الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

یا امام زمان

 

غدیر دوم شیعه امامت مهدی است

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد

  • ۹۹/۰۸/۲۵
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۲۱۳)

أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ ﴿النمل: ٦٢﴾

 

سَلاَمٌ عَلَى آلِ یس اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اَللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اَللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اَللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اَللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اَللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ فِی آنَاءِ لَیْلِکَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِکَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اَللَّهِ فِی أَرْضِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اَللَّهِ اَلَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اَللَّهِ اَلَّذِی ضَمِنَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْعَلَمُ اَلْمَنْصُوبُ وَ اَلْعِلْمُ اَلْمَصْبُوبُ وَ اَلْغَوْثُ وَ اَلرَّحْمَةُ اَلْوَاسِعَةُ وَعْداً غَیْرَ مَکْذُوبٍ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقُومُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْعُدُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ

 

اهمیت زندگی پیامبر

زندگی پیغمبر را میلی متری باید مطالعه کرد. هر لحظه ی این زندگی یک حادثه است، یک درس است، یک جلوه ی عظیم انسانی است؛ تمام این 23 سال همین جور است. جوان های ما بروند تاریخ زندگی پیغمبر را از منابع محکم و مستند بخوانند و ببینند چه اتفاقی افتاده است. ^[35]

^[35]. بیانات [حضرت ولی فقیه مد ظله العالی] در دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم صل الله علیه و آله و سلم 87/5/9

 

 

از کتاب: من و کتاب، سید علی خامنه ای، دفتر برنامه ریزی انتشارات سوره مهر، چاپ سی هفتم: 1397، ص26- 27.

 

عقل، یکی از چیزهای کلیدی ای است که جوهر را تقسیم می کند بین عقل و نفس و هیولی و صورت جسمی و جسم که در حکمت متعالیه بکار گرفته می شود تا مگر او را به تعالی برساند که منجر به سفرهای اربعه از خلق به حق و از حق به خلق گردد. و این عقل هم هست که احساسات و شهوات را باید بتواند بدرستی کنترل هم کند.

 

فإن قلت : ما تقدّم من عدم دخولِ فصلِ النوع تحتَ جنسِهِ ینافی قولَهم ـ فی تقسیم الجوهر على العقل والنفس والهیولى والصورة الجسمیّة والجسم ـ بکون الصورة الجسمیّة والنفس نوعَیْن من الجوهر ، ولازمُ کون الشیء نوعاً من مقولة اندراجُهُ ودخولُهُ تحتها.

نهایة الحکمة، علامه طباطبایی، ص 105

http://lib.eshia.ir/71458/1/105

 

کلیات خمس که در منطق فلاسفه ی قدما در نظر گرفته می شده است از  این قبیلند: نوع، جنس، فصل، عرض عام، عرض خاص که وقتی ما وارد منطق ریاضی می شویم به نوعی می توان گفت که به مفاهیم مراتب بینهایتهای الفهای کاردینالیته ها یا همان آیت اللهی ها می رسیم. مسئله ی توحید در حکمت متعالیه را می فرمایند که حق تعالی مثلاً در سوره ی انعام خیلی واضح و زیبا تفصیل فرموده است. ولی در خود سوره ی توحید یا اخلاص به بهترین وجهی ماهیت وجودی حق تعالی را بیان می فرماید. موضوع این است که اگر کسی برای خدا شخصیت قائل شود، مشرک شده است. یعنی حتی اگر برای حضرت آدم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم خودش یا دیگران شخصیت خدایی قائل شوند، این می شود شرک و بلکه کفر یا نفاق. خود حضرت رسول نیز یقیناً چنین مقامی را برای خود قائل نبوده اند؛ یعنی شخصیت رسول به عنوان بنده ی خدا در عبودیت خدا است که می تواند به خدا نزدیک شود و نه اینکه حضرت رسول شخصیتش همان خدا است. ولی چیزی که هست این است که حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در مقام عبودیتش، عبد و بنده ی خالص و خاص خدا است. و بعد از او ائمه ی اطهار فرزندان امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که این مقام بندگی را از آن خود می کنند؛ و این تا روز قیامت ثابت و پایدار است.

و اما چیزی که در منطق ریاضی و منطق کلیات خمس، عقل و عقلانیت را متحیر و بلکه ضایع هم می کند در اینجا است که نفس نسبت به خدای خود طغیان هم می کند و می فرماید که کیست که گفته است که من خود خدا نیستم؟ و مدعی خدایی هم می شود و از قبیل نحن ابناء الله:

وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ ﴿المائدة: ١٨﴾

چنین ادعایی شرک آلود را البته همینطور هم در بت پرستانی که از قبیل حضرت آدم و شخصیت او را برایش مقام خدایی قائل می شوند و خلیفة الله را با الله جل جلاله اشتباه هم می گیرند می توان مشاهده کرد. اینجا است که عقل ضایع می شود اگر حتی با این مشرکین کافر منافق وارد بحث شوید که خدا کیست؟! یعنی یک جاهایی مسئله کفر محض است و بعد یواش یواش وارد شرک و بلکه نفاق هم یحتمل می شود و این را بوضوح در زندگی حضرت پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی و بلکه زندگانی حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها و ائمه ی اطهار می توان مشاهده کرد که همه ی جهاد فی سبیل الله این انسان 250 ساله در جهت همین تثبیت حکومت عبودیت و بندگی خدا و ایمان به خدا و رسولش و امامت ائمه ی راستین و واقعی مستضعفین جهان نیز شکل گرفته است تا می رسیم به امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف. همین جا نیز عقل ضایع می شود که انسان بخواهد حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به مدعیان خلیفة اللهی در سطح جهانی ثابت کند که چطور می توان حتی از طریق مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی به شناخت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رسید.

این دلیلش این است که مشرکین فرعون نمای با ادعای انا ربکم الاعلی ای خود همانطور که در زمان پیغمبر اکرم هم قائل بودند همین امروز هم قائلند که انا ربکم الاعلی. این همه توهینهایی که از صدر اسلام تا همین امروزش هم که مطالعه کنیم می بینیم به خود حضرت پیامبر اکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صل الله عیله و آله و سلم شده است، به عبارتی هم دلیلش این نیست که می فرماید من به خدا اعتقادی ندارم یا خدا را قبول ندارم! خیر می فرماید خدا را قبول هم دارم، ولی اینطور هم قبول دارم که هم او هم هستم؛ به عبارت دیگر عیناً فرعون هم دارد می فرماید انا ربکم الاعلی! و لذا برایش غیر ممکن هم هست که بندگی خدا را بپذیرد و توحید را قبول هم کند! و وقتی به حضرت بقیت الله الاعظم هم حتی در داخل اسلام نیز می رسیم، این مسئله دوباره و دوباره گویا در طول تاریخ تکرار هم شده است که مسئله ی توحیدی و رسالت حضرت رسول اکرم جوهراً بصورت همان شرک آلودی صدر اسلام حرکت می کند و بصورت مسئله ی امامت در می آید که بالاخره این چطور است که حتی در روانشناسی یا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی  یا غیر آن آیا شما می خواهید وجود آن امام همام حضرت بقیت الله الاعظم را در کل وسعت این عالم طبیعت و ماورای طبیعت به اثبات هم برسانید؟! دیر شد، دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم برسم به نماز جماعت ظهر و عصر! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُّذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿الحج: ٢٥﴾

 

ظرافت هایی برای ترجمه

یک وقت یکی از مترجمان معروف و محمود، یعنی واقعاً ما هیچ مشکلی در مورد آن آقا نداریم و شخص محترم و شایسته ای است، با جمعی به اینجا آمده بود. رمانی چهار جلدی را ایشان ترجمه کرده بود که من آن را خواندهه بودم ... ظاهراً ععجب کرد که من یک رمان چهار جلدی را، که ترجمه از فرانسه بود خوانده بودم.

دو نکته در آن کتاب وجود داشت که آن دو نکته بد بود. ... یکی این بود که در جلد اول آن کتاب، مناظر شهوانیِ عشق بازی های بیهوده، بدون اینکه ماجرای اصلی رمان هم به آن نیازی داشته باشد، به وسیله ی نویسنده، خیلی زیاد تفصیل داده شده بود. مترجم می توانست خیلی از این ها را حذف کند. مترجم قسم نخورده که هر مطلبی را که نویسنده نوشت، عین آن را بیاورد؛ می تواند بگوید که ما در اینجا به دلیلی که مناسب نبود، ده صفحه یا پنج سطر را حذف کردیم؛ این هیچ مانعی ندارد. نکته ی دیگر هم گفت گویی بین یک کشیش طرفدار مذهب و یک فرد ضد مذهبی بود که هر دو طرف، با استدلال می خواهند نظر خودشان را بر دیگری تحمیل کنند و یا مثلاً عرضه کنند. حرفها هم خیلی مفصل است؛ اما در نهایتف آن ملحد پیروز می شود! من گفتم حقیقت که این نیست. خود شما که معتقد نیستید الحاد درست است؛ واقعاً چه داعیه ای دارید که آن ملحد را پیروز کنید؟ آن فصل آخری که گفته ی ملحد است، یک صفحه است؛ آن را حذف می کردید؛ مانعی ندارد. ^[9]

[9] [بیانات حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در] دیدار با دست اندرکاران برگزاری هفته ی کتاب، 85/7/30

 

از کتاب: من و کتاب، سید علی خامنه ای، دفتر برنامه ریزی انتشارات سوره مهر، چاپ سی هفتم: 1397، ص26- 27.

 

 

این یک نکته ی خیلی ظریفی است که بفرمایند که خوب حالا آن قسمتی را که ملحد پیروز می شود را اصلا حذفش کنیم! ولی مسئله این است که آیا در واقعیت هم واقعاً می توان چنین کرد؟ یعنی فرض بفرمایید که ما سیره ی ابن هشام و ابن اصحاق را داریم که در مورد زندگانی حضرت رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را مرحوم آیت الله رسولی محلاتی ترجمه فرموده اند و خیلی جاها هم اتفاقاً همین کار را می فرمایند که اشعاری را فرضاً حذف نموده و ارجاع می دهند به اصل کتاب یا بعضی جاها حتی روایت متفاوتی را که اصل روایت با منابع شیعی اختلاف دارند را در پاورقی می آورند. یا مثلاً همین داستان حضرت یوسف علی نبینا علیه السلام خودمان را در نظر بگیرید که در فیلمش لااقل نشان می دهد که چطور فرعونی که چنان خوابی را دیده است و آن حضرت تعبیرش می کند بالاخره حتی به خدای حضرت یوسف ایمان هم می آورد بر خلاف فرعون زمان حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام که نه تنها به خدای آن حضرت ایمان هم نمی آورد و بلکه در دریا غرق هم می شود! 

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که شما نمی توانید انا ربکم الاعلی گفتن فرعون را در قرآن کریم حذف بفرمایید همانطوری که اتفاقاً بر عکس هم هست که ایمان آوردن بطور دقیق یا حتی نه چندان خیلی دقیق فرعون  زمان حضرت یوسف را چندان وارد نشده است و بلکه کما بیش حذف هم شده است در قرآن مجید. ولی اینجا خیلی بیش از آنکه در ظاهر بنظر می رسد داریم که به چشم می خورد! در حقیقت این را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی همانطوری که بنده ی حقیر با استاد فنی در این ضمینه آنرا در میان گذاشتم و پرسیدم یحتمل بتوان با چشم پزشکی و بلکه گوش و حلق و بینی پزشکی کوانتومی بازبهنجارشی اینطور بیان کرد که بنا بر حسب اینکه شما در چه طیفی از بقول معروف ماورای بنفش یا مادون قرمز سماوات و الارضی واقع هم شده اید، یحتمل بنظرتان هم برسد که بقول معروف وسط یک زمین فوتبالی هم قرار گرفته اید که حالا آیا قرمزته یا آبیته؟! یعنی یک جاهایی اصلا صلاح شما بر این نیست که نزدیک مرزها شوید چرا که یحتمل مجازاتهای شدیدی برای عبور از این مرزها گذاشته اند که اگر کسی بخواهد قاچاقی از آنها عبور هم کند مجازاتهای سنگینی را باید بپردازد!

این است که یک جاهایی در بازبهنجارشها می فرمایند هم که بهتر است که این طیفها را حتی المقدور فشرده اش هم کنیم و بقول معروف سعی نکنیم خیلی هم تا بینهایتها و بلکه از نوع بینهایتهای مراتب بالاتر و بالاتر و ... هم برویم. شما خمینه ای را دارید، و بر این خمینه یحتمل انواع معادلات دیفرانسیل جزئی هم صادق است که وقتی به مرزهای آن هم می رسیم باید دید که چه وضعیتی را خواهند داشت. مثلاً اگر حالا شما کلافهای نورانی هم داشته باشید که روی این خمینه ها واقعند نیز باز همین خود کلافها را هم می خواهیم در نظر آوریم. خوب، مسئله همین است که دیگر که وقتی شما مسئله را کوانتیزاسیونش می فرمایید است که انگار وارد زمینهای فوتبال قرمزته و آبیته و بلکه ماورای آبیته و مادون قرمزته را هم یحتمل می خواهید در نظر بگیرید هر چند که در عمل هم با نظریه ی میدان موثری (effective field theory) خاص آن خمینه هم طرفید.

خوب، حالا اینجا مسئله این است که آیا الحاد هم اینجا مهم است؟ یا بهتر آن نمی بود که ما الحاد را کلاً حذف می کردیم و به مومنین هم می پرداختیم؟ و بلکه اصل مسئله اینجا چیست؟ مشکلی که هست اینجا این است که یحتمل بتوان گفت که شما لزوماً وقتی دارید به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می پردازید، معنایش این نیست که همه هم از دیدگاه حق وارد مسائل هم می شوند همانطوری که یحتمل هم از دیدگاه کاملاً الحادی هم وارد شده و بلکه آنچه مورد نظرشان است را سوا کرده و بقیه را رها می فرمایند. همین کار را هم ما در مورد ریاضی فیزیک و ارتقای آن به نظریه های حمیدی مجیدی و بلکه به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می کنیم. [البته ناگفتته نماند و سوء تعبیر هم نشود که قرار بر این است که ما دقیقاً و عملاً و از لحاظ نظری هم الحاد را حذف کنیم و آنگاه به ریاضی فیزیک بپردازیم و بلکه آنرا به نظریه های حمیدی مجیدی ارتقاء هم دهیم. یعنی یحتمل بتوان گفت که ریاضی فیزیک در نقطه نظرات الحادی و دینی و مذهبی نکات اشتراکی دارند که در عمل و بصورت اخلاقی در زندگیهای فردی و اجتماعی اینها نمایان می شوند. و صرف تظاهر به اینکه من خیلی الحادی نیستم و بلکه خیلی هم دینی ام مسئله را حل نمی کند کما اینکه خیلی از خلفای وقت در زمان ائمه اطهار نیز تظاهر به دینمداری هم یحتمل می کرده اند ولی حق آن حضرات را هم ضایع کرده اند. یک وقت هست که جامعه ای سبک الحادی را قبول کرده است مثل فرض بفرمایید جامعه های کمونیستی و آنگاه اگر دانشمندانی پیدا شوند در این جوامع که مثلاً در ریاضی فیزیک خیلی پیشرفته باشند آنگاه ممکن است که دانش آنها در این زمینه ها بر الحادشان غلبه هم کند و به اخلاق نیکویی هم مبدل شود! اما در جوامع اسلامی مثل جمهوری اسلامی ایران که جوامع قرار است اخلاق اسلامی هم داشته باشند و الگوهایی مثل ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خیلی خوب است که داشته باشند این کار را برای ریاضی فیزیک ارتقاء یافته به نظریه های حمیدی مجیدی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی سختتر هم می کند که بدرستی همک متجلی شود و بلکه در حین کارها گم و گور هم نشوند.]

و اما این هم که فرضاً بیماری تا چه حدی هم دچار کرونا شده است اینجا یا اینکه خیر بلکه قرص و حتی آسپیرینش را خورده است یا در آب هم حل کرده است و نوش جان کرده است و با این همه آیا تا چه حدی هم دچار خونریزی در چشمش شده است و بلکه فشارش هم بیش از حد بالا رفته است یا حتی یحتمل تا حدی هم دچار نوعی انفارکتوس هم شده است؟ اینها یحتمل مسائلی است که ماورای مسائل خمینه ای و کلافی و مرزی و جغرافیایی محض هم هستند که باید با دقت بیشتری هم بدانها پرداخت و سرسری از آنها هم رد نشد. بعضی حتی تا این حد هم پیش می روند که ما اصلا این آسپیرینها خودی را نمی خوریم و بلکه آسپیرینهای خارجی را بهتر هم ترجیح می دهیم! بعضی دیگر حتی یحتمل بدرستی هم اشکال می فرمایند که سر خود همین آسپیرین را هم میل نفرمایید و بلکه اگر هم شروع کردید به میل کردن و آنگاه دیگر باید هر روز هم یکی میل بفرمایید و .... و الا یک وقت دیدید از مرزهای ماورای بنفش هم دارید رد می شوید و بلکه موشک شدید رفتید کره ی ماه!!! دیگر دارد از مرزهای دیر شدن هم خیلی می گذرد و لذا فعلاً تا همین جا بس است و بلکه سعی هم بفرمایید که کما بیش 8 ساعت خواب خود را در شبانه روز بنوعی حفظ هم بفرمایید و حتی خیلی هم خودنمایی نکنید که یحتمل خدای ناکرده ریا هم می شود.

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

______________________________

 

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

 

البته اینجا باید هم توجه داشت که با کفر و الحاد علناً وارد جهاد فی سبیل الله شدن یک نمونه اش هم همین است که در نرجمه قسمت پیروزی الحادی حذف هم شود آنجایی که امکان پذیر هم هست؛ یعنی آنجایی که مسئله ی الحاد و شرک فرعونی است که هر کسی نمی تواند وارد جهاد و امر به معروف و نهی از منکر با او شود، خوب یحتمل هم یک نفر همچون حضرت موسی علی نبینا حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را هم می طلبد تا وارد میدان هم شود. و اما در همه ی سطوح جامعه نیز اگر قرار است که به کفر و شرک و نفاق و الحاد جهاد و مبارزه شود، یک کار هم همین است که به راحتی نکاتی مثل الحاد و شهوترانیها بسادگی وارد میدانهای فرهنگی اجازه داده نشوند. این یک نکته ی بسیار مهمی هم هست همانطوری که جوامع الحادی و کافر و لیبرال هم اجازه ی ورود فرهنگ اسلامی را آیا تا چه اندازه ای می دهند که به جوامعشان ورود کند؟

اصولاً در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید خیلی هم توجه داشت که ما چطور با تولید، پشتیبانیها، مانع زداییها طرفیم؟ یعنی یک وقت هست که حتی در بحث تولید علم هم همانطوری که در کتاب روشنای علم هم از حضرت ولی فقیه بحث می شود، ما موضوعمان تولید علم است که پشتیبانیها و مانع زداییهایی هم مطلبد. خیلی اوقات هست که این پشتیبانیها و مانع زداییها در سطوح فردی و روانشناسی هم هست حتی قبل از اینکه به پشتیبانیها و مانع زداییهای تولید علمی اجتماعی و بلکه بین المللی علمی و اقتصادی و سیاسی و ... هم برسند! اما در همه ی سطوح نیز یحتمل یک وقت هم دیدید که همه ی اینها و خیلی بیشتر از اینها همه با هم نیز می آیند و بلکه پژوهشگر و محقق را هم ناغافل غافلگیر می کنند. و اما یک جاهایی هم مسئله از همین نوع است که آیه ی شریفه هم می فرماید که الله نور السماوات و الارض. یعنی طیف قرمز و آبی و بنفش نوری گویا یک ارتباط مستقیمی هم دارد با طیف سبزی زیتونی که چراغ روشنای علم را هم آیا چقدر بتواند روشن نگه دارد؛ و اما علاوه بر اینها نه فقط بر حسب ایمان به غیب مومنین است که ما در الکترومغناطیسم و الکترودینامیک کوانتومی هم طیفهای حتی ماورای بنفش و مادون قرمز هم داریم که حالا همینها هم آیا چطور با نیروهای قوی و ضعیف نیز وحدت می یابند؟ و معادلاتشان کدام است و چطور می شود به آن امام همام مستضعفین هم رسید؟ 

اینجا یک نکات بسیار زیبایی هستند در تولید، پشتیبانیها، مانع زداییها که اصلاً و اصولاً از نوع درست تجریدی و انتزاعی و افتراضی کردن تولید علم است که از همان انواع آیت اللهی های بینهایتهای مراتب بالاتر و بالاتر هم هستند آنطوریکه مثلاً در خود علم اقتصاد همینجوری بی خودی نیست که نقدینگیها و بلکه قیمت کالاهای حتی اساسی را نیز کم و زیاد می کنیم و مرزهای اقتصادی مملکتی و بین المللی را تغییر می دهیم. یک قسمتی از مسئله این است که تولید علم کجا است که ایستا است هر چند که بنظر هم می رسد که خیلی متحرک و بلکه دارای محرکهای بسیار و بینهایتی هم هست؟ این سوال یحتمل برمی گردد به تولید پشتبیانها و مانع زداییها در کارخانه های آدم سازی! یعنی یک جاهایی مسئله این است که ادعا بر این است که ما چنین تولیدات و چنین کارخانجاتی را داریم، و حال آنکه می خواهد چنین باشد و اما در حقیقت کارخانه اش را تعطیل هم هست. گیر قضایا اینجا است که آنجایی که شرک وارد تولید کارخانه و تولید علم شد، آنگاه دیگر نمی تواند تولید علمی را برای اویی که طلبه ای یا دانشجویی است که پای درس همین مشرک نشسته است دقیقاً هم بسبب همان شرکش تعطیلش نکند. در حقیقت عقل را اینجا تعطیل کرده است و به جهل افتاده است برای اینکه خودش را مظهر علم و بلکه مظهر خدایی می بیند و چنین صلاحیتی را در دیگری نمی یابد.

این است که اینجا مهم است که ببینیم مرجع تقلید طلبه و دانشجو چه کسی هم هست؟ آیا اعلم هم هست؟ این یک مسئله ی عظیمی هم می شود که مرجع تقلیدی مظهر تولید علم خدایی هم باشد ولی ذره ای هم شرک در او یافت نشود! تا اینکه بر عکسش مرجع تقلیدی و بلکه استادی خیلی هم عالم و از علماء هم باشد، ولی مظهر بت پرستی و شرک محض هم باشد آنچنان که کلاً عقل عملاً خود به خود تعطیل می شود برای اینکه بخواهید شاگردی او را کنید. به عبارت دیگر عقل ضایع می شود و از پا در می آید در این محیط بت پرستی شرک آلودی که بر حسب احترام متقابل توحیدی نیست و بلکه مملو از بت پرستی و شرک است. البته مکتب توحیدی و مکتبهای دیگر یک جاهایی مجبورند با هم روبرو هم شوند چه در درون خود جوامع و چه در برخورد یک جامعه ی توحیدی با جامعه ای دیگر. اینجاها است که قله های توحیدی یحتمل از لحاظ مراتبشان در آیت اللهی ها آیا چقدر هم نمایان می شوند.

یعنی فرض بفرمایید که شما یک پیر مردی را هم دارید که همراه سگش به کوه و دشت و جنگل مملو از حیات وحش هم رفته باشند و خودش با فرضاً تفنگ هم کشته شده ولی سگش هم بتواند همراه دیگر گرگها به حیات وحش هم بپیوندد و بلکه تولید مثل هم کند. آیا این اینجا آن روحیه ای را که لازمه اش آن چیزی است که از قول مرحوم اخوان ثالث حضرت ولی فقیه مد ظله العالی فرموده اند که گرگی در یک حکومت ظالم بهتر است از سگی دست آموز و هر چند مظلوم خود آن حکومت ظلم و جور. اینجا رفتن از علوم متناهی طبیعی در مرزهای صفر و یک و یحتمل کمی هم بیشتر و کمتر به علوم الهی بینهایتی که مظهرش هم از جمله امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست، تولید علم را از حدود طبیعی طبیعت به ماورای طبیعت و بلکه از صفرها و یکها متناهی به بینهایت هم سوق می دهد! اللهم کن لولیک حجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

_______________________

 

از جمله نکات مهم، نکته ی دیگری که در تولید پشتیبانیها مانع زداییها داریم این است که در تولید علم وقتی ما از حدود کیهانشناسی و نجوم و ستاره شناسی و منظومه ی شمسی نزول می کنیم به زمین شناسی و قاره ها و ممالک اسلامی و بلکه جمهوری اسلامی ایران و بالاخره خود را جلوی رایانه ی خود می یابیم که چطور دارد می نویسد همان انسانی که خلق هم شده است از خون بسته ای خلق الانسان من علق و علم الانسان بالقلم. و حالا  چقدر هم در پایداری این منظومه ی شمسی و زمین و ماه و خورشید و دیگر سیارات آن می توان کوشا هم بود. این یک نکته ی خیلی مهمی است اینجا که بالاخره چقدر می توان انتظار هم داشت که از لحاظ هندسی و بلکه جغرافیایی در یک منطقه ی خشک کویری چقدر می تواند باران ببارد و همین باران هم چقدر تاثیراتی دارد که آنرا سر سبز هم کند و همینطور هم در مورد مناطق سر سبز هم چقدر ممکن است به مناطقی خشک و کویری و بی آب و علف هم تبدیل شوند؟ البته یحتمل امروزه روز ثابت هم شده است که می شود مناطقی سرسبز را با بی توجهی و بلکه غفلت به مناطقی بیابانی و کویری هم تبدیل کرد، ولی آیا برعکس تبدیل کویری به سرسبزی هم خود یحتمل می تواند از معجزات الهی محسوب شود یا بلکه غیر ممکن هم هست؟! یعنی اینجا پایداری در تولید علم و بلکه پایداری و ثبات حتی در منظومه ی شمسی هم به چه معنا است؟ هندسه ی قاره ها و بلکه شکلگیری انها چطور وارد این پایداری و ثبات هم می شوند؟ و بالاخره تولید پشتیبانیها و مانع زداییها هم چطور می توانند به این مسائل کمک هم کنند تا اینکه ما دوباره خود را جلوی رایانه ی خود در حال نوشتن هم بیابیم! به عبارت دیگر، نقش بشر در چنین پایداری و ثباتی چقدر است تا آنجایی که ما با مسائلی در حدود صفر و یک شاگردی و دانشجویی و طلبگی خود طرفیم و حتی بعد از اینکه سالک الی الله به اجتهاد هم برسد آیا به قدر ذره ای که فمن یعمل مثقال ذرة خیر یره فمن یعمل مثقال ذرة شر یره ما هم در مسئله ی ثبات و پایداری منظومه ی شمسی و بلکه زمین و زمان حتی در عبودیت خدا بصورت توحیدی هم در میدان عمل طبیعی و ماورای طبیعی خود مشارکت نداریم؟ یحتمل بعضی اشکال کنند پس حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برای چیست؟  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُّذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿الحج: ٢٥﴾

 

ظرافت هایی برای ترجمه

یک وقت یکی از مترجمان معروف و محمود، یعنی واقعاً ما هیچ مشکلی در مورد آن آقا نداریم و شخص محترم و شایسته ای است، با جمعی به اینجا آمده بود. رمانی چهار جلدی را ایشان ترجمه کرده بود که من آن را خواندهه بودم ... ظاهراً ععجب کرد که من یک رمان چهار جلدی را، که ترجمه از فرانسه بود خوانده بودم.

دو نکته در آن کتاب وجود داشت که آن دو نکته بد بود. ... یکی این بود که در جلد اول آن کتاب، مناظر شهوانیِ عشق بازی های بیهوده، بدون اینکه ماجرای اصلی رمان هم به آن نیازی داشته باشد، به وسیله ی نویسنده، خیلی زیاد تفصیل داده شده بود. مترجم می توانست خیلی از این ها را حذف کند. مترجم قسم نخورده که هر مطلبی را که نویسنده نوشت، عین آن را بیاورد؛ می تواند بگوید که ما در اینجا به دلیلی که مناسب نبود، ده صفحه یا پنج سطر را حذف کردیم؛ این هیچ مانعی ندارد. نکته ی دیگر هم گفت گویی بین یک کشیش طرفدار مذهب و یک فرد ضد مذهبی بود که هر دو طرف، با استدلال می خواهند نظر خودشان را بر دیگری تحمیل کنند و یا مثلاً عرضه کنند. حرفها هم خیلی مفصل است؛ اما در نهایتف آن ملحد پیروز می شود! من گفتم حقیقت که این نیست. خود شما که معتقد نیستید الحاد درست است؛ واقعاً چه داعیه ای دارید که آن ملحد را پیروز کنید؟ آن فصل آخری که گفته ی ملحد است، یک صفحه است؛ آن را حذف می کردید؛ مانعی ندارد. ^[9]

[9] [بیانات حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در] دیدار با دست اندرکاران برگزاری هفته ی کتاب، 85/7/30

 

از کتاب: من و کتاب، سید علی خامنه ای، دفتر برنامه ریزی انتشارات سوره مهر، چاپ سی هفتم: 1397، ص26- 27.

 

 

این یک نکته ی خیلی ظریفی است که بفرمایند که خوب حالا آن قسمتی را که ملحد پیروز می شود را اصلا حذفش کنیم! ولی مسئله این است که آیا در واقعیت هم واقعاً می توان چنین کرد؟ یعنی فرض بفرمایید که ما سیره ی ابن هشام و ابن اصحاق را داریم که در مورد زندگانی حضرت رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را مرحوم آیت الله رسولی محلاتی ترجمه فرموده اند و خیلی جاها هم اتفاقاً همین کار را می فرمایند که اشعاری را فرضاً حذف نموده و ارجاع می دهند به اصل کتاب یا بعضی جاها حتی روایت متفاوتی را که اصل روایت با منابع شیعی اختلاف دارند را در پاورقی می آورند. یا مثلاً همین داستان حضرت یوسف علی نبینا علیه السلام خودمان را در نظر بگیرید که در فیلمش لااقل نشان می دهد که چطور فرعونی که چنان خوابی را دیده است و آن حضرت تعبیرش می کند بالاخره حتی به خدای حضرت یوسف ایمان هم می آورد بر خلاف فرعون زمان حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام که نه تنها به خدای آن حضرت ایمان هم نمی آورد و بلکه در دریا غرق هم می شود! 

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که شما نمی توانید انا ربکم الاعلی گفتن فرعون را در قرآن کریم حذف بفرمایید همانطوری که اتفاقاً بر عکس هم هست که ایمان آوردن بطور دقیق یا حتی نه چندان خیلی دقیق فرعون  زمان حضرت یوسف را چندان وارد نشده است و بلکه کما بیش حذف هم شده است در قرآن مجید. ولی اینجا خیلی بیش از آنکه در ظاهر بنظر می رسد داریم که به چشم می خورد! در حقیقت این را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی همانطوری که بنده ی حقیر با استاد فنی در این ضمینه آنرا در میان گذاشتم و پرسیدم یحتمل بتوان با چشم پزشکی و بلکه گوش و حلق و بینی پزشکی کوانتومی بازبهنجارشی اینطور بیان کرد که بنا بر حسب اینکه شما در چه طیفی از بقول معروف ماورای بنفش یا مادون قرمز سماوات و الارضی واقع هم شده اید، یحتمل بنظرتان هم برسد که بقول معروف وسط یک زمین فوتبالی هم قرار گرفته اید که حالا آیا قرمزته یا آبیته؟! یعنی یک جاهایی اصلا صلاح شما بر این نیست که نزدیک مرزها شوید چرا که یحتمل مجازاتهای شدیدی برای عبور از این مرزها گذاشته اند که اگر کسی بخواهد قاچاقی از آنها عبور هم کند مجازاتهای سنگینی را باید بپردازد!

این است که یک جاهایی در بازبهنجارشها می فرمایند هم که بهتر است که این طیفها را حتی المقدور فشرده اش هم کنیم و بقول معروف سعی نکنیم خیلی هم تا بینهایتها و بلکه از نوع بینهایتهای مراتب بالاتر و بالاتر و ... هم برویم. شما خمینه ای را دارید، و بر این خمینه یحتمل انواع معادلات دیفرانسیل جزئی هم صادق است که وقتی به مرزهای آن هم می رسیم باید دید که چه وضعیتی را خواهند داشت. مثلاً اگر حالا شما کلافهای نورانی هم داشته باشید که روی این خمینه ها واقعند نیز باز همین خود کلافها را هم می خواهیم در نظر آوریم. خوب، مسئله همین است که دیگر که وقتی شما مسئله را کوانتیزاسیونش می فرمایید است که انگار وارد زمینهای فوتبال قرمزته و آبیته و بلکه ماورای آبیته و مادون قرمزته را هم یحتمل می خواهید در نظر بگیرید هر چند که در عمل هم با نظریه ی میدان موثری (effective field theory) خاص آن خمینه هم طرفید.

خوب، حالا اینجا مسئله این است که آیا الحاد هم اینجا مهم است؟ یا بهتر آن نمی بود که ما الحاد را کلاً حذف می کردیم و به مومنین هم می پرداختیم؟ و بلکه اصل مسئله اینجا چیست؟ مشکلی که هست اینجا این است که یحتمل بتوان گفت که شما لزوماً وقتی دارید به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می پردازید، معنایش این نیست که همه هم از دیدگاه حق وارد مسائل هم می شوند همانطوری که یحتمل هم از دیدگاه کاملاً الحادی هم وارد شده و بلکه آنچه مورد نظرشان است را سوا کرده و بقیه را رها می فرمایند. همین کار را هم ما در مورد ریاضی فیزیک و ارتقای آن به نظریه های حمیدی مجیدی و بلکه به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می کنیم. [البته ناگفتته نماند و سوء تعبیر هم نشود که قرار بر این است که ما دقیقاً و عملاً و از لحاظ نظری هم الحاد را حذف کنیم و آنگاه به ریاضی فیزیک بپردازیم و بلکه آنرا به نظریه های حمیدی مجیدی ارتقاء هم دهیم. یعنی یحتمل بتوان گفت که ریاضی فیزیک در نقطه نظرات الحادی و دینی و مذهبی نکات اشتراکی دارند که در عمل و بصورت اخلاقی در زندگیهای فردی و اجتماعی اینها نمایان می شوند. و صرف تظاهر به اینکه من خیلی الحادی نیستم و بلکه خیلی هم دینی ام مسئله را حل نمی کند کما اینکه خیلی از خلفای وقت در زمان ائمه اطهار نیز تظاهر به دینمداری هم یحتمل می کرده اند ولی حق آن حضرات را هم ضایع کرده اند. یک وقت هست که جامعه ای سبک الحادی را قبول کرده است مثل فرض بفرمایید جامعه های کمونیستی و آنگاه اگر دانشمندانی پیدا شوند در این جوامع که مثلاً در ریاضی فیزیک خیلی پیشرفته باشند آنگاه ممکن است که دانش آنها در این زمینه ها بر الحادشان غلبه هم کند و به اخلاق نیکویی هم مبدل شود! اما در جوامع اسلامی مثل جمهوری اسلامی ایران که جوامع قرار است اخلاق اسلامی هم داشته باشند و الگوهایی مثل ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خیلی خوب است که داشته باشند این کار را برای ریاضی فیزیک ارتقاء یافته به نظریه های حمیدی مجیدی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی سختتر هم می کند که بدرستی همک متجلی شود و بلکه در حین کارها گم و گور هم نشوند.]

و اما این هم که فرضاً بیماری تا چه حدی هم دچار کرونا شده است اینجا یا اینکه خیر بلکه قرص و حتی آسپیرینش را خورده است یا در آب هم حل کرده است و نوش جان کرده است و با این همه آیا تا چه حدی هم دچار خونریزی در چشمش شده است و بلکه فشارش هم بیش از حد بالا رفته است یا حتی یحتمل تا حدی هم دچار نوعی انفارکتوس هم شده است؟ اینها یحتمل مسائلی است که ماورای مسائل خمینه ای و کلافی و مرزی و جغرافیایی محض هم هستند که باید با دقت بیشتری هم بدانها پرداخت و سرسری از آنها هم رد نشد. بعضی حتی تا این حد هم پیش می روند که ما اصلا این آسپیرینها خودی را نمی خوریم و بلکه آسپیرینهای خارجی را بهتر هم ترجیح می دهیم! بعضی دیگر حتی یحتمل بدرستی هم اشکال می فرمایند که سر خود همین آسپیرین را هم میل نفرمایید و بلکه اگر هم شروع کردید به میل کردن و آنگاه دیگر باید هر روز هم یکی میل بفرمایید و .... و الا یک وقت دیدید از مرزهای ماورای بنفش هم دارید رد می شوید و بلکه موشک شدید رفتید کره ی ماه!!! دیگر دارد از مرزهای دیر شدن هم خیلی می گذرد و لذا فعلاً تا همین جا بس است و بلکه سعی هم بفرمایید که کما بیش 8 ساعت خواب خود را در شبانه روز بنوعی حفظ هم بفرمایید و حتی خیلی هم خودنمایی نکنید که یحتمل خدای ناکرده ریا هم می شود.

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

______________________________

 

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

 

البته اینجا باید هم توجه داشت که با کفر و الحاد علناً وارد جهاد فی سبیل الله شدن یک نمونه اش هم همین است که در نرجمه قسمت پیروزی الحادی حذف هم شود آنجایی که امکان پذیر هم هست؛ یعنی آنجایی که مسئله ی الحاد و شرک فرعونی است که هر کسی نمی تواند وارد جهاد و امر به معروف و نهی از منکر با او شود، خوب یحتمل هم یک نفر همچون حضرت موسی علی نبینا حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را هم می طلبد تا وارد میدان هم شود. و اما در همه ی سطوح جامعه نیز اگر قرار است که به کفر و شرک و نفاق و الحاد جهاد و مبارزه شود، یک کار هم همین است که به راحتی نکاتی مثل الحاد و شهوترانیها بسادگی وارد میدانهای فرهنگی اجازه داده نشوند. این یک نکته ی بسیار مهمی هم هست همانطوری که جوامع الحادی و کافر و لیبرال هم اجازه ی ورود فرهنگ اسلامی را آیا تا چه اندازه ای می دهند که به جوامعشان ورود کند؟

اصولاً در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید خیلی هم توجه داشت که ما چطور با تولید، پشتیبانیها، مانع زداییها طرفیم؟ یعنی یک وقت هست که حتی در بحث تولید علم هم همانطوری که در کتاب روشنای علم هم از حضرت ولی فقیه بحث می شود، ما موضوعمان تولید علم است که پشتیبانیها و مانع زداییهایی هم مطلبد. خیلی اوقات هست که این پشتیبانیها و مانع زداییها در سطوح فردی و روانشناسی هم هست حتی قبل از اینکه به پشتیبانیها و مانع زداییهای تولید علمی اجتماعی و بلکه بین المللی علمی و اقتصادی و سیاسی و ... هم برسند! اما در همه ی سطوح نیز یحتمل یک وقت هم دیدید که همه ی اینها و خیلی بیشتر از اینها همه با هم نیز می آیند و بلکه پژوهشگر و محقق را هم ناغافل غافلگیر می کنند. و اما یک جاهایی هم مسئله از همین نوع است که آیه ی شریفه هم می فرماید که الله نور السماوات و الارض. یعنی طیف قرمز و آبی و بنفش نوری گویا یک ارتباط مستقیمی هم دارد با طیف سبزی زیتونی که چراغ روشنای علم را هم آیا چقدر بتواند روشن نگه دارد؛ و اما علاوه بر اینها نه فقط بر حسب ایمان به غیب مومنین است که ما در الکترومغناطیسم و الکترودینامیک کوانتومی هم طیفهای حتی ماورای بنفش و مادون قرمز هم داریم که حالا همینها هم آیا چطور با نیروهای قوی و ضعیف نیز وحدت می یابند؟ و معادلاتشان کدام است و چطور می شود به آن امام همام مستضعفین هم رسید؟ 

اینجا یک نکات بسیار زیبایی هستند در تولید، پشتیبانیها، مانع زداییها که اصلاً و اصولاً از نوع درست تجریدی و انتزاعی و افتراضی کردن تولید علم است که از همان انواع آیت اللهی های بینهایتهای مراتب بالاتر و بالاتر هم هستند آنطوریکه مثلاً در خود علم اقتصاد همینجوری بی خودی نیست که نقدینگیها و بلکه قیمت کالاهای حتی اساسی را نیز کم و زیاد می کنیم و مرزهای اقتصادی مملکتی و بین المللی را تغییر می دهیم. یک قسمتی از مسئله این است که تولید علم کجا است که ایستا است هر چند که بنظر هم می رسد که خیلی متحرک و بلکه دارای محرکهای بسیار و بینهایتی هم هست؟ این سوال یحتمل برمی گردد به تولید پشتبیانها و مانع زداییها در کارخانه های آدم سازی! یعنی یک جاهایی مسئله این است که ادعا بر این است که ما چنین تولیدات و چنین کارخانجاتی را داریم، و حال آنکه می خواهد چنین باشد و اما در حقیقت کارخانه اش را تعطیل هم هست. گیر قضایا اینجا است که آنجایی که شرک وارد تولید کارخانه و تولید علم شد، آنگاه دیگر نمی تواند تولید علمی را برای اویی که طلبه ای یا دانشجویی است که پای درس همین مشرک نشسته است دقیقاً هم بسبب همان شرکش تعطیلش نکند. در حقیقت عقل را اینجا تعطیل کرده است و به جهل افتاده است برای اینکه خودش را مظهر علم و بلکه مظهر خدایی می بیند و چنین صلاحیتی را در دیگری نمی یابد.

این است که اینجا مهم است که ببینیم مرجع تقلید طلبه و دانشجو چه کسی هم هست؟ آیا اعلم هم هست؟ این یک مسئله ی عظیمی هم می شود که مرجع تقلیدی مظهر تولید علم خدایی هم باشد ولی ذره ای هم شرک در او یافت نشود! تا اینکه بر عکسش مرجع تقلیدی و بلکه استادی خیلی هم عالم و از علماء هم باشد، ولی مظهر بت پرستی و شرک محض هم باشد آنچنان که کلاً عقل عملاً خود به خود تعطیل می شود برای اینکه بخواهید شاگردی او را کنید. به عبارت دیگر عقل ضایع می شود و از پا در می آید در این محیط بت پرستی شرک آلودی که بر حسب احترام متقابل توحیدی نیست و بلکه مملو از بت پرستی و شرک است. البته مکتب توحیدی و مکتبهای دیگر یک جاهایی مجبورند با هم روبرو هم شوند چه در درون خود جوامع و چه در برخورد یک جامعه ی توحیدی با جامعه ای دیگر. اینجاها است که قله های توحیدی یحتمل از لحاظ مراتبشان در آیت اللهی ها آیا چقدر هم نمایان می شوند.

یعنی فرض بفرمایید که شما یک پیر مردی را هم دارید که همراه سگش به کوه و دشت و جنگل مملو از حیات وحش هم رفته باشند و خودش با فرضاً تفنگ هم کشته شده ولی سگش هم بتواند همراه دیگر گرگها به حیات وحش هم بپیوندد و بلکه تولید مثل هم کند. آیا این اینجا آن روحیه ای را که لازمه اش آن چیزی است که از قول مرحوم اخوان ثالث حضرت ولی فقیه مد ظله العالی فرموده اند که گرگی در یک حکومت ظالم بهتر است از سگی دست آموز و هر چند مظلوم خود آن حکومت ظلم و جور. اینجا رفتن از علوم متناهی طبیعی در مرزهای صفر و یک و یحتمل کمی هم بیشتر و کمتر به علوم الهی بینهایتی که مظهرش هم از جمله امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست، تولید علم را از حدود طبیعی طبیعت به ماورای طبیعت و بلکه از صفرها و یکها متناهی به بینهایت هم سوق می دهد! اللهم کن لولیک حجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُّذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿الحج: ٢٥﴾

 

ظرافت هایی برای ترجمه

یک وقت یکی از مترجمان معروف و محمود، یعنی واقعاً ما هیچ مشکلی در مورد آن آقا نداریم و شخص محترم و شایسته ای است، با جمعی به اینجا آمده بود. رمانی چهار جلدی را ایشان ترجمه کرده بود که من آن را خواندهه بودم ... ظاهراً ععجب کرد که من یک رمان چهار جلدی را، که ترجمه از فرانسه بود خوانده بودم.

دو نکته در آن کتاب وجود داشت که آن دو نکته بد بود. ... یکی این بود که در جلد اول آن کتاب، مناظر شهوانیِ عشق بازی های بیهوده، بدون اینکه ماجرای اصلی رمان هم به آن نیازی داشته باشد، به وسیله ی نویسنده، خیلی زیاد تفصیل داده شده بود. مترجم می توانست خیلی از این ها را حذف کند. مترجم قسم نخورده که هر مطلبی را که نویسنده نوشت، عین آن را بیاورد؛ می تواند بگوید که ما در اینجا به دلیلی که مناسب نبود، ده صفحه یا پنج سطر را حذف کردیم؛ این هیچ مانعی ندارد. نکته ی دیگر هم گفت گویی بین یک کشیش طرفدار مذهب و یک فرد ضد مذهبی بود که هر دو طرف، با استدلال می خواهند نظر خودشان را بر دیگری تحمیل کنند و یا مثلاً عرضه کنند. حرفها هم خیلی مفصل است؛ اما در نهایتف آن ملحد پیروز می شود! من گفتم حقیقت که این نیست. خود شما که معتقد نیستید الحاد درست است؛ واقعاً چه داعیه ای دارید که آن ملحد را پیروز کنید؟ آن فصل آخری که گفته ی ملحد است، یک صفحه است؛ آن را حذف می کردید؛ مانعی ندارد. ^[9]

[9] [بیانات حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در] دیدار با دست اندرکاران برگزاری هفته ی کتاب، 85/7/30

 

از کتاب: من و کتاب، سید علی خامنه ای، دفتر برنامه ریزی انتشارات سوره مهر، چاپ سی هفتم: 1397، ص26- 27.

 

 

این یک نکته ی خیلی ظریفی است که بفرمایند که خوب حالا آن قسمتی را که ملحد پیروز می شود را اصلا حذفش کنیم! ولی مسئله این است که آیا در واقعیت هم واقعاً می توان چنین کرد؟ یعنی فرض بفرمایید که ما سیره ی ابن هشام و ابن اصحاق را داریم که در مورد زندگانی حضرت رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را مرحوم آیت الله رسولی محلاتی ترجمه فرموده اند و خیلی جاها هم اتفاقاً همین کار را می فرمایند که اشعاری را فرضاً حذف نموده و ارجاع می دهند به اصل کتاب یا بعضی جاها حتی روایت متفاوتی را که اصل روایت با منابع شیعی اختلاف دارند را در پاورقی می آورند. یا مثلاً همین داستان حضرت یوسف علی نبینا علیه السلام خودمان را در نظر بگیرید که در فیلمش لااقل نشان می دهد که چطور فرعونی که چنان خوابی را دیده است و آن حضرت تعبیرش می کند بالاخره حتی به خدای حضرت یوسف ایمان هم می آورد بر خلاف فرعون زمان حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام که نه تنها به خدای آن حضرت ایمان هم نمی آورد و بلکه در دریا غرق هم می شود! 

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که شما نمی توانید انا ربکم الاعلی گفتن فرعون را در قرآن کریم حذف بفرمایید همانطوری که اتفاقاً بر عکس هم هست که ایمان آوردن بطور دقیق یا حتی نه چندان خیلی دقیق فرعون  زمان حضرت یوسف را چندان وارد نشده است و بلکه کما بیش حذف هم شده است در قرآن مجید. ولی اینجا خیلی بیش از آنکه در ظاهر بنظر می رسد داریم که به چشم می خورد! در حقیقت این را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی همانطوری که بنده ی حقیر با استاد فنی در این ضمینه آنرا در میان گذاشتم و پرسیدم یحتمل بتوان با چشم پزشکی و بلکه گوش و حلق و بینی پزشکی کوانتومی بازبهنجارشی اینطور بیان کرد که بنا بر حسب اینکه شما در چه طیفی از بقول معروف ماورای بنفش یا مادون قرمز سماوات و الارضی واقع هم شده اید، یحتمل بنظرتان هم برسد که بقول معروف وسط یک زمین فوتبالی هم قرار گرفته اید که حالا آیا قرمزته یا آبیته؟! یعنی یک جاهایی اصلا صلاح شما بر این نیست که نزدیک مرزها شوید چرا که یحتمل مجازاتهای شدیدی برای عبور از این مرزها گذاشته اند که اگر کسی بخواهد قاچاقی از آنها عبور هم کند مجازاتهای سنگینی را باید بپردازد!

این است که یک جاهایی در بازبهنجارشها می فرمایند هم که بهتر است که این طیفها را حتی المقدور فشرده اش هم کنیم و بقول معروف سعی نکنیم خیلی هم تا بینهایتها و بلکه از نوع بینهایتهای مراتب بالاتر و بالاتر و ... هم برویم. شما خمینه ای را دارید، و بر این خمینه یحتمل انواع معادلات دیفرانسیل جزئی هم صادق است که وقتی به مرزهای آن هم می رسیم باید دید که چه وضعیتی را خواهند داشت. مثلاً اگر حالا شما کلافهای نورانی هم داشته باشید که روی این خمینه ها واقعند نیز باز همین خود کلافها را هم می خواهیم در نظر آوریم. خوب، مسئله همین است که دیگر که وقتی شما مسئله را کوانتیزاسیونش می فرمایید است که انگار وارد زمینهای فوتبال قرمزته و آبیته و بلکه ماورای آبیته و مادون قرمزته را هم یحتمل می خواهید در نظر بگیرید هر چند که در عمل هم با نظریه ی میدان موثری (effective field theory) خاص آن خمینه هم طرفید.

خوب، حالا اینجا مسئله این است که آیا الحاد هم اینجا مهم است؟ یا بهتر آن نمی بود که ما الحاد را کلاً حذف می کردیم و به مومنین هم می پرداختیم؟ و بلکه اصل مسئله اینجا چیست؟ مشکلی که هست اینجا این است که یحتمل بتوان گفت که شما لزوماً وقتی دارید به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می پردازید، معنایش این نیست که همه هم از دیدگاه حق وارد مسائل هم می شوند همانطوری که یحتمل هم از دیدگاه کاملاً الحادی هم وارد شده و بلکه آنچه مورد نظرشان است را سوا کرده و بقیه را رها می فرمایند. همین کار را هم ما در مورد ریاضی فیزیک و ارتقای آن به نظریه های حمیدی مجیدی و بلکه به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می کنیم.

و اما این هم که فرضاً بیماری تا چه حدی هم دچار کرونا شده است اینجا یا اینکه خیر بلکه قرص و حتی آسپیرینش را خورده است یا در آب هم حل کرده است و نوش جان کرده است و با این همه آیا تا چه حدی هم دچار خونریزی در چشمش شده است و بلکه فشارش هم بیش از حد بالا رفته است یا حتی یحتمل تا حدی هم دچار نوعی انفارکتوس هم شده است؟ اینها یحتمل مسائلی است که ماورای مسائل خمینه ای و کلافی و مرزی و جغرافیایی محض هم هستند که باید با دقت بیشتری هم بدانها پرداخت و سرسری از آنها هم رد نشد. بعضی حتی تا این حد هم پیش می روند که ما اصلا این آسپیرینها خودی را نمی خوریم و بلکه آسپیرینهای خارجی را بهتر هم ترجیح می دهیم! بعضی دیگر حتی یحتمل بدرستی هم اشکال می فرمایند که سر خود همین آسپیرین را هم میل نفرمایید و بلکه اگر هم شروع کردید به میل کردن و آنگاه دیگر باید هر روز هم یکی میل بفرمایید و .... و الا یک وقت دیدید از مرزهای ماورای بنفش هم دارید رد می شوید و بلکه موشک شدید رفتید کره ی ماه!!! دیگر دارد از مرزهای دیر شدن هم خیلی می گذرد و لذا فعلاً تا همین جا بس است و بلکه سعی هم بفرمایید که کما بیش 8 ساعت خواب خود را در شبانه روز بنوعی حفظ هم بفرمایید و حتی خیلی هم خودنمایی نکنید که یحتمل خدای ناکرده ریا هم می شود.

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿البقرة: ٣٠﴾

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ

 

 قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوباً فِی اَلدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی اَلْأُخْرَى [إِلَهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَیَّ] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِکَ اَلصَّالِحِینَ فَلاَ تَفْضَحْنِی یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَلَى رُءُوسِ اَلْأَشْهَادِ...

إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی...

إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

 

این واقعاً یک حرف عظیمی است که کسی بدتر از این بنده ی حقیر بخواهد خیلی هم رئیس جمهور شود، ولی خود به فضیحت سیاه چاله هایی که از این کار او ممکن است ایجاد شوند واقف نباشد. لازمه ی چنین چیزی همین هم هست که نه تنها او متوجه نخواهد بود که چه سیاه چاله ای را دارد ایجاد می کند، و بلکه بدتر هم می افتد بجان مستضعفین عالم که همین شماها هم هستید که هر چه سیاه چاله در دنیا است ایجاد کرده اید. این بدبخت هیچ وقت متوجه نمی شود که تو خودت هستی که منشاء همه ی سیاه چاله های دنیایی! می بیند و متوجه می شود که چه افتضاحی درست هم کرده است، ولی هیچ راه برون رفتی هم از آن نمی یابد و لذا فریاد هم برمی آورد که: گرگ! و خودش بدتر از هر گرگ دیگری می شود و بلای جان هر چه ضعیف و ناتوان و یتیم و مسکین و مستکین و ذلیل و مستضعف.

و لذا آنجایی که مسئله ی جهاد فی سبیل الله مطرح می شود، انتظار هم هست که دانشمندان و روشنفکران و علماء و دارندگان حکمت از همه پیشروتر هم باشند؛ ولی وقتی نظامی سیاه چاله ای اینچنینی داریم، همانها هم خود جرات نمی کنند حتی مدعی شوند که ما هم وارد سیاست خواهیم شد و بلکه خود را کنار هم می کشند و دیگر چه رسد به اینکه بخواهند داوطلب ریاست جمهوری هم شوند. راحت جا می زند و بلکه یحتمل هم مدعی می شود که این کارها در شان ماها نیست! تولید، پشتیبانیها و مانع زداییها هم مشکلات داخلی دارد و هم خارجی که باید هم واردات و هم صادرات معقول باشند و از جمله با تحریمها هم درست بتوان مقابله کرد تا تولید رونق هم بگیرد و بلکه دانشگاه و صنعت همراه شوند. و این یک مسئله ای است که مستقیماً می تواند به رئیس جمهور هم مربوط شود. شما می خواهید تجارتهایی را ایجاد کنید که مردم را حتی در سطوح جهانی از ظلمات در بیاورد و انفجارهای عظیمی از نورانیت دلپذیر را هم ایجاد هم کند. اول باید کسی بتواند لااقل مشکلات روانی خود را حل کند و بلکه امامش را هم بتواند بشناسد تا بلکه بتواند جامعه اش را هم اصلاح کند. و نه اینکه بفرماید خدا را شکر که ما از رجل سیاسی نشدیم که داوطلب ریاست جمهوریهایی شویم که هیچ کاری هم از دستشان برای هیچ کس و بدتر از همه برای خودشان هم بر نمی آید. عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره کار دل و جرات می خواهد که حالا مثلاً از رجل سیاسی هم نیستی؟ خوب، چرا نیستی؟ از رجل سیاسی هم بشو و بلکه رئیس جمهور هم بشو و بلکه چرا از امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام هم نباید یاد گرفت که بعد از اینکه او را کنار گذاشتند تازه وقتی در خانه ی او آمدند گفت من این ریاستتان را نمی خواهم و مال خودتان! ولی با خون دل هم خلافت را پذیرفت! علوی شدن این مشکلات را هم دارد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا ﴿الإسراء: ٨٢﴾

 

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اَللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ

 

نکته ای را راجع به آسپیرین بنده ی حقیر دیدم در ذیل شبکه ی اخبار پخش می کرد که سریع هم گذشت ولی بنظرم مضمومنش هم این بود که اگر بیماران مبتلا به کروناویروس کووید-19 حالشان رو به وخامت هم بود، خوب است از آسپیرین هم استفاده کنند. همانطوری که قبلاً هم گفته شده است، آسپیرین یک دارویی است که احتیاج به نسخه ی پزشک هم ندارد که آنرا حتماً تجویزش کند و داروخانه ها بدون نسخه هم آنرا به هر خریداری می فروشند! و اما اینجا یک نکته ای نهفته است که یحتمل داروخانه ها آنرا خیلی اظهار نفرمایند. و آن غلظت بلغم یا مخاط است در مزاجهای بقول معروف بلغمی که یحتمل آسپیرین می تواند به پایین آوردن این غلظت کمک هم کند!

البته اینجا درست است که آسپیرین بدون نسخه هم فروخته می شود ولی در عین حال باید مراقب هم بود که بدون رویه استفاده نشود. معمولاً این دارو حتی برای بیماران با ناراحتیهای قلبی هم تجویز می شود. و همچنین گفته می شود که به بچه ها و نوجوانان تجویز نشود چرا که ممکن است به روایتی ایجاد سندروم رای (Reye syndrome) هم کند! ولی نکته ی جالبتر اینجا است که شما یک وقتهایی بود که آسپیرین را بصورت قرصهای جوشان معروف به آلکاسلتزر هم می توانستید از حتی سوپرها و چه رسد به داروخانه ها هم بخرید؛ البته مثل خیلی داروهای وارداتی دیگر اینها یک وقتی همه جا یحتمل یافت شوند ولی همانطور هم یک وقتهای دیگری یک مرتبه هر جا را هم هر چه بگردید انگار دیگر آب شده اند و رفته اند توی زمین. یک بار که بنده ی حقیر این را در سوپری در خیابان فرشته دیدم، فروشنده می گفت که این قرص بقول معروف مال مشروب خورها است! راستش را بخواهید بنده این را در تلویزیون آمریکا زیاد دیده بودم که تبلیغ می شود، ولی تا وقتی که این فروشنده چنین چیزی را اظهار فرمودند به ذهنم نرسیده بود که این می تواند برای چه هم باشد! یحتمل نکته این است که کسی که شراب یا مشروبات الکلی دیگر بقول خودشان زهر مار می کند، این احتمال هم زیاد است که از فرط مستی آن به خواب هم رود و بلکه غذایش هم در خواب دچار ریفلکس شود و بلکه او را دچار مشکل هم کند. و لذا است که آلکاسلتزر آسپیرین جوشان را هم داریم!

و اما نکته ی مهم اینجا این است که این حالت یحتمل فقط برای افرادی که اهل دمی به خمره زدن هستند اتفاق نیافتد و بلکه اصولاً افرادی که دچار حالت بلغمی می شوند- و مثلاً بعضی افراد سالمندی که کمتر هم فرصت ورزش کردن را هم دارند- هم چنین مشکلاتی یعنی ریفلکس و ترشیدگی برایشان رخ دهد. البته در افرادی که یحتمل دائم الخمر هم هستند یا یحتمل بیشتر اهل دمی به خمره زدن هم هستند مشکلی که اتفاق می افتد این هم می تواند باشد که طرف دنبال این است که این مشکلش رفع شود تا بدوباره از نو شروع کند به بد مستیهایش از سر نو و این چرخه اش هم تمامی ندارد تا آنجایی که عقلش را هم ضایع کند!

ولی مسئله برای بیماران قلبی هم از نوع دیگری است مخصوصاً اگر مسلمان و مومن هم باشند و مشروبات الکلی و شراب را هم حرام بدانند! اینجا اگر حتی یک آسپیرین 100 را در آب حل کرده و بنوشد بشرطی که مواظب هم باشد که به معده و روده اش هم ضرری نزند و مثلاً همراه با شیرمنیزی استعمال بفرمایند، این کار می تواند موجب شود که یک باری از روی قلبش که یحتمل همان مسئله ی غلظت بیش از حد بلغمی بودن هم هست، برداشته شود. یحتمل چنین چیزی به بیمارانی که عمل قلب باز داشته اند تجویز هم می شود. و لذا مشروبات الکلی اصلا سعی بفرمایید میل نفرمایید و سیگار هم فرت و فرت نکشید و ان شاء الله سلامت جسم و جان و روح و روان خود را نیز هر چه بیشتر حفظ بفرمایید. و ان شاء الله این ویروس منحوس کرونا کووید-19 هم هر چه زودتر یا با واکسن و بلکه با رعایت هر چه بیشتر شیوه نامه های بهداشتی هم بلکه هر چه زودتر نابود شود. البته بعضی هم اشکال می فرمایند که تو که هی داری این اسرار را هویدا هم می کنی، آنگاه اگر قسمتهایی را که برای خودشان هر کسی مفید بود را برداشتند و بقیه ی اصول بهداشتی را رعایت نکرده و بلکه حتی همان قدم اول بسوی مسلمانی که یحتمل بعضی از علماء موافقت کنند که توبه و استغفار هم هست را ترک کرده اند، آنوقت دیگر نگو که چرا شاعر راجع به حلاج هم یحتمل می فرماید که آن یار کزو رفت سر دار بلند، جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد! مسئله اینجا از لحاظ ریاست جمهوری هم که در نظر آورید این است که شما ممکن است واقعاً هم عقیده داشته باشید که بهترین گزینه برای ریاست جمهوری منم یا ان دیگری است و خیلیهای دیگری هم چنین باور داشته باشند؛ ولی به هر حال معنایش این نیست که شما رقبایی هم نخواهید داشت و بلکه حتی معنایش این هم نیست که خیلیها نسبت به اینکه کیست که می تواند رئیس جمهور باشد یا نباشد یحتمل اصلا بی تفاوت هم باشند هر چند که تبلیغات صحیح هم می خواهد که بتوان نظر هر کسی را جلب کرد که یادت نرود به این بنده ی حقیر هم رای بدهیها؛ و الا این کار خیلی از سیاستمداران هم هست که همه را مفتی بگذارند سر کار!!! لطفاً التفات بفرمایید و حواسهایتان را هم جمع کنید سر همه و همه باز با وعده های پوچ و توخالی سیاستمداران کلاه نرود. البته بنده ی حقیر این را عرض کنم که اگر بنده رئیس جمهور شوم همه و همه ی خانمها اگر چادر سر می کردند خیلی خیلی هم بهتر می بود و اولین کاری که خواهم کرد این است که خانواده ی خودم را مجبور می کنم که چادر سر کنند و الا همانها هم که شده کمیته و از آنجا هم زندان! شوخی هم حدی و حسابی دارد دیگر! نمی شود که هر چه می گویید در جمهوری اسلامی ایران بی حجابی، بی بی حجابی و باز می بینید که بعضی بی حیاها مخصوصاً می خواهند بی حجابی هم کنند. گاهی اوقات رئیس جمهور مثل امیرالمومنین خودش باید شلاق دستش بگیرد و حد بزند تا کارها درست هم شوند! البه گاهی اوقات هم باید والدین بی کفایت را شلاق زد که از اول آن کاری را که باید نکردند و حالا اینطوری همه را مبتلا کرده اند. یک چیزهایی هست که شوخی بردار نیست. این دفعه بنده ی حقیر خودم ببینم کسی بی حجاب است خودم حتی قبل از اینکه رئیس جمهور هم بشوم حسابش را می رسم! شوخی هم نمی کنم! بقول بعضی مراجع تقلید به این بی حجابها که اگر کسی برسد رویش را آنطرف کند و اصلا نگاهشان هم نکند، خودشان یحتمل از رو بروند. و اما اگر یک سر سوزن نگاهش کردی، دیگر واویلا است و دفعه ی دیگر بدتر می کند و این کار ادامه هم دارد و بی حیایی و بی غیرتی تا بینهایت هم می تواند ادامه داشته باشد متاسفانه! این است که ریاست جمهوری بنده ی حقیر را اگر می خواهید که این است؛ شوخی هم بی شوخی! بعضی حتی تن باب هوپ را هم در گور می خواهند بلرزانند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

_______________________________

 

بعضی یحتمل اینجا شدیداً هم اشکال می فرمایند که آقایان خانمها کجا گفته اند که در اسلام باید شلاق و کمیته و زندان را باید برای حتی خانواده ی خودتان در نظر بگیرید؟ و آن هم بدلیل فرضاً بدحجابی؟ و آن هم وقتی شما رئیس جمهور هم شده اید؟! رئیس جمهوری که قرار است به این وضع هم رئیس جمهور شود، همان بهتر که اصلا پرتش کنند توی دریا!

عرض شود که مسئله اصلا همین است که اگر قرار است شما به امور دنیوی وابسته باشید و امور اخروی را هم اصلا به حساب نیاورید، یک جای کار نه فقط از لحاظات حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بد جوری هم عیب دارد که این چطور شده است که فرضاً بنده ی حقیر می خواهم خیلی هم با اطمینان وارد عرصه ی ریاست جمهوری شوم ولی حتی یک مسلمان هم پیدا نمی شود که اظهار کند که تو خیلی کار درستی داری می کنی ها! بارک الله دستت درد نکند! جالبی قضیه این است که گویا بعضی هم می آیند اینجا می خوانند بنده ی حقیر چی می نویسم. لااقل ده دوازده نفری باید باشند؛ اما عرض بنده ی حقیر این است که یک نفر از اینها هم جرات ندارد بگوید الکی بارک الله برو جلو ببینم چه می کنی؛ دست ات درد نکند. حتی نمی فرمایند از این کارها نکنی ها! یک وقت بدتر از قطب زاده و بنی صدر حسابی کار خودت و بلکه همه را خراب می کنی و افتضاح به بار می آوری و یحتمل یا اعدام هم دارد یا فرار از مملکت به چه وضعی؟! و حالا فتنه های 88 و بلکه 98 هم دیگر بماند. کم کم اش این است که مثل 18 تیر 1378 یک مرتبه خودت را وسط هم نباشد بلکه در معرض تظاهرات دانشجویی پیدا می کنی و .... در پارک لاله ایستاده ای مثلاً چای می نوشی؛ و می بینی که بعضی در خیابان مثل اینکه چرا دارند تظاهرات هم می کنند؟! تکلیف تو چیست؟ و حالا حساب کنید که رئیس جمهور هم شده ای!

پس عرض بنده ی حقیر این است که کار یک افتضاحاتی هم دارد همانطوری که از آن طرف در مقام ریاست جمهوری و مسئولین عالی رتبه هم ما جانباز یا شهید نیز داده ایم. انقلابی عمل کردن در یک جمهوری و آن هم جمهوری اسلامی به این سادگیها هم نیست که بعضی یحتمل بنظرشان می رسد؛ ولی دست روی دست گذاشتن و هیچ کاری هم نکردن بسیار بدتر هم می تواند باشد. البته این یک مسئله ی مهم هم هست که بفرمایند که ما باید مسکن همه را ثبت کنیم تا ببینیم کی مسکنش خالی است و کی خالی نیست و کی هم یحتمل اجاره اش داده است. ولی هیچ کس هم نمی خواهد بگوید که من خیلی هم دوست دارم توی چاله هرزی و بلکه باتلاق و سیاه چاله ای هم زندگی کنم! یحتمل همه مایلند این چاله هرزها و باتلاقها و سیاه چاله ها را تبدیلش کنند به مسکنهای شیک و آپارتمانهای مسکونی که دست کم قابل اجاره دادن هم هست و فقط آنگاه است که خیلی دلپذیر هم می شود که در این مساکن زندگی نیز نمود. این خیلی نکته ی مهمی هم هست.

یعنی یک وقت هست که شما مرزی را تعیین می فرمایید که یک مرز فیزیکی است که این طرف مرز یک کشور است و آن طرف مرز کشور دیگری هم واقع است. و حالا اگر یک طرف مرز مردم فقیر هم بوده و طرف دیگر ثروتمند هم تشریف دارند، آیا این امکان ندارد که بسیاری از کشور فقیر مایل باشند که از مرزها بگذرند و به کشور ثروتمند بروند و زندگی کنند؟ اتفاقاً همین الآن داشت رئیس جمهور یک کشوری در پرس تی وی چقدر هم فخر می فروخت که چرا مهاجران می خواهند همه به کشورش بروند و خیلی از مسائل را هم یحتمل می انداخت گردن رئیس جمهور قبلی که چطور حتی بچه ها را هم از پدر مادرها جدا کرده و زندانی هم می کرده اند تا بلکه مجبورشان کنند که برشان گردانند به آن طرف مرز در کشور خودشان! و خودش هم می گفت که من هم خیلی نمی توانم کاری بکنم برای اینکه همینطوری یک سیلی از مهاجران سرازیر هم می شود به کشورش همانطوری که در دولت قبلش هم همینطوری بوده است.

التفات می فرمایید؟ هیچ کس باتلاق و چاله هرز و سیاه چاله را نمی خواهد؛ یعنی اصلا منطقی هم نیست که بنده ی حقیر عرض کنم که الا و لله که بنده ی حقیر دوست دارم با مستضعفین باشم و بلکه باتلاق و چاله هرز و سیاه چاله و زندان هم بهتر است. یحتمل بفرمایند که این بابا یک چیزیش می شود که این جور چیزها را دوست دارد. البته همین ریاست جمهوری که می گفت باید آن کشورهای دیگر را که از آنجاها مهاجر هم داریم را به روسای حکومتشان کمک نکنیم و بلکه به مردم هم کمک کنیم تا بلکه بتوانند از سیاه چاله هایشان در بیایند. و اما در ضمن هم می فرمایند که حالا ما معلوم هم نیست که بتوانیم سربازانمان را هم از افغانستان بیرون هم بکشیم هر چند که خیلی هم دلمان می خواهد که چنین کنیم. لابد شما آمده بوده اید افغانستان را هم از سیاه چاله و چاله هرز و باتلاقش بیرون بکشید و بلکه آبادش هم کنید؟ مثلاً دانشگاه و بیمارستان و راه و جاده و خط آهن و ... حتی با کمک ناتو هم و ایران و دیگر کشورهای اسلامی هم بسازید دیگر. سوریه و عراق و یمن هم همینطورند؟ و دیگر لبنان و فلسطین اشغالی را هم که کاری نداریم خصوصاً اینکه مسئله چیست که آن سید بزرگوار هم می فرمایند دیگر خسته شده اند و مشکل از دماغش هم گذشته است؛  و بلکه برجام هم همین است! همه توی باتلاق و چاله هرز و سیاه چاله و اینها گیر کرده اند و نمی خواهند هم در بیایند هر چقدر هم این بنده خداها سعی و تلاش می کنند که همه و همه را مثل خودشان خوشبخت و سعادتمند هم کنند. یعنی عرض بنده ی حقیر این است که این را شما می فرمایید که ریاست جمهوری خوبی می شود و نه بنده ی حقیر را؟ حتی ایشان می فرمودند که ما باید مراقبت هم کنیم که اجاره نشینها بتوانند اجاره هایشان را بدهند و مردمی هم که از بانکها وام گرفته اند را باید سعی کنیم به هر دلیلی و از جمله هم کروناویروس کووید-19 از کارشان بیکار نشود آنچنان که بانکها از خانه هایشان بیرونشان بیاندازند و دچار بیخانمانی هم شوند.

التفات می فرمایید؟ یک وقت هست که یک عده ای پشت در بانکها بدتر از این بنده ی حقیر گیر کرده اند چرا که اینها حداکثر پولشان را در بانک می گذارند یا از خودپرداز استفاده می کنند ولی آیا چقدر هم می توانند مثلاً وام مسکن نیز بگیرند؟ یحتمل باید پولت را نقد ببری و با ان خانه هم بخری! البته بعضی هم که کارمندند یا شرکتهای تعاونی را میتوانند تشکیل دهند که برایشان خانه و آپارتمان هم  بسازند یحتمل بالاخره یک جوری یک روزی صاحب مسکن هم شوند. اما واقعاً چقدر از مردم ما می توانند وام مسکن هم از بانکها بگیرند. رئیس جمهور خوب این است که همه بتوانند فرضاً طوری از بانکها وام بگیرند که صاحب مسکن هم شده یا زیر بار اجاره خانه هم نمانند؟! البته از رئیس جمهور این انتظار هم نمی رود که هر کس آمد خانه اش را اجاره دهد خودش ضامن شود که کمتر هم اجاره بده یا رازانتر هم خانه ات را بفروش و چه رسد به اینکه همچون آن سید بزرگوار بفرماید که حزب اللهی ها حتی دارند صلواتی هم کار می کنند و انتظاری هم ندارند که از کسی دستمزدی هم بگیرند.

مسئله این است که یک وقت هم هست که شما در مدل استاندارد ذرات فیزیک آیا می توانید شکست ابرتقارنی را ایجاد کنید که باعث شود باتلاقها و چاله هرزها و سیاه چاله ها و بلکه زندانها را هم بزداید و همه جا را نیز گلستان کند و این بستگی به این هم دارد که بنده ی حقیر نیز رئیس جمهور شوم یا دیگری؟! و همینطوری تصادفی هم نمی توان آن را عملی کرد؟ یک وقت هست که ما با کشوری دیگر مرزهای جغرافیایی داریم و یک وقت دیگری هم هست که همین مرزها هم بوسیله ی ارتباطات فردی و جمعی برداشته شده اند و لازم هم نیست که کسی از این طرف دنیا به آنطرفش مسافرت کند تا بتواند حتی با آن دیگری صحبت هم کند. ولی یک وقتی هم هست که یک ریاست جمهوری ای آنقدر از لحاظ اقتصادی برتری می خواهد که همه ی عالم را بتواند به هر قیمتی که شده زیر سلطه ی خود هم درآورد. ولی یک وقت دیگری هم هست که ریاست جمهوری ای را داریم همچون عزیز مصر یعنی حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام یا بلکه حضرت یوسف زهرا علیهم السلام را داریم در کمال انقلاب مهدویت یا انقلابی که ان شاء الله به آن انقلاب عظیم هم وصل خواهد شد با تدبیر و علم و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم همه و همه ی عالم را از لحاظ اقتصادی می تواند اداره کند. موضوع این است که مسئله ی اقتصادی اینجا کدام هم هست؟ و آن ریاست جمهوری هم کیست؟

فرض بفرمایید که شما می خواهید فلسفه ی گروه همدیسی SO(4, 2) را در تویسترها و هندسه ی ناجابجایی مقاله ی مارکولی و پنرز متوجه شوید. اینجا یحتمل خوب هم هست به ویکیپدیا و ماث اکسچنج و اگر دستتان به ماث اورفلو هم رسید حتی به آنجا هم سری بزنید. مثلاً این را ببینید:

https://physics.stackexchange.com/questions/63595/

what-exactly-is-meant-by-the-conformal-group-of-minkowski-space

بعد یحتمل هم بخواهید به مقاله ی ویتن که ماث اکسچنج هم ارجاع می دهد

https://arxiv.org/abs/hep-th/0312171

نیز بپردازید و آنگاه یحتمل مسئله ی اصلی را هم یادتان برود و .... و اما اگر صبر و حوصله کنید یحتمل هم بتوانید همه ی اینها را درست مسائلش را بفهمید و بلکه کوانتیزاسیون مسائل تویستری را هم همه و همه را حل کنید و حتی خیلی بیشتر هم بفهمید و نهایتاً به ریاست جمهوری هم برسید! و خوب پشتکار هم می خواهد دیگر که بالاخره انواع مختلف گروه های همدیسی لااقل کدام به کدام هم هستند برای فضا-زمانهای مختلف با ابعاد و امضاهای مختلف! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

١. وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا ﴿الإسراء: ٨٢﴾

 

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اَللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ

 

نکته ای را راجع به آسپیرین بنده ی حقیر دیدم در ذیل شبکه ی اخبار پخش می کرد که سریع هم گذشت ولی بنظرم مضمومنش هم این بود که اگر بیماران مبتلا به کروناویروس کووید-19 حالشان رو به وخامت هم بود، خوب است از آسپیرین هم استفاده کنند. همانطوری که قبلاً هم گفته شده است، آسپیرین یک دارویی است که احتیاج به نسخه ی پزشک هم ندارد که آنرا حتماً تجویزش کند و داروخانه ها بدون نسخه هم آنرا به هر خریداری می فروشند! و اما اینجا یک نکته ای نهفته است که یحتمل داروخانه ها آنرا خیلی اظهار نفرمایند. و آن غلظت بلغم یا مخاط است در مزاجهای بقول معروف بلغمی که یحتمل آسپیرین می تواند به پایین آوردن این غلظت کمک هم کند!

البته اینجا درست است که آسپیرین بدون نسخه هم فروخته می شود ولی در عین حال باید مراقب هم بود که بدون رویه استفاده نشود. معمولاً این دارو حتی برای بیماران با ناراحتیهای قلبی هم تجویز می شود. و همچنین گفته می شود که به بچه ها و نوجوانان تجویز نشود چرا که ممکن است به روایتی ایجاد سندروم رای (Reye syndrome) هم کند! ولی نکته ی جالبتر اینجا است که شما یک وقتهایی بود که آسپیرین را بصورت قرصهای جوشان معروف به آلکاسلتزر هم می توانستید از حتی سوپرها و چه رسد به داروخانه ها هم بخرید؛ البته مثل خیلی داروهای وارداتی دیگر اینها یک وقتی همه جا یحتمل یافت شوند ولی همانطور هم یک وقتهای دیگری یک مرتبه هر جا را هم هر چه بگردید انگار دیگر آب شده اند و رفته اند توی زمین. یک بار که بنده ی حقیر این را در سوپری در خیابان فرشته دیدم، فروشنده می گفت که این قرص بقول معروف مال مشروب خورها است! راستش را بخواهید بنده این را در تلویزیون آمریکا زیاد دیده بودم که تبلیغ می شود، ولی تا وقتی که این فروشنده چنین چیزی را اظهار فرمودند به ذهنم نرسیده بود که این می تواند برای چه هم باشد! یحتمل نکته این است که کسی که شراب یا مشروبات الکلی دیگر بقول خودشان زهر مار می کند، این احتمال هم زیاد است که از فرط مستی آن به خواب هم رود و بلکه غذایش هم در خواب دچار ریفلکس شود و بلکه او را دچار مشکل هم کند. و لذا است که آلکاسلتزر آسپیرین جوشان را هم داریم!

و اما نکته ی مهم اینجا این است که این حالت یحتمل فقط برای افرادی که اهل دمی به خمره زدن هستند اتفاق نیافتد و بلکه اصولاً افرادی که دچار حالت بلغمی می شوند- و مثلاً بعضی افراد سالمندی که کمتر هم فرصت ورزش کردن را هم دارند- هم چنین مشکلاتی یعنی ریفلکس و ترشیدگی برایشان رخ دهد. البته در افرادی که یحتمل دائم الخمر هم هستند یا یحتمل بیشتر اهل دمی به خمره زدن هم هستند مشکلی که اتفاق می افتد این هم می تواند باشد که طرف دنبال این است که این مشکلش رفع شود تا بدوباره از نو شروع کند به بد مستیهایش از سر نو و این چرخه اش هم تمامی ندارد تا آنجایی که عقلش را هم ضایع کند!

ولی مسئله برای بیماران قلبی هم از نوع دیگری است مخصوصاً اگر مسلمان و مومن هم باشند و مشروبات الکلی و شراب را هم حرام بدانند! اینجا اگر حتی یک آسپیرین 100 را در آب حل کرده و بنوشد بشرطی که مواظب هم باشد که به معده و روده اش هم ضرری نزند و مثلاً همراه با شیرمنیزی استعمال بفرمایند، این کار می تواند موجب شود که یک باری از روی قلبش که یحتمل همان مسئله ی غلظت بیش از حد بلغمی بودن هم هست، برداشته شود. یحتمل چنین چیزی به بیمارانی که عمل قلب باز داشته اند تجویز هم می شود. و لذا مشروبات الکلی اصلا سعی بفرمایید میل نفرمایید و سیگار هم فرت و فرت نکشید و ان شاء الله سلامت جسم و جان و روح و روان خود را نیز هر چه بیشتر حفظ بفرمایید. و ان شاء الله این ویروس منحوس کرونا کووید-19 هم هر چه زودتر یا با واکسن و بلکه با رعایت هر چه بیشتر شیوه نامه های بهداشتی هم بلکه هر چه زودتر نابود شود. البته بعضی هم اشکال می فرمایند که تو که هی داری این اسرار را هویدا هم می کنی، آنگاه اگر قسمتهایی را که برای خودشان هر کسی مفید بود را برداشتند و بقیه ی اصول بهداشتی را رعایت نکرده و بلکه حتی همان قدم اول بسوی مسلمانی که یحتمل بعضی از علماء موافقت کنند که توبه و استغفار هم هست را ترک کرده اند، آنوقت دیگر نگو که چرا شاعر راجع به حلاج هم یحتمل می فرماید که آن یار کزو رفت سر دار بلند، جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد! مسئله اینجا از لحاظ ریاست جمهوری هم که در نظر آورید این است که شما ممکن است واقعاً هم عقیده داشته باشید که بهترین گزینه برای ریاست جمهوری منم یا ان دیگری است و خیلیهای دیگری هم چنین باور داشته باشند؛ ولی به هر حال معنایش این نیست که شما رقبایی هم نخواهید داشت و بلکه حتی معنایش این هم نیست که خیلیها نسبت به اینکه کیست که می تواند رئیس جمهور باشد یا نباشد یحتمل اصلا بی تفاوت هم باشند هر چند که تبلیغات صحیح هم می خواهد که بتوان نظر هر کسی را جلب کرد که یادت نرود به این بنده ی حقیر هم رای بدهیها؛ و الا این کار خیلی از سیاستمداران هم هست که همه را مفتی بگذارند سر کار!!! لطفاً التفات بفرمایید و حواسهایتان را هم جمع کنید سر همه و همه باز با وعده های پوچ و توخالی سیاستمداران کلاه نرود. البته بنده ی حقیر این را عرض کنم که اگر بنده رئیس جمهور شوم همه و همه ی خانمها اگر چادر سر می کردند خیلی خیلی هم بهتر می بود و اولین کاری که خواهم کرد این است که خانواده ی خودم را مجبور می کنم که چادر سر کنند و الا همانها هم که شده کمیته و از آنجا هم زندان! شوخی هم حدی و حسابی دارد دیگر! نمی شود که هر چه می گویید در جمهوری اسلامی ایران بی حجابی، بی بی حجابی و باز می بینید که بعضی بی حیاها مخصوصاً می خواهند بی حجابی هم کنند. گاهی اوقات رئیس جمهور مثل امیرالمومنین خودش باید شلاق دستش بگیرد و حد بزند تا کارها درست هم شوند! البه گاهی اوقات هم باید والدین بی کفایت را شلاق زد که از اول آن کاری را که باید نکردند و حالا اینطوری همه را مبتلا کرده اند. یک چیزهایی هست که شوخی بردار نیست. این دفعه بنده ی حقیر خودم ببینم کسی بی حجاب است خودم حتی قبل از اینکه رئیس جمهور هم بشوم حسابش را می رسم! شوخی هم نمی کنم! بقول بعضی مراجع تقلید به این بی حجابها که اگر کسی برسد رویش را آنطرف کند و اصلا نگاهشان هم نکند، خودشان یحتمل از رو بروند. و اما اگر یک سر سوزن نگاهش کردی، دیگر واویلا است و دفعه ی دیگر بدتر می کند و این کار ادامه هم دارد و بی حیایی و بی غیرتی تا بینهایت هم می تواند ادامه داشته باشد متاسفانه! این است که ریاست جمهوری بنده ی حقیر را اگر می خواهید که این است؛ شوخی هم بی شوخی! بعضی حتی تن باب هوپ را هم در گور می خواهند بلرزانند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ ﴿یوسف: ۵۰﴾

 

فرجع الرجل إلى الملک فأخبره بما قال یوسف ـ فقال الملک ائتونی به فلما جاءه الرسول قال : ارجع إلى ربک یعنی إلى الملک ـ فاسأله ما بال النسوة اللاتی قطعن أیدیهن؟ إن ربی بکیدهن علیم.

 

المیزان، جلد 11، ص 203

http://lib.eshia.ir/12016/11/203

 

دیشب همین قسمت از سریال فیلم حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سم را که مربوط به آیه ی بالا می شود را کانال قرآن هم نشان می داد. یوسف علیه السلام می فرمود که این من نبودم که خیانت کردم که در قرآن اینطور آمده است: ذَلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی کَیْدَ الْخَائِنِینَ ﴿۵۲﴾. اینجا این سوال هست که آیا حضرت یوسف علیه السلام باید مسئله ی خود را برای مَلِک یا فرعون در محکمه ای عنوان کند تا عدم خیانت او ثابت شود؟! البته وقتی نظامی نظام فرعونی است، حضرت یوسف هم چاره ای غیر از این ندارد و بلکه برای تهمت خیانتش زندانی هم هست. ولی سوال این است که نیت حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام نیز چیست که در میان مردمی که مشرک هم هستند و بلکه به توحید هم عقیده ندارند و بلکه مورد تهمت هم واقع شده و برای گناهش به زندان هم افتاده است، آنگاه بخواهد یک تنه در میان همین مردم تبلیغ توحید خدای یکتای پروردگار عالمیان رب العالمین الله جل جلاله را هم کند و موفق هم خواهد شود؟ الله اکبر!

این مسئله را ما در داخل اسلام هم به این صورت داریم امام زمان عجل الله فرجه الشریف کیست و چطور هم می شود به شناخت آن حضرت دست یافت؟ یک وقت هست که در میان مردم یک شخص ضاله ای هم یحتمل یافت شود که ادعای خدایی یا پیغمبری یا بلکه امامت هم کند. البته این شخص اگر خود شاه یا فرعون یا حتی رئیس جمهور هم می بود، آنگاه یک نظامی را در آن جامعه تحمیل می کرد که همه را نیز مبتلا کرده است. ولی در همین جامعه اگر کسی خودش آنقدر گمراه است که خود را فرضاً امام زمان هم می پندارد، این بابا نه تنها بعید بنظر می رسد که بتواند حتی خودش را هم به راه راست هدایت کند و بلکه یحتمل بعضی دیگر را هم با خودش به گمراهیهای نه چندان کمی همراه هم کند.

چیزی که کمتر یافت می شود این است که واقعاً هم در جامعه ای و بلکه در بین بشریت که همه گمراه و ضاله شده اند، یک مرتبه یک منجی و امام زمانی یافت شود که بتواند همه را نه یک روز و نه دو روز و بلکه تا روز قیامت هدایت هم کند! اینجا اشکالی که هست این است که جامعه به آن امام همام می نگرد و باید تصمیم بگیرد که آیا منم که امام ام یا این واقعاً هم او است که امام است؟ آیا او را کنار بگذاریم و خودمان امام شویم بهتر نیست تا اینکه مثلاً بخواهیم امامت او را هم به اثبات برسانیم؟ و این در صورتی است که همه هم مسلمان هستیم و نه مشرک! ولی این سوال برای خیلیها پیش می آید که از میان همه ی مردم اگر ما بخواهیم امامی واحدی را انتخاب کنیم، آیا همین ما را دچار شرک نمی کند؟ یعنی فرض بفرمایید که ما یک ظرفی از یک نوع گاز داریم؛ خوب، این گاز همه ی ذراتش آیا شکل هم هستند یا خیر؟ اگر گاز را گرم کنیم، آیا باز هم همه ی گاز به یک درجه ی حرارت و دما می رسند یا خیر؟ پس چطور است که یک مرتبه یک امامی را خواهیم داشت که با همه متفاوت است؟ چه مزیتی او می تواند داشته باشد که ما نداریم؟

عرض بنده ی حقیر اینجا سر دعوای ریاست جمهوری هم هست که فرض بفرمایید که بنده ی حقیر بخواهم به اثبات برسانم که این بنده ی حقیر من هستم که به عنوان ریاست جمهوری از همه بیشتر لیاقت هم دارم و حال آنکه حتی از رجل سیاسی هم نیستم! و لذا عرض بنده ی حقیر اینج این است که مگر رجل سیاسی چه مزیتی را برای خود فرض کرده اند که بنده ی حقیر ندارم ولی آنها خیلی هم مزیتشان بهتر و بالاتر از بنده هم هست؟ اصلا چرا بنده ی حقیر این فرصت را هیچ وقت نداشته ام و بلکه به این بنده ی حقیر این فرصت هم داده نشده است که از رجل سیاسی مملکتم شوم؟ مگر بنده چه چیزیم کمتر است؟

ظاهراً این یک دعوای طلبگی خیلی خوبی هم هست. مثلاً شما برای اینکه بخواهید وارد مسجدی شوید و بلکه در آن مسجد به نماز هم بایستید از شما سوال نمی شود که آیا طلبه یا حجت الاسلام یا حتی آیت الله هم هستی؟ آنچه مهم است این است که حداقل آداب مسجد را لازمه ی ایستادن به نماز در مسجد است و بلکه احترام به برادران ایمانی خود در مسجد را نیز بدانیم! از شما کارت عضویت در مسجد پرسیده نمی شود برای اینکه در مسجدی حضور یابید. البته بنده ی حقیر به همین ترتیب هم همیشه بنظرم می رسیده است که برای حضور در کتابخانه نیز نباید کارت عضویت کسی داشته باشد و تنها چیزی که لازم است این است که حضورش با ادب و آداب کتابخانه بخواند همانطوری که در کتابخانه نیز از شما سوال نمی شود که آیا شما دکتر و مهندس هستید؟ آیا فوق دکترا هم دارید یا حتی بلکه سوال هم نمی شود که آیا دیپلم دبیرستان هم دارید؟ یا اصلا سواد هم دارید یا لااقل مایلید که اینجا تشریف بیاورید و سواد هم بیاموزید؟ نکته ای که اینجا هست این است که معمولاً افرادی که اهل آن مسجدند خود را برتر از دیگران می بینند و بیشتر احساس تعلق بدان مسجد می کنند که البته تا حدودی هم حق دارند چرا که بالاخره آنها هستند که اهل آن مسجدند.

مثل این است که بفرمایید که الا و لله برای شما خیلی هم بهتر است که فیلمهای هالیودی نبینید! ولی یک وقت هم هست که مسئولین تشخیص هم می دهند که مثل این که حالا که کروناویروس کووید-19 همه را خانه نشین کرده است و خیلی هم بهتر است که مردم حتی المقدور همیشه ماسک زده و شیوه نامه های بهداشتی خود را تا سر حد امکان رعایت هم کنند و حتی عید دیدنی هم نروند و چه رسد به اینکه مثلاً مردم را روانه ی سینماها هم بفرمایند، و لذا مثل اینکه بد هم نباشد حالا ما فیلمهای هالیوودی را خودمان ترجمه هم کنیم و خودمان در صدا و سیما و مثلاً کانال نمایش و امثالهم به نمایش هم بگذاریم. اتفاقاً بنده ی حقیر خودم داستان اسکلادن و سوریا موریا نباشد و بلکه حمیده و حمید و سوریا موریا را از یکی از همین فیلمهای نمایشی الهام هم گرفتم.

ولی خلاصه ی کلام این است که شما همیشه نباید به این اصل پایبند باشید که  یحتمل بر حسب طب سنتی یاد هم گرفته اید که اگر بیش از اندازه هم آب بنوشید، آنگاه یحتمل باز هم سردیتان کند! یعنی نکته اینجا است که یحتمل ممکن است بر عکس در امر افراط و تفریط از آن طرف بام کسی خدای ناکرده بیافتد که به همین دلیل اصلا آب ننوشد یا خیلی خیلی کم بنوشد چرا که یحتمل شنیده است که اگر زیاد آب بنوشد سردی اش هم می کند! و لذا اعتدال مسئله هیچ وقت دستش نیاید اینطوری که بالاخره چقدر هم خوب است که حتی آب هم بنوشد؟! 

به همین ترتیب هم در نظر بگیرید که ممکن است بعضی اشکال هم کنند که این یک امر باطلی است که بخواهیم اصرار بورزیم که برای یافتن محاسبات درست حتی اقتصادی خود باید هم بزرگترین اعداد اولی را که تا کنون می شناسیم را بهبود بخشیم و از مرز این اعداد اول خیلی بزرگ آشنا بگذریم و ماورای آنها هم حتی المقدور برویم؛ مگر کسی بیکار است؟ نکته ای که هست این است که ما حتی اینجا وارد محاسبات مدل استاندارد ذرات فیزیک و عالم ذر هم نشده ایم که بخواهیم مثلاً کمی تا حدی هم ابرتقارن و شکست ابرتقارنهای گوناگون را نیز برای مسئله مان در نظر بگیریم. و چه رسد به اینکه اشکال هم شود که توپولوژی و هندسه ی مسئله ات برای یافتن همین ابرتقارنها و شکست آنها در انواع نقدینگیهای قارونی و تحریمی تولیدی و پشتیبانیها و مانع زداییهایش هم داشته باشیم. یعنی شما یک کران بالایی یا بلکه حتی پایینی را هم دارید در نظر می گیرید که اگر از آن گذشته شود یحتمل محاسبات ابررایانه ای دچار مشکلاتی هم شوند و بلکه اشتباهات ناجوری هم رخ دهند آنچنان که کل محاسبات نیز کلاً به هم بریزند. و لذا اگر توان رایانه ی شما تا حداکثر فرضاً 100 رقم است، بهتر است دیگر خیلی هم نزدیک این رقم نشوید!

و اما مسئله ی ریاست جمهوری نیز چنین نیست که بفرمایید کسی نباید بدان نزدیک شود چرا که خیلی هم توان محاسباتی یک رجل سیاسی را ندارد. یحتمل به امام خمینی قدس سره الشریف هم همین ایراد را می کردند که بابا تو همان بهتر است که بروی در گوشه ی حجره ی درس  و بحث و مکتب و مسجد ات بنشینی و به سیاست هم کاری نداشته باشی و بلکه حداکثر حالا خیلی خواستی سعی کن مرجع تقلید هم شوی. تو کار خودت را بکن و ما هم به سیاستمان می پردازیم و کار خودمان را می کنیم. سیاست بدرد تو اصلا نمی خورد چرا که خیلی هم کثیف هم هست. البته همانطوری که حضرت ولی فقیه امام خامنه ای مد ظله العالی هم فرمودند ریاست جمهوری باز سنگینی هم دارد که اگر کسی آنرا بپذیرد ولی از پس آن برنیاید آنگاه عقوبت خوبی هم ندارد. و اما همین مسئله را هم در نظر بگیرید که یک رئیس جمهوری بعد از رئیس جمهور دیگری بیاید و برود و یکی هم بدتر از دیگری همه ی مشکلات را بیاندازد گردن ریاستهای جمهوری پیشین خود و بلکه همه ی کاسه کوزه ها را بکوبد توی سر همه. این هم که نمی شود! و چرا نمی شود؟ برای اینکه این یک رفتار انقلابی هم نیست و ما را به انقلاب جهانی حضرت ولی عصر نیز وصل نمی کند! آقا جان تا خودت نیایی کار درست نمی شود؛ درست است؟ بله! ولی بالاخره تو هم یک کاری بکن دیگر!

نه اینکه بیایی از چادر به عنوان حجاب برتر هم عرض کنی و در جوابت یک خواهری بفرماید که نه بابا حجاب حجاب است دیگر و بلکه تو از آن همجنسگراهای سیاهان چاله هرزی و بلکه سیاه چاله ای هم هست که خیلی می ترسی! و بعد هم بلکه تهمت بزنند که باب هوپ خدا بیامرز را هم دعوت کرده ای اجرای شو کند برای سربازان حتی در جنگ یمن. این است جلوی فساد را گرفتن؟ یعنی آمدی ابرویش را درست کنی و زدی چشمش را هم کور کردی؟ حالا می خواهی ریاست جمهوری را هم کارش را خراب کنی ای خانه خراب کن؟ حضرت یوسف حرفش را رفت به فرعون و ملک مصر گفت برای رفع اتهام، ولی وقتی با جامعه ای اسلامی طرفید که دیگر خالی از شرک و بلکه لااقل مدعی است که مملو از توحید هم شده است حرفتان را می خواهید بروید به که بفرمایید؟ اگر خودت هم مدعی امام زمانی و بلکه خدایی شوی که یقیناً باز به شرک افتاده ای؛ و لذا مسئله این است که شناختی از امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود نداریم و همین هم هست که ما را به شرک می اندازد و انواع مدعیان حکومتهای اسلامی گمراه انحرافی را نیز ایجاد می کند. حتی روانشناسی مسائل در یک جد جهانی نیز باید درش خیلی دقت هم شود! دیر شد دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

________________________________

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿١﴾ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿٢﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿٤﴾ وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿٥﴾ وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿٦﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿١٠﴾ کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿١١﴾ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿١٢﴾ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّـهِ نَاقَةَ اللَّـهِ وَسُقْیَاهَا ﴿١٣﴾ فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿١٤﴾ وَلَا یَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿١٥

 

قد افلح من زکّاها. بعضی یحتمل درست هم ایراد می فرمایند که نباید در انواع فسادهایی که ممکن است جامعه را دچار کنند بحث و جدل هم کرد و بلکه هر کس هم باید حتی الامکان نفس خود را تزکیه کند. این واقعاً درست است ولی آنجایی هم که مربوط است به بچه بازی و همجنسبازی و فسادهای مشابه آن، بعضی آنقدر هم وقاحت را به نهایتش می رسانند که مخصوصاً می خواهد برود دنبال خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه او را هم به فساد بکشانند. یعنی او را اگر پیرمردی هم باشد، بچه ای فرض می کنند گول خورده و در کمال خیره سری مایلند او را تا می توانند به بازی هم بگیرند. و خدا هم نکند که فرصت دست چنین لامذهبهایی بیافتد که همه را غرق گناه خواهند کرد. و الا خوب چاله هرزی و سیاه چاله ای هم چه ربطی دارد به سیاه بودن یا نبودن و بلکه به بچه بازی؟ و همه ی اینها هم چه ربطی دارند به حجاب و یمن؟! یا مثل این است که بفرمایید اتفاقاً بنده ی حقیر داشتم یازده سپتامبر در کلاس انگلیسی ام راجع به برجهای دو قلو هم درس می دادم که ...! خوب، بعضی یحتمل اشکال هم می فرمایند که خوب که چی؟ چه می خواهی بگویی؟ یعنی علم و حکمت و فقه یک مرز و حدودی هم دارد که اگر از این مرز و حدود بگذرد و در برابر فساد مقابله و مقاومت و استقامت هم نشود معنای خود را از دست می دهند، همانطوری که در کشورهای غربی می بینیم همچنسبازی را هم آزاد می کنند؛ و لذا جلوی فساد ایستادن و با آن مبارزه کردن باید هم از ریاست جمهوری شروع شود یا خیر؟! و بلکه هر کسی هم باید نفس خود را سعی کند تزکیه کند و بگذریم از اینکه بعضی هم نفس خود را در گوشه ی حجره ی خود می کشند تا به فقاهت هم بتوانند بپردازند و از آن جواهرات نیز اسخراج فرمایند.

البته در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، شما خیلی اوقات یحتمل هم حتی نمی دانید که آیا از جمله نیکلاس بورباکی یک اسم مستعار است که کتب و مقالاتی را نوشته است و سمینارهایی هم دارد، یا قضیه واقعاً چیست؟ یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر مثلاً بنده ی حقیر یک کتابی راجع به نظریه ی میدانهای همدیسی هم بخواهم بنویسم، آیا چقدر مشارکت هم در نوشتن این کتاب از دیگران دریافت می کنم؟ به هر حال، بعضی کتب را هر کاریش کنید سخت است! و لذا این مقالات فیلیپ دی فرانچسکو را هم بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2102.02920

https://arxiv.org/abs/1711.04123

https://iopscience.iop.org/article/10.1088/1751-8121/aab3c0

https://arxiv.org/abs/1704.00154

https://arxiv.org/abs/0909.0615

https://arxiv.org/abs/math-ph/0610049

https://arxiv.org/abs/cond-mat/0607499

 

تا حالا هیچ فکر کرده اید که چرا فقها وارد مسائل ریاضی فیزیک خیلی نمی شوند؟ آیا فقه و ماوراء الطبیعه یک چیزی دارند که در علوم طبیعی و ریاضی فیزیک یافت نمی شوند؟ یا اصولاً اینها موضوعاتی است که هر کسی بهتر است به کار خودش هم بپردازد و وارد بحثهای دیگری و بلکه التقاطی هم نباید شد. البته حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنگاه حرفش چیست؟ راستی، یحتمل بنده ی حقیر مجبور شوم برای امور انتخاباتی ریاست جمهوری خود یک مدتی کمتر بنویسم و بیشتر به فعالیتهای انتخاباتی خود بپردازم. بنده ی حقیر مطمئن هستم که بهترین گزینه برای انتخابات خود این بنده هم هست و چه دلیلی از این بهتر که اگر بنده انتخاب می شدم الان این همه مشکلات را ما نداشتیم و بلکه مرغ هم این همه گران نمی شد! یحتمل هم کارهای انتخاباتی را محول کنم به ستاد انتخاباتی ام و خودم بیشتر به مسائل ریاضی فیزیکی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز سعی کنم هر چه عمیقتر هم بپردازم! تا خدا چه بخواهد ما شاء الله. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ ﴿یوسف: ۵۰﴾

 

فرجع الرجل إلى الملک فأخبره بما قال یوسف ـ فقال الملک ائتونی به فلما جاءه الرسول قال : ارجع إلى ربک یعنی إلى الملک ـ فاسأله ما بال النسوة اللاتی قطعن أیدیهن؟ إن ربی بکیدهن علیم.

 

المیزان، جلد 11، ص 203

http://lib.eshia.ir/12016/11/203

 

دیشب همین قسمت از سریال فیلم حضرت یوسف علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سم را که مربوط به آیه ی بالا می شود را کانال قرآن هم نشان می داد. یوسف علیه السلام می فرمود که این من نبودم که خیانت کردم که در قرآن اینطور آمده است: ذَلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی کَیْدَ الْخَائِنِینَ ﴿۵۲﴾. اینجا این سوال هست که آیا حضرت یوسف علیه السلام باید مسئله ی خود را برای مَلِک یا فرعون در محکمه ای عنوان کند تا عدم خیانت او ثابت شود؟! البته وقتی نظامی نظام فرعونی است، حضرت یوسف هم چاره ای غیر از این ندارد و بلکه برای تهمت خیانتش زندانی هم هست. ولی سوال این است که نیت حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام نیز چیست که در میان مردمی که مشرک هم هستند و بلکه به توحید هم عقیده ندارند و بلکه مورد تهمت هم واقع شده و برای گناهش به زندان هم افتاده است، آنگاه بخواهد یک تنه در میان همین مردم تبلیغ توحید خدای یکتای پروردگار عالمیان رب العالمین الله جل جلاله را هم کند و موفق هم خواهد شود؟ الله اکبر!

این مسئله را ما در داخل اسلام هم به این صورت داریم امام زمان عجل الله فرجه الشریف کیست و چطور هم می شود به شناخت آن حضرت دست یافت؟ یک وقت هست که در میان مردم یک شخص ضاله ای هم یحتمل یافت شود که ادعای خدایی یا پیغمبری یا بلکه امامت هم کند. البته این شخص اگر خود شاه یا فرعون یا حتی رئیس جمهور هم می بود، آنگاه یک نظامی را در آن جامعه تحمیل می کرد که همه را نیز مبتلا کرده است. ولی در همین جامعه اگر کسی خودش آنقدر گمراه است که خود را فرضاً امام زمان هم می پندارد، این بابا نه تنها بعید بنظر می رسد که بتواند حتی خودش را هم به راه راست هدایت کند و بلکه یحتمل بعضی دیگر را هم با خودش به گمراهیهای نه چندان کمی همراه هم کند.

چیزی که کمتر یافت می شود این است که واقعاً هم در جامعه ای و بلکه در بین بشریت که همه گمراه و ضاله شده اند، یک مرتبه یک منجی و امام زمانی یافت شود که بتواند همه را نه یک روز و نه دو روز و بلکه تا روز قیامت هدایت هم کند! اینجا اشکالی که هست این است که جامعه به آن امام همام می نگرد و باید تصمیم بگیرد که آیا منم که امام ام یا این واقعاً هم او است که امام است؟ آیا او را کنار بگذاریم و خودمان امام شویم بهتر نیست تا اینکه مثلاً بخواهیم امامت او را هم به اثبات برسانیم؟ و این در صورتی است که همه هم مسلمان هستیم و نه مشرک! ولی این سوال برای خیلیها پیش می آید که از میان همه ی مردم اگر ما بخواهیم امامی واحدی را انتخاب کنیم، آیا همین ما را دچار شرک نمی کند؟ یعنی فرض بفرمایید که ما یک ظرفی از یک نوع گاز داریم؛ خوب، این گاز همه ی ذراتش آیا شکل هم هستند یا خیر؟ اگر گاز را گرم کنیم، آیا باز هم همه ی گاز به یک درجه ی حرارت و دما می رسند یا خیر؟ پس چطور است که یک مرتبه یک امامی را خواهیم داشت که با همه متفاوت است؟ چه مزیتی او می تواند داشته باشد که ما نداریم؟

عرض بنده ی حقیر اینجا سر دعوای ریاست جمهوری هم هست که فرض بفرمایید که بنده ی حقیر بخواهم به اثبات برسانم که این بنده ی حقیر من هستم که به عنوان ریاست جمهوری از همه بیشتر لیاقت هم دارم و حال آنکه حتی از رجل سیاسی هم نیستم! و لذا عرض بنده ی حقیر اینج این است که مگر رجل سیاسی چه مزیتی را برای خود فرض کرده اند که بنده ی حقیر ندارم ولی آنها خیلی هم مزیتشان بهتر و بالاتر از بنده هم هست؟ اصلا چرا بنده ی حقیر این فرصت را هیچ وقت نداشته ام و بلکه به این بنده ی حقیر این فرصت هم داده نشده است که از رجل سیاسی مملکتم شوم؟ مگر بنده چه چیزیم کمتر است؟

ظاهراً این یک دعوای طلبگی خیلی خوبی هم هست. مثلاً شما برای اینکه بخواهید وارد مسجدی شوید و بلکه در آن مسجد به نماز هم بایستید از شما سوال نمی شود که آیا طلبه یا حجت الاسلام یا حتی آیت الله هم هستی؟ آنچه مهم است این است که حداقل آداب مسجد را لازمه ی ایستادن به نماز در مسجد است و بلکه احترام به برادران ایمانی خود در مسجد را نیز بدانیم! از شما کارت عضویت در مسجد پرسیده نمی شود برای اینکه در مسجدی حضور یابید. البته بنده ی حقیر به همین ترتیب هم همیشه بنظرم می رسیده است که برای حضور در کتابخانه نیز نباید کارت عضویت کسی داشته باشد و تنها چیزی که لازم است این است که حضورش با ادب و آداب کتابخانه بخواند همانطوری که در کتابخانه نیز از شما سوال نمی شود که آیا شما دکتر و مهندس هستید؟ آیا فوق دکترا هم دارید یا حتی بلکه سوال هم نمی شود که آیا دیپلم دبیرستان هم دارید؟ یا اصلا سواد هم دارید یا لااقل مایلید که اینجا تشریف بیاورید و سواد هم بیاموزید؟ نکته ای که اینجا هست این است که معمولاً افرادی که اهل آن مسجدند خود را برتر از دیگران می بینند و بیشتر احساس تعلق بدان مسجد می کنند که البته تا حدودی هم حق دارند چرا که بالاخره آنها هستند که اهل آن مسجدند.

مثل این است که بفرمایید که الا و لله برای شما خیلی هم بهتر است که فیلمهای هالیودی نبینید! ولی یک وقت هم هست که مسئولین تشخیص هم می دهند که مثل این که حالا که کروناویروس کووید-19 همه را خانه نشین کرده است و خیلی هم بهتر است که مردم حتی المقدور همیشه ماسک زده و شیوه نامه های بهداشتی خود را تا سر حد امکان رعایت هم کنند و حتی عید دیدنی هم نروند و چه رسد به اینکه مثلاً مردم را روانه ی سینماها هم بفرمایند، و لذا مثل اینکه بد هم نباشد حالا ما فیلمهای هالیوودی را خودمان ترجمه هم کنیم و خودمان در صدا و سیما و مثلاً کانال نمایش و امثالهم به نمایش هم بگذاریم. اتفاقاً بنده ی حقیر خودم داستان اسکلادن و سوریا موریا نباشد و بلکه حمیده و حمید و سوریا موریا را از یکی از همین فیلمهای نمایشی الهام هم گرفتم.

ولی خلاصه ی کلام این است که شما همیشه نباید به این اصل پایبند باشید که  یحتمل بر حسب طب سنتی یاد هم گرفته اید که اگر بیش از اندازه هم آب بنوشید، آنگاه یحتمل باز هم سردیتان کند! یعنی نکته اینجا است که یحتمل ممکن است بر عکس در امر افراط و تفریط از آن طرف بام کسی خدای ناکرده بیافتد که به همین دلیل اصلا آب ننوشد یا خیلی خیلی کم بنوشد چرا که یحتمل شنیده است که اگر زیاد آب بنوشد سردی اش هم می کند! و لذا اعتدال مسئله هیچ وقت دستش نیاید اینطوری که بالاخره چقدر هم خوب است که حتی آب هم بنوشد؟! 

به همین ترتیب هم در نظر بگیرید که ممکن است بعضی اشکال هم کنند که این یک امر باطلی است که بخواهیم اصرار بورزیم که برای یافتن محاسبات درست حتی اقتصادی خود باید هم بزرگترین اعداد اولی را که تا کنون می شناسیم را بهبود بخشیم و از مرز این اعداد اول خیلی بزرگ آشنا بگذریم و ماورای آنها هم حتی المقدور برویم؛ مگر کسی بیکار است؟ نکته ای که هست این است که ما حتی اینجا وارد محاسبات مدل استاندارد ذرات فیزیک و عالم ذر هم نشده ایم که بخواهیم مثلاً کمی تا حدی هم ابرتقارن و شکست ابرتقارنهای گوناگون را نیز برای مسئله مان در نظر بگیریم. و چه رسد به اینکه اشکال هم شود که توپولوژی و هندسه ی مسئله ات برای یافتن همین ابرتقارنها و شکست آنها در انواع نقدینگیهای قارونی و تحریمی تولیدی و پشتیبانیها و مانع زداییهایش هم داشته باشیم. یعنی شما یک کران بالایی یا بلکه حتی پایینی را هم دارید در نظر می گیرید که اگر از آن گذشته شود یحتمل محاسبات ابررایانه ای دچار مشکلاتی هم شوند و بلکه اشتباهات ناجوری هم رخ دهند آنچنان که کل محاسبات نیز کلاً به هم بریزند. و لذا اگر توان رایانه ی شما تا حداکثر فرضاً 100 رقم است، بهتر است دیگر خیلی هم نزدیک این رقم نشوید!

و اما مسئله ی ریاست جمهوری نیز چنین نیست که بفرمایید کسی نباید بدان نزدیک شود چرا که خیلی هم توان محاسباتی یک رجل سیاسی را ندارد. یحتمل به امام خمینی قدس سره الشریف هم همین ایراد را می کردند که بابا تو همان بهتر است که بروی در گوشه ی حجره ی درس  و بحث و مکتب و مسجد ات بنشینی و به سیاست هم کاری نداشته باشی و بلکه حداکثر حالا خیلی خواستی سعی کن مرجع تقلید هم شوی. تو کار خودت را بکن و ما هم به سیاستمان می پردازیم و کار خودمان را می کنیم. سیاست بدرد تو اصلا نمی خورد چرا که خیلی هم کثیف هم هست. البته همانطوری که حضرت ولی فقیه امام خامنه ای مد ظله العالی هم فرمودند ریاست جمهوری باز سنگینی هم دارد که اگر کسی آنرا بپذیرد ولی از پس آن برنیاید آنگاه عقوبت خوبی هم ندارد. و اما همین مسئله را هم در نظر بگیرید که یک رئیس جمهوری بعد از رئیس جمهور دیگری بیاید و برود و یکی هم بدتر از دیگری همه ی مشکلات را بیاندازد گردن ریاستهای جمهوری پیشین خود و بلکه همه ی کاسه کوزه ها را بکوبد توی سر همه. این هم که نمی شود! و چرا نمی شود؟ برای اینکه این یک رفتار انقلابی هم نیست و ما را به انقلاب جهانی حضرت ولی عصر نیز وصل نمی کند! آقا جان تا خودت نیایی کار درست نمی شود؛ درست است؟ بله! ولی بالاخره تو هم یک کاری بکن دیگر!

نه اینکه بیایی از چادر به عنوان حجاب برتر هم عرض کنی و در جوابت یک خواهری بفرماید که نه بابا حجاب حجاب است دیگر و بلکه تو از آن همجنسگراهای سیاهان چاله هرزی و بلکه سیاه چاله ای هم هست که خیلی می ترسی! و بعد هم بلکه تهمت بزنند که باب هوپ خدا بیامرز را هم دعوت کرده ای اجرای شو کند برای سربازان حتی در جنگ یمن. این است جلوی فساد را گرفتن؟ یعنی آمدی ابرویش را درست کنی و زدی چشمش را هم کور کردی؟ حالا می خواهی ریاست جمهوری را هم کارش را خراب کنی ای خانه خراب کن؟ حضرت یوسف حرفش را رفت به فرعون و ملک مصر گفت برای رفع اتهام، ولی وقتی با جامعه ای اسلامی طرفید که دیگر خالی از شرک و بلکه لااقل مدعی است که مملو از توحید هم شده است حرفتان را می خواهید بروید به که بفرمایید؟ اگر خودت هم مدعی امام زمانی و بلکه خدایی شوی که یقیناً باز به شرک افتاده ای؛ و لذا مسئله این است که شناختی از امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود نداریم و همین هم هست که ما را به شرک می اندازد و انواع مدعیان حکومتهای اسلامی گمراه انحرافی را نیز ایجاد می کند. حتی روانشناسی مسائل در یک جد جهانی نیز باید درش خیلی دقت هم شود! دیر شد دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ ﴿یوسف: ۵۰﴾

 

فرجع الرجل إلى الملک فأخبره بما قال یوسف ـ فقال الملک ائتونی به فلما جاءه الرسول قال : ارجع إلى ربک یعنی إلى الملک ـ فاسأله ما بال النسوة اللاتی قطعن أیدیهن؟ إن ربی بکیدهن علیم.

 

المیزان، جلد 11، ص 203

http://lib.eshia.ir/12016/11/203

 

وَ قَالَ المَْلِک ائْتُونى بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسولُ قَالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّک فَسئَلْهُ مَا بَالُ النِّسوَةِ الَّتى قَطعْنَ أَیْدِیهُنَّ إِنَّ رَبى بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ
در این آیه بمنظور اختصار، حذف و اضمار بکار رفته ، و بطورى که از سیاق کلام و از طبع داستان برمى آید تقدیر چنین بوده : ((فرستاده شاه که همان ساقى وى باشد از زندان برگشت و تعبیرى را که یوسف از خواب شاه کرده بود باز گفت ، آنگاه شاه بعد از شنیدن آن تعبیر، دستور داد بروید یوسف را حاضر کنید، - ساقى به زندان بازگشت و پیغام شاه را رسانید، اما یوسف از بیرون آمدن استنکاف ورزیده گفت ...-)).
و پرواضح است که خبر دادن یوسف از پیش آمدن سالهاى قحطى پى در پى ، خبر وحشت زایى بوده و راه علاجى هم که نشان داده از خود خبر عجیب تر بوده ، و شاه را که معمولا نسبت به امور مردم اهتمام و شؤ ون مملکت اعتناء دارد سخت تحت تاءثیر قرار داده ، و او را، به وحشت و دهشت انداخته ، لذا بى درنگ دستور مى دهد تا او را حاضر کنند، و حضورا با او گفتگو کند و به آنچه که گفته است بیشتر آگاه گردد، شاهد این معنا هم حکایت قرآن کریم است که بعد از بیرون شدنش فرموده : ((فلما جاءه - پس وقتى یوسف نزد او آمد و با او به گفتگو پرداخت ...
و اینکه دستور داد یوسف رابیاورند دستور احضار و دوباره برگرداندن به زندان نبود بلکه دستور آزادیش از زندان بود، زیرا اگر بنا بود دوباره به زندان برگردد معنا نداشت که یوسف از بیرون آمدن خوددارى کند، زیرا یکنفر زندانى مى داند که اگر حکم دولت را امتثال نکند مجبورش ‌ مى کنند که امتثال کند، پس معلوم مى شود احضارش احضار عفو و آزادى بوده ، و چون خود را آزاد دیده توانسته است بگوید من بیرون نمى آیم ، تا آنکه درباره ام بحق داورى شود، نتیجه این خوددارى و پیشنهاد هم این شد که شاه براى بار دوم بگوید، او را نزد من آرید تا او را از خواص خودم قرار دهم ، و حال آنکه در بار اول تنها گفته بود: ((او را نزد من آرید)).

یوسف (علیه السّلام ) در گفتار خود کمال ادب را رعایت نموده به فرستاده دربار گفت : ((نزد صاحبت برگرد و بپرس داستان زنانى را که دستهاى خود را بریدند چه بود و چرا بریدند))، و در این گفتارش هیچ اسمى از همسر عزیز به میان نیاورد، و هیچ بدگویى از او نکرد، تنها منظورش این بود که میان او و همسر عزیز بحق داورى شود، و اگر به داستان زنانى که دستهاى خود را بریدند فقط اشاره کرد و ایشان را به بدى اسم نبرد و تنها مساءله بریدن دستهایشان را ذکر کرد براى این بود که سر نخ را به دست شاه بدهد تا او در اثر تحقیق به همه جزئیات واقف گشته و به برائت و پاکى وى از اینکه با همسر عزیز مراوده کرده باشد آگاهى پیدا کند، و بلکه از هر مراوده و عمل زشتى که بدو نسبت داده اند پى ببرد و بفهمد که بلایى که بر سر او آورده اند تا چه حد بزرگ بوده .
و خلاصه هیچ حرفى که بدگویى از ایشان باشد نزد، مگر اینکه گفت : ((ان ربى بکیدهن علیم )) این هم در حقیقت بمنظور بدگویى از ایشان نبود، بلکه تنها نوعى شکایت به درگاه پروردگار خود بود.
لطائفى که در تعبیرات یوسف (ع ) به چشم مى خورد
و چه لطافتى در گفتار یوسف (علیه السّلام ) در صدر آیه و ذیل آن بکار رفته که به فرستاده شاه گفته است : ((نزد صاحبت برگرد و بپرس )) آنگاه گفت ((پروردگار من به کید ایشان دانا است )) چون این طرز بیان ، خود یک نوع تبلیغ حق است ، در ضمن نسبت به کسانى هم که از مفسرین گمان کرده بودند که مقصود یوسف از کلمه ((ربى )) در آنجا که به زن عزیز گفت : ((انه ربى احسن مثواى - او صاحب نعمت من است ، مقام مرا گرامى داشته )) عزیز است خود تنبهى است که یوسف شوهر زلیخا را رب خود نمى دانسته همانطور که در مورد بحث ، مقصودش از ((ربى )) خداى تعالى است در آنجا نیز مقصودش او است .
و نیز لطفى در این جمله بکار برده که گفته است : ((ما بال النسوه اللاتى قطعن ایدیهن )) چون با در نظر داشتن اینکه کلمه ((بال )) به معناى امر مهمى است که مورد اهتمام باشد معنایش این مى شود: آن چه امر عظیم و چه شاءن خطیرى بوده که ایشان را دچار چنین اشتباهى کرده که بجاى میوه ، دست خود راببرند؟! زیرا اگر رسیدگى کنى خواهى دید جز عشق و دلدادگى به یوسف انگیره دیگرى نداشته اند.
آرى ایشان آنچنان شیداى وى شدند که خود را فراموش کرده دست خود را بجاى میوه بریدند، و همین بیان ، شاه را متوجه کرده که ابتلاى زنان شیدا و عاشق یوسف ، ابتلایى بس عظیم بوده و از آن عظیم تر خوددارى وى از معاشقه و امتناع از اجابت آنان بوده با اینکه جان و مال خود را نثار قدمش مى کردند، و این معاشقه و اظهار دلدادگى و الحاح و اصرار ایشان کار یک روز و دو روز و یکبار و دوبار نبوده و با این حال مقاومت کردن یک جوان و استقامت در برابر چنین زنانى ، کار هر کسى نیست و جز از کسى که خداوند با برهان خود سوء و فحشاء را از او گردانیده ، مقدور نیست .

 

ترجمه المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، ترجمه استاد سید محمد باقر موسوی همدانی جلد 11، ص 264-265

http://lib.eshia.ir/50081/11/265

 

راهبری و  مدیریّت حکومت و اِعمال دستورات الهی بر عهده‌ی پیامبران
 خب این، دستور حکمرانی است لکن این دستور حکمرانی را چه کسی عمل بکند؟ بدون وجود یک مدیریّت و یک فرماندهی که این دستور عملیّاتی نخواهد شد؛ پس یک مدیریّتی لازم است و این مدیریّت و این راهبریِ اساسی مربوط به خود شخص پیغمبر است؛ یعنی پیغمبر اکرم و همه‌ی پیغمبران -نبیّ مکرّم اسلام و قبل از او پیامبران دیگر- مدیران و فرماندهانی هستند که موظّفند حکمرانیِ دینی و الهی در جامعه را که محصول بعثت پیغمبران است و با کتاب الهی ارائه میشود، اجرا کنند و این را تحقّق ببخشند.

البتّه این راهبری و فرماندهی یک جور نیست؛ در بعضی از موارد خود پیغمبر، شخص شخیص پیغمبر، متکفّل و متعهّدِ این فرماندهی است؛ مثل حضرت داوود، حضرت سلیمان، پیغمبر معظّم اسلام -که خود اینها در رأس حکومت قرار گرفتند و اجرای امور را خودشان متکفّل شدند- گاهی هم در مواردی پیغمبر حاکمی را معیّن میکند به امر الهی؛ مثل آن پیغمبری که این هم در قرآن در سوره‌ی بقره است که «اِذ قالوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکًا نُقاتِل فی سَبیلِ الله»؛(۱۱) مردم که زیر فشار بودند و مشکلات داشتند، به پیغمبر مراجعه کردند که او برایشان یک حکمرانی را انتخاب کند و او هم حکمران را انتخاب کرد؛ قالَ لَهُم نَبِیُّهُـم اِنَّ اللهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالوتَ مَلِکًا؛(۱۲) طالوت شد فرمانده. بنابراین پیغمبر راهبر است و فرمانده اصلی و گرداننده‌ی اصلی است لکن اجرای کار به دست یک کس دیگری است غیر از آن پیغمبر، که در این مثال طالوت است و امثال آن هم قطعاً در تاریخ نبوّتها کم نیست و زیاد هست. یک وقت دیگر هم این جور است که پیغمبر کسی را معیّن نمیکند لکن خود او دارای موقعیّتی است در دستگاه حکومت که امر او نافذ است؛ مثل حضرت یوسف که امر او هم در دستگاه آن حکومت -که آن حکومت هم بتدریج گرایش به دین حضرت یوسف پیدا کرد- نافذ بود و کارها را انجام میداد، در حالی که حاکم مطلق هم نبود.

 

فرازی از بیانات در سخنرانی تلویزیونی رهبری مد ظله العالی به مناسبت عید مبعث

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47510

 

کفایت، ایمان، عدالت‌خواهی، اعتقاد به توان داخلی و جوانان، از خصوصیّات یک رئیس‌جمهور مطلوب
یک نکته‌ی دیگر خطاب به آحاد مردم است که خصوصیّات یک رئیس‌جمهوری را که به نظر میرسد رئیس‌جمهور مطلوب باید دارای این خصوصیّات باشد، من میگویم، شما نگاه کنید ببینید واقعاً همین جور است یا نه؛ یعنی این نظر شخص من نیست؛ به نظر میرسد هر کسی که به دنبال سعادت کشور است یک چنین رئیس‌جمهوری میخواهد. اوّلاً باکفایت باشد، دارای مدیریّت و کفایت مدیریّت باشد. ثانیاً باایمان باشد؛ اگر بی‌ایمان بود، نمیشود به او اعتماد کرد؛ آدم بی‌ایمان کشور را، منافع کشور را، مردم را یک وقتی میفروشد؛ پس باایمان باشد. بعد، عدالت‌خواه باشد، ضدّفساد باشد؛ این یکی از مهم‌ترین خصوصیّاتی است که بایست در رئیس‌جمهور وجود داشته باشد که به معنای واقعی کلمه به دنبال اجرای عدالت باشد و به معنای حقیقی کلمه با فساد بخواهد مبارزه کند. دارای عملکرد انقلابی و جهادی باشد؛ یعنی با عملکرد اُتوکشیده نمیشود کار کرد؛ با این همه مسائل اساسی‌ای که در کشور وجود دارد، یک حرکت جهادی و انقلابی لازم است؛ بایستی عملکردش این جوری باشد.

به توانمندی‌های داخل معتقد باشد. بعضی‌ها هستند داخل را اصلاً قبول ندارند؛ همان حرف قدیمی را میگویند که در داخل، فقط لولهنگ(۷) را میتوانند [بسازند]؛ نمیدانند که در داخل چه خبر است. یک وقتی یکی از آقایان یک چیزی راجع به مسئله‌ی دفاعی گفته بود، من گفتم(۸) یک تور دفاعی بگذارید تا آقایان بیایند یک خرده‌ای بچرخند و ببینند از لحاظ دفاعی در کشور چه خبر است. توانمندی‌های کشور را واقعاً مطمئن باشند و معتقد باشند به توانمندی‌ها. و به جوانان معتقد باشند، جوانها را قبول داشته باشند، جوانها را به عنوان پیش‌ران حرکت عمومی کشور بشناسند و به آنها اعتماد کنند. بنده از سابق با جوانها مرتبط بودم و سالها است که به اینها در مسائل گوناگون اعتماد میکنم؛ واقعاً هر جایی که جوانها وارد میشوند -من نمیخواهم حالا عناوین و مانند اینها را اسم بیاورم- این جوری است که گره‌های سخت را باز میکنند و مشکل‌گشایی میکنند. خود این رئیس‌جمهور به جوانها معتقد باشد. مردمی باشد. امیدوار باشد؛ آدمِ مأیوس و بدبین و با نگاه تلخ به آینده و تاریک به آینده نباشد.

اگر چنانچه یک چنین کسی باشد که بتواند مشکلات را مدیریّت کند و بیاید سر کار، مطمئنّاً این کشور را به نقطه‌ی مطلوب خواهد رساند. یک رئیس‌جمهوری با این خصوصیّات را پیدا کنید. البتّه پیدا کردنش برای همه‌ی آحاد مردم آسان نیست؛ خب میتوانند به کسانی مراجعه کنند، از آنها سؤال کنند. به هر حال، سعی کنند یک چنین خصوصیّاتی را در نامزد ریاست جمهوری پیدا کنند. و از خدا بخواهیم که خودش ان‌شاءالله ملّت ایران را کمک کند و هدایت کند که بتوانند چنین شخصی را با این خصوصیّات بیابند و او را انتخاب کنند.
 

فرازی از سخنرانی نوروزی رهبری مد ظله العالی خطاب به ملت ایران

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47576

 

 

در آیه ی 50 سوره ی مبارکه یوسف علیه السلام یک نکته ی مهمی هست که "ربک" در جمله ی: "ارجع الی ربک" به مَلِک برمی گردد که این را داررد حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام به ساقی یا فرستاده ی فرعون که در ترجمه ی فارسی به شاه هم تعبیر شده است می فرماید. ولی "ربی" در جلمه ی: "ان ربی بکیدهن علیم" را که باز هم حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام دارد می فرماید همان ربی بمعنای خدای حضرت یوسف و نه مَلِک است. یعنی خدای سبحان اینجا یحتمل هم بتوان گفت که به قصد معنای رب را دو جور مختلف استفاده فرموده است؛ یکی به معنای شرک آلود فرعونی آن که انا ربکم الاعلی آن است و دیگری به معنای رب العالمین است. این یحتمل تنها جایی است در قرآن کریم که چنین چیزی دیده می شود چرا که در حقیقت حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام در آن وقتی که در زندان هم گرفتار بوده است و حتی تقاضای آزادی هم از فرعون و ملک را نمی کند و اما گرفتار همین فرعون مدعی انا ربکم الاعلی هم بوده است که ساقی هم فرستاده ی او بوده است و بلکه حضرت یوسف هنوز در مقام اثبات نزد فرعون باید در آید که خدای او است که خدای رب العالمین است! و لذا او را حتی قبل از خارج شدن از زندان مخاطب هم قرار می دهد که از زنان مصر بپرس که چه شد که دستهایشان را بریدند؟

البته بنده ی حقیر اینجا در معنای یک قصه ای خوب است عنوان کنم که در سوریا موریا داشتند دنبال آب حیات هم می گشتند حمیده و حمید که رسیدند به دکتر حمیدیه متخصص سرطان شناسی با فوق تخصص سرطان خون و سلولهای تی ابررایانه ای و عنوان داشتند که گذشته از اینکه ما داریم این همه هم به زحمت می اندازیم خودمان را که آب حیات را بیابیم؛ آیا بعد از این همه زحمات و مشکلات بالاخره بعد از اینکه آب حیات به عنوان پادزهر زهر خورانده شده به خلیفة الله و همسرش هم عمل خواهد کرد آیا آنگاه حتی به عنوان درمانی برای سرطان هم هست یا خیر؟ اینجا بود که تازه دکتر حمیدیه متخصص سرطانشناسی ابررایانه ای به خودش آمد که چطور یحتمل حتی لازم است که ابررایانه اش باید مجهز به داده پردازیهای دوباره از نوع ابررایانه ای هم باشد؟! یعنی چه؟

یعنی اینکه یک وقت هست که شما از لحاظات نظریه ی میدانهای همدیسی دارید یک گروهی را در نظر می گیرید مثل G که می خواهید زیرگروهی از آن را به عنوان شکل دادن گروه فاکتوری آن G/H بدست آورید. اما یک وقت هم هست که نمی دانید که کدام به کدام است؛ یعنی نمی دانید که کدام گروه زیر گروه دیگری است؟! یعنی آیا باید گروهی را بسط دهید و نسبت بسط آنرا به همان گروه فاکتورش کنید یا اینکه باید زیرگروهی از گروه را بیابید که گروه فاکتورش را بدست آورید. و اما یک وقتهایی هم هستند که مسئله حتی خیلی هم معلوم نیست که آیا با یک گروه طرفیم یا اینکه مثلاً یحتمل شبه-گروهی است که طرفیم؟ یا آیا جبری است که یحتمل نه تنها همه ی اعضای آن وارون ندارند و بلکه حتی یحتمل جبری است که عضو همانی هم نداشته باشد!

یعنی یک وقت هست که شما در امر تغذیه با انواعی از چهار عنصر مختلف مثل کربوهیدراتها و لیپیدها یا چربیها و پروتئینها و ویتامینها هست که طرفید. و لذا انواع ترکیبات آنها می توانند آیا چقدر تغذیه های خوبی باشند یا بلکه تغذیه های بدی را تشکیل هم دهند! خوب، حالا یحتمل یک تغذیه ای که خیلی هم برای کسی خوب است، یحتمل برای دیگری مثل زهر مار هم باشد. مثلاً می فرمایند ممکن است بیماری لازم باشد که حتی آب هم ننوشد! البته بعضی یحتمل سوال کنند که آب که دیگر چیزی نیست و خیلی هم خوب است! ولی بعضی دیگر یحتمل در طب سنتی بفرمایند که نوشیدن آب بیش از حد هم حتی ممکن است ایجاد سردی کند. 

خوب اینجا مسئله این است که آیا هر غذایی را می توان با پاد-غذایی دیگر خنثی اش کرد و بلکه آیا گروه تغذیه ای فردی اینجا عضو همانی ای هم دارد که بتوان چنین کرد یا بلکه باید انواعی از جبرها را هم در نظر داشت که آیا حتی عضو همانی هم نداشته باشند و ...؟ و لذا در درمان مثلاً سرطان باید هم ابررایانه ای را هم در نظر گرفت؟ و صد البته هم ما اینجا نخواستم وارد مسائلی شویم که مربوط کنند مسئله را به مدل استاندارد ذرات فیزیک و بلکه ریسمانها و هندسه ی ناجابجایی و .... در مثال اقتصادیمان شما وقتی دارید انواع محاسبات را روی ابررایانه ی خود برآورد می فرمایید و در عین حال خود داده پردازیها و محاسبات را هم ابررایانه ای کوانتومی مثلاً با یافتن بزرگترین اعداد اول و بهترین تقریبهای عدد پی محک می زنید، خوب در عین حال هم باید مرزهای توان ابررایانه های خود را نیز بتوانید بشناسید. فرضاً باید بدانید چقدر هم به نقدینگی احتیاج دارید و بلکه آیا در حالت فقر نقدینگی واقعید و باید نقدینگی را افزایش هم دهید یا اینکه برعکس بیش از حد هم با نقدینگی اضافی روبرو هستید؟ یا یحتمل هر کاری کنید باز هم یک عده ای فقیرند و بقیه را هم هر کاری کنید قارونی هستند و نم هم پس نمی دهند! یعنی یک وقتهایی برای اینکه بیماری را درمان کرده و از طیفهای ماورای بنفش یا مادون قرمز بیرون بیاوریم احتیاج به انواع بازبهنجارشها و بلکه انواع فاین تیونینگهایی هم هست!

اینجا است که شما یک ریاست جمهوری ای را احتیاج دارید ک مثل بنده ی حقیر هیچ کاره باشد در مملکت که یک مرتبه وارد سیاست شود و مدعی شود که او است که بهترین خصوصیات را هم دارد و بلکه او هم هست که مسائل هسته ای را نیز می تواند حل کند. شما حتی توجه بفرمایید که از لحاظ جهانی یا می فرمایند که یک جاهایی بیش از حد خشکسالی است یا بیش از حد سیل و طوفان و بلکه زلزله هم می آیند. خوب این برای همین است که آنهایی که بدتر از بنده ی حقیر مدام هی دارند سعی می کنند که بفرمایند حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حتی فلسفه و ریاضی فیزیک، خودشان هم نمی دانند چه دارند می گویند و بلکه در سیاست هم درست دستی ندارند ولی خیلی هم مدعی دانشمندی و عالمی و بلکه خلیفة اللهی هم دارند. بنده ی حقیر عرضم این است که آن ریاست جمهوری را که خود هم فقیه است و هم دانشمند و هم سیاستمداری با ایمان و مسئول که مسائل علمی و فیزیک هسته ای و ریاضی فیزیک و فلسفه و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت الهی را می تواند حل کند را باید یافت. و نه اویی باید ریاست جمهوری را بپذیرد که می خواهد دانشمند و علماء و حکیمان و فقهاء و بلکه حتی خود ولی فقثیه را نیز تحت بدترین فشارها و تحریمها قرار دهد که اهداف و مقاصد و از جمله اقتصاد خود را پیش ببرد! اتفاقاً همینجوری می شود که یواش یواش خواهیم دید که فقیهی و بلکه مرجع تقلیدی خود مجبور شود که جلوی شاهان و فراعنه بایستد آنچنان که امام خمینی تا پیروزی انقلاب و وقوع جمهوری اسلامی ایران ایستاد. و همانطور که قرآن مجید می فرماید فاستقم کما امرت و من تاب معک، این ایستادگی و مقاومت تا انقلاب حضرت مهدی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ادامه دارد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ ﴿یوسف: ۵۰﴾

 

یحتمل بعضی اشکال هم می فرمایند که شما چطور می توانید حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به آن خوبی را رها کرده و بلکه انحصاراً وارد مباحثی در نظریه های میدان همدیسی و ابرهمدیسی و هم-مجموعه ها (cosets) و ریسمان و امثالهم هم شوید؟ بنده می خواستم اتفاقاً یک کتاب نظریه میدان همدیسی را مطالعه کنم که به فرمت djvu است و چون djvu viewer ام را نمی دانم کجا گذاشته ام، فعلاً هم یک جورهایی در آن گیر کرده ام. البته آرشیو کرنل هم مملو است از این نوع مقالات. علاوه بر همه ی اینها، این مقاله ی جان الیس را هم یحتمل مایل باشید که بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2011.03554

اینها را هم ببینید:

https://arxiv.org/abs/2102.05193

https://arxiv.org/abs/2102.05193

https://arxiv.org/abs/2011.10040

 

یک نکته ای که در (ابر)ریسمان هست این است که انواع اسپینهایی که ممکن است در نظر گرفته شوند گویی فضایشان را بصورت گسسته ای بسته به انرژیهایی که ماورای حالت خلاء هم دارند را کلاسه می کنند هر چند که معمولاً این فضاها خیلی هم بزرگ است! (ابر)همدیسی و بلکه حتی دیگر نظریات آنگاه یحتمل به کمک ابرریسمان می آید تا بلکه جوابهایی را بتوان برای مسائل آن یافت!

أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ ﴿النمل: ٦٢﴾

 

السلام علیک یا خلیفة الله و ناصر حقه

 

 

یک سوال مهمی که در مورد داوطلبین ریاست جمهوری هست این است که البته ایشان باید از رجل سیاسی هم باشند! ولی آمدیم و ایشان از رجل سیاسی شناخته شده ی کشور نبودند، آیا دیگر امیدی نیست که بتواند داوطلب شود و برای ریاست جمهوری هم اسم نویسی کند؟ قانوناً گویا مانعی در کار نیست و می تواند هم اسم نویسی کند، و اما حالا اینکه شانسش در رئیس جمهور شدن هم چقدر است؟ و الله اعلم! اتفاقاً این خیلی هم سوال خوبی است که یحتمل بعضی جزو رجل سیاسی شناخته شده هم نیستند و حتی بتوانند خیلی هم ثابت کنند که می توانند رئیس جمهور خوبی برای مملکت هم شوند، و اما یک جایی در مملکت یا گوشه ای از این دنیا هم گیر افتاده اند و حتی خودشان هم خبر ندارند که این او است که باید رئیس جمهور شود. البته اعتماد بنفس خالی هم دلیل لیاقت برای رئیس جمهور شدن نمی شود. بنده ی حقیر خودم یک بار رفتم اسم نویسی هم کردم برای ریاست جمهوری. و اما فقط همین بود و دیگر اتفاق خاص دیگری هم نیافتاد غیر از اینکه بنده ی حقیر واقعاً هم اسم نویسی کردم برای ریاست جمهوری و داوطلب هم شدم. و اما مسئله ی دیگر این است که در مورد حضرت آدم علی نبینا حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام، خدا به ملائکه می فرماید که من خلیفه روی زمین تعیین می کنم و ملائکه به خدا می فرمایند که آیا می خواهی کسانی را خلیفه کنی که فساد روی زمین می کنند و بلکه خونها بریزند؟ وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿البقرة: ٣٠﴾

بعضی اینجا یحتمل اشکال هم کنند که اگر ما نمی توانیم بدلایل مختلف حضرت یوسف زهرا سلام الله علیهم را پیدا کنیم، یک راهش هم یحتمل این است که برویم سراغ خود همچون حضرت همسر عزیز مصر حول دنیا و بگردیم ببینیم آیا همچون یوسف زهرایی را زندانی نکرده اند؟ یا به بردگی خود نکشانده اند؟ و لذا آنگاه ممکن هم هست بتوانیم که او را یاری دهیم که از چنگ همچون همسر عزیز مصری بیرون هم بکشیم و نجاتش داده و بلکه حتی بتوانیم یاری اش هم کنیم که خود بشود همچون عزیز مصر آنچنان که همسر عزیز مصر را هم بتواند نجات بخشد. موضوع این است که آیا این محاسبات درست هم هست که خود حضرت یوسف زهرا سلام الله علیهم را رها کرده و بدنبال همسر عزیز مصر بگردیم چرا که از آن حضرت هم هیچ خبری نداریم؟ یعنی یحتمل ما بسیاری هم داوطلب داریم که اتفاقاً اینها خیلی هم از رجل سیاسی هستند و داوطلبهای خوبی هم باشند که می خواهند رئیس جمهور هم شوند. اما آیا یوسف زهرا سلام الله علیهم نیز ممکن است این فرصت را پیدا کند که او هم داوطلب ریاست جمهوری شده و بلکه برنده هم شود در انتخابات؟ بعضی حتی خیلی هم اشکال کنند که اینجا که دیگر مسئله موضوع عزیز مصر و کینه و بغض و حتی عشق همسرش و بلکه کربلا و یزیدیان هم نیستند که ما یوسف زهرا را هم نیاز داشته باشیم که جواب این سوال را بدهد که این الطالب بدم المقتول بکربلا؟

مسئله اینجا بلکه این است که این کیست که می تواند فضاپیماها و بلکه هواپیماها و ابررایانه های بهتری و بلکه بهترین آنها را هم بسازند و رقابتها بر سر همچین مسائلی هم هستند. خوب، بله! ولی یحتمل هنوز این سوال هم همیشه مطرح است که ما اینها را برای چه هدف و مقاصد و اقتصادهای موفق و قوی ای هم می طلبیم که حتی آیا بتوانیم با استکبار هم مبارزه کنیم یا اینکه به مستضعفین جهان نیز کمک کنیم از چنگ استکبار خارج شوند؟ البته حالا اگر این به این قیمت هم تمام شود که انواعی از فرعونیان و شاهنشاهان و روسای جمهوری استکباری و بلکه خیلی از یوسفهای قلابی را هم که داعیه ی ریاست جمهوری دارند بدتر از این بنده ی حقیر را بگذاریم سر کار را که دیگر خیلی هم خوب و بهتر هم می شود دیگر! غیر از این است؟! حق هم به حقدار می رسد. و حالا بعضی هم در خواب و خیالهایشان و توهماتشان قوطه می خورند، خوب بخورند! حقشان هم همین است. البته یحتمل بعضی هم اشکال کنند که یکی از دلایلی هم که قرار بود بدنبال همچین همسران عزیز مصرهایی حول جهان بگردیم هم همین است دیگر که آیا محاسبات ما می تواند نشان دهد که کیست که دارد الکی خواب و خیال می بیند و کیست که دارد حرف حق هم می زند دیگر؟! اینجا گاهی هم لازم است که انقلابی عمل کنیم.

البته بنده ی حقیر مانده ام که آیا سری از اسرار ابررایانه ها را هم برملا کنم یا اینکه یحتمل صلاح نباشد چرا که بعضی افراد زرنگبازی راه خواهند انداخت و ایده را قاپ می زنند و بلکه خودکشون هم کنند که سر قضیه را زودتر از دیگران بدست آورده و نگذارند که دیگران از آن با خبر شوند! یا لااقل یحتمل سعی هم کنند که کاری کنند که تولیدات این نوع از ابررایانه ها را پشتیبانی کرده و بلکه مانع زدایی هم کنند و حتی تولید آنرا انحصاری هم کرده و باز سر ما بماند بی کلاه و باز بیافتیم توی رقابت با رقبایی که کارشان هم همان تحریم است و بلکه جنایات! ولی یحتمل اینجا چیزهایی هم هست که ملائکه هم نمی دانند و بلکه فقط خدا می داند؛ و الله اعلم!

نکته این است که فرق بین رایانه های مین فریم و ابررایانه ها در چیست؟ اینجا اتفاقاً یک نکته ی خیلی دقیق و ظریفی هم هست که خیلی خیلی هم قابل توجه است. و آن چیست؟ به یک معنایی یحتمل بعضی بفرمایند که مسئله بازبهنجارش و حتی فاین تونینگ هم هست! یعنی چه؟ البته شما تا چند وقت پیش چنین پیش نیازهایی را نداشتید که برای کارمندان این پیش نیازها را بگذارند که باید گواهینامه ی رانندگی بین المللی محاسباتی ICDL یا ECDL داشته باشند یا اگر ندارند مجبور باشند که دوره اش را بگذرانند! بنده ی حقیر داشتم با یکی از اساتید فن بحث می کردم که فرمودند در این دوره ها می فرمایند که ابررایانه ها یا همان سوپرکامپیوترها قابلیتهای بالاتری را از مین فریمها (main frames) دارا می باشند همانطوری که در این دوره ها هم می فرمایند. این بحث را بنده ی حقیر مدیون آن صحبت با آن عزیز هم هستم چرا که اتفاقاً عرض بنده ی حقیر این هم بود که مین فریمها هم ابررایانه هستند؛ و صد البته گویا یک ادغامهایی هم از این دو نوع رایانه ها مثلاً توسط هیتاچی ساخته هم شد ه اند!

عرض بنده ی حقیر چیست؟ شما یک وقت هست که یک نرم افزارهایی دارید مثل اوراکل در داده پردازیها که باید سخت افزارهای خاص خودشان را هم داشته باشند (مثلاً خیلی هم بدرد پی سی یا همان رایانه های شخصی هم نمی خورند!) تا بتوانند کارآیی لازم را درست انجام دهند و الا اگر سخت افزار به نرم افزار هم نخورد، خوب داده پردازیها هم درست از آب یحتمل در نیایند و بلکه مملو از اشتباهات شوند. اما یک وقت هم هست که شما باید یک محاسباتی را انجام دهید ریاضی که مثلاً بزرگترین عدد اولی را که هنوز نمی دانیم کدام است را بعد از آخرین عدد اولی که دانسته شده است را بیابیم یا ببینیم آیا یک عددی که خیلی بزرگ است می تواند هم عددی اول باشد یا خیر؟! یا یحتمل هم بخواهیم یک عدد متعالی را مثل عدد پی را تا اعشارهای خیلی بالای زیادی بیابیم. خوب، لااقل در ظاهر نوع محاسباتی که در این بین در کار است با هم خیلی متفاوت هستند. مثلاً شما می خواهید در بانک مرکزی حسابهای همه ی مردم را در کل کشور زیر نظر داشته باشید که هر کسی چقدر پول از حساب(هایش) برمی دارد و می گذارد و بلکه حفاظت آنها را هم لحاظ کنید. خوب این یک مسئله ای است در داده پردازیها. و اصولاً بنظر نمی رسد که بغیر از اینکه داده های خیلی زیادی را داشته باشید، مسئله ی خیلی عجیب و غریب دیگری هم در کار باشد.

و اما مسئله این است که همینطوری که در هر دو مسئله ی مین فریم و داده پردازی و ابررایانه ها و محاسبات اعداد اول و امثالهم پیش می روید و مسئله دارد بطور پیوسته ای هر روز بزرگتر و بزرگتر هم می شود که آیا ما بالاخره کجای کار هم هستیم و آیا می توانیم هم از پس این محاسبات برآییم؟ خوب، اینجا چاره چیست؟ یعنی اگر به شما مثلاً یک عدد اول خیلی بزرگی را بدهند و بفرمایند که این عدد واقعاً هم اول است؛ آیا می توانید بدون داشتن ابزار مناسب در دستتان و حتی اگر یک لپ تاپ هم نداشته باشید آنگاه بفرمایید که خوب بله دیگر این که معلوم است که این یک عدد اول هم هست دیگر! همه می دانند که این چه عدد اول خوبی هم خیلی هست!!!

اما راه دیگرش در محاسبات شما این است که بتوانید مین فریم را با ابررایانه و برعکس حتی ابررایانه را هم با مین فریم محک بزنید! یعنی مثلاً بتوانید محاسبات خیلی بزرگ را به محاسبات کوچکتری تبدیل کرده و آنوقت آنها را هم داده پردازی کرده و آنگاه دوباره محاسبات بزرگ را هم بوسیله ی تبدیل محاسبات کوچکتر و محاسبات برداری یا موازی همزمان حل کنید! و بالعکس. یعنی اگر محاسبه ی ریاضی در مرزهای اعداد خیلی خیلی بزرگ را توانستید هم حل کنید روی مین فریم خود و آنرا روی ابررایانه های خود هم توانستید جوری دیگر حل کنید، انگاه یحتمل بتوانید محاسبات داده پردازیهای مین فریمی خود را هم با محاسبات ابررایانه ای خود حل نموده و بلکه مرزهای محاسباتی و داده پردازیها را همزمان با هم بشکنید و بازبهنجارش کنید و محاسباتتان را بلکه از محاسبات دیجیتالی به محاسبات کوانتومی تغییر دهید! آنوقت می فرمایند مایکروسافت فقط به فکر پولش هم هست که مدام ویندوزش را ارتقاء می دهد و اپل هم مدام دارد موبالهای جدیدش را وارد بازرا می کند. خوب این هم یحتمل یکی از دلایلی است که اقتصادی هم هست دیگر! و اما یحتمل هم مین فریمها و ابررایانه های خاصی هم پشت قضایا است که ما نمی توانیم دقیقاً ببینیم که کل مسئله از چه قرار است! یعنی اگر مسئله خیلی پیشرفت هم کرد و قرار شد که تشخیص دهیم که آیا عددی که به عنوان عدد پی با بسیاری ارقام بعد از اعشار دارد ارائه هم می شود، عددی هم هست متعالی که همان عدد پی هم هست یا خیر و بلکه اشتباهاتی هم در محاسباتمان شده است؟ مسئله چیست؟ چطور می توان مسئله را دریافت؟ این مسئله تا آنجایی که اطمینان هم داریم که درست است را می توان یقین داشت که درست است ولی از یک مرزی که بگذریم یحتمل باید داده پردازی خوبی هم داشته باشیم که بتوانیم مرزهایمان را بهتر هم بقول معروف آپ تو دیت و بلکه بازبهنجارش هم کنیم تا مثل خر آسیاب و خر عصاری نباشد که داریم سر جایمان بلکه درجا هم می زنیم؛ و حتی دریابیم که بلکه با عددی غیر متعالی غیر جبری هم طرفیم که آیا گویا هم هست یا اینکه این فقط از محدودیتهای حتی ابررایانه ای و مین فریمی ما هم هست و بس و مسئله را درست بلد نیستیم که چطور تخمین هم بزنیم و بلکه کوانتومی اش هم کنیم.

یحتمل اینجا بعضی برگردند به مسئله ی ریاست جمهوری و حتی یافتن همسر عزیز مصر و بلکه حضرت یوسف زهرا که حالا باید چه محاسباتی هم در کار باشند که او را بتوانیم هم بیابیم و به ریاست جمهوری هم برسانیم در عین حالی هم که خیلی داوطلبان مورد صلاحیت و بلکه بدون رد خور رد صلاحیت شده هم خواهیم داشت! یعنی یحتمل ما هنوز نمی دانیم چطور مسئله را حتی روی ابررایانه ها و مین فریمها داده پردازی کرده و محاسباتش را هم حل کنیم؟! همه اش هم تقصیر همسر عزیز مصر است که گیر داده است به کل مسئله و خودش هم معلوم نیست که اصلا کجا هست و کجا هم می توان یافت او را؟ لااقل بنده ی حقیر دریافتم که بالاخره یحتمل نرم افزار تنزیل لااقل برای مدتی درست هم شده است و کار هم می کند و بلکه حتی یک بار هم نمی دانم چطور شد که توانستم اخیراً قاچاقی و بدون فیلتر وارد سایت ماث اورفلو هم شوم! ای قلم سوزلرنده اثر یوخ، آشناندن منم بیر خبر یوخ! فعلاً دارد خیلی دیر می شود و یحتمل بهتر است که رایانه ام را تعطیلش هم کنم. یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال.  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ﴿النجم: ۴﴾

 

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اَللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ

 

س 1 - آیا وحى حالت ارتباط پیامبر با خداست یا نه افراد خاصى هم مى توانند و با توجه به این امر مى توان گفت که خداوند بعد از ختم نبوت بانسانهاى پاک خود الهام مى کند؟

ج وحى یعنى مفاهیم خاصى با الفاظش بر پیامبر نازل شده است . به اعتقاد مسلمین الفاظ قرآن , وحى است , همین الفاظ به وسیله جبرئیل به پیامبر رسیده است و غیر از این است که بنده یا شما یا امام چیزى یک مرتبه قلبمان برات مى شود ( بذهنمان مى رسد ) مطلبى را مى فهمند , این نبوت نیست . الهامات قلبى است که بر انسانهاى با ایمان و صاف و صادق و صمیمى و خالص بیشتر پیش مى آید اما نه باین معنا که واردات قلبى در حدود وحى است . وحى خیلى بالاتر از این حرفهاست.

 

درسهایی از نهج البلاغه، آیت الله العظمی امام خامنه ای، ص 138

http://lib.eshia.ir/10853/1/138

 

مثل اینکه معلم ریاضیات عالى را براى کلاس اول و دوم دبستان بگذارند . آن بچه چیزى نمى فهمد . آن معلم را براى 10 یا 15 سال بعد مى گذارند .

پیغمبر اسلام , با پر کردن فرهنگ نبوت و ارائه همه آنچه که در آگاهى و اندیشه بشر وجود دارد , بر همه اندیشه هاى بشرى پیروز شد و فائق آمد (. 1 )

لیظهره على الدین کله بمعناى ظهور و غلبه پیامبر بر همه دینهاست .

این وعده الهى است , ظهور اسلام بر همه ادیان .

_________________________

[1]- براى درک بهتر به کتاب ختم نبوت اثر استاد شهید مطهرى مراجعه شود.

 

همان، ص 135

http://lib.eshia.ir/10853/1/135

 

 

ما از یک طرف مسئله ی ختم نبوت را در اسلام دارید و از طرفی هم آنرا در کل عالم دارید! بنده حقیر می خواستم به فهرست آخر کتاب ختم نبوت شهید مطهری نگاهی بیاندازم که نداشت، ولی مطلبی را که شهید مطهری در همان آخرین صفحه ی کتاب را می فرمایند خود می تواند مسئله ی عظیمی باشد که اصلا مرجع تقلید هم یعنی چه؟ یعنی از یک طرف ما اسلام را داریم و دیگر ادیان توحیدی را و بلکه کمونیسم را هم داریم که حالا کشورهای جهان هر کدام به چه ایدئولوژی و دینی اعتقاد دارند و از آن طرف هم مسئله ی ختم نبوت را داریم. و خوب حالا ما می خواهیم از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم برسیم به حکمت الهی. البته بنده ی حقیر داشتم دنبال السلام علیک یا خلیفة الله و ناصر خلقه می گشتم و نگو عبارتی است از زیارت آل یاسین به این صورت السلام علیک یا خلیفة الله و ناصر حقه!

ولی حالا فرض بفرمایید که شما می خواهید یک کارخانه ای را هم راه بیاندازید که یحتمل فرضاً فضاپیما یا حتی بلکه هواپیما هم بسازند. خوب، خیلی از این کارخانه قبلاً موجود است هر چند که اسراری نرم افزاری و بلکه سخت افزاری را دارد که باید بدانها دست یافت تا حتی بتوان کارخانه را شروع کرد و بقول معروف استارت آپ اش هم کرد! اینجا برای اینکه کارمندان این کارخانه را هم انتخاب بفرمایید، لزومی ندارد که ایا همه مسلمان هستند یا بلکه آیا همه را ترجیح هم می دهید که فرضاً مشرک یا کافر هم باشند! هدف کارخانه چیز دیگری است و ساخت مثلاً فضاپیما هم هست و به اینکه ایدئولوژی و دین کارمندان آن چیست هم کاری ندارد. موضوع این است که کی می تواند بهتر طراحی هم کند؟ کی مهندسی اش بهتر است؟ و حتی یحتمل کی است که ریاضی فیزیکش هم بهتر است؟ و .... و اما اینجا یحتمل اینکه مسائلی از قبیل حرکت در جوهر در فلسفه و حکمت متعالیه به چه کار ما می خورد هم نداریم؛ درست است؟! آیا به این کارها دیگر کاری نداریم؟

یعنی اگر فرض بفرمایید که کارخانه در مکانی واقع است که همه کمونیست یا مسیحی یا یهودی و بلکه صهیونیست هم هستند؛ ایا کاری دیگر نداریم که اگر یک نفر هم خیلی به کارش از لحاظ مهندسی و بلکه حتی فلسفه و ریاضی فیزیک و علوم طبیعی هم وارد بود و اما مسلمان و بلکه سیاه پوست هم بود. آیا دیگر به اینکه او مسلمان است یا سیاه پوست هم هست کاری نداریم؟! یعنی اینجا مسئله ی حرکت در جوهر چیست؟ هدف اینجا آیا نهایتاً ساخت همان اشیائی است که کارخانه می سازد و دیگر به بقیه ی کارها کاری هم نداریم؟ یا اینکه خیر؛ مسئله کمال انسان هم هست و بلکه اینکه اصلا کمال انسانی هم یعنی چه؟

عرض بنده ی حقیر این است که برای اینکه ماشینی را بسازید یا حتی تعمیرش هم بفرمایید، کتبی هستند که معروفند به مانوئلهای مربوط به آن ماشین. اگر اینها خوب مسئله را توضیح نداده باشند، کار آن بنده خدایی که سعی دارد روی ماشین کار کند و آنرا بسازد یا تعمیر کند هم خوب سخت می شود؛ مخصوصاً حالا که مسائل هم نرم افزاری هستند و هم سخت افزاری. و اما اینکه ما از ماشین حرکت کنیم به سمت حرکت در جوهر و بلکه خدا محوری و حق و حتی گمراه هم نشویم، این یک کتابی را می طلبد که کار را خیلی ساده تر هم کند و نه بلکه کار سختتر هم شود! حرف بر سر این است که قرآن کریم یک چنین کتابی است و امام زمان عجل الله فرجه الشریف یک چنین استاد و معلمی است! اویی که به دینش کافر است، اصلا حتی نمی خواهد وارد مسئله شده و بلکه مسئله را حتی در حدود ساخت و تعمیر یک ماشین هم در نظر نمی آورد و بلکه نمی تواند هم چنین کند! برای اینکه نه وارد فلسفه اش می شود و نه حکمتش را مایل است که بیاموزد و بدتر از این بنده ی حقیر همینقدر هم که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بپردازد؛ همانجا گیر می کند! یعنی مسئله فقط این هم نیست که بفرمایید فرضاً نرم افزارهای تنزیل و قران آنلاین نفیس هم هر دو حالا کار نمی کنند و بلکه بعد بروید سراغ یک نرم افزار دیگری و بعد مشاهده کنید باز که مثل اینکه این هم همانی است که کار نمی کرد و بلکه دلیل رجوع به آن دو دیگر هم همین بود که این یکی هم درست کار نمی کرد! یعنی شما یک تولید و پشتیبانیها و مانع زداییها هم باید داشته باشید. و اما این هم در کتاب آمده است که در روز قیامت کار آنچنان سخت می شود که: وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿۲۹﴾ گویا پاها به هم می پیچند! این دیگر چه سری دارد؟ نرم افزار و سخت افزارش کدام هم هست؟ واقعاً خوشا به حال آنی که خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را بتواند بشناسد و بلکه یاری اش هم دهد و حتی از یاران خاص وفادارش هم باشد. اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی .... در این قرآن کریم و دعاها و زیارات و صحیفه ی سجادیه و نهج البلاغه یک حکمتهایی نهفته است که هر چه انسان در آنها تدبر و تفکر کند و بلکه با تضرع و تقوا و حتی ورع آنها را بخواند و در مجالس تعلیم و تربیتی که آنها تعلیم داده می شوند حضور بیابد، عظمت آنها بیشتر هم در ذهنها متصور می شوند و کهنه هم نمی شوند و در بسیاری حکمتهای الهی بروی انسان گشوده می شوند. خدا نصیب کند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیَةً مِنْکَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿مائده: ۱۱۴﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

س - ولایت فقیه چیست و آیا جزو اصول دین است یا فروع دین؟

ولایت فقیه متشکل از دو کلمه است . ولایت به مفهوم سر پرستى و اداره و فقیه به مفهوم دین شناسى .

پس ولایت فقیه یعنى اداره کردن و سرپرستى دین شناسان در جامعه اما اینکه ولایت فقیه جزء اصول است یا فروع باید گفت که جزو فروع است نه اصول . دین اعتقادات است . ولایت یک نظام است و نظام و خصوصیات آن جزء فروع دین است .

اما اگر کسى فروع دین را هم قبول نداشته و آن را انکار کرد کافر است.

 

درسهایی از نهج البلاغه، حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای، ص 139

http://lib.eshia.ir/10853/1/139

 

انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است و این سوال هم مطرح است که چه کسی از رجل و مردان و بلکه زنان سیاسی باید رئیس جمهور شود؟ آیا زنان هم می توانند یا نمی توانند رئیس جمهور شوند؟! یک مرزهایی هست بین مفاهیمی کلی که یک حالات دو قطبی و بلکه جالاتی قطب بندی شده ای هم یحتمل گفته می شود دارند: مثل کفر و ایمان، خوبی و بدی، فقر و غنی، .... اینها را خیلی زیبا هم در شرح حدیث جنود عقل و جهل حضرت امام خمینی قدس سره الشریف توضیح می فرمایند. اینها درست است که مفاهیمی کلی هم می توانند باشند که مثلاً داریم از لحاظ فلسفی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی تحقیق و بررسی می کنیم، ولی وقتی از لحاظات جنود عقل و جهل هم بررسی شوند آنگاه یک رو در رویی را هم باید برای جنود عقل و جنود جهل که بر علیه هم صف بندی هم کرده اند متصور شویم.

از جمله اینها شما فرض بفرمایید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف فرما شده اند و می فرمایند که ایشان هم می خواهند در انتخابات شرکت کنند! خوب، حالا آیا اشکال نخواهد شد که تو تا حالا کجا بودی؟! چرا این همه هم در غیبت تشریف داشتید؟ آیا اصلا حضرت عالی از رجل سیاسی هم تشریف دارید؟ یک سری قوانین و مرزهایی هستند که باید برای همه رعایت شوند! مثلاً نمی شود بفرمایید که اگر می خواهید در بهشت با باغهای پر گل و سبزه و میوه های خاص خودش راه یابید، باید اول یک کار خوبی هم می داشتید و بلکه حتماً دکترا از دانشگاه معتبر قابل تایید وزارت علوم هم لازم است! و اما خوب، حالا اگر از مقاهیم هندسه ی دیفرانسیل مثل کوبوردیسم خمینه های دیفرانسیل هم بدانید که این خمینه ها چطور یحتمل بتوانند هم مرز هم با هم شوند، یحتمل آنگاه این مفاهیم کلی دو قطبیها و تزها و آنتی تزها و امثالهم را حتی بتوان هندسی اش هم کرد. یعنی یک جاهایی یحتمل لب مرزها ببینیم که تراکم زیادی داریم از ایمان و عفت و شجاعت و ثروت و سخاوتمندی و عقلانیت و ...، و در آن طرف مرزها هم مشاهده شود که مملو از کفر و فسق و فحشاء و فقر و بزدلی و بخل و جهل است. مسئله اینجا این است که وقتی در میدانهای کلاسیکی واقعیم که اینها هر کدام از هم جداست و قابل تفکیک است، هندسه ی خمینه هایی هم که با کوبوردیسم قرار است به هم وصل شوند یا از هم جدا و بلکه مرزبندی هم شوند، بهتر روشن می شود؛ ولی معمولاً در میدانهای کوانتومی ماورای میدانهای کلاسیک اینچنین هم یحتمل نباشد!

و لذا وقتی مسائل اینچنین هم پیچیده شوند، اگر خدا مائده ی آسمانی هم برای حضرت عیسی ابن مریم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم سلام الله علیهم اجمعین فرستاده شود، باز این سوال یحتمل برای بعضی مطرح شود که صبر کنید، صبر کنید! آیا این مائده ی آسمانی از آخرین پله هایی که به عرش ختم می شوند هم رسیده است؟ یا از همان یکی دو تا پله های اول و دومی که سالک الی الله باید هم تلاش کند برای در آمدن از طلبگی و رسیدن به اجتهاد هم فرستاده شده اند؟ یا حتی یک وقت شما گویا به ریاست جمهوری هم رسیده باشید، ولی جهشی هم عمل کرده و بلکه دو تا پله یکی می فرمایید که به مردم خدمت بفرمایید و بلکه بر منبر هم بروید و برای مردم هم سخنرانی و وعظ و روضه هم بخوانید. اما یک وقت هم هست که می فرمایید که بنده ی حقیر از همان پله ی اول منبر هم بالاتر نخواهم رفت و از همانجا فقط حرفهایم را می زنم.

و اما یک وقت هم هست که شما تا پله ها را می بینید که در اختیار شما است، زودی دستپاچه می شوید که حالا آیا اینها پله های منبرند؟ یا پله های خدمت به مردم هستند؟ یا اینکه اصلا خیر؛ اینها یحتمل هم پله های هواپیما هستند که بنظرتان رسیده است که یک منبر خیلی رفیعی است که خیال کرده اید باید هر چه زودتر هم به بالای منبر رفته و برای همه روضه خوانده و بلکه وعظ هم بفرمایید!

یعنی عرض بنده ی حقیر این است که گاهی اوقات برای اینکه مرزها را روشن کنید که شما کدام طرف در اصول و فروع دین مبین اسلام هم ایستاده اید که می تواند شما را در کمک و یاری به حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم یاری کند، باز عرضم این است که یحتمل حتی توپولوژی و هندسه ی دیفرانسیل کوبوردیسم خمینه ها هم می توانند شما را یاری دهند که اصلا در کدام هندسه و توپولوژی و همولوژی و کوهمولوژی و هموتوپی و ... هم واقع شده ایم؟! اینها یحتمل خیلی می توانند ما را به رسیدن از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به حکمت الهی یاری و کمک هم بفرمایند و عید نوروز ما را هم دو چندان مملو از شادی و نشاط بفرمایند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿التوبه: ١

 

س 1 - آیا حضرت عیسى ( ع ) بعد از امام مهدى ( ع ) ظهور خواهد کرد ؟

جواب - بلى , طبق روایات همین است .

 

درسهایی از نهج البلاغه، حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای، ص 127

http://lib.eshia.ir/10853/1/127

 

 

یک جاهایی هست که جایز نیست شاعر بفرماید شیخا هر آنچه گویی هستم، آیا تو چنان که می نمایی هستی؟ مخصوصاً با آن مضمونی که در بیت اول شعر است که جناب عمر خیام هم می فرماید! و اما یک جاهایی هست که خود پیامبران و ائمه ی اطهار و اولیاء و علماء و بلکه مراجع تقلید و حضرات ولی فقیه نیز یقیناً جایزند که مستقیم و غیر مستقیم به مدعی چنین بفرمایند. نکته اینجا است که فقط امثال همسر عزیز مصر نیست که در نظامی فرعونی می خواهد پیامبری مثل حضرت یوسف علی نبینا حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام را زیر سوال ببرد با اینکه خود می داند هم که نظامش سر تا پا مملو از شرک و نفاق و کفر و فسق است. و لذا همه او را زیر سوال می برند چرا که نه فقط او و بلکه خدای او را نیز زیر سوال می برند مچرا که حضرت یوسف خدای آنها را نمی پرستد و بلکه خدای او خدای یکتای جهانیان است. این مسئله وقتی می رسد به حتی یوسف زهرا سلام الله علیهم و بلکه یاران و سربازان آن حضرت، باز هم مسئله همان است. از یک یک آنها سوال هم می شود که شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان که می نمایی هستی؟

البته اینجا یک وقت هست که پیامبران و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هنوز خود حکومت و دولتی تشکیل نداده اند و بلکه مجبورند که مطیع همان حکومت و دولت فرعونی باشند، و لذا باید چنین سوالاتی را حتی از فرعونیان هم متحمل شوند و یحتمل هم نتوانند درست پاسخگوی آنها باشند چرا که زور هم بالای سرشان است و هنوز مستضعفینی هستند که با استکبار محض طرفند. و اما آنگاه که پیامبران و ائمه ی اطهار خود دولتی کریمه هم تشکیل می دهند و بلکه استکباری را که می خواهد با آنها در بیافتد را در هم می کوبند و از مستضعفین جهان هم حمایت می کنند، یقیناً دیگر اینچنین سوالی مطرح هم نیست برای اینکه همه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را دیگر می شناسند و او نیست که زیر سوال است و بلکه این دیگران مملو از استکبار هستند که خود زیر سوال رفته اند و نمی توانند دیگر جوابگو هم باشند.

البته این مسئله تا وقتی که مستضعفین بر استکبار جهانی پیروز هم شوند ادامه هم دارد چرا که حتی اگر مدافعان حرم و حزب الله لبنان و حضرت آیت الله سید حسن نصرالله حفظه الله  و بلکه امام خامنه ای هم به عنوان حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نهایت مقاومت را در مقابل آمریکاییها و صهیونیستهای اشغالگر قدس شریف و فلسطین و بلکه مناطق دیگری از سرزمینهای اسلامی کنند، نفاق و شرک و کفر استکبار جهانی و دنباله روهای آنها است که فسق و لامذهبی را به امام زمان عجل الله فرجه الشریف ترجیح هم می دهند و می فرمایند که دولت کریمه تان همین است؟! و بلکه آن سید بزرگوار را در لبنان وادارند که بفرماید خسته شده ام و دست خود را به بالای دماغش بگذارد و بفرمایند که به اینجایم رسیده است! و لذا استکبار  و دنباله روهایشان می خواهند همه چیز را هم زیر سوال ببرند و جان و مال مردم را هم پایمال کنند. خوب، اینجا جا ندارد که خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم که باشد از این حضرات سوال کند که شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنانکه می نمایی هستی؟ دروغگو، تو خدایی؟ تو پیغمبری؟ تو امام زمانی؟ و حال آنکه در استکبارت هم غرق شده ای؟ و دست از فرعونیت ات و انا ربکم الاعلی ات هم برنمی داری و حتی اسلام هم نمی آوری؟ پس چرا این همه مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن و ریسمان و نظریه های ام و اف و هندسه ی ناجابجایی و فیزیک هسته ای و انرژیهای بالا و ... را هم راه انداخته اید؟ نه برای اینکه به حکمت الهی از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برسیم؟ نه فقط برای اینکه از پله ی دوم احتجاج کنیم و بلکه برای اینکه در بندگی خدا پی ببریم که همه ی درجات آیت اللهی را می توان پیمود و به عالیترین درجات هم رسید ان شاء الله! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿التوبه: ١

 

س 1 - آیا حضرت عیسى ( ع ) بعد از امام مهدى ( ع ) ظهور خواهد کرد ؟

جواب - بلى , طبق روایات همین است .

 

حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه در حکمت الهی یک وارونگیهایی هست بسته به اینکه کیست که می خواهد القاء کند که چنین حکمتها و علومی را دارا است! این است که می فرمایند خذ العلم خذ الحکمة و لو من المنافقین او کافرین. حکمت و علم را حتی از منافقین و کافرین هم سعی کن که اخذ کنی، و اما معمولاً اینچنین حکمت و فلسفه و علومی برای این است که درجاتی را که سعی می شود در آیت اللهی ها برای نزدیک شدن به علوم الهی داریم را بالاتر و بلکه به بینهایت حدودش برسانیم. این است که وقتی این مسئله را در امور تجاری و مادی و بلکه حتی معنوی و ریاضیات و ریاضی فیزیک هم به نمایش بگذاریم، مشکلی که یحتمل رخ بدهد این است که ما در حقیقت داریم موانعی و بلکه تحریمهایی هر چند حتی کوهمولوژیک و هموتوپیک و بلکه توپولوژیک را هم برای دیگران حتی المقدور ایجاد می کنیم که وارد میدانهایی که خود داریم آنها نتوانند وارد شوند! البته این قسمتی از وارونگی قضیه است! 

قسمت دیگر وارونگی این است که سالها طلبگی و استقامت می خواهد که سالک الی الله در راه عبادات خود تلاش و استقامت و مقاومت کند تا در راهش ثابت قدم گردد و همچون کوهی عظیم تکیه گاهی شود برای دیگر مسلمین جهان. لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الحشر: ٢١﴾ و حالا شما توجه هم بفرمایید که آیه ی شریفه دارد چه عرض می فرماید در مورد نزول آیات حتی به کوهی! این یک نوع از وارونگی است که گروهی بخوهند حقایق را در برابر گروهی دیگر وارونه جلوه دهند؛ و اما این یک وارونگی عظیمتری است که حقایق الهی را بخواهند طوری جلوه دهند که آنگاه بتوانند بفرمایند یا خدا نزد ما است یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزد ما است در صورتی که مسئله این است که دارد خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم طوری بنفع خودش مجرد و انتزاعی اش می کند که آنگاه حتی المقدور هم که شده به امور دنیوی پستش هم تا می تواند بپردازد!

وارونگی از اینجا است که می داند هم خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف همانطوری که توحید و نبوت و امامت و عدل الهی و معاد یعنی چه؟ و کی به کیست؟ و اما وقتی به برون و درونش می نگرد و آنگاه به امام زمانش هم دوباره می نگرد، باز نمی تواند کوتاه بیاید که انا ربکم الاعلی و لا غیر؛ این خاصیت شرک و فرعونیت است که نه فقط در گفتار و بلکه در رفتار هم خود را بدجوری نشان می دهد. و اما خوب از لحاظات حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برای خودش هم می تواند زیباییهای خاصی را داشته باشد که مثلاً نقاط گویای روی یک خمینه ی جبری و از جمله منحنیها کدامند یا اگر بجای منحینها منحنیهای حسابی ناجابجایی هم شدند آن وقت چی؟! نکته ی دیگر این است که اگر ما در نظریه های اطلاعاتی تک همسری و چند همسری توحیدی و حتی غیر توحیدی از میدانهای ارشمیدسی یا غیر ارشمیدسی پی تایی استفاده کنیم، آیا همه ی اینها در نهایت برای نظریه های گرانشی تفاوتی نمی کنند و بلکه می توان هر یک از این فضاهای اطلاعاتی گرانشی را در فضایی دیگر نشاند؟ یا اینکه مسئله بستگی دارد به اینکه ما از چه نوع جبرهایی هم داریم استفاده می کنیم برای نظریه های همدیسی و سی اف تی/تی کیو اف تی و (آ) دی اس/سی اف تی هولوگرافیک یا یحتمل هم از کمپلکسهای گرشتنهابر-شاک برید برای سریشوم فضاهای تویستری پیچشی ناجابجایی (که البته یحتمل منجر هم شوند به یافتن کوهمولوژیهای دوره ای حاصل از کوهمولوژیهای هوخشیلد) چرا که مایلید به فضاهای پیچشی کوانتیزه دونالدسون-فریدمن هم مسئله را بسط دهید؟! البته اینها همه در صورتی هم هست که مانع وارونگی ای شویم که منجر به رسیدن از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به حکمت الهی هم شوند. مقالات زیر را هم بنگرید: 

https://arxiv.org/abs/1110.1478

https://arxiv.org/abs/2103.03037

https://arxiv.org/abs/2103.01877

https://arxiv.org/abs/0808.1419

https://arxiv.org/abs/2103.01646

https://arxiv.org/abs/2102.03886

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

١. وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّـهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّـهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ﴿الأنفال: ٦٠﴾

٢. وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَـٰکِن کَرِهَ اللَّـهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ ﴿التوبة: ٤٦﴾

 

 

فرمانده معظم کل قوا :

سپاه با قدرت به فعالیت‌های شایسته خود ادامه دهد

 

فرمانده کل قوا به‌مناسبت میلاد امام حسین علیه‌السلام و روز پاسدار، پیامی خطاب به فرمانده کل سپاه صادر کردند.
متن پیام حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای به این شرح است:
بسمه تعالی
سلام مرا به همه پاسداران برسانید، ان‌شاءالله موفق باشید؛ با قدرت به فعالیت‌های شایسته خود ادامه دهید.

بسم الله الرحمن الرحیم انا انزلناه فی لیلة القدر (1) و ما ادراک ما لیلة القدر (2) لیلة القدر خیر من الف شهر (3) تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر (4) سلام هی حتی مطلع الفجر (5).

 

نازل کردن کتاب یعنى آنرا در مرحله الفاظ , مفاهیم و حقایق را آوردن . این خود نوعى تنزل دادن مفاهیم و معارف عالى است و آنگاه این مفاهیم را در حد تفکر و درک انسان قرار دادن . وقتى که خداوند این مفاهیم عالیه را در زبانى قابل فهم مردم و در تعبیراتى قابل گنجانده شدن در ذهن مردم , در آورد , در واقع آنرا تنزل داده و پائین آورده است . والا قبل از نزول قرآن ( به این شکل موجود ) این معارف و حقایق وجود داشته است در عالم واقع , و خداوند متعال آنها را در قالب کلمات و الفاظ مندرج کرد و به قلب پیغمبر داد و او با زبان مردم آنها را بیان کرد . همانند یک استاد که معارفى را که در ذهن خود دارد تنزل داده و آنها را ساده مى کند و در ذهن و فکر و قلب شاگرد خود مى ریزد البته اینرا نازل نمى گویند . چون هر چند که استاد عالیقدرتر و شاگرد هم ابتدائى تر باشد در عین حال یک فاصله معقول و معمولى است . اما فاصله معارف الهى البته با آن علو و تعالى . با قلب انسان معمولى دیگرى فاصله شگرفى است . و لذا کتاب منزل یعنى کتاب فرود آمده و فرود فرستاده شده اوحجة لازمة , حجت ‌ دلیل , هر چیزى که بتوان با آن خصم را قانع کرد با آن احتجاج نمود . لازم ‌ ثابت غیر قابل زوال - غیر قابل انکار ( با آنکه دلیل و حجت در عربى بر هم منطبق نیستند اما در فارسى حجت را به دلیل معنى مى کنیم ).

 

درسهایی از نهج البلاغه، ص 119

http://lib.eshia.ir/10853/1/119

لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا (النساء: 95)

 

أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ (الزمر: 9)

 

أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا لَا یَسْتَوُونَ ﴿۱۸﴾

 

بعضی اشکال هم می فرمایند که حالا اگر پیراهنی یا بلکه تی شرتی هم خواستید بخرید، اگر فروشنده یا دیگران هم تبلیغ کردند که جنسش آمریکایی است یحتمل اگر خریدار محجبه و چادری هم باشد اظهار بدارد که آیا این آمریکا هنوز نمرد؟ و بلکه بزند توی ذوق مبلغ آمریکا! به هر حال هر پیراهنی و تی شرتی هم که از آن بوی خوشی برخیزد که شفابخش نیست و بلکه یحتمل متعلق به فاسقی هم باشد. تازه اگر بوی پیراهن حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام نابینایی حضرت یعقوب علیه السلام را شفا داد، آیا همان پیراهن هم می تواند باعث شود که شر مستکبرین از مستضعفین کم شود یا بلکه حتی چنین چیزی پیامبر و بلکه پیامبران دیگری مثل حضرت موسی و عیسی و محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام را هم می طلبد؟   عرض بنده ی حقیر اینجا این است که بعضی از مسئولین یحتمل خیلی هم تبلیغ بفرمایند که کارخانه لزوماً منجر به صنعت نمی شود و بلکه باید قابلیت طراحی وجود داشته باشد تا به صنعت برسیم. البته نوآوری در صنعت طرحهای نویی را هم می طلبند. و اما این هم که کارخانه ای را بتوانند تعطیل نکنند و به کار خود ادامه دهد نیز حتی مستلزم به روز کردن آن تا آنجایی که بتواند در سطوح مختلف رقابت داشته باشد هم هست. و اما یک ارتباطی هم هست بین علم و صنعت که باز اینجا هم ممکن است حتی فرقی نداشته باشد که آیا اخلاق هم اینجا دخیل است؟ به عبارت دیگر آیا فرقی هم دارد که صاحب علم هم فاسق است یا مومن؟ آیا مهم است که  مومن امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز بشناسد و بلکه به او هم مومن باشد و الا مشرک هم هست؟

اینجا هیچ نوآوری و طراحی جدیدی رخ نمی دهد اگر در مباحث علمی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی سرچشمه های حکمت الهی را نتوانیم بجوییم. و الا داریم همانطوری که راجع به کارخانه و صنعت ایراد می شود، فقط از روی دست دیگران رج هم می زنیم. یحتمل هم متوجه نشویم که چرا کتاب اشعار خود در مورد زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها را حجت الاسلام بهلول رحمة الله علیه از کوثر یکشنبه ها نامیده است. آیا می خواهد ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف را به آمدن حضرت عیسی علیه السلام از آسمان وصل کند؟ یا مثلاً حکمت احکام صیغه و متعه و چند همسری و تک همسری چیست و چه ربطی هم به توحید دارد؟ مسائل  بین صفر و یک و بینهایت رسیدن به اجتهاد از طلبگی اساتید محترم حوزه و دانشگاه و بلکه مراجع عظام تقلید و نگاه داشتن احترام آنها اینجا یک چیز است و اما این هم که چطور بالاخره طلبه ای از صفر طلبگی به بینهایت مرجع تقلیدی می رسد نیز چیز دیگری است؛ البته این هم که بالاخره حرف خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف با مراجع تقلید چیست؟ یک مسئله ی دیگری است که آیا ممکن است که آن حضرت از باب طلبگی هم وارد محضر چنین علمایی شود یا از باب استادی مطلق. یعنی حتی اگر شاگرد هم از استادش نتواند سوالات مهمی کند که یحتمل جوابش را استادش هم نداند، ممکن است دروس برای هم استاد و هم شاگرد خسته کننده هم شوند گذشته از اینکه حتی شاگرد هم دارد مدام درجا می زند و بلکه حتی بعد از فارغ التحصیلی شاگرد هیچگاه نیز خود به استادی نرسد.

قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿الکهف: ١٠٩﴾

 

٢٦ ـ لى : جعفر بن محمد بن مسرور ، عن ابن عامر ، عن المعلى بن محمد البصری ، عن أحمد بن محمد بن عبدالله ، عن عمر بن زیاد ، عن مدرک بن عبدالرحمن ، عن أبی عبدالله الصادق جعفر بن محمد علیهم السلام قال : إذا کان یوم القیامة جمع الله عزوجل الناس فی صعید واحد ، و

وضعت الموازین فتوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فیرجح مداد العلماء على دماء الشهداء.

لى : وأنشدنا الشیخ الفقیه أبوجعفر لبعضهم :

العالم العاقل ابن نفسه، کم بین من تکرمه لغیره

أغناه جنس علمه عن جنسه، وبین من تکرمه لنفسه

 

بحار الانوار، جلد 2، ص 14

http://lib.eshia.ir/71860/2/14

 

یک نکته ی فقهی عمیقی هست اینجا در مورد نکاح که معمولاً در مورد همه ی افراد بشر هم اگر بگوییم صادق نیست و بلکه در مورد اکثر رو به همه ی افراد بشر سازگار است که بالاخره افراد بشر می خواهند ازدواج کنند. و این مسئله مستکبر و مستضعف هم ندارد و اما آنطوری که این مسائل به هر دو گروه هم می توانند مربوط شوند، در حقیقت مسئله به مومنین در عصر اسلامی هم باز می گردد آنچنان که ما می بینیم حکمرانان مسلمانی را هم داشته ایم که در طول تاریخ در میان مستکبران هم بوده اند و بلکه بدتر از فراعنه و شاهنشاهان هم رفتار کرده اند.

و اما اینکه مسئله چطور هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز مربوط می شود، این هم خود مسئله ای است که به حکمرانی جهانی آن حضرت به عنوان امام المستضعفین هم مربوط می شود! و اینکه چطور هم باید با مستکبرین برخورد کرد؟ این را در درسهایی از نهج  البلاغه ی امام خامنه ای نیز می یابید. و اما این هم خود سوالی برای این بنده ی حقیر شده است که اصلا این کتاب در چه سالی نوشته شده بوده است؟ هر چند که از سیاق آن پیدا است که در اوایل انقلاب بوده است. به هر حال خود این بنده ی حقیر باید هنوز این کتاب را بهتر هم مطالعه کنم. و اما سوالی که از لحاظ نکاح در فقه مطرح است این است که مرد در اسلام می تواند علی القاعده تحت شرایطی با چهار زن ازدواج کند.

خوب، اینجا سوال این است که یک وقت هست که مرد خود فرض بفرمایید که مومن است و می خواهد با مومنه ای هم ازدواج کند. ولی حالا آیا گرفتار دوران جاهلیت هم اینها شده بوده اند و هر دو یا یکی از اینها دچار استکبار هم شده است و لذا آیا چقدر هم ایمانش درست و حسابی است؟ و الله اعلم! حالا فرض بفرمایید که مرد حساب هم می کند که او است که خیلی مومن شده است و همسرش هم از ایمان درست و حسابی ای برخوردار نمی باشد. و یک راه حل را اینطور هم به حساب می آورد که نکند خوب است که یک همسر دیگری هم بگیرم که این دفعه ان شاء الله خیلی هم مومن است و خیلی بهتر و بیشتر هم تحقیقات کنم که کار درست از آب در بیاید. البته چنین آپشنی بقول معروف یا بقول خودمان چنین انتخابی برای حاجیه خانمها وجود ندارد الا اینکه از همسر خود جدا شوند و همسر دیگری را هم اختیار کنند. و اما اینچنین انتخابی برای آقایان آیا تا چه حدودی تا چهار همسر هم می توانند اختیار کنند.

عرض بنده ی حقیر این است که اگر حاج آقا در محاسباتش تا حدودی هم اشتباه کرده باشد که استکبار از همسرش است و نه از خود او و تا چهار بار هم ازدواج کند، البته بعضی اینجا یحتمل هم اشکال کنند که بالاخره بعد از چهار بار حاجیه خانمها می ریزند سر او و کاری هم می کنند که او ان شاء الله خوب دست از استکبارش بلکه بردارد! و اما اگر حاج آقا دست از محاسباتش برنداشت و همان حساب را هم کرد که حاجیه خانم است که بقول معروف یا خیلی مومن نیست یا بلکه اصلا مسلمان هم نیست و حتی خیلی هم کافر است، بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که همسر دوم یحتمل با همسر اول بروند توی رقابت در امر مسلمانی و بلکه یکی هم از دیگری ان شاء الله یاد می گیرد و خیلی هم مومن می شود و نه برعکس! و بالاخره لااقل همه و همه با هم شروع کنند به اقامه ی نمازهای جماعات حتی خانوادگی. و اما این وقتی است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی در غیبت هم به سر می برند ولی جامعه ای اسلامی هم داریم که درست و حسابی هم به احکام اسلام عمل می شود و مرد و زن حتی الامکان به اسلام رقبت داشته و بلکه مومن هم تشریف دارند.

و اما اگر جامعه ای غیر اسلامی بود، چه؟ یحتمل بعضی از جوامع حتی تبلیغ هم کنند که ازدواج مرد فقط با یک زن هم جایز است و اما عملاً هم آیا این کار را می کنند؟ معمولاً انواع فسادهای دیگری هم در این جوامع وارد می شود. و لذا از روی همان درسهای طلبگی خودمان می توانیم فرض کنیم که مرد یا زنی که ازدواج هم می کنند اگر نماز خود را بجا آورند، یک پون مثبت +1 هم می گیرد و اگر نمازش را بجا نمی آورد همانطوری که ممکن است حدس زده باشید پون و نمره ی مثبتی هم نخواهد گرفت و بلکه نمره اش همان صفر باقی خواهد ماند! و حال آنکه مسئله قرار هم هست از لحاظ نمره ها و پونهای ایمانی به سمت بینهایت هم میل کند.  و همانطوری که مستحضرید، اینجا نکته ای هم هست که حتی چنین مشکلی ممکن است برای پیغمبران هم رخ دهد که اصلا طرف یعنی همسر پیامبر هم کافر است و لذا از صفر هم بالاتر نمی رود و چه رسد به اینکه نمره های مثبت و بلکه رو به بینهایت هم داشته باشیم که دارند میل می فرمایند!

این مسئله را یحتمل خوب است با مثالی تجاری هم مقایسه کنیم که فرض بفرمایید پت پلی اتیلن ترفتالات را می خواهید هم برای بطریها و ظرفهای یک بار مصرف استفاده کنید و هم برای الیاف در نساجی. و اما حالا یکی مایل هم نیست که الیاف نساجی پلی استری هم استفاده کند ولی حالا اشکالی هم نمی بیند که ظرفهای یک بار مصرف پنیر و ماست و نوشابه و اینها را هم بخرد؛ و حالا یکی دیگر هم بر عکس می گوید الا و لابد که فقط باید در ظرفهای کوزه ای پنیر و ماست و اینها را خرید و اما لباسهای کوزه ای هم اشکالی ندارد. و همینطور هم تنوعات دیگری هم داشته باشیم که هم این و هم آن یا بلکه نه این و نه آن و .... و لذا همینطوری که هر روز پیش می رویم یحتمل یک انتخابی صفر است و نمره ی انتخاب دیگری هم یک است. و اما تا روز قیامت هم یحتمل شما می بینید که اینجا مسئله آیا دارد به بینهایت هم چطور میل می کند؟ آیا اصولاً پلی استر و پت پلی اتیلن ترفتالات در کارخانه های پتروشیمی دولتی و بلکه نوع خصوصی و سلفی آن چقدر هم در دسترس است؟ و بلکه حالا قیمت آن در بورس هم چقدر است؟

البته وقتی شما قلم علماء مثل چهل حدیث امام خمینی قدس سره الشریف را ملاحظه می فرمایید، دیگر وارد این نوع از مسائل دیگر نمی شوند و بلکه بیشتر به مسائل معنوی و حدیثهای الهی و پیغمبری و ائمه ی اطهار هم می پردازند. و اما خوب، وقتی مسائل را از لحاظات مشکلات جامعه و از جمله مشکلات اقتصادی نیز خود حضرت ولی فقیه مد ظله العالی بررسی می فرمایند، ملاحظه می فرمایید که مثلاً امسال سال جهش تولید هم بوده است! و همه ی مسائل اجتماعی هم مد نظر می آیند.

و لذا عرض بنده ی حقیر این هم هست که بعضی هم یحتمل اشکال کنند که یحتمل اگر ما بیش از یک همسری را برای آقایان در نظر بگیریم و انحصاری روی تک همسری همانطوری که در اسلام هم نداریم نداشته باشیم، آنگاه همان مسئله ی تک همسری هم حتی بهتر به سمت بینهایت بقول معروف میل کند و همینطور مرد و زن در طلبگی خود در نقطه ی صفر تا روز قیامت گیر نکرده باشند. این نکته را وقتی از لحاظ گرانشی و پیچیدگی و در همتنیدگی هلوگرافیک بررسی کنیم، اینجا باید دید مسئله چطور می شود. یعنی آیا اینجا هم انحصاری هست روی تک همسری؟ مثلاً نگاه کنید به مباحث مربوط به quantum monogamy. و به این مقاله:

https://arxiv.org/abs/1406.7677

https://arxiv.org/abs/2011.08284

نکته ی مهم اینجا این است که تا آنجایی که این مسائل به استکبار و استضعاف و مستکبر و مستضعف هم مربوط می شوند، آیا فرو کاست مسئله به نیروهای قوی و ضعیف و بلکه مثلاً گراند یونیفیکاسیون راه حل است؟ یا اصلا حتی صورت مسئله هم بلکه چیست؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

_________________________

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّـهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾ وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ ﴿٤﴾ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿٦

 

دعاء مکارم الأخلاق

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَبَلِّغْ بِإِیمانِی أَکْمَلَ الاِیمانِ وَاجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الیَقِینِ وَانْتَهِ بِنِیَّتِی إِلى أَحْسَنِ النِّیَّاتِ وَبِعَمَلِی إِلى أَحْسَنِ الاَعْمالِ ، اللّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی وَصَحِّحْ بِما عِنْدَکَ یَقِینِی وَاسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِکَ ما فَسَدَ مِنِّی ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاکْفِنِی ما یَشْغَلُنِی الاِهْتمامُ بِهِ وَاسْتَعْمِلْنِی بِما تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ وَاسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیما خَلَقْتَنِی لَهُ ، وَأغْنِنِی وَوَسِّعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ وَلا تَفْتِنِّی بِالَّنَظِر وَأَعِزَّنِی وَلا تَبْتَلِیَنِی بِالکِبْرِ وَعَبِّدْنِی لَکَ وَلاتُفْسِدْ عِبادَتِی بِالعُجْبِ وَأَجْرِ لِلْناسِ عَلى یَدَیَّ الخَیْرَ وَلا تَمْحَقْهُ بِالمَنِّ وَهَبْ لِی مَعالِی الاَخْلاقِ وَاعْصِمْنِی مِنَ الفَخْرِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَلا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلاّ حطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَها وَلا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظاهِراً إِلاّ أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً باطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِها ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَتِّعْنِی بِهُدىً صالِحٍ لا اسْتَبْدِلُ بِهِ وَطَرِیقَةِ حَقٍّ لا أَزِیغُ عَنْها وَنِیَّةِ رُشْدٍ لا أَشُکُّ فِیها ، وَعَمِّرْنِی ما کانَ عُمْرِی بِذْلَةً فِی طاعَتِکَ فَإِذا کانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلْشَّیْطانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إلى أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ

 

ذکر صلوات بر حضرت بقیة الله الاعظم

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

در گزینش همسر برای خود برای دختر خانمها و آقا پسرهایی که حالا کمی جوانترند یا بلکه حتی کمی هم پا به سن گذاشته تر شده اند، این نکته قابل توجه هم هست که آیا ما توحیدمان به آن حدی رسیده است که وقتی می خواهیم همسری را برای خود اختیار کنیم آنگاه این دو وارد بندگی خدا دارند می شوند یا اینکه خیر! هر کدام این داعیه را هم بیشتر دارد که فرضاً حرف حرف من است و لا غیر! یا آیا منم که همه کاره ام یا تویی؟ فرضاً طلبه ی بنده خدا یک عمری هم گوشه ی حجره اش خودکشون هم کرده است، و اما آیا حالا گیر یک مستکبری افتاده است که بلکه خود را هم همسر خدا می داند و از فرعون هم بالاتر است؟ یا بر عکس همان حاجیه خانم است که متوجه می شود که نه بابا این طلبه ی بدبخت هم یک عمری سر خودش را کلاه گذاشته برای اینکه یک مستکبر مستبدی بیش هدف و مقصدش نبوده است و دیگر هیچ! یعنی اینجا حالا مسئله آلیس و باب نباشد و بلکه علی و زهرا هم باشد که می خواهند به هم سیگنالهایی هم بفرستند که خوب حالا که ما ازدواج کرده ایم حالا چطور هم باید سعادتمندتر و بلکه سعادتمندترین هم شویم؟! و آیا این در حالی است که خدا و پیغغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حی و حاضر است و ما در شناخت او اشتباه می کنیم و سنگنالهای علی و زهرایی را بد برداشت کرده و بلکه اصلا علی و زهرا را نمی بینیم که هیچ و علاوه بر آن شناختی هم از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نداریم که متوجه مان کند که علی جان، زهرا جان، امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت هم تشریف دارند برای اینکه حی و حاضر هم جلوی ما ظهور کنند آیا ما او را خواهیم شناخت همانطوری که آیا خواهیم توانست تشخیص دهیم که بالاخره امروز است که روز قیامت است یا حالا حالاها مانده است که آن روز موعود فرا هم برسد؟ علی جان و زهرا جان، آیا چقدر با امام زمانت هم در درون و بیرونت در ارتباطی؟ یعنی اینجا سعادت و سعادتمندی آیا فقط سیگنالهای بین علی و زهرا هم هست یا برای اینکه آن وجه ای را که مورد نظر در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت متعالیه است به این هم هست که چقدر هم با امام زمانت سیگنالهایت را در دعاها و عبادات خود می فرستی؟ و حالا عیسی به دین خویش و موسی به دین خود! و اما آیا به توحید هم طوری رسیده ای که سر سوزنی هم برای خدا همسری اختیار نکنی و بلکه متوجه شوی برای اینکه با خدا در تماس باشی باید امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف حی و حاضر را لااقل از لحاظ روانشناسی هم بشناسی یا خیر؟ آنگاه یحتمل بتوانی همسری برای خود اختیار کنی که در امر توحید و نبوت و امامت و عدل الهی و  معاد  همدیگر را یاری هم دهید.

حالا فرض بفرمایید که در یک کشوری اصلا مردم لباسی که از مواد پلیستری پلی اتیلن ترفتالات استفاده کند را دوست ندارند بپوشند و بلکه نمی پوشند! خوب، اگر شما بروید در این کشور سرمایه گذاری هم کنید که در نساجیهای خود کارخانه ی لباسهای پلیستری هم راه بیاندازید که آنگاه ورشکست هم می شوید. و اما اگر در بطریسازیهایی که بین دویست میلیون تا دو میلیارد گویا سرمایه هم می خواهد سرمایه گذاری کنید، آنگاه فرقی ندارد شما هاری کریشنا یا عیسوی و موسوی هستید یا مسلمان که صاحب این ماشین تولید بطری و ظروف یک بار مصرف پلی اتیلنی ترتفالات هم هست. و اما یحتمل بعداً هم وقتی خواستید مواد پلی اتیلن ترفتالات خود را بسته به اینکه در چه کشوری هم واقع شده اید؛ بسته به اینکه کارخانه ی پتروشیمی شما آیا پتروشیمی شهید تندگویان هم هست یا پتروشیمی قبل از انقلاب است یا اصلا پتروشیمیهای واقع در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی دیگری هم هستند. مثل این است که مثلاً حالا امروز قرآن آنلاین ممکن است نرم افرازش به دلایلی کار کند؛ و مثلاً فردا ممکن است تنزیل دات نت خیلی بهتر کار ند و دیگر کار نکند! خوب، امتحان هم کنید اگر تا حالا امتحان هم نکرده اید؛ بالاخره بهتر از این است که اصلا نرم افزارهای قرآنی هیچ کدامشان هم کار نکنند و دستتان بماند توی پوست گردو! یعنی بعضی هم اینحا اشکال می کنند که گردو به این گرانی یحتمل بهتر نیست دستتان را توی پوست بادام زمینی هم بگذارید یا اینکه اصلا پوست تخمه آفتابگردان یحتمل از لحاظ قیمتی بهتر هم باشد؟ و حالا نوشابه را هم علاوه بر ماست و بلکه پنیر از توی کوزه هم بنوشید که دیگر به محیط زیست هم صدمه نمی زند و از لحاظات سلامتی بهتر هم نیست؟ بشرطی که وقتی نوشابه را سر کشیدید مثل بطری نوشابه ی پتی و قوطی آلومینیومی پرتش نکنید توی جوی آب و اینور و اونور. مثل بچه ی آدم می اندازی توی جعبه های ریساکلینگ یک بار مصرف. و تازه این مسائل مربوط به بطریهای یک بار مصرف پلی اتیلین و کارخانه های آن است و حالا فرض بفرمایید که می خواستیم بزنیم هم روی دست بمرسدس بنز و مک؟ آنوقت چی؟ هپکو و پراید را چه کنیم؟ 

ولی حالا بنده ی حقیر عرضم این است که اگر فرض بفرمایید که علی جان و زهرا جان هم نباشند و بلکه آلیس جان و باب جان هم بودند که این سیگنالها را هم به هم دادند که یا خودکشون می کنم یا اینکه اصلا خودم می کشمت! این را باید قبول هم کرد که دیگر اینجا فرقی ندارد که علی جان است یا زهرا جان یا آلیس جان یا باب جان و بلکه خیلی هم بدآموزی دارد برای بچه ها و مسئله مملو می شود از مشکلات خانوادگی چرا که آنوقتی که باید کاری هم می کردی نکردی! یعنی چه؟ یعنی آنوقتی که باید توی حجره ات خودکشون می کردی تا به اجتهاد هم آیا در مخروطی آینده ات برسی و بلکه با اشاعه ی لامذهبیها هم در درونت و بلکه کل عالم و کیهان وارد جهاد اکبر شوی، نرسیدی و حتی از صفر هم به یک نرسیدی و همینطوری در صفرهایت داری درجا هممی زنی و حالا دیگر میخواهی چه کنی؟ زورگار هم همیشه آبستن انواع حوادثی شده است که باید با آنها دست و پنجه نرم کنی و آنگاه هم خودکشونهای از روی جهل و نادانی و بلکه برگشتن به عصر جاهلیت مزید بر علت نخواهند شد؟! بالاخره حتی المقدور با رعایت شیوه نامه های بهداشتی در این روزگار ویروس کرونایی کووید-19 ای، مسجدت را برو و نمازت را هم حتی المقدور به جماعات و جمعه برگزار هم کن و .... بالاخره علی جان و زهرا جان و نه بلکه آلیس و نه هم باب یحتمل نه تنها همدیگر و خانواده ی خود را تهدید کنند و بلکه هم بتوانند بقیه را نیز تهدید بفرمایند که یا نمازت را می خوانی یا اینکه خودم می روم امام جماعت می شوم و همه و همه آنگاه آمدند پشت سر این بنده ی حقیر ایستادند به اقامه ی نماز آنوقت دیگر نگویی چراها؟ نگویی مگر آلیس در سرزمین عجایب است ها؟!!! اگر همین قدر هم نکنی، همه و همه به ریش و پشمت می خندند و می فرمایند نگاهش کن؛ ریش و پشمش را هم که همه را تیغ انداخته که هیچی و حتی نمازش را هم بلد نیست و نمی داند چطور صلاتش را هم اقامه کند؟ و می شوی مایه ی آبروریزی خود و دیگر مسلمین جهان. خجالت ندارد؟! روانشناسی نمی خواهد!

ولی به هر حال، جامعه ای که در آن دو نفر به هم می رسند و رفتارشان مملو از شرک و جاهلیت هم نباشد را یافتن و بلکه در چنین جامعه ای با یاد خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و حکومت کریمه ی دولت امام زمان عجل الله فرجه الشریف زیر سایه ی پرچم و علامت ولی امر مسلمین و مستضعفین جهان هم زندگی کردن و دوام هم آوردن خیلی کار می خواهد. یا غیاث المستغیثین؛ یا حبیب قلوب العارفین. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

_____________________________________

 

١. وَجَاءُوا عَلَىٰ قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّـهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ ﴿یوسف: ١٨﴾

٢. وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِیصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوءًا إِلَّا أَن یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿یوسف: ٢٥﴾

٣. قَالَ هِیَ رَاوَدَتْنِی عَن نَّفْسِی وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْکَاذِبِینَ ﴿یوسف: ٢٦﴾

٤. وَإِن کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿یوسف: ٢٧﴾

٥. فَلَمَّا رَأَىٰ قَمِیصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ ﴿یوسف: ٢٨﴾

٦. اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَـٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیرًا وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿یوسف: ٩٣﴾

 

بعضی اشکال هم می فرمایند که شاهدی که در آیه ی 26 سوره ی مبارکه ی یوسف علیه السلام شهادت می دهد که اگر پیراهن چطور پاره شده بود آنگاه کی مقصر است و اگر چطور نبود آنگاه دیگری است که مقصر است، این شاهد کیست؟ و بعضی در جواب می فرمایند که این یک طفلی بوده است شش ماهه  که بطور معجزه آسایی به حرف می آید و همینطور برای سه روز هم قبلش یحتمل مریض شده بوده است و مدام هم گریه می کرده است و مادرش هم از همان بستگان و اهل همسر عزیز مصر و بلکه دختر عمه ی او هم بوده است. البته این به روایتی هم علی و زهرا این روایت را بیقین هم می پذیرند، ولی یحتمل آلیس و باب خیلی یقین نکنند و بلکه شک داشته باشند که آیا چنین بوده است یا باید به تقاضای آلیس  باب بابی باز کند که به همه ی عالم هم سیگنال بفرستیم که آیا شاید هم بتوانیم جوابی بدست آوریم؟ در این حین علی به باب می فرماید که این مشکل از مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز هست آنجایی که کذاب و دروغگویی هم سعی دارد به کذب مدعی امام زمانی خود را نشان دهد و مستلزم آن است که مورد مشاوره ی روانشناسی هم قرار گیرد. و لذا باب هم در جواب علی می فرماید که مسئله ای نیست؛ ما سیگنال را می فرستیم؛ یحتمل بتوانیم جوابی حتی از طریق حکمت الهی هم اگر نیابیم و بلکه به اشارات و تنبیهاتی هم از طرق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دست پیدا کنیم.

اتفاقاً همین سیگنال را برای کنفرانس تحقیقات بالادستی و پایین دستی تولیدات پلی اتیلن ترفتالات نساجی و بلکه بطریهای نوشابه ی یک بار مصرف هم فرستادند و حالا بعضی هم اشکال کنند که اینها اصلا به هم ربطی ندارند. ولی بالاخره آیا از همین سیگنالهای آلیس و باب هم نکاتی دریافت کردند یا خیر؛ و هر چه بوده است، اتفاقاً خیلی از مسائل و مشکلات تولیدی و واردات و صادرات پلی اتیلن ترفتالات پت را توانستند در این کنفرانس که بنده ی حقیر هم در گوشه ای نشسته بودم و حضور داشتم کما بیش لااقل مطرح کرده و سعی در حل آنها کنند. یک قسمتی از مشکل هم این است که خیلی از نفتی که ما صادر می کنیم هم بطور خام فروش رفته و بلکه به پتروشیمی تندگویان یا دیگر سایتهای پتروشیمی نمی رسند گذشته از اینکه حالا آیا چقدر هم خود قیمت نفت نوسانات خواهد داشت؟

سوال دیگر اینجا این است که آیا ما جواب این سیگنالهایی را که باب می فرستد و قرار است جواب آنها را نیز برای آلیس طوری عیناً بفرستد یا اینکه تغییراتی هم در آنها حالا چقدر ایجاد کند و در صورتی هم که بدون اینکه مانعی و اینترسپسیونی بین راه برای آنها رخ دهد هم برای آلیس بفرستد. و اما نکته اینجا این است که آیا ما حتی باید سیگنالها را به بیرون از کرهی زمین و بلکه به کره ی سماوی و انواع اجرامی هم که در آن واقعند نیز بفرستیم؟ یعنی اگر سیگنالها در فرضاً هفت جسم سماوی که بصورت تعادل نسبی خطی هم واقع شده اند فرستاده شوند و بخواهیم انعکاس آنها را دوباره دریافت کنیم، آیا قادر خواهیم بود که از هر هفت جسم که آیا سیاه چاله هایی هم باشند یا ستارگانی یا ... سیگنال را بالاخره دریافت هم کنیم؟ یا توی یکی از این هفت جسم سماوی یحتمل گیر کنند و نتوانیم سیگنال را بازیافت و برای آلیس برگردانیم!

البته بعضی دیگر حتی اشکال هم می فرمایند که سوال اساسی تری که اینجا برای آلیس و باب مطرح هم هست چنین است که آیا این طفل و مادرش در کدام فضا-زمانی هم واقعند که بلکه توانسته باشند نیز از طریق سوراخ کرمهایی از فضا-زمانهای دیگری به بیت عزیز مصر راه یافته باشند؟ آیا آسیه، همسر فرعون، بصورت طفلی در بغل مادرش نبوده است؟ آیا این طفل حتی حضرت عیسی ابن مریم علی نبینا علیهم السلام تشریف داشته اند یا اینکه اصلا دختر هم بوده اند؟

یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا ﴿٢٨﴾ فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ ۖ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ﴿٢٩﴾ قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّـهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ﴿٣٠﴾ وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا ﴿٣١﴾ وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا ﴿٣٢﴾ وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ﴿٣٣﴾ ذَٰلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ۚ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿٣٤﴾  سوره مبارکه مریم

یحتمل هم خود حضرت مریم علیها السلام تشریف داشته اند که در بغل مادر خود بوده است؟ یا یحتمل هم حضرت فاطمه ی معصومه علیها السلام تشریف داشته اند در بغل مادر خود؟ یا حتی یحتمل آنطوری که حجت الاسلام بهلول می فرمایند که در زندان به ایشان داستان یوسف عبدالرحمان جامی داده شده بوده است و لذا الهام هم می گیرند که زندگی حضرت زهرا را به شعر درآورند، یحتمل هم آن طفل خود حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها تشریف داشته اند؟ اصلا این امکان هم هست یا خیر؛  طفل بلکه در بغل مادرش هم اصلا نبوده و بلکه روی دستان پدرش بلند شده بوده است و امام حسین در این حین از طرف مقابل برای علی اضغرش تقاضای آب هم داشته اند چرا که حالا چقدر هم معلوم نیست که قمر بنی هاشم توانسته بوده است مشکهایی هم که بلکه آیا تیرهایی هم بدانها خورده بوده است یا خیر را حتی با دندانهای مبارکش هم به خیمه ها برساند؟ و صد البته اینجا حالا کسی هم به این فکر نبوده است که آیا چادرها و حجابها و روسریهای اهل بیت امام حسین از جنس پلی اتیلن ترفتالات پتی هم در الیافش بکار برده شده بوده است یا خیر و نه فقط به این خاطر که در آن زمان یحتمل چنین موادی یافت نمی شده است!

اینجا یحتمل اشکال می شود که باب برای اینکه این سیگنالها را بتواند از هفت جسم کرات و افلاک سماوی هم که شده یقیناً به آلیس برساند، این امکان را هم باید داد که آیا باب خود در چه فضا و زمانی روی زمین واقع است و در کدام نقطه ای از شهری و استانی و کشوری از قاره ای هم واقع است که خود آیا چقدر هم تماسش با آلیس قطع هم نشده باشد؟ البته اینجا اگر باب خود مسئول فرستادن و دریافت کردن همه ی سینگنالها به همه ی عالم هم باشد یقین ما بیشتر هم می شود که پیام را بتواند به هر ترتیبی به آلیس هم برساند. و اما حالا آیا آلیس هم بتواند یا نتواند؟ و الله اعلم! مسئله ی دیگر این است که آیا شما از چه نظریه ی ریاضی فیزیکی هم در مورد فرستادن و دریافت پیامهای سیگنالی خود اقدام می کنید؟ آنتروپی شانون یا فن نویمن را هم استفاده می کنید یا خیر؟ تفاوتهایی بین لامبدا-سی-دی-ام و اچ-دی-ام در کیهانشناسی هم متوجه و بلکه قائلید؟ آیا از نظریه ی آراکلوف هم استفاده می کنید؟ خصوصاً این مقالات را هم می توانید در منطق ریاضی مسئله وارد کنید؟

https://arxiv.org/abs/2101.00197

https://arxiv.org/abs/2012.15276

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

___________________________________

 

یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿الجمعه: ۱﴾

 

بعضی اشکال می کنند که بغیر از اینکه شما اینجا سوره ی مبارکه ی مریم را هم اشتباهاً سوره ی مبارکه ی آل عمران فرموده اید و بلکه تصحیحات کوچک و بزرگ دیگری هم اینجا احتیاج است، علاوه بر همه ی اینها شما خوب هم می بود که اسماء باب و آلیس را هم تغییر داده و بلکه همان باب و عالیس یحتمل می نهادید بهتر بود. البته نظر خود این بنده ی حقیر بهتر هم می بود که از آنجایی که در دعای حضرت آدم هم آمده است، خیلی هم بهتر می بود که این اسماء از نوع دیگری می بودند و همانطور که در دعا آمده است می داشتیم مثلاً عبد الباب و خیر العالیه یا مختصراً همان باب و عالیه یا حتی باب و علویه. نکته اینجا این است که بر حسب روایت انا مدینة العلم و علی بابها، اگر کسی طالب مدینة العلم هم باشد و از آنجایی که وارد مدینه و شهری هم شدن از درش بهتر است وارد شد، اینجا هم علی علیه السلام همان باب است و عالیه نیز همان فاطمه الزهرا صلوات الله و سلامه علیه است.

این است که شما مثلاً لازم هم نیست که بروید در بورس سرمایه گذاری بفرمایید آنطوری که اگر بخواهید از صفر و یک و بینهایت مفروض بمقام اجتهاد زیر دست استاد و بلکه مرجع تقلید خود هم در حین طلبگی آن حضرت برسید. بعضی یحتمل اینجا باز اشکال می فرمایند که اینجا مسئله چه ربطی به اجتهاد هم دارد؟ بورس چه کار دارد به اجتهاد و مرجع تقلید شدن؟ خوب، همین است که دیگر که اگر بدنبال کسب علم هستید، باید از درش وارد شوید: انا مدینه العلم و علی بابها! یعنی الگو همین است؛ چطور است که در سیستمهای دینامیکی یک بعدی مختلط به مجموعه های جولیا و فاتو می رسید؟ اینجا هم همینطور است دیگر. شما لازم هم نیست که همه ی فوت و فنهای بورس را بدانید؛ کافی است مقدارری نقدینگی اضافی که دارید ببرید بگذارید بانکی که برای شما به نوعی سپرده کند یا بهتر از آن برای شما ببرد در بورس سرمایه گذاری هم کند. یعنی شما دارید بطور غیر مستقیم در بورس شرکت هم می کنید و حالا خودتان یا خبر هم دارید یا ندارید. اینجوری اتفاقا ً برای شما هم بهتر است برای اینکه بانک سرمایه گذار کلانتری است و لذا می تواند هم بهتر برای شما سرمایه گذاری کند چرا که سرمایه اش هم بیشتر است و بهتر هم آنگاه می تواند اعمال نفوذ کند. 

عرض بنده ی حقیر این است که حالا شما در مسئله ی هموتوپی هم دارید کار می کنید یا مسئله ای در نظریه ی آراکلوف است و یک مرتبه مسئله شد از این نوع که ریستارت یا برق رفت یا ...، اشکال ندارد! موضوع این است که وقتی سیستم دینامیکی شما به صورت یک چند جمله ای است که دارد به سمت بینهایت هم میل می کند، بالاخره شما علی القاعده باید هم بتوانید که مجموعه های جولیا و فاتوی آنها را حساب کنید! یعنی چه؟ یعنی آیا اگر شما می خواستید در بورس یک بار سرمایه گذاری کنید یا در هایپرسوپر مارکت خود یک بار یک چیزی را بفروشید و بس، آیا آنگاه دیگر لازم هم بود که اجازه دهید که چند جمله ای تان به سمت بینهایت هم میل کند و بعد هم تازه بیایید چه کنید؟ مثلاً آنگاه بیاید همان مجموعه های فاتو و جولیای اش را هم حساب کنید؟ لامبدا-سی دی ام یا اچ دی ام که نیست که بفرفمایید خوب حالا ببینیم که مسئله از چه نوع است اگر می خواستیم حالا یک ابری از کهکشانها یا یک سحابی را هم ببینیم چطور تشکیل می شود؟ لطفاً التفات هم بفرمایید!

و اما حالا شما باب و آلیس را هم دارید دیگر! یعنی شما نمی توانید هم بفرمایید که مثلاً ]چرا بعضی که اسمشان رابرت است به آنها باب و بابی و امثالهم هم لقب می دهند؟ یا چرا به آلیس حتی آلیش یا آلیشیا هم می گویند؟ خوب همین است دیگر! یحتمل اینها وقتی از یک فضا-زمان به فضا-زمان دیگری انتقال پیدا می کنند یا حتی برای سهولت در گفتن نام، عوض هم می شوند.

و لذا نکته ی دیگری هم اینجا نهفته است که فرضاً شما می خواهید بروید پیراهن هم بخرید یا فقط ایستاده اید نزد دست فروشی پیراهن یا تی شرت فروشی و اصلا بیخبر هم هستید که در چه فضا-زمانی است که واقع هم شده اید و حالا یحتمل بوی یک پیراهن خیلی خوبی هم شنیده اید یک جایی در کرمان! البته این معنایش این نیست که حالا از هر سوراخ کرمی هم می توانید وارد شوید و به فضا-زمان دیگری منتقل گردید. یک وقت هم هست که مسئله نفرین است: وَأُتْبِعُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا إِنَّ عَادًا کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ ﴿هود:۶۰﴾ کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْیَنَ کَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ ﴿هود: ۹۵﴾. 

بالاخره منظور به این است که درست است که بعضی پیراهنها هستند که آنچنان بوری خوشی هم یحتمل می دهند که کور را شفا می دهند. و اما این معنایش این هم نمی شود که اگر مثلاً عاق والدین شود کسی خدای ناکرده نعوذ بالله، آنگاه عاقبت خوشی نخواهد داشت همانطوری که می فرماید و بالوالدین احسانا؛ وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ﴿الإسراء: ٢٣﴾ و بلکه بدتر از آن هم یحتمل اتفاق بیافتد که هم عاق والدین شود فرزندی و هم آن فرزند است که در عین حال دارد والدینش را عاق می کند و نفرین و لعنت است که از همه طرف همه را دارد فرا می گیرد. یعنی همیشه که مسئله از این نوع نیست که در وضعیت آخری من خوبم تو خوبی والد-بالغ-کودک که سیستم دینامیکی ما به سمت بینهایت از صفر و یک میل می کند، همه هم گوش دهند که آقایان خانمها لطف بفرمایید در ماه مبارک شعبان به گفته ی حضرت رسول گوش داده و روزه تا می توانید بگیرید همانطوری که در ماه مبارک رجب هم چنین کردید. یعنی یحتمل گاهی اوقات هم وضعیت بحرانی شده و سالک الی الله یحتمل نتواند روزه بگیرد؛ خوب آنگاه لااقل دعایش را صد مرتبه بخوان! یعنی بالاخره حیاة طیبه خیلی هم خوب است و اما همیشه هم که گل و گلاب نداریم و گاهی هم باید واقعاً گذاشت که سیستم دینامیکی را وقتی که به سمت بینهایت میل می کند حساب کنیم ببینیم به چه وضعی در می آید خصوصاً مجموعه های جولیا و فاتوی آنها هر چند هم همیشه با ابرها و ابرتقارنها و ریسمانهایی که یحتمل آنها را در کهکشانها و بلکه در همین آسمان بالای سرمان وقتی باران می خواهد ببارد سر و کار نداریم. گاهی هم کاسب و تاجر در سوپر و بورس است که نشسته است و همان چند جمله ای اش را هر روز تکرار می کند و در نهایت بسته به انصاف و بسته به وضعیت اقتصادی و سیاسی و ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت هم نخوری. و اما یحتمل همین را هم در بینهایت محاسبات می فرمایند همانطوری که مسئله برای وضعیت کروناویروس کووید-19 هم همین است و بلکه برای مجموعه های فاتو و جولیای سیستم حتی بطور پت پلی اتیلن ترفتالات و پلیستر و ... نیز محاسبات است!

یعنی خوبی کرات سماوی این هم هست که حالا شما همانطوری که می فرمایند چقدر سن و ماسه و سنگریزه هم لازم است تا کل عالم را بتواند بپوشاند؟ مثلاً می فرمایند 64^10. و اما حالا از این شنها و ماسه ها و بلکه سنگریزه ها که هر کدام خود صورت کره ای هم بتوانید آنها را در نظر آورید، آناه بهتر هم هست که یک توپولوژی و هموتوپی ای را برای اینکه آن کل را به این جزء هم بفرستید یا بر عکس آن جزئها را هر کدام را به این کلها بفرستید، آنگاه خواهیم دید که با انواع هموتوپیهایی که از کرات به انواع فضاهای توپولوژیک و خمینه های جبری و دیفرانسیل و تحلیلی و بلکه در هندسه ی ناجابجایی فرستاده می شوند خواهیم داشت دیگر. و حالا یحتمل هم شما وارد هندسه ی آراکلوف هم بخواهید شوید. و باز ببینید که بر سر کلافها و دیوازرهایتان در بینهایت چه خواهد آمد؟ و اینها را برای همین هم بررسی می فرمایید که ببینید مسائلتان در نظریه ی اعداد چگونه می شوند؟ نظریه ی گالوای نظیر مسئله چه می شود؟ یحتمل حتی بخواهید به مدلهای سیگما هم بروید یا حتی ابرتقارنی نموده و برنامه ی لنگلندز را آنجا به تحقیق و بررسی بپردازید. و خوب، اینها همه هم درست است. ولی اینها همه بستگی به این هم دارد که شما در چه سیستم اطلاعاتی ای هم گیر کرده اید که آیا تک همسری یا چند همسری را هم می پذیرد یا بلکه حتی آیا توحیدی هم هست یا اینکه سراسر هم آلوده به شرک و کفر و نفاق هم هست؟!

البته اینجا از یک طرف بررسی مسائل ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریهای حمیدی مجیدی فقهی مشکلات خود را دارد و اما از آن طرف هم شما همین مشکلات شرک و کفر و نفاق را می خواهید مانع و سد شوید و بلکه نظریه های کوهمولوژیکی آنها را محاسبات کنید. ولی در نهایت برای یافتن مسئله در صفر و یک و بینهایت طلبگی مرجع تقلیدی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم این نکته قابل توجه است که همانطوری که احترام و احسان به والدین را باید به حساب آورد و در کنار توحید می آید، احترام به استاد نیز شرط است؛ و اما این هم چطور می شود که در روایت سلسلة الذهب می فرماید که خدا از طریق جبرییل هم وحی فرموده اند به حضرت رسول و از طریق ائمه ی اطهار رسیده است به حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهم السلام که کلمة لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی آمن من عذابی. و آنگاه حضرت می فرمایند بشرطها و شروطها و انا من شروطها. یعنی یحتمل بالاخره یک وقتی در یک فضا-زمانی برای طلبه جا بیافتد که امام زمان عجل الله فرجه الشریف گویا با کلمة لا اله الا الله یک درهمتنیدگی ای دارد که برای رسیدن به حکمت آن راهش احترام و بلکه احسان و محبت به مرجع تقلید خود است که بتواند شما را به امامتان هم وصل کند ان شاء الله.

نقطه ی بحراتی مسئله اینجا است که بعضی مسئله را می اندازند توی دعوا که کدام استاد؟ کدام کشک در این دوره و زمانه ای که انسان فضا و زمان را هم تسخیر کرده است؟ و اصرار هم می ورزند که هر چه بگندد نمکش می زنند، وای به وقتی که بگندد نمک! البته این وقتی درست است که مسئله را دارید وارونه هم می نگرید طوری که باتلاقی که در آن گیر کرده اید از نوعی هم هست که با یک ذره و دو ذره نمک قابل حل نیست و باید فکری دیگر هم کنید! یعنی گاهی هم هست که هر چه نمک را دارید برای رفع گندیدگی استفاده می فرمایید، گندیدگی در نمک که حل نمی شود هیچ و بلکه نمک ممکن است هر چه بیشتر هم زخم را بحرانیتر هم کند. این است که باید فکر دیگری هم کرد؛ و لذا این قصه سر درازی هم دارد و بلکه تمامی هم ندارد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿الکهف: ١٠٩﴾

 

٢٦ ـ لى : جعفر بن محمد بن مسرور ، عن ابن عامر ، عن المعلى بن محمد البصری ، عن أحمد بن محمد بن عبدالله ، عن عمر بن زیاد ، عن مدرک بن عبدالرحمن ، عن أبی عبدالله الصادق جعفر بن محمد علیهم السلام قال : إذا کان یوم القیامة جمع الله عزوجل الناس فی صعید واحد ، و

وضعت الموازین فتوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فیرجح مداد العلماء على دماء الشهداء.

لى : وأنشدنا الشیخ الفقیه أبوجعفر لبعضهم :

العالم العاقل ابن نفسه

 

کم بین من تکرمه لغیره

أغناه جنس علمه عن جنسه

 

وبین من تکرمه لنفسه

 

http://lib.eshia.ir/71860/2/14

 

یک نکته ی فقهی عمیقی هست اینجا در مورد نکاح که معمولاً در مورد همه ی افراد بشر هم اگر بگوییم صادق نیست و بلکه در مورد اکثر رو به همه ی افراد بشر سازگار است که بالاخره افراد بشر می خواهند ازدواج کنند. و این مسئله مستکبر و مستضعف هم ندارد و اما آنطوری که این مسائل به هر دو گروه هم می توانند مربوط شوند، در حقیقت مسئله به مومنین در عصر اسلامی هم باز می گردد آنچنان که ما می بینیم حکمرانان مسلمانی را هم داشته ایم که در طول تاریخ در میان مستکبران هم بوده اند و بلکه بدتر از فراعنه و شاهنشاهان هم رفتار کرده اند.

و اما اینکه مسئله چطور هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز مربوط می شود، این هم خود مسئله ای است که به حکمرانی جهانی آن حضرت به عنوان امام المستضعفین هم مربوط می شود! و اینکه چطور هم باید با مستکبرین برخورد کرد؟ این را در درسهایی از نهج  البلاغه ی امام خامنه ای نیز می یابید. و اما این هم خود سوالی برای این بنده ی حقیر شده است که اصلا این کتاب در چه سالی نوشته شده بوده است؟ هر چند که از سیاق آن پیدا است که در اوایل انقلاب بوده است. به هر حال خود این بنده ی حقیر باید هنوز این کتاب را بهتر هم مطالعه کنم. و اما سوالی که از لحاظ نکاح در فقه مطرح است این است که مرد در اسلام می تواند علی القاعده تحت شرایطی با چهار زن ازدواج کند.

خوب، اینجا سوال این است که یک وقت هست که مرد خود فرض بفرمایید که مومن است و می خواهد با مومنه ای هم ازدواج کند. ولی حالا آیا گرفتار دوران جاهلیت هم اینها شده بوده اند و هر دو یا یکی از اینها دچار استکبار هم شده است و لذا آیا چقدر هم ایمانش درست و حسابی است؟ و الله اعلم! حالا فرض بفرمایید که مرد حساب هم می کند که او است که خیلی مومن شده است و همسرش هم از ایمان درست و حسابی ای برخوردار نمی باشد. و یک راه حل را اینطور هم به حساب می آورد که نکند خوب است که یک همسر دیگری هم بگیرم که این دفعه ان شاء الله خیلی هم مومن است و خیلی بهتر و بیشتر هم تحقیقات کنم که کار درست از آب در بیاید. البته چنین آپشنی بقول معروف یا بقول خودمان چنین انتخابی برای حاجیه خانمها وجود ندارد الا اینکه از همسر خود جدا شوند و همسر دیگری را هم اختیار کنند. و اما اینچنین انتخابی برای آقایان آیا تا چه حدودی تا چهار همسر هم می توانند اختیار کنند.

عرض بنده ی حقیر این است که اگر حاج آقا در محاسباتش تا حدودی هم اشتباه کرده باشد که استکبار از همسرش است و نه از خود او و تا چهار بار هم ازدواج کند، البته بعضی اینجا یحتمل هم اشکال کنند که بالاخره بعد از چهار بار حاجیه خانمها می ریزند سر او و کاری هم می کنند که او ان شاء الله خوب دست از استکبارش بلکه بردارد! و اما اگر حاج آقا دست از محاسباتش برنداشت و همان حساب را هم کرد که حاجیه خانم است که بقول معروف یا خیلی مومن نیست یا بلکه اصلا مسلمان هم نیست و حتی خیلی هم کافر است، بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که همسر دوم یحتمل با همسر اول بروند توی رقابت در امر مسلمانی و بلکه یکی هم از دیگری ان شاء الله یاد می گیرد و خیلی هم مومن می شود و نه برعکس! و بالاخره لااقل همه و همه با هم شروع کنند به اقامه ی نمازهای جماعات حتی خانوادگی. و اما این وقتی است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی در غیبت هم به سر می برند ولی جامعه ای اسلامی هم داریم که درست و حسابی هم به احکام اسلام عمل می شود و مرد و زن حتی الامکان به اسلام رقبت داشته و بلکه مومن هم تشریف دارند.

و اما اگر جامعه ای غیر اسلامی بود، چه؟ یحتمل بعضی از جوامع حتی تبلیغ هم کنند که ازدواج مرد فقط با یک زن هم جایز است و اما عملاً هم آیا این کار را می کنند؟ معمولاً انواع فسادهای دیگری هم در این جوامع وارد می شود. و لذا از روی همان درسهای طلبگی خودمان می توانیم فرض کنیم که مرد یا زنی که ازدواج هم می کنند اگر نماز خود را بجا آورند، یک پون مثبت +1 هم می گیرد و اگر نمازش را بجا نمی آورد همانطوری که ممکن است حدس زده باشید پون و نمره ی مثبتی هم نخواهد گرفت و بلکه نمره اش همان صفر باقی خواهد ماند! و حال آنکه مسئله قرار هم هست از لحاظ نمره ها و پونهای ایمانی به سمت بینهایت هم میل کند.  و همانطوری که مستحضرید، اینجا نکته ای هم هست که حتی چنین مشکلی ممکن است برای پیغمبران هم رخ دهد که اصلا طرف یعنی همسر پیامبر هم کافر است و لذا از صفر هم بالاتر نمی رود و چه رسد به اینکه نمره های مثبت و بلکه رو به بینهایت هم داشته باشیم که دارند میل می فرمایند!

این مسئله را یحتمل خوب است با مثالی تجاری هم مقایسه کنیم که فرض بفرمایید پت پلی اتیلن ترفتالات را می خواهید هم برای بطریها و ظرفهای یک بار مصرف استفاده کنید و هم برای الیاف در نساجی. و اما حالا یکی مایل هم نیست که الیاف نساجی پلی استری هم استفاده کند ولی حالا اشکالی هم نمی بیند که ظرفهای یک بار مصرف پنیر و ماست و نوشابه و اینها را هم بخرد؛ و حالا یکی دیگر هم بر عکس می گوید الا و لابد که فقط باید در ظرفهای کوزه ای پنیر و ماست و اینها را خرید و اما لباسهای کوزه ای هم اشکالی ندارد. و همینطور هم تنوعات دیگری هم داشته باشیم که هم این و هم آن یا بلکه نه این و نه آن و .... و لذا همینطوری که هر روز پیش می رویم یحتمل یک انتخابی صفر است و نمره ی انتخاب دیگری هم یک است. و اما تا روز قیامت هم یحتمل شما می بینید که اینجا مسئله آیا دارد به بینهایت هم چطور میل می کند؟ آیا اصولاً پلی استر و پت پلی اتیلن ترفتالات در کارخانه های پتروشیمی دولتی و بلکه نوع خصوصی و سلفی آن چقدر هم در دسترس است؟ و بلکه حالا قیمت آن در بورس هم چقدر است؟

البته وقتی شما قلم علماء مثل چهل حدیث امام خمینی قدس سره الشریف را ملاحظه می فرمایید، دیگر وارد این نوع از مسائل دیگر نمی شوند و بلکه بیشتر به مسائل معنوی و حدیثهای الهی و پیغمبری و ائمه ی اطهار هم می پردازند. و اما خوب، وقتی مسائل را از لحاظات مشکلات جامعه و از جمله مشکلات اقتصادی نیز خود حضرت ولی فقیه مد ظله العالی بررسی می فرمایند، ملاحظه می فرمایید که مثلاً امسال سال جهش تولید هم بوده است! و همه ی مسائل اجتماعی هم مد نظر می آیند.

و لذا عرض بنده ی حقیر این هم هست که بعضی هم یحتمل اشکال کنند که یحتمل اگر ما بیش از یک همسری را برای آقایان در نظر بگیریم و انحصاری روی تک همسری همانطوری که در اسلام هم نداریم نداشته باشیم، آنگاه همان مسئله ی تک همسری هم حتی بهتر به سمت بینهایت بقول معروف میل کند و همینطور مرد و زن در طلبگی خود در نقطه ی صفر تا روز قیامت گیر نکرده باشند. این نکته را وقتی از لحاظ گرانشی و پیچیدگی و در همتنیدگی هلوگرافیک بررسی کنیم، اینجا باید دید مسئله چطور می شود. یعنی آیا اینجا هم انحصاری هست روی تک همسری؟ مثلاً نگاه کنید به مباحث مربوط به quantum monogamy. و به این مقاله:

https://arxiv.org/abs/1406.7677

https://arxiv.org/abs/2011.08284

نکته ی مهم اینجا این است که تا آنجایی که این مسائل به استکبار و استضعاف و مستکبر و مستضعف هم مربوط می شوند، آیا فرو کاست مسئله به نیروهای قوی و ضعیف و بلکه مثلاً گراند یونیفیکاسیون راه حل است؟ یا اصلا حتی صورت مسئله هم بلکه چیست؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

_________________________

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّـهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾ وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ ﴿٤﴾ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿٦

 

دعاء مکارم الأخلاق

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَبَلِّغْ بِإِیمانِی أَکْمَلَ الاِیمانِ وَاجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الیَقِینِ وَانْتَهِ بِنِیَّتِی إِلى أَحْسَنِ النِّیَّاتِ وَبِعَمَلِی إِلى أَحْسَنِ الاَعْمالِ ، اللّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی وَصَحِّحْ بِما عِنْدَکَ یَقِینِی وَاسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِکَ ما فَسَدَ مِنِّی ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاکْفِنِی ما یَشْغَلُنِی الاِهْتمامُ بِهِ وَاسْتَعْمِلْنِی بِما تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ وَاسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیما خَلَقْتَنِی لَهُ ، وَأغْنِنِی وَوَسِّعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ وَلا تَفْتِنِّی بِالَّنَظِر وَأَعِزَّنِی وَلا تَبْتَلِیَنِی بِالکِبْرِ وَعَبِّدْنِی لَکَ وَلاتُفْسِدْ عِبادَتِی بِالعُجْبِ وَأَجْرِ لِلْناسِ عَلى یَدَیَّ الخَیْرَ وَلا تَمْحَقْهُ بِالمَنِّ وَهَبْ لِی مَعالِی الاَخْلاقِ وَاعْصِمْنِی مِنَ الفَخْرِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَلا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلاّ حطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَها وَلا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظاهِراً إِلاّ أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً باطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِها ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَتِّعْنِی بِهُدىً صالِحٍ لا اسْتَبْدِلُ بِهِ وَطَرِیقَةِ حَقٍّ لا أَزِیغُ عَنْها وَنِیَّةِ رُشْدٍ لا أَشُکُّ فِیها ، وَعَمِّرْنِی ما کانَ عُمْرِی بِذْلَةً فِی طاعَتِکَ فَإِذا کانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلْشَّیْطانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إلى أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ

 

ذکر صلوات بر حضرت بقیة الله الاعظم

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

در گزینش همسر برای خود برای دختر خانمها و آقا پسرهایی که حالا کمی جوانترند یا بلکه حتی کمی هم پا به سن گذاشته تر شده اند، این نکته قابل توجه هم هست که آیا ما توحیدمان به آن حدی رسیده است که وقتی می خواهیم همسری را برای خود اختیار کنیم آنگاه این دو وارد بندگی خدا دارند می شوند یا اینکه خیر! هر کدام این داعیه را هم بیشتر دارد که فرضاً حرف حرف من است و لا غیر! یا آیا منم که همه کاره ام یا تویی؟ فرضاً طلبه ی بنده خدا یک عمری هم گوشه ی حجره اش خودکشون هم کرده است، و اما آیا حالا گیر یک مستکبری افتاده است که بلکه خود را هم همسر خدا می داند و از فرعون هم بالاتر است؟ یا بر عکس همان حاجیه خانم است که متوجه می شود که نه بابا این طلبه ی بدبخت هم یک عمری سر خودش را کلاه گذاشته برای اینکه یک مستکبر مستبدی بیش هدف و مقصدش نبوده است و دیگر هیچ! یعنی اینجا حالا مسئله آلیس و باب نباشد و بلکه علی و زهرا هم باشد که می خواهند به هم سیگنالهایی هم بفرستند که خوب حالا که ما ازدواج کرده ایم حالا چطور هم باید سعادتمندتر و بلکه سعادتمندترین هم شویم؟! و آیا این در حالی است که خدا و پیغغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حی و حاضر است و ما در شناخت او اشتباه می کنیم و سنگنالهای علی و زهرایی را بد برداشت کرده و بلکه اصلا علی و زهرا را نمی بینیم که هیچ و علاوه بر آن شناختی هم از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نداریم که متوجه مان کند که علی جان، زهرا جان، امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت هم تشریف دارند برای اینکه حی و حاضر هم جلوی ما ظهور کنند آیا ما او را خواهیم شناخت همانطوری که آیا خواهیم توانست تشخیص دهیم که بالاخره امروز است که روز قیامت است یا حالا حالاها مانده است که آن روز موعود فرا هم برسد؟ علی جان و زهرا جان، آیا چقدر با امام زمانت هم در درون و بیرونت در ارتباطی؟ یعنی اینجا سعادت و سعادتمندی آیا فقط سیگنالهای بین علی و زهرا هم هست یا برای اینکه آن وجه ای را که مورد نظر در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت متعالیه است به این هم هست که چقدر هم با امام زمانت سیگنالهایت را در دعاها و عبادات خود می فرستی؟ و حالا عیسی به دین خویش و موسی به دین خود! و اما آیا به توحید هم طوری رسیده ای که سر سوزنی هم برای خدا همسری اختیار نکنی و بلکه متوجه شوی برای اینکه با خدا در تماس باشی باید امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف حی و حاضر را لااقل از لحاظ روانشناسی هم بشناسی یا خیر؟ آنگاه یحتمل بتوانی همسری برای خود اختیار کنی که در امر توحید و نبوت و امامت و عدل الهی و  معاد  همدیگر را یاری هم دهید.

حالا فرض بفرمایید که در یک کشوری اصلا مردم لباسی که از مواد پلیستری پلی اتیلن ترفتالات استفاده کند را دوست ندارند بپوشند و بلکه نمی پوشند! خوب، اگر شما بروید در این کشور سرمایه گذاری هم کنید که در نساجیهای خود کارخانه ی لباسهای پلیستری هم راه بیاندازید که آنگاه ورشکست هم می شوید. و اما اگر در بطریسازیهایی که بین دویست میلیون تا دو میلیارد گویا سرمایه هم می خواهد سرمایه گذاری کنید، آنگاه فرقی ندارد شما هاری کریشنا یا عیسوی و موسوی هستید یا مسلمان که صاحب این ماشین تولید بطری و ظروف یک بار مصرف پلی اتیلنی ترتفالات هم هست. و اما یحتمل بعداً هم وقتی خواستید مواد پلی اتیلن ترفتالات خود را بسته به اینکه در چه کشوری هم واقع شده اید؛ بسته به اینکه کارخانه ی پتروشیمی شما آیا پتروشیمی شهید تندگویان هم هست یا پتروشیمی قبل از انقلاب است یا اصلا پتروشیمیهای واقع در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی دیگری هم هستند. مثل این است که مثلاً حالا امروز قرآن آنلاین ممکن است نرم افرازش به دلایلی کار کند؛ و مثلاً فردا ممکن است تنزیل دات نت خیلی بهتر کار ند و دیگر کار نکند! خوب، امتحان هم کنید اگر تا حالا امتحان هم نکرده اید؛ بالاخره بهتر از این است که اصلا نرم افزارهای قرآنی هیچ کدامشان هم کار نکنند و دستتان بماند توی پوست گردو! یعنی بعضی هم اینحا اشکال می کنند که گردو به این گرانی یحتمل بهتر نیست دستتان را توی پوست بادام زمینی هم بگذارید یا اینکه اصلا پوست تخمه آفتابگردان یحتمل از لحاظ قیمتی بهتر هم باشد؟ و حالا نوشابه را هم علاوه بر ماست و بلکه پنیر از توی کوزه هم بنوشید که دیگر به محیط زیست هم صدمه نمی زند و از لحاظات سلامتی بهتر هم نیست؟ بشرطی که وقتی نوشابه را سر کشیدید مثل بطری نوشابه ی پتی و قوطی آلومینیومی پرتش نکنید توی جوی آب و اینور و اونور. مثل بچه ی آدم می اندازی توی جعبه های ریساکلینگ یک بار مصرف. و تازه این مسائل مربوط به بطریهای یک بار مصرف پلی اتیلین و کارخانه های آن است و حالا فرض بفرمایید که می خواستیم بزنیم هم روی دست بمرسدس بنز و مک؟ آنوقت چی؟ هپکو و پراید را چه کنیم؟ 

ولی حالا بنده ی حقیر عرضم این است که اگر فرض بفرمایید که علی جان و زهرا جان هم نباشند و بلکه آلیس جان و باب جان هم بودند که این سیگنالها را هم به هم دادند که یا خودکشون می کنم یا اینکه اصلا خودم می کشمت! این را باید قبول هم کرد که دیگر اینجا فرقی ندارد که علی جان است یا زهرا جان یا آلیس جان یا باب جان و بلکه خیلی هم بدآموزی دارد برای بچه ها و مسئله مملو می شود از مشکلات خانوادگی چرا که آنوقتی که باید کاری هم می کردی نکردی! یعنی چه؟ یعنی آنوقتی که باید توی حجره ات خودکشون می کردی تا به اجتهاد هم آیا در مخروطی آینده ات برسی و بلکه با اشاعه ی لامذهبیها هم در درونت و بلکه کل عالم و کیهان وارد جهاد اکبر شوی، نرسیدی و حتی از صفر هم به یک نرسیدی و همینطوری در صفرهایت داری درجا هممی زنی و حالا دیگر میخواهی چه کنی؟ زورگار هم همیشه آبستن انواع حوادثی شده است که باید با آنها دست و پنجه نرم کنی و آنگاه هم خودکشونهای از روی جهل و نادانی و بلکه برگشتن به عصر جاهلیت مزید بر علت نخواهند شد؟! بالاخره حتی المقدور با رعایت شیوه نامه های بهداشتی در این روزگار ویروس کرونایی کووید-19 ای، مسجدت را برو و نمازت را هم حتی المقدور به جماعات و جمعه برگزار هم کن و .... بالاخره علی جان و زهرا جان و نه بلکه آلیس و نه هم باب یحتمل نه تنها همدیگر و خانواده ی خود را تهدید کنند و بلکه هم بتوانند بقیه را نیز تهدید بفرمایند که یا نمازت را می خوانی یا اینکه خودم می روم امام جماعت می شوم و همه و همه آنگاه آمدند پشت سر این بنده ی حقیر ایستادند به اقامه ی نماز آنوقت دیگر نگویی چراها؟ نگویی مگر آلیس در سرزمین عجایب است ها؟!!! اگر همین قدر هم نکنی، همه و همه به ریش و پشمت می خندند و می فرمایند نگاهش کن؛ ریش و پشمش را هم که همه را تیغ انداخته که هیچی و حتی نمازش را هم بلد نیست و نمی داند چطور صلاتش را هم اقامه کند؟ و می شوی مایه ی آبروریزی خود و دیگر مسلمین جهان. خجالت ندارد؟! روانشناسی نمی خواهد!

ولی به هر حال، جامعه ای که در آن دو نفر به هم می رسند و رفتارشان مملو از شرک و جاهلیت هم نباشد را یافتن و بلکه در چنین جامعه ای با یاد خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و حکومت کریمه ی دولت امام زمان عجل الله فرجه الشریف زیر سایه ی پرچم و علامت ولی امر مسلمین و مستضعفین جهان هم زندگی کردن و دوام هم آوردن خیلی کار می خواهد. یا غیاث المستغیثین؛ یا حبیب قلوب العارفین. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

_____________________________________

 

١. وَجَاءُوا عَلَىٰ قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّـهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ ﴿یوسف: ١٨﴾

٢. وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِیصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوءًا إِلَّا أَن یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿یوسف: ٢٥﴾

٣. قَالَ هِیَ رَاوَدَتْنِی عَن نَّفْسِی وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْکَاذِبِینَ ﴿یوسف: ٢٦﴾

٤. وَإِن کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿یوسف: ٢٧﴾

٥. فَلَمَّا رَأَىٰ قَمِیصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ ﴿یوسف: ٢٨﴾

٦. اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَـٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیرًا وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿یوسف: ٩٣﴾

 

بعضی اشکال هم می فرمایند که شاهدی که در آیه ی 26 سوره ی مبارکه ی یوسف علیه السلام شهادت می دهد که اگر پیراهن چطور پاره شده بود آنگاه کی مقصر است و اگر چطور نبود آنگاه دیگری است که مقصر است، این شاهد کیست؟ و بعضی در جواب می فرمایند که این یک طفلی بوده است شش ماهه  که بطور معجزه آسایی به حرف می آید و همینطور برای سه روز هم قبلش یحتمل مریض شده بوده است و مدام هم گریه می کرده است و مادرش هم از همان بستگان و اهل همسر عزیز مصر و بلکه دختر عمه ی او هم بوده است. البته این به روایتی هم علی و زهرا این روایت را بیقین هم می پذیرند، ولی یحتمل آلیس و باب خیلی یقین نکنند و بلکه شک داشته باشند که آیا چنین بوده است یا باید به تقاضای آلیس  باب بابی باز کند که به همه ی عالم هم سیگنال بفرستیم که آیا شاید هم بتوانیم جوابی بدست آوریم؟ در این حین علی به باب می فرماید که این مشکل از مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز هست آنجایی که کذاب و دروغگویی هم سعی دارد به کذب مدعی امام زمانی خود را نشان دهد و مستلزم آن است که مورد مشاوره ی روانشناسی هم قرار گیرد. و لذا باب هم در جواب علی می فرماید که مسئله ای نیست؛ ما سیگنال را می فرستیم؛ یحتمل بتوانیم جوابی حتی از طریق حکمت الهی هم اگر نیابیم و بلکه به اشارات و تنبیهاتی هم از طرق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دست پیدا کنیم.

اتفاقاً همین سیگنال را برای کنفرانس تحقیقات بالادستی و پایین دستی تولیدات پلی اتیلن ترفتالات نساجی و بلکه بطریهای نوشابه ی یک بار مصرف هم فرستادند و حالا بعضی هم اشکال کنند که اینها اصلا به هم ربطی ندارند. ولی بالاخره آیا از همین سیگنالهای آلیس و باب هم نکاتی دریافت کردند یا خیر؛ و هر چه بوده است، اتفاقاً خیلی از مسائل و مشکلات تولیدی و واردات و صادرات پلی اتیلن ترفتالات پت را توانستند در این کنفرانس که بنده ی حقیر هم در گوشه ای نشسته بودم و حضور داشتم کما بیش لااقل مطرح کرده و سعی در حل آنها کنند. یک قسمتی از مشکل هم این است که خیلی از نفتی که ما صادر می کنیم هم بطور خام فروش رفته و بلکه به پتروشیمی تندگویان یا دیگر سایتهای پتروشیمی نمی رسند گذشته از اینکه حالا آیا چقدر هم خود قیمت نفت نوسانات خواهد داشت؟

سوال دیگر اینجا این است که آیا ما جواب این سیگنالهایی را که باب می فرستد و قرار است جواب آنها را نیز برای آلیس طوری عیناً بفرستد یا اینکه تغییراتی هم در آنها حالا چقدر ایجاد کند و در صورتی هم که بدون اینکه مانعی و اینترسپسیونی بین راه برای آنها رخ دهد هم برای آلیس بفرستد. و اما نکته اینجا این است که آیا ما حتی باید سیگنالها را به بیرون از کرهی زمین و بلکه به کره ی سماوی و انواع اجرامی هم که در آن واقعند نیز بفرستیم؟ یعنی اگر سیگنالها در فرضاً هفت جسم سماوی که بصورت تعادل نسبی خطی هم واقع شده اند فرستاده شوند و بخواهیم انعکاس آنها را دوباره دریافت کنیم، آیا قادر خواهیم بود که از هر هفت جسم که آیا سیاه چاله هایی هم باشند یا ستارگانی یا ... سیگنال را بالاخره دریافت هم کنیم؟ یا توی یکی از این هفت جسم سماوی یحتمل گیر کنند و نتوانیم سیگنال را بازیافت و برای آلیس برگردانیم!

البته بعضی دیگر حتی اشکال هم می فرمایند که سوال اساسی تری که اینجا برای آلیس و باب مطرح هم هست چنین است که آیا این طفل و مادرش در کدام فضا-زمانی هم واقعند که بلکه توانسته باشند نیز از طریق سوراخ کرمهایی از فضا-زمانهای دیگری به بیت عزیز مصر راه یافته باشند؟ آیا آسیه، همسر فرعون، بصورت طفلی در بغل مادرش نبوده است؟ آیا این طفل حتی حضرت عیسی ابن مریم علی نبینا علیهم السلام تشریف داشته اند یا اینکه اصلا دختر هم بوده اند؟

یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا ﴿٢٨﴾ فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ ۖ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ﴿٢٩﴾ قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّـهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ﴿٣٠﴾ وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا ﴿٣١﴾ وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا ﴿٣٢﴾ وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ﴿٣٣﴾ ذَٰلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ۚ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿٣٤﴾  سوره مبارکه آل عمران

یحتمل هم خود حضرت مریم علیها السلام تشریف داشته اند که در بغل مادر خود بوده است؟ یا یحتمل هم حضرت فاطمه ی معصومه علیها السلام تشریف داشته اند در بغل مادر خود؟ یا حتی یحتمل آنطوری که حجت الاسلام بهلول می فرمایند که در زندان به ایشان داستان یوسف عبدالرحمان جامی داده شده بوده است و لذا الهام هم می گیرند که زندگی حضرت زهرا را به شعر درآورند، یحتمل هم آن طفل خود حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها تشریف داشته اند؟ اصلا این امکان هم هست یا خیر؛  طفل بلکه در بغل مادرش هم اصلا نبوده و بلکه روی دستان پدرش بلند شده بوده است و امام حسین در این حین از طرف مقابل برای علی اضغرش تقاضای آب هم داشته اند چرا که حالا چقدر هم معلوم نیست که قمر بنی هاشم توانسته بوده است مشکهایی هم که بلکه آیا تیرهایی هم بدانها خورده بوده است یا خیر را حتی با دندانهای مبارکش هم به خیمه ها برساند؟ و صد البته اینجا حالا کسی هم به این فکر نبوده است که آیا چادرها و حجابها و روسریهای اهل بیت امام حسین از جنس پلی اتیلن ترفتالات پتی هم در الیافش بکار برده شده بوده است یا خیر و نه فقط به این خاطر که در آن زمان یحتمل چنین موادی یافت نمی شده است!

اینجا یحتمل اشکال می شود که باب برای اینکه این سیگنالها را بتواند از هفت جسم کرات و افلاک سماوی هم که شده یقیناً به آلیس برساند، این امکان را هم باید داد که آیا باب خود در چه فضا و زمانی روی زمین واقع است و در کدام نقطه ای از شهری و استانی و کشوری از قاره ای هم واقع است که خود آیا چقدر هم تماسش با آلیس قطع هم نشده باشد؟ البته اینجا اگر باب خود مسئول فرستادن و دریافت کردن همه ی سینگنالها به همه ی عالم هم باشد یقین ما بیشتر هم می شود که پیام را بتواند به هر ترتیبی به آلیس هم برساند. و اما حالا آیا آلیس هم بتواند یا نتواند؟ و الله اعلم! مسئله ی دیگر این است که آیا شما از چه نظریه ی ریاضی فیزیکی هم در مورد فرستادن و دریافت پیامهای سیگنالی خود اقدام می کنید؟ آنتروپی شانون یا فن نویمن را هم استفاده می کنید یا خیر؟ تفاوتهایی بین لامبدا-سی-دی-ام و اچ-دی-ام در کیهانشناسی هم متوجه و بلکه قائلید؟ آیا از نظریه ی آراکلوف هم استفاده می کنید؟ خصوصاً این مقالات را هم می توانید در منطق ریاضی مسئله وارد کنید؟

https://arxiv.org/abs/2101.00197

https://arxiv.org/abs/2012.15276

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿الکهف: ١٠٩﴾

 

٢٦ ـ لى : جعفر بن محمد بن مسرور ، عن ابن عامر ، عن المعلى بن محمد البصری ، عن أحمد بن محمد بن عبدالله ، عن عمر بن زیاد ، عن مدرک بن عبدالرحمن ، عن أبی عبدالله الصادق جعفر بن محمد علیهم السلام قال : إذا کان یوم القیامة جمع الله عزوجل الناس فی صعید واحد ، و

وضعت الموازین فتوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فیرجح مداد العلماء على دماء الشهداء.

لى : وأنشدنا الشیخ الفقیه أبوجعفر لبعضهم :

العالم العاقل ابن نفسه

 

کم بین من تکرمه لغیره

أغناه جنس علمه عن جنسه

 

وبین من تکرمه لنفسه

 

http://lib.eshia.ir/71860/2/14

 

یک نکته ی فقهی عمیقی هست اینجا در مورد نکاح که معمولاً در مورد همه ی افراد بشر هم اگر بگوییم صادق نیست و بلکه در مورد اکثر رو به همه ی افراد بشر سازگار است که بالاخره افراد بشر می خواهند ازدواج کنند. و این مسئله مستکبر و مستضعف هم ندارد و اما آنطوری که این مسائل به هر دو گروه هم می توانند مربوط شوند، در حقیقت مسئله به مومنین در عصر اسلامی هم باز می گردد آنچنان که ما می بینیم حکمرانان مسلمانی را هم داشته ایم که در طول تاریخ در میان مستکبران هم بوده اند و بلکه بدتر از فراعنه و شاهنشاهان هم رفتار کرده اند.

و اما اینکه مسئله چطور هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز مربوط می شود، این هم خود مسئله ای است که به حکمرانی جهانی آن حضرت به عنوان امام المستضعفین هم مربوط می شود! و اینکه چطور هم باید با مستکبرین برخورد کرد؟ این را در درسهایی از نهج  البلاغه ی امام خامنه ای نیز می یابید. و اما این هم خود سوالی برای این بنده ی حقیر شده است که اصلا این کتاب در چه سالی نوشته شده بوده است؟ هر چند که از سیاق آن پیدا است که در اوایل انقلاب بوده است. به هر حال خود این بنده ی حقیر باید هنوز این کتاب را بهتر هم مطالعه کنم. و اما سوالی که از لحاظ نکاح در فقه مطرح است این است که مرد در اسلام می تواند علی القاعده تحت شرایطی با چهار زن ازدواج کند.

خوب، اینجا سوال این است که یک وقت هست که مرد خود فرض بفرمایید که مومن است و می خواهد با مومنه ای هم ازدواج کند. ولی حالا آیا گرفتار دوران جاهلیت هم اینها شده بوده اند و هر دو یا یکی از اینها دچار استکبار هم شده است و لذا آیا چقدر هم ایمانش درست و حسابی است؟ و الله اعلم! حالا فرض بفرمایید که مرد حساب هم می کند که او است که خیلی مومن شده است و همسرش هم از ایمان درست و حسابی ای برخوردار نمی باشد. و یک راه حل را اینطور هم به حساب می آورد که نکند خوب است که یک همسر دیگری هم بگیرم که این دفعه ان شاء الله خیلی هم مومن است و خیلی بهتر و بیشتر هم تحقیقات کنم که کار درست از آب در بیاید. البته چنین آپشنی بقول معروف یا بقول خودمان چنین انتخابی برای حاجیه خانمها وجود ندارد الا اینکه از همسر خود جدا شوند و همسر دیگری را هم اختیار کنند. و اما اینچنین انتخابی برای آقایان آیا تا چه حدودی تا چهار همسر هم می توانند اختیار کنند.

عرض بنده ی حقیر این است که اگر حاج آقا در محاسباتش تا حدودی هم اشتباه کرده باشد که استکبار از همسرش است و نه از خود او و تا چهار بار هم ازدواج کند، البته بعضی اینجا یحتمل هم اشکال کنند که بالاخره بعد از چهار بار حاجیه خانمها می ریزند سر او و کاری هم می کنند که او ان شاء الله خوب دست از استکبارش بلکه بردارد! و اما اگر حاج آقا دست از محاسباتش برنداشت و همان حساب را هم کرد که حاجیه خانم است که بقول معروف یا خیلی مومن نیست یا بلکه اصلا مسلمان هم نیست و حتی خیلی هم کافر است، بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که همسر دوم یحتمل با همسر اول بروند توی رقابت در امر مسلمانی و بلکه یکی هم از دیگری ان شاء الله یاد می گیرد و خیلی هم مومن می شود و نه برعکس! و بالاخره لااقل همه و همه با هم شروع کنند به اقامه ی نمازهای جماعات حتی خانوادگی. و اما این وقتی است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی در غیبت هم به سر می برند ولی جامعه ای اسلامی هم داریم که درست و حسابی هم به احکام اسلام عمل می شود و مرد و زن حتی الامکان به اسلام رقبت داشته و بلکه مومن هم تشریف دارند.

و اما اگر جامعه ای غیر اسلامی بود، چه؟ یحتمل بعضی از جوامع حتی تبلیغ هم کنند که ازدواج مرد فقط با یک زن هم جایز است و اما عملاً هم آیا این کار را می کنند؟ معمولاً انواع فسادهای دیگری هم در این جوامع وارد می شود. و لذا از روی همان درسهای طلبگی خودمان می توانیم فرض کنیم که مرد یا زنی که ازدواج هم می کنند اگر نماز خود را بجا آورند، یک پون مثبت +1 هم می گیرد و اگر نمازش را بجا نمی آورد همانطوری که ممکن است حدس زده باشید پون و نمره ی مثبتی هم نخواهد گرفت و بلکه نمره اش همان صفر باقی خواهد ماند! و حال آنکه مسئله قرار هم هست از لحاظ نمره ها و پونهای ایمانی به سمت بینهایت هم میل کند.  و همانطوری که مستحضرید، اینجا نکته ای هم هست که حتی چنین مشکلی ممکن است برای پیغمبران هم رخ دهد که اصلا طرف یعنی همسر پیامبر هم کافر است و لذا از صفر هم بالاتر نمی رود و چه رسد به اینکه نمره های مثبت و بلکه رو به بینهایت هم داشته باشیم که دارند میل می فرمایند!

این مسئله را یحتمل خوب است با مثالی تجاری هم مقایسه کنیم که فرض بفرمایید پت پلی اتیلن ترفتالات را می خواهید هم برای بطریها و ظرفهای یک بار مصرف استفاده کنید و هم برای الیاف در نساجی. و اما حالا یکی مایل هم نیست که الیاف نساجی پلی استری هم استفاده کند ولی حالا اشکالی هم نمی بیند که ظرفهای یک بار مصرف پنیر و ماست و نوشابه و اینها را هم بخرد؛ و حالا یکی دیگر هم بر عکس می گوید الا و لابد که فقط باید در ظرفهای کوزه ای پنیر و ماست و اینها را خرید و اما لباسهای کوزه ای هم اشکالی ندارد. و همینطور هم تنوعات دیگری هم داشته باشیم که هم این و هم آن یا بلکه نه این و نه آن و .... و لذا همینطوری که هر روز پیش می رویم یحتمل یک انتخابی صفر است و نمره ی انتخاب دیگری هم یک است. و اما تا روز قیامت هم یحتمل شما می بینید که اینجا مسئله آیا دارد به بینهایت هم چطور میل می کند؟ آیا اصولاً پلی استر و پت پلی اتیلن ترفتالات در کارخانه های پتروشیمی دولتی و بلکه نوع خصوصی و سلفی آن چقدر هم در دسترس است؟ و بلکه حالا قیمت آن در بورس هم چقدر است؟

البته وقتی شما قلم علماء مثل چهل حدیث امام خمینی قدس سره الشریف را ملاحظه می فرمایید، دیگر وارد این نوع از مسائل دیگر نمی شوند و بلکه بیشتر به مسائل معنوی و حدیثهای الهی و پیغمبری و ائمه ی اطهار هم می پردازند. و اما خوب، وقتی مسائل را از لحاظات مشکلات جامعه و از جمله مشکلات اقتصادی نیز خود حضرت ولی فقیه مد ظله العالی بررسی می فرمایند، ملاحظه می فرمایید که مثلاً امسال سال جهش تولید هم بوده است! و همه ی مسائل اجتماعی هم مد نظر می آیند.

و لذا عرض بنده ی حقیر این هم هست که بعضی هم یحتمل اشکال کنند که یحتمل اگر ما بیش از یک همسری را برای آقایان در نظر بگیریم و انحصاری روی تک همسری همانطوری که در اسلام هم نداریم نداشته باشیم، آنگاه همان مسئله ی تک همسری هم حتی بهتر به سمت بینهایت بقول معروف میل کند و همینطور مرد و زن در طلبگی خود در نقطه ی صفر تا روز قیامت گیر نکرده باشند. این نکته را وقتی از لحاظ گرانشی و پیچیدگی و در همتنیدگی هلوگرافیک بررسی کنیم، اینجا باید دید مسئله چطور می شود. یعنی آیا اینجا هم انحصاری هست روی تک همسری؟ مثلاً نگاه کنید به مباحث مربوط به quantum monogamy. و به این مقاله:

https://arxiv.org/abs/1406.7677

https://arxiv.org/abs/2011.08284

نکته ی مهم اینجا این است که تا آنجایی که این مسائل به استکبار و استضعاف و مستکبر و مستضعف هم مربوط می شوند، آیا فرو کاست مسئله به نیروهای قوی و ضعیف و بلکه مثلاً گراند یونیفیکاسیون راه حل است؟ یا اصلا حتی صورت مسئله هم بلکه چیست؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

_________________________

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّـهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾ وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ ﴿٤﴾ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿٦

 

دعاء مکارم الأخلاق

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَبَلِّغْ بِإِیمانِی أَکْمَلَ الاِیمانِ وَاجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الیَقِینِ وَانْتَهِ بِنِیَّتِی إِلى أَحْسَنِ النِّیَّاتِ وَبِعَمَلِی إِلى أَحْسَنِ الاَعْمالِ ، اللّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی وَصَحِّحْ بِما عِنْدَکَ یَقِینِی وَاسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِکَ ما فَسَدَ مِنِّی ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاکْفِنِی ما یَشْغَلُنِی الاِهْتمامُ بِهِ وَاسْتَعْمِلْنِی بِما تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ وَاسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیما خَلَقْتَنِی لَهُ ، وَأغْنِنِی وَوَسِّعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ وَلا تَفْتِنِّی بِالَّنَظِر وَأَعِزَّنِی وَلا تَبْتَلِیَنِی بِالکِبْرِ وَعَبِّدْنِی لَکَ وَلاتُفْسِدْ عِبادَتِی بِالعُجْبِ وَأَجْرِ لِلْناسِ عَلى یَدَیَّ الخَیْرَ وَلا تَمْحَقْهُ بِالمَنِّ وَهَبْ لِی مَعالِی الاَخْلاقِ وَاعْصِمْنِی مِنَ الفَخْرِ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَلا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلاّ حطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَها وَلا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظاهِراً إِلاّ أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً باطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِها ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَتِّعْنِی بِهُدىً صالِحٍ لا اسْتَبْدِلُ بِهِ وَطَرِیقَةِ حَقٍّ لا أَزِیغُ عَنْها وَنِیَّةِ رُشْدٍ لا أَشُکُّ فِیها ، وَعَمِّرْنِی ما کانَ عُمْرِی بِذْلَةً فِی طاعَتِکَ فَإِذا کانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلْشَّیْطانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إلى أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ

 

ذکر صلوات بر حضرت بقیة الله الاعظم

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

در گزینش همسر برای خود برای دختر خانمها و آقا پسرهایی که حالا کمی جوانترند یا بلکه حتی کمی هم پا به سن گذاشته تر شده اند، این نکته قابل توجه هم هست که آیا ما توحیدمان به آن حدی رسیده است که وقتی می خواهیم همسری را برای خود اختیار کنیم آنگاه این دو وارد بندگی خدا دارند می شوند یا اینکه خیر! هر کدام این داعیه را هم بیشتر دارد که فرضاً حرف حرف من است و لا غیر! یا آیا منم که همه کاره ام یا تویی؟ فرضاً طلبه ی بنده خدا یک عمری هم گوشه ی حجره اش خودکشون هم کرده است، و اما آیا حالا گیر یک مستکبری افتاده است که بلکه خود را هم همسر خدا می داند و از فرعون هم بالاتر است؟ یا بر عکس همان حاجیه خانم است که متوجه می شود که نه بابا این طلبه ی بدبخت هم یک عمری سر خودش را کلاه گذاشته برای اینکه یک مستکبر مستبدی بیش هدف و مقصدش نبوده است و دیگر هیچ! یعنی اینجا حالا مسئله آلیس و باب نباشد و بلکه علی و زهرا هم باشد که می خواهند به هم سیگنالهایی هم بفرستند که خوب حالا که ما ازدواج کرده ایم حالا چطور هم باید سعادتمندتر و بلکه سعادتمندترین هم شویم؟! و آیا این در حالی است که خدا و پیغغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حی و حاضر است و ما در شناخت او اشتباه می کنیم و سنگنالهای علی و زهرایی را بد برداشت کرده و بلکه اصلا علی و زهرا را نمی بینیم که هیچ و علاوه بر آن شناختی هم از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نداریم که متوجه مان کند که علی جان، زهرا جان، امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت هم تشریف دارند برای اینکه حی و حاضر هم جلوی ما ظهور کنند آیا ما او را خواهیم شناخت همانطوری که آیا خواهیم توانست تشخیص دهیم که بالاخره امروز است که روز قیامت است یا حالا حالاها مانده است که آن روز موعود فرا هم برسد؟ علی جان و زهرا جان، آیا چقدر با امام زمانت هم در درون و بیرونت در ارتباطی؟ یعنی اینجا سعادت و سعادتمندی آیا فقط سیگنالهای بین علی و زهرا هم هست یا برای اینکه آن وجه ای را که مورد نظر در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت متعالیه است به این هم هست که چقدر هم با امام زمانت سیگنالهایت را در دعاها و عبادات خود می فرستی؟ و حالا عیسی به دین خویش و موسی به دین خود! و اما آیا به توحید هم طوری رسیده ای که سر سوزنی هم برای خدا همسری اختیار نکنی و بلکه متوجه شوی برای اینکه با خدا در تماس باشی باید امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف حی و حاضر را لااقل از لحاظ روانشناسی هم بشناسی یا خیر؟ آنگاه یحتمل بتوانی همسری برای خود اختیار کنی که در امر توحید و نبوت و امامت و عدل الهی و  معاد  همدیگر را یاری هم دهید.

حالا فرض بفرمایید که در یک کشوری اصلا مردم لباسی که از مواد پلیستری پلی اتیلن ترفتالات استفاده کند را دوست ندارند بپوشند و بلکه نمی پوشند! خوب، اگر شما بروید در این کشور سرمایه گذاری هم کنید که در نساجیهای خود کارخانه ی لباسهای پلیستری هم راه بیاندازید که آنگاه ورشکست هم می شوید. و اما اگر در بطریسازیهایی که بین دویست میلیون تا دو میلیارد گویا سرمایه هم می خواهد سرمایه گذاری کنید، آنگاه فرقی ندارد شما هاری کریشنا یا عیسوی و موسوی هستید یا مسلمان که صاحب این ماشین تولید بطری و ظروف یک بار مصرف پلی اتیلنی ترتفالات هم هست. و اما یحتمل بعداً هم وقتی خواستید مواد پلی اتیلن ترفتالات خود را بسته به اینکه در چه کشوری هم واقع شده اید؛ بسته به اینکه کارخانه ی پتروشیمی شما آیا پتروشیمی شهید تندگویان هم هست یا پتروشیمی قبل از انقلاب است یا اصلا پتروشیمیهای واقع در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی دیگری هم هستند. مثل این است که مثلاً حالا امروز قرآن آنلاین ممکن است نرم افرازش به دلایلی کار کند؛ و مثلاً فردا ممکن است تنزیل دات نت خیلی بهتر کار ند و دیگر کار نکند! خوب، امتحان هم کنید اگر تا حالا امتحان هم نکرده اید؛ بالاخره بهتر از این است که اصلا نرم افزارهای قرآنی هیچ کدامشان هم کار نکنند و دستتان بماند توی پوست گردو! یعنی بعضی هم اینحا اشکال می کنند که گردو به این گرانی یحتمل بهتر نیست دستتان را توی پوست بادام زمینی هم بگذارید یا اینکه اصلا پوست تخمه آفتابگردان یحتمل از لحاظ قیمتی بهتر هم باشد؟ و حالا نوشابه را هم علاوه بر ماست و بلکه پنیر از توی کوزه هم بنوشید که دیگر به محیط زیست هم صدمه نمی زند و از لحاظات سلامتی بهتر هم نیست؟ بشرطی که وقتی نوشابه را سر کشیدید مثل بطری نوشابه ی پتی و قوطی آلومینیومی پرتش نکنید توی جوی آب و اینور و اونور. مثل بچه ی آدم می اندازی توی جعبه های ریساکلینگ یک بار مصرف. و تازه این مسائل مربوط به بطریهای یک بار مصرف پلی اتیلین و کارخانه های آن است و حالا فرض بفرمایید که می خواستیم بزنیم هم روی دست بمرسدس بنز و مک؟ آنوقت چی؟ هپکو و پراید را چه کنیم؟ 

ولی حالا بنده ی حقیر عرضم این است که اگر فرض بفرمایید که علی جان و زهرا جان هم نباشند و بلکه آلیس جان و باب جان هم بودند که این سیگنالها را هم به هم دادند که یا خودکشون می کنم یا اینکه اصلا خودم می کشمت! این را باید قبول هم کرد که دیگر اینجا فرقی ندارد که علی جان است یا زهرا جان یا آلیس جان یا باب جان و بلکه خیلی هم بدآموزی دارد برای بچه ها و مسئله مملو می شود از مشکلات خانوادگی چرا که آنوقتی که باید کاری هم می کردی نکردی! یعنی چه؟ یعنی آنوقتی که باید توی حجره ات خودکشون می کردی تا به اجتهاد هم آیا در مخروطی آینده ات برسی و بلکه با اشاعه ی لامذهبیها هم در درونت و بلکه کل عالم و کیهان وارد جهاد اکبر شوی، نرسیدی و حتی از صفر هم به یک نرسیدی و همینطوری در صفرهایت داری درجا هممی زنی و حالا دیگر میخواهی چه کنی؟ زورگار هم همیشه آبستن انواع حوادثی شده است که باید با آنها دست و پنجه نرم کنی و آنگاه هم خودکشونهای از روی جهل و نادانی و بلکه برگشتن به عصر جاهلیت مزید بر علت نخواهند شد؟! بالاخره حتی المقدور با رعایت شیوه نامه های بهداشتی در این روزگار ویروس کرونایی کووید-19 ای، مسجدت را برو و نمازت را هم حتی المقدور به جماعات و جمعه برگزار هم کن و .... بالاخره علی جان و زهرا جان و نه بلکه آلیس و نه هم باب یحتمل نه تنها همدیگر و خانواده ی خود را تهدید کنند و بلکه هم بتوانند بقیه را نیز تهدید بفرمایند که یا نمازت را می خوانی یا اینکه خودم می روم امام جماعت می شوم و همه و همه آنگاه آمدند پشت سر این بنده ی حقیر ایستادند به اقامه ی نماز آنوقت دیگر نگویی چراها؟ نگویی مگر آلیس در سرزمین عجایب است ها؟!!! اگر همین قدر هم نکنی، همه و همه به ریش و پشمت می خندند و می فرمایند نگاهش کن؛ ریش و پشمش را هم که همه را تیغ انداخته که هیچی و حتی نمازش را هم بلد نیست و نمی داند چطور صلاتش را هم اقامه کند؟ و می شوی مایه ی آبروریزی خود و دیگر مسلمین جهان. خجالت ندارد؟! روانشناسی نمی خواهد!

ولی به هر حال، جامعه ای که در آن دو نفر به هم می رسند و رفتارشان مملو از شرک و جاهلیت هم نباشد را یافتن و بلکه در چنین جامعه ای با یاد خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و حکومت کریمه ی دولت امام زمان عجل الله فرجه الشریف زیر سایه ی پرچم و علامت ولی امر مسلمین و مستضعفین جهان هم زندگی کردن و دوام هم آوردن خیلی کار می خواهد. یا غیاث المستغیثین؛ یا حبیب قلوب العارفین. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿الکهف: ١٠٩﴾

 

٢٦ ـ لى : جعفر بن محمد بن مسرور ، عن ابن عامر ، عن المعلى بن محمد البصری ، عن أحمد بن محمد بن عبدالله ، عن عمر بن زیاد ، عن مدرک بن عبدالرحمن ، عن أبی عبدالله الصادق جعفر بن محمد علیهم السلام قال : إذا کان یوم القیامة جمع الله عزوجل الناس فی صعید واحد ، و

وضعت الموازین فتوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فیرجح مداد العلماء على دماء الشهداء.

لى : وأنشدنا الشیخ الفقیه أبوجعفر لبعضهم :

العالم العاقل ابن نفسه

 

کم بین من تکرمه لغیره

أغناه جنس علمه عن جنسه

 

وبین من تکرمه لنفسه

 

http://lib.eshia.ir/71860/2/14

 

یک نکته ی فقهی عمیقی هست اینجا در مورد نکاح که معمولاً در مورد همه ی افراد بشر هم اگر بگوییم صادق نیست و بلکه در مورد اکثر رو به همه ی افراد بشر سازگار است که بالاخره افراد بشر می خواهند ازدواج کنند. و این مسئله مستکبر و مستضعف هم ندارد و اما آنطوری که این مسائل به هر دو گروه هم می توانند مربوط شوند، در حقیقت مسئله به مومنین در عصر اسلامی هم باز می گردد آنچنان که ما می بینیم حکمرانان مسلمانی را هم داشته ایم که در طول تاریخ در میان مستکبران هم بوده اند و بلکه بدتر از فراعنه و شاهنشاهان هم رفتار کرده اند.

و اما اینکه مسئله چطور هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز مربوط می شود، این هم خود مسئله ای است که به حکمرانی جهانی آن حضرت به عنوان امام المستضعفین هم مربوط می شود! و اینکه چطور هم باید با مستکبرین برخورد کرد؟ این را در درسهایی از نهج  البلاغه ی امام خامنه ای نیز می یابید. و اما این هم خود سوالی برای این بنده ی حقیر شده است که اصلا این کتاب در چه سالی نوشته شده بوده است؟ هر چند که از سیاق آن پیدا است که در اوایل انقلاب بوده است. به هر حال خود این بنده ی حقیر باید هنوز این کتاب را بهتر هم مطالعه کنم. و اما سوالی که از لحاظ نکاح در فقه مطرح است این است که مرد در اسلام می تواند علی القاعده تحت شرایطی با چهار زن ازدواج کند.

خوب، اینجا سوال این است که یک وقت هست که مرد خود فرض بفرمایید که مومن است و می خواهد با مومنه ای هم ازدواج کند. ولی حالا آیا گرفتار دوران جاهلیت هم اینها شده بوده اند و هر دو یا یکی از اینها دچار استکبار هم شده است و لذا آیا چقدر هم ایمانش درست و حسابی است؟ و الله اعلم! حالا فرض بفرمایید که مرد حساب هم می کند که او است که خیلی مومن شده است و همسرش هم از ایمان درست و حسابی ای برخوردار نمی باشد. و یک راه حل را اینطور هم به حساب می آورد که نکند خوب است که یک همسر دیگری هم بگیرم که این دفعه ان شاء الله خیلی هم مومن است و خیلی بهتر و بیشتر هم تحقیقات کنم که کار درست از آب در بیاید. البته چنین آپشنی بقول معروف یا بقول خودمان چنین انتخابی برای حاجیه خانمها وجود ندارد الا اینکه از همسر خود جدا شوند و همسر دیگری را هم اختیار کنند. و اما اینچنین انتخابی برای آقایان آیا تا چه حدودی تا چهار همسر هم می توانند اختیار کنند.

عرض بنده ی حقیر این است که اگر حاج آقا در محاسباتش تا حدودی هم اشتباه کرده باشد که استکبار از همسرش است و نه از خود او و تا چهار بار هم ازدواج کند، البته بعضی اینجا یحتمل هم اشکال کنند که بالاخره بعد از چهار بار حاجیه خانمها می ریزند سر او و کاری هم می کنند که او ان شاء الله خوب دست از استکبارش بلکه بردارد! و اما اگر حاج آقا دست از محاسباتش برنداشت و همان حساب را هم کرد که حاجیه خانم است که بقول معروف یا خیلی مومن نیست یا بلکه اصلا مسلمان هم نیست و حتی خیلی هم کافر است، بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که همسر دوم یحتمل با همسر اول بروند توی رقابت در امر مسلمانی و بلکه یکی هم از دیگری ان شاء الله یاد می گیرد و خیلی هم مومن می شود و نه برعکس! و بالاخره لااقل همه و همه با هم شروع کنند به اقامه ی نمازهای جماعات حتی خانوادگی. و اما این وقتی است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی در غیبت هم به سر می برند ولی جامعه ای اسلامی هم داریم که درست و حسابی هم به احکام اسلام عمل می شود و مرد و زن حتی الامکان به اسلام رقبت داشته و بلکه مومن هم تشریف دارند.

و اما اگر جامعه ای غیر اسلامی بود، چه؟ یحتمل بعضی از جوامع حتی تبلیغ هم کنند که ازدواج مرد فقط با یک زن هم جایز است و اما عملاً هم آیا این کار را می کنند؟ معمولاً انواع فسادهای دیگری هم در این جوامع وارد می شود. و لذا از روی همان درسهای طلبگی خودمان می توانیم فرض کنیم که مرد یا زنی که ازدواج هم می کنند اگر نماز خود را بجا آورند، یک پون مثبت +1 هم می گیرد و اگر نمازش را بجا نمی آورد همانطوری که ممکن است حدس زده باشید پون و نمره ی مثبتی هم نخواهد گرفت و بلکه نمره اش همان صفر باقی خواهد ماند! و حال آنکه مسئله قرار هم هست از لحاظ نمره ها و پونهای ایمانی به سمت بینهایت هم میل کند.  و همانطوری که مستحضرید، اینجا نکته ای هم هست که حتی چنین مشکلی ممکن است برای پیغمبران هم رخ دهد که اصلا طرف یعنی همسر پیامبر هم کافر است و لذا از صفر هم بالاتر نمی رود و چه رسد به اینکه نمره های مثبت و بلکه رو به بینهایت هم داشته باشیم که دارند میل می فرمایند!

این مسئله را یحتمل خوب است با مثالی تجاری هم مقایسه کنیم که فرض بفرمایید پت پلی اتیلن ترفتالات را می خواهید هم برای بطریها و ظرفهای یک بار مصرف استفاده کنید و هم برای الیاف در نساجی. و اما حالا یکی مایل هم نیست که الیاف نساجی پلی استری هم استفاده کند ولی حالا اشکالی هم نمی بیند که ظرفهای یک بار مصرف پنیر و ماست و نوشابه و اینها را هم بخرد؛ و حالا یکی دیگر هم بر عکس می گوید الا و لابد که فقط باید در ظرفهای کوزه ای پنیر و ماست و اینها را خرید و اما لباسهای کوزه ای هم اشکالی ندارد. و همینطور هم تنوعات دیگری هم داشته باشیم که هم این و هم آن یا بلکه نه این و نه آن و .... و لذا همینطوری که هر روز پیش می رویم یحتمل یک انتخابی صفر است و نمره ی انتخاب دیگری هم یک است. و اما تا روز قیامت هم یحتمل شما می بینید که اینجا مسئله آیا دارد به بینهایت هم چطور میل می کند؟ آیا اصولاً پلی استر و پت پلی اتیلن ترفتالات در کارخانه های پتروشیمی دولتی و بلکه نوع خصوصی و سلفی آن چقدر هم در دسترس است؟ و بلکه حالا قیمت آن در بورس هم چقدر است؟

البته وقتی شما قلم علماء مثل چهل حدیث امام خمینی قدس سره الشریف را ملاحظه می فرمایید، دیگر وارد این نوع از مسائل دیگر نمی شوند و بلکه بیشتر به مسائل معنوی و حدیثهای الهی و پیغمبری و ائمه ی اطهار هم می پردازند. و اما خوب، وقتی مسائل را از لحاظات مشکلات جامعه و از جمله مشکلات اقتصادی نیز خود حضرت ولی فقیه مد ظله العالی بررسی می فرمایند، ملاحظه می فرمایید که مثلاً امسال سال جهش تولید هم بوده است! و همه ی مسائل اجتماعی هم مد نظر می آیند.

و لذا عرض بنده ی حقیر این هم هست که بعضی هم یحتمل اشکال کنند که یحتمل اگر ما بیش از یک همسری را برای آقایان در نظر بگیریم و انحصاری روی تک همسری همانطوری که در اسلام هم نداریم نداشته باشیم، آنگاه همان مسئله ی تک همسری هم حتی بهتر به سمت بینهایت بقول معروف میل کند و همینطور مرد و زن در طلبگی خود در نقطه ی صفر تا روز قیامت گیر نکرده باشند. این نکته را وقتی از لحاظ گرانشی و پیچیدگی و در همتنیدگی هلوگرافیک بررسی کنیم، اینجا باید دید مسئله چطور می شود. یعنی آیا اینجا هم انحصاری هست روی تک همسری؟ مثلاً نگاه کنید به مباحث مربوط به quantum monogamy. و به این مقاله:

https://arxiv.org/abs/1406.7677

https://arxiv.org/abs/2011.08284

نکته ی مهم اینجا این است که تا آنجایی که این مسائل به استکبار و استضعاف و مستکبر و مستضعف هم مربوط می شوند، آیا فرو کاست مسئله به نیروهای قوی و ضعیف و بلکه مثلاً گراند یونیفیکاسیون راه حل است؟ یا اصلا حتی صورت مسئله هم بلکه چیست؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿الکهف: ١٠٩﴾

 

٢٦ ـ لى : جعفر بن محمد بن مسرور ، عن ابن عامر ، عن المعلى بن محمد البصری ، عن أحمد بن محمد بن عبدالله ، عن عمر بن زیاد ، عن مدرک بن عبدالرحمن ، عن أبی عبدالله الصادق جعفر بن محمد علیهم السلام قال : إذا کان یوم القیامة جمع الله عزوجل الناس فی صعید واحد ، و

وضعت الموازین فتوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فیرجح مداد العلماء على دماء الشهداء.

لى : وأنشدنا الشیخ الفقیه أبوجعفر لبعضهم :

العالم العاقل ابن نفسه

 

کم بین من تکرمه لغیره

أغناه جنس علمه عن جنسه

 

وبین من تکرمه لنفسه

 

http://lib.eshia.ir/71860/2/14

 

در تحصیل علم خودکشی و از خودگذشتگی می‌کردند!

انسان وقتی زحمات فقها را می‌بیند، می‌فهمد که این روایت درست است که: «مِدادُ الْعُلَمآءِ أَفْضَلُ مِنْ دِمآءِ الشهَداءِ؛ مداد علما از خون شهیدان برتر است».١

انصاف این است که کتاب جواهر مرتب نیست. اگر فروع آن از اصول و کلیات مطالب آن جدا می‌شد، خیلی خوب بود، ولی هرچه می‌گوید به‌جا و خوب می‌گوید، و همین‌طور نمی‌پراند، البته دیگران هم نمی‌پرانند. چه توفیقاتی داشتند! شنیدیم که شیخ انصاری علیه‌الرحمة فرموده است: صاحب جواهر از من اَفقَه است!

انصافاً هم دقتش خوب است و هم عرفیاتش. حتی مطالب اصولی که نوعاً متعرض می‌شود، خوب است، و شیخ رحمه‌الله هم با او موافق است.

بعضی از آقایان می‌فرمودند: اصولش از بعضی از متأخرین هم بهتر است.

ابتدا مُستَبعَد به نظر می‌رسد این روایت که وارد شده که می‌فرماید: «إِذا کانَ یوْمُ الْقِیامَةِ وُزِنَ [یوزَنُ ] مِدادُ الْعُلَماءِ مَعَ دِماءِ الشهَداءِ، فَیرَحجُ مِدادُ الْعُلَماءِ عَلی دِماءِ الشهَداءِ؛ هنگامی که روز قیامت فرا می‌رسد، مداد دانشمندان با خون شهیدان سنجیده می‌شود و مداد دانشمندان سنگین‌تر از خون شهیدان می‌گردد».٢

همچنین در روایت منقول از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «إِذا کانَ یوْمُ الْقیامَةِ، جَمَعَ الله‏ُ ـ عز و جل ـ الناسَ فی صَعیدٍ واحِدٍ، وَ وُضِعَتِ الْمَوازینُ فَتُوزَنُ دِماءُ الشهَداءِ مَعَ مِدادِ العُلَماءِ، فَیرَحجُ مِدادُ العُلَماءِ عَلیدِماءِ الشهَداءِ؛ وقتی روز قیامت فرا می‌رسد، خداوند ـ عزوجل ـ مردم را گرد هم می‌آورد، و ترازوها [برای سنجش اعمال] نهاده می‌شود و خون شهیدان با مداد دانشمندان سنجیده می‌شود و در نتیجه مداد دانشمندان سنگین‌تر از خون شهیدان می‌گردد».٣

ولی با دقت نظر، معلوم می‌شود که همین‌طور است؛ زیرا آنها در اطاق‌های مطالعه و حجره‌هایشان در تحصیل علوم دینی و معارف الهی خودکشی می‌کردند! همان خودکشی و ازخودگذشتگی را که مجاهدان فی‌سبیل‌الله در میدان جنگ و جهاد دارند!

در محضر بهجت، ج۲، ص۳۹۸

  • ١.به همین مضمون: من‌لایحضره‌الفقیه، ج۴، ص۳۹۸؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۴، ۱۷؛ ج۷، ص۲۲۶؛ ارشادالقلوب، ج۱، ص۱۶۵؛ امالی صدوق، ص۱۶۸؛ امالی طوسی، ص۵۲۱؛ روضةالواعظین، ج۱، ص۹؛ عدةالدّاعی، ص۷۷؛ عوالی‌اللّئآلی، ج۴، ص۶۱؛ مستطرفات، ص۶۲۲؛ مشکاةالانوار، ص۱۳۷.
  • ٢.بحارالانوار، ج۲، ص۱۶؛ ارشادالقلوب، ج۱، ص۱۵۶؛ امالی طوسی، ص۵۲۱.
  • ٣.من‌لایحضره‌الفقیه، ج۴،ص ۳۹۸؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۴، ج۷، ص۲۲۶؛ امالی صدوق، ص۱۶۸.

 

مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت

https://bahjat.ir/fa/content/10401

وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّـهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّـهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ﴿الأنفال: ٦٠﴾

 

عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى اَلْخَلْقَ وَ لاَ تُرَى وَ لاَ أَسْمَعَ [أَسْمَعُ] لَکَ حَسِیساً وَ لاَ نَجْوَى

 

https://arxiv.org/abs/2103.05642

https://arxiv.org/abs/2103.05790

https://arxiv.org/abs/hep-th/0502050

https://arxiv.org/abs/1711.01617

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ﴿العلق: ۱﴾

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (آل عمران: 164)

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (النحل: 36)

 

 

فَصَارُوا مُلُوکاً حُکَّاماً وَ أَئِمَّةً أَعْلَاماً

( و در نتیجه ) آنان حکمرانان اختیار دار و پیشوایان راهنما گردیدند .

ملوک ( جمع ملک ) به مفهوم صاحب اختیار و کسى که مالک امر است ( البته در فارسى به مفهوم شاه و پادشاه , ترجمه مى شود , اما در فرهنگ قرآنى لزوما بدین معنى نیست ) چه کسانى صاحب اختیار فرمانروا مى شوند ؟ مومنین . جامعه مومنین .

یعنى مؤمنین فرمانروایان صاحب اختیار یک جامعه مى شوند . صحبت بر سر یک نفر و یک قشر و یک طبقه نیست , یک جامعه مومن صاحب اختیار و فرمانروا مى گردند , ملوک و حکام مى گردند . این جامعه زنده است . یک قلب طپنده است . خود جامعه کلا یک نبض زنده اند .

 

درسهایی از نهج البلاغه، امام خامنه ای، ص 151-152

http://lib.eshia.ir/10853/1/151

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اهمیت و ارزش انتشارات
ابتدا باید من از سپاه پاسداران و از شما آقایان تشکر کنم که اشخاصی هستند که به حسب غالب متعهدند و برای اسلام و برای جمهوری اسلامی عمل می‌کنند. و خدای تبارک و تعالی ان شاء الله آنها را تقویت کند. و شهدای آنها را با شهدای صدر اسلام محشور کند. و بازماندگان آنها - که همه هستند - را تأیید کند، که این جمهوری اسلامی را که می‌بینید همه قدرتها بر خلافش قد علم کرده‌اند ان شاء الله به منزل برسانند و به نسل آتیه تحویل بدهند. اهمیت انتشارات، مثل اهمیت خونهایی است که در جبهه‌ها ریخته می‌شود. و مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء (1) برای اینکه، دماء شهدا گرچه بسیار ارزشمند است و سازنده، لکن قلمها بیشتر می‌تواند سازنده باشد. و شهدا را، قلمها می‌سازند و شهیدپرور هستند قلمها. لهذا این عمل [را] که شما دارید، باید ارزشش را توجه کنید و مسئولیتش را. و عمل هرچه ارزش بیشتر داشته باشد، مسئولیتش هم بزرگتر است. و حالا که شما در انتشارات واقع هستید و درجهت فرهنگ این گروه هستید، باید توجه کنید به انتشاراتتان که یک انتشارات مفید باشد. وبایدانتشارات امروز، جبران انتشارات زمان رژیم سابق رابکند.

صحیفه امام خمینی، جلد 16، ص 227

https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/16/page/227

 

شما وقتی در تجارت و بورس  یحتمل بخواهید کاری کنید، متوجه می شوید که بعضی کارها هستند که به اندازه ی مثقال ذره ای ممکن است خیرشان باشد که اصلا وقتی در مقیاسهای کوچک آنها را بسنجید حتی خیلی هم به حساب نیایند. مثلاً در پتروشیمی پلی اتیلن ترفتالات یا pet برای ساخت ظرفهای بطری و همینطور نساجی کاربرد دارند. البته اینها چون یک محصولاتی هم هستند که تخصصی خاص می خواهند توسط کارخانه ی پتروشیمی تولید هم می شوند که یحتمل دولتی هم باشد مثل پتروشیمی شهید تندگویان و نه از نوع پتروشیمیهای سلفی و خصوصی آن. ولی در مقیاسهای زیاد هم می توانند تولید شوند طوری که ظروفی که مورد نیاز است و الیافهای نساجی را هم بتوانند پوشش دهند و حتی صادر هم کنند. یعنی یک کارخانه می تواند همه را جوابگو هم باشد و بلکه صادرات هم داشته باشد. مثل این است که کارخانه ای کلید و پریز الکتریکی هم بسازد. یک کارخانه می تواند همه را جوابگو بوده و باز بلکه صادرات هم کند. و در این مورد دیگر کلید و پریز لازم هم نیست که حتماً انحصاری روی دولتی بودن کار نیز اعمال شود و حتی میتواند کارخانه های خصوصی هم باشند.

حالا شما اگر کتابفروشیهای اینترنتی را در نظر بگیرید، اینجا کافی است انبارهایی را هم داشته باشید که در هر شهر و بلکه هر روستایی هم اینها شعبه هایی داشته باشند که بتوانند از آنجاها کتب خود را برای مشتریانشان بفرستند. البته اگر بجای کتابفروشی کتابخانه های الکترونیکی اینترنتی هم داشته باشید که بتوانند کتب مختلف را در اختیار همگان هم بگذارند که دیگر چه بهتر. ولی این مسئله وقتی می خواهد بین المللی هم شود، یحتمل باید در نظر هم داشت که سیاست هم در کار می آید. مثلاً ممکن است که از انتشارات و استفاده ی کتب اسلامی نه تنها جلوگیری شود و بلکه کتب ضد اسلامی هم تبلیغ و انتشار داده شوند. حالا اینها یحتمل از خارج به شهرها بیشتر برسند و به روستاها نرسند همانطوری که اتومبیلها و ماشینهای خارجی هم یحتمل خیلی به روستاها نرسند. و لذا اگر شوراهای شهر و روستا قرار است که کارآیی داشته باشند، اینجاها است که باید بطور متمرکز اعمال نفوذ هم کنند همانطوری که کلید و پریز و ظروف یک بار مصرف هم هم به شهر می رسد و هم به روستا!

شما وقتی مسئله را از دیدگاه یک کارخانه ای می نگرید که دارد فرضاً پلی اتیلن ترفتالات  می سازد و بعد فرضاً یک ظرف یک بار مصرفی به دست یک نفر می رسد که بعد از استفاده هم دور انداخته می شود، وقتی به کل ظروف یک بار مصرف می نگریم که مورد استفاده است این یک حکمی دارد. ولی وقتی فقط به از دیدگاه یک نفری که دارد آنرا می خرد و استفاده می کند و بعد هم آنرا یحتمل دور هم می اندازد، یحتمل خیلی هم به چشم نیاید. و مهم جلوه نکند.

مستضعفینی هم که در برابر استکبار جهانی می ایستند واستقامت می کنند نیز همینطور است که اصلا چطور هم می شود جلوی استکبار ایستاد و بلکه مومنین برای خود حکومت هم تشکیل داده و حتی همه ی مومنین هم حاکم شوند. شما ببینید چطور ممکن است با تواصی به حق و تواصی به صبری که مومنین نسبت به یکدیگر و دیگران همدیگر را توصیه می فرمایند، مثقال ذره ای هم تاثیر داشته باشد آنچنان که استکبار را سرنگون هم کند؟! موضوع این است که آن سلطنتی که از سلطنت الهی نتیجه می شود و مظهرش هم امام امت است چطور می تواند با اسلام ناب محمدی این سلطنت الهی را در بین مستضعفین آنچنان پایدار کند که در مقابل استکبار بایستد. مشکل استکبار دقیقاً این است که دچار طاغوت و فرعونیتی است حتی در حدود روانشناسی ای که لازمه اش هم این است ک توحید نمی شناسد. و الا چرا باید استکبار جهانی بر علیه مستضعفینی در جهان که مظلوم هم هستند توطئه کند و بخواهد حتی آنها را سرکوب هم کند. در صورتی که بجای اینکه حتی این معمول هم هست که اگر بزرگواری خیلی قدرت و ثروت هم دارد، معمولاً حاضر است سخاوتمندی نشان داده و به آن مستضعفان کمک هم کند و نه اینکه مثلاً حتی او را تحریم هم کند و بلکه با او وارد جنگ هم شود! این مسئله از روی روانشناسی خودپسندی و تکبر و افسردگی و خودکشی است که همه چیز را از آن خود می پندارد و حاضر نیست آنچه را دارد را با دیگران در میان گذاشته و حتی مشورت هم بگیرد و چه رسد به اینکه بخواهد به دیگران کمک هم کند تا حق خودشان را بتوانند بگیرند و با باطل هم بجنگند و جهاد کنند.

سلطنتهای استکباری غیر الهی نژادپرستانه دلیلش همین است که دچار مشکلات روانشناسی در همان خانواده های خود هستند چرا که وقتی فردی با خدای خود روبرو می شود، بندگی و عبودیت خدا را بدلیل سلطنتهای ساختگی غیر الهی و بلکه فرعونی اش نفی می کند و انتظار هم دارد که دیگران و اغیار همه و همه مطیع حال او باشند و از او اطاعت هم بفرمایند. این است که بوی گند استکبارش را را نمی تواند استشمام هم کند و بلکه بوی خوش کلمه ی طیبه ای را که از توحید و کتاب الله نیز برمی خیزد را نیز قادر به استشمام نیست. و در باتلاق خباثت و شرارت خود غرق هم شده است و چه رسد به اینکه بخواهد سلطنت الهی مومنین را هم دریابد. و حتی چه رسد به اینکه شرارت و خباثتش به او اجازه هم دهد که بخواهد بر سر مردم بیگناه هم بمبهای اتمی و هسته ای استفاده نکند و نریزد.

استکبار نمی تواند بفهمد که کلمه ی طیبه چه سودی هم می تواند برای او داشته باشد آنچنان که مومنین مستضعف هم توسلشان یحتل فقط به کلمه ی حق و کتاب الله باشد آنچنان که بتوانند از همین راه عبودیت حضرت حق نیز به سلطنت الهی هم برسند؟ این است که امیرالمومنین و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز یعسوب الدین هم می دانند آنچنان که یعسوب به معنای ملکه ی زنبورها هم هست همانطوری که همه ی زنبورها حول ملکه گرد می آیند. و چرا که امام به مومنین آن سلطنت الهی را می تواند برساند و عطا کند همانطوری که خودش هم در بندگی و عبودیت حضرت حق به خدا متصل است. و الا اگر سلطنت غیر الهی باشد انسانها در خسران می افتند و دیگر همدیگر را به تواصی به حق و تواصی به صبر نیز توصیه نخواهند کرد  و قدر فقهای دانشمندان خود را هم نمی دانند که چطور حتی می شود از همین بمبهای اتمی و هسته ای خود درست استفاده شود آنطور که هندسه ی زمین و آسمان را به امام و پیغمبر و خدا وصل کنند؟ شما متصور شوید که این چه کارخانه ای است که پیغمبر 14 الی 15 قرن پیش درست کرد که از روی کتابش هنوز هم همان کارخانه برای مستضعفین عالم و ائمه ی آنها به ارث مانده است و ما وارث چنین قدرت و ثروت و سلطنت و حکمت الهی ای هم هستیم؟! حالا ما چقدر هم بتوانیم از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به عالیترین درجات عالیه ی الهی در عبودیت خود برسیم حد و مرزی هم در این بینهایتهای از آیت اللهی های حکمت الهی نداریم الا در استقامت و ایستادگی در عبودت و بندگی هر چه بیشتر الهی! لااله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

_____________________________________

 

خوب، حالا ما از تجارتی با خدا که مربوط می شود به شجره ی طیبه و کلمة الطیبه و کتاب الله، فرض هم بفرمایید که می رسیم به اینکه چطور این کلمات را روی امواج الکترومغناطیسی سوار کنیم که همگان بتوانند بهره مند هم شوند. مسئله اینجا این است که پشت این قضیه چه مشکلاتی نهفته است؟ در یک سطحی از مسائل این است که شما یک سری اعدادی از صفر و یک را دارید که اینها را وقتی ترجمه اش کنید روی امواج الکترومغناطیسی آنگاه با انواع امواج صوتی و تصویری می توانید روبرو هم شوید که از فرستنده ای به گیرنده ای هم می رسد. حالا اینکه این صفر و یکها را چطور به تصاویری سیاه و سفید یا رنگی هم تبدیل کنیم که در عین حال صدایی هم که همراه آنها بطور همزمان ضبط شده یا حتی زنده هم دارد پخش می شود با هم هماهنگ باشد، باز این هم مسائل خود را دارد. مثلاً اینکه شما از چند بایت استفاده می کنید برای اینکه انواع رنگها را کدبندی نموده و منتقل کنید و آیا از بیتهایی هم برای اینکه به عنوان بیتهای درست کننده ی خطاهای حاصل از فرستادن بیتهای رنگی است نیز استفاده می کنید باز مسائل خود را هم دارد.

و اما گذشته از اینها، شما این مسئله را هم دارید که آیا در نظریه های الکترومغناطیسی خود از نظریه ی کلاسیک دارید استفاده می فرمایید؟ یا از الکترودینامیک کوانتومی هم استفاده می کنید؟ به عبارت دیگر اگر یک بار مسئله را از حالت کلاسیک کوانتیزه فرمودید، آیا همینجا هم بسنده می فرمایید یا دوباره و دوباره هم می توان انرا کوانتیزه کرد؟ موضوع اینجا این است که اگر ما رسیدیم به یک فضای هیلبرتی که خواستیم آنرا بطور اپراتوری با معادلاتی روی این فضا حلش کنیم، خوب اینجا شما می توانید صفر و یکهایی را بصورت توابعی برای تست هم به این فضا بفرستید و بعد ببینید چه چیزی را پس می گیرید؟ یعنی قدرت جذب و بلکه گسیل ذراتی که در این فضا واقعند کدام هم هست؟ یک وقت هست که فرضاً امامی مدام دارد صفر و یک هم می فرستد، ولی هیچ سیگنالی هم در مقابلش دریافت نمی کند هر چند که با بینهایت کانال هم در مقابلش روبرو است؛ و یک حال صم بکم عمی دارد مسائل چرا که یا با اختلالاتی در این میان طرفیم یا اصلا مسئله غیر اختلالی هم هست. 

خوب، حالا اگر اینجا روی فضایی فرضاً کنتوری هم دارید کار می کنید که اندازه اش صفر هم هست، تکلیف چیست؟ آیت اللهی ها را چقدر می توانید افزایش دهید روی همین فضا؟ علی القائده اینجا مسئله ماورای ابعاد متناهی هم می تواند باشد. مثلاً اینجا اگر به عنوان مثال پتروشیمی پت پلی اتیلن ترفتالات را در نظر بگیریم و از اینها می خواهیم الیاف نساجی و بطری بسازیم، فرض هم بفرمایید که الیاف نساجی را صفر و پت برای بطریهای یک بار مصرف را هم یک قرار دهیم یا بلکه بر عکس! انواع دینامیکی این تجارت با معادلات چند جمله ای ها حتی در فضای یک بعدی می تواند یک فضاهای فراکتالی دوباره کنتوری را ایجاد کند که مدام در حال تکرار هم هستند و یحتمل هر روزی و بلکه هر ثانیه ای یک جوری از آب در می آیند! و این بستگی دارد به اینکه علاوه بر همه ی اینها صفر و یکها را چطور هم سوار بر امواج الکترومغناطیسی نیز نماییم. اینجا فقط یکی از مسائل می تواند این باشد که مثلاً اثر باران و برف و بارندگی بر این امواج چطور بر آنتنهای فرستنده ها و گیرنده ها اثراتی هم خواهند داشت.

خوب، حالا یک سوال هم اینجا این است که با همه ی این مسائل و بسیاری مسائل دیگر، همه و همه ی اینها چه تاثیراتی هم دارند بر فراگیری قرآن مجید مثلاً از امواج رادیو تلاوت که یحتمل بطور هدایت شونده هم به ما برسند یا حتی بلکه از لوح فشرده هایی که روی آنها کلام الله هم ضبط شده اند. عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل در سلسله مراتبی که ما سعی داریم به این نهایت هم برسیم، یحتمل هیچ وقت در انواع مسائلی که با آنها روبرو هستیم بدان نهایت هم نرسیم. و یک جاهایی با موانعی برخورد کنیم که ما را بمقصد نرسانند که مثلاً حافظ کل قرآن کریم هم شویم. خوب اینجا انواع بازبهنجارشی که رخ می دهند کدام است و مسئله را چطور می توان بهتر تنظیم و بلکه فاین تونینگش هم کرد؟ 

مثلاً ممکن است که بدلایلی ظرفهای دبه ای ماست نتوانیم بسازیم. و بجایش بخواهیم از ظرفهای پنیر استفاده کنیم. این یحتمل برای بعضی مشکل ساده تری باشد تا اینکه بجای ظرفهای پنیر هم بخواهیم از دبه های ماست هم استفاده بریم. بعضی یحتمل آن همه پنیر را یک مرتبه نخواهند. به همین میزان هم شما حساب بفرمایید که بعضی خیلی هم به ماوراء الطبیعه و حکمت الهی کاری نداشته باشند و بلکه اصل را روی بگذارند روی ریاضی فیزیک و دیگر علوم طبیعی. خوب، حالا شما مدام از قرآن و تفسیر و خدا و پیغمبر و امام بفرمایید و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف فرما شوند و از همین حکمت الهی برای همه و همه بفرمایند. اینجا مسئله ی صفر و یک طلبگی استادی است که مختل شده است و هیچ گاه نمی توان به آن بینهایتی که در مراجع تقلید و اجتهاد و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم موجود است و مایلیم برسیم! و اما خوب آیت اللهی های منطق ریاضی را هم از جمله می توان بسی طی کرد و در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بسی تفکر کرد. یعنی این سوال برای بعضی مطرح است که اینها همه کشک، و بلکه برو فکر نان کن که خربزه آب است! و لذا بقول معروف در سلطنتهای غیر الهی است که می بینید همینطوری هم داریم مثل دراز گوشی که دارد آسیاب را می چرخاند درجا می زنیم و بلکه حتی می بینید که داریم از یک پمپ بنزین به پمپ بنزین بعدی است که مقصدمان را تعیین می کنیم و مقصد نهایی انگار نداریم؛ این لااقل وقتی از دور داریم به آن توپ والیبال می نگریم که انگار دارد بطور تصادفی از یک طرف به طرف دیگر مدام می رود و بر می گردد و در حرکت است، ما هم همینطوری بنظرمان برسد. امام را پیدا و یاری کردن گاهی مستلزم این است که آیا اصلا گوشت به حرف امامت بدهکار هم هست؟ اصلا نمازت را هم اقامه می کنی؟ یا در همان قدم اول هم گیر کرده ای که وارد سلطنت الهی ائمه ی مومنین هم شوی؟ ولی خوب می دانیم هم که قیمت پت هم خیلی می تواند بالا پایین هم شود و هر چیزی هم چاره می خواهد دیگر همانطوری که جهاد فی سبیل الله و شهادت در راه حق هم بسیاری ابعاد می تواند داشته باشد! مثلاً بنده داشتم کتاب کچ-22 جوزف هلر را راجع بهش می خواندم. این را از این دیدگاه هم می شود نگریست که بعضی مدعی اند که ید الله مغلوله و شما در میانشان گرفتار هم شده اید و حالا قرار هم هست که راه چاره ای نیز بیابید. ولی هر چه بیشتر سعی می فرمایید، کمتر به آرمان خود می رسید به همین دلیل که با افرادی طرفید که توی کفرشان گیر کرده اند و شما را هم به همین دلیل مسخره می کنند چرا که خودشان در نهایت پوچی گرایی خودشان هم گیر کرده اند. راه نجات چیست؟ مسئله غیر از سلطنت الهی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است؟ خوب، یقیناً اویی که می فرماید ید الله مغلوله همینطور هم می فرماید کدام سلطنت الهی و کدام حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟ بسم الله الرحمن الرحیم قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد و لا انا عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد لکم دینکم ولی دین. البته اینجا مسئله را چطور هم شما کوانتیزه می فرمایید با مجموع طلبگی و استادی و اجتهاد و مرجع تقلیدی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خود می تواند روانشناسیهایی را شکوفا کند یا بلکه در صورت اشتباهات بد سالک الی الله را دچار نکات کوری هم در روانشناسی خود یا دیگران هم نماید. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

_________________________________

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

وَالْعَصْرِ ﴿١﴾ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿٢﴾ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿٣

 

 

برانگیختگی و حرکت انسانها، نتیجه‌ی حرکت پیامبران
 البتّه این جور نیست که برانگیختگی پیغمبر و راهبری او، مردم را از تحرّک در این میدان برکنار کند؛ این جور نیست. همان طور که عرض کردیم، برانگیختگی پیامبر به برانگیختگی انسانها منتهی میشود و جامعه را برانگیخته میکند؛ انسانها حرکت میکنند. لذاست که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در آن خطبه‌ی معروف [میفرماید]: وَ واتَرَ فیهِم رُسُلَهُ لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول؛(۱۵) دفینه‌های دانش و خِرد را در وجود انسان زنده میکنند، به حرکت درمی‌آوردند؛ فطرت خفته‌ی آنها را بیدار میکنند و آنها را به حرکت درمی‌آورند. و باز در یک خطبه‌ی دیگر نهج‌البلاغه درباره‌ی پیغمبر میفرماید که «طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّه قَد اَحکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ اَحمیٰ مَواسِمَه»؛ هم مرهم دارد، هم [مَوْسم] -سابق، روی محلّ زخمها را وقتی که با مرهم خوب نمیشد، یک میله‌ی داغی میگذاشتند و زخم به این وسیله خوب میشد؛ در لغت عرب به این میله‌‌ای که طبیب داغ میکرد و میگذاشت روی زخم، میگویند «مَوْسِم» یا «مِیْسَم»- میفرماید که «قَد اَحکَمَ مَراهِمَه»؛ پیغمبر اسلام، هم مرهمها را آماده کرد، فراهم کرد، «وَ اَحمَیٰ مَواسِمَه»؛ هم آن میله‌های لازم را فراهم کرد که «یَضَعُ حَیثُ یَحتاج»(۱۶) یا «حَیثُ شاء»؛ هرجا لازم است و هر جا مفید است، مرهم، و هر جا لازم است، آن [موسم]. این حدودی که می‌بینید در اسلام هست -حدود و مجازاتها و مانند اینها- همان میله‌های گداخته است که روی زخم میگذارند که زخم را خوب کند؛ این در مورد مسائل مربوط به بعثت.

...

تواصی؛ از راه‌های حفظ جامعه در برابر دشمنان
 خب اگر این دو خصوصیّت وجود داشته باشد، دشمن غالب نمیشود. یکی از راه‌هایی که این دو خصوصیّت را بتوان در جامعه حفظ کرد، عبارت است از «تواصی»، همان که در سوره‌ی والعصر هست: وَ تَواصَوا بِالحَقِّ ‌وَ تَواصَوا بِالصَّبر؛ مردم یکدیگر را تواصی کنند؛ این زنجیره‌ی تواصی و توصیه کردن به یکدیگر [برقرار باشد]؛ هم توصیه به حق کنند، راه حق را تأکید کنند، هم توصیه‌ی به صبر بکنند؛ این، همه را نگه میدارد. اگر چنانچه تواصی به صبر و تواصی به حق و بصیرت در جامعه وجود داشته باشد، این جامعه به‌آسانی دستخوش تحرّکات دشمن نخواهد شد؛ امّا اگر چنانچه این جریان تواصی که زنجیره‌ی محافظت مؤمنان است، ‌قطع بشود قطعاً خسارت خواهد رسید: اِنَّ ‌الاِنسانَ‌ لَفی‌ خُسر، اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ‌‌ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ ‌وَ تَواصَوا بِالصَّبر؛(۲۴) اگر این تواصی نباشد، خسارت تحقّق پیدا خواهد کرد. خب، دشمن همین عامل مهم را هدف قرار میدهد. 

اهداف دشمن در جنگ نرم: ۱) قطع جریان تواصی در کشور
 دشمن دو هدف را به نظرما در جنگ نرم دنبال میکند -حالا یک جنگهای آشکار نظامی و سخت و خشن هست که آنها حکم خودش را دارد، امّا جنگ نرم مشکل‌تر علاج میشود و به یک معنا از جنگ سخت خطرناک‌تر هم هست- دشمن در این جنگ نرم دو حرکت را انجام میدهد: یکی این است که این زنجیره‌ی تواصی به حق و به صبر را قطع کند؛ دوّم اینکه حقایق را وارونه نشان بدهد که تبلیغات فراوانی هم دارند که حقایق عالم را راحت بعکس و بدروغ وارونه نشان بدهند. امّا اینکه رشته‌ی تواصی به حق و صبر را در بین مؤمنان قطع کند، جریان تواصی را قطع کنند، چیز خطرناکی است؛ [اینکه] کاری کنند که مؤمنین به یکدیگر توصیه نکنند، همدیگر را حفظ نکنند، به یکدیگر امید ندهند؛ اگر قطع این جریان، بریده شدن جریان تواصی در جامعه اتّفاق بیفتد، خیلی خطرناک است. این موجب میشود که انسانها احساس تنهایی کنند، احساس نومیدی کنند و اراده‌ها ضعیف بشود، امیدها کمرنگ بشود، جرئت اقدام از دست برود. وقتی تواصی نبود، این اتّفاقات می‌افتد؛ و طبعاً وقتی این جور شد، امیدها کم شد و جرئتها کم شد و اراده‌ها ضعیف شد، قهراً هدفهای عالی و متعالی بتدریج از دسترس دور میشود و کمرنگ میشود و دست‌نیافتنی به نظر میرسد و به دست فراموشی سپرده میشود؛ که این افسران جنگ نرم ما نباید اجازه بدهند این اتّفاق بیفتد. من یک وقتی(۲۵) گفتم جوانهای ما افسران جنگ نرم ما هستند. جوانها نباید اجازه بدهند یک چنین اتّفاقی بیفتد و باید امیدآفرینی کنند، باید توصیه‌ی به ایستادگی، توصیه‌ی به تنبلی نکردن، توصیه‌ی به خسته نشدن کنند؛ اینها کارهایی است که جوانهای ما که گفتیم افسران جنگ نرم هستند بر عهده دارند.

البتّه امروز فضای مجازی یک فرصتی است برای این کار. حالا دشمنان از فضای مجازی جور دیگر استفاده میکنند امّا شما جوانهای عزیز این جوری از آن استفاده کنید: از فضای مجازی استفاده کنید برای امیدآفرینی، برای توصیه‌ی به صبر، برای توصیه‌ی به حق، برای بصیرت‌آفرینی، برای توصیه‌ی به خسته نشدن، تنبلی نکردن، بیکاره نماندن و مانند اینها. خب این در مورد این کارِ اوّل دشمن که قطع زنجیره‌ی تواصی و حفاظت از یکدیگر است.

۲) وارونه‌نمایی حقایق
 کار دوّمشان را هم که گفتیم وارونه‌نمایی حقیقت است، دروغگویی در باب حقیقت. این ‌قدر هم با جرئت و قاطعیّت این دروغ را میگویند که هر کسی گوش کند، خیال میکند که این راست میگوید. خیلی خونسرد و محکم و قاطع حقیقت را ۱۸۰ درجه وارونه نشان میدهند. حالا مثلاً فرض بفرمایید که الان شش سال است که همدست عربِ آمریکا دارد مردم مظلوم یمن را در خانه‌شان، در خیابانشان، در بیمارستان‌شان، در مدرسه‌شان بمباران میکند، آنها را محاصره اقتصادی کرده، از رسیدن غذا مانع میشود، از رسیدن دارو مانع میشود، از رسیدن نفت به آنها مانع میشود؛ شش سال است که این اتّفاق افتاده و این البتّه با چراغ سبز خود دولت آمریکا اتّفاق افتاد، آن وقت هم دولت دموکرات بر سر کار بود؛ چراغ سبز [نشان] دادند و این دولت قسیّ‌القلب و سنگدل و ظالم عرب متأسّفانه با مردم یمن دارد این جور رفتار میکند. خب این واقعیّت قضیّه است. حالا یمنی‌ها که البتّه مردم خیلی بااستعدادی‌اند -مردم یمن بسیار بااستعدادند- توانسته‌اند با استفاده از برخی از پدیده‌ها برای خودشان وسایل دفاعی به وجود بیاورند -یا تهیّه کنند، یا خودشان بسازند- و به این بمبارانهای شش‌ساله جواب بدهند، به مجرّد اینکه از طرف یمنی‌ها یک کاری انجام میگیرد، فریاد تبلیغات اینها بلند میشود که «آقا حمله شد، آقا ترور شد»! همه‌ی آنها میگویند، سازمان ملل هم میگوید، که واقعاً زشتیِ کار سازمان ملل در این زمینه از کار آمریکا بدتر است. خب آمریکا یک دولت مستکبر ظالم است، سازمان ملل چرا؟ آن [دولت] را به خاطر شش سال بمباران محکوم نمیکنند [امّا] این را برای خاطر اینکه در مواقعی از خودش دفاع کرده و این دفاع کارگر شده، ملامت میکنند و همه روی او میریزند و حمله میکنند. این یک نمونه از دروغ‌گویی.

یا بزرگ‌ترین زرّادخانه‌ی اتمی دنیا در آمریکا است؛ بزرگ‌ترین زرّادخانه‌ی اتمی! حالا شاید هزارها -من نمیدانم- بمب اتم اینها در انبارهایشان دارند و این را به کار هم بردند، یعنی تنها دولتی که بمب اتم را تا حالا به کار برده، دولت آمریکا است. آمریکا ۲۲۰ هزار نفر را در یک ساعت، در یک روز قتل‌عام کرده؛(۲۶) این [کار] را این جوری کردند، آن وقت فریاد میزنند که ما ضدّ توسعه‌ی سلاحهای اتمی هستیم! یعنی این جوری است دیگر؛ مدّعی‌اند که ما مخالف سلاح کشتار جمعی هستیم! دروغ میگویند؛ بدترین و خطرناک‌ترین سلاح کشتار جمعی دست آنها است؛ آن را به کار هم برده‌اند، استفاده هم کرده‌اند، در عین حال میگویند ما مخالف سلاحهای کشتار جمعی هستیم....
 

بیانات در سخنرانی رهبری مد ظله العالی بمناسبت عید سعید مبعث

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47510

 

 

یک مسئله ای که یحتمل در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف اتفاق می افتد که باعث هم شده است که آن حضرت در دوران غیبت به سر برند این است که وقتی حتی مومنین و نه بلکه دشمنان آن حضرت با آن حضرت روبرو شوند نیز تقیه می فرمایند و حتی خود را غیر مومن و حتی غیر مسلمان هم نشان دهند چرا که از لحاظ روانشناسی هم که در نظر آوریم بهترین سالکان الی الله نیز در مواجهه ی با سلطنت الهی وقتی خود را یکه و تنها بیابند یحتمل تقیه هم می فرمایند و از برانگیختگی و بعثتی که ممکن است برای آنها هم رخ دهد از سر ترس و وحشت سر باز می زنند. البته در میان همه ی ائمه ی اطهار علیهم السلام و ائمه ی جماعات و ائمه ی جمعه، خود حضرت رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم در راس همه ی آنها هم واقعند! و لذا از جمله هم اینجا است که مسلمین و مومنین احتیاج به زنجیره ای از تواصی به حق و تواصی به صبر هم دارند که از جمله جوانان هم حضرت آقا می فرمایند که به عنوان سربازان جنگ نرم باید بدین کار اهتمام بورزند.

و اما آنجایی که مسئله از حدود اسلامی هم می فرمایند که می گذرد و آنچنان که طبیب دوار مهربان مجبور است به اینکه سیخ و میله ی داغ هم بجای مرهم بکار برد، احتیاج هم هست که مجازاتهایی اعمال شوند؛ اینجا دیگر یحتمل بتوان گفت که تواصی به حق و تواصی به صبر فقط مخصوص حتی مسلمانان هم صرفاً نمی باشد همانطوری که قبل از این هم در بخشهای قبلی سخنرانی اشاره می شود که اسلام و قرآن کریم با غیر مسلمانان هم دستور می دهد که با قسط و عدل رفتار شود. بوی میوه و شجره و بلکه حیات طیبه را استشمام کردن برای همه دلپذیر است و لذا همین هم باعث می شود که تواصی به حق و تواصی به صبر برای همه هم باشد و الا انسان به خسران می افتد. یعنی حالا فرض بفرمایید که انسانهایی به نهایت شیطنت هم افتاده اند و اصلا شده اند خود شیطان بزرگ. خوب، چاره چیست؟ غیر از این است که باید هم آنها را نیز توصیه کرد که از شیطنت خود هر چه زودتر و هر چه برای آنها ممکن هم هست دست بردارند و به حق و به صبر هم آنها ر توصیه کردا؟ یعنی نکته ی مهمتر اینجا است که حالا مومنین و مسلمانان هم چنین توصیه هایی را بدانها نکند، آیا خودشان از روی منطق و عقل بدین نتیجه نخواهند رسید که باید یکدیگر را حتی المقدور هر چه در توان دارند به حق و به صبر هم توصیه کنند؟! البته گیر مسئله همان استکباری هم هست که در شیاطین سر می زند چرا که حاضر هم نیستند مثل اولین شیاطین بدستور خدا به حضرت آدم علی نبینا علیهم السلام سجده هم کنند و بجایش می افتند به جان مستضعفین برای حفظ استکبار خود چرا که آنها را هم مانع از استکبار ورزیدنشان می پندارند.

و صد البته همین استکبار و حتی موانع تواصی به حق و تواصی به صبر هم هستند که مانع توحید محض و خالص و مانع وصل زمین و آسمان از هم نیز می شود و بلکه لازم هم می آید که برای تغییر هندسه ای که ملزوم معادلات نسبیت عام کلاسیک و بلکه گرانش کوانتومی نیز است هر چند هم که به اندازه ی مثقال ذره ای خفیف شده باشد از آزمایشات اتمی و هسته ای زیر زمینی و زیر دریایی و امثالهم نیز استفاده شود همانطوری که طبیب دوار یحتمل حتی برای باز شدن راه استشمام و تشخیص حیات طیبه از حیات خبیثه و شرّ نیز میله و سیخ داغ هم بکار برد همانطوری هم که از انواع آزمایشگاه ها و از جمله شتابدهنده ها و آشکارسازهای دیگری هم استفاده می شوند. نکته اینجا این است که قبل از اینکه جنایات بر علیه توده های مردم هم با سلاحهای کشتار جمعی رخ دهد و بعد از این هم که تواصی به حق و تواصی به صبر انجام پذیرفت، اینکه میله ها و سیخهای داغی و بلکه انفجارهایی را تا چه اعماقی از زمین و کوه و دریا و اقیانوس و ... هم آیا باید استفاده کرد یحتمل خود از هشدارهایی است برای مجازاتهایی که آیا چقدر هم پیشگیرانه اند؟ پیشگیرانه از اینکه اشرار و شیاطین مستکبرانه همه و همه بجان هم بیافتند و دیگر حتی هیچ گونه توصیه هایی هم که مشمول تواصی به حق و تواصی به صبر نیز باشند کارآیی نداشته باشند. و مکتب و درس هم دیگر کار نکند آنچنان که حافظ شیرین سخن هم می فرماید که نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به یک غمزه مسئله آموز صد مدرس شد. البته این مشکلی عظیم هم هست که در نهایت وارونگی طاغوتها و استکبار جهانی از سر طغیان و حتی در جهل خود می تواند با چنین علم و سلاحهایی هم مسلمانان و مستضعفین و بلکه کل عالم را تهدید به نابودی هم کند و از این کارش کوتاه هم نیاید! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ﴿العلق: ۱﴾

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (آل عمران: 164)

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (النحل: 36)

 

 

فَصَارُوا مُلُوکاً حُکَّاماً وَ أَئِمَّةً أَعْلَاماً

( و در نتیجه ) آنان حکمرانان اختیار دار و پیشوایان راهنما گردیدند .

ملوک ( جمع ملک ) به مفهوم صاحب اختیار و کسى که مالک امر است ( البته در فارسى به مفهوم شاه و پادشاه , ترجمه مى شود , اما در فرهنگ قرآنى لزوما بدین معنى نیست ) چه کسانى صاحب اختیار فرمانروا مى شوند ؟ مومنین . جامعه مومنین .

یعنى مؤمنین فرمانروایان صاحب اختیار یک جامعه مى شوند . صحبت بر سر یک نفر و یک قشر و یک طبقه نیست , یک جامعه مومن صاحب اختیار و فرمانروا مى گردند , ملوک و حکام مى گردند . این جامعه زنده است . یک قلب طپنده است . خود جامعه کلا یک نبض زنده اند .

 

درسهایی از نهج البلاغه، امام خامنه ای، ص 151-152

http://lib.eshia.ir/10853/1/151

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اهمیت و ارزش انتشارات
ابتدا باید من از سپاه پاسداران و از شما آقایان تشکر کنم که اشخاصی هستند که به حسب غالب متعهدند و برای اسلام و برای جمهوری اسلامی عمل می‌کنند. و خدای تبارک و تعالی ان شاء الله آنها را تقویت کند. و شهدای آنها را با شهدای صدر اسلام محشور کند. و بازماندگان آنها - که همه هستند - را تأیید کند، که این جمهوری اسلامی را که می‌بینید همه قدرتها بر خلافش قد علم کرده‌اند ان شاء الله به منزل برسانند و به نسل آتیه تحویل بدهند. اهمیت انتشارات، مثل اهمیت خونهایی است که در جبهه‌ها ریخته می‌شود. و مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء (1) برای اینکه، دماء شهدا گرچه بسیار ارزشمند است و سازنده، لکن قلمها بیشتر می‌تواند سازنده باشد. و شهدا را، قلمها می‌سازند و شهیدپرور هستند قلمها. لهذا این عمل [را] که شما دارید، باید ارزشش را توجه کنید و مسئولیتش را. و عمل هرچه ارزش بیشتر داشته باشد، مسئولیتش هم بزرگتر است. و حالا که شما در انتشارات واقع هستید و درجهت فرهنگ این گروه هستید، باید توجه کنید به انتشاراتتان که یک انتشارات مفید باشد. وبایدانتشارات امروز، جبران انتشارات زمان رژیم سابق رابکند.

صحیفه امام خمینی، جلد 16، ص 227

https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/16/page/227

 

شما وقتی در تجارت و بورس  یحتمل بخواهید کاری کنید، متوجه می شوید که بعضی کارها هستند که به اندازه ی مثقال ذره ای ممکن است خیرشان باشد که اصلا وقتی در مقیاسهای کوچک آنها را بسنجید حتی خیلی هم به حساب نیایند. مثلاً در پتروشیمی پلی اتیلن ترفتالات یا pet برای ساخت ظرفهای بطری و همینطور نساجی کاربرد دارند. البته اینها چون یک محصولاتی هم هستند که تخصصی خاص می خواهند توسط کارخانه ی پتروشیمی تولید هم می شوند که یحتمل دولتی هم باشد مثل پتروشیمی شهید تندگویان و نه از نوع پتروشیمیهای سلفی و خصوصی آن. ولی در مقیاسهای زیاد هم می توانند تولید شوند طوری که ظروفی که مورد نیاز است و الیافهای نساجی را هم بتوانند پوشش دهند و حتی صادر هم کنند. یعنی یک کارخانه می تواند همه را جوابگو هم باشد و بلکه صادرات هم داشته باشد. مثل این است که کارخانه ای کلید و پریز الکتریکی هم بسازد. یک کارخانه می تواند همه را جوابگو بوده و باز بلکه صادرات هم کند. و در این مورد دیگر کلید و پریز لازم هم نیست که حتماً انحصاری روی دولتی بودن کار نیز اعمال شود و حتی میتواند کارخانه های خصوصی هم باشند.

حالا شما اگر کتابفروشیهای اینترنتی را در نظر بگیرید، اینجا کافی است انبارهایی را هم داشته باشید که در هر شهر و بلکه هر روستایی هم اینها شعبه هایی داشته باشند که بتوانند از آنجاها کتب خود را برای مشتریانشان بفرستند. البته اگر بجای کتابفروشی کتابخانه های الکترونیکی اینترنتی هم داشته باشید که بتوانند کتب مختلف را در اختیار همگان هم بگذارند که دیگر چه بهتر. ولی این مسئله وقتی می خواهد بین المللی هم شود، یحتمل باید در نظر هم داشت که سیاست هم در کار می آید. مثلاً ممکن است که از انتشارات و استفاده ی کتب اسلامی نه تنها جلوگیری شود و بلکه کتب ضد اسلامی هم تبلیغ و انتشار داده شوند. حالا اینها یحتمل از خارج به شهرها بیشتر برسند و به روستاها نرسند همانطوری که اتومبیلها و ماشینهای خارجی هم یحتمل خیلی به روستاها نرسند. و لذا اگر شوراهای شهر و روستا قرار است که کارآیی داشته باشند، اینجاها است که باید بطور متمرکز اعمال نفوذ هم کنند همانطوری که کلید و پریز و ظروف یک بار مصرف هم هم به شهر می رسد و هم به روستا!

شما وقتی مسئله را از دیدگاه یک کارخانه ای می نگرید که دارد فرضاً پلی اتیلن ترفتالات  می سازد و بعد فرضاً یک ظرف یک بار مصرفی به دست یک نفر می رسد که بعد از استفاده هم دور انداخته می شود، وقتی به کل ظروف یک بار مصرف می نگریم که مورد استفاده است این یک حکمی دارد. ولی وقتی فقط به از دیدگاه یک نفری که دارد آنرا می خرد و استفاده می کند و بعد هم آنرا یحتمل دور هم می اندازد، یحتمل خیلی هم به چشم نیاید. و مهم جلوه نکند.

مستضعفینی هم که در برابر استکبار جهانی می ایستند واستقامت می کنند نیز همینطور است که اصلا چطور هم می شود جلوی استکبار ایستاد و بلکه مومنین برای خود حکومت هم تشکیل داده و حتی همه ی مومنین هم حاکم شوند. شما ببینید چطور ممکن است با تواصی به حق و تواصی به صبری که مومنین نسبت به یکدیگر و دیگران همدیگر را توصیه می فرمایند، مثقال ذره ای هم تاثیر داشته باشد آنچنان که استکبار را سرنگون هم کند؟! موضوع این است که آن سلطنتی که از سلطنت الهی نتیجه می شود و مظهرش هم امام امت است چطور می تواند با اسلام ناب محمدی این سلطنت الهی را در بین مستضعفین آنچنان پایدار کند که در مقابل استکبار بایستد. مشکل استکبار دقیقاً این است که دچار طاغوت و فرعونیتی است حتی در حدود روانشناسی ای که لازمه اش هم این است ک توحید نمی شناسد. و الا چرا باید استکبار جهانی بر علیه مستضعفینی در جهان که مظلوم هم هستند توطئه کند و بخواهد حتی آنها را سرکوب هم کند. در صورتی که بجای اینکه حتی این معمول هم هست که اگر بزرگواری خیلی قدرت و ثروت هم دارد، معمولاً حاضر است سخاوتمندی نشان داده و به آن مستضعفان کمک هم کند و نه اینکه مثلاً حتی او را تحریم هم کند و بلکه با او وارد جنگ هم شود! این مسئله از روی روانشناسی خودپسندی و تکبر و افسردگی و خودکشی است که همه چیز را از آن خود می پندارد و حاضر نیست آنچه را دارد را با دیگران در میان گذاشته و حتی مشورت هم بگیرد و چه رسد به اینکه بخواهد به دیگران کمک هم کند تا حق خودشان را بتوانند بگیرند و با باطل هم بجنگند و جهاد کنند.

سلطنتهای استکباری غیر الهی نژادپرستانه دلیلش همین است که دچار مشکلات روانشناسی در همان خانواده های خود هستند چرا که وقتی فردی با خدای خود روبرو می شود، بندگی و عبودیت خدا را بدلیل سلطنتهای ساختگی غیر الهی و بلکه فرعونی اش نفی می کند و انتظار هم دارد که دیگران و اغیار همه و همه مطیع حال او باشند و از او اطاعت هم بفرمایند. این است که بوی گند استکبارش را را نمی تواند استشمام هم کند و بلکه بوی خوش کلمه ی طیبه ای را که از توحید و کتاب الله نیز برمی خیزد را نیز قادر به استشمام نیست. و در باتلاق خباثت و شرارت خود غرق هم شده است و چه رسد به اینکه بخواهد سلطنت الهی مومنین را هم دریابد. و حتی چه رسد به اینکه شرارت و خباثتش به او اجازه هم دهد که بخواهد بر سر مردم بیگناه هم بمبهای اتمی و هسته ای استفاده نکند و نریزد.

استکبار نمی تواند بفهمد که کلمه ی طیبه چه سودی هم می تواند برای او داشته باشد آنچنان که مومنین مستضعف هم توسلشان یحتل فقط به کلمه ی حق و کتاب الله باشد آنچنان که بتوانند از همین راه عبودیت حضرت حق نیز به سلطنت الهی هم برسند؟ این است که امیرالمومنین و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز یعسوب الدین هم می دانند آنچنان که یعسوب به معنای ملکه ی زنبورها هم هست همانطوری که همه ی زنبورها حول ملکه گرد می آیند. و چرا که امام به مومنین آن سلطنت الهی را می تواند برساند و عطا کند همانطوری که خودش هم در بندگی و عبودیت حضرت حق به خدا متصل است. و الا اگر سلطنت غیر الهی باشد انسانها در خسران می افتند و دیگر همدیگر را به تواصی به حق و تواصی به صبر نیز توصیه نخواهند کرد  و قدر فقهای دانشمندان خود را هم نمی دانند که چطور حتی می شود از همین بمبهای اتمی و هسته ای خود درست استفاده شود آنطور که هندسه ی زمین و آسمان را به امام و پیغمبر و خدا وصل کنند؟ شما متصور شوید که این چه کارخانه ای است که پیغمبر 14 الی 15 قرن پیش درست کرد که از روی کتابش هنوز هم همان کارخانه برای مستضعفین عالم و ائمه ی آنها به ارث مانده است و ما وارث چنین قدرت و ثروت و سلطنت و حکمت الهی ای هم هستیم؟! حالا ما چقدر هم بتوانیم از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به عالیترین درجات عالیه ی الهی در عبودیت خود برسیم حد و مرزی هم در این بینهایتهای از آیت اللهی های حکمت الهی نداریم الا در استقامت و ایستادگی در عبودت و بندگی هر چه بیشتر الهی! لااله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

_____________________________________

 

خوب، حالا ما از تجارتی با خدا که مربوط می شود به شجره ی طیبه و کلمة الطیبه و کتاب الله، فرض هم بفرمایید که می رسیم به اینکه چطور این کلمات را روی امواج الکترومغناطیسی سوار کنیم که همگان بتوانند بهره مند هم شوند. مسئله اینجا این است که پشت این قضیه چه مشکلاتی نهفته است؟ در یک سطحی از مسائل این است که شما یک سری اعدادی از صفر و یک را دارید که اینها را وقتی ترجمه اش کنید روی امواج الکترومغناطیسی آنگاه با انواع امواج صوتی و تصویری می توانید روبرو هم شوید که از فرستنده ای به گیرنده ای هم می رسد. حالا اینکه این صفر و یکها را چطور به تصاویری سیاه و سفید یا رنگی هم تبدیل کنیم که در عین حال صدایی هم که همراه آنها بطور همزمان ضبط شده یا حتی زنده هم دارد پخش می شود با هم هماهنگ باشد، باز این هم مسائل خود را دارد. مثلاً اینکه شما از چند بایت استفاده می کنید برای اینکه انواع رنگها را کدبندی نموده و منتقل کنید و آیا از بیتهایی هم برای اینکه به عنوان بیتهای درست کننده ی خطاهای حاصل از فرستادن بیتهای رنگی است نیز استفاده می کنید باز مسائل خود را هم دارد.

و اما گذشته از اینها، شما این مسئله را هم دارید که آیا در نظریه های الکترومغناطیسی خود از نظریه ی کلاسیک دارید استفاده می فرمایید؟ یا از الکترودینامیک کوانتومی هم استفاده می کنید؟ به عبارت دیگر اگر یک بار مسئله را از حالت کلاسیک کوانتیزه فرمودید، آیا همینجا هم بسنده می فرمایید یا دوباره و دوباره هم می توان انرا کوانتیزه کرد؟ موضوع اینجا این است که اگر ما رسیدیم به یک فضای هیلبرتی که خواستیم آنرا بطور اپراتوری با معادلاتی روی این فضا حلش کنیم، خوب اینجا شما می توانید صفر و یکهایی را بصورت توابعی برای تست هم به این فضا بفرستید و بعد ببینید چه چیزی را پس می گیرید؟ یعنی قدرت جذب و بلکه گسیل ذراتی که در این فضا واقعند کدام هم هست؟ یک وقت هست که فرضاً امامی مدام دارد صفر و یک هم می فرستد، ولی هیچ سیگنالی هم در مقابلش دریافت نمی کند هر چند که با بینهایت کانال هم در مقابلش روبرو است؛ و یک حال صم بکم عمی دارد مسائل چرا که یا با اختلالاتی در این میان طرفیم یا اصلا مسئله غیر اختلالی هم هست. 

خوب، حالا اگر اینجا روی فضایی فرضاً کنتوری هم دارید کار می کنید که اندازه اش صفر هم هست، تکلیف چیست؟ آیت اللهی ها را چقدر می توانید افزایش دهید روی همین فضا؟ علی القائده اینجا مسئله ماورای ابعاد متناهی هم می تواند باشد. مثلاً اینجا اگر به عنوان مثال پتروشیمی پت پلی اتیلن ترفتالات را در نظر بگیریم و از اینها می خواهیم الیاف نساجی و بطری بسازیم، فرض هم بفرمایید که الیاف نساجی را صفر و پت برای بطریهای یک بار مصرف را هم یک قرار دهیم یا بلکه بر عکس! انواع دینامیکی این تجارت با معادلات چند جمله ای ها حتی در فضای یک بعدی می تواند یک فضاهای فراکتالی دوباره کنتوری را ایجاد کند که مدام در حال تکرار هم هستند و یحتمل هر روزی و بلکه هر ثانیه ای یک جوری از آب در می آیند! و این بستگی دارد به اینکه علاوه بر همه ی اینها صفر و یکها را چطور هم سوار بر امواج الکترومغناطیسی نیز نماییم. اینجا فقط یکی از مسائل می تواند این باشد که مثلاً اثر باران و برف و بارندگی بر این امواج چطور بر آنتنهای فرستنده ها و گیرنده ها اثراتی هم خواهند داشت.

خوب، حالا یک سوال هم اینجا این است که با همه ی این مسائل و بسیاری مسائل دیگر، همه و همه ی اینها چه تاثیراتی هم دارند بر فراگیری قرآن مجید مثلاً از امواج رادیو تلاوت که یحتمل بطور هدایت شونده هم به ما برسند یا حتی بلکه از لوح فشرده هایی که روی آنها کلام الله هم ضبط شده اند. عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل در سلسله مراتبی که ما سعی داریم به این نهایت هم برسیم، یحتمل هیچ وقت در انواع مسائلی که با آنها روبرو هستیم بدان نهایت هم نرسیم. و یک جاهایی با موانعی برخورد کنیم که ما را بمقصد نرسانند که مثلاً حافظ کل قرآن کریم هم شویم. خوب اینجا انواع بازبهنجارشی که رخ می دهند کدام است و مسئله را چطور می توان بهتر تنظیم و بلکه فاین تونینگش هم کرد؟ 

مثلاً ممکن است که بدلایلی ظرفهای دبه ای ماست نتوانیم بسازیم. و بجایش بخواهیم از ظرفهای پنیر استفاده کنیم. این یحتمل برای بعضی مشکل ساده تری باشد تا اینکه بجای ظرفهای پنیر هم بخواهیم از دبه های ماست هم استفاده بریم. بعضی یحتمل آن همه پنیر را یک مرتبه نخواهند. به همین میزان هم شما حساب بفرمایید که بعضی خیلی هم به ماوراء الطبیعه و حکمت الهی کاری نداشته باشند و بلکه اصل را روی بگذارند روی ریاضی فیزیک و دیگر علوم طبیعی. خوب، حالا شما مدام از قرآن و تفسیر و خدا و پیغمبر و امام بفرمایید و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف فرما شوند و از همین حکمت الهی برای همه و همه بفرمایند. اینجا مسئله ی صفر و یک طلبگی استادی است که مختل شده است و هیچ گاه نمی توان به آن بینهایتی که در مراجع تقلید و اجتهاد و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم موجود است و مایلیم برسیم! و اما خوب آیت اللهی های منطق ریاضی را هم از جمله می توان بسی طی کرد و در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بسی تفکر کرد. یعنی این سوال برای بعضی مطرح است که اینها همه کشک، و بلکه برو فکر نان کن که خربزه آب است! و لذا بقول معروف در سلطنتهای غیر الهی است که می بینید همینطوری هم داریم مثل دراز گوشی که دارد آسیاب را می چرخاند درجا می زنیم و بلکه حتی می بینید که داریم از یک پمپ بنزین به پمپ بنزین بعدی است که مقصدمان را تعیین می کنیم و مقصد نهایی انگار نداریم؛ این لااقل وقتی از دور داریم به آن توپ والیبال می نگریم که انگار دارد بطور تصادفی از یک طرف به طرف دیگر مدام می رود و بر می گردد و در حرکت است، ما هم همینطوری بنظرمان برسد. امام را پیدا و یاری کردن گاهی مستلزم این است که آیا اصلا گوشت به حرف امامت بدهکار هم هست؟ اصلا نمازت را هم اقامه می کنی؟ یا در همان قدم اول هم گیر کرده ای که وارد سلطنت الهی ائمه ی مومنین هم شوی؟ ولی خوب می دانیم هم که قیمت پت هم خیلی می تواند بالا پایین هم شود و هر چیزی هم چاره می خواهد دیگر همانطوری که جهاد فی سبیل الله و شهادت در راه حق هم بسیاری ابعاد می تواند داشته باشد! مثلاً بنده داشتم کتاب کچ-22 جوزف هلر را راجع بهش می خواندم. این را از این دیدگاه هم می شود نگریست که بعضی مدعی اند که ید الله مغلوله و شما در میانشان گرفتار هم شده اید و حالا قرار هم هست که راه چاره ای نیز بیابید. ولی هر چه بیشتر سعی می فرمایید، کمتر به آرمان خود می رسید به همین دلیل که با افرادی طرفید که توی کفرشان گیر کرده اند و شما را هم به همین دلیل مسخره می کنند چرا که خودشان در نهایت پوچی گرایی خودشان هم گیر کرده اند. راه نجات چیست؟ مسئله غیر از سلطنت الهی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است؟ خوب، یقیناً اویی که می فرماید ید الله مغلوله همینطور هم می فرماید کدام سلطنت الهی و کدام حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟ بسم الله الرحمن الرحیم قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد و لا انا عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد لکم دینکم ولی دین. البته اینجا مسئله را چطور هم شما کوانتیزه می فرمایید با مجموع طلبگی و استادی و اجتهاد و مرجع تقلیدی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خود می تواند روانشناسیهایی را شکوفا کند یا بلکه در صورت اشتباهات بد سالک الی الله را دچار نکات کوری هم در روانشناسی خود یا دیگران هم نماید. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ﴿العلق: ۱﴾

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (آل عمران: 164)

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (النحل: 36)

 

 

فَصَارُوا مُلُوکاً حُکَّاماً وَ أَئِمَّةً أَعْلَاماً

( و در نتیجه ) آنان حکمرانان اختیار دار و پیشوایان راهنما گردیدند .

ملوک ( جمع ملک ) به مفهوم صاحب اختیار و کسى که مالک امر است ( البته در فارسى به مفهوم شاه و پادشاه , ترجمه مى شود , اما در فرهنگ قرآنى لزوما بدین معنى نیست ) چه کسانى صاحب اختیار فرمانروا مى شوند ؟ مومنین . جامعه مومنین .

یعنى مؤمنین فرمانروایان صاحب اختیار یک جامعه مى شوند . صحبت بر سر یک نفر و یک قشر و یک طبقه نیست , یک جامعه مومن صاحب اختیار و فرمانروا مى گردند , ملوک و حکام مى گردند . این جامعه زنده است . یک قلب طپنده است . خود جامعه کلا یک نبض زنده اند .

 

درسهایی از نهج البلاغه، امام خامنه ای، ص 151-152

http://lib.eshia.ir/10853/1/151

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اهمیت و ارزش انتشارات
ابتدا باید من از سپاه پاسداران و از شما آقایان تشکر کنم که اشخاصی هستند که به حسب غالب متعهدند و برای اسلام و برای جمهوری اسلامی عمل می‌کنند. و خدای تبارک و تعالی ان شاء الله آنها را تقویت کند. و شهدای آنها را با شهدای صدر اسلام محشور کند. و بازماندگان آنها - که همه هستند - را تأیید کند، که این جمهوری اسلامی را که می‌بینید همه قدرتها بر خلافش قد علم کرده‌اند ان شاء الله به منزل برسانند و به نسل آتیه تحویل بدهند. اهمیت انتشارات، مثل اهمیت خونهایی است که در جبهه‌ها ریخته می‌شود. و مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء (1) برای اینکه، دماء شهدا گرچه بسیار ارزشمند است و سازنده، لکن قلمها بیشتر می‌تواند سازنده باشد. و شهدا را، قلمها می‌سازند و شهیدپرور هستند قلمها. لهذا این عمل [را] که شما دارید، باید ارزشش را توجه کنید و مسئولیتش را. و عمل هرچه ارزش بیشتر داشته باشد، مسئولیتش هم بزرگتر است. و حالا که شما در انتشارات واقع هستید و درجهت فرهنگ این گروه هستید، باید توجه کنید به انتشاراتتان که یک انتشارات مفید باشد. وبایدانتشارات امروز، جبران انتشارات زمان رژیم سابق رابکند.

صحیفه امام خمینی، جلد 16، ص 227

https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/16/page/227

 

شما وقتی در تجارت و بورس  یحتمل بخواهید کاری کنید، متوجه می شوید که بعضی کارها هستند که به اندازه ی مثقال ذره ای ممکن است خیرشان باشد که اصلا وقتی در مقیاسهای کوچک آنها را بسنجید حتی خیلی هم به حساب نیایند. مثلاً در پتروشیمی پلی اتیلن ترفتالات یا pet برای ساخت ظرفهای بطری و همینطور نساجی کاربرد دارند. البته اینها چون یک محصولاتی هم هستند که تخصصی خاص می خواهند توسط کارخانه ی پتروشیمی تولید هم می شوند که یحتمل دولتی هم باشد مثل پتروشیمی شهید تندگویان و نه از نوع پتروشیمیهای سلفی و خصوصی آن. ولی در مقیاسهای زیاد هم می توانند تولید شوند طوری که ظروفی که مورد نیاز است و الیافهای نساجی را هم بتوانند پوشش دهند و حتی صادر هم کنند. یعنی یک کارخانه می تواند همه را جوابگو هم باشد و بلکه صادرات هم داشته باشد. مثل این است که کارخانه ای کلید و پریز الکتریکی هم بسازد. یک کارخانه می تواند همه را جوابگو بوده و باز بلکه صادرات هم کند. و در این مورد دیگر کلید و پریز لازم هم نیست که حتماً انحصاری روی دولتی بودن کار نیز اعمال شود و حتی میتواند کارخانه های خصوصی هم باشند.

حالا شما اگر کتابفروشیهای اینترنتی را در نظر بگیرید، اینجا کافی است انبارهایی را هم داشته باشید که در هر شهر و بلکه هر روستایی هم اینها شعبه هایی داشته باشند که بتوانند از آنجاها کتب خود را برای مشتریانشان بفرستند. البته اگر بجای کتابفروشی کتابخانه های الکترونیکی اینترنتی هم داشته باشید که بتوانند کتب مختلف را در اختیار همگان هم بگذارند که دیگر چه بهتر. ولی این مسئله وقتی می خواهد بین المللی هم شود، یحتمل باید در نظر هم داشت که سیاست هم در کار می آید. مثلاً ممکن است که از انتشارات و استفاده ی کتب اسلامی نه تنها جلوگیری شود و بلکه کتب ضد اسلامی هم تبلیغ و انتشار داده شوند. حالا اینها یحتمل از خارج به شهرها بیشتر برسند و به روستاها نرسند همانطوری که اتومبیلها و ماشینهای خارجی هم یحتمل خیلی به روستاها نرسند. و لذا اگر شوراهای شهر و روستا قرار است که کارآیی داشته باشند، اینجاها است که باید بطور متمرکز اعمال نفوذ هم کنند همانطوری که کلید و پریز و ظروف یک بار مصرف هم هم به شهر می رسد و هم به روستا!

شما وقتی مسئله را از دیدگاه یک کارخانه ای می نگرید که دارد فرضاً پلی اتیلن ترفتالات  می سازد و بعد فرضاً یک ظرف یک بار مصرفی به دست یک نفر می رسد که بعد از استفاده هم دور انداخته می شود، وقتی به کل ظروف یک بار مصرف می نگریم که مورد استفاده است این یک حکمی دارد. ولی وقتی فقط به از دیدگاه یک نفری که دارد آنرا می خرد و استفاده می کند و بعد هم آنرا یحتمل دور هم می اندازد، یحتمل خیلی هم به چشم نیاید. و مهم جلوه نکند.

مستضعفینی هم که در برابر استکبار جهانی می ایستند واستقامت می کنند نیز همینطور است که اصلا چطور هم می شود جلوی استکبار ایستاد و بلکه مومنین برای خود حکومت هم تشکیل داده و حتی همه ی مومنین هم حاکم شوند. شما ببینید چطور ممکن است با تواصی به حق و تواصی به صبری که مومنین نسبت به یکدیگر و دیگران همدیگر را توصیه می فرمایند، مثقال ذره ای هم تاثیر داشته باشد آنچنان که استکبار را سرنگون هم کند؟! موضوع این است که آن سلطنتی که از سلطنت الهی نتیجه می شود و مظهرش هم امام امت است چطور می تواند با اسلام ناب محمدی این سلطنت الهی را در بین مستضعفین آنچنان پایدار کند که در مقابل استکبار بایستد. مشکل استکبار دقیقاً این است که دچار طاغوت و فرعونیتی است حتی در حدود روانشناسی ای که لازمه اش هم این است ک توحید نمی شناسد. و الا چرا باید استکبار جهانی بر علیه مستضعفینی در جهان که مظلوم هم هستند توطئه کند و بخواهد حتی آنها را سرکوب هم کند. در صورتی که بجای اینکه حتی این معمول هم هست که اگر بزرگواری خیلی قدرت و ثروت هم دارد، معمولاً حاضر است سخاوتمندی نشان داده و به آن مستضعفان کمک هم کند و نه اینکه مثلاً حتی او را تحریم هم کند و بلکه با او وارد جنگ هم شود! این مسئله از روی روانشناسی خودپسندی و تکبر و افسردگی و خودکشی است که همه چیز را از آن خود می پندارد و حاضر نیست آنچه را دارد را با دیگران در میان گذاشته و حتی مشورت هم بگیرد و چه رسد به اینکه بخواهد به دیگران کمک هم کند تا حق خودشان را بتوانند بگیرند و با باطل هم بجنگند و جهاد کنند.

سلطنتهای استکباری غیر الهی نژادپرستانه دلیلش همین است که دچار مشکلات روانشناسی در همان خانواده های خود هستند چرا که وقتی فردی با خدای خود روبرو می شود، بندگی و عبودیت خدا را بدلیل سلطنتهای ساختگی غیر الهی و بلکه فرعونی اش نفی می کند و انتظار هم دارد که دیگران و اغیار همه و همه مطیع حال او باشند و از او اطاعت هم بفرمایند. این است که بوی گند استکبارش را را نمی تواند استشمام هم کند و بلکه بوی خوش کلمه ی طیبه ای را که از توحید و کتاب الله نیز برمی خیزد را نیز قادر به استشمام نیست. و در باتلاق خباثت و شرارت خود غرق هم شده است و چه رسد به اینکه بخواهد سلطنت الهی مومنین را هم دریابد. و حتی چه رسد به اینکه شرارت و خباثتش به او اجازه هم دهد که بخواهد بر سر مردم بیگناه هم بمبهای اتمی و هسته ای استفاده نکند و نریزد.

استکبار نمی تواند بفهمد که کلمه ی طیبه چه سودی هم می تواند برای او داشته باشد آنچنان که مومنین مستضعف هم توسلشان یحتل فقط به کلمه ی حق و کتاب الله باشد آنچنان که بتوانند از همین راه عبودیت حضرت حق نیز به سلطنت الهی هم برسند؟ این است که امیرالمومنین و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز یعسوب الدین هم می دانند آنچنان که یعسوب به معنای ملکه ی زنبورها هم هست همانطوری که همه ی زنبورها حول ملکه گرد می آیند. و چرا که امام به مومنین آن سلطنت الهی را می تواند برساند و عطا کند همانطوری که خودش هم در بندگی و عبودیت حضرت حق به خدا متصل است. و الا اگر سلطنت غیر الهی باشد انسانها در خسران می افتند و دیگر همدیگر را به تواصی به حق و تواصی به صبر نیز توصیه نخواهند کرد  و قدر فقهای دانشمندان خود را هم نمی دانند که چطور حتی می شود از همین بمبهای اتمی و هسته ای خود درست استفاده شود آنطور که هندسه ی زمین و آسمان را به امام و پیغمبر و خدا وصل کنند؟ شما متصور شوید که این چه کارخانه ای است که پیغمبر 14 الی 15 قرن پیش درست کرد که از روی کتابش هنوز هم همان کارخانه برای مستضعفین عالم و ائمه ی آنها به ارث مانده است و ما وارث چنین قدرت و ثروت و سلطنت و حکمت الهی ای هم هستیم؟! حالا ما چقدر هم بتوانیم از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به عالیترین درجات عالیه ی الهی در عبودیت خود برسیم حد و مرزی هم در این بینهایتهای از آیت اللهی های حکمت الهی نداریم الا در استقامت و ایستادگی در عبودت و بندگی هر چه بیشتر الهی! لااله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَنِعْمَةً وَاللَّـهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿الحجرات: ٨﴾

سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرُسُلِهِ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّـهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿الحدید: ٢١﴾

لِّئَلَّا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَلَّا یَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَیْءٍ مِّن فَضْلِ اللَّـهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّـهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿الحدید: ٢٩﴾

لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا وَیَنصُرُونَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ أُولَـٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿الحشر: ٨﴾

ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّـهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿الجمعة: ٤﴾

فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّـهِ وَاذْکُرُوا اللَّـهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿الجمعة: ١٠﴾

إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِن ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِینَ مَعَکَ وَاللَّـهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَیَکُونُ مِنکُم مَّرْضَىٰ وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّـهِ وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّـهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿المزمل: ٢٠﴾

 

إِنَّ اللَّـهَ لَا یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِن تَکُ حَسَنَةً یُضَاعِفْهَا وَیُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿النساء: ٤٠﴾

وَمَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَمَا یَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِن ذَٰلِکَ وَلَا أَکْبَرَ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ﴿یونس: ٦١﴾

وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَٰلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ﴿سبإ: ٣﴾

قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّـهِ لَا یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِن شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِیرٍ ﴿سبإ: ٢٢﴾

فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿الزلزلة: ٧﴾

وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿الزلزلة: ٨﴾

 

نتیجه : دو مطلب کلى از این خطبه :

1 - وقتى در این خطبه نمودار بدبختیهاى مردم ارائه مى شود بیشتر به جنبه هاى معنوى تکیه مى شود . اختناق , سنگین بارى , نمى گوید گرسنگى و . . . سنگین بارى انسان بیشتر معنوى است . یک بلیه معنوى است . گرسنگى بلیه مادى است . روى این جنبه تکیه نمى کند نه اینکه این جنبه هاى مادى مهم نیست , خیر آن حل شده است . زیرا انسان بالاخره نان خود را براى زنده مانده پیدا مى کند . اما چیزى که مطرح است آن بار سنگین , بار تامین کردن خواستهاى شیطانى است که بر او نابحق حکومت مى کند , بار تحمیلات فکرى , عدم امنیت یا فشار و اختناق و . . . نباید تصور کرد که انسان براى گرسنگى همواره مبارزه مى کند . بسیارى براى گرسنگى و شکم اصلا مبارزه نمى کنند . براى شرف و انسانیت مى جنگند . خیلى طبیعى است که به انسانى اگر اهانت کنى از تو روى گردان مى شود ولى اگر نان ندادى چه بسا بعدا به سویت بیاید . کرامت و شرافت انسانى ( که جنبه معنوى دارد ) برایش عزیزتر از هر چیزى است . و آن براى مبارزه بیش از هر چیزى انسان را بر مى انگیزد و تحریک مى کند .

2 - بحث این است که در جامعه مومن , وضع به این صورت است که با رفتن یک حکومت مستکبر , مستکبرین دیگر , جاى آنان را نمى گیرند . در جامعه جاهلى مردم بر دو گونه اند : 1 - مستکبر 2 - مستضعف .

اما در جامعه خدایى مردم یک گونه اند , نه مستضعف و نه مستکبر . بنابراین ما فقط با استکبار مبارزه نمى کنیم بلکه با استضعاف نیز سر ستیز داریم . این دو در جامعه لازم و ملزوم یکدیگرند . وقتى در جامعه اى استضعاف باشد استکبار هم است و وقتى استکبار باشد استضعاف هم هست . اسلام مى آید تا نه مستکبرى بماند و نه مستضعفى .

چرا که وقتى فرعون ( یا فراعنه ) با بعثت موسى ( و انبیاء ) از بین مى رفتند , گروه دیگرى نمى آمدند ( از مستکبرین ) حکومت را بدست گیرند , مومنین خود حاکم مى شدند . این مردم و جامعه اند که خود حکومت را بدست مى گیرند و این چیزى است که در حکومت انبیاء نیز هست .

دوران خاتم الانبیاء ( ص ) ( واقعا ) و خلفاى راشدین ( نسبتا ) یک حکومت واقعى بود . مردم واقعا اختیار دار کار خویش بودند و هر چه از زمان پیامبر دورتر مى شویم این وضع نابسامانتر مى شود یعنى دخالت مردم بتدریج کمتر مى شود . در زمان خود پیامبر مردم با وجود پیامبر حسابى نقش دارند . البته به پیغمبر محبت و علاقه دارند و حرفش را مى پذیرند . اما از روى اراده و شعور مى پذیرند . نه کور کورانه و تحمیلى و در اثر ترس و فشار تبلیغاتى . خود به این نتیجه مى رسند که باید حرف او را بپذیرند و باز خود هستند که استناج مى کنند و تصمیم مى گیرند.

 

درسهایی از نهج البلاغه، امام خامنه ای، ص 153-155

http://lib.eshia.ir/10853/1/153

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل اشکال شود که شما علناً نمی توانید بر اصل امامت ائمه ی اطهار علیهم السلام تاکید اکید هم بفرمایید؛ چرا که وقتی وارد فلسفه و حکمت متعالیه می شویم، خوب همه ی فلاسفه که مسلمان نیستند که امامت حتی امیر المومنین علی ابن ابیطالب را قبول داشته باشند و چه رسد هم به بقیه ی امامان ما. البته در خود اسلام هم شما نمی توانید خیلی به اهل سنت تاکید کنید که امامت یعنی امامت امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام و ائمه ی اطهار تا می رسد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف تا به امروز و تا روز قیامت. و چرا؟ یحتمل هم برای اینکه اهل سنت بفرمایند ما حتی امامان خودمان را هم داریم غیر از ائمه ی شما و بلکه فقه خودمان را هم داریم که حالا تا حدودی هم اینها آیا چقدر مشترکند؟ و الله اعلم!

یعنی حتی بین علمای شیعه هم بعضی که مدعی مرجع تقلیدی هم باشند ممکن است اعلان هم بفرمایند که خوب مگر نمی شود خانمها هم امام جماعت باشند و بلکه مردان هم بیایند پشت سرشان نماز هم بخوانند؟ حالا یحتمل در مساجد ما نشود ولی بالاخره در نیویورک هم چنین نمازهایی اقامه شوند دیگر! مگر چه اشکالی دارد؟

از طرفی هم می فرمایند که رفتار گرگ یحتمل ترجیح دارد بر رفتار سگ دست آموز آنچنان که اخوان در شعرش می فرماید:

 

مومنین از همه بارشان سنگین تر بوده است

چرا ؟ الف - بار معاش و زندگى خود را بر دوش دارند , دیگران , غیر مومنان به آسانى حاضرند در خدمت قدرتها قرار گرفته و با آنها بسازند و از زندگى مرفه برخوردار شوند در حالیکه مومنین این چنین نیستند در خدمت قدرتهاى ظالم قرار نمى گیرند . همیشه مومنین واقعى , آنها که روح ایمان را درک کرده اند , هرگز با قدرت هاى ستمگر لحظه اى نمى سازند و نمى توانند بسازند . آنها را مى کوبند و اگر نتوانند , حداقل بدانان کمک و اعانت نمى کنند . [1] بنابراین مومنان در حکومتهاى ظالمانه همواره با سختى روبرویند و آسایش ندارند . این را در روایات اسلامى نیز مى توان دید . این سنگین بارى , بار عائله و زندگى .

________________________

[1]- اخوان شعرى دارد با نام گرگها و سگها که دقیقا در آن حالت مومن عصیانگر را با همه سختیها و دشواریها و در مقابل راحت طلبان آماده خور را که البته تن به ذلت هم مى دهند , و مبارزه مومنان با ستمگران و سازشکارى منافقان و کافران مسالمت جوى را - در آن شعر ترسیم مى کند , گرگ حیوانیست فرارى از صاحبخانه و براى لقمه نانى خود را به بلا مى اندازد اما سگ همواره قلاده بر گردن , در خانه ارباب , ته مانده غذا را مى خورد و . . .

 

و اما حالا اینجا اگر یکی هم در تئاتری متصور شد که آخوندی آمد و تپانچه ای را بدست گرفت و گفت اخوان تو را می کشمت! خوب، یحتمل هم نباید این را به حساب این گذاشت که آن بنده خدا می خواسته است آن اخوان شاعر را هم بکشد و بلکه یحتمل هم اخوان دیگری است که مد نظر او بوده است در آن تئاتر خاص! یحتمل این اخوان به آخوند پیشنهاد دده است که بولینگ نمی یاد؟ و آن آخوند هم که اهل بولینگ و اینجور ورزشها نبوده است بدش آمده است و گفته است بگذارید بجای اینکه او را نصیحت کنیم که تو هم بلکه بولینگ چمران و عبدو و اینها نرو، با او یک کمی شوخی هم کنیم یحتمل دو زاریش بیافتد!

البته اینجا یحتمل بعضی از خانمها که خود را از پیش نماز و ائمه ی جماعات هم بالاتر می دانند اشکال هم کنند که مگر اصلا آقایان سوپرمن هستند که بخواهند از ما خیلی هم با غیرت محافظت و مراقبت بفرمایند و مگر ما خودمان نباید بلد هم باشیم که چطور همچون زینب کبری از خود دفاع کنیم؟ نکته اینجا این است که حالا یک جاهایی که سوپرمن می خواهد برود توی باجه ی تلفن و لباسش را عوض کند و سوپرمن شود و یحتمل هم چنین باجه ی تلفنی را نمی یابد، خوب بعضی اینجا اشکال می کنند که حالا اگر او لباسش را هم عوض نمی کرد، دیگر سوپرمن نمی شد و حتماً باید لباسش را هم عوض می کرد؟ اینجا مسئله ی لباس یک چیز است، ولی یک جاهایی هم هست که دیگر مسئله لباس هم نیست و بلکه مسئله ی خدا است و بندگی خدا و لا غیر! و اما خوب وقتی فلاسفه و حکما و علمای علم و اخلاق و حکمت الهی و حتی علوم طبیعی بر سر اینکه کیست که دستور می دهد که آیا اختلالی در زوایای اجرام زمینی و سماوی هم ایجاد شده است و بلکه باید هم این اختلالات را کی درست کند؟ بحث اینجا است! یعنی آیا اینجا ما مسئله مان فرعونیت هم هست یا اینکه مسئله خدا و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست که باید به اثبات هم برسد که توحید و عدل الهی و معاد از این راه هم هست که نتیجه می شود در عین حالی که مسئله آیا از حدود روانشناسی هم آنطرفتر نرود چرا که آیا مطرح کردن آن ماورای ذهنیت و روح و روان افراد هم چقدر است؟ یعنی اینجا سوال از این نوع هم هست که آیا اگر کسی مسئله را بطور ذهنی و شهودی و مجرد و بلکه انتزاعی  ریاضی فیزیکی نزد خودش حل کرد آنگاه او تبدیل هم می شود به یک سوپرمن؟! یا اصولاً سوپرمن بی سوپرمن مگر اینکه شاهزاده ای یافت نشود و خود سوپرمن برای نجات سفید برفی دست بکار شود! از این حرفها نداریم و تخیلات بی ربط امثال نیتچه و بلکه فیلمهای هالیوودی است. البته اینجا ما یحتمل بوهایی هم به مشاممان برسد که در ریاضی- فیزیک و بلکه فیزیک هسته ای نیز اینها یک کارهایی می کنند که بعد هم می فرمایند یک قراردادهای عدم اشاعه ای هم باید داشته باشیم و چرا که یک وقت دیدید آمدیم دماغش را درست کنیم و جلوی اختلالات را بگیریم و آنگاه اویی که نباید به بمبهای هسته ای و اتمی هم دست می یافت هم دست یافت و بلکه کارها را بدتر خیلی هم خراب کرد و حتی گل بود و به سبزه هم آراسته شد و ترور دانشمندان و ... هم که خیلی غلط است خیلی هم بد است! حالا اگر روغن جامد لادن و غنچه گیرتان نیامد دیگر توی سر و کله تان نمی خواهد بزنید و بلکه حالا اگر نگهبان هم گفت که خانمه یک سیلی هم زد به پیرمرده؛ یحتمل برای این بوده که می خواسته اند به او تن ماهی هم با روغن لادن و غنچه تحمیل کنند! ناراحتی ندارد. تازه این جانبو اگر بروید، یحتمل روزهای عزاداری هم برایتان انواع موسیقیهای دلپذیر را بگذارد چرا که معتقد است لااله الا الله ای که دلپذیر هم هست؛ بد است؟ بفرمایید. گاهی اوقات برای مومنین آن بار سنگین را از روی دوش خود برداشتن بدین معنا هم نیست که نباید مثل بچه ی آدم رفت سر کلاس درس و مکتب هم نشست تا اخلاق درست و حسابی هم یاد گرفت و بلکه مثل گرگها پاچه ی همه را هم باید گرفت و همه را هم درید و چرا؟! چون اینها را از امام حسین علیه السلام هم یاد گرفته ایم؟! و این هم که نیست! بقول زهرا حسینی در دا، گاهی دلت می خواهد قلبت را در بیاوری و تکه تکه اش کنی که دیگر درد را متوجه نشود! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 

https://foreignpolicy.com/2021/03/08/afghanistan-letter-blinken-ghani/

https://www.bbc.com/persian/afghanistan-56321627

https://www.shia-news.com/fa/news/253619/

 

این مقالات را هم یحتمل خوب است ببینیم:

https://arxiv.org/abs/2103.05571

https://arxiv.org/abs/2103.05282

https://arxiv.org/abs/2103.05503

https://arxiv.org/abs/2103.05549

عرض بنده ی حقیر این است که آیا بعد از اینکه همه ی این مقالات و بلکه مقالات دیگری را مطالعه کردیم و دیدیم که اختلالاتی در جو و زمین و اجرام آسمانی و بلکه کره ی سماوی را نتیجه هم می دهند، آیا این کدام سوپرمن یا انسان یا بلکه دانشمندی خواهد بود که باید بتواند تصمیم بگیرد که خوب حالا تکلیف بالاخره چیست؟! و مسئله را هم چطور حل کنیم؟!

وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ ﴿الفجر: ١٠﴾

 

تحمیل و فشار طاغوت

اتخذتهم الفراعنة عبیدا فساموهم سوء العذاب و جرعوهم المرار فلم تبرح الحال بهم فى ذل الهلکه و قهر الغلبه لایجدون حیله فى امتناع ولاسبیلا الى دفاع [1]

فرعون ها آنان را بردگان گرفته بودند , پس آنان را به سختى به عذاب مى کشاندند و تلخى ها را بدانان مى چشاندند . پس همیشه حال آنان در خوارى هلاکت [2] و سرپنجه سیطره قدرتمندان بوده است نه تدبیرى از سرپیچى مى توانستند کرد و نه راهى براى دفاع داشتند .

اینکه گفته مى شود فراعته آنان را بنده خود گردانیده اند , نه به این مفهوم است که آنان غلامان خانه زاد آنان بوده اند , بلکه بندگى عبودیت به معناى تحصیل اطاعت است . آنکس که اجبارا باید از کسى دیگر خواه ناخواه اطاعت کند . عبادت غیر خدا و مطیع غیر خدا شدن . البته گاهى غیر از خدا , از خدا حرف مى زند , اگر تسلیم او شدند در حقیقت تسلیم خدا شده اند , اما وقتى غیر خدا از خود نفس خود مى گوید , اگر در این صورت تسلیم او شدند تسلیم غیر خدا نشده اند , لذا در روایت آمده است .

من اصغى الى ناطق فقد عبده فان کان ینطق الناطق عن الله فقد عبدالله و ان کان ینطق عن لسان ابلیس فقد عبدالابلیس .

آنکس که به سخن گوینده اى گوش فرا دهد او را پرستیده است . اگر گوینده از خدا سخن مى گفت شنونده خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن مى گفت شنونده شیطان را پرستیده است . ابلیس چیزى خارج از وجود انسان نیست , گاهى نفس انسان شیطان است , هواى انسان , و . . .

بنابراین کسانى را که فراعنه آنها را عبید خود کرده بودند . یعنى اطاعت و فرمانبرى خود را بر آنان تحمیل مى کردند .

و راهى هم به دفاع ( از خود و حیثیت انسانى خود ) نداشتند و نمى جستند و نمى یافتند . این وضعیت یک امت است که با قدرت مسلط طاغوتى با رنج دست به گریبان است . پیروان انبیاء و طرف داران آنها و مومنان و گروندگان بدانان - این وضعشان قبل از پیروزى .

 

درسهایی از نهج البلاغه، ص 148-149

http://lib.eshia.ir/10853/1/148

لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیُّهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿الأنعام: ١٢٧﴾

وَاللَّـهُ یَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿یونس: ٢٥﴾

 

آیا خطبه ها و کلمات قصار نهج البلاغه مستند میباشد؟ نظرتان درباره نواقص العقول و نواقص الایمان چیست؟ مراجعه بفرمائید به نوار بحث ما در هفته گذشته. و خواهش مى کنم کوشش نکنید میانه ما و خواهرها را بیشتر از این بهم نزنید.

فرق نبوت و بعثت چیست ؟ اگر امکان دارد خطبه ها را بنویسید .

در مورد فرق نبوت و بعثت . بعثت یعنى برانگیخته شدن یعنى موجودى که در حالت خواب بیخبرى , غفلت و گم گشتگى است یا جامعه اى که در حالت خواب و بیخبرى و گم گشتگى است , این ناگهان از خواب بیدار مى شود این را مى گویند بعثت , و اما نبوت چیست ؟ نبوت در حقیقت آن عامل اصلى بعثت است یعنى وقتى که اتصال با خدا و ارتباط با وحى و آمادگى هاى لازم براى این ارتباط در انسانى بوجود مى آید بعد این انسان مبعوث مى شود , برانگیخته مى شود , پس بعثت نتیجه نبوت است , تا کسى نبى نباشد از پیش پروردگار , آن چنان بعثتى نخواهد یافت . اما اینکه خطبه ها را بنویسم این هفته که نوشتم هفته هاى بعد هم انشاءالله خواهم نوشت البته کوشش مى کنم بلکه بتوانم زودتر این را بدهم به برادران , در اینجا برادرانى که دست اندر کارند تا اینها را پلى کپى کنند با ترجمه هایش در اختیار شما بگذارند.

 

درسهایی از نهج البلاغه، امام خامنه ای، ص 44

http://lib.eshia.ir/10853/1/44

 

 

https://arxiv.org/abs/2012.02823

https://arxiv.org/abs/2012.15276

https://arxiv.org/abs/2101.00197

https://arxiv.org/abs/2102.09816

https://arxiv.org/abs/2102.02098

https://arxiv.org/abs/2102.02098

أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ ﴿ابراهیم: ٢٤﴾

وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ ﴿ابراهیم: ٢٦﴾

1. أَذَٰلِکَ خَیْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ ﴿الصافات: ٦٢﴾

2. إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ ﴿الدخان: ٤٣﴾

3. لَآکِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ ﴿الواقعة: ٥٢﴾

 

یقیناً یک افضلیتی دارد شجره ی طیبه بر شجره ی خبیثه و شجره ی زقوم آنچنان که مسئله فقط از نوع روانشناسی هم نیست هر چند که از آن دیدگاه نیز می توان آنرا بررسی کرد؛ بدین معنا که شجره ی خبیثه و زقوم همچون شیطان می تواند سراغ شما بیاید و اظهار بدارد که چرا کافر نمی شوی؟ خوب کافر شو که ببینی و بفهمی چقدر خوب است! تو شجره ی طیبه ای؟ تویی که افضلی؟ تویی که مسعودی و سعیدی؟ شوک نمی خواهی؟ حالت خوب است؟ ولی بعد که افتاد توی ورطه های آتشی که جهنمی است، آنگاه است که شیطان اظهار می دارد که من از تو بیزاری هم می جویم و از پروردگار عالمیان می ترسم: کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّـهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿الحشر: ١٦﴾. و خوب حالا از یک خوکدانی وقتی آن گولخورده ای که شان بندگی خدا را یادش رفته است افتاد به یک خوکدانی دیگر و از میان یک سری قردة و بوزینه به میان بوزینه های دیگری افتاد، اینجا است که روانشناسی یحتمل بکمک او بیاید که ای بدبخت تو حالا گیر این بوزینه ها و خوکها هم افتاده ای که باید به اثبات هم برسانی که میتوانی روح و روان خودت را هم حفظ کنی هر چند که همین پستتر از خوکها و بوزینه ها هم خدمتت می فرمایند که خوب حالا قرصت را بخور؛ خوب حالا آرامبخشت را هم بخور! حالا خوب هم هست که باگز بانی و دونالد داک و سیندرلا و سفید برفی و شِرِک و ... را هم ببینی و حالا اگر باگز بانی همه ی اینها با هم جمع شدند و کتاب واحدی را هم تشکیل دادند و حتی گفتند که بچه جان این چه اسمی است برای خودت انتخاب هم کرده ای؟ برو اسمت را عوض کن بچه! خوب، بکن! چه اشکالی دارد؟ التفات می فرمایید؟

و لذا مسئله اینجا تا یک حدودی از حد روانشناسی هم بیرون نمی رود تا آنجایی که مربوط به سلامت روح و روان خود شخص هم دارد و اما یک جایی هم مسئله تبدیل می شود به مسئله ای اجتماعی و بلکه جامعه شناسی! و حتی یحتمل هم کار برسد به حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. و اما آنجایی که بندگی خدا می رسد به خود خدا و رسولش محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار، اینجا دیگر ما فقط با یک مسئله ی روانی یا اجتماعی هم طرف نیستیم و بلکه مسئله ای داریم از نوع حکمت الهی که ماورای فلسفه ای هم هست که علوم طبیعی را فرا گرفته است و بس! و اما حتی در سطوح روانشناسی نیز آن شجره ی خبیثه هم مقابل شجره ی طیبه می ایستد و می فرماید تقوای الهی داشته باش و از فرعونیت ات بیا بیرون همانطوری که شجره ی خبیثه هم به شجره ی طیبه متقابلاً می فرماید اتفاقاً تو هم تقوای الهی و بلکه ورع سعی کن پیشه کنی و حتی امامت را هم بیابی و راه را هم اشتباهی نروی! یعنی اویی که توی همین وضعیتی که بین پستتر از بوزینه ها و خوکها گیر کرده است، غیر از این است؟ اویی که گرفتار شیاطین جهنمی است غیر از این است؟ می تواند از جمله جلوی امیرالمومنین علی ابن ابیطالب و امام حسن و امام حسین  قد علم نکند و حالا اینکه حتی تشخیص هم دهد که امامش کیست؟ این هم حتی خود مسئله ای دیگر است!

یعنی این یک مسئله است که قرآن کریم می فرماید: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یس: ٦٠﴾. و اما این هم مسئله ای دیگر است که انسان آنقدر گرفتار غیر خدا افتاده باشد و آنقدر گیر انواع شیاطین هم افتاده باشد که وقتی به او گفته می شود که ای بدبخت چقدر داری شیطان را عبادت هم می کنی؟ نمی بینی که او دشمنت است؟ می فرماید که خوب حالا آخرت شجره ی خبیه و شجره ی زقوم جهنمی این است که ما از بهشت می افتیم بیرون و وارد جهنم هم که نمی شویم و بلکه می رویم روی زمین دیگر! برایش متصور نمی شود که داری از یک خوکدانی روانه ی خوکدانی بدتر دیگری هم می شوی! بالاخره کی می خواهی آدم شوی؟! یحتمل همین کروناویروس کووید-19 خیلی هم مثال خوبی است که می فرماید بالاخره حالا آنفولانزای شدید نباشد که بلکه کرونا می شود دیگر؛ و آنگاه نه ماسک هم می زند و نه شیوه نامه های بهداشتی را رعایت می کند و نهایتاً هم یحتمل مریض می شود و حتی یحتمل بقیه را هم مبتلا کند و حالا می بینیم که مسئله چطور هم یک اپیدمی جهانی هم شده است! و حالا خر بیار و باقلا هم بار بزن! بعضی یحتمل اشکال کنند که حالا یک مقاله ای یا حتی دو تایی هم از فیزیک انرژیهای بالا می گفتی مستفیض هم می شدیم! اتفاقاً خودم هم خیلی دلم می خواست که چنین کنم؛ ولی بحثش مثل این بحث است که کدام آیه است که لغت دار السلام در آن است؟   

1. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیُّهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿الأنعام: ١٢٧﴾

2. وَاللَّـهُ یَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿یونس: ٢٥﴾

البته یحتمل منظور شما آیه ی مبارکه ی سوره ی یونس هم باشد؛ ولی خوب حتی اگر اذان صبح را اول وقت هم بشنوید آیا همین باعث هم خواهد شد که اول وقت از خواب بلند شوید و اقامه ی نماز بفرمایید؟ یا حتی اگر مدام به رادیو تلاوت یا نوار ضبط شده ی آیات قرآن هم گوش دهیم، آیا می تواند ما را مستفیض هم کند که آیات قرآن را حفظ هم کنیم؟ البته بی تاثیر هم نمی باشد و بالاخره گوش دادن به کلمه ی طیبه بهتر از گوش دادن به کلمه ی خبیثه هم هست و چه رسد به اینکه مدام هم کلام خدا را گوش فرا دهیم. و اما خوب این هم مسئله ای دیگر است که چطور بین خوف و رجایی واقع شویم که حتی وقتی ببینیم که غیر از خودمان در میان آتشی جهنمی هم واقع شده اند، وارد آن آتش جهنمی شده و سعی کنیم آنها را بیرون هم بکشیم حتی به این قیمت که شخص خودش هم دچار همان آتش جهنمی شود! و لذا این بنده ی حقیر خیلی هم توصیه می کنم که به سایت آرشیو دانشگاه کرنل رفته و خود مقالات مختلف آن و از جمله مقالات فیزیک انرژی بالا را هم مطالعه بفرمایید و بلکه به سایت ژورنال فیزیک هسته ای B نیز یک سری بزنید ببینید چه خبر است؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

 

 

والناس فى فتن انجذم فیها حبل الدین , و تزعزعت سوارى الیقین , و اختلف النجر , و نشتت الامر , و ضاق المخرج , و عمى المصدر , فالهدى خامل , والعمى شامل , عصى الرحمن و نصر الشیطان , و خذل الایمان , فانهارت دعائمه , و تنکرت معالمه , و درست سبله , و عفت شرکه , اطاعوا الشیطان فسلکوا مسالکه , و ورد و امناهله , بهم سارت اعلامه و قام لوائه , فى فتن داستهم با زخفافها , و وطئتهم باظلافها , و قامت على سنابکها , فهم فیها تائهون حائرون جاهلون مفتونون , فى خیر دار و شرجیران , نومهم سهود , و کحلهم دموع , بارض عالمها ملجم , و جاهلها مکرم . ( خطبه دوم )

در هنگام بعثت پیامبران , مردم در فتنه هائى , دستخوش فتنه هائى بودند که در آن ریسمان دین گسسته بود و دستگیره هاى یقین و باور سست شده بود . و اختلف النجر و تشتت الامر راهها , تشتت و دگرگونى و اختلاف پیدا کرده بود و کار به پراکندگى گرائیده بود . و ضاف المخرج و عمى المصدر . راه گریز از این فتنه بر مردم تنگ شده بود و جایگاه بهره گیرى بر مردم مبهم و تاریک مانده بود فالهدى خامل و العمى شامل . هدایت در آن روزگار . فرو افکنده و کم رنگ بود , کورى و نابینائى همه گیر بود . عصى الرحمن و نصر الشیطان . خداى رحمن عصیان مى شد سرپیچى مى شد اما شیطان مورد نصرت و یارى قرار مى گرفت , و خذل الایمان . و ایمان , بى یاور و بیپشتوانه مى ماند .

فانهارت دعائمه و تنکرت معالمه و درست سبله و عفت شرکه پایه هاى ایمان متزلزل و ویران بود نشانه هاى ایمان گم بود , راههاى ایمان فراموش شده بود . اطاعوا الشیطان فسلکوا مسالکه . مردم از شیطانها فرمان مى بردند پس راه شیطانها را مى پیمودند , و وردوا مناهله . به سر منزلى که آنها هدایت مى کردند فرود مى آمدند . لابهم سارت اعلامه . پرچم شیطان بوسیله همین مردم . مردم بى خبر و بى جاهل در همه جا گردانیده مى شد و بر افراشته مى شد . و قام لوائه . و لواى شیطان بر پا مى گشت . فى فتن داستهم باخفافها . مردم در فتنه هائى , دستخوش فتنه هائى بودند که این فتنه ها مردم را در زیر سم خود مانند حیوان وحشى و ناآرامى لگدمال مى کرد . و وطئتهم باظلافها آنها را پایکوب مى کرد . وقامت على سنابکها و فتنه مانند حیوان پیروزمندى که طعمه خود را زیر دست و پاى خود له کرده و گردن برافراشته , بعد از سرکوبى مردم گردن بر مى افراشت فهم فیها تائهون مردم در فتنه ها گم گشته بودند . فى خیردار و شرجیران .

در بهترین خانه ها با بدترین همسایگان زندگى مى کردند . نومهم سهود . خواب آنان بد خوابى بود . و کحلهم دموع . سرمه چشمشان اشکها بود . بارض عالمها ملجم .

در سرزمینى زندگى مى کردند که عالمان لجام زده بودند . و جاهلها مکرم و جاهلان عزیز و گرامى زیستند . این زمینه بعثت پیامبران است در کلام امیرالمؤمنین و شما اگر این کلام را مورد دقت قرار دهید مى بینید یک تصویر است , یک نقاشى است , یک اثر بمعناى واقعى کلمه هنرى است براى نشان دادن اوضاع و احوال جاهلى . در این ترسیم هنرى , در این تابلو که على بن ابیطالب در یک خطبه که ایستاده روى منبر و براى مردم حرف زده , یک حرف زدن معمولى , در این تابلویى که على در این حرف زدن ترسیم کردم بیشترین قلم از بدبختیها و نابسامانیها و نارسائیهاى جامعه مشاهده مى شود هم از جنبه هاى فکرى , مردمى هستند کور , راه بجائى نبرده , حیران , سرگشته , هدفشان را نمى دانند چیست ؟ نمى دانند براى چه صبح از خواب بر مى خیزند , شاید مى دانند فکر مى کنند که مى دانند اما اشتباه مى کنند , و این جمله را اضافه کنم که ما چون خودمان , همه ما دوران اختناق را دیدیم , خیلى روشن مى توانیم مضموم این کلمات على بن ابیطالب را بفهمیم , دقیقا ترسیمى از اوضاع زمان ماست , زمان مظلومیت ملت ایران . و زمانى قربانى شدن ملت ایران در زیر دست و پاى جلادان خاندان پهلوى و رژیم مزدور آمریکائى . و من در آن روزگار که این خطبه را تشریح مى کردم که هم ترجمه کرده ام این خطبه را در آن روز هم شرح دادم و البته متأسفانه هرگز اینها چاپ نشده بلکه پلى کپى شد و دست افراد بود حالا اینجا بچه ها بعد از اینکه دوران اختناق تمام شد تازه بفکرند که اینها را چاپ کنند . هر کلمه اى که مى نوشتم از روى وجدان و احساس مى نوشتم یعنى دقیقا چیزهائى بود که آن روز ما لمس مى کردیم همه آنچه که در این خطبه و امثال این خطبه از میان زمینه ظهور پیامبران آمده گام بگام و کلمه بکلمه تطبیق مى کرد بر وصفى که ما آن روز مى گذراندیم . از لحاظ فکرى مردم در سطح بسیار نازل , مردم حیرت زده , مردم فریب خورده , شما به این دو سه سال آخر نگاه نکنید یادتان بیاید اگر سنتان کفاف مى دهد از آن روزى که در بسیارى از شهرستانهاى ایران کسانى از فریب خوردگان به معناى واقعى کلمه توى کامیونهاى مى شدند کف مى زدند , ساز مى زدند , نى لبک مى زدند و جاوید شاه مى گفتند و راه مى رفتند . وجدان بیدار گروهى از مردم سخت زخم دیده و جریحه دار بود اما این وجدان عمومى جامعه ما نبود دقیقا انسان آن را مى بیند , آن کسى هم که سوار نمى شد کف بزند عملا کف میزد . آنکسى که سرش به کار و زندگى بود در هر کسوتى نه فقط در سکوت کارمندان و حقوق بگیران دولت بلکه حتى در کسوت روحانیون , کسانى بودند و بسیار بودند و کم نبودند که در عمل در رفتار بى تفاوت و خونسرد خودشان تحسین کننده و پذیرنده روش هاى طاغوت بودند , فریب خورده بودند , تائهون , همه گم , همه سرگشته و حیرت زده , هیچ کس نمى دانست که امروز که از خواب بلند شده دنبال چه مى خواهد برود ؟ چرا مى دانستند دنبال کار روزانه شان باید بروند اما آن کار نبود , هدف چیست ؟ براى چه دنیائى ؟ براى کدام آینده ؟ انسان زنده است به تلاشى که مى کند براى رسیدن به آن تصویر آرمانى خود . اگر زندگى آرمانى را از انسان یعنى از ذهن انسان بگیرید , انسان هیچ کارى ندارد .

جز کار دراز گوش آسیاب . در جا زدن , در شکل تحرک , در جا زدن هم نوعى تحرک است , اما در حقیقت سکون است چه تحرکى ؟ زندگى چنین حالتى دارد . خانه بهترین خانه ها بود . زمین خدا با این همه نعمت و سرزمین انسانها , سرزمین وجدان انسانها و استعداد انسانها و همه زمینه هاى نیکى که در انسانها آنروز هم بود و امروز بروز کرده , این نقطه هائى درخشنده اى که شما در ملت ایران امروز مى بینید , اینها که خلق الساعه و دفع الساعه نبود اگر شما امروز مى بینید که جوان ما , دختر ما , پسر ما , پدر و , مادر ما , در عالمى از احلام انقلابى , رویاهاى انقلابى باید تعبیر کنم بسر مى برند , رویاهایى که تعبیر آنها در زندگى روز مره خودشان هم دارند لحظه به لحظه لمس مى کنند اینها که در ظرف یک لحظه , یک لحظه انقلابى اینطور نشدند . انسان که ناگهان 180 درجه تغییر ماهیت نمى دهد . درد این ها بود منتها پنهان این سرزمین خیرات و برکات الهى در انسانها و در طبیعت بود اما با بدترین همسایگان , این سرزمین همسایگان بدى داشت , صاحبان و مالکان بدى داشت , اختیار داران بدى داشت , این یک خصوصیت . بعد در مورد ایمان , در مورد یقین خصوصیت نیست شدن یقین ها و بقیه خصوصیاتى که در این خطبه هست که حالا من این متنش را مى گذارم در اختیار برادرها مى توانید بگیرید یادداشت کنید و مى توانید هم مراجعه کنید از روى خود نهج البلاغه بنویسید , ترجمه اش را هم میدهم دقت که بکنید مى بینید دقیقا همان زمینه هائى است که ما اینها را خوشبختانه , ما مردم در بخشى از عمرمان , بعضى ها دو سال بعضى پنج سال بعضى ها بیست سال آزمودیم این زمینه بعث پیامبران , و امیرالمؤمنین مى گوید در یک چنین شرایطى , در یک چنین اوضاع و احوالى که بعضیش را در آن بیان اول و بعضى را در بیان دوم و مشروح ترش را در این بیان سوم , بیان آخر ملاحظه کردیم , در یک چنین شرایطى پیامبران مبعوث شدند و این براى ما یک بحث بسیار مهم فکرى است که من آن بحث را بر مبناى آنچه که در این کلمات مشاهده کردید و دیدید انشاء الله در جلسه بعد مشروحا موضع فکرى خودمان را در زمینه بعثت پیامبران بیان مى کنم و روشن مى کنم . و این براى ما از لحاظ فکرى و از لحاظ فلسفه تاریخ و تسلسل تاریخى بسیار مهم است و متاسفانه مشاهده مى شود که در بعضى از اندیشه ها و فکرهاى ناسالم زمینه بعثت پیامبران بد فهمیده مى شود و بد تعبیر مى شود و بر اساس آن استنتاج ها و تحلیل هاى غلط و مادى انجام مى گیرد به امید اینکه انشاءالله هفته آینده بتوانیم این بحث را به همین ترتیبى که گفتیم دنبال کنیم . و اما پاسخ سئوالات.

 

درسهایی از نهج البلاغه، امام خامنه ای، ص 39- 44

http://lib.eshia.ir/10853/1/39

 

این زمینه هاى ظهور انبیاء که از قول حضرت على فرمودید تقریبا همان نشانه هاى ظهور حضرت مهدى نیست و تفاوتش با هم چیست ؟

البته در مورد حضرت مهدى من باید بشما بگویم که قبل از ظهور حضرت مهدى دنیا به یک کمال نسبى رسیده , حکومت حضرت مهدى را که من تعبیر کردم از آن به جامعه مهدوى , جامعه مهدوى را ما یک جامعه انسانى عادلانه صد در صد مى دانیم و معتقدیم که از این صد در صد , پنجاه درصد , شصت درصد , هفتاد درصد , هشتاد درصدش را باید شما و نسلهاى بعد از شما تامین کنند تا حضرت مهدى بیاید و آن صد در صد را در دنیا کامل کند . بنابر این قبل از ظهور حضرت مهدى دنیا به یک صلاح نسبى رسیده , همچنانکه امروز که ایران یک حکومت جمهورى اسلامى دارد که البته اسلام صد در صد نیست اما در صد قابل توجهى از اسلام در آن وجود دارد و البته همه دنیا نیست , اما در یک منطقه حساس دنیا هست . این روزگار به خاطر وجود این جمهورى با این خصوصیات , یقینا به دوران مهدى ( ع ) نزدیکتر است تا دوران قبل و دوران قبل از او و قبل از او .

لطفا شماره جمله ها و قسمتهاى خطبه ها را مشخص کنید ؟

این معنایش این است که شما بگوئید لقمه را بجوید و در دهان من بگذارید خوب بنده شماره خطبه را به شما مى گویم بگردید در خطبه شماره جمله را گیر بیاورید .

تمام این نشانه ها که گفته شد درست است که در این انقلاب شده و در تمام دنیا این نشانه ها هست آیا ممکن است امام زمان ظهور کند ؟

البته که ممکن است و چیز دیگرى هم ممکن است و آن این است که اگر شما مى بینید در دنیا این نشانه ها وجود دارد کشف کنید که بعثتهائى در سراسر دنیا امکان پذیر است و این معناى آن حرفى که ما بارها فریاد زدیم که در آستانه افول قدرتهاى بزرگ جهانى قرار داریم و این چرا ممکن نیست , بلکه ممکن است و این را باور کنید و من با همه دل و با همه وجود باورم است که دنیا نه ایران , وارد مرحله جدیدى شده , دنیا وارد مرحله جدیدى شده با انقلاب شما . مسئله , مسئله تغییر حکومت ایران نیست , مسئله این است که دنیا با این انقلاب وارد شد در یک مرحله جدیدى . دوران پوزخند زدن به قدرتهاى بزرگ , زل زل توى چشم قدرت مداران جهانى نگاه کردن و آنها را به بازى گرفتن . ملتهاى ضعیف و دولتهاى کوچک على الظاهر مانند حیوان ضعیفى مى مانند که میرود روى پشت فیل و گوش فیل را میجود و آن حیوان عظیم الجثه با آن هیکلش نه گردن دارد که بر گردد و نه مى تواند کارى بکند , مجبور است خودش را بغلطاند شاید این حیوان هم که بگوشش مثل کنه چسبیده , این هم زیر بدن او له شود اما احتمال خورد و خمیر شدن خودش در این بازى , بیشتر است .

 

درسهایی از نهج البلاغه، امام خامنه ای، ص 48-49 

http://lib.eshia.ir/10853/1/48

 

 

در بحث غیر که یحتمل با غ کوچک و بزرگ هم نشان داده شود آنطوری که منظور پستانک است و بلکه پستان مادر و شیر مادر، یک جاهایی واقعاً هم شما امام را دارید ولی یک جاهایی هم بجای امام گویا همان پستانک است که به شما ارائه هم می شود و حالا نخواستیم بگوییم مثلاً خرهای دجال! این مسئله را وقتی در سرگذشت خود حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب ملاحظه می فرمایید، خیلی فرازها و نشیبهای عجیبی را دارد آنچنان که در الغدیر علامه امینی هم باید خیلی یافت شود آنطوری که بنده ی حقیر نیز کمی آنرا در آن مجموعه ی کتب الغدیر هم دیده ام! یعنی یک جاهایی هست که غیر با غین کوچک حتی دیگر پستانک هم نیست و بلکه خود دشمن هم هست که با تمام وجود بر علیه اسلام می خواهد قد علم کند و همه و همه ی مسلمین بر علیه اش وارد جهاد می شوند. و اما همانطوری که در بالا هم در صاحب درسهایی از نهج البلاغه اشاره می فرمایند، یک جاهایی نیز این دشمن، حتی یک دشمن درونی هم هست که یک انقلابی را آیا فرد و اجتماع و بلکه امام امت بتواند ایجاد کند تا آن ارزشها و بلکه حتی رویاهای انقلابی را بتواند بوقوع بپیوندد؟! و الله اعلم! یعنی این یک چیزی نیست که چون در جمهوری اسلامی ایران هم واقع شده است، و لذا نتیجه یگیریم که پس می شود در جوامع دیگری هم انتظار چنین انقثلابهایی را داشت. دلیلش این است که حتی از لحاظات روحی و روانی آن تعدد غیرهای با غین کوچک آنقدر می توانند متعدد هم شوند که هیچگاه حتی قدم اول را نیز بسوی اسلام هم برندارند؛ البته اینکه حالا امام زمان عجل الله فرجه الشریف در این زمینه چه خواهد کرد و فراعنه را چطور تار و مار خواهد کرد نیز از مسائلی است که منتظرین آن حضرت خیلی هم مشتاق هستند که ببینند چطور هم می شود.

یحتمل آن حضرت آمریکاییها را یا یک جا همه و همه را با هم مسلمان می کند یا اینکه بر عکس همه را می ریزد توی دریا و غرق می کند! ولی مشکل اصلی همین است که این حضرات آمریکاییها آنقدر هم در آن دشمن درونشان گیر کرده اند که با این حال همه ی عالم را هم می خواهند مال خودشان باشد و بلکه با همان دشمن درونشان انواع دشمنهای دیگری را هم برای همه ی عالم قد علم می کنند. این یک نکته ای است که باید توجه داشت برای محقق کردن مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. یک وقت هست که دشمن بصورت بیرونی خود را متجلی می کند، ولی یک وقتی که آن دشمن همان دشمن درونی هم هست که بصورت انواع غیرهای با غینهای کوچک هم جلوه گرند، حالا شما هی بفرمایید به این حضرات اسلام؛ در جواب نمی فرمایند کدام اسلام؟

و اما حالا شما یک سری معلمهای دینی هم برای حتی مستضعفینشان بفرستید که بفرمایند به به؛ شما عجب جامعه ی فرعونی خوبی هم دارید که حتی بلکه هر کدامتان یک فرعون ایده آل و یک قارون و یک اناسیس به تمام معنای ایده آل کامجوی بتمام معنا هم هستید. ولی در این جامعه تان فقط یک سری معنویاتی را هم کم دارید که خود از آنها بیخبرید چرا که دین و مذهبتان را هم گم کرده اید و لذا دشمن درونیتان هم برایتان مشکلات خیلی خیلی عدیده ای را هم به هم زده است. و همین هم شده است که شما نمی توانید در درونتان به خدای اعلی جل جلاله هم برسید. و اما این هم برای این است که تا حالا دینی را که باید دنبالش می بودید هم نداشته اید. و لازمه اش هم همین است که کم کم سعی کنید و ان شاء الله آن دین را هم می یابید و بلکه از اناسیس هم می زنید بالا! و اسلام هم بی اسلام! راحت. یعنی گل بود به سبزه هم آراسته شد و دیگر نورٌ علی نور شد. و البته این غیرهایی با غین کوچکی را که ما خودمان هم در درون اسلام می توانیم داشته باشیم نیز گاهی آنقدر زیاد می توانند بشوند که شما احساس هم می فرمایید که آنچه صاحب درسهایی از نهج البلاغه می فرمایند دارند همین زمان حال را نیز بیان می فرمایند! صبح از خواب بلند می شوید و می خواهید ببینید باید چه بکنید. و اما ما شاء الله آنقدر رئیس و مرئوس هم داریم که دیگر شما در بینشان گم هم می شوید که خوب حالا ما امروز هم چطور خوب است روزمان را شب کنیم و بلکه همان بهتر هم که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خودمان هم بپردازیم و بلکه مواظب هم باشیم که یک لگدی یا حتی دسته بیلی هم از آسمان یا زمین یا دریا نصارمان نشود و بلکه حتی مثل خر عصاری همینطوری مدام درجا هم نزنیم. و تازه متوجه شویم که آقایان خانمها هر کس بخواهد مصباحی را روشن کند، یحتمل خیلی هم باید مواظب باشد چرا که یحتمل هم اشکال شود که مصباح مساوی است با ترویج خشونت! یعنی مسئله همین هم هست که چطور می خواهید مشکلتان را تبدیل کنید به یک همدیسی هلوگرافیک در آ دی اس/ سی اف تی؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

------------------------------------

 

و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین

 

 

ذکر صلوات بر حضرت بقیت الله الاعظم

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

گفتم آخر آینه از بهر چیست، تا بداند هر کسی کو چیست و کیست

آینهٔ آهن برای پوستهاست، آینهٔ سیمای جان سنگی‌بهاست

آینهٔ جان نیست الا روی یار، روی آن یاری که باشد زان دیار

گفتم ای دل آینهٔ کلی بجو، رو به دریا کار بر ناید بجو

زین طلب بنده به کوی تو رسید، درد مریم را به خرمابن کشید

دیدهٔ تو چون دلم را دیده شد، شد دل نادیده غرق دیده شد

آینهٔ کلی ترا دیدم ابد، دیدم اندر چشم تو من نقش خود

 

 

وقتی آینه ی جان حضرت زهرا و حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام است که آنگاه یحتمل جان را خطاب آید که اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک. و الا که وقتی آینه ی جان کدر شد و چشم جان هم بلکه به کور گرایید، شما همه ی خوبان عالم انبیاء و رسل و ائمه ی اطهار علیهم السلام را بیاور بگذار جلوی او و نشانش بده و از او بپرس که آیا تو بهتری یا این حضرات خوبان عالم معنا؟ می فرماید که معلوم است که منم که بهترم از همه ی اینها و بلکه از همه ی عالم چرا که اصلا اگر من نبودم این اغیار دیگر کجا می بودند؟ این هستی من است که به وجود آنها نیز جلوه ای از هستی را داده است! این منم که خدا را می توانم در خودم متجلی کنم و لذا توانایی دیدن خدا را در وجودم در عالم واقع و معنا هم دارم. شماها اصلا چه می گویید؟ یعنی این همه بنده خدا والت دیسنی زحمت هم کشیده است آن فیلم سفید برفی و هفت کوتوله را ساخته است که در آینه اش آن جادوگر هر روز می نگرد و از آینه ی جادویی خود می پرسد که کیست که زیباترین است؟ و آینه باز وقتی به او می گوید که سفید برفی است؛ او تاب شنیدنش را ندارد و بلکه می رود تا او را بکشد و به او آن سیب زهرآلود بدهد تا بالاخره آیا آن شاهزاده بیاید و از خواب و مرگی که فرو رفته است با بوسه ای بیدار هم کند! البته از لحاظ هنری و زیبایی، اگر سالک الی الله می تونست ببیند در آن عالم زر و روز الست آن جاهلیتی را هم که خود در آن گیر کرده است چرا که عمدتاً از بندگی خدا هم سر باز می زند آنچنان که حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب هم با هنر و زیبایی آنرا مثل تابلویی نقاشی بتصویر هم می کشاند؛ مسئله حل بود!

حالا بعضی هم اینجا آینه را وارونه نیز می فرمایند و از یک دیدگاه دوگانی هم به مسائل نگاه می فرمایند که باید اغیار را از این دیدگاه هم دید که وقتی روحانیت و آخوندها و ملاهای ما دارند به آن اغیار در جامعه ای که غرق در گناه و  دونی و پستی ای است که لازمه ی دنیا بودن آن هم هست می نگرند و بلکه قرار هم هست آنها را ارشاد کنند، آیا حاضرند کتاب خود را بردارند و بکوبند توی سر آن پسری که آمده است توی ایستگاه اتوبوس ایستاده است و منتظر است ببیند که چطور بتواند آن دختر خانمی را که منتظر اتوبوس است را بلکه گول بزند و سوار ماشین خودش کند؟ و این آقازاده ی شازده ی آنچنان هم شهوت جلوی چشمش را گرفته است که غافل هم هست که آیا آن حاجیه خانمی که پشت ایستگاه اتوبوس هم نشسته است و دارد کلاه و جوراب و ... می دوزد دارد می شنود هم که مدام آن دختر خانم به این شازده می گوید که برو دنبال کارت و باز هم او از رو نمی رود! بالاخره این حاجیه خانم هم نبیند و بلکه چشمش را نیز هم بگذارد، آیا خدا هم نمی بیند و چشمش را هم می گذارد؟ یحتمل همین است و بلکه خدا هم نمی خواهد این جرثومه ی فساد را ببیند. اینقدر هم عقلش نمی رسد که اگر حالا کتابت را می زدی توی سر این آقازاده آنوقت یحتمل بعداً نمی بایستی هم برای یک عده زنهای بی پناه گولخورده ای هم شلتر درست می کردی! 

یا حالا کتابش را توی سر امثال این آقازاده ها و شازده ها نمی زنی، و توی سر خانمهای بی حجابی که یا شلوارشان هم پاره است و یا روسریشان هم مخصوصاً افتاده است و بلکه دارند فرت و فرت هم سیگار می کشند و حتی توی سر همینهایی که این ور و آن ور توی خیابان می بینی همدیگر را بغل کرده اند و در آغوش کشیده اند هم نمی زنی؟ بابا، عرض بنده ی حقیر این است که اقل کم آن لباس آخوندی و روحانیت و ملایی ات را دربیاور و ببین این حضرات خانمهایی که این همه هم معترضند که خود را این جور بی حجاب کرده اند را می توانی بروی خواستگاریشان و بالاخره آبرومند ازدواج کنی و خانواده ای برای خودت تشکیل بدهی؟ یا نخیر نخیر، چه حرفها و چه چیزها نمی فرمایید که این کارها برای حضرت عالی هم عیب است و یک وقت حاجیه خانم اگر گفت که اول باید لباس آخوندیت را در بیاوریر و بگذاری کلاً کنار و بلکه از سگم هم پرستاری کنی و حمامش هم ببری و حالا بلکه یک خوکدونی هم برای خودمان تهیه کردیم و تو هم باید بشوی خوک بانش مثل شیخ صنعان در منطق الطیر شیخ عطار، تا آنوقت من بیایم با تو بلکه ببینم رضایت می دهم همسرت شوم؛ خوب آنوقت چه خاکی توی سرم کنم؟ شجره ی زقوم و شجره ی خبیثه را آنوقت چه کنم که تازه شجره ی طیبه را هم کنار گذاشته ام و رفته ام توی خوکدونی قاتی خوکها!

عرض بنده ی حقیر همین است که بالاخره ماهواره و اینترنت و همه و همه که درکارند و روز و شب بلکه دارند تبلیغ می کنند که جاهلیت را هر چه بیشتر هم مستهجناتش را سر همه خالی کنند، و آمریکا و صهیونیستها هم که آمده است در منطقه با داعش و الفاعده و از یازده سپتامبر و بلکه قبل و بعدش و امثالهم دارد تبلیغات خود را ادامه هم می دهد که ببینید این هم اسلامتان! خوب، آقایان ملاها و روحانیت و آخوندهای خودمان هم بدبختهای بینوا حق ندارند که اینطور دارند خود را حفظ می کنند و مقاومت هم می کنند و بلکه سعی در ارشاد مردم دارند؟ یعنی تقصیر روح و روانی که گیر غیر با غین کوچک خود افتاده است در خانواده ی خود این بنده ی حقیر هم نیست که اینقدر بی دین و ایمان هم هستند که در حسگرایی خودشان حتی نتوانسته اند از گاو و گوسفند و خر هم آنطرفتر بروند تا وجود خدا را در همین گاو و خری هم که هستند بتوانند ببینند و درک کنند: گر بدیدی حس حیوان شاه را، پس بدیدی گاو و خر الله را! یعنی اگر همینقدر هم ما می توانستیم آینه ی روح و جانمان را وارونه کنیم و حتی آن غیریت با غین کوچک را نیز در لباس روحانیت هم که شده درک می کردیم، می فهمیدیم که بابا همه ی دشمنیها از روحانیت و آخوندها هم نیستند که هر چه هست و نیست را به اسم تحریم و دزدی و اختلاس و لامذهبی و حیوانیت و پست تر از حیوانیت بردند و هفت شهر عشق را هم عطار گشت، و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. و حتی یک خاک توی سر هر چه خر هم نمی دانیم چطوری بگوییم! یعنی بقول صاحب درسهایی از نهج البلاغه بالاخره آیا ما باید هفتاد هشتاد درصد حالا نمی توانیم یحتمل دیگر چهل پنجاه درصد کار را روبراه هم کنیم یا خیر؟ تا بلکه حضرت بقیت الله الاعظم را اگر رفتیم کباب و جوجه کباب هم بگیریم آنوقت متوجه نشویم که همه جا پارچه های سیاه هم چرا مثل اینکه زده اند که آجرک الله یا بقیت الله! نمی شود که گفت ما هم اهل کباب و شراب و ربابیم، و هم اهل جاوید شاه و داریه و تنبک و درنا هم هستیم و هم اهل و طرفدار حضرت بقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف هم هستیم؟! یعنی همین هم می شود که آنوقت نه اینکه فقط خود سادات را هم می خواهند بیاندازند زندان و انستیتوهای روانی آب خنک بخورند و بلکه خود حضرت بقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف را هم می خواهند آنچنان گول بزنند که اصلا یادش برود که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم اصلا یعنی چه؟ و حالا شهید سلیمانی و بلکه شهید حمید فعله گری را هم چطور شهید کرده اند، دیگر بماند! یعنی این یک حرف است که در توهمات و تخیلات بنظر بعضی برسد که خوب شهادت هم یک امری است کفایی دیگر؛ و اگر چند نفر این شجاعت را داشتند که جانشان را کف دستشان بگیرند و در راه جهاد فی سبیل الله شهادت دادند، دیگر امثال سید مرتضی علم الهدی و دیگر مراجع تقلید هم مسئله شان حل است و لازم هم نیست که جانشان را کف دستشان گرفته و آنها هم برای خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار شهادتها بدهند و بلکه به اغیار و حتی حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه فلسفه و ریاضی فیزیک و علوم طبیعی هم بپردازند! این است که شمس النصر را انسان وقتی در آینه های جاهلیت و بلکه نبوت و امامت مشاهده کرد، یحتمل محتاج می شود که در آینه ی جانش هم آن هیولای اولی و نفس و عقل و صورت و جوهر و عرض و ماده را هم در خود ببیند و بفهمد که باید با آنها چه کند تا آیا بتواند هم تشخیص دهد که کدام به کدام است و خوبان و ابرار کدامند و بدان و اشرار کدام آنچنان که اگر آمدند از قدیم مثل خیام آدمی گفتند شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنانکه می نمایی هستی بتواند جوابشان را بدهد یا خیر؟! و بالاخره که یزیدیان کدامند و بلکه امام حسین و امام زمان عجل الله فرجه الشریف علیهم السلام نیز کدامند؟ درس و مشق مکتبخونه ی ما و بلکه امر به معروف و نهی از منکرمان هم که تعطیل است چرا که ما نتوانستیم حتی یک کلمه بیاموزیم و بلکه یاد هم بدهیم که بابا جان بالاخره همان نمازت را به جماعت هم که نباشد همان گوشه ی صندوقخانه ات که بخوان و اقامه اش هم کن! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

 

 

والناس فى فتن انجذم فیها حبل الدین , و تزعزعت سوارى الیقین , و اختلف النجر , و نشتت الامر , و ضاق المخرج , و عمى المصدر , فالهدى خامل , والعمى شامل , عصى الرحمن و نصر الشیطان , و خذل الایمان , فانهارت دعائمه , و تنکرت معالمه , و درست سبله , و عفت شرکه , اطاعوا الشیطان فسلکوا مسالکه , و ورد و امناهله , بهم سارت اعلامه و قام لوائه , فى فتن داستهم با زخفافها , و وطئتهم باظلافها , و قامت على سنابکها , فهم فیها تائهون حائرون جاهلون مفتونون , فى خیر دار و شرجیران , نومهم سهود , و کحلهم دموع , بارض عالمها ملجم , و جاهلها مکرم . ( خطبه دوم )

در هنگام بعثت پیامبران , مردم در فتنه هائى , دستخوش فتنه هائى بودند که در آن ریسمان دین گسسته بود و دستگیره هاى یقین و باور سست شده بود . و اختلف النجر و تشتت الامر راهها , تشتت و دگرگونى و اختلاف پیدا کرده بود و کار به پراکندگى گرائیده بود . و ضاف المخرج و عمى المصدر . راه گریز از این فتنه بر مردم تنگ شده بود و جایگاه بهره گیرى بر مردم مبهم و تاریک مانده بود فالهدى خامل و العمى شامل . هدایت در آن روزگار . فرو افکنده و کم رنگ بود , کورى و نابینائى همه گیر بود . عصى الرحمن و نصر الشیطان . خداى رحمن عصیان مى شد سرپیچى مى شد اما شیطان مورد نصرت و یارى قرار مى گرفت , و خذل الایمان . و ایمان , بى یاور و بیپشتوانه مى ماند .

فانهارت دعائمه و تنکرت معالمه و درست سبله و عفت شرکه پایه هاى ایمان متزلزل و ویران بود نشانه هاى ایمان گم بود , راههاى ایمان فراموش شده بود . اطاعوا الشیطان فسلکوا مسالکه . مردم از شیطانها فرمان مى بردند پس راه شیطانها را مى پیمودند , و وردوا مناهله . به سر منزلى که آنها هدایت مى کردند فرود مى آمدند . لابهم سارت اعلامه . پرچم شیطان بوسیله همین مردم . مردم بى خبر و بى جاهل در همه جا گردانیده مى شد و بر افراشته مى شد . و قام لوائه . و لواى شیطان بر پا مى گشت . فى فتن داستهم باخفافها . مردم در فتنه هائى , دستخوش فتنه هائى بودند که این فتنه ها مردم را در زیر سم خود مانند حیوان وحشى و ناآرامى لگدمال مى کرد . و وطئتهم باظلافها آنها را پایکوب مى کرد . وقامت على سنابکها و فتنه مانند حیوان پیروزمندى که طعمه خود را زیر دست و پاى خود له کرده و گردن برافراشته , بعد از سرکوبى مردم گردن بر مى افراشت فهم فیها تائهون مردم در فتنه ها گم گشته بودند . فى خیردار و شرجیران .

در بهترین خانه ها با بدترین همسایگان زندگى مى کردند . نومهم سهود . خواب آنان بد خوابى بود . و کحلهم دموع . سرمه چشمشان اشکها بود . بارض عالمها ملجم .

در سرزمینى زندگى مى کردند که عالمان لجام زده بودند . و جاهلها مکرم و جاهلان عزیز و گرامى زیستند . این زمینه بعثت پیامبران است در کلام امیرالمؤمنین و شما اگر این کلام را مورد دقت قرار دهید مى بینید یک تصویر است , یک نقاشى است , یک اثر بمعناى واقعى کلمه هنرى است براى نشان دادن اوضاع و احوال جاهلى . در این ترسیم هنرى , در این تابلو که على بن ابیطالب در یک خطبه که ایستاده روى منبر و براى مردم حرف زده , یک حرف زدن معمولى , در این تابلویى که على در این حرف زدن ترسیم کردم بیشترین قلم از بدبختیها و نابسامانیها و نارسائیهاى جامعه مشاهده مى شود هم از جنبه هاى فکرى , مردمى هستند کور , راه بجائى نبرده , حیران , سرگشته , هدفشان را نمى دانند چیست ؟ نمى دانند براى چه صبح از خواب بر مى خیزند , شاید مى دانند فکر مى کنند که مى دانند اما اشتباه مى کنند , و این جمله را اضافه کنم که ما چون خودمان , همه ما دوران اختناق را دیدیم , خیلى روشن مى توانیم مضموم این کلمات على بن ابیطالب را بفهمیم , دقیقا ترسیمى از اوضاع زمان ماست , زمان مظلومیت ملت ایران . و زمانى قربانى شدن ملت ایران در زیر دست و پاى جلادان خاندان پهلوى و رژیم مزدور آمریکائى . و من در آن روزگار که این خطبه را تشریح مى کردم که هم ترجمه کرده ام این خطبه را در آن روز هم شرح دادم و البته متأسفانه هرگز اینها چاپ نشده بلکه پلى کپى شد و دست افراد بود حالا اینجا بچه ها بعد از اینکه دوران اختناق تمام شد تازه بفکرند که اینها را چاپ کنند . هر کلمه اى که مى نوشتم از روى وجدان و احساس مى نوشتم یعنى دقیقا چیزهائى بود که آن روز ما لمس مى کردیم همه آنچه که در این خطبه و امثال این خطبه از میان زمینه ظهور پیامبران آمده گام بگام و کلمه بکلمه تطبیق مى کرد بر وصفى که ما آن روز مى گذراندیم . از لحاظ فکرى مردم در سطح بسیار نازل , مردم حیرت زده , مردم فریب خورده , شما به این دو سه سال آخر نگاه نکنید یادتان بیاید اگر سنتان کفاف مى دهد از آن روزى که در بسیارى از شهرستانهاى ایران کسانى از فریب خوردگان به معناى واقعى کلمه توى کامیونهاى مى شدند کف مى زدند , ساز مى زدند , نى لبک مى زدند و جاوید شاه مى گفتند و راه مى رفتند . وجدان بیدار گروهى از مردم سخت زخم دیده و جریحه دار بود اما این وجدان عمومى جامعه ما نبود دقیقا انسان آن را مى بیند , آن کسى هم که سوار نمى شد کف بزند عملا کف میزد . آنکسى که سرش به کار و زندگى بود در هر کسوتى نه فقط در سکوت کارمندان و حقوق بگیران دولت بلکه حتى در کسوت روحانیون , کسانى بودند و بسیار بودند و کم نبودند که در عمل در رفتار بى تفاوت و خونسرد خودشان تحسین کننده و پذیرنده روش هاى طاغوت بودند , فریب خورده بودند , تائهون , همه گم , همه سرگشته و حیرت زده , هیچ کس نمى دانست که امروز که از خواب بلند شده دنبال چه مى خواهد برود ؟ چرا مى دانستند دنبال کار روزانه شان باید بروند اما آن کار نبود , هدف چیست ؟ براى چه دنیائى ؟ براى کدام آینده ؟ انسان زنده است به تلاشى که مى کند براى رسیدن به آن تصویر آرمانى خود . اگر زندگى آرمانى را از انسان یعنى از ذهن انسان بگیرید , انسان هیچ کارى ندارد .

جز کار دراز گوش آسیاب . در جا زدن , در شکل تحرک , در جا زدن هم نوعى تحرک است , اما در حقیقت سکون است چه تحرکى ؟ زندگى چنین حالتى دارد . خانه بهترین خانه ها بود . زمین خدا با این همه نعمت و سرزمین انسانها , سرزمین وجدان انسانها و استعداد انسانها و همه زمینه هاى نیکى که در انسانها آنروز هم بود و امروز بروز کرده , این نقطه هائى درخشنده اى که شما در ملت ایران امروز مى بینید , اینها که خلق الساعه و دفع الساعه نبود اگر شما امروز مى بینید که جوان ما , دختر ما , پسر ما , پدر و , مادر ما , در عالمى از احلام انقلابى , رویاهاى انقلابى باید تعبیر کنم بسر مى برند , رویاهایى که تعبیر آنها در زندگى روز مره خودشان هم دارند لحظه به لحظه لمس مى کنند اینها که در ظرف یک لحظه , یک لحظه انقلابى اینطور نشدند . انسان که ناگهان 180 درجه تغییر ماهیت نمى دهد . درد این ها بود منتها پنهان این سرزمین خیرات و برکات الهى در انسانها و در طبیعت بود اما با بدترین همسایگان , این سرزمین همسایگان بدى داشت , صاحبان و مالکان بدى داشت , اختیار داران بدى داشت , این یک خصوصیت . بعد در مورد ایمان , در مورد یقین خصوصیت نیست شدن یقین ها و بقیه خصوصیاتى که در این خطبه هست که حالا من این متنش را مى گذارم در اختیار برادرها مى توانید بگیرید یادداشت کنید و مى توانید هم مراجعه کنید از روى خود نهج البلاغه بنویسید , ترجمه اش را هم میدهم دقت که بکنید مى بینید دقیقا همان زمینه هائى است که ما اینها را خوشبختانه , ما مردم در بخشى از عمرمان , بعضى ها دو سال بعضى پنج سال بعضى ها بیست سال آزمودیم این زمینه بعث پیامبران , و امیرالمؤمنین مى گوید در یک چنین شرایطى , در یک چنین اوضاع و احوالى که بعضیش را در آن بیان اول و بعضى را در بیان دوم و مشروح ترش را در این بیان سوم , بیان آخر ملاحظه کردیم , در یک چنین شرایطى پیامبران مبعوث شدند و این براى ما یک بحث بسیار مهم فکرى است که من آن بحث را بر مبناى آنچه که در این کلمات مشاهده کردید و دیدید انشاء الله در جلسه بعد مشروحا موضع فکرى خودمان را در زمینه بعثت پیامبران بیان مى کنم و روشن مى کنم . و این براى ما از لحاظ فکرى و از لحاظ فلسفه تاریخ و تسلسل تاریخى بسیار مهم است و متاسفانه مشاهده مى شود که در بعضى از اندیشه ها و فکرهاى ناسالم زمینه بعثت پیامبران بد فهمیده مى شود و بد تعبیر مى شود و بر اساس آن استنتاج ها و تحلیل هاى غلط و مادى انجام مى گیرد به امید اینکه انشاءالله هفته آینده بتوانیم این بحث را به همین ترتیبى که گفتیم دنبال کنیم . و اما پاسخ سئوالات.

 

درسهایی از نهج البلاغه، امام خامنه ای، ص 39- 44

http://lib.eshia.ir/10853/1/39

 

این زمینه هاى ظهور انبیاء که از قول حضرت على فرمودید تقریبا همان نشانه هاى ظهور حضرت مهدى نیست و تفاوتش با هم چیست ؟

البته در مورد حضرت مهدى من باید بشما بگویم که قبل از ظهور حضرت مهدى دنیا به یک کمال نسبى رسیده , حکومت حضرت مهدى را که من تعبیر کردم از آن به جامعه مهدوى , جامعه مهدوى را ما یک جامعه انسانى عادلانه صد در صد مى دانیم و معتقدیم که از این صد در صد , پنجاه درصد , شصت درصد , هفتاد درصد , هشتاد درصدش را باید شما و نسلهاى بعد از شما تامین کنند تا حضرت مهدى بیاید و آن صد در صد را در دنیا کامل کند . بنابر این قبل از ظهور حضرت مهدى دنیا به یک صلاح نسبى رسیده , همچنانکه امروز که ایران یک حکومت جمهورى اسلامى دارد که البته اسلام صد در صد نیست اما در صد قابل توجهى از اسلام در آن وجود دارد و البته همه دنیا نیست , اما در یک منطقه حساس دنیا هست . این روزگار به خاطر وجود این جمهورى با این خصوصیات , یقینا به دوران مهدى ( ع ) نزدیکتر است تا دوران قبل و دوران قبل از او و قبل از او .

لطفا شماره جمله ها و قسمتهاى خطبه ها را مشخص کنید ؟

این معنایش این است که شما بگوئید لقمه را بجوید و در دهان من بگذارید خوب بنده شماره خطبه را به شما مى گویم بگردید در خطبه شماره جمله را گیر بیاورید .

تمام این نشانه ها که گفته شد درست است که در این انقلاب شده و در تمام دنیا این نشانه ها هست آیا ممکن است امام زمان ظهور کند ؟

البته که ممکن است و چیز دیگرى هم ممکن است و آن این است که اگر شما مى بینید در دنیا این نشانه ها وجود دارد کشف کنید که بعثتهائى در سراسر دنیا امکان پذیر است و این معناى آن حرفى که ما بارها فریاد زدیم که در آستانه افول قدرتهاى بزرگ جهانى قرار داریم و این چرا ممکن نیست , بلکه ممکن است و این را باور کنید و من با همه دل و با همه وجود باورم است که دنیا نه ایران , وارد مرحله جدیدى شده , دنیا وارد مرحله جدیدى شده با انقلاب شما . مسئله , مسئله تغییر حکومت ایران نیست , مسئله این است که دنیا با این انقلاب وارد شد در یک مرحله جدیدى . دوران پوزخند زدن به قدرتهاى بزرگ , زل زل توى چشم قدرت مداران جهانى نگاه کردن و آنها را به بازى گرفتن . ملتهاى ضعیف و دولتهاى کوچک على الظاهر مانند حیوان ضعیفى مى مانند که میرود روى پشت فیل و گوش فیل را میجود و آن حیوان عظیم الجثه با آن هیکلش نه گردن دارد که بر گردد و نه مى تواند کارى بکند , مجبور است خودش را بغلطاند شاید این حیوان هم که بگوشش مثل کنه چسبیده , این هم زیر بدن او له شود اما احتمال خورد و خمیر شدن خودش در این بازى , بیشتر است .

 

درسهایی از نهج البلاغه، امام خامنه ای، ص 48-49 

http://lib.eshia.ir/10853/1/48

 

 

در بحث غیر که یحتمل با غ کوچک و بزرگ هم نشان داده شود آنطوری که منظور پستانک است و بلکه پستان مادر و شیر مادر، یک جاهایی واقعاً هم شما امام را دارید ولی یک جاهایی هم بجای امام گویا همان پستانک است که به شما ارائه هم می شود و حالا نخواستیم بگوییم مثلاً خرهای دجال! این مسئله را وقتی در سرگذشت خود حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب ملاحظه می فرمایید، خیلی فرازها و نشیبهای عجیبی را دارد آنچنان که در الغدیر علامه امینی هم باید خیلی یافت شود آنطوری که بنده ی حقیر نیز کمی آنرا در آن مجموعه ی کتب الغدیر هم دیده ام! یعنی یک جاهایی هست که غیر با غین کوچک حتی دیگر پستانک هم نیست و بلکه خود دشمن هم هست که با تمام وجود بر علیه اسلام می خواهد قد علم کند و همه و همه ی مسلمین بر علیه اش وارد جهاد می شوند. و اما همانطوری که در بالا هم در صاحب درسهایی از نهج البلاغه اشاره می فرمایند، یک جاهایی نیز این دشمن، حتی یک دشمن درونی هم هست که یک انقلابی را آیا فرد و اجتماع و بلکه امام امت بتواند ایجاد کند تا آن ارزشها و بلکه حتی رویاهای انقلابی را بتواند بوقوع بپیوندد؟! و الله اعلم! یعنی این یک چیزی نیست که چون در جمهوری اسلامی ایران هم واقع شده است، و لذا نتیجه یگیریم که پس می شود در جوامع دیگری هم انتظار چنین انقثلابهایی را داشت. دلیلش این است که حتی از لحاظات روحی و روانی آن تعدد غیرهای با غین کوچک آنقدر می توانند متعدد هم شوند که هیچگاه حتی قدم اول را نیز بسوی اسلام هم برندارند؛ البته اینکه حالا امام زمان عجل الله فرجه الشریف در این زمینه چه خواهد کرد و فراعنه را چطور تار و مار خواهد کرد نیز از مسائلی است که منتظرین آن حضرت خیلی هم مشتاق هستند که ببینند چطور هم می شود.

یحتمل آن حضرت آمریکاییها را یا یک جا همه و همه را با هم مسلمان می کند یا اینکه بر عکس همه را می ریزد توی دریا و غرق می کند! ولی مشکل اصلی همین است که این حضرات آمریکاییها آنقدر هم در آن دشمن درونشان گیر کرده اند که با این حال همه ی عالم را هم می خواهند مال خودشان باشد و بلکه با همان دشمن درونشان انواع دشمنهای دیگری را هم برای همه ی عالم قد علم می کنند. این یک نکته ای است که باید توجه داشت برای محقق کردن مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. یک وقت هست که دشمن بصورت بیرونی خود را متجلی می کند، ولی یک وقتی که آن دشمن همان دشمن درونی هم هست که بصورت انواع غیرهای با غینهای کوچک هم جلوه گرند، حالا شما هی بفرمایید به این حضرات اسلام؛ در جواب نمی فرمایند کدام اسلام؟

و اما حالا شما یک سری معلمهای دینی هم برای حتی مستضعفینشان بفرستید که بفرمایند به به؛ شما عجب جامعه ی فرعونی خوبی هم دارید که حتی بلکه هر کدامتان یک فرعون ایده آل و یک قارون و یک اناسیس به تمام معنای ایده آل کامجوی بتمام معنا هم هستید. ولی در این جامعه تان فقط یک سری معنویاتی را هم کم دارید که خود از آنها بیخبرید چرا که دین و مذهبتان را هم گم کرده اید و لذا دشمن درونیتان هم برایتان مشکلات خیلی خیلی عدیده ای را هم به هم زده است. و همین هم شده است که شما نمی توانید در درونتان به خدای اعلی جل جلاله هم برسید. و اما این هم برای این است که تا حالا دینی را که باید دنبالش می بودید هم نداشته اید. و لازمه اش هم همین است که کم کم سعی کنید و ان شاء الله آن دین را هم می یابید و بلکه از اناسیس هم می زنید بالا! و اسلام هم بی اسلام! راحت. یعنی گل بود به سبزه هم آراسته شد و دیگر نورٌ علی نور شد. و البته این غیرهایی با غین کوچکی را که ما خودمان هم در درون اسلام می توانیم داشته باشیم نیز گاهی آنقدر زیاد می توانند بشوند که شما احساس هم می فرمایید که آنچه صاحب درسهایی از نهج البلاغه می فرمایند دارند همین زمان حال را نیز بیان می فرمایند! صبح از خواب بلند می شوید و می خواهید ببینید باید چه بکنید. و اما ما شاء الله آنقدر رئیس و مرئوس هم داریم که دیگر شما در بینشان گم هم می شوید که خوب حالا ما امروز هم چطور خوب است روزمان را شب کنیم و بلکه همان بهتر هم که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خودمان هم بپردازیم و بلکه مواظب هم باشیم که یک لگدی یا حتی دسته بیلی هم از آسمان یا زمین یا دریا نصارمان نشود و بلکه حتی مثل خر عصاری همینطوری مدام درجا هم نزنیم. و تازه متوجه شویم که آقایان خانمها هر کس بخواهد مصباحی را روشن کند، یحتمل خیلی هم باید مواظب باشد چرا که یحتمل هم اشکال شود که مصباح مساوی است با ترویج خشونت! یعنی مسئله همین هم هست که چطور می خواهید مشکلتان را تبدیل کنید به یک همدیسی هلوگرافیک در آ دی اس/ سی اف تی؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَکَ اللَّـهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿الأعراف: ٥٤﴾

2. ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّـهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ ﴿المؤمنون: ١٤﴾

3. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا ﴿الفرقان: ١﴾

4. اللَّـهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ ذَٰلِکُمُ اللَّـهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّـهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿غافر: ٦٤﴾

5. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿الملک: ١﴾

 

https://www.instagram.com/fshosseini_/

 

بنده ی حقیر خودم اینستاگرام ندارم، و لذا نمی توانم وارد آن شوم و چیزهایی را که خانم فضه سادات حسینی گذاشته اند را مشاهده کنم. قبلاً نمی دانم چطوری وارد اینستاگرام حسن رحیم پور عضغدی می شدم ولی بعد از یکی دو تا که نشان می داد بعد از شما می خواست که رمز عبور خود را وارد کنید که نداشتم! اما این دفعه در مورد خانم حسینی از همان اول نمی شود وارد شد. ولی سایت خبری مشرق از آن طرف راجع به محتوای اینستگرامی ایشان گزارشاتی می دهد.

عرض بنده ی حقیر این است که یک چیز خیلی دوست داشتنی ای در خانم فضه سادات حسینی هست که به عنوان گوینده ی اخبار هم توی چشم می خورد و بطور ولایتمداری هم تبلیغ می فرمایند کانه شبیه آن حالتهای زهرایی و زینبی و بلکه حسینی و فاطمه ی معصومه ای هم هست چنانچه می فرمایند ایشان هنوز ازدواج هم نفرموده اند. بنده متعجبم که چطور ایشان از کتاب دا زهرا حسینی که نویسنده اش هم اعظم حسینی است چیزی نفرموده اند؟!

یک فضیلت حسینی ای در حضرت بقیت الله الاعظم هم نهفته است که حتی می فرمایند آن حضرت از نسل امام حسین علیه السلام هم تشریف دارند همانطوری که همه ی امامان بعد از آن حضرت نیز از نژاد او هستند. به این آیات هم توجه بفرمایید:

1. یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿البقرة: ٤٧﴾

2. ثُمَّ تَوَلَّیْتُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِینَ ﴿البقرة: ٦٤﴾

3. بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَکْفُرُوا بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ بَغْیًا أَن یُنَزِّلَ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ ﴿البقرة: ٩٠﴾

4. مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَاللَّـهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿البقرة: ١٠٥﴾

5. یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿البقرة: ١٢٢﴾

6. لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّکُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّـهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ وَإِن کُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ ﴿البقرة: ١٩٨﴾

7. وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَن یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَ الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکَاحِ وَأَن تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَلَا تَنسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّـهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿البقرة: ٢٣٧﴾

8. أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّـهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ إِنَّ اللَّـهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ ﴿البقرة: ٢٤٣﴾

9. فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّـهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿البقرة: ٢٥١﴾

10. تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کَلَّمَ اللَّـهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَـٰکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ ﴿البقرة: ٢٥٣﴾

1. انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلًا ﴿الإسراء: ٢١﴾

2. وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا ﴿الإسراء: ٧٠﴾

 

یک فضلی را داریم که بر حسب آنچه قرآن هم می فرماید فضل الله است و فضلی است که از فضل خدا سر چشمه می گیرد هر چند که در میان فضیلتهای دنیوی در میان مردم بصورت بعض علی بعض هم ظاهر می شوند؛ ولی در فضیلتهای اخروی که از اکبر درجات هم برخوردارند است که فضیلتهایی که از نوع فضیلت امام حسین و ابو فاضل علیهم السلام است آن صبغه ی الهی را می گیرند که می فرماید صبغة الله و من احسن من الله صبغة و نحن له عابدون! یعنی شما اینجا در مقابله ی با آن شجره ی زقوم و شجره ی خبیثه ای که مقابل شجره ی طیبه ی حضرت رسول محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار قد علم می کند و هل من مبارز هم می طلبد، یک اجزای کامل از آیت اللهی هایی در نهایت هنر و زیباییها را مشاهده می فرمایید که یقیناً همه ی مراتب بینهایتها را طی می کنند و بلکه غیر قابل دسترس هم هستند.

یک افضلیتی هست در علم و حکمت الهی که برتری اش را می توان در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز تا حدودی مشاهده نمود. و اما یک فرق و تفاوتی هم هست بین آب زلال و نوشیدنی و پاک و طیب که از سرچشمه های طبیعی و بلکه آسمانی هم می جوشد و آبهای ناپاکی که قهراً هم به فاضلابها و بلکه چاه های فاضلاب ختم می شوند و حتی ممکن است در صورت عدم مراقبت همان آبهای زلال چشمه ها را نیز آلوده کنند. و لذا آن جهاد علمی و فلسفی و از روی حکمتی که ما را به سر چشمه ی آن حکمت الهی نیز می تواند برساند، بی درنگ و خود به خودی رنگ و بوی حسینی پیدا می کند. و این را ما حتی در مقابله ی با ویروس منحوس کرونا کووید-19 نیز اگر دقت شود می توانیم مشاهده کنیم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّـهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ﴿الشورى: ٢٣﴾

 

بعضی اشکال می فرمایند که تو چرا داستانها را همه را با هم قاتی پاتی کرده ای؟ مثل این است که داستان باگز بانی و سندرلا و سفید برفی و دونالد داک و میکی موس و بلکه شهرزاد قصه گو و همه و همه را با اهم قاتی کنی و یک داستان جدیدی از همه ی اینها باز بسازی؟ داستان الیور تویست را هم معلوم است که با داستان سرود کریسمس چارلز دیکنز بدجوری قاتی کرده ای!

حالا یحتمل هم بد نباشد به یک مقاله ای از فیزیک انرژیهای بالا، و یحتمل اگر نیروی قوی هم باشد که دیگر بهتر، نیز نگاهی بیاندازیم:

https://arxiv.org/abs/2103.03037

https://arxiv.org/abs/2103.02998

https://arxiv.org/abs/2103.02842

https://arxiv.org/abs/2103.02799

https://arxiv.org/abs/2103.02796

https://arxiv.org/abs/1809.05044

https://arxiv.org/abs/1901.00689

https://arxiv.org/abs/1910.08806

https://arxiv.org/abs/2010.02016

https://arxiv.org/abs/1908.03502

https://arxiv.org/abs/2005.08715

https://arxiv.org/abs/2101.08824

https://arxiv.org/abs/2012.05069

https://arxiv.org/abs/2102.10726

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0550321321000390

وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا ﴿الإسراء: ٨٥﴾

 

مطلب پنجم : امهات مسائل نهج البلاغه چند چیز است :

1 - اعتقادات البته اعتقادات را به شیوه متکلمان قرن سوم و چهارم مطرح نکرده بلکه همراه با یک بینش و ذوق معنوى و عرفانى و معنى کرده و لذا اگر انسان در باب توحید کلام على را بشنود خواهد دید که از لحاظ کل قواره بیان و سخن کلام على متفاوت است با کلام مثلا خواجه نصیرالدین طوسى که یک متکلم و فیلسوف اسلامى است و هر متکلم و استدلال کننده دیگر . پس اول اندیشه و فکر اسلامى و افکار اسلامى مثل توحید مثل انسان مثل قیامت مثل نبوت مثل مسئله امامت و سایر مسائل اصولى اسلامى.

 

درسهایی از نهج البلاغه، امام خامنه ای، ص 16

http://lib.eshia.ir/10853/1/16

 

بنده ی حقیر می خواستم راجع به یک نکته ای که قبلاً گفته ام ولی خود این بنده ی حقیر را هم راضی نمی کند دوباره بحث کنم. بنده ی حقیر داشتم سایت ژنتیک ریاضیات را می دیدم که دکتر فیض بخش شجره ژنتیک ریاضی اش چطور است. و دیدم می رسد به یوری مانین که استاد استاد ایشان است. و می فرماید که مانین از دانشگاه لومونوسوف هم فارغ التحصیل شده است. بنده کنجکاو هم شدم که ببینم خود لومونوسوف کیست؟ ویکیپدیا نکته ای را راجع به او می فرماید که او معتقد به Deism بود که آنطور که همان ویکیپدیا بطور خلاصه هم توضیح می دهد یعنی این عقیده که برای رسیدن یا یافتن خدا به وحی و مقام وحی هم احتیاجی نیست و بلکه همان  مشاهدات طبیعت و عقل و عقلانیت ورزیدن کافی است. بنظر می رسد که خیلی از فلاسفه و خصوصاً فلاسفه ی مادی هم بیشتر بدین عقیده اند.

اما عرض بنده ی حقیر اینجا این است که آن چیزی را که ما از ماوراء الطبیعه و لذا از آموزه های خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار کسب می کنیم واقعاً هم ماورای طبیعت و بلکه مشاهدات آن است. مسئله فقط این هم نیست که شما اخلاق را بطور فلسفی یا حتی کلامی هم می توانید بحث کنید، ولی حتی همین اخلاق هم بسیاری نکاتی را دارد که متعلق به ماوراء الطبیعه است. و همین نکته که می فرماید یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی را نمی توانید دقیقاً بدون ماوراء الطبیعه توضیح دهید.

یک وقت هست که ما می خواهیم مقام ماوراء الطبیعه را از طریق برهان خلف هم طوری به اثبات برسانیم که یحتمل اساتید فقه یا عرفان بفرمایند که سالک الی الله باید از دار طبیعت خارج هم شود. یحتمل منظور به این هم هست که باید حتی الامکان مقام وحی و توحید و نبوت و امامت را هم سعی کند که بفهمد آنچنان که در ماوراء الطبیعه هم واقع است. ولی خوب بعد هم می تواند با سلاح از جلمه هم فلسفه و ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خود را برای ورود به عرصه ی طبیعت اماده کند. و اما حکمت الهی اینجا سخنی دیگر هم هست. کسی که مقام وحی و امامت را سعی کرده است که بشناسد و شناخته است و متخصص هم در این زمینه شده است، یحتمل بتواند شروع کند به این فهم که سخن امیرالمومنین علیه السلام چه تفاوتی دارد با سخن فرضاً خواجه نصیرالدین طوسی به عنوان یک متکلم و فیلسوف. اولاً همان فهم صرف و نحو و ادبیات عربی که لازمه ی درک مقام ادبی نهج البلاغه و سخن علی علیه السلام در این است که لااقل به لغات آن مسلط باشد و بتواند هم تشخیص دهد که چطور است که سید رضی هم خود را حقیر می داند در مقابل کلام آن حضرت؛ یعنی این یک مسئله است و مسئله ی دیگر این است که ما از کلام دیگران بفهمیم که مسئله حتی چنین است و بلکه خودمان هم عاجز باشیم از اینکه به این معنا بتوانیم برسیم.

به همین ترتیب است که ممکن است ما عاجز باشیم از اینکه به معانی عالیه ی نهفته در نظریه های ریاضی فیزیکی برسیم که در مشاهدات طبیعی و همچنین آزمایشاتی را که در آزمایشگاه ها و شتابدهنده ها و آشکارسازها و امثالهم نهفته اند یا آن تخصصها را نیز درست نداشته باشیم یا حتی آنقدر هم سعی نکنیم که این مسائل را چطور دنبال کنیم و از آن طرف هم در حکمت الهی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز مانده باشیم. و لذا این می شود که مقام وحی  و توحید و امامت و قیامت و معاد و عدل و ماوراء الطبیعه را هم نفی می کنند بعضی و می فرمایند که همان طبیعت و مشاهدات آن برای ما کافی است که به خدا برسیم. یعنی این می شود که یک وقت دیدید برای اینکه بفرمایند اخلاق با منطق کاری ندارد خواهی نخواهی یک مرتبه و بالمره اخلاق را هم تعطیل کردند و فرمودند که همان طبیعت بعلاوه ی مثلاً ریاضی فیزیک هم می شود راه رسیدن به خدا. این اصلا نمی گوید هم که وقتی تو به این اندازه از شرک افتادی که همچون فرعون مدام هم داری ادعای خدایی می کنی، دیگر چطور انتظار هم داری که در بندگی خدایت به خدا هم آیا بتوانی یا نتوانی برسی؟ یک جا هست که یقین مومنانه دارد که در بندگی خدا به خدا می رسد و یک وقت هم هست که بلکه در شرکش یقین دارد که فرعون است! اینها کجا با هم یکی است هر چند که معاویه هم یقین داشته است که همچون امیرالمومنین دارد برای اسلام شمشیر می زند و بلکه این علی است که باید تقوای الهی را نیز رعایت کند همانطوری که علی هم به معاویه می گوید که این بلکه معاویه است که باید تقوای الهی را رعایت کند؟ و .... موضوع امامت اینجا یک امری یا قضیه ای نیست که مانند مسائلی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بخواهیم به اثبات برسانیم و آنگاه مسئله حل است. خود مسئله ی امامت از مسائلی است که قضایایش هر چه بیشتر شناختی می خواهد که از دست هر کسی ساخته هم نیست؛ و از این بنده ی حقیر بپرسید عرضم این است که امام را باید حتی از لحاظات درونی و روحی و معنوی هم اول از همه شناخت و اینجاها هم است که انسان حتی بخاطر فاصله ی زیاد ما تا خود امام کم می آورد! یعنی با خالی بندی هم کار درست نمی شود. و لذا تا انقلاب جهانی مهدی هم باید دید که چقدر ما کار داریم؟ یک وقت هست که با فرستادن فضای آفین به فضای تصویری یحتمل بتوان آنرا فشرده هم کرد. و اما یک وقتهای هم دراصل مسائل آیت اللهی هایی از نوع بینهایتهای مراتب بالاتری که بلکه غیر قابل دسترس هم باشند داریم. و ... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد  تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا ﴿الإسراء: ٨٥﴾

 

سئوال : شما گفتید که نهج البلاغه بیشتر بخاطر جنبه هنرى که داشت در آن زمان جمع آورى شد آیا این امکان وجود ندارد که جمع آورنده آن بخاطر زیباتر کردن خطبه ها در آن دست برده باشد ؟ خیر بهیچوجه زیرا جمع کننده آن خودش را در مقابل این کلمات زیبایى و هنرى حقیر مى دانست . این مثل این مى ماند که شما بگویید که مثلا فلان کسى که دیوان حافظ را جمع کرده ( دکتر غنى ) یا آن علامه قزوینى که دیوان حافظ را جمع کرده یا خلخالى از کجا معلوم است که در شعر حافظ دست نبرده براى اینکه زیبا ترش کند . شعر حافظ از سطح اندازه معمولى که غنى و قزوینى و خلخالى نه این آقاى خلخالى عبدالرحیخ [عبدالرحیم] خلخالى مى توانند بگویند و بشنوند بالاتر است زیبایى آن زیبایى است که یک انسان شاعر هنرمندى مثل سید رضى وقتى نگاه مى کند به این جرثومه هنر , یعنى نهج البلاغه حقارت مى کند , اگر بتواند از کلمات على فرض کنیم چیزى را اقتباس مى کند و در کلام خودش مى گنجاند که کلام خودش زیبا شود نه اینکه از خودش ببرد در کلام على , این اولا . ثانیا سید رضى مردى است کاملا امین و امکان ندارد که ما چنین فرضى را در مورد او بکنیم .

 

درسهایی از نهج البلاغه، امام خامنه ای، ص 25-26 

http://lib.eshia.ir/10853/1/26

 

البته همانطوری هم که مستحضرید، سید رضی برادر سید مرتضی علم الهدی هم هست که آنطوری که معروف است (مثلاً ویکی فقه هم می فرماید) مادر این دو برادر آنها را می برد نزد شیخ مفید که علم بیاموزد همانطوری که شیخ مفید در خواب هم شب قبلش گویا دیده بوده است که حضرت زهرا علیها السلام حسنین علیهم السلام را می آورد خدمت او تا به آنها علم بیاموزد! بنده ی حقیر می خواستم از لحاظ جنبه های هنری و زیبایی یک نکته ای را عرض کنم و آن اینکه آنطوری که مثلاً لارنت لافورگ در سخنرانی اش در مورد گروتندیک می فرماید که چطور در مورد فرمالیسم شش عمل فانکتوری گروتندیک را دارد رویش دانشجوی دکترایی هم کار می کند. و همینطور هم می فرماید که او روی این شکلها که بطور عمودی و نه افقی هم آنها را می کشیده است نیز زیاد تاکید داشته است:

X --> S

اگر اینجا زیبایی در کارهای گروتندیک در کار نمی بود، هنوز هم کارهایش دنبال نمی شد. (البه این را هم اضافه کنم که بنده ی حقیر فضولی کرده و حتی سعی کردم با کمک گوگل از پورفسور لافورگ در یکی دو خط به فرانسه تشکر کنم که اسلایدهای صحبتش را هم برای این حقیر فرستاد و بلکه ایشان توضیح هم داد که اگر با فلانی در آی پی ام تماس هم بگیری بلکه برایت حتی بتواند فیلم سخنرانی را هم بفرستد!) همین فرمالیسم شش اپراسیون گروتندیک را در آرشیو کرنل بگردید بهتان 9 گزینه می دهد و اگر فرمالیسم را حذف کنید که 28 گزینه هم می دهد که از 2020 گرفته تا 2015 هم ده تای آنها را داریم.

بنده ی حقیر عرضم این است که یک هنر و بلکه زیبایی هم باید باشد در کار که چنین است و از جمله کارهای آلن کن و کاتارینا کنسانی هم در مورد سایتها و F_un بی ربط به کارهای گرتندیک بنظر نمی رسند. و اما در رابطه با ماوراء الطبیعه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز اینجا مسائل زیادی هست که از جمله در درسهایی از قرآن بیان هم شده است که مثلاً بالاخره هن نواقص العقول داستانش چیست؟ یعنی اینجا یک مسئله ای هم هست که بین جاهلیت قبل از اسلام و اسلام و دوباره جاهلیتهای بعد از اسلام گویی یک جنگ و دعوای ابدی تا روز قیامت هم هست که همه ی انبیاء و خصوصاً هم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام را گویی می تواند به خود مشغول کند در عین حالی که مملو از هنر و زیبایی هم می تواند باشد. یعنی چه؟

عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل شما با یک داستانی در یک کتابی هم برخورد بفرمایید که فروشنده ی دوره گرد خانم سالخورده ای با کسی که آیا یحتمل هم یک مشتری باشد برمی خورد و از او درخواست می کند که چیزی از او بخرد. مشتری هم می گوید مثلاً این جورابهایت چند است؟ می فرماید هر چه دوست داری بده! و در جواب هم او می گوید بالاخره شما می خواهید جنستان را بفروشید. شما بفرمایید! می فرماید می فهمی؟ می گویم هر چه دوست داری بده. و مشتری هم که قبلاً گفته بوده پول همراهش نیست و بعداً هم تازه می فهمد و یادش می آید که یک کمی هم پول همراهش بوده است و فروشنده هم اشاره می کند که اینهاش این خودپرداز است دیگر؛ و لذا مشتری بعد از این هم می فرماید که نه نمی فهمم! و فروشنده هم می فرماید که دقیقاً نفهمی و راه می افتد می رود! او هم در جواب می گوید الاغ و می رود. 

حالا توجه هم بفرمایید که این داستان را آنطوری که بنده ی حقیر از کتاب خواندم و خیلی هم زیبا و هنری بود، نتوانستم هم همانطوری تعریف کنم و بلکه یک چهره ی کریهی هم پیدا کرده است. ولی منظور این است که یحتمل همین مسئله را از دیدگاه ماوراء الطبیعی بنگیرید مسئله یک مرتبه فرق کند. یحتمل یک عارفی متوجه هم شود که آن فقیری که دارد در مترو تقاضا می کند که خانها آقایان برادرها خواهرها به من کمک کنید؛ واقعاً هم احتیاج به کمک داشته باشد و فقط از روی عادت نباشد که گدایی کند. و اما یک فردی که سراپا استکباری است فقط به این فکر می کند که او یک گدایی است که کارش هم همین است. و هیچ کمکی هم حاضر نیست به او کند. آیا آن عارف و آیت الله نیز یحتمل متوجه شود که یحتمل این فروشنده ی جوراب فروش هم یک حوری بهشتی بوده است و بلکه ملکه ی همه ی حوریان بهشتی هم بوده است که آمده است روی زمین تا این مشتری ما را نیز امتحانش کند چرا که خدا هم دستور داده است به آن حوری که برو بنده ی مرا امتحانش هم کن و ببین بالاخره حاضر است آدم شود یا خیر؟ و ملکه ی حوریان بهشتی هم رفت نزد خدا گزارش داد که خیر؛ این بنده ی تو آدم بشو هم نیست که نیست؛ و بلکه دیگر از این کارهای سخت هم پای ما ننویس یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک. و چرا که بعضیها را هر کاری کنی آدم بشو نیستند که نیستند. ولشان کن.

البته بگذریم هم که حوریان و پریان بهشتی هم خیلی خیلی نازک و نارنجی هستند و تا یک حرفی بنشوند ناراحت می شوند و یحتمل به خدا هم شکایت برند که دیگر ما را نجات هم بده از دست این خسیسان و بخیلان و نامهربانان درویش مسلک بی دین! ولی خدا هم که از بنده اش دست بردار نیست و ولش نمی کند تا آن لحظه ی آخری که دیگر حتی می داند کاری از او هم ساخته نیست و اما یحتمل هم حتی در همان لحظه ی آخر هم بلکه توبه کند این انسان ناسپاس! و این مختص مسلمانان و مومنین هم نیست آنطوری که حی چارلز دیکنز هم در داستان معروفش سرود کریسمس چطور اسکروچ را هم به تصویر کشیده است که بلکه یک جوری هم دلش به رحم بیاید و بلکه بذر و بخششی هم کند. ولی کو؟ بعضی درست بشو هم نیستند. از کحا که آن مشتری را با این امتحان توسط ملکه ی حوریان بهشتی خدا نمی خواسته است که راست راستی آدمش کند و بلکه شاه جهانش هم کند؟  و الا انبیاء را امام علی علیه السلام نمی فرمود که از مستضعفین هم هستند:

 

جسمشان را بکار انداخته بودند و معناى سختى را مى فهمیدند . از جمله خصوصیات مستضعفین حالت بیمناکى است . ( این حالت بیمناکى که در غالب توده مردم است ) . بیمناک از فردا , بیمناک از تهى ماندن کیسه , بیمناک از آمدن یک دست نیرومند که پشت گردن او را بگیرد و بیک کارى وادار کند . این حالت مخصوص مستضعفین است و مستضعف به معناى وسیع همواره این حالت را دارد . خاطر جمع نیست , در بیم است , در دغدغه است , در هراس است , نه اینکه آدم ترسویى است خیر . بلکه اطمینان به فردا , به آینده و به وضع موجود ندارد . هر آن ممکن است مثل عقابى , شاهینى بالاى سرش بیاید و او را تحت فشار و زحمت قرار دهد . این حالت را انبیاء داشتند . در ترجمه فوق ذکر شد که خداوند با گرسنگى و سختى و بیمناکى آنان را آزموده بود . و خلاصه در یک کلام , دشواریها و ناخشنودیها و ناخوشایندیها , آنچنان زندگى آنان را در بر گرفته بود که اینها پیراسته شده بودند مثل طلایى که در کوره وارد مى شود و فشارها و سختیها و دم و دود و گرما و آتش او را پیراسته مى کند.

درسهایی از نهج البلاغه، 80

http://lib.eshia.ir/10853/1/80

 

العبرة بالماضین‌

فَاعْتَبِرُوا بِمَا أَصَابَ الْأُمَمَ الْمُسْتَکْبِرِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَأْسِ اللَّهِ وَصَوْلَاتِهِ، وَ وَقَائِعِهِ وَ مَثُلَاتِهِ، وَ اتَّعِظُوا بِمَثَاوِی خُدُودِهِمْ، وَ مَصَارِعِ جُنُوبِهِمْ، وَ اسْتَعِیذُوا بِاللَّهِ مِنْ لَوَاقِحِ الْکِبْرِ، کَمَا تَسْتَعِیذُونَهُ مِنْ طَوَارِقِ الدَّهْرِ.

فَلَوْ رَخَّصَ اللَّهُ فِی الْکِبْرِ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِهِ لَرَخَّصَ فِیهِ لِخَاصَّةِ أَنْبِیَائِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ. وَ لکِنَّهُ سُبْحَانَهُ کَرَّهَ إِلَیْهِمُ التَّکَابُرَ، وَ رَضِیَ لَهُمُ التَّوَاضُعَ. فَأَلْصَقُوا بِالْأَرْضِ خُدُودَهُمْ، وَ عَفَّرُوا فِی التُّرَابِ وُجُوهَهُمْ. وَ خَفَضُوا أَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنِینَ، وَ کانُوا قَوْماً مُسْتَضْعَفِینَ. قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللَّهُ بِالَمخْمَصَةِ، وَ ابْتَلَاهُمْ بِالَمجْهَدَةِ، وَ امْتَحَنَهُمْ بِالَمخَاوِفِ، وَ مَخَضَهُمْ بِالْمَکَارِهِ. فَلَا تَعْتَبِرُوا الرِّضَى‌ وَ السُّخْطَ بِالْمَالِ وَ الْوَلَدِ جَهْلًا بِمَواقِعِ الْفِتْنَةِ، وَ الاخْتِبَارِ فِی مَوْضِعِ الْغِنَى وَ الاقْتِدَارِ، فَقَدْ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: «أَیَحْسَبُونَ أنَّ مَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَ بَنِینَ، نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَلْ لَا یَشْعُرُونَ». فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ الْمُسْتَکْبِرِینَ فِی أَنْفُسِهِمْ بِأَوْلِیَائِهِ الْمُسْتَضْعَفِینَ فِی أَعْیُنِهِمْ.

 

از گذشتگان عبرت گیرید

از آنچه به ملّتهاى متکبّر پیشین از عذاب خدا و کیفرها و عقوبتها رسیده است عبرت گیرید! و از قبرهاى آنها و محل خوابیدنشان در زیر خاک پند پذیرید! و به خداوند در مورد آثار بدى که تکبّر در قلبها باقى مى‌گذارد، پناه برید همان گونه که از حوادث سخت و مشکلات زندگى به او پناهنده مى‌شوید!

اگر خداوند تکبّر ورزیدن را به کسى اجازه مى‌داد، حتماً در مرحله نخست آن را مخصوص پیامبران و اولیاى خود مى‌ساخت، امّا خداود تکبّر و خود برتر بینى را براى همه آنها منفور شمرده است و تواضع و فروتنى را برایشان پسندیده، آنها گونه‌ها را بر زمین مى‌گذاردند و صورتها را بر خاک مى‌ساییدند و پر و بال خویشتن را براى مؤمنان مى‌گسترانیدند، تا آن‌جا که مردم بى خبر آنها را ضعیف و ناتوان مى‌شمردند، خداوند آنها را با گرسنگى آزمایش نمود و به مشقّت و ناراحتى مبتلا ساخت، با امور خوفناک امتحان کرد و با سختى‌ها و مشکلات خالص گردانید و از بوته آزمایش بیرون آمدند.

بنابراین ثروت و اولاد، بود و نبود و یا کم و زیاد آن را دلیل بر خشنودى و یا خشم خداوند مگیرید، که این خود جهل و نادانى نسبت به موارد آزمایش و امتحان در مواضع بى نیازى و قدرت است؛ زیرا خداوند سبحان فرموده است: «آیا گمان مى‌کنند مال و فرزندانى که به آنها مى‌بخشیم (به خاطر خشنودى و رضایتى است که از آنها داریم و) دلیل بر آن است که به سرعت نیکى‌ها را براى آنها فراهم مى‌سازیم (چنین نیست)، بلکه نمى‌دانند و درک نمى‌کنند» [1] (چه این که اینها آزمایش است زیرا) خداوند بندگان متکبّر و خودپسند را با اولیاى خویش که در چشم آنها ضعیف و ناتوانند، مى‌آزماید.

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، ص 452-3 

http://lib.eshia.ir/10336/1/452

وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا ﴿الإسراء: ٨٥﴾

 

https://farsi.khamenei.ir/book-content?id=43351

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ﴿البقرة: ٢٨٥﴾

 

مقاله ی هارتزهورن- پلینی مسئله ی هنوز حل نشده ای را مطرح می کند که آیا یک منحنی اشتراک از لحاظ نظریه ی مجموعه های دو هایپر رویه می تواند باشد در فضای تصویری بعد 3: P^3؟ این بنظر بنده ی حقیر خیلی سوال جالبی است ولی سوال جالبتر بنظر می رسد این باشد که اگر شما یک چنین هایپر- رویه هایی را داشته باشید، آیا چند تا منحنی هم می توانید روی آنها پیدا کنید؟ مثلاً این مقاله فیض بخض- توماس را هم ببینید:

https://arxiv.org/abs/2007.03037

اینجا برعکس هایپر-رویه را به شما می دهد و شما قرار است که حالا محنیهایی را روی آن بشمرید! و اما حالا بعد سوال این است که آیا همین منحنیها می توانند هم روی هایپر-رویه ی دیگری نیز واقع باشند؟ چه سوال را از این طرف مطرح کنید و چه از طرفی که هارتزهورن-پلینی مطرح کرده اند حساب کنید، یک کوهمولوژیهایی را خواهید داشت.

بعضی یحتمل اشکال کنند که سوال خنده دار اینجا است که اگر بخواهید مسئله را از طریق ابرتقارن هم حل کنید، مسئله را چطوری در برنامه ی (هدسی) لنگلندز دودسکادن-دودسکادنی هم آیا می فرمایید؟ یحتمل بهتر هم هست که یک لیستی از کیف پول ارز دیجیتالی خود در بانک هم نگیرید و مستقیماً یحتمل بتوانید مسئله را تبدیل به یک مورد ابرهمدیسی AdS/CFT هولوگرافیک و بلکه حتی (ابر)ریسمانی با تقارن آینه ای هم بفرمایید. خوب، حالا اینجا هم یحتمل کوهمولوژیهای دیگری خواهید داشت که حالا تازه باید دید که این کوهمولوژیها با آن کوهمولوژیهای دیگر مسئله شان چطور هم می شوند؟ البته یحتمل اینجا فرمولازیساسیون مسئله از طریق تک قطبیهای مغناطیسی می شوند که بیشتر متناظر نظریه های زایبرگ-ویتنی هم هستند و این دیگر مسائل بیشتر کوهمولوژیهایش بیشتر به نظریه های گروموف-ویتن هم می خورند و آنگاه تبدیل اینها از یکی به دیگری هم همانطوری که می دانید از جمله کلیفورد تاز خیلی هم رویش کار کرده است و یحتمل هم مثل آب خوردن است کارش اگر کسی درست رویش کار کرده باشد و خیلی هم وارد شده باشد.

اما اینجا هنوز این سوال باقی می ماند که شما حالا منحنی ای را دارید که می خواهید ببینید می شود گفت که از لحاظ نظریه ی مجموعه ها اشتراک دو هایپر-رویه هم هستند؟ یعنی مثلاً اگر از این منحنی یک هایپر-رویه ای درست کنید که روی آن واقع می شود و باز هایپر-رویه ی دیگری هم درست کنید که روی آن هم واقع است، خوب دیگر مسئله حل است دیگر؛ غیر از این است؟ مثلاً آیا یک چنین کارهایی از این قبیل که مثالهای فیض بخش برای رویه های ک-3 می زند و امثالهم کار نمی کنند؟

https://arxiv.org/abs/1710.06692

https://arxiv.org/abs/2006.08410

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

arXiv:1907.05472  [pdfpsother

 

math.AC

Quasi-cyclic modules and coregular sequences

Authors: Robin HartshorneClaudia Polini

Abstract: We develop the theory of coregular sequences and codepth for modules that need not be finitely generated or artinian over a Noetherian ring. We use this theory to give a new version of a theorem of Hellus characterizing set-theoretic complete intersections in terms of local cohomology modules. We also define quasi-cyclic modules as increasing unions of cyclic modules, and show that modules of codepth at least two are quasi-cyclic. We then focus our attention on curves in projective three-space and give a number of necessary conditions for a curve to be a set-theoretic complete intersection. Thus an example of a curve for which any of these necessary conditions does not hold would provide a negative answer to the still open problem, whether every connected curve in projective three-space is a set-theoretic complete intersection △ Less

Submitted 11 July, 2019; originally announced July 2019.

إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّـهَ یَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّـهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ١٠﴾

 

نخیر معناى بى طبقه این است که وقتى شما بر بنده ترجیح قانونى نداشته باشید و هر دو از فرصتها و اختیارات جامعه یکسان بهره مند شویم . در چنین شرایطى , و در میدان وسیع زندگى و جامعه همان اندازه بهره مند مى شوید که من , نه بیشتر از من , هر دو میدویم , و اگر شما بیشتر از من جون داشتى همت داشتى , عقل داشتى و بیشتر دویدى , بیشتر گیرت آمد , مال خودت است و کسى هم نمى گوید به من بده , البته اگر فاصله من و شما زیاد باشد مى گویند کمکش کن ( ارفاق ) , اسلام مى گوید فرصتها و امکانات بطور برابر و مساوى میان همه افراد تقسیم مى شود. 

 

درسهایی از نهج البلاغه، سید علی خامنه ای، ص 73 

http://lib.eshia.ir/10853/1/73

 

دنبال کلمه ی عقل در نهج البلاغه گفتم بگردم، ولی متوجه شدم که در میان کتب نهج البلاغه یکی هم درسهایی از نهج البلاغه حضرت رهبری مد ظله العالی است. و آنجا دنبالش گشتم، از جمله این عبارت هم که از کتاب است آمد! شما مقداری از این کتاب را که می خوانید مثلاً راجع به واژه ی مستضعف هم توضیحاتی دارد، ولی از آن طرف هم کتاب عمیقاً اگر انسان خوب توجه کند تذکر می دهد که چرا ما به امام هم احتیاج داریم و داشتن شاه بجای امام چه شبهاتی را ایجاد می کند. این را مثلاً در بعد از بحث نبوت و در زمان جاهلیت مطرح می فرمایند. البته این یک بحثی است که در سطح جهانی انقلاب مهدویت جهاد با جاهلیت و در جهت امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف مدام ادامه هم دارد.

مرجع عالی قدر تقلید محترم در توصیف سید الشریف المرتضی علم الهدی اینجور فرمودند که او جانش را کف دستش گرفته بود. یحتمل طلبه ای مثل این حقیر برایش این سوال هم مطرح شود که چرا؟ مگر او چه کرد؟ ولی شمه ای از این مسئله را وقتی انسان بیشتر هم متوجه می شود وقتی به کتبی مثل احقاق الحق و ازهاق الباطل قاضی نورالله شوشتری یا عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار میرسید حامد حسین کنتوری هندی یا حتی همین شرح لمعه ای که همه ی طلبه ها هم باید خوب با آن سر و کار داشته باشند، مراجعه کند. اما مسئله ی مهمتر هم همینجا است که کافی است شما واقعاً از صمیم قلب بخواهید آن امام درون خود را بیابید که او کیست و بلکه چگونه هم هست؟ بنظر می رسد این کتاب را که بنده ی حقیر همه اش را نخوانده ام بشما بهتر نشان می دهد که امام علی امیر المومنین در نهج البلاغه کیست و امامت چه درسهایی هم در رابطه با انقلاب برای ما دارد؟ گاهی اوقات یک استاد متبحری کارها را خیلی آسان آنچنان جلوه می دهند که طلبه هایی که پای درس نشسته اند یا بلکه به کتاب درسی رسیده اند یحتمل هم از روی هالویی باشد که بنظرشان می رسد که اینها چقدر آسان هم هستها؟! غافل از اینکه حالا ما برای این که از صفر به حتی یک هم برسیم و چه رسد به بیست یا صد و بلکه بیهایت هم برسیم کلی کار دارد که چطور در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید از طبیعت و بلکه ریاضی فیزیک هم بگذریم به حکمت الهی در ماوراء الطبیعه هم دست یابیم آنطوری که خود کتاب نیز می فرماید که حتی بعضی به فلسفه ی اسلامی هم ایراد می کنند که چرا ارسطویی و لذا التقاطی هم هست؛ و چه رسد که شما ریاضی فیزیک و فلسفه های تحلیلی مربوطه ی آنها و آیت اللهی ها و کاردینالیته ها را هم بخواهید در کارها وارد بفرمایید!

ولی بنده ی حقیر از یک اشکالی که در کلکیومهای ریاضی مرکز دانشهای بنیادی بنظرم رسیده است نمی توانم بگذرم. این را در حقیقت می خواستم اول عنوان کنم قبل از اینکه به مطالب کتاب هم رسیدم که البته بطور کلی از اهمیت اجتماعی و دینی و معنوی بالاتری هم برخوردار است. ولی خوب این مسئله هم بی ربط نیست به کل مسائل دیگر. و آن اینکه می فرماید که اگر میخواهید در کلکیومها و سخنرانیها شرکت کنید، باید به این گروه گوگلی هم ملحق شوید. حالا بگذریم که اگر مثل این حقیر دانشجویی کهنه کار شده باشید که دیگر یحتمل لفظ دانشجویی هم در موردش بکار کمتر می خورد و بیشتر همه به این فکرند که چطور هم می شود که بلکه او را یک جوری بفرستیمش خانه ی سالمندان و از شرش خلاص شویم چرا که یا بواسیر دارد یا مثانه و کلیه هایش باعث شده بیش از حد دستشویی برود یا ...؛ ولی خوب باز هم کنجکاو است که بالاخره چطور هم می شود به این گروه کذایی گوگلی وصل شد؟ یحتمل باید هم اطلاعاتی برایش بفرستیم تا تایید کند و آیا شما را بپذیرد که صلاحیت دارید که مثلاً خیلی بیش از حد هم دستشویی نمی روید و بلکه به پوشک هم احتیاج ندارید و آنگاه یحتمل قبول شوید که می توانید یا سر کلاس حاضر شوید یا بلکه حتی بطور آنلاین هم کلاس را حضور یابید!

و اما این سوال مهم هم هنوز هست که بالاخره آیا ما در عصر اطلاعات و اینترنت و این همه کانالهای مختلف قرار نداریم که می توان اطلاعات را با دیگران به مشارکت هم گذاشت و اجازه داد که همگان از آن بهره مند شوند؟ حالا یکی از اینها یوتیوب است که فیلتر هم هست و اما دیگری هم مثلاً آپارات است که حتی فیلتر هم نیست. و اما خود مرکز پژهشگاه ها معمولاً چنی امکاناتی را برای عموم در اختیار هم می گذارند که شما بتوانید از این امکانات استفاده هم برید و مثلاً سخنرانی مورد دلخواهتان را هم اگر خواستید ببینید. حالا یحتمل اگر بنده ی حقیر خواستم چیزی را در ام اس آر آی یا مرکز تحقیقاتی ریاضیات دانشگاه کالیفرنیا در برکلی هم ببینم، به دلایلی یک حالت میخی داشته باشد که کار نکند. ولی دیگر این مرکزی در همینجا زیر گوشمان در نیاوران هم هست و بلکه خود مردم هم کلی مالیات می دهند که از پولشان راه اندازی هم شود، این هم باید صد درجه بدتر از آن یکی باشد؟ و اصلا هیچ امکاناتی را ارائه ندهد؟ جالب اینجا است که اگر بخواهید همان ابسترکت یا چکیده ی سخنرانی یا حتی آدرس گروه گوگلی را از صفحه ی اطلاعات مربوط به سخنرانی کلکیوم هم کپی پیست کنید، باز این اجازه را به شما نمی دهد!!!

عرض بنده ی حقیر این است که در هر زمانی گویا باید با عواملی که شما را خیلی راحت هم می توانند به عصر جاهلیت برگردانند مجدانه مبارزه هم کرد. حالا یک وقتهایی هم هستند که باید مثل نورالدین پسر ایران بنده خدا آر پی جی روی شانه اش بگذارد و برود به شکار تانکها؛ و یک وقت هم هست که باید رفت مدافع حرم شد و ... که خود سعادت هم می خواهد برای چنین جهادهای فی سبیل الله ای. ولی آیا همیشه هم جهاد فی سبیل الله و جان خود را کف دست گرفتن از همین نوع است؟! یعنی یک وقت هست که حسن خطر می آید هشدار می دهد که همه چیز را یک وقتی نیایی در اینترنت هم بگویی ها! و مواظب هم باش. و اما یک وقتهایی هم هست که حسن خطر در وقتی دیگر می آید می فرماید که آقایان خانمها ما اصلا نباید هم فیلتر داشته باشیم و با فیلترینگ مخالف هم هستیم. و اما یک وقت دیگری هم حسن خطر می فرمایند که توجه بفرمایید که این هم که نمی شود گفت که اصلا فیلترینگ بی فیلترینگ! و بلکه آبروی همه را هم بخواهند ببرند ولی خوب جوابش هم این است که فیلترینگ خوب نیست و ما با آن مخالفیم!

یک وقت دیدید کار آنقدر هم وارونه شد که وارد شدن به بعضی سایتهای علمی را هم حالا به چه علتی بالاخره بلوکه و فیلتر کردند، ولی خوب آبروریزیها را هم گفتند نه دیگه اینها را هم دیگر نمی شود فیلترینگ کرد. بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُکْرَمٌ:

از حیث اینکه انسان داراى خدا , داراى اراده , داراى تحرک و داراى نیرو است , از اینجهت برایش ارزش قائلند . این جامعه , صالح و رو به صلاح است بر عکس هر جامعه اى که انسان از حیث انسانیت قدر و بهائى ندارد و بحرفش اعتناد نمى شود دیکتاتورى هست ( دیکتاتورى عامى ) , این جامعه , جامعه صالحى نیست , رو به صلاح هم نیست , امروز بجز جامعه ایران که پرتو اسلام بدان تابیده همه جوامع دنیا از یکى از آن دو راهى که گفتم خالى نیست , یا اختناق سیاه است مثل جامعه اى باصطلاح سوسیالیستى که دیکتاتورى پرولتاریا بر آنها حاکم است ( که تنها چیزى که به مشام رهبران این مراکز باصطلاح طرفدارى کارگر و زحمتکش نخورده همان مستمندى کارگر و دهقان مى باشد . ) و یا از نوع استبدادى که در کشورهاى مستبد پادشاهى است مثل مصر , عراق , عربستان و امثال ذلک . و یا از نوع تحمیق ( بمعناى واقعى کلمه در دنیاى غرب شاهدش هستیم ) یعنى سرگرم کردن مردم به شهوتها , به سکس , به شرب خمر , به انواع و اقسام بدبختیها و فسادها و تباهیها.

 

هیچ جائى مثل جامعه اسلامى نیست که به مردم به صرف اینکه فقط انسان هستند حق راى بدهد و بگوید راى یک دکتر با راى یک کشاورز دهات دور افتاده جنوب خراسان یکى است و یک اندازه ارزش دارد این ارزش جامعه اسلامى ایست و اگر بهمین ترتیب به پیش برویم مسلما بسمت اسلام پیش رفته ایم . اما در همین جامعه اسلامى هم اگر راى گیرى و تصمیم گیرى و نظر دهى و خواستن و قضاوت کردن و فهمیدن باز در یک عده خاص منحصر بشود ( آن عده هر که مى خواهند باشند ) و دیگران ملزم باشند که هر چه مى فهمند از طریق آنها باشد , آنوقت بدانید جامعه دارد از اسلام فاصله مى گیرد . بهر حال بى قدرى و زبونى بر همه آرمانهاى انسانى و جاهلى لبخند میزند و از هیچ کران افق , ابر رحمتى بر قشرهاى فرو افتاده سایه نمى افکند در جائى که قحطى و خشک سالى و طوفان و زلزله و بیمارى نیز فقط دامن این مردمان را مى گیرد و گوئى از آسمان نیز بلا میبارد در زمانیکه انسان اسیر است و بدام کشیده شده و گرسنه و خسته و وحشت زده و بیهوده و سرگشته و فساد آلوده و پوسیده و عجیب غافل با این همه اینان بر سر آشتى هستند بردبارى مى کنند و این فتنه است . وقتى مى گویند فلانى مفتون ( فتنه زده ) است یعنى اینکه مبهوت , فریفته مجذوب میباشد . فتنه : راهزن دل و اندیشه انسان است . چون فیلى مست آدمى را زیر لگد مى کوبد و دمار از روزگار و غبار از قالب خاکیش بر مى آورد که وسوسه زندگى نیز از خاطرش مى رود .

درسهای نهج البلاغه، خامنه ای، ص 68-69 

http://lib.eshia.ir/10853/1/68

 

مسئله اینجا این است که یک وقت هست که ما موضوع بحثمان انقلاب در ایران است و یک وقت هست که مسئله انقلاب جهانی مهدویت و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست؛ در هر دو صورت البته اینکه در جهت اسلامی هم ما کار و تلاش کنیم و نه در جهات دیگر کار را می تواند با موانعی روبرو کند. و از جمله اینکه خوب حالا ما چطور حتی به خود و همان خانواده ی خودمان بپردازیم که طرف مستضعفین جهان را کمک کرده و طرف استکبار و جاهلیت جهانی هم نایستند. بنظر این حقیر می رسد که شناخت خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف اینجاها است که به انسان می تواند کمک کند که از کوره هم در نرود! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

جه کلکیومهایی را از دست دادیم؟ حیف شد!

 

Robin Hartshorne, University of California, Berkeley, USA
Set-Theoretic Complete Intersections and Local Cohomology (Abstract)
Wednesday, February 24, 2021, 19:30 - 20:30 (online)

 

Laurent Lafforgue, IHES (Institut des Hautes Etudes Scientifiques), France
What is Geometry ? Elements of Answer from a Grothendieckian Perspective (Abstract)
Wednesday, January 20, 2021, 16:30 - 18:00 (online)

 

http://math.ipm.ac.ir/Mathematics_Colloquium/

إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّـهَ یَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّـهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ١٠﴾

 

 

فأما ما رواه من قوله: " من سره أن یسکن بحبوحة الجنة فلیکن مع الجماعة " [1] و " ید الله مع الجماعة " [2] إلى غیر ذلک من الأقوال المرغبة فی لزوم الجماعة، وترک الخروج عنها فهو مما یبعد التعلق به فی نصرة الاجماع، لأن لفظ الجماعة محتملة لیس یتناول بظاهرها جمیع الأمة، ولا فیها دلالة على تخصیص جماعة معینة منهم، ومن مذاهب خصومنا أن الألف واللام إما أن یدخلا لتعریف أو استغراق، والاستغراق هاهنا محال، لأن فی الجماعات [3] من لا شبهة فی قبح الحث على اتباعه، والتعریف مفقود فی هذا الموضع لأنا ما نعرف جماعة یجب تناول هذا اللفظ لهم على مذاهب مخالفینا، ومن ادعى منهم جماعة معینة یختص بهذه اللفظة کمن ادعى غیر تلک الجماعة.

فأما ما ادعاه فی نصرة الاستدلال بالخبر الذی ذکرناه وقوع العلم بتداول الصحابة والتابعین لذلک، واعتمادهم على الاجماع، وأنه مما لا یحتاج إلى تتبع الألفاظ فیه کما لا یحتاج إلى تتبع الألفاظ فی مثله من الأمور الظاهرة کأصول الصلوات وکثیر من الفرائض [1].

الشافی فی الامامة، سید الشریف المرتضی،

http://lib.eshia.ir/70519/1/239

 

کیفیة قتل عثمان وما احتج علیه القوم فی ذلک ونسبه وتاریخه

١ ـ ما [١] : المفید ، عن علی بن خالد المراغی ، عن محمد بن أحمد البزاز ، عن أحمد بن الصلت ، عن صالح بن أبی النجم ، عن الهیثم بن عدی ، عن عبد الله بن الیسع ، عن الشعبی ، عن صعصعة بن صوحان العبدی رحمه الله ، قال : دخلت على عثمان بن عفان فی نفر من المصریین ، فقال عثمان : قدموا رجلا منکم یکلمنی ، فقدمونی ، فقال عثمان : هذا ..! ، وکأنه استحدثنی ، فقلت له : إن العلم لو کان بالسن لم یکن لی ولا لک فیه سهم ، ولکنه بالتعلم. فقال عثمان :هات!.

فقلت : ( ( بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ ) [٢]. فقال عثمان : فینا نزلت هذه الآیة؟!. فقلت له : فمر بالمعروف وانه عن المنکر ، فقال عثمان : دع ذا [٣]، وهات ما معک.

فقلت له : ( بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ ) [١] إلى آخر الآیة. فقال عثمان : وهذه أیضا فینا نزلت؟! فقلت له : فأعطنا بما أخذت من الله تعالى [٢]. فقال عثمان : یا أیها الناس! علیکم بالسمع والطاعة وإن [٣] ید الله على الجماعة ، وإن الشیطان مع القذ [٤] فلا تسمعوا [٥] إلى قول هذا ، فإن [٦] هذا لا یدری من الله؟ ولا أین الله؟. فقلت له : أما قولک علیکم بالسمع والطاعة ، فإنک ترید منا أن نقول غدا : ( رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَکُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا ) [٧] ، وأما قولک : إنی لا أدری من الله ، فإن الله ربنا ورب آبائنا الأولین ، وأما قولک : إنی لا أدری أین الله؟ ، فإن الله تعالى بالمرصاد. قال : فغضب وأمر بصرفنا وغلق الأبواب دوننا.

 

بحار الانوار ط دار الاحیاء التراث، جلد 31، ص 475-476 

http://lib.eshia.ir/71860/31/475

 

بزرگداشت سید الشریف المرتضی علم الهدی بود چند روز پیش و بنده دنبال کتب او گشتم؛ و این کتاب الشافی فی الامامه ی او تحقیقی است که او مسائل امامت و امام را با آنچه قاضی عبدالجبار بن احمد بن عبدالجبار همدانی معتزلی می فرماید مورد بحث می گذارند. ویکیپدیا می فرمایند که امام خمینی قدس السره نیز از این کتاب که در مورد امامت هم هست گویا در کشف الاسرار تحسین کرده اند:

از این‌رو بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی در مورد کتاب «شافی» که در بحث امامت نگاشته شده، چنین فرموده است: «کتاب شافی سید مرتضی عَلَم الهدی (متوفی در سال ۴۳۶) که بهترین کتاب‌ها و مشهورترین مصنفات در این باب است در دسترس همه است، که هرچه متاخرین درباره امامت نوشتند، کمتر از آن است که در شافی سید مرتضی تحقیق کرده است.»

 

ما می بینیم که کتابی در مورد امامت که حدود 1000 سال قدمت دارد را امام خمینی تحسین می فرمایند که چطور مثل آن نوشته نشده. یعنی بنده داشتم دنبال ید الله که می گشتم در این کتاب، به عبارت یدالله مع الجماعة و نظر ایشان در این مورد برخوردم. آنطور که در بحار هم آمده است گویا این را کما بیش عثمان بن عفان هم گفته است هر چند که جماعت خیلی هم نتوانستند به او کمکی کنند. اتفاقاً یک وقت هست که مستضعفین اجتماع بر علیه شما ممکن است توطئه کنند چرا که شما در استکبار خود غرق شده اید و یحتمل هم بتوانید بعضی از این مستضعفین را با فرستادن در استیتوهای روانی، یا تبعید، یا زندانی یا قتل ساکت کنید. اما یک وقت دیگر هست که خود استکبار است که احتیاج دارد برود به یک انستیتوی روانی یا تبعید یا زندان چرا که از حد و مرزهای اسلامی هم خارج شده است. و اما اینکه در میان این جماعت هم مستضعفین و هم مستکبرین که خلیفه هم هنوز دیگری است که حتی به قتل هم او را می رسانند آیا چطور هم هست که کسی امام خود را هم نمی شناسد؟ این هم امری است دیگر.

وقتی ما از حکمت الهی حتی به حکمت متعالیه نزول می کنیم، اینکه آیا دیگر بتوان امر امامت را دوباره آنجا دریافت مسئله ی مهمی است. حکمت متعالیه می خواهد همه را بسمت حق ببرد و اما اینکه حالا هر کسی چقدر هم توانایی رفتن به سوی حق را دارد و حتی چنین چیزی را هم می پذیرد مسئله ای دیگر است. و حالا چه رسد به اینکه شما حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم مدعی شوید که داریم. یک مثال جالبی که اینجا هست اشعار مولوی رومی است که همراه با هاله ای از عرفان هم ارائه می شود، ولی بحث و جدلهایی هم حول آن هست که آیا شمس تبریزی که بوده است و رابطه ی او با مولوی هم چه بوده است و ... بعضی حتی می فرمایند که کدام عرفان و ادب است که شما در مولوی می جویید؟ بی ادبی و بی تربیتی هم زیاد دارد اتفاقاً! البته شما یک نوع عرفان خاصی را در آن می یابید، ولی اگر دنبال یافتن امام زمان عجل الله فرجه الشریف بطور تحت اللفظی و علنی هم باشید یحتمل با اشکال روبرو شویم. یحتمل بعضی اشکال کنند که آن اخلاقی را که لازمه ی امامت است در آن نمی یابید.

ولی عرض بنده ی حقیر هم همین است که شما نمی توانید هم انتظار داشته باشید که همه بتوانند به درجاتی برسند که در آن درجات می توان هم امام زمان را دریافت؛ و اما یحتمل هنوز در همان حدی که هر کسی بلد است و خالصانه هم سعی کرده است که نهایت اخلاق و عرفانی را که شایسته ی زمان او است ارائه دهد، بالاخره آیا نمی توان گفت که سعی اش را تا توانسته است کرده است؟ حالا قدری هم گاهی چاله میدانی است! ولی آیا مملو از حکایاتی هم که حکمت آموز است نیست؟ و لذا عرض بنده این هم هست که حکمت متعالیه درجاتی هم دارد که نهایت آن امامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که آیا چقدر هم توان یادگیری نشستن پای مکتب آن حضرت را دارند که به حکمت الهی هم چقدر آیا بتوانند برسند؟ بالاخره همه هم که مرجع تقلید نمی توانند بشوند هر چند هم که حتی به اجتهاد و بلکه آیت اللهی هم برسند؛ و با این همه هنوز آیا چقدر ما تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم راه داریم که بپیماییم؟ یک دانشمندی خواست حمالی را امتحان کند و به او گفت که تو چه دانشمندی هستی که مخت هم عیب دارد؟ حمال در جوابش فرمود که تو چه دانشمندی هستی که با دانشمندی دیگر چنین می گومیی؟ دانشمند گفت که تویی که یک حمالی بیش نیستی چطور است که خود را دانشمند هم می نامی ای جادوگر؟! و یک لگد هم به او زد! گفت چرا دیگر لگد می زنی؟ دانشمند گفت برای اینکه مگر نمی دانی که شهداء و جانبازان چقدر هم بیشتر رنج کشیده اند و خواستم لااقل بهت یک لگد بزنم تا بلکه حالت یک کمی جا بیاید و بفهمی که چه حمالی هم هستی؟ حمال هالو به دانشمند عالی مقام فرمودند که مگر تو در جایگاه شهداء و مثلاً شهید سلیمانی هم نشسته ای که حالا می خواهی تلافی او را سر من هم دربیاوری؟ دانشمند عالی مقام فرمودند تا چشات درآیند؛ بله! حمال هالو فرمودند یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف ادرکنی؛ این بزدل نمی تواند انتقام شهداء را برود از کفار و منافقین و مشرکین هم بگیرد و بلکه آمده است سراغ من بدبخت که تو را یک کمی افشارطوس ات هم کنیم ببینیم چه می شود؟ و می گوید بلکه بالاخره آدم شدی ای بدبخت بینوایی که حالا شانس هم آورده ای که به اندازه ی همان سیاه برزنگی هم نشده ای که هی به آن آقا پلیسه ندیدی می گفت زانویت را بردار دیگر چرا که نمی توانم نفس بکشم! ای حیف نون؛ خودم می کشمت! حمال هالو کم مانده بود به گریه بیافتد از دست این باصطلاح دانشمند استکباری و حالا خوب شد بلایی هم به سر این بدبخت نیاورد و مثلاً چهار تا پس گردنی هم به او نزد که آدمش کند، چون می دانید هم که حمالها می توانند خیلی هم زورشان زیاد باشد. البته این از آن حمالهایی بود که نمی دانم چطور شده بود که مورد عنایت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم از آب در آمده بود و می توانست مسائل مراجع تقلید را هم برایشان حل کند و....  

 یحتمل قسمتی از مسئله همین است که نمی شود کدخدا منشانه هم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رسید همانطوری که یحتمل نمی شود از این طرق به فیزیک هسته ای هم دست یافت. و چرا؟ چون تخصصهای بسیاری می خواهد و مسئله از این قرار نیست دیگر که اگر کسی عالم و دانشمندی ربانی شد، لزوماً هم او نیز می تواند دانشمندی در زمینه ی فیزیک هسته ای هم شود یا باشد. نظریات یک چیز است ولی آشکارسازها و برخوردکننده های هادرونی بزرگ و نیروگاه های هسته ای و ... هم تخصصهای دیگری است. و اما هنوز درجاتی که ما را به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزدیک می کند باید دریافت که از درجات بالاتری و بلکه بالاترین درجات هم برخوردارند هر چند که در این مرزها از حدود طبیعی گذشته و وارد حیطه ی ماوراء الطبیعه هم شده ایم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّـهَ یَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّـهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ١٠﴾

 

6- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ عَمِّهِ حَمْزَةَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‌ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ‌[4] فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَأْسَفُ کَأَسَفِنَا وَ لَکِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِیَاءَ لِنَفْسِهِ یَأْسَفُونَ وَ یَرْضَوْنَ وَ هُمْ مَخْلُوقُونَ مَرْبُوبُونَ فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ إِلَیْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَیْهِ فَلِذَلِکَ صَارُوا کَذَلِکَ وَ لَیْسَ أَنَّ ذَلِکَ یَصِلُ إِلَى اللَّهِ کَمَا یَصِلُ إِلَى خَلْقِهِ لَکِنْ هَذَا مَعْنَى مَا قَالَ مِنْ ذَلِکَ وَ قَدْ قَالَ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَةِ وَ دَعَانِی إِلَیْهَا وَ قَالَ- مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‌[5] وَ قَالَ‌ إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ‌[6] فَکُلُّ هَذَا وَ شِبْهُهُ عَلَى مَا ذَکَرْتُ لَکَ وَ هَکَذَا الرِّضَا وَ الْغَضَبُ وَ غَیْرُهُمَا مِنَ‌ الْأَشْیَاءِ مِمَّا یُشَاکِلُ ذَلِکَ وَ لَوْ کَانَ یَصِلُ إِلَى اللَّهِ الْأَسَفُ وَ الضَّجَرُ وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَهُمَا وَ أَنْشَأَهُمَا لَجَازَ لِقَائِلِ هَذَا أَنْ یَقُولَ إِنَّ الْخَالِقَ یَبِیدُ یَوْماً مَا لِأَنَّهُ إِذَا دَخَلَهُ الْغَضَبُ وَ الضَّجَرُ دَخَلَهُ التَّغْیِیرُ وَ إِذَا دَخَلَهُ التَّغْیِیرُ لَمْ یُؤْمَنْ عَلَیْهِ الْإِبَادَةُ ثُمَّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُکَوِّنُ مِنَ الْمُکَوَّنِ وَ لَا الْقَادِرُ مِنَ الْمَقْدُورِ عَلَیْهِ وَ لَا الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ هَذَا الْقَوْلِ عُلُوّاً کَبِیراً بَلْ هُوَ الْخَالِقُ لِلْأَشْیَاءِ لَا لِحَاجَةٍ فَإِذَا کَانَ لَا لِحَاجَةٍ اسْتَحَالَ الْحَدُّ وَ الْکَیْفُ فِیهِ فَافْهَمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى.

 

الکافی الشریف، ط اسلامیة، شیخ کلینی، جلد 1، ص 144

http://lib.eshia.ir/11005/1/144

 

اصول کافی / ترجمه مصطفوی ;  ج ۱  ص ۱۹۷

 

امام صادق (علیه السّلام) راجع بقول خداى عز و جل(54 سوره 43)«چون ما را بافسوس آوردند از ایشان انتقام گرفتیم» فرمود: خداى عز و جل چون افسوس ما افسوس نخورد لیکن او دوستانى اى خود آفریده که آنها افسوس خورند و خشنود گردند. و ایشان مخلوقند و پروریدگان و خداوند خشنودى آنها را خشنودى خود و خشم آنها را خشم خود قرار داده زیرا ایشان را مبلغین خود و دلالت‌کنندگان بسوى خود مقرر داشته است و از این جهت است که آن مقامرا دارند، معنى آیه آن نیست که افسوس دامن خداى تعالى را گیرد چنان که دامنگیر مخلوق شود بلکه معنى آن چنانست که در این باره گفته است «هر که بیکى از دوستان من اهانت کند بپیکار من آمده و مرا بمبارزه خوانده است و فرموده(80 سوره 4)«هر که فرمان پیغمبر برد فرمان خدا برده است» و نیز فرموده است(10 سوره 48)«همانا کسانى که با تو بیعت کنند با خدا بیعت کرده‌اند و دست خدا روى دست ایشانست» تمام این عبارات و آنچه مانند اینهاست معنایش همانست که برایت گفتم و همچنین است خشنودى و خشم و غیر این دو از صفات دیگر مانند آنها، اگر بنا باشد که افسوس و دلتنگى دامن خدا را هم بگیرد در صورتى که خود او خالق و پدید آورنده آنها است روا باشد که کسى بگوید روزى شود که خداى خالق نابود گردد، زیرا اگر خشم و دلتنگى بر او درآید دگرگونى عارضش شود و چون دگرگونى عارضش شود از نابودى ایمن نباشد، بعلاوه در این صورت میان پدید آورنده و پدید شده و میان قادر و آنچه زیر قدرتست و میان خالق و مخلوق فرقى نباشد، خدا از چنین گفتار برترى بسیار دارد، او خالق همه چیز است بدون آنکه بآنها نیازى داشته باشد و چون بى‌نیاز است اندازه و چگونگى نسبت باو محالست - مطلب را بفهم ان شاء اللّٰه تعالى.

 

 

انفاق و ایثار امام علی علیه السلام

 

یکی از مهم‌ترین دستورات اجتماعی اسلام انفاق و رسیدگی به فقرا و ضعیفان جامعه است. اگر این دستور به نحو صحیح انجام شود فقیر و مستمندی در جامعه باقی نخواهد ماند.
از این بالاتر و شریف‌تر، ایثار است، یعنی رسیدگی به حال ضعیفان، در حالی که خود انسان نیازمند است.
برای نمونه به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

1) روزی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گرسنه از منزل بیرون آمد تا چیزی تهیه کند. دیناری قرض کرد تا غذائی بخرد. در راه به مقداد برخورد. فرمود:«در این وقت گرم روز چرا از خانه خارج شده ای؟!»
مقداد گفت:«اهل و عیالم گرسنه‌اند.»
امیرالمؤمنین گریست و دینار را به مقداد داد. آن‌گاه خودش به مسجد رفت و تا شب در مسجد ماند. بعد از نماز مغرب رسول الله فرمود:«ای علی، برای افطار به خانه شما بیایم؟»
عرض کرد:«آری، بفرمائید.»
رسول خدا و امیرالمؤمنین وارد منزل شدند. دیدند فاطمه علیهاسلام در سجاده است و ظرفی از غذا پشت سر اوست.
امیرالمؤمنین پرسید این غذا از کجاست. فاطمه علیهاسلام عرض کرد:«این رزقی است که خداوند برای ما فرستاده است.»

2)روزی دیگر مقداد به امیرالمؤمنین عرض کرد:«سه روز است چیزی نخورده ایم.» امیرالمؤمنین زره خود را به پانصد درهم فروخت و مقداری از آن را به مقداد داد. بعد عرب بادیه نشینی از راه رسید و از امام خواست شترش را بخرد و اگر پول ندارد، نسیه ببرد. امام شترش را به صد درهم نسیه خرید. آن عرب رفت، عرب دیگری پیش آمد و گفت: «این شتر را می فروشی به صد و پنجاه درهم؟»
امام شتر را به صد و پنجاه درهم فروخت و از حسنین خواست بادیه نشین را بیابند و پولش را بدهند. اما ناگاه چشمش به رسول الله افتاد. پیامبر ‌خندید و فرمود:«ای علی، صاحب این شتر جبرئیل بود و آن مشتری میکائیل *. و این به خاطر ایثاری بود که در حق مقداد کردی.»

3) مردی نخلستانی داشت. دختر فقیر همسایه از خرماهایی که روی زمین می افتاد می‌خورد ولی صاحب باغ به او اعتراض می‌کرد. پدر آن دختر نزد رسول خدا شکایت کرد. پیامبر به صاحب باغ فرمود:«باغت را با باغی در بهشت عوض کن.»
اما صاحب باغ قبول نکرد. در این هنگام، امیرالمومنین مزرعه خود را با باغ معامله کرد و سپس آن باغ را به همسایه فقیر بخشید.
 

  • میکائیل یکی از چهار فرشته مقرب خدا و مأمور روزی رساندن به مخلوقات است .


منابع:
بحارالانوار، ج 41، باب 102، ص 24 تا 43.

 

دانشنامه ی رشد، شبکه ملی مدارس

http://danesh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?

page=%d8%a7%d9%86%d9%81%d8%a7%d9%82+%d9%88+%d8

%a7%db%8c%d8%ab%d8%a7%d8%b1+%d8%a7%d9%85%d8%a7

%d9%85+%d8%b9%d9%84%db%8c+%d8%b9%d9%84%db%8c%d

9%87+%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85&SSORe

turnPage=Check&Rand=0

 

در مورد حدیث کافی شریف فوق، دانشمند محترم مرحوم آقای حاج سید جواد مصطفوی شرحی را در کتاب جلد 1 ص 198 می فرمایند که از این قرار است:

شرح- ملاصدرای شیرازی (ره) برای این جمله روایت "و چون دگرگونی عارضش شود از نابودی ایمن نباشد" چهار دلیل اقامه کرده است:

1- افسوس و خشم و دلتنگی و مانند اینها کیفیاتیست که قابل اشتداد است و لازمه اشتداد تضاد است و دو چیز متضاد فاسد شدنی و از بین رفتنی است مثلاً وقتی آب در گرمی شدت می کند آب بودنش از میان میرود و بخار و هوا میشود و همچنین هوا چون در سردی شدت کند منقلب به آب میشود و هو بودنش از میان میرود و همچنین انسان چون خشمش شدت کند یا ترسش بنهایت درجه سد میمیرد.

2- هر چیز متغیریرا مغیری غیر از دات خود لازمست زیرا با برهانثابت شده است که چیزی از ناحیه ذات خود بحرکت در نیاید و هر چیز که مغیری داشته باشد آن مغیر در آن تصرف کند و بر آن غالب و مسلط باشد و بر نابود کردن آن قدرت دارد.

3- هر چیز متغیری مرکب از دو امر است که بسبب یکی بالفعل است و بسبب دیگری بالقوة زیرا که محالست فعلیت و قوه در چیزی یکجهت و یک سبب داشته باشد و وجود و عدم چیزی علت واحد داشته باشد زیرا که قوه نوعی از عدمست و معلومست که هر مرکبی قابل انحلال و زوالست.

4- چیزیکه قوه غیر متناهیه دارد چیزی دیگر در او تاثیر نکند و او از چیزی متاثر و منفعل نگردد زیرا ضعیف در برابر قوی نتواند مقاومت کند تا چه رسد که بر او غلبه کند و تا چه رسد که آن قوی در قوت غیر متناهی باشد و عکس نقیض جمله او اینستکه هر چیز متغیری متاثر و منفعل گردد و  قوتش متناهی باشد و هر چیز که چنین باشد ناچار روزی نابود و فانی شود.

سپس ملاصدرا گوید امام (علیه السلام) فرمود از نابودی ایمن نباشد و نفرمود قطعاً نابود شود برای اینکه ممکن است همیشه از مبادی عالیه بچیز متغیر کمک رسد و آنرا باقی نگهدارد و این هم نسبت بخدا محالست، و اما راجع بآنچه امام (علیه السلام) در آخر حدیث فرمود که: "چون بی نیاز است اندازه و چگونگی نسبت باو محالست" مرحوم ملاصدرا دلیلی آورده است که در نظر ابتدایی ما مربوط به بیان امام (علیه ا لسلام) نیست و خود دلیلی جداگانه است و دلیلی که می توان برایش اقامه نمود اینستکه وجد غیر محدود کاملست و احتیاجی ندارد و هر موجودی که بچیزی احتیاج دارد معنی آن احتیاج نقصی است در حد ذات یا صفات او که او را در آنجا محدود کرده و باو کیفیتی آنگونه داده است و باید آن احتیاج رفع شود تا غیر متناهی گردد (اگر چه وقوع این فرض محالست) و چیز غیر متناهی حد و کیفیت ندارد.

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

---------------------------------

 

البته اینجا نکته ای که راجع به امر یدالله فوق ایدیهم نهفته است این است که حالا بعضی که اصلا معتقد هم هستند که یدالله مغلولة و ما با آنها کاری هم نداریم. ولی گاهی اوقات هم هست که خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هستند که نشان می دهند چطور یدالله فوق ایدیهم همانطوری هم که در داستان امیرالمومنین و مقداد نیز آمده است که فرضاً به فقیری کمکی کن و خدا چقدر چقدر هم در مقابلش ده برابر یا حتی 70 برابر به تو خواهد داد! و یحتمل این را خیلی بهتر هم خطیبی بر منبر رفته و بیان بفرمایند. و با این همه هنوز هم یحتمل قارونهایی باشند که بفرمایند کدام یدالله فوق ایدیهم؟! و تا آخر هم خودشان و ثروتشان همه و همه با هم در زمین فرو روند بدون اینکه به اندازه ی دانه ی خردلی هم به کسی خیری رسانده باشند و بلکه شرشان هم بیشتر از خیرشان است!

نکته اینجا این است که یک وقت هست که توصیه و نصیحت هم می شود که به فقراء کمک هم کنیها؟ یا مثلاً همه چیز را به پسرت ندهی و به اسمش نکنی طوری که برای دخترت هم چیزی نگذاری چرا که این دختر است که هنگام بیماری مثل پروانه حول پدرش می گردد! و اما این هم حرف دیگری است که دختری را پدرش مهمان هم باشد و او به نماز ایستد و خدا مائده ای آسمانی همچنان که برای حضرت مریم علیه السلام فرستاد برای او هم بفرستد.

و اما این هنوز یک مسئله ی دیگری هم هست که یدالله فوق ایدیهم یک مرتبه یک جورهایی هم بصورت یک میدان جهادی ای در بیاید که گویی فرمولهای آنرا یحتمل هم بتوانید در مکانیک کوانتومی و بلکه نظریه ی میدانهای کوانتومی هم بیابید که هر دستی را می بینید که انگار دست دیگری است که بالای دست او است و اما دست خدا است که بالای دست همگان هم هست! البته یحتمل بعضی هم اشکال کنند که مثال این مسئله از این نوع هم نیست که بفرمایید فود فایت و پیتزاهایی باشد که از همه طرف دارد به سمت همه و همه پرواز هم می کند و تا آنجا که حتی شما می ترسید نکند دانشگاه پرینستون واقعی در شعبه های ایتالیا و فرانسه هم نیستند و جای دیگری هستند! اصل مسئله این است که یحتمل بعضی دیگر هم اشکال کنند که شما نمی بایستی که از این الهامی که از داستان خاطرات سید نورالدین عافی، پسر ایران در فصل نهم اش گرفتید آنطور که دارد همینطوری یک تنه بین تانکها می دود و آنها را چطور منهدم هم می کند، آنگاه داستان را تبدیلش می کردید به فود فایت! این داستان کجا و آن کجا؟ مسئله همه جا که صلح طلبی نیست؛ گاهی اگر اصل ماجرا را نفرمایید، داستان به ابتذال هم می افتد. بالاخره یک فرقی هم هست بین اینکه خطیبی محترم از یدالله فوق ایدیهم بفرمایند و اینکه یک مرتبه متوجه شوید که انگار کل عالم شده است یدالله خطیبی که همینطوری دارند به شما چک و سیلی و پس گردنی می زنند چرا که آنوقتی که باید کاری می کردید نکردید و وقت گذشت و مثلاً حتی دعای ام داوود هم تمام شد؛ بابا یک کاری بکن!

درست مثل این است که شما بینهایتی نور الهی در کرات آسمانی را که حالا در کره ی شمالی چطور جلوه می کند و در کره ی جنوبی چطور می شود را تبدیلش کنید به اینکه می خواهید بروید با رئیس منطقة البروج کره سماوی شمالی هم وارد مذاکرات شوید و تخمه ی آفتاب گردان هم برایش صوغات ببرید که الا و لله باید سهم ما را از منطقة البروج بدهی و الا که هر چه دیدی از چشم خودت هم دیده ای و لا غیر! عرض بنده ی حقیر این است که وقتی با مقادیری از قبیل صفر و یک و بینهایت و فواصل و گپهایی هم که بین انها نهفته اند سر و کار دارید، اینها در مدل استاندارد ذرات فیزیک و هندسه های ناجابجایی و بلکه حتی دیفرانسیل ممکن است یحتمل به صورت انحناهایی در فضا-زمان خود را نشان دهند که یا هذلولوی هستند یا بیضوی و حتی یا تخت و اقلیدسی-مانند. و لذا یک همتی هم می خواهد که تخمه آفتابگردان صوغات ببرید نزد رئیس کره سماوی شمالی در منطقة البروج و از او حق خود را مطالبه هم نمایید بدون اینکه رئیس کره جنوبی سماوی هم ناراحت نشود که نکند اینها می خواهند حق ما را هم ضایع کرده و برای همین هم هیچ صوغاتی برای ما حتی از تخمه آفتابگردان هم برایمان نیاورده اند و چه رسد به باقلوای حاج خلیفه یزد و آجیلهایی هم مثل بادام هندی و پسته اکبری و فندق و ...؟!

باز یعنی اینکه یک وقت هست که بینهایت در صفر و یک و بینهایتی نهفته است که نهایتش هم در حد و مرزی است که خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف آن حد و مرزها را نیز اجرا می فرمایند و حد هم می زنند. اینجا برای آن مومنینی که به اعمال ام داوود هم با دقت می پردازند، باکی نیست که امام آنها را حد بزند، هر چند که یحتمل نیز هر کسی مرتکب گناهی شده و لذا باعث شود که امام خود وارد میدان هم شوند! و اما لزوم روانشناسی در شرارتها و خوبیها و کودک-بالغ-والد و غیرهای کوچک و بزرگ هم اینجا است که در این میان یحتمل سالک الی الله گنهکار و بلکه تی نه چندان گنهکار نیز از عظمت خلقت و طبیعت و ماوراء الطبیعه ای که آیا می تواند همچون سیاه چاله ای یا باتلاقی چطور او را نیز گرفتار کند یا آیا حتی او را از خوبان نموده و بلکه شروران را نیز از باتلاقها و سیاه چاله ها بیرون بکشاند و بهشتی کند؛ مسئله روانشناسانه اینجا است.

یعنی آن بنده ی ضعیف در مقابل خدای سبحان قوی نباید از رحمت الهی ناامید هم شود، ولی باید هم دست دیگر ضعیفان و یتیمان و مساکین و سالمندان را تا می تواند بگیرد و بلکه طرف حکومتهای ظالم و جائر مدام نایستد چرا که آنهایند که صاحب قدرت و ثروت هم هستند و چرا که آنها هم صاحب رفتن توی بازیهای روانی با ضعفاء و مستضعفین جهان هستند که همه و همه را فقیرتر و بدبختتر هم کنند! موضوع این است که گاهی هم باید توی دهن این دولت(ها) زد و باید هم آنقدر جرات داشت که بگوییم من دولت(ها) تعیین می کنم هر چند که خطرهایی همچون انستیتوهای روانی و زندان و شهادت هم دارد. اتفاقاً ویکی فقه نوشته ای دارد که بنده داشتم می خواندم راجع به شیخ محمد خیابانی که گویا حتی داماد سید حسین خامنه ای پدر بزرگ حاج سید علی خامنه ای حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم تشریف داشته اند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّـهَ یَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّـهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ١٠﴾

 

6- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ عَمِّهِ حَمْزَةَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‌ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ‌[4] فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَأْسَفُ کَأَسَفِنَا وَ لَکِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِیَاءَ لِنَفْسِهِ یَأْسَفُونَ وَ یَرْضَوْنَ وَ هُمْ مَخْلُوقُونَ مَرْبُوبُونَ فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ إِلَیْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَیْهِ فَلِذَلِکَ صَارُوا کَذَلِکَ وَ لَیْسَ أَنَّ ذَلِکَ یَصِلُ إِلَى اللَّهِ کَمَا یَصِلُ إِلَى خَلْقِهِ لَکِنْ هَذَا مَعْنَى مَا قَالَ مِنْ ذَلِکَ وَ قَدْ قَالَ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَةِ وَ دَعَانِی إِلَیْهَا وَ قَالَ- مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‌[5] وَ قَالَ‌ إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ‌[6] فَکُلُّ هَذَا وَ شِبْهُهُ عَلَى مَا ذَکَرْتُ لَکَ وَ هَکَذَا الرِّضَا وَ الْغَضَبُ وَ غَیْرُهُمَا مِنَ‌ الْأَشْیَاءِ مِمَّا یُشَاکِلُ ذَلِکَ وَ لَوْ کَانَ یَصِلُ إِلَى اللَّهِ الْأَسَفُ وَ الضَّجَرُ وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَهُمَا وَ أَنْشَأَهُمَا لَجَازَ لِقَائِلِ هَذَا أَنْ یَقُولَ إِنَّ الْخَالِقَ یَبِیدُ یَوْماً مَا لِأَنَّهُ إِذَا دَخَلَهُ الْغَضَبُ وَ الضَّجَرُ دَخَلَهُ التَّغْیِیرُ وَ إِذَا دَخَلَهُ التَّغْیِیرُ لَمْ یُؤْمَنْ عَلَیْهِ الْإِبَادَةُ ثُمَّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُکَوِّنُ مِنَ الْمُکَوَّنِ وَ لَا الْقَادِرُ مِنَ الْمَقْدُورِ عَلَیْهِ وَ لَا الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ هَذَا الْقَوْلِ عُلُوّاً کَبِیراً بَلْ هُوَ الْخَالِقُ لِلْأَشْیَاءِ لَا لِحَاجَةٍ فَإِذَا کَانَ لَا لِحَاجَةٍ اسْتَحَالَ الْحَدُّ وَ الْکَیْفُ فِیهِ فَافْهَمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى.

 

الکافی الشریف، ط اسلامیة، شیخ کلینی، جلد 1، ص 144

http://lib.eshia.ir/11005/1/144

 

اصول کافی / ترجمه مصطفوی ;  ج ۱  ص ۱۹۷

 

امام صادق (علیه السّلام) راجع بقول خداى عز و جل(54 سوره 43)«چون ما را بافسوس آوردند از ایشان انتقام گرفتیم» فرمود: خداى عز و جل چون افسوس ما افسوس نخورد لیکن او دوستانى اى خود آفریده که آنها افسوس خورند و خشنود گردند. و ایشان مخلوقند و پروریدگان و خداوند خشنودى آنها را خشنودى خود و خشم آنها را خشم خود قرار داده زیرا ایشان را مبلغین خود و دلالت‌کنندگان بسوى خود مقرر داشته است و از این جهت است که آن مقامرا دارند، معنى آیه آن نیست که افسوس دامن خداى تعالى را گیرد چنان که دامنگیر مخلوق شود بلکه معنى آن چنانست که در این باره گفته است «هر که بیکى از دوستان من اهانت کند بپیکار من آمده و مرا بمبارزه خوانده است و فرموده(80 سوره 4)«هر که فرمان پیغمبر برد فرمان خدا برده است» و نیز فرموده است(10 سوره 48)«همانا کسانى که با تو بیعت کنند با خدا بیعت کرده‌اند و دست خدا روى دست ایشانست» تمام این عبارات و آنچه مانند اینهاست معنایش همانست که برایت گفتم و همچنین است خشنودى و خشم و غیر این دو از صفات دیگر مانند آنها، اگر بنا باشد که افسوس و دلتنگى دامن خدا را هم بگیرد در صورتى که خود او خالق و پدید آورنده آنها است روا باشد که کسى بگوید روزى شود که خداى خالق نابود گردد، زیرا اگر خشم و دلتنگى بر او درآید دگرگونى عارضش شود و چون دگرگونى عارضش شود از نابودى ایمن نباشد، بعلاوه در این صورت میان پدید آورنده و پدید شده و میان قادر و آنچه زیر قدرتست و میان خالق و مخلوق فرقى نباشد، خدا از چنین گفتار برترى بسیار دارد، او خالق همه چیز است بدون آنکه بآنها نیازى داشته باشد و چون بى‌نیاز است اندازه و چگونگى نسبت باو محالست - مطلب را بفهم ان شاء اللّٰه تعالى.

 

 

انفاق و ایثار امام علی علیه السلام

 

یکی از مهم‌ترین دستورات اجتماعی اسلام انفاق و رسیدگی به فقرا و ضعیفان جامعه است. اگر این دستور به نحو صحیح انجام شود فقیر و مستمندی در جامعه باقی نخواهد ماند.
از این بالاتر و شریف‌تر، ایثار است، یعنی رسیدگی به حال ضعیفان، در حالی که خود انسان نیازمند است.
برای نمونه به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

1) روزی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گرسنه از منزل بیرون آمد تا چیزی تهیه کند. دیناری قرض کرد تا غذائی بخرد. در راه به مقداد برخورد. فرمود:«در این وقت گرم روز چرا از خانه خارج شده ای؟!»
مقداد گفت:«اهل و عیالم گرسنه‌اند.»
امیرالمؤمنین گریست و دینار را به مقداد داد. آن‌گاه خودش به مسجد رفت و تا شب در مسجد ماند. بعد از نماز مغرب رسول الله فرمود:«ای علی، برای افطار به خانه شما بیایم؟»
عرض کرد:«آری، بفرمائید.»
رسول خدا و امیرالمؤمنین وارد منزل شدند. دیدند فاطمه علیهاسلام در سجاده است و ظرفی از غذا پشت سر اوست.
امیرالمؤمنین پرسید این غذا از کجاست. فاطمه علیهاسلام عرض کرد:«این رزقی است که خداوند برای ما فرستاده است.»

2)روزی دیگر مقداد به امیرالمؤمنین عرض کرد:«سه روز است چیزی نخورده ایم.» امیرالمؤمنین زره خود را به پانصد درهم فروخت و مقداری از آن را به مقداد داد. بعد عرب بادیه نشینی از راه رسید و از امام خواست شترش را بخرد و اگر پول ندارد، نسیه ببرد. امام شترش را به صد درهم نسیه خرید. آن عرب رفت، عرب دیگری پیش آمد و گفت: «این شتر را می فروشی به صد و پنجاه درهم؟»
امام شتر را به صد و پنجاه درهم فروخت و از حسنین خواست بادیه نشین را بیابند و پولش را بدهند. اما ناگاه چشمش به رسول الله افتاد. پیامبر ‌خندید و فرمود:«ای علی، صاحب این شتر جبرئیل بود و آن مشتری میکائیل *. و این به خاطر ایثاری بود که در حق مقداد کردی.»

3) مردی نخلستانی داشت. دختر فقیر همسایه از خرماهایی که روی زمین می افتاد می‌خورد ولی صاحب باغ به او اعتراض می‌کرد. پدر آن دختر نزد رسول خدا شکایت کرد. پیامبر به صاحب باغ فرمود:«باغت را با باغی در بهشت عوض کن.»
اما صاحب باغ قبول نکرد. در این هنگام، امیرالمومنین مزرعه خود را با باغ معامله کرد و سپس آن باغ را به همسایه فقیر بخشید.
 

  • میکائیل یکی از چهار فرشته مقرب خدا و مأمور روزی رساندن به مخلوقات است .


منابع:
بحارالانوار، ج 41، باب 102، ص 24 تا 43.

 

دانشنامه ی رشد، شبکه ملی مدارس

http://danesh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?

page=%d8%a7%d9%86%d9%81%d8%a7%d9%82+%d9%88+%d8

%a7%db%8c%d8%ab%d8%a7%d8%b1+%d8%a7%d9%85%d8%a7

%d9%85+%d8%b9%d9%84%db%8c+%d8%b9%d9%84%db%8c%d

9%87+%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85&SSORe

turnPage=Check&Rand=0

 

در مورد حدیث کافی شریف فوق، دانشمند محترم مرحوم آقای حاج سید جواد مصطفوی شرحی را در کتاب جلد 1 ص 198 می فرمایند که از این قرار است:

شرح- ملاصدرای شیرازی (ره) برای این جمله روایت "و چون دگرگونی عارضش شود از نابودی ایمن نباشد" چهار دلیل اقامه کرده است:

1- افسوس و خشم و دلتنگی و مانند اینها کیفیاتیست که قابل اشتداد است و لازمه اشتداد تضاد است و دو چیز متضاد فاسد شدنی و از بین رفتنی است مثلاً وقتی آب در گرمی شدت می کند آب بودنش از میان میرود و بخار و هوا میشود و همچنین هوا چون در سردی شدت کند منقلب به آب میشود و هو بودنش از میان میرود و همچنین انسان چون خشمش شدت کند یا ترسش بنهایت درجه سد میمیرد.

2- هر چیز متغیریرا مغیری غیر از دات خود لازمست زیرا با برهانثابت شده است که چیزی از ناحیه ذات خود بحرکت در نیاید و هر چیز که مغیری داشته باشد آن مغیر در آن تصرف کند و بر آن غالب و مسلط باشد و بر نابود کردن آن قدرت دارد.

3- هر چیز متغیری مرکب از دو امر است که بسبب یکی بالفعل است و بسبب دیگری بالقوة زیرا که محالست فعلیت و قوه در چیزی یکجهت و یک سبب داشته باشد و وجود و عدم چیزی علت واحد داشته باشد زیرا که قوه نوعی از عدمست و معلومست که هر مرکبی قابل انحلال و زوالست.

4- چیزیکه قوه غیر متناهیه دارد چیزی دیگر در او تاثیر نکند و او از چیزی متاثر و منفعل نگردد زیرا ضعیف در برابر قوی نتواند مقاومت کند تا چه رسد که بر او غلبه کند و تا چه رسد که آن قوی در قوت غیر متناهی باشد و عکس نقیض جمله او اینستکه هر چیز متغیری متاثر و منفعل گردد و  قوتش متناهی باشد و هر چیز که چنین باشد ناچار روزی نابود و فانی شود.

سپس ملاصدرا گوید امام (علیه السلام) فرمود از نابودی ایمن نباشد و نفرمود قطعاً نابود شود برای اینکه ممکن است همیشه از مبادی عالیه بچیز متغیر کمک رسد و آنرا باقی نگهدارد و این هم نسبت بخدا محالست، و اما راجع بآنچه امام (علیه السلام) در آخر حدیث فرمود که: "چون بی نیاز است اندازه و چگونگی نسبت باو محالست" مرحوم ملاصدرا دلیلی آورده است که در نظر ابتدایی ما مربوط به بیان امام (علیه ا لسلام) نیست و خود دلیلی جداگانه است و دلیلی که می توان برایش اقامه نمود اینستکه وجد غیر محدود کاملست و احتیاجی ندارد و هر موجودی که بچیزی احتیاج دارد معنی آن احتیاج نقصی است در حد ذات یا صفات او که او را در آنجا محدود کرده و باو کیفیتی آنگونه داده است و باید آن احتیاج رفع شود تا غیر متناهی گردد (اگر چه وقوع این فرض محالست) و چیز غیر متناهی حد و کیفیت ندارد.

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

 

اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

 

ویکیپدیا در صفحه ای که حدس ناویکاو را ارائه می دهد، مقالات و کتبی را از اوبرولفاخ نیز ارائه می دهد. اما ویکیپدیا دقیقاً در بیوگرافی سرگئی ناویکاو نمی گوید آنطور که سایت داشنگاه سنت اندروز بیشتر توضیح می دهد که چرا ناویکاو نتوانست جایزه ی فیلدزش در سال 1970 را در نیس دریافت کند و بلکه سال بعد آنرا گرفت. می فرماید که او پشتیبانی کرده بوده است از افرادی که بازداشت شده بودند و به انستیتوهای روانی فرستاده شده بودند چرا که بر علیه رژیم فعالیت کرده بوده اند و لذا دولت برای مجازات او اجازه ی رفتن او را نداده بوده است. 

البته اینجا یک مسئله این است که دقیقاً مسئله چه بوده است و مسئله ی دیگر این است که چطور بعضی دولتها هم خود را فرشته ی نجات دیگران می خواهند نشان دهند و لذا دولتهای دیگر را هم شرور جلوه می دهند. و حالا ایئکه خودشان چقدر هم بهتر از آن دیگران هستند؟ و الله اعلم! نکته ی جالب این است که بنده رفتم به فهرست مراجع مربوط به حدس ناویکوف در سایت دانشگاه مریلند. و اتفاقاً اولین صفحه ای هم که آمد داشت تبلیغ می کرد که چطور دانشجویان می توانند مشاوره های روانشناسانه هم بگیرند. بنده اینجا یک نصیحتی می کنم به همه و همه که دیروز هم متوجه اش شدم که البته معروف هم هست که از گناهان کبیره است که از رحمت خدا کسی ناامید هم شود.

فرض بفرمایید که شما دارید می روید مسجد؛ و با دو تا شیطان هم برخورد می کنید که اتفاقاً یکی هم به دلایلی می آید به مسجد و دیگری هم خارج مسجد منتظر می ماند. خوب، اینجا تکلیف چیست؟ امر به معروف و نهی ازن منکر کدام است؟ و بلکه به این شیطانها چه مشاوره ای می دهید که بلکه به راه راستشان برگردانید و نهیشان کنید که شیطانی نکنند؟ مسئله اینجا این است که در شرور و شرارت، یحتمل یک شروری به شرور دیگری هم برخورد کند که حالا تا چه حدودی هم به همدیگر قوه ی دافعه نداشته و بلکه قوه ی جاذبه هم دارند؛ و لذا یکی به دیگری می فرماید که من خوبم و تو هم خوبی! و اما چیزی که در شرارتشان واقع می شود این است که می خواهند برای اینکه شیطنتشان را تکمیل هم کنند، چه می کنند؟ اولاً که فکر می کنند که حد و مرز هم در شیطنتشان وجود ندارد. و در ضمن از رحمت خدا هم برای اینکه این کار را بکنند باید خود را ناامید کنند. و ثالثاً هم دارند دنبال یک غیری هم می روند که نه تنها غیر بزرگ هم نیست و بلکه یحتمل حتی غیر کوچک هم نصیبشان نشود. و لذا به خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم توجهی نمی کنند.

و اما وقتی دچار یک وضعیتهای بغرنج روانی شدند که حاصل همین شرارتهایشان هم هست، همین وضعیت من خوبم تو خوبی بوده است که در کمال شرارت خود را در آن انداخته اند. و یحتمل در ابتداء هم به رحمت الهی باور داشته و ناامید هم نشده بوده اند، ولی چون از حد و مرزهای الهی گذشته اند و دچار گناهانی شده اند که متوجه اش هم یحتمل نبوده اند؛ مشکلات شروع می شود. شرارت و شیطنت را باید کنار بگذارد تا بتواند واقعاً در یک وضعیتی قرار گیرد که اظهار بدارد من خوبم تو خوبی. و الا یک وقتها بهتر است گوش دهد که بابا من و تو خوب هم نیستیم و بهتر است یک کاری هم بکنیم و بلکه توبه هم کنیم! حالا اگر هم سعادت داشته باشند که مشاوره ای از عزیزی بگیرند که آنها را چطور راهنمایی کند که خیلی هم بهتر است و الا که مشاوره ی روانشناسانه هم می تواند خوب باشد قبل از اینکه کار به جاهای باریکتر هم نکشد. به هر حال، این را خوب است از حضرت دوست بپذیریم که ای دوست مواظب خودت باش و دست به هر شرارتی مواظب باش نزنی و بلکه دیگران هم تو را به چنین شرارتهایی نیاندازند و بلکه یک لحظه هم از خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و سیّما امام زمان عجل الله فرجه الشریف غافل نشویم! مثلاً یقیناً فود فایت و دانشجویی و طلبگی هم با هم نمی سازند و بلکه در این صورت بهتر هم هست که دور پرینستون شعبه های ایتالیایی و فرانسوی را هم حتی خط بگیرید و فراموش کنید. فود فایت بی فود فایت! یک وقت دیدید حتی استادتان یا حتی دیگر مسئولان هم می آیند امر به معروف و نهی از منکر کنند شما را و پایش در میان همه ی غذاها گیر می کند و می خورد زمین و به خودش هم خدای ناکرده صدمه می زند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد  تقبل شفاعته وارفع درجته.

In 1965 Novikov proved his famous theorem on the invariance of Pontryagin classes and stated the conjecture, now known as the Novikov conjecture, concerning the homotopy invariance of certain polynomials in the Pontryagin classes of a manifold, arising from the fundamental group. It is one of the most fundamental problems in topology. Novikov's original motivation was the theory, in the simply connected case, of Browder-Novikov and Wall, which led to the classification of manifolds in high dimensions. Novikov discussed his conjecture in a lecture given at the 1970 International Congress of Mathematicians in Nice where he received a Fields Medal. However, he was not allowed to attend the award ceremony in Nice in person, since the Soviet authorities wanted to punish him for the support he had given to those arrested and sent to mental institutions for speaking out against the regime.

 

https://mathshistory.st-andrews.ac.uk/Biographies/Novikov_Sergi/

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

 

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ﴿ق: ١٦﴾

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّـهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٥٨﴾

 

 

إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

 

*1153* 153 و من خطبة له ع‌

وَ هُوَ فِی مُهْلَةٍ مِنَ اَللَّهِ یَهْوِی مَعَ اَلْغَافِلِینَ وَ یَغْدُو مَعَ اَلْمُذْنِبِینَ بِلاَ سَبِیلٍ قَاصِدٍ وَ لاَ إِمَامٍ قَائِدٍ (1) -. یصف إنسانا من أهل الضلال غیر معین بل کما تقول رحم الله امرأ اتقى ربه و خاف ذنبه و بئس الرجل رجل قل حیاؤه و عدم وفاؤه و لست تعنی رجلا بعینه .

و یهوی یسقط (2) - و السبیل القاصد الطریق المؤدیة إلى المطلوب .

و الإمام‌ إما الخلیفة و إما الأستاذ أو الدین أو الکتاب على کل من هؤلاء تطلق هذه اللفظة مِنْهَا حَتَّى إِذَا کَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِیَتِهِمْ وَ اِسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلاَبِیبِ غَفْلَتِهِمْ اِسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اِسْتَدْبَرُوا مُقْبِلاً فَلَمْ یَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَکُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ وَ لاَ بِمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ‌ وَ إِنِّی أُحَذِّرُکُمْ وَ نَفْسِی هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ فَلْیَنْتَفِعِ اِمْرُؤٌ بِنَفْسِهِ فَإِنَّمَا اَلْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ اِنْتَفَعَ بِالْعِبَرِ

 

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، خطبه 153 جلد 9، ص 157-158

http://lib.eshia.ir/15335/9/157

 

 

بعضی یحتمل اشکال هم می فرمایند که این یک نظریه ی غلطی است که کره ی سماوی در شعاعی بینهایت نسبت به زمین هم واقع شده است و همه چیز در آن نیز در بینهایت است که واقع است. یک دلیل که در این نوع بحثهای طلبگی رخ می دهد این است که اگر چنین بود که کره ی سماوی در بینهایت هم واقع است، آنگاه چطور ممکن است که نور خورشید از این بینهایت آناً هم به ما برسد؟ و بلکه بینهایت هم طول می کشید تا به ما برسد یا خیر؟ و آیا آنگاه مجبور هم نمی شدیم که مفروض فرض کنیم که سرعت نور هم بینهایت می باشد تا آناً هم بتواند به ما برسد؟

البته اینجا یک شباهتی هم دارد مسئله با فاصله ای بینهایت که هست بین منبرهای از نوع یزیدیان و منبرهای خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف کانه در یک تکینگیهایی هم می توانند با پیغمبر و امام هم هر چند کربلایی درگیر شوند. این از خواص این منابر هم هست که منابر یزیدی غیر ممکن است که همان منابر حسینی هم باشند. ولی مسئله ی دیگر هم اینجا است که همانطوری که ایه ی شریفه با تاکید هم می فرماید، خدا از رگ گردن هم به ما نزدیکتر است هر چند که نورش با حتی طیفهایی با گستره ای از بینهایت نیز و بلکه از بینهایت دور هم آیا به ما نمی تواند برسد؟

نکته این نیست فقط که طلبه ای و بلکه ملای جوانی نیز می تواند به منبر رفته و پا منبریهای خود را از قول استاد خود هم ارشاد کند که پدر جان آن موقعی که باید کاری می کردی نکردی! نکته این هم هست که مسائل اخلاقی از زمانهای بینهایت دور هم به ما می رسند در عین حالی که انگار همان آخوند جوان است که به منبر هم تشریف برده اند و دارند فرضاً درس مکارم اخلاق هم می دهند و همه و همه را نیز انذار می کنند که از شهوت و غضب هم بپرهیزید و تقوای الهی و بلکه ورع پیشه گیرید و بلکه توشه ی آخرت برای خود پس انداز کنید. و اما از همه مهمتر اینکه وقتی به دعاها و مناجاتهای ائمه ی اطهار رجوع می شود، اینجا انسان متحر می شود و وا می ماند که این دیگر چه روانشناسی دارد که امام دارد با خدای خود چطور مناجات می فرماید؟ مولای یا مولای، انت العزیز و انا الذلیل، مولای یا مولای، انت الغنی و انا الفقیر .... و می فرماید اللهم انی اسئلک الامان ... و اسئلک الامان .... و اسئلک الامان ... و اسئلک الامان ... و از جمله وَ أَسْأَلُکَ اَلْأَمَانَ یَوْمَ یَوَدُّ اَلْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذٰابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَ صٰاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ فَصِیلَتِهِ اَلَّتِی تُؤْوِیهِ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ کَلاّٰ إِنَّهٰا لَظىٰ نَزّٰاعَةً لِلشَّوىٰ. و در مناجات شعبانیه است که دیگر نه فقط آن ملا و آخوند جوان و بلکه امام خود می فرمایند  إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ اَلسَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ اَلتَّبَاعُدِ مِنْکَ.

اینجا دیگر الگوهای امام و امامت است و خدا در بینهایت که با خدای خود در حال دعا و مناجات و راز و نیاز است! و اما حتی ماورای اینها همین قدر هم کافی است که آن مومن پیری که نه حتی یک ملای جوان است و نه مجتهدی مرجع تقلید هم هست خود را جای عمرو بن عبد ود و مرحب وانمود کند و نشانت دهد که آیا حتی دوام آنرا داری که حرفش را تا آخر بشنوی و بلکه از کوره هم در نروی؟! و لذا دروس اخلاقی ای که از قدیم و جدید مکتبی یحتمل سالک الی الله سعادت داشته باشد که نصیبش شود و حتی بویی هم از خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می دهند، نه تنها در بینهایت هم واقع شده اند و بلکه باید هم باعث قرب انسان شود به آن نور الهی که از صورت مبارک امام نیز ساتع می شود، هر چند که سراسر وجود همین انسان را نیز گناه و معصیت پوشانده است و بلکه خود انسان گناهی عظیم است. و حالا ای عزیز، شما خود حساب هم کن که با چه رویی و چطور هم می خواهی به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود نیت و قصد قربت هم بجویی؟ یعنی آیا ممکن هم است منبری یزیدی را خدا معجزه کند و تبدیل به منبری محمدی و علوی و حسینی و امام زمانی هم کند یا بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف را می طلبد که منبر یزیدی را هم در هم شکند و بسوزاند و آنگاه خود بر منبری دیگر بنشیند. و لا منبر الا احرقه. به هر حال، اینکه منبری یزیدی را چطور امام زمان عجل الله فرجه الشریف منبری حسینی می فرمایند خود نکته ای است که در بینهایت واقع هم باید شده باشد که از مسائل دیگری در ماوراء الطبیعه هم می باید باشد. و بلکه روانشناسی و جامعه شناسی تبدیل یک یزیدی به یک حسینی نیز از کدام باب است همانطوری که تبدیل جامعه ای که گرفتار جاهلیت و غفلت و ذلت و ضلالت است به جامعه ای محمدی و علوی و حسینی و امام زمانی عجل الله فرجه الشریف را نیز آیا چقدر هم داریم؟! و الله اعلم. اینها یک چیزهایی است خدایی و پیغمبری و مخصوص امام و ماورای فهم و درک نه تنها استکبار و بلکه ماورای فهم و درک مستضعفینی که حتی قصد قرب به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه نایب بحق او حضرت ولی فقیه مد ظله العالی را هم دارند. ماها معمولاً در تخیلات و توهمات خود غوطه می خوریم و بس! اللّهُمَّ أخْرِجْنی مِنْ ظُلُماتِ الوَهْمِ وَأکْرِمْنی بِنُورِ الفَهْمِ ، اللّهُمَّ افْتَحْ عَلَیْنا أَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَانْشُرْ عَلَیْنا خَزائِنَ عُلُومِکَ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ. 

هشتم [دعاى یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ]

سید بن طاوس روایت کرده از محمد بن ذکوان که معروف به سجاد است براى آنکه آن‌قدر سجده کرد و گریست در سجود که نابینا شد گفت: عرض کردم به حضرت صادق علیه السلام فداى تو شوم این ماه رجب است تعلیم بنما مرا دعایى در آن که حق تعالى مرا به آن نفع بخشد حضرت فرمود بنویس بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ بگو در هر روز از رجب در صبح و شام در عقب نمازهاى روز و شب

یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ [مِنْ] کُلِّ شَرٍّ یَا مَنْ یُعْطِی اَلْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَأَلَهُ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ خَیْرِ اَلدُّنْیَا وَ جَمِیعَ خَیْرِ اَلْآخِرَةِ وَ اِصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ شَرِّ اَلدُّنْیَا وَ [جَمِیعَ] شَرِّ اَلْآخِرَةِ فَإِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ مَا أَعْطَیْتَ وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ یَا کَرِیمُ راوى گفت پس گرفت حضرت محاسن شریف خود را در پنجه چپ خود و خواند این دعا را به حال التجا و تضرع به حرکت دادن انگشت سبابه دست راست پس گفت بعد از این

یَا ذَا اَلْجَلاَلِ وَ اَلْإِکْرَامِ یَا ذَا اَلنَّعْمَاءِ وَ اَلْجُودِ یَا ذَا اَلْمَنِّ وَ اَلطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتِی عَلَى اَلنَّارِ

این چه سری است که کسی آنقدر سجده کند و بگرید تا نابینا شود و لذا سجاد هم لقب بگیرد و در عین حال دعای یا من ارجوه ... را نیز از امام صادق علیه السلام بیادگار گذاشته باشد؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

 

اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّـهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٥٨﴾

 

 

إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

 

*1153* 153 و من خطبة له ع‌

وَ هُوَ فِی مُهْلَةٍ مِنَ اَللَّهِ یَهْوِی مَعَ اَلْغَافِلِینَ وَ یَغْدُو مَعَ اَلْمُذْنِبِینَ بِلاَ سَبِیلٍ قَاصِدٍ وَ لاَ إِمَامٍ قَائِدٍ (1) -. یصف إنسانا من أهل الضلال غیر معین بل کما تقول رحم الله امرأ اتقى ربه و خاف ذنبه و بئس الرجل رجل قل حیاؤه و عدم وفاؤه و لست تعنی رجلا بعینه .

و یهوی یسقط (2) - و السبیل القاصد الطریق المؤدیة إلى المطلوب .

و الإمام‌ إما الخلیفة و إما الأستاذ أو الدین أو الکتاب على کل من هؤلاء تطلق هذه اللفظة مِنْهَا حَتَّى إِذَا کَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِیَتِهِمْ وَ اِسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلاَبِیبِ غَفْلَتِهِمْ اِسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اِسْتَدْبَرُوا مُقْبِلاً فَلَمْ یَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَکُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ وَ لاَ بِمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ‌ وَ إِنِّی أُحَذِّرُکُمْ وَ نَفْسِی هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ فَلْیَنْتَفِعِ اِمْرُؤٌ بِنَفْسِهِ فَإِنَّمَا اَلْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ اِنْتَفَعَ بِالْعِبَرِ

 

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، خطبه 153 جلد 9، ص 157-158

http://lib.eshia.ir/15335/9/157

 

 

یک تکینگیهایی که در سیستمهای دینامیک بعد یک می تواند اتفاق هم بیافتد را یحتمل در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بعضی اشکال کنند که اینجا اصلا معنای بازبهنجارش و در همتنیدگی نوری و بلکه الکترومغناطیسی هم یعنی چه؟ یعنی یحتمل این سوال مطرح است که چه امیدیانی هم داریم که بخواهیم از خوشه های کهکشانی ابرخوشه های کهکشانی دیگری را بسازیم و بلکه حتی فاصله ی خوشه ای کهکشانی در یک منتها علیه فرضاً سمت الراس کره ی سماوی را هم اندازه بگیریم که با خوشه ای کهکشانی در منتها علیه مقابل آن در دیگر سمت القدم کره ی سماوی ما آیا چند سال نوری هم فاصله دارند؟ و این در حالی است که در مسائلی همچون شتابها و انبساطهای کیهانی با مشکلاتی از قبیل موضوعی که گروهی به عنوان گاو الله یا همان (holy cow) نیز مطرح کرده اند نیز طرفیم.

مثلاً شما حتی وقتی با صورتهای فلکی مختلف قطری در منطقة البروج و بلکه روی دائرة البروج طرفیم، آیا می توانید بفرمایید که فاصله ی برجهای حمل یا حوت که کما بیش بطور قطری در دائرة البروج روبروی برجهای سنبله و میزان قرار هم می گیرند چقدر است؟ مسئله اینجا این است که آیا حتی بطور همدیسی هم اینها در طول زمان زوایای بین خود را حفظ کرده و از حالت مقابله ی یکدیگر بودن در نمی آیند؟ و چه رسد به اینکه بخواهیم فلکهایی را که اینها در آن واقع می شوند را نیز در نظر گرفته و بلکه فاصله های آنها را از یکدیگر و حتی فاصله هایشان از ما را هم اندازه بگیریم؟!

خوب، اینجا دیگر لااقل بعضی یحتمل اشکال هم کنند که مگر ما با مسائلی از نوع روانشناسی و جامعه شناسی هم باز طرفیم؟ نکته اینجا این است که وقتی شما نوری را از کره ی سماوی مشاهده هم می فرمایید که دارد بسمت شما میل می کند، آیا می توانید بفرمایید که خوب ما حالا فرض را بر این می گذاریم که این نور از کره ی سماوی ای هم دارد ساتع می شود که حالا می خواهد از خورشید باشد یا از ستارگان دیگری هم کاری نداریم! ولی به هر حال همه را فرض می کنیم که منشائهای نوریشان در شعاعی از بینهایت و آن هم بر کره ی سماوی واقع در بینهایت هم واقع شده اند. خوب، اینجا مسئله چیست؟ به قول معروف، در همان کلاس اول مکتبخونه ی کیهانشناسی هم مطرح بود که آیا این نوع از نورها تا اینکه به ما برسند خسته هم نمی شوند؟!

البته سوال دیگری که اینجا مطرح هم می شود که می تواند جدی هم باشد این است که یحتمل این نورها از افلاکی که در کرات سماوی مختلفی هم که شعاعهای مختلفی هم دارند واقع باشند. ولی یحتمل بعضی هم اشکال خواهند کرد که در این وضعیت نجومی و کیهانی و بلکه اخترشناسی با ابعاد بینهایت هم که نباشد و بلکه با ابعادی بسیار عظیم، آیا شما می خواهید هم عرضه بدارید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف کل همه ی این عالم هم فقط یکی است؟ و حتی امامت او هم به خدا و پیغمبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و توحید نیز برمی گردد؟ نکته ی مهمی که ما در امور شناخت خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار داریم اینجا است که مسئله را در عین حال روانشناسانه و جامعه شناسانه نیز می کند. مثل این است که در کلاس اول مکتبخونه یا حتی پیش دبستانی یحتمل الفباء را هم خیلی ما بدان نپردازیم، ولی همینطوری که پیش می رویم و دبستان و دبیرستان و دانشگاه را درسهایش را طی می کنیم، یحتمل هم بخواهیم برسیم به مراحل دکترا و فوق دکترایی که اتفاقاً دوباره نوع توجهات استاد با شاگرد دوباره می تواند بطور تنگاتنگی خیلی هم نزدیک شوند. ولی در عین حال، چه در حوزه و چه در دانشگاه، یحتمل بعضی هنوز باز هم اشکال کنند که حتی در مراحل عالی نیز شناخت امام زمان عجل الله فرجه الشریف آنطوری که به صفر و یک و بینهایتهای طلبه و مرجع تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم مربوط می شوند می توانند با انواع مشکلات کوچک و بزرگ ما را طرف کنند!

بنده ی حقیر رفتم نماز! تولد مولود کعبه و روز پدر بر همگان مبارک باد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

 

اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّـهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٥٨﴾

 

 

*1153* 153 و من خطبة له ع‌

وَ هُوَ فِی مُهْلَةٍ مِنَ اَللَّهِ یَهْوِی مَعَ اَلْغَافِلِینَ وَ یَغْدُو مَعَ اَلْمُذْنِبِینَ بِلاَ سَبِیلٍ قَاصِدٍ وَ لاَ إِمَامٍ قَائِدٍ (1) -. یصف إنسانا من أهل الضلال غیر معین بل کما تقول رحم الله امرأ اتقى ربه و خاف ذنبه و بئس الرجل رجل قل حیاؤه و عدم وفاؤه و لست تعنی رجلا بعینه .

و یهوی یسقط (2) - و السبیل القاصد الطریق المؤدیة إلى المطلوب .

و الإمام‌ إما الخلیفة و إما الأستاذ أو الدین أو الکتاب على کل من هؤلاء تطلق هذه اللفظة مِنْهَا حَتَّى إِذَا کَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِیَتِهِمْ وَ اِسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلاَبِیبِ غَفْلَتِهِمْ اِسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اِسْتَدْبَرُوا مُقْبِلاً فَلَمْ یَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَکُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ وَ لاَ بِمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ‌ وَ إِنِّی أُحَذِّرُکُمْ وَ نَفْسِی هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ فَلْیَنْتَفِعِ اِمْرُؤٌ بِنَفْسِهِ فَإِنَّمَا اَلْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ اِنْتَفَعَ بِالْعِبَرِ

 

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، خطبه 153 جلد 9، ص 157-158

http://lib.eshia.ir/15335/9/157

 

بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که این خیلی مسئله ی مهمی است که یک منبری باید هم بداند که امامش کیست؟ آیا استاد و خلیفه و کتاب هم معنای امام می دهند در صورتی که معمولاً امام به کسی که پیش نماز و امام جماعت هم باشد اطلاق می شود؟ ولی اگر کسی خود را امام هم فرض کرد  مدعی شد که او امام است در صورتی که همه و همه هم متوجه شدند چه یزیدی است چرا که خودش و بلکه یزیدیان را امامش هم فرض می کند یعنی امامش هم امام کفر است. و دلیلش هم این است که بر منبر می رود که اصلا امام واقعی را هم نفی کند. چنین چیزی را چطور می فهمید؟

معمولاً داستان از این قرار است که امامان کفر یک کافری بدتر از خودشان را گیر می آورند و سعی می کنند آنقدر او را بکوبند که دیگر نتواند از جایش بلند هم شود. مثلاً یک قاتلی را پیدا می کنند و از او آنقدر بدگویی می کنند که حال همه به هم بخورد. یا فاسقی را پیدا می کنند که از او بدگویی کنند. و اما حالا اگر بفرمایید که عجب امامی است خودش یا عجب امامی هم دارد این بابا که اینچنین هم همه را در هم می کوبد؟ آیا راه درست را در پیش گرفته ایم؟

یحتمل قاتل یا فاسقی را که او دارد نام می برد و بلکه می کوبد همان امامی هم هست که امام واقعی است ولی می خواهد او را قاتل و فاسق هم جلوه دهد چرا که خودش را ببرد به عرش اعلی و او را بفرستد به اسفل السافلین! و لذا اگر این قاتل همان کسی است که بر علیه منافقین و مشرکین و کافران هم جنگیده است و آنها را از پا هم در آورده است و هیچ کس هم در این کار به گرد پای او هم نمی رسد، آنگاه یحتمل بهتر هم بغض و کینه ی این امام دروغین قابل فهم هم هست. اینجا یحتمل تبلیغ از صلح و نوع دوستی و انسان دوستی و بلکه حقوق بشر هم همین امام کفر کند. ولی در عین حال شرور و چاقو کشها را هم بپسندد اگر از او پشتیبانی هم کنند.

البته اینجا عرض بنده ی حقیر این هم است که یک وقت دیدید این ائمه ی کفر که می خواهند نشان هم دهند که مثلاً استکبار و نه مستضعفین هم هستند که همه کاره ی عالمند، یک جاهایی هم مجبور می شوند که مستضعفی از مستضعفان را هم انتخاب کنند طوری که یحتمل خودش هم متوجه نشود و بلکه دیگران هم سر سوزنی نخواهند باور کنند که او است که امام مستضعفین است، ولی در عین حال هم بطور تصادفی نشان دهند به اولی الالباب که دیدید ناز شست و بلکه قدرت استکباری ما را که چطور هر که را بخواهیم مثل همان مسئله ی دو جسم شبه- پایدار که آیا چقدر هم بتواند بر صفحه ی خود قائم بماند سر جایش به دستور خود نگه اش داشتیم؟ دیدید قدرت ما را؟

البته این قدرتهای استکباری از این نوع یحتمل درست هم دارند می گویند ولی تا آنجایی که خودشان هم متوجه نمی شوند که آن نیرو و قدرتی را که می خواهند و دارند بر علیه کل مستضعفین عالم استفاده می کنند همان قدرتی هم هست که خدا بر علیه خودشان هم می تواند استفاده کند. یعنی بر مستضعفین سعی می کنند که غلبه کنند، ولی آیا غافلند که کیست که بر آنها غلبه دارد؟ غافلند که خدا است که بر آنها هم غلبه دارد؟ حتی آیا غافل هم هستند که مستضعفین هم می توانند بر آنها غلبه کنند اگر خدا بخواهد و بلکه قدرت استکباری آنها را تنزل داده و تبدیلشان کنند به همان چیزی که واقعاً هم هستند؟ یعنی چه؟ یعنی مستضعفینی که امامانسان هم همان امامان کفر هستند علاوه بر اینکه بسیاری هم استعداد دارند که در میان کفر و شرک و نفاقشان هم به حیوانیت و پستتر از حیوانیت هم بیافتند.

بگذریم؛ معمولاً با این دروغگویان و کذابین در افتادن این خاصیت را هم دارد که باید همیشه بترسید نکند انواع پیتزاها را هم بی خودی اصراف کنند و در افراط و تفریطهایشان هم به کارهایی مثل همین فود فایتها دست بزنند. بابا حالا تخمه ی آفتاب گردان می خواستید روی پیتزایتان بریزید، خوب بریزید دیگر؛ ولی آیا باید فود فایت (food fight) هم راه بیاندازید؟ این دیگر چه کاریست؟ راست راستی که خواب را از چشمهای بنده گرفتند با اینکه قرار بود هم بروم دانشگاه پرینستون شعبه ی ایتالیا و .... البته یک نامه هم داده بودند که اگر خواستی ما یک شعبه هم مثل اینکه گفته بودند داریم در نیو جرزی فرانسه یا آلمان یا نمی دانم کجا؟! ولی بنده ی حقیر دیگر پشت دستم را داغ کرده ام که از این کارها دیگر نکنم؛ یحتمل همین است که می فرمایند که همین که وارد ماوراء الطبیعه شوید، دیگر میلی هم به طبیعیات و حتی ریاضی فیزیک هم یحتمل پیدا نکنید و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شما هم میل خواهد کرد به سمت فقه و حکمت الهی ان شاء الله تعالی؛ و چرا؟ چون آنچنان که از دنیای طبیعیات به سمت ماوراء الطبیعه هم میل می فرمایید، دیگر همه ی تمایلات مادی شما هم تبدیل می شوند به تمایلاتی ماورای مادیات و کلا هم انفجاری از نور آنچنان رخ می دهد که دیگر برای شما فرصتی باقی نمی ماند که برگردید به مادیات و طبیعیات و حتی فرمولهای ریاضی فیزیکی خود و ببینید که چه شد که این همه نور با طیفی از بینهایت آن هم از کجا همه و همه آمده است و موجکها و تحلیل هارمونیک آن کدام است و خمینه های اسپینش چه می شود و ابرتقارن و ابرریسمانش کجا باتلاقی و کجا منظره ای است و حتی دیگر میلی به نگاه انداختن به مقالات ریاضی فیزیکی هم چندان ندارید و ...؟ 

https://arxiv.org/abs/2102.08968

https://arxiv.org/abs/2101.12228

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿١﴾ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿٢﴾ وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا ﴿٣﴾ یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿٤﴾ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَىٰ لَهَا ﴿٥﴾ یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿٦﴾ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿٧﴾ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿٨

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

 

اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّـهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٥٨﴾

 

 

*1153* 153 و من خطبة له ع‌

وَ هُوَ فِی مُهْلَةٍ مِنَ اَللَّهِ یَهْوِی مَعَ اَلْغَافِلِینَ وَ یَغْدُو مَعَ اَلْمُذْنِبِینَ بِلاَ سَبِیلٍ قَاصِدٍ وَ لاَ إِمَامٍ قَائِدٍ (1) -. یصف إنسانا من أهل الضلال غیر معین بل کما تقول رحم الله امرأ اتقى ربه و خاف ذنبه و بئس الرجل رجل قل حیاؤه و عدم وفاؤه و لست تعنی رجلا بعینه .

و یهوی یسقط (2) - و السبیل القاصد الطریق المؤدیة إلى المطلوب .

و الإمام‌ إما الخلیفة و إما الأستاذ أو الدین أو الکتاب على کل من هؤلاء تطلق هذه اللفظة مِنْهَا حَتَّى إِذَا کَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِیَتِهِمْ وَ اِسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلاَبِیبِ غَفْلَتِهِمْ اِسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اِسْتَدْبَرُوا مُقْبِلاً فَلَمْ یَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَکُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ وَ لاَ بِمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ‌ وَ إِنِّی أُحَذِّرُکُمْ وَ نَفْسِی هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ فَلْیَنْتَفِعِ اِمْرُؤٌ بِنَفْسِهِ فَإِنَّمَا اَلْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ اِنْتَفَعَ بِالْعِبَرِ

 

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، خطبه 153 جلد 9، ص 157-158

http://lib.eshia.ir/15335/9/157

 

 

در حقیقت و بعضی هم یحتمل سریعاً اشکال می کنند که واقعاً در حقیقت است یا که زاده ی تخیلات داستانی تو است که مارگاریتا و مارتینی داستانشان کدام است؟ به هر حال، اینها در حقیقت یک زوجه و زوجی مهندس الکترونیک و مکانیک بوده اند که در کارخانه ی معظم روباتیکی هم کار می کرده اند و روی پهپادها و ماهواره ها و ماهواره برها و امثالهم. دلیل اینکه این پیتزاهای مارتینی و مارگاریتا هم خیلی معروف می شوند این است که یک بار امام زمان گویا قرار بوده است هالو را بفرستد سراغ مارتینی که کارش را راه بیاندازد چرا که خیلی هم کارش گیر کرده بوده است. و همینطوری هم می شود که هالو می رود و کار مارتینی را راه می اندازد.

داستان هم از این قرار بوده است که پورفسور مارتینی قرار بوده است برود دانشگاه ایالتی قدس در کرانه ی باختری سخنرانی هم کند و از ان طرف هم نگو که پورفسور مارگاریتا هم قرار داشته است که برود در دانشگاه الخلیل هم سخنرانی بفرمایند. و نگو که اینها اتفاقاً دو قلو هم بوده اند طوری که دو قلوی دکتر مارتینی هم باز قرار بوده است در حوزه علمیه قم سخنرانی بفرمایند و دو قلوی پورفسور مارگاریتا هم قرار می شود در دانشگاه تهران سخنرانی کنند و سخنرانیهای همه و همه هم در باب همین روباتیک بوده است. و اتفاقاً خیلی هم اساتید فن مواظب بوده اند که نکند اینها با هم تبانی کنند یا مشکلی پیش بیاید که یک سخنرانی واحد را بردارند چهار تایی هر کدام به عنوان میهمان مدعو دانشگاه و حوزه ی خود پیرامونش بحث و گفتگو و سخنرانیها هم بفرمایند. و این است که خیلی هم بطور آنلاین همه حواسشان جمع بود که چه خواهد شد و کلکی هم در کار نباشد. بعضی شایعات حتی پخش شده بود که چرا مارتینی را نمی فرستید دانشگاه تهران و مارگاریتا را هم آنگاه بفرستیم دانشگاه شمیرانات و بلکه در زبان مهاوره ای حتی شمیرانات هم نمی گفتند و بلکه می فرمودند دانشگاه شمرون!

خلاصه اینها هم که دیدند داستان از این قرار است و آنلاین همه دارند اینها را رویشان حساس می شوند و بدجوری زیر نظرند و از همه طرف هم محاصره اند که نکند دست از پا یک وقت خطا کنند، با دانشجوها و طلبه ها قرار می گذارند که وقتی ما داریم سخنرانی هم می کنیم، شما هم پیتزاهایتان را بیاورید بیرون که مثلاً ما دارمی غذایمان را می خوریم و اینها! و اینها هم همین کار را می کنند؟ پورفسور مارگاریتا در دانشگاه الخلیل هم که خیلی به این چیزها حساس بوده است و به پیتزا هم اتفاقاً حساسیت داشته است می بیند خیلی مثل اینکه دانشجویان دارند پرخوری هم می کنند و نوشابه های فانتا و اسپرایت و حتی زمزم و ... هم برای خودشان باز می کنند و تند تند می خورند و می نوشند، ایشان هم در حین سخنرانی می فرمایند چطور است زودتر می فرمودید که برای پیتزایتان یک کمی هم تخمه ی آفتاب گردان سفارش می دادیم می ریختید روی پیتزاها که اگر آخیلهای دیگری هم مایل بودید اتفاقاً خیلی هم سفارش می دایدم برایتان. و همین جرقه ای شد که بطور همزمان در دانشگاه و حوزه همه و همه گفتند فود فایت و هر چه پیتزا و نوشابه و تخمه آفتاب گردان و گردو و ژله و کیک و هر چه خوراکی دیگری هم که بود از هر طرفی داشت پرت می شد توی هوا از هر طرفی که بفرمایید. 

مارگاریتا هم تلفن زد به مارتینی که چرا اینجوری شد؟ و آیا شماها هم همین مشکل من را پیدا کرده اید یا مسئله بالاخره چیست؟ و بلکه موبایلهای تصویری هم نشان می داد که نگو بطور همزمان هم مسئله همین شده است و فقط مانده بود که دو قلوهای حسن خطری را هم دعوت می کردند که آنها هم با ماشینهایشان می آمدند وسط این هرج و مرج که همه هم به هم پیچیده بودند و مقابل هم هی این گاز بدهد و آن دیگری بیشتر گاز بدهد و ویراژ هم بروند توی دل هم! 

و اما این وسط هم همه داشتند ملاحظه می کردند که مارتینی در دانشگاه قدس انگار یک پیتزایی را حالا از کجا دستش آمده است و دارد آنرا مثل اینکه بخواهد نارنجکی را ضامنش را هم کشیده باشد و پرتاب هم کندها، گرفته است کف دستش و انقریب است که پرتابش کند به سوی کسی ولی این کار را نمی کند! و بر عکس هم پیتزاهایی هم بود که از همه طرف به سویش می آمدند و ترکشهایش هم حتی به او می خوردند. بالاخره همه مانده بودند که پورفسور مارتینی چرا پیتزایش را پرتاب هم نمی کند؟ و حتی دیگر مارگاریتاها و مارتینیها هم به او آنلاین تلفن زدند که چرا گیر کرده ای و مسئله چیست؟ همه دارند می بینند که تو همینجوری خشکت  هم زده است و داری آبروی همه را می بری و چرا پیتزایت را پرتاب نمی کنی؟ بزن خلاصش کن دیگر! و باز او این کار را نمی کرد و بالاخره به زوجه ی ایشان فرمودند که بنده از امام زمان عجل الله فرجه الشریف قول هم گرفته ام که هالو را برای این بنده ی حقیر هم بفرستد تا بلکه عصای امام زمان عجل الله فرجه الشریف را بزند توی پیتزای من و بعد که پیتزا شد اژدها، آنگاه آنرا پرتابش کنم روی همه که همه و همه ی این مار و عقربها را هم بخورد و خلاص! و بعد هم عصای دیگری بزند و سفینه ی نجات هم بیاید و همه و همه ی ما را یعنی مارگاریتاها و مارتینیها را ببرد به ساحل امن نجات. بعد هم هالو به ایشان فرمود که چرا شما اسمهایتان را عوض نمی کنید حالا دیگر و بگذارید علی و فاطمه بجای مارتینی و مارگاریتا؟ و اتفاقاً اینها هم دیدند مثل اینکه اینجوری خیلی بهتر است و از آن به بعد هم اسمهایشان را عوض کردند گذاشتند علی و فاطمه ولی از هالو قول هم گرفتند که اسم پیتزاهایشان همان مارتینی و مارگاریتا باقی بماند. هالو هم دیگر خیلی به آنها ایراد نفرمود و لذا داستان پیتزاهای مارتینی و مارگاریتا هم از این قرار است.

البته حالا اینکه چه اسرار الکترنیکی و مکانیکی و بلکه روباتیکی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حتی حکمت الهی هم در کار بوده است که عصای هالو یک مرتبه تبدیل شده است به ابر اژدها نیز هنوز خیلی معلوم نیست داستان از چه قرار هم هست؟ ولی واقعاً هم یک زلزله ای را ایجاد کرده بوده است حضور این ابر اژدهای عظیم که همه ی پیتزاها و بلکه مارها و عقربها را هم یکجا با هم میل کرده بوده است. اتفاقاً از بنده ی حقیر دعوت شده بود بروم دانشگاه پرینستون فرانسه برای سخنرانی و آن شب آنقدر کابوسهای ناجوری دیدم که نکند از این اتفاقات مارگاریتایی و مارتینی و اینها برای این بنده ی حقیر هم بیافتد و این شد که تا صبح برای چندین شب متوالی خوابم دیگر نمی برد و بالاخره هم نرفتم دانشگاه پرینستون فرانسه که گویا شعبه ای هم از دانشگاه پرینستون ایتالیا هم هست! اتفاقاً بعضی هم اینجا اشکال می کنند که دلیل این بیخوابیهای تو از اینجا است که بیش از حد هم داری التقاطی عمل کرده و حکمتهای الهی و حکمت متعالیه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم با هم در می آمیزی و کلی هم مشکل است که برای همه و همه ایجاد می کنی! و لذا بنده ی حقیر اتفاقاً بنظرم رسید که یحتمل بد نباشد این مقالات را هم نگاهی بیاندازیم که مهتاب هیولایی را به ابرتقارن و سی اف تی هم یحتمل ربط می دهد: 

https://arxiv.org/abs/2012.14220

https://arxiv.org/abs/2101.12148

https://arxiv.org/abs/2010.11256

https://arxiv.org/abs/2010.00675

https://arxiv.org/abs/1912.13438

https://arxiv.org/abs/1911.05408

https://arxiv.org/abs/math/9903201

https://arxiv.org/abs/math/9201291

https://arxiv.org/abs/1504.02986

https://arxiv.org/abs/math/0408290

https://arxiv.org/abs/math/0407066

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

 

اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّـهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٥٨﴾

 

 

*1153* 153 و من خطبة له ع‌

وَ هُوَ فِی مُهْلَةٍ مِنَ اَللَّهِ یَهْوِی مَعَ اَلْغَافِلِینَ وَ یَغْدُو مَعَ اَلْمُذْنِبِینَ بِلاَ سَبِیلٍ قَاصِدٍ وَ لاَ إِمَامٍ قَائِدٍ (1) -. یصف إنسانا من أهل الضلال غیر معین بل کما تقول رحم الله امرأ اتقى ربه و خاف ذنبه و بئس الرجل رجل قل حیاؤه و عدم وفاؤه و لست تعنی رجلا بعینه .

و یهوی یسقط (2) - و السبیل القاصد الطریق المؤدیة إلى المطلوب .

و الإمام‌ إما الخلیفة و إما الأستاذ أو الدین أو الکتاب على کل من هؤلاء تطلق هذه اللفظة مِنْهَا حَتَّى إِذَا کَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِیَتِهِمْ وَ اِسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلاَبِیبِ غَفْلَتِهِمْ اِسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اِسْتَدْبَرُوا مُقْبِلاً فَلَمْ یَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَکُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ وَ لاَ بِمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ‌ وَ إِنِّی أُحَذِّرُکُمْ وَ نَفْسِی هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ فَلْیَنْتَفِعِ اِمْرُؤٌ بِنَفْسِهِ فَإِنَّمَا اَلْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ اِنْتَفَعَ بِالْعِبَرِ

 

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، خطبه 153 جلد 9، ص 157-158

http://lib.eshia.ir/15335/9/157

 

بعضی یحتمل اشکال هم بفرمایند که ما حتی قیمت تخمه ی آفتابگردان و آخیل را هم نمی دانیم چطور باید کنترل کرد و حالا حضرت عالی رفته اید سر اینکه ببینید امام خورشید و ماه و زمین هم کیست؟ نکته اینجا این است که معمولاً مسئله از این نوع روانشناسانه هم هست که شیخ اجل می فرمایند ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری! و اما آنجاهایی که ما داریم مسائل ریاضی فیزیکی دو و سه و چند جسم را بررسی می کنیم، فرض بفرمایید که سر ظهر خطی را به سمت الراس که مشاهده گر را به مرکز خورشید هم وصل می کند رسم می کنیم در حالی که همین مشاهده گر مادامی که خورشید نیز در حرکت است همانطور هم او با خورشید در حرکت است. همینطور هم فرض بفرمایید که از وسط ماه شب قدر خطی را به خورشید وصل کرده و مشاهده گری که روی کره ماه هم فرضاً نشسته است همینطوری که ماه حول زمین و خورشید نیز حرکت می کند با خطی که مرکز خورشید و ماه را به هم وصل هم کرده است در حال حرکت است. بعضیث اینجا یحتمل اشکال کنند که مشاهده گر اول همیشه در ظهر گیر کرده است و یحتمل باید نزد خود هم محاسباتی کند تا متوجه شود که نمازهای صبح و مغرب و اعشاء او نیز کی می شوند؟! همینطور نیز مشاهده گر روی کره ماه نیز همیشه در ماه شب قدر گیر کرده است و آیا چطور هم باید از مواقع اذان و بلکه قبله ی خود هم باخبر شود گذشته از اینکه بخاطر حرکتی که نسبت به زمین دارند این مشاهده گرها، و لذا قبله شان نیز مدام در حال حرکت است و حتی بهتر باشد که سریع نمازشان را بخوانند قبل از اینکه قبله شان تغییر کند یا اینکه باید هم کاری کنند که هنگام نماز قبله شان ثابت بماند و لذا مثلاً خود باید در محفظه ای هم قرار گیرند که  خود محفظه با حرکت قبله خود را تنظیم می کند تا قبله هم ثابت بماند!

و اما اینجا یک فاصله و گپی عظیم هم هست آیا حتی بین امام و خدا که هم امام نیز مراتب عظیمی را دارد که بپیماید برای اینکه آیت اللهی ها را طی بفرمایند؟! یعنی اگر امام مثلاً بفرمایند که به اذن خدا خورشید از مغرب بجای مشرق دربیاید همانطور خواهد شد؟ یا اینکه بلکه این خدا است که چنین امر خواهد کرد که کن فیکون خواهد شد و خورشید از مغرب هم در خواهد آمد؟ یعنی در این مسئله برای مایی که شناخت کافی از خدا و رسول محمد مصطفی صل الله علیه  و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام نداریم مشکل است که بدانیم که چی به چی است؟ و اما آیا این مسئله برای خود امام هم همین مسئله ی ما است؟! مثلاً یحتمل شما پیتزای مارگاریتا را دوست داری یا پیتزای مارتینی را و آیا آنگاه مایلید که همین پیتزا را به امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود نیز تعارف بفرمایید چرا که مورد علاقه ی شما هم هست؟ اینجا مسئله تا حدودی روانشناسانه و اجتماعی است ولی از یک جاهایی به بعد که مسئله بین امام و خدای او است و ماورای فهم و درک حتی یحتمل مومنین و مومنات هم هست، و لذا برای هم قابل درک نخواهد بود که ترتیب مسائل خیلی به چه گونه خواهند بود؟

و چه رسد به اینکه بخواهیم نقطه نظرات مشاهده گرهای مختلف را نیز بررسی کنیم هر چند که این مسائل از نوع آسانتری هم یحتمل باشند. به هر تقدیر، امروزه روز ما می دانیم هم که انسان می تواند ماهواره به فضا هم بفرستد و آنها را در مدارهای خود نگه هم بدارد. و اما اینکه مدار این ماهواره ها چقدر هم پایدار است یا نیست، باز جزو مسائلی است که به بررسی و تحقیق احیتاج دارند همانطوری که جرم سفینه یا هواپیمایی نیز می تواند در اینکه چطور از جو خارج شود و وارد فضا شده و حول زمین نیز در چه ارتفاعی از مداری به حرکت درآید مهم است. و یحتمل حتی بعضی اشکال هم کنند که اینکه حالا توپولوژیکی نیز مسئله ی سه جسم و بلکه یک جرم خیلی کوچک چهارمی در این میان چه معادلاتی هم خواهند داشت چطور می شود و چطور همه ی اینها نیز در یک خط واقع خواهند شد و دیگر نقاط اعتدال آنها چطور است و ...؟ بعضی اصل و فرع قضایا را اشتباه می گیرند آنطور که مسائل بین ما و امام و رسول و خدا را نیز خیلی نمی دانیم یحتمل از چه قرار است و اساس حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی از همینجاها آیا شروع هم نمی شوند؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد  و تقبل شفاعته وارفع درجته.

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿الأعراف: ١٥٧﴾

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّـهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿الأعراف: ١٥٨﴾

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿الجمعة: ٢﴾

 

 

فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّر وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه و تفسیر علی نقی فیض الاسلام، خطبه 152، جلد 3، ص 473-474

http://lib.eshia.ir/11479/3/473

 

ذیل ترجمه خطبه 153 نسخه ی مرحوم محمد دشتی، می فرمایند: (در سال 36 هجری در مدینه، وقتی مردم را برای جنگ با شورشیان بصره آماده می کرد ایراد فرمود.) و ذیل خطبه 152 هم می فرماید (نوشته اند که این سخنرانی را در روزهای اول خلافت در سال 35 هجری، در مدینه ایراد فرمود.) که همانطور که مستحضرید بعضی دیگر از نسخه های نهج البلاغه مثل همان نسخه ی مرحوم فیض الاسلام این دو خطبه را با هم نیز می آورند. بنده در چند دقیقه عرض کنم که همانطوری که قبلاً هم گفتیم آیا خورشید و ماه و زمین هم همانطوری که مسلمین و شیعیان امام خود را دارند همانطور هم خدا امام شیعیان و مسلمین را نیز امام همین طبیعت و از جمله خورشید و ماه و زمین و دیگر ستارگان و کیهان نیز قرار می دهد؟ البته الان هم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت تشریف دارند، مسئله چطور می شود؟ آیا همانطوری که گفته شد، امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خوب است قبل از اینکه به مقام امامت خود نائل آیند تشریف ببرند آمریکا و اروپا و بلکه شرق و غرب نزد دانشگاه ها و مراکز علمی آنها علوم طبیعی هم بیاموزند؟

اینجا بعضی یحتمل هم ایراد می فرمایند که امیدهای بیجایی را داری از روی جهلت به امام و حکمت الهی می بندی که حالا اصلا امام خورشید هم کدام است؟ همانطوری که امیدیانی هم نباید داشت که کل کیهان را نیز کیست که بداند از یک خوشه ی کهکشانی در یک طرف کره ی سماوی تا خوشه ی کهشکانی دیگری در آن طرف کره ی سماوی چقدر فاصله ها است؟ و حالا تو نگرانی که این ستاره ی منظومه ی شمسی ما در کهکشان ما امامش کیست؟ بله؛ ولی بالاخره در کیهانشناسی و بلکه اخترفیزیک آیا باید هم از یک جایی شروع کرد یا خیر؟ آیا باید گفت که ائمه ی کفر و شرک و نفاق هم بهتر از ائمه ی اطهار علیهم السلام و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و خدا می دانند و باید هم تسلیم استکبار شد و هر چه آنها فرمودند نیز بفرمایید چشم؟ و چرا که پیغمبر هم فرموده اند که اگر علم در ثریا هم باشد مردانی از قوم سلمان آنجا خواهند بود و اطلبوا العلم و لو فی الصین. 

بگذریم! ولی حالا بنده ی حقیر عرضم اینجا این است که حتی اگر عروسی هم داشتم که یک بانوی محترمی سلام الله علیها را دعوت فرمودند که شما هم به عروسی ما تشریف بیاورید، و ایشان هم رفتند به شرط اینکه زنانه و مردانه هم از هم جدا باشند. آنگاه اگر همین بانوی محترم سلام الله علیها آنچنان با حوریان و پریان بهشتی و در راس همه ی آنها خودش وارد عروسی شدند که از عظمت آن حضرت عروسی به هم نیز ریخت و هر کسی از خانمها از یک طرف فرار هم کرد و عروس خانم هم پایش گیر کرد و افتاد و مرد، آیا همین قدر تا اینجا مسئله خود عظمت ندارد و چه رسد به اینکه آن بانو محترم سلام الله علیها که در عروسی استکبار ظاهر هم شده است حالا از خدا بخواهد که خدایا این عروسی را به عزا تبدیل نکن و خدا هم دعای او را مستجاب کرده و عروس خانم را دوباره زنده هم کند؟

عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره یک جاهایی هم هست که در سنت موسوی بر علیه فرعون یحتمل بفرمایند که خشم و غضب و شهوات بد است همانطوری که از بهائم و درندگان هم انتظاری غیر از این نیست. و اما یک وقت هم هست که می فرمایند شجاعت و خشم و غضب برای اسلام هم در جنگ و دعواها و بلکه جر و بحثهای طلبگی خیلی هم خوب است. و حتی اساتید مجربی هم از آن طرف لازم است که منبرها رفته و به مومنین و مومنات یاد دهند که بالاخره اساس زناشویی نیز کدام است. یعنی کنترل شهوات یک چیز است و اساس زناشویی نیز مسائلی دیگر دارد که حتی خشم و غضب و شهوانیت فراعنه ای را که مورد تایید شریعت موسوی هم نیست و اما آتشکار را هم می خواهد که آن آتش زناشویی را نیز بتواند از راه های درست و فقهی مورد تجزیه و تحلیل برای یک زندگی پربار مومنین و مومنات و بلکه مسلمین و مسلمات نیز قرار دهد! حالا شما بفرمایید با این همه برجام و تدبیر و امید، امیدیانی هم نداریم که حتی همین خورشید خودمان نیز امامی داشته باشد و چه امام کفری باشد که باید آن امامت را از او گرفت و چه امام زمان عجل الله فرجه الشریف خودمان هم باشد که باید در جهتش بالاخره یک کارهایی هم کرد و بلکه هر کاری هم که در توان داریم بکنیم! نمی شود همین گفت که انرژی هسته ای حق مسلم ما است و السلام نامه تمام! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿الأعراف: ١٥٧﴾

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّـهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿الأعراف: ١٥٨﴾

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿الجمعة: ٢﴾

 

 

فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّر وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه و تفسیر علی نقی فیض الاسلام، خطبه 152، جلد 3، ص 473-474

http://lib.eshia.ir/11479/3/473

 

در ترجمه ها و تفاسیری که برای نهج ابلاغه آمده است، بعضی مثل همین نسخه ی مرحوم فیض الاسلام خطبه ی 152 و 153 را در یک خطبه ی واحد آورده اند؛ و از جمله، نسخه ی عبدالمجید معادیخواه. ولی نسخ های حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی و مرحوم محمد دشتی و ابن ابی الحدید اینها را هر کدام جداگانه و نه در یک خطبه ی واحد آورده اند.

در حقیقت، این دو خطبه هر دو از موضوعی واحد هم دارند صحبت می کنند، هر چند که یکی می فرماید که توحید و امامت انسان را می تواند به کجا ختم کند و یکی می فرماید که فاقد امام و قائد بودن چطور می تواند انسان را به ضلالت و غفلت بکشاند. در نسخه ی مرحوم دشتی قسمت ترجمه ی قسمت آخر خطبه ی 152 را زیر عنوان روانشناسی می آورد. البته این یک نوعی از روانشناسی است که آیا نه فقط پیغمبر و امام و بلکه اهل منبر هم بتوانند بیان کنند که در میان غفلتها چطور انسانها یحتمل بیافتند به زندگی بهائم و حیوانیت و درندگی درندگان و چطور هم زنان (بی ایمان) تمام فکرشان زیورهای حیات و زندگی دنیا و فساد در آن است. موضوع این است که علم روانشناسی مدرن کاری ندارد که بیمار و مریض چطور هم به انواع دردسرهای روانپریشی ای که افتاده است و او را دارد رنج می دهد، گرفتار هم آمده است. و بلکه به هر تقدیر، حال که چنین شده است در صدد درمان همین مریض هم هست که حالا چطور شده است که او از این انسانیت اش خارج شده است و حالا چطور می شود بدان برگردد. و حتی کاری ندارد که مریض آیا مشرک هم هست یا کافر؟ معمولاً در امور فقهی هم روال به همین منوال است که روانپریش و دیوانه ملزوم نیست که نمازش را هم بجا آورد!

اما این نکته ی مهمی هم هست که حتی می فرماید که از جمله اگر مشرکی حتی اگر با نفسش هم جهاد کند و عملش را هم خالص کند، سودی برایش نخواهد داشت وقتی خدایش را بدون توبه هنگام مرگ ملاقات کند. و می فرماید که این از مسلمات است که از آیات قرآن هم نتیجه می شود. در این مورد، شما اگر آثار رهبر روحانی هاری کریشناها را مطالعه کرده باشید، متوجه می شوید که می فرماید کریشنا که بصورت یک انسانی هم ظاهر می شود است که خدا است و بسیاری هم به طول و تفصیل می رود که زندگی حماسی او را تاریخی بیان کند که بهاگاواد گیتا هم قسمتی از همین تاریخ است که کریشنا در جنگی ارابه ران آرجونا هم هست و در عنی حال دارد شبهات او را برای جنگیدن هم بر طرف می کند. و خوب، مسئله از این نوع است که شمایی که نمی توانید کریشنا را به عنوان خدای متعالی هم دریابید، همین شمایید که مشکل دارید و بروید خودتان را درست هم بفرمایید. البته اینجا همینطور هم تا آنجایی که بنده ی حقیر از سالیان قبل یادم هست بسیار باز به طول و تفصیلهای فلسفی هم می رود که چطور بعضی از بهائم نمی توانند وارد انسانیت شوند بدلایل مختلف و از جمله عدم کنترل شهوات و غضب و ....

خوب، اینجا طبق معمول دعواهای موسوی و فرعونی، مسئله این است که فرعون می فرماید انا ربکم الاعلی در حالی که حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام می فرمایند که به خدای من ایمان بیاور. اینجا یحتمل این سوال هم مطرح شود که چرا توحید اینقدر مهم است که در اعمال روزهای رجب از جمله یکی هم این است که 10000 بار یا 1000 بار یا 100 بار توحید را تکرار بفرمایید! آیا اگر حکومت حهانی اسلامی و توحید هم برقرار شود، دیگر نفاق و شرک و کفر جهانی از بین خواهد رفت و همه و همه مومن خواهند شد و مسلمانان از شر استکبار نجات یافته و بلکه دیگر گرفتار استضعاف مستضعفین در مقابل استکبار نخواهیم بود؟

این سوال را جور دیگری بیان کنیم یحتمل از این نوع می شود که آیا امام مستضعفین نیز خود مستضعف است؟ البته آنطوری که از شهید مطهری بیاد داریم می فرماید که حتی مرجع تقلید و مجتهد نیز فرقش با هنگام طلبگی خود یک مرتبه مثل از صفر تا بینهایت است؛ و چه رسد به امام مستضعفین و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف! نکته اینجا این است که آن امام راستین مستضعفینی که واقعاً هم امام زمان است خود نه تنها مستضعف نیست هر چند که از یاران مستضعفین هم هست و در عین حال استکبار را هم در هم می کوبد و انقلابی جهانی هم ایجاد می کند. البته یحتمل بعضی از یاران آن حضرت هم بتوانند با حضرتش شوخی کرده و بفرمایند که یادت هست که من بودم که اول بار تو را مثلاً در خطبه هایم امام هم خطاب کردم؟!

ولی مسئله ی مهدویت امام زمان عجل الله فرجه الشریف امام مستضعفین از نوعی هم هست که انقلابی را که ایجاد می کند از همان نوع انفجارهای نوری است که ذره ای هم جنبه های مادی و جسمانی نیز ندارد در عین حالی که همه ی عالم را هم فرا می گیرد. از این نوع نیست که بفرمایید مثلاً اشعه ی گاما و پرتو کیهانی در دابلیو مپ و دیگر مشاهدات و آزمایشات چطور همه ی عالم را یکنواخت در بر گرفته است و بلکه از نوع انفجار بزرگ و بیگ بنگ هم هست. خلاصه ی کلام اینکه یک موضوعی است بی نظیر که در وصف نمی گنجد. مسئله این هم فقط نیست که باید هم کارها را سپرد دست جوانان تا خودشان به کارها برسند؛ و بلکه مشاهده گر بصیر متوجه هم خواهد شد که امام رضا و ابن الرضاها علیهم السلام مگر هر کدام چقدر هم جوان بودند؟ می فرمایند: 55، 25، 42، 28 و البته امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم که هر چنتد از دوران کودکی هم به غیبت صغری رفتند و هنوز هم در غیبت کبری تشریف دارند ولی هنوز هم حی و حاضر هستند و تا روز قیامت هم چنین است الا اینکه با مشاهدات غفلتزدگانی همچون ما هم نگوییم و بلکه این بنده ی حقیر به چشم هم نمی آیند. یک دلیلش هم یحتمل این است که حضرت حجت الاسلام و المسلمین بهلول می فرمایند بدین معنا که ما به بزم شاهزاده و عروسی رفتن سیندرلا را از بچگی به سبب فیلمهای والت دیسنی خیلیهایمان درک هم کرده ایم، و اما عروسی رفتن حضرت زهرا سلام الله علیها را هنوز خیلیها حتی نشنیده باشند!

یک چیزیهایی در حکمت الهی هست که با مترها و متریکهای دنیوی نمی شود اندازه کرد حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. نکته اینجا است که چطور حتی حضرت ولی فقیه امام خمینی (قدس سره الشریف) می فرمایند که رهبر من آن طفل 12 یا 13 ساله است؟! یعنی چطور است که رهبری اینطور از امام به دیگری قابل انتقال هم است آنطور که بعضی اینچنین کربلایی هم می شوند؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿الأعراف: ١٥٧﴾

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّـهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿الأعراف: ١٥٨﴾

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿الجمعة: ٢﴾

 

 

 

فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّر وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه و تفسیر علی نقی فیض الاسلام، خطبه 152، جلد 3، ص 473-474

http://lib.eshia.ir/11479/3/473

 

در مورد خطبه ی 152 نهج البلاغه مرحوم محمد دشتی ذیل ترجمه ی خطبه می فرمایند که "نوشته اند که این سخنرانی را در روزهای اول خلافت در سال 35 هجری، در مدینه ایراد فرمود.) و همینطور هم قسمت ذیل را در قسمت دوم خطبه جدا فرموده اند و تحت عنوان 2. فضل العترة فی القرآن، با ترجمه ی 2. عظمت امامان دوازده گانه علیهم السلام و قرآن آورده اند:

 

قَدْ طَلَعَ طَالِعٌ وَ لَمَعَ لاَمِعٌ وَ لاَحَ لاَئِحٌ وَ اعْتَدَلَ مَائِلٌ وَ اسْتَبْدَلَ اللَّهُ بِقَوْمٍ قَوْماً وَ بِیَوْمٍ یَوْماً وَ انْتَظَرْنَا الْغِیَرَ انْتِظَارَ الْمُجْدِبِ الْمَطَرَ وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَى عِبَادِهِ لاَ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لاَ یَدْخُلُ النَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ

 

همانا طلوع کننده ای(^2) آشکار شد، و درخشنده ای درخشید و آشکار شونده ای آشکار گردید، (^3) و آن که از جاده ی حق منحرف شد، به راه راست بازگشت، خداوند گروهی را به گورهی تبدیل و روزی را برابر روزی قرار داد، و ما چونان مانده در خشکسالان که در انتظار بارانند، انتظار چنین روزی را می کشیدیم. همانا امامان دین علیهم السلام، از طرف خدا، تدبیر کنندگان امور مردم، و کارگزارانی آگاه برای بندگان خدا هستند. کسی به بهشت نمی رود، جز آن که آنان را شناخته، و آنان او را بشناسند، و کسی در جهنم سرنگون نگردد، جز آن که منکر آنان باشد و امامان دین هم وی را نپذیرند.

 

^2- حکومت و امامت اهل بیت علیهم السلام

^3- اشاره به حکومت خود پس از بیعت مردم

 

نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی، خطبه 152، ص 198-199  

 

مرحوم فیض الاسلام با تفصیل و تفسیر بیشتری این قسمت را تحت قسمتهای 7 و 8 و 9 ترجمه فرموده اند:

 

(آگاه باشید) (7) خورشید (خلافت امام علیه السّلام بر حسب ظاهر) طلوع کرد و آشکار شد، و درخشنده (حقّ و عدالت) درخشید، و ظاهر شونده (آثار فتنه و جنگها که در زمان حضرتش روى داد) هویدا گردید، و انحراف و کجى (نادانى و گمراهى) مستقیم و راست شد (از بین رفت) و خداوند گروهى (خلفاء و همراهانشان) را به گروهى (امام علیه السّلام و پیروانش) و روزى را به روزى تبدیل فرمود، و ما انتظار تغییر اوضاع و گردش روزگار را (براى ترویج دین اسلام) داشتیم مانند قحطى کشیده و خشکسالى دیده که منتظر باران است (چشم براه داشتیم که ایّام نادانى و گمراهى بگذرد و روزگار هدایت و رستگارى برسد) (8) و (امام بحقّ بایستى که به امور امّت قیام نماید، و بر امّت واجب است که دوستى و پیروى از ایشان کند، زیرا) پیشوایان (أئمّه اثنى عشر علیهم السّلام) براى (راهنمائى) خلائق پیرو (امر و نهى) خداوند بوده و او را به بندگانش مى‌شناسانند (بوسیله آنان خداوند شناخته و پرستیده میشود، پس از این جهت) داخل بهشت نمى‌شود مگر کسیکه آنها را بشناسد (معتقد باشد که خلفاء بر حقّ و جانشینان پیغمبر اکرم امیر المؤمنین و یازده فرزند آن بزرگوار هستند، و دوستدار آنان باشد) و ایشان هم او را بشناسند (که مطیع و پیرو آنها است، پس بنا بر این اگر کسى آنان را دوست داشته و باور دارد که خلفاء بر حقّ هستند و از آنها اطاعت و پیروى نکند، ایشان را نشناخته و از این دوستى و اعتقاد و سرسرى سودى بدست نمى‌آورد و داخل بهشت نمى‌شود مگر آنکه پیش از رفتن از دنیا توبه نماید یعنى کاملا آنها را بشناسد و آنها هم در قیامت باذن و فرمان خداوند متعال او را همراهى و شفاعت فرمایند، و مؤیّد این معنى است فرمایش رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله که فرمود: حبّ علىّ ابن ابى طالب یأکل السّیّئات‌ کما تأکل النّار الحطب یعنى دوستى علىّ ابن ابى طالب بدیها را نابود مى‌سازد چنانکه آتش هیزم را از بین مى‌برد) و داخل آتش نمى‌شود مگر کسیکه منکر آنان باشد و ایشان هم (بسبب عداوت و دشمنیش) او را از آن خویش ندانند (زیرا اعتقاد به ولایت یعنى شناختن ائمّه هدى و اعتراف به امامتشان و باینکه هر یک از این دوازده تن علیهم السّلام مفترض الطّاعة هستند بزرگترین رکن و پایه ایمان و شرط قبول شدن اعمال است و بدون آن هیچیک از عبادات سودى ندارد، زیرا رفتن بهشت ممکن نیست مگر کسى را که پیرو شریعت باشد و پیروى از شریعت ممکن نیست مگر کسى را که با آن آشنا بوده و کیفیّت عمل بر طبق آنرا بداند و این ممکن نیست مگر آنکه از قول صاحب شریعت اخذ شده باشد و این ممکن نیست مگر آنگاه که شخص امام و پیشواى خود را بشناسد تا بیان صاحب شریعت را از او بیاموزد. و امّا کسیکه آنان را نشناسد و لیکن ایشان بسبب پاک طینتى یا بجهة اینکه رفتارش طبق منظور آنها است او را منکر نباشند، داخل آتش نمى‌شود، زیرا چنین شخصى بالأخره به توبه موفّق شده به وسیله‌اى ایشان را خواهد شناخت. پس از این امام علیه السّلام در باره اینکه اسلام بزرگترین نعمت خداوند است مى‌فرماید:)

 

نهج البلاغه فیض الاسلام، جلد 3، ص 471- 472

http://lib.eshia.ir/11479/3/471

 

اینکه زیر سوال رود که آیا ستاره ای و طلوع کننده ای همچون خورشید خود از هویت خورشیدی اش آگاه است آنچنان که از زبان خود امام علی امیرالمومنین و همچنین در مورد حکومت ائمه ی اطهار هم بیان شده است مسئله ی مهمی است که حتی از لحاظ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز اهمیت می یابد. یک وقت هست که موضوع این است که شاعر دارد بطور شاعرانه ای منظور خود را بیان می کند همانطوری که از مثال و تشبیه هم یحتمل دارد استفاده می فرمایند آنچنان که شاعر در مورد دماوند می فرماید: 

تو مشت درشت روزگاری

از گردش قرنها پس افکند

ای مشت زمین! بر آسمان شو

بر ری بنواز ضربتی چند

نی نی، تو نه مشت روزگاری

ای کوه! نیم ز گفته خرسند

تو قلب فسردهٔ زمینی

از درد ورم نموده یک چند

شو منفجر ای دل زمانه !

وآن آتش خود نهفته مپسند

خامش منشین، سخن همی گوی

افسرده مباش، خوش همی خند..

یعنی اول می فرماید که تو مشت درشت روزگاری؛ ولی بعد گویی پشیمان می شود و دوباره می فرماید که تو قلب فسرده ی زمینی، ...

به همین طریق شاعرانه هم که حتی بیاندیشیم، منظور به این است که ارتباط این قلب فسرده ی زمینی با خورشید چیست؟ همانطوری که رابطه و شناخت امام بوسیله ی امتش نیز اینجا مطرح است. موضوع این است که ما می بینیم چقدر در پس این نوع از مسائل کیهانشناسی و اخترفیزیک و بلکه ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، بحث برانگیز است که خورشید چقدرش هم جسمیت و جرمیت دارد و چقدرش هم انرژی است؟ آیا حتی یک پارچه انرژی است یا بلکه جسمیتی هم از خود دارد؟ آیا جسمیت خورشید ارتباطی هم حتی با عناصری که در روی زمین هم یافت می شوند نیز دارد یا سوای آنها و بلکه از نوع انرژیهای هسته ای و از نوع نیروی قوی هم هست؟

باز این سوال مطرح هم می شود که آیا خورشید حتی روحی هم دارد که با آن بتواند از وجود خودش آگاه باشد همانطوری که در مسئله ی امامت نیز موضوع فقط تواضع و عدم عُجب هم نیست که امام نباید خودش بفرماید که منم که امامم و بلکه آن حضرت در بندگی خدا است که هر آن هم روحش به امامت خود آگاه است همانطوری که در تشهد نماز هم می فرماید اشهد ان محمد عبده و رسوله. و اما یحتمل بعضی اشکال هم کنند که این هنوز یک سوال خیلی سختتری هم می تواند باشد که آیا روح خورشید نیز مطیع روح امام علیه السلام است؟! و این دیگر یعنی چه؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿الأعراف: ١٥٧﴾

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّـهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿الأعراف: ١٥٨﴾

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿الجمعة: ٢﴾

 

 

مقابله با دشمن از طریق: ۱) استحکام‌بخشی به هویّت ملّی، به عنوان زیربنای فکری
 خب در برابر این دشمنی و این جبهه، این ملّت عزیز و پایدارِ ما نیاز دارند به اینکه هویّت خود را مستحکم کنند؛ شخصیّت و هویّت و عناصر هویّتیِ خودشان را مستحکم کنند و قدرت درونی خودشان را ازدیاد ببخشند؛ این نیاز قطعی است. آنچه به یک ملّت و یک نهضت هویّت میدهد و قدرت میدهد چیست؟ اوّلاً دارا بودن یک زیربنای فکری مستحکم است. علّت اینکه خیلی از کشورهایی که انقلاب کردند و حرکاتی را ضدّ سلطه و ضدّ استکبار و ضدّ ظلم و استبداد به وجود آوردند، بعد از مدّت کوتاهی -بعضی‌ها بعد از پنج سال، بعضی‌ها بعد از ده سال- بکلّی از آن راه برگشتند و رفتند در همان راه اَسلاف(۶) خودشان و مثل آنها شدند، این بود که یک زیربنای فکری محکمی در اختیارشان نبود. اینکه می‌بینید گاهی در بعضی از کلمات بیگانه‌ها -که بعضی داخلی‌ها هم متأسّفانه از آنها تقلید میکنند- ایدئولوژی‌زدایی مطرح میشود معنایش این است. دشمن اصلی برای سلطه‌گران، همین زیربنای فکریِ اصلی است که زیربنای اسلامی است؛ این زیربنا از اسلام گرفته شده؛ در بیانات امام به طور مبسوط این زیربنا توضیح داده شده. اگرمجلّدات متعدّد فرمایشات امام را ملاحظه کنید، این زیربنای فکری اسلامی و زیربنای عقیدتی کاملاً در آنجاها متجلّی است و بیانات گسترده‌ی امام راحل، یک ذخیره‌ی غنی در این زمینه است؛ بعد هم درسهای ارزشمندی از متفکّران انقلابی ما در اختیار ما است، از شهید مطهّری و شهید بهشتی و دیگران تا زمان حاضر که اینها از قرآن و متون اسلامی این زیربنا را گرفته‌اند و تأمین میکنند. البتّه بنده اعتقاد راسخ دارم که نیروهای فکریِ نظام اسلامی بایستی این راه را طی کنند و باز هم ادامه بدهند؛ روزبه‌روز و نوبه‌نو بایستی این فکر را جلوه ببخشند و رونق بدهند؛ مسائل جدیدی که پیش می‌آید، پاسخهای جدیدی لازم دارد، این پاسخها را در اختیار جویندگان و پویندگان و جوانان بگذارند.

 

بیانات در دیدار تصویری با مردم آذربایجان شرقی

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47366

 

بعضی از علمای اعلام به این بنده ی حقیر بطور تلویحی و بلکه علنی پیشنهاد فرمودند که این درست است که نه فقط در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه در هر گوشه ای از حکمت و فلسفه و علم ممکن است که اگر درجات حکمت و علم از یک حدود بحرانی بگذرد و به سمت بینهایت هم میل کند، آنگاه مراکز علمی مهمی را می توان بنیان نهاد. و اما این هم خود مسئله ی مهمی است که شما متوجه شوید که زعفران نیز اگر از یک حدی بیشتر میل شود، می تواند شعف آور باشد و ایجاد سرخوشی هم کند آنطور که یحتمل به فرد افسرده هم بتواند خیری رسانده و بلکه از لزوم شوکهای الکتریکی نیز جلوگیری کند؛ و اما خوب مواظب هم باشید که به افراط و تفریط هم نیافتاده و زیاده روی نفرمایید که از خنده روده بر هم شوید! ولی خوب این مسئله هم مهم است که در نظر گرفته شود که اگر شما رفته اید به رستورانی برای صرف پیتزا و یکی پیتزای مارگاریتا سفارش داد و دیگری پیتزای مارتینی هم خواست؛ یحتمل یک بنده خدایی هم این میان سعی کند که امر به معروف و نهی از منکر کند که بالاخره مواظب هم باشید که آیا گوشتی که در این پیتزاها هم استفاده می شود حلال است و مثلاً با ذبح اسلامی است یا خیر؟! حالا یحتمل هم در این میان بعضی اعتراض هم کنند که تو هم داری اینجا در این میان جانماز برای ما آب می کشی؟ و نمی گذاری ما اوقات خوبی را بگذرانیم؟ حالا بگذریم که یحتمل همین گردهم آیی بعد از سخنرانی ارتباط مهدویت و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و نظریه های کمونیستی و مارکسیستی هم باشند. اینجا یحتمل بعضی خیلی هم اشکال نکنند که آیا پیتزا مارتینی بهتر است یا پیتزا مارگاریتا یا حتی پیتزا مخصوص یا سرآشپز؛ ولی خوب این سوال هنوز باقی می ماند که آیا گوشت حلال هم در این پیتزاها داریم یا خیر خصوصا اگر سخنرانی و رستوران در ممالک غیر اسلامی هم باشد.

یک وقت هست که شما با خر دجالی است که طرفید که لزوماً هم خیلی اهل ریاست و سیاست و ثروت و قدرت هم یحتمل نباشد، و اما آنگاه که با خرهای دجال دیگری هم همچون خودش درگیر می شود اینها خودشان به هم متذکر می شوند که مواظب باشها! داری بدجوری می شوی همان خر دجال! یعنی اینکه بالاخره خر دجال کجا و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کجا؟ و خوب این درست هم هست و حتی یحتمل فراماسونرها هم چنین چیزی را به هم گوشزد هم کنند. یحتمل اینجا بعضی اشکال هم کنند که شما نمی توانید از طریق برهان خلف به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسید. یعنی اینکه اگر در خطبه ی 152 نهج البلاغه نسخه ی فیض الاسلام بنگریم، اوایل خطبه است که می فرماید دارد ائمه ی اطهار علیهم السلام را توصیف می کند علاوه بر اینکه از توحید هم شروع می فرماید و بعد تذکر می دهد که آنهایی که به ضلالت و گمراهی هم می افتند چطور می شوند. خوب، حالا ما اگر از میان ضلالتهای خود بخواهیم برسیم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف در سطوح مختلفی در شناخت حضرتش خواهی نخواهی گیر می کنیم. همین نکته بس که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند ایدئولوژی و نه ایدئولوژی زدایی هم لازم است و این در گفتار و نوشته های امام خمینی و شهید مطهری و شهید بهشتی هم یافت می شود. چیزی که هست این است که همه ی مسئله فقط ایدئولوژی زدایی هم نیست که دشمن در صدد است انجام هم دهد و بلکه حتی ایدئولوژیهایی را که زیربنایی هم هستند در اسلام خوب بدان توجه کرده و از آنها خوب هم استفاده می کند هر چند هم که با اسلام هم با تمام قوا سعی کند که مقابله کند! این خیلی هم نکته ی مهمی است.

مثلاً اگر شما خورشیدی را داشته باشید که بالاخره بعد از فجر طلوع هم کرده است، خوب همه متوجه می شوند که این خورشید هم هست که طلوع کرده است و خودش دیگر نمی آید عرضه بدارد که لطفاً همه و همه مشاهده بفرمایید که بنده ی حقیر چطور طلوع هم کرده ام! و اما اینکه هر مشاهده گری هم بسته به اینکه انحنای فضا-زمانی که او در آن واقع است چطور است چطور هم این طلوع خورشید را مشاهده می کند نیز می تواند از فردی به فردی دیگر بسته به محلیت و خمینه ای که روی آن واقع است فرقها کند؛ و لذا اینجا نسبیت خاص و عام هم می تواند وارد گرانش کوانتومی شود همانطوری هم که می شود! و اما حالا اینکه ذره ی هیگز روی نظیر ذره ی بواسیر چه تاثیری هم خواهد داشت در مدل استاندارد ذرات فیزیک با ابرتقارن و همراه گرانش نیز می تواند برای خودش مسئله ای باشد که یحتمل خیلی هم برای بعضی جذابیت نداشته باشد تا آنجایی که بازبهنجارشهایی را داشته باشیم در محدوده ی یو وی که از یک طرف موجب کاهش تب می شود و در محدوده ی آی آر هم از طرفی موجب افزایش دمای بدن و بلکه نفخ فی الصور هم شود. و آنگاه مسئله هم بنوعی از انواع اینچنین می شود که خوب حالا باید چطور خمینه مان را فشرده سازی کرده طوری که دچار بیش از حد تب و تاب های بیمورد افراط و تفریطی هم نشود. این یحتمل برای مقابله با بعضی باکتریها و ویروسها و بلکه کرونا ویروس کوید-19 هم مفید واقع شود.

 عرض بنده ی حقیر از طرفی این هم هست که در مقابله ی استکبار با مستضعفین این نکته خیلی هم مهم است که چطور چنین مقابله ای یک مرتبه تبدیل می شود به جنگی که از جمله بین مسلمین و استکبار هم رخ می دهد؟ این یحتمل در قرآن هم آمده است که مسلمین به استکبار هشدار هم می دهند که یا مسلمان می شوی یا حسابت پاک است همانطوری هم که استکبار هم هشدار می دهد که یا دست از اسلامت بر می داری و آندلسی می شوی یا اینکه حسابت پاک است! دلیلش هم روشن است؛ استکبار نمی تواند در مقابل اسلام ادعای خدایی و بلکه بت پرستی و به بردگی کشاندن مستضعفین را اثبات کند مگر اینکه مستضعفین خود از اسلام خود دست بردارند. و استکبار این کار را ختی با تهدید و جنگ هم سعی می کند وارد دعوایش شود؛ و اما یحتمل یک جایی بالاخره متوجه می شود که انگار همین مستضعفین توانسته اند بدون من استکبار و بدون زیر بار بردگی رفتنها از پس کارهای خودشان بر بیایند و گلیم خود را از آب بکشند. یعنی در یک نقطه ای که مسئله بحرانی می شود آنجایی است که خود استکباری که خیلی هم مدعی است احساس خطر می کند که وجودش در مقابل مستضعفین زیر سوال هم می رود چرا که از اسلام هم دارد سر باز می زند و در عین حال غلطهای زیادی هم می کند.

بگذریم؛ بنده ی حقیر داشتم در سایت ژنشناسی ریاضی اساتید داوود چراغی را دنبال می کردم که بالاخره رسیدم به وایرشتراس و اویلر و دالمبرت و فوریه و لاگرانژ و .... در این میان شما همینطوری که دارید عناوین تزهای دکتری افراد را می خوانید، متوجه هم می شوید که بعضی افراد که کم هم مشهور نیستند فاقد تزهای دکترا هم هستند. البته بر حسب استانداردهای امروزی یحتمل بعضی اشکال کنند که بنابراین این افراد یا تزهایشان در پیتی بوده است یا اینکه تزهایشان خیلی هم خوب نبوده است یا یحتمل هم حتی تقلبهایی کرده بوده اند. ولی یحتمل بر حسب استانداردهای قرون گذشته، مسئله بلکه این هم بوده است که یحتمل این اساتید با همه ی استادیشان خیلی هم تز دکترای اولیه ای نداشته اند که حالا بخواهیم آنها را ببینیم که چیست؟ همینطوری یحتمل اساتید معروفی می شده اند و آنگاه حتی یک وقت دیدید خودشان هم می شده اند استاد مشاور برای دیگر افرادی که می خواسته اند تز دکترایشان را بنویسند. غلط نکنم تا همین چند سال پیش، خیلی هم اینطور نبوده است که حالا شما باید کارشناسی ارشد هم بگیرید قبل از اینکه آیا بتوانید امتحانات ورودی را پاس کرده و وارد برنامه های دکترا شوید. بعدها بوده است که اینها را اینطور درجه بندی هم کرده اند.

به هر حال، این مقاله ی چراغی را هم در مورد حدس مارمی-موسا-یوکوز دلم می خواست ببینم که چیست:

https://arxiv.org/abs/1210.5384

https://arxiv.org/abs/1908.09107

أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الأعراف: ١٨٤﴾

 

فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّر وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه و تفسیر علی نقی فیض الاسلام، خطبه 152، جلد 3، ص 473-474

http://lib.eshia.ir/11479/3/473

 

 

بعضی اشکال هم می فرمایند که مگر ما خودی و غیر خودی داریم؟ یا همینطور هم می فرمایند که مگر ما برای مردم بعد از انقلاب چه کرده ایم؟ قبل از اینکه وارد این بحثها شویم، بنده یک نکته ای را راجع به مرجع تقلیدی عرض کنم که یکی از طلبه های ایشان می فرمودند آن حضرت وقتی سوار ماشین می شوند تکیه نمی دهند! بنده ی حقیر عرضم این است که خوب تکیه دادن یک چیزی است که می تواند دلپذیر هم باشد و به انسان احساس راحتی هم دست می دهد. اما نکته ای که هست این است که تکیه دادن این مشکل را می توئاند ایجاد کند که یک گشتاوری را ایجاد می کند که این گشتاور می تواند  هم یک فشاری را در نشیمنگاه ایجاد کند! و همین هم برای بعضی یحتمل ایجاد مشکلاتی را خواهد کرد خصوصاً اگر فرضاً بواسیرشان هم اوت کرده باشد یا دچار سوزش و درد ناشی از آن شده باشند آنرا یحتمل تشدید هم کند. و البته یحتمل دلایل دیگری هم داشته است که آن مرجع تقلید بزرگوار هنگام نشستن در ماشین هم تکیه نمی داده اند. ولی خوب این هم می تواند دلیلی گشتاوری باشد.

ولی یک دلیلی که ما یقیناً خودی و غیر خودی داریم این است که شما حساب بفرمایید که آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف خودی است یا غیر خودی؟ یقیناً ایشان نزد مومنین است که خودی است و نزد مشرکین و منافقین و کافران و حتی دشمنان ایشان هم یحتمل حتی یافت شوند که او را خودی بدانند. و اما آیا همه هم با او حاضرند به نماز بایستند؟ و می ایستند؟ نکته اینجا این است که اول باید سالک الی الله متوجه توحید شود آنچنان که در خطبه ی 152 نهج البلاغه فیض الاسلام نیز آمده است و بعد متوجه حضرت رسول و ائمه ی اطهار و آنگاه متوجه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شود تا بالاخره دریابد که مومنین غیر از بهائم و درندگان و زنانی هستند که در فکر رفاه و فساد در دنیا هستند. البته اینجا یحتمل بعضی و بلکه همه ی فمنیستها ایراد کنند که چرا مسئله راجع به زنان اینطور هم عنوان شده است و با بهائم و درندگان و محصول شهوت و غضب هم جمع بسته شده اند؟! بنده ی حقیر داشتم از آن طرف اشعاری از حجت الاسلام بهلول را راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها می خواندم، همینطوری که می خوانید متاثر هم می شوید که این بنده خداها نان هم نداشته اند برای خود بخرند و بخورند؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟

این یک نکته است که طلبه و سالک الی الله به درجه ای از طلبگی و اجتهاد و تزکیه ی نفس سعی کند برسد که متوجه هم شود که یک سطوحی از حکمت الهی و فقه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هست که همه و همه مایلند آنرا کسب کنند و دیگر مرز بین خودی و غیر خودی محو می شود آنچنان که همه ی طلبه ها و دانشجویان و سالکین الی الله مایلند بیایند سر درس مکتب چنین حکمت الهی ای هم بنشینند و بهره ها ببرند. و اما بالاخره این را هم داریم که آیا جایز است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف ببرند سر درس مکتب ریاضی فیزیک در فلان دانشگاه در ممالک غیر اسلامی هم بنشینند و درس بیاموزند؟ حالا شما بخواهید ببینید مقاله ی اخیر آرتور آویلا در زمینه ی اپراتورهای شرودینگر چیست؟ این هم یک حرف است:

https://arxiv.org/abs/2011.10146

اما این هم حرف دیگری است که بفرمایید خوب امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می توانند بروند دکترای خود را در ریاضی فیزیک از ممالک غیر اسلامی هم بگیرند و چرا که خودی و غیر خودی هم اینجا ما نداریم! نکته اینجا این است که یحتمل گوینده آن بصیرت را نیافته است که متوجه شود که امام زمان عجل الله فرجه الشریف اصلا یعنی چه؟ و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نمی داند یعنی چه؟ مسئله این است که بعضی یحتمل ایراد هم کنند که مگر چطور می شود اگر حضرت ولایت فقیه مد ظله العالی هم سر درس مکتبهای ریاضی فیزیکی حاضر شوند و درس بیاموزند!

اینجا مسئله انقلاب جهانی مهدی موعود است که باید دریافت و هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم! یعنی اینجا یک مسئله ی روانشناسانه ای هم نهفته است که بعضی یحتمل اشکال کنند که مگر حالا ما پابرهنه و کوخ نشین دیگر نداریم همانطوری که قبل از انقلاب هم داشتیم؟! و یحتمل یک پزشک یهودی هم حتی در تد تالک اینجا اشکال کند که خوب من که از همسرم طلاق گرفتم و افسرده هم شده بودم اتفاقاً بهم شوک هم دادند و خیلی هم خوب بود چرا که چیز دیگری هم برایم کارساز نبود. و لذا خوب شد بالاخره فهمیدند که بابا این بنده خدا را یک شوکی چیزی بهش بدهید حالش جا بیاید! و آنگاه در تد تالک هم می گوید که اتفاقاً همین شوک را هم پزشکان ایتالیایی روی بی خانمانی امتحان کردند بدون اینکه حتی بیهوشش هم کرده باشند و این بی خانمان یک مرتبه به خودش آمد و فرمود که صبر کنید ببینم؛ این چه غلطی است که سعی دارید با من انجام بفرمایید؟!!! عرض بنده ی حقیر این است که اگر یک ثروتمندی را گاهی اتفاق هم بیافتد که همه ی ثروتش را از او بگیرند و بعد مثل بی خانمانها بفرستندش گوشه ی خیابان کمی آب خنک بخورد، یحتمل قدر عافیت را هم بفهمد که آقازاده جان دیگر سعی نکنی اختلاس کنی و حقوق نجومی بگیریها و .... و یحتمل حتی کمی شوک هم برایش کاری باشد. نکته اینجا این هم هست یحتمل که آن بنده خدایی که خیلی هم سعی می کند در تب و تابی که گیر افتاده است، تب خود را پایین آورده و بلکه به نوعی مسئله را برای خودش بازبهنجارش هم کند آنچنان که درهمتنیدگیهایی را که نه فقط از خودیها مشاهده می کند را بتواند درک کند و بلکه درهمتنیدگیهای غیر خودیها را هم بتوند درک کند، اینجا یحتمل دیگر اشکالی هم ندارد که امام زمان عجل الله فرجه الشریف سوال بفرمایند که آیا بنظر شما خوب است که من هم تفنگی بردارم و به خط مقدم بیایم؟ و مثلاً همچون فرماندهان دفاع مقدسی یا مدافعان حرمی بفرمایند که بله؛ چه اشکالی دارد؟ شما هم تشریف بیاورید! و خوب، آن پابرهنه و کوخ نشین دیگر خود به خودی یحتمل می رود خط مقدم جبهه و بلکه احتیاجی هم ندارد که برود خط مقدم جبهه چرا که خود به خودی در خط مقدم جبهه و جهاد فی سبیل الله هم هست؛ هر چند که یک بصیرتی هم می خواهد که سالک الی الله امام خود را بتواند بشناسد و در جهاد فی سبیل الله به او ملحق هم شود.

و اما حالا اگر بنده ی حقیر می بود، مشکلم این است که کدام استاد و مرجع تقلید هم بهتر است برای اینکه از صفر و یک طلبگی و مرجع تقلیدی به بینهایت امام زمان و بندگی خدا هم برسیم؟ یعنی یک دلی را به دریا زدن را هم می طلبد که در جهاد فی سبیل الله طلبه و دانشجو برود آنطرف خط مرزی و خط مقدم و بتواند بشنود و مشاهده هم کند که آنطرف خط هم چه خبر است. و بعد تازه برگردد و متوجه شود که بابا همین ملاها و آخوندهای خودمان را هیچ کس حریف نیست و خدا به خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم رحم کند اگر تشریف فرما شده و سعی کنند با این حضرات وارد میدان جهادی شوند و بلکه خودی را هم از غیر خودی گم نکنند. بنده پیشنهادم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف این است که بطور گمنام هم که شده تشریف ببرند آمریکا همان دکترای ریاضی فیزیک خود را بگیرند یحتمل بهتر است از اینکه سعی بفرمایند از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چیزی بتوانند در بیاورند و چه رسد به اینکه کسی از طریق طی درجات عالیه در حوزه های علمیه بخواهد برسد به اینکه بشود امام زمان عجل الله فرجه الشریف. مسئله این است که علم امام زمان عجل الله فرجه الشریف می فرمایند لدنی هم هست. و حالا این به چه معنا است؟ و الله اعلم! مثلاً این درست است که می فرماید:

 

و مقصود زنها (از جهت کمال قوّه شهویّه و شدّت قوّه غضبیّه) آرایش زندگانى دنیا و فساد و تباهکارى نمودن در آن است (منظور امام علیه السّلام از این مثل آنست که بایستى انسان خود را از عالم حواسّ ترقّى داده قوّه استعداد خویش را بکار انداخته از صفات رذیله دورى نماید، پس اگر از قوّه شهویّه و غضبیّه پیروى نماید با چهار پایان و درّندگان یکسان است، و اگر آرایش دنیا را شعار خویشتن قرار داده در فساد و تباهکارى بکوشد در سلک زنان است، و امّا صفاتى که بایستى پیروى نمود صفات) مؤمنین (است که آنان در برابر خداوند سبحان) فروتن (گردن کش نیستند) و (بمردم) پند دهنده و مهربان، و (از قهر خدا) ترسناکند.

 

http://lib.eshia.ir/11479/3/478

 

و درست هم هست که می فرماید نیش زن نوش است! و اما بالاخره یک زنانی را هم داریم که مومنات بیشتری هستند و خود به خودی چادر هم سر می کنند و نماز هم به پا می دارند و روزه هم می گیرند و .... و اما خوب، نباید هم به زنان گفت که عقلتان شما همه کم است چرا که حضرت علی امیر المومنین علیه السلام هم فرموده اند؛ حداقلش این است که یحتمل فمنیستها سعی خواهند کرد از لحاظ حقوق بشری شما را پیگیری هم بفرمایند و حتی یک وقت دیدید کار به جاهای خیلی باریکی هم کشید! آن وقت شما در پی یافتن امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود هستید، و تازه همان دنبال کردن فقه و اصول فقه و حتی توضیح المسائل و اجوبة الاستفتائات را هم جا می مانید و بلکه احترام به حضرات آیات را هم خدای ناکرده درش خدشه ای ایجاد می فرمایید که دیگر برایتان غیر قابل جبران هم می شود. و یحتمل همه ی اینها دلیلش اینجا هم هست که شما نمی توانید هم درست تشخیص دهید که فرقی هست بین کوخ نشینها و پابرهنه هایی که از فقر و نداری و استضعاف هم مستضعف شده اند و بلکه شب را هم در قبرها یحتمل سعی کنند صبح کنند و از آن طرف معتادین و دیوانگانی که بدلایل مختلف اقتصادی و اجتماعی و از جمله هم طغیان و طاغوت و لا مذهبی افتاده اند به راه های غلط و دیگر هم نمی توانند به راه راست برگشته و سر از تیمارستانها و دارالمجانینها هم در آورده اند. ظاهر منطق ریاضی و بینهایتها را می بینند و بنظرشان هم می رسد که دیگر مسئله حل است! یا کتابی چند می خوانند و بنظرشان می رسد که مسئله حل شد. آقایان خانمها روز قیامت را دریابید! فکر آخرت خود باشید! خدا و پیغمبر و امام خود را دریابید! انقلاب جهانی امام زمان را دریابید... همین قدر مسئله را دریابیم که اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف را در درون خود شناختیم، چقدر فاصله است که هم او را در بیرون از خود نیز بشناسیم؟ الکافی شریف و نهج البلاغه خود چقدر خواندنی است. قرآن چقدر حفظ کردن دارد؟ جقدر تدبر و تفکر و تعقل در آن دارد؟ همین نماز یومیه ی هر روزه و دعاها و خصوصاً دعای ماه رجب و این الرجبیون مگر تمامی دارد؟ حالا ما دیگر کاری هم نداریم که بالاخره آیا ما از لحاظ قاره ای روی زمین و حتی ماورای آن نیز در اجرام و اجسام سماوی نیز قلبهای زمینی و آسمانی نیز داریم؟ یحتمل خوب است این را از دکتر مسعود پزشکیان هم سوال کنیم از آنجایی که جراح قلب هم تشریف دارند! ایشان آمده بودند در برنامه ی جهان آرا در کانال افق و چقدر از نامه ی پنجاه سه ی نهج البلاغه به مالک اشتر را نیز از بر می خواندند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿البقرة: ١٢٩﴾

2. وَیُعَلِّمُهُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِیلَ ﴿آل عمران: ٤٨﴾

3. لَقَدْ مَنَّ اللَّـهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿آل عمران: ١٦٤﴾

4. هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿الجمعة: ٢﴾

 

بعضی اشکال می فرمایند که این درست است که کتاب و حکمت خوب است، ولی در عین حال مسئله این هم هست که بایستی که سالک الی الله تزکیه ی نفس هم کند؛ و بدون پاکسازی و تزکیه ی نفس و بلکه روح کجا می توان به حکمت متعالیه و حکمت الهی هم رسید؟! البته فقط نگاهی گذرا به آیات بالا نشان می دهد که در آیه ی اول سوره ی بقره یزکیهم بعد از یعلمهم الکتاب و الحکمه هم آمده است ولی در دو آیه ی دیگر یزکیهم اول هم آمده است.

و صد البته وقتی بعضی در این حد هم دارند به تزکیه ی نفس ایراد هم می فرمایند، یحتمل بیهوده هم هست که تذکر داده شود که آیا یادتان رفته است که از حکمتهای امیرالمومنین هم هست که خذ العلم و خذ الحکمه حتی من الکافر و المنافق! یعنی علم و حکمت را حتی از کافر و منافق هم سعی کن کسب کنی! این دلیلش این است که واقعاً حکمت و علم حقیقی یک خاصیتی هم دارد که خودش پاک کننده است مثل بعضی چیزها که در مسائل فقهی مربوط به نجاست داریم که وقتی نجاست در معرضش قرار می گیرد پاک کننده است! و وقتی حدود حکمت و کتاب و تزکیه ی نفس از یک مقدار بحرانی ای گذشت که همه ی عالم تشخیص دادند که خوب است برویم از این منابع حکمت استفاده هم ببریم و علم بیاموزیم، خوب آن حوزه ها یا دانشگاه ها یا پژوهشگاه ها می شوند مراکزی بین المللی هم برای آموختن علم و حکمت. 

و اما این هم که سخنان یک نفر هم باشد که مملو از حکمت و علم هم هست و دوست و دشمن گوش دهند که ببینند چه خیر و برکاتی می تواند برای آنها داشته باشد هم چیز دیگری است که در مکتب حضرت رسول اکرم و ائمه ی اطهار نهفته است و همین را مثلاً در سخنان حجت الاسلام و المسلمین حضرت آیت الله سید حسن نصر الله هم سالک الی الله و حتی طلبه ها نیز می تواند بهره ها از آن گیرند؛ و هر کسی هم برداشت خود را از آن می کند که آیا ما صلاحمان در صلح است یا در جنگ؟! ولی عرض بنده ی حقیر این است که آنجایی که صاحب حکمت و علم و کتاب و تزکیه ی نفس هم دارد حکمت و علمی را هم ترویج می کند که همگان گواهی و شهادت هم می دهند که به صلاح و خیر بشریت است، اویی که دارد با چنین حکمتی هم مخالفت می کند خودش است که دچار مشکل هم خواهد شد یا خیر؟!

مثلاً بنده ی حقیر داشتم دیشب راجع به آرتور آویلا در اینترنت می خواندم و حدس 10 مارتینی بَری سیمون که آویلا با سوتلانا جیتومیرسکایا گویا حلش کرده اند.

https://arxiv.org/abs/math/0503363

و یک حدس دیگری هم در ذیل همین حدس آمده بود- حدس فیوگلد- که از آن به مقاله ای از آزیتا مایلی رسیدم راجع به موجکهای مکزیکی روی گروه های هایزنبرگ که اتفاقاً از اندازه های هار نیز تا حدی استفاده می کند!

https://arxiv.org/abs/0705.3364

حدس فیوگلد را این مقاله ی اخیر دیگر هم می فرماید تا حدی برای دامنه های محدب حلش کرده اند که البته مقاله ی تائو و دیگران نیز گویا چیز دیگری را هم می گوید:

https://arxiv.org/abs/1904.12262

https://arxiv.org/abs/math/0306134

بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که اینکه شما می توانید برنامه ای زنده را در استودیویی در تهران یا لبنان یا واشنگتن یا حتی همه ی اینها را با هم نیز مشاهده کنید و بلکه اینتراکتیو هم با آنها بحث و گفتگو هم کنید، یک جورهایی می تواند به همین موجکها روی گروه ها و جبرهای لی و بلکه آنالیز هارمونیک روی آنها برگردد. ولی حالا ما یحتمل خیلی نمی خواهیم وارد این بحثها نیز در سطوح خیلی تکنیکی هم شویم.

ولی عرض بنده ی حقیر اینجا این است که وقتی از دیدگاه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بتوانید وارد این مسائل شده و بهره ای ببرید، گذشته از اینکه چقدر هم به حکمت و کتاب و تزکیه ی نفس پرداخته اید؛ اینجا یک هنری می خواهد که یک حرکت موسوی و عیسوی و امام زمانی را در جهت پابرهنه ها و کوخ نشینها و مستضعفین عالم انجام دهید که استکبار هم نتواند از آن سوء استفاده کرده و بلکه ابتکار عمل را هم خود مستضعفین در دست گیرند و حتی برجام هم به نفع ایران و مثلاً در رفع کامل تحریمها بیانجامد. این یک نکته ای است که لازمه اش وصل شدن به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست که در دعوای یهود نصاری هم طوری کار بالا می گیرد که یکی می گوید عزیر پسر خدا است و دیگری می گوید مسیح ابن مریم پسر خدا است و کار رسیدن به آیت اللهی های بالاتر را یقیناً از خیلی جهات مشکل می کند هر چند که کتاب الله نیز می فرماید که بهتر است که آن حکمت و وجه مشترک بین ادیان را در نظر گرفت و بدان پرداخت و بلکه سعی در تزکیه ی نفس و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز نمود! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّـهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَـٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّـهِ آلِهَةً أُخْرَىٰ قُل لَّا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ ﴿الأنعام: ١٩﴾

 

اللهُ اکبر، خدا بزرگتر از آنی است که بوصف آید، اولین کلامی است که انسان در اذان به گوشش می رسد و چهار بار هم تکرار می شود. بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که کارها خوب است به جوانان واگذار شود آنچنان که جوانان خودشان می توانند از پس امور برآیند و حتی مملکتداری هم کنند. البته این خیلی هم نکته ی مهمی است که به جوانان خیلی هم میدان داده شود تا بلکه آنها بتوانند تواناییهای خود را هر چه بیشتر هم در جوامع بشری نشان داده و نمایان سازند. چیزی که یحتمل جوانان در تجربه های خود کمتر از پیرها و سالمندان از آن برخوردارند همین است که در سعی و تلاشهایشان آنچه از امور دنیوی و اخروی است را هر چه بیشتر اهتمام ورزند، خیلی هم خوب و مفید است و می تواند برایشان راه گشا هم باشد؛ ولی گاهی اوقات یحتمل هم حتی با تجربه ترها و سالخورده ترها و والدین جوانان هم متوجه نشوند که چطور ممکن است در اموری مهم از دین و ایمان هم رفته باشند سر کار و بقول جوانان مسئله سر کاری هم هست! و در این جور مسائل، شما نمی خواهید حتی جوانان و دیگر چه رسد به سالمخورده ترها نیز خود به خودی همه و همه برویم سر کار!

اینجا است که بعضی از ضعف دین و ایمان یحتمل هم بفرمایند کدام دین و ایمان؟! چرا نمی گذارید ما کارمان را بکنیم؟! و حتی یحتمل بعضی استناد هم کنند که مگر نمی دانی که در گام دوم انقلاب چقدر بر لزوم بکارگیری جوانان هم استقبال شده است؟ اینجا امور دین و ایمان و بلکه اسلام از نوعی است که به خدا و رسولش محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار و خصوصاً هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز برمی گردد و فرد فرد افراد بشر را نیز شامل می شود. و اما همینجا هم هست که یحتمل استکبار به مستضعفین اشکال می کند که ما یک چیزی داریم که هم بزرگتر است و هم برتر و هم قدرتمندتر و هم ثروتمندتر و هم عالِمتر و هم حکیمتر و ... که شما هم ندارید؛ و چرا که استکبار در کفر و شرک و نفاقش رو در روی مستضعفین هم می ایستد و آنها را نفی می کند و بلکه شکنجه هم می کند و حتی یحتمل اگر لازم ببیند با آنها وارد جنگ هم می شود! مسئله اینجا فقط این نیست که ائمه ی مستضعفین استناد هم می کنند به اینکه: اللهُ اکبر. مسئله بلکه شدیداً هم از این نوع است که در مسابقاتی که مشرکین معمولاً با هم می گذارند تا آنجایی که مسئله را حتی المقدور از میان خود خارج هم نفرمایند و بلکه ادعای خدایی را بین خود هم هر چه بیشتر نگاه دارند، چنین استکباری دیگر برایش امکان پذیر هم نخواهد شد که اینجا حتی خدا و رسول و امام به چه معنا هم هست و نماز و دعا و عبادت خدا نیز برای چیست و برای کیست آنطور که در شرکش غرق هم شده است؟

اینجا یک مثالی هم یحتمل بتوان زد در مورد تک قطبیهای مغناطیسی و بلکه انواع دو قطبیهای الکتریکی. بعضی یحتمل اشکال کنند که وقتی آیا جنگ یا زلزله یا سیل یا آتشفشانی یا تکینگیهای دیگری ممکن است رخ دهد، این تکینگیها در قطبهایی یا دو قطبیهایی یا بلکه چند قطبیهایی است که در اثر تغییرات در جهت محور و زوایای حرکات اجرام سماوی چقدر هم ایجاد می شوند و لذا اثرش بدینگونه نیز بطور محلی و بلکه جهانی هم نمودار می گردند. اللهُ اکبر! اینجا کفار و مشرکین و منافقین یحتمل اشکال هم کنند که خوب مسئله دیگر مربوط نمی شود به خدا و رسول و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه مسئله ای است در مسائل فرضاً حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یا حتی فلسفه و ریاضی فیزیک و لا غیر! مکانیک و دینامیک مسئله را باید دریافت و حلش کرد و به جواب رسید؛ چه مسئله آزمایشگاهی باشد و چه نظری و تئوری. البته یحتمل همینجا هم استکبار اشکال کنند که مستضعفین اینجا بهتر است بروند مسئله شان را یاد بگیرند که چطور هم حل کنند و بعد بیایند نزد ما مدعی شوند که ما هم بلدیم!

شما اینجا هر چه مدعی شوید که مشکل استکبار تو است که در امور الهی و بلکه حتی امور آیت اللهی و کاردینالیته های منطق ریاضی نیز بینهایتها را سعی در قطبیده شدن می کنید و به طی درجات پیمودن آیت اللهی ها هم قادر نیستید و همه و همه را هم گیر می اندازید چرا که استکبارت اجازه هم نمی دهد و بلکه سدی هم هست برای پیشرفت و اجتهاد و طی درجات سالکین الی الله و طلبگی به سمت مراجع تقلید مستضعفین و ائمه ی آنها و از حتی غیبت بیرون آمدن امام زمان عجل الله فرجه الشریف. اللهُ اکبر! اللهُ اکبر! اللهُ اکبر! اللهُ اکبر! خامنه ای رهبر! مرگ بر ضد ولایت فقیه! .... البته گره ها و پیچیدگیهایی که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می توانند رخ دهند را هر چه بیشتر هم می توان تحقیق و بررسی هم کرد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿القصص: ٥﴾

 

بعضی یحتمل اشکال کنند که شما چطور از آیه مبارکه 5 سوره قصص نتیجه می گیرید که مربوط است به امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟ آیه علی الظاهر مربوط است به مستضعفین روی زمین و اینکه چطور همین مستضعفین خود ائمه می شوند و چطور هم وارثین می شوند؛ و بلکه آیه ی مبارکه خصوصاً صحبتی از یک امام بخصوص و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف چطور نمی فرماید؟ البته این مسئله یحتمل از دیدگاه شیعیان حضرت علی ابن ابیطالب امیر المومنین علیهم السلام حلش آسان است آنچنان که ائمه ی اطهار علیهم السلام وارثینی هستند که امر رسالت را بعد از حضرت رسول محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم بعهده گرفتند تا کار می رسد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف که تا روز قیامت هم ادامه دارد. 

البته اینجا بغیر از امور امامت یحتمل بعضی اشکال کنند که ارث و میراثهای دیگری هم هست که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مثلاً می گنجند! مثلاً شما جبرهای ویراسورو و دامنه های ونزیانو را دارید که می فرمایند شروع نظریه ی ریسمان از همین جاها هم سرچشمه می گیرند. 

البته ما اینجا خیلی هم نمی خواهیم وارد بحث این نوع جبرها و دامنه های واپاشیهای ذرات فیزیکی هم شویم. و لذا بنده ی حقیر فقط مایلم که اینجا خاطره ای را عرض کنم از مرحوم آیت الله ضیاء آبادی رحمه الله و همینطور مرحوم آیت الله شجاعی زنجانی که سالها قبل که از رادیوی ماشین پخش می شد و بنده ی حقیر یحتمل در یام محرم و پیرامون حادثه ی کربلا و امثالهم هم گوش می کردم هر چند که الان هم درست یادم نیست که دقیقاً چه بودند، ولی یادم هست که تاثیر عمیقی در روح انسان می گذاشتند! این تا حدی است که گاهی شما احساس می فرمایید که سخنران دارد با شخص شما هم صحبت می کند! 

البته اینجا یک حالت فرشته گونی دارد که گویی فرشته ای است که دارد شما را از رازها و اسراری هم با خبر می کند. اما یک وقتهایی هم هست که گویی همین فرشته ها به جبر است که دارند خبر خود را به شما می رسانند یا آیا بلکه واقعاً هم آیات الهی در کار است که حضرات آیات خبر آنها را دارند بازگو می کنند. یک بحثی که از این نوع شما یحتمل بنظرتان برسد از انواع مسائل فقهی و دیگر انواع مسائلی است که حتی در مسجد هم می توان با آنها روبرو بود؛ و اینجا مسئله از نوعی است که ممکن است شنونده بنظرش برسد که سخنران یا فقیه دارد روی او هم زوم می کند حالا به هر علتی هم که می خواهد باشد. و موضوع این است که آیا شنونده تاب و توان این نوع از انواع زوم کردنهای فقهی را دارد؟ یک مثالش اتفاقاً در مورد برنامه ی وجه الآخر در کانال الکوثر بود که بحثی در گرفته بود دیشب بین اساتید قمی و مصری در قم و استادی سعودی در مورد عقل که به قول فرانسویها یک حالت دژا وو (deja vous) ای را هم داشت که یحتمل توجه شما را هر چه بیشتر هم جلب می کرد که بالاخره داستان از چه قرار است؟ استاد مصری محترم مثلاً این آیه را در مورد بکار بردن عقل بکار بردند: 

1. قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

که می فرمایند که تفکر و تدبر و تعقل کنید و یکی یکی یا دو تا دو با هم قیام لله کنید تا راجع به نبی اکرم و حضرت رسول صل الله علیه و اله و سلم دریابید که او دیوانه نیست و از عذاب شدید روز قیامت می ترساند. همینطور غلط نکنم ایشان به آیه ی سوره ی نساء راجع به تدبر نیز اشاره فرمودند: 

1. أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّـهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا ﴿النساء: ٨٢﴾

2. أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا ﴿محمد: ٢٤﴾

 

بنده ی حقیر یادم هست که صاحب المیزان می فرمایند که وقتی به حضرت رسول وحی می شد، طوری بود که همه می فهمیدند کانه دارد به پیامبر وحی می شود! البته حالا این را نمی توانم پیدا کنم که دقیقاً کجای المیزان بوده است. ولی غلط نکنم حتی فرموده اند که آن حضرت دچار نوعی تشنج هم می شد که گویا بعضی هم تهمت زده اند که حضرت رسول دچار صرع بوده است. عرض بنده ی حقیر این است که این درست است که می شود وسائلی را هم جبراً فراهم کرد که در فردی القاء هم شود که دارد به او وحی می شود یا آیا او ارتباطی خاص با فرشتگان دارد یا ...، تا جایی که یحتمل او دچار صرع یا دیگر مشکلات جسمی، روحی، یا روانی هم شود. یعنی عرض بنده ی حقیر این است که مسئله تا یک جاهایی تعقل است که داریم در امور دینی و فقهی و حکمت و بلکه ریاضی فیزیک تدبر و تفکر و تعقل می کنیم. و اما از یک سری مرزها و حدودی که مسائل می گذرد، دیگر بحث از تعقل در دین و الهیات و بلکه طبیعیات و حتی فلسفه هم نیست؛ و بلکه موضوع می شود محض اذیت و آزاری که گزارشهای آن حتی از آنچه نسبت به رفتار با پیغمبران و از جمله خاتم الانبیاء و ائمه ی اطهار هم می شود. کسی که قلبش مریض باشد، نه تنها بویی از مقام وحی و عقل و نقل نبرده است و بلکه منتظر هم هست که مدعیانی را که قائلند به اینکه ما چنین مقاماتی را هم داریم را نیز از روی غفلت خود تا می توانند اغفال کنند. و لذا وقتی مدعی در مقام اثبات ادعای خود سعی کند که برآید است که تعقل محض یحتمل کار نمی کند. و حتی بحث جدلها یحتمل هم به جدال و جنگ هم کشانده شود! یک دلیلش این است که مقام وحی ماورای مقام عقل هم می تواند باشد آنطوری که حکمت الهی ماورای حکمت طبیعی محض و بلکه ریاضی و فیزیک نیز هست. و اما با همه ی اینها، سالک الی الله می تواند با تعقل و تفکر و تدبر به مقام توحید و وحی و رسالت و امامت هم برسد آنطوری که معرفت شناخت خدا و پیغمبر و امام را در دعای در غیبت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم از خدای سبحان مسئلت می کنیم: اللهم عرفنی نفسک .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿البقرة: ١٢٩﴾

البته این را هم عرض کنم که یحتمل نرم افزار تنزیل یک جورهایی با نرم افزار قرآن آنلاین که هر دو گویا به گفته ی خود همین قرآن آنلاین از نرم افزار تنزیل هم استفاده می برند، یک جورهایی یحتمل با هم تداخل دارند یا چیست که بالاخره یا هر دو با هم گیر می کنند یا یکی گیر می کند و دیگری گیر نمی کند یا بلکه هر دو هم با هم کار می کنند! یحتمل مسئله این هم باشد که طلبه ای که سعی دارد خیلی از صفر و یک تا حتی بینهایت را هم بپیماید و بلکه به اجتهاد و مرجع تقلیدی هم برسد، خیلی هم به این نرم افزارها اتکاء و اعتماد نکند! و خوب، نرم افزار هم می تواند مشکلات خودش را داشته باشد دیگر.

یحتمل بعضی اشکال هم می کنند که وقتی مسئله را بیش از حد هم ماشینی کردیم، آن احترامی که شاگرد و طلبه برای استادش هم قائل است یا لااقل باید هم قائل باشد را دیگر قائل نخواهد بود و بلکه از حالت تقوی و ورع هم خارج شده و یک حالت تکبر و عجبی یحتمل به او دست بدهد. و همانطوری که در اینترنت شما گهگاهی ملاحظه می فرمایید که به عنوان یک کاربر زیر سوال می روید که آیا شما یک روبات هستید؟!!! شاگرد و طلبه و دانشجو هم بنظرش یحتمل برسد که استادش هم چیزی بیشتر از یک ماشین نیست! بیخود نیست که می فرمایند 200 کانال فارسی زبان ماهواره ای داریم که دارند روی مردم فارسی زبان کار می کنند. شما اینجا فقط حساب بفرمایید که اگر هر کدام از این 200 کانال یک کمی از آنچه در مورد هر کسی دارند جاسوسی می کنند و همان را در یکی از کانالها منعکس کنند، آیا اگر همین قدر هم کافی نباشد و لذا ما هنوز بسیاری از کانالهای اینترنتی و تلگرامی و اینستاگرامی و ... را هم داریم که می توانند بسیار هم بطور خیلی اینتراکتیو روی افکار عمومی تاثیر بگذارند. خوب، حالا یحتمل بعضی هم خیلی اشکال کنند که این که خیلی هم خوب است ولی بشرطی هم که این کار محصور نشود به خود تخریبی و خراب کردن دیگر شخصیتهای اسلامی و بلکه بر ضد اسلام هم کار کند. لا اله ال الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

بنده ی حقیر داشتم دیروز در نرم افزار تنزیل قرآنی جستجو می کردم؛ دیدم اصلا امکان جستجو ندارد و هر لغتی را که وارد می کنید جستجو نمی کند. اول فکر می کردم که واقعاً هم آن لغات یا عبارتها در قرآن آیا نیست؟ ولی زودی متوجه هم شدم که نخیر؛ مثل اینکه نرم افزار است که کار نمی کند! از جمله عبارات اینها است که جستجو می کردم: "من حیث لا یحتسب" یا "یرزق من یشاء بغیر حساب":

1. هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّـهِ فَأَتَاهُمُ اللَّـهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ ﴿الحشر: ٢﴾

2. وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿الطلاق: ٣﴾

 

1. زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَاللَّـهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿البقرة: ٢١٢﴾

2. فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّىٰ لَکِ هَـٰذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿آل عمران: ٣٧﴾

3. لِیَجْزِیَهُمُ اللَّـهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّـهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿النور: ٣٨﴾

 

همانطور که ملاحظه می فرمایید، حالا نرم افزار خدا را شکر دارد کار هم می کند! و نکته ای که در مورد این نرم افزار هست این است که بر خلاف نرم افزار پارس قرآن که فقط کاربر می تواند یک لغت را بدان بدهد برای جستجو، این نرم افزار عبارات بیشتر از یک لغت را هم می تواند جستجو کند! علاوه بر این در مقایسه ی نرم افزارها، خوبی نرم افزار کاملترین معجم قرآنی هم این است که وقتی ریشه های لغات را دارید جستجو می فرمایید، آنگاه تعدد هر لغتی را جداگانه به شما گزارش می دهد و مثلاً در مورد ریشه ی عقل، می گوید که تعقلون (اندیشه می کنید) 24 بار تکرار شده است در آیات مختلف ولی یعقلون (اندیشه می کنند) 22 بار تکرار شده است علاوه بر اینکه لغات دیگری هم از رشه ی "عقل" باز داریم! نرم افزار تنزیل هم با ریشه جستجو می کند، ولی دیگر ریز نمی شود که کدام چند بار تکرار شده است و فقط همه را پشت سر هم لیست می کند؛ و در هر صورت هر دو نرم افزار می فرماید که لغاتی که ریشه ی "عقل" دارند 49 بار تکرار شده است. از جمله آیاتی هم که "یعقلون" در آن بکار رفته است آیه ی زیر است:

22. لَا یُقَاتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلَّا فِی قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُم بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ ﴿الحشر: ١٤﴾

یک مشکلی هم که کاملترین معجم قرآنی دارد این است که اگر لغتی را همانطوری که در قرآن مجید آمده است بدان بدهید، مثل "باسهم"، جوابی به شما نمی دهد الا اینکه "هم" را از آخر لغت خودتان جدا کنید و دوباره جستجویش کنید؛ در صورتی که یحتمل شما این احتمال را میدهید که لغتی را که در قرآن عیناً آمده است باید بتواند در جستجو بالاخره بیابد. ولی نمی تواند! خیلی هم بد نباشد یحتمل؛ چرا که باعث می شود شما سعی کنید ببینید چرا چنین است و مشکل چیست و یحتمل برای صرف و نحوتان هم خوب باشد!

البته یک وقت هست که تعقل در لغات قرآنی و بلکه نرم افزارهای آنرا دارید که یحتمل می تواند خیلی هم پیشرفته تر از آن چیزی شود که بنده ی حقیر اینجا به عنوان مثال آوردم. و یک وقت هم هست که تعقل در حکمت و علوم الهی و معرفت و عرفان و اخلاق و علوم طبیعی و فلسفه و ریاضی فیزیک و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هست!

ولی یک جاهایی هم مسائلی هست حیاتی که مثلاً بر می گردد به فرازی از دعاهایی از دعای کمیل آنچنان که می فرماید یا من اسمه دواء و ذکره شفاء. اینجا یک مسئله ای را دارید که حتی هابیل هم می تواند برای قابیل دعا بفرماید که خدایا این برادر ما قابیل را هم شفای عاجلش را برای او نازل فرما همانطوری که می توانید دعا بفرمایید که خدایا بلای ویروس منحوس کرونا را نیز ریشه اش را از روی زمین بکن و جان مردم را نجات هم بده و حالا شده با واکسن و حتی دعای یا من تحل به عقد المکاره ... را داریم که از دعاهای صحیفه ی سجادیه هم هست یعنی دعای هفتم هم باید باشد که در مفاتیح هم از قول سید بن طاووس هم آمده است. گذشته از اینها ما باز هم این اطبایی را داریم که در طب سنتی متخصص هستند یا داشته ایم چنین اطبائی را هم که خود روحانی هم بوده اند و می فرمایند که نسخه های آنها خیلی هم خوب کار می کرده است در عین سادگی و آنچنان که با خواندن دعایی به یک خرما و یحتمل نسخه ای مفصلتر هم مریض شفا می یافته است. البته از اینها بالاتر این است که حضرت عیسی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام چطور برص و فلج و نابینا را هم شفا می داده است. و حتی نگاه به آن حضرت یعنی حضرت عیسی و نگاه به پیغمبر و ائمه ی اطهار نیز عبادت است!

البته اینجا ما نمی خواهیم هم وارد این بحثها شویم که چطور بعضی نیز از این حسن نیت مردم و باورهایشان یحتمل سوء استفاده می کنند یا چطور هم بعضی اصلا کل مسئله را به تمسخر و استهزاء می گیرند و نفی می کنند. ولی این هم برای خودش مشکل عظیمی می تواند باشد که فرقی ندارد که شما در مملکت اسلامی هستید یا خیر؛ و بالاخره با انواع بیماریها و مریضیها و از جمله هم همین بیماری کروناویروس کوید-19 مواجهیم. حالا بعضی یحتمل هم فیلمها بسازند که مسیحیان چطور سر مردم را کلاه می گذراند که با یک یا چند هللویا گفتن می فرمایند که فلجی از صندلی چرخدارش بپا می خیزد و شروع می کند به راه رفتن هم. یا روح شیطانی را هم فیلم ترسناکش در می آید که چطور اگزورسیست می تواند او را نجات هم دهد. و در عین حال هم اینکه آیا اینها چقدر هم واقعیت دارد و چقدر هم دروغ و کذب است؟ طوری است کانه یک ابهامی در مسئله نهفته است.

ولی به هر حال، این نکته هنوز باقی می ماند که در دین و مذهب، دعوت به اسلام داریم. و بعضی حتی در حد شهادتین هم از آن سر باز می زنند و بلکه حتی کلمه ای هم راجع به اسلام یا به گوششان نرسیده است یا آنقدر بر علیه اسلام تبلیغ شده است که باورشان هم نمی شود که اسلام است که دین حق است و لا غیر: ان الدین عند الله الاسلام. یعنی یحتمل بعضی مدعی شوند که مسجدی را هم خراب کنند برای اینکه بجای معبدی هم که از آن آنها بوده است، ساخته شده است؛ مثل مسجد بابری که هندوها خراب کردند و جای معبد رام می فرمایند بنا شده است؛ ولی یحتمل هم تا حالا هم مسجد را دوباره بنا کرده اند و هم معبد را؛ و الله اعلم! بنده ی حقیر اخبار را خیلی دنبال نکرده ام. نکته اینجا این است که وقتی با ویروسی مثل کروناویروس کوید-19 طرفیم، یحتمل مسئله ای به اسم هابیلی-قابیلی بودن همه و همه بفرمایند که اینجا در میان نیست. در مورد مسجد و معبد هم که خوب روشن است که مسجد کجا است و معبد هم کجا است؟ ولی خوب یک جاهایی هم یحتمل مسئله آندولسی می شود که ایا ما مثلاً اینجا مسجد است که داریم یا معبد است یا کلیسا یا یحتمل حتی آیا تخت سلیمان هم بلکه آتشکده ای بوده است یا همان تخت سلیمان هم هست و ...! 

نکته اینجا یحتمل از این نوع هم هست که بشر در انواع کارخانه های آدم سازی ای که درست می کند و از جمله مهمترین آنها که امام خمینی هم می فرمایند که اسلام کارخانه ی آدمسازی است، وقتی از یک کارخانه ای به کارخانه ای دیگر می رویم، این سوال مطرح می شود که آیا این کارخانه همان کارخانه ی دیگری است که ما هم دیدیم و می شناسیم و بلدیم؟! یا بلکه آیا این کارخانه ای است بیشرفته تر و بهتر و مجهزتر و پرتلاشتر و پرقدرتتر و ثروتمندتر و صنعتیتر و با حوزه های علمیه و دانشگاه هایی بهتر و .... حالا یحتمل بعضی تا آنجا هم پیش می روند که می فرمایند حتی کارخانه ی آدمسازی ای هم در کار نیست و بلکه اساس کار هم همان کمونیسم و مارکسیسم است!

و اما آنجایی که در اسلام کمال و تقوا و علم و معرفت و اخلاق و همه ی خصائص والای انسانی را نشانه ی آدم شدن می داند و تا پای شهادت هم برای لقاء الله و شناخت خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و خصوصاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم پیش می رود، دیگر ادیان هم یحتمل همین را دارند. ولی خوب، آیا غیر از این است که آنجاهایی که بشر متوجه می شود که از دیگر غافله های بشری عقب مانده است، آنگاه یحتمل سعی نمی کند به حرکتهایی انتحاری هم دست بزد که باز هم خود را به آن درجات عالی از کمال در انسانیت برساند؟ و در عین حال هم حاضر نیست که دست از افکار و سنتهای جاهلی خود بردارد و بر آنها اصرار هم می ورزد و اسلام هم نمی آورد و بلکه نهایت سعی خود را هم در آندلسی کردن مسائل می کند و آن هم در جهت نفاق و شرک و کفر را در میان مسلمانان رواج دادن و بلکه با ضد انقلابهای جهانی مهدویت با خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در همه ی سطوح وارد جنگ و دعوا شدن؟ و در این میان هم بعضی افراد ساده لوح خیلی ساده هم می فرمایند که خوب حالا صهیونیسم مسیحی جهانی و بلکه اسرائیل هم به ما چه؟ و این در صورتی است که هر چه کفر و نفاق و شرک است می رود خودش را هم می چسباند به همینها چرا که با اسلام همه و همه شان هم بروند توی دعوا و مرافعه و هابیلی و قابیلی کردن مسائل و اصل آدم شدن و کارخانه های آدمسازی را همه یادشان برود و حتی تا آنجا هم پیش بروند که بفرمایند اتفاقاً تحریم خیلی هم خوب است در نهایت قابیلی کردن و انواع ترورهای آشکار و پنهان همه چیز و همه کس. آیا اینها حتی به خودشان هم رحم می کنند در آن وضعیتی که حتی در جنگهای روانی با دیگران راه می اندازند آنچنان که خودشان را هم بیشتر از همه مبتلا می کند چرا که ذاتاً هم از طرف خدا لعنت شده اند؟ به هیچ کس رحم نمی کنند الا اینکه همه ی سعیشان هم در این است که علمشان را تا حد علم خدایی بالا ببرند و مدعی همه و همه ی عالم هم شوند. و این هم هست که غیر ممکن است در طغیان و طاغوت و فرعونیتش اسلام هم بیاورد و به این ندای درون و بیرون که بچه مسلمان هم شو؛ گوش فرا دهد چرا که آن فرعونیت زیر دندانهایش خیلی هم بدجوری مزه کرده است! و حالا خر بیار و باقلا بار بزن! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد  تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (الروم: ۲۱﴾

 

از آیات الهی انقلاب جهانی مهدوی موعود عجل الله فرجه الشریف همین است که آن حضرت مودتی را بین اقوام بشری ایجاد می فرمایند همانطوری که رسالت پیامبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نیز از همین نوع رحمانیت و رحیمیت و ولایت و مودت و مهربانی خدا و رسولش با نه تنها مومنین و مسلمانان و بلکه همه ی افراد نوع بشر است. مسئله مودت و مهربانی خدا در بین اقوام بشری غیر ممکن است که یک حالت هابیلی قابیلی ای پیدا کند حتی در کربلا چرا که مسئله همه مملو است از فقاهت امام فقیه و ولایت او و جهاد فی سبیل الله او و همه و همه محض قربتاً الی الله؛ و لذا است که می فرماید. وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ. و لذا این ارث خود به خودی شامل حال قابیلیان منافق و مشرک و کافری که در شقاوت خود با هم وارد جنگ و دعوا می شوند، نمی شود در عین حالی هم که یحتمل انقلاب جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف وسط کربلا  است که جهاد فی سبیل الله و جهاد با نفس دارد واقع می شود و انواع درهمتنیدگیهایی را نیز ایجاد می کند آنچنان که ماموم همیشه میلش به این است که به امامش هم بپیوندد و رستگاری را نیز در لقاء الله متصور می شود. بازبهنجارش و فشرده سازی و فاین تونینگ آی آر و یو وی میدانهای کوانتومی مورد بحث را یحتمل بتوان در درهمتنیدگیها نیز اعمال کرد!

https://arxiv.org/abs/2002.12932

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

خشم مردم پنسیلوانیای آمریکا از قتل بی‌دلیل یک جوان به دست پلیس

نیروهای پلیس آمریکا در ادامه جنایات خود، یک جوان 19 ساله این کشور را در ایالت پنسیلوانیا، در حالی که تسلیم شده بود، هدف شلیک مرگبار خود قرار‌داده و کشتند.


جنایت‌های پلیس آمریکا تمامی ندارد؛ هفته گذشته خبری منتشر شد که پلیس آمریکا یک دختر 9 ساله را با اسپری فلفل و به طرز وحشیانه‌ای بازداشت کرده است.این عمل وحشیانه، اعتراضاتی را در برخی از شهرهای این کشور به دنبال داشت. جدیدترین مورد نیز به «کریستین‌هال» جوان ۱۹ ساله، مربوط می‌شود؛ او که از مشکلات روانی رنج می‌برد، بی‌دلیل هدف گلوله‌های پلیس قرار گرفت و جان خود را از دست داد. براساس تصاویر ویدئویی مربوط به قتل این نوجوان، وی در حالی که دست‌هایش را بالا گرفته بود، هدف قرار گرفته است. این اتفاق با عث خشم مردم ایالت پنسیلوانیا شد و آنها خواستار پاسخگویی مقامات در ارتباط با قتل این جوان بی‌دفاع شدند. این ویدئو را «بنجامین کراپ» وکیل مدافع حقوق مدنی روز چهارشنبه در حساب توئیتری خود به اشتراک گذاشت. وی نماینده خانواده «جورج فلوید» مرد سیاه‌پوستی است که سال گذشته قتلش به دست یک افسر پلیس، اعتراضات سراسری در آمریکا و بسیاری از کشورهای جهان را در پی داشته است.
به گزارش «یاهو نیوز»، کریستین‌هال روز ۳۰ دسامبر (10 دی) روی پلی در شهرستان «همیلتون» ایالت پنسیلوانیا،
بر اثر شلیک مرگبار کشته شد. نیروهای پلیس بعد از دریافت گزارشی درباره حضور مردی پریشان، به آنجا رفته بودند. به دنبال مرگ وی در بیمارستان، مقامات پلیس بیانیه‌ای صادر و ادعا کردند که کریستین سلاح گرم داشت. آنها همچنین ادعا کرده بودند او بعد از دستور افسران پلیس سلاح خود را‌انداخت، اما همکاری نکرد و سلاح را بار دیگر برداشت و به سمت آنها نشانه رفت و به همین دلیل، نیروهای پلیس مجبور به شلیک شدند.این در حالی است که در ویدئوی جدید، مشخص است که کریستین در حالی هدف شلیک پلیس قرار گرفت که دستانش را بالا برده بود. 
به گزارش فارس، مادر این قربانیِ به پلیس آمریکا گفت: او به کمک نیاز داشت، او به دنبال کمک بود، اما به جای دریافت کمک، از سوی کسانی که قرار بود به او کمک کنند، هدف گلوله قرار گرفت . وی افزود:« او دچار بحران شده بود. گفته می‌شود قصد خودکشی داشت. کریستین‌هال به یک دست کمک‌گر نیاز داشت، اما گلوله دریافت کرد، آن هم وقتی که دستانش بالا بود. »خانواده این پسر جوان و وکلای آنها از دادستان کل پنسیلوانیا خواسته‌اند درباره این پرونده تحقیق کند. با این حال، افسران پلیسی که در قتل وی دست داشتند، اخیراً به سر کار خود بازگشته‌اند و دفتر دادستان کل می‌گوید درخواستی برای بررسی پرونده دریافت نکرده است.

 

روزنامه ی کیهان امروز 20 بهمن 99

1. وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿مریم: ٣٩﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ ﴿الأنبیاء: ١﴾

3. وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَـٰذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ ﴿الأنبیاء: ٩٧﴾

4. وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَىٰ حِینِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَـٰذَا مِن شِیعَتِهِ وَهَـٰذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیْهِ قَالَ هَـٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِینٌ ﴿القصص: ١٥﴾

5. لَّقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَـٰذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ﴿ق: ٢٢﴾

 

فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّما قَارَبَ لِیَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ

 

فرازی از نامه و عهد و پیمانهای امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام برای مالک بن حارث اشتر نخعی

 

وَ لَاتَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاک‌إِلَیْهِ عَدُوُّک‌وَ لِلَّهِ فِیهِ رِضىً، فَإِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِک‌وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ، وَ أَمْناً لِبِلَادِکَ، وَ لَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّک بَعْدَ صُلْحِهِ، فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّما قَارَبَ لِیَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ، وَ اتَّهِمْ فِی ذلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ. وَ إِنْ عَقَدْتَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عَدُوِّک‌عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً فَحُطْ عَهْدَک‌بِالْوَفَاءِ، وَ ارْعَ ذِمَّتَکَ بِالأَمَانَةِ، وَاجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَیْتَ، فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَیْ‌ءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَیْهِ اجْتَماعاً، مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِیمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ. وَ قَدْ لَزِمَ ذلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِیَما بَیْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِینَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ وَ لَاتَخِیسَنَّ بِعَهْدِک‌وَ لَاتَخْتِلَنَّ عَدُوَّکَ، فَإِنَّهُ لَایَجْتَرِى‌ءُ عَلَى اللَّهِ إِلَّا جَاهِلٌ شَقِیٌّ. وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَیْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ، وَ حَرِیماً یَسْکُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ، وَ یَسْتَفِیضُونَ إِلَى جِوَارِهِ. فَلَا إِدْغَالَ وَ لَامُدَالَسَةَ وَ لَا خِدَاعَ فِیهِ، وَ لَاتَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِیهِ الْعِلَلَ، وَ لَاتُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التَّأْکِیدِ وَ التَّوْثِقَةِ. وَ لَایَدْعُوَنَّکَ ضِیقُ أَمْرٍ، لَزِمَکَ فِیهِ عَهْدُاللَّهِ، إِلَى طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَیْرِ الْحَقِّ، فَإِنَّ صَبْرَک‌عَلَى ضِیقِ أَمْرٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ، خَیْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ. وَ أَنْ تُحِیطَ بِکَ مِنَ اللَّهِ فِیهِ طِلْبَةٌ، لَاتَسْتَقْبِلُ فِیهَا دُنْیَاک‌وَ لَاآخِرَتَکَ.

 

هرگز صلحى را که از جانب دشمن پیشنهاد مى‌شود و رضاى خدا در آن است رد مکن، که در صلح براى سپاهت آسایش و تجدید نیرو و براى خودت آرامش از همّ و غمها و براى کشورت امنیّت است، امّا زنهار! زنهار! سخت از دشمنت پس از بستن پیمان صلح بر حذر باش! چرا که دشمن گاهى نزدیک مى‌شود که غافلگیر سازد، بنابراین دور اندیشى را بکار گیر و در این موارد روح خوشبینى را کنار بگذار، اگر پیمانى بین تو و دشمنت بسته شد و یا تعهّد پناه دادن را به او دادى، جامه وفا را بر عهد خویش بپوشان و تعهّدات خود را محترم بشمار! و جان خود را سپر تعهّدات خویش قرار ده! زیرا هیچ‌یک از فرایض الهى نیست که همچون وفاى به عهد و پیمان، مردم جهان- با تمام اختلافاتى که در آرا و خواسته ها دارند- نسبت به آن، این چنین اتّفاق نظر داشته باشند، حتّى مشرکان زمان جاهلیّت، علاوه بر مسلمانان، آن را مراعات مى‌کردند، چرا که عواقب سوء پیمان شکنى را آزموده بودند. بنابراین هرگز پیمان شکنى مکن و در عهد خود خیانت روا مدار و دشمنت را مفریب، زیرا غیر از شخص جاهل و شقى، کسى گستاخى بر خداوند را روا نمى‌دارد. خداوند عهد و پیمانى را که با نام او منعقد مى‌شود با رحمت خود مایه آسایش بندگان و حریم امنى برایشان قرار داده تا به آن پناه برند و براى انجام کارهاى خود به جوار او متمسّک شوند. بنابراین، فساد، خیانت و فریب، در عهد و پیمان راه ندارد، هرگز پیمانى را مبند که در تعبیرات آن‌جاى گفتگو باقى بماند و بعد از تأکید و عبارات محکم، عبارات سست و قابل توجیه به کار مبر (که اثر آن را خنثى مى‌کند). هرگز نباید قرار گرفتن در تنگنا به خاطر الزامهاى الهى پیمانها تو را وادار سازد که براى فسخ آن از راه ناحق اقدام کنى، زیرا شکیبایى تو در تنگناى پیمانها که امید گشایش و پیروزى در عاقبت آن دارى، بهتر است از پیمان شکنى و خیانتى که از مجازات آن مى‌ترسى، همان پیمان شکنى که موجب مسؤولیّتى از ناحیه خداوند مى‌گردد که نه در دنیا و نه در آخرت نتوانى پاسخگوى آن باشى.

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه آیت الله العظمی مکارم شیرازی، ص 690-691

http://lib.eshia.ir/10336/1/690

 

 

74- و از صلح و آشتى را که رضاء و خوشنودى خدا در آنست و دشمنت ترا بآن بخواند سرپیچى مکن، زیرا در آشتى راحت لشگریان و آسایش اندوهها و آسودگى براى (اهل) شهرهایت است (چنانکه خداوند در قرآن کریم س 8 ى 61 مى‌فرماید: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‌ یعنى اگر دشمنان بصلح و آشتى گراییدند تو نیز آنرا بپسند و «اگر در باطن مکر و حیله بکار برده بصلح و آشتى مى‌خواهند ترا فریب دهند مترس» کار خود بخدا واگزار که خدا «به گفتارشان» شنوا و «به اندیشه‌هاشان» دانا است) ولى از دشمنت پس از آشتى او سخت برحذر باش و بترس، زیرا دشمن چه بسیار خود را نزدیک گرداند تا غافل گیر کند (آنگاه کار حریف را بسازد یا او را در سختى اندازد) پس احتیاط و استوار کارى را پیشه کن و زیر بار حسن ظنّ و نیکو گمانى بزودى مرو (مؤمن با اینکه بهمه کس نیک بین است در امور اجتماعى باید از زیان نفاق و دوروئى و مکر دشمن آگاه و هشیار باشد) 75- و اگر بین خود و دشمنت پیمانى بستى و او را از جانب خویش (جامه) امان و آسودگى پوشاندى (پناه دادى) به پیمانت وفادار باش و پناه دادنت را بدرستى رعایت کن، و خود را سپر پیمان و زنهارى که داده‌اى قرار ده، زیرا چیزى‌ از واجبات خدا در اجتماع مردم با اختلاف هواها و پراکندگى اندیشه‌هاشان از بزرگ دانستن وفاى به پیمانها نیست، و مشرکین هم پیش از مسلمانها وفاء بعهد را بین خود لازم مى‌دانستند بجهت آنکه وبال و بد عاقبتى پیمان شکنى را دریافته بودند (آزموده بودند، و مسلمانها بانجام آن سزاوارترند) 76- پس به‌جامان و زنهارت خیانت نکرده پیمانت را مشکن، و دشمنت را فریب مده، زیرا (پیمان شکنى جرأت و دلیرى بر خدا است، و) بر خدا جرأت و دلیرى نمى‌کند مگر نادان بد بخت. 77- و خداوند پیمان و زنهارش را امن و آسایشى که از روى رحمت و مهربانیش بین بندگان گسترده قرار داده است (آنان را بمراعات آن امر فرموده تا از هرج و مرج و قتل و فساد رها گردند) و آنرا حریم و پناهگاهى قرار داده که به استوارى آن زیست کرده در پناه آن بروند، پس تباهکارى و فریب در آن روا نیست، 78- و عهد و پیمانى مبند که در آن تأویل و بهانه و بکار بردن مکر و فریب راه داشته باشد (چنانکه با دشمن پیمان بندد که اسیرانش را آزاد سازد تا لشگرش را از فلان شهر بیرون برد، چون اسیران را آزاد نمود شهر را ویران کرده خالى کند) و بعد از برقرارى و استوار نمودن عهد و پیمان گفتار دو پهلو بکار مبر (توریه و پنهان نمودن قصد در وقتى که شخص به سوگند خوردن بغیر حقّ ناچار گردد تا سوگند به دروغ نخورد بد نیست، ولى هنگام پیمان بستن و آشتى با گروه روا نیست، و ادّعاى توریه پذیرفته نگردد) 79- و سختى کار که باید در آن عهد خدا (پیمانى که با دیگرى بسته‌اى) را مراعات کنى ترا بدون حقّ به شکستن آن وا ندارد، زیرا شکیبا بودن تو بر کار سختى که در پاداش آن آسایش و افزونى امید دارى بهتر است از حیله و مکرى که از وبال و کیفر آن و از اینکه از جانب خدا از تو بازخواست شود بطوریکه راهى نداشته در دنیا و آخرت نتوانى عفو و بخشش آنرا درخواست نمائى بترسى (و اینکه پیمان بستن با دیگرى را پیمان خدا نامیده براى تأکید در مراعات نمودن و تهدید بر شکستن آنست).

 

نهج البلاغه، ترجمه مرحوم حجت الاسلام علی نقی فیض الاسلام، جلد 5، ص 1028-1029

http://lib.eshia.ir/11479/5/1028

 

 

اجازه نداشتن آمریکا و سه کشور اروپایی برای شرط گذاشتن برای ادامه‌ی برجام
 و امّا در قضیّه‌ِی تحریمها؛ خب، امروز در دنیا حرف و حدیثهایی هست؛ هم اروپایی‌ها یک چیزهایی میگویند، [هم] آمریکایی‌ها یک چیزی میگویند. اوّلاً در جمهوری اسلامی هیچ کس گوشش بدهکار مُهمل‌گویی‌های مدّعیان بدون استحقاق -حالا چه در اروپا، چه در آمریکا- نیست؛ حرفهای مُهملی میزنند؛ کسی گوشش بدهکار حرفهای آنها نیست. ثانیاً اگر بخواهیم منطقی و مستدل صحبت بکنیم، آمریکا و سه کشور اروپایی که همه‌ی تعهّدات برجامی را زیر پا گذاشتند، دیگر حق ندارند برای برجام شرط و شروط تعیین کنند. آنها به تعهّدات برجامی‌شان هیچ عمل نکردند؛ یک برهه‌ی بسیار کوتاهی در اوّل کار بعضی از تحریمها را -نه همه‌ی تحریمها را- موقّتاً تعطیل کردند، دوباره برگشتند و بعد تحریمها را افزایش هم دادند؛ شاید دو برابر، سه برابر تحریمها را زیاد هم کردند. بنابراین آنها حق ندارند در این زمینه شرط و شروط معیّن کنند.

سیاست قطعی جمهوری اسلامی در مورد برجام: لغو همه‌ی تحریمها توسّط آمریکا و راستی‌آزمایی آن توسّط ایران؛ و آنگاه برگشت ایران به تعهّدات برجامی
 آن طرفی که حق دارد برای ادامه‌ی کار برجام شرط معیّن کند ایران است. علّت هم این است که ایران از اوّل به تمام تعهّدات برجامی خودش عمل کرد، جمهوری اسلامی به تمامی تعهّدات برجامی عمل کرد؛ آنها نقض کردند. ما حق داریم برای ادامه‌ی برجام شرط بگذاریم و این شرط را هم گذاشتیم و گفتیم و هیچ ‌کس هم از آن عدول نخواهد کرد؛ و آن این است که اگر میخواهند ایران به تعهّدات برجامی -که چند تعهّد آن را لغو کرده- برگردد، باید آمریکا تحریمها را کلّاً لغو بکند؛ آن هم نه به زبان و روی کاغذ که بگوید لغو کردیم؛ نه، بایستی در عمل تحریمها را لغو کنند و ما راستی‌آزمایی کنیم و احساس کنیم که درست تحریمها لغو شده، آن وقت ما هم به این تعهّدات برجامی برمیگردیم؛ این سیاست قطعی جمهوری اسلامی است و مورد اتّفاق مسئولان کشور هم هست و از این سیاست بر نخواهیم گشت.

اتّحاد کلمه‌ی مسئولین و ملّت؛ عامل از بین رفتن بسیاری از مشکلات
 توصیه‌ی مؤکّد اینجانب اتّحاد کلمه است؛ مسئولین کشور و دست‌اندرکاران مسائل عمده‌ی کشور اتّحاد کلمه داشته باشند؛ ملّت عزیزمان، اتحاد کلمه‌شان را حفظ کنند. بحمدالله همین اتّحاد کلمه‌ی ملّت ایران توانسته‌ است بسیاری از مشکلات را از پیش پا بردارد؛ بعد از این هم بایستی این اتّحاد کلمه وجود داشته باشد، مسئولین هم هماهنگ و هم‌صدا با هم حرکت بکنند، نیروهای مسلّح هم به وظایف مهمّی که دارند و میدانند [عمل کنند] و به معنای واقعی کلمه ان‌شاءالله به تولید قدرت ادامه بدهند. مطمئنّاً به لطف پروردگار و به دعای ولیّ ‌عصر (ارواحنا فداه)، فردای ملّت ایران و کشور ایران از امروز بمراتب بهتر و بالاتر است. امیدواریم خداوند برکات خون شهدا را همواره شامل حال این ملّت بدارد و روح مطهّر امام بزرگوار را از ما راضی و خشنود کند.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته 

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش، 139/11/19 در سالروز بیعت تاریخی همافران با امام خمینی(ره) در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷

 

 

یک نکات نهفته ای هست در نهج البلاغه که حتی در لغتی که ما معمولاً خیلی هم مصرف می کنیم در رابطه با نامه  و عهدنامه ی مالک اشتر و خود آن حضرت هم توجه بفرمایید که مرحوم فیض الاسلام چه می فرمایند:

 

53 - از عهد و پیمانهاى آن حضرت علیه السّلام است که براى (مالک ابن حارث) اشتر نخعىّ‌

- خدا او را بیامرزد- نوشته چون او را بر مصر و بر اطراف آن سامان فرمانروا قرار داد هنگامیکه حکومت محمّد ابن ابى بکر درهم و پریشان گردیده بود، و آن درازترین و جمعترین پیمانى است که براى نکوکاریها (دستور دادرسى، رموز رعیّت پرورى، آداب مملکت دارى، طریق لشگر کشى و پند و اندرز به همگان) نوشته است (در عرب اشتر کسى را گویند که پلک چشمش برگشته و مژه نداشته باشد، و هم کسیرا که پلک چشم یا لب پایینش چاک داشته باشد، و مالک ابن حارث نخعىّ «قدّس اللّه روحه» را اشتر گویند براى آنکه گفته‌اند: در پیکار لشگر عرب با سپاه روم در سال شانزدهم هجرىّ گرزى بر خود مالک کوفته شد و خود بر سرش پخش و پاره‌اى از آهن آن چشم او را چاک زد، پس از آن روز به اشتر ملقّب گردید. چون وضع مصر در زمان حکومت محمّد ابن ابى بکر بر اثر فتنه انگیزى و تباهکارى معاویه درهم شد، و گروهى به خونخواهى عثمان برخاستند و به امیر المؤمنین علیه السّلام از اوضاع آن سامان خبر رسید، فرمود: حکمرانى مصر شایسته یکى از دو نفر است یا قیس ابن سعد «از بزرگان شیعیان علىّ علیه السّلام و اعدل عدول» که او را از آنجا برداشتیم دوباره باید فرمانروا شود، یا مالک ابن حارث نخعی ...

 

http://lib.eshia.ir/11479/5/988

 

آیا شما می دانستید که معنی لغت "اشتر" چیست؟ اتفاقاً بنده ی حقیر این را از استادی نیز پرسیدم چون که در غفلت و جهالت خود مانده بودم که چطور است که بنده ی حقیر نمی دانم داستان از چه قرار است؛ و اتفاقاً ایشان هم نمی دانستند و بلکه فکر کردند که یحتمل بنده هم دارم ایشان را گیر می اندازم یا امتحان می کنم؛ ولی ایشان فرمودند که اگر حضرت فیض الاسلام چنین فرموده اند، و لذا همینطور است! به هر حال نکته ی مهم و قابل توجهی هم هست که مالک اشتر قدس الله روحه در جنگی آنچنان ضربه ای بر کلاه خودش می خورد که کلاه خود صاف می شود و پلک چشمش چاک خورده و صدمه ای هم می بیند که بدان سبب هم هست که مالک اشتر نامیده می شوند. 

 

بنده ی حقیر یک نکته ای را راجع به تحریمها و رفع تحریمها عرض کنم که لازمه ی آن بنظر می رسد این هم باشد که طرفین یک چیزی داشته باشند که دیگری هم طالب آن است و مثلاً داد و ستدی در این میان حاصل شود از قَبَل برداشتن تحریمها! و اما اگر قرار باشد که مثلاً بانکها از لحاظ بین المللی بهتر بتوانند با هم کار کنند، و طرف تحریم کننده دست بالا را در این کار داشته باشد، یحتمل حیفش هم بیاید که چنین کند! یا یحتمل حتی بدتر اگر قرار باشد که هواپیمای مسافربری بفروشد و در مقابل پول هم بگیرد، باز یحتمل حاضر نشود چنین معامله ای کند الا اینکه یک چیزی در مقابلش داشته باشد که بگیرد که حتی بالاتر از هواپیما هم هست! 

اینجا است که اگر ما اصلا کارخانه های هواپیماسازی نداشته باشیم و بلکه هواپیماهای مسافربری- که فرضاً در حد پراید در مقایسه با ماشینهای دیگر هم هستند- را نداشته باشیم، یحتمل بعضی اشکال کنند که دیگر واویلا است که نمی شود که نمی شود که طرف مقابل رضایت هم دهد که هواپیماهای مسافربری هم به ما بفروشد! یعنی بعضی یحتمل اشکال کنند که ما احتیاج به کارخانه هایی داریم که پشتش صنعت و تکنولوژی قوی ای هم هست که سریع می تواند برایمان هواپیمای مسافربری هم طراحی کند! و حالا هواپیما نباشد، موبایل چطور؟ انواع رایانه های شخصی و حتی بزرگتر و لپ تاپها و تبلتها و ... چطور؟ 

اینها همه خیلی خوب هم هست که اگر کشوری بتواند به آن درجه از تکنولوژیهای نوین دست یابد که خودش بتواند روی پای خودش بایستد و بلکه با دیگر کشورها هم تجارت جهانی کند! ولی یک نکته ای که اینجا منطقاً هست از همان منطق ریاضی کاردینالیته ها و آیت اللهی ها نیز یحتمل بتوان گفت که نشات می گیرد که خصوصاً چنین چیزی در اقتصاد هم کاربردها دارد که چطور است که در برداشتن تحریمها در برجام بفرمایند تقربیاً هیچ چیزی از لحاظ اقتصادی اتفاق نیافتاد؟ یعنی یک مسئله ای است اینجا که مثل بقول معروف همان حاجی بری خودمان است که مرتب حمله دار و آزانس زیارتی مسافرانش یا همان حاجیان را از نقطه ی صفر به مکه ی مکرمه و مدینه ی منوره برده و دوباره برمی گرداند؛ ولی برای مشاهده گری که فرصت سفر با حاجیها را هم لااقل هنوز نیافته است، یحتمل این سوال مطرح است که آیا این حاجیان واقعاً از صفر و بلکه یک توانسته اند به بینهایت هم برسند و آنگاه به سر جایشان هم برگشته اند؟ و آیا آن کیمیایی که در این سفر حج هم نهفته است کدام است؟

مسئله ی اقتصادی هم همینجا است که هر چقدر هم که اقتصاد مملکتی پیشرفت کند، یحتمل بدهیها و نقدینگیها و تورم و ... باز هم مسائل اقتصادی را بین نه تنها صفر و یک و بینهایت که بلکه بین منفی بینهایت تا مثبت بینهایت هم بتواند نوساناتی دهد! و چه رسد به اینکه تجارتهای جهانی هم داشته باشیم و چرخ صنعت هم باید بگردد و .... باز یحتمل بعضی اشکال کنند که کیمیای همه ی این مسائل را چطور بیابیم؟! یرزق من یشاء بغیر حساب چطور می شود؟! وَمَن یَتَّقِ اللَّـهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿٢﴾ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿الطلاق: ٣﴾.

البته آنجایی هم که فلسفه ی تحلیلی را کنار بگذاریم و بلکه دربست تعطیل هم کنیم، یحتمل به این افراط و تفریطها هم می افتیم که خوب حالا پوچ گرایی هم داریم دیگر! و راستی بنده ی حقیر داشتم دنبال گریسون هم می گشتم، اتفاقاً جیم گریسون را داریم که راجع به نیچه هم نوشته است، ولی خود ریاست دانشگاهی را هم دارد به اسم اوبیکیوتس یونیورسیتی! حالا آیا این گریسون یحتمل همان گریسون هم باشد که با نیچه و شوپنهاور هم استاد دشتی نام برده اند؟ و الله اعلم! ولی یحتمل او هم نیست چرا که این گریسون متعلق به قرن نوزدهم هم نیست؛ هر چند که گریسونهای دیگری هم هستند که متعلق به قرن نوزدهم هم هستند ولی لااقل بنده نتوانستم در جستجوهایم او را بیابم و حاصلش یحتمل بعضی بفرمایند شد هیچ در یافتن هیچگرایی! و اما عرض بنده ی حقیر هم این است که حاصل پیمودن صفر و یک تا بینهایت آیت اللهی هایی که یحتمل انسان را از طلبگی مراجع تقلید به اجتهاد هم می رسانند حتی ماورای صرف منطق ریاضی هم هست و بلکه ماورای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز هست. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّـهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿البقرة: ٩٧﴾

2. مَن کَانَ عَدُوًّا لِّلَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَالَ فَإِنَّ اللَّـهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِینَ ﴿البقرة: ٩٨﴾

3. إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّـهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّـهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَٰلِکَ ظَهِیرٌ ﴿التحریم: ٤﴾

 

انسان مات و مبهوت می شود از اینکه چقدر نظریه های جبری در فلسفه های تحلیلی و خصوصاً ریاضی فیزیک طرح می شوند. و اما نکته ای که هست این است که آیا همین فلاسفه وجود مبارک ملائکه و جبرئیل را نیز باور دارند؟ انواع و اقسام جبرها را خصوصاً در ریاضی فیزیک باور می کنیم، ولی جبرئیل را باور نکنیم؟! اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. شیطان رانده شده از درگاه الهی بدجوری مدام در کار است. نظریه های جبری نیز البته عقل انسان را تحریک می کنند که اگر یاد نگیری، مبتلای همان جبر هم می توانی شوی! و اما ملائکه و جبرئیل هم یک چیزهایی دارند که هیچ نظریه ی جبری ای ندارد و نمی تواند داشته باشد آنطور که اخبار از خدا هم برای رسولش می آورند! البته جبرئیل در حدیث کساء هم ظاهر می شود! فَقالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ : یا مَلائِکَتِی وَیاسُکَّانَ سَماواتِی ، إِنِّی ما خَلَقْتُ سَّماء مَبْنِیَّةً وَلا أَرْضا مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنِیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً وَلا فَلَکا یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرِی وَلا فُلْکا یَسْرِی إِلاّ فِی مَحَبَّةِ هؤُلاءِ الخَمْسَةِ الَّذِینَ هُمْ تَحْتَ الکِساءِ. فَقالَ الأمِینُ جبْرائِیلَ : یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الکِساءِ؟ فَقالَ عَزَّوَجَلَ : هُمْ أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ ، هُمْ : فاطِمَةُ وَأَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها. فَقالَ جَبْرائِیلُ : یا رَبِّ أَتَأْذَنُ لِی أَنْ أَهْبِطَ إِلى الاَرْضِ لاَکُوَنَ مَعَهُمْ سادِساً؟ فَقالَ اللّهُ : نَعَمْ ، قَدْ أَذِنْتُ لَکَ ، فَهَبَطَ الاَمِینُ جَبْرائِیلُ وَقالَ : السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللهِ ، العَلِیُّ الاَعْلى یُقْرِؤکَ السَّلامُ وَیَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّةِ وَالاِکْرامِ وَیَقُولَ لَکَ : وَعِزَّتِی وَجَلالِی إِنِّی ماخَلَقْتُ سَّماء مَبْنِیَّةً وَلا أَرْضا مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنِیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً وَلا فَلَکا یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرِی وَلا فُلْکا یَسْرِی إِلاّ لاَجْلِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ. وَقَدْ أَذِنَ لِی أَنْ أَدْخُلَ مَعَکُمْ فَهَلْ تَأْذَنَ لِی یا رَسُولَ الله؟ فَقالَ رَسُولُ اللهِ [١] : عَلَیْکَ السَّلامُ یا أمِینَ وَحْیِ اللهِ ، إِنَّهُ نَعَمْ قَدْ أَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ جَبرائِیلَ مَعَنا تَحْتَ الکِساءِ. فَقالَ لاَبِی : إِنَّ الله قَدْ أَوْحى إِلَیْکُمْ یَقُولُ : (إِنَّما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُم الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً)[٢]، فَقالَ عَلِیُّ لاَبِی : یا رَسُولَ اللهِ ، أَخْبِرْنِی مالِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الکِساءِ مِنَ الفَضْلِ عِنْدَ الله؟ فَقَالَ النَّبِیُّ صلى‌الله‌علیه‌وآله : وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالحَقِّ نَبِیّا وَاصْطَفانِی بِالرِّسالَةِ نَجِیّا ماذُکِرَ خَبَرُنا هذا فِی مَحْفَلٍ مِنْ مَحافِلِ أَهْلِ الاَرْضِ وَفِیهِ جَمْعٌ مِنْ شِیعَتِنا وَمُحِبِّینا ، إِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْ بِهِمُ المَلائِکَةُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ إِلى أَنْ یَتَفَرَّقُوا! فَقالَ عَلِیُّ علیه‌السلام : إِذا وَالله فُزْنا وَفازَ شِیعَتُنا وَرَبِّ الکَعْبَةِ ، فَقالَ أَبِی رَسُولُ الله صلى‌الله‌علیه‌وآله[٣] : یا عَلِیُّ وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالحَقِّ نَبِیا وَاصْطَفانِی بِالرِّسالَةِ نَجِیّا ماذُکِرَ خَبَرُنا هذا فِی مَحْفَلٍ مِنْ مَحافِلِ أَهْلِ الاَرْضِ وَفِیهِ جَمْعٌ مِنْ شِیعَتِنا وَمُحِبِّینا ، وَفِیهِمْ مَهْمُومٌ إِلاّ وَفَرَّجَ الله هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ إِلاّ وَکَشَفَ الله غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ إِلاّ وَقَضى الله حاجَتَهُ! فَقالَ عَلِیُّ علیه‌السلام : إِذن وَالله فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ شِیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِی الدُّنْیا وَالآخِرةِ وَرَبِّ الکَعْبَةِ [٤].

حِکْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ ﴿القمر: ٥﴾

 

[زیارت حضرت صاحب‌الأمر علیه السلام]

شیخ جلیل احمد بن ابى طالب طبرسى رحمة الله علیه در کتاب شریف احتجاج روایت کرده که: از ناحیه مقدسه بیرون آمد بسوى محمد حمیرى بعد از جواب از مسایلى که از آن حضرت سؤال کرده بود

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ لاَ لِأَمْرِهِ تَعْقِلُونَ وَ لاَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ تَقْبَلُوَن حِکْمَةٌ بٰالِغَةٌ فَمٰا تُغْنِ اَلنُّذُرُ [عَنْ قَوْمٍ لاٰ یُؤْمِنُونَ] اَلسَّلاَمُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِینَ هرگاه خواستید توجه کنید به وسیله ما به سوى خداوند تبارک و تعالى و به سوى ما پس بگویید چنانکه خداى تعالى فرموده

سَلاَمٌ عَلَى آلِ یس اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اَللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اَللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اَللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اَللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اَللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ فِی آنَاءِ لَیْلِکَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِکَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اَللَّهِ فِی أَرْضِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اَللَّهِ اَلَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اَللَّهِ اَلَّذِی ضَمِنَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْعَلَمُ اَلْمَنْصُوبُ وَ اَلْعِلْمُ اَلْمَصْبُوبُ وَ اَلْغَوْثُ وَ اَلرَّحْمَةُ اَلْوَاسِعَةُ وَعْداً غَیْرَ مَکْذُوبٍ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقُومُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْعُدُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ اَلسَّلاَمُ

 

بنده ی حقیر داشتم از کتاب نهج البلاغه ی ترجمه ی مرحوم استاد محمد دشتی به آخرین صفحات نامه های آن حضرت نگاهی می انداختم که متوجه پاورقی ای در ترجمه ی نامه ی 78 در جواب نامه ی ابوموسی اشعری شدم. متن عربی این کتاب در کتابخانه ی ای-شیعه هست ولی غلط نکنم متن فارسی اش یافت نمی شود! آنجایی که پاورقی مربوط به متن می شود، جمله ی متن چنین می فرماید:

فان الشقی من حرم نفع ما اوتی من العقل، و التجربة

همانا تیره روز، کسی است که از عقل و تجربه ای که تصیب او شده محروم ماند، ^(1)

^(1)- رد تفکر: ایرسیونالیسم Irrationalism (فلسفه ی غیر عقلی، خِرَد گریزی) یا یورش بر ضد عقل که در قرن 19 از طرف شوپنهاور و ینچه [این لغت به احتمال رو به یقین باید همان "نیچه" هم باشد!] و گریسون، رواج یافت.

 

بعضی اینجا یحتمل اشکال هم کنند که مگر فلسفه علی رغم تفکرات ایرسیونالیسم غیر عقلی و خِرَد گریزی شوپنهاور و نیچه و گریسون که البته بنده دورادور هم راجع به شوپنهاور و نیچه شنیده ام ولی باید هم ببینم حرف گریسون هم اصلا چیست؟ و اما بالاخره مگر می شود هم که فلسفه ای داشته باشیم که بخواهد حتی چنین ایرسیونالیست و غیر عقلی و خرد گریز هم باشد؟ یک وجه مسئله همین است که در فلسفه های تحلیلی غیر قاره ای، آنقدر مسائل را مجرد و انتزاعی کرده اند که خیلی اوقات عقل وامی ماند که مثلاً حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اصلا مسائل و جوابهای آنها هم چیست و کدام است؟ و همین هم باعث می شود که همین عقل و خرد گریزان از روی بی عقلی هم  بلکه از حکمت الهی هم باز می مانند و اینطوری است که برای اینکه خود را توجیه هم کنند گریزی می زنند به اینکه چطور می شود به خرد گریزی غیر عقلی خود صحه هم بزنند در میان این همه تفکراتی فلسفه های تحلیلی ای که انسان را میتواند در نشئه های طبیعت غرق هم کند! آنچنان که هر کسی گوشه ای از علم را برای خود اختیار کرده است و دارد به فلسفه بافی و بلکه سفسطه های پست مدرن و مدرن و ... هم می پردازد. و این بیچاره ها هم عقلشان به جایی نمی رسد و لذا شروع می کنند به همین مسائل برای خودشان از روی بی عقلیهایشان تا بلکه فلسفه های تحلیلی رایج را دربست نفی هم کنند که مثلاً چطور هوش مصنوعی هم داریم و در هوش مصنوعی هم یادگیریهای ماشینی برای رزالوسیونهای پایین و بالا و چه و چه برای از جمله ام آر آی و امثالهم هم داریم که چطور هم آلزهایمر را برای شما می تواند آشکار هم کرده و بلکه به درمان آن کمک هم کند. حالا یک بی عقلی که اصلا نمی داند حکمت الهی کدام و حکمت متعالیه نظریههای حمیدی مجیدی فقهی چیست و الکترومغناطیسم مسئله کدام است؟ اظهار هم بدارد که همه ی اینها کشک! و بلکه مسئله را می توان با بی عقلیهای مختلف هم حل کرد. خوب، مسئله حل است دیگر.

یعنی یک دفعه سعی کردی فلسفه ی تحلیلی را بفهمی، دو دفعه، سه دفعه سعی کردی و نفهمیدی، و بلکه دچار روانپریشیهایی هم خیلی شدی، بالاخره آیا از نتیجه های فلاسفه های تحلیلی که می توانی استفاده کنی یا خیر؟ و چرا؟ چون این بیچاره می بیند که همه چیز بنظرش هرج و مرج حاصل از کشمکشها و مجادلات قدرتها و بلکه دنباله روهای انها است و لا غیر! و برایش گیج کننده هم هست که راه از چاه کدام است؟ و از طبیعت هم نمی تواند بیرون آمده به نشئات حکمت الهی نیز پی ببرد و لذا در انبوهی از افراط و تفریطهای خود غرق هم می شود. یا همچون ابو موسی اشعری با عمرو ابن عاص بنفع معاویه لعنت الله علیه بدون آنکه بداند دارد چه می کند سازش می کند یا همچون عمرو بن عاص مشاوره می دهد که قرآن سر نیزه ها کنند یا .... و اما اینکه حالا حق با کیست و امام و امت کدامند؟ و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّـهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿النساء: ٥٩﴾

 

 

473- و بإسناد تقدم هناک عن محمّد بن أسید فی حدیث قال: سألت فاطمة علیها السّلام هل نص رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قبل وفاته على علیّ بالإمامة؟ فقالت: وا عجبا أنسیتم یوم غدیر خم قلت: قد کان ذلک و لکن أخبرینی بما أسرّ إلیک قالت:

أشهد اللّه تعالى لقد سمعته یقول: علیّ خیر من أخلفه فیکم و هو الإمام و الخلیفة بعدی إلى أن قال: فقلت: یا سیدتی فما باله قد قعد عن حقه؟ فقالت: لقد قال له‌ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى و لا تأتی، أو قالت مثل علی [1].

 

اثبات الهداة، شیخ ابوجعفر حر عاملی، جلد 3، صص 117-118

http://lib.eshia.ir/71405/3/117

 

و بإسناد تقدم هناک عن محمّد بن أسید فی حدیث قال:.... فَقُلتُ: یا سَیِّدَتی، فَما بالُهُ قَد قَعَدَ عَن حَقِّهِ؟ فَقالَت: لَقَد قالَ له رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله و سلّم: مَثَلُ الإِمامِ مَثَلُ الکَعبَةِ؛ إذ تُؤتى ولا تَأتی أو قالَت: مَثَلُ عَلِیٍّ.

صاحب کفایة الأثر (شیخ حر عاملى‏) به نقل از محمدبن أسید در جریان گفتگویی که با فاطمه علیها السلام دختر پیامبر خدا (ص) درباره امامت على (ع) داشت: از او پرسیدم: اى بانوى من! چرا او (على) از گرفتن حقّش دست کشید؟.

حضرت فرمود: پیامبر خدا (ص) فرمودند: مَثَل امام علی(علیه السلام)، مَثَل کعبه است که به سراغش مى ‏آیند، ولى او به سراغ کسى نمى ‏رود.

منبع: إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏3، ص: 118-117 به نقل از کفایة الأثر: ص 195.

تعریف امام از منظر حضرت زهرا (سلام الله علیها)، خبرگزاری حوزه

https://www.hawzahnews.com/news/374582/

 

 

(4)  من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه‌ی سالوسی و اسلام‌نمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده‌ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده‌ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می‌نمایاندند و نباید از آن مسائل سوء‌ استفاده شود؛ و میزان در هر کس حال فعلی او است.

 

بند آخر وصیتنامه از متن کامل وصیت‌نامه الهی سیاسی حضرت امام خمینی رحمه‌الله

https://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=9447

 

فرض بفرمایید که بنده ی حقیر از نمازگزارانی هستم در یک مسجدی یا حتی گوشه ی صندوقخانه ای فرادی هم به نماز می ایستم؛ و لذا سعی این حقیر در این است که به خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم وصل شوم. حتی یحتمل در این راه آنقدر هم پیشرفت کنم که بتوانم بشوم نماینده ی ولی فقیه (مد ظله العالی) در اموری از امورات اسلامیِ مملکتی و کشوری. آن چیزی که مسئله را می تواند از صفر تا بینهایت ادامه دهد و بلکه حتی تا منهای بینهایت هم برگرداند همین است که میزان در هر کس حال فعلی او است آنچنان که معلومدار هم شود که آیا همین کسی که به نماینده ی ولی فقیه هم ارتقاء یافته است آیا در صدد نیست بسبب سالوسی و اسلام نمایی اش حتی ولی فقیه مد ظله العالی را از روی دغلبازی اغفال هم کند؟

این مسئله را اگر صفر و یک و بینهایت و بلکه منهای بینهایت در مجموعه ی مسائل اعداد حقیقی هم نمی بود که حتی خود در مجموعه ی اعداد مختلط هم واقع می شوند و آنگاه شما حتی مسائل مربوط به اعداد پی-تایی p-adic را نیز دارید که از جمله در نظریه ی گالوا با چه طیف عظیمی از مسائل برخورد می کنیم اگر اینطور نمی بود، فقط می گفتیم که این بند از وصیتنامه خیلی ساده قابل حل است دیگر. مثلاً باید از صفر طلبگی به بینهایت مرجع تقلیدی رسید و آنگاه در پیمودن آیت اللهی های بالاتر می رسیم به فضاهای هیلبرت و بلکه اپراتورهایی که روی آنها آیا چقدر هم کار می کنند و نهایتاً آیا نمی رسیم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف بطور محلی یا حتی وقتی از یک فضا-زمان به فضا-زمانی دیگر هم تبدیل می کنیم آیا نمی رسیم به آن حضرت بطور جهانی و گلوبال؟! نکته اینجا این است که آن دورهای باطلی که در فرضاً گرانش کوانتومی دوره ای یا همان لوپی می توان با آنها برخورد کرد آنچنان که میزان حال فعلی افراد است را از ظلمات بسمت نورانیت هم روشن می کنند می توانند هم او را دوباره بسمت ظلمات نیز برگردانند یا خیر؟!

نکته ی خیلی عجیب و غریبی که اینجا نهفته است مسئله ای است که در رابطه با امام و امت او است. این را ما در مسئله ی امام خمینی قدس سره الشریف و انقلاب جمهوری اسلامی و ولایت فقیه صراحتاً می بینیم که نمی توان گفت که امام زمان عجل الله فرجه الشریف یک سرابی بیش نیست و بلکه واقعیتی است آشکارا. این یعنی چه؟ خوب، برای آنهایی که در جهت امام و امت اش دارند تلاش می کنند این مسئله آنقدر می تواند جدی شود که نماینده ی حتی گمنامی از ولی فقیه و امام تا حد شهادت پیش رفته و بلکه شهید هم می شود و امام خود را نیز ملاقات می کند و بلقاء الله هم می پیوندد هر چند که باور آن برای کفار و مشرکین و منافقین هم خیلی مشکل باشد که کدام شهادت و کدام لقاء الله و بلکه حتی کدام ولی فقیه و کدام امام و امت؟ این مسئله را وقتی ما سعی کنیم از فلسفه و ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ارتقاء پیدا هم کنیم به حکمت الهی و سعی کنیم هم که با انبوهی از مشکلات در راه دست و پنجه نرم کنیم آنگاه یحتمل به گوشه ای از مسائل موجود دست یابیم! مثلاً موضوع فضاهای هیلبرتی و اپراتوری و تحلیل تابعی اینجا است که انواع مسائل را به زبانهای مختلف می توان عنوان کرد برای اینکه نوع بینهایتهایی را که با آنها برخورد می کنیم از این نوع است که کاردینالیته ها و آیت اللهی های آنها بالاتر از الف_0 و حتی الف_1 و بلکه وارد در الف_2 و ماورای آن هم یحتمل هستند! و اما حالا این مسائل کجا و مسائل مربوط به امام و امت و ولایت فقیه و امثالهم هم کجا است؟

اینجا است که حضرت می فرمایند که مثل امام مثل کعبه است که به سراغش می آیند ولی او بسراغ کسی نمی رود. و مثل کعبه و مسجد الحرام آنقدر در حرمتش عظیم است که حتی کسی علی الاصول و علی القاعده اجازه ی ورود به آن را ندارد و بلکه برای عبادت آنرا طواف هم می دهیم اگر خدا بخواهد و قبله ی مسلمین است و کمتر کسی است که اجازه ی ورود به خود کعبه را هم دارد. و در عین حال بگذریم از اینکه در زمانهای جاهلیت هم آنرا پر می کرده اند از بتها و چوب و سنگ برای پرستش خدایان. امروزه بعضی یحتمل حتی اشکال هم کنند که آیا نمی شود یک خط تلفن ثابت هم در کعبه نصب کرد؟ و این در حالی است که دیگر با آمدن موبایلها و تبلتها و لپ تاپها و ماهواره ها و ...، حتی شما به تلفن ثابت هم برای حتی خانه های مردم هم احتیاج ندارید و چه رسد به کعبه. و لذا برای یک انبوهی از مردم هم بتها و چوب و سنگها را همینها نیز جایگزین کرده اند. مشکل این است که جاهلیت و غفلت و در خواب ماندنها چقدر ما را از بیدار شدن و حتی دیدن امامی که چقدر هم در داخل کعبه می تواند باشد غافل کرده است و بلکه به جهالت هم افتاده است؟ چطور است که بیشتر یاران ائمه ی اطهار از کوخ نشینان و فقراء هم هستند تا کاخ نشینان و شاهان و شاهزادگان هر چند که همنیها هم همه و همه به طواف کعبه می روند، و حتی اگر با شاهزادگان هم وصلت کرده اند با این حال امام بعدی خیلی مواقع از ام ولد هم هست؟! و لذا با اینکه میزان حال فعلی افراد است، جاهلیتها و غفلتها افراد را آنچنان غافل و بلکه اغفال هم می کنند که گویی از اسلام خود هم دست شسته اند و دریغ از تحولی که در حالها ایجاد هم شوند و به حال امام و امت خود بتوانند یاری ای هم برسانند. ساده تر این است که مسائل را هسته ای کنیم و آنگاه ببینیم از لحاظات سیاسی و علمی نیز چه می توان کرد یا اینکه ببینیم چه درهمتنیدگیهایی را می توان ایجاد هم کرد یا .... معمولاً در اکثر مواقع آبروریزیها آنقدر زیاد است که خدا و پیغمبر و امام و امت را فراموش کرده و نماینده ی امام کدام است و بلکه خود ادعای خدایی کرده و بلکه پیغمبری و امامت را هم همه و همه را یک جا حاشا می کند! مثلاً اینطور اظهار می دارد که حتی کدام خدا و پیغمبر و امام؟ از سر این ملت همان خدا شاه میهنش هم زیاد است! همه چیز را فروختند رفت پی کارش. این بدبخت یادش هم رفته است که چطور در عالم معنا و عالم ملکوت در و دیوار و سنگ و چوب هم تسبیح خدا را می گویند و چه رسد به زمین و زمان و همه ی موجودات زنده و بلکه مرده! امان از این انسان فراموشکار ناسپاس.

و لذا توجه می فرمایید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف چطور در آن میزان حال فعلی افراد می تواند تبدیل شود به یک سرابی آنجایی که خصوصاً انقلاب جهانی آن حضرت یعنی مهدی موعود چطور در میان انحرافها و لا مذهبیها و الحادها و فرعونیتها و غفلتها و دغلبازیها و اغفالگریها فراموش هم شده است و انواع روانپریشیها و دیگر بیماریهای روانی و روحی و جسمی را در افراد بشر تشدید می کند و کانه انگار دیگر امری است غیر ممکن که حضرت مهدی موعود امام زمان عجل الله فرجه الشریف از غیبت بیرون آمده از شش طرف کعبه اعلان بفرمایند که انا المهدی. و اما وقتی امت همین امام یک مرتبه همه با هم به نمایندگی حضرتش فریاد برمی آورند انا المهدی هم خیلی شنیدنی و بلکه دیدنی است و چه رسد به اینکه آن امام همام در نماز جمعه ای هم خود ظهور یابند و ...! بعضیها آنچنان در کفرشان گیر کرده اند که اگر امام امت را همه ی عالم تصدیق هم کنند که آن حضرت است که امام امت است، باز هم دست از کفر و شرک و نفاق و عنادش برنمی دارد و در ظلمات گناهان خودش برای همیشه نسل اندر نسل غرق هم شده است و هر چه به او بفرمایند بهشتی شو بغیر از جهتمی که در آن گیر کرده است چیزی نمی فهمد و تازه می گوید هیزمش هم تر است از بس که فضول است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّـهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿النساء: ٥٩﴾

 

 

473- و بإسناد تقدم هناک عن محمّد بن أسید فی حدیث قال: سألت فاطمة علیها السّلام هل نص رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قبل وفاته على علیّ بالإمامة؟ فقالت: وا عجبا أنسیتم یوم غدیر خم قلت: قد کان ذلک و لکن أخبرینی بما أسرّ إلیک قالت:

أشهد اللّه تعالى لقد سمعته یقول: علیّ خیر من أخلفه فیکم و هو الإمام و الخلیفة بعدی إلى أن قال: فقلت: یا سیدتی فما باله قد قعد عن حقه؟ فقالت: لقد قال له‌ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى و لا تأتی، أو قالت مثل علی [1].

 

اثبات الهداة، شیخ ابوجعفر حر عاملی، جلد 3، صص 117-118

http://lib.eshia.ir/71405/3/117

 

و بإسناد تقدم هناک عن محمّد بن أسید فی حدیث قال:.... فَقُلتُ: یا سَیِّدَتی، فَما بالُهُ قَد قَعَدَ عَن حَقِّهِ؟ فَقالَت: لَقَد قالَ له رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله و سلّم: مَثَلُ الإِمامِ مَثَلُ الکَعبَةِ؛ إذ تُؤتى ولا تَأتی أو قالَت: مَثَلُ عَلِیٍّ.

صاحب کفایة الأثر (شیخ حر عاملى‏) به نقل از محمدبن أسید در جریان گفتگویی که با فاطمه علیها السلام دختر پیامبر خدا (ص) درباره امامت على (ع) داشت: از او پرسیدم: اى بانوى من! چرا او (على) از گرفتن حقّش دست کشید؟.

حضرت فرمود: پیامبر خدا (ص) فرمودند: مَثَل امام علی(علیه السلام)، مَثَل کعبه است که به سراغش مى ‏آیند، ولى او به سراغ کسى نمى ‏رود.

منبع: إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏3، ص: 118-117 به نقل از کفایة الأثر: ص 195.

تعریف امام از منظر حضرت زهرا (سلام الله علیها)، خبرگزاری حوزه

https://www.hawzahnews.com/news/374582/

 

 

۴) گسترش ادب اسلامی در جامعه و پرهیز از بدگویی و بدزبانی
 توصیه‌ی آخر این است که ادب اسلامی را در جامعه بگسترانید. عزیزان من! یکی از چیزهای بسیار مهم، حفظ ادب اسلامی در سخن گفتن است که متأسّفانه امروز با گسترش فضای مجازی بتدریج این ادب اسلامی دارد کم‌رنگ میشود. بدزبانی، بد‌گویی و مانند اینها بایستی در جامعه جمع بشود. امروز بعضی سعی میکنند یا بی‌توجّهی میکنند و این در جامعه، بخصوص در بعضی از رسانه‌ها -چه رسانه‌های صوتی، چه رسانه‌های تصویری- و بخصوص در فضای مجازی رو به گسترش است. شما بایستی در بیان خودتان، در شیوه‌ی کار خودتان، به نحوی عمل بکنید که گسترش این [بدزبانی و بدگویی] وجود نداشته باشد. مکتب ائمّه‌ (علیهم السّلام) و مکتب علوی و فاطمی از این چیزها مبرّا است. شما نگاه کنید فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) دو خطبه‌ی طوفانی ایراد کرده؛ دو خطبه‌ی به معنای واقعی کلمه طوفانی: یکی در مسجد در میان انبوه متراکم مردان، یکی هم خطاب به زنان مدینه که پُر [است] از مطالب بسیار مهم و اعتراضی -اعتراض- و تنبیه نسبت به مفاهیم برجسته‌ی اسلامی که فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) در مورد آنها خطر را احساس میکرد، لکن در این دو خطبه‌ی مهم و بزرگ و پُرشور، یک کلمه‌ی هتک و زشت و توهین‌آمیز وجود ندارد؛ [و همه‌ی کلمات،] کلماتِ محکم و مستحکم،‌ بیاناتِ متین و متقن. باید این ‌جوری عمل کنید؛ در اظهارات، در صحبتها، قول به غیر علم نباید باشد، غیبت نباید باشد، تهمت نباید باشد و بدگویی و بدزبانی نباید باشد. اینها را به مردم یاد بدهید، تعلیم بدهید؛ هم در زبان تعلیم بدهید، هم در عمل تعلیم بدهید و ببینید که چقدر اینها مهم است. امیرالمؤمنین فرمود «اِنّی اَکرَهُ لَکُم اَن تَکونوا سَبّابین‌»؛(۱۰) وقتی که در لشکر امیرالمؤمنین خطاب به لشکریان معاویه بعضی‌ها یک مقداری بدزبانی کردند، حضرت فرمود نه، بدزبانی نکنید، بدگویی نکنید، «اِنّی اَکرَهُ لَکُم»، من دوست ندارم شما این جوری باشید. این اخلاقِ فاطمی و علوی است.

خوشبختانه امروز دستگاه‌های تبلیغی کشور به سمت تکامل و تعالی دارند حرکت میکنند؛ این را من به شما عرض بکنم. هم در حوزه‌های عمیق و فکری و علمی در حوزه‌های علمیّه، هم در میدانهای دیگر، کارهای خوبی دارد انجام میگیرد در این زمینه و خوشبختانه ما انعکاس این را در بخشهای مدّاحی هم مشاهده کردیم و می‌بینیم؛ در محرّم گذشته که محرّم کرونایی بود و در ماه رمضان که ماه رمضان کرونایی بود، دیدیم که چه جور شما خوب حرکت کردید، با ابتکار حرکت کردید و کارهای زیبایی از شماها سر زد.

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در ارتباط تصویری با مداحان

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47254

 

بنده ی حقیر باید یک بار دیگر به بیانات رهبری مد ظله العالی در اربتاط تصویری با مداحان با دقت بیشتری گوش دهم. البته از تلویزیون آنرا شنیدم و دیدم؛ ولی سخنرانی حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در مورد حضرت زهرا واقعاً هم شنیدنی است. بنده می خواستم یک نکته ای را در مورد ادب اسلامی عرض کنم که بسیار هم نکته ی عجیبی است همین داشتن ادب و اخلاق حتی در مقابل دشمنان و حتی وقتی انسان می خواهد احقاق حق کند و حق خود را هم بطلبد و حتی در زمان جنگ که حضرت امیرالمومنین فرموده اند: «اِنّی اَکرَهُ لَکُم اَن تَکونوا سَبّابین‌». توضیحی را مرحوم حجت الاسلام و المسلمین علی نقی فیض الاسلام در این مورد گفتار حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیهم السلام می فرمایند که خواندنی و شنیدنی است:

 

(۱۹۷) (و من کلام له علیه السلام)
و قد سمع قوما من أصحابه یسبون أهل
الشام أیام حربهم بصفین

إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلاَلَتِهِمْ حَتَّى یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یَرْعَوِی عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ.

197 - از سخنان آن حضرت علیه السلام است هنگامى که شنید گروهى از اصحابش در روزهاى جنگ صفّین به لشگر شام دشنام مى‌دهند

: 1 من نمى‌پسندم که شما (بمردم شام) دشنام دهید (این جمله دلالت ندارد که دشنام دادن بآنها حرمت داشته باشد چون شکّ نیست که دشنام بغیر مؤمن یعنى کافر و فاسق و دشمن آل محمّد علیهم السّلام جائز است و بیزارى از ایشان واجب، ولى مقصود از فرمایش امام علیه السّلام اینست که چون منظور آن حضرت از این جنگ و زد و خورد بدست آوردن ریاست و سلطنت نبوده بلکه براى هدایت و راهنمائى مردم و اعلاء کلمه اسلام است، پس دشنام سبب زیاد شدن دشمنى و کینه مى‌گردد، و آنها هم به نادانى به آن حضرت و لشگرش دشنام خواهند داد، و دشنام بولى خدا و دشنام به پیغمبر است و دشنام به پیغمبر و دشنام بخدا و موجب دخول آتش است،

خلاصه طعن و دشنام به دشمنان خدا و رسول و اوصیاء آن حضرت علیهم السّلام شرعا جائز و مستحبّ است و بیزارى از آنها واجب است، چنانکه در سخن نوزدهم امام علیه السّلام به اشعث ابن قیس که از منافقین و در میان لشگر آن حضرت بود لعن فرموده دشنام داد، ولى در صورت خوف ضرر جانى و مالى و توانا نبودن بر دفاع خوددارى و دورى از ایشان نیز واجب مى‌باشد، و از اینرو در قرآن کریم س 6 ى 108 مى‌فرماید:

وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ‌ یعنى به آنان که غیر خدا را مى‌پرستند دشنام ندهید که ایشان هم از روى جور و دشمنى بدون آنکه بفهمند بخدا دشنام مى‌دهند.

پس امام علیه السّلام مى‌فرماید:) و لیکن اگر کردار آنها را بیان کرده حالشان (ظلم و ستم و پیروى از هوا و خواهش نفس و منحرف شدن آنان از راه حقّ و از این گونه سخنان) را یاد آورى نمائید در گفتار (از دشنام دادن) بهتر و در مقام عذر (براى کسیکه اعتراض نماید که چرا با آنها جنگیده زد و خورد مى‌نمایید) بلیغتر و رساتر است، 2 و بهتر آنست که بجاى دشنام دادن بآنان بگوئید:

بار خدایا خونهاى ما و ایشان را از ریختن حفظ فرما، و میان ما و آنها را اصلاح نما، و آنان را از گمراهیشان برهان تا کسیکه نادان بحقّ است آنرا بشناسد، و آنکه حریص و شیفته گمراهى و دشمنى است از آن باز ایستد.

 

نهج البلاغه فیض الاسلام، جلد 4، ص 659-660

http://lib.eshia.ir/11479/4/660

 

البته این سخن را بنده ی حقیر بنظرم می رسد که خوب است از لحاظ روانشناسی هم مورد بحث قرار دهیم. و چطور؟ مسئله اینجا این است که امام علیه السلام نمی فرمایند که به دشمنت ناسزا نگو چرا که او دیگر دشمنت نیست و حتی تو را نخواهد کشت؛ و بلکه می فرماید حتی دعا هم بکن که خدا بین ما و ایشان را اصلاح کند و حتی می فرمایند: 

اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلاَلَتِهِمْ حَتَّى یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یَرْعَوِی عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ.

بار خدایا خونهاى ما و ایشان را از ریختن حفظ فرما، و میان ما و آنها را اصلاح نما، و آنان را از گمراهیشان برهان تا کسیکه نادان بحقّ است آنرا بشناسد، و آنکه حریص و شیفته گمراهى و دشمنى است از آن باز ایستد. 

ولی نکته ای که از لحاظ روانشناسی اینجا نهفته است این است که چنین کلامی را فقط می توانید از زبان یک بزرگواری همچون امیرالمومنین علیه السلام هم بشنوید و فقط از زبان او است که فقط خارج می شود. و خصوصاً نه تنها از زبان دشمن آن حضرت خارج نخواهد هم شد و بلکه با خدعه و نیرنگ هم آنچنان جلوه می دهد که بابا کجای کارید؟ ما هم از خودتان هستیم و لا غیر! این قرآنها را مگر بر سر نیزه ها نمی بینید که ما هم اهل قرآن هستیم؟! این جوری وارد صلح هم می شوند اگر می خواهد تظاهر کند که او هم طرف حق است؛ و در صورتی که نه تنها طرف حق نیست و بلکه فرمانده هان آنها هم طرف حق نیستند و حتی در بالاترین سطوح هم می خواهند کاری کنند که بر حق غلبه هم کنند و حالا شده با صلح و نیزنگ. و همین کار را هم می کنند. مسئله این است که خود معاویه است که مشکل دار است و بلکه اصلا حق ناشناس است و فقط آیا بتواند یک ظاهری را هم حفظ کند که مردم را دور خودش جمع کند و وانمود هم کند که خیلی مسلمانتر از حضرت علی علیه السلام امیر المومنین هم هست.

و اما این در مورد فرماندهان و بلکه امیران طرف ناحق است؛ و وقتی شما به سمت پایین حرکت می فرمایید و به طبقات مستضعفین هم می رسید یحتمل متوجه هم می شویم که در این میان حالا چقدر هم به حقوق مردم تجاوز شده است؟ و الله اعلم! و این مسئله وقتی خیلی هم حاد می شود که حضرات امیران و وزرا و وکلا هم دارند مدعی می شوند که دیگر حقی بالاتر از آن حقی که ایشان مدعی اش هستند در جهان وجود هم ندارد؛ و حال آنکه به واقع خبر هم ندارند که مردم را چطور است که دارند به بردگی می کشانند و چطور آنها را در وضعیتی روانی و نابسامان گرفتار خود و خانواده های خود کرده اند آنچنان که روانپریشی هم یحتمل کمترین موضوعاتی است که یحتمل خانواده ها دچارش شده اند و حالا اقتصاد و فقر و بیکاری و بی فرهنگی و بد اخلاقی و امثالهم دیگر جای خود را دارد.

اینجا فقط یحتمل یک نوجوانی که در جبهه ی امیرالمومنین نشسته است جلوی بقول امروزیها توپی و دستی باید زوم هم کند روی هواپیمای جت دشمنی که از دور دارد جلویش مانور می دهد و مسخره و مچلش کرده است که اگر مردی خوب مرا بزن دیگر؛ چرا نمی زنی؟ و او هم متوجه می شود که نمی تواند او را بزند که هیچ و بلکه الان هم هست که او یعنی آن جت هر آن هدفش قرار دهد و چرا که لوازم و وسائل درست را برای مقابله با او ندارد! و با این حال، از پا نمی نشیند تا اینکه بالاخره او را بزند یا مورد هدف قرار گیرد! این جوان است که متوجه می شود که با ناسزا کار درست هم نمی شود و هر چه بیشتر هم باید سعی و دقت کند تا چطور دشمن را هدف بگیرد و درست بزند! و آیا حتی بتواند هم چنین کند یا خیر؟!

و اما مورد دیگری که باعث بیداری آن نوجوان و جوان و بلکه کمی هم سالخورده ترها شود این است که یک روحانی ای را داشته باشیم که یک چاله میدانی لامذهبی مدام دارد او را مورد ناسزا قرار می دهد و غافل است از اینکه حالا تو با شخص آن روحانی بیچاره است که فکر می کنی بدی؟ و اما متوجه این هم نیستی که او چه لباسی هم به تن دارد؟ متوجه هم نیستی که بلکه با خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که رفته ای توی دعوا و دشمنی و جنگ؟ و حالا حساب بفرمایید که همانطوری که حضرت پیامبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم چطور رابطه ای قلبی برقرار فرموده اند بین خود و آن یار یمنی ایشان، همانطور هم خدا بین همین چاله میدانی خودمان و آن روحانی بزرگوار رابطه ای برقرار بفرمایند بالاخره آن بدتر از چاله میدانی هالو هم متوجه شود که گر در یمنی چو با منی پیش منی، ور پیش منی چو بی منی در یمنی! من با تو چنینم ای نگار یمنی، خود در عجبم که من توام یا تو منی؟!

یعنی عرض بنده ی حقیر این است که خاصیت و هویت یک روحانی واقعی می تواند یک چنین تحولی را در یک انسانی که جاهل و بلکه غافل و نادان و دور از حق افتاده است ایجاد کند، بشرطی که بتواند حضور خدا را در قلبش هم احساس و درک کند و بتواند نزدیکی آن روحانی ای را که به سراغش هم آمده است را باز متوجه شده و بخواهد که بطرف حق رود. و اما همه ی مشکل هم اینجا است که اگر بجای یک چنین نقطه ی سفیدی در قلبش، کسی آنقدر مورد اختلالات و مشکلات و صوانح و باطل و ناحق قرار گرفته است که به بردگی و بندگی کمتر از خدا هم راضی شده است و نمی تواند وجود مبارک حضرت حق را که در وجود مبارک پیامبرش و امامش هم خلاصه شده است را درک کند و بشناسد و بدان معرفت پیدا کند، خوب اینجا گرفتار یک وضعیتی هم شده است که اگر به زمین و زمان هم دشنام بدهد آیا به او هیچ کمکی خواهد کرد؟ آیا وضعیت او را بهتر خواهد کرد؟ آیا او سعادتمند خواهد شد و از زیر طوق بندگی و فلاکتی که همان طبقات برتری که نظام طبقاتی همان اجتماع به او تحمیل کرده اند می تواند بیرون هم بیاید؟ یا اینکه تا ابد الدهر گیر یک استکباری خواهد افتاد که نسل اندر نسل او را برده ی او خواهد کرد و طوق بندگی و بردگی را از گردن او بر نخواهد هم داشت! چرا که تکنولوژی اش برتر است و صنعتش هم بهتر است و او محکوم هم هست که تو همین هستی که هستی و بهتر از این هم نمی توانی بشوی. همین فرهنگت است و همین فحش و ناسزایت است و همین است که ذاتاً مردم آزاری و حیله گری و ذاتاً هم می خواهی سر همه کلاه بگذاری و دزدی کنی و لذا گاوان و خران بار بردار به ز مردمیان مردم آزار! و بالاخره وقتی طرف خل زده است و دیوانه شده است و باید بردش تیمارستان روانی، غیر از این است که اگر در همین حد هم کمکش نکنید شما را هم مبتلا خواهد کرد؟ حالا فردریش دورنمت هم برای اینکه یک چیزهایی گفته باشد و خودش را از شر عقده هایش خالی کرده باشد که اینشتن و موبیس و نیوتن را انداخته است توی تیمارستان و نشسته اند با هم بحث می کنند؛ حالا خودش را خالی هم کرده است. و الا که واقعیت دقیقاً هم چنین که نیست. و یحتمل هم فیزیکدانهایی را داشته باشیم که اصلا بفرمایند کدام امام و پیغمبر و خدا و بلکه هر که زورش و علمش و قدرتش و ثروتش بیشتر بود و بلکه ابرقدرت هم بود هم او است که برنده است؛ و حالا می خواهد اصلا کمونیست هم باشد! و اما آیا همه و همه هم چنین اند؟ التفات می فرمایید؟ یعنی فرض بفرمایید که شما رفتید دربِ معبدی یا مسجدی را زدید و فرمودید که آن خدایی که شما می پرستید هم او من هستم یا بلکه فرمودید همان امامی که دنبالش هستید هم منم و حتی همچون حضرت ابراهیم علیه السلام هم دیگر نفرمودید که آن بت بزرگی را که شما می پرستید زده است بقیه ی بتها را هم خراب کرده است. و آنگاه اگر حالا توجه بفرمایید که فریدریش دورنمات آمده است اینشتن و موبیس و نیوتن را هم انداخته است بشوخی توی هلوفدونی و بلکه همان دارالمجانین سید محمد علی جمالزاده، خوب یک جورهایی نباید حواستان را جمع هم می فرمودید که آقایان خانمها همه چیز به این مفتیها هم نیست که هر کسی از خانواده اش هم قهر کرده است و بلکه دچار روانپریشیهایی هم شده است؛ حالا تشریف بیاورد مدعی شود که بله دیگر؛ ما هم خیلی بعله! و هیچ کس هم او را نیاندازد گوشه ی هلوفدونی! بفرمایند یک کَمَکی فعلاً آب خنک میل بفرمایید، تا بعداً ببینیم برایت چه فکری می توانیم بکنیم. آقایان خانمها التفات هم بفرمایید که شنونده باید عاقل هم باشد! به حرف اقایان مراجع تقلید خود خیلی هم توجه بفرمایید و بسادگی هم دست از طلبگی برندارید و یک وقت خدای ناکرده مدعی هم شوید که بنده ی حقیر توانسته ام همینجوری الکی برسم به حتی یک از صفر و بلکه بینهایت را هم پشت سر گذاشته ام نعوذ بالله! یک کمی هم برویم ببینیم نظریه های اراکلف اعداد دیوفنتاین هم چه می فرمایند. کلی کار هست اینجا. حالا خیلی وضعیت اقتصادیتان خوب نیست؛ هر چقدر که می توانید کاری بکنید تا بلکه یک وقت هم دیدید جایزه ی یک میلیون دلاری چیزی نصیبتان شد. و بلکه حالا ما اگر خودمان هم سعی کنیم که جوایز یک میلیون دلاری برای ریاضیدانهای خیلی قابل و نخبه تهیه کنیم، یحتمل خیلی خیلی هم همه و همه موافقت کنند که خیلی هم خوب است چنین کارهایی. حالا یک میلیون دلاری نباشد، بالاخره صد میلیون دلاری که دیگر کمتر نباشد لطفاً چرا که دیگر این روزها بازنشستگان هم گویا با عیدی یک میلیون و نیمی بفرمایند دارند با ما شوخی می کنند و بلکه حرمت بازنشستگان را هم دیگر حتی سعی نمی کنند نگه دارند و چه رسد به اینکه کسی مدعی شود که شاکی است که چرا بیمه ی درمانی هم درست و حسابی نداریم؛ باز صد رحمت به آن بیمه های خویش فرمای قدیم خودمان! یحتمل مردم راضی شده اند به همین که ماسکشان را بزنند و حالا واکسن هم نبود، خوب نباشد؛ و حالا آنقدر با این ویروس منحوس کرونای جهانی سر و کله می زنیم یا او همه را از پا در بیاورد یا بالاخره ما از پا در می آوریمش! البته اینها را بنده ی حقیر خیلی از روی انتقاد هم عرض نمی کنم؛ ای کاش دعا هم می کردم که واکسن زودتر درست می شد. یک بار سالها قبل تلفن زدم صد و سیما عرض کردم که چرا یک کانال قرآن خوب است درست کنید و چرا این کار را نمی کنید و از این حرفها. فرمودند که کجایی کاری؛ اتفاقاً همین الان داریم همین کار را می کنیم و همین الان است که کانال قرآن راه بیافتد؛ کافی است ریسیورت را دوباره تنظیم کنی و کانالها را دوباره جستجو کنی؛ و والا بقول فرانسویها! (البته والا را خودم اضافه کرده ام)، و آنگاه کانال قرآن هم خواهی داشت. دیگر چه می خواهی؟ زیره می خواهی؟ برو کرمان! و نه اینکه زیره به کرمان هم ببری! ولی عرض بنده ی حقیر در مورد روانشناسی ناسزا گفتن این هم هست که واقعاً هم یک صبری را می طلبد که لااقل و حداقلش این است که اگر کسی اقامه ی نماز و دعا هم بفرمایند، همین صبرشان را اضافه تر هم خیلی می کند هر چند که ماها خیلی مانده حتی وارد کسوت طلبگی هم حتی شویم. و لذا دعا کنیم همانطوری که از براداران و خواهران ایمانی خود نیز التماس دعا داریم! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه اللهم ارنی الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیدة. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

3. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّـهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿النساء: ٥٩﴾

 

و بإسناد تقدم هناک عن محمّد بن أسید فی حدیث قال:.... فَقُلتُ: یا سَیِّدَتی، فَما بالُهُ قَد قَعَدَ عَن حَقِّهِ؟ فَقالَت: لَقَد قالَ له رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله و سلّم: مَثَلُ الإِمامِ مَثَلُ الکَعبَةِ؛ إذ تُؤتى ولا تَأتی أو قالَت: مَثَلُ عَلِیٍّ.

 

473- و بإسناد تقدم هناک عن محمّد بن أسید فی حدیث قال: سألت فاطمة علیها السّلام هل نص رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قبل وفاته على علیّ بالإمامة؟ فقالت: وا عجبا أنسیتم یوم غدیر خم قلت: قد کان ذلک و لکن أخبرینی بما أسرّ إلیک قالت:

أشهد اللّه تعالى لقد سمعته یقول: علیّ خیر من أخلفه فیکم و هو الإمام و الخلیفة بعدی إلى أن قال: فقلت: یا سیدتی فما باله قد قعد عن حقه؟ فقالت: لقد قال له‌ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى و لا تأتی، أو قالت مثل علی [1].

 

اثبات الهداة، شیخ ابوجعفر حر عاملی، جلد 3، صص 117-118

http://lib.eshia.ir/71405/3/117

 

صاحب کفایة الأثر (شیخ حر عاملى‏) به نقل از محمدبن أسید در جریان گفتگویی که با فاطمه علیها السلام دختر پیامبر خدا (ص) درباره امامت على (ع) داشت: از او پرسیدم: اى بانوى من! چرا او (على) از گرفتن حقّش دست کشید؟.

حضرت فرمود: پیامبر خدا (ص) فرمودند: مَثَل امام علی(علیه السلام)، مَثَل کعبه است که به سراغش مى ‏آیند، ولى او به سراغ کسى نمى ‏رود.

منبع: إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏3، ص: 118-117 به نقل از کفایة الأثر: ص 195.

تعریف امام از منظر حضرت زهرا (سلام الله علیها)، خبرگزاری حوزه

https://www.hawzahnews.com/news/374582/

 

 

بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که این چطور است که حالا ما این همه ابزار را هم داریم که از جمله صفحه الکترونیکی و میله و توپی است که به صفحه هم وصل است و می خواهیم میله و توپ را هم سر پا نگه داریم، و اما مرجع تقلید محترم نیز یحتمل در سفر حج به مشکل برمی خورند و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را می طلبند و آنگاه هالو هم می آید به کمک ایشان و آن هم با طی الارض؛ و همان داستان صفر و یک و بینهایت طلبگی و مرجع تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست! یعنی اینجا نه یارانه ای هم در کار است و نه تبلتی و نه لپ تاپی و نه بلکه حتی هم موبایلی! و اما طلبه و مرجع تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را همچون فشرده سازی صفر و یک و بینهایت کوانتومی فضاهای اپراتوری- هیلبرتی در یک آن گویی کنار هم قرار می دهد.

اینجا نکته این است که تشبیهی که کعبه به امام شده است را فرض بفرمایید که امام علاوه بر همه ی این تفاصیل که یحتمل خیلی بیشتر از ابزار و آلاتی را که حتی به مخیله ی ما هم خطور نمی کنند باز هم بیشترش را در اختیار دارند، در عین حال وقتی در خانه ی خدا واقع می شوند نیز چطور با مومنین و مومنات هم آیا ارتباط بر قرار می فرمایند؟ شاعر در مورد اویس قرنی می فرماید: گر در یمنی چو با منی پیش منی، ور پیش منی چو بی منی در یمنی. من با تو چنینم،ای نگار یمنی! خود در عجبم که من توام،یا تو منی! مولوی هم اشاره می فرماید: گفت بوی بوالعجب آمد به من، هم‌چنانک مر نبی را از یمن. که محمد (صل الله علیه و آله و سلم) گفت بر دست صبا، از یمن می‌آیدم بوی خدا. بوی رامین می‌رسد از جان ویس، بوی یزدان می‌رسد هم از اویس. از اویس و از قرن بوی عجب، مر نبی را مست کرد و پر طرب. چون اویس از خویش فانی گشته بود، آن زمینی آسمانی گشته بود. آن هلیلهٔ پروریده در شکر، چاشنی تلخیش نبود دگر.

قتلت أویس القرنی الذی قال فیه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله : إنّه یدخل فی شفاعته مثل ربیعة و مضر ؛ و قال لأصحابه: «إنّکم تدرکونه فمروه یستغفر لکم» ؛ و قال أیضا فیه، تبجیلا له و تفخیما لأمره: «إنّی لأشمّ نفس الرحمن من جانب الیمن ».

و روایت کنند که اویس قرنى رحمه اللّٰه با امیر المؤمنین (علیه السّلام) بصفین آمده آنجا شهید شد و فضل و شرف او مشهور است که رسول اللّٰه (صلّى اللّه علیه و آله) فرموده که من نفس رحمان از جانب یمن مى‌شنوم و روایت است که اویس قرنى چون دید لشکر امیر المؤمنین (علیه السّلام) را وقتى که قصد حرب معاویه داشت پرسید که این چه لشکر است تعریف کردند گفت: پس جهاد حاضر شد جایز نیست از این تخلف کردن،

کشف الغمة / ترجمه زواره ای ؛ ج 1 , ص 360

وَ رُوِیَ: أَنَّ أُوَیْسَ اَلْقَرَنِیِّ رَحِمَهُ اَللَّهُ تَعَالَى قُتِلَ مَعَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی صِفِّینَ وَ کَانَ فِی فَضْلِهِ وَ شَرَفِهِ مَشْهُوراً. وَ رُوِیَ أَنَّ قَوْلَ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حِینَ قَالَ إِنِّی لَأَجِدُ نَفَسَ اَلرَّحْمَنِ مِنْ قِبَلِ اَلْیَمَنِ ...

کشف الغمة ؛ ج 1 , ص 261

رجوع شود به: یار یمنی به آدرس زیر:

https://hawzah.net/fa/Article/View/93326/

بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

 

473- و بإسناد تقدم هناک عن محمّد بن أسید فی حدیث قال: سألت فاطمة علیها السّلام هل نص رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قبل وفاته على علیّ بالإمامة؟ فقالت: وا عجبا أنسیتم یوم غدیر خم قلت: قد کان ذلک و لکن أخبرینی بما أسرّ إلیک قالت:

أشهد اللّه تعالى لقد سمعته یقول: علیّ خیر من أخلفه فیکم و هو الإمام و الخلیفة بعدی إلى أن قال: فقلت: یا سیدتی فما باله قد قعد عن حقه؟ فقالت: لقد قال له‌ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى و لا تأتی، أو قالت مثل علی [1].

 

 

فیلم | مصاحبه با فائزه هاشمی در سالگرد آیت الله

http://www.ensafnews.com/276756/

 

دستور آیت الله رئیسی برای پیگیری فوری وضعیت شرکت رشت الکتریک / با متخلفان با قید فوریت برخورد جدی کنید + فیلم

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1399/11/16/2446581/

 

 

دعای پرفیض ندبه[زنده] مدت برنامه 120 دقیقه تهیه کننده اکبرنیکدست مجری حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان سخنران عباس حیدرزاده مداح محل برگزاری برنامه : حرم مطهر حضرت امام خمینی ( ره ) 1399/11/17

 

بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که چه خوب بود ما اینجا یک شرکتهای الکترونیکی یا الکتریکی هم داشتیم که وقتی شبکه هایی از میله ها و توپها را می خواهیم بطور قائم بر صفحه ی خود سر پا نگه داریم، این شرکتها به ما می توانستند کمک هم کنند! نکته ی مهمتر این است که اگر یک شرکتی دولتی به بخش خصوصی هم فروخته شد و بلکه آن شرکت که کارخانه ای هم بوده است دیگر تعطیل شده است و کارآیی اولیه اش را هم ندارد، آیا می توان آنرا دوباره به حالت اولیه ی دولتی اش هم برگرداند؟ یعنی بالاخره تا چه موقعی است که این شرکت می تواند هم به کارآیی اولیه اش برگردد؟ یک وقت هست که مثلاً فقط زمین و یحتمل هم ساختمانهایی از آن باقی مانده است و بلکه حتی باید ساختمانش هم خراب شود و از اول ساخته شود. 

ولی یک وقت هم هست که فرض بفرمایید که حالا مایلید یک قسمتهای نرم افزاری و سخت افزاری هم برای یک شرکتی رایانه ای و موبایلی و لپ تاپی و تبلتی و امثالهم هم درست کنید. و آیا این شرکت هم بتواند کارخانه اش در جای همان کارخانه ی قبلی بنا هم شود. خوب، یحتمل بعضی هم اشکال کنند که این خیلی هم استبعادی ندارد که چنین چیزی امکان پذیر هم باشد. و اما باز مسئله این است که آیا چنین شرکتی هم داریم که بتواند رایانه های دست اولی را ارائه دهد که بتوانند با فروش رایانه ها و موبایلها و تبلتها و ... خارجی هم رقابت کند؟ 

البته از آن طرف هم می بینیم که فروش مثلاً موبایلها هم آنقدر بطور مداوم در حال تغییر و تحولند که موبایلهایی مثل آیفونهایی که فرض بفرمایید آیفون-4 است دیگر از رده خارج شده است و حتی مثلاً اگر بخواهید با آن وارد آرشیو دانشگاه کرنل شوید، خیلی اوقات گیر می کند و نمی شود. گاهی اوقات هم گویی اگر سرش درد نکند وارد می شود! حالا این نرم افزار است یا سخت افزار که ایراد دارد و این از کجا هم نشات می گیرد، و الله اعلم!

و اما عرض بنده ی حقیر اینجا این است که برای اینکه ما این ضرورت را ببینیم که کارخانه های نرم افزار و سخت افزارهایی ار احتیاج داریم که بتوانند به وجه احسنت نیازهای ما را برطرف کنند، همین مثال میله و توپ را در نظر بگیرید. یک وقت هست که بطور استکباری نرم افزارهایی در اختیار شما قرار داده می شوند و می فرمایند سخت افزارهای آنرا نیز شما باید از خارج هم که شده تهیه بفرمایید تا اینکه بالاخره به توان سر پا نگه داشتن میله ها و توپها دسترسی هم داشته باشید.

یک وقت دیگر هست که شما می فرمایید که استکبار است که در اشتباه است در اینکه همه را سر کار بگذارد تا اهداف خود را پیش ببرد چرا که یک وجوه دیگری هست در اینکه بخواهیم میله ها و توپها را سر پا نگه داریم که از آن جمله اند منطق صفر و یک و بینهایتی که نه تنها با استکبار نمی توان به آن رسید و بلکه باید در جهت اسلامی هم بسی جهاد فی سبیل الله کرد تا به نتیجه هم آیا برسیم و راه را نیز اشتباه نرویم. یعنی در این میان یحتمل بعضیها هم اشتباه می کنند که اتفاقاً این استکباری که می فرمایند خیلی هم بد نیست. و چه اشکالی هم دارد؟ و نهایتاً بفرمایند که نخیر خیلی هم خوب است، چرا که ما همانطوری که ملاحظه می فرمایید نه نرم افزارش را داریم و نه سخت افزارش را داریم و بلکه نه کارخانه هایش را داریم و تحریم هم هستیم. و اتفاقاً خیلی هم خوب است که تحریم هستیم چرا که بالاخره بلکه همین تحریمها باعث شوند ما به خودمان بیاییم و کاری برای خودمان هم کنیم. اینجا نعوذ بالله یحتمل بفرمایند که بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم اگر لازم باشد، می توانیم راضی کنیم که حالا استکبار هم مثل اینکه خیلی بد نیست! و چرا که استکبار هم می خواهد قیام فی سبیل الله کند ولی چون در جهل خودش گیر کرده است اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خیلی به او گیر بدهد با او هم می روند توی دعوا و دیگر واویلا است! و اتفاقاً نمی گوید هم که به استکبار افتاده ام و بلکه چون در اثر استکبارش هم بیشتر به وضعیت مستضعف بودنش پی می برد، هر چه بیشتر هم می خواهد آنرا نفی کرده و بلکه به استکبارش هم بیافزاید و لذا در یک سراشیبی خطرناکی می افتد که خودش هم کانه ترمزش بریده باشد معلوم نیست چه بلایی می خواهد سر خودش و همه بیاورد.

اما هویت شبکه ی اسلامی سر پا بودن و قیام فی سبیل الله کردن چنین نیست هر چند هم که استکبار بخواهد آنها را متوجه مستضعف بودن خود کند. یعنی صرف اینکه شما به هر قیمتی هم که شده یک موبایل گران قیمت دارید معنایش این نیست که پس دیگر توانسته اید وارد طبقه ی مرفه جامعه شده و از دسترس دیگر طبقات مستضعف بدورید! و یک چیز استثنایی بدست آورده اید. چنین چیزی وقتی در دسترس است که شما را بسمت کارخانه ی الکتریکی و الکترونیکی نرم افزاری و سخت افزاری ای سوق دهد که در هر قدم نیز شما را دارد به کارخانه های آدم سازی نزدیک می کند. و نه این هم که بینهایت شما را هر چه بیشتر در اسکتبار هم غرق کند انگار که می خواهند بلا نسبت هر لحظه آیا کدام خوک را هم سر ببرند چرا که در افسردگی اش اشباع هم شده است و راه فراری هم ندارد الا اینکه دوباره به استکبار بدتر هم بیافتد!

آیا اینچنین وضعی با طلبگی و آیت اللهی و ولایتمداری و حتی با مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم سازگار است؟ یقیناً نیست. از اینجا است که مقاومت برای اسلام ناب محمدی و ساختن کارخانه های اسلامی بسیار هم اهمیت پیدا می کنند. و حالا به این مقاله یا لااقل چکیده اش هم نگاهی بیاندازید:

https://arxiv.org/abs/2012.01219

https://arxiv.org/abs/2102.02238

https://arxiv.org/abs/2102.01304

نکته ای که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نهفته است این است که مثلاً اگر یک زمین خرابه ای را پیدا کردیم که یک مرتبه یک کارخانه ی خیلی فعالی هم در آن شروع کرده است به کار کردن و بلکه همین کارخانه نیز کارخانه ای است آدم سازی و نه آدم سوزی، یحتمل بعضی اشکال کنند که خوب ما اینجا یک فضایی را یافته ایم از آن زمین خرابه به این فضای آباد کارخانه ای دیگر؛ و حال آنکه کدام حکمت الهی بوده است که ما را در این راه با ولایتمداری و جهاد فی سبیل الله کمک هم کرده است؟ این حتی یحتمل از راه های حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بدست نیایند. ولی بالاخره کمک به چرخ کارخانه و صنعت و گرداندن آن یک همت بزرگی را می خواهد خصوصاً اگر بر مبنای علم و حکمت هم بخواهیم پیش برویم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿٢٥٥﴾ لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٥٦﴾ اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿البقرة: ٢٥٧﴾

 

حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را اگر بخواهیم در یک دقیقه بیان کنیم در این است که وقتی از ولایت مداری خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و سیّما  بقیت الله فی الارضین خارج شدیم و مسئله از امام و امت حرکت کرد به سمت حتی خدای ناکرده امامان ظلم و جور و استکبار؛ دیگر فقط مسئله همچون وقتی نمی شود که چرا وقتی کودتای 28 مرداد 32 هم شد، دیگر بعدش کسی نبود هم که به داد ملت و بلکه امت اسلامی هم برسد که از دست اسکتبار جهانی حتی نه فقط خود دانشمندان استکباری را هم از چنگ حکمرانان ظالم و جائرشان نجات دهند و بلکه همه و همه ی مستضعفین جهان را نیز مبتلا خواهند کرد! خود استکبار هم از همه بدبخت تر است چرا که هیچ کس نیست بدادش برسد با اینکه بنظرش هم می رسد که بر کل عالم سلطه دارد و این در صورتی است که ولایت حتی خدا را هم ندارد و چه رسد به اینکه ولایت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار را هم داشته باشد. فکر این است که بلکه نهنگی یا یحتمل هم گاو اللهی را که کل عالم بر آن استوار است را گیر بیاورد و حالا درسته نتوانست و بلکه حتی تکه تکه اش هم کند و ببلعدش! و اگر مغزش هم از کار افتاده بود که دیگر چه بهتر و راحتتر می تواند آنگاه شکارش کند. و اما اگر به او گفته شود که این گاو را بهتر هم می بود قربانی اش کنی چرا که متوجه هم شوی که این جنایت و بلکه جنایاتی که واقع شده اند را چطور اگر قدری از آن دم گاو را به آن مرده هایی که در اثر جنایات تو هم مرده اند، می زدی؛ آنگاه زنده می شدند و نشانت هم می دادند که قاتل آنها کدام است؟! و مدام دنبال این نمی بودی که از طریق گاو الله مقدس خیز هم برداری که شتاب کیهانشناسی و بلکه ثابت هابل هم کدام است و چقدر هم هست و ...! و توی داستان انواع مسابقات تمام نشدنی علمی گیر کنی و بلکه به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نپردازی! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿القلم: ٥١﴾

 

یحتمل بعضی اینجا اشکال می کنند که شما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دچار ضعیف کشی هم شده اید، چرا که نه تنها نمی توانید با استکبار جهانی هم مقابله و مقاومت کنید که هیچ و بلکه مستضعفین را هم حتی نمی توانید دور خود جمع کرده و حتی با آنها هم یحتمل کار کنید! و آنگاه چطور هم می خواهید حکومت و جمهوری اسلامی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز تشکیل دهید؟! یعنی بعضی هم اشکال می کنند و بنظرشان هم می رسد که خوب شما از افتادگان و روانپریشان و بیماران و امثالهم هم تبلیغ می فرمایید که چطور نمی توانند به تشابه و مثل توپها و میله ها و صفحه ی الکترونیکی کنترلی زیر آنها شبکه ی از میله ها و توپها را هر کدام را هم قائم به ذات خود نگاه دارند. و اما حالا می فرمایید هم که بالاخره هر کس حتی المقدور هم سعی کند آنطور که می تواند نماز خود را به جماعت هم به پا دارد و قیام کند و بلکه در صورت امکان به نماز جمعه هم تشریف ببرید و همه و همه اقامه ی نماز هم کنیم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز سعی کنیم هر چه بیشتر هم بشناسیم و یاری هم کنیم. بعضی اشکال می فرمایند که حالا یکی دو نفر هم این میان دچار جنون ادواری شوند و از روی صندلی بگذارند فرار کنند بروند دنبال کارشان هم که برای کسی در جمع کل مشکلی را نمی تواند ایجاد هم کند!

البته اینجا بنده ی حقیر یک نکته ای را هم باید عرض کنم که یحتمل شما هم شنیده باشید که انجمن کیهانشناسی آمریکا هم اظهار تمایل کرده است که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی انقلابی پیشرفته ای خیلی هم سوای آنچه ما اینجا انجام می دهیم آنچنان بپردازد که حتی یزیدی ترین یزیدیها را هم حسینی نموده و بلکه کارخانه های آدم سازی خودشان را خیلی بهتر از کارخانه های آدم سازی اسلامی هم بیرون بدهند! و بنده ی حقیر شنیده ام که اتفاقاً به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم همین ایراد را گرفته اند که اینها یقیناً نمی توانند کاری را از پیش ببرند چرا که حالا اگر ما فرضاً 5+2 یا 5+3 یا حتی 5+ عددهای خیلی بیشتری هم تعداد قاره های روی زمین اضافه می شدند، ما آیا باز هم باید به همین 5 تا یا 5+1 قاره ای که فعلاً هست اکتفا هم کنیم؟ و چیزی بدان اضافه هم نکنیم؟! می شود؟! عرض بنده ی حقیر این است که یقیناً حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی انجمن کیهانشناسی آمریکا هر چند که پنج تن خودشان را هم اعلان کنند و بلکه کارخانه های آدم سازی آنچنانی را هم بفرمایند که ما داریم و بلکه تحریم و اینها را هم که همین الان هم دارند می کنند، ولی چی؟ ولی اینکه بنده خدمتتان عرض می کنم که اینها یک چیزی را نمی توانند متصور هم شوند؛ و آن این است که این حضرات معتقدند که اگر حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی همانطوری که بعضی دیگر هم اشکال کرده اند که ضعیف کش است، همینها هم همین ادعا را می کنند که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اصلا بلد هم نیست که چطور استکبار را در هم نیز بکوبد چرا که همه اش مدام با ضعیفتر از خودش هم در می افتد و حتی یک کلام هم از ما فوقهای خودش انتقاد هم نمی کند و چه رسد به اینکه بخواهد استکبار ستیزی و استکبار براندازی هم کند!

البته این خوی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آمریکایی هم هست که بنده ی حقیر می خواهم خدمت شما عرض کنم که از انجمن کیهانشناسی آمریکا غیر از این هم بعید نیست و اتفاقاً خیلی هم چنین هست با همه ی تفاصیلی که مدعی هم می شوند که علم باید این چنین و آن چنان هم باشد و باید تحلیلی هم باشد و نباید هم همراه با خرافات هم باشد و رمبل و استرلاب و اینها هم باشد و .... توجه هم بفرمایید که مشکل اینجا است که آیا شما مشاهده هم فرموده اید که پلیس آمریکا به غیر از ضعیف کشی و به جان روانپریشان افتادن و نوجوانان و جوانان و دانشجویان را هم سرکوب کردن کار دیگری هم بلد است؟ یعنی آیا دیده اید هم که پلیس آمریکا برود سراغ اعضای کنگره شان یا سناتورهایشان یا شهردارها و فرماندارهایشان و بلکه حتی رئیس جمهورشان هم را بخواهند دستگیر کنند چرا که مثلاً همسایه هایشان اعتراض هم کرده اند که این بابا آنقدر اختلالات برای ما ایجاد کرده است که تو را به علی بیایید این را بردارید ببرید ببینید چه اش هم هست! جنون ادواری هم یحتمل گرفته است! آخر ای 911 است یا همان بقول معروف پلیس 110 خودمان است که اورژانسی است و بالاخره یک کاری بکنید! دیگر تا کی؟ التفات می فرمایید؟ 

یک نوع رد گم کردن اخبار ضعیف کشی هم دارند که الا و لله است که هیچ کس نباید هم به حکمومت مرکزی بگوید بابا  بالای چشمت هم مثل اینکه بدجوری ابرو استها و الا که خودت می دانی و مثلاً مارتین لوتر کینگ و دیوید کوروش و جیم جونز و حالا اینهایی را که بنده ی حقیر از عهد دقیانوس هم بلدم و .... خوب، اینها آنوقت در انجمن کیهانشناسی آمریکا تازه اگر هم درست باشد و شایعه هم نباشد که می خواهند حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی راه هم بیاندازند و بلکه کارخانه های آدم سازی خودشان را هم دارند بدجوری درست می کنند، آیا تو را به علی باورتان می شود با اینکه می افتند به جان یک مشته آدمهای ضعیف و بدبخت و بیچاره ای که خودشان را هی مدام گنده هم کنند یا بدتر یک ضعفا و مستضعفینی را هم می اندازند به جان یک عده ای مستضعف دیگری که حالا یحتمل چقدر هم مستکبرتر و طرف خودشان هم باشند؟!

و لذا بنده ی حقیر همه ی حرفم هم همین است که نکند یک وقت باور هم کنید که انجمن کیهانشناسی آمریکا هم برای خودش دارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم راه می اندزد و فکر حتی آدم شدن هم به کله اش زده باشد و چه رسد به اینکه بخواهد هم کارخانه های آدم سازی نیز راه بیاندازد حتی بدون اینکه اسلام هم بیاورد! باور نفرمایید! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بسم الله الرحمن الرحیم

...

On Friday afternoon, officers received a 911 call reporting “family trouble,” and arrived to find the 9-year-old girl dressed in a black hoodie and colorful leggings. She “indicated that she wanted to kill herself, and she wanted to kill her mom,” Deputy Police Chief Andre Anderson said on Sunday.

The girl initially tried running away, Mr. Anderson said. She repeatedly screamed at the officers, “I want my dad.” As the officers handcuffed her, she pleaded with them to stop, her body covered in snow, the video footage showed.

The officers tried to escort her into the back of a police car so that she could be transported to the hospital, Mr. Anderson said.

Distressed and emotional, the girl said she did not want to enter the car until she saw her dad, the video showed. The officers grew increasingly impatient and stern. She kicked one of the officers, Mr. Anderson said.

Other officers urged her to relax and take a deep breath.

Finally, an officer said, “Just spray her at this point.”

She screamed. After an officer sprayed her in the face with an irritant, the officers placed her into the back seat and shut the door. “Unbelievable,” an officer said.

The scene played out in front of homes in an area that appeared to be a residential neighborhood. The video showed at least six police vehicles that had arrived to respond to the call.

The girl was transported to the hospital and has since been released.

 

https://www.nytimes.com/2021/01/31/nyregion/rochester-police-

pepper-spray-child.html

 

بنده ی حقیر داشتم راجع به تولیو رگه در ویکیپدیا می خواندم و رسیدم به اینکه در راچستر هم درس خوانده است. و نگاه کردم ببینم راچستر کجا است آنطور که اگر موشت را روی لغت راچستر بگذاری چون که به لینک وصل است انگاه بهت اطلاعاتی را می دهد و اگر خواستی حتی می توانی به لینک هم وصل شوی.

https://en.wikipedia.org/wiki/Tullio_Regge

و اما این داستان دختر 9 ساله در راچستر که چطور با اسپری فلفل هم سوار ماشین پلیسش کرده اند چیزی دیگر است. و باور نکردنی است. دختر بچه ای تا آن حد و حساب دچار اختلالاتی شده است که پلیس هم برایش خبر کرده اند. و آنگاه پلیس با او اینطور هم رفتار کرده و به بیمارستان منتقل شده است. می فرماید این دختر بچه ی 9 ساله هم تمایلات خودکشی از خود نشان داده بوده و هم می خواسته مادرش را هم بکشد! و لذا برایش پلیس هم خبر کرده بوده اند؛ یحتمل مادرش هم این کار را کرده بوده است.

می فرمایند که آلن سوکال یک موردی داشته است به اسم مورد سوکال که در آن مقاله ای را که یحتمل بتوان آنرا کلک مرغابی نامید به مجله ای پست مدرن می فرستد و آنها هم آنرا قبول می کنند. ولی بعد هم خودش اظهار می دارد که این مقاله یک کلکی و بلکه چه کلکی هم بوده است! یا ایراداتی را به مقاله ای راجع به روانشناسی هم آلن سوکال می گیرد که اینجا آمده است:

https://arxiv.org/abs/1307.7006

یحتمل ایرادات خوبی هم دارد می گیرد آنطور که از ابسترکت آن برمی آید. یا کتابی هم می فرمایند دارد در مورد ابتذال کوانتومی (quantum triviality). 

ولی یحتمل نمی تواند هم توجیه کند که چطور می شود که وضعیت روانشناسی یا بهتر گفته شود وضعیت روانپریشی به جایی هم برسد که از این نوع از انواع غیر قابل کنترل هم شود! یعنی آنطور که در نظریه ی گرانش کوانتومی دوره ای یا لوپی مطرح است که بدنبال دیفیئومورفیسمهایی هست که از یک خمینه ای به خمینه ای دیگر باید گشت که چطور یک خمینه با خمینه ای دیگر کمابیش از لحاظ گرانش کوانتومی لوپی برابر هم هست؟ اینجا به وضعیت روانی و روحی افراد و اینکه در موردش چطور باید هم برخورد کرد و بلکه درمانش هم چیست، کاری ندارد! آن مسئله ای است دیگر برای روانشناسی و روانپزشکی و امثالهم. و اما بازتاب نوری که از این میان گرانش کوانتومی لوپی یا ابرتقارن و ریسمان و امثالهم صادر می شوند که حول تکرار اینگونه وقایعی است که هر چند وقت یکبار هم در اخبار شنیده می شوند، اینها چه بازتابی دارند؟ بازتابی است در تاریکی محض یا اینکه می توانند هم نورانیتی از خود داشته باشند؟ ریاضیات خیلی قوی می خواهند یا اینکه دلیلش عدم شناخت و عرفان و اخلاق و امثالهم هم می تواند باشد؟ گاهی اوقات هم دانشمندان حاشا می کنند که شهودی را که در ریاضی فیزیک فرضاً بدست آورده اند هم ممکن است از تعاملات اجتماعی باشد و بلکه نباید هم ریاضیات خیلی پیشرفته را نیز همینطوری به هر چه دلمان خواست مثلاً در روانشناسی هم کاربردی کرد.

به هر تقدیر، اینکه هر توپی را که بر سر میله ای گذاشته ایم که مدار الکترونیکی ای که آنرا قرار است هدایت کند که سر پا نگه اش هم بدارد دچار اختلال هم شده است یک مسئله ای است. و اینکه می فرماید فلو لا اذا بلغت الحلقوم هم مسئله ای است دیگر که انسان تا وقتی که نفسش بالا هم می آید و قادر است حتی با مژه های چشمانش هم نمازش را به پا بدارد و چه رسد به اینکه نشسته نمازش را بخواند یا حتی اینکه به پهلو هم خوابیده و نمازش را بجا آورد. و اما خوب، اگر امامش را هم نتواند بشناسد و مرگش سر برسد هم یحتمل در مرگ جاهلیت است که از دنیا می رود چرا که بالاخره هنوز آیا متوجه می شود که بین صفر و یک و بینهایت هم می تواند واقع شود آنطوری که هر کسی ممکن هم هست که بین هالو و مرجع تقلید و امام زمانش هم واقع شود؟!

حالا شما حساب هم بفرمایید که یک نقطه ای را در فضای هیلبرت دارید که دچار دینامیکی هم شده است که همین نقطه درحرکتش تمام آن فضای هیلبرت را نیز طی می کند و بلکه دینامیکش از نوع ارگادیک هم می شود چرا که اپراتورهایی که روی آن کار می کنند چنین ویژگی ای را به او می دهند. مثلاً معادلات نوری ای است که تمام فضای هیلبرت را بنوعی فرا می گیرد یا الکترونی و بلکه ذرات بنیادی ای است که در طول حرکتش چنین می کند! خوب، این نقطه را وقتی از فضای هیلبرتی کوانتومی که یحتمل بتوان گفت مماس است به فضایی خمینه ای در نقطه ای در نظر می گیریم و مثلاً داریم فقط ذره ی هیگز را هم در آن به حساب می آوریم، آنگاه وقتی از حالت نظریه ی میدانهای کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و بلکه مکانیک کوانتومی به فضای کلاسیک خمینه ای وارد می شویم، آیا ذره ی هیگز و یحتمل حتی دیگر ذرات همراه آن تبدیل هم می شوند به یک ابتذال کوانتومی؟ یعنی این کجا است در ابعاد بینهایت فضاهای هیلبرتی که وقتی به فضاهای از ابعاد متناهی هم انتقال پیدا می کنیم، دیگر ابعاد قضایا فرق خواهند کرد و نمی توان به استدلالات قبلی هم استناد کرد؟ یحتمل سوال را بتوان اینطور هم پرسید که کجا است که درجاتی که آیت اللهی ها و کاردینالیته های بالاتر را داریم بررسی می کنیم، دیگر در آیت اللهی ها و کاردینالیته های پایینتر کار نمی کنند؟ و باید هم تجیدید نظر در آنها شوند. یحتمل این سوال را بتوان در مورد نظامهایی که مدعی الوهیت هم برای خود هستند آنچنان که یحتمل هم مدعی حسینی بودن هم باشند و در عین حال شدیداً هم یزیدی اند پرسید که سعی می کند آنطور که در نظریه های ریسمان انواع دوگانها را کاربردی کند و بلکه سعی کند که از دوگان نظام یزیدی به نوعی هم به نظامی حسینی برسد در عین حالی که شدیداً هم یزیدی است و دیگر حتی یزیدیت را به نهایتش هم رسانده است چرا که آنطور که در آنالیز تابعی هم آمده است دوگان دوگان یک فضاهایی آیا تا چه حد و حسابهایی هم خود آن فضا می شود؟ در صورتی که اینها یقیناً هم راه رسیدن به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نمی باشد هر چند که در ریاضی فیزیک و بلکه یحتمل حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم کاربردهایی زیاد نیز داشته باشند! یحتمل حتی بعضی بیایند خارج از اسلام از تصویر و صورت امام حسین علیه السلام نیز حضرت آدمی را متصور شوند که همان صورت فرعونی مورد دلخواه خودشان هم هست؛ یا بنده ی حقیر عرضه بدارم که در گاوهایت رفتیم تا جامونو بیابی هم خروشان همان امام حسین علیه السلام است و لا غیر! و چرا که تخیلات می تواند خیلی کارها کند که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم جا می ماند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد  تقبل شفاعته وارفع درجته.

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَـٰکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِن تُطِیعُوا اللَّـهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿الحجرات: ١٤﴾

 

https://arxiv.org/abs/2101.02218

https://arxiv.org/abs/2012.04118

https://arxiv.org/abs/2011.13909

https://arxiv.org/abs/2011.14468

https://arxiv.org/abs/gr-qc/9905087

https://arxiv.org/abs/1401.3416

https://arxiv.org/abs/2009.05016

https://arxiv.org/abs/2010.05734

 

بنده ی حقیر می خواستم توضیح دهم که چطور ممکن است روزی در دانشگاه شریف دارید قدم می زنید و بلکه به دلایلی هم تصمیم می گیرید به یک همایشی و کنفرانسی که مربوط به برق هم هست تشریف ببرید. بعد بیرون این همایش می بینید که دانشجوی جوانی یک دستگاهی را ابداع کرده است که به نوعی سعی دارد مسئله ی دو-جسم گرانشی نیوتنی (two dody problem) را هم حل کند؛ بدین ترتیب که در روی صفحه ای شبکه بندی شده ای مربع او میله ای را واقع کرده است که آخر میله هم وزنه ای توپی است با جرمی معین، و قرار است که وقتی شما میله را در نقطه ی تعادل ناپایدار قائم بر صفحه که نگه می دارید، یک سیستم مدار الکترونیکی ابداع کنید که اگر توپ سر میله از حالت تعادلش خارج شد حتی المقدور آنرا به حالت اولیه اش برگرداند!

این مسئله از لحاظ ریاضی برمی گردد به اینکه دو زاویه ای را که از لحاظ مختصات کروی توپ قرار است مورد اختلالی کوچک هم شود و به مختصات جدیدش وارد شود را هر چه سریعتر برگردانید به همان مختصات اولیه اش! حالا اینکه چطور می خواهید این کار را انجام هم دهید و چه مدارهای الکترونیکی ای را احتیاج دارید و بلکه آیا از نظریه های دودسکادن-دودسکادنی هم می توانید کمک بگیرید؟ ما نمی خواهیم اینجا زیاد واردش شویم. ولی مسئله ی دیگری این است که رفته اید به پارکی در فورت کالینز کلرادو که فود کورتی همآنجا برپا است برای صرف نهار و اتفاقاً هم یک چرخ فلکهای خاصی هم دارند که دستها و پاهای شما را در آن می بندند و بعد یک چرخشی بدان می دهند؛ و آنگاه چرخ فلک شروع می کند به حرکتهایی که بطور کمابیش تصادفی به جهات مختلفی شما را می چرخاند. و استاد چرخ فلکی از شما هم می پرسد که نمی خواهی امتحانش کنی؟ و شما هم خیلی محترمانه می فرمایید که خیلی ممنون، مرسی، تشکر لطف دارید! ولی اگر هم جرات فرمودید و سوارش شدید، یحتمل بعد از پایین آمدن از این نوع خاص چرخ فلکی، کمی احساس سرگپیجه هم بفرمایید!

البته اینجا یک مسئله ای هم که هست این است که چطور مسئله را وارونه بفرمایید تا حد و حدودی که توپ و میله ای که یک طرفش هم وصل است به زمین است که دارد تا چه حد هم در مسئله ی دو جسم جرم بزرگتر یعنی گویا مثلاً خود زمین را هم هدایت می کند!!! بنده ی حقیر داشتم امثال چنین مسئله ای را وقتی سر کلاس نظریه ی نسبیت عام می رفتم از استادمان می پرسیدم که آیا شما چطور می خواهید مثلاً مدل استاندارد ذرات فیزیک و نسبیت عام را تبدیل بفرمایید به گرانش کوانتومی؟ به هر حال بنظر می رسد که راه های مختلفی هم هست و از جمله بغیر از هندسه ی ناجابجایی و نظریه های (ابر-)ریسمان و ام و ...، همینطور هم نظریه ی گرانش کوانتومی لوپی را داریم!

البته یک وقت هست که شما کربلا را وقتی در نظر می آورید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف یا حتی امام حسین علیهم السلام در راس حکومت جهانی اسلامی هم تشریف دارند، و خوب این یک وجه از مسئله است؛ و یک وقت هم هست که کربلا را حیطه ی حکومت اسلامی در نظر می اورید که با اینکه باز هم امام حسین علیه السلام است که در راس آن است ولی با این حال هنوز هم حکومت یزیدی است و نه حسینی! مثلاً یحتمل بتوان گفت که انقلابی اسلامی در یک جمهوری اسلامی خاصی صورت هم پذیرفته است و ادامه هم دارد ولی هنوز جهانی هم نشده است. خوب، اگر این انقلاب اسلامی در این جمهوری اسلامی خاص نه تنها قابلیت جهانی شدن هم داشته باشد و بلکه انقلابی جهانی هم شده است و در راس آن هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف دارند؛ ولی تنها مسئله اینجا است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم این حکومت را از امام حسین علیه السلام هنوز تحویل نگرفته اند. خوب، اینجا که دیگر نمی توانید هم بفرمایید که ما بدین ترتیب کربلا را به بینهایت روز قیامت انتقال هم داده ایم چرا که کربلا که معلوم است که قبلاً در گذشته در زمان امام حسین علیه السلام هم اتفاق افتاده است؛ و در عین حال هم نمی توانید بفرمایید که نخیر و لذا ما کربلایی هم در آینده نخواهیم داشت؛ و السلام نامه تمام. و لذا اینجا بالاخره مسئله چیست؟ آیا ما اصلا مسئله ی کربلا را چطور هم مشاهده می کنیم چه در گذشته و چه در آینده و بلکه چه در زمان جال و بلکه چطور هم امام حسین علیه السلام و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را می توان یاری هم کرد؟

اینجا مثال مدار الکترونیکی که قرار است توپ  وصل به میله را هم سر پا نگه دارد می تواند مثال خوبی هم باشد آنچنان که آیا تا چه حد جایز است که میله از حالت قائم خود خارج شده باشد تا بتواند به حالت قائم آن با مدارهای الکترونیکی خاص آن برگردد؟ آیا اگر توپ کاملاً افتاده باشد و میله کاملاً خوابیده باشد هم می شود؟ یا این را مثلاً می فرمایید که دیگر دچار صرع هم شده است و لااقل بطور موقت از دور خارج شده است تا یک جوری دوباره به حالت قائمش هم برگردد و دوباره وارد مسئله دو جسم با مدارهای الکترونیکی اش هم شود؟ آیا می فرمایید که اگر فرضاً صرع هم نداشت، ولی مدارهای الکترونیکی یک جورهایی دچار حالتهای سندرومی بیش فعالی همراه با کم توجهی هم شده باشند، آنگاه مسئله چطور می شود؟ یا یحتمل ممکن است سیستم دچار سندروم داون (Down's syndrome) یا بلکه حتی آلزهایمر هم شده باشد. اگر دچار دو قطبی افسردگی/سرخوشی یا دیگر حالات روانپریشی و موجی و حتی خدای ناکرده جانبازها اعصاب و روان حادتر یا خفیفتر هم شد مدارهای الکترونیکی یا خود خسم میله و توپی آن چی؟ یا اصلا به نوعی از انواع هم یحتمل سیستم فلج شده است و نمی تواند خیلی حالت قائم خود را حفظ کند و اینجا وارد کروناویروس کوید-19 مانند مسائلی نمی شویم چرا که یحتمل به مسئله کاربردی هم نشود؛ ولی آیا باز هم باید اصرار داشت که الا و لله که باید مدارهای الکترونیکی و بلکه توپ و میله و امثالهم هم یافت که سیستم را به حالت پا بر جا نگه هم دارد؟ یحتمل بعضی اشکال کنند که ما این نوع سیستمها را اصلا نمی خواهیم و باید ریختشان دور! خصوصاً اگر قرار است اینها سیستمهایی هم باشند که در یک سبکه ی نتورکی کف و فوم گرانشی هم واقع شوند و بلکه حتی بخواهیم کل سیستم کف و فوم اسپینی را مدیریتش را بسپریم دست یکی از همین بنده خداهایی که توپ و میله شان خیلی هم یحتمل اشکال داشته باشند! خوب دیگر دخل سیستم آمده است یا خیر؟! این هم یک حرف است ولی حرف دیگر هم این است که آیا بالاخره باید هم این سیستمهای معیوب شبکه ای را ریخت دور و زباله دانی عظیمی هم از اینها درست کرد چرا که بالاخره در و تخته ه که عین هم نیستند و از تخته هم درب در آوردن هم مشکلات و پِرت و ضایعات خودش را هم دارد؛ یا بالاخره باید هم چه کرد؟ دگمه مدار الکترونیکی را می زنی و جواب نمی دهد! هههههههم؛ یحتمل بفرمایید هم اجازه بدهید ببینم مسئله چیست؟! خیلی هم دیر شده است و بنده ی حقیر که رفتم به نماز! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و عجلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

1. إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّـهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّـهِ فَإِنَّ اللَّـهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿آل عمران: ١٩﴾

2. وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿آل عمران: ٨٥﴾

3. حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّـهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿المائدة: ٣﴾

4. فَمَن یُرِدِ اللَّـهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ کَذَٰلِکَ یَجْعَلُ اللَّـهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿الأنعام: ١٢٥﴾

5. یَحْلِفُونَ بِاللَّـهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْرًا لَّهُمْ وَإِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللَّـهُ عَذَابًا أَلِیمًا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ ﴿التوبة: ٧٤﴾

6. أَفَمَن شَرَحَ اللَّـهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿الزمر: ٢٢﴾

7. یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُم بَلِ اللَّـهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿الحجرات: ١٧﴾

8. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّـهِ الْکَذِبَ وَهُوَ یُدْعَىٰ إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿الصف: ٧﴾

 

* (تذییل وتفصیل) * قال الشهید الثانی رفع الله درجته فی کتاب حقائق الایمان: قیل: الاسلام و الایمان واحد، وقیل بتغایرهما والظاهر أنهم أرادوا الوحدة بحسب الصدق لا فی المفهوم، ویظهر من کلام جماعة من الأصولیین أنهما متحدان بحسب المفهوم أیضا حیث قالوا: إن الاسلام هو الانقیاد والخضوع لألوهیة الباری تعالى والاذعان بأوامره ونواهیه، وذلک حقیقة التصدیق الذی هو الایمان على ما تقدم.
وأما القائلون بالتغایر صدقا ومفهوما فإنهم أرادوا أن الاسلام أعم من الایمان مطلقا، وقد أشرنا فیما تقدم فی أوائل المقدمة الأولى أن المحقق نصیر الدین - الطوسی قدس سره نقل فی قواعد العقائد أن الاسلام أعم فی الحکم من الایمان لکنه فی الحقیقة هو الایمان، وهذه عبارته رحمه الله تعالى:
" قالوا الاسلام أعم فی الحکم من الایمان، لان من أقر بالشهادتین کان حکمه حکم المسلمین، لقوله تعالى " قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا أسلمنا " [1] وأما کون الاسلام فی الحقیقة هو الایمان، فلقوله تعالى " إن الدین عند الله الاسلام " [2] ثم قال: واختلفوا فی معناه یعنی الایمان فقال بعض السلف کذا وقالت المعتزلة: أصول الایمان خمسة وعدها، وقالت الشیعة: أصول الایمان ثلاثة وعدها أیضا وقال أهل السنة: هو التصدیق بالله تعالى إما على ما تقدم تفصیله فلیراجع...

 

بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، جلد 65، صص 300-301

http://lib.eshia.ir/71860/65/301

 

 

شاهنامه فردوسی، پادشاهی یزدگرد، بخش 11

 

چو ماهوی دل را برآورد گرد

بدانست کو نیست جز یزدگرد

بدو گفت بشتاب زین انجمن

هم اکنون جدا کن سرش را ز تن

و گرنه هم اکنون ببرم سرت

نمانم کسی زنده از گوهرت

شنیدند ازو این سخن مهتران

بزرگان بیدار و کنداوران

همه انجمن گشت ازو پر ز خشم

زبان پر ز گفتار و پر آب چشم

بکی موبدی بود را دوی نام

به جان و خرد برنهادی لگام

به ماهوی گفت ای بد اندیش مرد

چرا دیو چشم تو را تیره کرد

چنان دان که شاهی و پیغمبری

دو گوهر بود در یک انگشتری

ازین دو یکی را همی‌بشکنی

روان و خرد را به پا افگنی

نگر تا چه گویی بپرهیز ازین

مشو بد گمان با جهان آفرین

نخستین ازو بر تو آید گزند

به فرزند مانی یکی کشتمند

که بارش کبست آید وبرگ خون

به زودی سرخویش بینی نگون

همی دین یزدان شود زو تباه

همان برتو نفرین کند تاج و گاه

برهنه شود درجهان زشت تو

پسر بدرود بی‌گمان کشت تو

یکی دین‌وری بود یزدان پرست

که هرگز نبردی به بد کار دست

که هرمزد خراد بدنام او

بدین اندرون بود آرام او

به ماهوی گفت ای ستمگاره مرد

چنین از ره پاک یزدان مگرد

همی تیره بینم دل و هوش تو

همی خار بینم در آغوش تو

تنومند و بی‌مغز و جان نزار

همی دود ز آتش کنی خواستار

تو را زین جهان سرزنش بینم آز

ببر گشتنت گرم و رنج گداز

کنون زندگانیت ناخوش بود

چو رفتی نشستت در آتش بود

نشست او و شهر وی بر پای خاست

به ماهوی گفت این دلیری چراست

شهنشاه را کارزار آمدی

ز خان و ز فغفور یار آمدی

ازین تخمهٔ بی‌کس بسی یافتند

که هرگز بکشتنش نشتافتند

توگر بنده‌ای خون شاهان مریز

که نفرین بود بر تو تا رستخیز

بگفت این و بنشست گریان به درد

پر از خون دل و مژه پر آب زرد

چو بنشست گریان بشد مهرنوش

پر از درد با ناله و با خروش

به ماهوی گفت ای بد بد نژاد

که نه رای فرجام دانی نه داد

ز خون کیان شرم دارد نهنگ

اگر کشته بیند ندرد پلنگ

ایا بتر از دد به مهر و به خوی

همی گاه شاه آیدت آرزوی

چو بر دست ضحاک جم کشته شد

چه مایه سپهر از برش گشته شد

چو ضحاک بگرفت روی زمین

پدید آمد اندر جهان آبتین

بزاد آفریدون فرخ نژاد

جهان را یکی دیگر آمد نهاد

شنیدی که ضحاک بیدادگر

چه آورد از آن خویشتن را به سر

برو سال بگذشت ما نا هزار

به فرجام کار آمدش خواستار

و دیگر که تور آن سرافراز مرد

کجا آز ایران و را رنجه کرد

همان ایرج پاک دین رابکشت

برو گردش آسمان شد درشت

منوچهر زان تخمهٔ آمد پدید

شد آن بند بد را سراسر کلید

سه دیگر سیاوش ز تخم کیان

کمر بست بی‌آرزو در میان

به گفتار گرسیوز افراسیاب

ببرد از روان و خرد شرم و آب

جهاندار کیخسرو از پشت اوی

بیامد جهان کرد پرگفت و گوی

نیا را به خنجر به دونیم کرد

سرکینه جویان پر از بیم کرد

چهارم سخن کین ارجاسپ بود

که ریزنده خون لهراسپ بود

چو اسفندیار اندر آمد به جنگ

ز کینه ندادش زمانی درنگ

به پنجم سخن کین هرمزد شاه

چو پرویز را گشن شد دستگاه

به بندوی و گستهم کرد آنچ کرد

نیا ساید این چرخ گردان ز گرد

چو دستش شد او جان ایشان ببرد

در کینه را خوار نتوان شمرد

تو را زود یاد آید این روزگار

به پیچی ز اندیشهٔ نابکار

توزین هرچ کاری پسر بدرود

زمانه زمانی همی‌نغنود

به پرهیز زین گنج آراسته

وزین مردری تاج و این خواسته

همی سر به پیچی به فرمان دیو

ببری همی راه گیهان خدیو

به چیزی که برتو نزیبد همی

ندانی که دیوت فریبد همی

به آتش نهال دلت را مسوز

مکن تیره این تاج گیتی فروز

سپاه پراگنده راگرد کن

وزین سان که گفتی مگردان سخن

ازی در به پوزش برشاه رو

چو بینی ورا بندگی ساز نو

وزان جایگه جنگ لشکر بسیچ

ز رای و ز پوزش میاسای هیچ

کزین بدنشان دو گیتی شوی

چو گفتار دانندگان نشنوی

چو کاری که امروز بایدت کرد

به فردا رسد زو برآرند گرد

همی یزدگرد شهنشاه را

بتر خواهی ازترک بدخواه را

که در جنگ شیرست برگاه شاه

درخشان به کردار تابنده ماه

یکی یادگاری ز ساسانیان

که چون او نبندد کمر بر میان

پدر بر پدر داد و دانش‌پذیر

ز نوشین روان شاه تا اردشیر

بود اردشیرش بهشتم پدر

جهاندار ساسان با داد و فر

که یزدانش تاج کیان برنهاد

همه شهریارانش فرخ نژاد

چو تو بود مهتر به کشور بسی

نکرد اینچنین رای هرگز کسی

چو بهرام چو بین که سیصد هزار

عناندار و بر گستوان ور سوار

به یک تیر او پشت برگاشتند

بدو دشت پیکار بگذاشتند

چواز رای شاهان سرش سیر گشت

سر دولت روشنش زیر گشت

فرآیین که تخت بزرگی بجست

نبودش سزادست بد را بشست

بران گونه برکشته شد زار و خوار

گزافه بپرداز زین روزگار

بترس از خدای جهان آفرین

که تخت آفریدست و تاج و نگین

تن خویش بر خیره رسوا مکن

که بر تو سر آرند زود این سخن

هر آنکس که با تو نگوید درست

چنان دان که او دشمن جان تست

تو بیماری اکنون و ما چون پزشک

پزشک خروشان به خونین سرشک

تو از بندهٔ بندگان کمتری

به اندیشهٔ دل مکن مهتری

همی کینه با پاک یزدان نهی

ز راه خرد جوی تخت مهی

شبان زاده را دل پر از تخت بود

ورا پند آن موبدان سخت بود

چنین بود تابود و این تازه نیست

که کار زمانه برانداره نیست

یکی رابرآرد به چرخ بلند

یکی را کند خوار و زار و نژند

نه پیوند با آن نه با اینش کین

که دانست راز جهان آفرین

همه موبدان تا جهان شد سیاه

بر آیین خورشید بنشست ماه

به گفتند زین گونه با کینه جوی

نبد سوی یک موی زان گفت وگوی

چوشب تیره شد گفت با موبدان

شمارا بباید شد ای بخردان

من امشب بگردانم این با پسر

زهر گونه‌ای دانش آرم ببر

ز لشگر بخوانیم داننده بیست

بدان تا بدین بر نباید گریست

برفتند دانندگان از برش

بیامد یکی موبد از لشکرش

چو بنشست ماهوی با راستان

چه بینید گفت اندرین داستان

اگر زنده ماند تن یزدگرد

ز هر سو برو لشکر آیند گرد

برهنه شد این راز من در جهان

شنیدند یکسر کهان و مهان

بیاید مرا از بدش جان به سر

نه تن ماند ایدر نه بوم و نه بر

چنین داد پاسخ خردمند مرد

که این خود نخستین نبایست کرد

اگر شاه ایران شود دشمنت

ازو بد رسد بی‌گمان برتنت

وگر خون او را بریزی بدست

که کین خواه او در جهان ایزدست

چپ و راست رنجست و اندوه و درد

نگه کن کنون تا چه بایدت کرد

پسر گفت کای باب فرخنده رای

چو دشمن کنی زو بپرداز جای

سپاه آید او را ز ما چین و چین

به ما بر شود تنگ روی زمین

تو این را چنین خردکاری مدان

چوچیره شدی کام مردان بران

گر از دامن او درفشی کنند

تو را با سپاه از بنه برکنند

 

 

شب آید یکی چشمه رخشان کند

نهفته کسی را خروشان کند

 

خروشان بر شهریار آمدند

همه دیده چون جویبار آمدند

 

بجستنش ترکان خروشان شدند

از آن باره و ساز جوشان شدند

 

تو بیماری اکنون و ما چون پزشک

پزشک خروشان به خونین سرشک

 

بدانست ماهوی و از قلبگاه

خروشان برفت ازمیان سپاه

 

همانطوری که مستحضرید، بر حسب نسخه ای از شاهنامه ی فردوسی که در سایت گنجور هم آمده است. سایت گنجور نمی فرماید که این کدام نسخه ی شاهنامه است؛ ولی یحتمل این همان نسخه ی مسکو است که بنده نیز پنج جلدی آنرا دارم. اتفاقاً لغت "گنجور" هم در قسمت داستان پادشاهی یزدگرد چندین بار آمده است. و بنده همانطور که ملاحظه می فرمایید لغت "خروشان" را جستجو کردم و دیدم که چندین بار هم در داستان پادشاهی یزدگرد آمده است.

در بخش یازدهم که بنده آنرا اینجا کپی پیستش کرده ام، می فرماید: تو بیماری اکنون و ما چون پزشک، پزشک خروشان به خونین سرشک. و در آن نظام شاهنشاهی شاعر دارد حقایقی را بیان می کند که رسم همان رسم بندگی است و اما نه بندگی خدا و بلکه بندگی شاه و حتی بنده ی بندگان! تو از بندهٔ بندگان کمتری، به اندیشهٔ دل مکن مهتری. و اینها را بعد از اینکه نامه ی شاهان پیشین را از آفریدون و ضحاک و امثالهم می خواند، بیان می فرماید. 

بنده عرض کنم که این متن را یادم هست که حدود بیش از بیست سال پیش خوانده بودم. و از آنجایی که شعر هم هست، انسان احتمال می دهد که نکند نسخ دیگری هم هست که روایات را به گونه ای دیگر هم بیان داشته است؛ هر چند که یحتمل کما بیش هم همین باشد. به هر حال نسخ دیگری هم مسائل شاهنشاهی را با آب و تابهای مختلفی بیان می فرمایند و حتی اضافات دیگری هم دارند. راستش، این داستان پادشاهی یزدگرد را که بنده به این صورت خواندم، منقلبم هم کرد! 

ولی عرض بنده ی حقیر اینجا این است که در بندگی خدا واقعاً هم یک مسئله ی توحیدی هست که آنرا آنطور که در اسلام می یابیم، بینظیر هم هست و کمتر آنرا در ادیان دیگر هم می یابیم. و این همان چیزی است که مومنین در جهاد فی سبیل الله از برایش از هم پیشی هم می گیرند. ولی اینجا دوباره این سوال هم حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی پیش می آید که بهتر هم هست از زبان دیگر شاعر نامی هم بیان شود که: گفتا: شیخا هر آنچه گویی هستم، آیا تو چنان که می نمایی هستی؟ البته همانطوری که گفته شده است، این مصرع شعر را حتی همین اخیراً و تلویحاً و بلکه عیناً از زبان حضرات ولی فقیه قبلی قدس سره و فعلی مد ظله العالی هم شنیده ایم. نکته اینجا این است که مدعی ادعا هم می فرماید که تو چرا همچین و همچنانی؟ و در جواب هم یحتمل پاسخش گویند که شیخا حالا اینها که می فرمایید درست هم یحتمل هست و اما به خودت هم نگاهی انداخته ای؟! آیا تو هم آنچنانی که می فرمایید، هستی؟

این دعوای بین مدعی و پاسخگوی او می تواند هم یک ابعاد بینهایتی را پیدا کند که اصلا مسئله کدام است؟ ولی وقتی مسئله می رسد به اینجا که مدعی دارد از اسلام هم سر باز می زند، اینجا است که یحتمل دعوا بالا هم بگیرد! یعنی آیا این سوال را نباید هم از سران کفر پرسید که آیا شما آنچنانی که می فرمایید هستید؟ حالا ما اصلا به ولی فقیه و آیات عظام مراجع تقلید هم کاری نداریم. و اصلا اسلام را هم کاری نداریم که چیست! ولی این حضرات سران کفر و الحاد آیا نیامدند بعد از کشمکشهای فراوان با مسلمانان هم القاعده و داعش و دیگر گروه های تروریستی را درست کردند طوری که به جان خود مسلمانان هم بیافتند و حتی به قولی یازده سپتامبر هم زیر سر القاعده بوده است؛ و آنگاه یک بنده خدایی که جلوی آنها درآمد و داعش را که همینها هم درست کرده بودند را  از بین برد، آنگاه این بود دستمزدش که ترور هم شود و آن هم آنطور؟! دستمزد سردار شهید سلیمانی این بود؟

و اما سوال این است که شما آقایان شیوخ کفر و الحاد و صهیونیسم مسیحی، اسلام هم نمی آورید که چه؟ چون این چیزهای دیگری که برای همه و همه در جهان می فرستید و از جمله مستهجنات از عکس و فیلمهای پایین تنه ای که بدتر از حیوانات هم به جان هم افتاده اند، اینها است که بهتر است؟ اسلام را هم باید به اینها مبتلا کرد؟ فحشاء خوب است؟ مشروبات الکلی خوب است؟ قمار خوب است؟ آیا آزادی یعنی این؟ آیا سلامت یعنی این؟ آیا مقاومت بر علیه اسلام و مسلمین را برای این هم می خواهید؟ و آن هم اسلامی که دین صلح هم هست و پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم مکه را بدون خونریزی هم فتح فرمودند! و اگر هم جنگها بر علیه پیامبر اسلام کرده اند، این کفار و مشرکین و بلکه منافقین هم بوده اند که چنین کرده اند.

شما نمی توانید جوابگوی انسانیت و بشریت باشید در این همه جنایاتی که بی هیچ دلیلی هم دارید مدام انجام می دهید. شاهی و شاهنشاهی یک چیز است که اسلام به او ارائه شود و نپذیرد، ولی این هم که حق نیز به جهانیان ارائه شود و بخواهند آنرا پس بزنند و بفرمایند که ما اتفاقاً یک چیز بهتری داریم بهتر از حق هم این چیز دیگری است. شما چه چیزی بهتر از اسلام دارید که به مسلمانان ارائه کنید؟ و چرا اسلام هم نمی آورید؟ و نفع خود را در اختلاف افکنی بین مسلمانان هم می بینید؟ بنده رفتم در MSNBC.com ببینم چه اخباری دارد؛ و متوجه شدم که به فارسی هم تبلیغ می کند که کارمندان اطلاعاتی می طلبد! این همه اینترنت را درست کنیم برای اینکه جاسوس جذب کنید؟! شما ببینید فقط در این دو دهه ی اخیر و بلکه قبل از آن هم در منطقه غرب آسیا یا به قولی همان خاور میانه چه فتنه ها که بر پا نکرده اید؟ چرا اینچنین کرده اید؟ خدا و پیغمبرش و ائمه ی اطهار علیهم السلام را قبول نمی فرمایید و بلکه مایلید مردم را هم از دینشان سست کنید که چه؟ چرا که شما هم اسلام نمی آورید؟ و این در صورتی هم هست که باید هم اسلام بیاورید و نمی آورید چرا که فرعونیت را خیلی هم می پسندید در حالی که به دروغ هم ادعای دینمداری و بلکه غلو هم می کنید؟ نکنید این کارها را و بلکه اسلام هم بیاورید که برای شما خیلی هم بهتر است.

اصلا اساس حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم اسلام است. امن یجیب مضظر اذا دعاه و یکشف السوء. اللهم کن لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا ﴿الإسراء: ٨١﴾

 

"گاهی اوقات تناظر مسائل نجومی و مکانیک سماوی و ریاضی فیزیکی و نظریه های بازیها می توانند کمی گمراه کننده هم شوند آنطوری که همه چیز سیاه و سفید هم نیستند و بلکه طیفی از خاکستری هم می تواند در این میان وارد شود که اگر همین تصاویر را رنگی هم کنیم آنگاه یحتمل دلپذیرتر هم گردند. یعنی لا اله الا الله ای که دلپذیر هم خیلی است!"

مثال مسئله اینجا این است که یک وقت هست که ما داریم میدانهای یانگ-میلزی را از لحاظ گرانش کوانتومی و هندسه ی ناجابجایی و نسبیت عام و جبرهای کونتز هم بررسی می کنیم؛ خوب اینها هر کدام مسائلی است که چقدر متناظر دیگری است. اما یک وقت هم هست که آیا اینها را یعنی میدانهای یانگ-میلزی را می خواهیم به نظریه های چرن- سیمونزی هم کاربردی کنیم! خوب، اینها از لحاظات گرانش کوانتومی و ابرتقارنی و ابرریسمانی و امثالهم چه تفاوتهایی هم با هم می کنند؟ منظره ها و باتلاقهایش هم کجا است؟ بله؟!

وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا ﴿الاسراء: ٨١

 

قال رسول الله: فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ

 

علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «از نظر پیغمبر اکرم، میزان حق، امیرالمؤمنین است. از طریق سنی و شیعه نقل شده است که: «علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار»؛ اگر دنبال حقید، ببینید علی کجا ایستاده است، او چه میکند، انگشت اشاره‌ی او به کدام سو است. زندگی امیرالمؤمنین یک چنین زندگی‌ای است.»
بیانات در دیدارمردم بوشهر در روز میلاد امام علی(ع) - ۱۳۸۹/۰۴/۰۵

 

 

۲۵۴ وَ قِیلَ إِنَّ الْحَارِثَ بْنَ حُوطٍ أَتَاهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ أَ تُرَانِی أَظُنُّ أَصْحَابَ الْجَمَلِ کَانُوا عَلَى ضَلاَلَةٍ فَقَالَ علیه السلام یَا حَارِثُ إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ أَهْلَهُ وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ فَقَالَ الْحَارِثُ فَإِنِّی أَعْتَزِلُ مَعَ سَعْدِ بْنِ مَالِکٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فَقَالَ علیه السلام إِنَّ سَعْدًا وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ لَمْ یَنْصُرَا الْحَقَّ وَ لَمْ یَخْذُلاَ الْبَاطِلَ.

254 - گفته‌اند که حارث ابن حوط (یا خوط) نزد امام علیه السّلام آمده و گفت‌

آیا بمن گمان مى‌برى‌ که گمان دارم اصحاب جمل (طلحه و زبیر و عائشه و پیروانشان) بر ضلالت و گمراهى بوده‌اند؟

پس امام علیه السّلام (در نکوهش او) فرمود(1) اى حارث تو به زیر خود نظر کردى (گفتار باطل و نادرست آنها را پسندیدى) و به بالایت نگاه نکردى (در سخنان حقّ و درست من اندیشه ننمودى) پس حیران و سرگردان ماندى! 2- تو حقّ را نشناختى تا اهلش را بشناسى، و باطل را نشناختى تا پیروش را بشناسى، حارث گفت: من با سعد ابن مالک (سعد ابن ابى وقّاص) و عبد اللّه ابن عمر (ابن خطّاب) کناره گرفته به گوشه‌اى مى‌روم، پس امام علیه السّلام فرمود: 3- سعد و عبد اللّه ابن عمر یارى حقّ نکردند و باطل را فرو نگذاشتند (چون کناره گیرى آنها از باطل براى یارى نکردن آن نبود بلکه از روى شکّ و دو دلى بحقّ بود، بنا بر این تو نباید از آنان پیروى نمائى. شارح بحرانىّ «رحمه اللّه» در اینجا مى‌نویسد: چون عثمان کشته شد سعد ابن ابى وقّاص چند گوسفند خریده به بیابان رفت و با آن گوسفندان زندگانى نمود تا مرد و با علىّ علیه السّلام بیعت ننمود، و عبد اللّه ابن عمر با امیر المؤمنین بیعت کرد و پس از آن به خواهرش حفصه زوجه پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله پناه برد و در جنگ جمل حاضر نشد و گفت: عبادت و بندگى مرا از سوارى و جنگ ناتوان ساخته نه با علىّ هستم نه با دشمنانش، محدّث قمىّ حاجّ شیخ عبّاس «علیه الرّحمة» در کتاب سفینة بحار الأنوار نقل مى‌نماید:

چون حجّاج داخل مکّه شد و ابن زبیر را بدار زد عبد اللّه ابن عمر شبانگاه نزد او آمده گفت: دستت را بده تا براى عبد الملک با تو بیعت نمایم که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیّة یعنى کسیکه بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد مانند مردن زمان جاهلیّت مرده، پس حجّاج پایش را دراز کرده گفت بگیر پایم را و بیعت کن زیرا دستم بکار است، ابن عمر گفت: مرا ریشخند میکنى، حجّاج گفت:

اى احمق قبیله عدىّ با علىّ علیه السّلام بیعت نکردى و امروز چنین میگوئى، آیا علىّ امام زمان تو نبود؟ سوگند بخدا براى فرمایش پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله نزد من نیامده‌اى بلکه از ترس این درخت که ابن زبیر بر آن آویخته آمده‌اى).

 

نهج البلاغه، جلد 6، صص 1213-1214

http://lib.eshia.ir/11479/6/1213

 

 

خوب، حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که قرار است ما را به حکمت الهی هم برساند جای خود را دارد، ولی همچون دکتر طبرسی آدمی یحتمل هم اشکال کند که بنده نفهمیدم که فراموشی گرفته بوده ام یا دچار صرع شده بوده ام یا بلکه در عالم یقظه هم بنظرم رسیده بوده است که گرفتار درهمتنیدگیهایی با خود شیطان هم شده ام آنچنان که با حضرات دکتر پناه زاده گان و دکتر نجفیان رفته بودیم آمریکا که اتفاقاض خیلی هم حکمت متعالیه نیز بیاموزیم و بجایش گرفتار انبوهی از شیاطینی شدیم که عذری هم برایش نیست چرا که اینها اتفاقاً همه جای دنیا هم یافت می شوند و از جمله هم در آمریکا هم داریم. و لذا ما می خواستیم هم مرگ بر آمریکا هم در تکبیرمان بلند بگوییم، ولی در آن دشتی که ما دچار درهمتنیدگی هم شده بودیم شیاطین به در گوش پناه زاده گان و نجفیان  هی مدام می گفتند یک وقت نکند تکبیر اینجوریها بفرماییدها و خودتان را پاره و جر و واجر کنیدها و بلکه یواشی آیا خواستید ته دلتان یک تکبیری هم بگویید خوب گفته اید؟ شما بالاخره هر چه نباشد می خواهید حکمت متعالیه هم بیاموزید و لذا بهتر هم هست که متوجه باشید که اینجا دارید نان آمریکا را هم می خورید و حکمت متعالیه هم به آمریکا ربطی نداشته باشد، بالاخره آیا ریاضی فیزیک داریم یا نداریم در آمریکا که خیلی هم از همه نظر پیشگام است در این زمینه ها و بلکه در زمینه های هسته ای و نانو و وحدت نیروها و گرانش کوانتومی و ریسمان و ....! 

و یک مرتبه بنده ی حقیر یادم افتاد که بهتر است اینجا به خدا پناه ببریم از دست پناه زاده گان و نجفیان و .... یعنی بنده ی حقیر متوجه هم شدم که خیلیها دلشان هم می خواهد که آدم شده و لذا به پنج تن اهل عبا هم پناه می برند؛ ولی غافل از این هستند که حق و باطل را در آن سپیدی و سیاهی اش مخلوط کرده و به طیفهای مختلفی هم که شده یک خاکستری ای از آن میان بروز هم می دهند که اگر کسی نداند می فرماید اینها خودِ خودِ حق هستند که حتی خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار علیهم السلام هم اگر بودند می بایستی می آمدند از اینها درس بگیرند چرا که اینقدر مدعی اند که جلوی فراعنه ایستاده اند و بلکه خود مظهر حقیقی و واقعی حق اند. و حالا خر بیار و باقلا بار بزن!

نمونه ی مسئله این است که بعضی هم اشکال می کنند که مگر می شود دو تا ماهواره توی این آسمان پهن و وسیع بینهایتی که تا چشم کار می کند آسمان داریم و ستارگان و کهکشانها و امثالهم. و آنگاه همینطوری اینها دارند در مدارهای خود حرکت می کنند و آنگاه بیخودی هم با هم برخورد و تصادف کنند؟ و اشکال هم می کنند که اتفاقاً اندازه ی این چنین برخوردهایی حتی اگر در یک سطح کروی از همه ی سطوح آسمانی هم بخواهیم در نظر بگیریم باز هم اندازه اش صفر است که اینها با هم برخورد کنند! و چه رسد به اینکه در سطوح کروی متفاوتی هم باشند و باز هم بخورد کنند! و لذا چطور است که می فرمایید چنین برخوردکننده هایی را می توان مبنای برخوردکننده های هادرونی عظیم هم قرار داد؟ و بلکه اینها می توانند مبنای عدم برخوردکننده های هادرونی عظیم باشند و نه برخوردکننده های هادرونی؛ اینها یحتمل تا ابد هم حول زمین بگردند با هم بخورد نکنند، منظور به این است. البته حالا اینها چقدر هم چون ماهواره هایی هستند که قرار است خیلی هم سنگین نباشند و لذا خیلی هم یحتمل سرب در آنها بکار برده نشود و حتی از فلزات خیلی سبکتری آیا بتوان در آنها بکار برد؛ ولی منظور به این است که این برخوردکننده های سرب- سرب نوع ماهواره ای خاص آنها نیز از نوعی می توانند باشند که آیا چقدر هم از دور هدایت شونده هستند طوری که چطور است که عقابی روی قمری ای یحتمل بتواند زوم کند؟ و به همین منوال هم اینها مخصوصاً یکی روی دیگری زوم می کند و حالا اینکه کدام عقاب است و کدام هم قمری یحتمل خیلی مهم نباشد! مسئله یحتمل هم این است که آیا شما می توانید پازلی هم از نوع مکعب روبیک در این ترکیبات ماهواره ای تشکیل دهید که در بینهایت هم اینها ممکن است با هم وقتی که پازلها آیا تکمیل هم شدند بالاخره برخورد کرده و حتی بلکه دودسکادن-دودسکادنی هم نمایشی از گروه های تقارن 20-وجهی \ 12-وجهی را به عنوان زیر گروه های خود در بر داشته باشند یا اگر هم ندارند آنها را سعی بفرمایید که با گروه های مربوطه تانسوری الحاقشان هم بفرمایید و آنگاه سیستم دینامیکی مسئله را در بینهایت بیابید؟! اینجا یحتمل در مسائل مربوط به یافتن طیفهایی که امواج دودسکادن-دودسکادنی را تشکیل می دهند و ابرتقارنهای متناظر آنها لازم هم آید که اولین هارمونی طیفسنجی آنها را بیابید و آنرا یحتمل بتوانید به مسئله ی گرانش کوانتومی خود در مسیر سیستم دینامیکی الی غیر النهایه کاربردی هم بفرمایید. و آنگاه یحتمل هم ملاحظه شود که در یک در هم تنیدگی ای در سطحی از سطوح کروی مکانیک سماوی مکعب روبیک را توانسته ایم متصور شویم که در بینهایت هم حلش کنیم! اینجا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که خوب این فایده ای دارد؟ چرا که خیلیها این مسئله را در ایکی ثانیه هم حل می فرمایند؛ بله، ولی مسئله اینجا این است که اگر ما سیستم دینامیکی مورد بحث را از بینهایت هم در جهت عکس زمانی به حرکت درآوریم و به زمان حاضر در چندین پله هایی که پازل حل شده باشد برسیم، آنگاه معما و پازل چو حل گشت، آسان هم شود! گاهی اوقات تناظر مسائل نجومی و مکانیک سماوی و ریاضی فیزیکی و نظریه های بازیها می توانند کمی گمراه کننده هم شوند آنطوری که همه چیز سیاه و سفید هم نیستند و بلکه طیفی از خاکستری هم می تواند در این میان وارد شود که اگر همین تصاویر را رنگی هم کنیم آنگاه یحتمل دلپذیرتر هم گردند. یعنی لا اله الا الله ای که دلپذیر هم خیلی است! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ ﴿یوسف: ٣٣﴾

 

5 - علی بن إبراهیم، عن محمد بن عیسى، عن أبی الفضل الشهبانی [5]، عن هارون ابن الفضل قال رأیت أبا الحسن علی بن محمد فی الیوم الذی توفی فیه أبو جعفر علیه السلام فقال: إنا لله وإنا إلیه راجعون، مضى أبو جعفر علیه السلام، فقیل له: وکیف عرفت؟
قال: لأنه تداخلنی ذلة لله لم أکن أعرفها.

 

الکافی الشریف، جلد 1، ص 381

http://lib.eshia.ir/11005/1/381

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، یحتمل با مسائلی هم طرف شویم که به بندگی خدا هم که هیچ کاری ندارند و بلکه مملو از گرفتاریهایی است که مشمول درگیریها و در همتنیدگیهای بندگان غیر خدا و کمتر از خدا و هواهای نفسانی است؛ و اما آنچه ما با آن طرفیم آیا حکمت الهی و حکمت متعالیه است یا خیر؟! اتفاقاً بنده ی حقیر داشتم دنبال دکتر طبرسی می گشتم که یک جورهایی رسیدم به آن مقاله ی اخیر در مورد ام آر آی که یکی از نویسندگانش هم دکتر طبری است. البته این دکتر طبرسی یقیناً هم غیر از شیخ طبرسی صاحب مجمع البیان و ابومنصور طبرسی صاحب احتجاج است، هر چند که بنده ی حقیر نتوانستم هم ایشان را در آرشیو دانشگاه کرنل و یحتمل حتی در اینسپایرهپ هم بیابم! ولی این دکتر طبرسی حتی در جوانیش هم بنظر این بنده ی حقیر رسیده بود که در میان کمونیسم و الحاد و کفر و شرک و نفاق خیلی هم سعی می کرد به حکمت و دینش هم برسد؛ و اما در میان علوم طبیعی و ریاضی فیزیک و فلسفه و حکمت آنقدر سعی می کرد که چشمانش را بیدار نگه دارد و به تحقیقاتش ادامه دهد که یک وقت هم خود را می یافت که چشمانش بسته شده است و توان اینکه آنها را باز نگه دارد را هم ندارد کانه به عالم یقظه هم رسیده است ولی آنقدر محو آن شده است که نمی خواهد دیگر چشمانش را هم ببندد.

یک نمونه اش این است که دکتر طبرسی در کتابی متوجه شد که یک بنده خدایی آنقدر در کارهایش دچار توهم شده بوده است که آسیابی بادی را با دیوان اشتباه گرفته بوده است و شروع کرده بوده است رفتن توی دعوا با آسیاب بادی! بعد یادش می آید که آسیابی دیگر هم بوده است که دو دانشمند از نزدیک آن می گذشته اند و آسیابان به آنها می گوید که امشب باران می آید؛ و لذا تشریف بیاورید توی آسیاب و اینجا بخوابید که خیس نشوید. دو دانشمند می فرمایند که کجا در این هوای صاف و خوب باران خواهد آمد و نمی روند. و اتفاقاً هم باران تندی می گیرد و خوب خیس می شوند. صبح می پرسند چطور شد که تو فهمیدی؟ می فرماید من نفهمیدم این سگم هر وقت باران می خواهد بیاید می آید توی آسیاب یک گوشه ای می خوابد. و لذا دیشب هم که همین کار را کرد فهمیدم که چنین خواهد شد! این است که یکی از دانشمندان که نظریه های هواشناسی اش دستش بود را همه را به آب داد. دیگر دانشمند گفت چه شد؟ چرا چنین کردی؟ گفت این سگ هم بهتر از من می فهمد که باران خواهد آمد یا نخواهد آمد! و اما در کتابی دیگر هم دکتر طبرسی متوجه شد که شاهی هم پناه برده بود به آسیابی دیگر که گویا یکی از اشراف زادگان قومش متوجه می شود و بر علیه او توطئه هم می کند و او را به قتل می رساند. آنگاه می فرماید که یکی از فرماندها این شاه این اشرافزاده را می گیرد و دست و پاهایش و بلکه دماغ و گوشش را هم می برد و می کشد. این است که دکتر طبرسی گاهی در میان خواب و بیداری آنقدر گیج می شود وقتی آسیابی را می بیند که آیا این آسیاب کدام است؟ آنی است که آن دیگری در توهمش دیو پنداشته و با او وارد جنگ شده؟ یا آن آسیابی است که باید درونش هم رفت چرا که فردایش خواهد فهمید که باران هم خواهد بارید و خویس خواهد شد اگر داخلش نرود؟ یا آن آسیابی است که شاهی هم اگر به آن پناه ببرد، نهایتاً کشته خواهد شد! این است که دکتر طبرسی وقتی وضعیت خیلی بحرانی و انقلابی هم می شده است، در گیج و ویجی ای که می خورده است و ناراحتیهایش باعث هم می شده است که یحتمل به سرع هم بیافتد و رو به موت هم برود و دوباره هم چطور از رو به موت برگردد؛ و تازه متوجه هم می شده است که او چطور بوده است که بین کافرانی گیر کرده است که به سبب کفرشان هم مرده اند و لذا او را هم به سمت مرگ می کشانند. و دکتر طبرسی یک مرتبه هم در این میان این همه کفر و شرک و نفاق هم متوجه می شده است که آسیاب حضرت زهرا را هم فرشته ها می گردانیده اند آنطور که خودشان به خودی خود داشته اند می گشته اند!

دکتر طبرسی اینجاها متوجه هم می شده است که آدم شدن در درگیری و درهمتنیدگیهای بین پنج تن الهی اهل عبا و آن پنج تن لعنت شده ی دیگری در درون و بیرون آنچنان می تواند روانشناسی و جامعه شناسی و علوم طبیعی و علوم الهی را درگیر کند که سالک الی الله آیا چقدر متوجه شود که این فرعونی که برایش خوابی هم دیده می تواند او را در حد و حدود عزیز مصر هم کند و بلکه به چه قیمتی هم می توائد چنین کند؟ آیا او را می خواهد عزیز مصر هم کند یا اینکه بلکه می خواهد هم او را تبدیلش کند به یک جنایتکار درجه یک؟! حق کجا است؟ و حق با کیست؟ الحق مع علی! و لذا مسئله این است که حق را بپذیریم و حق را اعلان هم کنیم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هر چند که این حق را از هر جا که باشد بیابیم!

و عرض بنده ی حقیر این است که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این مشکل هست که هم به حق می توانیم برسیم و هم ممکن است حق پوشیده باشد آنچنان که نزد اشخاصی است که اخلاق را هم نمی شناسند و بدان باور هم ندارند در امور ریاضی فیزیکی خود. حق را می داند در سطوح ریاضی فیزیکی، ولی وقتی در حکمت الهی به خدا و پیغمبر و امیرالمومنین و ائمه ی اطهار علیهم السلام می رسد جا می زند. این است که پنج تن اهل عبا را با هر پنج تنی که حتی لعنت شده هم باشند عوض می کند و جایگزین هم می کند! این دفاع از حقی است که دیگر کوچک و بزرگ هم ندارد و بلکه یهود و مسیحی و مسلمان هم ندارد؛ مسئله مکتبی است و مکتب شهید سلیمانی هم هست مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی: الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّـهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنصُرَنَّ اللَّـهُ مَن یَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج: ٤٠﴾  

قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ ﴿یوسف: ٣٣﴾

 

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران

به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس

یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد

تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید

تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد

به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین

که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد

نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد

بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان

میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد

بنه سر گر نمی‌گنجی که اندر چشمه سوزن

اگر رشته نمی‌گنجد از آن باشد که سر دارد

چراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار

از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد

چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه‌ای گشتی

حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد

چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی

که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد

 

بعضی اشکال هم می فرمایند که موضوع خلقت و تجدید آن در یافتن انسان است آنچنان هم که قرآن مجید می فرماید:

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّـهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ ﴿ابراهیم: ١٩﴾

البته این آیه در میان آیاتی که منکران خلق جدید و معاد را منکرند نیز قرار می گیرد. ولی یحتمل باز هم بعضی اشکال می کنند که به هر حال موضوع خلقت همان یافتن انسان هم هست و بلکه حتی یک انسان را خلقت بعد از خلقت خدا است که باید هم جستجو کرد! و لذا اینجا بعضی دیگر اشکال هم می کنند که دیگر آنطور که زبر الحدید یا بنیان مرصوص یا قتال و کشت و کشتار در راه خدا هم در قرآن کریم آمده است برای چیست؟

 إِنَّ اللَّـهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ ﴿الصف: ٤﴾

آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا سَاوَىٰ بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُوا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿الکهف: ٩٦

فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّـهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿محمد: ٤﴾

 

البته اینجا یحتمل بعضی هم اشکال می کنند که اینها متعلق به زمانهای گذشته است و دیگر چنین چیزهایی راه گشا نیستند و لازم هم نداریم. و بلکه بجای اینها هم ما برخوردکننده های هادرونی بزرگ را داریم که فرضاً برخوردهای سرب-سرب یا سرب-پرتونی هم می توانیم داشته باشیم. باز هم بعضی یحتمل اشکال می کنند که ممکن است حتی برای جلوگیری از آتشفشانی هم از سرب و آهن نیز استفاده شود یا حتی مواد مذابی که از آتشفشان برمی خیزد آنقدر هم ادامه پیدا کند که رودی را ایجاد کرده که به دریا هم بریزد. و بلکه همه ی اینها را هم داریم و در عین حال هم برخوردکننده های سرب-سربی را هم داریم. حالا این میان یحتمل یکی هم بدتر از این بنده ی حقیر نیز محروم می شود از اینکه چطور او بتواند به همایش بین المللی مکتب شهید سلیمانی هم رفته یا حتی اسم نویسی و ثبت نام هم کند. نکته اینجا چیست؟

نکته یحتمل هم از این نوع است که وقتی شما برخورد کننده های سرب-سربی را دارید که در یک مرکزی مثل برخوردکننده ای هادرونی بزرگ هم دارند تا چه حدودی با هم برخورد می کنند، آیا تا چه حدودی هم سایز هادرونهای بزرگ را ما می توانیم عمومیت و گسترش هم دهیم که مثلاً یحتمل هم آیا ممکن است یا خیر که این هادرونها در سطوح جتهایی از ماهواره هایی باشند که حول زمین می چرخند و آنگاه تعداد این جتها آنقدر هم زیاد شده اند که یحتمل با هم دارند کانه هر لحظه ای در خطر برخوردهایی سرب-سربی هم باشند!

و لذا عرض بنده ی حقیر این است که این برخوردکننده های هادرونی عظیم سرب-سربی آیا ممکن نیست که در اثر گردش بیش از حدی که حول برخوردکننده های خود می گردند و در عین حال کنترل شده هم هستند، وقتی سایز فرضاً هادرونای سربی بیش از اندازه هم بزرگ شدند آنگاه خلقتی را از بین برده و بلکه احتیاج به خلقتی جدید هم در آنها دیده شود و بلکه سیاه چاله هایی نیز تولید کنند؟ البته یحتمل هم بعضی واقعاً هم ایراد می کنند که مگر ما بیکاریم که اینقدر وقت خود را صرف چنین برخوردکننده های هادرونی عظیمی کنیم که خلقتی را بتوانند از بین برده و خلقتی دیگر را هم ایجاد آیا بکنند یا نکنند؟ تو بلکه برو یک ام آر آی ای چیزی ببین احتیاج نداری؟! فراموشی و بلکه آلزهایمر نگرفته ای؟! نباید برویم چراغ دست بگیریم در روز روشن دنبال حتی یک انسان در این خلق خدا بگردیم؟ حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام که از دست برادرانش ته چاه گیر کرده بوده است و به بردگی برده شده است و به زندان افتاده است کجا است و حضرت یوسف زهرا سلام الله علیهم هم کجا است؟ اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. اَللَّهُمَّ کَمَا شَرَّفْتَنِی بِهَذَا اَلتَّشْرِیفِ وَ فَضَّلْتَنِی بِهَذِهِ اَلْفَضِیلَةِ وَ خَصَصْتَنِی بِهَذِهِ اَلنِّعْمَةِ فَصَلِّ عَلَى مَوْلاَیَ وَ سَیِّدِی صَاحِبِ اَلزَّمَانِ وَ اِجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ اَلذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اِجْعَلْنِی مِنَ اَلْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ فِی اَلصَّفِّ اَلَّذِی نَعَتَّ أَهْلَهُ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیٰانٌ مَرْصُوصٌ عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ وَ آلِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ اَللَّهُمَّ هَذِهِ بَیْعَةٌ لَهُ فِی عُنُقِی إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ. اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ اَلذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اَلْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ اَلْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ] وَ اَلْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ اَلسَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ اَلْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿طه: ١١٥﴾

 

اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّی وَ اِبْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ [اِلْعَنِ] اَلثَّانِیَ وَ الثَّالِثَ وَ اَلرَّابِعَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ یَزِیدَ خَامِساً وَ اِلْعَنْ عُبَیْدَ اَللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ اِبْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِی سُفْیَانَ وَ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ

 

اینکه آل زیاد و عبید الله ابن زیاد و خصوصاً پدرش زیاد بن عبید رومی را چطور معاویه به او تهمت می زند و می برد در جناح خودش و نهایتاً پسرش عبید الله بن زیاد بر علیه امام حسین علیه السلام در کربلا لشکرکشی هم می کند را تا حدی در کتاب ترجمه فارسی آقای خامنه ای مد ظله العالی صلح امام حسن پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه ی تاریخ شیخ راضی آل یاسین اشاره می فرمایند. یک میدان جنگ ابدی ای هست از اول تاریخ تا روز قیامت بین پنج تن اهل عبا و شیاطین لعنت شده ای که حالا چقدر هم بلکه سعی دارند آدم شوند ولی بجایش لعنت شده هم باقی می مانند. اینجا یک درهمتنیدگی بین ذرات و نورانیت و ظلمات می تواند اتفاق بیافتد که مظهر دروس مکارم اخلاقی است و آیا از لحاظ آزمایشانت روانشناسی و اجتماعی یحتمل کافری را چقدر هم به سمت ظلمات محض بکشاند و مومنی را چقدر به سمت نورانیت محض ببرد. ولی نکته ای که عظمت شهادت سید الشهداء را هم می رساند اینجا است که وقتی با ظلمات محض روبرو  می شود، به هیچ وجهی من الوجوه حتی یک سر سوزن تسلیم چنین وضعیت یزیدی نمی شود چرا که مظهر نورانیت محض است و انا لله و انا الیه راجعون. خدا آخر و عاقبت مسلمین را در این اوضاع و احوالی که بعضی بدتر از یزیدیهایی چطور مدعی آدم شدن هم دارند را بخیر کند. التماس دعا از همه ی برادران و خواهران مومنین و مومنات! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿البقرة: ١١٧﴾

2. قَالَتْ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کَذَٰلِکِ اللَّـهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿آل عمران: ٤٧﴾

3. وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّـهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّـهِ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ﴿آل عمران: ٤٩﴾

4. إِنَّ مَثَلَ عِیسَىٰ عِندَ اللَّـهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿آل عمران: ٥٩﴾

5. وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَیَوْمَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ ﴿الأنعام: ٧٣﴾

6. إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿النحل: ٤٠﴾

7. مَا کَانَ لِلَّـهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿مریم: ٣٥﴾

8. إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿یس: ٨٢﴾

9. هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ فَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿غافر: ٦٨﴾

 

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا اَلْفَضْلِ اَلْعَبَّاسَ اِبْنَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ سَیِّدِ اَلْوَصِیِّینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ أَوَّلِ اَلْقَوْمِ إِسْلاَماً وَ أَقْدَمِهِمْ إِیمَاناً وَ أَقْوَمِهِمْ بِدِینِ اَللَّهِ وَ أَحْوَطِهِمْ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ أَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَخِیکَ فَنِعْمَ اَلْأَخُ اَلْمُوَاسِی فَلَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً اِسْتَحَلَّتْ مِنْکَ اَلْمَحَارِمَ وَ اِنْتَهَکَتْ حُرْمَةَ اَلْإِسْلاَمِ فَنِعْمَ اَلصَّابِرُ اَلْمُجَاهِدُ اَلْمُحَامِی اَلنَّاصِرُ وَ اَلْأَخُ اَلدَّافِعُ عَنْ أَخِیهِ اَلْمُجِیبُ إِلَى طَاعَةِ رَبِّهِ اَلرَّاغِبُ فِیمَا زَهِدَ فِیهِ غَیْرُهُ مِنَ اَلثَّوَابِ اَلْجَزِیلِ وَ اَلثَّنَاءِ اَلْجَمِیلِ وَ أَلْحَقَکَ [فَأَلْحَقَکَ] اَللَّهُ بِدَرَجَةِ آبَائِکَ فِی جَنَّاتِ اَلنَّعِیمِ اَللَّهُمَّ إِنِّی تَعَرَّضْتُ لِزِیَارَةِ أَوْلِیَائِکَ رَغْبَةً فِی ثَوَابِکَ وَ رَجَاءً لِمَغْفِرَتِکَ وَ جَزِیلِ إِحْسَانِکَ فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ وَ أَنْ تَجْعَلَ رِزْقِی بِهِمْ دَارّاً وَ عَیْشِی بِهِمْ قَارّاً وَ زِیَارَتِی بِهِمْ مَقْبُولَةً وَ حَیَاتِی بِهِمْ طَیِّبَةً وَ أَدْرِجْنِی إِدْرَاجَ اَلْمُکْرَمِینَ وَ اِجْعَلْنِی مِمَّنْ یَنْقَلِبُ مِنْ زِیَارَةِ مَشَاهِدِ أَحِبَّائِکَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً قَدِ اِسْتَوْجَبَ غُفْرَانَ اَلذُّنُوبِ وَ سَتْرَ اَلْعُیُوبِ وَ کَشْفَ اَلْکُرُوبِ إِنَّکَ أَهْلُ اَلتَّقْوىٰ وَ أَهْلُ اَلْمَغْفِرَةِ

 

 

أَسْتَوْدِعُکَ اَللَّهَ وَ أَسْتَرْعِیکَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکَ اَلسَّلاَمَ آمَنّٰا بِاللّٰهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِکِتَابِهِ وَ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ اَللَّهُمَّ فَاکْتُبْنٰا مَعَ اَلشّٰاهِدِینَ اَللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنْ زِیَارَتِی قَبْرَ اِبْنِ أَخِی رَسُولِکَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اُرْزُقْنِی زِیَارَتَهُ أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی وَ اُحْشُرْنِی مَعَهُ وَ مَعَ آبَائِهِ فِی اَلْجِنَانِ وَ عَرِّفْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَسُولِکَ وَ أَوْلِیَائِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَوَفَّنِی عَلَى اَلْإِیمَانِ بِکَ وَ اَلتَّصْدِیقِ بِرَسُولِکَ وَ اَلْوِلاَیَةِ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ اَلْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ اَلْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّهِمْ فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ یَا رَبِّی بِذَلِکَ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ پس دعا کن از براى خود و از براى پدر و مادر و مؤمنین و مسلمین و اختیار کن از دعاها هر دعایى که مى‌خواهى مؤلف گوید که روایت شده (در خبرى از حضرت سید سجاد علیه السلام آنچه حاصلش آن است که فرمودند: خدا رحمت کند عباس را که ایثار کرد بر خود برادر خود را و جان خود را فداى آن حضرت نمود تا آنکه در یارى او دو دستش را قطع کردند و حق تعالى در عوض دو دست او دو بال به او عنایت فرمود که با آن دو بال با فرشتگان در بهشت مانند جعفر بن ابى طالب پرواز مى‌کند و از براى عباس علیه السلام در نزد خداوند منزلتى است در روز قیامت که مغبوط جمیع شهدا است و جمیع شهدا را آرزوى مقام او است) و نقل شده که حضرت عباس علیه السلام در وقت شهادت سى و چهار ساله بود و آنکه ام البنین مادر عباس علیه السلام در ماتم او و برادران اعیانى او بیرون مدینه در بقیع مى‌شد و در ماتم ایشان چنان ندبه و گریه مى‌کرد که هر که از آنجا مى‌گذشت گریان مى‌گشت گریستن دوستان عجبى نیست مروان بن الحکم که بزرگتر دشمنى بود خاندان نبوت را چون بر ام البنین عبور مى‌کرد از اثر گریۀ او گریه مى‌کرد و این اشعار از ام البنین در مرثیه حضرت ابو الفضل علیه السلام و دیگر پسرانش نقل شده

یَا مَنْ رَأَى اَلْعَبَّاسَ کَرَّ عَلَى جَمَاهِیرِ اَلنَّقَدِ

وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ
أُنْبِئْتُ أَنَّ اِبْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یَدٍ

وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ اَلْعَمَدِ
لَوْ کَانَ سَیْفُکَ فِی یَدِیْکَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ

وَ لَهَا أَیْضاً

لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ اَلْبَنِینَ تذکرینی بلیوث العرین

کانت بنون لی ادعی بهم و الیوم اصبحت و لا من بنین

اربعة مثل نسور الربی قد واصلوا الموت بقطع الوتین
تَنَازَعَ اَلْخِرْصَانُ أَشْلاَءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعاً طَعِینَ

یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاساً قَطِیعُ اَلْیَمِینِ

 

این مقالات را هم بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2101.10771

https://arxiv.org/abs/2012.13340

 

بعضی یحتمل اشکال می کنند که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید هم بیشتر فعال می بود تا بتواند کاری را از پیش ببرد! نکته اینجا این است که مسائلی از نوع در همتنیدگیهایی که فاصله های فوتونی در هم تنش یافته در عین چقدر هم از هم فاصله یافته اند، این یک علمی را هم می طلبد که حتی وقتی پزشک دارد آندوسکپی می کند و بلکه عمل جراحی ای را هم روی مریض خود انجام می دهد متوجه هم باشد که دارد در داخل مریض خود چه می گذرد و خود او هم دارد چه می کند؟ چه عکسهای سی تی اسکنی را احتیاج دارد؟ و چه ام آر آی هایی را می خواهد و حتی آیا بیمار باید آنژیو هم مثلاً بشود یا خیر؟ خوب، این دستگاه هایی که همه ی این موارد را به سهولت برگذار می کند، و بسیاری دیگر دستگاه هایی که در آزمایشگاه ها و آشکارکننده ها و شتابدهنده ها و سایتهای هسته ای امثالهم هم داریم، اینها خود آیا نمی توانند به سهولت در همتنیدگیهای فوتونی و هسته ای و اسپکتروسکوپیهای طیفهایی از ذرات و بوزونها و فرمیونها و فوتونهای متناظر آنها کمک کند و بلکه انواع الگوریتمهایی را برای ما ایجاد کنند که برای از جمله پزشکی هم سهولت در کار ایجاد کنند؟ و اما خوب، اینها همه کمی هم کار می برد دیگر! و از جمله برهمبنیدگیهایی هم در این میان یحتمل موجود است. مشکل اینجا این است که چطور هم اینها را بیابیم؟

مسئله ای که اینجا نهفته هم هست این است که در حکمت الهی ای که مسائل از نوع کن فیکون هم هستند، وقتی ما سعی داریم از صفر طلبگی به بینهایتهای کاردینهالیته ها و آیت اللهی هایی که به مرجع تقلیدی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ان شاء الله ختم می شوند برسیم، آن بینهایتی را که در حکمت الهی کن فیکون نهفته است  را که حتی المقدور آیا چقدر هم بتوان از طریق بندگی خدا و لا غیر هم رسید همین بینهایت کدام بینهایت است که آیا در مخیله ی بشریت می گنجد یا خیر؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد  آل محمد  تقبل شفاعته وارفع درجته.

اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

 

بنظر این حقیر می رسد که این سایت که مربوط به ثبت نام مجازی و ریگان در همایش بین المللی مکتب شهید سلیمانی در دانشگاه امام حسین (علیه السلام) است شدیداً سر کاری است:

http://mgt.ihu.ac.ir/

 

رجوع شود به این سایت دانشگاه امام حسین (علیه السلام) که فرم درخواست بالا از آنجا قابل دریافت است:

 

http://www.ihu.ac.ir/index.jsp?

siteid=1&fkeyid=&siteid=1&pageid=134&newsview=1762

 

آقایان خانمها، گفته اند برهمتنیدگی فوتونی هم بله که داریم؛ ولی دیگر نفرموده اند که مردم را هم بدجوری بگذارید سر کار!!!

اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

 

 

یک مسئله ای که حکمت الهی را بر حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مقدم می دارد اینجا است که ما می شنویم از تکنولوژی برهمتنیدگی فوتونها (photon entanglement) بشر چطور می خواهد استفاده هم برد! اینجا یک هشدار خطرناکی که هست این است که آن منشاء های نور عظیم آسمانی و نجومی و کیهانی را که می فرماید الله نور السماوات و الارض را کنار بگذارد و سعی در محبوسیت و زندانی کردن نور طوری کند که خود را منشاء نور جلوه هم دهد و خطر نهایی آن این است که ستاره ای با سیاه چاله ای را داشته باشیم که حتی سیاه چاله هم هست که دارد ستاره را یدک می کشد و مثلش بشود مثل زمین و خورشیدی که در حقیقت خورشید است که نورانیت به زمین می بخشد را مدعیانی اعلام بفرمایند که این خورشید است که در اختیار ما است؛ ولی ما هم فقط چنین علمی را داریم که این چطور است!

این یک مسئله است که علم را بعضی بفرمایند که در انحصار ما است چرا که واقعاً هم عالمند؛ و این مسئله ی دیگری است که بعضی هم بخواهند این را به زور و جبر بر دیگران اعمال کنند. اینجا اینکه مسئله ی دفاعی و جبری و زورمندی و قدرتمندی کجا تمام می شود و از کجا هم وارد حیطه های علمی و فلسفی و حکمت می شویم می تواند بصورت محو و غیر قابل تشخیصی ارائه هم گردد خصوصاً آنجاهایی هم که سایه های جنگ و خونریزی محلی جاهلی بر علیه مسلمانان هم بر ملل مسلمان و مستضعفین عالم مستولی گشته باشد یا هدف را چنین تعیین کنند. چنین چیزی خود به خودی می تواند هم چنان بر هم تنیدگیهای فوتونی کوانتومی را ایجاد کند که با گرانش کوانتومی هم گره می خورند و با اسم علم هم ارائه می شوند و در عین حال هم آیا می توان علم و ریاضی فیزیک و فلسفه و حکمت متعالیه ی نظریه های ریاضی فیزیکی فقهی و بلکه حکمت الهی را نیز نعوذ بالله با تروریسم نیز گره زد؟! و حال آنکه تروریسم یک چیز است و دفاع از خود و ناموس و کشور و بلکه بشریت هم چیز دیگری است که خون هر انسان با غیرتی را نیز یحتمل به جوش آورد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

خَتَمَ اللَّـهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿البقرة: ٧﴾

 

همان تیر و کیوان برابر شدست

عطارد به برج دو پیکر شدست

 

بنده ی حقیر دیدم این بیت از داستان یزدگرد شاهنامه فردوسی اتفاقاً خیلی هم می خورد به مقاله ی الکس رایت که در مورد دو پیکر هم در مقاله ی شتر-گاو-پلنگش یا بهتر عرض شود عمومیت رویه های تخمگذاری- ابریشم- دانه پاشی می نویسد. اتفاقاً دنبال داستان شیرویه و خسرو پرویز و شیرین می گشتم که دیدم حیف هم هست این داستان رستم پهلوان را نیز دوباره مروری نکنیم. اینجا یک اشاره ای خوب است به سخنرانی قیس بن سعد شود بعد از اینکه عبید الله بن عباس فرار کرد به اردوی معاویه وقتی شایعه ی صلح امام حسن را معاویه در اردوی مَسکِن انداخت و به عبیدالله نیز وعده ی یک میلیون درهمی داد و او هم که دید هوا مثل اینکه بدجوری پس است پذیرفت:

 

[قیس ابن سعد] گفت([ : هان اى مردم ! کارى که این مرد بیخرد انجام داد بر شما گران نیاید و شما را نترساند همانا او و پدر و برادرش , یک روز نیک براى اسلام ببار نیاوردند پدرش عموى پیغمبر در روز بدر به جنگ رسولخدا آمد , ابوالیسر کعب بن عمر و انصارى او را اسیر کرد و نزد پیغمبر آورد و آنحضرت فدیه ى او را گرفت و میان مسلمانان تقسیم کرد برادرش را على بر بصره گماشت و او اموال على و مسلمانان را دزدید و با آن کنیز خرید و پنداشت که این کار براى او جایز است و خود او را على والى یمن قرار داد و او از جلو بسر بن ارطاه گریخت و بچه هایش را گذاشت تا کشته شوند و امروز هم اینکارى که دیدید انجام داد]( [1]

 

صلح امام حسن: پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه حضرت ولی فقیه، آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مد ظله العالی، صص 193- 194

http://lib.eshia.ir/10882/1/193

 

البته بنظر نمی رسد که قیس بن سعد ارتباطی هم با سعد بن ابی وقاص داشته باشد. ولی بطور غیر رسمی هم از نوادگان او که در حشد الشعبی هم حضور داشته اند باید گفت که او هم اتفاقاً قیس بن سعد نام داشته است و دو تا سیلی محکمی می زند به یکی از نوه های ژنرال پاتن. نوه ی پاتن می گوید چرا زدی؟ و قیس بن سعد هم جواب می دهد که این فقط یکی دو تا سیلی بود نه فقط در جواب آن یکی دو تا سیلی که پدر بزرگت بیخودی به سربازان خودتان هم زده بوده است. گویا ژنرال پاتن یک رگ سنبلتیوستانی خانبابایی رشتی هم داشته است که با ژنرال آیرونساید می خواسته اند روی هم بریزند که خوب جلوی میرزا کوچک خان هم در بیایند ولی جرات نکرده اند و رضاخان را انداخته بوده اند جلو که تو حالا برو ما بعداً خودمان را به تو سعی می کنیم برسانیم! بعد که رضاخان شاکی شده بوده و گفته چرا نیامدید؟ پاتن و آیزنهاور و ... گفته اند برای اینکه داشتیم انواع  سخنرانیها را برای سربازانمان تنظیم می کردیم که چه بگوییم که از بزرگ و کوچک نگذارند فرار کنند بروند نازی و هیتلری و بلکه حتی صدامی و طرفداران گاوهای شیرده و ... هم شوند.

خلاصه داستانش خیلی طولانی است؛ ولی در این میان فقط یک سرداری پیدا شده است که اتفاقاً همایشی هم مناسبتش در دانشگاه امام حسین تشکیل داده اند که برای این حقیر هم پیامکش آمد که ثبت نام کن! ما رفتیم ثبت نام کنیم، دیدیم اصلا یا آدرس غلط است یا حتی آدرس دانشگاه امام حسین هم کار نمی کند یا اینکه هنوز همه چیز خیلی هم غیر رسمی بوده است و بلکه پیامکها را زودتر از موعدی که باید برای همه فرستاده بوده اند و اصلا سایت دانشگاه امام حسین را هم مردم برای ثبت نام از جا کنده اند! این است که بنده ی حقیر از آنجایی که قبلاً هم به دانشگاه امام حسین برای تدریس اپلیکیشن فرستاده بوده ام و معلوم نیست چه بر سر اپلیکشینم آمد؟ این بار که از جمله دیروز ما را کلاً سر کار گذاشته بودند که چطور هم می شود موبایلی و اینترنتی ثبت نام کرد، بنده ی حقیر مسئولین امر را فقط تا این حد هم جرات کرده و گوشزد می کنم که برای تقویت مکتب سردار دلها اگر صلاح دیدند که به مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رجوع بفرمایند که فبها! و الا که هر چه دیدند از چشم گل گاوزبانیها و سنبلتیوستانیهای خانبابایی رشتی خودمان هم دیدند و دیگر نفرمایند که این کدام سیلی هم بوده است و چرا و ...؟! ما اهل کوفه نیستیم علی (سلام الله علیه) تنها بماند! و حالا ما نمی خواهیم در این زمینه خیلی وارد بحث شویم و بقیه ی بحث را می گذاریم برای بعد! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

--------------------------------

البته اینجا بعضی اشکال کرده اند که چرا گل گاوزبانستانیها و سنبل الطیبستانیهای خانبابایی رشتی را مثال آورده ای وقتی ما می بینیم جای آن هم دارد که مراجع تقلید موزستانیها را هم تحریم کنند که اینقدر قیمتهای موز را بیخودی بالا برده اند و هیچ کس امروزه روز جرات نمی کند برای خودش موز بخرد الا اینکه خود مراجع تقلید سعی کنند برای همه موز بخرند و یکی یک دانه بلکه سهمیه ای به همه و همه بدهند؛ معما چو حل گشت آسان شود! این را بنده ی حقیر خواندم که از قول شیخ طبرسی هم فرموده بوده اند که بعد از اینکه دوباره کفن دزد آمد سراغش و از مرگ نجات هم یافت و مجمع البیان را نوشت و دیگر راحت هم شده بود که به سری باقی بشتابد، این دفعه خیلی هم همه شک می کردند که یحتمل بهتر است او را سه روز هم نگه داریم و بالای سرش قرآن بخوانیم و مطمئن هم شویم که او به رحمت خدا رفته است که در آن میان چشمهایش را باز می کند و می فرمایند که اگر ما می توانستیم موز را با آن قیمت پایینی که در آمریکا بفروش می رود بر انها تحریم کنیم؛ مسئله موز خودمان هم حل می شد و دیگر مجبور هم نمی شدیم بعد از هزار سال دوباره ساده انگاری کرده و موز را انحصاراً در اختیار چند کشور ثروتمند استعمارگر جهان قرار دهند و بقیه سنبل الطیب و گل گاوزبان هم گیرشان نیاید! حالا آمریکاییها موز نخورند؛ چطور می شود؟ البته برای بعضی هم این جای سوال است که شیخ طبرسی چطور هزار سال پیش در آن حالش چشمش را باز کرده است و بسته است و اینها را فرموده اند در حالی که باید همین حدود هزار سال هم بگذرد تا ما متوجه این مسئله ی موز هم شویم؟! بعضیها را هر چه باشد که به آنها بفرمایید و حالا راست باشد یا دروغ هم که باشد، با ناباوری به شما نگاه هم می فرمایند. نمی دانند اصلا گل گاوزبان و نسبل الطیب برای چیست و بدتر از این بنده ی حقیر حتی نمی دانند سنبلتیو است یا سنبل الطیب؟! (البته اینجا بعضی هم اشکال می کنند که ریشه ی سنبل الطیب همان سنبلتیو هم هست که همان علف گربه  نیز گفته می شود!) و اما متخصص اند در همه ی امور عمومیت دادن به رویه های تخمگذاری- ابریشمی- دانه پاشی! بابا مقاله را درست بخوان ببین اصلا مسئله چیست؟ و بعد بگو دروغ است! یعنی بعضیها هم منبر را منبر عمر و ابوبکر هم می دانند و غافلند که اگر همین منبر بیافتد دست معاویه و یزید دیگر هیچی؛ و حالا ایراد را هم به شعر شاهنامه ی فردوسی میگیرند که چرا گفته است: چو با تخت منبر برابر کنند، همه نام بوبکر و عمر کنند و از بازارگاه نهاده های دامی بیشتر نگفته است و بازار چوب را هم خیلی واردش نشده است که چقدر ممکن است پِرت و زدگی و رنده شدگی و بریدگیهای چوبی اضافی هم داشته باشد وقتی مثلاً نجار می خواهد درب و پنجره ای هم بسازد همانطوری که هر چقدر هم که خالق هستی بخواهد و کیهانشناسی هم تایید کند، همه و همه نیز باز هم نمی توانند بهشتی شوند و بعضی هم شرور جهنمی می گردند بالاخره. و اما آنجایی هم که آن خورشید تابان را می خواهند پنهان کرده و جایش چیزهای دیگری را بر حسب ابرقدرتی و ان پی تی و اسرار بمبهای هسته ای و ... جا بزنند و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم محصور به غیبت کبری کرده و بلکه نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم نمی پذیرند، دیگر این می شود خط قرمزی که همه و همه مجبورند اعتراض هم کنند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین علیه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

خَتَمَ اللَّـهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿البقرة: ٧﴾

 

همان تیر و کیوان برابر شدست

عطارد به برج دو پیکر شدست

 

بنده ی حقیر دیدم این بیت از داستان یزدگرد شاهنامه فردوسی اتفاقاً خیلی هم می خورد به مقاله ی الکس رایت که در مورد دو پیکر هم در مقاله ی شتر-گاو-پلنگش یا بهتر عرض شود عمومیت رویه های تخمگذاری- ابریشم- دانه پاشی می نویسد. اتفاقاً دنبال داستان شیرویه و خسرو پرویز و شیرین می گشتم که دیدم حیف هم هست این داستان رستم پهلوان را نیز دوباره مروری نکنیم. اینجا یک اشاره ای خوب است به سخنرانی قیس بن سعد شود بعد از اینکه عبید الله بن عباس فرار کرد به اردوی معاویه وقتی شایعه ی صلح امام حسن را معاویه در اردوی مَسکِن انداخت و به عبیدالله نیز وعده ی یک میلیون درهمی داد و او هم که دید هوا مثل اینکه بدجوری پس است پذیرفت:

 

[قیس ابن سعد] گفت([ : هان اى مردم ! کارى که این مرد بیخرد انجام داد بر شما گران نیاید و شما را نترساند همانا او و پدر و برادرش , یک روز نیک براى اسلام ببار نیاوردند پدرش عموى پیغمبر در روز بدر به جنگ رسولخدا آمد , ابوالیسر کعب بن عمر و انصارى او را اسیر کرد و نزد پیغمبر آورد و آنحضرت فدیه ى او را گرفت و میان مسلمانان تقسیم کرد برادرش را على بر بصره گماشت و او اموال على و مسلمانان را دزدید و با آن کنیز خرید و پنداشت که این کار براى او جایز است و خود او را على والى یمن قرار داد و او از جلو بسر بن ارطاه گریخت و بچه هایش را گذاشت تا کشته شوند و امروز هم اینکارى که دیدید انجام داد]( [1]

 

صلح امام حسن: پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه حضرت ولی فقیه، آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مد ظله العالی، صص 193- 194

http://lib.eshia.ir/10882/1/193

 

البته بنظر نمی رسد که قیس بن سعد ارتباطی هم با سعد بن ابی وقاص داشته باشد. ولی بطور غیر رسمی هم از نوادگان او که در حشد الشعبی هم حضور داشته اند باید گفت که او هم اتفاقاً قیس بن سعد نام داشته است و دو تا سیلی محکمی می زند به یکی از نوه های ژنرال پاتن. نوه ی پاتن می گوید چرا زدی؟ و قیس بن سعد هم جواب می دهد که این فقط یکی دو تا سیلی بود نه فقط در جواب آن یکی دو تا سیلی که پدر بزرگت بیخودی به سربازان خودتان هم زده بوده است. گویا ژنرال پاتن یک رگ سنبلتیوستانی خانبابایی رشتی هم داشته است که با ژنرال آیرونساید می خواسته اند روی هم بریزند که خوب جلوی میرزا کوچک خان هم در بیایند ولی جرات نکرده اند و رضاخان را انداخته بوده اند جلو که تو حالا برو ما بعداً خودمان را به تو سعی می کنیم برسانیم! بعد که رضاخان شاکی شده بوده و گفته چرا نیامدید؟ پاتن و آیزنهاور و ... گفته اند برای اینکه داشتیم انواع  سخنرانیها را برای سربازانمان تنظیم می کردیم که چه بگوییم که از بزرگ و کوچک نگذارند فرار کنند بروند نازی و هیتلری و بلکه حتی صدامی و طرفداران گاوهای شیرده و ... هم شوند.

خلاصه داستانش خیلی طولانی است؛ ولی در این میان فقط یک سرداری پیدا شده است که اتفاقاً همایشی هم مناسبتش در دانشگاه امام حسین تشکیل داده اند که برای این حقیر هم پیامکش آمد که ثبت نام کن! ما رفتیم ثبت نام کنیم، دیدیم اصلا یا آدرس غلط است یا حتی آدرس دانشگاه امام حسین هم کار نمی کند یا اینکه هنوز همه چیز خیلی هم غیر رسمی بوده است و بلکه پیامکها را زودتر از موعدی که باید برای همه فرستاده بوده اند و اصلا سایت دانشگاه امام حسین را هم مردم برای ثبت نام از جا کنده اند! این است که بنده ی حقیر از آنجایی که قبلاً هم به دانشگاه امام حسین برای تدریس اپلیکیشن فرستاده بوده ام و معلوم نیست چه بر سر اپلیکشینم آمد؟ این بار که از جمله دیروز ما را کلاً سر کار گذاشته بودند که چطور هم می شود موبایلی و اینترنتی ثبت نام کرد، بنده ی حقیر مسئولین امر را فقط تا این حد هم جرات کرده و گوشزد می کنم که برای تقویت مکتب سردار دلها اگر صلاح دیدند که به مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رجوع بفرمایند که فبها! و الا که هر چه دیدند از چشم گل گاوزبانیها و سنبلتیوستانیهای خانبابایی رشتی خودمان هم دیدند و دیگر نفرمایند که این کدام سیلی هم بوده است و چرا و ...؟! ما اهل کوفه نیستیم علی (سلام الله علیه) تنها بماند! و حالا ما نمی خواهیم در این زمینه خیلی وارد بحث شویم و بقیه ی بحث را می گذاریم برای بعد! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿البقرة: ٣﴾

 

یک وقت هست که مسئله ای پراهمیت دارید که مربوط است به رعایت پروتکلهای بهداشتی برای کروناویروس کوید-19 که نباید آنها را به ساده انگاری برگزار هم کرد. و اما یک وقت هست که طلبه ای می خواهد حتی نه اصول حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را و بلکه نکاتی چند از آن را به ساده ترین وجهی که ممکن است بیان کند. یک وقت هست که این را درست بیان می کند مثل اینکه داستانی داریم که مربوط است به هالو و مرجع تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف که بعضی بزرگان و متکلمین هم روایت می فرمایند. و اما یحتمل اگر شما بخواهید همین مدرج بندی صفر و یک و بینهایت مربوطه را روی اطلسی از چارتهای مختصات محلی مانیفلد و خمینه ای هم حساب کنید، و از مرجع تقلیدی به مرجع تقلیدی دیگر بروید، و بلکه حتی از دینی به دینی دیگر هم بروید، یا حتی از این هم فراتر رفته و مسئله را تنها ریاضی فیزیکی هم نموده و حول دایره ای روی گنبذی یا کره ای یا چنبره ای حرکت کرده و از یک طرف دایره به طرف دیگر تغییر مختصات دهید. خوب، اینجا مسئله ساده است دیگر؛ و صفر و یک و بینهایت در یک طرف با طرف دیگر که فرقی نخواهد کرد! و اما اگر در یک طرف مراجع تقلید را داشته باشید ولی در طرف دیگر همان مراجع تقلید را قبول نداشته باشند و بیشتر به ریاضی فیزیک مسائل بپردازند چی؟ مثل این می شود که یک طرف قبول داشته باشند که ماسک بزنند برای کروناویروس ولی طرف دیگر قبول نداشته باشند که ماسک فایده ای دارد یا ندارد و بلکه ماسک هم نزنند. البته ما اینجا داریم ساده انگاری هم می  کنیم.

و لذا یک وقت هست که کروناویروس کوید-19 هم هست که محبوس و زندانی و حبس است و اجازه ی اپیدمی شدن ندارد و در بین مردم هم نمی تواند ظهور کند. اینجا اتفاقاً ما یک حبس و زندانی هم داریم که یحتمل اکثر مردم دنیا هم موافق باشند که خیلی هم چیز خوبی است و همان بهتر که این ویروس منحوس محبوس هم بماند و حتی در بین یک نفر از مردم هم بروز پیدا نکند و شر و شرور آن از سر همه حذف شود. اما یک وقت دیگر هم هست که می فرمایند ما درجه بندی مسئله را تا حد صفرش قبول داریم که همان حالت پایه انرژی است و بلکه تا یک حدودی هم آنفولانزا بالاخره نمی شود که نداشت؛ و لذا تا حدود حالات پیشرفته تری از آن را هم جایزیم که داشته باشیم. اما حالت انرژی بینهایت آنرا هم نمی خواهیم! یعنی اینجا درست است که در صفر و یک و بینهایت هالو و مرجع تقلید و امامی در کار است و اما کسی هم بهتر است چنین امامی را که در بینهایت هم نشسته است و نماینده ی کروناویروس کشنده است را هم طلب نکند! و درست است که ما امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم می خواهیم ولی قبول هم نداریم که بالاخره آن امام ما همان کروناویروس کوید-19 هم باشد یا بلکه بدتر از آن هم مرض هاری نوع کشنده اش هم هست! یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَـٰئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا ﴿الإسراء: ٧١﴾. اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا ﴿الإسراء: ١٤﴾

و لذا گاهی اوقات هست که نامه ی اعمال آنقدر هم سیاه است که گویا در تاریکی محض است که انسان می خواهد قدم بگذارد و اینجاها است که نمی شود تغییر مختصات هم داد آنچنان که گویا فقط ذراتی و بلکه افرادی هم نیستند که محبوس فقط محبوس شده اند و درعوض آنقدر ظلمات وارد این سیاه چاله ی نجومی هم شده است که نور خورشید هم بدان راه ندارد و حتی خورشید را هم یقیناً یک جایی محبوس و زندانی کرده است چنانچه در ظلمات محض بسر می برند. حالا شما به این زندانیها بفرمایید که چرا خورشید را زندانی و محبوس هم کرده اید؟ آیا تشخیص خواهند داد که به شما بفرمایند که ما مگر خودمان چه کاره ایم که بخواهیم هم خورشید را محبوس کنیم؟ نخواهند گفت که ما توی کار خودمان هم گیر کرده ایم و نمی دانیم چطور در این ظلمات و تاریکی قدم از قدم هم برداشته و بلکه دست خود را هم جلوی چشممان نمی توانیم مشاهده کنیم؟!

البته در این میان، بعضی هم اشکال می فرمایند که خوب یحتمل اینها را هم داریم و بلکه بدتر از اینها حتی نظریه هایی شبیه نظریه ی کام (کلموگوروف-آرنولد-موزر) را هم داریم که انواع چنبره های تو در تو را هم دارا است! ولی یحتمل هم افراد باهوش و مومنی هم در این میان هستند که می توانند از یک طرف کره و گنبذ و توروس و چنبره و اینها تغییر مختصاتهای محلی داده و به طرفهای دیگری رفته یا حتی فقط کافی است که کمی هم تغییر مختصات دهند و آنگاه از ظلمات بیرون آمده و مسئله حل است همانطوری که می توان منطقاً هم به آیت اللهی ها و کاردینالیته های بالاتری هم رسید و دست یافت اگر بتوان حوصله به خرج داد و یاد گرفت که چطور درجات صفر و یک و بینهایت را درست بپیماییم که خیلی هم دچار کروناویروس کوید-19 منحوس نشویم و بلکه واقعاً هم به مراجع تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزدیک شویم.

و صد البته هم بعضی اشکال می کنند که اساس حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی همینجا هم هست که نه فقط اینکه شما طی درجات را درست انجام داده و بهشت و جهنم مسائل را هم درست محاسبه بفرمایید و بجای بهشتی شدن جهنمی هم نشوید، ولی در عین حال مایل هم هستید که طی طریق و سلوک را از طلبگی به مرجع تقلیدی و حتی از آنجا به امام زمان عجل الله فرجه الشریف به همه ی اقشار جوامع بشری هم یاد دهید همانطوری که در اسفار اربعه ی حکمت متعالیه نیز گوشزد شده است و همانطوری که همه و همه هم مایلند که کارها را بدست امام زمان سپرده تا به بهترین وجهی به سعادت اخروی و ابدی همه و همه برسیم! و اما یحتمل بعضی مایل باشند این مقالات هلپرن-ثورن و همینطور ژفنگ کانگ و دیگران در مورد تحدید-عدم تحدید و اندازه ی هار را هم دوباره نگاهی بیاندازند:

arXiv:hep-th/0111280v2 29 Jan 2002

https://arxiv.org/abs/2101.03795

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

https://arxiv.org/abs/2009.13419

https://arxiv.org/abs/hep-th/9902145

قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ ۖ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ ﴿یوسف: ٣٣

 

... عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى اَلْخَلْقَ وَ لاَ تُرَى وَ لاَ أَسْمَعَ [أَسْمَعُ] لَکَ حَسِیساً وَ لاَ نَجْوَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ تُحِیطَ بِکَ دُونِیَ [لاَ تُحِیطَ بِی دُونَکَ] اَلْبَلْوَى وَ لاَ یَنَالَکَ مِنِّی ضَجِیجٌ وَ لاَ شَکْوَى بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنَّا بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ [یَنْزَحُ] عَنَّا بِنَفْسِی أَنْتَ أُمْنِیَّةُ شَائِقٍ یَتَمَنَّى مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ذَکَرَا فَحَنَّا بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ عَقِیدِ عِزٍّ لاَ یُسَامَى بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ أَثِیلِ مَجْدٍ لاَ یُجَارَى [یُحَاذَى] بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ تِلاَدِ نِعَمٍ لاَ تُضَاهَى بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَصِیفِ شَرَفٍ لاَ یُسَاوَى إِلَى مَتَى أَحَارُ [أَجْأَرُ] فِیکَ یَا مَوْلاَیَ وَ إِلَى مَتَى: وَ أَیَّ خِطَابٍ أَصِفُ فِیکَ وَ أَیَّ نَجْوَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أُجَابَ دُونَکَ وَ [أَوْ] أُنَاغَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَبْکِیَکَ وَ یَخْذُلَکَ اَلْوَرَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْکَ دُونَهُمْ مَا جَرَى هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ اَلْعَوِیلَ وَ اَلْبُکَاءَ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ جَزَعَهُ إِذَا خَلاَ هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَیْنِی عَلَى اَلْقَذَى هَلْ إِلَیْکَ یَا اِبْنَ أَحْمَدَ سَبِیلٌ فَتُلْقَى...

 

 

بنده ی حقیر واقعاً فکر می کنم که مسئله حل است آنطور که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مربوط است، آنچنان که فقط باید خود را طوری حبس و زندانی کنم که از جلوی رایانه ام تکان نخورم و سعی کنم مسئله را حل کنم: مسئله این است که در حسابان واینگارتن می گوید آنطور که سرچشمه ی مسئله را به مقاله ای از دویت-هوفت در مورد حد N بزرگ برمی گرداند که چطور می توان انتگرالهای هار را وقتی N به سمت بینهایت هم می رود حلش کرد! البته بعضی اینجا اشکال هم می کنند که مسئله ی حبس و عدم حدس هم یک جورهایی می تواند به اندازه های هار برگردد، ولی خصوصا وقتی N به سمت بینهایت هم میل می کند مسائل پیمانه ای ابرهمدیسی و ابرتقارن به ابرگرانش هم میل می کند ولی اصولاً محاسبات هم در این موارد خیلی سخت می شوند آنطوری که N هم به سمت بینهایت میل کند! و لذا بعضی هم اینجا اشکال می کنند که از حبس و زندانی کردن خود جلوی رایانه و امثالهم برای حل مسئله سودی هم نخواهی برد چرا که محاسبات سخت است.

ولی نخیر؛ واقعاً هم اینجا یک مسئله ای را داریم. آیا اینجا مسئله این است که ما فقط حبس و زندانی تحدید و حصر داریم یا مسئله چیز دیگری است مثل فرض بفرمایید مسئله ی غیبت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم است و با گریه و زاری و ندبه و بکاء هم یحتمل تا حدی و بلکه کاملاً هم حل می شود؛ و اما اینکه حالا تا چه حدودی هم حل می شود یا اینکه چطور هم کاملاً حل می شود؟ و مسئله چطور هم هندسی است؟ و کدام نوع هندسه هم اینجا نیاز است؟ هندسه های اقلیدسی، جبری، دیفرانسیل، شبه-ریمانی، ناجابجایی یا همه ی اینها بعلاوه ی مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن و نظریه های ریسمان و ام و اف و ... البته اینکه اینجا گروه های توپولوژیک و اندازه های هار روی آنها و حسابان واینگارتن نیز چطور به مسئله مربوط می شود باز یحتمل برمی گردد به نظریه های پیمانه ای وقتی N به سمت بینهایت میل می کند و لذا مسئله هم بنا به حدسهایی می تواند ابرگرانشی شده و لذا از دیدگاه گرانش کوانتومی هندسی هم می تواند شود. همینطوری اش هم هندسه ی ناجابجایی وارد می شود! سوال یک میلیون دلاری اینجا این است که حالا مسئله را چطور می خواهید به توابع زتای ریمان و بلکه حدس ریمان ربطش دهید. و خوب، مسئله از این نوع است که این توابع ما به نوعی هم به نظریه ی ماتریسهای تصادفی مربوط می شوند...!

البته باز هم اینجا مسئله را بعضی اشکال می کنند که وقتی می خواهیم از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به حکمت الهی برویم از آنجایی که نسبت صفر و یک و بینهایت آیت اللهی ها و کاردینالیته های منطق ریاضی مسئله بر حسب هالو و مرجع تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را چطور بتوان به حساب آورد و آنگاه هم مسئله را حل کرد؛ و لذا مسئله، خیلی هم مشکلات خاص خود را خواهد داشت و یحتمل مشمول بر این فرض باشد که تا روز قیامت این بنده ی حقیر جلوی رایانه ام محصور و در حبس بمانم و نتوانم مسئله را به تنهایی حل کنم الا اینکه بسیاری از مقالات ریاضی فیزیکی و بسیاری کتب کتابخانه ی ای-شیعه را هم زیر و رو نموده و در این راستا سعی و تلاشها نمایم؛ و الله اعلم! یحتمل اگر کتابخانه های بهتری داشتیم، مسئله زودتر هم حل می شد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿١٧٥﴾ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ۚ ذَّٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿١٧٦﴾ سَاءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ کَانُوا یَظْلِمُونَ ﴿١٧٧﴾ مَن یَهْدِ اللَّـهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی ۖ وَمَن یُضْلِلْ فَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿١٧٨﴾ وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَـٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿١٧٩﴾ سوره مبارکه الاعراف

 

«اَبْکی لِما تَلقی بَعْدی»

 

أ تضرم النار بباب دارها * * * و آیة النور على منارها

و بابها باب نبی الرحمة * * * و باب أبواب نجاة الأمة

ما أجهل القوم فإن النار لا * * * تطفئ نور اللّه جل و علا

لکن کسر الضلع لیس ینجبر * * * إلّا بصمصام عزیز مقتدر

إذ رض تلک الأضلع الزکیة * * * رزیة لا مثلها رزیة

و من نبوع الدم من ثدییها * * * یعرف عظم ما جرى علیها

و جاوزوا الحد بلطم الخد * * * شلّت ید الطغیان و التعدی‌

فاحمرّت العین و عین المعرفة * * * تذرف بالدمع على تلک الصفة

و للسیاط رنّة صداها * * * فی مسمع الدهر فما أشجاها؟!

و الأثر الباقی کمثل الدملج‌ * * * فی عضد الزهراء أقوى الحجج‌

و من سواد متنها اسودّ الفضا * * * یا ساعد اللّه الإمام المرتضى‌

و وکز نعل السیف فی جنبیها * * * أتى بکل ما أتى علیها

و لست أدری خبر المسمار * * * سل صدرها خزانة الأسرار

و فی جنین المجد ما یدمی الحشى‌ * * * و هل لهم إخفاء أمر قد فشى‌

و الباب و الجدار و الدماء * * * شهود صدق ما به خفاء

لقد جنى الجانی على جنینها * * * فاندکّت الجبال من حنینها

 

الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا علیها السلام، اسماعیل انصاری زنجانی، جلد 5، صص 424-425

http://lib.eshia.ir/86597/5/424

 

یک نوع گریه ای هست که مربوط است به گریه ی فرزندی که نزد والدینش می رود چرا که بنوعی اغفال هم شده است. والدینش از او می پرسد که چرا گریه می کنی؟ و نمی گوید و به گریه اش ادامه می دهد تا اینکه بالاخره یحتمل بغضش می ترکد و می گوید. اینجا مسائل مربوط است به مسائل تربیتی و اخلاقی و جامعه شناسی و روانشناسی و بلکه جرم شناسی و از جمله روانشناسی کودک بالغ والد.

اما یک وقت هست که گریه و بکاء از بچه و کودکی هم نیست و دلیلش گریه ای است بر غفلت بشریت که می خواهد چیزی را غصب کند که مایه اش انداختن بشریت است به حیوانیت و بدتر از حیوانیت؛ فرق است بین غفلتی که در اثرش بچه ای دچار اغفال شود و غفلتی که بشریت را به دوزخ افکند چرا که اولئک هم الغافلون. گریه ی بر حضرت زهرا و امام حسین علیهم السلام و بلکه ائمه ی معصومین چنین است. و اما گریه ای که خود حضرت زهرا سلام الله علیها می کردند و حضرت علی امیرالمومنین علیه السلام هم می فرمودند «اَبْکی لِما تَلقی بَعْدی» نیز حکمت الهی در آن نهفته است که بسادگی قابل وصف نیست برای امثال ماها! ما خیلی بفهمیم همین حتی تفسیر آیات بالای سوره ی اعراف است آنچنان که علامه طباطبایی بحث می فرمایند.

یک تفاوتی که حکمت الهی با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی و حتی تفاوت بیشتر اینها با ریاضی فیزیک اینجا است که در ریاضی فیزیک مسائل آنقدر می توانند مجرد گردند که اصل مسائل و فرع آنها را نتوان از هم تشخیص داد. و لذا اگر در آرشیو دانشگاه کرنل لغت هار (Haar) را جستجو بفرمایید، انواع مقالات را به شما می دهد. و از جمله مقالات ریاضی فیزیکی تحلیل تابعی و علوم رایانه ای و نظریه ی اطلاعات و کریپتولوژی و فیزیک کوانتومی و گرانش کوانتومی و امواج گرانشی و فیزیک انرژی بالا و .... و همه و همه نیز در همین ماه ژانویه نوشته شده اند؛ خصوصاً این مقاله را ملاحظه بفرمایید:

https://arxiv.org/abs/2101.00921

 

حالا بد نیست مثل این بنده ی حقیر اینها را هم لااقل ابسترکتشان را نگاهی بیاندازید:

https://arxiv.org/abs/2101.07863

https://arxiv.org/abs/2101.07464

https://arxiv.org/abs/2101.05692

https://arxiv.org/abs/2101.03795

https://arxiv.org/abs/2101.03795

https://arxiv.org/abs/2101.03304

https://arxiv.org/abs/2101.03224

https://arxiv.org/abs/2101.00641

https://arxiv.org/abs/2012.13886

در رابطه با اندازه ی هار و دینامیک پی تایی نیز مثلاً این را ببینید:

https://arxiv.org/abs/2009.12749

این را هم راجع به فضاهای تایشمولر و میرزاخانی و الکس رایت ببینید که ربطی هم به اندازه های هار ندارد:

https://arxiv.org/abs/2011.09452

نکته ای که اینجا هست این است که در مدرج کردن آیت اللهی و کاردینالیته ای به صفر و یک و بینهایت و آنگاه حتی به ایت اللهی ها و کاردینالیته های بالاتر نیز رفتن، آیا چه موقعی ما می توانیم و حتی جایزیم هم از ریاضی فیزیک و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به مکتبهای حکمت الهی هم قدم بگذاریم؟! خدا باید بخواهد و مشیت الهی است تا درهای آسمان به روی بشریت گشوده شود. اینکه ما به نماز می ایستیم و در ادعیه ی وارده از مثلاً مفاتیح یک سری دعاهایی را مدام می خوانیم و بلکه به مرور یحتمل حفظ هم می کنیم، معنایش این نیست که از این راه می شود به حکمت الهی هم رسید چرا که کار نیکو کردن از پر کردن هم هست؛ هر چند که دقت در نماز و ادعیه و اذکار می تواند هم ان شاء الله بابی از ابواب حکمت الهی را به روی ما بگشاید. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ ﴿النمل: ٦٢﴾

 

6 - الحسین بن محمد الأشعری، عن عبد الله بن عامر، عن علی بن مهزیار، عن فضالة بن أیوب، عن عبد الله بن سنان قال: قال أبو عبد الله (علیه السلام): من سبح تسبیح فاطمة الزهراء (علیها السلام) قبل أن یثنى رجلیه من صلاة الفریضة غفر الله له و [ل‌] یبدأ بالتکبیر.
7 - عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن یحیى بن محمد، عن علی ابن النعمان، عن ابن أبی نجران، عن رجل، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: من سبح الله فی دبر الفریضة تسبیح فاطمة الزهراء (علیها السلام) [ال‌] مائة مرة وأتبعها بلا إله إلا الله غفر [الله] له.
8 - عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن عمرو بن عثمان، عن محمد بن عذافر قال: دخلت مع أبی على أبی عبد الله (علیه السلام) فسأله أبی عن تسبیح فاطمة صلى الله علیها، فقال: " الله أکبر " حتى أحصى (ها) أربعا وثلاثین مرة، ثم قال: " الحمد لله " حتى بلغ سبعا وستین، ثم قال: " سبحان الله " حتى بلغ مائة یحصیها بیده جملة واحدة.
9 - علی بن محمد، عن سهل بن زیاد، عن محمد بن عبد الحمید، عن صفوان، عن ابن مسکان، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: فی تسبیح فاطمة صلى الله علیها یبدأ بالتکبیر أربعا وثلاثین، ثم التحمید ثلاثا وثلاثین، ثم التسبیح ثلاثا وثلاثین.
10 - محمد بن یحیى، عن محمد بن الحسین، عن محمد بن إسماعیل بن بزیع، عن الخیبری، عن الحسین بن ثویر، وأبی سلمة السراج قالا: سمعنا أبا عبد الله (علیه السلام) و هو یلعن فی دبر کل مکتوبة أربعة من الرجال وأربعا من النساء فلان وفلان وفلان ومعاویة ویسمیهم وفلانة وفلانة وهند وأم الحکم أخت معاویة.
11 - أحمد بن إدریس، عن محمد بن أحمد رفعه قال: قال أبو عبد الله (علیه السلام): إذا شککت فی تسبیح فاطمة الزهراء (علیها السلام) فأعد.
12 - عنه عن محمد بن أحمد، عن یعقوب بن یزید، عن محمد بن جعفر، عمن ذکره، عن أبی عبد الله (علیه السلام) أنه کان یسبح تسبیح فاطمة صلى الله علیها فیصله ولا یقطعه.

الکافی الشریف، جلد 3، ص 342

http://lib.eshia.ir/11005/3/342

إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا ﴿الانسان: ٥﴾

 

971.الفتوح : أصبَحَ الحُسَینُ علیه السلام مِنَ الغَدِ [فَ] [3] خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ لِیَستَمِعَ الأَخبارَ ، فَإِذا هُوَ بِمَروانَ بنِ الحَکَمِ قَد عارَضَهُ فی طَریقِهِ ، فَقالَ : أبا عَبدِ اللّه ِ إنّی لَکَ ناصِحٌ فَأَطِعنی تُرشَد وتُسَدَّد . فَقالَ الحُسَینُ : وما ذلِکَ ؟ قُل حَتّى أسمَعَ . فَقالَ مَروانُ : أقولُ إنّی آمُرُکَ بِبَیعَةِ أمیرِ المُؤمِنینَ یَزیدَ ؛ فَإِنَّهُ خَیرٌ [4] لَکَ فی دینِکَ ودُنیاکَ . قالَ : فَاستَرجَعَ الحُسَینُ علیه السلام ، وقالَ : «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ» ، وعَلَى الإِسلامِ السَّلامُ ، إذ قَد بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثلِ یَزیدَ . ثُمَّ أقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلى مَروانَ وقالَ : وَیحَکَ! أتَأمُرُنی بِبَیعَةِ یَزیدَ وهُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ ؟! لَقَد قُلتَ شَطَطا [5] مِنَ القَولِ یا عَظیمَ الزَّلَلِ ، لا ألومُکَ عَلى قَولِکَ لأَِنَّکَ اللَّعینُ الَّذی لَعَنَکَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وأنتَ فی صُلبِ أبیکَ الحَکَمِ بنِ أبِی العاصِ ؛ فَإِنَّ مَن لَعَنَهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله لا یُمکِنُ لَهُ ولا مِنهُ إلّا أن یَدعُوَ إلى بَیعَةِ یَزیدَ . ثُمَّ قالَ : إلَیکَ عَنّی یا عَدُوَّ اللّه ِ ؛ فَإِنّا أهلُ بَیتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، وَالحَقُّ فینا ، وبِالحَقِّ تَنطِقُ ألِسنَتُنا ، وقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَقولُ : «الخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ أبی سُفیانَ وعَلَى الطُّلَقاءِ أبناءِ الطُّلَقاءِ ، فَإِذا رَأَیتُم مُعاوِیَةَ عَلى مِنبَری فَابقُروا [6] بَطنَهُ» ، فَوَاللّه ِ لَقَد رَآهُ أهلُ المَدینَةِ عَلى مِنبَرِ جَدّی فَلَم یَفعَلوا ما اُمِروا بِهِ ، فَابتَلاهُمُ [7] اللّه ُ بِابنِهِ یَزیدَ زادَهُ اللّه ُ فِی النّارِ عَذابا . قالَ : فَغَضِبَ مَروانُ بنُ الحَکَمِ مِن کَلامِ الحُسَینِ علیه السلام ، ثُمَّ قالَ : وَاللّه ِ لا تُفارِقُنی أو تُبایِعَ لِیَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ صاغِرا [8] ؛ فَإِنَّکُم آلُ أبی تُرابٍ قَد مُلِئتُم کَلاما واُشرِبتُم بُغضَ آلِ بَنی سُفیانَ ، وحَقٌّ عَلَیکُم أن تُبغِضوهُم ، وحَقٌّ عَلَیهِم أن یُبغِضوکُم . قالَ : فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : وَیلَکَ یا مَروانُ ! إلَیکَ عَنّی فَإِنَّکَ رِجسٌ ، وإنّا أهلُ بَیتِ الطَّهارَةِ الَّذینَ أنزَلَ اللّه ُ عز و جل عَلى نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله ، فَقالَ : «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا » . [9] قالَ : فَنَکَسَ مَروانُ رَأسَهُ لا یَنطِقُ بِشَیءٍ . فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : أبشِر یَابنَ الزَّرقاءِ بِکُلِّ ما تَکرَهُ مِنَ الرَّسولِ علیه السلام ، یَومَ تَقدَمُ عَلى رَبِّکَ فَیَسأَلُکَ جَدّی عَن حَقّی وحَقِّ یَزیدَ . قالَ : فَمَضى مَروانُ مُغضَبا حَتّى دَخَلَ عَلَى الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ ، فَخَبَّرَهُ بِما سَمِعَ مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ . [10]

 

971.الفتوح : فرداى آن روز ، حسین علیه السلام از منزل خارج شد تا اخبار را بشنود . در راه ، مروان بن حکم را دید. مروان گفت: اى ابا عبد اللّه ! من خیرخواه تو ام . به حرف من گوش بده تا نجات یابى و انتخابى درست کرده باشى. حسین علیه السلام فرمود: «نصیحت تو چیست؟ بگو تا بشنوم». مروان گفت: مى گویم با امیر مؤمنان ، یزید ، بیعت کن که خیر دین و دنیاى تو ، در آن است. [راوى] مى گوید: حسین علیه السلام استرجاع کرد و فرمود : « «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ» . با اسلام باید خداحافظى کرد ، اگر امّت به رهبرى، مانند یزید ، دچار گردد». آن گاه حسین علیه السلام رو به مروان کرد و فرمود: «واى بر تو ! مرا به بیعت با یزید فرمان مى دهى ، در حالى که او مردى فاسق است؟ ! سخنى به گزاف و نادرست گفتى، اى صاحب لغزش هاى بزرگ ! تو را بر این سخن ، سرزنش نمى کنم ؛ چرا که تو نفرین شده پیامبر خدا هستى ، آن گاه که در صُلب پدرت حکم بن ابى العاص، بودى و هر که پیامبر خدا او را نفرین کرده باشد، چاره اى ندارد ، جز آن که به بیعت با یزید فرا بخواند». سپس فرمود: «اى دشمن خدا ! از من دور شو، که ما ، خاندان پیامبر خداییم و حقیقت ، در میان ماست و زبان ما ، به حق ، سخن مى گوید و از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: خلافت بر خاندان ابو سفیان و بر آزاد شده ها و فرزندان آنان ، حرام است . هر گاه معاویه را بر منبر من دیدید ، شکم او را پاره کنید . به خدا سوگند ، مردم مدینه او را بر منبر جدّم دیدند و به دستور او عمل نکردند ، تا خداوند ، آنان را به یزید ـ که خدا ، عذابش را زیاد کند ـ دچار ساخت». [راوى] مى گوید: مروان بن حکم ، از سخن حسین علیه السلام به خشم آمد و گفت: به خدا سوگند ، از من جدا نخواهى شد ، مگر آن که با خوارى ، با یزید بن معاویه بیعت کنى. به راستى که شما فرزندان ابو تراب (على بن ابى طالب) ، سخنورید و پُر از کینه و دشمنى با خاندان ابو سفیان. حقّ شماست که آنان را دشمن بدارید و حقّ آنان است که شما را دشمن بدارند. [راوى] مى گوید: حسین علیه السلام به وى فرمود: «واى بر تو ، اى مروان! از من دور شو ، که تو پلیدى و ما ، خاندان پاکى هستیم که خداوند در باره ما چنین بر پیامبرش محمّد ، نازل کرد: «همانا خداوند مى خواهد پلیدى را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند» ». [راوى] مى گوید: مروان ، سرش را پایین انداخت و هیچ نگفت . سپس حسین علیه السلام به او فرمود: «مژده باد تو را ـ اى پسر زن چشم زاغ ـ به هر آنچه از پیامبر صلى الله علیه و آله ناراحتى ، روزى که بر پروردگارت وارد مى شوى و جدّم از حقّ من و حقّ یزید ، از تو مى پرسد» . [راوى] مى گوید: مروان با عصبانیت ، جدا شد و نزد ولید بن عتبه رفت و آنچه را از حسین بن على علیه السلام شنیده بود ، به وى خبر داد.

 

دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری، صص 410-411

http://lib.eshia.ir/27254/3/410

 

و قد قیل: إن للّه- تعالی- إلی عبده سرین یسرهما إلیه علی سبیل الإلهام.- أحدهما- اذا خرج من بطن أمه یقول له: عبدی! قد أخرجتک إلی الدنیا طاهرا لطیفا، و استودعتک عمرک و ائتمنتک علیه، فانظر کیف تحفظ الأمانة، و انظر کیف تلقانی.- و الثانی- عند خروج روحه یقول: عبدی! ما ذا صنعت فی امانتی عندک، هل حفظتها حتی تلقانی علی العهد فالقاک علی الوفاء؟ او اضعتها

 

جامع السعادات، المولی محمد مهدی نراقی

http://lib.eshia.ir/71832/3/61

 

می روم انتقام سیلی حضرت زهرا سلام الله علیها را بگیرم!

 

این یک مسئله ای نیست که بفرمایند توپ دیگر در زمین ابوسفیان و معاویه و یزید است، و لذا ببینیم آنها با توپ ما چه خواهند کرد؟ اگر توپ توی زمین ابوسفیان و معاویه و یزید است، خودیها و بقیه کجا هستند که به آنها گل بزنند و اجازه ندهند که آنها به زمین ما هم تشریف فرما شده و گل نثار ما بفرمایند؟ مسئله این است که و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الاُمَّة براع مثل یزید. می فرمایند راع یعنی همان چوپان؛ و می فرمایند که از انبیاء اولی العظم بوده اند که چوپانی هم می کرده اند مثل حضرت موسی یا خود حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم. و اما می فرماید که وقتی دیگر چوپانی امت و بلکه رهبری آن افتاد به دست همچون یزیدی، دیگر فاتحه ی آن امت خوانده شده است.

اینجا این نکته هم بنظر می رسد که شما توجه بفرمایید که خوب حالا اگر این سگ است که ممکن است دچار مرض هاری هم گردد، پس چطور است که حیوانی مثل گوسفند هم به چنین مرضی مبتلا نمی شود؟ این را البته باید بیشتر سرش را از دامپزشکان پرسید که آیا گوسفندان هم ممکن است دچار مرض هاری شوند یا خیر؟ ولی سوال دیگر هم اینجا است که یحتمل ممکن است همین گوسفندان هم به مرض آنفولانزای گوسفندی مبتلا شوند یا خیر؟ همانطوری که آنقولانزای مرغی یا همان سارس که یحتمل گویا تغییر ژنتیک یافته اش می شود همین کروناویروس کوید-19 هم گویا داریم دیگر! 

یحتمل اینجا از لحاظ گرانشی این سوال مطرح باشد که گوسفندان و گاوان چون که بطور افقی است که شکم و روده ها و سرشان در یک راستا واقع می شود و مثل انسان بطور عمودی نیستند و روی پاها هم نمی ایستند و فقط هم علف و یونجه و امثالهم می خورند و بلکه برای هضمشان نشخوار هم می فرمایند، کمتر دچار آنفولانزا می شوند و اگر هم مسئله خیلی حاد شود آنجایی که در حالت پرواری آنها رخ دهد و بقول معروف بیش از حد پرواری شوند، آنها را قربانی می فرمایند. البته این همانطوری که می دانیم، حضرت ابراهیم علیه السلام هم خواست حضرت اسماعیل را قربانی فرموده و بجایش خدا گوسفندی را برایش فرستاد. و اما وقتی چوپانی و رهبری مسلمانان و جامعه می افتد دست همچون یزیدی، چه می شود؟ از قربانی کردن همچون امام حسین علیه السلام هم نمی گذرد و بلکه اگر همه ی عالم هم کروناویروس کوید-19 اپیدمی شود، معلوم نیست که چطور است که می خواهیم واکسنش را بسازیم و بشریت را از شر این ویروس منحوس نجات دهیم؟ و فایزر می فرمایند که تازه واکسنی را که ساخته است کار درستی که نمی کند که هیچ و تازه چقدرها را هم کشته است؟!!!

بعضی مسائل یزیدی هستند که قلب هر انسانی را بدرد می آورد. همین مادر کامالا دوی هریس را ببینید که در مورد همکلاسش چه می فرماید (این در ویکیپدیا است و گویا فیلم آن هم موجود است هر چند بنده ی حقیر نتوانستم آنرا دریافت کنم!):

 

Wanda Kagan, one of Kamala's high school friends, in Montreal, described how when she told Kamala her step-father was molesting her, Shyamala insisted she move in with them, to complete her final year of high school.[12] Kagan said that Shyamala helped her navigate the system, to get the support she needed to live independent of her family.

https://en.wikipedia.org/wiki/Shyamala_Gopalan

 

در ضمن در اسم شیامالا گوپالان هریس، مادر خانم کامالا هریس، همین گوپالان همانطور که مستحضرید یحتمل از ریشه ی "گوپی" gopi که همان دختران گاوچران معنا می دهد برمی گردد که در میان آنها رادها دختر گاوچرانی است که داستانش با کریشنا مفصل هم هست؛ و البته گوپالان هم گویا به معنی کشاورز و دامدار هم معنا بدهد. و اما در عین حال ایشان می فرمایند که در تز دکترای خود روی جداسازی و پاکسازی یک مهار کننده تریپسین از آرد گندم در سال 1964 علاوه بر اینکه به عنوان محقق سرطانشناسی پستان هم کار کرده است. و گویا این مهارکننده های تریپسین برای جذب پروتیینها مضر هم هستند!

به هر حال، عرض بنده ی حقیر این است که یک جاهایی وقتی می روید اشتباهی در معبدی را می زنید که انتقام سیلی حضرت زهرا را بگیرید، یحتمل در معبد را هم به رویتان ببندند و بفرمایند که آقا برو دنبال کارت؛ اشتباه گرفته ای، و مثلاً بفرمایند اینجا که مسجد نیست؛ حالا خوب است نفرمایند برو آنجا مسجد خودتان ببینیم آنجا چه می کنی! مشکل اینجا این است که وقتی کسی از طرف استکبار می آید طرف مستضعفین و این تنها یکی دو نفرند یا خیلی تعداد معدودی اند که اسلام آورده اند؛ اینها ممکن است بعضاً خیانتکار هم از آب در بیایند. چرا که اینها مدعی مسلمانی موش گربه ای شده اند که خود می فرمایند ما با کلی سگهای هار استکباری هم طرف بودیم و از پا درشان آوردیم و مسلمانان را پنج تا پنج تا هم یحتمل چنگ بزنند.

ولی وقتی اینهایی که از طرف استکبار هم آمده اند به سمت مستضعفین و جا هم افتادهاند تعدادشان آنقدر زیاد می شود که اکثریت کشوری و بلکه اکثریت جهان را هم فرا گرفته اند و همه و همه نیز می خواهند انتقام سیلی حضرت زهرا سلام الله علیها را بگیرند، این می شود یک واقعه ی دیدنی. نکته اینجا این است که مکتب اسلام همچون مکتب بهرام گور مانندی نیست که به کنیزش غضب کند که چرا گفتی کار نیکو کردن از پر کردن است؛ و بلکه می فرماید هم آنقدر کار نیکو کن و پر هم انجامش بده تا برایت قشنگ جا بیافتد و نه این هم که مثلاً کار نیکو کردن شکار کردن هم باشد. و اما مسئله ی صفر و یک و بینهایت قضایای مکتبهای الهی حق آنجا است که خدا می فرماید کن فیکون. یعنی اینجا دیگر کار از روی پر انجام دادن نیست که ایجاد مکتب هم می فرماید و بلکه آناً بهترین کار ممکن را انجام هم می دهد؛ خورشید آن موقعی که باید از مشرق طلوع و در مغرب غروب می کند و برف و باران می بارد و بلکه خشکسالی هم همه و همه باذن او بشود و .... و همه و همه ی این آیات الهی را کن فیکون می کند. و لذا از آن طرف هم این یحتمل چیز بسیار غریبی هم می تواند باشد که وقتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبتش نزد مسلمین می رود همه می فرمایند که بابا او که از خود ما است و وقتی نزد اهل کتاب هم تشریف فرما می شوند، آنها هم یحتمل بفمرمایند که نه بابا این که معلوم است که از خودمان است! و وقتی نزد فاسقان و قماربازان و شرابخواران هم برود، یحتمل آنها هم اظهار بدارند که نه بابا شماها که اصلا نمی فهمید؛ این بابا راست راستی که از خودمان است! و وقتی دیگر نزد کمونیستها و مارکسیستها برود که دیگر حتماً خواهند فرمود که آخوندهای شما چطور نفهمیدند که او واقعاً هم از خودمان است. و یقیناً که آخوندهایمان که بفرمایند او از ما است و لا غیر. بالاخره دوره ی آخر الزمان است و هر کسی فکر بازار گرمی خودش است. و اما اینکه حالا چطور است که انحنای منفی هندسه های هذلولوی فرضاً استکباری را باید آنطور تغییر داد که به هندسه های اقلیدسی تخت و بلکه هندسه های با انحناهای مثبت مستضعفین تبدیل شوند؟ البته اینجا بعضی که با هندسه های ناجابجایی همراه با مدل استاندارد ذرات فیزیکی خیلی کار هم کرده اند یحتمل اشکال می کنند که شما چطور این هندسه ها را به مستضعفین و استکبار جهانی هم ربط داده اید؟ هندسه حالا چه اقلیدسی و چه هذلولوی و بیضوی و دیفرانسیل و چه هندسه ی ناجابجایی که دیگر استضعاف و استعمار و استثمار و استحمار و استبداد و استکبار نمی فهمد و شما اینجا دارید مسئله را خیلی ساده انگاری اش می فرمایید و بیش از حد به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم پرداخته اید و همین هم هست که توپ از زمین شما بیرون رفته است و افتاده است توی زمین دشمن و بلکه آمریکاییها و حالا باید دید که آنها چه خواهند کرد و اصولاً یک بلاهتی هست در اینکه بخواهید از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم یک مکتبی بسازید که مال و منالی هم برای خودتان به جیب بزنید بدجوری؛ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دانشگاه آزاد که نیست پدر جان ...! تازه می فرمایند دانشگاه های دولتی هم به نوع خودشان از دانشگاه آزاد هم جورهای دیگری است که جلو زده اند! الحمد لله بنده ی حقیر از حوزه ها خیلی خبر ندارم که در آنها چه می گذرد هر چند که یحتمل خیلی هم راهشان با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی توی یک جوب نمی رود بدلیل هندسه های خاص خودشان که بیشتر یحتمل از نوع هندسه ی هذلولوی بدلیل واقع شدن زیر گنبذهای مساجد هم هست. و لذا بعضی که خیلی هندسه های مربوط به گرانش کوانتومی و نسبیت عام را می پسندند اینجا باز هم جورهای دیگری به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اشکالات زیادی دارند که اینقدر هم بلاهت به خرج نداده و ساده انگاریهای جور و جور نفرمایید! لطفاً توجه بفرمایید! مسئله اینجا از این نوع است که وقتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف انقلاب جهانی خود را آغاز بفرمایند و همه و همه ی عالم هم مسلمان شوند، آنگاه دیگر استکباری نخواهد بود که بخواهد مستضعفین را زیر انواع فشارها بگذارد و تحریم کند و .... یا اگر هم باشند، امام زمان عجل الله فرجه الشریف آنها را همراه همه ی فراعنه ی بزرگ و کوچک دیگر در هم خواهد شکست و دیگر هاری هم بی هاری، ان شاء الله. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

-------------------------------------------

بنده ی حقیر حتی شنیده ام که بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که اگر در همان وهله ی اول توپ برود در زمین ابوسفیان و معاویه و یزید، دیگر اینها حاضر نخواهند بود که اجازه دهند توپ دوباره برگردد توی زمین حریف و تا آخر بین خودشان آنقدر پاس کاری خواهند کرد و بلکه کلی هم به حریف گل خواهند زد تا بازی تمام شود! و لذا همه ی مسئله این بوده و هست که توپ اصلا توی زمین اینها نرود یا اگر رفت فقط برای گل زدن باشد و بس. و بلکه اینهایی که اصلا بازی بلد نیستند نباید با آنها بازی کرد مگر اینکه انقدر گل بارانشان کنند که دیگر غلط بکنند بخواهند از این بازیها کنند. می فرمایند که مولانا می فرماید: گفت لبیکم نمی‌آید جواب، زان همی‌ترسم که باشم رد باب. گفت آن الله تو لبیک ماست، و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد  آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا ﴿الانسان: ٥﴾

 

971.الفتوح : أصبَحَ الحُسَینُ علیه السلام مِنَ الغَدِ [فَ] [3] خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ لِیَستَمِعَ الأَخبارَ ، فَإِذا هُوَ بِمَروانَ بنِ الحَکَمِ قَد عارَضَهُ فی طَریقِهِ ، فَقالَ : أبا عَبدِ اللّه ِ إنّی لَکَ ناصِحٌ فَأَطِعنی تُرشَد وتُسَدَّد . فَقالَ الحُسَینُ : وما ذلِکَ ؟ قُل حَتّى أسمَعَ . فَقالَ مَروانُ : أقولُ إنّی آمُرُکَ بِبَیعَةِ أمیرِ المُؤمِنینَ یَزیدَ ؛ فَإِنَّهُ خَیرٌ [4] لَکَ فی دینِکَ ودُنیاکَ . قالَ : فَاستَرجَعَ الحُسَینُ علیه السلام ، وقالَ : «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ» ، وعَلَى الإِسلامِ السَّلامُ ، إذ قَد بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثلِ یَزیدَ . ثُمَّ أقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلى مَروانَ وقالَ : وَیحَکَ! أتَأمُرُنی بِبَیعَةِ یَزیدَ وهُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ ؟! لَقَد قُلتَ شَطَطا [5] مِنَ القَولِ یا عَظیمَ الزَّلَلِ ، لا ألومُکَ عَلى قَولِکَ لأَِنَّکَ اللَّعینُ الَّذی لَعَنَکَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وأنتَ فی صُلبِ أبیکَ الحَکَمِ بنِ أبِی العاصِ ؛ فَإِنَّ مَن لَعَنَهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله لا یُمکِنُ لَهُ ولا مِنهُ إلّا أن یَدعُوَ إلى بَیعَةِ یَزیدَ . ثُمَّ قالَ : إلَیکَ عَنّی یا عَدُوَّ اللّه ِ ؛ فَإِنّا أهلُ بَیتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، وَالحَقُّ فینا ، وبِالحَقِّ تَنطِقُ ألِسنَتُنا ، وقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَقولُ : «الخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ أبی سُفیانَ وعَلَى الطُّلَقاءِ أبناءِ الطُّلَقاءِ ، فَإِذا رَأَیتُم مُعاوِیَةَ عَلى مِنبَری فَابقُروا [6] بَطنَهُ» ، فَوَاللّه ِ لَقَد رَآهُ أهلُ المَدینَةِ عَلى مِنبَرِ جَدّی فَلَم یَفعَلوا ما اُمِروا بِهِ ، فَابتَلاهُمُ [7] اللّه ُ بِابنِهِ یَزیدَ زادَهُ اللّه ُ فِی النّارِ عَذابا . قالَ : فَغَضِبَ مَروانُ بنُ الحَکَمِ مِن کَلامِ الحُسَینِ علیه السلام ، ثُمَّ قالَ : وَاللّه ِ لا تُفارِقُنی أو تُبایِعَ لِیَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ صاغِرا [8] ؛ فَإِنَّکُم آلُ أبی تُرابٍ قَد مُلِئتُم کَلاما واُشرِبتُم بُغضَ آلِ بَنی سُفیانَ ، وحَقٌّ عَلَیکُم أن تُبغِضوهُم ، وحَقٌّ عَلَیهِم أن یُبغِضوکُم . قالَ : فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : وَیلَکَ یا مَروانُ ! إلَیکَ عَنّی فَإِنَّکَ رِجسٌ ، وإنّا أهلُ بَیتِ الطَّهارَةِ الَّذینَ أنزَلَ اللّه ُ عز و جل عَلى نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله ، فَقالَ : «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا » . [9] قالَ : فَنَکَسَ مَروانُ رَأسَهُ لا یَنطِقُ بِشَیءٍ . فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : أبشِر یَابنَ الزَّرقاءِ بِکُلِّ ما تَکرَهُ مِنَ الرَّسولِ علیه السلام ، یَومَ تَقدَمُ عَلى رَبِّکَ فَیَسأَلُکَ جَدّی عَن حَقّی وحَقِّ یَزیدَ . قالَ : فَمَضى مَروانُ مُغضَبا حَتّى دَخَلَ عَلَى الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ ، فَخَبَّرَهُ بِما سَمِعَ مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ . [10]

 

971.الفتوح : فرداى آن روز ، حسین علیه السلام از منزل خارج شد تا اخبار را بشنود . در راه ، مروان بن حکم را دید. مروان گفت: اى ابا عبد اللّه ! من خیرخواه تو ام . به حرف من گوش بده تا نجات یابى و انتخابى درست کرده باشى. حسین علیه السلام فرمود: «نصیحت تو چیست؟ بگو تا بشنوم». مروان گفت: مى گویم با امیر مؤمنان ، یزید ، بیعت کن که خیر دین و دنیاى تو ، در آن است. [راوى] مى گوید: حسین علیه السلام استرجاع کرد و فرمود : « «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ» . با اسلام باید خداحافظى کرد ، اگر امّت به رهبرى، مانند یزید ، دچار گردد». آن گاه حسین علیه السلام رو به مروان کرد و فرمود: «واى بر تو ! مرا به بیعت با یزید فرمان مى دهى ، در حالى که او مردى فاسق است؟ ! سخنى به گزاف و نادرست گفتى، اى صاحب لغزش هاى بزرگ ! تو را بر این سخن ، سرزنش نمى کنم ؛ چرا که تو نفرین شده پیامبر خدا هستى ، آن گاه که در صُلب پدرت حکم بن ابى العاص، بودى و هر که پیامبر خدا او را نفرین کرده باشد، چاره اى ندارد ، جز آن که به بیعت با یزید فرا بخواند». سپس فرمود: «اى دشمن خدا ! از من دور شو، که ما ، خاندان پیامبر خداییم و حقیقت ، در میان ماست و زبان ما ، به حق ، سخن مى گوید و از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: خلافت بر خاندان ابو سفیان و بر آزاد شده ها و فرزندان آنان ، حرام است . هر گاه معاویه را بر منبر من دیدید ، شکم او را پاره کنید . به خدا سوگند ، مردم مدینه او را بر منبر جدّم دیدند و به دستور او عمل نکردند ، تا خداوند ، آنان را به یزید ـ که خدا ، عذابش را زیاد کند ـ دچار ساخت». [راوى] مى گوید: مروان بن حکم ، از سخن حسین علیه السلام به خشم آمد و گفت: به خدا سوگند ، از من جدا نخواهى شد ، مگر آن که با خوارى ، با یزید بن معاویه بیعت کنى. به راستى که شما فرزندان ابو تراب (على بن ابى طالب) ، سخنورید و پُر از کینه و دشمنى با خاندان ابو سفیان. حقّ شماست که آنان را دشمن بدارید و حقّ آنان است که شما را دشمن بدارند. [راوى] مى گوید: حسین علیه السلام به وى فرمود: «واى بر تو ، اى مروان! از من دور شو ، که تو پلیدى و ما ، خاندان پاکى هستیم که خداوند در باره ما چنین بر پیامبرش محمّد ، نازل کرد: «همانا خداوند مى خواهد پلیدى را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند» ». [راوى] مى گوید: مروان ، سرش را پایین انداخت و هیچ نگفت . سپس حسین علیه السلام به او فرمود: «مژده باد تو را ـ اى پسر زن چشم زاغ ـ به هر آنچه از پیامبر صلى الله علیه و آله ناراحتى ، روزى که بر پروردگارت وارد مى شوى و جدّم از حقّ من و حقّ یزید ، از تو مى پرسد» . [راوى] مى گوید: مروان با عصبانیت ، جدا شد و نزد ولید بن عتبه رفت و آنچه را از حسین بن على علیه السلام شنیده بود ، به وى خبر داد.

 

دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری، صص 410-411

http://lib.eshia.ir/27254/3/410

 

و قد قیل: إن للّه- تعالی- إلی عبده سرین یسرهما إلیه علی سبیل الإلهام.- أحدهما- اذا خرج من بطن أمه یقول له: عبدی! قد أخرجتک إلی الدنیا طاهرا لطیفا، و استودعتک عمرک و ائتمنتک علیه، فانظر کیف تحفظ الأمانة، و انظر کیف تلقانی.- و الثانی- عند خروج روحه یقول: عبدی! ما ذا صنعت فی امانتی عندک، هل حفظتها حتی تلقانی علی العهد فالقاک علی الوفاء؟ او اضعتها

 

جامع السعادات، المولی محمد مهدی نراقی

http://lib.eshia.ir/71832/3/61

 

می روم انتقام سیلی حضرت زهرا سلام الله علیها را بگیرم!

 

این یک مسئله ای نیست که بفرمایند توپ دیگر در زمین ابوسفیان و معاویه و یزید است، و لذا ببینیم آنها با توپ ما چه خواهند کرد؟ اگر توپ توی زمین ابوسفیان و معاویه و یزید است، خودیها و بقیه کجا هستند که به آنها گل بزنند و اجازه ندهند که آنها به زمین ما هم تشریف فرما شده و گل نثار ما بفرمایند؟ مسئله این است که و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الاُمَّة براع مثل یزید. می فرمایند راع یعنی همان چوپان؛ و می فرمایند که از انبیاء اولی العظم بوده اند که چوپانی هم می کرده اند مثل حضرت موسی یا خود حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم. و اما می فرماید که وقتی دیگر چوپانی امت و بلکه رهبری آن افتاد به دست همچون یزیدی، دیگر فاتحه ی آن امت خوانده شده است.

اینجا این نکته هم بنظر می رسد که شما توجه بفرمایید که خوب حالا اگر این سگ است که ممکن است دچار مرض هاری هم گردد، پس چطور است که حیوانی مثل گوسفند هم به چنین مرضی مبتلا نمی شود؟ این را البته باید بیشتر سرش را از دامپزشکان پرسید که آیا گوسفندان هم ممکن است دچار مرض هاری شوند یا خیر؟ ولی سوال دیگر هم اینجا است که یحتمل ممکن است همین گوسفندان هم به مرض آنفولانزای گوسفندی مبتلا شوند یا خیر؟ همانطوری که آنقولانزای مرغی یا همان سارس که یحتمل گویا تغییر ژنتیک یافته اش می شود همین کروناویروس کوید-19 هم گویا داریم دیگر! 

یحتمل اینجا از لحاظ گرانشی این سوال مطرح باشد که گوسفندان و گاوان چون که بطور افقی است که شکم و روده ها و سرشان در یک راستا واقع می شود و مثل انسان بطور عمودی نیستند و روی پاها هم نمی ایستند و فقط هم علف و یونجه و امثالهم می خورند و بلکه برای هضمشان نشخوار هم می فرمایند، کمتر دچار آنفولانزا می شوند و اگر هم مسئله خیلی حاد شود آنجایی که در حالت پرواری آنها رخ دهد و بقول معروف بیش از حد پرواری شوند، آنها را قربانی می فرمایند. البته این همانطوری که می دانیم، حضرت ابراهیم علیه السلام هم خواست حضرت اسماعیل را قربانی فرموده و بجایش خدا گوسفندی را برایش فرستاد. و اما وقتی چوپانی و رهبری مسلمانان و جامعه می افتد دست همچون یزیدی، چه می شود؟ از قربانی کردن همچون امام حسین علیه السلام هم نمی گذرد و بلکه اگر همه ی عالم هم کروناویروس کوید-19 اپیدمی شود، معلوم نیست که چطور است که می خواهیم واکسنش را بسازیم و بشریت را از شر این ویروس منحوس نجات دهیم؟ و فایزر می فرمایند که تازه واکسنی را که ساخته است کار درستی که نمی کند که هیچ و تازه چقدرها را هم کشته است؟!!!

بعضی مسائل یزیدی هستند که قلب هر انسانی را بدرد می آورد. همین مادر کامالا دوی هریس را ببینید که در مورد همکلاسش چه می فرماید (این در ویکیپدیا است و گویا فیلم آن هم موجود است هر چند بنده ی حقیر نتوانستم آنرا دریافت کنم!):

 

Wanda Kagan, one of Kamala's high school friends, in Montreal, described how when she told Kamala her step-father was molesting her, Shyamala insisted she move in with them, to complete her final year of high school.[12] Kagan said that Shyamala helped her navigate the system, to get the support she needed to live independent of her family.

https://en.wikipedia.org/wiki/Shyamala_Gopalan

 

در ضمن در اسم شیامالا گوپالان هریس، مادر خانم کامالا هریس، همین گوپالان همانطور که مستحضرید یحتمل از ریشه ی "گوپی" gopi که همان دختران گاوچران معنا می دهد برمی گردد که در میان آنها رادها دختر گاوچرانی است که داستانش با کریشنا مفصل هم هست؛ و البته گوپالان هم گویا به معنی کشاورز و دامدار هم معنا بدهد. و اما در عین حال ایشان می فرمایند که در تز دکترای خود روی جداسازی و پاکسازی یک مهار کننده تریپسین از آرد گندم در سال 1964 علاوه بر اینکه به عنوان محقق سرطانشناسی پستان هم کار کرده است. و گویا این مهارکننده های تریپسین برای جذب پروتیینها مضر هم هستند!

به هر حال، عرض بنده ی حقیر این است که یک جاهایی وقتی می روید اشتباهی در معبدی را می زنید که انتقام سیلی حضرت زهرا را بگیرید، یحتمل در معبد را هم به رویتان ببندند و بفرمایند که آقا برو دنبال کارت؛ اشتباه گرفته ای، و مثلاً بفرمایند اینجا که مسجد نیست؛ حالا خوب است نفرمایند برو آنجا مسجد خودتان ببینیم آنجا چه می کنی! مشکل اینجا این است که وقتی کسی از طرف استکبار می آید طرف مستضعفین و این تنها یکی دو نفرند یا خیلی تعداد معدودی اند که اسلام آورده اند؛ اینها ممکن است بعضاً خیانتکار هم از آب در بیایند. چرا که اینها مدعی مسلمانی موش گربه ای شده اند که خود می فرمایند ما با کلی سگهای هار استکباری هم طرف بودیم و از پا درشان آوردیم و مسلمانان را پنج تا پنج تا هم یحتمل چنگ بزنند.

ولی وقتی اینهایی که از طرف استکبار هم آمده اند به سمت مستضعفین و جا هم افتادهاند تعدادشان آنقدر زیاد می شود که اکثریت کشوری و بلکه اکثریت جهان را هم فرا گرفته اند و همه و همه نیز می خواهند انتقام سیلی حضرت زهرا سلام الله علیها را بگیرند، این می شود یک واقعه ی دیدنی. نکته اینجا این است که مکتب اسلام همچون مکتب بهرام گور مانندی نیست که به کنیزش غضب کند که چرا گفتی کار نیکو کردن از پر کردن است؛ و بلکه می فرماید هم آنقدر کار نیکو کن و پر هم انجامش بده تا برایت قشنگ جا بیافتد و نه این هم که مثلاً کار نیکو کردن شکار کردن هم باشد. و اما مسئله ی صفر و یک و بینهایت قضایای مکتبهای الهی حق آنجا است که خدا می فرماید کن فیکون. یعنی اینجا دیگر کار از روی پر انجام دادن نیست که ایجاد مکتب هم می فرماید و بلکه آناً بهترین کار ممکن را انجام هم می دهد؛ خورشید آن موقعی که باید از مشرق طلوع و در مغرب غروب می کند و برف و باران می بارد و بلکه خشکسالی هم همه و همه باذن او بشود و .... و همه و همه ی این آیات الهی را کن فیکون می کند. و لذا از آن طرف هم این یحتمل چیز بسیار غریبی هم می تواند باشد که وقتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبتش نزد مسلمین می رود همه می فرمایند که بابا او که از خود ما است و وقتی نزد اهل کتاب هم تشریف فرما می شوند، آنها هم یحتمل بفمرمایند که نه بابا این که معلوم است که از خودمان است! و وقتی نزد فاسقان و قماربازان و شرابخواران هم برود، یحتمل آنها هم اظهار بدارند که نه بابا شماها که اصلا نمی فهمید؛ این بابا راست راستی که از خودمان است! و وقتی دیگر نزد کمونیستها و مارکسیستها برود که دیگر حتماً خواهند فرمود که آخوندهای شما چطور نفهمیدند که او واقعاً هم از خودمان است. و یقیناً که آخوندهایمان که بفرمایند او از ما است و لا غیر. بالاخره دوره ی آخر الزمان است و هر کسی فکر بازار گرمی خودش است. و اما اینکه حالا چطور است که انحنای منفی هندسه های هذلولوی فرضاً استکباری را باید آنطور تغییر داد که به هندسه های اقلیدسی تخت و بلکه هندسه های با انحناهای مثبت مستضعفین تبدیل شوند؟ البته اینجا بعضی که با هندسه های ناجابجایی همراه با مدل استاندارد ذرات فیزیکی خیلی کار هم کرده اند یحتمل اشکال می کنند که شما چطور این هندسه ها را به مستضعفین و استکبار جهانی هم ربط داده اید؟ هندسه حالا چه اقلیدسی و چه هذلولوی و بیضوی و دیفرانسیل و چه هندسه ی ناجابجایی که دیگر استضعاف و استعمار و استثمار و استحمار و استبداد و استکبار نمی فهمد و شما اینجا دارید مسئله را خیلی ساده انگاری اش می فرمایید و بیش از حد به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم پرداخته اید و همین هم هست که توپ از زمین شما بیرون رفته است و افتاده است توی زمین دشمن و بلکه آمریکاییها و حالا باید دید که آنها چه خواهند کرد و اصولاً یک بلاهتی هست در اینکه بخواهید از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم یک مکتبی بسازید که مال و منالی هم برای خودتان به جیب بزنید بدجوری؛ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دانشگاه آزاد که نیست پدر جان ...! تازه می فرمایند دانشگاه های دولتی هم به نوع خودشان از دانشگاه آزاد هم جورهای دیگری است که جلو زده اند! الحمد لله بنده ی حقیر از حوزه ها خیلی خبر ندارم که در آنها چه می گذرد هر چند که یحتمل خیلی هم راهشان با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی توی یک جوب نمی رود بدلیل هندسه های خاص خودشان که بیشتر یحتمل از نوع هندسه ی هذلولوی بدلیل واقع شدن زیر گنبذهای مساجد هم هست. و لذا بعضی که خیلی هندسه های مربوط به گرانش کوانتومی و نسبیت عام را می پسندند اینجا باز هم جورهای دیگری به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اشکالات زیادی دارند که اینقدر هم بلاهت به خرج نداده و ساده انگاریهای جور و جور نفرمایید! لطفاً توجه بفرمایید! مسئله اینجا از این نوع است که وقتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف انقلاب جهانی خود را آغاز بفرمایند و همه و همه ی عالم هم مسلمان شوند، آنگاه دیگر استکباری نخواهد بود که بخواهد مستضعفین را زیر انواع فشارها بگذارد و تحریم کند و .... یا اگر هم باشند، امام زمان عجل الله فرجه الشریف آنها را همراه همه ی فراعنه ی بزرگ و کوچک دیگر در هم خواهد شکست و دیگر هاری هم بی هاری، ان شاء الله. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ﴿٩٤﴾ ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوا وَّقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿٩٥﴾ الاعراف

 

وقتی ما در دبیرستان بودیم، یک معلم ادبیات خوبی داشتیم که گاهی حتی در مسابقات ادبی تلویزیون هم به عنوان داور حاضر می شدند. یک بار یادم هست که ایشان این داستان هفت پیکر خمسه نظامی بهرام گور و کنیزک گوساله به دوشی که یواش یواش با تمرین روزانه گاو بدوش هم شده و چهال پله گاو بر دوش نیز بالا و پایین می رفت. مثالش این ضرب المثل است که می فرماید کار نیکو کردن از پر کردن است و مسئله اینجا است که بهرام از دست کنیزک عصبانی می شود وقتی کنیزک می گوید که اگر مردی سم و گوش گورخر را به هم بدوز و او چنین می کند ولی کنیزیک بی توجه و بی تفاوت می گوید که کار نیکو کردن از پر کردن است دیگر! و داستان ادامه دارد ...

کتاب کامالا هریس معاون رئیس جمهور منتخب بایدن را شما در اکثر کتابفروشیها می بینید و اسم او را هم در اخبار و مناظره هایشان کما بیش شنیده یا می شنوید. اتفاقاً بنده کتابش را که دیدم یادم رفته بود که او کیست و رفتم ببینم که داستان کتاب چیست؟ خودش می فرماید که نامس کامالا به هندی یعنی نیلوفر آبی که برای هندوها جذابیت خاصی هم دارد. بنده یادم هست که خودم نیز در کالج مقاله ای در درس انگلیسی راجع به نیلوفر آبی (water lilies) و مثلاً درخت گردو نوشتم که به نوعی نیز مربوط می شد که حضرت عیسی ابن مریم اشتباه نکنم.  و اسم وسط کامالا هریس هم دوی است و مادرش هم هندی بوده و در یافتن ریسپترهای هورمون پروجسترون دست داشته است که برای بافتهای پستان و سرطانشناسی مفید است و پدرش جامایکایی و اقتصادان استانفورد هم هست. و خودش هم از جمله دادستان کالیفرنیا بوده و بعد هم همراه دایان فاینستاین دیگر سناتور زن کالیفرنیا سناتور شده است.

خوب، حالا برگردیم به هاری و مرض هاری سگها. البته در تاریخ نگو عده ای فلاسفه هم یافت می شده اند که معروفند به کلبیون چرا که گویا یک زندگی ساده ی سگی ای هم داشته اند. و معلوم است که این غیر از آن مرض هاری سگی است که اگر سگ را به حال خودش رهایش کنی عو عو و واغ واغ می کند و اگر به او حمله هم کنی باز هم واغ واغ می کند. وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الأعراف: ١٧٦﴾ این یحتمل دلیلش این است که سگ بیچاره به نوعی دچار یک نوع تشنگی مزمن حادی شده است که هر چقدر هم آب بخورد برطرف نمی شود، و یحتمل بتوان گفت بی شباهت به همین آنفولانزاهای اپیدمیک خودمان و از جمله کروناویروس کوید-19 نمی باشد که در آن آب بدلایلی جذب بدن حیوان نمی شود. و از طرفی نیز یحتمل با دیابت و ناراحتیهای اعصاب و روان هم از این جهت مربوط است که چطور مصرف بی رویه ی نه حتی قند طبیعی و بلکه امثال قند و شکرهای آب ژاوه ای بلیچ شده ی سفید شده می تواند به کمک جذب آب در بدن هم بیایند ولی از جمله این عوارض دیگر را هم دارند. و لذا یحتمل بعضی هم اشکال کنند که بالاخره قند و شکر هم تا حدی می تواند برای بدن لازم هم باشد؛ و یک حبه قند که نمی تواند آنقدرها خیلی هم ضرر آفرین باشد، و بالاخره انسان با یک دانه مویز که گرمی اش نمی کند و با یک دانه زرشک هم سردی اش کند! 

البته بنده ی حقیر نمی خواهم عرض کنم که اینها را از روی تخصص پزشکی و دارویی دارم عرض می کنم و کشف جدیدی در شباهت مرض هاری سگی و آنفولانزا یافته ام، ولی بالاخره یحتمل ریشه ی هر بیماری ای را اگر بخواهیم در حیوانات بیابیم، آنگاه با میل کردن بعضی عوامل و فاکتورها به عوامل و فاکتورهایی دیگر در بینهایت ممکن است این بیماریها ریشه شان همه و همه یکی هم تشخیص داده شود! و بلکه حتی ریشه ی خیلی از کشت و کشتارها و بلاهتها و ابلهیت احمقانه را نیز بتوان در همین هاریهای سگی یافت. جل الخالق! ولی این هم مسئله ی دیگری است که از سر لجاجت به قومی و بلکه اقوامی اسلام هم ارائه شود، ولی مخصوصاً نپذیرند و بلکه همین هاری را بهتر برای خود تشخیص هم دهند. یعنی این نوع از قطب بندی جهانی که بر علیه اسلام صورت بپذیرد و بلکه منجر به کشت و کشتارها و جنایات بر علیه مسلمانان هم شوند، آیا خود به خود یک نوع هاری را برنمی انگیزد؟ و احتیاج به درمان هم ندارد؟ این در حقیقت  از جمله نتیجه ی این است که در نظریاتی مثل تکامل داروینی که حضرت آدم را به عنوان پدر بشریت فرض می گیرد و بعد انبیاء الهی و خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم تشریف فرما هم می شوند، آموزه های خدایی که از انیباء و ائمه ی اطهار به بشریت می رسند به فراموشی سپرده می شوند و مسائل بدون جواب روی هم انباشته هم می شوند و فسق و فساد زیاد تل انبار می گردند. در این میان دیدن یکی دو نفر همچون سردار شهید حاج قاسم سلیمانی یا شهید ابومهدی المهندس که گویی از صدر اسلام تا روز قیامت هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را مثل روز روشن می شناسند، یک جذابیت و شور و شوق خاصی را در انسانها می تواند خیلی ایجاد هم کند! ولی یقیناً هم بنده ی حقیر فکر می کنم که مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز یک راه برتری است ماورای روشهای بالصرفه ی سخت نظامی و سپاهی و کشت و کشتار و قتال و ظلم و جور و فسق و فجور که البته مقابله هم می طلبند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

------------------------------------

راستش این نکته را یادم رفت عرض کنم (و خوب است گاهی یک عدد سیب یا خرما یا خرمالو هم میل بفرمایید برای کمک به حافظه ی خود) که بشر اگر در سختیها و آسودگیهایش امور الهی حاکم بر زندگی و حتی مرگ را فراموش کند، آنگاه حتی سر بالاییها و سر پایینیهای زندگی و مرگ را نیز با هم اشتباه می گیرد. نکته اینجا این است که در گنبذ مینا آنطور کانه ما گنبذ مسجد را از درون هم می نگریم انحناها کانه هذلولوی و نه سهموی و بیضوی است؛ ولی وقتی گنبذ را از بیرون مسجد هم می نگریم، آنگاه انحناها سهموی و بیضوی و نه هذلولوی است. این مثال را هم در نظر شریفتان داشته باشید که وقتی آب دارد در جویی حرکت می کند اگر آن جوی سرآشیبی اش بتدریح در اثر گل و لای و غیره تبدیل شود به سر بالایی، دیگر جهت آب هم تغییر خواهد کرد و آن منظوری را که از جوی اولیه میرفت دیگر نمی توان از او انتظار هم داشت.

ولی یک امر الهی که در رودها و جویها هم نهفته است اینجا است که آن سرچشمه ای از آب که بر کوه و دشت به باریدن می گیرد و آب را در رودها و جویها و بلکه دریاچه ها و دریاها هم به حرکت درمی آورند کدام است و از کجا می آید؟ یعنی چطور است که آب از دریا بخار شده و ابر می شود و چطور بر کجا می بارد؟ این نوع از امور الهی و خدایی و پیغمبری و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف وقتی به امور اومانیزمی و بلکه مایشینی تبدیل شوند، بشریت هم آن اصالت و ارتباطش با خدا را گم می کند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ﴿٩٤﴾ ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوا وَّقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿٩٥﴾ الاعراف

 

وقتی ما در دبیرستان بودیم، یک معلم ادبیات خوبی داشتیم که گاهی حتی در مسابقات ادبی تلویزیون هم به عنوان داور حاضر می شدند. یک بار یادم هست که ایشان این داستان هفت پیکر خمسه نظامی بهرام گور و کنیزک گوساله به دوشی که یواش یواش با تمرین روزانه گاو بدوش هم شده و چهال پله گاو بر دوش نیز بالا و پایین می رفت. مثالش این ضرب المثل است که می فرماید کار نیکو کردن از پر کردن است و مسئله اینجا است که بهرام از دست کنیزک عصبانی می شود وقتی کنیزک می گوید که اگر مردی سم و گوش گورخر را به هم بدوز و او چنین می کند ولی کنیزیک بی توجه و بی تفاوت می گوید که کار نیکو کردن از پر کردن است دیگر! و داستان ادامه دارد ...

کتاب کامالا هریس معاون رئیس جمهور منتخب بایدن را شما در اکثر کتابفروشیها می بینید و اسم او را هم در اخبار و مناظره هایشان کما بیش شنیده یا می شنوید. اتفاقاً بنده کتابش را که دیدم یادم رفته بود که او کیست و رفتم ببینم که داستان کتاب چیست؟ خودش می فرماید که نامس کامالا به هندی یعنی نیلوفر آبی که برای هندوها جذابیت خاصی هم دارد. بنده یادم هست که خودم نیز در کالج مقاله ای در درس انگلیسی راجع به نیلوفر آبی (water lilies) و مثلاً درخت گردو نوشتم که به نوعی نیز مربوط می شد که حضرت عیسی ابن مریم اشتباه نکنم.  و اسم وسط کامالا هریس هم دوی است و مادرش هم هندی بوده و در یافتن ریسپترهای هورمون پروجسترون دست داشته است که برای بافتهای پستان و سرطانشناسی مفید است و پدرش جامایکایی و اقتصادان استانفورد هم هست. و خودش هم از جمله دادستان کالیفرنیا بوده و بعد هم همراه دایان فاینستاین دیگر سناتور زن کالیفرنیا سناتور شده است.

خوب، حالا برگردیم به هاری و مرض هاری سگها. البته در تاریخ نگو عده ای فلاسفه هم یافت می شده اند که معروفند به کلبیون چرا که گویا یک زندگی ساده ی سگی ای هم داشته اند. و معلوم است که این غیر از آن مرض هاری سگی است که اگر سگ را به حال خودش رهایش کنی عو عو و واغ واغ می کند و اگر به او حمله هم کنی باز هم واغ واغ می کند. این یحتمل دلیلش این است که سگ بیچاره به نوعی دچار یک نوع تشنگی مزمن حادی شده است که هر چقدر هم آب بخورد برطرف نمی شود، و یحتمل بتوان گفت بی شباهت به همین آنفولانزاهای اپیدمیک خودمان و از جمله کروناویروس کوید-19 نمی باشد که در آن آب بدلایلی جذب بدن حیوان نمی شود. و از طرفی نیز یحتمل با دیابت و ناراحتیهای اعصاب و روان هم از این جهت مربوط است که چطور مصرف بی رویه ی نه حتی قند طبیعی و بلکه امثال قند و شکرهای آب ژاوه ای بلیچ شده ی سفید شده می تواند به کمک جذب آب در بدن هم بیایند ولی از جمله این عوارض دیگر را هم دارند. و لذا یحتمل بعضی هم اشکال کنند که بالاخره قند و شکر هم تا حدی می تواند برای بدن لازم هم باشد؛ و یک حبه قند که نمی تواند آنقدرها خیلی هم ضرر آفرین باشد، و بالاخره انسان با یک دانه مویز که گرمی اش نمی کند و با یک دانه زرشک هم سردی اش کند!

البته بنده ی حقیر نمی خواهم عرض کنم که اینها را از روی تخصص پزشکی و دارویی دارم عرض می کنم و کشف جدیدی در شباهت مرض هاری سگی و آنفولانزا یافته ام، ولی بالاخره یحتمل ریشه ی هر بیماری ای را اگر بخواهیم در حیوانات بیابیم، آنگاه با میل کردن بعضی عوامل و فاکتورها به عوامل و فاکتورهایی دیگر در بینهایت ممکن است این بیماریها ریشه شان همه و همه یکی هم تشخیص داده شود! و بلکه حتی ریشه ی خیلی از کشت و کشتارها و بلاهتها و ابلهیت احمقانه را نیز بتوان در همین هاریهای سگی یافت. جل الخالق! ولی این هم مسئله ی دیگری است که از سر لجاجت به قومی و بلکه اقوامی اسلام هم ارائه شود، ولی مخصوصاً نپذیرند و بلکه همین هاری را بهتر برای خود تشخیص هم دهند. یعنی این نوع از قطب بندی جهانی که بر علیه اسلام صورت بپذیرد و بلکه منجر به کشت و کشتارها و جنایات بر علیه مسلمانان هم شوند، آیا خود به خود یک نوع هاری را برنمی انگیزد؟ و احتیاج به درمان هم ندارد؟ این در حقیقت  از جمله نتیجه ی این است که در نظریاتی مثل تکامل داروینی که حضرت آدم را به عنوان پدر بشریت فرض می گیرد و بعد انبیاء الهی و خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم تشریف فرما هم می شوند، آموزه های خدایی که از انیباء و ائمه ی اطهار به بشریت می رسند به فراموشی سپرده می شوند و مسائل بدون جواب روی هم انباشته هم می شوند و فسق و فساد زیاد تل انبار می گردند. در این میان دیدن یکی دو نفر همچون سردار شهید حاج قاسم سلیمانی یا شهید ابومهدی المهندس که گویی از صدر اسلام تا روز قیامت هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را مثل روز روشن می شناسند، یک جذابیت و شور و شوق خاصی را در انسانها می تواند خیلی ایجاد هم کند! ولی یقیناً هم بنده ی حقیر فکر می کنم که مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز یک راه برتری است ماورای روشهای بالصرفه ی سخت نظامی و سپاهی و کشت و کشتار و قتال و ظلم و جور و فسق و فجور که البته مقابله هم می طلبند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 وَمَن یَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: ٥٦﴾

اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾

لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المجادلة: ٢٢﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

مشکلی که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی داریم همین است که فقط آن ماشین و رایانه و کامپیوتر نیست که اشتباه می کند که آیه ی مربوطه ی حزب الله و حزب الشیطان کدام است؛ و بلکه گاهی وقتی خود ملاها و آخوندهای ما هم حتی دارند آینه خوانی می فرمایند، بین حزب الله و حزب الشیطان را اشتباه می گیرند که هیچ و در حقیقت آن فرعون اعظم هم تشریف می آورند می فرمایند انا ربکم الاعلی و خدای اصل کاری منم و نه آن فراعنه ی دیگری که فکر می کردند خیلی انا ربکم الاعلی و از جمله فرعونی که زمان حضرت موسی علی نبینا- محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم- علیهم السلام. و حضرت فرعون اعظم می فرماید هم که الا و لله که پیغمبر شما هم دنبال خود این بنده ی حقیر بوده است و برای همین هم بوده است که گفته است توحید داریم و لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد؛ در حقیقت می خواسته است که تا آن خدای اصل کاری که خو منم می آیم سر کار، کسی جرات هم نکند که بگوید منم آن خدای اصل کاری! و منم شاهنشاه آریامهر و .... و الا که کدام خدا؟ کدام پیغمبر؟ کدام امام؟ کدام کشک؟ منم فرعون و انا ربکم الاعلی! شما هم همه و همه بی خودی زور الکی نزنید که ببینید خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهارتان چه گفته اند و الکی هی نماز و روزه و اینها. اینها هم همه کشک است. این فراعنه ی دیگر همه ظالم بوده اند برای اینکه به کذب ادعای انا ربکم الاعلی ای می فرموده اند، هنوز این را چطور نفهمیده اید که اینها همه ظالم و دیکتاتورهای درجه یک بوده اند و خود را با خدا مقایسه می کرده اند و مردم را هم همه را خر می کرده اند و الا بنده ی حقیر خودم هستم که انا ربکم الاعلی ام و آن فراعته ی دیگری که اینچنین خود را انا ربکم الاعلی جا می زده اند نیز سعی داشته اند که خدا و خودشان را از دیگران سوا کرده و اینجوری در میان خودشان ندای انا ربکم الاعلی ای سر داده سر همه را کلاه بگذارند؛ خلاص! کدام حزب الله؟ کدام حزب الشیطان؟ همه اش خودم هستم و بس و لا غیر! در حقیقت، این را نباید بگویم چرا که یحتمل مسئله یک وقت لو هم می رود، ولی مسئله این است که همین لفظ "بنده ی حقیر" را هم بنده ی حقیر از صاحب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که خیلی توی دهانها هم انداخته است گفتم تقلید کنم بگویم چرا که گفتم فعلاً این را او باب کرده است و اگر نگویم همه و همه می فرمایند که این بابا یک چیزیش می شود که راست راستی خیلی ادعای انا ربکم الاعلی ای هم دارد؛ و الا پدرت خوب مادرت خوب، کدام بنده ی حقیر؟ بنده ی حقیر و بلکه خود من هستم که دارم بهتان عرض می کنم که انا ربکم الاعالی؛ و لذا دیگر کدام بنده ی حقیر؟ من دارم به شماها همه و همه عرض می کنم که شماها دیگر از بنده ی حقیری و مستضعفی در آمده اید و کافی است متوجه هم شوید که انا ربکم الاعلی و فرعون اصل کاری منم و لا غیر! و شاهنشاه آریامهر هم یعنی همان کشک! حالا می فرمایید چی؟! حالا بروید این را آینه خوانی کنید ببینم چه کارش می فرمایید؟ التفات می فرمایید؟! لطفاً توجه بفرمایید!

یک نکته ی خیلی جالبی را در یک مصاحبه ای می دیدم دیشب که دو تا آمریکایی یکی سفید پوست و در نیویورک و دیگری سیاه پوست و در واشنگتن دی سی داشتند با یک مجری برنامه ای مناظره می فرمودند در برنامه ای که در ماهواره هم پخش می شود؛ حالا نمی خواهم دقیقاً عرض کنم که کدام برنامه ی ماهواره ای هم بوده است! ولی منظورم به این است که نویسنده و ژورنالیست سفید پوست در نیویورک می فرمودند که نظام آمریکا فاشیستی نیست. و همین که این را گفت، دیگر مناظره کننده ی سیاه پوست در واشنگتن دی سی یک خنده ای از روی انتقاد کرد. و مجری برنامه هم فرمودند که فلانی تو مثل اینکه وقتی ایشان گفتند که نظام آمریکا فاشیستی نیست خندیدی؟ غیر از این است؟ و سیاه پوست شروع کرد به توضیح که این برمی گردد به نقطه نظر اویی که دارد بحث می کند که آیا آمریکا فاشیستی است یا خیر؟ بالاخره ما دموکراسی هم می فرمایند که داریم و رای مردم هم به حساب می آید. و بنده ی حقیر اضافه می کنم که خیلیها هم یحتمل بفرمایند که اتفاقاً آمریکا و آمریکاییها خیلی هم خدا محورند و چرا که روی اسکناسهایشان هم چاپ شده است که به خدا ما باور یا ایمان هم داریم. و اما حالا آیا خدا هایله سیلاسی است یا حضرت عیسی ابن مریم است یا کیست؟ کاری نداریم و بلکه کاری هم نداریم که اصلا اسلام هم داریم و باید هم اسلام بیاوریم یا نیاوریم و پیغمبر اسلام حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حزب الله و حزب الشیطان هم کیست؟ بگذریم که خانم مجری هم مسلمان تشریف داشتند و برنامه هم برنامه ای از یک کشور اسلامی بود که داشت مناظره را برگذرا می کرد.

یک جایی هست که وقتی احتجاج می شود که ما خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که داریم، و مسئله می رود سر اینکه حالا اینها اصلا به ما چه؟ عیسی به دین خویش موسی به دین خویش! اصلا اگر گفتیم همه ی عالم هم که شده هار هستند؛ خوب باشند! مگر چطور می شود؟ هاری است؛ و حالا می خواهد این را از هاری سگ هار است که مجردش کرده است یا از هاری هاری کریشناها که می فرمایند هاری یعنی انرژی خدا! فرقش چیست؟ به ما چه؟ ما که هار نیستیم!

این نوع استدلالها در حکمت متعالیه ی نظریه ی حمیدی مجیدی فقهی ذلة و گمره وقتی هم تا حدودی یحتمل کار می کنند که شما تجلی ای از اسلام را بنظرتان نرسیده باشد که ظهور یافته است و در زمان جاهلیت قبل از اسلام است که گیر کرده ایم و هر کسی دارد برای خودش یک نظریه هایی را ارائه می دهد. و اما وقتی اسلام ظهور یافته است و پیغمبر آخر الزمان محمد مصطفی صل الله علیه و آله پا به عرصه ی هستی و وجود گذارده اند و ائمه ی اطهار علیهم السلام نیز یکی بعد از دیگری ظهور یافته اند و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حتی همین امروز نیز حی و حاضرند و حالا یحتمل در غیبت هم تشریف دارند، آیا باز هم می شود گفت که حالا مسئله هاری باشد یا فراعنه یا انا ربکم الاعلی یا فرعون اعظم را باید یافت و هنوز نیافته ایم یا شاهنشاه آریامهر مشکل است یا بلکه اصلا مشکل همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست ولی خوب حالا مثلاً خلافت داعش و القاعده و طالبان و ... مگر چه اشکالی داشت به آن خوبی؟!

مشکل این است که نمی توانید پیغمبری مثل حضرت عیسی ابن مریم علی نبینا علیهم السلام را نیز بجای فرعون و فراعنه جا بزنید و تا حد خدایی و ثلاثه و امثالهم ببرید و اسلام را هم نادیده بگیرید و بعد هم بفرمایید که خوب حالا ببینیم که ریاضی فیزیک چه می گوید؟ حالا می خواهد کمونیست هم باشید؛ خوب باشید! مشکل اینجا این است که وقتی همه و همه را به آن مرض بدتر از هاری کفر و شرک و نفاق مبتلا کردید، حالا هی مدام بفرمایید حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی! آقایان خانمها، ما در روانشناسی و جامعه شناسی و بلکه پدیدار شناسی مسائل گیر کرده ایم و لذا نمی توانیم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی پیشرفتی هم داشته باشیم. حالا صهیونیست مسیحی تشریف بیاورند و بفرمایند که شما مسلمانان هیچ چی نمی فهمید و حزب اللهی های واقعی خود ماییم و بلکه شماها هستید که حزب الشیطانید! آیا کسی زیر بار این حرف جایز است که برود؟ و چرا؟ خوب، چون ما به آمریکا این همه هم دانشجوی المپیادی درجه یک می فرستیم و چقدر چقدر هم یحتمل همانجا می شوند استاد و پرفسور دانشگاههایشان و دیگر هم برنمی گردند! و لذا آیا اینها است که هارند؟ این را چطور آینه خوانی می فرمایید؟

موضوع اینجا است که بعضی حتی تا این حد هم پیش می روند که اصلا کدام ولایت فقیه! اسلام که دیگر نگفته است ولایت فقیه هم داریم؛ اینها خودشان از خودشان مندرآوردی یک ولایت فقیه و اینها درآورده اند. ولایت فقیه دیگر نداریم؛ این کار همان آخوندها است! یک جای مسئله و قضایا این است که حضرت ولی فقیه است که می فرمایند اسلام بن بست ندارد؛ و یک جای مسئله این است که بنده ی حقیر بفرمایم که اسلام بن بست ندارد. و اشکالی هم ندارد که کیست که دارد این حرف را می زند؛ مسئله این است که کیست که می خواهد این حرف را هم به اثبات برساند! یک وقت هست که بر علیه اسلام و بلکه ولایت فقیه اقامه ی دعوا می شود و این کفار و منافقین و مشرکین بدتر از این بنده ی حقیر هستند که وارد دعوا شده اند. و اما یک وقت هم هست که در داخل اسلام نیز می خواهد بطور یزیدی و بدتر از یزیدی هم اقامه ی دعوا کند و بفرماید که خلافت از آن من هم هست و از فرعونیت هم بدتر عمل می کند! و اتفاقاً همین بدتر از یزیدی هم نگو که خیلی هم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه خیلی برنامه های سری و فوق سری هم می شناسد و خیلی هم دارد. 

خوب، اینجا باید چه کرد؟ حزب الله و حزب الشیطان کدام است؟ یا باید بفرمایید که حضرت بقیة الله امام زمان عجل الله فرجه الشریف و نایب امام زمان و ولایت فقیه است که مظهر اسلام است همانطوری که امام حسین علیه السلام و بقیه ی ائمه ی اطهار هم مظهر اسلام است یا اینکه بالاخره دیگرانی را هم داریم که مدعی فرعونیت و انا ربکم الاعلی ای و خدایی و پیغمبری و امامی نیز هستند؛ و لذا باید هم چه کرد؟ بالاخره یک راهش هم این است که از راه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی وارد شویم و ثابت کنیم که هاری آنطور که در قرآن مجید آمده است راهش نیست و بلکه هر گونه آزادی و حریت را نیز این هاری ضایع می کند و خانمها و آقایان لطف بفرمایید اسلام بیاورید و از کنار این گونه هاریها بی تفاوت نگذرید! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 وَمَن یَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: ٥٦﴾

اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾

لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المجادلة: ٢٢﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

بعضی یحتمل اشکال می کنند که جواب هاری که در قرآن کریم مثالش آمده است همان تیر غیبی ای است که از طرف خدا هم می آید تا آن کافر حربی را بکشد و می کشد هم: 

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ رَمَىٰ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّـهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿الأنفال: ١٧﴾

ولی خوب، این وقتی است که جنگی در میان است که علناً کفار و منافقین و مشرکین همه و همه بر علیه اسلام دست به یکی کرده و وارد جنگ می شوند و مسلمانان هم از این طرف با آنها وارد جهاد فی سبیل الله می شوند و لذا تیرهایی را هم داریم که تیرهای غیبی خدا است.

و اما آن وقتی که خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در غیبت است، این هاریها متوجه او نیستند یا لااقل یحتمل مستقیماً متوجه او نمی شوند، هر چند که آن زمانی که پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار خود حضور داشته اند و دارند و خواهند داشت حتی در غیبت او، این هاریها به بدترین وجهی وقتی آشکار هم می شوند که این هاریها از طرف منافقین و کفار و مشرکینی که قرار بوده است با آنها وارد جنگ شوند مسلمین منتقل می شود به خود مسلمانان و بلکه دعوا می افتد یا سر اینکه امام و بلکه خلیفة الله و خلیفه ی مسلمین کیست و با کنار زدن و حتی کشتن خود  پیغمر و امام می خواهد خودش بشود امام و خلیفه و بلکه نه امام و خلیفه و لکن همان فرعونی که در مقابل امام و پیغمبرش می ایستد. یا این کار را می خواهد کند یا اینکه علناً اعلان هم می کند که کدام پیغمبر و امام و بلکه کدام اسلام؛ و می زند زیر همه چیز و مسئله را راحت می کند از جمله یزیدی محض!

این است که آن صهیونیست مسیحی را می بینید که آنجایی که در کفرش می تواند بر مردمش حکومت کند، حرفی هم ندارد که حالا مسلمانی هم بطور سکولار حتی با روبنده و چادر و حجاب نیز وارد جامعه اش شوند الا اینکه اعتراضی هم نمی تواند به لخت و عوری بقیه کند؛ و بلکه در بعضی مواقع هم حتی اعتراض می کند که تو هم باید مثل بقیه خود را لخت و عور کنی. و اما وقتی می رسد به فلسطین اشغالی که آمده است و زمین فلسطینیان را هم غصب کرده است، اینجا دیگر آن هاری اش را تمام قد نشان می دهد که چه ظالمی است و چطور می خواهد با همین هاری خود بر هر چه فلسطینی و بلکه هر چه حزب اللهی و مسلمان هم هست غلبه کند. و برای این کارش دست به هر جنایتی هم می زند. البته از آن طرف هم حتی یحتمل حاشا می کند که کدام عیسی ابن مریم؟ یحتمل اگر مسیحی هم داشته باشیم که نجات دهنده ی بشریت است، او عیسی ابن مریم نبوده است و هنوز ظهور هم نکرده است. اینجا است که مسئله ی یهود و عیسی ابن مریم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام و هاری ای که متوجه آنها است شباهت عجیبی پیدا می کند با غیبت امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود مسلمانان. همین هاریها است که احتیاج به روانشناسی و جامعه شناسی و حتی ویروس شناسی و از جمله کوید-19 کروناویروس هم دارند و همین هاری هم هست که باید شناخت تا اصلا بتوان متوجه بود که حضرت زهرا سلام الله علیها را چطور به شهادت رساندند؟ زنها اتفاقاً خوب است اگر متوسل به استکبار درونی خود شوند آنجایی که با دیکتاتورهایی فرعونی هم طرف می شوند که از ضعف آنها می خواهند سوء استفاده هم کنند. و اما آنجایی که مسئله می شود سیدة النساء العالمین حضرت زهرا سلام الله علیها است که این هاریها مانع او نمی شوند که از حق خود و امام خود و پیغمبر خود و فرزندان خود ائمه ی طهار دفاع هم بفرمایند و بلکه به شهادت هم برسند چرا که ذره ای هم از فرعونیت و استکبار در آن حضرت اصلا یافت نمی شود و بلکه خالصاً هم از اولیاء الله تشریف دارند. ماهایی که گیر نفسانیت و سرگشتگیها و گمراهیهای خودیم کحا و این حرفها کجا؟ اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 وَمَن یَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: ٥٦﴾

اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾

لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المجادلة: ٢٢﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

یحتمل بعضی اشکال کنند که چرا از این مسئله ی هاری نمی گذری و تا حالا یحتمل چندین بار هم آنرا عنوان می کنی؟! بنظر این حقیر این مسئله ی مهمی است که توجه شود چرا دانشمندان هسته ای ما ترور می شوند؟ دانشمند که نباید ترور شود چرا که برای بشریت هم ارزشمند است. دلیلش همین هاری است که تبدیل می شود به فجیع ترین وضعی بصورت یک فاجعه ی هابیلی قابیلی. بنده ی حقیر داشتم بطور گذرا به کتابی که محتوایش مناظره ی استاد حوزه و استاد دانشگاه و چند کمونیست هم بود نگاهی می کردم. توجه ام را نکته ای مربوط به مسئله ای راجع به اورانیوم و سرب جلب کرد. رفتم ببینم که چیست؟ رسیدم به یک استادی آمریکایی که در این زمینه ی مربوط به تعیین کردن عمر یک شیء و از جمله هم عمر زمین کار کرده بود و می گفت که همینطور در پروژه ی منهتن و اوک ریج هم کار کرده بوده است.

عرض بنده این است که ما بعضی چیزها را آنقدر دم دستی اش می کنیم که خودمان هم دیگر باورمان نمی شود مسئله اهمیتی داشته باشد. ولی حضراتی که می خواهند از راه علم بیزنس و کار هم راه بیاندازند آنقدر حول کارهایشان یک هاله ای از عظمت و نورانیت می سازند که اگر هیچی هم نباشد، طرف باورش می شود که نه بابا این واقعاً باید خیلی هم پر اهمیت باشد و الا که دیگر این همه داستان نداشت! یعنی اگر این حضرات کارهایشان نهایت قابیلی هم باشد، همه در مدح آن هم درمی آیند از سر تا پایش را می ستایند که به به و چه چه! و چرا؟ برای اینکه این بابا فقط خودش نیست که دارد یک چیزی را می گوید و بلکه وابسته به یک تیمی خودش را می داند و معمولاً هم یک تیمی است که مسائل از زیر دستشان می گذرد و بلکه هر کسی هم در تیمشان راه نمی دهند مخصوصاً آنجایی که مسائلشان خیلی هم امنیتی می شود!

و حالا خر بیار و باقلا بار بزن که مسائل ما خیلی وقتها هنوز در حدی مانده است که بالاخره این بچه حزب اللهی ها را ببین چه ساعی هم هستند؟ اینقدر به فکر خودشان اند؟ یک ذره هم از این بنده خداها یاد بگیرید دیگر! یعنی طرف اگر در ماهواره و اینترنت و اینها باشد که تکلیفش معلوم است؛ و اما اگر بقول معروف خودی هم باشد، باز هم تقیه می کند که بگوید آقایان خانمها من هم خودم یک پا حزب اللهی هستم و بلکه خودش را می کشد کنار. یکی از آقایان یک باغ بزرگی را داشت نگهداری می کرد برای یکی از مسئولین؛ فرمودند که می خواهیم سندش را هم خیلی قانونی کنیم که اگر رژیم یک وقت برگشت نیز مشکلی نداشته باشد! التفات می فرمایید؟! طرف خودش هم باورش نمی شود که این باغ بزرگی را که حالا مال او هم هست واقعاً هم مال خودش یا صاحبکارش است هر چند که مصادره هم شده باشد و می ترسد که نکند یک وقت بیایند از چنگش در بیاورند. و لذا می فرماید که دنبال سندش هم هستند و تا کجاها را هم حساب می کند! و اما حالا دانش و حکمت و فلسفه و ریاضی فیزیک و فقه و اینها هم کیلو چند؟ فعلاً یک رانت بزرگ پیدا شده است در قیمت بورس فولاد. تا حالا بعداً ببینیم چه می شود؟ پنیر را چه کنیم و مرغ و تخم مرغ و گوشت هم چه می شوند؟

مسئله معمولاً از این نوع است که جلوی هاری که می تواند به مسائل هابیلی قابیلی منجر هم شود سختتر است ایستادنش تا اینکه حتی بخواهیم جلوی انواع هاریهای دیگر را هم بگیریم. معمولاً انسان قربانی چنین هاریهایی می شود و کمتر برای کسی رخ می دهد که بخواهد از این هاریها جلوگیری کند. و اگر توانست در راه علم و دانش و حکمت و فلسفه و فقه و دین و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار هم چنین کند و در این راه شهید هم شود که دیگر نور علی نور است. ولی این هم مسئله ای دیگر است که بطور تاثیرگذاری مراکز علمی نظامی ظالم سری و فوق سری را بتوان به مراکز علمی مفید برای جوامع با رقابتهای سالم تبدیل هم کرد؛ و از جمله علوم هسته ای! معمولاً تفکرات از این نوع است که خوب زور و قدرت هم خوب است دیگر؛ مگر بدون زور و قدرت هم می شود کاری از پیش برد؟ این است که دانشمندان ما هم راهی ندارند که به مراکز علمی غرب و شرق خیلی وارد شوند الا اینکه یحتمل انگ جاسوسی هم به پیشانیشان خدای ناکرده بخورد؛ و هم از این طرف است که همه چیز گویی ول است و بلکه در رابطه با همان طرفهای آب هم هست و انگار که گنذ مینا را هیچ وقت ما نبوده ایم که انحنایش را اینطورهایی که هست داده ایم! اللهم عجل لولیک الفرج. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 وَمَن یَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: ٥٦﴾

اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾

لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المجادلة: ٢٢﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

شما اگر در نرم افزاری لغت "حزب الله" را جستجو بفرمایید، به شما آیه ی مربوط به حزب الشیطان را هم بدهد! دلیلش این است که حزب و الله را سرچ می کند و لذا وقتی در آیه این دو حروف از لغات را داشته باشیم، همان را نیز وارد می کند و حالا کاری ندارد دیگر که آیا حزب الشیطان است یا حزب الله! و اما حالا اگر بدنبال رحماء بینهم و اشداء علی الکفار هم بگردید می خواهید این آیه را هم بگیرید:

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ٢٩﴾

واژه ی رحماء گویا بطور منحصر بفردی هم در قرآن استفاده شده است و لذا همین یک آیه را هم به شما می دهد. ولی رایانه به یقین هم بتوان گفت که این منظور را نمی فهمد که محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهمم یعنی چه؟! اما می تواند برای شما آیه ر سرچ نموده و تحویلتان هم دهد؛ دیگر بهتر از این چه می خواهید؟ کامپیوتر است دیگر.

و اما اینجا یک واژه ای هم هست به اسم هاری که به یک نوع بیماری سگان هم معمولاً خطاب می شود که به انسانها هم قابل سرایت است و در قرآن هم بدان اشاره می شود ولی خود اسم بیماری هاری نیامده است و این آیه هم در مورد بلعم باعور گویا آمده است هر چند که اسم او نیز علنا در کتاب نیامده است :

وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الأعراف: ١٧٦﴾

در دعواهای موش و گربه ای و خصوصاً دعوای موش و گربه ی عبید زاکانی را بنگرید، به چیزی مثل مرض هاری توجه نمی فرمایید، هر چند که در دعواهای کارتونی سگ و گربه ای هم به چنین چیزی اشاره نمی شود که البته گاهی موش و گربه ای است و گاهی هم سگ و گربه ای و .... و اما وقتی این مرض هاری را سگ دچارش شده باشد و شروع کند به پارس کردن و بلکه پاچه ی شما را هم بگیرد، آنگاه دیگر یحتمل انسان هم دچار مرض هاری شود و باید درمان شود از قبیل واکسن هاری و کزاز و ....

و اما مثل قرآنی این بیماری را که می فرمایند شخص دچار هوای نفس شده باشد می تواند درجات مختلفی هم داشته باشد و همه و همه به آن درجات نهایی هاری کشنده دچار نشده باشند. مثلاً ممکن هم هست که فقط دچار تبعیض نژادی باشد و حالا آیا عرب و عجم است که به جان هم افتاده باشند یا آیا آمریکایی است که با سیاه و مسلمان و مکزیکی و یا هندو و مسلمان است یا میانماری بودایی و روهینگیایی مسلمان است یا همین سعودیها و یمنیها هستند یا ... که همه و همه با هم مشکل دارند یا بالاخره انواع تبعیضهای نژادی را هم می دانیم که داریم! البته اینجا شیعه و سنی را ما نسبت به هم وارد مسئله ی تبعیض نژادی نمی کنیم و مسئله اینجا مسئله ی دیگری است؛ یحتمل بتوان گفت که اینجا مسئله امامت است! مسئله ی هاری پاتری و جادوگری و افسونگری و اینها هم البته بعضی یحتمل اشکال کنند که اصلا با مرض هاری مربوط هم نیست همانطوری که هاری کریشناها هم چیزی یدگر می گویند که یعنی می فرمایند اصلا هاری یعنی انرژی خدا! 

اگر باز هم بیشتر ریز شویم در مسائلی که در مورد مثل قرآنی این بیماری هاری نهفته است می توان به آنجاهایی که بین زوجهایی در ازدواج که دچار دعواهای زناشویی هم می شوند اشاره کرد که برگرفته از همین مرض هاری هم که در قرآن مجید بدان اشاره شده است هم هست! یعنی یک جایی دیگر نمی داند برای چیست که می روند توی دعوا و دیگر همینجوری است که با هم می خواهند مخصوصاً هم دعوا کنند. حالا اگر یک اختلافهایی از لحاظات نژادی هم در این میان باشد بین زن و شوهر که دیگر مزید بر علت هم می توند شود.

و اما اینجا از لحاظات حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اگر بخواهیم درجات آیت اللهی را هم کنار بگذاریم هر چند که فقط از لحاظات منطق ریاضی هم باشند، آنگاه متوجه می شویم که بعضی از انواع مرضهای هاری که بشر مبتلایش می شود از نوع موش و گربه ای است و بعضی بیشتر از نوع حادتر سگ و گربه ای است. و بلکه در طی درجات آیت اللهی مسائل حاد هاری یحتمل مسئله به موش و گربه ای و بلکه سگ و گربه ای هم ختم نشده و همینطوری طی درجات جهنمی خود را دارد و تمامی هم نداشته باشد. یعنی همین آمریکای خودمان را بنگرید، می بینید یک جایی تبعیض نژادی ای را دارید که جنابهای پلیس به حتی مرض آنی کشتن سیاه پوستان هم دچار شده اند از درجه ی هاری. ولی مسئله به اینجا هم ختم نمی شود و بلکه تا آنجا هم پیشرفت می کند که نه فقط طرفداران رئیس جمهورشان، مخالفان خود را فقط با ماشین زیر هم نمی گیرند و بلکه  به کنگره هم حمله ور شده و دفتر رئیس کنگره ی بدبخت را هم به هم ریخته و اشغال می کنند. و بلکه حکومت نظامی هم در پایتختشان می شود و ... حالا اینها خودشان چطور آمده اند و عراق و افغانستان را از جمله اشغال کرده اند و بر سر یمن  هم چه آورده اند و به چه روز اندااخته اند و ...، و سردار شهید سلیمانی و ابومهندس المهدی را هم چطور شهید کرده اند؟ رجوع شود به یادداشتهای روز کیهان و از جمله بتاریخ همین پنجشنبه. و تازه تحلیف ریاست جمهوری جدید هم در میان حکومت نظامی می فرمایند انجام خواهد شد و حالا اینکه بر سر برجام هم چه خواهد آمد دیگر بماند.

خوب، حالا در میان این بلبشوی کروناویروس و انواع مرضهای هاری مطلوب است یافتن امام زمان عجل الله فرجه الشریف و منتقم حضرت فاطمة زهرا مرضیه و عیسی بن مریم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام و آن نماز جمعه ی موعودی که تعارفات بینابین خواهد بود و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد وآل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

----------------------------------

یحتمل اینجا بعضی اشکال می کنند که در انواع پولاریزاسیونها و بلکه دو قطبیها و دوگانهایی که در درجات جهنمی آیت اللهی های منطق ریاضی و اجتماعی در نظر می گیریم، بهتر است به انواع مستضعفین و مستکبرینی که ایجاد می شوند نیز اشاره شود خصوصاً اینکه چنین قطبیده شدنهایی ناشی از وضعیتهای سخت تحریمی و اقتصادی نیز می تواند باشد. یعنی خود اقتصاد و گرانیها نیز می توانند بسیار به این مرض هاری دامن زنند و طی درجات کنند خصوصاً اگر رئیس جمهوری هم خود متمایل به اشرافیگری و قمار و شراب و تبعیض نژادی و  ربا و انواع فسق و فسادهای دیگر هم باشد و کمر مردم کپر نشین و کوخ نشین فقیر و مستضعف را دارد زیر فشارهای گوناگون و از جمله فشارهای اقتصادی می شکند. امام خمینی قدس سره الشریف به پشتوانه ی همین کپرنشینها بود که فرمودند من دولت تعیین می کنم؛ من به پشتوانه ی این ملت دولت تعیین می کنم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 وَمَن یَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: ٥٦﴾

اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾

لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المجادلة: ٢٢﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

شما اگر در نرم افزاری لغت "حزب الله" را جستجو بفرمایید، به شما آیه ی مربوط به حزب الشیطان را هم بدهد! دلیلش این است که حزب و الله را سرچ می کند و لذا وقتی در آیه این دو حروف از لغات را داشته باشیم، همان را نیز وارد می کند و حالا کاری ندارد دیگر که آیا حزب الشیطان است یا حزب الله! و اما حالا اگر بدنبال رحماء بینهم و اشداء علی الکفار هم بگردید می خواهید این آیه را هم بگیرید:

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ٢٩﴾

واژه ی رحماء گویا بطور منحصر بفردی هم در قرآن استفاده شده است و لذا همین یک آیه را هم به شما می دهد. ولی رایانه به یقین هم بتوان گفت که این منظور را نمی فهمد که محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهمم یعنی چه؟! اما می تواند برای شما آیه ر سرچ نموده و تحویلتان هم دهد؛ دیگر بهتر از این چه می خواهید؟ کامپیوتر است دیگر.

و اما اینجا یک واژه ای هم هست به اسم هاری که به یک نوع بیماری سگان هم معمولاً خطاب می شود که به انسانها هم قابل سرایت است و در قرآن هم بدان اشاره می شود ولی خود اسم بیماری هاری نیامده است و این آیه هم در مورد بلعم باعور گویا آمده است هر چند که اسم او نیز علنا در کتاب نیامده است :

وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الأعراف: ١٧٦﴾

در دعواهای موش و گربه ای و خصوصاً دعوای موش و گربه ی عبید زاکانی را بنگرید، به چیزی مثل مرض هاری توجه نمی فرمایید، هر چند که در دعواهای کارتونی سگ و گربه ای هم به چنین چیزی اشاره نمی شود که البته گاهی موش و گربه ای است و گاهی هم سگ و گربه ای و .... و اما وقتی این مرض هاری را سگ دچارش شده باشد و شروع کند به پارس کردن و بلکه پاچه ی شما را هم بگیرد، آنگاه دیگر یحتمل انسان هم دچار مرض هاری شود و باید درمان شود از قبیل واکسن هاری و کزاز و ....

و اما مثل قرآنی این بیماری را که می فرمایند شخص دچار هوای نفس شده باشد می تواند درجات مختلفی هم داشته باشد و همه و همه به آن درجات نهایی هاری کشنده دچار نشده باشند. مثلاً ممکن هم هست که فقط دچار تبعیض نژادی باشد و حالا آیا عرب و عجم است که به جان هم افتاده باشند یا آیا آمریکایی است که با سیاه و مسلمان و مکزیکی و یا هندو و مسلمان است یا میانماری بودایی و روهینگیایی مسلمان است یا همین سعودیها و یمنیها هستند یا ... که همه و همه با هم مشکل دارند یا بالاخره انواع تبعیضهای نژادی را هم می دانیم که داریم! البته اینجا شیعه و سنی را ما نسبت به هم وارد مسئله ی تبعیض نژادی نمی کنیم و مسئله اینجا مسئله ی دیگری است؛ یحتمل بتوان گفت که اینجا مسئله امامت است! مسئله ی هاری پاتری و جادوگری و افسونگری و اینها هم البته بعضی یحتمل اشکال کنند که اصلا با مرض هاری مربوط هم نیست همانطوری که هاری کریشناها هم چیزی یدگر می گویند که یعنی می فرمایند اصلا هاری یعنی انرژی خدا! 

اگر باز هم بیشتر ریز شویم در مسائلی که در مورد مثل قرآنی این بیماری هاری نهفته است می توان به آنجاهایی که بین زوجهایی در ازدواج که دچار دعواهای زناشویی هم می شوند اشاره کرد که برگرفته از همین مرض هاری هم که در قرآن مجید بدان اشاره شده است هم هست! یعنی یک جایی دیگر نمی داند برای چیست که می روند توی دعوا و دیگر همینجوری است که با هم می خواهند مخصوصاً هم دعوا کنند. حالا اگر یک اختلافهایی از لحاظات نژادی هم در این میان باشد بین زن و شوهر که دیگر مزید بر علت هم می توند شود.

و اما اینجا از لحاظات حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اگر بخواهیم درجات آیت اللهی را هم کنار بگذاریم هر چند که فقط از لحاظات منطق ریاضی هم باشند، آنگاه متوجه می شویم که بعضی از انواع مرضهای هاری که بشر مبتلایش می شود از نوع موش و گربه ای است و بعضی بیشتر از نوع حادتر سگ و گربه ای است. و بلکه در طی درجات آیت اللهی مسائل حاد هاری یحتمل مسئله به موش و گربه ای و بلکه سگ و گربه ای هم ختم نشده و همینطوری طی درجات جهنمی خود را دارد و تمامی هم نداشته باشد. یعنی همین آمریکای خودمان را بنگرید، می بینید یک جایی تبعیض نژادی ای را دارید که جنابهای پلیس به حتی مرض آنی کشتن سیاه پوستان هم دچار شده اند از درجه ی هاری. ولی مسئله به اینجا هم ختم نمی شود و بلکه تا آنجا هم پیشرفت می کند که نه فقط طرفداران رئیس جمهورشان، مخالفان خود را فقط با ماشین زیر هم نمی گیرند و بلکه  به کنگره هم حمله ور شده و دفتر رئیس کنگره ی بدبخت را هم به هم ریخته و اشغال می کنند. و بلکه حکومت نظامی هم در پایتختشان می شود و ... حالا اینها خودشان چطور آمده اند و عراق و افغانستان را از جمله اشغال کرده اند و بر سر یمن  هم چه آورده اند و به چه روز اندااخته اند و ...، و سردار شهید سلیمانی و ابومهندس المهدی را هم چطور شهید کرده اند؟ رجوع شود به یادداشتهای روز کیهان و از جمله بتاریخ همین پنجشنبه. و تازه تحلیف ریاست جمهوری جدید هم در میان حکومت نظامی می فرمایند انجام خواهد شد و حالا اینکه بر سر برجام هم چه خواهد آمد دیگر بماند.

خوب، حالا در میان این بلبشوی کروناویروس و انواع مرضهای هاری مطلوب است یافتن امام زمان عجل الله فرجه الشریف و منتقم حضرت فاطمة زهرا مرضیه و عیسی بن مریم علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام و آن نماز جمعه ی موعودی که تعارفات بینابین خواهد بود و .... اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد وآل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

از ویکی فقه:منتقم

منتقم، یکی از القاب امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) است.

 

فهرست مندرجات

۱ - معنای منتقم
       ۱.۱ - روایتی از امام زمان
       ۱.۲ - روایتی از امام صادق
       ۱.۳ - روایتی دیگر
۲ - پانویس
۳ - منبع

 

معنای منتقم

[ویرایش]


منتقم، به معنای انتقام‌گیرنده و یکی از القاب حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) است.
 

← روایتی از امام زمان


آن حضرت می‌فرماید:
«انا بقیة اللّه فی ارضه و المنتقم من اعدائه»؛ «من باقی‌مانده خدا در روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم». 

[۱]


 

← روایتی از امام صادق


امام صادق (علیه‌السلام) نیز فرمود:
«لمّا کان من أمر الحسین (علیه‌السلام) ما کان ضجّت الملائکة إلی اللّه بالبکاء و قالت یفعل هذا بالحسین صفیّک و ابن نبیّک قال فأقام اللّه لهم ظلّ القائم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و قال بهذا أنتقم لهذا»؛ «چون حسین بن علی (علیهم‌السلام) به شهادت رسید، فرشتگان الهی ضجه سر دادند و گفتند:
«پروردگارا! با حسین چنین شد؛ در حالی که او صفیّ تو و فرزند پیامبر تو است!؟» پس خداوند سبحانه و تعالی نور قائم (علیه‌السلام) را به آنان نشان داد و فرمود: «به وسیلۀ این (شخص) انتقام او را خواهم گرفت». 

[۲]

[۳]


 

← روایتی دیگر


البته در پاره‌ای از روایات نیز گفته شده است: آن حضرت انتقام گیرنده خون تمام امامان (علیهم‌السلام) و مظلومان است.

امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «... و لیبعثنّ اللّه رجلا من ولدی فی آخر الزّمان یطالب بدمائنا». 

[۴]

 

[۵]

 

پانویس

[ویرایش]


 

۱.↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۸۴، ح۱.    ۲.↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۶۵، ح۶.    ۳.↑ طوسی، محمد بن حسن (شیخ طوسی)، الامالی، ص۴۱۸..    ۴.↑ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص۱۴۰ ۱۴۱، ح۱.    ۵.↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۸، ح۱.


 

منبع

[ویرایش]


فرهنگ‌نامه مهدویت، سلیمیان، خدامراد، ص۴۲۴، برگرفته از مقاله «منتقم».    
 

http://wikifeqh.ir/%D9%85%D9%86%D8%AA%D9%82%D9%85

The uncertainty principle: Variations on a themeAvi Wigderson and Yuval Wigderson.
Bull. Amer. Math. Soc.
Abstract, references and article information
Full-text PDF Free Access
Request permission to use this material  این مقاله را در بولتن انجمن ریاضی آمریکا نگاهی بفرمایید و همینطور هم مقاله ای را که به عنوان مرجع رفرانس می دهد یعنی مقاله ی فولند و سیتارام را نیز ملاحظه بفرمایید. و اینکه یک رفرانسی هم دارد به کاری از هادی خرقانی. بعد این قسمت از ایمیل مرا به پرفسور هادی خرقانی هم ببینید: 

 

It appears to me that asymptotic cocyclic Hadamard matrices could possibly be used as quadratic forms for metrics of WCS black holes as solution subspaces of n-th degree Fermat type equations as in Fermat's last theorem. As in the infinitely many Pythagorean numbers in the quadratic case of the Fermat solution space, it appears to me that there is a smallest extension of the rational field (p-adic or not) where there are infinitely many solutions of the n-th degree equation. It also appears that the solution spaces in the corresponding integer rings grow linearly with n as n gets large. Thus, in the case of binary field it is appears natural to seek after subspaces of the solution spaces corresponding to cocyclic Hadamard matrices with Galois group of the Fermat equation of degree n.

 

The question is how to realize the WCS black hole of different types such as Schwarzschild, Kerr, Randall-Sundrom, ... as solution subspaces of the Fermat type equations corresponding to cocyclic Hadamard matrices as their quadratic forms. Do these exist at all? What makes the matter of interest is that as n gets larger one solution space might not contain any of the solutions of the lower degree equations just as in the case of rational integers there are no solutions in higher degrees than 2 as THE Fermat's last theorem.

 

که تاریخش هم 28 نوامبر 2009 است. در ایمیل نوشته ام که اطلاعات بیشتری را می توانید در سایت commutativegeometry.blogspot.com بدست آورید که متاسفانه این سایت دیگر وجود خارجی ندارد. بنده یادم هست که می خواستم حتی در وردپرس لاگرانژی مدل استاندارد ذرات فیزیک را کپی کنم؛ ولی واقعاً مشکل داشت و نمی شد و گیر بعد از گیرهای فراوان داشت. این است که آن سایت را هم حذف کردم!

و اما حالا کاری ندارم که اصلا سیاه چاله های WCS چیست؟ یحتمل به weakly compatible systems  در مقالات ریچارد تایلور ربط داشته باشد! اینها را ببینید:

https://www.math.ias.edu/~rtaylor/longicm02.pdf

https://arxiv.org/abs/2001.07818

https://arxiv.org/abs/1307.1640

https://arxiv.org/abs/1010.2561

ولی اصل عدم قطعیت هایزنبرگی را که ویگدرسنها و فولند و سیتارام بطور ریاضی ارائه می دهند و از جمله در فیزیک کوانتوم هم  ارائه شده است و بلکه به ماتریسهای آدمار هم ربطش می دهد را اگر با کوهمولوژی گالوایی ارتباطشان را درست بیابیم، یحتمل آنگاه مسئله را از لحاظ سیاه چاله ای یا انفجاری از نور خواهیم یافت. فرض بفرمایید که  در عالم خارج پر از فساد و نه فقط هم در عالم معنا داریم بدنبال حضرت مریم علیها سلام یا حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها می گردیم؛ اینکه آن نوری که از آن حضرت به ما می رسد چطور هم در حضرت عیسی ابن مریم و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف متجلی شود آنطور که با انواع دیگری از نورها نیز در همه ی افراد بشر در طول عالم و در طول زمان جمع می شوند همانطوری که خدا نیز می فرماید که از نور و بلکه روح خود در حضرت آدم پدر همه و همه ی افراد بشر نهاده است: فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿الحجر: ٢٩﴾ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿ص: ٧٢﴾. حالا اینجا یحتمل بعضی اشکال هم خواهند کرد که در بین حکمت الهی و حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و ریاضی فیزیک می توان گپها و فواصل عظیمی را ملاحظه کرد که ما را از رسیدن به یک قطعیتی هم یحتمل باز بدارد که حالا سیاه چاله کدام است و انفجار نور کدام است و چطور هم می خواهیم از اینها به حضرات عیسی ابن مریم علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسیم. ولی از آنطرف هم یقین و ایمان سالک الی الله را در لقاء الله و بلکه یافتن امام زمان عجل الله فرجه الشریف را که امام  همه و همه ی زمانها و مکانها و افراد نوع بشر هم هست و تعارفاتش در نماز جمعه ای با حضرت عیسی ابن مریم علی نبینا محمد مصطفی صل ال الله علیه و آله و سلم علیهم السلام را نیز داریم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

خوب، حالا وقتی که ما یک کتابی را در مورد هوش مصنوعی و کاربرد آن در موسیقی خواندیم یحتمل معنایش این هم نباشد که موزیسین خبره ای هم شویم در مکتب موسیقی و زیبایی شناسی بوسیله ی هوش مصنوعی. یعنی وقتی شما دارید روی الگوریتمهایی که آن قطعه ی کنسرتی را می نوازند کار می کنید و بررسی می کنید که کجا چه نتی اعم از چه سازی و چه ضربی و چه سکوتی و در چه دستگاهی و ... موسیقی را می نوازید؛ خوب، شنونده ی موسیقی با استفاده از هوش مصنوعی هم زیبایی آنرا قضاوت خواهد کرد همانطوری که در گفتار هم منطقی هست که یحتمل برای ما الگوریتمش اتوماسیون شده است و دیگر حتی بدان فکر همنمی کنیم وقتی می خواهیم چیزی را از روی عصبانیت بگوییم یا از روی مهربانی، و اما بعضی هم می فرمایند این درست است که شما این هوش مصنوعی و الگوریتمها و منطق ریاضی پشت موسیقی را هم برای رباتیک و دیگر کاربردهای آن یافته اید، ولی هنوز اینجا با این مسئله هم طرفیم که در اسلام موسیقی آیا همان قول زور هست یا نیست؟ و اگر می تواند باشد، کجا هست و کجا هم نیست؟!

اگر برگردیم به سخن قبلمان در فلسفه ای که بین چند مارکسیست و یک دانشگاهی و یک روحانی مطرح است، اینجا وقتی روحانی می پرسند که فلسفه و معرفتی که مربوط است به فلسفه ی علوم با فلسفه ای که در خود علوم بکار می رود همین است که آیا این خود یک سوال نیست که حالا گیریم که این الگوریتمهای موسیقایی را هم داریم و سالیان سال پیش هم نواخته شده اند، و اما آیا از لحاظ حکمت متعالیه و بلکه الهیات و قول ائمه ی اطهار ما جایزیم به این موسیقی غناء هم گوش دهیم یا خیر؟! غناء حرام است. غیر از این است؟ و لذا به همین منوال هم هجو و هزل و استهزاء خارج از یک چهار چوب خاصی که کمدی و تئاتر هم باشد نیز حرام است!

اما آیا یک وقتی هم هست که حکیم الهی می شود مثل آن بوکسری که نه فقط در رینگ بوکس حریف را به باد مشت و هجوم خود می گیرد است و بلکه همه کس و همه چیز را هم از کوچک و بزرگ و خانواده و غیر خانواده را کیسه ی بوکس خود فرض می کند و بلا بر سر همه و همه می آورد؟! اصولاً اگر کسی از عقلش درست استفاده کند و سعی کند در فلسفه ی اخلاق هم آزاری به دیگران و حتی یک مورچه هم نرسد، آیا او می تواند نهایتاً منتقم خوبی هم بشود؟ خصوصاً آیا او می تواند هم منتقم سیلی حضرت زهرا سلام الله علیها هم شود؟

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

مسئله اینجا این است که اویی که نمی داند چطور از عالم الگوریتمهای منطقی و بلکه منطق ریاضی و فرضاً ماشینهای تورینگ بیرون آمده و با عالم واقع هم روبرو شود آنطوری که در درجه بندیهای صفر و یک و بینهایت خود را از طلبگی به مرجع تقلید خود رسانده و حتی حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز ملاقات بفرماید، آیا می تواند سوای منطق ریاضی که در آیت اللهی ها و کاردینالیته ها هم نهفته اند به لقاء الله هم در نمازش حتی برسد وقتی حداقل فقهی را که مربوط است به احکام نماز را هم نمی داند چطور رعایت کند؟ و چه رسد به اینکه بخواهد مراتب طلبگی را طی کرده و به اجتهاد آیت اللهی از راه حجت الاسلامی هم برسد! بین حوزه و دانشگاه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می تواند یک برزخی هم شود که نه می داند کار بیشاپها و کاردینالها و پوپ و بلکه حضرات حجج اسلام و آیت الله ها و مراجع تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی چیست؛ و نه از منطق ریاضی هم چیزی سر در می آورد؟! خوب، حالا این فیلسوف حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را که به هیچ جایی هم راه ندارد را می توان هم متصور شد که به بینهایت میل کند و گرایش هم داشته باشد سوای گرایشهای به بینهایت ریاضی؟ بعضی یحتمل حتی اشکال کنند که بالاخره باتلاق ریسمانی هم همان باتلاق چاله میدانی می تواند باشد؟ یا آیا هندسه ی ناجابجایی هم جزو ریاضیات و هندسه است یا اینکه حتی وارد فیزیک هم می شود؟ نظریه ی ریسمان و ام و اف و امثالهم چطور؟ بعضی حتی تا آنجا پیش می روند که نظریه ی میدانهای کوانتومی و بلکه کمی تا حدی ابرتقارن دیگر بس است و نباید ماورای آن هم رفت تا آنجایی که به مدل استاندارد ذرات فیزیک مربوط است و بس! ماورای آنرا دیگر نه احتیاج داریم و نه می خواهیم! 

حالا اگر در این میان یک اعجوبه ای پیدا شود که همه ی آیت اللهی ها را هم طی کند و برسد به بینهایتی که ماواری آنی است که ما هنوز توی همین چند تای اولی بینهایتها گیر هم کرده ایم و خلاصه بینهایتهای غیر قابل دسترسی را برملا کند، خوب این خودش برای خودش مهم نیست؟ حتی مثلاً اگر کسی توانست همه را قانع کند که حدس تابع زتای ریمان را حل کرده است، آیا واقعه ی چندان مهمی رخ نداده است؟ البته خوب هم هست که در این واقعه سالک الی الله بتواند مدارج آیت اللهی را هم طوری طی کند که به امام زمانش نیز نزدیکتر شود و نه حتی دورتر هم گردد؟! بعضی یحتمل اشکال هم کنند که مگر می شود کسی چنین و چنان کند در ریاضیات از این نوع که جایزه ی یک میلیون دلاری را هم ببرد و آنگاه امام زمانش را هم نشناسد و بلکه نمازش را هم نداند چطور بخواند؟ لابد می فرمایید امام منتظَر هم چون منتظَر از لحاظ دستوری مفعول است، پس بغیر از جنس و نوع و فصل و هویت خودش هویت دیگری را نمی شناسد و انتظارش هم همین است که همه منتظِر او باشند و نه او است که منتظر کسی دیگر است و او است و خدای او و بس! و اما مگر غیر از این هم هست که می فرمایند بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین؟! مثل این است که تعارفات آن حضرت با حضرت عیسی ابن مریم هم نداریم! اینکه شما مسائل معرفتی و فلسفی و علمی ریاضی فیزیکی را حل کنید، یک چیز است و مسائل دروس خارج فقه و اصول حضرت آیت الله ای را درک کنید هم چیز دیگری است و هر گلی هم بوی خود را دارد همانطوری که عبقات الانوار و احقاق الحق و ازهاق الباطل را هم داریم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 

Overconvergent modular forms and their explicit arithmeticJan Vonk.
Bull. Amer. Math. Soc.
Abstract, references and article information
Full-text PDF Free Access
Request permission to use this material 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

البته این مسئله را هم در نظر بگیرید که طنز و هجو و هزل هم خود درجاتی دارند که یحتمل بتوان آنها را از صفر و یک بینهایت درجه بندیهای خاص خودش را کرد. یعنی مثلاً همین همجنسبازی و همجنسگرایی را که به آخوندهای خودمان نسبت می دهند بعضیها که می خواهند خیلی هم استهزاء کنند را در نظر بگیرید. حالا فرض بفرمایید که بنده ی حقیر یادم هم هست که در دوران دانشگاه و درس انگلیسی ما در مقالاتی داشتیم که چطور است که در فوتبال آمریکایی وقتی توپ را می برد به زمین حریف و باصطلاح تاچ داون هم می کند و برنده می شود و امتیاز می گیرد، دیگر یارانش می آیند یکی می زنند پشت باسن او! حالا می فرماید آقایان خانمها ما آمریکاییهایی که اینقدر خودمان را شق و رق می دانیم و حتی زورمان می آید با کسی دست هم بدهیم و حتی سلام هم به هم نمی کنیم و دیگر چه رسد به اینکه بخواهیم روبوسی هم کنیم، این عمل این فوتبالیستهای آمریکایی یعنی چه؟ زشت نیست؟ بعد می فرماید که خوب، اینها برای خودشان یک عرفی را تعیین کرده اند که سوای بقیه ی افراد خیلی ماچو و خیلی خیلی قوی و خرس گنده است که دیگر هیچ کس هم زورشان ده نفری و بلکه صد نفری هم به او نمی رسند؛ و می فرمایند من و نه حتی پسرم و بلکه خودم تنهایی و شما همه! و اما آیا حالا معنی اش این است که اینها خیلی هم همجنسباز و همجنسگرا هستند آنطوری که همه و همه هم یک متبه می ریزند سر هم و ....!

عرض بنده ی حقیر هم همین است که شما خیلی هم نباید از آخوندهایمان بترسید که اینها خیلی هم همجنسباز و همجنسگرا هستند. از لحاظ فلسفی یحتمل اینجا سوء تفاهمی پیش آمده است و مسئله ی جنس را با مسئله ی نوع و فصل و جوهر و اینها اشتباه کرده اند. یعنی چه؟ یعنی اینکه بالاخره اینها به نوع طبقه ی خودشان در اجتماع خیلی هم اهمیت می دهند و حتی وقتی می خواهند با هم ازدواج هم کنند، چه می کنند؟ حتی المقدور، از همدیگر بین خودشان است که همسری را انتخاب می کنند! یعنی بیشتر باید گفت نوع دوست هم هستند تا اینکه بفرمایید همجنسبازند و همجنسگرا. اینها نیست و این هم نیست که سپرشان را زیادی بالا می گیرند بر علیه دیگر طبقات اجتماع و می خواهند بر علیه همه طغیان کنند و عقده های خودشان را بر سر همه سرریز نمایند. بالاخره اینها آبرویی هم دارند بندگان خدا و نباید هم سعی کرد که کلاً آبرویشان را یک جا ریخت. و آنوقت می فرمایند که اینها هستند که فقط بلدند با دائیشیها در بیافتند! دایی و عمو هم ندارد و بلکه سادات و شیخ هم ندارد الا اینکه بالاخره یحتمل هم باید گفت که آیا غیر از این است که حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف که ظهور بفرمایند سادات هستند که یحتمل از دست همین ملاها و آخوندهای خودمان به دوران شیخی خود هم برسد باید کلاهش را هم بیاندازد هوا و بارک الله به همه و همه بگوید و دیگر بگذریم که حالا فکر اینها هم باشد که حالا او به آسمان برود و حضرت عیسی مسیح علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آل و سلم سلام الله علیهم و علیهم السلام را نزد خود بیاورد به مصلا برای نماز جمعه ای از نمازهای جمعه ها که همه و همه را هم همین آخوندهای خودمان اشغال کرده اند؟ یا خود حضرت عیسی مسیح علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم سلام الله علیهم و علیهم السلام خودشان از آسمان پایین تشریف می آورند و تعارفات و پشت سر آن حضرت می ایستند به نماز. یا خیر، اینها همه در عالم معنا است و مسئله فقط این است که ما امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را درست بتوانیم بشناسیم همانطوری که ولی فقیه مد ظله العالی خود را نیز می شناسیم و بلکه مرجع تقلید خود را هم آنکه از همه اعلمتر است را درست انتخاب می کنیم طوری که ما را به سمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف و ائمه ی اطهار و پیغمبر و خدا هم هدایت می فرمایند و لا غیر.

حالا اینجا این وسط دیگر اینکه چه الگوریتمی را هم رعایت می فرمایید برای اینکه دختر وپسری هم بخواهند و مایل هم باشند که بالاخره با هم ازدواج کنند؟ یا الگوریتم بعدی نه فقط از لحاظ اقتصادی و بلکه ژنتیکی هم چیست که بخواهند این زوج دارای فرزند و بلکه فرزندهایی هم شوند؟ این را در بحثی فلسفی بین کمونیستها و مارکسیستها و دانشگاهیان یحتمل بتوان تا اینجا ادامه هم داد؛ و اما از اینجا به بعد که حالا الگوریتم به دنیا آمدن حضرت آدم و بلکه عیسی ابن مریم علی نبینا محمد مصطفی خاتم النبیین سلام الله علیهم اجمعین هم کدام است؟ یحتمل این میان بعضیها جا خواهند ماند!

بالاخره طنز و هجو و هزل چاله میدانی در مثنوی مولوی هم باشد، این درست است که ما حضرت یونس را داریم که برگهای بوته ی کدو و یقطین او را از تابش آفتاب حفظ می کند و علی ابن یقطین را هم داریم که بالاخره هیچ وقت نفهمیدند که آیا او نهایتاً سنی بوده است یا شیعه یا ...؟ و اما یحتمل حضرت یونس علی نبینا علیهم السلام از کدو هم میل می فرموده اند و بلکه به نوعی هم از چوب کدو برای جای پای خود روی دسته بیل به عنوان بیل زدن باغشان هم استفاده می فرموده اند غیر از اینهایی که کدو می تواند استعمالهای دیگری هم داشته باشد! (لطفاً برای بهتر روشن شدن مسئله رجوع بفرمایید به مثنوی معنوی جلال الدین مولوی بلخی رومی) مارمولک و بزمجه هم اگر داشت آن حضرت که حشرات موذی را هم حذف می کرد و دیگر از سموم اینسکتساید و پستیساید که می توانند چقدر هم برای سلامتی مضر هم باشند استفاده نمی کرد، یحتمل خوب هم خیلی می بود. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

اصولاً طنز می تواند خیلی تلخ هم باشد برای اویی که مورد استهزاء هم قرار گرفته است و بلکه اصولاً این مسئله عمومیت خاص خودش را دارد که در الهیات و فلسفه و بلکه ریاضیات و علوم طبیعی و پزشکی و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، چیزی به اسم شوخی و طنز و مزاح نه تنها خیلی یافت نمی کنید و بلکه یک ذره ی خیلی کوچک کوانتومی اش را هم یحتمل هیچ جا نیابید. ولی در عین حال نمی شود هم مدعی شد که ما حتی در الهیات و عرفان و اخلاق هم که شده، چیزی به اسم کمدی و مسخره بازی و مثلاً تئاترهای روحوزی نیز نداریم! البته ما فلسفه ی اخلاق و فلسفه ی زیباشناسی هم می توانیم داشته باشیم همانطوری که منطقاً ما می توانیم به الگوریتمهایی نیز بپردازیم که یک قطعه ی موسیقی ایرانی یا کلاسیکی را مورد بررسی و تحقیق قرار می دهد و بلکه بخواهیم آنرا بوسیله ی رایانه ای هر چه نزدیکتر به اجرای یک کنسرت موسیقی زنده از لحاظات هوش مصنوعی شبیه سازی هم کنیم. مثلاً اینکه اینجا رباتیکی که برای چنین اجرای موسیقی رایانه ای احتیاج داریم خودش می توواند کلی حساب کتابهایی هم داشته باشند. و اما یک راهش هم این است که شما همان قطعه ی موسیقی اجرا شده را روی یک لوح فشرده ای ضبط نموده و بعد روی رایانه ی خود اجرا هم کنید. آیا مسئله حل است؟ یعنی این یک مسئله است که آیا آن زیبایی را که در موسیقی کنسرت زنده با آن نورپردازیهایش از لحاظ زیباشناسی احساسات انسانی یحتمل درک می کند، آیا همان را می شود رایانه هم از طریق هوش مصنوعی بازسازی کند؟ آیا لااقل تا حدودی هم می تواند چنین کند؟ و حالا برگردیم به کمدی و طنز و استهزاء؛ آیا کمدی و طنز و استهزاء خیلی بهتر از الهیات و فلسفه و حکمت متعالیه و علوم و پزشکی نمی توانند یک مفهومی را که فیلسوف و دانشمند هم حتی در آن گیر کرده اند منتقل کنند به تماشاگر و شنونده و بیننده؟ و مسئله حل است دیگر! الا اینکه بالاخره مثلاً وقتی می خواهیم ویروس کرونا را برایش واکسن هم بیابیم، ممکن است از میمونها هم استفاده کنیم چرا که از لحاظ ساختمان بدنی یحتمل با انسان شباهتهایی دارند و بهتر است مستقیماً روی انسانها استفاده نشود همانطوری که روی موشها هم یحتمل حتی بهتر باشد اول از همه استفاده شوند. ولی آیا با میمون بازی هم می شود مسئله ی خودمان را اینجا حل کنیم؟

و اما یک نکته ای که در طنز هست این است که شما جایز هم هستید که مثلاً دادگاه عدل الهی را هم مسخره و استهزاء بفرمایید! یعنی آنجایی که دادگاه عدل الهی را اتفاقاً صهیونیست مسیحی هم ریاست می کند و قرار است یک مسلمان را به عنوان نمونه بجای همه ی مسلمانان هم محاکمه کند، حالا فرض بفرمایید که متهم مسلمان بیگناه بدبخت هم رفته است در جایگاه متهم با غل و زنجیر هم زانو زده است و رئیس شعبه ی دیوان عالی کشوری دادگاه صهیونیستی مسیحی  هم به او می فرماید که تو محکوم به اعدامی! خوب، حالا اگر متهم بفرماید که تو غلط کردی و تازه باید برگردی و همه ی اردنگیهایی را که به بنده ی حقیر در طول سالیان و ده های تا حالا زده ای را نوش جان کنی و یک مرتبه همه و همه در دادگاه بریزند سر آن رئیسی که اینقدر هم صهیونیست مسیحی ای است که همه ی فلسطینیان و مسلمانان را هم به سطوح آورده است و حالا اردنگی بزن و کی نزن به این رئیسی از روسای دادگاه های صهیونیست مسیحی! یعنی بالاخره این یک طنزی است که اگر امام جماعات و امامان جمعه و مراجع تقلید و حتی ولی فقیه مد ظلهم العالی و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه همه ی ائمه ی اطهار و محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم خاتم الانبیاء و بقیه ی پیغمبران هم بودند همه و همه می آمدند می گفتند ما هم آمده ایم صف بکشیم در این دادگاه عدل الهی که این صهیونیستهای مسیحی خود حضرت مسیح را هم مسخره کرده اند هر کدام لااقل چهار تا اردنگی بزنیم عقده هایمان خالی شود و دلمان هم خنک شود از دست این لامذهبها! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَىٰ فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿الأنبیاء: ٨٧﴾

 فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِیمٌ ﴿١٤٥﴾ وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ ﴿الصافات: ١٤٦

 وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ﴿الأنعام: ٥٩﴾

 

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: ١٠﴾

 

1. قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿آل عمران: ١٣٧﴾

2. قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿الأنعام: ١١﴾

3. وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّـهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿النحل: ٣٦﴾

4. فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿الزخرف: ٢٥﴾

5. فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿الطور: ١١﴾

6. وَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ ﴿الواقعة: ٩٢﴾

7. فَلَا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ ﴿القلم: ٨﴾

8. وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ ﴿الحاقة: ٤٩﴾

9. وَذَرْنِی وَالْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِیلًا ﴿المزمل: ١١﴾

10. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ١٥﴾

11. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ١٩﴾

12. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٢٤﴾

13. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٢٨﴾

14. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٣٤﴾

15. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٣٧﴾

16. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٠﴾

17. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٥﴾

18. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٧﴾

19. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٩﴾

20. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المطففین: ١٠﴾

 

 

 

(باب) * (فرض الحج والعمرة) * 1 - علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن عمر بن أذینة قال: کتبت إلى أبی عبد الله (علیه السلام) بمسائل بعضها مع ابن بکیر وبعضها مع أبی العباس فجاء الجواب بإملائه: سألت عن قول الله عز وجل: " ولله على الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلا [1] " یعنی به الحج والعمرة جمیعا لأنهما مفروضان وسألته عن قول الله عز وجل: " وأتموا الحج والعمرة لله " قال: یعنی بتمامهما أدائهما واتقاء ما یتقی المحرم فیهما وسألته عن قوله تعالى: " الحج الأکبر [2] " ما یعنی بالحج الأکبر؟ فقال: الحج الأکبر الوقوف بعرفة [3] ورمی الجمار والحج الأصغر العمرة

 

الکافی ط الاسلامیة، شیخ کلینی، جلد 4، ص 265

http://lib.eshia.ir/11005/4/265

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

می فرمایند که وقتی ماهی یا نهنگ حضرت یونس علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیهم السلام را به جزیره یا صحرایی پرتاب کرد؛ و لذا سوال اینجا است که آیا کدو را هم ماهی در شکمش داشت و با او پرتاب کرد به صحرا و جزیره که آنجا رویانده شود یا همانجا در جزیره و صحرا خودش کدو هم داشت و دیگر لازم نبود که ماهی کدو یا تخم کدو هم با حضرت یونس به بیرون در صحرا یا جزیره پرتاب کند؟

البته اینجا نکته ای که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بدرستی هم اشکال می شود این است که چرا شما از نام آوردن افراد وقتی نظریه هایی را که بدانها منصوب است خودداری نمی کنید و انواع آن نظریات را با اسمهای آنها بیان می دارید و حال آنکه آنچه در فلسفه ای که بدانها منصوب است مهم است خود مفاهیم و مسائل و قضایای فلسفی است و نه اسامی افرادی که آنها را یحتمل ابداع کرده باشند یا خود را بدانها منصوب می کنند! مثلاً وقتی یک روحانی و چند کمونیست یا مارکسیست و اهل دانشگاه با هم مناظره می فرمایند، آیا مهم است که شما اسامی آنها را هم بفرمایید یا اینکه اگر بحثی که می کنند شما را به نتیجه ای می رساند است که اصل ماجرا است؛ و بلکه مسئله این است که آیا بالاخره حکمت متعالیه را ما می توانیم به عنوان مکتبی فلسفی آنچنان ارائه دهیم که حوزه و دانشگاه و کمونیست ومارکسیست را هم بیاورد سر مکتب بنشاند بجای اینکه همه را از مکتب حکمت متعالیه هم فراری داده و ببرد سر مکتبهای دیگر هم بنشاند؟ 

نکته ای که اینجا قابل ملاحظه است این است که کسی که به نماز و عبادت خدا باور دارد، باورهایی هم دارد که آیا تا چه حدودی هم دانشگاهی و کمونیست ومارکسیست هم باور داشته باشند؟ موضوع فقط این نیست که شما اگر رفتید وسط گود چاله میدان،  و لذا نمی توان غیر از فرهنگ آن میدان را هم ارائه داد؛ و مسئله بلکه از نوع باورهایی هم هست که اویی که مرد، آیا دیگر تا ابد هم مرده است و دیگر حتی اگر چشمهایش را هم دوباره باز کرد و نگاه مهربانانه ای هم به شما کرد یا بلکه کفن دزد آمد بالای سرش کفنش را بدزدد و گفت بابا جان من زنده ام مرا نجات بده و آنگاه تو را یک جایزه ی خوبی هم می دهم! دروغ است؟! نباید هم از این حرفها زد و باید هم معذرت خواهی کرد؟ و بلکه یحتمل هم خود تحقیری است؟

کمی تامل بفرمایید که چطور است که داستانهای انبیاء و اولیاء را ما هنوز در قرآن آنچنان می خوانیم و بلکه حفظ هم می کنیم که گویی همین امروز زنده اند؟! آیا اساطیر الاولین است؟

یعنی اگر حسن خطر آمد گفت که وقتی سوار جیپ خود هستید و خواستید با آن دور بزنید مواظب باشید که بی هوا نپیچید آنچنان که چپ خواهد کرد، آیا باید گفت که حسن خطر ترسیده و بلکه حالا باید به او گفت حسن می چپه؟ یعنی اگر حسن خطر اسنپی می چپه کنترل جیپش را چک کند و هم کنترل الگوریتمهای اتوماسیونی را چک کند و هم تامل کند که آیا کنترلش درست دارد عمل می کند و نقصی هم ندارد و حفاظت اطلاعات را هم چک کند و بلکه حتی همین چک کردنها را هم کنترل کند و دوباره چک کند، کار غلطی هم کرده است؟ مسئله اینجا این است که اگر بخواهد همه ی این کارها را بکند و برق هم نرود و ریستارات هم نشود و صفحه ی آبی هم نیاید و ...، اینها یک سری مسائل اتوماسیونی الگورتیمی است. ولی اگر بجای اینکه فقط دارد پیچ جیپ را کنترلش را چک می کند، بخواهد جیپش هم ترانسفورمرهایی داشته باشد که تبدیلاتی بین زیردریایی و کشتی و ماشین و هواپیما و چت و امثالهم هم دارد، خوب آنگاه کنترلهایش هم در انواع رباتیکش افزایش می یابند و باید کنترل و چکهای کلیدی اش را بیشتر هم کند. و الا یک وقت می خواهد از زیردریایی برود به کشتی و از کشتی برود به هواپیما و چت و بجایش خدای ناکرده می افتد توی شکم ماهی و آنگاه یحتمل هم پرتاب شود به جزیره یا صحرا و آیا حتی کدویی هم در کار باشد یا خیر؟!

بنده صبحی داشتم اینها را می نوشتم و بلکه یاد حسن می چپه افتاده بودم که انگشترهایش را به من داده بود یا اینکه نکند بنده ی حقیر بوده است که انگشترهایم را به او داده بوده ام؛ حالا ایشان که طلبی از این حقیر ندارند، گفتیم لااقل ما از ایشان طلبکار نشویم بعد از این همه سالها که حسن خطر را می شناسیم و بلکه از او کمی هم دور افتاده ایم! خلاصه یک مرتبه برق رفت و همه پاک شد.... عمو برقی است دیگر! طلبگاری که ندریم. البته بنده ی حقیر این را هم عرض کنم که بطور اوریجنال و اول کار عرضم این بود که وکیل مدافع امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه ولی فقیه و مراجع تقلید که خیلی نمی توانم شوم در دادگاه عدل الهی آنطور که گناهکار را با قل و زنجیر هم می برندش، و لذا لااقل آیا بتوانم از خودم در دادگاهی که خودش را بجای دادگاه عدل الهی جا زده است و رئیسی صهیونیست مسیحی هم دارد که فلسطینیان و بلکه کل مسلمانان را هم می فرماید همان بهتر که خود تحقیری کنند و لیاقت ورود به دادگاه های عدل الهی را هم ندارند و فلسفه و علم و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهیشان هم بدرد خودشان می خورد و .... ولی بعد دیدم که این خودش همان خود تحقیری ای هم هست که حتی عمو برقی و حسن خطر می چپه اسنپی هم نمی خواهد هر چند که آهن در دستش نرم نشود و بلکه بایددر صحراها و جزیره ها هم بدود دنبال معدن آهن که برای دسته بیلش هم یک بیلی درست کند تا باغش را بیل هم بزند و حتی کدو هم بکارد و ...! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّـهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ ﴿التوبة: ٦٤﴾

وَتَضْحَکُونَ وَلَا تَبْکُونَ ﴿النجم: ٦٠﴾

إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ ﴿الحجر: ٩٥﴾

 

یک نکته ای که اینجا هست این است که وقتی گمراهی و ضاله درجاتش آنقدر بالا می رود که گروه های ضاله ی گمراه همه و همه در سطوح جهانی با هم درگیر می شوند و به چان هم می افتند و بر سر امور دنیوی با هم وارد جنگ و ستیز می شوند، در ظاهر قضایا همینطور هم جلوه می کند که دیگر خدا و پیغمبران و خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام نیستند که کاره ای هم هستند و بلکه آنقدر با هم برویم توی جنگ و دعواهای خودمان تا بالاخره همه ی کارها دست خودمان هم بیافتد و یا علی از تو مدد! کدام نماز؟ کدام دعا؟ اینها دیگر دمده شده اند و علوم جدیده آمده اند و کدام حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ و بالاخره کدام اسلام؟ آخوندهای منحرف همجنسباز همجنسگرای بدتر از کمونیستها همه ی کارها را خراب کردند رفت پی کارش و خوان نعمت را از همه و همه دزدیدند و حالا می خواهند آمریکا را هم چپه کنند و بر کل العالم مسلط شوند و دنیا را از چنگ انگلیسها و آمریکاییها و صهیونیستها و همه و همه در بیاورند این مارمولکها! رویال پارک ما را که در بولیوار شهرزاد تا می آید قصه هایش را شروع کند گفتن و تا میاید از سیاه چاله اش بیرون بیاید و افقش نمایان شود باز نقبش می زنند به سیاه چاله ی بزرگتری و بلکه پارک رویال خودشان هم کردند و  گند زدند به همه چیزهای دیگر هم رفت! اصلا همین مارمولکها هم هستند که می گویند زمین صاف است و حالا یحتمل هم در میانش یکی دو تا تشت آب مانندی هم واقع است و بلکه کمی پستی و بلندیهایی هم داریم که مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان فبای آلاء ربکما تکذبان .... و الا این همه ماشینها روی زمین چطور می خواستند حرکت کنند اگر زمین صاف نبود و بلکه گرد مثل گردو هم بود؟ حالا یک طرف شب است و یک طرف روز؛ این هم شد دلیل بر گردی زمین؟ راست می گویند که صاف هم هست دیگر! لعنت بر هر چه دروغگوی کذاب است. هر گردی که گردو نیست و هر چه گرد شد که معنایش این نیست که دیگر صاف هم نیست. بعضی چیزها اصلا هم صاف است و هم گرد در آن واحد! و الا خیلی وقت پیشها فضاهای اقلیدسی و بلکه حتی لرنتزی و آنتی دسیتری و دسیتری و تخت را می انداختیم دور می رفتند پی کارشان. إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کَانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ ﴿المطففین: ٢٩﴾ فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ ﴿المطففین: ٣٤﴾. واقعاً که گریه دارد و نه خنده خصوصاً آنجایی که تناظرهای همدیسی مارمولکی هم داشته باشیم. همین است که اشتباهی می زنیم پا برهنه به کربلا که حق خودمان را بگیریم و دیگر حق مستضعفین و بلکه امام المستضعفین را هم یادمان می رود که کدام به کدام است؟! و آنگاه همه ی کاسه کوزه ها را هم می خواهیم بشکنیم سر حجج اسلام و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی؛ این است دیگر که در ایکی ثانیه ایکی یو سان معلق می زند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

«اللهم إنک عملتَ سبیلاً من سُبُلک فجعلت فیه رضاک و ندبت إلیه أولیاءک و جعلته أشرف سبیلک عندنا ثواباً و أکرمها لدیک باباً و أحبها إلیک مسلکا ثم ‌اشتریت فیه من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأن لهم الجنهًْ یقاتلون فی سبیل‌الله فیَقتلون و یُقتلون وعداً علیک حقاً فی التوراهًْ و الإنجیل و القرءان فجعلنی ممن ‌اشترى فیه منک نفسه ثم و فى لک ببیعه الذی بایعک علیه غیر ناکبٍ ولا ناقضٍ لک عهداً و لامبدل تبدیلاً إلا استنجازاً لموعدک و استحباباً لمحبتک و تقرباً إلیک فصِل اللهم على محمد و آله واجعل خاتمهًْ عملی ذلک وارزقنی لک و بک مشهداً توجب لی به الرضى وتحط عنی به الخطایا واجعلنی فی الأحیاء المرزوقین بأیدی العداهًْ العصاهًْ تحت لواء الحق ورایهًْ الهدى ماضیاً على نصرتهم قدماً غیر مولٍ دبراً ولا محدثٍ شکاً وأعوذ بک عند ذلک من الذنب المحبط للأعمال»

 

گفت‌وگوی صمیمانه با «اطیاب کامل زبیدی» همسر شهید «محمد الشیبانی»، از همراهان شهید ابومهدی المهندس، چیزی قشنگ‌تر از شهادت نیست،

روزنامه کیهان امروز

 

 

 ثُمَّ تُصَلّی رَکعَتَینِ وتَقولُ ما رُوِیَ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَن أبیهِ عَن عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ عَن أمیرِالمُؤمِنینَ علیهم السلام : اللّهُمَّ إنَّکَ أعلَمتَ سَبیلاً من سُبُلِکَ ، فَجَعَلتَ فیهِ رِضاکَ ، ونَدَبتَ إلَیهِ أولِیاءَکَ ، وجَعَلتَهُ أشرَفَ سُبُلِکَ عِندَکَ ثَواباً ، وأکرَمَها لَدَیکَ مَآباً ، وأحَبُّها إلَیکَ مَسلَکاً ، ثُمَّ اشتَرَیتَ فیهِ مِنَ المُؤمِنینَ أنفُسَهُم وأموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ، یُقاتِلونَ فی سَبیلِکَ فَیَقتُلونَ ویُقتَلونَ وَعداً عَلَیکَ حَقّاً ، فَاجعَلنی مِمَّنِ اشتَرى فیهِ مِنکَ نَفسَهُ ، ثُمَّ وَفى لَکَ بِبَیعِهِ [1] الَّذی بایَعَکَ عَلَیهِ ، غَیرَ ناکِثٍ ولا ناقِضٍ عَهداً ، ولا مُبَدِّلٍ تَبدیلاً ، إلاَّ استِنجازاً لِوَعدِکَ وَاستیجاباً لِمَحَبَّتِکَ ، وتَقَرُّباً بِهِ إلَیکَ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاجعَلهُ خاتِمَةَ عَمَلی ، وَارزُقنی فیهِ لَکَ وبِکَ مِنَ الوَفاءِ مَشهَداً توجِبُ لی بِهِ الرِّضا ، وتَحُطُّ عَنّی بِهِ الخَطایا . اِجعَلنی فِی الأَحیاءِ المَرزوقینَ بِأَیدِی العُداةِ العُصاةِ ، تَحتَ لِواءِ الحَقِّ ورایَةِ الهُدى ، ماضِیاً عَلى نُصرَتِهِم قُدُماً غَیرَ مُوَلٍّ دُبُراً ، ولا مُحدِثٍ شَکّاً ، أعوذُ بِکَ عِندَ ذلِکَ مِنَ الذَّنبِ المُحبِطِ لِلأَعمالِ .

 

ماه خدا، محمدی ری شهری، جلد 2، ص 684

http://lib.eshia.ir/27385/2/684

 

ثم تصلی رکعتین وتقول ما روى عن جعفر بن محمد، عن أبیه، عن علی بن الحسین عن أمیر المؤمنین علیهم السلام:
اللهم إنک أعلمت سبیلا من سبلک فجعلت فیه رضاک، وندبت إلیه أولیاءک وجعلته أشرف سبلک عندک ثوابا، وأکرمها لدیک مآبا، وأحبها إلیک مسلکا ثم اشتریت فیه من المؤمنین أنفسهم وأموالهم بأن لهم الجنة یقاتلون فی سبیلک فیقتلون ویقتلون وعدا علیک حقا فی التوراة والإنجیل والفرقان، فاجعلنی ممن اشترى فیه منک نفسه، ثم وفى لک ببیعته الذی بایعک علیه، غیر ناکث ولا ناقض عهدا ولا مبدل تبدیلا، إلا استنجازا لوعدک، واستیجابا لمحبتک، وتقربا به إلیک فصل على محمد وآله، واجعله خاتمة عملی، وارزقنی فیه لک وبک من الوفاء مشهدا توجب لی به الرضا، وتحط عنی به الخطایا، اجعلنی فی الأحیاء المرزوقین بأیدی العداة العصاة، تحت لواء الحق، ورایة الهدى، ماض على نصرتهم قدما، غیر مول دبرا، ولا محدث شکا، أعوذ بک عند ذلک من الذنب المحیط للأعمال.

 

بحار الانوار، ط دار الاحیاء التراث، جلد 95، ص 126

http://lib.eshia.ir/71860/95/126

 

 

یک مسئله ای که در باب دشمنی ضاله و گمراهان با سیادت سادات هست این است که حتی آن ارثی را که در اسم سید و سادات بدانها می رسد را نیز حاشا می کنند. و در این کار معمولاً از همه بیشتر آنهایی اصرار دارند که ادعای امام زمانی و آیت اللهی و مرجع تقلیدی و بلکه بالاتر از ولی فقیهی هم دارند ولی از دین و دینمداری و اسلام هم کلاً خارج شده اند و فرقه هایی ضاله ی گمراهی هم برای خودشان درست کرده اند که برایش حتی با زور شمشیر و اسلحه هم که شده تبلیغات می کنند و پشت اینها هم زیاد نباید بگردید تا از جمله صهیونیستهای مسیحی و فراماسونری و سازمانهای جاسوسی را هم بیابید. 

اگر شما سعی کنید درجه بندی صفر، یک، بینهایتی بفرمایید. ایکی ثانیه نمی گذرد که آنها نیز بدتر از شما کالیبربندی خود را ارائه خواهند داد. همین که از صفری زانوی تلمذ و طلبگی نزد استاد و مرجع تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی تا بینهایت میل به دروس امام زمان عجل الله فرجه الشریف سعی و تلاش بفرمایید، کافی است که مورد تمسخر و استهزاء کوچک و بزرگ واقع شوید که باز این بابا وهم برش داشته است. البته اینجا از مختصات چنین توجهاتی است که بین عنایات امام زمان عجل الله فرجه الشریف به پابرهنه ها و کوخ نشینان و کپرنشینان داریم که از این توجهات و عنایات حضرتش اشرافیت و نجومی بگیران و امثالهم بی بهره هم می مانند و اصلا فرصت وارد شدن به حلقه ی آنها را نمی یابند. اینجا است که می فرمایند نشنو از نی چون حکایت می کند، بشنو از دل چون روایت می کند؛ دلی که آنقدر سخت شده که نمی تواند با بینوایان بنشیند و درد دل آنها را هم بشنود آن صبوری و بصیرتی را که لازم است را ندارد که بتواند به مستضعفین حتی نزدیک هم شود و بلکه خوی استکباری او برایش دافعه ای را ایجاد می کند که بدتر او را هر چه بیشتر از آنها دور کرده و بلکه با آنها وارد جنگ هم می شود ولی باز هم در عین حال مدعی نه حتی امام زمانی و پیغمبری و بلکه خدایی و انا ربکم الاعلی ای خودش هم هست. این بیچاره ای که خوی و اخلاقش در مقابله ی با مستضعفین به بدتر و پست تر از حیوانات افتاده است  اگر چنین نکند چه کند؟

از آن طرف ما از آن ارث و میراث عظیم امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم اگر دقت کنیم مشاهده می کنیم که در بین سیادت و بزرگی خدا و زجه زدنها مومن نزد خدایش و از جمله در دعای کمیل یا سیدی و الهی و ربی و مولای از طرف آن سیدی بزرگوار، خدا در دعاهایش آنقدر او را می تواند ارتقاء دهد که وجود خدا را آنطور که خدا روحش را در وجودش نهاده است با تمام نورانیتش متجلی می کند و می فرماید یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیه فادخلی فی جنتی فادخلی فی عبادی.

البته در فیلم حضرت مریم نشان می دهد که آن روحانی سعی دارد روحانیهای دیگر را بخرد ولی آنها به پیغمبری حضرت زکریا علی نبینا علیهم السلام شهادت می دهند و از دریافت رشوه ی او خودداری می کنند و نزد خود حضرت زکریا رفته و از او یاری می طلبند و .... اینجا نکته ای که هست این است که می فرمایند که بعضی برای عملی کردن نقشه های استثماری و استعماری خود فرموده اند که عربها را باید سیر نگه داشت و ایرانیها را گرسنه! البته الی ما شاء الله تحریمها و وضعیت نابسامان اقتصادی آنقدر اثر کرده است که دیگر احتیاجی به این ترفندها نیست و مردم خودشان یواش یواش بزودی زود شروع خواهند کرد به آدم خواری سوای آنچه بر سر یمن و افغانستان و عراق و سوریه و لبنان و لیبی و فلسطین و همه و همه هم آورده اند! بعضی از این گمراهان و ضاله دائیشی معتقد هم هستند که ما کارخانه مان ورشکسته که نشده است که هیچ و بلکه منتظریم اربابانمان دستور دهند تا بر مستضعفین عالم غلبه کرده و آنگاه ماشینها و هواپیماها و کشتیها و دیگر اجناس لوکسمان را به مستکبرین و شاهنشاهان و فراعته ی عالم هر چه بیشتر هم غالب کنیم! عجب؟ و وقاهت بعضی آنجا است که می فرمایند که بابا چرا می خواهید این ضاله ها  و گمراهان عالم را واسطه کنید که همه چیز را به همه و همه غالب هم بفرمایید؟ مگر ما خودمان چه مان می شود؟ دلال و واسطه نمی خواهد دیگر! مستقیم با خودمان معامله بفرمایید لطفاً. اینها غافلند که مراکز تجاری جهانی به این سادگیها نیست که دست هر کسی سپرده شود و هر کس خواست مدعی مستکبری و فرعونی و شاهنشاهی هم کند؛ حالا الی ما شاء الله خواستید ادعای مستضعفی بفرمایید، اشکالی ندارد. بکنید! و خود هم دانید! البته یک جاهایی خواهیم هم دید همانطوری که دیده ایم هم که آن فیلبانها با چکشهایشان باید جلوی طغیان آن فیلها را چطور هم بگیرند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی همه را می طلبد که به سمت حق بینهایت ببرد همانطوری که اویی که خود موفق شده است نزد حق مستقر شود نیز سعیش بر این است که دوباره از آن حق بینهایت برگردد و هر آنکس را که در توانش است نزد حضرت حق در بینهایت حتی المقدور ببرد. این آن چیزی است که خلاف امر واقع جلوه می کند آنچنان که فرضاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف چطور ممکن است بنظر برسد که نزد منحرفین و بی دینها و بلکه کافران و مشرکان و منافقان برود و سعی کند که آنها را نزد حضرت حق ببرد؟

نداریم؟ امام زمان عجل الله فرجه الشریف چنین نمی فرمایند و از امامان ما نبوده اند که چنین فرموده اند؟ چرا حماسه ی حسینی، اینچنین حماسه ی امام حسین علیه السلام است؟ و چرا صلح امام حسن علیه السلام پر شکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ است؟ و حتی چطور است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هنوز که هنوز است در غیبت تشریف دارند؟

اتفاقاً مسئله ی حکمت متعالیه از این نوع است که سالک الی الله خواهی نخواهی یا خود می رود یا مجبور هم می شود که نزد شرورترینها برود و همه و همه را با خود جمع کند و نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف برود یا در غیر این صورت اگر مستقیماً امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را نیافت حتی المقدور تا آنجایی که می تواند خود و یارانش را نزد حضرت حق برساند. البته اینجا یک نکته ای که هست این است که برای کافران و مشرکین و منافقین بدتر از این بنده ی حقیر که یحتمل هم پیدا نشود ولی برای امثال همین ماها بالاخره این دور از ذهن بنظر می رسد که ما می توانیم هم امام زمانی همه و همه شویم و به حضرتش یاری هم برسانیم چرا که این از اصول مسلم حتی روانشناسی هم هست که وقتی شما کمال و بلکه خود خدا را می طلبید، غیر ممکن هم می شود که امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزد شما ظهور نفرمایند هر چند که یحتمل از دیده ها پنهان هم باشند.

آن حضرت آنقدر بین انسانها سفرهایی در سفرهای چهارگانه اسفار اربعه نزد حضرت حق می فرمایند تا بالاخره همه و همه را و حتی شرورترینها را با خود نیز نزد حضرت حق ببرند. حالا یکی دیرتر و یکی زودتر می رود و بلکه یکی در باتلاق گیر کرده است و دیگری در سیاه چاله ای و دیگری حتی نورانیت محض هم یحتمل هست و حتی آهوها و موشها و گربه ها و سگها و بلکه گاوها و دختران و پسران گاوچران را هم با خود نزد حضرت حق می برد. و چرا؟ برای اینکه نمی خواهد گاوها مدام در تویله هایشان گیر کرده باشند و محصور و زندانی باقی بمانند و مایل است که حتی گاوها را نیز به چرا برده و در میان علفزارها نیز چرا کنند.

ولی مسئله ای که هست این است که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این اشکال می شود که حالا شما اگر قرار است که همه و همه را بسمت خدا ببرید، آنگاه همین هم هست که بنظرتان می رسد که یک آیت اللهی یا کاردینالیته ای از لاحظ منطق ریاضی دارد آیت اللهی و کاردینالیته ای دیگر را نیز پایین می کشد یا زیادی هلش می دهد که برود بسمت آیت اللهی ها و کاردینالیته های بالا و بالاتر و ...! البته این درست است که فاسق و مومن هیچ گاه با هم برابری ندارند، ولی وقتی شما دارید بر روی همه ی طیفهای مثبت و منفی حتی در بین بهشتیها و جهنمیها نیز انتگرال می گیرید و بلکه انتگرالگیریهای راهی را هم دارید بررسی می کنید که کجاها می توان بازبهنجارش کرد و کجاها نمی شود و صفرهای توابع زتای ریمان را نیز دارید برای انواع بسطهای جبری و واپاشیها بررسی می فرمایید، بالاخره ابعاد موهومی و ابعاد مختلط و حقیقی را هم باید در نظر گرفت و در نهایت حساب و کتاب کرد و دید مسئله بالاخره چیست؟ و در نهایت آیا غیر از این است که هر مسلمانی به لقاء الله خواهد پیوست؟ انا لله و انا الیه راجعون! مشکل این است که بالاخره امام زمان عجل الله فرجه الشریف خو را نیز بشناسد و به لقاء الله بپیوندد و نه اینکه در مرگ جاهلیت هم بمیرد! اللهم عرفنی نفسک و ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک ... اینجا مانعی نیست که سالک الی الله نزد مشرکین و منافقین و کافرین حتی المقدور هم برود و سعی در تبلیغ اسلام هم کند و لو اینکه وارد جهنم هم شده و خود را مبتلا کرده است. مسئله فشلی و راحت طلبی و اشرافیگری نیست که بگوییم همچین که سالک الی الله دلش قرص شد که نزد حضرت حق رسیده است، دیگر کار تمام است و دیگر لازم هم نیست که از آن موضعش جنب و تکان هم بخورد و بلکه دغدغه اش بیشتر هم می شود که بالاخره بقیه را چطور هر چه زودتر نزد حضرت حق برده و بلکه موجبات ظهور حضرت حق را هر چه زودتر هم فراهم کنم؟! کربلا کربلا ما داریم می آییم! کربلا کربلا ما داریم می آییم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الامر

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

... ۴- کسانی که علامه مصباح را تئوریسین خشونت القا کردند و اولین نفر رئیس‌دولت اصلاحات بود، اولاً خود حامیان و عاملان قتلهای زنجیره‌ای بودند و در همین چند روز اخیر با الفاظ و جملات خشونت بار علیه علامه، «خشونت کلامی» را به اوج خود رساندند. ثانیاً این جماعت عنود غربی و ضدانقلاب در حالی حداقل آزادی بیان را برای این مفسر بصیر انقلاب قائل نبودند و نیستند، که تاکنون از این همه جنایت و ترور و خشونت آمریکا و اسرائیل علیه ملت‌های منطقه بویژه کشتار مردم فلسطین و یمن و ترور شهید حاج قاسم و شهید هسته‌ای فخری زاده کوچک‌ترین سخنی به زبان نیاورده و نمی‌آورند و بلکه تئوریزه‌کننده جنایات و اقدامات خشونت‌آمیز و تروریست دولتی آمریکا و اسرائیل و عربستان بوده و هستند....

 

آن همه دشمنی با مصباح چرا؟! (نگاه)؛ روزنامه کیهان بتاریخ امروز

 

 

" کسانی که علامه مصباح را تئوریسین خشونت القا کردند و اولین نفر رئیس‌دولت اصلاحات بود، اولاً خود حامیان و عاملان قتلهای زنجیره‌ای بودند و در همین چند روز اخیر با الفاظ و جملات خشونت بار علیه علامه، «خشونت کلامی» را به اوج خود رساندند."

 

 

بنده ی حقیر خیلی متوجه این نقل قول دقیقاً نمی شوم و آن اینکه این خبر دارد می فرماید که از جمله رئیس دولت اصلاحات خود حامی و عامل قتلهای زنجیره ای نبود یا بود؟ و ....؟!!! این خیلی حرف است؛ غیر از این است؟ یحتمل اشتباهی این وسط شده است یا بنده ی حقیر است که اشتباه فهمیده ام؟! یا ...؟

با سلام، بنده ی حقیر این مستند را اتفاقاً خیلی دوست داشتم ببینم ولی تا حالا نتوانسته ام. و حالا که شما لینک آنرا داده اید حتماً می بینم. در مورد مسائل المپیادی و دانشگاهی هم اصلا وارد نیستم؛ ولی تجربه ی خودم را در رابطه با از جمله مسائل ریاضی فیزیکی عرض می کنم یحتمل بدرد دیگران هم بخورد. مسئله اینجا این است که همانطور که می دانید مسائل ریاضی فیزیکی در یک فضای سیاسی بزرگتری واقع می شود که از جمله فضا-زمان اسلامی است که مشکل اینجا است که در فضای بین المللی این فضای اسلامی که می تواند همه چیز را هم در بر بگیرد را بدلایلی می خواهد تنزل بدهد به فضاهایی از جمله ریاضی فیزیکی! و لذا بنده ی حقیری که هیچ ارتباطی هم آنچنان با دانشگاه ها و پژوهشگاه ها بغیر از یحتمل از طریق اینترنت ندارم، می توانم خودم را در مقالات آرشیو دانشگاه کرنل غرق کنم و بقولی حتی به موهوماتی که مایلم و بنظرم می رسد که مهم است بپردازم و هیچ کس هم با من کاری ندارد تا انجایی که یک مرتبه یک اتفاقا عجیب و غریبی یحتمل می افتد و اوضاع را ظاهراً دگرگون می کند. ولی عجیب و غریبی قضایا اینجا است که خودتی و خودت و حالا خیلی زرنگ هم باشی خدایت و لا غیر! یا لااقل در ظاهر اینطور بنظر می رسد. ولی بنظر بنده ی حقیر مسئله دقیقاً عکس آنی است که می فرمایید. یعنی همه ی افراد دانشگاهی و پژوهشی آنقدر به مراکز علمی بین المللی و از جمله آمریکا متکی اند که دیگر یحتمل یادشان  می رود که در ایران چیست که می گذرد؟ و مسائل در ایران چطور است؟ انگار همه از دیگران یک جورهایی بیگانه شده اند؛ لااقل این برداشت این بنده ی حقیر است و اگر کسی به قصد می خواهد چنین کند که خیلی موفق شده است! مثلاً بنده فقط نمی شنوم و بلکه می بینم که همین نزدیک ما در امامزاده مان یکی دو تا دانشجویان جوانی چطور عمرشان را یحتمل از کار زیاد تمام می شود آیا برای اینکه بیش از حد زیر استرس گرفتن بورس و خارج رفتن و بیخوابیهای ناشی از درس و رقابتهای عجیب و غریب هم می شوند؟! یعنی در عرصه های ی بین المللی دانشجویان ما را بتوانند قاپ می زنند و می برند و بلکه خودشان هم هر طور شده مایلند بروند. ولی از لحاظ سیاسی این عرصه ی بین المللی را کاری کردن که از لحاظ محلی و ملی نیز مفید واقع شود یک چیزی است که نمونه اش را مثلاً در برجام داریم مشاهده می کنیم. کار سخت است و نمی شود ساده انگاری کرد ولی اینکه چطور ایران از لحاظ بین المللی عرصه ی علم و دانش شود بجای اینکه از جمله ایرانیان به اقصی نقاط عالم بروند برای اینکه دانش بیاموزند یحتمل بصیرت و صبری بینهایت را می طلبد که به خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف ختم هم شود! مسئله اینجا این است که چقدر ما باید به عرصه ی بین المللی برویم و چقدر عرصه ی بین المللی باید هم اسلام بیاورد و نمی آورد!!! خیلی حرفها و کارها اینجا هست که باید انجام شوند و تمامی هم ندارد و یحتمل آیت اللهی ها و کاردینالیته ها از لحاظ منطق ریاضی باید صبر کنیم بالاتر بروند بجای اینکه همدیگر را بخواهند پایین هم بکشند و .... خیلی مخلصیم! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و عجلنا من انصاره و اعوانه

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

قُلْ هَـٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّـهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَسُبْحَانَ اللَّـهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿یوسف: ١٠٨

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

دو نکته‌ی مهمّ حادثه‌ی نوزدهم دی: جنبه‌ی دینی و جنبه‌ی ضدّ آمریکایی قیام مردم
 دو نکته‌ی مهم در اینجا باید مورد توجّه قرار بگیرد و تعیین‌کننده است. یک نکته اینکه رهبر این حرکت عمومی یک مرجع تقلید بود؛ یک روحانی بزرگ، یک شخصیّت برجسته‌ی مبلّغ و مروّج مبانی معرفتی دینی. این رهبر بزرگ از روز اوّلِ مبارزه هم مردم را به دین دعوت میکرد؛ از اوّل مبارزه، از سال ۴۱، دعوت امام متّکی به مبانی دینی بود و اگر اعتراض میکرد، اگر پیشنهاد میکرد، همه متّکی بود به مبانی دینی. پس حرکت مردم اساساً یک حرکت دینی بود، به خاطر اینکه با رهبری امام بود، با تعلیم و هدایت و راهنمایی امام بود و امام یک مرجع تقلید بود، یک روحانی برجسته بود و کار امام از اوّل متّکی به مبانی دینی بود؛ این یک نکته که نکته‌ی بسیار مهمّی است.

 نکته‌ی دوّم این است که تقریباً یک هفته قبل از قیام مردم قم، رئیس‌جمهور آمریکا -که آن وقت کارتر بود- در تهران، حمایت و پشتیبانی صد درصد خودش را از رژیم پهلوی و محمّدرضا ابراز کرد؛ یک نطقی برایش تنظیم کرده بودند که در مهمانی آن نطق را بخواند، آن نطق را گذاشت داخل جیبش و خودش شروع کرد حرف زدن -بعدها مفسّرینش و همراهانش این را افشا کردند- و تعریف و تمجید و حمایت صد درصد از محمّدرضا و از رژیم پهلوی. بنابراین این حرکت قم، یک حرکت ضدّ آمریکایی بود، یک حرکت ضدّ استکباری بود؛ حرکتی بود ضدّ آن قدرتهای خبیثی که به خاطر منافع خودشان از رژیم دیکتاتور و ضدّدین و فاسدِ پهلوی حمایت میکردند. حالا در واقع این قیام، هم جنبه‌ی دینی داشت، هم جنبه‌ی ضدّ آمریکایی داشت.

قیام نوزدهم دی، اوّلین ضربه‌ی تبر ابراهیمی بر پیکر بت بزرگ آمریکا
 در واقع قیام نوزدهم دی را میتوان اوّلین ضربه‌ی تبر ابراهیمی بر پیکر بت بزرگ به حساب آورد. این اوّلین [ضربه‌ی] تبری بود که به وسیله‌ی مردم قم به بت بزرگ آمریکا زده شد. بعد از آن هم ادامه پیدا کرد و شما امروز وضع آمریکا را مشاهده میکنید؛ وضع و حال بت بزرگ را امروز شما می‌بینید که این دموکراسی‌شان است؛ این افتضاح انتخاباتی‌شان است؛ این حقوق بشرشان است، حقوق بشری که هر چند ساعت یک بار، یا حدّاقل چند روز یک بار، یک سیاه پوست را بدون دلیل، بدون جرم در خیابان میکُشند، و کشنده و قاتل هم تعقیب نمیشود؛ این ارزشهایشان است که همین طور میگویند ارزشهای آمریکایی، ارزشهای آمریکایی، و امروز این ارزشها مایه‌ی مسخره‌ی همه‌ی دنیا شده، حتّی دوستانشان آنها را مسخره میکنند؛ این هم اقتصاد فلجشان است؛ اقتصاد آمریکا به معنای واقعی فلج است، دَه‌ها میلیون بیکار و گرسنه و بی‌خانمان [وجود دارد]؛ این وضع امروزِ آمریکا است. این البتّه چیز مهمّی است لکن عجیب‌تر از این، این است که یک عدّه‌ای هنوز قبله‌شان آمریکا است،  هنوز امید و آرزویشان به آمریکا است؛ آمریکایی که در یک چنین وضعی است.

خب گفتیم قیام عمومی مردم ضدّ آمریکایی بود؛ علّت هم فقط این نبود که حالا رئیس‌جمهور آمریکا آمده و صد درصد [حمایت کرده]؛ این در واقع یک سر باز کردن آن ناراحتی‌ها و خشمهای درونی ملّت بود، وَالّا ۲۵ سال بود که آمریکا در ایران انواع فشار را بر مردم وارد میکرد و به وسیله‌ی رژیم مستبد و فاسد پهلوی، در واقع ایران را پایگاه اصلی خودش قرار داده بود و نتیجه‌اش هم برای کشور ما پیشرفت نبود؛ بلکه بعکس، نتیجه‌ی حضور آمریکا در کشور ما فقر اقتصادی بود، فقر علمی بود، فساد و بی‌ بند و باری فرهنگی بود؛ یک چنین وضعی را اینها به وجود آوردند. حالا یک عدّه‌ای خیال میکنند که اگر با آمریکا تعامل کردیم و اگر آشتی کردیم و رفیق شدیم، اوضاع کشور بهشت برین خواهد شد؛ نه، به قبل از انقلاب نگاه کنید ببینید چه جوری است. به کشورهایی که الان با آمریکا قربان صدقه‌ی هم میروند نگاه کنید ببینید وضعشان چه جوری است؛ آن وضع اقتصادی‌شان، آن وضع علمی‌شان. در همین منطقه‌ی خودمان [هم هستند] که من دیگر اسم نمی‌آورم، خودتان میدانید.

البتّه بعد از آن حادثه‌ی انقلاب بزرگ ما هم، آمریکا دست برنداشت. دنبال استمرار همان سلطه‌ی جهنّمی بر کشور ما است؛ نه فقط بر کشور ما، [بلکه] بر ایران و بر کلّ منطقه. اینکه بعضی میپرسند که خب، فرق آمریکا و فلان کشور اروپایی چیست؟ فرق در همین است. آمریکا چون سالها اینجا منتفع بوده و استفاده کرده و جا خوش کرده بود، خودش را هم یک قدرت برتر میداند، دائم در صدد بازگشت به همان وضعیّت گذشته است؛ این، آن چیزی است که ملّت ایران را هشیار میکند و مراقب میکند. البتّه برخی از دولتهای خائن منطقه هم به او کمک میکنند.

 

فرازی از بیانات رهبری مد ظله العالی در سخنرانی تلویزیونی در سالروز قیام 19 دی مردم قم

https://www.leader.ir/fa/speech/24753/

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چطور می توان بین صفر و یک و بینهایت را درجه بندی و بلکه بازبهنجارش و تنظیم دقیق کرد آنچنان که حتی مستکبرین هم اسلام آورده و بلکه مستضعفین عالم نیز امام خود را بیابند و حضرت عسی ابن مریم علی نبینا، محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم، علیهم السلام هم از آسمان تشریف فرما شوند و در نماز جمعه ای با امام زمان عجل الله فرجه الشریف تعارفات خود را داشته باشند که شما بفرمایید بنماز و بلکه نخیر شما بفرمایید بنماز و بالاخره امام زمان عجل الله فرجه الشریف به نماز ایستاده و آن حضرت نیز پشت سر ایشان و همه و همه بنماز بایستند. اولاً که این خود از معجزات الهی است. ثانیاً درجات آیت اللهی مراجع تقلید و ولایت فقیه مد ظلهم العالی و بلکه کل عالم و از جمله کاردینالیته ها باید به حدی برسند که مثلاً هندسه ی ناجابجایی یا نظریه ی ریسمان و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی  معنی درست و حسابی هم پیدا کنند.

یعنی یک وقت هست که شما می دانید که در مکانیک کوانتومی باید معادله ی شرودینگر یا معادله ی دیرک را داشته باشید که خصوصیات خود را دارد. ولی یک وقت هم روشهای انتگرال راهی فاینمن یا هندسه ی ناجابجایی را در نظریه ی میدانهای کوانتومی می خواهید. یا یک وقت هست که دارید در نظریه ی اعداد کار می کنید و فرضاً گروه گالوای فلان معادله ای جبری را می خواهید بیابید. ولی یک وقت هم هست که مسئله را در نظریه ی بست-کن-وود-ونگ دنبال می کنید. و لذا درجات آیت اللهی و کاردینالیته ها هم بالاتر رفته اند. و حالا برای اینکه مسئله را فشرده هم کنید سعی می کنیم طرفهای یو وی و آر آر را حتی المقدور سر و تهشان را به هم برسانیم. و اما یک وقت هم هست که درجات آیت اللهی آنقدر بالا می روند که دیگر نمی توانید یو وی و آی آر را در بازبهنجارشها با از جمله تنظیمات دقیق تخمین بزنید که از کجاها دیگر باید برید و سر و ته میدانهای کوانتومی مورد نظر را به هم آورد؟ و بلکه نیاز است که به حدودی که به بینهایت میل می کنند را یافته و صفر و یک درجه بندیها را هم دریابیم و آنگاه به کمتر از امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت عیسی ابن مریم علی نبینا علیهم السلام خود را قانع نکنیم!

همانطوری که از سخنان گوهربار مقام معظم رهبری مد ظله العالی نیز پیدا است و نشان می دهد موانعی که در این میان در کار است از جمله محتاج نظیر قیام 19 دی مردم قم است که اگر مراقبت هم نشود تبدیل می شوند به فتنه هایی شبیه 18 تیر 78 و 88 و آنگاه بلکه آشوب در کنگره ی آمریکا ی 99. یعنی آنجایی که آیت اللهی ها باید درجاتشان ارتقاء یابند، بلکه گویی یک آیت اللهی می خواهد آیت اللهی دیگر را آنچنان محدودش کند که بفرمایند گناه از تو است و نه از بنده ی حقیر و .... و لذا بجای اینکه معادله ی مورد نظر را در نظریه ی اعداد و هندسه ی جبری و هندسه ی دیفرانسیل و بلکه هندسه ی ناجابجایی و ابرتقارن و نظریه ی میدانهای همدیسی و ریسمان و ... بتوانیم بیابیم و یو وی و آر آر را نیز درست تخمین بزنیم حتی برای انگیزه های محدود ریاضی فیزیکی خود؛ بجایش، آیت اللهی ها و کاردینالیته ها را هم حتی در منطق ریاضی داریم تنزل می دهیم بجای اینکه ارتقائش هم بتوانیم بدهیم چرا که با آیت اللهی و کاردینالیته ای غیر قابل دسترس هم مواجه شده ایم و حتی میدانها را هم محدودتر و محدودترش از آنچه لازم است می کنیم! البته اینجا مسئله را درست فهمیدن خیلی کار دارد تا واقعاً بتوانیم به آن بینهایتهای مورد دلخواه خود برسیم چرا که هر کاری کنیم گپ و فاصله ی نهاییمان تا بینهایت می تواند خیلی زیاد باشد هر چند که یقیناً هم بعضی ره صد ساله را یک شبه می پیمایند! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

اینکه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مردم و خلق خدا به بالاترین و متعالیترین درجات آیت اللهی و کاردینالی نه فقط از دیدگاه منطق ریاضی بتوانند برسند و همه و همه بسمت حضرت حق بروند و باز بازگردند و دوباره مردم را حقپرست بفرمایند، یک امری نیست که فقط مخصوص صفر و بینهایتها باشد و به افراد بینابینی که بین صفر و بینهایت هم واقعند اصلا نپردازد. حکمت متعالیه آن است که همه ی مردم همه ی مردم دیگر را به سمت خدا دعوت کنند. حالا اویی که سلاح در دست دارد و نظامی است با سلاحش این کار را می کند و اویی که قلم بدست دارد با قلمش؛ ولی می فرمایند که برای آنهایی که می خواهند هم سلاح یا قلم بدست بگیرند محدودیتی نیست آنچنان که هر کس توانایی بدست گرفتن سلاح را دارد می تواند وارد جهاد فی سبیل الله هم شود و دیگر چه رسد به اینکه با قلمش هم بتواند کسی جهاد فی سبیل الله کند.

و لذا اینجا یک نکته ای هم مهم است که همه ی مردم جهان نیز در این نوع از حکمت متعالیه شریکند و دعوت به سوی حق برای همه هم هست همانطوری که حتی در آرشیو دانشگاه کرنل نیز چنین چیزی را نشان می دهد که هر شخصی که مایل باشد وارد نظریه های ریاضی فیزیکی شود و علاقه مند هم باشد و بتواند، وارد این میدان جهادی می تواند شود. و اما اینجا یک نکته ای هم مهم است و آن اینکه پس در این میدانهای گوناگون جهادی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کجا است؟ و جایگاهش کدام است؟ آیا می توان هم گفت که او هم پشت اسنپی نشسته است و دارد کلید کنترل را آنطور که باید و شاید بدست می گیرد؟! یقیناً نقش امام زمان عجل الله فرجه الشریف یک جایی هم بسیار برجسته می شود.

ولی نکته ی مهمی که اینجا هست این است که همینطوری که آیت اللهی ها و کاردینالیته ها حتی منطقند بالا می روند و می توان برگشت و از آن دیدگاه های رفیعتری به مسائل بازنگری کرد، آیا اینکه مثلاً این بنده ی حقیر چه شماره ای را برای اسنپم انتخاب می کنم 59 است یا 61؟ آیا 50 و 61 هم اعداد اول دو قلو هستند؟ یا اینکه اصلا اعداد دیگری را که آیا اولند یا خیر را انتخاب هم می کنم؟ یحتمل شما بفرمایید که خوب شما مختارید یک شماره ای روی اسنپ خود می خواهید بنویسید؛ خوب بنویسید دیگر. این همه بحث ندارد دیگر!

بله؛ ولی مسئله این است که حالا که رسیده ایم به آیت اللهی های بالاتری هم آیا باز هم مهم است که برگردیم ببینیم این نکته ی خیلی بی اهمیت چقدر هم مهم می تواند باشد و چرا شماره ی اسنپم هم این است؟ و هیچ کس هم توجهی نکند که اصلا مسئله چیست؟

ولی وقتی مسئله این است که پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم یا یکی از ائمه ی اطهار علیهم السلام ما در روزی که عزم جهاد فی سبیل الله فرمودند تعداد نفرات جبهه ی رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم یا آن امام همام و جبهه ی دشمن هر کدام و هر دو روی هم چقدر بوده است نیز حائز اهمیت است. و این را ما می خواهیم بحث کنیم و بدانیم و تشخیص دهیم که منابع تاریخی هر کدام چه می گویند و علل برد یا باخت جنگ و غزوه و جهاد فی سبیل الله نیز کدام بوده است؟

مسئله ی حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل گفته شود که در آن نمی توان انتقامی را انتظار هم داشته باشیم؛ انتقامش کدام است؟ مسئله مکتب حکمت و فلسفه و علم و یحتمل هم ریاضی فیزیک و بلکه نظریه های حمیدی مجیدی و فقه نیز باشد و ارتقاء درجات آیت اللهی. انتقامی آیا در کار نیست؟ و اما منتقم حضرت زهرا سلام الله علیها را هم داریم و لذا بحث اینجا عوض می شود همانطوری که می فرمایند این الطالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء. این الطالب بدم المقتول بکربلا. خوب، اینجا از دیدگاه آیت اللهی های خیلی غیرقابل دسترس هم که حساب کنیم، بعضی یحتمل بدرستی هم اشکال کنند دیگر ما اینجا که به سلاح یا حتی قلم نیز احتیاج نداریم و بلکه موضوع حکمت و علم است که کلیدهای کنترل را با صلاحیت علمی حکیم آیا بدرگاه آیت اللهی مورد نظر امام خود می رساند یا خیر؟ و این خود شاهدی هم هست برای یافتن الگوریتمهای درست منطق ریاضی مورد نظر.

عرض بنده ی حقیر این است که وقتی امام در بین مردم جاهلی گیر کرده است که حتی امام خود را نیز جاهل فرض کنند چرا که بیشتر هم به هواهای نفسانی خود بپردازند، خوب این مردم هنوز راه حق را هم نیافته اند که بتوانند امام خود را در جهاد فی سیبل الله یاریش هم کنند. و لذا یا خودشان را ممکن است گیر بیاندازند یا دیگران را یا حتی امام خود را. و اما وقتی سالک الی الله این فرصت را هم می یابد که توبه کند و به راه خدا در حکمت متعالیه حتی در بجا آوردن نمازهای یومیه ی خود حتی المقدور سر وقت هم بپردازد؛ خوب این اتفاقاً می تواند نقطه ی شروع خیلی خوبی هم باشد که نماز با توجه را اگر تا به حال امتحان نکرده است را نیز امتحان کند و آن لذت رسیدن به بندگی خدا را در هر چه آیت اللهی های متعالیتری هم سعی کند بیابد و نهایتاً ان شاء الله امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز از غیبت کبری بیرون آمده و چشم بندگان خدا از دیدن روی آن حضرت هر چه روشنر هم شود! اللهم عجل لولیک الفرج. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید توجه داشت که شیطان توی جلدتان نرود:

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یس: ٦٠﴾

واقعاً هم مسئله این است که فرض بفرمایید که یکی از اقوام نزد شما می آیند و می پرسند که شما که خیلی واردید شهید حجاریان را می شناسید؟ و شما می فرمایید که حجاریان که شهید نشده است! بعد می روید توی اینترنت و سرچ و جستجو می فرمایید که بالاخره آیا حالا شهید حجاریان نداریم، و آیا شهید حجار یحتمل داشته باشیم. و می بینید که بله؛ شهید محمد حجار و شهید کوروش حجار و شهید رضا حجار این عزیزان را داریم! بعد نزد خود یحتمل هم بفرمایید که خوب حالا شهید حجاریان را هم بگذارید جستجو کنیم. و می کنید و می بینید از جمله شهید ابوالقضل حجاریان و شهید حسن حجاریان را هم داریم که کتاب حوله ی خیس نیز در مورد شهید حسن حجاریان هم نوشته شده است.

حالا یحتمل بخواهید برای اسنپ خود نمره ای بدلخواه خود انتخاب هم بفرمایید و شماره ی سوره ی حشر 59 یا سوره ی الصف 61 را یحتمل هم بخواهید انتخاب بفرمایید یا بلکه تاریخ تولد یا شهادت یا هر دوی این شهیدان یا شهدای دیگری را انتخاب بفرمایید و بلکه وارد مکتب شهید سلیمانی هم بنوعی وارد شوید. موضوع این است که اگر نیتی شیطانی هم داشته باشید (البته بنده ی حقیر خودم را هم عرض می کنم ولی برای اینکه شیطان خیلی توی جلدم نرود نیز از زبان مخاطب می گویم)، یک مرتبه باید هم باورتان شود که این خود خدا است که سیستم اسنپی تان را با یک بشکن می شکند و بلکه حتی ریستارت و صفحه ی آبی و ... هم شود! خوب، تا اینجای کار را داشته باشید.

-----------------------

حالا فرض کنید که در فضای موهومی هم که شده اقوام شهید پاکساز و کبریتساز و دستمالساز را هم سوار اسنپ خود کرده اید و دارید دنبال اتوبوسی که چِک و کلید انصار دائیش را توی آن جا گذاشته اید هم می دوید. یحتمل اینجا اشکال شود که کدام شهدا پاکساز و کبریتساز و دستمالساز؟ چنین شهدایی را در فضای موهومی کجا پیدا کرده ای؟ اینها که در فضای موهومی هم حتی شهید نشده اند؟ و دیگر کلید و چکهای برگشتی انصار دائیش کدام است؟ مسئله این است که چکها و کلیدهای شهید پاکساز در جبهه گم شده بوده است و دائیش م یدانسته و بالاخره بعد از پرس و جوهای فراوان آنها را یافته بوده است؛ ولی بعداً با انسولینهای خودش توی اتوبوس هم جا می گذارد و لذا اول سعی هم می کند با موتور اسنپی دنبال اتوبوس بدود ولی بعد که گیر نمی آورد با اسنپ ماشینی این بنده ی حقیر همه و همه می دویم دنبال اتوبوس و بالاخره آنرا می یابیم! و یک بنده ی خدایی انسولین و چکهای برگشتی و کلیدها را همه و همه را خدمت انصار دائش می دهد و یحتمل همین هم باعث می شود که روح شهیدان پاکساز و دستمالساز و کبریتساز هم همه و همه آرام بگیرند و دیگر فکر این نباشند که چکها و کلیدها را که از کنترل هم خارج شده بوده اند- و خود چکها را که مال شروری هم بوده که قابل نقد شدن نبوده اند- را بسپرند دست شر خری با قیمتی بسیار نازلتر از قیمت خود چکها و کلیدها و ....

بعضی یحتمل اشکال کنند که تو مثل این که آنقدر به مسائل کیهانشناسی پرداخته و همه ی مسائل را اسنپی و بکشنی حل کرده ای که یحتمل خودت هم نمی فهمی داری چه می گویی و نظریه ی کنترل را هم با کنترل چِکها و کلیدهای برگشتی داری اشتباه هم می کنی و از طریق عرفان کیهانی هم می خواهی مسئله را حل کنی! آقا نمی شد! سعی و تلاش بیهوده نفرمایید. مسئله غیر از این است و یافتن زوایای کابیبو هم غیر از این است و .... نه الحمذ لله شیطان سراغ ما این دفعه نیامد و خدا خودش ما را حفظ کرد و اعوذ بالله من الشیطان العظیم الرجیم. البته اینجا نباید هم خیلی غره شد و باید هم خیلی هم مواظب بود که با حرکتهای انتحاری پرت کردن بعضیها خودشان را جلوی موتورهای ماشینهای اسنپی و بلکه کامیونها و کشتها و هواپیماهای اسنپی و امثالهم مواجه نشویم و هوای کار خود را هم خیلی داشته باشیم که هم برای خودشان و هم برای همه ایجاد دردسرهای خیلی بزرگی هم یحتمل خواهند کرد! امان از دست این فضاهای موهومی و بلکه مهتابهای هیولایی و .... اللهم عجل لولیک الفرج! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

بعضی وقتها یک سیستم کنترلی یک قطعه اش نایاب است یا اینکه در دسترس نمی باشد، و لذا یحتمل این قطعه را باید بطور دستی به دستگاه بخورانندش! البته بعضی یحتمل اشکال می کنند که این یک کار غیر انسانی ای است که قرار باشد کاری را که یک ماشین قرار است انجام بدهد را بخواهیم بجایش انسانها از پس آن برآیند. ولی بعضی هم اشکال می کنند که اشکال شما وارد نیست برای اینکه فعلاً آن قطعه در دسترس نمی باشد و جایش را باید بالاخره یک چیزی پر کند و از جمله هم انسانها. چطور در جنگها می بینیم بعضی سختترین و خطرناکترین کارها را برایش داوطلب می شوند و حتی مثلاً حاضرند روی مین بروند و راه را برای بقیه باز کنند؟

به هر حال مسئله دقیقاً این هم نیست که شما همه ی آیت اللهی ها و کاردینالیته ها را طی کرده اید و حالا دیگر فقط مانده است که به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسیم؟ و بلکه بسیاری نقصها و نقصانها را دارد جوامع بشری و بلکه فلسفه و علم و ریاضی فیزیک و خوب همه و همه هم می دانند که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم چقدر پر از نقص و نقصانها هم هست. و اما خوب، قبول بعضی کارها به عنوان جایگزینی انسانی بجای ماشینی آنجایی که ماشین ما براحتی هم کارش را انجام می دهد آیا احمقانه و ابلهانه نیست؟ و برای همین هم نیست که انواع پیشرفته ترین رباتیک و رایانه ها و کامپیوترها و ... اینها را هم داریم؟ 

ولی عرض بنده ی حقیر این هم هست که این فقط کشورهای جهان سوم هم نیستند که از روی نداری انسانها را بجای ماشنها بکار می گیرند و از آنها بیگاری هم می کشند و بلکه تا دلتان بخواهد همین کار را ابرقدرتها نیز انجام می دهند. چیزی که هست این است که بالاخره یک زیرکی و نبوغ و خبرگی ای می خواهد که انسانها و جوامع بتوانند از پس کارهای خود بطور معقول و عقلایی و انسانی و بلکه خدایی و پیغمبری و امام زمانی بر بیایند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

https://en.wikipedia.org/wiki/Control_theory

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

https://arxiv.org/abs/2008.10974

https://arxiv.org/abs/2010.08559

https://arxiv.org/abs/2005.12917

https://arxiv.org/abs/1008.4229

https://arxiv.org/abs/2011.08647

https://arxiv.org/abs/1910.07607

https://arxiv.org/abs/2012.15595

https://arxiv.org/abs/2004.09523

https://arxiv.org/abs/1709.03513

https://arxiv.org/abs/1710.05832

https://arxiv.org/abs/1602.03837

https://arxiv.org/abs/2012.15083

https://arxiv.org/abs/2012.05726

https://arxiv.org/abs/hep-th/0211108

https://arxiv.org/abs/hep-th/0206063

https://arxiv.org/abs/hep-th/9801061

 

مسئله ای که ما در کنترلهای کلیدی روی فضاهای موهومی واپاشیها می توانیم داشته باشیم این است که فرضاً وقتی شما توابع زتای واپاشی ای را در نظر می گیرید و صفر و بینهایتهایش را در نظر می آورید، آیا می توانید هم حساب کنید که چرا این ذرات بخصوص به این صورت در این بازه ی زمانی هم واپاشی کردند و بلکه گراویتانها را هم دخیل کنید که ببینید چطور دو سیاه چاله با هم ادقام می شوند یا بلکه نمی شوند؟ عرض بنده ی حقیر این است که شما مثلاً بدتر از این بنده ی حقیر وقتی دارید روی این موضوعات کنترلی کلیدی هم با خود و دیگران در حال مسافرکشی اسنپی هم بحث می کنید، اگر یک مرتبه سیستم اسنپی به علت قطعی اینترنتی یا ریستارت یا فرسودگی و فکسنی بودن موبایل و رایانه و پی سی و تبلت و امثالهم مشکل پیدا کرد یا اینکه اصلا آمدید دستمال کاغذی را همینطوری که با مسافر خود حرف می زنید بردارید و کنترل از دستتان خارج شد و یک مرتبه دیدید که بجای اینکه با نیروهای ضعیف هم طرف باشید و بلکه یک کامیون هم دارد از روبرو می آید و اسنپ هم نمی توانید کنید که با یک بشکن کامیون و جاده و ماشین شما و همه و همه در فضای موهومی باقی مانده و بلکه وارد فضای حقیقی هم شوند؛ آنگاه بهتر است یک کاری کنید که جداً شما را از این مخمصه نجات هم دهد! کنترل کلیدی واپاشیها تا یک جایی کار می کند که در فضای موهومی صدمه ای به اسنپ و ماشین شما و بلکه کامیون و راننده ی محترم آن هم نزند. حالا اگر پیاده هم باشید که دیگر بدتر! 

و اما اگر خیلی دوست دارید که در فضاهای موهومی هم که شده کنترل کلیدی فضاهای بینهایت بعدی را هم داشته باشید آنچنان که بتوانید از توابع زتا به واپاشیها رفته و از واپاشیها به توابع زتا برگشته و بلکه دامنه ی آنها را هم محاسبه بفرمایید و کوهمولوژیهای دوره ای مادولهای فردهولم و دترمینانهای فردهولم و ماتریسهای تصادفی را هم بهتر تشخیص دهید که کدام به کدام است، عرض بنده ی حقیر این است که بهتر است مبحث کنترل در بهینه سازی و کنترل را هم با روشهای تغییری واریشنال بهتر بر حسب روشهای تحلیلی آنالیتیک یاد بگیریم. یک دنیای دیگری دارد اینها برای خودش سوای وارد شدن به منطق ریاضی انواع الگوریتمهایی که انواع کارها باید هر کدام به کدام کارها پرداخته یا حتی بتوان آنها را از راه های اتومایتزاسیون رباتیک هم کرد!

یحتمل اینجا بعضی اشکال می کنند که پس دیگر مسئله ی مروبطه ی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اش چه می شود؟ البته نباید هم غافل بود که سالک الی الله همواره از این مسائل به آیت اللهی ها و کاردینالیته های بالاتر می رود چرا که می خواهد هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت عیسی علیهم السلام که چطور هم قرار است از آسمان به زمین تشریف فرما شوند بپردازند؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

دیر شد، دیر شد، بنده ی حقیر رفتم نماز؛ و در ضمن می خواستم بروم سر درسهای مکتبخونه استاد ارجمند، ولی نگران بودم که نکند با وظیفه ی دیگرم که حتی در بعد موهومی میدان اعداد حقیقی کنترل کلیدهای سلاح های هسته ای را بدست این بنده ی حقیر سپرده اند یک وقت تداخل نکند. نکته اینجا این است که وقتی شما در یک چهارچوبی دارید وظیفه ای را اجرا هم می فرمایید که چهارچوب دیگری ماورای آن یحتمل بنظر برسد که دیگر وجود ندارد و همینطوری هم دارید قمپز برای خودتان در می فرمایید، آنگاه یحتمل بعضی هم اشکال کنند که پس چی شد؟ باز که تو آندرکوالیفاید underqualified نشدی و بلکه یواش یواش مواظب هم باش که به مسافرکشی هم نیافتی ها؟

ولی بالاخره برای اینکه حتی در عالم طلبگی و دانشجویی هم که شده دیگر طلبه ها و دانشجویان خیلی به این بنده ی حقیر ایراد نکنند می خواستم عرض کنم که نشستن سر درس مکتب اتفاقاً خیلی هم می تواند مفید باشد خصوصاً اگر درسی باشد که شما را بیشتر در بندگی و عبودیت خدا و درسهای قرآن و رسالت پیامبر و ائمه ی اطهار و لا سیما بقیت الله فی الارضین هدایت هم کنند و به ما و بلکه کل بشریت هم بتوانند بیاموزند که اگر می خواهید سعادتمند شوید کلیدهای سلاح ها را بسپارید دست امام زمان عجل الله فرجه الشریف و آنگاه سر مکتب ایشان هم آیا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است یا کدام مکتب دیگری هم هست بالاخره حضور یابید و اطلبوا العلم من المهد الی اللحد. حالا این مقاله ی گروخوسکی-دان ارپ حسابان هایزنبرگ، نظریه ی شاخص و کوهمولوژی دوره ای را هم لطف بفرمایید یک نگاهی بیاندازید و اگر فهمیدید به این بنده ی حقیر هم یاد بدهید:  

https://arxiv.org/abs/2010.02884

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

1. وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَقَفَّیْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ ﴿البقرة: ٨٧﴾

2. تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کَلَّمَ اللَّـهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَـٰکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ ﴿البقرة: ٢٥٣﴾

3. إِذْ قَالَ اللَّـهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ ﴿المائدة: ١١٠﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

مرحوم آیت الله مصباح یزیدی شرحی دارند بر نهایة الحکمة علامه طباطبایی:

http://lib.eshia.ir/71454/1/311

بنده ی حقیر نهارم را نخورده بودم و سعی هم داشتم این کتاب را در کتابخانه ی ای-شیعه بیابم که یک مرتبه هنگ هم کرد! بجای این کتاب، فصول الحکمه، شرح فارسی منظومه ذهنی تهرانی را اشتباهی گرفتم. و چه خوب شد که این کتاب را دیدم هر چند که هنگ کرد و مجبور شدم ریستارت هم کنم؛ دلیلش این است که بالاخره فهمیدم که شرح لمعه ای را که ترجمه ی فارسی اش را خیلی هم دنبالش بودم را ذهنی تهرانی ترجمه فرموده اند!

ولی نکته ی دیگر اینکه آنچنان که در مقاله ی قبل از مرتضی صفار هرندی- که یحتمل غیر از محمد حسین صفار هرندی هم هست- از قول مرحوم آیت الله مصباح یزدی در مورد صلح و خشونت آمده است، باید توجه داشت که خشونت در چه چهار چوبی است و صلح در کدام چهارچوب هم هست؟ یعنی به هر تقدیر اگر یک فضا-زمانی را دارید که می توانید در فضا-زمان بزرگتری و مثلاً با ابعاد بیشتری و حتی با ابعاد بینهایت هم بنشانیدش، خوب آیا چهارچوب مسئله را تغییر نمی دهد خصوصاً اگر حالا همه ی نیروها را هم داریم در نظر می گیریم که دارند بر این فضا-زمان بزرگتر عمل می کنند؟! البته بنده ی حقیر فکر کنم یادم هم هست که ایشان داشتند یک بار در نماز جمعه ای مرحوم آیت الله مصباح یزدی از آنچه در مورد جنون گاوی در آمریکا هم رخ داد می فرمودند. و بار دیگر هم داشتند با آیت الله آملی لاریجانی در مورد امری فلسفی گویا مباحثه ای می فرمودند که بنده خیلی هم متوجه اش نشدم؛ یحتمل سلسله مباحثی بوده است در مورد چه؟ یادم نیست؛ یحتمل یک جایی در اینترنت بتوان آنرا دوباره دید!

ولی در مورد صلح و خشونت، این هم هست که آیا صلح و خشونت همیشه می توانند در یک صلح و خشونت دیگری هم واقع شوند ماورای آنها طوری که از یکی بهشت و از دیگری جهنم هم نتیجه شود؟ یکی ممکن است دنیا را به خاک و خون بکشاند و دیگری یحتمل آنرا تبدیل به بهشت آسمانی که روی زمین آورده شده است هم شود؟ یعنی از لحاظ وضعیت آخر هریس-هریس هم آیا ممکن است دو طرف دعوا یا حتی دو طرف صلح متوجه شوند که بهترین وضعیت همان وضعیت من خوبم تو خوبی است در روانشناسی تحلیل رفتار متقابل کودک- بالغ- والد؟ و بلکه حتی شیزوفرنیهای نه فقط سیاسی و بلکه روانپریشی هم در این بهشت درمان شده و شفای عاجل یابند. 

آنگاه مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را اینجا در این بهشت و بلکه جهنمی که باید هم تبدیل شود به آن بهشت نهایی باید متوجه بود که مکتبش همان مکتب شهید سلیمانی هم خواهد بود. و اما عرض بنده ی حقیر این هم هست که اگر قرار بود بمبهای هسته ای عالم را هم کنترل کنیم و بلکه از لحاظ تسلیحات هسته ای جلوی مسابقه ی تولید این سلاح ها را هم بگیریم، چرا بهترین گزینه ی روی میز آن می بود که این مسئولیت به این بنده ی حقیر هم سپرده شود؟! و حالا بعضی هم یحتمل بفرمایند که این بابا خودش سر کار است و فکر می کند می تواند همه را بگذارد سر کار!

نکته ی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این است که ما در کوهمولوژیهایی که از نظریه هایی مثل (آ) دی اس/ سی- اف- تی و امثالهم نتیجه می شوند یا در هندسه ی ناجابجایی و نظریه های ابرتقارن و ریسمان و ... ملاحظه می کنیم؛ همچون کوهمولوژی هوخشیلد دوره ای در هندسه ی ناجابجایی، شما منفعت هم می برید اگر سعی بفرمایید به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم در صورت امکان ارتقاء یابید. البته لازمه ی این کار یحتمل بیان شود که واقع شدن در مملکت اسلام هم هست و ممالک غیر اسلامی نیز از این بابت صدمه می بینند. خوب، این درست است ولی از آن طرف هم همانطوری که بیان شد یحتمل ممالک اسلامی خیلی هم به انرژیهای هسته ای و بلکه فیزیک هسته ای دسترسیهای عاجلی نداشته باشند و بلکه حتی خیلی به نظریه های مربوطه ی آن هم وارد نشده باشند. و لذا حتی نوع دفاعیه های آنها هم ابتداییتر باشد و خود تبدیل شده باشند به عنوان آزمایشگاهی برای قدرتهای بزرگتر از خودشان.

ولی عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل هم بعضی ایراد کنند که مگر حالا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چه هم دارد که دیگر مکاتب ندارند؟ نکته اینجا این است که دوره ای که واقع می شود در امثالهم نظریه های (آ)- دی- اس/سی- اف- تی مرزی و نقصی، این است که بدرستی می خواهد مسئله را در خود نظریه خلاصه اش هم کند. ولی آنچه اشکال می شود این است که در مواردی دیده می شود که مسئله در نوعی از تدابیر و هشدارهای قرآنی هم خلاصه می شوند که بطور خلاصه می فرماید در این دور باطل بشر گیر می کند که انبیاء و اولیاء و ائمه ی اطهار خود را برای مطامع شخصی خودش نادیده بگیرد و خدا را هم حتی در نظر نگیرد و بلکه آنگاه سعی در سعادت شخصی خود کند. در عوض این خود منجر می شود به هابیلی-قابیلی شدن مسائل و بلکه گوساله پرستی از نوعی که یحتمل به گرفتن ریش برادرش و شکستن الواح هم مسئله ی حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام را هم حل نکند. و حضرت هارون هم اظهار بدارد که قومش خود او را هم یحتمل می کشتند اگر مخالفت می کرد. وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِن بَعْدِی ۖ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ ۖ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ ۚ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلَا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿الاعراف: ١٥٠﴾. و اگر کار به اینجا بکشد که حتی پیغمبران و امامان را هم کنار بزنند و همه و همه بر حسب منطق و بلکه منطق ریاضی هم خود سعی بفرمایند مدارج آیت اللهی و کاردینالیته های متوالی را طی فرموده و اینجوری هم به بهشت برسند، این کار یحتمل هما است که بعضی اشکال می کنند الذ الخصامی است که کمال آدمی را از میان برداشته است و بجایش الحاد و کمونیسم را نشانده است. بگذریم که امروزه یحتمل حتی کمونیستها هم دریافته اند که گیر قضایا از لحاظ دیالکیتیکی تاریخی سودجویانه ی بعضی ادیان کجا است و تا چه حدود هم هست و لذا طبیعتاً هم یا اسلام آورده اند یا به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی روی آورده اند؟!

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که مسئله از نوع کرونایی آن می شود ک بجای اینکه بهبودی در درسترس متصور گردد، یحتمل هم اوضاع بنظر می رسد که مدام دارد ویروسهای قویتری هم تولید می شوند هر از چند گاهی در یکی دیگر از ممالک جهان و مسئله را حادتر و مزمنتر هم می کند. ان شاء الله با آمدن واکسنهای با کارآیی بالا مسئله هر چه زودتر هم حل می شود. و اما وقتی صورت مسئله هم دانسته شده است ولی راه حل آن احتیاج به کمالی هم دارد که در خود جامعه ای یافت نمی شود چرا که اصلا یا اسلام نیاورده اند یا اصلا از علوم هسته ای خبر ندارند، خوب اینجا تکلیف این است که یکی باید به دیگری نان هم قرض بدهد و حال آنکه تازه بنظر هم می رسد که نه تنها 5+1 هم می شود آیا حتی 4+1 و بلکه حتی تحریمها هم برطرف نشوند. و لذا این مسئله می افتد توی یک دوره ای که دور باطلی است که حالا قرار هم هست این را چقدر هم با آ-دی-اس/سی-اف-تی و کوهمولوژیهایش نشان دهیم؟ و اما همانطور که گفته شد مسئله برای کسی که قلباً دعای ندبه را بخواند روشن است که این الطالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء این الطالب بدم المقتول بکربلا؟

ولی حالا خوب ما خودمان را فرض بفرمایید که در مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی جا بزنیم در مکتب شهید سلیمانی و بلکه حتی ادعا هم کنیم که کنترل سلاحه های کشتار جمعی و سلاح های هسته ای و حتی ان پی تی هم باید به دست این بنده ی حقیر سپرده شود و الا خودتان می دانید؛ تا فردا هم وقت دارید که جواب بنده ی حقیر را بدهید! البته ای کاش زودتر به فکر می افتادم و از این قمپزها جرات می کردم در کنم و آنگاه سعی می کردم شرکت گاز را هم قانع کنم که از نیمه شب تا صبح ما را کاری نکند که تیک تیک بلرزیم و گازمان را قطع هم کند! شوخی کردم؛ و الا از این حرفها اگر خیلی بخواهید واردش شوید ابرقدرتها باورشان نمی شود که دارید جدی حرف می زنید و همه ی گزینه های روی میز بنده ی حقیر را نیز آنگاه جدی نخواهند گرفت. البته آن دفعه ای که در نماز جمعه با این حقیر راجع به همه ی گزینه های روی میز مصاحبه فرمودند، حتی بعضی اقوام هم فرمودند که ما تو را توی تلویزیون دیدیم و گفتیم این مثل اینکه حمید است؟ و بنده ی حقیر هم به شوخی گفتم برنجش چه بود؟ و همه با هم نیز فرمودند که محسن است دیگر؟ تو هنوز نمی دانی؟ حمیییییییییییییید؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و  ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

1. وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَقَفَّیْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ ﴿البقرة: ٨٧﴾

2. تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کَلَّمَ اللَّـهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَـٰکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ ﴿البقرة: ٢٥٣﴾

3. إِذْ قَالَ اللَّـهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ ﴿المائدة: ١١٠﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

بازنشر ضروری یک یادداشت

گناه «مصباح» بودن!




مرتضى صفار هرندى
نقش علامه مصباح یزدی در نمایاندن جلوه‌های تفکر ناب اسلامی و برملا ساختن زاویه تند اندیشه‌ها و رفتارهای فاصله گرفته از مبانی، او را در کانون هدف‌گیری توپخانه تخریبی «دوم خردادی‌ها» قرار داده بود. شلیک‌کنندگان این خط آتش از داعیه‌داران بعدی اعتدال‌گرایی تا خروج‌کنندگان «بر» و «از» حاکمیت را شامل می‌شدند. سخن از زمانه‌ای است که «دوران اصلاحات» نام گرفته بود!
«ذنب لایغفر» مصباح بیان بی‌پرده و بدون پیرایه الگوی حکومت برگرفته از معارف قرآن و عترت بود. او در خلال سلسله مباحث خود درباره نظریه سیاسی اسلام، تاسیسی و نه امضایی بودن نظریه سیاسی اسلام و تفاوت آن با دیگر الگوها در نگرش به مقوله‌های آزادی، نقش مردم، مقبولیت و مشروعیت، حقوق بشر، تفکیک قوا، قانون، تسامح، تکثر و مقوله‌های متعدد دیگری را محققانه و در عین حال شفاف مورد بررسی قرار داد. زمان طرح این مباحث دوره بدمستی و نفس‌کش‌طلبی کسانی بود که سرخوش از پیروزی سیاسی، الگوی دموکراسی غربی را پایان تاریخ می‌انگاشتند و برآن بودند که سخن مخالف خصوصاً که مستدل و مجاب کننده باشد بایستی به شدیدترین وجه سرکوب شود! آنها با اندیشمندی مواجه بودند که با داشتن سابقه‌ای مثل برعهده گرفتن دبیری «گروه ولایت» متشکل از بزرگانی مثل رهبر معظم انقلاب، شهدا بهشتی، باهنر، قدوسی، ربانی شیرازی، ربانی املشی و مرحوم آیت‌الله مشکینی و... در اولین روزهای آغاز نهضت امام (سال 1341) که شکل‌گیری حکومت اسلامی یک آرزوی دست‌نیافتنی تصور می‌شد، تحقیق در این موضوع را آغاز کرده و در واقع از سابقون در این جهاد بزرگ در شرایط اختناق پلیسی رژیم ستمشاهی بود. اکنون او خویش را رسالت‌مند حفظ ثمره به بلوغ رسیده و ارجمند آن مجاهدات می‌دید. اما بایستی خود را برای پذیرش تبعات این پایداری آماده می‌ساخت. چرا که خصلت نابردباری «روشنفکری بیمار» نسبت به‌ نظر مخالف، خصوصاً نظر مخالف از جنس تاکید بر شرع و قواعد آن، از همان ابتدای شکل‌گیری این نوع از روشنفکری در حوادثی مثل بر ‌دار کردن آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری به‌خاطر اصرار بر لزوم مشروعه بودن مشروطه، خود را نشان داده بود.
آنها با ایجاد گفتمان مصنوعی «نفی خشونت» از عملکرد پیامبر در برخورد با کفار تا اجرای حدود مصرح الهی را هدف لجن‌پراکنی قرار داده بودند. کمترین مخالفت ولو علمی و محققانه در برابر این فضا، سوژه‌ای برای شبکه پروپاگاندایی می‌شد که یک سر آن در رادیوهای بیگانه و رسانه‌های ضدانقلاب خارج کشور و سر دیگر آن در روزنامه‌های زنجیره‌ای و حتی بخشی از بدنه قوه مجریه بود. خصلت دیرینه شجاعت آیت‌الله مصباح در برخورد با انحرافات فکری او را در خط مقدم جبهه مدافعان مبانی اعتقادی اسلام و نظام قرار می‌داد. او معتقد بود: «وظیفه دینی و غیرت دینی به ما اجازه نمی‌دهد که شاهد اهانت به مقدسات باشیم و ساکت بمانیم. اسلام برای دفاع از مقدسات دینی خشونت را تجویز کرده است. وقتی اسلام و مقدسات از جان و مال خود و فرزندانمان عزیزتر است، می‌توانیم برای دفاع از آنها حتی جان خود را به خطر افکنیم. از این جهت اگر کسی به مقدسات دینی توهین کرد انسان می‌تواند او را مجازات کند مگر این که اقدام او موجب فساد بیشتری باشد.»
آیت‌الله مصباح با یادآوری فتوای امام درباره مهدورالدم بودن سلمان رشدی - که در هیچ دادگاهی صادر نشده و در عین حال مورد اتفاق نظر همه فقهای شیعه و سنی است- انگیزه خود را از طرح این بحث این‌گونه بیان کرده بود: «بنده در جهت انجام وظیفه خویش تصمیم گرفتم بت نفی مطلق خشونت را بشکنم و این تصور را که هر خشونتی بد است و هر نرمشی مطلوب است نفی کنم... بلکه هر کدام از آنها با قیودی و در چارچوبه‌ای مطلوب است.»
با این طلسم‌شکنی، بارانی از اتهام «خودسری» آیت‌الله مصباح در بیان نظرات فقهی خود بر سر او باریدن گرفت. حال آن که یک ماه پیش از آن که رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه مهرماه 1378 بر حرمت شرعی اعمال غیرقانونی حتی برای مقلدان مراجع تقلید دیگر تاکید کنند آیت‌الله مصباح از کسانی که برخلاف دستورات مقام معظم رهبری عمل می‌کنند تبری جسته بودند.
بیان مسلمات فقهی مورد قبول شیعه و سنی از سوی آیت‌الله مصباح و تکیه او بر فتاوی امام(ره) در تحریرالوسیله با نامیده شدنش از سوی روزنامه‌های دوم خردادی به‌عنوان تئوریسین خشونت همراه شده بود. این جوسازی‌ها چنان برای شبکه انگلیسی بی‌بی‌سی جذاب بود که برای مقابله با آیت‌الله مصباح، مصاحبه‌ای را با آیت‌الله صانعی ‌ترتیب داد. اما آیت‌الله صانعی گریزی از این نداشت که اذعان کند: «در مورد کسی که به پیغمبر و معصومین ناسزا بگوید روایت داریم که کشتن او برای هر کس که شنید جایز است.» او در عین حال با به میان کشیدن استثنا در موارد بیم ضرر برای قاتل فرد ناسزاگو و یا مسلمان دیگر، سعی کرد تفاوت دیدگاه خود را با آیت‌الله مصباح بیان کند. حال آنکه آیت‌الله مصباح بارها به تقیید و چارچوب‌مندی خشونت و نرمش تأکید کرده بود. اگر مبانی دینی و مستندات فقهی ملاک قضاوت درباره نظرات استاد مصباح واقع می‌شد حتی با تمسک به اختلاف سلایق فقها، یافتن نقطه افتراق در این نظرات تقریبا ناممکن بود. اما از کسانی که «تفکر شیعه‌گری را موجب انحطاط حکومت و مانعی برای دموکراسی و فرهنگ شهادت را خشونت‌آفرین» می‌دانستند برمی‌آمد که زشت‌ترین نسبت‌ها را به آیت‌الله مصباح بدهند. در فهرستی که نویسندگان کتاب بازی ‌ترور با بررسی روزنامه‌های دوم خردادی فقط در مدت یک سال بیان این توهین‌ها جمع‌آوری کرده‌اند این تعابیر درباره آن شخصیت علمی و دینی دیده می‌شود: «تئوریسین خشونت، فیلسوف خشونت، عامل وحشت، خطیبی چون ولید و معاویه، آدمکش، پرخاشگر، تحریک‌کننده به قتل، خائن به اسلام و انقلاب، صاحب تفکر خوارج، مخالف انقلاب اسلامی، مبلغ آنارشیسم و فاشیسم همسو با انجمن حجتیه و همسو با دشمنان، جاهل و ابله».
اما میزان و کیفیت حمایت رهبر معظم انقلاب از آیت‌الله مصباح در آن سال‌ها در مورد هیچ‌یک از شخصیت‌ها سابقه نداشت. پس از بیان این نکته در شهریورماه 1378 از سوی رهبر معظم انقلاب که این «شخصیت عزیز و عظیم‌القدر خلأ علامه طباطبایی و شهید مطهری را در زمان ما پر می‌کند» معظم‌له در آبان‌ماه 1379 نیز که آیت‌الله مصباح به تهمت جدید مخالفت با دستورات رهبری متهم شده بود، این حمایت محکم را از او ابراز نمودند: «این هجوم‌های تبلیغاتی که به شخصیت‌های برجسته و انسان‌های والا و با اخلاق برجسته وارد می‌کنند اینها همه‌اش نشان‌دهنده اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتا این شخصیت عزیز جزو شخصیت‌هایی است که همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار می‌گیرد! حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آنجا را دشمن زود تشخیص می‌دهد چون حسابگر است. دشمن آنجا را می‌شناسد و به مقابله‌اش می‌آید، با مرحوم مطهری هم همین جور برخورد کردند.»
در آن روزها آنچه بیش از همه چیز اهل درد را می‌آزرد (و متأسفانه تاکنون نیز ادامه یافته است) ورود افرادی به صحنه بود که به‌خاطر عمده بودن اختلاف سلایق سیاسی گذشته برایشان با این موج همراه می‌شدند. گاهی این همراهی به انکار واقعیت‌های تاریخی هم منجر می‌شد. اتهام مخالفت آیت‌الله مصباح با مبارزه پس از تبعید امام(ره) در شرایطی با حرارت فراوان از سوی این دسته از مخالفان او مطرح می‌شد که روند امام‌زدایی در جبهه دوم خرداد شدت گرفته بود. اما افرادی مثل آقای سید علی‌اکبر محتشمی‌پور که از همان زمان مبارزه با آیت‌الله مصباح برایشان در اولویت قرار داشت، ادعا می‌کردند آیت‌الله مصباح مبارزه با رژیم شاه و همراهی نهضت امام را پس از 15 خرداد 42 کنار نهاده است. حال آن که حتی مخالفان فکری آیت‌الله مصباح مثل آقایان دعایی، حجتی کرمانی و... اعتراف داشتند که او نه تنها پس از خرداد 42 بلکه حتی در روزهای پر از وحشت و خفقان پس از تبعید امام در پاییز 1343 نویسنده، تهیه کننده و توزیع‌کننده شدیداللحن‌ترین نشریه حوزه علمیه قم برضد شخص شاه (نشریه انتقام) بوده است.
نشریه‌ای که به قول آیت‌الله مسعودی خمینی «اگر آن زمان معلوم می‌شد که چه کسی این نشریه را تهیه می‌کند و این مطالب را می‌نویسد، قطعا آقای مصباح به بهشت رفته بود.» و فقط یافتن قرائنی درباره ارتباط بین این نشریه و هیئت‌های موتلفه پس از قتل حسنعلی منصور و خطرناک تلقی شدن آیت‌الله مصباح و متواری شدن وی باعث توقف انتشار آن شد.
تعجب‌آور است که آقای محتشمی‌پور به‌رغم سال‌ها معاشرت با آقای دعایی در نجف‌اشرف از او نشنیده باشد که ‌ترتیب فرار آقای سید محمود دعایی از قم به نجف را آیت‌الله مصباح داده بود و آقای دعایی در این فرار از کشور حامل نامه‌ای از فضلای قم به امام بوده که نویسنده آن کسی جز علامه مصباح یزدی نبوده است، نامه‌ای که به گفته آقای دعایی ابراز رضایت و خوشحالی امام را به‌دنبال داشت.
مصباح یزدی دانشمندی است که پس از هجرت شهید بهشتی به ‌هامبورگ به‌عنوان ملجأ فکری گروه‌های اسلامی و حامی نهضت امام عمل می‌کند و نام او تا سال 1349 در کنار بقیه بزرگان حوزه‌های علمیه در اعلامیه‌ها و نامه‌ها دیده می‌شود. اما صراحت مصباح در برابر انحرافات فکری گروه‌های مبارز و اعوجاج برخی از ارباب اندیشه‌پردازی- که به عقیده وی زمینه‌ساز انحراف جوانان متدین به سوی مکاتب الحادی بودند- در دهه 50 انگ مخالفت با مبارزه را از سوی این گروه‌ها و افراد تأثیرپذیر از آنها بر پیشانی او می‌نهاد. تلاش علمی او برای مقابله فکری با الحاد و التقاط و نیز نهی اکید او نسبت به همکاری گروه‌های مسلمان با مارکسیست‌ها به همین تبلیغات دامن می‌زد. وقتی این همکاری به غلبه الحاد بر مبارزات اسلامی و خسارات سنگین ناشی از آن منجر شد، مبارزان اصولگرای مسلمان برای مقابله با این مشکل از افرادی مثل شهید مطهری و مصباح یزدی و مراکزی مثل موسسه در راه حق مدد خواستند. در آن زمان مطهری و مصباح برخلاف برخی که مکاتبی مثل مارکسیسم را صرفا رقیب اسلام می‌پنداشتند، معتقد بودند که مارکسیسم «الدالخصام» اسلام است. این نگاه نه تنها مصباح بلکه حتی شهید مطهری را در میان بسیاری از مبارزان به اتهام مخالفت به مبارزه می نواخت.
یکی از ادعاهای سست و بلکه حیرت‌آور افرادی مثل آقای محتشمی و... موضوع همسویی مصباح با انجمن حجتیه بوده است. واقعاً فیلسوف و متکلمی مثل آیت‌الله مصباح چگونه می‌توانست همسو با کسانی باشد که طرد فلسفه و عرفان از شاخصه‌های اصلی اندیشه آنان بود؟ مستمسک این ادعا از خود آن مضحک‌تر است. افرادی مثل سیدحسین موسوی تبریزی از برگزاری جشن نیمه شعبان در سال 57 برخلاف نظر امام در موسسه در راه حق- که علاوه ‌بر آیت‌الله مصباح افرادی مثل آیت‌الله سیدمحسن خرازی، شهید غلامحسین حقانی و دکتر احمدی اداره آن را برعهده داشتند- برای اثبات همسویی با انجمن حجتیه یاد کرده‌اند، در حالی که به گفته آیت‌الله رضا استادی در آن مقطع فعالیت‌های این موسسه به سبب عملیات ساختمانی در ساختمان اصلی در یک خانه قدیمی در کوچه‌ای تنگ انجام می‌شد که اصلا برگزاری جشن در آن امکان‌پذیر نبود.
 عدم درج نام آیت‌الله مصباح در بیانیه‌های مدرسین قم در اوج مبارزات سال 57 نیز از دیگر موضوعات برای اثبات مبارز نبودن او بود! پس از درج نام آیت‌الله مصباح در ذیل بیانیه مدرسین قم به مناسبت اولین خیزش در دور نهایی مبارزه (یعنی 19 دی 56) به سبب درخواست‌های مکرر دانشجویان مسلمان مقیم خارج کشور مصباح و یارانش برای غنابخشی فکر مبارزه اسلامی به تناوب در سفر به کشورهای مختلف بودند. اسناد ساواک نیز از تعقیب سایه به سایه او- که حتی در پخش اعلامیه‌ها فعال بوده است- حکایت دارد. با تأسف باید پذیرفت جریان مخالف با مبانی انقلاب توانست با تحریک حساسیت‌های مربوط به اختلاف سلایق سیاسی دهه 60 نیروهای حامی امام، برخی از آنان را در سنگر توپخانه پرحجم خود برضد نگهبانان تیزبین میراث اندیشه ناب اسلامی قرار دهد.

 

روزنامه کیهان، بتاریخ امروز

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید یک نکته ای را در نظر گرفت. و آن اینکه آیا ما بالاخره بمبهای هسته ای در اختیار داریم یا خیر؟ و اگر داریم، چطور می توان از این بمبها استفاده هم کرد؟ جواب به این مسائل از مباحثی است که می توانند نوع منطق ریاضی ای را که ما را به سمت انواع نظریه های ریاضی فیزیکی هدایت می کنند را تغییر دهند.

اساسیترین سوالی که اینجا در این رابطه مطرح می شود این است که آیا ما یک نوع استفاده ی از این سلاحها هم داریم که نه یزیدی و بلکه دقیقاً حسینی هم هست؟! سختی این سوال در اینجا است که این سلاحها اصولاً در دست کی هم هست و باز چطور هم می خواهد آنرا استفاده کند؟ یعنی یک وقت هست که به پشتوانه ی این سلاحها هم هست که انواع جنایات کمتری را نیز استفاده کننده ی از آنها می خواهد القاء کند همانطوری که می بینیم برای دو دهه دارد در منطقه ی غرب آسیا چه نیز می شود؟

این آن تله ای است در بطن حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که سالک الی الله را به شکی می اندازد که آیا ما جایزیم از چنین قدرتی استفاده هم کنیم اگر به چنین قدرتی هم حتی برسیم همانطوری که چنین قدرتهایی نیز در  جهان حضور دارند؟

یک راه حلش همانطوری که بنده ی حقیر در نظر قبل عرض کردم این است که بگوییم در این میان یک دگراندیشی ای موجود هم هست که غیر از سنت جاری است که از داشتن و استفاده ی از بمبهای هسته ای گویی کما بیش برای خودش یک مذهب مندرآوردی خاص خودش را هم ساخته است. گوگل heterodoxy هترودوکسی را زندقه هم معنی می کند ولی مثلاً دیکسیونر آریانپور آنرا دگراندیشی هم معنا می کند هر چند که می گوید یک معنایش هم ارتداد است. نکته اینجا این است که وقتی با یک سنت غلطی و جنایتکارانه و مرتدی در دینی روبرو شویم که فرعونیت را حرکت داده است به سمت استفاده ی از بمبهای هسته ای، آیا این یک زندقه و ارتداد هم هست که بر علیه این سنت غلط اعتراض و بلکه تمرد بفرمایید؟ مثلاً خود حضرت ولی فقیه مد ظله العالی صراحتاً فرموده اند که در دین ما اسلام استفاده ی از بمبهای هسته ای ممنوع است. ولی بنظر این حقیر می رسد که این نیمی از مسئله است و نیمی دیگر این است که دیگران هنوز ممکن است چنین قدرتی را داشته و بلکه بخواهند از آن به هر نوعی استفاده هم کنند. اینجا یک نکته ای از نظر کاردینالیته ها و آیت اللهی های بالاتر هست که از جمله وقتی اخیراً در نزدیکیهای تولد حضرت مسیح هم بود که حضرت حجة الاسلام و المسلمین آیت الله سید حسن نصر الله مصاحبه ای داشتند غلط نکنم یک همچنین آیاتی در پس زمینه بر دیوار پشت سر ایشان و مصاحبه کنده بود که: کَتَبَ اللَّـهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّـهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿المجادلة: ٢١﴾ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ (بقرة: 87 و 253) .

خوب، مسئله ی آیت اللهی ها و کاردینالیته های بالاتر چیست؟ بنده ی حقیر اگر به کالج هولی نیمز Holy Names college نرفته بودم و بعد هم بیشتر به طلبگی نمی پرداختم و فقط سعی می کردم به ریاضی فیزیک وارد شده و آیا حتی وارد فلسفه هم نمی شدم، یحتمل می گفتم که این مسائل مربوط به آیت اللهی های ما خیلی هم معنا ندارند و بلکه یحتمل هم لازم هم نیستند و فقط برای منطق ریاضی است و بس! و اما وقتی مسئله را از دیدگاه خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار بررسی و تحقیق می کنیم چطور می شود؟ یک وقت هست که می خواهیم نقصی را برطرف کنیم و آنرا به مرزش سعی می کنیم انتقال دهیم. ولی یک وقت هم می خواهیم نقصی را برطرف کنیم و از بیرون مرز واکسنی را سعی می کنیم بدان وارد کنیم که با آن نقص وارد واکنش شود! مثلاً یک وقت هست که ناخالصی ای را در فلزی داریم و می خواهیم ببینیم که در انرژیهای پایین آی آر چه اتفاقی می افتد؟ اما یک وقت هست که می گوییم که می دانیم وقتی فلز خالص است چه می شود و لذا بگذارید ببینیم وقتی کمی ناخالصی واردش کنیم چه می شود؟ و از جمله مسائل مربوط به مسئله ی کاندو و امثالهم نیز ... هست! یعنی اینجا ناخالصی را از مرز بصورت نقصی وارد (آ) دی اس/ سی اف تی می کنیم و سعی می کنیم مشاهده کنیم در حدود آی آر یا حتی یو وی نیز مسئله چه می شود؟ و اما حالا اینکه این ناخالصی هم بغیر از ناخالصی فلزی چیست؟ و این مسئله در مورد انفجارهای مهیبی مثل آتشفشانهایی در طبیعت و امثالهم چطور می شوند نیز جای خود دارند. و از طرفی هم حالا گذشته از استفاده های شیطانی از آنها، قدرت بمبهای هسته ای نیز به چه معنا است؟ و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

یک بار بنده ی حقیر یادم هست که امام جماعت عزیزی از قول مرجع تقلیدی و بلکه ولی فقیه و امام خمینی قدس سره نمی دانم کجا بود که می فرمودند؟ یعنی آیا بنده ی حقیر هم حضور داشتم و این را از زبان خود ایشان شنیدم یا اینکه جایی از قول ایشان خواندم که می فرمودند ایشان وقتی درس فلسفه می دادند و می دیدند که یک شاگردی آمده است سر درس که مثلاً یحتمل از درس چیزی نفهمد؛ و لذا موضوع را عوض می کردند یا چیزی نمی گفتند یا ...؟ حالا بنده ی حقیر دقیقاً نقل قول را یادم نیست. ولی یحتمل اگر اینترنت را سرچ کنید آنرا هم بیابید!

اینجا  چند نکته است که یکی از آنها این است که استاد دارد به یک شخص بخصوصی خطاب می کند در میان توده ای عظیم از شاگردان خود که همه و همه نشسته اند و دارند به درس گوش می دهند. و وقتی ببینند خود آن شخص مخاطب استاد هم آمده است سر کلاس نشسته است که در حقیقت نمی باید هم می آمد سر درس در مکتبخانه، یحتمل استاد بیش زا حد هم ذوق زده شوند و لذا دیگر بقول معروف وقتی آفتاب آمد خود دلیل آفتاب! یعنی یک درسهایی هستند که بهتر است بطور خصوصی به شاگرد تدریس شوند و نه بطور عمومی و در میان انبوهی از شاگردان دیگر و استاد وقتی می بیند که آن شاگرد خودش آمده است سر درس مکتب نشسته است؛ دیگر چیزی هم نمی گوید یا موضوع را عوض هم می کند. دلیلش مثلاً می تواند این باشد که وقتی طلبه ها و دانشجویان دیگر بفهمند که استاد دارد از کی چه می گوید، آنگاه شستشان خبردار می شود که استاد دارد از او است که می گوید ولی در غیر این صورت مسئله مجرد شده است و از نوع انتزاعی اش نیست که بشود بطور بخصوص با آن دانشجو و طلبه رفت توی دعوای طلبگی و او را مغلوبش کرد!

فرض بفرمایید که بنده ی حقیر مثلاً در درس مکتب خود برای درسهای علوم طبیعی و زیست شناسی و حتی دین و مذهب سعی کنم یک مقاله ای را بنویسم که مشمول هر سه کلاس شود و بقولی با یک مقاله برای دو یا سه درس مکتبم بخواهم بقول معروف با یک تیر دو سه نشان را بزنم. خوب، حالا اگر بالای این مقاله نوشته باشم که اصلا ما می آییم از راه هدرودوکسی (heterodoxy) یا زندقه هم وارد می شویم که از لحاظ سنت خیلی هم یحتمل پذیرفته نیست و بلکه آنگاه سعی هم کنیم که آنرا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ثابت کنیم که با سنت و فقه توافق هم دارد؛ و این است که بالای مقاله هم بنویسم که شیخا هر آنچه گویی هستم، آیا تو چنان که گویی هستی؟ یعنی چه؟ یعنی اینکه حالا در کلاس انگلیسی هم مثلاً گیر کرده ایم و می خواهیم برای آن هم مقاله ای دیگر بنویسیم و لذا همین مقاله ی طبیعی-زیست شناسی- دین و مذهب را برای درس انگلیسی مکتبخونه نیز قالب کنیم. یک وقت یحتمل خواهید دید که جیغ استاد انگلیسی بلند شد که بابا یک مقاله را چند بار می خواهی قالب کنی؟ درست شد؟

بله! ولی اگر از آن طرف حضرت استاد مرجع تقلید و ولی فقیه خود بفرمایند که فلانی آمد و گفت که تو چنینی و چنانی و بلکه چرا هم اینقدر چنینی و چنانی و هی مدام ایراد کرد که این همه کارهایت ایراد هم دارد؟! و اما در جواب شنید که همه ی اینهایی که می گویی درست ولی مگر تو خودت چطوری؟ مگر تو خودت همه ی آنهایی را که عرضه می داری درست هم هست؟ داری درست می گویی؟ راستش را می گویی؟

نکته اینجا این است که معلم خصوصی یک وقتهایی خیلی خوب است برای کسی که از درسهایش عقب افتاده است و می خواهد به درس هم برسد. و اما اگر همین شاگرد از بردارش مثلاً کمک هم بگیرد و او هم کاری کند که شاگرد یا طلبه یا دانشجو از معلم و استادش هم طوری جلو بزند که مثلاً معلم می خواهد مسئله ای ریاضی را حل کند و گیر کرده باشد ولی شاگرد دستش را بلند کند که الا و لله که من بلدم من بلدم من بلدم هر چه معلم هم یحتمل می فرمایند که بچه بگیر بنشین دیگر! چقدر شیطونی می کنی؟ بالاخره معلم می گوید بیا پای تخته حل کن. و می رود حل می کند و امر بر خود ستایی نباشد درست هم حل می کند و یک چک هم از معلم می خورد و می رود می نشیند! بعد معلم خودش می آید مسئله را حل کند و می بیند که نه بابا مثل اینکه شاگرد درست هم حلش کرده بوده است! خدا پدر و مادر برادرش را بیامرزد که اینقدر معلم خصوصی خوبی هم بوده است!!!

البته گاهی مسئله جدی تر هم هست و مثلاً شما قرار است بروید با فرعون بطور لینی هم که شده بحث و جدل کنید که خدا بالاخره خدای کیست؟ کیست  هم که خدا است؟ حالا فرض هم بفرمایید که همه آمده اند سر درس شیخ الاستاد- یا سید الاستاد فرقی نمی کند- حضور هم دارند و خود حضرت فرعون هم آمده اند نشسته اند سر درس. خوب، حالا اگر طلبه ای هم بلند شود و مدعی شود که من بلدم من بلدم من بلدم با فرعون بروم توی بحث و جدلی لین و او را قانع کنم که چطور هم اسلام بیاورد، آیا بقیه ی شاگردان و طلبه ها و دانشجویان نخواهند گفت که بچه جان بگیر بنشین! مگر نمی بینی این همه اساتید است که ما داریم و این همه شاگردان با نمره های بهتر از توی رفوضه ی مردودی؟ باز تو بهت الهام شد و بلند شدی؟ 

یعنی اینجا شما می بینید که از یک طرف با یک فرعون است که طرفید؟ یا با یک ایل و تباری هم هست که همچون حضرت موسی از یک طرف باید جواب فرعون و فرعونیان را بدهد و از طرفی دیگر تازه باید جواب قوم خود را بدهد که مثلاً خدایت را به ما هم نشان بده اگر خیلی رسول خدایی!

یعنی شما اگر بخواهید از یک طرف مقالاتی در باب نه حتی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بنویسید و بلکه بخواهید مسئله را دقیقاً ریاضی فیزیکی اش فقط کنید، و چندین مقاله را هم از وسطش در بیاورید. خوب این هم خیلی خوب است. و اما تازه آیا چقدر هم بتوانید آنرا به نظریه های حمیدی مجیدی ارتقائش داده و بلکه آنرا وارد حکمت متعاله ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اش کنید آنچنان که حالا در کجای زمین هم واقعید که چقدر سردی و گرمی در شما تاثیرات آنچنانی هم کند و بلکه خودتان هم دچار سردی و گرمی مزاج شده و آنگاه باید حتی به فکر تعدیل مزاج خود هم برآیید و آنگاه یادتان هم برود که حالا آیا خود شما هستید که آن خورشید عالمتاب است که همه و همه بدنبالش هستند یا اینکه خیر؛ خورشید عالمتابهای دیگری هم هستند بسیاری از همین خورشید خودمان هم قویتر و پرنورتر و بزرگتر و بهتر و .... ولی چون ما خیلی بدان نزدیک نیستیم یا حالا خیلی نزدیک خط استوا نیستیم یا اینکه نزدیک قطبین هم هستیم و بلکه در قطب جنوب هم بدجوری داریم از سرما تیک تیک می لرزیم که ببینیم آزمایشات آیس کیوبی هم چطور می شوند؟ آنگاه به این فکر هم می افتیم که آیا خوب هم هست شک کنیم که مسئله فرعونیت است که درست است؟ یحتمل شاهنشاه آریامهر هم باید برایش فکری کرد و فقط به فکر فرعون خیلی نبود که او هم چه می گوید و بلکه هر فردی را هم از لحاظ روانشناسی و روانپزشکی بالاخره به حساب بیاوریم، باید هم حساب کرد که بالاخره خدای او کیست و همچنین او از خدایش چه می طلبد و بلکه دیگران نیز از او و خدای او چه ها می طلبند؟ یعنی بالاخره همه چیز که از لحاظات دیگران معنایش این نیست که در میان این دیگران آیا خدا هم هست یا فقط دیگرانی است که در نظریه های روانشناسی فرویدی و لکانی با غین کوچک و بزرگ هم نشان داده می شوند برای اینکه بلکه همه چیز را برگردانند به دوران کودکی بچه.

این معنا را وقتی ما بهتر متوجه می شویم که آن دیگرانی که دارند نسبت به خدا و پیغمبر و امامش عناد هم می ورزند مردم و خلق خدا را هم به میان آورند که آیا اینها نیز همچون آن دیگران هستند که سعی دارید خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار را نیز جزو آنها جا بزنند که اینها نیز دیگرانی بیش نیستند و بلکه فقط هم خود را برجسته کنید و منطق ریاضی و بلکه فیزیکی خود را هم بپرورانند حتی با رشوه و اختلاس و گزینه های زیرمیزی و گزینه های روی میزی و ...؟ اینجا است که بغیر از امام زمانهای قلابی می بینیم بازار تکفیر حتی پیغمبران و امامان و ادیان حقیقی واقعی هم داغ شده و بلکه کلاً همه ی ادیان را یک جا می خواهند حاشا کنند! و وقتی شما بخواهید با هدروداکسی و زندقه ی خودشان سراغ همان زندقه شان هم بروید، یا می فرمایند که این شمایید که دچار جمود شده اید یا می فرمایند که قلوبنا غلف:  وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا مَّا یُؤْمِنُونَ ﴿البقرة: ٨٨﴾ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ وَکُفْرِهِم بِآیَاتِ اللَّـهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّـهُ عَلَیْهَا بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿النساء: ١٥٥﴾. یعنی آنجایی که یک مرتبه همه سر درس مکتب نشسته اند و همه اسلام آورده اند و همه و همه هم باید اسلام بیاورند، یک مرتبه چه می شود؟ می فرمایند که یا گاو الله مقدس، ادرکنی! یعنی می فرمایند مسئله ی کیهانشناسی و تعیین ثابت هابل و شتابی که جهان دارد در آن حد انبساط هم می یابد آیا در چه حدودی است ماورای کیهان و کیهانشناسی است یا برمی گردد به گاو الله الاعظم و بلکه مسخره کردن او و نه اینکه حالا گاوی هم در آسمان است که نظیرش ثریا هم هست و .... خلاصه مسئله یحتمل اینجا برمیگردد هم به کوهمولوژیهایی که در هندسه ی ناجابجایی چقدر دوره ای هم باشد که از کوهمولوژیهای هوخشیلد هم نتیجه می شوند یا اینکه اصلا مسئله نظریه ی ام ماتریسی ای است که به چند طریق هم تعریف می شوند و چقدر هم ریسمانی است و چقدر باتلاقی است و از باتلاق بالاخره کسی بیرون آید چه منظره ای بر حسب چه ابرتقارنی خواهد هم داشت و .... البته اینجا خوب هم هست که بخواهیم مسئله را تا چه حدودی هم از لحاظ نقصی یا مرزی (آ) دی اس/ سی اف تی قاطیقوریایی هم بتوانیم نماییم؟ یعنی اگر جایی را که سردی هم کرده است را بیابیم و تعدیلش دهیم آیا نقص برطرف می شود یا اگر ناخالصی ای دارد که می توان دور آن را فاکتور گرفت مسئله حل است؟ یا اگر بتوان ناخالصی را گرمایش داد و بلکه به مرزها راند طوری که ناخالصی از بین برود و نقطه ی سردی برطرف شده و مسئله حل گردد بسته به اینکه در چه باتلاق/منظره ای از ابرتقارن-ریسمانی هم واقع شده ایم و بلکه با کدام فرعون هم هست که طرفیم و بلکه قبل از همه اینها وقتی می خواهیم به میدان ورود کنیم آیا به اندازه ی کافی تهذیب نفس کرده ایم که بتوانیم بطور لین هم با فرعون خود وارد بحث و جدل شده و دیگران را خیلی درگیر مسائل حاد و بلکه مزمن هم نفرماییم ...؟ الهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و اشیاعه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بسمه تعالی

 

https://en.wikipedia.org/wiki/Abu_Mahdi_al-Muhandis

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

عبدالمجید خویی در نجف کشته شد

روزنامه همشهری 22 فروردین 1382

https://images.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/820122/news/news.h

tm

 

عبدالمجید خویی، ویکی پدیا

https://en.wikipedia.org/wiki/Abdul-Majid_al-Khoei

 

مقتدی صدر، ویکی پدیا

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%82%D8%AA%D8%AF%D

B%8C_%D8%B5%D8%AF%D8%B1

 

سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، ویکی پدیا

https://en.wikipedia.org/wiki/Qasem_Soleimani#Execution_of_spy

 

ببینید اینجا در مورد غیر قانونی بودن ترور و کشتن شهید سلیمانی چه می گویند:

 

Legal status of the assassination

The strike was not approved by the U.S. Congress or consented to by the Iraqi government, leading to controversy regarding the legality of killing an Iranian military leader over Iraqi airspace.[167]

Under U.S. law

On 14 February 2020, in a legally required unclassified memorandum to Congress,[168] the Trump administration said it was authorized under both the Constitution and the 2002 Authorization of Use of Military Force Against Iraq.

However, the Chairman of the House Committee on Foreign Affairs Engel said "The 2002 authorization was passed to deal with Saddam Hussein. This law had nothing to do with Iran or Iranian government officials in Iraq. To suggest that 18 years later this authorization could justify killing an Iranian official stretches the law far beyond anything Congress ever intended," adding that he "looked forward" to Pompeo testifying in a 28 February hearing.[169]

Under international law

The United States, as a member of the United Nations, has ratified the Charter of the United Nations and, therefore, is bound by its provisions. Agnes CallamardUnited Nations Special Rapporteur on extrajudicial, summary or arbitrary executions, and Director of Columbia University's Global Freedom of Expression project, researched the alleged legal basis for the killing of Suleimani advanced by the United States government and stated that the Suleimani's killing could have been justified under international law only if it had been a response to an "imminent threat." However, she said that the United States had provided no evidence to support that contention. "Absent an actual imminent threat to life, the course of action taken by the U.S. was unlawful," Ms. Callamard wrote in a report that she presented in July 2020 to the U.N. Human Rights Council in Geneva.[170] The Trump administration's February 2020 memorandum to Congress was "remarkably vague and inconsequential as far as a possible imminent threat is concerned," Ms. Callamard wrote in the report. "Even at the most basic level, the U.S. did not demonstrate that striking Suleimani was 'necessary.'"[171]

Callamard also concluded that the killing sets an alarming precedent—it was the first targeted drone killing of a senior foreign government official on the territory of a third country. The world now faced "the very real prospect that states may opt to ‘strategically’ eliminate high-ranking military officials outside the context of a 'known' war, and seek to justify the killing on the grounds of the target's classification as a 'terrorist' who posed a potential future threat," Callamard said in her report. Also, she noted that scores of countries and many non-state actors now have operational drones, and that drones kill many non-combatants for every person targeted.[172]

In an article in the Middle East Institute, former Deputy Defense Secretary for the Middle East Michael Mulroy and retired Navy SEAL Eric Oehlerich state that the targeted killing of Soleimani was justified and long overdue because he was an enemy combatant who orchestrated a lethal campaign against U.S. military, diplomats and intelligence officers in Iraq. However, they also made the point that the U.S. should have targeted Soleimani's subordinates to disrupt their operations and that covert authorities should have been considered to be able to deny the operation in order to avoid the possibility of an all-out regional war.[173]

 

 

بنده ی حقیر این نکته ی کوچک را هم اضافه کنم که در ویکیپدیای موبایلی این حقیر اتفاقاً از اینکه سردار سلیمانی دقیقاً حتی در چه عملیاتهایی در جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران شرکت کرده بوده است را لیست کرده بود در خلاصه ای که معمولاً از افراد ویکی پدیا می گوید. ولی در ویرایش رایانه ی شخصی پی سی غلط نکنم این یافت نمی شود!

اینجا این سوال هنوز باقی می ماند که از حضرات آقایان منبریها و ائمه ی جماعات نیز خوب است سوال شود که این درست است که ترور ناجوانمردانه است، و اما حالا با ترور شخصیتی مثل سردار سلیمانی می خواهیم چه کنیم؟ عرض بنده ی حقیر این است که آیا آقایان هنوز معتقدند که این نواب صفوی بوده است که تمرد و ترور کرد و از دستور حضرت آیت الله العظمی بروجردی و بلکه امام خمینی نیز سرپیچی نمود؟ و امام خمینی نیز کار ر او را تایید نکرد؟ اگر این طور است جلوی امثال داعش و القاعده نیز کی باید بایستد؟ 

یا مهمتر این است که دونالد ترامپ نباید جوابگو باشد که ناو جنگی اش را هر وقت دلش خواست بردارد بیاورد در خلیج فارس؟ و اما اگر یک کشتی جنگی ایران از نزدیکیهای واشنگتن دی سی یا نیویورک رد شود، آنگاه چه کار می خواهد کند؟ یعنی این یک مسئله است که در یازده سپتامبر چه شد؟ و این مسئله ای دیگر است که آمریکا در منطقه طی این حدود 20 سال دارد چطور هم یکه تازی می کند؟ و انتظار هم دارد هیچ کس حتی نطق هم نکشد که بچه بگیر بنشین! چقدر جنایات می کنی؟ خجالت نمی کشی؟ مردم را به ستوه آورده ای! بس کن دیگر! خودت که جنایت می کنی و از هر چه جنایتکار دیگری ه هست دفاع و پشتیبانی می کنی و ادعای علامه ی دهری هم داری و ...؟! آن وقت شاکی هم هستی که چرا همه و همه یک صدا می گویند مرگ بر آمریکا؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 46449

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

در حکومتی که انسان واقع است چه حکومتی باشد اسلامی یا غیر اسلامی به هر تقدیر در همین حکومت نیز می توان به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی علاقه مند شد؛ حتی اگر این حکومت حکومتی هم باشد سر تا پا یزیدی. نکته اینجا است که وقتی در این حکومت یزیدی آن امام همام یعنی امام حسین علیه السلام قیام کرد و هیهات من الذلة و علی الاسلام و السلام اذ قد بلیت براع مثل یزید گفت، همراهی اش کنی و مکتب او را حفظ کنی. نه اینکه اگر کسی بدتر از این حقیر آمد گفت که مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که مکتب حق است و لا غیر؛ مکتب امامت را رها کرده و به مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بپیوندی! مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بدون امام حسین علیه السلام حتی مکتب امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نمی شود. و السلام!

بنده ی حقیر حالا اینجا یک شویی را گذاشته ام که بعضی یحتمل بفرمایند سوی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است همانطوری که مثلاً انواع نمایشها و شوها را هم در قبل و بعد از انقلاب هم داشته ایم و داریم. و اما بنده ی حقیر در مورد همین پژوهشگاه دانشهای بنیادی یا مرکز تحقیقات ریاضیات و فیزیک نظری نیاوران یکی دو نکته ی انتقادی ای عرض کنم. بنده ی حقیر دوبار با ماشین سعی کردم بروم و خواستم ماشینم را هم آنجا پارک کنم. یک بار نگهبان بالاخره اجازه داد بروم تو؛ ولی یکی از آن طبقه ی دوم آمد داشت فریاد می زد که باز که این آمده است ماشینش را می خواهد اینجا پارک کند! و بعد یک نگهبانی که با لباس شخصی بود و گوشی ای هم در دست داشت آمد با صدای بلند و در حد فریاد اعتراض می کرد که چرا و چطور آمدی تو؟ بنده گفتم نگهبان اجازه داد و من هم آمدم تو! خلاصه گفت که نمی شود اینجا پارک کنی و باید بروی؛ بنده هم که دیدم این اینقدر عصبانی است و آن دیگری هم از بالای پنجره طبقه دوم داشت فریاد می کشید گفتم ببین الان که ماه رمضان است و مثلاً همه هم روزه اند و لذا بهتر است خودت را عصبانی نکنی و مثلاً خداحافظ شما و من رفتم.

یک بار دیگر قبل از این بود که دوباره ماشینم را برده بودم که ببرم تو؛ و ماشین دیگری آمد و پشت ماشین این بنده ی حقیر شروع کرد به بوق زدن و بغل دستی راننده با فریاد داشت می گفت برو دیگر؛ برو کنار که ما برویم. ولی خلاصه نمی دانم چطور شد که بالاخره نشد بروم تو و او هم ماشینش را پارک کرده بود کنار و داشت با این بنده ی حقیر کَل کَل می کرد همانطوری که بعضی یحتمل به این بنده ی حقیر هم ایراد می کنند که پس تو با همه ی علماء کل کل می کنی؟! بالاخره طلبگی کل کل دارد؛ و اما خوب کل کل هم داریم تا کل کل!

 عرض بنده ی حقیر اینجا این است که بعضی یحتمل بفرمایند که چرا روزنامه ی کیهان می خوانی؟ نخوان! حالا دلایل خود را هم می آورند و معمولاً هم خانمها بیشتر به این صراحت ایرادات اینچنینی می کنند! و اما دلیل خواندن کیهان فقط به این دلیل هم نیست که مثلاً سعد الله زارعی به دفاع از سردار سلیمانی می خواهد بفرماید که او در چه موقعیتی رفت به مبارزه ی داعش آنچنان که تکفیریها عبدالمجید خویی فرزند مرجع تقلیدی را کشتند و قطعه قطعه کردند و در چهار سوی شهر آویزانش هم کردند. این تنها دلیلش نیست که بنده ی حقیر یادداشتهای روز را مخصوصاً می خوانم هر چند که اکثر اوقات هم حتی اگر بعد از ظهرها خیلی بروید دنبال روزنامه در دکه ی محلی خودتان دنبال کیهان بگردید، نمی یابیدش. دلیلش فقط این هم نیست که کیهان هم بالاخره دیدگاهی است از دیدگاه ها و از جمله دیدگاه نماینده ی ولی فقیه در روزنامه ی کیهان؛ و لذا تمرین دموکراسی هم هست که آنرا بخوانید و بلکه دیگر دیدگاه ها و مثلاً روزنامه ی ایران را هم بخوانید. دلیل دیگرش این است که اگر آن وقتی که نماز جمعه بود، به نماز جمعه می رفتید، می دیدید که بعضیها خودشان روزنامه های کیهان را می آورند و روی زمین پهن می کنند و سعی می کنند مردم را آگاه کنند که ببینید اینج و آنجا کیهان چه گفته؟! و دیگر پیرمردی حتی می بینید که بریده های کیهان را به دست گرفته و در میان رهگذرانی که دارند از نماز جمعه برمی گردند نگاه داشته است و همه می ایستند بخوانند که کیهان چه نوشته است. حالا شما اصلا بروید قمارباز داستایوسکی را هم بخوانید؛ چه بهتر! اما دیگر نفرمایید که کیهان هم نخوان! بله؟

یک وقت هست که حکومتی خود تروریستی است یعنی حکومت تروریسم را جایز می داند ولی در عین حال هم می فرماید هیچ کس هم حق ندارد بر علیه حکومت ترور کند! اما یک وقت هم هست که حکومتی حکومت عدل الهی است و جلوی حکومت ظلم و جور می ایستد و ترور می شود! آنجایی که اسلام را حتی نفی می کنند برای مردم تشخیصش سخت می شود که حکومت تروریستی کدام است و قیام بر علیه این حکومت تروریستی که حتی اسلام را هم دارد نفی می کند کدام است؟ و لذا برای کسی که نمی داند هنوز صورت مسئله هم چیست، یحتمل سخت شود که الحاد و کفر و شرک و نفاق کدام است و اسلام کدام؟ بالاخره آیا مرتد را کی باید بکشد؟ آیا جامعه شناسی و روانشناسی و ریاضی فیزیک و فلسفه و حکمت و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که حرف  آخر را می زند یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه نایب او است که حرف آخر را باید بفرمایند؟ مکتبت بالاخره کدام است؟ تروریسم کدام است و تروریست کیست؟ و اسلام کدام است؟ و چطور است که اسرائیلیها اینقدر در فلسطین اشغالی بر ضد فلسطینیها شقاوت هم بخرج می دهند و جنایات می کنند و بلکه بر علیه حزب الله لبنان هم مستقیماً وارد جنگ می شوند ولی انگار که در آمریکا اصلا آنها خیلی هم دیده نمی شوند؟! و .... اللهم عجل لولیک الفرج! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته. 33545

بسمه تعالی

 

https://arxiv.org/search/?

query=string+matrix+theory&searchtype=title&abstracts=show&order=-

announced_date_first&size=50

 

https://en.wikipedia.org/wiki/Young_tableau

 قُلْ إِنِّی عَلَىٰ بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّی وَکَذَّبْتُم بِهِ ۚ مَا عِندِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ ۚ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّـهِ ۖ یَقُصُّ الْحَقَّ ۖ وَهُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ ﴿الانعام: ٥٧﴾ 

 

مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُکُم مَّا أَنزَلَ اللَّـهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ ۚ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّـهِ ۚ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَـٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ﴿یوسف: ٤٠﴾ 

 

[ ٣٢٤١٢ ] ٣ ـ محمد بن یعقوب ، عن عدَّة من أصحابنا ، عن سهل بن زیاد ، وعن محمد بن یحیى ، عن أحمد بن محمد جمیعاً ، عن الحسن بن محبوب ، عن أبی ولاّد الحناط ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) ، قال : سألته عن رجل ارتدَّ عن الإِسلام ، لمن یکون میراثه ؟ فقال : یقسم میراثه على ورثته على کتاب الله.

 

ابی ولاد الحناط در حدیث بالا را حضرت استاد در درس ارث قبل (6 دی) بدو اشاره می فرمایند! حنّاط به احتمال رو به یقین یعنی کسی که مرده را حنوط می کند! المعانی اینجا بدان اشاره می کند:

 

https://www.almaany.com/fa/dict/ar-

fa/%D8%AD%D9%86%D8%A7%D8%B7/

 

بنده در رابطه با تروریسم، یک خاطره ای را هم از شهید عماد مغنیه و شیخ احمد یاسین عرض کنم. در مورد شیخ احمد یاسین هنوز یادم هست که ایشان در آن روزی که شهید شدند بنده ی حقیر رفته بودم سر قبر مادرم و قرآن خوانی هم داشت سوره ی یاسین را از حفظ می خواند و تا آنجایی که یادم هست این حقیر هم داشتم از قرآن کریم نگاه می کردم و می دیدم که او دقیقاً هم دارد درست می خواند. اللهم ادخل علی اهل القبور السرور اللهم اغنی کل فقیر اللهم اشبع کل جائع ....

در مورد عماد مغنیه بنده ی حقیر یادم هست که رفته بودم به یک سخنرانی ریاضی در پژوهشگاه بنیادی میدان نیاوران گوش کنم. و مبحث سخنرانی هم راجع به تابلوهای یانگ بود که در رابطه با نظریه ی نمایش گروه های تقارن متناهی است. راستش یحتمل این مبحث را دوباره بروم دنبالش چون نمی دانم چطور شد که هیچ وقت خیلی خوب دنبالش نرفتم و بقول معروف خودم را هم در موردش راضی نکردم! ولی غلط نکنم ایده ی مسئله خیلی چیز سختی هم نیست. ولی همان روز هم بود که گفتند عماد مغنیه هم شهید و بلکه ترور شد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

استاد آیت الله العظمی جوادی آملی این قسمت از درس ارث روز 6 دی را از شرایع محقق حلی را فرمودند:

 

الرابعة تقسم ترکة المرتد عن فطرة حین ارتداده

و تبین زوجته و تعتد عدة الوفاة سواء قتل أو بقی و لا یستتاب و المرأة لا تقتل و تحبس و تضرب أوقات الصلوات و لا تقسم ترکتها حتى تموت و لو کان المرتد لا عن فطرة استتیب فإن تاب و إلا قتل.

و لا یقسم ماله حتى یقتل أو یموت و تعتد زوجته من حین اختلاف دینهما فإن عاد قبل خروجها من العدة فهو أحق بها و إن خرجت العدة و لم یعد فلا سبیل له علیها

 

شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، المحقق الحلی، جلد 4، ص 7

http://lib.eshia.ir/71613/4/7

http://lib.eshia.ir/10099/4/816

 

 

و این قسمت از احادیث مربوط به ارتداد را از وسائل الشیعه جلد 26 و بحث حدود جلد 28 را بیان فرمودند:

 

٦ ـ باب حکم میراث المرتدّ عن ملّة وعن فطرة ، وتوبته ، وقتله ، وعدّة زوجته ، وحکم توارث المسلمین مع الاختلاف فی الاعتقاد.

 

[ ٣٢٤١٠ ] ١ ـ محمد بن الحسن بإسناده عن ابن أبی عمیر ، عن إبراهیم 

ابن عبد الحمید [١] قال : قلت لأبی عبد الله ( علیه السلام ) : نصرانیٌّ أسلم ، ثمَّ رجع إلى النصرانیة ، ثمَّ مات ، قال : میراثه لولده النصارى ، ومسلم تنصّر ، ثمَّ مات قال : میراثه لولده المسلمین [٢].

وبإسناده عن محمد بن أحمد بن یحیى ، عن یعقوب بن یزید ، عن ابن أبی عمیر مثله [٣].

ورواه الصدوق بإسناده عن ابن أبی عمیر [٤].

قال الشیخ : میراث النصرانی إنّما یکون لولده النصارى ، إذا لم یکن له ولد مسلمون ، ومیراث المسلم یکون لولده المسلمین ، إذا کانوا حاصلین [٥].

....

 

[ ٣٢٤١٦ ] ٧ ـ عبد الله بن جعفر فی ( قرب الإِسناد ) عن السندی بن محمد ، عن أبی البختری ، عن جعفر ، عن أبیه ، عن علیّ ( علیهم السلام ) قال : میراث المرتدّ لولده [١].

أقول : وتقدّم ما یدلّ على بعض المقصود فی الطلاق [٢] ، ویأتی ما یدلُّ علیه فی الحدود ، [٣] وتقدَّم فی النکاح ما یدلُّ على المسألة الأخیرة [٤].

 

وسائل الشیعه، جلد 26، صص 25- 29

http://lib.eshia.ir/11025/26/25

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

بگذارید ببینیم ما چقدر می توانیم وارد مباحث عمیقی از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شویم؟! یک نفاوتی هست بین مرتد فطری و ملی که اولاً اصولاً مرتد به کسی گفته می شود که مسلمان شده باشد بعد از بلوغش ولی دوباره به کفر برگردد؛ ثانیاً مرتد ملی کسی است که پدر و مادرش هم زمان بسته شدن نطفه اش مسلمان نباشند و بعد از بلوغش اسلام آورده و از اسلام دوباره برگردد. ثالثاً  مرتد فطری کسی است که پدر یا مادرش زمان بسته شدن نطفه اش مسلمان بوده باشند و بعد از بلوغش از اسلام برگردد. یک آیه ای در قرآن کریم را ویکی فقه بدان استناد می کند که به مرتد و ارتداد برمی گردد و خیلی هم آیه ی عظیمی است: یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ ۖ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ اللَّـهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِندَ اللَّـهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولَـٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿بقرة: ٢١٧

البته در مقابل مسئله ی ارتداد و مرتد، مسئله ی مسلمان فطری را هم داریم که حتی به مسلمانی کافر هم می تواند اشاره داشته باشد آنطور که مثلاً استاد شهید مطهری لویی پاستور یا رنه دکارت را مثال هم می زند یا مثال مسلمان فطری دیگر آلبرت اینشتن است که گویا معروف هم هست که حتی به حضرت آیت الله العظمی بروجردی نامه هم نوشته و اظهار مسلمانی کرده بوده است. بنده ی حقیر در این مورد نکاتی را عرض کنم که می توانند بسیار حائز اهمیت باشند. اولاً مسلمانی چهارچوبی را دارد که تعریف شده است و اگر از آن چهارچوب تخطی شود، آنگاه می توان گفت که انسان به کفر هم افتاده است؛ الا اینکه خدای سبحان الرحمن و الرحیم هم هست. یعنی این درست است که می توان یک طیفی را برای مسلمانی تعریف کرد و آنگاه با حتی فاین تیونیگ طیفهای آی آر مادون قرمز و یو وی ماورای بنفش آنرا تعریف هم کرد که از نسبیت خاص و عام و بلکه مکانیک کوانتوم و میدانهای کوانتومی و بلکه گرانش کوانتومی و گروه های بازبهنجارش هم نتیجه می شوند.

و اما نکته ی عظیمی که در این انواع مرزبندیهای سی اف تی/(آ) دی اس- ای هم موجود است همان است که یک صفر و یک و بینهایتی موجود است که در آن هالو و مرجع تقلید هر دو می توانند با هم نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسند آنچنان که این هالو هم هست که کار مرجع تقلید را راست و درست می فرماید. از آنطرف با نسبیت خاص ما متوجه این اصل می شویم که سرعت نور را محدود به سیصد هزار کیلومتر در ثانیه می کنیم؛ و حال آنکه همانطور که قبلاً هم گفته شد این یک سرعتی است که آیا چقدر هم قراردادی است از آن جهت که برای ما آیا چقدر قابل تصور است که به چنین سرعتهایی برسیم آنچنان که مثلاً قند نرمال خون هم حدود 100 است و قند حتی 1000 هم چقدر برای ما قابل تصور است؟ یا اینکه پوست و استخوان شدن هم هر چقدر متصور باشد، ولی تصاویر پوست استخوان شدن نوزادانی و از جمله در یمن و آفریقا که در اثر فقر و سوء تغذیه شکمهایشان در بغل مادرهایشان باد کرده است و سرهایشان هم روی گردنهای نحیفشان چطور بزرگ شده است غیر قابل بخشایش است.

و اما این نبوغ ماکسول را هم می رساند که طیف الکترومغناطیسی را توانستیم روی اعداد حقیقی حتی تا بینهایت مندرج کرده آنچنان که به پرتونگاری ایکس و گاما و ... در سمت یو وی و دیگر امواج الکترومغناطیسی با طول موجهای آی آر دست یابیم. البته استبعادی هم ندارد که اعداد حقیقی را نیز بتوان به اعداد مختلط بست داد و بلکه حتی وارد فضاهایی همچون فضاهای هیلبرتی و امثالهم نیز شد در مکانیک کوانتوم و مدل استاندارد ذرات فیزیک و نظریه های ابرتقارن و ریسمان و ....

اینجا سوالی که از لحاظ فقهی مطرح می شود این است که ما در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در این بین کجا ایستاده ایم؟ بعضی یحتمل اشکال کنند که چرا مثلاً دختر سردار شهید سلیمانی می آید در صدا و سیما برای پدرش شعر می خوانند و برای پدر در حضور حضرت ولی فقیه مد ظله العالی اظهار احساسات هم می فرمایند در صورتی که ما حالا مریم میرزاخانی را هم کاری نداریم و بلکه از آن طرف هم ملانی مچت وود را داریم که استاد استانفورد و برکلی و هاروارد هم هست! عرض بنده ی حقیر اینجا این است که وجود مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف یک جاهایی آنچنان ظهور هم می یابند که غیر قابل انکار هم هست و از جمله اظهار محبت به مادر و بلکه والدین و بلکه ولایت فقیه. بنظر این بنده ی حقیر چنین ظهوری که بسیار هم مایه ی درس آموزی است آنجایی است که حتی خود حضرت ولایت فقیه در نماز جمعه هم ظهور بیابند و تشریف فرما شوند و آنگاه در حضور همه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم گله بفرمایند. یقیناً یک فصل الخطابی اینجا نهفته است در سخنان ولایت فقیه که غیر قابل انکار هم هست!

و اما این هم غیر قابل بخشایش است که مسلمانان در عرصه های علمی بسیاری از رقیبان خود عقب مانده اند هر چند هم که خود شهادت دانشمندان هسته ای نشان هم می دهد که درجات آیت اللهی را در علم و حکمت پیمودن تا رسیدن به مقام شامخ شهادت برای دانشمندان هم گشوده شده است و یک طیفی را باز ایجاد هم کرده است که هالو و مرجع تقلید هر دو با هم می توانند نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف حاضر شده و هر کدام انجام وظایف هم بفرمایند! البته اینکه حالا در این میان عامه مردم چه می توانند بکنند و بلکه ژنرالها و سرداران و دانشمدان و خواص هم هر کدام در چه طیفهایی واقع می شوند و بلکه از جمله بنده ی حقیر منافق مشرک کافر هم کجای قضایا واقعیم؟! و الله اعلم؛ الا اینکه فقط خدا آخر و عاقبت همه ی ما را بخیر کند و والدین و خودمان و فرزندانمان را اهل کند و رفتگانمان را خدا بیامرزد! اللهم ادخل علی اهل القبور السرور اللهم اغن کل فقیر .... یک انقلاب جهانی مهدوی داریم که همزمان با جمهوری اسلامی ایران و بلکه قبل از آن با ظهور اسلام هم بتوان گفت شروع شده است و تا روز قیامت هم ادامه دارد! این است که تا صدا هم بزنی هالو، هالو، هالو، هالو ظاهر هم می شود؛ و اما تا که هم باشد که هالو را صدا می زند؟! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. لا اله ال الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

 

یَا سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ أَنْ لاَ یَحْجُبَ عَنْکَ دُعَائِی سُوءُ عَمَلِی وَ فِعَالِی وَ لاَ تَفْضَحْنِی بِخَفِیِّ مَا اِطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرِّی وَ لاَ تُعَاجِلْنِی بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِی خَلَوَاتِی مِنْ سُوءِ فِعْلِی وَ إِسَاءَتِی وَ دَوَامِ تَفْرِیطِی وَ جَهَالَتِی وَ کَثْرَةِ شَهَوَاتِی وَ غَفْلَتِی

 

یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُرَاکَ مُعَذِّبِی بِنَارِکَ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ وَ بَعْدَ مَا اِنْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِی مِنْ ذِکْرِکَ وَ اِعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اِعْتِرَافِی وَ دُعَائِی خَاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ هَیْهَاتَ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ [تُبَعِّدَ] مَنْ أَدْنَیْتَهُ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى اَلْبَلاَءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ وَ لَیْتَ شِعْرِی یَا سَیِّدِی وَ إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَ تُسَلِّطُ اَلنَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ صَادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مَادِحَةً وَ عَلَى قُلُوبٍ اِعْتَرَفَتْ بِإِلَهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ اَلْعِلْمِ بِکَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِکَ طَائِعَةً وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِکَ مُذْعِنَةً مَا هَکَذَا اَلظَّنُّ بِکَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ یَا رَبِّ

 

یَا سَیِّدِی فَکَیْفَ لِی [بِی] وَ أَنَا عَبْدُکَ اَلضَّعِیفُ اَلذَّلِیلُ اَلْحَقِیرُ اَلْمِسْکِینُ اَلْمُسْتَکِینُ یَا إِلَهِی وَ رَبِّی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ لِأَیِّ اَلْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْکِی لِأَلِیمِ اَلْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ اَلْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِکَ وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلاَئِکَ وَ فَرَّقْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیَائِکَ فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ وَ هَبْنِی [یَا إِلَهِی] صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ اَلنَّظَرِ إِلَى کَرَامَتِکَ أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِی اَلنَّارِ وَ رَجَائِی عَفْوُکَ فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنِی نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِهَا ضَجِیجَ اَلْآمِلِینَ [اَلْآلِمِینَ] وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُرَاخَ اَلْمُسْتَصْرِخِینَ وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ اَلْفَاقِدِینَ وَ لَأُنَادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ اَلْمُؤْمِنِینَ یَا غَایَةَ آمَالِ اَلْعَارِفِینَ یَا غِیَاثَ اَلْمُسْتَغِیثِینَ یَا حَبِیبَ قُلُوبِ اَلصَّادِقِینَ وَ یَا إِلَهَ اَلْعَالَمِینَ أَ فَتُرَاکَ سُبْحَانَکَ یَا إِلَهِی وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فِیهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ [یُسْجَنُ] فِیهَا بِمُخَالَفَتِهِ وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِیرَتِهِ وَ هُوَ یَضِجُّ إِلَیْکَ ضَجِیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ وَ یُنَادِیکَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ

 

 

*  شخصیت حاج قاسم را در عبادات فردی چگونه دیدید؟
حاج قاسم با فاصله بسیار زیادی از دیگران در عبادت کمتر همانندی داشت. او با هر اضطراب، هزاران قل هوالله احد می‌خواند. با هر استرس، هزاران انا انزلناه و ختم صلوات داشت و زبان حاج قاسم دائم ذکر خدا می‌گفت و مغز و فکرش می‌اندیشید راه چاره را باز می‌کرد. حاج قاسم به طور عجیبی گره‌های کور کاری را با سرانگشت تدبیر و‌اشک و آه و توسل و تهجد باز می‌کرد.
تمام وجود حاج قاسم ذکر بود و یاد خدا. او دائم‌الذکر بود و از یاد خدا و پیامبر و ائمه و اسم و رسم شهدا مدد می‌گرفت. حاج قاسم دردانه خدا شد و خدای محمد(ص) به او گفت دنیا برای تو کم و کوچک است، تو نزد من آی.
او سریع‌البکاء و کثیرالبکاء بود. ‌اشک‌ریزان حاج قاسم حکایت از دیده دل او داشت. او با دیده دل پهلوی شکسته حضرت زهرا (س) و تنهایی حسین(ع) در قتلگاه را می‌دید و مروارید‌اشکش روان می‌شد. حاج قاسم بدن اربا اربای اکبر و دست‌های قطع شده عباس و گلوی پاره پاره اصغر و اسارت حضرت زینب علیهم‌السلام را جلوی چشمش مجسم می‌کرد و‌اشک دیده چون سیل روان می‌کرد.

 

از مقاله ی صفحه اول کیهان امروز: 

گفت‌وگوی خواندنی کیهان با سردار محمدرضا حسنی سعدی مدیرکل سابق بنیاد شهید و امور ایثارگران کرمان

حاج قاسم نماینده یک تمدن ریشه‌دار بود

 

عرض شود که یک خوبی طلبگی اگر امر بر ملا لغتی و صِرف نحوی بودن این بنده ی حقیر نشود این است که بالاخره یحتمل روزی یک نرم افزار ویراستاری فارسی درست و حسابی را بتوان بطور آنلاین با وبلاگها انتنگلمنت و مشترک کرد چنان که غلطهای املایی آبروبر را که خیلی هم تابلو می شوند را گرفت. مثلاً ایمیلهای انگلیسی گوگل در این زمینه ی نرم افزاری ویراستاری خیلی خوبند؛ و بلکه غلطهای گرامری را هم گاهی حالا بغلط یا درست گوشزد می کنند؛ و صد البته اگر خودت هم گرامرت را ندانی یحتمل مسئله برایت بیشتر هم گیج کننده شود!

و اما گذشته از اینها، شما نکته ی مهمی که داریم این است که اعتراف کنید که غلط املایی ات را دیگر پای فلسفه بافی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نزنی که حالا چون طلبه ی خیلی خوبی هم هستی در نهایت یافته ای که ارباً اربا املائش درست است و نه عرباً عربا و حالا اگر دوباه هم یادت نرود و باز بخواهی بروی سراغ فرمولازیساسیون کوهمولوژیک دابلیو-زی-دابلیوی فوکس-شوایگرت-رونکل و بلکه کتاب گروه های لی، جبرهای لی، کوهمولوژی و بعضی کاربردها در فیزیک ازگراقا-ایزکویردو و طی درجات در آیت اللهی هایی که وقتی برگشتی به فارسی و عربی ضمینه را هم دیگر از زمینه درست تشخیص ندهی که بالاخره زمینه است یا ضمینه؟! و صد البته در ضمن گویا می فرمایند زمینه درست است و ضمینه غلط! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّـهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَىٰ ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَىٰ مِن ذَٰلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّـهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿المجادلة: ٧﴾

 

آیا ندیدی که آنچه در آسمانها و زمین است خدا بر آن آگاه است؟ هیچ رازی سه کس با هم نگویند جز آنکه خدا چهارم آنها و نه پنج کس جز آنکه خدا ششم آنها و نه کمتر از آن و نه بیشتر جز آنکه هر کجا باشند او با آنهاست سپس روز قیامت همه را به (نتیجه نیک و بد) اعمالشان آگاه خواهد ساخت که خدا به کلیه امور عالم داناست. (۷) ترجمه مرحوم آیت الله مهدی الهی قمشه ای

 

 

بعضی یحتمل اشکال کنند که این درست است که اگر سه نفر با هم دارند نجوی می کنند چهارمی اش خدا است و اگر چهار نفر دارند نجوی می کنند پنجمی اش خدا است و همینطور کمتر و بیشتر آنها هر کجا که باشند خدا به امورشان دانا است و روز قیامت نتیجه اعمالشان را آگاه خواهد ساخت، ولی حالا اگر دو تا حیوان هم بودند که دارند با هم به زبان خودشان حرف می زنند هم آیا خدا و امام زمان عجل الله فرجه الشریف حضور دارند؟ مثلاً اگر دو تا خر داشتند با هم عر عر می کردند نیز آیا خدا آنجا هم حضور دارد و امام زمان عجل الله فرجه الشریف آنجا ظاهر می شود؟ 

نکته اینجا این است که آیا حیوانات نیز چقدر نفس و عقل دارند یا اینکه آیا کارهای آنها از روی غریزه هم هست؟! یعنی یحتمل حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزد خرها حضور داشته باشد و بلکه سوار بر آن خر هم باشد؛ ولی آیا آن خر هم چقدر حضور و بلکه ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف را می تواند درک کند یا چقدر برایش حائز اهمیت هم هست؟ البته اگر بجای خر اینجا ما اسب هم داشتیم یحتمل مسئله باز فرق کند چرا که اسب می فرمایند حیوانی هم هست بسیار وفادار.

ولی اصولاً برای حیوانات نمی توانیم هم چیزی مثل تهذیب  و تزکیه نفس یا تقوی یا عقلی را که بین یک ماموم و یک امام و نهایتاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم واقع می شود را نیز متصور شویم هر چند که یحتمل بتوان گفت که آنطور که خدا وقتی اراده بفرمایند می فرمایند کن فیکون همانطور هم همه ی ذرات عالم نیز می توانند با امام زمان عجل الله فرجه الشریف ارتباط خاص خود را هم داشته باشند. و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

 

یَا سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ أَنْ لاَ یَحْجُبَ عَنْکَ دُعَائِی سُوءُ عَمَلِی وَ فِعَالِی وَ لاَ تَفْضَحْنِی بِخَفِیِّ مَا اِطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرِّی وَ لاَ تُعَاجِلْنِی بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِی خَلَوَاتِی مِنْ سُوءِ فِعْلِی وَ إِسَاءَتِی وَ دَوَامِ تَفْرِیطِی وَ جَهَالَتِی وَ کَثْرَةِ شَهَوَاتِی وَ غَفْلَتِی

 

یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُرَاکَ مُعَذِّبِی بِنَارِکَ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ وَ بَعْدَ مَا اِنْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِی مِنْ ذِکْرِکَ وَ اِعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اِعْتِرَافِی وَ دُعَائِی خَاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ هَیْهَاتَ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ [تُبَعِّدَ] مَنْ أَدْنَیْتَهُ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى اَلْبَلاَءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ وَ لَیْتَ شِعْرِی یَا سَیِّدِی وَ إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَ تُسَلِّطُ اَلنَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ صَادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مَادِحَةً وَ عَلَى قُلُوبٍ اِعْتَرَفَتْ بِإِلَهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ اَلْعِلْمِ بِکَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِکَ طَائِعَةً وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِکَ مُذْعِنَةً مَا هَکَذَا اَلظَّنُّ بِکَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ یَا رَبِّ

 

یَا سَیِّدِی فَکَیْفَ لِی [بِی] وَ أَنَا عَبْدُکَ اَلضَّعِیفُ اَلذَّلِیلُ اَلْحَقِیرُ اَلْمِسْکِینُ اَلْمُسْتَکِینُ یَا إِلَهِی وَ رَبِّی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ لِأَیِّ اَلْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْکِی لِأَلِیمِ اَلْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ اَلْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِکَ وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلاَئِکَ وَ فَرَّقْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیَائِکَ فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ وَ هَبْنِی [یَا إِلَهِی] صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ اَلنَّظَرِ إِلَى کَرَامَتِکَ أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِی اَلنَّارِ وَ رَجَائِی عَفْوُکَ فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنِی نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِهَا ضَجِیجَ اَلْآمِلِینَ [اَلْآلِمِینَ] وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُرَاخَ اَلْمُسْتَصْرِخِینَ وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ اَلْفَاقِدِینَ وَ لَأُنَادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ اَلْمُؤْمِنِینَ یَا غَایَةَ آمَالِ اَلْعَارِفِینَ یَا غِیَاثَ اَلْمُسْتَغِیثِینَ یَا حَبِیبَ قُلُوبِ اَلصَّادِقِینَ وَ یَا إِلَهَ اَلْعَالَمِینَ أَ فَتُرَاکَ سُبْحَانَکَ یَا إِلَهِی وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فِیهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ [یُسْجَنُ] فِیهَا بِمُخَالَفَتِهِ وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِیرَتِهِ وَ هُوَ یَضِجُّ إِلَیْکَ ضَجِیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ وَ یُنَادِیکَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ

 

 

گاهی اوقات شما اگر یک ویراستار خوبی داشته باشید، خیلی هم می تواند به نفع شما باشد؛ ولی مثلاً دفعه ی قبل که بنده ی حقیر داشتم همین متون از دعای کمیل را که بیشتر هم مربوط به یا سیدی است را در می آوردم و کپی پیست می کردم به متن یکی دو تا نظر قبل، یک مرتبه همین که شروع هم کردم به نوشتن نمی دانم حالا چه بود؟! هیچی، یک مرتبه انگار که ویراستار ما پاک همه چیز را پاک کرد و بنده ی حقیر مجبور شدم دوباره همه ی متون را بیابم و کپی پیستش هم کنم! اتفاقاً هر چند که حالا هر چند وقت یک بار سعی می کنم متون را سیو و حفظشان هم کنم در حافظه ی رام رایانه، ولی گاهی اوقات گویی ویراستار ما خفت ما را هم بدجوری گیر می اندازد و می گیرد. حالا همینقدر را بنویسم. خنده دار نشود دوباره؛ بالاخره باید هم به ویراستارتان تا حدی هم اطمینان داشته باشید که داستان از چه قرار هم هست هر چند که خیلی هم ندانید که در همه جای دنیا نیز دارد چه می گذرد. و مسئله چیست؟ و مشکل از کجا است؟ نوشتن آنلاین یحتمل گاهی ویراستار آنلاین هم می طلبد دیگر؛ گاهی اوقات باید اینطور حساب کنید که همینطوری که دارید می نویسید شما کما بیش اگر به اخبار و رادیو و تلویزیون هم همزمان گوش ندهید، یحتمل باید حساب کنید که در همان حینی که دارید می نویسید هم می تواند اتفاقاتی در کل عالم بیافتد که در نوشتن شما هم تاثیراتی بگذارد. یعنی در این نوع از نوشتن بقول معروف آنلاین، یحتمل باید خود را به عنوان یک تبعیدی ای فرض بفرمایید که وقتی به عالم دوباره بازگشتید حالا چقدر دنبیا تفاوتهایی هم کرده است و چه تاثیراتی هم نوشته ی شما در کل عالم داشته باشد اگر هم خیلی تاثیری را که دارید برای خود فرض می کنید خوشبینانه برای خود در کل تخیلاتتان به حساب نیاورید. بگذریم!

نکته ی مهم اینجا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این این است که شما از یک طرف است که با دین و مذهب و جهاد فی سبیل الله و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و سیّما بقیت الله فی الارضین است که مواجه هستید، ولی در آنجایی که باید ریاضی فیزیک را تحلیل و تجزیه کنید و بلکه از تبعید طبیعیات وارد حکمت الهی و حکمت متعالیه شوید، درست است که ریاضی فیزیک خیلی هم شیرین می تواند باشد و گاهی هم انسان در آن می تواند غرق هم شود همانطوری که در بحار الانوار و شرح لمعه و مکاسب شیخ انصاری و اصولاً فقه و تفسیر و ... نیز هر چه مثل ماهی در آب شنا بفرمایید خستگی شما را اتفاقاً بیشتر در می کند.

و اما خوب، خدمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف شخصاً رسیدن یک مسئله است همانطوری که بخواهید از حکمت متعالیه هم استفاده ببرید برای اینکه خدمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسید حالا شده با هالویی یا شاهزاده ای یا مرجع تقلیدی یا همه و همه با هم خدمت حضرت حق برویم! یعنی وقتی دو نفر یا سه نفر ... دارند با هم صحبت می کنند، دومی یا سومی ... خدا است. و اما اینکه همان دو نفر هم چقدر آگاهند که عالم نیز محضر خدا است و در محضر خدا معصیت نکنید و بلکه در همین محضر خدا نیز امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز حاضر می یابید یا خیر؟ این یک امری است دیگر که به هر حال یک جاهایی به بعد حتی جبرئیل هم می فرماید که از اینجا به بعد دیگر من اجازه ندارم بیایم و شما باید خودت تنها بروی! بالاخره آن لحظه ی مرگ انسان، انسان است و خدایش و پیغمبرش و ائمه ی اطهار آنجایی که دارند به او تلقین هم می فرمایند که اسم افهم یا فلان بن فلان! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

البته اینجا این نکته هم هست که بعضی مسائل را وقتی از دیدگاه هندسی دارید بررسی می فرمایید که حالا آیا چه نوع هندسه ای هم یحتمل باشد که دیفرانسیل است یا اقلیدسی است یا هندسه ی ناجابجایی است یا هندسه ی جبری است یا حتی بلکه نظریه ی اعداد جبری نیز وارد است و ...، اینجا یحتمل هم ما بخواهیم از مرزهای کشوری و لشکری عبور کنیم هر چند هم که حضرت شیطان بزرگ هم آمده باشد زیر گوشمان دارد لالایی می خواند! یعنی گاهی اوقات هم برای اینکه از شیطان بتوانید عبور بفرمایید بهتر است بروید کیهانشناسی و اختر فیزیک و نظریه نسبیت عام خود را بتوانید مرور بفرمایید تا اینکه متوجه شوید که مسائل از لحاظ کیهانی چطور است و از لحاظ هندسی چطور؟ آنگاه یحتمل بخواهید برگردید هم به امور کشوری و لشکری و مملکتی اسلام و بلکه ماورای آن در مرزهای فضا-زمان و حتی یحتمل مایل باشید ببینید در هر قاره ای نیز دارد چه می گذرد و هندسه ای به چه صورت است و دریاها و اقیانوسها نیز چه نسبتی با فاره ها دارند و بالاخره آیا ما بصورت قاره ای در میان 5+1 گیر کرده ایم یا داریم به سمت 5+1 هم می رویم یا بین این دو آیا چقدر هم در نوسانیم؟! و همه ی انیها آنگاه به اسلام و مملکت اسلام و اوضاع لشکری و کشوری ما چه ربطی هم دارند و جغرافیای ما در کل این عالم کیهانشناسی چطور واقع هم هست؟!

اینجا است که شما حالا یحتمل دوباره بنظرتان هم برسد که آیا ما کنفرانسهای اسلامی ای را که در تهران داشته ایم و مثلاً کنفرانس سران اسلامی را یکی دو بار آیا بگذار هم کرده ایم و بلکه در آینده هم برگذار خواهیم کرد، چقدر می توانند در گسترش اسلام و بلکه شناساندان امام زمان عجل الله فرجه الشریف به کل عالم مهم نیز باشند و چقدر هم در این راستا کار کرده ایم؟ این است که در انقلاب جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف انسان را به فکر هم وا می دارد که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آیا فقه و حکمت متعالیه و تفسیر و حدیث و همه و همه را واقعاً در جهت نظریه های حمیدی مجیدی نباید به کار بگیریم تا بلکه بتوانیم کارهایمان را درست پیش ببریم و مثلاً دانشجویان بیشتری را از خارج به ایران هم جلب کنیم بجای اینکه مدام هم دانشجویان را به خارج می فرستیم برای اینکه آنجا آیا چقدر درسشان را هم بتوانند تمام کنند و ...؟ البته گاهی هم بهتر است همینطوری که دارید می نویسید خود را همان تبعیدی ای که در وسط کار گیر کرده است بیشتر به حساب نیاورید تا بعداً ببینید داستان چطوری از آب در می آید؟! لا اله لا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بسم الله الرحمن الرحیم

این مقالات فوکس، شوایگرت، و دیگران را نیز بنگرید:

 

https://arxiv.org/abs/2012.10159

https://arxiv.org/abs/1810.05697

 

مقاله ی دوم از جمله به کار اردمینگر در مسئله ی کندو نیز اشاره دارد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بسم الله الرحمن الرحیم

درس مدرسه فقاهت حضرت استاد آیت الله العظمی جوادی آملی:

http://eshia.ir/feqh/archive/voice/javadi/feqh/99/991006.mp3

 

این هم کتاب مقاله فی تحقیق اقامة الحدود فی هذه الاعصار حجت الاسلام محمد باقر شفتی است:

http://lib.eshia.ir/86890/1/12

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

 

یَا سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ أَنْ لاَ یَحْجُبَ عَنْکَ دُعَائِی سُوءُ عَمَلِی وَ فِعَالِی وَ لاَ تَفْضَحْنِی بِخَفِیِّ مَا اِطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرِّی وَ لاَ تُعَاجِلْنِی بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِی خَلَوَاتِی مِنْ سُوءِ فِعْلِی وَ إِسَاءَتِی وَ دَوَامِ تَفْرِیطِی وَ جَهَالَتِی وَ کَثْرَةِ شَهَوَاتِی وَ غَفْلَتِی

 

یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُرَاکَ مُعَذِّبِی بِنَارِکَ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ وَ بَعْدَ مَا اِنْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِی مِنْ ذِکْرِکَ وَ اِعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اِعْتِرَافِی وَ دُعَائِی خَاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ هَیْهَاتَ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ [تُبَعِّدَ] مَنْ أَدْنَیْتَهُ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى اَلْبَلاَءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ وَ لَیْتَ شِعْرِی یَا سَیِّدِی وَ إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَ تُسَلِّطُ اَلنَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ صَادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مَادِحَةً وَ عَلَى قُلُوبٍ اِعْتَرَفَتْ بِإِلَهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ اَلْعِلْمِ بِکَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِکَ طَائِعَةً وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِکَ مُذْعِنَةً مَا هَکَذَا اَلظَّنُّ بِکَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ یَا رَبِّ

 

یَا سَیِّدِی فَکَیْفَ لِی [بِی] وَ أَنَا عَبْدُکَ اَلضَّعِیفُ اَلذَّلِیلُ اَلْحَقِیرُ اَلْمِسْکِینُ اَلْمُسْتَکِینُ یَا إِلَهِی وَ رَبِّی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ لِأَیِّ اَلْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْکِی لِأَلِیمِ اَلْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ اَلْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِکَ وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلاَئِکَ وَ فَرَّقْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیَائِکَ فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ وَ هَبْنِی [یَا إِلَهِی] صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ اَلنَّظَرِ إِلَى کَرَامَتِکَ أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِی اَلنَّارِ وَ رَجَائِی عَفْوُکَ فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنِی نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِهَا ضَجِیجَ اَلْآمِلِینَ [اَلْآلِمِینَ] وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُرَاخَ اَلْمُسْتَصْرِخِینَ وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ اَلْفَاقِدِینَ وَ لَأُنَادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ اَلْمُؤْمِنِینَ یَا غَایَةَ آمَالِ اَلْعَارِفِینَ یَا غِیَاثَ اَلْمُسْتَغِیثِینَ یَا حَبِیبَ قُلُوبِ اَلصَّادِقِینَ وَ یَا إِلَهَ اَلْعَالَمِینَ أَ فَتُرَاکَ سُبْحَانَکَ یَا إِلَهِی وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فِیهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ [یُسْجَنُ] فِیهَا بِمُخَالَفَتِهِ وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِیرَتِهِ وَ هُوَ یَضِجُّ إِلَیْکَ ضَجِیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ وَ یُنَادِیکَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ

 

أَ فَمَنْ کٰانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کٰانَ فٰاسِقاً لاٰ یَسْتَوُونَ إِلَهِی وَ سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِالْقُدْرَةِ اَلَّتِی قَدَّرْتَهَا وَ بِالْقَضِیَّةِ اَلَّتِی حَتَمْتَهَا وَ حَکَمْتَهَا وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ أَجْرَیْتَهَا أَنْ تَهَبَ لِی فِی هَذِهِ اَللَّیْلَةِ وَ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ کُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ وَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ قَبِیحٍ أَسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ أَخْفَیْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُ وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإِثْبَاتِهَا اَلْکِرَامَ اَلْکَاتِبِینَ اَلَّذِینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مَا یَکُونُ مِنِّی وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوَارِحِی وَ کُنْتَ أَنْتَ اَلرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ اَلشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ أَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ وَ أَنْ تُوَفِّرَ حَظِّی مِنْ کُلِّ خَیْرٍ أَنْزَلْتَهُ [تُنْزِلُهُ] أَوْ إِحْسَانٍ فَضَّلْتَهُ [تُفَضِّلُهُ] أَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ [تَنْشُرُهُ] أَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ [تَبْسُطُهُ] أَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ أَوْ خَطَإٍ تَسْتُرُهُ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ مَالِکَ رِقِّی یَا مَنْ بِیَدِهِ نَاصِیَتِی یَا عَلِیماً بِضُرِّی [بِفَقْرِی] وَ مَسْکَنَتِی یَا خَبِیراً بِفَقْرِی وَ فَاقَتِی یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ أَعْظَمِ صِفَاتِکَ وَ أَسْمَائِکَ أَنْ تَجْعَلَ أَوْقَاتِی مِنَ [فِی] اَللَّیْلِ وَ اَلنَّهَارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً وَ أَعْمَالِی عِنْدَکَ مَقْبُولَةً حَتَّى تَکُونَ أَعْمَالِی وَ أَوْرَادِی [إِرَادَتِی] کُلُّهَا وِرْداً وَاحِداً وَ حَالِی فِی خِدْمَتِکَ سَرْمَداً یَا سَیِّدِی یَا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلِی یَا مَنْ إِلَیْهِ شَکَوْتُ أَحْوَالِی یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِی وَ اُشْدُدْ عَلَى اَلْعَزِیمَةِ جَوَانِحِی

 

 

بنده ی حقیر می خواستم قبل از اینکه بطور مبسوطتری وارد نظریه های حمیدی مجیدی ریاضی فیزیکی شوم، یک نکته ای را هم راجع به اصولاً استکبار ستیزی اسلام و بلکه مستضعفین عالم عرض کنم که خود به خود از آیه ی 5 مبارکه سوره قصص مشهود هم هست: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ان نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین. ولی در سوره ی مائده هم می فرماید که بدترین یعنی دشمنترین مردمی را که با مومنین مسلمین در ستیزند را از یهود می یابی و بهترین آنها را از مسیحیان و از کشیشان مسیحی هم می یابی:  لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿المائدة: ٨٢﴾ البته این یک چیزی هم نیست که مخصوص یهود و نصاری باشد و بلکه وقتی یهود و نصاری با هم متحد شوند در صهیونیسم مسیحی و بر علیه اسلام، آنگاه در جحودیت خود از هر جحود دیگری با هم مسابقه داده و پیشی می گیرند و برای این کار شده به الحاد و بی دینی و لامذهبی هم که بیافتند ابایی ندارند! این یک خصوصیتی است بین مسیحیت و یهودیت که منتقل هم شده است بین مسلمانان و اهل سنت و شیعیان آنچنان که امامت امام زمان عجل اللله فرجه الشریف آنقدر قراموش می شود که یک مرتبه یک وقت دیدید حضرات استالین و روزولت و  چرچیل تشریف آوردند تهران کنفرانس بدهند بجای اینکه مثلاً کنفرانس ریاضی هم در آی پی ام داشته باشیم و ریاضی فیزیکیها تشریف بیاورند برای کنفرانس و کلکیوم و سمینار و سمپوزیوم و ....

و اما اینجا در مسئله ی امامت یک نکته ای هست که مومنین در اقتدای به ولایت چطور شهادت می دهند آنگونه که بر آنها بطرز فاحش و آشکاری هم روشن و محتوم است که قبل از اینکه به شهادت هم برسند یقین دارند که به شهداء اسلام می پیوندند و همینطور هم یقین دارند که روز قیامت با امام زمان خود دوباره باز می گردند. وَلَا تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَـٰکِن لَّا تَشْعُرُونَ ﴿البقرة: ١٥٤﴾ وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ﴿آل عمران: ١٦٩﴾. یعنی این یک امری است که اگر چنین ساالک الی الله ای هزار بار هم بمیرد و زنده شود، باز هم سیدی را که همردیف یا سیدی و ربی و الهی و مولای است را می تواند با سیدی را که امام زمان عجل الله فرجه الشریفِ او است اشتباه نکند و به فرعونیت نیافتد و نزد خدای سبحان است که به سجده می افتد و در آغوش امامش است که به شهادت هم می رسد، هر چقدر هم که آیت اللهی ها مراتب بالاتری را یکی بعد از دیگری طی بفرمایند و بلکه همه ی مراتب آیت اللهی را نیز آیات خدا طی بفرمایند و مردم هم همه و همه نیز مشاهده بفرمایند و اگر مردم هم نتوانستند مساهده بفرمایند فلاسفه و دانشمندان از طرق مختلف و از جمله حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنها را متذکر شوند و گوشزد بفرمایند. اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

از سایت حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمه الله در باب حجت الاسلام سید محمد باقر شفتی

دخترم را به پسرت نمی‌دهم...

آقا سید محمدباقر، همشیره‌زاده مرحوم سید بحرالعلوم دختر سید را برای پسرش خواستگاری کرد. مرحوم سید فرمود: من دخترم را به پسرت نمی‌دهم. جواب رد سید رحمه‌الله خیلی برای او مشکل بود. از علتش پرسیدند، فرمود: چون عمر پسرت کوتاه خواهد بود. سپس به همشیره‌زاده‌اش فرمود: ولی به تو بشارت می‌دهم که شیخ حسین رحمه‌الله بر تو نماز می‌خواند، ولی من موفق نمی‌شوم که او بر من هم نماز بخواند، و همان‌طور هم شد.

در محضر بهجت، ج۲، ص۳۶۶

 می خواهم با هوای نفس مخالفت کنم!

حجت‌الاسلام سید محمدباقر شفتی رحمه‌الله خوشه انگوری در طاقچه حجره خود گذاشته بود، هفته دیگر رفتند و دیدند که همان خوشه موجود است. از ایشان پرسیدند، فرمود: خیلی دوست دارم، ولی می‌خواهم با هوای نفس مخالفت کنم!

پس طوری نشود که بگوییم فقه و فقها را دوست می‌داریم، ولی راه و اعمال آنان را انجام ندهیم.

در محضر بهجت، ج۲، ص۲۴۲

 

شب مردانِ خدا روز جهان افروز است

مرحوم شیخ مرتضی [طالقانی] در مدرسه، شب‌ها بیدار می‌شد، و شب‌های ماه رمضان چند ساعت مشغول خواندن قرآن می‌شد و دورِ مدرسه راه می‌رفت و با صدای خوش، قرآن و اشعار مثنوی و بابا طاهر را با گریه و زاری می‌خواند، و روز که می‌شد، گوشه‌ای مشغول تدریس می‌شد. و هنگامی که درس نمی‌گفت، ساکت می‌نشست به‌گونه‌ای که گویا آن شخص دیشبی نیست.

آقا سید محمدباقر شفتی رحمه‌الله که به دست خود حدود جاری می‌کرد، شب‌ها مثل کسانی که عقل خود را از دست داده باشند، به گریه و زاری و حرکت‌های عجیب مشغول می‌شد و روز که می‌شد عبا و قبا می‌پوشید، به‌گونه‌ای که گویا آن کسی که شب با آن حال تضرع و زاری می‌کرد، نیست.

در محضر بهجت، ج۲، ص۱۶۵

 

از همان‌جا باب حکمت به رویش گشوده شد

آقا سید محمد شفتی رحمه‌الله یک جگر خریده بود و به منزل می‌برد، در راه حیوانی را با بچه‌هایش دید، ترحم نمود و مقداری از جگر را جلوی آنها انداخت، سپس مقدار دیگر و... تا اینکه تمام جگر را به آنها داد. گویا سید رحمه‌الله تشخیص داده بود که آنها احوَج و نیازمندتر از اهل منزل هستند. از همان‌جا بابِ حکمت و معرفت به رویش گشوده شد.

در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۸۰

 

خدایا بیش از این خواری فرزند حضرت زهرا علیهاالسلام را مپسند!

حجت‌الاسلام سید محمدباقر شفتی رحمه‌اللّه وقتی می‌خواست از جایی به جایی برود با صدای بلند قرآن می‌خواند، و به دست خود حدود را اجرا می‌نمود. وقتی ایشان تازه وارد اصفهان شده بود، شخصی را تعزیر کرد، حکومت وقت حبسش کرد. و امام جمعه وقت برای آزادی ایشان وساطت نمود و سرانجام آزاد شد، ولی تا آخر عمر به کار خود ادامه می‌داد تا اینکه شاه با سازوآواز به خانه ایشان آمد. نوشته‌اند: ایشان برای ملاقات شاه از اندرون به بیرونی نیامد و فرمود: «خدایا، بیش از این خواری فرزند زهرا علیهاالسلام را نپسند!» و بعد از سه روز وفات نمود. چه دعایی! شاه هم برای انتقام از اینکه ایشان به ملاقات وی نیامده، سی‌هزار تومان به ورثه او ضرر وارد کرد.

در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۲۰

 

نحوستش را با دعای شب از بین می‌برم

به مرحوم حجت‌الاسلام سید محمدباقر شفتی١ ـ پدر سید محمد، صاحب مناهل ـ گفتند: خانه‌ای که بابت وجوهات به شما داده‌اند، منحوس و محل سکونت جن است، و علت اینکه صاحبش آن را به شما داده، همین است؛ زیرا نمی‌توانسته از آن استفاده کند. ایشان فرمود: نحوستش را با دعای شب از بین می‌برم. تا اینکه کار به‌جایی رسید که مردم برای تیمن و تبرک عقدهای ازدواج را در آن خانه برگزار می‌کردند.

در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۱۶

١.آیت حق، محمد باقر‌بن‌محمدنقی موسوی شفتی جیلانی اصفهانی (۱۱۷۵ـ۱۲۶۰)، صاحب تألیفات متعدد از جمله: مطالع‌الانوار فی شرح الشرایع

 

هرکس تبعیت کند، کافر شده و هرکس مخالفت کند، کشته می‌شود

این جمله هر چند حدیث نیست، ولی به حدیث می‌ماند؛ روایت نیست ولی درایت است، که «مَنْ تابَعَ کفَرَ، وَ مَنْ خالَفَ قُتِل!؛ هرکس متابعت کند، کافر می‌گردد و هرکس مخالفت کند، کشته می‌شود».
این همان سید شَفتی است که زمانی شمش طلا برای ایشان آوردند و ایشان جلو چشمان صاحبش، شمش را قطعه‌قطعه کرد و بین کسانی که اطرافش بودند، تقسیم نمود؛ و در روز غدیری بیست‌هزار تومان در آن زمان به مردم عیدی داد! زمانی نیز با فیل برای ایشان وجوهات آوردند و فتح‌علی شاه خیال کرد برای او می‌آورند. ایشان پول‌ها را وصول کرد و فیل را برای شاه فرستاد!

در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۲۱

 

نماز شب یا گریه بر سیدالشهدا علیه‌السلام

حجت‌الاسلام سید محمدباقر شفتی رحمه‌اللّه به نماز شب بسیار معتقد بود، و بیش از سایر مستحبات به آن اهمیت می‌داد. به خلاف مرحوم سید بحرالعلوم که صبر می‌کرد تا هوا مقداری روشن شود و آنگاه نماز صبح را می‌خواند، حجت‌الاسلام سید محمدباقر شفتی رحمه‌اللّه در اصفهان درست اول فجر نماز صبح را به جماعت اقامه می‌نمود؛ با اینکه اگر نماز جماعت را به تأخیر می‌انداخت، افراد بیشتری حاضر می‌شدند؛ ولی ایشان دستور می‌داد دو عادل بالای مناره بروند و پس از مشاهده طلوع فجر، بلافاصله اذان صبح بگویند.

به ایشان گفتند: چرا مقداری صبر نمی‌کنید تا جمعیت زیادی برای درک فیض جماعت حاضر شوند؟ در جواب فرمودند: «در میان مستحبات افضل از نماز شب سراغ ندارم»؛ لذا ایشان برای اینکه مردم نماز شب را به‌جا آورند، این‌چنین چاره‌اندیشی نموده بود که به دو نفر شخص عادل دستور داده بود تا به‌طور دقیق وقت فجر تعیین شود و کسانی که در نماز جماعت حاضر می‌شوند، پیش از فجر بیدار شوند و نماز شب بخوانند. بدین ترتیب، قطعاً کسانی که در نماز جماعت ایشان شرکت می‌کردند نماز شب را هم می‌خواندند، و با این کار مردم را به نماز شب وادار می‌کرد.

بنده خیال می‌کنم فضیلت بکاء بر سیدالشهدا علیه‌السلام بالاتر از نماز شب باشد؛ زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست، بلکه کالقلبی است، ولی حزن و اندوه و بکاء، عمل قلبی۱ است، به‌حدی که بکاء و دمعه (اشک چشم) از علائم قبولی نماز وتر است.

در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۱۶

۱.در روایتی از امام جواد علیه‌السلام آمده است: «القَصْدُ اِلی اللّه تَعالی بالقُلُوبِ اَبْلَغُ مِنْ اِتْعاب الجَوارِحِ بالاَعْمالِ؛ آهنگ خدا نمودن با دل، از خسته‌کردن اعضا و جوارح با اعمال [غیرقلبی] رساتر است». بحارالانوار، ج‌۶۷، ص‌۶۰؛ ج‌۷۵، ص‌۳۶۳؛ کشف‌الغمة، ج‌۲، ص‌۳۶۸.

 

https://bahjat.ir/fa/person/1282/%D8%B4%D9%81%D8%AA%DB%8C%D8%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1

 

6- مایکل روبین (مقام سابق وزارت دفاع آمریکا و کارشناس امریکن اینترپرایز) مرداد 96 در واشنگتن اگزمینر نوشت «از هر تحلیلگر آمریکایی بپرسید، می‌‌گوید رئیس ‌‌نیروی قدس، یک تروریست است. اما بسیاری از ایرانی‌‌ها از او به عنوان یک قهرمان و رزمنده واقعی یاد می‌‌کنند؛ نه مانند متیس وزیر دفاع آمریکا که این‌طور نیست. سلیمانی علاوه‌ بر رزمندگی، چهره یک استاد معامله‌‌گر و دیپلمات برجسته را دارد. او برای اجتناب از خونریزی میان اتحاد میهنی کردستان و نیروهای دولت عراق پادرمیانی کرد. نتیجه اینکه ایران نه تنها استراتژی بلکه پرسنلی برای اجرای آن دارد. آمریکا می‌تواند از نفوذ ایران شکایت کند اما تا زمانی که سلیمانی در بطن کار قرار دارد، بسیار دشوار است عراقی‌‌ها، آمریکا را جدی بگیرند. مک گورک فرستاده ویژه آمریکا، خود را به عنوان یک دیپلمات قابل ثابت کرد، اما از روال و استحکامی که سلیمانی به خرج می‌‌دهد، برخوردار نیست».

...

9- همه مرام شهید سلیمانی در چند جمله خلاصه می‌شود؛ آنجا که با شش قسم جلاله گفت: «برادران از مهم‌ترین شئون عاقبت به خیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله از مهم‌ترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی، دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهم‌ترین محور محاسبه این است».

محمد ایمانی

یادداشت روز امروز روزنامه کیهان

 

کارهای ولادمیر درینفلد و از جمله این کارهایش در آرشیو را هم یحتمل مایل باشید نگاهی بیاندازید:

https://arxiv.org/abs/0704.0195

https://arxiv.org/abs/0810.0794

https://arxiv.org/abs/0906.0620

https://arxiv.org/abs/1007.4004

https://arxiv.org/abs/1801.01046

https://arxiv.org/abs/1810.04292

https://arxiv.org/abs/1810.11853

https://arxiv.org/abs/2005.04746

مسعود خلخالی هم کارهایی در زمینه ی مادولهای یتر-درینفلد که یحتمل با جبرها و معادلات یانگ-بکستر بی ارتباط نیستند داشت؛ یحتمل او هم جدیداً در این زمینه کارهایی کرده باشد. سایت آرشیو دانشگاه کرنل البته بنده ی حقیر نمی دانم چرا اینقدر گیر می کند مخصوصاً روی موبایل اگر بخواهید بیابیدش؛ بگذارید ببینم:

https://arxiv.org/abs/0807.3890

https://arxiv.org/abs/1602.05441

خوب، حالا دوباره برگردیم به سری مقالات RCFT/TFT و نظریه های زایبرگ- ویتن در مقالات فوکس-شویگرت-رونکل بلکه مسئله را بهتر هم بتوان بررسی کرد.

این را هم حالا یحتمل ببینید:

https://arxiv.org/abs/1706.00312

چیز زیادی از نویسنده نمی توانید بیابید الا اینکه ایمیلش یک چیزی است شبیه:

18802711412@139.com   

که اتفاقاً یک سایت ایمیلی چینی هم باید باشد! ولی اینسپایر-هپ بیشتر به شما اطلاعاتی در مورد فن ژو می دهد که یحتمل هم او هم است.

این مقاله ی لنگلندزی درینفلد را هم ببینید:

https://arxiv.org/abs/1301.1940

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

178 / 2 - حدثنا علی بن أحمد بن موسى الدقاق (رحمه الله)، قال: حدثنا محمد ابن أبی عبد الله الکوفی، قال: حدثنا موسى بن عمران النخعی، عن عمه الحسین بن یزید النوفلی، عن الحسن بن علی بن أبی حمزة، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس، قال: إن رسول الله (صلى الله علیه وآله) کان جالسا ذات یوم إذ أقبل الحسن (علیه السلام)، فلما رآه بکى، ثم قال: إلی یا بنی، فما زال یدنیه حتى أجلسه على فخذه الیمنى، ثم أقبل الحسین (علیه السلام)، فلما رآه بکى، ثم قال: إلی یا بنی، فما زال یدنیه حتى أجلسه على فخذه الیسرى، ثم أقبلت فاطمة (علیها السلام)، فلما رآها بکى، ثم قال: إلى یا بنیة، فأجلسها بین یدیه، ثم أقبل أمیر المؤمنین (علیه السلام)، فلما رآه بکى، ثم قال: إلی یا أخی، فما زال یدنیه حتى أجلسه إلى جنبه الایمن، فقال له أصحابه: یا رسول الله، ما ترى واحدا من هؤلاء إلا بکیت، أو ما فیهم من تسر برؤیته! فقال (صلى الله علیه وآله): والذی بعثنی بالنبوة، واصطفانی على جمیع البریة، إنی وإیاهم لاکرم الخلق على الله عزوجل، وما على وجه الارض نسمة أحب إلی منهم. أما علی بن أبی طالب فإنه أخی وشفیقی، وصاحب الامر بعدی، وصاحب لوائی فی الدنیا والآخرة، وصاحب حوضی وشفاعتی، وهو مولى کل مسلم، وإمام کل مؤمن، وقائد کل تقی، وهو وصیی وخلیفتی على أهلی وأمتی فی حیاتی وبعد مماتی، محبه محبی، ومبغضه مبغضی، وبولایته صارت أمتی مرحومة، وبعداوته صارت المخالفة له منها ملعونة، وإنی بکیت حین أقبل لانی ذکرت غدر الامة به بعدی حتى إنه لیزال عن مقعدی، وقد جعله الله له بعدی، ثم لا یزال الامر به حتى یضرب على قرنه ضربة تخضب منها لحیته فی أفضل الشهور شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن هدى للناس وبینات من الهدى والفرقان. وأما ابنتی فاطمة، فإنها سیدة نساء العالمین من الاولین والآخرین، وهی بضعة منی، وهو نور عینی، وهی ثمرة فؤادی، وهی روحی التی بین جنبی، وهی الحوراء الانسیة، متى قامت فی محرابها بین یدی ربها جل جلاله زهر [1] نورها لملائکة السماء کما یزهر نور الکواکب لاهل الارض، ویقول الله عز وجل لملائکته: یا ملائکتی، انظروا إلى أمتی فاطمة سیدة إمائی، قائمة بین یدی ترتعد فرائصها [1] من خیفتی، وقد أقبلت بقلبها على عبادتی، أشهدکم أنی قد أمنت شیعتها من النار. وإنی لما رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی، کأنی بها وقد دخل الذل بیتها، وانتهکت حرمتها، وغصبت حقها، ومنعت إرثها، وکسر جنبها [2]، وأسقطت جنینها، وهی تنادی: یا محمداه، فلا تجاب، وتستغیث فلا تغاث، فلا تزال بعدی محزونة مکروبة باکیة، تتذکر انقطاع الوحی عن بیتها مرة، وتتذکر فراقی أخرى، وتستوحش إذا جنها اللیل لفقد صوتی الذی کانت تستمع إلیه إذا تهجدت بالقرآن، ثم ترى نفسها ذلیلة بعد أن کانت فی أیام أبیها عزیزة، فعند ذلک یؤنسها الله تعالى ذکره بالملائکة، فنادتها بما نادت به مریم بنت عمران، فتقول: یا فاطمة (إن الله اصطفاک وطهرک واصطفاک على نساء العالمین)، یا فاطمة (اقنتی لربک واسجدی وارکعی مع الراکعین) [3]. ثم یبتدئ بها الوجع فتمرض، فیبعث الله عز وجل إلیها مریم بنت عمران، تمرضها وتؤنسها فی علتها، فتقول عند ذلک: یا رب، إنی قد سئمت الحیاة، وتبرمت بأهل الدنیا، فألحقنی بأبی. فیلحقها الله عز وجل بی، فتکون أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونة مکروبة مغمومة مغصوبة مقتولة، فأقول عند ذلک: اللهم العن من ظلمها، وعاقب من غصبها، وأذل من أذلها، وخلد فی نارک من ضرب جنبها حتى ألقت ولدها، فتقول الملائکة عند ذلک: آمین.  وأما الحسن فإنه ابنی وولدی، ومنی، وقرة عینی، وضیاء قلبی، وثمرة فؤادی، وهو سید شباب أهل الجنة، وحجة الله على الامة، أمره أمری، وقوله قولی، من تبعه فإنه منی، ومن عصاه فلیس منی، وإنی لما نظرت إلیه تذکرت ما یجرى علیه من الذل بعدی، فلا یزال الامر به حتى یقتل بالسم ظلما وعدوانا، فعند ذلک تبکی الملائکة والسبع الشداد لموته، ویبکیه کل شئ حتى الطیر فی جو السماء، والحیتان فی جوف الماء، فمن بکاه لم تعم عینه یوم تعمی العیون، ومن حزن علیه لم یحزن قلبه یوم تحزن القلوب، ومن زاره، فی بقیعه ثبتت قدمه على الصراط یوم تزل فیه الاقدام. وأما الحسین فإنه منی، وهو ابنی وولدی، وخیر الخلق بعد أخیه، وهو إمام المسلمین، ومولى المؤمنین، وخلیفة رب العالمین، وغیاث المستغیثین، وکهف المستجیرین، وحجة الله على خلقه أجمعین، وهو سید شباب أهل الجنة، وباب نجاة الامة، أمره أمری، وطاعته طاعتی، من تبعه فإنه منی، ومن عصاه فلیس منی، وإنی لما رأیته تذکرت ما یصنع به بعدی، کأنی به وقد استجار بحرمی وقبری [1] فلا یجار، فأضمه فی منامه إلى صدری، وآمره بالرحلة على دار هجرتی، وأبشره بالشهادة، فیرتحل عنها إلى أرض مقتله وموضع مصرعه أرض کرب وبلاء وقتل وفناء، تنصره عصابة من المسلمین، أولئک من سادة شهداء امتی یوم القیامة، کأنی أنظر إلیه وقد رمی بسهم فخر عن فرسه صریعا، ثم یذبح کما یذبح الکبش مظلوما. ثم بکى رسول الله (صلى الله علیه وآله) وبکى من حوله، وارتفعت أصواتهم بالضجیج، ثم قام (صلى الله علیه وآله): وهو یقول: اللهم إنی أشکو إلیک ما یلقى أهل بیتی بعدی، ثم دخل منزله [2].

 

امالی شیخ صدوق، صص 175-177

http://lib.eshia.ir/15033/1/175

 

 

أَبُو حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیُّ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ اَلنُّعْمَانِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى اَلْعَطَّارُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ ▀ اَلرَّازِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْکُوفِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ فُضَیْلٍ اَلرَّسَّانِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْبَاقِرِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ذَاتَ یَوْمٍ، فَلَمَّا تَفَرَّقَ مَنْ کَانَ عِنْدَهُ قَالَ لِی: یَا أَبَا حَمْزَةَ مِنَ اَلْمَحْتُومِ اَلَّذِی لاَ تَبْدِیلَ لَهُ عِنْدَ اَللَّهِ قِیَامُ قَائِمِنَا، فَمَنْ شَکَّ فِیمَا أَقُولُ لَقِیَ اَللَّهَ وَ هُوَ بِهِ کَافِرٌ وَ لَهُ جَاحِدٌ، ثُمَّ قَالَ: بِأَبِی وَ أُمِّی اَلْمُسَمَّى بِاسْمِی وَ اَلْمُکَنَّى بِکُنْیَتِی، اَلسَّابِعُ مِنْ بَعْدِی بِأَبِی مَنْ یَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، ثُمَّ قَالَ: یَا أَبَا حَمْزَةَ مَنْ أَدْرَکَهُ فَلَمْ یُسَلِّمْ لَهُ فَمَا سَلَّمَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ، فَقَدْ حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَیْهِ اَلْجَنَّةَ وَ مَثْوَاهُ اَلنَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى اَلظَّالِمِینَ، وَ أَوْضَحُ مِنْ هَذَا بِحَمْدِ اَللَّهِ وَ أَنْوَرُ وَ أَبْیَنُ وَ أَزْهَرُ لِمَنْ هَدَاهُ اَللَّهُ وَ أَحْسَنَ إِلَیْهِ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ إِنَّ عِدَّةَ اَلشُّهُورِ عِنْدَ اَللّٰهِ اِثْنٰا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ یَوْمَ خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ مِنْهٰا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذٰلِکَ اَلدِّینُ اَلْقَیِّمُ فَلاٰ تَظْلِمُوا  ▀ فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ  وَ مَعْرِفَةُ اَلشُّهُورِ: اَلْمُحَرَّمُ وَ صَفَرٌ وَ رَبِیعٌ وَ مَا بَعْدَهُ، وَ اَلْحُرُمُ مِنْهَا وَ هِیَ رَجَبٌ وَ ذُو اَلْقَعْدَةِ وَ ذُو اَلْحِجَّةِ، وَ اَلْمُحَرَّمُ لاَ یَکُونُ دِیناً قَیِّماً؛ لِأَنَّ اَلْیَهُودَ وَ اَلنَّصَارَى وَ اَلْمَجُوسَ وَ سَائِرَ اَلْمِلَلِ وَ اَلنَّاسِ جَمِیعاً مِنَ اَلْمُوَافِقِینَ وَ اَلْمُخَالِفِینَ یَعْرِفُونَ هَذِهِ اَلشُّهُورَ وَ یَعُدُّونَهَا بِأَسْمَائِهَا، وَ إِنَّمَا هُمُ اَلْأَئِمَّةُ اَلْقَوَّامُونَ بِدِینِ اَللَّهِ، وَ اَلْحُرُمُ مِنْهَا أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ اَلَّذِی اِشْتَقَّ اَللَّهُ لَهُ اِسْماً مِنِ اِسْمِهِ اَلْعَلِیِّ، کَمَا اِشْتَقَّ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اِسْماً مِنِ اِسْمِهِ اَلْمَحْمُودِ، وَ ثَلاَثَةٌ مِنْ وُلْدِهِ وَ أَسْمَاؤُهُمْ عَلِیٌّ، اِبْنُهُ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ، وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى، وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، فَصَارَ هَذَا اَلاِسْمُ اَلْمُشْتَقُّ مِنِ اِسْمِ اَللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حُرْمَةً لَهُ، صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلْمُکْرَمِینَ اَلْمُحْتَرَمِینَ بِهِ.

 

جامع الاحادیث،

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/440438/translate?rownumber=1

 

جامع الاحادیث، حدیث را از کتاب  الإنصاف فی النص علی الأئمة الإثنی عشر علیهم السلام  ,  جلد۱  ,  صفحه۷۱، هاشم بن سلیمان بحرانی، ترجمه هاشم رسولی نقل می فرمایند که در کتابخانه ی دیجیتال نور

https://www.noorlib.ir/View/Fa/Book/BookView/Text/14176/1/71?

paragId=197318456

نیز با لطف فراوان ارجاع داده شده؛ و آنجا در آن کتاب نیز می فرماید که در کتاب الغیبة النعمانی محمد بن ابراهیم نعمانی ص 86 نیز این حدیث آمده است که از آن دو نسخه هم در کتابخانه ی ای-شیعه موجود است:

http://lib.eshia.ir/15220/1/86

http://lib.eshia.ir/86543/1/86

 

 

یک جرائتی هم می طلبد که در مراکزی همچون پژوهشگاه علوم بنیادی (مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات) اساتید فقه و تفسیر و حدیث و حکمت متعالیه را نیز دعوت بفرمایند حتی برای حضور ایشان و چه رسد به اینکه یک ابله هالویی بدتر از این بنده ی حقیر که یحتمل نمی شود ولی خوب در بینهایت فرض را بر این می گذاریم که تنوعات هم زیادتر است -و مثل کشتی نوح علی نبینا محمد مصطفی صل اللع علیه و آله و سلم و علیهم السلام هم نیست که از هر جفتی لااقل یکی و بلکه فقط هم یکی یافت شود؛ و بلکه بینهایت هالو هم داریم که همه و همه نیز مایلند نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف بطور همزمان هم برسند! یعنی این درست است که در کره ی ریمان با اضافه کردن یک نقطه ببینهایت به صفحه ی اعداد مختلط آنرا فشرده سازی هم می فرمایند، ولی از همه ی جهات هم ملاحظه می شود که اگر خطی از مرکز مختصات صفحه ی مختلط خطی رسم شود که همه و همه نیز به سمت بینهایت هم می روند مشاهده خواهد شد که در تناظر کره ریمان صفحه مختلط همه و همه ی این خطوط به نقطه ی واحد بینهایت میل می کنند. و لذا یکی هست که بهلول است و می خواهد نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف برسد. و اما یکی هم سعی اش بر این است که حکومت الهی را دریابد و می بیند که نمی شود یا آیا تا چه اندازه ای هم می شود به خدا و پیغمبرش نزدیک شد و لذا دن کیشوت یا ابله داستایوفسکی را هم می نویسد. نکته اینجا این است که بهلول هم می خواهد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف همچون مرجع عالی قدر تقلید نزدیک شود، ولی به همانقدر که می داند هم عمل می کند و قانع می شود. 

و اما اینجا یک طرف قضایا مسئله هالویی و بهلولی است در مقابل فرعونیتی که انا ربکم الاعلی ای هم دارد سر می دهد! اینجا استادی سوال را اینطور طرح فرمودند که آیا فرعون خودش نمی دانسته است که او خدا نیست و دارد به خودش دروغ می بندد و می گوید؟! یعنی عرض بنده ی حقیر در تفسیر حرف ایشان این است که حالا خوب یحتمل بعضی توجیه کنند که او دارد به دیگران دروغ می گوید برای اینکه استکبار بورزد و خود را گنده کند ولی دیگر چرا به خودش هم دیگر دارد دروغ می گوید؟! این دیگر یعنی چه؟

موضوع اینجا این است که شما به راحتی هم نمی توانید مثلاً همین رئیس جمهور خودمان را نیز مثال بزنید که چرا ایشان حتی به کنایه هم فرمودند که من هم نمی دانستم که بنزین قرار است از 1000 تومان در فلان روز 3000 تومان بشود و بلکه بعداً فهمیدم! یعنی بالاخره مسئله یک گیری دارد که وقتی دارید مدام هی قیمتهای کالاهای اساسی را گران می کنید آنچنان که بینشان مسابقه ای خود به خودی درمی افتد، حتی حالا هم می فرمایند که قیمت یک لیتر آب مثلاً چهار هزار تومان است ولی قیمت بنزین باید سه هزار تومان هم باشد؟! عجب؟! مگر می شود؟ و .... یعنی بنده ی حقیر نمی خواهم از عملکرد رئیس جمهورمان دفاع هم کنم، ولی بالاخره چاره چیست؟ 

موضوع و مسئله این است که وقتی استکبار با مستضعفین طرف می شود، خوب کارش استکبار است دیگر و مسئله را طوری طرح می کند که به نفع خودش هم تمام شود حتی وقتی یک مستکبری است که می خواهد بر مستکبری دیگر هم غلبه کند؛ مثل اینکه شاهنشاه آریامهر را که بیرون بفرمایید، آمریکا تازه قد علم می کند و ادعای فرعونیت هم می کند و بلکه حتی یحتمل مدعی حکومت عدل الهی هم کند که مثلاً حکمت فلسفه و علم و امثالهم هم نزد من است و خواستی یاد بگیری بیا نزدم تا یادت هم بدهم! و اما آیا از این قرار هم نیست که حتی خود قرآن کریم هم اهل کتاب را نیز دعوت می کند که بلکه عیسی بن مریم و عزیر هم پسر خدا و خدا نیستند و خدا هم ثلاثه پسر و پدر و روح القدس نیست! یعنی این یک مسئله است که از لحاظ حکمت الهی و حکمت متعالیه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی تعلیم و تربیت و آدم شدن و کارخانه ی آدم سازی را بر مبنای حتی اینکه هر هالویی بدتر از این بنده ی حقیر نیز قادر است علی الاصول بیاید سر کلاس بنشیند و درس بیاموزد نزد اساتیدی که حتی حاضرند خود را شکل دلقک هم برایشان کنند و بلکه مضحکه ی همه ی عالم هم شوند تا آنها را بلکه به راه هم آورند. البته اینها حتی قابل مقایسه هم نیست با یک واقعه ای همچون واقعه ی کربلا و حماسه ی حسینی. ولی اساتید بالاخره نهایت سعیشان را می کنند و بلکه چه خون دلها نیز نمی خورند که حتی صرفاً اخلاق هم بیاموزند و شاگردان و طلبه ها و دانشجویان را سر مکتب هم بنشانند.

و اما پس مسئله چیست؟ مسئله این است که سوال می شود و خود حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم جواب می فرمایند که شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان که می نمایی هستی؟ یعنی شما به پروردگار و رب السماوات و الارض می رسید که می خواهید آیین بندگی اش را بیاموزید و یحتمل بلکه حتی تدریسش هم بفرمایید، اینجا یحتمل این سوال هم مطرح شود که آیا بالاخره حضرت ولی فقیه مد ظله العالی به این ولنگ و بازیها هم هست؟ بالاخره نمی شود بفرمایید که ما تروریسم نداریم و اف ای تی اف هم همین را می گوید ولی بعد خودمان می توانیم تروریستی هم عمل کنیم. و اما مسئله بالاتر از این حرفها هم هست همانطوری که در مورد انتقام حضرت زهرا سلام الله علیها مطرح است که وقتی ما نوری داریم که همچون خورشید دارد می درخشد و زمین را هم گرم می کند و بلکه مسبب باران و برف و نعمت الهی از آسمان هم هم او است، حالا یک بنده ی خدایی که در قطبین شمال و جنوب زمین هم بر فرض با تمام سرمایش گیر کرده است یحتمل متوهم هم شود که خوب مگر خود من چه چیزی از همین خورشید عالمتاب کمتر هم دارم؟ لطفاً التفات بفرمایید!

یعنی شما یک حکومت الهی ای دارید که مستضعفین جهان را به بندگی خدا دعوت کرده و بلکه کارخانه ی آدمسازی هم راه می اندازد و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم تربیت می کند؛ و همه و همه را نیز دعوت می کند که زانوی تلمذ بزنند نزد اساتید حوزه ها و مکتبهای اسلام. و اما همین مکتب اسلام هم باید مقابل استکبار نیز بایستد که ندای انا ربکم الاعلی ای سر می دهد. این است که یک جاهایی یحتمل سالک الی الله جهت یابی اش را گم کند و بجای اینکه در جبهه ی جهاد فی سبیل الله باید به دشمن هم بتازد و شلیک کند خودی را هم هدف قرار دهد. یعنی گول آن فرعون درونش را هم می خورد و خودش هم ندای انا ربکم الاعلی ای سر می دهد! البته این بعید هم هست که وقتی حکومت فرعونی ای مدعی حکومت الهی هم شود، دیگر بتواند دست از نداهایی همچون انا ربکم الاعلی ای خود بردارد.

و اما همه ی مسئله و بلکه قسمت شیرینش آنطرف قضایا است که حکومت الهی مستضعفین تشکیل شده و بر حکومت فرعونی غلبه هم کند و با استدلال و با زبان لین هم بتواند این کار را انجام دهد! یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر مستضعفین عالم هر کدام در بندگی خدا یاد می گرفتند و یاد می گرفتیم که ندای امام زمان عجل الله فرجه الشریف درون و بیرون خود را همه و همه جوابگو هم باشیم و چطور باید هم از امام حسین علیه السلام دفاع می کردند، دیگر ما حماسه ی حسینی مان از نوع کربلای کرب و بلا هم نمی بود و بلکه حضرت زهرای اطهر هم آنطور لای در و دیوار به شهادت نمی رسید و .... و بلکه همه ی عالم از اویی که در قطبین است تا اویی که در استوا است همه و همه امام زمانی و بلکه خدایی غیر فرعونی علوی محمدی می شدیم و ندای هیهات من الذلة سر می دادیم و بر شیاطین پیروز می شدیم و اینطور گرفتار فراعنه ی درون و بیرون خود نمی شدیم. یعنی یک خورشیدی امام زمانی داشتیم که هر وقت خدا اختیار می کرد که کن فیکون و لذا آنجایی را که باید را گرما می بخشید و آنجایی را که باید را سرما می بخشید و بلکه آنجایی را که باید هسته ی اتم الکترون جذب می کرد و آنجایی که باید الکترون گسیل می کرد و از الکترونها و پوزیترونهایی کوارکهایی هم ساتع می شد و ...! و همه ی اینها را متوجه می شدیم که از توسل به گوشه ی چادر خورشید انقلاب اسلامی سیدة النساء العالمین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و سر المستودع فیها است اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه. اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بسم الله الرحمن الرحیم

نامه ای از رئیس انجمن فیزیک آمریکا در محکومیت استفاده ی از خشونت بر علیه دانشمندان که منظور شهید دکتر فخری زاده و دیگر شهدای هسته ای هم هستند که خبرش در سایت پژوهشگاه دانشهای بنیادی (مرکز تحقیقات ریاضیات و فیزیک نظری [که اشتباهاً هم نمی دانم بنده ی حقیر است که اشتباه نوشته ام آنرا یا اشتباه از دیگران است که مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات نوشته شده است؛ یعنی بعضی ریاضیات است که بر فیزیک نظری مقدم هم می دانند هر چند که بعضی دیگر هم یحتمل اشکال می کنند که ای آقا حالا چه فرقی دارد و بقول معروف چه خشایار خواجه و چه خواجه خشایار؟!!!]):

 

https://www.aps.org/publications/apsnews/updates/violence.cfm

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

1. یک نکته ای را می خواستم عرض کنم راجع به تفتیش عقاید که بطور گذرا در صدا و سیما دیدم استاد فلسفه ای آنرا فرمودند که چرا تفتیش عقاید؟ خوب، صبر هم بفرمایید که او خودش عقایدش را بنویسد؛ و آنگاه از عقایدش مطلع هم می شوید! البته همه ی ظرافت کار همین جا هم هست که یک نوعی از تفتیش عقاید هم دارید که هر چه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که شده قلم بزنید، انگار که همان همان است که آن شعر در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف می فرماید که ای قلم سوزلرینده اثر یوخ! و اشک انسان را هم در می آورد آنچنان که نفسی مهموم هم می فرمایند در مورد ما عبادت است! یعنی هر چه هم که بنویسی آنجایی که آن نَفس را قرار است که اشکلش را در بیاورد، بر عکس مسخره هم می کند و بلکه لبخند و خنده و قهقه های شیطانی مضحکه آمیز و تمسخر آمیز هم می کند. اینجا مسئله تفتیش عقاید دیگر نیست؛ مسئله این است که شما حتی اگر در معرض میدانی جهادی واقع شوید که در آن پنهانی ترین افکار و عقاید شما و همه و همه هم رو شوند، و آنگاه سعی بفرمایید در این میدان از رفتار و عقاید خود در راستای اسلام و بلکه در راستای امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم دفاع بفرمایید و مخاطب را قانع کنید که بچه چرا اسلام نمی آوری؟ مسلمانی ات کجا رفته است؟ مخاطب شما حتی آنقدر به خودش زحمت هم نمی دهد که شما را مسخره کند؛ یحتمل حرفهای شما را اخذ هم کند و مورد تمسخر قرار دهد، ولی این کار را خارج از حیطه ی اسلام هم می کند و حتی وارد فضا-زمان مملکت اسلام هم نمی خواهد شود هر چند این ابله هم با وقاحت تمام هم می داند که چطور دارد خود را بر مسلمانان تحمیل می کند و با تمام قدرت استکبار هم می ورزد!

 

2. از یک هالوی ابلَه ی پرسیدند که تو چرا اینقدر زکام هستی؟ و حتی سعی هم نمی کنی که زکامت را حتی درمان هم کنی؟ جناب هالو در جواب فرمودند که من هالو و ابله هم نیستم و زکام هم نیستم ولی نمی دانم چطور شده است که اینقدر از خدا به دور افتاده ایم که آیا فقط در روز عید غدیر است که اگر خدا بخواهد نفحات الازهار فی عبقات الانوار را آنطور که میرسید حامد حسین کنتوری فرموده اند و یافته اند بر این بنده ی حقیر نیز آشکار شود؟!

سوال فرمودند یعنی چه؟ فرمود که این هالوی ابله ی که در ظاهر شما بنظرتان می رسد همان است که مایل هم هست که نزد حضرات آیات و مراجع عظمای تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی هم برسد و بلکه حتی بتواند از لغاتی در این میان به حدیث امام ابوجعفر محمد باقر همچون لغات محتوم، محمد ابن سنان، ابوحمزه ثمالی، و ابوجعفر و ... راجع به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز در کتبی مثل کافی و بحار الانوار و بلکه سایت نور الاحادیث هم برسد. البته اصل سخنرانی هم در دسترس می بود فقط اگر دیشب یک مرتبه رایانه خودش ساعت دو و سه نیمه شب و صبح روشن نمی شد و مجبور به خاموش کردن آن از حالت اسلیپ نمی شدم. ولی اینجا یک نکته ی جالب توجه دیگری هم هست که مربوط است به انتقام حضرت زهرا سلام الله علیها و گرانش صفر و بلکه بینهایت و آزمایش پوند-ربکا و حتی اسباب بازی اینشتن. نکته اینجا این است که در مورد اسباب بازی اینشتین، شما با جسم و جرمی طرفید که همان توپی است که می خواهید به جایش برگردانید وقتی که گرانش هم صفر می شود؛ ولی این در صورتی است که در مورد آزمایش پوند-ربکا شما دارید در حقیقت با نور ساتع شده از هسته ی اتمهایی همچون آهن و خاصیت جذب و گسیل آنها بازی می فرمایید که اگر درست هم درک شود به خاصیت رزونانس مغناطیسی هسته ای نیز می انجامد که غلط هم نکنم یک موقعی هم کتاب فیزیک حالت جامد پرسل را بنده ی حقیر داشتم هر چند که یحتمل خیلی هم وارد مسائلش نشدم و کتاب را نیاموختم و بلکه نمی دانم هم در عالم غربت چه شد و با آن چه کردم؟ البته یحتمل هم حافظه ام مرا یاری نمی کند و بلکه بنظرم می رسد که آنرا داشته ام!!! ولی در سرفصلهایش یحتمل از همین رزونانسها نیز بفرماید؛ این را یحتمل حالا در آمازون می توانید بنگرید و ملاحظه و مشاهده کنید. اجازه بدهید ببینم! خیر؛ اشتباه می کنم، او چنین کتابی ندارد ولی کتابی هم در زمینه ی الکتریسیته و مغناطیسم دارد که از سری کتب درسی برکلی مقدماتی است که معمولا هم برای دانشجویان نخبه استفاده می شد. ولی بنده ی حقیر چنین کتابی را در زمینه ی فیزیک حالت جامد داشتم با جلدی سفید و زمینه ای بنفش یا آبی یا در دوران دانشجویی به هر حال دیده بودم. اشتباه این حقیر اینجا است که نویسنده ی کتاب چارلز کیتل است که اتفاقاً فصلی هم در مبحث طنین رزونانس مغناطیسی دارد. 

حالا بعضی اشکال می کنند که هالوی ابله و انتقام از حضرت زهرا سلام الله علیها به چه معنا است؟ می فرمایند سرمایه محبت زهرا همه دین من است، من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم! مسئله اینجا همین است که ما آن هالوی ابله را داریم که سعی دارد بین صفر و یک و بینهایت را نیز مندرج بفرماید و حالا چقدر هم در این سعی و تلاشهای خود بهره مند شود و به لقاء الله نیز بپیوندد موضوعی دیگر است که باید جای دیگری هم بدان بلکه پرداخت. و اما همین بس که گفته می شود آیه ی مبارکه ی نور نیز در شان حضرت زهرا سلام الله علیها است: اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾. 

و لذا یحتمل بعضی اشکال هم می کنند که شما انتقام نور را چطور می خواهید حتی با نور هم بگیرید؟ مسئله این است که انتقام نور را خود خدا و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف می گیرند و خواهند گرفت. نکته اینجا این است که مثلاً می خواهید فشار خون خود را بگیرید؛ می فرمایند که باید یک چیزی باشد بین 8/12 یا کمی بالاتر و کمی پایینتر. و مثلاً دیگر اگر فشار خون رسید به 20 دیگر بدانید که فشارتان بالا است. و اما اگر گفتند که فشارتان بینهایت هم هست چی؟ آیا فشار خون بینهایت هم داریم؟ یا مثلاً می روید آزمایشگاه و بلکه آدرس آنرا هم نمی دانید برای اینکه قند خونتان را هم اندازه بگیرید؛ همینطور، آیا قند خون بینهایت هم داریم؟ مسئله ی ما اینجا هم همین است که شما می خواهید سرعت نور را هم اندازه بگیرید. و اما آیا سرعت نور بینهایت هم داریم؟ یعنی وقتی مسئله را بین صفر و یک و بینهایت داریم مندرجش می کنیم، از یک جایی دیگر بالاتر (یا حتی پایینتر) هم جایز نیست که برویم؛ و بلکه یحتمل هم منطقه ای است ممنوعه که اگر واردش شوید همان می شود بینهایت یا مثبت بینهایت است یا منفی بینهایت است. و خوب، این حالا یعنی چه؟ و الله اعلم!

و اما اینجا یک سوال مهمی هم مطرح است که آیا خدا تاس می اندازد؟ این سوال را معمولاً یک مومنی که قمارباز و شرابخوار و فاسق هم نیست و بلکه با اینها وارد جهاد هم می شود نمی پرسد. و اما گاهی هم یک فاسقی را به راه خدا آوردن مثل این می ماند که شما می خواهید کاری کنید که همانا همینطوری که این فاسق دارد تاس می ریزد که آیا خدا هم مثل خودم تاس می اندازد یا خیر؟ او نیز بنظرش می رسد که خدا هم دارد تاس می اندازد و بلکه رولت هم بازی می کند! و آدرس غلط هم ندهیم که اقتصاد که اصلا با تاس و اینها درست بشو نیست! نعوذ بالله، آخوندهای خودمان و از این حرفها؛ بعضی یحتمل بخواهند بفرمایند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حالا بابا جان بیا یک کمی تاس بیانداز؛ مگر چطور می شود خیلی هم خوب است اتفاقاً اگر تا حالا امتحان نکرده اید امتحان کنید؟! لطفاً نفرمایید و نگویید از دیوانه خانه و دارالمجانین فرار کرده ای و ما را ابله هالو گیر آورده ای که چه؟ که خدا هم تاس می ریزد و نظریه ی فیزیک کوانتوم هم همین است و ...؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

 

درسهای حضرات آیات عظام جوادی آملی و نوری همدانی مد ظلهم العالی:

 

http://eshia.ir/feqh/archive/voice/javadi/feqh/99/990929.mp3

http://eshia.ir/feqh/archive/text/noori/feqh/94/950308/

 

لا اله ال الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 آلْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَکُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ﴿یونس: ٩١

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

10 - محمد بن یحیى، عن محمد بن الحسین، عن محمد بن عیسى، عن صفوان بن یحیى، عن داود بن الحصین، عن عمر بن حنظلة قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن رجلین من أصحابنا بینهما منازعة فی دین أو میراث فتحاکما إلى السلطان وإلى القضاة أیحل ذلک؟ قال: من تحاکم إلیهم فی حق أو باطل فإنما تحاکم إلى الطاغوت، وما یحکم له فإنما یأخذ سحتا، وإن کان حقا ثابتا له، لأنه أخذه بحکم الطاغوت، وقد أمر الله أن یکفر به قال الله تعالى: " یریدون أن یتحاکموا إلى الطاغوت وقد أمروا أن یکفروا به " [1].
قلت: فکیف یصنعان؟ قال: ینظران [إلى] من کان منکم ممن قد روى حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا وعرف أحکامنا فلیرضوا به حکما فإنی قد جعلته علیکم حاکما فإذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فإنما استخف بحکم الله وعلینا رد والراد علینا الراد على الله وهو على حد الشرک بالله.
قلت: فإن کان کل رجل اختار رجلا من أصحابنا فرضیا أن یکونا الناظرین فی حقهما، واختلفا فیما حکما وکلاهما اختلفا فی حدیثکم؟

قال: الحکم ما حکم به أعدلهما وأفقههما وأصدقهما فی الحدیث وأورعهما [1] ولا یلتفت إلى ما یحکم به الآخر، قال: قلت: فإنهما عدلان مرضیان عند أصحابنا لا یفضل واحد منهما على الآخر [2]؟
قال: فقال: ینظر إلى ما کان من روایتهم عنا فی ذلک الذی حکما به المجمع علیه من أصحابک فیؤخذ به من حکمنا ویترک الشاذ الذی لیس بمشهور عند أصحابک فإن المجمع علیه لا ریب فیه، وإنما الأمور ثلاثة: أمر بین رشده فیتبع، وأمر بین غیه فیجتنب، وأمر مشکل یرد علمه إلى الله وإلى رسوله، قال رسول الله صلى الله علیه وآله: حلال بین وحرام بین وشبهات بین ذلک، فمن ترک الشبهات نجا من المحرمات ومن أخذ بالشبهات ارتکب المحرمات وهلک من حیث لا یعلم.
قلت: فإن کان الخبران عنکما [3] مشهورین قد رواهما الثقات عنکم؟
قال: ینظر فما وافق حکمه حکم الکتاب والسنة وخالف العامة فیؤخذ به ویترک ما خالف حکمه حکم الکتاب والسنة ووافق العامة، قلت: جعلت فداک أرأیت إن کان الفقیهان عرفا حکمه من الکتاب والسنة ووجدنا أحد الخبرین موافقا للعامة والآخر مخالفا لهم بأی الخبرین یؤخذ؟
قال: ما خالف العامة ففیه الرشاد.
فقلت: جعلت فداک فإن وافقهما الخبران جمیعا.
قال: ینظر إلى ما هم إلیه أمیل، حکامهم وقضاتهم فیترک [4] ویؤخذ بالآخر.
قلت: فإن وافق حکامهم الخبرین جمیعا؟
قال: إذا کان ذلک فارجه [5] حتى تلقى إمامک فإن الوقوف عند الشبهات خیر من الاقتحام فی الهلکات.
 

الکافی الشریف، جلد 1، صص 67-68

http://lib.eshia.ir/11005/1/67

 

5 - محمد بن یحیى، عن محمد بن الحسین، عن محمد بن عیسى، عن صفوان، عن داود بن الحصین، عن عمر بن حنظلة قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن رجلین من أصحابنا یکون بینهما منازعة فی دین أو میراث فتحاکما إلى السلطان أو إلى القضاة أیحل ذلک؟ فقال: من تحاکم إلى الطاغوت فحکم له فإنما یأخذ سحتا وإن کان حقه ثابتا لأنه أخذ بحکم الطاغوت وقد أمر الله أن یکفر به قلت: کیف یصنعان قال: انظروا إلى من کان منکم قد روى حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا وعرف أحکامنا فارضوا به حکما فإنی قد جعلته علیکم حاکما فإذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فإنما بحکم الله قد استخف وعلینا رد والراد علینا الراد على الله وهو على حد الشرک بالله.

 

الکافی الشریف، طبع الاسلامیه، شیخ کلینی، جلد 7، ص 412 

http://lib.eshia.ir/11005/7/412

 

 

این معروف است که بنی اسرائیل در یک روز 43 پیامبر خود را کشتند. البته  همچون چنین واقعه ای در کربلا نیز اتفاق افتاد. موضوع اینجا این است که تاریکی چنین اعمالی می توانند آنچنان گریبانگیر هم شوند که مثل این است که سالک الی الله نعوذ بالله در آنچنان سیاه چاله ای نجومی هم گیر کرده است که از طلوع فجر تا ظهور شمس بجای اینکه به دعا و نماز هم بپردازد، بجایش با مردمی طرف است که انبیاء خود را هم می کشند و بعد هم می روند سر کارشان. حالا آیا این جنایات مربوط است به یک روز یا اینکه مربوط است به فاصله ی طلوع یک منجی تا ظهور منجی بعدی؟ و الله اعلم! این مسئله با آمدن خاتم الانبیاء حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نیز شکل جدیدی پیدا کرده است آنچنان که مسئله بعد از آن حضرت به امامت حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای مسلمانان جهان و بلکه کل بشریت تا روز قیامت هم حرکت کرده است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 آلْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَکُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ﴿یونس: ٩١

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

بیانات در دیدار دست‌اندرکاران مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و خانواده شهید سلیمانی

در آستانه‌ی سالگرد شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و شهدای مقاومت(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

لزوم مردمی بودنِ تلاشهای فرهنگی و کارهای گوناگون در برنامه‌ی سالگرد شهید سلیمانی
 اوّلاً خیلی تشکّر میکنم از برادران و خواهرانی که این ستاد بزرگداشت سالگرد شهید سلیمانی را ترتیب دادند، و همچنین تشکیلات تجلیل و تکریم شهدای حرم و شهدای بزرگ دنیای اسلام را تشکیل دادند؛ همچنین آن مجموعه‌ای که خانواده‌ی محترم شهید عزیزمان تشکیل دادند به عنوان «مکتب سلیمانی»؛ همه‌ی اینها کارهای بسیار لازم و خوب و مفیدی است و ان‌شاءالله بایستی با توانایی، با هوشیاری، با دقّت دنبال بشود؛ و همه‌ی سعی خودتان را بکنید. این را هم توجّه داشته باشید همین طور که سردار بیان کردند، قضایای مرحوم شهید سلیمانی عزیزمان، قضایای مردمی است؛ یعنی بایستی خود مردم -که واقعاً علاقه دارند؛ که خب نشان دادند در تشییع و مانند آن- در بخشهای مختلف، کارهای گوناگون، تلاشهای فرهنگی و غیره، مشارکت و ابتکار داشته باشند؛ [کارها را] منحصر نکنیم در یک مجاری خاصّی.

شهید سلیمانی، هم قهرمان ملّت ایران و هم قهرمان امّت اسلامی
 امّا آنچه من به این مناسبت راجع به شهید سلیمانی عزیزمان، که من یاد او را هرگز فراموش نمیکنم، و همچنین شهید ابومهدی مهندس (رضوان ‌الله‌ تعالی ‌علیهما) میخواهم عرض بکنم، این است که شهادت سلیمانی یک حادثه‌ی تاریخی است، یک حادثه‌ی معمولی نیست که از یاد تاریخ برود؛ این در تاریخ ثبت شد به عنوان یک نقطه‌ی روشن. و شهید [سلیمانی]، هم قهرمان ملّت ایران شد و هم قهرمان امّت اسلامی شد؛ این نکته‌ی اساسی است. ایرانی‌ها هم به خودشان افتخار کنند که مردی از میان آنها از یک روستای دورافتاده برمیخیزد، تلاش میکند، مجاهدت میکند، خودسازی میکند، تبدیل میشود به چهره‌ی درخشان و قهرمان امّت اسلامی؛ که حالا من دو سه جمله‌ی دیگر، بعد در این مورد عرض میکنم.

شهید سلیمانی، مظهر شجاعت، مقاومت، درایت، تیزهوشی، فداکاری و معنویّت
 امّا قهرمان ملّت ایران است، به خاطر اینکه ملّت ایران داشته‌های فرهنگی خودش و معنوی خودش و انقلابی خودش را و ارزشهای خودش را در او متبلور دید، در او مجسّم دید. ایشان هنوز زنده بود و رفت ‌و ‌آمد میکرد -خیلی هم معمولی؛ هیچ پیرایه‌ای هم برای خودش قائل نبود- که من میدیدم در این خیابانها عکسهای او را زده‌اند و به او افتخار میکنند. وقتی شهید شد، فقط انقلابی‌ها نبودند که او را تکریم کردند و بزرگداشت برای او در ذهن و عالم واقع و خارج ایجاد کردند [بلکه] همه‌ی اقشار نسبت به او -حتّی کسانی که انتظار نمیرفت نسبت به یک عنصر انقلابی، این جور ابراز احساسات بکنند- ابراز احساسات کردند؛ چرا؟ به خاطر همین: تبلور ارزشهای فرهنگی ایرانی و ایران بود؛ این خیلی باارزش است.

از طرفی دارای شجاعت و روحیه‌ی مقاومت بود؛ شجاعت و مقاومت جزو خصلتهای ایرانی است. زبونی و عقب‌نشینی و انفعال و مانند اینها ضدّ روحیه‌ی ملّی ما است. آنهایی که ادّعای ملّیّت میکنند و عملاً زبونی از خودشان نشان میدهند، دچار تناقضند. و او مظهر شجاعت بود، مظهر مقاومت بود؛ این را همه مشاهده میکردند و میدیدند.

از طرفی دارای درایت و تیزهوشی بود، خیلی تیزهوش بود؛ [در این مورد] خیلی نکات هست. این مسئله‌ی بروز یک جریانِ بظاهر مذهبیِ متمایل به یکی از فرقه‌ها و علیه‌ مقاومت را ایشان مدّتها قبل پیش‌بینی کرد؛ که به من گفت. گفت [طبق] آن چیزی که من دارم میبینم در وضع دنیای اسلام -اسم آورد از بعضی از کشورها- یک جریانی دارد به وجود می‌آید؛ بعد از مدّتی داعش به وجود آمد. آدم بادرایتی بود، آدم باهوشی بود. در ادا‌ره‌ی اموری که با کشورها ارتباط داشت و او در آنها دخیل بود، با کمال عقل و درایت رفتار میکرد؛ این را بنده کاملاً حس میکردم. خب، ما دائماً در حال ارتباط بودیم در مسائل گوناگون؛ بادرایت بود. این هم یکی از خصوصیّات ایرانی است، یکی از خصوصیّات داشته‌های فرهنگیِ ما ملّت ایران است.
از طرفی روحیه‌ی فداکاری و نوع‌دوستی داشت، یعنی برایش این ملّت و آن ملّت و مانند اینها [مطرح] نبود؛ نوع‌دوست بود، واقعاً حالت فداکاری برای همه داشت. از طرفی اهل معنویّت و اخلاص و آخرت‌جویی بود؛ واقعاً معنوی بود، واقعاً اهل معنا و اهل اخلاص بود، و اهل تظاهر نبود. خب اینها مجموعه‌ی مکارم اخلاق است، اینها مکارم باارزشی است. این را مردم دیدند؛ این تبلور پیدا کرد در این آدم؛ در بیابانهای فلان کشور و فلان کشور و روی کوه‌ها و در مقابل دشمنان گوناگون رفت، و این ارزشهای فرهنگی ایرانی را در واقع مجسّم کرد، متبلور کرد، نشان داد؛ پس قهرمان ملّت ایران شد.

شهید سلیمانی، اسم رمز برانگیختگی و بسیج مقاومت در دنیای اسلام
 از طرفی، گفتیم قهرمان امّت اسلامی است؛ چرا؟ چون شهید سلیمانی با حرکات خود و بالاخره با شهادت خود -شهادتش هم مکمّل این معنا بود- اسم رمز برانگیختگی و بسیج مقاومت در دنیای اسلام شد. الان در دنیای اسلام هر جایی که بنای مقاومت در مقابل زورگویی استکبار را داشته باشند، مظهرشان و اسم رمزشان شهید سلیمانی است. در کشورهای مختلف او را احترام میکنند، تکریم میکنند، عکسش را میزنند، نامش را پخش میکنند، برایش مجلس درست میکنند. در واقع ایشان نرم‌افزارِ مقاومت را و الگوی مبارزه را به ملّتها تعلیم کرد، به ملّتها سرایت داد، در ملّتها رایج کرد؛ اینها خب نقشهای خیلی مهم و بسیار حسّاسی است؛ لذاست که ایشان به معنای واقعی کلمه، یک شخصیّت برجسته و یک چهره‌ی قهرمانیِ اسلامی است.

شهید سلیمانی، قهرمانِ شکست استکبار
 شهید سلیمانی، هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد؛ اینها ادّعا نیست، اینها چیزهایی است که اثبات‌شده است. در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، دلیلش اینکه رئیس‌جمهور آمریکا(۲) آمد گفت: ما هفت تریلیون دلار خرج کردیم در عراق و هیچ چیز گیرمان نیامد؛ [حتّی] مجبور شد شب تاریک بیاید یک وقتی در یک پایگاه آمریکایی در عراق بنشیند و برود.(۳) این را همه‌ی دنیا قبول کردند که آمریکا در عراق و سوریه -بخصوص در عراق- به مقاصد خودش نرسیده؛ چرا؟ چه کسی در این قضیه فعّال بود؟ قهرمان این کار سلیمانی بود. بنابراین در زمان حیاتِ خودش اینها را شکست داد.

پس از شهادت هم دشمنان را شکست داد. این تشییعی که در ایران شد، تشییع عجیب و واقعاً فراموش‌نشدنی‌ای [بود]؛ و همچنین تشییع میلیونی‌ای که در عراق شد؛ در نجف،‌ در بغداد ایشان تشییع شد، تشییع میلیونی عجیبی؛ ایشان و شهید ابومهدی مهندس با همدیگر تشییع شدند. در واقع این تشییع، و بعد بزرگداشت‌ها، ژنرال‌های جنگ نرم استکبار را متحیّر کرد. اینهایی که در جنگ نرمِ استکبار برجسته‌اند و در واقع آنها هستند که دارند فعّالیّت میکنند و ژنرال‌های جنگ نرم آمریکا و استکبار هستند، اصلاً متحیّر ماندند که این چه وضعی است؛ این که بود، این چه بود؛ این چه حرکت عظیمی است که آنها را شکست داد.

سیلیِ سخت به آمریکا؛ غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار
 البتّه آنچه در شهادت او اتّفاق افتاد، اوّلین سیلی سختی بود که به آمریکا زده شد و تا آن زمان، مهم‌ترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت؛ بعد هم که خب برادرها یک سیلی‌ای زدند؛ لکن سیلی سخت‌تر عبارت است از غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار؛ این سیلی سخت به آمریکا است که باید زده بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن ما [با] همّت، این هیمنه‌ی استکباری را بشکنند و این سیلی سخت را به آمریکا بزنند، این یک؛ یکی هم اخراج آمریکا از منطقه است که این همّت ملّتها و سیاستهای مقاومت را میطلبد که بایستی این کار را انجام بدهند؛ این، سیلی سخت است.

 البتّه اینها غیر از انتقام از قاتل است؛ اینهایی که گفتیم، مربوط به مجموع استکبار و آمریکا است؛ قاتل سلیمانی و آمر به قتل سلیمانی باید انتقامشان را پس بدهند؛ آن به جای خودش محفوظ است. اگر چه به گفته‌ی یک عزیزی، کفش پای سلیمانی هم بر سرِ قاتل او شرف دارد و سرِ قاتل او هم برود، فدیه‌ی کفش سلیمانی هم نمیشود؛ این هست امّا بالاخره غلطی کردند، بایستی انتقام پس بدهند؛ هم آمر، هم قاتل بدانند که در هر زمان ممکن، هر وقت ممکن شد -ما دنبال وقت ممکن هستیم- باید انتقامشان را پس بدهند....

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46944

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برای اینکه به حکمت متعالیه و بلکه حکمت الهی برسیم که از حرکت در جواهر صورت مادی و هیولی و جسم و نفس و عقل به معاد جسمانی پی ببریم و بلکه از عالم طبیعت هم گذشته و حتی به لقاء الله بپیوندیم، بعضی یحتمل اشکال کنند که راهش این هم نیست که بجای اینکه به کیهانشناسی متعارف معروف و شناخته شده ای که مورد قبول دانشمندان است بپردازیم؛ بجایش چه کنیم؟ بجایش با روزنامه ی کیهان هم برویم توی دعواهای بی معنی و بلکه بی ربط به موضوع کیهانشناسی! ولی این را از یک دیدگاهی خود روزنامه ی کیهان امروز در مقاله ای راجع به شهید شیخ حسین غفاری نشان می دهند که به نوعی چطور معنادار است، مخصوصاً آنجایی که شیخ در جواب بازجویان در سوال و جوابها می فرمایند: 

 

 بخشی از متن بازجویی ساواک از حسین غفاری آذرشهری فرزند عباس به تاریخ 23 تیرماه 1342:
«سؤال: آیا شما اقدامات آیت‌الله خمینی را در مورد پخش اعلامیه و مخالفت با اصلاحات دولت مورد تایید قرار می‌دهید یا خیر؟
جواب: امام حسن عسکری(علیه‌السلام) در ضمن گفتارش و امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ضمن تایید نائب عام، تمام مراجع را واجب‌الطّاعه و رد قول آنان را رد قول خود قرار داده.
فَاِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَم یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَاِنَّمَا اِسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا کَالرَّادِّ عَلَى اللهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللهِ
الاحقر حسین غفاری»

روزنامه کیهان امروز پنجشنبه 4 دی 1399

 

ترجمه ی عربی به فارسی هم در همین مقاله آمده است. خوب، حالا بعضی اشکال می کنند که پس تو دیگر چرا با روزنامه ی کیهان می خواهی بروی توی دعوا که خصوصاً هم از طرف نماینده ی ولی فقیه در روزنامه ی کیهان هم هست؟! عرض بنده ی حقیر اینجا این است که شما از حرکت در جواهر اولیه ی هیولی و صورت و جسم و نفس و عقل بخواهید به معاد جسمانی هم برسید، بالاخره مثل همان است که مبناهایی برای صفر و یک و بینهایت هم بیابید که حالا یحتمل هم بین هالو و مرجع تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم واقع شده است و اما بالاخره یحتمل هم صفریت هالو بدلیل طلبگی اش است که آیا باید وارد دعواهای طلبگی با دیگر طلبه ها هم شود یا خیر آنچنان که حتی در مکتب و حوزه نیز طلبه ها از استاد خود اشکال هم می کنند؟ و بگذریم که این کار خیلی هم راحتتر است که ما به مرجعیت هم نرسیده باشیم ولی بخواهیم امور الهی را هم نه فقط نقد کنیم و بلکه مدعی کرسی ای شویم که مجبوریم دیدگاه های مراجع عظمای تقلید و بلکه ولی فقیه مد ظلهم العالی را نیز انعکاس دهیم آنچنا که کیهان ماورای آن مسائل را از لحاظ سیاسی هم بررسی می کند. این درست است که دیدگاه های ولایت مطلقه ی فقیه واقعاً هم فصل الخطاب و مطلقه هم هستند. ولی همین هم که حالا دیگرانی که از ایشان برداشتهای خود را می نویسند هم می تواند خیلی متنوع هم شوند حتی وقتی روزنامه ی رسمی نماینده ی ولی فقیه نیز باشد.

البته این کار سختی هم هست چرا که معمولاً ما گرفتار نفس و بلکه فرعون خود هم هستیم و بلکه آیه ی شریفه 91 سوره یونس باید دقت هم کرد که مشمول فرعونیت خود انسان هم نشود و بلکه بتواند آنرا کنترل هم کند. و اما به هر حال، این کار وقتی سختتر هم می شود که با علومی هم مواجه ایم که قمار را هم وارد ریاضیات و بلکه ریاضی فیزیک می کنند و مثلاً روشهای آماری مونت کارلو نیز کاربردهای زیادی دارند. و اما وقتی الهامهایی که دانشمندان در ریاضی فیزیک بخواهند بگیرند بر مبنای قمار هم باشد، یک وقت هست که شما از قمار هم یاد می گیرید و در علم استفاده می کنید و یک وقت دیگر هم هست که می فرمایید که نخیر؛ اصلا هر چه هست و نیست هم همان قمار است و لامذهبی است و الحاد و شرابخواری و فحشاء و مستهجنات و بی دینی و .... این یقیناً هم مبنای اسلامی ندارد؛ ولی وقتی مبنای علمی را از این قبیل هم قرار دهند، آنگاه راه یافتن به حکمت الهی و بلکه حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز مخصوصاً مشکلزا می شوند. و حتی از این حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت متعالیه و بلکه حکمت الهی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه حتی یاری مراجع تقلید و خصوصاً نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف حضرت ولی فقیه  مد ظله العالی نیز سخت می شود! این است که بالاخره یک دعوایی هم در کار است یا خیر؟! و این دعوا غیر از شیزوفرنی سیاسی و بلکه صرف غمگساری در پرستاری برای بیماران روانپریش هم هست؛ که البته اگر بیشتر هم بدانها پرداخته شود و فقط توجه ما معطوف خصوصاً حال جان نش هم نباشد بلکه بتوان به این عزیزان مبتلا هم کمک رساند. البته حال اینکه بالاخره تکلیف اف آ تی اف و مبارزه با تروریسم و بلکه انتقام سردار سلیمانی هم باید چه شود نیز می تواند خیلی هم مهم باشد! و در این موقعیت کروناویروس کوید-19 باید گفت که خدایا همه ی مریضها را شفا بده. اللهم اشف کل مریض. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد  آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

در احراز مقام فردی برای انتخاب او در ورود به دولت کریمه یحتمل این لازم است که بدین باور برسیم که خورشید را گل اندود نکنیم

در عشق شکیب کی کند سود

خورشید به گل نشاید اندود

همانطور که در لیلی و مجنون نظامی گنجوی هم آمده است؛  البته اینجا یک شباهتی هم هست با این بیت از رباعی منصوب به خیام که

خورشید به گل نهفت می‌نتوانم

و اسراز زمانه گفت می‌نتوانم

از بحر تفکرم برآورد خرد

دری که ز بیم سفت می‌نتوانم

 

[داشتم واقعاً شک می کردم که نکند اسراز است و نه اسرار وقتی مخصوصاً دیدم سید محمد هم در نظرات قرات دیگر شعر را باز با اسراز نوشته است تا اینکه آن وسطها دیدم داود هم اشکال کرده است که چرا در مصرع دوم اسراز است بجای اسرار؟! و اتفاقاً در اینترنت هم از هالویی ام گشتم ببینم واقعاً اسراز هم داریم؟!!!]

 

و اما آیا بیت خود را از لیلی و مجنون نظامی است که بهتر است انتخاب هم کنیم یا لیلی مجنون جامی هم یحتمل بهتر باشد آنجایی که می فرماید شتر مجنون چطور بوده است هنگامی که می خواسته است خدمت لیلی هم برسد و هر چه می کرده است دیده است دارد سر جایش در جا می زند و شتر دارد به سر جایش برای شیر دادن بچه اش برمی گردد تا فکر مجنون به این می رود که دیگر الان است که به لیلی هم برسم و دیگر کار تمام است. یا اصلا یحتمل هم مسئله شیخ صنعنان و دختر ترسا است در هفت شهر عشق و منطق الطیر عطار و نه لیلی و مجنون و بلکه حتی مسئله این است که داریم مسابقه ی فوتبالی را در استادیوم صد هزار نفری تماشا هم می کنیم و بازیکن یار خود را تشویق و بازیکن حریف هم خوب هو می کنیم و حالا آیا مکعب روبیک هم در دست و گوشی تلفن هم به دیگر دست است که روی کی شرط بندی هم کنیم؟! 

البته اینجا یحتمل بتوان هم گفت که ما ماورای مکارم اخلاق به یک اخلاق محتشمی نیز به غیر از اخلاق ناصری که استاد مینوی نیز آنرا تقریر فرموده اند آیا احتیاج نداریم آنطوری که خواجه نصیر الدین طوسی هم سزاوار دیده اند کتابت بفرمایند؟ یعنی بعضی یحتمل اینجا به مزاح هم که شده فقط اشکال هم نکنند که مگر امام خمینی به نماز جمعه تشریف بردند که ما هم برویم خصوصاً اینکه مرجع تقلیدمان نیز هنوز هم که هنوزه هم او است! و اما بعضی دیگر هم اشکال می فرمایند که اصلا اسلامی هم که ما بدنبالش هستیم نیز آن اسلام جمهوری اسلامی ایران نیز نیست چرا که ولایت فقیه را هم قبول داریم و بلکه حتی امام خامنه ای و امام خمینی را هم قبول داریم؛ ولی با این همه امام خمینی و امام خامنه ای کجا و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کجا؟ در انتخاب حضرتش، احراز مقام امام زمان عجل الله فرجه الشریف در حکومت کریمه ی خود آن حضرت را کی صلاحیت دارد کند و کیست که می خواهد شیزوفرنیهای سیاسی را که حکومتهای مختلف جمهوری اسلامی ایران و بلکه دیگر حکومتهای مختلف کشورهای انقلابی و غیر انقلابی جهان در آنها یکی بعد از دیگری گیر کرده اند را درمان کند؟ و بلکه کیست که حتی حاضر است یک سری هم به بیمارستان امین آباد- و اجازه بدهید نگوییم بیمارستان اعصاب و روان برای جانبازان عزیز اعصاب و روان- بزند و یک کمک و یاری ای هم به بیماران روانی بستری آنجا برساند و نه اینکه حتی به عیادت فرد فرد بیماران برود یا حتی سعی کند بلکه یکی از بیماران را دردش را بهتر التیام هم بخشد و برای یک لحظه هم که شده پرستار غمگساری برای او شود؟

یحتمل مکارم اخلاق مثل این است که از مهبانگ  و انفجار بزرگ واقعی اصل کاری هم بخواهیم به پس زمینه ی ریزموج کیهانی امروزی چطور هم برسیم. یعنی این یک نوع تفکر است که سعی کنیم زمان را هم برگردانیم و ببینیم آن انفجار بزرگ اصل کاری که جهان را شکل داده است کدام است؟ و این مسئله ای دیگر هم هست که در طول و بلکه عرض زمان هم روی خمینه ی خاص فضا-زمان خود هم پیش رویم و سعی کنیم بدرستی هم دریابیم که این پس زمینه ریزموج کیهانی کنونی ما چطور هم تغییر یافته است تا به ما رسیده است آنچنان که در یک نظریه ی آ- دی- اس/ سی- اف- تی ای که به نظریه های ابرتقارنی و بلکه ریسمانی ما هم می خورند هم جفت و جور چقدر شوند که حتی باتلاقی هم نیستند و  بلکه پیتر ویت هم با تبع خیلی بالایش بپسندد و نظرات احتمالی ما را در این رابطه حذف نکرده و بلکه یک جواب  دندان شکنی هم شان کارول به ما ندهد هر چند که خدا بیامرز استیون هاکینگ و بلکه هوفت (t'Hooft) را هم که نتوانستیم با یکی دو تا ایمیل ساده قانع کنیم که بالاخره حرف ما در این رابطه ها اصلا چیست؟ و گذشته از اینها حالا یحتمل بتوانیم هم چقدر ادوارد ویتن را هم راضی کنیم که یحتمل حتی با ملانی وود برای نظریه های بست-کن-وود-ونگ تشریف بیاورند آی پی ام و بلکه دودسکادنی حتی مسائل را کاپیستن-ویتنی برنامه لنگلندزی هم بتوانیم اشتراکشان را در نظریه ای کوهمولوژیکی مشترک بیابیم.

و اما حالا در اخلاق محتشمی واقعیم یا اخلاق ناصری، مسئله باز این است که تعارفات وقتی به شمارایی و بلکه ناشماراییهای کاردینالها و آیت الله های غیر قابل دسترس هم می رسند را چه کنیم آنجایی که نماز جمعه ها و بلکه خانه ی خدا حرمهای مطهر ائمه ی اطهار هم آیا حالا فعلاً چقدر فقط  از لحاظ کرونایی تعطیل هم شده اند و برای رعایت مکارم اخلاق وارد مسائل دیگری نشویم؟ خدایا امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما را به ما برسان! و اما این هم یک قمار دیگری است نه از نوع شرط بندی روی مسابقات فوتبال و حتی نه از نوع قماری که می فرماید چطور هم باید قمار بفرمایید اگر مجبور شدید قمار کنید لستر دوبینز و ساواج که چطور هم شده است که این روزها سردار شهید سلیمانی عزیز هم هستند که در صدا و سیما دعای قبل از اذان را می فرمایند؟ این یک قماری است که برنده ای در آن هیچ گاه یافت نمی شدهاست و نمی یابید و نخواهید هم یافت و انتقامی را هم در پیش دارد چرا که خود خدا هم انتقام آنرا خواهد گرفت آنچنان که قرعون هم در دریا غرق شد وقتی با حضرت موسی  علی نبینا علیهم السلام و قومش هم از دریا به سلام گذشتند ولی فرعون بالاخره فهمید که خدای موسی بوده است که غرقش کرده است و او را صدا زد که ای موسی خدای تو است که به حق است ولی باز هم آیا فهمید که خدای موسی است که می تواند او را نجات هم دهد آنجایی که باید برای او هم ندا در دهد و نه برای شخص حضرت موسی. البته اینجا بعضی هم اشکال می کنند که اگر حتی موسی نبی علی نبینا علیهم السلام را هم ندا سر می داد که ای موسی نبی، ای پیغمبر خدا، بیا و مرا هم نجاتم بده، خدا می پذیرفت؛ ولی همان قدر هم معرفتش نرسید! 

 

اقرار فرعون به تسلیم

فرعون به هنگام غرق شدن اقرار به تسلیم در برابر خدا کرد:
وجـوزنا ببنی اسرءیل البحر فاتبعهم فرعون وجنوده بغیـا وعدوا حتی اذا ادرکه الغرق قال ءامنت انه لا الـه الا الذی ءامنت به بنوا اسرءیل وانا من المسلمین.
(سرانجام) بنی اسرائیل را از دریا (رود عظیم نیل) عبور دادیم و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند هنگامی که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آورده‌اند، وجود ندارد و من از مسلمین هستم!»[۱]

 

عدم پذیرش تسلیم فرعون

تسلیم فرعون به هنگام غرق شدن، از سوی خداوند مورد پذیرش قرار نگرفت:
وجـوزنا ببنی اسرءیل البحر فاتبعهم فرعون وجنوده بغیـا وعدوا حتی اذا ادرکه الغرق قال ءامنت انه لا الـه الا الذی ءامنت به بنوا اسرءیل وانا من المسلمین• ءالــن وقد عصیت قبل وکنت من المفسدین.
(سرانجام) بنی اسرائیل را از دریا (رود عظیم نیل) عبور دادیم و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند هنگامی که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آورده‌اند، وجود ندارد و من از مسلمین هستم!» [۳] (اما به او خطاب شد: ) الآن؟! ! در حالی که قبلا عصیان کردی، و از مفسدان بودی! [۴]

 

از ویکی فقه، تسلیم فرعون (قرآن)

 

حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل بتوان گفت که یک جاهایی گره ها و گیرهای پیچیده ای هم می توانند داشته باشند که آیا چقدر هم ما را بتوانند به امام زمان عجل الله فرجه الشریفمان برسانند؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد  تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

در احراز مقام فردی برای انتخاب او در ورود به دولت کریمه یحتمل این لازم است که بدین باور برسیم که خورشید را گل اندود نکنیم

در عشق شکیب کی کند سود

خورشید به گل نشاید اندود

همانطور که در لیلی و مجنون نظامی گنجوی هم آمده است؛  البته اینجا یک شباهتی هم هست با این بیت از رباعی منصوب به خیام که

خورشید به گل نهفت می‌نتوانم

و اسراز زمانه گفت می‌نتوانم

از بحر تفکرم برآورد خرد

دری که ز بیم سفت می‌نتوانم

 

[داشتم واقعاً شک می کردم که نکند اسراز است و نه اسرار وقتی مخصوصاً دیدم سید محمد هم در نظرات قرات دیگر شعر را باز با اسراز نوشته است تا اینکه آن وسطها دیدم داود هم اشکال کرده است که چرا در مصرع دوم اسراز است بجای اسرار؟! و اتفاقاً در اینترنت هم از هالویی ام گشتم ببینم واقعاً اسراز هم داریم؟!!!]

 

و اما آیا بیت خود را از لیلی و مجنون نظامی است که بهتر است انتخاب هم کنیم یا لیلی مجنون جامی هم یحتمل بهتر باشد آنجایی که می فرماید شتر مجنون چطور بوده است هنگامی که می خواسته است خدمت لیلی هم برسد و هر چه می کرده است دیده است دارد سر جایش در جا می زند و شتر دارد به سر جایش برای شیر دادن بچه اش برمی گردد تا فکر مجنون به این می رود که دیگر الان است که به لیلی هم برسم و دیگر کار تمام است. یا اصلا یحتمل هم مسئله شیخ صنعنان و دختر ترسا است در هفت شهر عشق و منطق الطیر عطار و نه لیلی و مجنون و بلکه حتی مسئله این است که داریم مسابقه ی فوتبالی را در استادیوم صد هزار نفری تماشا هم می کنیم و بازیکن یار خود را تشویق و بازیکن حریف هم خوب هو می کنیم و حالا آیا مکعب روبیک هم در دست و گوشی تلفن هم به دیگر دست است که روی کی شرط بندی هم کنیم؟! 

البته اینجا یحتمل بتوان هم گفت که ما ماورای مکارم اخلاق به یک اخلاق محتشمی نیز به غیر از اخلاق ناصری که استاد مینوی نیز آنرا تقریر فرموده اند آیا احتیاج نداریم آنطوری که خواجه نصیر الدین طوسی هم سزاوار دیده اند کتابت بفرمایند؟ یعنی بعضی یحتمل اینجا به مزاح هم که شده فقط اشکال هم نکنند که مگر امام خمینی به نماز جمعه تشریف بردند که ما هم برویم خصوصاً اینکه مرجع تقلیدمان نیز هنوز هم که هنوزه هم او است! و اما بعضی دیگر هم اشکال می فرمایند که اصلا اسلامی هم که ما بدنبالش هستیم نیز آن اسلام جمهوری اسلامی ایران نیز نیست چرا که ولایت فقیه را هم قبول داریم و بلکه حتی امام خامنه ای و امام خمینی را هم قبول داریم؛ ولی با این همه امام خمینی و امام خامنه ای کجا و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کجا؟ در انتخاب حضرتش، احراز مقام امام زمان عجل الله فرجه الشریف در حکومت کریمه ی خود آن حضرت را کی صلاحیت دارد کند و کیست که می خواهد شیزوفرنیهای سیاسی را که حکومتهای مختلف جمهوری اسلامی ایران و بلکه دیگر حکومتهای مختلف کشورهای انقلابی و غیر انقلابی جهان در آنها یکی بعد از دیگری گیر کرده اند را درمان کند؟ و بلکه کیست که حتی حاضر است یک سری هم به بیمارستان امین آباد- و اجازه بدهید نگوییم بیمارستان اعصاب و روان برای جانبازان عزیز اعصاب و روان- بزند و یک کمک و یاری ای هم به بیماران روانی بستری آنجا برساند و نه اینکه حتی به عیادت فرد فرد بیماران برود یا حتی سعی کند بلکه یکی از بیماران را دردش را بهتر التیام هم بخشد و برای یک لحظه هم که شده پرستار غمگساری برای او شود؟

یحتمل مکارم اخلاق مثل این است که از مهبانگ  و انفجار بزرگ واقعی اصل کاری هم بخواهیم به پس زمینه ی ریزموج کیهانی امروزی چطور هم برسیم. یعنی این یک نوع تفکر است که سعی کنیم زمان را هم برگردانیم و ببینیم آن انفجار بزرگ اصل کاری که جهان را شکل داده است کدام است؟ و این مسئله ای دیگر هم هست که در طول و بلکه عرض زمان هم روی خمینه ی خاص فضا-زمان خود هم پیش رویم و سعی کنیم بدرستی هم دریابیم که این پس زمینه ریزموج کیهانی کنونی ما چطور هم تغییر یافته است تا به ما رسیده است آنچنان که در یک نظریه ی آ- دی- اس/ سی- اف- تی ای که به نظریه های ابرتقارنی و بلکه ریسمانی ما هم می خورند هم جفت و جور چقدر شوند که حتی باتلاقی هم نیستند و  بلکه پیتر ویت هم با تبع خیلی بالایش بپسندد و نظرات احتمالی ما را در این رابطه حذف نکرده و بلکه یک جواب  دندان شکنی هم شان کارول به ما ندهد هر چند که خدا بیامرز استیون هاکینگ و بلکه هوفت (t'Hooft) را هم که نتوانستیم با یکی دو تا ایمیل ساده قانع کنیم که بالاخره حرف ما در این رابطه ها اصلا چیست؟ و گذشته از اینها حالا یحتمل بتوانیم هم چقدر ادوارد ویتن را هم راضی کنیم که یحتمل حتی با ملانی وود برای نظریه های بست-کن-وود-ونگ تشریف بیاورند آی پی ام و بلکه دودسکادنی حتی مسائل را کاپیستن-ویتنی برنامه لنگلندزی هم بتوانیم اشتراکشان را در نظریه ای کوهمولوژیکی مشترک بیابیم.

و اما حالا در اخلاق محتشمی واقعیم یا اخلاق ناصری، مسئله باز این است که تعارفات وقتی به شمارایی و بلکه ناشماراییهای کاردینالها و آیت الله های غیر قابل دسترس هم می رسند را چه کنیم آنجایی که نماز جمعه ها و بلکه خانه ی خدا حرمهای مطهر ائمه ی اطهار هم آیا حالا فعلاً چقدر فقط  از لحاظ کرونایی تعطیل هم شده اند و برای رعایت مکارم اخلاق وارد مسائل دیگری نشویم؟ خدایا امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما را به ما برسان! و اما این هم یک قمار دیگری است نه از نوع شرط بندی روی مسابقات فوتبال و حتی نه از نوع قماری که می فرماید چطور هم باید قمار بفرمایید اگر مجبور شدید قمار کنید لستر دوبینز و ساواج که چطور هم شده است که این روزها سردار شهید سلیمانی عزیز هم هستند که در صدا و سیما دعای قبل از اذان را می فرمایند؟ این یک قماری است که برنده ای در آن هیچ گاه یافت نمی شدهاست و نمی یابید و نخواهید هم یافت و انتقامی را هم در پیش دارد چرا که خود خدا هم انتقام آنرا خواهد گرفت آنچنان که قرعون هم در دریا غرق شد وقتی با حضرت موسی  علی نبینا علیهم السلام و قومش هم از دریا به سلام گذشتند ولی فرعون بالاخره فهمید که خدای موسی بوده است که غرقش کرده است و او را صدا زد که ای موسی خدای تو است که به حق است ولی باز هم آیا فهمید که خدای موسی است که می تواند او را نجات هم دهد آنجایی که باید برای او هم ندا در دهد و نه برای شخص حضرت موسی. البته اینجا بعضی هم اشکال می کنند که اگر حتی موسی نبی علی نبینا علیهم السلام را هم ندا سر می داد که ای موسی نبی، ای پیغمبر خدا، بیا و مرا هم نجاتم بده، خدا می پذیرفت؛ ولی همان قدر هم معرفتش نرسید! 

 

فرعون به هنگام غرق شدن اقرار به تسلیم در برابر خدا کرد:
وجـوزنا ببنی اسرءیل البحر فاتبعهم فرعون وجنوده بغیـا وعدوا حتی اذا ادرکه الغرق قال ءامنت انه لا الـه الا الذی ءامنت به بنوا اسرءیل وانا من المسلمین.
(سرانجام) بنی اسرائیل را از دریا (رود عظیم نیل) عبور دادیم و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند هنگامی که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آورده‌اند، وجود ندارد و من از مسلمین هستم!»[۱]

ویکی فقه، تسلیم فرعون (قرآن)

حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل بتوان گفت که یک جاهایی گره ها و گیرهای پیچیده ای هم می توانند داشته باشند که آیا چقدر هم ما را بتوانند به امام زمان عجل الله فرجه الشریفمان برسانند؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد  تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ أَمِینِکَ وَ صَفِیِّکَ وَ حَبِیبِکَ وَ خِیَرَتِکَ [خَلِیلِکَ] مِنْ خَلْقِکَ وَ حَافِظِ سِرِّکَ وَ مُبَلِّغِ رِسَالاَتِکَ أَفْضَلَ وَ أَحْسَنَ وَ أَجْمَلَ وَ أَکْمَلَ وَ أَزْکَى وَ أَنْمَى وَ أَطْیَبَ وَ أَطْهَرَ وَ أَسْنَى وَ أَکْثَرَ [أَکْبَرَ] مَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ وَ تَحَنَّنْتَ وَ سَلَّمْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ عِبَادِکَ [خَلْقِکَ] وَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ صِفْوَتِکَ وَ أَهْلِ اَلْکَرَامَةِ عَلَیْکَ مِنْ خَلْقِکَ اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ وَصِیِّ رَسُولِ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ عَبْدِکَ وَ وَلِیِّکَ وَ أَخِی رَسُولِکَ وَ حُجَّتِکَ عَلَى خَلْقِکَ وَ آیَتِکَ اَلْکُبْرَى وَ اَلنَّبَإِ اَلْعَظِیمِ وَ صَلِّ عَلَى اَلصِّدِّیقَةِ اَلطَّاهِرَةِ فَاطِمَةَ [اَلزَّهْرَاءِ] سَیِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى سِبْطَیِ اَلرَّحْمَةِ وَ إِمَامَیِ اَلْهُدَى اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ صَلِّ عَلَى أَئِمَّةِ اَلْمُسْلِمِینَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ اَلْخَلَفِ اَلْهَادِی اَلْمَهْدِیِّ حُجَجِکَ عَلَى عِبَادِکَ وَ أُمَنَائِکَ فِی بِلاَدِکَ صَلاَةً کَثِیرَةً دَائِمَةً اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ أَمْرِکَ اَلْقَائِمِ اَلْمُؤَمَّلِ وَ اَلْعَدْلِ اَلْمُنْتَظَرِ وَ حُفَّهُ [وَ اُحْفُفْهُ] بِمَلاَئِکَتِکَ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ أَیِّدْهُ بِرُوحِ اَلْقُدُسِ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْهُ اَلدَّاعِیَ إِلَى کِتَابِکَ وَ اَلْقَائِمَ بِدِینِکَ اِسْتَخْلِفْهُ فِی اَلْأَرْضِ کَمَا اِسْتَخْلَفْتَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِ مَکِّنْ لَهُ دِینَهُ اَلَّذِی اِرْتَضَیْتَهُ لَهُ أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً یَعْبُدُکَ لاَ یُشْرِکُ بِکَ شَیْئاً اَللَّهُمَّ أَعِزَّهُ وَ أَعْزِزْ بِهِ وَ اُنْصُرْهُ وَ اِنْتَصِرْ بِهِ وَ اُنْصُرْهُ نَصْراً عَزِیزاً وَ اِفْتَحْ لَهُ فَتْحاً یَسِیراً وَ اِجْعَلْ لَهُ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطٰاناً نَصِیراً اَللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِینَکَ وَ سُنَّةَ نَبِیِّکَ حَتَّى لاَ یَسْتَخْفِیَ بِشَیْءٍ مِنَ اَلْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ اَلْخَلْقِ اَللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا اَلْإِسْلاَمَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا اَلنِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ اَلدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ اَلْقَادَةِ إِلَى سَبِیلِکَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَةَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ ...

 

این دعای فوق که باز هم از دعاهای ماه مبارک رمضان است دعای افتتاح هم هست که غلط نکنم تنها دعای مفاتیح است که دولة کریمه که همان دولة کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم منظور است نام می برد. نکته ای که در این دعا هست و دعاهایی که مربوط به امام زمان است که اتفاقاً یکی از آنها یعنی دعای شیخ ابوالحسن ضراب اصفهانی را نیز این فرازش را:

 

اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ  

 

حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در دعاهای قبل از نماز از صدا و سیما پخش می شود.

و در این دعاها ما یک مضمونهایی را متوجه می شویم که اگر به عمق آن بتوان پی برد، حقیقتاً هر روانپریشی را که از خدا به دور افتاده است را در برگشتن به ایمان و تقوایش می تواند درمان کند؛ و از طرفی همین مضمونها نیز آن به حقیقت منافقین و بلکه مشرکینی را که با ادا و اطوارهایشان سعی در ادای امام زمان شدن را دارند در می آورند را نیز بد جوری رسوا هم می کند و دروغشان به راحتی رو می شود.

بنده ی حقیر اینجا یک مثالی بزنم؛ این درست است که آمریکا دشمن است همانطوری که هر هالوی حمالی هم مورد لطف و عنایت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نمی تواند باشد آنچنان که بتواند هم مال دزدی مرجع تقلیدی را نیز برگرداند. نکته اینجا این است که قبل از اینکه مرجع تقلید ما از صفر طلبگی برسد به بینهایت مرجع تقلیدی، این صفری طلبگی او وجه اشتراکی هم دارد با آن هالوی حمالی که از لحاظ ثروت و قدرت و علم و معرفت نیز چقدر هم هنوز کمتر از طلبه های بینوا برسد. و اما این دو هر دو حتی بعد از مرجع تقلیدی بینهایتی نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریفی می رسند که هنوز بینهایت آیت اللهی آن حضرت از بینهایت آیت الله مرجع تقلید نیز آنچنان بالاتر است که حالا چطور می شود که خود را ظاهر هم می کنند و خود را مورد عنایت و لطف مرجع تقلید و هالوی حمال هر دو می فرمایند که بدستور آن حضرت نیز یکی مشکل دیگری را حل هم می کند؛ و این یکی مرجع تقلید هم نیست و بلکه هالوی حمال هم هست که مشکل دیگری یعنی مرجع عالی قدر تقلید را حل می فرماید! و الله اعلم!

یعنی فرض بفرمایید که مرجع تقلید بعد از این هالو را در میدان و بازار هم ببیند و متوجه شود که چرخ حمالی اش را هم در تنگنای کوچه ها و بازارها دارد شیرجه می رود توی دل مردم و لذا به او غیر مستقیم نهیب هم بزند که حاجیه خانم تشریف ببرید کنار چرا که مثل اینکه ایشان مشکلی هم دارند و اجازه بدهید که رد هم شوند! و اتفاقاً هالوی حمالی که همراه مرجع تقلید بعد از این ما در مجالس امام حسین علیه السلام و فاطمیه ها و عزاداریها و بلکه جشنها هم حضور داشته اند به ملایمت هم بفرمایند: من مشکلی ندارم! 

عرض بنده ی حقیر این است که آیا آن وقتی که هالوی حمال با مرجع تقلید محترم نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف برسند و بلکه کارش را  هم راه بیاندازد، آیا واقعاً یادشان می آید که این هالوی حمالی که کار او را راه انداخته است مثل اینکه همان هالوی حمالی است که آن روز فرمودند من مشکلی ندارم هر چند که حالا .... یعنی نه تنها مشکلی که ندارد هیچ؛ و بلکه می تواند مشکل او را هم، هم او حل کند! انگار اینجا دارد حکمت متعالیه از بیسوادی که اصلا به مکتب هم نرفته است ولی نزد حضرت حق و مرجع تقلید هم با آبرو است منتقل هم می شود به خلقی که هر چند نزد خلق و مردم خیلی هم آبرویی نداشته باشد. و آن منافق مشرکی که در خودش بدجوری هم گیر کرده است چطور حالا قرار است دستش نزد خلق رو شود و الله اعلم!

اینجا خوب است هم برگردیم به مسئله ی پس زمینه ی ریزموجهای کیهانی که بایسپ-2 و پلانک و دابلیو مپ هم کاوشگریها در موردش کرده اند. اینها از تکینگیهایی همچون بیگ بنگ و مهبانگ و انفجار بزرگی دارند می فرمایند که عالم را شکل داده و منجر به انبساط شتابنده ی آن شده است. و اما اینکه حالا این پس زمینه ریزموج کیهانی چقدر هم می تواند جزو نظریه ای همچون سی-اف-تی ای واقع شود که به منجر به آ-دی-اس یا دی-اس ای هم شود که از آن به عنوان مرزبندی نظریه ی (آ)-دی-اس/سی-اف-تی هم استفاده شود؟ و الله اعلم.

و اما اینجا فلسفه و ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه و حکمت الهی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می تواند بسی مفید هم واقع شود؛ غیر از این است؟ و یحتمل حتی از هیولی و صورت و جسم و ... هم یک مرتبه برسیم به مهتاب هیولایی و وی-او-آ و بلکه او-پی-ای و گروه های هیولی و یک جورهایی یک مرتبه رامانوجان هم سر کله اش پیدا شود!

البته اینجا بنده ی حقیر دیگر فکر نمی کنم خوب باشد برگردیم به رولت و قمار و کازینوها در مسائل آمار و احتمالات و اینکه حالا اینها را چطور لستر دوبینز و ساواج و در ویرایش جدیدشان حتی با همکاری یک اسرائیلی (جاسوس، جاسوس!) در کتابشان که اگر باید قمار هم کنید ... استفاده می کنند؛ ولی حالا آیا بورس هم قمار است یا خیر؟ و الله اعلم! اینجا بنده ی حقیر شنیده بودم که مستر هامفر گفته بوده است که حالا خوب یک کمی هم خواستی قمار کنی، خوب بکن! چه اشکالی دارد؟ مستهجنات و مشروب هم کمش و بلکه هر کسی برای خودش هم باشد که دیگر نمی توان گفت چرا هر کسی در خانه اش دارد چه می کند؟ یحتمل همین مستر هامفر و بلکه دو صفر هفت هم باید هم گفته باشد که حالا ما ویروس انگلیسی کرونای کوید-19 تقویت شده هم داشته باشیم؛ به کسی چه؟ ویروس کرونای انگلیسی خودمان است دیگر؛ از نوع چینی و روسی و آمریکایی و اسپانیایی و هندی و ایرانی و بلکه استرالیایی و کانادایی و ... آن هم که نیست؛ هست؟ این روزها هر چه بفرمایید مثل اینکه می شود و شدنی هم هست!

البته اینجا مسئله از این حالت ساده لوحانه آقای هالویی اش هم در می آید وقتی که بیشتر وارد کارهایی از قبیل دابلیو-زی-دابلیوی شهید علیمحمدی و ربط آن با آ دی اس/سی اف تی و امثالهم نیز می شویم. مسئله بغرنجتر این است که وقتی بنده ی حقیر به چهره ی مبارک علامه طباطبایی رحمه الله پریشب در کنال الکوثر نگاه می کردم یک مرتبه متوجه هم شدم که چطور ایشان گویی با این همه کتبی که نوشته اند و تقریر هم کرده اند و از جمله المیزان و حکمت متعالیه ملا صدرا یک حالت بهت زده  و مات و مبهوتی از ایشان هم در چهره شان نمایان است و شاگرد و بلکه داماد ایشان آیت الله قدوسی نیز نمی دانم چطور و جرا شهید هم می شوند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

-----------------------------------------------

 

البته بنده ی حقیر می خواستم بعد از عنوان کردن دابلیو زی دابلیو و کارهای مسعود علیمحمدی به کارهای ادوارد ویتن در مورد کارهای مریم میرزاخانی مربوط به کارهای خودش نیز بپردازم که یحتمل دیدم خیلی دیر است و بلکه یادم هم رفت. این هم بماند که هرمایت هم نگو کارهایی در زمینه ی حل معادلات درجه پنج بوسیله ی توابع بیضوی دارد. این را وقتی داشتم در مورد لوئیس باشلیه شاگرد پوانکاره در کتاب اگر باید قمار کنید دوبینز می خواندم متوجه شدم؛ چرا که هرمایت استاد پوانکاره هم بوده و نگاهی به سایت سنت اندروز این را می گفت!

خلاصه ی کلام اینکه جاسوس جاسوس که زیاد داریم و بلکه یک وقت هم دیدید نیم پهلوی شد نه رئیس جمهور بعدی آمریکا و بلکه شد اولین شاهنشاه آریامهر ایالات متحده آمریکا که یحتمل خیلی هم برایشان خوب هم می شود. و اما آنوقت کاری هم نداریم که وزیر امور خارجه ی ما به دختر نانسی پلوسی هم چه گفته است که مثلاً این حرفها دیگر تمام هم شد و خود مرا هم خانه نشینم کرده بوده اند و اینها ...، عرض بنده ی حقیر این است که با همه ی مشکلات خودش در زمینه ی پس زمینه ریزموج کیهانی و آ دی اس/سی اف تی و امثالهم، حالا تکلیف مسئله ی تعارفات حضرت مسیح علی نبینا علیهم السلام و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز چطور می شود؟ آیا همانطور که ما معاد جسمانی هم داریم، آیا این مسئله هم در عالم معنا است که به وقوع هم می پیوندد یا اینکه در عالم واقع هم در نماز جمعه ای واقعاً هم چنین خواهد شد و شمارا و بلکه ناشمارایی از کاردینالیته ها و آیت الله ها همه و همه به نماز جمعه ای تشریف فرما می شوند که شاهد این نماز جمعه ی تاریخی هم شوند؟! البته اینجا بعضی هم اشکال خواهند کرد که این امام زمان عجل الله فرجه الشریف اشکال هم دارد که امام خمینی قدس سره الشریف بوده باشند چرا که ایشان هیچ گاه هم به نماز جمعه ای نرفتند وئ چه رسد به اینکه حضرت عیسی مسیح روح الله علی نبینا علیهم السلام هم در آن نماز تعارفاتی با ایشان داشته باشند؟ یک نکته ی آخر دیگری هم راجع به مزایای درسهای مکتبخونه عرض کنم که اتفاقاً خوبی اش این است که شما می توانید بسی تامل هم کنید در بین درسها و نگران هم نباشید که رشته ی کلام از دستان برود چرا که اگر دارید در این زمینه ها بیشتر هم تدبر و تفکر می کنید؛ خوب می تواند هم بیشتر به شما کمک هم کند در فهم مکتب و درس و کتاب و دعا. و این وقتی از این نوع مکتب اسلامی باشد که جهانی هم هست دیگر نمی توانید هم اشکال کنید که چرا حضرت استاد با اینکه کنار علامه جعفری و پورفسور عبد السلام هم عکس دارند، با این حال شاگردانشان را نه فقط تلویحاً هم ترغیب می فرمایند به اینکه حتی مثل خودشان آمریکا و بلکه برکلی هم بروند برای ادامه ی تحصیلاتشان. می فرماید اطلبوا العلم و لو فی الصین؛ و اگر علم و حکمت در ثریا هم که باشد مردانی از ایران را آنجا خواهی یافت! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

کد امثنیتی: 69274

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ أَمِینِکَ وَ صَفِیِّکَ وَ حَبِیبِکَ وَ خِیَرَتِکَ [خَلِیلِکَ] مِنْ خَلْقِکَ وَ حَافِظِ سِرِّکَ وَ مُبَلِّغِ رِسَالاَتِکَ أَفْضَلَ وَ أَحْسَنَ وَ أَجْمَلَ وَ أَکْمَلَ وَ أَزْکَى وَ أَنْمَى وَ أَطْیَبَ وَ أَطْهَرَ وَ أَسْنَى وَ أَکْثَرَ [أَکْبَرَ] مَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ وَ تَحَنَّنْتَ وَ سَلَّمْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ عِبَادِکَ [خَلْقِکَ] وَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ صِفْوَتِکَ وَ أَهْلِ اَلْکَرَامَةِ عَلَیْکَ مِنْ خَلْقِکَ اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ وَصِیِّ رَسُولِ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ عَبْدِکَ وَ وَلِیِّکَ وَ أَخِی رَسُولِکَ وَ حُجَّتِکَ عَلَى خَلْقِکَ وَ آیَتِکَ اَلْکُبْرَى وَ اَلنَّبَإِ اَلْعَظِیمِ وَ صَلِّ عَلَى اَلصِّدِّیقَةِ اَلطَّاهِرَةِ فَاطِمَةَ [اَلزَّهْرَاءِ] سَیِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى سِبْطَیِ اَلرَّحْمَةِ وَ إِمَامَیِ اَلْهُدَى اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ صَلِّ عَلَى أَئِمَّةِ اَلْمُسْلِمِینَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ اَلْخَلَفِ اَلْهَادِی اَلْمَهْدِیِّ حُجَجِکَ عَلَى عِبَادِکَ وَ أُمَنَائِکَ فِی بِلاَدِکَ صَلاَةً کَثِیرَةً دَائِمَةً اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ أَمْرِکَ اَلْقَائِمِ اَلْمُؤَمَّلِ وَ اَلْعَدْلِ اَلْمُنْتَظَرِ وَ حُفَّهُ [وَ اُحْفُفْهُ] بِمَلاَئِکَتِکَ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ أَیِّدْهُ بِرُوحِ اَلْقُدُسِ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْهُ اَلدَّاعِیَ إِلَى کِتَابِکَ وَ اَلْقَائِمَ بِدِینِکَ اِسْتَخْلِفْهُ فِی اَلْأَرْضِ کَمَا اِسْتَخْلَفْتَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِ مَکِّنْ لَهُ دِینَهُ اَلَّذِی اِرْتَضَیْتَهُ لَهُ أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً یَعْبُدُکَ لاَ یُشْرِکُ بِکَ شَیْئاً اَللَّهُمَّ أَعِزَّهُ وَ أَعْزِزْ بِهِ وَ اُنْصُرْهُ وَ اِنْتَصِرْ بِهِ وَ اُنْصُرْهُ نَصْراً عَزِیزاً وَ اِفْتَحْ لَهُ فَتْحاً یَسِیراً وَ اِجْعَلْ لَهُ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطٰاناً نَصِیراً اَللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِینَکَ وَ سُنَّةَ نَبِیِّکَ حَتَّى لاَ یَسْتَخْفِیَ بِشَیْءٍ مِنَ اَلْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ اَلْخَلْقِ اَللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا اَلْإِسْلاَمَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا اَلنِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ اَلدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ اَلْقَادَةِ إِلَى سَبِیلِکَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَةَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ ...

 

این دعای فوق که باز هم از دعاهای ماه مبارک رمضان است دعای افتتاح هم هست که غلط نکنم تنها دعای مفاتیح است که دولة کریمه که همان دولة کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم منظور است نام می برد. نکته ای که در این دعا هست و دعاهایی که مربوط به امام زمان است که اتفاقاً یکی از آنها یعنی دعای شیخ ابوالحسن ضراب اصفهانی را نیز این فرازش را:

 

اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ  

 

حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در دعاهای قبل از نماز از صدا و سیما پخش می شود.

و در این دعاها ما یک مضمونهایی را متوجه می شویم که اگر به عمق آن بتوان پی برد، حقیقتاً هر روانپریشی را که از خدا به دور افتاده است را در برگشتن به ایمان و تقوایش می تواند درمان کند؛ و از طرفی همین مضمونها نیز آن به حقیقت منافقین و بلکه مشرکینی را که با ادا و اطوارهایشان سعی در ادای امام زمان شدن را دارند در می آورند را نیز بد جوری رسوا هم می کند و دروغشان به راحتی رو می شود.

بنده ی حقیر اینجا یک مثالی بزنم؛ این درست است که آمریکا دشمن است همانطوری که هر هالوی حمالی هم مورد لطف و عنایت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نمی تواند باشد آنچنان که بتواند هم مال دزدی مرجع تقلیدی را نیز برگرداند. نکته اینجا این است که قبل از اینکه مرجع تقلید ما از صفر طلبگی برسد به بینهایت مرجع تقلیدی، این صفری طلبگی او وجه اشتراکی هم دارد با آن هالوی حمالی که از لحاظ ثروت و قدرت و علم و معرفت نیز چقدر هم هنوز کمتر از طلبه های بینوا برسد. و اما این دو هر دو حتی بعد از مرجع تقلیدی بینهایتی نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریفی می رسند که هنوز بینهایت آیت اللهی آن حضرت از بینهایت آیت الله مرجع تقلید نیز آنچنان بالاتر است که حالا چطور می شود که خود را ظاهر هم می کنند و خود را مورد عنایت و لطف مرجع تقلید و هالوی حمال هر دو می فرمایند که بدستور آن حضرت نیز یکی مشکل دیگری را حل هم می کند؛ و این یکی مرجع تقلید هم نیست و بلکه هالوی حمال هم هست که مشکل دیگری یعنی مرجع عالی قدر تقلید را حل می فرماید! و الله اعلم!

یعنی فرض بفرمایید که مرجع تقلید بعد از این هالو را در میدان و بازار هم ببیند و متوجه شود که چرخ حمالی اش را هم در تنگنای کوچه ها و بازارها دارد شیرجه می رود توی دل مردم و لذا به او غیر مستقیم نهیب هم بزند که حاجیه خانم تشریف ببرید کنار چرا که مثل اینکه ایشان مشکلی هم دارند و اجازه بدهید که رد هم شوند! و اتفاقاً هالوی حمالی که همراه مرجع تقلید بعد از این ما در مجالس امام حسین علیه السلام و فاطمیه ها و عزاداریها و بلکه جشنها هم حضور داشته اند به ملایمت هم بفرمایند: من مشکلی ندارم! 

عرض بنده ی حقیر این است که آیا آن وقتی که هالوی حمال با مرجع تقلید محترم نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف برسند و بلکه کارش را  هم راه بیاندازد، آیا واقعاً یادشان می آید که این هالوی حمالی که کار او را راه انداخته است مثل اینکه همان هالوی حمالی است که آن روز فرمودند من مشکلی ندارم هر چند که حالا .... یعنی نه تنها مشکلی که ندارد هیچ؛ و بلکه می تواند مشکل او را هم، هم او حل کند! انگار اینجا دارد حکمت متعالیه از بیسوادی که اصلا به مکتب هم نرفته است ولی نزد حضرت حق و مرجع تقلید هم با آبرو است منتقل هم می شود به خلقی که هر چند نزد خلق و مردم خیلی هم آبرویی نداشته باشد. و آن منافق مشرکی که در خودش بدجوری هم گیر کرده است چطور حالا قرار است دستش نزد خلق رو شود و الله اعلم!

اینجا خوب است هم برگردیم به مسئله ی پس زمینه ی ریزموجهای کیهانی که بایسپ-2 و پلانک و دابلیو مپ هم کاوشگریها در موردش کرده اند. اینها از تکینگیهایی همچون بیگ بنگ و مهبانگ و انفجار بزرگی دارند می فرمایند که عالم را شکل داده و منجر به انبساط شتابنده ی آن شده است. و اما اینکه حالا این پس زمینه ریزموج کیهانی چقدر هم می تواند جزو نظریه ای همچون سی-اف-تی ای واقع شود که به منجر به آ-دی-اس یا دی-اس ای هم شود که از آن به عنوان مرزبندی نظریه ی (آ)-دی-اس/سی-اف-تی هم استفاده شود؟ و الله اعلم.

و اما اینجا فلسفه و ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه و حکمت الهی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می تواند بسی مفید هم واقع شود؛ غیر از این است؟ و یحتمل حتی از هیولی و صورت و جسم و ... هم یک مرتبه برسیم به مهتاب هیولایی و وی-او-آ و بلکه او-پی-ای و گروه های هیولی و یک جورهایی یک مرتبه رامانوجان هم سر کله اش پیدا شود!

البته اینجا بنده ی حقیر دیگر فکر نمی کنم خوب باشد برگردیم به رولت و قمار و کازینوها در مسائل آمار و احتمالات و اینکه حالا اینها را چطور لستر دوبینز و ساواج و در ویرایش جدیدشان حتی با همکاری یک اسرائیلی (جاسوس، جاسوس!) در کتابشان که اگر باید قمار هم کنید ... استفاده می کنند؛ ولی حالا آیا بورس هم قمار است یا خیر؟ و الله اعلم! اینجا بنده ی حقیر شنیده بودم که مستر هامفر گفته بوده است که حالا خوب یک کمی هم خواستی قمار کنی، خوب بکن! چه اشکالی دارد؟ مستهجنات و مشروب هم کمش و بلکه هر کسی برای خودش هم باشد که دیگر نمی توان گفت چرا هر کسی در خانه اش دارد چه می کند؟ یحتمل همین مستر هامفر و بلکه دو صفر هفت هم باید هم گفته باشد که حالا ما ویروس انگلیسی کرونای کوید-19 تقویت شده هم داشته باشیم؛ به کسی چه؟ ویروس کرونای انگلیسی خودمان است دیگر؛ از نوع چینی و روسی و آمریکایی و اسپانیایی و هندی و ایرانی و بلکه استرالیایی و کانادایی و ... آن هم که نیست؛ هست؟ این روزها هر چه بفرمایید مثل اینکه می شود و شدنی هم هست!

البته اینجا مسئله از این حالت ساده لوحانه آقای هالویی اش هم در می آید وقتی که بیشتر وارد کارهایی از قبیل دابلیو-زی-دابلیوی شهید علیمحمدی و ربط آن با آ دی اس/سی اف تی و امثالهم نیز می شویم. مسئله بغرنجتر این است که وقتی بنده ی حقیر به چهره ی مبارک علامه طباطبایی رحمه الله پریشب در کنال الکوثر نگاه می کردم یک مرتبه متوجه هم شدم که چطور ایشان گویی با این همه کتبی که نوشته اند و تقریر هم کرده اند و از جمله المیزان و حکمت متعالیه ملا صدرا یک حالت بهت زده  و مات و مبهوتی از ایشان هم در چهره شان نمایان است و شاگرد و بلکه داماد ایشان آیت الله قدوسی نیز نمی دانم چطور و جرا شهید هم می شوند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: ١٠﴾. غلط نکنم یا نظر قبلی که پس زمینه ریزموج کیهانی در آن مذکور است هک شده است یا اینکه بالاخره یک حرکت ابلهانه ای چنین چیزی را باعث شده است که پس زمینه ریزموج کیهانی را جور دیگری هم آورده است! البته استاد در مکتبخونه کیهانشناسی می فرمایند که چنین پس زمینه ریز موج کیهانی نظریه نسبیت عام اینشتن را ثابت می کند؛ ولی نکته اینجا است که علی القاعده چنین چیزی بیگ بنگ یا مهبانگ را ثابت می کند که از آن به عنوان تکینه ای استفاده می شود که نظریه ی نسبیت عام را آیا ثابت می کند؟! و اما حالا اینکه چطور قرار است ما بیگ بنگ را هم ثابت کنیم که از آن نسبیت عام هم ثابت شود؛ خوب، همین است که فضاپیماهای پلانک و بایسپ-2 و دابلیومَپ و ... را هم داریم که ببینند و ببینیم همین ماهیت و ماهوی پس زمینه ریز موج کیهانی هم کدام است؟

راستی این مقاله را هم یادتان باشد نگاهی بیاندازید که اتفاقاً از آزمایش پوند-ربکا نیز یحتمل چقدر سخنی در آن رفته باشد:

https://arxiv.org/abs/1606.04356

ولی مسائلی را که استاد در رابطه با اصل هم ارزی بعد از حل معادلات ریاضی مربوط بدانها می فرمایند خیلی جالب هم هستند که حالا چطور هم قرار است که اینها را ثابت کنیم جای خود دارند؛ و خوب می فرمایند که مسئله این است که اصل هم ارزی می گوید که شما می توانید به مشاهده گری انتقال یابید که میدان گرانشی خاصی چطور هم صفر می شود! اینجا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که کل مسئله ی شیزوفرنی سیاسی که می فرمایند فضاهای سیاسی را هم در بر گرفته از همینجا نشات می گیرد چرا که این یک حرف است که فردی شیزوفرنی داشته باشیم که بیشتر روح و کمتر هم جسمش احتیاج به پرستاری داشته باشد. و این مسئله ی دیگری است که کلاً مسائل گوناگون را به دلایلی طی مدت زمان معینی نتوانیم حل کنیم و در نتیجه دیگران را متهم به شیزوفرنی کنیم!

اینجا یحتمل بعضی از همان اسباب بازی اینشتین الهام بگیرند و بر سفینه ی نجاتی سعی کنند سوار شوند و لااقل برای مدتی معین سعی کنند گرانش و ثقل را به صفر هم برسانند. نکته ی قابل توجه اینجا این است که اگر بیش از یکی و مثلاً دو تا سفینه ی نجات هم داشته باشیم و هر دو دارند همین سعی را می کنند که گرانششان را صفر کنند، یحتمل وقتی یکی از مسافران یکی از این سفینه ها، سفینه ی دیگری را می بیند بنظرش که نکند که این دشمنی است که همچون عقاب و باز و بلکه شاهینی می خواهد به من قمری حمله ور شود؟ مخصوصاً اگر ارتفاع سفینه ی شبه-باز و شبه عقاب و امثالهم خیلی دورتر و بالاتر هم باشد. 

خوب، اینجا است که بالواقع ممکن است یک حرکتهای ابلهانه ای رخ دهد که شبه-قمری بخواهد فرار کند از دست شبه-باز و بدتر بیافتد توی تله. البته یحتمل ابلهانه تر هم بنظر برسد که شبه-قمری هم بنظر شبه-باز مثلاً شبه-عقابی دیگر بنظر برسد. و  یک مرتبه دیدید که بر حسب اصل هم ارزی که ثقل و گرانش هم قرار است صفر شود، صفر هم که نمی شود و بلکه نقدینگی هم زیاد شود و حتی دلار و ریال و همه و همه هم به هم بریزند! مسئله اینجا این است که بین ابلهانه و ابلهانه تری که می تواند بین هالوی حمال و مرجع تقلید دو سفینه ی نجات واقع می شود، بالاخره یکی یا هر دو سعی کنند نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف در عرش اعلی ماورای افق ارتفاعات عقابها و بازها و شاهینها و بلکه قمریها در بینهایت هم برسند. و یحتمل بعضی هم اشکال کنند که نظریه ی اراکلف اینجا می تواند در یافتن حدسهایی مثل حدس آ-ب-س بکمک طلبه و دانشجو بیاید و بلکه سعی هم کند که شیزوفرنیها را نیز برطرف کند. یعنی نمی شود ماهیتهای و هویتهای هالوی حمال و مرجع تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز با هم قاتی پاتی کرد و از آن معجونی بیرون کشید. ولی نکته ی مهم اینجا است که کار که گیر کند، تازه امام زمان عجل الله فرجه الشریف برای مرجع تقلید هم هالوی حمال را چه سری است که صدا می زند که پول و جواهراتش برایش برگرداند؟ و الله اعلم! و اما یقیناً خوب است که در سفینه ی نجات بغیر از ناخدا و مرجع تقلید هالوی حمال را هم در دسترس داشته باشیم؛ و خدا هم نکند که هالوی حمالی هم خود را مرجع تقلید فرض کرده و بلکه بقیه را هم بدتر از خودش ابلهانی که هالوی حمالی بیش نیستند فرض بفرماید! بنظر می رسد که درحکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه اسفار اربعه در میان همین هالوهای حمال عارفان عظیمی هم یافت می شوند که هیچ مرجع تقلیدی و شاه و فرعون و وزیر و وکیل و اشرافزاده ای نیز به گرد پای آنها نمی رسند!

مثلاً در قاعده واحده خوب هم هست بدانید که اگر تک مولوکول آبی را هم بخواهید از مایع به گاز تبدیل کنید چقدر انرژی نیاز دارید؟ و حالا دیگر این سوالات دیگری هم خود به خود مطرح می شوند که اگر بجای مولوکول آب، آب سنگین یا ... هم داشتید چطور؟ و بعد یحتمل بخواهید حتی به سطوح اتمی رفته و مسائل را در آن سطوح بررسی بفرمایید و بلکه حتی برویم هم در سطوح مدل استاندارد ذرات فیزیک هسته ای کوارکها و لپتونها و فوتونها و .... و آنگاه دوباره برگردیم این مسائل را بخواهیم با گرانش ادغام هم کنیم! بعضی یحتمل اشکال کنند که چرا داری لقمه را اینقدر دور سرت میگردانی و بعد می خواهی توی دهانت بگذاری؟ ولی مسئله اینجا این است که وقتی آیت اللهی ها و کاردینالیته ها افزایش یابند طوری که به آیت اللهی غیر قابل دسترس هم یحتمل رسیده ایم، اینجا یحتمل باید آیت اللهی ها را ارتقاء هم داد. یعنی درست است که دنبال گرانش صفر هم هستیم، ولی تا به گرانش بینهایت در نقدینگیهای خیلی بالایی که به بینهایت هم میل می کنند نیز نرسیم گرانش صفر را نیز نمی توانیم حل کنیم و بلکه توی بازیهای مرغ و جوجه و حتی تخم مرغ هم گیر می کنیم و کار از شیزوفرنی سیاسی هم می گذرد و تحریمها را هم نمی توان خنثی و صفر کرد و چه رسد به گرانشها را نیز و ...!

البته اینجا خوب هم هست که در مورد تانسورها نیز بیشتر به سمبولهای کریستوفل پرداخت که نوع اول آنها هم شامل اندیسهای کونتراواریانت اند و هم کوواریانت که از فضهای کوتانژانت و تانژانت در مماس نقطه ای هموار در خمینه ای واقع اند. ویکیپدیا این را خوب توضیح میدهد ولی یک جاهایی گویی حتی او هم قات می زند. در فضاهای تانژانت شما موجوداتی مثل d/dx و بلکه علامات مشتقات جزئی را دارید ولی در فضاهای کوتانژانت موجوداتی مثل dx را دارید که خصوصاً حالا اگر تُرشن هم داشته باشید مسائل کمی پیچیده تر هم خواهند شد از اینکه متریک هولونومیک لیوای-چیویتا را استفاده کنید! خلاصه ی کلام اینکه بین متریک و کانکشن فرمولهایی هستند که می توانید از یکی به دیگری بروید و حالا اگر انحناء را هم داشته باشید که دیگر یحتمل نورٌ علی نور می شود و از انحناء هم می توانید آیا به این دو دیگر یعنی متریک و کانکشن بروید؟ نکته ی جالب دیگر این است که معمولاً شما خیلی ماورای مختصات محلی و سرعت و شتاب در مشتقها در نسبیت عام نمی روید و بلکه انحناء و کانشکن را هم کمی اینور و آنور می توانید بر حسب همین مختصات محلی و سرعت و شتاب و حالا مثلاً تکانه و اینها بنویسید. ولی خوب، بنده عرضم این نیست که قاعده ای کلی را عرض کنم و یحتمل مسائل دیگری جورهای دیگری هم شوند غیر اینها... بگذریم!

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

یک نکته ای که بنده ی حقیر می خواستم  عرض کنم و یادم رفت که در مورد قاعده الواحده هم در اصول فقه و هم در فلسفه مطرح است. و متکلمین و فلاسفه در مورد صدور معلول واحد از علت واحد مطرح می کنند و اختلافاتی هم دارند در مورد بخار آب اینجا است. ما وقتی کتری و سماور چایمان جوش می آید ملاحظه می کنیم که آب هم دارد بخار می شود. البته ما ماشین بخار را هم داریم. و از آن طرف هم ابرهایی که از بخار آب دریاها تشکیل شده اند نیز همانند همان بخار آب کتری و سماور است. ولی حالا چقدر قرار است همین ابرها آیا تشکیل شوند آیا نشوند؟ آیا چقدر قرار است ببارند و چقدر قرار است باران شود و چقدر قرار است برف و بلکه تگرگ هم شوند؟ آیا با چه شدتی قرار است این برف و باران هم ببارند و بلکه سیل و طوفان و بوران شود؟ آیا حتی باید کی برای چنین طوفانها و ابرهای سرخ و سیاهی نماز آیات هم خواند؟ و لذا آیا از کتری جوشانی که آبش دارد بخار می شود گرفته تا بخار شدن آب دریا و اقیانوسی که تبدیل به باران می شوند همه و همه قاعده الواحد را دارند صدور معلول از علت واحد است و اما کجا نیز چطور این معلول از آن علت رخ می دهد؟ برای بخار از کتری که کسی نماز آیات نمی خواند و برای هر سیل و طوفانی هم که کشتی نجاتی و بلکه آیا فرار از آن سیل و طوفان و در صورت عدم قرار غرق شدن حتمی هم بدنبال ندارد و لازم هم نیست. و اما اینجا رابطه ی خدای سبحان و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و ولی امر مسلمین نیز در مورد حتی این یک امر از امور قاعده الواحده نیز چیست و جهاد فی سبیل الله کدام است؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت ولادت حضرت زینب(س) و روز پرستار

بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

 روز پرستار را که مزیّن و مشرّف به نام حضرت زینب کبریٰ (سلام الله علیها) است، به همه‌ی پرستاران عزیز و به گروه پرستاری تبریک عرض میکنم. امیدوارم که خداوند متعال توفیقات خودش را شامل حال همه‌ی شماها بکند و نیک‌روزی و خوش‌عاقبتی و سعادت دنیا و آخرت را نصیب شما پرستاران عزیز و گروه‌های پرستاری بکند. لازم میدانم به خانواده‌های گرامی و عزیزی که در این حوادثِ کرونا عزیزان خودشان را که پرستار بودند از دست دادند تسلیت عرض بکنم و برای آن درگذشتگان فداکار و مجاهد، از خداوند متعال طلب علوّ درجات کنم.
 
پرستار فرشته‌ی رحمت بیمار؛ هم مددکار پزشک و هم غمگسار مریض
 امروز بحمدالله پرستاران در چشم مردم ما از همیشه عزیزتر و شرافتمند‌ترند؛ و این لطف خدا و نعمت خدا است. امیدواریم که همواره به همین شکل باشد و افزایش پیدا کند. پرستار فرشته‌ی رحمت بیمار است؛ این یک تعبیر واقعی است، به هیچ وجه مبالغه‌آمیز نیست؛ هم با جسم بیمار سر و کار دارد، هم با روح بیمار. در مورد جسم بیمار، پرستار در واقع شریک و همکار و مددکار پزشک است. بخش مهمّی از کار بهبودی جسمی بیمار را پرستار انجام میدهد؛ این در مورد جسم مریض. در مورد ارتباط با روح مریض، پرستار در واقع غمگسار و نوازشگر و آرامش‌بخش مریض است؛ این نقش بسیار مهمّی است. پرستاران، هم به جسم بیمار کمک میکنند و بهبودی او را سرعت میبخشند و در مواردی امکان‌پذیر میکنند، و هم اینکه جان او را، روح او را، اعصاب او را آرامش میبخشند؛ با یک لبخند، با یک حرف گرم، با یک حرکت مهربانانه، احساس خوبی را در بیمار به وجود می‌آورند و در روح او اثر میگذارند.

نقش مهم و بزرگ پرستار در بهبودی بیمار
 آن کمک جسمانی را که عرض کردیم اینها شریک و همکار پزشکند، باید خیلی مهم شمرد؛ چون واقعاً مهم است. حالا آن بیماری که احتیاج به پرستاری ندارد و سرِپا است یا بیماری سبکی دارد، بحثی در او نیست؛ لکن بیماری که نیاز به پرستار دارد، اگر بهترین پزشک [هم] در بالین او حاضر بشود و دستور بدهد و کمک کند امّا پرستاری نباشد که او را حمایت کند و در آغوش محبّت خودش بگیرد، بهبودی بسیار دشوار خواهد شد؛ یعنی نقش پرستاری در بهبودی بیمار نقش مهم و بزرگی است و اگر پرستار نباشد، ممکن است در مواردی معالجه به نتیجه نرسد.

غمگساری و مهربانی؛ یکی از ارزشهای والای اسلامی
 امّا در باب کمک روحی که گفتیم غمگسار است، روحیه‌بخش است، مهربانی‌کن است، این یکی از ارزشهای والای اسلامی است. در اسلام، شفقت و همدلی و مهربانی یکی از دستورهای عمده است. اینکه در قرآن کریم میفرماید «رُحَماءُ بَینَهُم‌»(۱) یعنی با یکدیگر مهربانند، رحیمند، این فقط مربوط به بیمارها نیست، مربوط به همه است. همه باید نسبت به همدیگر با شفقت باشند، با مهربانی باشند؛ این کاری است که پرستار انجام میدهد. پرستارها برای این کار، خودشان را، روحیه‌شان را آماده میکنند، خسته هم میشوند؛ این کار، خیلی خسته‌کننده هم هست امّا در عین حال تحمّل میکنند؛ آنجایی که باید لبخندی بزنند به بیمار، لبخند میزنند. این یکی از مهم‌ترین ارزشهای اسلامی و از توصیه‌های اسلامی است. واقعاً تلاش برای کاهش آلام یک انسان، جزو زیباترین مناظر زندگی انسانها است.

مناظر اعجاب‌انگیز از فعّالیّتهای پرستاران در ماه‌های اخیر
 من میخواهم عرض بکنم این زیبایی در این سال کرونایی، در این ماه‌های کرونایی، بیشتر خودش را نشان داد. پرستارهای ما در بیمارستان‌ها، از خودشان حرکاتی را نشان دادند، مناظری را نشان دادند، فعّالیّتهایی را نشان دادند که حقیقتاً اینها مایه‌ی اعجاب انسان میشود. خود پرستاری یک کار دشواری است، کار پُراضطرابی است؛ حالا اگر چنانچه بر این دشواری و بر این اضطراب، این هم اضافه شد که خطر واگیری وجود دارد، خطر ابتلا وجود دارد، این خیلی کار را دشوارتر میکند. پرستاران ما این کار دشوارتر را در این دوران کرونایی انجام دادند؛ با اینکه جان خودشان در خطر بود، با اینکه احتمال میدادند که خودشان مبتلا بشوند، در عین حال این کار را انجام دادند و مجموعه‌ی پرستاری ما، پرستاران عزیز ما، انصافاً کار بزرگی را در این مدّت به ثبت رساندند.

دو تکلیف مسئولان: ۱) اجرای قانون تعرفه‌گذاری خدمات پرستاری
 خب، این مجاهدتی که در این مدّت انجام گرفت، پرستارها را در چشم مردم عزیز کرد. تا قبل از این قضایا، مردم خیلی توجّهی به اهمّیّت کار پرستاری نداشتند؛ در این قضیّه‌ی کرونا مردم فهمیدند که پرستاری چه کار بزرگی است، چه کار مهمّی است، چه ارزشهای والایی در درون آن وجود دارد؛ این را مردم فهمیدند. بنابر‌این، به چشم مردم -همان طور که قبلاً هم گفتم- اینها عزیز و شرافتمندتر از همیشه شدند، لکن این کافی نیست؛ من این را میخواهم عرض بکنم، این کافی نیست. بله، شما به چشم ما مردم خیلی عزیزید لکن مسئولان هم تکالیفی دارند، باید تکالیف خودشان را انجام بدهند، باید به فکر باشند. من البتّه در این زمینه نمیتوانم بحث تخصّصی بکنم و این کار بایستی در مراکز تخصّصی انجام بگیرد. شاید یکی از کارهای لازم‌الاجرا که به بنده گزارش دادند عبارت باشد از اجرای قانون تعرفه‌گذاری خدمات پرستاری که این قانون مدّتها قبل تصویب شده و آن طور که برای من گفته میشود، این قانون به سود پرستارها است و برای آنها مفید است لکن اجرا نشده؛ یک قانونی است بایستی اجرا بشود. البتّه کارهای دیگری هم وجود دارد.
 
۲) جدّیّت در استخدام پرستارها
 از جمله کارهای خیلی خوب، استخدام پرستار است. من البتّه این را شاید در سه چهار سال پیش یک وقتی به مسئولین محترم گفتم که باید حدود سی هزار پرستار را استخدام کنید؛ مشکلاتی داشتند و مُتعذّر(۲) شدند به آن مشکلات و نشد؛ اخیراً خب یک اقداماتی انجام گرفته. این را باید بشدّت و با جدّیّت دنبال کنند؛ شوخی نیست. وضع پرستارهای ما بایستی آن‌چنان باشد که اینها بتوانند با خیال راحت به کارشان بپردازند؛ خانواده‌هایشان هم بایستی خاطرجمع باشند که این جوانشان، زنشان، مردشان که داخل بیمارستان مشغول به این خدمت بزرگ است، در این کار توفیقاتی خواهد داشت. امیدواریم ان‌شاء‌الله خدای متعال به همه این توفیق را بدهد.

خب، من مجدّداً روز پرستار را که روز ولادت حضرت زینب کبریٰ (سلام الله علیها) است به همه‌ی شما پرستاران عزیز و به گروه‌های پرستاری تبریک عرض میکنم و امیدوارم که ان‌شاءالله همه‌ی شما مشمول لطف و رحمت الهی باشید و ان‌شاءالله شما را دعا خواهم کرد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

سوای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که نظریه های حمیدی مجیدی آن از ریاضی-فیزیک هم همانطور که می دانیم شکل می گیرد و بلکه باید گفت که قرار است به حکمت متعالیه و حکمت الهی ان شاء الله ما را رهنمون هم کند، این خیلی مسئله ی سختی هم نیست که سالک الی الله را در همان اول کار مخصوصاً هم بیاندازند وسط یک جنون و شیزوفرنی ای که بعد هم بفرمایند که حالا سعی کن از آن در بیایی؛ ببینم چه می کنیها؟! این کار را به بهترین وجهی رسانه هایی که از قدرتهای و ابرقدرتهای جهانی پشتیبانی هم می کنند بدلایل خوبی که برای خود فرض می کنند هم می توانند عهده دارش شوند. نکته ی تاسفبار یا بلکه روشنگر اینکه رسانه های خودمان به صراحت نیز از چنین وضعیتی خودشان خبر هم می دهند. کیهان در این کارش آنقدر صریح است که انشان را به تعجب وا می دارد الا اینکه انسان این احتمال را ممکن است بدهد که این روزنامه مایل است انسان را به خدامحوری و اسلام هر چند هم که به شیوه ی خودش باشد سوق دهد.

ولی این هم غیر قابل بخشایش بنظر می رسد که شما برای سالها و شاید دهها سال بدنبال مقاله ای بگردید و آنرا نیابید در این وضعیتی که اتفاقاً بحثهای جاسوسی هم خیلی داغ است؛ و اما درهای کتابخانه های تخصصی کما بیش به روی شما بسته هم هست الا اینکه بخواهید به التماس بروید نزد این استاد یا آن استاد که یا حضرت استاد لطف بفرمایید یک کارت کتابخانه ای را برای این حقیر صادر کنید بلکه بنده بتوانم از مقالات و کتب کتابخانه ی پژوهشگاه شما استفاده هم کنم. آن وقت از آن طرف است که با منت هم می فرمایند که یارانه ها از مثلاً 45 هزار تومان ارتقاء می یابد به 100 هزار تومان. آیا نباید هم شما به خودتان بگویید که بنده ی حقیر که خیلی هم مشمول شرایط این یارانه ها اتفاقاً می شوم: نه کاری نه باری نه بیمه ای نه تامین اجتماعی ای؛ و بلکه نباید هم بنده ی حقیر به خدم عرض کنم که خاک توی سرت که همان یارانه های 45 هزار تومانی را هم خیال کردی که خیلی وضعت خوب است و پول خیلی خوبی هم در می آوری و لذا خوب است که آن را نگیری و بگذاری بقیه ای که بهتر مشمولش می شوند بگیرند. راست راستی که خاک توی سرت؛ خب، می گرفتی که خیلی بهتر بود برایت در این همه ی سالها.

حالا شما برای شب یلدا توجه کنید که به اذای 45 هزار تومان معلوم نیست که چطور باید رمز کاربری یا یوزر نیم و گذر واژه یا پس ورد هم می گرفتید و آنگاه به شما 100 گیگ هم ترافیک اینترنت چطور قرار است با چه منتی بدهند. اگر سوال داشته باشید، مخابرات هیچ جوابی نمی دهد و مدتها پشت خط نگه ات می دارد و آخرش هم گوشی را قطع می کند. و اصلا بنظر می رسد که مبنا بر این است که همان بهتر که شهروندی را که پشت خط است را خود به خودی تحقیرش کنیم. این وضعیت اجتماعی ما است! دیگر جاسوس می خواهید چه کنید؟! بله؟

از اینها که بگذریم، این هم خودش خیلی نکته ی جالبی است که از آن طرف مقاله ی مورد بحث ادوارد ویتن را بالاخره بعد از بسی کش و قوسهای فراوان خود انتشاراتی که مجله ی مورد بحث را چاپ هم می کند برایتان می فرستد! شازم! شما برنده ی یک مقاله ی دیگر از ادوارد ویتن هم شده اید!

البته حالا اینها را هم کاری نداریم؛ عرض بنده اینجا هم هست که وقتی استاد در مکتبخونه دارند درس می دهند طوری که بغیر از شاگردان و دانشجویارن و طلبه هایی که حضوراً هم سر کلاس ایشان نشسته اند، دارد از ایشان فیلمبرداری هم می شود و یحتمل خیلیهای دیگر هم از سالکین الی الله بخواهند وارد مکتبخونه شوند، آیا بهتر نمی بود که اسم کتبی را که برای مکتب گفته می شود را روی تخته سیاه یا وایت بورد می نوشتند؟ بنده ی حقیر کیهانشناسی واینبرگ را فهمیدم همانطور که کتابی هم از الیس است که منظور شده است علاوه بر آشنایی با کیهانشناسی ریاضی جمال نذرالاسلام بنگلادشی نیز منظور شده است. البته بنده ی حقیر دیکته ی نذر الاسلام را از خودم از روی تلفظ انگلیسی آن می گویم و این کتاب را در گوگل به فارسی که نتوانستم بیابم و بلکه جمال نذرالاسلام متخصص کیهانشناسی از بنگلادش را هم نتوانستم بیابم و بلکه گوگل چیزی از این کتاب نذار الاسلام یا نذر الاسلام به فارسی نمی گوید و یحتمل به فارسی ترجمه نشده و بلکه سخنی هم چندان از آن نرفته است. ولی مثلاً کتاب گرانش میسنر ثورن ویلر را که حالا آیا به فارسی هم ترجمه شده باشد یا خیر (که بعید می دانم ترجمه شده باشد) در سایت یک فیزیکدان دبیر فیزیک خلخال هم می توانید بیابید:

http://1fizikdan.ir/1395/05/01/

خلاصه ی کلام، بنده ی حقیر خیلی هم متوجه نشدم که گذشته از این سه کتاب واینبرگ و الیس و نذارالاسلام، دو کتاب دیگر کدام است؟ یحتمل می فرمایند که کتابی هم هست که مربوط است به مجموعه ای از مقالات کیهانشناسی.

و اما این هم که می فرمایند پرتو ریززمینه ی کیهانی اول بار در سال 1965 نیز نسبیت عام را حتی بیشتر از پیش تایید کرد هم خود قابل توجه است و مثلاً خوب است در ویکی پدیا دنبال شود. البته اخیراً گروه هایی هم بوده اند که این مسائل پرتو ریز زمینه ی کیهانی را مورد بررسی قرار داده اند مثل کاوشگر دابلیو مَپ....

بنده ی حقیر وارد این مسائل نمی شوم که حالا شما از همه ی اینها چطور مایلید به حکمت متعالیه ی نظری های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شوید. ولی این هم خود یک مسئله ای است که پرستاری از یک بیمار شیزوفرنی و درمان او هم مستلزم این است که به او نزدیک هم شوید و همچون پرستاری مهربان سعی در درمان او هم بفرمایید آنچنان که او یحتمل خدای ناکرده خواهر یا برادر خود شما است! آسان است؟! معمولاً مسئله دقیقاً بر عکس است آنچنان که اویی که قرار است پرستاری کند خود را از اعلمترین مراجع تقلید هم به حساب می آورد و مجنون ما را نیز بدتر از هر هالوی حمالی که در بدترین چاله میدانهای این جنگل مولا گرفتار شده است تلقی می کند. و حالا چه رسد به اینکه در این دنیای وانفسا دانشجو و طلبه ای یک لا قبا هم مایل باشد ببیند مقاله های ویتن و میرزاخانی و امثالهم نیز کدامند و چه می گویند؟! و بلکه دختر اینشتن را هم بخواند و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

این آزمایش پوند-ربکا نسبیت عام در سال 1960 در هاروارد را استاد در درس اول کیهانشناسی در مکتبخونه می فرمایند:

 

https://en.wikipedia.org/wiki/Pound%E2%80%93Rebka_experiment

 

ایشان اصل هم ارزی را می فرمایند به عنوان شروع نسبیت عام بعد از نسبیت خاص و انتقالهای لورنتز و وارد مفاهیم متریک و اتصال یا کانکشن و ارتباط آنها با هم می شوند و به مفایهم کوواریانت و کونتراواریانت می پردازند که مفاهیمی هم هستند تانسوری. کوواریانس و کونتراواریانس را یحتمل بتوان ساده تر آنطور که در اصول مکانیک آبراهام-مارسدن آمده است بیان کرد که اتفاقاً آنقدر هم فیزیک را مملو از ریاضیات می کند که فیزیک یحتمل بعضی اشکال کنند که در آن گم شده است! ولی او اگر بنده ی حقیر غلط نکنم (و یعنی اینها را پس و پیش نگفته باشم چون در این ساعت حوصله ام نمی آید خیلی که آنرا چک کنم که دقیقاً چه گفته است) ولی به هر حال می فرماید که تانسورهای کونتراواریانت (کوواریانت)، به ترتیب، متعلقند به توابعی روی فضاهای کوتانژانت (تانژانت) که خود بر روی نقطه ای مماس بر خمینه ای یحتمل ریمانی یا شبه-ریمانی واقعند.

فیزیکدانها خیلی وارد این مفاهیم نمی شوند و همانقدر را که نیاز دارند را از ریاضیات می گیرند و استفاده هم می کنند. حالا اگر سطح کلاس و مکتب بالاتر رود یحتمل از مفاهیم ریاضی سختتری هم استفاده برند. ولی نکته ای که راجع به آزمایش ادینگتون هم می فرمایند جالب است چرا که هیاهوی تبلیغات رسانه ای را می رساند که می تواند چطور خود اصل مسئله را که آیا درست است یا غلط است را حذف کند!

البته اینجا آن قاعده ی الواحد را در اصول فقه و نزد متکلمین و فلاسفه را دوباره بررسی کنیم، اینجا بنظر می رسد که بین فیزیکیها و بلکه ریاضی-فیزیکیها، اینکه اصلا قاعده ی الواحد و بلکه علت واحد و معلول واحد کدام است و چیست گویی حذف می شود؟! و لذا کمتر شما می بینید که متکلمین وارد بحثهای کوواریانت و کنتراواریانت در مذاکرات سیاسی و منبرها سخن برانند. البته معمولاً کمیته هایی تخصصی را سیاسیون می طلبند که در این موارد بتوانند صاحب نظر هم باشند و جواب درست و درمانی هم به آنها بدهند.

ولی بنده ی حقیر یک چیزی را هم اینجا در مورد همان قاعده الواحد مورد بحث بین فلاسفه و متکلمین عرض کنم که بین تحریم و تحریف و دو قطبی سازی بین توهم و عقلانیت هم حتی از دیدگاه خدا و پیغمبر و بلکه ولی فقیه مد ظله العالی هم وارد می شوند. و اما به هر حال برای خارج شدن از تحریم و تحریف و بلکه خنثی کردن تحریم، مسئله اینجا این است که یکی می تواند دیگری را حرفش را نفی هم کند همانطوری که این را در رسانه ها فراوان هم می بینیم که اتفاق می افتد. و اما خیلیها هم دقیقاً سعی می کنند یا از دیدگاه عقل کل وارد شوند یا بلکه از دیدگاه خدا و پیغمبری و ائمه ی اطهار و ولی فقیه مد ظله العالی هم سخنان را دقیقاً تعبیر و تفسیر هم کنند. و حتی از منطق هم استفاده برند! و خوب هم هست.

اتفاقاً می بینیم که در مبحث خمینه ها ما ابعادی به هر حال متناهی داریم؛ بعد خمینه ها را به نوعی هم عمومیت می دهند و به فضاهای هیلبرت می روند مثلاً در مکانیک کوانتوم. بعد همانطور که فضاهای تانژانت و کوتانژانت روی خمینه ها دارید، روی فضاهای هیلبرت هم انواع اوپراتورها را در نظر می گیرید و بلکه به فضاهای اوپراتوری روی فضاهای هیلبرت می رسید. بعد از اینجا بطور طبیعی و از جمله آلن کن به هندسه ی ناجابجایی فضاهای سه تاییهای طیفی و از جمله به نوعی با عمومیت دادن هندسه ی ریمانی هم می رسد. و در این کارها می بینیم که یحتمل بتوان گفت که آیت اللهی های مسائل می توانند چقدر هم افزایش یابند همینطوری که ابعاد هم از متناهی به بینهایت و از فضاهای تانژانت به فضاهای اوپراتوری کوانتومی تعمیم می یابند و ....

حالا عرض بنده ی حقیر این است که اگر رسانه هایی و از جمله روزنامه هایی هم یک بنده ی خدا یا بنده های خدایی را گیر هم آوردند که اتفاقاً خیلی هم مدعی بودند که با فراعنه و شاهنشاهان و بلکه مشرکین و منافقین و کافران هم طرفند و خیلی هم باهوشند و بلکه از داستان خرگوش و و بلکه آشیل و لاک پشت هم جلو می زنند و بلکه گاهی هم خیلی خروشان شوند. خوب، خیلی خوب است که بتوانند اینها را همچون آن پیلبان نیز که سعی دارد از طغیانشان جلوگیری هم کند و بلکه سر جایشان هم بنشانند. و مثلاً آیت اللهی های مسئله را سعی کنند آنقدر بالا ببرند که این حضرات خود متوجه هم شوند که یحتمل هم به آیت اللهی غیر قابل دسترس است که سعی دارند برسند. اتفاقاً خود ریاضی فیزیکیها هم ملاحظه می فرمایید که از این کارها خوب بلدند که با نیوتن و لاگرانژ و هامیلتون و ریمان و اینشتن و هیلبرت و فن نویمن و کُن و زایبرگ و ویتن و ... و امثالهم الی ما شاء الله وارد شوند و بحث و جدل کنند همانطوری که بلکه طلبه ها و حوزویها هم همینطورند.

البته می توان هم مستقیماً هم بحث را روانشناسانه کرد که دو قطبیهای توهمزا و عقلانیت چطور مربوط به روانشناسی است یا سیاسی است و ... همانطوری که قاعده ی الواحد نیز نزد متکلمین و فلاسفه می توانند برداشتهای مختلفی هم داشته باشند و چه رسد به اینکه شما بخواهید وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم شوید. لطفاً التفات بفرمایید! البته اینجا بدرستی هم بعضی یحتمل اشکال کنند که شما نمی توانید کلام وحی را بر حسب قاعده ی الواحد نیز روانشناسانه برداشتی از وحی الهی و کلام حضرت رسول اکرم هم بفرمایید. ولی به همین معنا هم شما نمی توانید مثل آب خوردن هم همه چیز را از لحاظ دو قطبیها و بلکه تک قطبیهای دیرکی و بلکه زایبرگ-ویتنی و امثالهم هم نیز بحث کنید. و اما خوب، اینها خود بحثهایی است که جای دیگری هم باید واردش شد و اینجا جایش نیست که ما بخواهیم خیلی در موردشان بحث کنیم. عرض بنده ی حقیر به هر حال این است که این حق روزنامه نگاران است که از دیدگاه و الگوریتمهای خاص خودشان به انواع مسائل وارد هم شوند و نه فقط در زمان خودش به آزمایش ادینگتون هم بپردازند و .... مثل این هم می ماند که به بعضیها بفرمایید که چرا اینقدر می فرمایید رادها-گوکولاناندا رادها گوکولاناندا رادها-گوکولاناندا رادهایه؟ مگر نمی دانی اینها شرک و کفر و بلکه نفاق هم است؟ شما بفرمایید ولی او هم یحتمل کار خودش را می کند هر چند که اگر به او بفرمایید آیا نمی دانی که رادها-گوکولاناندا خود منم ای بت پرست؛ کی می خواهی خدا پرست شوی؟ و یحتمل هم او بفرماید که دیدی بت پرست خودتی با اینکه می خواهید او را به خدا پرستی هم دعوتش کنید هر جوری شده؟ و باز هم او کار خودش را می کند! و یحتمل شما هم حالا بفرمایید امان از دست این دیگران و اینکه یا لا اله الا الله! و احشرنا فی ملة لا اله الا الله محمد رسول الله عی ولی الله. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

نه مثل اینکه هک نشده بوده است و بلکه مشکل دیگری یحتمل بوده است!!!

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

اولاً که بنظر می رسد این وبلاگ یک جورهایی هک شده باشد چرا که نظر قبل دیگر عکس خانه ی خدا را ندارد.

و بعد هم عرض بنده ی حقیر این است که چرا دانشمندان را به شهادت می رسانند؟ دانشمندان که علی القاعده بهترین مردم هستند و بلکه برای جوامع بشری مفیدند؛ نیستند؟ البته اائمه ی اطهار و بلکه حتی خود پیغمبر را هم به روایتی به شهادت رساندند و حتی از حضرت زهرا هم نگذشتند و بلکه او را هم به شهادت رساندند. نکته اینجا آیا این است که مسائل خیلی سری می شوند که دیگران نباید بدان دست یابند؟ و لذا فقط مسئله دانشمند بودن هم نیست و بلکه این هم هست که چطور به این دانش و علم می رسیم؟ مثلاً آیا جاسوسی هم در کار است؟ و الله اعلم! ولی یک جاهایی هم مسئله جنایت محض است که بر علیه آن یا توامان با آن آمیخته شده است با حتی حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. حالا ما اینجا نمی خواهیم خیلی وارد این مسائل بغرنج هم شویم و چرا که جایش هم نیست و فرصت و قلم دیگری را هم می طلبد و کتابها باید در موردش نوشت!

و اما داشتم راجع به تهافت التهافت ابن رشد در اینترنت می خواندم که در ویکی فقه رسیدم به نکته ای به اسم قاعده الواحده که می گوید از یک علت یک معلول نتیجه می شود و می فرماید فلاسفه همه و همه حتی ملا صدرا در حکمت متعالیه نیز بدان عقیده دارند ولی متکلمین می فرمایند این یک چیزی است که قدرت خدا را محدود هم می کند. اتفاقاً این اختلاف دیدگاه یک بحث خیلی مهم شیرینی هم می تواند باشد و از جمله اینکه شما در بین مسائل فیزیک کوانتومی و فیزیک نجومی و از جمله در گرانش کوانتومی چطور جمع می کنید؟

مثلاً اینجا ما این مسئله را داریم که خدا پروردگار عالمیان از رگ گردن هم به بنده اش نزدیکتر است. وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ﴿ق: ١٦﴾. و در عین حال هم او است که زمین و آسمانی را هم خلق کرد و هم او است که این اجرام را در مدار و افلاک خود به حرکت در می آورد. و حالا نکته اینجا است که این بنده ی خدایی که خدا هم خود از رگ گردن به او نزدیکتر هم هست در چه ارتباطی با زمین و آسمانها هم هست و این در حالی است که گاهی به نظر هم می رسد که حتی این بنده های خدا خودشان هیچ ارتباطی به هم ندارند یا آیا تا چه حدودی است که به هم می توانند هم ارتباط بر قرار کنند همانطوری که خدا نیز از رگ گردن به او نزدیکتر است؟ به هر حال، خدا هم در وجود ما متجلی می شود و هم در زمین و آسمانها و خلقت هر دو را یک خدا است که همان خدای خالق و پروردگار جهانیان هم هست.

سر قضیه اینجا است که قراعنه و شاهانی که ندای انا ربکم الاعلی ای سر می دهند آنقدر هم طغیان می کنند که در اثبات اینکه منم که خدا هستم به جنایات خود تا آنجا که بتوانند و دستشان هم برسد ادامه می دهند و اما از آن طرف پیغمبران الهی و نهایتاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز همین فراعنه و شاهان را در هم می کوبند. و آنجایی که حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام به لب دریا رسیده است و از آن طرف هم فرعون دارد او را تعقیب می کند می فرمایند ان معی ربی سیهدین: قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ ﴿الشعراء: ٦٢﴾. و دریا باز می شود و او و قومش عبور می کنند و فرعون غرق می شود. یا حضرت نوح علی نبینا محمد مصطفی علیهم السلام بر کشتی نجات سوار می شوند و بقیه غرق می شوند. و اما همان خدایی هم که سیل و طوفان را می فرستد و بلکه دریا را هم باز می کند هم اویی است که حضرت موسی و حضرت نوح علیهم السلام و حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم خاتم الانبیاء از پیغمبران او هستند و بلکه ائمه ی اطهار و خصوصاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز امامان اویند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و  آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجات

 

 

بنظر شما اینجا یک سوالی مطرح نیست در مورد مردمی که در جزیره ای گیر کرده اند که سفینه ای هم منتظر آنها است که سوارش شوند و آنرا ترک کنند و الا همگی غرق خواهند شد. به هر حال، از دیدگاه مردمی که سوار سفینه هم نمی شوند حتی یحتمل تا لحظه ی آخر مرگشان نیز اینطور بنظر نمی رسد که کار درست را من کردم که سوار سفینه ی نجات نشدم؟ کدام سفینه ی نجات؟ از کجا که اینها که سوار سفینه می شوند نیز خودشان بدتر غرق نخواهند شد؟ و لذا کار درست را ما داریم می کنیم که خیلی هم معلوم نیست اینطور که می فرمایند ما غرق خواهیم شد، آیا غرق هم خواهیم شد یا آنها یعنی اهل سفینه خودشان هم هستند که غرق خواهند شد! آیا ماییم که در سیاه چاله ای نجومی گیر کرده ایم یا آنها هستند که دلشان را بقول خودشان با آن سفینه ی قلابیشان هم به دریا می زنند و نمی دانند هم می خواهند کجا بروند؟ کیست که دارد راست می گوید؟ الگوریتم محلی ما که ما را می دانیم کوهمولوزیکی چطور روی اطلسی از چارتهای محلی خمینه ی جهانی هستی وصل می کند بهتر است یا الگوریتم اهل سفینه که خود را می گویند قرار است از غرق شدن نجات دهند؟ ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجات. و اما اصلا صورت مسئله چیست؟! الگوریتمها چطور به هم وصل می شوند و همه چیز در جای خودش کار می کند آنچنان که هم کارخانه ی کفاشی درست کار کند و چرخ اقتصاد را بچرخاند و هم پای مسئول الگوریتم دستگاه کارخانه ی کفاشی نیز خیلی قاچ نخورد و ترک برندارد و بلکه درمان هم شود و .... یحتمل برای سوار شدن به سفینه ی نجات اهل سفینه لازم هم نباشد که خیلی کفش بپوشند و بلکه حالا پابرهنه هم نباشند حتی دمپایی هم کفایت کند. بالاخره بعضی هم باید به گاو و گوسفندان و بلکه دیگر حیواناتی که سوار سفینه هم می شوند بپردازند یا خیر؟ مگر غیر از این است که همه ی عالم زیر آب می رود الا سفینه ی نجات؟ و الله اعلم. ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

https://www.preposterousuniverse.com/blog/2020/11/26/thanksgiving-

15/#comments

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

این را هم بنده ی حقیر می خواستم عرض کنم که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این مسئله ی کوهمولوژیک را هم دارید که در میان همه ی کوهمولوژیهایی که دارید که مثلاً سیامک یاسمی نیز به بعضی از آنها در جبرهای جابجایی می پردازد، همه ی این کوهمولوژیها چه ربطی به هم نیز دارند؟ این خودش یک مسئله ای است که خیلی قشنگ هم می شود در آن گیر کرد و حالا حالاها دیگر از ان بیرون نیامد. و نه فقط به خاطر اینکه کانه همین الآن هم هست که یا صفحه ی ویرایشگر نظرات خود به خودی پاک شود یا صفحه ی آبی بیاید یا یحتمل هم یک سنگی نیز از آسمان خدای ناکرده بیاید و بزند به رایانه ای در شبکه که باعث شود این نوشتار هم پاک شود، یا ....

معمولاً همولوژیها در جبرهای جابجایی با همولوژیها در خمینه های مختلط تحلیلی می توانند از طریق بقول معروف مقاله ی گاگای ژان پیر سر به هم مربوط شوند. و خوب از همین طرق هم بالاخره یک جورهای دیگری با خمینه های حقیقی نیز مربوط می شوند. و این هم روشن است که به سبب نظریه های اعداد نیز این معجونهای هندسی بالاخره یک جورهایی نیز به کوهمولوژیهای اتال هم مربوط می شوند و .... و اما این هم خود مسئله ای است خیلی جالب که وقتی دارید هندسه ی جبری انجام می دهید، بطور موازی بهتر است در کنار کتاب هندسه ی جبری خود کتابی هم در همان سطح در مورد جبرهای جابجایی داشته باشید. و لذا اگر مفاهیمی در جبر جابجایی همچون کوهمولوژیهای تخت یا اینژکتیو یا خاصیت کاملاً اشتراکی (complete intersection property) و غیره  داشته باشیم در هندسه ی جبری هم این مفاهیم می توانند به کمک ما بیایند. مثلاً اینها را ببینید:

 https://arxiv.org/abs/math/0210359

https://arxiv.org/abs/0709.4078

حالا در مورد رویه های ریمانی یا به عبارت دیگری منحنیهای جبری و مادولاهای آنها و فضاهای تایشمولری و اینکه اینها چطور با هم ایجاد اشتراک هم می کنند و مقالات ویتن، وقتی مسائل را از دیدگاه هندسه ی جبری داریم بررسی می کنیم عرض بنده ی حقیر این است که خب هم هست که مسئله را از دیدگاه دیگر جبر جابجایی هم بتوانیم ببینیم. البته اینجا وقتی به نظریه های اعداد و مثلاً واریته های شیمورای سوفی مورل و بلکه مسائل برنامه ی لنگلندز هم می رویم یحتمل خود به خود کوهمولوژیهای اتال بجای این کوهمولوژیهای دیگر هم وارد می شوند! حالا یحتمل هم بعضی بفرمایند که خوب چرا یک باریکی نمی فرمایید که مطلوب است سیستمهای بست-کن متناظر مسائل فوق! که البته ما قبلاً هم اشاره ای بدانها کردیم. راستش خودم هم دارد سرم گیچ می رود و لذا بهتر است که نپرسید که حالا چطور ای هالوی حمال همراه مرجع تقلیدت و بلکه حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی می خواهی بروی نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟ و راستش بنده ی حقیر چند وقت هم هست که می خواهم درس کیهانشناسی و فلسفه مکانیک کوانتومی استاد را در مکتبخونه دنبال کنم و بدلیل مشغولیات زیاد همانطوری هم که مستحضرید جا می مانم. یحتمل اگر رائول پاندهاریپند و کلیفورد تابز و بلکه کامران وفا و گوپاکومار هم می بوند خیلی هم جهشی می توانست همه ی اینها را بپرد و تناظرشان را در نظریه های گروموف ویتن و بلکه زایبرگ ویتن و ... نیز بیابد و مقاله ای خیلی عالی هم در این زمینه ها بنویسد و ... همه را بیشتر هم هاج و واج بگذارد! شهودی بودن در نظریه های ریسمان این خاصیتها را هم دارند دیگر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجات

 

۴) خنثیٰ کردن تحریم
 مطلب چهارم و آخر؛ من قبلاً هم گفته‌ام،(۵) حالا هم تکرار میکنم: رفع تحریم دست دشمن است، و خنثیٰ ‌کردن تحریم دست ما است؛ غیر از این است؟ ما که نمیتوانیم خودمان رفع تحریم کنیم، دشمن باید رفع تحریم کند امّا خودمان میتوانیم این تحریم دشمن را خنثیٰ کنیم. پس این مقدّم است، این درست است؛ بیشتر دنبال این باشیم. البتّه نمیگویم دنبال رفع تحریم نباشیم؛ چرا، واقعاً اگر بتوانیم تحریم را رفع کنیم، یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم. البتّه چهار سال است تأخیر شده [یعنی] از سال ۹۵ بنا بوده همه‌ی تحریمها یکباره برداشته بشود [امّا] تا الان نه فقط برداشته نشده، زیاد هم شده. تأخیر شده [امّا] اگر بتوانیم با روش درست، عاقلانه، با روش اسلامی و ایرانی، با روش عزّتمندانه تحریم را برطرف کنیم، باید برطرف کنیم. امّا به این نیندیشید؛ عمده به خنثیٰ کردن تحریم بیندیشید که دست شما است و شما میتوانید این کار را بکنید. و دنبال کنید، با همدیگر کار کنید، تلاش کنید؛ این توصیه‌ی من است. من از مسئولین کشور حمایت میکنم [امّا] شرطش این است که به اهداف ملّت پایبند باشند.

 امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال به همه‌ی ملّت ایران، به همه‌ی مسئولین کشور توفیق بدهد تا بتوانند کارهای بزرگ را انجام بدهند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46944

 

مسئله ی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این است که هر کسی سعی و تلاش هم کند که آن هالوی حمال درون خود را به نزد حضرت آیت الله العظمای مرجع تقلیدی که حالا یحتمل خیلی هم در درون او نباشد و بلکه مرجع تقلیدی هم هست غیر خود او و حتی هم او حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم هست برساند و بلکه هر دو نیز بتوانند خدمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف برسند. و بالاخره بطور دلخواه در خدمت دائمی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم درآیند و نه فقط اینکه از امام زمان عجل الله فرجه الشریف تقاضایی هم دارند مثل اینکه مثلاً مال و اموالشان را دزده اند و یکی به کمک او احتیاج دارد و دیگری هم او را نمی شناسد و لذا توسط امام زمان عجل الله فرجه الشریف به هم می پیوندند. این کجا و اینکه دائماً هر دوی هالوی حمال و حضرت آیت الله العظمای مرجع تقلید نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم واقع باشند کجا؟ یعنی فرض بفرمایید که یک هالوی حمالی یک جلسه برود درس قرآن و تفسیر و حدیث نزد همین استاد ارجند مرجع تقلید بنشیند و گوش کند و مستفیذ هم شود و یک مرتبه متوجه شود که از آن وضعیت صفری که حتی از طلبگی هم پایینتر است رسیده است به بینهایتی که حضرت استاد توانسته است او را بدان برساند. خوب، این کجا و اینکه حالا طلبه ای را هم دارید که خود نیز این توانایی را پیدا کند ان شاء الله که خودش نیز بتواند به بینهایت برسد و آنجا مستقر هم شود؟

شما همین مسئله را در نظر آورید که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند: رفع تحریم دست دشمن است ولی خنثی کردن تحریم دست ما است. این یک نکته ای است که وقتی هم می توانید باصطلاح با دشمن مذاکره هم کنید و هم می توانید بطور پتانسیل تجارت هم کنید. و اما هم می توانید تحریمها را اصلا خنثی کنید حتی قبل از اینکه با او مذاکره و تجارت هم کنید؟ این در حقیقت سرش در سوره ی تحریم و همسر و پسر حضرت نوح نهفته است که بالاخره مسئله چیست آنجایی که حضرت رسول محمد مصطفی و بلکه قرآن کریم و مقام وحی چیزی را می گوید که ظاهراً خلاف توراة هم بعضی اشکال می کنند هست؟

1. ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّـهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ ﴿التحریم: ١٠﴾

می فرماید خدا به عنوان کسانی که کافرند همسر نوح و همسر لوط را مثال هم می زند. مسئله اینجا این است که اگر کسی توی کفرش بیافتد، فرقی نمی کند که آیا از طوفان حضرت نوح هم نجات یابد و به ساحل امن هم برسد یا در همان طوفان هم غرق شود، به تعبیر اسلام و مسلمانان او حداقل اینکه اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله را هم حاضر نیست که بگوید! و لذا حتی اگر بر کشتی حضرت نوح هم سوار شود و به ساحل امن هم برسد، باز هم در کفر خودش افتاده است یا دوباره و دوباره و دوباره هم خواهد افتاد. این یک مسئله است که حالا دقیقاً هم مسئله ی کفری که همسر حضرت نوح علیه السلام هم در آن گیر کرده بوده است کدام بوده است نیز بر ما خیلی روشن نیست هر چند که کفر هم کفر است دیگر. و اما حالا فرض هم بفرمایید که مسئله مسئله ی همسر حضرت نوح هم چه ربطی دارد به مسئله ی دانشمند و جاسوس؛ و اینجا است که آن هالوی حمال و مرجع تقلید و بالاخره چطور و به چه نیتی رسیدن آنها نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف خیل هم برجسته می شود. آیا اصلا آن دانشمند و بلکه جاسوس توبه پذیر هم هست یا خیر و حتی از خودش هم بیگانه است و خدا را نیز فراموش کرده است؟!  حالا  ولی در همین سوره نیز می فرماید مثال زن مومن هم همسر فرعون و حضرت مریم علیه السلام هستند:

وَضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿١١﴾ وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ ﴿١٢﴾ سوره مبارکه التحریم.

 

ولی نکته ی خیلی مهم سوره در مورد تحریم اینجا است که خدا به پیغمبر صلوات الله علیه و آله الطاهرین می فرماید

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّـهُ لَکَ ۖ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ ۚ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿١﴾ سوره ی مبارکه ی تحریم.

نکته اینجا است که تا حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم به این نکته پی نبرد که برای چه بالاخره خودت را تحریم هم کرده ای هر چند که برای رضایت دیگران- و از جمله هر کس که حالا این دیگران نیز بوده اند هم یحتمل باعث شده اند که خودت را تحریم کنی؟ گیر این تحریمی که حضرت بر خودش هم تحمیل کرده است- و حالا هر چه هم می خواهد باشد-  این تحریم گیرش باز و بلکه خنثی هم نخواهد شد. این در ذهن آن حضرت است که شکل گرفته است که به خاطر دیگری یا دیگران خودت را تحریم کن؛ غیر از این است؟ ولی وقتی آن دیگران خودشان در کفرشان هم مانده اند طوری که دیگرانی را که قرار است با غین بزرگ باشند را با دیگرانی که با غین کوچک است اشتباه بگیریم؛ و لذا مسئله ی خود تحریمی حضرت رسول هم قابل حل نعوذ بالله نخواهد بود و بلکه او را هم این دیگران گیر انداخته اند! و حال اینکه مسئله غیر از این است همانطوری که در سوره مبارکه خدا رمزش را می گشاید.

و لذا بنده ی حقیر یک نکته ای را مثال بزنم و آن اینکه گاهی شما به استاد ریاضی فیزیکی نامه هم یحتمل بنویسید و بلکه چیزی هم از او درخواست کنید و حالا آیا جوابی هم از او بگیرید یا خیر. این اشکالی هم یحتمل نداشته باشد؛ ولی اینکه شما خودتان جواب مسئله ای را بیابید تا اینکه دیگری جواب مسئله را به شما بگوید نیز می تواند خیلی فرق داشته باشد. ولی خوب موانعی هم هست در اینکه در یک کارخانه ی کفاشی هم واقع هستید که اتوماتیزاسیون هم شده است و انواع دستگاه ها کار خود را می کنند و شما هم مسئول نگه داری و حفظ یکی از الگوریتمهای یکی از دستگاه های کارخانه ی کفاشی هستید. و حالا یحتمل کفش پای خودتان هم همیشه پایتان را می زند و بلکه انواع قاچها را هم پایتان برمی دارد! و لذا از اینکه الگوریتم دستگاهی که شما مسئولش هستید را بخواهید ببینید که چطور با دستگاه های دیگر هماهنگ هستند و بلکه کوهمولوژی و موانعی که این دستگاه ها را همه را به هم وصل می کند چطور واقع می شوند و بلکه در نهایت خود پای شما هم چرا اینقدر ترکها و قاچهایش خوب نمی شوند؟ یحتمل قبول دارید که موانعی برای این کارها در کار است یا خیر؟ البته بعضی هم بدرستی اشکال می کنند که یک الگوریتم هم این است که بروی دکتر و خصوصاً هم دکتر پا pediatrists- که البته یحتمل بعضی هم با pediatricians اشتباهش می فرمایند که مسئله ای دیگر است که ما اینجا نمی خواهیم هم خیلی واردش شویم- و نسخه ای را ببینی بلکه برایت بپیچند و ان شاء الله درمان هم شوی؟!

و اما حالا شما در نظر بگیرید که ریاضی فیزیکدان ما که مسئول دستگاه و سیستمی مهم هم هست را می خواهیم حالیش کنیم که آیا می توانی با حضرت مرجع تقلید خود و بلکه حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی خدمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسی؟ الگوریتمش را هم می توانی پیدا کنی؟ عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل همانطور که دکتر تهرانچی نیز از قول شهید فخری زاده در مورد حکمت متعالیه فرموده اند و اینکه چطور با شهید مجید شهریاری و شهید علیمحمدی نیز با هم بحث می فرموده اند در قسمت دیگران سایت خامنه ای دات آی آر نیز آمده است، این را باید هم حق داد که مسئله ای است در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که ما را می رساند به نکته ی مهم دعای ندبه که این الطالب بدم المقتول بکربلا؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

راستی کتاب نفس المهموم محدث قمی به عربی در کتابخانه ی ای-شیعه قابل دسترسی می باشد. و در ضمن، این سایت

http://quran-mojam.ir/Home/Index

که ترجمه ی لغات قرآنی به فارسی را ارائه می دهد را تازگی یافتم؛ یا این سایت جدیدی است یا اینکه ای کاش بنده ی حقیر زودتر آنرا دیده بودم. حالا اگر یک سایت لغت معنی عربی به فارسی و فارسی به عربی درست و حسابی هم داشتیم دیگر عالی می شد! بعضیها عربیشان یحتمل فول فول است و نمی خواهند و بلکه بیکار هم نیستند که برای خودشان بی خودی رقیب هم درست کنند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

یک چیزی را دکتر سوفی مورل در مقاله شان می دانم که می دانی  که قبلاً در نظرهای قبل از آن گفتیم و اتفاقاً قابل دسترسی از سایت خود ایشان هم هست که بر حسب معرفت مشترک بیان می فرمایند که از زیبایی خاصی برخوردار است. ولی قبل از آن هم به معما یا همان پارادوکس دروغگو که در کارهای تارسکی و گودل نیز استفاده شده اند اشاره می فرمایند. آنچه ایشان می فرمایند در مقاله شان خیلی هم بی ربط به پارادوکس دروغگو نیست. مثلاً فرض بفرمایید که در مسئله بجای اینکه ما چشم آبیها و چشم سبزها را داشته باشیم، بجایش جاسوسها و دانشمندان را هم داشته باشیم! خوب، اینکه بالاخره کی جاسوس است و کی دانشمند هم هست اینجا مسئله ی خیلی مهمی می تواند باشد. ولی در عین حال کارهای یک دانشمند را ممکن است تا روز قیامت هم به تاخیر انداخت که آیا بالاخره این کارها دارای ارزشی مادی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، ... هم هست یا خیر؟ اما جاسوسی خطرش بیشتر هم هست، ولی می تواند از لحاظ اقتصادی یک جورهایی هم به نفع لااقل خود جاسوس شود! و اما نکته ی اشتراک جاسوس و دانشمند هم اینجا است که معلوم هم نیست که دانشمند مورد بحث نیز که حتی مدعی است دارد در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کار و تحقیق و بررسی هم می کند آیا واقعاً چقدر هم آنطور که می فرمایند واقعاً هم دارد کار می کند یا دارد از روی دست دیگران رج می زند و بلکه حتی جاسوسی هم می کند!!! البته این نوع از دانشمندان اخیر الذکر وقتی با سیاسیون هم خود را خیلی گره می زنند، یک مرتبه یحتمل دیدید که چه ها شود یا نشود بر حسب اینکه آیا ما چقدر هم دانشمند داریم و چقدر هم جاسوس که دارند واقعاً کار و تلاش و زحمت هم می کشند. یعنی این دور از انتظار هم نیست که در این جور مواقعی حتی بعد از بسیاری هم جنگ و دعواها و کشمکشها چطور سیستم و بلکه سیستمهای سیاسی مختلفی نیز فرو می ریزند و از بین هم می روند هر چند که خود آن دانشمندان هم بعدش آیا کجا بروند؟ و اما بالاخره یک حماسه و بلکه حماسه های کربلایی و کربلاییهایی هم این میان می تواند نهفته باشد.

ولی این هم که مثلاً همین تز سوفی مورل را نیز بخوانیم و سعی کنیم خوب بفهمیم که چطور در جهت برنامه ی لنگلندز کمک کرده است نیز خود می تواند مسئله ای قابل توجه باشد در جواب اینکه آیا مقاله را خوب خواندی و فهمیدی؟ حالا یحتمل مقالات ویتن در رابطه با گرانش جی تی را هم اضافه کنیم دیگر نورُ علی نور شود و بلکه بتوان سیستمی بُست-کنی را نیز ابداع کرد که در هندسه ی ناجابجایی هر دو دیدگاه های نظریه ی اعدادی مورل و گرانشی جی تی ویتنی را نیز در بر گیرند. حالا ما اینجا نمی خواهیم اینجا خیلی وارد این مسائل هم شویم.

ولی نکته ای که در مورد پارادوکس دروغگو هست اینجا است که شما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی وقتی بخواهید خود را به حکمت الهی ارتقاء هم دهید، یحتمل بتوان گفت که دیگر این معمای دروغگو کار نمی کند. برای روشن شدن مطلب بهتر است یک وقت سری بزنید به نماز جمعه ها یا مساجدی که آیا آیت الله یا حجت الاسلام و المسلمین و بلکه حتی طلبه ای جوان که تازه عمامه هم بسر گذاشته باشد را بخواهید خوب پای منبرش بنشینید که اتفاقاً منبرهای داغی هم داشته باشد. معمولاً مسئله از نوع است که گویی انگار خود پیغمبر و حضرت امیر المومنین علی بن ابیطالب را هم بر منبر دارید؛ و چرا که منبر هم منبر پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم است.

و اما یحتمل اینجا بعضی هم که در بین حوزه و دانشگاه بدتر از این بنده ی حقیر دارند گیج و واگیجی می خورند نیز خیلی متوجه مسائل نشوند که آیا حوزه بیشتر دارد راست میگوید یا دانشگاه یا هر دو یا بالاخره یحتمل بعضی هم این میان چند تا دروغهایی هم آیا می گویند یا خیر که باید خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حسابشان را صاف کند. ولی این جور نکات می بینیم که بر سر مسائلی همچون مسائل هسته ای که یک حالت بین المللی هم پیدا می کنند و خیلی کشدار هم می شوند بیشتر هم کش و قوس دار می شوند و حالا کجا کی است که دارد راست می گوید و کیست که دارد دروغ می گوید و بلکه جاسوس کدام است و دانشمند هم کدام و بلکه ترور کدام است و تروریسم هم کدام؟ الی ما شاء الله می توان مسائل هم داشت که یحتمل تا روز قیامت هم کش و قوس خواهند داشت تا خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف ظهور کرده و حساب همه ی کافران و مشرکان و منافقان را هم برسد و انقلاب ما را با انقلاب جهانی مهدوی گره بزند. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما خامنه ای رهبر به لطف خود نگه دار رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما ظهور حجت ات را نزدیکتر بفرما آمین یا رب العالمین. حالا بنده ی حقیر چند تا مقاله هم می خواستم عرض کنم که در نظر بعد باشد یک وقت ریستارت می شود و اینها. یا خودتان در آرشیو دانشگاه کرنل مقالات علیشاهیها و دیگران را با وارد کردن جی تی و ویتن جستجو کنید. یک مقاله هم از داوود مومنی داریم که در عمان است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً 

 

 

10 آبان 1397

 برخورد کریمانه امام حسن علیه السلامپیرمردی ناآگاه، از اهالی شام، در مدینه امام حسن علیه ‌السلام را دید و تا می ‌توانست به آن حضرت دشنام داد. و امام علیه السلام با مهربانی با او برخورد کرد به گونه ای که منقلب شد. 

روزی، پیرمردی ناآگاه، از اهالی شام، در مدینه امام حسن علیه ‌السلام را در حالیکه سوار بر مرکب بود، دید و تا می ‌توانست به آن حضرت دشنام داد. وقتی که آن پیرمرد نادان از دشنام دادن و بدگویی خود به امام حسن علیه السلام فارغ شد، امام علیه ‌السلام کنار او رفته و بر او سلام کرد و در حالیکه لبخندی در چهره (و بر روی لبان خود) داشت، به او فرمود: ای پیرمرد! به گمانم تو در این شهر، غریب هستی و گویا، اموری برای تو اشتباه شده است.

بنابراین اگر از ما درخواست رضایت کنی، ما از تو راضی می ‌شویم. اگر چیزی از ما بخواهی، ما آن را عطا می‌کنیم. اگر از ما راهنمایی بخواهی، ما تو را راهنمایی می‌کنیم. اگر از ما کمکی برای برداشتن بار خود بخواهی، ما بار تو را برمی ‌داریم. اگر گرسنه باشی، ما تو را سیر می‌کنیم. اگر برهنه باشی، ما تو را می ‌پوشانیم. اگر نیازمند باشی ما، تو را بی ‌نیاز می‌کنیم.

اگر از جایی گریخته باشی، ما به تو پناه می ‌دهیم. اگر حاجتی داری، ما حاجت تو را ادا می‌کنیم. اگر تو مرکب خود را به سوی خانه ‌ی ما روانه کنی و تا هر وقت که بخواهی مهمان ما باشی، خانه‌ ی ما برای تو خواهد بود؛ زیرا که ما خانه ‌ی آماده، وسیع و ثروت بسیار، داریم! هنگامی که آن پیرمرد شامی، این سخنان مهرانگیز را از امام حسن علیه ‌السلام شنید، منقلب شد و گریه کرد و گفت: من گواهی می ‌دهم که تو خلیفه‌ ی خدا در زمینش هستی و خداوند، خود آگاهتر است که مقام رسالت خود را در وجود چه کسی قرار دهد. پیش از این، تو و پدرت، مبغوض ‌ترین افراد در نزد من بودید، ولی اینک، تو محبوبترین انسانها، در نزد ما می ‌باشی! سپس، آن پیرمرد به خانه ‌ی امام حسن علیه السلام وارد شد و مهمان آن حضرت بود، تا پس از مدتی، در حالیکه که محبت خاندان نبوت، در جای جای قلبش قرار گرفته بود، از محضر امام حسن علیه السلام مرخص گردید(بحارالأنوار، ج 43، ص 344؛ کشف الغمه، ج 2، ص 135).

یادداشت: علی کفشگرفرزقی

منبع: دانشنامه امام حسن علیه السلام

https://www.razavi.ir/Portal/home/?

news/272708/374572/1545299/

 

کتاب

  مجموعه آثار شهید مطهری جلد 18  بخش دوم; داستان راستان  مقدمه جلد اول  مرد شامی و امام حسین

جلد سوم از بخش سیره معصومین علیهم السلام: امام صادق علیه السلام و مساله خلافت، موجبات شهادت امام موسی کاظم علیه السلام، مساله ولایتعهدی امام رضا علیه السلام، عدل کلی، مهدی موعود، داستان راستان جلد 1 و جلد 2

مرد شامی و امام حسین[211]

شخصی از اهل شام به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد. چشمش افتاد به مردی که در کناری نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسید: این مرد کیست؟ گفته شد:

«حسین بن علی بن ابی طالب است.» سوابق تبلیغاتی عجیبی(6)که در روحش رسوخ کرده بود موجب شد که دیگ خشمش به جوش آید و قربة الی الله آنچه می تواند سب و

[212]

دشنام نثار حسین بن علی بنماید. همینکه هر چه خواست گفت و عقده دل خود را گشود، امام حسین بدون آنکه خشم بگیرد و اظهار ناراحتی کند، نگاهی پر از مهر و عطوفت به او کرد و پس از آنکه چند آیه از قرآن - مبنی بر حسن خلق و عفو و اغماض - قرائت کرد به او فرمود: «ما برای هر نوع خدمت و کمک به تو آماده ایم.» آنگاه از او پرسید: «آیا از اهل شامی؟» جواب داد: آری. فرمود: «من با این خلق و خوی سابقه دارم و سرچشمه آن را می دانم.»

پس از آن فرمود: «تو در شهر ما غریبی، اگر احتیاجی داری حاضریم به تو کمک دهیم، حاضریم در خانه خود از تو پذیرایی کنیم، حاضریم تو را بپوشانیم، حاضریم به تو پول بدهیم.»

مرد شامی که منتظر بود با عکس العمل شدیدی برخورد کند و هرگز گمان نمی کرد با یک همچو گذشت و اغماضی روبرو شود، چنان منقلب شد که گفت: «آرزو داشتم در آن وقت زمین شکافته می شد و من به زمین فرو می رفتم و اینچنین نشناخته و نسنجیده گستاخی نمی کردم. تا آن ساعت برای من در همه روی زمین کسی از حسین و پدرش مبغوضتر نبود، و از آن ساعت بر عکس، کسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست.» (7)

6 - شام در زمان خلافت عمر فتح شد. اول کسی که امارت و حکومت شام را در اسلام به او دادند یزید بن ابی سفیان بود. یزید دو سال حکومت کرد و مرد. بعد از او حکومت این استان پر نعمت به برادر یزید، معاویة بن ابی سفیان واگذار شد. معاویه بیست سال تمام در آنجا با کمال نفوذ و اقتدار حکومت کرد. حتی در زمان عمر که زود به زود حکام عزل و نصب می شدند و به کسی اجازه داده نمی شد که چند سال حکومت یک نقطه را در دست داشته باشد و جای خود را گرم کند، معاویه در مقر حکومت خویش ثابت ماند و کسی مزاحمش نشد. به قدری جای خود را محکم کرد که بعدها به خیال خلافت افتاد. پس از بیست سال حکومت - بعد از صحنه های خونینی که به وجود آورد - به آرزوی خود رسید و بیست سال دیگر به عنوان خلیفه مسلمین بر شام و سایر قسمتهای قلمرو کشور وسیع اسلامی آن روز حکومت کرد.به این جهات، مردم شام از اولین روزی که چشم به جهان اسلامی گشودند، در زیر دست امویان بزرگ شدند، و همچنانکه می دانیم امویها از قدیم با هاشمیان خصومت داشتند. در دوران اسلام و با ظهور اسلام خصومت امویان با هاشمیان شدیدتر و قویتر شد و در آل علی تمرکز پیدا کرد. بنابراین مردم شام از اول که نام اسلام را شنیدند و به دل سپردند، دشمنی آل علی را نیز به دل سپردند و روی تبلیغات سوء امویها دشمنی آل علی را از ارکان دین می شمردند. این بود که این خلق و خوی از آنها معروف بود.7 - نفثة المصدور محدث قمی، صفحه 4.

 

https://hawzah.net/fa/Book/View/45271/24397/

 

 

مجله  موعود  مهرماه سال 1391 شماره 131 

امام سجاد(ع) و شناساندن اهل بیت(ع) به پیرمرد شامی

مشروح مناظره امام سجاد(ع) با پیرمرد شامی

اول صفر، سالروز ورود کاروان اسرا به دمشق

اسرای کاروان کربلا در حالی وارد دمشق شدند که سر مبارک حضرت حسین(ع) میانشان بر بالای نیزه بود و اهل ذمّه در بازار دمشق برای تماشای آنان، صف کشیده بودند و تا اهل کاروان را تحقیر کنند.

خبرگزاری فارس: مشروح مناظره امام سجاد(ع) با پیرمرد شامی

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، در اول صفر سال 61 هجری قمری، با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بیت(ع) به دمشق، یزید ملعون دستور دارد که تاجی جواهر نشان و تختی مرصع به سنگ های قیمتی آماده کنند و بزرگان هر صنف با کمک یکدیگر شهر را آذین ببندند تا پس از آمادگی کامل با طبل و شیپور به استقبال اسرا بروند.

شامیان که در آراستن شهر کم نگذاشته بودند، بر فراز بام ها بیرق های رنگارنگ برافراشتند و در هر گذری بساط شراب را پهن کردند، نغمه آوازخوانان بلند بود و مردم دسته دسته به سوی دروازه کوفه در دمشق می رفتند، این در حالی بود که اهل بیت(ع) مصیبت زده و داغدار پیامبر(ص) را همراه با نیزه داران تازیانه به دست و بی رحم وارد دروازه ساعات کردند.

آنچه در ادامه می آید گزارشی از نحوه ورود کاروان آل الله به دمشق است که از «دانشنامه امام حسین» نقل می شود:

اسرای کاروان کربلا را در حالی وارد دمشق کردند که سر حسین(ع)، در میانشان بر بالای نیزه بود، هرگاه یکی از آنان با دیدن سر می گریست، نگهبانان، او را با تازیانه می زدند، اهل ذمّه در بازار دمشق برای تماشای آنان، صف کشیده بودند و به صورتشان، آب دهان می انداختند.

* شمر چگونه درخواست اُمّ کلثوم را برآورده کرد

اُمّ کلثوم به شمر ـ که از افراد آن گروه بود ـ نزدیک شد و گفت: درخواستی از تو دارم، گفت: درخواستت چیست؟

گفت: هنگامی که ما را به شهر می بری، ما را از دروازه ای ببر که تماشاگر کمتری دارد و به آن ها بگو که این سرها را از میان ما بیرون ببرند و دور کنند که از کثرت نگاه هایشان به ما، در این حال، خوار شده ایم، شمر، از سرِ سرکشی و ناسپاسی، در پاسخ درخواست او فرمان داد که سرها را بر سر نیزه و در وسط کاروان، حرکت دهند و به همان حال، آن ها را از میان تماشاگران عبور دادند تا آن ها را به دروازه دمشق رساند و بر راه پلّه مسجد جامع، آن جا که اسیران را نگاه می دارند، ایستادند.

*ماجرای مناظره امام سجاد(ع) با مرد شامی

حرم پیامبر خدا(ص) را از دروازه ای که «تَوما» نامیده می شد، وارد شهر دمشق کردند، پیرمردی جلو آمد و به آنان نزدیک شد و گفت: ستایش ویژه خدایی است که شما را کُشت و هلاکتان ساخت و مردان را از آزار شما آسوده کرد و شما را در اختیار امیرمؤمنان نهاد!

امام زین العابدین(ع) به او فرمود: «ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده ای؟»، گفت: آری، آن را خوانده ام، فرمود: «پس این آیه را می دانی (قُلْ لاَ أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ اَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)»(1)«بگو: بر آن (رسالت)، اجری از شما نمی طلبم، جز مهروَرزی با نزدیکانم»، پیرمرد گفت: آن را خوانده ام.

امام سجاد(ع) فرمود: «فَنَحْنُ الْقُرْبی یا شَیخُ»؛ ای پیرمرد! (قربی (= اهل بیت) ما هستیم).« ، آیا در سوره بنی اسرائیل خوانده ای: «و حقّ نزدیکان را به آن ها بده»؟»، پیرمرد گفت: آن را خوانده ام.

حضرت زین العابدین(ع) فرمود: «آیا آیه (وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیء فَأَنَّ للهِِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی)(2) «ای پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم، آیا این آیه را خوانده ای «و بدانید که یکْ پنجمِ آنچه به دست می آورید، برای خداوند و پیامبر و نزدیکان است»؟».

پیرمرد گفت: آن را خوانده ام، امام(ع) فرمود: ای پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم، آیا این آیه را خوانده ای: (إِنَّمَا یریدُ اللهَ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیراً)».(3)

«خداوند، اراده آن دارد که آلودگی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند»؟، پیرمرد گفت: آن را خوانده ام.

فرمود: «ما آن اهل بیتیم و خداوند، آیه طهارت را مخصوص ما کرده است»، پیرمرد، لحظه ای خاموش و از گفته خویش پشیمان شد، سپس سرش را به سوی آسمان، بالا برد و گفت: خدایا! من از آنچه گفتم و از دشمنی با این اهل بیت، توبه می کنم، خدایا! من از دشمن محمّد و خاندان محمّد ـ جن باشد یا انسان ـ به درگاه تو بیزاری می جویم.

سپس گفت: آیا می توانم توبه کنم؟ حضرت زین العابدین(ع) به او فرمود: «آری، اگر به سوی خدا باز گردی، خدا هم به سوی تو باز می گردد و تو با ما خواهی بود»، پیرمرد گفت: من توبه کارم!

ماجرای پیرمرد به گوش یزید بن معاویه رسید و او فرمان داد پیرمرد را بکُشند.(4)

مردم شام از ابتدا که اسلام را پذیرفتند، سلطه خاندان اموی را بر خود دیدند. نخست والی شام، یزید بن ابوسفیان و سپس معاویة بن ابوسفیان بود (5)، معاویه در مدت چهل سال سلطه خود، مردم را از اسلام واقعی دور نگه داشت و آنچه که خود از اسلام می پسندید به آنها عرضه می کرد. او خود را به عنوان «خال المؤمنین» و «کاتب وحی» جا زده بود و یزید نیز وارث چنین حکومتی بود؛ و لذا عجیب نیست که پیرمرد فریب خورده شامی، چنین برخوردی نماید؛ ولی پس از روشن گری امام سجّاد(علیه السلام) به راه راست برگشت و در راه عقیده اش به شهادت رسید. (6)

 

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/8017/105212/

 

 

در حکمت الهی که آیا تنزل یافته شده باشد در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید توجه هم داشت که برای اینکه نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف آیا بتوانیم برسیم این لازم است که اگر دیدیم که آن هالوی حمال در جوار حضرت آیت الله عظام نشسته است، زودی به او نهیب هم نزنیم که بچه خجالت بکش بلند شو بنشین آنطرفتر و جای بزرگان را نگیر.

یا اگر یحتمل دیدیم که یک بچه ای پس کله اش خیلی صاف شده است، حتی توی فکرمان نزد خودمان هم که شده اگر گفتیم که چرا این بچه پس کله اش اینقدر صاف شده است؟ و آنگاه اگر همان بچه را دیدیم که آمد با ما دست هم داد یحتمل نباید هم خیلی تعجب کرد که داستان چیست؟ چرا او آمده است و با بنده ی حقیر دست می دهد؟ آیا او خودش فهمیده است که بنده ی حقیر راجع به او چیزی نزد خودم گفتم یا دیگری حتی به او گفته است که برو با او دست بده!

البته اگر به یک رایانه ای دیدیم که تند و تند طغیان هم دارد می کند و از جمله صفحه ی آبی و ریستارت، یحتمل اگر بفرمایید این خوک کثیف هم مثل اینکه پس کله اش بد جوری صاف شده است، خیلی هم به رایانه برنخورد چرا که رایانه که شعور ندارد بلکه انسان و حتی خوک هم نیست که خیلی هم کثیف باشد یا خیر. حالا یحتمل بعضیها یحتمل اشکال هم کنند که خوب اینجا رایانه که شعور ندارد؛ درست است. ولی بالاخره افرادی بوده اند که این رایانه ی فکسنی را ساخته اند یا خیر؟ یحتمل به آنها برمی خورد دیگر.

اما اینجا یک نکته ی دیگری از لحاظ روانشناسی هم هست که آن هالوی حمال و آیت الله عظام مرجع تقلید درون ما که خیلی هم دوست داریم مثل آن آیت الله عظام هم باشیم و نه مثل آن هالوی حمال و حال غافلیم که اینها هر کدام می توانند بهتر از ما چطور آنچنان به بینهایت هم میل کنند که حامل عرش الهی و بلکه در مجاورت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باشند. و اما ما در میان آن چاله میدانهایی که گیر افتاده ایم و هر چه بیشتر هم دست و پا بزنیم، آیا به گرد پای آن هالوی حمال هم می توانیم برسیم که کار حضرت مرجع تقلید را بدستور امام زمان عجل الله فرجه الشریف راه انداخت؟ این که جای خود دارد؛ آیا ما حتی در این عصر غیبت می توانیم تشخیص هم دهیم که بدتر از آن پیرمردهای شامی که تحت تاثیر انواع تبلیغات سوء واقع شده اند هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را هم ببینیم و او را بشناسیم و بلکه به او نعوذ بالله توهین هم لااقل نکنیم؟ 

البته اینجا این نکته هم هست که پیغمبر برای بعضی سران کشورهای زمان خود نامه هم نوشت و فرمود که اسلام بیاورند. هنوز هم وقتی به بعضی گفته می شود که چرا اسلام نمی آوری؟ نمی داند چرا؟ و لذا از لحاظ حکمت الهی و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز این نکته هم خیلی مهم است که ما دقیقاً هم بر حسب مشاهدات عینی خود نمی توانیم به این نتیجه برسیم که بر حسب معرفت ما این دنیا دارالمجانینی بیش هم نیست چرا که سران کشورهای اسلامی آیا چقدر به فکر اسلام هستند و چه رسد به سران ممالک کفر؟ موضوع این است که به هر حال همه ی سران ممالک جهان لااقل فطرتاً مایلند که با همان قدر از اسلامی که حالا فطرتاً یا بلکه حتی باطناٌ و ظاهراً می تواند آنها را نجات دهد با وجود همه ی کفرشان که مثل باتلاق در آن گیر کرده اند و نمی توانند هم از آن هیچ جوری هم بیرون بیایند. حالا روز اولی که امام زمان عجل الله فرجه الشریف چنین چیزی را عرضه بدارد یحتمل نتوانند، و روز 101- ام هم نتوانند و روز 1001- ام هم نتوانند، بالاخره آیا روزی هم نخواهد آمد که خواهند توانست که اسلام و قرآن و پیامبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را درک کنند؟ یحتمل اینجا بعضی هم اشکال کنند که بابا اینجا که دیگر این همه معادلات چند مجهولی خطی و غیر خطی نداریم و کوهمولوژیهای اتال و هندسی و کوهمولوژیهای دوره ای حاصل از هوخشیلد هندسه ی ناجابجایی و اینها را دیگر نداریم که این همه مسئله طولانی شود. این سازمان ملل است دیگر! همه می روند در مجمع عمومی سازمان ملل و آنجا سر یک موضوع مهمی بالاخره به یک نتیجه ای می توانند برسند دیگر و ....  راستی دلیل اینکه بنده ی حقیر اینقدر پوزیتیویستی هم دارم فکر می کنم این است که قبل از اینکه رایانه ام ریستارت شود، آن مقاله ی ویتن را که دنبالش بودم به طور معجزه آسایی از اینترنت هم گرفتم. لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و الحمد لله رب العالیم و صل الله علی سیدنا و مولانا و حبیب قلوبنا محمد مصطفی و آله الطاهرین الطیبین المنتجبین سیما بقیت الله فی الارضیین و لعن الله اعدائهم من الآن الی قیام یوم الدین. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

دعاى شب بیست و سوم

:

یَا رَبَّ لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ وَ جَاعِلَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ وَ رَبَّ اَللَّیْلِ وَ اَلنَّهَارِ وَ اَلْجِبَالِ وَ اَلْبِحَارِ وَ اَلظُّلَمِ وَ اَلْأَنْوَارِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلسَّمَاءِ یَا بَارِئُ یَا مُصَوِّرُ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا اَللَّهُ یَا قَیُّومُ یَا اَللَّهُ یَا بَدِیعُ یَا اَللَّهُ یَا اَللَّهُ یَا اَللَّهُ لَکَ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ وَ اَلْأَمْثَالُ اَلْعُلْیَا وَ اَلْکِبْرِیَاءُ وَ اَلْآلاَءُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ اِسْمِی فِی هَذِهِ اَللَّیْلَةِ فِی اَلسُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ اَلشُّهَدَاءِ وَ إِحْسَانِی فِی عِلِّیِّینَ وَ إِسَاءَتِی مَغْفُورَةً وَ أَنْ تَهَبَ لِی یَقِیناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ إِیمَاناً یُذْهِبُ اَلشَّکَّ عَنِّی وَ تُرْضِیَنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی وَ آتِنٰا فِی اَلدُّنْیٰا حَسَنَةً وَ فِی اَلْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنٰا عَذٰابَ اَلنّٰارِ اَلْحَرِیقِ وَ اُرْزُقْنِی فِیهَا ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ وَ اَلرَّغْبَةَ إِلَیْکَ وَ اَلْإِنَابَةَ وَ اَلتَّوْبَةَ وَ اَلتَّوْفِیقَ لِمَا وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ و روایت کرده محمد بن عیسى به سند خود از صالحین علیهم السلام که فرمودند: مکرر مى‌کنى در شب بیست و سوم از ماه رمضان این دعا را در حال سجود و قیام و قعود و بر هر حالى که هستى در تمام ماه و هر چه ممکنت شود و هر زمانى که حاضر شود تو را یعنى یادت آید این دعا در روزگار حیاتت مى‌گوئى بعد از ستایش کردن حق تعالى به بزرگوارى و فرستادن صلوات بر پیغمبر صلى الله علیه و آله

اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ فُلاَنِ بْنِ فُلاَنٍ و بجاى فلان بن فلان بگو

اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً  وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً : و مى‌خوانى نیز

یَا مُدَبِّرَ اَلْأَمُورِ یَا بَاعِثَ مَنْ فِی اَلْقُبُورِ یَا مُجْرِیَ اَلْبُحُورِ یَا مُلَیِّنَ اَلْحَدِیدِ لِدَاوُدَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِفْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا و بجاى این کلمه حاجات خود را بخواهد

اَللَّیْلَةَ اَللَّیْلَةَ و بلند کن دستهاى خود را به سوى آسمان یعنى در وقت گفتن یا مدبر الامور تا آخر و بگو این دعا را در حال رکوع و سجود و ایستاده و نشسته و مکرر کن آن را و بگو آن را نیز در شب آخر ماه رمضان

 

 

بنده ی حقیر گفتم دنبال دعای فرج امام زمان عجل الله فرجه الشریف در مفاتیح بگردم. غلط نکنم این تنها جایی است که این دعا در مفاتیح آمده است و از قول حضرت رسول اکرم هم آمده است که بجای فلان بن فلان بگذار حجت بن الحسن. و این از دعاهای شب بیست و سوم ماه رمضان باید هم باشد.

البته بنده داشتم به مقاله نوربری

arXiv:2005.04378v1 [math.AG] 9 May 2020

نگاهی هم می انداختم. دیدم این مقاله ی ویتن را که بنده هر چند وقت یک بار می بینم یک جاهایی ظاهر می شود و دنبالش هم می گردم و پیدایش هم نمی کنم، در مقاله ی نوربری هم هست. 

Witten, E. Two-dimensional gravity and intersection theory on moduli space. Surveys in
dierential geometry (Cambridge, MA, 1990), 243{310, Lehigh Univ., Bethlehem, PA, 1991.

یحتمل بعضی اشکال هم می کنند که تو این مقاله را نداری ولی بعد می پری که این مقالات دیگر را نگاهی بیاندازی؟

البته اینجا این اشکال را یحتمل نتوان به این مسئله تشبیه کرد که تو آیا همه ی مسائل هندسه ی اقلیدسی را حل کرده ای که حالا می خواهی بروی فرضاً به برنامه ی ارلنگن فیلیکس کلاین یا برنامه ی لنگلندز هم بپردازی و بلکه ببینی بیست وجهی منظم افلاطونی نیز چه ربطی دارد به ریشه ی معادلات جبری درجه پنج و بلکه نظریه ی گالوای مربوطه ی آن و مثلاً حدس آرتین در مورد (GL(N, C و ...؟ ولی به هر حال، وقتی مسائلی خیلی کلاسیک شدند که دیگر بطور فولکلور همه جا بیان می شوند و حتی مثلاً در مدرسه ها و دبیرستانها نیز هندسه ی اقلیدسی یاد می گیرند، آنگاه آیا دیگر این سوال معنای خود را از دست می دهد که پس ما هم دیگر احتیاجی نداریم هندسه ی اقلیدسی را بدانیم و بلکه احتیاجی هم نداریم موانع یادگیری هندسه ی اقلیدسی را هم بدانیم و بلکه بهتر هم هست به همان هندسه ی غیر اقلیدسی و مثلاً  از جمله هم هندسه ی ریمانی نیز فقط بپردزیم و لا غیر. و حداکثر دیگر به هندسه ی هذلولوی می توان پرداخت و لا غیر!

و اما اینجا برای اینکه ما عرضه بداریم که باید سعی و تلاش هم کرد که به بینهایت هم میل کرد و رسید، یحتمل بعضی یک نردبانی را بردارند و بفرمایند که باید نردبان گذاشت و به آسمان هم رفت آنطور که در مورد جمشید کاشانی هم فیلمش را درآوردند و بلکه بهتر است وارد سیاست هم نشد و الا همانطوریها هم کار خراب می شود و دیگر چه رسد به اینکه ما خواهان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و مقابله ی با ضد انقلاب جهانی مهدوی با فهم صحیح کوهمولوژیهای موانعی که به انقلاب امام زمان عجل الله فرجه الشریف ختم می شود هم باشیم. نه اینکه خود مقاله را نخوانیم و بگوییم حالا به ما چه؟ خنده دار هم هست که بعضی یحتمل اشکال هم کنند که بابا دیگر یک عمری از تو گذشته است و هنوز همان هالوی حمالی که بودی هستی؟ چقدر دنبال این مقالات می دوی؟ به چه دردت می خورند یا به چه دردت خورده اند یا به چه دردت خواهند خورد؟

عرض بنده ی حقیر این است که شما یک وقت می فرمایید که علم غیب دارید و می دانید در مقاله چه نوشته است و این خوب یک حرف است. ولی یک وقت هم هست که می فرمایید که ما دانشگاه و پژوهشگاه دانشهای بنیادی و  مرکز تحقیقات ریاضی و فیزیک دارید و بلکه چه مکتبخونها و .. هم داریم ولی هنوز در این وانفسا یک مقاله را هم نمی توانیم پیدا کنیم با این همه که این همه هم خودمان ادعاهای عجیب و غریب هم داریم و حتی کپی رایت برای نه فقط دیگران هم نداریم و بلکه برای خودیها هم چقدر کپی رایت داریم و الله اعلم! البته این سایت می گوید که آنرا بصورت پی دی اف هم می دهد ولی واقعاً هم نمی دهد و بلکه سر کاری هم هست:

Two dimensional gravity and intersection theory on moduli ...

www.intlpress.com › sdg › SDG-1990-0001-0001-a005

 

بگذریم؛ عرض بنده ی حقیر این هم نیست که حالا بد است که ادعاهای ما گوش همه ی عالم را هم کر کند؛ و بلکه اتفاقاً تبلیغات هم خیلی مهم است و می تواند هم مفید باشد. و اما بالاخره از صفر به بینهایت هم رفتن و نزد عرش الهی هم مستقر شدن و خدمت حق تعالی همچون در اسفار اربعه نیز رسیدن و بلکه مرجع تقلید هم شدن نیز یک اصولی برای خودش دارد هر چند هم که حتی فقط در ریاضی فیزیک هم باشد. مثلاً شما اگر دارید از پایین به بالا شمارای حجت الاسلامی و آیت اللهی را هم ارتقاء می دهید تا بالاخره برسیم به مرجع تقلیدی و آنجا مستقر هم شویم، این خود یک مسئله است. و اما این هم که بخواهیم جواب آنهایی را که دارند در میان شیعه یا خارج از شیعه ادعاهای کذب هم می کنند که بی خداها و لامذهبها و بلکه سوسیالیستها و مشرکین و منافقان و کافران را هم اگر بیایند جلو دیگر خودشان می دانند و بس! و چرا که کافر نجس هم هست.

بله، ولی اگر از دور هم نشان داد که اگر این زاویه را اینقدر بچرخانی یحتمل چقدر هم باران ببارد و بلکه هم اینقدر اضافه تر هم بچرخانی یحتمل برف هم بارید و این را هم اثبات کرد و نشان داد که دیدی گفتم؟ این منم که گفتم و همین کار را هم کردم! و جلو هم نمی آیم که تو به من بگویی که تو که کافری یا منافقی یا مشرکی یا .... یا اینکه اصلا بر عکس، اگر گفت باران؟ کدام باران؟ اصلا بارانی هم در کار نیست و بلکه خشکسالی است از این به بعد. حرکت در جوهر فعلاً از نوعی است که بفرماید تغییر در زاویه بی تغییر در زاویه؛ فعلاً همین زاویه را در حرکت جوهر همان بهتر که حفظش هم کنیم. و السلام نامه تمام.

خوب، اینجا یک انقلابی را هم می خواهد دیگر که آقایان خانمها بر حسب بد اخلاقیها بلکه عدم اخلاق و حتی لامذهبیها نیست که سیل هم می آید و بلکه اگر اینها شد است که یک وقت هم دیدید سیل و توفان و آتشفشان و زلزله و دیگر بلایای طبیعی و ساختگی هم شد. و اینها را هم خدای امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که می فرستد ولی چون درجه ی آیت اللهی را که یا الهی و سیدی و ربی و مولای را به آن سیدی که همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما نیز تشریف دارند را نمی دانیم و بلکه آیات الهی را بر حسب فهم خودمان هم محکش می زنیم. همینجاها هم هست که کارها خراب می شوند. و الا اگر کوه هم بود در مقابل نزول آیات قرآن کریم پودر می شد وقتی به او نازل می شد و چه رسد به اینکه فصلها و باران و برف هم بخواهد سر وقتش ببارد و زمین و دریا و آسمان و همه و همه نیز مرز و حدود خود را حفظ کنند....

البته بعضی هم اشکال می کنند که اگر از دانشگاههای دولتی می شود به مجلات علمی ریاضی فیزیک حتی از پژوهشگاهها هم دست یافت، آیا آنگاه حتی از دانشگاه های آزاد که پولی هم هست و کم هم پول نمی گیرند و بلکه هر چقدر هم دلشان بخواهد پول می گیرند و ...، آنگاه اینها نباید هم بیشتر این تجهیزات را دارا باشند و در اختیار دانشجویانشان قرار هم دهند؟ بگذریم که این مقاله آیا چقدر هم در مجله ای باشد و بلکه در کتابی است.

به هر حال، این مقاله نیز بنظر می رسد همان مقاله ی قبلی باشد:

https://www.worldscientific.com/doi/abs/10.1142/9789814365802_0061

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شما ممکن است به یک نابغه ای برخورد کنید که هر مسئله ای را در ریاضی فیزیک به او بدهید در ایکی ثانیه برایتان حلش کند. البته این از لحاظ منطق ریاضی یک اشکالی هم دارد و آن اینکه بالاخره اگر رایانه ای هم باشد که همه ی الگوریتمهای ریاضی فیزیکی را که تا امروز موجودند را بلد است و در آن وارد شده است، یحتمل آخرین الگوریتمی را که مربوط به خط تولید یک کارخانه ی کفاشی رباتیک اتوماتیزه است را نداند. و لذا آیا این معنایش این نیست که نابغه و نخبه ی ریاضی فیزیکی ما که در ایکی ثانیه هم هر مسئله را می تواند حل کند را گیر انداخته ایم؟

و لذا از لحاظ حکمت الهی آنگاه آیا اگر از سیدی بپرسند که آیا شما امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف دارید؟ آیا این ممکن است که آن حضرت جواب هم دهند که بنده ی حقیر ممکن است آن آخرین الگوریتم کارخانه ی اتوماتیزه کفاشی را در ایکی ثانیه حل کنم و از ایکیو سان هم جلو بزنم و لذا قبل از آن هنوز نمی توانم جواب شما را هم عرض کنم!

البته وقتی عرش اعلی را بعضی بخواهند تنزلش هم دهند به الگوریتمهای ریاضی فیزیکی که در آن به واقع عرش اعلی هم معنایی ندارد و خدا و پیغمبر و امام زمانی هم نداریم، آنگاه این سوال هم پیش می آید که اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود وارد مسائل ریاضی فیزیکی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم شوند آنچنان که همه ی مسائل را با توجه به حکمت الهی هم در نظر بگیرند و حل کنند؛ آن وقت چی؟ یعنی بالاخره مسئله ای را که مطرح است نیز نزد آن حضرت می توان برد یا راه حل مسئله و قضیه را نیز بدان حضرت می توان نشان داد یا از آن حضرت نیز پرسید. خوب، آنگاه بالاخره یا ایشان آنرا تایید می فرمایند یا می فرمایند که مثلاً مورد تایید ما به این دلایل نیست. و برو دوباره رویش کار کن تا اثباتش کنی یا راه حل درست را بدست آوری. یحتمل هم بفرمایند که این راه حل خیلی هم انقلابی است و آن دیگری کمتر هم انقلابی است و آن راه حل دیگر بلکه خیلی هم ضد انقلابی است؛ آیا چنین چیزی هم ممکن است؟

البته اینجا ممکن هم هست که هر کسی از راه برسد هم ادعای امام زمانی کند آنچنان که یزیدها و معاویه ها و ابوسفایانها هم جورهای دیگری مدعی بودند. بله، ولی اینجا مسئله این است که شما قرار است که مسئله ای ریاضی فیزیکی را هر چند که از راه های حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یا حتی حکمت الهی نیز حل کنید و راه حلش را ارائه دهید. بالاخره باید مسئله ای هم باشد که اگر آن را حل کردید و ارائه کردید همانطوری که در ریاضی فیزیک یحتمل جایزه ی فیلدز یا جایزه نوبل به شما بدهند، در حکمت الهی نیز ثابت راه حل این مسئله نیز ثابت کند که ما با خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که طرفیم؟ البته باز اینجا یحتمل بعضی اشکال کنند که یحتمل امام زمان عجل الله فرجه الشریف بوده اند که به این محقق کمک کرده اند چطور مسئله اش را از راه های حتی حکمت الهی نیز حل کند؛ ولی این ثابت هم نمی کند که او امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز هست. یحتمل ثابت کند که او از اینشتن هم بالاتر زده است. و اما هنوز او کجا و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کجا؟

به عبارت دیگر، مثل این است که شما بفرمایید که برای دهکهای پایین جامعه بهتر هم هست که ما شناسایی کنیم که کیست که یارانه هم می گیرد و بلکه توانستیم آب و گاز را هم برای آنها رایگان کنیم. و اما یحتمل بعضی باز اشکال کنند که اگر ما مخابرات و برق را بجای آب و گاز ارزانتر هم می کردیم که مردم بیشتری هم بتوانند از تسهیلات رایانه ای بهتر استفاده برند و مثلاً فیلمهای بیشتری ببینند یا بهتر مکتبخونه و بلکه دروس حوزوی آنلاین و حتی اف لاین نیز بروند؟ حالا اگر یکی دو نفر هم از اینترنت خیلی آمدند سوء استفاده های ناجور و بلکه جاسوسی هم کنند، خوب همیشه می توان آنها را لااقل بطور پتانسیل هم که شده دستگیر و حتی اعدام هم کرد. ولی بالاخره همه و همه که از اینترنت سوء استفاده نخواهند کرد. غیر از این است؟ بفرمایید که غیر از این است. این وظیفه ی انقلاب است که همه و همه را در جهت انقلاب پیش ببرد الا یک عده ی معدودی که ضد انقلاب هم باشند و مثلاً بسیج و پدافند غیر عامل و بلکه سپاه و سربازان گمنام امام زمان عجل الله فرجه الشریف بتوانند حسابشان را برسند. ولی وقتی شما دارید به یک انقلاب جهانی حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می اندیشید که نمی توانید برای اینکه چند نفر هم ضد انقلاب نیز دارید قیمت اینترنت را هم سرسام آور بفرمایید. انقلاب جهانی حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که عقب هم خواهد افتاد. البته یحتمل بعضی اینجا خیلی هم اشکال کنند که مگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه سربازان گمنام او نیز مثل تو اینقدر هالوی حمال هستند که همه چیز را مفت و مسلم لو بدهند و آنگاه تازه بفرمایند که ما خیلی هم مفتخریم که نه سر پیازیم و نه ته پیاز و بلکه مفتخریم که از هیچ چی حکمت الهی نیز هیچ چی سر در نمی آوریم ولی متخصص حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بین المللی نیز هستیم! و چرا؟ چون نظر کرده ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خیلی شده ایم و از آقازاده ها نیز بالاتر زده ایم! یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

-------------------------------------

یحتمل بعضی اشکال هم کنند که تو می خواستی واقعاً هم یک چیزی بگویی در نظر بالا ولی اگر یک کمی بیشتر هم سعی می کردی که درست آنرا بگویی؛ مسئله ات حل بود.

بله، ولی این مسئله روشن هم هست که اگر ما بتوانیم هم به آنهایی که به کذب مدعی هستند که خدا نزد ما است و لا غیر و خصوصاً نه نزد مسلمانان شیعه، آنگاه ثابت هم  می کنیم که نخیر هم؛ و بلکه خدا نزد شیعیان امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست همانطوری که آن حضرت این امر را خود ثابت هم خواهند فرمود، مسئله حل است دیگر. لطفاً التفات بفرمایید!

مثلاً اگر در مسئله ای بحرانی واقع شده ایم که بینهایت هم پیچیدگیهایی دارند که آیا بتوان آنرا از راه های رویه های ریمانی حلش کرد، آنگاه مسئله را آیا می توان هم گسترش اش داد طوری که اگر در ابَر رویه های ریمانی واقع شوند یا حتی باز هم ابَر رویه های ریمانی را نیز کاری کنیم که کاردینالیته هایش بالاتر هم روند، آنوقت آیا از پس پیچیدگیهای مسئله بر خواهیم آمد؟ و اگر نه؟ آیا اگر باز هم کاردینالیته ها و بلکه آیت اللهی ای ابر ابر رویه ها را نیز بالا ببریم مسئله حل است؟ یا خیر! پیچیدگی مسئله اصولاً باید جاهای دیگری هم دنبال شود همانطوری که اینجا هم باید دقیقتر تحقیق و بررسی شوند.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شما ممکن است به یک نابغه ای برخورد کنید که هر مسئله ای را در ریاضی فیزیک به او بدهید در ایکی ثانیه برایتان حلش کند. البته این از لحاظ منطق ریاضی یک اشکالی هم دارد و آن اینکه بالاخره اگر رایانه ای هم باشد که همه ی الگوریتمهای ریاضی فیزیکی را که تا امروز موجودند را بلد است و در آن وارد شده است، یحتمل آخرین الگوریتمی را که مربوط به خط تولید یک کارخانه ی کفاشی رباتیک اتوماتیزه است را نداند. و لذا آیا این معنایش این نیست که نابغه و نخبه ی ریاضی فیزیکی ما که در ایکی ثانیه هم هر مسئله را می تواند حل کند را گیر انداخته ایم؟

و لذا از لحاظ حکمت الهی آنگاه آیا اگر از سیدی بپرسند که آیا شما امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف دارید؟ آیا این ممکن است که آن حضرت جواب هم دهند که بنده ی حقیر ممکن است آن آخرین الگوریتم کارخانه ی اتوماتیزه کفاشی را در ایکی ثانیه حل کنم و از ایکیو سان هم جلو بزنم و لذا قبل از آن هنوز نمی توانم جواب شما را هم عرض کنم!

البته وقتی عرش اعلی را بعضی بخواهند تنزلش هم دهند به الگوریتمهای ریاضی فیزیکی که در آن به واقع عرش اعلی هم معنایی ندارد و خدا و پیغمبر و امام زمانی هم نداریم، آنگاه این سوال هم پیش می آید که اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود وارد مسائل ریاضی فیزیکی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم شوند آنچنان که همه ی مسائل را با توجه به حکمت الهی هم در نظر بگیرند و حل کنند؛ آن وقت چی؟ یعنی بالاخره مسئله ای را که مطرح است نیز نزد آن حضرت می توان برد یا راه حل مسئله و قضیه را نیز بدان حضرت می توان نشان داد یا از آن حضرت نیز پرسید. خوب، آنگاه بالاخره یا ایشان آنرا تایید می فرمایند یا می فرمایند که مثلاً مورد تایید ما به این دلایل نیست. و برو دوباره رویش کار کن تا اثباتش کنی یا راه حل درست را بدست آوری. یحتمل هم بفرمایند که این راه حل خیلی هم انقلابی است و آن دیگری کمتر هم انقلابی است و آن راه حل دیگر بلکه خیلی هم ضد انقلابی است؛ آیا چنین چیزی هم ممکن است؟

البته اینجا ممکن هم هست که هر کسی از راه برسد هم ادعای امام زمانی کند آنچنان که یزیدها و معاویه ها و ابوسفایانها هم جورهای دیگری مدعی بودند. بله، ولی اینجا مسئله این است که شما قرار است که مسئله ای ریاضی فیزیکی را هر چند که از راه های حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یا حتی حکمت الهی نیز حل کنید و راه حلش را ارائه دهید. بالاخره باید مسئله ای هم باشد که اگر آن را حل کردید و ارائه کردید همانطوری که در ریاضی فیزیک یحتمل جایزه ی فیلدز یا جایزه نوبل به شما بدهند، در حکمت الهی نیز ثابت راه حل این مسئله نیز ثابت کند که ما با خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که طرفیم؟ البته باز اینجا یحتمل بعضی اشکال کنند که یحتمل امام زمان عجل الله فرجه الشریف بوده اند که به این محقق کمک کرده اند چطور مسئله اش را از راه های حتی حکمت الهی نیز حل کند؛ ولی این ثابت هم نمی کند که او امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز هست. یحتمل ثابت کند که او از اینشتن هم بالاتر زده است. و اما هنوز او کجا و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کجا؟

به عبارت دیگر، مثل این است که شما بفرمایید که برای دهکهای پایین جامعه بهتر هم هست که ما شناسایی کنیم که کیست که یارانه هم می گیرد و بلکه توانستیم آب و گاز را هم برای آنها رایگان کنیم. و اما یحتمل بعضی باز اشکال کنند که اگر ما مخابرات و برق را بجای آب و گاز ارزانتر هم می کردیم که مردم بیشتری هم بتوانند از تسهیلات رایانه ای بهتر استفاده برند و مثلاً فیلمهای بیشتری ببینند یا بهتر مکتبخونه و بلکه دروس حوزوی آنلاین و حتی اف لاین نیز بروند؟ حالا اگر یکی دو نفر هم از اینترنت خیلی آمدند سوء استفاده های ناجور و بلکه جاسوسی هم کنند، خوب همیشه می توان آنها را لااقل بطور پتانسیل هم که شده دستگیر و حتی اعدام هم کرد. ولی بالاخره همه و همه که از اینترنت سوء استفاده نخواهند کرد. غیر از این است؟ بفرمایید که غیر از این است. این وظیفه ی انقلاب است که همه و همه را در جهت انقلاب پیش ببرد الا یک عده ی معدودی که ضد انقلاب هم باشند و مثلاً بسیج و پدافند غیر عامل و بلکه سپاه و سربازان گمنام امام زمان عجل الله فرجه الشریف بتوانند حسابشان را برسند. ولی وقتی شما دارید به یک انقلاب جهانی حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می اندیشید که نمی توانید برای اینکه چند نفر هم ضد انقلاب نیز دارید قیمت اینترنت را هم سرسام آور بفرمایید. انقلاب جهانی حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که عقب هم خواهد افتاد. البته یحتمل بعضی اینجا خیلی هم اشکال کنند که مگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه سربازان گمنام او نیز مثل تو اینقدر هالوی حمال هستند که همه چیز را مفت و مسلم لو بدهند و آنگاه تازه بفرمایند که ما خیلی هم مفتخریم که نه سر پیازیم و نه ته پیاز و بلکه مفتخریم که از هیچ چی حکمت الهی نیز هیچ چی سر در نمی آوریم ولی متخصص حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بین المللی نیز هستیم! و چرا؟ چون نظر کرده ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خیلی شده ایم و از آقازاده ها نیز بالاتر زده ایم! یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

https://press.princeton.edu/books/hardcover/9780691155913/the-gross-

zagier-formula-on-shimura-curves

 

https://en.wikipedia.org/wiki/Shou-Wu_Zhang

 

S. Zhang, Geometry of algebraic points, First International Congress of Chinese Mathematicians (Beijing, 1998), AMS/IP Stud. Adv. Math. 20 (2001), pp. 185-198.

https://arxiv.org/abs/2011.12912

 

سوفی مورل، محمد شهریاری، می دانم که می دانی، معماهای مبتنی بر معرفت مشترک، خبرنامه انجمن ریاضی ایران، شماره پیاپی 149 و 150، پائیز و زمستان 1395، صص 11- 16

 

https://arxiv.org/abs/1912.10932

arXiv:1912.10932  [pdfpsother

 

math.AG math.NT

Purity for flat cohomology

Authors: Kestutis CesnaviciusPeter Scholze

Abstract: We establish the flat cohomology version of the Gabber-Thomason purity for étale cohomology: for a complete intersection Noetherian local ring (R,m) and a commutative, finite, flat R-group G, the flat cohomology Him(R,G) vanishes for i<dim(R). For small i, this settles conjectures of Gabber that extend the Grothendieck-Lefschetz theorem and give purity for the Brauer group for schemes with complete intersection singularities. For the proof, we reduce to a flat purity statement for perfectoid rings, establish p-complete arc descent for flat cohomology of perfectoids, and then relate to coherent cohomology of Ainf via prismatic Dieudonné theory. We also present an algebraic version of tilting for étale cohomology, use it reprove the Gabber-Thomason purity, and exhibit general properties of fppf cohomology of (animated) rings with finite, locally free group scheme coefficients, such as excision, agreement with fpqc cohomology, and p-adic continuity. △ Less

Submitted 23 December, 2019; originally announced December 2019.

Comments: 67 pages

MSC Class: Primary 14F20; Secondary 14F22; 14F30; 14H20; 18G30; 18G55

 

  1. arXiv:1812.09999  [pdfpsother

     

    math.NT

    Potential automorphy over CM fields

    Authors: Patrick B. AllenFrank CalegariAna CaraianiToby GeeDavid HelmBao V. Le HungJames NewtonPeter ScholzeRichard TaylorJack A. Thorne

    Abstract: Let F be a CM number field. We prove modularity lifting theorems for regular n-dimensional Galois representations over F without any self-duality condition. We deduce that all elliptic curves E over F are potentially modular, and furthermore satisfy the Sato--Tate conjecture. As an application of a different sort, we also prove the Ramanujan Conjecture for weight zero cuspidal automorphic representations for GL2(AF). △ Less

    Submitted 24 December, 2018; originally announced December 2018.

    Comments: 192 pages

 

https://arxiv.org/abs/1905.08229

 

  1. arXiv:1711.05564  [pdfother

     

    math.NT

     

    doi10.4153/CJM-2018-018-9

    Cubic twin prime polynomials are counted by a modular form

    Authors: Lior Bary-SorokerJakob Stix

    Abstract: We present the geometry lying behind counting twin prime polynomials in Fq[T] in general. We compute cohomology and explicitly count points by means of a twisted Lefschetz trace formula applied to these parametrizing varieties for cubic twin prime polynomials. The elliptic curve X3=Y(Y−1) occurs in the geometry, and thus counting cubic twin prime polynomials involves the associated modular form. In theory, this approach can be extended to higher degree twin primes, but the computations become harder. The formula we get in degree 3 is compatible with the Hardy-Littlewood heuristic on average, agrees with the prediction for q≡2(mod3) but shows anomalies for q≡1(mod3). △ Less

    Submitted 22 November, 2017; v1 submitted 15 November, 2017; originally announced November 2017.

    Comments: minor changes

    MSC Class: 11T55; 11G25

    Journal ref: Can. J. Math.-J. Can. Math. 71 (2019) 1323-1350

  2.  

 

https://www.math.uni-frankfurt.de/~stix/publikationen.html

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

یحتمل بعضی اینجا اشکال هم کنند که همین میل رسیدن به بینهایت هم هست که حتی روسای قوای سه گانه ی ملل و نحل و مدیران ارشد را وامی دارد که هر چقدر هم که گوششان را می پیچانند، باز هم بدنبال این هستند که چه تاجی و نه چه کروناویروس کوید-19 منحوسی بر سر نه فقط رهبران مذهبی خود هم بزنند و بلکه حتی آنهایی هم که خیلی لازم هم نیست که گوششان را بپیچانند رایگان هم حاضرند تاج و تخت خود را به آن شاه جهانی ببخشند که قرار است نماز جمعه ای با هم تشریف فرما شوند و با هم تعارفات کنند آقا شما بفرما نماز! نخیر، شما بفرمایید نماز!

البته اینجا یک بار هم شهرزاد قصه گو توی بولیوار چاله هرز باتلاقی بدجوری هم گیر کرده بود و بلکه مایل هم بود که خیلی برای مدیران و سران کشورهای جهان و سران قوای ملل که در دارالمجانین بین الملل هم گیر کرده اند قصه بگوید، و لذا با بابایش رفتند دم در دارالمجانین دیدند یک کامیون مرفین قاچاق هم آورده اند و نیروی انتظامی هم تفنگ به دست دارد تیر در می کند و حالا شهرزاد خانم هم می خواهد این میان از ماشین باباش پیاده شود در حالی که آمبولانسچیها هم گیر داده اند که جای ما پارک کرده ای و نمازمان هم دیر شد از سر تقصیر تو؛ و بلکه بالاخره بطور نامحسوس هم چون دوبله وایساده بودند بابای شهرزاد جان قصه گو را جریمه هم کردند!

حالا شهرزاد خانم رفته است تو و می خواهد سخنرانی خود را در دارالمجانین بین الملل شروع کند که خودش پس افتاده است و تازه بابا هم دنبال پارکینگ بیرون می دود که ای داد بیداد که دیدی چطور شد؟ سخنرانی شروع شد و سر ما ماند بدون کلاه که چه کنیم؟ و چه نکنیم؟ کجا ماشین خود را پارک کنیم؟ حالا یک بنده خدایی هم این میان گیر داده است که این خوکها را که در دارالمجنانین بین الملل گیر کرده اند چرا یک تیر خلاص به هر کدامشان نمی زنید و راحتشان نمی کنید؟ که شهرزاد خانم هم این وسط غش کرد و افتاد زمین. هیچ کس هم نبود گوش این لامذهب را بگیرد بپیچاند که شما دیگر چه جانورهایی هستید که دم در دارالمجانین بین الملل هم حتی دست از کیف قاپی و دزدی و لامذهبیهای خود بر نمی دارید و کیف شهرزاد خانم را هم با نهایت هنر هفتم و بلکه هشتم کارگردانی می فرمایید که چه قشنگ هم بزنید؟ حالا از شهرزاد خانم و ننه باباش که پلیس و نیروی انتظامی و سپاه و ارتش و امثالهم کارشان این نیست و از سران سه قوه که فضول و بلکه جاسوس را بردند جهنم گفت هزیمش تر است.

البته اینجا شهرزاد خانم خیلی هم مایل بود که از مزایای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بفرماید برای همه ی اعضای دارالمجانین بین الملل و اینکه بالاخره اگر ما همه چیز را از بینهایت هم شروع کنیم، دیگر اگر مرزهای اقیانوسها و دریاها و خشکیها که هیچی، اگر حتی مرزهای رودخانه ها هم خدای ناکرده یک وقت طغیان کردند و مسئله خدای ناکرده شد اینکه بیخودی گفتند آقا صمد آراز آراز کرده است و نه این که یک مرتبه چطور هم شد که انداختندش توی رود و بلکه بدجوری هم سیل آمد و مایشنیش را با خودش و همه و همه را آب برد. خوب، همه و همه نیز آنگاه راضی اند به رضای خدا که بالاخره وقتی از بینهایت شروع می کنید، این چیزها را هم می تواند داشته باشد دیگر. و حالا دیگر صفر و یک را هم در مختصات محلی نسبت به بینهایت کاری نداریم که در مادولاهای کاسپیدالیزاسیون بلیه ای نظریه های اینتریونیورسال تایشمولری هم چطور می شوند.

فقط می ماند اینکه اگر قرار است که ما از بینهایت هم نزول کنیم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و مثلاً به ابر-رویه های ریمانی نیز بپردازیم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، خوب دیگر چرا باید برویم میان یک مشته دانشمندنماهایی که ادعا هم دارند که ما می خواهیم خالق را نیز کلاً کنار بگذاریم و ببینیم خودمان چه می توانیم کنیم؟ پس اینجا وسط این باتلاق دارالمجانین بین الملل گوش روسا را روسایی دیگر پیچان، حضرات آیات عظام مرجع معظم تقلید و ولی فقیه و بلکه خود حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و خدای سبحان حمیدِ مجید چه می شوند؟

آیا ما اینچنین باید باشیم؟ شهرزاد قصه گو بعد از اینکه آب زدند به صورتش و حالش جا آمد می پرسد که بالاخره ما در میان این باتلاق ریسمانی بی خداها و لامذهبیهایی که خیلی هم اتفاقاً ادعاهای کذب و دروغ خالق را کنار گذاشتن هم دارند؛ اینجا در میان همه ی اینها چه می کنیم؟ مسئله اینجا این است که اهل کتاب یحتمل دیده اند که هر چه بفرمایند که خدا نزد ما است و بلکه این مثلاً عیسی بن مریم است که خدا و پسر خدا است و عزیر است که پسر خدا است، فایده ای نکرده است و حالا که اینطور است گفته اند که ما آنطرف قضایا را هم که آیا همچون قضیه ی آخر فرما آیا در بینهایت هم جوابهایی داریم یا اینکه در هیچ موردی بلکه هیچ جوابی هم نداریم چه می کنیم؟ می گوییم بلکه ما هم خودمان اصلا از بیخ کمونیست و سوسیالیستیم و السلام نامه تمام. و حالا خر بیار و باقلا بار بزن وسط این دارالمجانین بین الملل که نه آقا صادق را می یابید و نه آقا حمید را و نه بلکه آقا جمال و  آقا جلال را! و بلکه باید افرودیت خانم را هم بجای شهرزاد خانم قصه گو بیابیم و پیدا کنیم که ببینیم چطور هم هست که آنهایی که مادرزادی روشندلند سلولهای شبکیه ی چشمشان چطور می شود که اینطور قوزی و بلکه قوز بالای قوزی هم می شوند.

یعنی شهرزاد خانم قصه گوی عزیز می فرمایند که توی این بین الملل دارالمجانین چطور هم همه و همه نگرانند که هر چه زودتر از خود رفع اتهام هم کنند که چطور اختلاس و دزدی و حقوقهای نجومی و بلکه جاسوسی هم نداشته اند و نکرده اند و نکرده ایم و بلکه عرب و عجم هم بجان هم نیانداخته ایم و بلکه همه و همه هم با هم خیلی قشنگ سازش هم کرده اند، و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم که بالاخره آیا مرزهای دریاها هم هستند که طغیان ممکن است بکنند یا مرزهای کشورها هم ممکن است طغیان کنند و لذا نیاز به دیوارکشیها و سیم خاردارها و مرزبانیهای سفت و سخت هم بیشتر دارند؟

و خلاصه خود شهرزاد خانم قصه گو تا توانست گوش همه ی دارالمجانین بین الملل را الی ما شاء الله و نه الی ما شاء الناس حالا بپیچان و کی نپیچان که بعضهم علی بعض هم توی سر و کله ی هم می زدند و گوش می پیچاندند که شماها بودید که ما را چقدر خاک تو سرمان کردید و آن دیگران هم که کوتاه نمی آمدند که نخیر؛ اتفاقاً بیگانگان بیغیرت با غین بزرگ بلکه خود شمایید و ما هم اصلا با بیگاگان بی غیرت با غین کوچک هم کاری نداریم و. چه رسد به اینکه این وصله ها به ماها هم بخواهید بچسبانید. خلاصه معلوم هم نشد که مشکل خیلی از افرودیت است یا از شهرزاد قصه گو یا اینکه بالاخره سر المستودع فیها نزد حضرت زهرای اطهر و حضرت زینب کبری و بلکه حضرت خدیجه علیهم السلام اجمعین نیز کجا است؟ ولی بالاخره توانست حالی مستمعین دارالمجانین بین الملل کند که آقایان خانمها خوب است سری به کتابخانه ی ای-شیعه هم بزنید حتی اگر من لا یحضره الفقیه ترجمه ی علی اکبر غفاری را هم دارید چرا که نسخه هایی هم از شروح شیخ بهایی و استرآبادی آنجا هست و بلکه نسخه ی دیگری هم به عربی با تصحیح همین علی اکبر غفاری خودمان هست که با اینکه چهار جلد بجای شش جلد هم هست، یحتمل رو به یقین بتوان گفت که چون فقط عربی است و لذا مفصلتر از نسخه ی ترجمه شده نیز می باشد. و اما این هم ناگفته نماند که لااقل یک جلد از شش جلد ترجمه ی من لا یحضره الفقیه راجع به حج هم هست. بالاخره قبله ی مسلمین جهان است. و فقط یک چیزی هم نیست که شهرزاد قصه گو بخواهد برای دارالمجانین بین الملل بازگو کند و بلکه تاج و تخت و حتی حرکت در جواهر حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را یافتن و از باتلاقها و چاله هرزها و امثالهم استخراج کردن را نه فقط شهرزاد قصه گو در دارالمجانین بین الملل برای سران قوای بین الملل بفرماید که کار هر هالوی حمالی نیز نمی باشد. و الا اینشتن و نیوتن و بلکه موبیس هم از همه و همه بیشتر گریه نمی کردند که این دیگر چه وضعی است برای ما درست کرده اید که دیگر حتی نمی گذارید ما به ریاضی فیزیکمان هم بپردازیم و کارمان را هم بکنیم؟ ما پاچه هایمان را آمده ایم توی این باتلاق و بالا زده ایم و توی لجن داریم دنبال حرکت در جواهر آلات خود می گردیم و بلکه توانستیم هم کوه نور و بلکه کوه های نور را بالاخره پس آوریم؛ و این سران قوای دارالمجانین بین الملل چطور به همه گیر داده اند که همین شماهایید که کار را خراب کرده اید و نمی گذارید حرکتی در جواهرآلات رخ دهد چرا که متوجه هم نیستید که چقدر زرنگ بازی است و بلکه خواب هم مانده اید و مکتب و مکتبخونه را هم به باد داده اید و رویتان هم نمی شود و الا جام و کاپ مسابقه را هم برمی داشتید و فرار می کردید که ما خیلی مسابقه را برده ایم و خاک توی سرتان کنند خوکهای کثیفی کانه است که سرتان را هم ببرند؛ و لذا تا می توانید هم جیغ و داد و فریاد خوکی دربیاورید تا تیر خلاص را بهتان نزده اند. سهرزاد خانم هم که تازه حالش از غش و ضعف بیرون آمده بود، از سر قوزش پایین نمی آمد و حالا تازه شروع کرده بود به گیر دادن و ول هم نمی کرد. هر چه فرمودند که بابا جان یک کمی هم از نظریه های بست-کن و بلکه بست-کن-وود-ونگ بفرمایید مستفیذ شویم.؛ نخیرا مرغ و بلکه تخم مرغ هم بعد از اینکه مرغ شود تازه یک پا بیشتر نخواهند داشت. 

این مقالات را هم راجع به نور خسته بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2005.07931

https://arxiv.org/abs/0707.3351

https://arxiv.org/abs/astro-ph/9904131

ایو-هانری سنژوند راجع به پروتئینها و اپیدمیها هم کارهایی دارد! اینها را از بوگومولوف هم که مُچیزوکی راجع بدانها گویا حرفهایی دارد در رابطه با حدس آ-ب-س ABC و حدس شاپیرو را ببینید:

https://arxiv.org/abs/math/0106212

https://arxiv.org/abs/math/9810042

حالا این هم یحتمل خوب باشد ببینیم:

https://arxiv.org/abs/alg-geom/9603019

البته ناگفته هم نماند که در رابطه با نور خسته این هم آقایان خانمهای نمازگزار اول وقت صبح و نماز شب خوان یادشان باشد که یحتمل قدری هم استراحت کنند تا نماز ظهر و بلکه یک ضرب هم به کار و تلاش نپردازند از صبح تا شب و از شب تا صبح؛ و یک خستگی هم در کنند با حتی المقدور کمی دراز کشیدن. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

 

بعضی یحتمل ایراد می کنند که چرا مسئلولی گفته است گوش مدیران علی رتبه کشوری را خواهد پیچاند یا می پیچاند؟ مسئله این نیست که چرا مسئولی چنین هم گفته است یا نگفته است. مسئله بلکه این است که مدیریت مدیران کشور از نوعی است که خواهی نخواهی هیچ کس هم که گوش نپیچاند، خدا خودش گوش می پیچاند بدون اینکه یحتمل خود مدیر هم دقیقاً متوجه شود که چطور چنین شد؟! 

این مسئله گوش پیچاندن را در مکتبخونه بیشتر متوجه می شوید وقتی دارید به استادی گوش می دهید که فکر می کردید خودتان همه چیز را قبلاً بلدید. ولی بعد یحتمل متوجه هم خواهید شد که چطور حضرت استاد مدام دارند مچتان را می گیرند هر چند که یحتمل خیلی هم گوش نپیچانند! نکته ی دیگر اینجا است که ما فکر کنیم که اگر ما در داخل کشور درس خوانده ایم و جبهه هم رفته ایم یا بسیجی هم هستیم یا بدتر از این بنده ی حقیر می خواهیم هم بسیجی باشیم ولی پشت در بسیج هم گیر کرده ایم، آنگاه ما صلاحیتمان بیشتر از بقیه هم هست. البته این یک تفکر مخالف دیگری هم دارد که نظرش این است که الا و لله که فقط آنهایی که در غرب و مثلاً آمریکا تحصلات خیلی عالیه داشته اند هستند که از همه و همه بهتر هم هستند. ولی این پیچاندن گوش واقعاً هم به نهایتش می رسد وقتی افراد اتفاقاً خیلی کم سوادی هم خیلی سعی هم می کنند که هر جوری هم که شده از همه جلو بزنند ولی نهایتاً بدجوری زمین هم می خورند. یا جاسوس از آب در می آیند یا مرتکب جنایات فجیع می شوند یا .... اینجا است که تفاوت آن آیت الله ای که مرجع معظم تقلید تشریف دارند و حتی هالوی حمالی که قرار است به او کمک هم کند از یک طرف و آن بیسوادی که در کار خود هم گیر کرده و مانده است و ادعاهای کذب هم می کند روشن می شود.

از یک طرف آن مرجع تقلید و هالوی حمال خود متوجه اند که نزدیک شدن به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و عرش الهی حتی در حد حمالی عرش الهی که حالا به چه معنا است و برای  ما تصورش چیست؟ این خود جای بحث هم دارد؛ و اما به هر حال سالک الی الله در هر حالی متوجه است که نزدیک شدن به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف تقوی و ایمانی بینهایت را می طلبد. یحتمل بتوان گفت که مثل این می ماند که ما توانهای فرضاً اعداد 2 و 3 و 5 را در نظر بگیریم و بخواهیم ببینیم که آیا اینها چطور در قضیه ی آخر فرما کار می کنند؟ یا اگر کار نمی کنند چطور اگر اعدادی جبری را درست و حسابی به هیئت اعداد صحیح میدان اعداد گویا بیافزاییم آنگاه جوابهایی را با همین اعداد برای معادلات قضیه آخر فرما هم خواهیم داشت. و اما به هر حال یک چیزی روشن است و آن اینکه اگر توان این اعداد به بینهایت میل کنند، آنگاه آیا نمی توان گفت که 

n --> infinity     2^n+3^n=5^n 

به عبارت دیگر وقتی در بینهایت عرش اعلی به حق هم واقعیم، دیگر حمال و آیت الله مرجع عالی قدر تقلید هم ندارد؟ یحتمل یک نشانه اش این باشد که خود پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم هم وارد جهاد و قتال می شوند و وقتی همه دارند کار می کنند آن حضرت هم گوشه ای از کار ار می گیرند و مثلاً حتی هیزم هم جمع می کنند.

ولی از آن طرف هم منافقین را نیز می توان شناسایی کرد و حتی یک جاهایی هم مسئله می شود جاسوسی دشمن را کردن. یعنی نمی شود رفت به عرش اعلی و انتظار هم داشت که جاسوسی خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار را کنیم. مسئله آنقدر تابلو می شود که یحتمل خود آن جاسوس نفهمد که چطور دستش رو شده است ولی بقیه همه بفهمند. بالاخره هیچ کس نفهمد که خدا و پیغمبر و امام زمان عجل اللله فرجه الشریف را نمی شود سرشان را کلاه گذاشت. عرض بنده ی حقیر این است که حکمت الهی را بالاخره آیا می توان چقدر هم از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نتیجه گرفت؟ آیا طرف به جاسوسی افتاده است و بجای اینکه باعث شود که از این طرف همه و همه متمایل شوند، بلکه همه و همه به آن طرف هم متمایل می شوند و از همه بیشتر هم خودش است که تابلو است؟ یک جایی هست که مسئله دقیقاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف در عرش اعلی است همانطوری که امام حسین علیه السلام نیز همینطور است و اینکه ما چقدر می توانیم به این حضرات پیغمبر و حضرت زهرا و ائمه ی اطهار نزدیک هم شویم آنچنان که در هر لحظه ای مسئله از نوع صفر و بینهایتی حتی از مراتب آیت اللهی (کاردینالیته ی) بالاتری هم هست آنچنان که بین طلبه و مرجع تقلید هم طور دیگری صفر و بینهایت است؟

مسئله اینجا این است که آن خدایی که مرز بین خشکی و دریا و اقیانوس را حفظ می کند و باران و برف و بلکه طوفان هم می فرستد را نمی توان گفت که خدایی است که مختص یک کشور و بلکه یک منطقه یا یک قاره ی خاص است و بلکه خدای زمین و آسمانها است و هم برای او است که دستور هم می فرماید: وَمِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿الطور: ٤٩﴾ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

٢١٠٩ ـ قال النبی صلى‌الله‌علیه‌وآله : « سمیت الکعبة کعبة لأنها وسط الدنیا » [٢].

 

من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق ابن بابویه، جلد 2، ص 190

http://lib.eshia.ir/11021/2/190

 

 

279 / 1 - حدثنا الشیخ الجلیل أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسى ابن بابویه القمی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمد بن علی ماجیلویه، عن عمه محمد بن أبی القاسم، عن أحمد بن أبی عبد الله البرقی، عن أبی الحسن علی بن الحسین البرقی، عن عبد الله بن جبلة، عن معاویة بن عمار، عن الحسن بن عبد الله، عن أبیه، عن جده الحسن بن علی بن أبی طالب (علیه السلام)، قال: جاء نفر من الیهود إلى رسول الله (صلى الله علیه وآله) فقالوا: یا محمد، أنت الذی تزعم أنک رسول الله، وأنک الذی یوحى إلیک کما أوحی إلى موسى بن عمران (علیه السلام)؟ فسکت النبی (صلى الله علیه وآله) ساعة، ثم قال: نعم، أنا سید ولد آدم ولا فخر، وأنا خاتم النبیین، وإمام المتقین، ورسول رب العالمین. قالوا: إلى من، إلى العرب، أم إلى العجم، أم إلینا؟ فأنزل الله عزوجل هذه الآیة (قل) یا محمد (یا أیها الناس إنی رسول الله إلیکم جمیعا) [1]. قال الیهودی الذی کان أعلمهم: یا محمد، إنی أسألک عن عشر کلمات أعطى الله عزوجل موسى بن عمران فی البقعة المبارکة حیث ناجاه، لا یعلمها إلا نبی مرسل أو ملک مقرب. قال النبی (صلى الله علیه وآله): سلنی. قال: أخبرنی - یا محمد - عن الکلمات التی اختارهن الله لابراهیم حیث بنى البیت. قال: النبی (صلى الله علیه وآله): نعم، سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أکبر. قال الیهودی: فبأی شئ بنى هذه الکعبة مربعة؟ قال النبی (صلى الله علیه وآله): بالکلمات الاربع. قال: لای شئ سمیت الکعبة؟ قال النبی (صلى الله علیه وآله): لانها وسط الدنیا. قال الیهودی: أخبرنی عن تفسیر: سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أکبر. قال النبی (صلى الله علیه وآله): علم الله عزوجل أن بنی آدم یکذبون على الله، فقال: سبحان الله، تبریا مما یقولون، وأما قوله: الحمد لله، فإنه علم أن العباد لا یؤدون شکر نعمته، فحمد نفسه قبل أن یحمدوه، وهو أول الکلام، لو لا ذلک لما أنعم الله على أحد بنعمته، وقوله: لا إله إلا الله، یعنی وحدانیته، لا یقبل الله الاعمال إلا بها، وهی کلمة التقوى، ویثقل الله بها الموازین یوم القیامة، وأما قوله: والله أکبر، فهی کلمة أعلى الکلمات وأحبها إلى الله عزوجل، یعنی أنه لیس شئ أکبر منی، لاتفتتح الصلوات إلا بها لکرامتها على الله وهو الاسم الاکرم. قال الیهودی: صدقت یا محمد، فما جزاء قائلها؟ قال (صلى الله علیه وآله): إذا قال العبد: سبحان الله، سبح معه ما دون العرش فیعطى قائلها عشر أمثالها، وإذا قال: الحمد لله، أنعم الله علیه بنعیم الدنیا موصولا بنعیم الآخرة، وهی الکلمة التی یقولها أهل الجنة إذا دخلوها، وینقطع الکلام الذی یقولونه فی الدنیا ما خلا الحمد لله، وذلک قوله عزوجل: (دعواهم فیها سبحانک اللهم وتحیتهم فیها سلام وءاخر دعواهم أن الحمد لله رب العالمین) [1]. وأما قوله: لا إله لا الله، فالجنة جزاؤه، وذلک قوله عزوجل: (هل جزاء الاحسان إلا الاحسان) [1] یقول: هل جزاء لا إله إلا الله إلا الجنة. فقال الیهودی: صدقت یا محمد، قد أخبرت واحدة، فتأذن لی أن أسألک الثانیة. فقال النبی (صلى الله علیه وآله): صلنی عما شئت، وجبرئیل عن یمین النبی (صلى الله علیه وآله): ومیکائیل عن یساره یلقنانه، فقال الیهودی: لای شئ سمیت محمدا وأحمد وأبا القاسم وبشیرا ونذیرا وداعیا؟ فقال النبی (صلى الله علیه وآله): أما محمد فإنی محمود فإنی فی الارض، وأما أحمد فإنی محمود فی السماء، وأما أبو القاسم فإن الله عزوجل یقسم یوم القیامة قسمة النار، فمن کفر بی من الاولین والآخرین ففی النار، ویقسم قسمة الجنة، فمن آمن بی وأقر بنبوتی ففی الجنة، وأما الداعی فإنی أدعوا الناس إلى دین ربی، وأما النذیر فإنی أنذر بالنار من عصانی، وأما البشیر فإنی ابشر بالجنة من أطاعنی. قال: صدقت یا محمد، فأخبرنی عن الله عزوجل، لای شئ وقت هذه الخمس صلوات فی خمس مواقیت على أمتک فی ساعات اللیل والنهار؟ قال النبی (صلى الله علیه وآله): إن الشمس إذا طلعت عند الزوال، لها حلقة تدخل فیها، فإذا دخلت فیها زالت الشمس، فیسبح کل شئ دون العرش لوجه ربی، وهی الساعة التی یصلی علی فیها ربی، ففرض الله عزوجل علی وعلى أمتی فیها الصلاة، وقال: (أقم الصلاة لدلوک الشمس إلى غسق اللیل) [2] وهی الساعة التی یؤتى فیها بجهنم یوم القیامة، فما من مؤمن یوفق تلک الساعة أن یکون ساجدا أو راکعا أو قائما إلا حرم الله عزوجل جسده على النار. وأما صلاة العصر، فهی الساعة التی أکل فیها آدم من الشجرة، فأخرجه الله من الجنة، فأمر الله ذریته بهذه الصلاة إلى یوم القیامة، واختارها لامتی، فهی من أحب الصلوات إلى الله عزوجل، وأوصانی أن أحفظها من بین الصلوات. وأما صلاة المغرب، فهی الساعة التی تاب الله فیها على آدم، وکان بین ما أکل من الشجرة، وبین ما تاب الله علیه ثلاثمائة سنة من أیام الدنیا، وفی أیام الآخرة یوم کألف سنة، من وقت صلاة العصر إلى العشاء، فصلى آدم ثلاث رکعات: رکعة لخطیئته، ورکعة لخطیئة حواء، ورکعة لتوبته، فافترض الله عزوجل هذه الثلاث رکعات على أمتی، وهی الساعة التی یستجاب فیها الدعاء، فوعدنی ربی أن یستجیب لمن دعاه فیها، وهذه الصلاة التی أمرنی بها ربی عزوجل، فقال (سبحان الله حین تمسون وحین تصبحون) [1]. وأما صلاة العشاء الآخرة، فإن للقبر ظلمة، ولیوم القیامة ظلمة، أمرنی الله وأمتی بهذه الصلاة فی ذلک الوقت، لتنور لهم القبور، ولیعطوا النور على الصراط، وما من قدم مشت إلى صلاة العتمة إلا حرم الله جسدها على النار، وهی الصلاة التی اختارها الله للمرسلین قبلی. وأما صلاة الفجر، فإن الشمس إذا طلعت تطلع على قرنی الشیطان، فأمرنی الله عزوجل أن أصلی صلاة الفجر قبل طلوع الشمس، وقبل أن یسجد لها الکافر، فتسجد أمتی لله، وسرعتها أحب إلى الله، وهی الصلاة التی تشهدها ملائکة اللیل وملائکة النهار. قال: صدقت یا محمد، فأخبرنی لای شئ توضأ هذه الجوارح الاربع، وهی أنظف المواضع فی الجسد؟ قال النبی (صلى الله علیه وآله): لما أن وسوس الشیطان إلى آدم، ودنا آدم من الشجرة ونظر إلیها، ذهب ماء وجهه، ثم قام، وهو أول قدم مشت إلى الخطیئة، ثم تناول بیده، ثم مسها فأکل منها، فطار الحلی والحلل عن جسده، ثم وضع یده على أم رأسه وبکى، فلما تاب الله عز وجل علیه، فرض الله عز وجل علیه وعلى ذریته الوضوء على هذه الجوارح الاربع، وأمره أن یغسل الوجه لما نظر إلى الشجرة، وأمره بغسل الساعدین إلى المرفقین لما تناول منها وأمره بمسح الرأس لما وضع یده على رأسه، وأمره بمسح القدمین لما مشى إلى الخطیئة، ثم سن على أمتی المضمضة لتنقی القلب من الحرام، والاستنشاق لتحرم علیهم رائحة النار ونتنها. قال الیهودی: صدقت یا محمد، فما جزاء عاملها؟ قال النبی (صلى الله علیه وآله): أول ما یمس الماء یتباعد عنه الشیطان، فإذا تمضمض نور الله قلبه ولسانه بالحکمة، فإذا استنشق آمنه الله من النار ورزقه رائحة الجنة، فإذا غسل وجهه بیض الله وجهه یوم تبیض فیه وجوه وتسود وجوه، وإذا غسل ساعدیه حرم الله علیه أغلال النار، وإذا مسح رأسه مسح الله عنه سیئاته، وإذا مسح قدمیه أجازه الله على الصراط یوم تزل فیه الاقدام. قال: صدقت یا محمد، فأخبرنی عن الخامسة، لای شئ أمر الله بالاغتسال من الجنابة، ولم یمر من البول والغائط؟ قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): إن آدم لما آکل من الشجرة دب ذلک فی عروقه وشعره وبشره، فإذا جامع الرجل أهله خرج الماء من کل عرق وشعرة، فأوجب الله على ذریته الاغتسال من الجنابة إلى یوم القیامة، والبول یخرج من فضلة الشراب الذی یشربه الانسان، والغائط یخرج من فضلة الطعام الذی یأکله، فعلیهم منهما الوضوء. قال الیهودی: صدقت یا محمد، فأخبرنی ما جزاء من اغتسل من الحلال؟ قال النبی (صلى الله علیه وآله): إن المؤمن إذا جامع أهله بسط سبعون ألف ملک جناحه، وتنزل الرحمة، فإذا اغتسل بنى الله له بکل قطرة بیتا فی الجنة، وهو سر فیما بین الله وبین خلقه - یعنی الاغتسال من الجنابة -. قال الیهودی: صدقت یا محمد، فأخبرنی عن السادسة، عن خمسة أشیاء مکتوبات فی التوراة، أمر الله بنی إسرائیل أن یقتدوا بموسى فیها من بعده. قال النبی (صلى الله علیه وآله): فأنشدتک بالله إن أنا أخبرتک تقر لی؟ قال الیهودی: نعم یا محمد. قال: فقال النبی (صلى الله علیه وآله): أول ما فی التوراة مکتوب محمد رسول الله، وهی بالعبرانیة: طاب، ثم تلا رسول الله هذه الآیة (یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة والانجیل) * [1]، و * (مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه أحمد) [2]، وفی السطر الثانی اسم وصیی علی بن أبی طالب (علیه السلام)، والثالث والرابع سبطی الحسن والحسین، وفی السطر الخامس أمهما فاطمة سیدة نساء العالمین، وفی التوراة اسم وصیی ألیا، واسم سبطی شبر وشبیر، وهما نورا فاطمة. فقال الیهودی: صدقت یا محمد، فأخبرنی عن فضلکم أهل البیت. قال النبی (صلى الله علیه وآله): لی فضل على النبیین، فما من نبی إلا دعا على قومه بدعوة، وأنا أخرت دعوتی لامتی لاشفع لهم یوم القیامة، وأما فضل أهل بیتی وذریتی على غیرهم کفضل الماء على کل شئ، وبه حیاة کل شئ وحب أهل بیتی وذریتی استکمال الدین، وتلا رسول الله هذه الآیة (الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا) [3] إلى آخر الآیة. قال الیهودی: صدقت یا محمد، فأخبرنی بالسابع: ما فضل الرجال على النساء؟ قال النبی (صلى الله علیه وآله): کفضل السماء على الارض، وکفضل الماء على الارض، فبالماء تحیا الارض، وبالرجال تحیا النساء، لولا الرجال ما خلق النساء، لقول الله عز وجل: (الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض) [4]. قال الیهودی: لای شئ کان هکذا؟ قال النبی (صلى الله علیه وآله): خلق الله عز وجل آدم من طین، ومن فضلته وبقیته خلقت حواء، وأول من أطاع النساء آدم فأنزله الله من الجنة، وقد بین فضل الرجال على النساء فی الدنیا، ألا ترى إلى النساء کیف یحضن ولا یمکنهن العبادة من القذارة، والرجال لا یصیبهم شئ من الطمث! قال الیهودی: صدقت یا محمد، فأخبرنی لای شئ فرض الله عز وجل الصوم على أمتک بالنهار ثلاثین یوما، وفرض على الامم أکثر من ذلک؟ قال النبی (صلى الله علیه وآله): إن آدم لما أکل من الشجرة بقی فی بطنه ثلاثین یوما، ففرض الله على ذریته ثلاثین یوما الجوع والعطش، والذی یأکلونه باللیل تفضل من الله عز وجل علیهم، وکذلک کان على آدم، ففرض الله عز وجل على امتی ذلک، ثم تلا رسول الله (صلى الله علیه وآله) هذه الآیة (کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون * أیاما معدودات) [1]. قال الیهودی: صدقت یا محمد، فما جزاء من صامها؟ فقال النبی (صلى الله علیه وآله): ما من مؤمن یصوم شهر رمضان احتسابا إلا أوجب الله له سبع خصال: أولها: یذوب الحرام فی جسده، والثانیة یقرب من رحمة الله، والثالثة: یکون قد کفر خطیئة أبیه آدم، والرابعة: یهون الله علیه سکرات الموت، والخامسة: أمان من الجوع والعطش یوم القیامة، والسادسة: یعطیه الله براءة من النار، والسابعة: یطعمه الله من ثمرات الجنة. قال: صدقت یا محمد، فأخبرنی عن التاسعة، لای شئ أمر الله بالوقوف بعرفات بعد العصر؟ قال النبی (صلى الله علیه وآله): إن العصر هی الساعة التی عصى فیها آدم ربه، ففرض الله عز وجل على امتی الوقوف والتضرع والدعاء فی أحب المواضع إلیه، وتکفل لهم بالجنة، والساعة التی ینصرف فیها الناس هی الساعة التی تلقى فیها آدم من ربه کلمات فتاب علیه إنه هو التواب الرحیم. ثم قال النبی (صلى الله علیه وآله): والذی بعثنی بالحق بشیرا ونذیرا، إن لله بابا فی السماء الدنیا یقال له: باب الرحمة، وباب التوبة، وباب الحاجات، وباب التفضل، وباب الاحسان، وباب الجود، وباب الکرم، وباب العفو، ولا یجتمع بعرفات أحد إلا استأهل من الله فی ذلک الوقت هذه الخصال، وإن لله عز وجل مائة ألف ملک، مع کل ملک مائة وعشرون ألف ملک، ولله رحمة على أهل عرفات ینزلها على أهل عرفات، فإذا انصرفوا أشهد الله ملائکته بعتق أهل عرفات من النار، وأوجب الله عز وجل لهم الجنة، ونادى مناد: انصرفوا مغفورین، فقد أرضیتمونی ورضیت عنکم. قال الیهودی: صدقت یا محمد، فأخبرنی عن العاشرة، عن سبع خصال أعطاک الله من بین النبیین، وأعطى امتک من بین الامم. فقال النبی (صلى الله علیه وآله): أعطانی الله عز وجل فاتحة الکتاب، والاذان، والجماعة فی المسجد، ویوم الجمعة، والاجهار فی ثلاث صلوات، والرخصة لامتی عند الامراض والسفر، والصلاة على الجنائز، والشفاعة لاصحاب الکبائر من أمتی. قال الیهودی: صدقت یا محمد، فما جزاء من قرأ فاتحة الکتاب؟ قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): من قرأ فاتحة الکتاب أعطاه الله بعدد کل آیة أنزلت من السماء، فیجزى بها ثوابها، وأما الاذان فإنه یحشر المؤذنون من أمتی مع النبیین والصدیقین والشهداء والصالحین، وأما الجماعة فإن صفوف امتی کصفوف الملائکة فی السماء، والرکعة فی الجماعة أربع وعشرون رکعة، کل رکعة أحب إلى الله عز وجل من عبادة أربعین سنة، وأما یوم الجمعة فیجمع الله فیه الاولین والآخرین للحساب، فما من مؤمن مشى إلى الجماعة إلا خفف الله عز وجل علیه أهوال یوم القیامة ثم یأمر به إلى الجنة، وأما الاجهار فإنه یتباعد لهب النار منه بقدر ما یبلغ صوته، ویجوز على الصراط، ویعطى السرور حتى یدخل الجنة، وأما السادس فإن الله عز وجل یخفف أهوال یوم القیامة لامتی، کما ذکر الله عز وجل فی القرآن، وما من مؤمن یصلی على الجنائز إلا أوجب الله له الجنة، إلا أن یکون منافقا أو عاقا، وأما شفاعتی فهی لاصحاب الکبائر، ما خلا أهل الشرک والظلم! قال: صدقت یا محمد وأنا أشهد أن لا إله إلا الله، وأنک عبده ورسوله، خاتم النبیین، وإمام المتقین، ورسول رب العالمین. فلما أسلم وحسن إسلامه أخرج رقا أبیض، فیه جمیع ما قال النبی (صلى الله علیه وآله)، وقال: یا رسول الله، والذی بعثک بالحق نبیا، ما استنسختها إلا من الالواح التی کتبها الله عز وجل لموسى بن عمران (علیه السلام)، ولقد قرأت فی التوراة فضلک حتى شککت فیها یا محمد، ولقد کنت أمحو اسمک منذ أربعین سنة من التوراة، کلما محوته وجدته مثبتا فیها، ولقد قرأت فی التوراة أن هذه المسائل لا یخرجها غیرک، وأن فی الساعة التی ترد علیک فیها هذه المسائل یکون جبرئیل عن یمینک، ومیکائیل عن یسارک، ووصیک بین یدیک. فقال رسول الله (صلى الله علیه وآله): صدقت، هذا جبرئیل عن یمینی، ومیکائیل عن یساری، ووصیی علی بن أبی طالب (علیه السلام) بین یدی، فآمن الیهودی وحسن إسلامه [1]. وصلى الله على رسوله محمد وآله الطاهرین

 

امالی شیخ صدوق، صص 254- 262

http://lib.eshia.ir/15033/1/254

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

5875- قال المفضل: و سمعت الصادق علیه السلام یقول: " بلیة الناس علینا عظیمة ان دعوناهم لم یجیبونا، و ان ترکناهم لم یهتدوا بغیرنا"

5875 مفضل گفت: و از امام صادق علیه السلام شنیدم که فیفرمود: بلیه ی مردم بر ما عظیم است، اگر ایشان را بخوانیم ما را اجابت نمیکنند، و اگر ایشان را واگذاریم، بوسیله ی غیر ما هدایت نمیشوند.

 

من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه شیخ صدوق، ترجمه علی اکبر غفاری، جلد 6، ص356

 

 

یک بحثی اینجا یحتمل در می گیرد بین هالوی حمال و حضرت آیت الله العظمی مرجع تقلیدی که اتفاقاً استاد حکمت متعالیه و ریاضی فیزیک و فقه هم تشریف دارند و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف حول مسائل مربوط به حدس ABC و اثبات آن.

 

امام زمان عجل الله فرجه الشریف: 

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ لاَ لِأَمْرِهِ تَعْقِلُونَ وَ لاَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ تَقْبَلُوَن حِکْمَةٌ بٰالِغَةٌ فَمٰا تُغْنِ اَلنُّذُرُ [عَنْ قَوْمٍ لاٰ یُؤْمِنُونَ] اَلسَّلاَمُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِینَ هرگاه خواستید توجه کنید به وسیله ما به سوى خداوند تبارک و تعالى و به سوى ما پس بگویید چنانکه خداى تعالى فرموده

سَلاَمٌ عَلَى آلِ یس...

هالوی حمال: حاج آقا بنده ی حقیر می خواستم بپرسم اصلا این حدس آ-ب-س (ABC) و اثبات آن به چه دردی در دنیا و بلکه در آخرت ما هم می خورد؟

مرجع تقلید عظماء حفظه الله: مسئله را نباید اینطوری نگاه کنید که این حدس و اثباتش به چه درد ما می خورند. یحتمل بهتر نمی بود می دیدید این نظریه های اینتریونیورسال تایشمولری یحتمل چطور می توانند به شما در مباحث دیگری مثل ابر-رویه های ریمانی نیز کمکهایی برسانند؟ مثلاً به این مقاله ی زیر هم بنگرید: 

https://arxiv.org/abs/2005.04378

هالوی حمال: خوب، حالا توی این وضعیت کرونایی اینها باز به چه کار ما می آیند؟ آیا صلاح است که ما روی آنها کار هم کنیم؟ فایده ای هم برای ما دارند؟

مرجع عظمی تقلید حفظه الله: اتفاقاً مسئله همینجاها است که در این وضعیتهایی که بقول معروف احتیاج است که یک کارهای جدیدی سریعاً هم به نتیجه برسند، این نوع از اثباتها و مسائل می توانند هم تمرینهایی باشند برای آنهایی که قدرت انتقال سریعی هم دارند و می توانند مسائلی را از جمله واکسن کروناویروس منحوس کوید-19 را در اسرع وقت و از همه ی عالم زودتر و به بهترین وجهی برای همه ی بشریت هم بیابند و بلکه رایگان در اختیار همگان قرار دهند! یک جاهایی هست که شما دارید مکعب روبیک را اسلو موشن می کنید که ببینید چطور بالاخره مسئله اش را حل کنید! ولی یک افراد خیلی نخبه تری و خیلی نابغه های هم یحتمل پیدا شوند که حتی سریعترینها در حل مکعب روبیک را نیز سعی می کنند حتی سریعتر حل کنند و فرضاً از این سریعترینها هم فیلمشان را می گیرند و بعد همانها را نیز فست فوروارد می کنند البته به تعبیر من اگر حالا برایشان فایده ای هم داشته باشد. و یک مرتبه دید در کمتر از یک ثانیه مکعب روبیک را حل کردند همانطوری که رایانه ای می توانید الگوریتم را وارونه بفرمایید و مسئله حل است چرا که از مکعب درست قدم به قدم دارید می روید به یک مکعبی که به هم ریخته هم هست. و کافی است که هر قدم از الگوریتم را رایانه بخاطر بسپارد که برایتان حل کند.

هالوی حمال: درست است. ولی این فقط مکعب روبیک است. ولی در مورد کروناویروس و مرضهایی از نوع آنفولانزاهای حاد و وباگونه شما نمی توانید دیگر الگوریتمها را رایانه ای وارونه کنید و بفرمایید که مسئله حل است. و این هم هست که واکسن کارآرایی باید داشته باشد. یعنی یک وقت هست که نویسنده ی محترم یا بهتر هم هست یحتمل ایراد کنیم که نویسنده ی نامحترم طغیانگر را ایراد هم می فرمایند که همچون خوکی است که می خواهند سر ببرند و لذا دارد فریاد و شیون هم می کند. و اما یک وقت هم هست که وقتی مسئله اپیدمی و آنفلوآنزا و  مثلاًکرواویروس کوید-19 جهانی هم شد، یحتمل یک وضعیت خوکی و خوک صفتی وارد جامعه ی بشری می شود که احتیاج هم دارد که هر چه زودتر درمان شود. یعنی یک وقت هست که خوکی را می خواهند سر ببرند و او هم متوجه مسئله می شود و او فریاد و شیون هم یحتمل دارد سر میدهد؛ ولی یک وقت هم هست که مثلاً دامپزشک متوجه شده است که راه تنفسی خوک بیمار گرفته است و اگر فرضاً قسمتی از دماغ او را ببرد آنگاه راه تنفسی هم باز خواهد شد و مسئله حل است. و اما چون خوک چاقو را می بیند که دامپزشک دارد با آن سراغ او می آید؛ و لذا شروع هم می کند به شیون و فریادها و صدای خوکی درآوردنها. دست خودش هم نیست. راه تنفسی اش بسته شده است و دارد دست و پا هم می زند.

مرجع عظمای تقلید حفظه الله: بله؛ این در مورد خوک است. ولی در مورد انسانها که شما نمی توانید اینطورها هم رفتار کنید. عمل جراحی داریم که یحتمل هم همراه با بیهوشی نیز باشد. یحتمل هم بتوانند همین عمل را بدون بیهوشی نیز انجام دهند. و انواع داروها هستند که می توانند به بیمار برای بهبودی کمک هم کنند. حالا اگر وضعیت آنفلوآنزایی کروناویروس کوید-19 شدیدتر هم شود، خوب آنگاه بستری هم لازم است. و اما وقتی مسئله اپیدمی شد، یحتمل طبیب دواری هم لازم باشد که باید سیخ داغی بدست گیرد و دماغها را یکی یکی داغ کند و درمان بفرماید. البته واکسن اگر باشد، دیگر این مسائل هم پیش نخواهد آمد و یحتمل می تواند وقوع حادثه را پیشگیری هم کند. یا من اسمه دوا و ذکره شفاء. لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ وَ سُبْحٰانَ اَللّٰهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی اَلْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ اَلذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً پس بگوید یَا سَابِغَ اَلنِّعَمِ یَا دَافِعَ اَلنِّقَمِ یَا بَارِئَ اَلنَّسَمِ یَا عَلِیَّ اَلْهِمَمِ یَا مُغْشِیَ اَلظُّلَمِ یَا ذَا اَلْجُودِ وَ اَلْکَرَمِ یَا کَاشِفَ اَلضُّرِّ وَ اَلْأَلَمِ یَا مُونِسَ اَلْمُسْتَوْحِشِینَ فِی اَلظُّلَمِ یَا عَالِماً لاَ یُعَلَّمُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِفْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ یَا مَنِ اِسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفَاءٌ وَ طَاعَتُهُ غَنَاءٌ [غِنًى] اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ اَلرَّجَاءُ وَ سِلاَحُهُ اَلْبُکَاءُ سُبْحَانَکَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا بَدِیعَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ یَا ذَا اَلْجَلاٰلِ وَ اَلْإِکْرٰامِ

فَإِلَیْکَ یَا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهِی وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ مَدَدْتُ یَدِی فَبِعِزَّتِکَ اِسْتَجِبْ لِی دُعَائِی وَ بَلِّغْنِی مُنَایَ وَ لاَ تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجَائِی وَ اِکْفِنِی شَرَّ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ مِنْ أَعْدَائِی یَا سَرِیعَ اَلرِّضَا اِغْفِرْ لِمَنْ لاَ یَمْلِکُ إِلاَّ اَلدُّعَاءَ فَإِنَّکَ فَعَّالٌ لِمَا تَشَاءُ یَا مَنِ اِسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفَاءٌ وَ طَاعَتُهُ غِنًى اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ اَلرَّجَاءُ وَ سِلاَحُهُ اَلْبُکَاءُ یَا سَابِغَ اَلنِّعَمِ یَا دَافِعَ اَلنِّقَمِ یَا نُورَ اَلْمُسْتَوْحِشِینَ فِی اَلظُّلَمِ یَا عَالِماً لاَ یُعَلَّمُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِفْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ اَلْأَئِمَّةِ اَلْمَیَامِینِ مِنْ آلِهِ [أَهْلِهِ] وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً [کَثِیراً]

هالوی حمال: البته اینجا بعضی هم اشکال می کنند که چون ما به اندازه ی کافی بدان درجه ای از علم نرسیده ایم است که این بلاها مثل ویروس منحوس کوید-19 به سراغمان می آیند و نمی دانیم هم چطور با آنها مقابله کنیم. یعنی مسئله ی غیرت و ایستادن جلوی دشمن متجاهر متعرض هم کانه بقول معروف با کله هم می آید توی شکم شما یک چیز است ولی علم مقابله با او هم چیزی دیگری است که با رودربایستی نیز درست بشو نیست. این است که یک جاهایی هم من لا یحضره الفقیه و هم من لا یحضره الطبیب را می خواهیم و در عین حال بنظر این بنده ی حقیر به یک حمالهایی مثل خودم هم احتیاج هست که بتوانند نیز خوب آنچنان از پس کار بر بیایند که دیگر دشمن جرات هم نکند دوباره حمله کند و مثلاً به ساخت واکسن هم سریع کمک کند و رایگان در اختیار مردم بگذارند و تا می توانند از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم یاری بطلبند برای حل مسائل. 

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، پس وقتی که صنوف مختلف کسب و کار را که در نظر می گیریم آنگاه انواع الگوریتمهایی را خواهیم داشت که انواع مردم می توانند در آنها کار کنند و کسب درآمد هم داشته باشند. ولی وقتی که به نیروهای پلیسی و نظامی هم وارد می شویم، اینجا یک کمی مسائل با دیگر صنوف فرق می کند از آنجایی هم که این کارها با جان و مال مردم هم می توانند سر و کار داشته باشند و فقط صرف کسب و کار هم نیستند. و اما صنفی هم که با الهیات سر و کار دارد نیز همانطوری که کمی اشاره شد، مسائلی را دارد که مربوط به خالق است و بلکه از طلبگی به اجتهاد و بلکه مرجع تقلیدی هم آن معنای صفر تا بینهایتی را در خود نهفته است. و اما حالا اگر شما بیایید خالق را از کل ماجرا بفرمایید که ما می خواهیم حذف هم کنیم، آنگاه چه می شود؟ 

البته مسئله اینجا اینطور هم نیست که شما در بین دعواهای طلبگی ببینید که آقایان آخوندها و ملاهای ما بیایند اظهار بدارند که ما می آییم عمامه هایمان را از سرمان برمی داریم و مثل دو تا کافر با هم شروع می کنیم به بحث و دعوا و مرافعه تا ببینیم بالاخره کیست که راست می گوید! خیر؛ موضوع اینجا این است که دارد می گوید که الهیات بی الهیات؛ و بلکه اگر هم می خواهی در مورد الهیات بحث هم بفرمایید، آنگاه باید هم مثل صنوف دیگر بدون هیچ مزیتی بنشینی الگوریتمهای خودت را بیابی که چیست و بدانها بپردازی. خلاصه اینکه می شوی سکولار و مثل دیگر ادیان هیچ مزیتی یکی بر دیگری نخواهد داشت! و حالا راست می گویید؟ بروید خالق خود را پیدا کنید و بلکه یک الگوریتم جدیدی بیابید که شما را به خالقتان می رساند. و الا ما که حالش را نداریم اینقدر مثل شماها دم به ساعت به نماز بایستیم! اینجا این مسئله پیش می آید که دیگر آن از طلبگی به مرجع تقلیدی صفر به بینهایتی را می خواهد بگذارد کنار و به چه قیمتی؟ به این قیمت که حالا مرجع تقلیدهای صنوف دیگری را داریم که بین خود و دیگران هم نباید فرقی بگذارند و بلکه غیرت هم بخرج دهند. برای اینکه یک وقت دیدید همانهایی هم که مدعی شده اند که باید هم خالق را حذف کرد و خودشان همه کاره ی عالم هم هستند، چنین هم اعلان و اعلام کردند که حالا یک ذره و بلکه چند ذره هم به فسق و فحشاء و منکر و قمار و ... هم افتاد و اگر شراب و مشروبات الکلی هم نوش جان کرد و خورد هیچ عیبی هم ندارد. و اما همین که خودش را هم همه کاره ی عالم می داند و اینجوری ادعا هم می کند، آیا همین هنوز هم آن مسئله ی طلبگی تا مرجع تقلیدی صفر تا بینهایتی را نمی خواهد؟ و اگر هم می خواهد و خودش هم به این وادیهای فسق و فجور و منکر وارد هم شده است، آنگاه همینها را هم جزو مرجع تقلیدی خود می خواهد بشمارد و مثلاً بفرماید هم که حالا کسی صدایش را در نیاورد؟ یا اینکه اصلا اینها دیگر عیب هم نیستند برای مرجع تقلیدی؟ یا آیا حرفشان این هم هست که حالا اگر همه ی صنوف دیگر این کارهای فسق و منکر و فحشاء را مرتکب شدند، اشکالی ندارد ولی مرجع تقلید دینی نمی تواند از این غلطها بکند به هر حال. بقیه ی صنوف جزو دیگران محسوب می شوند ولی مرجع تقلید دینی که دیگر خودش نمی تواند جزو دیگران بر بخورد. البته خطای بزرگ اینجا هم می شود که وقتی خالق را حذف کند، خوب مرجع تقلید را هم دارد خواهی نخواهی حذف می کند. مرجع تقلید را می خواهیم وقتی که بخواهیم به خالق و خدای سبحان هم برسیم و الگوریتمش را پیدا کنیم. اگر خودت خالقی یا اینکه حتی خودت خالق را کلاً حذف هم کرده ای که دیگر مسئله ات حل است و مرجع تقلیدت هم خودتی و از هفت دولت هم آزادی که هر چه خواستید بفرمایید بکنید. 

حالا این بحث واقعاً می تواند طولانی هم شود. ولی خب خوب هم هست که به اسم خالق نیز بنده ی خدا هر کاری دلش خواست هم نکند حتی همانطوری که بفرمایند این درست است که ما امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام و الغدیر را هم داریم. ولی خب ترجیح هم می دهیم که خودمان هم اول یک قدری خلیفه شویم. خیلی هم اینجوری بهتر است. التفات می فرمایید؟! و مگر زمان خود پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نیز کم با آن حضرت توی جنگ و جدل رفتند و خود آن حضرت مگر کم جهاد فی سبیل الله و قتال فرمودند و ...؟

و اما بنده ی حقیر می خواستم هم عرض کنم که در حدس ABC، که ما داریم: 

A+B=C

یا این است که معمولاً

C<

(rad(ABC

یا اینکه خیر؛ بر عکس است و معمولاً هم

C>

(rad(ABC

و منظور از معمولاً به این است که بینهایت بار هم ناتساوی از آن نوع است و فقط تعداد متناهی است که از نوع دیگر است! یحتمل بعضی اشکال کنند که یعنی چه؟ بالاخره این است یا آن است؟ و حالا بگذریم که یک فرمولازیساسیون لگاریتمی هم دارد.

و اما فرض بفرمایید که 

2+3=5

خوب اینجا

(rad(2.3.5

بزرگتر هم هست از 5 دیگر.

و اما 

4+9=13

(rad(2.3.13)= rad(4.9.13

که اتفاقاً کوچکتر هم هست از 13

حالا اگر توانهای n-ام اینها را برای وقتی که n بزرگتر هم هست از 2 را حساب کنیم:

? x                 5^n <> 2^n+3^n

آیا غیر از این است که یک جورهایی می رسیم به قضیه ی آخر فرما لااقل بطور محاسباتی شهودی؟! باز این سوال مطرح می شود که در کدام میدانهای عدد بعضی یا همه ی معادلات قضیه ی آخر فرما بینهایت هم جواب دارند. مثلاً

(Z(i

هم چه مزیتی نسبت به Z دارد؟ یعنی آن میدان حداقلی ای که همه ی معادلات قضیه ی آخر فرما همه و همه جوابهای اعداد صیحیحی از آن هیئت اعداد صحیح آن میدان هم دارند کدام است؟ آیا می توانید متناظر افرادی را در صنوفی بیابید که هر کدام مشغول کار شوند در صنوف خود و آنگاه قضیه ی آخر فرما نیز متناظر شود با اینکه این صنوف هر کدام چطور الگوریتمهای خود را بهبود هم بخشند؟! بعضی یحتمل اشکال کنند که داری اشتباهی خنده دار هم می کنی! خوب، اگر هم که چنین است، آنگاه راه درست تناظرات را بیابید که مسئله اصلا چیست؟ و اینجا آن مرجع تقلیدی که یک مرتبه از صفر به بینهایت می رود کجای مسئله و قضایا وارد می شود و بلکه آیا ماورای قضایا است و حتی نظارت هم دارد بر همه و همه ی قضایا از لحاظ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟! و آنگاه یحتمل حدس ABC را از نو یا حتی دوباره نیز حل بفرمایید!

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

اتفاقاً بنده ی حقیر خیلی هم علاقه مند شده ام که مسئله ی آ- ب- س (ABC) را از راه های حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم حالا نه اینکه دقیقاً هم حل کنم و بلکه مورد بررسی و تحقیق هم قرار دهم. و اما یک نکته ای هم اینجا هست و آن اینکه بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که تو چون نه جایگاهی در حوزه و نه در دانشگاه داری؛ این است که برای همین هم هست که با جفت دانشگاه و حوزه نیز مشکل داری. حتی بعضی یحتمل تا آنجا هم پیش بروند که چون دکترایت را هم نگرفته ای و فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد یا همان M S هم داری، و لذا بجای اینکه باید هم می رفتی ام اس ات را تبدیل می کردی به دکترا بجایش هی هم پرحرفی می کنی و از این حرفها؛ و حتی بهتر هم هست که برای اینکه ام اس ات پیشروی هم نکند، یک کمی اگر بول شتر هم بخوری اتفاقاً می تواند برایت مفید واقع شود. البته اینجا فقط مسئله این هم نیست که بول شتر کراهت هم دارد نوشیدنش چرا که بالاخره یحتمل خواص خوبی هم داشته باشد و یک جاهایی ممکن است به شما نگویند که این دوا اصلا چیست؟ ولی می فرمایند که اگر می خواهی خوب هم شوی، باید از آن بخوری و یحتمل به زور هم به خورد مریض بدهند یا بلکه به زور هم ندهند کمی شربت قند یا نبات هم با آن بیامیزند و آنگاه آنرا به او بدهند که خیلی هم تلخ و بدمزه نباشد. به هر حال، عرض بنده ی حقیر این است که دکترا هم می تواند اتفاقاً خیلی هم خوب باشد.

ولی چرا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بعد از این همه ی تفاصیل؟ شما توجه بفرمایید که درست است که زمان ملا صدرا یحتمل خیلی هم دانشگاه های آنچنانی نداشتیم یا شاید هم داشتیم ولی امثال ملا صدراها نیز بدانها راه نداشتند و بیشتر مثلاً حکیم باشی به عنوان طبیب کجاها هم تربیت می کرده اند. ولی ملا صدرا هم نه در حوزه خیلی بوده است و نه در دانشگاه هر چند آنقدر ذوق فلسفی داشته است که به حکمت متعالیه برسد. و اما بنده ی حقیر حتی نمی خواهم خودم را با جناب ملا صدرا هم مقایسه کنم و خدای ناکرده از بنده ی حقیر بعضی یحتمل اشکال نکنند که از این خطاهای و خبطهای بزرگ نیز سر می زند. ولی بالاخره وقتی دارید به حکمت الهی می پردازید، بهتر هم هست که یک جاهایی متوجه هم باشید که مثلاً الآنه است که نمازت قضا شود و بلکه بدو که قضا شد. و زود بروید نمازتان را اقامه کنید و برگردید بجای اینکه بنویس و بنویس و بنویس و انگار نه انگار هم که نماز؟ کدام نماز؟ و لذا در حکمت الهی و به تبع از آن در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بهتر است خیلی هم سر خود کار نفرمایید و از خودتان فلسفه و حکمت خیلی صادر نفرمایید بدون آنکه بدانید دارید چه می کنید و یک وقت دیدید که هالو بازی ای دارید در می آورید که خودتان هم نمی دانید دارید چه می کنید و بلکه حتی هیچ هالویی هم از این کارهای خنده داری که همه به ریششان می خندند نمی کنند الا هالویی مثل حالا نگوییم شما و بلکه بگوییم همان خود بنده ی حقیر چون مثال خوبی هم نیست! کمی فکر بفرمایید؛ می بینید که چطور همه ی عالم می آیند از شما جلو می زنند و شما هنوز اندر خم یک کوچه اید که آنجای مسئله چه شد؟ آن قضیه چطور اثبات می شود؟ و از اصل مسائل عقب می افتید و خلاص! اما مسئله ی دیگر این هم هست که حضرت استاد در مکتبخونه می فرمودند که این حضرات کیهانشناسها علناً هم می فرمایند که ما می خواهیم آن خالق را حذف کنیم! و خوب، حالا اینجا هم شما بخواهید نشان دهید که نخیر شما خیلی هم اشتباه می فرمایید و بخواهید این را هم به آنها اثبات کنید. خیلی هم خوب هست در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی از این کارها بفرمایید. ولی مسئله این هم هست که نکند بجای اینکه در اثبات قضایایتان بجای اینکه بتوانید آنها را متمایل به اسلام کنید، بجایش آنها هم از قضایای شما استفاده بفرمایند و بلکه آنگاه حتی شما را هم بتوانند به سمت خودشان متمایل هم کنند. به به، دیگر نورٌ علی نور می شود که آمدید ثواب هم بفرمایید و کباب هم هنوز نشدید؟ یعنی یک وقت هست که ادعای کذب که کاری ندارد؛ رو که نیست، و بلکه سنگ پای قزوین است. الی ما شاء الله برایتان ادعای کذب می فرمایند. و تازه همه را هم به کفر خودشان می خواهند نه اینکه دعوت هم کنند و بلکه به نظام فرعونی خودشان هم بکشانند و اسیرتان هم کنند بجای اینکه اسلام هم بیاورند. 

توجه بفرمایید که نانوایی و نان پختن یک دستور العملها و الگوریتمهایی هم دارند همانطور که قصابی و بقالی و بازار و نجاری و پزشکی و .... و اما دستور العملها و الگوریتمهای عبادت خدا نیز کدام اند؟ ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می خواهد؟ خصوصاً مسئله آنجایی سخت می شود که طلبه آنجایی که به اجتهاد و بلکه مرجع تقلیدی می رسد، می فرمایند که یک مرتبه از صفر به بینهایت هم می رود؟ چرا؟ یعنی آیا این نوع الگوریتمی که صفر به بینهایت دارد را مثلاً در نانوایی و بقالی و سوپر استار و هایپر استار هم داریم؟ یا خاص اجتهاد و مرجع تقلید و رسیدن به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و دین و مذهب است؟ یک تحولی باید در انسان ایجاد شود که راضی شود پایش را در مسجد بگذارد یا حتی در همان منزلش هم و نمازش را به جماعت و بلکه فرادی هم اقامه کند. یعنی شما فرمی را برای استخدام در شرکت و کمپانی و مغازه ای هم نباید پر کنید که وارد مسجد شوید به نماز بایستید؛ ولی با این حال، نماز هم دستور العملها و الگورتیمهای خاص خود را دارد که یک مرتبه الهی هم می شوند که اینجا دیگر این کار دل است و لا غیر هر چقدر هم در مسجد مثل ماهی در آب شنا کرده باشید همین است! دل را بدجوری قلقلک می دهد این عبادت خالصانه ی برای خدا که ما هم فقط با این همه یک چیزهایی از دور می شنویم و یک چیزهایی انگار ما را بدجوری هم به آن سو می کشانند! بگذریم؛ بنده ی حقیر می خواستم چیزی راجع به حدس ABC و قضیه ی آخر فرما و اینها عرض کنم ولی کار به درازا کشید و می ماند برای بعد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

بنده ی حقیر در رابطه با دماغ که در نظر قبل عرض کردم می خواستم اتفاقاً عرض هم کنم که از مراجع عظام تقلید بنده ی حقیر یادم هست که می فرمودند این زکام یک چیز آبروبری هم می تواند باشد چرا که به تعبیر بنده ی حقیر هم بیمار بوی گند خودش را هم ممکن است هیچ گاه نفهمد. اما یک چیزی که بنده ی حقیر واقعاً داشت تنم می لرزید و متوجه شدم وقتی داشتم در مکتبخونه درس را گوش می کردم این بود که اگر روز قیامت امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف فرما شده و بفرمایند که تو چه غلطی می کردی وقتی این همه اراجیف را پشت هم می کردی که خودت هم حتی نمی فهمیده ای داری چه می گویی؟ و آن وقت فکر می کنی چرا هالو و آن مرجع تقلید هم می توانند خدمت من برسند ولی تو هم کمتر از آنها نیستی؟ و حال آنکه نمی دانی هم حرف حسابت چیست؟ واقعاً چه داری جواب بدهی؟

یک راهش این است که از رو نروی؛ و از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بپرسی که آیا آن حضرت هم در مکتبخونه درس دارند؟ یا اگر در مکتب دیگری است که درسهایشان را گذاشته اند، آن کجا است؟ و اما یک راه دیگرش هم این است که همچون مسئله ی زکام متوجه شوی بالاخره که بهتر است حتی گیر آن هالوی حمال که صحبتش هم رفت یک وقت نیافتی که دستت را بدجوری رو خواهد کرد که او نیز بیشتر از تو بارش است و تو هیچ بارت نیست و همینطوری داری له له می زنی که از هر کس آمد سر راهت درس بگیری ولی آخرش هم هیچی به هیچی.

یعنی عرض بنده ی حقیر اینجا است که گاهی سالک الی الله خوب هم هست که خودش را بگذارد جای آن هالوی حمالی که هیچ کس هم تحویلش نمی گیرد ولی نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می رسد، بجای اینکه مدام هم سعی کند خودش را بگذارد جای مرجع تقلیدش و بلکه جای شاهنشاه آریامهر و فرعون و بلکه از دوستان و یاران و نزدیکان و بلکه چاپلوسان مرجع تقلیدش که حتی از روی ریا هم به او نزدیک می شود و تحویل هم گرفته نمی شود. اگر مرجع تقلید قرار است مرجع تقلید باشد و بلکه نسبتش نسبت به طلبه هایش همچون نسبت صفر و بینهایت باشد، دیگر این بدبخت بیچاره حالیش هم نمی شود که این مرجع تقلیدی که برای خودش برگزیده است احتیاجی هم ندارد که چاپلوسی و بلکه خوش خدمتی اش را هم بکند. ولی آن بینهایتی را که از او هم شنیده است مانع می شود که حتی به طلبه ها یی که بیش از صفر هم نیستند نزدیک شود و بینهایت را ترجیح می دهد و چه رسد به اینکه بخواهد خودش را هم بگذارد جای هالوی حمال. چنین چیزی در مخیله اش نمی گنجد که حالا هالوی حمال به من چه؟ مگر او چه دارد که من ندارم.

این است که عمری را می گذراند بدون اینکه مثل زکامیها متوجه شود که در چه بدبختی ای است که گیر کرده است و خودش را با کی جا می زند که بنشیند و به حق هم با کی واقعاً می نشیند و با کی دلش می خواهد هم بنشیند ولی چطور هم حتی همان الگوریتم هالوی حمال را هم نمی داند چیست که هم کارش را می کند و هم نزد امام زمان عجل الله فرجه الشیریف می رسد ولی آرزوهای دور دراز اشرافیت و دیگر هواهای نفسانی اش نیز او را کور نکرده است و بلکه مغزش را هم نخشکانده است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل یک چیزی است و در مورد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی قلم زدن چیزی دیگر است. بنده ی حقیر تا یک اندازه ای سعی کردم به انگلیسی هم بنویسم که آن حمالی که می تواند خدمت امامش برسد همانطوری که مرجع تقلیدی هم آنچه نزد او سپرده شده بوده است در سفر حج را گم می کند و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را می خواند؛ ولی امام زمان عجل الله فرجه الشریف همان هالوی حمالی را که در بازار بارکش بوده است را صدا می زند و هالو است که بالاخره کار آن مرجع تقلید را هم راه می اندازد. حالا بالاخره خوب است که آن مرجع تقلید آنقدر تقوا و خلوص نیت داشته است که خدمت امام زمانش هم بتواند برسد هر چند که نهایتاً هم همان هالوی حمال است که کارش را راه خواهد انداخت. یعنی بالاخره آن آخوند یا آن مرجع تقلید خودش هم آنچنان مبتلای اشرافیت و فلاکت و بلکه شیزوفرنی نشده است که آنقدر به کذب بخواهد این داستانهای کذب تئاتری و سینمایی را هم سر هم کند که نکند هم یک وقت همان رشته ی امور عنکبوتی ای که بنظرش می رسد اگر خانه اش یعنی همان تار عنکبوتهایش از هم بپاشند؛ و لذا کل عالم هم با آن فرو خواهند ریخت هر چند که هر کسی را هم که در این تارعنکبوتیها گرفتار کرده باشد با او فرو ریخته و نابود هم خواهد شد.

یعنی آن هالوی حمال است که می تواند امام زمان عجل الله فرجه الشریف را ببیند و بشناسد و نه آن آخوند یا غیر آخوند اشرافی کثیفی در تارعنکبوتهای خودش هم تنیده شده و انقریب است که خانه و خودش هم سقوط کنند. حالا چقدر هم همین هالوی حمال بتواند آن آخوند اشرافی را تا چه حدودی نیز نجات دهد و مال و ثروت دیگران را که نزد او امانت است نیز بدو برگرداند بماند. اما یک وقت هم هست که ثروت و مال و اموال یک امتی است که دارد به غارت می رود و هیچ حمالی هم نداریم که بیاید فریاد بزند که الغارات! دزدیدند و بردند و خوردند و هیچ کس هم حتی نگفت مال من کله گنده یا نه چندان خیلی کله گنده هم کو؟! موضوع این است که آن هالوی حمال یحتمل رو به یقین بتوان گفت که نه از خودش مالی دارد و نه خانه ای و بلکه نه کوخی که سرش را شب در آن بر زمین بگذارد و بخوابد و چه رسد به اینکه فکر این هم باشد که حالا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کدام است و بلکه حکمت متعالیه نیز کدام است و حتی حکمت الهی ای هم که مورد نظر امام زمان عجل الله فرجه الشریف است و در مکتب خود آن حضرت هم تدریس خواهد شد نیز کدام خواهد بود؟! و چه رسد به اینکه بخواهیم از ریاضی فیزیک هم نزد او چیزی بلغور کنیم همچون اینکه در تئاترهای اینتر-یونیورسال تایشمولری آیا آنطوری که پیتر شولتز و یاکوب ستیکس به موچیزوکی ایراد هم فرموده اند، بالاخره بعد از حدود 8 سال که از اثبات موچیزوکی می گذرد آیا مسئله این است که اثبات گپها و خللهایی هم دارند؟ یا اینکه بر عکس باید بلکه اثباتی چنین طولانی را لااقل اهل فنش حتی کوتاه تر هم می توانستند بکنند. 

آیا مسئله واقعاً این است که تئاترهای اینتریونیورسال تایشمولری را اگر بخواهید حل کنید و وارد تئاترهای آن شوید و آنگاه ذهن خود را هم درگیر تئاترهای دیگری هم که یحتل در تلویزیون و رادیو و این ور و آن ور هم می گذرند کنید و بلکه همچون هالوی حمال هم سعی کنید که سرباز گمنام امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باشید یا حتی به آن حضرت باور هم ندارد و تئاترهای دیگری را هم ترجیح می دهید و چقدر هم بتوانید رل خود را درست بازی هم کنید؛ آنگاه با همه ی این تفاصیل و این همه رلهایی را هم که قرار است برای خودتان بازی بفرمایید، آیا باز هم خواهید توانست در تئاترهای اینتر-یونیورسال تایشمولری بازی هم کنید یا خیر؟ یعنی یحتمل شما یک روز هم از خواب بیدار شوید و ببینید که بدون اینکه هیچ وقت به این واقعه پی برده باشید، همه چیز در این عالم یک تئاتر اینتریونیورسال تایشمولری هم بیش نبوده است ولی از آنجایی هم که فلسفه ی فیزیک کوانتومی شما هم خیلی خوب و قوی نیز نبوده است،؛ بجای اینکه رلهای تئاتر خود را بیاموزید و اینتراکتیوی هم سعی کنید در تئاتر خود بازی کنید، بجایش کلی هم از بازیهای خود عقب افتاده اید و جا هم مانده اید و یک مرتبه خود را می یابید که نه فقط وقتی تلویزیون را روشن می کنید به شما می گوید که آیا رلت را بالاخره یاد گرفتی بازی کنی و در تئاتر اینتر-یونیورسال تایشمولری هم خوابت برده است و بجایش مدام فرار می کنی که ببینی صدا و سیما می خواهند به تو نیز چه بگویند و لذا تئاترت هم طولانیتر و هم از لحاظ فضا-زمانی نیز گسترده تر و بلکه فرصت ات برای آموختن رلت هم کمتر و کمتر می شود و یک وقت دیدی که جناب عزرائیل هم تشریف آوردند که رلشان را بازی کنند و خدمت ایشان فرمودید که بنده ی حقیر که هنوز رلم را نتوانسته ام حتی خیلی کم هم بازی کنم و بلکه یاد هم بگیرم و همه و همه بازی کردند الا بنده ی حقیری که قرار بود رل اصلی را هم بازی کنم و نکردم!

مسئله همین می شود که هیچ وقت یحتمل سر در نیاوری که آیا بالاخره کدام قطره ی دماغت برای بینی ات بهتر است؟ کورتون دار؟ قطره ی روغنی مثل روغن کنجد یا بادام یا روغن بنفشه؟ یا اصلا بهتر است عمل کنی و پولیپت را هم در بیاوری؟ آیا بهتر است در یک سوراخ بینی بریزی همانطوری که در دستورش به شما گفته اند یا همینطوری الکی هم گفته اند که قطره ی روغنی را اینطور بریز و آنطور نریز. یا اصلا اسپری فنیل افرین هم بزن و خودت را خلاص کن! یعنی آنقدر فکر رلت در تئاتر اینتر-یونیورسال تایشمولری هستی که خبر هم نداری که همان اثبات لمها و قضایای کوچک و بزرگ حدس آ-ب-س بطور اینتراکتیو از رلهایت بخواهی نخواهی هم تاثیر می پذیرند و حالا از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم خبر داشته باشی یا نداشته باشی و فقط می خواهی وارد تئاتر هم شوی. آیا بتوانی یا نتوانی؟!

التفات می فرمایید؟! که کی است که می رود این همه راه را و آنوقت شما هالوی حمال را هم در نظر بگیرید که حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم که همین هالوی ما نزد آن حضرت مشرف می شوند را و بلکه از مرجع تقلید زمان خود نیز در تشرفش پیشی می گیرد را و حتی کار او را هم راه می اندازد و مال دزدی سپرده شده ی نزد او را نیز به او بازمی گرداند. حالا شهادت در راه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم به چه معنا است؟ و شهدای کربلا نیز کدامند؟ اینها دیگر یحتمل از اسراری است که دیگر بماند برای خود آن حضرت که خود برای اهلش و نه نااهلان بازگو بفرمایند و امثال ما هر چه بگوییم یحتمل به کنه مسائل راه نمی یابیم. حافظ شیرین سخن می فرماید به مستوران مگو اسرار مستی، حدیث جان مگو با نقش دیوار. یعنی بعضی را مالشان و بلکه مال امانتی نزدشان را برده اند و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را می طلبند، ولی قربان آن حضرت بروم بعضی حتی اگر دین و جانشان و بلکه خدا و پیغمبر و امام زمانشان را هم در خطر ببینند این بی وجدانها حتی آب توی دلشان هم تکان نمی خورد و چه رسد به اینکه از امام زمانشان هم بخواهند طلب یاری بفرمایند. همه ی عالم را آب ببرد اینها را خواب برده. مشکل اینجا این است که وقتی گفته می شود که امام زمان آن کافر حربی ممکن است بنظرش برسد که این بابا همان امام زمان خودش و مثل یک امام جماعتی یا امام جمعه ای هم هست و هیچ گاه هم بنظرش نمی رسد که این امام زمان عزیز بلکه امام همه ی زمانها است از اول خلقت تا روز قیامت. اینجا را اکثر ما خواب می مانیم و بنظرمان هم می رسد که این امام زمان عجل الله فرجه الشریف بدرد همان هالو و آن مرجع تقلید قلابی هم می خورد و لا غیر و ما خیلی زرنگتر از آنهایی هم هستیم که بتوان سرشان اینجوریها کلاه هم گذاشت. و لذا می فرمایند سالها دل طلب جام جم از ما می کرد، آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد. آیا این بالاخره توهم است که دارد شاعر می فرماید یا حقیقت دارد؟ پس امام زمانش کدام است؟ یحتمل بعضی اشکال کنند که تو اصلا حافظ شناس نیستی! برو همان رل تئاترت در تئاتر اینتریونیورسال تایشمولری را بازی هم کن. آقا چه می فرمایید؟! مزاح می فرمایید! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

بنده ی حقیر یحتمل اینجا خوب است قول بدهم به خودم که دیگر به پورفسور وود ایمیل ننویسم چرا که بنظر می رسد که ایشن تمایلی هم ندارند جواب بدهند هر چند که خودم حسم این است که انسان هنوز با اینکه جوابی هم نگیرد می تواند خیلی چیزها از نوشتن به دیگران یاد هم بگیرد و بلکه حتی وارد تئاتر اینتریونیورسال تایشمولری هم بشود. البته اینجا این خطر هم هست که بعضی برایشان سوء تفاهم هم رخ بدهد که نوشتن به خانمها هر چند که در دانشگاه هاروارد هم پورفسور باشند می تواند منجر به اتهام بی غیرتی هم شود با اینکه مسائل نهایتاً مربوط هم می شوند به نظریه ای ریاضی و بلکه فیزیکی در هندسه ی ناجابجایی و نظریه های گالوا در سیستمهای بست-کن-وود-ونگ. البته بنده ی حقیر یحتمل هم نمی توانم متهم شوم که دارم جاسوسی هم می کنم چرا که اصولاً هیچ ذی الحیاتی هم حتی نمی گوید که خرش به چند است در این وانفسا با اینکه راستش خودم آنقدر از این همه صحبتها در مورد جاسوسان و شهدای هسته ای و اینها وهم و توهم و خیال برم داشته بود که مدام سعی داشتم یک چیزهایی را عرض کنم که یحتمل خیلی هم مربوط به تئاترهای اینتریونیورسال تایشمولری هم نبودند و بلکه اگر کسی نداند می گوید مشتی موهومات هم بودند؛ البته شما باید در نظر داشته باشید که برای وارد شدن به این نوع از تئاترهای اینتراکتیویته باید تا حد زیادی از ذهن خود حداکثر استفاده را ببرید که در جهت مثبت هم فعال شود و نه اینکه کانه کودکی و بلکه نوجوانی و حتی جوانی که رو به مسنی هم هست دارد سعی می کند با خودش حرف بزند که یحتمل بخیالش هم رسیده است که خیلی هم دارد حرفهایی خیلی خیلی قشنگ هم از ذهن زیبایش تراوش هم می کند و چرا که خوب در یک سیستم سیاسی شیزوفرنی جنون آمیزی هم واقع شده است که خودش هم خیلی یحتمل دارد یواش یواش خبردار می شود. و حالا بعضی هم یحتمل اشکال کنند که نه این بابا مثل اینکه بد جوری هم معلق زده است!

و اما بعضی هم یحتمل اینجا اشکال کنند که این دیگر از نوع یک شیزوفرنی و جنون دیگری است که در مکتب خونه کیهانشناسی درس هیجدهم را می فرمایند که درس استاد دکتر پورفسور منصوری سطوح نورگونه است در مجموعه دروس استاد گلشنی؛ و بعد صاف می روید سراغ همان درس اول از همه ولی با کمال تعجب می بینید که مثل اینکه سر کاری هم هست. خوب، این است دیگر؛ این چیزها را هم داریم. معنایش این نیست که سر کاری است. یحتمل درس دیگری هم هست و اشتباهی نوشته است این درس و بلکه یحتمل هم هیچ درسی نیست و بلکه قرار بوده است که برای این درس استاد بیاید ولی نتوانسته و بلکه هم اصلا استاد منصوری نمی خواسته چنین درسی بدهد و این فقط به استعاره است چرا که مسئله از روی این است که بابا راننده ی مینی بوس و اتوبوس و راننده ی تاکسی و بلکه شوفر استاد هم می تواند بگوید که سطوح نورگونه را استاد در درس خودش درس خواهد داد و نه در درس استاد گلشنی. چه دلیلی دارد که ایشان تشریف بیاورند در درس استاد گلشنی و درس سطوح نورگونه بفرمایند؟ مگر خودشان کلاس خودشان را ندارند و مگر می شود اصلا که یک کلاس را دو نفر همزمان با هم درس بدهند؟ البته این هم از نوع مسئله هم دیگر قابل طرح حتی نیست که استاد منصوری همان استاد گلشنی است که بطور نورگون ای انتقال یافته است به استاد منصوری و فقط اهلش می توانند چنین نکته ای را بدان توجه کنند! خدایا ما را از غفلت و وهم در وارد شدن در هر تئاتری خصوصاً تئاترهای کیهانشناسی استاد گلشنی به عنوان تئاتر اینتریونیورسال تایشمولری بدور هم بدار! هر چند هم که بدور که وار دی. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

4- انفعال در برابر غیرِ متعرض، دلایلی دارد؛ از جمله، همان که
آیت‌الله جوادی آملی(حفظه‌الله) 19 اردیبهشت 95 در دیدار با آقای عارف گفت: «در فرهنگ قرآنی، غیرت را سه عنصر معرفت، هویت و غیرزدایی تشکیل می‌ دهند؛ غیرزدایی به این معنا است که اجازه ندهیم بیگانه به حریم ما نفوذ کند. بیگانه را در حریم خود راه دادن با غیرت سازگار نیست... کسانی که راه نفوذ بیگانگان را می‌‌گشایند، از غیرت اقتصادی و یا سیاسی برخوردار نبوده و دیوث هستند». ایشان یک سال قبل‌تر، (۲۱ آبان ۱۳۹۴) در دیدار آقای ظریف توجه داده بودند؛ «به آمریکا اعتماد نداریم. دست دادن نشانه ادب است، اما پس از آن، انگشتان خود را می‌شماریم. این نیز نشانه هوشیاری ماست». با وجود تعدد این تذکرات از سوی دلسوزان، برخی متولیان مدعی شدند «امضای کری تضمین است»، «اوباما بسیار مودب و دنبال تعامل است»، «(هشدار‌دهندگان) می‌گویند آمریکا سر شما کلاه‌گشاد می‌گذارد، در صورتی که ما عمامه داریم، کلاه سرمان نمی‌رود» و «آمریکا مراعات اخلاق را می‌کند و زیر تعهدش نمی‌زند». متأسفانه همان ادبیات را مجدداً درباره بایدن تکرار می‌کنند؛ کسی که گفت صهیونیست است و حاضر نشد جنایت ‌ترور شهید فخری‌زاده را محکوم کند. حتی روزنامه دموکرات واشنگتن‌پست و توماس فریدمن تحلیلگر نیویورک‌تایمز می‌گویند ترور موساد و فشار‌های ‌ترامپ، به‌عنوان اهرم‌های فشار، برای مذاکرات با ایران مفید است!

 

یادداشت روز دیروز روزنامه کیهان، 1399/09/16

 

 

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که مسئله فقط بی غیرتی و دیوثی نیست. مسئله یک جهادی است که آیا چقدر هم فی سبیل الله باشد خصوصاً آنجایی که دانشجویان حتی المپیادی و غیر آنها با هزاران مشکل به غرب و از جمله آمریکا هم فرستاده می شوند و تحصیل می کنند و آیا چقدر هم دکتر و مهندس شده و برگردند برای خدمتی که آیا مورد قبول هم افتد یا خیر. یعنی مسئله انفعال غیرِ متعرض را سالک الی الله باید از درون خودش هم شروع کند و با خودش وارد تزکیه و تهذیب نفسی شود که شیاطین بزرگان عرفان و علم را هم یحتمل از راه بدر کنند و چه رسد به دانشجوی یک لا قبایی را که برای تحصیل علم رفته است در دل بیگانگان چرا که طالب یادگیری علوم است. بیگانه ی آلبر کامو چه می گوید؟ اولاً بیگانگان به کشوری و منطقه ای حمله کرده اند. ولی خیلی هم یحتمل سالک الی الله حضور او را بطور محسوس نبیند ثانیاً طلبه و شاگردی جوان که چون از خودش بیگانه شده است یا بلکه دینش را هم خیلی خوب نداند و حالا می خواهد به غرب هم سفر کند و بلکه اساتیدش هم او را تشویق می کنند که برو! خوب هم هست که بروی! و بیاموزی و ان شاء الله استاد هم شوی!

و اما وقتی همین شاگرد رفت فرضاً آمریکا و بلکه همانجا هم استاد شد و بلکه خواست برگردد و شاگردان دیگری را هم درس بدهد و با خودش بلکه حتی ببرد همان آمریکا تا آنجا هم شاگردی اش کنند؛ آیا اصلا چنین چیزی ممکن است؟ یا حتی بین اساتید و شاگردان و دانشجویان نیز یک بیگانگی ای دیگر نیز حکمفرما است چنانچه طرز تفکر از این نوع ههم هست که رفتی آنجا دیگر برنگردیها! و چه رسد به اینکه استاد هم شود در آمریکا و بخواهد برگردد و تبادل دانشجوی حتی ایرانی و نه آمریکایی هم داشته باشیم.

بنظر این حقیر این نوع بیگانگی ای که بین حوزه و دانشگاه واقع شده است از همین نوع بیگانگی و غیریتی است که سالک الی الله از جمله با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه با حکمت الهی مشکل پیدا کرده است که حتی وقتی علوم غربی را وقتی آموخت و استاد هم شد، هنوز باید توان مقابله با اساتیدی را بیابد که منشاء این علوم را خودشان می دانند و نه خدای تبارک و تعالی و پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام. این را نمی شود هم گفت که فقط تقصیر دانشگاه است چرا که ارتباط حوزه و دانشگاه در این زمینه ها طوری قطع شده است که نمونه اش همین است که می بینیم چطور حتی دانشمندان هسته ای کشورمان و نه فقط هم بالاترین سطوح نظامیان مان همچون سردار سلیمانی هم ترور می شوند! ما وقتی نفوذی و جاسوس هم داریم که یحتمل آنقدر هم از خودش بیگانه شده است که حتی نمی داند که چه جاسوس و نفوذی خیلی خوبی هم هست. و لذا وقتی تازه دشمن هم او را رها کند، او در بیگانگی خودش تازه بزرگترین دشمن خودش هم می شود و بلکه نمی تواند آن دیگران یا غیرهای با غینهای کوچک و بزرگ خودش را نیز مورد تجزیه و تحلیلهای توپولوژیک و کوهمولوژیک و هندسی قرار داده و بلکه خودش خودش را دیوانه نکند و خروشان و طغیانگری ملعون هم نشود. هیهات من الذلة!

این را بفرمایید اگر ریشه ای در کربلا ندارد که از کودک شیرخوار بر روی دست پدرش در حالی که دارد می فرماید که اگر با من دشمنی دارید با این کودک که دیگر دشمنی ندارید؛ لااقل به او آب بدهید! و علی اصغر کودک هم ترور می شود. و دیگر کودکی که سر پدرش هم در بغلش انداخته می شود و آنقدر گریه و ناله می کند و سر پدر را به خود می چسباند تا جان به جان آفرین هم می دهد. و قاسم بن حسنها و علی اکبرهایی که به جبهه می روند و به شهادت هم می رسند و ....

این یک بیگانگی ای است که شاگرد و طلبه و دانشجو از سر مکتب و درس و مشق فرار می کند چرا که تنبل و فشل است. و این یک بیگانگی ای دیگری هم هست که سختتر هم هست که شاگرد و طلبه و دانشجو باید از روی حکمت الهی نیز از امامی همچون امام حسین علیه السلام هم دفاع کند و مثلاً بفرماید که یا امام حسین علیه السلام بچه ها را بدهید به من ببرم نزدیکترین شهر بازی نزدیک کربلا بازی کنند و اتفاقاً شما خودتان هم تشریف فرما شوید؛ این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده. نگران نباشید، همه و همه کارها را درست می کنند و مسائل کربلا هر چه زودتر حل می شوند. دیپلماسی باشد یا صلح امام حسن باشد یا کربلای امام حسین هم باشد، فرقی نمی کند. شما یا امام حسین علیه السلام اینقدر به خودتان زحمت هم ندهید. ما خودمان حساب این یزید ملعون را می رسیم. و اجازه هم نمی دهیم عوامل انتحاری و خودکشی و بلکه خوکهایی که دم مرگشان است و به ناله و فریاد هم افتاده اند به کمک دیگر یزیدیهای ملعون بشتابند. مشکل اینجا است که مگر امام حسین علیه السلام خودش ساکت می نشیند که ببیند دیگران برای او چه می کنند یا نمی کنند؟ خودش و اهل بیتش آستین بالا می زنند و به کربلا می روند و چه شهادتها که می دهند! باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟ ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة. یعنی اینجا شما یک تئائری و یک فیلمی را دارید که هر چقدر در ریز و درشت آن خیره شوید، باز هم هزاران حرف و سخن و علم و دانش و حدیث و تفسیر قرآن ناطق بر سر نیزه ها است که برای کودک و پیر و جوان از دلش بیرون می آید و قتیل العبرات است. حدیث اشک است. هنر کربلایی شدن در حرف و سخن و تئاتر و تعزیه و فیلم هم نمی گنجد. البته در میان همه ی جنونهای سیاسی و شیزوفرنیهای سیاسی و تهمتهای جنون آمیز به مجنونی بجای فیل سرکش طغیان گر نفس را با چکش پیلبانش هم آرام کردن، مکتبش هم همان مکتب الهی و بلکه خیلی هم دلمان می طپد که همان مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که مهجور هم مانده است و یحتمل هم به تبعیت آن که خدا نیز می فرماید ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا. وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿الفرقان: ٣٠﴾ و به سبب اینکه ما هنوز مادر خود حضرت فاطمه ی زهرا را آیا چقدر هم می شناسیم؟ و به سبب اینکه این الطالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء. این الحسن این الحسین. این الطالب بدم المقتول بکربلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

این گپهای عظیمی که بین حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حتی ریاضی فیزیک وجود دارند، خود می توانند یک وضعیتهای جنون آمیزی را بوجود بیاورند که کمترین آنها را در بقول معروف شیزوفرنی سیاسی قدرت طلبان و ابرقدرتهایی خصوصاً آمریکا که به همین مسئله سیاسی در داخل هم کشیده شده است. طرف آنقدر قدرت طلب است و آنقدر می خواهد رقیب خود را از صحنه ی سیاسی کلاً و کاملاً حذف کند که در سیاستهای خودش هم دچار جنون می شود. رقیب را از دیگران و بیگانگانی فرض می کند که می خواهد حذف کند و لذا یحتمل هم می افتد به یک گفتمان درونی با خودش که یحتمل هم بلند بلند دارد با خودش نیز حرف می زند.

می فرمایند این نوع روانپریشی یحتمل برای کودکانی که سعی دارند رفتار خود را مورد تجزیه و تحلیل نسبت با دیگران حالا یحتمل با غین کوچک و یحتمل با غین بزرگ قرار دهند ممکن است دچار شوند. و یک مرتبه دیدید افکار درونی خود را دارند بلند بلند با خودشان مرور می کنند. البته این مسئله تا حدودی پذیرفتنی است آنجایی که همینطوری که دعا را دارد مداح اهل بیت می خواند در ضمنش هم چیزهایی را از خودش بدان می افزاید. ولی اگر سالک الی الله از دست حرفهای صدا و سیما یحتمل عصبانی هم شد یا خواست جوابش را هم بدهد و بلکه لنگه کفش اش را هم درآورد و پرت کرد به تلویزیون دیگر معمولاً مسئله را می فرمایند از حالت شوخی و شو خارج شده و بلکه وارد مراحل روانپریشی گشته است. حالا یک وقت اگر بخواهند این را به عنوان عکلس العملی خشمگین بر علیه مسئولین حکومتی بی کفایت نشان دهند و در اینترنت بگذارند یحتمل خیلی هم استقبال کنند و خنده دار هم شود. ولی معمولاً این نوع رفتارهای غیر اجتماعی که با تلویزیون و اینها وارد کشتی و دعوا می شود پذیرفتنی نیست.

البته صدا و سیما هم خودش خیلی دوست دارد که همچین که کسی گفت دیگران یا مثلاً والد بالغ کودک، همینجوری مفتی از آن استقبال هم کند و کلی برنامه برایش ترتیب هم دهد. یعنی این خودش یک دیگرانی است که یک مرتبه می شود خیلی هم جی جی باجی با شما که خودتان هم خبر نداشتید چنین جی جی باجی ای هم داشته اید که دیگران هم آنرا فرض می کرده اید. و حتی یک وقت دیدید شد دیگران و غیر با غین بزرگ هم و یک چیزی که همه و همه هم مایلند حتی هر چه بیشتر زیبایی آنرا دریابند همچون خود حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف و نه یک دیگرانی از نوع بی غیرتی و لا مذهبی و ... که خلاف شرع هم است با آنها معاشرت کردن. فقط اینجا می ماند اینکه توپولوژی مسئله را چه از لحاظ  دیگران و غیر چه با غین بزرگ و چه کوچک و چه از لحاظ بیگانگان و ... هم دربیاورید. یحتمل حتی توانستید حدس هاج را هم حل کنید با رفتن از مثال کوهمولوژیهای اتال و کوهمولوژیهای گالوای کاربردی شده نظریه های اعداد جبری به کوهمولوژیهای توپولوژیکی و هندسی خمینه ها و شماها (schemes) و واریته های جبری با ابعاد بالاتر از صفر. و حالا سعی هم بفرمایید خیلی به مادیات مسئله فکر نکنید که حتماً جایزه یک میلیون دلاری را هم ببرید برای اینکه در بین این سیاستهای جنون آمیز اسکیتزوفرنی یحتمل تا بیایید ثابت کنید که مسئله را ثابت هم کرده اید، یحتمل خودتان را دچار جنون کنند! سعی کنید به زیبایی مسئله فکر کنید و از دیو و دلبری شدن آن خودداری هم بفرمایید.

البته اینجا یک مسئله ای که در منطق ریاضی هم داریم این است که حدس پیوستگی را داریم که آیا درست است یا خیر؛ چرا که اشاره ای به گپهای مسئله دارد که وقتی سیاسی هم بشود یحتمل بتوان گفت بیشتر هم تشدید می شود. یعنی مسئله این است که آیا بین یک کاردینالیته و کاردینالیته ی بعدی آن مثل الف_0 و الف_1 آیا دیگر کاردینالیته ی دیگری نهفته نیست؟ در این میان که بعضی خیلی دقیق هم سعی دارند همه چیز را با منطق دیقیق ریاضی و بلکه نظریه های ریاضی فیزیکی و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نشان دهند، حتی آنقدر هم دچار گپها و فاصله های اخلاقی می شوند که یک مرتبه دیدید کلاً خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار را هم یادشان رفت. بعضی یحتمل اشکال کنند که این اصلا چه ربطی دارد به اصل مسئله؟! ولی همینقدر توجه بفرمایید که اصل مسئله در حکمت الهی هم هست واقعاً آنطور که طرح مسئله در سوره ی صف هم آمده است رسول بعدی را حضرت عیسی مسیح علیه السلام اعلان می دارد که حضرت رسول اکرم محمد مصطفی احمد است ولی حتی امروزه هم می بینیم که چطور بعضی از اهل کتاب در کفرشان هم مانده اند و سعی دارند کل اسلام را دور هم بزنند و حاشا هم کنند و چه رسد به اینکه بخواهند ببینند امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما هم کیست؟ جنون از همین جاها که اصلا بعضی نمی دانند نماز و صلاة هم یعنی چه شروع نمی شود بنظر شما؟ یا ایها الذین امَنوا امِنوا.... یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن یَکْفُرْ بِاللَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا ﴿النساء: ١٣٦﴾ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، یک مسئله ای که هست این است که اصلا تاخیر برای یک کسر خیلی کوچکی از لحظه ای از ثانیه ای هم جایز نیست آنجایی که خلیفة الله ای را که خدا او را جانشین خودش و رسولش به عنوان امام اش قرار داده است را دیگران بیایند و حقش را غصب کنند! برای اینکه اگر هر چقدر آن زمان مورد نظر دشمن زمان خیلی خیلی کوچکی هم باشد، همان زمان را می تواند کشش بدهد و انواع بازیها را رویش اجراء کند و فریم را استوپ کند و بلکه فریمها را آنقدر جلو عقبش کند تا بالاخره یاد هم بگیرد که چطور همین بازه ی خیلی کوچک کوانتومی را به عنوان هسته ای گسترشش دهد به زمانهای بیشتری و بلکه حتی مکانهای بیشتری.

نمونه اش کربلا است که اپیدمی دفاع از امام حسین علیه السلام را نمی توان فریمهایش را برگرداند یا اسلو موشن کرد یا فست فورواردش نمود و سعی کرد خود شهادت امام حسین و یاران با وفایش و واقعه ی کربلا را تغییر داد. و دشمن را هم نمی توان از کارش بازداشت. و اما می توان به اویی که سعی دارد که حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ای را که در واقعه ی کربلا نهفته است و بعضی هم فقط جنبه های جبری آنرا می توانند ببینند و حکمت متعالیه و نظریه های حمیدی مجیدی و فقهی ای را که در جهاد فی سبیل الله ای که می تواند انسان را به کربلا و عاشورا برساند را نمی توانند درک کنند که اگر آن فاصله ی صفر تا بینهایتی را حتی در شاگردی و طلبگی و زانوی تلمذ زدن می توانستی هر چند خیلی کم هم طی کنی و الگویی می شدی حتی در طلبگی مرجع تقلید خود آنگاه یقیناً می توانستی هم به ولی فقیه و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف که خود یحتمل از همان دیگرانی است که باید برایمان صبر هم کنند و اعتراضی هم نکنند تا بلکه بتوانیم ویدئوی تئاتر و بلکه سینما را درست جلو و عقب و اسلو موشن و فست فوروارد و ریز و درشت و محلی-جهانی و ... کنیم و بالاخره آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را هم بشناسیم و او را یاری هم کنیم. که اگر همه در این کار موفق می شدیم بجای اینکه به یزیدی بودن هم تن در دهیم، جای هیچ غم و غصه هم نیست چرا که کلبه ی احزان و بلکه کربلا هم گلستان می شود همانطوری که خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم جزو چنین جهادگران و بسیجیانی است که خود آرزوی یاری امام حسین و انتقام از خون پیامبران و ائمه ی اطهار علیهم السلام را نیز دارند. این الحسن و این الحسین. این الطالب بدم المقتول بکربلا. این الطالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء این الطالب بدم المقتول بکربلا. این یقیناً باید به عنوان یک اصل پذیرفته شود که آنجایی که عدل الهی کنار گذاشته شد و گیر همین قاتلان پیامبران و ائمه ی اطهار افتادیم، آنگاه ناچاراً هم باید برویم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را از کفار و منافقان و مشرکین هم یاد بگیریم همانطوری که از حکمتهای پندآموز امیرالمومنین هم چنین آمده است. و این تازه وقتی است که اگر بتوانیم هم آن ذهن زیبا را در میان آن همه شیزوفرنی ای که همان ذهن را هم به هدر می دهند را بیابیم و دانشجویش هم شویم و علم هم بیاموزیم.

حالا بعضی یحتمل ایراد هم می کنند که بابا تو را به علی علیه السلام دیگر در این واضاع کرونایی دست از سر ما بردار دیگر و برو همان در اینترنت و سایتت بنویس و سر به کاری بنه و تنها مرا رها کن؛ آن موقعی که باید کاری می کردی نکرده ای که حالا هم یا دنبال اینی که دکترای شهیدی را ببینی کدام است و بلکه دکترای اینشتن را هم زیر سوال می بری و یحتمل هم دنبال دزدانی می گردی که مالت را هم دزدیده اند و می خواهی پسش هم بگیری و خود امام حسین علیه السلام را هم یحتمل بخواهی نصیحت کنی که شما کربلا نرو و بلکه ما خودمان می رویم و حساب دشمن را می رسیم و از طریق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنها را به راه می اوریم و نشانشان می دهیم که یا سوار کشتی نجات امام حسین علیه السلام شوید یا اینکه هلاک هم خواهید شد؛ و یا دچار زلزله ها و طوفانها و سیلها و گردابها و گردبادهای مخوف شده و هلاک می شوید یا دچار جنگها و قحطی و وبا و طاعون و اپیدمیهای دیگر می شوید برای اینکه یا افراط می کنید یا تفریط بجای اینکه حتی اسلام هم بیاورید و یا من یحضره الفقیه هم بیاموزید و چه رسد به اینکه یا من یحضره الطبیب هم ندارید. زانوی تلمذ و طلبگی زدن و جهاد فی سبیل الله کردن تا به یقینی برسد سالک فی سبیل الله که بتواند صفر به بینهایت را بپیماید است که مسئله است و نه مثل آمریکایی که هیچ غلطی هم نمی تواند بکند و الا چرا حضرت امام خمینی فرمودند آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند الا اینکه خیلی هم دلش می خواهد همان شیطان بزرگی هم که هست باشد که همه ی شیاطین دیگر را نیز دور خودش جمع کند و همه و همه و از جمله انگلیس و رژیم اشغالگر قدس و بعضی دولتهای خائن عربی در شرارتشان با هم مسابقه بگذارند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

راستش اصلا حالم خوب نیست؛ از صبح تا حالا داشتم روی این موضوع فکر می کردم که چطور یک یا بلکه چند ویدئوی بازی مکعب روبیک را گیر بیاورم و ببینم بعضی بازیکنان خیلی زرنگ چطور می توانند آنرا با سرعتهای خیلی بالا درست کنند و بعد ویدئوها را با اسلو موشن یا همان سرعت یواش خودمان دوباره آنقدر یواش یواشش کنم تا بالاخره بنده ی حقیر هم مثل آنها خبره شوم و سریع مکعب روبیک را درستش کنم. و نخیر؛ این ایده را از نرم افزار روبیکا که در فیلم پایتخت هم مدام تبلیغش را می کرد نگرفتم که بنده هنووز نمی دانم چیست و یحتمل یک چیزی هم باشد مثل تلگرام یا امثالهم! و نخیر هم؛ ایده اش را از رنه شوف هم نگرفتم که اتفاقاً می فرمایند یکی از همین بازیکنان ماهر سریع روبیک است. 

بنده بلکه دلم هم می خواست که این مسئله را به ملانی ماچت وود هم بنویسم که دیدم خیلی ساده است هر چند که ایده هایش در مورد اکستندرهای بلیه را در سایت کتابهای تمام نشدنی لیون ل"بروین هم می توانید بیابید. خلاصه دارد دیر هم می شود و بلکه دیر شد دیر هم شد برای اینکه به نماز سر وقت در مسجد هم برسم و لذا کلی از مطلب می ماند برای بعد الا اینکه کمی بلکه نماز را از مراجع تقلیدم اجازه بگیرم عقب بیاندازم و الا اینکه نماینده ی ایشان یک بار فرمودند که اگر داری کار علمی یا مطالعه می کنی و کارت مهم هم هست می توانی کمی نمازت را به عقبتر بیاندازی. لااقل یک چیزی در این حدود را بنده ی حقیر یادم هست که ایشان فرمودند! و الا دهانم هم خشک شده است و دلم می خواهد بلند شوم آب بخورم ولی ....

خلاصه ی کلام این است که شما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یا بلکه حکمت متعالیه ی صدرایی آیت الله محمد خامنه ای یا اسفار اربعه خود ملا صدرا یحتمل نتوانید خیلی مثالهایی را در کل کتبشان پیدا کنید که از پیغمبرمان محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم یا از امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام یا دیگر ائمه و بلکه دیگر پیامبران نیز بفرمایند. و هر چند هم که موضوع برمی گردد به حکمت الهی و عرفان و فلسفه و .... یعنی همینطوری که شما دارید در سرعت یواش و اسلو موشن خود پیش می روید (که البته متوجه هم باید بود که غیر از سرعت یواش لاک پشتی است که یحتمل با خرگوش یا حتی آشیل هم بخواهد وارد مسابقه شود و بلکه جوجه و شاهین و قمری و اینها هم بازی کنند!)، ولی همینطوری که مکتبچی دارد اصول تنوین اَن اِن اُن را به بچه ها هم می آموزد یحتمل هم شاگردی اعتراض کند که چقدر اَن اُن اِن هم می آموزی، ما خسته شدیم و یک کمی هم حالا برایمان از ABC بگو که در اینترنت و فیلمهای سینمایی و بازیهای کامپیوتری یا همان رایانه ای هم بیشتر بدردمان می خورد! و یحتمل مکتبچی که اتفاقاً اهل فلسفه و حکمت متعالیه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هست، یک مرتبه به ذهنش برسد که برای بچه های مکتبخونه از حدس ای بی سی هم بفرمایند و وارد مسائل اینتریونیورسال شینیشی مُچیزوکی هم نشود الا اینکه فقط یحتمل هم سعی کند که بطور خیلی اسلو موشن صورت مسئله ی حدس ای بی سی را اسلو موشن خدمت بچه ها بفرماید و بلکه بعضی از آنها هم علاقه مند شدند که بعدها مسئله را حل هم کنند.

البته بنده ی حقیر داشتم مسئله را از طریق ملانی مَچت وود و بلکه بُست-کن-وود-ونگ به کوهمولوژیهای گالوا سعی می کردم ربطش بدهم که دیدم بله اتفاقاً موچیزوکی هم همان اول کار از کوهمولوژیهای گالوا یک جورهایی بحث می کند و وارد مبحش می شود همانطوری که وود هم اتفاقاً آنطور که لوین ل"بروین می فرمایند نقاشیهای کودکانه ی گروتندیک را به اکستندرها یا بسطدهنده های بلیه نیز ربط می دهد و موچیزوکی هم در رابطه با تناظر نظریه ی تایشمولر اینتریونیورسالش، کوهمولوژی گالوا را به بلیه کاسپیدالیزاسیون (که بنده ی حقیر معادل فارسی اش را هنوز هم متاسفانه نیافته ام) ربطش می دهد. خلاصه بجای اینکه بیایم مسئله ی مکعب روبیک را اسلو موشنش کنم، توی تئاترهای مُچیزوکی هم گیر کرده ام و نمی دانم مسئله ی حدس هاج را هم چطور با کوهمولوژی اتال آن نیز ربط دهم.

اما عرض بنده ی حقیر اینجا است که لب کلام را می توانید در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بیابید آنجایی که بعضی یحتمل اشکال کنند که طرف سعی دارد مسائل را برای خودش آنقدر اسلو موشن کند که جایزه ی یک میلیون دلاری را خودش ببرد و به کس دیگری هم ندهد یا شریکی هم برای کارش پیدا نکند. ولی واقعاً هم مسئله این است که آیا وقتی شما یک مسئله ی متعالیه ای را مثل قضیه ی آخر فرما یافتید که صرفاً باید معادلات خود را چک کنید که آیا اعداد صحیحی هستند که در آن صدق می کنند، آنگاه از روی قطربندی معادلات و یافتن الگوریتمهای دیگری که احتیاج دارید معادلات دیگری را هم حل کنید، منطق ریاضی به شما کمک نمی کند؟ چرا که مثلاً یک عدد متعالی ای را سعی کنید به یک الگوریتمی که قطربندی شده است متناظر کنید و بعد سعی کنید عدد متعالی دیگری را همانطوری به معادلاتی دیگر که می خواهید حل هم کنید نسبت دهد و متناظر بفرمایید.

مشکل کار اینجا است که ما بینهایت ناشمارایی اعداد متعالی داریم که ناشمارایی اش اتفاقاً از نوع کاردینالیته های الف_1 و نه الف_0 هم هستند. التفات می فرمایید؟ یعنی مثلاً شما مقاله ی گاگا ژان پیر سر را هم دارید که یحتمل خیلی هم زیبا (که همیشه بنده ی می خواسته ام خیلی هم از اول تا آخرش را بخوانم) هندسه ی تحلیلی را به هندسه ی جبری ربط می دهد که مثلاً آیا تا چه حدودی هم واریته های جبری با خمینه های مختلط تحلیلی نیز شبیه اند و بلکه کی هم یکی می شوند؟

و مشکل کار برای اینکه ما را از تئاترمان بیرون هم نیاندازند چرا که خیلی داریم سر و صدا می کنیم و دیگران یحتمل رشته ی کلام بازیکنان از دستشان در برود، این است اینجا است که فرض بفرمایید که شما انواع توابع ال را هم دارید که به انواع بسطهای جبری میدانهای اعداد هم ربط می دهید. و اما حالا شما بیایید معادلات قضیه ی آخر فرما را هم بگیرید و به این معادلات اتفاقاً بسط یک تابعی را هم اضافه کنید که نمایش سری تایلوری آن به ازای یک ارزشی از تابع می شود عدد پی که اتفاقاً یک عدد متعالی هم هست! یا بهتر بگوییم بسط تابع را از درجه ی n ام به بعد متناظر معادلات قضیه ی آخر فرما ادامه اش دهید و بدان اضافه هم بفرمایید. و لذا شما اینجا بینهایت توابع ال هم دارید که حالا یحتمل خیلی هم ندانید که اینها همه و همه مربوط می شوند به کدام مجموعه ای از یحتمل حتی بینهایت از بسطهای میدانهای عددی. 

و لذا یحتمل اینجا بعضی در تئاتر بلند شوند اشکال هم کنند که فریم تئاتر را فریز کنید تا بلکه ما بتوانیم ببینیم این مسئله هم برای خودش چه می گوید و ربطش با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حکمت متعالیه و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه شخص امام زمان عجل الله فرجه الشریف و تعارفات در نماز ایشان با حضرت مسیح علیه السلام هم چیست؟ یحتمل نماز این بنده ی حقیر دارد خیلی دیر می شود و بلکه یواش یواش یحتمل در مسجد را هم ببندند و اگر خیلی هم اصرار کنم که در مسجد را باز کنید و بنده می خواهم نمازم را در مسجد بخوانم یک وقت حتی دیدید کار به جاهای باریک کشید و یحتمل از آن به بعد خود مرا هم در مسجد دیگر راه ندادند. دیر شد دیر شد بنده ی حقیر رفتم نماز در مسجد! خوبی لپ تاپ و بلکه تبلت اینجا این است که می توانید با خودتان ببرید هم به مسجد! حتی برای خانمها هم می تواند خیلی خوب باشد چرا که حاج آقا بالای منبر لازم نیست مدام بفرمایند خانمها ساکت خانمها ساکت چرا که می توانند سرشان را بهتر با لپ تاپها و تبلتها همینطوری که حاج آقا دارند بحث می کنند نیز گرم کنند و خیلی با هم دیگر گرم نگیرند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

 

یک نکته ای را که باید در مورد شیزوفرنی چه سیاسی و چه به حقیقت در حد افراد روانپریش در نظر گرفت این است که بیمار خود به این مریضی تن در می دهد و تسلیم آن می شود. یعنی آن توانایی را که بر علیه چنین هجوم جنون آمیزی به جهاد برخیزد را ندارد و حداکثر وارد مذاکره با آن می خواهد شود. آن چیزی که در عدل الهی می فرمایند که محصول جابجایی درست عدل است و حال آنکه محصول جابجایی غلط ظلم است همین است. سیستم دفاعی بدن مثلاً در مقابل ویروس مقاومت نمی کند و تسلیم می شود و این ادامه هم می یابد تا به اپیدمی و وبا و طاعون و امثالهم تبدیل می شود.

اوج این مسئله دقیقاً کربلا است آنجایی که آن ملعونی که خود را در جایگاه عزیز مصر و همسر عزیز مصر و بلکه خود فرعون هم می بیند نشسته است، می آید که رو در روی امامش بایستد و به او بوسه ای مرگبار بزند آنچنان که همه چیز و همه کس را به عنوان زیردستان خود هم بطور لامذهبی یزیدی ملعونی می بیند و حتی برده های جنسی خود هم فرض می کند و معانی ای را هم برای ماوراء الطبیعه و حکمت الهی و اسلام و خدا و پیغمبرش محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام نمی یابد. و بلکه تمام هم و غم او در این هم هست که همه چیز را نیز مثل خودش یزیدی محض کند. حافظا در کنج خلوت و فقر شبهای تار، تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور؛ آن یزیدی ملعون از این معنا هم هست که کوچکترین درسی نیز نگرفته است و در عین حال خود را نیز خلیفه ی مسلمین جهان و بلکه کل عالم نیز می داند. در این میان است که امثال جان نش ها نیز باید به مبارزه ی با نفس اماره و لوامه ی خود برخیزند و تزکیه ی  نفس کنند و به جهاد فی سبیل الله بپردازند و بجایش ماوراء الطبیعه و حکمت متعالیه و فقه و حکمت الهی کجا رفته است و چطور گرفتار شیزوفرنی می شوند؟ و الله اعلم!

بنده ی حقیر عرضم این نیست که این حقیر خود خیلی زاهد و عابد و خیلی بیشتر هم عقل کل هستم. اتفاقاً نمی دانم هم آیا کار درستی کردم که به پروفسور وود هم نوشتم که از دانشگاه برکلی هم بیرون انداخته شدم چرا که نمره هایم خراب شد ولی بعد به کالج هلی نیمز رفتم و دانشگاه ایالتی کالیفرنیا و کارشانسی و کارشناسی ارشدم بترتیب از این موسسات را هم گرفتم ولی اتفاقاً یادم هم رفت عرض کنم که برای دکترا نیز به دانشگاه ایالتی کلرادو در فورت کالینز رفتم. اما این هم که عصر ما طوری واقع شده است که بجای کسب علم سالک الی الله و طلبه و دانشجو یحتمل خود را در محاصره ی همسر عزیز مصری ببیند که او را یزیدی هم دعوت به خود می کند و بلکه دعوت به مستهجنات و پست تر از حیوانیت هم می کند، این همان شیزوفرنی ای است که در جهاد فی سبیل الله سالک الی الله اگر خود را مغلوب همین شیزوفرنی ببیند دیگر آن بینهایت را در عین حالی که صفر مطلق است دست یافتنی نخواهد یافت چرا که آن نورانیت محض را با ظلمات جابجا کرده است و حداکثر از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و یحتمل فیزیک هسته ای چه درک کرده است؟ مثلاً بمبهای هسته ای مخوف و لا غیر! این آن جنون شیزوفرنی ای است که با اسلام جابجا هم شده است و نابخشودنی هم هست. یعنی مثلاً غیرت نهایی اش در این است که شارژهای جریانهای معادلات نسبیت عام را از روی میدانهای برداری کیلینگ بیابد که به آ دی اس/ سی اف تی آیا بتواند بپردازد و او را چقدر از قعر ظلمات به نورانیت برساند یا حتی از نورانیت وارد ظلمات محض شود آیا فرقی ندارد؟ آیا اینکه حکومتی بیاید در منطقه ای حضور یابد و بلکه حضور و سلطه ی خود را خیلی مایل هم باشد که نشان دهد، آیا چنین چیزی نشانی از حتی بوی پیراهن حضرت یوسف علیه السلام را می رساند؟ و همان هم کافی است یا باید هم همان منطقه را نیز ترک گوید چرا که در اصل دارد اشتباهی بدنبال بوی پیراهن یوسف نیز می گردد. و چرا که اصلا یوسف زهرا سلام الله علیهم را نمی طلبد و نمی پسندد. اشتباهی بدنبال یزید و یزیدیان ملعون هم راه افتاده است و بلکه می دود. خدایا زین معما خودت پرده بردار. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

 

حرکت در جوهر را در صفحات 48 الی 51 در کتاب حکمت متعالیه ی ملاصدرا نوشته ی آیت الله محمد خامنه ای آورده است:

http://www.mullasadra.org/new_site/persian/About%20Us/Books-

Khamenei/Mulla%20Sadra's%20Transcendent%20Philosophy-Fa.pdf

 

و اما اینکه مشایین جوهر را دارای پنج فرد می دانستند که شامل هیولا و صورت و جسم و نفس و عقل است و عقل  بالاترین آنها و هیولا پست ترین آنها است نیز در ص 42 آمده است. ولی در مورد مقوله ی عشق ایشان یک نکته ای را می فرمایند که این بنظر این حقیر بعید بنظر می رسد؛ و آن اینکه می فرمایند که واجب الوجود خودش عاشق خودش است! این یک چیزی است که بعید است که درست باشد بنظر این حقیر.

یحتمل بنظر برسد که چون واجب الوجود نهایت کمال و جمال است و ان الله جمیل و یحب الجمال، و لذا عاشق خودش می شود چرا که چاره ی دیگری هم ندارد که چنین نکند و بلکه خود به خودی است که عاشق خودش می شود! در صورتی که چنین چیزی از نوع فرعونیت است بیشتر و نه عشق واقعی. عشق آنجایی واقع می شود که باید از موانعی گذشت تا سالک الی الله بتواند به محبوب خود دست یابد همانطوری که بدلیل بینهایت ای که در وجود واجب الوجود نهفته است، بینهایت هم راه هایی داریم که سالک الی الله آیا بتواند از هیولا و صورت و جسم و نفس و عقل بلکه درجات ظلمانی وجودی مادی یا حتی غیر مادی هم به نورانیتی برسد که در میان همه ی ظلمات و نورانیتها یحتمل نظریه هایی حمیدی مجیدی را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی احاطه کرده اند. البته اینجا یحتمل اشکال شود که چرا ما مجبوریم که به چنین مباحثی در جوهر و بلکه در حرکت در جوهر هم وارد شویم آنجایی که امروزه روز بحث از آ دی اس/ سی اف تی هم هست و همینها را دارد کما بیش به زبان دیگری خیلی هم بهتر که برای همه قابل فهم نیز هستند به زبان خیلی زیبای ریاضی فیزیکی هم می فرمایند. دیگر کدام حکمت الهی همانطوری که یحتمل از بحثهای به همین صورت و معنای مرحوم استیون هاکینگ هم نتیجه می شود که آقایان خانمها ما از همین ریاضی فیزیک هم می توانیم به هر آنچه در طبیعت هست دست یابیم و احتیاجی به چیز دیگری هم مثل حکمت متعالیه و ماوراء الطبیعه و اینها هم اصلا نداریم که نداریم. و السلام نامه تمام! بله؟!

بله! ولی نکته اینجا این است که آقایان خانمها توجه هم داشته باشید که وقتی شما دارید به یک نظریه ای در یک مبحثی هم می پردازید و غرق در مسائل فیزیک و شیمی و زیست شناسی هم شده اید، آیا وجود مطلق واجب الوجود را نیز درک می فرمایید یا اینکه او را هم فقط در خود می بینید و بلکه خود حساب می فرمایید و حتی عاشق هم او هم می شوید؟ چنین چیزی را به حق می توان گفت که غیر ممکن است نه به این دلیل فقط که  هر آن هم  وقتی دارید آنلاین می نوسید یحتمل صفحه آبی بیاید و ریستارت شود، یا متن پاک شود یا مرورگر محو شود یا برق برود یا ...، و بلکه چنین چیزی بحق هم غیر ممکن است چرا که ما امیرالمومنین علیه السلام را داریم که همان علی بن ابیطالب علیهم السلام هم تشریف دارند. یعنی آن رابطه ی بین عاشق و معشوقی را که سالک الی الله بدنبالش است در مودت به ولی خدا و ولایت او خلاصه می شود و علت و معلول و عاشق و معشوق یحتمل در بینهایت به هم برسند همانطوری که بنده ی خدا نیز یحتمل حتی قبل از اینکه به لقاء الله بپیوندد و به سرای باقی برود نیز در نمازش و عباداتش و ذکر و دعاهایش بتواند هم مدام به لقاء الله آیا چقدر بپیوندد آنچنان که ائمه ی اطهار هم مظهر چنین بندگی ای تشریف داشته اند و همانطوری که شاگرد و طلبه و دانشجو هم آیا چقدر در زانوی تلمذ زدن نزد استادش بتواند خود را از آن مقام پست صفر و هیچی در مقابل بینهایتی که اساتید و علماء عظام به آنها نزدیک هم کند و بلکه بالاخره خود نیز به همین بینهایت بپیوندد و حتی مرجع تقلیدی هم شود. و این یک مقام عشق به خدا و نه کمتر از او را هم می طلبد که هم اویی که از صفر به بینهایت خود رسیده است مدام در سعی و تلاش هم باشد که دست بسیاری طلبه ها و دانشجویان و سالکین الی الله را بگیرد که به آن بینهایت محض واجب الوجود نیز برساند.

این نکته که چرا حکمت الهی و نه فقط ریاضی فیزیک در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مثلش مثل آن است که بفرمایید خوب چرا ما دعاها و اذکار و بلکه حتی نماز خود را نمی توانیم به فارسی هم بخوانیم؟ و اما وقتی به عربی هم داریم لغاتی را می خوانیم و کنار هم می گذاریم، آیا چقدر هم مثل یک عرب زبان معانی آناً به ذهنمان می آید؟ و هر چند هم که بسیار همین اذکار و دعاها و نمازها را نیز خوانده باشیم؟ بنده ی حقیر یک مثالی هم خیلی ساده بزنم که یحتمل درست هم نباشد که چنین مثالی را بزنم ولی در عالم معنا بنده ی حقیر اشکالی در آن نمی بینم.

شما همین نظریه ی بست-کن- وود-ونگ خودمان را در نظر بگیرید که بنده ی حقیر بنظرم هم می رسد که یک زیبایی خاصی نه فقط در همان قسمت وود-ونگ ای آن نیز نهفته است که در صورت مقاله وقتی سریع می گذرید در جای جای آن شروع می کنید به کنجکاوی که اینجا مسئله چه بود؟ این مثال چه می گوید؟ آن قضیه کدام است؟ و اما بنده ی حقیر عرضم حتی این است که شما وقتی به انگلیسی دارید اسم نویسنده را می خوانید که ملانی مچت وود است؛ می فرمایید که خوب ملانی را که می دانم اسم خانمها و دختر خانمها است و وود هم که می دانم فامیلی است و معنی اش هم چیست و حالا بلکه مچت یعنی چه؟ یا آیا بنده ی حقیر است که دارم اشتباه آنرا هیجی هم می کنم؟ و جور دیگری آنرا می فرمایند؟ البته بنده ی حقیر هنوز هم نفهمیده ام که نویسنده ی دیگر مقاله یعنی ونگ یا وانگ آیا خانم است یا آقا؟! و خوب نمی شود هم خیلی در همه چیز کنجکاو هم شود چرا که خیلی هم نمی شود همه چیز را فهمید چرا که هر چقدر هم سعی کنید یحتمل باز هم نمی شود!

و اما گاهی هم یحتمل شما بنظرتان می رسد که خیلی هم مسئله را فهمیده اید، ولی آنگاه متوجه می شوید که نخیر بلکه اشتباه هم کرده اید. یعنی یک جایی مسئله ی همسر عزیز مصر و حضرت یوسف علیه السلام این است که عزیز مصر حضرت یوسف علیه السلام را دستور می دهد که به زندان هم بیافکنند. و این درست هم هست؛ و اما یک وقت هم هست که با اینکه عزیز مصر از دنیا هم رفته است، دوباره خود حضرت یوسف علیه السلام است که عزیز مصر شده است و بلکه هم او است که همان همسر عزیز مصر را نیز به همسری خود حالا برگزیده است. یعنی اینجا نوع انگیزه ها است که فرقها هم می کنند در حرکتهای جوهری افراد وقتی حضرت یوسف علیه السلام در قعر چاه هم بسر می برد یا به عنوان برده ای خریداری می شود و در خانه ی عزیز مصر به کار هم گرفته می شود و به زندان هم می رود و بالاخره عزیز مصر هم می شود. کجا چقدر فقاهتها است که در این داستان نهفته است آنطوری که فرضاً حتی بوی پیراهن حضرت یوسف را حضرت یعقوب وقتی یوسف در مصر است و او در کنعان حس می کند و بلکه وقتی پیراهن را به چشمهای او می مالند چشمهایش از نابینایی التیام هم می یابند و بینا می شود؟ پیراهن یوسف گمگشته است که به کنعان بوسیله ی برادرانش بازگشته است و التیام بخش هم هست! یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور، کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور! و بالاخره یک جبرها و اختیارهایی هستند در الحاق فردی به عنوان عزیز مصر که اگر بتوانیم مسائل جبری و بلکه گالوایی  آنرا هم حل کنیم، یحتمل کلی مسائل دیگر نیز جلو بیافتند. و البته این هم که چطور در معرض یک منبع بینهایتی از نورانیت هم واقعیم که هر چقدر همچون خورشید عالمتاب بر همه و همه نورانیت با انواع شدائد هم بتابد خاموش نمی شود و بلکه مایل هم هست که ما هم همچو او عاشق شویم و از ظلمات بیرون بیایم و بلکه به او هم بپیوندیم سری است خود از مجموعه ی اسرار بینهایت الهی.

و اما گاهی اوقات هم یک تشری می خواهد حتی به شیطان بزرگ و صهیونیسم جهانی و انگلیس و ... که ای آقای شاه، ای آقای فرعون، ای آقای آمریکا، من تو را دارم نصیحت می کنم! شما قبل از اینکه کسی را بخواهید ترورش هم کنید مثل اینکه خوب هم ترور شخصیتی اش می فرمایید؟ و حتی بعد از شهادتش هم دست بردار از او نیستید؟ شما ببینید که در ویکیپدیا در باره ی  فقط همان مدرک شهید فخری زاده چه نوشته است؟ به انگلیسی نوشته است که ایشان دکتر فیزیک هسته ای هم تشریف داشتند ولی در فارسی همین دکترا را هم زیر سوال برده اند! آقایان خانمها باور نکنید که ترجمه از فارسی به انگلیسی این همه کارها را هم داشته باشد که چنین تفاوتهایی هم دیگر در مبحثی واقع شود و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، یک نکته ای که بسیار قابل تامل و دارای اهمیت است اینجا است که طلبه و دانشجو و بلکه سالک الی الله توجه داشته باشد که آنجایی که در مقابل اساتید زانوی تلمذ زده است و حتی بهترین اساتید را هم یافته است که از آنها فراگیرد و لذا در موقعیتی قرار دارد که همانطور که استاد شهید مطهری می فرمایند کانه صفر در مقابل بینهایت است، آنگاه حوصله اش خدای ناکرده سر نرود و بلکه خسته هم نشود آنجایی که باید هم مدام درسها بیاموزد و صبر و تقوی نیز پیشه کند و از دروس مکتبش بسیار یاد بگیرد.

این را معمولاً به شاگردان خیلی خوب و ساعی و بلکه نخبه و نابغه نمی فرمایند  که بچه بگیر بنشین؛ و اما خیلی هم خوب است که اتفاقاً به همینها هم از همه بیشتر تذکر داده شود که از صفر به بینهایتها رسیدن این خطرات مهلک را هم دارد که از جمله یکی هم می تواند جنون یا شیزوفرنی یا افسردگی و ... باشد. و لذا دخترم، پسرم خیلی مواظب خودت هم باش که بیگدار به آب نزنی و سلامتی ات را هم به خطر نیاندازی. مریضی یک مرتبه و بقول معروف یهو می آید و بعد آیا خرده خرده ان شاء الله هم برود؟! یا من اسمه دواء و ذکره شفاء. اللهم ادخل علی اهل القبور السرور، اللهم اغن کل فقیر، اللهم اشبع کل جائع، اللهم اکس کل عریان، ...، اللهم اشف کل مریض، اللهم اشف کل مریض، اللهم اشف کل مریض! ... اللهم اقض عنا الدین و اغننا من الفقر انک علی کل شیئا قدیر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحشر: ١﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الصف: ١﴾

 

بنده ی حقیر عرضم این است که یحتمل بهتر است که در حینی که انسان دارد درسهای فلسفه ی مکانیک کوانتتوم را هم در مکتب خونه مرور می کند همینطور هم درسهای کیهانشناسی اش را هم مرور کند! تعدد در مرور کردن می تواند خیلی هم آموزنده باشد. البته اینها خیلی هم فیزیکی نیستند و اما این مقالات لنسترا و شوف را هم یحتمل مایل باشید در رابطه با نظریه ی بست کن وود وانگ از راه هندسه ی آراکلف نیز مروری بفرمایید:

 https://arxiv.org/abs/0801.3835

https://arxiv.org/abs/1803.06903

إِنَّ اللَّـهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ ﴿الصف: ٤

 

مسئله ای که در نظریه های گالوا و از جمله نظریه ی بُست- کن- وود- ونگ در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رخ می دهد اینجا است که وقتی قرار است که عددی جبری را به میدان عددی ای الحاق کنیم و بلکه میدان عددیمان را به میدان عددی جبری ای بسط دهیم که آن عدد جبری هم متعلق است به این میدان جبری، آیا این مسئله از حکمت الهی نتیجه می شود که منتهی هم خواهد شد به نماز امام زمان عجل الله فرجه الشریف همراه با تعارفات با حضرت عیسی علیه السلام یا خیر؟ یعنی آیا این است و اگر این نیست (کو)همولوژی که یحتمل دارد ما را از رسیدن به چنین انگیزه و مقصدی منع می کند کدام است؟ آیا مشکل ما در فقه است یا اصول فقه یا حکمت متعالیه یا نظریه های ریاضی فیزیکی و بلکه حمیدی مجیدی؟ و بلکه آیا ما طرف انقلاب جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که  داریم حرکت می کنیم یا گیر انواع ضد انقلابها نیز افتاده ایم؟ البته مسئله را اگر کاملاً ریاضی فیزیکی مجرد و انتزاعی هم کنیم، یحتمل هم بتوانیم حدس هاج را نیز وارد مسائل کوهمولوژیکی آن نیز کنیم. و انواع انگیزه ها هم از آن بیرون بیایند. و در عین حال، یک شتری هم هندوانه ای، خربزه ای و بلکه طالبی ای نیز بتوانید میل کنید! ولی از لحاظات انقلابی و ضد انقلابی مسئله یحتمل این هم هست که آیا شما می خواهید نظریه های گالوایی و بست-کن-وود-ونگ ای را به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی الحاق کنید یا اینکه بر عکس حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را ریاضی فیزیکی و بلکه گالوایی بست-کن-وود-ونگی هم بفرمایید؟ کدام را انجام دهید انقلابی تر است و کدام ضد انقلابی تر است یا آیا اصلا مسئله اینها هم نیست و بلکه هر کدام هم دارند کار خودشان را انجام می دهند و وجه اشتراکات خود را هم در علم و فلسفه و حکمت و فقه و بلکه ریاضی فیزیک هم دارند؟ هر چند که بعضی هم یحتل اشکال کنند که به هر حال خیلی هم بهتر است که در یک مکتب خوابمان نبرد و حال آنکه درسها را هم نیاموخته ایم و از بیخ گوشمان می گذرد و .... نکته ای که در نظریه های گالوایی جبری خصوصاً آنجایی که مسائل خیلی هم وارد نظریه اعداد جبری می شوند از این نوع است که مثلاً گروه کلاسها را که می خواهید تعریف کنید، انگار که چیز خیلی جدیدی هم نیست که می خواهید تعریفش هم بفرمایید و قبلاً کلی هم با آنها کار کرده اید ولی حالا از یک دیدگاه دیگری است که دارید بدان می نگرید و یحتمل نیز نزد خود بفرمایید که ای بابا من که همه ی اینها را بلدم و کاری ندارد و بلکه مثل آب خوردن هم هستند و ...!

البته یحتمل بعضی اینجا اشکال هم کنند که این دیگر خیلی مهم نیست که حالا آیا شهید محسن فخری زاده یا رابرت اوپنهایمر در کدام دانشگاه نیز تحصیل فرموده اند؟ و چرا که کاری که ایشان کرده اند خود از درجه ای از اهمیت قرار دارد که این سوالات دیگر را در بر می گیرند؛ و صد البته این کارهای دیگر هم که جزو اسرار است و بر همه و از جمله این بنده ی حقیر آشکار هم نمی شود. ولی این کنجکاوی هنوز باقی می ماند که این شهید عزیز کجا(ها) هم تحصیل کرده بوده اند؟ اوپنهایمر را البته می فرمایند که در کالج هاروارد و کالج کرایست و گوتینگن درس خوانده و زیر نظر ماکس بورن هم دکترا گرفته است و دکترایش هم در مورد طیف پیوسته ی نظریه ی کوانتوم 1927 بوده است. تنها چیزی که از لحاظ آکادمیک بنده ی حقیر از ایشان می دانم این است که ایشان استاد فیزیک هسته ای دانشگاه امام حسین علیه السلام بوده اند. البته ما یک استادی در فیزیک مقدماتی در برکلی هم داشتیم که در مورد موسسات نظامی خیلی نظر خوبی نداشت و می گفت که وقتی می خواستند قانون اهم را یاد بدهند می گفتند که سه قانون اهم: V=IR, I=V/R, R=V/I که اتفاقاً همان یک قانون اهم است که به سه صورت نوشته شده است (یعنی خلاصه مسخره می کردشان؛ البته حالا اینکه در لابراتوار لس آلاموس دیگری هم می گفت که چه ابررایانه هایی هم دارند که نمی دانند حتی با آنها چه کند دیگر بماند)؛ و هر چند که تحقیقات و پروژه های سری را نیز معمولاً غیز از مراکز نظامی جای دیگری انجام نمی دهند! عرض بنده ی حقیر این است که معمولاً یحتمل انسان یک پیش فرضهایی را برای خودش محاسبه می کند که بعداً یحتمل وقتی دوباره محاسبه می کند بلکه متوجه شود که آیا آن محاسبات دوران جوانی که بطور پیش فرض و مثل و مثالهایی گفته می شدند هنوز هم درست اند؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین

 

1. قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿الأعراف: ٧٥﴾

2. وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَـٰذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ ﴿سبإ: ٣١﴾

3. قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاکُمْ عَنِ الْهُدَىٰ بَعْدَ إِذْ جَاءَکُم بَلْ کُنتُم مُّجْرِمِینَ ﴿سبإ: ٣٢﴾

4. وَقَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّکْفُرَ بِاللَّـهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿سبإ: ٣٣﴾

 

 

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است،

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از او است

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نکته ای که نهفته است در مسئله ی دیگران اینجا است که آیا حضرت بقیت الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف را نیز سالک الی الله فطری و بلکه اعتباری یا حتی حقیقی از خودش می داند یا اینکه خیر؛ آیا او را هم از دیگران و غیری که حالا خیلی هم نمی داند، و لذا آیا آن حضرت غیری هم هست نزد او با غین بزرگ یا غین کوچک که به حساب می آورد؟ مشکل اینجا این است که این درست هم هست که سالک الی الله مرجع تقلیدی نیز خود ممکن است خود را نه تنها در مقام بسیار رفیعی و عظیمی بلکه در بینهایت مفروض هم بداند و همانطوری هم که هست و حالا فرض هم کند که آیا دیگران و از جمله شاگردان و طلبه ها و دانشجویان و بلکه مقلدین او نیز آیا تا چه حد بتوانند همچون خودش در بینهایت با حفظ مقاماتشان هم مستقر شوند یا باشند. و اما در میان همین دیگران هم نیستند طلبه ها و بلکه مقلدینی که یحتمل خود حضرت بقیت الله عجل الله فرجه الشریف هم تشریف دارند؟! نکته اینجا است که آیا او در میان دیگرانی است غیر از این دیگران و مثلاً از آسمان تشریف فرما می شوند و به دلخواه هم به آسمان تشریف می برند و بلکه ماورای دسترس ما هم تشریف دارند؟!

این یک نکته ی خیلی زیبایی است که وقتی انسان داستانهایی از طی الارض کردن افراد خیلی عادی ای از یاران امام زمان عجل الله فرجه الشریف را می شنود را یحتمل بتواند تا حدی به گوشه ای از مسائل و قضایا پی ببرد و بقول معروف گوشه ای از پرده ها کنار روند برای او. مثلاً آنجایی که در حضور سید شفتی رحمه الله، امام زمان عجل الله فرجه الشریف صدا می زنند هالو! و قدری بعد هالویی که در همان بازار خودشان حمالی می کرده یک مرتبه ظاهر می شود و می فرمایند هالو جان کار این سید را راه بیانداز برایش. اینجا مسئله چیست؟ امروزه روز، البته ما بهتر متوجه می شویم که شما در این سر دنیا می توانید بنویسید، و آناً در آن سر دنیا می توانند متوجه شوند که شما چه نوشته اید و بلکه حتی می توانید با هم حضوراً اینترنتی و موبایلی مکالمه ی تصویری هم کنید؛ و نه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را برای این کار احتیاجی دارید و نه دیگران را! شمایید و مخاطبتان و مثلاً موبایلهایتان و اینترنتتان. ولی در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما می بینیم که این هالو است که کار سید شفتی را هم می تواند راه بیاندازد.

خوب، اینجا مسئله چیست؟ فرض بفرمایید که شما خمینه ای هم دارید که مایلید آنرا بدلایلی و از جمله همین شبکه ی عنکبوتی اینترنت خودمان مثلثبندی اش هم بفرمایید. البته اینجا هم یحتمل به یک طی الارضی دست می یابید که حالا چقدر هم نزدیک به بینهایت است بسته به اینکه چقدر بتوانید هم از محدودیتهای خرید سرویسهای اینترنتی جزئی یا کلی عبور بفرمایید. و لذا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که دازندگی است و برازندگی. ولی خوب حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام می فرمایند هم که برای فقراء هم عفت لازم است و برای ثروتمندان هم شکرگزاری. و اما وقتی ما حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم در میان خود نداریم، یحتمل به این نکته هم بتوانیم توجه کنیم که آن بینهایتی را که دنبالش هستیم را در مثلثبندیهای خود و بلکه در (کو)همولوژی مان هم نخواهیم یافت.

دلیلش این است که در این نوع از کوهمولوژی همه ی نقاط در بینهایت واقع شده اند و شرط ورود به آن هم همین است که حضرت عالی نیز خود در بینهایت واقع شده باشید و همانطور هم همچون هالو بتوانید طی الارض بفرمایید؛ و الا شما را در مثلثبندی راه نمی دهند و نمی توانید شارژ اینترنتی مربوطه را با وارد کردن رمز عبور بخرید و بلکه بقول معروف شما را در سیستم راه نمی دهند چرا که آن تقوای لازم را هم ندارید. فقط یک نقطه است که در مثلثبندیها نمایش حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف است و اما از همان نقطه هم هست که همه ی نورانیت صادر می شود و همه ی نقاط مثلثبندی را نیز به هم وصل می کند؛ ولی وقتی آن نقطه را برمی دارید، آیا به چقدر کمتر از آن همیحتمل بتوانید برسید. فرض بفرمایید که روی صفحه مجموع زوایای مثلث 180 درجه است، ولی روی مثلاً کره و چنبره چطور؟ یعنی اگر شما روی کره مثل یک قاچ هندوانه را جدا کنید، معمولاً بدان نمی فرمایید که مثلثی دارید، ولی اگر این قاچ هندوانه کمی بزرگتر از آنی باشد که بتوانید میل بفرمایید و مثلاً بلکه ربع هندوانه باشد چطور؟ اگر اینجا بجای ربع هنداونه یک هشتم آنرا داشتیم، این برایمان یحتمل بیشتر قابل تصور باشد که دو کمان از مثلاً قطب شمال آمده اند و یک کمان هم از خط استوا داریم، و لذا این سه کمان آنجاهایی که با هم تلاقی می کنند یعنی یکی در قطب شمال و دو تا روی خط استوا هم لزوماً مثلثی را تشکیل می دهند. و اما اگر یکی از کمانهایی را که از قطب شمال می آید را که زاویه ای هم قائمه می سازد با کمان دیگر صادره از قطب شمال تغییر دهیم طوری که زاویه ی قائمه ی بین آنها بیشتر و بیشتر شده تا برسد به دو قائمه! اینجا مسئله چطور شد؟ یواش یواش مثلث ما تبدیل شد به همان قاچ ربع هندوانه ای حاصل از تلاقی دو کمان؛ غیر از این است؟ بفرمایید غیر از این است.

البته اینجا باز هم اگر از لحاظ هندسی ما با سرعتی که به بینهایت میل هم می کند داریم طی الارض و بلکه طی الهندوانه هم می کنیم، آنگاه همه ی نقاط هندوانه ای یا زمینی هم برای ما کانه در یک نقطه ای به نقطه ای دیگر قابل وصل است با چنین سرعتی که داریم طی الارض هندوانه ای هم می کنیم و گاهی هم یک قاچی از آن را میل می فرمایید و تمامی هم ندارد. به عبارت دیگر در حقیقت هندسه ی شما تبدیل می شود به توپولوژی که لازم هم نیست روی آن یک متریکی یا انحنایی یا حتی ارتباطی (connection) بگذارید. گذشته از توپولوژی مربوط به خمینه ای که داریم که آیا بالاخره هندوانه ای است یا دوناتی است یا ...، خود به خودی همه ی نقاط آن به هم وصل هم هستند و بلکه برداری از یک نقطه در فضای (کو)تانژانت آنرا می توانید به برداری دیگر به دلخواه هم منتقل بفرمایید. اینجا یحتمل بعضی هم اشکال کنند که خوب، حالا سرعت نور هم بدلیل حضور بینهایت حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف بینهایت است؛ و اما شتابها نیز آیا بینهایت اند؟ یعنی اگر اینطور هم می بود که دیگر بر حسب اصل هم ارزی نسبیت عالم دیگر گرانشی هم نداشتیم یا اینکه گرانش هم بینهایت می شد یا چی؟ یعنی آیا بالاخره ما در ظلمات محض می بودیم یا اینکه در نورانیت محض و لذا سیاه چاله های نجومی ای را هم مجبور می شدیم که داشته باشیم؟ و الله اعلم! یحتمل وقتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف فرما شوند بهتر بتوانند همه چیز را برای اهلش توضیحات دهند همینطوری هم که دارند از شراب تسنیم نیز همه و همه میل می فرمایند. البته یحتمل اگر در این بین دانشجویی و بلکه طلبه ای هم بتواند حدس هاج را حل کند، جایزه ی یک میلیون دلاری خود را نیز نصیبش کند. و حالا کاری هم نداریم که بالاخره بر سر سیستمهای بُست-کن-وود-ونگ نیز چه آمده است و با انها نیز چه کرده ایم و به کجا رسیده ایم؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین

 

1. قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿الأعراف: ٧٥﴾

2. وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَـٰذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ ﴿سبإ: ٣١﴾

3. قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاکُمْ عَنِ الْهُدَىٰ بَعْدَ إِذْ جَاءَکُم بَلْ کُنتُم مُّجْرِمِینَ ﴿سبإ: ٣٢﴾

4. وَقَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّکْفُرَ بِاللَّـهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿سبإ: ٣٣﴾

 

 

یک مسئله ای که در روانکاوی (و از جمله خصوصاً روانکاوی لکان-فروید مثلاً در اصول روانکاوی کرامت توللی)  مشهور است، مسئله ی دیگران یا غیر با غین کوچک و غیر با غین بزرگ است؛ بدین معنا که مثلاً پستانک غیر با غین کوچگ است و حال آنکه پستان مادر غیر با غین بزرگ است از  دیدگاه کودک شیرخوار. این مسئله را وقتی سالک الی الله مایل است که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دنبال کند خصوصاً آنجایی که سالک الی الله به درجه ی اجتهاد هم رسیده باشد و مایل است دیگر طلبه ها را نیز تعلیم دهد که یحتمل آنها نیز به درجه ی اجتهاد برسند. این یک مسئله است و مسئله ی دیگر این است که سالک الی الله مجتهد به عنوان بنده ی خدا هم فاصله ی صفر تا بینهایت را آناً طی می کند چنانچه عبد صالح خدا است و در هر لحظه کانه در بینهایت مستقر هم شده است و لذا میلش هم بر این است که دیگر طلبه ها را نیز نزد خدای بینهایت برساند. البته بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که چنین چیزی اگر هم ممکن باشد، مسئله ای است خاص امام زمان عجل الله فرجه الشریف و یحتمل هم در صورت ظهور آن حضرت همچنین شامل حال یاران با وفای آن حضرت نیز هست!

اما نکته ی دیگر اینجا در رابطه با بازی جوجه یا شاهین-قُمری است که حتی دو ابرقدرت نیز در طول تاریخ می توانند وارد بازی اش شوند. و از میان آن انواع دیگری از بازیها است که می توانند نتیجه شوند. اینجا مثلاً این سوال پیش می آید که تکلیف انبوهی از الکترونها و پوزیترونهایی که در حین بازی یحتمل از روبرو در برخوردکننده هایی با هم برخورد کرده و با هم برهمکنش هم نمایند چه می شوند؟! اتفاقاً جان نش هم اگر بازی جوجه را نیز فقط دنبال کنید در این میان اسمش بیرون می آید!

موضوع اینجا این است که در روانکاوی مسئله ی جوجه به دیگران با غینهای کوچک و بزرگ هم برمی خوریم. و مسئله ها کاملاً فرق خواهند کرد آنجایی که سالک الی الله آیا ایمانش را به عنوان طلبه ای که در نزد استادش نشسته است و دارد درس می آموزد هنوز حفظ کرده است یا اینکه به شک افتاده است و بلکه ایمانش را هم آیا حفظ کرده آیا حفظ نکرده و بلکه دچار شرک یا کفر هم شده است؟! از طرفی اینجا این مسئله هم مطرح است که حتی استاد نیز در مملکت کفر واقع است و دارد در مکتبش به درس و بحث می پردازد یا در مملکت اسلام است که بلکه واقع است و بلکه در راس مملکت اسلام و مسلمین هم دارد مملکتداری هم می فرمایند؟

وقتی سالک الی الله در مملکت اسلام هم ساکن است هنوز باید متوجه بود که حتی با داشتن سلاحهای هسته ای نیز آیا او و بلکه بقیه ی مسلمین ممکن است مورد ترور واقع شوند؟ البته منظور ترور از نوع اپیدمیهایی همچون کروناویروس کوید-19 منحوس هم نوعی دیگر از تروریسم است که حالا منشاء آن نیز چه بازی ای است؛ بماند، و الله اعلم. و اما یقیناً مسئله ای را که تروریسم اینجا روشن می کند از این جمله است که فرقهایی را تفکیک می کند آنجایی که بین صرف شهادت و مردن و جنایت و کشته شدن و خودکشی هم فرقها داریم. یعنی یک جاهایی هست که سالک الی الله یحتمل با مردنش به بینهایت هم می پیوندد و جاهایی دیگر تنزل می کند و آیا فقط مرده است یا اینکه باز هم بیشتر تنزل می کند و به طرف منفی بینهایت هم برود آنجاهایی که جنایات و قتل عامهای حتی همراه با چقدر خودکشی هم دارد مرتکب می شود.

و لذا آنجایی که مکتبی را باید بیابیم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف استادش است و بقیه زانوی تلمذ نزد او زده اند و درس می آموزند؛ این یک مسئله است که در عین حال با مکتب شهادت هم منافاتی ندارد همانطوری که در نماز هم تشهد قسمتی از آن است. ولی این هم که حتی تروریستها دانشمندان و بلکه روحانیونی را- که علی القاعده باید برای بشریت مفید هم باشند- نیز جرات کنند که به شهادت برسانند؛ چنین مسئله ای حیتمل نشان هم می دهد که چرا بشریت به آن درجه از رشد هم نرسیده است که حضرت بقیت الله الاعظم ظهور بفرمایند! و یحتمل ظهور هم فرموده اند، ولی ارتباطشان از نوعی است که حاج علی بغدادی می فرمایند یا از نوع ملاقات آن حضرت با حاج محمد علی فشندی است آنطور هم که آیت الله سید ابوالحسن مهدوی در سایتشان روایت می فرمایند. البته بعضی هم اشکال می کنند که حاجی فشندی به سید روحانی ای- که می خواست از امام زمان از او بپرسد و در زمین دیگری نشسته بود- اظهار کرد اینجا ننشین چرا که متعلق به دیگری است؛ ولی سند چنین روایتی خیلی هم بر بنده حقیر روشن نیست چنانکه آیا یحتمل هم در بندر عباس بوده است یا کجا در زمین کشاورزی دیگری یا یحتمل در همان عرفات هم بوده است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

---------------------------------

 

إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَـٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیرًا ﴿النساء: ٩٧﴾

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

...

گربه کرده است ظلم بر ماها

ای شهنشه اولم به قربانا

سالی یکدانه میگرفت از ما

حال حرصش شده فراوانا

این زمان پنج پنج میگیرد

چون شده تائب و مسلمانا...

 

از موش و گربه ی عبید زاکانی

 

یک روایتی هم هست از موش و گربه ی عبید زاکانی که یحتمل از شعر اصلی یا سانسور شده است یا بعداً باید بدان الحاق می شده یا باید بشود که هنوز نشده است! نکته اینجا است که وقتی شاه موشها که ما به اختصار او را آقا موشه خطاب می کنیم متوجه می شود که داستان از چه قرار است، زودی یک لشکر عظیمی فراهم نمی کند که به جنگ گربه برود و بلکه هیئتی از موشان را فراهم می کند که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شان هم قوی بوده است که بروند با گربه به مذاکره؛ و اتفاقاً اینها بعدها معروف می شوند به موشهای دم بریده همانطور که بعداً معلوم می شود داستان از چه قرار است.

مسئله از این قرار هم هست که در شهر تبلیغ می کنند و هو و چو می اندازند و معروف می شود که گربه ها را قرار است مثل گربه ی شرودینگر سم بدهند و معلوم هم نیست که آیا این سم چقدر کاری است و آیا باید گربه ها بگذارند از شهر فرار کنند و بروند یا اینکه بایستند و فداکاری کنند و بلکه بجنگند تا دیگر گربه ها بهتر بتوانند زندگی راحت و بهتری هم داشته باشند. این است که وقتی موشها هم می خواهند بروند به مذاکره با گربه ها، از آنجایی که می دانسته اند که گربه چقدر هم فطرتاً و بلکه علناً و ایماناً هم اظهار مسلمانی می کند و حال آنکه همه هم از روی نفاق است و حالا پنج تا پنج تا موشها را هم چنگ می زند و می خورد و از کجایی و چه وقتی سر و کله خاله سوسکه پیدا شدن هم حالا حالاها یحتمل خبری در دسترس نباشد. این است که موشها خود تدبیر می کنند که حالا ما که برویم سر میز مذاکره معلوم هم نیست که آیا برگردیم و آیا برنگردیم با این مسلمانهایی که حالا پنج تا پنج تا هم چنگ می زنند؛ و لذا ما بیاییم و بگوییم که مرگ موشهایی را که این ور و آنور برایمان می ریزند را هم کمی غلیظترش کنند و بلکه دمهایمان را هم در آن تا می توانیم بمالیم. 

و آنگاه دعوت هم کنیم از همین گربه های بسیار خیلی مسلمانا که شما هم تشریف فرما شوید از همین دمهای نرم و نازک ما اول ما را میل بفرمایید که یک وقت اگر از سرمان خواستید ما را امتحان هم کنید؛ خدای ناکرده ما گزاتان هم یک وقت می گیریم و شما ما را توی گلویتان گیر می کنید و آنوقت دیگر خر بیار و باقلا بار بزن. این است که گربه های مسلمانا هم تا یک قدری از دمهای نرم و نازک موشها را گاز می زنند، همانا و یک مرتبه قزل قورت کرده و همانجا چهاردست و پا به هوا شده و جان به جان آفرین می دهند.

یحتمل این را ویرایشگرهای داستان موش و گربه دیده اند که  با اصل داستان کمی تفاوت دارد و اگر این را هم واردش کنند دیگر با اصل داستان در تناقضات جدی ایجاد هم خواهد کرد و موشها بد جوری هم حساب گربه ها را خواهند رسید، این است که اتفاقاً آن موقع هم یحتمل درست است که به وبا کروناویروس کوید-19 منحوس هم نمی گفته اند و یحتمل به همه جا گیری الان هم نبوده است؛ ولی باز هم یحتمل ویرایشگران دیده اند که اگر این را هم وارد داستان کنند، یک وقت طاعون هم مزید بر علت خواهد شد و بدتر تازه ماسکها و فاصله های اجتماعی را هم مردم علاوه بر بدحجابیها خیلی رعایت نمی فرمایند، این است که یک وقت دیدید اصلا کلاً دیگر موشها هم پرونده ی گربه ها را کلاً بستند گذاشتند توی جیب بغل خود گربه ها و با آنها دفنش کردند و خودشان شدند همه کاره ی عالم و دیگر هیچ کس هم جرات نکرد که به گربه ها بگوید بالای چشمتان ابرو است چرا که دیگر از گربه های پر پشم و پیلی هم که خبری نیست و بلکه از لاغر مردنیهایش هم خبری نیست و اصلا عدل الهی توازنش به هم خورد و خاله سوسکه هم قهر کرد رفت دیار خودشان در همدان که شو کند موش مش رمضان خیلی مسلمانا!

البته اینجا یحتمل بعضی هم اشکال کنند که این ویرایش شما هم با ویرایش روانکاوی دیگران  که یحتمل همانطوری که همه جا و از جمله پای مذاکره دیگران یا غیر با غین بزرگ داریم همانطور هم دیگران با غین کوچک هم یافت شوند و بلکه حتی جاسوس هم داشته باشیم، خیلی سازگارا نمی باشند. یعنی اینکه هر چند گربه ها هم مسلمان شوند، ولی حتی در میان گربه ها نیز همانطوری که در میان موشها هم یحتمل داشته باشیم، بالاخره هم مسلمان و هم مومن و بلکه هم منافق و مشرک و کافر هم داشته باشیم و بلکه حتی در طول عمر موش و گربه ها نیز هر کدام یحتمل چقدر از هر کدام را تجربه هم کرده باشند. و اما حالا شاه آنها چقدر مسلمانی داشته باشد و امام آنها چقدر و آیا امام گربه ها یا موشها هم از شاهشان مسلمانتر شده است یا همه و همه در کفرشان غرق و نابود خواهند شد و کشت و کشتارها در گیرد و همه و همه همدگیر را نابود کنند یا اینکه به خوبی و خوشی تا سالیان سال با همبا دوستی و محبت و مودت زندگی کنند؟ تا شاه که باشد و امام هم از ائمه ی ظلم و جور باشد یا از ائمه ی اطهار؟ ناصر الدین شاه و سید جمال الدین اسدآبادی که خیلی یحتمل بعضی اشکال کنند که داستانشان با خوبی و خوشی تمام نشد.

حالا ما بعد از حدود صد سال اینور آنور از زمان ناصر الدین شاه که اتفاقاً خودش هم پنجاه سال اینور آنور حکومت هم کرد چقدر خواهیم توانست امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را به جهانیان بشناسانیم یا خیر؟ و الله اعلم! و چرا؟ برای اینکه بعضی مستضعفین خاصیتشان در این است که اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف روبرویشان هم بایستد، باز  هم تعلل می فرمایند که نه بابا، این امام زمان عجل الله فرجه الشریف بود که ما دیدیم و بعد از نزد ما غیب هم شد؟! یعنی نه اینکه تعلل می فرمایند، اصلا این به ذهنشان هم نمی تواند خطور کند که بچه جان بگیر بنشین؛ این امام زمان عجل الله فرجه الشریف هعم بود که خودش آمد به ملاقات اته؛ و بلکه همینطور هم در همان حینی که دارند آن حضرت را ملاقات می فرمایند نیز با خودشان در طغیان و سرکشی و بلکه شیطنت نفس لوامه و اماره اند و آن پیلبانی را که با چکش باید بالای سرشان هم ایستاده باشد که او را رام کرده و از انواع طغیانها و سرکشیها باز دارد را بالای سرشان همراه ندارند؛ و لذا نزد امام خود نیز بدترین سرکشیها و طغیانها بلکه اهانتها به شخص خود امام را هم خدای ناکرده نعوذ بالله من الشیطان الرجیم می فرمایند و بلکه امام کش و حتی پیغمبر کش هم هستند! این الطالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء این الطالب بدم المقتول بکربلاء؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین

 

1. قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿الأعراف: ٧٥﴾

2. وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَـٰذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ ﴿سبإ: ٣١﴾

3. قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاکُمْ عَنِ الْهُدَىٰ بَعْدَ إِذْ جَاءَکُم بَلْ کُنتُم مُّجْرِمِینَ ﴿سبإ: ٣٢﴾

4. وَقَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّکْفُرَ بِاللَّـهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿سبإ: ٣٣﴾

 

 

یک مسئله ای که در روانکاوی (و از جمله خصوصاً روانکاوی لکان-فروید مثلاً در اصول روانکاوی کرامت توللی)  مشهور است، مسئله ی دیگران یا غیر با غین کوچک و غیر با غین بزرگ است؛ بدین معنا که مثلاً پستانک غیر با غین کوچگ است و حال آنکه پستان مادر غیر با غین بزرگ است از  دیدگاه کودک شیرخوار. این مسئله را وقتی سالک الی الله مایل است که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دنبال کند خصوصاً آنجایی که سالک الی الله به درجه ی اجتهاد هم رسیده باشد و مایل است دیگر طلبه ها را نیز تعلیم دهد که یحتمل آنها نیز به درجه ی اجتهاد برسند. این یک مسئله است و مسئله ی دیگر این است که سالک الی الله مجتهد به عنوان بنده ی خدا هم فاصله ی صفر تا بینهایت را آناً طی می کند چنانچه عبد صالح خدا است و در هر لحظه کانه در بینهایت مستقر هم شده است و لذا میلش هم بر این است که دیگر طلبه ها را نیز نزد خدای بینهایت برساند. البته بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که چنین چیزی اگر هم ممکن باشد، مسئله ای است خاص امام زمان عجل الله فرجه الشریف و یحتمل هم در صورت ظهور آن حضرت همچنین شامل حال یاران با وفای آن حضرت نیز هست!

اما نکته ی دیگر اینجا در رابطه با بازی جوجه یا شاهین-قُمری است که حتی دو ابرقدرت نیز در طول تاریخ می توانند وارد بازی اش شوند. و از میان آن انواع دیگری از بازیها است که می توانند نتیجه شوند. اینجا مثلاً این سوال پیش می آید که تکلیف انبوهی از الکترونها و پوزیترونهایی که در حین بازی یحتمل از روبرو در برخوردکننده هایی با هم برخورد کرده و با هم برهمکنش هم نمایند چه می شوند؟! اتفاقاً جان نش هم اگر بازی جوجه را نیز فقط دنبال کنید در این میان اسمش بیرون می آید!

موضوع اینجا این است که در روانکاوی مسئله ی جوجه به دیگران با غینهای کوچک و بزرگ هم برمی خوریم. و مسئله ها کاملاً فرق خواهند کرد آنجایی که سالک الی الله آیا ایمانش را به عنوان طلبه ای که در نزد استادش نشسته است و دارد درس می آموزد هنوز حفظ کرده است یا اینکه به شک افتاده است و بلکه ایمانش را هم آیا حفظ کرده آیا حفظ نکرده و بلکه دچار شرک یا کفر هم شده است؟! از طرفی اینجا این مسئله هم مطرح است که حتی استاد نیز در مملکت کفر واقع است و دارد در مکتبش به درس و بحث می پردازد یا در مملکت اسلام است که بلکه واقع است و بلکه در راس مملکت اسلام و مسلمین هم دارد مملکتداری هم می فرمایند؟

وقتی سالک الی الله در مملکت اسلام هم ساکن است هنوز باید متوجه بود که حتی با داشتن سلاحهای هسته ای نیز آیا او و بلکه بقیه ی مسلمین ممکن است مورد ترور واقع شوند؟ البته منظور ترور از نوع اپیدمیهایی همچون کروناویروس کوید-19 منحوس هم نوعی دیگر از تروریسم است که حالا منشاء آن نیز چه بازی ای است؛ بماند، و الله اعلم. و اما یقیناً مسئله ای را که تروریسم اینجا روشن می کند از این جمله است که فرقهایی را تفکیک می کند آنجایی که بین صرف شهادت و مردن و جنایت و کشته شدن و خودکشی هم فرقها داریم. یعنی یک جاهایی هست که سالک الی الله یحتمل با مردنش به بینهایت هم می پیوندد و جاهایی دیگر تنزل می کند و آیا فقط مرده است یا اینکه باز هم بیشتر تنزل می کند و به طرف منفی بینهایت هم برود آنجاهایی که جنایات و قتل عامهای حتی همراه با چقدر خودکشی هم دارد مرتکب می شود.

و لذا آنجایی که مکتبی را باید بیابیم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف استادش است و بقیه زانوی تلمذ نزد او زده اند و درس می آموزند؛ این یک مسئله است که در عین حال با مکتب شهادت هم منافاتی ندارد همانطوری که در نماز هم تشهد قسمتی از آن است. ولی این هم که حتی تروریستها دانشمندان و بلکه روحانیونی را- که علی القاعده باید برای بشریت مفید هم باشند- نیز جرات کنند که به شهادت برسانند؛ چنین مسئله ای حیتمل نشان هم می دهد که چرا بشریت به آن درجه از رشد هم نرسیده است که حضرت بقیت الله الاعظم ظهور بفرمایند! و یحتمل ظهور هم فرموده اند، ولی ارتباطشان از نوعی است که حاج علی بغدادی می فرمایند یا از نوع ملاقات آن حضرت با حاج محمد علی فشندی است آنطور هم که آیت الله سید ابوالحسن مهدوی در سایتشان روایت می فرمایند. البته بعضی هم اشکال می کنند که حاجی فشندی به سید روحانی ای- که می خواست از امام زمان از او بپرسد و در زمین دیگری نشسته بود- اظهار کرد اینجا ننشین چرا که متعلق به دیگری است؛ ولی سند چنین روایتی خیلی هم بر بنده حقیر روشن نیست چنانکه آیا یحتمل هم در بندر عباس بوده است یا کجا در زمین کشاورزی دیگری یا یحتمل در همان عرفات هم بوده است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ ﴿غافر: ١٥﴾

 

البته اینجا نکته ای هم هست که در ضرب المثل می فرمایند آفتاب همیشه پشت ابر نمی ماند یا آفتاب آمد دلیل آفتاب! و لذا بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که لزوماً اگر شب تاریک برود و افق فجر قابل مشاهده هم گردد یحتمل حتی بعد از اینکه روز روشن آمده باشد نیز هنوز خورشید از پس ابرها بیرون نیامده باشد و بلکه شب یلدا و زمستانی سخت هم در پیش باشد؛ و بقول معروف آن وقتی که جیک حیک مستونت بود یاد زمستونت نبود؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

گزارش کیهان از ترور دانشمند شهید محسن فخری‌زاده

چشم در برابر چشم صهیونیست‌ها منتظر باشند

محسن فخری زاده از دانشمندان برجسته کشور عصر دیروز در عملیاتی تروریستی در آبسرد به فیض شهادت رسید.

 

روزنامه کیهان بتاریخ امروز

وَ یَسْتَعْجِلُونَک‌َ بِالسَّیِّئَة‌ِ قَبْل‌َ الْحَسَنَة‌ِ وَ قَدْ خَلَت‌ْ مِنْ‌ قَبْلِهِم‌ُ الْمَثُلات‌ُ وَ إِن‌َّ رَبَّک‌َ لَذُو مَغْفِرَة‌ٍ لِلنَّاس‌ِ عَلَی‌ ظُلْمِهِم‌ْ وَ إِن‌َّ رَبَّک‌َ لَشَدیدُ الْعِقَاب‌ِ (رعد: 6)

 

(16) (و من خطبة له (علیه ‌السلام))

لما بویع فی المدینة

ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ‌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ أَلَا وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّکُمْ ((صلى‌الله‌علیه‌وآله)وَ) الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةًوَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً

وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ وَ أَعْلَاکُمْ أَسْفَلَکُمْ وَ لَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصُرُوا وَ لَیَقْصُرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا کَذَبْتُ کِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْیَوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَایَا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَایَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِکُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِیماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَیْ‌ءٌ فَأَقْبَلَ.

أقول إن فی هذا الکلام الأدنى من مواقع الإحسان ما لا تبلغه مواقع الاستحسان و إن حظ العجب منه أکثر من حظ العجب به و فیه مع الحال التی وصفنا زوائد من الفصاحة لا یقوم بها لسان و لا یطلع فجها إنسان و لا یعرف ما أقول إلا من ضرب فی هذه الصناعة بحق و جرى فیها على عرق وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ

شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِیعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِی‌ءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِی النَّارِ هَوَى الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ

وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَیْهَا مَصِیرُ الْعَاقِبَةِ هَلَکَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى‌ مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ وَ کَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَنْ لَا یَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا یَهْلِکُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا یَظْمَأُ عَلَیْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا فِی بُیُوتِکُمْ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ‌ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِکُمْ وَ لَا یَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ.

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه علی نقی فیض الاسلام، جلد 1، صص 66-70

http://lib.eshia.ir/11479/1/66

 

 

باب مواعظ علی بن الحسین (علیهما السلام)

[المتن]

[2290] 1. الکافی: الثمالی، قال: ما سمعت بأحد من الناس کان أزهد من علی بن الحسین (علیه السلام) إلّا ما بلغنی من علی بن أبی طالب (علیه السلام).

قال أبو حمزة: کان علی بن الحسین (علیه السلام) إذا تکلّم فی الزهد و وعظ أبکى من بحضرته، قال أبو حمزة: و قرأت فی صحیفة کان فیها کلام زهد من کلام علی بن الحسین (علیه السلام) و کتبت ما فیها، ثم أتیت علی بن الحسین (علیه السلام) فعرضت ما فیها علیه، فعرفه و صحّحه و کان ما فیها:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم کفانا اللّه و إیّاکم کید الظالمین، و بغی الحاسدین، و بطش الجبّارین.

أیّها المؤمنون، لا تفتننّکم الطواغیت و أتباعهم من أهل الرغبة فی هذه الدنیا، المائلون إلیها، المعتنون [2] بها، المقبلون علیها و على حطامها الهامد و هشیمها البائد غدا، و احذروا ما حذّرکم اللّه منها، و أزهدوا فیما زهّدکم اللّه فیه منها، و لا ترکنوا إلى ما فی هذه الدنیا رکون من اتّخذها دار قرار و منزل استیطان، و اللّه إنّ لکم ممّا فیها علیها لدلیلا و تنبیها من تصریف أیامها و تغیّر انقلابها و مثلاتها و تلاعبها بأهلها، إنّها لترفع الخمیل، و تضع الشریف، و تورد أقواما إلى النار غدا، ففی هذا معتبر و مختبر و زواجر لمنتبه....

 

الشافی فی العقائد و الاخلاق و الاحکام، فیض کاشانی، جلد 1، ص 845 

http://lib.eshia.ir/86521/1/845

 

عبرت از حوادث دنیا

از جملۀ آن چیزهایی که در دنیا هست، مثلاتِ دنیاست. مثلات جمع مثله است، به معنای حوادث تلخ و بلایا و مشکلاتی که اتفاق افتاده است و از آنها مطلع میشوید، حوادثی که اتفاق افتاده، مایۀ عبرت و تجربه است. 

 

مجموعه عطر ماندگار، ۲۳ /اردیبهشت/ ۱۳۹

https://www.leader.ir/fa/content/22976/

-----------------------------------------

 

1. وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّـهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا ﴿النساء: ٦٤﴾

2. وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یُطَاعُ ﴿غافر: ١٨﴾

 

گذشته از اینکه بنظر می رسد شیطان همه جا و در هر لباسی هم یحتمل یافت می شود، ما برسم اینکه نامه ی اینشتن به حضرت آیت الله العظمی بروجردی و جواب ایشان به اینشتن یا گم شده باشد یا در دسترس نمی باشند، حساب را بر این می گذرایم که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز یک وقتی رفته اند یا خواهند رفت به سازمان ملل و یحتمل با دانشمندی هسته ای در لحظات آخر عمرش در بیمارستان ملاقات می فرمایند و هدیه ی بازی شطرنج ای هم برسم یادبود از آن دانشمند دریافت می فرمایند. و ایشان در جواب می فرمایند که خوب در مقابل حضرت عالی چه هدیه ای را مناسب می شمارید؟ یحتمل بفرمایند یوم یا لیلة لا یطاع یا لا یثاء یا لا یشاء یا ... که خیلی هم مفهوم نبوده که لغت دقیق آن چیست؟

نکته ای اینجا در شکل دادن به الگوریتمهای پیچیده ای که می توانند بسیاری  مسائل را همزمان در یک یا چند شرکت یا کمپانی تولیدی و جهشی حل کنند، این است که آیا این الگوریتمها این قابلیت را دارند که از معادلاتی جبری ارتقاء یابند به معادلاتی متعالی که یا خود معادله جبری برگزیده شود یا معادل متعالی آن؛ و آنگاه برای حل یحتمل بینهایت از این معادلات بطور هوش مصنوعی در کمترین زمان با شبکه های ابررایانه ها هم همت گمارده شوند؟ نکته ی مهم اینجا این است که از میان همه ی این معادلات هم آیا می توان تا چه حدودی معادلاتی دیگر از خود آنها یا از کمی تا حدی اختلالات در آنها بدست آورد و باز بینهایت از آنها را چقدر هم جزئی یا کلی یا قطری بلکه حل کرد؟ مثلاً یحتمل شما حتی دارید با ابررایانه ای هم شطرنج بازی می فرمایید و یک بار که از او بردید یا حتی باختید، همان را باز به رایانه ی خودتان هم وارد می کنید و از او هر چه بیشتر هم حتی از الگوریتمهای دیگر بازیهای ذخیره شده در آن کمک می گیرید. 

البته اینجا اگر مسائل مربوط می شد فقط به صرف حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، آنگاه می بایستی به مرجع تقلید خود نیز رجوع می کردید که آیا بازی شطرنج حرام است یا حلال؟ ولی به هر حال، به عنوان یک بازی در هوش مصنوعی و مسئله ای در الگوریتمهای ابررایانه ای یحتمل مسئله ای مهم هم داشه باشیم که به فیزیک انرژیهای بالا و فیزیک هسته ای بیربط هم نباشد. یحتمل تعبیری هولوگرامی هم بتوان از مسئله ارائه داد که با شبکه ای از بازیهای شطرنج و کم و زیاد کردن مهره های آن نیز منطبق شود. ولی به هر تقدیر یحتمل بعضی اشکال کنند که در این نوع بازیها شما کجا هم می توانید شهادت را وارد بفرمایید؟ یحتمل مسئله این است که در هوش مصنوعی ماشینی و (ابر)رایانه ای شما نمی توانید نماز و صلاة و ذکر و دعا و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز وارد بفرمایید. می توانید؟ و الله اعلم! اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

کد امنیتی: 69411

 

وَ یَسْتَعْجِلُونَک‌َ بِالسَّیِّئَة‌ِ قَبْل‌َ الْحَسَنَة‌ِ وَ قَدْ خَلَت‌ْ مِنْ‌ قَبْلِهِم‌ُ الْمَثُلات‌ُ وَ إِن‌َّ رَبَّک‌َ لَذُو مَغْفِرَة‌ٍ لِلنَّاس‌ِ عَلَی‌ ظُلْمِهِم‌ْ وَ إِن‌َّ رَبَّک‌َ لَشَدیدُ الْعِقَاب‌ِ (رعد: 6)

 

(16) (و من خطبة له (علیه ‌السلام))

لما بویع فی المدینة

ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ‌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ أَلَا وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّکُمْ ((صلى‌الله‌علیه‌وآله)وَ) الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةًوَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً

وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ وَ أَعْلَاکُمْ أَسْفَلَکُمْ وَ لَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصُرُوا وَ لَیَقْصُرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا کَذَبْتُ کِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْیَوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَایَا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَایَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِکُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِیماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَیْ‌ءٌ فَأَقْبَلَ.

أقول إن فی هذا الکلام الأدنى من مواقع الإحسان ما لا تبلغه مواقع الاستحسان و إن حظ العجب منه أکثر من حظ العجب به و فیه مع الحال التی وصفنا زوائد من الفصاحة لا یقوم بها لسان و لا یطلع فجها إنسان و لا یعرف ما أقول إلا من ضرب فی هذه الصناعة بحق و جرى فیها على عرق وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ

شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِیعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِی‌ءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِی النَّارِ هَوَى الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ

وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَیْهَا مَصِیرُ الْعَاقِبَةِ هَلَکَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى‌ مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ وَ کَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَنْ لَا یَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا یَهْلِکُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا یَظْمَأُ عَلَیْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا فِی بُیُوتِکُمْ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ‌ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِکُمْ وَ لَا یَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ.

 

نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه علی نقی فیض الاسلام، جلد 1، صص 66-70

http://lib.eshia.ir/11479/1/66

 

 

باب مواعظ علی بن الحسین (علیهما السلام)

[المتن]

[2290] 1. الکافی: الثمالی، قال: ما سمعت بأحد من الناس کان أزهد من علی بن الحسین (علیه السلام) إلّا ما بلغنی من علی بن أبی طالب (علیه السلام).

قال أبو حمزة: کان علی بن الحسین (علیه السلام) إذا تکلّم فی الزهد و وعظ أبکى من بحضرته، قال أبو حمزة: و قرأت فی صحیفة کان فیها کلام زهد من کلام علی بن الحسین (علیه السلام) و کتبت ما فیها، ثم أتیت علی بن الحسین (علیه السلام) فعرضت ما فیها علیه، فعرفه و صحّحه و کان ما فیها:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم کفانا اللّه و إیّاکم کید الظالمین، و بغی الحاسدین، و بطش الجبّارین.

أیّها المؤمنون، لا تفتننّکم الطواغیت و أتباعهم من أهل الرغبة فی هذه الدنیا، المائلون إلیها، المعتنون [2] بها، المقبلون علیها و على حطامها الهامد و هشیمها البائد غدا، و احذروا ما حذّرکم اللّه منها، و أزهدوا فیما زهّدکم اللّه فیه منها، و لا ترکنوا إلى ما فی هذه الدنیا رکون من اتّخذها دار قرار و منزل استیطان، و اللّه إنّ لکم ممّا فیها علیها لدلیلا و تنبیها من تصریف أیامها و تغیّر انقلابها و مثلاتها و تلاعبها بأهلها، إنّها لترفع الخمیل، و تضع الشریف، و تورد أقواما إلى النار غدا، ففی هذا معتبر و مختبر و زواجر لمنتبه....

 

الشافی فی العقائد و الاخلاق و الاحکام، فیض کاشانی، جلد 1، ص 845 

http://lib.eshia.ir/86521/1/845

 

عبرت از حوادث دنیا

از جملۀ آن چیزهایی که در دنیا هست، مثلاتِ دنیاست. مثلات جمع مثله است، به معنای حوادث تلخ و بلایا و مشکلاتی که اتفاق افتاده است و از آنها مطلع میشوید، حوادثی که اتفاق افتاده، مایۀ عبرت و تجربه است. 

 

مجموعه عطر ماندگار، ۲۳ /اردیبهشت/ ۱۳۹

https://www.leader.ir/fa/content/22976/

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿الحجرات: ١٠﴾

 

اینکه در سطح کیهانشناسی تا دورانهای بعدی تا کنون اتفاقات فراوانی می افتند که همه را ما نمی دانیم را یحتمل بعضی از جمله پنرز اسمش را سانسور کیهانی بگذارند. این یک مسئله است؛ و اما مسائل زیادی هم در طرح نظریه های مختلف ریاضی فیزیکی رخ می دهند که اصلا ما چقدر هم ریاضی و چقدر فیزیک نیز احتیاج داریم؟ مثلاً چقدر منطق ریاضی وارد نسبیت عام و گرانش می شود؟ این را استاد در جلسه 9 فلسفه مکانیک کوانتوم داشتند می فرمودند که پنرز هم از گودل می فرماید و جالب است که حتی می فرمایند که بعضی فیزیکدانهای فرانسوی در مورد آنچه در کتابشان می فرمایند یحتمل در مقالاتشان چیزی دیگر بگویند یا حتی سانسورش کنند.

این نکته راجع به پنرز را فقط در یک کلمه می فرمایند و می گذرند. اما مسئله اینجا است که اگر شما راجع به کتاب پنرز که این مسائل مربوط به منطق ریاضی را در آن مطرح می کند را ندیده باشید، یحتمل متوجه نشوید ایشان دارند چه می فرمایند. یعنی این فرض شده است که شنونده به کتاب و مقالات خود به خودی دسترسی دارد. و اما خیلی اوقات نیز خود این دسترسیها همچون نوار ضبط شده ای است که می فرماید مخاطب در دسترس نمی باشد؛ لطفاً بعداً شماره گیری بفرمایید. ولی خوب اگر چند سالی بگذرد و آنگاه پنرز هم جایزه نوبل بگیرد و یحتمل هم شما به اندازه کافی کنجکاو شوید که آن کتاب پنرز کدام هم هست در زمینه گرانش و نسبیت عام که در سایت پیتر ویت-  نات اوین راونگ- از آن صحبت رفته است و بلکه یک اتفاقات خوبی هم بیافتد کانه معجزه وار می توانید کتاب را دانلود هم کنید؛ آنگاه خوب خیلی چیزها برایتان روشنتر هم می شود که مثلاً بله! پنرز در کتابش خیلی هم از گودل و منطق ریاضی بحث می کند.

بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که مسئله سانسور نیست؛ مسئله بلکه این است که استاد یک کلمه ای را یحتمل می گوید و شما هستید که باید بتوانید تشخیص دهید که بروید دنبال آن کلمه ببینید چیست؟ خیلی اوقات وقتی تعداد ناشمارایی اطلاعات یحتمل داشته باشید که می خواهید بین آنها انتخاب کنید که کدام به کدام است و برای شما نیز بیشتر ذائقه اش بهتر است؟ یحتمل دیگر دنبال اینکه حالا یحتمل ناشمارایی و بینهایتی مسئله از نوع الف_0 است؟ یا اینکه از نوع ناشماراییهای بالاتری هم هست که آیا باید همه را لیست فرموده و بلکه اگر قطری از این لیست را کانتوری برداشت کنید نیز یحتمل انتخاب خوبی هنوز خواهد بود و .... و لذا مسئله آنگاه از لحاظ منطق ریاضی هم برود ماورای الف_0 و بلکه وارد کاردینالیته های ناشمارایی از نوع الف_1 هم شده اید. البته اینجا یحتمل تمرین خوبی هم باشد که آیا می توانید روشی قطری هم بیابید برای اینکه بین الف_1 و الف_2 را نیز تفکیک کنید و ...؟

به هر حال، به زبان آدمیزاد خوب است گفته شود که خیلی خوب هم می بود اگر خلق الله خیلی بهتر به کتاب و کتابخانه و درس و مشق و تکلیفشان هم می توانستند به سهولت خیلی بیشتری بپردازند تا اینکه فرقهای بین سانسور کیهانی و سانسور در اثر عدم دسترسی به کتاب و کتابخانه و کتابفروشی را هم بهتر بشود توضیح داد و بلکه اصلا مسئله کلاً هم حل شود.

اما اینجا یک نکته ی دیگری هم راجع به (آ)-دی-اس/سی-اف-تی نیز هست که باید گفت که بعضی یحتمل اشکال هم کنند که سالک الی الله بهتر است خیلی بین حوزه و دانشگاه تردد نکند و عزم خود را جزم کند تا بتواند اصل و اصول مسائل را بهتر متوجه شود. اما اینجا یک نکات ریزی هم هستند که مثلاً در اثار شهید مطهری هنوز باید خیلی هم دقیق شد تا بهتر فهمید! ولی عرض بنده ی حقیر این است که وقتی مسائل مربوط به انقلاب جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه ضد انقلاب مربوط به آن هم خیلی بهتر روشن شوند، اینجا مرزهای بین مسلمانی و نامسلمانی نیز بیشتر روشن هم می شوند چنانچه از دور یحتمل بنظر برسد که این دانشمندان علوم طبیعی و خصوصاً ریاضی فیزیکیها خود ادعاهای کذبی را هم دارند که هیچ گاه هم حاضر نیستند از خر شیطان پایین بیایند و مثلاً حتی توحید را نیز لااقل قبول کنند؛ مثل بعضی از آخوندها و ملاهای خودمان در حوزه که یحتمل بنظر برسد کانه بندگی خدا را کنار گذاشته اند و غرق در حکمت الهی و فلسفه و فقه و تفسیر قرآن هم شده اند! عرض بنده ی حقیر این است که وقتی فقط جزئی از کل قضایا را بدانیم که حتی از لحاظ فلسفی و علمی در جریان است و بلکه دسترسی به همه ی آن هم نداشته باشیم؛ آنگاه یحتمل بنظر برسد که بابا طرف دارد ادعاهای کذب هم می کند یا کلاً مسلمانی را کنار گذاشته و بلکه فرعون هم شده است برای خودش. مثل این است که حالا امام زمان عجل الله فرجه الشریف را کسی مدعی شود که دیده است تا اینکه همه و همه و از جمله حتی علماء و آیات عظام هم شهادت دهند که امام زمان ظهور هم فرموده اند همانطوری که روز آمد و لذا خود نشانه ی خورشید. عرض بنده ی حقیر با این زبان الکن ام این است که وقتی حکمت الهی و فلسفه و علوم و حکمت متعالیه ی نظری های حمیدی مجیدی فقهی و ریاضی فیزیک ما هنوز ناقض هم هستند، آنگاه یا بنظرمان می رسد که انواع سانسورها را داریم یا بعضی مباحث برایمان غیر قابل دسترس هستند یا حتی بعضی و بلکه خیلی مباحث نیز هنوز بر ما کشف نشده اند. و دلیلش هم این است که سالک الی الله حتی از لحاظ فقهی وقتی به دو فقیه مجتهد مختلف هم بنگریم، یحتمل یکی به یک طریق از صفر به بینهایت هم برود و دیگری هم جور دیگری. و حرف و سخن هر دو نیز شنیدنی باشند. البته اینجا این مسئله را هم داریم که بعضی مسائل فوق نوری هم هستند که سالک الی الله هر چند دارد در حوزه از حکمت الهی و فقه و اخلاق و اسلام می گوید و اما در دانشگاه و صنعت چیزهای دیگری برداشت شوند و بلکه وقتی از مرزهای اسلامی هم بگذریم آنگاه ضد انقلاب نیز جور دیگری واکنش نشان دهند! جالبی قضایا و مسائل اینجا است که در دانشگاههای کشورهایی که ماورای اسلام هم هستند و طلبه و دانشجو برای تحصیل می رود، باز هم هنوز وجوه اشتراک بسیاری را داریم که حتی در حوزه و دانشگاه های خودمان نیز مهم و حائز اهمیت فراوان هستند و باید هم بدانها خیلی دقیق پرداخت. البته این هم که درجه ی عقل و شعور به حدی برسد که اساتید کاری کنند که وحدت حوزه و دانشگاه به حدی برسد که هر دو جهشی پیشرفت هم کنند، همیشه خواهان زیادی هم بایستی که داشته باشد و مختص امثال شهید مطهریها هم نیست. لا الله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  وارفع درجته.

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّـهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿آل عمران: ٦٤﴾

 

فرازهایی از زندگینامه ها و وصیتنامه های شهید غلامرضا کوثری نعیمی طرقبه و شهید حسن قالیباف؛ و از جمله:

 

ای ستمگران و ای ابرقدرت های شرق و غرب، ای کفار و منافقان، مپندارید که ما مرده ایم. بلکه ما زنده هستیم و ناظر و حاضر. چرا که در راه خدا جهاد می کنیم و کشته می شویم.

 

حال روی سخنم با شما محصلین و دانش آموزان است. راه من را ادامه دهید، درس بخوانید و نگذارید که منافقین دانشگاه ها را پر کنند. شما باید با درس خواندنتان آنچنان سیلی بر آمریکا و شوروی بزنید، که دیگر از جایشان بلند نشوند.
 

http://hssht.ir/1398/03/08

 

یک نکته ای که شهادت را مشهود می کند، امر ایستادن و اقامه ی صلاة در صفوف نماز است که انسان را وارد در بندگی خدا می کند و او را از غیر مسلمان علناً جدا می کند. این یک چیزی است که بر عهده ی مسلمانان هم هست که مستضعفین جهان را ترغیب و تبلیغ کنند که اصلا چرا نماز؟ اینکه الکترون و میدانهایی را که حولش ایجاد می کند را بیابیم بر حسب نظریه های بور یا بوهم و دیگران و حالا مثلاً دنیای هولوگرافیک هم کدام است و بالاخره آیا تجربه مهمتر است یا نظریه و تئوری، همه نکات مهمی هستند؛ و اما اینکه هنوز وارد بندگی خدا نیز سالک الی الله شده است یا بلکه در فرعونیت خود غوطه می خورد علی الظاهر با وارد شدن در نماز است که بعد آیا چقدر از آنجا به مراحل بالاتر متعالیه ای نیز برسد همین سالک الی الله. و الا او دارد فریاد هم می زند که انا ربکم الاعلی همچون فرعون و وارد بندگی خدا هم نشده است و مایل هم هست که خود را ارباب نشان داده و بقیه را جزء بندگان خود نیز به حساب آورد.

جامعه ها می توانند مراتب و طبقات اجتماعی ای را ایجاد کنند که هر چه بالاتر می روید بلکه فرعونیت هم افزایش می یابد تا بالاخره می رسید هم به فرعون اعظم. یا اینکه دقیقاً در راس جامعه امامی واقع است که در سطوح طبقاتی مختلف اجتماعات بشری و بلکه در کل عالم چنین فرعونیتهایی را برای همیشه منع می کند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

--------------------------------------

 

فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ ۖ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ﴿٢٩﴾ قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّـهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ﴿٣٠﴾ وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا ﴿٣١﴾ وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا ﴿٣٢﴾ وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ﴿٣٣﴾ ذَٰلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ۚ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿٣٤﴾ سوره مبارکه مریم

 

بعضی یحتمل خیلی هم اشکال می کنند که چرا همه ی پیامبران خدا مثل حضرت عیسی مسیح علیه السلام در مهد و کودکی زبان به صحبت نگشود؟ این یک امری است که مربوط است به حکمت الهی و نمی توان آنرا وارد مسائل روانشناسی و روانپزشکی هم کرد که معمولاً اینطور هم بحث می شود در این نوع از علومی که مستلزم علت و معلول هم هستند که در کودکی چقدر هم مادر باید فرزندش را بپروراند و شیر مادر هم بخورد و بلکه برای اینکه خیلی گریه نکند یحتمل به او پستانک هم بدهند؛ و اما خودش هم که بلد نیست چطور حمام کند و باید حمام هم شود و حتی خودش هم در آن خیلی اوایل کودکی بلکه نمی تواند تا مدتها طهارت خود را نیز حفظ کند. و باید مادر و پدر و والدینش طهارتش را حفظ کنند تا یواش یواش شروع کند به خوردن و آشامیدن و حفظ طهارت خود و ایستادن روی پاهایش و صحبت کردن و از کودکی بیرون بیاید و برسد به دورانهای دیگری از زندگی و ....

عرض بنده ی حقیر این است که نمی توان هم اشکال کرد که چرا آن استاد ریاضی فیزیک مثل فرض بفرمایید ریمان یا ریچی خیلی وارد عمق مطالب فیزیکی نشدند ولی بالاخره اینشتن بود که توانست. البته امروزه روز اگر از ریاضی فیزیکدانها سوال شود یحتمل بفرمایند که دیگر نظریه ی اینشتن هم کلاسیک شده است و وارد مسائلی از قبیل گرانش کوانتومی و ابرتقارن و ابرریسمان و امثالهم شده ایم. ولی هنوز این مسئله خیلی مهم است که چرا فرضاً وقتی از آن فیزیکدان یا ریاضی دان فرانسوی یا ایتالیایی می پرسید که تو در مقاله ات یک چیزی گفتی ولی در کتابت چیز دیگری گفتی؟ جوابش اینجا چیست؟ چرا سانسور کرده است همه چیز را؟ و نگفته است یک چیزی را در مقاله اش آنطور که در کتابش بوده است؟ این سوال در سطح حکمت اهلی مثل این  است که بفرمایند چرا حضرت ابراهیم تبر را انداخت گردن آن بت بزرگ و گفت کار او بنوده است و اگر راست می فرمایید از خود آن بت هم بپرسید! یعنی مسئله این نیست که چرا خودش خودش را سانسور کرده است؟ مسئله بلکه این است که آیا شما می توانید مستقیماً بت پرستان و بلکه گوساله پرستان را به خدا پرستی هم دعوت کنید؟ و بلکه حتی می توانید به استعاره هم چیزی به آنها بفهمانید؟

مثلاً این یک نکته ی معروفی است از بیشاپ برکلی که نقل قول می شود که این اینفینیتسیمالی که شما می فرمایید بینهایت ریز است در ریاضیات که گاهی نیز یحتمل آنرا با dx نشان می دهند اهل ریاضی، این چیست؟ از کجا آنرا آورده اید که اینقدر ریز است که دیگر ریزتر از آن را دیگر نداریم؟ فرض بفرمایید که ما داریم روی فضای فاصله ی بین صفر و یک (1، 0) کار می کنیم و حسابان مربوط بدان و عملیاتی مثل مشتقگیری و انتگرال گیری را هم استفاده می کنیم. آیا این فرقی ندارد که داریم روی این فاصله کار می کنیم یا روی همه ی اعداد حقیقی یا اعداد مختلط یا روی فضایی کارتزین از ابعاد بالاتری حقیقی یا مختلط یا حتی میدانهای متناهی را هم بخواهیم به عنوان زیر میدانهایی از این میدانها در نظر بگیریم یا بلکه بخواهیم یک جوری این میدانهای متناهی را بسطشان دهیم که به این میدانهای دیگر حقیقی و مختلط هم یحتمل برسیم. و اما اگر ما فقط در این فاصله ی صفر و یکی خیلی ریز شدیم و اینفینیتسیمالها را به حساب آوردیم، آیا آنگاه همان همان است که در فضاهایی با ابعاد متناهی یا حتی بینهایت هم کار کنیم؟ یعنی آیا بینهایتی که از نقاط این فاصله ی صفر و یک حاصل می شوند به ما همان اختیاری را خواهند داد که توابع روی این فاصله را هم در مسائل وارد کنیم؟ و بلکه حسابان روی این توابع را نیز وارد کنیم؟ و حتی فضاهای اوپراتوری روی این توابع را هم وارد کنیم؟ اینجا این یک مسئله است که ما از دو عدد صفر و یک، توانسته ایم یک فاصله ای را بین آنها محاسبه کنیم که خطی است که این دو عدد را به هم وصل می کند و حال آنکه ما فقط تا اینجای قضایا دو نقطه را داشته ایم که صفر و یک است و بعد مجموعه ای دیگر از نقاط را داریم که این دو عدد را نیز به هم وصل می کنند. و خیلیها اینجا اشکال هم می کنند که یک مرتبه چطور شد که از صفر که خیلیها حتی همان را هم به حسابش نمی آورند رسیدی به یک و از آنجا هم یک جوریهایی رسیدی به بینهایت؟ و آنگاه آیا کاردینالیته ی فضاهای تابعی که روی این نقاط کار می کنند از بینهایتهای بالاتری هم نیستند؟ مثلاً اگر این الف_1 است، آن دیگری الف_2 نمی شود؟ تنوع کارها خیلی بیشتر نمی شوند و اختیارات بیشتری را هم به ما نمی دهند اگر خیلی هم بلد باشیم و یاد گرفته باشیم که با این حسابان و فضاهای هیلبرت و بلکه فضاهای فن نویمن و بلکه هندسه ی ناجابجایی خاص آنها چه ها که نکنیم؟ البته این اختیارات و کار بلدیها هم یک سری مسائل دیگری را هم به بار می آورند که خلقیات و اخلاقیات خود را می طلبند که خیلی هم برمی گردند به مکارم اخلاق که چقدر هم آیا ما اینها را از ائمه ی اطهار علیهم السلام به ارث برده ایم یا بلکه برای خود مفروض هم حساب می آوریم. ولی آیا این همیشه درست هم هست؟ آنجایی که بنده ی حقیر مستمع فهمش محدود است آیا مشکل از سخنور است؟ سخنور حرفش را می زند ولی مستمع درکش کجا است؟ اینکه ما مسئله ای را بطور موضعی بین صفر و یک هم بتوانیم حتی حل کنیم تا اینکه موضعیت را عمومیت بخشیم و روی خمینه ای بتوانیم آنرا در نظر بگیریم که از بینهایت مختصات موضعی هم تشکیل شده است؛ مسئله آنگاه چه فرقها خواهد کرد؟ مثلاً اگر رفتیم روی چنبره یا رویه های ریمانی از جنس بالاتر نیز چه کنیم؟

و لذا مسئله ی از صفر به بینهایت رفتن اینجا خود این مشکل را ایجاد نمی کند که آیا ما می خواهیم بینهایت فقط ریز شویم در مسائل یا در عین حال می خواهیم آنقدر هم حجم مسئله را زیاد کنیم که در آن حجم خطی هم بتوانیم به ستاره ای دور دست نیز رسم کنیم یا محاسبه هم کنیم که این خط در امتداد آن ستاره است و اگر هم مکان ستاره را روی کره ی سماوی محاسبه کنیم؛ آنگاه این خط آن ستاره را قطع می کند و دقیقاً با هم تلاقی می کنند و نقطه ی ستاره روی خط افتاده و منطبق می شود. یحتمل اگر کره ی سماوی را طوری فشرده سازی کنیم که در تغییر مختصاتی این فواصل بینهایتی را بتوانیم با فاصله ای صفر و یکی تغییر هم دهیم؛ مسئله حل است. البته اینجا هنوز این مسئله نیز مطرح است که اگر ما یک عدد اول خیلی بزرگی هم داشتیم، آیا می توانیم آنرا به عنوان چند عدد اول دیگری هم بنویسیم که مسئله ی دیگری است که جای خود را دارد که بحث دیگری هم می شود که بعضی هم یحتمل اشکال کنند که مشکلت دارد باز برمی گردد به لاک پشت و خرگوش و بلکه حول تابع زتای ریمان برگشته ای یحتمل به انواعی از نوعهای مختلف دیگری.

بالاخره اینجا با یک موجود با شعوری است که ما طرفیم که حالا بخواهیم حسابان روی فضایی کوانتومی هم انجام دهیم یا اینکه النتگرالگیریهایی روی فضاهایی که مملو از الکترونهایی هستند که همه جا را پر کرده اند و باید روی همه ی راههایی که اینها یحتمل بروند حسابانها هم کرد و ... یا همان همان است که اوپراتور دیرک را در نسبیت سعی کنیم از اوپراتورهایی مثل لاپلاسین نتیجه هم بگیریم و مبنای هندسه ی ناجابجایی خود قرار داده و پیش برویم؟ گاهی اوقات انسان یادش می رود که در زیرزمینی همچون آن عنکبوت گیر هم کرده است که فکر می کند اگر خانه ام خراب هم شود آنگاه کل ساختمان فرو می ریزد! یعنی یادش می رود هم دارد اصلا چه می کند چرا که حتی آموزه های اخلاقی پیامبران و ائمه ی اطهار را هم کنار گذاشته است و می خواهد ادعاهای کذب خیلی قشنگی هم کند. و وقتی گیر کرد، می فرماید که خوب پس آیا ما اشتباه کردیم که خیلی از راه های دترمینیستیک مکانیک کلاسیک خواستیم وارد شویم و می بایستی هم وارد فضاهای کوانتومی می شدیم و بلکه بیشتر از یک بار هم کوانتیزه می کردیم تا به میدانهای کوانتومی هم برسیم و احتمالات را هم وارد مسائل می کردیم و ...

یعنی عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره آیا موضعیت برای حل مسئله کافی است یا باید این موضعیت در جزئی از مسئله ای قرار گیرد که کلی تر هم هست و یواش یواش به قاره ها هم برسیم و بلکه ماورای آنها اقیانوسها را هم در نظر گرفته و هوا فضا را هم شامل شوند و ماورای آن به آنطرفترهای سیاره مان هم برویم و منظومه ی شمسی را هم در نظر بگیریم و حتی اخترشناسی و ستاره شناسی و کیهانشناسی را هم وارد مسائلمان کنیم. بالاخره حتی اگر سالک الی الله بتواند به خودش هم یک تکانی بدهد و موضعش را بلکه تا حدودی عوض کند نیز آنگاه بتواند خیلی مسائل را از دیدگاه های دیگری نیز بررسی کند و حتی انتظار هم نداشته باشد که یا همه باید دیدگاه مرا درک کنند یا اینکه جهان با هه ی عظمتش فرو می ریزد و اگر هم نریخت شروع کند خودش ببیند چه میتواند در خرابیها مشارکت هم بکند. صفر و بینهایت را در بندگی خدا هم درک کردن و آنگاه در سازندگی حتی موضعی هم مشارکتی کردن و خرابیها به بار نیاوردن خیلی مکتبها می طلبد. همین اتومبیل و کشتی و هواپیما را ببینید چقدر کار دارند و بلکه چقدر کارها ایجاد می کنند؟ چقدر تجربه ها و آزمایشها و اطلاعات نیاز به اندوختن دارند و چقدر نظریه ها و تئوریها می خواهند؟ و حالا یحتمل هم بعضی اشکال می کنند که کدام حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّـهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿آل عمران: ٦٤﴾

 

فرازهایی از زندگینامه ها و وصیتنامه های شهید غلامرضا کوثری نعیمی طرقبه و شهید حسن قالیباف؛ و از جمله:

 

ای ستمگران و ای ابرقدرت های شرق و غرب، ای کفار و منافقان، مپندارید که ما مرده ایم. بلکه ما زنده هستیم و ناظر و حاضر. چرا که در راه خدا جهاد می کنیم و کشته می شویم.

 

حال روی سخنم با شما محصلین و دانش آموزان است. راه من را ادامه دهید، درس بخوانید و نگذارید که منافقین دانشگاه ها را پر کنند. شما باید با درس خواندنتان آنچنان سیلی بر آمریکا و شوروی بزنید، که دیگر از جایشان بلند نشوند.
 

http://hssht.ir/1398/03/08

 

یک نکته ای که شهادت را مشهود می کند، امر ایستادن و اقامه ی صلاة در صفوف نماز است که انسان را وارد در بندگی خدا می کند و او را از غیر مسلمان علناً جدا می کند. این یک چیزی است که بر عهده ی مسلمانان هم هست که مستضعفین جهان را ترغیب و تبلیغ کنند که اصلا چرا نماز؟ اینکه الکترون و میدانهایی را که حولش ایجاد می کند را بیابیم بر حسب نظریه های بور یا بوهم و دیگران و حالا مثلاً دنیای هولوگرافیک هم کدام است و بالاخره آیا تجربه مهمتر است یا نظریه و تئوری، همه نکات مهمی هستند؛ و اما اینکه هنوز وارد بندگی خدا نیز سالک الی الله شده است یا بلکه در فرعونیت خود غوطه می خورد علی الظاهر با وارد شدن در نماز است که بعد آیا چقدر از آنجا به مراحل بالاتر متعالیه ای نیز برسد همین سالک الی الله. و الا او دارد فریاد هم می زند که انا ربکم الاعلی همچون فرعون و وارد بندگی خدا هم نشده است و مایل هم هست که خود را ارباب نشان داده و بقیه را جزء بندگان خود نیز به حساب آورد.

جامعه ها می توانند مراتب و طبقات اجتماعی ای را ایجاد کنند که هر چه بالاتر می روید بلکه فرعونیت هم افزایش می یابد تا بالاخره می رسید هم به فرعون اعظم. یا اینکه دقیقاً در راس جامعه امامی واقع است که در سطوح طبقاتی مختلف اجتماعات بشری و بلکه در کل عالم چنین فرعونیتهایی را برای همیشه منع می کند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

 

 اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿٢٥٥﴾ لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٥٦﴾ اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿البقرة: ٢٥٧

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـٰنُ وُدًّا ﴿مریم: ٩٦

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

 

18 ثابروا على صلاح المؤمنین و المتّقین.

...

25 ثابروا على إغتنام عمل لا یفنى ثوابه.
26 ثابروا على الأعمال الموجبة لکم الخلاص من النّار و الفوز بالجنّة.
27 ثابروا على إفشاء المکارم و تحمّلوا أعباء المغارم تحرزوا قصبات المغانم.
28 ثابروا على‌ الطّاعات و سارعوا الى فعل الخیرات و تجنّبوا السّیّئات و بادروا إلى فعل الحسنات و تجنّبوا إرتکاب المحارم. 

 

غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد بن محمد التمیمی الآمدی، صص 334-335

http://lib.eshia.ir/71401/1/334

 

 

یک مسئله ای که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید در نظر گرفت این است که طلبه و دانشجو و شاگرد ممکن است سعی کند که حتی از استاد خود نیز پیشی بگیرد آنچنان که مصداق السابقون السابقون است. و لذا در این کار خود از اساتید خود یحتمل انتقاد هم کند. و اما نکته ای که اینجا نهفته است و باقی هم می ماند این است که این کار ار تا کجاها می تواند هم ادامه دهد؟! یعنی یک جاهایی را داریم که مسائل می شوند مرزهای احتجاجات انبیاء و بلکه ائمه ی اطهار علیهم السلام با انواع فراعنه، دیگر و نه فقط مرزهای بحثها و نقدهای بین  دانشجو و طلبه و شاگرد و اساتیدشان. این را یحتمل بتوان گفت که یک نکته ی مهمی است که در ریاضی فیزیک یحتمل بتوان آنرا با انواع مسائل مربوط به A)dS/CFT) هم متناظرش کرد.

البته در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهیپ، ما فرض اولیه را بر اسلام می گذاریم و اینکه باید سالک الی الله مسلمان باشد و بلکه حتی مومن و انقلابی و حتی المقدور در جهاد فی سبیل الله با ضد انقلاب جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باشد! و اما اینها اینجا یعنی چه وقتی داریم در چهارچوب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بحث و سعی و تلاش هم می کنیم؟ یعنی اینجا یک مرزی را دارید که قرار است از طرف ظلمات است به سمت نور برویم و نه از سمت نور به سمت ظلمات هم برویم آنچنان که می فرماید الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات. یعنی یحتمل بتوان گفت که اینجا هاله ای از نور و نورانیت را داریم که حول خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف در میان مومنین و مستضعفین واقع است و دیگران را هم به این نور از میان انواع ظلمات هدایت می کند، ولی همین نور در میان کافران و طواغیت آنها را به سمت ظلمات اندر ظلمات هم گمراهشان می کند و بلکه در میان آتششان هم می اندازد. یعنی چنین چیزی را می توانید نهایتاً در کربلا مشاهده بفرمایید که کار آنقدر بالا می گیرد که توده ی مردم امام  خود را نیز دیگر نمی توانند بشناسند و بلکه او و خانواده اش را به فجیعترین وجوهی قتل عام می کنند.

مسئله اینجا این است که انتقاد کردن خیلی آسان است و اما گاهی نیز که ظلمات اندر ظلمات خیلی زیاد می شود و بلکه سالک الی الله در سیاه چاله ای نجومی است که واقع شدهاست کار بقدری مشکل می شود که او یحتمل نتواند حتی بین یزید ملعون و امام حسین علیه السلام را نیز تشخیص دهد و بلکه آنها را با هم اشتباه می گیرد یا اصلا امام حسین علیه السلام را نمی شناسد و بلکه یزید را خیلی بهتر هم باورش می شود. و این است که اگر قرار باشد که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رسالتی هم داشته باشد، آنجا است که بتواند حداقل نوری نیز در میان همه ی یزیدیان بیاندازد که بلکه مواظب باش شیطان گولت نزند و بتواند این کار را قبل از وقوع فاجعه وار حادثه انجام دهد و نه بعد از آن.

و اما نکته ای که معمولاً در این مواقع اتفاق هم می افتد این است که طلبه و دانشجو و شاگرد را یحتمل آنقدر عجب برش می دارد که نه تنها سعی و تلاش اش را بر این مبنا می گذارد که از هم شاگردیهایش و هم مکتبیهایش و حتی اگر در جبهه جهاد فی سبیل الله است همینطور بر رقبا و دشمنهایش نیز غلبه کند، و بلکه سعی می کند حتی بر اساتید خود نیز غلبه کند. و اینجا است که آزادیهای مثبت و منفی می توانند شیزوفرنی و بلکه از دیگر انواع جنون آمیزش شوند. یعنی چه؟ یعنی اینکه سالک الی الله جای دوست و دشمن را بدجوری هم گم می کند. و این را ما می بینیم که نه تنها حضرت ولی فقیه  نیز آنرا هشدار می فرمایند و بلکه حتی مسئله ای است که در بالاترین سطوح و از جمله اعلمیت مراجع تقلید نیز یحتمل رخ می دهند. و دلیلش هم این است که سختی مسئله و بلکه انواع انباش مسائل از نوعی است که درست است که تجربه هم می خواهد و اما از نوع و السابقون السابقون یک مرتبه هم می بینید که سالک الی الله عظیم و بزرگواری نیز یک شبه ره صد ساله را می رود و همه را جا می گذارد و بلکه هیچ کس هم به گرد پای او نیز نمی تواند برسد! و اوج این مسئله در خود حضرت امام حسین و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام نهفته است. یعنی حتی سالک الی الله مومن و صادق نیز یحتمل به اشتباه می افتد و گرفتار اشباحی در تاریکی شود که آنها را در ظلمات اندر ظلمات با نور الهی اشتباه بگیرد و آنگاه بقول معروف خر بیار و باقلا هم بار بزن که مثلاً آنقدر متوهم هم شود که بدتر از این حقیر حضرت ولی فقیه مد ظله العالی را نیز یزیدی فرض کرده و بلکه بفرماید کدام ولی فیه؟ همه اش کشک است! و به تعبیر این حقیر اظهار بدارد اصلا بنده ی حقیر خودم با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی خودم خیلی هم بالاتر از همه و همه واقع شده ام و لا غیر! و منم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هستم!

حالا یا این کار را واقعاً هم در چهارچوبی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دارد بر مبنای انقلابی آن و در راستای انقلاب جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز اعمال می کند و در مبارزه ی با ضد انقلاب است که دارد بحث و جدل هم می کند و خود وارد معرکه شده است و حتی اگر یحتمل بلکه مسلمان هم ظاهراً نشده باشد و فقط فطرتاً مسلمان است و یحتمل هم یک شبه ره صد ساله رفته و واقعاً به سرعت انتقالی از صفر به بینهایت و نه از بینهایت هم به صفر رسیده است. یا اینکه بلکه خیر؛ یک وقت هم نمی شود ناامید بود و بلکه خیلی هم باید امیدوار بود که این خود حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم است که دارد به زبان این بنده ی حقیر در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خود هر چند که بعضی هم خیلی اشکال کنند که خیلی هم نه حکمت متعالیه و نه نظریه های حمیدی مجیدی و نه فقهی هم باشند حرف خود را به کرسی می نشاند. ولی نه فقط فرضاً همچون اواریست گالوا حرفهایش را تا صبح هم می نویسد و صبح هم می رود به دوئل و بلکه کشته هم می شود.

یعنی گاهی اوقات حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز مسئله آنقدر سخت است که نمی شود خیلی راست و مستقیم آنهار را بیان کرد، ولی بالاخره عرض بنده ی حقیر این است که این درست است که حرف حرف ولی فقیه مد ظله العالی است و کسی نمی تواند بالای حرف ایشان حرفی هم بزند؛ و اما استثنائش اینجا است که خود ولی فقیه مد ظله العالی نیز بفرمایند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف واقعاً هم ظهور فرموده اند و این حضرت هم هستند ان شاء الله و بلکه حرف هم حرف همین امام زمان عجل الله فرجه الشریف است و لا غیر! بفرمایید؛ بالاخره، عرضم را توانستم خدمتتان بگویم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

این مقالات را هم یحتمل اگر مایلید مطالعه ای بفرمایید:

https://arxiv.org/abs/1908.10385

https://arxiv.org/abs/hep-th/0505129

https://arxiv.org/abs/hep-th/0409174

https://arxiv.org/abs/hep-th/0409115

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـٰنُ وُدًّا ﴿مریم: ٩٦

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

بعضی یحتمل اشکال می کنند که چرا بعضی از بزرگان می فرمایند که الا و لله که ما اهل جنگیم؟! خوب، یک جاهایی که گزینه ی جنگ بهترین گزینه ی روی میز است آیا نباید جنگید؟ ولی به هر حال آنجایی که باید جدی و سخت کوش و پرتلاش هم بود و آنجایی هم که جای شوخی نیست و مثلاً درست هم نیست در این وضعیت کرونایی کوید-19 که همه در خانه هم نشسته اند و همه و همه ی مغازه ها هم بسته اند بروید داروخانه ای و بفرمایید یک دسته بیل خوبی پیدا کن به من بده چرا که عصایم شکسته است و می خواهم از آن یک عصای قشنگی برای خودم بسازم! و اما یحتمل آجیل هم در بعضی داروخانه ها یافت کنید و اگر توانستید آجیل هم پیدا کنید و حالا شده در داروخانه هم که بود؛ حتماً بخرید و قیمتش را هم خیلی سبک و سنگین نکنید که آن آجیل فروشی دیگر چقدر می داد و این داروخانه چقدر می دهد و ... چرا که بالاخره این روزها پنج هزار تومان بالا پایین هم چش گاو است و تا بخواهید بروید آن یکی آجیل فروشی یک وقت خواهید دید که او هم گرانتر از این یکی داروخانه اش کرده است و حالا تو این وضعیت کرونایی بدو دنبال آجیل ارزانتر؛ و نه برای اینکه قیمت مرغ و تخم مرغ و لبنیات هم دارد پرواز می کند، و بلکه برای اینکه خدای ناکرده یک وقت بقول معروف مرض پاشنه ی آشیل هم نگیرید، و هر چند که بعضی هم اینجا اشکال خواهند کرد که آجیل چه ربطی دارد به درد پاشنه ی آشیل؟

و لذا عرض بنده ی حقیر اینجا این است که یحتمل دیگر دلتان خیلی هم پر است و نمی توانید هم از این دست شوخیها نفرمایید و بلکه دل و روده ی حکومت را هم می خواهید بریزید بیرون چرا که اینقدر یزیدی شده است؛ ولی بقول معروف سعی هم کنید که خودتان را کنترل کنید که واقعاً یزید هم کیست؟ و بیگدار به آب نزنید و خودتان را حفظ کنید. و مثلاً ناراحتید که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه در ریاضی فیزیک چرا یک کلمه هم از خدا و پیغمبر چیزی اساتید نمی فرمایند و حتی با بسمه تعالی هم حرف خود را شروع نمی کنند، و لذا شما هم می آیید چیزی بفرمایید و یک چیزهایی را از معراج حضرت رسول اکرم با ریاضی فیزیک و میدان اسب دوانی هم در هم می آمیزید که خیلی هم بعضی یحتمل اشکال کنند که نباید اینطور می گفتی! التفات می فرمایید؟ بقول معروف می آیید ابرویش را درست کنید و می زنید چشمش را هم کور می کنید.

ولی عرض بنده ی حقیر اینجا است که یک جاهایی هم خوب است که به هر کس می رسید کانه از همه جا بیخبرید و تازه وارد شهر هم شده اید، به هر کس می رسید یحتمل هم بپرسید آیا از امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما خبری نشنیده اید؟ آیا می دانید او کی می آید؟ آیا به شما نگفته است کجا رفته است و کی برمی گردد؟ آیا می دانید کجاهای زمین و آسمانها است؟ آیا قبل از اینکه واکسن ویروس منحوس کرونا کوید-19 کشف شود هم او را دیده اید و خواهد آمد؟ و راستی اگر به برادران مسیحی مومنی به حضرت مسیح علی نبینا علیهم السلام هم رسیدید از آنها هم خیلی بپرسید که حضرت مسیح شما کی قرار است از آسمان به زمین بیاید چرا که معروف هم خیلی است که حضرت مسیح علی نبینا علیهم السلام قرار است وقتی از آسمان به زمین تشریف فرما شدند با امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما خیلی تعارفها داشته باشند که شما بفرمایید به نماز! و بلکه شما بفرمایید به نماز! حتی شده از زنبورها هم بپرسید که آیا شما نیز حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام را ندید چرا که یحتمل حتی آن حضرت هم هر چند که در روایات نیامده است و اما ایشان هم با حضرت مسیح علی نبینا علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف در نماز جمعه حاضر شوند و بلکه با هم تعارفها داشته باشند. و خیلی هم از زنبورها سعی کنید با احترام هر چه تمامتر بپرسید که آیا شما این همه شهد گلها را می خورید و می مکید و بلکه هی عسل درست می کنید، دیابتی هم یک وقت نمی شوید؟! خیلی مواظب هم باشید، و الا باید هی برای دیابتتان انسولین هم بزنید! 

و اما باز هم از زنبورها دیدید هنوز همتتان اجازه می دهد و کلی هم به خدا هنوز امید دارید، سعی کنید بپرسید آیا حضرت مسیح علی نبینا علیهم السلام و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما نیز تو باکو نیست؟ و هم تو کوبا نیست؟ و هم تو میانمار نیست؟ و هم تو کشمیر نیست؟ و هم تو بوسنیا هرزگوینیا نیست؟ و بلکه میان ایغورهای چین چطور، تو آنجاها نیست؟ و هم تو پاریس و مونیخ و لندن و نیویورک و سانفراسیسکو و بوینس آیرس و ... نیست؟ یعنی همینطوری که دارید می پرسید، نگران نشوید که حالا دیگر اینها را ولش کن و دیگر اینجاها که یقیناً حتماً نیست! و چرا که زنبورها اتفاقاً همه جا هم می روند و چقدر چقدر عسلها هم برای ما می آورند و چقدر چقدر هم برای همه و همه مفیدند و حتی ژل رویال از آنها تهیه می شود. و راستی همینطوری که با این بنده های خدا دارید کار می کنید و از لحاظ اقتصادی نیز یحتمل دارید پیش رفت هم می کنید به سوالات خود بپردازید.

و حالا یحتمل هم پروانه ای از همان دور و برها رد شود و برای اینکه خیلی مزاحم او نشوید، به همان زنبورها همینطوری که همه و همه دارید با هم کارتان را انجام می دهید بفرمایید که اگر پروانه ها را هم یک وقت احتمالاً دیدید از ایشان هم سوال بفرمایید که آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما را همراه حضرت مسیح علی نبینا علیهم السلام که از آسمانها روی زمین قرار است کی تشریف بیآورند را ندیدید؟ و حالا کاری هم نداشته باشید که زنبورها خیلی از امام آیا سرشان می شود و توحید و نبوت هم خیلی می دانند یا خیر؟ اجازه دهید آنها کار خودشان را کنند و شما هم کار خودتان را کنید و فکر امام زمان عجل الله فرجه الشریف خودتان هم باشید. روانشناسی اجتماعی زنبورها را که نمی خواهید هم در عین حال بررسی بفرمایید و بلکه کفر و ایمان آنها را هم محک بزنید؛ کار خودتان را بکنید! همانطوری که آنها هم کار خودشان را می کنند. البته یحتمل اینجا برای شما مهم هم باشد که باید در هر کندویی چقدر زنبور هم نگهداری شوند اگر بازده عسلی بهتری هم مایلید داشته باشید هر چند که نمی خواهید خیلی هم به روانشناسی اجتماعی زنبورها خیلی وارد هم شوید.  و حالا چندبار هم نیش زنبور خوردید؛ خوب بخورید، دیگر نیش عقرب که نیست و هر چند که بعضی علماء حتی می فرمایند که نیش عقربش هم اگر بزرگواری پیدا شود که یک دستی روی آن بکشد در جا درمان خواهد شد. و حالا دیگر یک چیزهایی مثل افسردگی و دیابت که یقیناً چشم گاو است. فقط سعیتان بر آن باشد که روی محل درد را دست یک نادانی ندهید که برایتان مدام فشار دهد و بلکه نمک هم بپاشد و زخمش را بدتر هم کند؛ و بلکه دست اهلش بدهید که درمانش کنند. و اما حتی از همان نااهلان هم وقتی بهشان رسیدید خیلی محترمانه هم سعی کنید بپرسید امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما را ندید؟ حضرت مسیح علی نبینا علیهم السلام را در آسمانها و زمین چطور؟ یحتمل بعضی را هم بیابید که واقعاً هم به سرعتهای فوق نوری ای دست یافته اند که به سمتهای بینهایت از همه ی جهات هم میل می کنند؛ و اتفاقاً از آنها هم لطف کنید سوال بفرمایید که آیا امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما را ندید؟ یعنی این یک اصول روانشناسی معتبری را می طلبد که یحتمل بتوانید از کسی درست و حسابی این سوالات راجع به امام زمان عجل الله فرجه الشریف را سوال هم بفرمایید و بلکه احساساتی را هم جریحه دار نفرمایید! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الأعراف: ١٨٤﴾

2. إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَٰلِکَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ﴿هود: ١١٩﴾

3. إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّىٰ حِینٍ ﴿المؤمنون: ٢٥﴾

4. أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَأَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ ﴿المؤمنون: ٧٠﴾

5. وَلَوْ شِئْنَا لَآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَـٰکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ﴿السجدة: ١٣﴾

6. أَفْتَرَىٰ عَلَى اللَّـهِ کَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِیدِ ﴿سبإ: ٨﴾

7. قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

8. وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿الصافات: ١٥٨﴾

9. الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَىٰ ﴿النجم: ٣٢﴾

10. مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ ﴿الناس: ٦﴾

 

روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه به پای گریوه‌ای سست مانده.

پیرمردی ضعیف از پس کاروان همی‌آمد و گفت: چه نشینی که نه جای خفتن است؟ گفتم: چون روم که نه پای رفتن است؟!

گفت: این نشنیدی که صاحبدلان گفته‌اند: رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن.

ای که مشتاق منزلی مشتاب، پند من کار بند و صبر آموز

اسب تازی دو تگ رود به شتاب، و اشتر آهسته می‌رود شب و روز

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿١﴾ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿٢﴾ وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ ﴿٤﴾ عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَىٰ ﴿٥﴾ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَىٰ ﴿٦﴾ وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ ﴿٧﴾ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ ﴿٨﴾ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَىٰ ﴿٩﴾ فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ ﴿١٠﴾ مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ ﴿١١﴾ أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا یَرَىٰ ﴿١٢﴾ وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ ﴿١٣﴾ عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَىٰ ﴿١٤﴾ عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ ﴿١٥﴾ إِذْ یَغْشَى السِّدْرَةَ مَا یَغْشَىٰ ﴿١٦﴾ مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ ﴿١٧﴾ لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَىٰ ﴿النجم: ١٨

 

آنجایی که وحی الهی در حکمت الهی و لذا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نفی شود، دلیلش این نیست که می فرماید به من بهتر هم وحی می شود؛ و بلکه دلیلش این است که اسلام را هم در بست می خواهد نفی کند و بگوید هم بهتر از اسلام نزد من و بلکه ما است! و وقتی مایلید که حاصل چنین احوالاتی را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی تحقیق و بررسی کنید، چیزی که مسلم است این است که آن تفکراتی که حتی از لحاظ فلسفی نیز اصول دین همچون توحید یا نبوت یا معاد یا عدل یا امامت را می خواهد نفی کند را لااقل تلویحاً به عنوان صورت مسئله باید قبول کنید یا اینکه اصلا کاری ندارید که دارنده ی نظریات و آزمایشات و تجربیات علمی و عملی ریاضی فیزیکی چه عقاید دینی یا غیر دینی یا الحادی ای دارد. و چرا که اصولاً هم یحتمل اصلا ندانید که عقاید او چیست و بلکه فقط به مقالات او است که دسترسی دارید.

و از این نوع هم هست وقتی بالاخره یا از طریق ایمیل یا تلفن همراه پیامکی می گیرید که بتوانید با ان وارد مکتب شده و به دروس استاد گوش فرا دهید. و اما اینکه اینجا حالا آیا شما کلمه ای هم از دروس انبیاء و اولیاء و ائمه ی اطهار و علمای اسلام و فقها هم دارید گوش می دهید یا خیر؟ و بلکه همه ی مسائلی که پر از فرمولهای ریاضی فیزیکی هم هستند مملو از ریاضی فیزیک و بلکه فلسفه ی مکانیک کوانتومی است. حالا اینجا مثلاً حتی یحتمل مطرح است که منشائهای فوق نوری ای هم در عالم برای فرستادن و گرفتن سیگنالهای ماورای محلی یافت می شوند یا خیر؟ و مثلاً اقل کم فشرده ی مقاله ی زیر را هم ببینید:

https://arxiv.org/abs/2011.08934

خوب، اینجا یحتمل بعضی هم اشکال جدی وارد کنند که مگر می شود منشائهایی فوق نوری را نیز داشته باشیم و بلکه حتی سرعت انتقال چنین سیگنالهایی هم به سمت بینهایت نیز میل کنند و اما وارد مباحثی از نوع حکمت الهی هم نشویم؟! عرض بنده ی حقیر این است که به هر تقدیر این یک نکته ای است که غیر قابل انکار است که شما می توانید هر مبحثی را مجرد و انتزاعی اش کنید و به عنوان یک نظریه ای مستقل ارائه اش کنید و لذا اصلا وارد ماوراء الطبیعه هم لااقل در ظاهر نشوید و بلکه فقط به مسائلی که مربوط است به ریاضی فیزیک آنها بپردازید. و چرا می خواهید چنین کنید و وارد حکمت الهی نشوید؟! خوب، یک دلیلش هم این است که لااقل از دیدگاه ماوراء الطبیعی مسائل در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مایلید مسئله را محدودش به اسلام محض هم نفرمایید حتی اگر یک استاد ریاضی فیزیکی اسلامی انقلابی هم تشریف دارید. یعنی نکته اینجا است که هم باید انقلابی عمل بفرمایید و هم جلوی ضد انقلاب بایستید ولی در عین حال یک ظرفی هم می خواهید که در آن ظرف بتوانید به این امور خود بپردازید؛ و لذا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را یحتمل بعضی بتوانند به عنوان چنین ظرفی خیلی خوب و خیلی هم حتی بهتر از این بنده ی حقیر معرفی هم کنند.

و اما نکته ی مهمتر این است که اگر در این میان سالک الی الله ای هم چنین هوس کند که به همچون اباهذیل ای نشان دهد که بالاخره امام ات کیست؟ یحتمل خودش هم پس بیافتد و از هوش و حواس برود!!! و دیگر چه رسد به این که بخواهد با الحاد و بی خدایی و بی دینی و کفر و شرک و نفاق و همه و همه نیز یک جا با هم دربیافتد. یحتمل خود سالک الی الله نیز متوهم شود که بالاخره امام زمان عجل الله فرجه الشریف او کیست؟ و نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کدام است؟ و شیعه کیست و اهل سنت کدام است و ....؟ و حالا این هم که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز این وسط کدام است نیز برای بعضی یحتمل خیلی هم زیر سوال باشد. البته این داستان خرگوش و لاک پشت را یک استاد ریاضی ای هم داشتیم که غلط نکنم از کتاب گودل اشر باخ نقل قولهایی نیز می فرمودند که یحتمل بیشتر از نوع آشیل و لاک پشت است؛ و اما همینطور هم داریم: و السابقون السابقون اولئک المقربون. همینطور نیز پدرم به شعر می فرمودند که حالا بنده ی حقیر شعرش را دقیقاً یادم رفته است؛ و اما مضمونش این بود که اسب تازی در میدان مسابقه چون پس فتاد، معنایش این نیست که از همه ی دیگر اسبها هم عقب افتاده است و بلکه یحتمل یک دور تمام زده است و بلکه کمی هم مثل براق به آسمان رفته باشد و سطوح زیر اتمی ریر  نظریه های میدان کوانتومی و بلکه اخترشناسی و کیهانشناسی ماورای هابلی را هم دور زده باشد و باز از همه جلو افتاده و باز برگشته ته صف همه ی اسبهای دیگر و دوباره حتی یحتمل .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿٥١﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿القلم: ٥٢

 

عن جعفر بن محمد عن أبیه عن آبائه علیهم السلام قال: خطب الناس سلمان الفارسی رحمة الله علیه، بعد أن دفن النبی صلى الله علیه وآله بثلاثة أیام، فقال فیها: ألا یا أیها الناس: اسمعوا عنی حدیثی، ثم أعقلوه عنی، ألا وإنی أوتیت علما کثیرا، فلو حدثتکم بکل ما أعلم من فضایل أمیر المؤمنین علیه السلام، لقالت طائفة منکم: هو مجنون، وقالت طائفة أخرى: اللهم اغفر لقاتل سلمان، ألا إن لکم منایا، تتبعها بلایا، ألا وإن عند علی علیه السلام، علم المنایا، والبلایا، ومیراث الوصایا وفصل الخطاب، وأصل الأنساب، على منهاج هارون بن عمران من موسى علیهما السلام إذ یقول له رسول الله صلى الله علیه وآله: أنت وصیی فی أهل بیتی، وخلیفتی فی أمتی، وأنت منی بمنزلة هارون من موسى، ولکنکم أخذتم سنة بنی إسرائیل، فأخطأتم الحق فأنتم تعلمون ولا تعلمون، أما والله لترکبن طبقا عن طبق، حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة أما والذی نفس سلمان بیده: لو ولیتموها علیا لأکلتم من فوقکم، ومن تحت أقدامکم، ولو دعوتم الطیر لأجابتکم فی جو السماء، ولو دعوتم الحیتان من البحار لأتتکم، ولما عال [1] ولی الله، ولا طاش لکم سهم من فرائص الله [2] ولا اختلف اثنان فی حکم الله، ولکن أبیتم فولیتموها غیره فأبشروا بالبلایا، واقنطوا من الرخاء، وقد نابذتکم على سواء، فانقطعت العصمة فیما بینی وبینکم من الولاء.

 

احتجاج طبرسی، جلد 1، صص 149-152

http://lib.eshia.ir/15016/1/149

 

51 - از امام صادق علیه السّلام به واسطهء پدران گرامش نقل شده که سلمان فارسى سه روز پس از دفن پیامبر صلَّى الله علیه و آله خطبه اى بدین شرح ایراد نمود :
آهاى مردم ! کلامى از من گوش کرده سپس در باره اش اندیشه کنید ، بدانید که اطَّلاعات بسیارى در فضائل علىّ بن ابى طالب دارم ، که اگر قصد نقل تمام آنها را داشته باشم گروهى از شما مرا دیوانه انگاشته و گروهى خونم را مباح سازید .
بدانید که شما را تقدیراتى است که پیشآمدهاى گوناگونى در پى آن مىآید ، و این را بدانید که نزد علىّ بن ابى طالب علیه السّلام است علم منایا ( مقدّرات ) و علم بلایا ( گرفتاریهایى که متوجّه مردم مىشود ) و میراث وصایا ( ثمرهء سفارشات پیامبر صلَّى الله علیه و آله ) و فصل خطاب و اصل و ریشهء انساب ( نسبهاى مردم ) ، همان گونه که هارون بن عمران از موسى شنید او نیز از پیامبر شنید که فرمود : « تو وصىّ من در خانواده ، و جانشین و خلیفه در امّتم هستى ، و نسبت تو به من همچون نسبت هارون است به موسى » ، ولى افسوس که شما امّت شیوهء قوم بنى اسرائیل را پیش گرفته و آگاهانه راه خطا را پیمودید .
به خدا سوگند که قدم به قدم مانند بنى اسرائیل همان خطاها را مرتکب خواهید شد ! به خدایى که جان سلمان در دست اوست سوگند اگر علىّ را پیشوا و والى خود ساخته بودید ، هر آینه برکت و نعمت از آسمان و زمین اطراف شماها را فرا مىگرفت ، تا آنجا که پرندگان آسمان دعوت شما را اجابت مىکردند و ماهیهاى دریا خواستهء شما را مىپذیرفتند و دیگر هیچ دوست و بندهء خدایى فقیر نشده و هیچ سهم از فرائض الهى از بین نمىرفت ، و هیچ دو نفرى در حکم خدا اختلاف نمىکردند ، ولى افسوس که شما مخالفت نموده و مسند خلافت را به فرد دیگرى سپردید ، پس در انتظار گرفتارى و بلا باشید ، و دست از خوشبختى بشوئید ، من حقیقت امر را براى تک تک شما روشن ساختم ، پس بدانید از امروز به بعد رشتهء محبّت و دوستى میان من و شما بریده شد .
دست از دامن آل محمّد صلَّى الله علیه و آله بر ندارید ، زیرا تنها ایشان راهنماى به سوى بهشت ، و در روز قیامت خوانندگان به آن خواهند بود . بر شما باد به فرمانبرى امیر المؤمنین علىّ بن ابى طالب علیه السّلام ، که به خدا سوگند که [ در روز غدیر ] ما به دفعات در حضور پیامبر صلَّى الله علیه و آله تحت عنوان ولایت و امارت بر او سلام نمودیم و پیوسته رسول خدا با تأکید ما را بدان کار وامىداشت ، حال مردم را چه شده با علم به فضائلش بر او حسد مىبرند ؟ ! عاقبت حسادت قابیل بر هابیل کشتن او بود ، یا مانند قوم بنى اسرائیل کارشان به کفر و ارتداد کشیده ، شما را چه شده ؟ ! اى مردم ، واى بر شما ، ما را با أبو فلان و فلان چه کار ؟ ! آیا به جهل افتاده یا خود را به نادانى مىزنید ؟ یا حسد ورزیده یا خود را به حسادت زده‌اید ؟ به خدا سوگند که شما مرتدّ و کافر شده و با شمشیر به جان هم خواهید افتاد تا آنجا که با شهادت دروغ ناجىهاى خود را محکوم به مرگ نموده و کافران را تبرئه و آزاد کنید ، بدانید که من حرف خود را زدم و تسلیم پیامبرم شدم ، و از مولاى خود و تمام امّت ؛ علىّ بن ابى طالب علیه السّلام پیروى نمودم ، همو که سیّد و سرور اوصیاء ، و پیشواى پیشانى سفیدان [ از وضو ] ، و رهبر راستگویان و شهیدان و صالحان است .

 

احتجاج طبرسی، ترجمه جعفری، صص 251-253

http://lib.eshia.ir/86012/1/251

 

 

حکی عن أبی الهذیل العلاف [1] قال:

دخلت الرقة فذکر لی أن بدیر زکن رجلا مجنونا حسن الکلام، فأتیته فإذا أنا بشیخ حسن الهیئة جالس على وسادة یسرح رأسه ولحیته، فسلمت علیه فرد السلام وقال: ممن یکون الرجل؟
قال: قلت: من أهل العراق.
قال: نعم. أهل الظرف والأدب.
قال: من أیها أنت؟ قلت: من أهل البصرة.
قال: أهل التجارب والعلم.
قال: فمن أیهم أنت؟
قلت: أبو الهذیل العلاف.
قال: المتکلم؟
قلت: بلى.
فوثب عن وسادته وأجلسنی علیها ثم قال - بعد کلام جرى بیننا -:
ما تقولون فی الإمامة؟
قلت: أی الإمامة ترید؟
قال: من تقدمون بعد النبی صلى الله علیه وآله؟
قلت: من قدم رسول الله صلى الله علیه وآله.
قال: ومن هو؟

قلت: أبا بکر.
قال لی: یا أبا الهذیل ولم قدمتم أبا بکر؟
قال: قلت: لأن النبی صلى الله علیه وآله قال: (قدموا خیرکم وولوا أفضلکم) وتراضى الناس به جمیعا.
قال: یا أبا الهذیل هاهنا وقعت.
أما قولک أن النبی صلى الله علیه وآله قال: (قدموا خیرکم وولوا أفضلکم) فإنی أوجدک [1]. أن أبا بکر صعد المنبر قال: (ولیتکم ولست بخیرکم وعلی فیکم) فإن کانوا کذبوا علیه فقد خالفوا أمر النبی صلى الله علیه وآله، وإن کان هو الکاذب على نفسه فمنبر رسول الله لا یصعده الکاذبون.
وأما قولک: أن الناس تراضوا به، فإن أکثر الأنصار قالوا منا أمیر ومنکم أمیر، وأما المهاجرون فإن الزبیر بن العوام قال: لا أبایع إلا علیا، فأمر به فکسر سیفه، وجاء أبو سفیان بن حرب وقال: یا أبا الحسن لو شئت لأملأنها خیلا ورجالا یعنی: (المدینة) وخرج سلمان فقال بالفارسی: (کردید ونکردید، وندانید که جه کردید) [2] والمقداد وأبو ذر، فهؤلاء المهاجرون والأنصار.
أخبرنی یا أبا الهذیل عن قیام أبی بکر على المنبر وقوله: أن لی شیطانا یعترینی، فإذا رأیتمونی مغضبا فاحذرونی، لا أقع فی أشعارکم وأبشارکم [3]

فهو یخبرکم على المنبر أنی مجنون، وکیف یحل لکم أن تولوا مجنونا؟!
وأخبرنی یا أبا الهذیل عن قیام عمر وقوله: وددت أنی شعرة فی صدر أبی بکر، ثم قام بعدها بجمعة فقال: (أن بیعة أبی بکر کانت فلتة وقى الله شرها فمن دعاکم إلى مثلها فاقتلوه) [1] فبینما هو یود أن یکون شعرة فی صدره، وبینما هو یأمر بقتل من بایع مثله.
فأخبرنی یا أبا الهذیل عن الذی زعم أن النبی صلى الله علیه وآله لم یستخلف، وأن أبا بکر استخلف عمر، وأن عمر لم یستخلف، فأرى أمرکم بینکم متناقضا.
وأخبرنی یا أبا الهذیل عن عمر حین صیرها شورى بین ستة، وزعم: أنهم من أهل الجنة فقال: (إن خالف اثنان لأربعة فاقتلوا الاثنین، وإن خالف ثلاثة لثلاثة، فاقتلوا الثلاثة الذین لیس فیهم عبد الرحمن بن عوف) فهذه دیانة أن یأمر بقتل أهل الجنة؟!!!
وأخبرنی یا أبا الهذیل عن عمر لما طعن دخل علیه عبد الله بن عباس قال:
فرأیته جزعا فقلت:
یا أمیر المؤمنین ما هذا الجزع؟
قال: یا بن عباس ما جزعی لأجلی ولکن جزعی لهذا الأمر من یلیه بعدی.
قال: قلت: ولها طلحة بن عبید الله.
قال: رجل له حدة، کان النبی صلى الله علیه وآله یعرفه فلا أولی أمر المسلمین حدیدا.

قال: قلت: ولها زبیر بن العوام.
قال: رجل بخیل، رأیته یماکس امرأته فی کبة من غزل، فلا أولی أمور المسلمین بخیلا.
قال: قلت: ولها سعد بن أبی وقاص.
قال: رجل صاحب فرس وقوس، ولیس من أحلاس الخلافة [1] قال: قلت: ولها عبد الرحمن بن عوف.
قال: رجل لیس یحسن أن یکفی عیاله.
قال: قلت: ولها عبد الله بن عمر.
فاستوى جالسا ثم قال: یا بن عباس! ما الله أردت بهذا أولی رجلا لم یحسن أن یطلق امرأته؟!
قال: قلت: ولها عثمان بن عفان.
قال: والله لئن ولیته لیحملن بنی أبی معیط على رقاب المسلمین، ویوشک أن یقتلوه. قالها ثلاثا.
قال: ثم سکت لما أعرف من مغائرته لأمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام.
فقال: یا بن عباس أذکر صاحبک.
قال: قلت: فولها علیا.
قال: فوالله ما جزعی إلا لما أخذنا الحق من أربابه، والله لئن ولیته لیحملنهم على المحجة العظمى، وإن یطیعوه یدخلهم الجنة، فهو یقول هذا ثم صیرها شورى بین الستة فویل له من ربه!!!
قال أبو الهذیل: فوالله بینما هو یکلمنی إذ اختلط، وذهب عقله. فأخبرت المأمون بقصته، وکان من قصته أن ذهب بماله وضیاعه حیلة وغدرا، فبعث إلیه المأمون، فجاء به وعالجه وکان قد ذهب عقله بما صنع به، فرد علیه ماله وضیاعه وصیره ندیما، فکان المأمون یتشیع لذلک، والحمد لله على کل حال.
وقد جاءت الآثار عن الأئمة الأبرار علیهم السلام: بفضل من نصب نفسه من علماء شیعتهم لمنع أهل البدعة والضلال عن التسلط على ضعفاء الشیعة ومساکینهم، وقمعهم بحسب تمکنهم وطاقتهم، فمن ذلک ما روی: عن أبی محمد الحسن بن علی العسکری علیه السلام، أنه قال:
قال جعفر بن محمد علیه السلام: علماء شیعتنا مرابطون فی الثغر الذی یلی إبلیس وعفاریته، یمنعونهم عن الخروج على ضعفاء شیعتنا، وعن أن یتسلط علیهم إبلیس وشیعته النواصب، ألا فمن انتصب لذلک من شیعتنا کان أفضل ممن جاهد الروم والترک والخزر ألف ألف مرة، لأنه یدفع عن أدیان محبینا، وذلک یدفع عن أبدانهم.

 

احتجاج طبرسی، جلد 2، صص 150-155

http://lib.eshia.ir/15016/2/150

 

260 - از أبو الهذیل علَّاف ( از سران معتزله ) نقل است که گفت : داخل رقّه شدم و به من گفتند که در « دیر زکَّى » مردى است مجنون و خوش کلام ، پس نزد او رفتم ، در آنجا پیرمردى خوش سیما دیدم که بر بالشتکى نشسته سر و روى خود را شانه مىکند ، به او سلام کردم و جوابم را داده و گفت : أهل کجایى ؟ گفتم : أهل عراق گفت : آرى ؛ مردمان ظرافت و ادب .
گفت : از کدام شهرى ؟ گفتم : أهل بصره . گفت : مردمان تجارب و علم .
گفت : از کدامشان ؟ گفتم : أبو الهذیل علَّاف . گفت : مرد متکلَّم ؟ گفتم : آرى .
پس از بالشتک خود جسته و مرا بر آن نشاند سپس - پس از گفتگوى طولانى که میان ما رفت - گفت : نظر شما در بارهء امامت چیست ؟ گفتم : منظورت کدام امامت است ؟
گفت : که را پس از پیامبر مقدّم مىدارید ؟ گفتم : همان که خود آن حضرت مقدّم داشت .
گفت : او کیست ؟ گفتم : أبو بکر .

گفت : اى أبو الهذیل ، براى چه او را مقدّم داشتید ؟
گفتم : بنا به فرمایش خود پیامبر که : « بهترین خود را مقدّم دارید و برترین خود را به ولایت رسانید » ، و مردم بر همین رضایت دادند .
گفت : اى أبو الهذیل ، همین جا سقوط کردى ( یا : همین جا تقصیر نمودى ) .
امّا اینکه گفتى آن حضرت فرموده : « بهترین خود را مقدّم دارید و برترین خود را به ولایت رسانید » ، از خود شما نقل است که أبو بکر به منبر رفته و گفت : « من والى شما شدم ولى با بودن علىّ بهترین شما نیستم » ، اگر این سخن را بر او بسته‌اند که مخالفت رسول خدا صلَّى الله علیه و آله را کرده باشند ، و اگر أبو بکر بر خودش دروغ بسته باشد که منبر رسول خدا صلَّى الله علیه و آله جاى دروغگویان نیست .
و امّا اینکه گفتى : مردم بدان راضى شدند ، که بیشتر انصار گفتند : از ما امیرى باشد و از شما نیز امیرى ، و از مهاجرین زبیر بن عوّام گفت : با کسى جز علىّ بیعت نمىکنم ، و با آن وضع بجانش افتاده و شمشیرش را شکستند ، و أبو سفیان نزد علىّ علیه الصّلاة و السّلام آمده و گفت : اى أبو الحسن ، اگر اراده کنى تمام مدینه را پر از سواره نظام و جنگجو مىکنم و سلمان از مسجد خارج شد و به زبان فارسى گفت : « کردید و نکردید ، و ندانید که چه کردید » ، و مقداد و أبو ذرّ ، پس این از مهاجران و انصار .
اى أبو الهذیل بگو بدانم این کلام أبو بکر که بر منبر رفته و گفت : « مرا شیطانى است که بر من عارض مىشود ، پس هر گاه مرا خشمگین یافتید از من حذر کنید تا بر شما عارض نشوم » ، خب او با این سخن بر منبر به شما خبر داده که مجنون است ، پس چگونه براى شما جایز است که ولایت فردى مجنون را بپذیرید ؟ ! .
اى أبو الهذیل بگو بدانم از سخنى که عمر بر منبر گفت که : « آرزو داشتم من مویى در سینهء أبو بکر بودم » ، سپس همو در نماز جمعه بپا خواسته و گفت : « بیعت با أبو بکر خطایى بیش نبود خود خدا شرّش را محفوظ داشت ، پس از این هر که شما را به این گونه بیعت خواند او را بکشید » ، گاهى آرزو مىکند مویى از سینهء او باشد و گاه دستور مىدهد هر که مانند او بیعت کند محکوم به قتل است ؟ ! ! .
اى أبو الهذیل بگو بدانم گروهى که مىپندارند پیامبر صلَّى الله علیه و آله پس از خود خلیفه اى قرار نداد ، چگونه‌اند ؟ أبو بکر عمر را خلیفهء خود ساخت ولى عمر خلیفهء قرار نداد ، من کار شما را در تناقض مىبینم ! ! .

اى أبو الهذیل بگو بدانم وقتى عمر کار خلافت را واگذار به شورى نموده - و پنداشت اینان از أهل بهشتند - و گفت : « اگر دو نفرشان با چهار نفر اینان مخالفت کردند آن دو را بکشید و اگر سه نفر با سه نفر مخالفت کردند آن سه نفرى را بکشید که عبد الرّحمن بن عوف میانشان نیست » ، کجاى این عمل دیانت است که دستور به قتل أهل بهشت دهد ؟ ! .
اى أبو الهذیل بگو بدانم ماجراى عمر چه بود که وقتى زخمى شد و ابن عبّاس نزد او رفته و دید خیلى جزع مىکند پرسید : اى أمیر مؤمنان این چه جزعى است ؟
گفت : اى ابن عبّاس ، براى خودم نیست بلکه براى خلافت است که به چه کسى مىرسد .
گفتم : به طلحة بن عبید الله واگذار .
گفت : او مردى تندخو است ، خود پیامبر او را شناساند ، و من فردى تندخو را خلیفهء مسلمین نمىکنم ، گفتم : زبیر بن عوّام ، گفت : او مردى بخیل است ، او را دیدم که با همسرش بر سر یک گلولهء نخ چانه مىزد ! من امور مسلمین را به بخیل نمىسپارم ،

گفتم : سعد بن أبى وقّاص ، گفت : أهل اسب و تیر و کمان است ، او مرد خلافت نیست .
گفتم : عبد الله بن عمر ، ناگاه عمر در جاى خود نشسته گفت : ابن عبّاس ! بخدا قصد چنین کارى ندارم ، کار را به مردى بسپارم که قادر به طلاق همسرش هم نیست ؟ ! گفتم : عثمان بن عفّان ، گفت : بخدا اگر کار را بدو سپارم تمام آل أبى معیط را بر گردهء مردم سوار کند ، و شکَّى نیست بهمان واسطه کشته شود - سه بار آن را تکرار کرد - ، ابن عبّاس گفت : سپس خاموش ماندم چون از کینهء او با [ أمیر المؤمنین ] علىّ بن - أبى طالب علیه السّلام با خبر بودم .
پس عمر بن خطَّاب به من گفت : ابن عبّاس ! یار و صاحبت را بگو ، گفتم : خلافت را به علىّ واگذار ، گفت : بخدا قسم که جزع و نالهء من جز بجهت ستاندن حقّ از صاحب آن نیست ! بخدا قسم اگر خلافت را بدو واگذار کنم تمام امّت را به طریقهء عظمى حمل کند و در صورتى که حرف او را گوش کنند به بهشت روند ! ! .

پس او این را مىگفت ، سپس کار خلافت را به شورى میان شش نفر سپرد ، پس ویل بر او باد از پروردگارش ! ! .
أبو الهذیل گفت : بخدا همین طور که با من سخن مىگفت ناگاه بهم ریخته و عقلش رفت ، من نیز داستان او را براى مأمون نقل کردم ، و سر گذشت او این بود که تمام مال و ملک او را از سر حیله و خیانت بردند ، پس مأمون او را نزد خود احضار کرده و درمانش نمود و عقل او بخاطر این مشکلات زایل شده بود ، پس مال و ملکش را بدو بازگردانده و ندیم خود ساخت ، و شیعه شدن مأمون براى همان بود ، و بر هر حالى حمد و ستایش فقط در خور خداوند است .
و در آثار حضرات ائمّهء ابرار علیهم السّلام اخبارى در فضیلت علمایى از شیعه آمده که خود را وقف مبارزه با أهل بدعت و گمراهى نموده و مانع تسلَّط ایشان بر ضعفاى شیعه و مساکین اینان شدند ، و به قدر توان و امکانات سدّ راه آنان گردیدند .

یکى از آنها روایتى است منقول از امام حسن عسکرىّ علیه السّلام که :
261 - امام صادق علیه السّلام فرموده : علماى شیعهء ما همچون مرزداران ، مانع یورش ابلیس به شیعیان ناتوان شده ، و جلوى غلبهء ناصبان شیطان صفت را مىگیرند . پس بدانید هر که این گونه در مقام دفاع از شیعیان ما برآید فضیلتش از جهادکنندهء با روم و ترک و خزر ، هزار هزار بار بیشتر است ، زیرا آن از کیش پیروان ما دفاع مىکند و این از جسم آنان .

 

احتجاج طبرسی، ترجمه جعفری جلد 2، صص 230-236

http://lib.eshia.ir/86012/2/330

لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ ۚ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿٢١﴾ هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَـٰنُ الرَّحِیمُ ﴿٢٢﴾ هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٢٣﴾ هُوَ اللَّـهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٢٤﴾ سوره مبارکه الحشر

 

 

وروی عن النبی صلى الله علیه وآله أنه قال: " نحن المجادلون فی دین الله على لسان سبعین نبیا ".

وأما الأخبار فی فضل العلماء فهی أکثر من أن تعد أو تحصى، لکنا نذکر طرفا منها:
فمن ذلک ما حدثنی به السید العالم العابد أبو جعفر مهدی بن أبی حرب الحسینی المرعشی [1] رضی الله عنه، قال حدثنی الشیخ الصادق أبو عبد الله جعفر بن محمد ابن أحمد الدوریستی [2] رحمة الله علیه، قال حدثنی أبی محمد بن أحمد [3] قال حدثنی الشیخ السعید أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی [4] رحمه الله، قال حدثنی أبو الحسن محمد بن القاسم المفسر الأسترآبادی [5]، قال حدثنی أبو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد وأبو الحسن علی بن محمد بن سیار [6] - وکانا من الشیعة الإمامیة - قالا حدثنا أبو محمد الحسن بن علی العسکری علیهما السلام، قال حدثنی أبی عن آبائه علیهم السلام عن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم أنه قال: أشد من یتم الیتیم الذی انقطع من أمه وأبیه یتم یتیم انقطع عن إمامه ولا یقدر على الوصول إلیه ولا یدری کیف حکمه فیما یبتلى به من شرائع دینه، ألا فمن کان من شیعتنا عالما بعلومنا، وهذا الجاهل بشریعتنا المنقطع عن مشاهدتنا یتیم فی حجره، ألا فمن هداه وأرشده وعلمه شریعتنا کان معنا فی الرفیق الأعلى [1].

 

احتجاج طبرسی، جلد 1، صص 5-6

http://lib.eshia.ir/15016/1/5

 

1 - از پیامبر گرامى اسلام صلَّى الله علیه و آله روایت شده که فرمود : ما در تبلیغ دین خدا به زبان هفتاد پیامبر مجادله کننده‌ایم .
و امّا خبرهایى که در فضل دانشمندان آمده از شمار خارج است ، ولى ما متذکَّر قسمتى از آنها مىشویم .
2 - و از این موارد روایتى است که شیخ بزرگوار صدوق رحمه الله به اسناد مذکور در متن از امام حسن عسکرى علیه السّلام از پدران گرامش از رسول خدا صلَّى الله علیه و آله آورده که فرموده :
« ناگوارتر از یتیمى فرد بىمادر و پدر ، یتیمى آن کسى است که از امامش دور افتاده ، و توان وصول به او را ندارد ، و پاسخ مسائل مورد نیازش را نمىداند ، پس بدانید که شیعهء ما داناى به علوم ماست ، و افرادى که - به دلیل عدم دیدار - از علم ما بىخبر مانده‌اند همچون یتیمى در کنف حمایت ایشانند . بدانید جایگاه کسى که هدایت و ارشاد نموده و دستورات و شرائع ما را تعلیم مىکند همراه ما در گروه انبیاء در اعلى علَّیین خواهد بود.

 

احتجاج طبرسی، ترجمه جعفری، جلد 1، ص 6

http://lib.eshia.ir/86012/1/6

 

و از سید البشر علیه صلوات الرب الاکبر مروى و مشتهر است که آن نبى عدنان از لسان معجز نشان بیان نمودند که ما بزبان هفتاد نفر از اعیان پیغمبران بر اثبات حقیقت دین ایزد سبحان بر منکران ملل و ادیان بحث و جدال و مباحثه از روى فضل و کمال کردیم تا حقیت ادیان بر اهل انکار و طغیان از روى حجت و برهان ظاهر و عیان نمودیم .

اخبارى که به احتجاج دستور مىدهند

اما اخبار در فضل و ثواب علماى مجادلین بر منکرین دین زیاده از حد حصر و شمار و بیرون از حساب و تذکار است ؛ لیکن ما نبذى از آن بواسطه تحریض و ترغیب عالمان بر آن مذکور و بیان گردانیم :


دستور به احتجاج از پیغمبر خاتم 

از جملهء آن اخبار صحت آثار ، حکایت کرد و نقل روایت نمود سید الزاهد و العالم العابد ابو جعفر مهدى بن ابى الحرب الحسینى المرعشى رضى الله عنه که آن سید صاحب النسب العالى و الحسب المتعالى مبین گردانید که حکایت نمود بمن شیخ الصدوق ابو عبد الله جعفر بن محمد الدوریستى رحمة الله علیه ؛ و آن دانا نقل نمود که حدیث کرد بمن پدرم محمد بن احمد رحمة الله ، و آن کامل نقل حکایت و سند روایت از شیخ السعید ابو جعفر محمد بن على بن الحسین بن بابویه القمى رضى الله عنهم نماید ، و آن عالم روایت کند از ابو الحسن بن محمد القاسم المفسر الأسترآبادی ، و آن فاضل نقل حکایت و سند روایت از دو بزرگ زیرک ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابو الحسن محمد بن على السیار نماید ، و این دو دانا از صلحاى شیعهء امامیه و از اتقیاى این طایفه رفیعه‌اند ، و ایشان هر دو بلا واسطه روایت کنند از حضرت ولى ایزد بارى ابو محمد حسن العسکرى علیه السّلام که آن امام زمان فرمود که پدر بزرگوارم حدیث نمود از آباى عظام و اجداد گرام ما و آن اعیان از جدم سید النبیین 

 

و سید المرسلین اشرف سایر اولاد لؤى بن غالب محمد بن عبد الله بن عبد المطلب روایت کردند که آن حضرت به هنگام خطاب با اعزه اصحاب از لسان معجز نشان بیان نمودند که یتیمترین کسى که از آباى صلبى و امهات رحمى خود منقطع گشته یتیم و بیکس و بىیار و همنفس ماند و حال او در غایت قلق و اضطراب و نهایت عسرت و انقلاب باشد ، و اصلا کسى که مراعات حال و مراقبت احوال او نماید از اقربا و اقوام و از اصدقا و سایر انام موجود نباشد ؛ مع هذا بانواع شداید ایام و اصناف مشقت آلام ممتحن گردد حال او بصلاح و سداد و بانجام و استعداد ادنى و اقربست از حال یتیم منقطع از ایتام اهل ایمان که از امام زمان خود محروم و منقطع گردد و بوساطت سوانح امور زمان و علایق و عوایق دوران یا به اغواى شیطان من کل الوجوه از فیض سعادت خدمت و ادراک شرف صحبت کثیر المنفعت آن هادى زمان مأیوس گشته از استفاده و استفاضه علوم شریعت رسوم دینیه و تعلیم معارف یقینیه محروم ماند ، و بر حال خود در امور ممتحنه مأمور به از شرایع دین سید النبیین و طریقت ائمة المعصومین سلام الله علیهم اجمعین مطلع نباشد که حکم آن بچه کیفیت و عنوانست . در این حال اگر کسى از شیعیان ما که عالم و دانا و عارف و شناسا بود بعلوم ما و بآداب شریعت و سلوک طریقت هدایت و ارشاد آن جاهل یتیم که منقطع از مشاهده جمال ما و مأیوس از ادراک لقاى باقى اولیاى ملک تعالى گشته در حجر او یتیم ماند و حقایق اوامر و نواهى شرعیه را کما هى نداند بیشک و خفا در روز ثواب و جزا در منازل رفیع الاعلى از هم سالکان ماست

زهى هدایت و احسان حق زهى توفیق

که یافت جنت و گردید با ائمه رفیق 

 

احتجاج طبرسی، ترجمه غفاری، جلد 1، صص 12-13

http://lib.eshia.ir/86013/1/12

 

 

بعضی یحتمل ایراد کنند که تو چرا شیزوفرنی یا به قولی همان جنون جوانی یا اسکیتزوفرنی را اسکیتزوفِرنی یعنی با کسره ی فا نوشتی به انگلیسی. و حال آنکه با سکون فا است. یعنی schizophrenic است و نه schizophernic. البته بنده ی حقیر اینجا ازعلماء اعلام و دانشمندان عذرخواهی هم می کنم که اینطور غره شده و شجاعت بخرج داده ام و از شیزوفرنی بحث می کنم، ولی یحتمل قسمتی از آن بخاطر این است که دیگر رایانه ام خیلی صفحه ی آبی و ریستارت، یا پاک کردن صفحه ی مرورگر، یا حتی پاک کردن خود متن نوشته ها را ایجاد نمی کند و لذا بنده بقول معروف شیر شده ام. و لذا باز دارم از شیزوفرنیهایی که هنگام نوشتن فرمولهای مختلف دچارش می شده ام را دوباره بخاطر می آورم! خلاصه اینکه هر وقت این حقیر آمدم فرمولی بنویسم نمی دانم چرا یک مرتبه اینترنت یک جورهایی شیزوفرنی شده است. البته می دانید هم که شیزوفرنی از کسی مثل کرونا به دیگری سرایت نمی کند؛ یحتمل موروثی است ولی قابل سرایت از فردی به فردی دیگر آنطور نیست. حالا یحتمل از اینترنت به فرد قابل سرایت باشد اگر صبر و حوصله ی کافی را بخرج ندهد استفاده کننده ی اینترنتی محترم.

اما نکته ای که اینجا نهفته است در این است که سرایت شیزوفرنی سیاسی بین اصولگرایان و اصلاح طلبان نیز به کل جامعه از چه نوعی است؟ اینجا اتفاقاً یحتمل سوال خوبی است که پرسیده شود که آیا مسئله ی آزادی مثبت و منفی به چه معنا هم هست؟ یعنی آیا بنده ی حقیر آنقدر هم آزاد هستم که مثلاً نباکو فروش را که به انگلیسی می شود tobbaconist همانطوری که به انگلیسی تلفظ هم می شود همانطوری به فارسی هم بنویسم؟ یعنی تنباکو فروش را بنویسم توباکونیست و به همان تنباکو فروش هم معنایش کنم و قراردادی نزد خودم و دیگران بگذارم که توباکونیست یعنی همان تنباکو فروش؟! البته این کار شدنی هم هست، ولی یحتمل بعضی و بلکه خیلیها هم ایراد کنند که کارت یک کمی شیزوفرنی و بلکه خیلی هم شیزوفرنی است؛ چرا که تنباکو فروش را که دیگر توباکونیست نمی فرمایند!!! و لذا حریت مثبت و منفی اینجا یحتمل سالک الی الله خودش متوجه شود که ما داریم به چه جهتی می رویم و منظورمان از این نوع صغرا و کبری چیدنهای فلسفی تنباکو فروشی و تباکونیستی هم چیست؟ لطفاً التفات بفرمایید!

و اما این خود بر همه روشن هم هست که حریت و آزادی را ما در موردی دیگر مربوط به حریت حر بن یزید ریاحی و امام حسین می توانیم محک بزنیم که خوب براستی هم یک مسئله ای است که علماء و دانشمندان اسلام بهتر از این بنده ی حقیر بسیار در این مورد می توانند متذکر شوند. و ما اینجا واردش خیلی نمی شویم غیر از اینکه در آن لحظه ای که بین مثبت و منفی بودن آزادی حر بن یزید ریاحی بحث است، از طرف یزید به طرف امام حسین آمدن و برای او جنگیدن و شهید شدن است که مورد نظر است؛ و الا اگر به این آزادی اکتفا می نمود که همان طرف یزید بماند، دیگر کسی و از جمله خود امام حسین علیه السلام نیز او را آزاده نمی نامید. و لذا در شیزوفرنی ای که یحتمل حر بن یزید ریاحی دچارش شده باشد که بالاخره اینوری ام یا آنوری ام؟ یحتمل دچار لغزش می شد و اشتباه محاسبات می کرد و بلکه تا ابد در شیزوفرنی اش می ماند؛ و اما این کار را نکرد و به شهادت هم رسید با دیگر یاران آن حضرت. و لذا خدا رحمت هم کند او را.

و اما اینجا یک شیزوفرنی دیگری هست که یحتمل بعضی خیلی هم اشکال کنند که چرا ما اصلا باید من لا یحضره الفقیه و من لا یحضره الطبیب داشته باشیم یا نداشته باشیم و بلکه نمی توانیم آزادی خود را حفظ کرده و بین طبیب و فقیه هر جور دلمان خواست و از جمله هر دو را انتخاب کنیم یا هیچ کدام را انتخاب نکنیم یا یکی را انتخاب کرده و دیگری را انتخاب نکنیم؟ البته از آن طرف هم می بینیم که از لحاظ اجتماعی حتی خود فقهاء و علمای اعلام نیز اینطور مشاهده می شوند که به نفع اطباء و پزشکان محترم کنار می روند و بلکه مملکت را همانطور که می بینیم در ورطه ی تعطیلی رفته است. یعنی این یک حق انتخابی و یک آزادی ای است که بقول معروف خیلی هم دلبخواه نمی باشد و بلکه حساب و کتابهایی هم دارند. مخصوصاً حالا که کرونا ویروس منحوس کوید-19 نیز می بینیم که چطور جهانی شده است و فقط مخصوص ایران هم نیست. 

اینجا این سوال مطرح می شود که بالاخره یا من اسمه دواء و ذکره شفاء را تا کجا می شود ادامه داد آنجایی که بالاخره می فرمایند که بیمار یحتمل خوب هم هست که لااقل یک عدد خرمایی هم میل بفرمایند. و همین یک عدد خرما نیز او را شفاء خواهد داد. یا اینکه حتی مثلاً آسپیرین ات را هم یک وقت یادت نرود! این مسئله یحتمل تا حدود زیادی هم برمی گردد به خود بیمار که آیا چقدر هم توی باتلاق گیر کرده است و نمی تواند منظره ای از بیماری خود را نیز برای خود بدرستی و از روی حقیقت مجسم کند و متصور شود. و لذا یحتمل یا از باتلاقش می خواهد فرار کند به منظره ای دلباز و دلگشا که حتی باتلاقش را هم پشت سر گذاشته و منظره ی زیبایی هم جلوی روی او است! یا اینکه منظره ای را هم که می بیند خیلی زیبا و قشنگ هم نباشد و بلکه بخواهد به همان باتلاقش هم برگردد و ببیند بلکه همان بهتر از منظره اش هم هست؟ یا .... یحتمل هم همین باتلاق و منظره اش خیلی هم بقول معروف دلبخواه و از روی آزادی برای او نباشند و لذا باید مسائل را بلکه ریسمانی و حتی نظریه های ام و اف را نیز بمیان آورد و مسئله اش را حل کند.

اینجا یحتمل شما خیلی هم به فقهایی بر نمی خورید که خدمتتان صراحتاً بفرمایند که راه این است و چاه هم این است و اما خودت هم انتخاب کن که می خواهی چه کنی. و بیشتر پزشکان محترم هستند که در لحظات بحرانی می توانند بفرمایند که حالا فرضاً لازم است دیگر که دستگاه تنفسی مصنوعی را هم به بیمار وصل کنیم یا حتی دیگر آن هم فایده ای ندارد و بلکه آن را هم باید برداریم! اما سالک الی الله معمولاً با مجموعه ای از فقها و پزشکان برمی خورد که می فرمایند ماییم که یا خیلی فقیه ایم یا خیلی پزشکان حاذقی هستیم. و معمولاً امروزه روز بهتر هم هست که اگر نزد پزشکان حاذقی هم می خواهید بروید با یک جیب پر پولی هم بروید خیلی بهتر هم باشد. و اما آن فقیهی را که بتواند شما را به سوی یک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ای سوق دهد که بدرد بخور هم باشد را به این بنده ی حقیر نشان دهید؛ و بنده ی حقیر هم می شوم شاگرد و طلبه و دانشجوی او! معمولاً مسئله از این نوع است که تو ای بچه بگیر بنشین؛ هنوز زودت هست که بتوانی بیایی سر مکتب ما بنشینی و درس و بحث و حساب و کتابت را یاد بگیری! و لذا باید درس را خواند و یاد گرفت و نومید هم نشد و سعی و تلاش کرد تا بالاخره یحتمل بتوان هم سر مکتبخونه ی آن استاد فقه و امام همام یعنی همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف راه هم یافت! و یحتمل هم مسئله از این نوع نباشد که ایمیلتان را باید چک کنید تا رمز مورد نظر را بتوانید وارد سایت مکتبخونه نیز نمایید! یحتمل خیلی اوقات مسئله فقط این است که یک جفت گوش شنوا داشته باشد سالک الی الله ای که سر مکتب نشسته است و دارد به درس گوش می دهد تا آن مهجة یعنی آخرین قطره ی خونش هم را در راه دین درست بتواند هم خرج کند و استفاده ببرد. بنده ی حقیر با این لغت مهجة در عنوان کتاب سید ابن طاووس کشف المحجة لثمرة المهجة در  مقدمه ی احتجاج عربی طبع فی مطابع النعمان النجف الأشرف حسن الشیخ إبراهیم الکتبی سنة الطبع ١٣٨٦ - ١٩٦٦ م برخوردم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ ۚ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿٢١﴾ هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَـٰنُ الرَّحِیمُ ﴿٢٢﴾ هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٢٣﴾ هُوَ اللَّـهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٢٤﴾ سوره مبارکه الحشر

 

 

وروی عن النبی صلى الله علیه وآله أنه قال: " نحن المجادلون فی دین الله على لسان سبعین نبیا ".

وأما الأخبار فی فضل العلماء فهی أکثر من أن تعد أو تحصى، لکنا نذکر طرفا منها:
فمن ذلک ما حدثنی به السید العالم العابد أبو جعفر مهدی بن أبی حرب الحسینی المرعشی [1] رضی الله عنه، قال حدثنی الشیخ الصادق أبو عبد الله جعفر بن محمد ابن أحمد الدوریستی [2] رحمة الله علیه، قال حدثنی أبی محمد بن أحمد [3] قال حدثنی الشیخ السعید أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی [4] رحمه الله، قال حدثنی أبو الحسن محمد بن القاسم المفسر الأسترآبادی [5]، قال حدثنی أبو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد وأبو الحسن علی بن محمد بن سیار [6] - وکانا من الشیعة الإمامیة - قالا حدثنا أبو محمد الحسن بن علی العسکری علیهما السلام، قال حدثنی أبی عن آبائه علیهم السلام عن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم أنه قال: أشد من یتم الیتیم الذی انقطع من أمه وأبیه یتم یتیم انقطع عن إمامه ولا یقدر على الوصول إلیه ولا یدری کیف حکمه فیما یبتلى به من شرائع دینه، ألا فمن کان من شیعتنا عالما بعلومنا، وهذا الجاهل بشریعتنا المنقطع عن مشاهدتنا یتیم فی حجره، ألا فمن هداه وأرشده وعلمه شریعتنا کان معنا فی الرفیق الأعلى [1].

 

احتجاج طبرسی، جلد 1، صص 5-6

http://lib.eshia.ir/15016/1/5

 

1 - از پیامبر گرامى اسلام صلَّى الله علیه و آله روایت شده که فرمود : ما در تبلیغ دین خدا به زبان هفتاد پیامبر مجادله کننده‌ایم .
و امّا خبرهایى که در فضل دانشمندان آمده از شمار خارج است ، ولى ما متذکَّر قسمتى از آنها مىشویم .
2 - و از این موارد روایتى است که شیخ بزرگوار صدوق رحمه الله به اسناد مذکور در متن از امام حسن عسکرى علیه السّلام از پدران گرامش از رسول خدا صلَّى الله علیه و آله آورده که فرموده :
« ناگوارتر از یتیمى فرد بىمادر و پدر ، یتیمى آن کسى است که از امامش دور افتاده ، و توان وصول به او را ندارد ، و پاسخ مسائل مورد نیازش را نمىداند ، پس بدانید که شیعهء ما داناى به علوم ماست ، و افرادى که - به دلیل عدم دیدار - از علم ما بىخبر مانده‌اند همچون یتیمى در کنف حمایت ایشانند . بدانید جایگاه کسى که هدایت و ارشاد نموده و دستورات و شرائع ما را تعلیم مىکند همراه ما در گروه انبیاء در اعلى علَّیین خواهد بود.

 

احتجاج طبرسی، ترجمه جعفری، جلد 1، ص 6

http://lib.eshia.ir/86012/1/6

 

و از سید البشر علیه صلوات الرب الاکبر مروى و مشتهر است که آن نبى عدنان از لسان معجز نشان بیان نمودند که ما بزبان هفتاد نفر از اعیان پیغمبران بر اثبات حقیقت دین ایزد سبحان بر منکران ملل و ادیان بحث و جدال و مباحثه از روى فضل و کمال کردیم تا حقیت ادیان بر اهل انکار و طغیان از روى حجت و برهان ظاهر و عیان نمودیم .

اخبارى که به احتجاج دستور مىدهند

اما اخبار در فضل و ثواب علماى مجادلین بر منکرین دین زیاده از حد حصر و شمار و بیرون از حساب و تذکار است ؛ لیکن ما نبذى از آن بواسطه تحریض و ترغیب عالمان بر آن مذکور و بیان گردانیم :


دستور به احتجاج از پیغمبر خاتم 

از جملهء آن اخبار صحت آثار ، حکایت کرد و نقل روایت نمود سید الزاهد و العالم العابد ابو جعفر مهدى بن ابى الحرب الحسینى المرعشى رضى الله عنه که آن سید صاحب النسب العالى و الحسب المتعالى مبین گردانید که حکایت نمود بمن شیخ الصدوق ابو عبد الله جعفر بن محمد الدوریستى رحمة الله علیه ؛ و آن دانا نقل نمود که حدیث کرد بمن پدرم محمد بن احمد رحمة الله ، و آن کامل نقل حکایت و سند روایت از شیخ السعید ابو جعفر محمد بن على بن الحسین بن بابویه القمى رضى الله عنهم نماید ، و آن عالم روایت کند از ابو الحسن بن محمد القاسم المفسر الأسترآبادی ، و آن فاضل نقل حکایت و سند روایت از دو بزرگ زیرک ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابو الحسن محمد بن على السیار نماید ، و این دو دانا از صلحاى شیعهء امامیه و از اتقیاى این طایفه رفیعه‌اند ، و ایشان هر دو بلا واسطه روایت کنند از حضرت ولى ایزد بارى ابو محمد حسن العسکرى علیه السّلام که آن امام زمان فرمود که پدر بزرگوارم حدیث نمود از آباى عظام و اجداد گرام ما و آن اعیان از جدم سید النبیین 

 

و سید المرسلین اشرف سایر اولاد لؤى بن غالب محمد بن عبد الله بن عبد المطلب روایت کردند که آن حضرت به هنگام خطاب با اعزه اصحاب از لسان معجز نشان بیان نمودند که یتیمترین کسى که از آباى صلبى و امهات رحمى خود منقطع گشته یتیم و بیکس و بىیار و همنفس ماند و حال او در غایت قلق و اضطراب و نهایت عسرت و انقلاب باشد ، و اصلا کسى که مراعات حال و مراقبت احوال او نماید از اقربا و اقوام و از اصدقا و سایر انام موجود نباشد ؛ مع هذا بانواع شداید ایام و اصناف مشقت آلام ممتحن گردد حال او بصلاح و سداد و بانجام و استعداد ادنى و اقربست از حال یتیم منقطع از ایتام اهل ایمان که از امام زمان خود محروم و منقطع گردد و بوساطت سوانح امور زمان و علایق و عوایق دوران یا به اغواى شیطان من کل الوجوه از فیض سعادت خدمت و ادراک شرف صحبت کثیر المنفعت آن هادى زمان مأیوس گشته از استفاده و استفاضه علوم شریعت رسوم دینیه و تعلیم معارف یقینیه محروم ماند ، و بر حال خود در امور ممتحنه مأمور به از شرایع دین سید النبیین و طریقت ائمة المعصومین سلام الله علیهم اجمعین مطلع نباشد که حکم آن بچه کیفیت و عنوانست . در این حال اگر کسى از شیعیان ما که عالم و دانا و عارف و شناسا بود بعلوم ما و بآداب شریعت و سلوک طریقت هدایت و ارشاد آن جاهل یتیم که منقطع از مشاهده جمال ما و مأیوس از ادراک لقاى باقى اولیاى ملک تعالى گشته در حجر او یتیم ماند و حقایق اوامر و نواهى شرعیه را کما هى نداند بیشک و خفا در روز ثواب و جزا در منازل رفیع الاعلى از هم سالکان ماست

زهى هدایت و احسان حق زهى توفیق

که یافت جنت و گردید با ائمه رفیق 

 

احتجاج طبرسی، ترجمه غفاری، جلد 1، صص 12-13

http://lib.eshia.ir/86013/1/12

 

 

بعضی یحتمل ایراد کنند که تو چرا شیزوفرنی یا به قولی همان جنون جوانی یا اسکیتزوفرنی را اسکیتزوفِرنی یعنی با کسره ی فا نوشتی به انگلیسی. و حال آنکه با سکون فا است. یعنی schizophrenic است و نه schizophernic. البته بنده ی حقیر اینجا ازعلماء اعلام و دانشمندان عذرخواهی هم می کنم که اینطور غره شده و شجاعت بخرج داده ام و از شیزوفرنی بحث می کنم، ولی یحتمل قسمتی از آن بخاطر این است که دیگر رایانه ام خیلی صفحه ی آبی و ریستارت، یا پاک کردن صفحه ی مرورگر، یا حتی پاک کردن خود متن نوشته ها را ایجاد نمی کند و لذا بنده بقول معروف شیر شده ام. و لذا باز دارم از شیزوفرنیهایی که هنگام نوشتن فرمولهای مختلف دچارش می شده ام را دوباره بخاطر می آورم! خلاصه اینکه هر وقت این حقیر آمدم فرمولی بنویسم نمی دانم چرا یک مرتبه اینترنت یک جورهایی شیزوفرنی شده است. البته می دانید هم که شیزوفرنی از کسی مثل کرونا به دیگری سرایت نمی کند؛ یحتمل موروثی است ولی قابل سرایت از فردی به فردی دیگر آنطور نیست. حالا یحتمل از اینترنت به فرد قابل سرایت باشد اگر صبر و حوصله ی کافی را بخرج ندهد استفاده کننده ی اینترنتی محترم.

اما نکته ای که اینجا نهفته است در این است که سرایت شیزوفرنی سیاسی بین اصولگرایان و اصلاح طلبان نیز به کل جامعه از چه نوعی است؟ اینجا اتفاقاً یحتمل سوال خوبی است که پرسیده شود که آیا مسئله ی آزادی مثبت و منفی به چه معنا هم هست؟ یعنی آیا بنده ی حقیر آنقدر هم آزاد هستم که مثلاً نباکو فروش را که به انگلیسی می شود tobbaconist همانطوری که به انگلیسی تلفظ هم می شود همانطوری به فارسی هم بنویسم؟ یعنی تنباکو فروش را بنویسم توباکونیست و به همان تنباکو فروش هم معنایش کنم و قراردادی نزد خودم و دیگران بگذارم که توباکونیست یعنی همان تنباکو فروش؟! البته این کار شدنی هم هست، ولی یحتمل بعضی و بلکه خیلیها هم ایراد کنند که کارت یک کمی شیزوفرنی و بلکه خیلی هم شیزوفرنی است؛ چرا که تنباکو فروش را که دیگر توباکونیست نمی فرمایند!!! و لذا حریت مثبت و منفی اینجا یحتمل سالک الی الله خودش متوجه شود که ما داریم به چه جهتی می رویم و منظورمان از این نوع صغرا و کبری چیدنهای فلسفی تنباکو فروشی و تباکونیستی هم چیست؟ لطفاً التفات بفرمایید!

لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ ۚ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿٢١﴾ هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَـٰنُ الرَّحِیمُ ﴿٢٢﴾ هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٢٣﴾ هُوَ اللَّـهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٢٤﴾ سوره مبارکه الحشر

 

 

وروی عن النبی صلى الله علیه وآله أنه قال: " نحن المجادلون فی دین الله على لسان سبعین نبیا ".

وأما الأخبار فی فضل العلماء فهی أکثر من أن تعد أو تحصى، لکنا نذکر طرفا منها:
فمن ذلک ما حدثنی به السید العالم العابد أبو جعفر مهدی بن أبی حرب الحسینی المرعشی [1] رضی الله عنه، قال حدثنی الشیخ الصادق أبو عبد الله جعفر بن محمد ابن أحمد الدوریستی [2] رحمة الله علیه، قال حدثنی أبی محمد بن أحمد [3] قال حدثنی الشیخ السعید أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی [4] رحمه الله، قال حدثنی أبو الحسن محمد بن القاسم المفسر الأسترآبادی [5]، قال حدثنی أبو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد وأبو الحسن علی بن محمد بن سیار [6] - وکانا من الشیعة الإمامیة - قالا حدثنا أبو محمد الحسن بن علی العسکری علیهما السلام، قال حدثنی أبی عن آبائه علیهم السلام عن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم أنه قال: أشد من یتم الیتیم الذی انقطع من أمه وأبیه یتم یتیم انقطع عن إمامه ولا یقدر على الوصول إلیه ولا یدری کیف حکمه فیما یبتلى به من شرائع دینه، ألا فمن کان من شیعتنا عالما بعلومنا، وهذا الجاهل بشریعتنا المنقطع عن مشاهدتنا یتیم فی حجره، ألا فمن هداه وأرشده وعلمه شریعتنا کان معنا فی الرفیق الأعلى [1].

 

احتجاج طبرسی، جلد 1، صص 5-6

http://lib.eshia.ir/15016/1/5

 

1 - از پیامبر گرامى اسلام صلَّى الله علیه و آله روایت شده که فرمود : ما در تبلیغ دین خدا به زبان هفتاد پیامبر مجادله کننده‌ایم .
و امّا خبرهایى که در فضل دانشمندان آمده از شمار خارج است ، ولى ما متذکَّر قسمتى از آنها مىشویم .
2 - و از این موارد روایتى است که شیخ بزرگوار صدوق رحمه الله به اسناد مذکور در متن از امام حسن عسکرى علیه السّلام از پدران گرامش از رسول خدا صلَّى الله علیه و آله آورده که فرموده :
« ناگوارتر از یتیمى فرد بىمادر و پدر ، یتیمى آن کسى است که از امامش دور افتاده ، و توان وصول به او را ندارد ، و پاسخ مسائل مورد نیازش را نمىداند ، پس بدانید که شیعهء ما داناى به علوم ماست ، و افرادى که - به دلیل عدم دیدار - از علم ما بىخبر مانده‌اند همچون یتیمى در کنف حمایت ایشانند . بدانید جایگاه کسى که هدایت و ارشاد نموده و دستورات و شرائع ما را تعلیم مىکند همراه ما در گروه انبیاء در اعلى علَّیین خواهد بود.

 

احتجاج طبرسی، ترجمه جعفری، جلد 1، ص 6

http://lib.eshia.ir/86012/1/6

 

و از سید البشر علیه صلوات الرب الاکبر مروى و مشتهر است که آن نبى عدنان از لسان معجز نشان بیان نمودند که ما بزبان هفتاد نفر از اعیان پیغمبران بر اثبات حقیقت دین ایزد سبحان بر منکران ملل و ادیان بحث و جدال و مباحثه از روى فضل و کمال کردیم تا حقیت ادیان بر اهل انکار و طغیان از روى حجت و برهان ظاهر و عیان نمودیم .

اخبارى که به احتجاج دستور مىدهند

اما اخبار در فضل و ثواب علماى مجادلین بر منکرین دین زیاده از حد حصر و شمار و بیرون از حساب و تذکار است ؛ لیکن ما نبذى از آن بواسطه تحریض و ترغیب عالمان بر آن مذکور و بیان گردانیم :


دستور به احتجاج از پیغمبر خاتم 

از جملهء آن اخبار صحت آثار ، حکایت کرد و نقل روایت نمود سید الزاهد و العالم العابد ابو جعفر مهدى بن ابى الحرب الحسینى المرعشى رضى الله عنه که آن سید صاحب النسب العالى و الحسب المتعالى مبین گردانید که حکایت نمود بمن شیخ الصدوق ابو عبد الله جعفر بن محمد الدوریستى رحمة الله علیه ؛ و آن دانا نقل نمود که حدیث کرد بمن پدرم محمد بن احمد رحمة الله ، و آن کامل نقل حکایت و سند روایت از شیخ السعید ابو جعفر محمد بن على بن الحسین بن بابویه القمى رضى الله عنهم نماید ، و آن عالم روایت کند از ابو الحسن بن محمد القاسم المفسر الأسترآبادی ، و آن فاضل نقل حکایت و سند روایت از دو بزرگ زیرک ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابو الحسن محمد بن على السیار نماید ، و این دو دانا از صلحاى شیعهء امامیه و از اتقیاى این طایفه رفیعه‌اند ، و ایشان هر دو بلا واسطه روایت کنند از حضرت ولى ایزد بارى ابو محمد حسن العسکرى علیه السّلام که آن امام زمان فرمود که پدر بزرگوارم حدیث نمود از آباى عظام و اجداد گرام ما و آن اعیان از جدم سید النبیین 

 

و سید المرسلین اشرف سایر اولاد لؤى بن غالب محمد بن عبد الله بن عبد المطلب روایت کردند که آن حضرت به هنگام خطاب با اعزه اصحاب از لسان معجز نشان بیان نمودند که یتیمترین کسى که از آباى صلبى و امهات رحمى خود منقطع گشته یتیم و بیکس و بىیار و همنفس ماند و حال او در غایت قلق و اضطراب و نهایت عسرت و انقلاب باشد ، و اصلا کسى که مراعات حال و مراقبت احوال او نماید از اقربا و اقوام و از اصدقا و سایر انام موجود نباشد ؛ مع هذا بانواع شداید ایام و اصناف مشقت آلام ممتحن گردد حال او بصلاح و سداد و بانجام و استعداد ادنى و اقربست از حال یتیم منقطع از ایتام اهل ایمان که از امام زمان خود محروم و منقطع گردد و بوساطت سوانح امور زمان و علایق و عوایق دوران یا به اغواى شیطان من کل الوجوه از فیض سعادت خدمت و ادراک شرف صحبت کثیر المنفعت آن هادى زمان مأیوس گشته از استفاده و استفاضه علوم شریعت رسوم دینیه و تعلیم معارف یقینیه محروم ماند ، و بر حال خود در امور ممتحنه مأمور به از شرایع دین سید النبیین و طریقت ائمة المعصومین سلام الله علیهم اجمعین مطلع نباشد که حکم آن بچه کیفیت و عنوانست . در این حال اگر کسى از شیعیان ما که عالم و دانا و عارف و شناسا بود بعلوم ما و بآداب شریعت و سلوک طریقت هدایت و ارشاد آن جاهل یتیم که منقطع از مشاهده جمال ما و مأیوس از ادراک لقاى باقى اولیاى ملک تعالى گشته در حجر او یتیم ماند و حقایق اوامر و نواهى شرعیه را کما هى نداند بیشک و خفا در روز ثواب و جزا در منازل رفیع الاعلى از هم سالکان ماست

زهى هدایت و احسان حق زهى توفیق

که یافت جنت و گردید با ائمه رفیق 

 

احتجاج طبرسی، ترجمه غفاری، جلد 1، صص 12-13

http://lib.eshia.ir/86013/1/12

 

 

بعضی یحتمل ایراد کنند که تو چرا شیزوفرنی یا به قولی همان جنون جوانی یا اسکیتزوفرنی را اسکیتزوفِرنی یعنی با کسره ی فا نوشتی به انگلیسی. و حال آنکه با سکون فا است. یعنی schizophrenic است و نه schizophernic. البته بنده ی حقیر اینجا ازعلماء اعلام و دانشمندان عذرخواهی هم می کنم که اینطور غره شده و شجاعت بخرج داده ام و از شیزوفرنی بحث می کنم، ولی یحتمل قسمتی از آن بخاطر این است که دیگر رایانه ام خیلی صفحه ی آبی و ریستارت، یا پاک کردن صفحه ی مرورگر، یا حتی پاک کردن خود متن نوشته ها را ایجاد نمی کند و لذا بنده بقول معروف شیر شده ام. و لذا باز دارم از شیزوفرنیهایی که هنگام نوشتن فرمولهای مختلف دچارش می شده ام را دوباره بخاطر می آورم! خلاصه اینکه هر وقت این حقیر آمدم فرمولی بنویسم نمی دانم چرا یک مرتبه اینترنت یک جورهایی شیزوفرنی شده است. البته می دانید هم که شیزوفرنی از کسی مثل کرونا به دیگری سرایت نمی کند؛ یحتمل موروثی است ولی قابل سرایت از فردی به فردی دیگر آنطور نیست. حالا یحتمل از اینترنت به فرد قابل سرایت باشد اگر صبر و حوصله ی کافی را بخرج ندهد استفاده کننده ی اینترنتی محترم.

لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ ۚ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿٢١﴾ هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَـٰنُ الرَّحِیمُ ﴿٢٢﴾ هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٢٣﴾ هُوَ اللَّـهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٢٤﴾ سوره مبارکه الحشر

 

 

وروی عن النبی صلى الله علیه وآله أنه قال: " نحن المجادلون فی دین الله على لسان سبعین نبیا ".

وأما الأخبار فی فضل العلماء فهی أکثر من أن تعد أو تحصى، لکنا نذکر طرفا منها:
فمن ذلک ما حدثنی به السید العالم العابد أبو جعفر مهدی بن أبی حرب الحسینی المرعشی [1] رضی الله عنه، قال حدثنی الشیخ الصادق أبو عبد الله جعفر بن محمد ابن أحمد الدوریستی [2] رحمة الله علیه، قال حدثنی أبی محمد بن أحمد [3] قال حدثنی الشیخ السعید أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی [4] رحمه الله، قال حدثنی أبو الحسن محمد بن القاسم المفسر الأسترآبادی [5]، قال حدثنی أبو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد وأبو الحسن علی بن محمد بن سیار [6] - وکانا من الشیعة الإمامیة - قالا حدثنا أبو محمد الحسن بن علی العسکری علیهما السلام، قال حدثنی أبی عن آبائه علیهم السلام عن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم أنه قال: أشد من یتم الیتیم الذی انقطع من أمه وأبیه یتم یتیم انقطع عن إمامه ولا یقدر على الوصول إلیه ولا یدری کیف حکمه فیما یبتلى به من شرائع دینه، ألا فمن کان من شیعتنا عالما بعلومنا، وهذا الجاهل بشریعتنا المنقطع عن مشاهدتنا یتیم فی حجره، ألا فمن هداه وأرشده وعلمه شریعتنا کان معنا فی الرفیق الأعلى [1].

 

احتجاج طبرسی، جلد 1، صص 5-6

http://lib.eshia.ir/15016/1/5

 

1 - از پیامبر گرامى اسلام صلَّى الله علیه و آله روایت شده که فرمود : ما در تبلیغ دین خدا به زبان هفتاد پیامبر مجادله کننده‌ایم .
و امّا خبرهایى که در فضل دانشمندان آمده از شمار خارج است ، ولى ما متذکَّر قسمتى از آنها مىشویم .
2 - و از این موارد روایتى است که شیخ بزرگوار صدوق رحمه الله به اسناد مذکور در متن از امام حسن عسکرى علیه السّلام از پدران گرامش از رسول خدا صلَّى الله علیه و آله آورده که فرموده :
« ناگوارتر از یتیمى فرد بىمادر و پدر ، یتیمى آن کسى است که از امامش دور افتاده ، و توان وصول به او را ندارد ، و پاسخ مسائل مورد نیازش را نمىداند ، پس بدانید که شیعهء ما داناى به علوم ماست ، و افرادى که - به دلیل عدم دیدار - از علم ما بىخبر مانده‌اند همچون یتیمى در کنف حمایت ایشانند . بدانید جایگاه کسى که هدایت و ارشاد نموده و دستورات و شرائع ما را تعلیم مىکند همراه ما در گروه انبیاء در اعلى علَّیین خواهد بود.

 

احتجاج طبرسی، ترجمه جعفری، جلد 1، ص 6

http://lib.eshia.ir/86012/1/6

 

و از سید البشر علیه صلوات الرب الاکبر مروى و مشتهر است که آن نبى عدنان از لسان معجز نشان بیان نمودند که ما بزبان هفتاد نفر از اعیان پیغمبران بر اثبات حقیقت دین ایزد سبحان بر منکران ملل و ادیان بحث و جدال و مباحثه از روى فضل و کمال کردیم تا حقیت ادیان بر اهل انکار و طغیان از روى حجت و برهان ظاهر و عیان نمودیم .

اخبارى که به احتجاج دستور مىدهند

اما اخبار در فضل و ثواب علماى مجادلین بر منکرین دین زیاده از حد حصر و شمار و بیرون از حساب و تذکار است ؛ لیکن ما نبذى از آن بواسطه تحریض و ترغیب عالمان بر آن مذکور و بیان گردانیم :


دستور به احتجاج از پیغمبر خاتم 

از جملهء آن اخبار صحت آثار ، حکایت کرد و نقل روایت نمود سید الزاهد و العالم العابد ابو جعفر مهدى بن ابى الحرب الحسینى المرعشى رضى الله عنه که آن سید صاحب النسب العالى و الحسب المتعالى مبین گردانید که حکایت نمود بمن شیخ الصدوق ابو عبد الله جعفر بن محمد الدوریستى رحمة الله علیه ؛ و آن دانا نقل نمود که حدیث کرد بمن پدرم محمد بن احمد رحمة الله ، و آن کامل نقل حکایت و سند روایت از شیخ السعید ابو جعفر محمد بن على بن الحسین بن بابویه القمى رضى الله عنهم نماید ، و آن عالم روایت کند از ابو الحسن بن محمد القاسم المفسر الأسترآبادی ، و آن فاضل نقل حکایت و سند روایت از دو بزرگ زیرک ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابو الحسن محمد بن على السیار نماید ، و این دو دانا از صلحاى شیعهء امامیه و از اتقیاى این طایفه رفیعه‌اند ، و ایشان هر دو بلا واسطه روایت کنند از حضرت ولى ایزد بارى ابو محمد حسن العسکرى علیه السّلام که آن امام زمان فرمود که پدر بزرگوارم حدیث نمود از آباى عظام و اجداد گرام ما و آن اعیان از جدم سید النبیین 

 

و سید المرسلین اشرف سایر اولاد لؤى بن غالب محمد بن عبد الله بن عبد المطلب روایت کردند که آن حضرت به هنگام خطاب با اعزه اصحاب از لسان معجز نشان بیان نمودند که یتیمترین کسى که از آباى صلبى و امهات رحمى خود منقطع گشته یتیم و بیکس و بىیار و همنفس ماند و حال او در غایت قلق و اضطراب و نهایت عسرت و انقلاب باشد ، و اصلا کسى که مراعات حال و مراقبت احوال او نماید از اقربا و اقوام و از اصدقا و سایر انام موجود نباشد ؛ مع هذا بانواع شداید ایام و اصناف مشقت آلام ممتحن گردد حال او بصلاح و سداد و بانجام و استعداد ادنى و اقربست از حال یتیم منقطع از ایتام اهل ایمان که از امام زمان خود محروم و منقطع گردد و بوساطت سوانح امور زمان و علایق و عوایق دوران یا به اغواى شیطان من کل الوجوه از فیض سعادت خدمت و ادراک شرف صحبت کثیر المنفعت آن هادى زمان مأیوس گشته از استفاده و استفاضه علوم شریعت رسوم دینیه و تعلیم معارف یقینیه محروم ماند ، و بر حال خود در امور ممتحنه مأمور به از شرایع دین سید النبیین و طریقت ائمة المعصومین سلام الله علیهم اجمعین مطلع نباشد که حکم آن بچه کیفیت و عنوانست . در این حال اگر کسى از شیعیان ما که عالم و دانا و عارف و شناسا بود بعلوم ما و بآداب شریعت و سلوک طریقت هدایت و ارشاد آن جاهل یتیم که منقطع از مشاهده جمال ما و مأیوس از ادراک لقاى باقى اولیاى ملک تعالى گشته در حجر او یتیم ماند و حقایق اوامر و نواهى شرعیه را کما هى نداند بیشک و خفا در روز ثواب و جزا در منازل رفیع الاعلى از هم سالکان ماست

زهى هدایت و احسان حق زهى توفیق

که یافت جنت و گردید با ائمه رفیق 

 

احتجاج طبرسی، ترجمه غفاری، جلد 1، صص 12-13

http://lib.eshia.ir/86013/1/12

لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الحشر: ٢١﴾

 

حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی از طریق فقه و نظریه های حمیدی مجیدی مایل است که میل کند به حکمت متعالیه. یعنی اینکه سفرهای چهارگانه ی اسفار اربعه حکمت متعالیه را می خواهد فقهی از نظریه های حمیدی مجیدی کمک بگیرد. مثلاً در همین مسئله ی نظر قبل یک وجه ساده ای را در نظر بگیریم این است که میدانی جبری داریم که می خواهیم بدان جذر 99=9.11 را الحاق کنیم. این سوال بطور طبیعی رخ می دهد که کدام میدانها جذر 99 را دارا می باشند و لازم نیست حتی بدان الحاق شود؟ مثلاً آیا میدان عددی با مبنای 16 چنین جذری را دارا است؟ به عبارت دیگر آیا معادله ی

(x^2=9.11 (mod 16

در این میدان عددی قابل حل است؟

البته این سوال می تواند ما را بکشاند به انواعی از تناظرهایی از قوانین تقابل مجذوری که برمی گردد به قوانین تقابل گاوسی و آرتینی و حتی شیمورایی و ... (Gaussian, Artinian, ... reciprocity laws) که ما نمی خواهیم اینجا خیلی واردش شویم.

ولی همین سوال را در نظر بگیرید که حالا فرض کنید که ما در مبنای 16 اگر برای چنین معادله ای جوابی نداریم، آیا در تناسبهایی یا مبناهایی از توانهای n بالاتر و بالاتر 2 و همینطوری که n به بینهایت میل می کند یعنی: 

2^n 

n^2

( you try writing 2 to the n and it finally turns out correctly as otherwise no matter how you try to write it, it turns out as above and not like this: that's a very wise guy for you!!!: 2^n)

Very funny and stubbornly Schizophernic too!

آنگاه آیا معادلات بالاخره یک جایی جوابی پیدا می کنند؟!! یحتمل اگر بردارهای ویت و بلکه جبرهای ویت مسئله را شکل دهیم مسئله بهتر حل شود! ولی نکته ی قابل توجه دیگر اینجا است که در میدان اعداد گویا نیز این معادله با الحاق جذر 11 به اعداد گویا جواب پیدا می کند چرا که 9 خودش مربع کاملی است که جذرش می شود 3 و از زیر رادیکال خیلی قشنگ بیرون هم می آید.

خوب، پس می بینیم که وقتی ما فقط گروه گالوایی همچون Z/2Z داریم نیز مسئله هنوز خیلی ننوعات خاص خودش را دارد حتی وقتی فقط معادلات مربوط به عدد 99 را هم در نظر بگیریم. و چه رسد به اینکه گروه های گالوایی جابجایی و بلکه ناجابجایی بزرگتر و پیچیده تری هم داشته باشیم که مثلاً گروه های تقارن n شیء را طی کنند. و مثلاً از این میان یک چیزی هم بیرون می آید به اسم: complex multiplication!

عرض بنده ی حقیر این است که حالا اگر شما بخواهید به میدان اعداد گویا یا میدانی جبری همه ی اعداد جبری را هم الحاق کنید که شامل الحاق همه ی بسط گروه های گالوایی نیز شوند. و ماورای اینها اعداد متعالی را هنوز داریم در میدان اعداد مختلط. یحتمل اینجا هنوز بعضی اشکال کنند که دیگر شما چه احتیاجی خواهید داشت به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ آدلها و ایدلهای مربوطه را شکل می دهید و شروع می کنید به حل مسائل ان شاء الله! بله؟!!!

بله! ولی نکته این هم هست که مسئله علی القاعده به این سادگیهایی که در ظاهر نشان می دهد هم نیست و الا هیچ دلیلی نداشت که مجموعه ای از معادلات مثل قضیه ی آخر فرما را همه و همه سعی کنند حل کنند در حدود یک طول زمانی همچون چندین قرن و بالاخره آندرو وایلز با حل قضیه ی ویل-تانیاما-شیمورا که خود کل یک مجله ی آنالز اف ماتماتیک را اشغال کرد آخرین قطعه ی پازل قضیه ی آخر فرما را برای اهلش که می فهمند و نه بلکه بری همه تکمیل کرد! هر چند که اگر شما به یک شاگرد کلاسهای راهنمایی که قضیه ی فیثاغورش را یاد گرفته است یحتمل بتوانید قضیه ی آخر فرما را درست توضیح دهید؛ ولی حالا چرا اینکه بقول معروف اعداد فیثاغورسی مثل

(x, y, z)= (3, 4, 5) 

در معادله ی 

x^2+y^2=z^2

صدق می کنند ولی برای توانهای بالاتر از 2 معادلات هیچ جواب صحیحی نخواهند داشت؟ و الله اعلم! و الا اینکه جوابش را بالاخره یافته ایم؛ یعنی بعضی نشسته اند و مسئله را برای خودشان حل کرده اند و در اختیار بقیه قرار داده اند که هر کس خواست برود ببیند راه حلش چیست؟

عرض بنده ی حقیر در اینجا این است که آیا شما حضرات عالی درست است که اینها همه یک معادلات جبری هستند که هر چند بینهایت هم معادلات جبری هم هستند؛ و اما آیا در حل چنین معادلاتی یک تعالی ای مشاهده نمی فرمایید؟! و این فقط یک سوالی نیست که دارد با لغات جبری و متعالی بازی می کند. یعنی وقتی به عبارتی بینهایت معادلات غیر مبتذل جبری را با هم در نظر بگیرید آیا یحتمل مسئله به نوعی متعالی نمی شود همانطوری که در اسفار اربعه حکمت متعالیه یک سری سفرهای خیلی شاق مشکلی هم یحتمل طی نمی فرمایید؛ و اما قرار هم هست که حتی المقدور همه و همه ی خلق را نیز چطور با خود به سمت حق میل دهید و دهیم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذَٰلِکَ یَوْمُ التَّغَابُنِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّـهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ وَیُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿التغابن: ٩﴾

 

 

کلمه ((یوم )) ظرف است براى جمله قبلى که مى فرمود: ((به طور قطع مبعوث مى شوید...)) و منظور از ((یوم جمع )) روز قیامت است که مردم همگى جمع مى شوند، تا خداى تعالى بینشان فصل قضا کند، همچنان که فرمود: ((و نفخ فى الصور فجمعناهم جمعا)). و مساءله جمع شدن براى روز قیامت در قرآن کریم مکرر آمده ، و امثال آیه زیر آن را تفسیر مى کند و مى فرماید: ((ان ربک یقضى بینهم یوم القیمه فیما کانوا فیه یختلفون )) و نیز مى فرماید: ((فاللّه یحکم بینهم یوم القیمه فیما کانوا فیه یختلفون )) و مى فرماید: ((ان ربک هو یفصل بینهم یوم القیمه فیما کانوا فیه یختلفون ))، که همه این آیات اشاره دارند به اینکه جمع شدن مردم در قیامت به منظور فصل القضاء و داورى است . ((ذلک یوم التغابن )) - راغب مى گوید: کلمه ((غبن )) (که تغابن مصدر باب تفاعل آن است ) به معناى این است که وقتى با کسى معامله مى کنى از راهى که او متوجه نشود کلاه سر او بگذارى، (اگر مى خرى پول کمترى بدهى ، و اگر مى فروشى پول بیشترى بگیرى )، ...

 

المیزان، علامه طباطبایی، جلد 19، صص 503- 506

http://lib.eshia.ir/50081/19/504

 

 

اینجا در یافتن توابع زتایی متعالی که کاردینالیته ی صفرها و بینهایتهایشان نیز یحتمل بینهایت است، تابع زتای ریمان را نیز داریم. نکته این جا این است که تابع زتای ریمان را از روی میدان اعداد گویا بسطش می دهیم به میدان اعداد مختلط؛ و اما نکته ی مهم این هم هست که در میان میدانهای اعداد متناهی و اعداد گویا از یک طرف و میدان اعداد مختلط بینهایت هم بسط اعداد جبری داریم که هر کدام نیز متناظرند با گروهی گالوایی و هر کدام اینها هم تابع زتای خود را دارند.

خوب، حالا اینجا شما به فرضاً سیستمهای بست-کن ای و نظریه های گالوایی وود-ونگ ای و بلکه سیستمهای بست-کن-وود-ونگ آیا می توانید در بست یک تابع زتایی با صفرها و بینهایتهای خاص خودش متناظر بفرمایید؟ و بعد هم فضای اپراتوری را دارید که روی این فضای مادولای تابعی کار می کند که یحتمل همان اپراتورهای هکه باشند! و لذا آیا می توانید هم هندسه ی ناجابجایی متناظر مسئله را پیدا کرده و هم کوهمولوژی دوره ای را به این فضای اپراتوری نسبت دهید؟ و از این طرق هم به تابع زتای ریمانی آنتروپی و بلکه تابع پارتیشن سیستمی اش را نیز نسبت دهید. نکته ی دیگر اینجا این است که وقتی ما به رویه های ریمانی عمومی تر از کره ی ریمانی میدان اعداد مختلط می رویم که جنسهایشان بالاتر است این توابع زتا و هندسه ی ناجابجایی متناظر آنها چه می شود؟ مسئله ی دیگر این است که برنامه های لنگلندز اینجا در رابطه با این همه هندسه های ناجابجایی چطور می شوند؟ یعنی شما اینجا نمایشهایی را دارید از هندسه های ناجابجایی که در این برنامه ها می گنجند و ...؟ و لذا آیا می توانید دوگانهای الکتریکی-مغناطیسی مسائل برنامه های لنگلندزی متناظر هندسه های ناجابجایی را نیز بیابید؟ و بلکه از راه اشتوکاها وارد هندسه ی جبری لنگلندزی شوید ... نقطه ی شروع مسئله اینجا است که آیا تابع زتای مورد بحث بینهایت صفر و بینهایت دارد یا خیر که روی خط یا بلکه منحنی بحرانی معادله ی تابعی اش واقع است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

صلوات بر سیده نسوان فاطمه علیها السلام

.

.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى اَلصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ اَلزَّکِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ اَلَّتِی اِنْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اِخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ کُنِ اَلطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اِسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ اَلثَّائِرَ اَللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا اَللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ اَلْأَئِمَّةِ اَلْهُدَى وَ حَلِیلَةَ صَاحِبِ اَللِّوَاءِ وَ اَلْکَرِیمَةَ عِنْدَ اَلْمَلَإِ اَلْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلاَةً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ [أَبِیهَا] صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ أَفْضَلَ اَلتَّحِیَّةِ وَ اَلسَّلاَمِ

 

 

1. تَنزِیلُ الْکِتَابِ لَا رَیْبَ فِیهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِینَ ﴿السجدة: ٢﴾

2. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّـهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿الزمر: ١﴾

3. تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّـهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ﴿غافر: ٢﴾

4. تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّـهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿الجاثیة: ٢﴾

5. تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّـهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿الأحقاف: ٢﴾

 

بیان آیات
غرض و مفاد کلى سوره مبارکه احقاف [مکی]
غرض این سوره انذار مشرکینى است که دعوت به ایمان به خدا و رسول و معاد را رد مى کردند. و این انذار مشتمل است بر عذاب الیم براى کسانى که آن را انکار نموده ، از آن اعراض کنند، و به همین جهت این سوره با اثبات معاد آغاز شده ، مى فرماید: ((ما خلقنا السموات و الارض ‌ و ما بینهما الا بالحق (( و تا آخر سوره همین مطلب را مکررا خاطرنشان ساخته ، یک جا مى فرماید ((و اذا حشر الناس ...((، جاى دیگر مى فرماید ((و الذى قال لوالدیه اف لکما اتعداننى ان اخرج ...((، و باز جاى دیگر مى فرماید ((و یوم یعرض الذین کفروا على النار اذهبتم طیباتکم ...(( و نیز مى فرماید ((و یوم یعرض الذین کفروا على النار الیس هذا بالحق ...(( و در آخر سوره مى فرماید: ((کانهم یوم یرون ما یوعدون لم یلبثوا الا ساعه من نهار بلاغ ...((.
و در این آیات احتجاج بر یگانگى خدا و بر نبوت نیز شده ، و اشاره اى هم به هلاکت قوم هود و قریه هاى پیرامون مکه رفته است ، و به این وسیله مردم را انذار مى کند. و نیز از آمدن چند نفر از طائفه جن نزد رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) خبر مى دهد که بعد از شنیدن آیاتى از قرآن به آن جناب ایمان آورده ، به نزد قوم خود بازگشتند، تا ایشان را انذار کنند.
و تمام این سوره - به جز دو آیه - در مکه نازل شده و در آن دو آیه اختلاف کرده اند که ان شاء اللّه - به زودى در بحث روایتى به آن اختلاف اشاره خواهیم کرد، و آن دو آیه عبارت است از آیه ((ام یقولون افتریه ...((، و آیه ((قل ارایتم ان کان من عند اللّه ...((.

 

المیزان، علامه طباطبایی، چلد 18، ص 283

http://lib.eshia.ir/50081/18/283

 

(۱۳۸) (و من خطبة له علیه السلام)
یومئ فیها إلى ذکر الملاحم

یَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى وَ یَعْطِفُ الرَّأْیَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْیِ.

(138 - از خطبه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است که در آن به پیش آمدهاى سخت (و بظهور قائم منتظر- عجّل اللّه فرجه) اشاره مى‌فرماید:

(چون امام منتظر از پس پرده غیب بیرون آید) (1) هواى نفس را به هدایت و رستگارى بر مى‌گرداند (گمراه شدگان را براه راست مى‌برد) زمانیکه مردم هدایت را به هواى نفس تبدیل کرده باشند (از شریعت محمّدیّه دست شسته خواهش نفس را پیروى نمایند) و رأى را بقرآن بر مى‌گرداند (مردم را از بکار بستن اندیشه‌هاى نادرست نهى و برجوع بقرآن وا مى‌دارد تا بدستور کتاب خدا رفتار نموده و مخالف آنرا دور اندازند) زمانیکه مردم قرآن را به رأى و اندیشه (خود) مبدّل کرده باشند (از قرآن چشم پوشیده امور را طبق اندیشه نادرست خود انجام دهند).

(منها)

حَتَّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِکُمْ عَلَى سَاقٍ بَادِیاً نَوَاجِذُهَا مَمْلُوءَةً أَخْلاَفُهَا حُلْواً رَضَاعُهَا عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا أَلاَ وَ فِی غَدٍ وَ سَیَأْتِی غَدٌ بِمَا لاَ تَعْرِفُونَ یَأْخُذُ الْوَالِی مِنْ غَیْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَى مَسَاوِىٖ أَعْمَالِهَا وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِیذَ کَبِدِهَا وَ تُلْقِی إِلَیْهِ سِلْماً مَقَالِیدَهَا فَیُرِیکُمْ کَیْفَ عَدْلُ السِّیرَةِ وَ یُحْیِی مَیِّتَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ.

قسمتى از این خطبه است (که به فتنه‌هاى نزدیک ظهور امام زمان «علیه السّلام» اشاره مى‌فرماید):

(پیش از ظهور حضرت- أرواحنا فداه- تباهکاریها خواهد شد) (2) تا اینکه جنگ و خونریزى سخت به (آیندگان از) شما رو آورد، بطوریکه (چون شیر درنده خشمگین) دندانهایش را آشکار گرداند (جنگهایى که واقع میشود آماده نابود کردن همه است، و یا شترى ماند) داراى پستانهاى پر از شیر که (آن جنگ مانند پستان شتر پستانهایش پر از شربت مرگ است) نوشیدن شیر آن (در اوّل امر به کام کسانیکه وارد کارزار میشوند و امید فتح و فیروزى دارند) شیرین است و در آخر کار (که زد و خورد و کشتن و کشته شدن و مصائب آن همه را فرا خواهد گرفت) تلخ و بد مزه (رنج آور) است. (3) آگاه باشید (آنچه خبر مى‌دهم) در فردا (پس از این) واقع خواهد شد و بزودى فردا با چیزیکه نمى‌شناسید (از آن خبر ندارید) مى‌آید، حاکمى از غیر طایفه پادشاهان (امام عصر علیه السّلام) کار گردانان آنها را به بدى اعمال و کردارشان بازخواست مى‌نماید، و زمین پاره‌هاى جگرش را براى او بیرون خواهد آورد (تمام کانها از طلا و نقره و غیر آنها هویدا شده در دسترس آن حضرت قرار مى‌گیرد) و کلیدهایش را تسلیم آن بزرگوار مى‌نماید (همه شهرها بتصرّف او در مى‌آید) (4) پس عدالت و دادگسترى در روش مملکت دارى را بشما مى‌نماید، و (قوانین) متروک شده از کتاب و سنّت را زنده میکند (احکام قرآن و سنّت پیغمبر اکرم را اجراء مى‌فرماید).

(منها)

کَأَنِّی - بِهِ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَ فَحَصَ بِرَایَاتِهِ فِی ضَوَاحِی کُوفَانَ فَعَطَفَ إِلَیْهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ وَ فَرَشَ الْأَرْضَ بِالرُّءُوسِ قَدْ فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِی الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ بَعِیدَ الْجَوْلَةِ عَظِیمَ الصَّوْلَةِ وَ اللَّهِ لَیُشَرِّدَنَّکُمْ فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ حَتَّى لاَ یَبْقَى مِنْکُمْ إِلاَّ قَلِیلٌ کَالْکُحْلِ فِی الْعَیْنِ فَلاَ تَزَالُونَ کَذَلِکَ حَتَّى تَئُوبَ إِلَى الْعَرَبِ عَوَازِبُ أَحْلاَمِهَا فَالْزَمُوا السُّنَنَ الْقَائِمَةَ وَ الْآثَارَ الْبَیِّنَةَ وَ الْعَهْدَ الْقَرِیبَ الَّذِی عَلَیْهِ بَاقِی النُّبُوَّةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الشَّیْطَانَ إِنَّمَا یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعُوا عَقِبَه

قسمتى از این خطبه است (که ظاهرا اشاره بخروج سفیانى مى‌باشد،

چنانکه شارح خوئى- رحمه اللّه- در شرح خود از علّامه مجلسى «طاب ثراه» نقل کرده، ولى بیشتر شرّاح گفته‌اند: اشاره است بفتنه و خونریزى عبد الملک ابن مروان که چون بخلافت رسید از شام براى جنگ مصعب ابن زبیر کشنده مختار ابن ابى عبیده ثقفى به کوفه رفت، در مسکن که از جمله نواحى کوفه بود بهم برخوردند، و مصعب کشته شد و در شهر کوفه مردم با او بیعت کردند، آنگاه حجّاج ابن یوسف را براى جنگ عبد اللّه ابن زبیر به مکّه فرستاد، حجّاج در مکّه عبد اللّه را بقتل رسانیده‌ و خانه خدا را با منجنیق خراب نمود، و بسیارى را بکشت و بر مسلمانان مسلّط شده سالیان دراز انواع ظلم و ستم را بایشان روا داشت، امام علیه السّلام از ستمگرى او خبر مى‌دهد):

(5) مانند آنست که من او را (عبد الملک را) مى‌بینم در شام بانگ مى‌زند (لشگر گرد آورده) و با پرچمهایش در اطراف کوفه مى‌گردد (عراق را بتصرّف آورده) و باهل آن دیار رو مى‌آورد مانند رو آوردن شتر سرکش بد خو، و زمین را از سرها فرش مى‌نماید (بسیارى را بقتل مى‌رساند) و دهانش (چون درندگان براى دریدن) گشاده، و گامش در زمین سنگین مى‌باشد (سپاه بسیار دارد) جولان او دور و دراز و حمله‌اش سخت مى‌گردد (شهرهاى دور را تصرّف نموده به بیدادگرى دست مى‌زند، چنانکه حجّاج امراء و سردارانى بدیار دور دست مانند خراسان و کابل و ترکستان فرستاد و بسیارى از مردم را کشت) (6) سوگند بخدا (آیندگان) شما را در اطراف زمین (شهرها و دهات) مى‌پراکند تا اینکه بر جا نماند از شما مگر اندکى مانند سرمه در چشم، پس سختى و بیچارگى (فرزندان شما از دست بنى امیّه) همواره برقرار خواهد ماند تا اینکه بر گردد بسوى عرب عقلهاى پنهان شده ایشان (عبّاسیان روى کار آمده از روى فکر و اندیشه با کمک ایرانیان بنى امیّه را از بین ببرند) پس (7) (اگر بخواهید در هیچ عصرى مسئولیّت متوجّه شما نباشد و از فتنه و فساد رهائى یابید) سنّتها و راههاى پاینده و بر قرار و نشانه‌هاى آشکار (قرآن و سنّت) و پیمان نزدیک را که اتمام نبوّت بر آن استوار است (امام بحقّ و جانشین پیغمبر اکرم را) راهنماى خود گردانید، (8) و بدانید که شیطان راههاى (فریب) خود را براى شما آسان مى‌نماید تا بجاى قدمش گام نهاده از او پیروى کنید (آسایش را از دست داده در دنیا و آخرت مبتلى و گرفتار باشید).

 وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَـٰذَا وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ ﴿الجاثیة: ٣٤

 

(قلتم) معاشر الکفار (ما ندری ما الساعة) وأنکرتموها (إن نظن إلا ظنا) ونشک فیه (وما نحن بمستیقنین) فی ذلک (وبدا لهم سیئات ما عملوا) أی ظهر لهم جزاء معاصیهم التی عملوها (وحاق بهم ما کانوا به یستهزءون) أی جزاء استهزائهم (وقیل الیوم ننساکم) أی نترککم فی العقاب (کما نسیتم لقاه یومکم هذا) أی ترکتم التأهب للقاء یومکم هذا، عن ابن عباس. وقیل: معناه نحلکم فی العذاب محل المنسی، کما أحللتم هذا الیوم عندکم محل المنسی. (ومأواکم النار) أی مستقرکم جهنم (وما لکم من ناصرین) یدفعون عنکم عذاب الله (ذلکم) الذی فعلنا بکم (بأنکم اتخذتم آیات الله هزوا) أی سخریة تسخرون منها (وغرتکم الحیاة الدنیا) أی خدعتکم بزینتها فاغتررتم بها.
(فالیوم لا یخرجون منها) أی من النار. وقرأ أهل الکوفة غیر عاصم یخرجون بفتح الیاء کما فی قوله: (یریدون أن یخرجوا من النار وما هم بخارجین منها).

 

مجمع البیان، شیخ طبرسی، جلد 9، ص 135

http://lib.eshia.ir/12023/9/135

 

 

أَ فَمَنْ کٰانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کٰانَ فٰاسِقاً لاٰ یَسْتَوُونَ إِلَهِی وَ سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِالْقُدْرَةِ اَلَّتِی قَدَّرْتَهَا وَ بِالْقَضِیَّةِ اَلَّتِی حَتَمْتَهَا وَ حَکَمْتَهَا وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ أَجْرَیْتَهَا أَنْ تَهَبَ لِی فِی هَذِهِ اَللَّیْلَةِ وَ فِی هَذِهِ اَلسَّاعَةِ کُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ وَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ قَبِیحٍ أَسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ أَخْفَیْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُ وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإِثْبَاتِهَا اَلْکِرَامَ اَلْکَاتِبِینَ اَلَّذِینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مَا یَکُونُ مِنِّی وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوَارِحِی وَ کُنْتَ أَنْتَ اَلرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ اَلشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ أَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ وَ أَنْ تُوَفِّرَ حَظِّی مِنْ کُلِّ خَیْرٍ أَنْزَلْتَهُ [تُنْزِلُهُ] أَوْ إِحْسَانٍ فَضَّلْتَهُ [تُفَضِّلُهُ] أَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ [تَنْشُرُهُ] أَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ [تَبْسُطُهُ] أَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ أَوْ خَطَإٍ تَسْتُرُهُ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ مَالِکَ رِقِّی یَا مَنْ بِیَدِهِ نَاصِیَتِی یَا عَلِیماً بِضُرِّی [بِفَقْرِی] وَ مَسْکَنَتِی یَا خَبِیراً بِفَقْرِی وَ فَاقَتِی یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ أَعْظَمِ صِفَاتِکَ وَ أَسْمَائِکَ أَنْ تَجْعَلَ أَوْقَاتِی مِنَ [فِی] اَللَّیْلِ وَ اَلنَّهَارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً وَ أَعْمَالِی عِنْدَکَ مَقْبُولَةً حَتَّى تَکُونَ أَعْمَالِی وَ أَوْرَادِی [إِرَادَتِی] کُلُّهَا وِرْداً وَاحِداً وَ حَالِی فِی خِدْمَتِکَ سَرْمَداً یَا سَیِّدِی یَا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلِی یَا مَنْ إِلَیْهِ شَکَوْتُ أَحْوَالِی یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِی وَ اُشْدُدْ عَلَى اَلْعَزِیمَةِ جَوَانِحِی 

 

 

نکته ای که در حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نهفته است آنجایی است که مقام وحی و مقام رسالت حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم و مقام امام زمان عجل الله فرجه الشریف را در اعمال امتی نمی توان از علوم طبیعی و بلکه طبیعت جدا کرد خصوصاً اینکه سالک الی الله نمی خواهد از رحمت الهی خارج شود و بلکه مایل است که وارد در رحمت الهی هم باشد. یعنی در آن دادگاه عدل الهی  ای که فردی را به عنوان امتی به محاکمه می کشانند، مومنین و مومناتی که اعمالشان هم صالحات است از مقام عظمت باری تعالی  پروردگار عالمیان خدای یکتا طلب مغفرت و بخشایش هم می فرمایند و نه اینکه فرضاً به دادستانی اظهار هم بدارند که ما دیدیم که شیطان گردن آن دیگری را زنجیری کلفت و زخیم انداخته است دارد می کشد و هر کاری می کند نمی تواند او را همراه خود کند؛ ولی به ما که می رسد، آنگاه آن ملعون اظهار می دارد که تو که اصلا غل و زنجیر و حتی طناب و نخ هم نمی خواهی و بلکه خودت دنبالم داری می دوی و بلکه عروسک خیمه شب بازی منی! پس این چه شد؟!

یعنی قرار بود که در دادگاه عدل الهی بازخواست شوی که برای امت ات تو چه کار کرده ای؟ و نه اینکه برای شیطان هم چه کرده ای؟! قرار بود همه ی عالم را به عنوان یک فردی به اسلام دعوت کنی و نه اینکه فرضاً اگر نظریه های الحادی کیهانشناسی هم داشتیم، همانها را هم ببینی که چطور است که همه و همه ی اجرام سماوی و ستارگان و کهکشانها هم دارند از هم دور می شوند و شتاب هم برمی دارند و عالم کیهانی هم دارد منبسط می شود و لذا مسئله هم حل است، چرا که در یک عالم انبساطی تورمی خیلی خوبی هم واقع شده ایم! و بلکه همه چیز نیز بر وفق مراد است.

عرض بنده ی حقیر این است که اگر در دادگاه عدل الهی آمدند فردی مسلمان را محاکمه کنند که تو اصلا چرا اینقدر هم مسلمانی؟ فسق چه ایرادی دارد؟ مسکرات و قمار و گوشت خوک و فحشاء و شهوترانیها و امثالهم را چرا می گویی بد هستند؟ چرا خرافه پرستی می کنی؟ کدام دین و کدام اسلام؟ این همه موسیقیهای خوب و این همه رقاصها و رقاصخانه های خوب و این همه کیف و حال؟ چرا خودت را و دیگران را این همه به ریاضت و سختی و ناراحتی انداختی؟ که چه شود؟ که نظریه های گالوایی را با سیستمهای بست-کن بسنجی و بلکه سیستمهای بست-کن-وود را هم پیدا کنی؟ یا در گوش دادن به تفسیر قرآن هم دچار مشکل هستی؟ اصلا محاکمه ات به این است که در همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ات چه داری در این دادگاه عدل الهی ارائه دهی؟ یا از خودت دفاع می کنی؟ یا اینکه زیرآب خودت و اسلامت را هم می زنیم! خلاص؛ مستر هامفر هم دیگر نمی خواهی و بلکه خود شیطان بزرگ آمده است سراغت و به محاکمه ات کشیده است و می فرماید که اینها همه و همه یعنی کشک! بفرما؛ حالا از خودت دفاع کن ببینم مقام وحی و مقام رسالت و مقام ائمه ی اطهار و بلکه مقام امام زمان عجل الله فرجه الشریف  چطور قرار است به کمک ات بیاید و در همه ی عالم هم انقلاب امام زمان عجل الله فرجه الشریف را ایجاد کنی و بلکه جلوی ضد انقلاب هم بایستی؟ التفات هم بفرمایید که سوره ی مبارکه ی الجاثیة از سوره های مکی هم هست. و لذا چطور هم می خواهی با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هر چه بیشتر کمک کنی و بلکه این ویروس منحوس کوید-19 اختاپوسی خرس گنده را هم همه و همه را که دارد بادکش می کند و خون و بلکه تنفسشان را هم می مکد و ضعیف می کند و حتی می کشد را نیز چطور می خواهی نابود کنی؟ با چه جنسی از رویه های ریمانی شاخکداری روبرو هستیم در این کوید-19؟ آیا آنجایی که می کشد، شاخکهای اختاپوسی اش هم بینهایت می شوند؟ آیا توابعی که روی آنها کار می کنند را باید هم صفرهایشان و هم بینهایتهایشان را نیز بیابیم یا فقط بینهایتهایشان کافی است؟ یعنی اگر فضای مادولای توابع هلومورفیکی را که روی آنها عمل می کنند را بیابیم مسئله حل است یا اینکه باید مادولای توابع مرومورفیک را هم بیابیم؟ و بلکه یحتمل هم مسئله ای از مادولایهای توابعی متعالی را نیاز داریم که نه تنها توابع هلومورفیک و مرومورفیک را شاملند و بلکه کاردینالیته ی صفرها و بینهایتهای آنها هم هر کدام یحتمل بینهایت ولی هر چند که شمارا است یعنی الف_0 است. چی گفتی؟ مواظب باشها! دادگاه عدل الهی شوخی بردار نیستها! دوباره بگو. فقط مسئله ات کوید-19 نیستها، مذاکرات برد- برد هم نیستها و تحریمها هم برداشته نشده اندها و بلکه دادگاه عدل الهی ات هنوز شروع هم نشده استها و .... اگر واقعاً هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چیزی توی چنته ات داری تا دیر هم نشده، یک کاری بکن. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّـهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿الأعراف: ٢٠٠﴾

2. وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَـٰذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿یوسف: ١٠٠﴾

3. وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِینًا ﴿الإسراء: ٥٣﴾

4. وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّـهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿فصلت: ٣٦﴾

 

 نقد عالمانه را قدر بدانید
مسئولان حضور را در میان مجامع دانشگاهی بپذیرند، انتقاد دلسوزانه را بپذیرند... مسئولان در هر رتبه‌ای از علم و معرفت و تجربه باشند، یقیناً بی‌نیاز نیستند از این که نظرات صاحب‌نظران و نخبگان را بشنوند و از آنها بهره ببرند و استفاده کنند. انسان واقعاً از این نظرات استفاده میکند. مسئولان از این کار ابا نداشته باشند؛ انتقاد عالمانه را، انتقاد سازنده را بپذیرند. هر کسی یک حرف انتقادی زد، فوراً نگوئیم او با نظام مخالف است، او چنین است؛ نه، خیلی از نظرات انتقادىِ گزنده از روی دلسوزی است. انسان باید ببوسد آن دهنی را که از روی دلسوزی انتقاد میکند. این از ناحیه‌ی مسئولان، که مسئولان این وظیفه را دارند. ۱۳۹۰/۰۶/۰۲ معنای اینکه من میگویم توقّف نکنید، بروید، حرکت کنید، اقدام کنید، این نیست که اگر نقد عالمانه‌ای به شما شد، گوش نکنید؛ نخیر؛ یکی از حرکتهای انقلابی هم همین است؛ نقد عالمانه را به گوش بگیرید، قدر بدانید، از ناقد و نقّاد استقبال کنید. ۱۳۹۸/۰۲/۱۱

 

فرازی از «روش اسلامیِ نقد» از منظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای؛، منهایِ تخریب

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46724

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید توجه داشت که مسائل مربوط به حکمت الهی که نسبت به حتی حکمت متعالیه نیز می توانند نسبتی بینهایت هم متعالیه تری داشته باشند ولی در کتب فقهی و توضیح المسائلها و اجوبة الاستفتائات نیز می بینیم که با انواع مسائل و جوابهای آنها یکی یکی باید هم مطالعه شوند و بحث و تحقیقهای خود را دارند. این مسائل با یک نگاهی به یادگیری مسائل شرعی و حالال و و حرام و امثالهم که رسیدن به حکمت الهی را برای سالک الی الله سهولت هم می بخشند تنظیم شده اند، خصوصاً آنجاهایی که مستقیماً هم با احکام طهارت و نماز و روزه و بیع و ازدواج و امثالهم در ارتباطند. و همه باید حتی المقدور از این احکام با خبر باشند.

و اما یحتمل بعضی اشکال هم کنند که سیستمهای بست-کن و نظریه های گالوا اینجا به چه کار ما می آیند؟ نکته اینجا این است که یک ریاضیدان ممکن است مسئله ای را از طریق یک سری بینهایتی حل کند که فرضاً یک فیزیکدانی همان را طور دیگری می بیند که با ضرب مسافت با سرعت حرکتی همان سری را می دهد. یا ممکن است شهاب سنگی و بلکه سیاره ای یا حتی ستاره ای یا کهکشانی را از لحاظ نسبیت عام فیزیکدانی ببیند که چطور قطعاتش از هم جدا می شوند و هر مشاهده گری روی هر قطعه ای چطور این واقعه را تعبیر می کند؛ و اما وقتی مسئله را از مرکز ثقل اجسام مورد بحث در نظر گرفته و بعد واپاشی جرمش را در طول زمان به اجرام دیگر بخواهیم محاسبه کنیم نیز مسئله ای دیگر داریم.

اصولاً مسئله ی دیگر این است که آشنایی با حکمت الهی یک فوت و فنهایی دارد که یحتمل از دیدگاه طلبه و دانشجو و مبتدی ترها یحتمل اینطور بنظر برسد که چرا اینها اینقدر مسائل را می پیچانند و لقمه را دور سرشان می گردانند تا بعد آیا تصمیم هم بگیرند که در دهانشان بگذارند؟ همه چیز که این همه کار ندارد. بالاخره حتی اگر یک تابع متعالی روی اعداد مختلط یا روی خمینه ای ریمانی هم داشته باشید، این تابع نهایتاً یک صفرهایی و بینهایتهایی دارد دیگر؛ و اینها را هم که داشته باشید، مسئله تان حل است. و حالا می خواهد تابع زتای ریمان هم باشد. البته یحتمل قسمتی از مشکل اینجا است که گاهی شمارای بینهایتی از  این صفرها یا بینهایتها هم داریم. و غلط نکنم مثل تابع زتای ریمان است که بینهایت هم صفر روی خط بحرانی اش یعنی ایکس مساوی نیم 0.5 در صفحه ی اعداد مختلط هم دارد. حالا باز ما از مسائل بست-کن-وود دوباره جا ماندیم که باز می ماند برای بعد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدوُ مبین

 

یک جاهایی شیطان آنقدر پر رو است  که فقط باید به او محل نگذاری و کار خودت را بکنی و بلکه هر چه هم می توانی به او سنگ بزنی و از خودت او را برانی اش. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یس: ٦٠﴾

 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

با شیطان نفس در افتادن حتی وقتی دارید به تفسیر قرآن هم گوش می کنید کار سختی می تواند باشد؛ خصوصاً اینکه امروزه روز وسائل ارتباطات جمعی نیز این فرصت را فراهم کرده است که از راه دور و بلکه بطور ضبط شده نیز به مکتب بروید و درس هم بیاموزید. این کار از یک لحاظاتی می تواند کار را آسانتر کند و از لحاظاتی دیگر هم کار را بسی می تواند مشکلتر کند. همین بس که یحتمل شما با استاد مکتب خود یا مرجع تقلید خود هیچ وقت ملاقات نفرمایید. و چه بسا که مرجع تقلیدی را که انتخاب کرده اید، همان شیطان نفس خودتان شود که دارید با او مدام کلنجار می روید. این خیلی وضعیت بدی می تواند بشود که بجای اینکه انسان دارد می پندارد که می رود به مسجد و خانه ی خدا برای عبادت حضرت حق و مودت پیغمبر و رسولش ولی در حقیقت خانه ی قلب را از وجود نحس شیطان خالی نکرده است و در واقع وجودش را کرده است معبدی برای شیطان و انواع شیطاین بزرگ و کوچکی که در آنجا تردد دارند.

این شیطان است که به انسان می گوید مواظب باش که انفاق نکنی و الا فقیر می شوی. ببین ثروت ات را چطور بردند و دزدیدند؟ کدام مستضعفی و مستکبرین؟ طرف مستضعفین و فقرا و مساکین و ابن السبیل و در راه مانده ها را می گیری که چی؟ خودت هم مثل آنها شوی؟ یک کاری بکن! کدام مرجع تقلید؟ کدام ولی فقیه؟ کدام مکتب؟ کدام حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ خودت همه کاره ای! خودت اگر کاری کردی، که کرده ای و الا که هیچ کس نیست به دادت برسد! آنوقتی که می فرمایند با شیاطین ننشینید، برای همین است هر چند که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هر کاری بفرمایید یحتمل شیاطین هم یک جورهایی دارند لول می زنند و یحتمل خود هم خبر ندارید. یا خبر هم دارید، ولی بالاخره یک وقتی باید یک کاری هم انجام داد. اصولاً فلسفه مشکلات خودش را دارد!

البته این را هم عرض کنم که داشتم فکر می کردم خیلی هم خوب است که انسان ببیند خوب سیستمهای بُست- کن را که یاد گرفت، آنگاه سعی کند ببیند که ملینا وود هم چه می گوید و بعد آنگاه بپردازد به اینکه آنچه وود می گوید چطور در سیستمهای بست-کن ای جا می گیرند؟ حالا فعلاً ما نه نظریه ی گالوای این را می دانیم که می خواهد چه بفرماید و نه سیستمهای او را می دانیم که چیست؟ علاوه بر اینها خوب است که دوباره آکروبات ریدر خود را نیز نصب کنم چرا که یک جورهایی چند وقت است نمی شود چیری را در آن حفظ و سیو کرد انگار! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

الم ﴿١﴾ ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿٣﴾ وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿٤﴾ أُولَـٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ ۖ وَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٥

 

 

 انتقادکردن آسان است، عمل کردن دشوار است
بنده با انتقاد مخالف نیستم، عیبی ندارد، انتقاد لازم است و کمک‌کننده است، منتها این را همه توجّه داشته باشند که انتقادکردن آسان‌تر از عمل‌کردن است. عیبهای طرف مقابل را در آن عرصه‌ای که قرار دارد، ما راحت می‌بینیم، درحالی‌که خطرات او، دشواری‌های او، نگرانی‌های او، مشکلات او را انسان نمی‌بیند. مثل این است که شما کنار یک استخری ایستاده‌اید، دارید تماشا میکنید؛ یک‌نفر هم رفته است روی ارتفاع، از ده‌متری میخواهد شیرجه بزند. خب، شیرجه میزند، شما که اینجا کنار استخر ایستاده‌اید، میگویید هان! این پایش خم شد، زانویش خم شد؛ این یک اشکال. بله، این اشکال است امّا شما زحمت بکشید از این دایو بروید بالا، سرِ آن ده‌متری به آب یک نگاهی بکنید، آن‌وقت قضاوت بکنید! انتقادکردن آسان است. [البتّه‌] این حرف من مانع از انتقاد نشود. ۱۳۹۴/۰۴/۰۲

 

فرازی از «روش اسلامیِ نقد» از منظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای؛ منهایِ تخریب

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46724

 

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، آزادی ای که سالک الی الله را به امامت رهنمود می کند است که حائز اهمیت است و نه آزادی که همچون آزادی حیوانات نیز هست و بلکه می تواند به حیاتهایی پستتر از حیوانی و حتی نباتی و جمودی نیز بیانجامد. اینجا این سوال مطرح است که آزادی که بر مبنای عقل و بلکه وحی نیز هست به چه معنا است؟ مُثُل افلاطونی غار که افرادی فرض بفرمایید در سینمایی نشسته اند و دارند فیلمی را می بینند و همان را هم واقعیت می پندارند و لا غیر را در نظر بگیرید که وقتی هم که از آن سینما بیرون هم می آیند، آیا باز هم می توانند واقعیت را بیابند و یا باز دوباره گرفتار افتادن در سینمایی دیگر که طبیعت را برای آنها بتواند چطور تعبیر هم کند می افتند؟

بنده ی حقیر اینجا یک مثالی بزنم. فرض بفرمایید که شما دارید برنامه ی تفسیر قرآن را در تلویزیون خود در منزلتان هم می بینید و یا حتی دارید به رادیو ضبط در ماشین خود به سی دی مرجع تقلیدی هم گوش می دهید. آیا از اینها می توانید سیستم بُست-کن ای را نتیجه هم بگیرید؟! یعنی چه؟ این بدان معنا نیست که اگر حاجیه خانم آمدند حاج آقا را در حین برنامه بغل کردند و بلکه بوسیدند، حاج آقا بفرمایند که خوب اگر از این کارها هم می خواهید بفرمایید که دیگر آبروی ما را هم نبرید. یا اگر دارید حتی از پیچی در جاده می پیچید که یک طرفش هم دره است و طرف دیگرش هم کوه است، و حضرت آیت الله العظمی نیز در سی دی یک مرتبه فرمودند که بهتر است مواظب دره و کوه هم باشید که تصادفی رخ ندهد؛ این را هم آیا می توانید بغیر از حساب تصادفی و احتمالی بودن آن بحث مرجع تقلید محترم با منطبق شدن آن با پیچیدن شما در پیچ جاده بفرمایید؟!

یعنی عرض بنده ی حقیر این است که یقیناً یک عالم غیبی را ما داریم که از آن عالم غیب نیز هست که وحی الهی بر مقام رسالت نازل می شده است و اما این هم که این عالم غیب را ما چطور بر حسب مبانی عقلی می توانیم یا نمی توانیم تعبیر کنیم؛ این خود مسئله ای است که صرفاً مبنای عقلی نمی تواند داشته باشد که بالاخره آیا سینما تمام شد یا خیر؟ ولی یقیناً مثلاً در مثل بالا یک راهش هم این است که رادیو و تلویزیون را خاموش کنیم و مسئله حل است! درست است؟ و منشاء عقلی را نیز سعی کنیم با کتاب الله و وحی الهی و نماز و دعا و ائمه ی جماعات و ائمه ی جمعه و مراجع تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی نیز منطبق کرده یا لا اقل تلاقی دهیم. به هر حال، اینکه اینجا مسئله ی آزادی و اختیار و عقل و وحی و بندگی خدا کدام است و بلکه بردگی و بندگی غیر خدا نیز کدام است هنوز آیا سوال مهمی نیست؟

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که آنجایی که ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حتی سعی داریم از حتی بینهایت معادلات جبری بلکه عبور کرده و به سمت تعالی میل کنیم، یحتمل مسئله این نباشد فقط که یک فردی این وسط بیاید و سر همه ی طلبه ها و بلکه استاد همه و همه با هم فریاد بزند شما همه اسکیزوفرنیک سیاسی هستید و مکتب و درس و همه چیز را بهم بریزد و برود. و اما یحتمل هم در میان همه ی این معادلات جبری که به معادله ی متعالیه یواش یواش میل می کنند فردی هم بیاید یکی از این معادلات را که خیلی نزدیک به معادله ی متعالی است را انتخاب کند و بلکه یک شبه ره صد ساله را برود و همه را بسبب واجب کفایی که انجام داده است از مخمصه ای بزرگ رهایی بخشد. بالاخره آیا او جواب مسئله را حتی تقریبی هم که شده برای همه و همه یافته است در میان همه ی این منعها و قید و بندهایی که از آنها رهایی یافته است یا خیر؟ یحتمل بعضی اشکال کنند اینجا که بالاخره هر طلبه ای هم باید در عمل خودش درسش را بخواند و مکتبش را برود و سعی کند خود را از قید و بندها آزاد کرده و نجات دهد و بلکه همین هم هست که مسئله را اجتماعی می کند و حتی بینهایتی این قید و بندها و مسئله ی امر به معروف و نهی از منکر را هم ضروری می کند. و لذا نمی شود گفت که در هفت شهر عشق خود همان بهتر می بود که از همان اول سی مرغ اصل کاری را سوا می کردیم تا آخر کار به مقصد می رسیدند و سیمرغ هم می شدند و دیگر به بقیه ی مرغها هم کاری نداشتیم که کدام به کدام است! می شود؟! و بلکه نمی شد هم خیلی گفت که هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم! و لذا مسئله ی امامت و آزادی را هر فردی حتی المقدور برای خودش بتواند تجربه و آزماش کند تا جایی که پدیدارشناسی مسائل بر او روشن شوند نیز اساس کار را می رساند. 

به عبارت دیگر این هم مسئله ای است مهم که آیا این همه پیچ و خمها را دارید در جاده ای و بلکه یحتمل هم در کشتی یا هواپیمایی نیز طی می فرمایید که به تنباکو فروشی برسید یا اینکه واقعاً هم قرار ملاقات مهمی را دارید و حالا دستگاه ضبط صوتی تصویری شما هم در وسیله ی نقلیه آیا روشن است یا خیر؟! و بلکه حالا تنباکو فروش را هم یحتمل به انگلیسی اینطور هیجی می فرمایید: tobbaconist؛ درست است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ ﴿آل عمران: ٨﴾

 

و فی المرویِّ عن الخصال: «من تکهَّن، أو تُکُهِّن له فقد بریء من دین محمد (صلّى اللّه علیه و آله و سلم)» [1].

و قد تقدم روایة: «أنّ الکاهن کالساحر»، و «أنّ تعلّم النجوم یدعو إلى الکهانة» [2].

 

مکاسب شیخ مرتضی انصاری، ط تراث شیخ انصاری

http://lib.eshia.ir/10141/2/38

 

کهانت و تنجیم یا کاهنی و منجمی را که از اخبار آینده گذارشات می خواهد بدهد را کتاب مکاسب شیخ انصاری می فرمایند که از مکاسب محرمات است. البته علوم غریبه و جفر هم داریم که آیا اینها نیز چقدر از محرمات است. ولی خود قرآن کریم از آینده خبرها دارد: بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الم ﴿١﴾ غُلِبَتِ الرُّومُ ﴿٢﴾ فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ ﴿٣﴾. سوره مبارکه الروم. البته این هم ناگفته نماند که حضرت امام صادق علیه السلام نیز اخباری همچون درب یا دربهایی از بهشت بودن قم حتی قبل از اینکه حضرت فاطمه ی معصومه علیها السلام یحتمل بدنیا آمده بوده اند فرموده بوده اند ولی یقیناً قبل از اینکه حتی آن حضرت به قم سفری داشته باشند فرموده بوده اند.

و لذا اینجا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این سوال مطرح هم هست که بالواقع ما چقدر آزادی داریم که علم و حکمت بیاموزیم؟! فرضاً اینها را یحتمل شیخ انصاری در مکاسب فرموده اند ولی آیا مثلاً ویکی فقه هم در این مورد چه دارد بفرماید؟ و نظر مراجع در این موارد چیست؟ و بلکه دانشگاهیان نیز نظرشان چیست؟ چرا که در نجوم مدرن نیز شما سعی دارید که حتی المقدور ریز و درشت مسائل را مثلاً در گرانش کوانتومی و وحدت نیروها بیابید و حل کنید و یقیناً هم چنین کارهایی می توانند در هندسه و جغرافیای زمین و بلکه آسمانها نیز تاثیراتی هر چند خیلی ریز و کوانتومی هم داشته باشند.

خوب، اینجا از یک طرف امامت حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را داریم و از طرفی هم آزادیهای مثبت و منفی سیاسی و علمی نوابغ و نخبگان را در حوزه ها و دانشگاه ها داریم. 

و لذا از یک طرف بعضی یحتمل اشکال کنند که در میان سیلی از اطلاعات و تبلیغات انقلابی اسلامی و ضد انقلابی هم واقع می شویم که از انواع رسانه ها به ما می رسند و سالک الی الله و مشاهده گر این اخبار و حوادث باید تصمیم هم بگیرد که کدام راست و کدام هم دروغ است. این است که اینجا خیلی هم خوب است که انسان فرض را بر این بگذارد که در میان همه ی این آزادیهایی که از یک طرف بدون حد و حصر لااقل باید هم برای امام زمان عجل الله فرجه الشریف فراهم باشد در انقلاب جهانی آن حضرت و از طرفی هم همان ضد انقلاب نیز انواع موانع را در این راه آزادی او ایجاد می کند؛ و آنگاه بنده ی حقیر و تو و مایی که شیعه ی آن حضرت هم هستیم چه می توانیم کنیم؟ آزادی مثبت و منفی بالاخره کدام است؟  

بنده ی حقیر یک مثالی را بزنم. بنده یک موقعی خیلی فکر می کردم که اصلا ما مشکل کتابخانه ای داریم که فرضاً کتابخانه ها خیلی با تشریفات تمام قائل می شوند که یک بنده خدایی بتواند برود آنجا و به مطالعه هم بپردازد؛ و از جمله هم کتابخانه های پژوهشگاه هایی مثل پژوهشگاه دانشهای بنیادی است. ولی بعد دیدم که خیر؛ اصلا کتابخانه های عمومی نیز خیلی روی خوشی به کسی نشان نمی دهند که آقایان خانمها خیلی خوش آمدید و بفرمایید کتب ما را هم مطالعه بفرمایید. چند بار شده است که بنده ی حقیر خواسته ام فقط یک کتاب را برای مدتی هر چند کوتاه مثل مجمع البیان یا تفسیر المیزان از کتابداری برای مطالعه در همان کتابخانه بگیرم و مطالعه کنم. همان یک جلدش را هم به اکراه می دهند؛ و چه رسد به اینکه اگر دو جلد هم طلب کنید! البته این هم ناگفته نماند که طلبه احتیاج به معلم و استاد هم دارد و خیلی هم بهتر است که درسهایش را از او نیز بیاموزد و آنگاه خودش برود دنبال مطالعات بیشتری. و اما یحتمل به همین دلیل هم هست که شما چنین اشکالی را راجع به کتابخانه هایمان از مراجع تقلید خیلی نمی شنوید یا لااقل بنده ی حقیر که نشنیده ام؛ الا اینکه فرضاً میر سید حامد حسین کنتوری یا حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی هم چقدر در جمع آوری کتبشان تلاشها می فرموده اند و کتابخانه های آنها چقدر معروف هم هست. 

و اما از آن طرف هم یک مرتبه دو زاری سالک الی الله یحتمل بد جوری می افتد که ما در مملکت خود خیلی هم کپی رایت نداریم؛ و لذا هر کتابی و خصوصاً کتب غربی و شرقی علوم طبیعی و فلسفه و ریاضی فیزیک را بخواهید فرضاً از منابعی مثل روسیه و چین مجاناً می توانید اینترنتی تهیه هم کنید. خود گوگل هم خیلی اوقات کمک بزرگی می تواند باشد! و خوب، فرهنگ کتب و کتابخانه ها نیز در این میان چه می شود؟ گاهی اوقات منابع معتبری را هم احتیاج دارید که کتبی را بتوانند به شما معرفی کنند و لذا کتابخانه ی ملی را هم داریم.

ملاحظه می فرمایید که مجموع آزادیهای مثبت و منفی که اینجا می تواند شکل بگیرند می توانند کمی تا حدی پیچیده و مشکلزا هم شوند. و این فقط یک مثال از انوع مثالها است. و اما اینکه از لحاظ روانی و علمی و دینی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز شما هر چه بیشتر هم سعی بفرمایید که به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزدیکتر هم شوید، خیلی می تواند به مسائل کمکها کند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

------------------------------

 

السلام علیک یا حسن بن علی ایها الزکی العسکری(ع)

 

لَیْسَتِ الْعِبادَةُ کَثْرَةَ الصِّیامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فی أَمْرِ اللّهِ:
امام حسن عسکری(علیه السلام) می‌فرماید: عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه [حقیقتِ] عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.

تحف العقول، ص۴۴۸

https://www.leader.ir/fa/content/16895/

 

یک جای دیگری که قرآن کریم از اخبار آینده می فرماید در مورد خود حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم است: وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّـهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَـٰذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ ﴿الصف: ٦﴾. 

در انجیل متی می فرماید که مجوسانی از شرق آمدند تا تولد حضرت مسیح علی نبینا علیهم السلام را بشارت دهند؛ و اما چنین چیزی در قرآن کریم هم نیامده است و بنده ی حقیر نمی دانم هم که آیا در تفاسیری و از جمله المیزان هم ذکرش آمده باشد یا خیر؟! این را در ویکی فقه یا ویکی شیعه هم پیدا نکردم هر چند که در ویکی پدیا هم هست. 

این پرسش که آیا بشارت دهنده هایی هم می توانند تولد حضرت مسیح علیه السلام یا حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز بشارت دهند یا خیر باز از آن سوالهایی است که باید متوجه بود که پژوهشگر محترمی که می خواهد به این کار اهتمام ورزد تا چه حدودی هم آزادی دارد و بلکه یحتمل هم اگر این حضرات نیز همه و همه در حضور او حاضر شوند آیا باز می تواند بر حسب علم و حکمت و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی درست تشخیص دهد که یافتم یافتم، او همان حضرت مسیح علیه السلام و حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف است؟ تاریخ نشان داده است که نه فقط یک فرد از افراد بشر و بلکه بشریت در این موارد با سوالهای سختی می تواند مواجه شود.

این سوال از این دست نیست که ما در  (کو)همولوژی و توپولوژی و هندسه با آنها مواجهیم آنطور که مثلاً ناورداهای گویا و گنگ و جبری و متعالی را بخواهیم در توپولوژیهای جبری و انواع (کو)همولوژیها و هندسه های متناظر آنها بیابیم. مثلاً در مورد خمینه های دو بعدی ریمانی وقتی جنس آنها از کره و چنبره بالاتر هم می روند، باز ناورداهای اعداد متعالی اینجا به چه معنا می شود که باید همه ی معادلاتی جبری را که به سمت معادلاتی متعالی میل هم می کنند را بپیماییم تا برسیم به انواعی از ناورداها؛ و این را حتی در ابعاد سه و چهار نیز داریم. یعنی شما انواع دسته هایی با ابعاد مختلف را می خواهید به استکان نعلبکیهای زیرخمینه های خمینه ی خود وصل کنید و آنگاه یحتمل هم وارد مسائل از نوع هندسه ی ناجابجایی و بلکه سیستمهای بُست-کن و امثالهم هم شوید. و از آن طرف هم انواع نظریه های ریسمان و باتلاقها و منظره های متناظر آنها را دارید و .... و اما در میان این زمین و زمان اسلامت هم کو و نه فقط اینکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف ات نیز کو؟ یعنی بالاخره اینکه در این میان کروناویروسی کوید-19 یحتمل خیلی از نخبگانی که تخصص خوبی هم دارند همه ی چیزهای دیگر را رها کرده و بدوند بروند دنبال واکسنی برای این ویروس منحوس و بلکه چقدر هم موفق شویم در این مسابقه واکسنی؟! مثلاً در جهشهایی که این ویروس دارد و شکلش را هم آیا چقدر شبیه خودش نشان می دهند، آیا چقدر هم این دسته ها و بلکه شاخکهایش می توانند کم و زیاد شوند و اگر مثلاً شاخکها را همه را اکثرشان را بشکنیم آیا مسئله حل است؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته ارفع درجته.

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ ﴿آل عمران: ٨﴾

 

و فی المرویِّ عن الخصال: «من تکهَّن، أو تُکُهِّن له فقد بریء من دین محمد (صلّى اللّه علیه و آله و سلم)» [1].

و قد تقدم روایة: «أنّ الکاهن کالساحر»، و «أنّ تعلّم النجوم یدعو إلى الکهانة» [2].

 

مکاسب شیخ مرتضی انصاری، ط تراث شیخ انصاری

http://lib.eshia.ir/10141/2/38

 

کهانت و تنجیم یا کاهنی و منجمی را که از اخبار آینده گذارشات می خواهد بدهد را کتاب مکاسب شیخ انصاری می فرمایند که از مکاسب محرمات است. البته علوم غریبه و جفر هم داریم که آیا اینها نیز چقدر از محرمات است. ولی خود قرآن کریم از آینده خبرها دارد: بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الم ﴿١﴾ غُلِبَتِ الرُّومُ ﴿٢﴾ فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ ﴿٣﴾. سوره مبارکه الروم. البته این هم ناگفته نماند که حضرت امام صادق علیه السلام نیز اخباری همچون درب یا دربهایی از بهشت بودن قم حتی قبل از اینکه حضرت فاطمه ی معصومه علیها السلام یحتمل بدنیا آمده بوده اند فرموده بوده اند ولی یقیناً قبل از اینکه حتی آن حضرت به قم سفری داشته باشند فرموده بوده اند.

و لذا اینجا در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این سوال مطرح هم هست که بالواقع ما چقدر آزادی داریم که علم و حکمت بیاموزیم؟! فرضاً اینها را یحتمل شیخ انصاری در مکاسب فرموده اند ولی آیا مثلاً ویکی فقه هم در این مورد چه دارد بفرماید؟ و نظر مراجع در این موارد چیست؟ و بلکه دانشگاهیان نیز نظرشان چیست؟ چرا که در نجوم مدرن نیز شما سعی دارید که حتی المقدور ریز و درشت مسائل را مثلاً در گرانش کوانتومی و وحدت نیروها بیابید و حل کنید و یقیناً هم چنین کارهایی می توانند در هندسه و جغرافیای زمین و بلکه آسمانها نیز تاثیراتی هر چند خیلی ریز و کوانتومی هم داشته باشند.

خوب، اینجا از یک طرف امامت حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را داریم و از طرفی هم آزادیهای مثبت و منفی سیاسی و علمی نوابغ و نخبگان را در حوزه ها و دانشگاه ها داریم. 

و لذا از یک طرف بعضی یحتمل اشکال کنند که در میان سیلی از اطلاعات و تبلیغات انقلابی اسلامی و ضد انقلابی هم واقع می شویم که از انواع رسانه ها به ما می رسند و سالک الی الله و مشاهده گر این اخبار و حوادث باید تصمیم هم بگیرد که کدام راست و کدام هم دروغ است. این است که اینجا خیلی هم خوب است که انسان فرض را بر این بگذارد که در میان همه ی این آزادیهایی که از یک طرف بدون حد و حصر لااقل باید هم برای امام زمان عجل الله فرجه الشریف فراهم باشد در انقلاب جهانی آن حضرت و از طرفی هم همان ضد انقلاب نیز انواع موانع را در این راه آزادی او ایجاد می کند؛ و آنگاه بنده ی حقیر و تو و مایی که شیعه ی آن حضرت هم هستیم چه می توانیم کنیم؟ آزادی مثبت و منفی بالاخره کدام است؟  

بنده ی حقیر یک مثالی را بزنم. بنده یک موقعی خیلی فکر می کردم که اصلا ما مشکل کتابخانه ای داریم که فرضاً کتابخانه ها خیلی با تشریفات تمام قائل می شوند که یک بنده خدایی بتواند برود آنجا و به مطالعه هم بپردازد؛ و از جمله هم کتابخانه های پژوهشگاه هایی مثل پژوهشگاه دانشهای بنیادی است. ولی بعد دیدم که خیر؛ اصلا کتابخانه های عمومی نیز خیلی روی خوشی به کسی نشان نمی دهند که آقایان خانمها خیلی خوش آمدید و بفرمایید کتب ما را هم مطالعه بفرمایید. چند بار شده است که بنده ی حقیر خواسته ام فقط یک کتاب را برای مدتی هر چند کوتاه مثل مجمع البیان یا تفسیر المیزان از کتابداری برای مطالعه در همان کتابخانه بگیرم و مطالعه کنم. همان یک جلدش را هم به اکراه می دهند؛ و چه رسد به اینکه اگر دو جلد هم طلب کنید! البته این هم ناگفته نماند که طلبه احتیاج به معلم و استاد هم دارد و خیلی هم بهتر است که درسهایش را از او نیز بیاموزد و آنگاه خودش برود دنبال مطالعات بیشتری. و اما یحتمل به همین دلیل هم هست که شما چنین اشکالی را راجع به کتابخانه هایمان از مراجع تقلید خیلی نمی شنوید یا لااقل بنده ی حقیر که نشنیده ام؛ الا اینکه فرضاً میر سید حامد حسین کنتوری یا حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی هم چقدر در جمع آوری کتبشان تلاشها می فرموده اند و کتابخانه های آنها چقدر معروف هم هست. 

و اما از آن طرف هم یک مرتبه دو زاری سالک الی الله یحتمل بد جوری می افتد که ما در مملکت خود خیلی هم کپی رایت نداریم؛ و لذا هر کتابی و خصوصاً کتب غربی و شرقی علوم طبیعی و فلسفه و ریاضی فیزیک را بخواهید فرضاً از منابعی مثل روسیه و چین مجاناً می توانید اینترنتی تهیه هم کنید. خود گوگل هم خیلی اوقات کمک بزرگی می تواند باشد! و خوب، فرهنگ کتب و کتابخانه ها نیز در این میان چه می شود؟ گاهی اوقات منابع معتبری را هم احتیاج دارید که کتبی را بتوانند به شما معرفی کنند و لذا کتابخانه ی ملی را هم داریم.

ملاحظه می فرمایید که مجموع آزادیهای مثبت و منفی که اینجا می تواند شکل بگیرند می توانند کمی تا حدی پیچیده و مشکلزا هم شوند. و این فقط یک مثال از انوع مثالها است. و اما اینکه از لحاظ روانی و علمی و دینی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز شما هر چه بیشتر هم سعی بفرمایید که به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزدیکتر هم شوید، خیلی می تواند به مسائل کمکها کند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی