الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ ﴿النمل: ٦٢﴾

 

سَلاَمٌ عَلَى آلِ یس اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اَللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اَللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اَللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اَللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اَللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ فِی آنَاءِ لَیْلِکَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِکَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اَللَّهِ فِی أَرْضِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اَللَّهِ اَلَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اَللَّهِ اَلَّذِی ضَمِنَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْعَلَمُ اَلْمَنْصُوبُ وَ اَلْعِلْمُ اَلْمَصْبُوبُ وَ اَلْغَوْثُ وَ اَلرَّحْمَةُ اَلْوَاسِعَةُ وَعْداً غَیْرَ مَکْذُوبٍ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقُومُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْعُدُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ

 

اهمیت زندگی پیامبر

زندگی پیغمبر را میلی متری باید مطالعه کرد. هر لحظه ی این زندگی یک حادثه است، یک درس است، یک جلوه ی عظیم انسانی است؛ تمام این 23 سال همین جور است. جوان های ما بروند تاریخ زندگی پیغمبر را از منابع محکم و مستند بخوانند و ببینند چه اتفاقی افتاده است. ^[35]

^[35]. بیانات [حضرت ولی فقیه مد ظله العالی] در دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم صل الله علیه و آله و سلم 87/5/9

 

 

از کتاب: من و کتاب، سید علی خامنه ای، دفتر برنامه ریزی انتشارات سوره مهر، چاپ سی هفتم: 1397، ص26- 27.

 

عقل، یکی از چیزهای کلیدی ای است که جوهر را تقسیم می کند بین عقل و نفس و هیولی و صورت جسمی و جسم که در حکمت متعالیه بکار گرفته می شود تا مگر او را به تعالی برساند که منجر به سفرهای اربعه از خلق به حق و از حق به خلق گردد. و این عقل هم هست که احساسات و شهوات را باید بتواند بدرستی کنترل هم کند.

 

فإن قلت : ما تقدّم من عدم دخولِ فصلِ النوع تحتَ جنسِهِ ینافی قولَهم ـ فی تقسیم الجوهر على العقل والنفس والهیولى والصورة الجسمیّة والجسم ـ بکون الصورة الجسمیّة والنفس نوعَیْن من الجوهر ، ولازمُ کون الشیء نوعاً من مقولة اندراجُهُ ودخولُهُ تحتها.

نهایة الحکمة، علامه طباطبایی، بتحقیق شیخ عباسعلی زارعی سبزواری، موسسه نشر اسلامی، نسخه ی غیر مصححه، ص 105

http://lib.eshia.ir/71458/1/105

 

کلیات خمس که در منطق فلاسفه ی قدما در نظر گرفته می شده است از  این قبیلند: نوع، جنس، فصل، عرض عام، عرض خاص که وقتی ما وارد منطق ریاضی می شویم به نوعی می توان گفت که به مفاهیم مراتب بینهایتهای الفهای کاردینالیته ها یا همان آیت اللهی ها می رسیم. مسئله ی توحید در حکمت متعالیه را می فرمایند که حق تعالی مثلاً در سوره ی انعام خیلی واضح و زیبا تفصیل فرموده است. ولی در خود سوره ی توحید یا اخلاص به بهترین وجهی ماهیت وجودی حق تعالی را بیان می فرماید. موضوع این است که اگر کسی برای خدا شخصیت قائل شود، مشرک شده است. یعنی حتی اگر برای حضرت آدم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم خودش یا دیگران شخصیت خدایی قائل شوند، این می شود شرک و بلکه کفر یا نفاق. خود حضرت رسول نیز یقیناً چنین مقامی را برای خود قائل نبوده اند؛ یعنی شخصیت رسول به عنوان بنده ی خدا در عبودیت خدا است که می تواند به خدا نزدیک شود و نه اینکه حضرت رسول شخصیتش همان خدا است. ولی چیزی که هست این است که حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در مقام عبودیتش، عبد و بنده ی خالص و خاص خدا است. و بعد از او ائمه ی اطهار فرزندان امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که این مقام بندگی را از آن خود می کنند؛ و این تا روز قیامت ثابت و پایدار است.

و اما چیزی که در منطق ریاضی و منطق کلیات خمس، عقل و عقلانیت را متحیر و بلکه ضایع هم می کند در اینجا است که نفس نسبت به خدای خود طغیان هم می کند و می فرماید که کیست که گفته است که من خود خدا نیستم؟ و مدعی خدایی هم می شود و از قبیل نحن ابناء الله:

وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ ﴿المائدة: ١٨﴾

چنین ادعایی شرک آلود را البته همینطور هم در بت پرستانی که از قبیل حضرت آدم و شخصیت او را برایش مقام خدایی قائل می شوند و خلیفة الله را با الله جل جلاله اشتباه هم می گیرند می توان مشاهده کرد. اینجا است که عقل ضایع می شود اگر حتی با این مشرکین کافر منافق وارد بحث شوید که خدا کیست؟! یعنی یک جاهایی مسئله کفر محض است و بعد یواش یواش وارد شرک و بلکه نفاق هم یحتمل می شود و این را بوضوح در زندگی حضرت پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی و بلکه زندگانی حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها و ائمه ی اطهار می توان مشاهده کرد که همه ی جهاد فی سبیل الله این انسان 250 ساله در جهت همین تثبیت حکومت عبودیت و بندگی خدا و ایمان به خدا و رسولش و امامت ائمه ی راستین و واقعی مستضعفین جهان نیز شکل گرفته است تا می رسیم به امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف. همین جا نیز عقل ضایع می شود که انسان بخواهد حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به مدعیان خلیفة اللهی در سطح جهانی ثابت کند که چطور می توان حتی از طریق مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی به شناخت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رسید.

این دلیلش این است که مشرکین فرعون نمای با ادعای انا ربکم الاعلی ای خود همانطور که در زمان پیغمبر اکرم هم قائل بودند همین امروز هم قائلند که انا ربکم الاعلی. این همه توهینهایی که از صدر اسلام تا همین امروزش هم که مطالعه کنیم می بینیم به خود حضرت پیامبر اکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صل الله عیله و آله و سلم شده است، به عبارتی هم دلیلش این نیست که می فرماید من به خدا اعتقادی ندارم یا خدا را قبول ندارم! خیر می فرماید خدا را قبول هم دارم، ولی اینطور هم قبول دارم که هم او هم هستم؛ به عبارت دیگر عیناً فرعون هم دارد می فرماید انا ربکم الاعلی! و لذا برایش غیر ممکن هم هست که بندگی خدا را بپذیرد و توحید را قبول هم کند! و وقتی به حضرت بقیت الله الاعظم هم حتی در داخل اسلام نیز می رسیم، این مسئله دوباره و دوباره گویا در طول تاریخ تکرار هم شده است که مسئله ی توحیدی و رسالت حضرت رسول اکرم جوهراً بصورت همان شرک آلودی صدر اسلام حرکت می کند و بصورت مسئله ی امامت در می آید که بالاخره این چطور است که حتی در روانشناسی یا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی  یا غیر آن آیا شما می خواهید وجود آن امام همام حضرت بقیت الله الاعظم را در کل وسعت این عالم طبیعت و ماورای طبیعت به اثبات هم برسانید؟! دیر شد، دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم برسم به نماز جماعت ظهر و عصر! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

  • ۰۰/۰۱/۱۱
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۱۳۷)

أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس 10: 62)

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سی‌ودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

...

جمهوری اسلامی؛ مهم‌ترین ابتکار امام خمینی (ره)
 صحبتی که من میخواهم امروز عرض کنم به ملّت عزیزمان، بحثی است درباره‌ی مهم‌ترین ابتکار امام بزرگوار. امام ابتکارات زیادی داشتند لکن این مهم‌ترین ابتکار امام است، و آن عبارت است از «جمهوری اسلامی»؛ این ابتکار امام بزرگوار بود؛ این همان مردم‌سالاری دینی است که زیر عنوان جمهوری اسلامی رسمیّت پیدا کرد و عنوان نظامِ برخاسته‌ی از فکر و اراده‌ی ملّت ایران و رهبریِ امام بزرگوار شد.

صلابت و قاطعیّت امام و پیروزی‌های جمهوری اسلامی، ساکت‌کننده‌ی دشمنان نظام
 بحث را من از اینجا شروع میکنم که در بین نظامهای عالم -نظامهای انقلابی و نظامهایی که تشکیل شده در این یکی دو قرن اخیر- بنده هیچ نظامی را سراغ ندارم که به قدر جمهوری اسلامی درباره‌ی آن، پیش‌بینی زوال و نابودی و فروپاشی شده باشد. از روز اوّلی که جمهوری اسلامی تشکیل شد، بدخواهان، دشمنان، کسانی که نمیتوانستند این پدیده‌ی عظیم را هضم کنند و تحمّل کنند -در داخل کشور، خارج کشور- [گاهی] میگفتند جمهوری اسلامی تا دو ماه دیگر، گاهی میگفتند تا شش ماه دیگر، گاهی میگفتند تا یک سال دیگر بیشتر نمیتواند باقی بماند و از بین خواهد رفت. خب صلابت امام بزرگوار، قاطعیّت امام بزرگوار و بعد، پیروزی‌های عظیم ملّت ایران در جنگ هشت‌ساله و حوادث گوناگون دیگر، این همهمه‌ها را فرو نشاند؛ یعنی بتدریج کم شد و کم شد و تقریباً در اواخر عمر امام تمام شد و این همهمه‌ها دیگر وجود نداشت، لکن بعد از رحلت امام، دوباره بدخواهان جان پیدا کردند، امید پیدا کردند و شروع کردند آرزوهای خود را به صورت پیشگویی تکرار کردن و همان حرفها را بار دیگر گفتن. یک حزب فرسوده‌ی قدیمی(۱) و البتّه خیلی پُرمدّعا در سال ۶۹ یک بیانیّه‌ای داد و در آن بیانیّه اعلام کرد که جمهوری اسلامی در لبه‌ی‌ پرتگاه است؛ تعبیرش این بود که جمهوری اسلامی در لبه‌ی پرتگاه است؛ یعنی یک تکانِ دیگر بخورد، جمهوری اسلامی ازبین‌رفته و ساقط‌شده است؛ این ]در[ سال ۶۹ [بود].

چند سال بعد هم، باز یک گروهی و یک دسته‌ای -که آنها متأسّفانه مسئول هم بودند، جزو نمایندگان یکی از دوره‌ها‌ی مجالس شورای اسلامی بودند(۲)- در یک نامه‌ای اعلام کردند که فرصتی اندک برای جمهوری اسلامی باقی مانده؛ یعنی جمهوری اسلامی دیگر همین روزها [باقی] است و بایستی از بین برود. این هم یک گروه دیگر که البتّه تمایلات اینها هم تقریباً شبیه تمایلات همان حزب بود، یا تا یک حدودی به آن گرایش داشت. قبل از اینها و بعد از اینها هم، هم افراد، اشخاص، هم گروه‌ها و دسته‌ها -چه در داخل کشور، چه در خارج کشور زیر سایه‌ی بیگانگان و دشمنان جمهوری اسلامی- از این حرفها میزدند، در رادیوها و مانند اینها پخش میشد و فروپاشی جمهوری اسلامی را به هم نوید میدادند؛ یعنی آرزوی خودشان را به صورت خبر و تحلیل و مانند اینها بر زبان می‌آوردند و به هم نوید میدادند. آخر کار هم همین یکی دو سال پیش بود که آمریکایی‌های بزرگوار(!) حرف آخر را در این زمینه زدند؛ یک مقام عالی‌رتبه‌ی آمریکایی(۳) با قاطعیّت اعلام کرد که جمهوری اسلامی چهل‌سالگی خودش را نخواهد دید. این پیشگویی‌ها و پیش‌بینی‌ها در مورد جمهوری اسلامی است. من یادم نمی‌آید در هیچ نظام دیگری این قدر و این همه از اوّل [تشکیل] تا سالها بعد، پیشگویی برای زوال و فروپاشی و نابودی شده باشد.

البتّه این کسانی که این جور پیشگویی‌ها را میکردند، نگاهشان به خیلی از انقلابها و نظامهای برآمده‌ی از انقلابها بود؛ چون بسیاری از حرکتها و نهضتها و انقلابها ــ چه در شرق و جنوب شرقی آسیا، چه در غرب آسیا، چه در آفریقا، چه حتّی در اروپا، مثلاً انقلاب کبیر فرانسه ــ بعد از سالهای کوتاهی بعد از اینکه به وجود آمده بودند از بین رفتند؛ شروع شوق‌انگیزی داشتند و پایان زهرآگینی داشتند. انقلاب کبیر فرانسه که علیه سلطنت بود، تقریباً پانزده سال بعد از آنکه به وجود آمد، دچار یک سلطنت استبدادی محکمی شد که همان [حکومت] ناپلئون بناپارت باشد؛ و جاهای دیگر هم همین جور؛ در سراسر دنیا از این جور نظامها اتّفاق افتاده بود.

در ایران خود ما هم اتّفاق افتاده بود. نهضت مشروطه در ایران با آن همه سر و صدا و هیاهو و شوق و فتوا و دیگر چیزها به وجود آمد، پانزده سال بعد از آنکه فرمان مشروطیّت امضا شد، یک کسی مثل رضاخان سر کار آمد، با آن دیکتاتوری عجیب، با آن استبداد سیاه که از استبداد دوران قاجار بمراتب بدتر بود. بعد هم باز در سال ۲۹ و ۳۰ که سالهای نهضت ملّی است، یک نهضتی به وجود آمد و مردم به خیابانها آمدند و نفت ایران را به اصطلاح ملّی کردند یعنی از دست انگلیس‌ها درآوردند؛ [امّا] یکی دو سال بعد کودتای انگلیسی و آمریکایی به وجود آمد و محمّدرضا یک استبداد دیکتاتوری پیچیده‌ی بسیار خطرناک و سختی را برای مدّتهای طولانی باز مجدّداً آغاز کرد. یعنی این حوادث در دنیا اتّفاق افتاده؛ اینکه اینها انتظار میکشیدند، با نگاه به این‌گونه حوادث بود. ولی بحمدالله انقلاب و نظام امام خمینی نه تنها فرو نپاشید و نه تنها متوقّف نشد بلکه روز‌به‌روز قدرتمندتر شد؛ تسلیم نشد، جا نزد، روزبه‌روز استقلال خودش را بیشتر روشن کرد، آشکار کرد، توفیقات بزرگ به دست آورد، بر موانع غلبه کرد؛ چقدر موانعی بر سر راه این انقلاب و این نظام پی‌درپی به وجود آوردند؛ انواع و اقسام: سیاسی، اقتصادی، امنیّتی، و غیره. بر همه‌ی اینها غلبه کرد، پیش رفت. امروز جمهوری اسلامی، هم توسعه‌یافته‌تر از اوّل کارِ چهل سال پیش است، هم پیشرفته‌تر است و از همه جهت جلوتر است به فضل الهی.

همراه بودن اسلام و مردم، راز ماندگاری جمهوری اسلامی
 خب، این سؤال پیش می‌آید که راز این ماندگاری چیست، راز این پیشرفت چیست. چرا جمهوری اسلامی با وجود این همه دشمنی، به سرنوشت نظامها و انقلابهای دیگر دچار نشد؟ علّت چیست و رازش چیست؟ من عرض میکنم راز پُرشکوه و افتخاربخشِ این نظام و ماندگاریِ این نظام همین دو کلمه است: یعنی «جمهوری» و «اسلامی». همراهیِ این دو کلمه با هم؛ و موجودی که از این دو کلمه تشکیل شده، باید هم پایدار بماند؛ هم جمهوری و هم اسلامی؛ مردم و اسلام؛ جمهوری یعنی مردم، اسلامی هم که یعنی اسلام؛ مردم‌سالاری دینی.

خلق و تحقّق نظریّه‌ی جمهوری اسلامی، کار بزرگ امام (ره)
 کار بزرگ امام بزرگوار ما این بود که این فکر را، این نظریّه را -نظریّه‌ی جمهوری اسلامی را- خلق کرد، آن را وارد میدان نظریّه‌های سیاسی گوناگون کرد -که در آن دوره نظریّات مختلف سیاسی، شرقی، غربی در عرصه‌ی مسائل سیاسی و ذهنیّتهای سیاسی با هم برخورد [داشت]- بعد به آن تحقّق بخشید، عینیّت بخشید. صِرف ایجاد یک نظریّه نبود بلکه آن را تحقّق داد و نظام جمهوری اسلامی را به وجود آورد. کار بزرگ امام این است.

...

ایستادگی ملّت ایران در مقابل توطئه‌های دشمنان
 ملّت ایران در مقابل توطئه‌ی دشمنان ایران و دشمنان ایرانی که انواع تلاشها را کردند، و انواع توطئه‌ها را انجام دادند که مردم را از این نظام جدا کنند، و به اسلام و به مردم‌سالاری دینی بی‌اعتقاد کنند، محکم ایستادند و این توطئه‌ها را خنثی کردند؛ و آنها هر بار و به هر شکلی که وارد شدند با سدّ پولادین ملّت ایران مواجه شدند. امروز هم همین جور است؛ امروز هم دشمنان کمین گرفته‌اند، چشم گشوده‌اند تا بلکه بتوانند بین ملّت ایران و نظام اسلامی فاصله بیندازند امّا با سینه‌ی ستبرملّت ایران و سدّ پولادین ملّت ایران مواجهند؛ هم توطئه‌ی امنیّتی کردند، هم توطئه‌ی سیاسی کردند، هم دشمنی‌های واضح اقتصادی کردند، هم تهاجم فکری کردند؛ و البتّه در همه‌ی اینها ناکام ماندند.

انواع توطئه‌های دشمنان و مخالفین برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی و اسلامیّت آن
 متأسّفانه کسانی هم بوده‌اند و هستند که حرف دشمنان را به یک نحوی در داخل تکرار میکنند؛ این ایدئولوژی‌زدایی که گاهی می‌بینید در بعضی از تعبیرات هست، همان حرف مخالفین است؛ ایدئولوژی‌زدایی یعنی اسلام و تفکّر اسلامی را در باب جمهوری اسلامی و مردم‌سالاری دینی کنار بگذاریم، و برویم سراغ همان تفکّرات لیبرال‌دموکراسی فاسد و منحرف که امروز مردم دنیا را بیچاره کرده. بعضی‌ها هم از یک راه دیگری وارد میشوند که قداست دین به این است که کنار بگیرد؛ [این] همان حرفی است که در اوّل انقلاب گفته میشد؛ این هم حرف دشمن است و همان تکرار حرفهای قبل از پیروزی انقلاب و اوایل شروع انقلاب است. اینکه باز بعضی این جور وانمود کنند که «اگر بخواهیم ضوابط اسلامی را رعایت کنیم، با مردم‌سالاری قابل جمع نیست»، جزو حرفهای دشمنان جمهوری اسلامی و دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه ممکن است کسانی از روی غفلت این حرفها را بزنند. بنده متّهم نمیکنم که هر کسی این حرفها را میزند، حتماً پیش‌کرده‌ی دشمن است؛ نه، گاهی از روی غفلت است امّا بدانند این حرف، حرف دشمن است و دشمن میخواهد ریشه‌ی اسلامیّت را بزند. حالا بعضی‌ها دلسوزی میکنند برای مردم‌سالاری که «آقا! مردم‌سالاری از بین رفت» [امّا] اینها در واقع خیلی برای مردم‌سالاری دلسوزی نمیکنند، اینها میخواهند ریشه‌ی اسلامیّت را بزنند، اسلام را کنار بزنند تا وجود نداشته باشد؛ و واقعاً خطای بزرگی است اگر ما مردم‌سالاری را از تفکّر اسلامی و روح اسلامی بیگانه کنیم.

خب قانون اساسی هم تکلیف را روشن کرده. ملاحظه میکنید در قانون اساسی، رجال سیاسی و مذهبی را به عنوان رئیس‌جمهور، رئیس دولت، رئیس قوّه‌ی مجریّه، یعنی همه‌کاره‌ی مسائل کشور قرار داده. این قید «رجال سیاسی و مذهبی» برای چیست؟ برای این است که در میدان سیاست بتواند مصلحت کشور را در نظر بگیرد، در میدان اعتقادات مردم و دین مردم هم بتواند مردم را هدایت کند و کمک کند و در هر دو مورد خردمندانه عمل بکند؛ یا این مسئله‌ی تقوا و امانت که باز در قانون اساسی بر آن تکیه شده، مسئله‌ی بسیاری مهمّی است که در قانون اساسی روی آن تکیه شده.
 

سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سی‌ودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) ۱۴۰۰/۰۳/۱۴

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47991

 

 

 

جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی را وقتی در حکومت اسلامی انقلابی در نظر بگیریم، کمال حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را می تواند تداعی هم کند که حکومت و دولت کریمه ی امام زمان هم همیشه در بینهایت آن واقع شده است در عین حالی که در خود حکومت جمهوری اسلامی هم هر آن می تواند با ظهور حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف بحق هم محقق شود! البته این حکومت اولیاء الله در جمهوری و مردم سالاری دینی، یک ریشه ای هم در حکومت فلاسفه بر مردم دارد در کتاب و نظریه ی جمهوری افلاطون که همانطوری که می داینم از لحاظ محقق شدن این جمهوری یحتمل هم باید گفت که در زمان خودش فقط در حد یک نظریه هم ماند و بلکه تحقق هم نیافت. و لذا اینکه این همه دشمنیهایی که در برابر جمهوری اسلامی می فرمایند وجود داشته است و دارد و خواهد هم داشت که از همان اول هم مدام مدعی بوده اند و بلکه سعی و تلاهشها هم در جهت براندازی آن کرده اند که جمهوری اسلامی دیگر کارش تمام است، می فرمایند راز ماندگاری اش همین مردم سالاری است؛ مسئله همان هذان یختصمان اختصموا هم می باشد.

ولی همانطوری هم که عرض شد، به زبان میدانهای یانگ-میلز خود دوگان (self dual) و ضد- خود دوگان (anti-self dual)، بندگان خدا در مقابل خدای خود در چه وضعیتی هم قرار دارند؟ آیا مسئله ی خود دوگانی و ضد- خود دوگانی از لحاظات روانشناسانه و اجتماعی و بلکه در مقابل خلقت خالق و پروردگار و وجود خارجی زمین و آسمانها که در مقابل بنده ی خدا متجلی است را در نظر بگیریم، آیا با مسائلی طرفیم که در خود دوگانی یا ضد- خود دوگانی میدانهای یانگ- میلز که تفکیکش از ستاره ی هاج هم نتیجه می شود کدام یک از این دوگانها می توان بالاخره مسئله را حل کرد؟ یا بلکه آیا باید از دنیای طبیعت خارج شده و به ماوراء طبیعت هم رفته و از ظرف و از آن دیدگاه به طرح و حل مسائل هم پرداخت؟ و آنگاه یحتمل هم بتوان نظریه های دونالدسون و توماس و بلکه کارهای حمید احمدی نژاد را هم بهتر فهمید؟!

 اینجا یک مسئله ای در دشمنی با جمهوری اسلامی هست که می توان هم بر منبر رفته و حتی دشمن و بلکه شیطان بزرگ را هم مخاطبی که پای منبر تو نشسته است قرار هم داد و چه رسد به اینکه بخواهیم در کسی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حتی انبوهی از "انا المهدی" ها همه و همه هم القاء کنیم که ای مستکبر لا مذهب آیا این تو هم نیستی که مثلاً پابرهنه ها را هم رها کرده ای و تند تند در باتلاقها و چاله هرزها و سیاه چاله هایت برج پشت برج و آن هم چه برجهایی که می سازی و نمی روی هم مسکن مهر در حتی دهات و از جمله بیدگنه هم بسازی؟! یعنی این یک مسئله است که شما یک آدم ساده لوحی را پیدا هم بفرمایید که بطور طبیعی و بلکه ماوراء طبیعی هم دارد مدام با خود می فرماید "انا المهدی" و او را هم بگذاریدش سر کار که فرضاً ببین که در چه غفلت و حماقتهای عظیمی هم در ادعای کذب خود غرق هم شده ای! و اما یک تفاوتی هم هست که همه و همه هم دارند ادعای "انا المهدی" را می فرمایند تا اینکه حتی یک نفر هم جرات نداشته باشد که نُطُق بکشد و بلکه کوچکترین صدایش هم در بیاید که آیا ما جمهوری اسلامی و مردم سالاری اسلامی هم داریم و آن هم همینی است که پی روی شما است و توی مستکبر ضد مستضعفین هم به همین دلیل که اصلا چنین چیزی را حتی باورت هم نمی شود بطور ضد-خود دوگانی از دشمنان همین جمهوری اسلامی واقع هم شده ای و بلکه حقت هم همین است که همه و همه ی مستضعفین بریزند سرت و هر چه داری را هپلیو هپو هم کنند تا بالاخره بلکه آدم هم شوی؟

در حقیقت، این دشمنی در همان مسئله ی هذان خصمان یختصموا نهفته است که کی است که طرف حق هم هست و کی است که بر باطل هم هست؟ و لذا این دشمنی را می توان وقتی با انبوهی از دشمنانی که مملو از کفر و شرک و نفاق هم هستند تشدیدش کرد طوری که همه هم بیافتند به جان هم و اما وقتی از ظرف طبیعت آن خارج شویم و به ماوراء طبیعت هم برویم آنجایی که دیگر رفته ایم جایی که مکان مقدس خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف و ائمه ی اطهار علیهم السلام و بلکه حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم هم در صراط حمید هم هست، بندگان مومن خدا دیگر به آن حصنی هم رسیده اند که هم کلمة لا اله الا الله است و هم ولایت علی ابن ابیطالب و حکومت این حضرات هم  هست که می فرماید و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.  إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ ‎﴿فصلت: ٣٠﴾‏ إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ‎﴿الأحقاف: ١٣﴾‏. مسئله اینجا این نیست که کسی خیلی جرات داشته باشد که بفرماید که خوب همه ی ائمه ی اطهار علیهم السلام را که شهید کردند و با پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم هم که هر چه توانستند دشمنی کرده و جنگها کردند و لذا امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم خواهند کشت؛ بچه می فهمی چه می گویی؟ همین کار را اتفاقاً می خواستند هم با امام زمان عجل الله فرجه الشریف بکنند که آن حضرت این همه سالیان و قرنها در غیبتهای صغری و کبری هم تشریف دارند. یک فرق عظیمی هست بین مردم سالاری جمهوری اسلامی و آن عوام زدگی که نه تنها رهبری و ولی فقیه مد ظله العالی را و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز یک ساده لوحی بیش فرض نمی گیرد که در میان همه و همه ای که دارند ندای انا الحق و انا المهدی سر می دهند چرا که حتی از لحاظ روانشناسانه هم که بگیریم کمال طلبی و کمال خواهی همه ی انسانها تمایل به حضرت حق و حضرت ولی عصر و آنچه ما از آن هم مایلیم به حکمت الهی از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حتی از صفر و یک طلبگی و دانشجویی در بینهایت هم برسیم. یک نوعی از غیر قابل دسترسی آیات اللهی در بینهایت هم هست که در حینی که در بینهایت هم واقع است از لحاظات بعدهای زمانی و مکانی ولی در عین حال هم از رگ گردن هم به ما نزدیکتر است و همین هم مسائل اخلاقی را می تواند خیلی سخت و پیچیده کند که می تواند غیر از طرفداری فوتبالی قرمزته آبیته هم خیلی باشد در عین حالی که طرفداری از جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی هم داریم و بلکه تکبیر هم خیلی داریم!

دشمنی از آنجا شروع می شود که استکبار مخصوصاً هم میدان یانگ- میلز ضد- خود دوگان را طوری تعریف هم می کند که حتی روانشناسانه هم برای سالک الی الله و بنده ی خدا غیر قابل حل شود و نتواند حتی به میدانهای دوگانی الکتریکی- مغناطیسی و بلکه تک قطبیهای مغناطیسی که روی کلافهایی با گروه های لی مختلف از انواع خمینه ها واقع می شوند در نظر گرفت. و لذا چون نمی تواند هم طرح مسئله و راه حل آن را بیابد، اعتراف هم می کند که از یافتن راه حل مسئله عاجز هم هست و در همان مراحل اولیه ی روانشناسانه ای که حتی هنوز خیلی هم مانده به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم برسد نیز شکست خورده است و چه رسد به اینکه بخواهد از دنیای طبیعت هم خارج شده و به ماوراء الطبیعه و بلکه به حکمت الهی هم ورود کند. می آید با اسکتبار هم در بیافتد و بلکه خودش هم به استکبار و دیکتاتوری دچار می شود برای اینکه در دشمنیهایش راه و صراط حمید را هم گم می کند که بالاخره در میان این همه افراد روی زمین در طول اعصار و این همه هم انا المهدی، آیا کیست که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست؟! یعنی نمی شود یک ساده لوحی را یافت که چنین ادعایی را در میان انبوهی از کذابها و دروغگوها بپذیرد و آنگاه همه و همه هم سرش کلاه بگذارند و لااقل یک نفسی هم در زندگیشان بکشند؟! این همه دشمنیها و دعواهایی که می فرماید خدا و پیغمبر را از حضرت آدم گرفته تا حضرت خاتم تا ائمه ی اطهار تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نشناختی آنجایی که انسان به لقاء الله می خواهد بپیوندد و بلکه گروه های بازبهنجارش در طیفهای ماورای بنفش و طیفهای نوری از بنفش تا قرمز تا طیفهای مادون  قرمز حتی میدانهای یانگ- میلزی روی کلافهای خمینه ها هم داریم که یحتمل تا چقدر هم وابسته به شتاب در انتقال به قرمز هم در آنها نهفته است یک طرف و انگاه صراط حمید و قلب مقدس امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم چطور مملو می شود از شهادت در راه حتی سربازی برای خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بندگی خدا! دیر شد، دیر شد، بنده ی حقیر رفتم نماز! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لَا یُنْصَرُونَ ﴿القصص: ۴۱﴾

 

خیلیها یحتمل بفرمایند که رئیس قوه ی قضائیه ای که سادات هم هست و تولیت آستان قدس رضوی را هم داشته است و بلکه روحانی هم هست بهترین گزینه ی برای انتخاب ریاست جمهوری هم هست و لا غیر. بنده ی حقیر عرضم این است که عرضم این است که اگر اینقدر ایشان خوب است، پس چرا اینقدر دیر تشریف آوردند و زودتر هم دست به کار نشدند که به حکومت و دولت کریمه امام زمان عجل الله فرجه الشریف کمکی هم برسانند؟ بنده ی حقیر فکر می کنم حتی دکتر جلیلی خیلی گزینه ی بهتری هم هست از ایشان برای اینکه جلوی ائمه ی کفر هم بایستند و بتوانند قوه ی مجریه را آیا چقدر هم به یک سر و سامانی برسانند که دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم نزدیک به طلوعش برسانند.

البته اینجا خیلی اوقات این سوال هم مطرح است که چرا اگر اینقدر آیات عظام خیلی زرنگ هم هستند در دینمداری خود، ولی می بینیم که بعضی از فرزندان آنها حتی کشف حجاب هم می فرمایند؟! این یک نکته ای هم هست که در مورد خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم مطرح خواهد بود که نعوذ بالله خود آن حضرت را هم به مردم فاسق معرفی خواهند کرد و بلکه همچون امام حسین علیه السلام باید با یزیدیان هم وارد کربلایی دیگر هم شود تا بتواند دولت کریمه اش را به سرانجام برساند! و خوب، حالا امام زمان عجل الله فرجه الشریف ای که قید خانوداه ی خود را هم زده است یا حتی با خود خانواده اش هم رفته است به کربلا و بعد همچون حضرت سجاد زین العابدین و حضرت زینب علیهم السلام همه و همه به اسارت هم رفته اند و گیر یزیدیان و بدتر از یزیدیان هم افتاده اند، آیا دیگر اشکالی هم هست که بعضی بفرمایند چرا حضرت سجاد علیه السلام نتوانست هم حجابهای اسراء را خیلی هم به خودشان بفرماید که ای اسرا حجابتان را چرا درست رعایت نمی فرمایید؟ خیلی بتواند عرضه بدارد این است که بفرماید که این سرها را کمی جلوتر ببرید که همه به هوای آنها نیایند زل بزنند به زنها و بچه های اسیری که حجابها را هم مخصوصاً از سرشان کشیده اند.

بنده ی حقیر عرضم این است که اگر قرار است که حجاب را همه رعایت کنند، چرا هیچ کس به آمریکاییها نمی گوید که اینقدر با بی حجابیهای خودتان همه جا تبرج نفرمایید که همه را هم مستفیذ بفرمایید. چرا تازه آقایان آقازاده های خود را و فرزندان خود را هم باید بفرستند آمریکا و انگلیس و امثالهم که خیلی هم درسها یاد بگیرند و دکتر و مهندس هم برگردند و تازه اگر هم اصلا میل و رغبتی هم داشته باشند که برگردند؟ و حالا شما حساب هم کنید که حکومت انقلابی اسلامی هم کودتا شده باشد خدای ناکرده و از اسلامیتش برگشته باشد. خوب، دیگر اگر حضرات آیات الله العظمی هم که باشد که می خواهد به فرزندانش بفرماید که بچه حجابت را چرا درست رعایت نمی کنی؟ آیا این بچه ی پررویی که خود به خودی هم حجابش را خیلی دوست ندارد رعایت کند، برنمی گردد به پدرش بگوید که برو بابا با این اسلامتان! اگر شما عرضه داشتید که همان حکومت انقلابیتان را به دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم وصل می کردید. پس چه شد؟! چرا مثلاً شاه برگشت و مصدق و آیت الله کاشانی نتوانستند جلوی کودتا را هم بگیرند؟ و حالا خر بیار و باقلا بار بزن! و حالا هی بفرمایید که اون وقتی که باید کاری می کردی، نکردی! حالا که همه را اینطور هم اسیر آمریکا و اسرائیل و انگلیس و ... کرده اید، دیگر می خواهید چه کنید؟ مستضعفین را آباد کرده ایم و میلیاردر شده اند همه و همه یا رابین هودی از مستکبرین باید دزدید و به مستضعفین داد چرا که کسی هم خمس و زکاتش را نمی دهد و بلکه ربا هم خود بانکها از همه بیشتر می دهند و حالا چقدر هم بتوان یارانه ی نقدی و نه حتی بیمه ی حداقلی و نه خیلی هم درست و حسابی درمانی عمومی هم برای مردم در نظر گرفت؟ و اختلاسات و دزدیها و ... دیگر بماند. البته اخیراً زمان از دست رفته ی مارسل پروست را در چندین جلد هم غلط نکنم در کتابفروشیها دیدم ترجمه هم شده است؛ و حالا صادق هدایت و امثال او را هم کاری نداریم. و اما حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بفرمایید کیلویی چند آنجایی که خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز اگر آمریکاییها شناسایی اش بفرمایند توپ والیبالش می کنند بین خودشان و انقلابیون جمهوری اسلامی ایران و دیگر کشورهای اسلامی اگر حالا داعش و دیگر گروهکها و بلکه دولتهای ضاله دستشان به او نرسد و همانطوری که به دکتر فخری زاده ها و سردار شهید سلیمانی ها هم رحم نمی کنند و ....؟! حالا شما بفرمایید که با دشمن توی جنگ و دعوا رفتن و بلکه با شیطان بزرگ همان شیطانهای کوچکتر هم خودشان بروند توی دعوا و بر سر هم آنقدر هم آب جوشان و آتش و سنگ و چوب هم بریزند تا روز قیامت که خسته شوند بهتر هم نیست؟ 

تعلیم و تربیت کل یوم عاشورا کل ارض کربلا یک حسابی دارد که اگر شما بخواهید فرزندان خود را که حتی بین آنها امام زمان جعل الله فرجه الشریف هم مفروض فرض کنیم که وجود دارد که همه و همه را بفرستیم آمریکا  انگلیس و فرانسه که درس هم بخوانند، آیا آمریکا یا حتی دولت انقلابی جمهوری اسلامی ایران هم می تواند تضمین کند که همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف که با هزار امید هم والدینش فرستادند آمریکا و انگلیس که درس بخواند و دکتر و مهندس هم برگردد، آیا باز هم همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف برخواهد گشت؟ آیا حتی سادات هم اگر خیلی نخبه و اهل درس و بحث هم بودند و رفتند و زیر دست امثال صهیونیستها بیرون آمدند، یحتمل وقتی برگشتند نخواهند گفت نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و بلکه جانم فدای آمریکا چرا که در قسمی که در سوگند تابعیتی و سیتیزنی آمریکا هم خورده ام آمده است که اگر مخاصمه ای هم شد طرف آمریکا را و نه ایران را خواهم گرفت و بلکه منی که نان و نمک آمریکا را این همه هم خورده ام حالا بیایم مرگ بر آمریکا هم بگویم؟! آمریکاییها نمی گویند چقدر این بابا قدر نشناس بود؟ این همه هم حالا که رفته است ایران برایش با هندسه ی هذلولوی و هایپربلویدی باران فرستاده ایم و حالا قدر ما را باز هم نمی داند و بلکه از کم آبی هم می نالد و ناشکری هم می کند!

بنظر این بنده ی حقیر لااقل دکتر جلیلی یک شمه ای از ایستادگی و استقامت جلوی دشمن را بهتر هم درک کرده است و در مذاکرات هم با آنها سر و کله زده است بر خلاف رئیس قوه ی قضائیه که یحتمل خیلی هم به این قضایا وارد نشده است و بلکه دورادور آیا فقط یک چیزهایی بدتر از این بنده ی حقیر شنیده است. حالا می فرمایید که بنده ی حقیر اشتباه می کنم و همین کاندیدای دیگر است که بهتر است از دکتر جلیلی؟ خوب به او هم رای بدهید. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِنْ نَارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِیمُ ﴿۱۹﴾ یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ ﴿۲۰﴾ وَلَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ ﴿۲۱﴾ کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ ﴿۲۲﴾ إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ ﴿۲۳﴾ وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِیدِ ﴿الحج: ۲۴﴾

 

اَللَّهُمَّ کَمَا شَرَّفْتَنِی بِهَذَا اَلتَّشْرِیفِ وَ فَضَّلْتَنِی بِهَذِهِ اَلْفَضِیلَةِ وَ خَصَصْتَنِی بِهَذِهِ اَلنِّعْمَةِ فَصَلِّ عَلَى مَوْلاَیَ وَ سَیِّدِی صَاحِبِ اَلزَّمَانِ وَ اِجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ اَلذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اِجْعَلْنِی مِنَ اَلْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ فِی اَلصَّفِّ اَلَّذِی نَعَتَّ أَهْلَهُ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیٰانٌ مَرْصُوصٌ عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ وَ آلِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ اَللَّهُمَّ هَذِهِ بَیْعَةٌ لَهُ فِی عُنُقِی إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَ

 

اللهم یا حمید بحق محمد

یا عالی بحق علی

یا فاطر بحق فاطمه

یا محسن بحق الحسن

یا قدیم الاحسان بحق الحسین

اللهم بحق حجتک المهدی

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، شما می توانید از ریاضی فیزیک ارتقاء پیدا کنید به حکمت متعالیه و فقه و اصول فقه و تفسیر و حدیث و بلکه به حکمت الهی. اینجا مسئله فقط این هم نیست که بعضی اشکال هم بفرمایند که خوب حالا ما همین ریاضی فیزیک و بلکه دیگر علوم طبیعی  و روانشناسی و روانکاوی را هم درست انجام دهیم، حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بقیه ی حرفها برایمان دیگر پیش کش. نمی شود که اصل قضیه را ولش کرد و بلکه به فرعیات هم پرداخت. اما اینجا مسئله جدیتر هم هست. شما ببینید که ماکسول فرضاً چه کرد؟ او گفت که این طیف و طیفنگاری که می تواند شامل انرژیهای زیاد و کم هم شوند، یک طیف بینهایتی هم هست و نه فقط اینکه شامل طیفی متناهی هم باشد. این یک مرتبه می تواند یک افق جدیدی را برای شما باز کند. مثل این است که بفرمایید که در پتروشیمی ما فقط به یک طیف خاصی از گرمایش جایزیم دست یابیم و ماورای آن دیگر جایز نیست؛ ولی همین طیف گرمایشی که جایز هم هست آیا چقدر هم می تواند درجه بندیهایی شود که یحتمل بسیار هم ریز و اینفینیتسیمال هم باشند. یا مثل این است که بفرمایید که شما می توانید هم از لیزر به عنوان یک اسلحه ی هایپربلویدی هم استفاده کنید؛ ولی خود منبع لیزری هذلولوی هایپرببولیکی هایپربلویدی ستارگانی و جهاد و جنگ ستارگانی را کنار بگذارید و بفرمایید که خوب حالا ما ببینیم که چه اسلحه ی لیزری هایپربلویدی ای هم آیا بلدیم درست کنیم؟ 

ولی خوب اینجا مسئله چیست؟ شما وقتی رفتید در خانه ی استادتان را زدید که زانوی تلمذ هم پیش درس و مکتب او بزنید و طلبگی و دانشجویی هم بفرمایید، و آنگاه فرمودند هم که فقط تا ریاضی فیزیک مثلاً دوست داشتی ما در خدمتتان هستیم! حالا کاری هم نداریم که آیا این اساتید در دانشگاه یا حوزه هم هستند یا دشمن کافر و مشرک و منافق هم هست یا خیلی هم در کشور خودمان و بلکه مومن و مسلمان هم هستند. و اما مسئله این هم هست که از صفر و یک طلبگی می توانید هم به بینهایت اجتهاد هم برسید و بلکه این طیفها را گسترش هم داده و به بینهایتهای آیت اللهی های بالاتر و حتی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف در دولت کریمه ی حضرتش حتی در شهر کریمه ی اوکراین یا آمریکا هم برسیم؟!

به هر حال، عرض بنده ی حقیر این است که یک جایی ممکن است فقط مجبور باشید که تا ریاضی فیزیک مسئله بالاتر هم نروید و حال آنکه جایی دیگری که مملکت اسلام هم هست یحتمل تا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و ماوراء آن به حکمت الهی نیز برسیم. یعنی وقتی طیف خود را فقط به ریاضی فیزیک و نه حکمت الهی هم محدود می کنیم، مسئله برای شده اگر خود پاپ هم باشد سختتر می شود که بالاخره این بنده خداهای ریاضی فیزیکیها این همه با آیت اللهی ها و بلکه بینهایتهای کاردینالیته ها هم سر و کله می زنند که به کجا برسند هر چند که خود ما را هم توی از جمله دو قطبیهایی صفر و یکی روانشناسانه هم نیاندازند؟! التفات می فرمایید؟

مثل این است که ریاضی فیزیکیها از یک طرف و اساتید حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم از طرفی دیگر بتوانند فقط یک طرفه از طرق اینترنت و برنامه های تلویزیونی هم با هم کارهایشان را به اشتراک هم بگذارند. ولی مثلاً به کلاسهای درس و کتابخانه های همدیگر دسترسی هم نداشته باشند. خوب، اینجا یک سدی در موانعی که بین اینها می تواند موجود باشد داریم که آیا از دشمنی بین آنها هم هست یا از هر چه که هست، پیشرفت در هر دو جهت هم لازمه ی پیشرفت در جهت دیگر هم هست. مثل این است که برای مشاهده ی آسمان شب باید هم بیخوابیهایی نیز کشید. و اما یحتمل هیچ وقت هم سالک الی الله متوجه مسئله نشود که در مجموعه ی مسائل ماورای بنفش و مادون قرمز و بلکه انتقال به سرخ هم مسئله ی انبساط کیهانی جهان و حتی شتابی هم که در این انبساط رخ می دهد نیز از کجا دارد همینطوری نشات می گیرد. و مسائل آیا فقط روانشناسانه و ریاضی فیزیکی از انواع خود دوگانی و غیر خود دوگانی هم هستند که چقدر هم درونی  و بلکه قلبی هم هست و چقدرش هم بیرونی و بلکه از عهده ی مسائل درونی ما خارج هم هست؟

یعنی اینجا خیلی راحت می توانید مسئله را واگذار بفرمایید که خوب اینهایش دیگر به من و تو مربوط نیست و داری وارد خط قرمزهایی هم در حکمت الهی نیز می شوید و بهتر هم هست که عقب گرد بفرمایید. بعد اگر خودش رفت مسئله را هم حل کرد و سر شما را هم کلاه گذاشت که دنبالش نرفته اید چه؟ هیچی دیگر زانوی تلمذ هم باید نزدش بزنید و بهتر هم سعی کنید که گوشهایتان را باز کنید و ببینید که بالاخره مسئله و راه حلهایش هم کدام است و ....؟ و این قصه سر درازی هم دارد که خیلی هم می تواند هایپرتوهی و بلکه هایپر موهومی زا هم باشد.

https://arxiv.org/abs/1503.01366

https://arxiv.org/abs/2105.07788

https://arxiv.org/abs/1911.01129

البته اینجا اینکه ما از صفر و یک به بینهایتهای توانهای بالاتر 2 برسیم و بلکه اعداد پی-تایی هم برسیم و ...، آنگاه آیا باز هم هنوز توانسته ایم زانوی تلمذی را که پای درس استاد و مراجع تقلید زده ایم تکمیل هم کنیم و به آیت اللهی های بالاتری و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسیم؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ ﴿۱۸﴾ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴿۱۷﴾ هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِنْ نَارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِیمُ ﴿۱۹﴾ یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ ﴿۲۰﴾ وَلَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ ﴿۲۱﴾ کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ ﴿۲۲﴾ إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ ﴿۲۳﴾ وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِیدِ ﴿الحج: ۲۴﴾

 

اَللَّهُمَّ کَمَا شَرَّفْتَنِی بِهَذَا اَلتَّشْرِیفِ وَ فَضَّلْتَنِی بِهَذِهِ اَلْفَضِیلَةِ وَ خَصَصْتَنِی بِهَذِهِ اَلنِّعْمَةِ فَصَلِّ عَلَى مَوْلاَیَ وَ سَیِّدِی صَاحِبِ اَلزَّمَانِ وَ اِجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ اَلذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اِجْعَلْنِی مِنَ اَلْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ فِی اَلصَّفِّ اَلَّذِی نَعَتَّ أَهْلَهُ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیٰانٌ مَرْصُوصٌ عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ وَ آلِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ اَللَّهُمَّ هَذِهِ بَیْعَةٌ لَهُ فِی عُنُقِی إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَ

 

اللهم یا حمید بحق محمد

یا عالی بحق علی

یا فاطر بحق فاطمه

یا محسن بحق الحسن

یا قدیم الاحسان بحق الحسین

اللهم بحق حجتک المهدی

 

 

یک گروهی از آیات است که در المیزان با هم آمده است در رابطه با آیات بالای سوره مبارکه حج. در ارتباط با کسانی که به راه باطل می روند و دشمن حق اند و بلکه در خصومت و دشمنی با مومنین و مومنات هم هستند، قرآن کریم انذار می فرماید و می ترساند که چه ها که به سرشان خواهد آمد. و بعد هم وعده های نیکویی به مردم مومن هم می دهد.

نکته ای که در دشمنی حق و باطل و هذان یختصمان اختصموا داریم این است که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل خیلی هم به این مقوله که چطور حق را از باطل می توان جدا نیز کرد نپردازد ولی این مسئله ای است که دینمداری و بلکه اخلاق خیلی هم واردش می شود. مسئله ی روانشناسانه را یحتمل بهتر بتوان واردش شد آنجایی که در المیزان به بحث فلسفی در آیات اولیه ی سوره ی احقاف هم وارد می شود که دارد به نوعی این سوال را هم مطرح می فرماید که اصلا چرا هم مسئله را تبدیلش کنیم به انواعی از دشمنیهایی که حالا آیا بصورت دو قطبیهایی روانشناسانه هم بروز کنند؟ البته آنجا سوالات سختتری هم می پرسد که چرا ائمه ی اطهار علیهم السلام و حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم که علم غیب هم داشته اند با این حال نتوانستند خود را از خطرهایی مثل ترور و قتل و جنگ و قتال هم نجات داده و وارد این مقولات نشوند؟! بنده ی حقیر فکر هم می کنم که اینها سوالاتی است که نمی شود هم فقط در چند صفحه مختصرا بدانها پرداخت و جواب قانع کننده ای هم برایشان آورد.

ولی به هر حال بعضی یحتمل اشکال هم کنند که دو قطبیهای روانشناسانه یک جاهایی هم آن سلامت معقول خود را از دست می دهند وقتی که خصوصاً دو قطبیها را از هم جدا هم کنیم و هر کدام را به عنوان تک قطبیهایی هم در نظر بگیریم. هنوز بعضی اشکال کنند که این هم خیلی ممکن است وارد اشکالات زیادی نشود مگر اینکه میدانهایی را که در تناظر با میدانهای یانگ-میلزی داریم بررسی می کنیم، میدانهایی هم باشند غیر خود- دوگان. حالا بنده اینجا خیلی وارد مبحث ریاضی فیزیکی آن نمی شوم؛ ولی از لحاظ روانشناسی در نظر آورید که میدانهایی که خود- دوگان هم باشند آنهایی هستند که انسان بتواند جواب معادلاتش را بطور درونی و بلکه خود- دوگان هم بدست آورد ولی غیر خود- دوگانها آنهایی هستند که خیلی هم نمی شود چنین کرد و بلکه جواب مسئله برنمی گردد هم به مسائل درونی و روانشناسانه محض و بلکه نمادهایی اجتماعی و حتی طبیعی و ماوراء طبیعی هم یحتمل در آنها نهفته اند.

فرض بفرمایید که ما فساد اقتصادی در اجتماع را در نظر بگیریم؛ اینجا هر چقدر هم بخواهیم مسئله را از لحاظ روانشناسانه و بلکه اجتماعی شفافسازی اش کرده و پشت ویترینش هم آنرا قرار دهیم، خیلی هم خوب است. و اما یک نمونه اش هم همین است که ما بازتابی از اینها را در رسانه های جمعی و از جمله رادیو و تلویزیون هم علناً می بینیم و می شنویم. و اما آیا همینکه پشت این ویترینها قرار گرفتند لزوماً مسئله حل است؟ یعنی اینها می توانند هم بر عکس عمل کنند و بلکه اصلا خود فساد را هم باعث شوند و حال آنکه قرار بود مسائل اقتصادی را آنقدر هم شفافسازی کنند که دیگر به فکر جن هم نرسد که چطور هم می شود از آن سوء استفاده کرد. یک مثال روشنش همین حجاب خودمان است که تبلیغات سوئی که در رسانه های بیگانه هم رخ می دهند چطور می تواند مسئله را حاد و بلکه مزمنش هم کند. مثال دیگرش این است که فرض بفرمایید که در فتنه ی 88 آیا غیر از این است که اول مشکلات در مناظره های تلویزیونی هم آغاز شد و بعد طرفداران دو طرف مسائلشان را به خیابانها هم کشیدند. شفافسازی آنجایی که مسائل دو قطبیهای روانشناسی فقط مسائلی درونی نیستند خود به خود به بیرون هم سرریز می کنند. البته چیزی که هست این است که وقتی این فواصل اجتماعی خیلی هم زیاد شوند، دیگر مردم ملاحظه هم نمی کنند که منشاء این دو قطبیها هم آیا خارجی و یعنی از خارج از کشور هم است یا داخلی است؟ این کار سختتری هم هست که برای حجاب بتوان درست تبلیغ کرد که غیر مسلمانان هم تشویق به حجابی که در جزو فطرت است هم شوند تا اینکه فقط اس ام اس برای بدحجابان بفرستیم که لطف کنید خوش حجاب هم شوید. یک وقت هست که سقف بلند است و باید دور مسجد آیاتی نوشت که جنیان و اجنه وارد هم نشوند ولی یک وقت هم هست که جنیان از طریق رادیو و تلویزیون و ماهواره و اینترنت و ... هم می توانند وارد خانه های همه و همه هم شوند و ....

یک مثال خیلی خوبی فرمودند امروز بالای منبر که اگر همه ی عالم هم نمازشان را بجا آورند هنوز معنایش این نیست که دیگر لازم نیست شما نمازتان را نخوانید چرا که بالاخره بقیه همه خوانده اند و واجب است بر شما که شما هم آنرا بخوانید. و حالا اگر هیچ کس هم نمازش را نخواند، باز هم بر شما واجب است که نمازتان را بجا آورید. مسئله یک واجب کفایی هم نیست و بلکه واجب ضروری است. و اما اینجا اگر همه هم نمازشان را بجا آورند یا حتی همه هم رای بدهند ولی امام زمانشان را هم نشناسند غلط نکنم مسئله هنوز شرک آلود هم می شود. مثل این است که شما بدانید که دولت باید دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف باشد ولی به کمتر از آن راضی شوید؛ آیا این مسئله را تبدیل به شرک نمی کند؟! و بگذریم از اینکه حالا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در غیبت تشریف دارند. ولی به هر حال انواع تک قطبیها و دو قطبیهایی را ایجاد می کنند که لااقل ریاضی فیزیکی و بلکه زایبرگ-ویتنی و کاپوستین- ویتنی هم باید آنها را حتی المقدور حل هم کرد! بنده ی حقیر فکر می کنم مسئله را فقط آیا خیلی سطحی در حدود صفر و یکی هم هنوز واردش نشده ایم و دلیلش هم همین است که از روانشناسی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به حکمت الهی وارد شدن هم می تواند مشکلات خودش را داشته باشد. اللهم کن لولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِنْ نَارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِیمُ ﴿الحج: ۱۹﴾

 

اَللَّهُمَّ کَمَا شَرَّفْتَنِی بِهَذَا اَلتَّشْرِیفِ وَ فَضَّلْتَنِی بِهَذِهِ اَلْفَضِیلَةِ وَ خَصَصْتَنِی بِهَذِهِ اَلنِّعْمَةِ فَصَلِّ عَلَى مَوْلاَیَ وَ سَیِّدِی صَاحِبِ اَلزَّمَانِ وَ اِجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ اَلذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اِجْعَلْنِی مِنَ اَلْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ فِی اَلصَّفِّ اَلَّذِی نَعَتَّ أَهْلَهُ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیٰانٌ مَرْصُوصٌ عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ وَ آلِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ اَللَّهُمَّ هَذِهِ بَیْعَةٌ لَهُ فِی عُنُقِی إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَ

 

اللهم یا حمید بحق محمد

یا عالی بحق علی

یا فاطر بحق فاطمه

یا محسن بحق الحسن

یا قدیم الاحسان بحق الحسین

اللهم بحق حجتک المهدی

 

هذان خصمان اختصموا؛ دعوا و دشمنی بین این دو طائفه ای که یکی بحق است و دیگری باطل است، یک دشمنی و دعوایی هم هست که تا روز قیامت ادامه دارد. مسئله فقط این نیست که بنده ی حقیر داشتم بعضی مقالات ریاضی فیزیکی در هندسه ی مثبت را یک نگاهی سعی می کردم بیاندازم مثل مقاله فاطمه محمدی، لئونید موینین، ماتئو پاریسی:

https://arxiv.org/abs/2010.07254

و حتی این دیگری که همین مقاله هم یکی اش را ارجاع می دهد و هنوز واردشان هم نشده ام و می خواهم بشوم:

https://arxiv.org/abs/1704.05069

https://arxiv.org/abs/1703.04541

و اینکه می خواستم هم صفحه ی 12 قوانین الاصول را هم بعد از صفحه ی 11 آن نیز بخوانم و گیر کرده بود و کار نمی کرد! مسئله فقط این نیست در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. و چرا؟! چرا که مسئله این هم نیست که شما با انبوهی از مسائل پیچیده ی در هم پیچیده هم طرفید که حاصلش در روز قیامت هم می شود از جمله همین انبوهی از دو قطبیهایی که می توانند حتی بطور بیرونی هم بروز نکنند و فقط انواع روانپریشیها و معزلاتی اجتماعی را ایجاد کنند که حالا یحتمل هم مشکل مسکن و کشاورزی و اقتصاد و بیکاری و ازدواج جوانان و تشکیل خانواده های پربار و ... همه می توانند هم از مشکلاتی باشند که نه فقط رئیس جمهور آینده هم باید با آنها سر و کله بزند و از جلمه همچون بنده ی حقیری که حتی ثبت نام هم برای ریاست جمهوری نکردم دیگر با آنها کاری نداریم! و کاری هم نداریم که چرا اگر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف هم می خواست برای ریاست جمهوری ثبت نام بفرمایند یحتمل جرات نمی کرد چرا که از رجل سیاسی هم نیست و چه رسد به اینکه دکتر مسعود پزشکیان هم دغدغه ی این را داشته باشد که چرا رد صلاحیت هم شده اند؟!

خوب، این مسئله را بخواهیم از لحاظ آیت اللهی های منطق ریاضی که از صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی پای درسهای اساتید و بلکه حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی بررسی کنیم، نکته های بسیار زیادی را در رابطه با از جمله امپلیتوهادرونها خواهیم هم داشت که از جمله یکی هم همین است که می توان حتی در حسابان اینستنتانهای ADHM نیز این امپلیتوهادرونها را مشاهده هم کرد یا خیر؟ نکته اینجا است که در این حسابانهای ADHM اینستنتانهایی که می خواهند میدانهای یانگ-میلزی غیر نابجایی را هم با گراسمانیها شرح و تشریح کنند وارد می شوند. و وقتی شما می خواهید دامنه های کنشها و واکنشها را در انواع واپاشیهای از جمله در مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارنها و ... آنها بررسی بفرمایید، حسابانهای همینها را داریم. و اما آیت اللهی ها و صفر و یکها و بلکه بینهایتهای مراتب بالاتر وقتی هم در هندسه ی مثبت وارد هم می شوند که توجه کنیم که میدانهای عددی حاصله از بسط میدانهای صفر و یکی الی بینهایت بدلیل هویتی و ماهیتشان هم از نوع مثبت هستند از آنجایی که اصولاً هم میدانهای عددی متناهی را ما داریم در نظر می گیریم که حالا چقدر هم در طلبگیها و دانشجوییها از میدانهای صفر و یکی و بلکه از میدانهای تک واحدی هم آیا حتی پیشرفت کرده و وارد مراحل متعالی کمالی و متکاملتری هم شوند. آیا حتی از ریاضی فیزیک مسائل وارد حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می شوند هم سوالی است که برای طبیعیون یحتمل در دشمنی و خصمشان خیلی هم قابل هضم نباشند که ماورای طبیعت هم چیزی به اسم ماوراء الطبیعه هم داریم!!! مثلاً در بالا و پایین شدن مرزهای خطوط ظرف و آب بفرمایند همین بس که یکی را صفر و دیگری را هم یک بگیریم و السلام نامه تمام. البته اینجا بعضی هم اشکال می کنند که وارد مسئله ی مثبت داخل شدن حتی حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف به ریاست جمهوری دولت کریمه ی آن حضرت هم ما لازم نیست منفی بوده و بلکه دشمنی دشمنان را هم لازم نیست که در نظر آوریم اگر خیلی مثبت هم همه چیز را صفر و یکی طلبگی و دانشجویی حساب و بررسی تحقیق هم کنیم. ولی بالاخره شما یک جایی دشمن را می بینید که حتی اگر بخواهید بفرمایید که من خوبم و تو هم خوبی دارد خیلی هم کار خودش را می کند همینطوری هم که شما هم دارید استدلالات خود را ارائه هم می دهید که چطور در عین حال هندسه تان را هم مثبت کنید و بلکه حتی خیلی هم از طراحیهای شهری گذشته و حتی المقدور وارد طراحیهای اجرام سماوی آسمانی و نجومی و کیهانشناسانه هم شوید!

قسمتی از دشمنیها از اینجا هم یحتمل سرچشمه بگیرد که مثلاً گرانش آیا از اینجا سرچشمه می گیرد که همه چیز مایل است بچسبد هم به زمین و از آن جدا نشود چرا که اصولاً گرانش هم در انرژیهای پایین طیف آی آر هم است که واقع شده است؟ یا اینکه خیر؛ همین مسئله هم چنین است برای اینکه ما به خود اجازه هم نمی دهیم که وارد انرژیهای با طیفهای بالاتر یو وی هم شویم و لذا خود چسبیده ایم به زمین و همه چیز را هم به زمین چسبیده فرض می کنیم و نمی خواهیم هم که حتی از این دنیای دون طبیعت هم خارج شویم و بلکه لای کتب آسمانی خود را هم باز کنیم ببینیم آنجاها در ماورای طبیعت چه خبر هم هست! دقت نکردن هم می تواند خیلی بدتر باعث از دست دادن مشاعر شود اگر دقت کردن بیش از حد ولی معقول یحتمل هم باعث از دست دادن فقط مقداری از شنوایی و بینایی هم شود. دقت بفرمایید! سیر و سیاحت یحتمل خیلی هم بفرمایند که در اسلام جایز نباشد و بجایش سالک الی الله تشویق به روزه هم می شود آنطور که در شرح حدیث علامه در مرآة العقول می فرمایند ولی نگفته اند که ورزش هم نفرمایید و بلکه کشتی هم نگیرید و هیئتهای تحقیقاتی هم حول عالم راه نیاندازید تا هر چه بیشتر کسب علم هم کنیم سوای اینکه سالک الی الله منع هم نشده است که مثل آن قد کوتاه سعی هم نکند که روی آب نیز راه برود و بلکه کشتیهایی را که می تواند را هم از گل بیرون بکشد و بلکه مانع هم شود که کسوف و خسوف هم شده و عالم هم در ظلمات و تاریکی فرو رود. و لذا دشمنیها از این نوع هم نیست که بفرمایند که خوب تقصیر مردم هم چیست که به منتخبین ریاست جمهوری ندانستند چطور رای دهند و چه رسد به اینکه حتی حضرت ولی فقیه عجل الله فرجه الشریف را هم برای دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف ه انتخاب بفرمایند که بطور همزمان در همه حال هم منتظَر تشریف دارند که منتظِرینشان بالاخره چه خواهند کرد همانطوری هم که منتظَر اذن الهی از طرف رب العالمین هم تشریف دارند. یک انتظاری هست که سالک الی الله اگر در آمریکا هم باشد یا در ایران یا هر جای دیگری روی زمین ثمره بخش و مثبت و بلکه بحق هم هست و حال آنکه انتظار دشمنان از هدان خصمان دو قطبی کردن مسئله به نفع خود هم طوری است که انتظارات امام منتظَر را هم حتی المقدور باطل کنند و حال آنکه خود مبطل و باطلند. دیر شد دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم بلکه به نماز جماعت هم برسم! اللهم کن لولیک حجت بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.

یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُمْ بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ ﴿الحج: ۲﴾

 

حبیب بن مظاهر اسدی رحمة الله علیه:

 

https://hawzah.net/fa/LifeStyle/View/54539/%D8%AD%D8%A8%DB%8C

%D8%A8-%D8%A8%D9%86-

%D9%85%D9%8F%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1

یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُمْ بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ ﴿الحج: ۲﴾

 

چی کار کردی ای حرمله هنوز داشت نفس می کشید

چجوری گلو رو زدی سه شعبه به بازوم رسید

دلت خنک شد آخرش چیزی نمونده از سرش

خدا ازت نمیگذره بترس از آه مادرش

خدایا می بینی تنش غرق خونِ

سرش روی دستم به پوست آویزونه

حسین آه آه

****

به حکم ادب روی نی داری پشت سقا میری

عزیزم جلو چشم من رو پای خودت راه میری

ببین رباب از اون پایین به تو اشاره می کنه

تکون نخور که نیزه باز گلوتو پاره می کنه

بخواب که صبرم رو سر آوردی بابا

الآن دیدم دندون در آوردی بابا

حسین آه آه

****

میمیرم تا غسلت بدم با خونابه پاکت کنم

تو میدون نمیشه باید دم خیمه خاکت کنم

نذار ببینه مادر که غرق خون پیرهنت

خدا کنه بهش نگن که زنده زنده کشتنت

میجوشه از روی لبات خون تازه

بمیرم تو قبرم هنوز چشمات بازه

حسین آه آه

 

حسین طاهری، هفتم محرم 1442

 

بنده ی حقیر فقیر مسکین مستکین ذلیل خائف مستجیر مانده ام که ریاضی فیزیک نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را چطور هم باید از لحاظ نظریه های ابرتقان و ریسمان و ام و اف و ... هم بهتر توضیح داد وقتی این تیرهای سه شعبه ی حرمله ای تبدیل هم شده اند به انواع موشکها و دیگر انواع سلاحهای کشتار جمعی؟ انسانها و بشرهایی که حتی به جان هم رحم هم نمی کنند، چطور قرار است به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شود و بلکه بیاید سر مکتبخونه هایی بنشیند که از صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی اور را به بینهایتهای آیت اللهی هایی برسانند که معدن عظمتش هم دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است؟ هندسه ی مثبت امپلیتوهادرونها و پلیتوپها را بالاخره هر چقدر هم که نوسانات بالا و پایین داشته باشند مسلم بن عوسجه ها و حبیب بن مظاهرها و بلکه میثم تمارها را سر کوچه ها  و بازارها یحتمل مشاهده می فرمایید که از نه فقط باتلاقها و بلکه منظره های ریسمانی و آغوشهای باز حور العینهایشان در ملاقات با حضرت حق و لقاء الله هم بفرمایند! شما خوبان کجا و بنده ی حقیر فقیر مسکین مستکین ذلیل ظاله ی خائف مستجیر کجا و این قدسیان هم کجا؟ این الطالب بدم المقتول بکربلا؟ اللهم کن لولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

حدیث راه رفتن حضرت عیسی علیه السلام بر آب از قول امام جعفر صادق علیه السلام

https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa5508

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/106443/translate?rownumber=1

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/106443/explanation?rownumber=1

http://lib.eshia.ir/71429/10/163

31327

الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (آل عمران: 134)

 

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَحَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ وَأَلْبِسْنِی زِینَةَ المُتَّقِینَ فِی بَسْطِ العَدْلِ وَکَظْمِ الغَیْظِ وَإِطْفاءِ النَّائِرَةِ وَضَمِّ أَهْلِ الفُرْقَةِ وَإِصْلاحِ ذاتِ البَیْنِ وَإِفْشاءِ العارِفَةِ وَسَتْرِ العائِبَةِ وَلِینِ العَرِیکَةِ وَخَفْضِ الجَّناحِ وَحُسْنِ السِّیرَةِ وَسُکُونِ الرِّیحِ وَطِیبِ المُخالَقَةِ وَالسَّبْقِ إِلى الفَضِیلَةِ وَإِیْثارِ التَّفَضُّلِ وَتَرْکِ التَّعْیِیرِ وَالاِفْضالِ عَلى غَیْرِ المُسْتَحِقِّ وَالقَوْلِ بِالحَقِّ وَإنْ عَزَّ [١] وَاسْتِقْلالِ الخَیْرِ وَإِنْ کَثُرَ مِنْ قَوْلِی وَفِعْلِی [٢] ، وَأَکْمِلْ ذلِکَ لِی بَدَوامِ الطَّاعَةِ وَلِزُومِ الجَّماعَةِ وَرَفْضِ أَهْلِ البِدَعِ وَمُسْتَعْمِلِی الرَّأْیِ المُخْتَرَعِ 

 

 

یک وقت هست که می فرمایند که کنیز آب می ریخت که امام وضو بگیرد آفتابه سنگنین بود و از دستش در رفت و خورد پس کله ی امام و خون هم جاری شد و کنیز هم زرنگ بود زودی و الکاظمین الغیظ را خواند و امام از گناه او درگذشت، و کنیز ادامه داد و العافین عن الناس را هم خواند و امام او را بخشید و باز هم کنیز ادامه ی آیه را خواند و الله یحب المحسنین و لذا او را امام آزادش کرد. خلاص!

و اما یک وقت هم هست که باید مواظب بود که کار از حد کاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین که گذشته است هیچی و بلکه کار از میهمانان حضرت ابراهیم علیه السلام که برای او می خواهند خبر هم بیاورند که او و همسرش صاحب فرزند خواهند شد و بلکه می خواهند بعدش هم میهمانان حضرت لوط علیه السلام هم شوند که قومش را انذار هم کنند که بالا و پایین و زیر و زبر مواظب باشید که خواهید شد و از آن هم گذشته است. و بلکه مسئله همان کشتی حضرت نوح علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام و بلکه کشتی امام حسین و امام زمان عجل الله فرجه الشریف علیهم السلام هم هست! یعنی چه؟ یعنی اینکه یک وقت می فرمایید که حضرت عیسی علیه السلام دست حواریونش را هم گرفته و بر آب راه رفته و بلکه طی الارض هم می فرمایند. و یک وقت هست که حواریون یحتمل فریاد هم بفرمایند که یا حضرت عیسی حضرت عالی خیلی هم در دریا و بلکه اقیانوس پیش روی هم فرموده اید و بلکه نه تنها دیگر روی آب راه نمی روید و بلکه تا زانویتان هم در آب فرو رفته است و حتی انقریب که غرق شوید و لذا قربانت گردم و فدایت شوم برگرد که خیلی از ما در ساحل هم دور شده ای! و بلکه کنار ساحل هم ایستاده اند و دارند داد و فریاد می کنند که شنود که بلکه برگردد!

و اما یک وقت هم هست که حضرت عیسی علیه السلام و بلکه خود حضرت نوح علیه السلام و بلکه امام حسین و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست که کشتی را در وسط خشکی هم ساخته است و لنگرش را هم کشیده است و خودش و یارانش هم سوارش شده اند و آماده ی حرکتند. اینجا دیگر همه نمی فرمایند که بابا تو حتی به گل هم ننشسته ای و بلکه اصلا تا زانو هم حتی توی آب نیستی و هر چه چشم کار می کند هم همه و همه خشکی است! کدام آبی که حالا در ساحلش یحتمل بروی به گل هم بنشینی یا اگر خودت را به آب هم بزنی غرق می شوی؟! کدام کشک؟ نه موجی در کار است و نه بلکه حتی پس زمینه ی ریزموجهای کیهانی ای داریم که آیا نوساناتی بالا و پایین هم یحتمل شوند. کدام ظرف؟ کدام آب و کدام کاسه و ظرف و بلکه کدام هندسه ی مثبت؟ التفات و دقت هم لطفاً بفرمایید! و لذا مسئله چیست؟ 

مسئله اینجا این است که مبانی و مبناهایی را که ما در صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی خود در نظر می گیریم تا بینهایتهای آیت الله ای را که حضرات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی همه و همه در رسیدن به امام زمان عجل الله فرجه الشریف باید هم طی کنیم، در طلبگیها و دانشجوییهای صفر و یکی خود به بینهایتهای مدارج بالاتری که ما را به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خواهند رساند گیر می کنیم و باید برگردیم و مثلاً تهذیب نفس یا جهاد اکبر در درون و برون حتی المکان دوباره از در صفر و یکهای خود کرده تا به آن ماوراء الطبیعه ای که لازمه ی از گل بیرون آمدن و گیر کشتی را باز کردن است را بیابیم. ولی یک مثال خوبش هم کتاب فریب قرن ویروس کرونا است که بعد از اپیدمی ای در این حد بین المللی هم واقع شود باز هم آنگاه آنرا تا چه حدی یک فریبی بیش نخوانیم؟ هر چند که بالاخره در حد و حدودهای بین المللی اگر هم نگوییم که در حدود ملی هم فریبهایی داریم و می توانیم هم داشته باشیم.

مسئله اینجا این است که ما در امام زمان عجل الله فرجه الشریف صرفاً بدنبال یک طبیب الهی نیز نمی گردیم هر چند که آن حضرت می تواند هم طبیبی الهی نیز تشریف داشته باشند. و بلکه مقام ایشان در حد امامت جهانی انسان و بشریتی است که به انواع انحرافات وسیع و گسترده ای هم از فرعونیت گرفته تا ادعای خدایی نزد ما است تا الحاد و کمونیسم هم افتاده است که او را نه تنها از بحوث اسلامی هم خارج هم کرده است و بلکه می خواهد با مطرح کردن قومیت پرستی و ملی گرایی و بلکه نژاد پرستی هم که شده به خود اسلام هم تا می تواند حمله کرده و مورد هجمه اش قرار دهد. و لذا تا می آید بفهمد که کجا حتی با همه ی این انحرافات وسیع هم می تواند هندسه اش را از آن حالات منفی خود خارج کرده و بلکه مثبتش کند؛ خودش، خودش را می اندازد توی تله چرا که مجبور هم هست که برگردد به آن صفر و یکهایی که به کذب هم مدعی شده بوده است که رسیده است به بینهایت آیت اللهی های مراتب بالاتر و بلکه حتی مراتب و درجات بینهایتهایی غیر قابل دسترسی که همه و همه را نیز به امام زمان عجل الله فرجه الشریف خواهد هم رساند. و از نیمه ی راه مجبور است که برگردد به صفر و یکهای طلبگی و دانشجویی که اگر هم اینطور باشد خیلی هم اتفاقاً خوب است.

مسئله اینجا است که در مشکلات روانپریشی و جامعه شناسی ای که معلوم هم نیست که کیست که دارد اینقدر هم همه را به انحرافات می کشاند، داستان آن مست و محتسبی که یقه ی مست را سفت هم گرفته است که چرا اینقدر هم مستی، برای طلبه و دانشجو خیلی هم رهگشا می تواند باشد که اظهار علاقه هم خیلی می کند مست که چه ها را هم از دست داده ای تو که به خیالت داری آن مدارج عالیه ی آیت اللهی ها را در باتلاق و چاله هرز و سیاه چاله ات هم اینقدر با زرنگی هر چه بیشتر و سریعتر و حتی با شتاب هر چه بیشتر هم طی می کنی! مسئله تا جایی است که کشتی به گل نشسته را فرقش را با کشتی امام حسین و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نمی تواند تشخیص هم دهد که بابا بپر بالا دیگه! و اما معلوم هم نیست که آیا مست و معتاد است که دارد راست می گوید که خودتی که مست و بلکه دیوانه ی قدرت و ثروت و ظلم و جورت هم شده ای و بلکه من مست را هم همچون خودت دیوانه پنداشته ای یا اینکه نه؛ کشتی هم همان کشتی امام حسین و امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که کار مست و معتاد و فاسق و منحرف هم نیست که بر آن سوار هم شود و بلکه امام زمانش را هم بشناسد و همچون بسیجی و سربازی یاری اش هم کند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

وَهُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاکِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِی ذَلِکُمْ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿الانعام: ۹۹﴾

قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ ﴿الحاقة: ۲۳﴾

وَدَانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلًا ﴿الانسان: ۱۴﴾

 

 

وَ دَانِیَةً عَلَیهِمْ ظِلَلُهَا وَ ذُلِّلَت قُطوفُهَا تَذْلِیلاً

کلمه ((ظلال )) جمع ظل (سایه ) است ، و منظور از نزدیکى سایه بر سر آنان این است که سایه بر سر آنان گسترده است ، پس کلمه ((دانیه )) در خصوص این مورد هم معناى خود را دارد و هم معناى گستردگى را مى دهد. و کلمه ((قطوف )) جمع قطف - به کسره قاف و سکون طاء - است ، و ((قطف )) به معناى میوه چیده شده است . و ((تذلیل قطوف براى آنان )) به این معناست که خداى تعالى میوه هاى بهشتى را براى ایشان مسخر کرده ، و تحت فرمان و اراده آنان قرارداده ، به هر نحو که بخواهند بدون هیچ مانع و زحمتى بچینند.

 

ترجمه المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی،  جلد 20، ص 207

http://lib.eshia.ir/50081/20/207

 

و کلینى در روضه کافى به سند خود از محمد بن اسحاق مدنى از امام ابى جعفر (علیه السلام ) روایت آورده که در صفت بهشت فرمود: و میوه هاى آن ((دانیه )) است ، یعنى در دسترس اهل بهشت است ، چنانکه فرمود: ((و دانیه علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا))، و ((تذلیل بودن آن )) همان رام بودن ، و در دسترس بودن آن است ، مؤ من از هر یک آنها که اشتها داشته باشد، میوه خودش از درخت خم شده در دهان او قرار مى گیرد، در حالى که او همچنان تکیه داده است ، و نیز انواع میوه ها به مؤ من و ولى خدا مى گویند: اى ولى خدا مرا اول بخور قبل از آنکه آن دیگرى را بخورى .
 

ترجمه المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 20، ص 220

http://lib.eshia.ir/50081/20/220

 

راستش، بنده ی حقیر داشتم سوره ی هل اتی یا الانسان را که حول مسجد روی کاشیکاریهایی که به رنگ کمابیش ارغوانی هم نوشته شده بود سعی می کردم بخوانم که رسیدم به لغت دانیة و مانده بدم که این کدام لغت است؟! همین موقع یک جورهایی کتابی را دیدم که دست کسی بود و در آن گویا اسرائیلیها جوانی را از وسط یک جورهایی به دو نیم کرده بودند و از کمر به پایینش روی زمین افتاده بود. خلاصه اینکه می فرمودند که در جواب این جنایات حاج قاسم سلیمانی به فلسطینیان یاد داده است که چطور موشک بسازند که از خودشان با 14000 موشک هم حالا دفاع کنند. این در حقیقت یک طفلی بود که این کتاب را در دست داشت. و بنده ی حقیر به او گفتم که قرآن مجید را بیاور ببینیم این لغت در سوره ی الانسان هم کدام است؟!

یک نکته ای که در آیه ی مبارکه ی قبل از این آیه یعنی آیه ی 13: مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِیرًا ﴿۱۳﴾ هم نهفته است این است که می فرماید لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا. البته یحتمل بعضی اینجا اشکال هم می فرمایند که این مسئله ربطی به هندسه ی مثبت هم ندارد که حالا این کدام امپلیتوهادرون و پلیتوپی می شود که در آن خطوط مرزیش طوری است که نه آفتابی و خورشیدی است و نه سرمایی هم! همانطوری که ما عرضه داشته بودیم که این کدام هندسه ی مثبتی هم می شود که خطوط مرزی ظرف و آب هم نه بالا می شود و نه پایین؟!

این را یحتمل بعضی اشکال کنند که احتیاج به کظم الغیظ هم ندارد چرا که مسئله از نوع دیگری است که مربوط هم هست به لقاء الله به یک نوعی از انواع. البته بعضی هم یحتمل اینجا بفرمایند که تو داری از جواب مسئله طفره هم می روی. ولی واقعاً هم اینطور نیست و ما با مشکلات زیادی هم طرفیم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که دقت در همه ی آنها می تواند وقت خیلی زیادی را بگیرد و لذا ما فقط یک نمونه را اینجا نشان می دهیم که در مورد کتاب جرعه ای از دریا هم استاد ما می فرمایند آمده است که علی رغم اینکه آیا نویسنده ی آن سید مهدی موسوی صفوی کشمیری است یا حضرت آیت الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی حفظه الله، در آن آمده است که بعد از نماز سجده ی شکر کرده و در حال سجده سه تکبیر الله اکبر گفته و بعد گونه راست خود را بر خاک گذاشته و سه شکراً لله گفته و بعد گونه چپ را بر خاک گذاشته و سه استغفر الله بگوید. و بعد می فرمایند که این چقدر ثواب و منفعت هم دارا است.

همین را پریشب داشتم بنده ی حقیر در لقاء الله عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه الله می دیدم که از قول تهذیب و من لا یحضره الفقیه و بحار الانوار هم نقل قول می فرمایند در فصل واژه لقاء الله در احادیث ص 55- 57 که ما انیجا وارد حدیث بحار هم نمی شویم. البته اینجا بعضی یحتمل هم خیلی ملا لغتی شوند که چرا حدیث "ادی قربتی" و "اریه رحمتی" گویا گفته است و در کتاب "ادی فریضتی" و "اریه وجهی" هم آمده است؟!

(٤١٥) ١٨٣ ـ أحمد بن أبی عبد الله عن أبیه عن محمد بن أبی عمیر عن حریز عن مرازم عن أبی عبد الله علیه‌السلام قال : سجدة الشکر واجبة على کل مسلم تتم بها صلاتک وترضی بها ربک وتعجب الملائکة منک ، وان العبد إذا صلى ثم سجد سجدة الشکر فتح الرب تعالى الحجاب بین العبد وبین الملائکة فیقول : یا ملائکتی انظروا الى عبدی أدى قربتی واتم عهدی ثم سجد لی شکرا على ما أنعمت به علیه ، ملائکتی ماذا له؟ قال : فتقول الملائکة یا ربنا رحمتک ثم یقول الرب تعالى ثم ماذا له؟ قال : فتقول الملائکة یا ربنا جنتک فیقول الرب تعالى : ثم ماذا؟ فتقول : الملائکة یا ربنا کفایة مهمه فیقول الرب ثم ماذا؟ فلا یبقى شئ من الخیر إلا قالته الملائکة فیقول الله تعالى : یا ملائکتی ثم ماذا؟ فتقول الملائکة یا ربنا لا علم لنا فیقول الله تعالى لاشکرنه کما شکرنی وأقبل إلیه بفضلی وأریه رحمتی.

 

تهذیب الاحکام، شیخ الطائفه، جلد 2، ص 110

http://lib.eshia.ir/10083/2/110

 

بالاخره همانطوری که شب و روز هم که حساب بفرمایید چه بالا و پایینهایی را دارند که در مثبت و منفی خطوط مرزی بین الطلوعین و غروبین هم می توانند تاثیراتی را ایجاد کنند، خوب شما اینجاها هم می توانید سجده های شکری بعد از فریضه و حتی نوافل هم داشته باشید! و اما اینکه در بین الطلوعین است یا در بین الغروبین که سالک الی الله به سجده ی شکر هم می رود خود از اسراری هم هست که بین سالک الی الله و خدای او است همانطوری که وقتی خطوط مرزی بالا و پایین می شوند در ظرف آبی هم ایا در هر دو حالت هم در همه حال سجده ی شکر نیز بجا می آورند؟ بعضی هندسه ی مثبت را یحتمل به این صورت هم معنا می فرمایند که در هر حال و در همه حال مبنا نماز و بلکه سجده ی شکر است بین بنده ی سالک الی الله و بنده ی نمازگزار و خدای او. البته اینجا اینکه شما کجا طلوعین دارید و کجا غروبین و کجا بالا و پایین هم باید داشته باشیم را یحتمل بعضی اشکال کنند که باید هم یک سر سلسله جنبانهایی هم داشته باشند که هم او نیز امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام است. و بعضی دیگر اشکال هم می فرمایند که خوب این در الغدیر علامه امینی و احقاق الحق و ازهاق الباطل قاضی نور الله شوشتری و آیت الله العظمی مرعشی نجفی و بلکه عبقات الانوار میر سید حامد حسین کنتوری هندی و شرح لمعه شهید ثانی و ...  که ثابت هم شده است هر چند که یحتمل بعضی از لحاظ علوم طبیعی و ماوراء الطبیعه هم لازم می بینند که حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز همه و همه را به سر سلسله جنبان این سلسله از امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت ولایت فقیه و مراجع عظام تقلید تا امیر المومنین علی بن ابیطالب هم در نظر آورده و دوباره در فقه استدلالی مسائل را از نو حتی در هندسه ی مثبت هم به اثبات برسانند و ان توفیقی الا بالله... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَهُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاکِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِی ذَلِکُمْ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿الانعام: ۹۹﴾

قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ ﴿الحاقة: ۲۳﴾

وَدَانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلًا ﴿الانسان: ۱۴﴾

 

 

وَ دَانِیَةً عَلَیهِمْ ظِلَلُهَا وَ ذُلِّلَت قُطوفُهَا تَذْلِیلاً

کلمه ((ظلال )) جمع ظل (سایه ) است ، و منظور از نزدیکى سایه بر سر آنان این است که سایه بر سر آنان گسترده است ، پس کلمه ((دانیه )) در خصوص این مورد هم معناى خود را دارد و هم معناى گستردگى را مى دهد. و کلمه ((قطوف )) جمع قطف - به کسره قاف و سکون طاء - است ، و ((قطف )) به معناى میوه چیده شده است . و ((تذلیل قطوف براى آنان )) به این معناست که خداى تعالى میوه هاى بهشتى را براى ایشان مسخر کرده ، و تحت فرمان و اراده آنان قرارداده ، به هر نحو که بخواهند بدون هیچ مانع و زحمتى بچینند.

 

ترجمه المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی،  جلد 20، ص 207

http://lib.eshia.ir/50081/20/207

 

و کلینى در روضه کافى به سند خود از محمد بن اسحاق مدنى از امام ابى جعفر (علیه السلام ) روایت آورده که در صفت بهشت فرمود: و میوه هاى آن ((دانیه )) است ، یعنى در دسترس اهل بهشت است ، چنانکه فرمود: ((و دانیه علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا))، و ((تذلیل بودن آن )) همان رام بودن ، و در دسترس بودن آن است ، مؤ من از هر یک آنها که اشتها داشته باشد، میوه خودش از درخت خم شده در دهان او قرار مى گیرد، در حالى که او همچنان تکیه داده است ، و نیز انواع میوه ها به مؤ من و ولى خدا مى گویند: اى ولى خدا مرا اول بخور قبل از آنکه آن دیگرى را بخورى .
 

ترجمه المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 20، ص 220

http://lib.eshia.ir/50081/20/220

 

وَ مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ ع‌[2] الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا تُدْرِکُهُ الشَّوَاهِدُ[3] وَ لَا تَحْوِیهِ الْمَشَاهِدُ وَ لَا تَرَاهُ النَّوَاظِرُ وَ لَا تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ الدَّالِّ عَلَى قِدَمِهِ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ وَ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ عَلَى وُجُودِهِ وَ بِاشْتِبَاهِهِمْ عَلَى أَنْ لَا شَبَهَ لَهُ الَّذِی صَدَقَ فِی مِیعَادِهِ وَ ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبَادِهِ وَ قَامَ بِالْقِسْطِ فِی خَلْقِهِ وَ عَدَلَ عَلَیْهِمْ فِی حُکْمِهِ مُسْتَشْهِدٌ بِحُدُوثِ الْأَشْیَاءِ عَلَى أَزَلِیَّتِهِ وَ بِمَا وَسَمَهَا بِهِ مِنَ الْعَجْزِ عَلَى قُدْرَتِهِ وَ بِمَا اضْطَرَّهَا إِلَیْهِ مِنَ الْفَنَاءِ عَلَى دَوَامِهِ وَاحِدٌ لَا بِعَدَدٍ وَ دَائِمٌ لَا بِأَمَدٍ وَ قَائِمٌ لَا بِعَمَدٍ تَتَلَقَّاهُ الْأَذْهَانُ لَا بِمُشَاعَرَةٍ[4] وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِی لَا بِمُحَاضَرَةٍ[5] لَمْ تُحِطْ بِهِ الْأَوْهَامُ بَلْ تَجَلَّى لَهَا بِهَا وَ بِهَا امْتَنَعَ مِنْهَا وَ إِلَیْهَا حَاکَمَهَا[6] لَیْسَ بِذِی کِبَرٍ امْتَدَّتْ بِهِ النِّهَایَاتُ فَکَبَّرَتْهُ تَجْسِیماً وَ لَا بِذِی عِظَمٍ تَنَاهَتْ بِهِ الْغَایَاتُ فَعَظَّمَتْهُ تَجْسِیداً بَلْ کَبُرَ شَأْناً وَ عَظُمَ سُلْطَاناً وَ مِنْهَا فِی الِاسْتِدْلَالِ عَلَیْهِ تَعَالَى بِعَجِیبِ خَلْقِهِ مِنْ أَصْنَافِ الْحَیَوَانِ وَ غَیْرِهَا وَ لَوْ فَکَّرُوا فِی عَظِیمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسِیمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِیقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ وَ لَکِنِ الْقُلُوبُ عَلِیلَةٌ وَ الْأَبْصَارُ مَدْخُولَةٌ أَ فَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى صَغِیرِ مَا خَلَقَ کَیْفَ أَحْکَمَ خَلْقَهُ وَ أَتْقَنَ تَرْکِیبَهُ وَ فَلَقَ لَهُ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ سَوَّى لَهُ الْعَظْمَ وَ الْبَشَرَ نْظُرُوا إِلَى النَّمْلَةِ فِی صِغَرِ جُثَّتِهَا وَ لَطَافَةِ هَیْئَتِهَا لَا تَکَادُ تُنَالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ وَ لَا بِمُسْتَدْرَکِ الْفِکَرِ کَیْفَ دَبَّتْ عَلَى أَرْضِهَا وَ صُبَّتْ عَلَى رِزْقِهَا تَنْقُلُ الْحَبَّةَ إِلَى جُحْرِهَا وَ تُعِدُّهَا فِی مُسْتَقَرِّهَا تَجْمَعُ فِی حَرِّهَا لِبَرْدِهَا وَ فِی وُرُودِهَا لِصُدُورِهَا مَکْفُولَةٌ بِرِزْقِهَا مَرْزُوقَةٌ بِوِفْقِهَا لَا یُغْفِلُهَا الْمَنَّانُ وَ لَا یَحْرِمُهَا الدَّیَّانُ وَ لَوْ فِی الصَّفَاءِ الْیَابِسِ وَ الْحَجَرِ الْجَامِسِ وَ لَوْ فَکَّرْتَ فِی مَجَارِی أَکْلِهَا وَ فِی عُلْوِهَا وَ سُفْلِهَا وَ مَا فِی الْجَوْفِ مِنْ شَرَاسِیفِ بَطْنِهَا وَ مَا فِی الرَّأْسِ مِنْ عَیْنِهَا وَ أُذُنِهَا لَقَضَیْتَ مِنْ خِلْقَتِهَا عَجَباً وَ لَقِیتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَباً فَتَعَالَى الَّذِی أَقَامَهَا عَلَى قَوَائِمِهَا وَ بَنَاهَا عَلَى دَعَائِمِهَا وَ لَمْ یَشْرَکْهُ فِی فِطْرَتِهَا فَاطِرٌ- وَ لَمْ یُعِنْهُ عَلَى خَلْقِهَا قَادِرٌ وَ لَوْ ضَرَبْتَ فِی مَذَاهِبِ فِکْرِکَ لِتَبْلُغَ غَایَاتِهِ مَا دَلَّتْکَ الدَّلَالَةُ إِلَّا عَلَى أَنَّ فَاطِرَ النَّمْلَةِ هُوَ فَاطِرُ النَّحْلَةِ لِدَقِیقِ تَفْصِیلِ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ غَامِضِ اخْتِلَافِ کُلِّ حَیٍّ وَ مَا الْجَلِیلُ وَ اللَّطِیفُ وَ الثَّقِیلُ وَ الْخَفِیفُ وَ الْقَوِیُّ وَ الضَّعِیفُ فِی خَلْقِهِ إِلَّا سَوَاءٌ کَذَلِکَ السَّمَاءُ وَ الْهَوَاءُ وَ الرِّیحُ وَ الْمَاءُ فَانْظُرْ إِلَى الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النَّبَاتِ وَ الشَّجَرِ وَ الْمَاءِ وَ الْحَجَرِ وَ اخْتِلَافِ هَذَا اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ تَفَجُّرِ هَذِهِ الْبِحَارِ وَ الْأَنْهَارِ وَ کَثْرَةِ هَذِهِ الْجِبَالِ وَ طُولِ هَذِهِ الْقِلَالِ وَ تَفَرُّقِ هَذِهِ اللُّغَاتِ وَ الْأَلْسُنِ الْمُخْتَلِفَاتِ فَالْوَیْلُ لِمَنْ أَنْکَرَ الْمُقَدِّرَ أَوْ جَحَدَ الْمُدَبِّرَ وَ زَعَمُوا أَنَّهُمْ کَالنَّبَاتِ مَا لَهُمْ زَارِعٌ وَ لَا لِاخْتِلَافِ صُوَرِهِمْ صَانِعٌ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى حُجَّةٍ فِیمَا ادَّعَوْا وَ لَا تَحْقِیقٍ فِیمَا أَوْعَوْا وَ هَلْ یَکُونُ بِنَاءٌ مِنْ غَیْرِ بَانٍ أَوْ جِنَایَةٌ مِنْ غَیْرِ جَانٍ وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتَ فِی الْجَرَادَةِ إِذْ خَلَقَ لَهَا عَیْنَیْنِ حَمْرَاوَیْنِ وَ جَعَلَ لَهَا السَّمْعَ الْخَفِیَّ وَ فَتَحَ لَهَا الْفَمَ السَّوِیَّ وَ جَعَلَ لَهَا الْحِسَّ الْقَوِیَّ وَ نَابَیْنِ بِهِمَا تَقْرِضُ وَ مِنْجَلَیْنِ بِهِمَا تَقْبِضُ تَرْهَبُهَا الزُّرَّاعُ فِی زَرْعِهِمْ وَ لَا یَسْتَطِیعُونَ ذَبَّهَا وَ لَوْ أَجْمَعُوا بِجَمْعِهِمْ حَتَّى تَرِدَ الْحَرْثَ مِنْ نَزَوَاتِهَا وَ تَقْضِیَ مِنْهُ شَهَوَاتِهَا وَ خَلْقُهَا کُلُّهُ لَا یَکُونُ إِصْبَعاً مُسْتَدِقَّةً فَتَبَارَکَ اللَّهُ الَّذِی یَسْجُدُ لَهُ‌ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ یُعَفِّرُ لَهُ خَدّاً وَ وَجْهاً وَ یُلْقِی بِالطَّاعَةِ لَهُ سِلْماً وَ ضَعْفاً وَ یُعْطِی لَهُ الْقِیَادَةَ رَهْبَةً وَ خَوْفاً وَ الطَّیْرُ مُسَخَّرَةٌ لِأَمْرِهِ أَحْصَى عَدَدَ الرِّیشِ مِنْهَا وَ النَّفَسِ وَ أَرْسَى قَوَائِمَهَا عَلَى النَّدَى وَ الْیَبَسِ قَدَّرَ أَقْوَاتَهَا وَ أَحْصَى أَجْنَاسَهَا فَهَذَا غُرَابٌ وَ هَذَا عُقَابٌ وَ هَذَا حَمَامٌ وَ هَذَا نَعَامٌ دَعَا کُلَّ طَائِرٍ بِاسْمِهِ وَ کَفَلَ بِرِزْقِهِ وَ أَنْشَأَ السَّحَابَ الثِّقَالَ فأهل [فَأَهْطَلَ‌] دِیَمَهَا وَ عَدَّدَ قِسَمَهَا فَبَلَّ الْأَرْضَ بَعْدَ جُفُوفِهَا وَ أَخْرَجَ نَبْتَهَا بَعْدَ جُدُوبِهَا.

 

الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی، ص 204- 205

http://lib.eshia.ir/10412/1/204

 

بنده این حدیث را که در سایت جامع الاحادیث هم آمده است و می فرماید که در کتاب توحید (ابن بابویه) و احتجاج (طبرسی) و بحار الانوار نیز آمده است را در بحار اول دیدم. احتجاج می فرماید که خطبه ای است از امیر المومنین که در نهج البلاغه هست. اما در بحار الانوار علامه مجلسی قسمتی از خطبه هم آمده است همانطوری که  جامع الاحادیث هم می آوردش:

http://lib.eshia.ir/71860/3/26

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/222561/sanad?rownumber=1

البته بحار الانوار علاوه بر خود حدیث و خطبه توضیحاتی را هم بدان اضافه می کند و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بروک تیلور که سریهای تیلور به نام او نامگذاری شده است:

https://en.wikipedia.org/wiki/Brook_Taylor

وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ ﴿النمل: ۸۲﴾

 

فلَیسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلاَةِ  

پس رعیت اصلاح نمی‌شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند

 

 

چند توصیه به نمایندگان: ۱) ایستادگی بر ویژگی‌های خوب و حفظ آنها با مراقبه یعنی تقوا
 یک توصیه که توصیه‌ی مهمی است، این است که شما که بحمدالله ویژگی‌های خوبی دارید: انقلابی هستید، پُرتلاش هستید، پُرتوان هستید، دنبال کار هستید؛ این ویژگی‌ها را حفظ کنید، این ویژگی‌ها را تا آخر دوره نگه دارید. حالا «تا آخر عمر» باید گفت، امّا لااقل تا آخر دوره این ویژگی‌ها را نگه دارید. خیلی‌ها بودند که در اوّلِ کار همین جور خصوصیّات را داشتند، انقلابی بودند، پُرتوان بودند، پُرانرژی بودند، با حرارت حرف میزدند، با حرارت کار میکردند، لکن به مرور زمان نتوانستند در مقابل وسوسه‌ها مقاومت کنند؛ وسوسه‌ی مال، وسوسه‌‌ی مقام، وسوسه‌ی شهرت، وسوسه‌ی نام و نشان. نتوانستند مقاومت کنند، راه کج شد، رفتار عوض شد، گاهی به ۱۸۰ درجه اختلاف با اوّل کار منتهی شد. لذا می‌بینید خدای متعال در قرآن میفرماید: اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِکَة؛(۱) تنزّل ملائکه‌ِی رحمت الهی مال آن کسانی است که می‌ایستند پای این حرف: ثُمَّ استَق‌ـاموا؛ استقامت میکنند، می‌ایستند. بِایستید پای این ویژگی‌های خوب. خب حالا برای اینکه بتوانیم خودمان را انقلابی نگه داریم باید چه کار کنیم؟ توصیه‌ی بنده این است که باید مراقبه کنیم، باید حساب‌کشی کنیم از خودمان. مراقبه‌ی دائمی لازم است. ما انسانها ضعیفیم، در معرض خطریم، در معرض لغزشیم؛ مراقب باشیم، مراقب خودمان باشیم. این مراقبت، در اصطلاح قرآنی و اسلامی، اسمش تقوا است؛ تقوا یعنی همین مراقبت دائمی از خود که دامن انسان گیر نکند به این خارهای دُور و بَر. خب، یک توصیه‌ این بود که به نظر من توصیه‌ی اصلی همین است.

۲) لزوم رعایت عقلانیّت و آرامش در کار مجلس
 توصیه‌ی بعدی این است که شما عناصر انقلابی هستید -یعنی [این جوری] شناخته شده‌اید؛ مجلس، مجلس انقلاب است، مجلس انقلابی است، دشمنی بعضی‌ها هم به خاطر همین است- این مجلس انقلابی که دارای رویکرد انقلابی و اقبال به ارزشهای انقلاب است، باید نشان بدهد که باکفایت است، برای اداره‌ی امور تقنینی مجلس دارای کفایت و کارآمدیِ لازم است، میتواند درست ریل‌گذاری کند. البتّه این خبرهایی که داده شده، گزارشهایی که بنده دیده‌ام یا شنیده‌ام و آن چیزی که امروز رئیس محترم مجلس گفتند، اینها خوب است، همین چیزها خیلی خوب است لکن ریل‌گذاری برای اصلاح امور کشور کارهای فراتری را نیاز دارد؛ زیاد باید کار کرد، زیاد باید تلاش کرد. اگر بخواهیم این خصوصیّت در مجلس باشد، این احتیاج دارد به عقلانیّت و طمأنینه‌ی لازم.

باید در مجلس، آن حالت سکینه‌ی لازم و آرامش عقلانی لازم وجود داشته باشد. اینکه من عرض میکنم آرامش ناشی از عقلانیّت، این در مقابل کارهای هیجانی است؛ کارهای هیجانی، احساسی، تصمیم‌گیری‌های دفعی، اینها نبایستی وجود داشته باشد. مجلس یکی از مظاهر عمده‌ی خِرد جمعی در کشور است. خب اگر مجلس مظهر خِرد جمعی است، پس احتیاج دارد به رفتار خردمندانه در کارهایی که انجام میگیرد. بعضی‌ها در این زمینه دچار اشتباهند؛ شما باید مراقب باشید این‌ جوری نشوید -من اشاره‌ام به داخل مجلس نیست؛ در بیرون مواردی داشته‌ایم، در گذشته هم داشتیم، امروز هم داریم- انقلابی‌گری را با رفتار هیجانی اشتباه میگیرند، با حرفهای غیر مسئولانه اشتباه میگیرند؛ نه، انقلابی‌گری این نیست؛ انقلابی‌گری آن روحیه‌ی اقدام صحیح، عازم،‌ و جازم در جهت درستی است که با عقلانیّت برخاسته‌ی از روحیه‌ی انقلابی‌گری ترسیم شده. ببینید؛ امام بزرگوار ما الگو است؛ امام از همه انقلابی‌تر بود؛ خب ماها از اوّل کار در خدمت این قضیّه بودیم؛ واقعاً ماها کم می‌آوردیم، [امّا] امام هیچ ‌وقت کم نیاورد؛ از همه انقلابی‌تر امام بود، از همه عاقل‌تر هم امام بود؛ از همه عاقل‌تر بود، از همه پخته‌تر و سنجیده‌تر کار میکرد و حرف میزد؛ پس این هم یک مطلب. یعنی کارکرد مجلس یک کارکرد خردمندانه، پخته، سنجیده و حساب‌شده بایستی باشد.

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ۱۴۰۰/۰۳/۰۶

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47927

 

 

إنّ مطالب کتاب «القوانین» تفتح الذّهن و توقّده. و سمعت و کما ینقل و مصدره الصدور کما فی المثال بالفارسیّة: (از سینه به سینه) أنّ طبیبا نصرانیّا بعد أن أطلع على کتاب «القوانین» و قدرة صاحبه فیه على الدقّة فی التحقیق قال: إنّ صاحب هذا المؤلّف سوف تتأخّر حاسة سمعه فی أواخر عمره لکثرة تفکره، لما کان قد أبداه فی تحقیقه لمطالب هذا السّفر القیّم؛ و هذا الذی تحقّق و صار.

و نقل أنّه حتّى إذا أتمّ «القوانین» أصیب من جراء شدّة تعمّقه و تفکره بثقل فی سمعه، و عند ما جی‌ء بکتاب «القوانین» إلى السیّد مهدی بحر العلوم فی النجف الأشرف، و بعد أن رآه و أحاط ببعض مطالبه و مطاویه، و قبل أن یعرف مصنّفه قال لمن جاء به: یا هذا لقد لاحظت هذا الکتاب و لم أدر لمن هو إلّا أنّ صاحبه قد أصیب ببعض مشاعره لا محالة أم لا بدّ له من آفة تنزل على سمعه أو بصره.

فقیل له: بلى إنّه من تألیفات مولانا المیرزا القمّی، و قد أصیب بعد فراغه منه بثقل السّامعة، فتعجّب الحاضرون من فراسة السیّد.

 

قوانین الاصول، میرزا ابوالقاسم قمی، جلد 1، ص 10- 11

http://lib.eshia.ir/86564/1/11

 

 

مسئله ی مراجع عظام تقلید و بلکه حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی بالاخره یک جایی بروز می کند. مثلاً برای اینکه متوجه هم شویم که جنبنده ی زمین دابة الارض کیست، یحتمل نظریه های مختلفی را که در موردش افراد مختلفی هم ارائه فرموده اند را مطالعه کنیم و در نظر بگیریم که چه کسی چه گفته است؟ و اما اینکه متوجه هم شویم که این چه تقوایی را می طلبد که می فرمایند جنبنده ی زمین دابة الارض حضرت امیر المومنین علی ابن ابیطالب هم تشریف دارند بنا بر روایتی هم که از حضرت رسول اکرم از علی ابن ابراهیم قمی نیز نقل شده است. دقت بفرمایید!

مثلاً دقت هم بفرمایید که همین لغات و الفاظی که شامل "دقت بفرمایید" هم هست را صاحب المیزان نیز زیاد مصرف می فرمایند؛ در ترجمه ی فارسی جستجو بفرمایید 152 نتیجه به شما می دهد. البته اگر لغت "دقة" را در المیزان عربی بگردید، بیش از 24 بار نتیجه به شما نمی دهد. حالا یحتمل لفظ دیگری استفاده شده است در عربی بجای لفظ فارسی آن که "دقت بفرمایید". ولی عرض بنده ی حقیر اینجا این است که یک دقتی هست که از روی تقوا و بلکه ورع هم می تواند باشد که حتی ممکن است باعث از دست دادن بعضی مشاعر مثل بینایی و شنوایی و بلکه کل مشاعر هم شوند، و حال آنکه بعضی دقتها هم هستند که اصلا مبنای تقوایی و ورع هم ندارند و بلکه سالک الی الله را وادار هم نمی کنند که به آن شیطان درونش نهیب هم بزند که غلط زیادی نکن و دیگر چه رسد به اینکه این جرات را هم به او بدهد که بر منبر هم برود و به دیگری هم نهیب بزند که شیطان بزرگ را ولش کن و بلکه شیطان خودتی!

دقت بفرمایید که یک وقت هست کسی به شیطان درونش نهیب می زند که غلط زیادی نکن و تو بدی و منم که خوبم و یک وقت هم هست که او دارد به دیگری همین نهیب را می زند که تو بدی و حالا کاری هم نداریم که من هم بدم یا خوبم! و فرقی هم نمی کند که آیا او پای منبر نشسته است یا بالای منبر هم نشسته است؟! ولی اینجا در محاسبات ما می تواند اشتباهاتی هم رخ دهد که آیا اویی که بر منبر است و دارد نهیب هم می زند حتی به خودش نیز که تو بدی و من خوبم، آیا اینجا این تویی  که مورد نهیب او هم هست آن شیطانی است که از امر خدا می خواهد سرپیچی هم کند و بلکه پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امیر المومنین علی ابن ابیطالب و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الرشیف علیهم السلام را هم از منبر پایین بکشد؟ و می فرماید غلط زیادی هم نکنی یک وقت و بلکه جانت را هم در خطر نیاندازی و سرت را هم به باد ندهی یک وقت که از این غلطها کنیها؟! ولی یک وقت هم هست که خیر؛ شیطانش بر او غلبه هم کرده است و دارد به او بالای منبر هم می گوید که تو خودت داری غلط زیادی می کنی و بیا پایین و بلکه منم که همه کاره ی عالم هم هستم و او هم به همین حرف شیطان تن در می دهد و می گذارد که زمینش هم بزند. و لذا اینها دو مقوله ی مختلف است که احتیاج به دقت هم دارد که آیا سالک الی الله ای که پای منبر نشسته است و زانوی طلبگی هم نزد استادش بالای منبر زده است دارد همان شیطانش را تشویق هم می کند که بارک الله بارک الله همین الان هم هست که تو هم مثل خودم به منبر بروی یا اینکه خیر استادی هم هست که منبرش همان منبر پیامبر اعظم صل الله  علیه و آله و سلم هم هست و دارد او را دعوت به اسلام هم می کند؟

مثلاً اگر بالای منبر از ویسکی جانی والکر و ودکای اسمیرنف هم گفت که دیگر اگر گیرتان نیامد لطف بفرمایید بجایش دیگر نروید الکل طبی مصرف بفرمایید، همینطور هم منع کند که حالا اگر کرونا هم تمام شده بود و الکل طبی هم نایاب شد آنگاه دیگر نروید ماء الشعیر را مخمر بزنید و چه ها که بکنید و نکنید که فقاع جو یا همان آبخو یا ماء الشعیر الکلدارش بفرمایید و حرامی قاچاقی ساخت خانگی و دیگر مسکرات الکلی مثل شراب را هم ننوشید که ننوشید که دنیا و آخرتتان را هم به باد خواهید داد! شما باید از ماوراء الطبیعه هم آمده باشید که به این درجاتی از دقت هم سعی بفرمایید برسید که حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم سعی بفرمایید که به حکمت الهی هر چه بیشتر نزدیک هم کنید و بلکه برسانید. به عبارت دیگر، سعی هم کنید که حتی و خصوصاً هم در ازدواج کردن هم هر چه بیشتر لباس روحانیت خود را نیز به تن کنید بجای اینکه آن را بکنید و دورش هم بیاندازید. یعنی اگر خیلی هم احساس روحانیت و مردانگی هم به شما دست داد، ببینید آیا می توانید نامزدتان را که غیر چادری است را هم چادری کنید و نه اینکه بر عکس اگر گفت حالا تو هم لباس روحانیت ات را در بیاور و لباس معمولی مثل بقیه هم بپوش؛ بی تفاوت بفرمایید چشم. یعنی تو برای وصل کردن آمدی، نی برای فصل کردن آمدی. دقت بفرمایید!

خوب، حالا اینجا مسئله این هم هست که اگر به شما عکس حاجیه خانم مرحوم بی حجابی را نشان دادند که خواسته هم بودید که آگهی ترحیم آن مرحومه را هم بخوانید، آنگاه اگر عکس خواهرش را هم نشان ندادند و بلکه اصلا نتوانستید هم وارد سایتش شوید آیا باید باز هم ببینید که فرضاً نکند که اینها دو قلو هم بوده اند و همین هم هست که سایتشان غیر قابل دسترس است و کنجکاوی بیشتری هم نشان دهید که مسئله چیست؟ حالا آن مرحومه بی حجاب است و بلکه خواهرش هم مسلمان باشد و با حجاب هم باشد با اینکه دو قلو هم هستند دیگر. علاوه بر این یحتمل هم آن مرحومه و خواهرش هر دو فطرتاً مسلمان بوده اند و هستند! مگر نمی شود؟ و اما اینجا واقعیت حقیقت و مجاز هم کدام است؟ و الله اعلم!

https://arxiv.org/abs/2101.11671

https://arxiv.org/abs/2003.01790

https://arxiv.org/abs/1909.09208

یعنی یک وقت هست که از لحاظ تاریخی هم پروفسور کاچلریس می فرمایند که برای اینکه میزان پرتوهای کیهانی را اندازه گیری بفرمایند رفته اند بالای برج ایفل و بلکه سوار بالونهایی هم شده اند که میزان تفاوت این پرتوها را در ارتفاعات بالاتر و پایینتر هم اندازه بگیرند. یک وقت هم هست که می فرمایند که خانمی چقدرها هم از آن طرف دنیا سفر کرده است آمده است پاریس که با برج ایفل هم ازدواج کند. عرض بنده ی حقیر اینجا چیست؟

مسئله این است که در هندسه ی مثبت سالک الی الله و طلبه و دانشجویی که دارد فرضاً امپلیتوهادرونها و پلیتوپها را هم مورد بررسی قرار می دهد، خوب در رسیدن به اجتهادش هندسه ی منفی هم خود به خودی ندارد چرا که فقط در بین صفر و یک و بینهایت است که گیر کرده است. یعنی اینکه هر چه یک را با یک هم جمع بزند باز می شود صفر و بالاتر هم نمی توند برود الا اینکه جهشی ابرتقارنی یحتمل رخ بدهد یا چه شود. ولی منفی که اصلا ندارد چرا که همه چیز هم مثبت است دیگر. یعنی چه؟ یعنی اینکه فرض بفرمایید که سالک الی الله و طلبه مایل هم هست که طی الارض کند و خود را می یابد که دارد نه تنها روی آب راه هم می رود و بلکه یحتمل هم خود را حتی بالای ابرها هم ببیند که دارد از روی دریاها و اقیانوسها و بلکه قطب شمال هم رد می شود تا به مقصد هم برسد. و اما یک وقت هم هست که مشاهده هم می کند که مورچه ای هم که کاهی به دهان نیز دارد همراه او شده است در طی الارضش. و وقتی دیگر هم مشاهده می کند که مثل اینکه قوم او هم دارند همه و همه چطور با او و بلکه حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام طی الارض هم می فرمایند و حتی فرعون هم بدنبال آنها است ولی آنها از دریا و اقیانوسها رد شده و فرعون و یارانش هم غرق می شوند. و همه هم می فرمایند که الان است که فرعون به ما برسد؛ و حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام هم می فرمایند که نترسید لا تخف ان معی ربی! یعنی آنجایی هم که حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام عصایش را به آب می زند و دریا باز می شود و او و قومش رد می شوند و فرعون هم رد می شود همین است که می فرماید نترسید خدا با من است. غیر از این نیست.

و اما اگر طلبه ای هم می خواهد طی الارض کند و می بیند که چند قدمی هم گویا مثل اینکه تا زانویش بیشتر رفته است توی آب یحتمل باید متوجه هم باشد که مواظب باش که خیلی هم اگر جلوتر بروی آب از سرت هم می گذرد و بلکه غرق هم می شوی. هندسه ی مثبت اینجا در این است که متوجه هم شویم که اگر کاسه ای را که ظرفی است که آب در آن جا گرفته است و بلکه هم در آن آب جاری است را کمی متمایل کنیم تا خطوط بین ظرف و آب تغییراتی هم کنند؛ اگر خط مرزی یک جا پایین رفت، یحتمل آنطرف هم خط مرزی بالا می رود و لذا نمی شود گفت که همه جای ظرف هم هندسه ی مرزی خطوط آب و ظرف مثبت است و منفی هم نداریم چرا که هم بالا داریم و هم پایین هر چند هم که سالک الی الله فقط مشاهده می کند که آب پایین هم رفته است و می تواند روی آب کانه راه هم برود حالا شده تا زانویش هم بیشتر نباشد. ولی بالاخره مثبت و منفی هم آیا داریم یا خیر؟! البته برای طلبه و دانشجوی ما هم چون منفی یک هم همان یک است و یک و یک هم صفر می شود، باز هم یحتمل بعضی اشکال کنند که هندسه ی ما منفی هم نیست و بلکه مثبت هم هست. این یحتمل هم یک ربطی دارد به هندسه ی امپلیتوهادرونها و پلی توپها که در چه سنجه ها و مقیاسهایی هم دارید آنها را بررسی می فرمایید که همیشه هندسه مثبت از آب هم در می آید. دقت بفرمایید! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ ﴿النمل: ۸۲﴾

 

بعضی یحتمل بفرمایند که مسئله ی دابة ا لارض دیگر امروزه روز با وجود اتومبیل و هواپیما و کشتی و هاورکرافت و ... حل شده است. اما شما همین مسئله ی سایتهای اینترنتی را هم که در نظر بگیرید که چرا بعضیهایشان بعضی وقتها کار می کنند و بعضی وقتها هم کار نمی کنند؟ آیا این به خودی خود حرکتی را ایجاد نمی کند که مثلاً یحتمل برقشان رفته است یا رایانه شان هم صفحه ی آبی برایش آمده و ریستارت هم شده است یا .... یعنی همان احتمالی را که برای خودتان یحتمل فرض بفرمایید برای دیگری هم همان احتمال را می دهید. ولی آیا واقعاً هم چنین است؟ یعنی حرکت جوهری که برای هر رایانه ای واقع می شود هم همانی است که برای دیگری نیز واقع خواهد شد؟ این یک سوالی است که با اصول ریاضی فیزیکی همگنی و دارای خواص فیزیکی مشابه در همه جهات ایزوتراپیک کیهانشناسی هم می تواند مغایرتهایی داشته باشد که اگر اتفاقی در یک جای عالم هم افتاد همان اتفاق هم باید در هر جای دیگری از عالم هم بیافتد دیگر و بسته به مشاهده گر و مشاهده گران هم ندارد. اگر توپی بعلت گرانش بطرف زمین می افتد و بطرف آسمان نمی رود و لذا همه چای زمین هم همین باید اتفاق بیافتد و بلکه در همه ی عالم غیر از زمین هم همین مسئله را داریم دیگر. این است که اگر یک جایی هم دیدیم که کسی دارد روی آب راه می رود یا از میان آتش هم می گذرد و پایش هم نمی سوزد و برایش بلکه گلستان هم شده است، خارق العادت رخ داده است و بلکه خیلیها هم می فرمایند که معجزه ای رخ داده است مگر اینکه مسئله را باز اینطور تعبیر هم بفرمایید که باز تویی شیطون؟! یعنی همانطور که گفته می شود این مسئله ی شیطان و شیطان پرستی هم می تواند تمامی نداشته باشد که الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین. شیطان پرستی بدیش همین است دیگر که این به اون می گوید شیطان و اون هم برمی گردد به این باز می گوید شیطان و الی غیر النهایه و بلکه بینهایتهای غیر قابل دسترسی را هم اینجا برای خود فرض می فرمایند و صفر و یک و برای خودشان زانوی تلمذ زدنهایی و ... و بلکه شیطان بزرگ هم مدعی می شود که چقدر چقدر غیر قابل دسترس هم هست که دیگر شیاطین حتی جرات هم ندارند به او نزدیک شوند و .... مثلاً اگر می فرمایند هم که تک همسری داریم و حالا فرض هم بفرمایید که تا چهار همسر هم داشته باشیم، دیگر مثل فتحعلی شاه و بلکه بدتر از او هم نمی شود هم حرمسرای بین 100 الی 200 همسری و کما بیش 300 الی 500 فرزندی هم داشت؛ یحتمل هم خیلی زورتان زیاد بشود الی ما شاء الله داشته باشیم دیگر! اللهم کن لولیک حجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ ﴿النمل: ۸۲﴾

 

بنده ی حقیر اشتباه کردم و آلوسی در تفسیرش اویس و وحشی است که با هم به نوعی مقایسه می کند. این را در جلد 8 ص 342 می یابید.

http://lib.eshia.ir/41932/8/342

ولی همین روایت از علی ابن ابراهیم عمار یاسر و دابه من الارض را آلوسی هم ذکر می کند و باز با عربی دست و پا شکسته ام هم غلط نکنم آنرا تکذیب هم می فرماید و می گوید دروغ است:

http://lib.eshia.ir/41932/10/233

المیزان در بحث روایی روایاتی را در تایید این روایت که دابة الارض علی بن ابیطالب امیر المومنین علیه السلام است را می آورد و برای دیگر روایات به همین روح المعانی و در المنثور سیوطی هم ارجاع می دهد:

المیزان، ص 405- 406

http://lib.eshia.ir/12016/15/405

وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ ﴿النمل: ۸۲﴾

 

امام باقرعلیه السلام فرموده است: «امام علی‌علیه السلام پس از ذکر اوصاف خود، فرمود:... من همان جنبنده‌ای هستم که با مردم سخن می‌گویم...». «...اِنّی... وَالدَّابَّةُ الَّتی تُکَلِّمُ النَّاسَ» [2] .؛
شیخ طوسی‌رحمه الله روایتی از پیامبرصلی الله علیه وآله، نقل کرده که آن حضرت فرمود: «عَشْرٌ قَبلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها: السُّفْیانی وَالدَّجَّالُ وَالدُّخانُ وَالدَّابَةُ وَخُرُوجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها وَنُزُولُ عیسی‌علیه السلام وَخَسفُ بِالمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزیرةِ العَرَبِ وَنارٌ تَخرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ الناسَ اِلَی المَحْشَرِ» [3] ؛ «به ناگزیر ده چیز قبل از قیامت رخ خواهد داد: سفیانی، دجّال، دود، دابة، خروج قائم، طلوع خورشید از مغربش، نزول عیسی بن مریم‌علیه السلام، خسف به مشرق، خسف به جزیرةالعرب و آتشی که از قعر عدن خارج می‌شود و مردم را به سوی محشر می‌برد».امام باقرعلیه السلام فرموده است: «امام علی‌علیه السلام پس از ذکر اوصاف خود، فرمود:... من همان جنبنده‌ای هستم که با مردم سخن می‌گویم...». «...اِنّی... وَالدَّابَّةُ الَّتی تُکَلِّمُ النَّاسَ» [2] .؛
شیخ طوسی‌رحمه الله روایتی از پیامبرصلی الله علیه وآله، نقل کرده که آن حضرت فرمود: «عَشْرٌ قَبلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها: السُّفْیانی وَالدَّجَّالُ وَالدُّخانُ وَالدَّابَةُ وَخُرُوجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها وَنُزُولُ عیسی‌علیه السلام وَخَسفُ بِالمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزیرةِ العَرَبِ وَنارٌ تَخرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ الناسَ اِلَی المَحْشَرِ» [3] ؛ «به ناگزیر ده چیز قبل از قیامت رخ خواهد داد: سفیانی، دجّال، دود، دابة، خروج قائم، طلوع خورشید از مغربش، نزول عیسی بن مریم‌علیه السلام، خسف به مشرق، خسف به جزیرةالعرب و آتشی که از قعر عدن خارج می‌شود و مردم را به سوی محشر می‌برد».

...

در روایات متعددی، بر شخص امیرمؤمنان علی‌علیه السلام تطبیق شده است. (رجعت) در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق‌علیه السلام آمده است: «مردی به عمار یاسر گفت: آیه‌ای در قرآن است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است! عمار گفت: کدام آیه؟ گفت: آیه «وَاِذا وَقَعَ القَوْلُ عَلَیْهِمْ اَخْرَجْنا لَهُمْ دابَةً مِنَ الاَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ...» [4] این کدام جنبنده است؟ عمار گوید: به خدا سوگند من روی زمین نمی‌نشینم، غذا نمی‌خورم و آبی نمی‌نوشم تا «دابةُالاَرْض» را به تو نشان دهم. پس همراه آن مرد به خدمت حضرت علی‌علیه السلام آمد، در حالی که غذا می‌خورد - هنگامی که چشم امام‌علیه السلام به عمار افتاد، فرمود: بیا، عمار آمد و نشست و با امام‌علیه السلام غذا خورد.
آن مرد سخت در تعجّب فرو رفت و با ناباوری به این صحنه نگریست؛ چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود که تا به وعده‌اش وفا نکند، غذا نخورد! گویی قول و قسم خود را فراموش کرده است!
هنگامی که عمار برخاست و با حضرت علی‌علیه السلام خداحافظی کرد، آن مرد رو به او کرد و گفت: عجیب است تو سوگند یاد کردی که غذا نخوری و آب ننوشی و بر زمین ننشینی، مگر اینکه «دابةالارض» را به من نشان دهی! عمار در جواب گفت: «من او را به تو نشان دادم اگر فهمیدی». [5] .

 

دانشنامه مهدویت و امام زمان عجل الله تعالی فرجه، جمعی از نویسندگان

http://lib.eshia.ir/71814/1/287

 

فلَیسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلاَةِ  

پس رعیت اصلاح نمی‌شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند

 

 

چند توصیه به نمایندگان: ۱) ایستادگی بر ویژگی‌های خوب و حفظ آنها با مراقبه یعنی تقوا
 یک توصیه که توصیه‌ی مهمی است، این است که شما که بحمدالله ویژگی‌های خوبی دارید: انقلابی هستید، پُرتلاش هستید، پُرتوان هستید، دنبال کار هستید؛ این ویژگی‌ها را حفظ کنید، این ویژگی‌ها را تا آخر دوره نگه دارید. حالا «تا آخر عمر» باید گفت، امّا لااقل تا آخر دوره این ویژگی‌ها را نگه دارید. خیلی‌ها بودند که در اوّلِ کار همین جور خصوصیّات را داشتند، انقلابی بودند، پُرتوان بودند، پُرانرژی بودند، با حرارت حرف میزدند، با حرارت کار میکردند، لکن به مرور زمان نتوانستند در مقابل وسوسه‌ها مقاومت کنند؛ وسوسه‌ی مال، وسوسه‌‌ی مقام، وسوسه‌ی شهرت، وسوسه‌ی نام و نشان. نتوانستند مقاومت کنند، راه کج شد، رفتار عوض شد، گاهی به ۱۸۰ درجه اختلاف با اوّل کار منتهی شد. لذا می‌بینید خدای متعال در قرآن میفرماید: اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِکَة؛(۱) تنزّل ملائکه‌ِی رحمت الهی مال آن کسانی است که می‌ایستند پای این حرف: ثُمَّ استَق‌ـاموا؛ استقامت میکنند، می‌ایستند. بِایستید پای این ویژگی‌های خوب. خب حالا برای اینکه بتوانیم خودمان را انقلابی نگه داریم باید چه کار کنیم؟ توصیه‌ی بنده این است که باید مراقبه کنیم، باید حساب‌کشی کنیم از خودمان. مراقبه‌ی دائمی لازم است. ما انسانها ضعیفیم، در معرض خطریم، در معرض لغزشیم؛ مراقب باشیم، مراقب خودمان باشیم. این مراقبت، در اصطلاح قرآنی و اسلامی، اسمش تقوا است؛ تقوا یعنی همین مراقبت دائمی از خود که دامن انسان گیر نکند به این خارهای دُور و بَر. خب، یک توصیه‌ این بود که به نظر من توصیه‌ی اصلی همین است.

۲) لزوم رعایت عقلانیّت و آرامش در کار مجلس
 توصیه‌ی بعدی این است که شما عناصر انقلابی هستید -یعنی [این جوری] شناخته شده‌اید؛ مجلس، مجلس انقلاب است، مجلس انقلابی است، دشمنی بعضی‌ها هم به خاطر همین است- این مجلس انقلابی که دارای رویکرد انقلابی و اقبال به ارزشهای انقلاب است، باید نشان بدهد که باکفایت است، برای اداره‌ی امور تقنینی مجلس دارای کفایت و کارآمدیِ لازم است، میتواند درست ریل‌گذاری کند. البتّه این خبرهایی که داده شده، گزارشهایی که بنده دیده‌ام یا شنیده‌ام و آن چیزی که امروز رئیس محترم مجلس گفتند، اینها خوب است، همین چیزها خیلی خوب است لکن ریل‌گذاری برای اصلاح امور کشور کارهای فراتری را نیاز دارد؛ زیاد باید کار کرد، زیاد باید تلاش کرد. اگر بخواهیم این خصوصیّت در مجلس باشد، این احتیاج دارد به عقلانیّت و طمأنینه‌ی لازم.

باید در مجلس، آن حالت سکینه‌ی لازم و آرامش عقلانی لازم وجود داشته باشد. اینکه من عرض میکنم آرامش ناشی از عقلانیّت، این در مقابل کارهای هیجانی است؛ کارهای هیجانی، احساسی، تصمیم‌گیری‌های دفعی، اینها نبایستی وجود داشته باشد. مجلس یکی از مظاهر عمده‌ی خِرد جمعی در کشور است. خب اگر مجلس مظهر خِرد جمعی است، پس احتیاج دارد به رفتار خردمندانه در کارهایی که انجام میگیرد. بعضی‌ها در این زمینه دچار اشتباهند؛ شما باید مراقب باشید این‌ جوری نشوید -من اشاره‌ام به داخل مجلس نیست؛ در بیرون مواردی داشته‌ایم، در گذشته هم داشتیم، امروز هم داریم- انقلابی‌گری را با رفتار هیجانی اشتباه میگیرند، با حرفهای غیر مسئولانه اشتباه میگیرند؛ نه، انقلابی‌گری این نیست؛ انقلابی‌گری آن روحیه‌ی اقدام صحیح، عازم،‌ و جازم در جهت درستی است که با عقلانیّت برخاسته‌ی از روحیه‌ی انقلابی‌گری ترسیم شده. ببینید؛ امام بزرگوار ما الگو است؛ امام از همه انقلابی‌تر بود؛ خب ماها از اوّل کار در خدمت این قضیّه بودیم؛ واقعاً ماها کم می‌آوردیم، [امّا] امام هیچ ‌وقت کم نیاورد؛ از همه انقلابی‌تر امام بود، از همه عاقل‌تر هم امام بود؛ از همه عاقل‌تر بود، از همه پخته‌تر و سنجیده‌تر کار میکرد و حرف میزد؛ پس این هم یک مطلب. یعنی کارکرد مجلس یک کارکرد خردمندانه، پخته، سنجیده و حساب‌شده بایستی باشد.

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ۱۴۰۰/۰۳/۰۶

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47927

 

 

این نکته ای را که از قول حضرت علی بن ابیطالب امیرالمومنین می فرمایند من همان جنبنده ای هستم که با مردم سخن می گویم، مسئله ای است بسیار مهم در دولت کریمه ی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. جای دیگری استاد حسن رحیم پور ازغدی در کتاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ده انقلاب در یک انقلاب می فرمایند که جدلی الطرفین کانت در واقع عقل را در حوزه الهیات عقیم کرد. می فرماید:

 

در روایت دیگرى از امام باقر علیه السّلام رسیده است که وقتى قیام‌گر ما قیام کند دست خویش را بر سر بندگان خدا و بشریّت خواهد نهاد «فجمع به عقولهم»: تمام قدرت عقلانى بشریّت را مجتمع و متمرکز خواهد کرد و سطح عقلانیّت را در جامعه بشرى به‌گونه‌اى جهشى، چند پله ارتقا و رشد خواهد داد و نیروى عقلانى توده‌ها را متمرکز و فعّال مى‌کند، «و اکمل به اخلاقهم یا احلامهم» که هردو قرائت، ممکن است یعنى اخلاق و ارزشهاى انسانى را در جامعه بشرى به‌کمال خواهد رساند و بنابراین در فرهنگ اسلام، «عقل» دربرابر اخلاق و در مقابل ارزشها نیست؛ برخلاف منطق غرب که مى‌گویند آیا عاقل هستید یا ارزشى؟ کدام؟! زیرا در منطق مادّى غرب نمى‌توان نه له و نه علیه ارزشهاى اخلاقى، استدلال کرد و آنان ارزشها را امورى خارج از حوزه عقلانیّت مى‌دانند، چنانچه «الهیّات» را نیز از حوزه عقل، خارج کردند و مقولات جدلّى الطرفین کانت، درواقع، عقل را در حوزه‌ الهیات هم بکلّى عقیم کرد و بعد در حوزه اخلاق نیز دست‌وپاى عقل را بریدند و عقل، فقط «عقل ابزارى» شد یعنى از سه رده عقل و عقلانیّت، آنان تنها مرتبه سوم عقل را قبول دارند، حال آن‌که در فرهنگ اسلام، هرسه سطح عقل و عقلانیّت، معتبر است. 

 

مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ده انقلاب در یک انقلاب، حسن رحیم پور ازغدی، ص 47- 48

http://lib.eshia.ir/12514/1/47

 

به هر حال، ما مسائلی را داریم در مورد ماوراء الطبیعه و حکمت الهی و الهیات و منطق ریاضی آنجایی که نوع آیت اللهی هایی از بینهایتها که با آنها شروع می کنیم سر و کار داشتن، از عهده ی ما خارجند چرا که مثلاً غیر قابل دسترس اند؛ و لذا با مقولاتی هم طرف می شویم که از جمله مربوطند به طیفهای ماوراء بنفش و مادون قرمز در گروه های بازبهنجارش. و اما این مقولات جدلی الطرفینی (antinomies) از اهمیت خاصی هم برخورداند همانطوری که در مبحث قضایای گودل در منطق ریاضی هم مشهورند که استفاده شده اند. مسئله ی جنبنده ی روی زمین که با مردم به سخن در می آید و اینکه آن حضرت علی ابن ابیطالب امیر المومنین هم تشریف دارند، یک مسئله ای است که اینجا اصولاً برمی گردد به اینکه منظور ما از حرکت هم چیست که به جنبنده یا دابة هم تعبیر شود؟! یعنی اینجا یحتمل حرکتی هم داریم به عنوان حرکت در جوهری که از لحاظ جوهری در حرکت است ولی وقتی نسبت به دیگر مشاهده گران آنرا داریم مشاهده می کنیم همه و همه بفرمایند که این بابا که سر جایش نشسته است و ما هم که حرکتی در او نمی بینیم کرده باشد! یعنی چه؟

مسئله اینجا این است که یک جنبنده داریم و یک جنباننده که مشاهده گر یا مشاهده گرانی را داریم که به جنبنده ای از مورجه ای گرفته دارد مشاهده می کند که دارد کاهی و نه دانه ای را هم که به دندان گرفته است را می برد که از دریایی که با عصای حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام هم باز شده است و مورچه و حضرتش از آن می گذرند تا اینکه می رسد به سنگی در آن طرف دریایی که مثل سیب از وسط دو نیم شد و همینطور هم سنگ از وسط با عصای موسی دو نیم شده و مورچه کاه را از دهانش به کرم وسط سنگ اهداء هم می فرماید همینطوری که حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام هم دارد مشاهده می کند. و خدا می فرمایند که آیا مشاهده کردی که ما چطور روزی کرمی در وسط سنگی را می دهیم؟ و تو هنوز نگران روزی فرزندانت بعد از خودت هستی آنطور که می فرمایند در کتاب مراحل کمال هم آمده است!

و آنگاه جنبنده ای را هم داریم که همچون منار جنبان خودمان در اصفهان است که چطور جنباننده ای در یک منار می نشیند و بلکه منار دیگری را و بلکه کل ساختمان را هم به جنبش یحتمل بتواند در بیاورد. اینجا مشاهده گران هم ملاحظه می فرمایند که این منار جنبان خود جنبنده ای است که جنباننده ای هم دارد. و اما اینجا وقتی ما با حرکت و جنبشی هم روبرو می شویم که از نوع تغییر فصلها است یا از نوع بارش برف و باران و تگرگ و ... است یا حتی تغییر شب به روز و ورز به شب است، اینها کدام جنبنده ای است که دارد زمین و بلکه آسمان را هم می جنباند؟ و بلکه با مردم هم شروع می کند به سخن گفتن؟ در حقیقت یحتمل بعضی اشکال هم کنند که این نوع از مسائل فلسفی و ریاضی فیزیکی و بلکه حکمت متعالیه ی نظری های حمیدی مجیدی فقهی آنقدر جذابند که یحتمل بعضی تمام عمر خود را صرف طلبگی و دانشجویی در این امور کنند که چطور هم به اجتهاد رسیده و بلکه مسائل مربوط به صفر و یک و بینهایت آنها را نیز بتوانند درست لحاظ کنند؟!

====================

 

از آنجایی که شهادت حضرت حمزه سید الشهداء و همچنین وفات حضرت شاه عبد العظیم هم بوده است، خوب است متذکر هم شویم که کتابی هم هست از آیت الله محمد محمدی ری شهری حکمت نامه ی حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام

که روایات مهمی را هم از آن حضرت در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف آورده اند و از جمله:

29. کمال الدین: حدّثنا علیّ بن أحمد بن موسى الدَّقّاق، قالَ: حدَّثَنا محمّد بن هارون الصّوفی، قال: حدَّثَنا أبو تُراب عبداللَّه بن موسى الرویانی، قال: حدّثنا عبدالعظیم بن عبداللَّه بن علیّ بن الحسن بن زید بن الحسن بن علیّ بن أبى طالب علیهم السلام، قالَ:

دَخَلتُ عَلى‌ سَیِّدى مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسى‌ بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبى طالِبٍ علیهم السلام وأنا اریدُ أن أسأَلَهُ عَنِ القائِمِ، أهُوَ المَهدِیُّ أو غَیرُهُ؟ فَابتَدَأَنى فَقالَ لى: ... أَفضَلُ أعمالِ شیعَتِنا انتِظارُ الفَرَجِ.[1]

30. الکافى: عن الحسین بن علیّ العلوى، عن سهل بن جمهور، عن عبد العظیم بن عبد اللَّه الحسنى، عن الحسن بن الحسین العرنى، عن علیّ بن هاشم، عن أبیه، عن أبى جعفر علیه السلام، قال:

ما ضَرَّ مَن ماتَ مُنتَظِراً لِأَمرِنا ألّا یَموتَ فى وَسَطِ فُسطاطِ المَهدِىِّ وعَسکَرِهِ![2]

 

ص 93

http://lib.eshia.ir/11564/1/93

 

و اما اینکه شما جنبنده ای را دارید که با مردم هم سخن می گوید را وقتی از دیدگاه مجرد و انتزاعی آن مشاهده کنیم، این ناباوری پیش می آید که همراه عمار یاسر وقتی می نشیند و با حضرت علی امیر المومنین غذا می خورد و آب می نوشد هنوز باز هم متوجه نمی شود که آن جنبنده دابة الارض کیست تا اینکه عمار خود به او می فرماید که من او را به تو نشان دادم اگر فهمیدی! عمار فرزند سمیه و یاسر که کنیز آزاد شده و غلام  ابوحذیفه بوده اند و آنقدر هم شکنجه می شوند که چرا می خواهید اسلام بیاورید که زیر شکنجه کشته هم می شوند. ولی بنده در یک تفسیری یک موقعی دیدم که غلط نکنم تفسیر آلوسی هم بود ولی حالا نمی توانم آن را بیابم که عمار را با وحشی که حضرت حمزه علیه السلام را هم به قتل رساند مقایسه می کرد. نکته اینجا این است که عمار یاسر هم اسلام آورد و وحشی هم بالاخره اسلام آوردند ولی عمار یاسر از صحابه ی پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و یاران با وفای حضرت علی بود. و اما وحشی هم آیا چقدر از گمراهی خود خارج شد و با راه حق هم پیوست؟ شما وقتی از دیدگاه طلبگی و سالک الی الله می خواهید وارد شوید که مشاهده بفرمایید حق و باطل کدام است؟ هر برده ای که آزاد شده است و مسلمان هم شده است معنایش این نیست که با برده ای دیگر که آزاد هم شده است و مسلمان هم شده است یکی است! اما بسته به اینکه کدام مشاهده گر هم دارد به مسئله ای نگاه می کند، یحتمل ابوسفیان و معاویه و یزید را هم از جنبندگانی ببیند که با مردم سخنها هم گفته اند. و اینجا مسائل می تواند شدیداً هم اعتقادی باشند که نخیر جنبنده ی روی زمین هر کسی هم نمی تواند باشد و الا مسائل مربوط به شرک و نفاق و کفر هم چه می شوند؟ از آن طرف هم شما اساتید معروف ریاضی فیزیکی را دارید که حتی جوایز نوبل هم برده اند و حتی کاری هم به اسلام ندارند و بلکه اعلام هم کنند که ملحد هستند ولی با این حال بسیاری مسلمانان هم هنوز مایلند که بروند در دانشگاه های غرب و شرق که شاگرد همین اساتید هم شوند. یعنی همانطوری که گفته می شود مسائل جنبندگی و بلکه حرکت را از اخلاق و الهیات و بلکه اسلام هم خیلی مایلند که جدا کنند. و خوب حالا دیگر وقتی وارد این وادیها شدیم هم آیا می توان مدعی شد که عمار یاسر کجا و وحشی کجا؟ هابیلی و قابیلی وقتی از یک حدی هم گذشت، دیگر یحتمل کسی هم متوجه نشود که کدام قابیل بود که کدام هابیل را انداخت توی چاله هرزی و بلکه سیاه چاله ای و بلکه این سوال که مطرح می شود که مسئله ی جنبنده ی زمین هم آیا جدلی الطرفین است که خدایی که دارد جنبنده را هم می جنباند و در او می خواهد هم القاء کند که خدا نزد ما است، آیا این کدام خدا هم هست حتی در ادیان توحیدی؟ آیا برویم بیشتر دنبال فقه و اصول فقه و حکمت الهی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یا اینکه آنطوری که مدعی هم می شود همان ریاضی فیزیک و اساتیدش برای ما کافی است؟ یعنی اینجا یک مسئله این است که می فرماید ما خورشید را یافته ایم و بلکه دیگران هم هستند که شیطانند و زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل فهم لا یهتدون. ولی یک جای دیگری هم هست که می فرمایند کدام شیطان؟ کدام سبیل؟ کدام هدایت؟ و بلکه کدام جنبنده؟ همه چیز را می توانید هم در هندسه های مثبت حتی هذلولوی و بلکه امپلیتودوهادرونی غیر جهتدار مثل بطری کلاین و نوار موبیس و امثالهم نیز بیابید؛ همه چیز که مکانیک و دینامیک نیوتنی نیست و بلکه گرانش کوانتومی هم بعد از نسبیت خاص و عام و مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارنها وارد می شوند. و یک وقت دیدید در پیمودن درجات آیت اللهی های پی در پی که منجر به آیت اللهی های غیر قابل دسترسی هم شوند، بعضی در گم کردن راهشان و در گمراهی از توحید به این نتیجه هم رسیدند که بابا حرف فرعون به آن خوبی هم خیلی خیلی بد نیست و بلکه بی خودی هم داریم دنبال آیت اللهی های غیر قابل دسترس الکی می گردیم و همان شاهنشاه آریامهر خودمان مگر چه عیبی هم داشت که حالا گیر این آیت اللهی های غیر قابل دسترس هم اینقدر افتاده ایم و .... و اصلا شرک و نفاق و کفر هم از همین مسائل جدلی الطرفینی است که الکی در جهاد اکبر بعضی نمی توانند هم به معدن عظمت برسند و جواهر الکلام و اشارات و تنبیهات و تهذیب نفس هم بلد نیستند و قوانین الاصول میرزای قمی را هم یک صفحه در میان در طبع یک جلدی اش جا انداخته اند و همین هم هست که معدن عظمت مناجات شعبانیه را نمی توانیم هم بیابیم. حالا شما مدام بفرمایید که بابا روایات دیگری هم هست و استقامت کن و ... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا اله الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ ﴿النمل: ۸۲﴾

 

امام باقرعلیه السلام فرموده است: «امام علی‌علیه السلام پس از ذکر اوصاف خود، فرمود:... من همان جنبنده‌ای هستم که با مردم سخن می‌گویم...». «...اِنّی... وَالدَّابَّةُ الَّتی تُکَلِّمُ النَّاسَ» [2] .؛
شیخ طوسی‌رحمه الله روایتی از پیامبرصلی الله علیه وآله، نقل کرده که آن حضرت فرمود: «عَشْرٌ قَبلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها: السُّفْیانی وَالدَّجَّالُ وَالدُّخانُ وَالدَّابَةُ وَخُرُوجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها وَنُزُولُ عیسی‌علیه السلام وَخَسفُ بِالمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزیرةِ العَرَبِ وَنارٌ تَخرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ الناسَ اِلَی المَحْشَرِ» [3] ؛ «به ناگزیر ده چیز قبل از قیامت رخ خواهد داد: سفیانی، دجّال، دود، دابة، خروج قائم، طلوع خورشید از مغربش، نزول عیسی بن مریم‌علیه السلام، خسف به مشرق، خسف به جزیرةالعرب و آتشی که از قعر عدن خارج می‌شود و مردم را به سوی محشر می‌برد».امام باقرعلیه السلام فرموده است: «امام علی‌علیه السلام پس از ذکر اوصاف خود، فرمود:... من همان جنبنده‌ای هستم که با مردم سخن می‌گویم...». «...اِنّی... وَالدَّابَّةُ الَّتی تُکَلِّمُ النَّاسَ» [2] .؛
شیخ طوسی‌رحمه الله روایتی از پیامبرصلی الله علیه وآله، نقل کرده که آن حضرت فرمود: «عَشْرٌ قَبلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها: السُّفْیانی وَالدَّجَّالُ وَالدُّخانُ وَالدَّابَةُ وَخُرُوجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها وَنُزُولُ عیسی‌علیه السلام وَخَسفُ بِالمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزیرةِ العَرَبِ وَنارٌ تَخرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ الناسَ اِلَی المَحْشَرِ» [3] ؛ «به ناگزیر ده چیز قبل از قیامت رخ خواهد داد: سفیانی، دجّال، دود، دابة، خروج قائم، طلوع خورشید از مغربش، نزول عیسی بن مریم‌علیه السلام، خسف به مشرق، خسف به جزیرةالعرب و آتشی که از قعر عدن خارج می‌شود و مردم را به سوی محشر می‌برد».

...

در روایات متعددی، بر شخص امیرمؤمنان علی‌علیه السلام تطبیق شده است. (رجعت) در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق‌علیه السلام آمده است: «مردی به عمار یاسر گفت: آیه‌ای در قرآن است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است! عمار گفت: کدام آیه؟ گفت: آیه «وَاِذا وَقَعَ القَوْلُ عَلَیْهِمْ اَخْرَجْنا لَهُمْ دابَةً مِنَ الاَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ...» [4] این کدام جنبنده است؟ عمار گوید: به خدا سوگند من روی زمین نمی‌نشینم، غذا نمی‌خورم و آبی نمی‌نوشم تا «دابةُالاَرْض» را به تو نشان دهم. پس همراه آن مرد به خدمت حضرت علی‌علیه السلام آمد، در حالی که غذا می‌خورد - هنگامی که چشم امام‌علیه السلام به عمار افتاد، فرمود: بیا، عمار آمد و نشست و با امام‌علیه السلام غذا خورد.
آن مرد سخت در تعجّب فرو رفت و با ناباوری به این صحنه نگریست؛ چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود که تا به وعده‌اش وفا نکند، غذا نخورد! گویی قول و قسم خود را فراموش کرده است!
هنگامی که عمار برخاست و با حضرت علی‌علیه السلام خداحافظی کرد، آن مرد رو به او کرد و گفت: عجیب است تو سوگند یاد کردی که غذا نخوری و آب ننوشی و بر زمین ننشینی، مگر اینکه «دابةالارض» را به من نشان دهی! عمار در جواب گفت: «من او را به تو نشان دادم اگر فهمیدی». [5] .

 

دانشنامه مهدویت و امام زمان عجل الله تعالی فرجه، جمعی از نویسندگان

http://lib.eshia.ir/71814/1/287

 

فلَیسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلاَةِ  

پس رعیت اصلاح نمی‌شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند

 

 

چند توصیه به نمایندگان: ۱) ایستادگی بر ویژگی‌های خوب و حفظ آنها با مراقبه یعنی تقوا
 یک توصیه که توصیه‌ی مهمی است، این است که شما که بحمدالله ویژگی‌های خوبی دارید: انقلابی هستید، پُرتلاش هستید، پُرتوان هستید، دنبال کار هستید؛ این ویژگی‌ها را حفظ کنید، این ویژگی‌ها را تا آخر دوره نگه دارید. حالا «تا آخر عمر» باید گفت، امّا لااقل تا آخر دوره این ویژگی‌ها را نگه دارید. خیلی‌ها بودند که در اوّلِ کار همین جور خصوصیّات را داشتند، انقلابی بودند، پُرتوان بودند، پُرانرژی بودند، با حرارت حرف میزدند، با حرارت کار میکردند، لکن به مرور زمان نتوانستند در مقابل وسوسه‌ها مقاومت کنند؛ وسوسه‌ی مال، وسوسه‌‌ی مقام، وسوسه‌ی شهرت، وسوسه‌ی نام و نشان. نتوانستند مقاومت کنند، راه کج شد، رفتار عوض شد، گاهی به ۱۸۰ درجه اختلاف با اوّل کار منتهی شد. لذا می‌بینید خدای متعال در قرآن میفرماید: اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِکَة؛(۱) تنزّل ملائکه‌ِی رحمت الهی مال آن کسانی است که می‌ایستند پای این حرف: ثُمَّ استَق‌ـاموا؛ استقامت میکنند، می‌ایستند. بِایستید پای این ویژگی‌های خوب. خب حالا برای اینکه بتوانیم خودمان را انقلابی نگه داریم باید چه کار کنیم؟ توصیه‌ی بنده این است که باید مراقبه کنیم، باید حساب‌کشی کنیم از خودمان. مراقبه‌ی دائمی لازم است. ما انسانها ضعیفیم، در معرض خطریم، در معرض لغزشیم؛ مراقب باشیم، مراقب خودمان باشیم. این مراقبت، در اصطلاح قرآنی و اسلامی، اسمش تقوا است؛ تقوا یعنی همین مراقبت دائمی از خود که دامن انسان گیر نکند به این خارهای دُور و بَر. خب، یک توصیه‌ این بود که به نظر من توصیه‌ی اصلی همین است.

۲) لزوم رعایت عقلانیّت و آرامش در کار مجلس
 توصیه‌ی بعدی این است که شما عناصر انقلابی هستید -یعنی [این جوری] شناخته شده‌اید؛ مجلس، مجلس انقلاب است، مجلس انقلابی است، دشمنی بعضی‌ها هم به خاطر همین است- این مجلس انقلابی که دارای رویکرد انقلابی و اقبال به ارزشهای انقلاب است، باید نشان بدهد که باکفایت است، برای اداره‌ی امور تقنینی مجلس دارای کفایت و کارآمدیِ لازم است، میتواند درست ریل‌گذاری کند. البتّه این خبرهایی که داده شده، گزارشهایی که بنده دیده‌ام یا شنیده‌ام و آن چیزی که امروز رئیس محترم مجلس گفتند، اینها خوب است، همین چیزها خیلی خوب است لکن ریل‌گذاری برای اصلاح امور کشور کارهای فراتری را نیاز دارد؛ زیاد باید کار کرد، زیاد باید تلاش کرد. اگر بخواهیم این خصوصیّت در مجلس باشد، این احتیاج دارد به عقلانیّت و طمأنینه‌ی لازم.

باید در مجلس، آن حالت سکینه‌ی لازم و آرامش عقلانی لازم وجود داشته باشد. اینکه من عرض میکنم آرامش ناشی از عقلانیّت، این در مقابل کارهای هیجانی است؛ کارهای هیجانی، احساسی، تصمیم‌گیری‌های دفعی، اینها نبایستی وجود داشته باشد. مجلس یکی از مظاهر عمده‌ی خِرد جمعی در کشور است. خب اگر مجلس مظهر خِرد جمعی است، پس احتیاج دارد به رفتار خردمندانه در کارهایی که انجام میگیرد. بعضی‌ها در این زمینه دچار اشتباهند؛ شما باید مراقب باشید این‌ جوری نشوید -من اشاره‌ام به داخل مجلس نیست؛ در بیرون مواردی داشته‌ایم، در گذشته هم داشتیم، امروز هم داریم- انقلابی‌گری را با رفتار هیجانی اشتباه میگیرند، با حرفهای غیر مسئولانه اشتباه میگیرند؛ نه، انقلابی‌گری این نیست؛ انقلابی‌گری آن روحیه‌ی اقدام صحیح، عازم،‌ و جازم در جهت درستی است که با عقلانیّت برخاسته‌ی از روحیه‌ی انقلابی‌گری ترسیم شده. ببینید؛ امام بزرگوار ما الگو است؛ امام از همه انقلابی‌تر بود؛ خب ماها از اوّل کار در خدمت این قضیّه بودیم؛ واقعاً ماها کم می‌آوردیم، [امّا] امام هیچ ‌وقت کم نیاورد؛ از همه انقلابی‌تر امام بود، از همه عاقل‌تر هم امام بود؛ از همه عاقل‌تر بود، از همه پخته‌تر و سنجیده‌تر کار میکرد و حرف میزد؛ پس این هم یک مطلب. یعنی کارکرد مجلس یک کارکرد خردمندانه، پخته، سنجیده و حساب‌شده بایستی باشد.

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ۱۴۰۰/۰۳/۰۶

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47927

 

 

این نکته ای را که از قول حضرت علی بن ابیطالب امیرالمومنین می فرمایند من همان جنبنده ای هستم که با مردم سخن می گویم، مسئله ای است بسیار مهم در دولت کریمه ی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. جای دیگری استاد حسن رحیم پور ازغدی در کتاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ده انقلاب در یک انقلاب می فرمایند که جدلی الطرفین کانت در واقع عقل را در حوزه الهیات عقیم کرد. می فرماید:

 

در روایت دیگرى از امام باقر علیه السّلام رسیده است که وقتى قیام‌گر ما قیام کند دست خویش را بر سر بندگان خدا و بشریّت خواهد نهاد «فجمع به عقولهم»: تمام قدرت عقلانى بشریّت را مجتمع و متمرکز خواهد کرد و سطح عقلانیّت را در جامعه بشرى به‌گونه‌اى جهشى، چند پله ارتقا و رشد خواهد داد و نیروى عقلانى توده‌ها را متمرکز و فعّال مى‌کند، «و اکمل به اخلاقهم یا احلامهم» که هردو قرائت، ممکن است یعنى اخلاق و ارزشهاى انسانى را در جامعه بشرى به‌کمال خواهد رساند و بنابراین در فرهنگ اسلام، «عقل» دربرابر اخلاق و در مقابل ارزشها نیست؛ برخلاف منطق غرب که مى‌گویند آیا عاقل هستید یا ارزشى؟ کدام؟! زیرا در منطق مادّى غرب نمى‌توان نه له و نه علیه ارزشهاى اخلاقى، استدلال کرد و آنان ارزشها را امورى خارج از حوزه عقلانیّت مى‌دانند، چنانچه «الهیّات» را نیز از حوزه عقل، خارج کردند و مقولات جدلّى الطرفین کانت، درواقع، عقل را در حوزه‌ الهیات هم بکلّى عقیم کرد و بعد در حوزه اخلاق نیز دست‌وپاى عقل را بریدند و عقل، فقط «عقل ابزارى» شد یعنى از سه رده عقل و عقلانیّت، آنان تنها مرتبه سوم عقل را قبول دارند، حال آن‌که در فرهنگ اسلام، هرسه سطح عقل و عقلانیّت، معتبر است. 

 

مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ده انقلاب در یک انقلاب، حسن رحیم پور ازغدی، ص 47- 48

http://lib.eshia.ir/12514/1/47

 

به هر حال، ما مسائلی را داریم در مورد ماوراء الطبیعه و حکمت الهی و الهیات و منطق ریاضی آنجایی که نوع آیت اللهی هایی از بینهایتها که با آنها شروع می کنیم سر و کار داشتن، از عهده ی ما خارجند چرا که مثلاً غیر قابل دسترس اند؛ و لذا با مقولاتی هم طرف می شویم که از جمله مربوطند به طیفهای ماوراء بنفش و مادون قرمز در گروه های بازبهنجارش. و اما این مقولات جدلی الطرفینی (antinomies) از اهمیت خاصی هم برخورداند همانطوری که در مبحث قضایای گودل در منطق ریاضی هم مشهورند که استفاده شده اند. مسئله ی جنبنده ی روی زمین که با مردم به سخن در می آید و اینکه آن حضرت علی ابن ابیطالب امیر المومنین هم تشریف دارند، یک مسئله ای است که اینجا اصولاً برمی گردد به اینکه منظور ما از حرکت هم چیست که به جنبنده یا دابة هم تعبیر شود؟! یعنی اینجا یحتمل حرکتی هم داریم به عنوان حرکت در جوهری که از لحاظ جوهری در حرکت است ولی وقتی نسبت به دیگر مشاهده گران آنرا داریم مشاهده می کنیم همه و همه بفرمایند که این بابا که سر جایش نشسته است و ما هم که حرکتی در او نمی بینیم کرده باشد! یعنی چه؟

مسئله اینجا این است که یک جنبنده داریم و یک جنباننده که مشاهده گر یا مشاهده گرانی را داریم که به جنبنده ای از مورجه ای گرفته دارد مشاهده می کند که دارد کاهی و نه دانه ای را هم که به دندان گرفته است را می برد که از دریایی که با عصای حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام هم باز شده است و مورچه و حضرتش از آن می گذرند تا اینکه می رسد به سنگی در آن طرف دریایی که مثل سیب از وسط دو نیم شد و همینطور هم سنگ از وسط با عصای موسی دو نیم شده و مورچه کاه را از دهانش به کرم وسط سنگ اهداء هم می فرماید همینطوری که حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام هم دارد مشاهده می کند. و خدا می فرمایند که آیا مشاهده کردی که ما چطور روزی کرمی در وسط سنگی را می دهیم؟ و تو هنوز نگران روزی فرزندانت بعد از خودت هستی آنطور که می فرمایند در کتاب مراحل کمال هم آمده است!

و آنگاه جنبنده ای را هم داریم که همچون منار جنبان خودمان در اصفهان است که چطور جنباننده ای در یک منار می نشیند و بلکه منار دیگری را و بلکه کل ساختمان را هم به جنبش یحتمل بتواند در بیاورد. اینجا مشاهده گران هم ملاحظه می فرمایند که این منار جنبان خود جنبنده ای است که جنباننده ای هم دارد. و اما اینجا وقتی ما با حرکت و جنبشی هم روبرو می شویم که از نوع تغییر فصلها است یا از نوع بارش برف و باران و تگرگ و ... است یا حتی تغییر شب به روز و ورز به شب است، اینها کدام جنبنده ای است که دارد زمین و بلکه آسمان را هم می جنباند؟ و بلکه با مردم هم شروع می کند به سخن گفتن؟ در حقیقت یحتمل بعضی اشکال هم کنند که این نوع از مسائل فلسفی و ریاضی فیزیکی و بلکه حکمت متعالیه ی نظری های حمیدی مجیدی فقهی آنقدر جذابند که یحتمل بعضی تمام عمر خود را صرف طلبگی و دانشجویی در این امور کنند که چطور هم به اجتهاد رسیده و بلکه مسائل مربوط به صفر و یک و بینهایت آنها را نیز بتوانند درست لحاظ کنند؟! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ ﴿النمل: ۸۲﴾

 

امام باقرعلیه السلام فرموده است: «امام علی‌علیه السلام پس از ذکر اوصاف خود، فرمود:... من همان جنبنده‌ای هستم که با مردم سخن می‌گویم...». «...اِنّی... وَالدَّابَّةُ الَّتی تُکَلِّمُ النَّاسَ» [2] .؛
شیخ طوسی‌رحمه الله روایتی از پیامبرصلی الله علیه وآله، نقل کرده که آن حضرت فرمود: «عَشْرٌ قَبلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها: السُّفْیانی وَالدَّجَّالُ وَالدُّخانُ وَالدَّابَةُ وَخُرُوجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها وَنُزُولُ عیسی‌علیه السلام وَخَسفُ بِالمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزیرةِ العَرَبِ وَنارٌ تَخرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ الناسَ اِلَی المَحْشَرِ» [3] ؛ «به ناگزیر ده چیز قبل از قیامت رخ خواهد داد: سفیانی، دجّال، دود، دابة، خروج قائم، طلوع خورشید از مغربش، نزول عیسی بن مریم‌علیه السلام، خسف به مشرق، خسف به جزیرةالعرب و آتشی که از قعر عدن خارج می‌شود و مردم را به سوی محشر می‌برد».امام باقرعلیه السلام فرموده است: «امام علی‌علیه السلام پس از ذکر اوصاف خود، فرمود:... من همان جنبنده‌ای هستم که با مردم سخن می‌گویم...». «...اِنّی... وَالدَّابَّةُ الَّتی تُکَلِّمُ النَّاسَ» [2] .؛
شیخ طوسی‌رحمه الله روایتی از پیامبرصلی الله علیه وآله، نقل کرده که آن حضرت فرمود: «عَشْرٌ قَبلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها: السُّفْیانی وَالدَّجَّالُ وَالدُّخانُ وَالدَّابَةُ وَخُرُوجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها وَنُزُولُ عیسی‌علیه السلام وَخَسفُ بِالمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزیرةِ العَرَبِ وَنارٌ تَخرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ الناسَ اِلَی المَحْشَرِ» [3] ؛ «به ناگزیر ده چیز قبل از قیامت رخ خواهد داد: سفیانی، دجّال، دود، دابة، خروج قائم، طلوع خورشید از مغربش، نزول عیسی بن مریم‌علیه السلام، خسف به مشرق، خسف به جزیرةالعرب و آتشی که از قعر عدن خارج می‌شود و مردم را به سوی محشر می‌برد».

...

در روایات متعددی، بر شخص امیرمؤمنان علی‌علیه السلام تطبیق شده است. (رجعت) در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق‌علیه السلام آمده است: «مردی به عمار یاسر گفت: آیه‌ای در قرآن است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است! عمار گفت: کدام آیه؟ گفت: آیه «وَاِذا وَقَعَ القَوْلُ عَلَیْهِمْ اَخْرَجْنا لَهُمْ دابَةً مِنَ الاَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ...» [4] این کدام جنبنده است؟ عمار گوید: به خدا سوگند من روی زمین نمی‌نشینم، غذا نمی‌خورم و آبی نمی‌نوشم تا «دابةُالاَرْض» را به تو نشان دهم. پس همراه آن مرد به خدمت حضرت علی‌علیه السلام آمد، در حالی که غذا می‌خورد - هنگامی که چشم امام‌علیه السلام به عمار افتاد، فرمود: بیا، عمار آمد و نشست و با امام‌علیه السلام غذا خورد.
آن مرد سخت در تعجّب فرو رفت و با ناباوری به این صحنه نگریست؛ چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود که تا به وعده‌اش وفا نکند، غذا نخورد! گویی قول و قسم خود را فراموش کرده است!
هنگامی که عمار برخاست و با حضرت علی‌علیه السلام خداحافظی کرد، آن مرد رو به او کرد و گفت: عجیب است تو سوگند یاد کردی که غذا نخوری و آب ننوشی و بر زمین ننشینی، مگر اینکه «دابةالارض» را به من نشان دهی! عمار در جواب گفت: «من او را به تو نشان دادم اگر فهمیدی». [5] .

 

دانشنامه مهدویت و امام زمان عجل الله تعالی فرجه، جمعی از نویسندگان

http://lib.eshia.ir/71814/1/287

 

فلَیسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلاَةِ  

پس رعیت اصلاح نمی‌شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند

 

 

چند توصیه به نمایندگان: ۱) ایستادگی بر ویژگی‌های خوب و حفظ آنها با مراقبه یعنی تقوا
 یک توصیه که توصیه‌ی مهمی است، این است که شما که بحمدالله ویژگی‌های خوبی دارید: انقلابی هستید، پُرتلاش هستید، پُرتوان هستید، دنبال کار هستید؛ این ویژگی‌ها را حفظ کنید، این ویژگی‌ها را تا آخر دوره نگه دارید. حالا «تا آخر عمر» باید گفت، امّا لااقل تا آخر دوره این ویژگی‌ها را نگه دارید. خیلی‌ها بودند که در اوّلِ کار همین جور خصوصیّات را داشتند، انقلابی بودند، پُرتوان بودند، پُرانرژی بودند، با حرارت حرف میزدند، با حرارت کار میکردند، لکن به مرور زمان نتوانستند در مقابل وسوسه‌ها مقاومت کنند؛ وسوسه‌ی مال، وسوسه‌‌ی مقام، وسوسه‌ی شهرت، وسوسه‌ی نام و نشان. نتوانستند مقاومت کنند، راه کج شد، رفتار عوض شد، گاهی به ۱۸۰ درجه اختلاف با اوّل کار منتهی شد. لذا می‌بینید خدای متعال در قرآن میفرماید: اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِکَة؛(۱) تنزّل ملائکه‌ِی رحمت الهی مال آن کسانی است که می‌ایستند پای این حرف: ثُمَّ استَق‌ـاموا؛ استقامت میکنند، می‌ایستند. بِایستید پای این ویژگی‌های خوب. خب حالا برای اینکه بتوانیم خودمان را انقلابی نگه داریم باید چه کار کنیم؟ توصیه‌ی بنده این است که باید مراقبه کنیم، باید حساب‌کشی کنیم از خودمان. مراقبه‌ی دائمی لازم است. ما انسانها ضعیفیم، در معرض خطریم، در معرض لغزشیم؛ مراقب باشیم، مراقب خودمان باشیم. این مراقبت، در اصطلاح قرآنی و اسلامی، اسمش تقوا است؛ تقوا یعنی همین مراقبت دائمی از خود که دامن انسان گیر نکند به این خارهای دُور و بَر. خب، یک توصیه‌ این بود که به نظر من توصیه‌ی اصلی همین است.

۲) لزوم رعایت عقلانیّت و آرامش در کار مجلس
 توصیه‌ی بعدی این است که شما عناصر انقلابی هستید -یعنی [این جوری] شناخته شده‌اید؛ مجلس، مجلس انقلاب است، مجلس انقلابی است، دشمنی بعضی‌ها هم به خاطر همین است- این مجلس انقلابی که دارای رویکرد انقلابی و اقبال به ارزشهای انقلاب است، باید نشان بدهد که باکفایت است، برای اداره‌ی امور تقنینی مجلس دارای کفایت و کارآمدیِ لازم است، میتواند درست ریل‌گذاری کند. البتّه این خبرهایی که داده شده، گزارشهایی که بنده دیده‌ام یا شنیده‌ام و آن چیزی که امروز رئیس محترم مجلس گفتند، اینها خوب است، همین چیزها خیلی خوب است لکن ریل‌گذاری برای اصلاح امور کشور کارهای فراتری را نیاز دارد؛ زیاد باید کار کرد، زیاد باید تلاش کرد. اگر بخواهیم این خصوصیّت در مجلس باشد، این احتیاج دارد به عقلانیّت و طمأنینه‌ی لازم.

باید در مجلس، آن حالت سکینه‌ی لازم و آرامش عقلانی لازم وجود داشته باشد. اینکه من عرض میکنم آرامش ناشی از عقلانیّت، این در مقابل کارهای هیجانی است؛ کارهای هیجانی، احساسی، تصمیم‌گیری‌های دفعی، اینها نبایستی وجود داشته باشد. مجلس یکی از مظاهر عمده‌ی خِرد جمعی در کشور است. خب اگر مجلس مظهر خِرد جمعی است، پس احتیاج دارد به رفتار خردمندانه در کارهایی که انجام میگیرد. بعضی‌ها در این زمینه دچار اشتباهند؛ شما باید مراقب باشید این‌ جوری نشوید -من اشاره‌ام به داخل مجلس نیست؛ در بیرون مواردی داشته‌ایم، در گذشته هم داشتیم، امروز هم داریم- انقلابی‌گری را با رفتار هیجانی اشتباه میگیرند، با حرفهای غیر مسئولانه اشتباه میگیرند؛ نه، انقلابی‌گری این نیست؛ انقلابی‌گری آن روحیه‌ی اقدام صحیح، عازم،‌ و جازم در جهت درستی است که با عقلانیّت برخاسته‌ی از روحیه‌ی انقلابی‌گری ترسیم شده. ببینید؛ امام بزرگوار ما الگو است؛ امام از همه انقلابی‌تر بود؛ خب ماها از اوّل کار در خدمت این قضیّه بودیم؛ واقعاً ماها کم می‌آوردیم، [امّا] امام هیچ ‌وقت کم نیاورد؛ از همه انقلابی‌تر امام بود، از همه عاقل‌تر هم امام بود؛ از همه عاقل‌تر بود، از همه پخته‌تر و سنجیده‌تر کار میکرد و حرف میزد؛ پس این هم یک مطلب. یعنی کارکرد مجلس یک کارکرد خردمندانه، پخته، سنجیده و حساب‌شده بایستی باشد.

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ۱۴۰۰/۰۳/۰۶

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47927

1. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿البقرة: ٢٦٧﴾‏

2. وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیدًا ‎﴿النساء: ١٣١﴾‏

3. قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ ‎﴿هود: ٧٣﴾‏

4. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿ابراهیم: ١﴾‏

5. وَقَالَ مُوسَىٰ إِن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿ابراهیم: ٨﴾‏

6. وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ ‎﴿الحج: ٢٤﴾‏

7. لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحج: ٦٤﴾‏

8. وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿لقمان: ١٢﴾‏

9. لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿لقمان: ٢٦﴾‏

10. وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿سبإ: ٦﴾‏

11. یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿فاطر: ١٥﴾‏

12. لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ‎﴿فصلت: ٤٢﴾‏

13. وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الشورى: ٢٨﴾‏

14. الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحدید: ٢٤﴾‏

15. لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الممتحنة: ٦﴾‏

16. ذَٰلِکَ بِأَنَّهُ کَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ یَهْدُونَنَا فَکَفَرُوا وَتَوَلَّوا وَّاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿التغابن: ٦﴾‏

17. وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿البروج: ٨﴾‏

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

 

عرض بنده ی حقیر فقیر ذلیل مسکین مستکین مستجیر و اما ان شاء الله سالک الی الله در اینجا است که همانطوری که شاعر در شعرش راجع به کوه دماوند باز بنده ی حقیر تاکید کنم که پشیمان می شود که تو نه مشت درشت روزگاری و بلکه تو قلب فسرده ی زمینی، این نوع پشیمانی و ندامت را نه فقط در سرودن شعر و بلکه در علم و فقه هم آنجایی که از روی ظن و شکی هم هست که تمایل به رو به یقین هم دارد، خوب داریم دیگر. یعنی چه؟ یعنی اینکه آنجایی که سالک الی الله ان شاء الله دارد در جهاد اکبر و تهذیب نفس خود سعی و تلاش هم می فرماید که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خود نه فقط در خود بماند و بلکه از خود بیرون آمده و به خدایی هم برسد که منشاء معدن عظمت در دعای مناجات شعبانیه و دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ان شاء الله نهفته است، باید هم توجه کند که آن مجتهدی که ادعا هم دارد که باز تو آمدی شیطون؟ این جناب مجتهد بدتر از خود این بنده ی حقیر خیلی هم مجتهد نمی بوده و بلکه یک کلاشی است که خود را جای مجتهد جا می زند و برای خود بدجوری هم دکان هم باز کرده است. البته بعضی را هم هر کاریشان کنید دوست دارند بروند در کمپ  لیبرتی و کمپ تیرانا آلبانی هم بنویسند و بلکه کار کنند و بدتر از بنده ی منافق مشرک کافر هم تا می توانند هر کس از راه می رسد را ترور شخصیتی و بلکه فیزیکی هم کنند.

حالا می خواهد بقول معروف قاچاقی هم در اینترنت ولی مجانی هم بنویسند، می نویسند دیگر! برق هم یک وقت دیدید بیخ گوششان قطع شد همینطوری که نوشتند و نوشتند و نوشتند و بلکه همان اول یا وسطش هم قطع شد یا پاک هم شد یا حتی صفحه ی آبی آمد و رستارت هم شد. عرض بنده ی حقیر این است که همیشه نباید هم حق به جانب هم بود که چون بنده ی حقیر دارم بطور قاچاقی هم می نویسم و بلکه نظیر این است که دارند داستایوسفسکی را هم می برند به جوخه ی آتش چرا که دارد وسط برادران کارامازوف گیر کرده است و نمی داند چطور خود را از وسط باتلاقش بیرون هم بکشد، و لذا دنبال حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و کیهانشناسی و بلکه ریاضی فیزیک تابع زتایی، مدل استاندارد ذرات فیزیکی با چقدر ابرتقارنی، ریسمانی نظریه ی ام ای چیزی هم یحتمل می گردد دیگر.

و لذا معنایش این هم نیست که هر کس مثلاً آمد داروخانه گفت الکل طبی بده، منظورش این است که ویکسی و ودکا گیرش نمی آید و رجوع کرده است به الکل طبی در این روزهای کرونایی و هر کس هم رفت داروخانه گفت آقا یک ورق آرامبخشی چیزی مثل مثلاً اوکسازپام و کلردیازپوکساید بگیرد، بفرمایند نداریم و بلکه نسخه ات کو؟ بعضیها یحتمل باید سهمیه هم داشته باشند که قاچاقی نروند دنبال مواد مخدر مثل قبل از انقلاب که چنین هم مرسوم بود گوی بروند از داروخانه نیاز خود را تهیه بفرمایند. یا قرصی شوند و یک مرتبه شیطان برود توی جلدشان و قرصها را هم همه را یک جا بروند بالا و بعد هم بزنند جناب نامزد بعد از این را هم کارتی کنند و بلکه دخلش را هم بیاورند! و چرا؟ چون بنده خدا کار هم گیر نمی آورده یحتمل و لذا تا وقتی آن کارش را تکمیل کنند بعد از اینها رجوع کرده است به قاچاقی در اینترنت نوشتن و سرمایه اش هم ته کشیده است که خانواده اش را تامین کند! چاله هرز و سیاه چاله که همیشه نباید نجومی باشد؛ بعضی وقتها هم طرف قاچاقی برای خودش از روی نفاق و شرک و کفر شروع هم می کند به بافتن چاله هرزی و سیاه چاله ای ذراتی بوزونی و حتی فرمیونی به هم تا آنجا که واقعاً هم چاله هرز و سیاه چاله هایی جلوی رویش ظاهر هم می شوند که خیلی هم فکرش می رسد که رویال پارک و پارک رویال و اینها هم هست! و حالا خر بیاور و باقلا هم بار بزن. یعنی تا چیزی می شود هم از طریق کارت بانکی هم شده می خواهد طرف را رمزش را بگیرد و شارزش کند و بلکه اینطوری هم موجودی کارتی اش را خالی هم کند! و جواهراتش را هم دیگر نشناسد که عرض است یا جواهر است یا جواهر الکلام و  مکاسب محرمه و قانون الاصول و شفا و اشارات و تنبیهات هم کدام است؟ همینطوری برجهایی است که می سازد می رود بالا و کاری ندارد که بابا یک جاهایی هم بجای این برجها یک وقفی هم بکن! یکی دو تا مسجدی هم بساز و جهازی برای عروس خانمی کسی تهیه هم کن. یا اصلا بگیر بنشین و وقف هم نمی توانی بکنی، اجازه بده دیگران بجای تو بلکه وقف کردند. اصرار بیجا بر روی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هست که منجر می شود یحتمل به ترورهای کوری که می توانند حتی دانشمندان هسته ای و غیر هسته ای را هم خدای ناکرده حتی ماهواره ای هم به کشتن دهند که بصورت نفاق و شرک و کفر فرعونی هم بروز می کنند؟ دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف کجا و بنده ی حقیر فقیر مسکین مستکین مستجر خائف ان شاء الله سالک الی الله هم کجا؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿البقرة: ٢٦٧﴾‏

2. وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیدًا ‎﴿النساء: ١٣١﴾‏

3. قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ ‎﴿هود: ٧٣﴾‏

4. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿ابراهیم: ١﴾‏

5. وَقَالَ مُوسَىٰ إِن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿ابراهیم: ٨﴾‏

6. وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ ‎﴿الحج: ٢٤﴾‏

7. لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحج: ٦٤﴾‏

8. وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿لقمان: ١٢﴾‏

9. لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿لقمان: ٢٦﴾‏

10. وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿سبإ: ٦﴾‏

11. یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿فاطر: ١٥﴾‏

12. لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ‎﴿فصلت: ٤٢﴾‏

13. وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الشورى: ٢٨﴾‏

14. الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحدید: ٢٤﴾‏

15. لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الممتحنة: ٦﴾‏

16. ذَٰلِکَ بِأَنَّهُ کَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ یَهْدُونَنَا فَکَفَرُوا وَتَوَلَّوا وَّاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿التغابن: ٦﴾‏

17. وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿البروج: ٨﴾‏

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

 

بنده ی حقیر عرضم این است که دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف چه ربطی دارد به اینکه بخواهیم هندسه ی مثبت را ببینیم چه ربطی دارد به کارهای ماتیلدا مارکولی و کاترین بکر و مرحوم ملانی بکر و بلکه ملانی ماچت وود که آیا از طرق هندسه ی اراکلف هم مسئله را برآورد کنیم یا خیر. بنده یک نمایش پاورپوینتی را هم از کار مارکولی و ماتیو هایدمن و اینگمار صابری و دیگران که مربوط هم می شد به هولوگرافی غیر ارشمیدسی دیدم که یحتمل سخنرانی آن هم یک جایی در اینترنت موجود باشد!

http://www.its.caltech.edu/~matilde/MPIArbeitstagungSlides.pdf

 

یحتمل باید اینجا بیشتر به مسائل مربط به حقیقت و مجاز و دیگر مسائل اصولی قوانین الاصول میرزای قمی هم پرداخت تا مسئله از لحاظ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ما را از لحاظ صفر و یک و بینهایتهای طلبگی و دانشجویی نزد استاد و مرجع تقلید بتواند به در خانه ی خدا که مجتهدی هم در آن مشغول درس است هم برساند که برنگردد بفرماید ای شیطون باز تو آمدی؟! یعنی چه؟ یعنی اینکه وقتی مسئله ی طلوع خورشید را از مشرق و غروبش را در مغرب هم داریم بررسی می کنیم، یحتمل وقتی به فضاهای هذلولوی هایپربلویدی هم برویم آنگاه آیا چقدر هم خمینه ی مورد بحث جهتدار باشد یا جهت خود را هم از دست بدهد و بلکه غیر جهتدار هم شود و چه رسد به اینکه این هم مسئله ای باشد که آیا جهت طلوع و غروب خورشید هم در آن چقدر مطرح است؟ البته این معنایش یحتمل غیر از این است که غفلت بین طلوعین بین طلوع افق فجر و طلوع خورشید و نماز صبح هم اینجا مطرح نیست در دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف. مسئله یحتمل به این هم برمی گردد که خمینه های جهتدار و غیر جهتدار اینجا چه ارتباطاتی با هم دارند و بلکه ارتباطشان با دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم چیست آنجایی که مربوط می شود مسئله به هندسه ی مثبت واپاشیها و انواع امپلیتوهادرونها؟ و آنگاه مسئله از لحاظ فقهی و اصول فقهی هم چطور است؟ نکته ی قابل توجه اینجا این است که در دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف یحتمل اشکال شود که آیا همینطوری که زیر پرتو آفتاب داریم حرکت می کنیم جایی هست که ویسکی جانی والکر و ودکای اسمیرنوف هم قاچاق است و بلکه به علت قیمت بالایش متقاضیانش رو به امثال الکل طبی از داروخانه هم می آورند و  جای دیگری هم هست که کما بیش آزاد است همینطوری که یحتمل هم در قدس شریف بعضی کرونا را هم در نظر نمی گیرند و نماز جمعه را پشتیبانی و برگزار هم می فرمایند هر چند هم که صهیونیستها نیز از آن جلوگیری و انواع مانع تراشیها می کنند و بلکه کار به موشک باران یکدیگر هم می کشد. ان شاء الله خدا مدد کند و بلکه طاق نصرت برایمان هم بزنند که برویم قدس شریف برای نماز جمعه و بلکه هم سفر حج تمتع و عتبات عالیات و مشهد مقدس و حرم مطهر فاطمه ی معصومه در قم و .... یعنی حساب هم بفرمایید که چطور هم ممکن بود که همین دولت تدبیر و امید خودمان و بلکه دولتهای قبل و حتی بعد از آنها هم از لحاظ اقتصادی هر چه بیشتر هم نزدیک می شد دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف علی رغم همه ی تحریمها و مشکلات و .... مطلوب اس بسیجی سرباز امام زمان عجل الله فرجه الشریف در حال جهاد اکبر با نفس خویشی که حجابهای ظلمانی و بلکه نورانی را درست هم کنار می زند که معدن عظمت را بر جهانیان نمایان بفرمایند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

https://math.stackexchange.com/questions/1613392/why-zeta-1-2-1-

4603545088

 

https://en.wikipedia.org/wiki/Collatz_conjecture#:~:text=The%20Collatz

%20conjecture%20is%20a,half%20of%20the%20previous%20term.

 

CMB and Nnaturalness and Arkani-Hamed:

https://arxiv.org/abs/1612.07126

https://arxiv.org/abs/1506.02671

https://arxiv.org/abs/1607.06821

 

positive geometry and Arkani-Hamed

 

https://arxiv.org/search/?query=positive+geometry+arkani-

hamed&searchtype=all&source=header

 

https://arxiv.org/abs/1212.5605

https://arxiv.org/abs/1412.8478

...

https://arxiv.org/abs/2012.15849

 

A-H and relativistic spherical top

https://arxiv.org/abs/2102.07063

 

celestial amplitudes from uv to ir:

https://arxiv.org/abs/2012.04208

 

اصولاً نگاهی به همه ی کارهای نیما ارکانی حامد و همچنین کارهای دیگران در مورد کارهای او هم بیاندازید.

https://arxiv.org/abs/2103.12108

https://arxiv.org/abs/1908.08426

1. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿البقرة: ٢٦٧﴾‏

2. وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیدًا ‎﴿النساء: ١٣١﴾‏

3. قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ ‎﴿هود: ٧٣﴾‏

4. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿ابراهیم: ١﴾‏

5. وَقَالَ مُوسَىٰ إِن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿ابراهیم: ٨﴾‏

6. وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ ‎﴿الحج: ٢٤﴾‏

7. لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحج: ٦٤﴾‏

8. وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿لقمان: ١٢﴾‏

9. لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿لقمان: ٢٦﴾‏

10. وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿سبإ: ٦﴾‏

11. یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿فاطر: ١٥﴾‏

12. لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ‎﴿فصلت: ٤٢﴾‏

13. وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الشورى: ٢٨﴾‏

14. الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحدید: ٢٤﴾‏

15. لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الممتحنة: ٦﴾‏

16. ذَٰلِکَ بِأَنَّهُ کَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ یَهْدُونَنَا فَکَفَرُوا وَتَوَلَّوا وَّاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿التغابن: ٦﴾‏

17. وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿البروج: ٨﴾‏

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

داشتم عرض می کردم که وقتی شما از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به حکمت الهی می خواهید گذار کنید، یک ارتقاء درجاتی را دارید که دیگر راه برای نامسلمان هم آیا باز است؟ آیا راه برای غیر فقیه هم باز است؟ مقلد مرجع تقلید هم آیا می تواند وارد شود؟ و لذا اگر در نظری که دیشب مطرح بود نماز جمعه را آمدیم از لحاظ زیبایی هم مطرح کنیم و از اصطلاحات موسیقایی یک سمفونی عظیم هم استفاده کردیم، خوب آنگاه یحتمل بعضی و بلکه خیلی از فقهاء هم اشکال کنند که اینجا مسئله مشکلدار هم می شود برای اینکه نماز جمعه کجا و سمفونی موسیقایی هم کجا؟! عرض بنده ی حقیر این هم بود که شما نمی توانید اینها را با هم مقایسه کنید خصوصاً که مسئله از نوع لیس کمثله شیء است و نظیر ندارد خصوصاً آنگاهیی که حساب هم بفرمایید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف باشد که تشریف فرما شده است به نماز جمعه ای که قرار است در آن خطبه های نماز جمعه را هم بخواند. موسیقی و شعر کجا و اینها کجا؟

ولی وقتی تکلفی ندارید که حتماً همه چیز را بر طبق اصول فقهی هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بیان بفرمایید یحتمل از شعر شاعر هم که می فرماید تو قلب فسرده ی زمینی در مورد کوه دماوند هم کمک بگیرید که چطور می فرماید که تو چنینی و تو چنانی، و آنگاه که می فرماید تو مشت درشت روزگاری از درد ورم نموده یک چند و تا آنجا که می رسد به اینکه پشیمان هم می شود که نی نی تو نه مشت روزگاری و بلکه تو قلب فسرده ی زمینی از درد ورم نموده یک چند. و آنگاه چطور هم حالا قرار است که از فسردگی یحتمل در ابرتقارنی هم به انفجاری برسد و منفجر هم شود؟ و الله اعلم! همینجاها بود که نوشته های مرا هم گویی منفجر کرد نمی دانم کی؟!!!

شما در نظر بگیرید که حالا تابع زتا را هم دارید که می خواهید صفرهای آنرا در صفحه ی مختلط روی خط ایکس مساوی نیم یعنی خط بحرانی مسئله هم بدست آورید. خوب، همین که بخواهیم مقدار تابع زتا را به ازای مقدار حقیقی ایکس هم بدست آورید یحتمل با مشکلاتی بخورد کنیم که مربوط است به رگولاریزاسیون تابع از حالت حقیقی به حالت مختلط. درست شد؟! بعد دوباره هم شما می خواهید مسئله را محدودش هم کنید از تابعی که بسط داده شده است از حالت حقیقی حالت مختلط به خط ایکس مساوی نیم و ثابت هم بفرمایید که همه ی صفرهای مختلط زتا روی همین خط ایکس مساوی نیم است.

حالا شما اینجا مسئله ی مادون قرمز و ماورای بنفشی را که دارید هم چیست در رابطه اجازه بدهید که نگوییم با مسئله ی سرمایه داری درست و حسابی که نه آن حالت کمونیستی را به خود هم بگیرد و نه آن حالت سرمایه داری کاپیتالیستی را و بلکه دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم داریم در مورد بررسی می کنیم که آیا برای تولید این دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم چقدر به عنوان معدن عظمت عظیمی که حجابهای ظلمانی و نورانی هم بر سر راهش نهفته است برای اینکه به تولید پشتیبانیها و مانع زداییهای لازم برای چنین جهاد اکبر عظیمی هم برسیم و بلکه چاله هرزها و بلکه سیاه چاله های سر راه آنها را هم کنار بزنیم، مسئله چطور می شود؟

همین مسئله را در نظر بگیرید که اگر بخواهید کالباس خشک مثلاً 90 درصدی بخرید یحتمل 250 گرمش 60 هزار تومان باشد و کالباس مرغ 250 گرمی هم یحتمل 41 هزار و هشتصد تومان باشد. در صورتی که اگر مرغ سرخ کرده هم می خریدید می شد کیلویی 89 هزار تومان. و حالا از فردا هم یحتمل همه بفرمایند که همین تو بودی که فکر کردی خیلی زرنگی و بلکه بجایش باعث هم شدی حالا مرغ سرخ کرده را هم مثل کالباس مرغ نود درصدی گران کنند و .... حالا کاری هم نداریم که مرغ کیلویی 30 الی 40 هزار تومان هم شده است. خوب بابا مرغ را بگیر و خودت خانه سرخش کن یا بپزش دیگر. بله؟! دیگر کالباس مرغ کیلویی 120 هزار تومانی و کالباس مرغ کیلویی 240 هزار تومانی هم نخور دیگر! گوشت راسته هم که باشد که کیلویی 240 هزار تومان هم نیست! التفات می فرمایید؟

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که ما وقتی داریم به این نوع محاسبات خود هم می پردازیم که این کیلویی چند است و آن گوشت کیلویی چند است و ماهی تن هم کیلویی چند است؟ چیزی را که از دست می دهیم این است که ما در انواعی از اینستنتانهایی می توانیم گیر کنیم که هر چقدر هم محاسبات کنیم، دیگر نمی توانیم با انواع سقلمه هایی هم از آنها بیرون بیاییم برای اینکه انگار مسابقه هم هست که هر کسی هر چه بیشتر هم همه چیز را گران کند. و انگار هیچ ذی الحیاتی هم موجود نیست که بفرماید چرا در انصاف و ارزانی هم با هم رقابت نمی فرمایید و بلکه اصلا کالباس و سوسیس هم که همه می فرمایند برای شما خوب نیست؛ و لذا نخورید.

و اما خوب، برای اینکه از این نوع سیاه چاله ها و بلکه چاله هرزها هم سعی کنیم که بیرون بیاییم، مسئله از این نوع هم می تواند شود که درست است که از بعد حقیقی رفته ایم به بعد مختلط ولی حالا قرار هم هست که صفرها را در هر چند بعد مختلط ولی بلکه روی یک خط هم حساب کنیم که آیا بینهایت صفرها هم روی این خط همه و همه هستند یا چه؟ یعنی باز از بعد دو برمی گردیم به بعد یک. همینطوری هم داریم وقتی داریم سیاه چاله ای را بررسی می کنیم که ببینیم آنتروپی آن چقدر است؟ و حدسی که زده می شود این است که افق آن سیاه چاله را اگر بتوانید مساحتش را بیابید، آنگاه این سیاه چاله ی سه یا چهار بعدی آنتروپی اش متناسب است با آن مساحت. یعنی یک تابع پارتیشنی را هم اینجاها دارید که خیلی می تواند بدرد بخور باشد از این لحاظها که باید هم آنرا محاسبه بفرمایید که افق این سیاه چاله کدام است و بلکه افق سیاه چاله ی دیگری که یحتمل هم با این سیاه چاله ی دیگر همجوار هم هست کدام است و الی غیر النهایه .... و لذا از ابعاد پایینتر می روید به ابعاد بالاتر ولی باز یک جورهایی هم مجبور می شویم دوباره برگردیم به ابعاد پایینتر و بلکه گویی باز هم همان مسئله ی خودمان است از نوع صفرها و یکهایی که بلکه منتهی هم شوند به میدانی که فقط یک عضو هم دارد و نه حتی دو عضو صفر و یک! خوب، اینجا چه کنیم؟ حالا بفرمایید که مسئله غیر از جهاد اکبر و اجتهاد و معدن عظمت است و رسیدن به دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست! غیر از این است؟ داستایوفسکی هم بود که هی داد می زد آقا چاله هرز مرا پس بدهید، باز مسئله همین است از لحاظ کیهانشناسی و .... و همین هم هست که بعضی میفرمایند که مسئله کیهانشناسی از خاک است تا داستایوفسکی و از لحاظ گروه های بازبهنجارشی آن در ماورای بنفش و مادون قرمز هم مسائل داریم دیگر. حالا کاری نداریم همین قضیه ی لویی دبرانژ را از حدس بیبرباخ از لحاظ تاریخی در نظر بگیرید که چطور هم حل شده است! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین اریه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿البقرة: ٢٦٧﴾‏

2. وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیدًا ‎﴿النساء: ١٣١﴾‏

3. قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ ‎﴿هود: ٧٣﴾‏

4. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿ابراهیم: ١﴾‏

5. وَقَالَ مُوسَىٰ إِن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿ابراهیم: ٨﴾‏

6. وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ ‎﴿الحج: ٢٤﴾‏

7. لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحج: ٦٤﴾‏

8. وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿لقمان: ١٢﴾‏

9. لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿لقمان: ٢٦﴾‏

10. وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿سبإ: ٦﴾‏

11. یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿فاطر: ١٥﴾‏

12. لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ‎﴿فصلت: ٤٢﴾‏

13. وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الشورى: ٢٨﴾‏

14. الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحدید: ٢٤﴾‏

15. لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الممتحنة: ٦﴾‏

16. ذَٰلِکَ بِأَنَّهُ کَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ یَهْدُونَنَا فَکَفَرُوا وَتَوَلَّوا وَّاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿التغابن: ٦﴾‏

17. وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿البروج: ٨﴾‏

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

داشتم عرض می کردم که وقتی شما از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به حکمت الهی می خواهید گذار کنید، یک ارتقاء درجاتی را دارید که دیگر راه برای نامسلمان هم آیا باز است؟ آیا راه برای غیر فقیه هم باز است؟ مقلد مرجع تقلید هم آیا می تواند وارد شود؟ و لذا اگر در نظری که دیشب مطرح بود نماز جمعه را آمدیم از لحاظ زیبایی هم مطرح کنیم و از اصطلاحات موسیقایی یک سمفونی عظیم هم استفاده کردیم، خوب آنگاه یحتمل بعضی و بلکه خیلی از فقهاء هم اشکال کنند که اینجا مسئله مشکلدار هم می شود برای اینکه نماز جمعه کجا و سمفونی موسیقایی هم کجا؟! عرض بنده ی حقیر این هم بود که شما نمی توانید اینها را با هم مقایسه کنید خصوصاً که مسئله از نوع لیس کمثله شیء است و نظیر ندارد خصوصاً آنگاهیی که حساب هم بفرمایید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف باشد که تشریف فرما شده است به نماز جمعه ای که قرار است در آن خطبه های نماز جمعه را هم بخواند. موسیقی و شعر کجا و اینها کجا؟

ولی وقتی تکلفی ندارید که حتماً همه چیز را بر طبق اصول فقهی هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بیان بفرمایید یحتمل از شعر شاعر هم که می فرماید تو قلب فسرده ی زمینی در مورد کوه دماوند هم کمک بگیرید که چطور می فرماید که تو چنینی و تو چنانی، و آنگاه که می فرماید تو مشت درشت روزگاری از درد ورم نموده یک چند و تا آنجا که می رسد به اینکه پشیمان هم می شود که نی نی تو نه مشت روزگاری و بلکه تو قلب فسرده ی زمینی از درد ورم نموده یک چند. و آنگاه چطور هم حالا قرار است که از فسردگی یحتمل در ابرتقارنی هم به انفجاری برسد و منفجر هم شود؟ و الله اعلم! همینجاها بود که نوشته های مرا هم گویی منفجر کرد نمی دانم کی؟!!!

 

1. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿البقرة: ٢٦٧﴾‏

2. وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیدًا ‎﴿النساء: ١٣١﴾‏

3. قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ ‎﴿هود: ٧٣﴾‏

4. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿ابراهیم: ١﴾‏

5. وَقَالَ مُوسَىٰ إِن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿ابراهیم: ٨﴾‏

6. وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ ‎﴿الحج: ٢٤﴾‏

7. لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحج: ٦٤﴾‏

8. وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿لقمان: ١٢﴾‏

9. لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿لقمان: ٢٦﴾‏

10. وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿سبإ: ٦﴾‏

11. یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿فاطر: ١٥﴾‏

12. لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ‎﴿فصلت: ٤٢﴾‏

13. وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الشورى: ٢٨﴾‏

14. الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحدید: ٢٤﴾‏

15. لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الممتحنة: ٦﴾‏

16. ذَٰلِکَ بِأَنَّهُ کَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ یَهْدُونَنَا فَکَفَرُوا وَتَوَلَّوا وَّاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿التغابن: ٦﴾‏

17. وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿البروج: ٨﴾‏

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

داشتم عرض می کردم که وقتی شما از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به حکمت الهی می خواهید گذار کنید، یک ارتقاء درجاتی را دارید که دیگر راه برای نامسلمان هم آیا باز است؟ آیا راه برای غیر فقیه هم باز است؟ مقلد مرجع تقلید هم آیا می تواند وارد شود؟ و لذا اگر در نظری که دیشب مطرح بود نماز جمعه را آمدیم از لحاظ زیبایی هم مطرح کنیم و از اصطلاحات موسیقایی یک سمفونی عظیم هم استفاده کردیم، خوب آنگاه یحتمل بعضی و بلکه خیلی از فقهاء هم اشکال کنند که اینجا مسئله مشکلدار هم می شود برای اینکه نماز جمعه کجا و سمفونی موسیقایی هم کجا؟! عرض بنده ی حقیر این هم بود که شما نمی توانید اینها را با هم مقایسه کنید خصوصاً که مسئله از نوع لیس کمثله شیء است و نظیر ندارد خصوصاً آنگاهیی که حساب هم بفرمایید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف باشد که تشریف فرما شده است به نماز جمعه ای که قرار است در آن خطبه های نماز جمعه را هم بخواند. موسیقی و شعر کجا و اینها کجا؟

 

 

1. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿البقرة: ٢٦٧﴾‏

2. وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیدًا ‎﴿النساء: ١٣١﴾‏

3. قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ ‎﴿هود: ٧٣﴾‏

4. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿ابراهیم: ١﴾‏

5. وَقَالَ مُوسَىٰ إِن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿ابراهیم: ٨﴾‏

6. وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ ‎﴿الحج: ٢٤﴾‏

7. لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحج: ٦٤﴾‏

8. وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿لقمان: ١٢﴾‏

9. لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿لقمان: ٢٦﴾‏

10. وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿سبإ: ٦﴾‏

11. یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿فاطر: ١٥﴾‏

12. لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ‎﴿فصلت: ٤٢﴾‏

13. وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الشورى: ٢٨﴾‏

14. الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الحدید: ٢٤﴾‏

15. لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‎﴿الممتحنة: ٦﴾‏

16. ذَٰلِکَ بِأَنَّهُ کَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ یَهْدُونَنَا فَکَفَرُوا وَتَوَلَّوا وَّاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ‎﴿التغابن: ٦﴾‏

17. وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ‎﴿البروج: ٨﴾‏

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

 

خر!

(هر وقت این عبارت بالا ظاهر شد بدانید که داشتم می نوشتم و یک مربته پاک شد همه چیز رفت پی کارش! یک مسئله ی دیکتاتوری ای این وسطها در کار است انگار! البته بعضی اشکال می کنند که نباید اینها را وارد مسائل کرد و باید فقط آنها را نادیده گرفت؛ ولی ....)

خر!

به هر حال این را هم عرض کنم که مسئله ی سرمایه داری زالو صفتی یک چیز است ولی بالاخره چین کمونیست و بلکه خود نویسنده ی داس کاپیتول یعنی جناب مارکس هم که باشد یک جایی متوجه می شود که مثل اینکه سرمایه داری خیلی هم بد نیست و بلکه برای رقابت با دیگر سرمایه داران کلان عالم خیلی هم می تواند خوب باشد. اما وقتی مسئله سرمایه داری جهت دار هم شد آنچنان که اگر در راستای دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف باشد آنگاه خوب است و اگر نباشد، می شود چاله هرزی و بلکه سیاه چاله ای و بلکه دوباره هم سرمایه داری زالو صفتی هم. و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

71173

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ یُحْیِی هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا ۖ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ۖ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ ۖ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ ۖ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ ۖ وَانْظُرْ إِلَىٰ حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ ۖ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا ۚ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (البقرة: 259)

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

 

در مسئله ی توابع زتای حدس ریمان نشان داده می شود که اگر تابع خاصی به نام تابع فی به فضای هاردی تعلق داشت، آنگاه یحتمل می توان گفت که مسئله حل است ولی چنین نیست و لذا راه حل کار نمی کند! این مسئله را از راه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل بتوان گفت که راحتتر هم می توان بدان رسید. نوع مسئله اینجا از انواعی است که در مشکلات محاسباتی حسابهای استدلالی می توانند برخیزند آنچنان که شما علی القاعده هم دارید که 2+2=4 هر چقدر هم که توان محاسباتی شما کماکان خیلی خوب نباشد ولی بالاخره مسئله این است که غیر از این نیست که 2+2=4. و اما در یک مواقعی که انواع رایانه ها را با هم شبکه می کنید در شبکه جهانی اینترنتی تارعنکبوتی (WWW: World Wide Web) آنگاه هم ممکن است مشکلات محاسباتی شما افزایش یابد و هم مشکلات حافظه ای بسته به اینکه هر کدام از رایانه های موجود در شبکه نیز چه توانهایی از این محاسبات و حافظه های موقت و رم و رام و امثالهم هم دارند. البته این هم هست که سالک الی الله نیز باید خود حافظه اش را حفظ کند که مثلاً وقتی می خواهد یک چیزی را در گوگل جستجو کند و با موانعی روبرو می شود و آنگاه دوباره خواست آنرا جستجو کند، آیا دوباره بیاد هم می آورد که چه بود یا اینکه آنقدر موانع دیگری هم برای او ایجاد می شوند که دیگر دوباره یادش نمی آید و یا به هر دلیل دیگری یادش نیاید که مثلاً همان کتابی را که دنبالش می گشت که پیدایش کند که چیزی را در آن بیابد را هم نمی داند حالا کجا گذاشته است چرا که کتابخانه اش از نظم و ترتیب خاص خود مثلاً خارج هم شده است!

ولی یک وقتهایی هم هست که مسئله مربوط است به اینکه توان محاسباتی رایانه ای هم پایین است چه از لحاظ شبکه ای و چه از لحاظ یک رایانه ی بخصوصی که آنرا در نظر داریم. این را در حکمت الهی خیلی زیباتر می توان گفت چرا که این درست هم هست که از محبت خارها گل می شود، ولی خوب محبت هم داریم تا محبتهایی آنچنان که وقتی همه می فرمایند اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته آیا به زبان جاری کردن این الفاظ و بلکه شنیدن آنها توسط نمازگزاران هم بدین معنا است که تهذیب نفس خود را درجاتش را ارتقاء دهند که به درجات اسلام ناب محمدی هر یک مسلمان و بلکه نامسلمانی هم نزدیک شوند؟ لااقل بر زبان جاری بفرمایند که اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته. یعنی وقتی سالک الی الله خود تهذیب نفس می کند و درجاتش ارتقاء هم می یابد، حتی درجات معنوی حضرت رسول محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم هم ارتقاء می یابند؟! یا اینکه اینجا طیفهایی را داریم که مادون قرمزی و ماورای بنفشی هم هستند که وقتی توان محاسباتی صفر و یکی به یک درجه ای از توانها رسیده است که دیگر رایانه و بلکه حافظه هم بیشتر از آن جا ندارد، آنگاه باید توان محاسباتی ریایانه ای و بلکه شبکه ای را هم حتی ارتقاء داد تا متوجه هم شد که اصلا یعنی چه وقتی می فرمایید اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته و بلکه این چه ربطی هم دارد به حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز؟!

توان معنوی اینکه رایانه ها و بلکه شبکه ها را ارتقاء هم دهیم یک مسئله است ولی اینکه این توان را هم داشته باشیم که حتی بدین نتیجه برسیم که اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته وقتی آنرا در مورد حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه حضرت پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم در نظر می آوریم به چه معنایی است؟ انسان دلش می خواهد که مثل یک موسیقی دان خبره ای که یک مربته به ذهنش یک سمفونی خیلی زیبا و استثنایی رسیده است که می خواهد آنرا ثبت هم کند، آیا برای شما این قابل تصور است؟ همانطور هم می خواهد بدود برود به نمازش و راز و نیازش با خدای یکتا حتی در نماز جماعت و نماز جمعه و بلکه حتی شده در نماز فرادی اش بایستد و عبادتها کند و از این حالات شیرینِ عبادی هم هیچ گاه بیرون نیاید! و اما اینکه ما اینجا چه طیفهایی را لحاظ می کنیم هم خیلی مهم است آنچنان که می فرماید هم که باز آ، باز آ هر آنچه هستی باز آ، گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ، این درگه ما درگه ناامیدی نیست، صد بار اگر توبه شکستی باز آ. این من و توییم که توان محاسباتی مان در آن حدودی هم نیست که ما را به آن معدن عظمت عظیم هم برساند و باید آنرا با جهاد اکبرهایی عظیم هم ارتقاء دهیم و نفوس خود را هم تهذیب کنیم. قال اعلم ان الله علی کل شیء قدیر. و لذا در ابعاد صفر و یکی و بلکه بعدهای پایین یک بعدی و دو بعد و ... که می توان زمین خورد همانطوری که گویی طفلی را داریم که دارد تاتی تاتی هم می فرماید که چطور هم به مقصد خود برسد و حالا محاسبه بفرمایید که در ابعاد بالاتر چطور زمین خوردنها یحتمل می توانند انواعی از مشکلاتی را هم ایجاد کنند؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ۩ (السجده: 15)

وَمِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ۚ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (37) فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا فَالَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا یَسْأَمُونَ ۩ (فصلت: 38)

فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا ۩ (النجم: 62)

کَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ ۩ (العلق: 19)

 

فرازی از دعای جوشن صغیر:

پس به سجده برو و بگو

سَجَدَ وَجْهِیَ اَلذَّلِیلُ لِوَجْهِکَ اَلْعَزِیزِ اَلْجَلِیلِ سَجَدَ وَجْهِیَ اَلْبَالِی اَلْفَانِی لِوَجْهِکَ اَلدَّائِمِ اَلْبَاقِی سَجَدَ وَجْهِیَ اَلْفَقِیرُ لِوَجْهِکَ اَلْغَنِیِّ اَلْکَبِیرِ سَجَدَ وَجْهِی وَ سَمْعِی وَ بَصَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ جِلْدِی وَ عَظْمِی وَ مَا أَقَلَّتِ اَلْأَرْضُ مِنِّی لِلَّهِ رِبِّ اَلْعَالَمِینَ

 

خوب، حالا که ما به دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف می خواهیم برسیم، مسئله اصلا چیست؟!!! بنده ی حقیر داشتم دعای جوشن صغیر را می خواندم که رسیدم به این فرازی که می فرماید به سجده هم برو. بنده اتفاقاً آیاتی را که در قرآن هم سجده ی واجب دارند را نوشتم، ولی یک آن پاک شدند! سجده ی واجب آیات قرآنی که در بالا آمده است که کدام آیات هم هستند ذکری هم دارد که مستحب است گفتن آن ذکر وقتی به سجده می رود شنونده ی آیات؛ و آن ذکر چنین است: لا اله الا الله حقاً حقاً لا اله الا الله ایماناً و تصدیقاً لا اله الا الله عبودیة و رقاً سجدت لک یا رب تعبداً و رقاً لا مستنکفاً و لا مستکبراً بل انا عبدٌ ذلیلٌ ضعیفٌ خائفٌ مستجیرٌ.

خوب، در شنیدن آیات سجده به سجده می افتیم و در نماز هم به سجده می رویم و در مقابل غیر خدا هم نباید سجده کنیم و نمی کنیم. و اما شما توجه کنید که فیلم احضار هم با آیه ی مبارکه ی یسئلونک ان الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا شروع شد و علی القائده هم از احضار روح  نشان می داد. ولی بعد هم معلوم شد که آنچه که روح می نمود واقعاً هم روح نبوده و بلکه شیطان بوده تا جایی که در آخر فیلم هر چه شیطان سعی می کرد که در شخصی که خود روح احضار می کرده است اثر کند؛ دیگر اثر نکرد و صدایش شنیده نشد و خودش هم دیده نشد. ولی از آن طرف هم شما مهندس حیدری را دارید که چطور هم بوسیله ی همسرش یا بلکه نامزدش که قرار بوده با او ازدواج هم کند و نکرده است کشته هم می شود. البته این مهندس حیدری یک نوع مسئله را هم دارد که غیر از قتل حیدر کرار هم هست. و همین هم غیر از شکنجه و زندانی و تبعید شدن حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم هست قبل از انقلاب توسط ساواک. و البته بعضی هم همین را نیز اشکال می کنند که مگر بعد از انقلاب زندانی و شکنجه و وزارت اطلاعات هم نداشته ایم و نداریم و نخواهیم هم داشت؟ و در دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نخواهیم داشت؟ یک نکته ای که در دعای جوشن صغیر است این است که در رابطه با قصد قتل امام موسی کاظم علیه السلام توسط موسی هادی عباسی هم هست که امام پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را در خواب می بیند که دشمنت را خدا هلاک خواهد کرد. 

عرض بنده ی حقیر اینجا چیست؟ یک وقت هست که شما به کسوت دانشجویی و طلبگی در می آیید و سعی می فرمایید که کسب علم هم بفرمایید تا به درجات عالیه ی علمی هم برسید. و اما یک وقت هست که اصلا اینها هم مطرح نیست و بلکه مسئله از نوع علوم طبیعی و ماوراء طبیعی است ولی حالا آیا چطور هم سالک الی الله می خواهد به ائمه ی اطهار علیهم السلام و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و خدا هم برسد، و الله اعلم! یعنی یک وقت هم هست که از حکمت متعالیه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم مایلید به حکمت الهی برسید، ولی موانعی هم هست غیر از این هم که یحتمل فقط آیات مبارکه ی سجده ای را که کپی پیست کرده اید یحتمل هم پاک شوند و دوباره هم می توانید آنها را حوصله داشته باشید بنویسید. یعنی چه؟

یعنی اینکه فرض بفرمایید که ما می دانیم که دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را داریم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم از شش طرف در مسجد الحرام بفرمایند که انا المهدی! و خوب، حالا کو گوش شنوا؟ اینجا بنده ی حقیر قاصر مقصیر هم تقصیرش چیست؟ التفات بفرمایید! آیا ما اینجا با فلسفه ی پوزیوتیستی طرفیم که باید هر چه می توان سعی و تلاش هم کرد که از صفر و یک طلبگی در نزد اساتید و مراجع عظام تقلید به بینهایت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسیم و باز هم با این حال نمی توانیم؟ و باز هم باید هنوز بیشتر هم سعی کنیم؟ و الی غیر النهایة از طریق استقراء تا روز قیامت؟ مسئله بلکه این هم هست که وقتی آیات الهی و بلکه آیت اللهی هم از لحاظ منطق ریاضی و کاردینالیته ها درجات عالیه را می پیمایند و مثلاً از شمارش اعداد صحیح الف_0 به اعداد حقیقی و مختلط الف_1 و بعد به توابع روی همین اعداد مختلط می رویم که آیا غیر از این است که وارد حیطه ی الف_2 هم شده ایم، و کما بیش ماورای اینها به فضاهای اپراتوری روی فضاهای هیلبرت رفته و هندسه ی ناجابجایی را هم در نظر می گیریم، موضوع این است که یک جهشهایی را اینجا داشته ایم که دیگر بهتر است مسئله را از آن حالت صفر و یک ابتدایی طلبگی و دانشجویی اش نسبت به اساتید و مراجع عظام تقلید خارج هم کنیم؛ و حال اینکه آیا ما هنوز هم جایزیم که این از نوع حالات صفر و یکی طلبگی و استادی هم خارج شویم؟ 

عرض بنده ی حقیر این است که به هر تقدیر یحتمل در این بین که تازه از راه رسیده اند و تازه هم آمده اند سر کلاسهای مکتبهای مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی وارد شده اند، یحتمل این جهشها را هم خیلی بدتر از این بنده ی حقیر توجه نکنند و بلکه حتی خود هم خیلی سعی کنند که جهشی به تولید علم خود دست یابند. و حال آنکه آیا بتوانند هم چنین کنند و دروس سطح را گذارنده و حتی به دروس خارج فقه هم برسند یا اینکه یحتمل هم تصمیم بگیرند که وارد میدان شده و شمشیر بدست گرفته و وارد جهاد فی سبیل الله اینطوری هم شوند. و اما بعضی هم که در همان مواضع عادی طبیعیات مانده اند و به ماوراء طبیعت هم پی نبرده اند و حتی ریاضی فیزیکشان هم از بنده ی حقیر خیلی ضعیفتر است (و دیگر حالا ببینید که چه ریاضی فیزیکی هم شود) و معدن عظمت را هم نمی دانند که یعنی چه که بدان نزدیک شوند، یحتمل هم بدتر از این بنده ی حقیر هر کس از راه برسد خوب حسابش را برسند که تو چرا اینقدر هم چهشی سعی می کنی بپری و درست نمی آیی بنشینی سر کلاس و مکتب درس و یاد هم بگیری که چطور از صفر و یک می توان به اجتهاد بینهایتی هم رسید؛ هر چند که همه هم مایلند که چنین شوند ولی خوب اول یک کمی هم به خودتان اگر نگاه کنید و ببینید که چقدر هم می شود از این کارها کرد؟ آنگاه خیلی هم بدیگران ایراد نمی کنید! یعنی یک جا مسئله پوزیتویستی بدون امر موجه است که آیا اصلا امیدی هم هست که بتوان چنین مسئله ای را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حل کرد که فلان بنده ی خدا را هم بیاوریم سر کلاس بنشانیم، در حالی که اصلا هیچ کس هم مایل نیست بیاید سر کلاس بنشیند و بلکه همه هم از دست استادی چنین بی لیافت هم در حال فرار است و لذا واقعاً هم به چیست که خیلی پوزیتویست هستید شما؟ و اما از آن طرف هم مسئله ی منفی بودن بی حد و حصری است که بعضی اشکال هم می کنند که اصلا حتی از صفر هم به یک رسیدن امری است ممتنع و غیر ممکن و امر وجودی چنین حالتی از حالات یادگیری ماشینی را هم انکار می فرمایند و مسئله را برای خود حل شده فرض می گیرند و ... و السلام نامه تمام! آیا این است مسئله؟! بالاخره یک حد وسطی را داریم که آیا می توان یا نمی توان هم مسئله را درست و حسابی حل کرد و بلکه سعی کرد که انرا در حدود برشهایی از طیفهایی که ماورای بنفش و مادون قرمز هم دارند را یافت و مسئله و حل آنرا به نوعی از انواع هم تقریبش زد! اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصر و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

========================

 

یحتمل بعضی اشکال هم کنند که چرا در سخنرانیهای حضرت ولی فقیه در حرم رضوی، یکی را به شکل صوتی وارد کرده ای و دیگری را هم به شکل نوشته ی بیانات ایشان آورده ای؟! دلیلش این است که بنده ی حقیر راستش فایل صوتی یبانات و سخنرانی ایشان را پیدا نکردم در میان دیگر فایلهای صوتی ایشان که در سال 72 آمده است. فقط بصورت نوشتاری ارائه هم شده است.

تازه بعضی دیگر یحتمل این اشکال جدیتر را هم ایراد کنند که از تو بخاری که بلند نمی شود هیچی و بلکه سمرقند و بخارا را هم امثال تو بوده اند که فروخته اند همانطوری که حافظ هم ایراد می فرماید و حافظ و بلکه سعدی را هم همین تو هستی که داری لو می دهی چرا که امثال احمد کسروی هستند که حضرت امام و ولی فقیه آن وقت برایشان کشف الاسرار را نوشت و باز هم متوجه مسئله نشدند و حالا هم می خواهی همه چیز را گیر بدهی به حضرت ولی فقیه مد ظله العالی که چه؟! که لابد چرا ایشان فرموده اند که سرمایه داران زالوصفت اند و می خواهند همه چیز را مالک شوند و از چنگ همه وهمه قبل و بعد از انقلاب هم در بیاورند و بلکه دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم همراه آمریکا و اسرائیل و انگلیس و دیگران و اصناف داخلیشان تصاحب هم بفرمایند و بعد هم بفرمایند که این عبد الله ابن عمرها مگر نبودند که مالک اشتر می خواست با شمشیر سر آنها را بزند که تازه بعداً هم رفتند با حجاج ابن یوسفهایی خواستند بیعت کنند و آنگاه او هم گفت بیایید با همین پای من بیعت کنید؟ یا از همین عبدالله ابن عباسها بودند که موسی هادی عباسیهایی روی کار هم آمدند دیگر. پس چرا خود حضرت ولی فقیه مد ظله العالی حالا می آیند می فرمایند که سرمایه داری هم که بد نیست؟ فقط اسرائیلیها که بلد نیستند که همه چیز را مفت از فلسطینیها بخرند و بلکه اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را، بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را. بعضی آقایان اینجا یحتمل بفرمایند که خوب از شیطنت تو است دیگر همه ی اینها که همه را مفت فروخته ای رفته است پی کارش؛ همانطوری که معدن عظمت را هم جواهراتش را نمی یابی و بلکه دو کلمه هم از جواهر الکلام و قوانین الاصول خوانده ای و آنگاه بالاتر از کوه نور را هم می روی لو می دهی و بلکه می فرمایید دو بعلاوه ی دو هم در مبنای صفر و یکی حسابهای استدلالی بالاتر می شود صفر و نه یک! بله ولی مبنای دو را فقط حساب نکن و بلکه توانهای بالاتر دو را هم به حساب باید آورد دیگر در مبناهای رایانه ای که همه چیز هم صفر و یک است الی غیر النهایه و تقریبهای آنها. بعضی دوست هم می دارند که همه چیز را لو بدهند و هر شیطنتی را هم بکنند و آنگاه بفرمایند که تو کردی و تو هم بودی که لو دادی! اینها بنظرشان می رسد که دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم اینجا شوخی بردار است. و همین هم هست که ما را فرستاده اند مچلی پلیس امنیت اخلاقی مکارم اخلاق یابد بگیریم و بلکه برای ریاست جمهوری هم ثبت نام کنیم و بلکه برویم بیدگنه به عنوان دهکده ی جهانی با عباسعلی کدخدایی هم برای ریاست جمهوری بیدگنه دهکده ی جهانی مشورت کنیم. التفات می فرمایید؟

عرض بنده ی حقیر این است که وقتی خواستید  دهکده جهانی را درست کنید و بیدگنه را هم با آن اشتباهی گرفتید و با نوه ی عباسعلی کدخدایی هم رفتید توی مذاکرات جهانی، آنگاه یحتمل هم بنظرتان برسد که توابع زتای بسطهای میدانهای متناهی را که می توانید مثل ویل حل بفرمایید که هیچی و بلکه حدس تابع زتای ریمان یک میلیون دلاری را هم بلدید حل کنید و در حاشیه ی کتاب مثل قضیه ی آخر فرما حل کرده اید و حوصله تان نمی آید آنرا کلاً و اساساً شرح بفرمایید و الا از دابلیو ماپ هم کمک می توانستید بگیرید که همزمان مسئله ی پس زمینه ی ریزموجهای کیهانی را هم در کیهانشناسی حل بفرمایید و چاله هرز و سیاه چاله های عالم کیهانی و کیهانشناسی را هم همه و همه را چراغانی می فرمودید و بلکه رئیس جمهور دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خود بنده ی حقیر یعنی منم! بالاخره یک جایی هم در مسئله ی شخص ولایت فقیه این مهم است که آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف یا حتی ولایت فقیه امام خمینی قدس سره الشریف است یا امام خامنه ای مد ظله العالی است یا زید یا عمرو یا ... کیست؟ یا یک مرتبه همه و همه ی مومنین ومومنات ندا سر می دهند که انا المهدی انا المهدی .... و می ریزند لباس امثال عبدالله ابن عمرها را هم وقتی بتنشان است با خودشان تکه تکه کرده و حسابشان را مالک ابن اشتر هم نرسد همه و همه می رسند و بعد هم می فرمایند چطورید شیطونهای ایرونی و غیر ایرونی و دیگران و دیگران؟!!! برجهای بیست طبقه و بلکه صد طبقه نمی خواهید بروید مدیرشان شوید؟ اللهم کن لولیک الحجت ابن الحسن لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

فایل صوتی سخنرانی رهبری در جمع فضلا و طلاب و روحانیون مشهد، ۱۳۶۹/۰۱/۰۴

https://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=7661

 بیانات رهبری در حرم مطهر رضوی، ۱۳۷۲/۰۱/۰۵

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=17208

1. سوره سجده، آیه 15

2. سوره فصلت، آیه 37

3. سوره نجم، آخرین آیه 

4. سوره علق، آخرین آیه

 

فرازی از دعای جوشن صغیر:

پس به سجده برو و بگو

سَجَدَ وَجْهِیَ اَلذَّلِیلُ لِوَجْهِکَ اَلْعَزِیزِ اَلْجَلِیلِ سَجَدَ وَجْهِیَ اَلْبَالِی اَلْفَانِی لِوَجْهِکَ اَلدَّائِمِ اَلْبَاقِی سَجَدَ وَجْهِیَ اَلْفَقِیرُ لِوَجْهِکَ اَلْغَنِیِّ اَلْکَبِیرِ سَجَدَ وَجْهِی وَ سَمْعِی وَ بَصَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ جِلْدِی وَ عَظْمِی وَ مَا أَقَلَّتِ اَلْأَرْضُ مِنِّی لِلَّهِ رِبِّ اَلْعَالَمِینَ

 

خوب، حالا که ما به دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف می خواهیم برسیم، مسئله اصلا چیست؟!!! بنده ی حقیر داشتم دعای جوشن صغیر را می خواندم که رسیدم به این فرازی که می فرماید به سجده هم برو. بنده اتفاقاً آیاتی را که در قرآن هم سجده ی واجب دارند را نوشتم، ولی یک آن پاک شدند! سجده ی واجب آیات قرآنی که در بالا آمده است که کدام آیات هم هستند ذکری هم دارد که مستحب است گفتن آن ذکر وقتی به سجده می رود شنونده ی آیات؛ و آن ذکر چنین است: لا اله الا الله حقاً حقاً لا اله الا الله ایماناً و تصدیقاً لا اله الا الله عبودیة و رقاً سجدت لک یا رب تعبداً و رقاً لا مستنکفاً و لا مستکبراً بل انا عبدٌ ذلیلٌ ضعیفٌ خائفٌ مستجیرٌ.

خوب، در شنیدن آیات سجده به سجده می افتیم و در نماز هم به سجده می رویم و در مقابل غیر خدا هم نباید سجده کنیم و نمی کنیم. و اما شما توجه کنید که فیلم احضار هم با آیه ی مبارکه ی یسئلونک ان الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا شروع شد و علی القائده هم از احضار روح  نشان می داد. ولی بعد هم معلوم شد که آنچه که روح می نمود واقعاً هم روح نبوده و بلکه شیطان بوده تا جایی که در آخر فیلم هر چه شیطان سعی می کرد که در شخصی که خود روح احضار می کرده است اثر کند؛ دیگر اثر نکرد و صدایش شنیده نشد و خودش هم دیده نشد. ولی از آن طرف هم شما مهندس حیدری را دارید که چطور هم بوسیله ی همسرش یا بلکه نامزدش که قرار بوده با او ازدواج هم کند و نکرده است کشته هم می شود. البته این مهندس حیدری یک نوع مسئله را هم دارد که غیر از قتل حیدر کرار هم هست. و همین هم غیر از شکنجه و زندانی و تبعید شدن حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم هست قبل از انقلاب توسط ساواک. و البته بعضی هم همین را نیز اشکال می کنند که مگر بعد از انقلاب زندانی و شکنجه و وزارت اطلاعات هم نداشته ایم و نداریم و نخواهیم هم داشت؟ و در دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نخواهیم داشت؟ یک نکته ای که در دعای جوشن صغیر است این است که در رابطه با قصد قتل امام موسی کاظم علیه السلام توسط موسی هادی عباسی هم هست که امام پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را در خواب می بیند که دشمنت را خدا هلاک خواهد کرد. 

عرض بنده ی حقیر اینجا چیست؟ یک وقت هست که شما به کسوت دانشجویی و طلبگی در می آیید و سعی می فرمایید که کسب علم هم بفرمایید تا به درجات عالیه ی علمی هم برسید. و اما یک وقت هست که اصلا اینها هم مطرح نیست و بلکه مسئله از نوع علوم طبیعی و ماوراء طبیعی است ولی حالا آیا چطور هم سالک الی الله می خواهد به ائمه ی اطهار علیهم السلام و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و خدا هم برسد، و الله اعلم! یعنی یک وقت هم هست که از حکمت متعالیه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم مایلید به حکمت الهی برسید، ولی موانعی هم هست غیر از این هم که یحتمل فقط آیات مبارکه ی سجده ای را که کپی پیست کرده اید یحتمل هم پاک شوند و دوباره هم می توانید آنها را حوصله داشته باشید بنویسید. یعنی چه؟

یعنی اینکه فرض بفرمایید که ما می دانیم که دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را داریم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم از شش طرف در مسجد الحرام بفرمایند که انا المهدی! و خوب، حالا کو گوش شنوا؟ اینجا بنده ی حقیر قاصر مقصیر هم تقصیرش چیست؟ التفات بفرمایید! آیا ما اینجا با فلسفه ی پوزیوتیستی طرفیم که باید هر چه می توان سعی و تلاش هم کرد که از صفر و یک طلبگی در نزد اساتید و مراجع عظام تقلید به بینهایت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسیم و باز هم با این حال نمی توانیم؟ و باز هم باید هنوز بیشتر هم سعی کنیم؟ و الی غیر النهایة از طریق استقراء تا روز قیامت؟ مسئله بلکه این هم هست که وقتی آیات الهی و بلکه آیت اللهی هم از لحاظ منطق ریاضی و کاردینالیته ها درجات عالیه را می پیمایند و مثلاً از شمارش اعداد صحیح الف_0 به اعداد حقیقی و مختلط الف_1 و بعد به توابع روی همین اعداد مختلط می رویم که آیا غیر از این است که وارد حیطه ی الف_2 هم شده ایم، و کما بیش ماورای اینها به فضاهای اپراتوری روی فضاهای هیلبرت رفته و هندسه ی ناجابجایی را هم در نظر می گیریم، موضوع این است که یک جهشهایی را اینجا داشته ایم که دیگر بهتر است مسئله را از آن حالت صفر و یک ابتدایی طلبگی و دانشجویی اش نسبت به اساتید و مراجع عظام تقلید خارج هم کنیم؛ و حال اینکه آیا ما هنوز هم جایزیم که این از نوع حالات صفر و یکی طلبگی و استادی هم خارج شویم؟ 

عرض بنده ی حقیر این است که به هر تقدیر یحتمل در این بین که تازه از راه رسیده اند و تازه هم آمده اند سر کلاسهای مکتبهای مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی وارد شده اند، یحتمل این جهشها را هم خیلی بدتر از این بنده ی حقیر توجه نکنند و بلکه حتی خود هم خیلی سعی کنند که جهشی به تولید علم خود دست یابند. و حال آنکه آیا بتوانند هم چنین کنند و دروس سطح را گذارنده و حتی به دروس خارج فقه هم برسند یا اینکه یحتمل هم تصمیم بگیرند که وارد میدان شده و شمشیر بدست گرفته و وارد جهاد فی سبیل الله اینطوری هم شوند. و اما بعضی هم که در همان مواضع عادی طبیعیات مانده اند و به ماوراء طبیعت هم پی نبرده اند و حتی ریاضی فیزیکشان هم از بنده ی حقیر خیلی ضعیفتر است (و دیگر حالا ببینید که چه ریاضی فیزیکی هم شود) و معدن عظمت را هم نمی دانند که یعنی چه که بدان نزدیک شوند، یحتمل هم بدتر از این بنده ی حقیر هر کس از راه برسد خوب حسابش را برسند که تو چرا اینقدر هم چهشی سعی می کنی بپری و درست نمی آیی بنشینی سر کلاس و مکتب درس و یاد هم بگیری که چطور از صفر و یک می توان به اجتهاد بینهایتی هم رسید؛ هر چند که همه هم مایلند که چنین شوند ولی خوب اول یک کمی هم به خودتان اگر نگاه کنید و ببینید که چقدر هم می شود از این کارها کرد؟ آنگاه خیلی هم بدیگران ایراد نمی کنید! یعنی یک جا مسئله پوزیتویستی بدون امر موجه است که آیا اصلا امیدی هم هست که بتوان چنین مسئله ای را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حل کرد که فلان بنده ی خدا را هم بیاوریم سر کلاس بنشانیم، در حالی که اصلا هیچ کس هم مایل نیست بیاید سر کلاس بنشیند و بلکه همه هم از دست استادی چنین بی لیافت هم در حال فرار است و لذا واقعاً هم به چیست که خیلی پوزیتویست هستید شما؟ و اما از آن طرف هم مسئله ی منفی بودن بی حد و حصری است که بعضی اشکال هم می کنند که اصلا حتی از صفر هم به یک رسیدن امری است ممتنع و غیر ممکن و امر وجودی چنین حالتی از حالات یادگیری ماشینی را هم انکار می فرمایند و مسئله را برای خود حل شده فرض می گیرند و ... و السلام نامه تمام! آیا این است مسئله؟! بالاخره یک حد وسطی را داریم که آیا می توان یا نمی توان هم مسئله را درست و حسابی حل کرد و بلکه سعی کرد که انرا در حدود برشهایی از طیفهایی که ماورای بنفش و مادون قرمز هم دارند را یافت و مسئله و حل آنرا به نوعی از انواع هم تقریبش زد! اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصر و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿المائده: ۶۷﴾

 

شما وقتی بعضی مقالات کن- کنسانی را در رابطه با صفرهای تابع زتا مطالعه می فرمایید خصوصاً آنهایی که در رابطه با اثبات لی است که از انتقالهای هانکل نیز استفاده نموده است، یحتمل اگر به ماورای بنفش و مادون قرمز از دیدگاه های حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بنگرید آنگاه بنظرتان هم برسد که یک تناظری باشد بین مسئله ی طیفی صفرهای تابع زتا و فرمول تریس و نیز جاذبه و دافعه ی حضرت علی. یعنی مسئله اینجا این است که آنطوری که در طیفها چطور ما برشهایی از مادون قرمز و ماورای بنفش هم داریم، همه ی طیفهای جاذبه ای و دافعه ای را از دیدگاه حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نتوانیم مشاهده کنیم و بلکه باید به حکمت الهی هم حتی المقدور ارتقاء یافت تا متوجه اصل مسئله آنقدری که در فهم ما هم می گنجد پی ببریم. و الا ما نه تنها نمی توانیم حتی به مسئله ورود  کنیم و بلکه ارتباط مسئله را با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز متوجه نمی شویم و چه رسد به اینکه بخواهیم از ریاضی فیزیک و هندسه ی مسئله نیز به حکمت الهی ورود کنیم و بلکه در جهاد اکبر نیز به معدن عظمت ماورای حجابهای ظلمانی و نورانی نیز برسیم!

معمولاً اینجا در مفاهیم ماهو و ماهیت و عرض و جواهر و فصل و جنس و ... که مربوط می شود به فلسفه ی وجودی واجب الوجود و ممکن الوجود و وجود ممتنع، یحتمل توسط طلبه و دانشجو اشتباهات و خلطهایی رخ دهد در راه رسیدن از صفر به یک و بلکه بینهایت اجتهاد در زانوی تلمذ زدن نزد اساتید مراجع عظام تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی که نه تنها به جواهراتی که در این معدن عظمت است درست پی نبرد و بلکه حتی نه فقط جواهرات مادی و بلکه معنوی را هم که در اختیار دارند را نیز از دست بدهند چرا که قادر نیست به آن طیفهای ماورایی مادون قرمز و ماورای بنفش طبیعی و ماورای طبیعی هم برسند و مدارج آیت اللهی را هم طی کند تا جاذبه و دافعه ی حضرت علی بن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام را هم برایش هر چه بیشتر روشن شود بجای اینکه وارد وادیهای خطرناکی هم شده و بلکه از دارالمجانین هم سر در آورد! مشکل این است که آیا ما تا چه حدودی هم می توانیم این طیفها را از روی جاذبه و دافعه هایی که خود تجربه می کنیم بشناسیم سوای آنکه چقدر هم به حقیقت جاذبه و دافعه ی حضرتش هم در کدام درجات متعالیه ی آیت اللهی حول آن معدن عظمت نیز نزدیک شده است. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 إِنَّ هَٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ ‎﴿الانبیاء: ٩٢﴾‏

 

۱۳۷۲

شیطان


قال اللَّه الحکیم فى کتابه: «ا لم اعهد الیکم یا بنى‌آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین. »... قرآن کریم غالباً مسائل مهم را تکرار مى‌کند. چنین نیست که اگر مطلبى و بحثى در یک جاى قرآن آمده باشد، در مناسبتهاى دیگر، آن مطلب ذکر نشود. تکرار برحسب نیاز و اهمیت مطلب، در قرآن فراوان است. از اوّل تا آخرِ قرآن، یک نکته به‌طور پیگیر و مکرّر، مورد توجّه قرار داده شده است و آن، مسأله‌ى شیطان است.
از شروع تا ختمِ قرآن، دهها مرتبه نام شیطان یا مشتقّات کلمه‌ى شیطان تکرار شده است. همه جا هم با این تذکّر و تأکید که مخاطب قرآن بفهمد باید از شیطان اجتناب کند. و این، غیر از آن است که درباره‌ى کلمه‌ى ابلیس آمده است؛ چون معناى «شیطان» در قرآن با معناى «ابلیس» متفاوت است. شیطان یک معناى عمومى‌تر است. ابلیس، یک شیطان از شیطانهاست و انواع شیطانها و شیطنتها، براى بشر و در سر راه او وجود دارد. یکى از آن شیطانها ابلیس است که ماجراى او جداگانه، بارها و بارها در سوره‌ى «بقره» و دیگر سوره‌هاى قرآن تکرار شده است.
همین آیه‌اى که تلاوت کردم، در سوره‌ى مبارکه‌ى یاسین است. آیه مى‌گوید: «ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان»؛ اى فرزندان آدم! مگر من به شما دستور نداده بودم و ندادم که شیطان را بندگى نکنید و از او تبعیّت و پیروى ننمایید؛ و مگر به شما نگفتم که شیطان دشمن شماست و دشمنى آشکار است؟
این آیه مربوط به قیامت است؛ یعنى مسأله‌ى شیطان و آنچه که خداى متعال درباره‌ى شیطان به ما مى‌گوید، فقط در دنیا نیست. در قیامت هم، باز مسأله‌ى شیطان، بین ما و خدا تکرار مى‌شود و خداى متعال، آن‌جا به رخ ما مى‌کشد که «چرا شیطان را تبعیّت کردید!؟ چرا پیروى کردید؟ مگر با شما اتمام حجّت نشده بود!؟ مگر نمى‌دانستید!؟»
من به «المعجم المفهرس» که نگاه کردم، دیدم تعداد دفعاتى که کلمه شیطان و مشتّقات آن در قرآن به‌کار رفته، دقیقا برابرِ تعداد دفعاتى است که کلمه‌ى ملائکه یا مشتّقات آن در قرآن به‌کار رفته است! یعنى از یک‌طرف همان شیطان است که شر آفرین، فسادآفرین و انحطاط آفرین است و از یک‌طرف ملائکه؛ یعنى قواى هدایتگر، کمک کننده، تدبیر کننده و حفظ کننده‌ى نظام وجود در عالم و آدم است؛ و هر دو، به یک اندازه به‌کار رفته است. هشتاد و هشت مرتبه کلمه‌ى شیطان و مشتّقات شیطان و هشتاد و هشت مرتبه کلمه‌ى ملائکه و مشتّقات این ریشه و این کلمه به‌کار رفته است. این، یکى از لطافتهاى قرآنى است.
درست توجّه کنید تا مقصود سخن را از این مقدّمه‌اى که عرض مى‌کنم به‌دست آورید. در قرآن، دفعات به‌کار رفتن کلمه‌ى شیطان از تعداد کلمه «نبى» که در قرآن به‌کار رفته است بیشتر است. سؤال این است که علّت اصرار بر تکرار کلمه‌ى شیطان در قرآن چیست!؟ چرا این‌قدر خداى متعال راجع به مخالفت با شیطان و تبعیّت نکردن از او در قرآن سخن مى‌گوید و آن را تکرار مى‌کند!؟ این آن نکته‌اى است که باید هر خواننده‌ى قرآن در آن تدبّر کند. این‌که به ما گفته‌اند در قرآن تدبّر کنید، براى پیدا کردن همین نکات ظریف و دقیق است؛ چون قرآن براى ما کتاب زندگى است؛ کتاب حکومت است؛ کتاب سیاست است؛ کتاب عرفان است. همه چیز در قرآن هست. علّت این‌که ماجراى شیطان در قرآن تکرار شده، یک مسأله‌ى دقیقِ روانى براى بشر است و آن مسأله این است که انسان در مسیر زندگىِ خود با دشمن مواجه است. مگر این‌که راه نروید و حرکت و زندگى نکنید؛ والّا کسى که زنده است در راه حرکت و تلاش خود دشمنانى دارد. انسان هرگز بدون دشمن نیست. قرآن مى‌خواهد جامعه‌ى اسلامى را همواره در یاد اصلى‌ترین دشمنِ او که شیطان است نگه بدارد. یعنى زن و مرد و هر فرد مسلمان، باید از یاد شیطان غفلت نکند و از یادش نرود که در راه تکامل، دشمن در کمین اوست...
راجع به همین شیطان، با این‌همه تأکید، خداى متعال مى‌فرماید: «ان کید الشیطان کان ضعیفاً» ؛ همین شیطانى که باید مواظبش باشید و اگر مواظب نباشید، از او ضربه خواهید خورد اگر شما بیدار باشید، هوشیار باشید، متّحد باشید، متوجّه باشید و به وظیفه‌تان عمل کنید، کید و مکرش بسیار ضعیف است و نمى‌تواند کارى انجام دهد. «انما سلطانه على الذین یتوّلونه»؛ قدرت شیطان در مورد کسانى است که از او مى‌ترسند، از او حساب مى‌برند و براى او حساب باز مى‌کنند. کسى که به خدا متّکى و بنده‌ى خداست، شیطان باید از او بترسد.۱۳۷۲/۰۱/۰۵

بیانات در حرم مطهر رضوی
شیطان
فیش موضوعی

 

قیشهای مربوط به شیطان، سایت خامنه ای دات آی آر

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1331

 

از وادى معصیت بیا زود گذر * کین مرحله راهست بسى خوف وخطر

گوئى که کنم توبه پس از پیریها * از مرک جوانان مگرت نیست خبر ؟

 

مولی محمد باقر شیرازی نجفی قمی

الغدیر، جلد 11، ص 323

http://lib.eshia.ir/15083/11/323

 

توبه خیلی چیز خوبی است همانطوری که در سوره ی توبه نیز داریم که از توبه می فرماید و اتفاقاً در همین سوره هم هست که از مسجد ضرار نیز می فرماید. اگر رفتید به مسجدی که مسجد قبا بود و نه مسجد ضرار و نمازگزاری آمد در گوش شما گفت که من همه ی مساجد می روم و شما فرمودید که همه ی مساجد نرو چرا که ممکن است مسجد ضرار هم باشد و گفت توبه کن! زودی هم نفرمایید که می کشمت! چرا گفتی که مسجد ضرار نداریم؟ چرا که در قرآن هم آمده است. موضوع اینجا است که می فرماید که ما این دور و برها مسجد ضرار نداریم. خوب، درست؛ و اما حالا یحتمل نمازگزاری به مسجدی نرود برای اینکه تشیخص هم دهد که قرائت پیش نماز مسجد خیلی هم آنطوری که باید نیست. و لذا می رود مسجد دیگری هم. اشکالی ندارد. لزوماً اینطور هم نیست که تا کسی یک مسجدی نرفت معنایش این است که پیش نمازش به او گفته است که تو شیطانی و او هم به او گفته است که خودت شیطانی و بلکه کار به فاقتلوا انفسکم و کشت و کشتار هم کشیده است؛ هر چند که یحتمل اینها را هم داریم و بلکه لنگ و لگد هم داریم و خل و چلی و بلکه خری هم داریم! ام یتسائلون. ان النباء العظیم. عرض بنده ی حقیر این است که تا یک بنده ی خدایی به شما آمد عرض کرد  که تو شیطانی، هر چند که بنظرش هم رسیده باشد که خیلی هم مقامش مقام بلند و بالایی است؛ زودی از او نپذیرید که راست می گویی ها! مثل اینکه منم که شیطانم بجای اینکه خدمتش بفرمایید که غلط کرده ای ای شیطان رجیم؛ برو گورت را گم کن که دیگر نبینمت این طرفها پیدایت هم شودها! و الا این شیطان می آید همان پیش نمازی شما را هم اشغال می کند که هیچی و بلکه در همه ی امور زندگیتان هم می خواهد وارد شود. و شما هیچ جوری هم دیگر تشخیص نخواهید داد که آیا این شیطان بزرگ است که این کار را کرده است یا اینکه شیاطین کوچکی هستند که زیر دست اویند که دارند همینطوری شیطنت می کنند و دست از شیطنت خود هم برنمی دارند و می خواهند همه و همه را هم اغوا کنند.

و لذا توبه هم بفرمایید قبل از اینکه پیری به سراغ شما می آید و از شیطانها هم دوری بفرمایید که نکند شما را اغوا هم کنند. البته بنده ی حقیر داشتم لغت توبه را در الغدیر علامه امینی هم جستجو می کردم که دیدم نمی دانم چرا 39 بار هم آمده است. گفتم خوب است همه ی آنها را بررسی کنم و بلکه لااقل یکی دو تای آنها را حتماً نگاهی بیاندازم که آیا بالاخره ابن ملجم ملعون هم نامه ای نوشته بوده است به امیر المومنین که خوب است که توبه هم کنی آنطور که در برنامه ی سوره استادی می فرمودند:

 

  • بعد از پذیرش حکمیت، هنوز امیرالمؤمنین به کوفه برنگشته بود که همین افراد آمدند، شعار دادند که چرا حکمیت را قبول کردی؟ و نقض حکمیت را خواستار شدند. آنجا حکمیت را کفر انگاشتند و از حضرت خواستند که به دلیل ارتکاب این گناه بزرگ توبه نماید! گفتند ما توبه می کنیم و یا علی! تو هم باید توبه کنی!

خطبه های نماز جمعه ۲/خرداد/۱۳۶۵

حق در محاق، مروری بر زندگانی امیر المومنین

https://www.leader.ir/fa/timeline/5/www.leader.ir

 

در مورد ویژگیهای امیرالمومنین حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در همین صفحه ی حق در محاق می فرمایند:

* ویژگی های خوارج

۱. پایبندی به ظواهر دین به صورت سطحی

  • آن چیزی که خیال می کردند از دین است، به شدت به آن پای بندند و متمسّک بودند. این خصوصیت مختص زمان امیرالمؤمنین هم نیست، بلکه تقریبا تا یک قرن و نیم بعد هم که خوارج در دنیای اسلام بودند این گونه بودند .خوارج شناخته شده بودند به پایبندی شدید به آن اعتقادات اسلامی که خودشان و در عین حال در مواقع حساس لغزش های بزرگ هم داشتند! برجستگان خوارج در نقاط حساس می لغزیدند. ابن ملجم در مقابل زیبایی قطام لرزید و از این لغزش های آشکار در تاریخ زندگی خوارج و بزرگان شان، در موارد متعددی وجود دارد.

۲. طرح شعارهای جذاب و فریبنده

  • خطیبان و ادیبان بسیار بزرگی در میان خوارج بودند که منبر می رفتند و خطبه می خواندند. همین الان اگر خطبه های آن ها را بخوانید و حرف های شان را مطالعه کنید مطالب بسیار خوش ظاهری خواهید دید، شعارهای فریبنده و ظواهر جذاب در سخنانشان فراوان است. عده ای راقبول دارند، عده ای را رد می کنند و مطابق عقایدی که دارند برای هر کدام دلیلی به ظاهر جذاب پیدا می کنند.

۳. گستاخی در برابر شخصیت ها

  • خوارج در مقابل همه ی چهره های استاندارد تاریخ اسلام گستاخ بودند، هیچ کس در دایره ی اسلام نسبت به امیرالمؤمنین به گستاخی خوارج نبودند، البته بعدها معاویه دستور داد در منبرها امیرالمؤمنین را لعن کنند، اما آنهایی که لعن می کردند مزدور معاویه بودند و ایم یک کار سیاسی بود که انجام می دادند. اما کسانی که از روی ایمان و اعتقاد اینگونه نسبت به امیرالمؤمنین موضعگیری داشته باشند و او را کافر و مرتد بدانند این مخصوص خوارج است که ناشی از بی اطلاعی آنها بود که از صدر اسلام اصلا خبری نداشتند و نمی دانستند که اسلام چگونه به پیروزی رسید و چگونه حکومت اسلامی این قدرت را پیدا کرد، چه کسانی موجبات اعتلای کلمه ی اسلام بودند و اسلام چه مراحلی را پشت سر گذاشته است و چه کسانی در چه شرایطی به داد اسلام رسیدند. اینها را نمی دانستند و لذا در مقابل علی بن ابی طالب محکم می ایستادند و ابلهانه، ساده لوحانه، گستاخانه، کودکانه، علی بن ابی طالب را نقض می کردند و کنار می گذاشتند. ما در تاریخ اسلام سراغ نداریم کسانی را که این گونه در نفی چهره های مقدس اسلام با این قاطعیت و گستاخی و پر رویی اقدام کنند.

۴. دخالت در مسایل سیاسی

  • خوارج، افرادی بودند که به مسایل جاری جهان اسلام و مسایل سیاسی توجه داشتند؛ به همه چیز کار داشتند: باید حکومت این گونه باشد، باید فلانی کس از صدر حکومت پایین بیاید، باید فلانی به خاطر فلان کار مجازات بشود. بالأخره در باب مسایل جامعه ی اسلامی و حاکم اسلامی و جنگ و صلح و چیزهای دیگر ادعا داشتند.

۵. توسل به خشونت

  • یکی از خصوصیت خوارج، توسل به خشونت بود. کسی هست مبارزه می کند، کارهای تند هم در مقابله با کارهای سیاسی می کند، اما اهل خشونت نیست؛ ولی خوارج خشن بودند؛ بکشند، شکنجه کنند، شکم بدرند، شکم زن حامله را بدرند و بچه ی او را از شکمش بیرون آورند و سرش را محکم به زمین بکوبند و بگویند چون از نسل کسی است که منحرف و گناهکار است، اگر بزرگ شود همان گونه خواهد شد! آن مرد مومن حواری امیرالمؤمنین را ببرند لب رودخانه و سرش را ببرند تا خون او روی زمین نریزد و زمین را آلوده نکند! این خشونت های استثنایی مختص خوارج است!

بیانات به مناسبت شهادت شهید مطهری ۱۱/اردیبهشت/۱۳۶۸

 

بنده ی حقیر فکر می کنم که این یک مسئله ی مهمی است که انسان فرضاً راجع به دشمنان اسلام و پیغمبر صلوات الله علیه و ائمه ی اطهار علیهم السلام مثل خوارج و ابن ملجم یا یزید بن معاویه لعنة الله علیهم می شنود که چه ملعونهایی بوده اند و چه ویژگیها و مشکلاتی را داشته اند و از آن طرف هم از لحاظ روانی یحتمل وقتی خطباء را بر منبر می شنود و بلکه راجع به اینها می خواند که چگونه اند و آنها را با گناهانی که خود هم یحتمل مرتکب شده است تطبیق می دهد، حالا حساب بفرمایید که آیا درهای توبه و عفو را به روی خود باز می بیند و انتظار هم دارد که خدا  توبه او را قبول هم کند؟ یعنی اینجا یک طیفی را داریم که بین بدترینها و بهترینها می بینیم که یک جدال و احتجاج ابدی ای می تواند صورت پذیرد که آیا وقتی در آن وهله های حساس روانی با آن سالک الی الله روبرو هم می شود آیا چقدر در توان خود می بیند که طرف خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار را بگیرد و اجازه هم ندهد که شیطان او را اغوا کند در مراحل کمال خود در جهاد فی سبیل الله. اتفاقاً بنده ی حقیر داستان شیرینی هم از حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام بر منبر هم شنیدم که کتابی هست به همین نام مراحل کمال در شش جلد هم. به هر حال یک چیزی هم هست به اسم ارحم ترحم که اگر می خواهی به تو رحم کنند تو هم به دیگران رحم کن؛ ولی متاسفانه بنظر می رسد که امثال خوارج چنین چیزی را متوجه هم نمی شوند چرا که از بس که این ملعونین خود را بر حق می پندارند و حتی حضرت علی علیه السلام را نیز دشمن خود حساب می کنند. خدایا ما را از دوستان و محبان امیر المومنین علی ابن ابیطالب کن اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایت علی ابن ابیطالب علیه السلام. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المسارعین علیه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿۲۵۵﴾ لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۵۶﴾ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۵۷﴾ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۲۵۸﴾ أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿البقرة: ۲۵۹﴾

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

بعضی یحتمل اشکال می فرمایند که چرا ما از حضرت ابراهیم علیه السلام و اویی که با او رفت توی محاجه و احتجاج بحث را پیش می کشیم و بلکه حالا چطور هم قرار است که هر کسی که می خواهد باشد که همانطوری که کشتی ای را که به گل نشسته است را جرثقیل و بکسل بیاوریم و از گل بیرونش بکشیم؛ همانطوری هم حالا اگر خورشید از مشرق بیرون می آید و طلوع می کند و در مغرب هم غروب می کند، و لذا خورشید را متوجه حرکت خودش هم کند که بابا خسته نشده ای که این همه وقت هی از مشرق به مغرب هم می روی؟ یه ذره هم اگر می توانی از مغرب به مشرق برو. 

نکته اینجا فقط قدیم و حدوث مسئله نیست که آیا از قدیم هم همیشه خورشید از مشرق طلوع می کرده و در مغرب هم غروب می نموده است؟ و بلکه نکته اینجا این هم نیست که مگر مسئله مغرب و مشرق هم دارد که حالا بخواهیم برای شمس و خورشید قبله هم تعیین کنیم که جهتش از مشرق به مغرب است و بر عکس؟ و نکته این هم نیست که حالا فرض بفرمایید که یک بنده ی خدایی هم آمد و مسئله را گفت که بنده می دانم چطور هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ عملی حلش کنم؛ و حلش هم کرد. ولی بعد همه و همه نخواهند هم گفت که به ما چه که خورشید از مشرق یا مغرب است که طلوع می کند؟ چه فرقی به حال ما می کند که قبلاً آن طور هم بوده است و حالا اینطوری هم هست؟ التفات می فرمایید؟

مسئله اینجا این است که مگر وقتی خورشید همچون یک کشتی دارد بطور قائم به سطح کره ی زمین حرکت هم می کند، آیا اگر تصویر این حرکت بر روی زمین را ما متوجه شویم که نسبت به ما خیلی هم قائم نیست و بلکه آنجایی که قائم است با مکان ما چقدر چقدر هم فرقها دارد، آیا خیلی برای ما تفاوت و توفیر می کند که زاویه ی قائمه را کجا تشکیل می دهد و بلکه زاویه ی ما هم با آن چقدر است؟ یعنی بعضی اینجا اشکال هم می کنند که حتی اگر کشتی ای که ما در آن واقع هستیم هم یک وقت خدای ناکرده به گل نشست را خیلی زرنگ باشیم خودمان را نجات دهیم و کشتیمان را از گل بیرون هم بکشیم. دیگر فکر این نمی توانیم باشیم که حالا کشتی خورشید را هم ما بیاییم نجات دهیم که از مغرب به مشرق است یا از مشرق به مغرب یا ... بالاخره چه جهتی است؟ این اصلا یعنی چه؟

البته اینجا بعضی هم یحتمل اشکال کنند که مسئله ربط هم پیدا می کند به قدیم و حدوث عالم همانطوری که اگر یک زمانی علامه حلی آمده اند شرحی هم به تجرید الاعتقادات خواجه نصیر طوسی نوشته اند و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را در آن زمان به بحث گذاشته اند و وجوب و امکان و امتناع وجودی و رسالت پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و بلکه واجب الوجودی خدا را هم به اثبات رسانده اند. این معنایش این نیست دیگر که حالا هم بعد از آن همه سالها بلکه همه ی مسائل برای ما حل است و دیگر طلبگی و دانشجویی و استادی و مرجع تقلیدی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود به خود مسائلشان حل است و از نو نباید آنها را مورد بحث و بررسی قرار هم داد. این را اتفاقاً استاد محترمی که بنده ی حقیر داشتم با ایشان بحث می کردم استاد حسن زاده از قول حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی فرمودند که طلبه ها باید هم سعی کنند که مسائل تجرید علامه حلی را به روز نمایند.

و اما همین هم که شما همانطوری که حضرت ابراهیم با اویی که وارد محاجه شد با آن حضرت داریم، بخواهیم وارد احتجاج هم شویم که بالاخره کشتی خورشید هم همانطوری که دیگر کشتیها به گل می شینند او هم ممکن است که به گل بنشیند یا تغییر جهت هم داده و بجای اینکه از مشرق هم طلوع کند از مغرب طلوع کند؟ اینجا یحتمل شما در تسلسلهایی هم خواهید افتاد که در طلبگی و دانشجویی حل مسائل آن و بلکه مسائل مدل استاندارد ذرات فیزیک و گرانش از جمله هم می بینیم که بین اینکه سوال می شود که یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و عده ی کمی هم می دانند که مسئله اصلا یعنی چه؟ و این هم که روح الله نیز کدام است و چرا هم همه و همه می فرمایند السلام علیک یا روح الله! و همینطور هم خیلیها مسئله را در میان و بین مسئله ی روح و شیطان با هم اشتباه هم می فرمایند که کدام به کدام است؟ آنجایی که باید هم از صفر سعی کرد به 1 و بلکه بینهایت اجتهاد هم رسید و متوجه دروس مکتب حضرت استاد و مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شد. یعنی فرض بفرمایید که طلبه و دانشجو در یافتن جواب ضعیف مسئله که انتگرال از صفر تا بینهایت

(sin t / t)

وقتی اینتگراند انتگرال را با توابع تستی ضرب می کنیم چقدر می شوند و بلکه ایا از منهای بینهایت تا بعلاوه ی بینهایت هم طیفش تغییر می کند؟ اینجا یحتمل خوب هم باشد که یک سری توابعی را بیابید که به عنوان پایه ای برای فضای هیلبرت توابع تست شما عمل هم کنند. بعد یحتمل بتوانید وارد مسائلی از نوع توابع زتا و هندسه ی ناجابجایی و بلکه میدانی با یک عضو هم شوید تا ببینید مسائل مربوطه را چطور هم حل کنید.

یعنی این درست است که ما از صفر طلبگی هم در مکتب دروس خود می خواهیم به 1 و بلکه بینهایت استادی و مرجع تقلیدی و  اجتهاد هم یحتمل برسیم، و اما لزوماً هم معنایش این نیست که در تسلسلی که لازم است تا به حل و جواب مسائل برسیم، از صفری طلبگی هم می توانیم بیرون آمده و حتی از اعدامی که از جمله هم یحتمل شیطان و ابلیس هم پای درس طلبگی نشسته اند حتی از صفر به سمت منهای بینهایت هم طلبه در طلبگی اش و دانشجو در دانشجویی اش خدای ناکرده هم سوق و میل نکند و به جهنم هم نیافتد همانطوری که دارد دنبال روح و بلکه روح الله هم می گردد ولی درمی باید هم که بجای روح با خود شیطان هم هست که طرف است. یعنی پیچیدگی مسئله از اینجاها هم شروع می شود که اویی که با حضرت ابراهیم هم می رود توی احتجاج یحتمل خود شیطان هم هست که در عدم هم گیر کرده است با اینکه بنظرش هم می رسد که به حضرت آدم هم نمی بایستی که سجده کند؛ ولی یک وقت هم هست که نماینده ی شیطان است که می خواهد با حضرت ابراهیم وارد احتجاج هم شود و بلکه خودش هم پشت نماینده اش می ایستد ببیند آیا او از پس آن حضرت بر می آید یا خیر؟! علاوه بر این معلوم هم نیست که آیا این شیطان نماینده ی شیطان بزرگ خود را معرفی هم می کند یا اینکه خیر بلکه خود را نماینده ی حتی ولی فقیه مد ظله العالی هم معرفی می کند و بلکه شما را هم به عنوان شیطان معرفی می کند؟! و حالا رفته اید در طلبگی و دانشجویی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که ببینید از صفر و یک و بینهایت مسائل چطور می توانید به اجتهاد و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسید؟ و یک وقت نفرمایید که در گوشی هم داریم که حتی امام رضا علیه السلام هم در گوش اویی که ولیعهد خودش کرده بوده است می فرماید که با او کاری هم نداشته باش چرا که مدینه هم که آمد همینطوری بود و من کاریش نداشتم ولی او بدتر هم می گوید هر چه او گفت بر عکسش را بکن! البته این حدیث در گوشی را اگر خیلی هم تجرید نشده باشد را باید پیدایش هم کنم که کجا است.

ولی مسئله ی شیطان را یحتمل از همینجا متوجه شویم که وقتی سالک الی الله و بلکه نمازگزار به سجده می رود که سجده ی واجب هم کند می فرماید: لا اله الا الله حقاً حقا لا اله الا الله ایماناً و تصدیقاً لا اله الا الله عبودیة و رقاً سجدت لک یا رب تعبداً و رقاً لا مستنکفاً و لا مستکبراً بل انا عبد ذلیل ضعیف جائف مستجیر. و حالا اگر بنده ی حقیر اضافه هم کنم که بنده ی حقیر ذلیل ضعیف حائف مستجیر قاصر مقصر؛ و اما اظهار هم ندارم که خدایا این بنده ی حقیر ذلیل ضعیف خائف مستجیر قاصر مقصر خودت را هم دریاب و سبحان ربی الاعلی و بحمده و همانقدر بسنده کنم که چقدر این بنده ی حقیر در کار خودش گیر هم کرده است و لا غیر. خوب، اینجا یحتمل بعضی اشکال هم خواهند کرد که تو مثل اینکه بدجوری هم وارد یک دو قطبی ای شده ای که در طرف ذلالت و بلکه گمراهی و ضلالت هم گیر کرده ای و خودت هم داری به خودت ظلم می کنی که متوجه هم نمی شوی که منزه است خدای سبحان و بگو که سبحان ربی الاعلی و بحمده و به فرعونیت هم سعی کن که نیافتی و ....

بله، درست است؛ ولی همیشه این اشکال هم هست که همچین که سرت را از سجده خواستی بلند کنی یا حتی در همان حال است که شیطان یحتمل هم بفرماید که اینها را ببین که دارند معلوم نیست به کیست که سجده می کنند و از سجده کردن هم سر باز زند و همه را هم مسجره کند و حتی با شما وارد احتجاج هم شود و هر چند که آیا خودش هم دارد همراه شما سجده می کند یا حتی نمی کند و .... این است که شیطان یک وقت هم همه را به شک انداخت که کدام شیطان؟ این خود منم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف شما هم هستم؛ ببینید چقدر قشنگ پیش نماز شما هم شده ام؛ نمی شود که همزمان هم شیطان بزرگ بود و هم نماینده ی ولی فقیه مد ظله العالی و هم خود شیطان و ....! امام زمان عجل الله فرجه الشریفتان را هم خود من تعیین می کنم! و حالا خر بیار و باقلا بار بزن. شما همین مسئله ی فلسطین اشغالی را این روزها ببینید که اسرائیلیها اصلا حرفشان کدام است؟ و مسئله هم چیست؟ بنده ی حقیر نمی خواهم اینجا وسط دعوا نرخ هم تعیین کنم! ولی گاهی اوقات هم باید خود شیطان را هم درس داد که بچه جان خدا ان شاء الله هدایت ات کند از گمراهی؛ یه ذره هم سعی کن بلکه آدم شوی و لذا توبه هم کن و بلکه از مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم بنده ی حقیر می خواهم که برای ما  هر چه بیشتر هم دعا بفرمایند که خدا از گناهان ما همه و همه ان شاء الله بگذرد و حتی بنده ی حقیر با اینکه برای ریاست جمهوری ثبت نام هم نکردم و غلط نکنم سخنگوی شورای نگهبان دکتر عباسعلی کدخدایی هم چیزی از ریاست جمهوری بنده ی حقیر نفرمودند با این همه علی ایحال باز هم بنده ی حقیر بتوانم رئیس جمهور شوم اگر خدا هنوز هم بخواهد چرا که خیلیها هم آنجایی که باید ترک فعل کنند نکرده اند و بر عکس هم آنجایی که باید هم به کارهای خود خیلی بهتر هم می پرداختند که مملکت بهتر هم مدیریت شود نکرده اند و لذا شیطان بزرگ هم برایمان نماینده هم می فرستد و خود را شیطان بزرگ هم معرفی می کند و همه را هم دعوت به بی وجودی و عدم هم می کند و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم حاشا می کند و ... خلاصه آدم بشو هم نیست! و این همه ما می گوییم که الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدوٌ مبین. اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿۲۵۵﴾ لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۵۶﴾ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۵۷﴾ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۲۵۸﴾ أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿البقرة: ۲۵۹﴾

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

یک وقت هست که می فرمایید که در عبارت ضرب زید، این زید نیست که مهم است که فاعل است یا عمرو، و اما یک وقت هم هست که این مهم هم هست برای شما که بالاخره آیا فاعل زید بوده است یا عمرو؟ یک وقت هست که یک کشتی ای دارید که به گل نشسته است؛ خوب، حالا اینکه نام این کشتی چیست برای شما ممکن است که مهم نباشد، ولی یک وقت هم هست که می فرمایید که نخیر؛ نام کشتی خیلی هم برای ما مهم است. به همین مناسبت هم فعلی است که در وقوع انجام است؛ حالا اینکه آیا این ترک فعل است که مورد بحث است که باید صورت پذیرد یا اینکه خیر بر عکس مسئله ی مهم این است که چرا خود فعل هم هست که ترک شده است! اینها در موارد مختلفی می توانند مشکلات عدیده ای را هم ایجاد کنند. مثلاً اگر فردی 50 سال الی 100 سال ترک فعلی هم کرده است که هر روز او را وارد گناه کرده است و مثلاً نه نماز می خواند و نه روزه هم می گیرد در حالی که توانایی آنرا هم دارد که ترک چنین فعلی را نکند. خوب این بهتر است یک جایی هم توبه کند که بالاخره بعد از صد سال هم توبه کن دیگر آقا مهدی جان! و اما می کند؟

و اما یک وقت هم هست که بنده ی حقیر ذلیل ضعیف خائف مستجیر مسکین مستکین فقیر هم ریاست و مدیریت شرکت و کمپانی ای را در اختیار دارم که بسیاری رئیسان و مدیران دیگری را هم زیر دستم دارم تا جایی که اگر رئیس کل کمپانی هستم آن طرف آب، برای این طرف آب هم نماینده ای را می توانم برای خودم تعیین هم کنم. خوب، حالا دو تا کمپانی رقیب هم که داریم که هر دو هم این طرف و آن طرف آب اگر نماینده دارند اگر حالا یکی این طرف آب رئیس است و دیگری آن طرف رئیس است، بالاخره هر کدام هم برای طرف دیگر آب برای خودشان نماینده ای دارند.

حالا این کمپانی که نمی آید به نماینده ی خودش آن طرف آب هم که باشد بفرماید که تو خود شیطانی. ولی آیا آن کمپانی رقیب هم نمی آید مدعی شود که این نماینده ی تو که این طرف آب است خود شیطان است؟ و بلکه همان نماینده ی کمپانی آن طرف آبی هم نمی تواند بیاید مدعی شود که اصلا کل کمپانی رقیبش خود شیطان است و اصلا بزند زیر میز و کاسه و کوزه ها را همه را سر کمپانی دیگر خراب کند؟ و کار به سقلمه و اینها هم بکشد که بالاخره شیطنت ات را بگذار کنار و بلکه کارت را هم بکن و الا که تا دلت بخواهد سلاحهای بزرگ و کوچک هم بر علیه ات در می آوریم و اسلحه و توپ و تانک و موشک و ... هم می کشیم! او هم می گوید خوب ما هم داریم!

یعنی فرض بفرمایید که حالا شما می فرمایید که دعوا سر این است که آیا ما از بانکهای شما هم می توانیم استفاده ببریم و مثلاً سوئیفت هم کنیم؟ و کمپانی رقیب می فرماید نه برو بانکهای خودت را درست کن برای خودت! یا می فرماید آیا می توانیم اگر ما کوکاکولا و پپسی هم از نوشابه های شما می نوشیم، همینطور به شما زمزم هم بفروشیم؟ باز می فرماید خیر؛ می خواستی نکنی! خودت خواستی کوکاکولا و زمزم بنوشی. و اما آن وقت آن کمپانی دیگر می فرماید که آیا مکدونالد هم می خواهی که در آن کوکاکولا و پپسی و فانتا هم بنوشی و بلکه بستنی هم بخوری؟ کمپانی دیگر می فرماید نخیر؛ نمی خواهیم.

خلاصه عرض بنده ی حقیر این است که حتی در موارد اقتصادی هم یک جاهایی خود لفظ هم مهم است گذشته از اینکه مثلاً مکدونالد هم نمی خواهیم هر چند که فست فودهایی هم داریم. حالا پس فردا یک وقت دیدید که آن را هم خواستیم. ویندوز 95 که نیست که حالا یحتمل روی مادر بوردهای خاصی کار کند یا نکند و سیستم عامل و نرم افزار به سخت افزار نخورد. لفظ است ولی همان لفظ هم می فرماید که مهم است.

و لذا به همین معنا هم یک جاهایی هست که می فرماید که کشتی به گل نشسته است؛ اما یک جاهایی هم هست که می فرماید برای اینکه یک یا علی هم بگوییم و کشتی را از گل در بیاوریم، این مهم هم هست که علاوه بر یا علی، یا زهرا و یا حسین و یا زینب و بلکه یا صاحب الزمان مهدی عجل الله فرجه الشریف هم همه و همه بفرمایند و بلکه این صاحب الزمان است که بر همه ی قلوب غلبه کرده است و نه اینکه نعوذ بالله همه ی شیاطین هم ریخته باشند بر سر آن حضرت و بر او غلبه هم کرده باشند. کمپانی شیطانی و بلکه خود شیطان بخواهد بر کمپانی مومنین و مومنات غلبه هم کند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و انصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

بسمه تعالی

با عرض سلام، حاج آقا بی زحمت خودتان این نماینده تان را یک کاریش بکنید، ما که نفهمیدیم باید با او چه کرد؟! یا خل و چل است، یا اصلا خود شیطان هم هست؛ یا بلکه خر هم تشریف دارند که اینقدر هم لگد می پرانند. حالا ما هیچی، یک وقت بنده ی خدا کار دست خودش هم ندهد.

با تشکر،

این کمترین بنده ی تقصیرکار فقیر مسکین مستکین ذلیل مستجیر

سید حمید بنی هاشمی

آیت الله حق شناس از زبان آیت الله جاودان:

 

http://new.javedan.ir/ayatollah_haghshenas/1388/01/13/index.html:id=3

61

الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین (یس: 60)

 

امام صادق (ع) فرمود: کونوا دعاة للنّاس بالخیر بغیر ألسنتکم، لیروا منکم الاجتهاد و الصّدق و الورع. (مردم را به نیکى دعوت کنید اما نه با زبانهایتان، چنانکه مردم در شما صواب جستن و راست گفتارى و پرهیزگارى ببینند.) «اصول» کافى، ج 3، ص 164، «کتاب ایمان و کفر»، «باب الصدق و اداء الامانة»، حدیث 10.

 

جهاد اکبر، امام سید روح الله خمینی قدس سره الشریف، پاورقی (8) ص 16 

http://lib.eshia.ir/11145/1/16

 

یک مسئله ی هسته ای هست که یک وقت هست که در تلویزیون صدا و سیما مشاهده می فرمایید که تبلیغ می شود از قول امام زمان عجل الله فرجه الشریف که: انا المهدی، انا المهدی! ولی از آن طرف هم یک وقت دیگری هست که همه ی عالم هم به آن فطرت درونی خود نه تنها پی می برند و بلکه با امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ارتباطی قلبی برقرار می فرمایند و نه تنها مسئله این است که صدا و سیما به تنهایی است که آمده است و به عنوان تبلیغ ندا سر می دهد که: انا المهدی، انا المهدی؛ و بلکه همه ی عالم فریاد عدالت خواهی سر می دهند که انا المهدی، انا المهدی. این فقط یک مسئله ی لفظی نیست که به عنوان مسئله ای در اصول فقه یا حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یا فیزیک هسته ای ما بیاییم و بخواهیم بررسی و تحقیق هم کنیم که مسئله ی انا المهدی کدام است؟ شیطان و شیطان پرستی هم کدام است و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کدام است؟ بعضی در کارشان گیر کرده اند و اگر به آنها بفرمایید که مثلاً تو شیطان بزرگی یا شیطان کوچکی که هیچی و بلکه بفرمایند که در میان شما این فرد است که ولی فقیه است و او است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف است و او است که حضرت عیسی مسیح علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام است و حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام هم او است همانطوری که در قرآن کریم هم آمده است که فرعون هم کدام است؟ حالا یکی هم به کذب یا از سر واقعیت به خیال خودش مدعی می شود که من هم مرجع تقلید و گورو و بلکه کریشنا و بودا هم هستم. و یکی هم باز از سر شیطنتش می آید روح هم می خواهد احضار کند و یحتمل بجای روح هم خود شیطان را احضار کرده است و آنگاه با همه هم دعوا خواهد داشت که روح و بلکه روح الله و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کدام است و شیطان هم کدام؟ خوب این جزو انتزاعات و تجریداتی هم هست که برمی گردد به  همان فقه و اصول فقه و بلکه حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و فلسفه و ریاضی فیزیک و .... به عنوان یک مثال کوچک ولی خیلی مهم همین قدر هم در نظر بگیرید که وقتی شیطان را تبلیغ هم کردند که خیلی هم خوب است بجای اینکه اسلام و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را تبلیغ کنند، خوب شما باورتان هم نمی شود که آن شیطان در ذهن و روح و روان آن بچه و بلکه آدم بزرگ هم طوری تاثیراتی بگذارد که نه تنها او را از راه هم بدر کند و بلکه حتی باعث شود که باورش هم شود که شیطان می تواند هم از صفحه ی تلویزیون و ماهواره و اینترنت هم بیرون بیاید و چاقو را هم بردارد و بزند او را بکشد و بلکه بدتر روح و روانش را آنقدر هم به هم بریزد که ایروین یالوم و ویلیام جیمز و پدر ویلیام جیمز و بلکه روانشناسان و روانپزشکان خودی و غیر خودی هم دیگر نتواند به او کمکی کنند؟ مسئله زید و عمرو اینجا فقط به عنوان یک شخص روانپریش نیست و بلکه مسئله می شود معزلی اجتماعی که از حالت فردی روانشناسی فردی درآمده است و بلکه مرزهای اجتماعات را هم در می پیماید.

یک مثال دیگری هست و آن اینکه فرض بفرمایید که فقط نه شما و بنده حقیر و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باشیم که داریم می رویم فلسطین اشغالی که آنجا درسرزمینهای اشغالی سال 1948 همراه دیگر فلسطینیانی که به عنوان شهروندان درجه سه هم به قول معروف شناخته می شوند زندگی کنند؛ خوب، آیا باز هم می فرمایید که نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران؟ آیا می فرمایید که غزه و فلسطین به ما چه؟ به ما چه که اسرائیل دارد چه بلایی سر فلسطین و لبنان و سوریه و بلکه دیگر کشورهای اسلامی هم می آورد؟ به عبارت دیگر آیا باز هم مسئله این است حتی که اگر به شیطان بزرگی مثل آمریکا بگوییم همانی که هست، آنگاه یک وقت به او بدجوری هم برمی خورد و خدای ناکرده می آید که از ما انتقام هم بگیرد؟ یعنی یک وقت هست که شهید بهشتی در مصاحبه اش خطاب به آمریکایی می فرماید the doors to the pardon is still open. یعنی ای آمریکای بیچاره درهای عفو هنوز به رویت باز است و بلکه مثلاً خوب بیا توبه کن دیگر! ولی یک جایی دیگر است که میفرماید آمریکا از دست ما عصابی باش و از عصبانیت ات هم برو بمیر! عرض بنده ی حقیر این است که چرا اینطور است؟ همین الان چرا آمریکا می رود پشت اسرائیلیها می ایستد و از آنها دفاع می کند که هر چه دلشان خواست از فلسطینیان کشت و کشتار هم کنند؟

دلیلش را بنده ی حقیر خدمتتان عرض می کنم: دلیلش این است که این فلسطینیان نیستند که در اراضی اشغالی از سال 1948 به عنوان شهروندان درجه ی سه شناخته می شوند، و بلکه در حقیقت خود همان صهیونیستهای اسرائیلی قاصب هستند که شهروندان درجه سه که هیچی و بلکه اصلا حیوانند و بلکه از انسانیت هم بویی نبرده اند، ولی چون هیچ جای دیگری راهشان هم نمی دهند و می دانند که چه ظالمهایی هم هستند و چاره ای دیگر هم ندارند، آنچه جنایت و ظلم و جور است بر سر فلسطینیان می خواهند بیاورند چرا که همین قدر از حیوانیت و سعبیت و درندگی خود را هم از دستشان نرود. برای همین هم هست که می گویند کسی اسم هولوکوست را هم نیاورد چرا که حتی به مردم خودشان یعنی همان صهیونیستهای اسرائیلی هم رحم نمی کنند و همانها را هم دستشان برسد می ریزند توی کوره های آدم سوزی و می سوزانند و می کشند و بعد هم می گویند یکی بدتر از هیتلر این کار را کرد.

یک وقت هست که یک بنده ی حدایی فرضاً رفته گر است یا کارگری هم می کند و یک لقمه نان حلالی برای خودش و خانواده اش در می آورد و می خورد، ولی خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم دارد و اعتقاداتش سر جایش است و این فرصت را هم از دست نداده است که فرزندانش و بلکه خودش هم اگر تحصیل کند پزشک و روحانی هم نشود. و می تواند هم نه تنها درجات اجتماعی را طی کند و بلکه درجات الهی را الی ما شاء الله هم می تواند طی کند. اما یک وقت دیگری یکی قائل به این است که استکبار هم خوب است و برای اینکه استکبار خودش را ثابت هم کند دست به هر کاری می زند و هر جنایتی را هم می کند تا اینکه دوباره همان استکبار را هم به اثبات برساند. این فقط شاهنشاه آریامهر و فرعون که نیست. بنده ی حقیر و خدای ناکرده حضرت عالی هم مواظب نباشیم می تواند شیطان برایمان از این کارها را خیلی هم ردیف کند. نمی تواند؟ یک جا کل اسلام و مسلمانی را حاشا می کند و با آن می رود توی دعوا که جای دیگر از سر استکبارش ریاست و پادشاهی و بلکه خدایی هم کند. و در هر صورت هم خودش را تا سر حد مرگ می زند به موش مردگی و رذلی و پستی و لامذهبی که از این راه هم به همه کاره ای کل عالم برسد. و حالا کاری هم نداریم که پورفسور اینشتن چطور شد که شده است یک استاد دانشگاهی که همه هم قبولش دارند و از قَبَلش هم چقدر اساتیدی دیگر را هم داریم از روانشناس و ریاضیدان و فیزیکدان که شده اند مثل او استاد دانشگاه و نان استادیشان را هم می خورند. و حالا خوب صهیونیست هم که نباشند، بالاخره یهودیهای هم هستند که حالا یحتمل همان را هم حاشا می کنند و خدا و پیغمبرشان را هم دیگر قبول نداشته باشند. خوب، باشد دموکراسی است! بارت اهرمن مگر چطور است که هم استاد دانشگاه است و هم انجیل شناس و استاد دانشگاه کارولینای شمالی در چپل هیل و هم ملحد است و خدا نشناس و هم مولف چندین و چند کتاب و مقاله و ....

عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره درست است که ما به بچه های خود عرضه هم می داریم یحتمل که بابا جان، ننه جان، یک دو کلمه بنشین برای خدا نامه هم بنویس! و اما یحتمل یک موقعی هم می رسد که خوب است به بچه ها عرضه بداریم که بابا جان، ننه جان، یک کمی هم نبشینید برای شیطان نامه هم بنویسید که آهای شیطان مواظب باشها! این همه داری شیطنت می کنی رگ گردنت و رگ وتینت را خدا قطع می کند که بلکه یک وقت دیدی نسلت اصلا ور افتادها. مواظب باش؛ خیلی مواظب باش. شیطنت هم حدی دارد. نکن! شیطنت نکن! و بلکه سعی کن هر چه بیشتر آدم هم شوی ای لامذهب. حالا می خواهد شیطان بزرگ باشد یا شیطان کوچک هم باشد فرقی نمی کند. اما یک وقت هم هست که شیطان هم می خواهد بیاید بگوید که ببین ای امام زمان عجل الله فرجه الشریف، تو خوب هم هست که برای خودت مثل حضرت امام رضوان الله علیه که معلمهایی از قبیل معلم اخلاق هم داشتند، تو هم لااقل یک معلم اخلاق بگیر که یک وقت از در و دیوار و همه ی عالم هم ندا نرسد که ادب و اخلاق ات را رعایت کن و نکردی و برای خودت مشکل هم بیافرینی. گیر قضیه اینجا است که یحتمل بنده ی حقیر هر چقدر هم دعا و صلوات بر حضرت ولی عصر را بخوانم باز برایم جا نمی افتد که این یعنی چه که می فرماید که و لا منبراً الا احرقه! یعنی این یک چیز است که جلوی روی حضرت ولی عصر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف کسی برود منبر و بلکه مدعی هم شود که انا المهدی برای اینکه این ندایی هم هست درونی که از درون همه ی عالم هم دارد برمی خیر؛ ولی این چیز دیگری است که کسی بیاید به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بگوید که تو بچه جان برو برای خودت یک معلم اخلاق هم بگیر که آدم شوی چرا که اصلا تو حالا حالاها خیلی هم مانده است که بشوی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه منم که هم اویم. یک کمی برو حرفهایت را که خیلی هم زیاد زیاد پشت هم می گویی روی ورقهای امتحانی بنویس که از گرفتاریهایت ببینی که چطور می توانی در بیایی چرا که این همه هم حرف می زنی و تشخیص هم دهی که این حرف حرف من هم نیست و بلکه حرف آیت الله حق شناس هم هست که به آن گرفتاری که آمد نزد او نصیحت کرد و من هم دارم حالا به تو می گویم و حالا می خواهی گوش هم کن و می خواهی گوش نده و برو دنبال کارت. و ورق امتحانی هم نخر که اینها را بنویسی و بلکه هر ورق پاره ای هم که گیر آوردی روی همان بنویس لااقل بلکه رسم خط ات بهتر شد و دیگر دچار مشکلات و گرفتاریها هم اینقدر نشدی. التفات بفرمایید!

بعضی هیچ گاه آن خوی استکباریشان به آنها اجازه نمی دهد که به دیگری حتی نزدیک هم شوند و تجرید و انتزاع را هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و ریاضی فیزیک وپزشکی و دیگر علوم با اخلاقیات التقاط می کنند که بجای اینکه از خوی استکباری خود دست بردارند حتی بیشتر هم در همان خوی زشت متکبرانه ی خود دست برندارند و بلکه با هر متکبر و لامذهب دیگری هم که در عالم موجود است دست به یکی کنند و بر سر هر چه مستضعف و بدبخت و بیچاره هم هست بلا بیاورند. و لذا می بینیم که منبر رفتن خیلی هم خوب است و پای منبریها هم کلی از خطیب محترم می توانند استفاده ببرند، ولی خدا نکند که به همان خطیب محترم هم بفرمایید که استاد مثل اینکه بالای چشمتان هم یک ابروهایی یافت می شودها! دیگر اصلا کن فیکون شده است. اگر به بارت اهرمن گفته بودید میدانی اسمت یعنی چه یحتمل راحتتر قسر هم در می رفتید تا اینکه حالا گفته اید بابا بالای چشمت فقط مثل اینکه ابرو هم داریها؟!!! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین (یس: 60)

 

امام صادق (ع) فرمود: کونوا دعاة للنّاس بالخیر بغیر ألسنتکم، لیروا منکم الاجتهاد و الصّدق و الورع. (مردم را به نیکى دعوت کنید اما نه با زبانهایتان، چنانکه مردم در شما صواب جستن و راست گفتارى و پرهیزگارى ببینند.) «اصول» کافى، ج 3، ص 164، «کتاب ایمان و کفر»، «باب الصدق و اداء الامانة»، حدیث 10.

 

یک مسئله ای هست در مورد لفظ که خیلی زیبا هم سه چهار جا در صفحات 16، 50، 58، 68 در کتاب جهاد اکبر امام خمینی قدس سره الشریف بیان شده است؛ کافی است دنبال لغت "لفظ" در کتاب جستجو بفرمایید. لب کلام این است که توبه با لفظ انجام نمی پذیرد و بلکه عالم با ورع و تقوا با اجتهاد و صدقش حتی اگر چیزی هم لفظاً نگوید همان حضور وجودش در جامعه و شهر و استانی مردمش را باعث تهذیب و هدایت می شود. و از آن طرف می فرماید که عتید و رقیب بر ثبت هر سخنی بر زبان آماده اند: ما یَلْفِظُ مِنْ قَولٍ إِلّا لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ. (سخنى بر زبان نیاورد، مگر آنکه همان دم رقیب و عتید بر [ثبت‌] آن آماده‌اند.) (ق- 18).

و اما به عنوان لفظ در علم اصول فقه هم ما بحثهایی داریم که وقتی مثلاً می گوییم ضرب زید، آیا اینجا منظور از زید شخص زید است یا اینکه زید را به عنوان فردی از افراد از قبیل زید و عمرو و امثالهم آورده ایم تا مفهومی عام را در مورد فاعل جمله ای که فعلش هم ضرب است را برسانیم. و منظور خود شخص زید نیست که یحتمل هم به عنوان زید ابن عمرو ابن سعد شناخته شده است و فرضاً در بازار هم گویا آیا خراز یا بزاز یا ... هم هست. مثال دیگرش این است که ممکن است ما از استادی داریم بحث می کنیم که مرجع تقلید و استاد فقه و تفسیر و بلکه حدیث هم هست و اما یحتمل حتی مسلمان هم نیست و بلکه اصلا دینش هم دین دیگری است یا یحتمل هم حتی مسلمان هم هست و مرجع تقلید فقیه مفسر و استاد علم حدیث هم هست! یعنی می خواهیم اینجا مفهوم استاد را توسعه اش هم بدهیم به نه فقط استاد حوزه و دانشگاه و بلکه استادی در یک دین یا اینکه استادی دیگر در دینی دیگر که هر دو هم مرجع تقلید هستند هر چند که این استاد در این دین نمی تواند هم با آن استاد در آن دین دیگر یکی هم باشند چرا که مراجع تقلید هر کدام با دیگری سازگاری هم آیا تا چه اندازه ای داشته باشند. و لذا این سوال و بحث پیش می آید که آیا اصلا این کار درستی است که ما چنین بسط و توسعه ای را بخواهیم قائل شویم؟ آیا این کار را در طبیعت مثلاً نمی توانیم انجام دهیم، ولی آیا در ماوراء طبیعت هم نمی توانیم انجام دهیم؟ اگر فیزیکی نمی شود، آیا متافیزیکی هم نمی شود؟ اینها سوالاتی است که از لحاظات حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مطرح اند و اهمیت زیادی هم می توانند داشته باشند که مثلاً آیا منطق ریاضی را می توان از ریاضیات به الهیات هم بسطش داد یا حتی در خود همان ریاضیات هم گیر می کنیم وقتی مثلاً به آیت اللهی های غیر قابل دسترس هم می رسیم؟

فرض بفرمایید که ما گوروتین را داریم که یک مرجع تقلیدی است در یک دینی که گربه هایی را هم دارد. خوب، و هر روز صبح گوروتین گربه هایش را جمع می کند و بدانها می فرماید که آیا منِ گوروتین امام و مرجع تقلید شماها هستم یا خیر و با آنها نماز هم می خواند و پسماند غذای خودش را هم به آنها می دهد و بلکه گاهی هم پسماند غذای گربه ها هم با غذای خودش یحتمل مخلوط هم می شود و از آن هم می خورد و بلکه حتی این کارش را شفا برای خودش و گربه هایش هم فرض می کند. یک وقت هست که اینجا شما دارید با الفاظ بازی می فرمایید؛ و یک وقت دیگر هم هست که دارید روانپریشی را مورد تحقیق و بررسی قرار می دهید که آیا مسئله مرجع تقلیدی است که به این روز افتاده  است یا اینکه مسئله روانپریشی زیدی است که خود را در گوشه ای از بیمارستان روانی ای فرض هم کرده است که دارد با روانپریشی دیگر بحث و گفتگو می کند و عقاید خود را نیز اظهار می دارد و بلکه اعتراف هم می کند که چطور شد که شیطان رفت توی جلدش که در چنین بدبختی کارش به اینجاها هم کشید. سوال اینجا این است که آیا مشکل از گربه ی سیاه است که شیطان را یحتمل در گوروتین القاء هم کرده است یا اینکه گوروتین است که اشتباه می کند که گربه ی سیاه شیطان است و بلکه خودش است که به شیطنت هم افتاده است و حتی گربه ی سیاه را هم می خواهد وادارد که پشت سرش به نماز بایستد و او را هم مرجع تقلید خودش بداند!

اینجا یحتمل اشکال هم بفرمایند که آقایان خانمها روانشناسی هم اگر می خواهید بیاموزید، نروید از ویلیام جیمز در کتاب انواع تجربه های دینی او بیاموزید چرا که مرحوم شهید مطهری هم چنین کرده است. لااقل اگر رفتید یک نسخه ای از کتاب را از دانشگاه نتردام گرفتید، حتی اگر برایتان مقدور هم بود بروید نسخه ای دیگر را هم از کتابخانه ای دیگر نیز تهیه بفرمایید ببینید این هم مانند همان دیگری است یا چقدر با هم اختلافاتی در ویرایشهای مختلف هم یحتمل دارند؟ حالا یحتمل دانشگاه آدلاید هم کتابخانه ی الکترونیکی اش فعلاً تعطیل است و از آنجا نمی شود دیگر کتار را گرفت،؛ خوب بالاخره قحطی کتابخانه و کتاب که دیگر نیست که بفرمایید مسئله همینی است که هست و لا غیر.

یعنی فرضاً شما متوجه هم می شوید که از این مسیری که کشتی دارد حرکت هم می کند هر دفعه که این مسیر را طی کند یقیناً به گل خواهد نشست و دیگر بهتر است این مسیر را نرود. خوب، حالا اگر شما بنظرتان برسد که یحتمل اگر بنده ی حقیر یک آسپیرینی هم بخورم که حالم بهتر جا بیاید و آنگاه همان مسیر را طی کنم تا ببینم چه خواهد شد؟ آیا مسئله تان حل می شود؟ و بدتر هم یحتمل هم بنظرتان برسد که حالا که بگل نشسته ایم، فقط یک آسپیرین هم خودم نخورم و یکی هم بیاندازم توی دریا که غلظتش هم کاهش یابد و آبش رقیقتر هم شود و از این به گل نشستگی هم بیرون بیاییم و .... مسئله اینجوری حل می شود؟ آیا اگر از آن طرف مجبور هم هستید که از یک کانالی هم کشتی را بگذرانید و کشتی بیش از حد بزرگ است و بیش از حد هم کانتینر دارد و مشکل به گل نشستن را یقیناً خواهید داشت، انگاه باید چه کرد؟ آیا لایروبی کانال مسئله را حل می کند؟ یا اصلا کانال ظرفیت و گنجایش چنین کشتی را ندارد که از آن بگذرد. لایروبی هم کار را درست نمی کند. فکر دیگری باید کرد. یا گنجایش کانال را باید افزایش داد یا اینکه بهتر است ظرفیت و گنجایش کانال را دقیقاً اعلام کرد و مواظبت هم کرد که این حد تغییرات و نوساناتی هم نداشته باشد و آنگاه مسئله را حل کرد.

اما یک وقت هم هست که کشتی که دارد انقریب که به حرکت بیافتد خود از نوعی است که هر کشتی دیگری را هم که در گل مانده است را از کوچک و بزرگ با خود به حرکت در خواهد آورد. ولی مسئله محاسباتی را نیاز دارد که مسیر این کشتی از کدام طرف از مشرق به مغرب و از شمال به جنوب یا بر عکس است که از مبداء به حرکت در خواهد آمد و در مقصدش هم لنگر می اندازد و آرام خواهد گرفت. فرضاً یک وقت هست که می فرماید که شما لیزری را دارید که هایپربلویدی است و با آنها شما می توانید بارکدهای اجناس مختلف را هم وارد شبکه ی شبنم کرده و آنها را از لحاظات قیمتی و غیره کدگذاری کنید. و اما یک وقت هم هست که می فرماید که همین لیزرها می توانند شما را در عملهای جراحی مختلف نیز کمک کنند. و یک وقت دیگری هم هست که می فرمایند که همین لیزرها با قدرتهای بیشتری می توانند باعث شوند که چقدر چقدر هم ابرهایی را تولید کنند و بلکه ایجاد حتی سیل و طوفان هم کنند. و یک وقت دیگری هم هست که می فرمایند همین لیزرها می توانند به عنوان سلاحهایی نیز مورد استعمال قرار گیرند. موضوع اینجا است که آیا ما چقدر داریم از داستان علمی تخیلی الکسی تولستوی هم اینجا استفاده می بریم و چقدر هم مسئله ی ما با واقعیت است که همخوانی دارد آنطور که مثلاً چارلز توان هم واقعاً لیزر را از همین کتاب هم می فرمایند که الهام گرفت که کشف کند؟ 

به هر حال، اگر ما با علم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن و هندسه ناجابجایی و نظریه های ام و (ابر)ریسمان و گرانش حتی توانستیم الکترومغناطیسم و نیروهای ضعیف و قوی و گرانش را وحدت هم بخشیم؛ بالاخره یک هماهنگی ای را می طلبد که فصلهای سال را هم از لحاظات مسائل فی ما بین ریاضی فیزیک میدانهای کوانتومی و نجومی و کیهانشناسی هماهنگی و هارمونی هم دهیم و بلکه اخلاق نظری و عملی را نیز در عین حال بتوانیم مشکلاتش را حل کنیم هر چند که از در و دیوار هم آیات الهی دارد سرازیر می شوند که ادب و اخلاق و تقوا و ورع ات را هم رعایت بفرمایید. و همانطوری که دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز فقط یک الفاظی نیست که ما به زبان آوریم و بنظرمان برسد که همه و همه را بد جوری هم گذاشته ایم سر کار و خودمان بپردازیم به سیاست بازیهایی که حالا آیا ما را به کجاها هم آیا بکشانند؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿یوسف: ١٠٤﴾‏

2.  وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ‎﴿٥١﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿القلم: ٥٢﴾‏

 

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَلا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلاّ حطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَها وَلا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظاهِراً إِلاّ أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً باطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِها ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَتِّعْنِی بِهُدىً صالِحٍ لا اسْتَبْدِلُ بِهِ وَطَرِیقَةِ حَقٍّ لا أَزِیغُ عَنْها وَنِیَّةِ رُشْدٍ لا أَشُکُّ فِیها ، وَعَمِّرْنِی ما کانَ عُمْرِی بِذْلَةً فِی طاعَتِکَ فَإِذا کانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلْشَّیْطانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إلى أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ

 

بعضی یحتمل اشکال می کنند که در کل طول دعای مکارم اخلاق را که مطالعه هم بفرمایید، یک کلمه از غیر آیا آمده است؟ آیا خدا تهدیدی هم فرموده اند کسی را؟ یحتمل جواب بفرمایند که چون تو آمده ای از تهدید بفرمایی و بلکه گفته ای تحدید در نظر قبلت و حتی شیطان را هم از غیر تشیخص نمی دهی، خوب دیگران را هم نمی توانی ببینی که آیا وقتی می فرمایید دیگران، آنگاه خدا هم از دیگران است؟ یا آنکه خدا بلکه از رگ گردنت هم به خودت نزدیکتر است؟ البته نکته ی مکارم خلاق مسئله اینجا است که شیطان نمی تواند و قادر هم نیست که آن غیریتی را که در او است را آنچنان که چقدر هم از خدا به دور افتاده است را ملاحظه و مشاهده نماید. بنده دیشب داشتم تفسیر المیزان را در مورد آیات مورد بحث سوره الحاقة در نظر قبل نگاهی می انداختم، دقیقاً لااقل در ترجمه ی فارسی المیزان که می فرمایند تهدیدی است از طرف خدا که بر فرض که .... بعد ایشان نکته ی قابل توجهی را هم می فرمایند که دیگر اشکال هم نشود که پس چرا این همه مدعیان نبوت داشته ایم و اینها هیچ کدام هیچ مشکلی برایشان پیش نیامده است ولی این مسئله برای حضرت رسول اکرم صل الله علیه آله و سلم آمده است؟ بعد می فرمایند که این تهدید بر فرضی محالی که آن حضرت دارد دروغ می بندد به خدا را مخصوص آن حضرت خدا فرموده اند با آنکه صدق و صداقت آن حضرت روشن و معلوم هم هست. و لذا برای هر مدعی رسالت و رسول کذاب و دروغینی هم چنین نیامده است! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

اینجا یک مسئله ای هست در رابطه با اینکه ان الحسین مصباح الهدی و سفیة النجاة از آن باب که شما می بینید که در اول کتاب قوانین الاصول میرزای قمی چهار جلدی و نه یک جلدی- که اولش شعری هم آمده است به این صورت که: لیت ابن سینا درى إذ جاء مفتخرا * باسم الرئیس بتصنیف لقانون، إن الإشارات والقانون قد جمعا * مع الشفا فی مضامین القوانین- (هر دو موجود در کتابخانه الکترونیکی مدرسه فقاهت) که کتاب چهار جلدی اهداء هم شده است به حضرت امام حسین علیه السلام: 

 

الاهداء

إلى سیّدی و مولای و شفیعی و رجای الحسین ابن أمیر المؤمنین (علیهما السلام) الشهید و الغریب الذی ذبحوه عطشانا ظلما و عدوانا فلم یرحموا له صغیرا و لم یراقبوا له ذمة و لم یراعوا له قریبا.

السلام علیک یا أبا عبد اللّه و على الأرواح التی حلّت بفنائک و أناخت برحلک علیک منی سلام اللّه أبدا ما بقیت و بقی اللّیل و النهار و لا جعله اللّه آخر العهد منی لزیارتکم.

السّلام على الحسین و على علیّ بن الحسین و على أولاد الحسین و على أصحاب الحسین.

 

و آن اینکه شما سفینه و کشتی و بلکه هواپیما و ماشین اتومبیل و اتوبوس و امثالهم هم زیاد دارید، ولی هیچ کدام مثل کشتی امام حسین کشتی نجات نیست همانطوری که کشتی نوح هم کشتی نجات بوده است. البته برای درک این مسئله باید از طبیعیات خارج هم شد و وارد ماوراء طبیعت هم رفت تا طبیعت بشر هم بهتر روشن شود که اصلا آیا طبیعت بشر این است که مثلاً با اینترنت و موبایل و تلویزیون و تلوبیون و ماهواره و امثالهم هم خو بگیرد؟ شما ملاحظه هم بفرمایید که واقعاً هم دانشگاه های غربی و شرقی خیلی مطالب هم دارند که قابل است که شاگرد و طلبه برود از آنها ریاضی و فیزیک و فلسفه و طبیعیات و ماوراء الطبیعه و حتی الهیات هم یاد بگیرد. و بلکه تازه خیلیها از همین دانشگاه ها نیز می روند نزد اسرائیلیها در فلسطین اشغالی که  کنفرانس و سمینار و کلکیوم هم بدهند و بلکه در آنها شرکت هم کنند. و اما مقام معظم رهبری مد ظله العالی هم می فرمایند که اسرائیل کشور هم نیست و بلکه مرکز تروریسم هم است. بالاخره شما می توانید ماوراء طبیعت را هم مطالعه بفرمایید و آنرا به فیزیک الکترومغناطیسم و از جمله هم فیزیک نوری و اپتیک هم کاربردی کرده و بلکه از همه ی اینها الهام هم بگیرید که چطور فرضاً موبایل و تلویزیون و بلکه دیگر لوازم برقی خانگی مثل ماشین رخت شویی و ظرف شویی و ... هم بسازید و به کل عالم هم صادر بفرمایید و دنیای خود و همه و همه را نیز آباد کنید. و اما آخرت شما چی؟ اینجا بالاخره بنظر می رسد که یک نیات و اقتصادهایی هست که دنیا و آخرت را می تواند در هم بیامیزند. مثلاً ممکن است که وقتی دیده شد که جنگ هجوم آورده است به منطقه ای یا الان است که سیل بیاید یا طوفان شود و بلکه زلزله هم آمده است، خوب یک راهش هم این است که حتی قبل از وقوع حادثه نیز حتی المقدور مکان مزبور را ترک کند. این یک نسخه ی دیگری است که کل یوم عاشورا کل ارض کربلا. و امام حسین علیه السلام چراغ هدایت است و کشتی نجات.

توجه بفرمایید که یک وقت هست که در میان بسیاری کشتیهایی که دارند برای مصارف اقتصادی و تجاری و صنعتی محلی و بین المللی در آبهای دریاها و اقیانوسها حرکت می کنند، بعضی هم هستند که یحتمل به گل می نشینند. و اما آیا کشتی حضرت نوح علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام هم به گل نشسته بوده است که در خشکی گیر کرده بوده است و بلکه از آبهای محلی و رودخانه ها و دریاها هم به دور بوده است و داستانش را حتی در فیلمها هم قدیمترها سینماها نشان می دادند؟ این که دیگر به گل ننشسته بوده است! بله؟ یعنی یک کشتیهایی هست که برای مصارف اقتصادی اگر اینها را از گل کسی بتواند بیرون بکشد، یحتمل حتی اگر یک سقلمه هایی و بلکه شوک خوبی به آن کشتی توانسته است وارد کند که مقصود مسئله ی اقتصادی را حل هم کرده است برایش یک جایزه ی نوبلی هم موجود باشد و بدان تعلق هم بگیرد چرا که فلسفه ی اقتصادی پشت مسئله را هم به خوبی دریافته است. مثلاً ممکن هم هست که بفرمایند که ما باید این کشتی را حتی تحریمش هم کنیم که دیگر با کسی و جایی معامله ی دیگری هم نبندد و وارد آبهای بین المللی هم نشود چرا که مدام دارد به گل می نشیند و بقیه ی کشتیها را هم در صفی از انتظار برای خروج کشتی مزبور از گل دچار کرده است. و حالا شما ببینید که اگر او می خواست نه از آبهای عمیقتر و بلکه از کانال پاناما و سوئزی که صفها طولانی تر و جای عبور هم تنگتر است می گذشت مسئله را چطوری هم بحرانیتر می کرد.  و لذا همین سقلمه هم کمش است و خیلی بیشتر از اینها سقلمه نیاز دارد. باید مثلاً منعش هم کرد که تو باید فقط از طرف اندونزی و مالزی و استرالیا و آنطرفها بروی به مقصدت برسی و از این طرفها هم دیگر پیدایت نشود که کار همه و همه را هم خراب کرده ای! لطفاً التفات بفرمایید.

اما اینجا کشتی حضرت امام حسین علیه السلام یک چیزی هم هست مثل کشتی حضرت نوح علی نبینا صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام که همین وجودش برای همه و خصوصاً کشتیهای تنبل و فشلی که مدام هم در گل گیر می کنند خود به خودی و اتوماتیک یک سقلمه های خیلی خوبی هم هست که بابا باز تو به گل هم نشستی؟ باز گیر کرده ای؟ باز جرثقیل می خواهی که از گل بکشندت بیرون؟ یک بار دو بار چند بار گیر می کنی؟ آخر یک کاری هم بکن که دیگر اینطور نشوی! مسئله اینجا این است که یک وقت کشتی در طبیعت است که واقع شده است و یک وقت هست که در ماوراء طبیعت هم هست. کشتیهای حضرت نوح و حضرت امام حسین علیهم السلام از نوع ماوراء طبیعت است یعنی از این دنیایی که طبیعتش این است که کشتی اگر زیاد هم به ساحل نزدیک شود یحتمل به گل خواهد نشست و تدابیری هم برای نزدیک شدن او لازم است که همان دورترها لنگر بیاندازد و خیلی به ساحل هم نزدیک نشود؛ از این نوع نیست. یک وقت است که می بینید در وسط خشکی هم هست و همه هم ناخدای آنرا دارند مسخره می کنند که این دیگر چه وضعی است که راه انداخته ای؟ و با این حال می بینید که نخیر؛ علماء و فقها و اولی الالباب و دانشمندان و آیات عظام همه و همه می فرمایند که کشتی نجات کشتی امام حسین علیه السلام است و لا غیر هر چند هم که دیگر دست ما به آن حضرت هم نمی رسد که آیا چطور بخواهیم او را یاری هم کنیم! و لذا مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی احتیاج هم دارد برای نزدیک شدن به مکتبهای حکمت الهی. البته بعضی هم یحتمل اشکال کنند که باید جهشی پیش رفت تا گرفتار فلسفه بافیهای بیرویه ای هم نشویم که بخواهد کشتی اقتصادی ما را به گل بنشانند و بلکه تحریم هم کنند و فلسفه ی سقلمه های در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم درنیابیم که چطور از شر شیاطین انس و جن هم خلاصی بیابیم و بلکه کشت و کشتارهای لامذهبان هم به ما سرایت نکند! فاقتلوا انفسکم و بلکه قتال هم اگر واردش نشویم بهتر هم خیلی هست. نمی شود که این همه زور زده ایم به انرژی هسته ای هم برسیم و بلکه پنج بعلاوه ی یک هم کنیم و حالا دوباره  بیافتیم به کشت و کشتار با لامذهبان و بلکه جای لامذهبان و مذهبیون را هم عوض کنیم؟ اینها همانهایی هستند که می خواهند خدا را هم تهدید کنند و بلکه می فرمایند که ید الله مغلوله و بلکه پیغمبر و اسلام را هم برای جهانیان نمی دانند و مثل پسر نوح می فرمایند می روم روی بلندی جایی می ایستم و مسئله حل است! کدام کشتی؟ کدام سیل؟ کدام زلزله؟ کدام باد و طوفان؟ خدایا طرفة الیعنی ما را از خودت باز مدار! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ ‎﴿٤٣﴾‏ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ ‎﴿٤٤﴾‏ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ‎﴿٤٥﴾ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ ‎﴿الحاقة: ٤٦﴾‏

 

[ 15 ] المجلس الخامس عشر وهو یوم الجمعة الثامن من شهر رمضان سنة سبع وستین وثلاثمائة 102 / 1 - حدثنا الشیخ الجلیل أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسى ابن بابویه القمی، قال: حدثنا جعفر بن علی بن الحسن بن علی بن عبد الله بن المغیرة الکوفی، قال: حدثنا جدی الحسن بن علی، عن جده عبد الله بن المغیرة، عن إسماعیل بن أبی زیاد، عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه، عن آبائه (علیهم السلام)، قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله) لاصحابه: ألا أخبرکم بشئ إن أنتم فعلتموه تباعد الشیطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب؟ قالوا: بلى. قال: الصوم یسود وجهه، والصدقة تکسر ظهره، والحب فی الله والمؤازرة على العمل الصالح یقطعان دابره، والاستغفار یقطع وتینه [1]، ولکل شئ زکاة وزکاة الابدان الصیام [2].

 

امالی شیخ صدوق، ص 117

http://lib.eshia.ir/15033/1/117

سایت حوزه ذیل که ترجمه از آن است از بحار الانوار هم نقل قول می فرماید

 

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به اصحاب خویش (خطاب کرد) آیا آگاه نکنم شما را به چیزی که اگر شما آن را انجام دهید شیطان از شما دور می گردد، همچون بعد و فاصله مشرق از مغرب؟عرض کردند بلی یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) حضرت فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه و صدقه (بر مساکین و مستمندان) کمرش را می شکند، و حب و دوستی در راه خدا و مبادرت به عمل صالح دنباله اش و نسلش را قطع می نماید، و طلب آمرزش از خداوند، رگ وتینش را قطع می گرداند و از برای هر چیزی زکات است و زکات (تزکیه) بدن، روزه است.

 

ترجمه از گنجینه معارف، روزه عامل بازدارنده از گناه، سایت اطلاع رسانی حوزه

https://hawzah.net/fa/Article/View/79776/

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. در مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت الهی و بلکه حتی فلسفه و ریاضی فیزیک، یک سری علومی هست که انسان را بطرز عظیمی هم متوجه آن کبریایی حضرت حق می فرماید و از سر تقوای الهی و ورع هم هست که انسان را می تواند به سجده در مقابل خدا وادارد. البته این هم درست است که به عنوان تحدیدهایی از جمله هم می فرماید فاقتلوا انفسکم در رابطه با گوساله پرستی قوم موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و بنی اسرائیل و قتل نفس و اعدام همانطوری که باید برای تفسیر آن به تفاسیر هم مراجعه کرد. یک جای دیگری برای اینکه رسالت حضرت رسول اکرم صل الله علیه و اله و سلم را از جمله هم اثبات بفرماید، می فرماید تنزیل من رب العالمین و لو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین. تحدید اینجا است که خدای سبحان می فرماید اگر رسول ما سخن غیر حق هم بفرماید ما خودمان می دانیم با او چه کنیم! رگ گردنش را قطع می کنیم! مسئله اصحاب آن حضرت نیست که خبر بفرمایند که شیطان را چطور دورش بفرماید به اندازه بعد مشرق تا مغرب یا کمرش را بشکنند یا که رگ گردنش را قطع کنند اگر روزه و صدقه دهد و حب و دوستی خدا و مبادرت عمل صالح نسلش را ریشه کن کند، یا اینکه یک آخوند و روحانی باشد که به منبر پیغمبر و ائمه ی اطهار رفته باشد و شیطان را تحدید کند و بلکه خود پیغمبر را حضرت حق دارد تحدید می فرماید که اگر کلامی دروغ را می گفت رگ گردنش را قطع می کردیم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. البته باز هم بهتر است برای بهتر روشن شدن تفاسیر به فرضاً تفسیر المیزان و تفسیر آیت الله العظمی جوادی آملی هم رجوع شود.

مسئله اینجا فقط این نیست که مثلاً می فرماید اگر فکر هم می کنی غلظت خونت خیلی اگر رفته است بالا یحتمل هم بهتر باشد که یک آسپیرین بخوری؛ و از آن طرف هم شیطان بیاید بگوید که اگر مردی بخور ببین چه می شود که آیا قرمزته یا آبیته! و یک وضعیت اطلاعات و ضد اطلاعاتی را داشته باشیم که فرضاً صدا و سیما از یک طرف و اپوزیسیون و ماهواره و اینترنت و امثالهم از آن طرف بروند با هم توی دعوا. مسئله خدا و حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام هم است که رجوع می دهند به طبیعت و ماورای طبیعت و حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که ای بشر ای انسان خدا را پرستش کن و لا غیر و برای این کار هم به حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار هم ایمان بیاور و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف ات را دریاب.

از جمله اقتصاد را از طرق فلسفی بخواهیم نظریاتش را بررسی کنیم و بلکه خود نظریاتی در این موارد هم بدهیم را نمی فرمایند که فقط فلسفه بافی است و یحتمل باید وارد نظریه های بازیها هم شد و بلکه حتی از هندسه های دیفرانسیل و ناجابجایی هم کمکها گرفت. یک وقت هست که شما کشتیها را می فرمایید که اگر از کانال سوئز و پاناما بروند خیلی راه را نزدیکتر می فرماید و از لحاظ اقتصادی هم خیلی مقرون به صرفه تر است، ولی یک وقت دیگر هست که می فرمایند که بهتر است راه دورتر را هم انتخاب کنیم برای اینکه مسیر کشتیها می توانند آبها را هم بزنند و لذا بهتر است از آن طرف هم بروند چرا که خوب نیست همه اش در این مسیر هم آبها را هم بزنند هر چند که به قدر اپسیلونی هم بیش نباشد و چرا که قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود! خصوصاً امروزه روز که کشیتهای غول پیکری داریم که انبوهی از کانتینرها را از این ور عالم می برند آن ور عالم. و اصلا چرا که داستان داستان همان شیطان است که می فرماید حالا مگر چیه؟ یک آسپیرین است دیگر؛ دنیا که به آخر نمی رسد؟ بخور! چیزی نیست! و اما یک جای دیگری هم هست که بلکه پزشک معالج است که می فرماید الا و الله که باید آسپیرین هم میل بفرمایید و بلکه قرصهایی دیگر را هم همراهش میل بفرمایید. و ربطی هم به معادلات اینشتن-اسمولوچوفسکی نیز ندارد؛ نسخه ی دکتر است و باید میل بفرمایید و بلکه برایت بهتر هم هست که دیگر سیگار هم نکشی و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

بسمه تعالی

ویکیپدیا و قوانین الاصول میرزای قمی را که حتی فهرست وار هم نگاهی بیاندازید، متوجه می شووید که حتی از دیدگاه ماوراء الطبیعه هم که بنگرید، انسان یک طبیعت هم دارد که از جمله در آن طبیعت منظور از روزه گرفتن و عبادات خدا زجر و ریاضیت دادن به خود نیست. همانطوری که منظور از طبیعت انواع سلاحهای مخوفی را که بشر بر علیه خودش باید مصرف کند هم درست شناخته نخواهد شد، مگر اینکه او قادر هم باشد که به ماوراء طبیعت برود و از ظرف طبیعی خود خارج شود تا ملاحظه کند چرا یک سلاحی هم هست در ماوراء طبیعت که ماورای سلاحهای طبیعی است که او از آنها استفاده می کند و آن همان جهاد اکبر جهاد با نفس و تهذیب آن هم هست تا برسد و بلکه جا نماند تا همه و همه برسند به دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف که غایت و مقصود همه ی عالم هستی و آخرت هم هست که در مکتبش سلاحها از کار می افتند و درسها تازه شروع می شوند و خوشا آنها که به طلبگی و دانشجویی هم در این مکتبها بپردازند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

Dear Aron,
Hi, how are you? There is a distinction between God inviting you to His feast while the poor, the orphaned, the homeless and sick are also all invited along with the sage and philosopher and perhaps some arrogant nuclear scientist and even most arrogant clergy and head of states too on the one hand, and just any other old worldly feasts. Just as there is a distinction between standing up and accepting the invitation to Islam whose motto is there is no god but God, and any other worldly invitations to new and old false religions. Just as there is a distinction between going under the pain of adopting an orphaned child whose mother has suffered from the birth pains of the orphaned and having three sages or three wise men announcing the birth of the real King of the jews, i.e. Jesus Christ although they denied and still deny that he was their King; but accept that Trump got sick of the pest of Corona virus Covid-19 at the same time as the whole world was inflicted of it too, and that all this is due to the pains of being born of false christs ; but there is still a distinction too between terrorism and martyrdom such as that of General Soleimani alghough he was both terrorized and martyred at the same time. There is a distinction between falsely claiming that I am God such as falsely claiming to be Krishna, Buddha or other avatars of god or Christ, ..., and on the other hand trying to learn the prophecies of the last prophet of God, Mohammad Peace be upon His Soul as to what is the great distinction which is indescribable in any and all human and mundane words no matter how much anyone tried between the words of God in the heavenly verses of Quran to which no worldly or even other heavenly verses can be compared to; and in particular not only there is a great distinction between the words of God and any and all satanic and devilish verses. But also it is absolutely impossible to compare the two for just imagine where is the position and place of God where all saints, sages, philosophers, devoted God loving men and women wish to approach, and then where are those of the God-forsaken satans and devils. There is a distinction between being martyred in the path to the fronts of approaching God and becoming a friend of God at metaphysical theological seminaries beyond the approaches of natural scientists, and being killed on the opposite fronts because he is an enemy of God although at the same time wearing the pretentious clothes of men of God. It takes courage to admit that a language is corrupted to its bones because the notion of Savior is haphazardly abandoned rather than coming wrongly to the conclusion that it is the mother language of the Savior that is corrupt. May God do bless the true saintly most blessed devotees of God.
Sayyed Hamid Banihashemi

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0550321321000985

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0550321321001243

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (الشمس: 8)

 

آن به خصیصه موردی و تربیت خانوادگی و نژاد و زمان و زمین برمی‌گردد و «علی أیّ حال» آنچه در نقشه عالم است إلا و لابد باید اختلاف باشد و اگر تساوی باشد عالم ویران خواهد شد راه باز است؛ اما «نمی‌توانم» نیست، بشر حق ندارد بگوید «نمی‌توانم، نمی‌شود، مقدور نیست»، این ممکن نیست. فرمود کلّ نظام سپهری را برای بشر خلق کردیم و او را مسخَّر کردیم و این آماده است. مسخِّر خداست، ولی بهره‌ور انسان است و راه را به او نشان داد. نه تنها راه اخلاقی و حقوقی را ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾‎ بلکه آن تمام آیاتی که می‌فرماید من برای شما مسخَّر کردم یعنی بروید و بهره‌برداری کنید. اینکه فرمود برای شما مسخَّر کردم یعنی کلید را به شما دادم جستجو کنید این کلید را پیدا کنید درِ آسمان را باز کنید و از آسمان بهره ببرید درِ زمین را باز کنید و از زمین بهره ببرید.

 

تفسیر سوره ی شمس، حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مد ظله العالی، جلسه ی 2- دو

http://javadi.esra.ir/-/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-

%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B4%D9%85%D8%B3-

%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-2-1398-12-18

 

شش ماه فقها روى لباس مشکوک حرف مى زنند . این با یک نظر که نگاه مى کنى آدم مى گوید خوب معطل شدیم , اما این نشانه قوت تفکر است . فقیه اسلامى نشسته با دقت , در اصول , شش ماه اجتماع امر و نهى را گفته است .

مرحوم محقق قمى رحمت الله علیه در قوانین ملاحظه کردید , مى گوید شب گذشت و صبح شد , و الى کم قلت وقلت همین طور ان قلت , قلت اینها تفکر است .

هر جا وارد شدند , اینطور تحقیق و دقت بخرج دادند و پیش بردند . چرا ما در مقولات اقتصادى اسلام , همین طور با دقت وارد نشویم , و یک فقه قوى متقن شسته و رفته مشخص شده را به دنیا عرضه نکنیم ؟ !

 

ضرورت تحول در حوزه های علمیه، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مد ظله العالی ص 21- 22

http://lib.eshia.ir/10883/1/21

 

... إنّه لا استحالة فی أن یقول الحکیم: هذه الطبیعة مطلوبی و لا أرضى بإیجادها فی ضمن هذا الفرد أیضا، و لکن لو عصیتنی و أوجدتها فیه؛ لعاقبتک لما خالفتنی فی کیفیّة الإیجاد لا لأنّک لم توجد مطلوبی، لأنّ ذلک الأمر المنهیّ عنه شی‌ء خارج عن العبادة.

فهذا معنى مطلوبیّة الطبیعة الحاصلة فی ضمن هذا الفرد، لا أنّها مطلوبة مع کونها فی ضمن الفرد، فقد أسفر الصّبح و ارتفع الظلام، فإلى کم قلت و قلت.

و من ذلک یظهر الجواب عن الإشکال فی نیّة التقرّب، لأنّ قصد التقرّب إنّما هو فی الإتیان بالطبیعة لا بشرط، الحاصلة فی ضمن هذا الفرد، لا بإتیانه فی ضمن هذا الفرد الخاصّ المنهیّ عنه‌ [1].

 

قوانین الاصول، محقق قمی (میرزای قمی)، جلد 1، ص 348

http://lib.eshia.ir/86564/1/348

 

 

می فرمایند که مسخِر خدا است و کل نظام سپهری را برای بشر خلق کردیم و او مسخَر کردیم. مسخَر مفعول است و فاعلش هم مسخِر یعنی خدا است و نمی توانم هم نداریم! و لذا مسئله اینجا چیست؟ خوب، آرن وال هم می فرماید که نمی توانیم نداریم و اینشتن هم می فرمود که نمی توانیم نداریم و پرفسور دکتر حسابی هم می فرمود که نمی توانیم نداریم دیگر. و اما وقتی به حکمت الهی برویم که خدا و پیغمبر و امام علیهم السلام کیست؟ و بلکه شاهنشاه آریامهر و فرعون هم کیست و ناقه را چرا ثمود دنبال کرد؟ و قد خاب من دساها اینجا به چه معنا است و بلکه کذب و طغوای ثمود آنجایی که می فرماید کذبت ثمود به طغواها یعنی هم چه؟ اینجاها یک گیرهایی پیدا می کند مسئله که آیا بالاخره ما همانطوری که دوتاییهایی از ستارگان در آسمان شب داریم آیا همانطور هم ممکن است که خورشید نیز دو تا باشد؟ حتی به عبارت دیگر آیا ممکن است که اگر ما به انسانی است که اطلاق می کنیم که او خورشید انقلاب است مثلاً آیا این خورشید ممکن هم هست که دو تا باشد؟ یا مثلاً ممکن است که دو تا هم حضرت آدم داشته باشیم در آن واحد یا حتی دو تا هم حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم یا دو تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم داریم؟ شما ملاحظه می فرمایید که در کل بحث سوره ی شمس حتی یک جا هم صحبت از شیطان و ابلیس مطرح نمی شود هر چند که کذب ثمود و پی کردن ناقه را مطرح می فرماید. و اما مسئله ی شیطانی قضیه از کجا نشات هم می گیرد؟

عرض بنده ی حقیر این است که وقتی شما اطلاعات دارید و آنگاه مسئله ی ضد اطلاعات هم مطرح شود است که شیطان از میانش می تواند هم با هزاران چهره های خود بروز کند و به شیطنتهای خود هم بپردازد و بلکه فتنه ها هم ایجاد کند. حافظ شیرین سخن می فرماید اگر روم ز پی اش فتنه ها برانگیزد، ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد؛ و گر به رهگذری یکدم از وفاداری، چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد... یعنی وقتی در حکمت الهی اختلافاتی بین دو امام  مطرح شود که چرا او چنین کرد و چرا چنین نکرد، یکی ممکن است بفرماید که تو خود شیطانی چرا که چنین کردی و چنین گفتی یا حتی چنین برداشتی هم داشتی؛ و امام دیگر هم می فرماید که نخیر؛ این برداشت تو از این جهت است که تو اصلا امامت نمی دانی چیست و مثلاً هیچ گاه هم حکومت الهی و دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را ندیده ای که بدانی اصلا امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و خدا هم یعنی چه؟ و لذا این می گوید که برداشت تو است که شیطانی است و دیگری هم همان را می گوید و بلکه می افتند به کشت و کشتار و ترور و تروریسم و دست کم کم اش هم به این است که پس گردینها  و لگد و اردنگیهایی است که چپ و راست می بینید دارد نصیب همه و همه می شود وقتی مکتبخونه را طوری کرده اند که تهذیب نفس و جهاد اکبر و اشارات و تنبیهات می شود از نوعی که آن وقتی که حجابها را باید مثلاً کاری می کردی هم نکردی و کارها می افتد به اینکه سلبریتیها را هم هنوز هیچی نشده دعوت می کنی به میهمانی ریاست جمهوری ات حتی قبل از اینکه پلیس امنیت اخلاقی هم بروی استعلام بگیری که ثبت نام کرده ای و از خیابان شهید اندرزگو هم رد شده ای و بلکه ده دقیقه مانده به اذان مغرب هم سیگارت را کشیده ای و مثلاً گفته ای که من می کشم و نمی خورم یا ته سیگارت را هم پرت کرده ای کف خیابان و حالا توی سر کسی هم نخورد، هیچی در ماه مبارک رمضان یا خیر؟ بالاخره اختلافاتی هم هست در برداشتهای فقها از مسائل همانطوری که در قوانین هم می بینیم که چقدر اختلفوا اختلفوا دارد. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المسارعین الیه، الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. اصولاً شهادت دادن آنجایی که دارید کل کل هم می فرمایید با علماء اعلام کار را هر چه سختتر هم می تواند بکند و یحتمل یک وقت هم دیدید که شیطان بر شما هم غلبه کرد و گفت ولش کنید حالا این همه حجاب را رعایت کردیم، حالا یک ذره هم کشف حجاب کنیم؛ ولی چه کشف حجابی هم که وارونه دارید عمل کرده و حجب ظلمانی را هی پس می زنید و بلکه غلیظترش هم فرموده و بلکه حجب نورانی را هم هی از غلیظتش در طیف و شدت نیز کاسته و بلکه کم نورتر و ظلمانیترش هم می فرمایید. الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون. لا اله ال الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین (یس: 60)

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بعضی یحتمل اشکال کنند که شما نمی توانید هم از اساتید و منابع انفورماتیک و اطلاعاتی بهره مند شوید و هم مدعی شوید که ریاضی فیزیکتان قوی است و هم فلسفی کار کنید و بلکه فقه را هم مدعی شوید که بلدید و حتی در فقاهت هم استادید و آنگاه حکمت متعالیه را هم درس می دهید و یک مرتبه بفرمایید که یک حکیم به تمام عیار هم هستید! البته همین اشکال را هم بعضی نسبت به خود شاخه های ریاضیات نیز دارند که می فرمایند الا و لله که باید فقط مثلاً به جبر و آن هم جبر جابجایی و لا غیر پرداخت چرا که خود این مسئله ی عظیمی است که با هندسه ی جبری هم دوگان می شود طوری که مسائل یکی را اگر توانستید مثلاً در مادولهایی روی جبرهایی حل کنید، آنگاه هم می توانید متناظر آن مسئله را ترجمه بفرمایید به کلافهایی روی خمینه هایی یا بلکه واریته های جبری ای. یعنی یک ارتباط و تناظر دو طرفه ای و نه یک طرفه ای را هم دارید که از جبر جابجایی می رود به هندسه ی جبری و بر عکس.

اما در مسائل ماوراء طبیعت، مووضوعات از نوع دیگری است.مثلاً ممکن است که در سریال احضار مخصوصاً اینکه کسی به یک حالت خاصی چشمش قرمز هم شده باشد را به یک حالت شیطانی ای تعبیر کنند. این البته یحتمل اینطور هم تعبیر شود که فشار خون فردی بدجوری هم بالا رفته است و لذا همین هم باعث شده است که بقول معروف بدجوری هم قرمزته و نه آبیته! یعنی میدان کار خراب شده است و زیادی هم قرمزته آنجایی که آبیته هم باید در کار می بود و نیست و .... و خوب، حالا دیگر اینجا مسئله ی شیطانی قضیه کجا است؟

بنده ی حقیر عرض می کنم که مسئله ی شیطانی آنجایی است که دقیقاً هم بر طبق حدیث می فرمایند اگر مثلاً روزه بگیری و صدقه بدهی و محبت خدا در دلت راه یابد و غیره آنگاه شیطان را به اندازه ی بعد مشرق تا مغرب از خود می توانی دور هم کنی. و اگر نکردی، آنگاه یک وقت دیدید در میدان قرمزته ی چشمت هم طوری ظاهر شد که در اثر مثلاً فشار خون غیر قابل کنترلی هم هست که می تواند خیلی هم خطرناک باشد و مثلاً از جمله هم عصبی است. و اما سالک الی الله خودش هم چون به حال خودش اشراقی ندارد و بلکه از کنترل هم خارج است، و لذا مسئله بقول معروف شیطانی می شود و بلکه یحتمل جنگیر هم بیاورید نتواند مسئله اش را حل کند!

اینجاها است که مسئله احتیاج به تهذیب نفس و جهاد اکبر هم دارد. آنجایی که شما دارید با انواع شیاطین هم دست و پنجه نرم می فرمایید کانه در خط مقدم دارید جهاد می فرمایید با انواع شیاطینی از جن و انس که حالا روبرویتان می بینید که از انواع جناحها هم دارند به شما شلیک می فرمایند، این تازه چیست؟ جزو مسائل طبیعت است که قابل رویت هم هستند انواع دشمنانی که روبروی شما صف کشیده اند. اما بقول معروف یک وقت دیگر هست که شما نمی بینید که این قرمزته از کجا دارد به سراغ شما هم می آید؟ تازه این هم حالا قابل رویت نباشد، یحتمل یک موقعی می تواند قابل رویت شود قرمزته. ولی از آن طرف شما وقتی از لحاظ فلسفی است که دارید مسئله ای را بررسی هم می کنید آنطوری که مثلاً آرن وال هم در یکی دو پست قبلی اش مطرح می کند، خوب یحتمل بفرمایید که فلسفه است دیگر. جایز است. و اما در حکمت الهی هر چیزی هم جایز نیست. و وقتی جایز می شود که آنجایی که باید اسلام بیاورد نمی آورد، و آنگاه بجایش اسلام و بلکه خاتم الانبیاء را هم زیر سوال می برد. این را یحتمل حالا که بنده ی حقیر دارم بدان فکر می کنم، خود این بنده ی حقیر گنهکار پر تقصیر هم حتی یحتمل در ضمیر ناخودآگاه یا حتی خودآگاه ام انجام می دهم آنجایی که به فکر منفعت بردن از سخنان بزرگانی از مراجع عظام تقلید و بلکه حضرت ولی فقیه و حتی خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار علیهم السلام هستم ولی منفعت آن تا چه حدی هم آیا شخصی است و تا چه حدی هم حکمت متعالیه و بلکه حکمت الهی و ماورای طبیعت هم هست گذشته از اینکه یحتمل هم مربوط به نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم باشد. یعنی آنجاهایی که اشتراک هم وجود دارد بین مباحث، یحتمل یک مبحثی دارد در مبحث دیگری دخل و تصرفاتی می کند که جایز هم نیست و بلکه تقصیرکار هم واقع شده است. و حالا اخلاق را هم رعایت نمی کند ولی بنظرش هم می رسد که خیلی هم روحیه ی تهذیب و جهادی خوبی را هم دارد و بلکه حتی روح ائمه ی اطهار را هم می تواند احضار کند هر چند که خودش خیلی هم نتواند از فقه و حکمت متعالیه و الهی و حتی فلسفه و ریاضی فیزیک هم حتی چیزی سر در بیاورد.

مثل این است که اینطور اظهار هم بدارید که فرضاً آخوند این مسجد و آن دیگری مسجد هم هر دو اطلاعاتی هستند و لذا بنده ی حقیر هم به این مساجد نمی روم. خوب، اطلاعاتی بودن یحتمل بعضی بفرمایند بد است و بعضی دیگر بفرمایند که نخیر خیلی هم خوب است؛ ولی خدا وکیلی گذشته از اینکه کی اطلاعاتی است و کی نیست، آیا همه ی اطلاعاتهای عالم و نه فقط آنهایی که دست سیستمها و سازمانهای اطلاعاتی هم هستند نزد خدا موجود نیست و ندارد همانطوری که می فرمایند عالم محضر خدا است در محضر خدا گناه نفرمایید؟ یعنی عرض بنده ی حقیر این است که یک جایی هست که جبر جابجایی و هندسه ی جبری در تناظر بین مادولهایی روی جبرها و بلکه هیئتهایی از جبرهای چند جمله ای و کلافهایی روی جمینه ها و واریته های جبری متناظر می شوند و دو طرفه است. ولی یک جاهایی هم اطلاعاتهای مختلف نیز در سازمانهای اطلاعاتی مختلف رد و بدلهای یک طرفه و دو طرفه هم می شوند.

اما اینها یک جایی در یک ابررایانه ای که باید هم اطلاعاتشان همه و همه تحت تحلیل و بررسی و تحقیق نهایتاً یک نفر هم واقع شوند و از انواع دیدگاه ها و از جمله هم ماوراء طبیعت مورد سوال و جواب هم واقع شوند، اگر حضرت خاتم النبین را درست نفهمیده باشد و بلکه پیغمبر خودشان را هم دارد در موردش غلو می کند، حالا شما مدام بفرمایید که همه ی اینها دست امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست و لا غیر! آیا فکر می فرمایید که حرف شما را متوجه هم خواهد شد؟ اینجا مسئله همان روح قضایا را فهمیدن است که می تواند به دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ختم شود، و از آن طرف هم می تواند فتنه هایی هم ایجاد کند چرا که کار از اخلاق قرمزته هم گذشته است و به بی ثباتی و ناپایداری هم کشیده است. یعنی دارید مسائلی را در ماوراء طبیعت هم می فرمایید که اصلا طرفیتش هم نیست همانطوری که می فرمایند حضرت امام هم وقتی می دید که فلانی آمده است سر کلاس درس آنگاه سکوت هم می کرد و یحتمل کلاس درس را هم تعطیل می کرد. حتی در بعضی موارد هم حکم اعدام او را هم صادر می فرمودند چرا که طرف مرتد شده است. یعنی یک جاهایی ما همه ی جوانب کار را یحتمل نتوانیم ببینیم ولی حضرت امام و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و پیغمبر و خدا می توانند. و اما اگر مثلاً در فلسفه بخواهید بقصد توحید را هم کنار بگذارید و آنگاه مسائل را از دیدگاه الهی و اینکه خدا نزد ما است و لا غیر بررسی بفرمایید نه تنها طرف یحتمل حتی متوجه هم نشود که چرا پیغمبر 11 همسر هم داشته اند و بلکه از در توهین هم وارد می شود آنجایی که صلاحیت اظهار نظر را هم ندارد هر چند هم که دارد مقایسه ای در ادیان هم مسئله را بررسی می کند و بلکه از در استکبار هم وارد می شود بدون اینکه بداند هم دارد چه می فرماید و حتی حساب هم می کند که خیلی هم دارد درست می فرماید. یا یک چیزی را راجع به شیطان هم شنیده است و باز باورش هم می شود که چون فرض را بر این هم گذاشته ایم که عالم محضر خدا است و در محضر خدا نباید هم گناه کرد، و لذا شیطان هم بی شیطان و اینها همه دروغ است در صورتی که به ذهن خطور هم نمی کند که آیا این خودش هم نیست که چقدر شیطان شده است؟ یعنی شما بسادگی هم نمی توانید همانطوری که در ریاضی فیزیک و بلکه کیهانشناسی هم استدلال می فرمایید همانطوری هم در علوم و حکمت الهی و ماوراء الطبیعه نیز استدلال بفرمایید و اینجا است که فقه و اخلاق هم به کار می آید. یعنی شما نمی توانید همینطوری دیگری را هم نقل قول بفرمایید و با آبروی دیگران هر جوری هم که دلتان خواست بازی کنید و بعد هم انتظار داشته باشید که هیچ کس هم به شما چیزی نفرماید حتی اگر دین و اسلام را هم در خطر می بینید و در جهت دفاع از ان هم دارید برمی آیید. حتی وقتی مسئله از نوع برجام و 5+1 هم باشد، پای منافع ملی هم به میان آمده است، اینجا می بینیم که اگر مسئله را به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی درست هم ارتقاء نتوانیم بدهیم و بلکه سعی و تلاش هم نکنیم که همه ی عالم را هم مسلمان نکنیم؛ آنگاه یحتمل حتی اسلام را هم درخطر می اندازیم بجای اینکه در برجام هم مذاکرات خوبی داشته باشیم. و چرا که می آید صاف می زند زیر میز و می رود پی کارش .... حالا بفرمایید که تقصیر بنده ی حقیر است که در میدانهایی مثل میدانهای کوانتومی و هندسه ی ناجابجایی هم خیلی وارد نشده ام و بلد هم نیستم و همان جبر جابجایی را هم خیلی حداقلی بلدم و.... این است که بنده ی حقیر عرضم این است که بنده ی حقیرم که بهترین گزینه ام برای انتخابات. و بهترین رجل سیاسی هم هستم بدون اینکه سری هم توی سرهای سیاسی و سیاست درآورده باشم. حالا فعلاً تهذیب و جهاد اکبر و فقاهت را هم دنبال کنیم در طلبگی و دانشجویی و بعد ببینیم چه ها که خواهد شد و نشد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین (یس: 60)

 

 

مسئله ای که ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی پیدا می کنیم این می تواند باشد که یک وقت مسلمانی است که برایش شبهه ای ایجاد می شود که مسلمانی و اسلام و خدا و پیغبر و ائمه ی اطهار از چه قرار است و چه مسائلی را هم دارند. اما یک وقت هم هست که نامسلمانی است که بطور فلسفی اسلام و خدا و پیغبمر و ائمه ی اطهار را زیر سوال می برد یا شبهه ای برایش پیدا می شود. این مسائل به هر صورتی که باشند جوابهایی منطقی و استدلالی هم در فلسفه می توانند داشته باشند. مسلمان از دیدگاه مسلمانی وقتی سوالاتی برایش مطرح می شوند، اینها معمولاً اگر در حوزه و محیط اسلامی هم سوال شوند نه تنها قابل پاسخند و بلکه در کتب فقهی و اصول فقه هم یحتمل بتوان جواب آنها را نزد قدما و بلکه علمای حوزه ی امروزی هم یافت. البته خدای ناکرده اگر کسی هم مرتد شده باشد و مشکل او از این نوع هم باشد، این هم مسائل دیگری است که جوابهای دیگری را هم دارد.

اما وقتی نامسلمانی دارد از دیدگاه دین دیگری همه چیز را زیر سوال می برد، این یک وقت هم می بینید که دارد مخصوصاً هم این کار را می کند برای اینکه اصلا مثلاً حتی توحید ار هم نمی پذیرد و می خواهد غلو هم کند که فلانی خدا هم هست و نه حتی پیغمبر و امام! و لذا از این دیدگاه هم دارد اسلام را زیر سوال می برد و قبول هم نمی کند که تویی که در اشتباهی و نه اسلام و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار. دیدگاهش دیدگاهی استکباری است؛ و لذا با اسلام مشکل پیدا می کند. وقتی توحید پذیرفته نشود و بلکه به خدایی و پسر خدایی فلان و فلان هم قائل شوند، اینها نمی توانند هم باور کنند که چطور ممکن است که مفاهیمی از جمله قدرت و ثروت و عظمت الهی توحیدی چطور هم ممکن است نزد بندگان خدا از مومنات و مومنین هم درک شود و بلکه دستورات خدا و رسول و ائمه ی اطهار را هم نمی توانند درک کنند و متوجه هم شوند که کدام به کدام است.

این مسائل روی دیگری هم دارد که مربوط است به وقتی که فقه استدلالی حتی در فلسفه و علوم طبیعی هم کاربردهای خود را نمی تواند بخوبی نمایان کند و ضعفهای خود را جبران کند تا آنجایی که یک مرتبه می بینیم که انواع انحرافاتی که در دین و جوامع اسلامی هم رخ می دهد یک مرتبه خود باز به غلوهایی هم بیانجامند که گویی چطور هم به دیکتاتوری و کودتا و شاهنشاهی و فرعونی هم آیا بیانجامند. کذابهایی پیدا می شوند که حتی در راه خدمت به دین و مردم یا ادعای کذب امامت یا شاهنشاهی کار را یک مرتبه خراب می کنند. مثلاً رضا خان بر علیه قاجار کودتا هم می کند ولی ریشه ی دین را هم می خواهد طوری بزند که با کشف حجاب و مخالفت با روحانیت و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و ... انواع انحرافات را هم وارد جامعه می کند. حالا مهندسی و پزشکی و دانشگاه را هم رواج می دهد ولی دین را هم خرافات می شمرد.

البته این برای این بنده ی حقیر همین الآنش هم سوال است که در آن زمان رضا خان و بلکه در زمان قاجار هم چقدر خود روحانیت نیز مقصر بوده اند چرا که آیا خود آنها هم برای تصاحب قدرت و مخالفت با امام زمان عجل الله فرجه الشریف و همه چیز را به نفع خودشان تمام کردن مقصر نبوده اند و همین حالا هم نیستند؟ یعنی یک قصوری آیا نیست آنجایی که باید هم استدلالاً به فقه پرداخت ولی بجایش آنقدر هم  یا ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف به تاخیر می افتد یا اینکه تبلیغ اسلام جهانی با مشکلات روبرو می شود که مصداق آیه ی شریفه فاستقم کما امرت و من تاب معک را خیلیها گم کنند و ندانند دارند به کجا می روند. و از آن طرف هم وقتی فلسفه و علوم طبیعی را هم حتی مسلمانان جا ماندند و باید رفت از دیگران یاد گرفت، آنگاه فلسفه و حکمت الهی را هم ربطش را با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باز گم می کند و یادش می رود که چه در سطوح فقه استدلالی و چه در سطوح حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و چه در سطوح نظامی و ارتشی و بسیجی و سپاهی و امثالهم نیز چطور می توان و باید هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف کمک کرد؟ و بجایش دیکتاتوری و شاهنشاهی و اینها را هم می پذیرد. شیطان از همه طرف هم می تواند حمله کند و از همه طرف هم باید مقابله کرد و حزب اللهی هم شد و به فقراء و مستضعفین هم کمک کرد حتی با روزه گرفتن و درک اینکه همین گرسنگی کشیدن و نخوردن و نیاشامیدن و نداشتن و نداری خود چه مشکلاتی می تواند داشته باشد. اللهم ادخل علی اهل القبور السرور  اللهم اغن کل فقیر اللهم اشبع کل جائع اللهم اکس کل عریان اللهم اقض دین کل مدین اللهم فرج عن کل مکروب اللهم فک کل اسیر اللهم رد کل غریب اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین اللهم اشف کل مریض اللهم سد فقرنا بغناک اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک اللهم اقض عنا الدین و اغننا من الفقر انک علی کل شیئا غدیر. اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و آله فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافضا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین (یس: 60)

 

مسئله ی هابیلی قابیلی را چه می شود که همه ی عالم را به جان هم می تواند بیاندازد این برادر کشی؟ یعنی یک وقت هست که یک برادری می زند یک برادری دیگر را می کشد یا پدرشان را می زنند می کشند و جنایتی را مرتکب می شود، ولی یک وقت هست که بشریت به جان خودش هم می افتد و همه می روند در حالت کشت و کشتار.

یک جا هست که او می گوید برای اینکه به خدا نزدیک شویم، بهتر است برجهایی هم بسازیم و برای اینکه برجهایی هم بسازیم خوب احتیاج به جرثقیل هم داریم و یک وقت هم هست که در میان راه ساختن جرثقیلها و برجهام هم یادش می رفت دارد چه می کند و بجایش می افتد به این فکر که حالا چطور همین برجها و جرثقیلها را هم حفظ کنیم و بلکه اگر شد بتهایی هم از آنها برای مردم کم خرد تا می توانیم بسازیم. بالاخره جرثقیل با این همه خاصیتهایی که برای بشر دارد، نمی تواند هم بت شود؟ چیزی که خودش مایه ی ساختن برجهایی است که بعضی با آنها می خواستند هم به خدا نزدیکتر شوند؟

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که یک جا هست که شیطان القاء می کند که تو این برادرت را بکش. از دستش خلاص می شوی. ولی یک وقت هم هست که می فرماید که او مرده ای هم بیش نیست. او را به حال خودش رها کن. و تو هم کار خودت را بکن؛ زندگی ات را بکن. بلکه خدا خودش زنده اش کرد. ولی یک وقت هم هست که می فرمایند که هر چه بگندد نمکش می زنند، وای به وقتی که بگندد نمک.

یعنی طرف تا بن دندان هم شیطان پرست شده است، ولی باز هم می خواهد به پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ایراد کند که چرا پیغمبر اینطور بود و آن امام هم اینطور بود و .... و نمی داند که بالاخره پیغمبر بعد از صلح حدیبیه چند دفعه هم حج رفت هنوز؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾

اى نفس مطمئنه (۲۷)

ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾

خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)

فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹﴾

و در میان بندگان من درآى (۲۹)

وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰﴾

و در بهشت من داخل شو (۳۰)

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
...

در صحیفه‌ی سجّادیّه دعائی [است] که امام سجّاد (علیه ‌السّلام) در روز اوّل ماه رمضان، در ورود ماه رمضان میخواندند -و توصیه میشود که آن دعا خوانده بشود- حضرت در آخر آن دعا میفرمایند: اَللٰهُمَّ وَ اجعَلنا فی سائِرِ الشُّهورِ وَ الاَیّامِ کَذٰلِکَ ما عَمَّرتَنا؛ این دعای حضرت در اوّل ماه رمضان است؛ یعنی در بقیّه‌ی ماه‌ها هم همین حالت را، همین روحیه را برای ما نگه دار، وَ اجعَلنا مِن عِبادِکَ الصّالِحین. (۲)

تأثّر عمیق نسبت به کشتار دانش‌آموزان در افغانستان و فلسطینیان در قدس
 من برای امروز یک بحثی را آماده کرده‌ام و البتّه سعی میکنم کوتاه بیان کنم که خوشبختانه موافق با همان چیزی است که در بعضی از بیانات دوستان تکرار شده بود؛ بحث درباره‌ی مسئله‌ی «تحوّل‌خواهی و تحوّل‌گرایی» است و یک نکاتی را در این زمینه عرض میکنم. لکن قبل از ورود در بحث، لازم میدانم که این دو حادثه‌ای خونین را که در دنیای اسلام در این چند روز اتّفاق افتاد تذکّر بدهم و تأثّر خودم و احساس تأسّف و ناراحتی خودم را از این دو حادثه بیان کنم. یکی حادثه‌ی تلخ و گریه‌آور افغانستان است و شهادت این نوگلان و غنچگان مظلوم که بدون هیچ گناهی مورد تهاجم قرار گرفتند و پَرپَر شدند، و خانواده‌هایشان را داغدار کردند. لعنت خدا بر آن کسانی که جنایت را تا این حد گسترش میدهند و برای خودشان مباح میدانند که این تعدادِ بزرگِ دخترِ نوجوان را بی‌گناه به خاک و خون بکشند! و همچنین حوادث مربوط به مسجدالاقصیٰ و فلسطین و قدس شریف که خباثت صهیونیست‌ها جلوی چشم مردم جهان است و واقعاً وظیفه‌ی همه است که موضع بگیرند و محکوم کنند حرکت خبیثانه و جنایت‌کارانه و وحشیانه‌ و ظالمانه‌ی صهیونیست‌ها را در قضیّه‌ی روزهای اخیر. البتّه خوشبختانه فلسطینی‌ها بیدارند و عازمند، باید هم دنبال بکنند. جز با زبان قدرت با این جنایت‌کارها نمیشود حرف زد؛ بایستی خودشان را قوی کنند و بِایستند و مقابله کنند و طرف را مجبور کنند به اینکه از جنایت کوتاه بیاید و تسلیم حق و انصاف بشود.

...

تحوّل در اصل انقلاب، معنای مورد نظر غرب‌گرایان از تحوّل
 البتّه تحوّل، یک عنوان عامّی است؛ خیلی‌ها در دنیا هم وقتی راجع به ما صحبت میکنند، بحث تحوّل را مطرح میکنند؛ در داخل کشور هم بعضی‌ها که گرایشهای بیشتر غربی و میل به شیوه‌های غربی و مفاهیم غربی دارند، بحث از تحوّل میکنند، منتها آن تحوّلی که مورد نظر آنها است، تحوّل در اصلِ انقلاب است؛ یعنی در واقع به یک معنا ارتجاع؛ یعنی تحوّل آنها به معنای ارتجاع است؛ برگشت به عقب. مفاهیم انقلابی را میخواهند نفی کنند. می‌بینیم در اظهاراتی که در باب تحوّل میکنند، راجع به عادّی‌سازی، یعنی به هنجارِ جهانی نزدیک شدن کشور و انقلاب، بیشتر تحریض(۳) میکنند و تحریص(۴) میکنند و این را در واقع خطّ نشان تحوّل به شمار می‌آورند. در واقع حرف ما، مراد ما از تحوّل، تحوّل برای تقویت انقلاب است؛ مراد آنها از تحوّل، تحوّل برای نفی انقلاب و نفی مبانی انقلاب است، مراد آنها نزدیک شدن به هنجارهای نظام سلطه است. خب پس بنابراین آن کلمه‌ی تحوّل کافی نیست. مراد از تحوّل در بیان ما و در منطق ما عبارت است از اینکه ما به سمت تقویت مبانی انقلاب و اصول انقلاب و خطوط اصلی انقلاب حرکت کنیم، منتها با شیوه‌های نو و با نوآوری و ابتکار.
...

انتظارات از تشکّلهای دانشجویی: ۱) تقویت بنیه‌ی دینی و انقلابی و تهذیب نفْس
 خب حالا انتظاراتی وجود دارد؛ من اوّلین انتظاری که از تشکّلها دارم، این است که بنیه‌ی دینی و انقلابی‌تان را تقویت کنید؛ از این مسئله آسان عبور نکنید؛ این خیلی مهم است؛ تقویت فکری، تقویت دینی. حالا گفتند که من کتاب یا آدم معرّفی کنم برای مراجعه؛ به نظر من میتوانید خودتان با افراد زیادی در حوزه‌ی قم آشنا بشوید. حالا در حوزه‌ها، از جمله عمدتاً حوزه‌ی [علمیّه‌ی] قم خوشبختانه در این چند سال اخیر کارهای بسیار خوبی و حرکتهای خوبی انجام داده‌اند؛ شخصیّت‌هایی هستند که میتوانند مرجع و مشاور امینی در مسائل فکری و اسلامی و دینی برای شما باشند. و از جمله تهذیب نفْس؛ من خواهش میکنم به مسئله‌ی خودسازی و تهذیب نفْس توجّه کنید. از قول امام نقل کردند که ایشان فرموده بودند آنهایی که از آمریکا میترسند، به خاطر این است که تهذیب نفْس نکرده‌اند؛ و به نظر من واقعش هم همین است. آن روز امام در یک قضیّه‌ای پرسیدند که از آمریکا میترسید؟ جواب داده شد که نه؛ گفتند خیلی ‌خب، پس فلان کار را انجام بدهید؛ یک کار مهمّی را گفتند که حالا تفاصیلش زیاد است. غرض این است که تهذیب نفْس تأثیر زیادی حتّی در مبارزات اجتماعی دارد؛ یعنی صرفاً این نیست که انسان آدم خوبی میشود؛ نه، این آدمِ خوب شدن در عرصه‌های گوناگون مبارزاتیِ اجتماعی، بین‌المللی، و انقلابی تأثیر خودش را میگذارد.

یک عبرتی ما از گذشته داریم؛ بعضی از تشکّلها در دهه‌ی ۶۰، نوک پیکان انقلاب محسوب بودند؛ به قول شما جوانها آخرِ انقلابی‌گری بودند؛ یعنی واقعاً مثلاً با ماها که سابقه‌ی انقلابی بیشتری از آنها داشتیم وقتی برخورد میکردند، طلبکارانه برخورد میکردند. البتّه بعضی از آنها؛ بعضی رفتند جهاد کردند، شهید شدند، کارهای بزرگی انجام دادند، در همان خطّ صحیح و انقلابی واقعاً‌ پافشاری کردند و ماندند؛ بعضی هم ۱۸۰ درجه تغییر مسیر دادند؛ این به خاطر این بود که آن فکر در ذهنشان عمیق نبود، آن ایمان از مرحله‌ی شعار خیلی بالاتر نرفته بود. وقتی ایمان فقط شعاری شد و عمق فکری نداشت، خب این خطرها وجود دارد؛ بایستی به اینها توجّه کرد.

میدانید از همان اوّل انقلاب -یعنی قبل از اینکه رئیس‌جمهور [بشوم]، سال ۵۸- دانشجوها به سفارش امام آمدند سراغ بنده و با دانشجوها مرتبط شدم و کار کردم؛ من کاملاً به عمق کارهای دانشجویی و فعّالیّتهای دانشجویی آشنا هستم و میدانم که وضع چه جوری است و چه جوری بود، و چه جور شد که بعضی‌ از آنها زاویه پیدا کردند؛ اوّل زاویه پیدا میکنند، بعد یواش‌یواش منحرف میشوند، که گاهی اوقات بعضاً به مقابله -۱۸۰ درجه- می‌انجامد. اگر ایمان باشد، تقوا باشد، دیگر واقعاً مشکلی وجود نخواهد داشت، یعنی دانشجو به سراغ مخالفین انقلاب و دشمنان انقلاب نخواهد رفت؛ لذا خداوند متعال در قرآن به پیغمبرش امر میکند: فَاستَقِم کما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک؛(۱۱) هم تو ایستادگی کن و استقامت کن، هم آن کسانی که با تو هستند ایستادگی کنند؛ این خیلی مهم است. و اگر این ایستادگی بود، تشکّل و افراد آن تشکّل عاقبت‌به‌خیر میشوند؛ اگر چنانچه این ایستادگی نبود، این تقوا و ایمان عمیق و فکر منطقی و عمیق وجود نداشت، آن وقت دیگر در مورد عاقبت، مشکل است [ختم به خیر شود]؛ به قول حافظ، «حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است».(۱۲)
 

بیانات در ارتباط تصویری رهبری مد ظله العالی با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی 1400/02/21

 

میلی متری زندگی پیامبر اکرم را دنبال کردن و از لحظه لحظه اش درس گرفتن مثلاً در این است که ویکی شیعه می فرماید که پیامبر اکرم صلح حدیبیه را در سال ششم حجری با فریش قراردادش را بستند. ولی در مورد حجة الوداع می فرمایند که تنها حجی بود که پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بعد از هجرت به مدینه به حج هم تشریف فرما شدند. انسان به ذهنش می رسد که خوب صلح حدیبیه هم که برقرار شد، و لذا پس چرا فقط یک بار آن هم در حجة الوداع به مکه و حج تشریف فرما شدند و چه موانع و مشکالاتی هم در میان بود و بلکه همین تولید سفر حجة الوداع هم چه مانع زداییها و چه پشتیبانیهایی را نیاز داشته اند؟! حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را حالا شما حساب کنید که چطور هم باید کاری کرد که منجر به ریاست جمهوری و بلکه دولت کریمه ی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در آینده ای نه چندان دور هم شود؟! شما توجه بفرمایید که فرق بین یک حکیم الهی همانطوری که سردار سلیمانی در سخنانشان قبل از نمازها می فرمایند که ارتباط ما با این حکیم الهی است که روز قیامت روشن می کند که در حقیقت از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به حکمت الهی چطور هم باید حرکت کرد و بلکه آدم هم شد و نه اینکه فقط ادای آدم شدن را در آورد و الکی هم مدعی شد و بلکه ادعاهای کذب خدایی و پیغمبری و امامی هم کرد و به جنایات و خونریزیها و تروریسم همینطوری ادامه هم داد؟ تفکر و تفقه لازم دارد مسائل! آن وقتی که بنده ی حقیر عرضم این است که بنده ی حقیر هم بهترین گزینه ام برای ریاست جمهوری، برای همین است دیگر. اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و ناصرا و قائدا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

حجة الوداع:

https://fa.wikishia.net/view/%D8%AD%D8%AC%D8%A9_%D8%A7%

D9%84%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B9

 

صلح حدیبیه:

https://fa.wikishia.net/view/%D8%B5%D9%84%D8%AD_%D8%AD%

D8%AF%DB%8C%D8%A8%DB%8C%D9%87

وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ ﴿التوبة: 122﴾

 

اولا براى خاطر اینکه تکلیف خودشان را عمل کنند , ثانیا براى اینکه بروند آنجا و تجسم فقه اسلام را در آنجا ببینند . تجسم اخلاق اسلامى را , تربیت صحیح اسلامى را , خطرات دشمنى را که اینها مى خواهند با اندیشه بلند خودشان و با دانش خودشان , در مقابل او جوامع اسلامى را واکسینه کنند . در ذیل این آیه شریفه : لیتفقهوا فى الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم .

 

ضرورت تحول در حوزه های علمیه، امام خامنه ای مد ظله العالی، ص 12

http://lib.eshia.ir/10883/1/12

 

چرا بنده ی حقیر عرض می کنم که ریاست مجمهوری را ثبت نام می کنم؟ راستش را بخواهید، اتفاقاً هشت سال پیش رفتم ثبت نام هم کردم همانطوری که خیلیهای دیگری هم آمده بودند برای ثبت نام و همانطوری هم که خیلیهای دیگری هم از طرف شورای نگهبان تایید نشدند. یعنی یک وقت هست که می فرمایند که شما باید از رجل سیاسی و مدیر و مدبر هم باشید، و شما هم در جواب می فرمایید که مگر بنده ی حقیر چی کم دارم؟ رجل سیاسی و مدیر و مدبر که هیچی، و بلکه خیلی بیشتر از اینها هم هستم چرا که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم دارم فعالیت می کنم.

مقام معظم رهبری سخنرانی ای داشتند با دانشجویان دانشگاه پزشکی ایران که در آن بسیار هم به مسئله ی تحول اشاره فرمودند. در بین صحبتهایشان هم فرمودند که رئیس جمهوری هم که افسرده باشد که ما نمی خواهیم. البته این درست هم هست، ولی مسئله اینجا است که می شود هم در کسی القاء کرد که تو حتی خودت هم شیطانی، و بلکه سعی هم کرد که او را از مسجد هم راند و حال آنکه واقعاً هم خودش شیطانی است که خودش را آدم هم فرض می کند و دیگران را می پندارد که باید به او سجده هم کنند! خوب، این بنده خدا وقتی قدرت و زوری هم ندارد، که آنگاه کسی هم به او محلی نمی گذارد. ولی خدا هم نکند که حالا زور و قدرت هم پیدا کند. و لذا می شود هم حتی امامان و پیامبران را شناخت، ولی آنگاه با آنها آنقدر هم اصحاب قدرت می توانند بروند با آنها توی دعوا که آنها را بلکه شده شوخی شوخی هم می کشند؛ افسردگی که سهل است! یعنی همین مسئله را توجه بفرمایید که حتی سلامتی روان حضرت مسیح را هم زیر سوال برده اند بعضی.

حضرت ولی فقیه مد ظله العالی اشاره ای هم فرمودند به اینکه جوانان خوب است بیایند سر کار ولی تجربه ی مسن ترها هم مهم است. یک نکته ای که جوانترها هم دارند این است که از اینکه خطر کنند نمی ترسند و واقعاً هم خود را به خطر می اندازند و بلکه جانفشانی هم می کنند. ولی اینجا بهتر هم هست که به این نکتهی دیگری هم  که ایشان فرمودند که مربوط است به مستوری و مستی نیز اشاره کرد که حافظ شیرین سخن هم می فرماید که: به مستوران مگو اسرار مستی، حدیث جان مگو با نقش دیوار. اینجا آن مسئله ی معدن عظمت در جهاد اکبر مطرح می شود که حضرت امام خمینی ره نیز مطرح فرموده اند که چقدر هم هاله ای از حجابهای ظلمانی و حتی نورانی هم حول آن واقع است در مسئله ی تهذیب نفس. یعنی اینجا است که توجه می شود که سالک الی الله یحتمل در جهاد با نفس خود و تهذیب آن و بلکه سعی در نزدیک شدن به خدا و حضرت رسول اکرم و ائمه ی اطهار چطور هم ممکن است حتی زمین هم بخورد در جهل و جوانی کردنهایش. شما حتی وقتی با بینهایتهایی از درجات کاردینالیته ها یا آیت اللهی ها هم طرفید غیر قابل دسترس، یحتمل بی صبری کنید و بفرمایید که خوب این هم دیگر چه منطقی است که از نقش دیوار هم بدتر است و جان و روحی هم در آن کسی سراغ ندارد؟! ولش کن و مثلاً برو دنبال لحظه را زندگی کردن و live the moment، همانطوری که روی شیشه های پپسی هم می نویسد!

اما اینجا یک چیزی هم هست که وقتی ما خود را مردان خدا هم به حساب آوردیم و دیگران را هم خواستیم حذف کنیم و بلکه آنها را شیطان هم فرض نمودیم، یک مشکلی که دارد این است که از کجا معلوم که حتی همچون مسئله ی الغدیر حتی علویون و بلکه خود حضرت علی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم خواسته یا ناخواسته کنار نگذاشته ایم و خود را هم همه کاره ی عالم فرض نکرده ایم؟ عرض بنده اینجا یک منطقی هست که بین  دو قطبی و دوگان کمونیسم و سرمایه داری که حضرت ولی فقیه هم بدان اشاره فرمودند نهفته است. یعنی تازه بعد ماورای این هم یک چیزی هست که شما را وا می دارد به پورفسور برتر دانشگاه بارت اهرمن که هم ملحد منکر خدا است و هم انجیل شناس و مدرس مسیحیت و نویسنده کتب و مقالات و وبلاگ چرا که این دو قطبی و دوگانی را می بینید که به خوبی هم در منش و رفتارش نشان می دهد آنطور که کیهانشناسی مثل استیون واینبرگ یحتمل خیلی آنرا نشان ندهد. یعنی در حقیقت این درست است که الاسلام یعلو و لا یعلی علیه ولی غلو در دین هم جایز نیست هر چند که در هر سر دو طیف مادون قرمز و ماورای بنفش هم آنرا داریم چنانچه می بینیم هم ممکن است به الحاد بیافتد و هم غلو کند که فلانی خدا است یا پسر خدا هم است و امثالهم.

====================

 

گفتم استاد انفورماتیک ما پاکش نکند یک مرتبه! خلاصه این دوگانها و دو قطبیها مشکلاتی را هم می توانند از لحاظ روانشناسی هم ایجاد کنند. ولی از یک طرف هم نماینده ی آن تقابل نظام سرمایه داری و کمونیست و سوسیالیستی دوگانی است که با هم در تقابل هم هستند و بلکه به شیطنت هم می افتند و از یک طرف ادعاهای خدایی دارد و از طرف دیگر می افتد به الحاد و بی خدایی. و اما در منطق ریاضی صرف هم که حساب بفرمایید که آیت اللهی هایی در بینهایتهای بالاتری داریم که آیا چقدر هم غیر قابل دسترسند، به هر حال حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به ما نشان می دهد که به غیر از این افراط و تفریطهایی که در ادعاهای شبه- فرعونیتی و الحادی هم مطرح است، حتی در ریاضی فیزیک مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن و نظریه های ام و ریسمان و امثالهم ما با مسائل عظیمی هم طرفیم که اینها فقط غلو هم نیستند و بلکه رنگ و بویی از ید الله فوق ایدیهم هم دارند که مستقیماً هم می تواند با هندسه ی جغرافیایی زمین و آسمان و نجوم و کیهانشناسی هم ما را روبرو کند. موضوع این است که آنجایی که غلو در دین باعث می شود که نه تنها همان دینش را هم نفی کند سالک الی الله و بلکه حتی به کمونیسم هم بطور دوگانی روی آورد، و اما حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی استدلالش باید این هم باشد که می تواند ما را به ریاست جمهوری و ولایت فقهی و بلکه تدریجاً حتی به دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برساند.

و اما عرض بنده ی حقیر اینجا است که برای ثبت نام ریاست جمهوری شما نمی توانید هم مثل اینکه می خواهید در دانشگاهی هم استخدام شوید به دانشگاه های مختلف هم سر بزنید و آنگاه متوجه هم شوید که به شما احتیاجی ندارند! و بروید دنبال کار خودتان و .... ولی خوب می توانید هم سعی کنید به تفقه و لااقل تفکری که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم برمی گردد نیز تاکید کنید؛ همانطوری هم که بنده توجه کردم که حوزه های علمیه نیز طلبه هایی را می پذیرند و سعی کردم با گوشی خودم وارد سایت ثبت نام شوم و گیر کرده بود، و لذا از آنجایی که در مترو هم بودم متروی بغل دستی ام را گفتم قرض می دهید ببینیم این سایتش کدام است و گفتند خیلی محترمانه که بله؛ چرا ندهم؟ بفرمایید! و غلط نکنم یک محدودیت سنی ای هم داریم که شما می توانید تا مثلاً 30 الی 35 سالگی هم اگر دکترا دارید ثبت نام کنید و اگر مدرکتان پایینتر هم هست سن هم باید باز کمتر هم باشد. یعنی اگر مثلاً 70 سالتان بود دیگر یحتمل بهتر است در این اپشن بخصوص لااقل ثبت نام نکنید. حالا اپشنهای دیگری هم هست که یحتمل فرق داشته باشد ولی دیگر 70 سالگی غلط کنم نمی شود. و اما همانطوری که داشتم غلط نکنم امروز صبح هم می نوشتم، حالا شما الی ما شاء الله بروید قم حضوراً پای درس علما و مراجع عظام تقلید هم بنشینید درس یاد بگیرید یا حتی اینترنتی هم نه فقط دروس حوزوی و بلکه دروس علوم طبیعی را هم حتی در مکتبخونه هم یابد بگیرد. و ز گهواره تا گور دانش بجو. آیات الهی و علم هم بیاموز و تا بینهایت هم درجاتش را تا آیت اللهی های غیر قابل دسترس حتی المقدور طی بفرمایید. و اما آنگاه وقتی برگشتید به صفر و دوباره تا یک هم نتوانستید بالا روید، خوب طلبگی است و دانشجویی دیگر. اشکالی ندارد. و اما عرض بنده اینجا است که در میدان و طلبگی و ریاضی فیزیک و حتی نظریه های حمیدی مجیدی نیز سعی شود آرمانهای شهداء را نیز زنده نگه داریم. و ناامید و افسردگی هم ندارد که حالا چرا این دفعه نشد که من رجل سیاسی خیلی نیستم که به ریاست جمهوری هم برسم و بلکه حالا دفعه ی بعد هم شد. همانطوری که رهبری هم فرمودند هر کسی خودش هم باید بداند اول از همه چه کار دارد می کند و بلکه ریاست جمهوری هم که بچه بازی و اسباب بازی نیست که هر کس از راه رسید بفرمایند بفرما! ولی بنده ی حقیر عرضم این است که کار کار من هم هست و بهترین گزینه هم منم و لا غیر! حالا شما بفرمایید که نه. و اما این را هم عرض کنم که با این همه بنده ثبت نام هم نخواهم کرد چرا که همان یک دفعه فعلاً برایم برای توهم زدایی بس هم است. خیلی هم نمی شود همه چیز را ساده انگاری کرد! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر. اللهم انصر الاسلام و المسلمین لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ ﴿التوبة: 122﴾

 

اولا براى خاطر اینکه تکلیف خودشان را عمل کنند , ثانیا براى اینکه بروند آنجا و تجسم فقه اسلام را در آنجا ببینند . تجسم اخلاق اسلامى را , تربیت صحیح اسلامى را , خطرات دشمنى را که اینها مى خواهند با اندیشه بلند خودشان و با دانش خودشان , در مقابل او جوامع اسلامى را واکسینه کنند . در ذیل این آیه شریفه : لیتفقهوا فى الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم .

 

ضرورت تحول در حوزه های علمیه، امام خامنه ای مد ظله العالی، ص 12

http://lib.eshia.ir/10883/1/12

 

چرا بنده ی حقیر عرض می کنم که ریاست مجمهوری را ثبت نام می کنم؟ راستش را بخواهید، اتفاقاً هشت سال پیش رفتم ثبت نام هم کردم همانطوری که خیلیهای دیگری هم آمده بودند برای ثبت نام و همانطوری هم که خیلیهای دیگری هم از طرف شورای نگهبان تایید نشدند. یعنی یک وقت هست که می فرمایند که شما باید از رجل سیاسی و مدیر و مدبر هم باشید، و شما هم در جواب می فرمایید که مگر بنده ی حقیر چی کم دارم؟ رجل سیاسی و مدیر و مدبر که هیچی، و بلکه خیلی بیشتر از اینها هم هستم چرا که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم دارم فعالیت می کنم.

مقام معظم رهبری سخنرانی ای داشتند با دانشجویان دانشگاه پزشکی ایران که در آن بسیار هم به مسئله ی تحول اشاره فرمودند. در بین صحبتهایشان هم فرمودند که رئیس جمهوری هم که افسرده باشد که ما نمی خواهیم. البته این درست هم هست، ولی مسئله اینجا است که می شود هم در کسی القاء کرد که تو حتی خودت هم شیطانی، و بلکه سعی هم کرد که او را از مسجد هم راند و حال آنکه واقعاً هم خودش شیطانی است که خودش را آدم هم فرض می کند و دیگران را می پندارد که باید به او سجده هم کنند! خوب، این بنده خدا وقتی قدرت و زوری هم ندارد، که آنگاه کسی هم به او محلی نمی گذارد. ولی خدا هم نکند که حالا زور و قدرت هم پیدا کند. و لذا می شود هم حتی امامان و پیامبران را شناخت، ولی آنگاه با آنها آنقدر هم اصحاب قدرت می توانند بروند با آنها توی دعوا که آنها را بلکه شده شوخی شوخی هم می کشند؛ افسردگی که سهل است! یعنی همین مسئله را توجه بفرمایید که حتی سلامتی روان حضرت مسیح را هم زیر سوال برده اند بعضی.

حضرت ولی فقیه مد ظله العالی اشاره ای هم فرمودند به اینکه جوانان خوب است بیایند سر کار ولی تجربه ی مسن ترها هم مهم است. یک نکته ای که جوانترها هم دارند این است که از اینکه خطر کنند نمی ترسند و واقعاً هم خود را به خطر می اندازند و بلکه جانفشانی هم می کنند. ولی اینجا بهتر هم هست که به این نکتهی دیگری هم  که ایشان فرمودند که مربوط است به مستوری و مستی نیز اشاره کرد که حافظ شیرین سخن هم می فرماید که: به مستوران مگو اسرار مستی، حدیث جان مگو با نقش دیوار. اینجا آن مسئله ی معدن عظمت در جهاد اکبر مطرح می شود که حضرت امام خمینی ره نیز مطرح فرموده اند که چقدر هم هاله ای از حجابهای ظلمانی و حتی نورانی هم حول آن واقع است در مسئله ی تهذیب نفس. یعنی اینجا است که توجه می شود که سالک الی الله یحتمل در جهاد با نفس خود و تهذیب آن و بلکه سعی در نزدیک شدن به خدا و حضرت رسول اکرم و ائمه ی اطهار چطور هم ممکن است حتی زمین هم بخورد در جهل و جوانی کردنهایش. شما حتی وقتی با بینهایتهایی از درجات کاردینالیته ها یا آیت اللهی ها هم طرفید غیر قابل دسترس، یحتمل بی صبری کنید و بفرمایید که خوب این هم دیگر چه منطقی است که از نقش دیوار هم بدتر است و جان و روحی هم در آن کسی سراغ ندارد؟! ولش کن و مثلاً برو دنبال لحظه را زندگی کردن و live the moment، همانطوری که روی شیشه های پپسی هم می نویسد!

اما اینجا یک چیزی هم هست که وقتی ما خود را مردان خدا هم به حساب آوردیم و دیگران را هم خواستیم حذف کنیم و بلکه آنها را شیطان هم فرض نمودیم، یک مشکلی که دارد این است که از کجا معلوم که حتی همچون مسئله ی الغدیر حتی علویون و بلکه خود حضرت علی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم خواسته یا ناخواسته کنار نگذاشته ایم و خود را هم همه کاره ی عالم فرض نکرده ایم؟ عرض بنده اینجا یک منطقی هست که بین  دو قطبی و دوگان کمونیسم و سرمایه داری که حضرت ولی فقیه هم بدان اشاره فرمودند نهفته است. یعنی تازه بعد ماورای این هم یک چیزی هست که شما را وا می دارد به پورفسور برتر دانشگاه بارت اهرمن که هم ملحد منکر خدا است و هم انجیل شناس و مدرس مسیحیت و نویسنده کتب و مقالات و وبلاگ چرا که این دو قطبی و دوگانی را می بینید که به خوبی هم در منش و رفتارش نشان می دهد آنطور که کیهانشناسی مثل استیون واینبرگ یحتمل خیلی آنرا نشان ندهد. یعنی در حقیقت این درست است که الاسلام یعلو و لا یعلی علیه ولی غلو در دین هم جایز نیست هر چند که در هر سر دو طیف مادون قرمز و ماورای بنفش هم آنرا داریم چنانچه می بینیم هم ممکن است به الحاد بیافتد و هم غلو کند که فلانی خدا است یا پسر خدا هم است و امثالهم.

 

لیتفقهوا فى الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم

 

اولا براى خاطر اینکه تکلیف خودشان را عمل کنند , ثانیا براى اینکه بروند آنجا و تجسم فقه اسلام را در آنجا ببینند . تجسم اخلاق اسلامى را , تربیت صحیح اسلامى را , خطرات دشمنى را که اینها مى خواهند با اندیشه بلند خودشان و با دانش خودشان , در مقابل او جوامع اسلامى را واکسینه کنند . در ذیل این آیه شریفه : لیتفقهوا فى الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم .

 

ضرورت تحول در حوزه های علمیه

http://lib.eshia.ir/10883/1/12

 

 

مسجد امیرالمومنین که بیشتر می رفتم، یکی از نمازگزاران عزیز آنجا فرمودند که پزشکی که همسایه ی مسجد است و اتفاقاً هم ارمنی تشریف دارند، پزشک خوبی است و ما همه نزد او می رویم. بنده هم رفتم خدمتش و آزمایشهایی دادند و بعد هم نسخه ای دادند. ایشان را بنده هنوز بعد از مدتها هر چند وقت یک بار در محله و اطراف می بینم و بنظر این حقیر می رسد که یک حالت متکبرانه ای حتی آنطوری که ما خود  مسلمانها داریم نداشته باشند. مثلاً ایشان را جلوی دکه ی روزنامه فروشی هم می بینم که دارند روزنامه ها را نگاه می کنند! چند روز پیش از ایشان راجع به واکسن پرسیدم، فرمودند که برای استفاده از واکسنهای ساخت خودمان اول باید به تایید سازمان بهداشت جهانی هم برسند.

اما تفقه و بعد نظامی هم همینطور است که ممکن است ما وارد بعد نظامی هم شویم، ولی برای اینکه از آن خارج شویم آنگاه یحتمل حتی سازمانهای بین المللی مثل سازمان ملل هم وارد معرکه شوند. ولی اینکه اصلا چطور هم از ابعاد نظامی مسئله می توان خارج هم شد، بنده صبح داشتم عرض هم می کردم که  یک راهش هم فلسفه را ارتقاء دادن و از ابعاد عصا را زیر بغل زدن و بلکه از آن حالت پای چوبی بودن خارج کردن است و حتی متوجه شدن اینکه عصا بغیر از اینکه می تواند کمک راه انسان باشد و برای ریختن برگها برای گوسفندان و حتی یحتمل هم اژدها شدن، همینطور هم می تواند برای باز کردن دریا باشد وقتی آنرا به آب بزند و همه ی اینها هم در حکمت الهی است که می تواند واقع شود. و از آن طرف هم فلسفه می تواند به الحاد و منکر شدن خدا هم بیانجامد. اینحا یک نکته است که بین دو قطبیها و تک قطبیها و بلکه چند قطبیهای الحادی و سوسیالیستی و سرمایه داری چطور ممکن است دانشگاه و حوزه گیر کنند طوری که از یک طرف ما در اسلام همانطوری که سپاه و بسیج و ارتش و دیگر نیروهای نظامی را هم داریم که بعضی هم حتی نیروهای سنتی معتقد به اسلام و از جمله در راس همه خود روحانیت و فقها هم وارد می شوند، همانطور هم مثلاً در افغانستان طالبان را هم داریم علاوه بر اینکه نیروهای آمریکایی و سازمان ملل هم هستند و در عراق نیز حشد الشعبی و نیروهای نظامی عراقی را داریم. و از آن طرف هم شما می بینید که عواملی مثل داعش و امثالهم را داشته ایم و ....

مسئله ی میدان و دیپلماسی اینجا است که ما در این میان برای اسلام چه کرده ایم؟ مثلاً حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چقدر باعث هم شده ایم که دنیای کمونیسم و سرمایه داری هم اسلام بیاورند بجای اینکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم در حد نظریه های فلسفی و بلکه ریاضی فیزیکی غربی و شرقی نیز که از آن خودشان هم هست بیشتر هم در اختیارشان قرار گیرد؟ این مسئله واقعاً یک تفقهی هم می خواهد که مثلاً بنده ی حقیر که خودم را خیلی هم از رجل سیاسی هم بدانم چطور بیایم خود را بازیچه ی دست شرق و غرب کنم بجای اینکه در جهاد اکبر خود در فقاهت و تفقه باعث هم شوم که کل عالم مسلمان شوند. بعضی یحتمل اشکال می کنند که چرا پیامبر اکرم در حجة الوداع صلح هم کرد و بسیاری از مشرکین هم اسلام آوردند؟ در صورتی که آیا مثلاً ابوسفیان هم واقعاً مسلمان شد؟ موضوع این است که بر عکس آنچه متصور است، کل عالم بر خلاف آنکه بعضی هم یحتمل ظاهراً با اسلام بروند توی جنگ در عین حال فطرتاً هم مسلمان اند. و اما وقتی همین اسلام بد هم ارائه شود به جهانیان آنگاه می فرمایند همین اسلام هم مال خودتان. و اگر آنگاه یک مدل بچه بازی و اسباب بازی ای از اسلام را دیگران به خودمان ارائه کردند که باید به خودمان بقبولانیم، دیگر نگوییم چرا همچین هم شد! تفقه و تفکر فلسفی و بلکه ریاضی فیزیکی را به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رساندن طوری که بتواند اسلام را جهانی کند غیر از این است که متخصصانی را از غرب و شرق بیاوریم رئیس جمهور و وزیر و وکیل هم کنیم. رادیو و تلویزیون اگر آن زمان قبل از انقلاب آنطور بوده است، امروز که دیگر ماهواره و اینترنت هم اضافه و بلکه احضار هم شده است و آن هم در ابعاد و طیفهای از ماورای بنفش گرفته تا بنفش تا قرمز تا مادون قرمز همه و همه .... اما یک بعد میدان و دیپلماسی تفقه هم این است که شهید مطهری آن زمان هم در زن روز می نوشت. ولی خوب بشرطی که به آن درجه از تفقه انسان برسد که کارش فایده ای هم داشته باشد و نه اینکه بدتر از این بنده ی حقیر بگوید تفقه ولی خیلی هم از آن خبری نداشته باشد که تفقه بالاخره یعنی چه؟ مثلاً اگر به ملحد منکر خدا هم نامه بنویسید تفقه نمی تواند باشد؟ آیا با ماشین طرفیم که یک طرفه هم شده است و دیگر دو طرفه هم نیست و حتی به مراجع عظام تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی هم بلد نیستیم چطور کمک کنیم؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

لیتفقهوا فى الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم

 

اولا براى خاطر اینکه تکلیف خودشان را عمل کنند , ثانیا براى اینکه بروند آنجا و تجسم فقه اسلام را در آنجا ببینند . تجسم اخلاق اسلامى را , تربیت صحیح اسلامى را , خطرات دشمنى را که اینها مى خواهند با اندیشه بلند خودشان و با دانش خودشان , در مقابل او جوامع اسلامى را واکسینه کنند . در ذیل این آیه شریفه : لیتفقهوا فى الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم .

 

ضرورت تحول در حوزه های علمیه

http://lib.eshia.ir/10883/1/12

 

مواظب باش در انتخابات ریاست جمهوری ات بلکه با قاشقی چی را هم با خود به بهشت می بری و بهشتی می شوی! بنویس بنویس بنویس، یک مرتبه استاد انفورماتیک ما گفت هم را پاک کن و بلکه اتوماتیک هم پاک شد. 

ولی این را بنده با سرافکندگی هم عرض کنم که به اهریمن هم نامه نوشتم، ولی جوابم را هم غلط نکنم ندهد. یعنی انفورماتیک را مثل اینکه پول تلفن را ندهید چطور یک طرفه اش می فرمایند؟ اهریمن هم بخواهد یک طرفه اش کند که الله جل جلاله و خدا و اهورامزدا می تواند حتی با اهریمن هم تماس بگیرد ولی اهریمنان و شیاطین نتوانند هیچ جوری با خدا ارتباط هم بر قرار کنند. ولی از خودشان هم که بپرسید خیلی هم پرده ها را کنار هم می زنند و از ظلمات همه و همه را در می آورند و نورانی هم می فرمایند. اما خوب، حالا بفرمایید که خدا را عبودیت هم کن بجای اینکه اینقدر رفته ای دنبال غیر که دیگر خدا یک طرفه ات کرده است! یک کاری بکن و از این حالت صفر و خنثی بیرون هم بیا، هر چند که آنوقتی که باید کاری هم می کردی نکرده ای .... یک وقت هست که جهاد اکبر درونی است ولی یک وقت هم هست که جهاد اکبر بنده ای است از بندگان خدا که باید خدایش را بیابد و توبه کند و دیگر هم گناه نکند و آدم شود و می شود؟ یا نمی شود؟ .... بالاخره شما اگر حتی نامه ی گم شده ی گودل به فن نویمن را هم پیدا کنید و منتشرش هم کنید، باز هم یحتمل همه ی درجات آیت اللهی را نیافته اید و بلکه در صفر هنوز مانده اید و بینهایت را هم آیا چقدر بیابید که اصلا داریم یا نداریم و .... خر! تو بدی، من خوبم! نمی شود که هر چه بلا است سر من بیاورند و بعد باز هم بفرماییم من خوبم تو خوبی. تو اصلا خیلی هم خری! خلاص. 

کلنا فداک کلنا عباسک یا سیده زینب علیها السلام 

 

https://arxiv.org/abs/2011.01953

https://arxiv.org/abs/2004.09661

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بنده گفتم اول تد تالک اشرف غنی را بگذارم و بعد ببینم هر چند که هی وسطش گیر کرد ولی بالاخره فهمیدم که کلیر لاکهارت کیست:

 

https://en.wikipedia.org/wiki/Clare_Lockhart

 

او کتابی هم با اشرف غنی دارد که با هم نوشته اند.

https://www.amazon.com/Fixing-Failed-States-Framework-

Rebuilding/dp/0195398610

 

السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین علیه السلام. اتفاقاً خیلی هم خوب مسائل را بنظر می رسد که اشرف غنی عنوان می کند هر چند که دفعه ی دوم که خواستم آنرا دوباره ببینم دیگر ترمز کرد و کار نکرد. سرمایه داری و اینکه باید سرمایه داری چگونه هم باشد تا بدرد بخور شود و ... یک چیز دیگری هم که گفت blood diamonds بود که بنده باز گفتم ببینم که چیست چرا که قبلاً نشنیده بودم و نگو که فیلمی هم راجع بدان ساخته اند. اللهم عجل لولیک الفرج. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یک مسئله ای که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می یابیم این است که یک روالی را نیاز دارید که در نظریه های حمیدی مجیدی ناشی از ریاضی فیزیک است که سالک الی الله را به این باور برساند که برای جهاد اکبر خود به این هم نیاز داری که از حکمت متعالیه و فقه و ریاضی فیزیک هم در جهت نظریه های حمیدی مجیدی نیز استفاده ببری تا متوجه شوی چرا ما یک حکیمی هم لازم داریم همانطوری که یحتمل استاد مهدی گلشنی اشکال می شود که چرا فرموده اند هم که پورفسور عبد السلام دنبال حکیمی نیز می گشته است. یعنی برای اینکه جهت حکمت را تغییر دهیم آنچنان که اینطور بنظر سالک الی الله و بلکه طلبه و دانشجو هم نرسد که علوم طبیعی از غرب و شرق است که دارد سرازیر می شود به ما و ما هم خودمان چیزی نداریم که بدان حکمت و علوم طبیعی جدید و قدیم بتوانیم بگوییم و بیافزاییم. به کدام جهت؟ به این جهت که حکمت و علوم الهی و طبیعی از خودمان نشات می گیرد و به شرق و غرب هم راه می یابد آنچنان که از جمله در ریاضی فیزیک هم داریم. و اما خوب، حکیم شدن چیز دیگری است که بعضی دوست هم دارند بفرمایند که کدام حکیم؟ عبد السلام گفته است؟ بیخود هم کرده است که گفته است و مگر نه این است که مغولها گوشت مرده ها را هم می خورده اند و بلکه زنده زنده هم می خورده اند چرا که در دینشان رسم بوده است؟ حالا شما بفرمایید که برو بچه بنشین یک کمی هم جهاد اکبر با خودت بکن چرا که آن شیطانت هم خودتی خودتی خودتی! عرض بنده ی حقیر این است که بنده خیلی هم به مساجد و حسینیه ها و امامزاده هایمان نمی روم، ولی همانی را هم که می روم می بینم گویی مردم حتی زورشان می آید همان تکبیر را هم بگویند. الله اکبر ات را بگو! از چه می ترسی؟! عرض بنده ی حقیر این است که حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که هیچی و بلکه ریاضی فیزیک هم به جایی نمی رسد اگر حکیم شدن را هم بخواهیم مسخره اش کنیم. آیا می فرمایید که حکیم نمی خواهیم؟ حکیم هم نداریم؟ دانشمند هم که فقط فیزیک پیشه ها را می فرمایند و نه فیزیکدانها چرا که اگر بگویی فیزیکدان یک وقت بهشان بر می خورد. و فیزیکدان هم  که می دانید ریاضیدان نیست و بلکه حکیم هم نباید به آنها گفت برای اینکه یک وقت با کسوت ملاها و آخوندها قاطی می شود و بلکه یک امامه ای هم می آیند می فرمایند شما هم بگذارید سرتان تا به شما هم بگوییم فیزیکدان و الا نمی شود. امان از چیزهای نشنیده و ندیده! بعضی فکر می کنند مگر می شود این همه علم و دانش را از دست این حضرات غربیها قاپ زد و به حساب خودمان هم بگذاریم؟ مگر کشک است؟ یعنی اینها نظرشان همین هم هست که این همه اختلاس و دزدیها و قاچاقهایی هم که می شوند، خوب کار است دیگر برای خودش؛ احضار روح که نیست. دارد کار می کند. ولی آنوقت اگر علم و حکمت را خودت کسب کنی، این می شود دزدی و قاچاق! بفرمایید. نگفتم یک عده ای می روند از این کارهای خلاف می کنند که من و تو را بگویند که بچه یک لقمه نان حلال هم در بیاور بخور که آخر عمری محتاج این و آن نشوی. و برو کار می کن مگو چیست کار که سرمایه ی جاودانی است کار. و نابرده رنج گنج میسر نمی شود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. البته حکمت و حکیم می خواهی هم باید با قاچاق و اختلاس و دزدی و لامذهبی هم تا می توانی الی ما شاء الله دربیافتی و وارد سیاست هم شوی و نه اینطوری که نخوانده هم ملا شوی که من اصلا خودم از همه هم مجتهدترم. اگر توانستی بگویی که من صفرم و آنگاه به یک هم برسی و بلکه مراتب بینهایتهای متوالی را هم طی کنی و به درجات آیت اللهی بینهایتی هم برسی و در نهایت آن حکیمی را که لب حوض کوثر نزد پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم نشسته است ببینی؛ این را می گویند حکمت. نه اینکه حالا بفرمایید که خوب حالا ما انرژی هسته ای را هم یافتیم دیگر و کار دیگر تمام است. مسئله حل است. حکیم هم دیگر نمی خواهیم. بعضی آنقدر تنگ نظرند که اگر شهید سلیمانی بفرماید رابطه ات با این حکیم هم درست کنی، می فرمایند حکیم کدام است؟ ما اصلا حکیم هم نداریم. بابا نمی گویی چرا ما همه باید خودمان هم یک پا بشویم حکیم و مکتبخونه را هم درست و درمونش کنیم؟ چرا؟ برای اینکه فقط هم یک خورشید داریم و می گویی نه؟ از همین حکیمی که مدرک دکترایش را هم توی داشبورد ماشینش گذاشته و شده راننده ی اسنپی بپرس! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المسارعین علیه و ... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

 

https://en.wikipedia.org/wiki/Shahn_Majid

https://www.ted.com/talks/ashraf_ghani_how_to_rebuild_a_broken_sta

te

https://en.wikipedia.org/wiki/Ashraf_Ghani

قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿الذاریات: ۳۱﴾

لِئَلَّا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَلَّا یَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَیْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ ۙ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (الحدید: 29)

 

 إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (النحل: ١٢٠)

 

فقوله : ( إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً ) قال فی المفردات ، وقوله : ( إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ ) أی قائما مقام جماعة فی عبادة الله نحو قولهم : فلان فی نفسه قبیلة ، انتهى. وهو قریب مما نقل عن ابن عباس ، وقیل : معناه الإمام المقتدى به ، وقیل : إنه کان أمة منحصرة فی واحد مدة من الزمان لم یکن على الأرض موحد یوحد الله غیره.

 

تفسیر المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 12، ص 368

http://lib.eshia.ir/12016/12/368

 

[ 15 ] المجلس الخامس عشر وهو یوم الجمعة الثامن من شهر رمضان سنة سبع وستین وثلاثمائة 102 / 1 - حدثنا الشیخ الجلیل أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسى ابن بابویه القمی، قال: حدثنا جعفر بن علی بن الحسن بن علی بن عبد الله بن المغیرة الکوفی، قال: حدثنا جدی الحسن بن علی، عن جده عبد الله بن المغیرة، عن إسماعیل بن أبی زیاد، عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه، عن آبائه (علیهم السلام)، قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله) لاصحابه: ألا أخبرکم بشئ إن أنتم فعلتموه تباعد الشیطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب؟ قالوا: بلى. قال: الصوم یسود وجهه، والصدقة تکسر ظهره، والحب فی الله والمؤازرة على العمل الصالح یقطعان دابره، والاستغفار یقطع وتینه [1]، ولکل شئ زکاة وزکاة الابدان الصیام [2].

 

امالی شیخ صدوق، ص 117

http://lib.eshia.ir/15033/1/117

سایت حوزه ذیل که ترجمه از آن است از بحار الانوار هم نقل قول می فرماید

 

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به اصحاب خویش (خطاب کرد) آیا آگاه نکنم شما را به چیزی که اگر شما آن را انجام دهید شیطان از شما دور می گردد، همچون بعد و فاصله مشرق از مغرب؟عرض کردند بلی یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) حضرت فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه و صدقه (بر مساکین و مستمندان) کمرش را می شکند، و حب و دوستی در راه خدا و مبادرت به عمل صالح دنباله اش و نسلش را قطع می نماید، و طلب آمرزش از خداوند، رگ وتینش را قطع می گرداند و از برای هر چیزی زکات است و زکات (تزکیه) بدن، روزه است.

 

ترجمه از گنجینه معارف، روزه عامل بازدارنده از گناه، سایت اطلاع رسانی حوزه

https://hawzah.net/fa/Article/View/79776/

 

دعای روز بیست و هفتم

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی فِیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ وَ صَیِّرْ أُمُورِی فِیهِ مِنَ اَلْعُسْرِ إِلَى اَلْیُسْرِ وَ اِقْبَلْ مَعَاذِیرِی وَ حُطَّ عَنِّیَ اَلذَّنْبَ وَ اَلْوِزْرَ یَا رَءُوفاً بِعِبَادِهِ اَلصَّالِحِینَ

 

 

بعضی یحتمل اشکال می فرمایند که نه بابا، تو هنوز هیچی نشده از رای خودت برگشتی و مثل اینکه بدجوری هم بهت الهام شده است از یک جاهایی هم و از جمله سریال رمضانی تلویزیونی "احضار"! البته اشکالی هم ندارد که به انسان الهاماتی هم شود حتی از زمین و زمان و آسمان و ریز و درشت و بزرگ و کوچک. حتی یحتمل هم شما دارید یک متنی را به یک زبانی مطالعه می فرمایید و زبان دومی و بلکه سومی هم بدانید و آن متن در زبان دیگری هم دارد چیزی دیگر را به شما القاء یا یحتمل بعضی هم بفرمایند الهام می کند. چه اشکالی می تواند داشته باشد. خیلی هم خوب می تواند باشد اتفاقاً؛ همین پرتقال نارنگی ترنج خودمان را یادتان هست که در انگلیسی می فرمایند به نارنگی نه ترنج و بلکه بنجرین دیگر؟! یک جایی یحتمل بعضی اشکال کنند که یک جورهایی ابتذال هم وارد بعضی لغات شده است حالا به هر زبانی که می خواهد باشد. و الا مثلاً شما هم شیطان بفرمایید و هم اهریمن و هم ابلیس و هم مثل فاوست گوته یحتمل بفرمایید مفیستولس و .... شیطان، شیطان است دیگر! می فرمایند شیطان فرشته ای هم بوده که هفت هزار سال هم عبادت خدا را کرد، ولی آنگاه که خدا به همه ی فرشتگان گفت که به او سجده کنید هم سر باز زد؛ و خدا از او پرسید که چرا سر باز زدی؟ فرمود من از او بهترم؛ من از آتشم و او مثلاً از گل بدبویی است!

 و اما حالا شما حساب هم بفرمایید که کتاب الله می فرماید که ان ابراهیم کان امة قانتا لله .... حضرت ابراهیم علیه السلام مثل حضرت امام حسین علیه السلام خودش یک امتی بود که خودشان به تنهایی و فرادی یا به جماعت برای خدا قیام می کردند. یعنی مسئله از این نوع نیست که حالا شما بفرمایید که مثلاً خوب نکند شورای نگهبان مرا رد صلاحیت هم کند چرا که کارشناسی ارشد این حقیر را هم معادل کارشناسی ارشد ارزیابی کرده بوده است وزارت علوم به یک دلیلی که اصلا خودشان هم نمی دانستند برای چیست؟ مثلاً می گفتند که ما رشته ی ریاضی تو را از روی درجه بندی مهندسی دانشگاه تو محک می زنیم و حال آنکه دانشگاه ما اصلا رشته ی مهندسی نداشته است که بخواهند آنرا بر حسبش محک هم بزنند! رفتیم اعتراض کنیم و گفتند که آقا می دانید که چیست فعلاً مدیر عوض شده است و مدیری جدید هم نیامده است و مثلاً دراکولا هم در ادامه ی همان هیولا است و بلکه همان همان هم هست و ...! خلاصه ما هم که کفش آهنین پوشیده بودیم که بالاخره در یک دانشگاهی و حتی شده دانشگاه امام حسین و بلکه موسسه ی زبان برای سپاهیان هم برای خدمت سربازی هم که شده استخدام شویم و فرمودند که نمی شود و جواب سر بالا بعد از جواب سر بالا؛ یحتمل آن زمان نزد خودم گفتم که خوب دیگر مسئله ای به اسم ریاست جمهوری هم که نخواهیم داشت که بخواهم آن وقت کارشناسی ارشدم را درست کنم مبادا مجبور هم شوم نوه ی آقای دکتر عباسعلی کدخدایی و بلکه خودش را هم یقه اش را بگیرم ک تو را به علی پارتی ما بشو چرا که ما هم حتماً جزو رد صلاحیت شده ها نشویم یک وقت؟ 

کان ابراهیم امة قانتاً لله؛ خودش یک امتی است که برای امامتش در جامعه و بلکه برای ریاست جمهوری اش لزوماً توصیه نمی خواهد از کسی که حالا تو برو رئیس جمهور بشو یا نرو؛ یعنی این یک توهم بزرگی هم باید باشد که کسی انتظار داشته باشد که در سیاست ما چنین چیزی را داریم که ولی فقیه مد ظله العالی است که همه چیز را به همه هم دیکته می فرمایند هر چند که بنده ی حقیر ملاحظه هم کردم همانطوری که همه و همه نیز ملاحظه فرمودند که خود امام خامنه ای حفظه الله نیز بعضی اوقات در سخنرانیهایشان متنی را فقط از رو می خوانند و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. یعنی منافاتی ندارد که حتماً باید سخنرانی را بدون اینکه از روی متن بخوانند هم خطاب به مردم بفرمایند. گاهی اوقات هم مسئله اینجوری است. فکر لازم دارد و باید رویش کار شود و برنامه ریزی می خواهد و .....

و اما اینکه ما به عنوان ریاست جمهوری یک همچنین امامی هم داشته باشیم که خودش به تنهایی هم یک ملت است عرض بنده ی حقیر است که خیلی خوب است. یعنی یک ملتی را بیابید که کل عالم را هم فرا می گیرد آنچنان که از سیاه و سفید و زرد و آنگلوساکسون و هندی و اسپانیایی و کرد و فارس و ترک و عرب و همه و همه را هم در بر بگیرد و یک امت واحدی کند. و بلکه شیطانهای بزرگ و کوچک را هم همه و همه را وادارد که توبه کنند و بلکه مسلمان هم شوند و نه اینکه حتی اگر همه جا هم رسم بر این است که تکبیر هم بفرمایند، مردم بفرمایند که خوب حالا که دیگر ماه شعبان است و صلوات شعبانیه هم باید خوانده شود و طولانی می شود و مردم خسته می شوند و حالا هم که ماه رمضان است و دعا بعد از دعا هم داریم و حالا هم ماه رمضان مثلاً تمام شده است و مردم هم که دیگر هنوز نان هم نداشته اند بخورند یک کمی جان بگیرند و ...؛ این است که حالا بهتر است همان تکبیر را هم نگوییم. لا اله الا الله! بابا حالا تکبیر را نمی گویی و بعد هم که همین لا اله الا الله را هم می خواهی بگویی که حالا این را هم بگوییم یا نگوییم چه فرقی دارد و بعد هم یک وقت دیدید اصلا همان صلوات هم نخواستی بگویی و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته. التفات می فرمایید؟! بگو مرگ بر آمریکا؛ از چی می ترسی؟

می فرماید که شیطان خودتی و این بابا خودش تکبیر است وجودش و شاید وضعش هم جوری بوده که نمی توانسته آن وقت تکبیر هم بگوید و ...؛ ولی وقتی بفرمایید که چرا تکبیر نمی گویی و این خودش شیطان و منافق است؛ تیر کمان هم برایت یحتمل می کشد و بلکه وقتی می گویی بابا این جنایتی که در مدرسه ی دخترانه سید الشهداء در افغانستان هم شد را چرا گذاشتی واقع شود؟ عکس مسلسل و هفت تیر و روالورش را نشانت هم می دهد و می گوید که اگر سربازی برویم آنجا طالبان ناراحت هم می شود و می آید سراغت؛ ولی اگر هم یه سر سوزنی بلکه دیر بیایی به مسجد آنگاه جریمه هم خواهی شدها؟! تا وقتی اینجوری قرار است تکبیر بگوییم؛ همان است که گفتی، شیطان خودتی! اما اگر آنجوری که آن پیر مرد گفت از چه می ترسی؟ بگو مرگ بر آمریکا؛ و همه هم فریاد زدند مرگ بر آمریکا! مرگ بر آمریکا! این یحتمل می شود تکبیر دیگر. سوخی که نداریم با کسی که یک وقت آمریکا ناراحت می شود که چرا اینها می فرمایند اینقدر هم مرگ بر آمریکا! مرگ بر آمریکا! مرگ بر شیطان بزرگ که دیگر درش اهرمن و شیطان و ابلیس و مفیستوفلس و همه و همه ی شیاطین بزرگ و کوچک گم شده اند و به درک حاصل شده اند.

ولی با این همه این هنوز اول راه هم هست که آغاز جهاد اکبری است که هر کسی هم باید آن شیطان درونش را له و لورده هم کند و سر جایش بنشاند و بلکه آنگاه هم بتواند به عنوان سربازی از سربازان گمنام امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم انجام وظیفه کند و حتی به عنوان یک رئیس جمهور و بلکه 40 میلیون داوطلب یک وقت دیدید خواهیم داشت که هر کدام خود هم یک ملتی هستند و یکی بهتر از دیگری برای ریاست جمهوری اسلامی ایران! نه اینکه چهار تا بی عرضه بیایند که یکی بدتر از دیگری هم مثل این بنده ی حقیر مدعی از صفر به یک و بینهایتی اجتهادی و مرجع تقلیدی هم آیا کی پای درس کدام استادی یک وقتی رسیده است یا خیر. یک فرقی هست بین اینکه شما هر روز روزنامه ای را در سایتش بخوانید که فقط روزانه یا شبانه مثلاً در ساعاتی معین پخش هم می شود اخبارش، و یک سایتهایی هم داشته باشید که علاوه بر آن حتی بطور پیوسته و آنلاین هم اخبار را خبررسانی می کند؛ ولی یک وقت خبرها آنقدر تکراری و خسته کنده هم می شوند که اگر روزی دو ساعت هم بنشینید برایتان اخبار بفرمایند یحتمل همه و همه اظهار بدارند که همان بهتر که همان نیم ساعتش را هم نبینیم و نشنویم و نخوانیم از این همه ماهواره و اینترنت و رسانه های انواع و اقاسم دیگر که ببینید و حساب بفرمایید که چقدر برایشان هزینه های کلان سرسام آوری هم می شود. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المسارعین الیه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

لِئَلَّا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَلَّا یَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَیْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ ۙ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (الحدید: 29)

 

دعای روز بیست و هفتم

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی فِیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ وَ صَیِّرْ أُمُورِی فِیهِ مِنَ اَلْعُسْرِ إِلَى اَلْیُسْرِ وَ اِقْبَلْ مَعَاذِیرِی وَ حُطَّ عَنِّیَ اَلذَّنْبَ وَ اَلْوِزْرَ یَا رَءُوفاً بِعِبَادِهِ اَلصَّالِحِینَ

 

 

خوب، بنده ی حقیر یحتمل بهتر هم هست که صبر کنم ببینم علمای اعلام و مراجع عظام و مجتهدین بزرگوار حتی در بین بسیاری رسانه های عمومی که موجود است و بلکه همه ی خانه ها را هم پر کرده اند از ماهواره و گوشی موبایل اینترنت و روزنامه و مجله و امثالهم همه و همه چه توصیه ای دارند برای رسیدن از صفر به یک و بلکه بینهایت یعنی از طلبگی و سرباز صفری در پیشگاه مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی آنطور که در جهاد اکبر هم آمده است که باید برای اسلام هم سعی و تلاش کرد و نه فقط اینکه تظاهر هم کرد که حالا ما چقدر هم توانسته ایم به آن درجات متعالیه ی حکمت الهی هم چقدر برسیم و خود را حتی طلبه ای در کسوت شاگردی اساتید بزرگ اسلام هم جا بزنیم. و بگذریم از اینکه امروزه مثل آب خوردن از زمین و آسمان هم به همه و همه الهام می شود که چه بکن و چه نکن و ...! گاهی اوقات باید هم قبول کرد که بابا در صفر فعلاً مانده ایم و خیلی خودمان را به آب و آتش نزنیم بیخودی که چطور هم به بینهایت حتی کمتر از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هر طوری شده با اجتهادهای کاذب کیهانشناسی و غیر آن هم برسیم! حتی سرباز صفری امام زمان عجل الله فرجه الشریف یک چیزی ماورای این حرفها است همین که فهمیده شد که سالک الی الله همینطوری نمی تواند به آرمانهای شهداء اسلام هم خیانت کند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المسارعین الیه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ (51) وَکَذَٰلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا ۚ مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَٰکِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا ۚ وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ(الشوری: 52)

 

[ 15 ] المجلس الخامس عشر وهو یوم الجمعة الثامن من شهر رمضان سنة سبع وستین وثلاثمائة 102 / 1 - حدثنا الشیخ الجلیل أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسى ابن بابویه القمی، قال: حدثنا جعفر بن علی بن الحسن بن علی بن عبد الله بن المغیرة الکوفی، قال: حدثنا جدی الحسن بن علی، عن جده عبد الله بن المغیرة، عن إسماعیل بن أبی زیاد، عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه، عن آبائه (علیهم السلام)، قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله) لاصحابه: ألا أخبرکم بشئ إن أنتم فعلتموه تباعد الشیطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب؟ قالوا: بلى. قال: الصوم یسود وجهه، والصدقة تکسر ظهره، والحب فی الله والمؤازرة على العمل الصالح یقطعان دابره، والاستغفار یقطع وتینه [1]، ولکل شئ زکاة وزکاة الابدان الصیام [2].

 

امالی شیخ صدوق، ص 117

http://lib.eshia.ir/15033/1/117

سایت حوزه ذیل که ترجمه از آن است از بحار الانوار هم نقل قول می فرماید

 

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به اصحاب خویش (خطاب کرد) آیا آگاه نکنم شما را به چیزی که اگر شما آن را انجام دهید شیطان از شما دور می گردد، همچون بعد و فاصله مشرق از مغرب؟عرض کردند بلی یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) حضرت فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه و صدقه (بر مساکین و مستمندان) کمرش را می شکند، و حب و دوستی در راه خدا و مبادرت به عمل صالح دنباله اش و نسلش را قطع می نماید، و طلب آمرزش از خداوند، رگ وتینش را قطع می گرداند و از برای هر چیزی زکات است و زکات (تزکیه) بدن، روزه است.

 

ترجمه از گنجینه معارف، روزه عامل بازدارنده از گناه، سایت اطلاع رسانی حوزه

https://hawzah.net/fa/Article/View/79776/

 

 

سوره ی مبارکه ی شوری را صاحب المیزان می فرمایند که عمدتاً راجع به وحی است الا آیات دیگری که از نوع حرف حرف می آرود هستند؛ ولی در آیه ی 52 سوره مبارکه شوری در مورد روح نیز گفتاری آمده است که علامه طباطبایی رحمه الله نیز بیشتر در تفسیر آیه در موردش توضیح می فرمایند.

نکته ای که اینجا در مورد شیطان را به اندازه ی بعد و فاصله ی از مشرق تا مغرب عالم دور نگه داشتن اینجا این است که در زمان پیغمبر اکرم و بلکه تا همین چندین قرن پیش ما از قاره های آمریکا (که حدود 5 قرن پیش کشف شد) و بلکه استرالیا (که حدود 4 قرن پیش کشف شد) هم خیلی خبرهایی نداشتیم. اما حالا می دانیم هم که وقتی اینجا شب است آنجا روز است و بلکه آقاق دیگری هم هست که افقهایشان با افق ما که مشرق و مغربمان از ژاپن و چین و بلکه همین استرالیا تا  آفریقا و اروپا است فرق دارد؛ یعنی همین که وقتی افق ما صبح را خبر می دهد از مشرق عالم، افق آنها یعنی آمریکاییهای شمالی و جنوبی تازه در غروب هم فرو رفته است. ولی خوب معنایش این هم نیست که روزه، و صدقه، و حب و دوستی در راه خدا و عمل صالح، و طلب آمرزش از خداوند شیطان را به اندازه ی این بعد و فاصله مشرق تا مغرب و بلکه بیشتر هم از انسان دور نمی کند.

و اما این بحث فلسفی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هنوز هم هست که در دنیایی که آنقدر تنزل کرده باشد که سلامت روح و روان پیامبری مثل حضرت عیسی مسیح را هم زیر سوال ببرد و بلکه خدا را هم نفی کند و منکر باشند، و هنوز هم مسیحی خود را بدانند یا بلکه مسیحیت را هم درس بدهند، طبیعی است که بفرمایند اسم او نیز بارت اِحرمن یا اِهرمن (Bart Ehrman) است که اهرمن اینجا یحتمل از لغتی با ریشه ی آلمانی هم هست که به معنای honored man می باشد. ولی در فارسی هم اهرمن همان معنای شیطان را نیز می دهد! لا اله الا الله. اما او بالاخره باید یک چیزی برای گفتن هم داشته باشد که استاد برتر دانشگاه در رشته ی انجیل شناسی و مسیحیت هم هست هر چند که می گوید ملحد منکر خدا هم هست. 

البته اینجا شما به این نتیجه هم می رسید که یحتمل معلم مدرسه ای کتبی مثل حلیة المتقین علامه محمد باقر مجلسی را هم بر الاغی بار می زند و می برد در خانه ها به عنوان کتابخانه ای سیار که حالا این هم از کتابخانه ی دیگری که در ایران مال خیلی هم با سلیقه و عظمت سعی شده که ساخته شود یک جورهایی بتوان گفت الهام هم گرفته است و نه از این آیه ی مبارکه که مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿الجمعه: ۵﴾. یعنی بر حسب اینکه حالا در عصر اطلاعات و فضا و علوم هسته ای که به سر می بریم معنایش این هم نیست که دیگر نمی توان بر الاغ بار زد و کتابخانه ی سیار هم درست کرد. هر چیزی جای خودش را دارد. و اما شیطان را هم باید از خود راند و دور هم کرد.

و هنوز این در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مسئله ای دیگر هم هست که از طریق قرآن و کلام وحی و ایمان و تبلیغ و حکمت الهی و حکمت متعالیه و فقه بتوان کلام خدا را به مردم جهان رساند. البته یک جایی مسئله این هم هست که چنین کاری از رهبری مد ظله العالی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کمتر بر نمی آید، ولی اگر حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم کارآیی ای دارد که باید بتواند در این موارد هم کاری کند. این یک مسئله است که کسی تصادفی اسمش را بگذارد اهرمن، ولی این هم مسئله ی دیگری است که او مخصوصاً هم نکند چنین کرده است که در زبانی دیگر مثل فارسی چنین معنایی هم پیدا کند و رفته رفته هم دیگر معنا گم شده است. مثلاً یک جایی هم شما ملاحظه می فرمایید که در کتاب مرشد و مارگاریتا که نویسنده اش همان دل سگ را هم نوشته است، شیطان هم نگو یک رل کلیدی را دارد بازی می کند چرا که اصلا مسئله از نوع فاوست گوته هم امثالهم هم نیست و بلکه به این دلیل است که انقلابی در روسیه هم رخ داده است که کمونیستی و مارکسیستی و لنینی و استالینی و ... است و خود خدا را هم زیر سوال برده اند. لا اله الا الله.

خوب، حالا شما در میان انقلاب خودمان و در این دنیایی که داریم زندگی می کنیم که مملو از کمونیسم و سوسیالیسم و سرمایه داری هم می تواند باشد، انقلاب جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را سعی بفرمایید حتی از طریق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم ثابت بفرمایید و بلکه تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز! و حالا یک وقت هم هست که شما می خواهید این کار را در حق کمک به ولی فقیه مد ظله العالی و حتی امام عجل الله فرجه الشریف هم کنید حتی در حدود طلبگی خود هم که شده. و هر چند که اینجا این سوال هم هست که آیا شما سعی و تلاشی بیهوده را هم انجام نمی دهید در نظامهایی که اصلا باورشان هم نمی شود که بغیز از کمونیسم و سوسیالیسم و سرمایه داری و تقابل آنها با هم نیز چیز دیگری هم به اسم خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و خصوصاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف در نظام اسلامی هم هست. یعنی مسیحیت صهیونیستی آنجایی که دارد غلو هم می کند که عیسی مسیح علی نبینا علیهم السلام را می رسانند به نعوذ بالله ثلاثه و پسر خدایی و بلکه خدایی، از آن طرف بام هم می افتند در وادی الحاد منکر خدایی و الهی و .... ولی وارد این بحثها شدن یحتمل بالاتر از فقط آبرو را در گرو خدا و پیغمبر و امام و ولی فقیه گذاشتن هم دارد؛ یعنی اسمها هم گویا خود شما را از وارد شدن به مسائل یحتمل باز می دارد که آیا هیچ طرحی از پیش برای شما ساخته نشده است و فقط مسئله ی دل و جرات است که باید وارد شد و دل را به دریا هم زد؟ شما اگر یک جورهایی با آبروی افراد به اسم دین هم بازی کنید، این می تواند تبعات خیلی بدی هم داشته باشد حتی آنجایی که طرف ملحد منکر خدا هم باشد؛ مسئله این است که شما چطور قرار هم هست که او را دعوت به عبودیت خدا هم بفرمایید؟ یک وجه قضایا این است که به او ارائه هم شود که چرا بالاخره اسلام نمی آوری تا جواب همه ی سوالات ات را هم بگیری و مشکل اصلی ات هم اینجا استها! حالا سوال اینجا نیز است که ویلیام جیمز در کتاب انواع تجربه های مذهبی اش چقدر هم از دیدگاه یک روانشناس و روانپزشک مدرن به این رشته ها کمک هم کرده است؟ مطالعه ی کتاب او از دیدگاه حتی روانشناسی هم چقدر به ما کمک می تواند بکند؟ بالاخره کتاب دیدگاه نویسنده را راجع به وضعیت زمان خودش از دیدگاه یک استاد دانشگاه هاروارد مسیحی که می تواند لااقل به ما نشان دهد و بلکه همینطوری هم نبوده است که استاد شهید مطهری از او نقل قول فرموده اند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

==============================

 

راستش را بخواهید اگر مقاله ی ویکیپدیا

https://en.wikipedia.org/wiki/Bart_D._Ehrman

راجع به بارت اهرمن را بخوانید می بینید که او شبیه نیکولاس بورباکی است آنطور که هم می گوید ملحد منکر خدا است و هم استاد انجیل شناسی و مسیحیت است و هم در مورد حضرت مسیح چیزهایی می گوید که اسلام هم می گوید مثل اینکه او یک پیغمبری یهودی بوده. اما حالا بقول او اگر پیغمبری هم بوده و انگاه اگر خدا را باور نداری، آنگاه پیغمبر چه کسی هم بوده؟! یعنی یحتمل او از این باور که او خدا بوده برگشته است ولی به این باور که خدا کیست هنوز نرسیده است! یک جایی در جواب کتاب اهرمن که چطور عیسی خدا شد؟! بگفته ی مقاله ی ویکیپدیا کتابی نوشته شده است در جواب آن که چطور خدا عیسی شد: اصل حقیقی باور به طبیعت الوهیت عیسی و در آن او را به پورفسور موریارتی شرلوک هلمزی (و به گفته ی این حقیر نیکلاس بورباکی ای) تشبیه می کند:

 

The contributing authors—including Michael F. BirdCraig A. Evans, and Simon Gathercole—present Ehrman as "prone to profound confusion, botched readings and scholarly fictions."[49] Bird writes, "For conservative Christians, Ehrman is a bit of a bogeyman, the Prof. Moriarty of biblical studies, constantly pressing an attack on their long-held beliefs about God, Jesus, and the Bible.... For secularists, the emerging generation of 'nones' (who claim no religion, even if they are not committed to atheism or agnosticism), Ehrman is a godsend."[50]

 

یعنی دارد می فرماید که بارت اهرمن همه چیزش شبیه عقاید اسلام است الا اینکه او ملحد منکر خدا است. شما می بینید که از کیهانشناسان هم این عقیده را دارند که علناً اعلان هم می فرمایند که ملحد منکر خدا هستند! بنده ی حقیر مانده ام این را بگویم یا خیر که آیا او با سلمان رشدی هم ارتباطی دارد یا بلکه یحتمل هم خودش به این عقایدش رسیده است و اسلام را هم اصلا راجعش نشنیده است. الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ (51) وَکَذَٰلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا ۚ مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَٰکِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا ۚ وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ(الشوری: 52)

 

[ 15 ] المجلس الخامس عشر وهو یوم الجمعة الثامن من شهر رمضان سنة سبع وستین وثلاثمائة 102 / 1 - حدثنا الشیخ الجلیل أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسى ابن بابویه القمی، قال: حدثنا جعفر بن علی بن الحسن بن علی بن عبد الله بن المغیرة الکوفی، قال: حدثنا جدی الحسن بن علی، عن جده عبد الله بن المغیرة، عن إسماعیل بن أبی زیاد، عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه، عن آبائه (علیهم السلام)، قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله) لاصحابه: ألا أخبرکم بشئ إن أنتم فعلتموه تباعد الشیطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب؟ قالوا: بلى. قال: الصوم یسود وجهه، والصدقة تکسر ظهره، والحب فی الله والمؤازرة على العمل الصالح یقطعان دابره، والاستغفار یقطع وتینه [1]، ولکل شئ زکاة وزکاة الابدان الصیام [2].

 

امالی شیخ صدوق، ص 117

http://lib.eshia.ir/15033/1/117

سایت حوزه ذیل که ترجمه از آن است از بحار الانوار هم نقل قول می فرماید

 

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به اصحاب خویش (خطاب کرد) آیا آگاه نکنم شما را به چیزی که اگر شما آن را انجام دهید شیطان از شما دور می گردد، همچون بعد و فاصله مشرق از مغرب؟عرض کردند بلی یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) حضرت فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه و صدقه (بر مساکین و مستمندان) کمرش را می شکند، و حب و دوستی در راه خدا و مبادرت به عمل صالح دنباله اش و نسلش را قطع می نماید، و طلب آمرزش از خداوند، رگ وتینش را قطع می گرداند و از برای هر چیزی زکات است و زکات (تزکیه) بدن، روزه است.

 

ترجمه از گنجینه معارف، روزه عامل بازدارنده از گناه، سایت اطلاع رسانی حوزه

https://hawzah.net/fa/Article/View/79776/

 

 

سوره ی مبارکه ی شوری را صاحب المیزان می فرمایند که عمدتاً راجع به وحی است الا آیات دیگری که از نوع حرف حرف می آرود هستند؛ ولی در آیه ی 52 سوره مبارکه شوری در مورد روح نیز گفتاری آمده است که علامه طباطبایی رحمه الله نیز بیشتر در تفسیر آیه در موردش توضیح می فرمایند.

نکته ای که اینجا در مورد شیطان را به اندازه ی بعد و فاصله ی از مشرق تا مغرب عالم دور نگه داشتن اینجا این است که در زمان پیغمبر اکرم و بلکه تا همین چندین قرن پیش ما از قاره های آمریکا (که حدود 5 قرن پیش کشف شد) و بلکه استرالیا (که حدود 4 قرن پیش کشف شد) هم خیلی خبرهایی نداشتیم. اما حالا می دانیم هم که وقتی اینجا شب است آنجا روز است و بلکه آقاق دیگری هم هست که افقهایشان با افق ما که مشرق و مغربمان از ژاپن و چین و بلکه همین استرالیا تا  آفریقا و اروپا است فرق دارد؛ یعنی همین که وقتی افق ما صبح را خبر می دهد از مشرق عالم، افق آنها یعنی آمریکاییهای شمالی و جنوبی تازه در غروب هم فرو رفته است. ولی خوب معنایش این هم نیست که روزه، و صدقه، و حب و دوستی در راه خدا و عمل صالح، و طلب آمرزش از خداوند شیطان را به اندازه ی این بعد و فاصله مشرق تا مغرب و بلکه بیشتر هم از انسان دور نمی کند.

و اما این بحث فلسفی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هنوز هم هست که در دنیایی که آنقدر تنزل کرده باشد که سلامت روح و روان پیامبری مثل حضرت عیسی مسیح را هم زیر سوال ببرد و بلکه خدا را هم نفی کند و منکر باشند، و هنوز هم مسیحی خود را بدانند یا بلکه مسیحیت را هم درس بدهند، طبیعی است که بفرمایند اسم او نیز بارت اِحرمن یا اِهرمن (Bart Ehrman) است که اهرمن اینجا یحتمل از لغتی با ریشه ی آلمانی هم هست که به معنای honored man می باشد. ولی در فارسی هم اهرمن همان معنای شیطان را نیز می دهد! لا اله الا الله. اما او بالاخره باید یک چیزی برای گفتن هم داشته باشد که استاد برتر دانشگاه در رشته ی انجیل شناسی و مسیحیت هم هست هر چند که می گوید ملحد منکر خدا هم هست. 

البته اینجا شما به این نتیجه هم می رسید که یحتمل معلم مدرسه ای کتبی مثل حلیة المتقین علامه محمد باقر مجلسی را هم بر الاغی بار می زند و می برد در خانه ها به عنوان کتابخانه ای سیار که حالا این هم از کتابخانه ی دیگری که در ایران مال خیلی هم با سلیقه و عظمت سعی شده که ساخته شود یک جورهایی بتوان گفت الهام هم گرفته است و نه از این آیه ی مبارکه که مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿الجمعه: ۵﴾. یعنی بر حسب اینکه حالا در عصر اطلاعات و فضا و علوم هسته ای که به سر می بریم معنایش این هم نیست که دیگر نمی توان بر الاغ بار زد و کتابخانه ی سیار هم درست کرد. هر چیزی جای خودش را دارد. و اما شیطان را هم باید از خود راند و دور هم کرد.

و هنوز این در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مسئله ای دیگر هم هست که از طریق قرآن و کلام وحی و ایمان و تبلیغ و حکمت الهی و حکمت متعالیه و فقه بتوان کلام خدا را به مردم جهان رساند. البته یک جایی مسئله این هم هست که چنین کاری از رهبری مد ظله العالی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کمتر بر نمی آید، ولی اگر حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم کارآیی ای دارد که باید بتواند در این موارد هم کاری کند. این یک مسئله است که کسی تصادفی اسمش را بگذارد اهرمن، ولی این هم مسئله ی دیگری است که او مخصوصاً هم نکند چنین کرده است که در زبانی دیگر مثل فارسی چنین معنایی هم پیدا کند و رفته رفته هم دیگر معنا گم شده است. مثلاً یک جایی هم شما ملاحظه می فرمایید که در کتاب مرشد و مارگاریتا که نویسنده اش همان دل سگ را هم نوشته است، شیطان هم نگو یک رل کلیدی را دارد بازی می کند چرا که اصلا مسئله از نوع فاوست گوته هم امثالهم هم نیست و بلکه به این دلیل است که انقلابی در روسیه هم رخ داده است که کمونیستی و مارکسیستی و لنینی و استالینی و ... است و خود خدا را هم زیر سوال برده اند. لا اله الا الله.

خوب، حالا شما در میان انقلاب خودمان و در این دنیایی که داریم زندگی می کنیم که مملو از کمونیسم و سوسیالیسم و سرمایه داری هم می تواند باشد، انقلاب جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را سعی بفرمایید حتی از طریق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم ثابت بفرمایید و بلکه تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز! و حالا یک وقت هم هست که شما می خواهید این کار را در حق کمک به ولی فقیه مد ظله العالی و حتی امام عجل الله فرجه الشریف هم کنید حتی در حدود طلبگی خود هم که شده. و هر چند که اینجا این سوال هم هست که آیا شما سعی و تلاشی بیهوده را هم انجام نمی دهید در نظامهایی که اصلا باورشان هم نمی شود که بغیز از کمونیسم و سوسیالیسم و سرمایه داری و تقابل آنها با هم نیز چیز دیگری هم به اسم خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و خصوصاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف در نظام اسلامی هم هست. یعنی مسیحیت صهیونیستی آنجایی که دارد غلو هم می کند که عیسی مسیح علی نبینا علیهم السلام را می رسانند به نعوذ بالله ثلاثه و پسر خدایی و بلکه خدایی، از آن طرف بام هم می افتند در وادی الحاد منکر خدایی و الهی و .... ولی وارد این بحثها شدن یحتمل بالاتر از فقط آبرو را در گرو خدا و پیغمبر و امام و ولی فقیه گذاشتن هم دارد؛ یعنی اسمها هم گویا خود شما را از وارد شدن به مسائل یحتمل باز می دارد که آیا هیچ طرحی از پیش برای شما ساخته نشده است و فقط مسئله ی دل و جرات است که باید وارد شد و دل را به دریا هم زد؟ شما اگر یک جورهایی با آبروی افراد به اسم دین هم بازی کنید، این می تواند تبعات خیلی بدی هم داشته باشد حتی آنجایی که طرف ملحد منکر خدا هم باشد؛ مسئله این است که شما چطور قرار هم هست که او را دعوت به عبودیت خدا هم بفرمایید؟ یک وجه قضایا این است که به او ارائه هم شود که چرا بالاخره اسلام نمی آوری تا جواب همه ی سوالات ات را هم بگیری و مشکل اصلی ات هم اینجا استها! حالا سوال اینجا نیز است که ویلیام جیمز در کتاب انواع تجربه های مذهبی اش چقدر هم از دیدگاه یک روانشناس و روانپزشک مدرن به این رشته ها کمک هم کرده است؟ مطالعه ی کتاب او از دیدگاه حتی روانشناسی هم چقدر به ما کمک می تواند بکند؟ بالاخره کتاب دیدگاه نویسنده را راجع به وضعیت زمان خودش از دیدگاه یک استاد دانشگاه هاروارد مسیحی که می تواند لااقل به ما نشان دهد و بلکه همینطوری هم نبوده است که استاد شهید مطهری از او نقل قول فرموده اند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

قَالُوا یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَلَا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ (هود: 81)

 

یا رب العالمین

 

حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را اینجا یک لحظه از دیدگاه این بنده ی حقیر حساب نفرمایید چرا که مسئله گویی دارد بدجوری هم خنده دار می شود! ولی باید در نظر هم گرفت که وقتی کسی می گوید که "من ملحد منکر وجود خدا هستم" این به چه معنایی است؟ مثلاً ممکن است که کسی چنین چیزی را هم مدعی شود و آنگاه در عین حال هم استاد انجیل باشد در یک دانشگاهی همانطوری که می گوید بارت اِهرمن (Bart Ehrman) هم استاد و بلکه پورفسور برتر تحقیقات انجیلی در دانشگاه کارولینای جنوبی چاپل هیل هم است ولی ملحد منکر وجود خدا هم هست:

https://en.wikipedia.org/wiki/Bart_D._Ehrman

البته بنده ی حقیر داشتم سرگذشتهای لنین و استالین و مارتوف و حتی ولادیمیر پوتین را هم نگاهی می انداختم در ویکیپیدیا:

https://en.wikipedia.org/wiki/Vladimir_Lenin

https://en.wikipedia.org/wiki/Joseph_Stalin

https://en.wikipedia.org/wiki/Julius_Martov

https://en.wikipedia.org/wiki/Leon_Trotsky

https://en.wikipedia.org/wiki/Rehabilitation_(Soviet)

 

یک نکته ای که در مورد کمونیسم/سوسیالیسم و کاپیتالیسم هست اینجا است که با اینکه یک دعوایی هم با هم دارند بر سر اینکه دنیا باید چطور بر طبق ایدئولوژی آنها اداره شود، اینها در حقیقت یک وجه اشتراکی هم دارند با مسیحیت صهیویونیستی که در حقیقت امر خدایی را کما بیش تنزل داده اند به فرعونیت مدرنی که همراه با پشتیبانی مارکسیستی-پرولتریایی کارگران لااقل در ظاهر امر است. امر خدایی را نه اینکه کلاً نفی کنند یا نکنند، ولی می فرمایند که تو کشورت را بر حسب ایدئولوژی همخوان با ما هم اداره کن تا متحد ما باشی ولی در بین خودیهای خودشان همانطوری که در آمریکا مثلاً می بینیم که تا سر حد نژادپرستی هم می رسد، کم ادعای خدایی خود را اعمال نمی کنند. و اما حالا اگر آن سیاه پوستی را که بصورت جدیدی به بردگی هم کشانده اند، هم او یا دیگری برود مثلاً در آفریقا ادعای خدایی حتی از طریق مسیحیت هم کند و بگوید که حضرت مسیحی است که روی زمین ظاهر شده است. یحتمل چنین کسی را آنگاه حتی تشویقش هم کنند و بلکه مدالها و جایزه هایی هم بدو بدهند! اما در امر خدایی خودشان کسی حق ندارد وارد هم شود.

همن ایدئولوژی است که باورش هم می شود که آیا مگر نمی شود گفت که حضرت عیسی مسیح هم دیوانه است و بلکه آنرا به بحث و گفتگو هم می گذارند. یک چیزی را که خیلی قابل توجه است اینجا این است که می فرماید که آنتونی ستور روانپزشک انگلیسی فرموده است که شباهتهایی روانشناسانه هست بین  مسیح های دیوانه ای مثل جیم جونز و دیوید کوروش و رهبران مذهبی محترم و از جمله  عیسی (علی نبینا علیهم السلام). البته او یازده سپتامبر و حوادث بعد از آنرا هم را نتوانست ببیند و به رحمت خدا هم رفت؛ ولی اگر می بود، یحتمل هم می گفت که شباهتهایی هم هست بین القاعده و طالبان و داعش و اسلام ناب محمدی. موضو ع اینجا این است که درست است که شباهتهایی هم هست، ولی چطور مردم را باز داریم از اینکه به اینچنین دیوانگیهایی هم دست نزنند و بین رهبران واقعی دینی و آن دیوانگان دیگر بتوانند هم تفکیک کنند و نه اینکه خودشان آنها ار بسازند و ساخته و پرداخته هم کنند و بعد هم بفرمایند که اینها دیگر چرا اینقدر هم بد و زشت هستند و در این میان خودشان یعنی رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ هم اعتراف کند که شهید سلیمانی را هم که جلوی داعش با تمام قدرت ایستاد را او کشته است. و بلکه باید به دنبال آن رهبر دینی و مذهبی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریفی هم گشت که نسخه ی خوبی هم برای دیوانگیهای مسیح های قلابی هم دارد و بلکه بشریت را درمان می کند که دنبال عرفانهای انحرافی هم نروند. و حتی کمونیست و سوسیالیست الحادی منکر خدا را هم کنار بگذارند.

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و المسارعین الیه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

قَالُوا یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَلَا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ (هود: 81)

 

یا رب العالمین

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، اگر این مسئله را مطرح بفرمایند و بلکه وارد مسائل فلسفی کنند که آیا حضرت مسیح عیسی ابن مریم علیه السلام اصلا وجود خارجی هم داشته است یا آیا هم او دیوانه هم نبوده است؟ آیا پیغمبران و امامان را هم می خواهید بفرمایید دیوانه بوده اند؟ و آنگاه چه چیزی را هم کسب می فرمایید؟ یعنی اگر خدا و پیغمبران را نداشتیم یا می گفتیم که نداریم، آیا آنجایی که سوال می شود یسئلونک ان الروح؟ و جواب می آید که قل الروح من امر ربی و بلکه آیه ی مبارکه می فرماید: وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا ﴿الاسراء: ۸۵﴾، اینجا سوال این است که آیا آنگاه مسئله می شود همچون مسئله ی مینو خانم و روح آقای  محسن کامرانی که در فیلم احضار مینو خانم به این فن احضار روح هم دست یافته است و بعد روح آقای کامرانی را هم احضار می کند ولی دیگران هم نمی توانند او را ببینند؛ و آنگاه همان خانواده اش هم شک می کنند که بیا برویم روانشناس و روانپزشک چرا که ایستاده ای با خودت هم حرف می زنی و کس دیگری هم نیست که شاهدی که از همان خانواده ی توست، تو را دیوانه می پندارد و چرا که آن روح را هم نمی ببیند. آیا آن روح فقط در ضمیر ناخودآگاه مینو خانم هم هست یا آیا دیگرانی هم در کار است که برایش فیلمش را به اسم مینو خانم هم می سازند و مقابل چشمان او هم قرار می دهند که حتی ماشین هم چطور شده است که رفته است ته دره و مائده خانم جاوید هم هست که مقصر است؟ البته حالا اینکه شما چه نیتی هم دارید که چنین فیلمی را بسازید یا اینکه مینو خانم هم به چه نیتی است که احضار روح می کند چرا که مثلاً نفری ده میلیون می گیرد که چنین هم کند و ...، مسئله ای است جدای از اینکه موضوع روح هم مطرح است همانطوری که آیه ی شریفه هم می فرماید. و بلکه روح الله هم داریم و نباید هم از روح الله ناامید شد همانطوری که در داستان حضرت یوسف و یغقوب علی نبینا حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و برادرانش هم آمده است.

بعضی یحتمل بفرمایند که تو داری چه می گویی؟ ما داریم می گوییم که خدا و پیغمبر و امامان همه تعطیلند، و تو در جواب می فرمایی که روح و روح الله را چه کنیم؟ التفات می فرمایید؟ خوب، حالا شما می فرمایید که روح را هم که می خواهید تعطیلش کنید، و آنگاه مسئله این است که چه چیزی را کسب خواهید کرد و بلکه چه منفعتی هم نصیب شما خواهد شد؟ بالاخره روح هم نفرمایید که داریم، آیا باالاخره روانشناسی و روانپزشکی هم داریم یا نداریم؟ آیا شاگرد و دانشجوی روانشناسی باید برود سر کلاس و مکتبهای روانشناسان و روانپزشکان معروف جهان بنشیند و ببیند که این حضرات حرفشان چیست یا خیر؟ خوب، این اگر روحی در کارش نیست و بلکه حالا مثلاً روان و سلامتی جسم و روان است که باید هم در نظر گرفت، آنگاه مسئله را بر حسب چه الگویی می خواهیم حل کنیم؟ الگوهای علمی طبیعی و نه ماورای طبیعی؟! درست است؟ و آنگاه این ضمیر ناخود آگاهی که می فرمایید مثل همان اینفینیتسیمالی که برکلی ایراد می کند که این چه سری دارد که از هر ذره ی کوچکی هم کوچکتر است، اینها را خودتان برای خودتان چون دلتان هم خواسته است ساخته اید و اختراع هم کرده اید دیگر! بله؟!

و بلکه وقتی قرار است که فرضاً باران هم بیاید، آیا اگر زاویه ی عرضی و نه طولی که بر مسیر مغرب تا مشرقی زمین قائم است و در طول حرکت خورشید بر زمین هم واقع است و باید هم یحتمل تغییری کند تا بیشتر بر سطح دریا و اقیانوس هم بتابد و آب آن بخار شود و ایجاد ابرهایی هم در جای مطلوبش کند، اینها را هم حالا هر شیطانی که انجام می دهد خوب بکند دیگر! چه اشکالی دارد؟ و شهرها و کشورها را هم بر روی کره ی زمین بر حسب طراحیهای شهرسازی و بلکه کشور سازی هر جوری دلمان خواست می توانیم بسازیم دیگر؛ بله؟ خدا و شیطان و امام هم اصلا نداریم و حتی کمونیسم و مارکسیسم و سوسیالیسم هم همه و همه کشک! اسلام هم که اصلا الکی و بیخودی است!

و اما حالا آیا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نداشته باشیم، آیا بالاخره همان ریاضی فیزیک را هم داریم؟ و علوم طبیعی را هم داریم و اما ماورای طبیعت را باز نداریم ولی باز روانشناسی و روانپزشکی و علی الخصوص شوک درمانی را در روانپزشکی را هم داریم؟ و چرا؟ برای اینکه روان بیمار بیش از حد در خودش فرو رفته است و دیگر نمی تواند هم بدون یک تحریک خارجی از خودش بیرون بیاید و لذا بهتر است یک شوک الکتریکی چیزی به او اعمال شود بلکه از آن حالتش درآمد؛ بله؟! و دیابت را هم که مسئله اش حل است؛ انسولین بزن و برو دنبال کارت! اعصاب و روان از یک طرف و جسم هم از طرف دیگر از طرق فلسفی حتی اگر ما کروناویروس کوید- 19 و بلکه وبا و طاعون و سفلیس و سوزاک را هم حساب کنیم، می توانیم انبوه مسائلش را هر چقدر هم که پیچیده باشد بدون حتی گفتن ان شاء الله زودی هم حل کنیم. و مسئله حل است دیگر! مسئله ی مزرعه ی حیوانات و اینکه حالا آن آقا خوکه هم قرار است که انقلاب کند و همه ی مردم را که همان حیوانات هم هستند را نجات دهد هم همین است که از لحاظ فلسفی به اندازه ی کافی تفکر نشده است و فرو رفته اند همه و همه در یک حالات خوکی و بوزینه ای و خنزیری و قرده ای که بقول معروف مثل خر توی گل گیر کرده اند و حالا باید یکی مثل همان آقا خوکه پیدا شود که یک تکانی همه را بدهد تا بالاخره تکامل بلکه یک تکانی خورد و مسئله حل شود؟!

عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره همان علوم طبیعی و ریاضی فیزیک را هم که حساب بفرمایید، آیا این ظرفی را که می خواهید آزمایشهای خود را در آن انجام دهید را نبایستی که خارج از این ظرف چیز دیگری هم وجود داشته باشد و بلکه ماوراء الطبیعه ای هم باشد که بتوانید این آزمایشات را انجام دهید و بلکه کارهای خود را از آنجا بتوانید مورد تفکر و بحث و تحقیق و بررسی هم قرار دهید؟ یعنی قانون جنگل که نمی شود که عرضه بداریم که هر که زورش هم بیشتر بود و بهتر هم عربده کشید هم او است که برنده هم هست. کربلا هم که باشد، مسئله همین است! السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و رحمة الله و برکاته. امام زمان عجل الله فرج الشریف حضرت حجت ابن الحسن العسگری هم که تشریف بیاورند همین است؛ ماییم که ماوراء الطبیعه را نمی توانیم ببینیم و درک نمی کنیم و بعد مدعی هم می شویم که کو؟ کدام خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار! انسان چقدر ناسپاس است! اینکه بنده ی حقیر عرضه می دارم که مگر بنده ی حقیر چیم از بقیه کمتر است که از رجل سیاسی هم نیستم و بلکه منم هم می زنم که بنده ی حقیر هم باید باشد که بشود ریاست جمهوری برای همین است. یحتمل دلیلش همین است که بعضی از در ریاست جمهوری آنقدر هم می خواهند با تکبر وارد شوند که همه را بنشانند سر جایشان که همه توجه داشته باشید که من چقدر هم رئیس جمهورم؛ و بلکه حرف زیادی هم نباشد. و آن وقت بنده ی حقیر هم نباید از سر رجل سیاسی نبودن و بلکه به سخنگوی شورای نگهبان هم ایراد کردن که آقای دکتر عباشعلی کدخدایی جان چرا می گویی که بنده ی حقیر از رجل سیاسی هم نیستم؟ کار بدی می فرمایید که بنده ی حقیر می کنم؟ اگر می فرمایید کار بدی می کنم که اصلا بیایید بزنید توی دهن این بنده ی حقیر و بنده ی حقیر نه دیگر حرفی بزنم و نه چیزی دیگر بنویسم! این بخل نیست که سای قرآنی ارائه بدهد در اینترنت و آنگاه زورش بیاید که کسی آنرا استفاده هم کند؛ خوب چرا از اول آنرا در اینترنت گذاشتی که حالا اینجوری بغضت گرفته است که کسی نکند استفاده ای از آن ببرد؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المسارعین علیه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته. 

بسمه تعالی، مسئله ی دیگری که کتاب انواع تجربه های مذهبی را تاریخ گذشته هم یحتمل بعضی اشکال کنند این است که حتی بعضی حضرت عیسی مسیح علیه السلام را هم نعوذ بالله دیوانه و روانپریش می دانند:

https://en.wikipedia.org/wiki/Mental_health_of_Jesus

بینه-سنگله روانپزشک قران بیستم کتابی چهار جلدی در این زمینه دارد. و گویا حتی بعضی در شوروی سابق وجود آن حضرت را نیز زیر سوال برده اند که اصلا وجود خارجی نداشته است و ... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

قال الله الحکیم:       أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ       فی کتابه الکریم

 

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لاَ تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ وَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَکُنْ لِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ مِنَ اَلْقَضَاءِ اَلَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اِجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی [فِی طَاعَتِکَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی وَ تُؤَدِّیَ عَنِّی أَمَانَتِی وَ دَیْنِی آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

 

القدس لنا

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنجایی که مسائل  حکمت الهی و فقه و اصول و بلکه حتی ریاضی فیزیک و فلسفه هم ادعا است که از آن قدرتی هم نتیجه می شود که مدعی غلبه ی بر کل عالم هم هست، یحتمل و بنده ی حقیر تاکید هم می کنم که یحتمل کسی با کسی شوخی هم ندارد و در بحث و جدلهای حتی طلبگی با هم و با استاد رحم و حتی مروت هم آیا چقدر کنار گذاشته شود. طلبه با طلبه که هر که زورش در علم و حکمت هم بیشتر بود بر دیگری غلبه می کند و اگر هم طلبه با استادش رفته است توی بحث و دعوا و جدل که کار سختتر هم یحتمل حتی می شود چرا که دیگر طلبه ها و دانشجویان هم نشسته اند اگر استاد هم مرجع عظام تقلید و حتی ولی فقیه مد ظلهم العالی هم باشند. اما هر چه طرف دعوا مقامش بالاتر هم باشد باید هم توجه داشت که گذشتش بیشتر هم هست، ولی خدا هم نکند که با اساتیدی هم طرف شوید که همچین یک کمی از شما دست بالاتر را هم دارند و مثلاً بهتر هم از شما فن کشتی هم بلدند و بدش هم نمی آید که همچین یک کمی هم گوشمالی ات بدهد. اینجا را باید هم بیشتر مواظبت کنی و بلکه خیلی هم مواظب باشی چرا که آن بزرگوار دو تا فن یادت می دهد و دیگر کاریت ندارد؛ ولی این دیگری تا خاکت نکند ولت نخواهد کرد و یحتمل به روز سیاهت هم ننشاند دیگر ولت نخواهد کرد! یعنی اینجا باید هم و بهتر هم هست که از دیپلماسی استفاده کنی و نه فقط از فنهای کشتی اگر بلد هم هستی.

ولی یک جاهایی هم هست که خودتی به عنوان سالک الی الله و خدایت و لا غیر و اینجا دیگر باید هم تصمیم بگیری که آیا بروم به نماز اول وقت جماعت و جمعه یا نماز فرادی هم که شده اقامه کنم. اینجا اینکه با چه جماعت و اجتماعی هم هست که طرفی مهم است که آیا تو را خل و چل و دیوانه فرض کرده اند یا اینکه می خواهند با این کارشان هم تو را از جماعتشان هم برانند یا اینکه خیر؛ هر چند هم که خودشان خیلی هم فرهیخته و دانشمندند یا خیلی هم مثل خودت خل و چل اند، ولی تو را هم مثل خودشان خاکی فرض می کنند و بین خودشان می پذیرند هر چند که به امام جماعت و پیش نمازشان هم بگویی که می کشمت! البته اگر هم این حرف را نزنی یحتمل خیلی هم بهتر است برای اینکه یک بلوکه ای در ذهن و روح خودت ایجاد می کند؛ ولی خوب وقتی گفت تو شیطانی همان بهتر که تو هم بگویی که شیطان خودتی و برای همین حرفت هم می کشمت! غیر از این است، بفرمایید غیر از این است؟ وسط دعوا که نرخ تعیین نمی کنند.

اما یک جایی هم هست که مسئله خدا و پیغمبر و امام است وقتی که مثلاً دوازده امام هم تشریف فرما شده اند و بنده ی حقیر فرضاً در همان ائمه ی اطهار هم که گیر کرده ام هیچی و بلکه یحتمل هم بدتر از بنده ی حقیر سر اینکه بالاخره کدام پیغمبر هم از محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرات عیسی و موسی علی نبینا علیهم السلام هست که پیغمبر او است هم گیر کرده اند. ولی آنجایی هم که مسئله می رود سر اینکه کار به کفری الحادی هم کشیده شده است که همه ی جامعه و بلکه همه ی دنیا را هم فرا گرفته است و خود پیغمبر و امام هم باید همه و همه را از کفرشان بیرون بکشد، اینجا یحتمل باید آن رهبری پیغمبر یا امام تشخیص هم دهد که آیا مثلاً یهودا است که دارد به عیسی خیانت می کند، یا ابوسفیان است که اسلام نمی آورد، یا بلکه خیانت در حق امیرالمومنین علیه السلام هم تا آنجایی است که دیگر کار به پیراهن عثمان و معاویه و عمرو ابن عاص و جنگ صفین هم می کشد. یعنی اینجا شما هر چه دلتان خواست صبر کنید که فرضاً یزیدیها هم تشریف بیاورند با شما به نماز بایستند و الا خودتان هم فرادی نماز بخوانید تا اینکه به این منطق هم برسید که آیا بالاخره هر چقدر هم که بنده ی حقیر فرادی نمازم را اول وقت بخوانم هم فایده ای دارد که بنفعم هم باشد یا همان را هم اقامه نکنم. ببینید اول شما بودید و خدایتان ولی بعد رسیدید که همان نماز را هم آیا اقامه نکنم بهتر نمی بود چرا که فرقی هم دارد که اقامه کنم یا نکنم؟ و حال خدای ناکرده اگر نمازها را هم قضا کردید به دلایلی و پریشان حال هم شدید و آنگاه رفتید همین ویلیام جیمز را بعد از اینکه انگلیسیتان هم خوب شد که به زبان اصلی اش هم بخوانید. خوب، آنگاه آیا خیلی هم به شما کمک خواهد کرد که از پریشان حالیتان هم دست بردارید و پارادوکسی که دچار شده اید که آیا حالت خوبه که نمازت رو هم بخوانی یا اینکه نه هنوز هم خوب نشده ای و باید رواندرمانی هم کنی و ...؟ انگار داری توی یک سیاه چاله ای و باتلاقی چطور هی فرو می روی و هر چه هم بیشتر فرو روی کار سختتر هم می شود؟ و لذا ایمان قوی می طلبد یک جاهایی جلوی حتی دوست و خانواده هم درآمدند که بچه بگیر بنشین؛ و بلکه نمازت را سر وقت بخوان و چرا هم نمی خوانی و دوستانه بگو و به خودت بگو و به دیگری بگو تا اثر هم کند. دعا اینجوری است. وقتی دعا و نماز جمعی و جماعت می شود است که اثرش با افزایش جمعیت بیشتر و بیشتر هم می شود و دیگر وقتی از ده نفر گذشت ملائکه هم ثوابش را دیگر نمی توانند بشمرند و از حد و نصاب خارج می شود.

و اما یک وقت هم هست که حتی امام را هم ساده گیر آورده اند و می خواهند به او درس من خوبم تو خوبی هم بدهند و حال آنکه مسئله امام خوب است و تو بدی است که زیر بار بدی خودش هم نمی رود همانطوری هم که پیامبران را هم می کشند. می خواهد بیاید مسجد به نماز بایستد، ولی مسجد را هم مسجد ضرار فرض می کند و هر دفعه هم که می آید انگار که دفعه ی اولش است که آمده است و بلکه می خواهد آنرا بر سر امامش هم ویران کند. البته داستان این مسئله در همان چندین آیات اول سوره ی مبارکه ی اسراء هم آمده است که چطور شد که مرتین چه اتفاقاتی هم افتاد؟! اینکه مرتین چه می شود در آیات مختلف درجاتی هم دارد:

1. وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِیمٍ ‎﴿التوبة: ١٠١﴾‏

2. أَوَلَا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لَا یَتُوبُونَ وَلَا هُمْ یَذَّکَّرُونَ ‎﴿التوبة: ١٢٦﴾‏

3. وَقَضَیْنَا إِلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا ‎﴿الإسراء: ٤﴾‏

4. أُولَـٰئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ‎﴿القصص: ٥٤﴾‏

5. وَمَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا ‎﴿الأحزاب: ٣١﴾‏

ولی خوب در مورد بنی اسرائیل هم همانطوری که ملاحظه می شود توجه می فرمایید که می فرماید: وَقَضَیْنَا إِلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا ‎﴿الإسراء: ٤﴾‏

یعنی اینجا دیگر من خوبم و تو خوبی هم سرش نمی شود و می آید که بزند خراب کند و خورد و خاک شیر کند و برود و به حضرت لوط هم که باشد می فرماید همسرت هم که می خواهد باشد اگر برگردد ببیند مثل همانها نابود می شود. خدایا آخر و عاقبت ما را همه و همه را بخیر کن و شر این ویروس کرونا کوید-19 منحوس را هم از کشور و بلکه بشریت برداشته و بلکه نابودش هم کن! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَتَرَى کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿الجاثیة: ۲۸﴾

 

القدس لنا

 

مسئله ای که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در مورد آیه ی 60 مبارکه ی یس الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین در اینجا است که در مکتب توحیدی و نبوی حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام در روز قیامت یک عدل الهی قرار است وجود داشته باشد که آنجایی که می فرماید بعضی کالانعام بل هم اضل  و مردمی بدتر از قردة و خنزیر می شوند. یعنی این یک مسئله است که نه فقط ویلیام جیمز و بلکه شهید مطهری هم نقل قول بفرمایند که نیتجه و شوپنهاور که نوشته هایشان مثل خوکی است کانه الان است که سر ببرند هیچی و بلکه صادق هدایت هم همانجور است؛ ولی آیا روز قیامت هم مسئله می شود مثل مزرعه ی حیوانات جورج اورول که آقا خوکه از همه هم با هوشتر است؟!  لااقل در میان مسلمانان هم آیا تشخیص می دهند که امام زمان خود را حتی بعد از اینکه فرعونیان و شاهنشاهیان خود را کنار هم گذاشتند از میان همین پستتر از  قردة و خنزیر هم انتخاب نفرمایند و بلکه بدنبال خر دجال هم ندوند که چقدر امام خوبی برای ما شده ای و بلکه از طرق مکتبهای فقهی استدلالی هم به حجت ابن الحسن العسگری برسند و بلکه برسیم ان شاء الله؟!

دیروز بنده ی حقیر در اخبار گزارشی را دیدم که در اوایل انقلاب به سفارت ایران در انگلیس حمله ای شده بود که گویا کشته هایی هم داده است و با کاردار سفارت در آن وقت آقای غلامعلی افروز هم مصاحبه ای شده بود. بنده بنظرم رسید که این کاردار را می شناسم و روانپزشک هم یحتمل باشند؛ البته اینترنت می فرماید که دکتر غلامعلی افروز روانشناس هم تشریف دارند. حالا کاری نداریم؛ فرض بفرمایید که کسی از آمریکا آمده است و می خواهد معافی پزشکی بگیرد و رفت هم نزد دکتر افروز روانپزشک و نه روانشناس فرضی که یحتمل هم غیر از این استاد روانشناس تشریف دارند و بعد از اینکه سعی هم کرد که در دانشگاه هایی نیز استخدام شود و نشد. یعنی با خودش یحتمل هم لج کرده است که حالا که مثلاً شماها قدر مرا نمی دانید همان بهتر هم که معافی پزشکی هم بگیرم و می رود نزد ایشان و ایشان هم تایید می فرماید که می توانی و معافی را هم می گیرد؛ فقط حین مصاحبه وقتی مریض روانپریش می فرماید که چه ها که نشد وقتی با هاری کریشناها بحثش شده بود که مثل اینکه من خودم همان کریشنایی هستم که شما می پرستید، فرمودند آیا نمازت را هم می خوانی؟ روانپریش ما هم فرمودند خیر؛ و در جواب فرمودند خوب بخوان هر چند که اهل منطق یحتمل اینجا اشکال کنند که نماز بر روانپریش هم واجب نیست و لذا آیا بهتر است که نماز را هم اقامه کند و بلکه به نماز جماعت و جمعه هم برود یا خیر هر چند که کارت پایان خدمتش را هم گرفته؟! البته ما در اسلام همانطوری که ویلیام جیمز می فرمایند قربانی و دعا و نماز هم داریم ولی خیلی هم به چیزی به اسم اعتراف عقیده ای نداریم مگر اینکه همانطوری که آیه 28 سوره مبارکه جاثیة می فرماید امتی و بلکه کل امتها را گویی می برند به دادگاه و به زانو در می آورند و بازخواست هم می کنند؛ و یحتمل این فقط در عالم معنا هم نباشد و بلکه در عالم حقیت و واقع هم بوقوع بپیوندد و طرف واقعاً هم به لقاء الله برسد. یعنی مسئله فقط این نیست که بنده ی حقیر یا این بنده خدای دیگر مثلاً  می خواهد برود پلیس امنیت اخلاقی برای خودش میهمانی ریاست جمهوری اش را هم بگیرد و آنگاه متوجه شوید که سخنگوی شورای نگهبان دکتر عباسعلی کدخدایی هم می فرمایند که شما نمی توانید هم چرا که آیا اصلا کارت پایان خدمت سربازی هم دارید؛ و حالا باز دعوت سلبریتیها را هم کاری نداریم؟! حالا یحتمل هم این بنده خدا بفرماید، برو بابا! خوب مگه چیه؟ تازه بنده ی حقیر 4 الی 5 بار و بلکه یحتمل هم تا حول و حوش 10 بار هم شوک درمانی شده ام! نفت نمی خوای؟ نون نمی خوای؟

نکته ای که از لحاظ فقه استدلالی اینجا نهفته است این است که چه اشکالی هم دارد اگر حضرات آیات عظام و بلکه حضرت ولی فقیه به این نتیجه هم برسند که نخیر؛ مثل اینکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف یحتمل و بلکه ممکن است به احتمال رو به یقین یک همچنین شخصی هم باشد هر چند که از لحاظ ریاست جمهوری هم یحتمل اگر کارت پایان خدمت هم نداشت، مسئله پیدا کند؟ البته این هم هست که روحانیت هم اتفاقاً از خدمت سربازی یک جورهایی یحتمل می توانند معاف شوند چرا که بیشتر هم به فقه و درس و بحث و اجتهاد خود بپردازند که یحتمل اشکال هم شود که این خود مسئله ای دیگر است در فقه و حکمت الهی و حکمت متعالیه! ولی این یک کمی هم خنده دار نمی شود که شخص مورد بحث ما هم مدعی شود که مثلاً ما هم خریدار حضرت یوسف زهرا سلام الله علیها هستیم و بلکه خیلی هم دل شیر نمی خواهد که مدعی هم شود خوب مگه چه؟ اصلا هم او خودم هم هستم! بله؟! نمی شود؟ نداشته ایم؟! و نخواهیم داشت؟! بعضی یحتمل عنوان بفرمایند که روانشناسی و جامعه شناسی مسائل و از جمله مسائل فقهی آنها سوای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز اینجا مهم است!

البته اینجا یحتمل جایز هم نباشد که بنده ی حقیر به عنوان دانشجو و طلبه ای نالایق هم این مسئله را عنوان کنم که آیا حضرت ولی فقیه مد ظله العالی را حتی همین الان یا بلکه در مورد ولی فقیهی در آینده همه ی جهانیان به عنوان رهبری دین خود که همه و همه هم مسلمان شده اند قبول خواهند کرد ان شاء الله؟ و او همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خواهد بود؟ یحتمل در آن زمان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز جهانی خواهد شد! اللهم عجل لولیک الفرج فرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه. اللهم کن لولیک حجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هده الساعة و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (محمد: 4)

 

فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ ﴿یوسف: ۳۱﴾

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

در آیه ی مبارکه ی 31 سوره ی یوسف معمولاً ترجمه می شود که یک ترنجی هم به دست زنان مصر داده شد؛ و این در صورتی است که بنظر این حقیر می رسد که در لغات بکار رفته شده در آیه چنین چیزی نیامده است و بلکه این را از مضمون آیه نتیجه می گیرند که حالا یا ترنجی بوده است یا پرتقال بوده باشد یا بلکه یحتمل هم نارنگی؟ بالاخره یک میوه ای بوده است که احتیاج به پوست کندن هم داشته است همچون مثلاً نارنگی که ربطی هم به فرضاً اینکه آیا حضرت یوسف این را هم در خواب دیده بوده است که نارنگی یا پرتقال یا ترنج یا ... یا چه میوه ای هم بوده است که می بایستی به زنان مصر هم تعارفات شود؟ یا بالاخره هر چه هم که می بوده است، حضرات باز هم دست خود را می بریده اند و به میوه هم ربطی نداشته است که چیست و چی نیست. و اما چرا هم آیا نارنگی را به انگلیسی تنجرین (tangerine) که بی شباهت هم به ترنج مبتذل و بلکه به ابتذال کشیده شده نیز نیست؟ این را یحتمل هم باید از علمای لغت شناسی و زبان شناسی هم پرسید. ولی اتفاقاً بنده ی حقیر داشتم در اینترنت این را جستجو می کردم که با کمال تعجب هم دیدم که نگو یک گروه آلمانی موسیقی هم از 50 الی 60 سال پیش تا حالا هست که اسمش هم هست تنجرین دریم (Tangerine Dream) و این هم به برنامه های دریم دریم صدا و سیما هم ربطی ندارد ولی گویا برای این هم که وارد حالات رویایی و بلکه سایکودلیکی خود و مشاهده گرانشان هم شوند از اسپشیال افکتهایی هم علاوه بر نورپردازی و دود و بنگ و بلکه یحتمل هم بیگ بنگ هم استفاده کنند در کنسرتهایشان هر چند هم که یحتمل نزنند گیتارهایشان را هم بشکنند! به حق چیزهای ندیده و نشنیده! اینها بجای اینکه روزه بگیرند و بخوابند و حتی خوابشان هم تبدیل شود به عبادت، مایلند که در همان بیداریشان هم که شده وارد رویاهای عجیب و غریب خود شوند. بعد هم بعضی روانشناسان اشکال هم می فرمایند که خوب مذهبیون متعصف هم مثل همین رویاها را می خواهند ببینند و چون نمی توانند می افتند به سختگیری و تعصب نسبت به همه و همه و اما خودشان یواشکی از همین کارها هم خیلی می کنند! کافر همه را به کیش خود پندارد. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه و المسارعین الیه و الذابین عنه. یک چیزهای دیگری را هم راجع به ریاست جمهوری خود نوشته بودم که یادم رفت سیو و حفظش کنم و موقع ارسال با مشکل مواجه شد و پاک هم شد. ولی مسئله این است که بعضی هم خیلی جنبه ی لیبرال را می گیرند و اصلا نمی خواهند هم امر به معروف و نهی از منکر هم کنند ولی بعد هم می فرمایند که ما حتی اسم زن را هم نمی خواهیم بیاوریم برای اینکه نکند ما را یاد زنا هم بیاندازد و .... آخر زن فارسی است و زنا عربی است و حالا فارسی و عربی هم به هم آمیخته شده است ولی بنده نمی دانم چه عرض کنم. مقام زن می تواند آنقدر رفیع باشد که در دامان آنچنان مادری پیامبران و امامان هم پرورانده شوند. اینها که بیشتر هم سلبریتی هستند. و اینها راهم بهتر نیست به میهمانی ریاست جمهوری در پلیس امنیت اخلاقی دعوت کنیم تا بلکه الگویی هم شوند برای همه و کلی هم جایزه بگیرند؟ اللهم عجل لولیک الفرج. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

=====================

 

به هر حال، یک پرده ای هست بین انقلاب جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف که ما را از انقلاب جمهوری اسلامی بدان می تواند وصل کند و از آن طرف پرده هم ضد انقلابی را دارید که جهان و جهانیان را از حضرتش دور هم می کند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهیدن بین یدیه. برای ظهور حضرتش دعا بفرمایید. اللهم کن لولیک حجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (محمد: 4)

 

فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ ﴿یوسف: ۳۱﴾

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

در آیه ی مبارکه ی 31 سوره ی یوسف معمولاً ترجمه می شود که یک ترنجی هم به دست زنان مصر داده شد؛ و این در صورتی است که بنظر این حقیر می رسد که در لغات بکار رفته شده در آیه چنین چیزی نیامده است و بلکه این را از مضمون آیه نتیجه می گیرند که حالا یا ترنجی بوده است یا پرتقال بوده باشد یا بلکه یحتمل هم نارنگی؟ بالاخره یک میوه ای بوده است که احتیاج به پوست کندن هم داشته است همچون مثلاً نارنگی که ربطی هم به فرضاً اینکه آیا حضرت یوسف این را هم در خواب دیده بوده است که نارنگی یا پرتقال یا ترنج یا ... یا چه میوه ای هم بوده است که می بایستی به زنان مصر هم تعارفات شود؟ یا بالاخره هر چه هم که می بوده است، حضرات باز هم دست خود را می بریده اند و به میوه هم ربطی نداشته است که چیست و چی نیست. و اما چرا هم آیا نارنگی را به انگلیسی تنجرین (tangerine) که بی شباهت هم به ترنج مبتذل و بلکه به ابتذال کشیده شده نیز نیست؟ این را یحتمل هم باید از علمای لغت شناسی و زبان شناسی هم پرسید. ولی اتفاقاً بنده ی حقیر داشتم در اینترنت این را جستجو می کردم که با کمال تعجب هم دیدم که نگو یک گروه آلمانی موسیقی هم از 50 الی 60 سال پیش تا حالا هست که اسمش هم هست تنجرین دریم (Tangerine Dream) و این هم به برنامه های دریم دریم صدا و سیما هم ربطی ندارد ولی گویا برای این هم که وارد حالات رویایی و بلکه سایکودلیکی خود و مشاهده گرانشان هم شوند از اسپشیال افکتهایی هم علاوه بر نورپردازی و دود و بنگ و بلکه یحتمل هم بیگ بنگ هم استفاده کنند در کنسرتهایشان هر چند هم که یحتمل نزنند گیتارهایشان را هم بشکنند! به حق چیزهای ندیده و نشنیده! اینها بجای اینکه روزه بگیرند و بخوابند و حتی خوابشان هم تبدیل شود به عبادت، مایلند که در همان بیداریشان هم که شده وارد رویاهای عجیب و غریب خود شوند. بعد هم بعضی روانشناسان اشکال هم می فرمایند که خوب مذهبیون متعصف هم مثل همین رویاها را می خواهند ببینند و چون نمی توانند می افتند به سختگیری و تعصب نسبت به همه و همه و اما خودشان یواشکی از همین کارها هم خیلی می کنند! کافر همه را به کیش خود پندارد. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه و المسارعین الیه و الذابین عنه. یک چیزهای دیگری را هم راجع به ریاست جمهوری خود نوشته بودم که یادم رفت سیو و حفظش کنم و موقع ارسال با مشکل مواجه شد و پاک هم شد. ولی مسئله این است که بعضی هم خیلی جنبه ی لیبرال را می گیرند و اصلا نمی خواهند هم امر به معروف و نهی از منکر هم کنند ولی بعد هم می فرمایند که ما حتی اسم زن را هم نمی خواهیم بیاوریم برای اینکه نکند ما را یاد زنا هم بیاندازد و .... آخر زن فارسی است و زنا عربی است و حالا فارسی و عربی هم به هم آمیخته شده است ولی بنده نمی دانم چه عرض کنم. مقام زن می تواند آنقدر رفیع باشد که در دامان آنچنان مادری پیامبران و امامان هم پرورانده شوند. اینها که بیشتر هم سلبریتی هستند. و اینها راهم بهتر نیست به میهمانی ریاست جمهوری در پلیس امنیت اخلاقی دعوت کنیم تا بلکه الگویی هم شوند برای همه و کلی هم جایزه بگیرند؟ اللهم عجل لولیک الفرج. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (محمد: 4)

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

نظر ویلیام جیمز، روانشناس و استاد دانشگاه هاروارد، راجع به اسلام و حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم چیست؟ بنده ی حقیر لغات "اسلام" و "محمد" را جستجو کردم در کتاب. در ضمن رایانه ی کهنه ی فکسنی که داشته باشید،  مسئله یحتمل اینطور می شود که حتی کادر سیو و حفظ کردن فایلهای پی دی اف را بخواهید استفاده کنید هم کار نکند یا دلبخواهی کار کند:

 

If we turn to the sanguine onlooker, on the other hand, we find that
deliverance is felt as incomplete unless the burden be altogether
overcome and the danger forgotten. Such onlookers give us definitions
that seem to the sombre minds of whom we have just been speaking to
leave out all the solemnity that makes religious peace so different from
merely animal joys. In the opinion of some writers an attitude might be
called religious, though no touch were left in it of sacrifice or submission,
no tendency to flexion, no bowing of the head. Any “habitual and
regulated admiration,” says Professor J. R. Seeley,30 “is worthy to be
called a religion”; and accordingly he thinks that our Music, our Science,
and our so-called “Civilization,” as these things are now organized and
admiringly believed in, form the more genuine religions of our time.
Certainly the unhesitating and unreasoning way in which we feel that we
must inflict our civilization upon “lower” races, by means of Hotchkiss
guns, etc., reminds one of nothing so much as of the early spirit of Islam
spreading its religion by the sword.

 

p. 60

 

 

In the Mohammedan world the Sufi sect and various dervish bodies are
the possessors of the mystical tradition. The Sufis have existed in Persia
from the earliest times, and as their pantheism is so at variance with the
hot and rigid monotheism of the Arab mind, it has been suggested that
Sufism must have been inoculated into Islam by Hindu influences. We
Christians know little of Sufism, for its secrets are disclosed only to those
initiated. To give its existence a certain liveliness in your minds, I will
quote a Moslem document, and pass away from the subject.
Al–Ghazzali, a Persian philosopher and theologian, who flourished in the
eleventh century, and ranks as one of the greatest doctors of the Moslem
church, has left us one of the few autobiographies to be found outside of
Christian literature. Strange that a species of book so abundant among
ourselves should be so little represented elsewhere—the absence of
strictly personal confessions is the chief difficulty to the purely literary
student who would like to become acquainted with the inwardness of
religions other than the Christian. M. Schmolders has translated a part of
Al–Ghazzali’s autobiography into French:248—
248 For a full account of him, see D. B. Macdonald: The Life Of Al–Ghazzali,
in the Journal of the American Oriental Society, 1899, vol. xx., p. 71.
“The Science of the Sufis,” says the Moslem author, “aims at detaching
the heart from all that is not God, and at giving to it for sole occupation
the meditation of the divine being. Theory being more easy for me than
practice, I read [certain books] until I understood all that can be learned
by study and hearsay. Then I recognized that what pertains most
exclusively to their method is just what no study can grasp, but only
transport, ecstasy, and the transformation of the soul. How great, for
example, is the difference between knowing the definitions of health, of
satiety, with their causes and conditions, and being really healthy or
filled. How different to know in what drunkenness consists—as being a
state occasioned by a vapor that rises from the stomach—and BEING
drunk effectively. Without doubt, the drunken man knows neither the
definition of drunkenness nor what makes it interesting for science.
Being drunk, he knows nothing; whilst the physician, although not drunk
knows well in what drunkenness consists, and what are its predisposing
conditions. Similarly there is a difference between knowing the nature of
abstinence, and BEING abstinent or having one’s soul detached from the
world.—Thus I had learned what words could teach of Sufism, but what was left could be learned neither by study nor through the ears, but solely by giving one’s self up to ecstasy and leading a pious life.
“Reflecting on my situation, I found myself tied down by a multitude of
bonds—temptations on every side. Considering my teaching, I found it
was impure before God. I saw myself struggling with all my might to
achieve glory and to spread my name. [Here follows an account of his six
months’ hesitation to break away from the conditions of his life at
Bagdad, at the end of which he fell ill with a paralysis of the tongue.]
Then, feeling my own weakness, and having entirely given up my own
will, I repaired to God like a man in distress who has no more resources.
He answered, as he answers the wretch who invokes him. My heart no
longer felt any difficulty in renouncing glory, wealth, and my children. So
I quitted Bagdad, and reserving from my fortune only what was
indispensable for my subsistence, I distributed the rest. I went to Syria,
where I remained about two years, with no other occupation than living
in retreat and solitude, conquering my desires, combating my passions,
training myself to purify my soul, to make my character perfect, to
prepare my heart for meditating on God—all according to the methods of
the Sufis, as I had read of them.
“This retreat only increased my desire to live in solitude, and to complete
the purification of my heart and fit it for meditation. But the vicissitudes
of the times, the affairs of the family, the need of subsistence, changed in
some respects my primitive resolve, and interfered with my plans for a
purely solitary life. I had never yet found myself completely in ecstasy,
save in a few single hours; nevertheless, I kept the hope of attaining this
state. Every time that the accidents led me astray, I sought to return; and
in this situation I spent ten years. During this solitary state things were
revealed to me which it is impossible either to describe or to point out. I
recognized for certain that the Sufis are assuredly walking in the path of
God. Both in their acts and in their inaction, whether internal or
external, they are illumined by the light which proceeds from the
prophetic source. The first condition for a Sufi is to purge his heart
entirely of all that is not God. The next key of the contemplative life
consists in the humble prayers which escape from the fervent soul, and
in the meditations on God in which the heart is swallowed up entirely.
But in reality this is only the beginning of the Sufi life, the end of Sufism
being total absorption in God. The intuitions and all that precede are, so
to speak, only the threshold for those who enter. From the beginning
revelations take place in so flagrant a shape that the Sufis see before
them, whilst wide awake, the angels and the souls of the prophets. They
hear their voices and obtain their favors. Then the transport rises from
the perception of forms and figures to a degree which escapes all expression, and which no man may seek to give an account of without his
words involving sin.
“Whosoever has had no experience of the transport knows of the true
nature of prophetism nothing but the name. He may meanwhile be sure
of its existence, both by experience and by what he hears the Sufis say. As
there are men endowed only with the sensitive faculty who reject what is
offered them in the way of objects of the pure understanding, so there
are intellectual men who reject and avoid the things perceived by the
prophetic faculty. A blind man can understand nothing of colors save
what he has learned by narration and hearsay. Yet God has brought
prophetism near to men in giving them all a state analogous to it in its
principal characters. This state is sleep. If you were to tell a man who was
himself without experience of such a phenomenon that there are people
who at times swoon away so as to resemble dead men, and who [in
dreams] yet perceive things that are hidden, he would deny it [and give
his reasons]. Nevertheless, his arguments would be refuted by actual
experience. Wherefore, just as the understanding is a stage of human life
in which an eye opens to discern various intellectual objects
uncomprehended by sensation; just so in the prophetic the sight is
illumined by a light which uncovers hidden things and objects which the
intellect fails to reach. The chief properties of prophetism are perceptible
only during the transport, by those who embrace the Sufi life. The
prophet is endowed with qualities to which you possess nothing
analogous, and which consequently you cannot possibly understand.
How should you know their true nature, since one knows only what one
can comprehend? But the transport which one attains by the method of
the Sufis is like an immediate perception, as if one touched the objects
with one’s hand.”249
249 A. Schmolders: Essai sur les ecoles philosophiques chez les Arabes,
Paris, 1842, pp. 54–68, abridged.

 

pp. 305- 307

 

Sacrifices to gods are omnipresent in primeval worship; but, as cults
have grown refined, burnt offerings and the blood of he-goats have been
superseded by sacrifices more spiritual in their nature. Judaism, Islam,
and Buddhism get along without ritual sacrifice; so does Christianity,
save in so far as the notion is preserved in transfigured form in the
mystery of Christ’s atonement. These religions substitute offerings of the
heart, renunciations of the inner self, for all those vain oblations. In the
ascetic practices which Islam, Buddhism, and the older Christianity
encourage we see how indestructible is the idea that sacrifice of some
sort is a religious exercise. In lecturing on asceticism I spoke of its
significance as symbolic of the sacrifices which life, whenever it is taken
strenuously, calls for.305 But, as I said my say about those, and as these
lectures expressly avoid earlier religious usages and questions of
derivation, I will pass from the subject of Sacrifice altogether and turn to
that of Confession.

 

p. 349

 

 

If we turn to Islam, we find that Mohammed’s revelations all came from
the subconscious sphere. To the question in what way he got them—
“Mohammed is said to have answered that sometimes he heard a knell as
from a bell, and that this had the strongest effect on him; and when the
angel went away, he had received the revelation. Sometimes again he
held converse with the angel as with a man, so as easily to understand his
words. The later authorities, however, ... distinguish still other kinds. In
the Itgan (103) the following are enumerated: 1, revelations with sound
of bell, 2, by inspiration of the holy spirit in M.‘s heart, 3, by Gabriel in
human form, 4, by God immediately, either when awake (as in his
journey to heaven) or in dream.... In Almawahib alladuniya the kinds are
thus given: 1, Dream, 2, Inspiration of Gabriel in the Prophet’s heart, 3,
Gabriel taking Dahya’s form, 4, with the bell-sound, etc., 5, Gabriel in

 

propria persona (only twice), 6, revelation in heaven, 7, God appearing in
person, but veiled, 8, God revealing himself immediately without veil.
Others add two other stages, namely: 1, Gabriel in the form of still
another man, 2, God showing himself personally in dream.”327
327 Noldeke, Geschichte des Qorans, 1860, p. 16. Compare the fuller
account in Sir William Muir’s: Life of Mahomet, 3d ed., 1894, ch. iii.
In none of these cases is the revelation distinctly motor. In the case of
Joseph Smith (who had prophetic revelations innumerable in addition to
the revealed translation of the {472} gold plates which resulted in the
Book of Mormon), although there may have been a motor element, the
inspiration seems to have been predominantly sensorial. He began his
translation by the aid of the “peep-stones” which he found, or thought or
said that he found, with the gold plates —apparently a case of “crystal
gazing.” For some of the other revelations he used the peep-stones, but
seems generally to have asked the Lord for more direct instruction.328
328 The Mormon theocracy has always been governed by direct revelations
accorded to the President of the Church and its Apostles. From an obliging
letter written to me in 1899 by an eminent Mormon, I quote the following
extract:—
 

p. 363- 364

 

199 Christian saints have had their specialties of devotion, Saint Francis to
Christ’s wounds; Saint Anthony of Padua to Christ’s childhood; Saint
Bernard to his humanity; Saint Teresa to Saint Joseph, etc. The Shi-ite
Mohammedans venerate Ali, the Prophet’s son-inlaw, instead of Abu-bekr,
his brother-inlaw. Vambery describes a dervish whom he met in Persia,
“who had solemnly vowed, thirty years before, that he would never employ
his organs of speech otherwise but in uttering, everlastingly, the name of
his favorite, Ali, Ali. He thus wished to signify to the world that he was the
most devoted partisan of that Ali who had been dead a thousand years. In
his own home, speaking with his wife, children, and friends, no other word
but ‘Ali!’ ever passed his lips. If he wanted food or drink or anything else,
he expressed his wants still by repeating ‘Ali!’ Begging or buying at the
bazaar, it was always ‘Ali!’ Treated ill or generously, he would still harp on
his monotonous ‘Ali!’ Latterly his zeal assumed such tremendous
proportions that, like a madman, he would race, the whole day, up and
down the streets of the town, throwing his stick high up into the air, and
shriek our, all the while, at the top of his voice, ‘Ali!’ This dervish was
venerated by everybody as a saint, and received everywhere with the
greatest distinction.” Arminius Vambery, his Life and Adventures, written
by Himself, London, 1889, p. 69. On the anniversary of the death of
Hussein, Ali’s son, the Shi-ite Moslems still make the air resound with cries
of his name and Ali’s.
200 Compare H. C. Warren: Buddhism in Translation, Cambridge, U.S.,
1898, passim.
 

p, 259

 

The next topic on which I must comment is Prayer—and this time it must be less briefly. We have heard much talk of late against prayer, especially
against prayers for better weather and for the recovery of sick people. As
regards prayers for the sick, if any medical fact can be considered to
stand firm, it is that in certain environments prayer may contribute to
recovery, and should be encouraged as a therapeutic measure. Being a
normal factor of moral health in the person, its omission would be
deleterious. The case of the weather is different. Notwithstanding the
recency of the opposite belief,307 every one now knows that droughts and
storms follow from physical antecedents, and that moral appeals cannot
avert them. But petitional prayer is only one department of prayer; and if
we take the word in the wider sense as meaning every kind of inward
communion or conversation with the power recognized as divine, we can
easily see that scientific criticism leaves it untouched.
307 Example: “The minister at Sudbury, being at the Thursday lecture in
Boston, heard the officiating clergyman praying for rain. As soon as the
service was over, he went to the petitioner and said ‘You Boston ministers,
as soon as a tulip wilts under your windows, go to church and pray for rain,
until all Concord and Sudbury are under water.’” R. W. Emerson: Lectures
and Biographical Sketches, p. 363.
Prayer in this wide sense is the very soul and essence of religion.
“Religion,” says a liberal French theologian, “is an intercourse, a
conscious and voluntary relation, entered into by a soul in distress with
the mysterious power upon which it feels itself to depend, and upon
which its fate is contingent. This intercourse with God is realized by
prayer. Prayer is religion in act; that is, prayer is real religion. It is prayer
that distinguishes the religious phenomenon from such similar or
neighboring phenomena as purely moral or aesthetic sentiment. Religion
is nothing if it be not the vital act by which the entire mind seeks to save
itself by clinging to the principle from which it draws its life. This act is
prayer, by which term I understand no vain exercise of words, no mere
repetition of certain sacred formula, but the very movement itself of the
soul, putting itself in a personal relation of contact with the mysterious
power of which it feels the presence—it may be even before it has a name
by which to call it. Wherever this interior prayer is lacking, there is no
religion; wherever, on the other hand, this prayer rises and stirs the soul,
even in the absence of forms or of doctrines, we have living religion. One
sees from this why “natural religion, so-called, is not properly a religion.
It cuts man off from prayer. It leaves him and God in mutual remoteness,
with no intimate commerce, no interior dialogue, no interchange, no
action of God in man, no return of man to God. At bottom this pretended
religion is only a philosophy. Born at epochs of rationalism, of critical
investigations, it never was anything but an abstraction. An artificial and
dead creation, it reveals to its examiner hardly one of the characters proper to religion.”308
308 Auguste Sabatier: Esquisse d’une Philosophie de la Religion. 2me ed.,
1897, pp. 24–26, abridged.

 

p. 349- 351

 

در این پاراگرافها از اسلام و حضرت محمد آمده است ولی حتی همه ی آنچه در مورد اسلام نیز می فرماید نیست. یک جایی دارد از وحی ای که بر حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نازل شد می فرماید و جای دیگری دارد از علی علی گفتنهای درویشی از شیعیان حضرت علی علیه السلام می فرماید که اینها بیشتر شبیه به جوک گفتن است تا تفکرات فلسفی و دینی. این کتاب را آیا نمی دانم اجازه می فرمایند علمای اعلام که بنده ی حقیر عرض کنم یا خیر؛ ولی این کتاب در بین متنش یک جورهایی هم لو می دهد که چطور دارد به اسلام از یک دیدگاه ارباب رعیتی هم می نگرد آنچنان که به حساب هم نمی آید. ولی چون کتاب از دیدگاه روانشناسی هم دارد به مسائل می نگرد مسئله اینجا است که نمی توان ایرادی هم به او گرفت چرا که یحتمل این ایراد هم شود که این را یحتمل باید از خل وضعی و ملانکلی و افسردگی خود نویسنده هم گذاشت!

ولی در این پاراگراف آخر که از اسلام هم خیلی نام نمی برد و راجع به دعا و بلکه نماز هم هست، مسئله ی تفکیک دین و مذهب و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را از فلسفه ی محض و طبیعیات بیان می کند که یعنی دین و مذهب با ماوراء الطبیعه هم کار دارد. یک جایی در همین پاراگراف می فرماید که دعا برای سلامت یافتن از مریضی مثلاً معلوم است که اثرات خود را دارد، ولی دعا برای تغییر آب و هوا می فرماید یک چیز دیگری است که امروزه ثابت هم شده است که برمی گردد به عوامل فیزیکی. بله، ولی همه ی سوال اینج است که از کجا معلوم است که این عوامل فیزیکی طوری بکار نمی افتند که مثلاً حضرت موسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام عصایش را زده است توی دریا و آنگاه دریا هم باز می شود؛ هر چند هم که اینجا دقیقاً مسئله هم مسئله ی تغییر آب و هوا نیز نیست! دعا و نماز باران یک چیز هم هست ولی این چیزی را که دارد بطور لیبرال هم از دعا می گوید که برمی گردد به اینکه مدعی نمازگزاری را تشبیه کرده است به کسی که دارد با خدا جماع هم می کند را باید گفت که از یک فکر مریض روانی و بلکه روانپریش هم برخیزیده است.

البته این را هم بعضی یحتمل بفرمایند که طرف دید که امام رضا علیه السلام در گوش مامون یک چیزهایی گفت و همان وقت یک مرتبه گفت که به حرفش گوش نده و بلکه بر عکسش را انجام بده. مامون گفت اتفاقاً او گفت که با او کاری هم نداشته باش چرا که وقتی او به مدینه آمده بود مرا خیلی هم فرضاً خواست که اذیت کند ولی من با او کاری نداشتم. حالا تو می فرمایی که بر عکس عمل کنم؟ اتفاقاً من باید هم تو را بکشم! و اعدامش هم کرد. اینجا ما یک مفاهیمی را داریم که بین موضوعات جنایات محض و برادر کشی از نوع هابیلی-قابیلی و جهاد فی سبیل الله در هم آمیخته اند و باید هم از هم جدا شوند تا درست تشخیص داده شود که کدام به کدام است. ولی در جبهه های جهادی فی سبیل الله است که سالک الی الله می تواند یقین کند که مسئله کدام به کدام است و آنجایی که یک ملغمه ای از روانپریشیهای فردی و اجتماعی و دینی و مذهبی به هم آمیخته شده اند نیز یحتمل برای هر کسی خیلی هم ساده نباشد که اینها را از هم تفکیک هم بفرمایند و جناح حق علیه باطل را از هم جدا کنند. این است که اگر در حرم امام رضا علیه السلام هم برای دعاهای قرآن سر گرفتن همین حرف زده شد که امام رضا در گوشی چه ها که نمی فرمایند، این را یحتمل نباید هم به همان منزله ی در گوشیهای دیگری گفت که آن حضرت به مامون هم فرموده اند و .... میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. و اما این را هم باید یقین کرد که گاهی اوقات لازم است که بر حسب همان گفته های جهاد اکبر امام خمینی قدس سره الشریف هم که حتی روحانی هم باید خود را سرباز اسلام ببیند و لذا باید هم رفت در گوش حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز گفت که این بنده ی حقیر خودم آن نماینده ی شما را در فلان جا که به شیطان پرستی افتاده و بلکه خود شیطان هم شده و به فساد هم افتاده بوده را کشتم و شرش را از سر اسلام هم کم کردم و از وسط هم دو نیم شد ولی خودش هم هنوز نفهمیده است که چطوری مرده است و به همه هم می گوید که ببینید چطور راست راست راه می روم و بلکه منم که او را کشته ام و هنوز هم دارد هل من مبارز می طلبد نفهم حتی بدجوری هم خر برش داشته است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ‎﴿١﴾‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ‎﴿٢﴾‏ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ‎﴿٣﴾‏ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ‎﴿٤﴾‏ سَلَامٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ‎﴿٥﴾‏

 

دعاهای روزهای بیست دوم و بیست سوم:

 

اَللَّهُمَّ اِفْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ اَلْمُضْطَرِّینَ

 

اَللَّهُمَّ اِغْسِلْنِی فِیهِ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ اَلْعُیُوبِ وَ اِمْتَحِنْ قَلْبِی فِیهِ بِتَقْوَى اَلْقُلُوبِ یَا مُقِیلَ عَثَرَاتِ اَلْمُذْنِبِینَ

 

در مقدمه ی کتاب تنوع تجربه ی دینی ویلیام جیمز ایشان یک حرف خوبی می زند که معلوم هم هست که همانطوری که خودش می فرماید ناشی از عدم علاقه ی او به فرمولهای مجرد انتزاعی هم هست.

 

In my belief that a large acquaintance with particulars often makes us
wiser than the possession of abstract formulas, however deep, I have
loaded the lectures with concrete examples, and I have chosen these
among the extremer expressions of the religious temperament.

 

Varieties of religious experience, William James, Preface

 

یک جا در کتابش هم از ریاضیات اسم می آورد که اتفاقاً در رابطه با تولستوی هم هست:

 

Howe’er this be, Tolstoy, pursuing his unending questioning, {181}
seemed to come to one insight after another. First he perceived that his
conviction that life was meaningless took only this finite life into
account. He was looking for the value of one finite term in that of
another, and the whole result could only be one of those indeterminate
equations in mathematics which end with infinity. Yet this is as far as the
reasoning intellect by itself can go, unless irrational sentiment or faith
brings in the infinite. Believe in the infinite as common people do, and
life grows possible again.

 

Varieties of religious experience, William James, p. 141

I believe that the claims of the sectarian scientist are, to say the least,
premature. The experiences which we have been studying during this
hour (and a great many other kinds of religious experiences are like
them) plainly show the universe to be a more many-sided affair than any
sect, even the scientific sect, allows for. What, in the end, are all our
verifications but experiences that agree with more or less isolated
systems of ideas (conceptual systems) that our minds have framed? But
why in the name of common sense need we assume that only one such
system of ideas can be true? The obvious outcome of our total experience
is that the world can be handled according to many systems of ideas, and
is so handled by different men, and will each time give some
characteristic kind of profit, for which he cares, to the handler, while at
the same time some other kind of profit has to be omitted or postponed.
Science gives to all of us telegraphy, electric lighting, and diagnosis, and
succeeds in preventing and curing a certain amount of disease. Religion in the shape of mind-cure gives to some of us serenity, moral poise, and
happiness, and prevents certain forms of disease as well as science does,
or even better in a certain class of persons. Evidently, then, the science
and the religion are both of them genuine keys for unlocking the world’s
treasure-house to him who can use either of them practically. Just as
evidently neither is exhaustive or exclusive of the other’s simultaneous
use. And why, after all, may not the world be so complex as to consist of
many interpenetrating spheres of reality, which we can thus approach in
alternation by using different conceptions and assuming different
attitudes, just as mathematicians handle the same numerical and spatial
facts by geometry, by analytical geometry, by algebra, by the calculus, or
by quaternions, and each time come out right? On this view religion and
science, each verified in its own way from hour to hour and from life to
life, would be co-eternal. Primitive thought, with its belief in
individualized personal forces, seems at any rate as far as ever from being driven by science from the field today. Numbers of educated
people still find it the directest experimental channel by which to carry
on their intercourse with reality.65
65 Whether the various spheres or systems are ever to fuse integrally into
one absolute conception, as most philosophers assume that they must, and
how, if so, that conception may best be reached, are questions that only
the future can answer. What is certain now is the fact of lines of disparate
conception, each corresponding to some part of the world’s truth, each
verified in some degree, each leaving out some part of real experience.
The case of mind-cure lay so ready to my hand that I could not resist the
temptation of using it to bring these last truths home to your attention,
but I must content myself today with this very brief indication. In a later
lecture the relations of religion both to science and to primitive thought
will have to receive much more explicit attention.

p. 95

 

If, in turning to this theme, we could descend upon our subject from
above like Catholic theologians, with our fixed definitions of man and
man’s perfection and our positive dogmas about God, we should have an
easy time of it. Man’s perfection would be the fulfillment of his end; and
his end would be union with his Maker. That union could be pursued by
him along three paths, active, purgative, and contemplative, respectively;
and progress along either path would be a simple matter to measure by
the application of a limited number of theological and moral conceptions
and definitions. The absolute significance and value of any bit of
religious experience we might hear of would thus be given almost
mathematically into our hands.

 

p. 249

 

The arguments for God’s existence have stood for hundreds of years with
the waves of unbelieving criticism breaking against them, never totally
discrediting them in the ears of the faithful, but on the whole slowly and
surely washing out the mortar from between their joints. If you have a
God already whom you believe in, these arguments confirm you. If you
are atheistic, they fail to set you right. The proofs are various. The
“cosmological” one, so-called, reasons from the contingence of the world
to a First Cause which must contain whatever perfections the world itself
contains. The “argument from design” reasons, from the fact that
Nature’s laws are mathematical, and her parts benevolently adapted to
each other, that this cause is both intellectual and benevolent. The
“moral argument” is that the moral law presupposes a lawgiver. The
“argument ex consensu gentium” is that the belief in God is so
widespread as to be grounded in the rational nature of man, and should
therefore carry authority with it.

p. 331

 

How indeed could it be otherwise? The extraordinary value, for
explanation and prevision, of those mathematical and mechanical modes
of conception which science uses, was a result that could not possibly
have been expected in advance. Weight, movement, velocity, direction,
position, what thin, pallid, uninteresting ideas! How could the richer
animistic aspects of Nature, the peculiarities and oddities that make
phenomena picturesquely striking or expressive, fail to have been first singled out and followed by philosophy as the more promising avenue to
the knowledge of Nature’s life? Well, it is still in these richer animistic
and dramatic aspects that religion delights to dwell. It is the terror and
beauty of phenomena, the “promise” of the dawn and of the rainbow, the
“voice” of the thunder, the “gentleness” of the summer rain, the
“sublimity” of the stars, and not the physical laws which these things
follow, by which the religious mind still continues to be most impressed;
and just as of yore, the devout man tells you that in the solitude of his
room or of the fields he still feels the divine presence, that inflowings of
help come in reply to his prayers, and that sacrifices to this unseen
reality fill him with security and peace

 

p. 376- 377

 

با این حال، بنده ی حقیر فکر می کنم که این کتاب خوبی است برای مطالعه و چیزهای زیادی انسان از آن می تواند هم یاد می گیرد. مسئله ی مطرح در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اینجا این است که نویسنده اینجا نگاهی از دیدگاه روانشناسی به علم و مذهب هم می اندازد که حتی یحتمل به خود روشها و نسخه های مرسوم در روانشناسی هم می خواهد کاربردی کند یا آنها را از دیدگاه یک روانشناس نقد هم می کند. یک فیزیکدان یا ریاضیدان مدرن یحتمل از آن خیلی هم بتواند بهره مند شود که بالاخره بابا خیلی هم به کارهای خودت سعی کن مغرور و غره نشوی! البته حضرات آیات که حتی در سر قله های بینهایت هم نشسته باشند هیچ گاه اینچنین غره و مغرور و از خود بیخود نمی شوند و خود را بلکه گم هم نمی کنند چرا که اصلا خاصه کارشان هدایت دیگران است. و حالا ملاحظه هم بفرمایید که اینها بندگان خدا که همه و همه خاک پای حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف هم نمی شوند، و لذا دیگر حساب بفرمایید که آن حضرت چه اخلاق و خلق و خویی می تواند داشته باشد؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته. 

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿الشمس: ۸﴾

سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏ اش را به آن الهام کرد (۸)

 

[ 15 ] المجلس الخامس عشر وهو یوم الجمعة الثامن من شهر رمضان سنة سبع وستین وثلاثمائة 102 / 1 - حدثنا الشیخ الجلیل أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسى ابن بابویه القمی، قال: حدثنا جعفر بن علی بن الحسن بن علی بن عبد الله بن المغیرة الکوفی، قال: حدثنا جدی الحسن بن علی، عن جده عبد الله بن المغیرة، عن إسماعیل بن أبی زیاد، عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه، عن آبائه (علیهم السلام)، قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله) لاصحابه: ألا أخبرکم بشئ إن أنتم فعلتموه تباعد الشیطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب؟ قالوا: بلى. قال: الصوم یسود وجهه، والصدقة تکسر ظهره، والحب فی الله والمؤازرة على العمل الصالح یقطعان دابره، والاستغفار یقطع وتینه [1]، ولکل شئ زکاة وزکاة الابدان الصیام [2].

 

امالی شیخ صدوق، ص 117

http://lib.eshia.ir/15033/1/117

 

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به اصحاب خویش (خطاب کرد) آیا آگاه نکنم شما را به چیزی که اگر شما آن را انجام دهید شیطان از شما دور می گردد، همچون بعد و فاصله مشرق از مغرب؟عرض کردند بلی یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) حضرت فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه و صدقه (بر مساکین و مستمندان) کمرش را می شکند، و حب و دوستی در راه خدا و مبادرت به عمل صالح دنباله اش و نسلش را قطع می نماید، و طلب آمرزش از خداوند، رگ وتینش را قطع می گرداند و از برای هر چیزی زکات است و زکات (تزکیه) بدن، روزه است.

 

ترجمه از گنجینه معارف، روزه عامل بازدارنده از گناه، سایت اطلاع رسانی حوزه

https://hawzah.net/fa/Article/View/79776/

 

 

 

But if hostile to light irony, religion is equally hostile to heavy grumbling
and complaint. The world appears tragic enough in some religions, but
the tragedy is realized as purging, and a way of deliverance is held to
exist. We shall see enough of the religious melancholy in a future lecture; but melancholy, according to our ordinary use of language, forfeits all title to be called religious when, in Marcus Aurelius’s racy words, the sufferer simply lies kicking and screaming after the fashion of a sacrificed pig. The mood of a Schopenhauer or a Nietzsche—and in a less degree one may sometimes say the same of our own sad Carlyle—though often an ennobling sadness, is almost as often only peevishness running away with the bit between its teeth. The sallies of the two German authors remind one, half the time, of the sick shriekings of two dying rats. They lack the purgatorial note which religious sadness gives forth.

 

  William James, Varieties of Religioius Experience, A Study in Human Nature, p. 32

http://ebooks.adelaide.edu.au/j/james/william/varieties/varieties.zip

downloaded from Notre Dame university site: center for study of religion and society 

https://csrs.nd.edu/

 

در این متن یک لغاتی را دارد مثل peevishness,  که یحتمل امروزه روز کمتر هم مورد استعمال رایج در آمریکا است چرا که انسان را بیشتر یاد کاراکتر پی وی در ده ی 80 در تلویزیونشان هم می اندازد! البته در این کتاب بنظر می رسد که در مورد اسلام و بلکه حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم بحث شده است، ولی یحتمل از دیدگاه یک مسیحی و بلکه از دیدگاه های اسلام شناسان مسیحی دیگری هم بحث شده است که یحتمل بتوان گفت خیلی هم به خود اسلام عقیده ی چندانی نداشته باشند! جالبی قضیه اینجا است که حتی کارلایل را هم که دستی هم در ریاضیات داشته است را با کمی تخفیف در درجات همردیف نیتچه و شوپنهاور قرار می دهد. البته جیمز از ملانکولی یا افسردگی مذهبی لئو تولستوی هم می فرماید. ولی همانطوری که حضرت ولی فقیه امام خامنه ای مد ظله العالی می فرمایند این افسردگی در مورد آلکسی تولستوی یک رنگ و بوی دیگری می گیرد که غیر از افسردگی مذهبی هم باشد چرا که او جذب انقلاب روسیه هم می شود با اینکه کنت و یحتمل اشرافزاده و از بستگان لئو تولستوی هم بوده است. نکته ای که اینجا هست یحتمل برمی گردد به آن روحیه ای که در انقلابات عظیم می تواند رخ دهد که بعضی در میان پرده ای برزخی که در میان قبل و بعد از انقلاب است یک جورهایی گویی گیر کرده اند. البته در انقلاب جهانی حضرت ولی عصر ارواحنا فداه این مسئله ممکن است از نوعی هم جلوه کند که گویا دولت کریمه ی آن حضرت اصلا هیچ وقت هم در افق دید نخواهد آمد چرا که خود او کانه همیشه خارج از دسترس هم هست! ولی وقتی شما زندگی خود حضرت ولی فقیه را بطور بخصوص می نگرید که چطور از تبعید و زندان توسط ساواک و شکنجه قبل از انقلاب به رهبری انقلاب اسلامی بعد از رهبری امام خمینی رسیده اند، در خود همان زندگی ایشان پرده هایی را ملاحظه می فرمایید که اگر انقلاب اسلامی رخ نمی داد آن معدن عظمت در رهبری ایشان هم نمایان نمی شد. اینجا است که ایشان می فرمایند که آن ضد انقلاب در زمان انقلاب روسییه هم یک کتابی نوشته بوده است به اسم "دل سگ". این را در "من و کتاب" سید علی خامنه ای ص 25 می فرمایند که رمانی بوده است در سالهای 1925 و 1926. یحتمل بعضی مایل باشند به شرح حال آلکسی تولستوی و کتابهایش در ویکیپدیا هم رجوع کنند.

در این کتاب دیگر هم داشتم دنبال خوک می گشتم که به این پاراگراف برخوردم راجع به آبراهام لینکلن و برخورد او با خوک مادری که حالا یا خودش یا هم بچه هایش در حال جیغ جیغ بودند چرا که بچه خوکهایش داشتند در میان لجن خفه می شدند و لینکلن از کالسکه اش پیاده شده و نجاتشان می دهد در صفحه ی 279 کتاب فلسفه ی زیر آمده است. ولی وقتی خواستم آنرا همانطوری که در موبایلم دانلود کردم در رایانه ی شخصی فکسنی خود نیز دانلود کنم دیدم که درست دانلود نشده و لااقل این صفحه را هم به شما نمی دهد:

Robert Solomon and Kathleen Higgins  Big Questions: A S|hort Introduction to Philosophy 

http://www.fortthomas.kyschools.us/userfiles/413/Classes/27675//userf

iles/413/my%20files/the%20big%20questions%20(pdf).pdf?id=2487

 

ولی به هر حال، این کتاب سالومان و هاجینز هم مطالب یحتمل خوبی را در مورد فلسفه ی اسلامی و از جمله ملا صدرا نیز دارد که از کتاب او به اسم wisdom of the throne هم نام می برد که در پرینستون ترجمه شده است. و حالا آیا این همان اسفار اربعه است که اینطور ترجمه اش کرده است؟ و الله اعلم! یحتمل کتابیب هم به اسم معرفت یا علم تاج داشته باشد!

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿الشمس: ۸﴾

سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏ اش را به آن الهام کرد (۸)

 

[ 15 ] المجلس الخامس عشر وهو یوم الجمعة الثامن من شهر رمضان سنة سبع وستین وثلاثمائة 102 / 1 - حدثنا الشیخ الجلیل أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسى ابن بابویه القمی، قال: حدثنا جعفر بن علی بن الحسن بن علی بن عبد الله بن المغیرة الکوفی، قال: حدثنا جدی الحسن بن علی، عن جده عبد الله بن المغیرة، عن إسماعیل بن أبی زیاد، عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه، عن آبائه (علیهم السلام)، قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله) لاصحابه: ألا أخبرکم بشئ إن أنتم فعلتموه تباعد الشیطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب؟ قالوا: بلى. قال: الصوم یسود وجهه، والصدقة تکسر ظهره، والحب فی الله والمؤازرة على العمل الصالح یقطعان دابره، والاستغفار یقطع وتینه [1]، ولکل شئ زکاة وزکاة الابدان الصیام [2].

 

امالی شیخ صدوق، ص 117

http://lib.eshia.ir/15033/1/117

 

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به اصحاب خویش (خطاب کرد) آیا آگاه نکنم شما را به چیزی که اگر شما آن را انجام دهید شیطان از شما دور می گردد، همچون بعد و فاصله مشرق از مغرب؟عرض کردند بلی یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) حضرت فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه و صدقه (بر مساکین و مستمندان) کمرش را می شکند، و حب و دوستی در راه خدا و مبادرت به عمل صالح دنباله اش و نسلش را قطع می نماید، و طلب آمرزش از خداوند، رگ وتینش را قطع می گرداند و از برای هر چیزی زکات است و زکات (تزکیه) بدن، روزه است.

 

ترجمه از گنجینه معارف، روزه عامل بازدارنده از گناه، سایت اطلاع رسانی حوزه

https://hawzah.net/fa/Article/View/79776/

 

استاد ما یعنی همان آخوند مسجدمان بر منبر داشتند در رابطه با حدیث بالا می فرمودند که پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم خطاب به اصحابش فرمودند: آیا آگاه نکنم شما را به چیزی که اگر شما آن را انجام دهید شیطان از شما دور می گردد، همچون بعد و فاصله مشرق از مغرب؟ همانطوری که در حدیث امده است. قبل از این هم دیروز قبل از اذان مغرب همین حدیث را دوباره می فرمودند و بلکه در مورد آیه ی 8 سوره ی شمس نیز داشتند عرض می فرمودند که فجور و تقوی نیز به چه معنا است و چه بدیها و مزایایی دارند. یک آن بنده ی حقیر بنظرم رسید که الهمها یعنی چه؟ و همانجا جسارتاً همینطوری که ایشان بر منبر هم بودند پرسیدم. ایشان هم فرمودند که یعنی "الهام کرد"!

امروز ظهر که می فرمودند از قول حضرت رسول اکرم که آیا خبر دهم شما را که چه چیزی است که از مشرق تا مغرب، شیطان را از شما دور می کند؟ بنده ی حقیر باز یک آن بنظرم رسید و باز هم جسارتاً پرسیدم که  این کافی نیست که شیطان را به اندازه ی از مغرب تا مشرق از خود دور کنیم چرا که همانطوری که می دانیم امروزه روز اگر خورشید از مشرقی که در سرحدات ژاپن و هند و چین و امثالهم هم هست بیرون بیاید و در مغرب اروپا هم فرو رود، باز با این حال یحتمل شیطان در آن طرفهای این وسعت مشرق و مغرب هم واقع شده باشد همانطوری هم که شیطان بزرگ یعنی همان آمریکای خودمان هم چنین است. البته ایشان همانجا فی البداهه فرمودند که شیطان خودتی! و البته بعد از خطبه که با ایشان وارد بحثی شدیم فرمودند که منظور معنای آن بعدی است که در مشرق و مغرب نهفته است.

گذشته از این، یحتمل هم این معنا را نیز داریم که در زمان پیغمبر و حتی شیخ صدوق نیز مسئله از این نوع بوده است که ماورای این بُعدی که از گستره ی مشرق و مغرب بوده است آیا چقدر هم از ماورای آن در قاره های آمریکا ی شمالی و جنوبی هم می دانسته اند؟ ولی به هر حال، اینکه بتوان چنین بعدی را برای شیطان از آن مشرق تا آن مغربی که مشمول طلوع و غروب خورشید هم می شود را متصور شویم خود از ابعاد کمی برخوردار نمی باشد. ولی اینجا یک نکته ی دیگری هم نهفته است که شما وقتی اینجا دارید برای خودتان در نظرات این وبلاگ هم می نویسید و تایپ می فرمایید هم آیا چقدر شیطان از شما دور است؟ بنده عرض می کنم که همانطوری که داشتم می نوشتم و خواستم علامت تعجب جلوی جلمه ای را که آمریکا در آن آمده است را بردارم و بجایش نقطه بگذارم، این کرسر (cursor) می پرید جلوی جمله ای که در آن  "الهام کرد" هم آمده است. و حتی حد فاصل بین این دو جمله هم همه اش پاک شد. آیا همه ی اینها خود این بنده ی حقیر است که دارد انجام می دهد؟!!! یا شیطان است؟ یا اینکه یحتمل هم یک بنده ی خدایی است که با این بنده ی حقیر شوخی اش هم گرفته است و بلکه خیلی هم با هم دوست و رفیقیم و خود این بنده ی حقیر است که خبر ندارم که او واقعاً هم کیست؟! خوب می شود دیگر؛ غیر از این است؟

البته این یک وجه از مسئله است. وجه دیگر این است که شما نامه ای را برایتان تنظیم هم کرده اند همچون نامه ای که برای شهید اول تنظیم کردند و بسیاری هم پای آن را امضا کردند که این بابا یک رافضی است. و بردند خدمت سلطان و او را اعدامش هم کردند و ... خوب، این یک مسئله است؛ مسئله ی دیگر این است که شما خود نامه ای را می نویسید و می برید می دهید به بسیاری افراد که پای ان را هم امضا کنند که من رافضی ام و آنگاه همان را هم می برندش نزد سلطان و محکوم به اعدام هم می شوید! یا اگر اعدامتان هم نکردند، بلکه شما را می برند تا پای دار اعدام و چشمهایتان را هم می بندند و تیرها را هم در می کنند ولی باز می بینید که نه بابا؛ مثل اینکه هنوز نمرده ام و بلکه هنوز هم زنده ام!

اینجا مسئله چیست؟ عرض بنده ی حقیر این است که شما وقتی به آن حدود اعلای توحیدی هم که رسیده باشید و حتی از صحابه ی پیامبر اکرم هم که باشید، وقتی برای گناهان خود نزد حضرت رسول طلب استغفار بفرمایید، یک معنا را دارد چرا که انگار که نزد خدا است که استغفار هم کرده اید. و اما حالا اگر مثلاً نزد یزید و معاویه لعنهم الله یا ابوسفیان هم بروید و طلب استغفار از گناهان خود کنید چرا که بالاخره آنها هم سلطان هستند دیگر هم آیا مسئله همان است که نزد حضرت رسول استغفار بفرمایید؟ بعضی یحتمل مثل ابن تیمیه بفرمایند که چه اشکالی دارد؟ و بلکه اضافه هم کنند که حتی امام حسین علیه السلام هم نباید بر علیه یزید لعنة الله خروج می کرد چرا که یزید خلیفه هم بوده است. البته این مسئله درجاتی دارد و وقتی کار می رسد بین امام حسین علیه السلام و یزید لعنت الله است که مسئله بحرانی می شود و الا معنایش این نیست که هر کسی که توحیدش ضعیف است و لذا نزد دیگری طلب استغفار هم کرد بجای اینکه نزد خدا طلب استغفار کند هم آنگاه دچار گناهی شده است از قبیل اینکه دیگر این فرصت را نخواهد هم یافت که از یاران امام حسین علیه اسلام هم گردد و بلکه تا روز قیامت یزیدی خواهد ماند! ولی بالاخره آن چیزی که شرک را مشکلدار هم می کند همین است که طرف متوجه هم نمی شود که مثلاً از جمله آنچنان که در دعای کمیل هم آمده است بفرماید اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر الی الذنوب التی تغیر النعم اللهم اغفر الی الذنوب التی تحبس الدعا اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء .... یعنی به کمتر از خدا هم شروع می کند دعا کردن و هم او نیز بدتر او را می اندازدش توی انواع مخمصه ها. شب قدر از خدا طلب استغفار نمی کند و همین قدر از شب قدر همچون امشبی هم استغفار نمی کند و بقیه ی ماه رمضان هم که شیطان را در بندش کرده اند نیز برای خود سعی نمی کند توشه ی آخرت و زاد المسافرش را حتی المقدور کامل کند. و بلکه خود را خیلی شجاع هم فرض می کند و تظاهر به روزه خواری را هم حتی بد نمی داند! بدبختی قضایا را متوجه نمی شود. یحتمل مسئله از این نوع است که شاعر می فرماید الا ای طوطی گویای اسرار مبادا خالیت شکر ز منقار! توجه می فرمایید؟ شما فرض بفرمایید که رفته اید پای منبری نشسته اید و روحانی و آخوند مسجدتان یا بالاخره معبدی که در آن فرض می فرمایید که خدا در ان حضور می یابد همینطوری برای شما وعظ هم دارد می کند و بلکه بسیار هم تلاوت قرآن می فرمایید. و اما آنگاه در معانی لغات قرآنی هم زیاد توجه نمی فرمایید و بلکه حالا دارید شعری را هم می خوانید ولی نفس و خون به ریه و مغز و بلکه قلب هم چندان نمی رسد که شما بطریقی خیلی سالم هم از همان شعری را که دارید می خوانید بهره مند شوید و بلکه معنای ان برای شما جا هم بیافتد. التفات می فرمایید؟ هر چند که خیلی چیزها تمرین هم می خواهد تا جا بیافتد مثل نماز و احکام آن هر چه بیشتر با تمرین است که جا می افتد دیگر.  

ولی بعضی چیزها هست که فقط با تمرین درست نمی شود و می بینیم که می فرمایند که این وصیتنامه های شهداء را بخوانید تا فرضاً پنجاه شصت سال حالا نماز خواندید و این شهیدی هم که یک شبه ره صد ساله را رفته است چه دارد که بفرماید. یعنی آنجایی که باید امام زمان عجل الله فرجه الشریف را دریابی و این کار را نکردی و بلکه خودت را هم خدا و هم رسول و هم امام و همه ی عالم هم فرض کردی، خوب ای بدبختی که خدا لعنت ات هم کند دچار شرک هم نشده ای و بلکه خدایت را هم فراموش نکرده ای و حتی از خوک و بوزینه هم بدتر و پستتر نشده ای؟ حالا بنده ی حقیر در مورد ویلیام جیمز و سر بریدن خوک و ملا صدرا و شهید مطهری و بلکه لئو تولستوی و آلکسی تولستوی هم یک متونی را بالاخره پیدا کردم که یحتمل ان شاء الله در رابطه با معدن عظمت و پرده هایی ظلمانی و نورانی را که حول آن هست در نظر بعد بیشتر هم عرض کنم! سایت خامنه ای دات آی آر را می خواستم بروم از گزیده ی سخنان ایشان را که مربوط به استغفار در سخنرانی اخیر ایشان بود را نقل قول کنم، دیدم اصلا یواش یواش سایت غیر قابل دسترس شد! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ‎﴿١﴾‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ‎﴿٢﴾‏ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ‎﴿٣﴾‏ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ‎﴿٤﴾‏ سَلَامٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ‎﴿٥﴾‏

 

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‎﴿المائدة: ٣﴾‏

 

و قام إلیه رجل فقال یا أمیر المؤمنین ، أخبرنا عن الفتنة ، و هل سألت رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) عنها فقال (علیه السلام) :
إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله) بَیْنَ أَظْهُرِنَا فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِی أَخْبَرَکَ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ أُمَّتِی سَیُفْتَنُونَ بَعْدِی فَقُلْتُ یَا رَسُولُ اللَّهِ أَ وَ لَیْسَ قَدْ قُلْتَ لِی یَوْمَ أُحُدٍ حَیْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ حِیزَتْ عَنِّی الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَیَّ فَقُلْتَ لِی أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِکَ فَقَالَ لِی إِنَّ ذَلِکَ لَکَذَلِکَ فَکَیْفَ صَبْرُکَ إِذاً فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَکِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّکْرِ وَ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَیُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ یَمُنُّونَ بِدِینِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ یَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ یَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ یَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْکَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِیَةِ فَیَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِیذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِیَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَیْعِ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَبِأَیِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ أَ بِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ فَقَالَ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ .

 

4.خبر از فتنه ها و شهادت خویش
آنگاه که خداوند آیه 1.و 2.سوره عنکبوت را نازل کرد که: (آیا مردم خیال مى کنند چون که گفتند ایمان آوردیم، بدون آزمایش رها مى شوند) دانستم که تا پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) در میان ماست آزمایش نمى گردیم. پرسیدم اى رسول خدا این فتنه و آزمایش کدام است که خدا شما را بدان آگاهى داده است فرمود: «اى على پس از من امّت اسلامى به فتنه و آزمون دچار مى گردند» گفتم اى رسول خدا مگر جز این است که در روز «احد» که گروهى از مسلمانان به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى: اى على مژده باد تو را که شهادت در پى تو خواهد آمد. پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) به من فرمود: «همانا این بشارت تحقّق مى پذیرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است» گفتم اى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین موردى جاى صبر و شکیبایى نیست بلکه جاى مژده شنیدن و شکر گزارى است. و پیامبر خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:«اى على همانا این مردم به زودى با اموالشان دچار فتنه و آزمایش مى شوند، و در دیندارى بر خدا منّت مى گذارند، با این حال انتظار رحمت او را دارند، و از قدرت و خشم خدا، خود را ایمن مى پندارند، حرام خدا را با شبهات دروغین، و هوسهاى غفلت زا، حلال مى کنند، «شراب» را به بهانه اینکه «آب انگور» است و رشوه را که «هدیه» است و ربا را که «نوعى معامله» است حلال مى شمارند». گفتم اى رسول خدا: در آن زمان مردم را در چه پایه اى بدانم آیا در پایه ارتداد یا فتنه و آزمایش پاسخ فرمود: «در پایه اى از فتنه و آزمایش» .

 

نهج البلاغه فرازی از خطبه 156 ترجمه مرحوم محمد دشتی (که خطبه ی 157 شرح ابن ابی الحدید است.)  از سایت: farsi.balaghah.net

 

 

نمونه‌ای از فداکاری و شوق امیرالمؤمنین (ع) به شهادت
 خب چون روز نوزدهم و روز ضربت خوردن این بزرگوار است، یک جمله‌ای را من در باب فداکاری این حضرت و شوق ایشان به شهادت عرض میکنم؛ این در نهج‌البلاغه است؛ خطبه‌ی ۱۵۶ نهج‌البلاغه. حضرت میفرماید وقتی که آیه‌ی «اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکوِّا اَن یَقولوِّا ءامَنّا  وَ هُم لا یُفتَنون»(۶) وارد شد و بحث فتنه مطرح شد، من فهمیدم که تا پیغمبر در میان ما هست، این فتنه رخ نخواهد داد، این فتنه مال بعد از پیغمبر است؛ با پیغمبر صحبت کردم، از ایشان سؤال کردم، ایشان هم بیاناتی دارند که حالا در آن خطبه بیانات پیغمبر ذکر شده. وقتی که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این مطالب را برای امیرالمؤمنین، شاگرد برگزیده‌ی خود، بیان میکنند، ظاهراً آن شور و شوق احساس تکلیف و احساس مسئولیّت در حضرت به هیجان می‌آید، یک جمله‌ای را با پیغمبر صحبت میکنند که من آن را برای شما میخوانم. فَقُلتُ یا رَسولَ اللهِ اَ وَ لَیسَ قَد قُلتَ لی یَومَ اُحُدٍ حینَ استُشهِدَ مَنِ استُشهِدَ مِنَ المُسلِمینَ وَ حیزَت عَنِّی الشَّهادَةُ فَشَقَّ ذٰلِکَ عَلَیَّ فَقُلتَ لی اَبشِر فَاِنَّ الشَّهادَةَ مِن وَرائِک؛ میگوید من به پیغمبر عرض کردم -حالا با زبان ما- که یا رسول الله! یادتان هست در روز اُحُد وقتی که حمزه به شهادت رسید، دوستانمان عدّه‌ای به شهادت رسیدند و من با آن همه جراحتی که بر من وارد شده بود شهید نشدم، خیلی این بر من سخت آمد که من عقب ماندم و شهید نشدم، شما توجّه کردید، به من فرمودید که علی جان! مژده، تو هم شهید خواهی شد؛ یادتان هست؟ فَشَقَّ ذٰلِکَ عَلَیَّ فَقُلتَ لی اَبشِر فَاِنَّ الشَّهادَةَ مِن وَرائِک؛ آن روز شما به من فرمودید که بشارت باد بر تو علی جان! شهادت در پی تو است و تو شهید خواهی شد. حالا کأنّه حضرت سؤال میکنند که خب حالا چند سال گذشته، پس چرا من شهید نشدم. فَقالَ لی اِنَّ ذٰلِکَ لَکَذٰلِک؛ پیغمبر در جواب این مطلب فرمود که علی جان! همین درست است، تو شهید خواهی شد. بعد فرمود: فَکَیفَ صَبرُکَ اِذاً؟ حالا که سرنوشت تو شهادت است، صبر تو بر شهادت چگونه خواهد بود؟ خب شهادت در میدان جنگ چیز دشواری نیست؛ مثلاً فرض کنید که آن روز انسان یک نیزه‌ای یا شمشیری میخورد، امروز یک گلوله‌ای میخورد، به شهادت میرسد؛ چیز مهمّی نیست. شهادت در میدانهای مبارزات بزرگ بعدی که انسان سختی‌هایی را تحمّل میکند، خیلی مهم است. امیرالمؤمنین بعد از یک دوران دشوار به شهادت رسیدند، آن هم در محراب و با آن کیفیّت دشوار. لذا پیغمبر فرمودند: فَکَیفَ صَبرُکَ اِذاً؟ وقتی شهادت نصیبت بشود، چه جوری صبر خواهی کرد بر شهادت؟ فَقُلتُ یا رَسولَ اللهِ لَیسَ هٰذا مِن مَواطِنِ الصَّبر؛ این جای صبر نیست؛ صبر بر امرِ تلخ است، بر امرِ نامطلوب انسان صبر میکند. وَ لٰکِن مِن مَواطِنِ البُشریٰ وَ الشُّکر؛ این از جاهایی است که انسان باید برای آن به خودش مژده بدهد و شکر کند خدا را. این طلب شهادت خصوصیّت امیرالمؤمنین است و حضرت مثل دیشبی به این مقصود رسیدند، آن وقتی که فریادی بلند شد که «تَهَدَّمَت وَ اللهِ اَرکانُ الهُدیٰ وَ قُتِلَ عَلیٌّ المُرتَضیٰ»؛(۷) این شهادت، از ضربتی که از آن، شهادت حاصل شد، دیشب برای امیرالمؤمنین (علیه السّلام) پیش آمد؛ صلوات الله علیه.

وجود نمونه‌هایی از اقتداکنندگان به امیرالمؤمنین (ع) در زمان حاضر
 خب، خدا را شکر که مردان فداکاری در زمان ما هستند و بودند و دیدیم کسان زیادی را که در این جهت به امیرالمؤمنین اقتدا کردند و [از او] پیروی کردند؛ عاشق شهادت بودند، دنبال شهادت بودند، آرزوی شهادت داشتند و خدای متعال نصیب کرد شهادت را. شهید سلیمانی را دشمنان تهدید کرده بودند که تو را به قتل خواهیم رساند؛ این بزرگوار به دوستانش گفته بود که اینها تهدید میکنند من را به چیزی که دارم در کوه و بیابان و پست و بلند دنبالش میگردم؛ من را به آن تهدید میکنند! خب خداوند ان‌شاءالله ما را پیرو این راه قرار بدهد؛ ما را جزو برخورداران از این مزیّت بزرگ ان‌شاء‌الله قرار بدهد.

 

سخنرانی رهبری مد ظله العالی تلویزیونی خطاب به ملت ایران، 19 رمضان 1442 و 1400/02/12

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47776

 

 

بنده ی حقیر نمی خواهم اینجا وارد بحثهایی از تفسیر قرآن و نهج البلاغه که همراه عرفانهای کاذب هم هستند شوم. ولی عرض بنده ی حقیر این است که آیاتی از قرآن کریم داریم که صراحتاً می فرماید که یک حالاتی هستند شیطانی که بشر تبدیل می شود به بدتر از خوک و بوزینه و بلکه همانطوری که شهید مطهری از قول ویلیام جیمز هم می فرماید گویی انگار الان است که دارند خوک را چطور سر می برند و او می فهمد و آنگاه شروع می کند به جیغ جیغ و زوزه کشیدن، بعضی هم همانطوری است که می نویسند و خود را روشنفکر و فیلسوف هم می نامند؟! البته یک چیزی هم هست به اسم squealing pig که گویا به معنای گزارش کردن کسی به پلیس یا دیگر مسئولین هم معنا می دهد. مثلاً یحتمل بفرمایند که یکی از اعضای مذاکرات برجام جاسوسی کرده است و کسی او را لو داده است. یحتمل اویی را که طرف را لو داده است را بفرمایند که یک خوکی بوده است که در مورد او squeal و گزارش داده است به مسئولین. البته خدا نکند از این اتفاقات بیافتد ولی خوب مثل اینکه جاسوسیهایی هم شده است! یک بنده خدایی هم یحتمل بدتر از این بنده ی حقیر متوهم شود که نکند بنده ی حقیر هم از اعضای سرّی برجام هستم و در عین حال روحم هم حتی خبر ندارد با اینکه گویا یک فعل و انفعالاتی هم دارد رخ می دهد؟!

در این موارد معمولاً وقتی ما داریم مسئله را از دیدگاه روانشناسی من خوبم تو خوبی بررسی می کنیم، بعضی افراد هستند که اتفاقاً هیچگاه هم جزو خوبها به حساب نیایند و چه رسد به اینکه حساب شود که خوب حالا طرف بلکه صلاحیت هم پیدا کند که از رجل سیاسی هم تلقی شود. یعنی طرف هیچگاه در مخیله اش هم نمی گنجد که خود را از رجل سیاسی هم متصور شود و چه رسد به اینکه واقعاً هم این شانس را هم بیابد که وارد عرصه ی سیاسی مملکت شود! و اما اینکه چطور است که کسی بخواهد از من بدم به من خوبم در بلوغ روانشناسی والد- بالغ- کودک خود دست یابد هم مسئله ای دیگر است. و حالا فرض بفرمایید هم که والد را امیرالمومنین علی ابن ابیطالب صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم فرض بفرمایید برای طلبه و دانشجویی که مایل است نزد  استادش درس مکتبی هم بگیرد. معمولاً در این جور موارد استاد که یحتمل هم همان مراجع عظام تقلید نیز تشریف دارند، یحتمل و بلکه یقیناً بفرمایند که بچه جان شما خوب است که سعی و تلاش کنی که از صفر به یک هم برسی ولی خیلی هم سعی نکن که به بینهایت اینجا نزدیک شوی! یعنی کار از این نوع است که یحتمل کمی از صفر برخیزد و چقدر بتواند به یک نزدیک هم شود و بلکه دوباره بیافتد و به صفر هم بازگردد. ولی آیا با ایمان و یقین هم یحتمل بتواند مقاومت کند و راهش را سالک الی الله ادامه دهد تا بالاخره تا چه حدودی هم به مقصد برسد. و بلکه بالاخره مثلاً خود را به یک هم برساند!

و اما در این میان آنطور که قرار هم نیست که کسی گوشت خوک هم بخورد، ولی یحتمل در مذاکراتی هم بعضی این کار و حتی کارهای دیگری مثل شراب و قمار را هم بد ندانند، و بالاخره گوشت خوک خوردن هم مستلزمش خوک را سر بریدن و جیغ جیغهایش را هم دارد دیگر. خوب اینجا چطور می خواهید امر به معروف و نهی از منکر هم بفرمایید که در همین خطبه ی مورد بحث حضرت آقا هم در مورد مزایایش آمده است؟ این یک عرصه ی بین المللی است که هم میدان نبرد را هم یحتمل شامل می شود و هم دیپلماسی را. ولی از آن طرف هم یک مسئله ای هست که خاص امام زمان عجل الله فرجه الشریف است در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که ایشان با روش و منش و اخلاق و علم و حکمت نبوی و ائمه ی اطهار هم قرار است امامت خود را همانطوری که انبیائی همچون حضرت موسی و عیسی ابن مریم و حضرت محمد مصطفی به اثبات رساندند، آن حضرت هم همانطور امامتشان را به اثبات می رسانند که ادعای اینکه خدا نزد ما است و بعد به فسق و شراب خواری و ربا و رشوه و قمار و امثالهم افتادن جور در نمی آید و این یک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه جهاد اکبر و جهاد فی سبیل الله ای را هم می طلبد تا امامت آن حضرت برای مسلمان و غیر مسلمان هم از روی یقین به اثبات برسد.

چنین چیزی مستلزمش این است که از ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه و فقه سعی هم شود که به حکمت الهی و امامت حضرت امام زمان حجة ابن الحسن العسگری عجل الله فرجه الشریف برسیم بجای اینکه از حکمت الهی و امامت آن حضرت و بلکه حتی تنزل آن به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی سعی بر این باشد که به ریاضی فیزیک مورد نظر خود هم دست یابیم. نکته اینجا است که آن مقداری از ماورای بنفش و مادون قرمزی که در مسئله ی بازبهنجارشی از این نوع حاصل می شود می تواند انواع فتنه هایی را ایجاد هم کند که در هندسه ی متناظر مربوط به گرانش کوانتومی و کیهانشناسی و ریسمان و نظریه ی ام و هندسه ی ناجابجایی و ... آنطور که عالم را قرار است از ظلمات بسمت نور ببرد و بلکه بر عکس انسان را در کفرش از هر آنچه نوری هم که باقیمانده است را بسمت ظلمات محض بکشاند. چرا که یا اصلا خدا و پیغمبران و ائمه ی اطهار را حاشا می کند یا بر عکس ادعاهای کذب خدا و پیغمبری و امامت هم می کند. به هر حال، اینکه چطور هم باید به آن نقطه ی مطلوب هم باید رسید مستلزم آن است که آن سیستم دینامیکی گسسته ای که ما را بتواند از من بدم (خوبم) و بلکه تو هم بدی (خوبی) به من خوبم تو خوبی مطلوب هم برساند. تا اینکه در همان اول کار سالک الی الله و طلبه و دانشجو را آنقدر بکوبد توی سرش و بارش بزند که دیگر نتواند هم از جایش بلند شود و حتی این توان را هم در خودش دیگر نبیند که از صفر هم قرار است به یک بالاخره نزدیک شود و بقول معروف مثل خر توی گل وا نماند و ... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

=======================

 

فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ ﴿یوسف: ۳۱﴾

وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ ﴿۵۰﴾ قَالَ مَا خَطْبُکُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ یُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَیْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِیزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ ﴿۵۱﴾ ذَلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی کَیْدَ الْخَائِنِینَ ﴿یوسف: ۵۲﴾

 

نکته ای که در امر کتابت یا نامه نگاری یا کتاب نوشتن هست این است که دوزاری انسان دیر هم می افتد وقتی خطیب محترم دارد از کتابی می فرمایند و شما هم در ذیل کتابی از حضرت آقا است که دارید بحث می کنید و نظر می دهید هر چند که منطقاً هم این مسئله در ذهنتان رفته است در پس زمینه ای که بدان متوجه هم نیستید. 

و اما گذشته از این، یک وقت هست که مسئله گویا هابیلی- قابیلی هم هست که دارید با وجدانی هر چند هم کمابیش مملو از استغفار، ولی از طرفی هم بیخبر از اینکه هابیلی- قابیلی مسئله آنقدر در بینهایت هابیلی-قابیلیهای دیگر هم گم شده است که شما فقط فکر این هستید که چطور وجدان خود را هم از ناراحتی برهانید؛ و وقتی برگردید به مسئله بنگرید یحتمل هم توجه بفرمایید که کتاب شما برمی گردد به حسابانی از اینستنتانهایی که آیا چطور چقدر از کسری از زمان را بپوشانند! و خوب، حالا برای استغفار هم کتابتان را نوشته بوده اید حالا که دوباره به مسئله می نگرید؟ اینجا یک مسئله این است که می خواهید فرعونی را متقاعد کنید که به کتاب شما بنگرد و بلکه از او مدد بجویید یا حتی همچون موسی و فرعون می خواهید خدای خود را به او ارائه بفرمایید هر چند هم که برای شما حسابانی از اینستنتانهایی را هم ارائه فرموده اند. آیا این پس زمینه ها را در نظر داشته اید یا از استغفار و توبه نسبت به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام خود هر چه دورتر هم شده اید؟ گذشته از اینها یک وقتی هم هست که مسئله از این نوع است که می فرماید: وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا ‎﴿١٣﴾‏ اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا ‎﴿الإسراء: ١٤﴾‏ این است که اگر پدری به فرزندش گفت برو  آن دیکسیونر و کتابت را هم بخوان، یحتمل دو زاری طرف باز نیافتد که این بابا دارند بالاخره چه عرض هم می فرمایند. مثلاً اینکه قرآن کریم و خطبه ها و نامه ها و حکمتهای نهج البلاغه و دیگر کتب حدیثی شیعه و غیر آن هم چه ربطی به شما می توانند داشته باشند هم خود سوالهای خیلی مهمی هم می توانند باشند. یعنی یک وقت هست که مسئله ی عشق و عاشقی می شود لیلی و مجنونی و اما یک وقت هم هست که مسئله از نوع دیگری است و بلکه از نوع یوسف زهرا سلام الله علیهم است و کل بشریت در روز قیامت از نوع سرگشتگیهای همسر عزیز مصر و حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم! 

متن عربی

فصل نذکر فیه شیئاً من غریب کلامه المحتاج إلى التـفسیر

1-  و فی حدیثه ( علیه السلام ) :فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ ضَرَبَ یَعْسُوبُ الدِّینِ بِذَنَبِهِ فَیَجْتَمِعُونَ إِلَیْهِ کَمَا یَجْتَمِعُ قَزَعُ الْخَرِیفِ .
 قال الرضی : الیعسوب السید العظیم المالک لأمور الناس یومئذ و القزع قطع الغیم التی لا ماء فیها .


متن فارسی

بخش حکمت هاى شگفتى آور از سخنان امیر المؤمنین علیه السّلام

(در این فصل برخى از سخنان برگزیده شگفتى آور امام را مى آوریم که احتیاج به تفسیر و تحلیل دارد).
1.چون آنگونه شود، پیشواى دین  قیام کند، پس مسلمانان پیرامون او چونان ابر پاییزى گرد آیند.
(«یعسوب» یعنى بزرگ مسلمانان، و «قزع» یعنى ابرهاى پاییزى)

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ‎﴿١﴾‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ‎﴿٢﴾‏ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ‎﴿٣﴾‏ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ‎﴿٤﴾‏ سَلَامٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ‎﴿٥﴾‏

 

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‎﴿المائدة: ٣﴾‏

 

و قام إلیه رجل فقال یا أمیر المؤمنین ، أخبرنا عن الفتنة ، و هل سألت رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) عنها فقال (علیه السلام) :
إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله) بَیْنَ أَظْهُرِنَا فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِی أَخْبَرَکَ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ أُمَّتِی سَیُفْتَنُونَ بَعْدِی فَقُلْتُ یَا رَسُولُ اللَّهِ أَ وَ لَیْسَ قَدْ قُلْتَ لِی یَوْمَ أُحُدٍ حَیْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ حِیزَتْ عَنِّی الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَیَّ فَقُلْتَ لِی أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِکَ فَقَالَ لِی إِنَّ ذَلِکَ لَکَذَلِکَ فَکَیْفَ صَبْرُکَ إِذاً فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَکِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّکْرِ وَ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَیُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ یَمُنُّونَ بِدِینِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ یَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ یَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ یَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْکَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِیَةِ فَیَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِیذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِیَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَیْعِ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَبِأَیِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ أَ بِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ فَقَالَ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ .

 

4.خبر از فتنه ها و شهادت خویش
آنگاه که خداوند آیه 1.و 2.سوره عنکبوت را نازل کرد که: (آیا مردم خیال مى کنند چون که گفتند ایمان آوردیم، بدون آزمایش رها مى شوند) دانستم که تا پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) در میان ماست آزمایش نمى گردیم. پرسیدم اى رسول خدا این فتنه و آزمایش کدام است که خدا شما را بدان آگاهى داده است فرمود: «اى على پس از من امّت اسلامى به فتنه و آزمون دچار مى گردند» گفتم اى رسول خدا مگر جز این است که در روز «احد» که گروهى از مسلمانان به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى: اى على مژده باد تو را که شهادت در پى تو خواهد آمد. پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) به من فرمود: «همانا این بشارت تحقّق مى پذیرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است» گفتم اى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین موردى جاى صبر و شکیبایى نیست بلکه جاى مژده شنیدن و شکر گزارى است. و پیامبر خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:«اى على همانا این مردم به زودى با اموالشان دچار فتنه و آزمایش مى شوند، و در دیندارى بر خدا منّت مى گذارند، با این حال انتظار رحمت او را دارند، و از قدرت و خشم خدا، خود را ایمن مى پندارند، حرام خدا را با شبهات دروغین، و هوسهاى غفلت زا، حلال مى کنند، «شراب» را به بهانه اینکه «آب انگور» است و رشوه را که «هدیه» است و ربا را که «نوعى معامله» است حلال مى شمارند». گفتم اى رسول خدا: در آن زمان مردم را در چه پایه اى بدانم آیا در پایه ارتداد یا فتنه و آزمایش پاسخ فرمود: «در پایه اى از فتنه و آزمایش» .

 

نهج البلاغه فرازی از خطبه 156 ترجمه مرحوم محمد دشتی (که خطبه ی 157 شرح ابن ابی الحدید است.)  از سایت: farsi.balaghah.net

 

 

نمونه‌ای از فداکاری و شوق امیرالمؤمنین (ع) به شهادت
 خب چون روز نوزدهم و روز ضربت خوردن این بزرگوار است، یک جمله‌ای را من در باب فداکاری این حضرت و شوق ایشان به شهادت عرض میکنم؛ این در نهج‌البلاغه است؛ خطبه‌ی ۱۵۶ نهج‌البلاغه. حضرت میفرماید وقتی که آیه‌ی «اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکوِّا اَن یَقولوِّا ءامَنّا  وَ هُم لا یُفتَنون»(۶) وارد شد و بحث فتنه مطرح شد، من فهمیدم که تا پیغمبر در میان ما هست، این فتنه رخ نخواهد داد، این فتنه مال بعد از پیغمبر است؛ با پیغمبر صحبت کردم، از ایشان سؤال کردم، ایشان هم بیاناتی دارند که حالا در آن خطبه بیانات پیغمبر ذکر شده. وقتی که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این مطالب را برای امیرالمؤمنین، شاگرد برگزیده‌ی خود، بیان میکنند، ظاهراً آن شور و شوق احساس تکلیف و احساس مسئولیّت در حضرت به هیجان می‌آید، یک جمله‌ای را با پیغمبر صحبت میکنند که من آن را برای شما میخوانم. فَقُلتُ یا رَسولَ اللهِ اَ وَ لَیسَ قَد قُلتَ لی یَومَ اُحُدٍ حینَ استُشهِدَ مَنِ استُشهِدَ مِنَ المُسلِمینَ وَ حیزَت عَنِّی الشَّهادَةُ فَشَقَّ ذٰلِکَ عَلَیَّ فَقُلتَ لی اَبشِر فَاِنَّ الشَّهادَةَ مِن وَرائِک؛ میگوید من به پیغمبر عرض کردم -حالا با زبان ما- که یا رسول الله! یادتان هست در روز اُحُد وقتی که حمزه به شهادت رسید، دوستانمان عدّه‌ای به شهادت رسیدند و من با آن همه جراحتی که بر من وارد شده بود شهید نشدم، خیلی این بر من سخت آمد که من عقب ماندم و شهید نشدم، شما توجّه کردید، به من فرمودید که علی جان! مژده، تو هم شهید خواهی شد؛ یادتان هست؟ فَشَقَّ ذٰلِکَ عَلَیَّ فَقُلتَ لی اَبشِر فَاِنَّ الشَّهادَةَ مِن وَرائِک؛ آن روز شما به من فرمودید که بشارت باد بر تو علی جان! شهادت در پی تو است و تو شهید خواهی شد. حالا کأنّه حضرت سؤال میکنند که خب حالا چند سال گذشته، پس چرا من شهید نشدم. فَقالَ لی اِنَّ ذٰلِکَ لَکَذٰلِک؛ پیغمبر در جواب این مطلب فرمود که علی جان! همین درست است، تو شهید خواهی شد. بعد فرمود: فَکَیفَ صَبرُکَ اِذاً؟ حالا که سرنوشت تو شهادت است، صبر تو بر شهادت چگونه خواهد بود؟ خب شهادت در میدان جنگ چیز دشواری نیست؛ مثلاً فرض کنید که آن روز انسان یک نیزه‌ای یا شمشیری میخورد، امروز یک گلوله‌ای میخورد، به شهادت میرسد؛ چیز مهمّی نیست. شهادت در میدانهای مبارزات بزرگ بعدی که انسان سختی‌هایی را تحمّل میکند، خیلی مهم است. امیرالمؤمنین بعد از یک دوران دشوار به شهادت رسیدند، آن هم در محراب و با آن کیفیّت دشوار. لذا پیغمبر فرمودند: فَکَیفَ صَبرُکَ اِذاً؟ وقتی شهادت نصیبت بشود، چه جوری صبر خواهی کرد بر شهادت؟ فَقُلتُ یا رَسولَ اللهِ لَیسَ هٰذا مِن مَواطِنِ الصَّبر؛ این جای صبر نیست؛ صبر بر امرِ تلخ است، بر امرِ نامطلوب انسان صبر میکند. وَ لٰکِن مِن مَواطِنِ البُشریٰ وَ الشُّکر؛ این از جاهایی است که انسان باید برای آن به خودش مژده بدهد و شکر کند خدا را. این طلب شهادت خصوصیّت امیرالمؤمنین است و حضرت مثل دیشبی به این مقصود رسیدند، آن وقتی که فریادی بلند شد که «تَهَدَّمَت وَ اللهِ اَرکانُ الهُدیٰ وَ قُتِلَ عَلیٌّ المُرتَضیٰ»؛(۷) این شهادت، از ضربتی که از آن، شهادت حاصل شد، دیشب برای امیرالمؤمنین (علیه السّلام) پیش آمد؛ صلوات الله علیه.

وجود نمونه‌هایی از اقتداکنندگان به امیرالمؤمنین (ع) در زمان حاضر
 خب، خدا را شکر که مردان فداکاری در زمان ما هستند و بودند و دیدیم کسان زیادی را که در این جهت به امیرالمؤمنین اقتدا کردند و [از او] پیروی کردند؛ عاشق شهادت بودند، دنبال شهادت بودند، آرزوی شهادت داشتند و خدای متعال نصیب کرد شهادت را. شهید سلیمانی را دشمنان تهدید کرده بودند که تو را به قتل خواهیم رساند؛ این بزرگوار به دوستانش گفته بود که اینها تهدید میکنند من را به چیزی که دارم در کوه و بیابان و پست و بلند دنبالش میگردم؛ من را به آن تهدید میکنند! خب خداوند ان‌شاءالله ما را پیرو این راه قرار بدهد؛ ما را جزو برخورداران از این مزیّت بزرگ ان‌شاء‌الله قرار بدهد.

 

سخنرانی رهبری مد ظله العالی تلویزیونی خطاب به ملت ایران، 19 رمضان 1442 و 1400/02/12

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47776

 

 

بنده ی حقیر نمی خواهم اینجا وارد بحثهایی از تفسیر قرآن و نهج البلاغه که همراه عرفانهای کاذب هم هستند شوم. ولی عرض بنده ی حقیر این است که آیاتی از قرآن کریم داریم که صراحتاً می فرماید که یک حالاتی هستند شیطانی که بشر تبدیل می شود به بدتر از خوک و بوزینه و بلکه همانطوری که شهید مطهری از قول ویلیام جیمز هم می فرماید گویی انگار الان است که دارند خوک را چطور سر می برند و او می فهمد و آنگاه شروع می کند به جیغ جیغ و زوزه کشیدن، بعضی هم همانطوری است که می نویسند و خود را روشنفکر و فیلسوف هم می نامند؟! البته یک چیزی هم هست به اسم squealing pig که گویا به معنای گزارش کردن کسی به پلیس یا دیگر مسئولین هم معنا می دهد. مثلاً یحتمل بفرمایند که یکی از اعضای مذاکرات برجام جاسوسی کرده است و کسی او را لو داده است. یحتمل اویی را که طرف را لو داده است را بفرمایند که یک خوکی بوده است که در مورد او squeal و گزارش داده است به مسئولین. البته خدا نکند از این اتفاقات بیافتد ولی خوب مثل اینکه جاسوسیهایی هم شده است! یک بنده خدایی هم یحتمل بدتر از این بنده ی حقیر متوهم شود که نکند بنده ی حقیر هم از اعضای سرّی برجام هستم و در عین حال روحم هم حتی خبر ندارد با اینکه گویا یک فعل و انفعالاتی هم دارد رخ می دهد؟!

در این موارد معمولاً وقتی ما داریم مسئله را از دیدگاه روانشناسی من خوبم تو خوبی بررسی می کنیم، بعضی افراد هستند که اتفاقاً هیچگاه هم جزو خوبها به حساب نیایند و چه رسد به اینکه حساب شود که خوب حالا طرف بلکه صلاحیت هم پیدا کند که از رجل سیاسی هم تلقی شود. یعنی طرف هیچگاه در مخیله اش هم نمی گنجد که خود را از رجل سیاسی هم متصور شود و چه رسد به اینکه واقعاً هم این شانس را هم بیابد که وارد عرصه ی سیاسی مملکت شود! و اما اینکه چطور است که کسی بخواهد از من بدم به من خوبم در بلوغ روانشناسی والد- بالغ- کودک خود دست یابد هم مسئله ای دیگر است. و حالا فرض بفرمایید هم که والد را امیرالمومنین علی ابن ابیطالب صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم فرض بفرمایید برای طلبه و دانشجویی که مایل است نزد  استادش درس مکتبی هم بگیرد. معمولاً در این جور موارد استاد که یحتمل هم همان مراجع عظام تقلید نیز تشریف دارند، یحتمل و بلکه یقیناً بفرمایند که بچه جان شما خوب است که سعی و تلاش کنی که از صفر به یک هم برسی ولی خیلی هم سعی نکن که به بینهایت اینجا نزدیک شوی! یعنی کار از این نوع است که یحتمل کمی از صفر برخیزد و چقدر بتواند به یک نزدیک هم شود و بلکه دوباره بیافتد و به صفر هم بازگردد. ولی آیا با ایمان و یقین هم یحتمل بتواند مقاومت کند و راهش را سالک الی الله ادامه دهد تا بالاخره تا چه حدودی هم به مقصد برسد. و بلکه بالاخره مثلاً خود را به یک هم برساند!

و اما در این میان آنطور که قرار هم نیست که کسی گوشت خوک هم بخورد، ولی یحتمل در مذاکراتی هم بعضی این کار و حتی کارهای دیگری مثل شراب و قمار را هم بد ندانند، و بالاخره گوشت خوک خوردن هم مستلزمش خوک را سر بریدن و جیغ جیغهایش را هم دارد دیگر. خوب اینجا چطور می خواهید امر به معروف و نهی از منکر هم بفرمایید که در همین خطبه ی مورد بحث حضرت آقا هم در مورد مزایایش آمده است؟ این یک عرصه ی بین المللی است که هم میدان نبرد را هم یحتمل شامل می شود و هم دیپلماسی را. ولی از آن طرف هم یک مسئله ای هست که خاص امام زمان عجل الله فرجه الشریف است در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که ایشان با روش و منش و اخلاق و علم و حکمت نبوی و ائمه ی اطهار هم قرار است امامت خود را همانطوری که انبیائی همچون حضرت موسی و عیسی ابن مریم و حضرت محمد مصطفی به اثبات رساندند، آن حضرت هم همانطور امامتشان را به اثبات می رسانند که ادعای اینکه خدا نزد ما است و بعد به فسق و شراب خواری و ربا و رشوه و قمار و امثالهم افتادن جور در نمی آید و این یک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه جهاد اکبر و جهاد فی سبیل الله ای را هم می طلبد تا امامت آن حضرت برای مسلمان و غیر مسلمان هم از روی یقین به اثبات برسد.

چنین چیزی مستلزمش این است که از ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه و فقه سعی هم شود که به حکمت الهی و امامت حضرت امام زمان حجة ابن الحسن العسگری عجل الله فرجه الشریف برسیم بجای اینکه از حکمت الهی و امامت آن حضرت و بلکه حتی تنزل آن به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی سعی بر این باشد که به ریاضی فیزیک مورد نظر خود هم دست یابیم. نکته اینجا است که آن مقداری از ماورای بنفش و مادون قرمزی که در مسئله ی بازبهنجارشی از این نوع حاصل می شود می تواند انواع فتنه هایی را ایجاد هم کند که در هندسه ی متناظر مربوط به گرانش کوانتومی و کیهانشناسی و ریسمان و نظریه ی ام و هندسه ی ناجابجایی و ... آنطور که عالم را قرار است از ظلمات بسمت نور ببرد و بلکه بر عکس انسان را در کفرش از هر آنچه نوری هم که باقیمانده است را بسمت ظلمات محض بکشاند. چرا که یا اصلا خدا و پیغمبران و ائمه ی اطهار را حاشا می کند یا بر عکس ادعاهای کذب خدا و پیغمبری و امامت هم می کند. به هر حال، اینکه چطور هم باید به آن نقطه ی مطلوب هم باید رسید مستلزم آن است که آن سیستم دینامیکی گسسته ای که ما را بتواند از من بدم (خوبم) و بلکه تو هم بدی (خوبی) به من خوبم تو خوبی مطلوب هم برساند. تا اینکه در همان اول کار سالک الی الله و طلبه و دانشجو را آنقدر بکوبد توی سرش و بارش بزند که دیگر نتواند هم از جایش بلند شود و حتی این توان را هم در خودش دیگر نبیند که از صفر هم قرار است به یک بالاخره نزدیک شود و بقول معروف مثل خر توی گل وا نماند و ... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ‎﴿١﴾‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ‎﴿٢﴾‏ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ‎﴿٣﴾‏ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ‎﴿٤﴾‏ سَلَامٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ‎﴿٥﴾‏

 

دعای روز بیستم:

اَللَّهُمَّ اِفْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ اَلْجِنَانِ وَ أَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ أَبْوَابَ اَلنِّیرَانِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلاَوَةِ اَلْقُرْآنِ یَا مُنْزِلَ اَلسَّکِینَةِ فِی قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِینَ

 

 

یک جاهایی هست که شما از خدا استغفار می فرمایید همانطوری که خدا غافر الذنب العظیم هم هست و حتی می فرماید: اللهمَّ اِغْفِرْ لِیَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِی تَهْتِکُ اَلْعِصَمَ اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِیَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِی تُنْزِلُ اَلنِّقَمَ اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِیَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِی تُغَیِّرُ اَلنِّعَمَ اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِیَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِی تَحْبِسُ اَلدُّعَاءَ اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِیَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِی تُنْزِلُ اَلْبَلاَءَ اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطِیئَةٍ أَخْطَأْتُهَا. یک وقت هم هست که برای خود دعا می فرمایید و خود را مخاطب قرار می دهید و بلکه یک وقت هم هست که دیگران را هم در دعای خود وارد می کنید هر چند که مخاطب خدا است و گناهان خود را طلب می فرمایید که خدا از آنها بگذرد. ولی یک وقت هم هست که بالاخره همانطوری که در دعا می فرماید خدا از گناهان شما هم گذشته است و شما را بخشیده است و با این حال انواع شیاطین بزرگ و کوچک هم هستند که باز دوباره و دوباره شما را به گناه وامی دارند. و لذا دوباره و دوباره هم باید استغفار بفرمایید. و اما یک وقت هم هست که این فقط می شود یک بازی ای که لقلقه ی زبان شده است چرا که آن ظرفیتی را که باید داشت تا طلب استغفار و توبه کند را سالک الی الله ندارد و حتی نمی داند هم چطور است که باید توبه نیز کند و بلکه در گناهانش آنقدر غرق شده است که نیازی هم به استغفار نمی بیند. مثلاً یک جایی هست که این قابیل است که می زند هابیل می زند را می کشد و نباید هم این کار را می کرد و گناه کبیره هم کرده است ولی باید هم همچون قابیلی هنوز نزد خدایش طلب استغفار کند تا بلکه همین گناه را هم خدا ببخشد هر چند که آیا این کار را هم حتی بکند یا خیر؟ و الله اعلم. یعنی یک وقت هم هست که خدا از او نخواهد گذشت گذشته از اینکه قانوناً و شرعاً هم بلکه توسط خود امام هم قصاص خواهد شد.

یک وقت دیگری البته هست که می فرماید پایت نوشته شده است که قتال هم کنی ولی نمی کند چرا که یک جایی که خیلی هم دوست دارد کاری را بکند ولی بر عکس بضررش هم هست و بسا که کراهت هم دارد کاری را بکند ولی بنفعش هم هست. یعنی آنجایی که باید استغفار و بلکه توبه و برائت از مشرکین و نماز و دعا و ذکر هم کند، نمی کند ولی آنجایی که باید به سازندگی و جنگ و جهاد فی سبیل الله بر علیه دشمنان خدا هم برود باز نمی رود و به زمین هم چسبیده است. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ ‎﴿التوبة: ٣٨﴾‏ 

مثلاً می فرماید ولمان کن بابا تو هم مثل اینکه از پاپ هم بالاتر زده ایها؟! تخیلات ات همانطوری که خیلی درگیرت کرده است که پلیس امنیت اخلاقی هم بروی میهمانی و ثبت نام ریاست جمهوری ات را بکنی همینطوری جهاد اکبرت را هم می خواهی بکشانی به همه ی عالم و بلکه کیهانشناسی و حتی به مسئله ی گاو و گوسفند مقدس و بلکه برای قربانی که حالا آیا زرد باشد یا چه رنگ دیگری و زمین را هم شخم بزند یا خیر و ...؟! التفات می فرمایید؟ 

کجا بودیم؟ یک جاهایی بالاخره مسئله در حد روانشناسی است ولی یک وقتهایی هم جامعه شناسی است؛ ولی یحتمل هم یک جاهایی مسئله می زند بالاتر و آیا برود در حدود کیهانشناسی و بلکه حتی گرانش کوانتومی بعلاوه ی وحدت نیروها و .... مثلاً یک وقت هست که همین غلط نکنم دیروز پریروز بود که شهید مطهری چیزی بدین مضمون می فرمودند که بعضی فکر می کنند که زمان یک چیزی است مجرد آنچنان که در فضا-زمان داریم که برای همه به یک معنا است و این در صورتی است که مسئله بسته به این است که حالا که شبی است که احیاء هم می خواهی بگیری نباید این شبت را رد کنی و شبی هم باشد مرده و بلکه باید احیائش بگیری و احیائش هم کنی و لذا هم نخوابی و بلکه سعی کنی شب قدر را هم دریابی که از هزار ماه هم بهتر است! یک شب است که قرآن مجید هم در آن نازل شده است و همان شب است که سرنوشت انسان را هم رقم می زند.

عرض بنده ی حقیر هم این است که چطور می شود که یک انسانی برای همه ی اعصار هم تشریف فرما شوند و بلکه ظهور بفرمایند آنچنان که روز قیامتی هم برپا شود و بلکه زمان و مکان و تقدیرات کل عالم هم همه و همه در دست این امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز باشد. یعنی همین علی بن ابیطالب هم هست که نفرین می کند ولی دیگرانی را هم داریم که هنوز هم که هنوزه و تا روز قیامت هم می فرمایند ما اهل کوفه نیستیم علی علیه السلام تنها بماند. و اشهد ان علیا ولی الله و اشهد ان علیا حجة الله. 

بله، ولی آیا این را هم نداریم که بالاخره نه اینکه مسئله فقط این است که حالا یک کشتی ای و یک لگدی و کاراته و جودویی و پس گردنیهایی هم داریم و بلکه حتی مسئله کشت و کشتار هم هست. و اما وقتی در یک طرف طیف مادون قرمزی و قرمز فرضاً دیپلماسی گیر کردیم، آنگاه یحتمل دیگر ماورای بنفش میدانی بنظرمان هم نرسد یا برعکسش هم داشته باشیم؛ و لذا نتوانیم اینها را با هم جمع کرده و فشرده سازی اش هم کنیم! همین مسئله را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می توانید داشته باشید که مسئله چطور محلی/جهانی است؟ دهکده مان کجا است و آنگاه دهکده ی جهانی مان هم که ماورای آن هم نجوم و کیهانشناسی است هم کدام است؟ و تعالی و متعالیه ای که از حتی صفر و یک به بینهایت قرار است برسد با شروع کردن از صفر و یک و اینکه هر عددی هم تالی خود را دارد تا اینکه می رسد به بینهایت و آنگاه میدان اعداد گویا و جبری و اعداد متعالیه و فضاهای هیلبرت و کره های واحدی که قرار است همین فضا را هم پر کنند و آنگاه چهارده شمس الشموسی که کل عالم هم در آن واقع می شوند و بلکه بر کل عالم هم می تابند و .... حالا شما بفرمایید که ما اصلا حسادت هم نباید داشته باشیم و چه رسد به مسئله را هابیلی قابیلی اش کردن! حرف خیلی خوبی هم هست. حسادت و می کشمت نداریم و نباید هم داشته باشیم حتی بین مهاجرین و انصار و بلکه حسینیانیها انصاریانیها! و اما اگر کار به پس گردنی و لگد و حتی بالاتر از آنها هم کشید و داعشی هم آمد گفت می کشمت ایرونی و چطوری و ...، خوب دیگر همین است دیگر! و بلکه قتال هم داریم! اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿۱﴾

ما [قرآن را] در شب قدر نازل کردیم (۱)

وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿۲﴾

و از شب قدر چه آگاهت کرد (۲)

لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿۳﴾

شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است (۳)

تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾

در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر کارى [که مقرر شده است] فرود آیند (۴)

سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵﴾

[آن شب] تا دم صبح صلح و سلام است (۵)

 

إِن‌َّ الله‌َ وَ مَلاَئِکَتَه‌ُ یُصَلُّون‌َ عَلَی‌ النَّبِی‌ِّ یَا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْه‌ِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمَاً (احزاب: 56)

 

 

اَللَّهُمَّ وَفِّرْ فِیهِ حَظِّی مِنْ بَرَکَاتِهِ وَ سَهِّلْ سَبِیلِی إِلَى خَیْرَاتِهِ وَ لاَ تَحْرِمْنِی قَبُولَ حَسَنَاتِهِ یَا هَادِیاً إِلَى اَلْحَقِّ اَلْمُبِینِ

 

 

گاهی ممکن است که سخنرانی و استادی بفرمایند که کتابی را به اسم کسی نوشته اند. مثل اینکه مثلاً به اسم بورباکی هم کتبی نوشته شده است؛ راستی اگر به آرشیو کرنل رجوع بفرمایید ملاحظه خواهید کرد که 158 مقاله داریم که نام بورباکی هم در آن رفته است: 

https://arxiv.org/search/?

query=bourbaki&searchtype=all&abstracts=show&order=-

announced_date_first&size=50

 

بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که خوب این حرفها به تو چه ربطی دارند؟ بورباکی 158 مقاله دارد یا ندارد به تو چه؟ عرض بنده ی حقیر اینجا چیز دیگری است!

و آن اینکه فرضاً سخنران محترم که در مورد شهید اول بحث می فرمایند یحتمل هم بفرمایند که کتابی به اسم آن شهید دیگری نوشته است! و اما اینجا شما دنبال این بگردید که بالاخره این کدام کتاب هم بوده است؟ یحتمل اینجا منظور بین عربی و فارسی که ما داریم سرچ می کنیم، مسئله این باشد که امر کتابت به عربی به معنای نامه است به فارسی هم. و لذا اگر هر چه هم بدنبال کتابی با این خصوصیات هم بگردید که کدام هم بوده است؛ و لذا آنرا نیابید!

یک وقتیهایی هست در روانشناسی یحتمل بفرمایند که نوعی از رفتارهای یک معتاد می تواند خیلی شبیه رفتارهای یک مذهبی متعصب هم باشد تا جایی که اینها را نشود هم از هم تفکیک کرد. مثلاً همانطوری که یک معتاد رفته رفته ممکن است از دیگران در جامعه بخاطر رفتارهای غیر متعارفش ایزوله و گوشه گیر شود، همانطور هم یحتمل یک سوپر مذهبی دولوکس هم می تواند ایزوله و گوشه گیر شود چرا که ممکن است نرمهای اجتماعی موجود در جوامعی بخصوص سکولار و لائیک از نوعی باشد که حضور مذهبیون و روحانیون را در جامعه خیلی برنتابند. این را امام خمینی خود راجع به قبل از انقلاب درست یادم باشد خودشان فرموده اند که حتی پنچری تاکسی را بخاطر حضور روحانی می دانستند! یعنی یک جاهایی مسئله صراحتاً علنی می شود و بلکه مسئله برای خودش کربلایی هم هست در همه ی سطوح و از جمله سطوح  مختلف اجتماعی.

و از جمله مسئله ی خودکشی و خودسوزی را هم داریم که شما می بینید از آن طرف صراحتاً شهید مطهری می فرمایند بعضی مثل نیتچه و شوپنهاور همانطوری که ویلیام جیمز گفته است صادق هدایت هم همینطور دارند جیغ می کشند آنجایی که خوک را می خواهند سر ببرند. یعنی یک وقتهایی هم هست که مسئله فقط این هم نیست که شما با یک دوگانی مثل میدان و دیپلماسی چطور می توانید برخورد کنید که آیا اینها هر دو از جمله دو سر طیفهایی از ماورای بنفش و مادون قرمز را چطور تشکیل می دهند که به مسئله ای واحد هم برمی گردند و باید هم فشرده سازی شوند تا مسئله از آن حالت گسسته ای که برایش رخ داده است و بلکه یحتمل یک خمینه هم بصورت چندین خمینه هایی است که جلوه گر می شوند را درست دریابیم؟ التفات می فرمایید؟ مسئله وقتی سطحی انگاشته شود، مثل این است که بفرمایند خودکشی و خودسوزی ای یک جاهایی رخ داده است و شما هم بر روی همین انگاره نتیجه گیری بفرمایید که نخیر! اصلا دارند خوکی را سر می برند و شروع کرده است به جیغ جیغهای خودش. یعنی بعضی یحتمل هم از خدایشان است که بفرمایند که بابا اینقدر ترور نکنید و از جمله ترور شخصیتی افراد خیلی با نفوذ مملکتی را و از جمله نیتچه و شوپنهاور و صادق هدایت و ... را! ولی یک جاهایی هم مسئله از این نوع است که طرف واقعاً هم نه اینکه خودکشی و خودسوزی دارد می کند و بلکه خودکشی و خودسوزی هم کرده است و رفته است پی کارش! و حالا آیا صلاح هم هست که همه بفرمایند که بابا گناه دارد، غیبت است، زشت است، نوش دارو بعد از مرگ سهراب است، نکنید از این کارها! دیگر حالا عنوان کردن اینکه دارند خوک را سر می برند و جیغ جیغ اش هم هوا رفته است دیگر یعنی چه؟ یعنی وقتی کار از کار گذشت، آیا دیگر می شود مسئله را درستش هم کرد و گفت که نه نه نه، نگویید خودکشی و خودسوزی و بدتر از آن هم که می شود سر بریدن خوک و جیغ جیغهایش و اینها هم که ترور شخصیتی است! ترور شخیصیتی اتفاقاً وقتی هم رخ می دهند که ناشی از ترورهای واقعی پی در پی هم باشند و بلکه میدان و دیپلماسی را هم بعضی سعی کنند کلاً خرابش کنند و آنگاه بنشینند هم اشک تمساح برای همه بریزند که دیدید چه کردند؟!  دیدید چه شد؟ دیدید چه بلایی سر همه آوردند این تروریستهای لا مذهب بدتر از داعش با این بچه بازیهایشان! آبروی همه را بردند و رسوایی راه هم انداختند؟

یعنی طرف می رود منبر و می فرماید که بیا مسجد و غیبت هم نکن؛ و منظورش در واقع همین است که نیاییها! کربلا است! دخلت آمده است اگر بروی مسجد. و توی رویت دارد هر چه لعن و نفرین است به خودت می کند و خیال می کند بچه هم گیر آورده است که اصلا یک سر سوزن هم متوجه نشدی و آنگاه می خواهد هم که در عین حال همه را نیز ارشاد کند که غیبت نکنیدها! چی را غیبت نکنیدها وقتی خود حضرت امیرالمومنین است که مردم کوفه را لعن می کند؛ و حالا تو هی بگو ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند. وقت شناسی می خواهد هر چیزی!

مثل این است که یک موقعی شما ادعای خدایی کرده اید و حالا می خواهید هم بروید نزد راسا راجا داس بفرمایید که اگر کسی بیاید نزدت بفرماید که من خدای توام، آنگاه چه داری بگویی؟ از کجا که او واقعاً خدایت نیست همانطوری که موسی کلیم هم به فرعون ثابت کرد که خدای من را باید بپرستی و بالاخره هم فهمید که حق با موسی است ولی هر چند که دیگر دیر هم شده بود و در دریا هم غرق شد. و اما حالا یک وقتهایی هم هست که شما می بینید که دیگر دستتان نمی رسد که ادعای خدایی خود را ادامه دهید، و بنظرتان هم می رسد که خوب حالا ادعای خدایی را از ما گرفته اند و اما ادعای امام زمانی که هنوز هست و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را که بالاخره هنوز نتوانسته اند خدا را شکر از ما بگیرند؟ البته بعضی هم یحتمل ادعا کنند که یحتمل مملکت کفر را بعضی حساب بفرمایند که خیلی بی در و پیکر هم هست و اما مملکت اسلام که از این حرفها ندارد! آخر آخرش هم یحتمل طرف مدعی یک وقت دیدید ادعا کرد و بعد هم مثل خوک سر بریدندش و آنگاه یک فرقه ای را هم درست کرد که او را به اسم شهید و بلکه خدای خودشان هم قبول کردند!

ولی یک جاهایی هم مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی گذشته از تنگ نظریهای بعضیها از نوع دیگری است که مثلاً یکی خدا و حقانیت او را در حضرت رسول الله و ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ببیند و دیگری هنوز همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف را بفرماید که بابا تو واقعاً دنبال همان خدایی و نمی توانی او را بیابی و لذا گیر کرده ای و در اسلامتان هم می فرمایید که ما در توحید دنبال امام زمان عجل الله فرجه الشریف بالاتر نمی رویم و با خدا هم کاری نداریم! عرض بنده ی حقیر این است که طرز تفکرها است که مختلف است همانطوری که شاهنشاه آریامهر هم یحتمل بفرمایند که نخیر؛ ما چه کار داریم که کی چه دینی دارد یا اصلا هم ندارد و زنده باد کوروش کبیر و چه کار هم داریم که سحر زکریا را خدا گفت که سه روز هم چیزی نگو تا بلکه سلبریتی شوی و خدا بهت یحیی را هم بدهد یا چه ها که دیگر نشود و ...؟ سحر زکریا با خدایش چه راز و نیازی کرد به ما چه؟ بلکه یک سحری هم حضرت زکریا علیه السلام خیلی هم خسته تشریف داشته اند و خوابشان هم برده است و دیگر نتوانسته اند از خواب برخیزند و مشغول ذکر و نماز و دعا هم شوند. البته اینها عرض بنده ی حقیر این است که مانع هم نمی شود که بفرمایید حالا پلیس امنیت اخلاقی هم اینجا چه ربطی دارد به مسئله ی ریاست جمهوری تو و میهمانی سلبریتیها و ...! ولی خوب حلوای لن ترانی، تا نخوری ندانی! ادب را حفظ کردن حتی آنجایی که باید حرام لقمه ی حرامزاده ای را هم ارشاد کنید که نکند یک وقت مرتکب زنا هم شوی چرا که می فرماید لا تقربوا الزنی...! ادب همه جا هم خیلی هم لازم است.

اما یک وقت هم هست که مسئله اسلام است. یعنی یک وقت هست که مثلاً

می فرماید کره ای با چند کره ی دیگری در یک فضای هیلبرتی از ابعاد بینهایت می تواند مماس هم شود؟ ولی یک وقت هم هست که این فضای هیلبرت بعد بینهایت هم در خود نظریه ی اعداد است که واقع است و حتی هنوز جنبه ی هندسه ی خارج از نظریه ی اعداد هم پیدا نکرده است! یعنی چه؟ یعنی فرض بفرمایید که شما می خواهید بر روی میدان اعداد گویا یا حتی بر روی هیئت اعداد صحیح هم اعداد جبری را بسازید که از آن هم اعداد متعالی نتیجه شوند. ادعای بنده ی حقیر این است که رسیدن به این اعداد متعالی است که یک فضای هیلبرت از بعد بینهایتی را هم می طلبد و ماورای فضاهایی است که ابعاد آن متناهی است حتی روی میدانهای اعداد گویا! التفات می فرمایید؟ و لذا ما اینجا از جمله مسائلی همچون نظریه های گالوا و نظریه اعداد جبری و حتی برنامه (هندسی) لنگلندز و هندسه ناجابجایی و نظریه ای ام و ریسمان را علاوه بر مدل استاندارد ذرات فیزیک و  ... را هم داریم. حالا هی بنده ی حقیر در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم عرض کنم که بابا جهاد اکبر و ادبت را هم دریاب دیگر! یحتمل بعضی اشکال بفرمایند که روایات دیگری هم هست که تو هنوز از آنها حتی روحت هم خبر ندارد! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

إِن‌َّ الله‌َ وَ مَلاَئِکَتَه‌ُ یُصَلُّون‌َ عَلَی‌ النَّبِی‌ِّ یَا أَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْه‌ِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمَاً (احزاب: 56)

 

۱. إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا ‎﴿النساء: ١٠﴾‏

۲. إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَىٰ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِّیثَاقٌ أَوْ جَاءُوکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن یُقَاتِلُوکُمْ أَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقَاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا ‎﴿النساء: ٩٠﴾‏

۳. وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ ‎﴿الرعد: ٢١﴾‏

۴. جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ ‎﴿ابراهیم: ٢٩﴾‏

۵. قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ ‎﴿القصص: ٣٥﴾‏

۷. جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ ‎﴿ص: ٥٦﴾‏

۸. أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَىٰ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَیَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوکَ حَیَّوْکَ بِمَا لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ وَیَقُولُونَ فِی أَنفُسِهِمْ لَوْلَا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِیرُ ‎﴿المجادلة: ٨﴾‏

۹. یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ ‎﴿الإنفطار: ١٥﴾‏

 

یک مسئله ای هست به نام مسئله ی عدد نیوتن یا بنده ی حقیر مانده ام که آیا اخلاقی است که عرضش کنم یا خیر، ولی اسم دیگری هم دارد که مسئله ی عدد بوسه (kissing number problem) است مربوط به تعداد کره هایی که در فضهای اقلیدسی ابعاد مختلف تعداد حداکثری از کره های دیگری را که با هم اشتراکی ندارند را که حول کره ی با شعاع واحد می توان در نظر گرفت را بررسی می کنند که مسئله ای هم هست با نام گنجاندن کره ها در فضاهای اقلیدسی. یحتمل اخلاقی تر هم باشد که آنرا مسئله ی عدد مماس هم بنامیم! این مسئله وقتی از فضاهای اقلیدسی با ابعادی متناهی به ابعاد نامتناهی می رود مثل فضاهای هیلبرت اصلا چطور می شود و یعنی چه؟ بنظر می رسد این مسئله اشتباه نکنم خیلی هم هواخواه ندارد و یحتمل می رود هم در حیطه ی هندسه ی ناجابجایی. مثلاً:

https://arxiv.org/abs/2011.08439

 

https://www.cambridge.org/core/journals/glasgow-mathematical-

journal/article/on-packings-of-spheres-in-hilbert-

space/9141A58035FF2F795F1DAB79CAAC09CF

 

این مسئله یحتمل هم برمی گردد به موضوع ما در جهاد اکبر و معدن عظمت و حجابهای ظلمانی و نورانی و دوگانهایی که سر بعضی پلها یحتمل انسان را به اشتباه می اندازند که راه راست و مستقیم از کدام طرف هم هست؟! یعنی بعضی مسائل هست که از نوع معما چو حل گشت آسان شود نیز هستند آنچان که گاهی در پست مدرنیسم وقتی راه را غلط می رود سالک الی الله آنگاه تازه متوجه می شود که ای بابا مثل اینکه آن وقتی که باید کاری می کردم هم نکرده ام! و دیگر حالا می خواهی چه کنی؟ و این یعنی چه؟! حالا قبل از اینکه وارد مسئله بطور عمیقتری شویم همینقدر هم توجه بفرمایید که یصلون در آیه ی ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما را وقتی وارد موتورهای جستجوی کاملترین معجم قرآن کریم بفرمایید، متوجه می شوید که معناهای دیگری هم دارد با اِعرابی دیگر و از جمله هم: یَصلَونَ با سکون ص که ریشه ای صلی که یعنی وارد آتش می شوند و حرارتش را می چشند، است. و یَصِلُونَ که ریشه اش وصل است و یعنی وصل می شوند/ می پیوندند/ دست می یابند. یُصَلّون با ریشه ی صلو و می فرمایند یعنی نماز می خوانند/ درود می فرستند/ دعا می کنند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

به هر تقدیر، بنده ی حقیر با بعضی اساتید اخلاقی که صحبت می کردیم و سعی داشتیم که استدلالی هم ثابت کنیم که در مکارم اخلاق با زور و جبر و اجبار و کتک کاری و یقه گرفتن هم نمی شود کسی را واداشت که اخلاقش را درست کند. یعنی بنده ی حقیر یقه ی استاد را سفت هم گرفته بودم که یا اثباتش می کنی یا اینکه خودم حسابت را می رسم و بلکه می کشمت، و همین هم شد که ایشان لطف نموده و اخیتار کردند که طریق اثباتشان را برای این حقیر نشان هم دهند! معمولاً بعضی بر این عقیده اند که اگر زوری در کار نباشد مسائل حل نمی شوند. ولی ایشان نشان دادند که مسئله غیر از اینها است در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی! چطور؟

ببینید، شما باید هم حساب بفرمایید واقعاً که ما نه فقط دو تا خورشید و بلکه چهارده شمس الشموس هم داریم که حالا بعضی هم اصرار دارند که الا و الله یکی هم بیشتر نیست و بلکه حتی از چسباندن دو نیمه ی آن که همانطوری که شق القمر شده است همانطور هم یحتمل شق الشمس شده باشد نیز از این کارها هم نداریم. یعنی بعضی اصرار دارند که شما الا و لله که نمی توانید هم از عالم طبیعت خارج شده و هم چهارده شمس الشموس هم داشته باشید. ولی خوب داریم دیگر، این از خواص ماورای طبیعت است که از این کارها یعنی نه یک خورشید که چهارده خورشید شمس الشموس هم داریم! ولی این شرط و شروطی هم دارد که به امام علی بن موسی الزضا در سلسلة الذهب به کلمة لا اله الا الله و ولایت امیر المومنین علی بن ابیطالب حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی هم برمی گردد که در آخرش می فرمایند به شرطها و شروطها و انا من شروطها. حال باز بعضی در این میان بفرمایند که پس حالا مامون هم هیچی و اما مهاجرین و انصار و بلکه حسینیانهای انصاریانیها را چه کنیم و مگر می شود هم که فقط احمد نجار را در نظر بگیریم و آنگاه حتی خود مرسلین را هم کنار بگذاریم آنجایی که می فرماید وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَىٰ قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ‎﴿یس: ٢٠﴾‏؟! بله؟

مسئله اینجا در مورد پست مدرنیسم این است که مثلاً دستور می آید که حجابتان را خواهرانم حفظ بفرمایید چرا که مثلاً می فرمایند ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است زیبنده ترین زینت زن حفظ حجاب است. و اما این مسئله فقط ظاهر قضیه هم هست و بسیاری از مسائل دیگر را هم در بر می گیرد که مثلاً لا تقربوا الزنی انه کان فاحشة و ساء سبیلا! لا اله الا الله. مثل این است که به بچه بفرمایند که بچه جان یک وقت انگشتت را توی پریز برق نکنی که در جا برق می گیردت و خیلی بدجوری ناک اوت هم یحتمل شوی! و آنگاه یک وقت هم دیدید که بچه نزد خود فرمودند که خوب حالا می گوید که دست ات را توی پریز برق نکن، نگفته است که آلومینیوم فویل را هم توی پریز برق نکن که! دستم که اصلا توی پریز برق نمی رود در وهله ی اول که از این پند و اندرزها هم کسی بخواهد بدهد. حالا اجازه بده این یکی را انجام هم دهیم ببینیم چه می شود؟! لا اله الا الله. آقایان خانمها خیلی هم مواظب باشید و بچه ها را از این کارها بر حذر کنید چرا که عواقب بسیار سوئی هم می تواند داشته باشد. ولی خوب، اینها یک سری مسائل دنیوی فقهی و بلکه قضایی هم است که در رابطه با آنها مسائلی فقهی هم هستند که بسته به اینکه فضایی را که در بر میگیرند چقدر هم می توان بسطش داد آنگاه کره هایی از مسائل فقهی دیگر هم یحتمل آنها را در نقاطی مماس با کره ی اولیه ی ما کند؛ و اما با رعایت درست این مسائل فقهی می توان یحتمل بهتر هم به مسائل اخروی از روی نه فقط حدس و شک و بلکه با یقین هم پرداخت. یعنی مسئله دیگر فقط از این نوع هم نیست که به شما بفرمایند که ما این ماشین فرضاً رولز رویس با سقف کروکی را پر از توپهای کوچک می کنیم و قرعه کشی می کنیم هر کس بهتر حدس زد که چند تا توپ توی این ماشین است برنده اش می شود. حالا اگر بنده ی حقیر هم یک پیکان غراضه داشتم و نتوانستم هم آنرا برنده شوم و دیگری هم برنده شد، آیا باید حسودی ام شود که چرا من برنده نشدم؟ خوب او حل مسئله اش بهتر بوده است دیگر. مشکلی نباید باشد. یعنی زوری هم نیست و حل مسئله است و قرعه کشی و شانس. حالا اگر همان پیکان با سقف کروکی و طلا و جواهر نشان هم کرده بودیم نمی شد؟ مسئله فرق می کرد؟! یعنی دوست ما می توانست برود پیکانش را خودش پر از توپ هم کند و به حدسی معقول هم برسد که یحتمل بهتر هم شانس برنده شدن می داشت! غیر از این است؟ ولی خوب همیشه اختلافهای یکی دو تا توپ در این میان می تواند مشکلزا هم شوند!

و اما کجا است که مسئله یک مرتبه ابعادی بینهایت هم به خود می گیرند؟ یادتان هست؟ و یادمان باشد و یادمان هم نرود! مسئله این بود که از طلبگی و دانشجویی هم بخواهیم به بینهایت اجتهاد و مرجع عظام تقلید و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و معدن عظمت هم برسیم دیگر! نکته اینجا این است که مسئله زوری و قهری و جبری و با یقه گرفتن و کشت و کشتار و قتال هم درست نمی شود؛ یا می شود؟! موضوع این است که از این دنیا چطور به آخرت خود بیاندایشیم؟ یعنی یحتمل بعضی می اندیشند و تفکر می کنند که ما چقدر شهدایی و از جمله در میانشان انبیاء و فرزندان انبیاء و امامانی هم در اسلام و بلکه در خارج از اسلام هم داشته ایم که آیا ما حالا چقدر هم مایلیم که به آنها بپیوندیم؟ یا اینکه خیر؛ آیا می فرمایید که کدام شهداء و به ما چه؟ حجاب هم کدام است؟ این حجاب مگر می تواند برای ما چه کند و نگاهما را هم حالا کنترل چطور کردیم یا نکردیم؟ زوری و قهری و جبری است؟

یک نکته ای که اینجا هست که خیلی یحتمل هم باید تاکید کرد و تا خود سالک الی الله به رمز و رازهای جهاد اکبر و معدن عظمت نرسد متوجه مسئله هم نمی شود که چرا اصلا به حکمت متعالیه می فرمایند هم حکمت متعالیه و نه حکمت جبر و اختیار هم نمی گویند در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ یعنی حالا شما اعداد جبری را هم مثل همین رادیکال دو یک می این ور و آن ور کنید یحتمل می رسید به یک عدد گویا یا یک عدد حتی متعالی. خوب حالا که چی؟ یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که شما وقتی از ظلمات و تاریکیهای انواع حجابهای ظلمانی و نورانی بیرون هم می آیید که بجای اینکه سعی کنید آن چهارده شمس الشموس را در طبیعت جا دهید، به ماوراء طبیعت رفته و متوجه هم شوید که کل عالم طبیعت و ماوراء طبیعت و هر چه هست و نیست از همین چهارده شمس الشموس است که نشئت می گیرند و بلکه عالم را ذره ی بزرگ و کوچکی را نیز به حرکت جوهری خود وامی دارند. و الا قهر و جبر و زوری هم در کار نیست که الا و لله که همه و همه باید در این چهارده شمس الشموس گنجانده شوند و لا غیر! مسئله تعالی و تنزلی است که در حکمت الهی نهفته هم هست که کلام الله قرآن مجید چطور هم تنزیل یافت تا بر قلب مقدس حضرت رسول الله اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نزول یافت در شب قدر و عالم و عالمیان را از قَبَلش نورانی کرد. و معرفتی هم می طلبد بر حسب استعدادهای الهی هر فردی که ما را هر چه بیشتر به سمت خدا و عالم وحیانی قرآنی اخلاقی نبوی رسول اله و حضرت زهرا و ائمه ی اطهار علیهم السلام از کثافات جسم و روح خارج کرده و ببرد. سر همه یحتمل تا حالا ذیگر حسابی به درد آمده است! با عرض معذرت! همیشه یحتمل آسانتر است از مدینة النبی به سمت شهر و بلکه دهات خود برویم، ولی از ده و روستایمان به مدینة النبی و مکه و حج رفتن هم یحتمل سالک الی الله را کمی قلقلک داده و بلکه وادار هم کند که به زاد المسافر خود هم بیشتر بیاندیشد که ای ابن سبیلِ در راه مانده آن وقتی که کاری باید می کردی چرا نکردی؟! و بجایش مثلاً هم رفتی دنبال رادها- گوکولاناندا رادها- گوکولاناندا رادها- گوکولاناندا رادهایه! آخرش هم نفهمیدی که اینها یعنی چه؟ اقل کم یک کوکاکولایی پپسی ای فانتایی میراندایی و بلکه حتی نوشابه ی زمزمی چیزی یحتمل اگر می نوشیدی برایت بهتر نمی بود؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَىٰ قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ‎﴿یس: ٢٠﴾‏

 

نظرهای زیر هم مربوط به سایت نامبرده در نظر قبل است:

 

با سلام، یک مسئله ای که در مورد علم مطرح است اینجا است که ممکن است ما به علم به عنوان یک ماشین تولید مقالات علمی هم بنگریم که آیا چقدر هم این ماشین می تواند هدفی را که خود بدنبال تولیدات و مانع زداییها و پشتیبانیهای این تولیدات دیگری هم هست را برآورده کنند. آیا تفکیک علم از شبه علم می تواند از این کار مانع زدایی و پشتبانی کند، و لذا خیلی هم خوب است. اینکه این تولیدات در عرصه های نظری و عملی و آزمایشگاهی و سرنی و تواترنی و آی پی امی چقدر می توانند دنبال شوند، یک مسائل خاص خود را دارند. ولی از آن طرف هم یک مبنای ریاضیاتی دارند که بقصد می توانند از رمز و رازهایی بفرمایند و تعریفاتی و قضایا و ... را مطرح کنند که ورود به این تولیدات را پشتیبانی و مانع زداییهای بیشتری مثلاً (کو)همولوژیکی  هم می کنند. اینها خود می توانند زیر نظر یک نفر هم باشد که در حقیقت نه یک نفر و بلکه یک گروهی هم هستند که به اسم یک نفر کتب و مقالات هم می نویسند و از جمله نیکلاس بورباکی است که سطح تجردی را که دنبال می کند نیز در حوصله ی هر ریاضی فیزیکدانی هم نیست ولی سمینارهای خاص خود را هم دارد. اتفاقاً بنده داشتم سایت neverendingbooks.org g که متعلق به (Lieven Le Bruyn (LievenLB که بنده ی حقیر نمی دانم اسمش هم از کجا است که برایم خیلی آشنا هم هست را نگاه می کردم که هر چند وقت یک بار مملو از پستهای مربوط به مسائل و کارهای نیکلاس بورباکی هم هست. این یحتمل یک تخصصی هم می خواهد که کارهای ریاضی و بلکه ریاضی فیزیکی مربوطه را دوباره طوری هم بازتولید کنیم که مکتبهای جدیدی را هم از نو پایه گذاری کنند در عین حالی که مکتبهای قدیمی هم جایگاه خود را از دست ندهند و خلاصه یک عالمی است برای خودش که مجموعه ای از ریاضیدانها و فیزکدانها و بلکه فلاسفه ی عالم را می تواند دور هم بیاورد و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت الهی و ماوراء الطبیعه و جهاد اکبر هم می تواند کارساز بوده و نهایتاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم منافاتی نداشته باشد که در راس کارهای این ماشین آلات تولیدی تشریف داشته باشند. اتفاقاً اگر دو تا چراغ خورشیدی هم برای این مرکز تولیدی داشته باشیم که همیشه یکی از این چراغها روشن باشند و دیگری یدکی به مانع زداییها و پشتیبانی تولیدی بپردازد یحتمل حتی بتوان این دو چراغ را نیز به عنوان خمینه ای واحد هم مشاهده کرد که از چسباندان آنها به هم با یک درهمتنیدگیهای خاص و معین و بلکه حتی عامتری هم توئیستری و حالا چقدر هم با فاصله در نظریه ی میدان همدیسی میسر شوند. البته بنده متوجه شدم که آلن کن هم در سایت لیون لبروین کتابهای بدون اتمام، فایلهای صوتی دارد که بنده دنبال فیلتر شکنهایی هم بودم که یوتیوبی بشنوم که هنوز در زمینه ی مانع زداییها و پشتیبانیهای این فیلترشکنها موفق هم نشده ام که بعضی یحتمل بدرستی اشکال هم می کنند که همان بهتر که دنبال این چیزها نروی و....

===================

 

بنده نمی دانم چطور از روی ایمیلم سایتتان فهمید که عکس این بنده ی حقیر کدام است و چاپش هم کرد و الا همان ایمیل دیگری را می زدم ناشناس می ماندم!!!

 

وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَىٰ قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ‎﴿یس: ٢٠﴾‏

 

بعد از خواندن این پست از این وبلاگ پرفسور دکتر منصوری نظر زیر را برای ایشان دادم که یحتمل برای اینکه ایمیل الکی هم دادم مورد مواخذه قرار گیرم که شبه علمت کم بود و توی این مسئله که خورشید بالاخره یکی است یا دو تا هم که مانده ای هیچی و حالا ایمیل الکی هم برای رد گم کردن می دهی؟! البته به اساتیدی مثل ایشان نمی شود هم بیخودی سعی کرد خیلی نزدیک شد و بلکه ایراد هم گرفت به حساب اینکه طرف فکر می کند که می تواند از این طرق به عرش اعلی هم برسد و چرا که هل من مبارز می طلبد و خیلی هم آنرا یافته است. بالاخره فکر کنم یک وقتی دوره ی نسبیت عام ایشان را در مکتبخونه یک روزی به اتمام برسانم مثل دیگر دوره های کیهانشناسی و نظریه ی میدانهای همدیسی و ....

http://rmansouri.ir/%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d8%b4%d8%a8%d9%87%e2%80%8c%d8%b9%d9%84%d9%85%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b7%d8%a8-%d8%b3%d9%86%d8%aa%db%8c/#comment-358

 

با سلام، گوش شیطان کر گوش شیطان کر، شما اگر حس بویایی تان ضعیف شده باشد یا آنرا از دست داده باشید، ممکن است کمی سردیتان کرده باشد و اگر کمی گرمی بخورید کاملاً خوب شوید. اما اگر بیش از حد سردی بخورید و روی هم انباشته شود، گرمی دیگر ممکن است آنطور که باید و شاید اثری هم نکند و بلکه مشکلات دیگری هم ایجاد کند. حالا اگر مقالاتی را راجع به اختلالاتی که ممکن است در اثر کاندو  ناشی شود را که ویلسون هم بررسی کرد حوصله کنید بخوانید بهتر مسئله را در یابید که باید چه کنید. ممکن است سی تی اسکن و ام آر آی هم بگیرید وعمل جراحی هم انجام دهید، ولی چون هندسه و ریاضی فیزیک مسئله برای شما هیچ وقت حل نشده است دلایل موانع حس بویایی را هم نتوانید درک کنید. البته کروناویروس کوید-19 هم می تواند مزید بر علت شود و پیچیدگیهای آنرا بیشتر هم کند، ولی یک وقتهایی هم هست که مسئله به اندازه ی کافی هم پیچیده نشده است که دنبال راه حل درست آن بگردیم و بیابیم و مسئله حتی جهانی هم شود. مثلاً اینکه خود واکسن هم آیا واقعاً واکسن خوبی است که خود پیچیدگیهای بدتری هم ایجاد نمی کند یا فقط آب مقطر و سرکاری هم هست گاهی اوقات زیر سوال می رود که معلوم نیست از کجا هم نشات گرفته است. شاید بعضی واکسنها حتی حس بویایی را هم بتواند به بعضی همینطوری اله بختکی برگرداند. اما اینکه یقین هم کنیم که روشی علمی را هم یافته ایم که می تواند به ما نشان دهد که چطور می توان به بیمار کمک کرد که حس بویایی اش درمان شود، این یحتمل باید یک الگوریتمی داشته باشد که در افراد مختلف آیا چقدر کارآیی هم داشته باشد بسته به اینکه چقدر مشکل او حاد یا مزمن هم هست! یک وقت هست که حس بویایی هم رفته است ولی یک وقت دیگر هست که بیمار اصلا قادر هم نیست دیگر حتی تنفس طبیعی هم داشته باشد و احتیاج به از جمله اکسیژن در تنفس مصنوعی هم دارد و .... البته بنده اینجا توصیه هم نمی کنم که آنگاه بهتر است مریض به تحصیل در رشته هایی از قبیل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بپردازد، ولی یحتمل بعضی از این متخصصین یحتمل هم بتوانند کمک راه او در بهبود بیماریش باشند. اینکه شما بفرمایید همه چیز را باید دقیقاً و صرفاً علمی هم حل کرد و فلسفه و حکمت هم اصلا و ابدا در حل مسئله دخیل نیست، مثل این است که بفرمایید پشت یک مقاله ی ریاضی فیزیک یا مباحثی همچون الکترومغناطیسم و گرانش و  نیروهای قوی و ضعیف هم هیچ فلسفه ای وجود ندارد و ماوراء الطبیعه هم نداریم و همه و همه همین است که هست و لا غیر....

 

52224

وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَىٰ قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ‎﴿یس: ٢٠﴾‏

 

یوم السابع عشر

اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیْهِ لِصالِحِ الاَعْمالِ ، وَاقْضِ لِی فِیْهِ الحَوائِجَ وَالامالِ یا مَنْ لا یَحْتاجُ إِلى التَّفْسِیرِ وَالسُّؤالِ ، یا عالِماً بِما فِی صُدُورِ العالَمِینَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطِّاهِرِینَ.

 

زیارة أخرى لأولاد الأئمة علیهم‌السلام تقول : السَّلامُ عَلى جَدِّکَ المُصْطَفى السَّلامُ عَلى أَبِیکَ المُرْتَضى الرضا [٢] السَّلامُ عَلى السَّیِّدَیْنِ الحَسَنِ وَالحُسَیْنِ السَّلامُ عَلى خَدِیجَةَ أمِّ [٣] سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمِینَ السَّلامُ عَلى فاطِمَةَ أُمِّ الأَئِمَّةِ الطَّاهِرِینَ ، السَّلامُ عَلى النُّفُوسِ الفاخِرَةِ بُحُورِ العُلُومِ الزَّاخِرَةِ شُفَعائِی فِی الآخِرةِ وَأَوْلِیائِی عِنْدَ عَوْدِ الرُّوحِ إِلى العِظامِ النَّاخِرَةِ أَئِمَّةِ الخَلْقِ وَوُلاةِ الحَقِّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّها الشَّخْصُ الشّرِیفُ الطَّاهِرُ الکَرِیمُ ، أَشْهَدُ إَنْ لا إِلهَ إِلاّ الله وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَمُصْطَفاهُ وَأَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّهُ وَمُجْتَباهُ ، وَأَنَّ الإمامَةَ فِی وُلْدِهِ إِلى یَوْمِ الدِّینِ نَعْلَمُ ذلِکَ عِلْمَ الیَقِینِ وَنَحْنُ لِذلِکَ مُعْتَقِدُونَ وَفِی نَصْرِهِمْ مُجْتَهِدُونَ [٤].

 

 

یک مسئله ی مهمی در دوگانگی مقاومت و میدان و دیپلماسی هست که غیر قابل انکار است. این را در فتح مکه بدست حضرت رسول اکرم نیز مشاهده می کنیم که مسئله مقاومت و دیپلماسی فقط  محدود به زور و قدرت قهریه هم نیست و بلکه می تواند مقاومتی باشد که منجر به صلح هم شود. و در حقیقت حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز آنجایی که با انواع طیفهای مختلفی از  ماوراء الطبیعه و حکمت متعالیه و فلسفه و ریاضی فیزیک و علوم طبیعی سعی می کند بحث کند نیز بدنبال چه هستیم؟ ما اینجا بدنبال تجرید و انتزاعی هستیم که شما مثلاً در جبر هم می بینید که در پی تجرید و انتزاعی است که منجر به حل فرضاً چند جمله ای های عمومی از درجات مختلف است و برای این کار  می بینیم که آنگاه وارد نظریه های گروه ها و هیئتها و میدانهایی می شود که از آن نظریه ای مثل نظریه ی گالوا نیز بیرون می آید که اگر گروه تقارن یک چند جمله ای درجه ی الف ای، گروه تقارن مرتبه ی ب هم باشد که در عین حال قابل حل هم هست. آنگاه چند جمله ای متناظر این گروه هم با رادیکالها قابل حل است. و اگر گروه متناظر آن قابل حل نباشد هم آنگاه چند جمله ای متناظر آن هم بوسیله ی رادیکالها غیر قابل حل است.

اصولاً شما در منطق و بلکه منطق ریاضی و حتی هوش مصنوعی بدنبال الگوریتمها و راه حلهایی هستید که بتوانید مسئله ای سختتر را در مراحلی قدم به قدم دنبال کرده و حل کنید. و اما یک جاهایی مسئله فقط منطق و منطق ریاضی و حتی هوش مصنوعی و بلکه ریاضی فیزیک و فلسفه و حتی حکمت متعالیه هم نیست که حالا فرقی نکند که آیا عرفان هم در این میان دخیل است؟ یا آیا جهاد اکبر هم لازم دارد؟ یا بلکه آیا سعی بر این است که به آن معدن عظمت هم برسیم که اصلا چیست؟ آیا صرفاً باید در فقه هم بدنبالش گشت؟ یا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم کافی است؟ مثلاً همین مسئله ی واجبی و واجب الوجود را در نظر بگیرید که اگر دردی در مسئله ی داروی نظافت و واجبی و نوره ی زرنیخ و اینکه چه موقعی هم یحتمل باید از روغن بنفشه یا کرمی هم استعمال شود را در نظر بگیرید که اگر مسئله ایجاد سوزش و دردی در روح انسان هم نمی کرد، خوب دیگر عنوان کردنش هم لازم نمی بود و روح مسئله هم لوث می شد و به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه واجب الوجود هم هیچ ربطی پیدا نمی کرد! یا آیا از مسائل ماورای طبیعت است؟ آیا مسئله دارای روحی هم هست؟ مثلاً همین شب قدر خودمان مسئله اش چیست که می فرماید تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر. این کدام روح است که باذن پروردگارش تنزل می یابد در شب قدر؟ آیا ارواح رفتگان جمع حاضر در فرضاً مسجد و حسینیه و امامزاده و بلکه دیگر ارواح هم حضور می یابند؟ روح الله همان روح الله ای که قرآن از قول حضرت یعقوب علی نبینا علیهم السلام به برادران حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام می فرماید که نباید از روح الله ناامید هم شد، هم او هم حضور می یابد؟ البته روح الله به حضرت عیسی مسیح نیز خطاب می شود همانطور که امام خمینی هم روح الله الموسوی الخمینی است. السلام علیک یا روح الله.

یک مسئله ای که در تجرید و ابسترکشن وجود دارد از همینجا نشات می گیرد که یک روحی می تواند حتی مجرد شده و انسان را به اندیشه وادارد و از بدن نیز جدا شده و حضور یابد یا خیر؟ همانطوری که روح رفتگان نیز برایشان دعا می شود؟ اللهم ادخل علی اهل القبور السرور! و فرزندی هم می تواند دعا و استغفار و طلب مغفرت کند که خداوند از گناهان رفتگانش و خصوصاً والدینش و بلکه برای جمیع ملسمانان و همه ی نوع بشر هم چه در این دنیا و چه در آخرت بگذرد و آنها را بیامرزد و با پیغمبر اکرم محشور کند.

به عبارت دیگر، در روزهای ماه رمضان چطور است که همین آیه ی 20 سوره ی شریفه ی یس و بلکه هر آیه ای از قرآن را تلاوت کردن مثل آن است که ختم قرآن کرده است. و اما این آیه را تلاوت کردن خاصیتهایی هم دارد آنجایی که دارد از تبعیت مرسلین می فرماید که چطور مردی از اقصی نقاط مدینه ای می آید و می فرماید از مرسلین هم تبعیت بفرمایید؟ اینجا مسئله می تواند در نزد بعضی افراد مختلف باشد که آیا روح الله عیسی بن مریم مسیح علی نبینا علیهم السلام هم خود از مرسلین است همانطوری که نزد مسلمانان هم آن حضرت خود در گهواره هم به سخن آمده می فرمایند عبد الله و نبی تشریف دارند: قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ‎﴿مریم: ٣٠﴾‏. اما اینجا نزد مسیحیان مرسلین یحتمل در این داستان خاصی که سوره ی مبارکه ی یس بدان هم اشاره دارد غیر از رسولان الهی هستند و بلکه منظور رسولان و پیام آورانی از حضرت عیسی مسیح هم یحتمل معنا می دهند که مایلند پیغام آن حضرت را به مردم آن دیار نیز برسانند. اینجا ممکن است کار شرک آلود شود آنجایی که مسیحیان حضرت مسیح را پسر خدا و ثلاثه و بلکه خدا هم فرض کنند؛ ولی آنطوری که در قرآن کریم مسئله مجرد شده است و همراه با توحید و نبوت و حتی امامت هم مطرح است، مسئله از نوع دیگری که اسلامی  هم هست، می شود و وحدت توحیدی نبوی امامی را بخود می گیرد.

روح صلح و قوه ی قهریه و مقاومت و دیپلماسی مسئله اینجا است که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ما را در حل این مسئله به کجا می رساند حتی با برجام و 5+1 که تا کجا می توانیم از موضع اسلامی خود دفاع هم کنیم؟ از مرسلین تبعیت کنید اینجا به چه معنایی است که این فرستادگانی که حتی در دیپلماسی و مقاومت و قوای زور و قهریه ی در مسئله حضور دارند فتح الفتوحی را در اسلامی که می فرماید الاسلام یعلو و لا یعلی علیه به اثبات رسانده اند یا خیر شهادتها داده ایم و شهادتها هم لازم است در این میدانها تا حتی روح مسائل و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بطور مجردی روشن شود که از لحاظات روانشناسی و شهری و جامعه شناسی و امثالهم نیز کدام است و چیست؟

یک وقت هست که فرضاً هم شما می فرمایید که روح از لحاظات هوش مصنوعی نیز معنایی ندارد ولی هر چه نیز اطلاعاتی در مورد روح داشته باشیم بهتر هم هست هر چند که اسرارش نزد خدا هم هست و هر چند هم که روح مجرد شده ای یحتمل به روح الله هم باز نگردد و در طلبگی و دانشجویی خود گرفتار انواع صفر و یکهایی هم باشند که آیا بتوانند او را به بینهایت اجتهاد مرجع تقلید و ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برساند؟ و اصلا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم برای رسیدن روح به این درجات متعالیتری است که هر چه هم آیا ما صلاحیت بیابیم ما را به عرش اعلی الهی نیز آیا چقدر نزدیک هم کند: فکان قاب قوسین او ادنی؟! نکته ای که اینجا هست در رابطه ی استادی و شاگردی اینجا است که نباید هم سعی کرد خیلی به آنچه بنظرمان می رسد که امکان پذیر است خیلی نزدیک شویم چرا که این موضوع می تواند در مواردی امکان پذیر هم باشد همانطوری که فرضاً به عنوان مثال ما اینستنتانهایی را داریم که در مورد ذرات مدل استاندارد ذرات فیزیک با ابرتقارن می توانند وقوعشان بررسی شوند. و اما اینکه اینها در چه کسری از زمانی هم واقع می شوند و چطور واقع می شوند و چه نیروهایی و بلکه چه ابرتقارنهایی هم دخیل هستند و ... نیز شرط است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

-----------------------------------

 

البته اینکه ما روح مسئله را از لحاظات اطلاعاتی ماورای هوش مصنوعی و بلکه حتی ماورای طبیعت هم بخواهیم در یابیم، یحتمل هم به سریها و سریالهایی مثل احضار نیز متوسل شویم که وقتی هم که ماورای آن می رویم که فرضاً به مسائل انتخابات ریاست جمهوری هم بپردازیم، یک مرتبه متوجه شویم که هم اینکه روحی از یاران اندرزگوی ما ظاهر شدند یک مرتبه انگار کانه برق گرفتگی ای و شوکی هم رخ داد و ولتاژ برق وارد نوساناتی هم شد. البته همین هم که ما ادامه ی نظر قبل را در اینجا ادامه می دهیم هم یحتمل بتوان گفت به همین دلیل است که آیا نکند برق قطع شود یا صفحه ی آبی و ریستارت یا قسمتی یا کل از نظر هم همینطوری که دارید می نویسید پاک شود و دیگر هم برنگردد و ... و چرا که راهکار مسائل را بلد نیستید یا اینکه مسائل اطلاعاتی کوانتومی را هم نمی دانید که چطور می توانند درهمتنیدگیهایی را ایجاد کنند که بطور اطلسی از محلیتهای مختلفی باید با هم تطبیقی نیز داشته باشند و ما همه ی این محلیتها را نمی توانیم هم ببینیم که چطور به هم وصل می شوند ولی فقط شاهد مشاهده ی احضار ارواح خودی هم هستیم و اینکه یاران و دشمنان اندرزگویان و مهاجرین و انصار نیز چه می فرمایند و سعی بر این هم داریم که هر چه زودتر به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم یاریهای خود را برسانیم. ولی این هم که چه چیز منجر به قتل انسانی شده است که حال روحش نیز سعی دارد در احضار آن به بقیه بفهماند که مسئله چیست؛ این مثلاً یحتمل می تواند راه گشا هم باشد اگر به آوای کریسمس دیکنز و ارواحی که بر سکروج ظاهر می شوند نیز رجوع کنیم همانطوری که ما در زمان دانشجویی در ایام کریسمس هم در بعضی رسانه ها مشاهده می کردیم! البته یحتمل اگر کتابش را هم به انگلیسی برای جمعی بلند بخوانیم خود تمرینی هم شود برای یادگیری زبان انگلیسی و .... ولی به هر حال، همه چیز هم در مسائل اطلاعاتی مختلف الگونه خلاصه نمی شوند همانطوری که یک ابتکار عملهایی را هم می طلبند حتی اگر برای میهمانی انتخابات ریاست جمهوری یحتمل هر چند هم که اشتباهی به پلیس امنیت اخلاقی نیز دعوت شده باشید. ولی این هم یک مکارم اخلاق دیگری است که چطور مایلید خانواده ی خود را به حجاب خصوصاً چادر هم دعوت کنید همانطوری که یحتمل روح هم بدرستی خدمتتان بفرماید که این بابا را زیادی زورش نکنید که یک وقت ترک مصرف اعتیاد به مشروبش را کنید چرا که یک وقت دیدید به اقتصضای سنش یه هو سکته هم کرد. البته چنین توصیه ای از روح را بعضی یحتمل اشکال هم کنند که در جمهوری اسلامی غیر اخلاقی هم می تواند باشد، ولی نکته ی قابل توجه این است که اگر کاری را بخواهید به زور بر کسی تحمیل هم کنید یحتمل کار خرابتر هم شود. ولی یک وقت هم هست که مسئله با زور هم همراه است چرا که یک مرتبه امام زمان عجل الله فرجه الشریف اگر ظهور بفرمایند و همه را دعوت به نماز بفرمایند، خوب اویی که کمتر هم به فکر ترک اعتیادش بوده است یا حجابش را هم درست رعایت نکرده است یا تقوایش هم به آن درجات عالیه نرسیده است، آنگاه چطور می شود؟ دعوت و تعارفات نماز را هم می پذیرد؟ یحتمل هم بفرمایند شماها هر چقدر هم خواستید با امام زمانتنان نمازتان را بخوانید، ولی حکومت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف از خودمان و لا غیر هم هست! بَل‌ْ یُرِیدُ الْإِنْسَان‌ُ لِیَفْجُرَ أَمَامَه‌ُ (قیامة: 5) یَوْم‌َ نَدْعُوا کُل‌َّ أُنَاس‌ٍ بِإِمَامِهِم‌ْ فَمَن‌ْ أُوتِی‌َ کِتَابَه‌ُ بِیَمِینِه‌ِ فَأُولَئِک‌َ یَقْرَءُون‌َ کِتَابَهُم‌ْ وَ لاَ یُظْلَمُون‌َ فَتِیلاً (اسراء: 71) فَانْتَقَمْنَا مِنْهُم‌ْ وَ إِنَّهُمَا لَبِإِمَام‌ٍ مُبِین‌ٍ (حجر: 79) إِنَّا نَحْن‌ُ نُحْی‌ِ الْمَوْتَی‌ وَ نَکْتُب‌ُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُم‌ْ وَ کُل‌َّ شَی‌ْءٍ أَحْصَیْنَاه‌ُ فِی‌ إِمَام‌ٍ مُبِین‌ٍ (یس: 12) امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهم السلام یک جاهایی در خطبه ی 34 در شکایت از مردم کوفه، مردم کوفه را حتی نفرین هم می فرمایند چرا که نسبت به دشمن بی عرضه تر و شل و فشل هستند:

(این خطبه را پس از شکست شورشیان خوارج، در سال 37.هجرى براى بسیج کردن مردم جهت مبارزه با شامیان در «نخیله کوفه» ایراد فرمود)
 1.نکوهش از سستى و نافرمانى کوفیان
نفرین بر شما کوفیان که از فراوانى سرزنش شما خسته شدم. آیا به جاى زندگى جاویدان قیامت به زندگى زود گذر دنیا رضایت دادید و بجاى عزّت و سر بلندى، بدبختى و ذلّت را انتخاب کردید هر گاه شما را به جهاد با دشمنتان دعوت مى کنم، چشمانتان از ترس در کاسه مى گردد، گویا ترس از مرگ عقل شما را ربوده و چون انسان هاى مست از خود بیگانه شده، حیران و سرگردانید. گویا عقل هاى خود را از دست داده و درک نمى کنید. من دیگر هیچ گاه به شما اطمینان ندارم، و شما را پشتوانه خود نمى پندارم، شما یاران شرافتمندى نیستید که کسى به سوى شما دست دراز کند. به شتران بى ساربان مى مانید که هر گاه از یک طرف جمع آورى گردید، از سوى دیگر پراکنده مى شوید.
2.علل عقب ماندگى مردم کوفه
به خدا سوگند، شما بد وسیله اى براى افروختن آتش جنگ هستید، شما را فریب مى دهند امّا فریب دادن نمى دانید، سرزمین شما را پیاپى مى گیرند و شما پروا ندارید، چشم دشمن براى حمله شما خواب ندارد ولى شما در غفلت به سر مى برید. بخدا سوگند، شکست براى کسانى است که دست از یارى یکدیگر مى کشند. سوگند بخدا، اگر جنگ سخت درگیر شود و حرارت و سوزش مرگ شما را در برگیرد، از اطراف فرزند ابو طالب، همانند جدا شدن سر از تن، جدا و پراکنده مى شوید. به خدا سوگند آن که دشمن را بر جان خویش مسلط گرداند تا گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشکند، و پوستش را جدا سازد، عجز و ناتوانى اش بسیار بزرگ و قلب او بسیار کوچک و ضعیف است. تو اگر مى خواهى اینگونه باش، امّا من، به خدا سوگند از پاى ننشینم و قبل از آن که دشمن فرصت یابد با شمشیر آب دیده  چنان ضربه اى بر پیکر او وارد سازم که ریزه هاى استخوان سرش را بپراکند، و بازوها و قدم هایش جدا گردد و از آن پس خدا هر چه خواهد انجام دهد.

3.حقوق متقابل مردم و رهبرى
اى مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّى واجب شده است، حق شما بر من، آن که از خیر خواهى شما دریغ نورزم و بیت المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم، و شما را آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشید،
و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگى را بدانید. و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید، و در آشکار و نهان برایم خیر خواهى کنید، هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نمایید و فرمان دادم اطاعت کنید.

 

نهج البلاغه، خطبه 34، ترجمه مرحوم محمد دشتی، ص 89

http://farsi.balaghah.net/content/%D8%B4%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%DA%A9%D9%88%D9%81%D9%87

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین علیه و المستشهدین بین یدیه. 

وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَىٰ قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ‎﴿یس: ٢٠﴾‏

 

یوم السابع عشر

اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیْهِ لِصالِحِ الاَعْمالِ ، وَاقْضِ لِی فِیْهِ الحَوائِجَ وَالامالِ یا مَنْ لا یَحْتاجُ إِلى التَّفْسِیرِ وَالسُّؤالِ ، یا عالِماً بِما فِی صُدُورِ العالَمِینَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطِّاهِرِینَ.

 

زیارة أخرى لأولاد الأئمة علیهم‌السلام تقول : السَّلامُ عَلى جَدِّکَ المُصْطَفى السَّلامُ عَلى أَبِیکَ المُرْتَضى الرضا [٢] السَّلامُ عَلى السَّیِّدَیْنِ الحَسَنِ وَالحُسَیْنِ السَّلامُ عَلى خَدِیجَةَ أمِّ [٣] سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمِینَ السَّلامُ عَلى فاطِمَةَ أُمِّ الأَئِمَّةِ الطَّاهِرِینَ ، السَّلامُ عَلى النُّفُوسِ الفاخِرَةِ بُحُورِ العُلُومِ الزَّاخِرَةِ شُفَعائِی فِی الآخِرةِ وَأَوْلِیائِی عِنْدَ عَوْدِ الرُّوحِ إِلى العِظامِ النَّاخِرَةِ أَئِمَّةِ الخَلْقِ وَوُلاةِ الحَقِّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّها الشَّخْصُ الشّرِیفُ الطَّاهِرُ الکَرِیمُ ، أَشْهَدُ إَنْ لا إِلهَ إِلاّ الله وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَمُصْطَفاهُ وَأَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّهُ وَمُجْتَباهُ ، وَأَنَّ الإمامَةَ فِی وُلْدِهِ إِلى یَوْمِ الدِّینِ نَعْلَمُ ذلِکَ عِلْمَ الیَقِینِ وَنَحْنُ لِذلِکَ مُعْتَقِدُونَ وَفِی نَصْرِهِمْ مُجْتَهِدُونَ [٤].

 

 

یک مسئله ی مهمی در دوگانگی مقاومت و میدان و دیپلماسی هست که غیر قابل انکار است. این را در فتح مکه بدست حضرت رسول اکرم نیز مشاهده می کنیم که مسئله مقاومت و دیپلماسی فقط  محدود به زور و قدرت قهریه هم نیست و بلکه می تواند مقاومتی باشد که منجر به صلح هم شود. و در حقیقت حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز آنجایی که با انواع طیفهای مختلفی از  ماوراء الطبیعه و حکمت متعالیه و فلسفه و ریاضی فیزیک و علوم طبیعی سعی می کند بحث کند نیز بدنبال چه هستیم؟ ما اینجا بدنبال تجرید و انتزاعی هستیم که شما مثلاً در جبر هم می بینید که در پی تجرید و انتزاعی است که منجر به حل فرضاً چند جمله ای های عمومی از درجات مختلف است و برای این کار  می بینیم که آنگاه وارد نظریه های گروه ها و هیئتها و میدانهایی می شود که از آن نظریه ای مثل نظریه ی گالوا نیز بیرون می آید که اگر گروه تقارن یک چند جمله ای درجه ی الف ای، گروه تقارن مرتبه ی ب هم باشد که در عین حال قابل حل هم هست. آنگاه چند جمله ای متناظر این گروه هم با رادیکالها قابل حل است. و اگر گروه متناظر آن قابل حل نباشد هم آنگاه چند جمله ای متناظر آن هم بوسیله ی رادیکالها غیر قابل حل است.

اصولاً شما در منطق و بلکه منطق ریاضی و حتی هوش مصنوعی بدنبال الگوریتمها و راه حلهایی هستید که بتوانید مسئله ای سختتر را در مراحلی قدم به قدم دنبال کرده و حل کنید. و اما یک جاهایی مسئله فقط منطق و منطق ریاضی و حتی هوش مصنوعی و بلکه ریاضی فیزیک و فلسفه و حتی حکمت متعالیه هم نیست که حالا فرقی نکند که آیا عرفان هم در این میان دخیل است؟ یا آیا جهاد اکبر هم لازم دارد؟ یا بلکه آیا سعی بر این است که به آن معدن عظمت هم برسیم که اصلا چیست؟ آیا صرفاً باید در فقه هم بدنبالش گشت؟ یا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم کافی است؟ مثلاً همین مسئله ی واجبی و واجب الوجود را در نظر بگیرید که اگر دردی در مسئله ی داروی نظافت و واجبی و نوره ی زرنیخ و اینکه چه موقعی هم یحتمل باید از روغن بنفشه یا کرمی هم استعمال شود را در نظر بگیرید که اگر مسئله ایجاد سوزش و دردی در روح انسان هم نمی کرد، خوب دیگر عنوان کردنش هم لازم نمی بود و روح مسئله هم لوث می شد و به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه واجب الوجود هم هیچ ربطی پیدا نمی کرد! یا آیا از مسائل ماورای طبیعت است؟ آیا مسئله دارای روحی هم هست؟ مثلاً همین شب قدر خودمان مسئله اش چیست که می فرماید تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر. این کدام روح است که باذن پروردگارش تنزل می یابد در شب قدر؟ آیا ارواح رفتگان جمع حاضر در فرضاً مسجد و حسینیه و امامزاده و بلکه دیگر ارواح هم حضور می یابند؟ روح الله همان روح الله ای که قرآن از قول حضرت یعقوب علی نبینا علیهم السلام به برادران حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام می فرماید که نباید از روح الله ناامید هم شد، هم او هم حضور می یابد؟ البته روح الله به حضرت عیسی مسیح نیز خطاب می شود همانطور که امام خمینی هم روح الله الموسوی الخمینی است. السلام علیک یا روح الله.

یک مسئله ای که در تجرید و ابسترکشن وجود دارد از همینجا نشات می گیرد که یک روحی می تواند حتی مجرد شده و انسان را به اندیشه وادارد و از بدن نیز جدا شده و حضور یابد یا خیر؟ همانطوری که روح رفتگان نیز برایشان دعا می شود؟ اللهم ادخل علی اهل القبور السرور! و فرزندی هم می تواند دعا و استغفار و طلب مغفرت کند که خداوند از گناهان رفتگانش و خصوصاً والدینش و بلکه برای جمیع ملسمانان و همه ی نوع بشر هم چه در این دنیا و چه در آخرت بگذرد و آنها را بیامرزد و با پیغمبر اکرم محشور کند.

به عبارت دیگر، در روزهای ماه رمضان چطور است که همین آیه ی 20 سوره ی شریفه ی یس و بلکه هر آیه ای از قرآن را تلاوت کردن مثل آن است که ختم قرآن کرده است. و اما این آیه را تلاوت کردن خاصیتهایی هم دارد آنجایی که دارد از تبعیت مرسلین می فرماید که چطور مردی از اقصی نقاط مدینه ای می آید و می فرماید از مرسلین هم تبعیت بفرمایید؟ اینجا مسئله می تواند در نزد بعضی افراد مختلف باشد که آیا روح الله عیسی بن مریم مسیح علی نبینا علیهم السلام هم خود از مرسلین است همانطوری که نزد مسلمانان هم آن حضرت خود در گهواره هم به سخن آمده می فرمایند عبد الله و نبی تشریف دارند: قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ‎﴿مریم: ٣٠﴾‏. اما اینجا نزد مسیحیان مرسلین یحتمل در این داستان خاصی که سوره ی مبارکه ی یس بدان هم اشاره دارد غیر از رسولان الهی هستند و بلکه منظور رسولان و پیام آورانی از حضرت عیسی مسیح هم یحتمل معنا می دهند که مایلند پیغام آن حضرت را به مردم آن دیار نیز برسانند. اینجا ممکن است کار شرک آلود شود آنجایی که مسیحیان حضرت مسیح را پسر خدا و ثلاثه و بلکه خدا هم فرض کنند؛ ولی آنطوری که در قرآن کریم مسئله مجرد شده است و همراه با توحید و نبوت و حتی امامت هم مطرح است، مسئله از نوع دیگری که اسلامی  هم هست، می شود و وحدت توحیدی نبوی امامی را بخود می گیرد.

روح صلح و قوه ی قهریه و مقاومت و دیپلماسی مسئله اینجا است که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ما را در حل این مسئله به کجا می رساند حتی با برجام و 5+1 که تا کجا می توانیم از موضع اسلامی خود دفاع هم کنیم؟ از مرسلین تبعیت کنید اینجا به چه معنایی است که این فرستادگانی که حتی در دیپلماسی و مقاومت و قوای زور و قهریه ی در مسئله حضور دارند فتح الفتوحی را در اسلامی که می فرماید الاسلام یعلو و لا یعلی علیه به اثبات رسانده اند یا خیر شهادتها داده ایم و شهادتها هم لازم است در این میدانها تا حتی روح مسائل و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بطور مجردی روشن شود که از لحاظات روانشناسی و شهری و جامعه شناسی و امثالهم نیز کدام است و چیست؟

یک وقت هست که فرضاً هم شما می فرمایید که روح از لحاظات هوش مصنوعی نیز معنایی ندارد ولی هر چه نیز اطلاعاتی در مورد روح داشته باشیم بهتر هم هست هر چند که اسرارش نزد خدا هم هست و هر چند هم که روح مجرد شده ای یحتمل به روح الله هم باز نگردد و در طلبگی و دانشجویی خود گرفتار انواع صفر و یکهایی هم باشند که آیا بتوانند او را به بینهایت اجتهاد مرجع تقلید و ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برساند؟ و اصلا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم برای رسیدن روح به این درجات متعالیتری است که هر چه هم آیا ما صلاحیت بیابیم ما را به عرش اعلی الهی نیز آیا چقدر نزدیک هم کند: فکان قاب قوسین او ادنی؟! نکته ای که اینجا هست در رابطه ی استادی و شاگردی اینجا است که نباید هم سعی کرد خیلی به آنچه بنظرمان می رسد که امکان پذیر است خیلی نزدیک شویم چرا که این موضوع می تواند در مواردی امکان پذیر هم باشد همانطوری که فرضاً به عنوان مثال ما اینستنتانهایی را داریم که در مورد ذرات مدل استاندارد ذرات فیزیک با ابرتقارن می توانند وقوعشان بررسی شوند. و اما اینکه اینها در چه کسری از زمانی هم واقع می شوند و چطور واقع می شوند و چه نیروهایی و بلکه چه ابرتقارنهایی هم دخیل هستند و ... نیز شرط است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَىٰ قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ‎﴿یس: ٢٠﴾‏

 

اَللَّهُمَّ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوَافَقَةِ اَلْأَبْرَارِ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مُرَافَقَةَ اَلْأَشْرَارِ وَ آوِنِی فِیهِ بِرَحْمَتِکَ إِلَى [فِی] دَارِ اَلْقَرَارِ بِإِلَهِیَّتِکَ یَا إِلَهَ اَلْعَالَمِینَ

 

دو دیدگاه دوگان یا دو قطبی موجود است بین اینکه می فرمایند احمد نجار از اقصی نقاط مدینه هم تشریف فرما می شوند و می فرمایند تبعیت بفرمایید از مرسلین، و اینکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خود تشریف فرما می شوند و به عنوان سربازی از سربازهای مرسلین می فرمایند تبیعیت بفرمایید از مرسلین همانطوری که نبی و رسول الله پیامبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم و حضرت زهرا سلام الله علیها و  ائمه ی اطهار علیهم السلام نیز هر کدام چنین فرمودند که تبیعیت بفرمایید از مرسلین! این دوگانگی در دوگانگی نیروهای ضعیف و قوی و بلکه فهم اینکه چطور هم ممکن است که این نیروها و بلکه دیگر نیروهای چهارگانه قوی ضعیف الکترومغناطیسم گرانش در حتی وحدت نیروها و گات (Grand  Unification Theory) همه و همه یک مرتبه وحدت بیابند؟! حال می خواهد در نظریه ی ریسمان باشد یا هندسه ی ناجابجایی یا مدل استاندارد ذرات فیزیک بعلاوه ی ابرتقارن ....

این یک مسئله است که ما از آریستوکراسی و اشرافیت استکباری فرعونی شروع کنیم و آنگاه سعی هم کنیم که به ایتام فقراء و در راه مانده ها چقدر آنطور که سخاوتمندی این حضرات امتداد می یابند کمکهایی هم آیا بکنیم؟ البته در همین نوع جامعه های جاهلی قبل از اسلام هم هست که یحتمل یکی از همین خیلی آقازادگان و بلکه فرزندان اشرافزادگان و آریستوکراتها یحتمل هم گرفتار آید در میان دزدان و رابین هودها و  جیب برهایی که داستانها در موردش هم یحتمل بسرایند و از جمله هم هست داستان معروف چارلز دیکنز: اولیور توئیست!

ولی این یک مسئله ی دیگری نیست که بفرمایند نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به یک غمزه مسئله آموز صد مدرس شد؟! یعنی این واقعاً یک مسئله و انقلاب جهانی دیگری است که بفرمایند یتیمی در میان عرب جاهلیت ظاهر شد و آنچنان بدانها درس علم و حکمت و اخلاق داد که مکتبش جهانی هم شد و تا روز قیامت که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما شوند ادامه خواهد داشت و بلکه جمهوری اسلامی ایران ما هم از همان مکتب است که سرچشمه می گیرد. مسئله این است که مکتب را حفظ کردن و بلکه به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم پرداختن است که اشکال می فرمایند بعضی در این میان که تو یحتمل می خواهی هم مهاجرین و هم انصار و هم همه و همه را کنار بزنی که چه شود؟! برسی به خودِ خودِ امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟! بله؟ یا خیر؛ مسئله چیز دیگری است!

هر چه هست، نظریه های آراکلف و توئیسترهایی را که مارکولی و پنرز و لیما ارائه می فرمایند زیباییها و جذابیتهای خود را هم دارند که بیشتر هم قابل تامل اند و مثلاً این دو مقاله را هم بنگرید:

https://arxiv.org/abs/1705.09251

https://arxiv.org/abs/math/0610295

و البته بغیر از اینها یحتمل سالک الی الله از طریق ریاضی فیزیک یحتمل مایل هم باشد به این مقالات دیگر هم بنگرد:

https://arxiv.org/abs/1402.6706

https://arxiv.org/abs/1607.03904

https://arxiv.org/abs/1812.00321

https://arxiv.org/abs/1811.05501

https://arxiv.org/abs/2101.10230

https://arxiv.org/abs/1910.02821

https://arxiv.org/abs/2002.10450

https://arxiv.org/abs/2104.03314

https://arxiv.org/abs/2102.06206

 

البته یک مشکلی که ما اینجا خواهیم داشت در رابطه با نه فقط اینکه شما بروید در انواع سایتها و انواع مقالات را با آرتیست بازیهای مخصوصی یاد بفرمایید و بعد هم بروید فکر میهمانیهای ریاست جمهوری خود در پلیس امنیت اخلاقی باشید که چطور هم یحتمل سلبریتیهای داخلی و خارجی را نیز همه را یک جا دعوت بفرمایید به میهمانی خود، مسئله ی مکارم اخلاق و بلکه خود طرح مسئله ی ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است در شورای عالی انقلاب فرهنگی. یعنی مسئله اینجا بنظر می رسد که خیلی ساده است وقتی چند قدم از آن را دارید مطرح می فرمایید که یحتمل در صحبة الاثمار ملا محمد فضولی و بلکه در دعوای بعضی با آسیابهای بادی و آبی هم یحتمل آمده اند. و اما وقتی فرض بفرمایید که طرح مسئله را در شرح حال رابرت ویلهلم ابرهارت بنزن بیشتر هم مطالعه می فرمایید، یحتمل متوجه شوید که کار کردن با زرنیخ یا حتی عنصر آرسنیک می تواند جراحات زیادی هم به خود دانشمند نیز وارد کند. و چرا که یک مرتبه گویا یک چیزی که خیلی هم از آن سر در نمی آورید در سلاحهای شیمیایی هم نگو موارد استفاده نیز دارد.

ولی عرض بنده ی حقیر اینجا این است که همانطوری که یحتمل پرفسور دکتر محمود حسابی هم در رابطه با ملاقات خود با اینشتن در مصاحبه ای می فرمودند، اینشتن به ایشان فرمودند هم که سعی کن آهسته تر توضیح دهی و پله و پله و قدم به قدم هم جلو بروی، مسائل برای شورای عالی فرهنگی هم یحتمل باید همینطوری توضیح داده شوند تا خوب هم جا بیافتند. بچه بازی و اسباب بازی که همه چیز نیستند هر چند که هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. یعنی چه؟ یعنی اینکه یحتمل شما وقتی تشریف می برید عطاری هم که باشد، اگر با استاد عطار خوب رفتار نکنید آنگاه همه چیز را درست و حسابی به شما توضیح نداده و بلکه هزاران مشکل هم بعداً برای شما ایجاد کنند. مثلاً همین زرنیخ دارای آرسنیک یحتمل برای استفاده های نظافتی و بردن موهای زائد بدن خیلی هم خوب باشد و قابل استفاده هم باشند. و اما چه کنیم که بعد از استفاده یا حتی قبل از استفاده ی این نوع از نوره هایی که بر بدن کاربرد هم دارند، روغن بنفشه هم استفاده کنیم؟ و چرا که یحتمل جایی از بدن خیلی حساس است یا قدری هم یحتمل زخم است و بهتر است که حتی کرمها و روغنهای بهتری هم از روغن بنفشه استعمال شوند. و الا محل زخم را یحتمل هم مثل اینکه چطور دارید نمک روی زخم می پاشید، همانطوری دچار التهاب بیشتری در محل زخم کند.

البته حالا اینکه چطور هم یحتمل از ترکیب آرسنیک یا حتی زرنیخ با دیگر مواد عالی آیا سمومی در بدن هم ایجاد شوند که مثلاً زودتر هم فرد را دچار آب مروارید یا آب سیاه کنند؟ مثلاً آیا اگر دریا آلوده شود، آنگاه ماهیها و خصوصاً ماهیهای تن نیز می توانند این سموم را به انسان منتقل هم کنند؟ البته این حالا معنایش این هم نیست که بعضی توی این وضعیت گرانی اشکال کنند که این بابا دارد می فرماید که همین ماهی تن را هم که اینقدر گران شده است را هم نخوریم؟! ولی موضوع دیگر این است که چطور ترکیباتی در بدن ممکن است ایجاد شوند که بدتر از زرنیخ و سیانور رفته رفته بمرور ایام هم عمل کنند؟ 

معمولاً اینجا ما خیلی به فکر فرو نمی رویم وقتی یک جعبه هایی کوچک و بزرگ از شهر فرنگهای رنگارنگ حتی اینتراکتیو هم جلوی رویمان می چینند و بدانها خیره می شویم و همانها هم برایمان فکر و تفکر می کنند و جویده و نجویده همه چیز را تحویلمان می دهند. ولی یحتمل اگر همین جعبه ها کمی قبلتر را بیاندیشیم که چطور سیاه و سفید هم بودند و بلکه پلاریزه هم تصاویر را خیلی تحویلمان نمی دادند، آنگاه یحتمل هم بفکرمان برسد که سایه روشنهایی را که در آن تصاویر می دیدیم محصول حرکت تصاویری هم بوده اند که یکی آیا چقدر هم بر دیگری می افتاده اند و در نهایت نمایشی را برای ما ایجاد می کرده اند. این سوال برای ما خیلی مطرح نمی بوده است که آیا همه ی این تصاویر ما را در سیاه چاله ای هم قرار داده است یا اینکه ماورای این سیاه چاله ها یحتمل طبیعت دیگری هم هست که ماورای آن طبیعت هم همان ماورای طبیعت نهفته است. آخرت کار را دریاب! اگر حالا همین تصاویر سایه روشن را رنگی اش هم کردیم، چقدر دلپذیرتر هم می شوند؟ انصار و مهاجرین ولی بعضی اشکال هم می کنند باز که کجایند و بلکه آن واجب الوجودی و آن حضرت رسولی که همه ی اینها را دور هم جمع کرده است و حتی کتابی هم از آسمان برای همه ی ما مسلمین جهان فرستاده است و ما را به آن عالم وحیانی هم می برد که از همانجا هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما نشات می گیرند و بلکه زیست می فرمایند و مراجع عظام تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی همه و همه چه می خواهند به ما عرضه بدارند و باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟! بالاخره یک حکمتی هست در اینکه واجب الوجود و واجبی نوره ی زرنیخ دار با هم چه تفاوتهایی و حتی چه شباهتهایی هم یحتمل دارند؟ و بلکه اغذیه و مزاجهای سوداوی و بلغمی و دموی و صفراوی موضعی و محلی و جهانی ابدان و روانها و ارواح هم کدامند؟ و مکارم اخلاق کدام است و تلاوت قرآن مجید و دعای مکارم اخلاق حضرت سجاد علیه السلام چه عرضه هم می تواند بدارد؟ البته ما اینجا دیگر وارد این بحث نشدیم که چطور هم یحتمل بحث همجواری پیش می آید وقتی دو خمینه ای را بخواهیم با هم همجوار کنیم، ولی همینطور هم هست وقتی بخواهیم دو خمینه از یک خمینه ی واحدی نیز تشکیل دهیم که یحتمل بنظر نرسد که اینها دو تا هستند و بلکه یکی هم است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَىٰ قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ‎﴿یس: ٢٠﴾‏

 

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی فِیهِ طَاعَةَ اَلْخَاشِعِینَ وَ اِشْرَحْ فِیهِ صَدْرِی بِإِنَابَةِ اَلْمُخْبِتِینَ بِأَمَانِکَ یَا أَمَانَ اَلْخَائِفِینَ

 

 

پدرش , امیر مؤمنان على بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه دختر پیامبر خدا است - درود و رحمت خدا بر آنان -

در تاریخ , از این کوتاهتر و در عالم نسب ها , از این پر شرافت تر , نسبى وجود ندارد

در شهر مدینه , شب نیمه ى ماه رمضان سال سوم هجرت , تولد یافت فرزند نخستین پدر و مادرش بود رسول اکرم - صلى الله علیه و آله - بلافاصله پس از ولادتش , او را گرفت , در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت سپس براى او گوسفندى قربانى کرد , سرش را تراشید و هموزن موى سرش - که یکدرم و چیزى افزون بود - نقره به مستمندان داد , دستور داد تا سرش را عطر آگین کنند و از آن هنگام , آئین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد , پدید آمد

او را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت و کنیه ى او را ابو محمد نهاد و این تنها کنیه ى اوست

لقب هاى او : السبط است و السید و الزکى و المجتبى و التقى

 

صلح امام حسن، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای، ص 37

http://lib.eshia.ir/10882/1/37

 

 

بنده ی حقیر داشتم به مقالاتی راجع به هندسه ی آراکلف در ابعاد بالاتر و فضاهای پیچشی یا پیچ خورده در رابطه با هندسه ی ناجابجایی نگاهی می انداختم، و متوجه شدم که خوب است ظرافتهایی را که در بعضی نظرات انسان در نظر می گیرد را خیلی بدانها توجه نکند و بلکه حساب را بر این بگذارد که مسئله از نخست ممکن است حتی زمخت و نه با طرافت هم باشد و آنگاه سعی کند بهتر مسئله را دریابد. مثلاً بنده دیدم که استادی راجع به فوائد الاثمار فضولی فرموده اند که کتابی است که راجع به چند میوه است که با هم به گفتگو می نشینند و از خواص و مزایای خود می فرمایند. اتفاقاً به فرهنگ سنگلاخ ترکی فارسی علیشیر نوایی صدیق هم رسیدم که حالا یحتمل هم باید پرسید که آیا هنوز هم فرهنگ خوبی است برای آشنایی با زبان ترکی (ترکی- ازبکی؟!) و یاد گرفتن آن؟! ولی همین هم شد که یاد گفتگوی گندم و قارچ افتادم که نمی دانم کجا خوانده بودم. گویا در کتاب دن کیشوت هم وقتی او با آسیاب بادی به عنوان دیوی از دیوان و سالاران وارد جنگ می شود نیز شنیده است که گندم و قارچی که همان دو و برها خسته افتاده بوده اند ولی همینطوری هم سرگرم صحبتهای خودشان بوده اند، می شنود. فکر نکنم این گفتگو در افسانه ها و متلهای کردی علی اشرف درویشیان هم آمده باشد هر چند که یحتمل داستانهایی شبیه آن هم داشته باشد.

داستان از این قرار است که گندم و قارچ سخت در فکر فرو رفته بودند که آیا ممکن است یک تعبیری از واجب الوجود را همانطوری که مورچه و بلکه حتی ذره ای از آرد گندم و قارچ نیز خود را در عین ضعف و ناتوانیهایش واجب الوجود هم می پندارد، همانطوری هم برای ذره ای از خاک قاتی شده به همراه کلرات زرنیج هم متصور شد؟ مسئله واجب الوجودی را برای خودشان اینطور مطرح می کردند که اگر ما آرد گندم را فقط در آسیاب بادی و بلکه آبی هم در نظر نگیریم که ممکن است هر کسی مقداری از گندم خود را بیاورد و عرضه بدارد به آسیابان که لطفاً این را برای بنده آردش کنید، و بلکه در نظر آوریم که باید آسیابهایی هم داشته باشیم که گندمها را چطور باید به نانواییها در سراسر کشور هم ارائه کنند. آنگاه یحتمل هم متوجه شویم که بابا بهتر نیست یحتمل گندم را خیلی هم بصورت آرد در سیلو ذخیره نکنیم و بلکه با دانه ها و حتی خوشه هایش نگه داری هم شوند؟! و بعد به اندازه ی کافی روزانه یا هفتگی یا ماهانه برای نانواییها هر چقدر هم که کم و زیاد باشد بدانها سهمیه ی آردشان را بدهند؟

خلاصه اینطوری که داشتند گندم و قارچ با هم بحث می کردند، قارچ هم یک مرتبه به خودش آمد که مگر من چی چی ام کمتر از گندم است و چرا نشود من هم آردی و بلکه فله ای خودم را ارائه هم کنم؟ اتفاقاً خاک و کلرات زرنیخ هم که این را شنیدند، همین فکر را کردند که اگر ما خود را فله ای می توانستیم ارائه هم کنیم به گندمها، کلی گندم نصیبمان می شد. قارچ اتفاقاً اینجا پرسید کلرات زرنیخ دیگر این وسط چه کاره است؟ گندم هم جوابش را داد که اتفاقاً اگر کمی فله ای تر به مسئله بنگری و خود را نه بصورت آرد و بلکه بصورت ابرری قارچ مانند متصور شوی، آنگاه متوجه هم می شوی که گندم چطور باید خاک را بشکافد و از زمین بیرون هم بیاید تا بتواند خودش را چقدر چقدرها هم تکثیر کند و هر خوشه ای چند دانه گندم هم بدهد؟ بعضی یحتمل اینجا گندم اشکال می فرمایند و لذا هم او هم گفت که کلرات زرنیخ اینجا اگر فله ای ارائه شود آیا می تواند ابری قارچی هم ارائه دهد که مختص شکافندگی دانه و بلکه هسته هایی از قبیل خودم یعنی گندم هم هست؟ یعنی لازمه ی چنین شکافهای هسته ای آیا لزوماً واجب هم هست که کلرات زرنیخ هم در خاک موجود باشد یا حتی اگر مثلاً فقط اورانیوم هم کافی است بهتر هم نیست که کلرات زرنیخ هم بدان اضافه شود تا قدرت شکافندگی هم بیشتر شود؟! اینجا قارچ که خود را حتی ضعیفتر و مستلزم مکانهای تاریکتر و ظلمانیتر از گندم هم می پنداشت ناراحت شد که ابر قارچی به من چه؟ شما می خواهید از ذره ای گندم به آرد و بلکه آرد فله ای برسید و حالا می خواهید چطور هم به قارچ فله ای ابری شکلی هم دست یابید قبل از اینکه حتی قارچ را آردش هم کنید؟ می فرمایید به خاک کلرات زرنیخ هم اضافه کنیم؟ و همین هم هست که کلرات زرنیخ خود را واجب الوجود بطور ذره ای و خیلی ریز و کوانتومی هم می بیند ولی نه بصورت فله و ستاره شناسی و نجومی و کیهانی؟

عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل قارچ اینجا دارد اشکال می کند که خاک و کلرات زرنیخ و گندم و بلکه خود حضرت قارچ هم دارند اینجا از او سوء استفاده می کنند که چطور ممکن است او از حالت جامد یک مرتبه نه آرد هم شود و بلکه یک مرتبه گازی و ابری هم شود؟ و یحتمل در این میان حسینیان انصاریان و مهاجران هم اشکال کنند که پس آن نجاری که قرار بود از دورترین نقاط شهر بیاید و بفرماید که رسولان را تبعیت بفرمایید و حرفشان را گوش کنید چطور می شود؟ یحتمل بعضی هم اشکال کنند که این کاری ندارد گندم که زور و جسمیتش بیشتر هم هست نسبت به قارچ یک مرتبه اظهار داشته است که حالا با پا!!! و آنگاه چه شده است؟ یک تیپا زده است به قارچ و سوت شده است رفته است توی ابرها و ابرها هم از قبل او شکل قارچی به خود گرفته اند دیگر! و مسئله حل است. خلاصه یحتمل قارچ باز هم اشکال می کند که مسئله اینطوری نمی شود و اشکالات زیادی هم دارد و بچه بازی هم نیست!

ولی اشکال قضیه هم اینجا دقیقاً همین است که ما مسئله را با یک ظرافت هایی دیگر هم آغاز کرده ایم که همانطوری که می دانید بعضی یحتمل هم بفرمایند که این زمختی اش حتی بیشتر از زمختی قبلی است که فرمودید ظرافتی هم ندارد. ولی مسئله یک جاهایی مخصوصاً هم از این نوع است که نمی شود اشکالش کرد که چرا بچه بازی هم هست چرا که اصلا برای بچه ها هم نوشته شده است و دقیقاً هم از نوع بازیهای بچه هایی است که خیلی هم نمی توان آنها را جدی گرفت و هر چند که هنوز هم به آن درجه از مکارم اخلاق نرسیده باشند که مستلزم ادبیات کودکان هم محسوب شود! ولی اینجا ما دیگر وارد اینکه چطور اگر ذره ای از کلرات زرنیخ یا حتی زرنیخ هم در آرد گندم یافت شود آنگاه یحتمل می تواند مشکلاتی گوارشی برای بلعنده ی آن هم ایجاد کند و لذا نمی تواند به عنوان واجب الوجود حتی ذره ای نیز در مسائل جزئی- کلی کوانتومی-نجومی برگزیده شود هر چند که یحتمل بعضی سموم پستسایدی حاوی آن باشند که از این هم بنده خیلی مطلع نیستم. ولی به هر حال یحتمل زرنیخ به عنوان واجب الوجودی دیگر در مسائلی از نوع النظافت من الایمان لازم هم باشد. یعنی ذره ای از آن برای نظافت هم یحتمل استفاده های مطلوبی داشته باشند هر چند که هنوز معنایش این نیست که زرنیخ را خدای ناکرده می توان هم خورد! و بلکه یحتمل حتی از لحاظ واجب الوجودی نظافتی هم برای بعضی بیماران مشکلاتی را داشته باشد که باید به دکتر پوست و عمومی و داخلی خود مراجعه بفرمایند و خیلی هم به عطاریهای سر کوچه اعتنا نفرمایند چرا که بالاخره مشک آن است که ببوید و نه آنکه عطار گوید. و هر چند که آنرا از عطاری سر کوچه هم فله ای خریده باشید! لطفاً التفات هم بفرمایید.

یعنی عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل ذره ای زرنیخ هم یحتمل در پدید آوردن فله ای و کلی مشکلات حاد و مزمنی در استعمال واجب الوجودی آنها در انواع نظافتها در مریضیهایی حاد و مزمن هم یحتمل ایجاد کنند حتی اگر مشکلی هم از قبل یافت نمی شده است. یعنی خود چنین پندار غلط واجب الوجودی برای کلرات یا کلرات زرنیخ که می تواند از عوامل حاد شرک آلود هم باشد حتی اگر از لحاظات کوانتومی/ ستاره شناسی/ کیهانشناسی هم آنرا در نظر بگیریم، آنگاه می تواند مسئله را خیلی هم با مشکلات زیادی روبرو کند خصوصاً وقتی ابعاد مسئله از نوع اسباب بازی آن هم حتی وقتی با آرد گندم و قارچ خارج شود. یعنی در مسئله شقاقی هم ایجاد خواهد شد که بازیها و اسباب بازیها و توهمات و تخیلات یک طرفند و واقعیات و واجب و الوجود  و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حتی مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و بلکه رسیدن از صفر و یک طلبگی و دانشجویی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به بینهایت اجتهاد و مرجع تقلیدی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و دولت کریمه ی آن حضرت و آنگاه حتی ریاست جمهوری این بنده ی حقیر بالاخره یک روزی از روها نیز طرفی دیگرند؛ هر چند که ممکن هم هست که بعضی از این میان حتی بورسیه هم شوند و بلکه خود بنده هم هنوز امید دارم که در طلبگی و دانشجویی چنین شوم و حتی بجای اینکه همانطوری که شورای عالی انقلاب فرهنگی فکر بورسه ی دانشجویان به 20 دانشگاه برتر جهان است حتی دانشگاه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دهکده جهانی در اینترنت هم هر چه زودتر دایر نیز شود. بالاخره آرزو بر جوانان طلبه و دانشجو و بلکه تا کمی تا حدی سالخورده تر تا 80 الی 90 و ... سالگی که هنوز ممکن است برای واکسن کرونا اسم نویسی هم کنند، عیب هم نیست! و بلکه ناامیدی از القائات شیاطین کوچک و بزرگ هم هست. در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سفید است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ‎﴿النمل: ١٨﴾‏

 

فصل ششم در شمّه [اى از] احادیث درباره تکبُّر

در کافى شریف، از حضرت صادق- علیه السلام- منقول است که:

«متکبّران، به صورت مورچگان ضعیفى شوند، و مردم آنان را پایمال کنند، تا خداوند از حساب فارغ شود».

« إنَّ الْمُتَکَبِّرِینَ یُجْعَلُونَ فِی صُوَرِ الذَّرِّ، یَتَوَطَّاهُمُ النّاسُ حَتّى یَفْرَغَ اللّهُ مِنَ الْحِسابِ». [1]

صورت غیبیّه تکبّر، صورت مورچه ضعیف است، و شاید این صورتِ برزخیّه قیامتیّه، براى کوچک و صغیر بودن نفْسِ شخصِ متکبّر باشد، چنان که معلوم شد که تکبّر از کوچکىِ حوصله و ضعف نفس و ضیق صدر است. و چون معنى و لُبّ متکبّر، کوچک است، و صور غیبیّه ملکوتیّه، تابع مَلَکات نفسانیّه است، و بدنْ ظلّ روح است در عالم ملکوت، و تعصّى از تبعیت آن ندارد، پس کوچکى‌ 

و حقارت روح به بدن سرایت کند، و آن را به صورت حیوان کوچکِ بى‌مقدارى درآورد که در زیر پاى مخلوق پایمال شود تا مردم از حساب فارغ شوند.

و محتمل است آن صورت غیبیّه ملکوتیّه، عکس العمل أطوار مُلْکیّه دنیاویّه باشد، و چون این جا خود را بزرگ جلوه داده است، حق تعالى‌ او را در آن عالم کوچک و حقیر کند.

«کَما تُدِیْنُ تُدانُ».

« ... کَما تُدِینُ تُدانُ یا مُبْتَغِی العِلْمِ» [1]

[[1] این جمله مَثَلى است سائر و مشهور، و امام صادق- علیه السلام- از صحابى جلیل القدر أبو ذرّ غفاری- رضی اللَّه عنه- خطبه‌اى را نقل فرمودند، که ابو ذر در خلال آن فرمود:

«... کَما تُدِینُ تُدانُ یا مُبْتَغِی العِلْمِ»

یعنى: همان گونه که عمل کنى، جزا و پاداش مى‌یابى، اى طالب علم.

(اصول کافی، ج 2، ص 108، باب ذمّ الدُّنیا و الزُّهد فیها، ح 18؛ همان کتاب، ج 2، ص 112، ح 4).]

و در کافى شریف، از حضرت صادق- علیه السلام- روایت شده است که:

«در جهنّم وادى [اى‌] است از براى متکبّران که آن را سَقَر گویند. به خداى تعالى‌ شکایت کرد از شدّت حرارت خود و خواهش کرد که اذن دهد که تنفس کند.

پس نفَس کشید و جهنَّم از آن محترق شد».

« إنَّ فی جَهَنَّمَ لَوادِیاً لِلْمُتَکَبِّرِینَ یُقالُ لَهُ: سَقَرٌ، شَکا إلى اللّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- شِدَّةَ حَرِّهِ، وَ سَألَهُ أنْ یَأْذَنَ لَهُ أنْ یَتَنَفَّسَ فَتَنَفَّسَ فَأحْرَقَ جَهَنَّمَ». [2]

عزیزا! انسان اگر احتمال صدق این طور احادیث را بدهد، باید بیشتر از ما درصدد علاج نفس برآید. جائى که چیزى، خود محل عذاب و آتش است، از شدّت حرارت به ناله درآید و از نَفَس آن جهنَّم محترق شود، آیا ما با این عذاب، باید چطور به سر بریم؟ آیا براى این چند روزه سرکشى و بزرگى فروشى به بندگان خدا یا تکبّر به عبادت و اطاعت خدا، چطور خود را حاضر کنیم از براى چنین عذابى که جهنم را به فریاد درآوَرَد؟ واى به حال غفلت و سرمستى ما. امان از این بى‌هوشى و خواب سنگین ما. 

خداوندا! ما بندگان ضعیف بیچاره را که دستمان از همه چیز خالى است و به غیر از درگاه تو پناهى نداریم، با این آتش مى‌خواهى عذاب کنى؟!

بارالها! تو ضعف و بیچارگى ما را خود مى‌دانى، تو نازکى پوست و گوشت ما را مى‌بینى، ما را با آن عذاب چه چاره است؟!

خدایا! بندگان تو از تو هستند و به تو متعلّقند، همه بندگانند و تو خداى آنانى، با خدایىِ خود با آنان رفتار فرما، نه با بدى آنان. تو ما را خلق فرمودى و نعمتهاى غیر متناهیه مرحمت کردى بدون آن که خدمتى کرده باشیم، نعمتهاى تو همه ابتدائى است، نه استحقاقى.

بارالها! تو خود را به رحمت و رحمانیّت به ما معرّفى فرمودى، و ما تو را به فضل و رحمت شناختیم. تو فرمودى در کتاب بزرگ خود: «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً». [1] چشم داشت ما به رحمتهاى تو است، و از خود و کرده‌هاى خود مأیوسیم. ما چه هستیم که با عمل، به درگاه تو بیائیم.

وَ حَمْلُ الزّادِ أقْبَحُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ

 

إذا کانَ الوُفُودُ عَلَى الکَریمِ‌ [2]

 

عذاب و عقاب ما بر بزرگى و عظمت تو افزایشى نمى‌دهد، و رحمت و رأفت به بندگان در سعه رحمت تو نقصى وارد نمى‌کند. شیوه تو احسان است و عادت تو کرم است. گو که ما از شدّت جهل و بى‌حیائى، به ستیزه برخاستیم، و نافرمانى چنین خداى رئوفى کردیم، لکن رحمت تو بسته به معصیت و اطاعت مخلوق نیست.

خدایا! با فضل و رحمتت با ما رفتار فرما، و ما را بسیئات اعمال و رذائل‌ اخلاق ما، مگیر

«إنَّکَ أنْتَ أرْحَمُ الرّاحِمیْنَ».

وَ فِی الکافِی، عَنْ أبی عَبْدِ اللَّهِ قالَ: قالَ أبُو جَعْفرٍ:

«العِزُّ رِداءُ اللّهِ وَ الکِبْرُ إزارُهُ، فَمَنْ تَناوَلَ شَیْئاً مِنْهُ أکَبَّهُ اللّهُ فی نارِ جَهَنَّمَ».

[1]

وَ عَنْ أبی جَعْفَرٍ وَ أبِی عَبْدِ اللَّهِ قالا:

«لا یَدْخُلُ الجَنَّةَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقالُ ذَرَّةٍ مِنْ کِبْرٍ».

[2]

وَ عَنْ عِقابِ الأعْمالِ، عَنْ أبِی جَعْفَرٍ قالَ:

«الکِبْرُ مَطایَا النّارِ».

[3]

و عنه، بِإسْنادِهِ قالَ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ:

«أکْثَرُ أهْلِ جَهَنَّمَ المُتَکَبِّرُونَ».

شرح حدیث جنود عقل و جهل، مقصد هجدهم: در تواضع است و ضد آن کبر است، امام خمینی، فصل ششم، ص 350-353

http://lib.eshia.ir/11160/1/350

 

پس مى‌گویى صد مرتبه اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنِ اَلْعِصَابَةَ اَلَّتِی [اَلَّذِینَ] جَاهَدَتِ اَلْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ [تَایَعَتْ] عَلَى قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْهُمْ جَمِیعاً پس مى‌گویى صد مرتبه

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اَللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اَللَّیْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اَللَّهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ [لِزِیَارَتِکَ] اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ [وَ عَلَى أَوْلاَدِ اَلْحُسَیْنِ] وَ عَلَى أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ 

 

یک مسئله ی ظریف که در مورد صفات و اسماء عظیمه ی خدا مثل حمید جواد کبیر وجود دارد، این است که حتی مورچگان هم یحتمل همین صفات را از روی تکبرشان به خود نسبت دهند هر چند که خیلی هم خود را ضعیف و ذلیل نیز می بینند. و لذا اگر بنده ی حقیر ببینم که رفته ام برای ثبت نام ریاست جمهوری ام در پلیس امنیت اخلاقی و سلبریتیها هم همه و همه دور این بنده ی حقیر را گرفته اند و تشویقم هم می کنند که برو جلو که ان شاء الله برنده هم می شوی و اگر سخنگوی شورای نگهبان هم نتوانست کمکت کند ان شاء الله نوه اش بلکه بتواند به کمکت هم بیاید و دور از ذهن هم نیست که کدخدای دهکده ی جهانی را هم از ده بیرون کنیم و خودمان بشویم همه کاره ی عالم! این است که دیگر نه فداییان اسلام سرت می شود و نه بسیج و نه سپاه و نه بلکه حتی سردار شهید سلیمانی! و می فرمایی که دیپلماسیمان را هم همین میدونیها بودند که خراب کردند غافل از اینکه همین میدون دو جبهه دارد که روبروی هم ایستاده اند ولی برای اینکه از زیر ندانم کاریهای میدون دیپلماسی ات هم در بروی می زنی و می تازی به میدونی که سپاهی و بسیجی و مدافع حرم و سپاه زینبیون و فاطمیون و حیدریون و ... را هم اشکال کنی که تقصیر همینها هم هست دیگر! اف ای تی اف و سی اف تی هم همین است دیگر که بر ضد تروریسم نمی گذارند کاری بشود! آنوقت وقتی بنده ی حقیر عرض می کنم که بابا تقصیر بنده ی حقیر نیست که رفته ام پلیس امنیت اخلاقی و سلبریتیها هم همه و همه دورم را گرفته اند و ریاست جمهوری هم فقط و فقط یکی است و آن هم این بنده ی حقیر است! می فرمایند که موفق باشی؛ برو ببینیم چه کار هم می کنی؛ کدخدای دهکده جهانی هم خودتی و اصلا کدام برجام هم؟! برجام کدام است؟ خودمانیم و همین دهکده ی خودمان.

درباره ی میدانها، وقتی مسئله را خیلی کلاسیکش هم کنیم، دیگر یادمان هم می رود که تک همسری انواع سیستمهای کوانتومی هم مسئله اش چیست؟ یعنی یک وقتیهایی هست که شما می خواهید بازبهنجارش بفرمایید، و می فرمایید که باید بینهایتها را حذف کنیم تا بتوان فهمید که بازبهنجارش هم از چه نوعی می شود؟! یعنی اگر همه قرار است که از صفر و یک هم بیرون نروند و مثلاً الکترونها و پروتونها و نوترونها و ... یا بار مثبت دارند یا منفی یا صفر، خوب دیگر قرار هم نیست که یک مرتبه یک ذره ای را این میان بیابید که بارش بشود بینهایت. و اگر دیدید که یک جاهایی دارد مسئله از این نوع می شود هم باید آنرا حذفش کنید و بلکه بینهایت الکترون و امثالهم هم وارد آن محلیت کنید که یک وقت مسئله ی بینهایت و بازبهنجارش آن کار دست همه و همه ندهد. و لذا یک جوری بینهایت را خنثی می کنید یا اصلا حذفش می فرمایید. درست است؟

نخیر؛ درست نیست! یک جاهایی هم همانطوری که ما گفتیم دیگر مسئله فقط این نیست که می خواهید بینهایت را حذفش کنید و بلکه اصلا می خواهید هم که به بینهایت برسید هر چند که در میان صفر و یکهای بینهایتی هم گیر کرده اید! و حالا این طیفهایی را که برای هر ذره ای در نظر می گیرید که آیا چقدر هم باید برش اش داد که یا از این طرف مادون قرمز زده است به صفر یا حتی منهای بینهایت یا از آن طرف ماورای بنفش هم زده است به آنطرف بینهایت و برای بازبهنجارشها مشکلات ایجاد می کنند؟ و الله اعلم. یعنی برای هر نقطه ای در فضا زمان نه چهار بعدی و بلکه یک بعدی و دو بعدی هم مشکل از چه نوع است؟ شما می توانید (کو)هومولوژیکی یک فضای هیلبرتی را بدان هم وابسته کنید که حتی اپراتورهایی هم بر آن کار می کنند و ....

مثلاً فرض بفرمایید که شما گندم دارید. و آنگاه آنرا آردش می فرمایید و هر ذره ای را که حساب کنید هنوز همان گندم است و باید هر ذره را هم مواظبت کنید همانطوری که کل گندم و آرد را در فرضاً سیلو باید مراقبت هم کنید که آسیب نبیند یا مشکلی برایش پیش نیاید و دزدیده هم نشود و فروش هم برود و از جمله نیز مورچه ها هم آنها را همه و همه را نبلعند و بلکه برای خودشان نبرند ذخیره کنند با یک جوری راه پیدا کردن به سیلوی گندم و آرد و ...! این است که ذره ای از آرد هم اینجا می تواند مهم باشد همانطوری که کل گندمهای ذخیره شده هم مهم است!

و اما اینجا مسئله رسیدن به یک بینهایتی هم هست که نه تنها در این امور صفر و یکی خلاصه هم می شود و بلکه از امور الهی وحیانی هم نشات میگیرد طوری که از راه نزول آیات الهی بر پیامبر اکرم نیز آیات الهی تنزیل شد بر قلب مبارک آن حضرت و ادامه ی آنرا ما در امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ملاحظه می کنیم. یعنی مسئله همان مسئله ی دولت کریمه ی آن حضرت است که ریاستهای جمهوری و از جمله ریاست جمهوری این حقیر و ثبت نام ام در پلیس امنیت اخلاقی حول سلبریتیها نیز از همانجا هم نشات می گیرد و حالا چقدر هم از صفر بتواند بیرون بیاید و بلکه به یک هم برسد یا در همان حد صفر مانده و آن ثروت و قدرت و عظمت و شهرت و زیبایی الهی که باید هم مخصوص امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باشند و حالا چقدر هم به ریاست جمهوری ضعیفی مثل این بنده ی حقیر در پلیس امنیت اخلاقی می رسد؟ و الله اعلم! و حالا دیگر دهکده ی جهانی را فعلاً کاری نداریم و بلکه دلمان هم می خواهد که بیشتر هم به میهمانی خودمان حول سلبریتیهایمان و نه حتی میهمانی الهی شهر الرمضان هم  هر چه بیشتر بپردازیم. خوب، این نور ریاست جمهوریمان تا کجا هم ما را می برد؟ و بلکه آیا بجای اینکه قرار هم بود که جلوی استکبار هم خود بایستیم و لااقل به جهاد اکبر هم بپردازیم و آنگاه چقدر هم حتی جلوی استکبار خودمان می توانیم بایستیم؟ اینها دیگر هنوز موضوعاتی هستند که در دست ساخت اند و هیچ کس هم نباید خدای ناکرده بفرماید که بابا آنوقتی که باید کاری می کردی، نکردی دیگر که حالا آمده ای پناه هم آورده ای به پلیس امنیت اخلاقی و مال و خانواده را هم با خود آورده ای که همه در میهمانی سلبریتیهای ریاست جمهوری ات از پیش شرکت کنیم. و تبارک الله احسن الخالقین و لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. و اما اینجای قضیه را هم داریم که یادت رفته بود که بخوانی آنوقتی که باید کاری می کردی و نکردی هم و می اندازی اش هم تقصیر حسینیهای انصاریانیهای اصفهانیها که: ثم رددناه اسفل سافلین. و بلکه می فرمایی که پس مهاجرانیها کجایند حالا که کار افتاد در اسفل سافلین و این همه حسینیها و انصریانیها را هم تنها رها کردند و رفتند پی کارشان؟! نکند می خواهی در جهنم هم که افتاده ای داری می سوزی و بلکه نفست کل آتش جهنم را هم دارد تامین می کند آنگاه همه و همه هم تشریف بیاورند و کمکت کنند که چرا هیزمش تر است یا خشک است؟

عرض بنده ی حقیر این است که تنزیل آیات الهی را وقتی بدتر از بنده ی حقیر تفسیر به نفس کردند و آنگاه انواع شیاطین را هم دعوت کردند که آقایان خانمها بفرمایید اتفاقاً بازار میهمانیهای شیطانی ما خیلی هم داغ شده است و بلکه خود شیطان بزرگ هم تشریف فرما شده اند در صدر میهمانی نشسته اند؛ خوب آنوقت نمی خواهید برای بازبهنجارشهایمان بینهایتهای تکینگیهایمان را هم همه و همه را و از جمله نعوذ بالله گوش شیطان کر خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم حذف کنند و حذف کنیم؟! یعنی این می شود حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ خدا لعنت کند بنده ی حقیر را که نتوانستم سر سوزنی هم جهاد اکبر کرده و بلکه توی باتلاق و انواع مشکلات خودم ماندم و هیچ گاه هم نفهمیدم که چرا من بد، و امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که بهتر از همه هم هست و بهترینِ خوبها است و همه چیز را هم تبدیلش کردم به بچه بازیهای دور از ذهنیت بینهایتی آنچنان که انقریب است که خوکها را چطور هم یحتمل بخواهند سر ببرند و شروع کند به جیغ و داد و فریاد و خودکشی و انتحار و .... با استکبار جهانی در افتادن این مشکل را دارد که یحتمل فرق بین مورچه و دشمن را هم دیگر ضعفاء و مستضعفین بین خودشان نشناسند و همدیگر را زیر دست و پاها بیخودی له کنند و چه رسد به اینکه بخواهند به بینهایتهای آیت اللهی های مراتب و درجات بالاتری هم حتی در عرش اعلی هم برسند، فکان قاب قوسین او ادنی! مقاومت یک پایداری و ثبوت و استواری هم می خواهد دیگر برای طی درجات متعالیه. و اما از صفرها و یکها بخواهیم به یک عدد متعالی در نمایش دیجیتالیش هم برسیم که بطور سریهایی هم آیا چقدر نشان داده شوند، آنگاه باید هم نگران شد که آیا از این عددها آیا چقدر هم بتوانیم به توابعی متعالی هم برسیم که آنگاه همین اعداد متعالی را بهتر هم به ما بدهند و هندسه ها و خمینه ها و ریسمانها و انتگرالهای آبلی و هندسه ی ناجابجایی و ... را هم همه و همه را نتیجه دهند که کمک کار راه ما در فهم خیلی بهتر ذرات مدل استاندارد ذرات فیزیک و کمی تا حدی ابرتقارنها هم باشند و مرزهای باتلاقی و منظره ای ریسمانی را هم معلوم کنند و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ یس ﴿۱﴾ وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ﴿۲﴾

 

اَللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ اَلدَّنَسِ وَ اَلْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَى کَائِنَاتِ اَلْأَقْدَارِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَى وَ صُحْبَةِ اَلْأَبْرَارِ بِعَوْنِکَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ اَلْمَسَاکِینِ

 

 

All those wishing to write to the Pope, may send their letters to the following address:

His Holiness Pope Francis
00120 Vatican City

Pope Francis does not have a public email address, the only way to contact His Holiness is through the traditional mail service.
Thousands of messages, letters and parcels are daily received by Pope Francis from all over the world.

The Person in charge of the Pope’s correspondence is Mon. Giuliano Gallorini who together with Sister Anna and two laic ladies in the Palazzo Apostolico, deal with all the correspondence sent to Pope Bergoglio.

As Mons. Gallorini explains, the first task would be that of actually dividing the letters according to the language, then to open and to read the contents of each. Each and every letter will receive a reply whilst the most complex ones concerning cases of conscience will directly be entrusted to the Pope’s secretaries to enable Pope Francis to reply to them personally or rather to enable Him give indications on how the letter should be replied to.

Hence, not all letters sent to Pope Francis will be personally dealt with by Him, but rather His Correspondence Office shall take on to share the sufferance of every person that writes to Pope Francis and whom shall receive a reply in the style and wording of the Pope Himself according to the seriousness of the case.

NB: Any comments expressed on the underlying article will not be addressed to the Pope directly; the only way to contact His Holiness is in accordance to the afore-mentioned instructions .

 

https://www.vaticano.com/how-to-write-to-pope-francis/

 

 

بنده ی حقیر می خواستم ببینم آیا می شود نظری یا ایمیلی هم به حضرت پاپ فرانسیس فرستاد؟ همانطوری که نوشته ی بالا از واتیکان می فرماید راه نوشتن به حضرت پاپ از طریق نامه هایی است که از طریق پست به آن حضرت می توان نوشت. حالا ولی یک ایمیلی هم واتیکان دارد به اسم "اینفو اَت واتیکانو دات کام" که یحتمل بتوان از آنها درخواست کرد که ایمیلتان را برای حضرت پاپ خودشان اگر صلاح دیدند پست کنند؛ یحتمل هم نکنند چرا که خارج از حیطه ی دستور العمل رفتار کرده اید! چیزیهایی را که در این دستور العمل نامه نگاری نظر این حقیر را جلب کرد، یکی لغت لائیک laic بود که معنایش کمابیش همانی است که در فارسی هم ما این روزها می گوییم: یعنی افرادی که غیر روحانی یا بقول خودمان غیر آخوند و ملا non-clergy هستند. البته در فارسی این روزهای بعد از انقلاب لائیک به دینی هم گفته می شود که بین مردم و مذهب گویی تفکیک هم قائل می شود؛ یعنی اسلام اگر می گوید یک دین داریم و آن هم اسلام است؛ اسلام لائیک می گوید که اگر کسی گفت دین بی دین هم خوب حالا گفته است و بالاخره نظرش است و نهایتاً هم همه که مسلمان نیستند! در گوشه ی این صفحه ی دستورالعمل نامه نگاری، یک کادری هست مربوط به Santuari یا اماکن مقدسه به لاتین مثل حرم حضرت معصومه سلام الله علیها خودمان در قم. البته بنده ی حقیر یاد فیلم سنتوری هم افتادم که رفتم هم ببینم داستانش از چه قرار بوده است؛ و دیدم بلکه داستان زیاد خوشی هم ندارد! (یک کادر دیگری هم بود که مربوط می شد به یک پروموشن ویندسور دات کام که یکی دو بار هم امتحان کردم و باز هم نشد! البته بعد از یکی دو بار سعی، دفعه ی آخر خود پروموشن هم عوض شد و بلکه شد استریم یارد برادکست استودیو!) یک چیزی که راجع به طبیب دواری که خود به سراغ مریضهایش می رود و آنها را درمان می فرماید این است که فرقی نمی کند که آن طبیب دوار با چه کسی است که طرف است؛ آیا مریض احتیاج به روانپزشک یا چشم پزشک یا پزشک قلب یا گوش و حلق و بینی دارد یا جسمش یا روحش هم صدمه دیده است یا ...؟ یحتمل یک دردها و امراضی هم هست که بین طبیب دوار و مریض هم مشترک است و لذا طبیب دوار دیگری را می طلبد که او را درمان هم کند؛ و یحتمل حتی یک جاهایی هم مریض را طبیب دوار اورژانسی راهنمایی کند که لطف بفرمایید بروید بیمارستان باید بقیه ی درمانتان را آنجا تکمیل هم کنیم! یعنی بالاخره، یک جاهایی مسئله با یک مشاوره ی از نوع وضعیت آخری من خوبم تو خوبی حل است؛ ولی یک جاهایی هم مسائل جدیتر هم یحتمل می شوند و از این نوعند که فرضاً اکسیژن هم می طلبند و بلکه دم دمهای آخر مرگ است دیگر و از نوع قلولا اذا بلغت الحلقوم است و همه نیز حول او جمع اند و دارند می بینند که دارد روح از بدن پر می کشد. خوب اینجا مسئله چیست؟ مسئله امراض جسمی است یا روحی و روانی و .... و من خوبم و تو خوبی اینجا به چه معنا است؟ یک وقت هم هست که پیغمبر و بلکه ائمه ی اطهار هم بالای سر مریض یا محتضر حاضرند و انقریب است که روح از جان پر بکشد و به خدا بپیوندد. اینجا طبیب دوار چه نسخه ای برای محتضر هم دارد که بپیچد؟ چهاد اکبر حتی اینجا هم که شده طبیب دوار می فرمایند که کدام است؟ هنوز که روح از جان جدا نشده است که همه و همه بفرمایند انا لله و انا الیه راجعون و اما خوب همین هم هست که در همه حال آن مومن و مومنه از خدا هم هستند و به سوی خدا هم می روند. و اما باز هم اینجا مشاوره ی وضعیت آخر کدام است؟ یعنی اینجا من خوبم کدام است و تو خوبی کدام می شود؟ تو خوبی و بلکه شما حضرات خوبید آیا خطاب به پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام هم هست؟ یا خطاب به دیگران است؟ مسئله اینجا این است که از این حضرات پیامبر اکرم و ائمه ی اطهار که خوبتر نداریم، ولی بالاخره آیا نفس هم بدرستی شهادت می دهد که من هم خوبم؟ یا اصلا صحیح هم نیست که با لبخند هم بفرماید که من هم خوبم حتی اگر نفسی است همچون ابوذر غفاری در دم مرگش در تبعیدی که عثمان بن عفوان هم بدو تحمیل کرده است؟! البته یک وقت هم هست که مسئله ابوذر غفاری است ولی یک وقت هم هست که مسئله دیگران است. مثلاً یک وقت هم هست که امام حسین علیه السلام است و کربلا و اسارت اهل بیت آن حضرت بعد از واقعه ی کربلا! و مسئله این هم هست که در دعای ندبه می فرمایند که این الطالب بدم المقتول بکربلا. و یک وقت دیگر هم یحتمل هست که مسئله امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست؛ مسئله ی وضعیت آخر برای آن حضرت بالاخره چطور است؟ یعنی مشاوره هایی از نوع من خوبم تو خوبی اینجا چطور هم می شود؟ چه مرگی است که برای آن حضرت متصور هم هست؟ آیا بین خدا و آن حضرت و شیعیان او و مرگ فاصله ای هم هست که بتوان آنرا متصور شد؟ یا آیا مسئله این است که بین خدا و حضرت صاحب الامر و شیعیان آن حضرت مرگی وجود ندارد و بلکه همه و همه حیات است و واجب الوجودی است که مرگی هم در او نیست.

یک وقت هست که حضرت عالی دارید از انصار و حسین می فرمایید که حالا آیا از انصاری هم بوده باشند که مهاجرین را در مدینه پذیرفتند و مدینة النبی را هم تشکیل دادند که در میانشان نیز یکی انصار و دیگری هم حسین نام داشته است. ولی یک وقت هم هست که می فرمایید که یک اصفهانی آمده است از حسینی انصاریانی می فرماید که آیا معلوم هم نیست که از انصاری هم باشند که مهاجرین هم بدانها پیوستند یا مسئله خود پیغمبر و بلکه امام حسین هم نباشد، بلکه مسئله نجارباشی ای هم یحتمل هست که نزد حسینی انصاریانی یک جاهایی آیا رفته است یا نرفته است و از لحاظ مادی هم با او درهمتنیدگی هایی ایجاد شده است! مسئله اینجا این است که آیا حالا همین مسئله ی ما هم می تواند همان مسئله ی امام حسین علیه السلام و بلکه حضرت پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم باشد؟ یعنی این همان حسینی انصاریانی است که جناب اصفهانی هم می فرمایند؟

ولی خوب حالا فرضاً شما می خواهید به حضرت پاپ نامه هم بفرستید و یحتمل هم به اینفو ات واتیکانو دات کام هم بفرستید که برایتان خودشان آیا بتوانند هم بفرستند به پاپ؛ و لذا چی می خواهید هم بفرستید؟! بنده اگر می خواستم بفرستمش اینچنین می فرستادم هم:

 

خدمت عالیجناب حضرت پاپ فرانسیس رهبر مسیحیان کاتولیک جهان:

 

اشهد ان لا اله الا الله 

اشهد ان محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم رسول الله

اشهد ان علی علیه السلام ولی الله

اشهد ان ائمة المعصومین علیهم السلام من ذریة الامیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام حجج الله

 

عالیجناب حضرت پاپ فرانسیس، یک مسائلی بنظر می رسد که وجود دارند که پست مدرن هم هستند؛ یعنی از این نوعند که اول اتفاق می افتند ولی بعد راجع بدانها گفته یا نوشته می شود. ولی بعضی چیزها هم هستند که اول درباره شان نوشته می شود و بعد به وقوع می پیوندند. از این جمله است نماز جمعه ای که حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف همراه حضرت عیسی مسیح علیه السلام اقامه می فرمایند و در مراسمی هم هست که یحتمل هم مشترک است بین مسیحیان و مسلمانان که به وقوع می پیوندد. بعضی یحتمل بفرمایند این در مسجد اموی در دمشق است که حضرت مسیح علیه السلام از آسمان از قبه ای از آن مسجد فرود هم تشریف می آورند؛ نظر حضرت جنابعالی هم چیست؟

البته، اینجا بنده ی حقیر یک مقاله ای هم نوشتم با عنوان دین، علم، سکس (Religion, science, sex) وقتی در کالج هُلی نیمز هم بودم که یحتمل خیلی هم از لحاظ انشاء و بلکه محتوا خوب نبوده و حتی نمره ی بیست و پانزده هم نگرفت و بلکه زیر پانزده گرفت. ولی یحتمل بعضی مکتبهای روانشناسی هنوز هم بر این باورند که روانشناسیِ روانپریشیها را می شود از لحاظ مشکلات سکسی و جنسی هم بیان کرد؛ و یحتمل این نظر سیگموند فروید هم هست. البته در اسلام هم می فرمایند که 70 درصد عبادات با ازدواج حل می شود، ولی خوب یحتمل مسیحیت هم نظر دیگری داشته باشد. ولی عرض بنده ی حقیر اینجا این است که یحتمل سوء تفاهمهایی هم رخ داده اند که مشکلات را پیچیده تر هم می کنند. از جمله مشکلی که هست این است که ما در فیزیک و خصوصاً مدل استاندارد ذرات فیزیک ذره ای را داریم که به ذره ی هیگز یا حتی ذره ی خدا هم معروف است که به ذرات جرم هم می تواند بدهد. اینکه اینجا ماهیت و وجود این ذره از چه نوعی است می تواند مورد بحث باشد که آیا صرفاً ذره ای است روحانی؟ آیا هم جسمانی است و هم و روحانی؟ آیا صرفاً مادی است؟ و بلکه آیا بوزونی است یا فرمیونی و دارای چه اسپینی؟ و مثلاً آیا اسکالر است یا برداری و ...؟ عرض بنده ی حقیر اینجا این است که یحتمل سوء تفاهمی هم می تواند اینجا رخ دهد بر حسب اینکه چطور از مسئله برداشت شود! آیا مسئله مربوط به نماز حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت عیسی مسیح علیه السلام که برای امامت نماز هم به هم تعارفات می فرمایند نیز هست؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْیَ وَالْقَلَائِدَ ذَلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿المائدة: ۹۷﴾

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیًا بَالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَوْ عَدْلُ ذَلِکَ صِیَامًا لِیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿المائده: ۹۵﴾

لَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِینَ  ﴿بقرةة: ۲۳۶﴾

وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ ﴿الانعام: ۹۱﴾

هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿یونس: ۵﴾

أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ ﴿الرعد: ۱۷﴾

مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج: ۷۴﴾

الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا ﴿الفرقان: ۲﴾

وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿الزمر: ۶۷﴾

مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ﴿عبس: ۱۹﴾

 

اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ قُدْرَتِکَ بِالْقُدْرَةِ اَلَّتِی اِسْتَطَلْتَ بِهَا عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَ کُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطِیلَةٌ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ کُلِّهَا

 

دعای روز دهم ماه مبارک رمضان:

اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ لِی فِیهِ نَصِیباً مِنْ رَحْمَتِکَ اَلْوَاسِعَةِ وَ اِهْدِنِی فِیهِ لِبَرَاهِینِکَ اَلسَّاطِعَةِ وَ خُذْ بِنَاصِیَتِی إِلَى مَرْضَاتِکَ اَلْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِکَ یَا أَمَلَ اَلْمُشْتَاقِینَ

 

بنده ی حقیر غلط نکنم قبلاً هم گفته ام که یکی از اساتید عزیزی در ریاضیات که حالا کمتر هم متاسفانه از ایشان می شنوم و چه رسد به اینکه ایشان را هم ببینم، از این حقیر پرسیدند که آیا در انگلیسی به مستطیل چه می گویند؟ آیا همان مربع می گویند؟ البته مستطیل می شود rectangle و حال آنکه مربع می شود square. ولی اینجا این سوال برای خود این بنده ی حقیر مطرح است که چه موقعی هم به هر چهار تای کره و مکعب و مکعب مستطیل و استوانه می توان گفت که از لحاظ توپولوژیکی لااقل یکی هستند! البته ریاضیدانها یحتمل اشکال می کنند که خوب همه ی اینها توپولوژیکی یکی هم هستند. ولی فیزیکدانها یحتمل اشکال کنند که وقتی سطح مقطع استوانه ای که دایره ای باشد را خیلی ریز بگیریم طوری که آن بسمت نقطه ای دارد میل هم می کند، آنگاه یحتمل این استوانه نیز بیشتر به سمت یک خطی است که دارد میل می کند و بهتر است به آن یک خط را نسبت دهیم یا یک استوانه ای را؛ حتی اگر این خط از نوع انواع رویه های ریمانی ای باشد که حالا مادولای آنها هم کدام باشد: جسن آن چیست؟ و چند تا از این رویه هایی هم باشند که در نقطه ای با رویه ای دیگر هم وجه اشتراک داشته باشند. البته اینجا بنده اضافه هم کنم که اگر شما دنبال عبارت بالا که در دعای سحر آمده است در مفاتیح الجنان ای-شیعه بگردید، علاوه بر دعای سحر لااقل یک گزینه ی دیگر هم می آید که یکی اش هم همان دعای مباهله است که شبیه دعای سحر هم هست؛ ولی حالا بحث ما چیزی دیگر است. یعنی یحتمل شما دارید از میهمانی ریاست جمهوری خود هم می فرمایید که خیلی از سلبریتیها را هم اتفاقاً دعوت کرده اید. و یک مرتبه یحتمل هم متوجه شوید که اتفاقاً خیلی از سلبریتیها هم اشکال کنند که کجا ما را دعوت کرده اید؟ خودتان میهمانی ضیافة الله و دعیتم فیه الی ضیافة الله می گیرید و بلکه همه و همه را هم به جهاد اکبر دعوت می فرمایید و آنگاه ما را هم دعوت نمی فرمایید؟ مگر ما نمی توانیم بصورت گوگلی هم که شده مقاله ی طراحی شهری یا حتی طراحی مربعی ریاضی هم ترجمه کنیم و بلکه حتی مکعب روبیک را هم حل کنیم؟ چرا میهمانی می گیرید و ما را هم دعوت نمی فرمایید؟ حالا ما یادمان رفته و گوشه ی پیاده رو چهار تا سیگار هم کشیده ایم. خوب مگر چیه؟ پسرخاله که دیگه ایراد نمی کنه نفت می خوای؟ نون نمی خوای؟! همین سیگار داریم می کشیم دیگه! چه بدی داره؟ این هم سهم ما است از ضیافة الله و جهاد اکبر خودمان. همین قدر بلدیم.

نمی شود دیگر؛ نمی شود! کار را خراب می فرمایید و آن وقت هم می گویید چرا تو بالاخره رئیس جمهور هم نشدی و بلکه ما را هم به میهمانی ریاست جمهوری ات کجا دعوت کرده ای که گردو بدیم و فندق پس بگیریم یا هندوانه بدهیم و خربزه بخوریم؟!

ولی عرض بنده ی حقیر اینجا است که در مورد خطوط نوری ای که از دایره ای ما می بینیم ساتع هم می شوند، باید توجه هم داشت که آیا اینها تا چه حدودی هم خطوطی هستند و بلکه تا چه حدودی هم رویه هایی هستند ریمانی که سطح مقطع آنها هم بسیار ریز و کوچک هم هستند و لذا ما آنها را بصورت خطوطی بیش نمی بینیم که فرضاً دارند از دایره ای و بلکه مکعب مستطیلی هم یحتل ساتع می شوند. حالا توپولوژیکی که اینها با هم فرقی هم ندارند. اما موضوع این هم یحتمل هست که آیا این انواری که دارند ساتع می شوند آیا شعاعی که می پیمایند هم چقدر است و بلکه آیا تا بینهایت هم می روند یا اینکه بعد از مدتی خسته شده و همچون مکعب مستطیلی یا استوانه ای هم می مانند بسته به مشیت الهی و بلکه مشیت انسانی که آیا مشیت الهی چه می خواهد و آیا تا بینهایت این نور را می تواند و بلکه می خواهد هم امتداد دهد ولی یحتمل هم با موانعی روبرو شوند؛ یا این نور  نوری انسانی هم هست که فرضاً خستگی ناپذیر هم نیست و تمام شدنی هم هست. البته همین نور وقتی به امواج الکترومغناطیسی و بلکه نور الهی هم وصل شود آنچنان که حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و بندگان مومن خدا هم وصلند آنگاه می شوند انواری هم ابدی که در روز قیامت دوباره زنده شده و نورانیتشان را باز می یابند. و لذا وقتی این انوار یک امتدادی داشته باشند که طولش بینهایت هم باشد، آیا آنگاه حتی از لحاظ توپولوژیکی مساوی می شوند با کدام دایره ای که ما در فضا بطور دو بعدی دیده و بلکه واقعاً هم  کره ای است یا مکعب یا مکعب مستطیل؟

معدن عظمت اینجا کجا است عرض بنده ی حقیر این است که آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف آنچنان نیست که خدا هم برای حضرتش صلوات می فرستد: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم؟ یا اینکه این را بعضی اشکال می کنند که غلو است و مغایرت دارد با توحید؟ و قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد؟ نکته ای که در آدم شدن و انواع شیاطین بزرگ و کوچک هست اینجا است که یحتمل کسی و همه و همه با شیاطین کوچک درگیر شوند و توی سر و کله ی هم بزنند که دیگر یادشان برود که بابا شیاطین بزرگتر از خودتان هم داریم که حالا می آیند و می فرمایند که مگر ما بلد نیستیم که توی سر و کله ی خودمان کم بزنیم و حالا شما آمده اید همه اش توی سر و کله ی خودتان می زنید و ما را فراموش هم کرده اید که به بازی بگیرید؟ ما هم هستیم! یعنی بعضی یحتمل فکر کنند که پس ما اگر توی سر و کله ی خودمان زدیم دیگر شیاطین بزرگتر می ترسند و فرار هم خواهند کرد و با ماها دیگر کاری هم نخواهند داشت! می شود؟ البته سر و کله زدنهای زیادی هم دارد. 

شما همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را ببینید که چقدر سر و کله هم دارد؟ حالا سلبریتیها و بلکه افغانیها و سوریها و عراقیها و یمنیها و مصریها و عربها و تاجیکها و ازبکها و قرقیزیها و گرجیها و ارمنیها و ترکهای خودمان و بلکه روسها و چینیها و حتی آمریکاییها و انگلیسیها و 5+1 و کل افراد کره ی زمین امثالهم را  هم هیچی کاری نداریم! عرض بنده ی حقیر این است که اگر شما فقط به فلسفه و حکمت الهی هم کار داشته باشید و ماورائ الطبیعه و وارد ریاضی فیزیک هم نشوید، همین انواع دیگر فلاسفه ای را که در علوم اجتماعی و اقتصادی هم در گذشته کار کرده اند و مثلاً همین مارکس را هم توجه کنید ببینید چقدر تاثیر داشته اند بر فلسفه و باید بروید یا بلکه فقط از روی کنجکاوی هم می روید تاثیراتشان را در شهرسازی جدید و بلکه طراحی شهری هم ببینید که چیست؟ خوب، این را راستش را بخواهید خودش کلی کار است در علوم انسانی.

و اما این را هم در نظر بگیرید که این انواری را که بدست ما سپرده شده اند و از حضرت آدم ابوالبشر تا روز قیامت هم در امتدادند را بخواهیم بطور امانت گرفته و به آیندگان هم بسپاریم، همین هم چقدر کار دارد؟ یعنی شما فرض بفرمایید که قطراتی از آب را از دریا و اقیانوس گرفته اید و نوری هم در آنها دمیده اید و انواع انواع اجزای بزرگ و کوچک هم در آن تعبیه کرده اید؛ این مخاطب کیست؟ غیر از خدای سبحان است که در او صوری هم دمیده است و زنده اش کرده است؟ و حالا آیا ما چقدر هم می توانیم آنرا منبسط کرده و تا بینهایت هم ادامه اش دهیم تا به سرانجامش برسانیم؟ یا اینکه یحتمل تا بینهایت هم جا دارد و ما از آن بیخبریم که این معدن عظمت چقدر هم بغیر از اینها هنوز جاها دارد و ما از آن بیخبریم چرا که هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. یعنی یک راهی دارد به انوار الهی رسیدن و از قرمز و آبی و مادون قرمز و ماورای بنفش هم رد شدن و بلکه آسمانها را همه و همه را هم طی کردن و به عرش اعلی رفتن نزد حضرت حق الله جل جلاله مستقر شدن و همچون محمد مصطفی گفتن قاب قوسین او ادنی! بالاخره عرض بنده ی حقیر این است که حجابهای نورانی و ظلمانی ای هم خواهند بود که حتی باید پلیس امنیت اخلاقی و بلکه به بالاترین مکارم اخلاقی هم برسیم تا بتوانیم به طی درجات عالیه و آیات اللهی های بسیار بیسار بالای غیر قابل دسترس هم دست یابیم و از جمله هم بسیار جهاد اکبر لازم داریم دیگر. حالا بعضی هم یحتمل اینجا اشکال می فرمایند که ما حجاب و بلکه چادر نماز هم نمی خواهیم که هیچ و بلکه دوست داریم سیگار هم بکشیم؛ خوب مگه چیه؟ نفت نمی خوای؟ نان بربری و تافتون و فانتزی هم چطور؟ سنگک باز یحتمل بعضی اشکال هم کنند که از همه و همه بهتر است ولی از زولبیا بامیه هم یحتمل نتوان گذشت. البته بعضی هم اینجا اشکال می کنند که باید آن ثروتمندترین و قدرتمندترین و عالمترین و باتقواترین و اخلاقمدارترین و .. مراجع تقلید و بلکه اولیاء الله را پیدا کرده و آنگاه همه و همه بروند نزد حضرت ولی فقیه مد ظله العالی درسها یاد بگیرند و بلکه درسها هم بدهند و بلکه ما هم بتوانیم این میان طلبگی و دانشجویی کرده و به درسهای کیهانشناسی خود هم پرداخته و بهره مند هم شویم. خوشبختانه درسهای کیهانشناسی دوره هایش فعلاً رایگان هم هستند. یحتمل خیلی هم مشتری ندارند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الدابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ‎﴿٥١﴾‏ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿٥٢﴾‏ سوره مبارکه ن و القلم

 

آیا به اویی که آیات الهی را با آیات شیطانی هم اشتباه می گیرد و بلکه یقین هم می کند که آیات الهی آیات شیطانی هم هستند و حتی در موردش کتاب هم بنویسد، مرتد نیست؟ مرتد است دیگر! آنوقت شیطان بزرگ هم لابد خدای او است چرا که اویی که به شیطان بزرگ هم چنین یعنی همان شیطان بزرگ خطاب می کند، کسی است که آیات الهی را آیات الهی هم می داند و غیر از آیات شیطانی هم می داند! و اما شیطان بزرگ که آیات الهی نمی شناسد و بلکه قرآن کریم که کتاب آسمانی و همان آیات الهی است نمی شناسد جبرئیل نمی شناسد پیغمبر اعظم حضرت محمد مصطفی نمی شناسد و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نمی شناسد و بلکه مرجع تقلید و ولی فقیه هم نمی تواند بشناسد. ولی تا دلتان بخواهد شیاطین بزرگ و کوچک جن و انس هم می شناسد. حالا هی بگو اسلام! مسلمانی! لا اله الا الله، شهادت بده به اشهد ان لا اله الا الله. ما هذا لله. ولی نفاق و شرک و کفر و شیطان الی بینهایت هم می گوید می شناسد این شیطان بزرگ. اصلا ارتداد نمی شناسد که بفهمد چرا آیات الهی را نباید با آیات شیطانی و جبرئیل را با شیطان هم نباید اشتباه گرفت و بلکه ارتداد را هم می پسندد و ترویج هم می کند. خدا لعنت ات کند برای اینکه مسلمان نشوی، مسلمانان را و بلکه پیغمبرشان را هم اینطور می خواهی توهین کنی ای شیطان؟ الله ولی الدین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یجرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار فیها خالدون. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ‎﴿٥١﴾‏ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿٥٢﴾‏ سوره مبارکه ن و القلم

 

دعای روز هشتم:

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی فِیهِ رَحْمَةَ اَلْأَیْتَامِ وَ إِطْعَامَ اَلطَّعَامِ وَ إِفْشَاءَ اَلسَّلاَمِ وَ صُحْبَةَ اَلْکِرَامِ بِطَوْلِکَ یَا مَلْجَأَ اَلْآمِلِینَ

 

 

12111099=3. 7. 11. 13. 37. 109 =3. 13. 310541.

 

یحتمل برای سوالات ریاضی نه خیلی سخت می توان به این سایت هم رجوع کرد؛ سایت مشابه فارسی اش یحتمل خیلی لازم نباشد برای اینکه یحتمل بعضی اشکال هم خواهند کرد که ماها که دیگر ماورای این حرفها هستیم و اینها برای بچه ها است؛ خوب برای بچه ها هم یحتمل خوب باید باشد دیگر!:

http://www.mathspage.com/prime-factorizations/solved/prime-

factorization-of-310541

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ‎﴿٥١﴾‏ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿٥٢﴾‏ سوره مبارکه ن و القلم

 

دعای روز هشتم:

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی فِیهِ رَحْمَةَ اَلْأَیْتَامِ وَ إِطْعَامَ اَلطَّعَامِ وَ إِفْشَاءَ اَلسَّلاَمِ وَ صُحْبَةَ اَلْکِرَامِ بِطَوْلِکَ یَا مَلْجَأَ اَلْآمِلِینَ

 

داشتم دوره های کیهان شناسی را در مکتبخونه نگاه می کردم، دیدم دوره ای هم هست از استاد نیما خسروی: از خاک تا داستایوفسکی! البته دوره های دیگری از اساتید دیگری حتی از پورفسور بهرام مشحون هم هستند. ولی بنده ی حقیر رفتم در آرشیو مقالاتی از دکتر خسروی را دیدم:

https://arxiv.org/abs/2012.14377

https://arxiv.org/abs/2012.01407

https://arxiv.org/abs/1810.11007

https://arxiv.org/abs/1808.02472

یحتمل یک جورهایی با عبدالعلی بنی هاشمی هم بنده ی حقیر پسر عمو باشم ولی خودم هم ندانم. در ضمن این مقاله ها و از جمله کافمن کوندو ووترز را که در مقاله پایان نامه ی فیضی چناقبلاغی هم آمده بود را هم ببینید:

https://arxiv.org/abs/quant-ph/9804053

https://arxiv.org/abs/quant-ph/9907047

https://arxiv.org/abs/quant-ph/0401155

https://arxiv.org/abs/0908.1096

https://arxiv.org/abs/1808.05179

https://arxiv.org/abs/2007.10187

کد پلیس امنیت اخلاقی کیهان شناسی 71699-99887766. نکته اینجا این است که آیا 99887766 تقسیم بر دو یک عدد اول است؟ خیر! آنگاه 71899 خودش چطور؟ Yes یعنی بله؛ گوگلی هم می توانید استعلامشان کنید! مثلاً 12111099 هم اول نیست؛ ولی آنگاه سعی کنید مضاربی را که در آنها نهفته اند را بیابید و بر آنها تقسیم کرده تا بالاخره به عددی اول هم برسید! مسئله این است که این کدها را اگر به پلیس امنیت اخلاقی اس ام اس بفرمایید یحتمل اجازه یابید که به میهمانی سلبریتیهای ریاست جمهوری آنجا نیز راه یابید؛ و صد البته اینها فقط در فضاهای موهومی اعتباری است و نه در فضاهای مجازی حقیقی و لذا به این کارهایی هم اهتمام نفرمایید و بلکه سعی کنید که هندسه ی آراکلوفی را بیابید که در آن چطور این اعداد اول را می توانید هم برجسته بفرمایید حتی یحتمل با استفاده از هندسه ی دیوفانتاین! مثلاً شما یحتمل منحنی بیضوی مادولاری داشته باشید که بخواهید از آن به نقاط گویای روی همین منحنی برسید که یحتمل مختصاتی اینچنینی هم داشته باشند و ... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابیین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ‎﴿٥١﴾‏ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿٥٢﴾‏ سوره مبارکه ن و القلم

 

بعضی یحتمل اشکال هم کنند که تو هر چند وقت یکبار هم می فرمایی که دیگر نمی نویسی، و باز دوباره چرا می آیی شروع می کنی به نوشتن اینجا؟! چرا دروغ می گویی؟ مردم دیگر حرفت را باور نمی کنند و می آیند ببینند که چه دروغهایی را می خواهی سر هم بندی کنی! چرا این کارها را می کنی؟ اتفاقاً این نکته ی مهمی هم هست که اشکال شود. یعنی شما توجه بفرمایید که اشکال خیلی مهمی هم هست که بفرمایند اویی که با حضرت ابراهیم علیه السلام محاجه می کرد چه چیزی را از او پرسید درباره ی ملکی که خدا به او عطا هم کرده بود؟ حرف بدی نزده بود؛ فرموده بود بالاخره بگو ببینیم این خدا و ربی که می فرمایی رب تو است کیست؟ و آن حضرت هم توضیح فرموده بوده اند که اینجور است و آنجور هست و اینجور دیگر هم نیست و آنجور دیگر هم نیست. یعنی مثلاً اگر تو هم فکر می کنی که می میرانی و زنده می کنی مثل رب حضرت ابراهیم، آنگاه حالا کاری بکن ببینیم چه کار می کنی که مثلاً حالا خورشید را از مغرب و نه از مشرق هم می توانی در بیاوری؟! و گویا اینجا بهت اش برمی دارد که بابا این مثلاً چی دارد می گوید؟ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ‎﴿البقرة: ٢٥٨

التفات می فرمایید، یحتمل یک بنده خدایی هم به همین ترتیب یا در تقلید از حضرت ابراهیم علیه السلام مایل است که عرضه بدارد که حالا بنده دیگر نمی نویسم چرا که اویی که دارد با این بنده ی حقیر وارد محاجه می شود و هی بنویس و هی پاک کن، خوب حالا مثلاً خورشید را هم از مغرب بیرون بیاور ببینیم چه می کنی؟ و آنگاه این محاجه برای دیگران سوء تفاهم می شود که دارد به آنها می گوید که دیگر نمی نویسم برای اینکه در جریان هم نیست که احتجاج هم بر سر چیست؟ متوجه نمی شود که مسئله اینجا است که و ما هو الا ذکر للعالمین آنجایی که و یقولون انه لمجنون لما سمعوا الذکر و آنجایی هم که می خواهند با چشمهایشان او را بلغزانند.

یعنی چه؟ یعنی اینکه فرضاً اگر شما می خواهید نقد کنید که هندسه ی آراکلوف و تک همسری هم در اطلاعات کوانتومی چه ربطی هم می توانند با هندسه ی ریمانی و بلکه هندسه ی ناجابجایی در رابطه با ثابت کیهانشناسی هم داشته باشند در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، خوب این چه ربطی هم دارد به حکمت الهی و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و حتی وضعیت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و روانی ما در این دوره و زمانه و حتی احضار روح؟ یعنی یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی؛ اینها هم پرسیده می شوند. باز یعنی اینکه یحتمل اشکال شود که تو همه اش داری عرضه هم می داری که هلو برو توی گلو یعنی اینکه افرادی که فرضاً بعضاً هم نزد حضرت رسول تشریف فرما می شدند یحتمل خود جبرئیل هم بوده اند هر چند که خودشان هم خبر نداشته اند و حالا حتی می خواهد در کافی شان هم باشد؛ بله، ولی از کجا معلوم که هم او خود شیطان و نه جبرئیل هم نبوده باشد؟ یعنی نزد رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم یحتمل هم شیطان و هم جبرئیل تردد داشته اند در زمانهای مختلف و بلکه مختلف الملائکه هم تشریف فرما می شده اند. و اما آیا معنایش این است که حالا شما هم بروید کافی شان که یک وقت نکند جبرئیل را هم آنجا ملاقات بفرمایید؟ یعنی آیا صلاح شما بر این است که مسجد هم پایتان را نگذارید و بلکه بجای مسجد هم به انواع کافی شانها تردد داشته باشید چرا که بلکه جبرئیل را هم آنجا ملاقات بفرمایید؟ و حالا از کجا معلوم که شیطان یا حضرت عزرائیل را هم بجای جبرئیل اشتباه نگرفته اید و بلکه با یک مار و اژدهایی است که دارید ملاقات هم می کنید که خود را خیلی هم زیبا جلوه داده است و شکل جبرئیل هم برای شما درآورده است؟ بله؟

به همین ترتیب هم حالا شما حساب بفرمایید که بنده ی حقیر بروم تمام کتب جرالد مارسدن را هم مطالعه کنم، آیا معنایش این است که بعد بهتر هم می توانم در این وبلاگ و وبسایتم بنویسم و بنویسم تا خسته شوم؟ دیگر آیا خواهم شد استاد در مکانیک کلاسینک و توپولوژیک و بلکه کوانتومی و حتی نقاط و بلکه زیرخمینه های تعادل نسبی هر سیستم مکانیکی را خواهم توانست که بدست آورم؟ عرض بنده ی حقیر چیست؟ یعنی بنده می خواهم عرض کنم که در مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یک نوع مشکلاتی داریم که باید هم بدانها خیلی جدی پرداخته شوند ولی خوب مسائل مربوط به جهاد اکبر هم سر جای خودش هست و بلکه فقط هم مربوط به حضرات آخوندها و ملاها و علماء و مراجع تقلید و بلکه طلبه های مبتدی ای مثل این بنده ی حقیر هم نمی شود. یعنی هر کسی که بخواهد بر نفسش مسلط شود و تهذیب نفس کند باید از همین جهاد اکبر هم شروع بفرماید دیگر. و اما آنوقت وقتی بدتر از این بنده ی حقیر تنبلی هم شد در همین رسیدن به حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی و راه رسیدن به بندگی خدا و یاری حضرت رسول و ائمه ی اطهار و حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف و ولی فقیه مد ظله العالی و درمانده و وامانده هم شد این بنده ی حقیر خدا، یحتمل از طریق منطق ریاضی هم که شده در مقابل این دستگاه عظیم الهی سر تعظیم هم نداند چطور باید فرود آورد به حضرت حق و به کمتر از او هم راضی شود چرا که نتوانسته است هم او را بشناسد و بدتر از این بنده ی حقیر بدود برود کجا؟ مثلاً پلیس امنیت اخلاقی که ثبت نام هم کند برای ریاست جمهوری و به عباسعلی کدخدایی و نوه اش هم حتی گیر بدهد چرا که مگر تو نبودی که سخنگوی شورای نگهبان بودی و لذا چرا کاری نکردی که مرا تاییدم هم کنند وقتی این همه هم به خودم زحمت داده ام که بروم پلیس امنیت اخلاقی که سلبریتیها را هم همه و همه را دعوتشان کنم که آقایان خانمها همه و همه بفرمایید به میهمانی این بنده ی حقیر که برای ریاست جمهوری ام حتی در پلیس امنیت اخلاقی هم ترتیب داده شده است. و بلکه عرضه هم بدارم که شماها کجا خسی و خاشاکهایی و بلکه حشراتی هستید در میقات؟ این تازه اول کارتان است و صبر کنید اجازه هم بدهید که بنده ی حقیر ریاست جمهوری بشوم و آنوقت خواهید دید که کیست که خسی در میقات است و بلکه با پره های آسیاب بادی هم می رود توی جنگ و دعوا چرا که فکر می کند یک دیوی است به چه گندگی که می خواهد او را بدتر از خر آسیاب از کارش بیکار کند و خودش همه ی کارها را به عهده بگیرد و رئس هم شود؟ خوب، این غافل نشده است که مسئله چیست؟ ولی فقیه مد ظله العالی کدام است و ریاست جمهوری هم در پلیس امنیت اخلاقی هم کدام است؟ و آنگاه خدای ناکرده یک وقت بجای اینکه بصورت خطرناکی دارد در جهاد اکبرش با خود شیطان بزرگ و هر چه یزیدی هم هست معامله می کند و بلکه انقریب که یک شقاق بزرگی هم اتفاق بیافتد و نظام اسلامی کل عالم را بربیاندازد و نظامی یزیدی و فرعونی و بلکه شاهنشاهی هم برقرار کند یا کرده است و خود خبر ندارد؟ بالاخره مسئله چیست؟

یعنی عرض بنده ی حقیر این هم هست که نباید هم پرسید که احتجاج با حضرت ابراهیم علیه السلام آیا غلط است یا درست است آنجایی که می فرماید بالاخره خدا و رب این بنده ی حقیر همان اویی است که می میراند و زنده می کند و حالا اگر تو هم خیلی راست می گویی بمیر و زنده کن ببینم چه می کنی؟ و او هم می گوید بفرما دیگر؛ دیگه چه می خواهی؟ و در عوض می فرماید حالا خورشید را هم لطف کن از مغرب دربیاور ببینم می توانی؟ بهت زدن دیگر ندارد؛ می تواند اینکار را هم بکند دیگر. ولی نمی کند چرا که آنوقت همه خواهند گفت که تو هر کاری که حضرت ابراهیم علیه السلام گفت برایش انجام دادی و آنگاه تو دیگر فرعون و شاهنشاه آریامهر هم که نیستی و بلکه او است که ملک در دست او است و بندگی او است که بهتر هم هست و مسئله حل می شود و تمام است دیگر. خدا که مغرب و مشرق ندارد، و اگر قبله را هم حضرت رسول عوض بفرمایند باز هم ایرادهای بنی اسرائیلی می گیرند که دیدی؟ دیدید گفتیم؟ معلوم است که قبله ی ما بهتر است و او نفهمید. آیا اینها متوجه می شوند که خدا مشرق و مغرب هم ندارد؟ معلوم است که نمی شوند برای اینکه گیر کرده اند که خدا نزد ما است و بلکه ادعاهای فرعونی هم دارند و صدایش را یحتمل یواشکی نزد خودشان درمی آورند و به بقیه نمی خواهند بگویند.  و اما وقتی معلوم هم شود بر آنها که خدای مغرب و مشرق هم یکی است و ملک را هم او است که به بنده ی خود اعظا می فرماید و جهاد اکبر هم لازم است که به آن معدن عظمت همه و همه برسند و هب لی کمال الانقطاع الیک، حاشا می کند و می فرماید که الوهیت هم نزد من است و بس. تو که وصل نیستی و بلد هم نیستی الکی قمپز هم در می کنی و مشکلات روانی هم داری و هزار جور هم همه را گرفتار کرده ای! برو دنبال کارت. دیگر هم ننویس بی زحمت همه را خسته کرده ای؛ برو دنبال کارت بگذار باد بیاید. برو همان طراحی شهری ات را گوگلی ترجمه کن! عرض بنده ی حقیر این است که احتجاج خوبی هم هست که تروریسم هم بد است و مبارزه ی منفی دیوید ثورو و بلکه گاندی هم خیلی بهتر است که از این راه هم کسی بخواهد انقلاب جهانی اسلامی را به ثمر برساند و حتی در مسابقه ی فوتبال بر علیه هند پرسپولیس هم پیروز شود! ولی نشد؟ مثل اینکه خیلی سر و صدا نشد و بنده ی حقیر نفهمیدم نتیجه ی نهایی هم چه شد؟ یکی دو تا گل را که هند مثل اینکه خوب خورد؛ و نه مثل اینکه همان دو- یک گوای هند خورد! و اما حالا شما بروید بفرمایید که بابا حالا شما هم از استکبارتان دست بردارید و مسلمان شوید دیگر تا ببینید چقدر بهتر هم هست. این بت پرستیها چیست که شما می کنید؟ اصلا اگر کسی آمد مثل یزید زورتان هم کرد که منم که خدای شماها هستیم، آیا یک امامی مثل امام حسین علیه السلام هم دارید که بفرماید لعنت بر تو ای یزید و ای یزیدیانی که هشت روز هم همینطوری ارشادتان کنند حرف حساب توی گوشتان نمی رود و بلکه ارتباطات نامشروع با زنان داشته اید و مال حرام هم خورده اید و بطونتان را حرامی کرده اید؟ البته یحتمل اینجا بفرمایند که مگر بهاگاواد گیتا نخوانده ای و کریشنا را نمی شناسی یا فکر می کنی که او هم خودت هستی؟! آنگاه ممکن هم هست اگر خدمتشان بفرمایید که بابا کریشنا هم در الوهیتش و جهاد اکبرش می تواند و توانسته بوده هم بمیراند و زنده کند و بلکه خورشید را هم از مغرب درآورده است بجای مشرق یا آفریقا را هم او بوده است که آمریکای جنوبی و بلکه در امتداد استرالیا و اندونزی و ویتنام و مالزی و سنگاپور و ...  کرده است و هندسه هم یعنی همین؟! تخم ماهیهای قزل آلا را هم همه و همه را او با ارز 42000 ریالی از فرانسه وارد کرده است و ... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و اشیاعه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿الزمر: ۵۳﴾

وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِشُونَ (7 الاعراف: 137)

وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا (17 الاسراء: 16)

فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِیرًا (25 الفرقا«: 36)

ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ (26 الشعراء: 172)

فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ (27 النمل: 51)

ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ (37 الصافات: 136)

أَفَلَم‌ْ یِسِیرُوا فِی‌ الْأَرْض‌ِ فَیَنْظُرُوا کَیْف‌َ کَان‌َ عَاقِبَة‌ُ الَّذِین‌َ مِنْ‌ قَبْلِهِم‌ْ دَمَّرَ الله‌ُ عَلَیْهِم‌ْ وَ لِلْکَافِرِین‌َ أَمْثَالُهَا (47 محمد: 10)

 

اَللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ اَلَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ اَلْقُرْآنَ وَ اِفْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِکَ فِیهِ اَلصِّیَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ وَ اِغْفِرْ لِی تِلْکَ اَلذُّنُوبَ اَلْعِظَامَ فَإِنَّهُ لاَ یَغْفِرُهَا غَیْرُکَ یَا رَحْمَانُ یَا عَلاَّمُ

 

 

اَللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ اَلثَّنَاءَ بِحَمْدِکَ وَ أَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوَابِ بِمَنِّکَ وَ أَیْقَنْتُ أَنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ اَلرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ اَلْعَفْوِ وَ اَلرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ اَلْمُعَاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ اَلنَّکَالِ وَ اَلنَّقِمَةِ وَ أَعْظَمُ اَلْمُتَجَبِّرِینَ فِی مَوْضِعِ اَلْکِبْرِیَاءِ وَ اَلْعَظَمَةِ 

...

 اَللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا اَلْإِسْلاَمَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا اَلنِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ اَلدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ اَلْقَادَةِ إِلَى سَبِیلِکَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَةَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ

...

اَللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا [إِمَامِنَا] وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا وَ شِدَّةَ اَلْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ اَلزَّمَانِ عَلَیْنَا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [آلِ مُحَمَّدٍ] وَ أَعِنَّا عَلَى ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَ رَحْمَةٍ مِنْکَ تُجَلِّلُنَاهَا وَ عَافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُنَاهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

فرازهایی از دعای افتتاح

 

[دعای] روز هفتم:
اللّهمّ‌ أعنّی على صیامه و قیامه و جنّبنی فیه من هفواته و آثامه و ارزقنی ذکرک بدوامه بتوفیقک یا هادی المضلّین.
اى خدا!مرا در این روز بر روزه و اقامه‌ى نماز یارى کن و از لغزش‌ها و گناهان دور ساز و ذکر دایم نصیبم فرما،به حقّ‌ توفیق‌بخشى خود،اى رهنماى گمراهان عالم!

 

این دور از سنت الهی بنظر می رسد که خدا بخواهد حق الله و حق امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حق الناس را که خصوصاً در دولت کریمه ی آن حضرت هم باشد را از روی حکمت متعالیه هم ضایع کرده یا نابود کند حتی در غیبت آن حضرت سلام الله علیه. و اما این هم که ضایع شدن عقلها به کجاها می تواند بشر را بکشاند هم سوالی است که وقتی منجر به فسق و فساد در جامعه ای هم می شود به نابودی آن نیز می تواند بپیوندد.

البته اینجا وقتی مسئله ای از نوع اپیدمی مثل کروناویروس کوید-19 هم رخ می دهد، این می تواند منجر به مشکلات تنفسی شود که می فرمایند برای اینکه بیمار بیشتر بتواند ریه هایش کار کند و بهتر تنفس نماید، بهتر هم هست بر روی شکم بخوابد و بقول معروف دمر او را بخوابانند. البته آقایان بر منبر معمولاً می فرمایند که بر روی شکم هم نخوابید و از لحاظ پزشکی هم می فرمایند ممکن است خطرناک باشد و خصوصاً بچه ها را بدون مشورت پزشک نباید دمر خواباند چرا که ممکن است دچار مشکلات تنفسی هم شوند. ولی خوب همانطوری که می بینیم استثنائاتی هم داریم. مثلاً می فرمایند نوشابه های گازدار میل نفرمایید، ولی در صورت اسهال می فرمایند امثال نوشابه هایی مثل پپسی هم میل بفرمایید.

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که یحتمل ریشه ی کلمه ی دمر خواباندن و دمّر در قرآن کریم که به معنای "هلاک کرد" است،  یکی هم باشد. ولی این دیگری معمولاً در مورد هلاک کردن قومی که خدا بر آن غضب کرده است هم بکار برده می شود. پناه بر خدا، می فرماید: قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿مائده: ۱۰۰﴾. انسان فطرتاً باید بسمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم جذب شود همانطوری که فطرتاً هم باید بسمت مساجد برود. ولی گویا گاهی اوقات هم مجبور می شوند حتی در مساجد را هم ببندند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابیین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿الزمر: ۵۳﴾

 

[دعای] روز هفتم:
اللّهمّ‌ أعنّی على صیامه و قیامه و جنّبنی فیه من هفواته و آثامه و ارزقنی ذکرک بدوامه بتوفیقک یا هادی المضلّین.
اى خدا!مرا در این روز بر روزه و اقامه‌ى نماز یارى کن و از لغزش‌ها و گناهان دور ساز و ذکر دایم نصیبم فرما،به حقّ‌ توفیق‌بخشى خود،اى رهنماى گمراهان عالم!

 

بعضی یحتمل اینجا اشکال می فرمایند که اگر حق الناسی ضایع شده باشد، ما می توانیم بازرسانی را هم استخدام کنیم که بدانها رسیدگی کرده و بلکه در دادگاه ها مورد دادخواست هم قرار گیرند. خوب، این می تواند درست هم باشد، ولی مسئله ای که می تواند مطرح باشد که بعضی کیهانشناسان را حتی مجبور هم کند که بفرمایند اصلا می دانید که چیست؟ ما اصلا ملحد و کافر و مشرک هم هستیم! شما را به خدا و ما را به سلامت؛ ما اصلا دین هم نداریم.

چرا؟ مسئله چیست؟ آیا مسئله همین جهاد اکبری است که از دست امثال کیهانشناسان هم بر نمی آید؟ یا مسئله حق الله حق امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که برای اینکه دولت کریمه ی خود را تشکیل دهد اول باید هم با مدعیان تشکیل آن دولت کریمه ای روبرو هم شود که همین یتیم فقیر در راه مانده ی ابن سبیل را هم متهم می فرمایند که تویی که فاسقی و ظالمی و بچه بازی و او را از خانه ی خدا هم بیرون کرده و بلکه جهنمی هم می دانند. و چرا؟ برای اینکه خودشان بروند به امور دنیوی پست رذل خودشان بپردازند و دربهای بهشت را بروی امام زمانشان هم ببندند. و خود آخر و عاقبت مردم را رقم بزنند و بلکه بسپارندش بدست استعمارگران و استثمارگران و استحمارگران. یعنی چه؟

یعنی یک وقت هست که شما می فرمایید که خب حالا اگر همه ی عالم هم بد باشند اقل کم تو خودت را درست کن و خوب کن. اما یک وقت هست که مسئله اسلام است و باید برای اسلام و بلکه امام زمانت هم جهاد اکبر کنی و حتی سرباز او هم شوی. اما وقتی امام زمان را برای چیزهای پستی کمتر از حتی کشف عورات هم فروخته اند آنچنان که دیگر چقدر هم کسی توجه دارد که حق امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کدام است؟ آیا حتی حق الناس و حق الله ما را تا سر حدات ناسیونالیسم هم برای کشورهای اسلامی به سر منزل می رساند و چه رسد به دولت کریمه ی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟ جهاد اکبر باید یک جهاد اکبر جهانی باشد که همه ی افراد بشر را هم در بر می گیرد یا فقط مخصوص قشر خاصی از یک جامعه ای هم هست؟ و مسئله آنگاه حل هم هست؟

این مسئله یک چیز است که ضاله ی دیوانه ی گمراهی بیاید مدعی امام زمانی شود، ولی این مسئله ی دیگری است که امام زمان را واقعاً هم دیوانه ی فاسقی بیش نشناسند برای اینکه او را مفت و مسلم فروخته اند و خود شده اند همه کاره ی عالم. مسئله ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف حق الله و نه فقط حق الناس است که در دادگاه های دعاوی در زمان غیبت آن حضرت غیاباً بتوان حلش کرد چرا که مسئله ی بینهایتی است که ما باید بذان برسیم و نه اینکه آن حضرت خود را تنزل دهد و به صفر و یکهای ما خود را تطبیق دهد تا ما بلکه آیا خواهان آن شویم که خود را بلکه به او نزدیک کنیم. حق الله و حق امام زمان عجل الله فرجه الشریف بچه بازی نیست و بلکه با کیهانشناسی و هندسه ی زمین و آسمان هم گره خورده است. این الطالب بدم المقتول بکربلا؟ اینجاها است که مرزهای بین تروریسم و صلح طلبی مشکل می شود وقتی سالک الی الله باید آنچنان سربازی برای اسلام شود که در جهاد اکبری که در آن دارد تهذیب نفس می کند و فرضاً هم یحتمل دارد به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز می پردازد، یک مرتبه پا برهنه هم به صحرای کربلا نزند و ادعاهای کذب کند و بلکه مدعی الحاد هم شود و بلکه حتی در صدد برآید هر کس هم با او مخالفت کرد از پا درآورد! بنده ی حقیر بهتر است بیشتر از این دیگر لااقل در ایام ماه رمضان ننویسم و افتضاح به بار نیاورده و آبروی خود و دیگران را بیشتر از این هم نبرم و بیشتر هم تهذیب و تزکیه ی نفس کنم و به قرآن و دعا و نماز و روزه ی خود بپردازم و استغفار و توبه و آن هم توبه ی نصوح کنم. وَإِنْ یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ ﴿۵۲﴾ یا امام زمان یا حجت ابن الحسن العسگری ادرکنی. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿الزمر: ۵۳﴾

 

[دعای] روز ششم:
اللّهمّ‌ لا تخذلنی فیه لتعرّض معصیتک و لا تضربنی بسیاط‍‌ نقمتک و زحزحنی فیه من موجبات سخطک بمنّک و أیادیک یا منتهى رغبة الرّاغبین.
اى خدا!مرا در این روز به واسطه‌ى ارتکاب عصیانت خوار مساز و به ضرب تازیانه‌ى قهرت کیفر مکن و از موجبات خشم و غضبت دور گردان،به حقّ‌ احسان و نعمت‌هایت به خلق،اى منتهاى آرزوى مشتاقان!

 

ترجمه ی سایت جامع الاحادیث

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/480261/translate?rownumber=1

 

 

لا تأمن صدیقک حتّى تختبره و کن من عدوّک على أشدّ الحذر.

از دوست خود ایمن مباش تا او را بیازمایی  از دشمن خود نیز سختترین پرهیز را داشته باش

 

غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، موضوعی، مترجم مرحوم رسولی محلاتی، جلد 2، ص 100.

https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/14426/1/100

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿الزمر: ۵۳﴾

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا ﴿النساء: ۶۴﴾

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا ﴿۱۱۹﴾ یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿النساء: ۱۲۰﴾

 

لا تأمن صدیقک حتّى تختبره و کن من عدوّک على أشدّ الحذر

 

انسان در مقابل یک بچه ممیز گناه نمى‌کند، کشف عورت نمى‌نماید، چطور شد که در مقابل حق تعالى و در محضر ربوبیت کشف عورات مى‌کند، از هیچ جنایتى واهمه و مضایقه ندارد. براى این است که به حضور کودک ایمان دارد، ولى به محضر ربوبیت اگر علم داشته باشد ایمان ندارد؛ بلکه بر اثر کثرت معاصى که قلب او تاریک و سیاه شده این گونه مسائل و حقایق را اصلا نمى‌تواند بپذیرد؛ احتمال صحت و واقعیت آن را هم شاید نمى‌دهد.

 

جهاد اکبر، امام خمینی، ص 49-50

http://lib.eshia.ir/11145/1/49

 

«معدن عظمت» که انسان را به آن فرا مى‌خواند چیست و چه گونه است.

بشر کوچکتر از آن است که بفهمد معدن عظمت چه مى‌باشد.

شما اگر نیت خود را خالص کنید، عمل خود را صالح نمایید، حبّ نفس و حبّ جاه را از دل بیرون کنید، مقامات عالیه و درجات رفیعه براى شما تهیه و آماده مى‌باشد. مقامى که براى بندگان صالح خدا در نظر گرفته شده، تمام دنیا و ما فیها، با آن جلوه‌هاى ساختگى، در مقابل آن به قدر پشیزى ارزش ندارد. بکوشید به چنین مقامات عالیه برسید. و اگر توانستید، خود را بسازید و ترقى دهید تا آنجا که به این مقامات عالیه و درجات رفیعه هم بى‌اعتنا باشید؛ و خدا را براى رسیدن به این امور عبادت نکنید، بلکه چون سزاوار عبادت و کبریایى است او را بخوانید [56] و در  مقابل او سجده کرده سر به خاک بسایید. آن وقت است که «حجب نور» را پاره کرده به «معدن عظمت» دست یافته‌اید. آیا شما با این اعمال و کردارى که دارید، با این راهى که مى‌روید، به چنین مقامى مى‌توانید دست یابید؟

آیا نجات از عقوبات الهى و گریز از عقبات هولناک و آتش جهنم بآسانى ممکن خواهد بود؟ شما خیال مى‌کنید گریه‌هاى ائمه طاهرین و ناله‌هاى حضرت سجاد (ع) براى تعلیم بوده و مى‌خواسته‌اند به دیگران بیاموزند؟

آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخى که داشتند از خوف خدا مى‌گریستند؛ و مى‌دانستند راهى که در پیش دارند پیمودنش چه قدر مشکل و خطرناک است. از مشکلات، سختیها، ناهمواریهاى عبور از صراط، که یک طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت مى‌باشد و از میان جهنم مى‌گذرد، خبر داشتند؛ از عوالم قبر، برزخ، قیامت، و عقبات هولناک آن، آگاه بودند؛ از این روى هیچ گاه آرام نداشته همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه مى‌بردند.

 

جهاد اکبر، امام خمینی، ص 57

http://lib.eshia.ir/11145/1/57

 

 

بنده ی حقیر همینطوری که داشتم این سخنان را از جهاد اکبر و آیات قرآن مجید می نوشتم، به سخنان و بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار اعضای مجلس خبرگان در 4 اسفند 1299 هم گوش می دادم.

این مسئله ی عدم کشف عورت در مقابل کودک، ولی کشف عورات در مقابل خدای سبحان حق تعالی و محضر ربوبیت، یک چیزی است که وقتی رفته رفته قلب رو به تاریکی و سیاهی در اثر معاصی کثیره شد دیگر چه می شود؟ کشف عورت در مقابل کودک را هم دیگر عیب نمی پندارد و همان را هم مرتکب می شود و بلکه هم او را هم اغفال می کند! وقتی از خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف خجالت نمی کشد و انواع کشف عورات را دارد می کند و بنظرش هم می رسد که دارد هر چه سریعتر هم به معدن و بلکه معادن عظمت هم می رسد، آیا دیگر به یک کودکی هم رحم می کند؟ همانقدر را هم انجام نمی دهد برای اینکه احتمالش را هم نمی دهد که چنین واقعیاتی را هم داریم و باید پذیرفت! و بلکه همه چیز را هم بچه بازی می پندارد و خودش را با آنها سرگرم هم می کند و لذا نه قیامت  و معاد را متوجه است و نه آخرت را و نه عدل و امامت و نبوت و توحید را. و از چهارده معصوم چه می فهمد:

محمد رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فاطمه  زهرا سلام الله علیها علی ابن ابیطالب حسن حسین محمد باقر جعفر صادق موسی کاظم علی الرضا محمد التقی الجواد علی النقی الهادی حسن العسگری و حجة ابن الحسن امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟

این کلمات حضرت امام خمینی را باید با خط طلا بر لوح طلا بر سر در حوزه های علمیه بیاویزند. بعد که شما بخواهید وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شوید، یحتمل هم متوجه شوید که مثلاً خمینه هایی مثل فضاهای دسیتری و آنتی دسیتری چه تفاوتهایی از لحاظ امضایی با فضاهای اقلیدسی دارند که بر حسب قضیه ی نش هم می توان خمینه هایی را که امضاهایشان با امضاهای فضاهای اقلیدسی یکی است را در فضایی اقلیدسی هم بنشانید. یا هندسه ی آراکلوف را هم داریم. و اما این هم که چطور از طبیعت هم گذشته و به ماورای طبیعت برسیم و آخرت مردم را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آیا تا چه حدودی بتواتیم تضمین هم کنیم و بلکه بشریت را هم دعوت کنیم که لب حوض کوثر با پیغمبر خدا محمد مصطفی چطور می تواند ملاقات هم کند؟ این یک مسئله ای نیست که سر سوزنی هم در آن بچه بازی باشد و بلکه باید از روی علم و ایمان و ورع و  حکمت الهی هم باشد که در خلف صالح او پدیدار می شود. و اما این حکومت الهی کریمه هم یک مسئله ای است که همانطوری که می فرمایند با تحجر یا التقاط هم بدست نمی آید، هر چند که عقل را هم می تواند بسبب شیطنتهای انواع شیاطین ضایع کند و لذا یک سربازهایی را می طلبد برای امام زمان عجل الله فرجه الشریف که سر تا پا نورند و وارد جهاد اکبر با تاریکیها و سیاهیها حتی در قلوب هم می شوند.

البته اینجا یک شقاقی رخ می دهد که در گفتار حضرت امام خطاب به روحانیت و طلاب هم مشهود است و آن اینکه در این میان آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود نیز از غیر و دیگران است چرا که از کسوت روحانیت هم یحتمل نباشد و بلکه خارج از آن است! نکته ی سختی که در حوزه و دانشگاه می تواند اتفاق بیافتد همینجا است که غیر حوزویها و غیر دانشگاهیها را غیر و بیگانه و دیگران هم بدانند. و این در صورتی است که چه افتضاحی خواهد شد اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود بصورت یتیمی و بلکه در راه مانده ی ابن سبیلی و فقیری و حتی دیوانه ای از دیدگاه بعضی حضرات روشنفکران و امثالهم هم نزد جهانیان ظهور بفرمایند؟! پناه بر خدا؛ غیر از این است که می فرماید و لما سمعوا الذکر قال انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین. غیر از این است که در دعای صلوات بر آن حضرت هم داریم و لا منبرا الا احرقه. منبری نیست مگر اینکه آنرا می سوزاند؟ چرا چنین است؟ آنقدر مست است وقتی بر منبر می رود که امام زمانش را هم دیوانه می پندارد و بلکه اظهار هم می دارد که کدام بچه بازی؟ امام زمان هم بیاید این منم که باید لباس روحانیت را بر تنش کنم و حتی عمامه اش را هم منم که باید بر سرش بگذارم. اینجا است که آن خطر عظیمی که در شقاق عظیمی که از صفر و یک طبیعت می توان به بینهایت رسید و معدن عظمت را دریافت و لااقل وارد وادی ماورای طبیعت هم شد ولی تاریکیها و سیاهیهای قلوب این اجازه را به او نمی دهد و می افتد در وادیهای بازیهای انواع شیاطین و خود را برتر از همه هم می پندارد و دنیا و آخرت همه را به باد فنا هم می دهد و در قعر جهنم می افتد و بلکه سقوط بینهات هم می کند. و این کی است؟ در ماه میهمانی خدا وقتی درهای جهنم هم همه بسته شده اند و دربهای بهشت و رحمت و عنایات الهی هم بروی همه ی مومنین گشوده شده اند. خوب، باز هم باید طلب استغفار کرد برای همه و همه ی افراد بشر که ای ظالم دست از ظلم ات بردار و لااقل اطفال را اغفال نکن و کشف عورات در محضر میهمانی الهی نکن و غره نشو و در ملاء عام هم روزه خواری و بلکه غیبت و دروغگویی و ... هم نکن و بیا بر سر سفره ی میهمانی خدا و آدم هم بشو! خدایا از گناهان ما بگذر وما را بیامرز. اَللَّهُمَّ لاَ تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَ لاَ تَضْرِبْنِی بِسِیَاطِ نَقِمَتِکَ وَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَ أَیَادِیکَ یَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ‎﴿لقمان: ١٨﴾‏

 

نقل قول نظر قبل از جهاد اکبر ص 55-56

 

شما خداى نخواسته روزهاى سیاهى در پیش دارید؛ این طور که زمینه است، روزهاى بدى خواهید دید. ایادى استعمار مى‌خواهند تمام حیثیات اسلام را از بین ببرند، و شما باید در مقابل ایستادگى کنید؛ و با حبّ نفس و حبّ جاه و کبر و غرور نمى‌توان مقاومت کرد. عالم سوء، عالم متوجه به دنیا، عالمى که در فکر حفظ مسند و ریاست باشد، نمى‌تواند با دشمنان اسلام مبارزه نماید. و ضررش از دیگران بیشتر است. قدم را الهى کنید، حبّ دنیا را از دل بیرون نمایید، آن وقت مى‌توانید مبارزه کنید. از هم اکنون این نکته را در قلب خود بپرورانید و تربیت کنید که من باید یک سرباز مسلح و اسلامى باشم و براى اسلام فدا شوم؛ من باید براى اسلام کار کنم تا از بین بروم. براى خود بهانه درست نکنید که امروز مقتضى نیست. کوشش کنید تا براى آتیه اسلام به درد بخورید، و خلاصه یک انسان باشید. ایادى استعمار از انسان مى‌ترسند؛ از آدم مى‌ترسند. استعمارگران، که مى‌خواهند همه چیز ما را به یغما ببرند، نمى‌گذارند در دانشگاههاى دینى و علمى ما آدم تربیت شود. از آدم مى‌ترسند. اگر یک آدم در مملکتى پیدا شد، مزاحم آنان مى‌شود و منافع آنها را به خطر مى‌اندازد.

جهاد اکبر ص 62

http://lib.eshia.ir/11145/1/62

 

وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ‎﴿لقمان: ١٨﴾‏

 

نقل قول نظر قبل از جهاد اکبر ص 54-54

 

این عالم اجسام وسعیتر از آن است که بشر تصور کرده‌ بر آن دست یافته، و آن را کشف و سیر مى‌نماید. این دنیا با تمام این ابزار و وسایل در روایت وارد شده که ما نظر إلیها نظر رحمة [55] بنا بر این باید دید عالم دیگر که خداوند تبارک و تعالى به آن نظر رحمت فرموده چه گونه مى‌باشد.

 

[55] متن روایت چنین است: فما لها عند اللّه عزّ و جلّ قدر و لا وزن؛ و لا خلق فیما بلغنا خلقا أبغض إلیه منها؛ و لا نظر إلیها مذ خلقها. (نزد خداوند عز و جل دنیا را ارج و بهایى نیست؛ و خداى تعالى بین موجوداتى که آفریده، و خبر آن به ما رسیده، موجودى نیافریده است که پیش او از دنیا مبغوضتر باشد؛ و خداوند از وقتى که دنیا را آفریده در او نظر رحمت نکرده است.) بحار الأنوار، ج 70، ص 110، «کتاب ایمان و کفر»، باب 122، حدیث 109.

وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ‎﴿لقمان: ١٨﴾‏

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

(54) در روایات منقول از اهل بیت (ع) در ذیل آیه 98 سوره «انعام»: فَمُسْتَقَرٌ وَ مُسْتَوْدَعٌ‌ ایمان افراد به دو نوع ثابت و عاریتى تقسیم شده است. مانند روایت محمد بن الفضیل از موسى بن جعفر (ع) که فرمود: ما کان من الإیمان المستقرّ، فمستقّرّ إلى یوم القیامة [أو أبدا]؛ و ما کان مستودعا سلبه اللّه قبل الممات. (آنچه از «ایمان مستقرّ» باشد، تا روز قیامت ثابت مى‌ماند. و آنچه از «ایمان مستودع» باشد، خداوند آن را پیش از مرگ مى‌گیرد.) تفسیر عیاشى، ج 1، ص 401.

در نهج البلاغة نیز آمده است: فمن الإیمان ما یکون ثابتا مستقرّا فی القلوب؛ و ما یکون عوارى بین القلوب و الصّدور إلى أجل معلوم. (قسمى از ایمان در دلها ثابت است؛ و قسمى دیگر در میان قلبها و سینه‌ها عاریت است تا هنگامى که مرگ در رسد.) نهج البلاغه «خطبه» 231.

 

کسى سند نداده که ایمان شما ثابت بماند. شاید ایمان «مستودع» باشد، [54] و آخر کار شیطان از شما بگیرد، و با عداوت خداوند تبارک و تعالى و اولیاى او از دنیا بروید. یک عمر از نعمتهاى الهى استفاده کرده، سر سفره امام زمان (ع) نشسته، و آخر کار خداى نخواسته بى‌ایمان و با دشمنى با ولینعمت خود جان بسپرید.

 

وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ‎﴿لقمان: ١٨﴾‏

 

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لاَ تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ وَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَکُنْ لِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ مِنَ اَلْقَضَاءِ اَلَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اِجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی [فِی طَاعَتِکَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی وَ تُؤَدِّیَ عَنِّی أَمَانَتِی وَ دَیْنِی آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

 

یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ أَنْتَ اَلرَّبُّ اَلْعَظِیمُ اَلَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى اَلشُّهُورِ وَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِی فَرَضْتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضٰانَ اَلَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ اَلْقُرْآنَ هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَیِّنٰاتٍ مِنَ اَلْهُدىٰ وَ اَلْفُرْقٰانِ وَ جَعَلْتَ فِیهِ لَیْلَةَ اَلْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فَیَا ذَا اَلْمَنِّ وَ لاَ یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ اَلنَّارِ فِیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

 

ولى کسى که هنوز حجابهاى ظلمانى را پاره نکرده، کسى که تمام توجه او به عالم طبیعت است و، العیاذ باللّه، منحرف عن اللّه مى‌باشد، و اصولا از ماوراء دنیا و عالم روحانیت بیخبر بوده و منکوس إلى الطبیعه‌ است، و هیچ گاه در مقام [این‌] برنیامده که خود را تهذیب کند، حرکت و نیروى روحانى و معنوى در خویشتن ایجاد نماید، و پرده‌هاى سیاهى را که روى قلب او سایه افکنده کنار زند، در اسفل سافلین که آخرین حجب ظلمانیست قرار دارد:  ثُمَّ رَدَدْناهُ اسْفَلَ سافلین‌ [41]. در صورتى که خداوند عالم بشر را در عالى‌ترین مرتبه و مقام آفریده است: لَقَدْ خَلَقْنَا الانسانَ فی احْسَنِ تَقویمٍ‌. [42] کسى که از هواى نفس پیروى مى‌کند و از روزى که خود را شناخته به غیر عالم ظلمانى طبیعت توجهى ندارد و هیچ‌گاه فکر نمى‌کند که ممکن است غیر از این دنیاى آلوده تاریک جا و منزل دیگرى هم وجود داشته باشد، در حجاب ظلمانى فرو رفته، مصداق‌ اخْلَدَ الى الارْضِ و اتَّبَعَ هواه‌ [43] گردیده است. او با آن قلب آلوده به گناهى که در پرده ظلمانى پوشیده شده و روح گرفته‌اى که بر اثر کثرت گناه و معصیت از حق تعالى دور گشته، آن هوا پرستیها و دنیا طلبیهایى که عقل و چشم حقیقت بین او را کور کرده است، نمى‌تواند از حجابهاى ظلمانى برهد، چه رسد اینکه حجب نورانى را پاره کرده انقطاع إلى اللّه حاصل نماید. او خیلى معتقد باشد که مقام اولیاى خدا را منکر نشود؛ عوالم برزخ، صراط، معاد، قیامت، حساب، کتاب، بهشت و جهنم را افسانه نخواند. انسان بر اثر معاصى و دلبستگى به دنیا بتدریج این حقایق را منکر مى‌گردد؛ مقامات اولیا را انکار مى‌کند، با اینکه مقامات اولیا بیش از این چند جمله‌اى که در دعا و مناجات وارد شده نمى‌باشد.

جهاد اکبر، امام خمینی، ص 46-47

http://lib.eshia.ir/11145/1/47

 

مشکل علم و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه ایمان هم همین جا است که بعداً بیشتر هم توضیح می فرمایند که چطور از مرده ای که حتی وقتی زنده بود و روح در بدن داشت هم کاری از او ساخته نبود، نترسی ...!

 

https://arxiv.org/abs/2104.07030

https://arxiv.org/abs/2104.07031

https://arxiv.org/abs/2104.07036

https://arxiv.org/abs/2104.07039

https://arxiv.org/abs/2104.07233

 

https://arxiv.org/abs/2104.06747

https://arxiv.org/abs/2104.06843

 

و «عصمت» غیر از ایمان کامل نمى‌باشد معناى عصمت انبیا و اولیا این نیست که مثلا جبرئیل دست آنان را بگیرد. البته اگر جبرئیل دست شمر را هم بگیرد هرگز مرتکب گناه نمى‌شود! بلکه عصمت زاییده ایمان است. اگر انسان به حق تعالى ایمان داشته باشد و با چشم قلب خداوند متعال را مانند خورشید ببیند، امکان ندارد مرتکب گناه و معصیت گردد.

...

معصومین، علیهم السّلام، بعد از خلقت از طینت پاک، بر اثر ریاضت و کسب نورانیت و ملکات فاضله همواره خود را در محضر خداوند تعالى، که همه چیز را مى‌داند و به همه امور احاطه دارد، مشاهده مى‌کنند؛ و به معناى لا اله الّا اللّه ایمان داشته، باور دارند که غیر از خدا همه کس و همه چیز فانى بوده در سرنوشت انسان نمى‌تواند نقش داشته باشد: کُلُّ شَی‌ءٍ هالِکٌ الّا وَجْهَهُ‌. [46] اگر انسان یقین کند و ایمان بیاورد که تمام عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبى است و حق تعالى در همه جا حاضر و ناظر است، با حضور حق و نعمت حق امکان ندارد مرتکب گناه شود. براى این است که به حضور کودک ایمان دارد، ولى به محضر ربوبیت اگر علم داشته باشد ایمان ندارد؛ بلکه بر اثر کثرت معاصى که قلب او تاریک و سیاه شده این گونه مسائل و حقایق را اصلا نمى‌تواند بپذیرد؛ احتمال صحت و واقعیت آن را هم شاید نمى‌دهد. ...

... درد اینجاست که احتمال وقوع این حقایق هم داده نمى‌شود. از راه و روش و کیفیت سلوک بعضیها به دست مى‌آید که احتمال وجود عالم ماوراء طبیعت را نمى‌دهند. چون صرف احتمال کافى است که انسان را از خیلى امور ناشایسته باز دارد.

جهاد اکبر امام خمینی، ص 49-50

http://lib.eshia.ir/11145/1/49

 

و اما امان از آن قدم اول تهذیب. تهذیب و استبصار شیخ طوسی از چهار کتب اصلی شیعه هم هستند که در کتب دیگر یقیناً منعکس شده اند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ‎﴿لقمان: ١٨﴾‏

 

اعمال و اقوال خود را مراقبت نمایید، شاید همین عمل شایسته موجب گردد که خداوند تبارک و تعالى به شما توجه فرموده توفیق عنایت کند؛ و پس از سپرى شدن شهر صیام که شیاطین از زنجیر رها مى‌گردند شما اصلاح شده باشید و دیگر فریب شیطان را نخورید و مهذب گردید. باز تکرار مى‌کنم تصمیم بگیرید در این سى روز ماه مبارک رمضان مراقب زبان، چشم، گوش، و همه اعضا و جوارح خود باشید، و دایما متوجه باشید این عملى که مى‌خواهید انجام دهید، این سخنى که مى‌خواهید بر زبان آورید، این مطلبى که دارید استماع مى‌کنید، از نظر شرع چه حکمى دارد؟ این آداب اولى و ظاهرى صوم است؛ اقلا به این آداب ظاهرى صوم پابند باشید. اگر دیدید کسى مى‌خواهد غیبت کند، جلوگیرى کنید و به او بگویید ما متعهد شده‌ایم که در این سى روز رمضان از امور محرمه خود دارى ورزیم. و اگر نمى‌توانید او را از غیبت باز دارید، از آن مجلس خارج شوید؛ ننشینید و گوش کنید. مسلمین باید از شما در امان باشند. کسى که دیگر مسلمانان از دست و زبان و چشم او در امان نباشند، در حقیقت مسلمان نیست‌ [37]؛ مسلمان ظاهرى و صورى‌ مى‌باشد؛ لا اله الّا اللّه صورى گفته است. اگر، خداى نخواسته، خواستید به کسى جسارت کنید، اهانت نمایید، مرتکب غیبت شوید، بدانید که در محضر ربوبى هستید؛ مهمان خداى متعال مى‌باشید، و در حضور حق تعالى به بندگان او اسائه ادب مى‌کنید؛ و اهانت به بنده خدا اهانت به خداست. اینان بندگان خدا هستند؛ خصوصا اگر اهل علم بوده در صراط علم و تقوى باشند. گاهى مى‌بینى که انسان به واسطه این امور به جایى مى‌رسد که در وقت مرگ خدا را تکذیب مى‌کند! آیات الهى را منکر مى‌گردد: ثُمَّ کانَ عاقبةُ الّذین اساؤا السّواى أن کَذَّبوا بآیاتِ اللَّه و کانوا بها یَسْتَهْزِؤن‌ [38] این امور بتدریج واقع مى‌شود. امروز یک نظر غیر صحیح، فردا یک کلمه غیبت، و روز دیگر اهانتى به مسلمان و ... کم کم این معاصى در قلب انباشته مى‌گردد، و قلب را سیاه کرده انسان را از معرفة اللّه باز مى‌دارد؛ تا به آنجا مى‌رسد که همه چیز را انکار کرده حقایق را تکذیب مى‌نماید.

 

جهاد اکبر، ص 41- 42

http://lib.eshia.ir/11145/1/41

 

این یک مسئله است که در طول زندگی انسان معنای توحید را نفهمد یا حتی بفهمد ولی نتواند بدان برسد و هر چه سعی هم کند چرا که می فهمد که باید هم به بینهایت برسد و بلکه آدم هم باید شود و معراج رفتن هم خیلی خوب است؛ و لذا در شرک و کفر و نفاق و بلکه سعی و خطا در جهاد اکبر بمیرد و زنده شود و .... بالاخره اگر نهایتاً هم همانطوری که در ضرب المثل هم آمدهاست هر گبری هم مسلمان شود، خیلی هم خوب است. افسوس از اینکه همان لحظه ی آخر هم توبه نکند و کافر و جاهل از این دنیا برود. پناه بر خدا! اللهم عجل لولیک الفرجه و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 

وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ ‎﴿لقمان: ١٩﴾‏

 

[35] عن جابر، عن أبی جعفر، علیه السلام، قال کان رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، یقبل بوجهه إلى النّاس، فیقول: معاشر النّاس إذا طلع هلال شهر رمضان، غلّت مردة الشیاطین و فتحت أبواب السّماء و أبواب الجنان و أبواب الرّحمة؛ و غلّقت أبواب النّار و استجیب الدّعاء. (جابر از امام باقر (ع) روایت مى‌کند که فرمود پیامبر خدا (ص) به مردم روى کرد و فرمود: «مردم، زمانى که هلال ماه رمضان برآید، شیاطین سرکش را در بند کنند، و درهاى آسمان و بهشت و رحمت گشوده گردد، و درهاى آتش بسته شود و دعاها پذیرفته گردد.») وسائل الشیعة، ج 7، ص 224، «کتاب الصوم»، «ابواب احکام شهر رمضان»، باب 18، حدیث 14.

 

جهاد اکبر، امام روح الله الموسوی الخمینی، ص 39

http://lib.eshia.ir/11145/1/39

 

همه‌ی گستره‌ی زندگی بشر، محدوده‌ی هدایت قرآن
 خب‌ یک نکته‌ی اساسی در اینجا وجود دارد و آن، این است که هدایت قرآن به یک منطقه‌ی محدودی از زندگی بشر اختصاص ندارد؛ هدایت قرآنی، مربوط به همه‌ی گستره‌ی عظیم زندگی بشر است؛ یعنی این جور نیست که قرآن در یک بخشی انسان را هدایت کند و در یک بخش دیگری از مواردِ مورد نیاز بشر و زندگی بشر، انسان را مهمل بگذارد(۷) و بی‌اعتنا عبور بکند؛ نه، قرآن مشرِف به همه‌ی گوشه و کنارهای صحنه‌ی زندگی و میدان حضور بشر است؛ از عروج معنوی انسان و کمال معنوی انسان بگیرید -که بالاترین خواسته‌ی بشر همین عروج معنوی و قرب الهی و معرفت الهی و محبّت الهی و جوار الهی است: هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیک؛(۸) که بالاترین نیاز است- تا مسئله‌ی جوامع بشری و اداره‌ی جوامع انسانی و بشری و اقامه‌ی عدل و رفتارهای مدیریّتی برای اداره‌ی جوامع انسانی، و دفع دشمنان گوناگون -دشمنان باطنی و دشمنان ظاهری، دشمنان اِنسی و دشمنان جنّی- با مجاهدت و با جهاد، یا رفع دشمنی‌ها -که «فَاِذَا الَّذی بَینُکَ وَ بَینَه‌ عَداوَةٌ کَاَنَّه‌ وَلِیٌّ حَمیم»(۹)- همه‌ی این میدانها مورد هدایت قرآنی است؛ تا اخلاق، تا خانواده، [مثل] «رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا وَ ذُرِّیَّٰتِنا ‌قُرَّةَ اَعیُن»(۱۰) یا «وَ اَنکِحُوا الاَیٰمیٰ مِنکُم وَ الصّٰلِحینَ مِن عِبادِکُم وَ اِمائِکُم اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه»،(۱۱) یا تربیت فرزند و امثال اینها، تا مسئله‌ی آرامش و سکون روحی، سکینه و آرامش روانی انسان که یکی از مهم‌ترین نیازهای انسان است، «فَاَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلیٰ رَسولِه؛ وَ عَلَی المُؤمِنین»،(۱۲) و فرو نشاندن تلاطمهای درونی‌ای که انسان در حوادث زندگی با آنها مواجه میشود، و تا توصیه‌ی به علم و شناخت طبیعت، «وَ استَعمَرَکُم فیها»(۱۳) که انسان بایستی به سمت علم، به سمت دانایی، به سمت کشف حقایق طبیعت و حقایق عالم وجود حرکت بکند، و تا رفتارهای فردی انسان، «وَ لا تُصَعِّر خَدَّکَ لِلنّاسِ وَ لا تَمشِ فِی الاَرضِ مَرَحًا»(۱۴) یا «وَ اقصِد فی مَشیِکَ وَ اغضُض مِن صَوتِک»(۱۵) و از این قبیل، همه‌ی عرصه‌های زندگی، در قرآن درس و هدایت دارد؛ یعنی قرآن بر همه‌ی بخشهای زندگی انسان ناظر و برای همه‌ی آنها یک راهنمایی و هدایتی دارد و برای هر بخشی از زندگی انسان درسی دارد که این سرفصل‌های مهمّی که حالا من یک مقداری از آن را گفتم و سرفصل‌های مهمّ دیگری هم وجود دارد، اینها همه در قرآن مطرح شده است و چقدر غافلند کسانی که خیال میکنند قرآن به مسائل زندگی، به مسائل سیاست، به مسائل اقتصاد، به مسائل حکومت کار ندارد؛ نه، بخش عمده‌ی قرآن راجع به همین مسائل اجتماعی زندگی است.

...

 

حضور قرآن در تمامی صحنه‌های اجتماعی و سیاسی انسانها
 آن کسانی که قرآن را و اسلام را به مسائل شخصی و مسائل عبادی و مانند اینها منحصر میکنند و انسانها را به گوشه‌نشینی [دعوت میکنند که] وقتی وارد جامعه بشوند دیگر باید قرآن را کنار بگذارند، قرآن را بلد نیستند؛ انصافاً با قرآن آشنا نیستند، قرآن را نشناخته‌اند؛ باید گفت قرآن را نخوانده‌اند؛ لذاست که این جور اشتباه و خطا حرف میزنند و قضاوت میکنند؛ حقیقتاً با قرآن آشنا نیستند. قرآن خودش را از چالشهای سیاسی و اجتماعی به هیچ وجه کنار نمیکشد و از مقابله‌ی با طاغوتها، با مستکبرها، با مُسرِفها، با ستمگران اجتناب نمیکند؛ همیشه در مقابل اینها ایستاده است، و اگر شما اهل قرآن هستید، قهراً میدان زندگی شما، میدان حضور قرآن است. خب، پس قرآن متکفّل هدایت و دستگیری آحاد بشر در همه‌ی بخشها است؛ در این تردیدی نیست.
....

 

مشخّص بودن سیاست کشور در زمینه‌ی برجام و لزوم پرهیز مذاکره‌کنندگان از ورود به مذاکرات فرسایشی
 یک جمله هم راجع به این قضایای جاری این روزها، قضیّه‌ی برجام و تحریمها و این حرفها عرض بکنیم که خب گفتگوهای زیادی هست. سیاست کشور را ما اعلام کردیم و به مسئولین هم گفته‌ایم؛ هم از نزدیک گفتیم، هم با نوشته گفتیم، هم در جلسات گفتیم، هم در صحبت عمومی گفتیم؛ سیاست کشور معلوم است که چه کار باید بکنند. خب حالا تشخیص‌ مسئولین ما این است که برویم مذاکره کنیم تا همین سیاست را اِعمال کنیم؛ ما بحثی در این زمینه نداریم، منتها باید مراقبت بشود که مذاکره فرسایشی نباید بشود؛ نباید جوری باشد که طرفها بخواهند همین طور مدام این مذاکره را کش بدهند که این برای کشور ضرر دارد.

مذاکرات آمریکایی‌ها برای تحمیل خواسته‌های باطل خودشان
 این را هم توجّه داشته باشید اینکه آمریکایی‌های دائم اسم مذاکره را می‌آورند و مذاکره‌ی مستقیم با ایران را ما حاضریم و مانند این حرفها، این جور نیست که آمریکا بخواهد مذاکره کند تا اینکه یک حرف حقّی را قبول کند؛ نه، میخواهد مذاکره کند تا یک حرف باطلی را تحمیل کند! اصلاً کار او این جوری است، وَالّا اینکه حالا یک حرف حقّی را بشنوند، تصدیق کنند، قبول کنند، این جوری نیست؛ کما اینکه همین آقایان اروپایی‌ها هم در بعضی از جلسات خصوصی که گزارشش را مسئولین ما، مأمورینِ ما به ما میدهند، اقرار میکنند که حق با ایران است. ما گفتیم که باید اوّل تحریمها برداشته بشود -چون ما خاطرجمع نیستیم به اینکه آنها وعده بدهند که تا حالا ده‌ها بار به وعده‌هایشان عمل نکرده‌اند و ضدّ وعده عمل کرده‌اند، و حالا هم همین کار را خواهند کرد- لذا بایستی آنها کاری را که ما میگوییم اوّل انجام بدهند تا ما خاطرجمع بشویم که انجام گرفت، بعد ما آنچه تکلیفمان است انجام خواهیم داد. این مذاکره‌کنندگان اروپایی گاهی در جلسات خصوصی تصدیق میکنند که همین سیاست، درست است و حق با ایران است امّا در مقام تصمیم‌گیری خب تابع آنها هستند و خودشان واقعاً هیچ استقلالی ندارند. آمریکا هم زورگو و تحمیل‌کننده است و مسئله‌اش این است؛ بنابراین پیشنهادهایی هم که میکنند، غالباً پیشنهادهای متکبّرانه و تحقیرآمیزی است که حتّی قابل نگاه کردن نیست. امیدواریم ان‌شاء‌الله مسئولین کشور در این زمینه هم کاملاً با چشم باز، با دل محکم، با توکّل به خدا، با ذکر «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» ان‌شاءالله جلو بروند و توفیقات الهی شامل حالشان بشود و ملّت را خرسند و خوشحال کنند.

 امیدواریم خدای متعال این ماه شریف را برای ملّت ما و همه‌ی ملّتهای مسلمان مبارک کند، برکاتش را نازل کند، باران رحمتش را بر زمینهای خشک و تشنه‌ی ما نازل کند و ان‌شاء‌الله برکات معنوی و مادّی خودش را به آحاد مردم و به مجاهدان راه حق عنایت کند؛ روح مطهّر امام بزرگوار را با اولیائش محشور کند، روح مطهّر شهدا را با شهدای صدر اسلام ان‌شاء‌الله محشور کند؛ و سلام و ارادت و اخلاص ما را به خاک پای مولای عالم، حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه) برساند و رضایت آن بزرگوار و دعای آن بزرگوار را هم شامل حال ما کند.

 

بیانات رهبری، حضرت ولی فقیه، حضرت آیت الله امام خامنه ای مد ظله العالی در محفل انس با قرآن

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47709

 

چند جا در کتاب جهاد اکبر بحث از ماوراء طبیعت هست. تهذیب نفس و جهاد اکبر همانطوری که راجع به بزرگانی همچون شیخ طوسی در همین کتاب می فرمایند یک چیزی است که مداوماً در طول عمر احتیاج به مکتب رفتن و درس آموختن و یادگیری دارد تا در پنجاه و دو سالگی هم پای درس هم بتوانند بنشینند و درس بیاموزند. آن بچه و کودکی که می رود مکتب و الفباء می آموزند یک جور باید یادگیری داشته باشد و آن والدین و مرد و زن پیر و سالمندی که از جمله ریش اش هم سفید و فرضاً عمامه ای بزرگ هم بر سر بست جوری دیگر احتیاج به یادگیری هم دارد. اطلبوا العلم من المهد الی اللحد؛ ز گهواره تا گور دانش بجو. همانطوری که می فرمایند بدرستی که گوشه گیری بد است و منظور از یادگیری قرآن و حدیث و تهذیب نفس هم گوشه گیری و خصوصاً گوشه گیری از سیاست هم نیست که دیگران آنرا انجام دهند و بقیه بلکه حالا آیا مستفیض هم شوند و آیا نشوند و هر چه شد هم شد دیگر! ولی خوب در عین حال هم گوشه گیری و بلکه تعطیلیهای سفت و سخت در حد حکومت نظامی بعلت کرونا هم داریم.

دقیقاً همین مسئله را که در حدیث آمده است را در نظر آورید که در ماه رمضان شیاطین را در بند کنند و دربهای آسمان و بهشت و رحمت را بگشایند و دربهای آتش بسته شود و دعاها پذیرفته شوند. خوب، یحتمل همه هم که ماه رمضان و بهشت و جهنم نمی فهمند و اگر هم بفهمند می فرمایند که ما خودمان از همه بهشتی تر هم هستیم و بلکه خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار را هم قبول نداشته باشند و چه رسد به اینکه حالا ما ولی فقیه مد ظله العالی را هم اگر احترام کنیم خیلی بهتر هم هست؛ صاف و پوست کنده اگر بفرماید پیغمبر مال عربهای سوسمارخور گرفتار جاهلیت بوده است، تکلیف چیست؟ حالا شما بیا و توضیح بده و توجیه اش کن که بابا جان اویی که می فرمایی آدم شد و حالا تو هنوز توی جاهلیت خودت مانده ای و حاضر هم نیستی بیرون بیایی؟ خوب، آیا حالا این بابا ولی فقیه مد ظله العالی هم خواهد فهمید؟ البته حالا کاری هم نداریم که اویی که وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بشود که یحتمل می فرمایند که مثل جبهه ی نبردی است که رفته ای آنطرف خط و اظهار هم می داری که به به چقدر تجهیزات است اینجا؟ اگر من می دانستم اینجا اینقدر تجهیزات داریم دیگر آنطرف خودمان برنمی گشتم و همه اش همین طرف هم می ماندم و کیف دنیا! یعنی یک حالت مجسمه ای و سنگ  و چوبی را دارد که وقتی توحید کنار رفت و خواستی به حکمت و علم هم بپردازی، به ماورای طبیعت نمی رسی دیگر. ماشینی می شوی یا کامپیوتری و ریایانه ای که از آن تصویر و مجسمه و بت و سنگ و ماشین و رایانه نتوانی بگذری. و لذا لزوم ورود به ماوراء الطبیعه از همینجاها است که آغاز می شود و نه اینکه فرضاً بخواهید احضار روح هم کنید آنطوری که سوال می شود که روح چیست و کدام است؟ می فرماید قل الروح من امر ربی. ولی آنگاه وقتی نفسش را که نشناخت و خدا و ربش را هم که نشناخت و خوب مایلید که برای او احضار روح و بلکه احضار روح خودش را هم نفرمایند و به خوردش ندهند و نقبولانند که این تویی ها؟

یعنی این غیر قابل برگشت است که آنجایی که ما جهاد اکبر را داشته باشیم ولی بایستی هم که با کفر و شرک و نفاق هم وارد جهاد شویم در عین حال، و در ضمن مایل هم هستیم که به معراج هم برسیم، خوب، یک طرف قضایا این است که در مجسمه و بتهای چوب و سنگ و امثالهم تا انجایی که به ماشین و رایانه هم مربوط اس گیر می افتی. ولی از آن طرف هم همه چیز را در طبیعت وقتی توحید و جهاد اکبر را دریابی باید بکار گیری تا به معراج در بینهایت هم برسی و نه فقط اینکه در متناهی صفر و یک گیر نکنی! خب، مسئله ی طلبگی را خیلی راحت هم می شود به بچگی و خود را به بچگی زدن و بازی و لهو لعب هم تبدیلش کرد و حتی نادیده اش هم گرفت که اصلا هدف و مقصدت هم چه بود؟ می خواستی چه کنی؟ معلم و استاد اینجاها است که خیلی هم بکار می آید ولی همان شیاطین جن و انس هم می آیند که در خدمتشانی و بلکه در خدمت ات هم هستند و می فرمایند که کدام درس و علم و مکتب و معلم و استاد و بلکه امام و پیغمبر و خدا و .... خودت همه کاره ای دیگر؛ ولش کن، می خواهی چه کنی این همه علم بی علم را و این همه علمی را که بدرد ذی الحیاتی در این عالم یا در آخرت ات هم نمی خورد. برو کیفت را ببر و لحظه را دریاب که اگر رفت دیگر بر نخواهد هم گشت و خروس سحری هم آمد و خواند و تو باز خواب ماندی و بلکه می فرماید یک روز دیگر هم از عمرت گذشت و تو هنوز هم جهاد اکبر را یاد نگرفته ای و ...! اللهم عجل لولیک الفرجه و العافیة و النصر و اجعلنا  من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 

وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ﴿۱۲﴾ وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ﴿۱۳﴾

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

زینب زینب زینب کنز حیا زینب کان وفا زینب

زینب زینب زینب درد آشینا زینب غرق بلا زینب

غم قهرمانی زهرا نیشانی

 

 

... اگر شما درس بخوانید، زحمت بکشید، ممکن است عالم شوید، ولى باید بدانید که‌ میان «عالم» و «مهذب» خیلى فاصله است. مرحوم شیخ، استاد ما [11]، رضوان اللّه تعالى علیه، مى‌فرمود اینکه مى‌گویند: «ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل» صحیح نیست. باید گفت: ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است! ...

 

جهاد اکبر، امام سید روح الله موسوی خمینی، ص 18- 19

http://lib.eshia.ir/11145/1/19

 

ما اشخاصى را دیده‌ایم که وجود آنان مایه‌ پند و عبرت بوده؛ صرف دیدن و نگاه به آنان باعث تنبه مى‌شد. هم اکنون در تهران، که فی الجمله اطلاع دارم، محلات آن با هم فرق دارد: در محله‌اى که عالم منزه و مهذبى زیست مى‌کند، مردمان صالح با ایمانى دارد. در محله دیگر که یک نفر منحرف فاسد معمم شده، امام جماعت گردیده، دکان درست کرده است، مى‌بینى طایفه‌اى را فریب داده، آلوده و منحرف ساخته است. همین آلودگى است که از بوى تعفن آن اهل جهنم اذیت مى‌شوند. این تعفنى است که عالم سوء، عالم بى‌عمل، عالم منحرف، در همین دنیا به بار آورده، و بوى آن در جهان دیگر شامه اهل جهنم را مى‌آزارد. نه اینکه در آنجا چیزى به او افزوده باشند؛ آنچه در عالم آخرت واقع مى‌شود چیزى است که در این دنیا تهیه گردیده است. به ما چیزى خارج از عمل ما نمى‌دهند. وقتى بنا باشد عالمى مفسده جو و خبیث باشد، جامعه‌اى را به عفونت مى‌کشد؛ منتهى در این دنیا بوى تعفن آن را شامه‌ها احساس نمى‌کند؛ لیکن در عالم آخرت بوى تعفن آن درک مى‌گردد. ولى یک نفر عوام نمى‌تواند چنین فساد و آلودگى در جامعه اسلامى به بار آورد. عوام هیچگاه به خود اجازه نمى‌دهد که داعیه امامت و مهدویت داشته باشد، ادعاى نبوت و الوهیت کند؛ این عالم فاسد است که دنیایى را به فساد مى‌کشاند: اذا فسد العالم، فسد العالم. [9]

 

جهاد اکبر، امام سید روح الله موسوی خمینی، ص 17

http://lib.eshia.ir/11145/1/17

 

 

همه ی مشکل را حضرت امام رضوان الله علیه در این چند کلمه برای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل بتوان گفت که خلاصه فرموده اند. آنجایی که شیطان رجیم از درگاه الهی رانده می شود وقتی است که می فرماید تو چرا به آدم سجده نکردی؟ در جواب می فرماید من از او بهترم! شیطان اینجا است که وارد می شود به همه ی امورات انسانی و همه چیز را به فساد می کشاند و داعیه ی استکبار دارد و مستضعفین را نادیده می گیرد آنجایی که حتی ملا و آخوند قرار است امام المستضعفین هم باشد ولی باندازه ی کافی تهذیب نفس هم نکرده است که چنین هم شود و بلکه به مهدویت هم نهایتاً خیانت خواهد کرد. موضوع آدم شدن است همانطوری که بغیر از ملاها و آخوندهای خودمان، بلکه ملائکه هم به او ایراد می کنند و بلکه به خدا هم ایراد می کنند که اینکه فساد و خونریزی می کند و  را می خواهی خلیفه ی خود روی زمین قرار دهی و حال آنکه ما حمد و تقدیس و تسبیح تو می کنیم؟ می فرماید انی اعلم ما لا تعلمون. یعنی آن شیاطین جن و انسی که به جان هم می افتند و دمار از روزگار هم نیز می خواهند در بیاورند همان حضرت آدم است که دارند برایش تلاش می کنند که به مقامش هم برسند. و باز هم دارند درجا می زنند؛ این خصوصاً در مورد ملا و آخوند وقتی مایه ی تعفن در آخرت هم می شود که مهدویت را یادش هم می رود و این در حالی هم هست که دارد ادعای الوهیت و نبوت هم می کند چرا که شیطان هم رفته است توی جلدش و بلکه خود شیطان هم شده است. مشکل آدم شدن اینجا است که از شر شیطان است  که نمی توانی فرار کنی از بس که شیاطین دورش را گرفته اند و از همه طرف هم محاصره شده است. البته آخوندهای ما امروزه که خیلی خوب شده اند و با آخوندهای زمان قبل از انقلاب از زمین تا آسمان فرق کرده و بلکه رفته اند در طیفهای غیر قابل دسترس ماورای بنفش و آسمانی هم شده اند. و اما خوب، این هم خیلی آسان است که بفرمایید کدام کشک؟ ما خودمان هستیم که همه کاره ی عالم هستیم و همه ی کارهایی را که به امام زمان عجل الله فرجه الشریف است را به خودمان نسبت دهیم که مگر ما خودمان چی کمتر هم داریم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف و نواب بحق او تا به امروز نداشته اند؟ مگر ما خودمان چه مان هست؟ بابا آدم هم نشده ای! این را دیگر خود امام خمینی هم دارند می فرمایند دیگر. نمی شود ادای امام زمان را درآورد و گفت بفرمایید این هم امام زمان چرا که همین امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بود که خیلی هم با بعضی یارانش همراه شد و حتی در زمان غیبت هم بود. البته همین الان هم ملاحظه می شود که بعضی همینطوری که بنده ی حقیر دارم می نویسم از طیفهای دیگری وارد نوشتن و همراهی این حقیر می شوند که یحتمل حالا چقدر هم از یاران امام زمان عجل الله فرجه الشریف هستند و چقدر هم خود شیطان باشند؟ و الله اعلم!!! بالاخره بدور که واردی. هر چه بگندد نمکش می زنند وای بوقتی که بگندد نمک. یعنی بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که این یارو را ببین که آمده است می خواهد آخوندها و ملاها را همه را آدم کند. جهاد اکبر را ول کرده است که می فرماید تهذیب نفس خودت را کن و چسبیده است که می خواهم آخوندها را آدم کنم. مهدویت بدون طلبگی و با خودرو و خودسر شدن می فرمایند جور هم در نمی آید. بقول معروف در رسیدن به کاردینالیته ها و آیت اللهی هایت که بر فرض خیلی هم غیر قابل دسترس اند از پوپ که دیگر بالاتر نمی توانی بزنی و بلکه اینجوری هم ادعای مهدویت و نبوت و الوهیت داشته باشی؟! اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ﴿۱۲﴾ وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ﴿۱۳﴾

 

زینب زینب زینب کنز حیا زینب کان وفا زینب

زینب زینب زینب درد آشینا زینب غرق بلا زینب

غم قهرمانی زهرا نیشانی

 

 

در این مناجات مى‌خوانیم: الهى هب لی کمال الانقطاع إلیک؛ و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک، حتّى تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل إلى معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلّقة بعزّ قدسک. [33] این جمله الهى هب لی کمال الانقطاع إلیک شاید بیانگر این معنا باشد که مردان آگاه الهى باید پیش از فرارسیدن ماه مبارک رمضان خود را براى صومى که در حقیقت انقطاع و اجتناب از لذات دنیاست (و این اجتناب به طور کامل همان انقطاع إلى اللّه مى‌باشد.) آماده و مهیا کنند. کمال انقطاع به این سادگى حاصل نمى‌شود. احتیاج فوق العاده به تمرین، زحمت، ریاضت، استقامت و ممارست، دارد تا بتواند با تمام قوا از ما سوى اللّه منقطع گردد و به غیر خداوند توجهى نداشته باشد. تمام صفات وارسته انسانى در انقطاع کامل إلى اللّه نهفته است. و اگر کسى بدان دست یافت، به سعادت بزرگى نایل شده است. لیکن با کوچکترین توجه به دنیا محال است انقطاع إلى اللّه تحقق یابد. و کسى که بخواهد روزه ماه مبارک رمضان را با آن آدابى که از او خواسته‌اند انجام دهد، لازم است انقطاع‌ کامل داشته باشد تا بتواند مراسم و آداب مهمانى را به جا آورد، و به مقام میزبان تا آنجا که ممکن است عارف گردد. طبق فرمایش حضرت رسول اکرم (ص) (به حسب خطبه‌اى که به آن حضرت منسوب است) همه بندگان در ماه مبارک رمضان به مهمانى خداوند تعالى دعوت شده‌اند و مهمان پروردگار خود مى‌باشند. آنجا که مى‌فرماید: ایّها الناس، إنه قد اقبل الیکم شهر اللّه ... و قد دعیتم فیه إلى ضیافة اللّه. [34] شما در این چند روزى که به ماه مبارک رمضان مانده به فکر باشید؛ خود را اصلاح کرده توجه به حق تعالى پیدا نمایید؛ از کردار و رفتار ناشایسته خود استغفار کنید؛ اگر خداى نخواسته گناهى مرتکب شده‌اید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان توبه نمایید؛ زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهید. مبادا در ماه مبارک رمضان از شما غیبتى، تهمتى، و خلاصه گناهى، سربزند، و در محضر ربوبى با نعم الهى و در مهمانسراى بارى تعالى آلوده به معاصى باشید.

 

جهاد اکبر، امام خمینی قدس سره، ص 37

http://lib.eshia.ir/11145/1/37

 

 

بنده ی حقیر در دو سه نظر قبل از ثابت کیهانی در معادلات نسبیت عام گفتم، اینجا یادم افتاد که این یک فرقی دارد با عبارت دقیق آن که "ثابت کیهانشناسی" هم هست. و لذا درستش ثابت کیهانیشناسی است و نه ثابت کیهانی. یک نکته ای که در این رابطه قابل توجه است، سیاهی شب و نورانیت روزی است که ما در آن در طول شبانه روز  هر روز بعد از روزی دیگر در نوسان هستیم. و اما آنجایی هم که مسئله برمی گردد به انبساط  و تورم جهان، اینجا است که انتتقال به قرمز مشاهده هم می شود و مسائل مربوط به ثابت هابل مطرح می شوند.

اما اینجا یک مسائل دیگری هم مطرح است که مثلاً در موضوعاتی همچون استفاده ی بعضی از واکسنهای کروناویروس کوید-19 شنیده می شود که واکسنهای استرازنکا مشکلاتی از قبیل لختگی خون را ایجاد می کنند. اصولاً لختگی خون می تواند یک نوع دیگری از انتقال به قرمز باشد که حتی در مشاهدات نجومی و کیهانشناسی و حتی روزمره ی مشاهده کننده نیز یحتمل اختلالاتی هم ایجاد کنند. و از جمله وقتی بیش از حد در روزمرگی سفیدی و سیاهی شب و روز در شبانه روز سالک الی الله گیر کرده باشد، نمی تواند بهفمد که چه چیزی باعث شده است که مشاهداتش دارند رو به تحلیل هم یحتمل می روند؟ یحتمل معادلات سمولوچوفسکی برای انعقاد خون هم قابل استفاده باشند.

ولی نکته اینجا است که یک جاهایی هست که پدری همچون حضرت لقمان است که به فرزندش نصحیت می کند که فرضاً شرک چیز بدی است و مواظب هم باش. و اما یک وقت هم هست که این فرزندی همچون حضرت ابراهیم علیه السلام است که به سرپرستش یا والدینش اشکال هم می کند که از بس که دچار شرک شده اید، افتاده اید به سنگ و چوب و بلکه گوساله پرستی و لذا امید هم هست که خدا هدایت تان بفرماید! و بلکه بسی امید هم هست که به این راه هم نیافتید که همه چیز نیز بچه بازی و بلکه مسخره بازی است. یک ابهامی که اینجا برای بعضی یحتمل پیش بیاید که در گستره ی امور و انواع مشکلاتی که حتی مومنین و مومنات با آنها روبرو هم هستند، آیا همه ی اینها فرضاً تقصیر ولی فقیه مد ظله العالی هم نیستند؛ یعنی سالک الی الله هر چقدر هم مایل باشد که در این راه حتی به ولی فقیه هم کمک بفرمایند باز هم یحتمل به اندازه ی ذره ی خردلی آیا کمکی به خودش هم چقدر باشد؟

راستی حالا این نکته هم هست که آیا طیف مادون قرمز بیشتر به سیاهی هم می زند و میل می کند و ماورای بنفش هم به سفیدی میل خواهد کرد؟ یعنی یحتمل همین است که آب مروارید یواش یواش اگر درمان نشود آنگاه بشود آب سیاه! 

ولی به هر حال آنجایی که مومنی از ولی فقیه مد ظله العالی انتظارات دارد، این انتظارات باید هم چطور باشند که او را به راه حق هم هدایت کند. یعنی یک وقت هست که سالک الی الله دارد در راه حق شهادت هم می دهد ولی یک وقت هم هست که بجای هدایت هم افتاده است به راه جیغ و داد خوکی که انقریب است که سر ببرند. و خلاصه یک جایی مسئله انقلاب است و جای دیگری ضد انقلاب است. یعنی همین تولید انقلاب پشتیبانیها و مانع زداییهایی را می خواهد که در تبلیغات اسلامی می توانند کارآییهای فراوانی داشته باشند. مسئله طرف مستضعفین را گرفتن و با استکبار هم وارد جهاد فی سبیل الله شدن است. و این چیزها هم که بچه بازی نیست و بلکه بسی هم کار دارند. اما وقتی از توحید فاصله بگیریم مشکل می شود اینکه چطور شد که ما افتاده ایم به بچه بازی؟ آیا مشکل از دیگران است یا از خودت یا از ولی فقیه؟! خوب، یک جاهایی از دیدگاه پدری هم که باشد، فرزند خوب است به پدرش ایراد هم کند همانطوری که طلبه هم می تواند به حضرت استادش ایراد کند. موضوع این است که ما چطور از این بچه بازی دربیاییم وقتی حضرت استاد هم در دسترس نیست و بلکه باید از راه من لا یحضره الفقیه هم مسائل را حلاجی شان کرد. بالاخره کیست که ما را اینطور هم سر کار گذاشته است؟

معمولاً مسئله از این نوع هم هست که اگر یک مسئله را حل کنید باز مسئله ی دیگری هست که دچارش خواهید شد و همینطوری ادامه هم دارد الی غیر النهایه. و اما یک مرزی هم هست که ماورای آن آیا چقدر هم بویی از اسلام برده شده است. و اصل قضایا آنجا است که می خواهد همه و همه را بیاندازد به بچه بازی. و می فرماید که هر چه هست و نیست هم همین است و غیر از این هم نیست. از اینجاها به بعد است که حتی اشکال هم یقیناً می کند که یعنی شما می فرمایید که همجنس گرایی و همجنس بازی هم در اسلام ندارید و غیر قانونی هم هست؛ چقدر شماها عقب مانده هم هستید؟!!!

و لذا یک مرتبه متوجه هم می شوید که افتاده اید وسط مسئله ای از نوع سیاه و سفید آن هم هست بدین معنا که رنگی هم نیست و بلکه از این نوع است که حرف حرف من است و اینکه نژاد پرستی ای خودش را هم توجیه کند، دایره ی فسادش را الی ما شاء الشیطان الرجیم و بلکه ماورای آن هم بزرگ می کند. می خواهد با نژاد پرستی هم برتری خود را بر دیگران توجیه کند ولی انواع فساد را هم می پذیرد. یعنی آنجایی که اسلام را نفی می کند، چاره ی دیگری هم ندارد. خودش را برتر از همه به حساب می آورد و بعد می فرماید که خوب حالا این همه دیگران و از جمله فساد و فسق و انحرافات را هم داریم. هر کس هم که بگوید خدا لعنت ات کند که اینقدر لامذهبی؛ ناراحت هم خیلی می شود که این هم از همان دیگران است دیگر و بلکه از ما معلوم هم هست که نیست.

خوب، اینجا یک مسئله بچه بازی است که خوب هم هست که اخطار داده شود که بچه بگیر بنشین و بلکه سعی هم بکن که به بچه بازی یک وقت نیافتی و خودت و همه را نیز به خطار افکنی. و اما یک وقت هم هست که سالک الی الله هم می خواهد  واقعاً کاری کند و گیر بچه بازی دیگران هم باز می افتد و انگار که دارد یک عمری است که درجا هم می زند! و سر سوزنی است که تکان نمی خورد. یک نوع از بچه بازی اینجا است که هر چه هم حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بخواهی بگویی، می گوید تو حرف خودت را بزن. ما همان را می بریم در سطوح بالاتری و حالا تو بدو و کی ندو که سعی هم کنی که به ما برسی که آیا بالاخره بفهمی ما داریم چه تحویلت می دهیم همانطوری که خودت هم بویی نبری که چقدر هم حرف خودت است و چقدر هم حرف دیگران است؟! حالا تو چطور هم می خواهی به ضعفا و فقراء و مسکین و ابن سبیل هم کمک کنی و بلکه خودت هم بدتر از آنها نشوی آنجایی که استکبار هم مدام بالای سرت ایستاده  بهت گیر می دهد؟ و لذا یا به رفیقش که باغش را با او شریک است هم می فرماید من از تو ثروتمندترم یا می فرماید مواظب باش که صبح که می رویم محصولات باغمان را بچینیم فقیری را نبینیم یا .... دیگر این خط قرمز می فهمد؟! آیا متوجه خواهد شد که منظور آن بهشتی است که در وجود خودت می توانست متجلی شود و تو اگر نکرده ای خواهی هم کرد که تبدیلش کنی به جهنمی که از درونت و نه فقط هم از بیرونت خواهد جوشید و همه چا را سیه و ظلمانی خواهد کرد. مسئله ی گوشه نشینی اینجا است که بعضی یک گوشه ای هم می نشینند و می فرمایند هم که کو آن شاه شاهان یا امان از این حرفهای گوشه نشینان هدایت نیافته که خیلی هم پست مدرنی از جمله می فرمایند: پهه هه هلوی برو توی گلو! خیلی هم خوش مزه است! غلط نکنم، ملانی ماچت وود یک برادری هم دارد به اسم فیلیپ ماچت وود در هارواد که رشته اش هم احتمالات است! خدایا امام زمان عجل الله فرجه الشریف را به ما برسان. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ [البقرة: ٢٤٧]

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ [البقرة: ٣٠]

یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ [ص: ٢٦]

أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَهُوَ یُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ [الشورى: ٩]

 

زینب زینب زینب کنز حیا زینب کان وفا زینب

زینب زینب زینب درد آشینا زینب غرق بلا زینب

غم قهرمانی زهرا نیشانی

 

 

در این مناجات مى‌خوانیم: الهى هب لی کمال الانقطاع إلیک؛ و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک، حتّى تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل إلى معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلّقة بعزّ قدسک. [33] این جمله الهى هب لی کمال الانقطاع إلیک شاید بیانگر این معنا باشد که مردان آگاه الهى باید پیش از فرارسیدن ماه مبارک رمضان خود را براى صومى که در حقیقت انقطاع و اجتناب از لذات دنیاست (و این اجتناب به طور کامل همان انقطاع إلى اللّه مى‌باشد.) آماده و مهیا کنند. کمال انقطاع به این سادگى حاصل نمى‌شود. احتیاج فوق العاده به تمرین، زحمت، ریاضت، استقامت و ممارست، دارد تا بتواند با تمام قوا از ما سوى اللّه منقطع گردد و به غیر خداوند توجهى نداشته باشد. تمام صفات وارسته انسانى در انقطاع کامل إلى اللّه نهفته است. و اگر کسى بدان دست یافت، به سعادت بزرگى نایل شده است. لیکن با کوچکترین توجه به دنیا محال است انقطاع إلى اللّه تحقق یابد. و کسى که بخواهد روزه ماه مبارک رمضان را با آن آدابى که از او خواسته‌اند انجام دهد، لازم است انقطاع‌ کامل داشته باشد تا بتواند مراسم و آداب مهمانى را به جا آورد، و به مقام میزبان تا آنجا که ممکن است عارف گردد. طبق فرمایش حضرت رسول اکرم (ص) (به حسب خطبه‌اى که به آن حضرت منسوب است) همه بندگان در ماه مبارک رمضان به مهمانى خداوند تعالى دعوت شده‌اند و مهمان پروردگار خود مى‌باشند. آنجا که مى‌فرماید: ایّها الناس، إنه قد اقبل الیکم شهر اللّه ... و قد دعیتم فیه إلى ضیافة اللّه. [34] شما در این چند روزى که به ماه مبارک رمضان مانده به فکر باشید؛ خود را اصلاح کرده توجه به حق تعالى پیدا نمایید؛ از کردار و رفتار ناشایسته خود استغفار کنید؛ اگر خداى نخواسته گناهى مرتکب شده‌اید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان توبه نمایید؛ زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهید. مبادا در ماه مبارک رمضان از شما غیبتى، تهمتى، و خلاصه گناهى، سربزند، و در محضر ربوبى با نعم الهى و در مهمانسراى بارى تعالى آلوده به معاصى باشید.

 

جهاد اکبر، امام خمینی قدس سره، ص 37

http://lib.eshia.ir/11145/1/37

 

یک وقت هست که یک تصویری را دارید مشاهده می فرمایید که زمینه اش همه سیاه است و بعد با خطوط سفید هم مزین می شود؛ یا بر عکس، زمینه سفید است و خطوط هم سیاه است. این وقتی به عنوان یک تابلویی دو بعدی در پیش روی شما قرار بگیرد و خوب، حرکتی هم در آن نباشد؛ و لذا می شود بدتر از یک مجسمه ای. بدتر از آن این می شود که خطی است و روی آن نقاطی واقع باشند که هیچ کدام هم حرکتی در آنها نباشد. ولی همین خطی که نقاطی رویش واقع است هم می تواند کدهایی را نشان دهد که نماینده ی یک سری جملاتی باشند و بلکه مجموعه ای از انها هم کتبی را به بار آورند و نتیجه اش بشود مثلاً حتی قرآنهایی که برای نابینایان و بلکه حتی بینایان هم در نظر گرفته شوند.

حالا همین زمینه ی سفید یا سیاه وقتی بشود وایت برد یا تخته سیاهی که استادی پای آن ایستاده است و در حال درس گفتن هم هست، یک حرکتی را دارد ایجاد هم می کند که یحتمل مایه ی استاد شدن همان مشاهده کنندگانش هم شود  چرا که دارد با گچ یا ماژیک سیاه یا بنفش هم روی آن می نویسد و یاد می دهد و درس می گوید. همین را وقتی در صفحه ی مانیتور می بینید که خاموش است و سیاه است، چیزی از آن انتظار ندارید بیرون بیاید. ولی وقتی روشنش می کنید یا اینترنت دارید یا صفحه ی تلویزیون است و همین می تواند در آن طرفش استادی نشسته باشد و در حال درس گفتن به شما باشد خصوصاً در این کرونایی منحوسی که دارد رو به سیاهی هم همه و همه را می کشاند.

و لذا یک جا می فرمایند که سعی کنید به معاصی نیافتید که موجب روسیاهی هم هست. ولی جای دیگر هم می فرمایند که اتفاقاً جهاد اکبر آن است که معاصی را پشت سر هم گذاشته و به معدن نورانیتی که از شدت نورانیت نمی شود هم بدان نگاه کرد و کانه که همه جا را سفید هم کرده است سعی کنید خود را برسانید. و اما یک جاهایی هم وقتی تولیدات پشتیبانیها و مانع زادییهای لازم را هم ندارد، مثل این می ماند که حضرت زینب و اهل بیت امام حسین علیه السلام را اسیر هم کرده اند، ولی قرار هم نیست نزد یزید ملعون ببرند و فقط انواع فراعنه ی کوچکتری را باید با آنها مواجه شود و سر و کله بزند. رسالت حضرت موسی در مواجه ی او با فرعن و انا ربکم الاعلی ای او سر دادن و خدای جضرت موسی را به او ارائه کردن یعنی اینکه حضرت زینب با همه ی مصائبش نزد یزید هم می رود و از اسلام هم دفاع می فرمایند. کلنا فداک، کلنا عباسک یا سیده زینب علیه السلام. مسئله ی مواجهه ی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی با حکمت الهی و علوم طبیعی و فلسفه و ریاضی فیزیک هم اینجا است.

و الا خوب شما یک نظریه ای را مجرد و انتزاعی اش کنید طوری که سیاهان را بفرمایید پس زمینه است و یک مرتبه مانیتور را روشن کنید و نشان دهد که یک سطل آب سرد دارند می ریزند روی سر این و آن تا جایی که نتواند هم نفس بکشد. این معنایش این نمی شود که هر چه سیاهی در عالم بود را همه و همه را کشتیم و خلاص شدیم. موضوع این است که جهاد اکبر را در یابیم و به هدایت اللهی خدا و پیغمبر و امام برسیم و با نفس خود مبارزه کنیم تا آنجا که از معاصی هم تهی شود و به معدن عظمت برسد. مرزها و خطوط قرمز را نکند تشخیص ندهیم چرا که اصلا تصاویر سفید و سیاه هم شده اند و توان شناسایی خطوط قرمز را هم از ما گرفته اند!

 

وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَذَکِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا کَسَبَتْ لَیْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ وَلِیٌّ وَلَا شَفِیعٌ وَإِن تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لَّا یُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَـٰئِکَ الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِمَا کَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِیمٍ وَعَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْفُرُونَ [الأنعام: ٧٠]

وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ [فصلت: ٣٤]

وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ [الشورى: ٢٨]

 

الهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیک

 

زینب زینب زینب کنز حیا زینب کان وفا زینب

زینب زینب زینب درد آشینا زینب غرق بلا زینب

غم قهرمانی زهرا نیشانی

 

همه‌ی گستره‌ی زندگی بشر، محدوده‌ی هدایت قرآن
 خب‌ یک نکته‌ی اساسی در اینجا وجود دارد و آن، این است که هدایت قرآن به یک منطقه‌ی محدودی از زندگی بشر اختصاص ندارد؛ هدایت قرآنی، مربوط به همه‌ی گستره‌ی عظیم زندگی بشر است؛ یعنی این جور نیست که قرآن در یک بخشی انسان را هدایت کند و در یک بخش دیگری از مواردِ مورد نیاز بشر و زندگی بشر، انسان را مهمل بگذارد(۷) و بی‌اعتنا عبور بکند؛ نه، قرآن مشرِف به همه‌ی گوشه و کنارهای صحنه‌ی زندگی و میدان حضور بشر است؛ از عروج معنوی انسان و کمال معنوی انسان بگیرید -که بالاترین خواسته‌ی بشر همین عروج معنوی و قرب الهی و معرفت الهی و محبّت الهی و جوار الهی است: هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیک؛(۸) که بالاترین نیاز است- تا مسئله‌ی جوامع بشری و اداره‌ی جوامع انسانی و بشری و اقامه‌ی عدل و رفتارهای مدیریّتی برای اداره‌ی جوامع انسانی، و دفع دشمنان گوناگون -دشمنان باطنی و دشمنان ظاهری، دشمنان اِنسی و دشمنان جنّی- با مجاهدت و با جهاد، یا رفع دشمنی‌ها -که «فَاِذَا الَّذی بَینُکَ وَ بَینَه‌ عَداوَةٌ کَاَنَّه‌ وَلِیٌّ حَمیم»(۹)- همه‌ی این میدانها مورد هدایت قرآنی است؛ تا اخلاق، تا خانواده، [مثل] «رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا وَ ذُرِّیَّٰتِنا ‌قُرَّةَ اَعیُن»(۱۰) یا «وَ اَنکِحُوا الاَیٰمیٰ مِنکُم وَ الصّٰلِحینَ مِن عِبادِکُم وَ اِمائِکُم اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه»،(۱۱) یا تربیت فرزند و امثال اینها، تا مسئله‌ی آرامش و سکون روحی، سکینه و آرامش روانی انسان که یکی از مهم‌ترین نیازهای انسان است، «فَاَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلیٰ رَسولِه؛ وَ عَلَی المُؤمِنین»،(۱۲) و فرو نشاندن تلاطمهای درونی‌ای که انسان در حوادث زندگی با آنها مواجه میشود، و تا توصیه‌ی به علم و شناخت طبیعت، «وَ استَعمَرَکُم فیها»(۱۳) که انسان بایستی به سمت علم، به سمت دانایی، به سمت کشف حقایق طبیعت و حقایق عالم وجود حرکت بکند، و تا رفتارهای فردی انسان، «وَ لا تُصَعِّر خَدَّکَ لِلنّاسِ وَ لا تَمشِ فِی الاَرضِ مَرَحًا»(۱۴) یا «وَ اقصِد فی مَشیِکَ وَ اغضُض مِن صَوتِک»(۱۵) و از این قبیل، همه‌ی عرصه‌های زندگی، در قرآن درس و هدایت دارد؛ یعنی قرآن بر همه‌ی بخشهای زندگی انسان ناظر و برای همه‌ی آنها یک راهنمایی و هدایتی دارد و برای هر بخشی از زندگی انسان درسی دارد که این سرفصل‌های مهمّی که حالا من یک مقداری از آن را گفتم و سرفصل‌های مهمّ دیگری هم وجود دارد، اینها همه در قرآن مطرح شده است و چقدر غافلند کسانی که خیال میکنند قرآن به مسائل زندگی، به مسائل سیاست، به مسائل اقتصاد، به مسائل حکومت کار ندارد؛ نه، بخش عمده‌ی قرآن راجع به همین مسائل اجتماعی زندگی است.

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47709

 

این درست است که قرآن کریم خیلی هم عظمت دارد، ولی مشکل اینجا است که وارد حیطه ی وحی الهی شدن و حتی کلام امام همچون نهج البلاغه را هم فهمیدن خیلی کار می برد و از عهده ی افراد بشری خارج است. و لذا از جمله ائمه ی اطهار نیز در این راه می توانند به ما کمک کنند و احادیث و تفاسیر آنها چراغ هدایت می شوند.

نکته اینجا این است که در امور طلبگی و دانشجویی و مرجع تقلیدی صفر و یک بینهایت وقتی یک مرتبه ابعاد فضا-زمان در اثر مراتب بالاتر آیت اللهی ها بینهایت هم افزایش می یابند و منطق ریاضی هم یحتمل بیشتر انسان را اگر نداند دارد چه می کند بیشتر مثل یک کلاف سر در گم کند، آنگاه ممکن است کار به جاهای باریک هم بکشد. یعنی فرض بفرمایید که شما بدنبال این هستید که خدا چگونه هم باران می فرستد؟ و آنگاه فرض بفرمایید نیاز دارید که الگوریتمها و بلکه محاسباتی را که برای فرستادن غیث و باران بوسیله ی حرکت ذرات آب از دریا و اقیانوس به بخار آب و ابرها و حرکت آنها تا جایی که ابرها شروع به بارش کرده و باران هم ببارد. همه ی این محاسبات را هم می کنید و باران هم می بارد و بهاری را پر نشاطتر هم می کند آنچنان که محاسبات شما هم درست درآمده است. و اما همین باران آیا چقدر هم ممکن است سیل شود؟ چقدر هم ممکن است بارانش باندازه ای که باید باشد نیست و فقط نمی هم بزند؟ چقدر همین اجرای این الگوریتمها و محاسبات می تواند بطور جهانی و بلکه کیهانی هم مشکلاتی را که در خود این محاسبات نمی گنجند را ایجاد کنند؟ چه نتایجی خواهد داشت در دیگر نقاط و مناطق زمین و بلکه آسمان؟ .... همین نکته که ثابت کیهانی در معادله ی اینشتن آیا باید باشد یا نباید باشد؟ این خود یک مسئله است ولی محاسباتی که از طریق ماشینهای تورینگ یا حسابان لامبدای چرچ یا توابع برگشتی برای حل معادلات اینشتن و مدل استاندارد ذرات فیزیکی و بلکه ابرتقارنهایی از آنها هم از طرق میدانهای کوانتومی هم استفاده شوند، بالاخره خود اینها هم مدیریتی محلی و جهانی را هم احتیاج دارند. و پیچیدگی در محاسبات آنها و هندسه هایی را که ایجاد می کنند را که آیا شرم الشیخی است یا هندسی است یا هندسه ی آنها هم به چه صورتی است و بیگانگی (یعنی به یگانگی و نه به بیگانگی!!!) خدا هم شهادت می دهد یا اینکه اصولاً با خدا هم بیگانه است؟ اینها بینهایت پیچیدگیهایی را می توانند ایجاد کنند که طلبه و دانشجو را یحتمل از رسیدن به حتی پای درس استاد نیز ناامید کرده و بلکه متوجه نشود وقتی استاد می فرمایند بچه بگیر بنشین؛ مسئله چیست؟ آیا مسئله بچه بازی است؟ یا می فرمایند بچه جان مسئله بچه بازی هم نیست ها! مواظب باش! برو ببین همان مکعب روبیک ات را می توانی درست کنی؟ البته گاهی اوقات هم مسئله این است که تا استاد می فرمایند بچه بگیر بنشین؛ همه از او یاد می گیرند و بلکه تقلید هم می کنند و یک وقت دیدید همه و همه دارند به هم می فرمایند که بچه بگیر بنشین. و از اینکه فضاهای دسیتری و آنتی دسیتری و بلکه میدانهای همدیسی آنها هم کدام است اصلا جا می مانند و ... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته. 

بنده ی حقیر فکر کردم فقط سایت دفتر کابینت و نظر دادن برای آقای دکتر صالحی است که مشکل دارد!

می فرمایند بروید به سایت املاک و اسکان ثبت نام کنید؛ می روید اپلیکشنش را دانلود کنید؛ می فرماید دارد بروز رسانی می شود! یعنی چه؟ شما به مردم می گویید بیایید ثبت نام کنید ولی هنوز بروز رسانی نکرده اید؟ تعداد افراد مراجعه کننده زیادند؟ چرا فقط دو روز برای این کار وقت گذاشته اید که حالا همه گیر کنند؟ سایت پشتیبانی اش هم حتی جواب نمی دهد. می فرماید اگر سوالی دارید بفرمایید ولی بعد ببینید چه می گوید:

 

سلام
اگر سوالی دارید در خدمت شما هستیم ...

 

میخواهیم وارد سایت دانلود آندروید شویم ولی می گوید در حال بروز رسانی است! یعنی چه؟ هنوز بروز رسانی نشده است و مردم سر کارند؟

 

با عرض پوزش ، به علت حجم زیاد پیام ها پاسخگویی با تاخیر انجام می گردد. لطفا کمی صبر کنید و یا در ساعات و روزهای آینده مراجعه بفرمایید

 

مردم را سر کار گذاشته اید؟

 

ولی دیگر جوابی ندارند! آقایان خانمها دستتان درد نکند. بنده ی حقیر فکر می کردم ثبت نام برای ریاست جمهوری ام در پلیس امنیت اخلاقی است که فقط مشکل هم دارد نگو همه چیز قفل شده است! این ویروس منحوس کرونا کوید-19 هم مزید بر علت شده است و همه را بیشتر هم گوشه گیر کرده است. به توصیه های پزشکی گوش دهید و پروتکلها را هم رعایت بفرمایید لطفاً.

 

ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ [البقرة: ٢]

قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ [البقرة: ٩٧]

هُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ [النمل: ٢]

وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَىٰ عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ [الأعراف: ٥٢]

لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَىٰ وَلَـٰکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ [یوسف: ١١١]

وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ [النحل: ٦٤]

وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَىٰ نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُوا أَنتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ [الأنعام: ٩١]

 

این الطالب بدم المقتول بکربلا

 

حضور قرآن در تمامی صحنه‌های اجتماعی و سیاسی انسانها
 آن کسانی که قرآن را و اسلام را به مسائل شخصی و مسائل عبادی و مانند اینها منحصر میکنند و انسانها را به گوشه‌نشینی [دعوت میکنند که] وقتی وارد جامعه بشوند دیگر باید قرآن را کنار بگذارند، قرآن را بلد نیستند؛ انصافاً با قرآن آشنا نیستند، قرآن را نشناخته‌اند؛ باید گفت قرآن را نخوانده‌اند؛ لذاست که این جور اشتباه و خطا حرف میزنند و قضاوت میکنند؛ حقیقتاً با قرآن آشنا نیستند. قرآن خودش را از چالشهای سیاسی و اجتماعی به هیچ وجه کنار نمیکشد و از مقابله‌ی با طاغوتها، با مستکبرها، با مُسرِفها، با ستمگران اجتناب نمیکند؛ همیشه در مقابل اینها ایستاده است، و اگر شما اهل قرآن هستید، قهراً میدان زندگی شما، میدان حضور قرآن است. خب، پس قرآن متکفّل هدایت و دستگیری آحاد بشر در همه‌ی بخشها است؛ در این تردیدی نیست.

 

تقوا، لازمه‌ی استفاده از هدایت قرآن
 لکن یک نکته‌ی دیگر که در اینجا وجود دارد، این [است] که قرآن در معرض استفاده‌ی ما است، امّا اینکه آیا ما استفاده میکنیم یا نه، آیا ما میتوانیم استفاده کنیم یا نه، خودش مسئله‌ی مهمّی است. بله، قرآن درس را در اختیار ما گذاشته، هدایت را به ما عرضه کرده، امّا ما کِی میتوانیم از این هدایت قرآنی استفاده کنیم؟ هُدًی لِلمُتَّقین؛(۲۳) وقتی تقوا وجود داشته باشد. وقتی تقوا وجود داشت، این هدایت به معنای واقعی کلمه و به تمام معنی‌الکلمه در اختیار ما خواهد بود. البتّه تعبیرات در قرآن مختلف است لکن مرجع همه‌ی آنها یکی است؛ اینجا در اوّل قرآن «هُدًی لِلمُتَّقین» است، در یک جا «هُدًی وَ بُشریٰ لِلمُؤمِنینَ»(۲۴) است، در یک جا «هُدًی وَ رَحمَةً لِقَومٍ یُؤمِنون»(۲۵) است، در یک جا «هُدًی وَ بُشریٰ لِلمُسلِمین»(۲۶) است، در یک جا «هُدًی لِلنّاس» است؛ این مراتبِ مختلفِ هدایت است: «هُدًی لِلنّاس» یعنی در اختیار آنها است، میتوانند استفاده کنند، «هُدًی لِلمُتَّقین» یا «هُدًی وَ بُشریٰ لِلمُؤمِنین» [هم] مراتب‌بهره‌مندی از این هدایت را برای انسانها مشخّص میکند. خب این در مورد تقوا که مراتب هدایت نشان داده میشود.

 

این جور نیست که آمریکا بخواهد مذاکره کند تا اینکه یک حرف حقّی را قبول کند؛ نه، میخواهد مذاکره کند تا یک حرف باطلی را تحمیل کند! اصلاً کار او این جوری است، وَالّا اینکه حالا یک حرف حقّی را بشنوند، تصدیق کنند، قبول کنند، این جوری نیست؛ کما اینکه همین آقایان اروپایی‌ها هم در بعضی از جلسات خصوصی که گزارشش را مسئولین ما، مأمورینِ ما به ما میدهند، اقرار میکنند که حق با ایران است.

 

فرازهایی از بیانات رهبری حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در محفل انس با قرآن کریم

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47709

 

 

یک جایی مسئله همانطوری که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند این است که بعضی واقعاً هم به گوشه گیری نه تنها دعوت می کنند و بلکه زور هم می کنند که خودشان بشوند همه کاره! ولی یک جاهایی هم هست که مسئله فقط صرف گوشه گیری هم نیست آنچنان که سالک الی الله حتی همچون خود رهبری و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی آنقدر هم در گوشه ی کاری خود حالا در بیت رهبری یا حسینیه ی امام خمینی ره یا در هر جای جامعه که تشریف می برند مشغول تدبر و تفکر و کار و تلاش هم هستند که هر چه بهتر و بیشتر هم به امورات شیعیان و مسلمین جهان هم بپردازند.

و اما این واقعاً هم جای تاسف است که بعضی نیز همانطوری که می فرمایند فقط دعوت به گوشه گیری نمی کنند و بلکه مسئله از جمله بچه بازی هم هست. یعنی آنجایی که دارد آن سیاه پوست را هم می کشد، از آن طرف دنیا دارد سیگنال هم برایت می فرستد که بنظرت رسیده است که سیاهان است که بچه باز است؟ اصغر قاتل است؟ حالا کجایش را دیده ای؟ یعنی آن طفل معصومی را که در غفلت و نادانی خود چرا که هنوز به ممیزی نرسیده است که خوب را از بد بتواند تشخیص دهد و به نوعی از انواع هم به گناه و بلکه شیطانی هم افتاده را آنقدر می چزانند که وادارش کنند که نه فقط به گوشه گیری بیافتد؛ و بلکه یحتمل آنقدر هم وجدانش اذیتش کند که می افتد انواع بیماریهای روانی و در خودش گیر می کند و از جمله هم گوشه گیر می شود!

یک جاهایی مسئله این است که آن شیطان بزرگ دارد کار خودش را می کند و بقیه هم منجمد شده اند که خوب حالا بکن دیگر! و او هم برای خودش یکه تازی می کند. اینجا مسئله فقط این نیست که حاجیه خانم شماره بده می فرماید ماسکت را بزن بالا و شما بنظرتان می رسد آیا می گویی ماسک را بزنم روی پیشانی ام؟ و سوء تفاهم می شود! سوء تفاهمهای منطقی را واقعاً هم می تواند از طرق شیطانی و بلکه شیطان بزرگی هم واردش شود. وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ [البقرة: ٣٠]

یعنی شیطان می آید سراغ شما و می خواهد وادارتان کند که در مقابل او به زانو هم دربیایید! نه اینکه دعوت می کند پشت سرش فقط نماز هم بخوانید و بلکه می خواهد شما را بنده و برده ی خودش هم کند. و برای این کار همه چیز را حاضر است منطقاً وارونه اش کند که نشان هم دهد که او است که خود خلیفة الله است و نه غیر و نه دیگران! مستقیماً وارد می شود که با خلیفة الله و ولی الله برود توی دعوا و جنگ و کشت و کشتار و شوخی هم ندارد و این کار را می کند. یکی از انحرافاتش این است که بچه باز است چرا که تقوا ندارد و الا فساد از سر و رویش می بارد. و لذا از جمله از منطق هم استفاده می کند که همه چیز را به نفع خودش تمام کند.

بنده اینجا فقط یکی دو تا مثالی می زنم. ممکن است بیاید در صدا و سیما خدش را به شکل آخوندی در بیاورد و تپانچه را بگیرد دستش و بفرماید مثلاً اخوان می کشمت! خوب، اینجا آیا حضرت یوسف زهرا علیهم السلام را می خواهد به تصویر بکشد که یحتمل عصبانی هم شده است و می خواهد هم نشان دهد که اخوانش و برادرانش چه گناهانی مرتکب شده اند؟ یا اینکه آیا اخوان یک شخص است همانطوری که دکتر فاطمی هم یک شخصی بود و ترور شد؟ خوب، اینجا اخوان یا دکتر فاطمی چه گناهی کرده اند؟ مسئله چیست؟ آیا سوء تفاهمی رخ داده است؟ یا فقط فیلمی بوده است و چیزی گفته است و رد شده است؛ و این همه کَل کَل کردن و یکه بدو ندارد؟ یا اینکه این می تواند مثالی باشد که منطقاً و حتی از لحاظ منطق ریاضی و ریاضی فیزیک و بلکه حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقی هم که هر چه بیشتر بدانید، این مسئله ای در جهت انجماد که بچه بگیر بنشین؛ برای خودت خوب است. و ننشیند. یحتمل مسئله از نوع ویلسونی مدل کاندو در مورد اختلالات کاندویی در نزدیک به نقطه های انجماد هم هست. و اما یک جاهایی هم مسئله از این نوع فقط نیست که اخوان یا دکتر فاطمی هم چه کرده و بلکه از نوع هم هست که مگر حضرت علی اصغر علیه السلام که بر دستان امام حسین علیه السلام بلندش کرده بوده و می گفته که این بچه چه گناهی دارد؟ با من دشمنید چرا به او آب نمی دهید؟ از این نوع هم هست! یا آن طفلی همچون قاسم ابن الحسن علیهم السلام یا ... مسئله از این نوع است که باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ کشت و کشتار است و لا مذهبی که به اسم مذهب هم جا زده می شود و همه چیز را وارونه می کند برای اینکه انحرافات آنقدر زیاد شده است که باید آنها را از دیدگاه بررسی اینکه طرف حتی چه گناهانی هم مبتلا شده است که اینطور هم مجبور شده گوشه گیری کند. از این نوع می باشد! آیا به کدام کفر و شرک و نفاقی افتاده است که حالا نشسته است گوشه ای و حالا بنویس و کی ننویس که حق با من است و بلکه انا الحق و او می نویسد و آن مارکسیست و کمونیست هم می نویسد و اویی که مدعی سرمایه داری است هم می نویسد و آخوند هم می نویسد وروشنفکر هم می نویسد و بلکه نطق و خطابه می کند و همه و همه هم می نویسند. و اما هنوز هم قرآن مهجور مانده است! وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا [الفرقان: ٣٠] و چرا؟

برای اینکه شناخت قرآن سخت است؛ زمانه طوری است که می آیی علوم طبیعی را فرا بگیری، از علوم الهی باز می مانی. می خواهی ببینی کمونیسم و مارکسیسم چه می گوید و سرمایه داری کدام است و پرولتریا و انقلاب کدام است؟ از انقلاب اسلامی و خود شریک القرآن و فاتح البرهان امام زمان عجل الله فرجه الشریف خدای ناکرده باز می مانی و خدا و پیغمبر و حضرتش را به هزار و یک دلیلهای دیگری نخواهی شناخت! و لذا استکبار را باید مواظب هم بود که از همه طرف حمله نکند و بر مستضعفین جهان حتی منطقاً و با منطق ریاضی و بلکه همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خودمان بر علیه خودمان استفاده هم نکند و ما را به باتلاق و گند و کثافت نیاندازد و بو گندو نکند و آنگاه اظهار هم بدارد که حقت هم همین بوده که گوشه گیر هم شوی. آن طفل معصومی که حالا عمری از او گذشته و آنقدر داروهای اعصاب و روان و ... بارش کرده اند که دیگر از خودش اختیاری هم ندارد و بلکه حالا یحتمل هم گوشه ی خانه ی سالمندانی بستری نیز شده است و همه هم می خواهند او را به فراموشی بسپارند؛ او چه گناهی کرده است؟! آیا گناه از او است؟ یا بلکه اطرافیانش هستند که ظالم اند و او است که در حقیقت حقش را خورده اند و باید خلیفة الله او باشد. ابوذر چه گناهی کرده بوده است که به ربذه هم تبعید شد؟! تکبیر: الله اکبر الله اکبر الله اکبر خامنه ای رهبر مرگ بر ضد ولایت فقیه مرگ بر آمریکا مرگ بر انگلیس مرگ بر منافقین و کفار مرگ بر اسرائیل مرگ بر آل سعود. از چی می ترسی؟ تکبیر بگو! و بلکه مرگ بر آمریکا بگو فریاد می زد پیر مردی در نماز جمعه همینطوری که انبوه جمعیت حرکت می کرد و مرگ بر آمریکا همی گفتند. اویی که در استکبارش گیر کرده و حجاب هم نمی فهمد حتی اگر به اجبار هم مجبورش کنید که حجابش و بلکه نگاهش را هم حفظ کند، هر چه زورش کنید باز هم نمی فهمد که چرا ججاب؟ توبه می خواهد! اویی که به دلایل ارمغانهای لعنتی استکبار قبل و بعد از انقلاب اسلام را در حین مسلمانی اش نمی فهمد و درک نمی کند و بلکه یزیدی هم شده است، توبه هم باید کند ولی می کند؟ ان شاء الله تبارک و تعالی هر چه خدا بخواهد همان است. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ [البقرة: ١٠٦]

 

و تعلموا القرآن فانه ربیع القلوب

 

وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلاَوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ فإن الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَیْرِ عِلْمِهِ کَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِی لاَ یَسْتَفِیقُ مِنْ جَهْلِهِ بَلِ الْحُجَّةُ عَلَیْهِ أَعْظَمُ وَ الْحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَمُ.

 

(13) و قرآن را بیاموزید که نیکوترین گفتار است، و در آن اندیشه و طلب فهم نمائید که قرآن بهار دلها است (همه گونه گلهاى علوم و حکمتها در دل مى‌رویاند) و بنور هدایت آن شفاء و بهبودى (از بیمارى جهل و نادانى) بخواهید که قرآن شفاى (بیمارى) سینه‌ها است، و آنرا نیکو بخوانید (الفاظش را بى غلط خوانده معنیش را رعایت نموده در احکامش تفکّر و اندیشه کنید) که آن سودمندترین گفتار است، (14) و (باید رفتار عالم بقرآن طبق دستور باشد، چون) عالمى که بر خلاف علمش رفتار کند بجاهل و نادانى ماند سرگردان که از جهل و نادانى بهوش نیاید (آنجا که علم سودى ندهد تدبیرى باقى نمى‌ماند) بلکه حجّت و دلیل بر عقاب او (در قیامت از حجّت و دلیل بر عذاب جاهل) بیشتر است، و حسرت و اندوهش زیادتر، و نزد خدا توبیخ و سرزنشش افزونتر (چون دانسته معصیت و نافرمانى نموده و اهمّیّتى بدستور الهىّ نداده و بر خلاف آن رفتار کرده که این خود بزرگترین گناهان است).

 

نهج البلاغه فیض الاسلام، جلد 2، ص 339

http://lib.eshia.ir/11479/2/339

 

یعنی بالاخره یک اعتباری باز نکنیم روی اینکه حالا خیلی هم مثلاً بدتر از بنده ی حقیر حزب اللهی هم هستیم و آنگاه بخواهیم به تسبیحمان یا بلکه به حجاب و چادرمان هم طوری بنازیم که گویی حالا پلیس امنیت اخلاقی هم که رفته ایم برای ثبت نام ریاست جمهوری و هر چند که به غفلت اشتباهی هم رفته ایم، باز هم آن حزب اللهی تسبیح بدست و این حزب اللهی چادر بسر مثلاً شروع کنند با هم یکه بدو! ولی خوب اینی است که می تواند هم باشد حالا اگر یحتمل برای بار دوم هم گفته باشند که اس ام اس گرفته است که چرا روسری ات هم افتاده بوده سا یا چرا لب و لوچه ی سگت را هم ماچ کرده ای یا چی؟ و خدای ناکرده این بنده خداهایی را که دارند در پلیس امنیت اخلاقی اینجوری هم عرق می ریزند و کار هم می کنند و آنگاه از روی غیض و غضب هم یک مرتبه بگوید خدا لعنتتان کند. خیلی بد هم می شود.

ولی مسئله اینجا این است که دخترم، خواهرم، مادرم، اینجا دیگر مسئله امر به معروف و نهی از منکر هم گذشته است و مسئله یک حالت ماشینی هم پیدا کرده است که هر کس حجابش را درست رعایت نکند هم منطقاً به پلیس امنیت اخلاقی خوانده خواهد شد، حتی شمایی که فرضاً پدرت بدتر از این بنده ی حقیر اشتباهی به پلیس امنیت اخلاقی هم خوانده شده چرا که می خواهد برای ثبت نام ریاست جمهوری اش هم اقدام کند.

و اما مسئله ی انجمادی که وجود دارد هم اینجا است که  اتفاقاً بهکتی سواروپا  دمدارا سوامی از این بنده ی حقیر پرسیدند که آیا قضایای گودل را می دانی؟ بنده هم آنوقت به حساب خودم یک جوابی دادم و ایشان هم فقط گوش کردند. مسئله ی انجمادی که می تواند اینجا رخ دهد را در خود منطق ریاضی یا حتی کاربرد آن در دیگر رشته ها و امثال سیاست فقط نمی توان جست. حتی یحتمل هم اگر در حکمت الهی نیز بگردیم آنرا نیابیم. خوب، پس کجا باید دنبالش گشت که مسئله چیست؟! این را در همان کتب بهکتی ودانتا سوامی که بیشتر صبغه ی فلسفی لابلای تفاسیر ترجمه های جملات بهاگاواد گیتا و امثالهم داشته باشند بگردیم می یابیم. یعنی مسئله این است که سالک الی الله یحتمل از خشیت الهی هم که باشد در برابر عظمت خدا و اگر رحیمیت و مهربانی حق تعالی و بلکه رحمانیت اش را هم نبیند و فقط منطقاً به فکر فرو رود آنچنان که استکبارش هم بر او غلبه کند، آیا به انواع انجمادی که او را می تواند بدتر از یک ماشین و بلکه یک رایانه کند، نمی افتد؟ (اتفاقاً بنده داشتم در ویکی پدیا هم دنبال خشیت می گشتم: لو انزلنا هذا القرآن علی جبلا لرایته خاشعا متصدعا من خشیت الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون [حشر، 21]) و از جمله اینکه شما برای خودت امر به معروف و نهی از منکرت را هم بکن! و اما حالا بقولی هم می فرمایند حالا چی کار هم بکن؟ خر بیار و باقلا هم بار بزن!

این مسئله فقط در نوشته های بهکتی ودانتا سوامی نیست که بطور فلسفی دارند بحث می فرمایند. همین را در نوشته های ملا احمد نراقی در کتاب معراج الشعاده هم می بینیم که خیلی زیبا هم بیان شده است و البته اشارات و تنبیهات حتی پوشیده تر هم می فرماید و یحتمل در اخلاق ناصری هم همین را بفرماید. و اما این یک چشم برزخی ای هم می خواهد که سالک الی الله بتواند مشاهده کند که آنجایی که می فرماید بعضیها برای اینکه در گناهان خود هم غرق شده اند و در این دنیا چطور گم گشته اند، آنقدر تنزل کرده اند که به انجماد هم رسیده است و شده اند جزو جامدات! یا کمی بالاتر آمده اند در میان گیاهان و درختان و امثالهم دارند بسر می برند. یا حالا بعضی هم از انسانیت تنزل کرده اند و گرفتار حیوانیتها است که شده اند. و حالا اینها هم که جای خود دارد و بلکه چطور هم هست که می بینیم قرآن کریم صراحتاً هم می فرماید کالانعام بل هم اضل یعنی بعضی هم مثل حیوانات هستند  بلکه بدتر هم شده اند؛ پناه بر خدا! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  ارفع درجته.

البته اینجا است که قرار هم هست که امام زمان عجل الله فرجه الشریف ان شاء الله ظهور فرموده و انسانهای پاک نیکوکار را هم از شر این زندگیها و بلکه مُردگیهای گیاهی حیوانی و بدتر از حیوانی و بلکه بدترین انجمادهایی که این بشر بدبخت خیلی هم سعی دارد به سعادت و خوشبختی هم برسد و هر چه می کند هم باز گیر می کند، حتی جهنمیها و بهشیتان را هر چه بیشتر هم از شر خودشان هم که شده نجات دهد و همه و همه را بسوی حضرت حق رهنمون و هدایت فرماید. ولی خوب، بی خود نیست که شاعر می فرماید هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. و این قصه باز ناتمام ماند. بنده حقیر این را هم اشاره کنم که محبت به دیگران خیلی هم مهم است و اما در امر ولایت وقتی تدبر کنیم، ترجیح مستضعفین بر مستکبرین در امر ولایت یک ارجحیتی هم می دهد به مستضعفین چرا که ولایت آنها با امام المستضعفین هم هست و او همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف دارند که به این راحتی هم نمی شود او را جبراً با استکبار قاطیقوریایی اش هم کرد! تی اس الیوت شعری دارد به اسم سرزمین بی حاصل که یک بار بنده حقیر رفته بودم سنت پاول- مینسوتا عروسی دوستی و یکی از اقوام عروس خانم این شعر را آنجا غلط نکنم یادم نرفته باشد در کلیسا هم می خواند. عرض بنده ی حقیر این است که آلزهایمر و شیزوفرنی و افسردگی و امثالهم یک چیز است، ولی این هم چیز دیگری است بسیار حرفی عظیم و سرتاسر امید که آیه ی مبارکه می فرماید که اگر ما چیزی را نسخ کنیم یا به فراموشی ات بسپاریم، از آن بهترش را دوباره برایت می فرستیم! این کجا و آیه ی دیگر که می فرماید لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسهم انفسهم اولئک هم الفاسقون. سماحة الشیخ در فقه الاسلامیه اگر از عظمت ولی فقیه مد ظله العالی فرمودند و از ایشان دفاع هم نمودند چرا که ایشان قائد شیعیان و مسلمین جهان هم هستند، خوب این هم جای تعجب ندارد. اگر در جواب یک جاهلی هم باشد که خواسته تهمتی یا توهینی به مومنی و مسلمانی یا به اسلام کند، این جاهلیت اش یحتمل هم بزودی نسخ یا فراموش اش هم خواهد شد و بخودش دوباره بر می گردد و بلکه روزه اش هم قبول نیست. و این است که می فرمایند غیبت می تواند روزه را هم باطل کند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ [البقرة: ١٠٦]

 

وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلاَوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ فإن الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَیْرِ عِلْمِهِ کَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِی لاَ یَسْتَفِیقُ مِنْ جَهْلِهِ بَلِ الْحُجَّةُ عَلَیْهِ أَعْظَمُ وَ الْحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَمُ.

 

(13) و قرآن را بیاموزید که نیکوترین گفتار است، و در آن اندیشه و طلب فهم نمائید که قرآن بهار دلها است (همه گونه گلهاى علوم و حکمتها در دل مى‌رویاند) و بنور هدایت آن شفاء و بهبودى (از بیمارى جهل و نادانى) بخواهید که قرآن شفاى (بیمارى) سینه‌ها است، و آنرا نیکو بخوانید (الفاظش را بى غلط خوانده معنیش را رعایت نموده در احکامش تفکّر و اندیشه کنید) که آن سودمندترین گفتار است، (14) و (باید رفتار عالم بقرآن طبق دستور باشد، چون) عالمى که بر خلاف علمش رفتار کند بجاهل و نادانى ماند سرگردان که از جهل و نادانى بهوش نیاید (آنجا که علم سودى ندهد تدبیرى باقى نمى‌ماند) بلکه حجّت و دلیل بر عقاب او (در قیامت از حجّت و دلیل بر عذاب جاهل) بیشتر است، و حسرت و اندوهش زیادتر، و نزد خدا توبیخ و سرزنشش افزونتر (چون دانسته معصیت و نافرمانى نموده و اهمّیّتى بدستور الهىّ نداده و بر خلاف آن رفتار کرده که این خود بزرگترین گناهان است).

 

 

پشت حضرت ولی فقیه مد ظله العالی این عبارت کما بیش نوشته بود که از نهج البلاغه هم باید باشد: تعلموا القرآن فانه ربیع القلوب. البته این یک مسئله ی جنبی است در آموختن قرآن کریم که نرم افزارهای وبسایتهای قرانی مثلاً اگر برای نشان دادن سوره و آیه از پرانتز استفاده می کردند حالا توجه هم بفرمایید که بجایش از براکت هم استفاده می کنند. 

در حین برنامه نیز از جمله این آیات را خود حضرت آقا یا تلاوت کردند یا قاریان محترم تلاوت نمودند:

 

إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ [الأعراف: ١٩٦]

وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ [الشورى: ٢٨]

 

یک مسئله ی مهمی که در ریاست جمهوری هست این است که باید هم سایتهای دولتی بقول معروف آپ تو دیت و به روز شوند که اگر نرم افزار تی ال اس 1.3 بجای 1.1 و 1.2 هم آمده است، آنگاه بهتر هم هست که اینها جایگزین هم شوند که مشکلی ایجاد نشود. البته این بعید هم هست که فرضاً دفتر کابینت را آنقدر کسی به عنوان کاربر اینترنتی هم استفاده نکند و سوالی نداشته باشد و بلکه نظری هم نخواهد بدهد که این اینقدر هم خارج از استفاده همینطوری افتاده باشد. خیلی بعید است. ولی خوب یحتمل هم ممکن است.

خوب، حالا ما داشتیم راجع به ولایت که بحث می کردیم، همه به ذهنشان هم می رسد که در اذان هم شیعه می فرماید ولی الله: اشهد ان علی ولی الله. حالا ما کاری هم نداریم اینجا و فعلاً نمی خواهیم هم واردش شویم که چقدر در قرآن ولی الله و بلکه کلمه ی "ولی" هم آمده است چرا که یحتمل اشکال هم شود که این نوع کلمات که خیلی از حروف کمی مثل سه حرف هم تشکیل شده اند را جستجو کنید یک مرتبه نرم افزار قات هم می زند و کلی کلمات دیگر هم با آن می آیند (و فقط آرشیو کرنل نیست که اینچنین است)! بحث ما اینجا از لحاظ معرفتی این است که محبت به دیگران و خلق خدا یک چیز است و اینکه کسی را به عنوان ولی الله نیز بشناسند یحتمل مورد قبول عموم هم باشد که این یک مرتبه می شود یک چیز دیگری.

اینجا یک مسئله ی معرفتی رخ می دهد که بالاخره آیا از محبت اینطور نیست که خارها گل می شود؟! حالا بقول شهید مطهری یحتمل شاعر یک یا دو سه بیت شعر در این باب گفته اند و بعضی تا توانسته اند آنرا طول و تفصیلش هم داده اند. ولی بالاخره که این درست هم نیست که شما حتی به کامپیوتر و رایانه تان بفرمایید ای لعنت شده ی فکسنیِ منجمدِ  خرِ دیوونه سگِ هار باز هم صفحه ی آبی ات آمد و ریستارت هم کردی ناغافل مرا؟ این که انسان نیست که دارید به او این حرفها را می زنید؟ خوب باید یک تدبیرهایی را داشته باشید که اینچنین هم نشود. و اما موضوع این است که یک وقت هم می بینید که یک انسانهایی هم ناغافل پشت آن هستند که یک مرتبه چنین می شود یا وسط شب یک مرتبه خودش روشن می شود از خواب یا .... حالا اینکه برق هم برود که دیگر مربوط نیست به خود رایانه و اینها. عرض بنده اینجا چیست؟

عرض بنده ی حقیر همین است که شما آیا چطور از منطق و موسیقی و شعر و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و انسانها هم استفاده می فرمایید؟ یعنی آیا این فقط یک اتفاق است که حتی دولتی و بلکه دولتهایی و بلکه کل عالم یک مرتبه با ویروسی به اسم کروناویروس منحوس هم انچنان مبتلا شود که اینچنین اقتصادها و جوامع را هم تعطیل کند؟ آیا ریشه ی آن در علوم طبیعی است یا بلکه در علوم الهی است؟ و درمان را باید کجا هم جست؟ بدتر از آن انجمادی را که می فرمایند در دولتی مثل فرض بفرمایید لبنان دچارش شده است از کجا است؟ این که می فرمایند دلایل سیاسی هم دارد و بلکه فقط کروناویروس هم نمی تواند باشد.

یعنی بعضی اشکال هم می فرمایند که چرا منطق ریاضی را مطالعه کنیم؟ صفر و یک و بینهایت از کجا می آید؟ طلبگی و دانشجویی و بلکه مرجع تقلیدی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف چقدر معانی اش می توانند اعتباری باشند  چقدر حقیقی اند؟ از اینجاها است که این سوال هم مطرح می شود ک بچه حجابت را رعایت کن دیگر! و اما نمی توانید هم او را زورش کنید که چرا چادرت را سر نکرده ای یا چرا حتی روسری ات را مخصوصاً انداخته ای و لذا پلیس امنیت اخلاقی و اس ام اسها و پیامکها را هم دارید. و بلکه حتی می بینیم که بنده ی حقیر هم رفته ام سر کار که آقایان خانمها مشکل ما اینجا است که آیا شما بودید که مرا گذاشتید سر کار که برو پلیس امنیت اخلاقی آنجا باید ثبت نام کنی برای ریاست جمهوری ات و خیلیها هم از سلبریتیها پشتیبانی ات خواهند کرد. یعنی یک جای کار آیا بالاخره توبه می خواهد که بچه اخلاقت را رعایت کن؛ بچه حجابت را درست کن؛ بچه نگاهت را درست کن! حالا کاری هم نداریم که بفرمایید که بابا بالاخره این همه قاریان و پیش کسوتان مسجدی ایستاده ایم جلوی مسجد و امامزاده هم این دختر خانمها و بلکه خانمهای بدححجاب و بلکه بیحجاب که می آیند از پیاده رو بدون حجاب رد می شوند، آخر یک نفر یک چیزی بگوید! می فرمایند این صلاحیت هم می خواهد؛ یک وقت کسی که بلد نیست یک چیزی بی حساب می گوید و آنوقت دیدید طرف اگر هم یک اعتقادات هم داشت بدتر از دین هم زده اش کردند! حالا کاری نداریم که اگر بنده رفتم پلیش امنیت اخلاقی هم باید شماره بگیرم که نبوتم شود که برای ریاست جمهوری ثبت نام کنم، چه می شود؟ بالاخره شما توجه هم خواهید کرد که همه ی کارکنان کما بیش حاجیه خانمهای محترمه ی محجبه ای هم هستند. و اما یحتمل هم یک وقت دیدید که آمدید شماره بگیرید و حاجیه خانم توجه کردند که تسبیح هم اتفاقاً دست ات است و داری تظاهر می کنی که ما هم بله. آنوقت نخواهد گفت که ماسکت را هم بزن بالا اگر یک کمی هم افتاده است پایینتر از دماغت ولی هنوز هم روی دهانت را پوشانده و بلکه کلاً هم از روی دماغت نیافتاده. اینجا یحتمل یادت هم برود که اصلا برای ثبت نام ریاست جمهوری هم آمده بودی و شروع کنی به بداخلاقی که خوب این شیشه که جلوی شما است و شما هم که آن پشت نشسته ای! مشکلش چیست که ماسک افتاده است پایین. و بدرستی هم می فرمایند که دیگران که بالاخره پشت ات ایستاده اند و ممکن است مشکلی برایشان ایجاد شود. و تو هم که یادت رفته است که یحتمل می خواسته ای نشان هم دهی که خیلی سلبریتی هم هستی که آمده ای برای ثبت نام ریاست جمهوری و آنگاه ناغافل اگر گفتی شما نمی خواهد هم نگران پشت سریهای من باشی. آنها خودشان بلدند. این حاجیه خانم فکر نمی کنی که شب ممکن است درست خوابش نرود و احساس ناراحتی هم کند که نکند با ریاست جمهوری آینده بد هم حرف زدم؟ و بجای اینکه حالا فندق ندارم و فقط شماره می دهم، گردو هم که نگرفتم هیچی؟ یارو را بخاطر اینکه حالا تسبیح دستش بود و داشت تظاهر هم می کرد که خیلی حزب اللهی است یا چی؟ حسابش را خوب هم رسیدم! عرض بنده ی حقیر این است که نکته سنجی در اینکه براکت و پرانتز هم کدام است یک چیز است ولی حال آقایان خانمها یکدیگر را هم گرفتن و حتی رئیس جمهور بعد از اینها را هم سر جایشان نشاندن هم بالاخره می تواند حدی داشته باشد یا خیر؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 This is partially what I wrote to Jonathan Merzel last night which might be of some use to others too:

 

There is also as you might remember Hofstadter's Goedel, Escher, Bach that you taught as a philosophy- Mathematics class jointly with the other philosophy professor whose name I don't remember although she was a colleague of Dr. Yee! By the way, how is he, I wonder (I have no ideas about him from Google)? I wish I took the class too but didn't. Actually, I bought the book after I came back to Iran and I also tried to translate it into Persian and I did so for the first chapter or so. It appears an amazing book on the patterns he finds between the three subjects and, say, Bach's musical offering. Of course, just in the case of application of automata and algebra or even mathematics and mathematical physics to philosophical enquiries and even beyond that to higher philosophical enquiries such as in theological philosophy, one might get stuck at the logical and algebraic automations. And thus instead of doing any good to the subject, insted it might appear as if say computers have taken over human affairs as the typical English essay questions might suggest to be the case. One might not see the infinite possibilities that theologically science also might apply to as in analytic philosophy as in Feyman diagrams and path integrals and renormalization groups in quantum field theory, and many kinds of geometries that correspond to them, and then get caught in only the finite very crude approximations by enforced cut offs of the infinite spectrums e.g. in quantum electrodynamics. And why? Because our finite nature of being does not allow us to go beyond these finite spectrums and approach the infinite even in the limit.because the infinities grow rapidly even logically beyond our reach no matter how much faster we try! It's like the idea of the race between the tortoise and the hare! Of course, there might be the idea that everything is also post modernly determined too. But one might stick to the positivist approach that philosophy, math and science can solve everything and further fall into Marxism, not realizing what he is missing when losing God and especially The Savior; that there is a great deal actually beyond mathematical logic and automata as it can be applied to variously many subjects. And one gets nowhere not realizing where these greatly and in fact infinitely many hierarchies of infinities and their cardinalities come from! And thus might start denying theological philosophical enquiries all together.

وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ‎﴿القصص: ٥﴾‏

 

[دعاى اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ]

و شیخ کفعمى در مصباح و بلد الامین و شیخ شهید در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت و دعا این است

اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ و شیخ کلینى در کافى روایت کرده از ابو بصیر که:

حضرت صادق علیه السلام در ماه
رمضان این دعا را مى‌خواند [اَللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ وَ مِنْکَ أَطْلُبُ حَاجَتِی]

اَللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ وَ مِنْکَ أَطْلُبُ حَاجَتِی وَ مَنْ طَلَبَ حَاجَةً إِلَى اَلنَّاسِ فَإِنِّی لاَ أَطْلُبُ حَاجَتِی إِلاَّ مِنْکَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ وَ أَسْأَلُکَ بِفَضْلِکَ وَ رِضْوَانِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی فِی عَامِی هَذَا إِلَى بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ سَبِیلاً حِجَّةً مَبْرُورَةً مُتَقَبَّلَةً زَاکِیَةً خَالِصَةً لَکَ تَقَرُّ بِهَا عَیْنِی وَ تَرْفَعُ بِهَا دَرَجَتِی وَ تَرْزُقَنِی أَنْ أَغُضَّ بَصَرِی وَ أَنْ أَحْفَظَ فَرْجِی وَ أَنْ أَکُفَّ بِهَا عَنْ جَمِیعِ مَحَارِمِکَ حَتَّى لاَ یَکُونَ شَیْءٌ آثَرَ عِنْدِی مِنْ طَاعَتِکَ وَ خَشْیَتِکَ وَ اَلْعَمَلِ بِمَا أَحْبَبْتَ وَ اَلتَّرْکِ لِمَا کَرِهْتَ وَ نَهَیْتَ عَنْهُ وَ اِجْعَلْ ذَلِکَ فِی یُسْرٍ وَ یَسَارٍ وَ عَافِیَةٍ وَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلاً فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رَایَةِ نَبِیِّکَ مَعَ أَوْلِیَائِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَقْتُلَ بِی أَعْدَاءَکَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُکْرِمَنِی بِهَوَانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَ لاَ تُهِنِّی بِکَرَامَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ لِی مَعَ اَلرَّسُولِ سَبِیلاً حَسْبِیَ اَللّٰهُ مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ

 

مشکلی که در روانشناسی و جامعه شناسی نفوس انسانی یافت می شود اینجا است که ممکن است دوستش را دوست بدارد و بدو محبت هم بورزد و بلکه به جامعه ی بشری هم خدمت کند و برایش مفید هم واقع شود، اما آن امر ولایتی را که حضرت یعقوب علی نبینا محمد مصطفی علیهم السلام حتی به عنوان پدر هم که باشد و باید آنرا اعطایش کند به فرزندش، این کار را نمی کند و مسئله فراتر از والد بد و فرزند خوب می شود؛ یا مثل برادران حضرت یوسف که باید به او حسادت هم نکنند و نخواهند که او را بکشند یا به چاهش نیاندازند، ولی به چاهش هم می اندازند؛ یا مثل همسر عزیز مصر که باید حتی به همسرش هم خیانت نکند و حضرت یوسف را هم به زندان نیافکند، ولی هم آن می کند و هم این هر چند که نهایتاً هم باز می شود همسر عزیز مصر ولی این بار عزیز مصر خود حضرت یوسف علیه السلام هم هست؛ و مثل کاهنان مصر هم خدایان خود را نپرستند و بلکه خدای یکتای احد صمد لم یلد و لم یولد را هم بپرستند، و چنین هم نمی کنند؛ و مثل فرعون که واقعاً هم باید طرف خدا و پیغمبرش حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام باشد و انا ربکم الاعلی ادعا نکند و حضرت موسی را هم دنبال نکند و خود هم غرق نشود و بلکه امام المستضعفین را هم بشناسد، نه خدا و پیغمبرش را می شناسد و نه انا ربکم الاعلی ای خود را کنار می گذارد و نه بالاخره مستضعفین و امام المستضعفینی را هم حاضر است به رسمیت بشناسد و چه رسد به اینکه حکومت کریمه ی حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم باورش شود!

این است که امام المستضعفین اگر برود از شش طرف در مسجد الحرام حول کعبه فریاد هم بزند که این تذهبون؟ امام المستضعفین منم، آیا فرقی دارد که برود کلیسا و بلکه کنیسه و بگوید حضرت عیسی مسیح علیه السلام منم، یا برود معبد هاری کریشناها و بگوید کریشنا منم، یا در همان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بهتر نمی بود که به حل مسائل فلسفی و فقهی و ریاضی فیزیکی و بلکه حمیدی مجیدی خود هم بپردازد؟ یعنی نهایتاً کسب روزی حلال خیلی هم خوب است و بلکه جهاد اکبر و بلکه در راه کمک به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می تواند باشد. و اما این را تبدیلش کردن به توی سر و کله ی همدیگر هم زدن برای اینکه خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه نماز و روزه و مسجد و عبادت و قرآن را هم حتی شده به اسم کروناویروس نیز پشت گوش بیاندازیم و بلکه آخوندها همه را هم بفرمایند که پالانشان کج است. خوب، حالا شما اگر خواستید پالان خودتان را هم زمین گذاشته که شپشهایش هم کشته شوند و بلکه محترمانه هم لباس را عوض کنید و لباس پیغمبر و امام را به تن کنید، آیا دیگر می توانید؟ یعنی این فقط خریت نیست و بلکه مثل آن سگی است که آنقدر وفادار به این دنیا هم هست که دست از آن نمی تواند هم بردارد و بلکه عاقبت و آخرت خود را هم نمی تواند ببیند که چرا لباس پیغمبر و امام و آخوندها و ملاها یکی است و همان هم بهتر از همه است؟ بله؟ مستضعفین را بچسبیم و استکبار را رهایش کنیم؟ بندگی خدا را بچسبیم و بندگی غیر خدا را رهایش کنیم؟ ضعیف را بچسبیم و قوی را رهایش کنیم؟ نفسمان و بلکه خودمان را بکشیم و توی سر و کله ی هم اینقدر نزنیم و حتی مرغ  و ماهی تن و بلکه عدس و لوبیا و گندم و سیر هم نخوریم؟ این است جهاد فی سبیل الله؟ کدام خری این را گفته است؟

خدا و پیغمبر آخر الزمان محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و ولی فقیه مد ظله العالی و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز خیلی کارها دارد و فداکاریها و خودکشونها حتی گوشه ی حجره ات هم لازم دارد تا از آن بتوان جواهر الکلامها هم آیا چقدر استخراج کرد؟ و انسان خودش لااقل باورش شود که مستضعفین بر استکبار باید هم پیروز شوند و می شود هم چنین کرد و بلکه باید هم بنده ی خدا بود و نه بنده ی غیر خدا و باید هم بر کروناویروس پیروز شد و ممکن هم هست آنگاه که همه و همه ی مستضعفین جهان خلیفة اللهی را بپذیرند و بلکه هر کدام خود نسخه ای شفابخش هم از خلیفة اللهی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شوند وقتی به نسخه ی خود عمل هم کنند چرا که یا من اسمه دواء و ذکره الشفاء و آنگاه دیگر به امنیت اخلاقی پلیسی هم نباید ایراد کرد که چرا اس ام اس و پیامک زدی؟ برای اینکه دوستت دارد و می خواهد رئیس جمهور هم شوی و بلکه عباسعلی کدخدایی و بلکه نوه ی سخنگوی شواری نگهبان هم اگر عوض نشده باشد خیلی هم دوستت دارد! و دهکده ی جهانی هم نمادش همین بیدگنه ی خودمان است دیگر. نمی فهمی؟! برای اینکه نفهمی دیگر! حمید احمدی نژاد را هم نمی خواهی بفهمی که برای پایداری و ثبوتی که مربوط می شود به مسائل هندسی که خیلی هم بنده ی حقیر الان یادم نیست؛ نمی فهمی! نمی فهمی دیگر؛ اصلا ولش کن. یعنی اصلا عرضه ی رئیس جمهور شدن هم نداری و از رجل سیاسی هم نیستی و آنگاه به همه و همه هم می خواهی از طرقی مثل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ات آیا چقدر گیر بدهی و عقده هایت را خالی کنی و خودتی خودتی خودتی بگو بگو کنی بلکه هم شدی همان رئیس جمهور و بلکه حتی ولی فقیه و هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف ان شاء الله تعالی. په هه هلو برو توی گلو؟! پر رویی هم حدی دارد دیگر؛ سناریوی تئاتر و فیلم که نیست که بگوییم حمید لولایی و بلکه مهران مدیری و حمید جبلی و رضا عطاران و همه و همه را خبر کنید بیایند ببینیم چه دارند بگوید و آنها بخندند  بخندانند و ما هم بخندیم؟ خنده دارد؟ گریه دارد دیگر! یا بنده ی حقیر را حتی اگر ثبت نام هم نکنم می آیید التماسم می کنید که برو الا و لله رئیس جمهور شو همه و همه یا اینکه خودتان می دانید و خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف! هر چه بنده ی حقیر هیچی نمی گویم؛ باز هم پر رویی باز هم پر رویی؛ بس کنیددیگر .... آلزهایمر گرفتیم ما از دست شماها؛ قلبمان وایساد؛ مردیم! دست از سر ما بردارید و رهایمان کنید و بروید دنبال کارتان ای بی تربیتهای پر رو. رئیس جمهور خودم ام. حالا هر کاری خواستید بکنید. حالا هی بگو نه! هزار و یکشب و بولیوار شهرزاد قصه گو که نیستیم ما! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بسم الله الرحمن الرحیم با سلام بنظر می رسد که سایت دفتر کابینت و از جمله سایت مربوط به دکتر صالحی کار نمی کند و نمی شود پیامی برای ایشان فرستاد! 

___________________________

نهایتاً این پیغام را برای سایت 

http://rouhani.ir/contactus.php

فرستادم.

بسمه تعالی

واقعاً چیز غریبی است. بنده همین نظر قبل را برای سایت ریاست جمهوری سعی کردم بفرستم و این جواب را دارد:

 

Web Page Blocked!

The page cannot be displayed. All events are being logged, Any unauthorized access or abnormal activity is strictly prohibited.

ID: 20000036

Client IP: 2.177.208.249

 

اتفاقاً بنده ی حقیر سعی هم کردم که اول ببینم اصلا پیغامی می شود فرستاد؟ و لذا یک پیغام سلام هم فرستادم به اسم سلام و آدرس ایمیلی salam@salam.ir یا چیزی شبیه آن. و پیغام از قضا هم رفت. ولی این یکی این پیغام را هم داد!!!

بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام، سال نوی شما مبارک باشد ان شاء الله. بنده سالها است که دارم در سایتی به اسم الغدیر: http://s-h-banihashemi.blog.ir/ هم می نویسم. البته بنظر خود اینبنده ی حقیر می رسد که آنچه می نویسم یحتمل در حد حتی اسباب بازی هم نمی شود! و خیلی بیشتر از اینها می شود که کار هم کرد. ولی خب بنده به همین اندازه طلبگی و دانشجویی هم راضیم. این یک مسئله ی کمسی نیست که ما از خودمان چه انتظاری هم داریم وبلکه چه تصویری از خودمان هم می سازیم. همین درهم تنیدگی نوری یحتمل یک وجه الکترومغناطیسی و بلکه در عمومیت وسیعترش مدل استاندارد ذرات فیزیکی + گرانش و ماورای ابرتقارنی اینها هم دارد  که یحتمل هم باید در حکمت الهی و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم آنرا جستجو کرد. با آرزوی موفقیت شما سید حمید بنی هاشمی.
پ ن. بنده سعی کردم در گوشیم این را برای شما بفرستم و خطا داد. اینجا هم میفرماید که نرم افزارتان باید آپ تو دیت شود و از TSL 1.1 به TSL 1.2 ارتقاء پیدا کند. واقعاً چیز غریبی است!

 

______________________________

 

بنده ی حقیر این نظر را خواستم برای جناب آقای دکتر علی اکبر صالحی در سایت زیر بفرستم؛ ولی گویا مشکل دارد و نمی شود چیزی فرستاد و خطا هم می دهد.

https://cabinetoffice.ir/fa/news/25/%D8%B9%D9%84%DB%8C-

%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1-

%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD%DB%8C

 

خدا را شکر چیز خیلی مهمی نبود که بنده ی حقیر خواستم عرض کنم؛ در حد یک عید مبارکی دیگری بود در این اوضاع و احوال کرونایی. و اما یحتمل هم یک بنده خدایی یک حرف خیلی مهم علمی داشته باشد که بخواهد به ایشان عرض کند. این هم که نمی شود! بنده اول خواستم از موبایلم بفرستم و نشد و دوباره در پی سی ام سعی کردم و باز هم نشد و ... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ [الجمعة: ٥]

 

بنده ی حقیر اتفاقاً داشتم از دو جایی در قرآن کریم که از باغهایی می فرماید که بعضی از دست داده اند هم عرض می کردم که یکی در سوره ی کهف است و دیگری در سوره ی ن و القلم هم هست. و بلکه دو جا هم در دو آیه از ولایت می فرماید یکی در سوره ی انفال و دیگری در همین سوره ی کهف. خلاصه اینکه گاهی اوقات حتی همین رایانه ی فکسنی این بنده ی حقیر هم می تواند یک تف سر بالایی شود که با این صفحه های آبی و ریستارتها و بلکه بنفشها و ماورای بنفشها و قرمزها و مادون قرمزهایش و بلکه انواع انتقالهای به قرمز و بنفش و حتی ماورای آنها در نیروی امواج الکترومغناطیسی و نوری و نیروهای ضعیف و قوی و گرانش و ... انسان را چقدر هم غافلگیر کنند!!!

حالا حضرت یوسف را چطور آن فرشته یا حضرت ابراهیم بطور وحی در فلیلمش به حضرت یعقوب هم نشان داد که این بخاطر ولایت حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام بوده است هم که تو توانستی بوی حضرت یوسف را حس کنی و تا قبل از آن متوجه اش هم نبودی و لذا کدام بو! جالب اینجا است که حتی توبه را هم خود حضرت یعقوب است که از خدا برای فرزندانش می خواهد! ولی در فیلم می فرماید که شما حتی خودتان به این فکر نیافتادید که به درگاه خدا توبه هم کنید؟ نه؛ دیگر! این از بازیهای نفس است با خود انسان که مگر من توبه ای هم کرده ام که بیایم حالا توبه هم کنم؟! و همینطور هم یکه تازی می کند این نفس اماره ی بالسوء. بنده ی حقیر مانده ام که این مشکلات روانشناسی در خوب ماندن آنجاهایی که بعضی والدین را هم خر بر می دارد که از لحاظات نفسانی به فرزندانشان بد می کنند و لذا نفس آن طفل معصوم هم به او دستور می دهد که تو بدی و والدت را ببین که چقدر هم خوب است چه طیفیهای عظیمی یحتمل هم می تواند داشته باشد؟! پناه بر خدا! یحتمل باید یک جورهایی با سخنگوی شورای نگهبان دکتر عباسعلی کدخدایی هم پارتی بازی کنیم بلکه حتی از طریق ثبت نام در وزارت کشور هم که باشد و بلکه در پلیس امنیت اخلاقی هم که نباشد بنده ی حقیر توانستم وارد رقابتهای ریاست جمهوری شده و بلکه رد صلاحیت هم شنده و برنده هم شوم. تا اینجایش که بعضی یحتمل اشکال کنند که چرا ناامیدی و چرا می ترسی که رجل سیاسی نیستی و بلکه مانع زدایی هم نمی کنی و پشتیباینهای ولایتی و روح الله ای و خدایی را ازشان غافلی؟ یک کاری بکن و زودتر هم ستادت را تشکیل بده! حالا بنده ی حقیر نمی دانم هم که نکند اینهایی که بنده ی حقیر اینجا عرض می کنم به عنوان تبلیغات برای خودم استفاده شده و بفرمایند که کارهای غیر قانونی هم کرده ای و نمی بایستی هم انجام می دادی! بنده ی حقیر عرضم این است که بنده ی حقیر که نماینده ی مجلس و در قوه ی قضاییه و دولت که نیستم همینجوری خود به خودی برایم تبلیغ بشود که لااقل این بابا از رجل سیاسی هم هست؛ اینجا هم دیگر هیچ چی نگویم که دیگر چه بشود؟ نمی شود ک هم خر را بخواهید هم خرما را! بالاخره از رجل سیاسی نیستید؛ همینجوری بعضیها می فرمایند بگو بگو می کنیم و طرف می شود رئیس جمهور؛ می شود رئیس قوه ی قضاییه؛ می شود رئیس مجلس؛ و همینطوری هم هست که همه و همه ی مستضعفین جهان و امام المستضعفین و بلکه آن طفل 12 الی 13 ساله هم می شود رهبر و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم همینطور است دیگر. غیر از این است؟ اینها که دیگر غیر قانونی نیست. از مال و جانش مایع گذاشته است دیگر. غیر از این است؟ بفرمایید غیر از این است! کلمة لا اله الا الله و بلکه ولایت علی ابن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی آمن من عذابی و بشرطها و شروطها و انا من شروطها می فرمایند هم حضرت علی بن موسی الرضا علیهم الصلوات و السلام لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

خانم دکتر، 
سلام؛ بایرومز مبارک. سال نوی شما مبارک باشد و بلاهای کرونایی هم به دور. بنده ی حقیر که آنطوری که از قبلها یادم هست با شما قهر بودم چرا که نه می فرمایید سر کلاس و کنفرانسها و سمینارهای خودتان دیگر بیاییم و هم اینکه جناب استاد هم نسبت به ما گویی غضب کرده اند. ولی گذشته از اینها داشتم سه چهار ساعتی حالا بنویس و کی ننویس که رسیدم به اینکه از کتابهای مرحوم پرفسور جرالد مارسدن بگویم از آنجایی که آیه ی شریفه هم می فراید ام لکم کتاب فیه تدرسون. دیدم کتابهای آن مرحوم را بطور تصویری هم به نمایش می گذارد گوگل و هی دگمه ی ادامه ... را می زنید و هی ادامه دارد که یک مرتبه صفحه ی آبی و همه چیز رفت چرا که ریستارت هم شد. یعنی بد جوری هم غافلگیرت می کند. این کار را نمی کند نمی کند تا اینکه یک مرتبه می زند به صحرای کربلا این رایانه ی کهنه ی از کار افتاده ی این بنده ی حقیر. یعنی صد رحمت به انجماد و مجسمه. چه عرض کنم. یحتمل انسان بنظرش می رسد که دیگر رایانه که نباید جوش بیاورد؛ آدم که نیست!!! خلاصه داشتم از امر ولایت و بلکه فیلم حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حتی استادم در کالج هولی نیمز جاناتان مرتزل و اینها می گفتم که یک مرتبه اینطوری شد و گفتم به شما سری بزنم و برایتان درد دل کنم با عرض معذرت هر چند که شما و آقای دکتر هم بیشتر با این حقیر انگار که قهرید و الا تا حالا پارتی بازی هم اگر می بود بنده ی حقیر نمی باید یک دکترایی چیزی از شماها می گرفتم؟! حالا می فرمایید که این بابا بدجوری هم عجب مثل اینکه برش داشته است و بلکه الان می گوید دلش برای پرتزل هم تنگ شده همانطوری که برای مرتزل (هر چند که گویا مرزل و نه مرتزل هم می خوانندش) هم دلتنگی می کند و ....  ولی عرضم این است که بنظر شما حالا بنده ی حقیر یک جورهایی گولم زدند گفتند برو پلیس امنیت اخلاقی هم آنجا برای ریاست جمهوری ثبت نام کن؛ و همین هم شد که داشتم راجع به همین و ارتباطش با مسئله ی ولایت هم می نوشتم. حالا آنجا هم ثبت نام نکنم؛ صلاح و مشورت کنیم با شما آیا خوب است هر چند هم که از رجل سیاسی نیستیم بالاخره ثبت نام هم برویم بکنیم آنطوری که زمان ثبت نام ریاست جمهوری هم هست؟ خنده دار نمی شود؟ حاج آقای مسجد ما که می فرمایند همه چیز سیاست است. اتفاقاً از استرالیا هم گویا یک هیئتی فرستاده بوده اند برای طراحی شهری به افغانستان ولی ژنرالهای استرالیهایی سازمان ملل مستقر در افغانستان گویا آنها را برگردانده اند و گفته اند این همه کار می توانید در یمن و سوریه و حتی عربستان سعودی بکنید؛ همه جا را ول کرده اید آمده اید افغانستان؟ برگردید بروید همان استرالیا! به شماها طراحی شهری اصلا نیامده!
حالا بنده ی حقیر که هر چه هم خدمتتان عرض کنم می فرمایید که من اصلا نفهمیدم چه گفتی! ولی این را هم عرض کنم که بنده ی حقیر داشتم از سای بابا در ویکی پدیا می خواندم خیلی بهتر از این کتاب کوچکی که قبلا هم راجع به او داشتم توضیح داده است که لااقل در چه زمانی هم می زیسته است و داستانش کما بیش چیست؟ و لذا این را هم عرض کنم که این دعای خودمان راجع به حضرت آدم که می فرماید اللهم یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن، یا قدیم الاحسان بحق الحسین؛ اللهم بحق حجتک المهدی علیه السلام سر جای خودش. ولی بنده هنوز هم این شعر را که هاری کریشناها دارند را یادم هست که می فرماید: جایا رادها مادهاوا کونجا بیهاری، گپی جانا ولبها گیری وارا داری، یاشودا ناندانا براجا جانا رانجانا، یامونا تیرا ونا چاری. بقول آخوندهای خودمان این هاری کریشناها در نهضت بهکتی چیتانیایی و بهکتی ودانتای خودشان بدجوری هم هست که اخباری هستند گویی تا جایی که حتی بهاگواد گیتا را هم حفظند! ولی خودمانیم خانم دکتر گویا دیگر از بنده ی حقیر دکتر شدن هم گذشته است چرا که از جمله افرادی مثل حمید احمدی نژاد و داوود چراغی و سهیلا فیض بخش و دیگران هر کدام کلی کارهایی کرده اند و خود استادانی شده اند که خیلی سالها پیش هم بنده ی حقیر بدانها علاقه مند بودم! ولی خودمانیم خانم دکتر آیا شما فکر نمی فرمایید که باید برای ذره ی هیگز یک طیفهای مادون قرمز و ماورای بنفشی هم یافت شوند که خیلی هم نشود گفت جرم این ذره فقط مثلاً 125 جیو است و دیگر نه بازبهنجارشی و نه میدان کوانتومی ای و نه دیاگرامهای فاینمن و بینهایتهایی که باید هم بازبهنجارش شوند و ... یعنی می شود؟ لابد در رابطه با مدل استاندارد ذرات فیزیک ذره ی هیگز هم جرمش این است و چه رسد به اینکه در چه ابرتقارنهایی هم واقع شود؛ بله؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. خیلی سلام هم برسانید!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ‎﴿١﴾‏ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ‎﴿٢﴾‏ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ‎﴿٣﴾‏

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اِسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ

  

زینب زینب زینب کنز حیا زینب کان وفا زینب

زینب زینب زینب درد آشینا زینب غرق بلا زینب

غم قهرمانی زهرا نیشانی

 

اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک، اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک، اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی .... 

 

بنده ی حقیر عرضم این است که چرا باید به پلیس امنیت اخلاقی رفت برای اینکه مایلید برای ریاست جمهوری ثبت نام بفرمایید یا بلکه حتی مایل هم هستید که ستاد ریاست جمهوری خود را در شعبه های پلیس امنیت اخلاقی هم تشکیل دهید. بعضی یحتمل اشکال هم کنند که مسئله این است که وقتی پونز به شکم زن حامله هم بزنی برای اینکه می خواهی او را ارشادش کنی، خوب همین است دیگر. حالا هم برو پلیس امنیت اخلاقی برای ثبت نام  و بلکه ستاد ریاست جمهوری ات. البته یک مسئله ی ارشادی هم همین است که با پونز به شکم زن حامله هم فرو نفرمایید و بلکه بسیاری مسائل فقهی دیگر هم اینجا درگیر است. و این در صورتی هم هست که مسئله از این نوع هم هست که این الطالب بدم المقتول بکربلا. و قبل از آن مسئله همین هم است که این الطالب بذحول الانبیاء و البناء الانبیاء.

یعنی مثلاً شما وقتی در نهضت نرم افزاری روی نرم افزارهای رایانه ای به اندازه ی کافی هم کار نکردید که متوجه شویم که آقایان خانمها لطف بفرمایید در گوگل ترانسلیت سعی هم یفرمایید که فاعل و مفعول را دچار جبرهای جابجایی هم نفرمایید. یعنی این فقط یک نکته هم هست در میان بسیاری نکات دیگری که از نوع همین انجماد و مجسمه شدن حالا گیریم در میان گودل، اشر و باخ هم باشد. یعنی اگر استاد فلسفه ی معرفت می فرمایند که محبت هم داشته باشید نسبت به هم. این معنایش این نمی شود که خوب؛ پس ما مشکل را جستیم و پیدایش کردیم که چی؟ که چطور از انجماد و مجسمه بیرون هم بیاییم. ماهواره و بلکه همین اینترنت خودمان اتفاقاً خیلی خیلی بهتر از صدا و سیمای خودمان هم انواع فیلمهای سینمایی و موسیقی و بلکه علاوه بر اینها انواع مستهجنات را برای همه و همه از بزرگ و کوچک می فرستد. فقط خبرش نیست که به شما می رسد که فلانی رفت با برج ایفل هم ازدواج کرد؛ یحتمل بخواهد بطور زنده هم نشانش دهد! یعنی فساد حد و نصابی هم ندارد.

علاوه بر این، بنده ی حقیر اگر بخواهم نروم پلیس امنیت اخلاقی برای اینکه ثبت نام ریاست جمهوری و بلکه ستادش را هم تشکیل دهم و بلکه بخواهم هم از فقه و تفسیر و من لا یحضره الفقیه و استبصار  و تهذیب شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی و ... هم بهره مند شوم، خوب اول باید یک تمایلی هم داشته باشم که بابا علاوه بر ریاست جمهوری سعی هم کن لباست را هم بلکه توانستی لباس روحانیت کنی. و آن وقت بشو هم رئیس جمهور؛ بهتر نیست؟ این همه انگیزه را حالا ما از کجا بیاوریم وقتی هر چه در این دنیای پست کسی ملاحظه کند، همان پستی و رذلی و باتلاقی و سیاه چاله ای هم نباشد و بلکه یحتمل همان کرم چاله ای و چاله هرزی است؟ یعنی خوب همان بهتر هم هست که اگر کسی قرار است که ماشین پورشه هم بخرد که بلکه ماشینش را که جلی پای بعضیها که یواش کرد آنگاه بدوند و ندانند که چطور بپرند سوارش شوند! ماشین هم که نداشته باشی که گیر تاکسیها و اتوبوسهایی می افتی که یا نمی آیند یا اگر هم بیایند نمی ایستند سوارت کنند. و حالا فرض بفرمایید که اضافه بر اینها لباس آخوندی هم تنت باشد. یحتمل ازت از عطر و اودکلنهای ویکتوریاز سیکرت هم بپرسند که می دانی که چیست؟ البته خیلی خوب هم هست که پلیس امنیت اخلاقی را داریم که برای ریاست جمهوری هم آیا بتواند کاری کند؛ یعنی اگر همین هم نبود، آنگاه خود بنده ی حقیر هم باید راه می افتادم در خیابانها و می دیدم کیست که روسری و حجابش را رعایت هم نکرده است و تذکرش می دادم! و بلکه این بشر دو پا از این نوع است که می گوید ولش کن؛ کدام انبیاء و امامان؟ کدام خدا؟ لا اله الا الله. همه را مفت و مسلم می فروشد و اشتباهی هم می زند به صحرای کربلا. این است که اتفاقاً پلیس امنیت اخلاقی برای  ریاست جمهوری این حقیر هم که شده و نه بلکه حضرات رجل سیاسی خودمان خیلی هم خوب است.  لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. موضوع اینجا است که اوج همه ی این مسائل آنجایی است که امامی همچون امام حسین علیه السلام را چطور به این نتیجه هم رسیدند که باید در کربلا با او آن رفتار را هم کرد؟ این همان مسئله است که باید امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را سعی کنی هم که بشناسی. و نمی توانی و از جمله گیر پلیس امنیت اخلاقی هم هستی برای ریاست جمهوری خود و .... مسئله اینجا دیگر پلیس امنیت اخلاقی نیست وقتی ما با افتضاحاتی از قبیل اسیری اهل بیت امام حسین علیه السلام هم طرفیم. مسئله اینجا این است که چه شده است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف و انسان 250 ساله این همه سالها است که در غیبت است و حکومت و دولت کریمه اش هم به این روز است. یعنی این درست است که  ما مشکلات هم داریم؛ ولی خوب کتاب و کتاب خوانی هم به اندازه ی کافی داریم؟ کتابخانه هایمان آیا به راه اند؟ امام جماعات و جمعه مان سخت مشغولند؟ یا اصولاً آخوندها هستند که پالانشان کج هم هست و مسئله فقط حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم نیست که بفرمایید مشکل از او است.

مشکل این است که وقتی جبراً نفهمیدی که چطور غافلی و مثلاً گوگل ترانسلیت ات هم که باشد چطور مشکل دارد، خوب همان مشکلات را مدام هم تکرار می کنی و می افتی توی هچل و انجماد و مجسمه هم حالا اگر باشد که خوب است؛ و بلکه بدتر است! بهشت و جهنم ات را گم می کنی و بجای اینکه خوب بمانی بجایش خواب هم می مانی! و مشکلات ات هم مدام بزرگتر و بزرگتر هم می شوند و مگر فکر می کنی همین جوری الکی می فرمایند شیطان بزرگ؟! گیری ندارد قضایا؟ مثلاً مستضعفین جهان را رها کردن و طرف استکبار را گرفتن است که خوب است؟ آنجایی که کسی حتی از لحاظات مالی بتواند به امامش کمکی بکند، خوب آیا در همان سطوح مالی و مادی هم خدا به او کمک نخواهد کرد؟ حالا بفرمایید که ستاد ریاست جمهوری داریم و همه می خواهند بدوند که به فلان داوطلب که خیلی هم شانس دارد خیلی هم کمک کنند. خوب، چرا به امامت هم نمی خواهی کمکی کنی؟ چرا نمی خواهی امامت بشود ریاست جمهوری؟ این را باید در تاملاتی که در انسان 250 ساله ی چهارده معصوم و اینکه چه شد که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم به غیبت رفتند و نفس خود و حتی المقدور هم به شناخت خدا و پیغمبر و امام زمان تا می توانیم حالا با صفر و یک و امیدواری به اینکه کی هم بینهایت می رسیم هم جستجو کرد. خوب، اینها همه خوب است ولی در مورد لااقل امام زمان عجل الله فرجه الشریف که این را داریم که آنجایی که جای استاد و شاگرد هم بخواهد عوض شود و بلکه آقایان آخوندها هم باشند که باید بیایند بنشینند ببینند آن حضرت چه دارد که بگوید؛ این الگوریتم در نهضت نرم افزاری هم هست که اشکال دارد و موانع هم خیلی ایجاد می کند چرا که می فرماید و لا منبراً الا احرفه. برای اینکه وقتی رفت بالای منبر بدتر از معاویه و یزید و حتی بنده ی حقیر هم با همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ام دیگر حاضر نیست هم که پایین بیاید. حالا هی بگو برنجش چیه؟ دمکنی هم می خواد؟ حمیییید؟ محسنه دیگه! یک جاهایی کارها بدجوری می تواند گیر داشته باشد و الا که بنده ی حقیر الان خودم هم لباس روحانیت به تن داشتم وهم برای ثبت نام و ستاد ریاست جمهوری ام حتی می رفتم به نزدیکترین شعبه ی پلیس امنیت اخلاقی حالا گیریم که در خیابان خالد اسلامبولی بعد از پارک ساعی هم باشد. بعد مردم می فرمایند چرا می روند ترکیه برای عید؟ خوب بابا می روند یک بادی هم بخورند و سفری هم کرده باشند دیگر. مسئله این است که دنبال چیز دیگری نرفتی که بدانی چرا دکتر فاطمی اول آنطور ترور شد و بعد آنطور دیگر هم ترور شد و بعد هم که توسط ماموران دولتی اعدام هم شد. یعنی یک ماوراء الطبیعه ای هم هست که شما را از این طبیعت خارج هم می کند و بلکه بالا هم می برد و این بالا بردنش هم حدی ندارد آنچنان که به بینهایت هم می رسی! این فقط برای دیگران هم نیست و بلکه جهاد اکبر هم می خواهد. این الطالب بدم المقتول بکربلا! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ‎﴿١﴾‏ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ‎﴿٢﴾‏ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ‎﴿٣﴾‏

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اِسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ

  

زینب زینب زینب کنز حیا زینب کان وفا زینب

زینب زینب زینب درد آشینا زینب غرق بلا زینب

غم قهرمانی زهرا نیشانی

 

شما وقتی این گوگل ترانسیلت را دارید امتحان هم می فرمایید، یک نکته ای اتفاق هم می افتد این است بعضی اشتباهاتش را مثل جابجایی فعل با مفعول و امثالهم را می بینید که دارد مدام تکرار می کند. یعنی تحت اللفظی همانطوری که در انگلیسی فاعل فعل مفعول می آید همانطوری هم در فارسی عیناً می آورد و لذا جابجایی دارد. البته یک جاهایی هم یک مرتبه درستش می کند. ولی اکثر مواقع انگار که اتوماتیک با این اشکال روبرو هستید. و یک اتوماتیسیونی لازم است که از این اشتباه بیرون هم بیایید.

در امور انسانی و خصوصاً انتخابات ریاست جمهوری مسئله خیلی به این سادگی و لذا از این نوع هم نیست. البته یحتمل شما می بینید که یک سری مشکلاتی است که مدام دارند در طول سالیان تکرار می شوند و درست بشو هم انگار نیستند. و لذا گویی در یک حلقه ی معیوبی است که گیر هم کرده ایم. و اما اینجا یک مسئله ی بسیار مهمی هم که هست این است که مشکل می تواند از این نوع هم شود که می فرمایند آب را آوردند بر کسی و ننوشید و به دیگری تعارف کرد و همینطوری تا وقتی یک دور کامل گشت و دوباره به او رسید، یک جورهایی تشنگی اش برطرف شد؛ مثلاً یحتمل هم دیگر اذان را گفتند و دیگر چون ماه رمضان هم بود نمی شد چیزی بخورد و بنوشد! یک مسئله ی اساسی تر این است که در رسیدن به بینهایت از صفرها و یکهای طلبگی و مرجع تقلیدی، خود حضرات مراجع تقلید و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف آنقدر صبر می فرمایند در حکمت متعالیه ی رساندن همه و همه بسمت حق که دیگر فرصتی هم نماند که آیا همه ی طیفهای حتی مادون قرمزها و ماورای بنفش ها را برای هر پرتوی از نور و بلکه امواج الکترومغناطیسی و ماورای آنها معادلات مربوط به مدل استاندارد ذرات فیزیکی نیروهای ضعیف و قوی و گرانش هم درک کرده اند؟! یا یحتمل هم بعداً درک خواهند کرد یا .... 

ولی مسئله مثل این است که شما بخواهید به پلیس امنیت اخلاقی هم بروید برای اینکه ثبت نام کنید و همه را هم دعوت کنید که حالا شما هم لطف کنید تشریف بیاورید؛ و دارید آدرس غلط هم می دهید. و لذا چه کنم و چه نکنم؟ یحتمل هم بفرمایید که خوب حالا که اینطور شد و هیچ کس هم نمی آید برای ثبت نام این بنده ی حقیر، این است که بهتر است همان به وزارت کشور هم بروم و حتی بهتر این است که ستاد انتخاباتی خود را در نزدیکترین اماکن پلیس امنیت داخلی هم تشکل دهم. یعنی اینجا بالاخره یک دیگرانی را باز دارید که نه این است و نه آن و یحتمل هم این باشد و هم آن و یحتمل هم ....

خوب، اینجا یک واقعیاتی هم هست که به مسائل ریاضی فیزیکی هم کاری یحتمل نداشته باشند و بلکه فقهی هم باشند. مثلاً شما ممکن است که در رسیدن به بینهایت فکر هم می کنید که دارید از مرجع تقلید خود هم جلو می زنید چرا که می فرمایید هم که بنده ی حقیر از 0 طلبگی باید به اجتهاد و مرجع تقلیدی بینهایت برسم ولی در عین حال نیز از این مقام خود استعفا هم می دهم چرا که مقام مرجع تقلید این حقیر است. و اما خوب، طلبه های دیگر و اساتید دیگر و مراجع تقلید دیگر هم دارند در همین حال یا با شما در رقابت می کنند یا اینکه اصلا کار شما را تایید هم نمی کنند هر چند هم که هنوز طلبه اید. و حالا یکه به دو کردن هم که آیا اینجا جایز باشد یا نباشد؟! و خوب، زیر آب طلبه را زدن هم آسانتر است دیگر تا استاد! یحتمل همه می ریزند سر او که این مثلاً چه غلطی بود که کردی؟! و اینجا معمولاً یحتمل هم یک سری الوانی رخ دهند و در گیر هم شوند که دیگر مسئله صفر و یکی هم نیست و بلکه یک طیف گسترده ای یک مرتبه دیدید جلوی رویتان ظاهر شد که چه چیزهایی است که از آسمان هم دارد می بارد و چه چیزهایی هم منشات زمینی دارند و .... مثلاً دنبال رودز که بگردید مقالات دیگری هم همراه او می آیند از جمله در نجوم:

https://arxiv.org/abs/1903.09208

 

نزول آیات دیگری هم داریم:

 

مَا نُنَزِّلُ الْمَلَائِکَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا کَانُوا إِذًا مُّنظَرِینَ [الحجر: ٨]

وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ [الحجر: ٢١]

وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا [الإسراء: ٨٢]

إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ [الشعراء: ٤]

 

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنزِیلًا [الانسان: ٢٣]

 

عرض بنده ی حقیر اینجا همین است که ما برای اینکه حتی بتوانیم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزدیک هم شویم، یک مسئله مان هم همین ریاست جمهوری است که در حقیقت می تواند ریاست جمهوری حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و بلکه آیا حتی حکومت کریمه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باشد؟ البته خدا هم نکند که همه و همه دچار کذابی هم شویم! تفاوتها از زمین تا آسمان هم می توانند باشند. اینکه حضرت ولی فقیه ملاکهایی را برای ریاست جمهوری هم تعیین بفرمایند، یک چیز است ولی اینکه همچون حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام هم تشریف بیاورند و همه و همه را بنده ی خدا چطور کنند؟ این یک چیز دیگری است که در عین حال همان هم هست! این الطالب بدم المقتول بکربلا. این یک مسئله است که بنده ی حقیر عرض کنم که می خواهم برای ریاست جمهوری ثبت نام هم کنم؛ ولی این حتی یک مسئله ی دیگری هم هست که آیا تایید صلاحیت هم خواهم شد؟! آیا رئیس جمهور هم خواهم شد؟ و آیا ما حتی آنگاه به دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیکتر خواهیم شد؟ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چقدر به کمک می آید و ...  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

  1. Rhodes, John and Silva, Pedro V. (2008). Turing machines and bimachines. Theoret. Comput. Sci. 400 No.1-3, 182-224. [MR] [GS?]

https://arxiv.org/abs/2101.10428

https://arxiv.org/abs/1904.01372

https://arxiv.org/abs/1103.2344

https://arxiv.org/abs/1705.09577

 

در آخرین مقاله، یک کتاب مرجعی را ارائه می دهد از رودز که جالب بنظر می رسد. می گوید کاربردهای آتوماتا و جبر را از طریق نظریه ی پیچیدگی ریاضی به زیست شناسی، فیزیک، روانشناسی، فلسفه و بازیها در نظر می گیرد:

 

[9] J. Rhodes. Applications of Automata Theory and Algebra: Via the Mathemat-ical Theory of Complexity to Biology, Physics, Psychology, Philosophy, and Games. World Scientific Publishing Co. Pte. Ltd., Singapore, 2010. Edited by Chrystopher L. Nehaniv, with a foreword by Morris W. Hirsch. [Original Version: University of California at Berkeley Mathematics Library, 1971].

 

https://www.amazon.com/Applications-Automata-Theory-Algebra-

Mathematical/dp/9812836977

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

وَالْفَجْرِ ‎﴿١﴾‏ وَلَیَالٍ عَشْرٍ ‎﴿٢﴾‏ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ‎﴿٣﴾‏ وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ‎﴿٤﴾‏ هَلْ فِی ذَٰلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ ‎﴿٥﴾‏ أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ‎﴿٦﴾‏ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ‎﴿٧﴾‏ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ ‎﴿٨﴾‏ وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ‎﴿٩﴾‏ وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ ‎﴿١٠﴾‏ الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ ‎﴿١١﴾‏ فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ ‎﴿١٢﴾‏ فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ ‎﴿١٣﴾‏ إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ ‎﴿١٤﴾‏ فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ‎﴿١٥﴾‏ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ‎﴿١٦﴾‏ کَلَّا ۖ بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ‎﴿١٧﴾‏ وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ ‎﴿١٨﴾‏ وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا ‎﴿١٩﴾‏ وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ‎﴿٢٠﴾‏ کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا ‎﴿٢١﴾‏ وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ‎﴿٢٢﴾‏ وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ ۚ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّىٰ لَهُ الذِّکْرَىٰ ‎﴿٢٣﴾‏

 

بیست و دو مورد و یحتمل حتی بیشتر هم ما داریم در قرآن کریم که شامل لغات "انزل من السماء ماء" می شود. و از جمله: 

 

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَذِکْرَىٰ لِأُولِی الْأَلْبَابِ [الزمر: ٢١]

 

یک مسئله ای که یحتمل بعضی اشکال کنند که ابتر و بلکه ارتجاعی است اینجا است که فرضاً دکتر مرتضی حیدری می آید از تولیدات لاستیک و مشکلاتی را که با آن تولیدکنندگان داخلی هم روبرو هستند بیان می کنند. خوب، این دلیل هم نمی شود که بفرمایید همین کارها است دیگر که ما را با انجماد در باصطلاح دولت کریمه روبرو خواهد کرد و لذا وقتی بنده ی حقیر هم رئیس جمهور شدم، غیر ممکن است که بنده ی حقیر با ایشان حاضر شوم که مصاحبه ای هم انجام دهم.

عرض بنده چیست؟ این است که آن انجماد و بلکه آن چیزی که بنده آنرا به مجسمه شدن هم تعبیر کردم اینجا است که یحتمل بعضی باز اشکال هم کنند که در مورد دولت و کابینه ی آن راه حل برون رفت آن توسط آیت الله سید حسن نصر الله در لبنان هم هست. خوب، اگر اینها نیست پس چیست؟ یک نکته ای را اشاره هم می فرمایند کوثبرت در طراحی شهری که مربوط است به دیدگاه پوزیتویستی ترجمه ی مستقیم علمگرایی به روابط انسانی و اجتماعی که بعضی فلاسفه قرون گذشته در آن گویی گیر هم کرده بوده اند. خوب، این یک مسئله است؛ ولی نکته ی دیگر مهمتر این است که شما اگر مسئله را بخواهید با مارکسیسم مثلاً آنگاه حل کنید، بعد چطور می خواهید این مسئله را که خدا از آسمان برای ما آب باران هم می فرستد را نیز حل کنید؟! بله؟ خوب، ذرات هیگز اینجا چطور وارد می شوند و بلکه قطرات باران چطور در ابرها شکل می گیرند و رعد و برق هم چطور تولید می شود؟ و حالا کاری هم نداریم که طراحی شهری و اجتماعی و مملکتی هم چه مشروطیتهایی می توانند داشته باشند؟ یعنی این سوال بسیار معقولی است که باید جوابی هم برای آن یافت که فرضاً سر شیخ فضل الله نوری هم چه شد که بر سر دار رفت و مشکلات دیگر مشروطیت هم اتفاق افتاد؟ ولی جوابش هم چیست؟ مشروطیت همراه با مشروعیت یعنی چه؟ و چه شد که یک مرتبه رضا خان هم بر سر کار آمد و پهلوی آن آیرونسایدی هم همه چیز شد په هه هلو برو توی گلو! و در دارالمجانین و بلکه دارالمجانینهایی هم باز شدند و ...

حالا ما خیلی هم نمی خواهیم اینجا وارد این مسائل از لحاظ بعضی خیلی بغرنج هم شویم و خیلیها را برنجانیم از خودمان و بعد هم بفرمایند که دمکنی برنجت کو؟ و حمییییید هم بفرماید که برنجش محسن است دیگر! یعنی مسائل ما نباید هم از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خیلی بیرون بزند. و لذا اینجا بنده ی حقیر یک خاطره ای را عرض کنم. و آن اینکه قبل از آن هم این را عرض کنم که واقعاً هم اینجاها است که باید انسان دنبال صفر و یک و بینهایتهایی که از انواع مسائل مربوط به آیات الهی ناشی می شوند گشت که چطور می توان از راه طلبگی و دانشجویی و مرجع تقلیدی و بلکه ولی فقیه حتی به آیت اللهی هایی از مراتب بالاتری و اعلم تری رسید که حتی حول عرض اعلی هم می گردند؟!!! و انتظار هم نداشت که وقتی می روید به پلیس امنیت اخلاقی + 10 و مسجد و امامزاده هم آنگاه همه و همه به ریش شما شروع هم نکنند به خندیدن!

داستان از این قرار است که بنده ی حقیر به استادمان در دانشگاه هلی نیمز یا همان هولی نیمز کالج گفتم که پورفسور رودز (Rhodes) را رفته بودم سر کلاسش چرا که پرسیدم مثلاً این چه کلاسی است که استاد می خواهد درس دهد و گفتند جبر است. و بنده ی حقیر هم زودی رفتم سر کلاس؛ 4-5 الی یحتمل حتی 6-7 نفر هم نه نشسته بودند سر کلاس و خلاصه اینکه آخر کلاس ایشان یک کتابی را که در مورد اوتوماتا (Automata) نوشته بود را گفت که همین یکی را دارم و می خواست که پرتش کند بین دانشجویان و هر کس که گرفت مال او می شد! و همین هم شد؛ یک شاگردی آن را گرفت که فکر کنم مثلاً چینی یا ژاپنی ... هم بود. و یادم هم هست که بعد از کلاس از او سعی کردم راجع به جواب معادلات درجه پنج غلط نکنم بپرسم که کتبی مثل جبر هندسی امیل آرتین را هم معرفی کرد. ولی عرض بنده اینجا است که این استاد ما یعنی جاناتان مرتزل در هولی نیمز گفت مثلاً این را ولش کن چرا که او یک حالت مشنگی هم دارد برای اینکه حرفش این است که فرضاً کاتولوگ دانشگاه را باز کنید و ببینید چه رشته هایی را تدریس می کنند. و مثلاً فیزیک کوانتومی را انتخاب کرده و سعی کنید در موردش کار هم کنید!

البته این درست است که واقعاً هم این را به دانشجویان توصیه کردن یک حالت مشنگی ای هم می تواند داشته باشد چرا که از توان دانشجویان یحتمل خارج هم باشد. ولی اتفاقاً هر چه شما خبره هم شوید مثلاً در جبر یا همان اتوماتا و متخصص این رشته هم شوید، معنایش این نیست که دیگر نباید هندسه ی دیفرانسیل و بلکه هندسه ی جبری و همولوژی و کوهمولوژی و حتی طراحی شهری را هم بخوانید! اتفاقاً همین مقاله ی کوثبرت خودمان ارجاع هم می دهد همانطوری که گفتیم به غلط نکنم فراکتالها و چهار مقاله از سالیگاروس ریاضیدان که به فضاهای شهری و اطلاعات در آنها و پیچیدگی و انسجام و ارتباطات شهری و نظریه ی تارعنکبوتی شهری و ...

و لذا یک جاهایی انجام یک کارهایی ممکن است بیگدار به آب زدن باشد و بلکه مشنگی؛ ولی یک جاهایی هم نشانه ی خبرگی و نخبگی و استادی طرف است. و اما ابتری بودن و انجماد و مجسمه ای را که یحتمل ایجاد می کند اینجا است که آنجایی که از دیگران دارید سخن می گویید که فرضاً طراحی شهری بین برنامه ریزی شهری و معماری هم به نوعی قرار می گیرد؛ خوب، مسئله یحتمل از این نوع نیست که این دیگران آیا چطور خارج از طیفی هستند که یحتمل هم باید بازبهنجارش شوند تا طراحی شهری را هم شامل شده و بلکه توسعه یابند و بلکه از نو هم ساخته شوند همانطوری که شهرها هم ساخته می شوند بر حسب شهرسازی جدیدی که یحتمل پلاتر- زایبرگ و دووانی می گویند و آنگاه دوگاننهای الکتریکی-مغناطیسی مسئله را هم نظریه ی زایبرگ-ویتن شرح دهد.

یک جایی بلکه مسئله ی دیگران از این نوع هم هست که یحتمل ایجاد جمود در یک طرف قضیه یا هر دو طرف کنند و کار را به بن بست و ابتری بودن بکشاند: آنجایی که مثلاً می فرماید الا و لله نمی توانی نماز در دانشگاه هم بخوانی! یا مسلمانان را باید هم تحریم کرد و بلکه کافرند! مسلمانان هستند که کافرند؟! بله دیگر نزد کافران مسلمانان هم باید بفرمایند که کافرند یا خیر؟! همین استادمان جاناتان مرتزل می فرمودند که همراه والدینش در ایران هم زندگی کرده بوده اند قبل از انقلاب و بلکه اسکی را هم در ایران یاد گرفته اند. و خود هم در دانشگاه برکلی تحصیل هم کرده است. ولی حالا چی؟ تو اونجا و من اینجا امان از درد دوری! بالاخره، انجماد و مجسمه عرض بنده ی حقیر این است که دوری را هم می آورد دیگر الا اینکه مقاومت کنید بر علیه انجماد و مجسمه شدن بطوری معقول که بر کفر و شرک و نفاق هم غلبه کند و بلکه این مقاومت مستضعفین بر علیه استکبار را هم با توسل به امام زمان عجل الله فرجه الشریف جهانی هم کند. و برای همین هم هست که بنده ی حقیر عرض می کنم وعده ی ثبت نام ما برای ریاست جمهوری در پلیس امنیت اخلاقی همراه با سلبریتیها و دیگر افراد با نفوذ و .... یعنی وقتی مسئله همراه هم بشود با انواع کفر و شرک و نفاقی که مستضعفین را بخواهند با آن بکوبند چرا که از دیگرانی هم هستند که استکبار خیلی هم نمی پسندند؛ مسئله همین می شود که مستضعفین را می کنند کفار دیگران بدبخت بیچاره هم؛ و لذا اختلافات طبقاتی اجتماعی هم شدت می گیرد و همراه هم می شود با فقر و حتی یحتمل اقتصاد خراب و تولید همراه با موانع زیاد و فساد و بلکه انواع دیگری از مشکلات اجتماعی و انسانی و منطقه ای و جهانی و .... البته اینجا یک دوگانی هست که می شود گفت همه ی اینها تقصیر کفر و جمود جاناتان مرتزل است! و همینطور هم می شود گفت که خدا را شکر که جاناتان مرتزل مسئله را در مشنگی دیگران در مطالعه ی دیگر عناوین هم می دانست و همین هم باعث شد که حتی به فلسفه ی گودل اشر باخ هوفشتاتر هم بیشتر بپردازد و ایجاد فرصتی هم برای ما شد که به دیگر کارهایمان بپردازیم و ....  و عرض بنده ی حقیر هم همین است که این نمی شود که کفر و شرک و نفاق را بزداییم الا اینکه بنده ی حقیر بشوم رئیس جمهور آینده و لا غیر. البته راه دیگرش این است که دیگران بفرمایند که ما خودمان هم خیلی خوب بلدیم کفر و شرک و نفاق را بزداییم و به امثال شما و بلکه شماها هم احتیاجی نداریم و تکبیر هم نفرمایید چرا که صلوات شعبانیه دیگر یحتمل همه را خسته هم کند و بنده خداها راست هم خیلی می گویند خسته می شوند دیگر دیگران! یحتمل اشکال هم کنند که می خواهید ما را بیاندازید اندرون کرم چاله ها و چاله هرزها و سیاه چاله ها و امثالهم با این ثبت نامهایتان برای ریاست جمهوری در پلیس امنیت اخلاقی. در صورتی که چنین هم نیست و بلکه شما و دیگران را آزادتان هم می کند چرا که مگر بنده ی حقیر چطور موهایم را شانه می زنم و چطورم و شما چطورید و شیطان بزرگ هم چطور است و دیگران هم چطورند؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته. 

 وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿الفجر: ٢﴾ 

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی اَللَّهُمَّ لاَ تُمِتْنِی مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ لاَ تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی

 

می فرمایند که زندگی پیامبر را میلی متری باید مطالعه کرد چرا که هر لحظه اش هم مهم است و یک حادثه است. حالا توجه هم بفرمایید که بنده هم می خواهم رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران شوم و اشتباهی هم رفته ام پلیس امنیت اخلاقی که آنجا بعضی خواص را هم ثبت نام می کنند برای داوطلب شدن برای ریاست جمهوری و شرکت در انتخابات و حالا کاری هم نداریم که سخنگوی شورای نگهبان جناب آقای عباسعلی کدخدایی هم آیا بالاخره اعلان خواهند کرد که بنده ی حقیر هم می توانم وارد انتخابات شوم و شرکت کنم و نهایتاً برنده هم خواهم شد یا نوه ی عباسعلی کدخدایی هم بود که فرمودند اتفاقاً صد و بیست متر نباشد حالا صد متر است یا بیست متر است یا بلکه اصلا ده متر هم هست  از زمینت هم اصلاحی دارد و باید بدهی برود؟ یا خیر؟ و بنده ی حقیر مانده ام که چطور شد که به این بنده ی حقیر فرمودند که برو پلیس امنیت اخلاقی که آنجلینا جولی هم آمده است می خواهد ببیند زمینت را می توانی به او بفروشی؟ و بلکه منتظرت هم هست که بالاخره یا تو رئیس جمهور هم بشوی یا هر کس دیگری که رئیس جمهور شد در پلیس امنیت اخلاقی بلکه توانستند از رویش یک فیلمی هم بسازند!

بعضی یحتمل اشکال می کنند که ریاست جمهوری آنقدرها هم که فکر کرده ای بچه بازی نیست همانطوری که آقای خامنه ای و ولی فقیه و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و همه و همه را هم به بچه بازی گرفته ای! آخر کدام خواصند که برای ثبت نام در مسابقه ی ریاست جمهوری بجای اینکه بروند وزارت کشور، بجایش همه و همه را خبردار هم کنند که باید برویم پلیس امنیت اخلاقی؟ حالا عرض بنده ی حقیر این است که اصلا شما خوب و بنده ی حقیر بد؛ و بلکه بنده ی حقیر را هم حساب کنید که افتاده ام به بچه بازی و اینها. خوب، بیخود است که آن حضرت خود می فرمایند شیخا هر آنچه گویی هستم، آیا تو چنانچه می نمایی هستی؟ طرف خودش بچه باز است و همه را به بچه باز حساب می آورد دیگر. چه عرض کنم؟! روزنامه فروش هم اگر فرمود موفق باشی وقتی طرف مجله ی کیهانشناسی خواست بخرد، اتفاقاً تو هم بگو خیلی ممنون! شما هم موفق باشید. رفقای میرسید حامد حسین کنتوری هم اگر همه و همه از هند بلند شدند آمدند سر راهت گفتند سلام علیکم؛ شما هم بفرمایید السلام علیکم و رحمت الله و برکاته که سنگ تمام هم بگذارید. خیلی خوب است؛ همین کار را هم بکنید.

موضوع اینجا این است که یک وقت هست که بنده ی حقیر می خواهم کتاب نفرین زمین یا زندگینامه ی جلال آل احمد را بخوانم؛ خوب این یک حرف است. و اما یک وقت هم هست که شما زندگینامه ی حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آل و سلم را می خواهید بخوانید. مرحوم رسولی محلاتی هم سیره ی ابن هشام را ترجمه فرموده اند و خانم آرمسترانگ و آنه ماری شیمل و دیگران هم زندگینامه ایشان را نوشته اند. خوب، هر کسی هم نقطه نظرات خود را دارد. و اما یک وقتی می خواهید استاد شوید در این زمینه ها، و تا بیایید درست بفهمید که اسامه چرا به دستور حضرت رسول باید می رفت به جهاد و نرفت؛ آنقدر هم تعلل کردید که صد تا دیگر هم اسامه ی دیگری آمدند و رفتند و شما هنوز اندر خم یک کوچه اید.

خوب حالا اگر شما خواستید باز هم رئیس جمهور شوید، خیلی هم خوب است. ولی موضوع این است که راستش را بگوییم با خودمان و از نوع من خوبم تو خوبی هم باشد که آیا واقعاً هم ما همه و همه خودمان را از ریاست جمهوری نیز بالاتر نمی دانم و بلکه اصلا اگر هم برویم به او رای بدهیم یا حتی ندهیم، آیا او را اصلا به حساب هم می آوریم؟ حالا می خواهد برای اینکه یک المان سورپریزی هم برای همه و همه هم باشد محل ثبت نام خواص هم در مثلاً پلیس امنیت اخلاقی هم باشد و بالاتر از آنجلینا جولی و بلکه گوگوش را هم اس ام اسی دعوتشان کنیم بیایند برنامه ها اجرا بفرمایند. بد است؟ بعضی یحتمل اشکال می فرمایند که همین که اینها در ماهواره برای همه برنامه هم اجرا می کنند همانقدرش برای هر که می بیند خوب است و حالا بقیه اش را کاری نداریم.

نکته اینجا این است که این را حتی الکساندر کوثبرت هم غلط نکنم قبول نداشته باشد که می فرمایند باید آن حالت سنتی شاگرد/ استادی و بیشتر شبیه شاگرد/گورویی و شاگرد/ اربابی استاد مسلم بودن است را کنار بگذاریم. یعنی اگر حتی در دانشگاه هم ما استادان را در نظر بگیریم که همچون غربیها مثلاً فقط به تخصص کار دارند و اینکه چقدر مقاله می نویسد و ....، همانجا هم می بینید بعضی اساتید نخبه ی خیلی هم خبره را داریم که اینها خود را از اربابها هم بالاتر می دانند و بلکه با شاه هم فالوده نمی خورند و .... و انگهی مسئله ی شاگرد و استاد هم مثل همان مسئله ی من خوبم تو خوبی وضعیت آخری است که در آن در ارتباطات والد- بالغ- کودک واقعاً والد هم متوجه می شویم که همچون استاد در رابطه با شاگردش هم چقدر احترام دارد؟ یعنی آیا همچون کشورهایی که اصلا الحادی هم هستند، باز هم شما می توانید حساب کنید که اینها والدینشان را و بلکه استادشان را به کشک هم حساب نکنند؟! و هر چند که بالاخره ما در روانشناسی انواع روانپریشیها را هم داریم دیگر.

عرض بنده ی حقیر چیست؟ عرض بنده این است که شما وقتی یک برشهایی و کات اف هایی را برای مادون قرمز و ماورای بنفش متصور می شوید که در بازبهنجارشها اعمال هم می کنید هر چند که اینها ماهیاتی هم داشته باشند که از نوع بینهایت هستند. آنگاه اتفاقی که می افتد این است که بنظرتان هم یحتمل برسد که ید الله مغلولة و خدا هم نزد ما است و بلکه خودم هم از حضرت آدم هم بالاترم و حالا دیگر خر بیار و باقلا بار بزن. یک وقت دیدید برعکس برای ذرات هیگز هم گفتید که الا و لله یک وقت نکند که حدی قائل شوید که جرمش اینقدر است و مادون قرمزش اینجا است و ماورای بنفش اش هم اینجا است و .... 

یعنی این درست هم یحتمل باشد که ذره ی هیگزی داریم که بطور نمادین اینقدر جرمش است و اینقدر هم یحتمل طیفهای انرژیهایش باشند؛ ولی ممکن هم هست که در تصاویر آینه ای مختلفی هم بتواند جرمهای مختلفی هم بگیرند و کارشان را پیش ببرند. یعنی بالاخره شما خود را در مقابل کره ی زمین هم فرض بگیرید، متوجه می شوید که بابا زمین دارد به دنبال خورشید هم می چرخد و حالا تشخیص هم می دهید که ماه هم دارد حول زمین است می چرخد دیگر. خوب، حالا هندسه ی اینها چه فرقی می کند نسبت به دیگر سیارات هم دارید یا اینکه مثلاً فندقی است که دارد حول گردویی می چرخد یا اینکه خیر؛ اصلا گردویی است که دارد حول زمین هم می چرخد. و اما حالا ذره ی هیگز هم اینجا اگر بنده ی حقیر برای مادر بزرگم هم نباشد و بلکه برای پدر بزرگم بود که خواستم توضیح دهم که چقدر است؟ خوب، آنوقت چقدر هم هست؟ 125 جیو است دیگر؛ بله؟! خوب ، آنوقت اگر این را کمتر یا بیشترش کنند بعضی؛ آنوقت چطور هم خواهد شد و مثلاً آیا برخوردکننده هایی مثل ال اچ سی در آنها اختلالاتی هم رخ خواهد داد؟ یا خیر؛ اصلا در کل هندسه ی زمین و قاره هایش و حتی در کرات دیگر و سیارات دیگر و خورشید هم هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد و ....

این است که بنده ی حقیر عرضم این است که هنوز بنده ی حقیر فکر هم می کنم که باید ریاست جمهوری را درست انتخاب هم کنیم و بهترین گزینه هم خود این بنده ی حقیر هستم. نکته ی دیگر در طراحی شهرسازی اینجا است که شما در این مقاله ی کوثبرت چقدر هم دنبال معماریهای اسلامی نیز می توانید بگردید؟ لااقل از تهران هم نامی می برد و اما آیا از معماری کاتولیکی و ارتودوکس بیشتر نام نمی برد تا معماری و طراحی شهری اسلامی هر چند هم که از ریاضیات و فراکتالها و اینکه چطور ریاضیدانی هم بوده است که با کریستوفر آلکساندر یعنی سالینگاروس همکاری هم داشته است.؟ اینجاها است که بنده ی حقیر دارم عرض می کنم که شما بهتر است که مسائل را از دیدگاه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بنگرید. و آنگاه یحتمل بهتر هم به طراحی شهری کوثبرت و بلکه گوگل ترانسلیت هم دل بدهید. حالا دیگر مسائل ریاضی فیزیکی را کاری هم نداریم. و لذا یحتمل هم متوجه شوید که چرا این بنده ی حقیر است که باید هم بشود رئیس جمهور آینده و لا غیر تا همه چیز را همه و همه دوباره و دوباره نتوانند به بچه بازی هم بیاندازند و به ریش همه هم شروع کنند به هرهر و کرکر کردن. امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم که قربانش بروم تشریف فرما شوند، باید هم خوب است که دعای غیبت را بخوانیم چرا که یحتمل بعضی اینجا ایراد هم می کنند که مسئله نفس است و خدا و پیغمبر و امام و روانشناسی است و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و .... از محبت خارها گل می شود؛ ولی بالاخره عرض بنده این است که شما وقتی مسئله را الحادی اش کنید، بدجوری در کاها گیر می کنیم چرا که و بالوالدین احسانا را هم که داشته باشیم ولی خدانشناس باشیم، باز هم خوب است که احترام والدین را نگه داشته ایم ولی کارها گیر ندارد؟ در صورتی که اگر خدا را عبادت کنیم احترام بقیه هم همه و همه با آن نمی آید؟ موفق باشید! ثبت نام ریاست جمهوری در پلیس امنیت اخلاقی مبارکتان هم باشد. راستی می دانستید که فروزان هنرپیشه ی سینما هم به رحمت خدا رفته است؟ و لذا حالا بقیه را هم کاری نداریم و فقط همین گوگوش و آنجلینا جولی و حتی پرویز صیاد را هم می گوییم بیایند برای ثبت نام در ریاست جمهوری در پلیس امنیت اخلاقی هر چند که یحتمل عباسعلی کدخدایی و حتی نوه اش بلکه شورای نگهبان هم بفرمایند که اینها همه رد صلاحیت شده اند و حتی نمی توانی هم وارد رقابتهای ریاست جمهوری هم شوی و .... میهمان باید خوش رو باشد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿٢﴾ 

ترافیک در خیابان وزرا | ماجرای پیامک‌های بدحجابی چیست؟

پیامک‌های بدحجابی بحث‌ها و حاشیه‌های زیادی را در شبکه‌های اجتماعی به راه انداخته است. بسیاری از کسانی که برای پیگیری اتهامشان به پلیس امنیت اخلاقی مراجعه کرده‌اند، می‌گویند مرتکب چنین جرمی نشده‌اند. 

همشهری‌آنلاین ـ حمیدرضا بوجاریان: در آخرین روزهای گرم تابستان خیابان وزرا شلوغ و پرترافیک است؛ خیابانی که مدت‌هاست وعده‌گاه کسانی شده که متهم به بدحجابی‌اند. بیشتر زنان می‌گویند بیگناه‌اند و گزارش اشتباه درباره‌شان داده‌اند. ادعایی که نیروی انتظامی آن را رد می‌کند و می‌گوید مستندات کافی برای احضار متهم‌شدگان در اختیار دارد. رئیس پلیس امنیت اخلاقی تهران بزرگ پیش‌تر به همشهری گفته بود که اصل را بر برائت افراد از اتهام وارده می‌گذارد و با گرفتن تعهد از افراد، برای احضارشدگان مشکلی ایجاد نمی‌کند. با این حال، گزارش‌هایی که به‌تازگی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، صدای نقد و نظرها درباره شیوه ثبت تخلفات و احتمالا بروز اشتباهاتی در ثبت شماره پلاک متخلفان را بلند کرده است.

حتی برخی روحانیون و چهره‌های شناخته‌شده هم گفته‌اند که به اتهام بدحجابی به پلیس امنیت اخلاقی ناجا احضار شده‌اند و از آنها برای خودداری از تکرار جرم تعهد گرفته شده است.

اثبات کردم تخلف نکردم باز هم تعهد گرفتند

یکی از چهره‌هایی که به اتهام بدحجابی به پلیس امنیت اخلاقی احضار شده است وحید رجب‌لو است. او معلولیت دارد و فقط ۲ درصد اعضای بدنش توان حرکت کردن دارد. با این حال، او در فضای مجازی از احضار شدنش به پلیس امنیت خبر داد و از این موضوع گلایه کرد. او به همشهری‌آنلاین می‌گوید با ارائه سند به نیروی انتظامی اثبات کرده است ساعت و روزی که متهم به بدحجابی شده است در محل مورد نظر نبوده است: «پیامک دادند که در فلان ساعت و روز در فلان مکان فرد بدحجابی در خودرو بوده و باید برای ادای توضیح به خیابان وزرا بیایم و پاسخگوی پلیس امنیت باشم. ساعت و زمان اعلام‌شده را بررسی کردم و با بردن فیلم دوربین مداربسته پارکینگ خانه، ساعت حضورم در جلسه کاری که افراد زیادی در آن حضور داشتند، و نیز ارائه مدارک محکمه‌پسند دیگر به مأموران ثابت کردم اعلام تخلفم اشتباه بوده و جرمی مرتکب نشده‌ام.» 

او با بیان اینکه مأموران پلیس امنیت اسنادش را پذیرفته و تأیید کرده‌اند در ساعت و زمان اعلام‌شده، خودرو او در پارکینگ منزل بوده و از آن محل خارج نشده است، می‌گوید: «با وجود اینکه مأموران پلیس تأیید کردند که تخلف بدحجابی نداشته‌ام، اما گفتند باید برگه تعهدنامه خودداری از تکرار تخلف را امضا کنم. تا زمانی که برگه تعهد را امضا نکردم اجازه اینکه اتومبیلم را تحویل بگیرم، پیدا نکردم.» 

رجب‌لو در پاسخ به این پرسش درباره اینکه می‌داند چطور گزارش خلاف واقع از او در سامانه پلیس ثبت شده، می‌گوید: «فردی را که گزارش خلاف واقع از من به پلیس داده است، می‌شناسم. این فرد چندی قبل با من مشکل پیدا کرد و برای آزار دادنم گزارشی را به پلیس داده که غیرواقعی است. از مأموران پلیس امنیت اخلاقی خواسته‌ام موضوع را بررسی کنند و با فرد خاطی برخورد کنند. آنها قول داده‌اند این کار را انجام بدهند.» 

رجب‌لو با انتقاد از اینکه نرم‌افزارهای مربوط به اعلام چنین تخلفاتی نباید در اختیار هر فردی قرار بگیرد، ادامه می‌دهد: «باید صلاحیت افراد استفاده‌کننده از چنین نرم‌افزارهایی تأیید شود. نباید به هر فردی امکان استفاده از آنها داده شود تا شاهد چنین مشکلاتی باشیم.»

یک مورد متفاوت

در این حال، دایره ارسال پیامک‌های اعلام تخلف بدحجابی هرروز گسترده‌تر از قبل می‌شود. حجم ارسال پیامک‌ها به قدری افزایش یافته که حالا بین دریافت‌کنندگانش روحانیون نیز دیده می‌شوند.

مرتضی روحانی، فعال دینی و رسانه‌ای، ازجمله این افراد است. او با انتشار پستی در شبکه‌های اجتماعی از ارسال پیامک تخلف بدحجابی به تلفن همراهش خبر داد و نوشت: «آقا، من نمی‌دانستم عمامه از سر برداشتن هم کشف حجاب حساب میشه. بگذریم از اینکه خدا میدونه من خیابان اندرزگو نبودم. آخه چرا؟»

در همین حال، تعداد دیگری از افرادی که با مدارک هویتی به پلیس امنیت اخلاقی مراجعه می‌کنند، مدعایی مشابه دارند و می‌‎گویند تخلف بدحجابی نداشته‌اند، اما مجبورند برای فیصله دادن به پرونده بدحجابی که برای آنها باز شده مراحل اداری مراجعه و تعهد دادن را طی کنند. مهم‌ترین انتقادی که در شبکه‌های اجتماعی و همچنین در صف مردم ایستاده در خیابان وزرا شنیده می‌شود، تأکید احضارشدگان بر این است که گزارش‌های مربوط به بدحجابی ارتباطی با خودروهای آنها ندارد.

گوگل چه می‌گوید؟

طرح امنیت اخلاقی و مبارزه با بدحجابی سال‌هاست اجرا می‌شود اما در همه زمان‌ها شدت عمل و نحوه برخورد پلیس با متخلفان یکسان نبوده است. هرچند پلیس امنیت اخلاقی بارها گفته است که در زمینه مقابله با بدحجابی روال یکسان و همیشگی را مدنظر دارد، اما ساکنان خیابان وزرا و از آن جمله کسبه می‌گویند در هفته گذشته، ترافیک خودرو و ازدحام مراجعه‌کنندگان به‌مراتب بیشتر شده است. 

آنطور که مراجعان به همشهری‌آنلاین می‌گویند، در هفته‌های اخیر در پیامک‌های ارسالی به متهمان بدحجابی، تأکید شده است آنها باید در مدت ۱۰روز به یکی از مراکز پلیس امنیت اخلاقی مراجعه کنند. اتفاقی که باعث شده جست‌وجوی عبارت‌های مربوط به مراکز پلیس امنیت اخلاقی در اینترنت افزایش معناداری پیدا کند. براساس گزارش Trending Searches، جست‌وجوی عبارت «مرکز امنیت اخلاقی تهران» در فاصله روزهای ۹تا ۱۵ شهریورماه جاری، در مقایسه با روزهای ۲تا ۸ شهریور، به‌شدت افزایش یافته است. این در حالی است که بیشترین جست‌وجوی این عبارت ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه ظهر روز ۲۳ شهریور به ثبت رسیده است. این موضوع احتمالا به آن معناست که در ۱۰روز گذشته حجم ارسال پیامک‌های بدحجابی به شهروندان افزایش پیدا کرده و متهمان به این تخلف برای پیدا کردن نزدیک‌ترین مرکز پلیس امنیت اخلاقی از جست‌وجوی نشانی این مراکز استفاده کرده‌اند. در این آمار، جست‌وجوکنندگان در محدوده شهر تهران بوده‌اند.

گزارش گزارش‌دهنده باید وثاقت داشته باشد

سیدمحمود محمدی،‌ حقوقدان، در این باره به همشهری‌آنلاین می‌گوید: نیروی انتظامی در دو بخش اختیار قانونی برای برخورد با تخلف دارد. یکی در جرائم مشهود که وظیفه دارد به آن طبق قانون و دستور مقام قضایی وارد شود و دوم، قانون اصناف که در آن براساس ماده ۲۸جرائم صنفی می‌تواند از فعالیت واحدهای صنفی غیرمجاز یا مجاز متخلف جلوگیری و این مراکز را پلمب کند. در غیر از این موارد، پلیس اجازه گرفتن تعهد از مردم به هر دلیلی را ندارد. اما اینکه اکنون پلیس از افرادی که به آنها اتهام بدحجابی وارد کرده است تعهد به‌ خودداری از تکرار تخلف می‌گیرد کاملاً خلاف قوانین حقوق شهروندی و حتی قانون اساسی است. 

در چنین مواردی، دادستان می‌تواند وارد عرصه شود و در باب نظارت بر آموزش ضابطان مسئله را رسیدگی کند. ممکن است این سؤال پیش بیاید که تکلیف افرادی که اتهام بدحجابی به آنها وارد شده، اما می‌توانند تخلف واردشده را از خود ساقط کنند، چیست؟ پاسخ به این سؤال روشن است. اگر مأموران، با وجود ادله ارائه‌شده، خواهان اخذ تعهد از فرد باشند و آزاد کردن خودرو توقیف‌شده را منوط به ارائه تعهد کنند، فرد متهم می‌تواند به دادستانی مراجعه کند و خواستار رفع توقیف خودرو خود بدون ارائه هرگونه تعهدی به پلیس شود. اگر قانون در این زمینه رعایت نشده باشد، حق فرد این است که شکایت خود را به دادستانی ارائه دهد و دادستان از باب آموزش ضابطان، دستور پیگیری و برطرف کردن مشکل را صادر کند. 

از سوی دیگر، متأسفانه گزارش شده است افرادی که از آنها به‌عنوان گزارشگران نامحسوس در چنین مواردی استفاده می‌شود در برخی موارد گزارش‌های اشتباهی به مراکز پلیس می‌دهند و این گزارش‌ها مبنای عملکرد مأموران انتظامی قرار می‌گیرد. 

پلیس مکلف است گزارش‌هایی را که از این افراد دریافت می‌کند مورد ارزیابی قرار دهد و صحت و درستی آن را تأیید کند. هم‌اکنون براساس برخی مقررات، گزارش‌های پلیس نیز باید برای مرجع قضایی (براساس مقررات قانونی و استثنائات تعیین‌شده) وثاقت داشته باشد. موضوعی که نیروی انتظامی به آن اعتراض دارد. همین رویه باید در گزارش‌های ارسالی گزارشگران نیز مورد توجه قرار بگیرد تا قبل از هرگونه اقدام انتظامی بر مبنای گزارش‌های ارائه‌شده آنها، صحتشان اثبات شود. 

علاوه براین، توقیف خودروی افراد متهم به بدحجابی که از زمان وقوع آن گذشته است، بدون دستور مقام قضایی وجاهت قانونی ندارد. فقط در شرایطی می‌توان خودرو افراد را توقیف کرد که بلافاصله بعد از وقوع جرم، مأموران در محل حضور داشته باشند و با اطلاع دادستان یا مرجع قضایی اجازه توقیف خودرو را اخذ کنند. توقیف خودرو افراد متهم به بدحجابی آن هم بعد از یک هفته از وقوع جرم اتهامی، بدون دستور مقام قضایی وصف مجرمانه خواهد داشت. 

این موضوع را نباید از نظر دور داشت که پلیس، براساس ماده ۴ قانون ناجا، حق پیشگیری از وقوع جرم را دارد و در حوزه حجاب در جامعه پلیس می‌تواند از اختیارات این ماده برای پیشگیری از وقوع جرم استفاده کند. اما معتقدم خلأ قانونی جدی در این ماده وجود دارد و ضرورت دارد قانون مصوب مشخصی برای تعریف پیشگیری و سیاستگذاری پلیس در این حوزه داشته باشیم. متأسفانه باید گفت، کلی‌گویی در این حوزه می‌تواند منجر به نقض حقوق شهروندی و قانون اساسی شود. درصورت داشتن قانونی جامع در این ‌باره می‌توان اختیارات روشنی به پلیس اعطا کرد که نقض‌کننده حقوق مردم و قانون اساسی نباشد.

 

https://www.hamshahrionline.ir/news/549302/

وَالْفَجْرِ ﴿١

 

اَللَّهُمَّ رَبَّ اَلنُّورِ اَلْعَظِیمِ وَ رَبَّ اَلْکُرْسِیِّ اَلرَّفِیعِ وَ رَبَّ اَلْبَحْرِ اَلْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ اَلتَّوْرَاةِ وَ اَلْإِنْجِیلِ وَ اَلزَّبُورِ وَ رَبَّ اَلظِّلِّ وَ اَلْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ اَلْقُرْآنِ [اَلْفُرْقَانِ] اَلْعَظِیمِ وَ رَبَّ اَلْمَلاَئِکَةِ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ اَلْأَنْبِیَاءِ [وَ] اَلْمُرْسَلِینَ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ [بِاسْمِکَ] اَلْکَرِیمِ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ اَلْمُنِیرِ وَ مُلْکِکَ اَلْقَدِیمِ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ اَلَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ اَلسَّمَاوَاتُ وَ اَلْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِکَ اَلَّذِی یَصْلَحُ بِهِ اَلْأَوَّلُونَ وَ اَلْآخِرُونَ یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یَا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ وَ یَا حَیّاً حِینَ لاَ حَیَّ یَا مُحْیِیَ اَلْمَوْتَى وَ مُمِیتَ اَلْأَحْیَاءِ یَا حَیُّ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ اَللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاَنَا اَلْإِمَامَ اَلْهَادِیَ اَلْمَهْدِیَّ اَلْقَائِمَ بِأَمْرِکَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ اَلطَّاهِرِینَ

 

بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که خوب حالا گوگل ترانسلیت مشکل هم یحتمل دارد؛ بالاخره ببین اگر کارت را هم راه می اندازد، بلکه بتوانی با آن کار هم کنی! حالا مجسمه ات می کند؟ خوب، یک مجسمه ی دیگری هم بخر بگذار کنارش بلکه یک تصویر آینه ای بهت دست بدهد و کارت هم بهتر راه بیافتد. البته راه بهترش این است که یحتمل تا وقتی که مترجمهای بهتری را در اینترنت رایگان ارائه دهند و مشهور هم شود، حالا همین را در حد خودش بالاخره داریم. غیر از این هم نیست که ببینیم تولید و پشتیبانی و موانعی را که برای بهتر شدن مترجمهای ماشینی اتوماتیک باید دنبال کرد و به نتیجه هم رسید، کدامند؟! خیلی هم زودی نباید که مجسمه شد؛ یحتمل هم بهتر است که به گوگل ترجمه های بهتر را ارائه دهید تا بلکه دیگران هم بتوانند از آن استفاده کنند. بالاخره همانطوری که مقاله کوثبرت هم می فرماید، اگر دیگران افتاد بین برنامه ریزی شهری و معماری و از این میان باید هم طراحی شهری را بدست آوری، خوب همین است دیگر؛ هنوز یحتمل خیلی هم طراحی شهری را آن زمان نداشته ایم و بلکه حالا خیلی هم داریم. کار کمی برد دیگر، هر چند هم که یحتمل جنبه های تاریکی از نوع ذرات تاریک کیهانشناسی نیز در آن باشد.

اتفاقاً بنده ی حقیر یک کتابی را دیدم که باید می فهمیدم این خوب ماندن همان ماندن در وضعیت آخر است که هریس و هریس هم نوشته اند و خوانده ای. ولی یک جورهایی عنوان کتاب و تاریخ چاپش و یحتمل حتی مترجمش هم عوض شده بود که گفتم یحتمل کتاب جدیدی است که نویسنده از نو هم یک وقت دیدید احیاء شده است و نوشته است! و خریدمش. حالا یحتمل هم بخواهم ادای میرسید حامد حسین کنتوری را در بیاورم و دنبال آن کتاب قدیمی تر هم بگردم، یحتمل نتوانم آنرا پیدایش هم کنم. همین است دیگر.

نکته ی دیگر این است که شما یحتمل بخواهید به اعداد متعالی هم از طرق توابع اتومورفیک و فرمهای مادولار برسید که اگر گروه های مادولاری که برای اینها استفاده می شود یک گروه های متناهی ای هم باشند، یحتمل در یافتن حتی جوابهایی و بلکه عدم یافتن این جوابها هم برای اثبات قضیه ی آخر فرما از طریق قضیه ی تانیاما-شیمورا-ویل که (اندرو ویلز هم ثابت کرد)، نیز کمک کند. مثلاً توابع زتا و سریهای دریرشله و سریهای مشابه آنها یحتمل بتوانند ما را به اعداد متعالی هم رهنمون شوند با استفاده از انواع گروه های مادولار و حتی عمومیت آنها هم. و اما مسئله اینجا از جمله برای گروه های تقارن 5 شیء هم از جمله برای حل مسائل از نوع جواب چند جمله ایهای عمومی نیز کدام است؟ خوب، این که می دانیم جبری است و جواب متعالی ای در کار نیست! تعالی مسئله در کجا است؟ عدد متعالی آن در کجا نهفته است؟ شما از جمله اگر بتوانید کنترل روی مسائل طراحی شهری را علاوه بر یافتن اعداد جبری این معادلات درست مهندسی کنید، آیا می توانید هم ذرات تاریک کیهانی متناظر در مسئله را هم از لحاظ مادون قرمزی و ماورای بنفشی بیابید و بلکه گوگل ترانسلیت بهتری هم بدست آورید؟ یحتمل بشود؟ ولی یحتمل هم گارانتی ای برای آن نیابید که بشود یا نشود. مثل این است که بفرمایید حالا پیامک از پلیس امنیت اخلاقی هم آمده است؛ و اما بلکه هم اشتباهی شده است و باید مسئله را جور دیگری حلش کرد و مسئله اصلا از نوع کیهانشناسی هم هست ولی شما درست درک نمی کنید که ذرات تاریک اینجا دارند چه می کنند؟ و بلکه اگر گفتند که شما بروید مسئله ی ریاست جمهوری را برای خود بررسی کنید؛ آیا این عیب است که بفرمایید که تو چرا رئیس جمهور نمی شوی؟ و در جواب هم بفرمایندکه خوب بلکه گوگل ترانسلیترهای بهتر و اعلم تری هم هستند و ما خبر نداریم. آیا باید مجسمه هم شد؟ یعنی آیا باید بیخودی دنبال ترانسلیترهای بهتری هم رفت و کار ترجمه ی خود را هم کلاً تعطیل کنیم؟ ریاست جمهوری را هم تعطیل کرده و حتی خود هم دیگر باورت نشود که بتوانی نه رئیس جمهور شوی و نه کسب روزی کنی و نه حتی ترجمه هم کنی؟ دودسکادن دودسکادن دودکاهدرونی-ایکساهدرونی دوازده وجهی-بیست وجهی دوگانی الکتریکی-مغناطیسی و بلکه زایبرگ-ویتنی و کاپیستون-ویتنی هم دیگر ندارد.

این است که بنده ی حقیر مطمئنم که این حقیر بهترین گزینه برای ریاست جمهوری هستم. می فرمایید خیر؟! بنده ی حقیر شما را هشت سال دیگر اگر ندیدم و شما زنده و بنده آیا زنده و آیا مرده که البته در همه حال حتی مرده ات هم بهتر است امیدت فقط به خدا هم باشد و بس چرا که این خدا است که مرده را هم زنده می کند و ان شاء الله خدا همه ی مرده ها را و نه فقط مرده های من و شما را در روز قیامت زنده هم خواهد کرد؟ آنوقت شما بفرمایید که آیا این حقیر بهتر نمی بود که ریاست جمهوی را در دست می گرفتم و می شدم از لحاظات محلی و مملکتی و بین المللی خادم خاک پای امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟! حالا بفرمایید که برو ببین پلیس امنیت اخلاقی فعلاً برایت چه آشی پخته است تا بعداً ببینیم به کی رای هم بدهیم؟ بچه نشوید! اینها محبت نیست که دارید در حق این بنده ی حقیر می فرمایید. یک کاری بکنید که درست و حسابی باشد و یا من رئیس جمهوری و یا بدانید که آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند و از آمریکا گنده ترش هم هیچ غلطی نکرده است و نمی کند و نخواهد هم کرد. گوگل ترانسلیت هم می بینید که همین است فعلاً و مجسمه تان را هم خودتان نساخته اید بگذارید جلوی روی گوگل ترانسلیت بفرمایید بفرما! اینی است که هست. مثل این است که کسی پژوهشگاه دانشهای بنیادی را که همه می روند آنجا سمینار و کنفرانس و کلوکیوم می دهند را بگذارد کنار و برود ببیند موسسه ی ریاضی انستیتو مصاحب که اصلا دیگر ور هم افتاده است، چه خبر؟ خب چه خبر می خواهی باشد؟ هیچی؛ بابا پنجعلی پایتخت هم بهتر از تو هوشیار و بیدار است چه رسد به اینکه با محتسب و مست بخواهی روانه ی پلیس امنیت اخلاقی هم شوی! حالا بنده ی حقیر بلکه مقاله ی روزنامه ی همشهری را هم پیدا کردم که پلیس امنیت اخلاقی داستانش چیست؟ ببین می توانی یک زندانی را آزاد کن، بلکه یک جهازیه برای کسی تهیه کن، و حتی خودت و خانواده ات هم بلکه باشگاه ورزشی بروید کمی ورزش کنید ان شاء الله. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ﴿مریم: ٣٠﴾

وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿النور: ٤

إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿النور: ٢٣﴾

 

 

وأما المعاصی التی وقع التصریح فیها بالعذاب دون النار فهی أربع عشرة : الأول : کتمان ما أنزل الله ، لقوله عز وجل [٣] ( إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللهُ مِنَ الْکِتابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النّارَ ، وَلا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَلا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ).

الثانی : الاعراض عن ذکر الله عز وجل ، لقوله عز وجل [٤] ( وَقَدْ آتَیْناکَ مِنْ لَدُنّا ذِکْراً ، مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وِزْراً خالِدِینَ فِیهِ وَساءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ حِمْلاً ).

الثالث : الإلحاد فی بیت الله عز اسمه ، لقوله عز وجل [٥] ( وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ ).

الرابع : المنع من مساجد الله ، لقوله تعالى شأنه [٦] ( وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعى فِی خَرابِها ، أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاّ خائِفِینَ ، لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ ، وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ ).

الخامس : أذیة رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ، لقوله تعالى [٧] : ( إِنَّ الَّذِینَ

یُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً ).

السادس : الاستهزاء بالمؤمنین ، لقوله عز وجل [١] ( الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَالَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ ، وَلَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ).

السابع والثامن : نقض العهد والیمین ، لقوله تعالى [٢] ( إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَأَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ ) ،. ( وَلَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ).

التاسع : قطع الرحم ، قال الله تعالى [٣] ( وَالَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَیَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدّارِ ) وقال عز وجل [٤] ( فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللهُ ، فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمى أَبْصارَهُمْ ) وفیه أن « أولئک » فی الأولى لم یعلم کونه إشارة إلى کل واحد من النقض والقطع والإفساد ، والثانیة مع ذلک لم تشتمل على وعید بالعذاب ، إلا أن یقال إنه یفهم من اللعن وما بعده.

العاشر : المحاربة وقطع السبیل ، قال الله تعالى [٥] ( إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ، ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا ، وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ ) وفیه أنه قد یرجع ذلک إلى الکفر والوعید على الأمرین معا.

الحادی عشر : الغناء ، لقوله تعالى [٦] ( وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ ).

الثانی عشر : الزنا ، قال الله تعالى [١] ( وَلا یَزْنُونَ ، وَمَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً ، یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ، وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً ).

الثالث عشر : إشاعة الفاحشة ، قال تعالى [٢] ( إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ).

الرابع عشر : قذف المحصنات ، قال الله تعالى [٣] ( إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ ، وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ ).

 

جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی جواهری اصفهانی، جلد 13،فرازی از بیان معنی الکبیرة و تعدادها، ص 313-315

http://lib.eshia.ir/10088/13/313

 

This has materialized in a universally incipient movement
called ‘The New Urbanism’, the only practice
having a special issue since the inception of The
Journal of Urban Design 7 (3) October 2002. Overall,
I view this as a significant development, since it is
the perfect physical instrument for a new direction
in urban design, one which concentrates on
increased instrumental command over urban
form. Whether this constitutes a positive strategy
for urban design remains to be seen, since there
has been singular criticism of its dark side – social
segregation, class and racial distinctions, constraints
on creativity, a misplaced historicism and other considerations.

 

Alexander R Cuthbert, Urban design: requiem for an era – review and critique of the last 50 years, URBAN DESIGN International (2007) 12, 177–223

 

خوب، اصل قضیه چیست؟ مسئله این است که شما دو ورق از مقاله ای یا کتابی را خوانده اید، و آنگاه حساب نکنید که همه چیز را فهمیده اید و اهل حساب و کتاب هم شده اید؛ خیلی از مسائل هستند که در بین بسیاری و بلکه بینهایت و حتی از بینهایتهای ناشمارا و نه از نوع الف_0 و امگا از متغیرهای پنهان یتحمل واقع هم شده باشند و یحتمل طرف هم فکر می کند که خوب پس من به غیب ایمان آورده ام و لذا دیگر مسئله حل است و بلکه حتی کلید هم دست من است. بنده ی حقیر عرضم این است که چرا کلید دست این بنده ی حقیر است و همه و همه باید هم به این بنده برای ریاست جمهوری رای دهند. مسئله این نیست که شما یا آن سپاهی یا دو پایی هم مظلوم واقع شده است چرا که از قرارگاه خاتم الانبیاء بیرونش هم انداخته اند یا بلکه از مقر سپاه در بیدگنه یا روستای دیگری هم بیرونش کرده اند چرا که خیلی معدن سنگ گنده و بزرگی هم پیدا کرده بوده است و هر چه سنگ است برای قریب به بیست سال یا بیشتر هم همینطور نشسته است دارد استخراج می کند و همه ی اهالی روستا و ده را هم شاکی کرده است ولی خوب کار است دیگر و معدن است. نمی شود ولش کرد رفت. منبع درآمد می تواند باشد برای همان اهالی ده و روستا و بلکه حتی دهکده ی جهانی. حالا یک وجوه سیاهی هم داشته باشد و آقایان سیاهان را هم بیاورند بفرمایند که الا و لله که شما باید اینجا بایستید سنگ استخراج هم کنید برای ما و از همان محله ی روستای خودمان هم خیلی هستند انگار. اینکه دیگر کرم چاله و چاله هرز و سیاه چاله و ... نیست دیگر! یا چرا طرف شنیده است که توی جی آر ای GRE و TOEFL هم گیر کرده ای و مثل تف سر بالا می آید می گوید که من اصلا GRE هم نمی دهم و می روم هنگ کنگ و کره و آلمان جبر و هندسه هم درس می دهم. حالا بفرمایید اگر مردی برو! خوب یک وقت هم دیدید که رفت و شد و همینطور هم شد! حالا ریاست جمهوری را هم کاری نداریم و پیامک پلیس امنیت اخلاق هم داریم و بلکه ایملشان هم خیلی همان جیمیل باشد.

یعنی عرض بنده ی حقیر این است که طرف یک جرم خیلی کوچکی کرده است و یک پیامکی هم می آید برایش که حالا فرض کنید تهمت به زن و بلکه دختر عفیفه غافل و مبرا هم باشد که یحتمل خیلی هم نتوانیم درجه ی ایمان و تقوا و بلکه ورع آنها را هم زیر سوال ببریم. دیگر از حضرت مریم و حضرت زهرا که بالاتر نداریم که قرآن کریم هم می فرماید: یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا ﴿مریم: ٢٨﴾. یا از حضرت زهرا بالاتر که آنطور به شهادت می فرمایند رسید که نداریم یا می فرماید:  یَا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَکِ اَللَّهُ اَلَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا اِمْتَحَنَکِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى [أَتَانَا] بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ.

داریم؟

و لذا حالا یکی دو تا پیامک هم از پلیس امنیت اخلاقی به تهمت باشد یا واقعیت هم داشته باشد؛ برایت می آید دیگر! چیزی نیست که؛ برو تعهد بده و بگو دیگر تکرار نمی شود. خلاص. حالا پیامک مثلاً می گوید دفعه ی دوم ات هم هست که تذکر داده ایم بهت و بلکه دفعه ی اولی هم وجود نداشته است! حالا که چی؟ تعهد را بده و جانت و مالت را که ماشینت باشد را هم خلاص کن! مظلوم نمایی ندارد؟! جبر است و جبرگرایی و اختیار و قضا و قدر است. معنیش این نیست که از ریاست جمهوری استعفا بدهد کسی که حالا با عصبانیت هم بگوید که حالا دیگر هیچی من دیگر داوطلب ریاست جمهوری نمی شوم. آقا خودکشون نکرده ای آنوقتی که باید خودکشون می کردی و نفست را در حجره ات می کشتی تا بتوانی به جواهر الکلام هم برسی!

شما فرض هم بفرمایید که بجای یک ذره ای از هیگز، دو ذره ای هم داشتید که بلکه بتوانید هم یک نظریه ی آینه ای تصویری از ذرات هیگز هم برای شکست تقارنها و بلکه بعضی حتی ابرتقارنها هم تشکیل دهید! خوب حالا مسئله اینجا این است که آیا شما دقیقاً یک جرم در یک انرژی ای از ذره ی هیگز دارید مثل فرضاً 125 جیو Gev. و یا آیا در یک طیفی از انرژی است که این جرم واقع هم است؟ مثلاً در طیف 124-126 جیو هم آیا قبول است یا بلکه باید دقیقتر شد و مثلاً گفت در طیفی است بین 124.99 الی 125.01؟ یا هنوز دقیق نیست و بلکه یحتمل هم حتی بین طیفهای 125 Mev الی 125 Tev هم اگر افتاد خیلی گل و گشاد است و بلکه باید طیف مسئله را از لحاظات مادون قرمزی و بلکه ماورای بنفشی ظریفتر و تنگترش هم کرد و از این تخمینهای بی حد و حسابی هم درش آورد؟! و لذا نکته این هم هست که اگر قرار است که ذره ی هیگز ذره ای آینه ای را بتواند متصور شویم و بلکه بجای یک ذره ی هیگز دو یا حتی چندین ذره ی هیگز هم داشته باشیم آیا لازم هم هست که این طیفها را دقیقاً بدست آوریم و آنگاه در این طیفها باشند که ذره ی هیگز بتواند شکل بگیرد؟ 

حالا فرض بفرمایید که در یک طیفهایی هم هست که می توان ذره ی هیگز را مظلوم نمایی اش کرد که تو چرا اینقدر هم تروریستی عمل می کنی خدا بنده؟ بالاخره، بنده ی خدایی که بیش نیستی؟ چرا اینقدر همه چیز را برای خودت می خواهی و حرف حساب سرت نمی شود؟ حالا اسکندر و چنگیز و هیتلر و ... آمدند یک کارهایی هم کردند و رفتند؛ بالاخره لقاء الله هم داریم یا نداریم؟ عبد خدا و نه عبد الاغ هم باید بود یا نباید بود؟ دکتر مصدق خدا بیامرز و آیت الله کاشانی رحمه الله و دکتر حسین فاطمی و فداییان اسلام هم همه بنده های خدا هستند و عبد خدایی هم فداییان اسلام است و 12 فروردین هم که همه به جمهوری اسلامی رای دادند. و حالا چه می دانی که چه شد که هم فداییان اسلام هفت تیر را دادند دست عبد خدایی که خواست دکتر حسین فاطمی را ترورش کند و هم شعبان جعفری بی مخ  با چاقو و قمه زد توی شکم فاطمی و هم دادگاه شاه هم محاکمه اش کرد و اعدامش کردند. یحتمل یک متغیرهای پنهانی هم باید باشند. و حالا نمی شود هم گفت که چرا صبح یک روز همه گفتند مصدق مصدق، و بعد از ظهر هم همه فریاد زدند زنده باد شاه!!! یعنی شاه و مصدق و آیت الله کاشانی و آیات الله العظمی اعلی مقامهم امام خمینی و امام خامنه ای و همه و همه هم که مثل هم نمی شوند. و برای همه و همه نیز که پیامک از پلیس امنیت اخلاقی نمی آید؛ می آید؟ ان الله جمیل و یحب الجمال. نمی شود بفرمایید که آیا می توان هم دو تا ولی فقیه یا حتی دو تا رئیس جمهور هم داشت در آن واحد؟ و بلکه بفرمایید آیا دو تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می شود؟ حالا گیریم که فرضاً نماز جمعه و بلکه نماز جماعات هم خیلی برگزار نشود چرا که وضعیت هم کمابیش قرمز کوید-19 ای است.

و اما عرض بنده ی حقیر این هم هست که آیا بالاخره امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مسجد اموی هم می ایستد به نماز و از یکی از قبه های مسجد اموی حضرت عیسی علی نبینا علیهم السلام هم پایین می آید؟ یا در مسجد الحرام هم هست که ایشان نماز جماعت برپا می دارند و حضرت عیسی مسیح علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم تشریف می آروند و نماز می گزارند و تعارفات خواهند داشت و نهایتاً حضرت عیسی هم به ولی عصر عجل الله فرجه الشریف اقتداء خواهند کرد؟ یعنی یک جاهایی مسئله هیگز است و انتقال به قرمز مادون قرمز و بلکه انتقال به بنفش و ماوراء بنفش و یافتن جرم هیگز؛ ولی یک جاهایی هم مسئله اسلام است و مراجع تقلید و صفر و یک و بینهایت و بلکه حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف و نماز جمعه ی او! بنده ی حقیر بروم ببینم نماز در مساجد و امام زاده ها بلکه نگذرد و برقرار هم باشد هر چند که نماز جمعه هم نباشد! دیر شد، دیر شد! بنده ی حقیر رفتم نماز خدا بخواهد اول وقت! این الطالب بدم المقتول بکربلا. یا حجت ابن الحسن العسگری یا بقیت الله فی الارضین، اللهم اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ ﴿١٠﴾ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿١١﴾ وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ ﴿ا١٢

 

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت

مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی

گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم

گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم

گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست

گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم

گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه

گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی

گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست

گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را

گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست

 

مریم و آسیه و زهرا و زینب راه افتادند گفتند برویم ببینیم شلترهای بعضی خانمهایی که یحتمل مشکلدار هم هستند و بلکه پلیس امنیت اخلاقی وزرا چه خبر هم هست؟! همینطوری که می رفتند و زینب هم رانندگی می کرد، پیش خود می گفتند که حالا ما داریم می رویم این شلترها هم ببینیم چه خبر است؛ و اما مگر بیکار هم هستیم که برویم توی خیابانها و بلکه خیابان اندرزگو هم ببینیم چه خبر است و کی گوشه های خیابانها کی ایستاده است و دارد چه می کند و آخر سر هم از پلیس امنیت اخلاقی وزرا سر در بیاوریم؟ به ما چه؟ نمی فرمایند به ما که ای خانمهای عزیزی که خیلی هم حجابهایتان را رعایت می کنید، حاجیه مریم خانم، و حاجیه آسیه خانم و حاجیه زهرا خانم و حاجیه زینب خانم، برای چی اینجا دارید سر و گوش می جنبانید؟ اینجاها که جای دختر خانمهای خیلی عفیف و پاک و طیبه نیست؛ زشت است شما را اینجاها کسی ببیند! آنوقت اگر برایتان پیامک آمد که به پلیس امنیت اخلاقی مراجعه بفرمایید، ناراحت نیشویدها!

آسیه یک مرتبه با صدای بلندی که رو به فریاد کشیدن هم بود فرمود که مگر نشنیده ای که مقام معظم رهبری مد ظله العالی هم می فرمایند شیخا هر آنچه گویی هستم، آیا تو چنانچه می نمایی هستی؟ خوب، اگر برایم پیامک آمد، ما هم همینطوری که الان هم داریم می رویم، باز آن وقت هم می رویم پلیس امنیت اخلاقی و می گوییم رفته بودیم یکی از همین شلترهای حتی آقایان شبیه خانمها و بلکه خانمهای کمی تا حدی بد حجاب که خیر؛ اتفاقاً حجابشان را هم خوب رعایت می کرده اند. فقط یحتمل دنبال یک چیزهایی توی خیابانها و اینها که گم کرده اند می گردند و یحتمل هم پیدایش کنند. و خلاصه یکی از همین خانمها هم می خواست برود شلترش، و از ما هم خواست که برسانیمش. وسط راه هم یک مرتبه گیر داد و حجابش را یک مرتبه برداشت و کم مانده بود بد جوری هم بی حجاب شود و شروع کرد به داد و بی داد و گفت اگر پول زیادی هم ندهید، آبروریزی می کنم و آبرویتان را هم می برم. و حالا مریم و آسیه و زهرا و زینب هم که همه شان یا خودشان می خواستند رئیس جمهور شوند یا والدینشان داوطلب هم شده بوده اند. و یک مرتبه دیدند که ای دل غافل؛ دیدی چه شد؟ الان است که این حاجیه خانم ما را غافلگیر کند و همه ی آبرویمان را هم بریزد.

این است که گفتند چه کار کنیم چه کار نکنیم از شرش خلاص شویم؟ گفتند این که خیال کرده ما از بدحجابی و بلکه بی حجابی او می ترسیم؛ و نگو که ما خوب است حالا خودمان را بدتر از او بی حجاب هم کنیم و نشانش دهیم که ما هم اصلا از این آقایان سیاهان و سیاه بازیهایشان یک سر سوزن هم نمی ترسیم و گولشان را هم نمی خوریم. این نوید را که به او دادیم، و نشانش هم دادیم که یا پیاده می شوی از ماشین یا حسابت پاک است، به غلط کردن افتاد که مرا اینجا وسط این بیابان بی آب و علف هم رها نکنید و بلکه در ایستگاه تاکسی پیاده ام کنید تا بروم دنبال کارم. ما هم همین کار را کردیم! خلاصه نگو در میان همین آرتیست بازیهایمان پلیس امنیت اخلاقی هم سر رسیده بوده است و بی حجابی و بلکه بدحجابیهای ما را هم در خیابان اندرزگو و بلکه هم یحتمل باب همایون بوده باشد (؟) خلاصه ثبت کرده و ما را هم همه و همه پیامکی احضار هم کرده اند.

حاجیه زینب خانم هم نامردی نمی کند و به حاج حسین آقا پدرش می گوید که یا می روی پلیس امنیت اخلاقی و اظهار می داری که می خواستی بروی شلتر آنجا کاری چیزی داشته ای و برگشتنه یکی از همین حاجیه خانمهای شلتری که اتفاقاً دمکنیهای خوبی هم در شلترها درست می کند و بلکه خرید و می فروش هم می کند؛ هیچی دیگه اتو استاپ زده بوده و از تو خواسته که سوارش هم کنی. و تو هم دلت برایش سوخته بوده و همین هم شده که حالا آنقدر فکر و خیال دمکنیهایش که آیا حالا فروش برود یا نرود؟ حواسش پرت هم شده و همین هم شده که بی حجابی و بدحجابی دچار شده بوده است. حالا چه کنیم و چه نکنیم؟ شما اتفاقاً در این موارد از پلیس امنیت اخلاقی هم خیلی صلاح و مشورت کن و ببین این بنده خدا و امثالهم را چه کنیم؟

پدر حاجیه زینب خانم، حاج حسین آقا، هم که از آقای هالو هم بدتر بود و به خیالش که هلو برو توی گلو و خودش را هی می زده به خری، می گوید چشم و می رود پلیس امنیت اخلاقی. همین هم می شود که کم مونده بوده است که کار به جاهای باریک بکشد که خود همان خانم دمکنی فروش می آید نجاتش می دهد که بابا این بنده ی خدا را چه کارش دارید؟ این تا حالا پایش را هم توی کلانتریها نگذاشته است و اصلا نمی داند پلیس چیست؟ ولش کنید برود چرا که تقصیری ندارد و اتفاقاً چهار تا دمکنی هم از من خرید! با این حال از حاج حسین آقا بعد از کلی دعوا و مرافعه یک تعهدی می گیرند که دیگر جرمش تکرار نشود و کم مونده بوده ماشینش را هم توقیف کنند و نهایتاً رهایش می کنند برود. حالا هی حاج حسین آقا می خواهد اظهار کند که بابا شما فقط یک پیامک هم برایم فرستاده اید که گفته دفعه قبل هم توجه به تذکر نکرده ای؛ کی و کجا دفعه ی قبل سراغ دارید که مرا گرفته اید برای بی حجابی و بدحجابی؟ اشاعه ی جرم هم می شود اگر اینها را در اینترنت و تلویزیون و ماهواره و اینها نشان دهند و بلکه بهتر است حمید حیایی هم از این فیلمها نفرمایید بازی کند دیگر و خواستگارهای ناخواسته هم زشت است و فیلم بعد از فیلم هم خیلی بد است و مجسمه هم نمی خواهیم.

خلاصه زینب و زهرا و آسیه و مریم همه و همه از این حرفها هی با هم می زدند و شروع می کردند به شوخی کردن با هم و از شلتر به پلیس امنیت اخلاقی و از پلیس امنیت اخلاقی به کافی شاپ و از کافی شاپ هم به رستوران و سینما و اینها بود که سر می زدند و هی هم سعی می کردند تا می توانند همه را ارشاد هم کنند که یک وقت نکند خدای ناکرده سر سوزنی هم بی حجابی و بلکه بدحجابی هم کنیدها؟! شلاق هم می تواند داشته باشد این کارها! خیلی مواظب خودتان باشید در کوچه و خیابان و استرچ و ساپورت و اینها هم که می دانید خیلی خیلی بد است! بنشینید در خانه هایتان و تا می توانید حالا دمکنی هم خیلی بلد نیستید و بلکه سعی کنید کارهای دستی خوب هم یاد بگیرید. 

البته بعضی اینجا اشکال هم می کنند که بابا اینها چه ربطی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم دارد؟ عرض بند ی حقیر اتفاقاً این است که بنده ی حقیر هم همین را از زینب و زهرا و آسیه و مریم خیلی پرسیدم. می فرمایند که اتفاقاً خیلی هم مواظب باشید. یعنی اگر شما بخواهید یک کارهایی را به زور و اجبار به ما تحمیل کنید، همین می شود که گویی می خواهی یک عدد متعالی را با داشتن همه ی اعداد گویا و جبری هم پیدا کنید و یحتمل هم نمی توانید پیدا کنید چرا که خوب باید اول بدانید که اصلا عدد متعالی یعنی چه؟ اگر فقط عدد طبیعی و صحیح و گویا و جبری را بلدید و نمی دانید هم چطور می شود ماورای اینها رفت و اعداد متعالی را شکل داد، آگاه یحتمل گیر می کنید که ما چطور هم این اعداد را به کسی زورش کنیم؟ و این هم که به این سادگیها نمی شود!

مثل این می ماند که ما طیفهای مادون قرمز و ماورای بنفش را تا یک جاهایی از آنها را قطعش هم کنیم و آنگاه بعد سعی کنیم که آن دنباله هایی را که به سمت بینهایت هم می روند را حدس بزنیم که از چه نوعی هستند؟ آیا انتقال به قرمز و مادون قرمز بیشتر در آنها یافت می شود یا انتقال به بنفش و بلکه ماورای بنفش؟! مثلاً اگر شما عدد پی ...3.14159265359 را دارید؛ خوب می دانید که این عدد متعالی است. حالا اگر یک عدد جبری ای مثل رادیکال دو

Sqrt(2)

هم داشته باشید که بصورت اعشاری نوشته اید: ...1.41421356237، خوب حالا اگر ما بیایم مثلاً رفمهای عدد پی را حساب کنیم و در بین رفمهای اعشاری رادیکال دو از یک جایی در اعشار به بعد  بنویسیم مثل: ...1.41421134516529327

یا مثلاً بجای اینکه خود رقمهای اعشاری را یک در میان وارد کنیم، بجایش تعداد رقم را به صورت همان رقم تعداد 1 هم وارد کنیم، مثل:

 ...1.41421131111516111112

آیا این اعداد با این نوع الگوریتمها متعالی خواهند هم بود؟ بله؟ و آیا می توانید اثباتش هم کنید؟ گویا که یحتمل سر ضرب بتوان گفت که نیست چرا که ارقامش تکراری نمی شوند؛ و اما از کجا که جبری نباشند؟ یک کلکی که هست این اتس که اگر در نهایت دیدید که خیلی هم جبری است، آنگاه از لجتان بالاخره از یک جایی به بعدش را در بسط مثلاً اعشاری اش قطع کنید و از آنجا به بعد را دنباله ی اعشاری یک عدد متعالی مثل پی را بدان بپیوندید. این دیگر یقیناً متعالی است دیگر! اینجا این سوال مطرح می شود که اگر به شما یک عددی بدهند آیا می توانید الگوریتمی پیدا کنید که آیا این عدد جبری است یا متعالی؟ نکته اینجا این است که ممکن است در یک بسطی از اعشاری بینهایت و در ضمن غیر تکرار یعنی غیر گویا هم باشد ولی هنوز در بسطی دیگر در معادله ای جبری دیگری بگنجد و لذا متعالی نباشد! و بینهایت هم معادلات جبری داریم که یحتمل خیلی نزدیک می توانند شوند به یک عدد متعالی و بلکه به سمتش هم میل می کنند! یحتمل بسطهای تایلوری توابعی متعالی را برای آنها بتوان حتی پیدا کرد. و بلکه توابع زتا و سریهای دیریشله ای متاظر آنها بتوان یافت و ...

البته می فرمایند که ما بینهایت ناشمارا از نوع الف_1 و نه الف_0 هم اعداد اعداد متعالی داریم و لذا باید هم خیلی بیشتر اینها را داشته باشیم هر چند که یحتمل خیلی هم بلد نباشیم آنها را درست کنیم! مثل این است که بفرمایید دنیا را خیلی نچسب و بلکه آخرت ات را هم سعی کن سفت بچسبی ای بدبخت؛ و حالا خر بیار و باقلا بار بزن! باز یک ایده ای از ماورای بنفش و مادون قرمز داریم که بالاخره اینها یک ربطی به طیفهای قبل و بعد از قرمز و بنفش هم باید داشته باشند.... خیر؛ مسئله قدم از عالم طبیعت بیرون گذاشتن و وارد نشئه ی ماوراء الطبیعه شدن هم هست. خیلی ساده هم هست به الله جل جلاله و توحید باور داشتن و احکام فقهی و خصوصاً رساله ی مرجع تقلید خود را هم سعی و تلاش کنیم یاد بگیریم و یک عالم جلوی شما یک مرتبه باز می شود. و توبه و بلکه جهاد فی سبیل الله هم همیشه خوب است! لااقل مجسمه سعی کنیم نشویم حتی وقتی دارید از گوگل ترانسلیت استفاده می کنید و متوجه می شوید که اگر بخواهید با استفاده از آن دقیق و نه بلکه خیلی تخمینی هم ترجمه هم کنید، یحتمل شما را تبدیل هم کند به یک مجسمه ی خیلی قشنگی! هر چه بیشتر سعی کنید دقیقتر شوید، بیشتر هم گیر می کنید که چی به چی است! یحتمل ترانسلیترهای ماشینی بهتری هم داریم و حالا چقدر بهتر نهایتاً می شود با صرف وقت به اندازه ی کافی ترجمه ی دقیق را به آن داد که ذخیره شده باشد ولی مسئله وقت و مادون قرمز و ماورای بنفش و جبر و اختیار و قضا و قدر هم هست؛ بقیه ی مسئله بماند برای بعد که می خواهیم بیشتر هم در معادلات ذرات بنیادی و نیروهای ضعیف و قوی و ... نیز وارد شویم. و لذا، و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ ﴿النمل: ۶﴾

 

﴿الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی‌ أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (یس: 65)

 

شهادت اعضا و جوارح دال بر دارا بودن دو عنصر «تحمّل و اَدا»
مطلب بعدی آن است که در شهادت دو عنصر محوری لازم است: یکی مسئله تحمل, یکی مسئله اَدا. شاهد کسی است که در صحنه حضور داشته باشد و کلّ صحنه را مشاهده کند و ببیند که حق با چه کسی است و حق با چه کسی نیست، این مسئله تحمّل شهادت است و اهل سهو و نسیان هم نباشد در محکمه همان‌هایی را که دید اَدا کند که این می‌شود اَدای شهادت؛ این دو عنصر محوری در هر شاهد عدلی و در هر محکمه عدلی لازم است. در قیامت این اعضا و جوارح را به حرف درمی‌آورند، معلوم می‌شود این اعضا و جوارح دو مرحله را پشت سر گذاشت و الآن مرحله سوم است؛ آن مرحله اول و دوم یکی این است که در متن حادثه حضور داشت; یعنی انسان کاری را که انجام می‌دهد دست حاضر است و می‌فهمد که این کار صحیح است یا باطل و همه خصوصیّات این کار را هم ضبط می‌کند که این مقام تحمّل شهادت است، چون اگر شاهد در صحنهٴ جُرم حضور نداشته باشد و مشاهده نکند که شهادتِ او در محکمه مسموع نیست. این بیانی که مرحوم محقّق در متن شرایع از وجود مبارک حضرت به عنوان حدیث نبوی مرسل نقل کرد که حضرت به آفتاب اشاره کرد و فرمود: «عَلَی مِثْلِهَا فَاشْهَدْ أَوْ دَعْ»[4] به شاهد گفت اگر مطلب مثل آفتاب، آفتابی برای تو و روشن است شهادت بده وگرنه ترک کن! ناظر به همین است. شاهد باید در صحنه حضور داشته باشد که بفهمد، معلوم می‌شود اعضا و جوارح در حین عمل حضور دارند و کاملاً می‌فهمند، فراموش هم نمی‌کنند، بعد برای شهادت دادن وارد محکمه الهی می‌شوند.
پرسش: درک اعضا و جوارح غیر از درک حقیقت انسان است؟
پاسخ: بله, برای اینکه سنگ و گِل درک می‌کنند, زمین شهادت می‌دهد, مسجد شهادت می‌دهد که کدام یک از همسایه‌ها آمدند و کدام یک نیامدند، هم شهادت می‌دهد و هم شکایت می‌کند.
مرحله بعدی که وارد صحنه شدند، آماده هستند برای اینکه شهادت را اَدا کنند; منتها مجاز نیستند، زیرا روزی است که هیچ‌کسی بدون اذن خدای سبحان سخن نمی‌گوید. وقتی ذات اقدس الهی اجازه حرف به اینها داد اینها را «اِنطاق» می‌کند، امر می‌کند که بگویید; یعنی آنچه در صحنه عمل مشاهده کردید و کاملاً فهمیدید و کاملاً حفظ کردید و الآن آماده گفتن هستید، بگویید. خدا به اینها در معاد علم نمی‌دهد، بلکه در کلّ هستی به اینها علم داد؛ اینها نمی‌گویند «أعلمنا» و «أشهدنا»، بلکه می‌گویند: ﴿أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ﴾؛[5]ما در صحنه حاضر بودیم می‌دانستیم چه کردی، همه اینها را حفظ کردیم و الآن وارد محکمه شدیم می‌خواهیم اَدا کنیم؛ مجاز نبودیم و خدا دستور داد که ما سخن بگوییم، حالا سخن می‌گوییم. بنابراین هم در مرحله تحمّل حادثه اینها عالِم و امین‌ هستند، هم در مسئله اَدای شهادت عالِم و امین هستند، چون شهادت به این دو عنصر محوری وابسته است.

 

فرازی از تفسیر سوره یس، آیات 65- 69، حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی 

http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/javadi/tafsir/92/921112/

 

 

یک وقت هست که می فرماید اگر مطلب مثل آفتاب، آفتابی برای تو و برایت روشن است شهادت بده و گرنه ترکش کن. آقتاب در حقیقت خیلی چیزها را هم روشن می کند، ولی مشکل اینجا است که ما مثلاً در میان بسیاری مجهولهای دیگری طیف ماورای بنفش و مادون قرمز را هم داریم. در این رابطه، چه نوری هم هست که می تواند شاهد را وقتی در معرض کروناویروس کوید-19 واقع می شود و می تواند اثرات آنرا در سطوح جهانی بشدت هم مشاهده کند، آنگاه شهادت هم بدهد؟ شهادت بدهد مثلاً که درمان چیست؟

اینجا بسیاری نکات مهم خیلی عظیمی هم هست که ماورای بحث انرژی هسته ای و بلکه سازمان انرژی اتمی هم هست. و آن اینکه وقتی یک سیستم پیچیده ای را داریم که فرضاً در انواع کلافهایی که روی خمینه ای واقع است و اطلسی از سیستم مختصاتی روی آن در نقطه ای را در نظر گرفته ایم، انتقالاتی که یک سیستم مختصات را به سیستم مختصات دیگری می برند وقتی اینها وجه اشتراکاتی با هم دارند که آن نقطه ار شامل است، آنگاه  حتی مدل استاندارد ذرات فیزیک و هندسه ی ناجابجایی و ریسمان و ... نیز در تولید پشتیبانیها و مانع ها کوهمولوژیکی هم یحتمل وارد می شوند. و اینها یک زیبایی خاصی را دارند که فقط شامل ریاضی فیزیک دنیای بیرونی ما نمی شوند و بلکه به درون ما نیز رخنه می کنند. و مثلاً اگر در دنیای طبیعت ریاضی فیزیک بیشتر حاکم است، یحتمل در دنیای درونی ما حتی از جمله مباحث شیمی فیزیکی نیز وارد بحث می شوند. و وقتی مسئله را نتوانیم درست حل کنیم، از جمله کوید-19 جهانی هم می شود. مثلاً ترمودینامیک و حتی (مگنتو) هایدرودینامیک و الکترومغناطیسم و بلکه شامل نیروهای قوی و ضعیف و گرانش انواع ذرات فیزیکی شیمیایی را آیا چطور باید به حرکت و بلکه کنش و واکنش درآورند.

مسئله ی مجسمه اینجا تا حدودی این است که یک قدرت و زوری یقیناً می خواهد که مسئله ی بیرونی را در طبیعت حل هم کنیم، ولی این لزوماً نتیجه نمی دهد که مسائل درونی را هم می توانیم به همان نسبت حل کنیم چرا که همه را زور کرده ایم که ماییم که خلیفة الله ایم یا او است که خلیفة الله است، ولی آن دیگران را باز داشته ایم از اینکه خود بتوانند یاد هم بگیرند یا آموزش بیابند که هر مسئله چیست و راه حلش هم کدام است آنچنانکه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم حتی بیش از اندازه انواع مسائل از جمله ریاضی فیزیکی را داریم؟

اهمیت ریاست جمهوری این بنده ی حقیر در اینجا است که خیلیها هم یحتمل بدتر از بنده ی حقیر توهم برشان بدارد و واقعاً هم بروند ثبت نام کنند. و اما اینکه در برابر انواع مسائل و فتنه ها و اپیدمیها حتی از جمله همچون ابوذرها هم بتوانیم معیارهای آیت اللهی و خلیفة اللهی و بلکه واکسنها و راه درمانها را هم بدرستی بیابیم؛ اینها از مسائل  بسیار جدی دیگرند که آیا هر کسی چقدر هم می تواند حتی به سلامتی روح و جسم خود هم کمک کند ان شاء الله تبارک و تعالی؟ ملاحظه می شود که مسئله اینجا فقط درمان سرطان توسط رادیو داروها هم نیست و بلکه می تواند خیلی وسیعتر هم باشد آنطور که تمرینهای نظری و عملی را سعی کنیم در درون و بیرون خود هر چه بیشتر در سطوح جهانی هماهنگ هم کنیم. کار با تردستی و شامورتی بازی هم یحتمل حق بدهید که درست نمی شود. اینکه چطور وضعیت قرمز و بلکه مادون قرمز را انتقال بدهیم به وضعیت عادیتری در طیفهای زرد و آبی و سفید، یحتمل برمی گردد به ثابتهایی همچون ثابت هابل در انتقالهایی به قرمز و مادون آنها و انتقالهایی هم به بنفش و ماورای آنها و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

 

https://arxiv.org/abs/2104.02069

https://arxiv.org/abs/2011.07017

https://arxiv.org/abs/2102.08696

https://arxiv.org/abs/2102.12084

https://arxiv.org/abs/2104.02071

https://arxiv.org/abs/2104.02074

 

بنده ی حقیر فکر می کردم فقط سایتهای قرآنی است که یحتمل گیر می کنند و بلکه گیر هم می دهند؛ دیدم بلکه حتی سایت کاملترین معجم قرآن کریم هم گویا سایتش بدلایلی مشکلزا شده است! به دیوانه ای گفتند مگر تو راست راستی خلی جناب رئیس جمهوری؟ یک مرتبه دیدند بد جوری هم عصبانی شده است که خودت خلی و نه من! دیوانه ای را دیوانه کردن خیلی هم هنر نیست؛ ببین اگر توانستی دیوانه ای را درمان کنی؛ این خوب است! دل‌بند هزار دُر مکنون، زنجیر بُر هزار مجنون. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ﴿الاسراء: ١

 

ثم قال: یا أحمد علیک بالورع فإن الورع رأس الدین و وسط الدین و آخر الدین إن الورع یقرب إلى اللَّه تعالى، یا أحمد إن الورع زین المؤمن و عماد الدین و إن الورع مثله کمثل السفینة کما أن فی البحر لا ینجو إلا من کان فیها کذلک‌ لا ینجو الزاهد من الدنیا إلا بالورع، یا أحمد إن الورع یفتح على العبد أبواب العبادة فیکرم به العبد عند الخلق‌ [1] و یصل به إلى اللَّه عز و جل، یا أحمد ما عرفنی عبد إلا خشع لی و ما خشع لی عبد إلا خشع له کل شی‌ء، یا أحمد علیک بالصمت فإن أعمر القلوب قلوب الصالحین و الصامتین و إن أخرب القلوب قلوب المتکلمین بما لا یعنیهم، یا أحمد إن العبادة عشرة أجزاء تسعة منها طلب الحلال، فإذا طیبت مطعمک و مشربک فأنت فی حفظی و کنفی، قال: یا رب ما أول العبادة قال: یا أحمد أول العبادة الصمت و الصوم، قال: هل تعلم یا أحمد ما میراث الصوم قال: لا یا رب، قال: میراث الصوم قلة الأکل و قلة الکلام و العبادة الثانیة الصمت و یورث الصمت الحکمة و تورث الحکمة المعرفة، و تورث المعرفة الیقین فإذا استیقن العبد لا یبالی کیف أصبح بعسر أم بیسر، فهذا مقام الراضین، فمن عمل برضای ألزمه ثلاث خصال: أعرفه شکرا لا یخالطه الجهل، و ذکرا لا یخالطه النسیان، و محبة لا یؤثر على محبتی حب المخلوقین، فإذا أحبنی أحببته و حببته إلى خلقی و أفتح عین قلبه إلى جلالی و عظمتی، فلا أخفی علیه علم خاصة خلقی فأناجیه فی ظلم اللیل و نور النهار حتى ینقطع حدیثه مع المخلوقین و مجالسته معهم، و أسمعه کلامی و کلام ملائکتی، و أعرفه سری الذی سترته عن خلقی و ألبسه الحیاء حتى یستحی منه الخلق کلهم و یمشی على الأرض مغفورا له، و أجعل قلبه واعیا [2] و بصیرا و لا أخفی علیه شیئا من جنة و لا نار و أعرفه ما یمر على الناس یوم القیامة من الهول و الشدة و ما أحاسب به الأغنیاء و الفقراء و الجهال و العلماء و أنور له فی قبره و أنزل علیه منکرا و نکیرا حتى یسألاه و یبشراه و لا یرى غمرة الموت و ظلمة القبر و اللحد و هول المطلع ثم لا أنصب له میزانه و لا أنشر له دیوانه ثم أضع کتابه فی یمینه فیقرؤه منشورا ثم لا اجعل بینی و بینه ترجمانا ثم أرفعه إلى فینکب مرة و یقوم مرة و یقعد مرة و یسکن مرة ثم یجوز على الصراط ثم یقرب له جهنم ثم تزین له الجنة و جی‌ء بالنبیین و الشهداء و یتعلق المظلومین بالظالمین و یوضع الکرسی لفصل القضاء و یقول کل إنسان لخصمه بینی و بینک الحکم العدل الذی لا یجوز ثم أرفع الحجب بینی و بینه فأنعمه بکلامی و ألذذه بالنظر إلی فمن کان فعله فی الدنیا هکذا کیف یکون رغبته فی الدنیا و کیف یکون حبه للدنیا و هو یعلم أن کل حی فیها یموت و أنا الحی الذی لا أموت و لأجعلن ملک هذا العبد فوق ملک الملوک حتى یتضعضع له کل ملک و یهابه کل سلطان جائر و جبار عنید و یتمسح به کل سبع ضار و لأشوقن إلیه الجنة و ما فیها و لأستغرقن عقله بمعرفتی و لأقومن له مقام عقله ثم لأهونن علیه الموت و سکراته و مرارته و فزعه حتى یساق إلى الجنة سوقا فإذا أنزل به ملک الموت یقول له مرحبا طوبى لک طوبى لک طوبى لک إن اللَّه تعالى إلیک لمشتاق و اعلم یا ولی اللَّه أن الأبواب التی کان یصعد فیها عملک تبکی علیک و أن محرابک و مصلاک یبکیان علیک فیقول أنا راض برضوان اللَّه و کرامته و یخرج روحه من جسده کما تخرج الشعرة من العجین و أن الملائکة یقومون عند رأسه بیدی کل ملک کأس من ماء الکوثر و کأس من الخمر یسقون روحه حتى تذهب سکرته و مرارته و یبشرونه بالبشارة العظمى و یقولون له طبت و طاب مثواک إنک تقدم على العزیز الکریم الحبیب القریب فتطیر الروح من أیدی الملائکة فتصعد إلى اللَّه تعالى فی أسرع من طرفة عین و لا یبقى حجاب و لا ستر بینها و بین اللَّه تعالى و اللَّه عز و جل إلیها مشتاق فتجلس على عین عن یمین العرش ثم یقال لها أیتها الروح کیف ترکت الدنیا فتقول إلهی و سیدی و عزتک و جلالک لا علم لی بالدنیا أنا منذ خلقتنی إلى هذه الغایة خائف منک فیقول اللَّه صدقت عبدی کنت بجسدک فی الدنیا و بروحک معی فأنت بعینی أعلم سرک و علانیتک سل أعطک‌ و تمن علی فأکرمک هذه جنتی فتبحبح فیها و هذا جواری فأسکنه فتقول الروح إلهی عرفتنی نفسک فاستغنیت بها عن جمیع خلقک و عزتک و جلالک لو کان رضاک فی أن أقطع إربا إربا أو أقتل سبعین قتلة بأشد ما یقتل به الناس لکان رضاک أحب إلی إلهی و کیف أعجب بنفسی و أنا ذلیل إن لم تکرمنی و أنا مغلوب إن لم تنصرنی و أنا ضعیف إن لم تقونی و أنا میت إن لم تحینی بذکرک و لو لا سترک لأفتضحت أول مرة عصیتک إلهی کیف لا أطلب رضاک و قد أکملت عقلی حتى عرفتک و عرفت الحق من الباطل و الأمر من النهی و العلم من الجهل و النور من الظلمة فقال اللَّه عز و جل و عزتی و جلالی لا أحجب بینی و بینک فی وقت من الأوقات حتى تدخل علی أی وقت شئت و کذلک أفعل بأحبائی.

 

الوافی، فیض کاشانی، ص 147-149

http://lib.eshia.ir/71660/26/147

 

در مقام و جایگاه اهل رضا، میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در کتاب لقاء الله می فرمایند (ص 49- 54) که مرحوم فیض در کتاب وافی در حدیث معراج آمده است که پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم عرض کرد "بار خدایا اول عبادت  و بندگی چیست؟"

خداوند فرمود: "کم گویی و روزه." ...

البته در همین فصل از کتاب از تفسیر حیات باقی هم نقل قولی شده است که بنده نه در کتابخانه ی ای شیعه توانستم چنین تفسیری را پیدا کنم و نه در گوگل چیزی آمد! البته بنده ی حقیر گفتم یحتمل هم این کتاب تفسیری نباشد که به این نام است که از آن نقل قول هم شده است؛ و همینطور هم بود و بلکه در ادمه ی حدیث وافی است:

 

یا أحمد هل تدری أی عیش أهنأ و أیة حیاة أبقى قال: اللهم لا، قال: أما العیش الهنی‌ء فهو الذی لا یفتر صاحبه عن ذکری و لا ینسى نعمتی و لا یغفل عنی و لا یجهل حقی و یطلب رضای لیله و نهاره، و أما الحیاة الباقیة فهی للذی یعمل لنفسه حتى تهون علیه الدنیا و تصغر فی عینه و تعظم الآخرة عنده و یؤثر هوای على هواه فیبتغی مرضاتی و یعظمنی حق عظمتی و یذکر علمی به و یراقبنی باللیل و النهار عند کل سیئة و معصیة و ینقی قلبه عن کل ما أکره و یبغض الشیطان و وسواسه و لا یجعل لإبلیس على قلبه سلطانا و سبیلا فإذا فعل ذلک أسکنت قلبه حبا حتى أجعل قلبه لی و فراغه و اشتغاله و همه لی و حدیثه من النعمة التی أنعمت بها على أهل محبتی من خلقی و أفتح عین قلبه و سمعه حتى یسمع بقلبه منی و ینظر بقلبه إلى جلالی و عظمتی و أضیق علیه الدنیا و أبغض إلیه ما فیها من اللذات و أحذره من الدنیا و ما فیها کما یحذر الراعی غنمه من مراتع الهلکة فإذا کان هکذا یفر من الناس فرارا و ینقل من دار الفناء إلى دار البقاء و من دار الشیطان إلى دار الرحمن.

 

وافی فیض کاشانی، جلد 26، ص 149

http://lib.eshia.ir/71660/26/149

 

یا أحمد إن أهل الآخرة لا یهنؤهم الطعام منذ عرفوا ربهم، و لا تشغلهم مصیبة منذ عرفوا سیئاتهم، یبکون على خطایاهم، و یتعبون أنفسهم و لا یریحونها، إن راحة أهل الآخرة فی الموت و الآخرة مستراح العارفین، مؤنسهم دموعهم التی تفیض على خدودهم، و جلوسهم مع الملائکة الذین یمشون على أیمانهم و شمائلهم، و مناجاتهم مع الجلیل الذی فوق عرشهم، إن أهل الآخرة قلوبهم فی أجوافهم قد قرحت یقولون متى نستریح من دار الفناء إلى دار البقاء، یا أحمد هل تعرف ما للزاهدین عندی قال: لا یا رب، قال: یبعث الخلق و یناقشون الحساب و هم من ذلک آمنون إن أدنى ما أعطی الزاهدین فی الآخرة أن أعطیهم مفاتیح الجنان کلها حتى یفتحوا أی باب شاءوا و لا أحجب عنهم وجهی و لأنعمهم بألوان التلذذ من کلامی و لأجلسنهم‌ [1] فی مقعد صدق فأذکرهم ما صنعوا و تعبوا فی دار الدنیا و أفتح لهم أربعة أبواب باب تدخل علیهم الهدایا منه بکرة و عشیا من عندی و باب ینظرون منه إلی کیف شاءوا بلا صعوبة و باب یطلعون منه إلى النار فینظرون إلى الظالمین کیف یعذبون و باب تدخل علیهم منه الوصائف و الحور العین قال: یا رب من هؤلاء الزاهدون الذین وصفتهم قال: الزاهد هو الذی لیس له بیت یخرب فیغتم لخرابه و لا له ولد یموت فیحزن لموته و لا له شی‌ء یذهب فیحزن لذهابه و لا یعرفه إنسان فیشغله عن اللَّه طرفة عین و لا له فضل طعام فیسأل عنه و لا له ثوب لین.

 

http://lib.eshia.ir/71660/26/149

 

و لا یلی قبض روحه غیری و لأفتحن لروحه أبواب السماء کلها و لأرفعن الحجب کلها دونی و لآمرن الجنان فلتزینن و الحور العین فلتشرقن و الملائکة فلتصلین و الأشجار فلتثمرن و ثمار الجنة فتدلین و لآمرن ریحا من الریاح التی تحت العرش فلتحملن جبالا من الکافور و المسک الأذفر فلتضرمن وقودا من غیر نار فلتدخنن و لا یکون بینی و بین روحه ستر، و أقول له عند قبض روحه مرحبا و أهلا بقدومک علی أسعد بالکرامة و البشرى بالرحمة و الرضوان‌و جنات لهم فیها نعیم مقیم خالدین فیها أبدا إن اللَّه عنده أجر عظیم‌ فلو رأیت الملائکة کیف یأخذها واحد و یعطیها الآخر.

 

http://lib.eshia.ir/71660/26/144

 

بعضی یحتمل از دیدگاه فلسفه ی الحادی هم حتی وارد شوند و نه فقط حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و این سوال را مطرح بفرمایند که آیا در حدیث معراج چیزی هم قاچاقی وارد شده است که گفتگوی حضرت پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم و خداوند سبحان هم بوده است؟! 

اما این سوال می تواند از لحاظ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خیلی هم مورد ویوق هم واقع شود چرا که یحتمل خود حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز با چنین شبهه هایی مواجه است که حداقل اش این است که آیا مکتبی التقاطی نیست؟ نخیر؛ نیست! مثل این است که شما در شهری زندگی کنید و برای اینکه بخواهید به خدا پناه ببرید به روستایی فرار کنید چرا که در شهر بسیاری نمادهای الحادی هم یحتمل یافت می شوند که ممکن هم هست شما را از خدا و عبادت او باز دارد. یا اقتصاد و اجتماع و انسان شناسی و روانشناسی و بلکه شهرسازی که در شهر بکار گرفته می شود همانی است که در یک شهر غیر اسلامی هم بکار برده شده است و وجه اشتراکاتش هم بیش از حد است. آیا مشکل همین هم نیست که اسپینوزا هم اخلاق گفته است و در اسلام هم درسهای مکارم اخلاق اساتید اخلاق را داریم و بلکه طراحی شهری را هم می توان به مدل اسپینوزایی ارائه ی گزاره هایی و پشتیبانی ها و مانع زدایی های تولیدی آنها هر چند که وارد نظریه های کوهمولوژیکی هندسه ی جبری آن نشویم هم گفت؟ 

اما یحتمل شما تا آنجا هم پیش بروید که در گزاره ی 5 هم بفرمایید ما نمی بایستی هم یک وضعیت شاگرد/ استادی و بلکه شاگرد/ اربابی  (master/ disciple) را هم برای مثل مکتبخونه های قدیمی به حساب بیاوریم. خوب، لازمه ی اثبات چنین گزاره ای همین هم هست که شما طوری مسئله ی صفر و یک و بینهایت طلبگی، و بلکه دانشجویی، استادی و مرجع تقلیدی و بلکه امام زمانی را هم مجرد و انتزاعی اش کنید که طلبه و دانشجو رغبت هم کند که وارد کوانتیزاسیون حالتهای کلاسیک مسئله شده و آنها را بسط و توسعه هم دهد! اقتصاد و جامعه شناسی و روانشناسی و علوم انسانی و بلکه ریاضی فیزیکش را هم بطور تحلیلی و فلسفی بیان بفرمایید و بلکه حتی المقدور از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اش هم توانستید فاکتور بگیرید. اشکالی ندارد؛ این هم خودش یک نوع نقد است دیگر. شما می نویسید و او هم می نویسد. و اما آنجایی که استاد شهید می فرمایند هم دموکراسی و هم سویسیالیسم یعنی هم فرد مطرح است و هم جامعه و اما همه به سمت او است که می رویم چرا که همه از اوییم و به سوی او می رویم انا لله و انا الیه راجعون. و مسئله ای که هست این است که بعضی یحتمل هم جا می مانند و عقب می افتند چرا که مسئله می شود برای آنها که همین اویی که ما داریم عرض می کنیم بالاخره کیست؟ الله جل جلاله را باید بالاخره بشناسند و آیا بتوانند آیا نتوانند ...؟ و الا که خوب بخواهیم تجارت و قرار داد داشته باشیم چه فرقی می کند که کدام کشور هم هست و بلکه اگر بخواهیم رئیس جمهور هم انتخاب کنیم؛ خوب، چرا او و نه من؟ ولی فقیه اش هم همینطور و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف اش هم چه فرقی دارد؟ اصلا چرا همه و همه خود من نیستم؟! مسئله گویا قسمتی اش این است که از طلبگی و دانشجویی به استادی رسیدن چقدر هم کار دارد؟ از فقر به ثروت رسیدن مسئله اش چیست؟ و چرا هم قرآن کریم می فرماید: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید. همه فقیرند؟ یعنی چه؟ مگر می شود؟ آن ثروتمند قارونی هم فقیر است؟ و آن فقیری که واقعاً هم از روی نداری و درماندگی دستش در کوچه و خیابان به سوی دیگران دراز است و بلکه کمی تا حدی هم یحتمل به خل وضعی و دیوانگی هم می زند همه و همه هم فقیرند؟ و من و رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه؛ و حتی مراجع تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی هم همه و همه فقیریم؟ البته اینجا یک قطب بندیهایی هم بلاشک هست که از نوع قبل از انقلابیها و بعد از انقلابیها و حزب اللهی ها و شاهی ها و کمونیستها و ثروتمندان و مستضعفین و .... را هم داریم.

یعنی یک جاهایی شما ملاحظه می فرمایید که گویی بعضی دارند هر چه هم در توان دارند را استفاده می کنند که یک مجسمه ای از خدا بسازند و ارائه هم دهند بدتر از بتهایی را که بت پرستان می پرستند و فراعنه هم مدعی می شوند به انا ربکم الاعلی ای و حالا شما هی بفرمایید که بابا مگر نمی بینید که عصر عصر ارتباطات هم هست و عصر فضا و علم و صنعت و فن آوری و .... تو هنوز همه ی هم و غم خود را که در توان داریر می خواهی جمع کنی که نه تنها مجسمه ای از خدا بسازی و بلکه حتی زوم کنی روی آن فردی که بدتر از خودت خل و چل اش می پنداری و همه ی دیوانگیهایت را هم انتقال دهی به او؟ و مجسمه و سنگش کنی؟ حتی وهابیها هم این کار را می کنند؟ اهل مسجد هم همین کار را می کنند؟ و آنوقت می فرمایید که ما روی آن گاو پرسته را در این کارمان سفید هم نکرده ایم و بلک به گوساله و گاو مقدس پرستی هم خود را نیانداخته ایم؟

عرض بنده ی حقیر این است که اگر بنده ی حقیر رئیس جمهور شوم اول از همه تولید اینچنین مجسمه های بت پرستی را با تمام توان مانع می شوم که بلکه بتوان به تولید پشتیبانیها و مانع زداییهای درست و درمان هم پرداخت که لااقل و دست کم کم اش کار هم تولید کند و بیکاریها را هم از بین ببرد و بلکه عقل را هم نخواهد ضایع نکند! اقل کم بهتر هم بتوان به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی خود هم پرداخت.

حالا بعضی هم یحتمل اشکال می کنند که بابا تو مگر چقدر بیکاری که تا می گویی گوگل ترانسلیت و آنگاه سریع می دوی ببینی که کارش چطور است و از آسمان هم می روی مقاله ای از طراحی شهری را انتخاب کرده و با اساتید فن آنرا شروع می کنی به بحث و گفتگو؟! خیلی بیکاری دیگر! بهتر نمی بود همینطوری که علناً و ضمناً هم در حدیث بالا آمده است، می رفتی دنبال حوریان و پریان بهشتی می گشتی؟ و خودت را جور دیگری هم سرگرم می کردی؟ این هم شد کار؟ 

عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره هر کسی هم باید یا نباید به یک کاری مشغول باشد؟ آیت اللهی های صفر و یک و بینهایت که نمی شود فقط در حد تجرید و انتزاع مسئله ی طلبگی و مرجع تقلیدی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف باقی مانده و لا غیر! بالاخره حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم در فیلمش هم که باشد و بلکه فیلم حضرت یحیی علی نبینا صل الله علیه و آله وسلم را هم بسازند، آنگاه وقتی مثلاً حضرت یوسف احتجاج می کند با کاهنی که بالاخره آیا اگر این حاجیه خانم دوباره جوان شد تو ایمان خواهی آورد به نبی خدا؟ و خوب آیا می شود هم انتظار داشت که کاهنی که نسل اندر نسل هم عمری را گذارنده است که خدایش خدای دیگری است و خودش هم از نبی خدا نیز بالاتر است؛ حالا بفرمایید هم به او که نبی خدا را بالاخره باورت شد؟ دور از ذهن نمی باید باشد که بفرماید رد کارت را بگیر و برو بابا دنبال کارت دست از سر ما بردار؛ کچلمان کردی تو! یعنی حضرت آیت الله سید حسن نصر الله را هم نمی خواهد اینجا که از دور و نزدیک هم گوشزد کند که یا آدم می شوی یا حسابت پاک است! بالاخره سعی هم کن که ببینی می توانی خلیفة الله یا همان آدم هم شوی یا خیر؟ بالاخره سعی که بکن! حالا نتوانستی خوب نتوان! بالاخره سعی ات را می توانی بگویی که کردی. بد است؟ بفرمایید که بد است! اصلا من بد شما خوب.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی‌ أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (یس، 36: آیه مبارکه 65)

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها (نمل، 27: آیه مبارکه 89)

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها (انعام، 6: آیه مبارکه 160)

 

ضرورت تقاضای برخورد محسنانه از خدا در محکمه قیامت
مسئله بعدی آن است که آن قاضی وقتی می‌خواهد بعد از بررسی، جزا بدهد، گاهی به عنوان قاضی عدل است، گاهی به عنوان قاضی فضل و احسان. اینکه در دعاها در نماز و غیر نماز عرض می‌کنیم «اَللّهم عامِلْنا بِفَضْلِکَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِکَ»[6] همین است؛ یعنی خدایا چه در دنیا و چه در آخرت، مخصوصاً در محکمه آخرت وقتی ما را حاضر کردی با ما عادلانه رفتار نکن با ما فاضلانه و محسنانه رفتار کن، اگر با عدل بخواهی با ما رفتار کنی ما مشکل داریم, اگر بخواهی با فضل و احسان با ما رفتار کنی ما امیدواریم «اَللّهم عامِلْنا بِفَضْلِکَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِکَ». در جریان کیفر ذات اقدس الهی حتماً عادل است و هرگز ـ معاذ الله ـ از عدل پایین‌تر نمی‌آید ﴿وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً﴾؛[7] لذا این تعبیر ﴿جَزاءً وِفاقاً﴾[8] یک بار در قرآن آمده که آن هم مخصوص کیفر است؛ یعنی کیفرِ ما حتماً بیش از استحقاق نیست، ممکن است کمتر باشد؛ این ﴿جَزاءً وِفاقاً﴾ نفیِ مازاد است نه نفی مادون; ولی نسبت به پاداش اگر بخواهد مؤمنان و پرهیزکاران را جزا دهد، اگر عادلانه باشد به همان اندازه جزا می‌دهد؛ ولی وعده الهی این است که ما عادلانه رفتار نمی‌کنیم، ما فاضلانه و محسنانه رفتار می‌کنیم ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها﴾[9]هست, ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾[10] هست، تا هفتصد برابر و هزار و دویست برابر و امثال ذلک که اینها هم جزاست و در حقیقت معنای جزا هم اخذ نشده که معادل با آن مجزی و آن کار باشد. پس ذات اقدس الهی با این صحنه دارد کار می‌کند.

 

فرازی از تفسیر سوره یس، آیات 65-69، حضرت آیت الله العظمی حوادی آملی

http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/javadi/tafsir/92/921112/

 

20- محمّد بن یحیى، عن أحمد بن محمّد، عن بعض أصحابه، عن الحسن بن علیّ ابن أبی عثمان، عن واصل، عن أبی عبد اللّه (علیه السلام) قال: جاء رجل إلى أبی ذرّ فقال:

یا أبا ذرّ ما لنا نکره الموت؟ فقال: لأنّکم عمّرتم الدّنیا و أخربتم الآخرة فتکرهون أن تنقلوا من عمران إلى خراب. فقال له: فکیف ترى قدومنا على اللّه فقال: أمّا المحسن منکم فکالغائب یقدم على أهله و أمّا المسیء منکم فکالآبق یردّ على مولاه، قال: فکیف ترى حالنا عند اللّه؟ قال: اعرضوا أعمالکم على الکتاب، إنّ اللّه یقول: «إِنَّ الْأَبْرٰارَ لَفِی نَعِیمٍ وَ إِنَّ الْفُجّٰارَ لَفِی جَحِیمٍ» قال: فقال الرّجل فأین رحمة اللّه؟ قال: رحمة اللّه قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ، قال: أبو عبد اللّه (علیه السلام): و کتب رجل إلى أبی ذرّ رضی اللّه عنه یا أبا ذر أطرفنی بشیء من العلم فکتب إلیه أنّ العلم کثیر و لکن إن قدرت أن لا تسیء إلى من تحبّه فافعل، قال: فقال له الرّجل:

و هل رأیت أحدا یسیء إلى من یحبّه؟ فقال له: نعم نفسک أحبّ الأنفس إلیک فاذا أنت عصیت اللّه فقد أسأت إلیها.

______________

(فقال أما المحسن منکم فکالغائب یقدم على أهله)

(5) أراد أن المحسن آمن یقینا معزز قطعا و أما المسىء من أهل الایمان فهو بین خوف و رجاء ان عذب فهو عدل و ان رحم فهو فضل، اللهم عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک، و قوله (یرد على مولاه)

 

شرح اصول کافی، ملا صالح مازندرانی، جلد 10، ص 191

http://lib.eshia.ir/86791/10/191

 

اَللّهم عامِلْنا بِفَضْلِکَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِکَ

 

إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ اَلسَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ اَلتَّبَاعُدِ مِنْکَ

 

در درس معرفت این سوال یحتمل مطرح شود که این چه سری است که بفرمایند زمان از دست رفته؟ و بلکه رمانی هم در این مورد بنویسند که چطور باید هم آنرا جستجو کرد؟! اینجا یحتمل قسمتی از مسئله این است که حتی وقتی بینهایتی نه از مرتبه ی آیت اللهی یک مرجع تقلید و بلکه همچون آیت اللهی که ما آنرا به نام امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می شناسیم خدمت حضرت حق الله جل جلاله می رسد، و بلکه حضرت امیر المومنین علی ابن ابیطالب هم می فرمایند الهی و قد افنیت عمری فی شرة السهو عنک و ابلیت شبابی فی سکرة التباعد منک! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

عقل اینجا وا نمی ماند که اصلا مسئله چیست؟ مشکل ما کدام است؟ البته از لحاظ منطقی و آن هم منطق ریاضی که برای بینهایتها مراتبی قائلند مسئله را بسنجیم، یحتمل اشکال هم شود که خوب این درست است دیگر! یک بینهایتی با بینهایت دیگری است که دارد راز و نیاز می فرماید و مسئله حل است! حالا مراتب این بینهایت با آن بینهایت کدام است و آیا کدام بینهایتها است که غیر قابل دسترس و بلکه حتی غایب هم هست و کدام نیست؟ اینها باز سوالاتی است که یحتمل بسادگی هم قابل حل نباشند؟

مثلاً مسئله به این سادگی نیست که زبان بفرماید اللهم عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک و گوش بشنود اللهم امنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک، هر چند که اگر چنین شد یحتمل هم گوش بدلایلی سنگین هم شده است و باید معالجه اش هم کرد! به عنوان مثال، در حدی که ما می فهمیم حساب بفرمایید که رادیکال 2:

Sqrt(2)

را اگر بصورت اعشاری بنویسیم، نمایش آن طوری است که مثل اعداد گویا بعد از یک مقداری از اعشار که پیشرفت کردیم، دوباره تکرارپذیر نمی باشد. یعنی غیر گویا و گنگ اصم است هر چند که هنوز جبری هم هست و مثلاً از طریق قضیه ی فیثاغورس می دانیم که مثلث قائم الزاویه ای که دو ضلعش یک است و لذا وترش رادیکال دو است؛ ولی عددی مثل  عدد پی را که مثلاً به محیط یا مساحت دایره با شعاع یک هم مربوط است چنان که مساحتش می شد همان عدد پی ولی محیط دایره می شود 2 ضرب در پی. ولی اگر بخواهیم این اعداد جبری و متعالی را از طریق بسط مثلاً تایلوری بعضی توابع جبری و متعالی هم بدست آوریم، خواهیم دید که با سریهایی که از جمع بینهایت اعداد تشکیل شده اند هم طرف خواهیم بود که به سوی عددی متناهی هم میل خواهند کرد! حالا شما به اینها فضاهای تانژانت و کوتانژانت و نانسورهای دیگر و کلافهای دیگری هم اضافه کرده و انواع عملگرها را هم بر آنها به حساب بیاورید و ...؛ و آنگاه خواهیم دید که فضاهایی با ابعاد بزرگتری و بلکه ابعاد بینهایت را هم خواهیم داشت که حالا باید این بینهایتها را بنشینیم و مصاحبه کنیم و بلکه بدستشان بیاوریم که چه عددی از جمع و ضرب و ... روی آنها بحساب می آیند.

خوب، کجا بودیم؟ اینجا این ابهام هم پیش می آید که وقتی با چنین فضاهای عظیمی یحتمل طرف شویم، آیا همان است که بینهایتی است که با بینهایتی  هم طرف است و بلکه دارند با خودشان راز و نیاز می کنند و دل می دهند و گل می گیرند؟ یا خیر، طرف خود را در لجنزارهای پست دنیوی هم گرفتار کرده است و گیر کرده است که چه بکند؟ و راه نجاتی هم نمی یابد؟ سعی می کند خود را نجات هم دهد و باز گیر می کند! بنده ی حقیر اینجا یک مثالی هم بزنم برای اساتید فنی که با فن ترجمه سر و کار داشته اند لازم به اینکه عرض بنده حقیر را باور کنند هم نیست. و اما بنده از آنجایی هم که داشتم گوگل ترانسلیت را مرور هم می کردم، گفتم ببینم یک مقاله ای خداپسندانه یا حالا نه خیلی هم خداپسندانه را بیابم و ببینم گوگل ترانسلیت چه می کند با آن. و دیدم که اتفاقاً یک استاد خیلی ماهری در این زمینه قبلاً خودش دارد این کار را می کند! از او پرسیدم مسئله چطور می شود. گفت خوب است، ولی کم هم اشکالات و مشکلات ندارد در این نوع از ترجمه و کمکهای گوگلی آن! گفتم چیست که ترجمه کرده ای؟ گفت مقاله ای است در باب طراحی شهری از آلکساندر کوٍٍبرت بنام ادای احترام به یک عصر: دوره و نقد 50 سال اخیر.

بنده به مقاله نگاهی انداختم و دیدم که اصلا اانگار از بدو شروع مقاله خود نویسنده می گوید که برخورد او یک برخورد مادیگرایانه و ماتریالیستی هم هست هر چند که از خیلی از علوم انسانی و اجتماعی و روانشناسی و حتی علوم طبیعی و اقتصاد و معماری و برنامه ریزی شهری و ... بلکه فلسفه هم سعی می کند که کمک بگیرد. اینجا است که شما بنظرتان هم می رسد که در همه ی اینها برای طراحی شهری آیا نبایستی او از خدا هم طلب استمداد و بلکه استمنان کند؟ و آن وقت یحتمل هم بنظرتان برسد که خوب نه؛ این یحتمل منطقی هم هست که وقتی با سنگ و گچ و چوب و آهن و شیشه و امثالهم هم طرفیم، مسئله این است که با طرف متناهی مسئله سر و کار هم داریم دیگر! حالا یحتمل کمی هم از صفر و یک و بینهایت پا را آنطرفتر هم گذارده ایم تا برسیم به اعداد خیلی بزرگی از نوع اعداد طبیعی و صحیح و بلکه اعشاری هم. ولی نوع تخمینهایی که داریم می زنیم هم خیلی نمی توانند ما را به بینهایتی که طلبه دارد از مرجع تقلیدش درس هم می گیرد برگدد و بلکه او را حتی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی در روز قیامت هم برساند! خوب، سوال این است که پس تکلیف چیست در طراحی شهری؟ کی به خدا و لقاء الله هم می رسیم و بلکه آیا کی و چه وقتی هم از شر پس گردنیها و اردنگیها و تازیانه های سلوک هم سالک الی الله که همچون سگی دست آموز شده است در دست و پنجه نرم کردن با گرفتاریهای شهری اش نجات می یابد؟

مسئله خیلی اوقات خیلی آسان هم هست چرا که خیلی اوقات والدین به فرزندان عزیز و دلبندشان هم توصیه و نصحیت هم می کند که مواظب باشها! لب پرتگاه نکند خدای ناکرده برویها؟! خیلی مواظب باش! یعنی یحتمل هم دارند به فرزندان عزیزتر از جانشان هم ظلم می کنند که مثلاً عدسی هم نمی خواهی بخوری؟ لباس مویی ات را هم نمی خواهی با لباس پشمینه ات عوض کنی؟ و او را از سختیهای رسیدن به آن حضرت حق الله جل جلاله همچون مادر حضرت یحیی هم یحتمل باز می دارند چنانچه بلکه او خواب هم بماند و صبح نتواند برای عبادتش بموقع هم برخیزد! حالا شما حساب هم بفرمایید که والدین محترم حتی بخواهند بفرمایند که بابا بینهایت را هم دریاب! متناهی را می خواهی چه کنی؟ مراتب و درجات بینهایت را طی کن تا برسی به بینهایتهای مراتب بالاتر و هر چه بالاتری و بلکه هم بالاترین! آنوقت یک شیطانی هم یحتمل اگر آمد گفت چی گفتی؟ بالاترین؟ مرا صدا زدی؟ منم دیگر؛ خود انا ربکم الاعلی را که حتی همه ی فراعنه هم می خواهند بدان برسند را صدا زدی دیگر و آغوشش را هم باز کند که بپر بغل خودم که منم آن بالاترین! و حالا خر بیار و باقلا هم بار بزن! و البته این قصه ناتمام ماند و ما خاموش و ساکت ماندیم و گرفتار هزار و یک مسئله و مشکل که حالا چه کنم؟! و نمی دانیم هم که چه باید بکینم در این وقت کم و کارهای زیاد و .... با عرض معذرب از اساتید فن علوم طبیعی و الهی و معرفتی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. و الله اعلم! لا اله الا الله الله صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

_________________________

 

هان، فراموش کردم که قسمت اعظم مسئله را عرض کنم که عدل و فضل خدا خصوصاً برای محسنین همشه طرف آن بینهایتی است که در هیچ نهایتی هم نمی توان آنرا جایگزین کرد و لذا فضل و احسانی  را که خدا دارد نسبت به بنده اش آنقدر زیاد است که می فرمایند نعمتهای خدا چطور است که این همه بی پایان است و نمی توانی هم بشمارش اش آری؟ و هنوز هم بعد از این همه خدا از نمازهای اینچنین کمترینی هم در گذرد که ما کجا و الله جل جلاله و عبودیت از روی اخلاص او کجا و مناجاتهای ائمه ی اطهار با حضرت حق تعالی کجا و امام زمان عجل الله فرجه الشریف کجا؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین لارادته و المستشهدین بین یدیه لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی‌ أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (یس، 36: آیه مبارکه 65)

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها (نمل، 27: آیه مبارکه 89)

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها (انعام، 6: آیه مبارکه 160)

 

ضرورت تقاضای برخورد محسنانه از خدا در محکمه قیامت
مسئله بعدی آن است که آن قاضی وقتی می‌خواهد بعد از بررسی، جزا بدهد، گاهی به عنوان قاضی عدل است، گاهی به عنوان قاضی فضل و احسان. اینکه در دعاها در نماز و غیر نماز عرض می‌کنیم «اَللّهم عامِلْنا بِفَضْلِکَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِکَ»[6] همین است؛ یعنی خدایا چه در دنیا و چه در آخرت، مخصوصاً در محکمه آخرت وقتی ما را حاضر کردی با ما عادلانه رفتار نکن با ما فاضلانه و محسنانه رفتار کن، اگر با عدل بخواهی با ما رفتار کنی ما مشکل داریم, اگر بخواهی با فضل و احسان با ما رفتار کنی ما امیدواریم «اَللّهم عامِلْنا بِفَضْلِکَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِکَ». در جریان کیفر ذات اقدس الهی حتماً عادل است و هرگز ـ معاذ الله ـ از عدل پایین‌تر نمی‌آید ﴿وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً﴾؛[7] لذا این تعبیر ﴿جَزاءً وِفاقاً﴾[8] یک بار در قرآن آمده که آن هم مخصوص کیفر است؛ یعنی کیفرِ ما حتماً بیش از استحقاق نیست، ممکن است کمتر باشد؛ این ﴿جَزاءً وِفاقاً﴾ نفیِ مازاد است نه نفی مادون; ولی نسبت به پاداش اگر بخواهد مؤمنان و پرهیزکاران را جزا دهد، اگر عادلانه باشد به همان اندازه جزا می‌دهد؛ ولی وعده الهی این است که ما عادلانه رفتار نمی‌کنیم، ما فاضلانه و محسنانه رفتار می‌کنیم ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها﴾[9]هست, ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾[10] هست، تا هفتصد برابر و هزار و دویست برابر و امثال ذلک که اینها هم جزاست و در حقیقت معنای جزا هم اخذ نشده که معادل با آن مجزی و آن کار باشد. پس ذات اقدس الهی با این صحنه دارد کار می‌کند.

 

فرازی از تفسیر سوره یس، آیات 65-69، حضرت آیت الله العظمی حوادی آملی

http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/javadi/tafsir/92/921112/

 

20- محمّد بن یحیى، عن أحمد بن محمّد، عن بعض أصحابه، عن الحسن بن علیّ ابن أبی عثمان، عن واصل، عن أبی عبد اللّه (علیه السلام) قال: جاء رجل إلى أبی ذرّ فقال:

یا أبا ذرّ ما لنا نکره الموت؟ فقال: لأنّکم عمّرتم الدّنیا و أخربتم الآخرة فتکرهون أن تنقلوا من عمران إلى خراب. فقال له: فکیف ترى قدومنا على اللّه فقال: أمّا المحسن منکم فکالغائب یقدم على أهله و أمّا المسیء منکم فکالآبق یردّ على مولاه، قال: فکیف ترى حالنا عند اللّه؟ قال: اعرضوا أعمالکم على الکتاب، إنّ اللّه یقول: «إِنَّ الْأَبْرٰارَ لَفِی نَعِیمٍ وَ إِنَّ الْفُجّٰارَ لَفِی جَحِیمٍ» قال: فقال الرّجل فأین رحمة اللّه؟ قال: رحمة اللّه قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ، قال: أبو عبد اللّه (علیه السلام): و کتب رجل إلى أبی ذرّ رضی اللّه عنه یا أبا ذر أطرفنی بشیء من العلم فکتب إلیه أنّ العلم کثیر و لکن إن قدرت أن لا تسیء إلى من تحبّه فافعل، قال: فقال له الرّجل:

و هل رأیت أحدا یسیء إلى من یحبّه؟ فقال له: نعم نفسک أحبّ الأنفس إلیک فاذا أنت عصیت اللّه فقد أسأت إلیها.

______________

(فقال أما المحسن منکم فکالغائب یقدم على أهله)

(5) أراد أن المحسن آمن یقینا معزز قطعا و أما المسىء من أهل الایمان فهو بین خوف و رجاء ان عذب فهو عدل و ان رحم فهو فضل، اللهم عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک، و قوله (یرد على مولاه)

 

شرح اصول کافی، ملا صالح مازندرانی، جلد 10، ص 191

http://lib.eshia.ir/86791/10/191

 

اَللّهم عامِلْنا بِفَضْلِکَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِکَ

 

إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ اَلسَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ اَلتَّبَاعُدِ مِنْکَ

 

در درس معرفت این سوال یحتمل مطرح شود که این چه سری است که بفرمایند زمان از دست رفته؟ و بلکه رمانی هم در این مورد بنویسند که چطور باید هم آنرا جستجو کرد؟! اینجا یحتمل قسمتی از مسئله این است که حتی وقتی بینهایتی نه از مرتبه ی آیت اللهی یک مرجع تقلید و بلکه همچون آیت اللهی که ما آنرا به نام امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می شناسیم خدمت حضرت حق الله جل جلاله می رسد، و بلکه حضرت امیر المومنین علی ابن ابیطالب هم می فرمایند الهی و قد افنیت عمری فی شرة السهو عنک و ابلیت شبابی فی سکرة التباعد منک! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

عقل اینجا وا نمی ماند که اصلا مسئله چیست؟ مشکل ما کدام است؟ البته از لحاظ منطقی و آن هم منطق ریاضی که برای بینهایتها مراتبی قائلند مسئله را بسنجیم، یحتمل اشکال هم شود که خوب این درست است دیگر! یک بینهایتی با بینهایت دیگری است که دارد راز و نیاز می فرماید و مسئله حل است! حالا مراتب این بینهایت با آن بینهایت کدام است و آیا کدام بینهایتها است که غیر قابل دسترس و بلکه حتی غایب هم هست و کدام نیست؟ اینها باز سوالاتی است که یحتمل بسادگی هم قابل حل نباشند؟

مثلاً مسئله به این سادگی نیست که زبان بفرماید اللهم عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک و گوش بشنود اللهم امنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک، هر چند که اگر چنین شد یحتمل هم گوش بدلایلی سنگین هم شده است و باید معالجه اش هم کرد! به عنوان مثال، در حدی که ما می فهمیم حساب بفرمایید که رادیکال 2:

Sqrt(2)

را اگر بصورت اعشاری بنویسیم، نمایش آن طوری است که مثل اعداد گویا بعد از یک مقداری از اعشار که پیشرفت کردیم، دوباره تکرارپذیر نمی باشد. یعنی غیر گویا و گنگ اصم است هر چند که هنوز جبری هم هست و مثلاً از طریق قضیه ی فیثاغورس می دانیم که مثلث قائم الزاویه ای که دو ضلعش یک است و لذا وترش رادیکال دو است؛ ولی عددی مثل  عدد پی را که مثلاً به محیط یا مساحت دایره با شعاع یک هم مربوط است چنان که مساحتش می شد همان عدد پی ولی محیط دایره می شود 2 ضرب در پی. ولی اگر بخواهیم این اعداد جبری و متعالی را از طریق بسط مثلاً تایلوری بعضی توابع جبری و متعالی هم بدست آوریم، خواهیم دید که با سریهایی که از جمع بینهایت اعداد تشکیل شده اند هم طرف خواهیم بود که به سوی عددی متناهی هم میل خواهند کرد! حالا شما به اینها فضاهای تانژانت و کوتانژانت و نانسورهای دیگر و کلافهای دیگری هم اضافه کرده و انواع عملگرها را هم بر آنها به حساب بیاورید و ...؛ و آنگاه خواهیم دید که فضاهایی با ابعاد بزرگتری و بلکه ابعاد بینهایت را هم خواهیم داشت که حالا باید این بینهایتها را بنشینیم و مصاحبه کنیم و بلکه بدستشان بیاوریم که چه عددی از جمع و ضرب و ... روی آنها بحساب می آیند.

خوب، کجا بودیم؟ اینجا این ابهام هم پیش می آید که وقتی با چنین فضاهای عظیمی یحتمل طرف شویم، آیا همان است که بینهایتی است که با بینهایتی  هم طرف است و بلکه دارند با خودشان راز و نیاز می کنند و دل می دهند و گل می گیرند؟ یا خیر، طرف خود را در لجنزارهای پست دنیوی هم گرفتار کرده است و گیر کرده است که چه بکند؟ و راه نجاتی هم نمی یابد؟ سعی می کند خود را نجات هم دهد و باز گیر می کند! بنده ی حقیر اینجا یک مثالی هم بزنم برای اساتید فنی که با فن ترجمه سر و کار داشته اند لازم به اینکه عرض بنده حقیر را باور کنند هم نیست. و اما بنده از آنجایی هم که داشتم گوگل ترانسلیت را مرور هم می کردم، گفتم ببینم یک مقاله ای خداپسندانه یا حالا نه خیلی هم خداپسندانه را بیابم و ببینم گوگل ترانسلیت چه می کند با آن. و دیدم که اتفاقاً یک استاد خیلی ماهری در این زمینه قبلاً خودش دارد این کار را می کند! از او پرسیدم مسئله چطور می شود. گفت خوب است، ولی کم هم اشکالات و مشکلات ندارد در این نوع از ترجمه و کمکهای گوگلی آن! گفتم چیست که ترجمه کرده ای؟ گفت مقاله ای است در باب طراحی شهری از آلکساندر کوٍٍبرت بنام ادای احترام به یک عصر: دوره و نقد 50 سال اخیر.

بنده به مقاله نگاهی انداختم و دیدم که اصلا اانگار از بدو شروع مقاله خود نویسنده می گوید که برخورد او یک برخورد مادیگرایانه و ماتریالیستی هم هست هر چند که از خیلی از علوم انسانی و اجتماعی و روانشناسی و حتی علوم طبیعی و اقتصاد و معماری و برنامه ریزی شهری و ... بلکه فلسفه هم سعی می کند که کمک بگیرد. اینجا است که شما بنظرتان هم می رسد که در همه ی اینها برای طراحی شهری آیا نبایستی او از خدا هم طلب استمداد و بلکه استمنان کند؟ و آن وقت یحتمل هم بنظرتان برسد که خوب نه؛ این یحتمل منطقی هم هست که وقتی با سنگ و گچ و چوب و آهن و شیشه و امثالهم هم طرفیم، مسئله این است که با طرف متناهی مسئله سر و کار هم داریم دیگر! حالا یحتمل کمی هم از صفر و یک و بینهایت پا را آنطرفتر هم گذارده ایم تا برسیم به اعداد خیلی بزرگی از نوع اعداد طبیعی و صحیح و بلکه اعشاری هم. ولی نوع تخمینهایی که داریم می زنیم هم خیلی نمی توانند ما را به بینهایتی که طلبه دارد از مرجع تقلیدش درس هم می گیرد برگدد و بلکه او را حتی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی در روز قیامت هم برساند! خوب، سوال این است که پس تکلیف چیست در طراحی شهری؟ کی به خدا و لقاء الله هم می رسیم و بلکه آیا کی و چه وقتی هم از شر پس گردنیها و اردنگیها و تازیانه های سلوک هم سالک الی الله که همچون سگی دست آموز شده است در دست و پنجه نرم کردن با گرفتاریهای شهری اش نجات می یابد؟

مسئله خیلی اوقات خیلی آسان هم هست چرا که خیلی اوقات والدین به فرزندان عزیز و دلبندشان هم توصیه و نصحیت هم می کند که مواظب باشها! لب پرتگاه نکند خدای ناکرده برویها؟! خیلی مواظب باش! یعنی یحتمل هم دارند به فرزندان عزیزتر از جانشان هم ظلم می کنند که مثلاً عدسی هم نمی خواهی بخوری؟ لباس مویی ات را هم نمی خواهی با لباس پشمینه ات عوض کنی؟ و او را از سختیهای رسیدن به آن حضرت حق الله جل جلاله همچون مادر حضرت یحیی هم یحتمل باز می دارند چنانچه بلکه او خواب هم بماند و صبح نتواند برای عبادتش بموقع هم برخیزد! حالا شما حساب هم بفرمایید که والدین محترم حتی بخواهند بفرمایند که بابا بینهایت را هم دریاب! متناهی را می خواهی چه کنی؟ مراتب و درجات بینهایت را طی کن تا برسی به بینهایتهای مراتب بالاتر و هر چه بالاتری و بلکه هم بالاترین! آنوقت یک شیطانی هم یحتمل اگر آمد گفت چی گفتی؟ بالاترین؟ مرا صدا زدی؟ منم دیگر؛ خود انا ربکم الاعلی را که حتی همه ی فراعنه هم می خواهند بدان برسند را صدا زدی دیگر و آغوشش را هم باز کند که بپر بغل خودم که منم آن بالاترین! و حالا خر بیار و باقلا هم بار بزن! و البته این قصه ناتمام ماند و ما خاموش و ساکت ماندیم و گرفتار هزار و یک مسئله و مشکل که حالا چه کنم؟! و نمی دانیم هم که چه باید بکینم در این وقت کم و کارهای زیاد و .... با عرض معذرب از اساتید فن علوم طبیعی و الهی و معرفتی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. و الله اعلم! لا اله الا الله الله صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِّنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٤٦

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاَةُ أَمْرِکَ اَلْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّکَ اَلْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِکَ اَلْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ اَلْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ أَسْأَلُکَ بِمَا نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیَّتِکَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِکَلِمَاتِکَ وَ أَرْکَاناً لِتَوْحِیدِکَ وَ آیَاتِکَ وَ مَقَامَاتِکَ اَلَّتِی لاَ تَعْطِیلَ لَهَا فِی کُلِّ مَکَانٍ یَعْرِفُکَ بِهَا مَنْ عَرَفَکَ لاَ فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیَدِکَ بَدْؤُهَا مِنْکَ وَ عَوْدُهَا إِلَیْکَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ فَبِذَلِکَ أَسْأَلُکَ وَ بِمَوَاقِعِ اَلْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ بِمَقَامَاتِکَ وَ عَلاَمَاتِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَزِیدَنِی إِیمَاناً وَ تَثْبِیتاً یَا بَاطِناً فِی ظُهُورِهِ وَ ظَاهِراً فِی بُطُونِهِ وَ مَکْنُونِهِ یَا مُفَرِّقاً بَیْنَ اَلنُّورِ وَ اَلدَّیْجُورِ یَا مَوْصُوفاً بِغَیْرِ کُنْهٍ وَ مَعْرُوفاً بِغَیْرِ شِبْهٍ حَادَّ کُلِّ مَحْدُودٍ وَ شَاهِدَ کُلِّ مَشْهُودٍ وَ مُوجِدَ کُلِّ مَوْجُودٍ وَ مُحْصِیَ کُلِّ مَعْدُودٍ وَ فَاقِدَ کُلِّ مَفْقُودٍ لَیْسَ دُونَکَ مِنْ مَعْبُودٍ أَهْلَ اَلْکِبْرِیَاءِ وَ اَلْجُودِ یَا مَنْ لاَ یُکَیَّفُ بِکَیْفٍ وَ لاَ یُؤَیَّنُ بِأَیْنٍ یَا مُحْتَجِباً عَنْ کُلِّ عَیْنٍ یَا دَیْمُومُ یَا قَیُّومُ وَ عَالِمَ کُلِّ مَعْلُومٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ عَلَى عِبَادِکَ اَلْمُنْتَجَبِینَ وَ بَشَرِکَ اَلْمُحْتَجِبِینَ وَ مَلاَئِکَتِکَ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ اَلْبُهْمِ اَلصَّافِّینَ اَلْحَافِّینَ وَ بَارِکْ لَنَا فِی شَهْرِنَا هَذَا اَلْمُرَجَّبِ اَلْمُکَرَّمِ وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ اَلْأَشْهُرِ اَلْحُرُمِ وَ أَسْبِغْ عَلَیْنَا فِیهِ اَلنِّعَمَ وَ أَجْزِلْ لَنَا فِیهِ اَلْقِسَمَ وَ أَبْرِرْ لَنَا فِیهِ اَلْقَسَمَ بِاسْمِکَ اَلْأَعْظَمِ اَلْأَعْظَمِ اَلْأَجَلِّ اَلْأَکْرَمِ اَلَّذِی وَضَعْتَهُ عَلَى اَلنَّهَارِ فَأَضَاءَ وَ عَلَى اَللَّیْلِ فَأَظْلَمَ وَ اِغْفِرْ لَنَا مَا تَعْلَمُ مِنَّا وَ مَا لاَ نَعْلَمُ وَ اِعْصِمْنَا مِنَ اَلذُّنُوبِ خَیْرَ اَلْعِصَمِ وَ اِکْفِنَا کَوَافِیَ قَدَرِکَ وَ اُمْنُنْ عَلَیْنَا بِحُسْنِ نَظَرِکَ وَ لاَ تَکِلْنَا إِلَى غَیْرِکَ وَ لاَ تَمْنَعْنَا مِنْ خَیْرِکَ وَ بَارِکْ لَنَا فِیمَا کَتَبْتَهُ لَنَا مِنْ أَعْمَارِنَا وَ أَصْلِحْ لَنَا خَبِیئَةَ أَسْرَارِنَا وَ أَعْطِنَا مِنْکَ اَلْأَمَانَ وَ اِسْتَعْمِلْنَا بِحُسْنِ اَلْإِیمَانِ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ اَلصِّیَامِ وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ اَلْأَیَّامِ وَ اَلْأَعْوَامِ یَا ذَا اَلْجَلاٰلِ وَ اَلْإِکْرٰامِ

 

پس همانا نفس انسان برای تحصیل روش های حیله گرانه در کارهای دنیایی نیاز به هیچ معلم و آموزگاری ندارد، بلکه خودش در این راه، معلمی آگاه است!

 

برگی از یک نوشته! (تازیانه ی سلوک، رساله ی لقاء الله، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ص 179)

 

اگر ما به سایت کاملترین معجم قرآنی برای لغت "اَمّن" مراجعه کنیم، یحتمل آنرا به این صورت نخواهیم یافت چرا که این عبارت خود از دو لفظ دیگر "اَ" و "من" تشکیل شده است و لذا این معجم اَمّن را نخواهد شناخت و بنابراین جوابی هم برنخواهد گرداند. و اما اگر لفظ " اَ " را وارد کنیم، آنجایی که معنایش "آیا" است با 513 گزینه هم روبرو خواهیم بود و بهتر است در ضمن این جستجو بتوانیم به جستجوهای دیگری هم بپردازیم که به ما نشان دهد که دقیقاً دنبال کدام آیه ایم که در آن "اَمّّن" هم استفاده شده است؛ مثلاً آیا دنبال آیه ی اَمّن یجیب هم نیستیم که آیه ی 62 سوره ی نمل هم هست؟

و اگر بدنبال حرف "مَن" هم بگردیم، همینطور با 871 گزینه نیز روبرو خواهیم شد که در آن میان هم سوره نمل آیه 62 است.

و اما یک وقت هست که سالک الی الله در درون و بیرون خود دارد سعی می کند به معرفت نفسی برسد که مورد خطاب دعا است: اللهم عرفنی نفسک! و حالا بگرد و کی نگرد! و تازیانه ی سلوک اینجا است که اگر ما آن توجه به نماز را هنگام ایستادن به صلاة و عبادت در پیشگاه حضرت حق نداریم با آن همه عظمتی که کل عالم را فرا گرفته است، چطور قرار است امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بیابیم؟ یحتمل اینجا این سوال مطرح می شود که اگر آیه ی الهی را می خواهیم بیابیم، آیا بهتر است کدام لغت یا لفظ یا حرفی را در آیه دنبال کنیم تا به خود آیا برسیم؟ یا آیا این سوال مطرح است که آیه را می دانیم و می دانیم هم که در کدام سوره هم هست، ولی از روی شباهت لفظ اَمّن به امن و اِیمان و اَیمان یحتمل هم به معانی این لفظها خیلی واقف نشده ایم و از جمله اینها و معانیشان هم هستند که فعلاً مشکل ما می باشند. و الا سوال هم یحتمل برای بعضی همین باشد که آیا ما بدنبال دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف باید اول باشیم تا خود آن حضرت را بتوانیم پیدا کنیم؟ یا اینکه اول باید دنبال خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بود تا بلکه حتی بتوان به دولت کریمه ی او هم رسید؟

فرضاً آیا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یا سر مکتب درس اساتید حوزه و دانشگاه نشستن، و از طلبگی سعی کردن تا اینکه به استادی و اجتهاد رسیدن، و بلکه از صفر و یک به بینهایت رسیدن آنچنان که سعی کنیم به بینهایتی مرجع تقلید خود و بلکه حتی به بینهایتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و آیات اللهی الله جل جلاله چطور بتوان رسید؟ یعنی اینجا یک جهشهایی هستند که نمی توان در اموری از نوع لقاء الله و شهادت آنها را نادیده هم گرفت که چطور یحتمل حتی کمتر از طلبه ای بتواند به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد و حال آنکه طلبه و استاد و مرجع تقلید هم هر چه سعی کنند، حتی نتوانند کار خود را نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف ببرند تا گره از کارهایشان باز کند. این یک مثال خوبی است در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که در کسب معرفت و فکر و ذکر آیا جایزیم هم به فکر ریاضی فیزیکی که در طبیعت نهفته است بیاندیشیم؛ ولی در عین حال آیا ریاضی فیزیک طبیعت هم می تواند برای خود حتی فکری هم داشته باشد؟! بعضی یحتمل آنرا سریع نفی کنند که نخیر؛ نمی شود که ریاضی فیزیک هم برای خودش فکر کند هر چند و حتی اگر ما ابررایانه هایی هم داشته باشیم که به انواع مسائل ریاضی فیزیکی هم می توانند برای ما بپردازند. اینها برای خودشان از خودشان فکری با همه ی محاسباتی که ما به انها می دهیم برای ما انجام دهند ندارند!

اینجا آیا این سوال مطرح نمی شود که آیا بشر می تواند خودش با فکر خودش هم آنقدر غلط فکر کند که اجباراً خودش را هم نابود کند؟ مثلاً آیا ممکن است که بمب اتمی و هسته ای هم حتی نتواند بسازد؛ ولی در عین حال،آنقدر هم توان موشکی اش بالا رفته باشد که بتواند شهری را با خاک یکسان هم کند؟! حالا اگر با یک بمب اتمی و هسته ای نتواند این کار را بکند، و بلکه با چندین بمبهای کمتر از آن بتواند! و لذا یک مسابقه ی تسلیحاتی مخوفی هم آنچنان شروع شود که تمام شدن اش هم با کرام الکاتبین باشد. یا این سوال که شما در تحصیل علوم هسته ای آیا توانسته اید از طلبگی و دانشجویی به استادی هم پیشرفت بفرمایید و مکتب خاص خود را بنا نهاده باشید، آیا این سوال به تنهایی و خودی خود عقل را آنچنان ضایع نمی کند آنچنان که بپرسید آیا تو یک ماشین هستی در حیینی که داری با اینترنت کار هم می کنی و در عین حال خیلی هم سوال معقولی بنظر می رسد دیگر! آیا تو بالاخره مایشینی یا انسانی؟! و آیا بالاخره ماشین یا انسانی هم هستی که از لحاظ اجتماعی قادری جامعه ی خود و بلکه جامعه های بشری را نیز کلاً تخریب کنی؟ یعنی آیا برای این کار 5+1 کافی است یا زیاد هم هست و لازم است که آنرا 4+1 هم کنیم و بلکه بجایش حتی قرارداد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و ... با چین را نیز جایگزینش کنیم؟ به عبارت دیگر آیا تخریب و جنگ بوسیله ی بمبهای هسته ای و اتمی و ... راحتتر نیست تا اینکه بخواهیم بطور سازنده ای هم به نتایجی برسیم که یک بصیرتی هم یحتمل بطلبد که حتی بشر هم بدان نرسیده است چرا که ماورای طیفی است که ما آنرا می شناسیم و بلکه ماورای کات اف هایی ماورای بنفشی و مادون قرمزی است که بدان عادت هم کرده ایم!

مثلاً فرض هم بفرمایید که در یک طیفی از اختلاف دماهای ترمودینامیکی بین بعضی درهمتنیدگیهایی که باعث اختلاف پتانسیلهای بزرگ و کوچک هم هستند که بعضی می توانند فکر و ذکر خود را طوری تنظیم هم کنند که از بعضی سیاه چاله ها و کرم چاله ها نیز بتوان عبور کرده و فرضاً پی ببریم  منظور از همه ی این درهمتنیدگیها از این سخنرانیها و کیهانشناسیها و نجوم و ریاضی فیزیک و بلکه الیهات در چیست که ما را حتی به ماورای طبیعت و حکمت الهی هم می تواند برساند. و اما آیا باز هم اگر آن معرفت نفس و معرفت الهی نبود که برای چیست که مایل است به این چنین معرفت و علم و حکمت الهی هم برسد، آیا باز هم می توان امیدوار بود که به دولت کریمه ی حضرت ولی عصر و بلکه حضور مبارک آن حضرت نیز دست یابیم هر چند هم که ابعاد خطوط و بلکه فضاهای نامتناهی صفر و یک و بینهایتی را هم بینهایت شبکه ای و ... هم افزایش دهیم؟! یعنی یحتمل آیا این یک مشکلی از لحاظ تازیانه های سلوکی برای ما ایجاد هم می کند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف مدام به آسمان نزد حضرت حق رفته و باز به خلق برگشته و حتی با حضرت عیسی مسیح علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نیز همراه شده در این سفرهای زمینی و آسمانی از خلق به حق و از حق به خلق ولی با این همه سالکان الی الله  از جمله این بنده ی حقیر نتوانند آن بصیرتی را که لازم است تا خدمت آن حضرت برسند را نیابند؟! اینجا آیا مسئله حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است یا مشکلات نفسانی سالک الی الله است که مانع زدایی های لازم و بلکه پشتیبانیهای لازم برای تولیدهای جهشی را که لازمه ی کار است را ندارند و اصلاحات و بلکه اصولگراییهای لازمی در این راه برای سالک الی الله لازم هم است که گوش آیا می شنود و چشم آیا می بیند و دماغ آیا بو را استشمام می کند دست و پوست بدن هم لمس می کند و زبان هم می چشد و حسها هم در کارند ولی باز هم در گل بمانده پای دل و بلکه مثل خر در گل هم گیر کرده است بقول معروف و حیوان گیر کرده است و بلکه بدتر از حیوان هم شده است و همه ی اینها بکارش نمی آید؟ بنده ی حقیر عرضم این است که هندسه ی ناجابجایی و ریسمان و ... را هم یادتان نرود تا بلکه بتوان هم به بعضی خواسته های حوریان و پرنسسهای بهشتی ای هم رسید و از بهشت هم غافل نیز نماند! البته بهتر هم می بود که این پرنسسها تکلیف و مشق خود را هم خودشان انجام می دادند و بلکه گردن شما هم نمی انداختند؛ ولی خوب ماشین هم که نیستیم و بالاخره انسانیم دیگر؛ یعنی همه چیز هم که مشق و تکلیف نیست و بلکه یک شوق و ذوقی هم می خواهد! فادخلی فی عبادی. و ادخلی جنتی. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

-------------------------------------------

بَقِیَّۀُ الله‌ِ خَیْرٌ لَکُم‌ْ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ مُؤْمِنِین‌َ وَ مَا أَنَا عَلَیْکُم‌ْ بِحَفِیظ‌ٍ (هود: 86)

 

 

در رابطه با آنچه فقط و فقط هم در تازیانه ی سلوک در رساله ی لقاء الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی آمده است، یحتمل شما نمی توانید تصمیم بگیرید که میزان معرفت نفس در ارتباط با خدا و پیغمبر و حجت خدا هم چقدر است؟ مثلاً یحتمل این یک سوال خیلی ساده ای هم بنظر می رسد که انسان از لحاظ درونی هم که شده از خودش بپرسد که بالاخره چرا من طی درجات نکرده از رجال سیاسی و از جمله رهبر و ولی فقیه و ریاست جمهور جمهوری اسلامی ایران و بلکه حتی مملکت اسلامی و غیر اسلامی دیگری نیستم؟ یا حتی این سوال برای بعضی و بلکه حتی خیلی از ما ایرانیان هنوز هم مطرح است که چرا من شاهنشاه آریامهر هم نیستم؟ حالا فعلاً شاهنشاه آریامهر را کاری نداریم و اجازه بدهید در چهارچوب جمهوری اسلامی ایران بحث کنیم!

خوب، اگر ما هنوز تصمیم بگیریم که به دلایل کافی رسیده ایم که چرا من نمی توانم رهبر و ولی فقیه و رئیس جمهور و وزیر و وکیل و رجل سیاسی هم باشم، آیا هنوز می توانم بلکه خلیفة الله فی الارضین هم باشم؟ آیا این امکان هم هست که در آینده بلکه این صلاحیت را بیابم که حتی ولی فقیه یا رئیس جمهور هم بشوم؟ و بلکه اربتاطات من با ولی فقیه و رئیس جمهوری هم چیست؟ و نهایتاً هم ارتباطم با حضرت بقیت الله الاعظم هم چیست؟

اینجا این سوال عظیم هم مطرح می شود که سالک الی الله بعد از شناخت هر چند نسبی امام زمان عجل الله فرجه الشریف، با چیزی آیا امکان هم دارد و یحتمل هم حاضر خواهد شد آن حضرت را با آن چیز یا کس دیگری عوض کند و بلکه او را به یک قیمتی هم بفروشد؟ زوال عقل از اینجا است که لیس کمثله شیء ای را که حالا یافته ای را با چه چیزی می خواهی عوضش کنی؟ پس او را هنوز نباید هم یافته باشی؟! ولی در درونت هم او را نیافته ای؟ و به او نرسیده ای؟ و با او راز و نیاز نکرده ای؟ حتی با الله جل جلاله هم هیچ گاه راز و نیاز نکرده ای؟ فکر و ذکرت را جمع نکرده ای تا به حضرت حق برسی؟ و آنگاه در نماز جماعات و نماز جمعه هم شرکت نکرده ای؟ و بالاخره غیبت امام زمان را هیچ گاه حس هم نکرده ای؟ و سعی هم نکرده ای او را بلکه بیابی هر چند که نتوانسته باشی؟ گذشته از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، بنظر این حقیر هم می رسد که ما برای رسیدن به امام زمان عجل الله فرجه الشریف به یک حکمت متعالیه ای هم احتیاج داریم. یا من اسمه دواء و ذکره شفاء. اللهم اشف کل مریض! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِّنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٤٦

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاَةُ أَمْرِکَ اَلْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّکَ اَلْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِکَ اَلْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ اَلْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ أَسْأَلُکَ بِمَا نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیَّتِکَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِکَلِمَاتِکَ وَ أَرْکَاناً لِتَوْحِیدِکَ وَ آیَاتِکَ وَ مَقَامَاتِکَ اَلَّتِی لاَ تَعْطِیلَ لَهَا فِی کُلِّ مَکَانٍ یَعْرِفُکَ بِهَا مَنْ عَرَفَکَ لاَ فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیَدِکَ بَدْؤُهَا مِنْکَ وَ عَوْدُهَا إِلَیْکَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ فَبِذَلِکَ أَسْأَلُکَ وَ بِمَوَاقِعِ اَلْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ بِمَقَامَاتِکَ وَ عَلاَمَاتِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَزِیدَنِی إِیمَاناً وَ تَثْبِیتاً یَا بَاطِناً فِی ظُهُورِهِ وَ ظَاهِراً فِی بُطُونِهِ وَ مَکْنُونِهِ یَا مُفَرِّقاً بَیْنَ اَلنُّورِ وَ اَلدَّیْجُورِ یَا مَوْصُوفاً بِغَیْرِ کُنْهٍ وَ مَعْرُوفاً بِغَیْرِ شِبْهٍ حَادَّ کُلِّ مَحْدُودٍ وَ شَاهِدَ کُلِّ مَشْهُودٍ وَ مُوجِدَ کُلِّ مَوْجُودٍ وَ مُحْصِیَ کُلِّ مَعْدُودٍ وَ فَاقِدَ کُلِّ مَفْقُودٍ لَیْسَ دُونَکَ مِنْ مَعْبُودٍ أَهْلَ اَلْکِبْرِیَاءِ وَ اَلْجُودِ یَا مَنْ لاَ یُکَیَّفُ بِکَیْفٍ وَ لاَ یُؤَیَّنُ بِأَیْنٍ یَا مُحْتَجِباً عَنْ کُلِّ عَیْنٍ یَا دَیْمُومُ یَا قَیُّومُ وَ عَالِمَ کُلِّ مَعْلُومٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ عَلَى عِبَادِکَ اَلْمُنْتَجَبِینَ وَ بَشَرِکَ اَلْمُحْتَجِبِینَ وَ مَلاَئِکَتِکَ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ اَلْبُهْمِ اَلصَّافِّینَ اَلْحَافِّینَ وَ بَارِکْ لَنَا فِی شَهْرِنَا هَذَا اَلْمُرَجَّبِ اَلْمُکَرَّمِ وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ اَلْأَشْهُرِ اَلْحُرُمِ وَ أَسْبِغْ عَلَیْنَا فِیهِ اَلنِّعَمَ وَ أَجْزِلْ لَنَا فِیهِ اَلْقِسَمَ وَ أَبْرِرْ لَنَا فِیهِ اَلْقَسَمَ بِاسْمِکَ اَلْأَعْظَمِ اَلْأَعْظَمِ اَلْأَجَلِّ اَلْأَکْرَمِ اَلَّذِی وَضَعْتَهُ عَلَى اَلنَّهَارِ فَأَضَاءَ وَ عَلَى اَللَّیْلِ فَأَظْلَمَ وَ اِغْفِرْ لَنَا مَا تَعْلَمُ مِنَّا وَ مَا لاَ نَعْلَمُ وَ اِعْصِمْنَا مِنَ اَلذُّنُوبِ خَیْرَ اَلْعِصَمِ وَ اِکْفِنَا کَوَافِیَ قَدَرِکَ وَ اُمْنُنْ عَلَیْنَا بِحُسْنِ نَظَرِکَ وَ لاَ تَکِلْنَا إِلَى غَیْرِکَ وَ لاَ تَمْنَعْنَا مِنْ خَیْرِکَ وَ بَارِکْ لَنَا فِیمَا کَتَبْتَهُ لَنَا مِنْ أَعْمَارِنَا وَ أَصْلِحْ لَنَا خَبِیئَةَ أَسْرَارِنَا وَ أَعْطِنَا مِنْکَ اَلْأَمَانَ وَ اِسْتَعْمِلْنَا بِحُسْنِ اَلْإِیمَانِ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ اَلصِّیَامِ وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ اَلْأَیَّامِ وَ اَلْأَعْوَامِ یَا ذَا اَلْجَلاٰلِ وَ اَلْإِکْرٰامِ

 

پس همانا نفس انسان برای تحصیل روش های حیله گرانه در کارهای دنیایی نیاز به هیچ معلم و آموزگاری ندارد، بلکه خودش در این راه، معلمی آگاه است!

 

برگی از یک نوشته! (تازیانه ی سلوک، رساله ی لقاء الله، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ص 179)

 

اگر ما به سایت کاملترین معجم قرآنی برای لغت "اَمّن" مراجعه کنیم، یحتمل آنرا به این صورت نخواهیم یافت چرا که این عبارت خود از دو لفظ دیگر "اَ" و "من" تشکیل شده است و لذا این معجم اَمّن را نخواهد شناخت و بنابراین جوابی هم برنخواهد گرداند. و اما اگر لفظ " اَ " را وارد کنیم، آنجایی که معنایش "آیا" است با 513 گزینه هم روبرو خواهیم بود و بهتر است در ضمن این جستجو بتوانیم به جستجوهای دیگری هم بپردازیم که به ما نشان دهد که دقیقاً دنبال کدام آیه ایم که در آن "اَمّّن" هم استفاده شده است؛ مثلاً آیا دنبال آیه ی اَمّن یجیب هم نیستیم که آیه ی 62 سوره ی نمل هم هست؟

و اگر بدنبال حرف "مَن" هم بگردیم، همینطور با 871 گزینه نیز روبرو خواهیم شد که در آن میان هم سوره نمل آیه 62 است.

و اما یک وقت هست که سالک الی الله در درون و بیرون خود دارد سعی می کند به معرفت نفسی برسد که مورد خطاب دعا است: اللهم عرفنی نفسک! و حالا بگرد و کی نگرد! و تازیانه ی سلوک اینجا است که اگر ما آن توجه به نماز را هنگام ایستادن به صلاة و عبادت در پیشگاه حضرت حق نداریم با آن همه عظمتی که کل عالم را فرا گرفته است، چطور قرار است امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بیابیم؟ یحتمل اینجا این سوال مطرح می شود که اگر آیه ی الهی را می خواهیم بیابیم، آیا بهتر است کدام لغت یا لفظ یا حرفی را در آیه دنبال کنیم تا به خود آیا برسیم؟ یا آیا این سوال مطرح است که آیه را می دانیم و می دانیم هم که در کدام سوره هم هست، ولی از روی شباهت لفظ اَمّن به امن و اِیمان و اَیمان یحتمل هم به معانی این لفظها خیلی واقف نشده ایم و از جمله اینها و معانیشان هم هستند که فعلاً مشکل ما می باشند. و الا سوال هم یحتمل برای بعضی همین باشد که آیا ما بدنبال دولت کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف باید اول باشیم تا خود آن حضرت را بتوانیم پیدا کنیم؟ یا اینکه اول باید دنبال خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بود تا بلکه حتی بتوان به دولت کریمه ی او هم رسید؟

فرضاً آیا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یا سر مکتب درس اساتید حوزه و دانشگاه نشستن، و از طلبگی سعی کردن تا اینکه به استادی و اجتهاد رسیدن، و بلکه از صفر و یک به بینهایت رسیدن آنچنان که سعی کنیم به بینهایتی مرجع تقلید خود و بلکه حتی به بینهایتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و آیات اللهی الله جل جلاله چطور بتوان رسید؟ یعنی اینجا یک جهشهایی هستند که نمی توان در اموری از نوع لقاء الله و شهادت آنها را نادیده هم گرفت که چطور یحتمل حتی کمتر از طلبه ای بتواند به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد و حال آنکه طلبه و استاد و مرجع تقلید هم هر چه سعی کنند، حتی نتوانند کار خود را نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف ببرند تا گره از کارهایشان باز کند. این یک مثال خوبی است در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که در کسب معرفت و فکر و ذکر آیا جایزیم هم به فکر ریاضی فیزیکی که در طبیعت نهفته است بیاندیشیم؛ ولی در عین حال آیا ریاضی فیزیک طبیعت هم می تواند برای خود حتی فکری هم داشته باشد؟! بعضی یحتمل آنرا سریع نفی کنند که نخیر؛ نمی شود که ریاضی فیزیک هم برای خودش فکر کند هر چند و حتی اگر ما ابررایانه هایی هم داشته باشیم که به انواع مسائل ریاضی فیزیکی هم می توانند برای ما بپردازند. اینها برای خودشان از خودشان فکری با همه ی محاسباتی که ما به انها می دهیم برای ما انجام دهند ندارند!

اینجا آیا این سوال مطرح نمی شود که آیا بشر می تواند خودش با فکر خودش هم آنقدر غلط فکر کند که اجباراً خودش را هم نابود کند؟ مثلاً آیا ممکن است که بمب اتمی و هسته ای هم حتی نتواند بسازد؛ ولی در عین حال،آنقدر هم توان موشکی اش بالا رفته باشد که بتواند شهری را با خاک یکسان هم کند؟! حالا اگر با یک بمب اتمی و هسته ای نتواند این کار را بکند، و بلکه با چندین بمبهای کمتر از آن بتواند! و لذا یک مسابقه ی تسلیحاتی مخوفی هم آنچنان شروع شود که تمام شدن اش هم با کرام الکاتبین باشد. یا این سوال که شما در تحصیل علوم هسته ای آیا توانسته اید از طلبگی و دانشجویی به استادی هم پیشرفت بفرمایید و مکتب خاص خود را بنا نهاده باشید، آیا این سوال به تنهایی و خودی خود عقل را آنچنان ضایع نمی کند آنچنان که بپرسید آیا تو یک ماشین هستی در حیینی که داری با اینترنت کار هم می کنی و در عین حال خیلی هم سوال معقولی بنظر می رسد دیگر! آیا تو بالاخره مایشینی یا انسانی؟! و آیا بالاخره ماشین یا انسانی هم هستی که از لحاظ اجتماعی قادری جامعه ی خود و بلکه جامعه های بشری را نیز کلاً تخریب کنی؟ یعنی آیا برای این کار 5+1 کافی است یا زیاد هم هست و لازم است که آنرا 4+1 هم کنیم و بلکه بجایش حتی قرارداد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و ... با چین را نیز جایگزینش کنیم؟ به عبارت دیگر آیا تخریب و جنگ بوسیله ی بمبهای هسته ای و اتمی و ... راحتتر نیست تا اینکه بخواهیم بطور سازنده ای هم به نتایجی برسیم که یک بصیرتی هم یحتمل بطلبد که حتی بشر هم بدان نرسیده است چرا که ماورای طیفی است که ما آنرا می شناسیم و بلکه ماورای کات اف هایی ماورای بنفشی و مادون قرمزی است که بدان عادت هم کرده ایم!

مثلاً فرض هم بفرمایید که در یک طیفی از اختلاف دماهای ترمودینامیکی بین بعضی درهمتنیدگیهایی که باعث اختلاف پتانسیلهای بزرگ و کوچک هم هستند که بعضی می توانند فکر و ذکر خود را طوری تنظیم هم کنند که از بعضی سیاه چاله ها و کرم چاله ها نیز بتوان عبور کرده و فرضاً پی ببریم  منظور از همه ی این درهمتنیدگیها از این سخنرانیها و کیهانشناسیها و نجوم و ریاضی فیزیک و بلکه الیهات در چیست که ما را حتی به ماورای طبیعت و حکمت الهی هم می تواند برساند. و اما آیا باز هم اگر آن معرفت نفس و معرفت الهی نبود که برای چیست که مایل است به این چنین معرفت و علم و حکمت الهی هم برسد، آیا باز هم می توان امیدوار بود که به دولت کریمه ی حضرت ولی عصر و بلکه حضور مبارک آن حضرت نیز دست یابیم هر چند هم که ابعاد خطوط و بلکه فضاهای نامتناهی صفر و یک و بینهایتی را هم بینهایت شبکه ای و ... هم افزایش دهیم؟! یعنی یحتمل آیا این یک مشکلی از لحاظ تازیانه های سلوکی برای ما ایجاد هم می کند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف مدام به آسمان نزد حضرت حق رفته و باز به خلق برگشته و حتی با حضرت عیسی مسیح علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نیز همراه شده در این سفرهای زمینی و آسمانی از خلق به حق و از حق به خلق ولی با این همه سالکان الی الله  از جمله این بنده ی حقیر نتوانند آن بصیرتی را که لازم است تا خدمت آن حضرت برسند را نیابند؟! اینجا آیا مسئله حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است یا مشکلات نفسانی سالک الی الله است که مانع زدایی های لازم و بلکه پشتیبانیهای لازم برای تولیدهای جهشی را که لازمه ی کار است را ندارند و اصلاحات و بلکه اصولگراییهای لازمی در این راه برای سالک الی الله لازم هم است که گوش آیا می شنود و چشم آیا می بیند و دماغ آیا بو را استشمام می کند دست و پوست بدن هم لمس می کند و زبان هم می چشد و حسها هم در کارند ولی باز هم در گل بمانده پای دل و بلکه مثل خر در گل هم گیر کرده است بقول معروف و حیوان گیر کرده است و بلکه بدتر از حیوان هم شده است و همه ی اینها بکارش نمی آید؟ بنده ی حقیر عرضم این است که هندسه ی ناجابجایی و ریسمان و ... را هم یادتان نرود تا بلکه بتوان هم به بعضی خواسته های حوریان و پرنسسهای بهشتی ای هم رسید و از بهشت هم غافل نیز نماند! البته بهتر هم می بود که این پرنسسها تکلیف و مشق خود را هم خودشان انجام می دادند و بلکه گردن شما هم نمی انداختند؛ ولی خوب ماشین هم که نیستیم و بالاخره انسانیم دیگر؛ یعنی همه چیز هم که مشق و تکلیف نیست و بلکه یک شوق و ذوقی هم می خواهد! فادخلی فی عبادی. و ادخلی جنتی. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

ذَلِک‌َ أَدْنَی‌ أَنْ‌ یَأْتُوا بِالشَّهَادَة‌ِ عَلَی‌ وَجْهِهَا أَوْ یَخَافُوا أَنْ‌ تُرَدَّ أَیْمَان‌ٌ بَعْدَ أَیْمَانِهِم‌ْ وَاتَّقُوا الله‌َ وَاسْمَعُوا وَالله‌ُ لاَ یَهْدِی‌ الْقَوْم‌َ الْفَاسِقِین‌َ (مائده: 108)

أَم‌ْ لَکُم‌ْ أَیْمَان‌ٌ عَلَیْنَا بَالِغَة‌ٌ إِلَی‌ یَوْم‌ِ الْقِیَامَة‌ِ إِن‌َّ لَکُم‌ْ لَمَا تَحْکُمُون‌َ (قلم: 39)

 

https://repository.uma.ac.ir/id/eprint/185/1/Zahra%20Feizi%20Chanaghbl

aghi.pdf

 

این آدرس بالای اینترنتی مربوط است به مقاله ی درهمتنیدگی مقاله ی پایانامه ی کارشناسی ارشد فیضی چناقبلاغی: بررسی روابط تک همسری و نامساویهای آن در سیستمهای کوانتومی چند بخشی؛ و بنده ی حقیر که دنبال چیزی می گشتم بدان برخوردم و از قضا فقط 23 صفحه یا بلکه 30 صفحه از حدود 104 صفحه ی آنرا دریافت کردم!

بنده یک مقایسه ای کنم با این مسئله که ما خیلی اوقات هست که درسترسی به همه چیز نداریم برای اینکه مثلاً حتی قرآن کریم را مطالعه کنیم! مثلاً همین لغتی را که در آیات بالا آمده است: اَیمان را در نظر بگیرید که خیلی هم شبیه اِیمان است و حالا بگذریم که بنده نمی توانم الفی را که بالای آن همزه هم می گیرد را روی صفحه ی کلیدم پیدا کنم که دقیقاً شبیه همان لغت در آیه شود. ولی اِیمان وقتی الفش زیر بگیرد به معنای همان ایمان و اعتقاد است، ولی وقتی که زبر بگیرد به معنای قسم و سوگند می شود. و لذا اگر خواننده ی قرآن یحتمل خیلی توجه نکند ممکن است راحت از آن بگذرد و نداند کدام به کدام است و کدام معنا هم هست که اینجا مورد نظر است؟ حالا کاری هم نداریم که آیا یک عرب زبان هم چنین مشکلی برایش رخ می دهد یا خیر که اَیمان و اِیمان را نداند کدام به کدام است؟! البته سایت کاملترین معجم قران کریم حتی لغات را بر حسب اینکه چه نوع تنوینهایی را میگیرند نیز تنظیم می کند و ارائه می دهد که خود برای اهل صرف و نحو می تواند مورد استفاده ی بیشتری هم باشد. و حالا یحتمل باز برای بدتر از این بنده ی حقیر هم خیلی مورد استفاده هنوز نباشد که کدام به کدام است و چرا این تفکیکها اصلا شده است؟! التفات می فرمایید؟ و لذا بعضی هم اشکال می کنند که حالا تو همینقدرش را فعلاً یاد بگیر؛ تا بعداً بلکه بهتر و بطور مبسوطتری آنها را بیاموزی!

البته گاهی اوقات هم هست که شما می خواهید وارد مقوله ی کیهانشناسی هم شوید چرا که در مکتبخانه هم وارد شده اید و لااقل یکی دو کلاس هم آنجا برداشته اید. خوب، این آیا درست هم هست که حالا مثلاً می خواهید نشان هم دهید که چرا شما هم  به عنوان یکی از رجل سیاسی می توانید یا نمی توانید وارد انتخابات ریاست جمهوری شوید؛ آیا لازم هم هست که حتماً باز طرق کیهانشناسی هم وارد این مسئله شوید؟ مثلاً یحتمل بخواهید مصاحبه ای را که در کیهانشناسی دیده اید و حتی همان هم خیلی صوتش با تصویرش نمی خوانده است را نیز وارد منطق و استدلالات خود کنید که مثلاً یک رئیس جمهور خوب باید چه خصوصیاتی هم داشته باشد؟ یحتمل همه به ریش شما بخندند که مگر تو داری آسمان و ریسمان را به هم می بافی که سخنرانی کهانشناسی ات که صوت و تصویرش هم به هم نمی خوانده است را حالا داری وارد مقایسات خود می کنی که آیا رئیس جمهور خوبی هم خواهی بود و بلکه آیا از بهترین شاگردان و مریدان حضرت ولی فقیه هم خودتی یا خیر؟ و حالا این هم که خیلی خوب است که یحتمل رئیس جمهوری هم داشته باشیم که بتواند نجومی و کیهانشناسی هم استدلالات کند که ماورای مسائل سیاسی بین المللی، یک رئیس جمهور و بلکه حتی رهبری هم باید چه خصوصیاتی هم از این انواع نجومی و کیهانی داشته باشد!

ولی دیگر اگر شما بخواهید در نظر بگیرید که مثلاً حالا روابط چین و ایران هم بعد از مذاکرات 5+1 که حالا دست بر قضا یک جورهایی هم شده است 4+1 و یحتمل چقدر هم بتوان آنرا یک جورهایی دوباره 5+1 اش هم کرد که آن یک اضافی اش هم چقدر دوباره همان یکی قبلی هم باشد یا یکی دیگر، آیا نباید هم وارد این بحثها شد که این روابط جدید می توانند چند ساله هم باشند؟ یک ساله اش بهتر است یا 50 و بلکه 100 ساله اش و آن هم بسته روابطی ماورای حتی سیاستهای بین المللی و بلکه بر حسب استدلالات و اثباتهای نجومی و افقهایی در کیهانشناسی. البته یحتمل اگر همان سخنرانی کذایی کیهانشناسی هم صوتش خراب بود ولی تصویرش کار می کرد، باز هم ممکن است که از همان تصویرش هم همینطوری که بدان نگاه می کنید خیلی چیزها هم یاد بگیرید.

اگر همه ی کتابها و مقالات و پایان نامه های مربوطه را نداشتید، معنایش این نیست که دیگر باید مسئله ی درهمتنیدگی روابط تک همسری را کلاً تعطیل کرده و حتی یک کلمه هم راجع بدان نفرمایید. اتفاقاً مقاله ی حمید احمدی نژاد را که می دیدم که خیلی هم جالب بنظر می رسد، به این مقاله ی کلیر واسن (Claire Voisin) هم رسیدم:

https://arxiv.org/abs/2101.01075

که یحتمل از روی آن بتوانید شهودی پیدا کنید که چرا حدس کودیرا برای دفورماسیونهای خمینه های کهلری به واریته های تصویری. و حتی یحتمل اگر مقاله هایی از و را که در همین مقاله نام می برد را ببینید، حتی بهتر و بلکه زیباتر هم این شهود را به شما بدهد. و اما این هم که حمید احمدی نژاد نیز چطور مسئله ی ک-پایداری یا یحتمل هم بفرمایید ک-ثبوت را به متریکهای اینشتن-کهلر روی خمینه های فانو مربوط می کند خود می تواند بخودی خود جالب توجه هم باشد خصوصاً برای آنهایی که سر ضرب هم اینها را به نظریه های رییسمانی از راه های خمینه های کالابی-یاو نیز ارتباط می دهند. بنده ی حقیر رفتم نماز؛ دیر شد، دیر شد! دلم هم برای نماز جماعت چند روزی است که تنگ شده است! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

مَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْهَا وَمَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَةً سَیِّئَةً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُقِیتًا ﴿النساء: ۸۵﴾

 

قومی به هوای حج در قطع بیابانها

جمعی ز نشاط می در طوف گلستانها

وین طایفه دیگر با داغ غمت فارغ

هم از طرب اینها هم از طلب آنها

تا دل به تو شد بسته وز غیر تو بگسسته

خوردیم بسی خونها کندیم بسی جانها

تا دامن وصلت را آریم به کف روزی

ماییم و سرفکرت شبها به گریبانها

باشد پی هر دردی اندیشه درمانی

برد از دل ما دردت اندیشه درمانها

چندان به دلم تیرت جا کرد که بر سینه

چون سنگ زنم خیزد آواز ز پیکانها

در راه تو هر پیمان سدیست جدا جامی

پیمانه می بستان بشکن همه پیمانها

 

قصیده 14 دیوان جامی مورد بحث در برنامه معرفت

 

 

وقتی صفر و یک و بینهایت را به عنوان سه نقطه روی یک خط در نظر گرفته و صفحه ی تصویری را که از اینها تشکیل می شود را حساب بفرمایید و بلکه انواع کلافهایی را که روی آنها یحتمل می توان در نظر گرفت را حساب کنیم، یواش یواش حل مسائل آن می تواند خیلی هم بالا هم بگیرد با اینکه یک وجه هندسی هم به دیدگاهمان داده ایم. این را از دیدگاه مقالات زیر و یحتمل با کمی هم پیچش در آن بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2103.16904

https://arxiv.org/abs/1906.00079

 

https://projecteuclid.org/journals/pacific-journal-of-

mathematics/volume-141/issue-1/Fano-bundles-over-bf-P3-and-

Q_3/pjm/1102646779.pdf

 

https://arxiv.org/abs/1204.4793

https://arxiv.org/abs/2101.09246

https://arxiv.org/abs/hep-th/0610314

 

اینجا البته یک نکته ای که هست این است که بین صفر و یک بینهایتی که می تواند سالک الی الله را به اجتهاد و بلکه مرجع تقلیدی و ولایت فقیهی هم برساند و آن بینهایتی که در ایات اللهی های حضرت حق الله جل جلاله یافت می شود چه ارتباطاتی هست و آیا ما از طرق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چقدر هم می توانیم به این معدن عظیم نورانیت نزدیک شویم و بلکه به دیدار حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم مشرف گردیم؟ البته اینجا یک مسئله است که برگردیم از لحاظات تاریخی به کتبی مثل ابن شهرآشوب هم بنگریم و ببینیم آیا در میان فتنه هایی که بحث می شود است که آیا فقط می توان به زیارت آن حضرت رسید؟ یا اینکه در مکتب و کلاسهای درس خود آن حضرت هم می توان حضور یافت و از جمله راه های مقابله با انواع فتنه ها را هم آموخت؛ هر چند هم که یحتمل عامه ی مردم و افراد امّی تر فقط انواع فتنه ها و آزمایشها را آیا چقدر هم بتوانند ملاحظه کرده و بلکه حتی آنجا نیز حضور آن حضرت را بلکه آیا چقدر بتوانند مشاهده کنند و ممکن هم هست که در این جهت چقدر هم وارد جهاد فی سبیل الله نیز شوند؟! اینجا یک مقام ربوبیتی جان جانانی ماورای عوالم ناسوت و ملکوت و جبروت هم هست که از جمله بالاتر از مقام عقلانیتی است که نهایتاً از عالم فکر و ذکر بالاتر نمی تواند برود و بلکه مایل هم نیست یا تقیه می کند یا هنوز به آن درجه ی از تقوا و بلکه ورع هم نرسیده است که وارد آن عالمی شود که در عبودیت محض حق تعالی مدام در حال ذکر حضرت حق جل جلاله است چرا که فکر و ذکرش هم در اسفار اربعه اش از خلق به حق و از حق به خلق یکی شده است! و فکر بهشت و جهنم را هم آیا چقدر در جهاد فی سبیل الله بتواند و سعی کند در رسیدن به خدا الله جل جلاله پشت سر گذاشته (بجای اینکه از سر خشکه مقدسی یا وعده و وعیدهای بهشت و جهنم اشتباهی و برعکس در سعی شهادت عمل کردن!) و بلکه در طلبگی اساتید و آیات عظام و مراجع تقلید و ولی فقیه مد ظله العالی سعی هم دارد حتی المقدور به این مقام برسد که خدا همه و همه ی امت رسول الله محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه ی اطهار علیهم السلام و بلکه همه ی بشریت هم که اسلام آورده را روز قیامت هر چه بیشتر هم که شده شفاعت کند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محممد و آل محمد  تقبل شفاعته و ارفع  درجته.

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿آل عمران: ۲۶﴾

سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ ﴿۱۵۹﴾ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿الصافات: ۱۶۰﴾

 

بَابُ أَنَّهُ لَا یُعْرَفُ إِلَّا بِهِ‌

1- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ السَّکَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‌ اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَ أُولِی الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ.

وَ مَعْنَى قَوْلِهِ ع اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ‌[2] یَعْنِی أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْأَشْخَاصَ وَ الْأَنْوَارَ وَ الْجَوَاهِرَ وَ الْأَعْیَانَ فَالْأَعْیَانُ الْأَبْدَانُ وَ الْجَوَاهِرُ الْأَرْوَاحُ وَ هُوَ جَلَّ وَ عَزَّ لَا یُشْبِهُ جِسْماً وَ لَا رُوحاً وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ فِی خَلْقِ الرُّوحِ الْحَسَّاسِ الدَّرَّاکِ أَمْرٌ وَ لَا سَبَبٌ هُوَ الْمُتَفَرِّدُ بِخَلْقِ الْأَرْوَاحِ وَ الْأَجْسَامِ فَإِذَا نَفَى عَنْهُ الشَّبَهَیْنِ شَبَهَ الْأَبْدَانِ وَ شَبَهَ الْأَرْوَاحِ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ بِاللَّهِ وَ إِذَا شَبَّهَهُ بِالرُّوحِ أَوِ الْبَدَنِ أَوِ النُّورِ فَلَمْ یَعْرِفِ اللَّهَ بِاللَّهِ.

2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ[3] بْنِ قَیْسِ بْنِ سِمْعَانَ بْنِ أَبِی رُبَیْحَةَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ: سُئِلَ‌ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِمَ عَرَفْتَ رَبَّکَ قَالَ بِمَا عَرَّفَنِی نَفْسَهُ قِیلَ وَ کَیْفَ عَرَّفَکَ نَفْسَهُ قَالَ لَا یُشْبِهُهُ صُورَةٌ وَ لَا یُحَسُّ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا یُقَاسُ بِالنَّاسِ قَرِیبٌ فِی بُعْدِهِ بَعِیدٌ فِی قُرْبِهِ فَوْقَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ لَا یُقَالُ شَیْ‌ءٌ فَوْقَهُ أَمَامَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ لَا یُقَالُ لَهُ أَمَامٌ دَاخِلٌ فِی الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‌ءٍ دَاخِلٍ فِی شَیْ‌ءٍ وَ خَارِجٌ مِنَ الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‌ءٍ خَارِجٍ مِنْ شَیْ‌ءٍ- سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَکَذَا وَ لَا هَکَذَا غَیْرُهُ وَ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ مُبْتَدَأٌ.

3- مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی نَاظَرْتُ قَوْماً فَقُلْتُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْعِبَادُ یُعْرَفُونَ بِاللَّهِ فَقَالَ رَحِمَکَ اللَّهُ.

 

انحصار ادا شدن حق توصیف الهی به بندگان مخلص


[امتیازات مخلصین که در رساله منسوب به مرحوم بحرالعلوم ذکر شده اند ]امتیاز سوم که از همه‌ی اینها بالاتر است، این است که «سبحان اللَّه عما یصفون الا عباد اللَّه المخلصین.» (۱) یعنی خدای متعال از آنچه که بندگان او توصیف کنند، منزه است؛ مگر از آنچه که بندگان مخلص توصیف کنند. یعنی آنها می‌توانند حقِ توصیف الهی را ادا کنند. بندگان دیگر، کمتر و کوچکتر از این هستند؛ و هرچه در باب پروردگار عالم بگویند «ماعرفناک حق معرفتک»(۲). اوصاف خدا از زبان انسانها، ناقص و نارساست؛ مگر از ناحیه‌ی بندگان مخلص. آنها می‌توانند خدای متعال را کماهوحقه توصیف کنند.۱۳۷۱/۱۲/۰۴

 

فیشهای الله (جلّ جلاله)، سایت حضرت ولی فقیه مد ظله العالی

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1720&npt=7

 

پیام شهدا: ۱) بیان مقام عظیم شهدا
 شهید هم پیامهای متعدّدی دارد؛ حالا اینکه قرآن -قول صادقِ حضرت حق (جلّ جلاله)- برای ما بیان میکند که «وَ لا ‌تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتًا بَل اَحیاء»، یک نکته این است که اینها زنده‌اند. خب در عالم برزخ خیلی‌ها زنده‌اند؛ اگر چنانچه زنده بودن شهدا هم از قبیل زنده بودن افراد دیگر بود، ذکر این لزومی نداشت که «اَحیاءٌ» بگوید؛ معلوم میشود این یک حیات خاصّی است، یک نوع زنده بودنِ مخصوص شهدا است: عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون؛(۹) در محضر حضرت حقّ متعال قرار دارند و رزق الهی دائماً دارد به اینها میرسد؛ این مطلب اوّل: مقام باعظمت شهدا؛ که [البتّه] این در جواب منافقین است. در همان آیات قبل از این آیه در سوره‌ی آل‌عمران، منافقین میگفتند که «لَو کٰانوا عِندَنا ما مٰاتوا وَ ما قُتِلوا»؛(۱۰) اگر این جوانها به میدان جنگ نمیرفتند، حالا زنده بودند؛ حالا هم گاهی می‌شنویم، که اگر فلان کار نمیشد، فلان کس زنده بود. قرآن میگوید این‌ جوری نیست که شما خیال میکنید: قُل فَادرَءوا عَن اَنفُسِکُمُ المَوت؛(۱۱) اگر شماها ماندن را وسیله‌ی زنده ماندن میدانید، خب پس خودتان نمیرید؛ شما که اینجا نشسته‌اید، کاری کنید که مرگ به سراغ شما نیاید. بعد میفرماید که اینها زنده‌اند، اینها اموات نیستند؛ مفهوم مرده و زنده در این آیه عوض شده. اینها اصلاً مرده نیستند؛ جسم اینها که زیر خاک دفن میشود، شما خیال میکنید اینها میّتند [لکن] اینها اموات نیستند، اینها زنده‌اند، اینها یک حیات برزخی [خاصّی دارند].

...

لزوم تلاش برای حفظ جوانها از وسوسه‌ی دشمن
 توجّه داشته باشید که دشمن -من که مدام تعبیر دشمن [را بیان] میکنم، یک عدّه‌ای ناراحت میشوند که چرا فلانی مدام میگوید دشمن؛ بله، باید تأکید کرد تا مردم فراموش نکنند که دشمنشان در کمین است- به‌ طور دائم دارد کار میکند برای اینکه جوانها را مأیوس کند، منحرف کند، از راه باز بدارد؛ آنهایی را که معتقد نیستند غرق در فساد کند، و آنهایی را که معتقدند منحرف و زاویه‌دارِ از خطّ انقلاب کند؛ دشمن دائم دارد برنامه‌ریزی میکند. خیلی از برنامه‌های دشمن برای ما -حالا شاید نه همه امّا خیلی‌هایش- گزارش میشود، ما میفهمیم، اطّلاع پیدا میکنیم؛ در مقابلش تلاش شما بایستی این باشد که جوانهایتان را حفظ کنید و میتوانید این کار را بکنید. نگذارید وسوسه‌ی دشمن در جوانها اثر بگذارد و بتواند آنها را سرد کند و در نهایت به خدمت بگیرد.

 

فرازهایی از بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره ملّی چهار هزار شهید استان یزد

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47596

 

 

لفظ "جلّ جلاله" دقیقاً به این صورت در قرآن مجید نیامده است، ولی الله جل جلاله معمولاً بعد از اسم اعظم الله جلّ جلاله می آید و بیان می شود. البته اینجا این سوال پیش می آید که اسم الله چرا با جل جلاله و نه الجلّ الجلاله نمی آید؟ همانطور که مستحضرید، این مسئله خود این بنده ی حقیر را هم گیر انداخته بود! یحتمل بتوان گفت که به عبارتی الف و لامی که برای اسم خاص می آید و عدم استفاده از آن بمعنای اسم عام است اینجا در لفظ جلّ جلاله برای این است که قدرت و عظمت حضرت حق را می رساند که با یک عمومیتی در همه ی اجزاء عالم هم یافت می شود! و اما یعرف الله بالله یا خدا را به خدا شناختن مشکلش اینجا است که هم از رگ گردن نزدیکتر است و هم از سطوح خیلی ریز کوانتومی کار و عمل می کند و هم در سطوح بسیار بزرگ نجومی هم کار می کند و حضور دارد و هم نورٌ علی نور است و هم الکترومغناطیسی و الکترودینامیکی و هم در نیروهای ضعیف و قوی گرانشی است و کنش و واکنش دارد. و

هم بر کافر و منافق و مشرک غالب است و هم بر مومن ولی توصیفش هم خاص بندگان مخلَص او است که در امور توحیدی ذره ای شرک هم در آنها یافت نمی شود! یعنی بنده ی حقیر که ایمانم خیلی هم هنوز خالص نشده است یحتمل از روی دست آن شهیدانی که عند ربهم یرزقون دارم می خوانم و می نویسم و بلکه همچون طوطی ای دارم کار آنها را تقلید می کنم، اما چون آنها ذره ای شرک هم دیگر در کارشان نیست و زنده هم هستند و بلکه نمرده اند و در حالی که کارهای ماهایی که همچون این بنده ی حقیر کارهایش شرک آلود هم یحتمل آیا تا چه حدودی هست؛ و لذا کانه یک طوطی بر شاخه ای نشسته است و می نگرد که طوطی دیگری دارد از میوه ی درختی می خورد و اما یحتمل حتی بر حسب تقلید هم نه خیلی وضعیت خودش را می فهمد و نه وضعیت دیگر طوطی را. شاعر می فرماید: الا یا طوطی گویای اسرار، مبادا خالیت شکر ز منقار!

اینجا یحتمل یک بداخلاقی ای بنظر برسد که در کار است در امر رسیدن به لقاء الله که گویی حضرت حق دارد نوعی تبعیض قائل می شود آنچنان که ما می بینیم که گویا یک اخلاقی هم داریم که اخلاق ناصری است و اخلاق دیگری هم یحتمل داریم که اخلاق محتشمی است بر حسب کتب خواجه نصیر الدین طوسی: اخلاق ناصری و اخلاق محتشمی! و اما همین در قرآن کریم است همینجا که می فرماید سبحان الله عما یصفون. الا عباد الله المخلَصین. و در این امر اخلاص است که شهداء توصیف حضرت حق را با لقاء الله خاص خود به نهایتش هم رسانده اند. و بقول معروف بقیه ی مردم آیا حتی در تقلید از آنها بخواهند چقدر هم وارد شوند حالا بر حسب میزان تقوای هر کسی یا .... و این است که بعضی تقوا و بلکه تقیه هم پیشه می کنند و از شهداء هم پیروی می فرمایند و بعضی دیگر اخلاصشان بدان درجه نرسیده و بلکه در گرفتاریهای شرک آلودشان عقل خود و دیگران را هم در جهاد جنود عقل و جهل و بجای پرداختن و آموختن انواع چهل حدیث و چله نشینی در چل چلیهایشان غرق شده و عقل را هم ضایع می کنند. و لذا بعضی یحتمل می فرمایند که لقاء الله در چهاردهم است و بعضی دیگر یحتمل ایراد می فرمایند که خیر، در چهاردهم ماه آینده است؛ و هنوز بعضی دیگر ایراد کرده و ادعا می فرمایند که یحتمل هم در چهاردهم یکی از ماه های 1414 هم است و .... و اما اینکه کی واقعاً لقاء الله هم صورت بگیرد یا حتی هیچ وقت هم یحتمل صورت نگیرد و الله اعلم!

یحتمل برای ورود به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این مقالات درهم تنیدگی سوریا ایکس یزدی، و بائو پنینگتن سورس وال را هم بعضی علاقه مند باشند دوباره نگاهی بیاندازند:

https://arxiv.org/abs/2008.07697

https://arxiv.org/abs/1902.10157

وَیَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ ﴿الرحمن: ٢٧﴾

تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ ﴿الرحمن: ٧٨﴾

 

آمار جدیدی دست اول از بازدیدکنندگان سایت بدستم رسیده است: از آمریکا 63%، ایران 19.5%، آلمان 4.2%، چین 2.1%، هلند 1.3%، فرانسه 1.2%، روسیه 1.0%، اوکراین (بقیه این کشورها زیر یک درصد)، اروپا، انگلیس، یونان، رومانی، برزیل، .... رئیونیون (Reunion) و سیشل (Seyschelles) از جاهایی هستند که بنده ی حقیر هنوز اسمشان را نشنیبده بوده ام که البته مثلاً رئیونیون دو بار نمایش بدون بازدیدکننده داشته است؛ ولی سیشل 9 بازدیدکننده و 66 نمایش هم داشته است!

البته این روزها یحتمل اشکال هم شود که مگر می شود بازدیدکننده هم نداشت ولی نمایش هم داشت؟! ولی سوال دیگر این است که اینها همه چطور هم فارسی می دانسته اند؟ یحتمل بعضی هم جواب دهند که با ظهور نرم افزارهایی مثل گوگل ترانسلیت یحتمل کار ترجمه ی اتوماتیک نرم افزاری خیلی هم سهولت یافته است!

نکته ی جالب اما این هم که چین با 795 بازدید و 1425 نمایش بعد از ایران و آلمان هم هست!

بنده ی حقیر اتفاقاً می خواستم از قرارداد با چین خیلی هم اشکال کنم که خواهم کرد! ولی این آمار نشان می دهد که یحتمل تعداد ایرانیانی در چین هم هستند که به این سایت علاقه مندند! و اما مسئله اینجا این است که چرا این قرارداد مثلاً اول 15 روزه تنظم هم نشده است؟ یا حتی 3 ماهه یا 1 ساله و بلکه حالا حتی بگوییم 2 یا 3 ساله؟ 

یعنی آیا ما از برجام اینقدر زرنگ بیرون آمده ایم یا بلکه بقیه ی 5+1 هم اینقدر رفوضه بوده اند که دلیلی دارد که با چین اینطور قرارداد 25 ساله هم ببندیم و لذا زیرآب بقیه ی 5+1 هم برای 25 سال زده شده است؟ اعتماد یحتمل خیلی چیز خوبی هم باشد، ولی آیا حتی اینکه مضمون این توافقنامه چیست هم نباید سرسوزنی به مردم خودمان گفته شود؟ آیا می شود که توافقی اینچنین 25 ساله تا این حد مجرد و بلکه مبهم هم باشد؟

چیزی که هست این است که بنظر خواهد رسید که این یک دیپلماسی اله کلنگی ای با بقیه ی 5+1 را ایجاد هم خواهد کرد حتی اگر قرارداد با چین موفق هم تمام شود!

یک نکته ای را هم بنده راجع به ادعای کسب جایزه ی نوبل بوسیله ی بعضی که مدعی شده اند جایگزینی برای تزریق انسولین برای دیابتیها یافته اند عرض کنم! غلط نکنم اینها می فرمایند که چیزی که آنها یافته اند این است که چیزی را زیر پوست تعبیه می فرمایند که می تواند بجای تزریق انسولین کار کند! البته می دانیم که چنین چیزی را برای سیگاریها هم ابداع کرده بوده اند که نیکوتین را زیرپوستی طوری وارد خون می کند که اگر فرد بخواهد سیگار بکشد آنگاه مثلاً آیا حالش هم به هم بخورد؛ و لذا از عمل سیگار کشیدن منع هم شود. این یحتمل می تواند کار خوبی هم باشد؛ ولی باید دید که در ترک دادن افراد سیگاری چقدر هم موفق بوده است؟ مسئله اینجا وسیله است و هدف که چیست که وسیله است و چیست که هدف است و بلکه از چه آرمانهایی هم برای رسیدن به این اهداف می خواهیم استفاده کنیم؟ اگر ما روح دعای یا من اسمه دوا و ذکره شفاء را دریابیم، یحتمل خیلی بهتر بتوانیم به مسئله ی بیماری و نسخه برای آن و بلکه انواع درمانهای موجود آن پی ببریم! از جمله ی اینها، همین واکسن کروناویروس کووید-19 هم هست که باید متوجه شد که آیا چقدر کارآیی هم دارد؟ آیا با یک یا دو بار تزریق مسئله برای همیشه حل است؟ یا اینکه مثلاً مثل واکسن آنفولانزا باید هر سال هم تزریق شود؟   

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی