور است که آبهای اقیانوسهایی که همه و همه هم به هم وصل نیز هستند در اثر همین گردی و کروی بودن سرریز نکرده و دچار مشکل نشده و بلکه یک میزان و تعادلی هم در کار است؟
یک وقت هست که ما می گوییم که زمین گرد است به این معنا که یک طرفی که شب است طرف دیگر روز است و باز طرف دیگر که شب است طبیعتاً چه می شود؟ طرف دیگر باز روز می شود! یعنی در گردش شبانه روزی که خورشید و زمین حول یکدیگر چطور هم می گردند، یک دورانی وجود دارد که مدام هر روز در طول شبانه روز هم واقع می شود و اتفاق هم می افتد و بلکه مداری را طی می کنند که آیا چقدر هم کروی است و بلکه یحتمل بهتر هم گفته شود که حتی چنبره ای یا توروسی است. و حالا ماه و دیگر ستارگان و سیارات هم اینجا مدارهایی برای خودشان چطور هم دارند؟ این هم بماند. و اما اینکه حالا کجا زمین تخت است و کجا بالا و پایین و بلکه چپ و راست هم چطور دارد و هم اینکه اقیانوسها و دریاها چطور از حدود خود تجاوز هم نمی فرمایند نیز هنوز حل نشده است؟ هنوز مسئله اش را حل نکرده ایم؟ در واقع اینکه آیا چقدر منع داریم که برای هندسه ای که داریم در نظر می گیریم که آیا چقدر هم مثبت و منفی اش بخواهیم کنیم یا حتی چقدر هم بتوانیم چنین کنیم، این نکته قابل بحث است که آیا می توانیم هم بینهایت اتصالهایی (connections) یا انحناهایی را برای فضای تانژانت یا کوتانژانت مماس با فضای هندسی خود در نظر هم بگیریم یا اینکه حرکت در جوهر مسئله این اجازه را به ما نخواهد داد؟! گویا کارن اولنبک و شین تونگ یاو به این مسئله که بینهایت اتصالهای پیمانه ای (gauge theoretic) را حتی در رابطه با نظریه ی زایبرگ-ویتن هم در نظر می گیرند و بدان بطوری پرداخته که اکستریمم مسئله را هم حساب کرده اند که از آن و بلکه از قضیه ی سشادری- ناراسیمهان هم از جمله تناظر کوبایاشی- هیچین و قضیه ی دونالدسون- اولنبک- یاو و حدس یاو- تیان- دونالدسون و ... هم بیرون آمده است. و داستان همینطوری ادامه هم دارد و بنده ی حقیر هم باید اگر دندان درد و دیگر مسائل اجازه دهند بهتر کلاه طلبگی و دانشجویی ام را از صفر و یکها الی الفهای بینهایتهای آیت اللهی ها و کاردینالیته های مراتب بالاتر و بلکه آیت اللهی های غیر قابل دسترس هم را قاضی کنم و ببینم که اصلا مسئله چیست و بلکه به مسئله ی انحناها و اتصالهای تخت و غیر تخت و غیره هم چه ربطی می تواند داشته باشد و ....
راستی این را هم عرض کنم در مورد کتاب آری به زندگی ویکتور فرانکل که راجع به ویکتور فرانکل اتفاقاً بنده ی حقیر اولین بار بر منبر هم شنیدم که ایشان نظریه ای دارند در مورد معنا درمانی. و بعد یکی از کتب ایشان را هم گرفتم و خواندم که خیلی هم بنظرم خواندنی آمد. عرض بنده ی حقیر این است که این غلط است که فکر کنیم که اسلام برای هر چیزی نسخه ای ندارد. بنده شنیدم بر منبر دوباره که می فرمودند آیت الله عزیز الله خوشوقت می فرمودند که همان رساله ی مرجع تقلید خود را بخوانید و بدان عمل کنید؛ و نسخه ای برای هر کاری به کسی نمی دادند. شما اگر همان رساله ی مراجع تقلید را در نظر بگیرید تمام از نوع مسئله- جواب است؛ و لذا خیلی از آنها هم در حقیقت نسخه ای است برای انواع مسائل! ولی وقتی مسائل روی هم تل انبار هم شدند و کاری هم انجام نگرفتند، انواع پیچیدگیهای مسائل هم افزایش خواهند یافت. و اما اگر در مورد مسائل خصوصاً روانشناسی و روانپزشکی از خارج از حیطه ی اسلامی هم کمک بطلبیم مخصوصاً آنجایی که طرف بفکر سلطه جوییهای آشکار و پنهان بر اسلام هم هست، اینجا یقیناً از خواندن کتاب می توان بهره مند شد و حتی از جمله مسائلی از قبیل والد-بالغ-کودک و من خوبم- تو خوبی وضعیت آخر هریس و تحلیل رفتار متقابل اریک برن می توانند هم خیلی مفید واقع شوند، اما خدا نصیب گرگ بیابان هم نکند که بیماری روانی هر چند مسلمان هم برود زیر دست روانشناس یا روانپزشک استکباری غیر مسلمانی مثل این حضرات. اینجا یک سدی هست که روانشناس یا بلکه روانپزشک و بیمار دیگر نمی توانند از آن عبور کرده و مسائل خود را درست تجزیه و تحلیل کرده و بلکه حل هم کنند. روانکاوی کار نمی کند. متاسفانه این را در آخوندهای خودمان هم می بینید که آنهایی که هنوز خود به خیلی هم به اجتهاد نرسیده و بلکه مرجع تقلید هم نشده اند را خیلی هم نمی شود بهشان نزدیک شد و الا مسئله از این نوع هم می شود که هر چه دیدید از چشم خودتان هم دیدید دیگر و بقول شما استحقاق طرف همین است دیگر و نه بیشتر. سالک الی الله اگر به حساب نیاورد که یحتمل هم مراتب آیت اللهی داریم که هنوز غیر قابل دسترس است و در آن محیط بسته خود را گرفتار کند، بد جوری هم می تواند گیر بیافتد و خود را حتی اسیر هم کند! یک نسخه ای که صراحتاً در قرآن کریم آمده است که حتی دستور به قتال هم می دهد می فرماید که کتب علیکم القتال و عسی ان تکرهوا شیء و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیء و هو شر لکم. این مسئله صرفاً مخصوص قتال و جهاد در جبهه های جنگ هم نیست و بلکه وقتی مسئله می شود جهادی از نوع علمی و فلسفی و حکمت الهی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز باز هنوز خیلی کارها هست که حب و بغضهای ما باعث می شوند اشتباهی و برعکس وارد میدان هم شویم و جای دوست و دشمن را حتی اشتباه بگیریم! خیلی مخلصیم

=================

 

 

شنبه 12 تیر 1400 ، 14:23:35شنبه 12 تیر 1400:

شنبه 12 تیر 1400 ، 14:23:35

خانم دکتر سلام، خیلی مخلصیم!

==========

 

شنبه 12 تیر 1400:

 

خانم دکتر، نظر شما در مورد دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف چیست؟ خیلی مخلصیم؛ به آقای دکتر هم سلام برسانید! ان شاء الله یک روز بشود سر کلاس نظریه ی میدانهای همدیسی ایشان دوباره ثبت نام کنم. دفعه ی قبل بحث از نظریه های همدیسی روی کره پیش آمد و غلط نکنم ایشان فرمودند که این نمی شود و لذا نمی دانم چه شد که بیخودی بنده ی حقیر را از میدان و بلکه کلاس و مکتب و درس و بحث مسائل به در کرد! از درسها و بلکه کنفرانسهای حضرت عالی هم خیلی استفاده بردم. فکر کنم اگر یک جورهایی جدیتر به مسائل بپردازم دوباره بتوانم به مکتبهای شما و آقای دکتر و حتی کلاسهای متنوع نسبیت عام و کیهانشناسی مکتبخونه مجازی هم برگردم اگر طلبگیهای جسته و گریخته ام هم اجازه بدهند. با تشکر.

وَاذْکُرْن‌َ مَا یُتْلَی‌ فِی‌ بُیُوتِکُن‌َّ مِن‌ْ آیَات‌ِ الله‌ِ وَالْحِکْمَة‌ِ إِن‌َّ الله‌َ کَان‌َ لَطِیفَاً خَبِیرَاً (احزاب: 34)

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

یک حدیثی هست در کشف الغمه از امام جواد علیه السلام که از حکمت و عفت و قوت (یا قدرت) و عدل می فرماید که از اجناس فضائل اند. حالا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که چرا حاج آقا رفت منبر از حکمت و عفت و عقل و عدل فرمودند و بجای قدرت عقل را آوردند؟! بابا بیخودی میخ که نمی خواهید به کله ی مردم فرو کنید که الا و لله که شما می توانید هم از عقل و حکمت و عفت و عدل هم به قدرت برسید همینطوری حتی صفر و یکی هم؛ عقلت را بکار بیاندازد و سعی کن که همین حرکت در جوهر را هم بفهمی؛ مسئله حل است. قدرت خودش خود به خودی می آید! SL(2, C) مثلاً عرض بنده ی حقیر این است که به شما این مزیت را نسبت به گروه های خاص روی میدانهای صحیح و حقیقی هم می دهد که شما می توانید یک برداری که در صفحه ی مختلط جهت معین خود را هم دارد را به اندازه ای هم که نوع توروس شما را معین هم کند با اندازه و جهتش در صفحه ی مختلط. این را حتی روی میدان حقیقی هم ندارید. و لذا آنگاه می توانید مسئله را از دیدگاه میدانهای همدیسی هم بررسی بفرمایید و بلکه هم توانستید وارد مسائل از نوع دابلیو زی دابلیو هم شوید و ....

حالا ما اینجا وارد مسائل ریاضی فیزیک میدانهای همدیسی و غیره اینجا فعلاً خیلی نمی خواهیم شویم. بعضی هم واقعاً می خواهند میخ به کله ی مردمی که اسیرشان کرده اند هم فرو کنند چرا که فکر می کنند که این قدرت خدادادی را که خداوند عالم به آنها داده است برای چیست؟ برای همین است که از جمله هم میخ به کله ی مردم هم توانستند فرو کنند خوب بکنند! این نمی گوید دیگر که حالا یک سازمان مللی هم هست که ممکن است اشکال کند که بابا داری با مردم چه می کنی؟ حالا ما اصلا کافر حربی؛ و اما تو باید با مردمت یا با اسیرت هم چنین کنی؟ یعنی ماورای سازمان ملل هم دیگر قدرتی را نمی بیند که بتواند او را منعش کند که بچه بگیر بنشین؛ میخ به کله ی مردم فرو نکن. چه لامذهبی هستی تو؟ بعضی هم می فرمایند که به قدرتمندان نباید هم امر و نهی کرد که میخ توی کله ی مردم فرو نکنید چرا که یحتمل بدتر ناراحت هم می شوند و آنگاه یحتمل بدتر هم می کنند و حساب همه را هم می رسند که این هم برای خودش استدلال غلطی می تواند باشد که همینطوری بنشینید ببینید همه چطور دارند بلا هم سر یکدیگر می آورند!

حالا این را هم کاری نداریم؛ شما همین این مسئله ی ساده را هم در نظر بگیرید که بالاخره معروف هم هست که از قول امیرالمومنین علی ابن ابیطالب هم می فرمایند که روی سمت راست خود بخوابید! و مثلاً باصطلاح دمر یا روی شکم و بلکه بر پشت یا حتی روی سمت چپ خود هم نخوابید. و اما اگر توجه بفرمایید که می فرماید هم که اصحاب کهف همینطوری هم که در خواب بودند از یک سمت به سمت دیگری هم حرکت می کردند. یا مثلاً توصیه هم می شود که بیماران کرونایی را روی شکم هم بخوابانید یحتمل برایشان خوب هم هست.  

مسئله اینجا این است که یک حرکتهایی هست که از نوع حرکت در جوهر هم هست طوری که باعث حیات بخشی هم می شوند. البته بعضی حرکات در جوهر هم هستند که از نوع مرگ آورند. شما حساب هم بفرمایید که سالک الی اللهی که در طول روز آنقدر تلاش هم کرده است که وقتی شب می خواهد بخوابد و آرام گیرد همان روی سمت راستش خوابیدن باعث می شود که خوابش هم می برد. ولی دیگری که خوابش نمی برد هم هر چه از این سمت به آن سمت و از آن سمت به این سمت شود هم آیا خوابش خواهد برد؟ و لذا می فرمایند که خواب مومن هم عبادت است. اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

===================

 

بعضی یحتمل هم بفرمایند که امروز روز جشن ازدواج حضرات فاطمه ی زهرا و علی بن ابیطالب امیر المومنین علیهم السلام هم هست و نبایستی هم که مطالبی حزن آلود را از کشف الغمه حتی می گفتی که حالا مملو از حکمت و عفت و قدرت و عدل هم باشد. خوب موضوع این هم هست که دیروز روز شهادت هم بود و امروز هم روز ازدواج و جشن علی و فاطمه هم هست. و هر چیزی هم مناسبتهایی دارد. مسئله این است که وقتی از روی حکمت هم کارها پیش رفت و قدرتهای آیات الهی را هم توانستیم درک کنیم علاوه بر اینکه حکمت و عفت و قدرت و عدل را هم بحثش را درست درک کردیم، خوب آنگاه جشنهایمان هم جشنهای بهتری می شوند دیگر. و آنوقت حاج آقا نمی روند منبر بفرمایند که شوهر گرفت آنقدر زنش را زد که بیهوش هم شد و بعد هم پشیمان شد که مرا ببخش که فشار اول قبرم نکند زیاد هم شود! اگر حاج آقا توانست هم برود منبر بگوید که ای بدبختهای عرقخور معتاد فاسق بیکار بیعار لامذهب کی می خواهید آدم هم شوید دیگر و یک سر و سامانی به زندگی خودتان بدهید؟ و بلکه حاج آقا توانست هم از لحاظ روانشناسی و جامعه شناسی و پزشکی و بیمه و ... هم این انواع معضلات را از جامعه و افرادش درمان هم کند، خیلی خوب می شود دیگر. مسئله کلاً حل است و همه و همه هم ازدواج کرده و خوشبخت می شوند و می رویم دنبال این که هندسه های مثبت مان را هم چطور حل کنیم. البته بعضی هم یحتمل اشکال می کنند که حضرت استاد همانطوری که می روند بالای منبر بنا را می گذارند که بر حسب پامنبریهای خاص خود خطبه و خطابه هم هر چند انتزاعی و مجرد هم ایراد بفرمایند و .... همانطور هم لازم است که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز گاهی مقالات ریاضی فیزیکی را که بقدر کافی هم ابسترکت و مجرد و انتزاعی شده اند را داشته باشیم که خواننده زده هم نشود که این بابا مثل اینکه دارد هر چه عقده هم دارد حتی سر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خالی می کند که چرا ما باید هم اصلا عقده گشایی نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نکنیم هر چقدر هم که دلمان خواست.... همه چیز که دعوای بین فرعون و شاه و حضرت موسی و بلکه امام هم نیست که امام همچون کوهی جلوی فرعون و شاه و کفار و مشرکین و منافقین بایستد و مقاومت هم کند و بعضی وقتها هم نهضت اسلامی مثل یک سدی یحتمل ظاهر شود که چطور هم باید آنرا درست استفاده کرد که همه و همه نیز بتوانند از آن بهره مند شوند و بلکه بعضی هم متضرر نشوند و دیگران خیلی خیلی بهره مند شوند. اما خوب وقتی نهضت اسلامی را بخواهند محدودش کنند به یک گوشه ای از دینا و بفرمایند تو کار خودت را بکن و ما هم کار خودمان را می کنیم. خوب این را هم آیا چقدر یحتمل بتوان حتی نهضت اسلامی هم خواند. این که دیگر نهضت اسلامی نیست و بلکه یحتمل یک دیکتاتوری هم مدعی شود که ما هم بهترین نهضت اسلامی را در جهان برای همه بپا هم کرده ایم و هنوز دیکتاتوری خودش را هم نتوانسته است که درک کند! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَاذْکُرْن‌َ مَا یُتْلَی‌ فِی‌ بُیُوتِکُن‌َّ مِن‌ْ آیَات‌ِ الله‌ِ وَالْحِکْمَة‌ِ إِن‌َّ الله‌َ کَان‌َ لَطِیفَاً خَبِیرَاً (احزاب: 34)

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

یک حدیثی هست در کشف الغمه از امام جواد علیه السلام که از حکمت و عفت و قوت (یا قدرت) و عدل می فرماید که از اجناس فضائل اند. حالا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که چرا حاج آقا رفت منبر از حکمت و عفت و عقل و عدل فرمودند و بجای قدرت عقل را آوردند؟! بابا بیخودی میخ که نمی خواهید به کله ی مردم فرو کنید که الا و لله که شما می توانید هم از عقل و حکمت و عفت و عدل هم به قدرت برسید همینطوری حتی صفر و یکی هم؛ عقلت را بکار بیاندازد و سعی کن که همین حرکت در جوهر را هم بفهمی؛ مسئله حل است. قدرت خودش خود به خودی می آید! SL(2, C) مثلاً عرض بنده ی حقیر این است که به شما این مزیت را نسبت به گروه های خاص روی میدانهای صحیح و حقیقی هم می دهد که شما می توانید یک برداری که در صفحه ی مختلط جهت معین خود را هم دارد را به اندازه ای هم که نوع توروس شما را معین هم کند با اندازه و جهتش در صفحه ی مختلط. این را حتی روی میدان حقیقی هم ندارید. و لذا آنگاه می توانید مسئله را از دیدگاه میدانهای همدیسی هم بررسی بفرمایید و بلکه هم توانستید وارد مسائل از نوع دابلیو زی دابلیو هم شوید و ....

حالا ما اینجا وارد مسائل ریاضی فیزیک میدانهای همدیسی و غیره اینجا فعلاً خیلی نمی خواهیم شویم. بعضی هم واقعاً می خواهند میخ به کله ی مردمی که اسیرشان کرده اند هم فرو کنند چرا که فکر می کنند که این قدرت خدادادی را که خداوند عالم به آنها داده است برای چیست؟ برای همین است که از جمله هم میخ به کله ی مردم هم توانستند فرو کنند خوب بکنند! این نمی گوید دیگر که حالا یک سازمان مللی هم هست که ممکن است اشکال کند که بابا داری با مردم چه می کنی؟ حالا ما اصلا کافر حربی؛ و اما تو باید با مردمت یا با اسیرت هم چنین کنی؟ یعنی ماورای سازمان ملل هم دیگر قدرتی را نمی بیند که بتواند او را منعش کند که بچه بگیر بنشین؛ میخ به کله ی مردم فرو نکن. چه لامذهبی هستی تو؟ بعضی هم می فرمایند که به قدرتمندان نباید هم امر و نهی کرد که میخ توی کله ی مردم فرو نکنید چرا که یحتمل بدتر ناراحت هم می شوند و آنگاه یحتمل بدتر هم می کنند و حساب همه را هم می رسند که این هم برای خودش استدلال غلطی می تواند باشد که همینطوری بنشینید ببینید همه چطور دارند بلا هم سر یکدیگر می آورند!

حالا این را هم کاری نداریم؛ شما همین این مسئله ی ساده را هم در نظر بگیرید که بالاخره معروف هم هست که از قول امیرالمومنین علی ابن ابیطالب هم می فرمایند که روی سمت راست خود بخوابید! و مثلاً باصطلاح دمر یا روی شکم و بلکه بر پشت یا حتی روی سمت چپ خود هم نخوابید. و اما اگر توجه بفرمایید که می فرماید هم که اصحاب کهف همینطوری هم که در خواب بودند از یک سمت به سمت دیگری هم حرکت می کردند. یا مثلاً توصیه هم می شود که بیماران کرونایی را روی شکم هم بخوابانید یحتمل برایشان خوب هم هست.  

مسئله اینجا این است که یک حرکتهایی هست که از نوع حرکت در جوهر هم هست طوری که باعث حیات بخشی هم می شوند. البته بعضی حرکات در جوهر هم هستند که از نوع مرگ آورند. شما حساب هم بفرمایید که سالک الی اللهی که در طول روز آنقدر تلاش هم کرده است که وقتی شب می خواهد بخوابد و آرام گیرد همان روی سمت راستش خوابیدن باعث می شود که خوابش هم می برد. ولی دیگری که خوابش نمی برد هم هر چه از این سمت به آن سمت و از آن سمت به این سمت شود هم آیا خوابش خواهد برد؟ و لذا می فرمایند که خواب مومن هم عبادت است. اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ ﴿الانعام: 65﴾

 

وَ قَالَ علیه السلام: اَلْفَقِیهُ کُلُّ اَلْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ اَلنَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اَللَّهِ وَ لَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اَللَّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اَللَّهِ

(ترجمه ی مرحوم استاد محمد دشتی رحمه الله: و درود خدا بر او فرمود فقیه کامل کسی است که مردم را از آمرزش خدا مایوس، و از مهربانی او نومید نکند، و از عذاب ناگهانی خدا ایمن نسازد.)

 

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 18، ص 243

http://lib.eshia.ir/15335/18/243

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

ابن ابی الحدید در شرح این حکمت از نهج البلاغه از جمله چیزهایی که می فرماید این است که گویا ملاقاتی را بین حضرات موسی و عیسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام به عنوان مَثَلی هم ذکر می کند که مثل اینکه یکی خندان هم بود و دیگری عبوس و ترشرو و می فرماید که وحی هم آمد بدان دو که اویی که نزد خدا بیشتر دوست داشتنی تر هم هست (موسی احبکما) حضرت موسی است، بخاطر حسن ظنش به بندگان!

راستش دلم می خواست این مطلب را صبح بنویسم، ولی کارهایی هم پیش آمد که نشد و دندان درد هم داشتم و .... و لذا این است که حالا هم حوصله ام خیلی نمی آید که حواسم را خیلی خیلی جمع هم کنم و مطلبم را بنویسم! اما اینجا یک نکته ی خیلی مهمی هست که بنظرم جای نوشتن هم دارد. یک وقت هست که طلبه و دانشجو همینطوری که از صفر و یکهای خیلی ابتدایی هم سعی دارد به مراحل بالاتری که شامل نهایتاً رسیدن به اجتهاد هم هست برسد و بلکه ماورای اینها هم بتواند در میان طلبگی نزد مراجع تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی ان شاء الله به ملاقات امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نائل آید. مسئله ی خیلی مهمی هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی داریم در پیمودن مراحل الفهای آیت اللهی ها. و آن این است که بعضی مسائل مخصوص خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست و حال آنکه وقتی به افراد کمتر از او هم می رسیم در فقاهت و تفکر و علم و دانش فقه و حکمت الهی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، طی کردن این مراحل آیت اللهی حوزوی و دانشگاهی کانه با یک موانعی هم می توانند برخورد هم کنند که گویا با کوهی سهمگین هم مواجه شده ایم! شما همین قدر مسئله را در نظر بگیرید که افراد جامعه ی غیر روحانی، وقتی با جامعه ی روحانیت روبرو می شوند علی القاعده باید یک احترامی را هم برای آنها قائل شوند چرا که نه فقط لباس آنها لباس روحانیت است و بلکه علوم الهی و فقهی و تفسیر قرآن کریم و حدیث و حکمت متعالیه را هم علی الاصول باید بدانند و در آنها تبحر هم داشته باشند که معمولاً افراد عادی جامعه نیز در این امور نه تنها وارد نیستند و بلکه باید هم برای رفع مشکلات و احتیاجات خود در این زمینه ها و بلکه همه ی زمینه های زندگی هم به آنها رجوع کنند.

و لذا اینجا یک احترامی هم داریم به روحانیت همانطوری هم که یک احترامی هم داریم به دانشگاهیان مثل پروفسورها و متخصصین عالی رتبه ی پزشکی و بلکه این احترام حتی ماورای اینها هم هست اگر واقعاً آن حکیمهای الهی را بتوان هم پیدایشان کرد. ولی مسئله را وقتی از دیدگاه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در نظر می گیرید یک مرتبه مسئله فرق می کند. یعنی در این میان حوزوی و دانشگاهی یحتمل بخواهند همدیگر را حالا چه از این طرف دنیا هم باشد که آن طرف دیگر را متهم هم می کند یا بر عکسش یک جورهایی هم متهم کنند. یعنی مسئله فقط دعوای بین حوزوی و دانشگاهی هم نیست و بلکه دو فقیه با هم یا دو دانشگاهی با هم نیز یحتمل وارد دعواهای طلبگی و دانشجویی هم شوند که امری هم هست طبیعی اگر قرار است که بحث و جدلهای طلبگی هم بین دانشمندان داشته باشیم. عرض بنده ی حقیر این است که تا وقتی هم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که ناظر بر این بحث و جدلها هم هست مسئله حل است. حال می خواهد در بعضی مراحل و مراتب پیشرفت هم کوهی عظیم را بیابید که مانع هر حرکتی هم می شود! نه فقط اینکه برق قطع می شود یا اینکه مثلاً موانع مشابهی مثل ریستارت و پاک شدن همه ی نوشته ها و .... هم داشته باشیم. یا یحتمل آیا مسئله از نوع جمشید کاشانی در نردبان آسمان هم شود! اینکه شما خواجه نصیر الدین طوسی را هم دارید که می تواند انواع دانشمندان بین المللی را هم دور خود جمع کند و به مسائل نجومی سعی کنند همه و همه نیز بپردازند هم داریم دیگر.

عرض بنده ی حقیر این است که یک جایی ولی مسئله از نوع عجبی است که نه فقط هم فرعونی است و بلکه از نوع عُجب شیطان است که یکی در مورد دیگری هم می گوید که من از او بهترم. و حالا این را در مورد ادیان مختلف هم می بینید که به هم می گویند هر چند که همه و همه نیز می دانیم که اسلام هم هست که دین الهی خاتم الانبیاء و آخرین پیامبر خدا محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم هم هست. و اما عرض بنده ی حقیر اینجا هم هست که اگر حضرت صاحب الامر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در غیبت نمی بود، باز هم شیطان هر غلطی دلش می خواست می توانست بکند و باز هم بنظرش برسد که ابتکار عمل در دست او هم هست؟ یعنی فرض بفرمایید که اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف به عنوان یک فرد عادی می خواست منبر هم برود و خوب بعضی حضرات آخوندهای قلابی را هم گوشمالی دهد، آیا باز هم نمی توانست؟ آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف نمی توانست هم کل آخوندها را پایین بکشد و دوباره نظامهای شاهنشاهی و فرعونی را بر همه مسلط هم کند؟ ولی عرض بنده ی حقیر ماورای اینها یک مسئله ی شیطانی ای هم هست که همان مسئله ای است که در آیه 60 سوره یس می فرماید که الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین.

و این یک مسئله ای است قلبی و بلکه روانشناسانه هم که بنظر این حقیر می رسد که سرش در دعای امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت هم نهفته است که می فرماید: اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی. یعنی سالک الی الله باید هم در قلبش و بعد هم در نفس و روح و روانش هم خدا و هم پیغمبر و هم امام زمانش را سعی کند بشناسد که مسئله ای است ماورای روانشناسی آنجایی که به اجتماع هم مربوط می شود و بلکه امری است دقیقاً خدایی آنطور هم که دعا با اللهم عرفنی نفسک هم شروع می شود و ادامه هم می دهد که فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک و ....

و لذا بنده ی حقیر دلم هم می خواست که نه تنها فقط از اتصالهای کوبایاشی-نامیزو و حدس کوبایاشی-هیچین هم بیشتر می گفتم و بلکه وارد انواع مسائل کهلر- اینشتن و ساساکی- اینشتن و از جمله مقالات دونالدسون هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز می شدم. برق نرود!

====================

 

ولی مسئله این است که وقتی خیلی هم درگیر این مسائل می شوید با همه ی کمبود امکاناتی را هم که دارید خصوصاً اینکه خیلی از کتب و مقالات هم در اختیار شما نیستند و با کوهی از مسائل هم می توانید در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی طرف شوید، اینجا این مسئله ی خیلی مهم هم مطرح می شود که آیا شما در خدمت اسلام هم هستید که دارید کار می کنید یا مسئله از نوع این هم هست که اسکندر مقدونی هم حمله کرده است و حالا ارسطو را هم در کنارش دارد و شما هم می خواهید به فلاسفه ی زیر دست او کمکی برسانید و بلکه ماوراء الطبیعه و حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بیاموزید؟ گیر قضیه کجا است؟ مسئله اینجا این هم هست که شما حتی در عرصه ی نظری هم که دارید به ریاضی فیزیک می پردازید و بلکه ابتکار عمل در دست دیگری است، آیا مسئولیت کار نظری و تئوری خود را می پذیرید و عملش را به دیگری واگذار هم می کنید و مطمئن هم هستید که دارید کار درست را می کنید و خودتان و همه و همه را هم دست شیطان نسپرده اید؟ یحتمل اینجا است که خیلی از بزرگان هم توصیه می فرمایند که بچه بگیر بنشین، از تو گنده ترهایش هم جرات نمی کنند که از این حرفهای خیلی گنده گنده هم بزنند؛ تو که دیگر هیچی! همان کارت را با خلوص نیت هم بکن و سعی هم کن که به نتیجه برسی حتی شده در ریاضی فیزیک و بلکه متاریاضی-فیزیک یعنی ماورای ریاضی فیزیک و بلکه ماوراء الطبیعه و ببین می توانی هم شهادت بدهی که داری برای خدا هم کارت را می کنی؟! اصل مسئله ی طلبگی و دانشجویی صفر و یکی الی بینهایت الفهای آیت اللهی های مراتب بالاتر و بلکه غیر قابل دسترس هم همین است دیگر. حالا گیریم که یک جاهایی هم کار سخت می شود و بلکه با خود شیطان هم طرفی و با تو گلاویز هم شده است و ولت هم نمی کند. خوب، اگر مسئله آسان هم بود که دیگر بینهایتهای مراتب بالاتر را حتی پله پله هم که شده خیلیها جا نمی ماندند که طی بفرمایند و گناهان ما گریبان ما را هم مدام نمی گرفت و قضا و قدر و جبر و اختیار هم با ما کاری نداشت و ... که حالا امر وسط بین سرمایه داریهای خیلی عظیم اقتصادی کدامند و بلکه همه ی اقتصاد جهان را هم به طرف اسلام بتوانیم سرازیرش کنیم که بهترین اقتصاد هم همان اقتصاد اسلامی است و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ ﴿الانعام: 65﴾

 

وَ قَالَ علیه السلام: اَلْفَقِیهُ کُلُّ اَلْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ اَلنَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اَللَّهِ وَ لَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اَللَّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اَللَّهِ

(ترجمه ی مرحوم استاد محمد دشتی رحمه الله: و درود خدا بر او فرمود فقیه کامل کسی است که مردم را از آمرزش خدا مایوس، و از مهربانی او نومید نکند، و از عذاب ناگهانی خدا ایمن نسازد.)

 

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 18، ص 243

http://lib.eshia.ir/15335/18/243

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

ابن ابی الحدید در شرح این حکمت از نهج البلاغه از جمله چیزهایی که می فرماید این است که گویا ملاقاتی را بین حضرات موسی و عیسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام به عنوان مَثَلی هم ذکر می کند که مثل اینکه یکی خندان هم بود و دیگری عبوس و ترشرو و می فرماید که وحی هم آمد بدان دو که اویی که نزد خدا بیشتر دوست داشتنی تر هم هست (موسی احبکما) حضرت موسی است، بخاطر حسن ظنش به بندگان!

راستش دلم می خواست این مطلب را صبح بنویسم، ولی کارهایی هم پیش آمد که نشد و دندان درد هم داشتم و .... و لذا این است که حالا هم حوصله ام خیلی نمی آید که حواسم را خیلی خیلی جمع هم کنم و مطلبم را بنویسم! اما اینجا یک نکته ی خیلی مهمی هست که بنظرم جای نوشتن هم دارد. یک وقت هست که طلبه و دانشجو همینطوری که از صفر و یکهای خیلی ابتدایی هم سعی دارد به مراحل بالاتری که شامل نهایتاً رسیدن به اجتهاد هم هست برسد و بلکه ماورای اینها هم بتواند در میان طلبگی نزد مراجع تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی ان شاء الله به ملاقات امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نائل آید. مسئله ی خیلی مهمی هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی داریم در پیمودن مراحل الفهای آیت اللهی ها. و آن این است که بعضی مسائل مخصوص خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست و حال آنکه وقتی به افراد کمتر از او هم می رسیم در فقاهت و تفکر و علم و دانش فقه و حکمت الهی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، طی کردن این مراحل آیت اللهی حوزوی و دانشگاهی کانه با یک موانعی هم می توانند برخورد هم کنند که گویا با کوهی سهمگین هم مواجه شده ایم! شما همین قدر مسئله را در نظر بگیرید که افراد جامعه ی غیر روحانی، وقتی با جامعه ی روحانیت روبرو می شوند علی القاعده باید یک احترامی را هم برای آنها قائل شوند چرا که نه فقط لباس آنها لباس روحانیت است و بلکه علوم الهی و فقهی و تفسیر قرآن کریم و حدیث و حکمت متعالیه را هم علی الاصول باید بدانند و در آنها تبحر هم داشته باشند که معمولاً افراد عادی جامعه نیز در این امور نه تنها وارد نیستند و بلکه باید هم برای رفع مشکلات و احتیاجات خود در این زمینه ها و بلکه همه ی زمینه های زندگی هم به آنها رجوع کنند.

و لذا اینجا یک احترامی هم داریم به روحانیت همانطوری هم که یک احترامی هم داریم به دانشگاهیان مثل پروفسورها و متخصصین عالی رتبه ی پزشکی و بلکه این احترام حتی ماورای اینها هم هست اگر واقعاً آن حکیمهای الهی را بتوان هم پیدایشان کرد. ولی مسئله را وقتی از دیدگاه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در نظر می گیرید یک مرتبه مسئله فرق می کند. یعنی در این میان حوزوی و دانشگاهی یحتمل بخواهند همدیگر را حالا چه از این طرف دنیا هم باشد که آن طرف دیگر را متهم هم می کند یا بر عکسش یک جورهایی هم متهم کنند. یعنی مسئله فقط دعوای بین حوزوی و دانشگاهی هم نیست و بلکه دو فقیه با هم یا دو دانشگاهی با هم نیز یحتمل وارد دعواهای طلبگی و دانشجویی هم شوند که امری هم هست طبیعی اگر قرار است که بحث و جدلهای طلبگی هم بین دانشمندان داشته باشیم. عرض بنده ی حقیر این است که تا وقتی هم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که ناظر بر این بحث و جدلها هم هست مسئله حل است. حال می خواهد در بعضی مراحل و مراتب پیشرفت هم کوهی عظیم را بیابید که مانع هر حرکتی هم می شود! نه فقط اینکه برق قطع می شود یا اینکه مثلاً موانع مشابهی مثل ریستارت و پاک شدن همه ی نوشته ها و .... هم داشته باشیم. یا یحتمل آیا مسئله از نوع جمشید کاشانی در نردبان آسمان هم شود! اینکه شما خواجه نصیر الدین طوسی را هم دارید که می تواند انواع دانشمندان بین المللی را هم دور خود جمع کند و به مسائل نجومی سعی کنند همه و همه نیز بپردازند هم داریم دیگر.

عرض بنده ی حقیر این است که یک جایی ولی مسئله از نوع عجبی است که نه فقط هم فرعونی است و بلکه از نوع عُجب شیطان است که یکی در مورد دیگری هم می گوید که من از او بهترم. و حالا این را در مورد ادیان مختلف هم می بینید که به هم می گویند هر چند که همه و همه نیز می دانیم که اسلام هم هست که دین الهی خاتم الانبیاء و آخرین پیامبر خدا محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم هم هست. و اما عرض بنده ی حقیر اینجا هم هست که اگر حضرت صاحب الامر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در غیبت نمی بود، باز هم شیطان هر غلطی دلش می خواست می توانست بکند و باز هم بنظرش برسد که ابتکار عمل در دست او هم هست؟ یعنی فرض بفرمایید که اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف به عنوان یک فرد عادی می خواست منبر هم برود و خوب بعضی حضرات آخوندهای قلابی را هم گوشمالی دهد، آیا باز هم نمی توانست؟ آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف نمی توانست هم کل آخوندها را پایین بکشد و دوباره نظامهای شاهنشاهی و فرعونی را بر همه مسلط هم کند؟ ولی عرض بنده ی حقیر ماورای اینها یک مسئله ی شیطانی ای هم هست که همان مسئله ای است که در آیه 60 سوره یس می فرماید که الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین.

و این یک مسئله ای است قلبی و بلکه روانشناسانه هم که بنظر این حقیر می رسد که سرش در دعای امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت هم نهفته است که می فرماید: اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی. یعنی سالک الی الله باید هم در قلبش و بعد هم در نفس و روح و روانش هم خدا و هم پیغمبر و هم امام زمانش را سعی کند بشناسد که مسئله ای است ماورای روانشناسی آنجایی که به اجتماع هم مربوط می شود و بلکه امری است دقیقاً خدایی آنطور هم که دعا با اللهم عرفنی نفسک هم شروع می شود و ادامه هم می دهد که فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک و ....

و لذا بنده ی حقیر دلم هم می خواست که نه تنها فقط از اتصالهای کوبایاشی-نامیزو و حدس کوبایاشی-هیچین هم بیشتر می گفتم و بلکه وارد انواع مسائل کهلر- اینشتن و ساساکی- اینشتن و از جمله مقالات دونالدسون هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز می شدم. برق نرود!

 

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿الاعراف: 179﴾

 

17039.الإمامُ الجوادُ علیه السلام : القَصدُ إلَى اللّه ِ تعالى بالقُلوبِ أبلَغُ مِن إتعابِ الجَوارحِ بالأعمالِ . [3]

 

میزان الحکمة، حضرت آیت الله شیخ محمد محمدی ری شهری جلد 9، ص 506

http://lib.eshia.ir/27307/9/506

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

بنده ی حقیر بر منبری که بمناسبت شهادت امام جواد علیه السلام هم بود این حدیث بالا را که از امام محمد بن علی التقی جواد الائمه هم هست را شنیدم و بعد این احادیث دیگر را هم اتوماتیک از میزان الحکمه برای شما گفتم نقل کنم که حدیث مزبور نیز اتفاقاً در همین صفحه است(البته آیه ای را که در مورد جهنمیان است و قلوب آنها را هم آیه شرح می کند و بلکه می فرماید مثل حیوانات هستند و بلکه بدتر از آنها هم هستند باید ما را خیلی هم ترغیب کند به اینکه حتی از لحاظ قلبی نیز آن امراضی را که قلوب را می تواند شدیداً هم مبتلا کنند را خیلی هم بر حذر داشته باشیم و تقوا و ورع الهی را پیشه ی خود کنیم!):

 

17037.الإمامُ علیٌّ علیه السلام : جَعَلَنا اللّه ُ و إیّاکم مِمَّن یَسعى (سَعى) بقَلبِهِ إلى مَنازِلِ الأبرارِ بِرَحمَتِهِ . [1]

17038.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : القَصدُ إلَى اللّه ِ بالقُلوبِ أبلَغُ مِن القَصدِ إلَیهِ بالبَدَنِ ، و حَرَکاتُ القُلوبِ أبلَغُ مِن حَرَکاتِ الأعمالِ . [2]

 

3330

أصنافُ القُلوبِ

 

17040.رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : القُلوبُ أربَعةٌ : قَلبٌ فیهِ إیمانٌ و لیسَ فیهِ قرآنٌ ، و قَلبٌ فیهِ إیمانٌ و قرآنٌ ، و قَلبٌ فیهِ قرآنٌ و لیسَ فیهِ إیمانٌ ، و قَلبٌ لا إیمانَ فیهِ و لا قرآنَ : فأمّا الأوَّلُ کالتَّمرَةِ طَیِّبٌ طَعمُها و لا طِیبَ لَها ، و الثانی کَجِرابِ المِسکِ طَیِّبٌ إن فُتِحَ و طَیِّبٌ إن وَعاهُ ، و الثالثُ کالاُشنَةِ طَیِّبٌ ریحُها و خَبیثٌ طَعمُها ، و الرابعُ کالحَنظَلَةِ خَبیثٌ رِیحُها و طَعمُها . [4]

17037.امام على علیه السلام : خداوند به لطف و رحمت خود، ما و شما را از کسانى قرار دهد که با دل خویش به سوى منزلهاى نیکوکاران ره مى سپارد.

17038.امام صادق علیه السلام : ره سپردن به سوى خدا با دلها، رساننده تر است تا ره سپردن به سوى او با بدن ، و حرکتهاى دلها رساننده تر [به سر منزل مقصود] از حرکتهاى اعمال است.

17039.امام جواد علیه السلام : ره سپردن به سوى خداوند متعال با دلها، از به رنج افکندن اعضاى بدن با اعمال رساننده تر [به سر منزل مقصود ]است.

 

3330

انواع دلها

 

17040.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : دلها چهار گونه اند: دلى که در آن ایمان هست و قرآن نیست، دلى که در آن هم ایمان هست هم قرآن، دلى که در آن قرآن هست و ایمان نیست و دلى که در آن نه ایمان هست و نه قرآن. دل اوّل همچون خرماست، خوش طعم است، اما عطر ندارد. دل دوم، همچون مشکدان است که اگر دَرَش را باز کنى خوش بوست و اگر هم ببندى باز خوش بوست. دل سوم، مانند اشنان است؛ خوشبو و بد طعم. دل چهارم مانند حنظل [5] است؛ بد بو و بد طعم.

 

میزان الحکمة، آیت الله شیخ محمد محمدی ری شهری جلد 9، ص 506

http://lib.eshia.ir/27307/9/506

وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْهَارًا وَمِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الرعد: 3﴾

 

یَا دَائِمَ اَلْفَضْلِ عَلَى اَلْبَرِیَّةِ یَا بَاسِطَ اَلْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ یَا صَاحِبَ اَلْمَوَاهِبِ اَلسَّنِیَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ اَلْوَرَى سَجِیَّةً وَ اِغْفِرْ لَنَا یَا ذَا اَلْعُلَى فِی هَذِهِ اَلْعَشِیَّةِ 

 

یوم الجمعة و هو یوم صاحب الزمان صلوات الله علیه و باسمه و هو الیوم الذی یظهر فیه عجل الله فرجه‌

أَقُولُ مُتَمَثِّلًا وَ أُشِیرُ إِلَیْهِمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ‌

مُحِبُّکُمْ وَ إِنْ قُبِضَتْ حَیَاتِی

وَ زَائِرُکُمْ وَ إِنْ عُقِرَتْ رِکَابِی

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوَلِیُّ النَّاصِحُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ السَّلَامُ عَلَیْکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ عَجَّلَ اللَّهُ لَکَ مَا وَعَدَکَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ أَنَا‌ مَوْلَاکَ عَارِفٌ بِأُولَاکَ وَ أُخْرَاکَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِکَ وَ بِآلِ بَیْتِکَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَکَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى یَدَیْکَ وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ لَکَ وَ التَّابِعِینَ وَ النَّاصِرِینَ لَکَ عَلَى أَعْدَائِکَ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْکَ فِی جُمْلَةِ أَوْلِیَائِکَ یَا مَوْلَایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدِکَ وَ قَتْلُ الْکَافِرِینَ بِسَیْفِکَ وَ أَنَا یَا مَوْلَایَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ وَ أَنْتَ یَا مَوْلَایَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلَادِ الْکِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ‌

یقول سیدنا رضی الدین رکن الإسلام أبو القاسم علی بن موسى بن جعفر بن محمد بن محمد الطاوس و هذا أنا أتمثل بعد هذه الزیارة و أقول بالإشارة‌

نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی

و ضَیْفُکَ حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْبِلَادِ

 

جمال الاسبوع، سید ابن طاووس، ص 37-39 و مفاتیح الجنان

http://lib.eshia.ir/71539/1/37

 

این مقاله ی زیر سعی می کند معادله ی درجه ی پنجم را یک جورهایی از طریق گروه تقارنهای بیست وجهی A_5 که 60 عضو هم دارد استفاده و حل کند که از کتاب فیلیکس کلاین هم در این مورد معلوم است خوب استفاده می برد. و باید خیلی هم خواندنی باشد؛ در سایت مکمولن در هاروارد هم اصل مقاله ی در اکتا متماتیکا آمده است:

https://math.dartmouth.edu/~doyle/docs/icos/icos/icos.html

 

ما اینجا نمی خواهیم خیلی هم وارد این مسئله شویم فعلاً. ولی این نکته که ارسطو هم بغل دست اسکندر بوده است وقتی به ایران آمدند، نگفتند هم که ما می خواهیم شما را به بردگی بکشیم و بلکه دم از فرهنگ هم می زدند، مسئله ی بسیار مهمی است. اتفاقاً همین مسئله ی بیست وجهی هم از اجسام افلاطونی است همراه دوازده وجهی، و هرم، و مکعب و هشت وجهی که دو تا دو تا یک جورهایی با هم دوگان هم هستند آنطور که مثلاً اگر یکی هشت وجه دارد دوگانش یعنی مکعب هشت راس هم دارد و غلط نکنم هرم دوگان خودش هم هست که چهار راس و چهار وجه هم دارد.

به هر حال، مسئله اینجا این است که ما حمله ی اسکندر را به ایران داریم و حمله های دیگری هم حتی بعد از اسلام هم داریم. ولی در فلسفه ی اسلامی ما می بینیم که آنچه را که از فلسفه ی یونان آموخته شده بوده است را خصوصاً ابن سینا دقیقاً اسلامی اش می کند تا آنجا هم که وقتی به حکمت متعالیه می رسد رنگ و بوی اسلامی آن تا حالا لااقل هزار ساله شده است. و اما این هنوز باقی است که حکمت الهی نیز چطور باید از طریق حکمت متعالیه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز جهانی هم شود. نکته اینجا است که بعد از سپری شدن قرون متمادی آن چیزی که به عنوان تمدن بشری شناخته می شود هنوز آن تمایل خود را گویا از دست نداده است که به عنوان تمدن بشری هم بخواهد بشریت را به انواع بردگیهایی با انواع نقابهایی از نفاق بکشاند که حتی مایل هم نیست که اسلام نیز بیاورد و باز هم ادعاهای تمدنی آنچنانی هم دارد که حتی دانشمندان خودش را هم همراه بقیه حاضر است به بردگی بکشاند. این اتفاق را می فرمایند که بدشان نمی آمده است که حتی با امام حسن مجتبی سلام الله علیه هم   انجام دهند آنجایی که فرماندهانش در جهاد با معاویه خیانت می کنند و او مجبور به صلح هم می شود ولی بعد همان اصحاب معاویه همراه خودش سعی هم می کنند که حتی همه و همه با هم دست به یکی کرده و مجالسی را ترتیب هم دهند که او را در مناظره هایشان شکست هم دهند هر چند که سعیشان هم بیهوده است و نمی توانند. آیا می شود هم که اینچنین کاری را با امام هم کرد؟ وقتی انسان یادش هم برود که آن ظلمی که اولی و دومی و سومی و چهارمی و بلکه پنجمی را هم بدان لعن می کنیم آنطور که در زیارت عاشورا هم آمده است، و لذا یحتمل یادش هم می رود که اولی و دومی و سومی هم چه کردند که حالا چهارمی و پنجمی هم بقیه ی کارهای آنها را ادامه هم می دهند و بلکه دیگر حتی امامت آن امامان همام را هم آیا چقدر می شناسند و بلکه اصلا هم نمی شناسند تا آنجا هم که وقتی کار به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می رسد دیگر آن حضرت به غیبتهای صغری و کبری هم تشریف فرما می شوند. خیلی از این حوادث از لحاظ تاریخی هنوز لااقل بر خود بنده ی حقیر پوشیده است. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

=========================

 

عم یتسائلون عن النباء العظیم

 

به هر حال، مسائل هندسی عظیمی می تواند انسان را درگیر کند که از جمله خمینه های ساساکی-اینشتن واقعاً هم آیا فرفره وار است که می خواهند مسئله را آنطوری که در نقطه ای ثابت و دچار نکینگیهای مخروطی شده هم دارد حول محوری چطور هم می چرخد را بیان بفرماید و مسائل مختلفی را از لحاظ فیزیک انرژی بالا هم ایجاد می کند؟!

https://arxiv.org/abs/1907.11132

https://arxiv.org/abs/1905.13304

https://arxiv.org/abs/2012.09757

....

وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْهَارًا وَمِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الرعد: 3﴾

 

یَا دَائِمَ اَلْفَضْلِ عَلَى اَلْبَرِیَّةِ یَا بَاسِطَ اَلْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ یَا صَاحِبَ اَلْمَوَاهِبِ اَلسَّنِیَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ اَلْوَرَى سَجِیَّةً وَ اِغْفِرْ لَنَا یَا ذَا اَلْعُلَى فِی هَذِهِ اَلْعَشِیَّةِ 

 

یوم الجمعة و هو یوم صاحب الزمان صلوات الله علیه و باسمه و هو الیوم الذی یظهر فیه عجل الله فرجه‌

أَقُولُ مُتَمَثِّلًا وَ أُشِیرُ إِلَیْهِمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ‌

مُحِبُّکُمْ وَ إِنْ قُبِضَتْ حَیَاتِی

وَ زَائِرُکُمْ وَ إِنْ عُقِرَتْ رِکَابِی

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوَلِیُّ النَّاصِحُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ السَّلَامُ عَلَیْکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ عَجَّلَ اللَّهُ لَکَ مَا وَعَدَکَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ أَنَا‌ مَوْلَاکَ عَارِفٌ بِأُولَاکَ وَ أُخْرَاکَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِکَ وَ بِآلِ بَیْتِکَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَکَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى یَدَیْکَ وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ لَکَ وَ التَّابِعِینَ وَ النَّاصِرِینَ لَکَ عَلَى أَعْدَائِکَ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْکَ فِی جُمْلَةِ أَوْلِیَائِکَ یَا مَوْلَایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدِکَ وَ قَتْلُ الْکَافِرِینَ بِسَیْفِکَ وَ أَنَا یَا مَوْلَایَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ وَ أَنْتَ یَا مَوْلَایَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلَادِ الْکِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ‌

یقول سیدنا رضی الدین رکن الإسلام أبو القاسم علی بن موسى بن جعفر بن محمد بن محمد الطاوس و هذا أنا أتمثل بعد هذه الزیارة و أقول بالإشارة‌

نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی

و ضَیْفُکَ حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْبِلَادِ

 

جمال الاسبوع، سید ابن طاووس، ص 37-39 و مفاتیح الجنان

http://lib.eshia.ir/71539/1/37

 

این مقاله ی زیر سعی می کند معادله ی درجه ی پنجم را یک جورهایی از طریق گروه تقارنهای بیست وجهی A_5 که 60 عضو هم دارد استفاده و حل کند که از کتاب فیلیکس کلاین هم در این مورد معلوم است خوب استفاده می برد. و باید خیلی هم خواندنی باشد؛ در سایت مکمولن در هاروارد هم اصل مقاله ی در اکتا متماتیکا آمده است:

https://math.dartmouth.edu/~doyle/docs/icos/icos/icos.html

 

ما اینجا نمی خواهیم خیلی هم وارد این مسئله شویم فعلاً. ولی این نکته که ارسطو هم بغل دست اسکندر بوده است وقتی به ایران آمدند، نگفتند هم که ما می خواهیم شما را به بردگی بکشیم و بلکه دم از فرهنگ هم می زدند، مسئله ی بسیار مهمی است. اتفاقاً همین مسئله ی بیست وجهی هم از اجسام افلاطونی است همراه دوازده وجهی، و هرم، و مکعب و هشت وجهی که دو تا دو تا یک جورهایی با هم دوگان هم هستند آنطور که مثلاً اگر یکی هشت وجه دارد دوگانش یعنی مکعب هشت راس هم دارد و غلط نکنم هرم دوگان خودش هم هست که چهار راس و چهار وجه هم دارد.

به هر حال، مسئله اینجا این است که ما حمله ی اسکندر را به ایران داریم و حمله های دیگری هم حتی بعد از اسلام هم داریم. ولی در فلسفه ی اسلامی ما می بینیم که آنچه را که از فلسفه ی یونان آموخته شده بوده است را خصوصاً ابن سینا دقیقاً اسلامی اش می کند تا آنجا هم که وقتی به حکمت متعالیه می رسد رنگ و بوی اسلامی آن تا حالا لااقل هزار ساله شده است. و اما این هنوز باقی است که حکمت الهی نیز چطور باید از طریق حکمت متعالیه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز جهانی هم شود. نکته اینجا است که بعد از سپری شدن قرون متمادی آن چیزی که به عنوان تمدن بشری شناخته می شود هنوز آن تمایل خود را گویا از دست نداده است که به عنوان تمدن بشری هم بخواهد بشریت را به انواع بردگیهایی با انواع نقابهایی از نفاق بکشاند که حتی مایل هم نیست که اسلام نیز بیاورد و باز هم ادعاهای تمدنی آنچنانی هم دارد که حتی دانشمندان خودش را هم همراه بقیه حاضر است به بردگی بکشاند. این اتفاق را می فرمایند که بدشان نمی آمده است که حتی با امام حسن مجتبی سلام الله علیه هم   انجام دهند آنجایی که فرماندهانش در جهاد با معاویه خیانت می کنند و او مجبور به صلح هم می شود ولی بعد همان اصحاب معاویه همراه خودش سعی هم می کنند که حتی همه و همه با هم دست به یکی کرده و مجالسی را ترتیب هم دهند که او را در مناظره هایشان شکست هم دهند هر چند که سعیشان هم بیهوده است و نمی توانند. آیا می شود هم که اینچنین کاری را با امام هم کرد؟ وقتی انسان یادش هم برود که آن ظلمی که اولی و دومی و سومی و چهارمی و بلکه پنجمی را هم بدان لعن می کنیم آنطور که در زیارت عاشورا هم آمده است، و لذا یحتمل یادش هم می رود که اولی و دومی و سومی هم چه کردند که حالا چهارمی و پنجمی هم بقیه ی کارهای آنها را ادامه هم می دهند و بلکه دیگر حتی امامت آن امامان همام را هم آیا چقدر می شناسند و بلکه اصلا هم نمی شناسند تا آنجا هم که وقتی کار به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می رسد دیگر آن حضرت به غیبتهای صغری و کبری هم تشریف فرما می شوند. خیلی از این حوادث از لحاظ تاریخی هنوز لااقل بر خود بنده ی حقیر پوشیده است. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَکْبِرُونَ ﴿5﴾ سوره مبارکه المنافقون

 

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی 

 

 

 بیانات رهبر انقلاب که در این فیلم مشاهده میکنید:
نفاق، فقط در قبال باور دینى نیست بلکه در قبال همه‌ى باورهاى برجسته و پذیرفته‌ى انسانى و اجتماعى هم هست. امروز در قبال ادّعاى طرف‌دارى از انسان، یک نفاق عظیمى در دنیا وجود دارد و همیشه وجود داشته.

در قبال طرف‌دارى از محرومین و توده‌هاى مردم، بیشتر فاتحین در طول تاریخ ادّعا میکردند که براى مردمى که سرزمین آنها را غصب کرده‌اند و تصرّف کرده‌اند ارمغانهایى آورده‌اند؛ یعنى به آنها علاقه‌مندند. البتّه همه‌ى فاتحین این‌ جور نبودند؛ بعضى هم صریح میگفتند که آمده‌ایم شما را به بردگى بگیریم، [که این البتّه] ناشى از جهالت بود؛ آن فاتحى که داراى معرفت بود، داراى پیچیدگى بود [این ‌جور برخورد نمیکرد].

اسکندر مقدونى که از مقدونیّه -یعنى از سرزمین فرهنگ دوران باستان- آمده بود به ایران، نمیگفت آمده‌ام شما را به بردگى بگیرم؛ یک ارسطویى را هم بغل دست خودش برداشته بود آورده بود، میگفت آمده‌ام به شما بیاموزم. همه‌ى ایران را به آتش کشید، تا خلیج‌ فارس و دریاى عمّان هم پیش رفت، سالهاى سال هم اینها در این کشور ماندند امّا ادّعایشان ادّعاى طرف‌دارى از فرهنگ و معرفت و بشریّت و مفاهیم عالى انسانى بود؛ عیناً همان برخوردى که امروز اروپایى‌ها با مردم دنیا دارند، و شکل شبیه به امروز را، در قرن نوزدهم و در دوران شروع استعمار، با کشورهاى تحت استعمار داشتند؛ نفاق؛ اسم این نفاق است.

این کارهایى که امروز در دنیا به‌ عنوان دفاع از حقوق بشر، دفاع از انسانیّت، دفاع از دانش و معرفت، دفاع از حقوق زن، دفاع از آزادى، دفاع از دموکراسى و زیر این پوشش انجام میگیرد، یک نام مشخّصى در فرهنگ اسلامى ما دارند؛ آن نام چیست؟ نفاق. اینها منافقند، زیرا میدانیم که به آزادى و دموکراسى و حقوق انسان باور ندارند و براى پست‌ترین کارها انسانهاى غیر اروپایى را و انسانهاى غیر سفید را، به کارْ هم میگیرند، هزارهزار هم از آنها میکُشند، یک‌ وقت هم اگر لازم شد میلیون‌میلیون هم میکُشند و باکى هم ندارند. مى‌بینید دیگر؛ کارى که آمریکا و بقیّه‌ى دولتهاى استکبارى، امروز میکنند و آن روزها کردند. ۱۳۷۰/۰۸/۲۲

 

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=48247

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿51﴾
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿52﴾

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

 

صادق و تام و موبیس و اینشتن داشتند راجع به خمینه های ساساکی بحث می کردند که از پنجره ی طبقه ی بالا جری بهشان دست تکان داد و گفت سعی کنید مسائل آسانتری را اول پیدا کنید و بعد که خوب آنها را فهمیدید بروید سراغ مسائل سختترش:

https://math.stackexchange.com/questions/814795/ample-tangent-

bundle

البته جری اتفاقاً منظورش را خیلی واضح هم بیان کرد که مسائل جبری ساده را سعی کنید حل کنید و باز صادق اینها دویدند ببینند معادلات چندین و چند مجهولی و معادلات درجات پنج و بالاتر از پنج را هم چه کنند؛ باز کم مانده بود که جری عصبانی هم شود بگوید بابا همین دو دو تا چهار تایتان را هم ببینید چه می شود و از صفر و یک هی سعی نکنید بپرید به بینهایتهای خیلی مراتب الفهای آیت اللهی های خیلی بالاتر و بلکه سر درسهای مکتبهای آیت اللهی های خیلی سخت هم بروید ببینید مثلاً میر سید حامد حسین کنتوری هندی هم در عبقات الانوار هم چه می فرمایند؟

https://arxiv.org/abs/1209.4026

https://arxiv.org/abs/2106.07602

https://arxiv.org/abs/1912.08723

https://arxiv.org/abs/2007.10236

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿51﴾
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿52﴾

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

 

این را خیلی بنده ی حقیر دوست هم داشتم که به لورا مارکر یا ماتیلدا مارکولی یا حتی یوحنا کناپ و یوحنا اردمنگر و بلکه دنیس آورو (Denis Auroux) و بلکه یحتمل هم اگر خیلی ذوق زده و هیجانزده هم می شدم به خود ادوارد ویتن  هم می نوشتم و از لحاظ ریاضی فیزیکی و نظریه ی زایبرگ-ویتن و تقارن آینه ای هم از دیدگاه قرآنی و توحیدی و نبوی و ائمه ی اطهاری هم بحث می کردم که آقایان خانمها شما اگر امام را از حکومتش آنچنان هم که در انسان 250 ساله حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز آمده است.بردارید، همانطوری هم که دیشب صفحه ای از قرآن را می خواندیم که از قرینه ی انسان در سوره ی ق می فرمایدکانه تقارن آینه ای او است و  همانطوری هم که در فصلهای 12 و 13 کتاب امام حسن مجتبی علیه السلام نیز آمده است، آنگاه آن دو گروه متخاصمی که یکی می خواهد به زور هم خلافت را قصب کند و دیگری هم که حتی خود امام هم در میانش یحتمل هست یا لااقل معتقد هم هست که امامت نزد او است؛ و آنگاه چطور هم می خواهید واحدی را برای تک قطبیهای مغناطیسی در نظریه های دوگانی الکتریکی- مغناطیسی خود بدست هم آورید بدون اینکه آن امام همام را هم به عنوان واحد تک قطبیهای مغناطیسی هم داشته باشید؟

این را براستی وقتی انسان هر چه بیشتر با همه ی وجود هم یاد می گیرد (تا جایی هم که فقط دلش هم نیست که می خواهد و بلکه برای نداشتن او انقریب که دق هم می کند!) که فقدان داشتن آن امام همام در بین انسانها چه عواقبی را در پی خواهد داشت و خصوصاً اینکه امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم مستلزمش آن است که حکومت و دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بدنبال داشته باشد.  دوگانی الکتریکی- مغناطیسی مسئله را نه فقط به شوخی از آنجا هم خواهیم داشت که خوب اگر الکتریسیته نداشته باشیم و بلکه برق هم رفت، آنگاه دیگر کدام واحدهای دوگان تک قطبیهایی مغناطیسی هم هستند که می خواهید بدنبالش هم بگردید؟! مسئله فقط این هم نیست که اگر عرفان نباشد آنگاه دیگر کدام معنویت را دارید راجع بدان بحث هم می فرمایید و دیگر کدام هم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ و بلکه کارتون اسفنجباب و اسکورپنتز هم دود می شود می رود هوا! مسئله این است که بنده ی خدا حافظ عزیز را وقتی از بیت آخرش شروع کنیم به خواندن که: حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار، خانه  از غیر نپرداخته ای یعنی چه؟ تا اینکه وقتی رسیدیم به ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه، مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟ آنگاه متوجه خواهیم شد که بابا توحید را اول کنار هم گذاشته ای و بعد هم نبوت و امامت را هم که هیچی نعوذ بالله؛ خوب دیگر عدل و معادت را می خواهی چه کنی؟ دیگر کدام پنج دعوا و پنج بعلاوه ی یک دعوا؟!!! و بلکه کدام ایرلاین پن آمریکن به آن خوبی را هم بیخودی تعطیل کردنها و ....! آقا اصلا کی گفته است که ما باید بیخودی با هم وارد دعوا هم شویم؟! کدام دعوا؟ برای چی هم دعوا؟! حالا دیسنیلند هم نداشته باشیم، کارتونهای دیسنی و شِرِک و اسپنجباب و اسکورپنتز و ... اینها را که همه را مفتی برایمان ماهواره ای و اینترنتی و خیلی بیشتر از اینها را هم می فرستند دیگر. دعوایش سر چیست؟

البته بعضی هم یحتمل اینجا شدیداً هم اشکال خواهند کرد که دعوایش از همینجا شروع هم می شود که ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة هر چند که بقیه ی نظریات ریاضی فیزیکی و فلسفی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آن هم بسیاری حرفها نیز دارند. خود معادلات زایبرگ- ویتن و ناورداهای مربوط بدان و کاپیستون- ویتن و گروموف-ویتن و ... کلی وقت می برد تا یحتمل بالاخره متوجه شوید اصلا مسئله چیست و اینها در نظریه های ریسمان هم چطور همه دارند یک چیزی را می گویند آنطور که کلیفورد تاوبز هم می گوید؟ و راستی این هندسه ی ساساکی هم مرا خیلی یاد کارهای تاوبز-کوتلوهن-لی و مقالات طولانیشان نیز یک جورهایی می اندازد که مربوط هم بود به همین نظریه های زایبرگ-ویتن و هیگارد-فلور-ویتن. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه و ... کوتاهش کردم ترسیدم یک وقت برق نرود! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین

انا مدینة العلم و علی بابها

 

در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید هم در نظر داشت که عرفانهای انحرافی چطور هم می توانند خودشان خودشان را درست کنند یا لااقل چنین هم سعی کنند. مثلا اسفنجباب و اسکورپنتز هم چه می گوید حتی به زبان کودکان همینطوری هم که فرضا صلح امام حسن یا مقاله لورا دمارکر را هم مطالعه می فرمایید و یحتمل برق هم ندارید

فلو لا اذا بلغت الحلقوم

 

فیلم انیمیشن اسپنجباب در دیوانگی تقلید (mmic madness):

 

 

https://www.aparat.com/v/m1Oay/%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85

%DB%8C%D8%B4%D9%86_%D8%A8%D8%A7%D8%A8_%D8%A7

%D8%B3%D9%81%D9%86%D8%AC%DB%8C_-

_%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D9%87_%D9%81%D8%A7

%D8%B1%D8%B3%DB%8C_%7C_SpongeBo

 

https://en.wikipedia.org/wiki/SpongeBob_SquarePants

فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿74﴾ فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿75﴾ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ﴿76﴾ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿77﴾ فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ ﴿78﴾ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿79﴾ تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ ﴿80﴾ أَفَبِهَذَا الْحَدِیثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ ﴿81﴾ وَتَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ ﴿82﴾ فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿83﴾ سوره ی مبارکه ی الواقعة

 

وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا

 

وَ سَخِرُوا بِإِمَامِکَ که در آخر زیارت است با دو میم است یعنى و لعنت کن خداوندا کسانى را که استهزا نمودند به امامى که تو از جهه ایشان مقرر فرمودى و لکن در مصباح الزایر

سَخِرُوا بِأَیَّامِکَ است و این نیز درست بلکه شاید از جهتى اولى باشد چه آنکه مراد از ایام ائمه علیهم السلام است چنانکه در خبر صقر بن ابى دلف در فصل پنجم از باب اول معلوم شد و بدان نیز که لعنت کردن بر قاتلان ائمه علیهم السلام به هر زبانى که کرده شود خوب است و اگر این عبارت را که از بعضى ادعیه اخذ شده بخواند شاید انسب باشد:

اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ قَتَلَةَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ قَتَلَةَ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ أَعْدَاءَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَتَلَتَهُمْ وَ زِدْهُمْ عَذَاباً فَوْقَ اَلْعَذَابِ وَ هَوَاناً فَوْقَ هَوَانٍ وَ ذُلاًّ فَوْقَ ذُلٍّ وَ خِزْیاً فَوْقَ خِزْیٍ اَللَّهُمَّ دُعَّهُمْ إِلَى اَلنَّارِ دَعّاً وَ أَرْکِسْهُمْ فِی أَلِیمِ عَذَابِکَ رَکْساً وَ اُحْشُرْهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ إِلىٰ جَهَنَّمَ زُمَراً

 

الفصل الخامس

فی تعیین أسماء النَبِّی والائِمَّة المَعصُومین علیهم‌السلام باَیّام الاسبُوع

والزّیارات لهُم فی کُلِّ یَوم

قالَ السَّیِّد ابن طاووس فی جمال الاسبُوع : رَوى ابن بابویه مُسنداً عَن الصّقر بن أبی دلف قالَ : لما حمل المتوکّل سَیِّدَنا علیّ بن مُحَمَّد النَّقی إلى سُرّ مَنْ رأى جِئت أسأل عَن خبره ، وکانَ سجینا عِندَ الزراقی حاجب المتوکّل ، فأدخلت عَلَیه فقال : یا صقر ما شأنک؟ فقلت : خَیر. فقال : اقعد. قال : فأخذنا فیما تقدّم وماتأخّر إلى أن زجر النّاس عَنْه ، ثُمَّ قالَ لی : ما شأنک وفیمَ جئت؟ قلت : لِخَیرٍ ما ، قالَ : لعلّک جِئت تسأل عَن خَبَر مَولاک؟ فقلت لَهُ : مَولای أَمیر المُؤمِنین. قال : اسکت مَولاکَ هُوَ الحَقّ لاتحتشمنی فانِّی على مذهَبِکَ ، فقلت : الحَمد لله. فقال أَتُحِبُّ أَن تراه؟ قُلت : نَعَم. قال : اِجلس حَتَّى یخرج صاحِب البرید من عِندِه ، قالَ : فَجَلَسْت فَلَمّا خَرَج قالَ لغُلام لَهُ : خذ بید الصَّقر وأَدْخلهُ إلى الحُجرة ، وأومأ إلى بَیْت فَدَخلت فإذا هُوَ جالِس على صَدر حصیر وَبحذائِه قَبر مَحفُور. وَقالَ فسلمت عَلَیهِ فَرَدَّ علی ، ثُمَّ أَمَرَنی بِالجُلوس ، ثُمَّ قالَ لی : یا صقر ، ما أتى بِکَ؟ قُلْت جِئْتُ أتعرَّف خَبَرک. قالَ : ثُمَّ نَظَرت إلى القَبْر فبَکَیت ، فَنَظَر إلى فقال : یا صقر لا عَلَیکَ لَنْ یَصلُوا إِلینا بِسُوءٍ. فقلت : الحَمد للهُ ، ثُمَّ قلت : یا سَیِّدی حدیث یروى عَن النَبِّی صلى‌الله‌علیه‌وآله لا أَعرف مَعناهُ. قالَ : وَما هُوَ؟ قُلت : قوله لاتعادُوا الاَیَّام فتُعادیکُم ما مَعناهُ؟ فَقال : نَعَم ، الاَیَّام نَحنُ ماقامَتِ السَّماوات وَالاَرض ، فَالسَّبْتُ اسْم رَسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله ، والاَحَّد أَمیرالمُؤمِنینَ علیه‌السلام ، والاثنانُ الحَسَنِ والحُسَین علیهما‌السلام ، والثَّلاثاء عَلِیّ بن الحُسَین ومُحَمَّد بن عَلِی وجَعفَر بن مُحَمَّد علیهم‌السلام ، والاَربِعاء مُوسى بن جَعفَر وعَلِی بن مُوسى ومُحَمَّد بن عَلِی وانا ، 

والخَمیس ابنی الحَسَنِ علیهم‌السلام ، والجُمعة ابن ابنی والیه تجتمع عصابة الحَقّ. فهذا معنى الاَیَّام فلا تُعادوهم فی الدُّنیا فیُعادوکُم فی الآخرة. ثُمَّ قالَ : وَدِّعْ واخرُج. ثُمَّ رَوى السَّیِّد هذا الحدیث بسند آخر عَن القطب الراوندی ، ثُمَّ قالَ [١] :

ذکر زیارةِ النَّبِّی صلى‌الله‌علیه‌وآله

فی یومه وَهُوَ یَوم السَّبت

أَشهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ الله وَحْدَهُ لاشَرِیکَ لَهُ ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُهُ ، وَأَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّکَ ، وَنَصَحْتَ لاُمَّتِکَ وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِ الله بِالحِکْمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ ، وَأَدَّیْتَ الَّذِی عَلَیْکَ مِنَ الحَقِّ ،

 

 

فصل پنجم در تعیین اسامى نبى و ائمه علیهم السلام به روزهاى هفته و زیارت ایشان در هر روز

(54 سید بن طاوس در جمال الاسبوع گفته ابن بابویه رحمة الله علیه مسندا از صقر بن أبی دلف روایت کرده که: چون متوکل حضرت إمام علی النقی علیه السلام را بسر من رأى طلبید روزى به خدمت آن حضرت رفتم خبرى از احوال آن جناب بگیرم و آن حضرت را نزد زراقى حاجب متوکل محبوس کرده بودند چون نزد او رفتم گفت چه کار دارى گفتم به دیدن شما آمده‌ام ساعتى با هم نشستیم و از هر گونه صحبتى با هم کردیم تا آنکه مردم را متفرق کرد و مجلس خلوت شد باز پرسید که براى چه آمده‌اى من همان جواب اول را دادم گفت گویا آمده‌اى که خبرى از مولاى خود بگیرى من ترسیدم گفتم مولاى من خلیفه است گفت ساکت شو که مولاى تو بر حق است و من نیز اعتقاد تو را دارم گفتم الحمد لله پس گفت آیا مى‌خواهى نزد او بروى گفتم بلى گفت قدرى بنشین تا صاحب البرید از نزد او بیرون آید من نشستم تا وقتى که صاحب البرید بیرون شد آن وقت پسرکى را مامور کرد که مرا به نزد آن حضرت ببرد چون به خدمت آن جناب رسیدم دیدم بر روى حصیرى نشسته است و در برابرش قبرى کنده‌اند پس سلام کردم حضرت جواب داد فرمود بنشین پس فرمود که براى چه آمده‌اى گفتم آمده‌ام که از احوال شما خبرى گیرم پس چون نظرم بر قبر افتاد گریستم حضرت فرمود که گریه مکن که در این وقت از ایشان آسیبى به من نمى‌رسد گفتم الحمد لله پس گفتم اى سید من حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت شده که معنى آن را نمى‌فهمم فرمود چیست آن حدیث عرض کردم

لاَ تُعَادُوا اَلْأَیَّامَ فَتُعَادِیَکُمْ یعنى دشمنى نکنید با روزها که آنها با شما دشمنى خواهند کرد فرمود مراد از ایام و روزها ما هستیم مادامى که بپا است آسمانها و زمین شنبه اسم رسول خدا صلى الله علیه و آله است و یکشنبه امیر المؤمنین علیه السلام و دوشنبه حسن و حسین علیهما السلام و سه‌شنبه علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد علیهم السلام و چهارشنبه موسى بن جعفر و علی بن موسى و محمد بن علی علیهم السلام و منم و پنجشنبه فرزندم حسن علیه السلام و جمعه فرزند فرزندم است و به سوى او جمع مى‌شوند اهل حق این است معنى ایام پس دشمنى مکنید با ایشان در دنیا که دشمنى کنند با شما در آخرت پس فرمود وداع کن و بیرون رو که ایمن نیستم بر تو و مى‌ترسم اذیتى بتو رسد: و بعد سید این حدیث را به سند دیگر از قطب راوندى نقل کرده:) : آنگاه فرمود

ذکر زیارت حضرت رسول صلى الله علیه و آله در روز خود که روز شنبه باشد

أَشْهَدُ أَنْ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَحْدَهُ لاٰ شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُهُ وَ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاَتِ رَبِّکَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ وَ أَدَّیْتَ اَلَّذِی عَلَیْکَ مِنَ اَلْحَقِّ

 

 

شهید اسپنجباب و شهید بعبعی را داشتند اشتباهی می بردند فرهنگسرای بهمن به حساب اینکه دارند می برند هم کشتارگاه که یک مرتبه شهید اسپانجباب به شهید بعبعی می فرمایند که یه خورده مرا فشارم هم بده بلکه از این حالت اشباع شدگی ام درآمده بلکه قلقلکم هم بیاید و دیگر خود هم خود را به فرهنگسرای بهمن اشتباهی تحت تاثیر نیروهای دوگانی الکترومغناطیسی و قوی و ضعیف و بلکه گرانشی هم نبرم. جان ما را تو به لبمان رسانده ای شهید بعبعی که مدام هم پلیپ بزی دماغی نیز می گیری و بلکه نفست هم بالا نمی آید که آیا چقدر هم خون به مغزت برسد. اگر من هم مثل تو اینقدر قلچماق بودم یه خورده فشار و زورت هم می دادم بلکه از این حالت خفه شدگی ات هم دربیایی ای خاک توی اون سرت کنند. همه می روند کشتارگاه شهید هم می شوند و توی خر هم ما را برداشته ای آورده ای فرهنگسرای بهمن که من خیلی هم شهید بعبعی هستم؟ بعد هم ما را آبکشمان هم کرده ای که از بس که خیس و آبدارمان کردی. تکه تکه شوی این شاء الله. ای صم بکم عمی مگر حواست نیست که توپولوژیکی هم مثل یک کره ام که حالا یحتمل مثل پنیر سوئیسی هم اسفنجی شده است. هیچ کس نیست یک سوزن بهت بزند فست در برود ای بی عرضه ای که خیال کرده ای کل کره ی زمین هم نیست و نابود می شد اگر حضرت شاهنشاه آریامهر بعبعبی هم فسش در می رفت و همه و همه هم کور و کر و لال باید شوند که حضرت عالی خیلی کله ی همه ی عالمید؟ همه ی عالم جمع هم شده اند که تو را آدمت کنند شهید بعبعی و حالا تو نه نفست درمی آید و نه بلدی چه کار کنی که یک دفترچه بیمه ای چیزی هم بگیری و بروی دکتر از این حالت کور کر و لالیت بلکه درآمدی و توانستی هم خودت را درمان کنی و بالاخره هم بتانی یک لحظه هم که شده فکر کنی که بابا همه به شاهنشاه آریامهری تو هم رضایت دادند که بلکه همه و همه هم از این حالت گوساله پرستی محض یک جورهایی دربیایند و بتوانند هم صفر و یک و طلبگی و دانش آموزی و بلکه دانشجویی هم به الفهای بینهایتهای مراتب متعالیه عالی حکمت هم برسند و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را هم در مکتبشان بیابند و درسها نیز بیاموزند و دولت کریمه ی آن حضرت را هم محقق کنند. حالا نمی شود؟ همه و همه این ظرفیت را هم ندارند؟ صم بکم عمی کور و کر و لال هم هستند؟ فرصت تعقل و تفکر و علم و حکمت آموزی ددر مکتب اهل بیت هم ندارند؟ بالاخره تو ای شهید بعبعی جان تو بلکه ببین بتوانی هم خودت را آدم کنی و هم بقیه را آدم کردی آنطوری که همه هم اذعان کنند که تویی که خود شاهنشاه آریامهر و فرعون ما هم هستی چرا که دیگر هیچ کس هم مثل تو بلد نیست که اینجوری بعبعی وار آدم هم شود. من اسپنجباب را که بالاخره می کشی تو، ولی دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم که نمی توانی درک کنی؛ خوب خودت از شهید بعبعی وار در بیا و بشو شاهنشاه آریامهر بعبعی فرعون یک جایی در این عالم دیگر. این همه ما داریم می گوییم که فرفره را برایت وای سونند که بلکه آمپلیتوهادرونی هندسه ی مثبت ات را پیدا هم کنی  بپری بالا روی فرفره و یه سوزن به خودت و یه جوالدوز هم به دیگری که آمپلتوهادرنهای هندسه ی مثبت وصل و توسل از یک کره به کره ای دیگر را که در عین حال هم یک توروس دوبل را هم ایجاد کند را خواهیم داشت و بلکه جنس چنبره را هم بتوانیم ارتقاء داده و انواع و فصلها را نیز در بینهایت بتوانیم معقول در سیستم دینامیکی اش حتی حسابی هم حل کنیم. 

بنده ی حقیر ترسم از این نیست که همه ی کشورهای عالم را بعبعی وار شاهنشاه آریامهرها و فراعنه و بلکه ریاسات جمهورها هم بیایند پر کنند و بلکه همه و همه هم بخواهند تشریف بیاورند در دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف دستبوس حضرت ولی عصر. بعد ما هنوز گیر کرده باشیم در مکتبخونه هایمان که آیا بالاخره چطور هم می توانیم از صفر و یکهای خیلی ابتدایی و اولیه ی خود در طلبگیها و دانش آموزیها و دانشجوییهایمان آیا چقدر هم برسیم به الفهای بینهایتهای آیت اللهی های این همه عالمهای تو در توی زمین و آسمانها در ایام هفته ها بعد از هفته ها و زیارتیهای پیغمبر خاتم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا علیها السلام و ائمه ی اطهار علیهم السلام را هم فراموشی گرفته باشیم که بالاخره آیا شهید هم کیست و به چه هم شهادت داریم می دهیم و بلکه عید غدیر هم کدام است و چرا هم اصلا می فرمایید اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علی ولی الله اشهد ان علی حجة الله در اذانها و چرا هم تکبیر خیلی می گوییم؟ و خدا لعنت هم کند قاتلان امام حسین علیه السلام را. بلکه یک وقت از فراموشیهایمان هم بیرون آمده و دریابیم که یک وقت هم دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف امد کل عالم را زیر سلطه اش گرفت آنگاه هنوز توی همان صفر و یکهای اولیه ی خودمان هم بلکه توانستیم طی الارض سریع نموده و از اماممان هم عقب نمانیم. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما خامنه ای رهبر به لطف خود نگه دار معلولین مجروحین شفاء عنایت فرما زیارت کربلا نصیب ما بفرما اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولی و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ ﴿152﴾ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ﴿153﴾ سوره مبارکه البقرة

 

 

بعضی هم یحتمل اشکال کنند که مردی اینها را صفر و یکی الی الفهای بینهایت مراتب بالاتر آیت اللهی هم ببین یعنی چه؟!

 

https://arxiv.org/abs/hep-th/9810250

https://arxiv.org/abs/2007.10236

https://arxiv.org/abs/1906.04827

و اصولاً دیگر کارهای چارلز بویر در مورد خمینه های ساساکی.

فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ ﴿152﴾ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ﴿153﴾ سوره مبارکه البقرة

 

دیدید چطور یک وقتی شما یک نکته ای را عرض می کنید، و خودتان خودتان را می اندازید توی دردسر! بنده سالها قبل یادم آمد و دوباره گفتم که به استادمان گفتیم که روی کره مثلاً دو بعدی چطور می شود میدانی همدیسی داشت؟ ایشان فرمودند که روی کره چنین چیزی نمی شود. این مسئله ای است در توپولوژی جبری که روی کره های با بعد زوج نمی شود میدانهایی برداری را داشت که هیچ جا هم اینها صفر نشوند؛ یعنی بالاخره یک جایی هم باید صفر شود. حالا اگر قرار است حتی همدیس هم باشد این میدان برداری روی کره که دیگر بدتر هم می شود!!! و اما موضوع اینجا این است که گویا مسئله را می توان طوری هم طرح کرد که جای بازی زیاد هم داشته باشد طوری که آن صفر را هم بتوانیم مسئله اش را حل کنیم. مثلاً اگر کره را در همان نقطه هم یک پنچری درش ایجاد کنیم چه؟ 

یا حتی مسئله این هم می تواند باشد که وقتی گروه خطی خاص را که نظیر کره است را طوری به فضای هذلولوی هم کاربردی می کنیم که کره را نتیجه می دهد، حتی کلافهای خطی ای را هم روی آنها در نظر می گیریم و بجای خود کره با کلافهای روی کره یحتمل هم کار کنیم که بجای کره ی دو بعدی یک مرتبه می پریم هم جهشی به فضایی چهار بعدی و ... یا همانطوری که گفته شد گروه خطی خاص را بر حسب اعداد صحیح هم فقط حساب نمی کنیم و بلکه اعداد حقیقی و بلکه مختلط را هم در نظر آورده و مسئله ی خیلی ریز و خیلی درشت را اگر روی کره آنگاه در نظر بگیریم طوری هم که قرار باشد که هم شارژش را حفظ کند و هم متریکش نیز دفورمه نشود، خوب اینجا یک جاهایی یحتمل شارژها همه سرازیر هم شوند به یک نقطه ای که کنترل هم از حد خارج شده و بلکه تکینگی هم ایجاد کند و ... یا باعث هم شوند که متریک یک جاهایی تکینگی داشته باشند و ... ولی حالا اگر کلافهایی بردای خطی خاص و بلکه با گروه های لی دیگری را هم روی آنها در نظر بگیریم یا حتی مسئله را کوانتومی کرده و فضاهای هیلبرتی تابعی و بلکه فضاهای تانسوری روی کره را هم در نظر بگیریم یا برای اینکه کره خیلی هم تک نیافتد یک فامیلی از کره ها را هم در نظر بگیریم، همانطوری که از صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی هم داریم به آیت اللهی های مراتب بالاتری سعی می کنیم چقدر هم برسیم، آنگاه یحتمل حتی ابرتقارن و گرانش کوانتومی را هم وارد مسئله کرده و بلکه مثلاً اینستنتانها و حتی ابرریسمانهای مسئله را هم بتوانیم محاسبه کنیم و بلکه به اجتهاد و مرجع تقلیدی و پروفسوری و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم از طلبگی و دانشجویی هم یحتمل برسیم. (یحتل بعضی اینجا اشکال کنند که آرزو بر جوانان عیب نیست ولی تو دیگر حرفت چیست؟! عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره وقتی همه ی ابعاد مسئله را دارید در نظر هم می گیرید نباید هم ناامید شد که اجتهاد و جهد و جهاد هم خیلی دور از دسترس است.) ولی خوب باز هم خیلی حوصله می خواهد همه ی ریز و درشت مسائل را بخواهد کسی بنشیند همه و همه را از صفر و یک الی الفهای بینهایتهای مراتب بالاتر و بالاتر تا مراتب متعالیه ی خیلی عالی هم حل کند. اینم مقالات را هم مثلاً بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2102.01308

https://arxiv.org/abs/2012.01781

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالْفَجْرِ ﴿1﴾
وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿2﴾
وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿3﴾
وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ﴿4﴾
هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ ﴿5﴾
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ﴿6﴾
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿7﴾
الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ ﴿8﴾
وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿9﴾
وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ ﴿10﴾
الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ ﴿11﴾
فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ ﴿12﴾
فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿13﴾
إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿14﴾
فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ﴿15﴾
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ﴿16﴾
کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ﴿17﴾
وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿18﴾
وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا ﴿19﴾
وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿20﴾
کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا ﴿21﴾
وَجَاء رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ﴿22﴾
وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّکْرَى ﴿23﴾

یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ﴿24﴾
فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿25﴾
وَلَا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿26﴾
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿27﴾
ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ﴿28﴾
فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿29﴾
وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿30﴾

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

بنده ی حقیر چیزی در مورد مطالبی که در صفحات سایت زیر آمده است عرض نمی کنم؛ فقط اینقدر بگویم که بنده این آقایان را یعنی آقای حجت الاسلام و المسلمین صمدی آملی و حجت الاسلام و المسلمین عباس موسوی مطلق را به سخنرانیهایشان در مسجد جامع قلهک گوش کرده ام و چیز انحرافی در آنها ندیدم. ولی این صفحات گویا قرار را بر این می گذارند که حتی از مراجع تقلید نیز استفتائاتی بیاورند که اینها سخنانی انحرافی هم دارند:

 

https://www.ebnearabi.com/12108

https://www.ebnearabi.com/3983

 

بنده در این مورد یک نکته ای را عرض کنم که قبلاً هم اشاره ای بدان رفت. شما توجه بفرمایید که دعای جوشن کبیر با این عبارات هم شروع می شود:

اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا کَرِیمُ یَا مُقِیمُ یَا عَظِیمُ یَا قَدِیمُ یَا عَلِیمُ یَا حَلِیمُ یَا حَکِیمُ سُبْحَانَکَ یَا لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ اَلنَّارِ یَا رَبِّ

از لحاظ توحیدی می فرماید یا الله یا رحمان و بعد هم می فرمایند یا رحیم یا کریم. خوب حالا شما فرض را بر این بگذارید که یک بنده خدایی که چه عرض کنم ولی بالاخره این انسان را اگر بتوانیم اسمش را بگذاریم هم رفته است بین هاری کریشناها و به آنها هم گفته است که می دانید که چیست؟ همان کله ی خدایی و بلکه همان Godhead که می فرمایید یعنی همان کریشنایی را که می فرمایید اصلا خود منم! بفرما! حالا می گی چی؟! و بعد هم می رود از آنجایی که توحیدش هم عیب داشته است یک داستانی را می سازد که اصلا می دانید که چیست؟ اگر نمی دانید خوب توجه هم بفرمایید که 

هاریر کریشنا هاری کریشنا

کریشنا کریشنا هاری هاری 

هاری راما هاری راما

راما راما هاری هاری

 

همان هم هست که بفرمایید

 

یا الله یا کریم یا الله یا کریم

یا الله یا الله یا کریم یا کریم

یا الله یا رحیم یا الله یا رحیم

یا الله یا الله یا رحیم یا رحیم

 

عرض بنده ی حقیر این است که دیسنیلند و فیلمهایش هم که نباشند و بلکه فیلم شِرِک هم که باشد و اسپانج باب را هم نگاه کنید متوجه خواهید شد که طرف گویا قات هم زده است که خیالات هم برش داشته است که الا و لله که کله ی خدا یعنی همان حضرت کریشنا خود بنده هم هستند و وقتی دیده این بنده خداهای هاری کریشنایی خودشان هم توی کار خودشان گیر کرده اند بلکه آمده گفته بگذارید حالا یک کاری کنیم بلکه بقیه هم فهمیدند که چقدر مسئله هم شوخی نیست وبلکه خیلی هم جدی است و خدا هم چیست و بلکه کیست؟! البته این را بنده ی حقیر هم عرض کنم که گذشته از اینکه این بنده ی خدا چطور هم توهم برش داشته بوده است و اینها، این مسئله را هم باید در نظر گرفت که واقعاً هم یک کاراکتر و شخصیتی حدود پانصد سال پیش هم حضور پیدا می کنند که می فرمایند آواتار رادها-کریشنا هم هست و به صورت پنج تن ظهور می فرمایند که همان لرد کریشنا چیتانیا یا کریشنا شیطانیا هم هست که یحتمل در ترجمه اسمشان بنده اشتباهی هم کرده باشم. ولی شعری هم در مورد این پنج تن دارند که این است:

جایا شری کریشنا شیطانیا پرابهو نیتیاناندا شری آدویتا گادادهارا شری واسدی گورا بهکتا وریندا!

خوب، این که شرک محض است و با توحید هم نمی سازد. ولی حالا عرض بنده ی حقیر کافر مشرک منافق هم این است که فرض هم بفرمایید که می خواهید بلا نسبت به حضرات آیات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم خیلی کمک کنید و چطور؟ می خواهید هم از صفر و یک طلبگی و دانشجویی به اجتهاد و مرجع تقلیدی هم که نرسیده و بلکه توانستید محضر اساتیدی همچون مراجع عظام تقلید و بلکه حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بلکه حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم درک بفرمایید. و بالاخره هم یحتمل نیز توانستید حتی به دانشگاه هاروارد از طرق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که نباشد و بلکه ریاضی فیزیکی هم راه یابید! و نه این هم که بفرمایید که دودسکادن دودسکادنی با دوگانهای مخصوص الکتریکی- مغناطیسی یا الکترومغناطیسی الکترودینامیکی هم جادو جنبل کنید.

البته ما اینجا پنج تن خودمان و دعای حضرت آدم را هم داریم دیگر:

اللهم یا حمید بحق محمد

یا عالی بحق علی

یا فاطر بحق فاطمه

یا محسن بحق الحسن

یا قدیم الاحسان بحق الحسین

اللهم بحق حجتک المهدی علیه السلام

خوب، اینجا مسئله چیست؟ بعضی یحتمل مثل این بنده ی حقیر یا حتی بدتر از این بنده ی حقیر که دیگر فکر نمی کنم امکانپذیر باشد ولی باز هم یحتمل بعضی متوهم هم شوند که خوب حالا ما دستمان به پنج تن خودمان که نمی رسد، ولی خسته هم شده ایم این هم دلمان می خواهد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ما به جایی هم برسد و با این حال به هیچ جایی هم نرسیده است و همینطوری هم داریم الکی در صفر و یکهایمان دیجیتالی و اینترنتی و امثالهم هم در فضاهای مجازی و اعتباری و حقیقی و  AdS/CFT و FATF/CFT و ... در جا هم می زنیم و حال آنکه نه تنها شهدای اسلام را هم داریم و بلکه چقدر هم فدائیان اسلام را داریم. و لذا شما حساب هم می فرمایید که یک انسان خیلی بصیری را پیدا هم کنید که بلکه نشان هم بتواند دهد که بالاخره مرزهای بین تهمت و افتراء و تروریسم و غیر آنها هم کدام است؟ مثلاً حالا شما بروید به اسرائیلیهای صهیونیست در فلسطین اشغالی هم بفرمایید که آیا تو تروریست نیستی؟ آیا نخواهد گفت که خودتی؟ و اوضاع و احوال منطقه را هم با همدستی رفیقهای آمریکاییش به این روز انداخته است؟

حالا کاری هم خیلی بفرمایید که ما با این کارها نداریم. ولی بالاخره می خواهید بروید مسجد به نماز هم بایستید یا خیر برای اقامه ی نماز؟ بنده ی حقیر عرضم این است که یحتمل باز یک انسان بصیری را هم پیدا کنید که دارد مشاهده هم می کند که شما می خواهید کجا بروید که اگر خیلی هم متوجه شد راهت غلط است بهت بگوید و درست هم قضاوت کند و لذا خیلی بهتر هم هست که حجت الاسلام بصیری را هم انتخاب بفرمایید برای این کارتان. آنگاه ببینید از این میان پیش نمازها هم که شده کی را می خواهید انتخاب بفرمایید: حجج اسلام محسن رجب زاده ، امام موسوی مسجد حجت یا حتی مسجد المهدی، مظاهر حسینی، صفوی مسجد صاحب الزمان، حجت الاسلام دکتر محمدی مسجد امیر المومنین ... بعضی یحتمل اینجا عرض بفرمایند هم که تا تو بیایی پیش نمازت را انتخاب هم بفرمایی، مسئله ی 4+1 و 5+1 و برجام را هم حل کرده اند و تمام شده است و از یک دولت هم به دولتی دیگر انتقال یافته ایم و هفت شهر عشق را هم عطار طی کرد و تو هنوز اندر خم یک کوچه ای و بلکه مسائل اقتصادی خودت را هم که از صفر و یک به بیهایت هم نتوانسته ای برسی که هیچی و بلکه کلی هم مسائل اقتصادی دیگر هم روی هم تل انبار شده اند و سمرقند و بخارا را هم تا حالا لو نداده باشی انقریب است که سعدی و بخارا را هم قالش را بکنی و خلاص ای کمونیست لامذهب!!! مسئله ی امامت و وراثت و بلکه رویال پارک royal park و پارک رویال park royale را هم برای مستضعفین همه و همه حل کرده ای. حالا مانده است همین دیزنی لاین که آن را هم ان شاء الله حلش می کنی و اسپانجباب و اسکورپنتز کارتونی را هم که خیلی علاوه بر مرگ تراپی باب وایلی- راجع به باب چطور؟- را هم که داریم و بلکه خواب هم مانده بودی و پایتختی و بنویه امارتیه و بلکه شکارچی روح و احضار روحی هم تازه فهمیدی که اینها را هم چقدر چقدر هم داریم. و حالا شرح لمعه ات چه شد؟ و بلکه رساله ی مرجع تقلیدت چی؟ و الله اعلم!

نخیر؛ مسئله ی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی غیر از این است که می فرمایید. و در همین حدیث نبوی خلاصه هم می شود که انا مدینة العلم و علی بابها. باب مدینه ی علم را که گم کنیم است که نمی توان وارد آن مدینه ی عظیمه هم شد. از دیوار و پنجره که نمی شود وارد خانه و مدینه النبی شد. نمی شود که توحید را بگذاریم کنار و به علم و حکمت و فلسفه هم بپردازیم. خوب، اینها را همه هم بلدند دیگر ولی در عین حال هم می فرماید که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بالاخره داریم یا نداریم؟ حتی ریاضی فیزیک هم نداریم هر چند که ماوراء الطبیعه هم داریم؟ یعنی قرار هم بر این نیست که شما طبیعت را بفرمایید که در بست تعطیل فرموده اید که بعد وارد ماوراء الطبیعه شوید؛ بالاخره بطوری معقول هم باید از طبیعت عبور کرد تا جایی که بیماریهایی مثل دیابت و اعصاب و روان و سرطان و ... را نیز بتوان حتی المقدور درمان هم کرد و بعد آنگاه آیا بتوان هم وارد وادیهای ماوراء الطبیعه درست و معقول هم شد یا خیر و بلکه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رسید؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اشیاعه و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

------------------------------

 

نکته ی مهم فرفره ای اینجا این هم هست که شما نمی توانید فرفره ای را که به این عظمت دارد کارش را می کند و یک گوشه ای از آن هم شما آیا چقدر قرار هم دارید را بفرمایید که یه دقه وایسا جون من! وای می ایستی؟ بعد بفرمایید که ما مسئله را بطور گسسته به حالت جبری حسابی هم درمی آوریم که ببینیم بالاخره اینجا مسئله مان هم چیست؟ کی خدا است و کی پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام است و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کیست؟ و حالا چهار تا هم دختر گاوچران آیا این وسطها برای خودشان دارند لول می زنند به ما هم چه؟! یعنی یک وقت هست که شما دارید مسئله را روی فرفره هذلولوی ای و هایپربولیکی می خواهید ببینید که بالاخره آیا SL(2, Z) یا SL(2, R) یا SL(2, C) را کدام را هم به خمینه ی خود کاربردی اش بفرماید که رویش کار هم کند، این خوب یک مسئله هم هست که چه شبکه بندی ای را مایلید روی خمنه تان یا چندگونایتان هم کابردری کنید. و اما یک وقت هم هست که می فرمایید که ما با این کارها هم کاری نداریم؛ و بلکه فرفره هم هر چوری دلش خواست دور خودش بچرخد به ما مربوط نیست و بلکه ما هم یک گوشه ای را برای خودمان اختیار کرده و کار خودمان را هم می کنیم! و به کسی هم مربوط نیست. البته اینجا انواع کوهمولوژیهایی را هم خواهیم داشت که روی همین خمینه ها یحتمل فقط همولوژیکی هم کار نخواهند کرد. گذشته از اینها، اینکه گروه خطی مخصوصتان را آیا روی اعداد صحیح بگیرید یا روی اعداد حقیقی و مختلط به نظر این حقیر هم می رسد که می تواند تفاوتهای فاحشی هم داشته باشند که از جمله هم اینکه خمینه ها را می توانید خیلی اینستنتانی حساب کنید که در مقیاسهای آیا خیلی کوانتومی هم هستند یا بلکه در مقیاسهای خیلی عظیم نجومی هم آیا باشند وقتی پای اعداد حقیقی و مختلط هم در مسئله وا می شوند! یعنی نوع توروسهایی را که دارید در تعیین شعاعی تاو برای شبکه بندی خود به حساب می آورید می تواند خیلی ریز و کوچک یا خیلی بزرگ هم شوند و حالا بگذریم که آیا شعاع مختلط را از همان اول هم به شبکه کاربردی کردن چطور می شود؟

مسئله اینجا این است که وقتی می فرماید فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو هم دراندازیم و خودمان هم فرفره درست می کنیم و کار خودمان هم می کنیم و به کسی هم کاری نداریم، اینجا درست است که مسئله ای را که مکانیکی کلاسیک چقدر است و چقدر هم مکانیک کوانتومی هم یحتمل باشد را می خواهیم هم که طوری جبری و بلکه حسابیش کنیم که برای خودش استقلال تامی هم داشته باشد. ولی معنای مسئله این هم نمی شود که دیگر این استقلال با هر چوری از اخلاق و رفتار و هر درجه ای از علم و فلسفه و حکمت و بلکه ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که بود، از خارج هم تاثیر نخواهد پذیرفت خصوصاً هم که اگر مسئله هم حالتهای نجومی و کوانتومی در آن واحد داشته باشد و هم مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن و هم هندسه ناجابجایی و نظریه های ام و اف و ریسمان و گرانش و ما ادراک ما گرانش و ....

و اما اینجا یک مسئله ای رخ می دهد که در سیستمهای دینامیکی مختلط روی خمینه های مختلط هم از وقوع پی در پی تابعی روی خمینه هم یحتمل واقع شود که باز یحتمل هم حالات فراکتالی و مجموعه های فاتو و جولیایی هم داشته باشند همانطوری که در ابرها هم مشاهده می شوند که چطور آن حالتهای فارکتالی قابل مشاهده هم هستند. نکته اینجا چیست؟ مسئله اینجا این است که وقتی یک جریان آبی در فرضاً رودخانه ای دارید همراهش کف و پفهایی هم یحتمل داشته باشیم که اینها بعد از مدتی ناپدید هم می شوند و همان جریان آب ان شاء الله زلال هم است اگر که آلوده هم خدای ناکرده نشده باشد که خیلی هم باقی می ماند. ولی متاسفانه وقتی اخلاق و رفتارهای نامتناسب هم با انواع خمینه ها زیاد شوند طوری که انواع دوگانهای الکتریکی- مغناطیسی را هم داشته باشیم که حتی از آنها بعضی هم تک قطبیهای مغناطیسی را هم نتیجه می گیرند، مسئله ی فراکتالها اینجا مهم هم می شوند خصوصاً وقتی یک حالت بحرانی را در سیستم دینامیکی که منجر به بیماریهایی هم یحتمل شوند را ایجاد کنند. یعنی اینها می توانند هم یک حالت پفی ابری مانندی را هم در سیستم گوارشی و بلکه تنفسی ایجاد هم کنند که منجر به بیماریهای تنفسی حاد یا مزمن هم آیا چقدر شوند که آیا چقدر هم باید گازانبری وارد عمل شده و این مجموعه های پفهای ابری شکل را که مثل بختک سیستم را بحرانی هم کرده اند را هم بیرون کشیده و راه گوارش و بلکه تنفس را هم گشود بجای اینکه شهید بعبعی را هم توسط متخصصین امر تشخیص هم دهیم که باید به کشتارگاه هم خیلی برود که دیگر در فرهنگسرای بهمن هم نیست و معلوم هم نیست که کجا است و این قدر هم سر و صداهای بعبعی ای از خود در نیاورد و شلوغش هم خیلی کند! و البته واکسن کروناویروس کوید-19 هم حتماً خوب است بزنیم ولی خوب این پیشگیریهای دیگر را هم لازم است که مثل درآوردن لوزه ی کودک و انواع پلیپهای معده و روده و دماغ و ... نیز لحاظ کنیم. و حالا این مقالات کرتیس مکمولن را هم دیده و بلکه یحتمل خوب هم هست که سعی کنیم کارهایی مثل کارهای ویتن و حتی کلیفورد تاوبز را نیز به آنها آیا چقدر می توانیم کاربردی هم کنیم و بلکه هم از لحاظ نظریه های میدانهای همدیسی بخواهیم ببینیم نظریه های دابلیو زی دابلیو نیز چطوری کاربردی می شوند. (خلاصه یحتمل سالک الی الله و طلبه و دانشجو یحتمل بدتر از این بنده ی حقیر اشکال هم کند که دیگر با این همه کار که ریختی سرمان تا کی از صفر و یکهایش در بیاییم و به بینهایت حتی آراکلوفی هم برسیم و الله اعلم!)  

https://arxiv.org/abs/1802.03853

https://arxiv.org/abs/1709.06866

https://arxiv.org/abs/math/0608759

https://arxiv.org/abs/math/0010022

https://arxiv.org/abs/math/9410221

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین علیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالْفَجْرِ ﴿1﴾
وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿2﴾
وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿3﴾
وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ﴿4﴾
هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ ﴿5﴾
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ﴿6﴾
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿7﴾
الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ ﴿8﴾
وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿9﴾
وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ ﴿10﴾
الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ ﴿11﴾
فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ ﴿12﴾
فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿13﴾
إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿14﴾
فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ﴿15﴾
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ﴿16﴾
کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ﴿17﴾
وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿18﴾
وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا ﴿19﴾
وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿20﴾
کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا ﴿21﴾
وَجَاء رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ﴿22﴾
وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّکْرَى ﴿23﴾

یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ﴿24﴾
فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿25﴾
وَلَا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿26﴾
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿27﴾
ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ﴿28﴾
فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿29﴾
وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿30﴾

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

بنده ی حقیر چیزی در مورد مطالبی که در صفحات سایت زیر آمده است عرض نمی کنم؛ فقط اینقدر بگویم که بنده این آقایان را یعنی آقای حجت الاسلام و المسلمین صمدی آملی و حجت الاسلام و المسلمین عباس موسوی مطلق را به سخنرانیهایشان در مسجد جامع قلهک گوش کرده ام و چیز انحرافی در آنها ندیدم. ولی این صفحات گویا قرار را بر این می گذارند که حتی از مراجع تقلید نیز استفتائاتی بیاورند که اینها سخنانی انحرافی هم دارند:

 

https://www.ebnearabi.com/12108

https://www.ebnearabi.com/3983

 

بنده در این مورد یک نکته ای را عرض کنم که قبلاً هم اشاره ای بدان رفت. شما توجه بفرمایید که دعای جوشن کبیر با این عبارات هم شروع می شود:

اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا کَرِیمُ یَا مُقِیمُ یَا عَظِیمُ یَا قَدِیمُ یَا عَلِیمُ یَا حَلِیمُ یَا حَکِیمُ سُبْحَانَکَ یَا لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ اَلنَّارِ یَا رَبِّ

از لحاظ توحیدی می فرماید یا الله یا رحمان و بعد هم می فرمایند یا رحیم یا کریم. خوب حالا شما فرض را بر این بگذارید که یک بنده خدایی که چه عرض کنم ولی بالاخره این انسان را اگر بتوانیم اسمش را بگذاریم هم رفته است بین هاری کریشناها و به آنها هم گفته است که می دانید که چیست؟ همان کله ی خدایی و بلکه همان Godhead که می فرمایید یعنی همان کریشنایی را که می فرمایید اصلا خود منم! بفرما! حالا می گی چی؟! و بعد هم می رود از آنجایی که توحیدش هم عیب داشته است یک داستانی را می سازد که اصلا می دانید که چیست؟ اگر نمی دانید خوب توجه هم بفرمایید که 

هاریر کریشنا هاری کریشنا

کریشنا کریشنا هاری هاری 

هاری راما هاری راما

راما راما هاری هاری

 

همان هم هست که بفرمایید

 

یا الله یا کریم یا الله یا کریم

یا الله یا الله یا کریم یا کریم

یا الله یا رحیم یا الله یا رحیم

یا الله یا الله یا رحیم یا رحیم

 

عرض بنده ی حقیر این است که دیسنیلند و فیلمهایش هم که نباشند و بلکه فیلم شِرِک هم که باشد و اسپانج باب را هم نگاه کنید متوجه خواهید شد که طرف گویا قات هم زده است که خیالات هم برش داشته است که الا و لله که کله ی خدا یعنی همان حضرت کریشنا خود بنده هم هستند و وقتی دیده این بنده خداهای هاری کریشنایی خودشان هم توی کار خودشان گیر کرده اند بلکه آمده گفته بگذارید حالا یک کاری کنیم بلکه بقیه هم فهمیدند که چقدر مسئله هم شوخی نیست وبلکه خیلی هم جدی است و خدا هم چیست و بلکه کیست؟! البته این را بنده ی حقیر هم عرض کنم که گذشته از اینکه این بنده ی خدا چطور هم توهم برش داشته بوده است و اینها، این مسئله را هم باید در نظر گرفت که واقعاً هم یک کاراکتر و شخصیتی حدود پانصد سال پیش هم حضور پیدا می کنند که می فرمایند آواتار رادها-کریشنا هم هست و به صورت پنج تن ظهور می فرمایند که همان لرد کریشنا چیتانیا یا کریشنا شیطانیا هم هست که یحتمل در ترجمه اسمشان بنده اشتباهی هم کرده باشم. ولی شعری هم در مورد این پنج تن دارند که این است:

جایا شری کریشنا شیطانیا پرابهو نیتیاناندا شری آدویتا گادادهارا شری واسدی گورا بهکتا وریندا!

خوب، این که شرک محض است و با توحید هم نمی سازد. ولی حالا عرض بنده ی حقیر کافر مشرک منافق هم این است که فرض هم بفرمایید که می خواهید بلا نسبت به حضرات آیات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم خیلی کمک کنید و چطور؟ می خواهید هم از صفر و یک طلبگی و دانشجویی به اجتهاد و مرجع تقلیدی هم که نرسیده و بلکه توانستید محضر اساتیدی همچون مراجع عظام تقلید و بلکه حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بلکه حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم درک بفرمایید. و بالاخره هم یحتمل نیز توانستید حتی به دانشگاه هاروارد از طرق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که نباشد و بلکه ریاضی فیزیکی هم راه یابید! و نه این هم که بفرمایید که دودسکادن دودسکادنی با دوگانهای مخصوص الکتریکی- مغناطیسی یا الکترومغناطیسی الکترودینامیکی هم جادو جنبل کنید.

البته ما اینجا پنج تن خودمان و دعای حضرت آدم را هم داریم دیگر:

اللهم یا حمید بحق محمد

یا عالی بحق علی

یا فاطر بحق فاطمه

یا محسن بحق الحسن

یا قدیم الاحسان بحق الحسین

اللهم بحق حجتک المهدی علیه السلام

خوب، اینجا مسئله چیست؟ بعضی یحتمل مثل این بنده ی حقیر یا حتی بدتر از این بنده ی حقیر که دیگر فکر نمی کنم امکانپذیر باشد ولی باز هم یحتمل بعضی متوهم هم شوند که خوب حالا ما دستمان به پنج تن خودمان که نمی رسد، ولی خسته هم شده ایم این هم دلمان می خواهد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ما به جایی هم برسد و با این حال به هیچ جایی هم نرسیده است و همینطوری هم داریم الکی در صفر و یکهایمان دیجیتالی و اینترنتی و امثالهم هم در فضاهای مجازی و اعتباری و حقیقی و  AdS/CFT و FATF/CFT و ... در جا هم می زنیم و حال آنکه نه تنها شهدای اسلام را هم داریم و بلکه چقدر هم فدائیان اسلام را داریم. و لذا شما حساب هم می فرمایید که یک انسان خیلی بصیری را پیدا هم کنید که بلکه نشان هم بتواند دهد که بالاخره مرزهای بین تهمت و افتراء و تروریسم و غیر آنها هم کدام است؟ مثلاً حالا شما بروید به اسرائیلیهای صهیونیست در فلسطین اشغالی هم بفرمایید که آیا تو تروریست نیستی؟ آیا نخواهد گفت که خودتی؟ و اوضاع و احوال منطقه را هم با همدستی رفیقهای آمریکاییش به این روز انداخته است؟

حالا کاری هم خیلی بفرمایید که ما با این کارها نداریم. ولی بالاخره می خواهید بروید مسجد به نماز هم بایستید یا خیر برای اقامه ی نماز؟ بنده ی حقیر عرضم این است که یحتمل باز یک انسان بصیری را هم پیدا کنید که دارد مشاهده هم می کند که شما می خواهید کجا بروید که اگر خیلی هم متوجه شد راهت غلط است بهت بگوید و درست هم قضاوت کند و لذا خیلی بهتر هم هست که حجت الاسلام بصیری را هم انتخاب بفرمایید برای این کارتان. آنگاه ببینید از این میان پیش نمازها هم که شده کی را می خواهید انتخاب بفرمایید: حجج اسلام محسن رجب زاده ، امام موسوی مسجد حجت یا حتی مسجد المهدی، مظاهر حسینی، صفوی مسجد صاحب الزمان، حجت الاسلام دکتر محمدی مسجد امیر المومنین ... بعضی یحتمل اینجا عرض بفرمایند هم که تا تو بیایی پیش نمازت را انتخاب هم بفرمایی، مسئله ی 4+1 و 5+1 و برجام را هم حل کرده اند و تمام شده است و از یک دولت هم به دولتی دیگر انتقال یافته ایم و هفت شهر عشق را هم عطار طی کرد و تو هنوز اندر خم یک کوچه ای و بلکه مسائل اقتصادی خودت را هم که از صفر و یک به بیهایت هم نتوانسته ای برسی که هیچی و بلکه کلی هم مسائل اقتصادی دیگر هم روی هم تل انبار شده اند و سمرقند و بخارا را هم تا حالا لو نداده باشی انقریب است که سعدی و بخارا را هم قالش را بکنی و خلاص ای کمونیست لامذهب!!! مسئله ی امامت و وراثت و بلکه رویال پارک royal park و پارک رویال park royale را هم برای مستضعفین همه و همه حل کرده ای. حالا مانده است همین دیزنی لاین که آن را هم ان شاء الله حلش می کنی و اسپانجباب و اسکورپنتز کارتونی را هم که خیلی علاوه بر مرگ تراپی باب وایلی- راجع به باب چطور؟- را هم که داریم و بلکه خواب هم مانده بودی و پایتختی و بنویه امارتیه و بلکه شکارچی روح و احضار روحی هم تازه فهمیدی که اینها را هم چقدر چقدر هم داریم. و حالا شرح لمعه ات چه شد؟ و بلکه رساله ی مرجع تقلیدت چی؟ و الله اعلم!

نخیر؛ مسئله ی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی غیر از این است که می فرمایید. و در همین حدیث نبوی خلاصه هم می شود که انا مدینة العلم و علی بابها. باب مدینه ی علم را که گم کنیم است که نمی توان وارد آن مدینه ی عظیمه هم شد. از دیوار و پنجره که نمی شود وارد خانه و مدینه النبی شد. نمی شود که توحید را بگذاریم کنار و به علم و حکمت و فلسفه هم بپردازیم. خوب، اینها را همه هم بلدند دیگر ولی در عین حال هم می فرماید که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بالاخره داریم یا نداریم؟ حتی ریاضی فیزیک هم نداریم هر چند که ماوراء الطبیعه هم داریم؟ یعنی قرار هم بر این نیست که شما طبیعت را بفرمایید که در بست تعطیل فرموده اید که بعد وارد ماوراء الطبیعه شوید؛ بالاخره بطوری معقول هم باید از طبیعت عبور کرد تا جایی که بیماریهایی مثل دیابت و اعصاب و روان و سرطان و ... را نیز بتوان حتی المقدور درمان هم کرد و بعد آنگاه آیا بتوان هم وارد وادیهای ماوراء الطبیعه درست و معقول هم شد یا خیر و بلکه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رسید؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اشیاعه و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿الجمعة: 1﴾

یُؤتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴿البقرة: 269﴾

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

یک مسئله ی مهم بسیار عجیبی که در مورد دیسنیلند در کربلا داریم این است که خوب چرا ما خودمان مشابه دیسنیلند را حتی در کربلا برای کربلائیان نمی سازیم؟! درد اینجا است که استکبار نمی تواند و نمی خواهد علی اصغر و علی اکبر و قاسم ابن حسن و ... علیهم السلام را همراه والدینشان در دیسنیلند کربلا هم ببیند و مشاهده هم کند برای اینکه دیسنیلند استکباریشان یک وقت خدشه ای درش وارد هم می شود و بلکه اصلا برای همین هم هست که حماسه ی کربلایی حسینی هم داریم. امام حسین السلام و الصلوات الله علیه که طرف مستضعفین عالم هم هست را استکبار اول مایل است از میان بردارد و بعد خودش برود به دیسنیلند استکباریش و نه اینکه دیسنیلند را اسلامی اش هم کنیم و آنگاه استکباری هم که اسلام آورده است همراه دیگر مستضعفین عالم همه و همه بروند به دیسنیلند. حساب مستضعفین را اول استکبار می گوید بگذارید برسیم چرا که تروریست هم هستند و بعد خودمان اقل کم کمش هم که باشد می رویم دیسنیلند و بلکه بهشت هم برای خودمان می سازیم. همین علی اصغرها و علی اکبرها و قاسم ابن حسنها و ابولفضلها علیهم السلام و زینبها که کلنا عباسک یا سیده زینب علیها السلام هم هستند که نمی گذارند هم بهشتمان هر چه بیشتر استکباری هم شود.

البته بنده ی حقیر از آنچه خودم مشاهده کرده ام، حتی استکبار هم مایل نیست همان دیسنیلندش و بلکه بهشتش هر چه بیشتر هم استکباری شود برای اینکه می داند هم در چه باتلاق لجنی است که گیر خواهد کرد و لذا شروع هم می کند به لجن پراکنی برای اینکه لجنهای باتلاق استکباریش را هم تقصیرش را بیاندازد گردن مستضعفین. و الا لعنة الله علی القوم الظالمین إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿227﴾ 

یکی نیست به او بگوید که ای بدبخت بدون اسلام و بدون خدا و پیغمبر و بدون امامت و از جمله بدون امام حسین علیه السلام دیسنیلندت به چه دردت خواهد خورد؟ بهشت ات به چه دردت خواهد خورد؟ بهشت را بدون امامت هم می خواهی؟ دیسنیلند و بهشت استکبار برایت جهنم نمی شود و همان استکبار جونت بلکه چنینش برایت نمی کنند؟ امام زمان عجل الله فرجه الشریف قرار است که همه ی عالم را هم به اسلام دعوت بفرمایند و نه اینکه همه ی عالم استکبار هم جمع شوند که حضرتش را همراه دیگر مستضعفین هم به استکبار دعوت کنند چرا که قانون جنگل هم هست و تکامل داروینی میمونی و بوزینه ای و قرده ای و بلکه خوکی هم یعنی همین که هر که زورش بیشتر بود برنده است و هم او هم به کمال رسیده است؛ و لذا شهدای بعبعی ها را هم جدیداً به فرهنگسرای بهمن دیگر نمی برند چرا که کشتارگاه مختصات جایش در فضا-زمان هم عوض شده است! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

حِکْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ ﴿القمر: 5﴾

 

UNIFORM MANIN-MUMFORD FOR A FAMILY OF GENUS 2
CURVES
LAURA DEMARCO, HOLLY KRIEGER, AND HEXI YE

 

بنده این را زود بگویم چرا که بلکه به نماز اول وقت هم برسم! داشتم مقاله ی بالا را می خواندم که یک جورهایی هم مرا یاد کارهای مریم میرزاخانی نیز می اندازد. ولی رسیدم به آلکساندرو بویوم که در مقالات و کتب مرجع  آخر همین مقاله به او ارجاع هم می دهد و بعد این مقاله ی بویوم و پرویاتو:

https://arxiv.org/abs/1708.02558

که فقط قسمت آشنایی آنرا خواندم که مربوط هم هست به حسابی کردن مشتقات جزئی دیفرانسیل و خصوصاً معادلات اویلر در مورد جسم سنگین مثل فرضاً فرفره که در مکانیک معروف هم هست. ایشان خیلی جالب مسئله را تبدیل به مسئله ای حسابی روی منحنیهای بیضوی هم می کنند. این مرا یاد کارهای تودور راتیو انداخت که کارهایی هم با جرالد مارسدن دارد و خصوصاً هم این کارش:

Euler-Poisson Equations on Lie Algebras and the N-Dimensional Heavy Rigid Body

Tudor Ratiu

 

نکته ای که برای این حقیر خیلی جالب است این است که شما دارید اینجا با مسئله ای مواجه هم می شوید که در فضا-زمان فرفره-وار دارد بطور پیوسته و حتی  بلکه مشتقات پیوسته نیز برای مدتی که فرفره سر پا است می چرخد. این کاری که در مقاله ی بویوم-پرویاتو دارند می کنند برای خودش یک حالت کوانتومی دارد که مسئله را از آن حالت پیوسته اش تبدیل هم می کند به یک مسئله ای که گسسته هم هست و نه دیگر پیوسته! و لذا از نوع مسائل خودمان هم هست که چطور ما می خواهیم از صفر و یک دانشجوییها و طلبگیهایمان حتی بدون کنکور هم که شده برسیم به بینهایتهای حضرات مراجع عظام تقلیدی و حضرت ولی فقیهی مد ظلهم العالی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و .... این مسئله هم گویی همینطور است کانه مسئله را طوری جبری و حسابی اش می کند که اگر یک بنده ی خدایی بدتر از این بنده ی حقیر روی یک فرفره ای هم گیر کرده باشد که با سرعتهای بالا هم دارد همینطوری می چرخد، آنگاه مسئله ی حل معادلات را حسابی و جبری دارد طوری محلی اش می کند که دیگر متوجه هم نیست که بابا تو را به علی یک ذره هم از روی فرفره بیا پایین ببین دور و برت ه دارد چه می گذرد بجای اینکه همه اش داری معادلات فرفره ای را از درون فرفره هم حلش می کنی و بلکه هم می خواهی از میدانهای عددی متناهی هم مثل صفر و یک خودمان به همین معادلات اویلری هم برسی. حالا یکی هم یحتمل سرش به اندازه ی کافی هم درد کند که بفرماید چطور است کارهای تودور راتیو یعنی معادلات اویلر-پواسان- و حتی یحتمل داربو را هم روی گروه های لی را هم سعی کنیم تبدیلش کنیم به همین معادلات حسابی روی منحنیهای بیضوی و امثالهم و .... و چرا؟ عرض بند ی حقیر همین است که مثل مورچه ای می ماند که روی فرفره گیر کرده است و حالا می خواهد هم حساب کند که چطور معادلات را حل کند که بهتر است اگر خواست بپرد پایین چیزیش هم نشود!!! یعنی شوخی هم نیست که مثلاً ناورداهای هاسه نیز اینجا چطور ممکن است از لحاظ شهودی برای دانشجو یک مرتبه یک بابی را هم بگشایند که خیلی هم یک مرتبه مربوط شوند به جبرهای هکه و برای خودش خیلی هم تمرینهای خوبی شوند و حتی ما را به واریته های شیمورا و نظریه های گالوا نیز مثل مقاله ی زیر بکشانند:

https://arxiv.org/abs/1507.05032

یحتمل تا روز قیامت دیگر کار خواهید داشت که این همه مسائلتان را هم چطور حل کنید یا بلکه کدام را هم اول از همه حلش کنید. از همین مسئله ی حدس مامفور-مانین شما ببینید چطور به توابع ال L-functions ای هم می رسید که خودش یک جنبه اش هم می شود حدس سوینرتن-دایر و .... 

راستی این را هم عرض کنم که بنده خودم هم حدس زدم که نکند فیلم راجع به باب چطور بیل موری را به فارسی در ویکیپدیا نشود یافت؟ بلکه دیدم حتی در میان فیملهای بیل موری هم این یک فیلمش در لیست فیلمهایش نیامده است چه رسد به اینکه صفحه ی ویکیپدیایی هم باشد که شرح قصه و داستان را به فارسی بیان کند. اگر از داستان فیلم استقراء هم بگیرید باید هم خیلی مواظب باشد بیمار روانی و بلکه حتی خانواده ی روانپزشک که همه و همه دست به یکی نکنند و بیمار روانی بدبخت را بطور دوره ای روانه ی انستیتوسیونالیزه شدن هم نکنند! یعنی مسئله این هم هست که هیچ کس هم دوست ندارد که خودش را جای بیمار روانی بدبخت هم بگذارد و همه خودشان را با قهرمان داستان هم یحتمل که اگر باب وایلی هم هست شناسایی نمی کنند و بلکه دوست دارند جای روانپزشک هم بنشینند و مریض را روانکاوی هم کنند هر چند که خود روانپزشک هم ممکن است که آنطور که در فیلم هم یحتمل اشاره دارد خیلی هم روانی شود؛ و چرا هم که واقعاً مریض خودش را هم زده است به مریضی و خیلی هم بیشتر از همان روانکاو و روانپزشکش نیز مریض نیست! البته اینها داستان هم هست که خیلی هم می تواند کمدی از آب درآید ولی حالا واقعیت هم چیست؟ و الله اعلم!

مثل این است که حالا شما داستانهای آلیس و باب برای نظریه های اطلاعاتی سیاه چاله ای هم زیاد دارید، ولی خوب اینها کجا؟ و حدیث نبوی که یحتمل خبر واحد هم هست که انا مدینة العلم و علی بابها کجا؟ یعنی علمی که از منشائش هم جدا شده باشد و دیگر آن رنگ و بوی نبوی و علوی را هم نداشته باشند و حالا می خواهد داستانی هم باشد برای بچه ها مثل آلیس در سرزمین عجایب، گویی این داستانی هم می شود که برای یادگیری آن از در سالن هم وارد نشده ایم تا آن را درست هم بشنویم و نکات آموزنده اش را هم بیابیم! والت دیسنی هم هست و حالا بعضی یحتمل اشکال کنند که دارد به دیسنی لاین هم ایراد می کند؛ ولی عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره آیا چرا ما یک دیسنی لاین هم در کربلا برای بچه های آنجاها نداریم همانطوری هم که دیسنی لاین در لس آنجلس و فلوریدا و  توکیو هم داریم. یعنی بعضی اشکال هم می فرمایند که یک تقابل الذین استضعفوا بر علیه الذین استکبروا هم داریم در تقابل بین مریض و روانشناس و روانپزشکش خصوصاً اگر مریض هم مستضعف و الذین استضعفوا بوده و بلکه روانپزشک هم از مستکبرین و الذین استکبروا باشد. و البته استضعفوا را در معجم هم بنگرید می بینید که زیر و زبرها می توانند معنا را عوض هم کنند و این یک معنای دیگری هم می شود که در مورد حضرت موسی و هارون علی نبینا علیهم السلام آنجایی که می رود به کوه طور و برمی گردد و می بیند که همه گوساله پرست هم شده اند: 

 

وَ لَمَّا رَجَع‌َ مُوسَی‌ إِلَی‌ قَوْمِه‌ِ غَضْبَان‌َ أَسِفَاً قَال‌َ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی‌ مِنْ‌ بَعْدِی‌ أَعَجِلْتُم‌ْ أَمْرَ رَبِّکُم‌ْ وَ أَلْقَی‌ الْأَلْوَاح‌َ وَ أَخَذَ بِرَأْس‌ِ أَخِیه‌ِ یَجُرُّه‌ُ إِلَیْه‌ِ قَال‌َ ابْن‌َ أُم‌َّ إِن‌َّ الْقَوْم‌َ اسْتَضْعَفُونِی‌ وَ کَادُوا یَقْتُلُونَنِی‌ فَلاَ تُشْمِت‌ْ بِی‌َ الْأَعْدَاءَ وَ لاَ تَجْعَلْنِی‌ مَع‌َ الْقَوْم‌ِ الظَّالِمِین‌َ (اعراف: 150)

و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشینانى برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید)! آیا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدّت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!)» سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوى خود کشید او گفت: «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود مرا بکشند، پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!» (150)

 

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَ نُرِیدُ أَنْ‌ نَمُن‌َّ عَلَی‌ الَّذِین‌َ اسْتُضْعِفُوا فِی‌ الْأَرْض‌ِ وَ نَجْعَلَهُم‌ْ أَئِمَّة‌ً وَ نَجْعَلَهُم‌ُ الْوَارِثِین‌َ (قصص: 5)

 

 اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

 

اَللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِینَکَ وَ سُنَّةَ نَبِیِّکَ حَتَّى لاَ یَسْتَخْفِیَ بِشَیْءٍ مِنَ اَلْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ اَلْخَلْقِ اَللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا اَلْإِسْلاَمَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا اَلنِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ اَلدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ اَلْقَادَةِ إِلَى سَبِیلِکَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَةَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ

 

 

می فرمایند که در فروع دین می شود مرجع تقلید اختیار کرد، ولی در اصول دین هر کسی مکلف هم هست که خودش اصول دینش را هر چه به تمامترین و کمالترین هم که شده آنها را باید هم یاد بگیرد. و لذا اصول دین به هیچ وجه من الوجوه هم شوخی بردار نیستند. و لذا شما نمی توانید مثلاً بفرمایید که من چون در ماه رجب هم زاده شده ام، و بنابراین من رجبزاده هم هستم. کتابم را هم خیلی سریع پیدا خواهم کرد و به هر کس هم بخواهم می دهم و همین هم باعث می شود که دعاهای ماهای غیر از رجب را هم لازم نداشته باشم و اصول دینم هم دیگر معلوم است که خیلی درست است و مستر دکتر همفستر هم که با من نمی تواند دیگر کاری داشته باشد. و لذا مسئله در بست هم حل است. یعنی دکتر رجبزاده خودش هم به این بنده ی حقیر گفت که مسئله حل است و لذا حل است دیگر.

ولی حالا شما بفرمایید که اصلا این چه طرز استدلالی است که ما بفرمایید و نه فقط بعضی اشکال می کنند و بلکه خیلیها هم اشکال می فرمایند که شما بلکه چطور هم می خواهید در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ثابت بفرمایید که بهترین نظام فکر و عقلی در حکمتهای الهی باید هم نظام توحیدی باشد که از آن هم آنگاه نظام نبوی و امامی و عدل و عدالت و معاد بر مبنای آنها هم بنا می شوند. یعنی اگر بقول دکتر رجبزاده در یک نظام اعتباری هم گیر کرده باشید که خیلی هم تاکید دارید که باید مبتنی هم باشد بر حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؛ ولی در همان قدمهای اولیه ی خود در اثباتی هم گیر کرده باشید که اصل توحیدی را باید هم قبول کرد چرا که شرک شما را از رسیدن به مراتب عالیه ی  آیت اللهی هایی باز می دارد که از صفر و یک طلبگی و دانشجویی هم مایلید به آنها رسیده و بلکه از آنها هم عبور کرده و به مرجع تقلیدی هم برسید و حتی باز هم عبور کرده و به امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود هم برسیم. و بلکه از لحاظات منطق ریاضی در انواع الفهای آیت اللهی و کاردینالیته های متناظر آنها هم گیر می کنید و چه رسد به اینکه کسی مایل هم باشد که از صفر و یکهای ابتدایی فقهی و اصولی و تفسیری و حدیثی و ... به فقیه و مجتهد جامع الشرایطی در خود سراغ بگیرد که با جد و جهد هم بدان رسیده است و همه نیز او را استاد می شناسند. عرض بنده ی حقیر این هم هست که شما نمی توانید هم به دکتر رجبزاده ایراد هم کنید که چرا شما در ماه رجب هم زاده شده اید و لذا خود را خیلی استاد برتر از این بنده ی حقیر هم خیلی خیلی می دانید و فکر هم می فرمایید که دکتر مستر همستر هم در شما اثری ندارد؟

عرض بنده ی حقیر این است که این نوع از استدلالها را همه و همه هم می فرمایند که غلط است چرا که سالک الی الله هنوز به آن مراتب اعلی از حکمت الهی هم دست نیافته است که متوجه هم شود که خودش را چطور هم گرفتار شرک کرده است و مثلاً اگر بگوید یا کریم و یا رحیم هم چه فرقی دارد با اینکه بگوید یا الله و یا کریم؟ یک وقت دیدید که بخودش آمد و گفت اصلا چه فرقی هم دارد و چرا بنده ی حقیر بجای یا کریم و یا رحیم نگویم یا امام و یا موسی و یک مرتبه هم دیدید که همه و همه هم دارند به این بنده ی حقیر خطاب می کنند که یا امام موسوی. و چقدر این خوب هم هست؟ یا بجای یا کریم و یا رحیم بگوییم یا الله یا کریم و یا الله یا رحیم و بلکه بجای اینها بگوییم یا امام یا حسینی و یک وقت هم دیدید که امام جماعت ما در مظاهر امام یا در امام مظاهر حسینی هم ظاهر شدند! خوب اینها چه ربطی اصلا دارند به دکتر مستر همستر و اینکه شرک کدام است و توحید هم کدام است؟ 

اینجا توحید و شرک ربطی به این هم ندارد که مستر همستر نیز امام جماعتش را می پذیرد که  کدام است و کدام هم نیست؟ سالک الی الله خودش هم باید تشخیص بدهد که امام جماعتش هم کیست و بلکه فرادی هم بخواند اگر دید امام جماعت درست و حسابی هم پیدا نمی کند ولی حق هم ندارد که بفرماید که چرا مستر همستر دارد پشت سر این امام و نه آن امام جماعت هم نماز می خواند. تشخیص او همین است که این درست است.

و اما یک وقت هم هست که مراتب و درجات آیت اللهی و مرجع تقلیدی و ولی فقیهی از صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی آنقدرها هم ارتقاء می یابند که بعضی را یحتمل وادارد که اظهار هم بدارند که ما یقیناً هم از همین صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و دولت کریمه ی او هم توانسته ایم که برسیم همانطوری که در دعای افتتاح ماه رمضان و بلکه حتی در دعاهای رجبیه و شعبانیه هم اشاراتی بدان معدن عظمت هم شده است. و خوب حالا چون بنده ی حقیر نرسیده ام که معنایش این هم نیست که پس دچار شرک هم شده ام و لذا توحیدم هم درست نیست و نمی توانم هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه حتی به حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم خیلی سعی کنم که نزدیک شوم؛ و بلکه بهتر هم هست همان بروم ببینم بقیه ی حرفهایی را که در فلسفه های دیگری در حکمت الهی می فرمایند هم چیست؟ و چرا آنها نیز خیلی توحید را نمی شناسند و بلکه به شرک و بلکه کفر و نفاق هم یحتمل حتی بدتر از این بنده ی حقیر هم می افتند! و لذا بدی شرک و عدم شناخت درست خدا همین هم هست که سالک الی الله را در پیمودن راهش به شرک هم می اندزد و دچار انواع شیاطین انس و جنش هم می کند تا جایی هم که روح را خسته کند تا ادامه ی راهش سر باز هم بزند.

مشکل اینجا این است که آن استضعافی را که الذین استضعفوا در مقابل الذین استکبروا هم دچار می شوند را نمی توانند تشخیص دهند که از آن امام زمانتان نیست چرا که فاصله ای را که در سلسله مراتبی که سالک الی الله باید هم طی کند تا به امام زمانش عجل الله فرجه الشریف هم باید برسد را اشتباه هم می گیرد که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم که در عرش اعلی مستقر هم هست پس دیگر چرا باید هم بیاید سراغ مستضعفین عالم و او را دیگر با ما چه کار است که گیر این استکبار جهانی هم افتاده ایم و ولمان هم نمی کنند؟ یعنی این رفع موانع و تولیدی که در برپایی دولت کریمه ی آن حضرت هم نهفته است آنقدر می توانند زیاد هم شوند که هم دولتهای اسلامی و هم غیر اسلامی و همه و همه بفرمایند که پس کو این دولت کریمه ی حضرتش و بلکه معلوم هم هست که همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم سر کاری است!

بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که چون مسائل ریز و درشتی را که بعضی خیلی ظریف و بعضی دیگر خیلی زمخت هم هستند را که در انواع مسائل روزمره زندگی و بلکه در اصول و فروع فقهی ما نمی توانیم هم همه و همه را دریافته و بلکه سبک و سنگین کرده و افراط و تفریطهایشان را هم برآورد کنیم، و لذا در مسائل توحیدی و نبوی و امام زمانی و بلکه عدل الهی و معاد جسمانی خود بدجوری هم گیر می کنیم و همان بهتر هم هست که برای این کارها به مراجع تقلید و ولی فقیه و بلکه استادی از اساتید و مجتهدین و ائمه ی جماعات هم رجوع کنیم و مشکلات من لا یحضره الفقیهی خود را نیز حتی المقدور به آنها ارائه کرده و سعی کنیم که ارتقاء هم یابیم در الفهای آیت اللهی های خود حتی شده از صفر و یک الی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در عرش اعلی هم که باشد. هر چند هم که یحتمل بعضی دیگر هم اشکال کنند که همینطوری اله بختکی هم که نیست که یک مرتبه از آسمان یک هلویی و بلکه هلوهایی هم بیافتند توی بغل سالک الی الله و طلبه و دانشجو که حالا میل بفرمایید و کی هم میل نفرمایید! ولی خوب عرض بنده ی حقیر این است که هر چند هم که فضا فضایی باشد مجازی و نه هم حقیقی و مسائل هم اعتباریات باشند و باز نه از روی حقیقت و مستر همستر هم مدام ایراد کند که چرا زودتر مشکلت را حل نمی کنی و به مراتب عالیتر هم ارتقاء نمی یابی، ولی بالاخره برای یافتن شعاع و بلکه محیط دایره باید یواش یواش از صفر و یکهایی هم شروع کرد و همینطوری هم ادامه داد تا هر چه بهتر هم آیا بتوانیم به الگوریتمهای بهتر و بهتر هم برسیم که محیط و مساحتهای دایره ها را هر چه بهتر هم حل کنیم دیگر.

 

وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿الحجرات: 5﴾

 

اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الآخرة

 

 

36) (و من خطبة له (علیه ‌السلام)) (فی تخویف أهل النهروان)

 

فَأَنَا نَذِیرٌ لَکُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هَذَا النَّهَرِ وَ بِأَهْضَامِ هَذَا الْغَائِطِ عَلَى غَیْرِ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَا سُلْطَانٍ مُبِینٍ مَعَکُمْ قَدْ طَوَّحَتْ بِکُمُ الدَّارُ وَ احْتَبَلَکُمُ الْمِقْدَارُ وَ قَدْ کُنْتُ نَهَیْتُکُمْ عَنْ هَذِهِ الْحُکُومَةِ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ إِبَاءَ الْمُخَالِفِینَ الْمُنَابِذِینَ حَتَّى صَرَفْتُ رَأْیِی إِلَى هَوَاکُمْ وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ وَ لَمْ آتِ لَا أَبَا لَکُمْ بُجْراً وَ لَا أَرَدْتُ بِکُمْ ضُرّاً.

36 - از خطبه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است که در ترسانیدن اهل نهروان فرموده.

(نهروان اسم موضعى است در کنار نهرى در راهى که به کوفه نزدیک است سمت صحراى حروراء، و حروراء نام قریه‌ایست نزدیک کوفه، و اینکه خوارج نهروان را حروریّه مى‌نامند از جهت این است که اجتماع ایشان براى مخالفت با امیر المؤمنین در آن صحرا بوده است، و سبب جنگ حضرت با خوارج نهروان آنست که چون در جنگ صفّین کارزار بر معاویه و اصحابش سخت شد مخصوصا در لیلة الهریر که سى و شش هزار نفر از هر دو لشگر کشته شد، و هریر الکلب در لغت زوزه کشیدن سگ را گویند، و روبرو شدن دلیران را در کارزار بآن تشبیه مى‌نمایند، خلاصه بامداد آن شب معاویه بدستور عمرو ابن عاص حیله بکار برده فرمان داد تا لشگریان پانصد قرآن بر سر نیزه‌ها کرده جلو لشگر حضرت آورده فریاد کردند: اى مسلمانان کارزار دمار از روزگار عرب بر آورد و این همه مخالفت بنیاد قبائل ما و شما را بر انداخت، بیایید تا بکتاب خدا باز گشته بآنچه میان ما حکم کند رضاء داده دست از مخالفت برداریم، این حیله ایشان مؤثّر شد و لشگر عراق از آن سخنان متردّد گشته در جنگ سستى‌ 

نمودند و دوازده هزار کس رو گرداندند و بحضرت گفتند: مالک اشتر را از جنگ باز گردان و گر نه با تو مى‌جنگیم، آن جناب ناچار مالک را باز گردانید و قضیّه حکمین رو داد، و حضرت از زیادى اصرار ایشان به حکمیّت آنان تن داد، و آنها بعد از دانستن رأى حکمین و حیله عمرو ابن عاص بیش از پیش با حضرت مخالفت نموده گفتند: چون خلق را در کار خالق و امر خلافت حکم ساختى اکنون بکفر و خطاى خویش اقرار و پس از آن توبه کن تا از تو اطاعت و پیروى نماییم، حضرت ابتداء عبد اللّه ابن عبّاس را فرستاد تا ایشان را نصیحت نمود و پس از آن خودش با آنان سخن گفته شبهاتشان را رفع فرمود تا اینکه هشت هزار تن از گفتار و تصمیم خود باز گشتند و چهار هزار درصد و جنگ با آن جناب بر آمده متوجّه نهروان شدند، و همه آنها در حوالى آن نهر کشته گردیدند مگر نه نفر که به اطراف گریختند، و اکثر نواصب و خوارج از نسل ایشانند، و سبب اینکه ایشان را خوارج مى‌گویند آنست که بر آن حضرت خروج کردند، و سبب نامیدن نواصب آنست که به عداوت و دشمنى اهل بیت «علیهم السّلام» و شیعیان ایشان متظاهرند، خلاصه حضرت پیش از جنگ براى اتمام حجّت آنها را ترسانیده فرمود):

(1) من شما را مى‌ترسانم از اینکه صبح کنید در حالتى که در میان این نهر و در بین این زمینهاى پست و بلند کشته افتاده باشید بدون آنکه نزد پروردگار خود (بر مخالفت و یاغى شدن با من) حجّت و دلیلى داشته و نه (در این کار) برهان واضحى با شما است، (2) دنیا شما را هلاک میکند و قضاء و قدر الهىّ شما را در دام مى‌اندازد (با مخالفت با امام خود راهى جز کشته شدن براى شما نیست) (3) من شما را از حکومت حکمین (که اکنون پشیمان شده‌اید) نهى کردم، پس شما امتناع کرده مخالفت نمودید مانند مخالفین پیمان شکن (هنگامیکه لشگر معاویه در جنگ صفّین قرآنها را بر سر نیزه‌ها کردند گفتید:

ایشان ما را بسوى کتاب خدا دعوت مى‌نمایند و ما را لازم است دعوت آنها را اجابت کنیم، و من مى‌دانستم آنان چون شکست خورده این حیله را بکار برده‌اند، گفتارشان را باور نکردم، شما با من مخالفت نموده گفتید: اگر دعوت ایشان را اجابت نکنى ترا بآنها تسلیم مى‌نماییم، پس من بدون رضایت چاره نداشتم) تا اینکه بمیل و خواهش شما رفتار کردم (از جنگ دست کشیده مالک اشتر را هم از کار زار باز گردانیدم) (4) و شما (دیروز که حکومت حکمین را واجب دانسته امروز آنرا کفر مى‌پندارید، پس) گروهى سبک سر و سفیه و بى بردبارى، هستید (زیرا در گفتار و کردار ثابت قدم نبوده از روى خردمندى‌ سخن نگفته کارى نمى‌کنید) من شرّى براى شما نیاوردم، اى بى پدرها (جمله لا أبا لکم را عرب در موقع مذمّت و نفرین گوید، زیرا پدر نداشتن نزدشان سبب ذلّت و خوارى است) و نخواستم بشما زیانى وارد شود.

 

نهج البلاغه فیض الاسلام، جلد 1، ص 119- 121

http://lib.eshia.ir/11479/1/119

 

 

(39) (و من خطبة له (علیه ‌السلام))

 

مُنِیتُ بِمَنْ لَا یُطِیعُ إِذَا أَمَرْتُ وَ لَا یُجِیبُ إِذَا دَعَوْتُ لَا أَبَا لَکُمْ مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِکُمْ رَبَّکُمْ أَ مَا دِینٌ یَجْمَعُکُمْ وَ لَا حَمِیَّةَ تُحْمِشُکُمْ أَقُومُ فِیکُمْ مُسْتَصْرِخاً وَ أُنَادِیکُمْ مُتَغَوِّثاً فَلَا تَسْمَعُونَ لِی قَوْلًا وَ لَا تُطِیعُونَ لِی أَمْراً حَتَّى تَکَشَّفَ الْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ 

فَمَا یُدْرَکُ بِکُمْ ثَارٌ وَ لَا یُبْلَغُ بِکُمْ مَرَامٌ دَعَوْتُکُمْ إِلَى نَصْرِ إِخْوَانِکُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَسَرِّ وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ النِّضْوِ الْأَدْبَرِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَیَّ مِنْکُمْ جُنَیْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِیفٌ کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ.

أقول قوله ((علیه ‌السلام)) متذائب أی مضطرب من قولهم تذاءبت الریح أی اضطرب هبوبها و منه یسمى الذئب ذئبا لاضطراب مشیته

39 - از خطبه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است‌

(هنگامیکه نعمان ابن بشیر بامر معاویه با دو هزار نفر براى ترساندن مردم عراق از شام حرکت کرد، چون به عین التّمر نزدیک کوفه رسید مالک ابن کعب از حبىّ که از جانب حضرت و حکومت آنجا را داشت و بیش از صد نفر با او نبود آن جناب را از این واقعه خبر داد، حضرت بر منبر تشریف برده پس از اداى حمد و ثناى الهىّ فرمود: خدا شما را هدایت کند، نعمان ابن بشیر با گروهى از مردم شام که بسیار نیستند نزدیک مالک ابن کعب که برادر شما است فرود آمده‌اند، مهیّا شوید بروید و برادر خود را کمک دهید، شاید بسبب شما خداوند جمعى از کفّار را نابود نماید، چون مردم در رفتن بکمک مالک ابن کعب اهمال نمودند حضرت رؤساى ایشان را دعوت کرده امر به رفتن نمود، قریب سیصد نفر گرد آمده بقیّه خوددارى کردند، پس آن بزرگوار غمگین برخاسته فرمود):

(1) به کسانى گرفتار شده‌ام که چون ایشان را امر مى‌نمایم پیروى نمى‌کنند و آنها را مى‌خوانم جواب نمى‌دهند، (2) اى بى پدرها براى نصرت و یارى پروردگار خود منتظر چه هستید (سبب سستى در کار و نرفتن بسوى جهاد در راه خدا چیست؟) آیا نیست دینى که شما را گرد آورد (تا براى بدست آوردن سعادت دنیا و آخرت یکدیگر را کمک نمائید) و آیا نیست حمیّت و غیرتى که شما را (براى دفع دشمن) تکان بدهد (براى حمایت از دین و اهل آن) (3) در میان شما ایستاده فریاد کنان یارى و همراهى مى‌طلبم، 

سخن مرا گوش نمى‌دهید و فرمانم را پیروى نمى‌کنید تا اینکه (بر اثر نافرمانى و مخالفت با من) پیش آمدهاى بد هویدا گردد (دشمن بر جان و مال و ایمان شما تسلّط پیدا نماید) (4) بتوسّط شما خونخواهى نمى‌توان نمود (با شما مقاومت با دشمن ممکن نیست) و به همراهى شما مقصودى (در امر دین و دنیا) حاصل نمى‌شود، (5) شما را براى یارى برادرانتان دعوت کردم، ناله کردید (آخ و واى گفتید) مانند ناله شتر هنگامى که نافش درد میکند، و (در رفتن بکار زار و یارى برادرانتان) مانند (راه رفتن) شتر بیمارى که پشتش زخم است سستى کردید، و سپاه کمى از شما هم که بسوى من آمد نگران

و ناتوانند مانند اینکه ایشان بسوى مرگ فرستاده میشوند و آنان مرگ را در مقابل خود مى‌بینند. (سیّد رضىّ فرماید:) مى‌گویم: متذائب در سخن آن حضرت بمعنى مضطرب و نگران است و این مأخوذ از

گفتار عربست که گفته‌اند تذاءبت الرّیح یعنى بادهاى مضطرب و درهم وزید، و از این جهت گرگ ذئب، نامیده شده که در رفتارش نگران است.

 

نهج البلاغه فیض الاسلام، جلد 1، ص 123

http://lib.eshia.ir/11479/1/123

 

 

(127) (و من کلام له ( علیه ‌السلام ))
(للخوارج أیضا)

فَإِنْ أَبَیْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّی أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلى ‌الله‌ علیه ‌وآله)بِضَلَالِی وَ تَأْخُذُونَهُمْ‌ بِخَطَائِی وَ تُکَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِی سُیُوفُکُمْ عَلَى عَوَاتِقِکُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ یُذْنِبْ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلى‌ الله ‌علیه ‌و آله) رَجَمَ الزَّانِیَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ صَلَّى عَلَیْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِیرَاثَهُ أَهْلَهُ وَ قَطَعَ السَّارِقَ وَ جَلَّدَ الزَّانِیَ غَیْرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَّمَ عَلَیْهِمَا مِنَ الْفَیْ‌ءِ وَ نَکَحَا الْمُسْلِمَاتِ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلى ‌الله ‌علیه ‌وآله) بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِیهِمْ وَ لَمْ یَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ یُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَیْنِ أَهْلِهِ ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّیْطَانُ مَرَامِیَهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِیهَهُ وَ سَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ خَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ وَ إِنَّمَا حُکِّمَ الْحَکَمَانِ لِیُحْیِیَا مَا أَحْیَا الْقُرْآنُ وَ یُمِیتَا مَا أَمَاتَ‌ 

الْقُرْآنُ وَ إِحْیَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَیْهِ وَ إِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ فَإِنْ جَرَّنَا الْقُرْآنُ إِلَیْهِمُ اتَّبَعْنَاهُمْ وَ إِنْ جَرَّهُمْ إِلَیْنَا اتَّبَعُونَا فَلَمْ آتِ لَا أَبَا لَکُمْ بُجْراً وَ لَا خَتَلْتُکُمْ عَنْ أَمْرِکُمْ وَ لَا لَبَّسْتُهُ عَلَیْکُمْ إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ عَلَى اخْتِیَارِ رَجُلَیْنِ أَخَذْنَا عَلَیْهِمَا أَلَّا یَتَعَدَّیَا الْقُرْآنَ فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَکَا الْحَقَّ وَ هُمَا یُبْصِرَانِهِ وَ کَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا فَمَضَیَا عَلَیْهِ وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَیْهِمَا فِی الْحُکُومَةِ بِالْعَدْلِ وَ الصَّمْدِ لِلْحَقِّ سُوءَ رَأْیِهِمَا وَ جَوْرَ حُکْمِهِمَا.

127 - از سخنان آن حضرت علیه السّلام است ایضا در باره خوارج‌

(چون عقیده و مذهب خوارج نهروان این بود که هر که خطاء کرده گناهى مرتکب شود کافر است، و گمان کردند که تن دادن به حکمیّت حکمین گناه است به این جهت گفتند که امیر المؤمنین علیه السّلام، و اصحابش- العیاذ باللّه- کافر شده‌اند و آنجا را دار الکفر دانستند دست از اهل آن بر نداشته هر چه توانستند اگر چه بچه یا از چهار پایان بود مى‌کشتند، پس امام علیه السّلام براى ابطال گفتارشان مى‌فرماید):

(1) اگر مخالفت شما (با من) براى اینست که گمان مى‌کنید (در نصب حکمین و تن دادن به حکمیّت ایشان) خطاء کرده و گمراه شده‌ام، پس چرا همه امّت محمّد، صلّى اللَّه علیه و آله، را به گمراهى من (به گمان خود) گمراه مى‌دانید، و آنان را به خطاى من مى‌گیرید و به گناه من تکفیرشان مى‌نمایید؟ (بطوریکه) (2) شمشیرهاتان را که بر دوشهایتان است بر جاهاى سلامت و هم بر مواضع بیمارى فرود مى‌آورید (مقصّر به گمان خود و بى تقصیر هر دو را مى‌کشید) و کسیرا که (به گمان شما) گناه کرده با کسى که گناهى مرتکب نشده خلط مى‌کنید، و (3) (همه را کافر مى‌پندارید، در صورتیکه شرع مقدّس اسلام هیچکس را بارتکاب گناه اگر چه کبیره باشد کافر نمى‌داند، چنانکه) مى‌دانید رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله زناء کننده‌اى را که همسر داشت سنگسار کرد و بعد بر او نماز گزارده و (با اینکه عقیده شما بر این است که کفر مانع از ارث بردن است و اگر چه وارث مسلمان باشد) میراثش را به کسان او داد، و قاتل را کشت وارث او را بوارثش تقسیم کرد، و دست دزد را برید و زناء کننده بى همسر را تازیانه زد، بعد از آن از مالى که مسلمانها به غنیمت آورده بودند بایشان قسمت داده و آنان هم زنهاى مسلمان را بنکاح خود در آوردند، پس (اگر زناء و آدم کشى و دزدى که گناه کبیره است موجب کفر مى‌گشت، پیغمبر اکرم بر زانى نماز نمى‌خواند وارث او و قاتل را به کسانشان نمى‌پرداخت و یا بزناء کننده بى همسر و دزد دست بریده از غنیمت قسمت نداده و آنها زنهاى مسلمان را به نکاحشان در نمى‌آوردند، زیرا نماز خواندن بر کافر جائز نیست و کفر از جمله موانع ارث بردن و همسرى با زن مسلمان و بهره بردن از غنیمت است) رسولخدا صلّى اللَّه علیه و آله ایشان را (کافر ندانسته، بلکه) به گناهانشان گرفته حقّ خدا را در باره آنان جارى ساخت و از بهره آنها از اسلام جلوگیرى ننمود و اسمشان را از بین مسلمانان خارج نفرمود (پس اگر شما خود را مسلمان و پیرو این پیغمبر مى‌دانید چرا بمحض توهّم گناه مسلمان را کافر دانسته جان و مالشان را مباح مى‌پندارید) (4) پس (از این براى توبیخ و سرزنش آنها مى‌فرماید:) شما بدترین مردم و بدترین کسى مى‌باشید که شیطان او را به گمراهیهاى خود (نادانى و باور نکردن به نادانى خود) پرتاب کرده و به حیرت و سرگردانى وا داشته است، (5) و (بر اثر پیروى از شیطان) بزودى دو طایفه در باره من هلاک خواهند شد: یکى دوستى که در دوستى افراط کند بطوریکه محبّت بى‌اندازه او را براه باطل بکشد (مانند اینکه او را خدا یا پیغمبر بداند) و دیگر دشمنى که از حدّ تجاوز کرده دشمنى بى اندازه او را بغیر حقّ وا دارد (مانند خوارج و نواصب) و بهترین مردم در باره من گروه میانه مى‌باشند (که نه بالوهیّت او قائل بوده نه دشمنى مى‌نمایند، مانند امامیّه که آن بزرگوار را امام و پیشوا و وصّى پیغمبر اکرم دانسته و او و یازده فرزندش را معصوم و منزّه از هر گناهى مى‌شناسند) پس همراه این گروه میانه بوده از سواد اعظم (پیروان سلطان عادل) پیروى کنید، زیرا دست خدا بر سر (این) جماعت است، (6) و بر حذر باشید از مخالفت و جدائى (با ایشان) زیرا تنها و یکسو شده از مردم دچار شیطان است، چنانکه تنها مانده از گوسفند طعمه گرگ مى‌باشد، (7) آگاه باشید هر که کسى را باین رویّه دعوت کند (بدعتى در دین قرار دهد) او را بکشید اگر چه در زیر عمامه من باشد (بدعت گزار را باید کشت اگر چه من باشم. پس از آن در موضوع حکمیّت مى‌فرماید:) (8) و جز این نیست که حکمین حاکم شدند که زنده کنند آنچه قرآن زنده کرده و بمیرانند آنچه قرآن میرانیده، و زنده کردن قرآن هم آهنگى (عمل کردن) بر آنست، و میرانیدن آن جدائى (رفتار نکردن) از آنست، پس اگر قرآن ما را بسوى ایشان بکشد از آنها پیروى مى‌کنیم و اگر آنها را بسوى ما بکشد پیرو ما باشند (بدیهى است که قرآن آنها را بسوى ما مى‌کشاند، و لیکن حکمین با آن مخالفت کرده زنده نکردند آنچه قرآن زنده کرده و نمیراندند آنچه آن میرانیده) (9) پس- اى بى‌پدرها- من شرّى بجا نیاوردم و شما را فریب نداده باشتباه نیانداختم، بلکه رأى و اندیشه خودتان بود که این دو مرد (ابو موسى و عمرو ابن عاص) را اختیار نمودید، ما هم از آنها پیمان گرفتیم که از قرآن تعدّى و تجاوز ننمایند، ولى آنان گمراه گشته دست از حقّ شستند و حال آنکه هر دو بحقّ بینا بودند و ظلم و ستم آنها (رفتار کردن بر خلاف دستور خدا) از روى هواى نفس بود که بآن رفتار نمودند، (10) و پیشتر (در صلح نامه) پیمان گرفتیم که حکومت باید از روى عدل و درستى بوده حقّ را در نظر داشته باشند، ولى بد رأیى و حکومت کردن ایشان از روى ظلم و ستم میان ما و آنها جدائى انداخته (چون بر خلاف قرارداد رفتار نمودند سزاوار توبیخ و سرزنش هستند).

 

نهج البلاغه، جلد 2، ص 393- 395

http://lib.eshia.ir/11479/2/393

 

 

(۴۱) (و من کتاب له علیه السلام)
(إلى بعض عماله)

أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی کُنْتُ أَشْرَکْتُکَ فِی أَمَانَتِی وَ جَعَلْتُکَ شِعَارِی وَ بِطَانَتِی وَ لَمْ یَکُنْ فِى أَهْلِى رَجُلٌ أَوْثَقَ مِنْکَ فِی نَفْسِی لِمُوَاسَاتِی وَ مُوَازَرَتِی وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَیَّ فَلَمَّا رَأَیْتَ الزَّمَانَ عَلَى ابْنِ عَمِّکَ قَدْ کَلِبَ وَ الْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ وَ أَمَانَةَ النَّاسِ قَدْ خَزِیَتْ وَ هَذِهِ الْأُمَّةَ قَدْ فُتِکَتْ وَ شَغَرَتْ قَلَبْتَ لاِبْنِ عَمِّکَ ظَهْرَ الْمِجَنِّ فَفَارَقْتَهُ مَعَ الْمُفَارِقِینَ وَ خَذَلْتَهُ مَعَ الْخَاذِلِینَ وَ خُنْتَهُ مَعَ الْخَائِنِینَ فَلاَ ابْنَ عَمِّکَ آسَیْتَ وَ لاَ الْأَمَانَةَ أَدَّیْتَ وَ کَأَنَّکَ لَمْ تَکُنِ اللَّهَ تُرِیدُ بِجِهَادِکَ وَ کَأَنَّکَ لَمْ تَکُنْ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَ کَأَنَّکَ إِنَّمَا کُنْتَ تَکِیدُ هَذِهِ الْأُمَّةَ عَنْ دُنْیَاهُمْ وَ تَنْوِی غِرَّتَهُمْ عَنْ فَیْئِهِمْ فَلَمَّا أَمْکَنَتْکَ الشِّدَّةُ فِی خِیَانَةِ الْأُمَّةِ أَسْرَعْتَ الْکَرَّةَ وَ عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَیْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَیْتَامِهِمْ اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الْأَزَلِّ دَامِیَةَ الْمِعْزَى الْکَسِیرَةَ فَحَمَلْتَهُ إِلَى الْحِجَازِ رَحِیبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَیْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ کَأَنَّکَ - لاَ أَبَا لِغَیْرِکَ - حَدَرْتَ إِلَى أَهْلِک ...

41 - از نامه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است به یکى از کار گردانان خود (که او را بر اثر پیمان شکنى و خوردن از بیت المال سرزنش نموده است‌

، و بین رجال دانان و شرح نویسان بر نهج البلاغه اختلافست که امام علیه السّلام این نامه را به کدام یک از کار گردانانش نوشته است: بعضى گفته‌اند:

بعبد اللّه ابن عبّاس نوشته که از جانب حضرت حاکم بصره بوده بیت المال را برداشته به مکّه رفته و در آنجا خوش مى‌گذرانید، دیگرى گفته: عبد اللّه را مقامى ارجمند بوده و از خدمت و متابعت آن حضرت هیچ گاه جدائى ننموده، و برخى گفته‌اند: نامه را بعبید اللّه ابن عبّاس برادر عبد اللّه نگاشته، و عبید اللّه کسى است که دینش درهم و پول بوده و بخبر او اعتماد نداشته ضعیف مى‌شمارند، و شمّه‌اى از داستان گریختن او با سعید ابن نمران از یمن و آمدنشان نزد امیر المؤمنین علیه السّلام به کوفه در شرح خطبه بیست و پنجم در باب خطبه‌ها گذشت، و سعید ابن نمران را رجال دانان از شیعیان حضرت و حسن الحال مى‌دانند، و دیگرى گفته: عبید اللّه ابن عبّاس از جانب حضرت حاکم یمن بوده و از او چنین چیزى نقل نشده است، خلاصه معلوم نگشته که این نامه را به کدام یک از پسر عموهایش که حاکم بصره بوده نوشته است):

1- پس از حمد خدا و درود حضرت مصطفى، من ترا در امانت خود (حکومت رعیّت و اصلاح امر معاش و معاد ایشان) شریک و انباز خویش ساختم، و ترا (چون) پیراهن و آستر جامه‌ام گردانیدم (همواره ترا از خواصّ و نزدیکترین شخص بخود مى‌پنداشتم) و هیچیک از خویشانم براى موافقت و یارى و رساندن امانت (اموال بیت المال) بمن از تو درستگارتر نبود، پس چون دیدى روزگار بر پسر عمویت سخت گرفته، و دشمن بر او خشم نموده، و امانت مردم (عهد و پیمانشان) تباه گشت، و این امّت (به خونریزى و ستم) دلیر شده پراکنده گردیدند، به پسر عمویت پشت سپر برگرداندى (از پیروى او دست کشیدى) و از او دورى کردى همراه دورى کرده‌ها، و او را یارى نکردى همدست آنانکه از یارى خوددارى کردند، و باو خیانت کردى بکمک خیانت کنندگان، پس نه به پسر عمویت همراهى نمودى، و نه امانت را اداء کردى، 2- و گویا تو با کوشش خود (در راه دین) خدا را در نظر نداشتى، و گویا تو (در ایمان) به پروردگارت بر حجّت و دلیلى نبودى (مانند سست ایمانان خدا را نشناخته او را سرسرى پنداشتى) و بآن ماند که تو با این مردم مکر و حیله بکار مى‌بردى، و قصد داشتى آنها را از جهت دارائیشان بفریبى (خلاصه منظور از اظهار دین و ایمانت آن بود که مردم را فریفته دارائیشان را بربائى) که چون بسیارى خیانت بمردم ترا توانا ساخت زود حمله نموده برجستى، و ربودى آنچه بر آن دست یافتى از دارائیهاشان که براى بیوه زنان و یتیمانشان اندوخته بودند مانند ربودن گرگ سبک ران بز از پا افتاده را، پس آن مال را به حجاز (مکّه یا مدینه) با گشادگى سینه (خرّم و شاد) بروى، و از گناه ربودن آن باک نداشتى، غیر ترا پدر مباد (افّ بر تو) بآن ماند که تو میراثت را (که) از پدرت و مادرت (رسیده برداشته) نزد خانواده‌ات آورده‌اى (بیت المال را مرده ریگ پدر و مادر پنداشتى)...

 

نهج البلاغه فیض الاسلام، جلد 5، ص 956- 959

http://lib.eshia.ir/11479/5/959

 

استادی به این بنده ی حقیر یادآوری فرمودند که در سخنان امیرالمومنین علی ابن ابیطالب لفظ "لا ابا" یا "بی پدر" چند جا آمده است. بنده ی حقیر سعی کردم ببینم اینها کجا به کار برده شده است و در بالا آنها را آوردم. از جمله یک جایی هم مسئله این است که گروهی که مورد خطاب قرار می گیرند یعنی خوارج فکر می کنند که انقدر پیشرفت کرده اند که فهمیده اند هم که "لا حکم الا لله" و این هم یعنی اینکه از امیر المومنین و امام خود نیز بالاتر می توان در پیمودن الفهای آیت اللهی همه و همه را پیمود و از امام هم گذشت و به خدا هم رسید و بلکه امام خود را هم پشت سر گذاشت؛ از امام حی و حاضرت که دیگر نمی توانی بالاتر بزنی و به خدا برسی و الا این هم که می شود شرک محض! اینجا مسئله بی پدری فقط این هم نیست که بی حجابی از بی حجابها هم همچون حضرت زینب سلام الله علیها با دیگر اسیران میان سرهای بالای نیزه ها بی حجاب هم هست چرا که بین عمر بن سعدها و عبید الله ابن زیادها و ابن مرجانه ها و شمرها و بلکه بین یزید و یزیدیان بی پدری هم اسیر شده است و گیر کرده است در حالی هم که جواب یزید را که عرضه می دارد دیدی خدا چه مرگ تراپی ای به روزتان آورد، دیدی چه گنجه و لاکر درد و رنجتان هم کردیم؟ حضرت زینب اینطور هم در جواب می فرمایند که ما رایت الا جمیلا و به عبارت دیگر فرمود که کدام مرگ تراپی؟ شهادت افتخار ما است؛ ما را از شهادت می ترسانی؟! و بلکه هم به عبارت خودمان تکبیر هم فرمودند الله اکبر الله اکبر الله اکبر خامنه ای رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه، مرگ  بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر منافقین و کفار مرگ بر اسرائیل و آل سعود. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما خامنه ای رهبر امام عالی مقام بلطف خود نگه دار رزمندگان اسلام نصرت و پیروزی عطا بفرما معلولین و مجروحین شفا عنایت فرما زیارت کربلا نصیب ما بگردان و هر چه هم خواستید برای ما پیامکها و اس ام اسهای بی پدری و بی حجابی از پلیس امنیت اخلاقی هم که شده بفرستید که حتی بیاییم هم بلکه برای ریاست جمهوری نیز ثبت نام کنیم ولی ما از دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم دست بردار نیستیم. و بلکه ما اهل کوفه نیستیم علی تنها هم بماند هر چند که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خود هم یحتمل بعضی اشکال کنند که بدجوری هم گیر کرده ایم! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿الحجرات: 5﴾

 

اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الآخرة

 

یک نکته ای هست در اینکه ما بخواهیم از روزمرگی که هر روز و شب در طول شبانه روزهایی که بطور متوالی با آنها روبرو هستیم طوری بیرون بیائیم که به کمال مطلوب خود هم برسیم. ولی اینکه در این میان این کمال مطلوب هم چیست نیز می تواند خیلی مهم باشد. یک وقت هست که به آن کمال نمی توانیم برسیم برای اینکه الگویی را که در نظر گرفته ایم بسیار الگوی عظیمی است مثل الگوهایی که در قرآن کریم آمده است که بارها هم می فرماید از خدا و رسولش محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم سعی و تلاش و بلکه جهد و جهاد هم بفرمایید که پیروی کنید و بعد ائمه ی اطهار علیهم السلام نیز بر همین تاکید هم دارند. و اما یک وقت هم هست که آن الگوی کمال هم کمتر از خدا و پیغمبرانش هم هست و بلکه مسائل مملو می شود از فرعونیت و الحاد و حتی به پرستش هوای نفس هم می افتد چرا که آموزه های پیامبران را هم فراموش کرده است. مسئله اینجا این است که یک وقت هست که نفسی است که چنینئ هم کرده است و یک وقت دیگر هست که جامعه ای است که چنین شده است و وقت دیگری است که جهان است که به الگویی نیاز دارد و آیا الگوی درست را برخواهد گزید یا الگوی غلط را برمی گزیند؟

این مسئله را هم می توانید به دانشمندان و هم به هنرپیشپگان کاربردی کنید که چه الگویی هم باید داشته باشند و بلکه بالاخره استانداردی که هر الگویی دارد نیز کدام است و چطور هم از یک الگو می توان به الگویی دیگر انتقال یافت همانطوری که از نیمکره ی تاریک هم ممکن است کسی به نیمکره ی نورانیت نیز انتقال یابد یا خیر؟! و حتی ملاک اسلامی الگوبرداری درست نیز کدام است که آیا بالاخره چطور هم می توان به مستضعفین کمک کرد و با مستکبرین هم جهاد و مبارزه کرد همانطوری که طرف مستضعفین هم بوده و با آنها و برای آنها هم جهد و جهاد کرد؟ 

یک مشکلی که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رخ می دهد این است که شما آیا می توانید از هنرپیشه و دانشمندی که اسلام نیاورده است نیز انتظار داشته باشید که اسلامی رفتار کند و حال آنکه الحادی است یا فرعونی است؟ مثلاً بنده ی حقیر راجع به بیل مورِی هنرپیشه ی همین فیلمی که در نظر قبل هم اسمش آمد هم در ویکی پدیا و در وبلاگش و جاهای دیگر می خواندم و می شنیدم که خیلی هم محبوب است هر چند هم که آیا چقدر هم بتوان گفت که آیا دینمدار است یا نیست؟ و الله اعلم. و این در حالی هم هست که می فرماید خواهرش یک راهبه ی دومینیکن هم هست که دو بار نیز آمریکا را در برنامه ای بتنهایی طی کرده است و در آن کاترینِ سیِنا و دوروتی ستنگ را هم بتصویر کشیده است.

و لذا موضوع این هم هست که برای حفظ الگوهای اسلامی چه در ممالک اسلامی و بلکه چه در ممالک غیر اسلامی هم، سالک الی الله چقدر هم جایز است که از نیمکره ی تاریک به نیمکره ی نورانیت که می خواهد انتقال یابد وارد وادیهای ماورای بنفش و مادون قرمز هم شود. نکته ی مهم در مورد این وادیهای ماورایی و مادون نوری این هم هست که از لحاظات نظریه های پیمان ای ما چقدر هم می توانیم از صفر و یک طلبگی و دانشجویی و حتی الفهای آیت اللهی های مراتب متعالی نیز بینهایتهایی را که در این وادیها نهفته اند را حتی المقدور با مدلهایی از قبیل مدلهای سیگمای خطی و بلکه حتی غیر خطی هم پیمانه ای تخمین بزنیم و هنوز هم بتوان عدالت را حفظ کرد در حالی هم که یک جهادهای اکبری در انواع نظریه های میدانهای کلاسیک و کوانتومی نیز در درون و بیرون ما در حال وقوعند و همه ی ابعاد اقتصادی و اجتماعی و فردی و روانشناسی و دینی و مذهبی را هم در بر می گیرند؟ مسئله ی حدس باتلاق و منظره یحتمل بعضی اشکال کنند که از اینجاها است که نشاة هم می گیرد که وقتی خیلی از آن میدانهای الکترومغناطیسی و قوی و ضعیف مدل استاندارد ذرات فیزیک با چقدر هم ابرتقارن و گرانش هم دور می شویم، آیا ذرات بی جرمی که فرضاً در نیمکره ی تاریک یا حتی نیمکره ی نورانی هم رو به بینهایت نیز می گذارند چقدر مسئله را باتلاقی هم یحتمل می کنند و حسابشان از کنترل خارج هم می شود یا بلکه اصلا مسئله ریاضی فیزیکیش از آن حالت فیزیکی مورد نظر هم خارج می شود؟ باتلاق کجا است و منظره هم کجا است؟ همانطوری که بر فرض هم می فرمایند مثلاً چاله هرز هم کدام است و سیاه چاله نیز کدام است تفاوت و فرقشان کدام و  شباهتهایشان هم حتی از لحاظات اقتصادی نیز کدامند؟ آیا مثلاً در صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی گیر کردن و به الفهای آیت اللهی مراتب متعالیه و الگوهای مراجع عظام تقلید و بلکه ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نرسیدن فقط در چاله هرزی گیر کردن است یا اینکه یحتمل می تواند هم تبدیل شود به افتادن در سیاه چاله های نجومی و ... همینطوری هم که انسان چقدر هم سعی و تلاش و جهد و جهاد هم می کند برای اینکه از نیمکره ی تاریک به نیمکره ی نورانی با همه و همه ی دوگانها و تک قطبیها و دو قطبیها و بلکه چند قطبیهایی هم که دارند انتقال یابد و نه در جهت مخالف هم انتقال پیدا کرده و بلکه مورد انتقال هم واقع شود. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

======================

 

این فیلم 1991 بیل موری، "راجع به باب چطور؟ ?What about Bob"، هم باید خیلی خنده دار باشد که بنده ی حقیر فکر نکنم دیده باشم و تازه راجعش در ویکیپدیا هم خواندم:

https://en.wikipedia.org/wiki/What_About_Bob%3F

وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿الحجرات: 5﴾

 

اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الآخرة

 

یک نکته ای هست در اینکه ما بخواهیم از روزمرگی که هر روز و شب در طول شبانه روزهایی که بطور متوالی با آنها روبرو هستیم طوری بیرون بیائیم که به کمال مطلوب خود هم برسیم. ولی اینکه در این میان این کمال مطلوب هم چیست نیز می تواند خیلی مهم باشد. یک وقت هست که به آن کمال نمی توانیم برسیم برای اینکه الگویی را که در نظر گرفته ایم بسیار الگوی عظیمی است مثل الگوهایی که در قرآن کریم آمده است که بارها هم می فرماید از خدا و رسولش محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم سعی و تلاش و بلکه جهد و جهاد هم بفرمایید که پیروی کنید و بعد ائمه ی اطهار علیهم السلام نیز بر همین تاکید هم دارند. و اما یک وقت هم هست که آن الگوی کمال هم کمتر از خدا و پیغمبرانش هم هست و بلکه مسائل مملو می شود از فرعونیت و الحاد و حتی به پرستش هوای نفس هم می افتد چرا که آموزه های پیامبران را هم فراموش کرده است. مسئله اینجا این است که یک وقت هست که نفسی است که چنینئ هم کرده است و یک وقت دیگر هست که جامعه ای است که چنین شده است و وقت دیگری است که جهان است که به الگویی نیاز دارد و آیا الگوی درست را برخواهد گزید یا الگوی غلط را برمی گزیند؟

این مسئله را هم می توانید به دانشمندان و هم به هنرپیشپگان کاربردی کنید که چه الگویی هم باید داشته باشند و بلکه بالاخره استانداردی که هر الگویی دارد نیز کدام است و چطور هم از یک الگو می توان به الگویی دیگر انتقال یافت همانطوری که از نیمکره ی تاریک هم ممکن است کسی به نیمکره ی نورانیت نیز انتقال یابد یا خیر؟! و حتی ملاک اسلامی الگوبرداری درست نیز کدام است که آیا بالاخره چطور هم می توان به مستضعفین کمک کرد و با مستکبرین هم جهاد و مبارزه کرد همانطوری که طرف مستضعفین هم بوده و با آنها و برای آنها هم جهد و جهاد کرد؟ 

یک مشکلی که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رخ می دهد این است که شما آیا می توانید از هنرپیشه و دانشمندی که اسلام نیاورده است نیز انتظار داشته باشید که اسلامی رفتار کند و حال آنکه الحادی است یا فرعونی است؟ مثلاً بنده ی حقیر راجع به بیل مورِی هنرپیشه ی همین فیلمی که در نظر قبل هم اسمش آمد هم در ویکی پدیا و در وبلاگش و جاهای دیگر می خواندم و می شنیدم که خیلی هم محبوب است هر چند هم که آیا چقدر هم بتوان گفت که آیا دینمدار است یا نیست؟ و الله اعلم. و این در حالی هم هست که می فرماید خواهرش یک راهبه ی دومینیکن هم هست که دو بار نیز آمریکا را در برنامه ای بتنهایی طی کرده است و در آن کاترینِ سیِنا و دوروتی ستنگ را هم بتصویر کشیده است.

و لذا موضوع این هم هست که برای حفظ الگوهای اسلامی چه در ممالک اسلامی و بلکه چه در ممالک غیر اسلامی هم، سالک الی الله چقدر هم جایز است که از نیمکره ی تاریک به نیمکره ی نورانیت که می خواهد انتقال یابد وارد وادیهای ماورای بنفش و مادون قرمز هم شود. نکته ی مهم در مورد این وادیهای ماورایی و مادون نوری این هم هست که از لحاظات نظریه های پیمان ای ما چقدر هم می توانیم از صفر و یک طلبگی و دانشجویی و حتی الفهای آیت اللهی های مراتب متعالی نیز بینهایتهایی را که در این وادیها نهفته اند را حتی المقدور با مدلهایی از قبیل مدلهای سیگمای خطی و بلکه حتی غیر خطی هم پیمانه ای تخمین بزنیم و هنوز هم بتوان عدالت را حفظ کرد در حالی هم که یک جهادهای اکبری در انواع نظریه های میدانهای کلاسیک و کوانتومی نیز در درون و بیرون ما در حال وقوعند و همه ی ابعاد اقتصادی و اجتماعی و فردی و روانشناسی و دینی و مذهبی را هم در بر می گیرند؟ مسئله ی حدس باتلاق و منظره یحتمل بعضی اشکال کنند که از اینجاها است که نشاة هم می گیرد که وقتی خیلی از آن میدانهای الکترومغناطیسی و قوی و ضعیف مدل استاندارد ذرات فیزیک با چقدر هم ابرتقارن و گرانش هم دور می شویم، آیا ذرات بی جرمی که فرضاً در نیمکره ی تاریک یا حتی نیمکره ی نورانی هم رو به بینهایت نیز می گذارند چقدر مسئله را باتلاقی هم یحتمل می کنند و حسابشان از کنترل خارج هم می شود یا بلکه اصلا مسئله ریاضی فیزیکیش از آن حالت فیزیکی مورد نظر هم خارج می شود؟ باتلاق کجا است و منظره هم کجا است؟ همانطوری که بر فرض هم می فرمایند مثلاً چاله هرز هم کدام است و سیاه چاله نیز کدام است تفاوت و فرقشان کدام و  شباهتهایشان هم حتی از لحاظات اقتصادی نیز کدامند؟ آیا مثلاً در صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی گیر کردن و به الفهای آیت اللهی مراتب متعالیه و الگوهای مراجع عظام تقلید و بلکه ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نرسیدن فقط در چاله هرزی گیر کردن است یا اینکه یحتمل می تواند هم تبدیل شود به افتادن در سیاه چاله های نجومی و ... همینطوری هم که انسان چقدر هم سعی و تلاش و جهد و جهاد هم می کند برای اینکه از نیمکره ی تاریک به نیمکره ی نورانی با همه و همه ی دوگانها و تک قطبیها و دو قطبیها و بلکه چند قطبیهایی هم که دارند انتقال یابد و نه در جهت مخالف هم انتقال پیدا کرده و بلکه مورد انتقال هم واقع شود. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: 35﴾

 

 

این مقالات زیر را از یوحنا کنپ که کما بیش هم مربوط به تابع افراز نیمکره را نیز در آنها در نظر می گیرد علاوه بر حدس فاصله ی باتلاق پالایش شده و مقلات حوری-کریستینا ترازی را در نظر بگیرید:

https://arxiv.org/search/?query=houri-

christina+tarazi&searchtype=all&source=header

 

https://arxiv.org/search/?

query=johanna+knapp+hemisphere&searchtype=all&source=header

 

https://arxiv.org/abs/2010.14520

https://arxiv.org/abs/2010.09741

https://arxiv.org/abs/2010.09732

https://arxiv.org/abs/1308.6265

 

بنده ی حقیر داشتم بین مقالات که نگاه می کردم، نمی دانم هم چطور شد که به این مقالات مربوط به تابع افراز نیمکره هم رسیدم و بعد هم گفتم از آنجایی که خیلی هم کمابیش ریسمانی است بلکه بتوان آنرا به تفکیک بین باتلاق و منظره ی ریسمان و بلکه ابرتقارنهایی که حوری- کریستینا ترازی و کامران وفا و دیگران در نظر می گیرند کاربردی اش هم کرد. خوب، اینها برای خودش می تواند کلی مسئله هم باشد که فعلاً نمی خواهیم بطور مبسوط هم وارد بحثش شویم همانطوری هم که یحتمل در نظریه ی اطلاعات سیاه چاله ای در نظر هم بگیریم که آلیس و باب هم با هم دعوایشان شده است و آلیس قهر کرده است رفته است نزد پروانه ای که هنوز خیلی هم پروانه نشده است و دارد از او می پرسد که بالاخره آیا حضرت عالی هنوز پروانه خانم هم شده اید یا بین شما و پروانگیتان یحتمل هنوز حجابهایی ظلمانی و بلکه نورانی هم هست؟! پروانه خانم هم به او می فرمایند که بالاخره اصلا حضرت عالی کیییی هستید در این سرزمین عجایب آلیس؟ به عبارت دیگر وقتی صورت مسئله را خیلی خوب عنوان نکرده ایم، یحتمل هم از قول ابوریحان بیرونی نیز عنوان شود که از قبلها و حتی قبل از گالیله هم این دانسته شده بوده است که زمین گرد هم بوده است و هست. و لذا مسائل اطلاعات سیاه چاله ای هم خودش باید اضافه شود به موارد مورد بحث و تحقیق همانطوری هم که در مورد مشتقهای اصولی و ریاضی فیزیکی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز قبلاً اشاره ای بیش نرفت و احتیاج هم دارد که بیشتر راجع بدان هم بحث و تحقیق و بررسی شود.

خوب، مسئله اینجا این است که این درست هم هست که ما فطرتاً هم می توانیم عرضه بداریم که اسلام و مسلمانی هم داریم؛ ولی از آن طرف هم مسئله را می توان هم از بالاترین مراتب حکمت الهی نیز شروع کرد آنطوری که چطور هم یحتمل به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز تنزل می کند! اینجا مثلاً حساب هم بفرمایید که می فرماید الله نور السماوات و الارض.... حالا این نور را همانطوری که عرض شد در نظر بگیرید که وقتی در طول روز بر زمین هم چطور می تابد که در طلوع آفتاب  شعاعش کمابیش مماس بر زمین است و یواش یواش در ظهر عمود می شود بر زمین و در غروب دوباره رو به مماسی می رود تا اینکه زمین دوباره در تاریکی هم فرو می رود. و اما اینجا مسئله این هم هست که نیمکره ای را هم که شعاعهای آفتاب بر زمین در طول روز می تابد را بیابید همانطوری که در طول شب نیز در طول بیست و چهار ساعت نیمکره ای دیگر هم هست که در تاریکی فرو می رود. حالا اینکه این دو نیمکره های تاریک و روشن در طول ماه ها و سالها هم چطور تغییراتی خواهند داشت نیز جای خود را دارند. 

درست شد؟ ولی حالا شما مسائل مربوط به مدل استاندارد ذرات فیزیک را آنطوری که مربوط به الکترومغناطیسم و نیروهای ضعیف و قوی و بلکه گرانش و ابرتقارنها و ریسمان و مشتقات آن و هندسه ی ناجابجایی و ... هم هستند می توانید وارد در مسئله چقدر هم بفرمایید؟ اینجا یک مرتبه گویی مسئله یک جهشی ابرتقارنی هم می یابد که باید هم در نظر آورده شود که باز ما اینجا نمی خواهیم خیلی هم واردش شویم تا بعد بلکه بطور مبسوطتر هم مورد تحقیق واقع شود. و اما مسئله را وقتی از لحاظ حکمت الهی هم اگر بخواهیم بررسی کنیم که همانطوری که قبلاً هم گفتیم فرض بفرمایید که مشاهده گرهایی را هم داریم که بطور قطری مقابل هم روی زمین واقعند یکی مدام در تاریکی شب و دیگری مدام در معرض نورانیت آفتاب هم هست و همینطوری که مثلاً شعاع خورشید در ظهر بر زمین هم می تابد و شعاعی که مرکز خورشید را به مرکز زمین وصل می کند همانطور هم این دو مشاهده گر روی قطری که همین شعاع را در طرف زمین وصل می کند واقع هم شده اند؛ و لذا مدام هم یکی در نورانیت خورشید و دیگری هم در تاریکی شب واقع است. خوب، چرا ما این را می خواهیم در نظر هم بگیریم؟

دلیلش این است که روح انسانی یحتمل هم وقتی خیلی مخموره نیز نشده است می تواند تشخیص دهد که آیا خود در این تاریکی واقع شده است یا اینکه در آن نورانیت هم قرار دارد؟ البته موضوع اینجا این هم هست که نوقتی مسائلی مثل مسائل مختلفه ی اصول دینی توحید و نبوت و امامت و بلکه عدل و معاد هم به حد کمال می رسند است که آن روح انسانی بیدار نیز می تواند به کمال برسد و بلکه حضور روحِ مبارک پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز در قلب و ذات و وجود خودش درست و حسابی آیا چقدر هم درک کند. یحتمل باز اینجا در مجموعه ای از اطلاعات سیاه چاله ای پروانه خانم از آلیس خانم هم سوال بفرمایند که بالاخره ریحانه هم کیست و بلکه ابوریحان هم کدام است؟!

ولی به هر تقدیر در انواع مسائل ابرتقارنی و بلکه ابرریسمانی و مشتقاتش و نظریه های پیمانه ای و مادون قرمزی و ماورای بنفشی که داریم در نظر می گیریم و یحتمل هم آن ذهن بیدار دچار غفلت هم نشود و بلکه معاد جسمانی خود را نیز فراموش نکند، آنگاه بنظرش برسد که کجا است که در این انتقالاتی که مشاهده گر را از یک نیمکره به دیگری هم انتقال می دهد آیا بینهایت هم ذراتی را خواهیم داشت که بی جرم اند و مسئله را نیز ازم منظره خارج و بلکه باتلاقی اش هم می کنند؟ اینجا مسئله فقط این هم نیست که بطور صرفاً تخیلی فرض هم کنیم که وقتی نیمکره قلب زمینی بیش از اندازه در تاریکی هم ماند و از نورانیت هم خارج شد، مشاهده گری که در این نیمکره گیر هم کرده است چطور هم می تواند تدبیر کند؟ یا مسئله فقط این هم نیست که وقتی بعضی اعضای بدن بعلت بیش از حد و بلکه بینهایت دوریشان از قلبی ضعیفی و بلکه نهیفی که خود بطور پیمانه ای هم در تاریکیهای مادون قرمزی و ماورای بنفشی هم گیر کرده است را باید چه کنیم که حتی المقدور حفظش هم کنیم و اگر نه هم هر چه زودتر  نیز درمانش کنیم!

یحتمل اینجا بعضی بالاخره آنقدر هم به ما اشکال کنند که پس بابا مسئله ات هر چه هست آیا از چه هم داری سخن می گویی؟ مسئله ات بالاخره چیست؟! مسئله ی معاد جسمانی کدام است که آیا ما با همین بدن هم روز قیامت دوباره برمی گردیم و بعد قرار هم هست در خدمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در آن روز موعود در دولت کریمه ی حضرتش هم باشیم؟ یعنی چه که این همه دوگانهایی را که از جمله هم تاریکی و نورانیت هم هست را هی عنوان بداریم؟ بنده ی حقیر که هر چه فریاد بزنم که فایده ای انگار ندارد و لذا رجوع هم می دهم به فریادهایی که امام خمینی قدس سره الشریف به شاهنشاه آریامهر فرمودند که ای علمای اسلام بداد اسلام برسید! و این آن اسلام عظیمی هم هست که جهانی است و خدایی هم هست که می فرمایند الله نور السماوات و الارض و بلکه در جهادهای اکبر و اصغر شهادتها و بلکه امام حسین علیه السلام و بلکه همه ی پیامبران و خاتم الانبیاء صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام همه و همه نیز فدایش شده اند و می شوند و خواهند هم شد! بنده ی حقیر که در این میان اصلا به حساب هم نمی آیم و ای کاش هم غیر از این می بود (بشوخی هم عرض شود هر چند که خدا و بیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم با کسی شوخی هم ندارند که مسئله بالاخره مسئله ی فیلم روز گراوند هاگ دی ground hog day که نیست)! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ ﴿1﴾

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

خوب، این در ادامه ی بحث ما در نظر قبل هم هست ولی هر چند که ما دوباره همه چیز را از نظر قبل هم کپی پیست نمی کنیم اینجا، و لذا مهم هم هست که این نکته را در نظر داشته باشید که همه ی آن حرفها برای همین بود که حالا که ما بخواهیم هم که وارد مبحث مشتق ریاضی شویم لزوماً معنایش این هم نیست که دیگر مسئله ای در بحث مشتق اصولی هم نخواهیم داشت و بلکه کفر و ایمان را هم خوب است که فعلاً کنار بگذاریم. این آن مسئله ای است که آقایان یحتمل می فرمایند که اینشتن هم نامه نوشته است به مرحوم آیت الله العظمی بروجردی که اظهار کرده است که مسلمان هم شود. یعنی شما هم مسلمانی ات یادت برود، بابا اینشتن هم اظهار داشته است که می خواسته مسلمان هم شود یا حتی هم شده است و بلکه مسلمان هم هست. عرض بنده ی حقیر این است که شما بالاخره با خود ریاضیات و بلکه ریاضی فیزیک بتنهایی هم نمی توانید به نتیجه ای برسید و بلکه همان اگناستیکها و الحادیها و حتی کمونیستها هم تکفیرتان خواهند کرد ک عجب غلطی کرده ای که اسلامت و آن فلسفه و حکمت الهی ات و بلکه حکمت متعالیه ات به آن خوبی را کنار هم گذاشته ای که چه؟ ما همه ی این کارها را هم برای اینکه سرت را کلاه بگذاریم کردیم و حالا نفهمیدی هم که چه کلاهی بود که سرت هم رفت!

فرض بفرمایید که مبداء مختصات را مرکز خورشید بگیرید و آنگاه از این مبداء را هم شعاعهایی را رسم کنید مماس بر حول کره ی زمین طوری که یک مخروطی را هم تشکیل می دهد. خوب، حالا اگر خطی هم از مرکز خورشید به مرکز زمین رسم کنیم، آن طرفی که روی زمین رو به خورشید هم هست همیشه روشن است و آن طرفی هم که رو به خورشید نیست همیشه تاریک است. و لذا اگر زمین حول محور خودش هم در گردش نبود و شب و روز  هم در طول شبانه روز نداشتیم، ساکنان یک طرف که رو به خورشیدند همیشه روشن و ساکنان دیگر هم همیشه در تاریکی شب فرو رمی رفتند. و اما اگر مشاهده گرهایی را روی زمین بر دو طرف قطری که شعاع مخروطی ما را از خورشید به زمین وصل می کند در نظر بگیریم که روی این قطر انتقال هم یافته اند و ثابت آنجا قرار دارند، آنگاه همین حالت هم برایشان پیش می آید که یکی همیشه در تاریکی و بلکه در نیمه ی شب هم واقع است و دیگری همیشه در روشنایی و بلکه در ظهر هم هست که در دو طرف این قطر هم واقعند. یا یکی ممکن است همیشه غروب را ببیند و دیگری همیشه طلوع را دارد مشاهده می کند! 

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که در بسیاری از معادلاتی که شما در این مسائل مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه انواعی از ابرتقارن و هندسه ی ناجابجایی و نظریه های ابر ریسمان نجومی و کیهانشناسی و نسبیتهای خاص و عام و بلکه گرانش کوانتومی هم دارید، انواع مشتقها یا انتگرالها را که به نوعی هم عملگرهایی هستند که یحتمل هم بدرستی بتوان آنها را آنتی-مشتق هم نامید را می بینیم که در این معادلات وارد می شوند. فضاهای عملگرها انواع فضاهای مشتقهای معمولی و جزئی هم هستند. حالا اگر انواع خمینه ها را هم حساب کنید که روی فضاهای تانژانت و کوتانژانت آنها این فضاهای عملگرهای تانسوری هم در حال کارند، و بعد همین فضاها را هم در نظر بگیرید که دارند روی فضاهای تابعی ای کار می کنند انواع این عملگرها مشغولند. خوب حالا می توان هم اهمیت این انواع مشتقها و فضاهای تابعی و توپولوژیهای ضعیف و ضعیف* و قوی و  فضاهای ال^ پی و سوبولوف و فن نویمن و ... را نیز دریافت. و بلکه هندسه ی ریمانی هم در این میان متوجه خواهیم شد که با خمها یا انحناهای ریمانی و ریچی اش و همانطور هم که ممکن است حدس زده باشید انواع مشتقات جزئی و معمولی که در آنها بکار می روند آیا چطور وارد نسبیت عام و گرانش کوانتومی و ... می شوند. و حالا یحتمل اینجا بعضی ایراد هم کنند که پس تکلیف حدس تابع زتای ریمان و دیگر مسائل مربوط بدان چه می شود؟

نکته ی قابل توجه اینجا همین هم هست که بعضی اشکال هم می کنند که آیا تو همه ی اینها را بعلاوه ی انواع مشکلات اقتصادی و اجتماعی را هم می خواهی از صفر و یک طلبگی و دانشجویی و الی الفهای آیت اللهی مراتب بالاتر نه تنها ریاضی و ریاضی فیزیک هم و بلکه حتی رسیدن به بینهایت اجتهاد مرجع تقلیدی و بلکه ولایت فقیهی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حل کنی؟ و آنگاه اظهار هم بدارند که عجب دل خوشی هم داری تو؟! دستت درد نکند، برو ببینیم که چه کار هم می کنی؟ ما هم اتفاقاً پشتت ایستاده ایم! راهش هم همین منطق ریاضی و بلکه منطقی فکر کردن هم هست هر چند که بخواهی از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم وارد شده و بلکه از فلسفه و حکمت الهی هم کمک بگیری. حالا کاری هم نداریم که شما حالا ببینید با چه وسعتی از مسائل هم طرفیم اگر درست دقت بفرمایید. بقیه اش بماند برای بعد چرا که دارد کمی هم دیر می شود. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ ﴿1﴾

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

بنده ی حقیر دلم می خواست که از آن موقعی که امروز شروع کردم نوشتم همینطوری حرفهایی را که داشتم را می گفتم تا وقت اذان و نماز را هم اقامه می کردم و بلکه حتی تا حالاها هم ادامه می دادم. یک مسئله ای که راجع به کفر و ایمان هست را اصلا نمی شود نادیده گرفت و بعد هم گفت که خوب ما حالا مسئله را تنزلش هم می دهیم به کمتر از حکمت الهی و بلکه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز مسئله را بررسی می کنیم. شما نمی توانید حکمت الهی را شوخی بگیرید و اگر هم بگیرید، حکمت الهی از نوعی نیست که با شما شوخی داشته باشد چرا که بقول معروف خدای خالق هستی و نیستی و همه و همه است! این است که وقتی بنده ی حقیر عرض می کنم که بچه بگیر هم بنشین، بعضی اینجا یحتمل اشکال هم می فرمایند که به کی داری این را می گویی؟ به خودت؟ عرض بنده این است که واقعاً هم باید انسان به خودش بگوید که بچه بگیر بنشین تا ان نفس اماره را بلکه بتواند هم تبدیلش کند به نفس لوامه و آنگاه برسد هم به نفس مطمئنه و عین الیقین و حق الیقین و همینطوری در درجاتی هم پیش رود که حتی از صفر و یک هم الی بینهایتت تمامی هم ندارد.

بله ولی خوب از آن طرف هم جاسوسی و بلکه شیاطین حتی شیطانهایی را که از لحاظ درجات بزرگی با هم مسابقه هم گذاشته اند را هم داریم دیگر و نمی شود هم آنها را نادیده گرفت. فرض بفرمایید که در زمان میرزای شیرازی که فتوای تحریم تنباکو را صادر هم فرمودند، اتفاقاً یک جاسوس اجنبیهایی هم یحتمل بوده است که پیش خود هم گفته است که خوب این حکم نمی تواند هم که برای کسی ضرری هم داشته باشد و بلکه خیلی هم منفعت هم داشته باشد و لذا خوب است که ما هم همین کار را بکنیم و اصلا ببینیم که تنباکو نکشیدن هم چطور است و حتی یک وقت دیدید بهتر هم بود! چه اشکالی هم دارد. و اما موضوع اینجا است که این بابا تازه وقتی حالش بهتر هم شد و سر جایش آمد چرا که فهمید تنباکو چه ضررهایی هم برایش دارد، آیا معنایش این است که دیگر او جاسوسی اش را کنار خواهد هم گذاشت؟ یا اینکه تازه متوجه هم خواهد شد که بابا ما تا حالا درست و حسابی هم بلد نبودیم که چطور هم جاسوسی مضاعف هم کنیم چرا که به همین دلیل تنباکو و بلکه بسیاری مشکلات دیگر هم اصلا عقلمان هم درست کار نمی کرده است. پناه بر خدا!

این یک مسئله ی شوخی ای نیست اگر انسان در نظر بگیرد که چطور هم ممکن است که کسی تو روی امامش آنطوری که در کربلا تو روی امام حسین علیه السلام هم ایستادند و ارباً اربا کردند آن حضرت را  و بدن بی سرش را نیز زیر سم اسبان تازه نعل کرده بردند. چطور چنین چیزی ممکن است که کسی با امامش چنین هم کند و خانواده اش را هم بعد با پای پیاده و یحتمل هم سواره در میان سران بر سر نیزه از کربلا تا شام به اسارت هم ببرند. عرض بنده ی حقیر این است که اگر مومن هم ایمانش را فکر کند که از دست داده است این یحتمل هم ممکن است که اتفاق بیافتد، ولی آنگاه دیگر بنظرش هم نرسد که آن کافر نیز بنظرش خواهد رسید که خوب حالا اینها که بنده خداها دست از ایمانشان هم برای ما برداشته اند و دیگر می گویند هم با ما کاری ندارند؛ و لذا پس ما هم با آنها کاری نداشته باشیم. و السلام نامه تمام. نخیر آقا جان، تازه اول کار است که مومنی که دست از ایمانش هم برداشته است حالا گیر کافری هم می افتد که تازه خیلی هم به کفرش ایمان هم آورده است و هل من مبارز هم می طلبد و الی ما شاء الله هم باهات کار دارد. مسئله فقط این هم نیست که این امام حسین و یارانش علیهم السلام بودند که کوتاه هم نیامدند؛ نخیر یزیدیها هم بدتر کوتاه نمی آیند چرا که بطونشان دیگر از حرام پر شده است. اللهم عجل لولیک الفرج.

======================

 

عرض بنده ی حقیر اینجا چیست؟ خوب، مشتق اصولی را توجه فرمودید که یک صفت یا حالت قابل زوالی هم دارد که ما آنرا سعی هم کردیم که به کفر و اسلام هم کاربردی کرده و مورد بررسی اش نیز قرار دهیم. و اما خود مفهوم مشتق از لحاظ اصول فقه یک مفهومی است که مجردتر از آن است که بگوییم فقط منحصر به کفر و اسلام هم هست و بلکه مفهوم کلی تری هم هست که حالا کفر و اسلام هم یکی از مواردی است که می توان بدان آنرا کاربردی اش کرد. دلیل اینکه شما تاریخ دارید و بعد فلسفه ی تاریخ هم دارید همین است همانطوری که از دیدگاه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز وقتی ریاضی فیزیک و بلکه علوم طبیعی را مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم نیز از یک دیدگاه دیگری می توان به نتایج رسید. مثل این است که آنطوری که در اوپانیشادها هم آمده است برای طلبه ی مبتدی مثال هم زده شود که روح آدمی مثل دو تا طوطی می ماند که روی شاخه ی درختی نشسته اند و یکی دارد از میوه ی درخت می خورد و دیگری فقط آنرا دارد مشاهده هم می کند.

وقتی یک موعظه ی خوبی را بر منبر می شنوید یحتمل همین حالت در شما زنده هم شود آنجایی که می فرمایند امیرالمومنین فرمودند که سلونی قبل ان تفقدونی و یکی هم از او پرسید که آیا تو خودت خدا را هم دیده ای؟ و فرمود مگر می شود که خدایی را عبادت کنم که ندیده باشم؟ ولی باید با چشم قلبت هم ببینی آنطوری هم که قلبت هم باید یاد بگیرد که به خدا ایمان هم چطور بیاورد. رجوع شود به خطبه ی 178 و 231 نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام:

 

http://lib.eshia.ir/11479/3/582

http://lib.eshia.ir/11479/4/761

 

این را بنده ی حقیر از یک شیخ جوانی حال اسم ایشان را هم یادم مانده است که شیخ علی میاحی است در کانال الکوثر داشتم می شنیدم که بر منبر رفته بودند و با حرارت تمام هم خیلی زیبا موعظه و استدلال هم می فرمودند. واقعاً هم شنیدنی است که وقتی انسان با ایمانی آنچنان ایمانش شدید هم می شود که گوش و چشم و قلب او می شود همان گوش و چشم و قلب خدا. و یکی از چیزهایی که مطرح است این است که خدا جسم و بلکه ماده هم نیست آنچنان که اگر همه ی عالم طبیعت و دنیا را هم در نظر آوریم، باز خدا ماورای این طبیعت هم هست! این آن نکته ای است که فرق بین من لا یحضره الطبیب و من لا یحضره الفقیه را روشن می کند. یعنی اگر پزشکی داشته باشید که به ماوراء الطبیعه و بلکه خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار هم عقیده ای چندان نداشته باشد، یحتمل نسخه ای هم بنویسد و بدست شما هم بدهد که بروید آنرا بپیچید و بدان عمل کنید تا خوب هم شوید؛ و اما آن طبیب الهی را هنوز باورش نمی شود و بلکه متاسفانه می تواند هم همان مریضش را نیز گیر بیاندازد. خصوصاً اینکه اگر بخواهید روح و روان را هم توسط چنین پزشکان روانشناسی هم درمان کنید، یحتمل از یک مرزی به ان طرف هم کارآیی خوبی داشته باشد که دیگر مریض به هیچ چیز دیگری هم جواب نمی دهد الا اینکه روانپزشک هم باید برایش کاری کند.

البته این فقط یک جنبه ی روح و روان هم هست و بلکه مسئله اینجا هم هست که وقتی جسم نیز دچار مشکلات سایکوسوماتیک و بلکه بیماریهای مزمن دیگری می شود، پزشکان می توانند هم او را ببندند به انواع داروها و دیگر آمپولها و درمانهای دیگر. اینجا موضوع این هم هست که وقتی آن ایمان به خدا نبود، مسئله را می تواند هم وخیمتر کند که بهتر هم نکند هر چند هم که انواع درمانها را در موردش تجویز کنند چرا که آن طبیب الهی را قبول هم ندارد که فرضاً با تجویز خرمایی هم مسئله را حل کند و خوب شود! یا حتی باورش هم شود که یک حمد شفاء هم بخوانید برای شفای بیماران و همین هم کافی است که مسئله را حل کند. البته بنده اینجا نمی خواهم هم عرض کنم که می شود مسئله را با ساده لوحی حلش کنیم. ولی عرض بنده ی حقیر این هم هست که از جسم و ماده هم انتظار نمی رود که مسئله را بتوانند برای ما به سادگی حل کنند چرا که آن اکسیر خود به خودی در آنها تلقین نخواهد شد!

این است که نمی شود من لا یحضره الفقیه را کسی فکر کند که کنار بگذارد و آنگاه به من لا یحضره الطبیب هم بپردازد و به نتیجه هم برسد و آن هم حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هر چقدر هم که هندسه ی شما مثبتِ مثبت هم باشد. نمی شود تنباکو را کنار گذاشت و همینطوری هم انتظار داشت که بقیه ی مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی هم خودش حل شوند. بابا واکسن کرونا هم کار می برد و اما باید هم در نظر داشت که با همه ی این پیشگیریها اگر مراقبت هم نشود، همین کروناویروس کوید-19 باز هم می تواند تغییر شکل داده و به شکل دیگری دوباره اپیدمی شده و هنوز این تمام نشده یک اپیدمی دیگری از نو هم شروع شود. پس باید توجه هم کرد که جواب مسئله این هم نمی تواند باشد که همه هر روز صف هم بکشند که واکسن کرونا هم تزریق شوند و آنگاه مسئله ی کرونا اینجوری هم حل خواهد شد. پیشگیری و واکسن خیلی هم خوب است، ولی راه درمان این هم نمی تواند باشد که هر روز تا روز قیامت یک آمپول واکسن دریافت کنید و مسئله حل است!

و با همه ی این مقدمات باید هم توجه داشت که بالاخره یک مرزی هم هست بین طبیعت و ماوراء الطبیعه که آیا چقدر هم می توان این دو را از هم تفکیک کرد؟ و الله اعلم!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ ﴿1﴾

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

بنده ی حقیر دلم می خواست که از آن موقعی که امروز شروع کردم نوشتم همینطوری حرفهایی را که داشتم را می گفتم تا وقت اذان و نماز را هم اقامه می کردم و بلکه حتی تا حالاها هم ادامه می دادم. یک مسئله ای که راجع به کفر و ایمان هست را اصلا نمی شود نادیده گرفت و بعد هم گفت که خوب ما حالا مسئله را تنزلش هم می دهیم به کمتر از حکمت الهی و بلکه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز مسئله را بررسی می کنیم. شما نمی توانید حکمت الهی را شوخی بگیرید و اگر هم بگیرید، حکمت الهی از نوعی نیست که با شما شوخی داشته باشد چرا که بقول معروف خدای خالق هستی و نیستی و همه و همه است! این است که وقتی بنده ی حقیر عرض می کنم که بچه بگیر هم بنشین، بعضی اینجا یحتمل اشکال هم می فرمایند که به کی داری این را می گویی؟ به خودت؟ عرض بنده این است که واقعاً هم باید انسان به خودش بگوید که بچه بگیر بنشین تا ان نفس اماره را بلکه بتواند هم تبدیلش کند به نفس لوامه و آنگاه برسد هم به نفس مطمئنه و عین الیقین و حق الیقین و همینطوری در درجاتی هم پیش رود که حتی از صفر و یک هم الی بینهایتت تمامی هم ندارد.

بله ولی خوب از آن طرف هم جاسوسی و بلکه شیاطین حتی شیطانهایی را که از لحاظ درجات بزرگی با هم مسابقه هم گذاشته اند را هم داریم دیگر و نمی شود هم آنها را نادیده گرفت. فرض بفرمایید که در زمان میرزای شیرازی که فتوای تحریم تنباکو را صادر هم فرمودند، اتفاقاً یک جاسوس اجنبیهایی هم یحتمل بوده است که پیش خود هم گفته است که خوب این حکم نمی تواند هم که برای کسی ضرری هم داشته باشد و بلکه خیلی هم منفعت هم داشته باشد و لذا خوب است که ما هم همین کار را بکنیم و اصلا ببینیم که تنباکو نکشیدن هم چطور است و حتی یک وقت دیدید بهتر هم بود! چه اشکالی هم دارد. و اما موضوع اینجا است که این بابا تازه وقتی حالش بهتر هم شد و سر جایش آمد چرا که فهمید تنباکو چه ضررهایی هم برایش دارد، آیا معنایش این است که دیگر او جاسوسی اش را کنار خواهد هم گذاشت؟ یا اینکه تازه متوجه هم خواهد شد که بابا ما تا حالا درست و حسابی هم بلد نبودیم که چطور هم جاسوسی مضاعف هم کنیم چرا که به همین دلیل تنباکو و بلکه بسیاری مشکلات دیگر هم اصلا عقلمان هم درست کار نمی کرده است. پناه بر خدا!

این یک مسئله ی شوخی ای نیست اگر انسان در نظر بگیرد که چطور هم ممکن است که کسی تو روی امامش آنطوری که در کربلا تو روی امام حسین علیه السلام هم ایستادند و ارباً اربا کردند آن حضرت را  و بدن بی سرش را نیز زیر سم اسبان تازه نعل کرده بردند. چطور چنین چیزی ممکن است که کسی با امامش چنین هم کند و خانواده اش را هم بعد با پای پیاده و یحتمل هم سواره در میان سران بر سر نیزه از کربلا تا شام به اسارت هم ببرند. عرض بنده ی حقیر این است که اگر مومن هم ایمانش را فکر کند که از دست داده است این یحتمل هم ممکن است که اتفاق بیافتد، ولی آنگاه دیگر بنظرش هم نرسد که آن کافر نیز بنظرش خواهد رسید که خوب حالا اینها که بنده خداها دست از ایمانشان هم برای ما برداشته اند و دیگر می گویند هم با ما کاری ندارند؛ و لذا پس ما هم با آنها کاری نداشته باشیم. و السلام نامه تمام. نخیر آقا جان، تازه اول کار است که مومنی که دست از ایمانش هم برداشته است حالا گیر کافری هم می افتد که تازه خیلی هم به کفرش ایمان هم آورده است و هل من مبارز هم می طلبد و الی ما شاء الله هم باهات کار دارد. مسئله فقط این هم نیست که این امام حسین و یارانش علیهم السلام بودند که کوتاه هم نیامدند؛ نخیر یزیدیها هم بدتر کوتاه نمی آیند چرا که بطونشان دیگر از حرام پر شده است. اللهم عجل لولیک الفرج.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿الجمعة: 1﴾

 

https://physics.stackexchange.com/questions/234680/understanding-the-

phi4-phase-diagram

 

https://physics.stackexchange.com/questions/216276/what-would-a-

blackbody-sound-like

 

این سوال فیزیک استاک اکسچنج دومی راجع به تابش جسم سیاه بنظر می رسد که یک تخیل خیلی خوبی را هم برای شکل گیری مسئله اش به کار بسته است!

دیروز بنده نمی دانم چطور شد که غرق در مقالات آرشیو دانشگاه کرنل و دو مقاله ی دیگر از ژورنال توپولوژی هم شدم که باز در آرشیو هم بود:

 

https://arxiv.org/abs/2004.01137

https://arxiv.org/abs/2002.02034

https://arxiv.org/abs/1505.02940

 

https://arxiv.org/abs/1910.11852

https://arxiv.org/abs/1307.2876

https://arxiv.org/abs/1512.00208

https://arxiv.org/abs/1505.04553

https://arxiv.org/abs/hep-th/0410123

https://inspirehep.net/literature/317331

 

در مورد مشتق هم در ویکی فقه آمده است:

http://wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B4%D8%AA%D9%82_(%D8%A7%D

8%B5%D9%88%D9%84)

 

می فرماید مشتق (اصول)، اسم محمول بر چیزی، حکایت کننده از صفت یا حالت قابل زوال است. اینجا یک مسئله ای که بنظر این حقیر مهم هم هست را خواهیم داشت نسبت به اینکه آیا کفر و اسلام مشتق بر ذات است یا خیر؟!

مثلاً استاد حسن زاده قبلا هم گفتیم که در کتاب انسان در عرف عرفان، نشر سروش، تهران 1398 می فرمایند: 

و به عبارت دیگر صورت هر حیوان ناطق در آخرت نتیجه عمل و غایت فعل او در دنیا است و ملکات نفس مواد صور برزخیند. و به تعبیر شریف صدر المتاءلّهین در شواهد الربوبیه (چاپ اول، ص 183): "الاعمال مستتبعة للملکات فی الدنیا بوجه، و الملکات مستتبعة للاعمال فی الآخره بوجهٍ" لذا به برهان تام محقق در حکمت متعالیه انسان در نشاءه دنیا نوع است و در تحت او اشخاص است و در نشاءه آخرت جنس است و در تحت او انواع است که آن انواع صور جوهریه اند که از ملکات نفس تحقق می یابند و از صقع نفس به در نیستند. خلاصه این که هر فعلی از افعال انسان در مابعد الطبیعه صورتی دارد که پس از انتقال فاعل آن در متن ذات او بر او ظاهر می شود، و علم انسان مشخص روح او و عملش مشخص بدن اخروی اوست.

 

و لذا اینکه کفر در یک انسانی مشتق بر ذات او باشد، بدین معنا هم باید باشد که بر ذات او تاثیر ماهوی هنوز نگذاشته است و بلکه قابل زوال هم هست؛ و الا اگر ذات انسان را تغییر هم دهد و بلکه او را خدای ناکرده تبدیل به بوزینه و خوک هم کند، این دیگر نمی شود گفت که یک کفری هم هست که مشتق بر ذات و لذا قابل زوال هم هست و بلکه هم شده است کافر ذاتی. بنابراین آن کفری که مشتق بر ذات انسان است می باید که یک طیفی را داشته باشد که ذات او را از مرزهای انسانی او خارج نکند. از آن طرف هم شما اسلامی را دارید که آیا مشتق بر ذات انسان هم می باشد و بلکه خدای ناکرده مثلاً بدلیل سطحی بودن آن قابل زوال هم هست یا اینکه اسلامی هم هست که ذاتی انسان شده است و بلکه روح و بدن او را در دنیا و آخرت هم می تواند حفظ کند.

مسئله ی مهم اینجا این است که آن اسلامی که فقط مشتق بر ذات انسان و لذا قابل زوال هم نیست و بلکه اسلامی هم هست که ذاتی او است آیا چقدر هم می تواند آن کفری را که هنوز ذاتی انسان هم نشده است و قابل زوال هم هست را کنار بزند و بلکه کافر را هم وادار کند که اسلام آورد. یک جایی رشته ی کار از دست ذات اسلامی در می رود از جمله وقتی است که مثلاً اوضاع اقتصادی و اجتماعی آنقدر خراب شود که اظهار هم داشته شود که ما احتیاج به یک دیکتاتوری مثل رضا شاه هم داریم که بتواند با پس گردنی هم همه و همه چیز را درست کند! اینجا یحتمل توالی انواع تو سری خوریها و پس گردنیهایی را که پشت سر هم نیز دارند بر سر مردم می آید را با اینکه همه و همه هم دارند حس می کنند، با این حال باز هم اظهار می دارد که خیر؛ این هنوز نشد و بلکه ما به آن دیکتاتور و فرعون و شاه ای احتیاج هم داریم که قدرش را هم ندانستیم تا از جمله وضعیت اقتصادی را هم درستش کند! یعنی راه حل را در غیر اسلام هم دارد می جوید چرا که یحتمل از اول هم خیلی پر و پای اسلامش را قرص هم نکرده بوده است. و این وقتی رواج هم پیدا کند، می تواند از مرز اسلامی هم خارج شود خصوصاً که بجای اینکه اسلام باشد که می خواهد بر کفر غلبه کند و بلکه کافران هم اجماع کنند که چطور بر اسلام بخیال خودشان غلبه هم کنند. آن بینهایتی را که از صفر و یک در طلبگی و دانشجویی نیز انسان را به مرجع تقلیدی و آیت اللهی های مراتب الفهای متعالیه هم می توانند برسانند را هم چه از لحاظات مکاسب و اقتصاد و چه از لحاظات فقهی و اصولی و حکمت متعالیه هم نمی تواند درک کند و بلکه آنگاه در عجزش دنبال آن دیکتاتور کافری هم می گردد که بتواند حساب همه را برسد و تمام مسائل را یک جا هم حل کند.

و لذا این مسئله ی بسیار مهمی هم هست که نه تنها اسلام را در داخل مرزهای کشورهای اسلامی قوی و بلکه تقویت هم کنیم و بلکه به فکر مستضعفین جهان هم بوده و در مقابل کفر و امپریالیسم جهانی هم مقاومت کرده و بلکه اجازه هم ندهیم که کفر قابل زوالی که مشتق بر ذات انسانها است ذاتی آنها هم شود و  هر چه بیشتر هم اسلام را جهانی کنیم. البته چه سری است؟ و سرش این هم هست که این نمی شود الا بدست مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف که اسلامش ذاتی است و بلکه ذاتاً هم با کفر جهانی وارد جهاد اکبری بی نظیر هم می شود. دلیلش هم از جمله این است که وقتی سلاحهای هسته ای بیافتد در دست عالم کفر، آنگاه شما هر چه هم تلاش کنید که انرژی صلح آمیز هسته ای بدست آورید؛ این هنوز می خواهد حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم تهدید کند که تو نمی توانی سلاح هسته ای داشته باشی و دنیای کفرآلود ما را هم تهدید کنی و بلکه حتی بواسطه ی همان سلاحهایش هم حکمت و علوم الهی و ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم می خواهد مفت و مجانی برای خودش بردارد ببرد کیفش را ببرد! و بلکه نعوذ بالله امام زمان را هم بکند در حد یک میرزا بنویس در خدمت خودش چرا که در کفرش امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم نمی تواند بشناسد؛ توانش را ندارد. آنقدر جنایتکار و شیطان است که بزرگترین شیاطین عالم باید بیایند نزدش از او درس بگیرند و لذا کفر هم ذاتی ذاتش شده است و قابل زوال هم نیست الا اینکه همان ذات توبه ناپذیر باطلش را هم زائل و بلکه نابودش کنند. و این هم نیست مگر به اینکه با آل علی ابن ابیطالب امیر المومنین علیه السلام هر که درافتاد هم برافتاد و بلکه نابود هم شد. این را بیشتر یک سعادتی هم می خواهد که در مساجدی هم مشاهده بفرمایید که مقاومت مامومینش را چنان ساخته باشد کانه خودشان هر کدام یک امام جماعت هم هستند، و نه این هم که آنقدر تو سری خورده باشند که مقاومت را یادشان هم رفته باشد که اصلا یعنی چه؟! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 

====================

 

وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا ﴿26﴾ وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرًا ﴿27﴾ سوره مبارکه الاحزاب

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

https://arxiv.org/abs/1006.4064

 

بنده ی حقیر داشتم می گفتم که این یک مقاله ی ک-3 در فای-4 را یادم رفته بوده مثل اینکه جزو دیگر مقالاتم بیاورم و همینطور هم داشتم می گفتم که غلطهای املایی هم دارم که لااقل یکیشان را درست کردم و بقیه را هم خوب است کل مقاله را بخوانم و بلکه همه را دستشان کنم آنطوری که آنلاینیم و حتی کیبورد هم کهنه و قدیمی شده است و یحتمل همه چیز را درست ثبت نکند و .... که یک مرتبه ارتباطم با سانترال یعنی وبلاگم قطع شد و همه چیز دود شد رفت هوا. 

اتفاقاً بنده ی حقیر داشتم از نمازهای جماعات هم می گفتم و اینکه چطور هم همه و همه ی مومنین و طلبه ها و حجج اسلام و حتی حضرات آیات هم سعی کردند که نمازهای قضای مرحوم طیب حاج رضایی را هم بعد از او بجا آورند؛ (یک بار دیگر هم اینجا قطع شد؛ بچه بگیر بنشین، باهات شوخی ندارمها!) داستان گویا از این قرار است که مرحوم طیب از امام خمینی قدس سره الشریف می خواهد که از او نزد جدشان حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم یا حضرت زهرا علیها السلام یا ائمه ی اطهار علیهم السلام شفاعت هم کنند و حضرت امام در جواب می فرمایند که بلکه او است که باید ما را شفاعت هم کند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

===================

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿1﴾ مَلِکِ النَّاسِ ﴿2﴾ إِلَهِ النَّاسِ ﴿3﴾ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿4﴾ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ﴿5﴾ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ ﴿6﴾

 

عرض بنده این است که بالاخره ما که آنقدر هم ممکن است سعادتمند هم نباشیم که همانطوری که ملاحظه می فرمایید حتی یک مطلبی را که می خواهید بنویسید چقدر وسطش مشکلاتی ایجاد می شود، و لذا خیلی هم بهتر است که بابا جان خودت نمازهای قضایت را حتی المقدور اقامه هم کن. و اما اینجا از لحاظ وقت و اینکه نماز را به جماعات و اول وقت هم اقامه کنیم، یک مسئله ای  در مورد نمازهای فرادی می تواند اتفاق هم بیافتد که در مورد نمازهای جماعت دیگر وارد نیست. مسئله این است که اگر مکلف تکلیفش این هم هست که با انبوهی از نمازهای قضا مواجه است که باید هم قضایش را بجا آورد، اگر در میان نماز ادا بیاد هم آورد که نماز قضایی دارد آنگاه می تواند هم از ادا به قضا عدول کرده و اول نماز قضایش را بجا آورده و بعد ادا را بجا آورد و این بشرطی هم هست که وقت داشته باشد که نماز ادا را بجا آورد و قضا نشود. 

اینجا برای آنهایی که خیلی وسواسی هم هستند که حتماً هر چه زودتر هر چه نماز قضا دارند حالا یک سال یا دو سال یا ده سال و بیست سال هم که باشد زودتر از گردنشان آنرا بردارند و همه ی قضاهای را زودتر اقامه هم کنند، این مسئله می تواند رخ دهد که نماز ادا را بطور متوالی عقب بیاندازد چرا که نمازهای قضایش را اول انجام دهد تا اینکه بالاخره مواظبت هم کند که همان نماز ادایش هم دوباره قضا نشود. این است که اینجا اهمیت نماز جماعت روشن می شود که انسان مجبور می شود که اول وقت هم نماز را بجا آورده و قبل و بعد از آنها است که الی ما شاء الله هم می تواند به نمازهای قضایش هم خیلی بپردازد و بشرطی هم که پشت گوشش هم نیاندازد. البته اینجا بعضی هم یحتمل اشکال کنند که ما فقط می رویم نمازمان را در جماعات هم از گردن خودمان برداریم و در اجتماعات هم در آمده باشیم و لذا خدای ناکرده به جماعات و فرادی و قضا و ادا و اینها هم خیلی کاری نداریم و بلکه زودتر هم نماز را بخوان و یا علی از تو مدد و دیگری هم یحتمل اجتماعات را خیلی هم دوست دارد و بفرماید که خیر! خیلی هم سریع نمازت را نخوان و زودی هم تمامش نکن دیگر حالا که ما تا اینجا آمده ایم پشت سرت اقامه ی نماز هم کنیم! این است که پیش نماز جوان هم یحتمل اظهار بدارد که ما که اصلا برای خدا نیست که نمازمان را می خوانیم و لذا خوب هم هست که اگر آقایان خیلی هم کار دارند بفرمایند که ما زودتر تمامش کنیم یا اگر وقتشان هم زیاد است بفرمایند که بیشتر هم طولش دهیم؛ مهم این است که وضو هم داشته باشیم و الا همانطور که می دانید بدون وضو هم نماز یقیناً از همان اولش هم باطل است. اللهم عجل لولیک الفرج و العالفیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿الجمعة: 1﴾

 

https://physics.stackexchange.com/questions/234680/understanding-the-

phi4-phase-diagram

 

https://physics.stackexchange.com/questions/216276/what-would-a-

blackbody-sound-like

 

این سوال فیزیک استاک اکسچنج دومی راجع به تابش جسم سیاه بنظر می رسد که یک تخیل خیلی خوبی را هم برای شکل گیری مسئله اش به کار بسته است!

دیروز بنده نمی دانم چطور شد که غرق در مقالات آرشیو دانشگاه کرنل و دو مقاله ی دیگر از ژورنال توپولوژی هم شدم که باز در آرشیو هم بود:

 

https://arxiv.org/abs/2004.01137

https://arxiv.org/abs/2002.02034

https://arxiv.org/abs/1505.02940

 

https://arxiv.org/abs/1910.11852

https://arxiv.org/abs/1307.2876

https://arxiv.org/abs/1512.00208

https://arxiv.org/abs/1505.04553

https://arxiv.org/abs/hep-th/0410123

https://inspirehep.net/literature/317331

 

در مورد مشتق هم در ویکی فقه آمده است:

http://wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B4%D8%AA%D9%82_(%D8%A7%D

8%B5%D9%88%D9%84)

 

می فرماید مشتق (اصول)، اسم محمول بر چیزی، حکایت کننده از صفت یا حالت قابل زوال است. اینجا یک مسئله ای که بنظر این حقیر مهم هم هست را خواهیم داشت نسبت به اینکه آیا کفر و اسلام مشتق بر ذات است یا خیر؟!

مثلاً استاد حسن زاده قبلا هم گفتیم که در کتاب انسان در عرف عرفان، نشر سروش، تهران 1398 می فرمایند: 

و به عبارت دیگر صورت هر حیوان ناطق در آخرت نتیجه عمل و غایت فعل او در دنیا است و ملکات نفس مواد صور برزخیند. و به تعبیر شریف صدر المتاءلّهین در شواهد الربوبیه (چاپ اول، ص 183): "الاعمال مستتبعة للملکات فی الدنیا بوجه، و الملکات مستتبعة للاعمال فی الآخره بوجهٍ" لذا به برهان تام محقق در حکمت متعالیه انسان در نشاءه دنیا نوع است و در تحت او اشخاص است و در نشاءه آخرت جنس است و در تحت او انواع است که آن انواع صور جوهریه اند که از ملکات نفس تحقق می یابند و از صقع نفس به در نیستند. خلاصه این که هر فعلی از افعال انسان در مابعد الطبیعه صورتی دارد که پس از انتقال فاعل آن در متن ذات او بر او ظاهر می شود، و علم انسان مشخص روح او و عملش مشخص بدن اخروی اوست.

 

و لذا اینکه کفر در یک انسانی مشتق بر ذات او باشد، بدین معنا هم باید باشد که بر ذات او تاثیر ماهوی هنوز نگذاشته است و بلکه قابل زوال هم هست؛ و الا اگر ذات انسان را تغییر هم دهد و بلکه او را خدای ناکرده تبدیل به بوزینه و خوک هم کند، این دیگر نمی شود گفت که یک کفری هم هست که مشتق بر ذات و لذا قابل زوال هم هست و بلکه هم شده است کافر ذاتی. بنابراین آن کفری که مشتق بر ذات انسان است می باید که یک طیفی را داشته باشد که ذات او را از مرزهای انسانی او خارج نکند. از آن طرف هم شما اسلامی را دارید که آیا مشتق بر ذات انسان هم می باشد و بلکه خدای ناکرده مثلاً بدلیل سطحی بودن آن قابل زوال هم هست یا اینکه اسلامی هم هست که ذاتی انسان شده است و بلکه روح و بدن او را در دنیا و آخرت هم می تواند حفظ کند.

مسئله ی مهم اینجا این است که آن اسلامی که فقط مشتق بر ذات انسان و لذا قابل زوال هم نیست و بلکه اسلامی هم هست که ذاتی او است آیا چقدر هم می تواند آن کفری را که هنوز ذاتی انسان هم نشده است و قابل زوال هم هست را کنار بزند و بلکه کافر را هم وادار کند که اسلام آورد. یک جایی رشته ی کار از دست ذات اسلامی در می رود از جمله وقتی است که مثلاً اوضاع اقتصادی و اجتماعی آنقدر خراب شود که اظهار هم داشته شود که ما احتیاج به یک دیکتاتوری مثل رضا شاه هم داریم که بتواند با پس گردنی هم همه و همه چیز را درست کند! اینجا یحتمل توالی انواع تو سری خوریها و پس گردنیهایی را که پشت سر هم نیز دارند بر سر مردم می آید را با اینکه همه و همه هم دارند حس می کنند، با این حال باز هم اظهار می دارد که خیر؛ این هنوز نشد و بلکه ما به آن دیکتاتور و فرعون و شاه ای احتیاج هم داریم که قدرش را هم ندانستیم تا از جمله وضعیت اقتصادی را هم درستش کند! یعنی راه حل را در غیر اسلام هم دارد می جوید چرا که یحتمل از اول هم خیلی پر و پای اسلامش را قرص هم نکرده بوده است. و این وقتی رواج هم پیدا کند، می تواند از مرز اسلامی هم خارج شود خصوصاً که بجای اینکه اسلام باشد که می خواهد بر کفر غلبه کند و بلکه کافران هم اجماع کنند که چطور بر اسلام بخیال خودشان غلبه هم کنند. آن بینهایتی را که از صفر و یک در طلبگی و دانشجویی نیز انسان را به مرجع تقلیدی و آیت اللهی های مراتب الفهای متعالیه هم می توانند برسانند را هم چه از لحاظات مکاسب و اقتصاد و چه از لحاظات فقهی و اصولی و حکمت متعالیه هم نمی تواند درک کند و بلکه آنگاه در عجزش دنبال آن دیکتاتور کافری هم می گردد که بتواند حساب همه را برسد و تمام مسائل را یک جا هم حل کند.

و لذا این مسئله ی بسیار مهمی هم هست که نه تنها اسلام را در داخل مرزهای کشورهای اسلامی قوی و بلکه تقویت هم کنیم و بلکه به فکر مستضعفین جهان هم بوده و در مقابل کفر و امپریالیسم جهانی هم مقاومت کرده و بلکه اجازه هم ندهیم که کفر قابل زوالی که مشتق بر ذات انسانها است ذاتی آنها هم شود و  هر چه بیشتر هم اسلام را جهانی کنیم. البته چه سری است؟ و سرش این هم هست که این نمی شود الا بدست مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف که اسلامش ذاتی است و بلکه ذاتاً هم با کفر جهانی وارد جهاد اکبری بی نظیر هم می شود. دلیلش هم از جمله این است که وقتی سلاحهای هسته ای بیافتد در دست عالم کفر، آنگاه شما هر چه هم تلاش کنید که انرژی صلح آمیز هسته ای بدست آورید؛ این هنوز می خواهد حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم تهدید کند که تو نمی توانی سلاح هسته ای داشته باشی و دنیای کفرآلود ما را هم تهدید کنی و بلکه حتی بواسطه ی همان سلاحهایش هم حکمت و علوم الهی و ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم می خواهد مفت و مجانی برای خودش بردارد ببرد کیفش را ببرد! و بلکه نعوذ بالله امام زمان را هم بکند در حد یک میرزا بنویس در خدمت خودش چرا که در کفرش امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم نمی تواند بشناسد؛ توانش را ندارد. آنقدر جنایتکار و شیطان است که بزرگترین شیاطین عالم باید بیایند نزدش از او درس بگیرند و لذا کفر هم ذاتی ذاتش شده است و قابل زوال هم نیست الا اینکه همان ذات توبه ناپذیر باطلش را هم زائل و بلکه نابودش کنند. و این هم نیست مگر به اینکه با آل علی ابن ابیطالب امیر المومنین علیه السلام هر که درافتاد هم برافتاد و بلکه نابود هم شد. این را بیشتر یک سعادتی هم می خواهد که در مساجدی هم مشاهده بفرمایید که مقاومت مامومینش را چنان ساخته باشد کانه خودشان هر کدام یک امام جماعت هم هستند، و نه این هم که آنقدر تو سری خورده باشند که مقاومت را یادشان هم رفته باشد که اصلا یعنی چه؟! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 

====================

 

وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا ﴿26﴾ وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرًا ﴿27﴾ سوره مبارکه الاحزاب

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

https://arxiv.org/abs/1006.4064

 

بنده ی حقیر داشتم می گفتم که این یک مقاله ی ک-3 در فای-4 را یادم رفته بوده مثل اینکه جزو دیگر مقالاتم بیاورم و همینطور هم داشتم می گفتم که غلطهای املایی هم دارم که لااقل یکیشان را درست کردم و بقیه را هم خوب است کل مقاله را بخوانم و بلکه همه را دستشان کنم آنطوری که آنلاینیم و حتی کیبورد هم کهنه و قدیمی شده است و یحتمل همه چیز را درست ثبت نکند و .... که یک مرتبه ارتباطم با سانترال یعنی وبلاگم قطع شد و همه چیز دود شد رفت هوا. 

اتفاقاً بنده ی حقیر داشتم از نمازهای جماعات هم می گفتم و اینکه چطور هم همه و همه ی مومنین و طلبه ها و حجج اسلام و حتی حضرات آیات هم سعی کردند که نمازهای قضای مرحوم طیب حاج رضایی را هم بعد از او بجا آورند؛ (یک بار دیگر هم اینجا قطع شد؛ بچه بگیر بنشین، باهات شوخی ندارمها!) داستان گویا از این قرار است که مرحوم طیب از امام خمینی قدس سره الشریف می خواهد که از او نزد جدشان حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم یا حضرت زهرا علیها السلام یا ائمه ی اطهار علیهم السلام شفاعت هم کنند و حضرت امام در جواب می فرمایند که بلکه او است که باید ما را شفاعت هم کند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین

 

 

اَللَّهُمَّ اِدْفَعْ عَنْ وَلِیِّکَ وَ خَلِیفَتِکَ اَلدُّعَاءَ [15]و بیاید ذکر آن در آخر اعمال سرداب در باب زیارات و نیز بخوانى دعایى را که شیخ ابو عمرو عمروى قدس الله روحه به ابو علی بن همام املا کرده و فرموده که آن را بخوانند در زمان غیبت قائم آل محمد علیهم السلام [16]و چون آن صلوات و این دعا طولانى است و این مختصر گنجایش ندارد ما ذکر ننمودیم طالبین رجوع کنند به مصباح المتهجد و جمال الاسبوع

 

مفاتیح الجنان، محدث جلیل القدر ثقة الاسلام آشیخ عباس قمی، ص 51

http://lib.eshia.ir/10376/1/51

 

 

145/535 ، الدعاء لصاحب الأمر علیه السلام المروی عن الرضا علیه السلام.

روى یونس بن عبد الرحمن: أن الرضا علیه السلام کان یأمر بالدعاء لصاحب الأمر بهذا: اللهم ادفع عن ولیک وخلیفتک وحجتک على خلقک ولسانک المعبر عنک الناطق بحکمک وعینک الناظرة بإذنک وشاهدک على عبادک الجحجاح المجاهد العائذ بک العابد عندک، وأعذه من شر جمیع ما خلقت وبرأت و أنشأت وصورت، واحفظه من بین یدیه ومن خلفه وعن یمینه وعن شماله ومن فوقه ومن تحته بحفظک الذی لا یضیع من حفظته به واحفظ فیه رسولک و ءاباءه أئمتک[402] ودعائم دینک واجعله فی ودیعتک[403]التی لا تضیع وفی جوارک الذی لا یخفر وفی منعک وعزک الذی لا یقهر وآمنه بأمانک الوثیق الذی لا یخذل من آمنته به واجعله فی کنفک الذی لا یرام من کان فیه وانصرهبنصرک العزیز وأیده بجندک الغالب وقوه بقوتک وأردفه بملائکتک ووال من والاه وعاد من عاداه وألبسه درعک الحصینة وحفه بالملائکة حفا.

اللهم اشعب به الصدع وارتق به الفتق وأمت به الجور وأظهر به العدل وزین بطول بقائه الأرض وأیده بالنصر وانصره بالرعب وقو ناصریه واخذل خاذلیه 

ودمدم من نصب له ودمر من غشه واقتل به جبابرة الکفر[404]وعمده ودعائمه واقصم به رؤوس الضلالة وشارعة البدع وممیتة السنة ومقویة الباطل وذلل به الجبارین وأبر به الکافرین وجمیع الملحدین فی مشارق الأرض ومغاربها وبرها وبحرها وسهلها وجبلها حتى لا تدع منهم دیارا ولا تبقی لهم آثارا.

اللهم! طهر منهم بلادک واشف منهم عبادک وأعز به المؤمنین وأحی به سنن المرسلین، ودارس حکم النبیین وجدد به ما امتحى من دینک وبدل من حکمک حتى تعید دینک به وعلى یدیه جدیدا غضا محضا صحیحا لا عوج فیه ولا بدعة معه وحتى تنیر بعدله ظلم الجور وتطفئ به نیران الکفر وتوضح به معاقد الحق ومجهول العدل فإنه عبدک الذی استخلصته لنفسک واصطفیته على غیبک وعصمته من الذنوب وبرأته من العیوب وطهرته من الرجس وسلمته من الدنس، اللهم! فإنا نشهد له یوم القیمة ویوم حلول الطامة أنه لم یذنب ذنبا ولا أتى حوبا ولم یرتکب معصیة ولم یضع[405]لک طاعة ولم یهتک لک حرمة ولم یبدل لک فریضة ولم یغیر لک شریعة وأنه الهادی المهتدی[406]الطاهر التقی النقی الرضی الزکی.

اللهم! أعطه فی نفسه وأهله وولده وذریته وأمته وجمیع رعیته ما تقر به عینه[407]وتسر به نفسه وتجمع له ملک المملکات[408]کلها قریبها وبعیدها وعزیزها وذلیلها حتى یجری حکمه[409]على کل حکم وتغلب[410]بحقه کل باطل.

اللهم اسلک بنا على یدیه منهاج الهدى والمحجة العظمى والطریقة الوسطى التی 

یرجع إلیها الغالی ویلحق بها التالی وقونا على طاعته وثبتنا على مشایعته، وامنن علینا بمتابعته واجعلنا فی حزبه القوامین بأمره الصابرین معه الطالبین رضاک بمناصحته حتى تحشرنا یوم القیمة فی أنصاره وأعوانه ومقویة سلطانه، اللهم! واجعل ذلک لنا خالصا من کل شک وشبهة وریاء وسمعة حتى لا نعتمد به غیرک ولا نطلب به إلا وجهک وحتى تحلنا محله وتجعلنا فی الجنة معه وأعذنا من السآمة والکسل والفترة، واجعلنا ممن تنتصر به لدینک وتعز به نصر ولیک ولا تستبدل بنا غیرنا، فإن استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر وهو علینا کثیر[411]اللهم! صل على ولاة عهده والائمة من بعده وبلغهم آمالهم وزد فی آجالهم وأعز نصرهم وتمم لهم ما أسندت إلیهم من أمرک لهم وثبت دعائمهم واجعلنا لهم أعوانا وعلى دینک أنصارا فإنهم معادن کلماتک وخزان علمک وأرکان توحیدک ودعائم دینک وولاة أمرک وخالصتک من عبادک وصفوتک من خلقک وأولیاؤک وسلائل أولیائک وصفوة أولاد نبیک والسلام علیه وعلیهم ورحمة الله وبرکاته.

وما روی عن أبی عمرو بن سعید العمری رضى الله عنه قال: أخبرنا جماعة عن أبی محمد هرون بن موسى التلعکبری أن أبا علی محمد بن همام أخبره بهذا الدعاء، وذکر: أن الشیخ أبا عمرو العمری قدس الله روحه أملاه علیه، وأمره أن یدعو به.

 

مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 409- 411 

http://lib.eshia.ir/10267/1/409

 

143/533 ، الصلاة على ولی الأمر المنتظر علیه السلام: اللهم! صل على ولیک وابن أولیائک الذین فرضت طاعتهم وأوجبت حقهم و أذهبت عنهم الرجس وطهرتهم تطهیرا، اللهم انتصر به لدینک، وانصر به أولیاءک وأولیاءه وشیعته وأنصاره واجعلنا منهم، اللهم! أعذه من شر کل باغ وطاغ ومن شر جمیع خلقک واحفظه من بین یدیه ومن خلفه وعن یمینه وعن شماله واحرسه وامنعه أن یوصل إلیه بسوء واحفظ فیه رسولک وال رسولک وأظهر به العدل وأیده بالنصر وانصر ناصر یه واخذل خاذلیه واقصم به جبابرة الکفرة[389]واقتل به الکفار والمنافقین وجمیع الملحدین حیث کانوا وأین کانوا[390]من مشارق الأرض ومغاربها وبرها وبحرها واملأ به الأرض عدلا، وأظهر به دین نبیک علیه وآله السلام، واجعلنی اللهم من أنصاره وأعوانه و أتباعه وشیعته وأرنی فی آل محمد ما یأملون وفی عدوهم ما یحذرون، إله الحق آمین!.

 

http://lib.eshia.ir/10267/1/406

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿الجمعة: 1﴾

 

https://physics.stackexchange.com/questions/234680/understanding-the-

phi4-phase-diagram

 

https://physics.stackexchange.com/questions/216276/what-would-a-

blackbody-sound-like

 

این سوال فیزیک استاک اکسچنج دومی راجع به تابش جسم سیاه بنظر می رسد که یک تخیل خیلی خوبی را هم برای شکل گیری مسئله اش به کار بسته است!

دیروز بنده نمی دانم چطور شد که غرق در مقالات آرشیو دانشگاه کرنل و دو مقاله ی دیگر از ژورنال توپولوژی هم شدم که باز در آرشیو هم بود:

 

https://arxiv.org/abs/2004.01137

https://arxiv.org/abs/2002.02034

https://arxiv.org/abs/1505.02940

 

https://arxiv.org/abs/1910.11852

https://arxiv.org/abs/1307.2876

https://arxiv.org/abs/1512.00208

https://arxiv.org/abs/1505.04553

https://arxiv.org/abs/hep-th/0410123

https://inspirehep.net/literature/317331

 

در مورد مشتق هم در ویکی فقه آمده است:

http://wikifeqh.ir/%D9%85%D8%B4%D8%AA%D9%82_(%D8%A7%D

8%B5%D9%88%D9%84)

 

می فرماید مشتق (اصول)، اسم محمول بر چیزی، حکایت کننده از صفت یا حالت قابل زوال است. اینجا یک مسئله ای که بنظر این حقیر مهم هم هست را خواهیم داشت نسبت به اینکه آیا کفر و اسلام مشتق بر ذات است یا خیر؟!

مثلاً استاد حسن زاده قبلا هم گفتیم که در کتاب انسان در عرف عرفان، نشر سروش، تهران 1398 می فرمایند: 

و به عبارت دیگر صورت هر حیوان ناطق در آخرت نتیجه عمل و غایت فعل او در دنیا است و ملکات نفس مواد صور برزخیند. و به تعبیر شریف صدر المتاءلّهین در شواهد الربوبیه (چاپ اول، ص 183): "الاعمال مستتبعة للملکات فی الدنیا بوجه، و الملکات مستتبعة للاعمال فی الآخره بوجهٍ" لذا به برهان تام محقق در حکمت متعالیه انسان در نشاءه دنیا نوع است و در تحت او اشخاص است و در نشاءه آخرت جنس است و در تحت او انواع است که آن انواع صور جوهریه اند که از ملکات نفس تحقق می یابند و از صقع نفس به در نیستند. خلاصه این که هر فعلی از افعال انسان در مابعد الطبیعه صورتی دارد که پس از انتقال فاعل آن در متن ذات او بر او ظاهر می شود، و علم انسان مشخص روح او و عملش مشخص بدن اخروی اوست.

 

و لذا اینکه کفر در یک انسانی مشتق بر ذات او باشد، بدین معنا هم باید باشد که بر ذات او تاثیر ماهوی هنوز نگذاشته است و بلکه قابل زوال هم هست؛ و الا اگر ذات انسان را تغییر هم دهد و بلکه او را خدای ناکرده تبدیل به بوزینه و خوک هم کند، این دیگر نمی شود گفت که یک کفری هم هست که مشتق بر ذات و لذا قابل زوال هم هست و بلکه هم شده است کافر ذاتی. بنابراین آن کفری که مشتق بر ذات انسان است می باید که یک طیفی را داشته باشد که ذات او را از مرزهای انسانی او خارج نکند. از آن طرف هم شما اسلامی را دارید که آیا مشتق بر ذات انسان هم می باشد و بلکه خدای ناکرده مثلاً بدلیل سطحی بودن آن قابل زوال هم هست یا اینکه اسلامی هم هست که ذاتی انسان شده است و بلکه روح و بدن او را در دنیا و آخرت هم می تواند حفظ کند.

مسئله ی مهم اینجا این است که آن اسلامی که فقط مشتق بر ذات انسان و لذا قابل زوال هم نیست و بلکه اسلامی هم هست که ذاتی او است آیا چقدر هم می تواند آن کفری را که هنوز ذاتی انسان هم نشده است و قابل زوال هم هست را کنار بزند و بلکه کافر را هم وادار کند که اسلام آورد. یک جایی رشته ی کار از دست ذات اسلامی در می رود از جمله وقتی است که مثلاً اوضاع اقتصادی و اجتماعی آنقدر خراب شود که اظهار هم داشته شود که ما احتیاج به یک دیکتاتوری مثل رضا شاه هم داریم که بتواند با پس گردنی هم همه و همه چیز را درست کند! اینجا یحتمل توالی انواع تو سری خوریها و پس گردنیهایی را که پشت سر هم نیز دارند بر سر مردم می آید را با اینکه همه و همه هم دارند حس می کنند، با این حال باز هم اظهار می دارد که خیر؛ این هنوز نشد و بلکه ما به آن دیکتاتور و فرعون و شاه ای احتیاج هم داریم که قدرش را هم ندانستیم تا از جمله وضعیت اقتصادی را هم درستش کند! یعنی راه حل را در غیر اسلام هم دارد می جوید چرا که یحتمل از اول هم خیلی پر و پای اسلامش را قرص هم نکرده بوده است. و این وقتی رواج هم پیدا کند، می تواند از مرز اسلامی هم خارج شود خصوصاً که بجای اینکه اسلام باشد که می خواهد بر کفر غلبه کند و بلکه کافران هم اجماع کنند که چطور بر اسلام بخیال خودشان غلبه هم کنند. آن بینهایتی را که از صفر و یک در طلبگی و دانشجویی نیز انسان را به مرجع تقلیدی و آیت اللهی های مراتب الفهای متعالیه هم می توانند برسانند را هم چه از لحاظات مکاسب و اقتصاد و چه از لحاظات فقهی و اصولی و حکمت متعالیه هم نمی تواند درک کند و بلکه آنگاه در عجزش دنبال آن دیکتاتور کافری هم می گردد که بتواند حساب همه را برسد و تمام مسائل را یک جا هم حل کند.

و لذا این مسئله ی بسیار مهمی هم هست که نه تنها اسلام را در داخل مرزهای کشورهای اسلامی قوی و بلکه تقویت هم کنیم و بلکه به فکر مستضعفین جهان هم بوده و در مقابل کفر و امپریالیسم جهانی هم مقاومت کرده و بلکه اجازه هم ندهیم که کفر قابل زوالی که مشتق بر ذات انسانها است ذاتی آنها هم شود و  هر چه بیشتر هم اسلام را جهانی کنیم. البته چه سری است؟ و سرش این هم هست که این نمی شود الا بدست مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف که اسلامش ذاتی است و بلکه ذاتاً هم با کفر جهانی وارد جهاد اکبری بی نظیر هم می شود. دلیلش هم از جمله این است که وقتی سلاحهای هسته ای بیافتد در دست عالم کفر، آنگاه شما هر چه هم تلاش کنید که انرژی صلح آمیز هسته ای بدست آورید؛ این هنوز می خواهد حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم تهدید کند که تو نمی توانی سلاح هسته ای داشته باشی و دنیای کفرآلود ما را هم تهدید کنی و بلکه حتی بواسطه ی همان سلاحهایش هم حکمت و علوم الهی و ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم می خواهد مفت و مجانی برای خودش بردارد ببرد کیفش را ببرد! و بلکه نعوذ بالله امام زمان را هم بکند در حد یک میرزا بنویس در خدمت خودش چرا که در کفرش امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم نمی تواند بشناسد؛ توانش را ندارد. آنقدر جنایتکار و شیطان است که بزرگترین شیاطین عالم باید بیایند نزدش از او درس بگیرند و لذا کفر هم ذاتی ذاتش شده است و قابل زوال هم نیست الا اینکه همان ذات توبه ناپذیر باطلش را هم زائل و بلکه نابودش کنند. و این هم نیست مگر به اینکه با آل علی ابن ابیطالب امیر المومنین علیه السلام هر که درافتاد هم برافتاد و بلکه نابود هم شد. این را بیشتر یک سعادتی هم می خاهد که در مساجدی هم مشاهده بفرمایید که مقاومت مامومینش را چنان ساخته باشد کانه خودشان هر کدام یک امام جماعت هم هستند، و نه این هم که آنقدر تو سری خورده باشند که مقاومت را یادشان هم رفته باشد که اصلا یعنی چه؟! اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا ﴿26﴾ وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرًا ﴿27﴾ سوره مبارکه الاحزاب

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

در آیه ی مبارکه 26 سوره ی احزاب لغت صیاصیهم هم آمده است که ریشه اش از لغت سیاست هم نیست هر چند که این را هم در قرائتهای بعضی لغات قرآنی داریم که جاهای سین و صاد از لحاظ قرآئتی جایز است که تغییر کند با اینکه یکی مشهورتر از دیگری هم یحتمل هست؛ البته در مورد صیاصیهم هم مسئله چنین نیست. ولی اینجا یحتمل هم بعضی اشکال می کنند که در تفسیر این آیات 26 و 27 که مربوط به یهود بنی قریضه است نیز یک سری هست که آیه ی مبارکه ی سوره ی محمد صلوات الله را نیز بیاد می اندازد همانطوری که مکتب شهید سلیمانی را هم یادآور می شود: فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿محمد: 4﴾.

این یک مسئله است آنطور که در تفسیر قمی از روایت ابی الجارود از امام باقر علیه السلام در ذیل آیه (وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ ﴿سباء: 23﴾) آمده که وقتی وحی دوباره بعد از بعثت عیسی بن مریم علی نبینا علیهم السلام در بعثت محمد بن عبد الله صل الله علیه و آله و سلم نازل شد، اهل آسمانها صوت وحی را شنیدند، که چون افتادن آهن بر روی سنگی صاف و محکم صدا کرد، پس همه تکان خوردند.

و همینکه از وحی فارغ شد جبرئیل نازل شد، باهل هر آسمانی برخورد، پریشانی و فزع از دلهای اهل آن آسمان زایل گشت، آنوقت بخود آمده از یکدیگر پرسیدند پروردگارتان چه می گفت؟ و در پاسخ گفتند: خدا حق را گفت، و او علی کبیر است.

این مسئله ای دیگر هم باید باشد که وقتی حتی وحی هم نازل شود شیاطین انس و جن نیز چطور بجان هم می افتند که باز هم به شیطنتهایشان هر چه بیشتر هم ادامه دهند بجای اینکه اسلام هم آورده و انذار حضرت رسول هم در آنها بلکه اثری داشته و بلکه تقوای الهی نیز پیشه کرده و خود را از آتش جهنم و جهنمی شدن در روز قیامت بلکه نجات هم دهند. حتی در این حد هم سعی و تلاش بفرمایید که نه فقط مشتق ریاضی را یاد بگیرید و بلکه سعی هم بفرمایید که مشتق را از لحاظ اصول فقه هم یاد بگیرید که بالاخره آیا از روی حقیقت است یا مجاز که باید هم در حرکت یادگیری خود در باب مشتق اصولی به مقوله های سرعت و شتاب و بلکه مشتقات (ریاضی) بالاتر مکان بر حسب زمان در یادگیری هم آنچنان پرداخت که زوال صفت یا حالت قابل وصف منجر به زوال ذات هم نشود هر چند هم که بر ذات است که جاری است و بلکه حتی به اندازه ی یک اپسیلون هم که شده بر آن تاثیر هم گذارد! مثلاً اگر احکام وصل شدن به جماعت را از میان نماز یک سر سوزن هم نداند، یحتمل هر چه هم برایش مسئله در این موارد بگویند در او تاثیری نخواهد هم داشت مگر اینکه استاد طلبه را صفر کیلومتر هم فرض کرده و به اندازه ی کافی هم  در شرح مسائل توضیح دهد؛ البته چون مسئله را طلبه باید خودش هم عملاً درک کند، خیلی هم نمی شود روی مسائل بیش از حد تاکید کرد و باید امیدوار بود که بالاخره در شاگرد پس از شنیدن اثر هم خواهد داشت. و لذا مسئله فقط با حرف هم حل نمی شود آنچنان که بتوانیم جهشی هم وارد شویم به مقولاتی نظیر حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و اقتصاد و کیهانشناسی و گرانش کوانتومی ماورای مدل استاندارد ذرات فیزیک هم با ابرتقارنهایی و هندسه نجابجایی و نظریه ریسمان و نظریه های ام و اف و ...! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿الاحزاب: 33﴾

دیشب حاج آقا در مسجد راجع به بی بی هیبت خواهر گرامی امام رضا علیهم السلام در باکو فرمودند. فیلمی هم از مقبره ی بی بی هیبت علیها السلام در خبرگزاری بین المللی قرآن آمده است:

 

https://iqna.ir/fa/news/3914131/

 

متن از پایگاه اطلاع رسانی حوزه را بنده عینا کپی پیست می کنم: 

 

آستانه مبارکه بی بی هیبت علیها السلام خواهر حضرت معصومه(س) در جمهوری آذربایجان
 
نویسنده : علی اکبر مهدی پور
 

تعدادی از دختران والاگهر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام «فاطمه » نام داشتند.

محدثان، مورخان، سیره نویسان، تذکره نویسان و نسب شناسان، به هنگام شمارش دختران حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از چند دختر به نام فاطمه نام برده اند. (1)

سبط ابن جوزی، یکی از بزرگان علمای اهل سنت - در قرن هفتم - به هنگام شمارش فرزندان امام کاظم(ع)، از چهار دختر به شرح زیر یاد کرده است:

1 - فاطمه کبری 2 - فاطمه صغری 3 - فاطمه وسطی 4 - فاطمه اخری (2)

«فاطمه کبری » مشهور به «حضرت معصومه(س)» در «قم » مدفون است و حرم باشکوهی دارد که همه روزه هزاران نفر از شیفتگان خاندان عصمت و طهارت، از داخل و خارج کشور، برای عتبه بوسی آستان بلند جایگاهش به این شهر مقدس روی می آورند.

«فاطمه صغری علیها السلام » مشهور به «بی بی هیبت » در مدخل شهر «باکو» پایتخت آذربایجان شوروی مدفون است.

«فاطمه وسطی » مشهور به «ستی فاطمه » در «اصفهان » مدفون است و حرم قدیمی با شکوهی دارد.

«فاطمه اخری » مشهور به «خواهر امام » در «رشت » مدفون است و حرم باصفائی دارد.

آستانه مبارکه «بی بی هیبت » در طول قرون و اعصار مورد توجه خاص شیعیان شیفته و دلسوخته بود، که از اقطار و اکناف جهان برای آستان بوسی حرم مطهرش رخت سفر می بستند و رنج سفر برخود هموار می کردند و به سوی مرقد شریفش می شتافتند و پیشانی ادب برآستان ملک پاسبانش می سائیدند.

پس از پیدایش کمونیسم و قطع ارتباط این سامان بادیگر ممالک اسلامی، رفت و آمدها قطع شد و حرم مطهر آن حضرت به دستور «استالین » در سپتامبر1936م. (3) با دینامیت منفجر شد و روی قبرمطهر اسفالت گردید.

مردم مسلمان و علاقمند به خاندان عصمت و طهارت، در مقابل دژخیمان خون آشام کمونیسم، قدرت ابراز هیچ عکس العملی نداشتند، جز اینکه هرگز از روی قبر مطهر جگر گوشه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عبور نکردند و همواره از حاشیه خیابان عبور کردند.

نظام مستبد و خون آشام کمونیستی برای مجبور ساختن مردم به عبور از روی قبور مطهره، از دو طرف محل حرم بی بی، ستونهایی نصب کردند و بر فراز قبر مطهر طاق نصرت زدند، تا دیگر گزیری از عبور بر فراز قبور نباشد ولی مردم آگاه در صفهای بسیار طولانی با حوصله و تحمل بی نظیری توقف می کردند، تا از گذرگاه باریکی که در دو طرف طاق نصرت برای عبور پیاده ها منظور شده بود عبور کنند.

شاهدان عینی می گویند: در مواقعی که ترافیک سنگین بود، اتوموبیلها در صفهای چند کیلومتری می ایستادند و هرگز از روی قبر مطهر عبور نمی کردند.

پس از فروپاشی نظام کمونیستی، شیعیان شیفته و پاکباخته، با تلاش فراوان به تجدید بنای حرم مطهر آن حضرت اقدام نمودند و فاز اول آن، روز هفدهم ربیع الاول 1419 ه . (4) سالروز ولادت با سعادت حضرت ختمی مرتبت و میلاد مسعود پیشوای ششم شیعیان، طی مراسم باشکوهی رسما افتتاح گردید.

و اینک مصمم هستند که تعداد 114 منزل مسکونی موجود در اطراف حرم مطهر را خریداری کرده، مسجد باشکوهی در کنار حرم مطهر آن حضرت به سبک مسجد اعظم قم تاسیس نمایند.

در حرم مطهر بی بی هیبت صورت چهار قبر هست که روی هریک از آنها تخته سنگ بزرگی است که به 88 سال پیش مربوط می شود.

روی سنگ قبر مطهر بی بی هیبت مطالبی نوشته شده که در اثر فرسودگی به طور کامل خوانده نمی شود، به خصوص که به هنگام منفجر کردن از وسط دو نیم شده و بیش از نیم قرن در زیر خاک مانده است.

پس از تلاش فراوان به کمک فیلمهای مختلفی که از زوایه های مختلف گرفته شده، برخی از کلمات آن را خواندیم و برخی دیگر را نتوانستیم بخوانیم و لذا کلمات خوانا را در اینجا می آوریم و به جای کلمات ناخوانا سه نقطه قرار می دهیم:

«... هذا المرقد المنور و المضجع المطهر لسیدتنا و مولاتنا، بضعة الرسول و سلالة البتول، عصمة ... الدین ... الصدیقة المسماة بحکیمة بنت الامام موسی بن جعفر صلوات الله علیها و علیهما و القبور الثلاثة التی... قبور اولادها الکرام علیهم الرحمة و الرضوان، ان الله علی کل شی ء قدیر. شید هذه القبور الشریفه عمدة الاخیار الحاج علی اصغر بادکویه، احسن الله له الجزاء و اکمل الله اجره، فی سنة 1332 الهجرة النبویة ».

به طوری که در خطوط سنگ قبر شریف منعکس است، حضرت «بی بی هیبت » در میان اهالی آن سامان، ملقب به «حکیمه » و مشهور به «بی بی هیبت » می باشد ولی به طوری که در منابع فراوان تصریح شده، نام گرامی آن حضرت «فاطمه صغری » می باشد، که در آن منطقه به «حکیمه » ملقب شده و به «بی بی هیبت » شهرت یافته است.

در اینجا به تعدادی از منابعی که در آنها تصریح شده که نام نامی بی بی هیبت «فاطمه صغری » می باشد، اشاره می کنیم:

1 - تحفة العالم، از علامه سید جعفر آل بحرالعلوم. (5)

2 - مرآت البلدان، از محمد حسن خان اعتماد السلطنه. (6)

3 - از آستارا تا استراباد، از دکتر منوچهر ستوده. (7)

4 - لغتنامه دهخدا، از شادروان علی اکبر دهخدا. (8)

5 - حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السلام از علامه باقر شریف قرشی. (9)

باتوجه به منابع فوق و دیگر منابعی که در آنها تصریح شده که حرم شریف موجود در «باکو» مربوط به «فاطمه صغری » دختر موسی بن جعفر علیه السلام می باشد، تردیدی نمی ماند در اینکه نام شریف بی بی هیبت «فاطمه صغری » می باشد ولی در آنجا به «حکیمه » ملقب شده و به «بی بی هیبت » اشتهار یافته است، چنانکه خواهرش «فاطمه کبری » به «حضرت معصومه » علیها السلام مشهور شده، دیگر خواهرانش: «فاطمه وسطی » به «ستی فاطمه » و «فاطمه اخری » به «خواهر امام » شهرت یافته اند.

اما در مورد اشتهار آن حضرت به «بی بی هیبت » مشهور در میان اهالی آن سامان این است که به هنگام عزیمت آن بزرگوار به منطقه باکو، مرد صالح و سعادتمندی که افتخار هدایت قایق حامل آن حضرت را از رشت تا باکو، خداوند منان به او ارزانی فرمود «هیبت » نام داشت.

این مرد سعادتمند همواره به این توفیق ربانی که شامل حالش شده بود، مباهات می کرد و هنگامی که می خواست از آن حضرت یاد کند می گفت: «بی بی من ».

براین اساس از همان اوان نام آن بانوی بزرگ «بی بی هیبت » شهرت یافت و با گذشت زمان به صورت مخفف «بی بی هیبت » (باحذف کسره) تعبیر گردید. و اینک همگان آن امامزاده واجب التعظیم را به عنوان «بی بی هیبت » می شناسند و در همه اسناد و منابع به همین عنوان یاد شده است.

از بررسی اسناد و منابع استفاده می شود که این بانوی بزرگ در یک فرسخی شهر باکو در روستای معروف به «شیخ کندی » رحل اقامت افکنده و همه عمر مبارک خود را با عبادت حق تعالی سپری کرده است.

خانه ای که این بانوی بزرگ در آن سکونت داشت، تاکنون محافظت شده و محل محراب عبادتش تا به امروز به عنوان مکانی مقدس زیارتگاه خاص و عام می باشد. چنانکه محراب عبادت خواهرش حضرت معصومه(س) نیز در قم حافظت شده و به عنوان «بیت النور» در تاریخ ثبت شده و خانه مسکونی حضرتش تبدیل به مدرسه شده و «ستیه » شهرت یافته است.

اهالی با ایمان و شیعیان با اخلاص روستای شیخ، پس از ارتحال جگرگوشه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با اندوه فراوان پیکر پاکش را در محل حرم فعلی اش به خاک سپردند و بر فراز قبر شریفش سایبان ساختند. و سه تن از منسوبین خاندان عصمت و طهارت را در کنار مرقد مطهرش دفن کردند و این ودیعه گرانبهای اهلبیت پیامبر(ص) را ارج نهادند و در همه ایام زیارتی به عتبه بوسی آستان بلند جایگاهش تشرف یافتند و در هر مشکلی به محضر مقدسش پناه بردند و حاجت روا باز گشتند.

با گذشت قرون و اعصار، معجزات و کرامتهای فراوانی از قبر شریف دخت باب الحوائج مشاهده گردید و آوازه اش در همه جا طنین انداخت. و دلهای شیفتگان اهلبیت علیهم السلام از اقطار و اکناف به آن سوی جذب شد.

با مشاهده روز افزون این کرامات، نذورات فراوان بر قبر شریفش نثار گردید و با این نذورات و تبرعات گنبد و بارگاه مجلل تر و باشکوهتری برفراز قبرشریفش ساخته شدو به صورت یکی از شاهکارهای معماری شرق درآمد.

در این حرم با صفا زیباترین معماری شیروان - آبشرون به کار رفت، مناره های زیبا، گنبد با عظمت، سالن های بزرگ، دو مسجد و تعدادی بنا، مقبره و سردابه در اطراف آن ساخته شد.

این حرم باصفا به صورت میراث گرانبهائی در آمد که در آن هنراسلامی از لحاظ سنگ تراشی، خطاطی و نقاشی، به صورت گنجینه ارزشمندی از کتابخانه، تابلو، سنگ نوشته و دست نویس در معرض تماشای زائران و جهانگردان به نمایش گذاشته شد.

ولی افسوس که همه این گنجینه ها در حمله ددمنشانه کمونیستها از بین رفت و این آثار گرانبها که نشانه تعالی و ترقی و پیشرفت فرهنگ و مدنیت بود، در آتش بیداد سوخت و این حرم باصفا که گذشته از آثار معنوی، در حیات سیاسی و اقتصادی منطقه سهم به سزائی داشت، با خاک یکسان گردید.

مقبره های فراوانی در اطراف حرم بی بی هیبت بود که متعلق به روحانیان، مدرسان، متولیان و خدمتگزاران حرم بود، که همه آنها نیز با دینامیت منفجر و با خاک یکسان شد.

تعدادی از تخته سنگهای مربوط به این مقبره ها که از مرمر و دیگر سنگهای قیمتی بود، در موزه آرکئولوژی باکو: «آذربایجان تاریخ موزه سی » محافظت می شود.

در برخی از تابلوهای موجود، تاریخ 700 هجری ثبت شده و نام «محمود بن سعد» به عنوان معمار آمده است.

در تخته سنگی که به زبان عربی، در دروازه واقع در شمال زیارتگاه نصب شده بود، تاریخ تاسیس این درگاه به سال 1018 ه . به فرمان شاه عباس کبیر ثبت شده است. عکس نگاتیو یکی از کتیبه های حرم بی بی هیبت در آرشیو علمی «انیستیتو تاریخ رسپوبلیکا EA » شماره 9017 محافظت می شود.

در کتیبه دیگری از «سیدفضل الله » پسر سید لطیف نیشابوری یاد شده، که به سال 977 ه . اقدام به تاسیس مسجدی در کنار حرم بی بی هیبت نموده است.

در این منابع از شخص دیگری به نام «حاجی شریف » پسر شیخ عابدین گفتگو شده، که اصلا اهل نیشابور بوده، برای ارشاد خلق و ترویج مذهب به باکو آمده، در حرم بی بی هیبت انجام وظیفه نموده، سرانجام در حجره ای که خود به سال 1046 ه . ساخته بود، مدفون شده است.

در آثار تحقیقی فراوانی پیرامون حرم مطهر بی بی هیبت و ساختمانهای وابسته آن گفتگو شده، که عمدتا به زبان روسی می باشد، ما در اینجا تعدادی از این آثار تحقیقی را معرفی می کنیم: ...

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4737/38270/ 

قَال‌َ فَمَا بَال‌ُ الْقُرُون‌ِ الْأُولَی‌ (طه: 51)

 

از سخنان قصار امام رضا علیه السلام:

 

وقال علیه السلام: لم یخنک الامین ولکن ائتمنت الخائن.

وقال علیه السلام: صدیق کل امرء عقله وعدوه جهله.

وقال علیه السلام: التودد إلى الناس نصف العقل.

وقال علیه السلام: لا یتم عقل امرء مسلم حتى تکون فیه عشر خصال: الخیر منه مأمول. والشر منه مأمون، یستکثر قلیل الخیر من غیره. ویستقل کثیر الخیر من نفسه، لا یسأم من طلب الحوائج إلیه. ولا یمل من طلب العلم طول دهره. الفقر فی الله أحب إلیه من الغنى. والذل فی الله أحب إلیه من العز فی عدوه. والخمول أشهى إلیه من الشهرة، ثم قال علیه السلام: العاشرة وما العاشرة. قیل له: ما هی ؟ قال علیه السلام لا یرى أحدا إلا قال: هو خیر منی وأتقى. إنما الناس رجلان: رجل خیر منه وأتقى ورجل شر منه وأدنى، فإذا لقی الذی شر منه وأدنى قال: لعل خیر هذا باطن وهو خیر له وخیری ظاهر وهو شر لی، وإذا رأى الذی هو خیر منه وأتقى تواضع له لیلحق به. فإذا فعل ذلک فقد علا مجده وطاب خیره وحسن ذکره وساد أهل زمانه. 

 

تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 442- 443

http://lib.eshia.ir/15139/1/442

 

(7) امین به تو خیانت نکرده، امانت به خائن سپرده‌اى (این جمله به کسى گفته شده که امانتش را ضایع کرده‌اند، و مراد این است که به مردم امین بدگمان مشو، اما هر کس را امین مشمار).

(1) رفیق هر کس عقل اوست، و دشمنش جهلش.

(2) محبت با مردم نصف عقل است.

(4) مرد مسلمان تا ده صفت نداشته باشد عقلش کامل نیست: (مردم) به خیرش امیدوار، و از شرش در امان باشند. خیر اندک دگران را بسیار شمارد، نیکى بسیار خود را اندک داند. از مراجعه ارباب حاجت ملول نشود. در تمام عمر از طلب علم خسته نشود. درویشى در راه خدا را از توانگرى دوست‌تر دارد. ذلت در راه او را از عزت در راه دشمنش بیشتر دوست دارد. گمنامى را از نامورى لذیذتر داند. سپس فرمود: دهم و چه دهمى؟ پرسیدند:

چیست؟ فرمود: هیچ کس را نبیند جز اینکه گوید او از من بهتر و پرهیزگارتر است، چه مردم دو گونه‌اند: یا بهتر و پرهیزگارتر بنظر مى‌رسند، یا بدتر و پست‌تر. اگر آن را بیند که (در نظرش) بدتر و پست‌تر است گوید: شاید نیکى او در باطن باشد که بهتر است، و نیکى من در ظاهر است که برایم بدتر است، چون آن را بیند که بهتر و پرهیزگارتر است در برابرش تواضع کند تا به وى ملحق شود، اگر چنین کند مجد و عظمتش بالا گیرد، خیرش پاکیزه و نامش نیک شود، و بر اهل زمانش سیادت و بزرگى یابد.

 

تحف العقول، ترجمه جنتی، ص 707- 709

http://lib.eshia.ir/12721/1/707

 

 

6- فرد امین بتو خیانت نکرده، بلکه تو به خائن اعتماد کرده‌اى.

14- دوست هر کس خرد و عقل او است و دشمن او جهل و نادانیش.

15- مهرورزى و محبّت با مردم نیمى از عقل و خرد است.

17- عقل هیچ فرد مسلمانى کامل نگردد تا برخوردار از ده خصلت شود: 1- به خیر او امید باشد، 2- و از شرّش ایمنى، 3- خوبى و خیر دیگران را بسیار شمارد، 4- و خیر بسیار خود را اندک و ناچیز، 5- نه از مراجعه نیازمندان به خود خسته شود، 6- و نه در طول عمر از طلب و تحصیل علم و دانش ملول و خسته گردد، 7- فقر در راه خداوند از توانگرى در غیر راه حقّ، 8- و خوارى در راه حقّ از سربلندى در راه دشمن خدا نزد او محبوبتر است، 9- نزد او؛ گمنامى از شهرت مطلوب‌تر است، سپس آن حضرت علیه السلام افزود: دهم و چه دهمى؟

پرسیدند: آن چیست؟ فرمود: کسى را نبیند جز آنکه گوید: او از من بهتر و پرهیزگارتر است، همانا مردمان [در نزد او] دو دسته‌اند: یکى بهتر و پرهیزگارتر از او، و دیگرى بدتر و پست‌تر از او، پس چون با بدتر و پست‌تر از خود برخورد کند گوید: شاید نیکى و خیرش در باطن است، که آن بخیر او است، و خیر و خوبى من آشکار است که آن به شرّ من است. و هر گاه با کسى که از او بهتر و پرهیزگارتر است برخورد کند در برابرش تواضع نماید تا بدو ملحق گردد، پس هر گاه چنین کند مجد و بزرگواریش بالا گیرد و خیرش پاک و دلپسند، و نامش نیکو شود، و آقا و سرور مردم عصر خود گردد.

 

تحف العقول، ترجمه جعفری، ص 416- 417

http://lib.eshia.ir/12720/1/416

 

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا اَلْمُرْتَضَى اَلْإِمَامِ اَلتَّقِیِّ اَلنَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى اَلصِّدِّیقِ اَلشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ

 

 

یک بحثی را دارند حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در کتابشان: من و کتاب، در فصل نقد وضع موجود، ص 47- 66 که این سوال را چندین جا مطرح هم می فرمایند که چرا ما یک رمانی درباره ی انقلابمان آنطور که انقلابهای دیگر مثل انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه رمانهای بزرگی هم دارند، ولی ما آنطور نداریم؟! این مسئله بنظر این حقیر هم خیلی مسئله ی مهمی می تواند باشد که بالاخره شما نمی توانید کسی را زورش کنید که بیا و یک رمان خیلی خوبی برای ما الا و لله هم که شده بنویس! و چرا که باید هم از دل برخیزد. و خوب، چرا؟ و مسئله چیست؟

بنظر این بنده ی حقیر اگر کسی بخواهد در یک کلمه جواب را بدهد، مسئله را در آیه ی 51 سوره ی طه که خیلی هم کوتاه و مختصر بیان شده است نیز باید جستجو کرد آنجایی که فرعون خطاب به حضرت موسی علیه السلام می فرماید: فما بال القرون الاولی. یعنی (ترجمه مکارم) گفت: تکلیف اقوام پیشین (که به اینها ایمان نداشتند) چه خواهد شد؟ جواب حضرت موسی علیه السلام معروف است و اینچنین هم شروع می شود: قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى ﴿طه: 52﴾

و لذا، انقلابهای دیگر درست است که بر علیه ظلم و ستمی هم بوده است که پادشاهانشان بر ملتشان هم می رانده اند؛ ولی آن جنبه ی مذهبی را هم نداشته است که حتی بر عکس هم بلکه سعی داشته اند جور دیگری نیز حتی المقدور به سلطه ی جهانی هم برسند علیه کاپیتالیسم حالا یا با کمونیسم و سوسیالیسم یا با حتی سرنگونی همان انقلاب کبیر فرانسه و بلکه تشکیل امپراطوری ناپلئونی جهانی دیگری و ...! ولی انقلاب ایران از آنجایی که مذهبی و بلکه اسلامی هم هست، آن رمانی را که باید جست همانی است که از قول امام خمینی در شعرش هم می فرمایند که نشنو از نی چون شکایت می کند، بشنو از  دل چون حکایت می کند! یعنی یک رمان عظیم ناگفته و بلکه نانوشته ای را که در دل مستضعفین عالم هم مکنون است را هم داریم که کتابش نزد خدا است و نه ضایع می شود و نه فراموش هم می گردد.

اگر آن رمان عظیم خدایی را که در جوش و خروش خروشانی که از خورشید هم بصورت نورش هم برمی خیزد و به زمین می رسد و باران را هم بلکه همین نور شدید خروشان خورشید است که ایجاد می کند در انواع علفها و گیاهان و درختان هم بصورت میوه هایی همچون سیب و پرتقال و نارنگی و ترنج و گلابی و هلو و زردآلو و موز و خرما و عناب و انبه و ... و بلکه از همینها هم انواع حیوانات و انسان هم خلق و  پدیدار می شدند را می شد ضایع یا فراموشش کرد؛ و لذا آن رمانی را هم که در دل مستضعفین است را هم خدا نه ضایعش می کند چرا که پروردگار هرگز گمراه هم نمی شود و نه این هم که فراموشش هم نمی کند.

و در ضمن خداوند حکیم را مسلمان و حتی کافر هم می تواند در حکمت الهی اش بشناسد و بلکه از او در علوم الهی در ماوراء الطبیعه و بلکه علوم طبیعی نیز حتی المقدور سعی و تلاشی خستگی ناپذیر هم کند که یاد بگیرد که همین هم می تواند انواع موضوعاتی را در  حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز طرح کند! و از جمله انواع تک قطبیها و دو قطبیها و ... و دوگانهایی را که در ماورای بنفش و مادون قرمز هم می یابد را با هم از تزها و آنتی تزهایش چقدر هم سنتز کرده و انواع نظریه ها را نیز ارائه دهد تا آنجایی هم که از آن حالتهای مکانیکی اجتماعی هم خارج شده و بلکه سعی هم کند که به مکانهایی در مکانیک سماوی و بلکه گرانش کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و هندسه ی ناجابجایی هم برسد که بقدری متعالی هم هست که در مباحث بشری پیشینیان هم قابل دستیابی آیا چقدر بتوان گفت بوده است یا حتی هم نبوده است؟ البته اینجا بعضی هم اشکال می فرمایند که مگر ما از صفر و یک طلبگی و بلکه دانشجویی هم نمی توانیم به مرجع تقلیدی و الفهای متعالیه ی آیت اللهی هم برسیم که حالا بخواهیم وارد این مباحث مطرحه ی شما در بقول خودتان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم شویم؟! کدام کشک؟ حالا الفهای این آیت اللهی را می گردیم ببینیم با الفهای آن آیت اللهی دیگر هم چقدر یکی است یا چقدر متفاوت هم هست؟ اینها که دیگر این همه شلوغ کردن نمی خواهد که مثلاً آیا زایبرگ- ویتن هم همان گروموف- ویتن است یا همان دونالدسون- توماس هم هست یا .... یا اصلا فرق نظریه ریسمان و نظریه های ام و اف و بلکه هندسه ی ناجابجایی و حتی انواع ناورداهایی را که داریم و بلکه نتیجه هم می شوند و از آن طرف هم تابع زتای ریمان ارشمیدسی و غیر ارشمیدسی و تقارن آینه ای و همه و همه ... را چه کنیم که چطور آیا به هم ربط دارند و بلکه حتی می خواهند یک چیز را هم بفرمایند یا خیر؟! بعد هم اینها در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بلکه اصلا به تو چه؟! تو بلکه ببین با همین صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی ات هم که شده که می خواهی به الفهای بینهایت مراتب بالاتر آیت اللهی هم برسی و حالا خیلی هم لازم نکرده از آسمان هشتم هم بزنی بالاتر، و بلکه حتی از پس همین آخوندهای خودمان اصلا بر می آیی که بالاخره یا خودت را آدم هم کنی یا آنها تو را آدمت کنند یا بلکه هم توقیفی هم باشد که تو هم آنها را آدم کنی یا اینکه اصلا آدم شدن با جهاد اکبرش هم محال است؟! اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

البته عرض بنده ی حقیر اینجا این است که بالاخره شما آیا یک مسئله ای را هم دارید که بین فرعون و حضرت موسی علیه السلام ابدی هم شده است و بلکه در حضرت عیسی ابن مریم علیهم السلام و حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار و خصوصاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ظهور می فرمایند و از جمله در متن جمهوری اسلامی ایران و تعاملش با جهان و از جمله هم با آمریکا و اروپا و صهیونیسم جهانی هم بوضوح دیده می شود. و لذا این رمان و داستان عظیم هم خودش تمامی ندارد! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

=====================

 

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿60﴾

 

اللهم یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن، یا قدیم الاحسان بحق الحسین، اللهم بحق حجتک المهدی علیه السلام.

 

آن رانده شدگی ای را که شیطان دچارش می شود بدلیل تکبرش در سجده نکردن به حضرت آدم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام و حتی فریفتن آدم بوسیله ی ابلیس که کی گفته که نخور و بلکه از آن میوه خیلی هم بخور که منع هم شده ای و آنطور که خدا آدم را از بهشت هم بروی زمین هبوط می کند. یک داستانی هم دارد که بسیار ساده و قابل فهم هم هست و در عین حال هم وقتی با الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا اعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و حکمت الهی ترکیبش بفرمایید، یحتمل بتوان گفت که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی  و مشتقات آن بسیاری رمانهای انقلابی هم می توانند بیرون بیآیند.

مسئله اینجا است که آن انسانی که سعی دارد حتی شیطان را هم از خودش براند و بلکه گیرش هم نیاندازد و از دست او حتی فرار هم می کند، همین انسان می تواند به خلق و خویهای بهشتیان هم نزدیک شود همانطوری هم که سعی دارد از خلق و خوی جهنمیان نیز در امان باشد. و لذا آنجایی هم که در این سعی و خطاها و تلاشهای خود در فرار از دست شیاطین می کوشد و از مسجدی هم به مسجدی دیگر و از حسینیه ای به امام زاده ای دیگر و بلکه از کشوری به کشوری دیگر هم سعی می کند که پناه ببرد، باز دوباره در سعی و تلاشهایش برای عبادت خدا و بلکه آدم شدنش مجبور هم شود برگردد سر جای اولش و همان شیطانی که او را شیطان هم خطابش می کرد هم باز خود را بیابد که دارد پشت سرش نماز می خواند و بلکه به عجب و تکبر شیطانی خودش هم بیافزاید که بفرما! نگفتم؟! دیدید که چه ها هم که نکردم؟ این بدبخت دوباره نماز جماعت را با من اشتباه هم گرفته و باز هم آمده است که پشت سرم به نماز هم بایستد و مرا هم عبادت کند!

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که چیزی که داستان حضرت موسی علیه السلام و فرعون را هم ابدی می کند همین است که شیاطین خود از حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم می آموزند که به همان دلیل شیطنتشان چطور هم ادعاهای کذب انا ربکم الاعلی ای فرعونی را دوباره بعد از آموزه های هر چه بیشتر دینی آن حضرت رواج هم دهند و همه را دچار عجب و تکبر کرده و سعی در ضایع کردن دین خدا را هم کنند. این یک کشمکش درونی روانشناسانه هم نیست و الا نمی توانست هم چیزی باشد که از آن رمانهای عظیمی نیز بیرون بیاید و بلکه تفکر در نه فقط اصول فقه و بلکه در ریاضیات مسائل مجردی که در علوم طبیعی و فرضاً هم-مجموعه های نظریه ی میدان همدیسی و دابلیو- زی- دابلیو نیز می تواند انسان را مبهوت خود هم کند و بلکه یحتمل همین هم هست که می فرمایند حکمت الهی انسان را می تواند از طبیعت خارج کرده و در ماوراء الطبیعه هم جایگزین کند! آنچنان هم که می فرماید: الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ ﴿الملک: 3﴾ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

قَال‌َ فَمَا بَال‌ُ الْقُرُون‌ِ الْأُولَی‌ (طه: 51)

 

از سخنان قصار امام رضا علیه السلام:

 

وقال علیه السلام: لم یخنک الامین ولکن ائتمنت الخائن.

وقال علیه السلام: صدیق کل امرء عقله وعدوه جهله.

وقال علیه السلام: التودد إلى الناس نصف العقل.

وقال علیه السلام: لا یتم عقل امرء مسلم حتى تکون فیه عشر خصال: الخیر منه مأمول. والشر منه مأمون، یستکثر قلیل الخیر من غیره. ویستقل کثیر الخیر من نفسه، لا یسأم من طلب الحوائج إلیه. ولا یمل من طلب العلم طول دهره. الفقر فی الله أحب إلیه من الغنى. والذل فی الله أحب إلیه من العز فی عدوه. والخمول أشهى إلیه من الشهرة، ثم قال علیه السلام: العاشرة وما العاشرة. قیل له: ما هی ؟ قال علیه السلام لا یرى أحدا إلا قال: هو خیر منی وأتقى. إنما الناس رجلان: رجل خیر منه وأتقى ورجل شر منه وأدنى، فإذا لقی الذی شر منه وأدنى قال: لعل خیر هذا باطن وهو خیر له وخیری ظاهر وهو شر لی، وإذا رأى الذی هو خیر منه وأتقى تواضع له لیلحق به. فإذا فعل ذلک فقد علا مجده وطاب خیره وحسن ذکره وساد أهل زمانه. 

 

تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 442- 443

http://lib.eshia.ir/15139/1/442

 

(7) امین به تو خیانت نکرده، امانت به خائن سپرده‌اى (این جمله به کسى گفته شده که امانتش را ضایع کرده‌اند، و مراد این است که به مردم امین بدگمان مشو، اما هر کس را امین مشمار).

(1) رفیق هر کس عقل اوست، و دشمنش جهلش.

(2) محبت با مردم نصف عقل است.

(4) مرد مسلمان تا ده صفت نداشته باشد عقلش کامل نیست: (مردم) به خیرش امیدوار، و از شرش در امان باشند. خیر اندک دگران را بسیار شمارد، نیکى بسیار خود را اندک داند. از مراجعه ارباب حاجت ملول نشود. در تمام عمر از طلب علم خسته نشود. درویشى در راه خدا را از توانگرى دوست‌تر دارد. ذلت در راه او را از عزت در راه دشمنش بیشتر دوست دارد. گمنامى را از نامورى لذیذتر داند. سپس فرمود: دهم و چه دهمى؟ پرسیدند:

چیست؟ فرمود: هیچ کس را نبیند جز اینکه گوید او از من بهتر و پرهیزگارتر است، چه مردم دو گونه‌اند: یا بهتر و پرهیزگارتر بنظر مى‌رسند، یا بدتر و پست‌تر. اگر آن را بیند که (در نظرش) بدتر و پست‌تر است گوید: شاید نیکى او در باطن باشد که بهتر است، و نیکى من در ظاهر است که برایم بدتر است، چون آن را بیند که بهتر و پرهیزگارتر است در برابرش تواضع کند تا به وى ملحق شود، اگر چنین کند مجد و عظمتش بالا گیرد، خیرش پاکیزه و نامش نیک شود، و بر اهل زمانش سیادت و بزرگى یابد.

 

تحف العقول، ترجمه جنتی، ص 707- 709

http://lib.eshia.ir/12721/1/707

 

 

6- فرد امین بتو خیانت نکرده، بلکه تو به خائن اعتماد کرده‌اى.

14- دوست هر کس خرد و عقل او است و دشمن او جهل و نادانیش.

15- مهرورزى و محبّت با مردم نیمى از عقل و خرد است.

17- عقل هیچ فرد مسلمانى کامل نگردد تا برخوردار از ده خصلت شود: 1- به خیر او امید باشد، 2- و از شرّش ایمنى، 3- خوبى و خیر دیگران را بسیار شمارد، 4- و خیر بسیار خود را اندک و ناچیز، 5- نه از مراجعه نیازمندان به خود خسته شود، 6- و نه در طول عمر از طلب و تحصیل علم و دانش ملول و خسته گردد، 7- فقر در راه خداوند از توانگرى در غیر راه حقّ، 8- و خوارى در راه حقّ از سربلندى در راه دشمن خدا نزد او محبوبتر است، 9- نزد او؛ گمنامى از شهرت مطلوب‌تر است، سپس آن حضرت علیه السلام افزود: دهم و چه دهمى؟

پرسیدند: آن چیست؟ فرمود: کسى را نبیند جز آنکه گوید: او از من بهتر و پرهیزگارتر است، همانا مردمان [در نزد او] دو دسته‌اند: یکى بهتر و پرهیزگارتر از او، و دیگرى بدتر و پست‌تر از او، پس چون با بدتر و پست‌تر از خود برخورد کند گوید: شاید نیکى و خیرش در باطن است، که آن بخیر او است، و خیر و خوبى من آشکار است که آن به شرّ من است. و هر گاه با کسى که از او بهتر و پرهیزگارتر است برخورد کند در برابرش تواضع نماید تا بدو ملحق گردد، پس هر گاه چنین کند مجد و بزرگواریش بالا گیرد و خیرش پاک و دلپسند، و نامش نیکو شود، و آقا و سرور مردم عصر خود گردد.

 

تحف العقول، ترجمه جعفری، ص 416- 417

http://lib.eshia.ir/12720/1/416

 

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا اَلْمُرْتَضَى اَلْإِمَامِ اَلتَّقِیِّ اَلنَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى اَلصِّدِّیقِ اَلشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ

 

 

یک بحثی را دارند حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در کتابشان: من و کتاب، در فصل نقد وضع موجود، ص 47- 66 که این سوال را چندین جا مطرح هم می فرمایند که چرا ما یک رمانی درباره ی انقلابمان آنطور که انقلابهای دیگر مثل انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه رمانهای بزرگی هم دارند، ولی ما آنطور نداریم؟! این مسئله بنظر این حقیر هم خیلی مسئله ی مهمی می تواند باشد که بالاخره شما نمی توانید کسی را زورش کنید که بیا و یک رمان خیلی خوبی برای ما الا و لله هم که شده بنویس! و چرا که باید هم از دل برخیزد. و خوب، چرا؟ و مسئله چیست؟

بنظر این بنده ی حقیر اگر کسی بخواهد در یک کلمه جواب را بدهد، مسئله را در آیه ی 51 سوره ی طه که خیلی هم کوتاه و مختصر بیان شده است نیز باید جستجو کرد آنجایی که فرعون خطاب به حضرت موسی علیه السلام می فرماید: فما بال القرون الاولی. یعنی (ترجمه مکارم) گفت: تکلیف اقوام پیشین (که به اینها ایمان نداشتند) چه خواهد شد؟ جواب حضرت موسی علیه السلام معروف است و اینچنین هم شروع می شود: قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى ﴿طه: 52﴾

و لذا، انقلابهای دیگر درست است که بر علیه ظلم و ستمی هم بوده است که پادشاهانشان بر ملتشان هم می رانده اند؛ ولی آن جنبه ی مذهبی را هم نداشته است که حتی بر عکس هم بلکه سعی داشته اند جور دیگری نیز حتی المقدور به سلطه ی جهانی هم برسند علیه کاپیتالیسم حالا یا با کمونیسم و سوسیالیسم یا با حتی سرنگونی همان انقلاب کبیر فرانسه و بلکه تشکیل امپراطوری ناپلئونی جهانی دیگری و ...! ولی انقلاب ایران از آنجایی که مذهبی و بلکه اسلامی هم هست، آن رمانی را که باید جست همانی است که از قول امام خمینی در شعرش هم می فرمایند که نشنو از نی چون شکایت می کند، بشنو از  دل چون حکایت می کند! یعنی یک رمان عظیم ناگفته و بلکه نانوشته ای را که در دل مستضعفین عالم هم مکنون است را هم داریم که کتابش نزد خدا است و نه ضایع می شود و نه فراموش هم می گردد.

اگر آن رمان عظیم خدایی را که در جوش و خروش خروشانی که از خورشید هم بصورت نورش هم برمی خیزد و به زمین می رسد و باران را هم بلکه همین نور شدید خروشان خورشید است که ایجاد می کند در انواع علفها و گیاهان و درختان هم بصورت میوه هایی همچون سیب و پرتقال و نارنگی و ترنج و گلابی و هلو و زردآلو و موز و خرما و عناب و انبه و ... و بلکه از همینها هم انواع حیوانات و انسان هم خلق و  پدیدار می شدند را می شد ضایع یا فراموشش کرد؛ و لذا آن رمانی را هم که در دل مستضعفین است را هم خدا نه ضایعش می کند چرا که پروردگار هرگز گمراه هم نمی شود و نه این هم که فراموشش هم نمی کند.

و در ضمن خداوند حکیم را مسلمان و حتی کافر هم می تواند در حکمت الهی اش بشناسد و بلکه از او در علوم الهی در ماوراء الطبیعه و بلکه علوم طبیعی نیز حتی المقدور سعی و تلاشی خستگی ناپذیر هم کند که یاد بگیرد که همین هم می تواند انواع موضوعاتی را در  حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز طرح کند! و از جمله انواع تک قطبیها و دو قطبیها و ... و دوگانهایی را که در ماورای بنفش و مادون قرمز هم می یابد را با هم از تزها و آنتی تزهایش چقدر هم سنتز کرده و انواع نظریه ها را نیز ارائه دهد تا آنجایی هم که از آن حالتهای مکانیکی اجتماعی هم خارج شده و بلکه سعی هم کند که به مکانهایی در مکانیک سماوی و بلکه گرانش کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و هندسه ی ناجابجایی هم برسد که بقدری متعالی هم هست که در مباحث بشری پیشینیان هم قابل دستیابی آیا چقدر بتوان گفت بوده است یا حتی هم نبوده است؟ البته اینجا بعضی هم اشکال می فرمایند که مگر ما از صفر و یک طلبگی و بلکه دانشجویی هم نمی توانیم به مرجع تقلیدی و الفهای متعالیه ی آیت اللهی هم برسیم که حالا بخواهیم وارد این مباحث مطرحه ی شما در بقول خودتان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم شویم؟! کدام کشک؟ حالا الفهای این آیت اللهی را می گردیم ببینیم با الفهای آن آیت اللهی دیگر هم چقدر یکی است یا چقدر متفاوت هم هست؟ اینها که دیگر این همه شلوغ کردن نمی خواهد که مثلاً آیا زایبرگ- ویتن هم همان گروموف- ویتن است یا همان دونالدسون- توماس هم هست یا .... یا اصلا فرق نظریه ریسمان و نظریه های ام و اف و بلکه هندسه ی ناجابجایی و حتی انواع ناورداهایی را که داریم و بلکه نتیجه هم می شوند و از آن طرف هم تابع زتای ریمان ارشمیدسی و غیر ارشمیدسی و تقارن آینه ای و همه و همه ... را چه کنیم که چطور آیا به هم ربط دارند و بلکه حتی می خواهند یک چیز را هم بفرمایند یا خیر؟! بعد هم اینها در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بلکه اصلا به تو چه؟! تو بلکه ببین با همین صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی ات هم که شده که می خواهی به الفهای بینهایت مراتب بالاتر آیت اللهی هم برسی و حالا خیلی هم لازم نکرده از آسمان هشتم هم بزنی بالاتر، و بلکه حتی از پس همین آخوندهای خودمان اصلا بر می آیی که بالاخره یا خودت را آدم هم کنی یا آنها تو را آدمت کنند یا بلکه هم توقیفی هم باشد که تو هم آنها را آدم کنی یا اینکه اصلا آدم شدن با جهاد اکبرش هم محال است؟! اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

البته عرض بنده ی حقیر اینجا این است که بالاخره شما آیا یک مسئله ای را هم دارید که بین فرعون و حضرت موسی علیه السلام ابدی هم شده است و بلکه در حضرت عیسی ابن مریم علیهم السلام و حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار و خصوصاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ظهور می فرمایند و از جمله در متن جمهوری اسلامی ایران و تعاملش با جهان و از جمله هم با آمریکا و اروپا و صهیونیسم جهانی هم بوضوح دیده می شود. و لذا این رمان و داستان عظیم هم خودش تمامی ندارد! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

قَال‌َ فَمَا بَال‌ُ الْقُرُون‌ِ الْأُولَی‌ (طه: 51)

 

از سخنان قصار امام رضا علیه السلام:

 

وقال علیه السلام: لم یخنک الامین ولکن ائتمنت الخائن.

وقال علیه السلام: صدیق کل امرء عقله وعدوه جهله.

وقال علیه السلام: التودد إلى الناس نصف العقل.

وقال علیه السلام: لا یتم عقل امرء مسلم حتى تکون فیه عشر خصال: الخیر منه مأمول. والشر منه مأمون، یستکثر قلیل الخیر من غیره. ویستقل کثیر الخیر من نفسه، لا یسأم من طلب الحوائج إلیه. ولا یمل من طلب العلم طول دهره. الفقر فی الله أحب إلیه من الغنى. والذل فی الله أحب إلیه من العز فی عدوه. والخمول أشهى إلیه من الشهرة، ثم قال علیه السلام: العاشرة وما العاشرة. قیل له: ما هی ؟ قال علیه السلام لا یرى أحدا إلا قال: هو خیر منی وأتقى. إنما الناس رجلان: رجل خیر منه وأتقى ورجل شر منه وأدنى، فإذا لقی الذی شر منه وأدنى قال: لعل خیر هذا باطن وهو خیر له وخیری ظاهر وهو شر لی، وإذا رأى الذی هو خیر منه وأتقى تواضع له لیلحق به. فإذا فعل ذلک فقد علا مجده وطاب خیره وحسن ذکره وساد أهل زمانه. 

 

تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 442- 443

http://lib.eshia.ir/15139/1/442

 

(7) امین به تو خیانت نکرده، امانت به خائن سپرده‌اى (این جمله به کسى گفته شده که امانتش را ضایع کرده‌اند، و مراد این است که به مردم امین بدگمان مشو، اما هر کس را امین مشمار).

(1) رفیق هر کس عقل اوست، و دشمنش جهلش.

(2) محبت با مردم نصف عقل است.

(4) مرد مسلمان تا ده صفت نداشته باشد عقلش کامل نیست: (مردم) به خیرش امیدوار، و از شرش در امان باشند. خیر اندک دگران را بسیار شمارد، نیکى بسیار خود را اندک داند. از مراجعه ارباب حاجت ملول نشود. در تمام عمر از طلب علم خسته نشود. درویشى در راه خدا را از توانگرى دوست‌تر دارد. ذلت در راه او را از عزت در راه دشمنش بیشتر دوست دارد. گمنامى را از نامورى لذیذتر داند. سپس فرمود: دهم و چه دهمى؟ پرسیدند:

چیست؟ فرمود: هیچ کس را نبیند جز اینکه گوید او از من بهتر و پرهیزگارتر است، چه مردم دو گونه‌اند: یا بهتر و پرهیزگارتر بنظر مى‌رسند، یا بدتر و پست‌تر. اگر آن را بیند که (در نظرش) بدتر و پست‌تر است گوید: شاید نیکى او در باطن باشد که بهتر است، و نیکى من در ظاهر است که برایم بدتر است، چون آن را بیند که بهتر و پرهیزگارتر است در برابرش تواضع کند تا به وى ملحق شود، اگر چنین کند مجد و عظمتش بالا گیرد، خیرش پاکیزه و نامش نیک شود، و بر اهل زمانش سیادت و بزرگى یابد.

 

تحف العقول، ترجمه جنتی، ص 707- 709

http://lib.eshia.ir/12721/1/707

 

 

6- فرد امین بتو خیانت نکرده، بلکه تو به خائن اعتماد کرده‌اى.

14- دوست هر کس خرد و عقل او است و دشمن او جهل و نادانیش.

15- مهرورزى و محبّت با مردم نیمى از عقل و خرد است.

17- عقل هیچ فرد مسلمانى کامل نگردد تا برخوردار از ده خصلت شود: 1- به خیر او امید باشد، 2- و از شرّش ایمنى، 3- خوبى و خیر دیگران را بسیار شمارد، 4- و خیر بسیار خود را اندک و ناچیز، 5- نه از مراجعه نیازمندان به خود خسته شود، 6- و نه در طول عمر از طلب و تحصیل علم و دانش ملول و خسته گردد، 7- فقر در راه خداوند از توانگرى در غیر راه حقّ، 8- و خوارى در راه حقّ از سربلندى در راه دشمن خدا نزد او محبوبتر است، 9- نزد او؛ گمنامى از شهرت مطلوب‌تر است، سپس آن حضرت علیه السلام افزود: دهم و چه دهمى؟

پرسیدند: آن چیست؟ فرمود: کسى را نبیند جز آنکه گوید: او از من بهتر و پرهیزگارتر است، همانا مردمان [در نزد او] دو دسته‌اند: یکى بهتر و پرهیزگارتر از او، و دیگرى بدتر و پست‌تر از او، پس چون با بدتر و پست‌تر از خود برخورد کند گوید: شاید نیکى و خیرش در باطن است، که آن بخیر او است، و خیر و خوبى من آشکار است که آن به شرّ من است. و هر گاه با کسى که از او بهتر و پرهیزگارتر است برخورد کند در برابرش تواضع نماید تا بدو ملحق گردد، پس هر گاه چنین کند مجد و بزرگواریش بالا گیرد و خیرش پاک و دلپسند، و نامش نیکو شود، و آقا و سرور مردم عصر خود گردد.

 

تحف العقول، ترجمه جعفری، ص 416- 417

http://lib.eshia.ir/12720/1/416

 

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا اَلْمُرْتَضَى اَلْإِمَامِ اَلتَّقِیِّ اَلنَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى اَلصِّدِّیقِ اَلشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ ﴿القمر: 9﴾

قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا ‎﴿المزمل: ٢﴾

قُمْ فَأَنذِرْ ﴿المدثر: 2﴾

 

وسیأتی زمان تکون بلدة (قم) وأهلها حجة على الخلائق، وذلک فی زمان غیبة (قائمنا) إلى ظهوره عجل الله تعالى فرجه، ولولا ذلک لساخت الأرض بأهلها [1].

 

الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، شهید ثانی، بتحقیق سید محمد کلانتر، جلد 1، ص 44

http://lib.eshia.ir/10102/1/44

 

9591 و قال أبو عبد اللّه علیه السّلام: انّ اللّه احتجّ بالکوفة على سایر البلاد و بالمؤمنین من أهلها على غیرهم من أهل البلاد و احتجّ ببلدة قم على سایر البلاد و بأهلها على جمیع أهل المشرق و المغرب من الجنّ و الإنس و لم یدع اللّه قم و أهله مستضعفا بل وفّقهم و أیّدهم، ثمّ قال: انّ الدین و أهله بقم ذلیل و لو لا ذلک لأسرع الناس إلیه فخرب قم و بطل أهله، الى أن قال: و انّ البلایا مدفوعة عن قم و أهله و سیأتی زمان تکون بلدة قم و أهلها حجّة على الخلائق و ذلک فی زمان غیبة قائمنا علیه السّلام الى ظهوره(صلوات اللّه علیه)و لو لا ذلک لساخت الأرض بأهلها،و انّ الملائکة لتدفع البلایا عن قم و أهله،و ما قصده جبّار بسوء الاّ قصمه قاصم الجبّارین و شغله عنهم بداهیة أو مصیبة أو عدوّ و ینسی الجبّارین فی دولتهم ذکر قم و أهله کما نسوا ذکر اللّه، ثمّ قال:

و روی بأسانید عن الصادق علیه السّلام انّه ذکر الکوفة و قال: ستخلو الکوفة من المؤمنین و یأرز [2]عنها العلم کما تأرز الحیّة فی جحرها ثمّ یظهر العلم ببلدة یقال لها قم و تصیر معدنا للعلم و الفضل...الخ.

 

سفینة البحار، جلد 7، ص 356

http://lib.eshia.ir/10372/7/356

 

 

مقالات I و II مالک-اوکونکاوف-نکراسوف-پاندهاریپند که می خواهد ناورداهای گروموف-ویتن و ناورداهای دانالودسن-توماس را به هم ربط دهد، خواندیی هم هست. اینکه شما دو تا بینهایت الفهای آیت اللهی هم داشته باشید و بخواهید بدانید که آیا آیت اللهی های آنها یکی هم هست یا خیر می تواند مسئله ی مهمی شود. البته یک وقت هم هست که مسئله مربوط است به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی از نوعی که قائمنا عجل الله فرجه الشریف را داریم که آیا در ظهور آن حضرت چقدر هم شباهتهایی هست با آمدن از آسمان حضرت عیسی بن مریم علیهم السلام. ولی یک وقت هست که اینها بین زمین و آسمان ترددها هم می فرمایند ولی ذهنها و بلکه قلوب مخموره هم نمی توانند آنها را درک کنند. یا یکی را یک جا درک می کنند ولی جای دیگری نمی توانند درک کنند مثلاً در یک نیم کره ای از آسمان درک می شود ولی در نیم کره ی دیگرش نمی تواند درک شود. یحتمل منظور به این است که در طیفهای ماورای بنفش هم می توان او را یافت ولی در طیفهای مادون قرمز هم یافت نمی شود یا بر عکس. یک وقت هست که سالک الی الله بنظرش می رسد که او را یافته است، و اما وقتی هم به خود می آید که متوجه می شود که دارد خودش را گول می زند و بلکه دیگران هم یحتمل دارند سرش را گول می مالند.

و اما یک وقت هم هست که در یک طیفی از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل آنرا در ریاضی فیزیک محض اگر بجوییدش کمتر بنظرتان برسد که به نتیجه هم رسیده اید تا اینکه یحتمل هم بنظرتان برسد که خیلی هم بهتر است که در حکمت متعالیه یا فقه هم اگر سعی و تلاش کنید و بلکه درجات و مراتب طلبگی و دانشجویی صفر و یکی را تا بینهایتهای حضرات مراجع عظام تقلیدی و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم سعی بفرمایید که بپیمایید. ولی در عین حال بنظر هم می رسد که همه و همه بدنبال اویند با اینکه آیا چقدر هم موفقند که او را بیابند همانطوری که شاعر هم می فرماید که به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است. ولی خوب هر چه هم که در مراتب آیت اللهی پیش می رویم الفهای آیت اللهی نیز از مراتب بالاتری می شوند و یحتمل هم پیمودن راه حتی برای اساتید فن هم مشکل و مشکلتر هم می شود آنچنان که بعد از چندی هم اساتید محترم یحتمل مجبور به بازنشستگی هم می شوند یا از غافله ی علم و فلسفه و حکمت و ادب و اخلاق عقب هم می مانند و ....

 

https://arxiv.org/abs/1306.1516

https://arxiv.org/abs/2103.08221

https://arxiv.org/abs/2105.02863

https://arxiv.org/abs/2101.01420

https://arxiv.org/abs/math/0406092

https://arxiv.org/abs/math/0312059

4. هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ‎﴿الفتح: ٤﴾‏

 

یک شاخه ی چنگالی ای پایداری نزد حزب اللهی ها داریم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی صفر و یک طلبگی و دانشجویی به الفهای بینهایتی آیت اللهی های مرجع تقلیدی که این را حالا چطور باید هم متناظرش کرد با نظریه های اقتصادی برای خودش می تواند هم مسئله ای باشد. ولی حالا ما با این کارها کاری نداشته و بلکه سعی هم کنید از شاخه ی چنگالی پایدار و هایپرموهومیهای مقالات پورمهدیان و هروشوسکی و دیگران برسید به کلافهای کنیژنیک- زامولودچیکوفی ابرتقارنی روی انوئاع خمینه ها و از جمله هم رویه های ریمانی:

https://arxiv.org/abs/2106.09200

https://arxiv.org/abs/1911.01129

https://arxiv.org/abs/1006.5526

https://arxiv.org/abs/0710.2330

https://arxiv.org/abs/2103.17186

https://arxiv.org/abs/2104.04020

https://arxiv.org/abs/2104.11144

https://arxiv.org/abs/2106.06541

https://arxiv.org/abs/2106.07773

 

البته خود کارهای نیکیتا نکراسوف را دنبال کردن می تواند کافی باشد! ولی مسئله اینجا این هم هست که مسائل فقهی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز در این موارد چطور خود به خود از مثلاً شرح لمعه شهید ثانی و سید محمد کلانتر و فقاهتی که از امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز از آن نتیجه می شود و آنطور که دانشجو و طلبه را نیز می باید از صفر و یکها قرار است آیا چقدر هم به بینهایتهای الفها و باهای مراتب آیت اللهی ها نیز برسانند؟! در مراتب بالاتر آیت اللهی ها یحتمل لازم هم هست که توجه شود که خلائهایی را که قرار است متناظر آن نظریه های دیگر مفروض بگیریم با چه شاخه های چنگالی پایداری و چه هایپرموهومیهایی مسئله ی ما را یحتمل منطقاً ریاضیاتی نگاشت هم می فرمایند و ...؟ اللهم عجل لولیک الفرج لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِکَةُ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ‎﴿البقرة: ٢٤٨﴾‏

2. ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذَٰلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ ‎﴿التوبة: ٢٦﴾‏

3. إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَىٰ وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ‎﴿التوبة: ٤٠﴾‏

4. هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ‎﴿الفتح: ٤﴾‏

5. لَّقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا ‎﴿الفتح: ١٨﴾‏

6. إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوَىٰ وَکَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ‎﴿الفتح: ٢٦﴾‏

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، فقط همین جنبه ی فقهی آن را در نظر بگیرید می بینیم که با یک مبحث عظیمی هم می توانیم روبرو شویم که از آن فقهاء و وکلای مجلس و دادگسترری و قضات و حتی قوه ی مجریه می توانند هم به وضع و هم اجرای قوانین مملکتی و بلکه بین المملی هم بپردازند. و اما هر کسی هم متکلف می شود که وقتی به نماز جماعت و جمعه هم می رود، نه تنها فقط قوانین و احکام فقهی را که لااقل مربوط به بر پا داشتن و اقامه ی نماز است را بداند، و بلکه از امام جماعت و امام جمعه نیز موارد فقهی و بلکه سیاسی عنوان شده در خطبه ها و منبر را یاد هم بگیرد.

شما همین مَثَل را هم در نظر بگیرید که می فرماید می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن! این البته یک مثلی است که می خواهد اهمیت نهی از مردم آزاری را برساند ولی دارد یک چیزی را هم می گوید که در فقه نهی هم شده است که از جمله شراب خواری و سوزاندن منبر از محرمات هم است. اما اینجا یک وجه اشتراکی است بین این مسئله و احترام بیش از حد و نصاب مسجد الحرام نسبت به دیگر مساجد آنچنان که قبله مسلمین هم هست. یعنی اینکه نکته ی عجیب قضیه اینجا است که در صلوات بر حضرت ولی عصر هم آمده است که و لا منبرا الا احرقه یعنی منبری نیست که آن حضرت نمی سوزاند! این می تواند فقط یک دلیل داشته باشد و آن اینکه منبر خود آن حضرت یک منبر مطلقی را می رساند که همان منبر پیغمبر اکرم هم هست و حال آنکه منبر بقیه ی ائمه ی جماعات و ائمه ی جمعه آن حالت مطلق را هم ندارد؛ و مثل این است که بفرمایید که از صفر و یک طلبگی و دانشجویی هم خیلی یحتمل هم میل به بینهایت می کند ولی هنوز به بینهایت هم نرسیده است هر چند که ممکن هم هست که رسیده باشد!

و لذا مسئله ای که ماموم را مکلف می کند که پشت سر امامی بایستد به نماز اینجا است که ماموم باید هم بتواند تشخیص دهد که آن امام هم عادل است. ولی نکته ای هم که اینجا نهفته است این است که اگر مامومی تشخیص دهد که این امام عادل که نیست هیچی و بلکه خود شیطان هم هست برای اینکه خود مرا هم شیطان می خواند، خوب چاره چیست؟! مسئله را چطور هم حلش کنیم؟ یعنی شما که نمی خواهید آبروی این امام را چون شما را شیطان خوانده است هم ببرید چرا که یحتمل با شما خواسته مثلاً شوخی هم کند. و آنگهی دیگر ائمه ی جماعات و ائمه ی جمعه هم یحتمل از هم او به عنوان امامی از ائمه ی جماعات و جمعه بلکه خیلی هم دفاع کنند و بلکه تاکید هم کنند که نه بابا خودتی که شیطان هم هستی و نه او. عرض بنده ی حقیر اینجا است که اگر کسی وارد این وادیهای نسبی هم شود که بالاخره بین امام و ماموم هم شیطان کیست و کی هم شیطان نیست؟ این خیلی هم می تواند یک دعوایی طلبگی و دانشجویی هم شود که آنقدر هم بالا بگیرد که بالاخره بین خطوط مرزی حزب الله و حزب الشیطان را باید هم روشن کرد که کدام به کدام است هر چند که دعواهای فقهی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می توانند هم گسترده شوند؟ و اما وقتی ائمه ی جماعات و جمعه را هم درگیر بفرمایید آنچنان که خوشبختانه یا بدبختانه نیز امروزه روز نماز جمعه هم بعلت کرونا تعطیل است، این مسئله می تواند از آن حالت طلبگی خود بیرون هم بیاید چرا که ممکن است گفته شود که نمی شود هم با ائمه ی جماعات هم در افتاد. به هر حال، امام جماعت به دلیل امام جماعت بودنش باید هم احترام داشته باشد، ولی این هم که امام جماعتی بخاطر اینکه امام است هم دچار تکبر و خود برتر بینی هم شود نیز یحتمل بتوان گفت که همین باعث می شود که او را از امامتش خارج هم کند. یک محبت پدرانه یا برادرانه ای را یحتمل هم بتوان گفت که از امام جماعت و امام جمعه انتظار هم می رود و مسئله فقط از نوع امر و نهی کردن هم نیست.

اینجا خوب است که یک مثالی هم زده شود که در بین ائمه ی کفر هم یحتمل مشترک باشد آنجایی که موضوع سلامت جسمی و روحی و روانی فردی و اجتماعی و بلکه تمدنی بشری هم مطرح است. البته آنجایی که بعضی مسئله ی تمدن را از مسئله ی اخلاق هم جدا می کنند اینجا دیگر سلامت هم یحتمل زیر سوال می رود که ما با مسئله ای مکانیکی و الکتریکی-مغناطیسی و بلکه الکترومغناطیسی هم طرفیم در جسم فرد همانطوری که او مسئول هم هست که چه چیزی را به عنوان غذا و نوشابه استفاده هم کند و چه چیزی را هم استفاده نکند و با که هم معاشرت کند و با که نکند. مثلاً اگر فیلسوف یا ریاضیدان هم هست خوب باید با همان صنف خودش هم کما بیش معاشرت کند دیگر و لذا موقعیت اجتماعی او هم بدین ترتیب معلوم می شود.

و اما مسئله ی نه تنها روانشناسانه و بلکه طبیبانه اینجا هم هست که پزشک تجویز هم کند که خوب حالا تو باید این داروهای اعصاب و روان را هم الی ما شاء الله میل کنی. یا اینکه به نوعی دیگر هم تجویز کند که تو باید هم انسولین بزنی. یا این داروهای سرطان را هم میل کن. مسئله اینجا این است که فقهاء ممکن است بدانند که از لحاظ روانشناسانه یک سکینه ای را در زندگی اش اینها می تواند ایجاد کند. ولی بین پزشک و بیمار، بیمار مخیر است که چطور درمانش را دنبال هم کند که آرامش و سلامتش را بهتر هم تامین کند. اینجا یک شباهتی هم هست بین پیش نماز و امام جاعت و ماموم که ماموم مخیر است که امام خود را حتی المقدور درست انتخاب هم کند. اینجا مرز بین اسلام و غیر اسلام هم مهم می شود آنجایی که مثلاً دیگر فقط مسئله منحصر به طیف سلامت جسم و روان و بلکه سلامت اجتماعی هم نمی شود و بلکه یک مرجع تقلیدی و ولی فقیهی هم هست که فردی از اجتماعی را مخاطب خود هم قرار می دهد و بلکه در کش و قوسهای این مسئله یحتمل حتی کشورهایی هم با هم وارد تخاصم شوند؛ عرض بنده ی حقیر اینجا این است که یک جاهایی هم وقتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت تشریف دارند، مرزهای بین اسلام و غیر اسلام خیلی هم می تواند پر رنگ نباشند و بلکه اینکه اسلام کجا غالب است و کجا غیر اسلام هم بیشتر است می تواند خیلی هم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باشد که مربوط می شود و نه فقط هم به اینکه کیست که امام جماعت است و کیست که خیلی هم آیا عادل است یا نیست! دعوای اصلی با امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست، ولی چون او را نمی یابد چه امام و چه ماموم و چه ائمه ی اسلامی و چه ائمه ی غیر اسلامی و لذا دعوا را می کشانند به نسبت به درجاتی از الفهای آیت اللهی های تنزل یافته. و حالا خدا هم نکند که شما انگشتنما هم شده باشید که خیلی هم طرفدار حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم تشریف دارید؛ و یحتمل آنگاه ائمه ی جماعات اسلامی و غیر اسلامی هم خوب بریزند سرتان که حسابشان را با شما صاف بفرمایند! و بنابراین خوب هم هست که به مطالعات فقهی و اصولی و حدیثی و تفسیری خود هم به قدر کافه پرداخته باشید که نه فقط از لحاظ فلسفه و ریاضی فیزیک و دیگر علوم طبیعی و بلکه حتی در جهاد اکبر هم کم نیاورید و از جمله اینکه تو که بابا طیف سلامت جسم و روانت را هم نمی دانی و چه رسد به اینکه .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

یک مسئله ی پوزیتیویستی هست که یحتمل هم بعضی اشکال کنند که مگر ما نگاتیویسم هم داریم که اصلا حالا بیاییم و نظریاتی را بر حسب پوزیتیویسم نیز شکل دهیم؟ بعضی یحتمل هم اشکال کنند که این یک مسئله ی روانشناسانه هم می باید که باشد که به همه چیز مثبت بنگریم و خوشبین هم باشیم و آن نگاه منفی و بدبینانه را کنار هم بگذاریم حتی اگر در جبهه ی حق علیه باطل هم قرار داریم که دیگر این مسلم است که دیدگاه باید دیدگاه خوشبینانه و نه بدبینانه هم باشد.

اما در این زمینه نکات بسیار مهمی هم هست که نمی شود آنها را نادیده هم گرفت. یک بار بنده ی حقیر یادم هست که رفتم داروخانه ی طالقانی تجریش دارویی بگیرم و به کسی که یحتمل هم دکتر داروساز جوانی بود گفتم که ان شاء الله داروخانه ها ور بیافتند! ایشان گفت مگر می شود؟ گفتم که بنده نگفتم که می شود یا نمی شود؛ و بلکه آرزویی بود! 

نکته اینجا این است که در مثل هم آمده است که مشک آن است که ببوید و نه آنکه عطار هم گوید. از داروخانه یک دارویی را که پزشک هم نسخه اش را یحتمل می نویسد را می روید تهیه می کنید و بلکه به دوا و درمان هم می پردازید. اما یک وقت هم هست که مثلاً می فرمایند که آمپلوتوهادرونها از دسترس خارجند و لذا در داروخانه ها نیز سرنج گیر نمی آید! یا انسولین هم مثلاً نایاب شده است. مسئله اینجا این است که آیا این اسباب و وسائل و داروها خیلی هم درد دیابتیها را درمان می کند و اگر نباشد و مصرف هم نشود، آنگاه دیابتی با مسئله هم روبرو خواهد شد و بلکه مسئله می شود مسئله ای حیاتی؟ یا اینکه این مسئله جنبه ای روانی هم دارد که به دیابتی کمک هم می کند که چطور قند خونش را نیز تنظیم کند و از کوره هم در نرود.

و حالا خوب، اگر آمپلوتوهادرونها  را دیدید که نایاب هم شده اند؛ مسئله ای نیست. بیشتر بجویید و جستجو کنید؛ یحتمل مسئله تحریم هم هست، یا یحتمل هم ما خودمان باید آمپلوتوهادرونها را بسازیم و فقط وابسته به خارج هم نباشیم، یحتمل هم فقط مسئله این است که دارید در جاهایی می گردید که نباید دنبالش بگردید مثل مغازه ی ابزار آلات ساختمانی و نجاری و امثالهم که آمپلوتوهادرونهای مورد نظر شما را هم نداشته باشند آنچنان که اگر سیاست را در نهج البلاغه هم بگردید لغتش را بیابید ولی اگر در قرآن کریم هم بگردید یافت نشود. ولی به هر حال، مسئله این است که وقتی خوشبینانه به مسئله بنگرید، متوجه هم می شوید که خوب این آمپلوتوهادرونها می توانند از لحاظ روانشناسانه هم که حساب کنید برای ما یک حالت پشتیبانی خوبی را هم ایجاد کنند که اگر آنها را نداشتیم یحتمل هم برایمان مشکلزا می شدند. خوب پس اگر آنها را داشته باشیم خیلی هم بهتر است تا اینکه نداشته باشیم؛ و حالا شما این آمپلوتوهادرونها را در پمپ بنزین هم یافت نفرمایید و بلکه باید هم بروید در داروخانه هم که بیابید. مسئله اینجا این است که به این اصل هم توجه کنیم که بالاخره نان که آمد سر سفره ی غذا دیگر حرف نباشد.

و لذا اصل را هم نباید فقط بر این گذاشت که ما با مسئله ای طرفیم صرفاً روانشناسانه و بلکه باید هم دید که موارد استفاده ی از آمپلوتوهادرونها کجاها هم می توانند باشند و بلکه داروخانه ها و بیمارستانها و حتی هم بیمارستانهای مخصوص اعصاب و روان نیز خیلی جاها مفید هم واقع شوند. مسئله فقط خوشبینانه و بدبینانه به کل مسائل نگاه کردن هم نیست. یک مسئله ای را وقتی غلط راه حل دادیم و بعد به آن راه حل غلط هم بطور مداوم تاکید هم کردیم، آنگاه نباید هم انتظار داشت که هیچ گاه نیز راه حل درست را نیز بیابیم. مثل این است که بگوییم که این درست است که ما در صفر طلبگی و دانشجویی هم مانده ایم ولی حتی آمپلوتوهادرونی هم که حساب کنیم، باید از همان صفر یک مرتبه جهشی هم پرید رفت به بینهایت و بلکه حتی یک را هم ماورای صفر به حساب نیاورد و در یک پله ی جهشی بینهایتی به الفهای آیت اللهی پی در پی هم رسید و منطق و ریاضیات عالی هم احتیاجی ندارد. البته در مورد بعضی نخبگان خیلی نادری چنین چیزهایی هم یحتمل یافت شوند، ولی اینکه آیا روال کار عموماً و بلکه خصوصاً هم چطور است و باید هم از چه الگوریتمهایی استفاده کرد برای رسیدن به بینهایتهای آیت اللهی حتی از لحاظات اقتصادی محض و ثروتمند شدنهای نجومی؛ معمولاً اینها یک سری راه کارهایی دارند که روال کارند و نمی توان هم آنها را چه در مکاسب و چه در تجارت محلی و جهانی هم نادیده گرفت و بلکه یک شبه هم میلیاردر شد. مثلاً اگر دیدید که رفته اید جایی و همه هم خیلی اصرار ندارند که تکبیر بگویند، شما هم سعی نفرمایید که به آنها اصرار بفرمایید که الا و لله که حتماً باید تکبیر هم بگویید؛ حالا نمی خواهند بگویند خوب نگویند. و بلکه بروید جاهایی که حتماً هم می دانید که تکبیر می گویند. حالا یک جاهایی هم یحتمل خیلی تکبیر گویند. خوب نگویند. شما کار خودتان را بکنید و بروید جاهایی که حتماً هم تکبیر می گویند. اللهم کن لولیک حجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هده الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

78666

بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین

 

به هر حال فرهنگ یعنی روح جامعه. حال آن مسئله فعلاً برایمان مطرح نیست که آیا فرهنگ همیشه ملی است یا فرهنگ بین المللی هم هست یا لااقل همه ی فرهنگهای ملی، یک اصول مشترک بین المللی دارند. این خودش یک مطلبی است. در همه ی فرهنگهای ملی، ملتها نمی توانند خود را از یک سلسله اصول مشترک بین المللی خالی کنند. مثلاً توجه به بسیاری از مسائل معنوی از قبیل آزادی و عدالت و صلح و بشر دوستی که کم و بیش در همه ی فرهنگهای دنیا هست، وجوه مشترک فرهنگهاست.

 

فلسفه تاریخ، جلد اول، استاد شهید مرتضی مطهری، ص61 

 

 

اینکه از فرهنگ ملی به تمدن و فرهنگ بین المللی هم برسیم، همین باید موضوع بحث حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم باشد که چطور است که نه فقط از لحاظ اقتصادی هم به بینهایتهایی از الفهای آیت اللهی ها برسیم که در بحثهای طلبگی و دانشجویی صفر و یک الی بینهایت مرجع تقلیدی و پروفسوری جایگاههای فرهنگی و تمدنی بین المللی و نه فقط ملی نیز داشته باشند. یعنی ما بتوانیم هم که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را به کل عالم هم صادر کنیم و نه اینکه ما اینجا بطور ملی برای همه بگوییم و از لحاظ بین المللی نیز از آن استفاده ها شود ولی خودمان از استفاده ی آن بصورت بین المللی محروم هم بمانیم! و چرا که آنجایی که اسلام و خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف از لحاظ فرهنگی و تمدنی هم حد و مرزهایی ندارند و بلکه همه ی حد و مرزها را هم می نوردند، غلط نکنم ما خودمان هم از همه بیشتر برایش به غلط هم حدها و مرزهایی قائل می شویم. این باعث هم خواهد شد که ثروت بینهایت خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز از لحاظ بین المللی بعضی سعی هم کنند که از تنگ نظریهای خودشان محدود هم ببینند و بلکه باورشان هم بشود که می توانند مسلمانان و از جمله ایران را به انواع مختلف تحریم هم کنند و دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم مانع شوند. 

نمونه ی این مسئله همین است که بعضی هم بفرمایند که ما رای نمی دهیم. نکته ی بسیار مهمی که در رابطه با  رای دادن هست این است که به کسی هم رای بدهیم که ما را به دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزدیکتر هم می فرمایند و بلکه ملت ایران را نیز ثروتمندترین ملت و تمدن جهانی نیز می کند آنچنان که در شتاب برداشتن از صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی به مرجع تقلیدی و پیمودن الفهای آیت اللهی ها جهشهایی عظیمتر از همیشه را برداریم. رای هم به داوطلب اصلح ریاست جمهوری فقط یک رای است ولی همین یک رای هم می تواند یقیناً ما را به دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برساند. و حال آنکه اگر رای به کاندیدای اصلح ندهیم چه؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی