الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

الحمد لله رب العالمین

 

کلی نوشتم صفحه ی آبی آمد و همه را پاک کرد! خدا لعنت کند هر چه مردم آزار است. عجیب است که نرم افزار ویرایش حتی حفظ اتوماتیک هر چند وقت یک بار هم ندارد! همیشه در عصر حجریم! داشتم این را می نوشتم که پاک شد: العلم سلطان من وجده صیل به و من لم یجده صال علیه. إنَّ الْحُسَینَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّةِ. خلاصه ی کلام این است که وقتی امامت را نشناختی و بلکه پیغمبر و خدا را هم ندانستی که کی به کی است؟ چه می دانی کیست که به دشمن گرفته ای؟ فکر نکنم حوصله ام بیاید دوباره این را بنویسم. یحتمل در نظرات ادامه اش بدهم!!! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

  • ۹۹/۰۶/۱۰
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۱۶۵)

غلامرضا تختی در ویکی فقه:

 

http://wikifeqh.ir/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%

D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%AA%D8%AE%D8%AA%DB%8C

إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ ﴿٩٥

 

آخرین گفتگو با جهان پهلوان تختی:

 

حیف از حیوان

... اما این حقیقت محض است که من و امثال من مثل حیوان تمرین می کردیم و این ادعای مرا اهالی خیابان شاهپور (وحدت اسلامی) که همیشه در ساعت معینی مثلاً دو بعد از طهر مرا مشاهده می کردند، تصدیق می کنند. اما پس از یکسال تمرین کوچکترین موفقیتی بدست نیاوردم و علاوه بر اینکه گل نکردم حتی ضعیف تر هم شدم:

در اینجا و در همین موقع بود که باران استهزاء و تمسخر بر سرم باریدن گرفت و همه بمن می گفتند:

"تو خود را بی سبب شکنجه می دهی، برو دنبال کارت تو اصلا بدرد کشتی نمیخوری..."

این گفتارها، این تهمتها، این ناسزاگویی ها آنهم در آن محیط که نه نشریه ای بود و نه دستگاهی، مرا کاملاً از پای درآورد، حتی دیگر نصایح دوستانم را هم فراموش کردم.

جوانی مایوس و دل شکسته بودم که لباس های تمرین و وسایل ورزشی ام را بدوش میکشیدم و با موتورسیکلت برادرم بخانه می رفتم، دیگر هیچکس وجود نداشت که قلب مرا از آنهمه استهزاء پاک کند. هیچکس حاضر نبود مرا بکارم تشویق کند، همه مرا با دیده ی ترحم مینگریستند و می گفتند: 

"اینو ببین که لخت میشه و تمرین میکند."

من یکسال در زیر این باران استقامت بیهوده ای کردم و پس از اینکه متوجه شدم،قادر نیستم، و این باران هم هیچگاه بند نخواهد آمد راه خوزستان را پیش گرفتم، در آنچا یکسال زندگی کردم، مبارزه با خود و مبارزه با ناسزاهای مردم که رنج فراوانی بر دوش من باقی گذارد، اما من طاقت این را نداشتم که بیشتر از یکسال این رنج را بر دوش خود بکشم.

پس از اینکه به تهران آمدم آن پسر 70 کیلو را دیدند که هشت کیلو چاق شده بود، اما این چاقی دلیل آن نشده بود که در هر دقیقه ده مرتبه از کشتی گیران زمین نخورم!..

اولین باری که در یک مسابقه شرکت کردم چهارم شدم، خوب یادم هست که آن مسابقه یک مبارزه داخلی باشگاه بود.

 

از کتاب تختی مرد همیشه جاوید، باهتمام محمود رفعت، نشر علم، چاپ دوم: 1367.

هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ ﴿الأنعام: ١٥٨﴾

1. وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿البقرة: ١٢٥﴾

2. وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لَّا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿الحج: ٢٦﴾

3. رَّبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا تَبَارًا ﴿نوح: ٢٨﴾

 

فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ ﴿٩٤﴾ إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ ﴿٩٥﴾ سوره مبارکه الحجر

 

در این مقام که پیغمبر اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم در اوایل بعثت حتی تا سه سال بطور مخفی دعوت به اسلام می فرمودند، خطیب محترم حجت الاسلام و السملمین استاد پناهیان قبل از دعای ندبه همین هفته می فرموند که خدا در آیه ی 95 سوره حجر فرمودند که تو دعوت ات را از این پس علنی کن و کاری نداشته باش که مستهزئین چه می کنند و بلکه خدا می فرماید من خودم آنها را کفایت می کنم.

نکته ای که اینجا نهفته است در مورد علم و حکمت و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این است که شما اگر در بیت و خانه ی خود نشسته اید، نمی دانید که آیا کسی که وارد خانه ی شما می شود مومن است یا خیر آنچنان که می فرماید رب اغفر لی و لوالدی و لمن دخل بیتی مومنا و للمومنین و المومنات. یعنی نه تنها استهزاء کننندگان ممکن است بصورت امواج صوتی و تصویری یا از محل خانه ی شما داخل یا خارج شوند و بلکه همینطور هم ممکن است آیا رایانه تان هک شده است؟ آیا صفحه ی گرافیکی است که خراب است و صفحه ی آبی می آید و پاک می شود؟ ایا مرورگر اینترنتی شما است که ایراد دارد؟ ایا چیست؟ مسئله چیست؟ این همه آقایان حضرات آیات که بر علیه اینترنت هشدار می دهند، آیا این هم یک هشدار مهمی از همه بیشتر نمی باشد؟ یا بنده ی حقیر خواب مانده ام و نمی دانم مسئله چیست و بقیه همه از این مسئله مثل آب خوردن آگاهند الا این حقیر! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بعضی یحتمل ایراد کنند که خوب در همان وُرد خودت بنویس و بعد بیا در وبلاگت نظرت را کپی پیست کن. بله؛ ولی خوب، هیچ گارانتی نیست که یک مدتی که در وُرد هم بنویسید همان هم بقول معروف یه هو ویروسی نشود. جهان پهلوان غلامرضا تختی یک آخرین مصاحبه ای دارد که آنجا راجع به خودش می گوید و از جمله راجع به استهزاء می فرماید که حالا یحتمل بنده این را در نظرات بعد بیاورم چرا که خواندنی هم هست و در کتابی بتدوین محمود معرفت آمده است.

ولی تبلیغ دین به گفته ی قرآن کریم آنجایی که از قبل باید ایمانت را قوی می کردی و نکردی دیگر فایده ای هم ندارد و بلکه می فرمایند که با کوره های آدم سوزی بجای کارخانه های آدم سازی طرف خواهیم شد! بنده ی حقیر وقتی داشتم راجع به رئیس جمهور فرانسه می خواندم و رسیدم به پاول ریکور، دوباره سری هم زدم به پدیدارشناسی و ادموند هوسرل. از اولین کسانی که می فرماید به نقد و بسط پدیدار شناسی پرداختند شاگرد هوسرل، ادیت اشتاین یا استاین است. می فرماید او اول گویا خدانشناس بوده است و بعد به مسیحیت برمی گردد و بلکه راهب می شود و برای اینکه از دست نازیها نجات یابد او را به دیری در هلند می فرستند و بالاخره او را در کمپ اوشویتز در کوره های آدم سوزی می سوزانند.

البته همین مسئله را و بلکه فجیع تر از آنرا در زمان مشروطیت در زمان قاجار در مورد شیخ فضل الله نوری داریم که به پشتیبانی دین درآمده بوده اند و به دار آویخته می شود. برای خیلیها تا وقتی که دین و ایمان باب و مد است، یحتمل حتی لباس روحانیت هم به تن کنند؛ ولی همچین که دیدند مثل اینکه این حرفها از مد افتاده است و دیگر هواخواهی ندارد، یا علی از تو مدد و اما چگونه؟ و علی الاسلام و السلام؛ خداحافظ اسلام و دین و ایمان، و چرا که همه اسلام را نمی خواهند و لذا ما هم چه کاره ایم که حالا فریاد وا اسلاما سر دهیم؟ استدلال از این نوع است که خود حضرات آخوندها و ملاها لباسشان را می کنند و می اندازند آنطرف یا افتاده اند در فساد و فسق در همان لباس روحانیت. و دیگر ما قرار است برای اسلام خود چه کنیم؟ امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما شوند بلد نیستند کاری کنند و الا خود به غیبت نمی رفتند. این یحتمل یکی از مسائل مهمی است که در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف داریم که خود روحانیت و آخوندها و ملاهای ما لااقل در ظاهر بنظر می رسد که دشمنترین او هستند. مثل این است که بخواهید بروید نزد روانشناس و روانپزشت و روانکاو و آنگاه بخواهید خود این حضرات را مورد روانشناسی و روانکاوی و بلکه روانپزشکی خود قرار دهید؛ یحتمل هم بتوانید اگر خیلی باهوش باشید، البته بیخودی که کسی نزد روانپزشک و روانکاو و روانشناس و مشاوره نمی رود! و لذا معمولاً مسئله از نوع دیگری است وقتی کسی مجبور می شود برود نزد روانشناس و روانپزشک و روانکاو چرا که معمولاً تا او حلوا نشده باشد راضی نمی شود نزد روانپزشکش برود و بلکه قرصهایش را هم اگر به او بدهند یواشکی اگر بتواند نمی خورد! حالا شما سعی بفرمایید که همه را راضی کنید که با و ان یکاد همه چیز را درست خواهید کرد: و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون. و ما هو الا ذکر للعالمین. حالا شما هی سعی کنید جواب اینهایی را که می فرمایید آمریکایی؟ آمریکاییها، اینها که خیلی آدمهای خوبی هم هستند؛ و من که چیز بدی بر علیه اینها نمی بینم و بلکه خود همین آخوندهای ما هستند که ذاتشان خرابتر از همه است! آقا چه می فرمایید؟ نگویید این حرفها را! شماها از آخوندها می ترسید! و بلکه اصلا پایتان را در مساجد نمی گذارید و نه فقط هم بخاطر اینکه کرونا است و .... عزت شاهی و خاطراتش و دفاع مقدس و مدافعان حرم و مسجد و حسینیه و مشهد مقدس و شاه عبدالعظیم و عتبات عالیات و مدینه ی منوره و مسجد الحرام و مثل الامام کمثل الکعبه و ... را چه می فرمایید؟ بنده ی حقیر رفتم یا بلکه خیلی هم دلم می خواهد که بروم نزد حضرت شاه عبد العظیم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ ﴿الأنعام: ١٥٨﴾

1. وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿البقرة: ١٢٥﴾

2. وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لَّا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿الحج: ٢٦﴾

3. رَّبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا تَبَارًا ﴿نوح: ٢٨﴾

 

فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ ﴿٩٤﴾ إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ ﴿٩٥﴾ سوره مبارکه الحجر

 

در این مقام که پیغمبر اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم در اوایل بعثت حتی تا سه سال بطور مخفی دعوت به اسلام می فرمودند، خطیب محترم حجت الاسلام و السملمین استاد پناهیان قبل از دعای ندبه همین هفته می فرموند که خدا در آیه ی 95 سوره حجر فرمودند که تو دعوت ات را از این پس علنی کن و کاری نداشته باش که مستهزئین چه می کنند و بلکه خدا می فرماید من خودم آنها را کفایت می کنم.

نکته ای که اینجا نهفته است در مورد علم و حکمت و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این است که شما اگر در بیت و خانه ی خود نشسته اید، نمی دانید که آیا کسی که وارد خانه ی شما می شود مومن است یا خیر آنچنان که می فرماید رب اغفر لی و لوالدی و لمن دخل بیتی مومنا و للمومنین و المومنات. یعنی نه تنها استهزاء کننندگان ممکن است بصورت امواج صوتی و تصویری یا از محل خانه ی شما داخل یا خارج شوند و بلکه همینطور هم ممکن است آیا رایانه تان هک شده است؟ آیا صفحه ی گرافیکی است که خراب است و صفحه ی آبی می آید و پاک می شود؟ ایا مرورگر اینترنتی شما است که ایراد دارد؟ ایا چیست؟ مسئله چیست؟ این همه آقایان حضرات آیات که بر علیه اینترنت هشدار می دهند، آیا این هم یک هشدار مهمی از همه بیشتر نمی باشد؟ یا بنده ی حقیر خواب مانده ام و نمی دانم مسئله چیست و بقیه همه از این مسئله مثل آب خوردن آگاهند الا این حقیر! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُکُمَا فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْرًا ۖ وَأَمَّا الْآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِن رَّأْسِهِ ۚ قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیَانِ ﴿یوسف٤١

 

إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ ﴿الحجر: ٩٥﴾

 

در مورد روانکاوی و ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه بنده ی حقیر داشتم فکر می کردم و اینکه بالاخره در فقه می فرمایند که هر شخصی هر جنسی ازمذکر یا مونث دارد بهتر است برای اینکه نزد پزشک برود به همان جنس از خودش مراجعه نماید. خوب این خیلی هم درست است ولی نظر بنده این است که یحتمل اگر روانکاو یا روانشناس یا روانپزشک از جنس مخالف باشد، ارتباط بین پزشک و بیمار لااقل در ظاهر از لطافت بیشتری برخوردار شود. این است که بنده ی حقیر گفتم دنبال چند تا روانپزشک و روانشناس و روانکاو مونث حتی المقدور ببینم می توانم بگردم و بلکه نظراتم را برایشان بفرستم؟! دیدم بله، شما فرانسواز دُلتو و ماود مانونی را که طرفدار مکتب لاکان هم گویا بوده اند داشته اید. فرانسواز میکاوسکا هم یک روانپزشک یهودی لهستانی بوده است ولی ویکی پدیا خیلی راجع به او نمی گوید. همینطور فروانسواز آیپر را در پرتلند اورگان و فرانسواز جافی را در کنتیکات دارید که اولی روانپزشک است و دومی هم مددکار اجتماعی و روانکاو است. فرانسواز نیکلوز هم یک روانشناس کودکان است در سیدنی استرالیا. کارولین فروانسواز آکرا روانشناسی کلینیکی و پرورشی هم در انترپرایز آلاباما کار می کند. البته بنده ی حقیر داشتم دنبال دنبال دکتر مونا لیزا هم می گشتم که متوجه یک سایتی شدم که گویا اسمتان را می گویید و بعد ایشان بطور شهودی راجع به شما می گوید که از چه چیزهیی پرهیز بفرمایید؛ بنده فکر نکنم بخواهم با او مشاوره ای داشته باشم. ولی یوکو جیوکُندا باگناریول هم یک تراپیست و هیپنوتراپیست و انرژی درمانی  و ... است که یحتمل بعضی بخواهند با او مشاوره هم کنند؛ ولی باز بنده فکر نکنم اعتماد مرا جلب کرده باشد. و اما بالاخره هر چه دنبال ژان فرانسواز ژکند یا فروانسواز سر هم به عنوان مشاوری روانشناس و روانپزشک می گشتم که یحتمل بشود از او هم مشاوره ای گرفت؛ او را نیافتم؛ یحتمل بعداً خودشان سر و کله شان پیدا شود.

نکته ای که اینجا باید بدان اشاره شود این است که یک وقت شما دارید از تروریسم است که نهی می کنید. خوب این یک مسئله ی خودش را دارد. و اما یک وقت هم هست دارید به مسئله ای مثل ترور و ترس و وحشت و فیلمهایی مثل کریچر فیچرها همچون دراکولا و فرانکشتاین و گودزیلا و مومیایی می پردازید که اینها هم اتفاقاً می توانند ترسناک باشند و بعضی را دچار ترس و وحشت کنند. و اما اینها را معمولاً به عنوان ترور و تروریسم نمی شناسند؛ فیلمند دیگر! ولی این مسئله ی دیگری است که در رویایی شما نهایتاً حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام و فرعون و عزیز مصر و همسر عزیز مصر  را می بینید؛ و در رویایی دیگر هم این تعبیر را دارید که صاحب رویا به دار آویخته می شود. مسئله این نیست که بشود گفت خوب حالا بلکه بشود جای صاحب این خوابها را بلکه عوض هم کرد؛ ولی یحتمل بتوان فیلمی دیگر هم ساخت راجع به اویی که دار زده می شود که آیا داستان او نیز چقدر ترسناک بوده است؟ قضیه از این قرار نیست که شما دارید از زلزله بودن آیت اللهی می فرمایید که چطور هم یحتمل قرار است با دختر خانمی ازدواج کند و در ازمیر ترکیه یک مرتبه همان موقع بفرمایند که زلزله شد! چطور است که این واقعه در ازمیر چقدر ربط دارد به ضمیر ناخودآگاه و بلکه ضمیر آگاه ما و تعابیر رویاها؟ یحتمل بعضی مسئله را از لحاظ عدل الهی چنین تعریف کنند که یک رویایی مسئله اش از صفر به بینهایت است و رویایی دیگر مسئله اش بلکه از صفر به منهای بینهایت هم باشد. یحتمل یک جا رویا از آینده ای خبر می دهد که تعبیر خواب کننده نیز خود در ان فعال است و بلکه خود خلیفة الله نیز هست. ولی دیگری یحتمل آنچه در موردش واقع می شود این است که دارنده ی رویا را به تعبیری پستتر از بوزینه و سگ و خوکی که انقریب است که کشته شوند نیز وامی دارد. یعنی این بنده ی خدایی که یحتمل توی کفرش هم تا سر حد مرگش مانده است نمی تواند غین غیر کوچک و غین غیر بزرگش را خوب به هم ربط دهد آنچنان که بعد از وقوع حادثه هم همیشه بنظرش می رسد که دیدید گفتم؛ همانی که من گفتم شد یا نشد؟! بابا تو یک چیز کلی ای را گفتی و بلکه یک چیز دیگری هم شد. این کجا و آن کجا؟ در ضمیر ناخودآگاهش یک کمال و ایده آلی را برای خودش فرض می کند که آیا تا چه حدی در ضمیر خودآگاهش هم بوقوع بتواند بپیوندد. و لذا وقتی دیگرانی قسمتهای مختلف پازلی را جلوی رویش تکمیل کردند، او به خود می آید و می فرماید دیدید گفتم که این غین دیگران همان غینی است که بنده ی حقیر هم گفتم؟ حالا از او بپرسید هم آیا ناورداهای توپولوژیک هندسه ی مورد بحث ات کدام است و بلکه ناورداهای هندسی اش هم کدام است؟ این دیگران کدام دیگران با کدام غین است و تو کجای کاری و کدام ابرتقارنهایی است که واقع شده اند و ...؟ یحتمل می فرماید که چه عرض کنم؟ بچه ها اینجا چطور است که به حریفشان یحتمل بفرمایند که دماغ سوخته می خریم! لا اله الا الله.

بنده ی حقیر نمی خواهم خیلی بروم وارد رویای جوانی کرانکر و مسئله ی 12 هیلبرت و سیستمهای بُست- کن هم شوم اینجا. ولی یحتمل حتی شما بخواهید ببینید اینها را چطور هم می شود به نظریه ی لیوویل ویتن و بلکه ربطش به گرانشهای دو بعدی و تحلیل دیکگراف- ویتن از آن در رابطه با کارهای میرزاخانی هم داد. و حالا این تعابیر ما را به کجا می برند؟ و الله اعلم! مسئله اینجا این است که وقتی شما یک قطاری را دارید که واگنهایش به دو نوع شماره گذاری شده اند، یحتمل بفرمایید که خوب اینها که اولاً روی قطاری است با واگنهایی متناهی و نه غیر متناهی؛ و ثانیاً فقط به دو نوع هم شماره گذاری شده اند و حال آنکه یحتمل اینها توانایی آنرا هم داشته باشند که به بینهایت بار شماره گذاری شوند! موضوع اینجا این است که هم قطار و هم شماره گذاریها را ما از یک جایی به بعد بریده ایم آنطوری که اعداد اعشاری میل کننده به سمت یک عدد عصم ناگویا را یحتمل تا یک جاهایی است که می توانیم تخمین بزنیم! هم خیلی کار داریم و هم خیلی دیر شد؛ بنده رفتم نماز! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿١﴾ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿٢﴾ وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا ﴿٣﴾ یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿٤﴾ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَىٰ لَهَا ﴿٥﴾ یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿٦﴾ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿٧﴾ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿٨

 

زمین لرزه ۶.۶ ریشتری در ازمیر ترکیه/ ۴ کشته و ۱۵۲ زخمی+ فیلم و عکس

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1399/08/09/2379729/

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

یس ﴿١﴾ وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ﴿٢﴾ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿٣﴾ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿٤﴾ تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ ﴿٥﴾ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿٦﴾ لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَىٰ أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿٧﴾ إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِیَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ ﴿٨﴾ وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ ﴿٩﴾ وَسَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿١٠﴾ إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَـٰنَ بِالْغَیْبِ ۖ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ ﴿١١﴾ إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ ﴿١٢

 

 

بنده ی حقیر داشتم راجع به کوروش کبیر روز کوروش کبیر می نوشتم که یک مرتبه پاک شد و دوباره همین الان هم داشتم راجع به همین به خانم دکتر می نوشتم و دوباره پاک شد. عجب داستانی است این پاک شدنها. عرض بنده این است که یک وضعیت هرمی ای هست در اجتماعات که خصوصاً در ارتشها و سپاهها بیشتر از همه دیده می شود که معمولاً دشمن آن راس را هم نشانه می رود تا بیشتر رعب و وحشت و تروریسم حتی المقدور برای همه ایجاد کند. این را خصوصاً امام خمینی قدس سره الشریف در برنامه ی در لباس سربازی حضرت رهبری مد ظله العالی هم داشتند می فرمودند که در اوایل انقلاب و یحتمل بنده نمی دانم وقتی جنگ هم شروع شده بوده است می فرمودند که ما باید ارتش را حفظ کنیم الا اینکه از سرهنگ به بالا را حذف کنیم و ردشان کنیم بروند و از سرهنگ به پایین را نگه داریم. این مسئله اهمیت رویه های ک-3 را نیز نشان می دهند که در نظریه های ریسمان بدانها پرداخته می شوند که عمومیت اشکال هرمی شکلی است که از معادلات درجه ی 4 هم نتیجه می شوند. عرض بنده ی حقیر این است که دشمن چنین معنایی را می تواند در مورد اسلام نیز استفاده کند آنجایی که سعی می کند به حتی پیغمبر اسلام نیز توهین کند هر چند که شنونده نیز باید عاقل باشد. و اما چنین  دشمنیها وعنادهایی مغایرت هم دارند با آن روح سوره ی یاسین که داستانش به نوعی مربوط به انطاکیه و تبلیغ مسیحیت پولوس هم می شود هر چند که از همه بیشتر خود رسالت .حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم و مسئله ی امامت را به بهترین وجوه سازنده اش و بلکه آن روح انکار را نیز تمام قد متذکر می شود.

کد امنیتی: 59398

وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿الفرقان: ٣٠﴾

 

179- و منه: علی بن الحسن، عن محمد بن الحسین الکوفی، عن محمد بن علی بن زکریا، عن عبد اللّه بن الضحاک، عن هشام بن محمد، عن عبد الرّحمن، عن عاصم بن عمر [2]، عن محمود بن لبید قال:

لمّا قبض رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) کانت فاطمة (علیها السلام) تأتی قبور الشهداء، و تأتی قبر حمزة و تبکی هناک.

فلمّا کان فی بعض الأیام أتیت قبر حمزة فوجدتها (صلوات اللّه علیها) تبکی هناک فأمهلتها حتى سکتت‌ [3]، فأتیتها و سلّمت علیها و قلت: یا سیدة النسوان قد و اللّه قطّعت نیاط قلبی من بکائک.

فقالت: یا أبا عمر [4]، لحقّ‌ [5] لی البکاء، فلقد اصبت بخیر الآباء رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) وا شوقاه إلى رسول اللّه.

ثمّ أنشأت (علیها السلام) تقول:

إذا مات یوما میّت قلّ ذکره‌ * * * و ذکر أبی مذ مات و اللّه أکثر

قلت: یا سیدتی إنی سائلک عن مسألة تتلجلج فی صدری؟ قالت: سل.

قلت: هل نصّ رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) قبل‌ [6] وفاته على علیّ (علیه السلام) بالإمامة؟

قالت: وا عجباه أنسیتم یوم غدیر خم؟!

قلت: قد کان ذلک، و لکن أخبرینی بما أسرّ [7] إلیک.

قالت: اشهد اللّه تعالى لقد سمعته یقول: علی خیر من أخلّفه فیکم، و هو الإمام و الخلیفة بعدی، و سبطای و تسعة من صلب الحسین أئمة أبرار، لئن اتّبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم إلى یوم القیامة.

قلت: یا سیدتی فما باله قعد عن حقّه؟

قالت: یا أبا عمر لقد قال رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله):

مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى و لا تأتی‌ [1]، أو قالت: مثل علیّ.

ثم قالت: أما و اللّه لو ترکوا الحق على أهله و اتّبعوا عترة نبیّه لما اختلف فی اللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف، و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، [و] لکن قدّموا من أخّره اللّه، و أخّروا من قدّمه اللّه، حتى إذا ألحدوا المبعوث و أودعوه‌ [2] الجدث المجدوث‌ [3]، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبا لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و ربّک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیرة» [4]؟ بل سمعوا، و لکنهم کما قال اللّه سبحانه «فانّها لا تعمى الأبصار و لکن تعمى القلوب الّتی فی الصّدور» [5] هیهات بسطوا فی الدنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعسا لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذ بک یا رب من الحور [6] بعد الکور. [7]

 

عوالم العلم و المعارف، شیخ عبدالله بحرانی اصفهانی، جلد 1، صص 197-199

http://lib.eshia.ir/86805/1/197

بحار الانوار، جلد 36، صص 352-354

http://lib.eshia.ir/71860/36/352

 

محمودبن لبید می گوید: از فاطمه (س) درباره حق علی (ع) و کوتاه آمدن ایشان از آن حق، سؤال کردم، فرمود:

- ای ابا عمرو، رسول خدا (ص) فرمود:

«مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ، اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی»؛

«امام همچون کعبه است که باید به سویش حرکت کنند، نه این که او به جانب مردم رود. به خدا سوگند اگر می گذاشتند که حق بر مدار خود بچرخد، و آن را برای اهلش باقی می نهادند، و از خاندان محمد (ص) پیروی می کردند، هیچ گاه دو نفر یافت نمی شدند که درباره خدای تعالی به اختلاف پردازند، و این روش از گذشتگان برای آیندگان به ارث می رسید و آیندگان آن را به میراث می بردند، که قائم ما (عج) که نهمین فرزند حسین (ع) است، قیام می کرد.[1]

پی نوشت ها

[1] . عوالم المعارف، ج 11، ص 228.

https://hawzah.net/fa/goharenab/View/49978/

 

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

صبحی داشتم به دعای ندبه از صدا و سیما گوش می کردم که مداح اهل بیت فرمودند مثل امام مثل کعبه؛ و در جستجو به این متون از عوالم العلم و المعارف و بحار رسیدم! در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف دو دیدگاه دوگانه ی افراطی و تفریطی می توانند وجود داشته باشند که مَثَلش مِثلِ این است که در مورد ولی فقیه مد ظله العالی این شبه ها ایراد شوند که مگر ما باید منع شویم از سرمایه داری؟ یا اینکه آیا مگر ما مارکسیست یا کمونیست هستیم؟ یعنی بعضی تا این حد پیش می روند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را همچون دیکتاتوری شاهنشاهی و فرعونی یا حتی رئیس جمهوری مپندارند یا اینکه برعکس او را بلکه یک سوسیالیست یا مارکسیست یا کمونیست هم یحتمل می پندارند!

البته همانطوری که در مورد حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم اتفاق افتاده است، یحتمل او رئیس جمهور هم تشریف داشته باشند. ولی مسئله اینجا چیست و چه تفاوتها و فرقهایی هم ما اینجا داریم؟ مثلاً شما بصراحت می بینید که استاد شهید مرتضی مطهری در مسائل فلسفی وارد نقد مارکسیسم و کمونیسم هم می شوند؛ بعضی یحتمل این را با خود مارکسیسم و کمونیسم اشتباه می گیرند. نکته ی دیگر این است که مثلاً ما در فقه و بلکه در توضیح المسائلها می بینیم که کافر نجس است! و لذا آیا از لحاظ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز، نمی باید به نقد و بررسی و تحقیق مارکسیسم و کمونیسم هم بپردازیم؟ مثلاً بنده ی حقیر دیدم که امانوئل ماکرون اولاً می گوید که اگناستیک یا منکر وجود خدا هم هست و اما فلسفه هم خوانده است و حتی با پاول ریکور هم همکاری کرده است. پس همین است که به پیغمبر صلوات الله علیه و آله الطاهرین هم توهین کرده است؟ یعنی همین است که می فرمایند از کوزه ی این بچه آب نخورید چرا که پدرش فلسفه می داند دیگر!

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که بالاخره اگر قرار هم می بود که برای اینکه ما خدا را روزی ملاقات کنیم، آیا سوال اینجا است که برو بابا؛ کدام خدا؟ خدایی اصلا وجود ندارد! یا آیا سوال این است که برای یافتن جواب این سوال باید بروید سراغ امپراتوری که در شهری ممنوع است و باید آنقدر گشت تا آن شهر را پیدا کرد؟ یا اینکه خیر؛ باید آنقدر تزکیه ی نفس کرد تا بالاخره بتوان به حرم مسجد الحرام راه یافت و خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را آنجا یافت؟ به قول آرن وال، لطفاً خدای اصل کاری برخیزد! یعنی آیا مسئله این است که خدا باید برخیزد و بایستد، یا باید از طریق پیغمبرش صل الله علیه  آله و سلم امام او یعنی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز شناخت؟ یا لااقل بهتر نیست حتی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بپردازیم و نماز خود را نیز اقامه کنیم و مرجع تقلید خود را نیز بیابیم تا ببینیم بالاخره اصلا مسئله چیست؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که آن دختر خانمهایی را که حجابشان را خیلی رعایت نمی کنند و بعضاً یحتمل روسریشان را هم سر چوب زده و روی پست رفته و اعتراض می کنند را حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مد ظله العالی فرموده اند که این دختر خانمها از اوضاع اجتاعی بیشتر ناراحت است و لذا این کار را می کند. ولی اتفاقاً بنده ی حقیر یک بار اینچنین به امام جماعت مسجدی گفتم که از شاگردان آقای جوادی آملی هم تشریف داشتند، و ایشان معلوم بود که از این حرف خوششان نیامده است و بلکه فرمودند که نخیر چنین نیست و ایشان چنین نفرموده اند. البته عرض بنده این است که یحتمل هم این دختر خانم یا امثالهم خیلی هم بین کفر و دین را تشخیص ندهند و اما فطرتاً هم بدنبال آیت اللهی غیر قابل دسترس هم باشند که حتی با او ازدواج هم کنند همانطوری که همان آیت الله غیر قابل دسترس هم اگر بدو گفته شود که بابا این دختر خانم خیلی هم کافر نیستها و فقط بطور موردی دچار مشکل شده است و اتفاقاً خیلی هم با حجاب و بلکه چادری و مومن است و بلکه برای شما هم به صلاح است که با او ازدواج بفرمایید؛ یحتمل حضرت آیت الله فکر کنند که گذاشته اید او را سر کار. البته یک وقت هست که دختر خانمی تشخیص نمی دهد که آیا حضرت آیت الله ای است که صلاحش در این است که باید با او ازدواج کند یا خیر؟ و یک وقت دیگری هم هست که اصلا تشخیص هم نمی دهد که این آیت اللهی که غیر قابل دسترس هم هست آیا زلزله ای است یا سیل و طوفانی است یا آتشفشانی است یا چه؟! و الله چه عرض شود.

و لذا مسئله گاهی می تواند مشکل شود. مثلاً یک وقت هست که می خواهید خدا را هم ملاقات بفرمایید و دارید به حکمت منتعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می پردازید، ولی تا ریاضی فیزیک یحتمل بیشتر نمی توانید بالاتر بروید. خوب، شما اینجا دارید هم در اتاق فکر خود ریاضی فیزیکی هم می شوید. و اما یک وقت هم هست که تا مارکسیسم و کمونیسم هم بیشتر باالا نمی روید و همانجا متوفق شده اید؛ و لذا باز در همان حد در اتاق فکر خود متوقفید. و باز یک وقت دیگر هست که شما تا حکمت متعالیه و فقه هم بالا می روید ولی باز هم به حکمت الهی راهی ندارید؛ و لذا باز هم در اتاق فکر خود متوقفید. بنده اینجا تا امدم بنویسم مارکسیم و کمونیسم؛ یک مرتبه همه چیز پاک شد و لذا رفتم در ورد از نو نوشتم و البته معنایش این هم نیست که برق نمی تواند قطع شود!!! و اما مسئله این هم هست که حتی اینجا یحتمل سالک الی الله ای را بیابیم که از مارکسیسم و کمونیسم توبه کند و حتی به خانه ی خدا نیز بتواند برود و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم ملاقات کند حتی بدون اینکه خیلی هم از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بداند؟! غیر از این است؟

یعنی اینجا یک حرم امن ممنوعه ای هست که همچون مسجد الحرام است و برای ورود بدان فقه و شریعیت و بلکه شیوه نامه هایی هم لازم است. و اما همین خانه ی خدا و مسجد الحرام و قبله ی مومنین و بلکه حرمهای حضرت امام حسین یا امام رضا و عتبات عالیات و مساجد و حسینیه ها نیز یحتمل هر کدام ممنوعه  شوند که کسی بدانها وارد نتواند شود چرا که مثلاً ویروس کرونا کوید-19 آمده است و همه جا گیر شده است. حتی فرض بفرمایید که در خانه ای می دانیم که کسی بیماری ای واگیردار مثل همین کروناویروس کوید-19 گرفته است؛ و لذا افراد دیگر را منع می کنند و ممنوعه است که کسی وارد این خانه شود. و افراد همان خانه نیز بهتر است شیوه نامه های بهداشتی را حتی المقدور رعایت نمایند. و لذا اگر چنین خانه ای شیوه نامه هایی دارد که باید رعایت شوند، آیا حرم امن الهی نباید شیوه نامه های خود را داشته باشند.

شما حتی حساب بفرمایید که یحتمل امپراطوری مثل امپراطور چین هم یک وقت بوده است که در شهر ممنوعه ای است که داشت زندگی می کرد و بلکه آنقدر قدرتمند هم بود که اگر به خدمتکارش می گفت که این جوهرخودنویس یا حتی بنده ی حقیر حدس می زنم نجاست دیگری و از جمله مشروبات الکلی را هم بخور؛ خدمتکار مجبور باشد اطاعت کند چرا که امپراطور بوده است که چنین دستوری داده است. و اما همان امپراطور وقتی که انقلاب کمونیستی چین شود از شهر ممنوعه اخراج شده و مجبور شود مثل یک رعیت یا همچون شهروندی عادی زندگی کند. واز طرفی نیز آن نظام کمونیستی در شوروی هم چطور فرو ریخت. یا نظامهای سرمایه داری نیز چطور می توانند فروپاشی کنند؟ و لذا امام زمان عجل الله فرجه الشریف یوسف زهرا علیهم السلام یک حرمتی دارد کانه حرمت اندر حرمت اندر ... حرمتی است که اگر خدا ناباوری به مسجد الحرام برود یحتمل بفرماید که پس بتهایش کو و بلکه این همه انسانها اینجا بدنبال چیست که می گردند؟ من که اینجا چیزی نمی بینم؟! مثل آن منطق ریاضی است که وقتی قطاری را دارید از بیرون واگنها می نگرید یحتمل یک شماره ای روی آنها به یک منظوری باشند و وقتی درون آنها را می نگرید شماره ای دیگر در درونشان باشند و اینها هیچ منافاتی هم با هم نداشته باشند! یکی برای یک منظور است و دیگری برای منظوری دیگر است. البته ما هنوز گیر کرده ایم که یحتمل کفو آیت اللهی غیر قابل دسترس کدام می شود؟! و بلکه هنوز این سوال برای بعضی مطرح است که آیا وقتی می خواهیم دشمنی را لعن کنیم فحش هم جایز است؟ یا حتی خیلی بغلط هم اشکال و استدلال می شود که بعضی فحشها نیز هستند که اینها نام سردارانی از ایران باستان بوده اند که هنگام حمله ی عرب جانانه هم جنگیده اند و برای همین هم هست که نامشان را نشانه ای از بی غیرتی گذاشته اند. اینجا این نکته ی صفر تا بینهایتی هست که مخصوص حضرت علی امیر المومنین است که بعضی مسئله را وارونه می بینند آنچنان که در سوره ی العادیات آمده است و العادیات ضبحا. فالموریات قدحا. فالمغیرات صبحا. فاثرن به نقعا. فوسطن به جمعا. ان الانسان لربه لکنود. انه علی ذلک لشهید. افلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور. و حصل ما فی الصدور. ان ربهم بهم یومئذ لخبیر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿الفرقان: ٣٠﴾

 

179- و منه: علی بن الحسن، عن محمد بن الحسین الکوفی، عن محمد بن علی بن زکریا، عن عبد اللّه بن الضحاک، عن هشام بن محمد، عن عبد الرّحمن، عن عاصم بن عمر [2]، عن محمود بن لبید قال:

لمّا قبض رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) کانت فاطمة (علیها السلام) تأتی قبور الشهداء، و تأتی قبر حمزة و تبکی هناک.

فلمّا کان فی بعض الأیام أتیت قبر حمزة فوجدتها (صلوات اللّه علیها) تبکی هناک فأمهلتها حتى سکتت‌ [3]، فأتیتها و سلّمت علیها و قلت: یا سیدة النسوان قد و اللّه قطّعت نیاط قلبی من بکائک.

فقالت: یا أبا عمر [4]، لحقّ‌ [5] لی البکاء، فلقد اصبت بخیر الآباء رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) وا شوقاه إلى رسول اللّه.

ثمّ أنشأت (علیها السلام) تقول:

إذا مات یوما میّت قلّ ذکره‌ * * * و ذکر أبی مذ مات و اللّه أکثر

قلت: یا سیدتی إنی سائلک عن مسألة تتلجلج فی صدری؟ قالت: سل.

قلت: هل نصّ رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) قبل‌ [6] وفاته على علیّ (علیه السلام) بالإمامة؟

قالت: وا عجباه أنسیتم یوم غدیر خم؟!

قلت: قد کان ذلک، و لکن أخبرینی بما أسرّ [7] إلیک.

قالت: اشهد اللّه تعالى لقد سمعته یقول: علی خیر من أخلّفه فیکم، و هو الإمام و الخلیفة بعدی، و سبطای و تسعة من صلب الحسین أئمة أبرار، لئن اتّبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم إلى یوم القیامة.

قلت: یا سیدتی فما باله قعد عن حقّه؟

قالت: یا أبا عمر لقد قال رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله):

مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى و لا تأتی‌ [1]، أو قالت: مثل علیّ.

ثم قالت: أما و اللّه لو ترکوا الحق على أهله و اتّبعوا عترة نبیّه لما اختلف فی اللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف، و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، [و] لکن قدّموا من أخّره اللّه، و أخّروا من قدّمه اللّه، حتى إذا ألحدوا المبعوث و أودعوه‌ [2] الجدث المجدوث‌ [3]، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبا لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و ربّک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیرة» [4]؟ بل سمعوا، و لکنهم کما قال اللّه سبحانه «فانّها لا تعمى الأبصار و لکن تعمى القلوب الّتی فی الصّدور» [5] هیهات بسطوا فی الدنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعسا لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذ بک یا رب من الحور [6] بعد الکور. [7]

 

عوالم العلم و المعارف، شیخ عبدالله بحرانی اصفهانی، جلد 1، صص 197-199

http://lib.eshia.ir/86805/1/197

بحار الانوار، جلد 36، صص 352-354

http://lib.eshia.ir/71860/36/352

 

محمودبن لبید می گوید: از فاطمه (س) درباره حق علی (ع) و کوتاه آمدن ایشان از آن حق، سؤال کردم، فرمود:

- ای ابا عمرو، رسول خدا (ص) فرمود:

«مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ، اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی»؛

«امام همچون کعبه است که باید به سویش حرکت کنند، نه این که او به جانب مردم رود. به خدا سوگند اگر می گذاشتند که حق بر مدار خود بچرخد، و آن را برای اهلش باقی می نهادند، و از خاندان محمد (ص) پیروی می کردند، هیچ گاه دو نفر یافت نمی شدند که درباره خدای تعالی به اختلاف پردازند، و این روش از گذشتگان برای آیندگان به ارث می رسید و آیندگان آن را به میراث می بردند، که قائم ما (عج) که نهمین فرزند حسین (ع) است، قیام می کرد.[1]

پی نوشت ها

[1] . عوالم المعارف، ج 11، ص 228.

https://hawzah.net/fa/goharenab/View/49978/

 

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

صبحی داشتم به دعای ندبه از صدا و سیما گوش می کردم که مداح اهل بیت فرمودند مثل امام مثل کعبه؛ و در جستجو به این متون از عوالم العلم و المعارف و بحار رسیدم! در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف دو دیدگاه دوگانه ی افراطی و تفریطی می توانند وجود داشته باشند که مَثَلش مِثلِ این است که در مورد ولی فقیه مد ظله العالی این شبه ها ایراد شوند که مگر ما باید منع شویم از سرمایه داری؟ یا اینکه آیا مگر ما مارکسیست یا کمونیست هستیم؟ یعنی بعضی تا این حد پیش می روند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را همچون دیکتاتوری شاهنشاهی و فرعونی یا حتی رئیس جمهوری مپندارند یا اینکه برعکس او را بلکه یک سوسیالیست یا مارکسیست یا کمونیست هم یحتمل می پندارند!

البته همانطوری که در مورد حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم اتفاق افتاده است، یحتمل او رئیس جمهور هم تشریف داشته باشند. ولی مسئله اینجا چیست و چه تفاوتها و فرقهایی هم ما اینجا داریم؟ مثلاً شما بصراحت می بینید که استاد شهید مرتضی مطهری در مسائل فلسفی وارد نقد مارکسیسم و کمونیسم هم می شوند؛ بعضی یحتمل این را با خود مارکسیسم و کمونیسم اشتباه می گیرند. نکته ی دیگر این است که مثلاً ما در فقه و بلکه در توضیح المسائلها می بینیم که کافر نجس است! و لذا آیا از لحاظ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز، نمی باید به نقد و بررسی و تحقیق مارکسیسم و کمونیسم هم بپردازیم؟ مثلاً بنده ی حقیر دیدم که امانوئل ماکرون اولاً می گوید که اگناستیک یا منکر وجود خدا هم هست و اما فلسفه هم خوانده است و حتی با پاول ریکور هم همکاری کرده است. پس همین است که به پیغمبر صلوات الله علیه و آله الطاهرین هم توهین کرده است؟ یعنی همین است که می فرمایند از کوزه ی این بچه آب نخورید چرا که پدرش فلسفه می داند دیگر!

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که بالاخره اگر قرار هم می بود که برای اینکه ما خدا را روزی ملاقات کنیم، آیا سوال اینجا است که برو بابا؛ کدام خدا؟ خدایی اصلا وجود ندارد! یا آیا سوال این است که برای یافتن جواب این سوال باید بروید سراغ امپراتوری که در شهری ممنوع است و باید آنقدر گشت تا آن شهر را پیدا کرد؟ یا اینکه خیر؛ باید آنقدر تزکیه ی نفس کرد تا بالاخره بتوان به حرم مسجد الحرام راه یافت و خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را آنجا یافت؟ به قول آرن وال، لطفاً خدای اصل کاری برخیزد! یعنی آیا مسئله این است که خدا باید برخیزد و بایستد، یا باید از طریق پیغمبرش صل الله علیه  آله و سلم امام او یعنی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز شناخت؟ یا لااقل بهتر نیست حتی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بپردازیم و نماز خود را نیز اقامه کنیم و مرجع تقلید خود را نیز بیابیم تا ببینیم بالاخره اصلا مسئله چیست؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 

 وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿الفرقان: ٣٠﴾

 

179- و منه: علی بن الحسن، عن محمد بن الحسین الکوفی، عن محمد بن علی بن زکریا، عن عبد اللّه بن الضحاک، عن هشام بن محمد، عن عبد الرّحمن، عن عاصم بن عمر [2]، عن محمود بن لبید قال:

لمّا قبض رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) کانت فاطمة (علیها السلام) تأتی قبور الشهداء، و تأتی قبر حمزة و تبکی هناک.

فلمّا کان فی بعض الأیام أتیت قبر حمزة فوجدتها (صلوات اللّه علیها) تبکی هناک فأمهلتها حتى سکتت‌ [3]، فأتیتها و سلّمت علیها و قلت: یا سیدة النسوان قد و اللّه قطّعت نیاط قلبی من بکائک.

فقالت: یا أبا عمر [4]، لحقّ‌ [5] لی البکاء، فلقد اصبت بخیر الآباء رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) وا شوقاه إلى رسول اللّه.

ثمّ أنشأت (علیها السلام) تقول:

إذا مات یوما میّت قلّ ذکره‌ * * * و ذکر أبی مذ مات و اللّه أکثر

قلت: یا سیدتی إنی سائلک عن مسألة تتلجلج فی صدری؟ قالت: سل.

قلت: هل نصّ رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) قبل‌ [6] وفاته على علیّ (علیه السلام) بالإمامة؟

قالت: وا عجباه أنسیتم یوم غدیر خم؟!

قلت: قد کان ذلک، و لکن أخبرینی بما أسرّ [7] إلیک.

قالت: اشهد اللّه تعالى لقد سمعته یقول: علی خیر من أخلّفه فیکم، و هو الإمام و الخلیفة بعدی، و سبطای و تسعة من صلب الحسین أئمة أبرار، لئن اتّبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم إلى یوم القیامة.

قلت: یا سیدتی فما باله قعد عن حقّه؟

قالت: یا أبا عمر لقد قال رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله):

مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى و لا تأتی‌ [1]، أو قالت: مثل علیّ.

ثم قالت: أما و اللّه لو ترکوا الحق على أهله و اتّبعوا عترة نبیّه لما اختلف فی اللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف، و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، [و] لکن قدّموا من أخّره اللّه، و أخّروا من قدّمه اللّه، حتى إذا ألحدوا المبعوث و أودعوه‌ [2] الجدث المجدوث‌ [3]، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبا لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و ربّک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیرة» [4]؟ بل سمعوا، و لکنهم کما قال اللّه سبحانه «فانّها لا تعمى الأبصار و لکن تعمى القلوب الّتی فی الصّدور» [5] هیهات بسطوا فی الدنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعسا لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذ بک یا رب من الحور [6] بعد الکور. [7]

 

عوالم العلم و المعارف، شیخ عبدالله بحرانی اصفهانی، جلد 1، صص 197-199

http://lib.eshia.ir/86805/1/197

بحار الانوار، جلد 36، صص 352-354

http://lib.eshia.ir/71860/36/352

 

محمودبن لبید می گوید: از فاطمه (س) درباره حق علی (ع) و کوتاه آمدن ایشان از آن حق، سؤال کردم، فرمود:

- ای ابا عمرو، رسول خدا (ص) فرمود:

«مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ، اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی»؛

«امام همچون کعبه است که باید به سویش حرکت کنند، نه این که او به جانب مردم رود. به خدا سوگند اگر می گذاشتند که حق بر مدار خود بچرخد، و آن را برای اهلش باقی می نهادند، و از خاندان محمد (ص) پیروی می کردند، هیچ گاه دو نفر یافت نمی شدند که درباره خدای تعالی به اختلاف پردازند، و این روش از گذشتگان برای آیندگان به ارث می رسید و آیندگان آن را به میراث می بردند، که قائم ما (عج) که نهمین فرزند حسین (ع) است، قیام می کرد.[1]

پی نوشت ها

[1] . عوالم المعارف، ج 11، ص 228.

https://hawzah.net/fa/goharenab/View/49978/

 

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

صبحی داشتم به دعای ندبه از صدا و سیما گوش می کردم که مداح اهل بیت فرمودند مثل امام مثل کعبه؛ و در جستجو به این متون از عوالم العلم و المعارف و بحار رسیدم! در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف دو دیدگاه دوگانه ی افراطی و تفریطی می توانند وجود داشته باشند که مَثَلش مِثلِ این است که در مورد ولی فقیه مد ظله العالی این شبه ها ایراد شوند که مگر ما باید منع شویم از سرمایه داری؟ یا اینکه آیا مگر ما مارکسیست یا کمونیست هستیم؟ یعنی بعضی تا این حد پیش می روند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را همچون دیکتاتوری شاهنشاهی و فرعونی مپندارند یا اینکه برعکس او را بلکه یک سوسیالیست یا مارکسیست یا کمونیست هم یحتمل می پندارند!

 وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿الفرقان: ٣٠﴾

 

179- و منه: علی بن الحسن، عن محمد بن الحسین الکوفی، عن محمد بن علی بن زکریا، عن عبد اللّه بن الضحاک، عن هشام بن محمد، عن عبد الرّحمن، عن عاصم بن عمر [2]، عن محمود بن لبید قال:

لمّا قبض رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) کانت فاطمة (علیها السلام) تأتی قبور الشهداء، و تأتی قبر حمزة و تبکی هناک.

فلمّا کان فی بعض الأیام أتیت قبر حمزة فوجدتها (صلوات اللّه علیها) تبکی هناک فأمهلتها حتى سکتت‌ [3]، فأتیتها و سلّمت علیها و قلت: یا سیدة النسوان قد و اللّه قطّعت نیاط قلبی من بکائک.

فقالت: یا أبا عمر [4]، لحقّ‌ [5] لی البکاء، فلقد اصبت بخیر الآباء رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) وا شوقاه إلى رسول اللّه.

ثمّ أنشأت (علیها السلام) تقول:

إذا مات یوما میّت قلّ ذکره‌ * * * و ذکر أبی مذ مات و اللّه أکثر

قلت: یا سیدتی إنی سائلک عن مسألة تتلجلج فی صدری؟ قالت: سل.

قلت: هل نصّ رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) قبل‌ [6] وفاته على علیّ (علیه السلام) بالإمامة؟

قالت: وا عجباه أنسیتم یوم غدیر خم؟!

قلت: قد کان ذلک، و لکن أخبرینی بما أسرّ [7] إلیک.

قالت: اشهد اللّه تعالى لقد سمعته یقول: علی خیر من أخلّفه فیکم، و هو الإمام و الخلیفة بعدی، و سبطای و تسعة من صلب الحسین أئمة أبرار، لئن اتّبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم إلى یوم القیامة.

قلت: یا سیدتی فما باله قعد عن حقّه؟

قالت: یا أبا عمر لقد قال رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله):

مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتى و لا تأتی‌ [1]، أو قالت: مثل علیّ.

ثم قالت: أما و اللّه لو ترکوا الحق على أهله و اتّبعوا عترة نبیّه لما اختلف فی اللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف، و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، [و] لکن قدّموا من أخّره اللّه، و أخّروا من قدّمه اللّه، حتى إذا ألحدوا المبعوث و أودعوه‌ [2] الجدث المجدوث‌ [3]، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبا لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و ربّک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیرة» [4]؟ بل سمعوا، و لکنهم کما قال اللّه سبحانه «فانّها لا تعمى الأبصار و لکن تعمى القلوب الّتی فی الصّدور» [5] هیهات بسطوا فی الدنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعسا لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذ بک یا رب من الحور [6] بعد الکور. [7]

 

عوالم العلم و المعارف، شیخ عبدالله بحرانی اصفهانی، جلد 1، صص 197-199

http://lib.eshia.ir/86805/1/197

بحار الانوار، جلد 36، صص 352-354

http://lib.eshia.ir/71860/36/352

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

پیام رهبر انقلاب اسلامی خطاب به جوانان فرانسه در پی اقدام توهین‌آمیز رئیس‌جمهور فرانسه درباره پیامبر اعظم(ص)

اظهارات امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در تأیید کاریکاتور توهین‌آمیز به پیامبر اسلام صلوات‌الله‌علیه‌وآله، باعث خشم مسلمانان در سرتاسر جهان شده است. به همین علت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی خطاب به جوانان فرانسوی پیامی کوتاه صادر کردند. متن این پیام که به زبان فرانسوی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، به شرح زیر است:


بسمه تعالی

جوانان فرانسه !
از رئیس جمهور خود بپرسید: چرا از اهانت به پیامبر خدا حمایت می‌کند و آن را آزادی بیان می‌شمارد؟ آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهره‌های درخشان و مقدس؟ آیا این کار احمقانه، توهین به شعور ملتی نیست که او را به ریاست خود انتخاب کرده است؟
سوال بعدی این است که چرا تردید در هولوکاست جرم است؟ و اگر کسی چیزی در این‌باره نوشت باید به زندان برود، اما اهانت به پیامبر آزاد است؟

سیّدعلی خامنه‌ای
۷ آبان ۱۳۹۹

 

https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=46730

https://french.khamenei.ir/news/12425

Pourquoi l’offense au Prophète de l’Islam est un acte permis, mais douter au sujet de l’holocauste est un crime ?

28/10/2020

Suite aux récentes offenses ignominieuses faites en France à l’égard du Grand Prophète de l’Islam, et au soutien complet qu’ont réservé le Président et l’administration de ce pays à ces actes malveillants, et ce, au nom de « la liberté d’expression », et aussi, en raison du rôle de ce gouvernement dans la propagation de l’islamophobie, l’honorable Ayatollah Khamenei, Guide suprême de la Révolution islamique d’Iran, a émis un message à l’adresse des Jeunes de France, en y posant quelques questions importantes. Suit ci-dessous le texte intégral du message de son Eminence :

     

 

« Au nom de Dieu

Jeunes de France !

Posez cette question à votre Président : pourquoi il soutient l'offense au Prophète de Dieu, tout en la considérant comme la liberté d’expression ? Est-ce que la liberté d'expression veut dire insulter et offenser, et ce, les personnalités éminentes et sacrées ?

Cet acte stupide n’est-il pas une offense à la conscience d’une nation qui l’a élu comme son président ?!

La question suivante est : pourquoi alors douter au sujet de l’holocauste est considéré comme un crime ? Et pourquoi celui qui écrit sur ce sujet doit être condamné à la prison, tandis que l’offense au Prophète est un acte permis ?!

Sayed Ali Khamenei

28 octobre 2020 »

فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿العادیات: ٢﴾

 

1. قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَیْخًا کَبِیرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَکَانَهُ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ ﴿یوسف: ٧٨﴾

2. فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّـهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ ﴿یوسف: ٨٨﴾

 

 

یکی از عجیبترین مواردی که مسئله از نوع صفر به بینهایت است، مسئله ی عزیزی حضرت یوسف علیه السلام است که قبل از اینکه عزیز مصر می شود برادرانش او را به چاه می افکنند و همسر عزیز مصر چطور با او رفتار می کند و او را به زندان می افکنند و بعد از عزیزی مصر چطور همسر عزیز مصر که حتی همسر عزیز مصری دیگر بوده است دوباره همسر این یکی عزیز مصر هم می شود و برادرانش و بلکه پدرش نزد او می آیند و مورد علاقه ی فرعون مصر نیز واقع می شود چرا که درست تعبیر خواب او را می فرماید.

حالا شما کاردینالیته و بلکه آیت اللهی حضرت بقیت الله الاعظم را سعی کنید بعد از اینکه از غیبت کبری بیرون می آیند حتی المقدور سعی بفرمایید ببینید می شود اصلا حساب و کتاب کرد؟ الله اکبر. آیا این آیت اللهی اصلا به شمارش در خواهد آمد؟ این چطور انقلاب اندر انقلاب اندر انقلابی... خواهد بود؛ و الله اعلم! بنده ی حقیر از این به بعد اگر خواستم چیزی عرض کنم یحتمل باید طرف را ببرم یک گوشه ای به او بگویم این! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿العادیات: ٢﴾

 

اینکه بفرمایید هتاکیها و هتک حرمتها فقط از بعضی مثل رئیس جمهور فرانسه است که ممکن است بر زبان یا قلم جاری شود، این یک نکته ای است که یحتمل بشود تشبیه اش کرد به اینکه بفرمایید همه ی صدا و سیماهای کشورهای جهان همه و همه هتک حرمت مرا می کنند و بلکه توطئه ای در کار هم هست. و این هم که خوب نمی شود مگر در فیلمی مثل 1984 جورج اورول! اما اینجا یک نکته ای دیگر هم نهفته است که مربوط است به اینکه هر کسی نیز به هر علتی ممکن است یک جنون آنی به او دست دهد که دیگر کنترلش دست خودش نیست و بلکه حتی شروع کند به حمله کردن با لنگه کفش اش به تلویزیون و حتی با کله نیز برود توی تلویزیون که تصویر مورد نظرش را نیز بشکند و خورد کند! خوب این را دیگر می فرمایند که جنونی است آنی.

اما یک وقت دیگری هم هست که می فرمایند که شما در یک جنونی دوگانه واقع شده اید که یکی را خوب و دیگری را بد می دانید و می خواهید بین این شر و خوب کسی را در نوساناتش تا چه حدودی آیا بیاندازید؟!!! حالا به خوب و بد این کار هم کاری نداریم. ولی به هر حال حکومتی می تواند هم از این دوگانگیها استفاده های مورد علاقه اش را تا می تواند ببرد و در جهتی هم که به نفع او است. حالا مثلاً گوگل را هم به عنوان جستجوگر داریم که می توانید از آن هم بهره ها بگیرید! این را دیگر نمی فرمایند که طرف مارکسیست است که دارد این کار را می کند هر چند که مارکسیستها و کمونیستها هم یحتمل از این ترفندهای تز و آنتی تزی بهره ها بگیرند.

ولی یک جاهایی هم هستند که شما بدنبال علت العلل و مسبب الاسباب هستید که مثلاً صدا و سیمایی را که بر علیه شما است را چطور برای خود حتی منفعت آمیز هم کنید آنطور که اگر بر صدا و سیما قدرت یابید چنین هم خواهد شد. البته بهتر است مثل قطبزاده هم عمل نفرمایید. عرض این حقیر چیست؟ 

مسئله این است که در الله اکبر و تکبیر آمده است که علت العلل و مسبب الاسباب به وصف نیاید هر چقدر هم بخواهیم آنرا وصفش کنیم. ممکن است یک جرقه ای جایی می زند و نوری در فکری شعله ور می شود و امواج الکترومغناطیسی ای بحرکت درمی آیند و بقول معروف انوار روشنفکری  مایه ی وجیزه و عریضه و حاجاتی هم شوند بلکه به خود حضرت بقیت الله الاعظم. و اما این معنایش این نیست که ما دیگر علت العلل و مسبب الاسباب و غایت الغایات را یافته ایم و دیگر شده ایم علامه ی دهر. یعنی این مسئله در همان مسئله ی صفر به بینهایتی از طلبگی به مرجع تقلیدی نهفته است که به یک کلمه و دو کلمه هم کارساز نیست. و بلکه برعکس، علت العلل و مسبب الاسباب و غایت الغایات را باید در دو سوی کفه های ترازویی یافت که در یک کفه اگر خیریت مراجع تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی است، در کفه ی دیگر شر نیز می توانند انواع شیاطین جن و انس و لامذهبیها و کفر و شرک و نفاق و ... باشند. خوب، حالا شما توجه بفرمایید که تکلیف طلبه و دانشجو در میان این دو کفه ی صفر به بینهایتی چیست اگر طرف خیر و خوبی و نیکی را نتواند بیابد؟! یحتمل زمین می خورد و باید دوباره بلند شود و یا علی از تو مدد بگوید دیگر! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

آیات 1 - 11، سوره عادیات
سوره عادیات مدنى است و یازده آیه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَ الْعَدِیَتِ ضبْحاً(1)
فَالْمُورِیَتِ قَدْحاً(2)
فَالمُْغِیرَتِ صبْحاً(3)
فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً(4)
فَوَسطنَ بِهِ جَمْعاً(5)
إِنَّ الانسنَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ(6)
وَ إِنَّهُ عَلى ذَلِک لَشهِیدٌ(7)
وَ إِنَّهُ لِحُب الْخَیرِ لَشدِیدٌ(8)
* أَ فَلا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثرَ مَا فى الْقُبُورِ(9)
وَ حُصلَ مَا فى الصدُورِ(10)
إِنَّ رَبهُم بهِمْ یَوْمَئذٍ لَّخَبِیرُ(11)

ترجمه آیات
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
قسم به اسبانى که (سواران در جهاد کفار تاختند تا جایى که ) نفسشان به شماره افتاد (1).
و در تاختن از سم ستوران بر سنگ آتش افروختند (2).
و (بر دشمن شب یخون زدند تا) صبحگاهان آنها را به غارت گرفتند (3).
و گرد و غبار (از دیار کفار) بر انگیختند (4).
و سپاه دشمن را همه در میان گرفتند (5).
که انسان نسبت به پروردگارش کافر نعمت و ناسپاس است (6).
و خود او نیز بر این ناسپاسى البته گواهى خواهد داد (7).
و هم او بر حب مال دنیا سخت فریفته و بخیل است (8).
آیا نمى داند که روزى (براى جزاى نیک و بد اعمال ) از قبرها بر انگیخته مى شود؟ (9).
و آنچه در دلها (از نیک و بد پنهان است همه را پدیدار مى سازد (10).
محققا آن روز پروردگار بر (نیک و بد) کردارشان کاملا آگاه هست (و به ثواب و عقابشان مى رساند) (11).

بیان آیات
این سوره در باره ناسپاسى انسان و کفران نعمت هاى پروردگارش و حب شدیدش نسبت به خیر سخن مى گوید، و نتیجه مى گیرد با اینکه دوستدار خیر خلق شد، و با اینکه خیر را تشخیص مى دهد، اگر انجام ندهد حجتى بر خدا ندارد، بلکه خدا بر او حجت دارد، و به زودى به حسابش مى رسند.
و این سوره به شهادت سوگندهاى اولش در مدینه نازل شده ، چون یکى از آن سوگندها جمله ((و العادیات ضبحا...)) است ، که ظاهرش به بیانى که مى آید این است که مراد از آن اسبان سربازان و مجاهدین در جنگ است ، و همه مى دانیم که جنگهاى اسلامى در مدینه واقع شده ، و اصولا مساله جهاد بعد از هجرت تشریع شد، روایاتى هم که از طرق شیعه از ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) رسیده مؤ ید این نظریه است ، چون در آن روایات آمده که این سوره در باره على (علیه السلام ) نازل شده ، آن زمانى که به غزوه ذات السلاسل رفته بود. و نیز بعضى از روایات وارده از طرق اهل سنت آن را تاءیید مى کند، که ان شاء اللّه در بحث روایتى آینده به آن روایات اشاره مى شود.
وجوهى که درباره مراد از سوگندهاى : ((والعادیات ضبحا...)) گفته شده و بیان اینکه این قسم ها به سوارگان رزمنده است
وَ الْعَدِیَتِ ضبْحاً

کلمه ((عادیات )) از مصدر ((عدو)) است ، که به معناى دویدن به سرعت است ، و کلمه ((ضبح )) به معناى صوتى است که از نفس ‌ نفس زدن اسبان در حین دویدن شنیده مى شود، و آنچه معهود در ذهن همه و معروف در بین اهل لسان است ، این است که این کلمه در خصوص اسبان بکار مى رود، هر چند که بعضى ادعا کرده اند که این صدا براى بسیارى حیوانات دیگر نیز دست مى دهد، و به هر حال معناى آیه این است که : سوگند مى خورم به اسبان تیزتک ، که نفس نفس ‌ مى زنند.
ولى بعضى گفته اند: مراد از آن شتران حاجیان است ، که صاحبان خود را در روز عید قربان از مشعر به منى مى برند.

بعضى دیگر گفته اند: مراد شتران سربازان و جنگجویان در راه خدا است .
ولى صفاتى که در آیات بعدى براى عادیات ذکر کرده با این دو قول که عادیات را به شتران معنا کرده اند نمى سازد.
فَالْمُورِیَتِ قَدْحاً

کلمه ((موریات )) جمع اسم فاعل از مصدر ((ایراء)) است ، که به معناى برون کردن آتش (از سنگ چخماق ) است ، و کلمه ((قدح )) به معناى زدن به ضرب است وقتى گفته مى شود: ((قدح فاورى )) معنایش این است سنگ و چخماق را به هم کوبید، و جرقه بیرون آورد. و منظور از اینکه اسبان عادیات را توصیف کرده به ((موریات قدحا)) این است که این اسبان در هنگام دویدن در زمین سنگزار جرقه هایى از برخورد نعلهایشان به سنگ زمین بیرون مى جهد.
ولى بعضى ها گفته اند: مراد از ((ایراء)) مکر جنگندگان در میدان جنگ است
بعضى دیگر گفته اند: منظور آتش افروختن است .
بعضى دیگر گفته اند: منظور زبان مردان است که آتشها مى افروزد، و با پاره سخنان سخت و ناهنجار خود فتنه ها مى انگیزند، لیکن این اقوال سخنانى ضعیف است .

...

بحث روائى
(روایتى راجع به نزول سوره عادیات درباره نبرد امیرالمؤ منین (علیه السلام ) در جنگ ذات السلاسل ، و روایتى دیگر)
در مجمع البیان ، است که : گویند رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) لشکرى به سوى قبیله اى از کنانه گسیل داشت ، و منذر بن عمرو انصارى یکى از نقباء را سرپرست آنان کرد، لشکر به طرف آن قبیله روان شد، و مراجعتش طول کشید، منافقان گفتند همه آنان کشته شدند، خداى تعالى سوره مورد بحث را نازل کرد، و خبر داد که ((و العادیات ضبحا)) - نقل از مقاتل .
بعضى دیگر گفته اند: این سوره وقتى نازل شد که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) على (علیه السلام ) را به جنگ ذات السلاسل فرستاد، و على (علیه السلام ) لشکر دشمن را شکست داده بود، و این بعد از چند نوبت اعزام لشکر واقع شد که رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم ) بسرکردگى غیر على (علیه السلام ) فرستاده بود، آنها نتوانستند کارى صورت دهند و هر یک لشکر را دچار شکست نموده ، نزد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) برگشتند، این قصه در حدیثى طولانى از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده .
آنگاه فرموده : و از این جهت آن را ذات السلاسل خوانده اند که آن جناب شکست فاحشى به ایشان داده و عده اى را کشت و جمعى را اسیر نموده ، اسیران را در طناب آنچنان به هم بست که گویى در کنده و زنجیرند.
و وقتى این سوره نازل شد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) از خانه به میان مردم آمد و نماز صبح را خواند و در نماز همین سوره را تلاوت کرد، بعد از آنکه نمازش تمام شد اصحابش عرضه داشتند: ما این سوره را نشنیده بودیم ، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) فرمود: بله على بر دشمنانش ظفر یافت و خداى تعالى این سوره را فرستاد، و جبرئیل امشب با آوردن آن ، فتح على را به من مژده داد، چند روز بیشتر نگذشت که على (علیه السلام ) با غنائم و اسیران برسید.

http://lib.eshia.ir/50081/20/593

 

( بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَالْعادِیاتِ ضَبْحاً (١) فَالْمُورِیاتِ 

قَدْحاً (٢) فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً (٣) فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً (٤) فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً (٥) إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ (٦) وَإِنَّهُ عَلى ذلِکَ لَشَهِیدٌ (٧) وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ (٨) أَفَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ (٩) وَحُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ (١٠) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ (١١) ).

( بیان )

تذکر السورة کفران الإنسان لنعم ربه وحبه الشدید للخیر عن علم منه به وهو حجة علیه وسیحاسب على ذلک.

والسورة مدنیة بشهادة ما فی صدرها من الإقسام بمثل قوله : « وَالْعادِیاتِ ضَبْحاً » إلخ الظاهر فی خیل الغزاة المجاهدین على ما سیجیء ، وإنما شرع الجهاد بعد الهجرة ویؤید ذلک ما ورد من طرق الشیعة عن أئمة أهل البیت علیه‌السلام أن السورة نزلت فی علی علیه‌السلام وسریته فی غزوة ذات السلاسل ، ویؤیده أیضا بعض الروایات من طرق أهل السنة على ما سنشیر إلیه فی البحث الروائی التالی إن شاء الله.

قوله تعالى : « وَالْعادِیاتِ ضَبْحاً » العادیات من العدو وهو الجری بسرعة والضبح صوت أنفاس الخیل عند عدوها وهو المعهود المعروف من الخیل وإن ادعی أنه یعرض لکثیر من الحیوان غیرها ، والمعنى أقسم بالخیل اللاتی یعدون یضبحن ضبحا.

وقیل : المراد بها إبل الحاج فی ارتفاعها برکبانها من الجمع إلى منى یوم النحر ، وقیل : إبل الغزاة ، وما فی الآیات التالیة من الصفات لا یلائم کون الإبل هو المراد بالعادیات.

قوله تعالى : « فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً » الإیراء إخراج النار والقدح الضرب والصک المعروف یقال : قدح فأورى إذا أخرج النار بالقدح ، والمراد بها الخیل تخرج النار بحوافرها إذا عدت على الحجارة والأرض المحصبة.

وقیل : المراد بالإیراء مکر الرجال فی الحرب ، وقیل : إیقادهم النار ، وقیل : الموریات ألسنة الرجال توری النار من عظیم ما تتکلم به ، وهی وجوه ظاهرة الضعف.

فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿العادیات: ٢﴾

 

 

داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌
که‌ کُند مادرِ تو با من‌ جنگ

 

هر کُجا بیندم‌ از دور کُند
چهره‌ پر چین‌ و جبین‌ پُر آژنگ

 

با نگاهِ غضب‌ آلود زند
بر دلِ نازکِ‌ من‌ تیرِ‌ خدنگ

 

مادرِ سنگ‌دلت‌ تا زنده‌ست‌
شهد در کامِ من‌ و توست‌ شَرنگ

 

نشوم‌ یکدل‌ و یکرنگ‌ تو را
تا نسازی‌ دلِ او از خون‌ رنگ

 

گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌
باید این‌ ساعت‌ بی‌خوف و درنگ

 

روی‌ و سینۀ تنگش‌ بدری‌
دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌ سینۀ‌ تنگ

 

گرم‌ و خونین‌ به‌ منش‌ باز آری‌
تا بَرد ز آینۀ‌ قلبم‌ زنگ

 

عاشقِ بی‌خرد ناهنجار
نه،‌ بل‌ آن‌ فاسقِ بی‌عصمت‌ و ننگ

حُرمتِ مادری‌ از یاد ببُرد
خیره‌ از باده‌ و دیوانه‌ ز بنگ

 

رفت‌ و مادر را افکند به‌ خاک‌
سینه‌ بدرید و دل‌ آورد به‌ چنگ

قصدِ سرمنزلِ‌ معشوق‌ نمود
دلِ مادر به‌ کفش‌ چون‌ نارنگ

 

از قضا خورد دمِ در به‌ زمین‌
و اندکی‌ سُوده‌ شد او را آرنگ

 

وان‌ دل‌ گرم‌ که‌ جان‌ داشت‌ هنوز
اوفتاد از کف‌ آن‌ بی‌فرهنگ

 

از زمین‌ باز چو برخاست‌ نمود
پی‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ

 

دید کز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌
آید آهسته‌ برون‌ این‌ آهنگ:

 

«آه‌ دست‌ پسرم‌ یافت‌ خراش‌
آه‌ پای‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ»

 

ایرج میرزا

 

گویند مرا چو زاد مادر

پستان به دهان گرفتن آموخت

 

شبها بر گاهواره ی من

بیدار نشست و خفتن آموخت

 

دستم بگرفت و پا به پا برد

تا شیوه ی راه رفتن آموخت

 

یک حرف و دو حرف بر زبانم

الفاظ نهاد و گفتن آموخت

 

لبخند نهاد بر لب من

بر غنچه ی گل شکفتن آموخت

 

پس هستی من ز هستی اوست

تا هستم و هست دارمش دوست

 

ایرج میرزا

فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿العادیات: ٢﴾

 

راستی شعرهایی که در نظرات قبل آمد از پروین اعتصامی یکی به اسم آرزوی مادر است که می فرماید جهاندیده کشاورزی به دشتی و دیگر آرزوی پراوز است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿العادیات: ٢﴾

 

https://en.wikipedia.org/wiki/Frederick_Banting

https://en.wikipedia.org/wiki/Tommy_Douglas

https://en.wikipedia.org/wiki/Terry_Fox

https://en.wikipedia.org/wiki/Pierre_Trudeau

فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿العادیات: ٢﴾

 

جهاندیده کشاورزی بدشتی

بعمری داشتی زرعی و کشتی

بوقت غله، خرمن توده کردی

دل از تیمار کار آسوده کردی

ستمها میکشید از باد و از خاک

که تا از کاه میشد گندمش پاک

جفا از آب و گل میدید بسیار

که تا یک روز می انباشت انبار

سخنها داشت با هر خاک و بادی

بهنگام شیاری و حصاری

سحرگاهی هوا شد سرد زانسان

که از سرما بخود لرزید دهقان

پدید آورد خاشاکی و خاری

شکست از تاک پیری شاخساری

نهاد آن هیمه را نزدیک خرمن

فروزینه زد، آتش کرد روشن

چو آتش دود کرد و شعله سر داد

بناگه طائری آواز در داد

که ای برداشته سود از یکی شصت

درین خرمن مرا هم حاصلی هست

نشاید کآتش اینجا برفروزی

مبادا خانمانی را بسوزی

بسوزد گر کسی این آشیانرا

چنان دانم که میسوزد جهان را

اگر برقی بما زین آذر افتد

حساب ما برون زین دفتر افتد

بسی جستم بشوق از حلقه و بند

که خواهم داشت روزی مرغکی چند

هنوز آن ساعت فرخنده دور است

هنوز این لانه بی بانگ سرور است

ترا زین شاخ آنکو داد باری

مرا آموخت شوق انتظاری

بهر گامی که پوئی کامجوئیست

نهفته، هر دلی را آرزوئیست

توانی بخش، جان ناتوان را

که بیم ناتوانیهاست جان را

 

اتاق شماره 22 کمی شیب داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند: بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم سرّ عورت و با دست دیگرم خوکار را گرفته بودم. از زور سرما دندانهایم به هم می سایید. از دماغ و دهانم بخار بلند می شد. دست و بدنم می لرزید. نمی توانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده به مغز استخوانم رسیده بود. با لرز و بریده بریده گفتم: نمی توانم بنویسم.

 

خاطرات عزت شاهی، تدوین و تحقیق: محسن کاظمی، انتشارات سوره مهر، 1385

 

بنده ی حقیر آقای عزت شاهی را مدتها پیش در مسجد امیر المومنین بعد از سخنرانی اش ملاقات کردم و کتابش را هم خریدم و در تصاویر صدا و سیما نیز چندین بار در رابطه با وقایع قبل از انقلاب او را دیده ام. حالا فقط می ماند بنشینم و کتابش را از اول تا آخر بخوانم! شرح حالی از او در ویکی پدیا نیز هست. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿العادیات: ٢﴾

 

 

کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز

بجرئت کرد روزی بال و پر باز

پرید از شاخکی بر شاخساری

گذشت از بامکی بر جو کناری

نمودش بسکه دور آن راه نزدیک

شدش گیتی به پیش چشم تاریک

ز وحشت سست شد بر جای ناگاه

ز رنج خستگی درماند در راه

گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد

گه از تشویش سر در زیر پر کرد

نه فکرش با قضا دمساز گشتن

نه‌اش نیروی زان ره بازگشتن

نه گفتی کان حوادث را چه نامست

نه راه لانه دانستی کدامست

نه چون هر شب حدیث آب و دانی

نه از خواب خوشی نام و نشانی

فتاد از پای و کرد از عجز فریاد

ز شاخی مادرش آواز در داد

کزینسان است رسم خودپسندی

چنین افتند مستان از بلندی

بدن خردی نیاید از تو کاری

به پشت عقل باید بردباری

ترا پرواز بس زودست و دشوار

ز نو کاران که خواهد کار بسیار

بیاموزندت این جرئت مه و سال

همت نیرو فزایند، هم پر و بال

هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است

هنوز از چرخ، بیم دستبرد است

هنوزت نیست پای برزن و بام

هنوزت نوبت خواب است و آرام

هنوزت انده بند و قفس نیست

بجز بازیچه، طفلان را هوس نیست

نگردد پخته کس با فکر خامی

نپوید راه هستی را به گامی

ترا توش هنر میباید اندوخت

حدیث زندگی میباید آموخت

بباید هر دو پا محکم نهادن

از آن پس، فکر بر پای ایستادن

پریدن بی پر تدبیر، مستی است

جهان را گه بلندی، گاه پستی است

به پستی در، دچار گیر و داریم

ببالا، چنگ شاهین را شکاریم

من اینجا چون نگهبانم و تو چون گنج

ترا آسودگی باید، مرا رنج

تو هم روزی روی زین خانه بیرون

ببینی سحربازیهای گردون

از این آرامگه وقتی کنی یاد

که آبش برده خاک و باد بنیاد

نه‌ای تا زاشیان امن دلتنگ

نه از چوبت گزند آید، نه از سنگ

مرا در دامها بسیار بستند

ز بالم کودکان پرها شکستند

گه از دیوار سنگ آمد گه از در

گهم سرپنجه خونین شد گهی سر

نگشت آسایشم یک لحظه دمساز

گهی از گربه ترسیدم، گه از باز

هجوم فتنه‌های آسمانی

مرا آموخت علم زندگانی

نگردد شاخک بی بن برومند

ز تو سعی و عمل باید، ز من پند

 

 

یقیناً دوگانگیهایی مثل انقلاب و ضد انقلاب با دوگانگیهایی از نوع هتک حرمت و افشاگری از یک طرف و خریدن آبرو برای انقلاب از طرفی دیگر تفاوتها دارند آنطور که یحتمل بعضیها مدعی می شوند.

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَالْعادِیاتِ ضَبْحاً (١) فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً (٢) فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً (٣) فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً (٤) فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً (٥) إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ (٦) وَإِنَّهُ عَلى ذلِکَ لَشَهِیدٌ (٧) وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ (٨) أَفَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ (٩) وَحُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ (١٠) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ (١١)

 

باز ضد پدآفند غیر عامل ظبق معمول برعکس عمل کرده و چطوری هکم کرد و هر چه نوشتم پاک شد دود شد رفت به هوا! داشتم عرض می کردم که چطور انقلاب جهانی مهدویت یوسف زهرا علیهم السلام حضرت بقیت الله الاعظم یک انقلاب یقیناً جهانی است که محصور به بوسنیاهرزگوینیا و میانمار و بحرین و لبنان و فلسطین و مصر و یمن و عراق و افغانستان و پاکستان و هند و چین و روسیه و آمریکا و اروپا و استرالیا و آفریقا هم نیست. همه پاک شد و بنده ی حقیر هم الآن که نزدیک اذان است دیگر حوصله ام نمی آید دوباره همه را بنویسم و یحتمل هم دیگر نخواهم نوشت! این اینترنت و اینها دارند خیلی اسپوکی spooky و جنی و عجیب و غریب می شوند!  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّـهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّـهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا ﴿النساء: ٣٤﴾

2. قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا ﴿مریم: ٤٦﴾

3. مُسْتَکْبِرِینَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ ﴿المؤمنون: ٦٧﴾

4. وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا ﴿المزمل: ١٠﴾

5. وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ﴿المدثر: ٥﴾

 

کلاً این سایت قرآنی از کار افتاده است:

https://www.ghorany.com/quran.htm

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

1. إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا ﴿الکهف: ٨٤﴾

2. فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿الکهف: ٨٥﴾

3. ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿الکهف: ٨٩﴾

4. ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿الکهف: ٩٢﴾

5. مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّـهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ ﴿الحج: ١٥﴾

 

1. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ ﴿البقرة: ١٦٦﴾

2. أَمْ لَهُم مُّلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبَابِ ﴿ص: ١٠﴾

3. وَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا هَامَانُ ابْنِ لِی صَرْحًا لَّعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ ﴿غافر: ٣٦﴾

4. أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَىٰ إِلَـٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّی لَأَظُنُّهُ کَاذِبًا وَکَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِیلِ وَمَا کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِی تَبَابٍ ﴿غافر: ٣٧﴾

 

 

تسبب بلطفک الاسباب

 

یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ اَلْمَکَارِهِ وَ یَا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ اَلشَّدَائِدِ وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ اَلمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ اَلْفَرَجِ ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ اَلصِّعَابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ اَلْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِقُدْرَتِکَ اَلْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ اَلْأَشْیَاءُ فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ أَنْتَ اَلْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ وَ أَنْتَ اَلْمَفْزَعُ فِی اَلْمُلِمَّاتِ لاَ یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلاَّ مَا دَفَعْتَ وَ لاَ یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلاَّ مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ فَلاَ مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ وَ لاَ صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ وَ لاَ فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ وَ لاَ مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ وَ لاَ مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ وَ لاَ نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اِفْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ اَلْفَرَجِ بِطَوْلِکَ وَ اِکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ اَلْهَمِّ بِحَوْلِکَ وَ أَنِلْنِی حُسْنَ اَلنَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ وَ أَذِقْنِی حَلاَوَةَ اَلصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً وَ اِجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً وَ لاَ تَشْغَلْنِی بِالاِهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ وَ اِسْتِعْمَالِ سُنَنِکَ [سُنَّتِکَ] فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً وَ اِمْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً وَ أَنْتَ اَلْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ یَا ذَا اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ وَ ذَا اَلْمَنِّ اَلْکَرِیمِ فَأَنْتَ قَادِرٌ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

 

 

اللهم صل علی محمد و  آل محمد و عجل فرجهم، یک چاهی هست در جمکران که مردم می توانند حاجات و عریضه های خود را نوشته و بدان چاه بیاندازند. منظور از این چاه این نیست که امام زمان از آن چاه بیرون خواهد آمد چرا که این همان چاهی است که همچون چاهی که حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام را در آن انداختند همانطور هم یحتمل دلوی در آن انداخته خواهد شد و حضرت یوسف زهرا را از آن بیرون خواهند آورد. و حتی مثلاً رئیس پدافند غیر عامل هم آنجا ایستاده است که نکند یک وقت عوامل کدخدا و فرعون و عزیز مصر و بلکه خود برادران حضرت یوسف یحتمل به این سمت میل کنند که حتی کوچکترین آسیبی هم به او ته چاه هم که شده برسانند!

یعنی مرحوم جلال آل احمد می فرمودند که چرا سر چاه زمزم ماموری با اسلحه نیز ایستاده است؟ بعضی یحتمل هم اشکال می کنند که خوب بابا اگر کسی مواظب هم نباشد، یک وقت دیدید مردم یا همدیگر را خوردند یا اینکه حتی اسلحه ی مامور را هم از او گرفتند و کشتندش و انداختندش ته چاه چرا که اصلا مامور مسلح سر چاه زمزم یعنی چه؟

و لذا خیلی هم نمی شود ایراد کرد که چرا بچه بسیجیها و بچه سیدها و اینها یا خیلی پیراهن آمریکایی به تن می کنند چرا که بنده داشتم فکر می کردم که اتفاقاً این پیراهن خودم را هم از آمریکا برایم هدیه آورده اند؛ ولی خوب می شود ایراد هم کرد که بابا خود آمریکاییها پرچم خودشان را دارند می سوزانند و تو حالا روی پیراهنت اسم آمریکا را هم مثلاً داری تبلیغ می کنی؟ اینجا است که یه هو یحتمل دیدید بعضی اشکال کردند که بابا عصای آمریکاییها هم بهتر از کل ایرانیها است! یعنی مثل همین هم هست که به حاجیه خانمی بفرمایید که حاجیه خانم یک چیزیکی به این دختر خانمهای جوانترهایی که چادرشان را بد سر کرده اند یا مویشان بیرون است بفرمایید؛ و خودش هم یک وقت دیدید گفت چی گفتی؟ و همان روسری اش را هم از سرش انداخت! یعنی امر به معروف و نهی از منکر هم بلدی خاصی به هر تقدیر می خواهد که از دست و زبان هر کسی هم بر نمی آید. و اما خوب همانطور هم که گوشزد شده است قبلاً یحتمل مستحضرید که وقتی هتک حرمتها و کل کلها و یکه بدوها شروع هم شد، دیگر انتظاری نداشته باشید که مثلاً لباس روحانیت مانع این هتک حرمتها شوند و بلکه یک وقت دیدید که اصلا یک روحانی است که دارد به روحانی دیگری هتک حرمت هم می کند که نباید هم بکند. و اما می فرمایند چرا که او هم چنین است و ما هم بدتر از او!

ولی به هر تقدیر، موضوع این است که مردم مومنین و مومنات یک افقی را انتظار دارند از لباس روحانیت چرا که همین لباس همان لباس پیغمبر و ائمه ی اطهار هم هست که باید منبر رود و تبلیغ شعائر اسلامی جهانی کند. یک افقی را می طلبد که یحتمل غیر روحانی می تواند انتظار داشته باشد که حتی یک شبه ره صد ساله را بپیماید و همچون شهداء اسلام به لقاء الله بپیوندد یا حتی آنقدر با توجه نماز و روزه و شریعت و فقه اسلام را رعایت کند تا بالاخره روزی نیز به لقاء الله بپیوندد. یعنی این یک افقی است که می تواند هم فرعون و هم عزیز مصر و هم همسر عزیز مصر و هم حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام را به لطف خدا نجات بخشد. عدل الهی را اگر یک ملا و آخوند و خطیب نماز جمعه بتواند درست بر منبر طرح کند، آنگاه به دل همه یحتمل خیلی بچسبد و اگر یک غیر روحانی خیلی خیلی قشنگ هم طرحش کرد و مثلاً مرجع تقلیدی یا حتی خود ولی فقیه مد ظله العالی تصمیم گرفتند که نه دیگر؛ خوب است ما یک عمامه هم بر سر این طلبه بگذاریم و او را هم آخوندش کنیم بلکه کار مسلمین جهان را هم شده یک سر سوزنی راه انداخت. و خوب در این میان یحتمل هتک حرمت هم داشته باشیم. خوب داشته باشیم! این همه امامان ما شهید شدند و در کربلا چه عرباً عرباها که نشد؛ هتک حرمت که دیگر چیزی نیست!

البته این نوع طرح استدلال کردن هم غایتاً غلط است چرا که این همه شهادتها برای این همه هتک حرمتها هم نبوده اند و بلکه برای همین است که آیه ی شریفه می فرماید لعلک باخع؛ بابا کشتی خودت را؛ ولشان کن! آدم بشو نیستند! و اما روح قرآن هم غیر از اینها است!  فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَـٰذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا ﴿الکهف: ٦﴾ لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿الشعراء: ٣﴾. خوب، یحتمل حالا بعضی بخواهند بروند نظریه های بست-کن را در هندسه ی ناجابجایی بیشتر مطالعه هم کنند و حتی بهتر به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بپردازند که یقیناً هم حوصله ی خودش را می طلبد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿العادیات: ٢

 

4.  حضرت علی بن موسی الرضا ( ع ) برادری دارند به نام زید النار .
رفتار این برادر چندان مورد رضایت امام نبود . در وقتی که امام در مرو بودند ، روزی در مجلسی که گروه زیادی شرکت داشتند و سخن می‌گفتند زید نیز در آن مجلس حضور داشت . حضرت در حالی که سخن می‌گفتند متوجه شدند که‌ زید عده‌ای را مخاطب قرار داده دم از مقامات خاندان پیغمبر می‌زند و بطور غرور آمیزی دائما " نحن " " نحن " : " ما چنین . . . ما چنان . . .
" می‌گوید . امام سخن خود را قطع کرده زید را مخاطب ساخته فرمودند : " این سخنان چیست که می‌گویی ؟ ! اگر سخن تو درست باشد و فرزندان‌ رسول خدا وضع استثنائی داشته باشند ، خداوند بدکاران آنها را معذب نکند و عمل نکرده به آنها پاداش دهد ، پس تو از پدرت موسی بن جعفر در نزد خدا گرامی‌تری ، زیرا وی خدا را بندگی کرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو می‌پنداری که بی آنکه بندگی خدا کنی می‌توانی در درجه موسی بن جعفر قرار گیری " .
امام آنگاه رو کردند به حسن بن موسی الوشاء که از علمای کوفه بود و در آن مجلس حضور داشت ، فرمودند : علمای کوفه این آیه را چگونه قرائت می‌کنند : « قال یا نوح انه لیس من‌ اهلک انه عمل غیر صالح »[1] .
وی پاسخ داد : آنان چنین می‌خوانند : انه عمل غیر صالح یعنی او فرزند تو نیست و از نطفه تو نیست ، او فرزند یک مرد زناکار است .
امام فرمود : چنین نیست ، آیه را غلط می‌خوانند و غلط تفسیر می‌کنند [2] ، آیه چنین است : « انه عمل غیر صالح ». یعنی فرزند تو خودش نا صالح‌ است . او واقعا فرزند نوح بود ، او بدان جهت از درگاه خدا رانده شد و غرق شد که شخصا نا صالح بود ، با اینکه فرزند نوح پیغمبر بود .
پس فرزندی و انتساب به پیغمبر و امام سودی ندارد ، عمل صالح لازم است‌ [3] .

 


[1] هود / . 46 [2] معلوم می‌شود در آنوقت مردمی در کوفه پیدا شده بودند که چنین افکار غلطی داشته‌اند و این عده - که البته عددشان زیاد نبوده است - برای‌ اثبات مدعای فاسد خود آیه کریمه قرآن را به نوعی تحریف می‌کرده‌اند ، و امام که از این جریان آگاه بوده است ضمنا از این فرصت استفاده کرده نظر آنها را کوبیده است . [3] بحار الانوار ، ج 10 ( چاپ قدیم ) ص . 65

 

عدل الهی، استاد شهید مطهری، ص 311

http://lib.eshia.ir/50021/1/311

 

بنده ی حقیر اگر برق نرفته بود می گفتم رایانه ام است که هک شده است و لذا چندین بار یا متن است که پاک می شود و یا اصلا صفحات گوگل کروم است یا حالا ریستارت هم که جای خود دارد و ... کانه شما دارید وسط میدان رزم مشق شب می کنید! بگذریم!

بنده یاد این مقاله ای که راجع به نوسانگرهای هارمونیک است افتادم وقتی داشتم از اسباب بازی اینشتن و شهاب باران جباری هم بحث می کردیم:

https://arxiv.org/abs/1608.04744

 

برق که رفت بنده ی حقیر داشتم برای یکی از دوستان عرض می کردم که داستان اسباب بازی اینشتن از چه قرار است؟ البته حال اینکه شما چطور می خواهید هم جرقه ای در سنگی ایجاد کنید را دیگر واردش نشدم ولی یک جورهایی شما می توانید هم از سنگ چخماق نیز الهام بگیرید که چنین چیزی جایز است از برخورد دو چنین سنگی!

ولی مسئله یک وجه خیلی جالبتری هم دارد. یعنی این یک مسئله ی قدیمی می تواند باشد که وقتی شما دارید نوسانسازها یا نوسانگرهای هارمونیک را در نظر می گیرید، شما از چه بلوکهای ساختمانی ای دارید استفاده هم می کنید؟! آیا بلوکهای ساختمانیتان اینجا مثلاً آجرها یا تکه های سنگها هستند؟ آیا بلکه مولوکولها هستند؟ آیا اتمهای تشکیل دهنده ی مولوکولها هستند؟ آیا پرتونها و نوترونهای تشکیل دهنده ی اتمها و الکترونها و پزیترونها و نیوترینوها و فوتونها و ... هستند؟ آیا حتی ذرات زیر اتمی تری نظیر کوارکهای تشکیل دهنده ی پروتونها و نوترونها و لپتونها و دیگر ذرات مدل استاندارد ذرات فیزیک و .... هستند؟ اینها آیا یک حد یقبی هم دارند یا همینطورری می توان ذراتی را در نظر آورد که تشکیل دهنده ی ذراتی دیگرند همانطوری که یحتمل نیز ذراتی را داشته باشیم که تشکیل دهنده ی کوارکها و دیگر ذرات مدل استاندارد ذرات فیزیک نیز باشند و ...

البته ما اینجا نمی خواهیم خیلی وارد این جنبه از بحث شویم، ولی یک مسئله ای که راجع به حدودی که مربوط می شود به نوسانگرهای هارمونیک که بین این ذراتی که ما به عنوان شیمی و فیزیکی بلوکهای ساختمانی خود حساب می کنیم؛ این است که خوب در مورد اسباب بازی اینشتن شما اینطور در نظر بگیرید که یک وقت اگر شهاب باران خیلی دور شود از شهاب هالی آنگاه یحتمل دیگر نتواند هیچ گاه به شهاب هالی مادر برگردد و دوباره ملحق شود آنجایی که مثلاً یخها وا هم رفته اند و جدا شده و دیگر آیا چقدر برگردند یا برنگردند؟ و اما ذرات دیگری هم یحتمل به شهاب هالی بدجوری هم چسبیده اند و او را رها نمی کنند و لذا نوساناتی هم خواهند داشت که یحتمل در حدود خیلی خیلی ناچیز است بر عکس حالت دیگر که نوسانات طول موجشان آنقدر زیاد می شود که به حدود آی آر هم یحتمل دارند می پیوندند.

ولی مسئله را اینجوری اگر در نظر بگیرید یحتمل خیلی هم مسئله برای ما روشن نشود که مثلاً چطور است که کوهی یا شهاب سنگی یک مرتبه جلوی چشم همه ی مشاهده گرها کانه پودر شود و از هم بپاشد؟

و لذا مسئله را اینطور حساب کنید که شما در یک آسیابی هم واقع شده اید و می خواهید گندمها یا جوهای خود را آسیاب کنید و بلکه در سیلو انبار کرده و نگهداری هم کنید. اینجا یحتمل دو سنگ هستند که آسیاب به نوعی یکی را بر علیه دیگری می چرخاند و همین هم باعث می شود که گندم و جو خرد شده و آسیاب شوند و لذا آرد تولید شده را سیلو می کنید. و خوب، اینطوری می توانیمآردهای پودر شده را به نانوایی هم ببریم. و اما برای درست کردن نان هنوز به یک کارهای دیگری از جمله مایه ی خمیر به خمیر زدن نیز داریم تا نان تولید شده قابل خوردن شود. و اما باز هم یحتمل متخصصین دیابت بفرمایند که یک نانهایی هستند که بهتر از نانهای دیگری هم هستند. و الا که دیابت گرفته و باید انسولین هم بزنیم.

عرض بنده ی حقیر این است که یک جاهایی هستند که دانشمندان غرب و شرق و از جمله یحتمل دانشمندان اسلامی نیز تشخیص می دهند که یک نسخه هایی را باید رعایت کرد که یحتمل نمی شود هم گفت خیلی قراردادی هستند و بلکه تا حدودی هم تکوینی اند و الا جوامع دچار فقدان سلامت خواهند شد. و اما اینکه حالا همانطوری که آنتی بیوتیکها تا چه حدودی می توانند کارساز باشند همانطور هم آنچنان که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز در مورد کروناویروس می فرمایند که ما اینجا اسبابی داریم ولی مسبب الاسباب و علت العلل خداوند پروردگار است و باید به او توکل کرد و از او خواست که ما را از این انواع مشکلات خود رهایی بخشد. و اما گاهی اوقات مسئله از کاپیتولاسیون هم بدتر می شود آنجایی که دانشمندان گویی در بین دیگران نمی دانند غیر کوچک کدام است و غیر بزرگ کدام است و اولویتها کدام هستند و بلکه همه چیز می شود اینکه چطور جیب خود را پر کنیم بجای اینکه بیاندیشیم که راه حل مسئله چیست؟ البته اقتصاد مملکت و بلکه اقتصاد جهانی نیز لازم است که بگردد. و اما بنده ی حقیر که اگر می توانستم همین امشب پژوی خود را به عنوان اعتراض به توهینهای رئیس جمهور فرانسه به پیامبر اسلام محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم می فروختم و ماشین غیر فرانسوی می خریدم. و اما همه ی عرض بنده ی حقیر این است که مسئله را باید حتی در سطوح حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز نگریست و از آن دیدگاه وارد شد. یعنی باید سطح دانش ما آنقدر بالا بیاید که همه به دنبال حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بروند و نه اینکه ما بدنبال این باشیم که خوب حالا برای ما نسخه و نسخه هایی هم خیلی پیچیده شده اند و لذا ما چاره ی دیگری هم نداریم که حتی اگر به شرک و نفاق و کفر هم افتادیم؛ خوب بیافتیم! امام المستضعفین را هم نیافتیم، خوب نیابیم! علت العلل و غایت الغایات را یحتمل به احتمال خیلی خیلی قوی اینطوریها نخواهیم یافت که طبیب دوار مورد نظر امیر المومنین علی بن ابیطالب علیهم السلام کدام است و اطباء دیگر هم کدامند؟ و اما این قصه سر درازی هم دارد که ما نمی خواهیم همه ی نکات آنرا اینجا بشکافیم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿العادیات: ٢

 

4.  حضرت علی بن موسی الرضا ( ع ) برادری دارند به نام زید النار .
رفتار این برادر چندان مورد رضایت امام نبود . در وقتی که امام در مرو بودند ، روزی در مجلسی که گروه زیادی شرکت داشتند و سخن می‌گفتند زید نیز در آن مجلس حضور داشت . حضرت در حالی که سخن می‌گفتند متوجه شدند که‌ زید عده‌ای را مخاطب قرار داده دم از مقامات خاندان پیغمبر می‌زند و بطور غرور آمیزی دائما " نحن " " نحن " : " ما چنین . . . ما چنان . . .
" می‌گوید . امام سخن خود را قطع کرده زید را مخاطب ساخته فرمودند : " این سخنان چیست که می‌گویی ؟ ! اگر سخن تو درست باشد و فرزندان‌ رسول خدا وضع استثنائی داشته باشند ، خداوند بدکاران آنها را معذب نکند و عمل نکرده به آنها پاداش دهد ، پس تو از پدرت موسی بن جعفر در نزد خدا گرامی‌تری ، زیرا وی خدا را بندگی کرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو می‌پنداری که بی آنکه بندگی خدا کنی می‌توانی در درجه موسی بن جعفر قرار گیری " .
امام آنگاه رو کردند به حسن بن موسی الوشاء که از علمای کوفه بود و در آن مجلس حضور داشت ، فرمودند : علمای کوفه این آیه را چگونه قرائت می‌کنند : « قال یا نوح انه لیس من‌ اهلک انه عمل غیر صالح »[1] .
وی پاسخ داد : آنان چنین می‌خوانند : انه عمل غیر صالح یعنی او فرزند تو نیست و از نطفه تو نیست ، او فرزند یک مرد زناکار است .
امام فرمود : چنین نیست ، آیه را غلط می‌خوانند و غلط تفسیر می‌کنند [2] ، آیه چنین است : « انه عمل غیر صالح ». یعنی فرزند تو خودش نا صالح‌ است . او واقعا فرزند نوح بود ، او بدان جهت از درگاه خدا رانده شد و غرق شد که شخصا نا صالح بود ، با اینکه فرزند نوح پیغمبر بود .
پس فرزندی و انتساب به پیغمبر و امام سودی ندارد ، عمل صالح لازم است‌ [3] .

 


[1] هود / . 46 [2] معلوم می‌شود در آنوقت مردمی در کوفه پیدا شده بودند که چنین افکار غلطی داشته‌اند و این عده - که البته عددشان زیاد نبوده است - برای‌ اثبات مدعای فاسد خود آیه کریمه قرآن را به نوعی تحریف می‌کرده‌اند ، و امام که از این جریان آگاه بوده است ضمنا از این فرصت استفاده کرده نظر آنها را کوبیده است . [3] بحار الانوار ، ج 10 ( چاپ قدیم ) ص . 65

 

 

بنده ی حقیر اگر برق نرفته بود می گفتم رایانه ام است که هک شده است و لذا چندین بار یا متن است که پاک می شود و یا اصلا صفحات گوگل کروم است یا حالا ریستارت هم که جای خود دارد و ... کانه شما دارید وسط میدان رزم مشق شب می کنید! بگذریم!

http://old.roshd.ir/Default.aspx?tabid=748&SSOReturnPage=Check&Rand=0

زندگی‌نامه

نام و نام خانوادگی: شهید مصطفی صدر زاده با نام جهادی سید ابراهیم
تاریخ تولد: ۱۹ شهریور ۱۳۶۵
محل تولد: خوزستان، شوشتر
تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴
محل شهادت: حلب سوریه
وضعیت تأهل: متأهل
تعداد فرزندان: دو فرزند
 
 مصطفی صدر زاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش از خاندان جلیله سادات هستند.
مصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن گردید.
ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئت‌های مذهبی، انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند. در دوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، هم‌زمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاس‌ها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی و... برای آنان بودند.
نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶، دختری به نام فاطمه و پسری به نام محمدعلی است.
مصطفی صدر زاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بی‌بی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.

وصیت نامه

بسم رب الشهدای و الصدیقین
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست‌.
سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق ما را انسان خلق کرد.
شکر خدایی را که از میان این‌همه انسان ما را خاکی مقدس به نام ایران قرار داد.
و شکر خدایی را که به بنده پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد.
و شکر بی‌پایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم.
خدایا از تو ممنونم بی‌اندازه که در دل ما محبت سید علی‌خامنه‌ای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزید‌های دوران را بشناسیم و جلوی آن‌ها سر خم نکنیم. از تمام دوستان و آشنایان در ابتدای وصیت‌نامه خویش تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش‌ دهند تا گمراه نشوند؛ زیرا ایشان بهترین دوست‌شناس و دشمن‌شناس است.
از پدر و خانواده عزیزم تقاضا دارم برای بنده بی‌تابی و ناراحتی بیش‌ از حد نکنند و اشک‌ها و گریه‌های خود را نثار اباعبدالله و فرزندان آن بزرگوار کنند.
پدر و مادر و همسرم و دخترم از شما تقاضا می‌کنم بنده‌رو ببخشید و از خدا بخواهید بنده رو ببخشد چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم چقدر شما را به دردسر انداختم فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ باید سختی و مشقت از من نگه‌داری کردید و بعد از جنگ هم برای درس‌خواندن من چقدر سختی کشیدید. فقط خدا می‌داند که چقدر نگران کرده‌ام اذیت کرده‌ام و شما تحمل کردید زیرا تلاش‌ می‌کردید تا فرزندتان عاقبت‌به‌خیر شود از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید. حتی وقتی در نوجوانی می‌خواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم حالا هم از شما خواهش می‌کنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچ‌کس و از هیچ نهادی دلخور نباشید مبارزه با دشمنان خود آرزوی بنده بود و فقط خدا می‌داند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم ممکن است بعضی‌ها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم.
از همسر عزیزم می‌خواهم که بنده را ببخشد زیرا که همسر خوبی برای او نبودم. به همسر عزیزم می‌گویم می‌دانم که بعد از بنده دخترم یتیم می‌شود و شما اذیت می‌شوید اما یادت باشد که رسول خدا فرموده: هرکس که یتیم شود خدا سرپرست اوست ایمان داشته باش که خدا همیشه با توست. آرزو دارم که دخترم فاطمه،‌فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت ولایت، از دوستان،‌ آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا می‌کنم بنده حقیر با ببخشد زیرا می‌دانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و این شما حتی که نصیب ما شد لطف و کرم و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم چقدر بچه‌های ما یتیم شدند،‌ زن‌ها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست،‌ دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضی‌ها نگه‌داشته نشد و برادران و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم...
آن‌کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
بی‌بی زینب (س) آن زمانی که شما در شام‌ غریب بودید گذشت دیگر به احدی اجازه نمی‌دهیم به شما و به سلاله حسین (ع) بی‌احترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بی‌بی‌جان انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بی‌بی عزیزم مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن
و من‌الله توفیق
مصطفی صدر زاده
۴ مرداد۱۳۹۲
 
 
بسم الرب الشهدا و الصدیقین
درود خدا بر محمد و خاندان پاکش
دوستان با معرفت، همرزمای بسیجیم!
می‌دونم وقتی این نامه رو براتون می‌خونن از بنده دلخور می‌شید و به بنده تک‌خور و یا ... می‌گید چون می دونم شماها همتون عاشق جنگ با دشمنان خدا هستید، می دونم عاشق شهادتید...
داداشای عزیزم ببخشید که فرمانده خوبی براتون نبودم اونجوری که لیاقت داشتید نوکری نکردم... به شما قول میدم اگر دستم به دامان حسین بن علی (علیه‌السلام) برسد نام شما را پیش او ببرم...
چند نکته را به حسب وظیفه به شما سفارش می کنم:
۱- وقتی کار فرهنگی را شروع می‌کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. اولین مشکل، مشکل تنبلی و سهل‌انگاری است.
۲- وقتی که کارتان می‌گیرد و دورتان شلوغ می‌شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می‌آید اگر فکر کرده اید که شیطان می‌گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز...
3-تا جای که می‌توانید از تفرقه فرار کنید. عامل تفرقه غیبت و خبرچینی [ناخوانا] است.
۳- اگر می‌خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید، زندگی نامه شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید ...
۴- سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می‌کند و راه درست را نشانتان می دهد.
۵- دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید.
۶- خودسازی دغدغه اصلی شما باشد.
سید ابراهیم صدر زاده

 

http://old.roshd.ir/Default.aspx?

tabid=748&SSOReturnPage=Check&Rand=0

 

1. وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿البقرة: ٥٠﴾

2. کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَکُلٌّ کَانُوا ظَالِمِینَ ﴿الأنفال: ٥٤﴾

3. وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْیًا وَعَدْوًا حَتَّىٰ إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿یونس: ٩٠﴾

 

حضرت حسین بن علی می فرماید : اعلموا ان حوائج الناس من نعم الله علیکم فلا تملوا النعم فتتحول الی غیرکم .
همانا حوایج مردم از نعمت های خداوند بر شماست بنا بر این از نعمت های الهی خسته نشوید که خداوند انرا از شما {سلب نموده}و به سوی دیگران بر می گرداند . {بحار ۷۱/۳۱۸ ,مسترک الوسایل ۱۲/۳۶۹} (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: ۱/۱۰۰۱۰۶۰۴۶)

 

شرایط تکوینی و شرایط قراردادی

غالبا افراد ، مقررات الهی را در خلقت و آفرینش ، و پاداش و کیفر ، و سعادت و شقاوت ، با مقررات اجتماعی بشری قیاس می‌گیرند ، در صورتی‌ که این امور تابع شرایط تکوینی و حقیقی است و جزئی از آن است ، ولی‌ اوضاع و مقررات اجتماعی ، تابع مقررات اعتباری قراردادی است . مقررات‌ اجتماعی می‌تواند تابع شرایط قراردادی باشد ولی مقررات خلقت و آفرینش و از آن جمله پاداش و کیفر الهی نمی‌تواند تابع این شرایط باشد بلکه تابع‌ شرایط تکوینی است . برای روشن ساختن فرق یک سیستم تکوینی و یک سیستم‌ اعتباری مثالی می‌زنیم : می‌دانیم که در سیستمهای اجتماعی ، هر کشوری برای خودش مقررات و قوانین خاصی دارد . مقررات اجتماعی ، در برخی مسائل ، میان دو نفر که از لحاظ شرایط طبیعی و تکوینی مساوی هستند ولی از نظر شرایط اعتباری و قراردادی تفاوت دارند - مثل اینکه یکی تبعه آن کشور است و دیگری نیست‌ - تفاوت قائل می‌شود . مثلا وقتی که می‌خواهند در ایران افرادی را استخدام کنند اگر یک نفر ایرانی و یک نفر افغانی هر دو از لحاظ شرایط تکوینی برابر باشند و برای‌ استخدام شدن مراجعه کنند ، امکان دارد که ایرانی استخدام شود و افغانی به‌ علت اینکه تبعه ایران نیست استخدام نگردد . در اینجا اگر شخص افغانی‌ بگوید من از لحاظ شرایط طبیعی با آن ایرانی که استخدام شده است کاملا مساوی هستم ، اگر او سالم است من هم سالمم ، اگر او جوان است من هم‌ جوانم ، اگر او متخصص در فلان کار است من هم متخصصم ، پاسخ می‌شنود که‌ مقررات اداری اجازه نمی‌دهد که شما را استخدام کنیم . با یک امر قراردادی ، وضع همین شخص افغانی تغییر می‌کند و مانند دیگران می‌گردد ، یعنی مراجعه می‌کند و برگ تابعیت ایران می‌گیرد . بدیهی‌ است که برگ تابعیت تأثیری در شخصیت واقعی او ندارد ، ولی او از نظر مقررات اجتماعی ، شخص دیگر شده است . معمولا اعتبار شرایط قراردادی با عدم رعایت مساوات در شرایط واقعی و تکوینی توأم است . ولی در مسائلی که تابع مقررات اجتماعی و قراردادی نیست و صرفا تابع‌ شرایط تکوینی است ، مطلب طوری دیگر است . مثلا اگر خدای ناخواسته یک بیماری نظیر " وبا " به ایران بیاید ، تفاوتی بین تبعه ایران و تبعه غیر ایران نمی‌گذارد. اگر ایرانی و افغانی از لحاظ شرایط مزاجی و محیطی و سایر شرایط طبیعی متساوی باشند محال است که میکروب‌ بیماری ، تبعیضی قائل شود و بگوید چون افغانی ، تبعه ایران نیست من با او کاری ندارم . اینجا حساب خلقت و طبیعت است نه حساب اجتماع و قراردادهای اجتماعی ، حساب ، حساب تکوین است نه حساب تقنین و تشریع . مقررات الهی از نظر پاداش و کیفر ، و سعادت و شقاوت افراد ، تابع‌ شرایط واقعی و تکوینی است . چنین نیست که اگر کسی مدعی شود که چون من‌ نامم در دفتر اسلام ثبت شده است و اسما مسلمانم پس باید امتیاز داشته‌ باشم ، از او پذیرفته گردد . اشتباه نشود ، سخن در مسائل مربوط به پاداش و کیفر ، و سعادت و شقاوت ، و در رفتار خداوند با بندگان است ، سخن در قوانین موضوعه اسلام‌ در زندگی اجتماعی مسلمین نیست . شک ندارد که مقررات موضوعه اسلامی مانند همه قوانین موضوعه جهان یک‌ سلسله قوانین قراردادی است و یک سلسله شرایط قراردادی در آنها ملحوظ شده است و افراد بشر در این قوانین که مربوط به زندگی دنیوی آنها است‌ الزاما باید از یک سلسله شرایط قراردادی پیروی کنند . ولی فعل خداوند و جریان مشیت الهی در نظام تکوین و از آنجمله سعادت‌ بخشیدن و به شقاوت کشیدن افراد ، و پاداش و کیفر دادن به آنها تابع‌

" « ایها الناس ان اباکم واحد ، و ان ربکم واحد ، کلکم لادم و آدم من‌ تراب ، لا فخر لعربی علی عجمی الا بالتقوی »"[1].

" ای مردم همه شما دارای یک پدر و یک خدا هستید ، همگی از آدم‌ آفریده شده‌اید و آدم از خاک آفریده شده است یعنی اصل و نسب همه کس به‌ خاک بر می‌گردد ، عرب را بر عجم فخر و امتیازی نیست ، تنها سبب امتیاز، تقواست".
سلمان فارسی که در طلب حقیقت گام برمی‌داشت به جایی رسید که رسول‌ اکرم ( صلی الله علیه و آله ) درباره‌اش فرمود : « سلمان منا اهل البیت ».

 

عدل الهی، استاد شهید مطهری، صص 312-314

http://lib.eshia.ir/50021/1/312

 

 

این سوال تکوینی و قراردادی ایرانی و افغانی برای کار کردن از یک طرف و وبا از طرف دیگر را می توان جور دیگری بیان کرد؟ آیا می توان گفت که نهضت جنگل میرزا کوچک خان و کتاب جنگل آپتون سینکلیر هر دو از یک وخامت اوضاع هم خبر می دهند که یکی را می بینیم که در نهضت جنگل توسط سردار سپه سرکوب هم می شود و خود روی کار می آید و دیگری را می بینیم که یک جورهای دیگری تبدیل شده است به نهضت آمازون دات کام که جهانی هم شده است. و اما چه هزینه ای را در این میان ما پرداخته ایم؟ آمازون دات کام حتی مقداری از کتاب را به شما نشان هم می دهد همچون پزشک حاذقی که نزدش بروید و از او نسخه هم بخواهید و حالا اگر پزشک خوبی هم نباشد و نسخه برای شما بنویسد هم بقول شهید مطهری وقتی به نسخه عمل نکنید، چه فایده ای خواهد داشت؟ وقتی کتاب را چون قیمتش خیلی زیاد است نتوانید بخرید مثل این است که بروید نزد پزشک و بفرمایند که آزمایش کرونا می شود 5000000 پنج میلیون ریال. و شما هم بفرمایید  که پنج میلیون ریال؟ و خلاص! نه آزمایش را بدهید و نه دکتر آزمایش را برای شما بنویسد و خداحافظ شما؟

در ظاهر اینجا نه کسی به کسی هتک حرمتی کرده است و نه مرگ بر آمریکایی کسی گفته است و نه اتفاق خاصی افتاده است. کروناویروس کوید-19 است که جهانی هم شده است. و قربانیهای مرگ و میری هم دارد. و اما حتی همانطوری که حضرت ولی فقیه هم فرمودند مسئله این است که باید مراقبت هم کرد و بلکه داوطلب هم شد که جلوی این اپیدمی را بگیریم و از دستش خلاصی پیدا کنیم. به عبارت دیگر مسئله تا کجا است که تکوینی است و تا کجا هم هست که قراردادی است حتی آنجایی که با وبا و کرونا و اپیدمیهای جهانی هم طرفیم؟ بالاخره الی ما شاء الله مرگ و میر داریم از کودک و نوجوان و جوان و میانسال و پیر چینی و اسپانیایی و ایرانی و افغانی و عراقی و سعودی و یمنی و پاکستانی و هندی و همه و همه را می برد با کرونا یا بدون کرونا. و لذا مشکل کجا است؟ نمی شود گفت که خوب حالا بطور قراردادی هم می شود گفت که از این تاریخ دیگر مشکل حل است و خود به خود حل هم می شود! یک حسابی باید این کار داشته باشد که کجا مسئله تکوینی است و کجا قراردادی؟!

حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین و حضرت زین العابدین و حتی امام رضا علیهم السلام نیز می فرماید که به اینکه آنها منصوب هستند به خاندان رسول و رسالت نمی توانند بنازند چرا که عملشان هم خود شرط است. یعنی بالاخره یک وقت است که همه و همه خدا را می توانند در قلب خود احساس هم کنند و بلکه او را در قلب خود درک کنند، و اما اینکه در درون خود یا حتی در بیرون نیز بتوانند آن امام همام را بیابند و انکار نکنند و جحود نورزند؛ این می شود یک مسئله ی دیگری. همین بس که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی مجبور می شوند بفرمایند از آن رده های بالا گرفته تا آن رده های پایین مردم همدیگر را نباید هتک حرمت کنید و بلکه انتقاد هم می خواهید کنید باید مراعات حال همدیگر را بفرمایید. آمریکا است که هتک حرمت می کند و نه ما. التفات می فرمایید؟

فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿العادیات: ٢﴾. 

یک وقت هست که در سنگی در کوهی کسی می خواهد جرقه ای ایجاد کند یا مشاهده بفرمایند، هر چه نگاه می کنند می بینند خبری نیست! یا یک وقت هست که شبه فیلسوفی و بلکه روشنفکرمآبی می فرماید که یک میمونی عصبانی شد و به میمونی دیگر سنگی پرتاب کرد و آن دیگری هم جاخالی داد و سنگش خورد به سنگی دیگر و جرقه ای ایجاد شد. یک وقت هم هست که می فرمایند که خیر؛ اصلا رعد و برقی هم در این میان زد و خورد به سنگ و کوه و بلکه کوه را هم دو نیم کرد. و اما یک وقت هم هست که می فرمایند که جرقه ای آتشزا هم از سم اسبانی که بر سنگها عبور می کردند از جمله ی اینهایی که اسب سوار بودند ابوبکر و عمر و عمرو بن عاص هم قرار بودند که قرار بود بر دشمن پیروز شوند و اما نتوانستند ولی بعد امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهم السلام رفتند و پیروز هم شدند. و لذا در سوره ی مبارکه ی العادیات می فرماید:

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا ﴿١﴾ فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿٢﴾ فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحًا ﴿٣﴾ فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا ﴿٤﴾ فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا ﴿٥﴾ إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ﴿٦﴾ وَإِنَّهُ عَلَىٰ ذَٰلِکَ لَشَهِیدٌ ﴿٧﴾ وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ﴿٨﴾  أَفَلَا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ ﴿٩﴾ وَحُصِّلَ مَا فِی الصُّدُورِ ﴿١٠﴾ إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّخَبِیرٌ ﴿١١

 

عرض بنده ی حقیر این است که حالا بعضی نه تنها فلسطینیها را تنها می گذارند و با اشغالگران قدس روی هم می خواهند بریزند و عهد و پیمان هم ببندند، و بلکه داعش هم درست می کنند و به جنگ سوریه و عراق هم می فرستند و حالا چه بر سر افغانستان هم آورده اند و می آورند؟ و چرا؟ چون با کدخدا نبسته اند؟ مسئله اینجا این است که باز تا کجا موضوع تکوینی و تا کجا قراردادی است؟ امام زمان عجل الله فرجه الشریف را چطور می شود در قلب و در داخل و بیرون یافت؟ همانطور که یحتمل سنگی هم به سنگی آیا بخورد و بلکه جرقه ای هم از آن بلند نشود و اما خورد و پودر و خاکشیر هم شود یا بلکه عمل جراحی هم شود و از کلیه و کیسه صفرا و ... یک جورهایی بیرون آورده شود ولی هر چه بفرمایند که آقایان خانمها آن گوساله یا گاوی را که به این صورت است و آن وضع را دارد ذبح و قربانی هم کنید؛ حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام هم بفرمایند! آیا می کنند؟ یا دنبال گوساله ی سامری هم می روند و باز امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز نمی توانند بیابند؟ و بلکه اوضاع و احوال سلامتیها نه فقط روحی و روانی و بلکه حتی جسمی نیز به هم می ریزند و همه و همه را با اپیدمی و جنگ و کشت و کشتار از پا در می آورند و بلکه کوه سرگردانی هم گم شده است یا پودر شده است رفته است پی کارش و الله اعلم!

یک تفاوتهایی هست در اینکه ما امام مستضعفین را بیابیم و بخواهیم یار او شویم تا اینکه در وحدت نیروهای قوی و ضعیف و گرانش و الکترومغناطیسم هم بخواهیم طرف ضعیف را یحتمل بگیریم یا خیر بلکه به نیروهای قویتر نیز یحتمل بپیوندیم؟ آیا اصلا طرف اسلام را گرفته ای یا بلکه در بحث روانشناسی دیگران متوجه مسائل درست نشده ایم که ع غیر و دیگران کوچک کدام است و غیر و دیگران بزرگ کدام است و بلکه مادر و شیر مادر و پستانک و حلال و حرام و همه و همه را با هم قاطی و بلکه قاطیقوریایی کرده ایم گذاشته ایم آنجا. و چرا که مستضعفین در غفلت و قصور و تقصیر خود یحتمل بفرمایند که امام مستضعفین هم باید از ما تبعیت کند و نه ما از امام مستضعفین و هر چه ما می گوییم همان است و نه هر چه امام مستضعفین چرا که اگر ما توانایی داشتیم که خود سوار کشتی نوح می شدیم و می رفتیم آنجایی که دست هیچ کس دیگر به ما نخواهد رسید و راحت می شدیم از دست این ظالمینی که گیرشان افتاده ایم. و از جمله اینکه اگر لویی پاستور می دانست که آنتی بیوتیکش تا یک جایی برایش کار می کند و دیگر وقتی قرار است عمل جراحی شود و لوزه های بچه را دربیاورند، اگر در نیاوردی و آن وقت عوارض جانبی دیگری همچون دیابت فرضاً گرفت دیگر نگو لویی پاستور بود و من نبودم! تا آخرش مسئله همین است. اگر به مستضعفین کمک نکردی و مستضعفین خودشان آمدند از گنج قارونت برداشتند و بردند و بجای اینکه برجهایت را بدهی به این حضرات خودشان آمدند به خودشان کمک کردند و در آن نشستند یا حتی گفتند اینها بدرد خودتان می خورد و حتی خرابش کردند و ویلایی ساختند یا برجهای بهتری جایش ساختند و باز زمینهایت را جای دیگر زدند و بردند و خوردند و ... باز نگویی چراها؟ باز نگویی لی لی لی لی حوضک تقصیر امام المستضعفین بودها. باز نگویی ما یک دیکتاتوری را می خواهیم که خوب هم بلد باشد که به همه هتک حرمت کند و بلکه نانوا را هم بیاندازد توی تنور و حتی تختی را هم از عرش بکشد پایین و رویش بنشیند و بفرماید همه و همه از آن من است و لا غیر و یک سانت هم این ور و آن ور ندارد! حضرت رسول و حضرت زهرا و امیرالمومنین علی بن ابیطالب و امام زین العابدین و امام رضا و بلکه همه ی ائمه ی اطهار هم به عمل خود مواظبت می فرمایند و به رسول و خدا توکل می کنند و از خدا می ترسند و تقوی و ورع دارند. و الا که هالو هم که باشد به سید شفتی آخر عمری به عنوان پند می فرمایند دنیا همینی است که می بینی؛ بقول ترکهای خودمان بدور که وار دی. حیدر بابا، دنیا یالان دنیا دی. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَإِذْ قَالُوا اللَّـهُمَّ إِن کَانَ هَـٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿الأنفال: ٣٢﴾

 

یک آفت زدگی هست که شهید مطهری می فرمایند در عدل الهی که مستضعفین را نیز ذیل آن یا همانجاها بیان می فرمایند. البته یک جا ما مستضعفین و قاصران را داریم چرا که محیطشان طوری است که بهتر از آن را نمی دانند و یک جا هم امام مستضعفین را داریم آنطور که می فرماید و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ان نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.

مسئله ی آفت زدگی اینجا است که می فرمایند اگر یک عمل خیری را چند بار علنی اش کنید آنجایی که قرار است بصورت سری باقی بماند، آنگاه یحتمل همان عمل خیر تبدیل شود به یک عمل شر که به اسم هم او نوشته شود. ولی مسئله یک جا هم از این نوع است که طبری را که قرار بود بیاندازید گردن بت بزرگ مدام پاس داده می شود تا بیافتد گردن خودتان! یعنی چه؟ این را صراحتاً شهید مطهری می فرمایند باید در مورد دینتان تحقیق کنید و نفرمایید مثلاً نان نان سنگک و دین هم دین مسیحی. خوب، یک راهی که تحقیق کنید این است که ببینید آن دیگری دینش چه می گوید؟ بلکه او هم دارد حق می گوید. و لذا همینطوری که طلبگی خود را ادامه می دهید، ادیان دیگر هم حتی المقدور بررسی می کنید.

و اما سالک الی الله یحتمل یک جاهایی نیز از پرداختن به علوم طبیعی خسته شود و بخواهد به علوم و حکمت الهی و حکمت متعالیه بپردازد. همانطوری که مستحضرید، این تغییر ذائقه می تواند سالک الی الله را که از دانشجویی علوم طبیعی و ریاضی و فلسفه و امثالهم به علوم الهی رو آورده است را فطرتاً دچار همان حالت صفر به بینهایتی کند. یعنی اینجا نه اینکه او یک مرتبه هم از طلبگی پریده باشد به مرجع تقلیدی؛ و اما حوزه ی علوم الهی از نوعی است که دانشجو را که گرفتار استدلالهای خسته کننده ای شده است که حتی یک جورهایی هم می خواهد از آنها فرار کند را به جایی می رساند که انگار گنجی بی پایان پیدا کرده است که همچون اقیانوسی بیکران در جلوی چشم او گشوده شده است.  و این می تواند بدجوری هم سالک الی الله را دچار تحیری عجیب و غریب کند. یعنی آن ایمان و آن تقوای الهی و آن امام زمان عجل الله فرجه الشریفی که قائم است به دنیای طبیعیات و قوطه ور است در الهیات را هر چه بیشتر می خواهید بیابید، خود بیشتر قوطه ور می شوید. و خوب، این ذوق طلبگی را هم می طلبد که بتوان از طلبگی به دانشجویی رفته و بازگشت آنچنان که حاجی هم می تواند هر ساله چطور عزم سفر حج و عمره و سفر کربلا و عتبات عالیات و مشهد مقدس و ... امثالهم کند. و اما در این میان یک اهل انکاری هم هستند که اگر همین طلبه و دانشجو گیر آنها بیافتد چه در دانشگاه و چه در حوزه ی علوم دینی کار بدجوری هم می تواند گیر پیدا کند.

یعنی یک جا هست که شما می خواهید بفرمایید که در حدود طلبگی وارد حوزه ی دینی خاصی شده اید، و یک جایی هم هست که می خواهید بفرمایید که طبر گردن بت بزرگ است! موضوع این است که اگر یک بار این کار را کردید که فرمودید طبر گردن بت بزرگ است، آنگاه دیگر نمی توانید به طلبگی خود نزد آن دین ادامه دهید چرا که خود نیز دچار شرک می شوید. همین مسئله را دارید اگر ادعای فرضاً مرجع تقلیدی و بلکه امامتی را بفرمایید که باید عادل هم لزوما باشد و نه تنها عدالت شما زیر سوال است و بلکه مسئله ی اعلمیت هم مطرح است و ماورای آن مسئله مسئله ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست. یعنی اینجا نیز از یک طرف امام مستضعفین را داریم و از طرفی نیز با محیطی طرفید که ائمه با هم به رقابت و بلکه انکار یکدیگر هم رفته اند و حالا چقدر هم طلبه ای که می خواهد در این میان درسهای خود را دوره کند نیز دچار شرک و عجب و انواع گناهان دیگر هم شود. و خلاصه یک کمی درب اساتید علوم طبیعی را می زند و کمی دیگر درب علوم الهی را و لااقل بین این دو در نوسانات خواهد بود. حالا چطور می خواهد در این میان یک سفری هم برود طبرستان قدیم که مسئله ی طبرهایش را هم حل کند؟ و الله اعلم.

به هر حال، یک امری تا حالا روشن است و آن اینکه نوع برخورد طلبگی و دانشجویی با مسائل طبیعی و الهی فرقها دارند هر چند که هر کدام نیز می توانند درگیر مسائل خود الی غیر النهایه شوند. دیدگاه شهید مطهری با دیدگاه پرفسور حسابی با هم فرق دارند. و اما بعضی نیز هنوز هم که هنوزه هر دو را می خواهند انکار کنند! مسئله از این نوع است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما شوند هم او را نیز انکار خواهند کرد و چه بسا خود آن حضرت هم خود را انکار کنند آنچنان که هنوز هم که هنوزه امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت تشریف دارند. اینجا یک چیزی ماورای جرقه ای و بلکه رعد و برقی را می طلبد که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را به مستضعفینی که او امامشان است را بشناساند آنچنان که در جاذبه و دافعه ی امام علی علیه السلام داریم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ ﴿طه: ٥٠﴾

 

بنده ی حقیر اصلا حوصله ام نمی آمد بنویسم، ولی گاهی اوقات مسئله ی نوشتن می شود از نوعی که انگار یک خبر مهمی را تلویزیون قرار است پخش کند ولی در عین حال تصویر هم خراب است و صدا هم درست کار نمی کند و اما اخبار هم در راه است و منتظریم که ببینیم اخبار چیست؟ گاهی اوقات نوشتنهای ما هم می شود از این نوعها!!! و چرا؟ و چرایش است که مهم است و بلکه می خواهیم اینجا یحتمل ببینیم چرا؟

 اللَّـهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ۖ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ یُفَصِّلُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُم بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ ﴿الرعد: ٢

۱. أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّـهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ ﴿البقرة: ١٩﴾

۲. وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ وَیُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَن یَشَاءُ وَهُمْ یُجَادِلُونَ فِی اللَّـهِ وَهُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ ﴿الرعد: ١٣﴾

 

آیا فکر کرده اید که چرا ممکن است شهابی مثل همین شهاب هالی از خودش رعد و برقی ساتع نشود؟ یک عامل یحتمل این است که از خودش آنقدر آبی ندارد که از یخهایش وا رفته باشد. یک عاملش می تواند این هم باشد که از خورشید خیلی دور است طوری که نمی تواند آنطور که باید و شاید در آبهای بخار شده اش انرژی الکترومغناطیسی ای را ذخیره کند. یک دلیل دیگرش هم یحتمل بطور خنده داری می تواند این باشد که مثل تلویزیون ما تصویر را خط خطی و مخدوش می گیرد و خط خطیتر و مخدوشترش هم می کند تا نشان دهد. این است که اگر هم انرژی الکترومغناطیسی را منتقل کند، یک جورهایی به هدرش می دهد که هیچ گاه تبدیل به رعد و برقی هم نشود. یک دلیل دیگرش هم این می تواند باشد که شهاب بیش از حد سریع حرکت می کند یا شتابش هم بیش از حد است طوری که یخهای آب شده ی جدا شده از آن حتی فرصت نمی کنند حولش بخاری را تشکیل دهند و چه رسد به اینکه بخواهیم از آن رعد و برقی هم نتیجه یگیریم. 

به عبارت دیگر این درست است که ممکن است ما وحدت نیروها را داشته باشیم و معادلاتشان را بتوانیم بطور واحد بنویسم. و اما اینکه اصلا حتی نیروی الکترومغناطیسی را هم خواهیم داشت که از معادلات نتیجه شوند؟ و الله اعلم! اولاً که مثلاً خورشید و شهاب خیلی از هم فاصله دارند. و همین خود سایه ای می افکند بر اینکه حتی چقدر از یخهایش هم می توانند آب شوند؟ البته اینجا تا حدی نیز ممکن است که یخها موجب شوند که چقدر از شهاب نیز خرد شود و از هم بپاشد.

یک مسئله الکترومغناطیسی دیگری داریم که اینها را در کتب دینی و فقهی و مثلاً همین عدل الهی شهید مطهری ملاحظه می فرمایید که وقتی بدستتان برسد نمی خواهید آنرا زمین بگذارید. البته اینجا لازم به ذکر است که دوباره گفته شود که کتاب موجود در کتابخانه ی ای-شیعه آنچنان پشت سر هم نوشته شده است که اصلا نه تنها زیباییش را هم از دست داده است؛ و تازه رشته ی کلام هم از دست شما می رود که هر زیرفصل و فصل و بخش کتاب هم از کجا است تا کجا؟ یعنی یک جاهایی گویا یحتمل یک رعد و برقی هم واقع شود ولی یحتمل در کتب دیگری حتی همان مقداری که باید محرکی در شما ایجاد کند هم نمی کند و بلکه انگیزه ی خود را نیز از دست بدهید! یعنی هر چه هم که شوق و ذوق داشتید نمی دانید یک مرتبه کجا رفت؟ چه شد؟ انگار شهاب آمد و رد شد و رفت و شما هنوز خبر نشده اید که چه اتفاقی افتاده است؟ شهاب باران است یا خود شهاب است؟ آیا هیچ وقت رعد و برقی هم خواهد داشت؟ و .... علوم الهی می توانند یک جذابیت عظیمی داشته باشند، ولی وقتی درست بیان هم نشوند توسط یک استاد مسلم  می توانند خیلی هم بی محتوا شوند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَىٰ أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ﴿الإسراء: ٧٩﴾

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ ﴿١﴾ قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿٢﴾ نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا ﴿٣﴾ أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا ﴿٤﴾ إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا ﴿٥﴾ إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا ﴿٦﴾ إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا ﴿٧﴾ وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا ﴿٨﴾ رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا ﴿٩﴾ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا ﴿١٠﴾ وَذَرْنِی وَالْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِیلًا ﴿١١﴾ إِنَّ لَدَیْنَا أَنکَالًا وَجَحِیمًا ﴿١٢﴾ وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِیمًا ﴿١٣﴾ یَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَکَانَتِ الْجِبَالُ کَثِیبًا مَّهِیلًا ﴿١٤﴾ إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَیْکُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَیْکُمْ کَمَا أَرْسَلْنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ رَسُولًا ﴿١٥﴾ فَعَصَىٰ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِیلًا ﴿١٦﴾ فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِن کَفَرْتُمْ یَوْمًا یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا ﴿١٧﴾ السَّمَاءُ مُنفَطِرٌ بِهِ ۚ کَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا ﴿١٨﴾ إِنَّ هَـٰذِهِ تَذْکِرَةٌ ۖ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِیلًا ﴿١٩﴾  إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِن ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِینَ مَعَکَ ۚ وَاللَّـهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ ۚ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ ۖ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ ۚ عَلِمَ أَن سَیَکُونُ مِنکُم مَّرْضَىٰ ۙ وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّـهِ ۙ وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ ۖ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ ۚ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا ۚ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّـهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا ۚ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّـهَ ۖ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿٢٠﴾ سوره مبارکه المزمل

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ﴿١﴾ قُمْ فَأَنذِرْ ﴿٢﴾ وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ ﴿٣﴾ وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ ﴿٤﴾ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ﴿٥﴾ وَلَا تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ ﴿٦﴾ وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ ﴿٧﴾ فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ ﴿٨﴾ فَذَٰلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ ﴿٩﴾ عَلَى الْکَافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ ﴿١٠﴾ ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا ﴿١١﴾ وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا ﴿١٢﴾ وَبَنِینَ شُهُودًا ﴿١٣﴾ وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِیدًا ﴿١٤﴾ ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ ﴿١٥﴾ کَلَّا ۖ إِنَّهُ کَانَ لِآیَاتِنَا عَنِیدًا ﴿١٦﴾ سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا ﴿١٧﴾ إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ﴿١٨﴾ فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ﴿١٩﴾ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ﴿٢٠﴾ ثُمَّ نَظَرَ ﴿٢١﴾ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ﴿٢٢﴾ ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَکْبَرَ ﴿٢٣﴾ فَقَالَ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ ﴿٢٤﴾ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ ﴿٢٥﴾ سَأُصْلِیهِ سَقَرَ ﴿٢٦﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا سَقَرُ ﴿٢٧﴾ لَا تُبْقِی وَلَا تَذَرُ ﴿٢٨﴾ لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ ﴿٢٩﴾ عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ ﴿٣٠﴾ وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً ۙ وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا ۙ وَلَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ ۙ وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّـهُ بِهَـٰذَا مَثَلًا ۚ کَذَٰلِکَ یُضِلُّ اللَّـهُ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ ۚ وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ ۚ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَىٰ لِلْبَشَرِ ﴿٣١﴾ کَلَّا وَالْقَمَرِ ﴿٣٢﴾ وَاللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ ﴿٣٣﴾ وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴿٣٤﴾ إِنَّهَا لَإِحْدَى الْکُبَرِ ﴿٣٥﴾ نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ ﴿٣٦﴾ لِمَن شَاءَ مِنکُمْ أَن یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ ﴿٣٧﴾ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ ﴿٣٨﴾ إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ ﴿٣٩﴾ فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٤٠﴾ عَنِ الْمُجْرِمِینَ ﴿٤١﴾ مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ﴿٤٢﴾ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿٤٣﴾ وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ﴿٤٤﴾ وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ﴿٤٥﴾ وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿٤٦﴾ حَتَّىٰ أَتَانَا الْیَقِینُ ﴿٤٧﴾ فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ ﴿٤٨﴾ فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ ﴿٤٩﴾ کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ ﴿٥٠﴾ فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ ﴿٥١﴾ بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن یُؤْتَىٰ صُحُفًا مُّنَشَّرَةً ﴿٥٢﴾ کَلَّا ۖ بَل لَّا یَخَافُونَ الْآخِرَةَ ﴿٥٣﴾ کَلَّا إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ ﴿٥٤﴾ فَمَن شَاءَ ذَکَرَهُ ﴿٥٥﴾ وَمَا یَذْکُرُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّـهُ ۚ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَىٰ وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ﴿٥٦﴾ سوره مبارکه المدثر

 

س: تعداد 40 نفر مؤمن که براى دعا در قنوت نماز وتر آمده است توقیفى است یا نمازگزار مى‌تواند تعداد بیشترى را هم دعا کند. البته منظور از سؤال این است که آیا بر عدد 40 در اینجا مانند بسیارى از مواقع دیگر تأثیرى در نظر گرفته شده است یا خیر؟ (مثلاً در تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) 34 بار باید الله اکبر گفته شود و اگر عمداً 35 بار گفته شود با این حال که الله اکبر ذکرى است مستحب اما دیگر اثر تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) را نخواهد داشت.)ج) چهل نفر به قصد ورود بگوید و گفتن مازاد بر آن به قصد قربت مطلق، اشکال ندارد و بعید نیست خصوص عدد چهل خصوصیتى داشته باشد. نماز نوافل و نمازهای مستحبی، استفتائات جدید، سایت آیت الله سید علی خامنه ای مد ظله العالی 

https://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=60#3701

 

سوال

 

اگر انسان خوابش ببرد آیا می تواند نماز شب را بعد از اذان صبح و یا حتی بعد از نماز صبح بخواند؟

 

پاسخ

 

 

نافله شب از مهمترین نمازهای نافله است که در روایات اسلامی و قرآن مجید روی آن تأکید شده و تأثیر عمیقی در صفای روح و پاکی قلب و تربیت نفوس انسانی و حلّ مشکلات دارد و در کتب معروف دعا، آدابی برای آن ذکر کرده‏اند، مخصوصاً برای قنوت نافله وتر؛ رعایت این آداب خوب است ولی می‏توان نماز شب را بدون این آداب مانند نمازهای معمولی نیز انجام داد و کسی که به علّتی نتواند آخر شب بیدار شود و نماز شب را بخواند می‏تواند قبل از خواب آنها را به جا آورد.[1] و اگر چنانچه خوابش ببرد مستحب است که بعد قضا کند چه بعد از اذان صبح و یا بعد از نماز صبح البته مستحب است که نماز صبح و نافله صبح را بخواند بعد قضای نماز شب را به جا بیاورد:

«وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزدیک اذان صبح خوانده شود (آیت الله بهجت:) و اگر کسی چهار رکعت یا بیشتر از نافله شب را خوانده و وقت فریضه صبح رسیده، می‏تواند نماز شب را تمام کند و می‏تواند نافله و فریضه صبح را بخواند و بعداً باقی مانده نماز شب را قضا کند، و اما اگر چیزی از نماز شب را به جا نیاورده و یا کمتر از چهار رکعت به جا آورده، در این دو صورت مقدم داشتن نافله و فریضه صبح بر قضای نماز شب أفضل است‏»[2]

 

[1]  توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج‏1، ص: 426

[2] توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج‏1، ص: 429

https://hawzah.net/fa/Question/View/63412/

با سلام، بنظر این حقیر می رسد که اگر اسباب بازی اینشتن را از پشت پرده ی گوشه ی اتاقش بیرون بیاوریم که قرار است توپ را برگرداند توی کاسه چرا که گرانش صفر می شود و لذا نیروی فنر آنرا توی کاسه می برد؛ در این مورد یحتمل یا باید گفت که فنر در رفته است یا اینکه نیروهای گرانشی دیگر اجرام سماوی این قطعات شهاب سنگی را از این ور و از آن ور به سوی خود می کشند و از هالی جا می مانند! مثل توپ که در حالت عادی به کاسه برنمی گردد وقتی دسته ی بلند اسباب بازی هنوز رها نشده و لذا نیروی گرانش هم صفر نشده که به اصطلاح سقوط آزاد الا بسبب نیروی فنری داشته باشد یا حتی اسباب بازی پشت پرده گوشه ی اتاقش واقع است و اینشتن نمی خواهد هنوز با آن بازی کند. علاوه بر اینها یک نیروی اولیه ای هم یحتمل در اثر کنش و واکنش جدا شدن از هالی به قطعات یخ وارفته ی جدا شده و بلکه کنده شده شهاب باران جباری وارد می شود که حتی آنها را بیشتر هم در جهت عکس رفتن توپ توی کاسه هدایت می کنند! یعنی اینجا فنری هم در حهت عکس فنر اسباب بازی دارد عمل می کند. البته یحتمل این هم سوال جالب دیگری است که اگر کل شهاب سنگ هالی یکجا پودرِ پودر می شد یا اصلا بجای شهاب سنگ یک توده ی پودری بود، آنگاه چقدر طول می کشید تا وقتی در این مدار خود دارد حرکت می کند رفته رفته متلاشی هم شود و دیگر به آن شهاب سنگ پودر شده هم نشود گفت؟ یعنی آیا اگر نیروی ضعیف که هیچی و بلکه نیروی قوی حافظ شهاب سنگ هالی هم از میان برداشته شود، کی نیروی گرانش دیگر اجرام سماوی را می شود گفت که بر هالی اثر کرده است؟ غیر از این است؟ بفرمایید غیر از این است.

بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿١

 

 

اینان ، نفهمیده ، یا فهمیده ، جنایت عظیمی نسبت به اسلام و معارف‌ اسلامی مرتکب می‌گردند . حکمت اسلامی با فلسفه یونان همان اندازه متفاوت‌ است که فیزیک اینشتین با فیزیک یونان . دلائلی هست که حتی الهیات ابن‌ سینا هم بطور کامل به اروپا نرفته است و اروپائیان از این گنجینه ارزنده‌ هنوز هم بیخبرند . برای نمونه ، ذکر مورد ذیل کافی است : در پاورقیهای جلد دوم " اصول فلسفه و روش رئالیسم " [1] تذکر داده‌ ایم ، سخن معروف دکارت " من فکر می‌کنم پس وجود دارم " که به عنوان‌ فکری نو و اندیشه‌ای پر ارج در فلسفه اروپا تلقی شده است ، حرف پوچ و بی‌ مغزی است که بوعلی آن را در نمط سوم " اشارات " با صراحت کامل و در نهایت وضوح طرح کرده و سپس با برهانی محکم باطل کرده است . اگر فلسفه‌ ابن سینا برای اروپائیان درست ترجمه شده بود ، سخن دکارت با برچسب " ابتکاری نو " و " فکری تازه " مبنای فلسفه جدید قرار نمی‌گرفت . اما چه باید کرد که فعلا هر چیزی که مارک اروپائی دارد رونق دارد اگر چه سخن‌ پوسیده ای باشد که سالهاست ما از آن گذشته‌ایم .

 

عدل الهی، استاد شهید مطهری، زیرفصل: فلسفه اسلامی، ص 88

http://lib.eshia.ir/50021/1/88 

 

 

برای نشان دادن این حقیقت که ممکن است افرادی یافت شوند که دارای‌ روح تسلیم باشند ولو آنکه اسما مسلمان نباشند ، دکارت ، فیلسوف فرانسوی - مطابق اظهارات خودش - نمونه خوبی است . در شرح حال وی نوشته‌اند که وی فلسفه خود را از شک شروع کرد ، در همه‌ معلومات خویش شک کرد و از صفر شروع نمود ، فکر و اندیشه خودش را نقطه‌ شروع قرار داده گفت : " من می‌اندیشم پس وجود دارم " . پس از اثبات وجود خویش ، روح را اثبات کرد و همچنین وجود جسم و وجود خدا برایش قطعی شد . کم کم به موضوع انتخاب دین رسید ، مسیحیت را که در کشورش دین رسمی بود انتخاب کرد . ولی یک سخن جالب دارد و آن این است که می‌گوید من نمی‌گویم مسیحیت‌ حتما بهترین دینی است که در همه دنیا وجود دارد ، من می‌گویم در میان‌ ادیانی که الان من می‌شناسم و به آنها دسترسی دارم مسیحیت بهترین دین است‌ . من با حقیقت ، جنگ‌ندارم ، شاید در جاهای دیگر دنیا ، دینی باشد که بر مسیحیت ترجیح داشته باشد ، و از قضا ایران را به عنوان یک کشوری که از آنجا بی خبر است و نمی‌داند م ردم آنجا چه دین و مذهبی دارند مثال می‌آورد ، می‌گوید من چه می‌دانم ؟ شاید مثلا در ایران دین و مذهبی وجود داشته باشد که بر مسیحیت ترجیح دارد . اینگونه اشخاص را نمی‌توان کافر خواند ، زیرا اینها عناد نمی‌ورزند ، کافر ماجرایی نمی‌نمایند ، اینها در مقام پوشیدن حقیقت نیستند . ماهیت‌ کفر ، چیزی جز عناد و میل به پوشانیدن حقیقت نیست . اینها " مسلم فطری‌ " می‌باشند . اینها را اگر چه مسلمان نمی‌توان نامید ولی کافر هم نمی‌توان‌ خواند ، زیرا تقابل مسلمان و کافر از قبیل تقابل ایجاب و سلب و یا عدم‌ و ملکه - به اصطلاح منطقیین و فلاسفه - نیست ، بلکه از نوع تقابل ضدین‌ است ، یعنی از نوع تقابل دو امر وجودی است نه از نوع تقابل یک امر وجودی و یک امر عدمی . البته اینکه دکارت را به عنوان مثال ذکر کردیم برای این نبود که از اصل اولی که بیان کردیم خارج شویم . از اول شرط کردیم که درباره اشخاص‌ اظهار نظر نکنیم . مقصود ما از تمثیل به دکارت این است که اگر فرض‌ کنیم آنچه او گفته راست باشد و او در مقابل حقیقت همان اندازه تسلیم‌ بوده که اظهار داشته است ، و از طرف دیگر واقعا هم دسترسی بیشتر برای‌ تحقیق نداشته است ، او یک مسلمان فطری بوده است .

 

همان، زیرفصل: اسلام واقعی و اسلام منطقه ای، ص 270

http://lib.eshia.ir/50021/1/270

 

 

خوب، ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی فرض بفرمایید که می خواهیم از حضرت ولی فقیه مد ظله العالی دفاع هم کنیم که چرا فلان پزشکی در آلمان یا فلان آخوندی در ایران در همین چند ماه اخیر به آن حضرت نامه نوشته و اعتراضات شدید خود را اظهار می دارند که یا بگذار برو یا ان شاء الله همه مبتلا به بلای الهی خواهیم بود و .... اولاً از دیدگاه عدل الهی بخواهیم مسئله را بررسی کنیم، یک وقت هست که می فرمایند ما داریم بنر می زنیم و این بنرها یک وقتهایی یک سانت دو سانت این ور آن ور می شود و شما از ما بگذر و ما هم از شما می گذریم. و اما یک وقت هست که نوه ی کدخدا آمده است می فرماید که زمینت یحتمل اصلاحی دارد و خودم هم می خواهم بخرم و خودم هم می روم مهندس نقشه کش می آورم اتوکدش را در می آورد و برایت می فرستد که چقدر زمینت اصلاحی دارد؛ حالا یا 20 متر هم باید بدان اضافه شود ان شاء الله یا یک وقت هم دیدید که نصف زمین رفت! خوب، این را اگر فقط به گفته ی مهندس خریدار اکتفاء هم کنید که شما درست می فرمایید، یحتمل بعضی بفرمایند که خیلی هم هالو تشریف دارید هر چند که اتوکد نقشه را هم برای شما بفرستد. بعضی عقلا یحتمل پیشنهاد بفرمایند که خوب است خودت هم مهندسی ببری و ببینی داستان از چه قرار است و حرف مهندسین را با هم مقایسه هم کنی!

یا اگر فرمودند که ما یک نهضت آمازون راه انداخته ایم که به کل عالم هم برای شما کتاب می فرستیم و شما هم خواستید همان نهضت را با نهضت جنگل مثلاً پاسخ دهید چرا که دیگر لازم هم نیست که جنگل و جنگلیها را همه را نابود هم کنید که چیست؟ مثلاً می خواهید خیلی از روی علاقه های شدید کتب مختلفه ای را هم بخوانید؛ خوب حالا دیگر می توانید الکترونیکی و رایانه ای و بلکه اینترنتی هم بخوانید. و مسئله دیگر حل است!

یا حتی می خواهید در مثلاً اطلس مال یک مغازه ای یا مکانی را بخرید که به مزایده رفته است، خوب می روید حتی به پیامکی مزایده ای  یک عدد 1 اس ام اس می فرمایید و بلکه توانستید با بانک انصار حتی قسمتی را وام گرفته و قسمتی را نیز تهاتر هم کنید و بجای اینکه اصلاحی زمین اتوکد شده ی خود را بخواهید بفروشید با اطلس مال تهاترش می فرمایید!

یا حتی یک وقت هست که مثلاً به دلایل مختلف و از جمله برای کرونا بدنبال تخت می گردید و یحتمل هم بخواهید هتلی را لااقل یک تختش را برای خودتان خالی کنید؛ و حالا یحتمل هم خانمی به صیغه ی آقایی درآمده است و به سبب متعه می خواهند بروند هتل و به تختی هم احتیاج دارند. خوب، اینها که دیگر چون تختی می خواهند معنایش این نیست که دارند خودکشی می کنند و دیگر نباید بدانها تخت هم داد. شناسنامه شان را نگاه می کنند یا مطمئن هم می شوند که خانم به صیغه ی آقا درآمده است و لذا به آنها یک اتاقی در هتلی هم می دهند. این که دیگر دادگاه عدل الهی و دادرس و اینکه کفوت را هم نمی توانی پیدا کنی و اینها را ندارد.

و اما یک وقت هم هست که مسئله عرش و بلکه کرسی الهی است که وسع کرسیه السماوات و الارض و لا یوده حفظهما و هو العلی العظیم. اینجا دیگر نمی توانید بفرمایید که خوب حالا یک ذره هم دزدی شده است و یک ذره هم حق ناحق شده است و یک ذره هم ناحق حالا چقدر حق می شود. یعنی آنجایی که مسئله حکمت الهی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که مرجعیتی را داریم که همه جا یا صفر است و یا بینهایت است؛ این است که حکمت الهی را سالک الی الله بر حتی حکمت متعالیه ی و فلسفه آنالیتیک یا قاره ای یا ... ترجیح می دهد و زانوی تلمذ می زند نزد اینچنین مرجعیتی و تا پای شهادت هم پیش می رود وقتی بدو مرجعیتش و بلکه امامتش اثبات شد. و حالا یحتمل نیمه ی راه سرطان هم بگیرد یا طور دیگری هم از پا دربیاید! ولی مسئله اینجا این است که یک وقت هست که همچون دکتر هولاکویی با بیماری دارید بحث می کنید یا یحتمل هم فقط دارید مشاوره اش می دهید و می فرمایید که جلوی عصبانیت خود را بگیر چون خدا هم اگر باشد حرفش را یحتمل نتواند به کرسی بنشاند؛ خوب اینجا این حرفش جایز است چرا که با یک روانپریشی ای طرف است که نمی تواند خودش را کنترل کند و نفسش بر او قالب شده است و دیگر خدا را هم یحتمل نمی شناسد. و لذا روانپزشک وروانشناسی که دارد مریضش را که یحتمل به شرک هم نیافتاده است ولی آنقدر عصبی اش کرده اند که اعصابش تحلیل رفته است را می خواهد درمان کند؛ خوب این یحتمل به او شوک هم بدهد تا به حال عادی اش برگردد دیگر. دقیقاً بخاطر اینکه این دیگر کارش از اینکه اخلاق بفهمد که یعنی چه؟ و اینکه بفهمد خوب کدام است و بد کدام است کارش گذشته است و انقریب که یحتمل برسد به جایی که از آن نقطه به بعد هم برایش بازگشتی نباشد! و خوب، حالا شما سعی کنید به این بابا توضیح دهید که عرش و کرسی الهی هم یعنی چه؟ همه نمی فرمایند شما عقلت را از دست داده اید؟

و لذا اگر روانپزشک و روانشناسی در مشاوره بفرماید که عصبانی نشوید؛ این خیلی خوب است حتی اگر خود حضرت خروشان هم باشد که نزد دکتر هولاکویی تشریف فرما شده اند. و اما اینجا مسئله ای دیگر هم هست که می فرمایند سوره ای همچون سوره ی توبه بدون بسم الله الرحمن الرحیم آغاز شده است چون نشانه ی خشم الهی است. و همان اول سوره هم از برائت خدا و رسولش از مشرکینی که با آنها عهد بسته شده است می فرماید. نکته ی دیوانه کننده اینجا هم هست که شرک عقل را ضایع می کند و بلکه در اثر بیزاری نجستن با مشرکین سالک الی الله خود نیز مبتلا می گردد. و لذا لزوم برائت از مشرکین.

و اما یحتمل هم ما بخواهیم وارد مزایده ی غیر متعارفی از اطلس مال شده و حتی شهرداری پایتخت و ریاست جمهوری را هم رقم بزنیم چرا که از طریق اطلس خمینه ها وارد شده و دامنه های لیگو و ویرگو را نیز رقم بزنیم که بالاخره کجاها در ماده و انرژی تاریک و سیاه چاله های نجومی واقع خواهیم شده ایم و کجاها هم می توانیم لیزری ماورای ممالک و ملیتها رفته و بلکه از طرق شتابدهنده ها و آشکارساز های مختلف روی زمین و بلکه در فضا و کره ی سماوی آیا چقدر زوایایی را که لازم است تغیراتی حتی نانومتری و بلکه ریزتر هم در تعیین زوایایی که تغییرات جوی و فصلها و برگشت سالها و قرون و هزاره ها ببجای اول خود را نمایان می کنند را رقم بزنیم تا آنجایی که بتوانیم هم هندسه ی قاره ها و کشورهای در برگیرنده ی آنها را نیز حفظ کنیم؟ و حتی فراتر رفته و از ضدانقلابهای اسلامی نیز جلوگیری و انقلاب اسلامی منتهی به ولایت فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم جهانی کنیم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ ۚ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ ۚ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ ۖ فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ ۖ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَىٰ ﴿٣٢﴾ أَفَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّىٰ ﴿٣٣﴾ وَأَعْطَىٰ قَلِیلًا وَأَکْدَىٰ ﴿٣٤﴾ أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَیْبِ فَهُوَ یَرَىٰ ﴿٣٥﴾ أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِمَا فِی صُحُفِ مُوسَىٰ ﴿٣٦﴾ وَإِبْرَاهِیمَ الَّذِی وَفَّىٰ ﴿٣٧﴾ أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ﴿٣٨﴾ وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ﴿٣٩﴾ وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَىٰ ﴿٤٠﴾ ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَىٰ ﴿٤١﴾ وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ الْمُنتَهَىٰ ﴿٤٢﴾ وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَىٰ ﴿٤٣﴾ وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْیَا ﴿٤٤﴾ وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنثَىٰ ﴿٤٥﴾ مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَىٰ ﴿٤٦﴾ وَأَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَىٰ ﴿٤٧﴾ وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَىٰ وَأَقْنَىٰ ﴿٤٨﴾ وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَىٰ ﴿٤٩﴾ وَأَنَّهُ أَهْلَکَ عَادًا الْأُولَىٰ ﴿٥٠﴾ وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَىٰ ﴿٥١﴾ وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ ۖ إِنَّهُمْ کَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَىٰ ﴿٥٢﴾ وَالْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوَىٰ ﴿٥٣﴾ فَغَشَّاهَا مَا غَشَّىٰ ﴿٥٤﴾ فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکَ تَتَمَارَىٰ ﴿٥٥﴾ هَـٰذَا نَذِیرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَىٰ ﴿٥٦﴾ أَزِفَتِ الْآزِفَةُ ﴿٥٧﴾ لَیْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّـهِ کَاشِفَةٌ ﴿٥٨﴾ أَفَمِنْ هَـٰذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ ﴿٥٩﴾ وَتَضْحَکُونَ وَلَا تَبْکُونَ ﴿٦٠﴾ وَأَنتُمْ سَامِدُونَ ﴿٦١﴾ فَاسْجُدُوا لِلَّـهِ وَاعْبُدُوا ۩ ﴿٦٢﴾ سوره مبارکه النجم

 

https://arxiv.org/pdf/2010.08559

https://arxiv.org/abs/2010.09730

https://en.wikipedia.org/wiki/Aldous_Huxley

https://en.wikipedia.org/wiki/The_Jungle

https://en.wikipedia.org/wiki/Upton_Sinclair

https://en.wikipedia.org/wiki/Ludlow_Massacre

https://en.wikipedia.org/wiki/John_D._Rockefeller_Jr.

https://en.wikipedia.org/wiki/John_D._Rockefeller

 

بنده ی حقیر می خواستم اتفاقاً از فرار از عُجبی که انسان را می تواند دچار کند وقتی گرفتار تکبر و متکبرین در حکمت الهی می شود عرض کنم که خود گرفتار تحقیق در چرم یا همان پوست بوقلمون شدم که آیا همانطوری که پوست شترمرغ هم خوب است برای استفاده ی آن از چرم همانطوری هم بوقلمون هم همینطوری است؟ و بالاخره بوقلمون از شترمرغ کوچکتر هم هست و لذا یحتمل قابل کنترلتر هم باشند. و در ضمن تانکسگیوینگ هم نزدیک است و یحتمل این روزها بوقلمون تا کریسمس و عید سال نو هم بوقلمونها هواخواه زیاد دارند! البته این را هم عرض کنم که در این رابطه ی کریسمس و بلکه مسائل ارزی مقاله ی دکتر ایروانی به وزیر اقتصاد کره را هم مطالعه بفرمایید. بنده ی حقیر داشتم مسئله ی حضرت مسیح و به هم زدن بساط صرافیها و فروش قربانی دامداران در قدس را در انجیل مطالعه می کردم که گویا ایشان هم مخالف این کارها و آلودگی قدس به آن تشریف داشته اند. البته یحتمل هم دقیقاً مسئله این نبوده است که اگر مثلاً فروشگاه شهر و روستا را سامسونگ نمی کردیم و بلکه روستاها را می توانستیم با کشاورزی و دامداری و کارخانجات پیشرفته آباد کنیم، دیگر مشکل ارزی با کره هم نمی داشتیم و بلکه تحریمها هم در ما اثری نداشتند. ولی خوب، گاهی اوقات مسائل می توانند پیچیده هم شوند و نمی شود فقط برج آج نشینی شد که برجش را هم معلوم نیست چطوری ازش گرفته اند چرا که حالا اصلا بنیاد مستضعفین درگیر مسائل عدیده ی دیگری هم هست سوای فقط ساخت برجها و بلکه مسکن مهر برای مستضعفین؛ و دیگر برجهای این بنده ی حقیر و مال تو و دیگران را نیز احتیاجی ندارد. و پنظریه های یچیدگی را باید جورهای دیگری نگریست آنچنان که نظریه های کولموگروف هم یحتمل دیگر در این زمینه لااقل کلاسیک شده اند.

و اما بعد یاد کشتارگاهی که در داستان جنگل آپتون سینکلیر است افتادم و بعد آمدم آنرا بیابم و با آلدوئس هاکسلی اشتباهش گرفته بودم. خلاصه داستان را یافتم و نوار فصل 9 آنرا هم یکی دوبار از ویکیپدیا که خیلی لطف کرده اند و پخشش کرده اند با متن کتاب مقایسه کردم؛ متن خیلی عجیبی است! و بنده نمی دانم آیا کتاب به فارسی هم ترجمه شده است؟ و بله ترجمه هم شده! و راستی یحتمل کتاب را از دکه ی روزنامه فروشی ای یا کتابفروشی که کتابهای دست دوم می فروشد یحتمل خریده ام! از قول سینکلیر می فرمایند که می خواستم بزنم توی دل عموم مردم و تصادفاً زدم توی شکم آنها! ولی به دیگر کتابهای سینکلیر که رجوع می کنید، ملاحظه می فرمایید که واقعاً هم یک کشتارگاهی داشته اند در لودلوو کلرادو در رابطه با کارگران معدن ذغال سنگ و خانواده هایشان که گویا به مسلسل هم بسته اند آنها را؛ بنده ی حقیر شنیده بودم که راکفلر انسان دوستی و فیلاننتروپی اش یک ظاهرسازی است، ولی دیگر نه تا این حدود! یک مرکزی بود در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، برکلی به اسم خانه ی اینترناسیونال راکفلر که گویا همین راکفلرها هم ساخته بودند. یک خوابگاه مرکزی بود برای دانشجویان بین المللی و خارجی.

بگذریم، عرض بنده ی حقیر این است که یک وقتی هست که شما هالو را صدا می زنید که بیا سر این خر مرا بگیر بلکه از این رودخانه توانستم رد شوم. هالو هم بلکه فرمودند که بهتر است چشمهایت را هم ببندی که بهتر بتوانی متصور شوی آیا روشندلان نیز چه حال و هوایی دارند در این حالتی که می خواهی از رودخانه هم رد شوی. خلاصه یک وقت می بینید که صبح سوار خر شده اید و افسار را هم سپرده اید دست هالو و شب شده است و برگشته اید سر جای اولتان و از هالو هم خبری دیگر نیست و چشم بندتان را هم باز نکرده گذاشته است رفته است. خلاصه پرس و جو کنان می گردید هالو را پیدا کنید؛ و بعد از مدتی که او را یافتید، می فرماید که ببین تو زیادی رفته ای توی حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه من هالو هم می توانم سرت اینطوری کلاه بگذارم. یا لااقل اینطورری بنظرت می رسد. و حساب نمی کنی که چطور سید شفتی را کمکش کردم آنجایی که همه چیزش را هم وسط سفر حجش برده بودند. خوب، هالو همان هالو است، ولی باز تو عجب برت می دارد که هالو است که سرت را کلاه گذاشته است و این در صورتی است که من تو را نه تنها بردم آنطرف رودخانه و بلکه دو دور هم بردمت تا سرچشمه ی همان رودخانه و دوباره برت گرداندم سر جای اول ات؛ بد است؟ بفرمایید که بد است! حالا شما بیا و به آقای هالوی خودمان حالی کن که بابا بنده ی حقیر می خواستم بروم کلاس و درس و استاد و شاگرد و طلبه را گذاشتی مرا بردی سرچشمه ی رودخانه و برگرداندی سر جای اولم؟ بنده ی حقیر فقط به تو گفتم می خواهم بروم آنطرف رودخانه؛ چشمبند که بهم زدی هیچی و بلکه تور تمام عیار رودخانه و سرچشمه و اینطرف رودخانه و انطرف رودخانه هم گذاشته ای؟ آیا بنده ی حقیر اینها را خدمت شما عرض کردم؟

اتفاقاً این مسئله ی دیگری که از ویرایش جدید هالو و سید شفتی و سفر حج هم سرچشمه می گیرد اینجا است که شما نمی توانید مسائل را خیلی التقاطی کرده و فن کلام و فلسفه و حدیث و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و فلسفه ی تحلیلی و بلکه آنالیز ریاضی و دامنه ها و ... را با هم درآمیخته و ترکیب نمایید که مثلاً می خواهید یک چرخش کوچکی در یک کره ای بدهید برای اینکه نقشه ی نقطه ای روی کره کمی آنطرفتر هم هست و اما یک مرتبه آقا هالو می آید و کره را بیست دور برای شما می چرخاند که حالا بیا و ببین که این همه هم برایت چرخانده ام بهتر است یا اینکه تو فقط می خواستی فقط یک ذره هم بیشتر نچرخانم؟! حالا هر چه بفرمایید که ما هلالی را که می خواستیم که بر حسب زاویه ای خیلی کوچک حساب کنیم فرق دارد با آن زاویه ای که تو از چرخاندن کره بیست بار متوالی نصیبمان کرده ای! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

1. وَلِلَّـهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ١١٥﴾

2. سَیَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُوا عَلَیْهَا قُل لِّلَّـهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿البقرة: ١٤٢﴾

3. لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـٰکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَـٰئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿البقرة: ١٧٧﴾

4. أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّـهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٥٨﴾

5. قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿الشعراء: ٢٨﴾

6. رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ ﴿الرحمن: ١٧﴾

7. رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا ﴿المزمل: ٩﴾

 

 

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

لا لأمره تعقلون حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ.

السلام علینا وعلى عباد الله الصالحین.

إذا أردتم التوجه بنا إلى الله وإلینا فقولوا کما قال الله تعالى :

سلام على آل یس.

السلام علیک یا داعی الله وربانی آیاته.

السلام علیک یا باب الله ودیان دینه.

السلام علیک یا خلیفة الله وناصر خلقه.

السلام علیک یا حجة الله ودلیل إرادته.

السلام علیک یا تالی کتاب الله وترجمانه.

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه.

السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه ووکده.

السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه.

السلام علیک أیها العلم المنصوب والعلم المصبوب والغوث والرحمة الواسعة وعدا غیر مکذوب....

 

الاحتجاج، ابومنصور طبرسی، صص 492-493

http://lib.eshia.ir/10412/1/492

 

در کتاب احتجاج طبرسی، احتجاجی هم هست بین ابو العلاء معری و سید مرتضی رضی الله عنه که از او در عدل الهی شهید مطهری نیز آمده است. اینکه شما بخواهید به کتابی دیگر که در دسترستان هم آیا باشد یا نباشد رجوع کنید، دلیلش می تواند این باشد که در کتب دیگری که دارید مطالعه می کنید و از جمله کتاب مفاتیح الجنان خودمان مثلاً بدان کتابها ارجاع داده شده باشند. و مثلاً یحتمل بالاخره متوجه هم شوید که و در عبارت و لا تغنی النذر آنطور که در مفاتیح و بعضی نسخ الاحتجاج هم آمده است و بعضی دیگر از نسخ الاحتجاج هم و لا تغن النذر آورده اند، یحتمل دلیلش این باشد که زیر را آنطور که عرب به یا می خواند و لذا بجای تغنِ، تغنی شده است! البته بنده سعی هم کردم تفسیر البحر المحیط ابوحیان اندلسی را نیز نگاه کنم ببینم نظرش در حدیث سفینه کدام است و آن را درست نیافتم آنطور که به عنوان مرجعی در احقاق الحق و ازهاق الباطل آمده است! یحتمل جستجوگرها مشکلی داشته باشند.

ولی بنده در مورد احتجاجاتی که از ناحیه مقدسه بیرون آمده است و در الاحتجاج طبرسی آمده است نکته ای را عرض کنم که امروز اگر بخواهیم این احتجاجات را علاوه بر کل دیگر احتجاجات کتاب ملاحظه کنیم، یحمل یک احتجاج را تحقیق و بررسی بفرمایید و همان موقع ببینید که بر حسب آن دارد احتجاجی دیگر رخ می دهد که حالا در کتابخانه ی اینترنت نباشد در جای دیگری است. یکی می فرماید که امام صادق فرموده اند که در قم جانشینانی برای امام زمان عجل الله فرجه الشریف در روز قیامت خواهند بود؛ یحتمل دیگری بفرماید که نایب امام زمان عجل الله الشریف نه در قم و بلکه در تهارن هم خواهد بود و ....

اینجا البته یک نکته ای خلط می شود که منظور از اعتراضاتی که به حتی نایب امام زمان مد ظله العالی می شود در چیست؟ بعضی جاها مسئله حضرت ابراهیم و نمرود است یا حضرت یوسف و عزیز مصر و فرعون است یا موسی و فرعون است یا عیسی و یهود و قیصر روم است و اما اکنون هم مسئله ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در چیست؟ آیا مسئله این است که خورشید از مشرق در نمی آید و از مغرب طلوع می کند؟ آیا هنوز بین دعوای یهود و نصاری گیر کرده ایم؟ آیا دعوا بین خود مسلمانان واقع شده است و دعوت اسلامی را خدشه دار می کند؟ یا اینکه نایب امام زمان هم زیر سوال می رود چرا که اصول و فروع دین خود را مسلمانانی یحتمل یادشان هم رفته است که بالاخره کدام امام جماعت و امام جمعه و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟

و لذا وقتی به ممالک اسلامی از طرف دولتهای کافر و شیطانی فشار آورده می شود که ماییم که فرعون اعظم هستیم و بلکه ماییم که خداییم و ماییم که می خواهیم از میان خودتان یک دیکتاتوری هم برایتان نصب کنیم که اسلامی که باید جهانی باشد را نیز محدود به خود ممالکتان کند و به ما هم کاری نداشته باشید و بلکه ماییم که باید بر شما مسلط هم باشیم و حتی مثال هم بیاورند که ببینید با عنایت صهیونیسم مسیحی اندلس چطور به آمریکای لاتین گسترش یافت و از اندلس چرا یاد نمی گیرید؟ و نمی گوید که یک غده ی سرطانی را چطور آورده است میان ملل اسلامی نصب کرده است و همه ی اسلام را مبتلا کرده است و آنگاه دیکتاتور و فرعون و شاهنشاه آریامهر هم می خواهد برای همه نصب کند. و هیچ کس هم این را نمی گوید که آقایان خانمها این کار که اسلامتان را کنار بگذارید و به فرعونیت و شاهنشاهی برگردید آیا برگشتن به جاهلیت نیست و بلکه این را دیوانگی نمی دانید و اما اگر کسی ادعای امام زمانی کند دیوانه تر از اویی است که ادعای خدایی و فرعونی و شاهنشاهی کرده است؟

به هر حال، ادعای کذب کردن و آن هم در حد و حدود خدایی و انا ربکم الاعلائی و شاهی و امام زمانی دروغین و کذب را نمی توان گفت که غیر دیوانگی است. ولی خوب، مسئله مثل آن چوپان و راع دروغگو هم نشود که هر چه داد زد گرگ هیچ کس باورش نکرد و بدادش نرسید و همه گفتند که این را ولش کنید که چه دروغگویی است و بلکه هر بلایی هم سرش بیاید حقش است! یعنی آنجایی که جامعه به گوساله پرستی افتاد و بلکه آیت الله ها و کاردینالیته ها را دیدند که دارد از حد وحدود کنترل حضرات آیات هم خارج می شود، خوب یک راهش هم این است که یا ایها الناس اجازه بدهید ما دوباره حالا که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نمی یابیم و لذا بلکه شاهنشاهی را دوباره نصب کنیم و بلکه توانستیم بالاخره آیات الهی و کاردینالیته ها را که غیر قابل دسترس شده اند را دوباره قابل دسترس هم کنیم هر چند که فاصله ی بین شاهنشاه آریامهر با اسلام زیاد هم باشد و اما عزیز مصر هم یحتمل بتواند همان یوسف زهرا علیهم السلام هم شود. آیا به شما نخواهند فرمود که عقلت پاره سنگ برمی دارد که حکومت امام زمان عجل الله فرجه الشریف و نایب امام زمان مد ظله العالی را نقداً می خواهی بدهی که در حکومت شاهنشاهی بلکه آیا حکومت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را استخراج کنی یا خیر و بلکه دوباره آیا ولی فقیه بتواند انقلابی دیگر که ایندفعه واقعاً جهانی هم خواهد بود به انجام برساند یا خیر؟ غیر از این است؟ ان الحسین علیه السلام مصباح الهدی و سفینة النجاة الا اینکه امام حسین علیه السلام را بسپریم دست دشمن و بعد بفرمایید که حالا می فرمایید که می خواهید جناب یزیدیان با اسلام چه کنید؟ و علی الاسلام و السلام اذ قد بلیت براع مثل یزید. بنده ی حقیر خودم بطور زنده در تلویزیون شاهد بودم که حتی دیوید کوروش هم چنین کاری نمی کرد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَـٰکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿الأعراف: ٩٦﴾

 

می‌گویند مرحوم آیة الله سید حسین کوه کمری ( رضوان الله علیه ) که از شاگردان صاحب " جواهر " و مجتهدی مشهور و معروف بود و حوزه درسی‌ معتبر داشت ، هر روز طبق معمول در ساعت معین به یکی از مسجدهای نجف‌ می‌آمد و تدریس می‌کرد . چنانکه می‌دانیم حوزه تدریس خارج فقه و اصول ، زمینه ریاست و مرجعیت‌ است . ریاست و مرجعیت برای یک طلبه به معنی این است که یکمرتبه از صفر به لا نهایت برسد ، زیرا یک نفر طلبه تا مرجع نشده است هیچ است و به رأی و عقیده او کوچک ترین اعتنائی نمی‌شود و از نظر زندگی غالبا در تنگدستی بسر می‌برد ، ولی همینکه مرجع شد یکمرتبه رأی او مطاع می‌گردد و کسی در مقابل رأی او رأی ندارد ، از نظر مالی نیز بدون حساب و کتاب ، اختیار مطلق پیدا می‌کند . علیهذا طلبه‌ای که شانس مرجعیت دارد مرحله‌ حساسی را طی می‌کند ، مرحوم سید حسین کوه کمری در چنین مرحله‌ای بود.

 

عدل الهی، استاد شهید مطهری، ص 292

http://lib.eshia.ir/50021/1/292

 

کتاب فلسفه ی تاریخ در همان صفحات اولش در بحث محرک تاریخ شهید استاد مطهری رحمه الله را می خواندم، آنجا یک بحث خیلی دقیق و جالبی دارند در دوری و ادواری بودن تاریخ و اینکه آیا در جوامع و افراد آن اصل فرد است یا جامعه؟! می فرمایند که بعضی اینطور استدلال می کنند که جوامع از وحوش و وحشی بودن رو به تمدن می روند و بعد از تمدن بخاطر نعمت زدگی دوباره مثلاً تنبل می شود و رو به افول می رود و به وحوش برمی گردد آنچنان که یحتمل دوباره اگر قبلاً هم انقلاب شده دوباره انقلاب یا بلکه ضد انقلاب هم می شود و این ادامه خواهد داشت الی غیر النهایه. بعد ایشان می روند خود خانواده ها را مثال می آورند که چطور انسانهایی سختکوش از طبقه ی فرضاً چهار پیشرفت کرده و کارخانه یا تجارتخانه ای باز می کنند و ثروتمند می شوند و خودش و بلکه فرزندانش فرشها و حتی خانه را نیز عوض کرده و رفاه زده می شوند از کوچکترین چیزها ناراحت می شوند آنچنان که دیگر  آن قدرت را که ثروت و زندگی خود را ضبظ کنند را ندارند و برمی گردند به فقیری و مفلوکیت.

یعنی اینجا بحث هم از فرد است و هم از جامعه هر دو که بیشتر از لحاظ فلسفی و تاریخ فلسفه است که از روی کتب غربیها و حتی بلکه عقاید هگل و مارکس و امثالهم دارد بیان می کند و جواب می دهد و حتی مقداری هم بحث را به انبیاء می کشانند و اینکه آنجا نیز چه می شود؟ البته وقتی ما به سراغ انبیاء علیهم السلام و خصوصاً خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم  می رویم، ملاحظه می شود که مسئله حادتر هم می شود و بلکه حتی از همان اول هم با بسی حزن و اندوه ها همراه است و تا ائمه ی اطهار نیز همنی وضع تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف تا وقتی آن حضرت به غیبت می روند نیز و بلکه بعد از آن هم ادامه دارد. با فاظمه ی زهرا سلام الله علیها چه می شود و در الغدیر چه می شود و با حسینین چه می شود و کربلا به اوجش می رسد و .... ولی فرق مسئله اینجا است که دین اسلام با همه ی سختیهایش استمرار هم می یابد. 

عرض بنده ی حقیر این است که در دین همانطوری که در کتاب عدل الهی استاد شهید در مورد حتی مرجعیت هم می فرمایند همانطور هم حکمت الهی یک حالتی دارد که جذابیتش از آن حالت تک قطبیهای مغناطیسی که در الکترودینامیک کوانتومی بدنبالش هستند همچون خود الکترونها، در مورد حکمت الهی و مسئله ی عدل الهی و امامت یک مرتبه مسئله از صفر به بینهایت می رود همانطوری که از طلبگی به مرجعیت نیز می فرماید از صفر به بینهایت است مسئله؛ با این تفاوت که مرجعیت تازه از صفر به بینهایتش از این نوع است که باید به طلبه و شاگرد و دانشجویان خود بتواند بیاموزد که حالا شما خیالتان رسیده است که مرجعیت است که هیچ کس روی حرفش حرف نمی زند و ثروتش چقدر است؟ و اما شما ای طلبه ی عزیز ببین حالا انبیاء و بلکه خاتم الانبیاء و ائمه ی اطهار ما چه کرده اند و اینجا یعنی چه وقتی صحبت از صفر به بینهایتی است که دنیایی را از کفر و شرک و نفاق بیرون اورده اند و سمت توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت برده اند ثابت قدم کرده اند؟ و نه تنها این کار را فقط با مکه یا مدینه و کوفه کرده اند و بلکه اسلام دینی هم شده است جهانی! یعنی این خاصیت دینی و مذهبی حکمت الهی است که نه در زمان و در مکان نهایتی ندارد و همان حالت بقول ریاضیدانها و اهل سیستمهای دینامیکی یا همه جا هست و بینهایت است یا صفر است و هیچ جا هم نیست! این از خواص دین است که به یک ذره از مکان و یک آنی از زمان غیر ممکن است که راضی شود.

برای اثبات این مسئله کافی است که انسان به قلب خود فقط رجوع کند و سعی در تهذیب نفس خود کند تا قلبش از رجس و ناپاکیها شسته شوند. و اما این مسئله را در مطالعه ی افکار و اعمال انبیاء نیز می توان بسیار جست. یک جایی که بین قرآن کریم و تورات اختلاف است آنجایی است که می فرماید همسر و بلکه فرزند حضرت نوح علیه السلام نیز کافر بودند. اینکه اینجا این نوع از کفر به چه معنا هم هست مسئله ی مهمی است. یعنی یک وقت هست که اگر فردی بیاید منزل و به خانواده ی خود بفرماید که خانمها آقایان بنده ی حقیر نه حتی پیغمبر خدا هستم و بلکه مثلاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هستم، خصوصاً امروزه روز حساب کنید مسئله چه می شود؟! نه تو را به علی، مسئله خنده دار نمی شود و نمی فرمایند که آیا ما را گذاشته ای سر کار حتی به همین دلیل از صفر به بینهایتی مسئله؟ التفات می فرمایید؟ یحتمل حتی او را بگیرند دست و پایش را هم بلکه ببندند و بیاندازندش توی هلفتونی و دارالمجانین و بلکه بیمارستان روانی. و در اکثر موارد هم کار درستی کرده اند. یعنی احتمال اینکه کسی چنین ادعایی هم کند و ادعایش درست هم باشد، بقول معروف اگر بگوییم که غیرممکن است و بلکه باید عرض شود که احتمالش بقول ریاضدانها اندازه اش حتی در شمارشی که از میان بینهایت افراد هم باشد، صفر است وقتی به آیت اللهی ها و بلکه کاردینالیته های بالاتر از الف_0 هم برویم! دیر شد، دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز اول وقت حتی فرادی. بقیه ی مطالب را یحتمل خوب است گفته شود که به عنوان تمرین و مشق شب خودتان به روشهای گوناگون اینترپولیت (interpolate) کنید!اینجا بنده ی حقیر می خواستم با توجه به خود آیات عظیم قرآن کریم اشاره کنم که چرا بعضی حتی می آیند وسط اسلام و حتی درجات عالیه ای را هم طی می کنند و اما باز هم دوباره یا روشنفکرمآبانه یا حتی حوزوی و آیت الله مآبانه نیز به جحود و انکار هم می افتند. یک استاد آنالیز مختلط داشتیم استاد منهارز که شاگرد الفورز صاحب کتاب آنالیز مختلط معروف هم تشریف داشتند و از قول الفورز غلط نکنم می فرمودند هر وقت از شما پرسیدند جواب مسله چیست؟ بفرمایید صفر و اکثر اوقات درست است! حالا حساب کنید که حالت دیگر بین صفر و بینهایت هم بینهایت باشد! نتیجه چه می شود؟! عرض بنده ی حقیر این است که حکمت متعالیه ی نظریه ی حمیدی مجیدی فقهی اینجاها است که به کار می آید که از ریاضی فیزیک هم علاوه بر فقه و حکمت متعالیه سعی می کند کمکها بگیرد تا بلکه همه و همه را به بینهایت موعود هم برساند و تعارفها و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت عیسی مسیح و زمین و آسمان و نماز جمعه و ....! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

---------------------------------------------------

 

حدیث السفینة

ومن ألفاظه :

« ألا إنّ مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح من رکبها نجا ومن تخلّف عنها هلک ».

أخرجه أحمد

 

نفحات الازهار فی عبقات الانوار، میر سید حامد حسین کنتوری، سید علی حسینی میلانی، جلد 4، ص 7

http://lib.eshia.ir/27895/4/7

 

در احقاق الحق و ازهاق الباطل قاضی نورالله شوشتری نیز حدیث سفینه چندین بار آمده است بعضی جاها می فرماید ... من تخلف عنها هلک و بعضی جاها می فرماید ... من تخلف عنها غرق. و از جمله:

مستدرک‌ قول رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلم‌ «مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح»

 

احقاق الحق و ازهاق الباطل، جلد 24، 494-507

http://lib.eshia.ir/10271/24/507

 

و همینطور هم آمده است:

... یا ابىّ و الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا انّ الحسین بن علىّ فی السماء أکبر منه فی الأرض و انّه مکتوب على یمین العرش انّه مصباح هدى و سفینة نجاة ...

احقاق الحق و ازهاق الباطل، جلد 13، ص 62

http://lib.eshia.ir/10271/13/62

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

خوب نکته ای که در مسئله ی سفینه ی حضرت نوح علی نبینا علیهم السلام در قرآن مجید و تورات و اختلاف آنها هست همین جا است که آنچه در قلب نبی خدا می گذرد را دیگری حتی همسر و فرزند او هم یحتمل نمی دانند و این آنچنان است که وقتی قرار است مثلاً سیلی بیاید که عالمگیر است و قرار است که همه بر آن سوار شوند، خوب این دیگر مسئله ای است که بر قلب او متجلی شده است و نه حتی بر قلب همسر و فرزند او. و لذا همه و همه و از جمله همسر و فرزند او نیز باید به موقع خود را به کشتی نجات برسانند یا اینکه غرق و هلاک می شوند. مثال ساده ترش این است که فرض بفرمایید که اگر کروناویروس آمده است باید همه هم مراقبت کنند و فرقی ندارد که کیست که مراقبت نمی کند و اگر مبتلا شود هلاکت هم امکان دارد. موضوع این است که کشتی نجات را ترک کنی، کارت تمام است حالا می خواهد هر کسی که باشد و از جمله همسر و فرزند حضرت نوح علیه السلام. صفر یا بینهایتی مسئله از این نوع است که علم و تقوی و ایمان آن حضرت را دیگری ندارد چرا که نبی خدا است.

این نکته یحتمل از آن طرف کفر و شرک و نفاق قضایا وقتی نگاه شود ساده تر جلوه می کند. یعنی چه؟ یعنی اینکه کسانی که به کذب هم مدعی فیلسوفی و عالِمی و دانشمندی و حتی دعوت به بت پرستی و خدایی و فرعونی و شاهنشاه آریامهری انا ربکم الاعلایی و  رسالت و امامت هم می شوند هنوز هم الی ما شاء الله در خفا و آشکارا داریم. و از جمله هنوز هم از گوشه و کنار کم نمی شنویم که چطور حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز زیر سوال می روند و حتی گفته می شود که لطف کنید بروید کنار. مسئله این است که آیا این حضرات ولی فقیه بهتری را سراغ دارند یا اینکه اصلا اسلام را هم نمی خواهند و بلکه فرعون یا شاهنشاه آریامهر بهتری را نیز یافته اند که معتقد هم هستند که اسلام و ولی فقیه هم باید زیر نظر این حضرات باشند و کلاً همه و همه ی مسلمانان باید بروند کنار و کنار گذاشته شوند همانطوری که دنیای کفر اصلا اسلام یا حتی دین دیگری را هم آیا بشناسد یا حتی همان را هم نمی شناسد؟! می فرماید من فرعونی و بلکه شاهنشاهی ام را بکنم و شما هم بندگی خدایتان را بکنید و بالاخره هر کسی خدای خود را بپرستد و دست آخر ببینیم کیست راست می گوید. خدا خدا است دیگر. چرا ما باید زیر بار این همه تحرمها برویم؟ جمع کنید بگذارید بروید و الا خودمان جارویتان می کنیم!

اینجا یک اشکالی فقط هست و آن اینکه آیا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که حالا بنده ی حقیر دارم در زیر پرچمش قلم هم می زنم یحتمل بفرمایید که در حد و حدود همان صفر هم هست. و اما آیا همان هندسه و ریاضی فیزیکی که قسمتی از آن را هم ما در همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی استفاده می کنیم نیز صفر است یا می تواند همین هم یکمرتبه بینهایتی از نوع آیت اللهی یا همان کاردینالیته های غیر قابل دسترسی را از خود نشان دهد که لااقل قلب زمینی و بلکه آسمانی ای هم هست که با آن در تماس است و هدایتش می کند؟ یعنی آیا مسئله طلبگی فردی شخص این بنده ی حقیر هم فقط هست یا مسئله فقط اسلام است یا آیا بلکه مسئله ای داریم جهانی و بلکه زمینی و آسمانی و نجومی و کیهانی و .... بالاخره ذره ی هیگز که فقط متعلق به شخص آقای هیگز هم نیست که بفرمایند مادر بزرگ بنده نفهمیده است او چه گفت و لذا دوباره برایمان شرحش کن؛ خوب خودت هم باید بروی دنبالش یاد یگیری یا خیر که مثلاً مکانیسم شکست تقارنها را این ذره چطور در الکتروضعیف یا جاهای دیگر باعث می تواند بشود؟ سرتان را بیشتر از این درد نیاورم. خودم هم خسته و گرسنه شدم و شام ام را هم هنوز نخورده ام!!! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد وآل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَـٰکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿الأعراف: ٩٦﴾

 

می‌گویند مرحوم آیة الله سید حسین کوه کمری ( رضوان الله علیه ) که از شاگردان صاحب " جواهر " و مجتهدی مشهور و معروف بود و حوزه درسی‌ معتبر داشت ، هر روز طبق معمول در ساعت معین به یکی از مسجدهای نجف‌ می‌آمد و تدریس می‌کرد . چنانکه می‌دانیم حوزه تدریس خارج فقه و اصول ، زمینه ریاست و مرجعیت‌ است . ریاست و مرجعیت برای یک طلبه به معنی این است که یکمرتبه از صفر به لا نهایت برسد ، زیرا یک نفر طلبه تا مرجع نشده است هیچ است و به رأی و عقیده او کوچک ترین اعتنائی نمی‌شود و از نظر زندگی غالبا در تنگدستی بسر می‌برد ، ولی همینکه مرجع شد یکمرتبه رأی او مطاع می‌گردد و کسی در مقابل رأی او رأی ندارد ، از نظر مالی نیز بدون حساب و کتاب ، اختیار مطلق پیدا می‌کند . علیهذا طلبه‌ای که شانس مرجعیت دارد مرحله‌ حساسی را طی می‌کند ، مرحوم سید حسین کوه کمری در چنین مرحله‌ای بود.

 

عدل الهی، استاد شهید مطهری، ص 292

http://lib.eshia.ir/50021/1/292

 

کتاب فلسفه ی تاریخ در همان صفحات اولش در بحث محرک تاریخ شهید استاد مطهری رحمه الله را می خواندم، آنجا یک بحث خیلی دقیق و جالبی دارند در دوری و ادواری بودن تاریخ و اینکه آیا در جوامع و افراد آن اصل فرد است یا جامعه؟! می فرمایند که بعضی اینطور استدلال می کنند که جوامع از وحوش و وحشی بودن رو به تمدن می روند و بعد از تمدن بخاطر نعمت زدگی دوباره مثلاً تنبل می شود و رو به افول می رود و به وحوش برمی گردد آنچنان که یحتمل دوباره اگر قبلاً هم انقلاب شده دوباره انقلاب یا بلکه ضد انقلاب هم می شود و این ادامه خواهد داشت الی غیر النهایه. بعد ایشان می روند خود خانواده ها را مثال می آورند که چطور انسانهایی سختکوش از طبقه ی فرضاً چهار پیشرفت کرده و کارخانه یا تجارتخانه ای باز می کنند و ثروتمند می شوند و خودش و بلکه فرزندانش فرشها و حتی خانه را نیز عوض کرده و رفاه زده می شوند از کوچکترین چیزها ناراحت می شوند آنچنان که دیگر  آن قدرت را که ثروت و زندگی خود را ضبظ کنند را ندارند و برمی گردند به فقیری و مفلوکیت.

یعنی اینجا بحث هم از فرد است و هم از جامعه هر دو که بیشتر از لحاظ فلسفی و تاریخ فلسفه است که از روی کتب غربیها و حتی بلکه عقاید هگل و مارکس و امثالهم دارد بیان می کند و جواب می دهد و حتی مقداری هم بحث را به انبیاء می کشانند و اینکه آنجا نیز چه می شود؟ البته وقتی ما به سراغ انبیاء علیهم السلام و خصوصاً خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم  می رویم، ملاحظه می شود که مسئله حادتر هم می شود و بلکه حتی از همان اول هم با بسی حزن و اندوه ها همراه است و تا ائمه ی اطهار نیز همنی وضع تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف تا وقتی آن حضرت به غیبت می روند نیز و بلکه بعد از آن هم ادامه دارد. با فاظمه ی زهرا سلام الله علیها چه می شود و در الغدیر چه می شود و با حسینین چه می شود و کربلا به اوجش می رسد و .... ولی فرق مسئله اینجا است که دین اسلام با همه ی سختیهایش استمرار هم می یابد. 

عرض بنده ی حقیر این است که در دین همانطوری که در کتاب عدل الهی استاد شهید در مورد حتی مرجعیت هم می فرمایند همانطور هم حکمت الهی یک حالتی دارد که جذابیتش از آن حالت تک قطبیهای مغناطیسی که در الکترودینامیک کوانتومی بدنبالش هستند همچون خود الکترونها، در مورد حکمت الهی و مسئله ی عدل الهی و امامت یک مرتبه مسئله از صفر به بینهایت می رود همانطوری که از طلبگی به مرجعیت نیز می فرماید از صفر به بینهایت است مسئله؛ با این تفاوت که مرجعیت تازه از صفر به بینهایتش از این نوع است که باید به طلبه و شاگرد و دانشجویان خود بتواند بیاموزد که حالا شما خیالتان رسیده است که مرجعیت است که هیچ کس روی حرفش حرف نمی زند و ثروتش چقدر است؟ و اما شما ای طلبه ی عزیز ببین حالا انبیاء و بلکه خاتم الانبیاء و ائمه ی اطهار ما چه کرده اند و اینجا یعنی چه وقتی صحبت از صفر به بینهایتی است که دنیایی را از کفر و شرک و نفاق بیرون اورده اند و سمت توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت برده اند ثابت قدم کرده اند؟ و نه تنها این کار را فقط با مکه یا مدینه و کوفه کرده اند و بلکه اسلام دینی هم شده است جهانی! یعنی این خاصیت دینی و مذهبی حکمت الهی است که نه در زمان و در مکان نهایتی ندارد و همان حالت بقول ریاضیدانها و اهل سیستمهای دینامیکی یا همه جا هست و بینهایت است یا صفر است و هیچ جا هم نیست! این از خواص دین است که به یک ذره از مکان و یک آنی از زمان غیر ممکن است که راضی شود.

برای اثبات این مسئله کافی است که انسان به قلب خود فقط رجوع کند و سعی در تهذیب نفس خود کند تا قلبش از رجس و ناپاکیها شسته شوند. و اما این مسئله را در مطالعه ی افکار و اعمال انبیاء نیز می توان بسیار جست. یک جایی که بین قرآن کریم و تورات اختلاف است آنجایی است که می فرماید همسر و بلکه فرزند حضرت نوح علیه السلام نیز کافر بودند. اینکه اینجا این نوع از کفر به چه معنا هم هست مسئله ی مهمی است. یعنی یک وقت هست که اگر فردی بیاید منزل و به خانواده ی خود بفرماید که خانمها آقایان بنده ی حقیر نه حتی پیغمبر خدا هستم و بلکه مثلاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هستم، خصوصاً امروزه روز حساب کنید مسئله چه می شود؟! نه تو را به علی، مسئله خنده دار نمی شود و نمی فرمایند که آیا ما را گذاشته ای سر کار حتی به همین دلیل از صفر به بینهایتی مسئله؟ التفات می فرمایید؟ یحتمل حتی او را بگیرند دست و پایش را هم بلکه ببندند و بیاندازندش توی هلفتونی و دارالمجانین و بلکه بیمارستان روانی. و در اکثر موارد هم کار درستی کرده اند. یعنی احتمال اینکه کسی چنین ادعایی هم کند و ادعایش درست هم باشد، بقول معروف اگر بگوییم که غیرممکن است و بلکه باید عرض شود که احتمالش بقول ریاضدانها اندازه اش حتی در شمارشی که از میان بینهایت افراد هم باشد، صفر است وقتی به آیت اللهی ها و بلکه کاردینالیته های بالاتر از الف_0 هم برویم! دیر شد، دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز اول وقت حتی فرادی. بقیه ی مطالب را یحتمل خوب است گفته شود که به عنوان تمرین و مشق شب خودتان به روشهای گوناگون اینترپولیت (interpolate) کنید!اینجا بنده ی حقیر می خواستم با توجه به خود آیات عظیم قرآن کریم اشاره کنم که چرا بعضی حتی می آیند وسط اسلام و حتی درجات عالیه ای را هم طی می کنند و اما باز هم دوباره یا روشنفکرمآبانه یا حتی حوزوی و آیت الله مآبانه نیز به جحود و انکار هم می افتند. یک استاد آنالیز مختلط داشتیم استاد منهارز که شاگرد الفورز صاحب کتاب آنالیز مختلط معروف هم تشریف داشتند و از قول الفورز غلط نکنم می فرمودند هر وقت از شما پرسیدند جواب مسله چیست؟ بفرمایید صفر و اکثر اوقات درست است! حالا حساب کنید که حالت دیگر بین صفر و بینهایت هم بینهایت باشد! نتیجه چه می شود؟! عرض بنده ی حقیر این است که حکمت متعالیه ی نظریه ی حمیدی مجیدی فقهی اینجاها است که به کار می آید که از ریاضی فیزیک هم علاوه بر فقه و حکمت متعالیه سعی می کند کمکها بگیرد تا بلکه همه و همه را به بینهایت موعود هم برساند و تعارفها و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت عیسی مسیح و زمین و آسمان و نماز جمعه و ....! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ٢٥٦﴾

 

 

خوب، و لذا از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به حکمت الهی رسیدن را باید دقیقتر هم بررسی نمود. مثلاً اگر جادوگر شهر اُز در یکی از ویرایشهای دیگری که می خواست اخبار شهر را به دوروتی و شیر ترسو و مترسک و مرد حلبی و توتو برساند که آیا از شر طوفان و سیل خلاص شده ای یا خیر، گاهی قبل از اخبار لا اکراه فی الدین را می گذاشت و گاهی ان الله و ملائکته و .... پرسیدند فلسفه اش چیست از جادوگر شهر اُز؛ فرمودند که بهتر است ریزحالات سیاه چاله ها و حالات بی پی اس را  بهتر مطالعه کنی آنطور که مثلاً اشوک سن و کامران وفا و اوگوری و دیگران تحقیق کرده اند. البته این هم که چرا ما اسپین را در خمینه های اسپین به فارسی نگفته ایم مثلاً خمینه های چرخشی و امثالهم، دلیلش این است که اسپین را بعضی هم با اسپانیا اشتباه می گیرند، ولی خوب اگر از صرف و نحو عربی هم استفاده بریم اینجا و بلکه از گویش هلندی متمایل به آلمانی هم استفاده کنیم یحتمل اشپین و اشپان و اسپون و اسپان هم کاربردی شود چرا که در صرف و نحو گاهی یا می تواند به الف یا واو نیز تبدیل شود. و بعضی حتی بخواهند اسپون را به قاشق و بلکه قاشق فروشی و قاشقچی هم عمومیت دهند. البته یحتمل اینجا بعضی اشکال هم کنند که اسپانیایی چه ربطی هم به عربی یا صرف و نحو آن و بلکه به اسپین دارد؟ چون خیلی دارد دیر می شود اینها را می گذاریم برای بعد، و بلکه تناظر همه و همه ی اینها با انقلابها و ضد انقلابها. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته. 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّـهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤

 

إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الأحزاب: ٥٦﴾

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا اَلْمُرْتَضَى اَلْإِمَامِ اَلتَّقِیِّ اَلنَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى اَلصِّدِّیقِ اَلشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ

 

[زیارت حضرت صاحب‌الأمر علیه السلام]

شیخ جلیل احمد بن ابى طالب طبرسى رحمة الله علیه در کتاب شریف احتجاج روایت کرده که: از ناحیه مقدسه بیرون آمد بسوى محمد حمیرى بعد از جواب از مسایلى که از آن حضرت سؤال کرده بود

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ لاَ لِأَمْرِهِ تَعْقِلُونَ وَ لاَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ تَقْبَلُوَن حِکْمَةٌ بٰالِغَةٌ فَمٰا تُغْنِ اَلنُّذُرُ [عَنْ قَوْمٍ لاٰ یُؤْمِنُونَ] اَلسَّلاَمُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِینَ هرگاه خواستید توجه کنید به وسیله ما به سوى خداوند تبارک و تعالى و به سوى ما پس بگویید چنانکه خداى تعالى فرموده

سَلاَمٌ عَلَى آلِ یس اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اَللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اَللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اَللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اَللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اَللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ فِی آنَاءِ لَیْلِکَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِکَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اَللَّهِ فِی أَرْضِهِ ....

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی اَللَّهُمَّ لاَ تُمِتْنِی مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ لاَ تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی اَللَّهُمَّ فَکَمَا هَدَیْتَنِی لِوِلاَیَةِ مَنْ فَرَضْتَ عَلَیَّ طَاعَتَهُ مِنْ وِلاَیَةِ وُلاَةِ أَمْرِکَ بَعْدَ رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتَّى وَالَیْتُ وُلاَةَ أَمْرِکَ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ وَ عَلِیّاً وَ مُحَمَّداً وَ جَعْفَراً وَ مُوسَى وَ عَلِیّاً وَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُجَّةَ اَلْقَائِمَ اَلْمَهْدِیَّ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ ....

 

ذکر صلوات بر حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

اینکه شما می خواهید ازدواج کنید، به خدا دعا کنید که خدایا همسر خوبی نصیب بنده ی حقیر شود؛ یا می خواهید بچه دار شوید، به خدا دعا بفرمایید که خدایا بچه ی خوب و صالحی نصیب من بشود؛ این را یحتمل بعضی اشکال کنند که خوب حالا چرا ما بجای اینکه مستقیماً هم به خدا دعا کنیم، چرا بجایش به امام زمان عجل الله فرجه الشریف دعا کنیم؟ مخصوصاً حالا که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در غیبت تشریف دارند دیگر چه فرقی می کند که حالا ما هم باید برای ظهور آن حضرت هم در ضمن به خدا دعا کنیم علاوه بر اینکه دعا هم کنیم همسر و بلکه همسران خوبی هم نصیب ما شود و فرزندان خوب و صالحی هم داشته باشیم. البته یحتمل در مورد دختر خانمها حتی بتوانند همزمان هم دعا بفرمایند که خدایا بنده ی حقیرت را به همسری و ازدواج امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بپذیر و فرزندان صالحی هم نصیب ما بفرما! این دعاهای آخری یک مرتبه یک جورهای دیگری هم می شوند که خود به خودی جواب دیگر اشکالات را هم برای افراد با تقوای از مسلمین و مسلمات و مومنین و مومنات خیلی خوب جواب هم می دهد.

و اما خوب، همه ی افراد روی کره زمین که از متقین مسلمین و مسلمات و مومنین و مومنات یحتمل همه و همه نباشند و لذا با مشکلاتی اینجا روبرو شویم که اشکال چیست؟ یعنی وقتی شما در قلب خود به خدا فکر می کنید و دعا می کنید یا وقتی تنها تشریف دارید و دارید به خدا دعا می فرمایید، باز این سوال مطرح است که آیا بهتر است مستقیماً از خدا چیزی بخواهید یا اینکه از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بخواهید؟ بالاخره مگر خدا واسطه ای می خواهد و مگر این خلاف توحید نمی باشد؟ این یک سوالی است که مثل همان ضرب المثل است که می فرماید حلوای لن ترانی تا نخوری ندانی!

حالا بنده ی حقیر یک اشکال دیگری را که خود نزد یکی از منبریهای هاری کریشناها عرض کردم خدمتتان بگویم. این سال مطرح است که اگر کریشنا در کریشنالوکا یا سیاره ای مثلاً ماورای سیاره ی زمین و بلکه منظومه ی شمسی و در سیاره ی کریشنا است ولی ما در عین حال می توانیم به کریشنا در قلب خود هم برسیم، خوب دیگر چه احتیاجی است که بخواهیم این همه راه را طی کرده و به سیاره ی کریشنا رفته تا او را ملاقات کنیم؟ خوب، همان در قلبمان او را سعی کنیم ملاقات کنیم دیگر؛ همین کافی نیست؟ آن استاد که بر منبری نشسته بودند که بیشتر هم شبیه یک صندلی با فاصله ی خیلی کمی از کف معبد هم بود همانجا جوابی نگفتند ولی بعداً که رفتند توی اتاق پشتی معبد به این بنده ی حقیر بعد از اینکه پرسیده بودند که مثلاً مسلمان هم هستی یا خیر اینطور  فرمودند یک گرازی به شکم یک مسلمانی می زند و او ار می کشد.  ولی قبل از مردن مثلاً فریاد برمی آورد که حرام! و همین باعث می شود که برود بهشت. و چرا؟ چون حرام در حقیقت لغتی است که مشتق است از همان هاری که از دیدگاه این استاد آمریکایی هاری کریشنایی همان اسم خدا هم هست. البته حرام می تواند معنای بدی داشته باشد آنجایی که به کارهایی نسبت داده شود همچون حرامزادگی یا حلال و حرام. 

البته اینجا وقتی چیزی مثل مسجد الحرام خیلی حرمتش بالا است، یک مرتبه گویی معنای حرام فرق هم می کند چرا که حرمتش از این بابت است که به حرم الهی وارد شده ایم یا حتی برای اینکه به همین حرم الهی آیا جایز هم هست وارد شویم؟ آیا جایز است که هر کسی به حریم مساجد و بلکه به قبله ی مسلمین یعنی حریم مسجد الحرام وارد شود؟ و در ضمن، می فرمایند وقتی حاجی به زیارت خانه ی خدا می رود امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم ملاقات می کند؛ آیا همه آن حضرت را هم ملاقات می فرمایند؟ حتی اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف ظهور هم بفرمایند، آیا همه لیقات هم دارند که آن حضرت را حتی بخواهند قلباً هم ملاقات کنند و چه رسد که بخواهند حضوراً هم ملاقات کنند؟

یعنی اینجا یک مسئله ی توحیدی هست که خدا یکی است و بی نیاز است و نه زاده شده است و نه کسی را می زاید یا نه پدر و مادر کسی است و نظیر و همتایی هم ندارد؛ قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد. خدا یک شخص یا یک انسان نیست. ولی اگر بخواهد خدا می تواند حکمتش را علمش را به بندگانش ببخشد. و لذا معلوم هم نیست که آیا بنده ی حقیر بتوانم از طریق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خیلی هم آیا به آن حکمت الهی برسم یا خیر؟ یعنی گاهی ما قلباً می خواهیم به خدا برسیم و حال آیا چقدر از لحاظ روانشناسی و روانکاوی حتی می توانیم به تجزیه و تحلیل بپردازیم که آن امام درونی خود را بیابیم؛ آن مجموعه ای از مقاصد و انگیزه های خود را دریابیم؟ و آنگاه این امام درونی ما با امام زمان عجل الله فرجه الشریف که در بیرون هم می تواند متجلی شود آیا یکی است؟ و بلکه آیا ما وقتی به مسجد و مصلی می رویم حتی می توانیم با امام جماعت و امام جمعه نیز ارتباطی برقرار کنیم؟ آیا با مرجع تقلید و بلکه ولی فقیه نیز چه ارتباطی داریم؟ و اینجا نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز به ما چه کمکی می کند؟ 

بنده اینجا فقط یک کلمه راجع به خمینه های اسپین عرض کنم که داشتم دنبالش می گشتم چرا که بنظرم آمد یک جایی ادوارد ویتن هم از آنها نام برده است. یحتمل در مجله ی بولتن انجمن ریاضی آمریکا بوده است! بله دقیقاً این مقاله هم است: vol. 44, No 3, pp 361-391, July 2007. در حقیقت، اینجا یک ساختارهای اسپینی را روی خمینه ها تعریف می کند: Spin, Spin^c که برای نظریه های زایبرگ-ویتنی اش در رابطه با کارهای تابز نیز استفاده می کند. خوب این را بنده داشتم سعی می کردم در ایسپایرهپ و آرشیو کرنل بیابم، ولی چیزی به اسم خمینه های اسپین نیامد! لااقل ساختار اسپینی دارند که ویکیپدیا بعد می فرماید می توانید روی آنها اسپینرها را نیز تعریف کنید. و اینها در کوهمولوژیهای زایبرگ-ویتنی و هیگارد-فلوئر-ویتنی و امثالهم کاربردهایی هم دارند. در همین مقاله ویتن خیلی ساده اول از معادلات الکترومغناطیسم ماکسول کلاسیک شروع می کند و بعد می رود به ابررساناها  و معادلات لانداو-جینزبرگ و خمینه های چهار بعدی و معادلات الکترو-ضعیف و مدل استاندارد ذرات فیزیک و .... و یک شکست تقارن پیمانه ای را اینجا تعریف هم می کند که در مدل استاندارد ذرات فیزیک و خصوصاً نظریه ی الکتروضعیف مهم هم هست. و ماواری آن در وحدت نیروها بعلاوه ی گرانش هم می تواند کاربردها داشته باشد.

و اما حالا اینکه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نظم و ترتیبی که داریم که در توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت نهفته است را وقتی می خواهید ریاضی فیزیکی کنید تا کجاها پیش می روید؟ یحتمل بعضی اشکال کنند که اگر بعضی حتی در همان مسئله ی توحیدی اشکالهای عمده ی داشته باشند بقیه ی مسائل و از جمله امامت نیز مشکلزا خواهند شد و بلکه از اسلام نیز خارج شده ایم و بلکه به کفر و شرک نیز افتاده ایم! یعنی فرضاً نمی شود طلبه ای بفرماید که خوب بنده ی حقیر ره صد ساله را یک شبه می پیمایم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را در قلبم ملاقات می کنم و دیگر لازم هم نیست آنقدر مطالعات کنم که به اجتهاد رسیده و بلکه مرجع تقلید شیعیان جهان هم  بلکه شوم و از صفر به بینهایت برسم و بلکه یک شبه خودم در قلبم همین کار را می کنم! البته خوب هم هست که شهادتنامه های شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم را نیز مطالعه بفرماییم همانطور که حضرت امام خمینی قدس سره الشریف نیز توصیه فرموده اند و امام خامنه ای مد ظله العالی هم می فرمایند که این توصیه ی ایشان را عمل کرده اند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الأحزاب: ٥٦﴾

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا اَلْمُرْتَضَى اَلْإِمَامِ اَلتَّقِیِّ اَلنَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى اَلصِّدِّیقِ اَلشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ

 

[زیارت حضرت صاحب‌الأمر علیه السلام]

شیخ جلیل احمد بن ابى طالب طبرسى رحمة الله علیه در کتاب شریف احتجاج روایت کرده که: از ناحیه مقدسه بیرون آمد بسوى محمد حمیرى بعد از جواب از مسایلى که از آن حضرت سؤال کرده بود

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ لاَ لِأَمْرِهِ تَعْقِلُونَ وَ لاَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ تَقْبَلُوَن حِکْمَةٌ بٰالِغَةٌ فَمٰا تُغْنِ اَلنُّذُرُ [عَنْ قَوْمٍ لاٰ یُؤْمِنُونَ] اَلسَّلاَمُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِینَ هرگاه خواستید توجه کنید به وسیله ما به سوى خداوند تبارک و تعالى و به سوى ما پس بگویید چنانکه خداى تعالى فرموده

سَلاَمٌ عَلَى آلِ یس اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اَللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اَللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اَللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اَللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اَللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ فِی آنَاءِ لَیْلِکَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِکَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اَللَّهِ فِی أَرْضِهِ ....

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی اَللَّهُمَّ لاَ تُمِتْنِی مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ لاَ تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی اَللَّهُمَّ فَکَمَا هَدَیْتَنِی لِوِلاَیَةِ مَنْ فَرَضْتَ عَلَیَّ طَاعَتَهُ مِنْ وِلاَیَةِ وُلاَةِ أَمْرِکَ بَعْدَ رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتَّى وَالَیْتُ وُلاَةَ أَمْرِکَ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ وَ عَلِیّاً وَ مُحَمَّداً وَ جَعْفَراً وَ مُوسَى وَ عَلِیّاً وَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُجَّةَ اَلْقَائِمَ اَلْمَهْدِیَّ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ ....

 

ذکر صلوات بر حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

به این مقالات خوب است یک نگاه سریعی اقل کم بیاندازیم:

https://arxiv.org/abs/2008.08586

https://arxiv.org/abs/2007.14421

https://arxiv.org/abs/1912.09408

https://arxiv.org/abs/1912.09408

https://arxiv.org/abs/1005.4665

https://inspirehep.net/literature/856141

https://arxiv.org/abs/2007.02899

https://arxiv.org/abs/2009.04109

إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الأحزاب: ٥٦﴾

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا اَلْمُرْتَضَى اَلْإِمَامِ اَلتَّقِیِّ اَلنَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى اَلصِّدِّیقِ اَلشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ

 

یک چیز عجیب مشکوکی هست راجع به این سایت قرآنی که بنده استفاده می کنم. یک مرتبه دیگر کار نمی کند و دیگر هم درست نمی شود! ولی کتاب جاده به حقیقت پنرز را یک جورهایی توانستم غلط نکنم از یک سایت ایتالیایی دانلود کنم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما. 
بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین.
با سلام، بنظر این حقیر یقیناً یک المان مذهب نیز در مسئله ی قره باغ نهفته است هر چند که همانطور که فرمودید مسئله بیشتر یحتمل هم برمی گردد به تصاحب به زور زمین همانطوری که همان را در ایران هم نه فقط سر پارکینگها و نه فقط در لواسانات هم داریم! نکته ی مذهب را اینجا بنده ی حقیر فقط یک کلمه در مورد شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام نیز عرض کنم که این خارج از تصور است که چطور ممکن است که همسر امامی نیز بخواهد آن امام همام را نیز بکشد و حال آنکه اگر جلوه ای از نیروهای قوی و ضعیف هسته ای را بخواهیم در مقیاسهای انسانی متصور شویم آنچه بنظر این حقیر می رسد همین روابط نامزدی و بلکه زناشویی زن و شوهر که به پدر انسانیت آدم و همسرش هم برمی گردد است. پس همین هم می تواند تا سر حد مرگ مخرب شود و این حتی در داخل اسلام هم اتفاق افتاده است و دلیلش هم کفر و جحود و انکار و خیانت و توطئه و... می تواند باشد. ولی مثلاً دیگر مقابله ی دو و بلکه چندین کشور ضعیف و قوی آنچنان که در جنگ یمن دارد هنوز هم به وقوع می پیوندد باز در داخل اسلام نیز بی سابقه نیست.  
اما نکته ای که در مورد قره باغ هست که در ضمن مشابه اش را در بسنی هرزگوینیا و حتی در روهیگیاهای میانمار و حتی قساوت قلب داعشی هم می بینیم این است که مسلمانان مورد حمله یا خلع سلاح شده اند یا اصلا آن ایمان اسلامی خود را نیز از دست داده اند. مثلاً در مورد قره باغ، با گرایش به کمونیسم و سوسیالیسم، خود به خودی ارمنیها هنوز به هر تقدیر مسیحی اند همانطوری که آذربایجان طرف کمونیسم هم هنوز مسلمانند، ولی مسلمانی ای است که بنده فقط حدس هم نمی زنم و بلکه از بعضی خبرها متوجه می شوید که لااقل حکومتیها دین و ایمانشان را کنار گذاشته اند تا آنجایی که حتی مساجدشان را هم بدلایلی تخریب کنند. یعنی دعوا را منتقل کرده اند بین کمونیسم و سوسیالیسم و از آنطرف هم سرمایه داری که یک وقتی هم سردمدارانش نیز دو قطبی شوروی فروپاشیده و حالا روسیه ی فعلی و از طرف دیگر آمریکا بوده و هنوز هم ادامه دارد؛ ولی بدرستی هم بقول شما کشورهای تازه جدا شده و استقلال نسبی یافته از شوروی نیز دیگر نه آن سرمایه داری اند که باید باشند و نه آن سوسیالیست و کمونیست و نه حتی دیگر آن روحیه و ایمان و تقوی مسلمانی خودشان را هم حتی تا چه حدودی حفظ کرده اند.
ولی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی از اینجا نشات هم می گیرد که حکمت و فلسفه را نیز تنزلش داده اند به ریاضی فیزیک و بلکه انواع هندسه و مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن و ریسمان و ... که متعلق به یک طبقه ی الیتی می تواند باشد که هر کسی را بدان هم راه نیست. و الا چطور شد که علی جوان یا لطفی زاده رفتند آمریکا و آنجا توانستند موفق شوند ولی اگر ایران هم می بود می توانستند در ریاضی فیزیک و لیزر و آی ای ای ای موفق شوند؟
و لذا بنده ی حقیر یقیناً نظرم این است که مسئله تقابل بین سرمایه داری و سوسیالیسمی است که طرف کمونیسم یا سوسیالیسمش یا اشکالدار هم شده است یا خود نیز به سرمایه داری گراییده است مثل چین یا مثل روسیه فروپاشی هم کرده است. همین مشکل سرمایه داری و مشکلات شدید اقتصادی را در کشور خودمان هم می بینیم که چقدر هم آمریکا با تحریم و تحدید و شعله ور کردن جنگ در منطقه اعمال نفوذ هم می کند. قبل از اینها همین مسائل را در ویتنام داشته است. برای اینکه سرمایه داری و بلکه ابرقدرتی خود را در جهان حفظ کند و خود طغیانگرش را هم فراموش کند، حمله می کند به دیگر کشورها به اسم مبارزه با تروریسم و کمونیسم و .... و چقدر هم ما زندانیهای سیاسی مسلمان فلسطینی داریم که در زندانهای دژخیمان صهیونیست فلسطین اشغالی نیز زیر شکنجه اند؟ همین خانم مرضیه هاشمی را بعلاوه ی زندانیان دیگری و از جمله دیپلماتها و دانشمندانی هم آمریکا و بلکه حتی اروپا نیز بازداشت کردند. و اصلا اسلام را می خواهند تروریست معرفی کنند و حال آنکه خودشان چنین اند. با زور می خواهند همه چیز را هر طوری که شده به نفع خودشان تمام کنند و تا می توانند هم به اسلام زور بگویند و سلطه داشته باشند و مردم را به بردگی بکشند. 
ولی چنین چیزی را می بینیم که در هند و هندوها نیز داریم ونه فقط مسئله کمونیسم و سوسیالیسم است. آن کفر و شرکی و ادعای خدایی را که در بهاگاواد گیتا نهفته است را نیز صهیونیسم مسیحی خیلی می پسندد و بلکه با او هم عهد هم می شود چرا که در انکار و جهود و شرک و کفرش هم با اسلام شریک است.

1. قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّـهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿آل عمران: ٦٤﴾

2. فَکَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِیدًا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ إِن کُنَّا عَنْ عِبَادَتِکُمْ لَغَافِلِینَ ﴿یونس: ٢٩﴾

3. فَلِذَٰلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّـهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّةَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّـهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ ﴿الشورى: ١٥﴾

4. قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَمَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّـهِ مِن شَیْءٍ رَّبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَإِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ﴿الممتحنة: ٤﴾

تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله و لا نشرک به‌ شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله. (20) سوره مبارکه آل عمران

 

... با این بیان روشن می‌گردد که تفاوت بین مسلمان و خداشناس غیرمسلمان‌ این است که مسلمان ، خداشناسی است که برنامه صحیح دارد ولی خداشناس‌ غیر مسلمان کارهایش بدون برنامه صحیح است ، به عبارت دیگر مسلمان ، هدایت یافته است و غیر مسلمان هر چند خداشناس باشد ، هدایت نایافته‌ است . قرآن کریم در همین زمینه می‌فرماید : « فان اسلموا فقد اهتدوا »[1].
" اگر تسلیم برنامه محمدی شدند پس راه را یافته‌اند".

از مجموع آنچه در دو فصل اخیر گفتیم معلوم شد که همه غیر مسلمانان از نظر مأجور بودن در قبال اعمال خیر ، یکسان نیستند ، میان غیر مسلمانی که‌ به خدا و قیامت معتقد نیست و غیر مسلمانی که به خدا و قیامت معتقد هست ولی از موهبت ایمان به نبوت محروم است تفاوت عظیم است . برای‌ دسته اول امکان انجام یک عمل مقبول عند الله نیست ولی برای دسته دوم‌ هست . این دسته ممکن است با شرایطی به بهشت بروند ، ولی برای دسته اول‌ ممکن نیست . به نظر می‌رسد فلسفه اینکه اسلام میان مشرکان و اهل کتاب در همزیستی تفاوت قائل است ، مشرک را تحمل نمی‌کند ولی اهل کتاب را تحمل‌ می‌کند ، مشرک را مجبور به ترک عقیده می‌کند ولی اهل کتاب را مجبور به‌ ترک عقیده نمی‌کند همین است که مشرک یا منکر خدا به واسطه شرک و انکار ، باب نجات را برای ابد به روی خود بسته است ، در شرایطی است که از عبور از طبیعت مادی و صعود به ملکوت و بهشت جاویدان ، برای همیشه خود را محروم کرده است ، ولی اهل کتاب در شرایطی هستند که می‌توانند ولو به‌ طور ناقص عمل صالح انجام دهند و با شرایطی نتیجه آن را بیابند : قرآن کریم خطاب به اهل کتاب می‌فرماید : « تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله و لا نشرک به‌ شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله »[1].
" بیایید به سوی یک کلمه و یک عقیده مشترک میان ما و شما ، و آن‌ اینکه جز خدا چیزی را نپرستیم و چیزی را شریک خداوند قرار ندهیم، و بعضی از ما بعضی دیگر را مطاع و ارباب خود نشمارد".
قرآن کریم با اهل کتاب چنین صلائی داده است ولی هرگز با مشرکان و منکران، چنین صلائی نداده و نمی‌دهد.

 

عدل الهی، مرتضی مطهری، صص 287-288 

http://lib.eshia.ir/50021/1/287

 

آمدم در نرم افزار اینترنتی قرآن لغات بیننا و بینکم را جستجو کنم، یک مرتبه رایانه ام جحود شد و شازم! و ریستارت. دیگر هم برنگشت. این است که یادم آمد که در عدل الهی همین هست هر چند که چند آیات دیگری هم هستند که زیر ده تا هم بودند! بگذریم.

بنده نمی دانم چرا یک مربته احساسم بر این شد که از صفر به بینهایت طلبگی به مرجعیت فرضاً شیخ انصاری رفتیم توی فیزیک هسته ای و سیستمهای دینامیکی ارگادیک و مریم میرزاخانی و الکس اسکین و قضایای ماریا راتنر و .... بعضی یحتمل اشکال کنند که خوب درس خارج فقه هم همین است دیگر؛ استاد یک مسئله ای را عنوان می فرماید نزد طلبه ها و آنگاه شاگردان باید به تحقیق در مورد مسئله نیز بپردازند هر چند که بنده ی حقیر خودم هنوز خیلی در درسهای خارج فقیه اساتید توفیق حضوری نداشته ام. یحتمل تقصیر جحودی این رایانه ام هم خیلی باشد که اصلا کما بیش خیلی هم اعتماد مرا حتی به اساتید حوزه و دانشگاه و خصوصاً آخوندهای خودمان نمی دانم چرا شکاک کرده است و ان شاء الله خودم را به این نوع از جحودی و انکار در مقابل حق تعالی وا ندارد. ریستارت نشود!!!

این مقاله ی مرحوم اسکین- میرزاخانی را ببینید که یکی از طولانیترین مقالاتش هم باید باشد:

https://arxiv.org/abs/1302.3320

این نکته ای را که استاد شهید مطهری می فرمایند خیلی نکته ی مهمی است که با جحودی نمی توان به بهشت راه یافت! یعنی شما اگر مرجع تقلیدی دارید، حالا لزوماً هم یحتمل شاگرد و طلبه ی مستقیم آن حضرت نباشید؛ ولی به هر حال این در دانشگاه هم هست که اگر رابطه ای نزدیک بین استاد و شاگرد نتواند برقرار شود، آنگاه آن تعلیم و تربیت و اخلاق و حکمتی که باید هم از استاد به شاگرد منتقل گردد منتقل نخواهد شد.

و اما اینجا همانطور که یحتمل حدس هم زده باشید همین این یک نکته ی از صفر به بینهایت رفتن و بلکه حتی آنهایی از ما که کوله بار سنگینی از گناهان هم به دوش دارند از اعدادی منفی زیر صفر به بینهایت رفتن یحتمل مسئله ای است که برای سالک الی الله می تواند خیلی هم غیر ممکن جلوه کند و چه ریزشهایی هم یحتمل در راه داشته باشد. و اما این فقط یک طرف قضایا هم هست در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. این را اینجا داشته باشید تا بدان برگردیم. ولی همین یک نکته را داشته باشید که خیلیها یحتمل خیلی هم اشکال می کنند که کدام حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ چرا از خودت حرف در می آوری؟ یعنی یک ناباوری و جحودی ای هم اینجا بالاخره در کار هست یا خیر؟ یحتمل بعضی بفرمایند این بخاطر این است که عصای معجزه آسایی همچون عصای حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام هم نداری که بتواند اژدها هم شود و مدام داری خالی بندی هم می کنی و بیخود هم نیست که گاهی اوقات توی خالی بندیهایت خودت هم جحود می شوی! لا اله الا الله. خدایا همه ی ما را به راه راست هدایت بفرما.

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که این یک طرف قضایا هم هست که از میان این همه افراد نوع بشر و از میان همه ی آنها این همه شیعیانی که داریم، یک عده ی خیلی کمی که آیا از تعداد انگشتان یا دیگر حداکثر دو برابر آن چقدر هم بیشتر باشند مراجع تقلید هم داریم. و آنگاه این بزرگواران آیات عظام هر کدام هم چقدر باید زحمتها بکشند تا به این مقامهای عالیه ی متعالیه برسند و بلکه راه از صفر تا بینهایتی عظیمی را طی کنند؟ همین را هم شما نه اینکه در کرسیهای عظیم دانشگاهی ندارید که حالا هر چند وقت یکباری استاد عظیمی اینچنینی می یابیم. ولی مسئله ی مهم اینجا هم هست که و چرا با این همه زحمات هنوز ما در اثر غیبت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم زندگی می کنیم؟ و حالا اینکه از مرجعیت تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز چقدر راه است؟ یا اینکه بلکه یک بصیرتی هم می خواهد تا از میان چه کسانی هم بتوانند بالاخره به او آیا برسیم آیا نرسیم؟

و اما آن مسئله ی جحود اینجا هم هست که آنجایی که همین یک مسئله ی مرجعیت صفر تا بینهایت را تنزلش می دهیم به ریاضیات و بلکه ریاضی-فیزیک اینجا کانه یک مرتبه یک بیگانگی ای رخ می دهد که می تواند همین مرجعیت را از دنیای اسلام منتقلش کند به دنیای کفری که خارج از اسلام هم واقع شده است و حالا همه و همه از آقازاده ها گرفته تا نخبگان و نابغه ها و تیزهوشانمان هم بدوند دنبال این مسائل بالاخره ببینیم این حکمت و علمی که آنطرفهای آب هم هست کدام اند و چرا حکمت و علم هم می فرمایند ضالة المومن یعنی گمشده ی مومن است و بلکه آنرا از کافر و منافق هم بیاموزید. دیگر خیلی دارم پر حرفی می کنم و سر شما را درد هم می آورم. از آنطرف شما همین شهید مجید سلمانیان را ببینید که اینچنین طلبه ی جوان برومندی دل را یک مرتبه زده است به دریا و رفته است مدافع حرم هم شده است! خدا رحمت کند شهدای عزیز اسلام را و بلکه ما را هم رحمت کند و بدانها بپیونداند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله و لا نشرک به‌ شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله. (20) سوره مبارکه آل عمران

 

... با این بیان روشن می‌گردد که تفاوت بین مسلمان و خداشناس غیرمسلمان‌ این است که مسلمان ، خداشناسی است که برنامه صحیح دارد ولی خداشناس‌ غیر مسلمان کارهایش بدون برنامه صحیح است ، به عبارت دیگر مسلمان ، هدایت یافته است و غیر مسلمان هر چند خداشناس باشد ، هدایت نایافته‌ است . قرآن کریم در همین زمینه می‌فرماید : « فان اسلموا فقد اهتدوا »[1].
" اگر تسلیم برنامه محمدی شدند پس راه را یافته‌اند".

از مجموع آنچه در دو فصل اخیر گفتیم معلوم شد که همه غیر مسلمانان از نظر مأجور بودن در قبال اعمال خیر ، یکسان نیستند ، میان غیر مسلمانی که‌ به خدا و قیامت معتقد نیست و غیر مسلمانی که به خدا و قیامت معتقد هست ولی از موهبت ایمان به نبوت محروم است تفاوت عظیم است . برای‌ دسته اول امکان انجام یک عمل مقبول عند الله نیست ولی برای دسته دوم‌ هست . این دسته ممکن است با شرایطی به بهشت بروند ، ولی برای دسته اول‌ ممکن نیست . به نظر می‌رسد فلسفه اینکه اسلام میان مشرکان و اهل کتاب در همزیستی تفاوت قائل است ، مشرک را تحمل نمی‌کند ولی اهل کتاب را تحمل‌ می‌کند ، مشرک را مجبور به ترک عقیده می‌کند ولی اهل کتاب را مجبور به‌ ترک عقیده نمی‌کند همین است که مشرک یا منکر خدا به واسطه شرک و انکار ، باب نجات را برای ابد به روی خود بسته است ، در شرایطی است که از عبور از طبیعت مادی و صعود به ملکوت و بهشت جاویدان ، برای همیشه خود را محروم کرده است ، ولی اهل کتاب در شرایطی هستند که می‌توانند ولو به‌ طور ناقص عمل صالح انجام دهند و با شرایطی نتیجه آن را بیابند : قرآن کریم خطاب به اهل کتاب می‌فرماید : « تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله و لا نشرک به‌ شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله »[1].
" بیایید به سوی یک کلمه و یک عقیده مشترک میان ما و شما ، و آن‌ اینکه جز خدا چیزی را نپرستیم و چیزی را شریک خداوند قرار ندهیم، و بعضی از ما بعضی دیگر را مطاع و ارباب خود نشمارد".
قرآن کریم با اهل کتاب چنین صلائی داده است ولی هرگز با مشرکان و منکران، چنین صلائی نداده و نمی‌دهد.

 

عدل الهی، مرتضی مطهری، صص 287-288 

http://lib.eshia.ir/50021/1/287

 

آمدم در نرم افزار اینترنتی قرآن لغات بیننا و بینکم را جستجو کنم، یک مرتبه رایانه ام جحود شد و شازم! و ریستارت. دیگر هم برنگشت. این است که یادم آمد که در عدل الهی همین هست هر چند که چند آیات دیگری هم هستند که زیر ده تا هم بودند! بگذریم.

بنده نمی دانم چرا یک مربته احساسم بر این شد که از صفر به بینهایت طلبگی به مرجعیت فرضاً شیخ انصاری رفتیم توی فیزیک هسته ای و سیستمهای دینامیکی ارگادیک و مریم میرزاخانی و الکس اسکین و قضایای ماریا راتنر و .... بعضی یحتمل اشکال کنند که خوب درس خارج فقه هم همین است دیگر؛ استاد یک مسئله ای را عنوان می فرماید نزد طلبه ها و آنگاه شاگردان باید به تحقیق در مورد مسئله نیز بپردازند هر چند که بنده ی حقیر خودم هنوز خیلی در درسهای خارج فقیه اساتید توفیق حضوری نداشته ام. یحتمل تقصیر جحودی این رایانه ام هم خیلی باشد که اصلا کما بیش خیلی هم اعتماد مرا حتی به اساتید حوزه و دانشگاه و خصوصاً آخوندهای خودمان نمی دانم چرا شکاک کرده است و ان شاء الله خودم را به این نوع از جحودی و انکار در مقابل حق تعالی وا ندارد. ریستارت نشود!!!

خانم دکتر سلام،
معذرت می خواهم اینقدر مزاحمت ایجاد کردم. مواظب خودتان باشید. نکته ای که راجع به تبرها خدمتتان گفتم واقعاً هم خیلی خواب نبود و بلکه یک چیزی بود بین خواب و بیداری! واقعاً خواب دیدم یا چه بود که همه دارند تبرهایشان را به سوی این حقیر پرتاب می کنند مثل اینکه حضرت ابراهم علیه السلام نبوده است که چطور تبر را انداخته است گردن بت بزرگ؟ خلاصه این را گفتم و رفتم نان سنگک هم بگیرم. ولی قبلش رفتم داروخانه ویتامین C هم بگیرم. آنجا یک آقایی مشتری می خواست لرازپام بگیرد که فرمودند کلرازپام داریم و لرازپام نداریم. در این مدتی که آن آقا رفت و خانم دیگری آمدند که او هم لرازپام می خواست و دوباره فرمودند که کلرازپام داریم، آقای دکتر که اتفاقاً خیلی هم خوشرو هستند فرمودند که فلانی می خواهد همه موجودات روی زمین را نجات دهد. بنده پرسیدم کی بوده است این؟ فرمودند یکی از همکاران. آنجا حالا بنده ی حقیر نباید می گفتم یا نه؟ بالاخره گفتم که خدمت همکارتان بفرمایید مواظب باشند همه ی تبرها را گردن ایشان نیاندازند! و .... معمولاً در ارتباط با مشتریها آنقدر حرفها رد و بدل می شوند که اصلا بعضی حتی مهم هم نیستند الا اینکه بعضی بدتر از بنده خیلی می توانند حساسیت هم بخرج دهند مثل اینکه در نان سنگکی هم فرمودند آیا نانها را می خواهی یا بدهم به دیگری؟ چرا که بنده فکر می کردم نوبت من نیست و رفتم عقب بیرون نانوایی پشت سر بقیه منتظر شدم. یحتمل منظورشان این بود که اگر این نانها را نمی پسندی یا مشکلی دارند یا ... بدهم به دیگری. آن خواب و اینها یحتمل در آنچه به شما گفتم هم اثر خودش را داشت. البته بعدها رفتم توی سایت پیتر ویت دیدم پنرز نصف جایزه نوبل فیزیک را برده است و کتابی هم دارد به اسم جاده بسوی حقیقت. و باز یاد کتابخانه و کتاب و کارت کتابخانه و اینها افتادم و اینکه کتاب 15 الی 16 سال پیش درآمده و بنده از آن چطور هنوز بیخبرم! دوری از دنیای آکادمیک و دانشگاه ها این چیزها را هم می تواند داشته باشد دیگر. همه چیز که آرشیو دانشگاه کرنل نیست! خلاصه پیتر ویت خیلی هم شاکی بود که چرا جایزه فیزیک را داده اند به یک ریاضیدان! خیلی دلم می خواست بگویم با جایزه ی صلح نوبل یک جا باید می دادند به این بنده ی حقیر ولی می دانستم که نظرات مرا چاپ نمی کند و لذا گفتم ولش کن!!! خیلی مخلصیم.

 قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿البقرة: ١٠٤﴾

مِّنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَـٰکِن لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿النساء: ٤٦﴾

 

 

بالاخره بنده ی حقیر بدون اینکه هنوز به درجه ی اجتهاد رسیده باشم و بلکه هنوز توی طلبگی خود گیر کرده ام، حالا تصمیم هم گرفته ام بروم نزد رئیس شعبه دیوان عالی کشور که می خواهم وکیل مدافع زینب کبری بد حجاب و بلکه بی حجاب شوم. اینجا سوال می فرمایند که شما در جمهوری اسلامی می خواهید از بی حجابی دفاع کنید؟ آیا زینب کبری در جمهوری اسلامی جرمی مرتکب شده است که احتیاج به دفاع هم دارد و بلکه مایلید مدافع حرم او در جمهوری اسلامی هم شوید؟ یا آیا حضرت زینب کبری قبل از انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی مرتکب جرمی شده است و حالا احتیاج به دفاع از او و حرمش نیز هست؟ بنده ی حقیر فقط نزد رئیس شعبه ی دیوان عالی کشور این را دارم فعلاً عرض کنم که اگر بی حجابی و مثلاً بدون روسری در کوچه و خیابان ظاهر شدن جرم است؟ و خوب این را که شما امروزه زیاد هم می بینید و از جمله یکی هم حضرت زینب کبری علیها السلام است که کلنا عباسک یا سیده زینب علیها السلام. و اما اگر جرم حضرت چیز دیگری است که در قبل از انقلاب هم بوقوع پیوسته است این یک مسئله ای دیگر است که باید درست مطرح شود که اصلا جرم آن حضرت چیست و چه بوده. صرف اینکه زینب کبری را قبل از انقلاب به عنوان ضد انقلابی می شناخته اند که دلیل نمی شود بعد از انقلاب هم او را به عنوان ضد انقلاب و آن هم بدلیل بدحجابی و بی حجابی دستگیرش بفرمایید.

اینجا این سوال نیز مطرح است که آیا تو می خواهی از فرضاً شیرین عبادی و نسرین ستوده هم به عنوان بد حجاب و بی حجاب دفاع کنی برای اینکه می خواهی جایزه ی صلح نوبل هم بگیری یا اینکه می خواهی تلافی اینکه دسترسی به کتاب پنرز جاده ی بسمت حقیقت را نداشته ای و بلکه اصلا راجع بدان نشنیده بوده ای و در ریاضی فیزیکت عقب مانده ای؛ و لذا پنرز هم جای تو جایزه فیزیک نوبل را برد. و حالا نمی خواهی انتقامت را از جمهوری اسلامی بگیری که حتی دسترسی به کتابخانه ها هم در این مملکت یعنی هیچی و هیچ دستآوردی هم در این ضمینه نداریم؟ و لذا اول تکلیف خودت را روشن کن که بالاخره انقلابی هستی یا ضد انقلابی؛ و آیا می خواهی از صفر به بینهایت را از طلبگی به اجتهاد بروی یا آیا می خواهی مستر همفری باز ادعاهای کذب کنی و  از صفر به بینهایت با سیستمهای دینامیکی ارگادیکی از غیبت حالا یک جورهایی به نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسی؟!

نکته ی قابل توجه اینجا است که مدام یحتمل حجج اسلام و علماء یحتمل گوشزد هم بفرمایند که چطور ممکن است روشنفکرمآبی بدون اینکه حتی صرف و نحوش هم درست باشد مدعی شود از طلبگی خودش به اجتهاد از صفر به بینهایتی هم رسیده است؟ اتفاقاً بنده ی حقیر یک کلاسهایی بطور همزمان با لستر دوبینز و استوارت اسمیت داشتم، و اسمیت اصرار داشت که از دوبینز بپرس ارگادیک یعنی چه؟ و مرا که می دید می گفت پرسیدی؟ آیا می ترسی بپرسی؟ بالاخره پرسیدم. ایشان حالا در یک رستوران کره ای بود یا کجا بود جواب فرمودند که یک موقعی بوده است فکر می کردند که الکترون یک جای خاصی از فضایی حول هسته ی اتم است که می گردد؛ ولی بعداً متوجه شدند که خیر مکان الکترون را بطور حتم نمی شود تعیین کرد و بلکه می توان از روی احتمالات و آمار فقط گفت که این الکترون یحتمل در این قسمت از فضا می تواند باشد. و لذا اینکه توابعی داشته باشید که یک قسمتی از فضا مثل دایره ای را یا کل فضا را بتواند پر کند می توند حائز اهمیت باشد و حالا یحتمل منهای مجموعه ای که اندازه اش هم صفر باشد. مثلاً تابع دیریشله 0 و 1 که در اعداد گویا 1 است و در اعداد عصم یا گنگ غیر گویا 0 است چنین حالتی را ندارد؟ یا آیا مثلاً بعضی از مدارهای گروه لی (SL(2, R یا (SL(2, C جطور که آیا کل فضای مورد بحث (زیرمجموعه ای از R^2 یا C^2 که مثلاً حداقل یک دیسکی را بتوان در آن گنجاند) را پر کنند منهای مجموعه ای که اندازه اش صفر هم باشد؟ این نوع ارگادیسیتیها را یحتمل بتوان حتی در کارهای میرزاخانی نیز جستجو کرد.

و اما عرض بنده ی حقیر این است که شما به یک پارادوکسی یحتمل برسید آنجایی که دارید از طلبگی بدنبال اجتهادی می گردید که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بتوانید کاربردی اش کنید و حال آنکه اینها یقیناً در فقه بتنهایی و در ریاضی فیزیک نیز بتنهایی آیا چقدر کاربردی هستند و اما وقتی اینها را توامان بخواهید در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کاربردی بفرمایید گیر می کنید برای اینکه دیگر معلوم نمی کند آیا این طرفی هستید یا آنطرفی اهل دنیایید یا آخرت؟ دانشگاهی هستید یا حوزوی؟ و گیر یک کشمکشی می افتید که از دنیا به آخرت و از آخرت به دنیایی به هم تنیده شده و با یحتمل سیستم دینامیکی ای اردگادیک مدام در نوسانات است و آرام و قراری هم ندارد. خوب اینجوری چطور امام زمان عجل الله فرجه الشریف قرار است از غیبت بیرون تشریف فرما شوند؟ و بلکه چطور قرار است سالک الی الله به اجتهاد هم برسد؟ این وقتی در جهت انقلابی است همانطوری که گفته شد، امکان پذیر است ولی وقتی غیر انقلابی است گیرهای فراوانی را دارد که گرفتاری اش سر و کله زدنهای خرد و کلان و بی امان با انواع امامان و فراعنه و شاهنشاهان دیکتاتور ظالم جائر چپ و راست هم هست که از گل نازکتر هم می فرمایند به ما نمی شود گفت. و اما حالا الی ما شاء الله هم مناجاتهای از قبیل حضرت موسی در کوه طور- آنچنان که کوه را هم بلند می کند و بلکه از جا می کند و پودر هم می کند- را نیز همین حضرات می خواهند تنزلش دهند به رقص و آواز و فلوت و نی حضرت فرعون با دختران گاوچران عاشق او در حالی که با دست دیگرش هم کوه را بالای سرش نگه داشته است و در عین حال سیلی عظیم هم آمده است و بلکه پل دختر را هم برده است! یعنی اینها نه تنها با خود خدا هم شوخی دارند و بلکه خود نیز در شرک و نفاق و کفرشان شدیداً ادعاهای خدایی هم می کنند و آنقدر زیر دندانشان به آنها مزه کرده است که حاضر هم نیستند که از ان دست بردارند.

خوب، حالا شما فقط بیایید سعی کنید کرامات حضرت امیر المومنین علی بن ابیطالب را اینجا بیان کنید. انگشترش چطور است و سه نانش کدام است و جهادش چگونه است و صبرش چطور است و خلافتش چطور و شهادتش چطور است؟ همسرش کیست؟ داماد کیست؟ فرزندانش کدامند؟ و ائمه ی اطهار علیهم السلام چطور همه از نسل فرزندش امام حسن علیه السالم و بلکه امام حسین علیه السلام است؟ و آنگاه صحابه ی پیغمبر و او کدامند؟ و باز یحتمل می توان پرسید چطور انسان می تواند به اجتهاد برسد از طلبگی یا همان طلبه حتی باقی بماند تا ظهور حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز دریابد که با حضرت عیسی مسیح علیه السلام در نماز جمعه ای تعارفاتی خواهند داشت؟ البته بعضی هم یحتمل اشکال کنند که همان بهتر که ما حتی تعارفات آنها را هم خیلی مشتاق دیدارش نباشیم و بلکه یک جوری از شرارتهای این کروناویروس کوید-19 نیز ما را خلاص بفرمایند و بالاخره پرستاران و پزشکان و بلکه پرسنل فداکار بیمارستنهای ما نیز بتوانند یک خستگی ای در کنند. بحق امام رضا علیه السلام و امامان ابن الرضا علیهم السلام. الهی عظم البلا و برح الخفاء و انکشف الغطاء و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

 قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿البقرة: ١٠٤﴾

مِّنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَـٰکِن لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿النساء: ٤٦﴾

 

یک مسئله ای که راجع به ماسک و روبنده داریم این است که این ماسک حالا که کوید-19 آمده است فقط هم مخصوص خانمها نیست و بلکه آقایان هم مجبورند ماسک بزنند و بلکه یقیناً هم این روزها اگر کسی ماسک نزند جریمه های نقدی نیز می شود. خوب، این درست است. ولی از آن طرف هم ما می شنویم که مثلاً حتی در بین امامزادگان امامزاده احمد بن موسی المبرقع بن الجواد علیه السلام را داریم که مرقد ایشان در کاشان هم واقع شده است. و بنده یک وقت که رفتم آنجا یک کتاب خیلی زیبایی- پرتوی از زندگانی امامزاده سلطان امیر احمد سلاله ی امام جواد علیه السلام (کاشان)، مجید زجاجی کاشانی، انتشارات مرسل 1395- هم راجع به زندگی ایشان به این حقیر هدیه شد از همان آستان مقدس این امامزاده ی عزیز امامزاده سلطان امیر احمد. البته خود این مسئله که آیا ایشان سلطان امیر احمد چقدر نوه ی بلاواسطه ی امام محمد جواد هستند نیز یحتمل جای بحث دارد و کتاب مورد بحثش قرار می دهد. و اما این هم که سرنوشت خود امامزاده موسی مبرقع که مسلماً فرزند امام محمد جواد علیه السلام تشریف داشته اند نیز چیست هم یحتمل می فرماید با ابهاماتی روبرو است؟

و اما نکته ی جالب توجه اینجا است که این امامزاده ی بزگوار یعنی امامزاده موسی مبرقع که فرزند بلاواسطه ی امام محمد جواد هم تشریف دارند، لقب مبرقع ایشان بدین معنی است که خود نیز روبنده ای یا ماسکی می زده اند. و حالا آیا این بخاطر این بوده است که کمتر شناسایی شوند یا اینکه بسیار هم خوشرو بوده اند یا به چه دلایل دیگری هم بوده است؟ و الله اعلم! این یک نکته ی خیلی مهمی است که وقتی کسی منسوب به امامی می شود، خود مقام آن حضرت مثل امام موسی مبرقع که بلاواسطه فرزند امام تشریف دارند نیز خود به خود محکوم به برجستگی است هر چند که یحتمل دقیقاً هم از این نوع نیز نخواهد بود که خاشقچی برای انتقاد از آل سعود در استانبول دچارش شد.

حالا مسئله از نوع منسوب بودن به امامت یا پیغمبری هم نباشد یا حتی از نوع غلوهایی هم که در رابطه با حضرت عیسی مسیح علیه السلام و ثلاثه ی پدر و پسر و روح القدس و همچنین غلوهای نابجای امیرالمومنین علیه السلام هم نباشد، بالاخره ممکن است طرف از آن طرف بام بیافتد پایین. آنچنان که یک نویسنده ی بسیار خوبی مثل جان اشتاینبک هم ممکن است تحت تاثیر کمپانیهای غول پیکر قرار گرفته و در خدمت آنها قرار هم بگیرد همانطور که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز همین اخیراً بنده شنیدم در صدا و سیما ایراد فرمودند. و خوب حالا مسئله نویسندگی نباشد و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باشد. یعنی آنجایی که خصوصاً مسئله ماورای علوم طبیعی شود و وارد ماوراء الطبیعه شده و بخواهیم حکمت الهی را از طرق حکمت متعالیه و فقه و بلکه ریاضی فیزیک هم مطالعه و مورد بحث و تحقیق قرار دهیم، این خود ما را وارد تضادهایی می کند که از جمله ظلم و عدل و بلکه مسئله ی شرور نیز می شویم. از جمله همین مسئله ی تبدیل علم و عالِم و دانشمند و بلکه فقاهت و فقیه قبل از اینکه سالک الی الله بتواند اجتهاد یا کرسی دانشگاهی خود را درست ثابت کند به یک دیکتاتور بیسواد هم هست که خود را می بیند تبدیل شده است. و چرا چون که یا سالک الی الله در مرحله ی طلبگی گیر کرده است و یا بلکه واقعاً هم به درجه ی اجتهاد می تواند برسد و حتی از مرحله ی اجتهاد هم گذشته و مرجع تقلید تشریف دارند؛ و هر چند که از طلبگی به اجتهاد و مرجع تقلیدی هم یقیناً می تواد پریدن از صفر به بینهایت شود مثل تابع دلتای دیرک الا اینکه فقط در یک نقطه نیست که یک مربته بینهایت می شود و بلکه یک مرتبه مقام خیلی گویی بینهایت هم ترقی می کند! و حالا گذشته از مسئله ی آیت الله کوه کمرری و شیخ انصاری، یک وقت هم می بینید همانطوری که در عدل الهی بیان شده است موضوع می شود مرگ و زندگی آنجایی که پزشک جوانی آیا جواب درمان را یافته است ولی پزشکان پیشکسوت تر نیز آنقدر لجوجند که حرف او را به پشیزی نمی خرند. و یحتمل یک عده ای بیسواد دیگر هم دور همین روشنفکرمآب به یقین دیکتاتور را هم بگیرند و بفرمایند که کدام فسق؟ کدام دیکتاتوری و بلکه اصلا چیزی به غیر از همین دیکتاتوری هم نداریم و حتی برای دیکتاتورها هم نه همه اش همین دیکتاتوری محض است و بلکه حتی فحشاء و قمار و مشروبات الکلی و مواد مخدر هم اتفاقاً خیلی خوب است و مستر همفر هم بی مستر همفر و ...؛ این از مختصات شیطان است که می فرماید امتحانش کن و ببین که چطور جاودانه ات خواهد کرد! و لذا علم و حکمت را می گذراد کنار و می افتد به خرافه پرستی و دیکتاتوری حتی در همین لباس عمامه و عبا و قبای روحانیت خودمان.

یک نمونه اش را که بنده ی حقیر خودم با ناباوری مشاهده کردم که حالا اسم این روحانی را نمی خواهم بیاورم ولی در اینترنت هم قابل جستجو است ویحتمل همه نیز قبلاً راجع بدان می دانند و احتیاجی به خبرگزاری این حقیر نیست، شلتری است که ادعا می شود برای زنان بدکاره توسط یک روحانی هم ایجاد شده است. روحانی راحت عبایش را در می آورد و می گوید از اینجا به بعد که می خواهم بروم به شلتر دیگر خوب است عمامه و عبایم را بردارم. و از آن بدتر می فرماید که کسانی که به این شلتر بیشتر رجوع می کنند همان مردانی هستند که همسرانشان را طلاق عاطفی هم داده اند. و از یک جایی در میان کوچه ای به بعد روحانی محترم به خبرنگار می فرماید تو دیگر از اینجا به بعد نمی توانی وارد شوی. یک وقت هست که شما شلتری برای زنانی درست کرده اید که توبه کرده اند و دیگر فحشاء نمی کنند و یک وقت دیگر هست که اصلا خودتان هم به اسم شلتر مرکز فحشاء نیز تشکیل داده اید. آیا اینها با هم یکی است؟! این که دیگر فحشاء محض است بر حسب همین گزارشی که تهیه شده است. ما داریم به کجا می رویم؟

آقایان خانمها عرض بنده ی حقیر این است که با این وضع اقتصادی خرابی که ما داریم، اینجوری هم که تبلیغات شود و خوب دیگر کدام مثنی و فرادیی است که برای نه این بنده ی حقیر و بلکه برای جوانان ما از دخترها و پسرهای جوان گرفته می شود؟ اینها اگر ازدواج که نتوانند بکنند بخاطر مشکلات و مسائل اقتصادی شدید از قبیل کار و حقوقهای پایین. و از آن طرف هم که در فحشاء را نیز به رویشان ببینند که باز شده است و خدای ناکرده بروند هم دنبال این جور کثافت کاریها. خوب، حالا این بابا از این شرارتها و منجلابها و بلکه باتلاقها و سیاه چاله ها و اعتیادها بخواهد بیرون بیاید. و هر چه بیشتر در این منجلاب هم وارد شود بیشتر هم آلوده گردد و به گناهانش افزوده هم شود. آنوقت یک روحانی دیگری را می طلبد هم همچون شیخ حسین انصاریان که بفرمایند چقدر چقدرها از قبیل هزاران را خود توبه داده اند و ازدواج هم کرده اند و دست از شرارتهای خود هم برداشته اند.

بیخود نیست که روحانیون و روحانیت محترم خودشان را همه کاره ی عالم هم می دانند و بقیه همه بیکارند و علاف و الکی خوش! و حالا که کوید-19 هم آمده است مساجد هم که تعطیل شده اند و همه فرادی و نه روضه ای و نه حسینه ای و نه مسجدی و نه امامزاده ای و نه مرقد امامی و نه حتی بهشت زهرایی و .... ماسک بزن و به تختهای بیمارستانها بیافزا و پزشکان و پرستاران بنشین ببین چه خواهند کرد؟ عبا و قبا و عمامه را اینجا هم می کند می اندازد دور؟ البته هنوز هم مسئله ی باتلاقی حتی از طریق روحانیت و آقازاده ها هم خیلی راحت میانبری حل نخواهد شد. و بلکه مسئله این است که برو کار می کن مگو چیست کار که سرمایه ی جاودانی است کار. نابرده رنج گنج میسر نمی شود، مزد آن گرفت که جان برادر کار کرد. شرافت و عفت و تقوی و تواضع و فروتنی چیز دیگری است که آیا بر حسب همان عدل الهی خودمان نیز آیا ما را به مقاصد حتی ائمه ی اطهار علیه السلام و پیغمبرمان محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و نهایتاً خدا و رسولش برساند آیا نرساند و راه دیکتاتوری و فرعونیت را نیز پیش گرفته و این ره که می روی نه حتی به ترکستان و بلکه به دارالمجانین هم باشد که بالاخره بشنو از نی؟ نشنو از نی؟ بشنو از دل؟ نشنو از دل...؟ داستان چیست؟ عم یتسائلون عن النباء العظیم. دیر شد، دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم به نماز حتی فرادی اول وقت. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

 قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿البقرة: ١٠٤﴾

مِّنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَـٰکِن لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿النساء: ٤٦﴾

 

متن نظر قبل از یادداشت روز روزنامه ی کیهان دیروز است:

حرام‌زاده خودمانی (یادداشت روز)

خوب، حالا مسئله این است که شما دارید در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مثنی و فرادی چه می کنید؟ ملت ابراهیم کدام است و بلکه یاران امام حسین علیه السلام کجایند؟ انقلاب و ضد انقلاب کدام است؟ بنده ی حقیر فکر می کنم عدل الهی می تواند خیلی سوالات را حقیقتاً جواب دهد مثلاً آنجایی که می فرماید در عدل الهی مالکیت و اولویت خالق در طول مالکیت مخلوق است و نه در عرضش. ولی معنایش این هم نیست که فرزندان بتوانند به پدر شکایت برده که آن فرزند دیگر یا آن فرزند غیر حق ندارد به اسباب بازیهای من دست بزند و همه را برای خودش هم بردارد و به برادرش هم ندهد.؛ یعنی این حق را دارد، و اما پدرش می تواند هم بگوید که تو غلط کرده ای! حالا می خواهد این غیر به قول روانکاوان غیر کوچک باشد یا غیر بزرگ! مثلاً غیر شمردن حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کدام است؟ غیر کوچک است یا غیر با غ بزرگ است؟ و توپولوژی مسئله از لحاظ روانکاوی و هندسی/توپولوژیکی کدام است؟!!! یعنی یک وقت هست که کسی دارد می فرماید که بنده پستانک هم نمی خواهم و بلکه فقط هم شیر مادر می خواهم؛ و اما یک وقت هست که کودک است که چنین می فرماید و یک وقت هم هست که مادر است که چنین دارد عرض می کند! اینجا مسئله کدام به کدام است؟ آیا آمریکا است که مثل مادر می فرماید که منم که همه کاره ام و از شیر مادر به تو حلال ترم؟ یا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که بر عکس می تواند چنین ادعایی هم داشته باشد هر چند که با کاردینالیته هایی آیت اللهی طرف شویم که از پوپ هم بالاتر زده اند و بلکه حقیقتاً هم غیر قابل دسترسند؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿البقرة: ١٠٤﴾

مِّنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَـٰکِن لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿النساء: ٤٦﴾

مستند در لباس سربازی(خاطرات شفاهی خودگفته‌ی آیت‌الله خامنه‌ای از دوران دفاع مقدس)

 

به لطف نظام ناموزون حاکم بر جهان در غم‌بارترین شرایط نیز همیشه چیزی برای خندیدن پیدا می‌شود. آخرین نمونه آن می‌تواند نامه پنج‌شنبه گذشته یکی از مدیران یونیسف در تقدیر از عربستان سعودی باشد. «هنریتا فور» مدیر اجرایی صندوق کودکان ملل متحد(یونیسف) در نامه‌ای به «مرکز امداد و اقدامات بشردوستانه ملک سلمان» نقش پادشاهى سعودى براى اقدامات بشردوستانه در حمایت از کودکان یمن را ستود! این تقدیر وقتی جالب‌تر می‌شود که بدانیم یونیسف دو سال پیش طی گزارشی درباره وضعیت کودکان یمن در جنگی که عربستان به این کشور تحمیل کرده نوشت: «در هر ده دقیقه یک کودک در یمن جان می‌دهد.» تنها در یک مورد آگوست 2018 اتوبوس دانش‌آموزان یمنی در ضحیان؛ هنگام بازگشت از گردش توسط جنگنده‌های سعودی بمباران شد و 40 کودک زیر 15 سال در این حمله وحشیانه به شهادت رسیدند. 28 جون 2019 سازمان ملل در گزارش خود اعلام کرد: «در 5 سال و نیم گذشته(از زمان حمله عربستان به یمن در سال 2013) بیش از 7500 کودک در یمن کشته یا معلول شده‌اند.» «ویرجینیا گامبا» نماینده ویژه سازمان ملل در امور کودکان در بحران، وضع را از این هم وخیم‌تر دانست و گفت: «آسیب کودکان در یمن از زمان این گزارش بدتر شده است.» با این حال صندوق کودکان ملل متحد(یونیسف) تصمیم گرفت چشمش را بر همه این جنایات ببندد و اقدامات بشردوستانه ملک سلمان را ستایش کند. این نهاد بین‌المللی با این کار یک‌بار دیگر نشان داد مهم نیست چه مقدار دستانتان در خون انسان‌های بی‌گناه فرو رفته باشد مهم این است که در مناسبات بین‌المللی کدام سمت ایستاده باشید؛ اگر در سمت آمریکا، متحدان و وابستگانش باشید کثیف‌ترین جنایات هم برای شما اقدامی بشردوستانه تلقی خواهد شد تا جایی که می‌توانید ریاست کمیته مشورتی شورای حقوق ‌بشر سازمان ملل متحد را هم برعهده بگیرید.

...

قوانین بشردوستانه این سازمان‌ها برای غیرخودی‌ها نوشته شده بود؛ برای شخصیت‌ها و کشورهای مستقلی که حاضر به زندگی زیر سایه آمریکا نمی‌شدند. فرانکلین روزولت سی‌ودومین رئیس‌جمهور آمریکا جمله مشهوری درباره «آناستازیو ساموزا» دیکتاتور نیکاراگوئه که از قضا او هم مورد حمایت ایالات متحده بود، دارد: «او شاید حرام‌زاده باشد، اما حرام‌زاده خودمان است.»
سید محمدعماد اعرابی

 قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿البقرة: ١٠٤﴾

مِّنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَـٰکِن لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿النساء: ٤٦﴾

مستند در لباس سربازی(خاطرات شفاهی خودگفته‌ی آیت‌الله خامنه‌ای از دوران دفاع مقدس)

 

مسند در لباس سربازی 1 و 2 و 3 را الان از خامنه ای دات آی آر دیدم. یک نکته ای هست در مورد تفکر فرعونیت و اصولاً اینکه طرف این موضوع را اجازه می دهد به خود که باورش شود که اسلام را نفی کند یا خود را بالاتر از اسلام بداند یا اجازه داشته باشد که خود را به فرعونیت و انا ربکم الاعلی ای بیاندازد. نکته اش اتفاقاً خیلی هم این است که دیگر افرادی که تفکرشان همانها هم فرعونیت و شاهنشاهی و تکبر است نیز همین را می پذیرند و بلکه هر چقدر هم از او بدشان بیاید بالاخره سعی می کنند یک جورهایی او را تحمل کنند و بلکه او را برای روز مبادا نگه دارند. این خیلی چیز عجیبی است.

آنطرف قضیه این است که آیه ی شریفه می فرماید آنچنان که مثنی و فرادی یعنی دو تا دو تا و حتی بلکه تک تک برای خدا قیام کنید. نهایتش این است که حضرت ابراهیم علیه السلام خودش به تنهایی یک امت معرفی شده است. إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّـهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿النحل: ١٢٠﴾. یعنی این درست است که یک عدل الهی ای هست و اسلام نیز بهترین دینها است، ولی تا برای اسلام قیام هم نشود و لااقل نخواهد به زیارت کربلا هم برود خوب دیگر کدام اسلام؟ این گفتنش در بین مومنین خیلی آسانتر است آنجایی که مثلاً وقتی به مسجدی می روید هر کسی سرش ظاهراً توی کار خودش است که چطور خدای خود را عبادت کند که مقبول افتد یا حالا مثلاً حداکثر توی کار دیگران هم فضولی می کند و گیر می دهد که مثلاً من از تو بهترم در عباداتم و ....

اما آنطرف خط که فرعونیت حکمفرما است می فرمایند نه این مثل اینکه خیلی خوب هم دارد یاد می گیرد که چطور انا ربکم الاعلی ای هم هر چه دلش می خواهد بگوید. طغیان در جوامع اجتماعی همه جا بد است ولی این طرف خط به فرعونیت و انا ربکم الاعلی ای رای می دهند و با هم وارد مسابقه می شوند ولی آنطرف خط به در مومن بودن و بلکه شهادت است که از هم سعی می کنند پیشی بگیرند. ولی خوب بالاخره نه این طرف خط همه می توانند فرعون شوند و نه آنطرف خط همه می توانند همه مومن و شهید شوند. این است که در یک مواقعی می بینید یک حالت گرگ و میشی هم رخ می دهد که نه این طرفی است و نه آنطرفی است؛ یا هم گرایش به این طرف است و هم به آنطرف آنچنان که هم انقلابی داریم و هم ضد انقلابی. همانطوری که می بینیم هم حجاب داریم و هم بی حجابی؛ امشب بنده پیاده روی می کردم، می دیدم که خانمهایی هستند که بخاطر این مساکها کانه روبنده هم دارند علاوه ی بر حجاب و چادر. و اتفاقاً به یک حاجیه خانمی نتوانستم نگویم که خانمها یک روبنده کم داشتند که آن هم اضافه شد. ولی خوب از آن طرف هم بعضی خصوصاً دختر خانمها گویی می خواهند خیلی بفرمایند که ما هم بله زورمان آیا زیاد است یا چیست؟ و لذا بدحجابی هم می کنند و بلکه بدحجابی را گاهی به نهایتش هم می رسانند. و حالا یا جاهلند یا غافلند یا هر دو دیگر بماند. و اما آنطرف قضیه این است که در کشورهایی که اصلا حجاب را منع می کنند را بنگرید چه خبر است؟ و چطور با حجابها را تحت آزار و اذیت طوری قرار می دهند  و می خواهند القاء هم کنند که شمایید که در اقلیت هم هستند که بلکه خودشان حجابشان را بردارند و خلاص! التفات می فرمایید؟ یک خیانتها اندر خیانتهایی بر علیه اسلام و مسلمین هست کانه تمامی ندارد. و واقعاً این خیلی چیز غریبی است. 

یعنی این تا آنجا پیش می رود که  مشرکین می خواهند کاری کنند که حتی مسجد الحرام و مدینة النبی حرمین شریفین هم بشود مرکز شرک و کفر و نفاق همه عالم و بلکه پرورش دهنده ی داعش و طالبان و القاعده و بن لادنها و اسلام آمریکایی؛ و یک نفر هم در مسجد الحرام دم نزند که مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آل سعود. و چه رسد به اینکه همه و همه در مسجد الحرام و مسجد النبی با هم تکبیر گویان بفرمایند خامنه ای رهبر و مرگ بر ضد ولایت فقیه و ... و مرگ بر آل سعود! یعنی تفکر این است که هر کس با کدخدا بست همان خوب است و لا غیر. بابا پس اسلامت چه می شود؟ حالا برو آمریکا و بفرما که منم که فرعونم! یقیناً می فرمایند که خوب باش. و اما آیا اگر دعوت به اسلام هم کنید می پذیرند یا مسلمانانی را می خواهند که از دین خودشان هم برگشته اند و بلکه فرعون و شاه را  خیلی هم می پسندند تا اسلام را؟ نان نان سنگک و اسلام هم اسلام آمریکایی صهیونیستی اسرائیلی مسلط بر مسلمانان سرکوبگر یمن و سوریه و لبنان و فلسطین و افغانستان و میانمار و بحرین و ...! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

با سلام، بنده یک بار اذان گفته ام. بلندگو را از حاج آقایی که معمولاً اذان را ایشان می فرمایند گرفتم و اذان را گفتم. ایشان بعدش فرمودند بارک الله مسجد معجزه می کند! و اما معمولاً آنقدرها هستند که دوست هم دارند که اذان بگویند که به این حقیر نمی رسد. بعضیها خیلی هم قشنگ اذان می گویند و طول و تفصیلش هم می دهند آنچنان که وقتی می شنوید واقعاً لذت دارد. در مورد برکلی عرض کنم که یک بار از جلوی دفتر رابین هارتزهورن نویسنده ی کتاب هندسه ی جبری معروف داشتم با یک ظرف یک گالونی شیر در دستم  می گذشتم که دیدم یحتمل با شاگردشان- که از این شبکلاه های کوچک یهودیان هم سرش بود- نشسته اند و صحبت می فرمودند. بنده هم از آنجایی که به او ارادت داشتم نمی دانم چرا نگفتم که شاید خوب نباشد و ایستادم دم در دفترشان و یحتمل سلام هم کردم. و ایشان هم جواب دادند. بعد گفتم بنده دارم می روم معبد هاری کریشناها، شما نمی آیید؟! ایشان به شاگردشان فرمودند اجازه بده اول جواب این بابا را بدهم. و فرمودند که خیر نمی آیم ولی فلوتش را می نوازم! اتفاقاً بنده دیده بودم که ایشان نگو فلوت یا سازهای ژاپنی هم می نوازند آنطور که در معرفی ایشان بین عکسهای اساتید دانشکده با لباس ژاپنی نشسته بودند و حالا درست یادم نیست چه سازی ولی یک سازی یحتمل مثل سنتور خودمان را می نواختند اشتباه نکنم. خلاصه ی کلام سرتان را درد نیاروم، بنده ی حقیر به ایشان عرض کردم که آیا شما فلوت کریشنا را می نوازی یا فلوت خودت است؟ و سرش را مثلاً تکان داد و دیگر بیشتر مزاحم ایشان نشدم و نمی دانم چطور بود که هم می خواستم بروم معبد هاری کریشناها و هم  رفته بودم دانشکده ریاضی با ظرف یک گالنی شیر! حالا خوب است به ایشان عرض نکردم که لابد با دست دیگرت هم کوه یا تپه ی گواردهانا را بلند کرده بودی و همه رفته بودید زیرش و باران سختی هم می بارید و با دختران گاوچران همه و همه دورت را گرفته بودند و می رقصیدید و حالا برقص و کی نرقص؟ اعوذ بالله من الشیطان رجیم؛ یحتمل خوب نمی بود اگر چنین می گفتم و ناراحت هم می شد یا شاید هم برعکس کیف می کرد!
البته یک بار هم یادم هست که رفته بودم کتابخانه ی دانشکده ریاضی دانشگاه استنفورد و داشتم کتاب نظریه ی اعداد هاردی و رایت را می خواندم که نمی دانم چطور شد که از کتابخانه آمدم بیرون و وقتی برگشتم دیدم کتابخانه بسته است؛ یحتمل روز تعطیلی بود و برای همین زود می بست و نمی دانم چطور شد که دلم سوخت. همین هم شد که یک پوستر نقاشی ای جلوی کتابخانه نظرم را جلب کرد که بعدها پوسترش را خودم هم خریدم؛ ولی یادم هست که مدتیها همینطوری خیره مانده بودم به آن پوستر نقاشی رنگی. یک کره ای بود که از مکعبهایی کوچک و بزرگ ساخته شده بود که مرز کره و ماورای آن را هم همه مکعبهایی در بر گرفته بودند؛ کار ویکتور واسرلی: Cheyt-M.
ولی بنده یک چیزی را هم عرض کنم راجع به لکنت زبان پسر بهبود در فیلم پایتخت که در پشت پرده انگار سرایت هم کرده بوده است بهدیگران! و آن این است این بهبود یا زن و بچه هایش رفته بوده اند دهکده ای مثلاً همین بیدگنه ی خودمان حالا بگوییم و خواسته قطعه زمینی آنجا بخرد که می دانسته هم مال خودش است و اما معاملات املاکی شوخی اش می گیرد که این زمین مال کس دیگری است. بعد که بهبود می رود پرس و جو می کند که داستان از چه قراری است و به آژانس املاک می گوید داستان چیست و زمین مال خود او است. می گوید خودش می دانسته است و بلکه طرف لکنت زبان گرفته بوده است و لذا اشتباهی چنین گفته است که مال من است! البته بهبود خواسته برود به سخنگوی شورای نگهبان هم شکایت کند که شما باید بیشتر در این موارد توجه کنید که از این اشتباهات یک وقت در مجلس هم اتفاق نیافتد. ولی خود سخنگوی شورای نگهبان فرموده اند که شما در دهکده تان دنبال یک آیت اللهی دارید می گردید که در شورای نگهبان یافت نمی شود و غیر قابل دسترس است. بهبود پرسیده چرا؟ گفته برای اینکه کاردینالیته ای که شما دارید می جویید خیلی بالا است و لذا آیت اللهی آنرا غیر قابل دسترس می کند فعلاً. باز پرسیده است چرا؟ فرموده اند که برای اینکه اینطوری که شما دارید دنبالش می گردید مسئله می افتد در خارج از مملکت اسلامی و می شود مسئله ای در ارباب و رعیتی آنچنان که بین فرعون و حضرت یوسف آیا بوده است یا فرعون و حضرت موسی در مصر باستان و ابهاماتی هم دارد که کدام فرعون بوده اس با کدام پیامبر؟ و لذا اصلا اینکه دهکده تان در بیدگنه است یا آمریکا است یا لس آنجلس است یا کوه کمر یا قره باغ است یا باغ عدن است یا هند و چین و آفریقا و اینها است هم اصلا معلوم نیست! این است که بهبود هم دیده این بابا مثل اینکه خودش را زده است جای سخنگوی شورای نگهبان عباسعلی کدخدایی یا حتی نوه ی عباسعلی کدخدای بیدگنه و بلکه کس دیگری است و نمی تواند هم پارتی او بشود و برایش پارتی بازی کند. این است که بقول آمریکاییها گیو آپ می کند! البته این را هم عرض کنم که در آن راهروی دانشکده تربیت معلم یا همان خوارزمی کنونی یحتمل نگهبان آمد توی راهرو دانشکده فیزیک دنبالم که بابا کجایی؟ رفتی یک کتابی چیزی بگیری یا زیراکس و فتوکپی کنی و جا ماندی؟ ولی خوب، حالا درست یادم نیست ولی به احتمال قوی همین هم بوده است! و راستی داشتم صبحی لغات راعنا و انظرنا را هم در نرم افزار قرآنی جستجو می کردم اینها آمدند: 
۱. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿البقرة: ١٠٤﴾
۲. مِّنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَـٰکِن لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿النساء: ٤٦﴾
خیلی مخلصیم خانم دکتر!

https://en.wikipedia.org/wiki/The_Road_to_Reality

 وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ ﴿الرحمن: ٧﴾

 

رهبر انقلاب اسلامی عقلانیت را به معنای محاسبه صحیح دانستند و گفتند: بعضی‌ها اسم عقلانیت و عقل را می آورند اما منظورشان ترس، انفعال و فرار از مقابل دشمن است در حالی‌که فرار کردن و ترسیدن، عقلانیت نیست.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تأکید کردند: ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاورند زیرا عقلانیت به معنای محاسبه درست است. البته دشمن تلاش دارد تا معنای غلط عقلانیت را تلقین کند و برخی هم نادانسته، در داخل همان حرف دشمن را تکرار می کنند.
ایشان علت هیاهوی اراذل یاوه‌گو در امریکا درباره توانایی های دفاعی و موشکی و منطقه‌ای ایران را، محاسبات دقیق و عقلانی جمهوری اسلامی برای رسیدن به این توانایی‌ها دانستند و گفتند: این یاوه گویی ها ناشی از ترس آنها و همچنین عقب ماندگی آنها در این عرصه است اما باید بدون توجه به این فضاسازی ها، دستگاه محاسباتی عقلانی را حفظ کرد و به لطف خداوند، جمهوری اسلامی در همه این عرصه ها باز هم پیش خواهد رفت.

...

ایشان با اشاره به ابراز خوشحالی رئیس‌جمهور آمریکا از اختلال در اقتصاد کشور و جنایت علیه ملت ایران، گفتند: افتخار به چنین جنایتی فقط از آدمهای رذلی مثل شما برمی آید.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: البته وضع امروز آمریکا با هزاران میلیارد دلار کسری بودجه و دهها میلیون گرسنه و انسان زیر خط فقر بسیار بد است و ملت ایران به توفیق الهی با قدرت ایمان و عزم ملی و به کوری چشم مسئولین رذل، خائن و جنایتکار آمریکا بر مشکلات فائق خواهد آمد و از تحریم نیز به‌عنوان وسیله‌ای برای مقاوم‌سازی واقعی اقتصاد کشور استفاده خواهد کرد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید مجدد بر این موضوع که علاج مشکلات کشور در داخل است،  گفتند: اگرچه بسیاری از مشکلات ما مربوط به خارج از کشور است اما علاج آنها در داخل و با تکیه بر محاسبه درست و نگاه صحیح به مسائل کشور و منطقه و با بکارگیری تدبیر، تلاش، خرد و عزم راسخ است، بنابراین نباید علاج را در خارج از کشور جستجو کرد چرا که ما هیچ خیر و بهره‌ای از خارج نمی‌بینیم و سر و صدای اراذل مسلط بر ملت آمریکا نیز نباید ذهن کسی را مشغول کند.

 

بیانات رهبر انقلاب اسلامی در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح

https://www.leader.ir/fa/content/24642/

 

جهان ، موزون و متعادل است ، اگر موزون و متعادل نبود برپا نبود ، نظم‌ و حساب و جریان معین و مشخصی نبود . در قرآن کریم آمده است : « و السماء رفعها و وضع المیزان »[1].
همانطور که مفسران گفته‌اند مقصود این است که در ساختمان جهان ، رعایت‌ تعادل شده است ، در هر چیز ، از هر ماده ای به قدر لازم استفاده شده است‌ ، فاصله‌ها اندازه‌گیری شده است . در حدیث نبوی آمده است : « بالعدل قامت السموات و الارض » [2] [تفسیر صافی، ملا محسن فیض کاشانی، ذیل آیه فوق (چاپ اسلامیه ، ج 2 ص 638)].

عدل الهی، شهید مطهری، ص 55

http://lib.eshia.ir/50021/1/55

 

16 - وبهذا الإسناد قال: سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: وسئل عن الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر أواجب هو على الأمة جمیعا؟ فقال: لا، فقیل له: ولم؟ قال: إنما هو على القوی المطاع، العالم بالمعروف من المنکر، لا على الضعیف الذی لا یهتدی سبیلا إلى أی من أی یقول من الحق إلى الباطل [1] والدلیل على ذلک کتاب الله عز وجل قوله: (ولتکن منکم أمة یدعون إلى الخیر ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر [2]) فهذا خاص غیر عام، کما قال الله عز وجل: (ومن قوم موسى أمة یهدون بالحق وبه یعدلون [3]) ولم یقل: على أمة موسى ولا على کل قومه وهم یومئذ أمم مختلفة والأمة واحدة فصاعدا کما قال الله عز وجل: (إن إبراهیم کان أمة قانتا لله [4]) یقول: مطیعا لله عز وجل ولیس على من یعلم ذلک فی هذه الهدنة من حرج [5] إذا کان لا قوة له ولا عذر ولا طاعة.
قال مسعدة: وسمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: وسئل عن الحدیث الذی جاء عن النبی (صلى الله علیه وآله) أن أفضل الجهاد کلمة عدل عند إمام جائر ما معناه؟ قال: هذا على أن یأمره بعد معرفته وهو مع ذلک یقبل منه وإلا فلا.

 

الکافی ط-الاسلامیة، جلد 5، ص 59-60 (برای ترجمه به سایت جامع الاحادیث رجوع فرمایید یحتمل چیزی یافت نشود!)

http://lib.eshia.ir/11005/5/59

 

ترجمه فروع کافی ;  ج ۵  ص ۱۴۵

16 - با همین سند گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که از حضرتش پرسیده شد: آیا امر به معروف و نهى از منکر بر همه واجب است‌؟
فرمود: نه.
عرض شد: چرا؟
فرمود: تنها بر شخص توانا و نیرومندى که از او اطاعت کنند و بپذیرند واجب است که معروف و نیک را بشناسد و از منکر تشخیص بدهد، نه بر ناتوان ضعیفى که را خودش هدایت نشده است و مردم را از حق به باطل مى‌برد.
دلیل براین مطالب نیز در کتاب خداوند عزّ و جلّ‌ آمده است که مى‌فرماید:«و باید از میان شما گروهى باشند که دعوت و فراخوان به کار خیر کنند و امر به معروف و نهى از منکر نمایند».
پرواضح است که این معنا، خاص است و عام نیست. چنان‌که خداوند عزّ و جلّ‌ مى‌فرماید: «و از قوم موسى امّت (و گروهى) بودند که (مردم را) به حقیقت هدایت و راهنمایى مى‌کردند و بین آنان حق و عدالت را اجرا مى‌کردند».
و نفرمود:«بر امت موسى»؛ و نفرمود:«بر تمام قوم موسى»، که در آن هنگام امّت‌هاى گوناگون بودند، در حالى که امّت به معناى یک نفر و بیش از آن آمده است، آن‌جا که خداوند عزّ و جلّ‌ مى‌فرماید:«در واقع ابراهیم یک امّت بود و از خداوند اطاعت مى‌کرد».

مى‌فرماید: او نسبت خداوند عزّ و جلّ‌ مطیع بود. البتّه در این زمان که ما با ستمکاران در حال صلح و آتش‌بس هستیم بر دانایى اگر توان ندارد و بهانه‌اى ندارد و کسى نیز از او فرمان نمى‌برد حرجى نیست و لازم نیست.
مسعدة گوید: از امام صادق علیه السّلام در مورد این حدیث که از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله وارد شده است: «در واقع، با فضیلت‌ترین جهاد، سخن عدلى است که نزد پیشوایى جائر و ستمگر گفته شود» پرسیده شد.
شنیدم که آن حضرت فرمود: معناى این سخن چنین است که وقتى فهمید به آن جائر دستور بدهد (و امر به حق کند)، به شرطى که او نیز بپذیرد، و گرنه چنین رفتار نکند.

 

سایت جامع الاحادیث

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/112222/translate

 

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، یک بحثی هست که باید بدان توجه داشت و آن این است که ما با پیشوای جائر بالاخره باید چه بکنیم؟ یعنی تا پیشوای عادل خودش هست که به پیشوای جائر کلمه ی عدل را بفرمایند، آیا دیگر مسئله حل است و دیگر کس دیگری چیزی نباید بفرمایند؟ اینجا یک نکته ای هست که مربوط است به جبرهای جابجایی و هندسه ی جبری متناظر آن و جبرهای ناجابجایی  و هندسه ی ناجابجایی. به هر حال وقتی رهبری مد ظله العالی هم نکته ای را بفرمایند، یحتمل رئیس جمهوری در طول تاریخ نگاه کنیم بپذیرد یا حتی استعفا هم کند یا ....

مسئله ی دیگر این است که وقتی ما همه ی تواناییهایمان داخلی نیست یا بر همه ی امور داخلی و خارجی که باید نظارت داشته باشیم آنچنان نظارت نداشته باشیم، مثلاً نظارت بر داروها چطور می شود؟ چقدر می دانیم که مولتی ویتامینها و امگا-3 روغن ماهیهای دارویی وارداتی همانی هستند که گفته هم می شوند؟ خوب، یا باید بر حسب آنچه که گفته می شود اعتماد هم کرد و یا اینکه کارآیی این داروها و ویتامینها و امثالهم کار را یحتمل خرابتر هم کنند. خوب، آنوقت نمی دانیم هم چرا کوید-19 دارد موتاسیون می کند یا اینکه خیر مشکل یحتمل هم این است که باید حرکت و جابجاییهایی رخ دهند و بلکه ورزشی شود؛ و بجایش چه می کنیم؟ در خانه بمانید و آیا مولتی ویتامین و ویتامین D و روغن ماهی و ... نیز درست مصرف می فرمایید؟ این است که یک نظارتی را می طلبد مسائل که بالاخره انواع جابجاییها و ناجابجاییهای هندسی و جبری گسسته و پیوسته و امثالهم چطور بر روح و بدن اثراتی خواهند داشت؟ و لذا ترس از اینجا می تواند آغاز هم شود که آیا عقل در مسائل فرهنگی و بلکه پزشکی می تواند تصمیم بگیرد که سلامتش را بر حسب خردورزی تضمین کند یا خیر؟

مثلاً اگر ما داریم حتی سیارات را مشاهده می کنیم و رسیده ایم به سیاره ی شماره ی 9 و آنگاه شک داریم که آیا این حتی یک سیاره است یا بلکه یحتمل هم سیاه چاله ای است؟ آیا جایزیم همانجا توقف کرده و ماورای آنرا یا بلکه فی ما بین سیارات دیگر را دنبال سیاره ای دیگر نگردیم. یحتمل تعداد سیارات بیشتر هم باشند و ما نمی دانیم کجا باید دنبالشان بگردیم؟! این از آن سوالاتی است که برمی گردد به عدم توجه به جزایر اطلاعاتی قابل دسترس و بلکه غیر قابل دسترس! از لحاظ سلامتی یحتمل بیمار توجه کند که در ظاهر آیا بواسیر هم دارد و آیا سعی کند چقدر خود درمانی اش کند یا بلکه به پزشک هم مراجعه فرماید. و اما آیا این فقط ظاهر قضایا است یا اینکه یک باطنی هم ممکن است مسئله داشته باشد که مثلاً جزایری این دفعه نه لانگرهانسی در لوز المعده چقدر کارآیی خود را برای تولید انسولین از دست داده اند و بلکه آیا پولیپهایی هم در روده ها در طول همان مشکلات بواسیری نیز ایجاد شده اند؟ یعنی یحتمل بعضی اشکال کنند که این کودکی که قرار است زاده شود، نه تنها هیچ گاه شانس تولد ندارد که هیچ و بلکه اگر مراقبت نکند صاحب چنین نیتی را نیز قبل از این تولد توهمزا به نیستی هم خواهد کشاند! (البته یحتمل بعضی نیز اشکال کنند که این بدبینانه ترین نگاه به شرور است که در باتلاق گیر کرده است و نمی داند باید چطور از دل تاریکی شب و یحتمل سیاه چاله ای بیرون آمده و به منظره ریسمان الهی نگاهی روشن بیاندازد و بدان چنگ بیاندازد و عدل الهی را دریابد؛ و حتی گرفتار باتلاق مستهجنات هم نشود.) به هر حال نوع تغذیه و حرکت و جابجایی و ناجابجایی و ترتیب و تنظیم میزانی که روح و جسم و بدن را می تواند عقلایی یا غیر عقلایی بدوران اندازد و سلامت بدارد یحتمل برگرفته از عدلی است که آسمانها و زمین را نیز به عدالت موزون می فرماید. و اگر حتی داروهای درون و بیرون چقدر عقلایی فرعونی و چقدر عقلایی بر حسب خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار تنظیم شوند، به همان نسبت هم آیا چقدر در جهان بینی ما تاثیرات عدیده ای بگذارند. اینجا یحتمل خوب است به آموزه های شیخ انصاری نیز رجوع شود که تا حدودی ویکیپدیا نیز شرحش می کند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

با سلام، بنده راجع به برکلی خیلی حرفها یحتمل دارم بزنم ولی کتابخانه هایش را هم خیلی دوست داشتم. و اما کتابخانه های ایران را شما چه می فرمایید؟ همین کتابخانه ی آی پی ام را بنده رفتم وقتی کلاس داشتم با استاد نسبیت عام خودمان بالاخره نفهمیدم باید چطوری عضوش شد؟ یحتمل مسئله فقط یک اسم کاربری و کلمه ی عبور است و بس؛ ولی مسئله همین است که چطور؟ پیش نیازهایش چیست؟ و ... یک چند باری رفتم راستش انستیتو مصاحب دیدم مثل اینکه واقعاً اینجا می گذارند کتاب و مجله هر چند که قدیمی هم بودند را بخوانی. ولی بعد دیدم که نه بابا نمی دانم بنده ی حقیر بود که پایم را آنجا گذاشتم یا چه بود که اصلا تعطیل شد انگار رفت پی کارش یا کجا رفت بنده ی حقیر که نفهمیده ام هنوز. کتابخانه ی دانشگاه تربیت معلم هم که حالا شده است دانشگاه خوارزمی یک بار خواستم بروم، این خیلی با مزه است و نمی توانم نگویم. خلاصه نگهبان دم در ورودی کارت شناسایی از این حقیر گرفت و دنبال مقاله ای می گشتم که پاول دیرک در آن منوپولهای مغناطیسی را شرح می کند. رفتم کتابخانه ی فیزیک در دانشکده ی فیزیکشان. و با بعضی که صحبت کردم خیلی هم مهربان بودند و کمک هم کردند ولی یافت نشد. بعد خلاصه نمی دانم چی شد که دیدم مقالاتی را توی راه روهای دانشکده چسبانده اند و مشغول خواندن آنها شدم و یک مقاله ای هم که راجع به همین الکترومغناطیسم بود نظرم را جلب کرد که خیلی هم دلم می خواست همان را یادداشت می کردم که مقاله اش کحا است؛ ولی بالاخره وقت خیلی گذشت و وقتی رسیدم دم در نگهبانی نگهبان خیلی شاکی شده بود که این همه وقت کجا بودی؟ انگار که حالا یک ساعتی یا چقدر شده بود چه جنایتی شده است که بنده ی حقیر چطور هم توی راهرو گیر کرده بوده ام؟ راستش هنوز هم آن مقاله ی دیرک حسرتش به دلم مانده است! و چه برسد به اینکه عضو کتابخانه ای درست و حسابی شده باشم! بنظر شما آیا بیشتر تقصیر  
بی فرهنگیهای به ارث برده ی ما از نظام قبل از انقلاب است و بلکه ضد انقلاب یا مشکل سوسیالیسم است یا سرمایه داری یا بلکه الکی تظاهر کردن به اسلام و گیر کردن در آن؟ بنده عرضم این است که هر چه فریاد داریم سر آمریکا بزنیم؛ حالا یحتمل شما می فرمایید که نه! یعنی خیلی چیزها را هم از آن طرف دنیا به ما نشان می دهد که فراهم است؛ ولی آیا واقعاً هم چنین است؟ آیا نظام سیاسی آمریکا بهتر است یا نظامهای کمونیستی سوسیالیستی یا اصلا همین اسلام خودمان از همه بهتر نیست حتی اگر کتابخانه هم نداشتیم و جایش مسجد و مترو می ساختیم مثل کتابخانه ی قلهک یا پارک و کتابخانه ی عظیمی متروی صدر! یک بار رفته بودم کتابخانه ی دیباجی عضو شدم بعد از اینکه اینها خراب شدند، بنده ی حقیر با کمال تعجب هاج و واج ملاحظه کردم که کتابدار دارد مرا چطور مسخره هم می کند که چرا دارم چه کتابی را مثلاً می گیرم. حالا بنده ی حقیر وارد اینکه چطور کارت عضویتم در کتابخانه ی آی پی ام اختیاریه هر باری که به زور هم یحتمل پایم را گذاشته ام لای درشان هم کنسل شده است؛ این وافعاً خنده دار است. یعنی خانم دکتر شما فکر می فرمایید که مشکل اصلی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اگر ریاضی فیزیک نباشد پس چیست؟ یعنی خودپرست و هواپرست نبودن و فروتنی و بلکه خود تحقیری هم یک چیز است و اما مورد تمسخر و تحقیرهای بیجا واقع شدن هم واقعاً چیز دیگری است. بنده که فکر می کنم یحتمل کارهای زوی برن در مورد دامنه ها و امپلیتودها میتواند خیلی جذاب باشد؛ نیست؟! یحتمل نیوترینوها را هم خیلی درگیر کند. دیر شد، دیر شد؛ بنده بروم نماز! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّـهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَکَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِیدًا ﴿النساء: ٧٩﴾

 

 

16 - وبهذا الإسناد قال: سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: وسئل عن الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر أواجب هو على الأمة جمیعا؟ فقال: لا، فقیل له: ولم؟ قال: إنما هو على القوی المطاع، العالم بالمعروف من المنکر، لا على الضعیف الذی لا یهتدی سبیلا إلى أی من أی یقول من الحق إلى الباطل [1] والدلیل على ذلک کتاب الله عز وجل قوله: (ولتکن منکم أمة یدعون إلى الخیر ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر [2]) فهذا خاص غیر عام، کما قال الله عز وجل: (ومن قوم موسى أمة یهدون بالحق وبه یعدلون [3]) ولم یقل: على أمة موسى ولا على کل قومه وهم یومئذ أمم مختلفة والأمة واحدة فصاعدا کما قال الله عز وجل: (إن إبراهیم کان أمة قانتا لله [4]) یقول: مطیعا لله عز وجل ولیس على من یعلم ذلک فی هذه الهدنة من حرج [5] إذا کان لا قوة له ولا عذر ولا طاعة.
قال مسعدة: وسمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: وسئل عن الحدیث الذی جاء عن النبی (صلى الله علیه وآله) أن أفضل الجهاد کلمة عدل عند إمام جائر ما معناه؟ قال: هذا على أن یأمره بعد معرفته وهو مع ذلک یقبل منه وإلا فلا.

 

الکافی ط-الاسلامیة، جلد 5، ص 59-60 (برای ترجمه به سایت جامع الاحادیث رجوع فرمایید یحتمل چیزی یافت نشود!)

http://lib.eshia.ir/11005/5/59

 

یک نفر مسلمان ، از بدیهیات اولیه اندیشه‌های اسلامی اجتماعی اش ، این‌ بوده که امام و پیشوا و زعیم باید عادل باشد ، قاضی باید عادل باشد ، شاهد محکمه باید عادل باشد ، شاهد طلاق یا رجوع باید عادل باشد ، و از نظر یک مسلمان شیعی ، امام جمعه و جماعت نیز باید عادل باشد . هر مسلمان‌ همواره در برابر پستهایی که یک مقام عادل باید اشتغال کند احساس‌ مسؤولیت می‌کرده است . این جمله رسول اکرم زبانزد خاص و عام بود : « افضل الجهاد کلمة عدل عند امام جائر » [1] و چه شهامتها و حماسه‌ها که‌ این جمله کوتاه آفریده است.

 

عدل الهی، استاد شهید مطهری، صص 34-35

http://lib.eshia.ir/50021/1/34

 

من نمی‌دانم چگونه با این قالبها و معیارها می‌توان توجیه کرد که مثلا چرا مأمون و معتصم و واثق بشدت طرفدار مکتب اعتزال می‌شوند و اصل عدل را می‌پذیرند و در مقابل ، متوکل که وابسته به همان طبقه و همان گروه و همان‌ خون بود ، گرایشی در جهت مخالف پیدا می‌کند و با طرفداران عدل همان را می‌کند که اسلافش با مخالفان عدل کردند . یا مثلا چگونه می‌توان فکر صاحب بن عباد را که یکی از برخوردارترین و متنعم ترین مردم جهان بود در حمایت شدید از اصل عدل توجیه کرد ، در صورتی که اکثریت قریب به اتفاق علمای محروم زمان او منکر این اصل بودند و عقیده اشعری داشتند . صاحب بن عباد وزیر برخورداری است و از این نظر کمتر نظیر دارد . او اولا بر خلاف اکثر وزرا که سری سالم به گور نمی‌برند و عاقبت مغضوب بالاتر از خود می‌گردند ، تا آخر عمر وزیر باقی ماند و تشییع جنازه تاریخی کم‌ نظیری چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت از او شد . ابن خلکان می‌گوید : " هیچکس مانند صاحب بن عباد خوشبختی و خوش شانسی زمان حیات و بعد از ممات را توأم با یکدیگر جمع نکرد "....

همان، ص 39

http://lib.eshia.ir/50021/1/39

 

فرض کنیم پاستور ، پی جویی علمی خویش را که منتهی به کشف میکروب‌ گردید برای خدا انجام داده است و منظورش احسان به خلق ، تقریبا الی‌ الله بوده است ، کافی نیست که در نهایت امر مأجور عند الله باشد . اگر او دارای صفاتی از قبیل جحود و امثال آن بوده و نسبت به عقاید خویش‌ تعصب می‌ورزیده است بطوری که اگر گفته می‌شد مثلا دین مسیح ( ع ) برای تو یک دین جغرافیایی است ، یک دین پدر و مادی است ، آیا تحقیق کردی که‌ دینی بهتر و کامل تر از دین مسیح وجود دارد یا ندارد ؟ او زیر بار نمی‌رفت و می‌گفت " نان ، نان سنگک و دین ، دین مسیح " و حتی حاضر به‌ تحقیق و جستجو هم نمی‌شد ، البته تمام اعمال او هبا و هدر است ، زیرا در این فرض ، او " کافر ماجرا " بوده و کافر ماجرایی تمام کوشش انسان را نابود می‌سازد ، عمل انسان همراه با چنین حالتی همچون خاکستری است در معرض غارت تندباد . پاستور به عنوان یک مثال ذکر شد ، نمی‌خواهیم بگوییم پاستور چنین بوده‌ است ، خدا داناست . ما نیز اگر با حق عناد داشته باشیم مشمول همین‌ فرمول کلی می‌باشیم . پروردگارا ما را از حالت کفر و عناد و کافر ماجرایی‌ حفظ فرما.

همان، ص 293

http://lib.eshia.ir/50021/1/293

 

یک نکته ای که در عدل الهی استاد شهید مطهری یافت می شود این است که امامت و خصوصاً امامت امام زمان را خیلی واردش یحتمل نمی شوند هر چند که اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف را جستجو کنیم، می بینیم که لااقل یک جا از آن حضرت نام برده شده است (ص 300). و اما در ص 39 در مقدمه نیز از می فرمایند که مامون و واثق و معتز و متوکل کدام اهل مکتب اعتزال و اصل عدل بودند و کدام نبودند و هر کدام با مخالفانشان چه کردند. و اما اینها خلفایی هستند که یا امام رضا علیه السلام را شهید کردند یا ابن الرضاها را تا اینکه بالاخره امام زمان عجل الله فرجه الشریف می روند در غیبت صغرا و کبری! بنظر می رسد که شهید مطهری اینجا دارند تقیه می کنند و خیلی وارد مسائل مربوط به امامت در کتاب عدل الهی نمی شوند یا مخصوصاً هم وارد نمی شوند و فقط عدل الهی را بحث می فرمایند. اما در کتاب مفاهیم قرآن العدل و الامامه آیت الله العظمی شیخ جعفر سبحانی این دو را حالا با هم چقدر می آورند؟ یا رکنی لموکی نیز عدل الهی را چطور بحث می فرمایند؟ اینها باید بررسی شوند.

اما نکته ی جالب دیگر آن چیزی است که راجع به کتابخانها راجع به صاحب بن عباد می فرمایند و ویکیپدیا می فرماید که او اولین کتابخانه ی اسلامی را تاسیس کرد. این یک نکته ای است که هنوز ما با کتابخانه هایمان مشکل بزرگی را هم داریم. غربیها حتی اینترنتی و دائرة المعارفی ویکیپدیایی خیلی از این باب از ما جلو افتاده اند. شما حتی ببینید که مقالات بسیاری که در مجلات گرانقیمت بدانها مستقیماً یحتمل دسترسی نباشد و دانشگاه ها فقط در اختیار آیا داشته باشند یا نداشته باشند را می توان از طریق مثلاً آرشیو دانشگاه کرنل بدست آورد. کتاب اصولاً کپی رایت ندارد در ایران ولی در عین حال این معنایش این هم نیست که دسترسی به کتب برای عموم هم آزاد است و کتابی را می توان براحتی یافت. خصوصاً همین که کسی بخواهد وارد دانشگاهی هم شود و از کتابخانه اش استفاده کند، خودش می تواند با مشکلاتی مواجه شود. و به این سادگیها نیست.

حالا اگر مسئله رصدخانه باشد که همان رصدخانه ی ملی اش هم هنوز در حال ساخت است و حالا کاری هم نداریم که این رصدخانه بعد از اینکه ساخته شد را کی نیز می تواند استفاده کند! در این موارد بنظر این حقیر می رسد که با یک بخلی روبرو هستیم که حتی کارت عضویت کتابخانه را دارا بودن و یا اسم کاربری و کلمه ی عبوری که مجوز استفاده از کتب و مقالات را به شما می دهد را دارا بودن اصلا به این سادگیها نیست.

و اما همین مسئله ی سیارات را در نظر بگیرید! این مسئله که شما می توانید کدام سیارات را با چشم غیر مسلح یا حتی مسلح نیز مشاهده بفرمایید خودش چقدر مسئله است؟ حالا اینکه ما 8 سیاره داریم یحتمل از بدیهیات هم هست. و اما گویا سر سیاره ی نهم که کدام است؟ این مسئله ی روز هم گویا می باشد و حالا اینکه آیا ماورای 9 سیاره نیز چند تا سیاره ی دیگر هم داریم باز چقدر مسئله باز است و چقدر حل شده است؟ و الله اعلم! البته بعضی می فرمایند فضاپیما هم می خواهند به سیاره ی شماره ی 9 نیز بفرستند و خیلی کارهای دیگر که مثلاً حتی ادوارد ویتن هم در مورد منظومه ی شمسی بیرونی بدان وارد شده است:

https://arxiv.org/abs/2005.12336

https://arxiv.org/abs/2004.14192

البته این سوال آسانتری هم هست که آیا هنوز واکسن ایرانی یا غیر ایرانی کوید-19 را کسی یافته است یا خیر؟ یحتمل جواب منفی است. و اما اگر دانشمندان ایرانی نتوانند آنرا بیابند و مجبور شویم آنرا از خارج بخریم، آیا معنایش این است که دانشمندان خارجی از ما مسلمانترند یا اینکه دانشمندان ما در این مورد کافر ماجرایی شده اند؟! آیا می شود پرسید که اینشتن مسلمان فطری است یا اینکه بلکه ایشان حتی مسلمان هم شده است و حتی به آیت الله العظمی بروجردی هم گویا نامه نوشته اند در این مورد و ما خیلی از جزئیاتش نمی دانیم. و اما نمی شود هم مدعی شد که رینر ک سَکس هم چون بنده نظرم نسبت به او یا بلکه نظر او راجع به این بنده ی حقیر خیلی مساعد نیست و لذا او هم کافر ماجرایی حربی است. و الله اعلم! و اما خوب، نمی شود هم گفت که دیگر فلسطین اشغالی و فلسطینیان و بلکه لبنان و حضرت آیت الله سید حسن نصر الله هم اصلا گرفتار کافر حربی مثل ناتانیاهو نشده اند!

البته بعضی می فرمودند که امام عادل یا مرجع تقلید عادل یعنی اینکه گناهی نکرده باشد. و اما اینکه کسی هم بتواند با امام جائری آنچنان وارد جهاد شود که کلمه ی عدل را به اثبات برساند نیز یحتمل می فرمایند که کار هر کسی نیست همانطور که امر به معروف و نهی از منکر هم کار هر کسی یحتمل نباشد. و اما اگر بخواهیم از لحاظ اقتصادی مثلاً از یک طرف سرمایه داری و از طرفی سوسیالیسم و کمونیسم را زیر سوال ببریم، آیا مشکل سرمایه داری است یا سوسیالیسم؟ کره ی شمالی که بمب هسته ای دارد بدتر است یا کره جنوبی که از او طلبکار هم هستیم؟ چین و روسیه بدترند یا آمریکا و اروپا؟ و در 5+1 مشکل فقط آمریکا است که کافر ماجرایی است یا یحتمل بتوان هم بالاخره با دونالد ترامپ وارد مذاکره شد یا اگر رئیس جمهور هم نشد بلکه با بایدن هم خیلی بهتر بشود یا اینکه مشکل یحتمل هم تیم مذاکره کننده ی ما و بلکه وزیر امور خارجه مان که بلکه خیلی هم با عرضه نیست باشد یا اصلا مشکل دولت تدبیر و امید است که با بی تدبیریهایش امید همه را ناامید کرده است و خدا را شکر که حالا قوه های قضاییه و مقننه بهتر یحتمل بهتر از قبل شده اند و به کمک قوه ی مجریه آیا بیایند؟! اصلا همین درگیری ارمنستان و آذربجان کمونیستی آیا تقصیر صهیونیستها است بیشتر یا تقصیر کمونیسم است یا بلکه یحتمل مشکلات اقتصادی و سرمایه داری هم باشند یا ....؟ یا این همه غارتهایی که در جمهوری اسلامی شده است و اختلاسها و حتی حقوقهای نجومی اینها از کجا آمده است؟ حالا بنده ی حقیر که نباید از خودم بگویم که چرا اینقدر مورد غارت واقع هم شده ام که مثل موش آبکشیده شده ام و توی خانه ام خزیده ام و می ترسم هم کاری کنم که بدتر هم غارت شوم، ولی بالاخره فقط این بنده ی حقیر است؟ یا خیلیهای دیگر هم هستند و می ترسند صدایشان درآید؟ حالا ما دلار 300000 ریالی و سکه ی 150 میلیون ریالی را کاری هم نداریم. ولی آیا واقعاً هم مسئله فقط تحریمهای آمریکا است؟ یا بلکه هر چه بدی هست از خود این بنده ی حقیر است و همه ی خوبیهایی را که خدا به این حقیر را داده است را یقیناً به اندازه ی کافی شکرگزار نبوده ام؟ آیا ما همینجوری هم الکی الکی شده ایم اینجوری میرزا بنویس؟ خلاصه یحتمل هم بعضی اشکال کنند که آیا ما در انواع تضادها و شرورها و امثالهم باید بدنبال تک قطبیها باشیم یا دو قطبیها بیشتر و بلکه حتی تعداد قطبها را هم باید بیشتر کرد مثل 4- و 8- و ... -قطبیها.

و اما اینجا این سوال کلیدی هم هست که همینطوری که دولتها می آیند و می روند و انقلابها و بلکه ضد-انقلابها را هم داریم، آیا اینکه از یک حضرت ولی فقیه به حضرت ولی فقیه مد ظله العالی دیگری برویم و  در نهایت نیز امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را بشناسیم نیز برای بعضی خیلی مسئله است و حال آنکه برای دیگران مسئله اش حل است و بلکه بعضی هم حتی بی تفاوت شده اند دیگر. البته بی تفاوتی که خیلی بد است. و اما این هم که بالاخره ما در این جمهوری اسلامی خودمان حتی چقدر به عنوان یک بسیجی پیزوری هم می توانیم وارد خدمت شویم خودش همینقدرش هم مسئله ای است بغرنج و دیگر چه رسد به اینکه کسی کارت کتابخانه هم بخواهد بگیرد و بلکه حالا بخواهد همینجوری که دارد توی خیابان و بلکه پیاده رو هم راه می رود یحتمل بوسیله ی یک داعشی ای یا شبه-داعشی ای شهید شود و در عین حال در حسرت مدافع حرم شدن هم بمیرد. یعنی حسرت اینکه بالاخره آن امام جائر را پیدا کردن و با او توی کلمه ی عدل وارد بحث و دعوای درست و حسابی شدن هم ملاحظه می فرمایید که خیلی کارها هم دارد. خلاصه ی کلام اینکه حالا نان، نان سنگک و دین هم دین مسیح یا اینکه بالاخره آیا ما چطور می خوایم اسلام را به جهانیان تبلیغ کرده و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود چطور با حضرت مسیحی که از آسمان هم به زمین تشریف فرما خواهند شد و همه ی مسائل را حل خواهند کرد هم مسئله ای بسیار اساسی است که هنوز آیا چقدر بدان پرداخته شده است؟ با این همه مشکلاتی که اسلام و مسلمانان را در سطح جهان فرا گرفته است، امام جائر را یافتن و وارد جهاد با او شدن را از خود شروع کردن و به یاری امام حسین علیه السلام نیز شتافتن یحتمل ما را بتواند به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برساند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا ﴿٧٠﴾ یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَـٰئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا ﴿٧١﴾ وَمَن کَانَ فِی هَـٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِیلًا ﴿٧٢﴾ وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ ۖ وَإِذًا لَّاتَّخَذُوکَ خَلِیلًا ﴿٧٣﴾ وَلَوْلَا أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا ﴿٧٤﴾ إِذًا لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا ﴿٧٥﴾ وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا ۖ وَإِذًا لَّا یَلْبَثُونَ خِلَافَکَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿٧٦﴾ سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا ۖ وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلًا ﴿٧٧﴾ أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا ﴿٧٨﴾ وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَىٰ أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ﴿٧٩﴾ وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا ﴿٨٠﴾ وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا ﴿٨١﴾ سوره مبارکه الاسراء

روایتی در " کافی " است که این حقیقت را روشن‌ می‌کند : محمد بن مسلم می‌گوید : از امام باقر ( علیه‌السلام ) شنیدم که فرمود : « کل شی‌ء یجره الاقرار و التسلیم فهو الایمان ، و کل شی‌ء یجره الانکار و الجحود فهو الکفر » [2].
" هر چیزی که نتیجه اقرار و تسلیم و روح پذیرش حقیقت باشد او ایمان‌ است و هر چیزی که نتیجه روح عناد و سرپیچی از حقیقت باشد او کفر است‌ ". 

می‌گویند مرحوم آیة الله سید حسین کوه کمری ( رضوان الله علیه ) که از شاگردان صاحب " جواهر " و مجتهدی مشهور و معروف بود و حوزه درسی‌ معتبر داشت ، هر روز طبق معمول در ساعت معین به یکی از مسجدهای نجف‌ می‌آمد و تدریس می‌کرد . چنانکه می‌دانیم حوزه تدریس خارج فقه و اصول ، زمینه ریاست و مرجعیت‌ است . ریاست و مرجعیت برای یک طلبه به معنی این است که یکمرتبه از صفر به لا نهایت برسد ، زیرا یک نفر طلبه تا مرجع نشده است هیچ است و به رأی و عقیده او کوچک ترین اعتنائی نمی‌شود و از نظر زندگی غالبا در تنگدستی بسر می‌برد ، ولی همینکه مرجع شد یکمرتبه رأی او مطاع می‌گردد و کسی در مقابل رأی او رأی ندارد ، از نظر مالی نیز بدون حساب و کتاب ، اختیار مطلق پیدا می‌کند . علیهذا طلبه‌ای که شانس مرجعیت دارد مرحله‌ حساسی را طی می‌کند ، مرحوم سید حسین کوه کمری در چنین مرحله‌ای بود . یک روز آن مرحوم از جایی - مثلا از دیدن کسی - بر می‌گشت و نیم ساعت‌ بیشتر به وقت درس باقی نمانده بود ، فکر کرد در این وقت کم اگر بخواهد به خانه برود به کاری نمی‌رسد ، بهتر است برود به محل موعود و به انتظار شاگردان بنشیند . رفت و هنوز کسی نیامده بود ، ولی دید در یک گوشه مسجد شیخ ژولیده‌ای با چند شاگرد نشسته و تدریس می‌کند . مرحوم سید حسین سخنان‌ او را گوش کرد ، با کمال تعجب احساس کرد که این شیخ ژولیده بسیار محققانه بحث می‌کند . روز دیگر راغب شد عمدا زودتر بیاید و به سخنان شیخ‌ گوش کند ، آمد و گوش کرد و بر اعتقاد روز پیشش افزوده گشت . این عمل‌ چند روز تکرار شد ، برای مرحوم سید حسین یقین حاصل شد که این شیخ از خودش فاضل تر است و او از درس این شیخ استفاده می‌کند و اگر شاگردان‌ خودش بجای درس او به درس این شیخ حاضر شوند بهره بیشتری خواهند برد . اینجا بود که خود را میان تسلیم و عناد ، میان ایمان و کفر ، میان‌ آخرت و دنیا مخیر دید . روز دیگر که شاگردان آمدند و جمع شدند گفت : رفقا امروز می‌خواهم مطلب‌ تازه‌ای به شما بگویم ، این شیخ که در آن کنار با چند شاگرد نشسته از من‌ برای تدریس شایسته تر است و خود من هم از او استفاده می‌کنم ، همه با هم‌ می‌رویم به درس او . از آن روز در حلقه شاگردان شیخ ژولیده که چشمهایش‌ اندکی تراخم داشت و آثار فقر در او دیده می‌شد در آمد . این شیخ ژولیده پوش همان است که بعدها به نام حاج شیخ مرتضی انصاری‌ معروف شد ، اهل شوشتر است و " استاد المتأخرین " لقب یافت. شیخ در آنوقت تازه از سفر چند ساله خود به مشهد و اصفهان و کاشان‌ برگشته بود و از این سفر توشه فراوانی برگرفته بود ، مخصوصا از محضر مرحوم حاج ملا احمد نراقی در کاشان . چنین حالتی در هر کس موجود باشد مصداق « اسلم وجهه لله »است . پس کفر و جحود یعنی کافر ماجرایی کردن و عناد ورزیدن . بعدا خواهیم‌ گفت که از نظر قرآن مجید ، کافر از آن جهت کافر خوانده شده است که‌ حالت عناد و انکار در عین ادراک کشف حقیقت در او هست ، و همین حالت‌ است که موجب حبط است و آفت عمل خیر به شمار می‌رود . لهذا خدای متعال‌ درباره اعمال کفار می‌فرماید : " مانند خاکستری است که باد تندی بر آن‌ بوزد و آن را از بین ببرد " : « مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف ( 1 ) . فرض کنیم پاستور ، پی جویی علمی خویش را که منتهی به کشف میکروب‌ گردید برای خدا انجام داده است و منظورش احسان به خلق ، تقریبا الی‌ الله بوده است ، کافی نیست که در نهایت امر مأجور عند الله باشد.
عذل الهی، استاد شهید مرتضی مطهری، ص 291-292
http://lib.eshia.ir/50021/1/291

خانم دکتر سلام، حالا بنده ی حقیر است که حرفهای شما را نمی فهمم! اقای دکتر خوبند؟ ولی می خواستم راجع به رینر ک سَکش (Rainer K Sachs) توی وبلاگ خودم بنویسم بجایش برای شما عرض می کنم. راستش بنده برای ولادمیر آرنولد و رینر سَکس و دکتر اسرافیلیان نامه ای نوشتم و مقاله ام را هم که خیلی فکر می کردم یک چیزی است فرستادم. از هیچ کدام هم جوابی نگرفتم و حتی وقتی رفتم کلرادو به سَکس تلفن هم زدم گفتم آیا شما نامه ام را گرفتی؟ فرمودند بله؛ ولی چون دیگر به کارم مربوط نمی شد دورش انداختم. اتفاقاً ایشان را وقتی دانشجوی کارشناسی بودم در راه روهای برکلی پیدا می کردم و دلم می خواست چیزی به او بگویم. و او هم مثلاً داشت زیراکس برای کلاسش با عجله می گرفت و کارش را انجام می داد و بنده هم خیلی نمی توانستم چیزی بگویم. ولی زمان دانشجویی در یک حالت عجیبی نمی دانم چطور همین مسئله ی تبرها را به دوش آن بت بزرگ انداختن را یک مرتبه هم ایشان در دفترشان خیلی سربسته مطرح فرمودند که خوب حالا فرض کن بمب هسته ای نداریم؛ آیا تو نمی خواهی خودت آنرا بسازی؟!!! در این حرف یک استقرائی هست که نمی شود آنرا انکار کرد آنجایی که یک سرش در عدم است و سر دیگرش هم یحتمل موجود است و یحتمل موجود نمی باشد! مثل مسئله ی شرور عدمی است؛ اگر شروری و شرارتی موجود نمی باشد و متعلق به عدم و ناموجود است، پس چطور می خواهید آنرا بسازید؟ یحتمل یک موجودی است که در خود عدم و نابودی هم همراه دارد و همه و همه چیز را نیز از بین می برد!  و اما وقتی چنین چیزی را به دشمن نسبت بدهیم، این می تواند یک جواز موجهی شود برای اینکه همان را بر علیه او استفاده هم کنیم! نمی شود؟!!! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

با سلام، خانم دکتر می خواستم از یک بازی کامپیوتری مثل پکمن بگویم که مثلاً چطور همه چیز را که سر راهش بیاید می بلعد؛ آنوقتها که این بازیهای ماشینهای کامپیوتری اول درآمده بود این بازی پکمن از اولین بازیهایی بود که گل کرده بود. حالا یحتمل اینتراکتیوش هم کرده باشند که چند نفر می توانند با هم بازی کنند و سرعتهای بازی را هم بشود تغییر داد و اینها دیگر خیلی خوب می شود. البته نظر بنده ی حقیر این است که دیگر بهتر است پکمنهای مختلف به هم مثلاً تبر پرتاب نکنند یا دیوهای تبر بدست را هم نخورند و .... راستش دیشب خوب می دیدم که همه ی پکمنها دارند تبرهایشان را می اندازند دوش بنده ی حقیر که تویی که همه ی بتهای ما را شکستی و حالا ما می خواهیم تو را بشکنیم. این است که گفتم به عوامل امر گوشزد کنم که هر چه زودتر یک چنین بازی پکمنی بسازند و بلکه بشود یک قوطی بگیر و بنشانی برای بچه ها و  کودکان حتی بنشینند از این بازیهای پکمنی کنند. دیر شد دیر شد، بنده ی حقیر می خواستم بروم نماز اشتباه کردم آمدم سایت حضرت عالی اینجا بیشتر گرفتار شدیم! بنده ی حقیر تازه متوجه شدم کتاب دیگر عدل الهی در شانزده فصل رکنی لموکی در کتابخانه ی ای شیعه را نیز خوب است که مطالعه کنم و تازه کلی از آن استاد شهید مطهری را نیز مطالعه ننموده ام!  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته. @};- @};- @};-

 وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ فَیَسُبُّوا اللَّـهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ ۗ کَذَٰلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿الانعام: ١٠٨

 

پاستور به عنوان یک مثال ذکر شد ، نمی‌خواهیم بگوییم پاستور چنین بوده‌ است ، خدا داناست . ما نیز اگر با حق عناد داشته باشیم مشمول همین‌ فرمول کلی می‌باشیم . پروردگارا ما را از حالت کفر و عناد و کافر ماجرایی‌ حفظ فرما . غیر از آنچه که یاد شد آفتهای دیگری نیز برای اعمال وجود دارد . شاید یکی از آن آفتها بی تفاوتی و بی حسی در دفاع از حق و حقیقت است . انسان‌ نه تنها باید در مقابل حقیقت جحود و استنکار نداشته باشد ، بی طرف هم‌ نمی‌تواند باشد ، باید از حق دفاع کند . مردم کوفه می‌دانستند که حق با حسین بن علی ( ع ) است و این معنی را اعتراف هم کرده بودند ولی در حمایت از حق و دفاع از آن کوتاهی کردند ، ثبات قدم نشان ندادند و استقامت نورزیدند . در حقیقت ، حمایت نکردن از حق ، جحود عملی آن است‌ .
حضرت زینب ( سلام الله علیها ) در خطبه معروف خویش برای کوفیان ، آنها را به کوتاهی در حمایت از حق و به ظلم و جنایت بر آن نکوهش می‌کند . فرمود : « یا اهل الکوفة ، یا اهل الختل و الغدر و الخدل ، ا تبکون ؟ الا فلا رقأت العبرش ، و لا هدأت الزفرش ، انما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من‌ بعد قوش انکاثا» [1].

 

عدل الهی، استاد شهید مرتضی مطهری، ص 293-294

http://lib.eshia.ir/50021/1/293

 

نام کتاب "... و کرامت انسانی" را از این فرموده ی خداوند الهم گرفتیم آنجا که فرمود:

 وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا ﴿الاسراء: ٧٠

به راستی ما قرزندان آدم را گرامی داشتیم، (و به آنان کرامت بخشیدیم) و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب ها) برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریده های خود برتری بزرگ بخشیدیم.

 

از پیشگفتار کتاب امام رضا علیه السلام و کرامت انسانی ، محمد حکیمی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1399

 

 

بنده باز یک بار که رفته بودم عیادت قصاب کشتارگاه گاوها و سری هم زدم به فیزیکدان اتاق بغلی اش، به ایشان گفتم که آیا تو واقعاً فکر می کنی بمب اتمی یا هسته ای هم وجود دارد یا اینکه یک فقط یک بمب عظیمی است که از سر ظلم و ستم هم بر سر مردم ریخته اند. ایشان با اینکه معلوم هم بود که خیلی هم به حال نیست با همان حال خرابش فرمودند که فرض بفرمایید که بمب اتمی و هسته ای هم نداریم، آیا حالا تو می خواهی چنین بمب هسته ای بسازی؟!

مشکل کفر و کافر ماجرایی اینجا است که یحتمل وقتی کل عالم را مسلمان فرض می کنیم و حال آنکه آیا در این میان حتی مسلمانانی فطری نیز در میان غیر مسلمانان هم موجود باشند که عملشان مثل فرضاً اینشتین عمل خیر غیر مسلمان باشد یا حتی مسلمان هم شده است و ما خیلی نمی دانیم، آنگاه اتفاقی که می افتد این است که هم آنهایی که رفته اید که بتهایشان را بشکنید و بلکه تقصیرش را هم بیاندازید گردن بت بزرگ چرا که تبر را به گردن او انداخته اید، باز می روند بدنبال یک بت و بلکه فرعون و شاهنشاه آریامهر و رئیس جمهوری دیگری، و آنگاه یا در میان کافری و نامسلمانی خود باز آن بت بزرگتر شروع می کند بتهای کوچکتر را خراب کردن و یا اینکه حتی دوباره می آیند سراغ پیغمبر اسلام حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و این چرخه ی باطل ادامه خواهد داشت ...، تا اینکه بالحق خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت عیسی مسیح علیه السلام تشریف فرما شده و در نماز جمعه ای با هم آن تعارفات خاص خود را داشته باشند و .... و در این چرخه های باطل خیلی هم مهم است که مواظب باشید شما را هم همین که رفتید دارالمجانین عیادت قصاب کشتارگاه و فیزیکدان نگیرند همنجا بستری کنند و بلکه همه ی تبرهای را هم بیاندازند گردنتان و خدمتتان بفرمایند یا علی از تو مدد و خوش آمدی به سلامت و مواظب خودت باش که دیگر این طرفها پیدایت نشودها! یعنی اگر آمدید به فرض کتابی مثل بیگانه هم نوشتید یا حتی ترجمه اش هم کردید ولی بعد که مسئله ی بیگانگی هم حل شد، و اما هنوز بین انواع بتهای دیگری واقع شدید که نمی دانید با آنها چه کنید؛ خوب، دوباره با مسئله ای در هوش مصنوعی هم گیر کرده اید که الگوریتم حل آنرا هم لااقل هنوز نیافته اید و .... یا اگر لویی پاستور هم برگشت و دوباره توانست درعلم ویروس شناسی هم واکسن کرونا را کشف نموده و مسئله ی کوید-19 جهانی را نیز حل کرد خیلی هم خوب است دیگر؛ و اما نکند دوباره از نو بیافتد توی یک چرخه ی کفر و کافری دیگری که آیا بلا نسبت خدای ناکرده خودش یا دیگری همه و همه را می اندازند توی آن و باز روز از نو و روزی از نو با یک آنفولانزای دیگری یا مرض و بلا و فتنه و بلکه جنگی دیگر و ....

مسئله ی روانشناسی و بلکه روانپزشکی واقعاً هم اینجا خیلی مهم است که آیا بالحقیقه می توانید آن "من" و "فرامن" و نهاد خود را و بلکه آن امام درون خود را در روانکاویهای خود بیابید و آن امام درونی را به امام زمان عجل الله فرجه الشریف در بیرون از خود چطور وجه اشتراکش را پیدا می فرمایید؟ مثلاً همین مسئله ی واریته های فنو را در نظر بگیرید که آیا در برنامه ی مدل حداقلی چقدر هم می توان آنرا به یکی از فضاهای تصویری با بعد مختلط نیز فرستاد لااقل اگر مشخصه ی میدان ورایته ی فنو صفر هم باشد و اگر هم نبود یحتمل بتوان سعی کرد که مسئله را آدلیک و ایدلیک نموده و آنگاه دوباره در نظریه های هندسه ی حسابی ادامه داد. خوب، آنگاه یک خمینه ی اشتودی-اینشتن هم می توانید آیا چقدر از آن ساخته و به مسائل مربوط به دامنه ها و نظریه های ام و اف و تقارن آینه ای و ابرتقارن و ریسمان و باتلاق و منظره های مربوطه ی آن بپردازیم. دیر شد، دیر شد، بنده ی حقیر رفتم نماز. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلَالًا بَعِیدًا ﴿النساء: ١٦٧﴾

۲. الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُوا یُفْسِدُونَ ﴿النحل: ٨٨﴾

۳. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿محمد: ١﴾

۴. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَىٰ لَن یَضُرُّوا اللَّـهَ شَیْئًا وَسَیُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ ﴿محمد: ٣٢﴾

۵. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یَغْفِرَ اللَّـهُ لَهُمْ ﴿محمد: ٣٤)

 

 

یک بار دیگر در اتاقی خصوصیتر همه نشسته بودند و ماهاراجا ترویکرام داشتند درس بهاگاواد گیتا هم می فرمودند که بنده ی حقیر گفتم آیا می شود سانسکریت آنرا هم بخوانید. ترویکرام هم به جوانی که آنجا نشسته بود فرمودند که تو سانسکریتش را بخوان؛ و بعد هم فرمودند که چون می دانستم که این را خواهی گفت و لذا به او گفتم که سانسکریتش را حفظ کند! و خلاصه ی کلام یک خانمی هم کنار بنده ی حقیر نشسته بود که بعضی می گفتند نمی تواند حرف هم بزند و بلکه لال هم هست. و اما سعی هم می کرد که چیزی بگوید یا روی کاغذ بنویسد و عرضه بدارد یا از این قبیل! بنده اینجا نمی دانم چه شد که آمدم چیزی به او بگویم و نگو اشتباهی انگشتم خورد به دستش که توجه او را یحتمل جلب کنم و می دانید که بالاخره نامحرم هم هست. و نباید تماسی برقرار شود بین زن و مرد و بلکه حجاب هم باید باشد که حالا چقدر این خانم هم حجابش را رعایت می فرمودند. خلاصه همین که اینطور شد و دیگران هم کما بیش داشتند اعتراض می کردند که نباید به او دست میزد و از این قبیل ...، یک مرتبه هم انگار که معجزه ای شده باشد این خانم شروع کرد به حرف زدن!!! و بعضی هم اظهار داشتند که نه بابا، این ادا در می آورده است و بلکه یحتمل هم یادش رفته بوده است که لالمونی هم گرفته بوده است و شروع کرده اشتباهی به حرف زدن! خلاصه در میان این بلبشو هم بنده نمی دانم چه شد که شوک شده بودم چه شده بود که یک مرتبه خودم را یافتم که دارم تشنج هم می کنم! یحتمل جزایر لانگرهانسم بیش از حد انسولین ترشح کرده بوده است و قندم هم افتاده بوده است پایین و این است که به تشنج افتادم و حالا خوب است که نرفتم توی بیهوشی یا کما! البته این روزها هم وقتی می روم توی خیابان و انواع گداهایی ار که در خیابانها ولوند را می بینم که خیلی هم گذایی نمی کنند ولی همینطوری یک گوشه ای هم یحتمل حتی با نقص عضوی نشسته اند، زودی می پرم توی جیبم یک آب نباتی چیزی پیدا کنم دوباره قندم نیافتد پایین و شوکه شوم و .... کرامت انسانی را ارتقاء دادن گاهی فقط یک آبنبات یحتمل بطلبد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلَالًا بَعِیدًا ﴿النساء: ١٦٧﴾

۲. الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُوا یُفْسِدُونَ ﴿النحل: ٨٨﴾

۳. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿محمد: ١﴾

۴. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَىٰ لَن یَضُرُّوا اللَّـهَ شَیْئًا وَسَیُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ ﴿محمد: ٣٢﴾

۵. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یَغْفِرَ اللَّـهُ لَهُمْ ﴿محمد: ٣٤)

 

ما کله ی سحر نشسته بودیم به منبر یحتمل از باگهوادگیتای تریویکرام گوش می کردیم که یک مرتبه دیدیم یک پیرمردی با یک چمدان زیر بغلش وارد معبد شده و حتی کفشهایش را هم درنیاورده و انگار که می خواهد چیزی هم به تریویکرام عرض کند ولی در عین حال هم خیلی نمی تواند چرا که انگار قوه ی تکلم هم ندارد. یک مرتبه تریویکرام که چشمهایش را هم نیمه باز و نیمه بسته بود گشود و دید که اوضاع از این قرار است و خطاب به بقیه گفت که شماها نباید چیزی به این پیرمرد بگویید و مثلاً راهنماییش کنید که از معبد برود بیرون؟ و خودش هم بلند شد و او را بیرون کرد! البته خود این تریویکرام هم گاهی می دیدید که یک کفشی هم پوشیده است لاستیکی بی ارزش که یحتمل اگر کسی خیلی هم مثل ابن عباس جوگیرش شود بخواهد بلا تشبیه با مسمی یا بی مسمی نه تنها با پایش همچون پای حجاج بن یوسف ثقفی بیعت کند و بلکه خاک کفشش را هم بر سر و رویش تبرک کند! و کرامات انسانی را هم اینجوری است که بعضی زیر پا می گذارند دیگر.

این مسئله البته یک مصداق دیگری در مساجد خودمان دارد. بنده نشسته بودم در مسجدی مثلاً همینطوری بگوییم مسجد امام جعفر صادق سید خندان. بعد همین که اذان را گفتند و همه نشسته بودند منتظر که نماز را امام جماعت محترم برگزار کند، یک نمازگزار مامومی از آن پشت یک مرتبه فرمودند که زود باش دیگه! چی می گید این همه با هم پچ پچ هم می کنید؟ و حالا ول کن هم نبود این بابا. و بنده ی حقیر و بقیه که خواستیم بین دو طرف را بگیرم قائله را بخوابانیم و خطاب به امام جماعت گفتیم ولش کنید و محلش نگذارید هم امام جماعت یک حرف خوبی زد! فرمودند باز که دارید به من می گویید که بکن یا نکن! او است که دارد زور می گوید یا من؟ و حرف متینی هم بود! آن ماموم هم با پررویی نشسته بود ببیند که نماز شروع می شود و کار خودش را بکند. البته بنده ی حقیر بنده به یکی از اقوام و آشنایان که خیر و بلکه کسی که بعداً این را گفتم و یحتمل امام جماعت را هم می شناخت، گفت که او اطلاعاتی هم هست! 

البته اینکه او اطلاعاتی هم بوده است اینجا یا خیر، آیا فرع مسئله نیست؟ یعنی اصل مسئله درست برگزار کردن نماز جماعت بوده است و اینکه چنین واقعه ای نمی بایستی اتفاق هم می افتاد و نماز را با مشکل مواجه نمی باستی می کردند. ولی خوب اگر کل این واقعه هم مسئله ای بوده است اطلاعاتی دیگر این می شود مسئله ای دیگر که کل مسئله نماز چطور به نیات هم باز میگردد که نیت یکی چطور هم می تواند نیات همه را زیر سوال هم ببرد! شوخی که نیست! حمیییییید، برنجش محسن است. بعضی یحتمل به این بنده ی حقر اشکال هم می کردند که اگر حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را همان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی محسنی فقهی هم می گفتی خیلی هم با مسمی تر می شد. دیر شد، دیر شد هر چند که به احتمال قوی این روزها نماز جماعت هم دیگر نداریم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿١﴾ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ ۙ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ ﴿٢﴾ ذَٰلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِن رَّبِّهِمْ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّـهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ ﴿٣﴾ سوره مبارکه محمد

یُسَبِّحُ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿الجمعة: ١

 

عبارت "الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله"در قرآن کریم 5 بار آمده است. یکی از چیزهایی که استاد شهید مرتضی مطهری را برجسته می کند این است که حتی در قبل از انقلاب نیز یک جهاد فی سبیل الله جانانه ای فرموده اند! در عدل الهی آنجایی که به مسئله ی اخلاص در عمل و روشنفکرمآبان و عمل خیر غیرمسلمان می پردازند، می فرمایند که این درست است که بر فرض (البته فرض محال) اگر کسی که خدا را نمی شناسد نزد او برود، خدا او را باز نمی گرداند، اما حقیقت این است که کسی که خدا را نمی شناسد پرده ای را پاره نمی کند و ...:

 

مسلما اگر به فرض ( البته فرض محال ) کسی خدا را نشناسد و با عمل خود به سوی خدا بالا رود خدا او را باز نمی‌گرداند ، اما حقیقت این است که کسی که خدا را نمی‌شناسد حجابی را پاره نمی‌کند ، طوری از اطوار نفس را طی نمی‌نماید و به سوی ملکوت خدا بالا نمی‌رود تا عملش آنجهانی گردد و جنبه ملکوتی بیابد و صورتی پیدا کند که در آن جهان مایه بهجت و لذت و سرور و سعادت او گردد. مقبولیت عمل‌ نزد پروردگار جز این نیست که عمل اینچنین باشد.

 

عدل الهی، استاد شهید مطهری، صص 174-175

http://lib.eshia.ir/50021/1/275

 

این را از همه بیشتر خود امام خمینی قدس سره الشریف در مناجات شعبانیه ی حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهم السلام در فرازی که می فرمایند: 

إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

نمی فرمایند فقط خدایا حجب ظلمانی را برایم کنار بزن تا روی مبارکت را ببینیم و بلکه حتی حجب نورانی را نیز می فرمایند کنار بزن. جای دیگری حتی تا آنجا پیش می روند که می فرمایند: 

إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی اَلنَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ

اگر مرا به آتش هم وارد کنی به اهلش خواهم گفت که چقدر دوستت دارم. یعنی اهل آتش را هم ایشان بهشتی می فرمایند و برای آن حضرت امام علی علیه السلام بهشتی و جهنمی کانه فرقی ندارد که البته از خواص امام و امامت است!

حالا اینکه چرا می فرمایند که موسیقی قول زور است یا کار لغو است را حساب بفرمایید. بنده یک بار داشتم سالها پیش سه تارم را می زدم و دخترم به این حقیر فرمودند که بابا نزن! البته فقط آنجا نبود که بنده دوزاریم افتاد که خوب سه تار هم نمی زنم. ولی شما حساب کنید که حالا باخ می فرمایند که در هدیه ی شاهانه اش طوری موسیقی اش را تنظیم هم فرموده است که اگر نتها را از اول به آخر بخوانید و بلکه از آخر هم به اول بخوانید همان همان است. و آن تنهای شاهانه را اینقدرهم ماهرانه نواخته است که نویسنده ی کتاب: گودل، اشر، باخ توانسته است از آن حتی تعابیر منطق ریاضی و حتی هوش مصنوعی نیز بیرون آورد! ولی خوب یحتمل کسی هم آنرا فقط بشنود و به همه ی این ظرایف پی نبرد چرا که مثلاً نت خوانی یا نوازندگی هم نداند. اما اینجا وقتی می روید سراغ جیمی هندریکس که راه پله به بهشت را هم گویا در کنسرت بیکرزفیلد کالیفرنیا در 1968 خوانده است و در ضمن گیتارش را هم با دندانش هم می توانسته است کمابیش بزند، متوجه می شوید که آیا نیت و بلکه حتی هدف فقط خوب نواختن هم هست؟ اتفاقاً همین شعر را خواننده ی گروه متال راک لد زپلین، رابرت پلنت هم خوانده است و گیتاریستش هم همان کار جیمی هندریکس  غلط نکنم نواختن گیتار با دندانش را انجام داده است و گویا اصل این شعر از آنِ همین گروه لد زپلین هم هست. می فرمایند هندریکس سه شب نخوابید و وقتی برنامه اش در وودستاک تمام شد، بیهوش شد! هندریکس در 27 سالگی در اثر اسفیکسی یا اختناق یحتمل بر اثر اوردوز و مصرف قرصهای خواب آور بیش از حد؟! البته مرتضی نی داوود هم مرغ سحر را می فرمایند ساخته است. 

یک پرده های حجابی را پاره کردن را می خواهد برای اینکه کسی بتواند نزد خدا برود و غیرمسلمان فطرتاً نمی تواند درک کند پرده های موسیقی می توانند به حجابهایی که شما را به خدا می رسانند بیافزایند و نه اینکه حجابها و پرده ها را پاره کنند! غیرمسلمان نمی تواند به آن درجه از اخلاص و ایمانی برسد که او را وادارد که بلکه مومن هم شود و به نیت قربتاً الی الله و نه نیت دیگری حتی نمازش را هم برگزار کند! این یک حکمت الهی ای را می طلبد که ماورای فلسفه و دینمداری محض است و لذا غیرمسلمان و بلکه غیر سیعه نمی تواند اینجا امامش را نیز دریابد. و یحتمل وقتی به استاد فلسفه ای بفرمایید که شما که وداهای هندوها را کتبش را دارید آیا اوستا را هم می شناسید یا خوانده اید؟ در جواب یحتمل اگر بفرماید آیا تو بهاییها را هم می شناسی؟ نمی توانید بر حسب فلسفه یا حتی دین مسیحیت بر او ایراد کنید که چرا چنین گفتی؟ مگر تو امامت را نمی شناسی؟ و اما این هم حرف حقی است که بنده بدون تحقیق از استاد شهید مطهری فطرتاً قبول می کنم و دنبال مراجع آن هم خیلی نمی روم که می فرمایند دکارت نیز یک خلوص نیتی داشته است انجایی که از شک شروع می کند و آنقدر پیش می رود تا خدا را بشناسد و بعد می گوید که مسیحیت را هم انتخاب کرده است چرا که دینی است که می شناسد؛ و اما یحتمل دین بهتری در ایران هم باشد:

 

... دکارت ، فیلسوف فرانسوی - مطابق اظهارات خودش - نمونه خوبی است . در شرح حال وی نوشته‌اند که وی فلسفه خود را از شک شروع کرد ، در همه‌ معلومات خویش شک کرد و از صفر شروع نمود ، فکر و اندیشه خودش را نقطه‌ شروع قرار داده گفت : " من می‌اندیشم پس وجود دارم " . پس از اثبات وجود خویش ، روح را اثبات کرد و همچنین وجود جسم و وجود خدا برایش قطعی شد . کم کم به موضوع انتخاب دین رسید ، مسیحیت را که در کشورش دین رسمی بود انتخاب کرد . ولی یک سخن جالب دارد و آن این است که می‌گوید من نمی‌گویم مسیحیت‌ حتما بهترین دینی است که در همه دنیا وجود دارد ، من می‌گویم در میان‌ ادیانی که الان من می‌شناسم و به آنها دسترسی دارم مسیحیت بهترین دین است‌ . من با حقیقت ، جنگ‌ندارم ، شاید در جاهای دیگر دنیا ، دینی باشد که بر مسیحیت ترجیح داشته باشد ، و از قضا ایران را به عنوان یک کشوری که از آنجا بی خبر است و نمی‌داند م ردم آنجا چه دین و مذهبی دارند مثال می‌آورد ، می‌گوید من چه می‌دانم ؟ شاید مثلا در ایران دین و مذهبی وجود داشته باشد که بر مسیحیت ترجیح دارد . اینگونه اشخاص را نمی‌توان کافر خواند ، زیرا اینها عناد نمی‌ورزند ، کافر ماجرایی نمی‌نمایند ، اینها در مقام پوشیدن حقیقت نیستند . ماهیت‌ کفر ، چیزی جز عناد و میل به پوشانیدن حقیقت نیست . اینها " مسلم فطری‌ " می‌باشند . اینها را اگر چه مسلمان نمی‌توان نامید ولی کافر هم نمی‌توان‌ خواند ، زیرا تقابل مسلمان و کافر از قبیل تقابل ایجاب و سلب و یا عدم‌ و ملکه - به اصطلاح منطقیین و فلاسفه - نیست ، بلکه از نوع تقابل ضدین‌ است ، یعنی از نوع تقابل دو امر وجودی است نه از نوع تقابل یک امر وجودی و یک امر عدمی...

 

http://lib.eshia.ir/50021/1/270

 

استاد مطهری همینطور آنجایی که از حسن و قبح عمل خیر و جنبه های فعلی و فاعلی آن بحث می فرمایند انسان را شدیداً یاد حکمت 31 نهج البلاغه از حضرت امیر علیه السلام می اندزد آنجایی که می فرمایند: 

۳۱ وَ قَالَ علیه السلام فَاعِلُ الْخَیْرِ خَیْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ.

31 - امام علیه السّلام (در برترى علّت از معلول) فرموده است‌

(1) کننده کار نیکو از نیکى بهتر و کننده کار بد از بدى بدتر است (زیرا کار بسته به کننده آنست پس کننده از کار برتر است).

http://lib.eshia.ir/11479/6/1103

 

این یک حکمتی است که بالنفسه در مورد مسلمان و بلکه مسلمان شیعه می شود گفت که فطرتاً شیعه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست. و اما حالا اگر همانطور که صاحب عدل الهی نیز می فرمایند شما حالا بیایید بر حسب عقاید خشکه مقدسها شیعه ی واقعی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم پیدا کنید؛ چند نفر را پیدا می فرمایید؟ البته این همان اشکال بدبینانه امثال عمر خیام شاعر را هم دارد که یحتمل بعضیها حتی به آخوندها و ملاها و بلکه جمهوری اسلامی هم شروع کنند بدبین شدن و چه بدبین شدنی! و از جمله بفرمایند کجا آخوندهای ما دیگر مثل استاد شهید مطهریها خواهند شد دوباره یا کجا دیگر مثل شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم هم پیدا شوند؟

البته آنطرف قضیه شما را بدبینتر هم می کند آنچنان که حالا جیمی هندریکس از اوردوز قرصهای خواب آور خفه هم نشده باشد یا چه شده باشد، دیگر این را در تلویزیون همه دیدند که جورج فلوید هم چطور خفه شد و چطور مدام می گفت که نمی توانم نفس بکشم! و لذا باز بودن راه تنفس می تواند مهم هم باشد خیلی آنچنان که اگر حتی پولیپ بینی هم داشته باشید خوب است آنرا عمل کرده بیرون بیاورید یا حتی ممکن هم هست خدای ناکرده کسی دچار کوید-19 شده و راه تنفسی اش در اثر این ویروس منحوس بسته شود و دچار اختناق گردد و حتی در خواب به دیار باقی بپیوندد چرا که مثلاً استفراغ خودش را تنفس کرده است و اینجوری اسفکسی گرفته و خفه اش کرده است و ... یعنی آن موقعی که باید نیتی می کرده و کاری خیر حتی برای خودش هم می کرده است انجام نداده است! و لذا بعد از خفگی منجر به مرگ شدن دیگر چه فایده ای؟ مسئله این نیست فقط که اگر عرضه داشته شود که اویی که قویتر است و بلکه نژادپرستتر هم هست و بر مستضعفین هم زورش می چربد و لذا دیگر راه تنفسی اش بسته نخواهد شد و خوب هم هست که تسلیم شده و دستهایش را هم بالا برد یا مثلاً قمار رولتش را هم بازی کند ببیند بالاخره چه خواهد شد. عمل خیر برای نامسلمانی که از روی زور هم نیست می تواند همان طبیب دوار را نیز مسلمان کند که به خانه های مریضها و مریضدارها نیز سرکشی می کند؛ و دیگر چه رسد به عمل خیر نامسلمانی که به مریضهای مسلمان هم سرکشی می کند و درمانشان هم می فرماید!!! البته اینجا جزایر اطلاعاتی ناشناخته ی فراوانی هم هست که ما از آنها کمابیش بیخبر هم هستیم. و در نهایت اینکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چرا اینقدر بیخریدار است و امام زمان عجل الله فرجه الشریف چرا در غیبت است؟ این را بعداً با مثالی سعی می کنم عرض کنم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ ﴿النازعات: ٨﴾

 

۷۶ وَ قَالَ علیه السلام خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّى کَانَتْ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ.

76 - امام علیه السّلام (در باره حکمت) فرموده است‌

(1) حکمت (سخن درست و موافق حقّ) را فرا گیر هر جا باشد (خواه از نیکوکار خواه از بدکار) که حکمت در سینه منافق و دو رو هم هست و در آنجا (که شایسته نگاه‌دارى حکمت نیست) در اضطراب و نگرانى است تا (از زبان او) بیرون آید و در سینه صاحب خود مؤمن جاگیرد.

۷۷ وَ قَالَ علیه السلام فى مثل ذلک الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ.

77 - امام علیه السّلام مانند همین بیان (نیز در باره حکمت) فرموده است‌

(1) حکمت گمشده مؤمن است (همیشه باید در پى آن باشد) پس آنرا فرا گیر اگر چه از مردم دو رو باشد.

 

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

حب الحسین یجمعنا

 

 

جان و جهان! دوش کجا بوده‌ای

نی غلطم، در دل ما بوده‌ای

دوش ز هجر تو جفا دیده‌ام

ای که تو سلطان وفا بوده‌ای

آه که من دوش چه سان بوده‌ام!

آه که تو دوش کرا بوده‌ای!

رشک برم کاش قبا بودمی

چونک در آغوش قبا بوده‌ای

زهره ندارم که بگویم ترا

« بی من بیچاره چرا بوده‌ای؟! »

یار سبک روح! به وقت گریز

تیزتر از باد صبا بوده‌ای

بی‌تو مرا رنج و بلا بند کرد

باش که تو بنده بلا بوده‌ای

رنگ رخ خوب تو آخر گواست

در حرم لطف خدا بوده‌ای

رنگ تو داری، که زرنگ جهان

پاکی، و همرنگ بقا بوده‌ای

آینهٔ رنگ تو عکس کسیست

تو ز همه رنگ جدا بوده‌ای

 

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما

ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما

جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما

آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما

پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما

در گل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل

وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

 

 

بنده ی حقیر یادم هست که وقتی در کلرادو بودم، یک آلبومی از استاد شجریان به دست بنده رسید وقتی سفری هم داشتم به سیاتل که رفته بودم در دل شب توی کوه و دشتی و به ستارگان می نگریستم و این شعر جان جهان استاد را هم گوش می کردم. یک زیبایی خاصی داشت آن ستارگان و یک شیوایی هم داشت این شعر استاد. یک جوری که گویی انسان را مفتون خود می کند! خدا رحمت کند ایشان را.

و اما استادی در هنر موسیقی یک هاله ای از ابهامات را در دنیای اسلام دارد که مربوط است به مسائل غناء. مراجع تقلید موسیقی  غناء را حرام می دانند که از احادیث ائمه اطهار نیز وارد شده است. و اما ما اینجا نمی خواهیم وارد این مسئله شویم. ولی یحتمل همین هاله ها نیز هست که استاد موسیقی را برای بعضی حتی جذابتر هم می کند و بلکه یک حالت رویایی نیز بدان می بخشند! بگذریم از اینکه اگر کسی بخواهد به استاد موسیقی ای حتی نزدیک هم شود همچون نزدیک شدن به یک مرجع تقلید یا یک دانشمند  می تواند برایش سخت باشد. البته ما اینجا حرفمان راجع به امثال مایکل جاکسون یا جیمی هندریکس هم نیست و با آنها که اصلا کاری نداریم. بنده یادم هست که به استاد حسین علیزاده یک بار نظری در سایتشان نوشتم که حالا یادم هم نیست که چه بود؟ ولی حتی نظر را چاپ هم نکردند چه رسد به اینکه جوابش را بدهند، همانطوری که استاد مهدی گلشنی هم مثلاً نظرم را چاپ نفرمودند. این را بعضی یحتمل اسمش را بگذارند تکبر اساتید؛ ولی خوب نباید هم چنین انتظار داشت که استادی خیلی بزرگ حالا در موسیقی یا مرجع تقلیدی همه ی هواخواهانش را بشناسد یا حتی بپذیرد. بالاخره این میان یک کشمکشهایی هم آیا هست یا نیست که می تواند به یک داستان عظیمی هم بیانجامد یا خیر؟ عم یتسائلون عن النباء العظیم. یقیناً یک داستان عظیمی داریم و اما اینکه این داستان چیست نیز مهم است.

ولی عرض بنده ی حقیر این است که استاد مطهری در کتاب عدل الهی راجع به  عمر خیام شاعر می فرمایند که یک بدبینی ای در او هست و حتی او را از عمر خیام حکیم جدا هم می کنند:

 

در جهان اسلام نیز احیانا کسانی بوده و هستند که جهان را تاریک می‌بینند و همواره چهره‌ای گرفته و عبوس و خشمگین در برابر جریانات آفرینش نشان‌ می‌دهند و به قول ویلیام جیمز گفته‌هاشان نوعی دندان غروچه است . " ابوالعلاء معری " فیلسوف و شاعر معروف عرب و همچنین خیام شاعر از این‌ گروه‌اند . اینکه می‌گویم " خیام شاعر " از آن جهت است که محققین باور ندارند که اشعار معروف بدبینانه . از خیام فیلسوف و ریاضیدان باشد .
آنچه برای خیام شاعر موجب حیرت و رنج و ناله است برای " خیام فیلسوف‌ " حل شده است [2].

 

http://lib.eshia.ir/50021/1/77

 

البته در پاورقی توضیحی می دهند که خود بنده نیز باید بدان رجوع کنم و ببینم که چیست؟ می فرمایند

[2] رجوع شود به کتاب " خدمات متقابل اسلام و ایران " چاپ هفتم به‌ بعد بحث " خدمات فلسفی ایرانیان به اسلام " .

ولی عرض بنده ی حقیر این است که واقعاً هم راجع به بشر چنین بدبینی ای هست که وجود سیاه چاله های عظیم نجومی نیز یحتمل از همین بدبینیها و گیر کردن در باتلاقها و لجنزارها است که واقع می شوند. این بدبینی آنجایی که خیام می گوید شیخا هر آنچه گویی هستم، آیا تو چنانچه می نمایی هستی؟ در یک جا از نوعی است که می بینیم حضرات ولی فقیه نیز خود آنها را بزبان می آورند! این نمی تواند فقط یک شوخی باشد. و از آن طرف انسانی که کراماتش بالحقیقت هم می تواند برسد به کرامات انسانی ائمه ی اطهار و از جمله امام رضا، و اما از آن طرف هم خیام با بدبینی خاص خودش می فرماید 

گاوی است به آسمان قرین پروین

گاوی است دگر بر زبرش جمله زمین

گر بینایی چشم حقیقت باز کن

زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین.

این شعر آنقدر بدبینانه است که بنده ی حقیر یک بار که آنرا به انگلیسی ترجمه کرده بودم و با داستانی به اسم "با گاوهایت رفتیم تا جای تو را بیابیم" همراهش کرده بودم، جای "خر" چند نقطه قرار دادم: .... چرا شاعر خودش را هم جزو خران می داند؟ آیا چنین است؛ آیا منظورش این است؟ به هر حال ما امروزه می بینیم که این ویروس ریز کوید-19 چقدرها قربانی دارد می گیرد و در ضمن هم از آنطرف می بینیم که با اینکه دنیا چقدر در علم پیشرفت هم کرده است هنوز در معرض خطر بمبهای هسته ای و دیگر سلاحهای کشتار جمعی است! آیا بالاخره چنین هست یا نیست؟ و از آن طرف چطور هم یک ویروس این همه تلفات می گیرد؟ این بشر کجا است که گیر کرده است؟ چطور است که کرامات انسانی امثال امام رضا و بلکه ابن الرضا را نمی تواند ببیند و درک کند؟ آیا اینجا می شود خیلی هم خوش بین بود و بلکه بدبین هم نبود خصوصاً اینکه خیلی هم در مسائل عمل خیر غیر مسلمان و عدل الهی نیز وارد نشده باشد و به ظرایف آن هم پی نبرده باشد و ...؟ و این سخنان بدبینانه پایان هم ندارد همانطوری که سخنان خوش بینانه ای که ما را به آموزه های ائمه ی اطهار و پیغبر و خدا هم برسانند نیز پایانی ندارند و کانه یک دعوای عظیمی می تواند بین نور و تاریکی اینجا واقع شود آنچنان که ستارگان و اجرام آسمانی چطور در آسمان می درخشند؟ و لذا کانه این سخن پایانی ندارد همانطوری که پای سخن اساتید خوب نشستن هم پایان ندارد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

۱. فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّـهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿محمد: ٤﴾

 

 

۷۶ وَ قَالَ علیه السلام خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّى کَانَتْ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ.

76 - امام علیه السّلام (در باره حکمت) فرموده است‌

(1) حکمت (سخن درست و موافق حقّ) را فرا گیر هر جا باشد (خواه از نیکوکار خواه از بدکار) که حکمت در سینه منافق و دو رو هم هست و در آنجا (که شایسته نگاه‌دارى حکمت نیست) در اضطراب و نگرانى است تا (از زبان او) بیرون آید و در سینه صاحب خود مؤمن جاگیرد.

۷۷ وَ قَالَ علیه السلام فى مثل ذلک الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ.

77 - امام علیه السّلام مانند همین بیان (نیز در باره حکمت) فرموده است‌

(1) حکمت گمشده مؤمن است (همیشه باید در پى آن باشد) پس آنرا فرا گیر اگر چه از مردم دو رو باشد.

 

 

ذکر صلوات بر حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

حب الحسین یجمعنا

 

فرض بفرمایید که ما می خواستیم برویم راهپیمایی اربعین و درها به رویمان به علت کروناویروس بسته شده بود و نتوانستیم و از دور سلام دادیم و زیارت اربعین را گوش کردیم. و خوب حالا می خواهیم برویم دیدن دوستمان که در بیمارستان روانی بستری شده است چرا که در کشتارگاه بیش از حد انواع گاوهای شیرده و نر را هم قصابی می کرده است و پوستشان را گاهی برای تولید سالامبور می فرستاده خارج برای تولید چرم. پرسیدم از او چرا اینقدر به خودت فشار آوردی؟ گفت پیش خودم حساب می کردم که دارم با کفار می جنگم و شمشیر را کشیده می افتادم به جان گاوها و از صبح تا شب قصابی می کردم خسته نمی شدم. تا اینکه این ویروس کرونا کوید-10 هم آمد و بیشتر هم سعی کردم حساب کفار را برسم و به شدت قصابی ام اضافه کردم و گفتم شاید مردم از این گوشتها میل کنند و بتوانند بهتر هم با این اپیدمی مقابله کنند. و خلاصه اینقدر قصابی کردم که نگو خودم از پا درآمده ام. چه کنم؟ حالا می گویید که چی؟

اتفاقاً رفتیم سری هم بطور تصادقی به اتاق بغلی دوستمان زدیم، دیدیم یکی دارد فیزیکدانهای فریدرش دورنمات را می خواند و نگو سخت هم به اینشتن و نیوتن و موبیس علاقه مند هم هست.خلاصه تعجب کردیم و گفتیم عجب دنیایی است. و پیش خود محاسبه هم کردیم که متریک اینشتن-استودی روی فضاهای تصویری P^1 نیز چطور ممکن است شوند و بلکه سعی کردیم قدری هم اینها را روی رویه های ک3 بشمریم و بلکه حتی ببینیم همینها روی رویه های ک5 هم چطور می شوند؟ یحتمل اینجا بفرمایید که دیگر رویه های ک5 کدام است؟ این است که خوب است تعریفش کنیم که رویه های ک5 همان رویه هایی هستند که در فضاهای مختلط تصویری با ابعاد مختلف با درجه ی پنج اند. یعنی یک کمی به رویه های ک3 درجه ی چهار کهلری کومری کودیرایی عمومیت بخشیده ایم. و حالا خوب هم هست که ببینیم کهلری بودن یا مثلاً دفرماسیون کودیرا- اسپنسری اینجا چه مفاهیمی را می رسانند برای رویه های ک5 و بلکه شمارش رویه های تصویری بعد یک با متریک استودی-اینشتن اینجا چطور هم می شوند؟ و بلکه آنگاه به دامنه ها و خارج شدن از باتلاق و مشاهده ی منظره های ریسمانی و نظریه های ام و اف نیز بتوانیم مسئله را کاربردی اش کنیم. البته راه دیگرش این است که انبوه مقالاتی را که کاندلاس دلااوسا گرین پارک شروع کردند و در این راستا ادامه داشته است را دنبال کنیم.

ولی یحتمل از این راه نتوان تشخیص داد که کوانتیزه کردن مسئله و ابرتقارن و مدل استاندارد ذرات فیزیک و ریسمان و باتلاقش و منظره اش همراه با گرانش چطور می شود. یعنی به آن بلوغ نرسیم! و آنگاه از ود بپرسیم که چه شد که از درون قصابی کشتارگاه وارد عیادت بیماران روانی شده و تصادقاً به اینشتن نیوتن موبیسِ دورنمات رسیده و بلکه نگرانیم که چطور امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت عیسی آیا از آسمان فرود آیند و با هم تعارفات داشته باشند در روز جمعه و بلکه چطور هم یحتمل سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس نیز شهید شده اند و کرامات انسانی و امام رضا علیه السلام نیز چطور مسابقه اش برگزار خواهد شد که در آن شرکت کنیم؟ خوب ما نمی توانیم فقط به جنبه های ریاضی فیزیک محض حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بپردازیم. و اما نمی توانیم هم بجای اینکه با کافر وارد جهاد فی سبیل الله هم شده و آنقدر جهاد کنیم که دیگر کافری باقی نماند، برویم عیادت قصابها در بیمارستانهای روانی چرا که توهم برشان داشته است که بیش از حد هم با کفار وارد جهاد فی سبیل الله شده اند و خود را از پا درآورده اند. یعنی نمی شود هم گفت که ما در روز معاد گیر کرده ایم و وا مانده ایم که بالاخره یا رومی رومی یا زنگی زنگی؟ کدام یکی؟ و حیران و سرگردن که چه کنیم و چه نکنیم؟ و در عین حال گاوها نر گوشتی و ماده ی شیرده هستند که دارند قصابیها می شوند و حداکثر سالامبورشان هم چقدر صادرات می شوند یحتمل همین هم در ابهام است.  و خوب دختران گاوچران و بلکه حتی پسران گاوچران یا همان کابویها هم ناراحت نمی شوند در این میان که بالاخره این همه قصابیها برای چه؟ البته اینجا ما نمی خواهیم خیلی وارد این ماسائل شده و بلکه بیشتر نظرمان این است که اینشتن-استودی اینجا وقتی به عنوان متریک انتخاب شدند، آنگاه چه نوع محدودیتهایی را برای ک5 یحتمل می توانند ایجاد کنند؟ و بلکه روی دامنه ها و امپلیتودوهدرونها و اسوسیوهدرونها چه تاثیراتی یحتمل خواههند داشت و گروه های بازبهنجارش را چطور می توان متصور شد؟ یحتمل بعضی وقتی خیلی به انگیزه ها هم واردشوند بخواهند گروه های اسمبر را نیز وارد مسائل کنند! البته اینجا اگر برای اینکه خیلی توی جزایر اطلاعاتیمان گیر نکنیم، خوب است برای شمارش مسائل رویه های ک5 از رایانه های بهتری هم استفاده کنیم و از آنها هم کمک بگیریم و خیلی همه چیز را شهودی برگذار نکنیم حتی اگر نمی خواهیم خیلی وارد مسائل ابررایانه ای هم نشویم. التفات بفرمایید که ما فقط یک درجه هم به مسائل ک3 افزوده ایم و بلکه وارد مسائل ینگ-میلزی و اینستنتانی ناجابجایی و امثالهم هم شده ایم. دایلتانها و سالیتانها و اینها حالا بمانند برای بعد... یحتمل بعضی ایراد کنند که وقتی کسی وارد بیمارستان روانی شد و بستری شد، دیگر این همه عیادت هم ندارد و این همه مسخره بازیها نمی خواهد چرا که اینها همان به منزله ی مرده اند واگر حتی مرده بودند هم بهتر می بود. ولی گاهی اوقات هم اتفاقا اینها معلوم نیست که چطور می شود که بهبود هم می یابند و برمیگردند به اجتماع و بعد گیر یک دارالمجانین بزرگتری دوباره افتاده و باز دوباره مجبور می شوند برگردند به همان بیمارستان روانی خودشان و الی ما شاء الله تا غیر النهایه نوسانات بستری شدنهایشان ادامه هم خواهد داشت و بعضی اشکال هم می کنند که اینها بعضیهایشان نیز مثل خوکی که دارند ذبحشان می کنند چه ناله ها که سر نمی دهند. یعنی یحتمل اینها غافلند که انگار قلبشان را از تنشان بیرون کشیده اند و بصورت قلبی زمینی آورده اند جلوی رویشان و به نمایش گذاشته اند و باز هم دست از خل خلیهایشان برنمی دارند خوکهای کثیف پست رذلی که از حیوان هم پستتر شده اند و راهی برای برگشت خود به انسانیت هم نگذاشته اند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿الجمعة: ٢﴾

 

 

۷۶ وَ قَالَ علیه السلام خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّى کَانَتْ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ.

76 - امام علیه السّلام (در باره حکمت) فرموده است‌

(1) حکمت (سخن درست و موافق حقّ) را فرا گیر هر جا باشد (خواه از نیکوکار خواه از بدکار) که حکمت در سینه منافق و دو رو هم هست و در آنجا (که شایسته نگاه‌دارى حکمت نیست) در اضطراب و نگرانى است تا (از زبان او) بیرون آید و در سینه صاحب خود مؤمن جاگیرد.

۷۷ وَ قَالَ علیه السلام فى مثل ذلک الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ.

77 - امام علیه السّلام مانند همین بیان (نیز در باره حکمت) فرموده است‌

(1) حکمت گمشده مؤمن است (همیشه باید در پى آن باشد) پس آنرا فرا گیر اگر چه از مردم دو رو باشد.

 

 

عرض بنده ی حقیر این است که این مهم است که اگر آمدید طبر را بیاندازید گردن بت بزرگ و همه گفتند که مگر می شود که بت بزرگ این کار را کرده باشد؟ او که فقط یک بت است؟ آن وقت قرار نیست که خودتان برای اینکه کسی به کار شما کاری نداشته باشد خودتان را بفرمایید که حالتان خوب نیست و سه شب هم بروید جبهه و تا صبح پشت سر هم نخوابید و بجای طبر از آر پی جی و مسلسل و تانک و اینها هم استفاده کنید تا اینکه بالاخره دشمن را از پا در بیاورید. البته این یک طرف قضیه است و طرف دیگر قضیه این است که توی توهمات خود گیر کرده اید و آنقدر با گوسفندان در می افتید و همه را می خواهید از پا در آورید و بکشید که چوپان و سگ گله و همه و همه دنبالتان می کنند که خوب حسابتان را برسند. و چرا؟ چون اعلان هم کرده اید که نه تقصیر بت بزرگ است و بلکه بت بزرگ خود منم! و نه گوسفندی در کار است و نه چوپانی و هیچی! همینطوری داری برای خودت می گردی که ببینی مسئله ات چیست؟ 

https://arxiv.org/abs/1811.10709

https://arxiv.org/abs/1910.01135

https://arxiv.org/abs/1904.06344

اینجا ممکن است بخواهید از باتلاق و منظره های موجود در این حواشی آیا چقدر هم استفاده کنید؟ شاید اینجا نتوانید اشتراکی بین رویه های ک-3 بیابید ولی بتوانید با سه لایه های کالابی-یاو اشتراکی پیدا کنید!

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿الجمعة: ٢﴾

 

 

۷۶ وَ قَالَ علیه السلام خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّى کَانَتْ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ.

76 - امام علیه السّلام (در باره حکمت) فرموده است‌

(1) حکمت (سخن درست و موافق حقّ) را فرا گیر هر جا باشد (خواه از نیکوکار خواه از بدکار) که حکمت در سینه منافق و دو رو هم هست و در آنجا (که شایسته نگاه‌دارى حکمت نیست) در اضطراب و نگرانى است تا (از زبان او) بیرون آید و در سینه صاحب خود مؤمن جاگیرد.

۷۷ وَ قَالَ علیه السلام فى مثل ذلک الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ.

77 - امام علیه السّلام مانند همین بیان (نیز در باره حکمت) فرموده است‌

(1) حکمت گمشده مؤمن است (همیشه باید در پى آن باشد) پس آنرا فرا گیر اگر چه از مردم دو رو باشد.

 

 

این یک امر حقی است که سالک الی الله دارد در جبهه ی حق علیه باطل جهاد فی سبیل الله می کنید، و لذا فی سبیل الله نیز به لقاء الله بپیوندد. البته اینجا حساب کنید که محققی است که بنظرش رسیده است و مدعی است که واکسن ویروس کرونا را یافته است و می خواهد هم روی کسی امتحان کند. آیا جایز است آنرا حتی روی خودش هم امتحان کند؟ و در چه صورتی جایز است؟ یعنی اینجا کی مسئله از این نوع است که اول یک سوزن به خودت بزن و بعد یک جوالدوز به دیگران! کی دارد به خودش سوزن می زند و بلکه یحتمل هم دارد اول جوالدوز را به خودش هم می زند؟ این کار را وقتی دارد روی جمعی امتحان می کند که گروه بی طرف هم هستند یحتمل فقط یک نوازشی سریع شعبده بازانه هم کند علاوه بر آیا پنبه و الکل. و اما روی گروه دیگر مثلاً سوزن هم بزند. مثلاً یحتمل به دیابتیها تخفیف دهد و اظهار بدارد که نه خوب شما خودتان به اندازه ی کافی سوزن خورده اید. و اما دیگر آیا واکسن هم نمی خواهند؟ و لذا این مثل اینکه نشد. از آن طرف هم می توانید دعا کنید: یا من اسمه دوا و ذکره الشفاء. مثل این است که از یک طرف برای گرم کردن خود آتش می توانید روشن کنید یا با چراغ راه خود را روشن کنید و بلکه سعی کنید در میان مه و ابر و طوفان راه خود را پیدا کنید؛ و از آن طرف هم می توانید صبر کنید شب بگذرد و خورشید طلوع کند و لذا مه و ابر و طوفان هم آیا چقدر محو شوند و خورشید از پشت ابر بیرون بیاید. شما انیجا نمی فرمایید که مه و ابر و طوفان و بلکه سیل هم منحوس اند چرا که جلوی دید شما را هم گرفته اند. باید چاره ی کار را بیابید. حالا اگر مثلاً جنگ و قحطی و تحریم هم باشد که دیگر مزید بر علت هم می شوند.

حالا اینجا یحتمل بعضی ایراد هم کنند که عجب آدمی هستی که می آیی احساس انساندوستی هم بکنی برای مثلاً جذامیها یا کسانی که دارند خودکشی هم می کنند یا معتادها یا زندانیها، ولی از آن طرف هم جوالدوز را برداشته ای و می خواهی فرو کنی به آن یکی که چرا اینقدر دیوانگی می کند. خوب مگر این یکیها خیلی عاقلند و بالغند و اصلا هم جاهل نیستند که داری برایشان دل می سوزانی؟ حالا این بنده خدا چون زورش خیلی زیاد است و قدرتمند و ثروتمند هم هست باید جوالدوز را و بلکه شمشیرت را برای او بکشی؟ عرض بنده ی حقیر اینجا این است که آیا منم که دارم برای او جوالدوز و بلکه شمشیر می کشم یا او است که بجای درمان حتی خودش هم سیگار بین دیگران پخش می کند و خوب لااقل خودش را می داند چطور درمان کند. حالا بنده ی حقیر باشد راه می افتم توی خیابان و اگر ببینم کسی دارد سیگار می کشد زودی به او می گویم بابا نمی بینی چقدر ماسک ماسک می کنند؟ تازه داری سیگار هم می کشی؟ تو کار خودت را بکن! عرض بنده ی حقیر این است که ترور دیگری بجای اینکه درمانش هم کنیم آسانتر هم هست آنجایی که براحتی عرضه هم داشته می شود که نه بابا! یک واکسن خیلی خوبی هم ببهش زدیم که دیگر یادش نرود. به ما چه که حالا اینقدر هم ترسید که دیگر افتاد و مرد و بلکه حتی خودکشی هم کرد.

و اما همین را هم یحتمل بفرمایند که آقایان خانمها درست است که این بابا حرفهایش خیلی هم از روی ناله هایی است که انگار دارند آن خوک را هم می کشند و بلکه از روی این هم هست که در همین میان یحتمل حکمتهایی هم نهفته باشد آنچنان که می توان حکمت را از منافق و بلکه کافر هم آموخت. و اما آنجایی که مشرکین به نفاق هم بیافتند این یک مسئله است و آنجایی که اهل علم نیز به نفاق بیافتند این هم مسئله ای است دیگر و اما آنجایی که موحدین و مومنین هم معلوم کند که به نفاق افتاده اند، این می شود مسئله ای دیگر که کمتر قابل تحمل است. و اما همه را هم که با یک چوب نمی شود زد!

یعنی یک جایی هست که مسئله حکمت است و علم. ولی یک جایی دیگر مسئله از این نوع است که سالک الی الله هنوز به بلوغی نرسیده است که بتواند حتی تجربه ها و اندوخته های خود را درست بیان کند تا درسی شود برای دیگران. یعنی مثلاً سعی دارد خود را شکنجه کند برای اینکه یحتمل به آن آزادگی مطلوب خود هم برسد. و اما یک وقت هم هست که بعد از اینکه چقدر خود و دیگران را هم شکنجه کرد و از پا هم افتاد، آنگاه یادش هم می رود که برای چه بود که زیر بار این همه بدبختیها هم رفت چرا که مثلاً کامپیوترش هم معیوب است! ولی هیچ گاه هم به آن بلوغ نرسیده است که یاد بگیرد که بلکه آن دیگری بوده است که بد است و تویی که خوبی و این را سعی کن نشان دهی که چه شده بوده است و فقط به این هم اکتفا نکن که مثلاً حضرت ابراهیم طبر را انداخت گردن آن بت بزرگ و بس. این یحتمل یک انقلاب درونی ای می خواهد که خود راوی بتواند حتی المقدور آن نفاق و شرک و کفر درونی اش را کنار بگذارد و حتی حکمتی را کسب کند که از اولیاء و ائمه و رسل و بلکه خاتم الانبیاء هم آموخته است و بلکه به آن حکمت درونی لدنی لازم برسد تا تبلور یابد و همچون چشمه های جوشان از درونش بجوشد و نه فقط نشانه هایی از آن نفاق درونی اش را آن هم با ناله و آه بازگو کند آنچنان که هیچ کس هم حاضر بشنیدنش نباشد. حتی خاطره گویی یک هنری هم می خواهد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّـهِ ۚ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿٥﴾ قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّـهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿٦﴾ وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ ۚ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿٧﴾ قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٨﴾ سوره مبارکه الجمعة

 

یک شرکی در انا المهدی انا المهدی می تواند موجود باشد که وقتی از غیر امام زمان عجل الله فرجه الشریف سر بزند همه ی عالم آنرا تشخیص می دهند و به آن کذاب می فرمایند که ای تویی که از حیوان هم پستتر شده ای دروغ نگو. 

۱. وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَـٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿الأعراف: ١٧٩﴾

۲. أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا ﴿الفرقان: ٤٤﴾

و اما در حضرت بقیت الله الاعظم امام زمان عجل الله فرجه الشریف یک خیر کثیری هست که خود منشاء توحید و منشاء همه ی خیرات و خوبیهایی است که بر علیه همه ی محورهای شرارتها نیز قیام می کند و آن همانی است که در قیام امام حسین علیه السلام بر علیه یزیدیان در کربلا و عاشورا واقع شد و امروز هم اربعین حسینی است. و همان است که حضرت رسول اکرم محمد بن عبدالله صل الله علیه و آله و سلم می فرمایند حسین منی و انا من حسین احب الله من احب حسینا.

در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نکته ای هست که شهید مطهری در فصل آخر کتاب عدل الهی طرح کرده و بدان می پردازند و آن اینکه آیا عمل خیر از نامسلمان قبول می شود؟ و بعد یکی از وجوه مسئله را می فرمایند این است که در هر آنی فقط یک دین است که دین حق است. البته بنده ی حقیر کل کتاب را نخوانده ام و دیشب هم داشتم می خواندم که خوابم گرفت. یک مسئله ی دیگری که اینجا هست مسئله ی مرگ و میر هم هست که ما امروزه می بینیم چطور همین کرونا نیز دارد قربانی می گیرد هر روز. اینجا این مسئله مطرح می شود که این درست است که بالاخره انسان دوستی اجازه نمی دهد که انسانی را به خوکی تشبیه کنیم که دارد ذبح هم می شود و شروع می کند به سر دادن ناله هایش و بلکه در نهایت هم خودکشی می کند یا خیر سرش بالاخره یک جوری به درک می پیوندد. و اما بالاخره اینجا یک حسابی هم هست که ما بیاییم منشاء همه ی خیرات را نیز از  مجموعه ی خیراتی که از نامسلمان سر می زند نیز جلوه داده و حتی بدتر از آن همه ی خیرات مسلمانان را هم یا خرافات بدانیم یا اینکه اصلا خود مسلمانان را نیز بکنیم محور شرارتها! یعنی این یک مسئله است که آقایان خانمها حق ندارید حتی به خفیفترین نداهایی نیز به هیچ وجه انا المهدی و انا الحق سر دهیدها! نه اینکه مسئله فقط این باشد که  آنطور که حافظ در مورد حلاجها هم می فرماید: گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند، جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد. مسئله بلکه این هم هست که موضوع را تنزلش دهیم به فرعونیتی که او است که حق است و لا غیر و آنگاه همچون ماهاراجا تاتپاتی بفرمایید که نمی دانستی که اهرام مصر هم معبدی بوده است در حقیقت از معابد هند! و آنگاه اگر اینجا کسی جرات کند و بفرماید که عجب؟ نمی دانستی که همان خدایت هم خود منم؟ همان کریشنا خود منم؟! اتفاقاً او همین را هم می خواهد. یعنی همچون همین صهیونیستهای مسیحی و بلکه حکومتهای مرکزی ناحق تا آنجا پیش می روند که مسئله را به نفع خود مجرد و انتزاعی اش کنند و از آنجا می خواهند مثل عروسکهای خیمه شب بازی هیپنوتیزم شده عروسک گردانی ات کنند و از پشت پرده ها صحنه آرایی ها کنند. و بلکه زیرآب توحید را کلاً به نفع خود بزنند. اینجا یک امر وسطی هست آنچنان که باید رعایت کرد که آمار مرگ و میر کرونا بالا نرود و در عین حال زندگی و تجارت مردم نیز از بین نرود. همانطور هم باید رعایت کرد که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی درست پرداخت و بلکه ممکن است همه ی زندگی شما را نیز فرا گیرد. و اما باید هم این شناخت را داشت که آن محورهای شرارتی که از جمله خود به اسم تروریسم سردار سلیمانیها و سردار ابومهدی المهندسها را نیز به شهادت می رسانند، همانها نامسلمانانی ذر نهایت شرارت نیز هستند که خود را نه تنها از مسلمانان و مسلمانی کنار هم می کشند و بلکه تحریم هم می کنند و بلکه مسلمانان و مسلمانی را نیز می خواهند محور شرارت معرفی کنند. و از جمله القاعده و طالبان و داعش را اختراع کرده اند و همان را هم محور شرارت معرفی کردند و می کنند. راستی اینها چرا خیری در اسلام ومسلمانی نمی بینند و حال آنکه سر منشاء همه ی خیرات دین و ایمانی است که در اسلام است؟ آیا مسئله فقط این است که اینها یزیدی اند؟ این در حقیقت فقط قسمتی از مسئله است. قسمت دیگر این است که حضرات آخوندهای خود ما نیز یک دکانی باز کرده اند در دین که خیلی زیر دندانشان هم مزه کرده است و همچون یهودیان می فرمایند که خدا نزد ما است و لا غیر؛ و حال آنکه حضرت بقیت الله الاعظم کجا است؟ و الله اعلم! بالاخره امام را نداری، نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف را داری؛ و از آن طرف هم مظهر همه چیز باید در ولی فقیه مد ظله العالی شکل بگیرد. ولی خوب بسیاری کاستیها هم این میان داریم. این را خود استاد شهید مطهری در کتابش می فرمایند آنجایی که مسئله مربوط به همین مسئله ی عمل خیر نامسلمان است. می فرماید این سوال برای همه پیش می آید که آیا عمل خیر نامسلمان قبول است؟ و بعد حتی می فرمایند آیا فقط شیعه است که دینش حق است و سنی دینش قبول نیست؟ یعنی باید توجه بفرمایید که همینطوری وقتی پیش بروید می رسید به آن هسته ی مرکزی مسئله که مان حضرت بقیت الله الاعظمی است که در کربلا داریم و بلکه در خسی در میقات و حتی سیدی که با حاجی فشندی نان و ماست هم خورد نهفته است. یعنی همین هسته ی مرکزی را می توانید منتقلش هم کنید به بینهایت در بهشت و آنرا آنجا بررسی کرده و برگردید ببینید مثلاً آیا جایز است که بگوییم حتی رفتی بهشت آنطور که آن پیرزن راجع به پسرش را شورهرش نزد پیغمبر فرمود و پیغمبر خود می فرمایند خود من هم نمی دانم در نهایت تکلیفم چیست همانطوری که قرآن کریم نیز می فرماید قل ما کنت بدعاً من الرسل و ما ادری ما یفعل بی و لا بکم؟ بله و اما این هم که منشاء خیرات دین و اسلام است و نه منشاء شرارتها چطور؟ همین هم خوب برمی گردد به چیست که دارد از درون ما می جوشد و بیرون می جهد دیگر! و بالاخره یک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باید باشد که هم می تواند به امور مسلمین بپردازد و هم به امور نامسلمانان و هم به ریاضی فیزیک و ...؟ و در نهایت هم آیا به حکمت الهی نیز بتواند برسد یا خیر؟ آقایان خانمها بالاخره ما کجا است که گیر کرده ایم؟!!! کیست که باید ما را شفاعت کند؟ این مسلمانی کجا رفته است و چرا عالمگیر نیست؟ و بلکه نامسلمانی است که اینقدر مدعی است؟ مدعی نامسلمان چرا مسلمان نمی شوی؟ مسلمان شو دیگر! حالا گیریم که دونالد ترامپ هم بدجوری با صهیونیستها بسته باشد و از مسلمانی بویی نبرده باشد؛ خوب همه ی عالم که ترامپ نیست. کرونا هم گرفته است و بیمارستان هم رفت بلکه همین روزها بالاخره تیمارستان و بیمارستان روانی هم ببرندش بستری اش کنند و همه را از شرش راحت و خلاص کنند. ولی ای نامسلمانان شما هم همچون مسلمانان خیلی سعی کنید همه و همه مسلمانانی مومن و باتقوی شوید. این غیر ممکن است که آخوندها همه ی عالم را گول زده باشند و بقیت الله الاعظمی هم در کار نباشد همانطوری که حضرت مسیح علیه السلام هم نیست؟ یقیناً حضرت بقیت الله الاعظم و حضرت مسیح علیه السلام را داریم که از آسمان خواهند آمد و همه را به نماز و صلاة دعوت خواهند کرد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته. 

وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿یوسف: ١٠٤﴾
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿القلم: ٥٢﴾
با سلام، این یک سوال خیلی معقولی است که حتی در حضور یا در غیبت حضرت یوسف زهرا سلام الله علیهم آیا همسر عزیز مصر را اگر به جای حضرت یوسف علیه السلام خود عزیز مصر در زندان انداختند، آیا هم او  یعنی همین همسر عزیز مصر خوب است خود عزیز مصر هم شود؟ خیلی سوال خوبی هم هست و از جمله اینکه با همه ی این تفاصیل، آیا ما هنوز در حضور فرعون مصر و بلکه شاهنشاه آریامهر هم هستیم که بخواهیم همسر عزیز مصر را به عزیزی مصر برسانیم یا اسلام است که پابرجا است و قرار هم هست که جهانی شود؟
از همین دست است که مجری برنامه کانال قرآن که تصویر کربلا هم پشت سرشان است می فرمایند که خسی در میقات جلال آل احمد را بسی بحث کرده اند و هنوز هم مورد تحقیق است و اما اربعین حسینی امروزه چقدرها هستند که حتی از آمریکا با پای برهنه یا دم پایی هم می آیند به عشق زیارت امام حسین علیه السلام. البته بنده ی حقیر یادم هست که رفته بودم کفش داری حرم امام حسین و صندلهایم را که از نجف هم از پسر بچه هایی دست فروش خریدیم را نگو کفشدار جابجا کرده بوده است. و حالا هی می گفت ایا این کفش است؟ باز بنده ی حقیر می گفتم خیر! آن یکی است؛ باز می گفت آن کفش است؟ باز می گفتم خیر آن یکی است؛ تا بالاخره پیدایش کرد و تحویلم داد و مطمئن هم شدم که نمی خواسته است مرا بگذارد سر کار! ولی نزدیک بود بپرم آنطرف کاونتر و خودم نشانش دهم که جناب اینها است دیگر.
و اما همین مسئله ای را که شهید مطهری در کتاب عدل الهی مطرح می فرمایند را در نظر بگیرید که ویلیام جیمز فرموده اند که امثال شوپنهاور و نیچه ناله هایشان مثل ناله ی خوکی است که دارند سر می برند و حتی صادق هدایت را هم به همین حرف ویلیام جیمز تشبیه می فرمایند. آیا بنظر شما نمی رسد که چرا شهید مطهری حرف ویلیام جیمز را در مورد ذبح خوک مطرح می فرمایند و حال آنکه ما که در اسلام خوک نمی خوریم؛ و لذا هر چند که حرف ویلیام جیمز برای خودشان مصداقی داشته باشد ولی آیا برای ما هم مصداقی دارد که گوشت خوک برایمان حرام است؟ بنظر این حقیر می رسد که اینها را اگر بتوانیم حرکت در جوهر خود را حفظ کنیم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که باید جواب داد! یعنی بالاخره یحتمل در جامعه وقتی می رسد که اشرافزادگان آن جامعه به دیگران و خصوصاً طبقه ی فقیر و کارگری بفرمایند که مثل خوک دارید زندگی می کنید و آنها هم در جواب بفرمایند بهتر است به خودتان خوب اول نگاه کنید و بعد حرف زیادی هم سعی کنید نزنید. و مدام این دعواها بالا بگیرند.
ولی عرض بنده ی حقیر این است که از نظر حکمت الهی هم که حساب کنیم، این نکته ی مهمی است که ما برای اینکه به حکمت متعالیه برسیم این یک امر مهمی است که نه تنها به تک تک افراد جامعه توجه شود که باید هر کدام را چطور بسمت تعالی و بسمت خدا هدایت کرد، و بلکه مسئله از لحاظ جهانی یک نوع مسائل و یحتمل ناورداهایی دارند و از لحاظ محلی هم ناورداهای خاص خودشان را می توانند داشته باشند. یعنی اگر بنده رفته باشم در معبد هاری کریشناها نشسته باشم و ماهاراجا تاتپاتی مثلاً دارند وعظ می فرمایند، ممکن است بفرمایند که آن ژاپنی را می بینید که آن گوشه نشسته است؟ خدا ممکن است کاری کند که او حتی نتواند اسم خدا را نیز به زبان آورد. و در عین حال خودش هم خیلی خوب می بینیم که نمی تواند لغات انگلیسی را خیلی خوب تلفظ کند و بلکه ماهاراجا تریویکرام هم مدام دارد حتی روخوانیهای او از روی کتاب را نیز تصحیح می کند. و در عین حال، ایشان می فرمایند که حتی کل عالم هم هندی هستند یا بلکه منظورشان این است که متعلق به هند است! همانطوری که حضرت بودا هم یکی از فرمهای ویشنو بوده است برای اینکه مردم کافر را به اشتباه بیاندازد و بلکه دنباله روی خود کند.
حالا اگر شما بروید این را به بوداییها بفرمایید که بابا و الله بالله نیروانایی وجود ندارد و حضرت بودا همه ی شماها را می خواسته است بگذارد سر کارتان؛ آیا فکر می کنید حتی ایکیوسان هم چنین چیزی را قبول کند؟ عرض بنده ی حقیر این است که در امور توحیدی اینکه چه چیزی است که همه ی حلقه های توحیدی را به هم متصل می کند و یک خمینه ی جهانی از اطلسی از چارتهای محلی تشکیل می دهد خود می تواند مسئله ای خیلی مهم باشد که آیا بالاخره مسئله این نیست که از همه مهمتر اسلام هم هست و بلکه یوسف زهرا علیهم السلام است یا ....؟ یعنی از لحاظ نظام طبقاتی کاست در نظر بگیریم یا از لحاظ اسلامی یا از لحاظ حتی شاهنشاهی و فرعونی بالاخره یک عده ای را می توان فرض کرد که شودرا یا همان طبقه ی نجس هستند که جایگاهی بدلایلی نظیر جهل و نادانی و فقر و امثالهم در نظام طبقاتی جامعه ندارند و به فلاکت افتاده اند. و اما حالا در نظام اسلامی یحتمل بفرمایند که هر که هستی و هر چه هستی خوب بالاخره نمازت را اقامه کن و ایمانت را هم حفظ کن و بلکه جهاد فی سبیل الله هم بکن و در نهایت خواهی دید که با توکل به خدا سعادتمند هم خواهی شد. و اما آیا در نظامهای دیگر هم همینطور است؟ یا آیا اگر با نظام اسلامی هم کسی رفت توی دعوا، آیا این از نشانه های عدم دموکراسی است اگر جواب او را بدهند که بچه بالاخره یک کمی هم بگیر بنشین چرا که نه تنها با یوسف زهرا علیهم السلام و بلکه با خود خدا هم آیا ببین نرفته ای توی دعوا؟ و اما خوب، هنوز مسئله هم باقی است که آیا بالاخره همسر عزیز مصر است که حالا به هر دلیلی هم که باشد افتاده است زندان و باید بجای یوسف زهرا علیه السلام عزیز مصر هم شود و بلکه  حتی خود مسلمانان مصر و بلکه روهینگیا هم سرکوب شوند یا اصلا همه ی عالم هندی نباشند و بلکه همه و همه ارمنی هم باشند مگر چطور می شود یا ...؟ بنده ی حقیر مانده ام بالاخره خود یوسف زهرا علیه السلام این وسط چه کاره است؟ آیا نباید هم در این بازار داغ کسب و تجارتها و بلکه شهادتها و لقاء الله او هم عرضه بدارد که یا ایها الناس انا المهدی؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. یعنی بنده ی حقیر نمی خواهم ایراد هم کنم که بعضی حتی یحتمل خیلی هم منبریهای خوبی هم هستند ولی منبر هم می روند که خیلی زیرکانه هم ایراد کنند که چرا بعضیها اینقدر حرفهایشان را توامان می فرمایند با صلوات و تکبیر و اینها! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿یوسف: ١٠٤﴾

 

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿القلم: ٥٢﴾

 

خانم دکتر سلام، 
شما می دانید که بنده ی حقیر شما و آقای دکتر را به عنون اساتید فیزیک خیلی دوست دارم. ولی اینجا یک نکته ای هم هست؛ گاهی اوقات ما خودمان را به عنوان اساتید خیلی خبره فرض می کنیم و می خواهیم آن شاگرد بدبدخت بیچاره را آنچنان بکوبیم که دیگر نتواند از جایش بلند شود؛ یا لااقل کمی بیشتر انصاف داریم و بر عکس خیر او را هم می خواهیم ولی آنقدر سخت میگیریم که همه زیر مثلاً امتحان آخر ترم وحشت برشان بدارد!!! یک بار که کلاسی در جبر داشتم در هیوارد، هم اتاقی هندی ام، محمد، که اتفاقاً خیلی هم درس خوان بود و از آن بچه هایی بود که معدلش بیست یا نزدیک به بیست است گفت امتحان را بده من هم ببینم؛ و همچین که دید گفت خیلی سخت است و بهتر است بعضی را حذف کنی و همین کار را هم کردم. ولی باز تجربه ی شخصی خودم را عرض کنم که همین مسئله وقتی می رسد به تهذیب نفس، طرف ممکن است آنقدر به خودش سخت بگیرد که دیگر کارش به دارالمجانین هم کشیده شده است، ولی همانجا منشی آقای رئیس را هم می خواهد بکشد به چهار میخ و حسابش را با او نیز صاف کند. اینجا است که آقای رئیس دکتر خودشان تشریف می آورند بیرون که مثل اینکه تو وقتی عصبانی می شوی، بدجوری هم می خواهی حساب همه را برسیها؟!!! و بالاخره مجنون ما را راهی دارالمجانینش می فرمایند و ختم قائله ی گیلان و آذربایجان است یا آذربایجان و ...؟ 
عرض بنده ی حقیر این است که یک جایی بنظر می رسد که این درست است که در فلسفه ی سیر تاریخ بشر می رسد به فئودالیسم همانطوری که مارکسیسم و کمونیسم هم می گوید، ولی آنگاه دعوا می رود سر دین و مذهب و شهادت و بلکه خود امام حسین علیه السلام و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف. و اینجا است که از یک طرف خود روحانیت چه دغل بازیها که نکنند و اگر بتوانند حق حضرات ائمه ی اطهار را هم به نفع خودشان پایمال کنند آنجایی که قرار است از باتلاق توی سر اسلام و مسلمانان زدن بیرون بیاییم و اسلام جهانی شود. و از آن طرف هم مسئله شهادت را هم به زعم این حقیر تبدیلش می کنند کانه به ناله هایی که خوکی آیا دارد سر می دهد آنچنان که همه را از میدانها بیرون کنند و بفرستند آنجایی که عرب نی می زند. مثلاً همین حسین خداداد را که بنده اتفاقاً دیدم که عجب عجوبه ای هم بوده است دیگر هم اتاقی بنده ی حقیر می گفت چطور برایش نهال از یک ایالت آمریکا به دیگر ایالتش فرستاده بوده است و فامیل خیلی دوری هم با او نبوده است. با برادر دیگرش غیر از فاضل خداداد بنده خودم یک بار یک ساعتی عتیقه را که به بنده به ارث رسیده بود را معامله کردم. خلاصه عرض بنده ی حقیر از همین کلیپ اینستاگرامی که از رحیم پور ازغدی دارید خوب که انسان بنگرد می بیند که یبخود نیست که امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت است و از غیبت کبری به این راحتیها به سبب گناهان عظیم بشری بیرون هم نخواهد آمد! بنده غلط نکنم با همین آقای دکتر رحیم پور ازغدی اوایل انقلاب در برکلی لااقل یک جلسه همکلاس بودم. کلاس پورفسور شوارتز شاگرد هنینگ (استاد بدیع الزمان غریب) بودیم. این استاد یک مرتبه گفت حافظ را حافظ می فرمایند به یک دلیلی که غیر از اینی بود که او حافظ قرآن به چهارده روایت بوده است. و لذا بنده ی حقیر یک مرتبه اعتراض هم کردم که حافظ را برای این است و نه آنی که تو می گویی که حافظ است؛ در جواب بنده ی حقیر ایشان فقط اسم مرا به فارسی روی تخته نوشت و پرسید اینطوری می نویسید اسمت را؟! بعد از کلاس، بنده ی حقیر داشتم با او صحبت می کردم که چطور می شود شاگرد زبانهای باستان ایرانی شد و اتفاقاً چند جلسه ای هم رفتم سر این کلاس مطالعه ی فردی که نمی دانم چطور هم شده بود که آمده بود توی اونز هالی که ریاضیات و آمار و اینها هم بود. و این استاد هم خیلی از این بابت خشنود نبود که چرا افتاده است با این نوع اساتید .... خلاصه ی کلام حالا یا ایشان استاد رحیم پور بودند یا کس دیگری بود درست نمی دانم، ولی ما که داشتیم صحبت می کردیم، ایشان بلند طوری که او هم بشنود فرمودند این را ولش کن؛ یهودی است! و .... خانم دکتر، استاد عزیز، همین فقط نظر این حقیر را چاپ نفرمایید؛ یکی دو کلمه ای هم لطف کنید جواب دهید. دیر شد دیر شد؛ بنده بروم نماز اول وقت که نگو فرادی هم شده است نزدیک اربعینی! خیلی مخلصیم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

أَمْ کُنتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلَـٰهَکَ وَإِلَـٰهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِلَـٰهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿البقرة: ١٣٣﴾

 

بنده ی حقیر نوه های ارباب و کدخدای بیدگنه را آن زمانی که مسائل واقعاً هم ارباب و رعیتی بوده است را یافتم؛ طوری که کمی آنها مرا یافتند و کمی هم بنده ایشان را نگو یافتم! می فرمایند که پدر بزرگ ما سال 32 هم این روستا را گویا ده میلیون ریال خریده بوده اند. و آن زمان اول آقای اویار حسینی کدخدا بوده اند و بعد هم کدخدا می شوند آقای عباسعلی. البته ما آمدیم یک معامله ای هم این وسط انجام دهیم که یحتمل خدا نخواست. خوب است اول خودمان هم برویم حد و حدود مورد معامله را روشن کنیم ببینیم واقعاً اصلا چقدر است؟! و اما خود معامله هم به حد و حدود آن گویا ربطی نداشت و صلاح ما نگو در چیز دیگری بوده است و خودمان هم چندان خبری نداشته ایم و بلکه گاهی اوقات هم حرف حرف خانمها است؛ و یقیناً هم خدا نخواست. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا ﴿النبإ: ٣١﴾

 

متن حدیث به عربی نظر قبل از الشافی فیض کاشانی صص 853-855 است:

http://lib.eshia.ir/86521/1/853

 

الروضة من الکافی / ترجمه رسولی محلاتی ;  ج ۱  ص ۷۹

 

16 - یزید بن عبد اللّٰه از شخصى روایت کرده که گفت: امام باقر علیه السّلام نامۀ ذیل را بسعد الخیر نوشت:« بِسْمِ‌ اَللّٰهِ‌ اَلرَّحْمٰنِ‌ اَلرَّحِیمِ‌ » اما بعد من تو را بترس از خدا سفارش میکنم زیرا سلامت از نابود شدن و بهره‌مندى در بازگشتگاه بسوى خدا در آن است، همانا خداى عز و جل نگاه دارد بوسیلۀ تقوى و پرهیزگارى بنده را از آنچه عقلش بدان دسترسى ندارد، و بزداید بوسیلۀ تقوى از بنده کوردلى و نادانى را، و بوسیلۀ تقوى بود که نوح و همراهان در کشتى نجات یافتند، و هم چنین صالح (پیغمبر) و همراهانش از صاعقه رهائى پیدا کردند، و بوسیلۀ تقوى صابران کامیاب گشتند، و این دسته‌ها (یعنى شیعیان) از مهلکه‌ها نجات یافتند، و اینان را برادرانى است که بر همین طریقه‌اند و همین فضیلت را جویایند، اینان طغیان شهوات خود را پشت سر انداختند هنگامى که داستان عقوبتهاى قرآن باطلاع آنها رسید، پروردگار خود را بر آنچه روزیشان فرمود ستایش کنند که او شایستۀ ستایش است، و خویش را بر کوتاهیهائى که (در انجام دستورات خدا) کرده‌اند نکوهش کنند و اینان شایستۀ نکوهشند، و دانسته‌اند که براستى خداى تبارک و تعالى بردبار و داناست، و تنها خشمش بر آن کسى است که رضایت خاطر او را نجوید، و فقط‍‌ عطاى خود را از کسى دریغ دارد که عطایش را بپذیرد، و تنها گمراه کند کسى را که هدایت و راهنمائى او را نپذیرد. سپس ببدکرداران این امکان و اختیار را داده که بوسیلۀ توبه بدیهاى خود را به نیکى تبدیل کنند، و بندگان خود را در قرآن با آواز بلندى که بریده نشود بتوبه دعوت کرده و از دعاى بندگانش جلوگیرى نفرموده - پس خدا لعنت کند کسانى را که کتمان کنند آنچه را خدا نازل فرموده (که با سخنهاى باطل خود مانع دعاى بندگان میشوند)-. خدا بر خویش مهرورزى را لازم کرده و رحمت او بر خشمش پیشى جسته، و از روى راستى و درستى بانجام رسیده، پس چنان نیست که خداوند نسبت ببندگان خشم آغاز کند (و ابتداء بر آنها خشم کند) پیش از آنکه آنها او را بخشم آورند، و این مطلب از علوم یقینى و نیز از علومى است که از تقوى و پرهیزگارى سرچشمه گیرد (و از آن بدست آید). و هر ملتى که کتاب خدا را پشت سر انداختند خدا نیز علم کتاب را از آنها برگیرد، و دشمن را بر سرشان مسلط‍‌ گرداند هنگامى که با آن دشمن طریقۀ دوستى پیش گیرند، و پشت سر انداختن کتاب یکى باین است که حروف آن را برپا دارند (و بخوانند) ولى حدود آن (و مقرراتش) را تحریف کنند (و تغییر دهند) اینها کتاب را روایت کنند ولى مراعاتش نکنند، نادانان (ظاهربین) بهمین حفظ‍‌ ظاهرى روایت کتاب که اینان دارند دلخوشند ولى دانشمندان (حقیقت بین) از اینکه اینها مراعات (حدود) آن را نکنند غمناک و محزونند، و دیگر از راههاى دور انداختنشان کتاب خدا را باین بود که آنها را بدست کسانى که دانش آن را نداشتند سپردند (و آنها را بر احکام آن مسلط‍‌ گرداندند) و آنها نیز طبق دلخواه خود در آن حکم کردند (یا بهواپرستیشان کشاندند) و بنابودى بازگرداندند، و رشته‌هاى دین (و احکام آن) را تغییر دادند، و سپس آن را به ابلهان و کودکان واگذاردند. پس چنان شد که ملت اسلامى بجاى دستور خداى تبارک و تعالى از این مردم دستور گرفتند و بر دستور آنها نیز بازگشتند (صدورشان از آنها و ورودشان نیز بر آنها شد) پس چه بد است براى ستمکاران سرپرستى کردن مردم از آنها بجاى سرپرستى کردن خدا، و پاداش مردم بجاى پاداش خدا، و رضایت و خوشنودى مردم در عوض خوشنودى خدا، پس امت بچنین روزى افتاد که در میان آنها کوشایان در عبادت نیز هستند اما بر اساس همین گمراهى، و اینان بخود خوش بین و شیفتۀ کردار خودند، و عبادتشان موجب گمراهى خود آنها و هم پیروانشان میباشد، در صورتى که در میان پیمبران و رسولان داستانهائى بوده که براى عبادت‌کنندگان تذکار و یادآورى (خوبى) است. همانا پیمبرى از پیمبران بود که پیروى از حق را بحد کمال میرسانید، ولى چون از یک جهت نافرمانى خداى تبارک و تعالى میکرد از بهشت بیرون میرفت، و در شکم ماهى مى‌افتاد، و راه نجاتى برایش نبود جز همان اعتراف (بنافرمانى) و توبه، و بدین ترتیب تو همشکلان و شبیهان احبار «دانشمندان یهود» و رهبانان (دیرنشینان نصارى) را،(از بین مسلمانان) بشناس، اینان که روششان کتمان کردن کتاب خدا و تحریف آن است، و اینان نه از تجارت خود سودى برند و نه راه یافته‌اند. سپس شبیهان آنها را در این امت بشناس، آنان که حروف و الفاظ‍‌ کتاب را برپا دارند ولى حدود و مقرراتش را تحریف کنند، اینان با رهبران و بزرگان (دنیا و زمامداران) همکارى کنند و چون اختلافى در میان رهبران هواپرست افتد با آن دسته همکارى کنند که دنیاى بیشترى دارند، و این است اندازه و ارزش علم و دانش ایشان، پیوسته گرفتار طبع شیطانى و (آلوده) طمع خویشند، و پیوسته آواز شیطان از زبانشان شنیده شود که فراوان باطل گویند. علما و دانشمندان (حقیقى) نیز در برابر آزار و زورگوئى آنان صبر پیشه سازند، و آنان بر این علماى بزرگوار بخاطر اینکه آنان را بحق وادار کنند و از باطل جلوگیرى کنند عیب گیرند، با اینکه علما در پیش خود خیانت کار محسوب گردند اگر نصیحت نکنند بدین که سرگردان گمراهى را ببینند و راهنمائیش نکنند یا مرده‌اى را ببینند و زنده‌اش نکنند، و راستى که (در این صورت) چه بدکارى انجام دهند، زیرا خداى تبارک و تعالى از ایشان در کتاب خود پیمان محکم گرفته که بهر کار خوب و بدان چه مأمورند دستور دهند، و آنچه را از آن نهى شده‌اند از آن نهى کنند، و به نیکى و پرهیزگارى همکارى و کمک دهند و بگناه کارى و زورگوئى کمک ندهند، پس این علماء همیشه با نادانان در کوشش و مبارزه‌اند، اگر علماى مزبور نادانان را پند دهند گویند: سرکشى کنند، و اگر آن حقى را که واگذارده‌اند بیادشان آرند و دانایشان کنند، گویند: مخالفت (با مردم) کنند، و اگر از آنها کناره گیرند، گویند: از جماعت مسلمانان خود را جدا کرده‌اند؟ و اگر بدانها گویند دلیل خود را بر این سخن (و این تهمتى که بر علماء میزنید) بیاورید، گویند: منافق گشتى، و اگر پیروى آنها را کنند، گویند: شما نافرمانى خداى عز و جل کردید!(این است وضع علماء با جهال). پس این جهال هلاک گشتند در مورد آنچه نمیدانند، نادانند آنچه را خوانند، در هنگام تعریف از قرآن آن را تصدیق دارند و در وقت تحریف آن را تکذیب کنند (و تحریف آن را بپذیرند) و انکار نکنند، اینها همانند احبار (یهود) و رهبانان (نصارى) هستند که رهبران هواپرستى و آقایان هلاکت و نابودى‌اند، و دستۀ دیگرى از اینهایند که در میان هدایت و گمراهى نشسته و هیچ کدام از این دو دسته را از هم تشخیص ندهند و گویند: مردم نمى‌توانند حقیقت این کار (یعنى جریان امامت) را بفهمند و ندانند که چیست، با اینکه تصدیق دارند که رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) آنان را براه روشنى واگذاشت که شبش از روزش آشکار است، و در آن زمان بدعتى در ایشان ظاهر نشد و سنتى در آنها تبدیل نیافت، و خلاف و اختلافى در آنها پدید نیامد، ولى هنگامى که تاریکى خطاهاى مردم آنها را فرا گرفت دو (دسته و) امام پیدا شد، یکى آنان که بسوى خداى تبارک و تعالى دعوت میکردند، دیگر آنان که بسوى دوزخ میخواندند، در این هنگام بود که شیطان بزبان آمد، و آواز خود را بزبان دوستان و یاران خود بلند کرد و طرفداران سواره و پیاده‌اش بسیار شدند، و شرکت جست در مال و فرزند آنان که با او شرکت جستند پس بدعتگزارى شروع شد و کتاب و سنت کنار رفت. و اولیاء خدا (که چنین دیدند) بحجت و برهان گویا شدند، و کتاب و حکمت را گرفتند و از آن روز اهل حق و باطل از هم جدا گشتند، و اهل حق دست از یارى حق برداشتند و سازش کردند، ولى گمراهان بهم کمک دادند، تا اکثریت با فلانى و امثال او شد، پس این صنف را بشناس، و صنف دیگر را نیز برأى العین ببین که برگزیدگان خدا هستند و ملازم آنان باش تا بأهل خود (مجلسى (ره) گفته یعنى به پیمبران و ائمه و مؤمنین در آخرت) برسى زیرا که زیانکاران کسانى هستند که خویشتن و خاندانشان را در روز قیامت زیانکار نمودند، و براستى که این است زیان آشکار. تا بدینجا روایت حسین بن محمد اشعرى (که در سند این روایت است) بپایان میرسد و در روایت محمد بن یحیى این قسمت ذیل نیز اضافه شده است: اینان (یعنى اهل حق) داناى براه هستند، و اگر آنها را مبتلا و گرفتار دیدى بدان ننگر، و اگر دیدى زورگویان بآنها زور گویند و در نظرها خوارند، و ببلاها گرفتارند (اینها را بحساب ناحق بودن آنان مگذار و بدان که) اینها بزودى بگذرد و روزگار فراخ و خوشى براى آنها پیش آید. سپس بدان که برادران مورد اعتماد ذخیره‌هائى هستند براى (روز بیچارگى و نیاز) همدیگر. و اگر ترس آن نبود که تو گمانهاى ناروا بمن ببرى (و مرا برتر از آنچه هستم بدانى) پرده از روى بسیارى از آنچه پوشاندم برمیداشتم و چیزهائى از حق برایت بیان میکردم که آن را پنهان داشتم، ولى من از تو ملاحظه کردم و خواستم که در همین راه حقى که هستى پابرجا بمانى و بردبار نیست آن کس که از کسى پروا نکند در جاى پروا کردن و ملاحظه نمودن. و بردبارى جامۀ شخص دانا و عالم است مبادا خود را از آن برهنه کنى. و السّلام.

 

جامع الاحادیث، ترجمه روضة الکافی

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/118714/translate?rownumber=1

إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا ﴿النبإ: ٣١﴾

 

باب رسالة أبی جعفر (علیه السلام) إلى سعد الخیر

[المتن]

[2302] 1. الکافی: قال کتب أبو جعفر (علیه السلام) إلى سعد الخیر: «بسم اللّه الرحمن الرحیم أمّا بعد: فإنّی أوصیک بتقوى اللّه، فإنّ فیها السلامة من التلف، و الغنیمة فی المنقلب، إنّ اللّه تعالى یقی بالتقوى عن العبد ما عزب عنه عقله، و یجلی بالتقوى عنه عماه و جهله، و بالتقوى نجا نوح و من معه فی السفینة، و صالح من معه من الصاعقة، و بالتقوى فاز الصابرون، و نجت تلک العصب من المهالک، و لهم إخوان على تلک الطریقة، یلتمسون تلک الفضیلة، نبذوا طغیانهم من الالتذاذ بالشهوات لما بلغهم فی الکتاب من المثلات، حمدوا ربّهم على ما رزقهم و هو أهل الحمد، و ذمّوا أنفسهم على ما فرّطوا و هم أهل الذمّ.

و علموا أنّ اللّه تعالى الحلیم العلیم، إنّما غضبه على من لم یقبل منه رضاه، و إنّما یمنع من لم یقبل منه عطاه، و إنما یضلّ من لم یقبل منه هداه، ثم أمکن أهل السیّئات من التوبة بتبدیل الحسنات، دعا عبادة فی الکتاب إلى ذلک بصوت رفیع لم ینقطع و لم یمنع دعاء عباده، فلعن اللّه الذین یکتمون ما أنزل اللّه، و کتب على نفسه الرحمة، فسبقت قبل الغضب، فتمّت صدقا و عدلا، فلیس مبتدئ العباد بالغضب قبل أن یغضبوه، و ذلک من علم الیقین و علم التقوى.

و کلّ أمة قد رفع اللّه عنهم علم الکتاب حین نبذوه، و ولّاهم عدوّهم حین تولّوه.

و کان من نبذهم الکتاب أن أقاموا حروفه، و حرّفوا حدوده، فهم یروونه و لا یرعونه.

و الجهّال یعجبهم حفظهم للروایة، و العلماء یحزنهم ترکهم للرعایة، و کان من نبذهم

الکتاب أن ولّوه الذین لا یعلمون، فأوردوهم الهوى، و أصدروهم إلى الرّدى، و غیّروا عرى الدین، ثم ورثوه فی السفه و الصبا، فالأمة یصدرون عن أمر الناس بعد أمر اللّه تعالى و علیه یردون، بئس للظالمین بدلا، و ولایة الناس بعد ولایة اللّه، و ثواب الناس بعد ثواب اللّه، و رضا الناس بعد رضا اللّه، فأصبحت الأمة کذلک، و فیهم المجتهدون فی العبادة، على تلک الضلالة معجبون مفتونون، فعبادتهم فتنة لهم و لمن اقتدى بهم.

و قد کان فی الرسل ذکرى للعابدین، إنّ النبی من الأنبیاء کان مستکمل الطاعة، ثم عصى اللّه تعالى فی الباب الواحد، فیخرج به من الجنّة، و ینبذه فی بطن الحوت، ثم لا ینجیه إلّا الاعتراف و التوبة، فأعرف أشباه الأحبار و الرهبان الذین ساروا بکتمان الکتاب و تحریفه (فَمٰا رَبِحَتْ تِجٰارَتُهُمْ وَ مٰا کٰانُوا مُهْتَدِینَ [1]. ثم اعرف أشباههم من هذه الأمة الذین أقاموا حروف الکتاب و حرّفوا حدوده، فهم مع السادة و الکثرة [2]، فإذا تفرّقت قادة الأهواء کانوا مع أکثرهم دینا، و ذلک مبلغهم من العلم، لا یزالون کذلک فی طمع و طبع، فلا یزال یسمع صوت إبلیس على ألسنتهم بباطل کثیر، یصبر منهم العلماء على الأذى و التعنیف، و یعیبون على العلماء بالتکلیف.

و العلماء فی أنفسهم خانة إن کتموا النصیحة، إن رأوا تائها ضالا لا یهدونه، أو میتا لا یحیونه، فبئس ما یصنعون، لأنّ اللّه تعالى أخذ علیهم المیثاق فی الکتاب أن یأمروا بالمعروف و بما امروا به، و أن ینهوا عمّا نهوا عنه، و أن یتعاونوا على البرّ و التقوى و لا یتعاونوا على الإثم و العدوان.

فالعلماء من الجهّال فی جهد و جهاد، إن وعظت قالوا: طغت، و إن علموا الحق الذی ترکوا، قالوا: خالفت، و إن اعتزلوهم، قالوا: فارقت، و إن قالوا: هاتوا برهانکم على ما تحدّثون، قالوا: نافقت، و إن أطاعوهم قالوا عصیت اللّه تعالى فهلکت، جهّال فیما لا یعلمون، أمّیون فیما یتلون، یصدّقون بالکتاب عند التعریف، و یکذّبون به عند التحریف فلا ینکرون، أولئک أشباه الأحبار و الرهبان، قادة فی الهوى، سادة فی الردّی.

و آخرون منهم جلوس بین الضلالة و الهدى، لا یعرفون إحدى الطائفتین من الأخرى یقولون: ما کان الناس یعرفون هذا و لا یدرون ما هو، فصدقوا، ترکهم رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) على البیضاء لیلها من نهارها، لم تظهر فیهم بدعة، و لم تبدّل فیهم سنّة، لا خلاف عندهم و لا اختلاف، فلما غشی الناس ظلمة خطایاهم صاروا إمامین: داع إلى اللّه تعالى، وداع إلى النار، فعند ذلک نطق الشیطان، فعلا صوته على لسان أولیائه، و کثر خیله و رجله، و شارک فی المال و الولد من أشرکه فعمل بالبدعة و ترک الکتاب و السنّة.

و نطق أولیاء اللّه بالحجّة، و أخذوا بالکتاب و الحکمة، فتفرّق من ذلک الیوم أهل الحق و أهل الباطل، و تخاذل و تهاون أهل الهدى، و تعاون أهل الضلالة حتى کانت الجماعة مع فلان و أشباهه، فاعرف هذا الصنف، و صنف آخر فأبصرهم رأی العین نجباء، و ألزمهم حتى ترد أهلک، فإنّ الخاسرین الذین خسروا أنفسهم و أهلیهم یوم القیامة، ألّا ذلک هو الخسران المبین».

و فی روایة: «لهم علم بالطریق، فان کان دونهم بلاء فلا ینظر إلیهم، و إن کان دونهم عسف من أهل العسف و خسف و دونهم بلایا تنقضی. ثم تصیر إلى رخاء، ثم اعلم أنّ إخوان الثقة ذخائر بعضهم لبعض، و لو لا أن تذهب بک الظنون عنّی لجلّیت لک عن أشیاء من الحقّ غطّیتها، و لنشرت لک أشیاء من الحقّ کتمتها، و لکنّی أتّقیک و أستبقیک، و لیس الحلیم الذی لا یتّقی أحدا فی مکان التقوى، و الحلم لباس العالم، فلا تعرینّ منه، و السلام» [1].

بسم الله الرحمن الرحیم

 

Origins of Life, Freeman Dyson, Second Edition, 1999

https://www.amazon.com/

Origins-Life-Freeman-Dyson-ebook/dp/B001563IFC

إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الأحزاب: ٥٦﴾

 

با سلام، ببینید بنظرم می رسد که شما می دانید که بنده با ریاضیدانها و فیزیکدانها کمی کار کرده ام و کمی هم سر کلاس شما و آقای دکتر هم نشسته ام. در ضمن کمی هم میان روحانیت سعی کرده ام کار کنم. بنظر بنده ریاضی فیزیکیهای ما خوب هم کار می کنند ولی بنظرم شدیداً هم از روی دست غربیها و بلکه شرقیها هم کمابیش رج می زنند! کارهای اوریجینال با خلاقیت خاص خودمان داریم ولی در کارهای غرب و شرق حل می شوند و انگار که از آن خودمان نیستند! ممکن است گفته شود که خوب کار علمی کار علمی است دیگر؛ و حالا اگر به زبان انگلیسی است خوب یک موقعی هم در تاریخ به زبان عربی بوده است. اشکالش کجا است؟ موضوع این است که اگر همین پایه ی فلسفی و بلکه متافیزیکی و ماوراء الطبیعی آنرا کنار بگذاریم که حتی پایه های قوی اسلامی خودمان را هم دارند به همان مقدار هم بیشتر ابتکار عمل می افتد دست غرب و شرقی که برای فلسفه و بلکه حکمت اسلامی یا حکمت متعالیه خیلی هم تره خرد نمی کند؛ و صد البته خود ماییم که باید بفهمیم داریم این وسط چه می کنیم. ولی چون این علم و از جمله ریاضی فیزیک از همین حکمت و فلسفه جدا افتاده و از آن طرف هم حکمت و فلسفه و فقه نیز شدیداً سیاسی هم شده است، هر کسی دارد ساز خودش را می زند و فکر این هم نیست که دیگری دارد چه می گوید و یک وقت دیدید معممی سوت شد رفت آنطرف آب یا حتی لباس و عمامه اش را هم از دست داد یا اینکه افرادی که در علوم دارند فعالیت می کنند آیا بتوانند سعی کنند که از حکمت هم کمکی بگیرند که متهم به التقاطی بودن نشوند و باز سوت نشوند آنطرفهای آب چرا که انگار همانطور که ممکن است دیگران هم ملاحظه کرده باشند یک حالت ضد-نوحی پدید آمده است که انواع کشتیها و هواپیماها همه را همه جا می برند الا اینکه بشر را بتوانند از شر سیلها و گردبادها و دیگر بلاها و فتنه ها چقدر نجات هم بخشند. بقول فریمن دایسون که یک بار آمده بود برکلی و سالنها تند تند پر می شدند یکی بعد از دیگری که همه ببینند دارد چه می گوید بالاخره نشستیم پهلوی لستر دوبینز تلویزیونی دیدیم که می فرماید مسئله شده است مثل یک سوپی که حالا آنطرفترش باغ عدن (همان گوشه ای از بهشت؟!) است و اینطرفترش ذرات مادی و امثالهم است. و حالا قرار است با این سوپ چه کنیم یا بلکه این سوپ قرار است با ما چه کند؟ و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ اللَّـهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذَٰلِکُمُ اللَّـهُ فَأَنَّىٰ تُؤْفَکُونَ ﴿الأنعام: ٩٥﴾

 

https://arxiv.org/abs/1909.06801

این را هم ببینید:

 

https://journals.aps.org/prc/accepted/ca07bQ00Ie41572b5703027933

5f9b70146f596d4

 

https://arxiv.org/abs/2008.11338

۱. وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُم بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ﴿البقرة: ٥٤﴾

۲. وَلَوْ أَنَّا کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِن دِیَارِکُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِّنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا یُوعَظُونَ بِهِ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِیتًا ﴿النساء: ٦٦﴾

 

مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّـهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ ﴿الحج: ١٥﴾

 

368.وَ قَالَ (علیه السلام) :إِنَّ الْحَقَّ ثَقِیلٌ مَرِی ءٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِیفٌ وَبِی ءٌ .

368 - امام علیه السّلام (در باره حقّ و باطل) فرموده است:

1- حقّ (در ظاهر) گران است و سنگین و (در باطن) گوارا، و باطل (در ظاهر) سبک است و آسان و (در باطن) و باء آورنده (نابود کننده).

 

http://lib.eshia.ir/11479/6/1265

 

 

در ظاهر یاری کردن امام حسین علیه السلام یحتمل سنگین و در باطن گوارا بنظر برسد، و یاری ننمودن امام حسین علیه السلام نیز یحتمل سبک و آسان و در باطن وباء آورنده و نابودکننده است. آنوقتی که اسلام و شیعیان و مستضعفین طرفدار پیغمبر و ائمه ی اطهار از پیغمبر و ائمه ی بر علیه مستکبرین جهاد فی سبیل الله می کنند و الله اکبر گویان سالکین فی سبیل الله به سمت خدا می روند و همه ی عالم را با خود همراه می کنند، یقیناً به حق هم می پیوندند. و اما وقتی باطل است که بنظرشان هم می رسد که پیروزند و شروع می کنند به مخالفت علنی با اسلام، آنگاه یحتمل حتی آنقدر هم جرات کنند که علناً باورشان شود که امام حسین علیه السلام نیز کاری که در کربلا کرد فقط خودکشی محظ بود و بس و حتی بفرمایند که امام حسین نمی بایستی بر علیه خلیفه ی وقت که همان یزید هم باشد خروج می کرد. و حال آنکه منقول است از امام حسین علیه السلام که: و علی الاسلام و السلام اذ قد بلیت الاسلام براع مثل یزید. از حق دفاع کردن و طرف امامت ایستادن هم آبروداری در جهت حفظ آبروی امامت می خواهد و هم اقل کمش بی آبرویی دارد و الی ما شاء الله نیز جهاد فی سبیل الله لازم داریم.

این مقاله های مربوط به بردارهای کیلینگ را هم ملاحظه بفرمایید: 

https://arxiv.org/abs/2003.06666

https://arxiv.org/abs/2009.11516

https://arxiv.org/abs/1806.09950

https://arxiv.org/abs/2007.08424

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّـهِ ۗ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿التوبة: ٣٤

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

صادق هدایت، پیام آور خودکشی

در عصر ما هم می دانیم این فکرها وجود داشته، در میان غربیها وجود داشته و در میان شرقیها هم وجود داشته، و این مردک، صادق هدایت، پیام آور این پیام بود، این فکر را تبلیغ می کرد و همیشه در نوشته هایش آن چهره های زشت زندگی را مجسم می کرد، همه ی زندگی را مثل لجنزاری مجسم

مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 1000

می کرد که جز لجن و گندیدگی چیز دیگری در آن وجود ندارد و یک عده کرمهایی در این لجن به نام «انسان» دلشان را خوش کرده اند و دارند به همین زندگی کثیف خودشان ادامه می دهند.

 

خودکشی را تبلیغ می کرد. آخر خودش هم تحت تأثیر حرفهای خود قرار گرفت و خودش را در سال 1320 کشت، و چقدر جوانهایی در ایران که تحت تأثیر کتابهای او قرار گرفتند و خودکشی کردند، و غالب جوانهایی که خودکشی می کنند تحت تأثیر حرفهای او قرار می گیرند.حتی در نوشته های بعضی از همین امروزیها دیده ام که بر اساس همین فلسفه سخن می گویند که اساساً بشر به حسب غریزه یک موجود شریری است و این شرارت جزو ذات و سرشت بشر است و از اوّلی که در دنیا آمده همین طور بوده، الآن هم همین طور است، آینده اش هم- هرچه بماند- همین است. امید بهبود و یک آینده ی خوب برای بشریت همه خیال است و بنابراین هر کسی به بلوغ فکری رسیده باشد باید خودکشی کند. این یک نوع فکر و نظر در مورد بشر.اتفاقاً ما می بینیم که در تعلیمات مذهبی این مسئله مطرح شده است. در قرآن آمده است که وقتی خداوند با آن طمطراق و تشریفات اعلام فرمود که من خلیفه و جانشین [1]قرار می دهم (إِنِّی جاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَةً) ملائکه در جهت عکسش اظهار نظر کردند یعنی همان بدبینی به سرشت انسان را ابراز داشتند، گفتند: أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ اَلدِّماءَ [2]. با تعجب سؤال کردند یک موجود مفسد خونین؟ ! معنایش این است که در سرشت این موجود که جز فساد و خونریزی چیزی وجود ندارد! قرآن می گوید خدا به آنها جواب داد که من چیزی می دانم که شما نمی دانید. آن مقداری را که آنها می دانستند تخطئه نکرد، نگفت شما بیجا می گویید، دروغ می گویید، این طور نیست، بلکه گفت ورای آنچه که شما می دانید من چیزی می دانم. کأنه این گونه است: شما عارف و شناسا به واقعیت و حقیقت این موجودی که من می خواهم بیافرینم نیستید، یعنی حد شما کمتر است از اینکه این موجود را بشناسید، این برتر و بالاتر است، شما یک طرف سکه را خوانده اید، من که آفریننده هستم چیزهایی می دانم که شما نمی دانید. بعد آدم را خلق کرد، آنگاهعَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْماءَ [3]، سپس به ملائکه عرضه کرد و بعد ملائکه اعتراف کردند به اینکه در مقابل آدم چنین هستند.بنابراین حتی ملائکه که به جنبه ای از وجود بشر آگاه بودند یعنی نیمی از این کتاب را خوانده بودند اظهار بدبینی کامل به این موجود کردند ولی خدا گفت: خیر، قضیه این طور نیست، من به شما ثابت می کنم، و طرف دیگر قضیه را هم به آنها نشان داد.

 

مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 1001

وقتی که ملائکه به این شکل دربیایند، پس اگر عده ای از افراد خود بشر، بشر را نشناسند و آن جنبه های سیاهی و تاریکی زندگی بشر را ببینند و این گونه اظهارنظر کنند خیلی عجیب به نظر نمی رسد. این یک نظریه....

 

فلسفه ی تاریخ (1-4)، استاد شهید مرتضی مطهری، ص 1001

http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?

BookId=379&BookArticleID=128104

 

 

در آیه ی مبارکه ی 24 سوره ی توبه یک نکته ای هست راجع به روحانیون احبار و ارهبان یهودی و مسیحی که حتی خود روحانیون ما نیز از آن بعضی اشکال کنند که مستثنی نیستند و بلکه همانطور که آیه می فرماید کثیری از آنها آیا به راه باطل خوردن اموال مردم و پنهان کردن گنجهایشان نیز بپردازند. اما اینجا یک نکته ای هست که شهید مطهری راجع به شرور می فرمایند که قابل توجه است که امثال صادق هدایت همه چیز را آنچنان شرور مثل یک مشته کرم در لجنزار و گندیدگی می پندارند و خود را هم برتر از آنها می دانند و بلکه در نهایت هم یحتمل خودشان خودکشی کنند تا از شر این کرمها و لجنزار و گندیدگی نجات یابند. یعنی شر و شرارت را دین اصولاً فرع بر خیر می داند همانطوری که باطل هم مانند کفی است که روی آب می ایستد و بعد از مدتی هم نابود می شود در برابر جریان آب همچون حق تعالی. بنده واقعاً دلم می خواست کتاب عدل الهی شهید مطهری را می نشستم از اول تا آخر می خواندم. یک جایی حتی ایشان از قول ویلیام جیمز می فرمایند که ناله های نیچه و شوپنهاور مثل ناله های خوکی است که دارند سر می برند! 

آنچه ما در انقلاب و ضد انقلاب می بینیم هم همین طور است؟ گاهی ضد انقلاب جهانی گویی آنقدر در کفر خودش مانده است کانه می خواهد انقلاب محمدی و علوی و حسینی و بلکه مهدوی را نیز خاموش کند. این یحتمل یک حرف حقی باشد که حاجی محمد علی فشندی یک تجربه ی ایمانی و شخصی ای دارد از امام زمان عجل الله فرجه الشریف غیر از آن تجربه ای که سید جلال آل احمد در خسی در میقات بیان می کند! یعنی هر کسی به اندازه ی وسع خود هم خدا و پیغمبر و امامش را می تواند بشناسد. حالا مثلاً عیسی هم به کیش خویش و موسی هم به کیش خویش و بلکه حالا کمونیسم هم آمده است در میان همه ی اینها همانطوری که در کتاب فلسفه ی تاریخ 1-4 استاد شهید مطهری نیز آمده است از مارکسیسم و تحولهای تاریخی قبل و بعد از سرمایه داری و انقلابها و در نهایت کمونیسم می گوید چرا که یحتمل می خواهد به همین آیه ی 34 سوره ی توبه هم استناد کند که اصولاً دین مخدری است که می خواهد سر همه را گول بمالد!

اینجا این مسئله واقعاً هم می تواند مطرح شود که وقتی حتی انقلاب مهدوی مستضعفین بر علیه مستکبرین هم که بشود همانند انقلاب محمدی است که قرار است به امامت امام علی امیرالمومنین بر طبق وصیت پیغمبر که دست او را بلند و فرمودند من کنت مولاه فهذا علی مولاه در الغدیر و همه گواهی دهند ولی اینطور نشده و بلکه مورد رقابتی واقع می شود که خلیفه ای که قرار بود خلیفه ی اول باشد می شود نهایتاً خلیفه ی چهارم و آنگاه حسنین هم به آن روز می رسند تا بالاخره کربلایی در حماسه ی حسینی هم واقع می شود که سوز و گدازها دارد و گریه بر شهادت آن حضرت و یاران با وفایش تا روز قیامت هم ادامه دارد. ولی بالاخره رقابتهایی هم هست که نمی شود انکار کرد. خود انقلابی که به امامت امام خمینی قدس سره الشریف و امام خامنه ای مد ظله العالی انجامیده است از شگفتیهای روزگار ما است.

و اما این هم هست که بالاخره ما وبا و کرونا و وضعیتهای اپیدمیکی هم داریم که جهانی هم شده اند که حالا چطور از این باتلاق قرار است بشر بیرون بیاید و چقدر هم قرار است واکسن بر علیه اش بتواند بسازد و الله اعلم. فعلاً که در موج سوم باز مدارس و دانشگاه ها و حتی مساجد هم باز تعطیل شده اند و نماز جمعه هم باز رفت در ابهام که کی خواهد بود؟! بالاخره انسانهایی دچار مرگ و میر می شوند که خیلی هم برای خانواده هایشان عزیزند و بلکه هیچ هم کسی فکر نمی کند که کرمهایی هستند در لجنزار و گندیده گیهایی که مخصوص شروران است و اما خوب این باتلاقهای واگیردار را نیز بشریت دارد دیگر و حتی انسانهای خیلی فداکاری هم یافت می شوند که بیایند به همین همنوعان خود کمک کنند و در این راه از دکتر و پرستار و امثالهم تلف هم می شوند.

یعنی شما هر جوری شرارت را حساب کنید که نداریم و خود را ماورای آن به حساب آورید، یحتمل جور دیگری سراغتان هم بیاید. وانگهی آنجایی که استاد شهید می فرمایند که صادق هدایت بخاطر اشرافیگری اش هم دچار شرارتی شده بوده است که همان بهتر که خودکشی هم می کرد در کتاب عدل الهی، آیه ی شریفه ی 34  سوره ی توبه بدتر از آن را برای همین روحانیت مثال می زند که اینها خود چطور می توانند دچارش شوند و بلکه مال مردم را هم مثل آب خوردن بخورند! البته یک جایی کار به جایی می کشد که شیخ فضل الله نوری ها را نیز بدار می کشند چرا که می فرماید مشروطه ی مشروعه و نه فقط مشروطه ی تنها همانطوری که مادام کوری هم در فرانسه و اروپا کما بیش همان زمانها می فرمایند پرتو ایکس را کشف می کند. این را بنده ی حقیر نمی توانم عرض کنم که در جمهوری اسلامی و آخوندهای خودمان نداریم و بلکه خیلی هم اتفاقاً داریم؛ ولی از آن طرف هم خیلی فداکاریها و شهادتهایی است که سر منشاء آن هم وصل است به امام خمینی قدس سره الشریف و امام خامنه ای مد ظله العالی.

ولی خوب، واقعاً هم یک درگیری جهانی ای هست که همانطور که ملاحظه می شود بالاخره همه ی عالم که مسلمان نیستند؛ هستند؟! و یکی می فرماید حتی در بین مسلمانان امام ما این است و امام ما آن است و بلکه ماورای آن بعضی دیگر می فرمایند که خدای ما این است و دیگری می فرماید خدای ما آن است و بلکه کمونیسم هم این وسط می فرماید که اینها همه کشک و اصلا خدایی هم نداریم و حالا حساب کنید ببینید چه طیفهای عظیمی خواهیم داشت از خوب و بد و خیر و شر و حق و باطل در سطوح جهانی! خوب، بالاخره اینجا در این میان تکلیف علم و فلسفه و حکمت الهی و طبیعی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف و خود او کدام می شود؟ شوخی که نیست! امام زمان عجل الله فرجه الشریف که دیگر با کسی شوخی ندارد! یک حرف جالبی می فرمایند شهید مطهری که خیام شاعر و خیام ریاضیدان و فیلسوف حکما معتقدند که یکی نبوده است؛ بالاخره همانطور که خود استاد شهید هم می فرمایند متکلمین و حکماء تعابیر مختلفی هم دارند از عدل الهی که یکی مثل مولوی هم بیشتر شاعرانه مسائل را بیان می کند و بلکه بر منبر هم یحتمل شعرهای حافظ سعدی و مولانا خوانده شوند. و اما چرا حکماء هم کمتر از عدل الهی بحث می کنند؟

یحتمل یک دلیلش این است که آنجایی که بحث از حرکت در جوهر و بلکه حرکت در گوهر است و وجود مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز برای سالک الی الله کانه جلوی او ایستاده است یا دارد با او نان و ماست هم می خورد، متجلی است؛ خوب دیگر چه عدلی از این بالاتر؟ یحتمل بعضی بفرمایند که شهادت فی سبیل الله و لقاء الله را داریم و شوق ایستادن ماموم پشت سر امام زمانش به نماز و صلاة است. بالاخره آنقدر معنویات است که حکماء و عرفا در آن اقیانوس می توانند شور و غور کنند که دیگر یحتمل حکیم الهی مایل نباشند وارد حکمت مادیات شده و آنجاها هم بدنبال طبیعیون باشند که آقایان خانمها خیلی خوب است اگر شماها هم تشریف می آوردید در مکتبهای الهی و بلکه مکتبهای مادی خود را کنار می گذاشتید. وانگهی، این هم خود حرف مهمی است که اگر آن حکیم الهی واقعاً هم آنچنان حکیمی باشد که حکمتش علمگیر شود، دیگر احتیاجی هم نیست که بدنبال بعضی شرارتها بدود که آقایان خانمها لطف کنید خودکشی هم نفرمایید و بلکه یحتمل بالاخره اینها متوجه می شدند که راهشان و الگوهایشان هم غلط است و بهتر می بود که حکماء و عرفای الهی را الگو و امام خود قرار می دادند. یحتمل هم بعضی در سیاه چاله های بدبینی خود تا ابد گیر کرده باشند و نتوانند هیچ گاه از آن بیرون بیایند و اگر هم بیرون بیایند نگاه به آن خورشید عالم تاب کورشان کند همانطوری که بالاخره امثال ابوسفیانها هم اسلام آوردند ولی خوب.... اینها خودشان که دارند خودکشی می کنند و در پوچیهای خودشان دارند می میرند که جای خود دارد و بلکه حتی نهایتاً آن امام خوبیها را همچون امام حسین علیه السلام در همچون کربلایی حتی به اسم دین هم خواهند کشت و بلکه زورشان می رسید اسلام را هم نفی می کردند و می کنند و خواهند کرد. 

و لذا اینکه سیر بین مستضعفین و امام آنها چطور می تواند نهایتاً به امام زمان عجل الله فرجه الشریف برسد یا اینکه برعکس یحتمل هم دوباره خود همان مستضعفینی که حالا خود بدتر از مستکبرین هم شده اند دچار شرارتهایی شوند که باز به خودشان رحم نکرده و دوباره دچار فرعونیتهایی محلی و جهانی شوند؛ اینجا یحتمل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در هدایت انقلاب و مقاومت بر علیه ضد انقلاب اگر صادق باشد خیلی هم می تواند مفید واقع شود. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

نام و نام خانوادگی: روح‌الله قربانی
تاریخ تولد: ۱ خرداد ۱۳۶۸
محل تولد: تهران، دولاب
وضعیت تأهل: متأهل
فرزند دوم خانواده سردار داود قربانی
دانشجوی کارشناسی زبان
اعزام به سوریه به‌عنوان پاسدار نیروی قدس
شهادت در تاریخ: ۱۳ آبان ماه سال ۹۴
محل شهادت: سوریه، دمشق، حلب
محل دفن: بهشت‌زهرا قطعه ۵۳
 
شهید روح‌الله قربانی ازجمله مدافعین حرم بود که به همراه یکی دیگر از هم‌رزمانش و در مبارزه با تروریست‌های تکفیری در عملیات محرم به شهادت رسید.
خودروی روح‌الله و دوستش قدیر در نزدیکی حلب مورد اصابت موشک قرار گرفت و این دو هم‌رزم و مدافع حرم، جانشان را بر سر آرمانی که داشتند نهادند و به لقاءالله پیوستند.
پیکر مطهر شهید قربانی در قطعه ۵۳ گلزار شهدای بهشت‌زهرا در جوار محرم ترک و رسول خلیلی به خاک سپرده شده است.

وصیت نامه

بسمه‌تعالی
بسم‌الله الرحمن الرحیم
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمد رسول الله و اشهد انّ علی ولی‌الله و الائمه المعصومین من ذریته الحسین الی حجه الله ان... انّهم والحجه علیهم
ان الدین حق و الکتاب الحق و المیزان حق لا ریب فیه
 
همسر عزیزم، پدرم، خواهرم، برادرم، بقیه دوستانم! اگر شهید شدم یک کلام حاج‌آقا مجتبی به نقل از علی علیه‌السلام می‌گفتند: منتهی فضل الهی تقوی است، شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می‌کند فکر نکنم مال یک روز باشد شاید یک روزه هم باشد ولی حاج‌آقا می‌گفت پی ساختمان فونداسیون آهن است.
چیزی که نمی‌دانید عمل نکنید. ادای کسی را در نیارید. بدون علم درست وارد کاری نشوید مخصوصاً دین؛ اول واجبات بعد مستحبات مؤکد مثل کمک به پدر و مادر و دوروبری‌ها... نه حج و کربلا صدبار ... بدون این کارها؛ هیئت و زیارت با توجه به نیاز با توجه به دین و سید اشهدا، مستثنی است و فقط قال الله: افضل الاعمال بر والدین و اولادها.
مادر ازت متشکرم وقتی تحملم کردی، وقتی با اسم ارباب شیرم دادی، وقتی دعا کردی شهید شم. وقتی بابام عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بوسنی، پاکستان و افغانستان، جنوب غرب و شرق بود و تو مارو بزرگ کردی تنها و سخت. ان شاءلله همیشه پیرو بی‌بی باشی ان‌شاءالله با شهادتم شفاعتت کنم. دوست دارم وقتی که بهم شیر می‌دادی وقتی که بهم نماز یاد می‌دادی وقتی می‌فرستادیم هیئت پابرهنه؛ وقتی می‌فرستادیم ایستگاه صلواتی وقتی که باهام درسهام را مرور می‌کردی ازم می‌پرسیدی که هیچ مادری نمی‌کرد یا هیچ مادری تنهایی نمی‌کرد یا هیچ کدوم روزی ۵۰ بار نمی‌کرد. به زینب گفتم مثل تو غضروف نخوره و استخوان میک بزنه و گوشتارو دهن ما بذاره باشه که ان‌شاءالله دو روز سایه‌اش بیشتر بالای سر ما باشد.
سر خاک مادرم بروید علی و فائزه شما دوتا مخصوص. حالم نداشتید بروید حاجت بگیرید آروم شوید من را کنار مادرم دفن کنید که هرچی دارم از مادر و پدرم است بابا را هم همون جا بگذارید خواهرم را هم همین‌طور تا همه دور هم باشیم ان‌شاءالله امام زمان عج الله هممون را با هم قبول کند.
خوبی مامان سختی تورو زحمت‌های بابا و... زینب منم پیش من خاک کنید عشقم که سخت‌ترین موقع‌ها به دادم رسید، آرومم کرد، قبولم کرد، دوستم داشت همه‌چیز من دوست دارم یادم باشه که چند روز بیشتر زنده نیستم و چند باری بیشتر پیش نمیاد که کسی از من چیزی بخواد و منم بتونم کمکش کنم و بعد من با کمال میل به آخرت این کار را بکنم باشه که خدا هم خوشش بیاد من اونی نیستم که بگم برای خدا کاری می کنم. بیشتر برای خوف و عقاب؛ ولی نمی‌دونم پدر و مادرم چکار کردن خدا چی می‌خواست. حضرت زهرا سلام‌الله چی دوست داشته که امام علی علیه‌السلام و بچه‌هایش و رسول الله این‌جوری تو دلم هستن شاید خیلیشم به خاطر چیزهایی که تو زندگی ازشون گرفتم (همه وصیت‌نامه هاشون را خوش‌خط می‌نویسم ولی من خوش‌خط نبودم که بخواهم خط خوش نشان بدهم) دوست داشتم از همون اول لاتی تا کرده بودم و اون چند روز آقاجونی هم نداشتم...
ادامه وصیت‌نامه شهید قربانی بنا به خواست خانواده منتشر نمی‌شود.

 

http://old.roshd.ir/Default.aspx?tabid=735&SSOReturnPage=Check&Rand=0

 

یک ویدئو فیلم تلویزیونی نیز ضمیمه ی این صفحه ی اینترنتی سایت رشد شبکه ی ملی مدارس است. کتابی هم هست که زندگی شهید روح الله قربانی را شرح می کند: دلتنگ نباش شرح زندگی روح الله مولایی، زینب مولایی، نشر روایت فتح، 1397.

مقام معظم رهبری مد ظله العالی نیز این کتاب را تقریر فرموده اند:

https://farsi.khamenei.ir/book-content?id=42814

۱. قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّـهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿البقرة: ٩٧﴾

۲. مَن کَانَ عَدُوًّا لِّلَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَالَ فَإِنَّ اللَّـهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِینَ ﴿البقرة: ٩٨﴾

۳. إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّـهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّـهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَٰلِکَ ظَهِیرٌ ﴿التحریم: ٤﴾

 

 یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الکِساءِ؟ فَقالَ عَزَّوَجَلَ : هُمْ أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ ، هُمْ : فاطِمَةُ وَأَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها. فَقالَ جَبْرائِیلُ : یا رَبِّ أَتَأْذَنُ لِی أَنْ أَهْبِطَ إِلى الاَرْضِ لاَکُوَنَ مَعَهُمْ سادِساً؟ فَقالَ اللّهُ : نَعَمْ ، قَدْ أَذِنْتُ لَکَ ، فَهَبَطَ الاَمِینُ جَبْرائِیلُ وَقالَ : السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللهِ ، العَلِیُّ الاَعْلى یُقْرِؤکَ السَّلامُ وَیَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّةِ وَالاِکْرامِ وَیَقُولَ لَکَ : وَعِزَّتِی وَجَلالِی إِنِّی ماخَلَقْتُ سَّماء مَبْنِیَّةً وَلا أَرْضا مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنِیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً وَلا فَلَکا یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرِی وَلا فُلْکا یَسْرِی إِلاّ لاَجْلِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ. وَقَدْ أَذِنَ لِی أَنْ أَدْخُلَ مَعَکُمْ فَهَلْ تَأْذَنَ لِی یا رَسُولَ الله؟ فَقالَ رَسُولُ اللهِ [١] : عَلَیْکَ السَّلامُ یا أمِینَ وَحْیِ اللهِ ، إِنَّهُ نَعَمْ قَدْ أَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ جَبرائِیلَ مَعَنا تَحْتَ الکِساءِ. فَقالَ لاَبِی : إِنَّ الله قَدْ أَوْحى إِلَیْکُمْ یَقُولُ : (إِنَّما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُم الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً)[٢]، فَقالَ عَلِیُّ لاَبِی : یا رَسُولَ اللهِ ، أَخْبِرْنِی مالِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الکِساءِ مِنَ الفَضْلِ عِنْدَ الله؟ فَقَالَ النَّبِیُّ صلى‌الله‌علیه‌وآله : وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالحَقِّ نَبِیّا وَاصْطَفانِی بِالرِّسالَةِ نَجِیّا ماذُکِرَ خَبَرُنا هذا فِی مَحْفَلٍ مِنْ مَحافِلِ أَهْلِ الاَرْضِ وَفِیهِ جَمْعٌ مِنْ شِیعَتِنا وَمُحِبِّینا ، إِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْ بِهِمُ المَلائِکَةُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ إِلى أَنْ یَتَفَرَّقُوا! فَقالَ عَلِیُّ علیه‌السلام : إِذا وَالله فُزْنا وَفازَ شِیعَتُنا وَرَبِّ الکَعْبَةِ ، فَقالَ أَبِی رَسُولُ الله صلى‌الله‌علیه‌وآله[٣] : یا عَلِیُّ وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالحَقِّ نَبِیا وَاصْطَفانِی بِالرِّسالَةِ نَجِیّا ماذُکِرَ خَبَرُنا هذا فِی مَحْفَلٍ مِنْ مَحافِلِ أَهْلِ الاَرْضِ وَفِیهِ جَمْعٌ مِنْ شِیعَتِنا وَمُحِبِّینا ، وَفِیهِمْ مَهْمُومٌ إِلاّ وَفَرَّجَ الله هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ إِلاّ وَکَشَفَ الله غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ إِلاّ وَقَضى الله حاجَتَهُ! فَقالَ عَلِیُّ علیه‌السلام : إِذن وَالله فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ شِیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِی الدُّنْیا وَالآخِرةِ وَرَبِّ الکَعْبَةِ [٤].

 

نماز خود از مراسم شکرگزاری و طلب عفو و مغفرت نمودن از خدا است. یک نکته ای در جبر و اختیار و تفویض هست که این می تواند در عدل الهی مطرح باشد همانطور که شهید مطهری نیز در موردش بحث می فرمایند. و همین مسائل را می بینیم که صاحب المیزان در مثلاً بعد از آیه 26-27 سوره البقرة آورده اند. یک بحثی که در مورد شرور است این است که آیا شرور هم این اختیار را دارد که از طرف شر و بدی به طرف خیر و خوبی بتواند برود یا اینکه شرارتهایی را داریم که در شرارتهایشان هم گیر کرده اند و بلکه چاره ای هم بغیر از شرارت ندارند؟ مثلاً از جمله تارک نماز چنین است  که مملو از شرارت است و نمازگزار خصوصاً اول وقت دیگر مملو از خیرات و خوبیهای عالم است؟ این را نمی توان اینطور صریحاً سوال و جواب کرد چرا که این دو خیر و شر و خوبی و بدی و نمازگزار و تارک نماز یحتمل مدام هم با هم در تماس باشند و خیر یکی به دیگری هم برسد خصوصاً آنجاهایی در اجتماعات که مکانهایی از تعلیم و تربیت هم باشند علاوه بر اماکن مقدسه و مساجد و حسینیه ها و .... اینها مدام دارند از هم فیض می برند و کمتر اتفاق می افتد که کسی شر محض باشد یا خیر محض هر چند که یحتمل هر دو را نیز گاهی بتوان در عالم یافت.

مسئله جبر حتی در هندسه نیز خیلی مهم است و  خصوصاً هندسه ی تحلیلی مملو از انواع جبرها است. اینکه مسافری می خواهد به سفر برود و باید بداند که وسیله ی نقلیه اش چقدر بنزین می خواهد تا او را به مقصد برساند گاهی می تواند مسئله ای حیاتی شود؛ و الا یحتمل وسیله نقلیه سقوط کند یا وسط دریا یا کویر و بیابان گیر کند یا ... و اما توپولوژی و کوهمولوژی و جبرهای مربوط بدانها یحتمل حتی در موضوعات هسته ای نیز مهم هستند. و لذا اگر علم به ریاضی فیزیک مسائل برای ما روشن شود، انواعی از جبر و اختیار و تفویض را در علوم و صنعت وتکنولوژی بدست خواهیم که در غیر آن صورت بدست نمی توانیم آوریم و بلکه دارنده ی چنین علومی را یحتمل بتواند به پادشاهی خوبان و حتی بدان نیز برساند!

و اما در ریاضی فیزیک و بلکه حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آیا چقدر ما همانطوری که در حکمت الهی در آیات اول این نظر داریم از وجود فرشته هایی و از جمله جبریل نیز بحث می توانیم کنیم که می توانند خبرهایی غیبی را نیز به حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم برسانند؟ اینجا بحث از یک اختیار و تفویض دیگری است که از نوع رابطه ی انسانها با خدا است و در اوج آن در رابطه ی بین خدا و حضرت رسولش است. یعنی شما همه ی محاسبات را انجام می دهید و می خواهید مواظبت کنید که وسیله ی نقلیه آیا به مکان نهایی خود برسد یا بلکه حتی مانع چنین چیزی هم شوید؛ و اما در واقع چور دیگری اتفاقا هم می افتد!

اصلا مسئله ی ملائکه و فرشتگان و از جمله جبریل و میکال در حکمت الهی یک حسابهای دیگری دارند آنچنان که می فرمایند آن میوه ای که باعث شد حضرت آدم را از بهشت بیرون هم کنند همان علم است! حکمتی که شما را به خدا و پیغمبر و امام زمان می رساند آیا همان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هست و بلکه آیا می توان آنرا تنزلش هم داد و صرفاً ریاضی فیزیکی و فلسفی اش هم کرد و بالاتر نرفت و به حکمت الهی نپرداخت! البته اگر چنین کنیم که دیگر دنبال خدا هم نیست آن طالب و دانشجوی چنین علمی. مسئله ای مهم اینجا این است که بنده ی خدا در بندگی اش چقدر می تواند برود نزد خدا و از او درخواستهایی کند و بدو تفویض شود آنچنان که برای پیغمبر و امام جایز است؟ آیا اینجا در رابطه با آنچه بین خدا و رسولش و امام داریم هم چقدر جبر و اختیار و تفویض معنا دارد آنطوری که برای دیگران و غیر امام و رسولش نیز داریم؟ حد و حدود مسئله کدام است؟ یک استادی را در علوم الهی یا حتی مادی می بینید که آنقدر استاد عظیمی است که شاگردان او بسیار خود اساتیدی برجسته می شوند آنچنان که انگار حد و حدودی در مرزهای علومی که او دارد تدریس می کند وجود ندارد و هر چه پیشتر رویم بیشتر هم یاد می گیریم. و اما یقیناً هر استادی هم چنین نیست. و لذا سر و اسراری در این بین نهفته اند آنچنان که حضرت آدم علی نبینا علیهم السلام نیز وقتی آسماء را نزد فرشتگان فرمود، همه به دستور خدا به سجده افتادند الا ابلیس... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

پیام تسلیت در پی درگذشت حجت‌الاسلام‌والمسلمین حسن ممدوحی

بسم الله الرحمن الرحیم

درگذشت عالم با فضیلت جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین آقای حاج شیخ حسن ممدوحی رضوان‌الله‌علیه را به خاندان و فرزندان گرامی و به همه‌ی ارادتمندان و شاگردان و مستفیدان از آن بزرگوار تسلیت عرض می‌کنم. ایشان عالم انقلابی و وارسته‌ئی بودند که سالها در خدمت تبیین و نشر معارف اسلامی تلاش و مجاهدت کردند. امید است این پرونده‌ی عمل صالح مقبول حضرت حق متعال و موجب علو درجات آن مرحوم گردد. رحمت و رضوان الهی را برای ایشان مسألت میکنم.

سیدعلی خامنه‌ای
۳ مهر ۱۳۹۹

 

 

 الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿البقرة: ١٥٦﴾

 

خدا رحمت کند آیت الله ممدوحی را. بنده ی حقیر یک خاطره ای از ایشان دارم که خوب است و یعنی دلم هم می خواهد که اینجا عرض کنم. بنده رفته بودم حرم شاه عبد العظیم و آنجا از قضا یک رصد خانه و موزه ی نجومی هم دارند که رفتم برای بازید. ایشان هم اتفاقاً آمده بودند برای بازدید از موزه و رصد خانه. و مسئول موزه و رصد خانه  هم لطف کردند و ما را بردند در داخل رصدخانه و آننجا نشستیم و کمی صحبت کردیم. از نکاتی که ایشان فرمودند این بود که سعی می کنند که سیاراتی را حتی با چشم غیر مسلح هم که شده بنگرند. و اسم هم آوردند که مثلاً زهره را سعی می کنم رصد کنم که حالا دقیقاً هم یادم نیست که کدام سیاره بود! 

این راستش برای این حقیر نکته ی جالبی بود. معمولاً مجلات نجومی جدولهایی دارند که در هر ماه نشان می دهد که چه مواقعی چه اجرام آسمانی ای قابل رویت هستند. و اما خود رویت این اجرام یک ویژگیهای خاصی دارد که از جمله حوصله می خواهد. مثلاً اینجا در این آدرس بعضی از ویژگیهای زهره یا ناهید یا ونوس را در روزی خاص می فرماید:

https://www.isna.ir/news/99020805270/

و اما اینکه در روزهای دیگر نیز چقدر قابل رویت است و بلکه اینکه کی قابل رویت هست و کی نیست نیز یحتمل حساب و کتابهای خاص خود را دارد. مثلاً اینکه ماه نو را نیز چطور می شود رویت کرد و در چه زمانی و کجای آسمان و به چه مدت قابل رویت است خود از مسائلی است که تخصصهای خود را می طلبد و از آماتور تا حرفه ای ممکن است بدان علاقه مند باشند. دیر شد، دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم به نماز جماعت برسم! هان؛ این را هم سریع عرض کنم که یحتمل انسان آنقدر فرامشکار است که یادش می رود چقدر باید شکرگزار خدا باشد برای این همه اختیاراتی که خدا به او می دهد تا حتی بتواند میان جبر و اختیار را هر چه بیشتر توسعه داده و بنفع خود در بندگی خدا استفاده ها ببرد و از بندگیهای غیر خدا بیرون بیاید. خدایا شکرت! شکراً لله. شکراً لله، شکراً لله، ... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّـهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿یونس: ١٠﴾

 

این به یقین جایز نیست که یک امام زمان عجل الله فرجه الشریف با امام زمان عجل الله فرجه الشریف دیگری برود توی دعوا! یعنی چنین چیزی امکان پذیر نمی باشد که در آن واحد دو امام زمان عجل الله فرجه الشریف داشته باشیم برای نماز جمعه یا نماز جماعتی واحد کانه مثلاً در همین یک ساعت دیگر در حال برگذار شدن خواهد بود. البته این سخن یحتمل بفرمایند که از آن بهشتیان است و حال آنکه جهنمیان و شروران را نیز ممکن است داشته باشیم که بخواهند حتی با امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بروند توی دعوا و بلکه توی کشت و کشتار. خوب، اینجا تکلیف چیست؟

باز هم اینجا وقتی نماز جماعت یا نماز جمعه ای است که می خواهد برگزار شود، یا امام جمعه و امام جماعت را به امامت قبول داری و پشت سر او می ایستی به نماز یا قبول نداری و نسبت به او شک داری که عادل است و حتی کافری و پشت سرش نمی ایستی به نماز دیگر؛ و امام جماعت و امام جمعه ی دیگری را مثلاً پیدا می کنی که به نماز پشت سر او بایستی.

و اما عرض بنده ی حقیر این است که دو مدعی امام زمان عجل الله فرجه الشریف با هم نمی روند توی دعوا مگر اینکه یکی ادعای فرعونیت داشته باشد و دیگری مظلوم واقع شده باشد؛ و اما اینکه یکی از این دو هم واقعاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف باشد، این بحثی دیگر می شود. اینجا یحتمل این سوال مطرح شود که مگر می شود امام زمان هم به فرعونیت بیافتد؟ آنجایی که به کذب مدعی امام زمانی شده باشد هر چقدر هم که همه قبولش داشته باشند، خوب می شود دیگر! یعنی انا ربکم الاعلی یحتمل نفرماید ولی دارد می فرماید انا المهدی و آن هم به کذب! البته این یک جایی که بین بهشتیان است آنجایی است که می فرمایند حضرت مسیح از آسمان نزول می فرمایند و با امام زمان عجل الله فرجه الشریف می روند توی تعارفات که شما بفرمایید و بلکه شما بفرمایید!

ولی قبل از این یحتمل بین امام زمانها عجل الله فرجه الشریف و امام زمانهای بعدی آنها نیز حتی شده در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی تنزل یافته از حتی حکمت الهی موجود در خود قرآن کریم و نهج البلاغه بسی احتجاجاتی رخ می دهند و حرفها و سخنها و کلامها و حکمتها و فلسفه ها و منطق ریاضیها و ریاضی فیزیکها داریم! نه فقط در بحث اعلمیت است اینجا و بلکه این بحث هم مطرح است که آیا نباید حتی تارک نمازها نیز که یحتمل سر سوزنی نیز به اقامه ی نماز باور ندارند، اسلام آورده و اقامه ی نماز کنند؟ و الا کدام امام جماعت یا امام جمعه است که برای آنها معنایی خواهد داشت؟ یک تبلیغاتی می خواهد اینجا سوای آن که باید هم به ریاضی فیزیک مسائل همچون هندسه ی دیفرانسیل و جبری و هندسه ی ناجابجایی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و نظریه های ریسمان و ام و اف و ... پرداخت. البته اینجا یک نکته است که بخواهیم خانمها را نیز به زور وادار به اقامه ی نمازهای جماعت و جمعه کنیم چرا که اصولاً می فرمایند که بهتر است با خانمها اصلا وارد این نوع دعواها نشد چرا اولاً هیچ فایده ای ندارد و ثانیاً که نیش زن هم نوش است! ولی خوب، همه ی عالم هم که مادیات و خانمها نیستند و بالاخره آقایان هم این وسط یک کاره ای باید باشند یا خیر؟ البته بنده ی حقیر نمی خواهم هم عرض کنم که زن ذلیلی نیز چیز خوبی است؛ ولی خوب یحتمل روایات دیگری هم اینجا باید باشند.

عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره اگر همینجوری پیش برویم هیچ وقت تکلیف حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی معلوم نمی شود و اگر خود حضرت یوسف هم می بود هیچ گاه از زندان بیرون نمی آمد چرا که بالاخص فرعون که فرعون است و حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام نیز که خوب پیغمبر تشریف دارند. یک تفاوتهایی هست فی ما بین فرعونیتی که انا ربکم الاعلی یی دارد سر می دهد و بلکه کربلاها و عاشوراها می طلبد تا با او وارد جهاد شد و فرعونیتی که به رسالت نبی اکرم تن و بلکه تن وجان در دهد و بلکه اسلام آورد؛ و البته زندانها و تبعیدها و شهادتها هم یقیناً داریم همانطور که داشته ایم. البته وقتی به تواتر امامت امام زمانها عجل الله فرجه الشریف ثابت شوند و اسلام عالمگیر شود، یحتمل مسائل برای این انسان دو پا فرقها کند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

وَعِبَادُ الرَّحْمَـٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿الفرقان: ٦٣﴾

 

دو نفر بحثشان شده بود که چرا به من سلام نکردی و دیگری می گفت که مگر یک بار بیشتر و آن هم اول صبح باید به کسی سلام کرد؟ و این را بردند قاضی نزد دیگری و او هم گفت که سلام کردن که دیگر دعوا ندارد؛ و بلکه جواب سلام است که واجب است. حالا بنده ی حقیر می خواستم عرض کنم که یک بار در روز بیشتر ریاستارت کردن اشکالی ندارد؛ دیدم جواب ریستارش را نمی توانم بدهم و لذا یحتمل همان یک بارش هم هر چند که تصادفی هم باشد یا اشکال  صفحه آبی گرافیکی رایانه ای هم از جای دیگری باشد هم مشکل می شود! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

نَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ ۖ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿الاحزاب: ٧٢﴾ 

لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الحشر: ٢١﴾

وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ ﴿المعارج: ٩﴾

وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ ﴿القارعة: ٥﴾

 

 

(۳۰) (و من کتاب له علیه السلام)
(إلى معاویة)

فَاتَّقِ اللَّهَ فِیمَا لَدَیْکَ وَ انْظُرْ فِی حَقِّهِ عَلَیْکَ وَ ارْجِعْ إِلَى مَعْرِفَةِ مَا لاَ تُعْذَرُ بِجَهَالَتِهِ فَإِنَّ لِلطَّاعَةِ أَعْلاَماً وَاضِحَةً وَ سُبُلاً نَیِّرَةً وَ مَحَجَّةً نَهْجَةً وَ غَایَةً مَطْلُوبَةً یَرِدُهَا الْأَکْیَاسُ وَ یُخَالِفُهَا الْأَنْکَاسُ مَنْ نَکَبَ عَنْهَا جَارَ عَنِ الْحَقِّ وَ خَبَطَ فِی التِّیهِ وَ غَیَّرَ اللَّهُ نِعْمَتَهُ وَ أَحَلَّ بِهِ نِقْمَتَهُ فَنَفْسَکَ نَفْسَکَ فَقَدْ بَیَّنَ اللَّهُ لَکَ سَبِیلَکَ وَ حَیْثُ تَنَاهَتْ بِکَ أُمُورُکَ فَقَدْ أَجْرَیْتَ إِلَى غَایَةِ خُسْرٍ وَ مَحَلَّةِ کُفْرٍ وَإِنَّ نَفْسَکَ قَدْ أَوْلَجَتْکَ شَرّاً وَ أَقْحَمَتْکَ غَیّاً وَ أَوْرَدَتْکَ الْمَهَالِکَ وَ أَوْعَرَتْ عَلَیْکَ الْمَسَالِکَ.

 

30- از نامه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است به معاویه‌

(که در آن او را اندرز داده و از عذاب و بدبختى انجام کار ترسانیده):

1 پس از خدا بترس در باره آنچه (نعمت‌هایى) که نزد تو است، و بنگر در حقّى (اطاعت و پیروى و سپاسگزارى) که بر تو دارد، و برگرد به شناسایى آنچه که بجهل و نادانى آن معذور نیستى (امام زمان خویش را پیروى کن) زیرا براى اطاعت و پیروى (از خدا که اساس آن شناسائى امام زمان است) نشانه‌هاى آشکار و راههاى روشن و جادّه‌هاى راست و هویدا و پایانى است (بهشت) که آرزو میشود، زیرکان در آن وارد میشوند، و سفلگان از آن سرباز مى‌زنند (بر خلاف دستور خدا و رسول کارهاى ناشایسته‌اى بجا مى‌آورند که بآن نمى‌رسند) هر که از آن راه پرت شود از راه حقّ بیرون رفته و ندانسته پا در بیابان گمراهى نهاده، و خدا نعمتش را از او تغییر داده (گرفته) و عذاب و سختیش را باو روا دارد، 2 پس خود را بپا و بر نفس خویش بترس (طبق دستور و خواهش او رفتار مکن) که خدا راه (سعادت و نیکبختى) را بر تو آشکار فرموده، و تا آنجا که کارهایت بتو انجام یافته اسب سوارى خود را به منتهاى زیانکارى و جاى کفر و نافرمانى (دوزخ) راندى، و نفس تو (که از خواهش او پیروى کردى) ترا بشرّ و بدى (مخالفت با امام زمان خود) وادار ساخت، و در گمراهى (بدبختى همیشگى) افکند، و در تباهکاریها (معصیت خدا و رسول) وارد ساخت، و راهها (ى هدایت و رستگارى) را بر تو دشوار نمود (زیرا انسانى که پیرو نفس باشد نفس راههاى سعادت و نیکبختى را دشوار مینماید که شخص از راههاى ضلالت و گمراهى پا بیرون ننهد).

 

نهج البلاغه فیض الاسلام، جلد 5، ص 905

http://lib.eshia.ir/11479/5/905

 

 

یحتمل بعضی اشکال می کنند که بر حسب عدل الهی هم که حساب کنیم روایات دیگری هم هست که غیر از آن چیزی است که در کمدی الهی نظر قبل آمده است که چطور کوه نزد حضرت موسی علی نبینا حضرت محمد مصطفی (صل الله علیه و آله و سلم) علیهم السلام متلاشی شد. مثلاً یحتمل چیزی شبیه آنطور که شهید حسین خرازی با جیپ رفته است توی خاکریز که کوتاه ترش هم کند بوده باشد (چرا که یحتمل بولدزورها بیش از حد خاکریزها را بلند گرفته بوده اند.) یا شهید همت چطور از بیخوابی بیهوش شد. فرماندهانی که در جبهه حاضر بودند و مثل شهادت باکری که آخرین نفر است که عقب نشینی می کند. 

البته اینجا بنده ی حقیر یک چیزی را عرض کنم که مال قبل از انقلاب هم هست. ما دبیرستان می رفتیم که سر پل تجریش قبل از تکیه یک کتابفروشی بود که حالا یادم نمی آید اسمش چه بود و مثلاً بگوییم کتابفروشی زمانی! یک بار با دوستی که اسم او را هم یادم نمی آید و بر حسب خیابانهای دور و بر که نام شهدا روی آنها است مثلاً بگوییم شهید حاج آقا میری که اتفاقاً همین حاج آقا میری را یک بار هم در یک کبابی همین دور و برها مثلاً ده پانزده سال پیشها دیدم و فرمودند بنی هاشمی؟ تویی؟ گفتم بله! و گفت منم حاج آقا میری هستم. و با خانواده آمده بودند برای صرف شام و خواستند غذای مرا هم حساب کنند ونگذاشتم. ولی خلاصه با این دوستمان رفتیم خدمت آقای زمانی و دنبال نوشت افزار و کتاب و اینهاه بودیم که حاج آقا زمانی کتاب علل گرایش مادی گری شهید مطهری را معرفی فرمودند. بنده ی حقیر هم خریدمش. حالا عرض بنده ی حقیر این است که از همه جا بیخبر، حالا هی حاج آقا میری می فرمودند که زود باش زود باش برویم سوار اتوبوس شویم الان ساواک ما را می گیرد و از این حرفها. البته بنده ی حقیر قبلاً شنیده بودم که بخاطر داشتن بعضی کتابها یحتمل طرف را ساواک می گیرد. ولی خیلی حواسم پی این حرفها نبود مثل حاج آقا میری!

عرض بنده ی حقیر این است که کتب شهید مطهری آن زمان از این نوع بودند هر چند که امروزه خیلی هم بیشتر برایش تبلیغ می شوند و اتفاقاً داشتم دوباره به کتاب عدل الهی نگاهی می انداختم در کتابخانه ی ای-شیعه که خیلی هم یحتمل ویرایش خوبی از کتاب نباشد و لااقل فهرست هم ندارد. ولی حتی ایران صدا هم آنرا بصورت صوتی ارائه می دهد که حالا کمی که گوش کردم این هم چقدر مرتب و منظم باشد؟ و سایت مرتضی مطهری دات کام نیز آنرا ارائه می دهد. 

خلاصه عرض بنده ی حقیر اینجا است که شما یحتمل بنظرتان نرسد که شهید مطهری نیز یکی از فرماندهان دفاع مقدس بوده اند در قبل یا بعد از انقلاب چرا که یحتمل نوع دفاع مقدس ایشان در قلمشان و در کتبشان بیشتر مشهود است و برای همین هم مورد پیگرد واقع می شده اند همانطوری هم که مقام معظم رهبری مد ظله العالی نیز علاوه بر اینکه مقامهای سیاسی بعد از انقلاب دارند، قبل از انقلاب هم مورد پیگرد بوده و زندان یا تبعید بوده اند. یعنی خط مقدم جبهه ی فرهنگی از نوعی است که اجازه نمی دهد آنهایی همچون فرماندهانی اند که در خط مقدم دفاع مقدس واقعند خیلی خودی نشان دهند و بلکه مورد پیگردند؛ کربلایی است برای خودش!

راستی دیشب بالاخره فیلم پولس قدیس را دیدم. گویا او هم مورد تعقیب روحانیون یهودی بوده است هر چند که اول خود مسیحیان را مورد پیگرد قرار می داده است؛ همانطوری که حضرت سلیمان نیز در فیلمش نشان داده می شود با روحانیون یهودی مورد اختلافهایی داشته است. پولس قدیس را می فرمایند نرو هم دستور می دهد که سرش را از تنش جدا کنند و به شهادت می رساند. 

یک روایت دیگری هست از شهادت که از دیدگاه مادیگرایی بنظر می رسد که در گمنامی و یحتمل زندان و تبعید هم باشد و حتی همین دیدگاه فرقی بین آن و خودکشی هم نبیند چرا که در میان همه ی شرورهای مادی شهادت هم شرارتی دیگر بنظر ظالمین برسد. یعنی حتی فرض بفرمایید که امام جماعتی دارید که همه پشت سر او هم به اقامه ی نماز می ایستند؛ و اما اگر به دلایلی مامومین همین امام جماعت بنظرشان برسد که او عادل نیست، نه تنها همین مامومین یحتمل دیگر پشت سر او نایستند چرا که رواج یافته است که او دیگر عادل نیست و بلکه حتی نقشه ی قتل او را هم بکشند. نکته اینجا این است که امام جماعت درست است که یک نفر است، ولی یک نفری است که از فرمانده هم می تواند بالاتر باشد همانطوری که ممکن است کارها را هم خراب کند. شیعه ی واقعی امام زمان عجل الله فرجه الشریف امام زمان خود را نه فقط در درون خود و بلکه در دنیای بیرون نیز می تواند ببیند و خیلی اوقات برای اینکه کارها را درست کند و بلکه از خراب شدن کارها هم جلوگیری کند شهادتها می طلبد و همچون کمیلها خود رفتن نزد حجاج بن یوسفها. و ما کجا و این حرفها کجا؟! یحتمل بعضی دیگر هم بروند نزد او و حتی قبول کنند که با پایش بجای دستش بیعت کنند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ ۚ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَـٰکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ ﴿الاعراف: ١٤٣

 

374.وَ قَالَ (علیه السلام) :لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ کُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِکَ کُلِّهَا فَرَائِضَ یَحْتَجُّ بِهَا عَلَیْکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ .

374 - امام علیه السّلام (نیز در باره سخن) فرموده است‌

(1) آنچه را نمى‌دانى مگو (چون یا دروغ است یا احتمال دروغ در آن مى‌رود و دیگر از سخن روى جهل و نادانى واجب است دورى گزید) بلکه هر چه را هم میدانى مگو (چون ممکن است براى خودت یا براى دیگرى زیان داشته باشد مانند فاش کردن راز کسى) زیرا خداوند سبحان بر همه اعضاء و اندام تو احکامى را واجب کرده که روز قیامت بآنها بر تو دلیل و بهانه مى‌آورد (مثلا مى‌فرماید بتو زبان دادم که سخن حقّ و بجا بگوئى و چون اطاعت نکردى شایسته عذاب و کیفر هستى).

 

نهج البلاغه سید رضی، ترجمه علی نقی فیض الاسلام، جلد 6، ص 268

http://lib.eshia.ir/11479/6/1268

 

دو دانشمند داشتند برای ریاست جمهوری کل عالم اخترفیزیکی و بلکه کیهانی با هم مناظره می کردند و آن وسط یکی به دیگری گفت تو چطور ادعا کرده ای که می توانی برای مقابله با طوفانی از انرژی هسته ای استفاده کنی؟ بگو ببینیم ما هم بفهمیم؟ دیگری که اتفاقاً اسمش هم پورفسور الوهیت بود فرمودند که نمی دانی؟ این را باب هوپ هم در یکی از شوهایش برای سربازان جنگ جهانی دوم بوده است یا ویتنام یا کجا بوده حالا یادم نیست درست ولی خودم شنیدم که می گفت! و اتفاقاً خیلی هم بامزه می فرمودند.

حالا بنده یک کمی داستانش را کوهمولوژیکی چربترش هم کنم پورفسور الوهیت می فرمودند که مسئله را کمدی الهی اش کنیم از این قرار است که فراعنه از زمان ابرقدرتهای هسته ای چند تایی از این موشکهای با کلاهکهای هسته ای را برای خود نگه داشته بوده اند تا دوران می گذرد و می گذرد و می رسد به زمان حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام. موسی هم که از کربلا و یزید و یزیدیان و احتمال بدقلقلکی فراعنه هم خیلی خبر نداشته بوده است و به خودش هم مطمئن بوده است که پیغمبر خدا است، یوانشکی که هیچ کس نفهمد می فرمایند که خدا جان تو چرا خودت را به من نشان هم نمی دهی یک کمی با هم حال کنیم؟! جاسوسان فرعون هم که جام جهان بین و رمال و علوم غریبه هم خیلی می دانستند، تا موسی این را می گوید از همه طرف به او هجوم می آورند  که نمی دانستی؟ تو حالا به همین کوهی که جلوی رویت هست بنگر! اگر دیدی که کوه سر جایش ایستاده است و تکان نمی خورد، بالاخره یحتمل مرا هم ببینی! و حالا در این میان یک طوفان سهمگینی هم در گرفته بوده است که وقتی یکی از آن موشکهای با کلاهک هسته ای را فرعون می فرستد بطرف حضرت موسی و جلوی چشم او فقط می بیند کانه کوه پودر شد و چیزی دیگر از آن باقی نماند و بلکه در اثر ایمپالس و شوکی هم که از اصابت موشک به کوه وارد شد و وضعیت آب و هوایی را نیز تغییر داد، یک مرتبه آب و هوا هم صاف شد و کانه انگار بهاری شده است. و حالا موسی علیه السلام هم بیهوش افتاده است یک گوشه ای که نگو چه شده است!

البته پورفسور عنادی با این نظر پورفسور الوهیت مخالف بودند که اگر هم چنین موشکی داشتیم باید قدرتش خیلی زیاد می بود و چرا که آن کوه هم از لحاظات مانع صاف کردن هوا و مقابله با طوفان کوهمولوژیکی می باید که خیلی کوه عظمیی باشد که از برخورد کوه و موشک چنین پدیده ای واقعاً پدید آید. و الا که خدا بیکار نیست که من و تو را بکند کاندیداهای ریاست جمهوری اخترفیزیکی کیهانی کل عالم و ما بنشینیم اینجا برای هم جلوی روی همه ی عالمیان برایشان جوکهای باب هوپ را تعریف کنیم و کمدی الهی بگوییم؟! شوخی هم حدی و نصابی دارد! ناصر الدین شاه و کریم شیره ای که نیست مسئله همه چیز را اشتباهی گرفته ای و زیر آب همه و همه چیز را می خواهی بزنی و نمی گذاری امیر کبیر هم حتی به کارهایش برسد؟ این کارهای تو غیر از این است که خدا در قرآن کریم می فرمایند و ما هو الا ذکر للعالمین. حالا نری فردا همین کارها را کوهمولوژیکی و توپولوژیکی سر این کوه و آن کوه و این مردم و آن مردم بلا و فتنه کنی؟ و بعد هم بگویی که من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

روى هذین الخبرین ابن بابویه [1] فی کتاب عقاب الأعمال ، ورأیت فی المجلد الثلاثین من تذییل شیخ المحدثین ببغداد محمد بن النجار فی ترجمة فاطمة بنت أبی العباس الازدی بإسناده عن طلحة قال : سمعت رسولالله ( ( صلى الله علیه وآله وسلم ) ) یقول : " إن موسى بن عمران سأل ربه قال : یا رب إن أخی هارون مات فاغفر له .

فأوحى الله إلیه یا موسى بن عمران لو سألتنی فی الأولین والآخرین لاجبتک ما خلا قاتل الحسین بن علی بن أبی طالب ( صلوات الله وسلامه علیهما ).

 

این دو روایت را ابن بابویه [1] در کتاب " عقاب الأعمال " نقل نموده است ودر جلد سى ام کتاب " تذییل " تألیف محمد بن نجار ، ( شیخ المحدثین در بغداد ) در شرح حال فاطمه دخت ابو العباس ازدى نیز دیدم ، به اسناد خود از طلحه نقل مى کند که گفت : " از رسول خدا ( ص ) شنیدم ، مى فرمود : " موسى بن عمران از خداوند درخواست کرد که برادرم هارون از دنیا رفت ، تو او را بیامرز .

" خداوند به او وحى فرستاد : " اى موسى ! اگر از من درخواست کنى که تمام مردم اولین وآخرین را بیامرزم ، هرآینه اجابت مى کنم ، به جز قاتل حسین بن على بن ابى طالب ( صلوات الله وسلامه علیهم ) را که هرگز مورد عفو قرار نخواهد گرفت.

 

اللهوف فی قتلی الطفوف، سید ابن طاووس، ص 169

http://lib.eshia.ir/10946/1/169

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ رَمَىٰ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّـهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿الأنفال: ١٧﴾

 

۴۳ وَ قَالَ علیه السلام سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ.

43 - امام علیه السّلام (در نکوهش خود بینى) فرموده است‌

(1) سیّئه و بدى که ترا اندوهگین سازد (مانند دروغى که بگوئى و پشیمان شوى که چرا گفتى) نزد خدا بهتر است از حسنه و خوبى (مانند نماز خواندن یا روزه گرفتن) که ترا بخود بینى و سرفرازى وادارد (زیرا پشیمانى گناه را برطرف مى‌نماید و خود بینى در حسنه گناهى است که آنرا تباه مى‌گرداند).

 

 

یک جاهایی در قرآن کریم هست که خدا و رسولش با هم می آیند و از جمله آنجاهایی است که دستور به جهاد فی سبیل الله داده شده است:

 

۱. أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّـهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَاللَّـهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿التوبة: ١٦﴾

۲. وَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّـهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَکُن مَّعَ الْقَاعِدِینَ ﴿التوبة: ٨٦﴾

۳. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿الحجرات: ١٥﴾

 

یک نکته ای که در مورد حکمتی که حضرت امیرالمومنین علیه بن ابیطالب علیهم السلام می فرمایند این است که عجب کسی را برندارد که خودش یعنی حالا بنده ی حقیرم که دارم کارهای خیلی نیکی هم انجام می دهم؛ و لذا فرضاً اگر دارد تیری پرتاب می کند هم بفرماید که من بودم که این تیر را پرتاب کردم و حال آنکه می فرماید تو نبودی و بلکه خدا آن تیر را پرتاب کرد. اینجا مسئله یحتمل خیلی معلوم نشود تا اینکه مثلاً امام خمینی قدس سره الشریف نیز می فرمایند خرمشهر را خدا آزاد کرد! اما اینکه همینطور حضرت امیر حتی می فرماید اگر کسی حتی گناه هم کند و پشیمان شود بهتر است از اینکه نیکی و خوبی و حسنه ای از او سر زند و آنگاه عجب هم برش دارد! در حقیقت، چیزی که حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم و امام را از دیگران جدا می کند این است که دچار عجب نمی شود همانطوری که دچار گناه هم نمی شوند. بقیه ی ما هم دچار گناه می شویم و هم دچار عجب!

شما مناظره ی ریاست جمهوری را اگر دیدید، متوجه می شوید که اینها سر تا پا دچار عجب نه فقط ریاست هستند. فرق قضایا اینجا است که کسی بتواند متوجه شود که برای خودش نیست که دارد کاری می کند و بلکه جهاد فی سبیل الله است. یعنی مثلاً مقاله ای 208 صفحه ای مثل

https://arxiv.org/abs/1909.01358

بنویسید که بیشتر شبیه کتابی هم می شود تا مقاله ای، و شما و بنده ی حقیر هم شروع کنیم سر و کله زدن سر مسائل آنها که چی به چی است، خوب این می تواند خیلی خوب باشد. اتفاقاً بنده ی حقیر نیز از بلوکهای ساختمانی یک جاهایی قبلاً گفته ام و بگذریم که اینها چقدر یحتمل بلوکهای دیگری است از آن بلوکها. ولی عرض بنده ی حقیر اینجا این است که حالا با این همه ی تفاصیل بالاخره خدا و رسول و ائمه ی اطهار تو کو و آیات الهی و آیت الله و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف ات چطور شد؟ البته یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که شما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نمی توانید خیلی وارد این مسائل و بلکه خیلی ریز در قضایا شوید؛ ولی بالاخره یک نکته ای اینجا هست که قابل توجه است آنجایی که داریم به پدیدارشناسی مسائل و آزمایشات الهی می پردازیم. یک مسئله ای که اینجا مطرح است و مسئله ی روز هم هست مستهجنات است. فرض بفرمایید که کسی دچار گناه وارد شدن در مستهجنات اینترنتی و غیر اینترنتی شود. مثلاً فرض بفرمایید که حتی بخاطر همین مستهجناتشان قوم ثمود یا قوم عاد هم هستند که دچار حتی بلاهای آسمانی نیز شده اند. یعنی اینجا اینها را عجب هم برشان داشته بوده است که بلکه کارهایی که دارند می کنند خیلی هم خوب است و حتی پیغمبرانی همچون حضرت لوط و حضرت صالح هم نمی توانند آنها را از کارشان بازدارند و بلکه سر تا پا آلوده ی گناه هم هستند.

و اما این فرق می کند با آن بنده یا بنده های خدایی که دچار گناه هم شده است و اما پشیمان می شود و توبه هم می کند تا اینکه بر عکس خیلی هم به خودش بنازد که نه بابا اتفاقاً بنده ی حقیر خیلی هم کارهای خوبی نیز می کنم و حتی چه نماز و روزه ها نیز بجا می آورم و بلکه به لقاء الله نیز می پیوندم. یعنی آن کافر متوجه نمی شود که حتی آن تیری را که دارد می زند و به هدف هم می خورد و می کشد، خودش نیست و بلکه خدا است و حتی عجب هم برش می دارد که این خودم هستم و بلکه خودم هم هستم که فرعون و شاهنشاه و انا ربکم الاعلی هستم. و دارد گناه هم می کند و خدا مثلاً سیل و طوفان و زلزله و آتشفشان و ... هم می فرستد، ولی آنقدر غرق در گناهانش است که همینها را هم می گوید که خودم کردم که لعنت بر خودم باد ولی باز هم در عجبش غرق است و پشیمانی ای هم در کارش نیست! مشکل عجب اینجا است که گناه بکند یا نکند این کافر متوجه نخواهد شد که خدا و پیغمبر و رسول و امامانش کیستند هر چقدر هم مورد آزمایش قرار گیرد و انواع فتنه ها بلاها بر او نازل شود. و لذا نه آیات الهی را می تواند ببیند و نه آیت الله های عظام را و نه امامش و رسولش و خدا را که بخواهد برای اسلام هم کاری بکند و بلکه به جهاد فی سبیل الله نیز بپردازد.

و لذا واقعاً هم اینجا مسئله ای را داریم که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم سر جای خود و اما حکمت الهی نیز اینجا می تواند حسابش جدا شود از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. یعنی فرض بفرمایید که همه ی عالم را هم حتی کفر برداشته باشد و همه و همه کافر هم شده باشند، نعوذ بالله. شما هنوز هم نمی توانید بفرمایید که خوب و بد نداریم و کدام گناه و کدام عجب چرا که همه جا را دیگر کفر برداشته است و همه و همه هم کافر شده اند. بالاخره، مثنی و فرادی کاری بکنید! قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾. و اما وقتی که در مملکت اسلامی واقع شده اید که دیگر نمی توانید باز بروید طرف کفر هم بایستید و باز هم کافر شوید هر چند که یحتمل یک جاهایی که با افرادی طرفید که واقعاً هم عجب برشان داشته است، تقیه بهتر هم باشد. یعنی یحتمل همیشه هم نمی شود بفرمایید که تا مسلمانی دچار گناهی شد باید سرش را از تنش جدا هم کرد. خودش باید از جهلش بیرون آمده و پشیمان شده و توبه کند! و اما گاهی اوقات هم مسئله مسئله ی حسینی کربلا است و عاشورا و اسارت و گرفتاریهای عظیم دیگر اسلام.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّکُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّـهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ وَإِن کُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ ﴿البقرة: ١٩٨﴾

 

 

٧ ـ حدّثنا أبی رضی‌الله‌عنه قال : حدّثنا سعد بن عبد الله قال : حدّثنا جعفر ابن محمّد بن مالک الکوفیُّ ، عن إسحاق بن محمّد الصیرفی ، عن یحیى بن المثنّى العطّار عن عبد الله بن بکیر ، عن عبید بن زرارة قال : سمعت أبا عبد الله علیه‌السلام یقول : یفقد النّاس إمامهم فیشهد الموسم فیراهم ولا یرونه.

 

کمال الدین، شیخ صدوق، ص 440

http://lib.eshia.ir/27045/1/440

 

کمال الدین / ترجمه کمره ای ;  ج ۲  ص ۱۶

 

33-عبید بن زراره گوید از امام ششم شنیدم میفرمود مردم امام خود را گم کنند و او در موسم حج حاضر باشد و آنها را ببیند و او را نبینند

 

کمال الدین / ترجمه پهلوان ;  ج ۲  ص ۲۳

 

عبید بن زرارة گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که مى‌فرمود:مردم امام خود را نیابند،او در موسم حجّ‌ شاهد ایشان است و آنها را مى‌بیند امّا آنها او را نمى‌بینند.

 

ترجمه ها از: سایت جامع الاحادیث

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/357157/translate?rownumber=3

 

در کتاب دستور العمل تشرف استاد موسوی مطلق زیر عنوان روح و جان حج، یحتمل همین حدیث است که از شیخ صدوق در کمال الدین آمده است و بعد می فرمایند که عده زیادی به حج مشرف شده و امام زمان را دیده اند و از جمله پسر مهزیار و محمد علی فشندی و ....

اتفاقاً یک فیلمی کوتاه هم در آپارات هست در رابطه با حاج محمد علی فشندی و اینکه چطور ایشان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در صحرای عرفات و دوباره در روز بعدش نیز ملاقات می فرمایند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

ومن شعر شیخنا الصالح رائیة اشتهر بین الأصحاب أنها لم تقرأ فی مجلس إلا وحضره الإمام الحجة المنتظر عجل الله تعالى فرجه، توجد برمتها فی منتخب شیخنا الطریحی 2: 75 وهی :

طـوایا نظـامـی فی الزمان لها نشر * یعـطـرها مـن طیـب ذکراکم نشر

قـصائد ما خـابت لهـن مقاصد * بـواطنها حـمد ظـواهرها شکر

مطالعـها تحـکی النجـوم طوالعا * فـأخلاقها زهـر وأنـوارها زهر

عـرائس تجـلی حین تجلی قلوبنا * أکـالیلها در وتیجـانها تـبـر

5 حـسان لها حسان بالفضل شاهد * عـلى وجـهها تـبر یزان بها التبر

أنظـمها نظم اللئالی وأسهر اللیالـ * ـی لیحـیى لـی بـها وبکم ذکر

فیـا ساکـنی أرض الطفوف علیکم * سـلام محـب مـا له عنکم صبر

نشـرت دواویـن الثنا بعد طیها * وفی کل طرس من مدیحی لکم سطر

فطـابق شعـری فیکم دمع ناظری * فمبـیـض ذا نظـم ومـحمر ذا نثر

10 فلا تتهمـونی بالسلـو فإنما * مـواعـیـد سلوانی وحقکم الحشر

فـذلی بکـم عز وفقری بکم غنى * وعـسری بکم یسر وکسری بکم جبر

تـرق بروق السحب لی مـن دیارکم * فیـنهل مـن دمعی لبارقها القطر

فعینای کالخنساء[1] تجری دموعها * وقـلبی شـدید فی محبتکم صخر

وقفـت عـلى الدار التی کنتم بها * فمغـناکم من بعـد معـناکم فقر

15وقد درست منها الدروس وطالما * بهـا درس العـلم الآلهی والذکر

وسـالت علیها من دموعی سحائب * إلـى أن تـروى البان بالدمع والسدر

 

فـراق فـراق الروح لی بعد بعدکم * ودار بـرسم الدار فی خاطری الفکر

وقد أقلعـت عـنها السحاب ولم یجد * ولا در من بعـد الحـسین لهـا درّ

إمـام الهدى سبط النبوة والد الأئمة * رب النـهـی مـولى لـه الأمـر

إمـام أبـوه المـرتضى علم الهدى * وصی رسول الله والصنو والصهر20

إمـام بکـته الإنس والجن والسما * ووحـش الفـلا والطیر والبر والبحر

لـه القبة البیضاء بالطف لم تزل[1] * تطـوف بهـا طـوعا مـلائکة غر

وفیـه رسـول الله قـال وقـوله * صحیـح صـریح لیس فی ذلکم نکر

: حبـی بثـلاث مـا أحـاط بمثلها * ولـی فـمن زید هناک ومن عمرو ؟

له تـربة فیـها الشـفاء وقـبـة * یجاب بها الداعی إذا مسه الضر 25

وذریـة ذریـة منـه تـسـعـة * أئمـة حـق لا ثـمان ولا عـشر

أیقتـل ظـمآنا حـسین بکـربـلا * وفـی کـل عضو من أنامله بحر ؟

ووالده الساقی على الحوض فی غد * وفـاطمة مـاء الفـرات لها مهر

فـوالهف نفسی للحـسین وما جنى * علیه غـداة الطف فی حربه الشمر

رماه بجیش کالظـلام قسیه الأهلة * والخرصان أنجـمـه الـزهر 30

لرایـاتهم نصـب وأسیـافهم جزم * وللنقـع رفـع والـرماح لها جر

تجـمع فیـها مـن طغـاة أمیـة * عـصابة غـدر لا یقـوم لها عذر

وأرسلهـا الطـاغی یزید لیملک ال * ـعـراق ومـا أغنته شام ولا مصر

وشـد لهـم أزرا سلیـل زیـادها * فحـل بـه مـن شد أزرهم الوزر

وأمـر فیهـم نجـل سعد لنحسه * فما طال فی الری اللعین له عمر 35

فلما التقى الجمعان فی أرض کربلا * تباعـد فعـل الخـیر واقترب الشر

فحـاطوا به فی عـشر شهر محـرم * وبیض المواضی فی الأکف لها شمر

فقـام الفـتى لمـا تشاجرت القنا * وصـال وقـد أودى بمهجـته الحر

وجـال بطـرف فـی المجال کأنه * دجـى اللیـل فی لألآء غرته الفجر

له أربـع للریح فیـهـن أربـع * لقـد زانـه کـرو ما شـأنه الفر

ففـرق جـمع القـوم حتى کأنهم * طیـور بغاث[1] شت شملهم الصقر

فأذکـرهم لیل الهریر فاجمع الکلاب * عـلى اللیـث الهزبر وقد هرّوا [2]

هنـاک فـدته الصالحون بأنفس * یضاعـف فی یوم الحساب لها الأجر

وحـادوا عـن الکفار طوعا لنصره * وجـاد له بالنفس من سعده الحر[3]

ومـدوا إلیـه ذبلا سمهریة[4] * لطـول حـیاة السبط فی مدهـا جزر

فغـادره فـی مارق الحرب مارق * بسهم لنحـر السبـط من وقعـه نحر

فمال عن الطرف الجواد أخو الندى * الجواد قتیلا حـوله یصهل المهر[5]

سنان سنان خـارق منه فی الحشا * وصارم شمر فی الورید له شمر[6]

تجـر عـلیه العـاصفات ذیولها * ومن نسج أیدی الصافنات له طمر[7]

فرجـت له السبع الطباق وزلزلت * رواسی جـبال الأرض والتطم البحر

فیا لک مقتـولا بکـته السما دما * فمغـبر وجـه الأرض بالدم محمر

ملابسه فی الحرب حمر مـن الدما * وهـن غداة الحشر من سندس خضر

ولهفـی لزین العابدین وقد سرى * أسیـرا عـلیـلا لا یفـک له أسر

وآل رسـول الله تسـبى نسائهم * ومـن حـولهن الستر یهتک والخدر

وآل رسـول الله تسـبى نسائهم * ومـن حـولهن الستر یهتک والخدر

سبایا بأکـوار المطـایا حواسرا * یلاحظهن العبد فی الناس والحر55

ورملة[1] فی ظل القصور مصونة * یناط عـلى أقـراطها الدر والتبر

فـویل یزیـد من عـذاب جهنم * إذا أقـبلـت فی الحشر فاطمة الطهر

ملابسهـا ثـوب من السم أسود * وآخـر قـان مـن دم السبط محمر

تـنادی وأبـصار الأنام شواخص * وفی کـل قلب من مهـابتها ذعر[2]

وتشکـو إلى الله العـلی وصوتها * عـلی ومـولانا علی لها ظهر 60

فلا ینـطق الطاغی یزید بما جنى * وأنـى له عذر ومن شأنه الغدر؟

فیؤخذ منه بالقصاص فیحرم النعیم * ویخـلى فـی الجـحیم له قصر

ویشـدو له الشادی فیطر به الغنا * ویسکب فی الکاس النضار له خمر

فذاک الغنا فی البعث تصحیفه العنا * وتصحیف ذاک الخمر فی قلبه الجمر

أیقـرع جهلا ثغـر سبط محمد * وصاحب ذاک الثغر یحمى به الثغر؟65

فـلیس لأخـذ الثـار إلا خلیفة * یکـون لکسر الدین من عدله جبر

تحـف بـه الأملاک من کل جانب * ویقـدمه الاقبال والعـز والـنصر

عـوامله فـی الدار عین شوارع * وحـاجبه عـیسى وناظره الخضر

تظـلله حـقا عـمامة جـده * إذا مـا مـلوک الصید ظللها الجبر

محـیط عـلى علم النبوة صدره * فطـوبى لعلم ضمه ذلک الصدر 70

هو ابن الإمام العسکری محمد التقی * النقـی الطـاهر العـلم الحبر

سلیـل علی الهادی ونجل محمد الجـ * ـواد ومن فی أرض طوس له قبر

علی الرضا وهو ابن موسى الذی قضى * ففاح على بغداد من نشره عطر

وصادق وعـد إنه نجـل صـادق * إمام بـه فی العـلم یفتخر الفخر

وبهجـة مـولانا الإمـام محمد * إمـام لعـلم الأنبیاء له بقر 75

سلالة زین العـابدین الـذی بکى * فـمن دمعـه یبس الأعاشیب مخضر

سلیل حسین الفاطمی وحیدر الوصی * فمـن طـهر نـمى ذلـک الطهر

له الحسن المسموم عم فحبذا الإمام * الـذی عـم الـورى جوده الغمر

سمـی رسـول الله وارث عـلمه * إمـام عـلى آبائـه نـزل الذکر

هـم النـور نـور الله جل جلاله * هـم التین والزیتون والشفع والوتر

مهابـط وحـی الله خـزان علمه * میـامین فـی أبـیاتهم نزل الذکر

وأسمـائهم مکتـوبة فـوق عرشه * ومکنـونة مـن قبل أن یخلق الذر

ولـولاهم لـم یخـلق الله آدمـا * ولا کـان زیـد فی الأنام ولا عمرو

ولا سطحت أرض ولا رفعـت سما * ولا طلعـت شمـس ولا أشرق البدر

ونـوح بـه فی الفلک لما دعا نجا * وغـیض بـه طوفانه وقضى الأمر

ولـولاهم نـار الخـلیل لما غدت * سـلاما وبـردا وانطفى ذلک الجمر

ولـولاهم یعـقوب ما زال حـزنه * ولا کـان عـن أیوب ینکشف الضر

ولان لداود الحـدید بسـرهـم * فقـدر فـی سـرد یحیر به الفکر

ولمـا سلیـمان البساط به سرى * أسیلـت لـه عـین یفیض له القطر

وسخـرت الـریح الرخاء بأمره * فغـدوتها شهـر وروحـتها شهر

وهم سر موسى والعصا عندما عصى * أوامره فرعـون والتقف السحر

ولولاهم مـا کـان عیسى بن مریم * لعـازر مـن طـی اللحود له نشر

سـرى سرهم فی الکائنات وفضلهم * وکـل نـبی فـیه مـن سرهم سر

عـلا بهـم قدری وفخری بهم غلا * ولـولاهم ما کان فی الناس لی ذکر

مصـابکم یـا آل طـه ! مصیبة * ورزء عـلى الاسلام أحـدثه الکفر

سأندبکـم یا عـدتی عـند شدتی * وأبکیکـم حـزنا إذا أقـبل العشر

عـرائس فکر الصالح بن عرندس * قـبولکم یـا آل طـه لهـا مهر

وکیـف یحـیط الواصفون بمدحکم * وفـی مدح آیات الکتاب لکم ذکر ؟

ومـولدکم بطحـاء مکـة والصفا * وزمـزم والبـیت المحرم والحجر

جعـلتکم یـوم المعـاد وسـیلتی * فطـوبى لمـن أمسى وأنتم له ذخر

سیـبلی الجـدیدان الجدید وحبکم * جـدید بقـلبی لیـس یخلقه الدهر

عـلیکم سـلام الله مـا لاح بارق * وحـلت عقود المزن وانتشر القطر

 

الغدیر علامه عبد الحسین امینی، جلد 7، صص 14-19 

http://lib.eshia.ir/15083/7/14

همینطور در کتاب:

دستور العمل تشرف، مطالبی درباره امکان و راز و رمز تشرف محضر مقدس حضرت بقیة الله الاعظم، امام مهدی موعود و موجود عجل الله تعالی فرجه الشریف، سید عباس موسوی مطلق، نشر عطش، 1391، صص 99-105.

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَىٰ مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَـٰکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿البقرة: ١٠٢﴾

 

یَمْشِی مَشْیَ الْمَرِحِ الْمُخْتَالِ وَ یَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وَ جَنَاحَیْهِ فَیُقَهْقِهُ ضَاحِکاً لِجَمَالِ سِرْبَالِه وَ أَصَابِیغِ وِشَاحِهِ فَإِذَا رَمَى بِبَصَرِهِ إِلَى قَوَائِمِهِ زَقَا مُعْوِلاً بِصَوْتٍ یَکَادُ یُبِینُ عَنِ اسْتِغَاثَتِهِ وَ یَشْهَدُ بِصَادِقِ تَوَجُّعِهِ لِأَنَّ قَوَائِمَهُ حُمْشٌ کَقَوَائِمِ الدِّیَکَةِ الْخِلاَسِیَّةِ وَ قَدْ نَجَمَتْ مِنْ ظُنْبُوبِ سَاقِهِ صِیصِیَةٌ خَفِیَّةٌ وَ لَهُ فِی مَوْضِعِ الْعُرْفِ قُنْزُعَةٌ خَضْرَاٰءٌ مُوَشَّاةٌ 

10 راه مى‌رود مانند خرامیدن دلشاد پر ناز، و با تأمّل و دقّت بدم و بالش مى‌نگرد، و از زیبایى پیراهن و رنگهاى (گوناگون) جامه‌اش قهقه مى‌خندد، و هنگامیکه به پاهایش چشم اندازد بانگ زده به آواز بلند گریه کرده نزدیک به آن که آشکارا فریاد رسى بطلبد، و براستى اندوه خویش (از زشتى پاهایش) گواهى دهد، زیرا پاهایش باریک (و زشت) است مانند پاهاى خروس خلاسى (که نه سفید است نه سیاه، بلکه خاکى رنگ مى‌باشد) و از سمت استخوان ساق آن خارى پنهان بر آمده است (مانند خار پاى خروس که چندان آشکار نیست) 

 

http://lib.eshia.ir/11479/3/536

 

 

بر حسب روایتی که سند آن نیز یحتمل بعضی اشکال کنند که خیلی هم روشن و صحیح چقدر باشد ولی بعضی دیگر آنرا صحیح هم می دانند، طاووسها همه خواستند به تشرف حضرت سلیمان علی نبینا علیهم السلام برسند و او را پیدا نمی کردند و در عالم خواب و بیداری برای خود سیلمانی فرض کردند و نزد او مشرف شدند. و در میان آیات الهی پاهای خود را طاووس نمی دانست چرا به این زشتی است و لذا هنگام تشرف پاهایش را هم نپوشاند با اینکه زشتی اش بر او هم آشکار بود. و اما در میان طاووسها از خجالتزدگیشان نزد یاران امام حسین علیه السلام قاتلین آن حضرت نیز پنهان شده بودند تا بلکه کسی آنها را ملامت نکند و قصد تشرف هم داشتند. و از آنجایی که خدا قاتلین امام حسین علیه السلام را نمی بخشد، اینها بصورت پاهای زشت طاووسها به خودشان جلوه کردند و لو اینکه حضرت سلیمان علیه السلام را نیز نمی یافتند، ولی هر سلیمانی را هم که برای خود متصور می شدند؛ باز با این همه فرصت مشرف شدن به نزد همان سلیمانی را نیز نمی یافتند چرا که پاهای زشتشان آنها را از رسیدن نزد امامشان خجالتزده و نهی می کرد. و لذا دنبال هر آیت الهی می دویدند که امام خود را بیابند و اما هر چه سعی می کردند وقتی به یاد پاهای زشتشان می افتادند آنها را نهایتاً از قصد خود پشیمان هم می کرد و  متوجه جنایات خود می شدند و تا روز قیامت در عذاب وجدانی سخت واقع می شدند و هستند و خواهند بود تا اینکه یاران امام حسین علیهم السلام با پرچم یالثارات الحسین انتقام سختی از آنها خواهند گرفت. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا ﴿الإسراء: ٤٥﴾

 

۴۸ وَ قَالَ علیه السلام عَیْبُکَ مَسْتُورٌ مَا أَسْعَدَکَ جَدُّکَ.

48 - امام علیه السّلام (در باره کسیکه دنیا باو رو آورد) فرموده است‌

(1) عیب تو (از دیده‌ها) پنهان است مادامى که نصیب و بهره‌ات ترا نیک‌بخت دارد (دنیا با تو همراه باشد. و از اینرو زشتیهاى پادشاهان و بزرگان اگر چه بسیار باشد گفته نمى‌شود تا نابود شوند یا دنیا از آنها رو برگرداند).

 

نهج البلاغه سید رضی، ترجمه فیض الاسلام، جلد 6، ص 1111

http://lib.eshia.ir/11479/6/1111

 

به مستوران مگو اسرار مستی

جدیث جان مگو با نقش دیوار

 

اینکه در نهایت بر سر جهان پهلوان پوریای ولی چه آمد و آیا بالاخره زمینش زدند یا خودش بود که زمین خورد از آن سوالهایی است که یحتمل خیلی بر ما روشن نباشد خصوصاً اگر این جهان پهلوان را فقط ما به عنوان یک قهرمان خیالی در پوریای ولی مجسم کرده باشیم و کاری نداشته باشیم که چطور یک عمری را پهلوانی کرده است و در نهایت چطور زیر فشارهایی که بر او آورده اند جان باخت؟! اما چنین مسئله ای در مورد الغدیر و مظلومیت حضرت علی ابن ابیطالب امیرالمومنین و خصوصاً امام حسن و امام حسین علیهم السلام مسلم است آنچنان که الگویی را ارائه می دهند که برای بشریت تابلوی نه فقط علم و حکمت و پهلوانی است و بلکه مظهر امامت است.

و اما این از خصوصیات اهل دنیا است کانه در خواب دارند سواری می دهند چرا که از پهلوانی و ریاضی فیزیک و علم و فلسفه و و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه شهادت در راه خدا، آنقدری از قضایا را درک می فرمایند کانه دو شطرنج باز هستند که دارند با هم بازی می کنند و آیا کدام ببرد و کدام ببازد و بلکه یحتمل هم هر دو رضایت بدهند که هر  دو برده اند و در یک سطح هستند آنقدر که با هم بازی کرده اند و برده اند و باخته اند! اینجا حتی برای اهل دنیا هم آیا اینقدر هم مطرح نیست که آیا آلبرت اینشتن هم مسلمان شد آنچنان که در نامه ای می فرمایند به آیت الله بروجردی نوشتند که اسلام آورده اند! و اما از آن طرف چطور است که شهادت افرادی همچون مسعود علیمحمدی و مجید شهریاری و دیگر شهیدان هسته ای و بلکه حتی شهید مطهری را داریم؟ این همان شهید مطهری است که در نکوهش خودکشی صادق هدایت می نویسد ولی خود چطور است که قربانی ترور کور افرادی متعصب می فرمایند که قرار می گیرد؟ مرحوم جلال آل احمد چطور شد که به رحمت خدا رفت؟ چطور است که واقعه ی هفت تیر و ترور شهید رجایی و حتی مقام معظم رهبری حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز واقع می شود؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

یک وقت هست که شما از بازی شطرنج و ریاضی فیزیک و بلکه جاسوسی بین دو یا چند نفر در سطوح قهرمانی هم دارید می فرمایید و یک وقت دیگر است که دارید از برجامی می فرمایید که بین 5+1 و ایران انجام شده است. خوب، این هم جنبه های مردمی و هم سیاسی و هم اخلاقی و هم روانشناسی و هم بلکه قهرمانی و پهلوانی و نظامی و ... دارد و هم جنبه هایی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی دارد و هم نمی توان گفت که آیات الهی نیز از میانش بیرون نخواهد آمد و بلکه آیات عظام نیز ناظر بر آن نیستند و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز بر آن نظارت ندارد.

و اما ما یک جنبه ی دنیوی آنرا برجسته کنیم که در مقاله ی ریاضی فیزیک هنریت الونگ نیز در نکاتی آنرا برجسته می فرمایند. این آن چیزی است که بنده ی حقیر می خواهم در کتاب چشمهایش بزرگ علوی که بنده وقتی کما بیش دانشجوی کارشناسی دانشگاه کالیفرنیا در برکلی بودم برایم خواهرزاده ام فرستاد، بدان نیز اشاره کنم. این در فیلم کمال الملک مرحوم علی حاتمی نیز آمده است که چطور کمال الملک چشمهایش را از دست داد! و اما این خیلی دیگر گفته نمی شود که چطور شد که پروین اعتصامی نیز حصبه گرفت و به رحمت خدا رفت؟ یا حالا چطور است که کرونا آنچنان حمله ور شده اس که روزانه کما بیش 200 نفر هم قربانیها می گیرد؟

الونگ می فرماید که نقطه ای بحرانی هست در جوش آمدن آب که بین حالت مایع و پاز آب در نوسان است که وقتی فشار 217.74 اتمسفر و دمای آب 374 درجه سانتیگراد از یک حدی گذشت، دیگر آن حالت مایع و گازی تبدیل می شود به یک حالت دیگری کانه نه گاز است و نه مایع و همین هم برای حالت جامد و مایع رخ می دهد و بلکه برای فرومغناطیسم هم همین نقطه ی بحرانی موجود است. از اینجا به بعد مسئله وارد یک حالت میدان همدیسی کوانتومی می فرماید که می شود. البته این دما و فشار دقیقاً هم مثل این نیست که نشسته اید دارید می نویسید و یا برق برود یا ریستارت شود یا همه چیز اتوماتیک پاک شود یا هزار بامبول دیگر به سرتان بیاید! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

مسئله اینجا بلکه این است که آیا طلبه و دانشجوی ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آیا خود امتحان کرده است که این نقطه ی بحرانی مایع-گاز همانی است که در مقاله آمده است؟ 217 اتمسفر و 374 درجه ی سانتیگراد است؟ آیا لازم نیست این را خودمان هم امتحان کنیم ببینیم واقعاً چقدر است؟ و این سوال چقدر هم اهمیت دارد که خودمان هم در صحت موضوع آیا سهیم نیستیم؟

مثل این است که بفرمایند که ما یک خلائی را داریم که در آن خلاء انرژی فلان ذره اینقدر است و وقتی در انرژیهای بالاتری واقع می شود چه اتفاقاتی ممکن است بیافتند. خوب، این را گفتنش یک چیز است و آزمایشاتش چیز های یدگری است. و اما اینکه حالا شما دارید روی ذرات است که کار می کنید یا روی ریسمانهایی است که در فضا-زمان مینکاوسکی و فضاهای دسیتر یا آنتی دسیتر بصورت ذراتی جلوه می کنند و اما یحتمل هم بصورت ریسمانهایی و بلکه ریسمانهایی هم در نظریات ام و اف ظاهر شوند اگر یک بعد کوچکی دیگر نیز بدانها بیافزایید که حالا از کجا آمده است و چطور می خواهند شوند؟ و آنگاه باتلاق و منظره های ریسمانیمان کجا است؟

اینها را نمی شود گفت که هر طلبه و دانشجوی ریاضی فیزیکی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در آزمایشات اش استفاده هم کرده است؟ و اما بالاخره آنجایی که می فرماید أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِّن مَّنِیٍّ یُمْنَىٰ ﴿القیامة: ٣٧﴾. می فرماید آیا از قطره آب ریخته ای نبوده است همین یحتمل طلبه و داننشجو؟ همین انسان کنودی که حتی خدا و پیغمبر و امام خود را هم نمی شناسد و حتی نمی خواهد هم که بشناسد و ادعاهای بالاتر از فرعونیت او گوش عالم را کر کرده است؟ یعنی آیا قبل از اینکه چنین آبی ریخته شود و آیا نطفه ای هم این میان در کار باشد و جفتگیری ای هم صورت گرفته باشد یا خیر، آیا او چیزی هم بوده است؟ یا همان آب ریخته هم به هدر رفته است و چیزی نشده است! این نکته را وقتی ما متوجه می شویم که باتلاق اش کجا است؟ و منظره اش یحتمل می تواند کجا باشد؟ که موجودی هم از این میان بوجود بیاید که بشود ممکن الوجودی که ایا چقدر واجب الوجود خود را نیز می شناسد و تشخیص می دهد؟ که حساب کنید از میان چه سرگین و کثافات و نجاساتی و خونی است که آیا شیر گاو و گوسفند و حیوان و انسان هم می تواند بالاخره جاری شود یا خیر؟ اینجا باتلاق و منظره ای ریسمانی که اتفاق می افتد از این نوع نیست که انسان هم همان حیوان ناطق است یا همان است؟ مسئله اینجا این است که به کدام ریسمان است که اینجا بشر می خواهد متوصل هم شود؟ آیا آن ریسمان الهی را هم می تواند مشاهده کند و ببیند و بدان وصل شود و مانند حیوانی که دارند از او سواری می گیرند و حتی خواب زده دارد هم خیلی خوب سواریها که نمی دهد؟! و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

۱. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّـهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿آل عمران: ١٠٣﴾

۲. إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّـهِ وَأَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّـهِ فَأُولَـٰئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَسَوْفَ یُؤْتِ اللَّـهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿النساء: ١٤٦﴾

۳. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَیَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا ﴿النساء: ١٧٥﴾

۴. وَجَاهِدُوا فِی اللَّـهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَـٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّـهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ ﴿الحج: ٧٨﴾

 

اعتصام بالله یک مسئله است آنجایی که حیوان ناطق و انسان را در روز قیامت از هم جدا می کند و اما اینکه بفرماید آنقدر از کافران سر بزنید تا سر جایشان بنشینند هم همان است؟ فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّـهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿محمد: ٤﴾. یعنی همین را ما در پهلوانیهای حضرت علی بن ابیطالب امام علی امیرالمومنین علیه السلام داریم که چطور شمشیر می زد و دشمن را از پا در می آورد و همین را نیز بعد از حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در نهایت در صحرای کربلا داریم که چه رشادتها کردند یاران امام حسین علیه السلام و همین را نیز در مورد ائمه ی اطهار داریم تا می رسیم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف. و اما حالا شما ببینید که بشر کارش به کجا کشیده است در جنگهای بیرحمانه ای که مظهر ضعیف کشی است با انواع سلاحهای کشتار جمعی از شیمیایی گرفته تا انواع بمبهای سنتیتر مرسومتر تا بمبهای هسته ای. و چرا؟ برای اینکه یا اسلام نیاورند یا بلکه حتی خود مسلمانان را زیر سلطه ی خود آورده و بدست فرعونها و دیکتاتورهای زیر سلطه ی خود بسپارند.

مسئله اینجا آسان است که طرح شود که دانشمندان همچون برج عاج نشینانی هستند که خود را از جامعه شان ایزوله کرده اند و به فکر مردم و اجتماعاتشان هم نیستند تا اینکه مردم نیز خود باید به فکر آیند که باید بر علیه دشمنانشان چه کنند و حتی وضعیت اقتصادی خود را چطور بهبود بخشند و بلکه جلوی غارات مال و جان خود و برادران و خواهران ایمانی خود را بگیرند؟ مسئله این نیست که دانشمند و بلکه نویسنده برج عاج نشینی بیش نیست و بلکه این است که دانشمند آنقدر مشغول کار و تحقیقات خود است که دیگر فرصتی ندارد که در جامعه حتی خود را چنذان هم نشان دهد. و اما یحتمل هم دیده شود که کتاب جبر سرژ لنگ مدام دارد آنوقتی که آن مرحوم در حیات بود کلفت و کلفتتر هم می شود و بلکه به عنوان تمرین برای جبرهای همولوژیک رجوع می دهد به کتابی در این باب و می فرماید همه ی قضایای آنرا خودتان حل کنید! خوب، بد است؟ تمرین کنید دیگر! طلبه و دانشجو تا از این کارها نکند که نمی تواند کاری را درست از پیش ببرد و تجربه کسب کند و خبره و نخبه و دانشمند شود؟ شوخی که نداریم! آیات خدا را هم آنوقت اگر حتی آیت الله هم که شود نخواهد درک کرد که بالاخره آیت اللهی کدام است و کاردینالیته کدام و تسلسلهایی که در علت و معلولهای طبیعی داریم برای رسیدن به اثبات خدا و بلکه آیت اللهی غیر قابل دسترسی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت! و آنگاه یحتمل هم بفرماید که اصلا عضو یونیورسالی در قاطیغوریاس و نظریه های قاطیغوریاسی هم نداریم. التفات می فرمایید؟ این یک چیز است که ما معادلات لاگرانژی مدل استاندارد ذرات فیزیک را بنویسیم و هر قسمتی را بخواهیم جداگانه یا همه را با هم و با گرانش حل کنیم و ابرتقارنهایی را هم در نظر بگیریم یا بلکه بر حسب هندسه ی ناجابجایی هم حلش کنیم. و اما این چیز دیگری است که وارد آزمایشگاهی شویم که میخواهد از این طرق و بلکه طرقی دیگر ثابت هابل را چطور نجومی و کیهانی نیز بدست آورد و بلکه یو وی و آی آر را در زمین و آسمانها و بلکه دامنه های واگرا را هم همه و همه را بازبهنجارش کند و تحویل داده های ابررایانه های کوانتومی داده و مسائل را حل کرده و تحویل ما دهد و همه را هم راضی کند که برجام که هیچی و بلکه ابر برجام هم حل شده است. اینجا مشارکتی مردمی را می طلبد که چطور خودشان هم وارد معادلات می شوند و مسائل نیز چطور حل می گردند. و اما خوب، بمبها و از جمله بمبهای هسته ای را نیز هنوز داریم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

۴۰ وَ قَالَ علیه السلام لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِی عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا جَعَلَ اللَّهُ مَا کَانَ مِنْ شَکْوَاکَ حَطّاً لِسَیِّئَاتِکَ فَإِنَّ الْمَرَضَ لاَ أَجْرَ فِیهِ وَ لَکِنَّهُ یَحُطُ السَّیِّئَاتِ وَ یَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِی الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَیْدِی وَ الْأَقْدَامِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّیَّةِ وَ السَّرِیرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ.

و أقول صدق علیه السلام إن المرض لا أجر فیه لأنه من قبیل ما یستحق علیه العوض لأن العوض یستحق على ما کان فی مقابلة فعل الله تعالى بالعبد من الآلام و الأمراض و ما یجری مجرى ذلک و الأجر و الثواب یستحقان على ما کان فی مقابلة فعل العبد فبینهما فرق قد بینه علیه السلام کما یقتضیه علمه الثاقب و رأیه الصائب

40 - امام علیه السّلام به یکى از اصحابش هنگامیکه او بیمار شده بود (در باره اینکه بیمارى سبب آمرزش گناهان میشود) فرموده است‌

(1) خداوند بیمارى ترا (سبب) برطرف شدن گناهانت قرار داده، پس بیمارى را پاداشى نیست، بلکه (چون شخص را شکسته و ناتوان مى‌نماید و انسان در چنین حالتى بسوى پروردگارش توبه و بازگشت کرده از معصیت و نافرمانیش پشیمان و بترک آن تصمیم مى‌گیرد سبب شده که) گناهان را از بین مى‌برد، و آنها را مانند ریختن برگها (از درخت) مى‌ریزد، و مزد و پاداش در گفتار به زبان و کردار به دستها و پاها است (و بیمارى نه از گفتار و نه از کردار است) 2- و خداوند سبحان بسبب پاکى نیّت و شایستگى باطن هر که را از بندگانش بخواهد ببهشت داخل مى‌گرداند (پس اگر کسى در بیمارى شکیبا و داراى باطن نیکو و دل پاک باشد ممکن است خداوند بدون عمل دست و پا او را بیامرزد.

سیّد رضىّ «علیه الرّحمة» فرماید:) مى‌گویم: امام علیه السّلام راست فرموده که بیمارى را پاداشى نیست، زیرا بیمارى از قبیل چیزیست که سزاوار عوض میشود چون عوض در برابر فعل خداى تعالى از دردها و بیماریها و مانند آن به بنده است، و مزد و پاداش در برابر فعل بنده مى‌باشد، پس بین عوض و پاداش امتیازى است که امام علیه السّلام بمقتضى علم نافذ و رأى رساى خود بیان فرموده است.

 

بنده ی حقیر یادم رفت که ربط قضایا را به کروناویروس کوید-19 نیز عرض کنم آنجایی که آنفولانزایی به اپیدمی کرونایی تبدیل می شود. التفات بفرمایید که در بین این باتلاق و منظره ی ریسمانی موجودی که ما داریم، قرار بر این است که کسی در باتلاقش نماند و گیر نکند آنچنان که آن آبی که در بین بینی و دماغ و گوش و حلق و بلکه چشم نیز در نوسانات است آنچنان گرم نشود و بلکه فشارش هم آنچنان بالا نرود که تبدیل شود به یک جامد-مایع-گازی که از نقطه ی بحرانی آن گذشته است و دیگر نه مایع است و نه گاز و نه جامد و تبدیل شده است به یک آنفلوآنزایی که حالا اپیدمی هم شده است و بلکه جهانی و حالا با عرض معذرت خر بیار و باقلا بار بزن که ماسک بزن و دست ات را بشوی و ضد افونی کن و فاصله های اجتماعی را هم حفظ کن و .... و حالا با همه ی این احوال و واجبیها و نوره ها و ... یحتمل بواسیرت هم از قَبَل استعمال بیش از حد الفین و چه و چه ... بحرانی شده و آنهم خونریزی کند حتی اگر خون دماغ هم نشده ای! خوب، اینجا یعنی دیگر آسپیرنت را یحتمل دیگر قطع کن و خیلی در خیابانها جولان نده و در اجتماعات هم خیلی ظاهر نشو و بلکه سعی کن استراحت کنی و بلکه یحتمل باید بالاخره بواسیرت را هم عمل کنی چرا که پولیپها از اینوری زده اند اوت کرده اند و باتلاقی شده اند حتی اگر پولیپ دماغت هم خیلی اوت نکرده است! و ملین هم میل بفرمایید حتی اگر قضایای لاکس-میلگرام و لاکس-فیلیپس را هم خیلی خوب نمی فهمید و .... البته اگر هم خواستید عمل جراحی داشته باشید چه دماغ و چه مقعد و امثالهم، مواظب باشید خیلی ادعای اربابی و فرعونیت نکنید که یک وقت دیدید گیر همان پزشک خود فرعون هم افتاده اید که از نیمه ی راه بعد از داروی بیهوشی برتان بگردانند که مگر تو مطالعه هم می خواهی کنی و مثلاً روزنامه خیلی می خوانی که حالا می خواهی چشمت و حالا نه دماغ و نه مقعدت را هم عمل کنی؟ پول زیادی داری؟ یه سفر هم برو سان فرانسیسکو آنجا بده برایت لیزری عمل کنند؛ یحتمل برایت خیلی هم بهتر باشد و هم فال است و هم تماشا و هم زیارت است و هم سیاحت و کور شود هر آنکس که تواند دید. بنده ی حقیر واقعاً نظرم این است که نباید هم این حرفها را زد. شما ببینید ما چه روح الله قربانی ها داشته ایم که رفته اند بدون هیچ توقعی هم مدافع حرم شده اند و از ناموس اسلام چه دفاعها کرده اند و چه شهادتها داده اند؟! و تو کجا و این حرفها کجا؟ بیخود هم نیست که اینقدر زبانت دراز است! بنشینم زوی برن و هنریت الونگ ام را بخوانم؛ بالاخره یک جورهایی می شود دیگر در این دارالمجنانین! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا ﴿الإسراء: ٤٥﴾

 

۴۸ وَ قَالَ علیه السلام عَیْبُکَ مَسْتُورٌ مَا أَسْعَدَکَ جَدُّکَ.

48 - امام علیه السّلام (در باره کسیکه دنیا باو رو آورد) فرموده است‌

(1) عیب تو (از دیده‌ها) پنهان است مادامى که نصیب و بهره‌ات ترا نیک‌بخت دارد (دنیا با تو همراه باشد. و از اینرو زشتیهاى پادشاهان و بزرگان اگر چه بسیار باشد گفته نمى‌شود تا نابود شوند یا دنیا از آنها رو برگرداند).

 

نهج البلاغه سید رضی، ترجمه فیض الاسلام، جلد 6، ص 1111

http://lib.eshia.ir/11479/6/1111

 

به مستوران مگو اسرار مستی

جدیث جان مگو با نقش دیوار

 

اینکه در نهایت بر سر جهان پهلوان پوریای ولی چه آمد و آیا بالاخره زمینش زدند یا خودش بود که زمین خورد از آن سوالهایی است که یحتمل خیلی بر ما روشن نباشد خصوصاً اگر این جهان پهلوان را فقط ما به عنوان یک قهرمان خیالی در پوریای ولی مجسم کرده باشیم و کاری نداشته باشیم که چطور یک عمری را پهلوانی کرده است و در نهایت چطور زیر فشارهایی که بر او آورده اند جان باخت؟! اما چنین مسئله ای در مورد الغدیر و مظلومیت حضرت علی ابن ابیطالب امیرالمومنین و خصوصاً امام حسن و امام حسین علیهم السلام مسلم است آنچنان که الگویی را ارائه می دهند که برای بشریت تابلوی نه فقط علم و حکمت و پهلوانی است و بلکه مظهر امامت است.

و اما این از خصوصیات اهل دنیا است کانه در خواب دارند سواری می دهند چرا که از پهلوانی و ریاضی فیزیک و علم و فلسفه و و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه شهادت در راه خدا، آنقدری از قضایا را درک می فرمایند کانه دو شطرنج باز هستند که دارند با هم بازی می کنند و آیا کدام ببرد و کدام ببازد و بلکه یحتمل هم هر دو رضایت بدهند که هر  دو برده اند و در یک سطح هستند آنقدر که با هم بازی کرده اند و برده اند و باخته اند! اینجا حتی برای اهل دنیا هم آیا اینقدر هم مطرح نیست که آیا آلبرت اینشتن هم مسلمان شد آنچنان که در نامه ای می فرمایند به آیت الله بروجردی نوشتند که اسلام آورده اند! و اما از آن طرف چطور است که شهادت افرادی همچون مسعود علیمحمدی و مجید شهریاری و دیگر شهیدان هسته ای و بلکه حتی شهید مطهری را داریم؟ این همان شهید مطهری است که در نکوهش خودکشی صادق هدایت می نویسد ولی خود چطور است که قربانی ترور کور افرادی متعصب می فرمایند که قرار می گیرد؟ مرحوم جلال آل احمد چطور شد که به رحمت خدا رفت؟ چطور است که واقعه ی هفت تیر و ترور شهید رجایی و حتی مقام معظم رهبری حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز واقع می شود؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

یک وقت هست که شما از بازی شطرنج و ریاضی فیزیک و بلکه جاسوسی بین دو یا چند نفر در سطوح قهرمانی هم دارید می فرمایید و یک وقت دیگر است که دارید از برجامی می فرمایید که بین 5+1 و ایران انجام شده است. خوب، این هم جنبه های مردمی و هم سیاسی و هم اخلاقی و هم روانشناسی و هم بلکه قهرمانی و پهلوانی و نظامی و ... دارد و هم جنبه هایی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی دارد و هم نمی توان گفت که آیات الهی نیز از میانش بیرون نخواهد آمد و بلکه آیات عظام نیز ناظر بر آن نیستند و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز بر آن نظارت ندارد.

و اما ما یک جنبه ی دنیوی آنرا برجسته کنیم که در مقاله ی ریاضی فیزیک هنریت الونگ نیز در نکاتی آنرا برجسته می فرمایند. این آن چیزی است که بنده ی حقیر می خواهم در کتاب چشمهایش بزرگ علوی که بنده وقتی کما بیش دانشجوی کارشناسی دانشگاه کالیفرنیا در برکلی بودم برایم خواهرزاده ام فرستاد، بدان نیز اشاره کنم. این در فیلم کمال الملک مرحوم علی حاتمی نیز آمده است که چطور کمال الملک چشمهایش را از دست داد! و اما این خیلی دیگر گفته نمی شود که چطور شد که پروین اعتصامی نیز حصبه گرفت و به رحمت خدا رفت؟ یا حالا چطور است که کرونا آنچنان حمله ور شده اس که روزانه کما بیش 200 نفر هم قربانیها می گیرد؟

الونگ می فرماید که نقطه ای بحرانی هست در جوش آمدن آب که بین حالت مایع و پاز آب در نوسان است که وقتی فشار 217.74 اتمسفر و دمای آب 374 درجه سانتیگراد از یک حدی گذشت، دیگر آن حالت مایع و گازی تبدیل می شود به یک حالت دیگری کانه نه گاز است و نه مایع و همین هم برای حالت جامد و مایع رخ می دهد و بلکه برای فرومغناطیسم هم همین نقطه ی بحرانی موجود است. از اینجا به بعد مسئله وارد یک حالت میدان همدیسی کوانتومی می فرماید که می شود. البته این دما و فشار دقیقاً هم مثل این نیست که نشسته اید دارید می نویسید و یا برق برود یا ریستارت شود یا همه چیز اتوماتیک پاک شود یا هزار بامبول دیگر به سرتان بیاید! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

مسئله اینجا بلکه این است که آیا طلبه و دانشجوی ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آیا خود امتحان کرده است که این نقطه ی بحرانی مایع-گاز همانی است که در مقاله آمده است؟ 217 اتمسفر و 374 درجه ی سانتیگراد است؟ آیا لازم نیست این را خودمان هم امتحان کنیم ببینیم واقعاً چقدر است؟ و این سوال چقدر هم اهمیت دارد که خودمان هم در صحت موضوع آیا سهیم نیستیم؟

مثل این است که بفرمایند که ما یک خلائی را داریم که در آن خلاء انرژی فلان ذره اینقدر است و وقتی در انرژیهای بالاتری واقع می شود چه اتفاقاتی ممکن است بیافتند. خوب، این را گفتنش یک چیز است و آزمایشاتش چیز های یدگری است. و اما اینکه حالا شما دارید روی ذرات است که کار می کنید یا روی ریسمانهایی است که در فضا-زمان مینکاوسکی و فضاهای دسیتر یا آنتی دسیتر بصورت ذراتی جلوه می کنند و اما یحتمل هم بصورت ریسمانهایی و بلکه ریسمانهایی هم در نظریات ام و اف ظاهر شوند اگر یک بعد کوچکی دیگر نیز بدانها بیافزایید که حالا از کجا آمده است و چطور می خواهند شوند؟ و آنگاه باتلاق و منظره های ریسمانیمان کجا است؟

اینها را نمی شود گفت که هر طلبه و دانشجوی ریاضی فیزیکی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در آزمایشات اش استفاده هم کرده است؟ و اما بالاخره آنجایی که می فرماید أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِّن مَّنِیٍّ یُمْنَىٰ ﴿القیامة: ٣٧﴾. می فرماید آیا از قطره آب ریخته ای نبوده است همین یحتمل طلبه و داننشجو؟ همین انسان کنودی که حتی خدا و پیغمبر و امام خود را هم نمی شناسد و حتی نمی خواهد هم که بشناسد و ادعاهای بالاتر از فرعونیت او گوش عالم را کر کرده است؟ یعنی آیا قبل از اینکه چنین آبی ریخته شود و آیا نطفه ای هم این میان در کار باشد و جفتگیری ای هم صورت گرفته باشد یا خیر، آیا او چیزی هم بوده است؟ یا همان آب ریخته هم به هدر رفته است و چیزی نشده است! این نکته را وقتی ما متوجه می شویم که باتلاق اش کجا است؟ و منظره اش یحتمل می تواند کجا باشد؟ که موجودی هم از این میان بوجود بیاید که بشود ممکن الوجودی که ایا چقدر واجب الوجود خود را نیز می شناسد و تشخیص می دهد؟ که حساب کنید از میان چه سرگین و کثافات و نجاساتی و خونی است که آیا شیر گاو و گوسفند و حیوان و انسان هم می تواند بالاخره جاری شود یا خیر؟ اینجا باتلاق و منظره ای ریسمانی که اتفاق می افتد از این نوع نیست که انسان هم همان حیوان ناطق است یا همان است؟ مسئله اینجا این است که به کدام ریسمان است که اینجا بشر می خواهد متوصل هم شود؟ آیا آن ریسمان الهی را هم می تواند مشاهده کند و ببیند و بدان وصل شود و مانند حیوانی که دارند از او سواری می گیرند و حتی خواب زده دارد هم خیلی خوب سواریها که نمی دهد؟! و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

۱. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّـهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿آل عمران: ١٠٣﴾

۲. إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّـهِ وَأَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّـهِ فَأُولَـٰئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَسَوْفَ یُؤْتِ اللَّـهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿النساء: ١٤٦﴾

۳. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَیَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا ﴿النساء: ١٧٥﴾

۴. وَجَاهِدُوا فِی اللَّـهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَـٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّـهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ ﴿الحج: ٧٨﴾

 

اعتصام بالله یک مسئله است آنجایی که حیوان ناطق و انسان را در روز قیامت از هم جدا می کند و اما اینکه بفرماید آنقدر از کافران سر بزنید تا سر جایشان بنشینند هم همان است؟ فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّـهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿محمد: ٤﴾. یعنی همین را ما در پهلوانیهای حضرت علی بن ابیطالب امام علی امیرالمومنین علیه السلام داریم که چطور شمشیر می زد و دشمن را از پا در می آورد و همین را نیز بعد از حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در نهایت در صحرای کربلا داریم که چه رشادتها کردند یاران امام حسین علیه السلام و همین را نیز در مورد ائمه ی اطهار داریم تا می رسیم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف. و اما حالا شما ببینید که بشر کارش به کجا کشیده است در جنگهای بیرحمانه ای که مظهر ضعیف کشی است با انواع سلاحهای کشتار جمعی از شیمیایی گرفته تا انواع بمبهای سنتیتر مرسومتر تا بمبهای هسته ای. و چرا؟ برای اینکه یا اسلام نیاورند یا بلکه حتی خود مسلمانان را زیر سلطه ی خود آورده و بدست فرعونها و دیکتاتورهای زیر سلطه ی خود بسپارند.

مسئله اینجا آسان است که طرح شود که دانشمندان همچون برج عاج نشینانی هستند که خود را از جامعه شان ایزوله کرده اند و به فکر مردم و اجتماعاتشان هم نیستند تا اینکه مردم نیز خود باید به فکر آیند که باید بر علیه دشمنانشان چه کنند و حتی وضعیت اقتصادی خود را چطور بهبود بخشند و بلکه جلوی غارات مال و جان خود و برادران و خواهران ایمانی خود را بگیرند؟ مسئله این نیست که دانشمند و بلکه نویسنده برج عاج نشینی بیش نیست و بلکه این است که دانشمند آنقدر مشغول کار و تحقیقات خود است که دیگر فرصتی ندارد که در جامعه حتی خود را چنذان هم نشان دهد. و اما یحتمل هم دیده شود که کتاب جبر سرژ لنگ مدام دارد آنوقتی که آن مرحوم در حیات بود کلفت و کلفتتر هم می شود و بلکه به عنوان تمرین برای جبرهای همولوژیک رجوع می دهد به کتابی در این باب و می فرماید همه ی قضایای آنرا خودتان حل کنید! خوب، بد است؟ تمرین کنید دیگر! طلبه و دانشجو تا از این کارها نکند که نمی تواند کاری را درست از پیش ببرد و تجربه کسب کند و خبره و نخبه و دانشمند شود؟ شوخی که نداریم! آیات خدا را هم آنوقت اگر حتی آیت الله هم که شود نخواهد درک کرد که بالاخره آیت اللهی کدام است و کاردینالیته کدام و تسلسلهایی که در علت و معلولهای طبیعی داریم برای رسیدن به اثبات خدا و بلکه آیت اللهی غیر قابل دسترسی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت! و آنگاه یحتمل هم بفرماید که اصلا عضو یونیورسالی در قاطیغوریاس و نظریه های قاطیغوریاسی هم نداریم. التفات می فرمایید؟ این یک چیز است که ما معادلات لاگرانژی مدل استاندارد ذرات فیزیک را بنویسیم و هر قسمتی را بخواهیم جداگانه یا همه را با هم و با گرانش حل کنیم و ابرتقارنهایی را هم در نظر بگیریم یا بلکه بر حسب هندسه ی ناجابجایی هم حلش کنیم. و اما این چیز دیگری است که وارد آزمایشگاهی شویم که میخواهد از این طرق و بلکه طرقی دیگر ثابت هابل را چطور نجومی و کیهانی نیز بدست آورد و بلکه یو وی و آی آر را در زمین و آسمانها و بلکه دامنه های واگرا را هم همه و همه را بازبهنجارش کند و تحویل داده های ابررایانه های کوانتومی داده و مسائل را حل کرده و تحویل ما دهد و همه را هم راضی کند که برجام که هیچی و بلکه ابر برجام هم حل شده است. اینجا مشارکتی مردمی را می طلبد که چطور خودشان هم وارد معادلات می شوند و مسائل نیز چطور حل می گردند. و اما خوب، بمبها و از جمله بمبهای هسته ای را نیز هنوز داریم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا ﴿الإسراء: ٤٥﴾

 

۴۸ وَ قَالَ علیه السلام عَیْبُکَ مَسْتُورٌ مَا أَسْعَدَکَ جَدُّکَ.

48 - امام علیه السّلام (در باره کسیکه دنیا باو رو آورد) فرموده است‌

(1) عیب تو (از دیده‌ها) پنهان است مادامى که نصیب و بهره‌ات ترا نیک‌بخت دارد (دنیا با تو همراه باشد. و از اینرو زشتیهاى پادشاهان و بزرگان اگر چه بسیار باشد گفته نمى‌شود تا نابود شوند یا دنیا از آنها رو برگرداند).

 

نهج البلاغه سید رضی، ترجمه فیض الاسلام، جلد 6، ص 1111

http://lib.eshia.ir/11479/6/1111

 

به مستوران مگو اسرار مستی

جدیث جان مگو با نقش دیوار

 

اینکه در نهایت بر سر جهان پهلوان پوریای ولی چه آمد و آیا بالاخره زمینش زدند یا خودش بود که زمین خورد از آن سوالهایی است که یحتمل خیلی بر ما روشن نباشد خصوصاً اگر این جهان پهلوان را فقط ما به عنوان یک قهرمان خیالی در پوریای ولی مجسم کرده باشیم و کاری نداشته باشیم که چطور یک عمری را پهلوانی کرده است و در نهایت چطور زیر فشارهایی که بر او آورده اند جان باخت؟! اما چنین مسئله ای در مورد الغدیر و مظلومیت حضرت علی ابن ابیطالب امیرالمومنین و خصوصاً امام حسن و امام حسین علیهم السلام مسلم است آنچنان که الگویی را ارائه می دهند که برای بشریت تابلوی نه فقط علم و حکمت و پهلوانی است و بلکه مظهر امامت است.

و اما این از خصوصیات اهل دنیا است کانه در خواب دارند سواری می دهند چرا که از پهلوانی و ریاضی فیزیک و علم و فلسفه و و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه شهادت در راه خدا، آنقدری از قضایا را درک می فرمایند کانه دو شطرنج باز هستند که دارند با هم بازی می کنند و آیا کدام ببرد و کدام ببازد و بلکه یحتمل هم هر دو رضایت بدهند که هر  دو برده اند و در یک سطح هستند آنقدر که با هم بازی کرده اند و برده اند و باخته اند! اینجا حتی برای اهل دنیا هم آیا اینقدر هم مطرح نیست که آیا آلبرت اینشتن هم مسلمان شد آنچنان که در نامه ای می فرمایند به آیت الله بروجردی نوشتند که اسلام آورده اند! و اما از آن طرف چطور است که شهادت افرادی همچون مسعود علیمحمدی و مجید شهریاری و دیگر شهیدان هسته ای و بلکه حتی شهید مطهری را داریم؟ این همان شهید مطهری است که در نکوهش خودکشی صادق هدایت می نویسد ولی خود چطور است که قربانی ترور کور افرادی متعصب می فرمایند که قرار می گیرد؟ مرحوم جلال آل احمد چطور شد که به رحمت خدا رفت؟ چطور است که واقعه ی هفت تیر و ترور شهید رجایی و حتی مقام معظم رهبری حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز واقع می شود؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

یک وقت هست که شما از بازی شطرنج و ریاضی فیزیک و بلکه جاسوسی بین دو یا چند نفر در سطوح قهرمانی هم دارید می فرمایید و یک وقت دیگر است که دارید از برجامی می فرمایید که بین 5+1 و ایران انجام شده است. خوب، این هم جنبه های مردمی و هم سیاسی و هم اخلاقی و هم روانشناسی و هم بلکه قهرمانی و پهلوانی و نظامی و ... دارد و هم جنبه هایی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی دارد و هم نمی توان گفت که آیات الهی نیز از میانش بیرون نخواهد آمد و بلکه آیات عظام نیز ناظر بر آن نیستند و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز بر آن نظارت ندارد.

و اما ما یک جنبه ی دنیوی آنرا برجسته کنیم که در مقاله ی ریاضی فیزیک هنریت الونگ نیز در نکاتی آنرا برجسته می فرمایند. این آن چیزی است که بنده ی حقیر می خواهم در کتاب چشمهایش بزرگ علوی که بنده وقتی کما بیش دانشجوی کارشناسی دانشگاه کالیفرنیا در برکلی بودم برایم خواهرزاده ام فرستاد، بدان نیز اشاره کنم. این در فیلم کمال الملک مرحوم علی حاتمی نیز آمده است که چطور کمال الملک چشمهایش را از دست داد! و اما این خیلی دیگر گفته نمی شود که چطور شد که پروین اعتصامی نیز حصبه گرفت و به رحمت خدا رفت؟ یا حالا چطور است که کرونا آنچنان حمله ور شده اس که روزانه کما بیش 200 نفر هم قربانیها می گیرد؟

الونگ می فرماید که نقطه ای بحرانی هست در جوش آمدن آب که بین حالت مایع و پاز آب در نوسان است که وقتی فشار 217.74 اتمسفر و دمای آب 374 درجه سانتیگراد از یک حدی گذشت، دیگر آن حالت مایع و گازی تبدیل می شود به یک حالت دیگری کانه نه گاز است و نه مایع و همین هم برای حالت جامد و مایع رخ می دهد و بلکه برای فرومغناطیسم هم همین نقطه ی بحرانی موجود است. از اینجا به بعد مسئله وارد یک حالت میدان همدیسی کوانتومی می فرماید که می شود. البته این دما و فشار دقیقاً هم مثل این نیست که نشسته اید دارید می نویسید و یا برق برود یا ریستارت شود یا همه چیز اتوماتیک پاک شود یا هزار بامبول دیگر به سرتان بیاید! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

مسئله اینجا بلکه این است که آیا طلبه و دانشجوی ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آیا خود امتحان کرده است که این نقطه ی بحرانی مایع-گاز همانی است که در مقاله آمده است؟ 217 اتمسفر و 374 درجه ی سانتیگراد است؟ آیا لازم نیست این را خودمان هم امتحان کنیم ببینیم واقعاً چقدر است؟ و این سوال چقدر هم اهمیت دارد که خودمان هم در صحت موضوع آیا سهیم نیستیم؟

مثل این است که بفرمایند که ما یک خلائی را داریم که در آن خلاء انرژی فلان ذره اینقدر است و وقتی در انرژیهای بالاتری واقع می شود چه اتفاقاتی ممکن است بیافتند. خوب، این را گفتنش یک چیز است و آزمایشاتش چیز های یدگری است. و اما اینکه حالا شما دارید روی ذرات است که کار می کنید یا روی ریسمانهایی است که در فضا-زمان مینکاوسکی و فضاهای دسیتر یا آنتی دسیتر بصورت ذراتی جلوه می کنند و اما یحتمل هم بصورت ریسمانهایی و بلکه ریسمانهایی هم در نظریات ام و اف ظاهر شوند اگر یک بعد کوچکی دیگر نیز بدانها بیافزایید که حالا از کجا آمده است و چطور می خواهند شوند؟ و آنگاه باتلاق و منظره های ریسمانیمان کجا است؟

اینها را نمی شود گفت که هر طلبه و دانشجوی ریاضی فیزیکی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در آزمایشات اش استفاده هم کرده است؟ و اما بالاخره آنجایی که می فرماید أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِّن مَّنِیٍّ یُمْنَىٰ ﴿القیامة: ٣٧﴾. می فرماید آیا از قطره آب ریخته ای نبوده است همین یحتمل طلبه و داننشجو؟ همین انسان کنودی که حتی خدا و پیغمبر و امام خود را هم نمی شناسد و حتی نمی خواهد هم که بشناسد و ادعاهای بالاتر از فرعونیت او گوش عالم را کر کرده است؟ یعنی آیا قبل از اینکه چنین آبی ریخته شود و آیا نطفه ای هم این میان در کار باشد و جفتگیری ای هم صورت گرفته باشد یا خیر، آیا او چیزی هم بوده است؟ یا همان آب ریخته هم به هدر رفته است و چیزی نشده است! این نکته را وقتی ما متوجه می شویم که باتلاق اش کجا است؟ و منظره اش یحتمل می تواند کجا باشد؟ که موجودی هم از این میان بوجود بیاید که بشود ممکن الوجودی که ایا چقدر واجب الوجود خود را نیز می شناسد و تشخیص می دهد؟ که حساب کنید از میان چه سرگین و کثافات و نجاساتی و خونی است که آیا شیر گاو و گوسفند و حیوان و انسان هم می تواند بالاخره جاری شود یا خیر؟ اینجا باتلاق و منظره ای ریسمانی که اتفاق می افتد از این نوع نیست که انسان هم همان حیوان ناطق است یا همان است؟ مسئله اینجا این است که به کدام ریسمان است که اینجا بشر می خواهد متوصل هم شود؟ آیا آن ریسمان الهی را هم می تواند مشاهده کند و ببیند و بدان وصل شود و مانند حیوانی که دارند از او سواری می گیرند و حتی خواب زده دارد هم خیلی خوب سواریها که نمی دهد؟! و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

 

 

۱. وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا ﴿الإسراء: ٤٥﴾

 

۴۸ وَ قَالَ علیه السلام عَیْبُکَ مَسْتُورٌ مَا أَسْعَدَکَ جَدُّکَ.

48 - امام علیه السّلام (در باره کسیکه دنیا باو رو آورد) فرموده است‌

(1) عیب تو (از دیده‌ها) پنهان است مادامى که نصیب و بهره‌ات ترا نیک‌بخت دارد (دنیا با تو همراه باشد. و از اینرو زشتیهاى پادشاهان و بزرگان اگر چه بسیار باشد گفته نمى‌شود تا نابود شوند یا دنیا از آنها رو برگرداند).

 

نهج البلاغه سید رضی، ترجمه فیض الاسلام، جلد 6، ص 1111

http://lib.eshia.ir/11479/6/1111

 

به مستوران مگو اسرار مستی

جدیث جان مگو با نقش دیوار

 

اینکه در نهایت بر سر جهان پهلوان پوریای ولی چه آمد و آیا بالاخره زمینش زدند یا خودش بود که زمین خورد از آن سوالهایی است که یحتمل خیلی بر ما روشن نباشد خصوصاً اگر این جهان پهلوان را فقط ما به عنوان یک قهرمان خیالی در پوریای ولی مجسم کرده باشیم و کاری نداشته باشیم که چطور یک عمری را پهلوانی کرده است و در نهایت چطور زیر فشارهایی که بر او آورده اند جان باخت؟! اما چنین مسئله ای در مورد الغدیر و مظلومیت حضرت علی ابن ابیطالب امیرالمومنین و خصوصاً امام حسن و امام حسین علیهم السلام مسلم است آنچنان که الگویی را ارائه می دهند که برای بشریت تابلوی نه فقط علم و حکمت و پهلوانی است و بلکه مظهر امامت است.

و اما این از خصوصیات اهل دنیا است کانه در خواب دارند سواری می دهند چرا که از پهلوانی و ریاضی فیزیک و علم و فلسفه و و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه شهادت در راه خدا، آنقدری از قضایا را درک می فرمایند کانه دو شطرنج باز هستند که دارند با هم بازی می کنند و آیا کدام ببرد و کدام ببازد و بلکه یحتمل هم هر دو رضایت بدهند که هر  دو برده اند و در یک سطح هستند آنقدر که با هم بازی کرده اند و برده اند و باخته اند! اینجا حتی برای اهل دنیا هم آیا اینقدر هم مطرح نیست که آیا آلبرت اینشتن هم مسلمان شد آنچنان که در نامه ای می فرمایند به آیت الله بروجردی نوشتند که اسلام آورده اند! و اما از آن طرف چطور است که شهادت افرادی همچون مسعود علیمحمدی و مجید شهریاری و دیگر شهیدان هسته ای و بلکه حتی شهید مطهری را داریم؟ این همان شهید مطهری است که در نکوهش خودکشی صادق هدایت می نویسد ولی خود چطور است که قربانی ترور کور افرادی متعصب می فرمایند که قرار می گیرد؟ مرحوم جلال آل احمد چطور شد که به رحمت خدا رفت؟ چطور است که واقعه ی هفت تیر و ترور شهید رجایی و حتی مقام معظم رهبری حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز واقع می شود؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

یک وقت هست که شما از بازی شطرنج و ریاضی فیزیک و بلکه جاسوسی بین دو یا چند نفر در سطوح قهرمانی هم دارید می فرمایید و یک وقت دیگر است که دارید از برجامی می فرمایید که بین 5+1 و ایران انجام شده است. خوب، این هم جنبه های مردمی و هم سیاسی و هم اخلاقی و هم روانشناسی و هم بلکه قهرمانی و پهلوانی و نظامی و ... دارد و هم جنبه هایی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حکمت الهی دارد و هم نمی توان گفت که آیات الهی نیز از میانش بیرون نخواهد آمد و بلکه آیات عظام نیز ناظر بر آن نیستند و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز بر آن نظارت ندارد.

و اما ما یک جنبه ی دنیوی آنرا برجسته کنیم که در مقاله ی ریاضی فیزیک هنریت الونگ نیز در نکاتی آنرا برجسته می فرمایند. این آن چیزی است که بنده ی حقیر می خواهم در کتاب چشمهایش بزرگ علوی که بنده وقتی کما بیش دانشجوی کارشناسی دانشگاه کالیفرنیا در برکلی بودم برایم خواهرزاده ام فرستاد، بدان نیز اشاره کنم. این در فیلم کمال الملک مرحوم علی حاتمی نیز آمده است که چطور کمال الملک چشمهایش را از دست داد! و اما این خیلی دیگر گفته نمی شود که چطور شد که پروین اعتصامی نیز حصبه گرفت و به رحمت خدا رفت؟ یا حالا چطور است که کرونا آنچنان حمله ور شده اس که روزانه کما بیش 200 نفر هم قربانیها می گیرد؟

الونگ می فرماید که نقطه ای بحرانی هست در جوش آمدن آب که بین حالت مایع و پاز آب در نوسان است که وقتی فشار 217.74 اتمسفر و دمای آب 374 درجه سانتیگراد از یک حدی گذشت، دیگر آن حالت مایع و گازی تبدیل می شود به یک حالت دیگری کانه نه گاز است و نه مایع و همین هم برای حالت جامد و مایع رخ می دهد و بلکه برای فرومغناطیسم هم همین نقطه ی بحرانی موجود است. از اینجا به بعد مسئله وارد یک حالت میدان همدیسی کوانتومی می فرماید که می شود. البته این دما و فشار دقیقاً هم مثل این نیست که نشسته اید دارید می نویسید و یا برق برود یا ریستارت شود یا همه چیز اتوماتیک پاک شود یا هزار بامبول دیگر به سرتان بیاید! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا ﴿الإسراء: ٤٥﴾

 

۴۸ وَ قَالَ علیه السلام عَیْبُکَ مَسْتُورٌ مَا أَسْعَدَکَ جَدُّکَ.

48 - امام علیه السّلام (در باره کسیکه دنیا باو رو آورد) فرموده است‌

(1) عیب تو (از دیده‌ها) پنهان است مادامى که نصیب و بهره‌ات ترا نیک‌بخت دارد (دنیا با تو همراه باشد. و از اینرو زشتیهاى پادشاهان و بزرگان اگر چه بسیار باشد گفته نمى‌شود تا نابود شوند یا دنیا از آنها رو برگرداند).

 

نهج البلاغه سید رضی، ترجمه فیض الاسلام، جلد 6، ص 1111

http://lib.eshia.ir/11479/6/1111

 

به مستوران مگو اسرار مستی

جدیث جان مگو با نقش دیوار

 

اینکه در نهایت بر سر جهان پهلوان پوریای ولی چه آمد و آیا بالاخره زمینش زدند یا خودش بود که زمین خورد از آن سوالهایی است که یحتمل خیلی بر ما روشن نباشد خصوصاً اگر این جهان پهلوان را فقط ما به عنوان یک قهرمان خیالی در پوریای ولی مجسم کرده باشیم و کاری نداشته باشیم که چطور یک عمری را پهلوانی کرده است و در نهایت چطور زیر فشارهایی که بر او آورده اند جان باخت؟! اما چنین مسئله ای در مورد الغدیر و مظلومیت حضرت علی ابن ابیطالب امیرالمومنین و خصوصاً امام حسن و امام حسین علیهم السلام مسلم است آنچنان که الگویی را ارائه می دهند که برای بشریت تابلوی نه فقط علم و حکمت و پهلوانی است و بلکه مظهر امامت است.

و اما این از خصوصیات اهل دنیا است کانه در خواب دارند سواری می دهند چرا که از پهلوانی و ریاضی فیزیک و علم و فلسفه و و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه شهادت در راه خدا، آنقدری از قضایا را درک می فرمایند کانه دو شطرنج باز هستند که دارند با هم بازی می کنند و آیا کدام ببرد و کدام ببازد و بلکه یحتمل هم هر دو رضایت بدهند که هر  دو برده اند و در یک سطح هستند آنقدر که با هم بازی کرده اند و برده اند و باخته اند! اینجا حتی برای اهل دنیا هم آیا اینقدر هم مطرح نیست که آیا آلبرت اینشتن هم مسلمان شد آنچنان که در نامه ای می فرمایند به آیت الله بروجردی نوشتند که اسلام آورده اند! و اما از آن طرف چطور است که شهادت افرادی همچون مسعود علیمحمدی و مجید شهریاری و دیگر شهیدان هسته ای و بلکه حتی شهید مطهری را داریم؟ این همان شهید مطهری است که در نکوهش خودکشی صادق هدایت می نویسد ولی خود چطور است که قربانی ترور کور افرادی متعصب می فرمایند که قرار می گیرد؟ مرحوم جلال آل احمد چطور شد که به رحمت خدا رفت؟ چطور است که واقعه ی هفت تیر و ترور شهید رجایی و حتی مقام معظم رهبری حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز واقع می شود؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿٢٥٥﴾ لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٥٦﴾ اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥٧﴾ سوره مبارکه البقرة

 

۶۱ وَ قَالَ علیه السلام أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَامٌ.

61 - امام علیه السّلام (در باره غفلت) فرموده است‌

(1) اهل دنیا مانند کاروانى هستند که ایشان را مى‌برند در حالیکه خوابند (و آگاه نیستند که ناگهان راه طىّ شده به جایگاه همیشگى رسیده‌اند و منادى فریاد میکند:

فرود آئید و بار بگشائید).

 

یک معنای دیگری هم هست که منصوب است به امیرمونین امام علی علیه السلام: الناس نیام و اذا ماتوا انتبهوا یعنی مردم خوابند و وقتی مردند متنبه می شوند یا تنبیه می شوند. اینجا یحتمل بتوان تعبیر کرد که اهل دنیا دارند همینطوری سواری هم می دهند در حالی که خوابند. یحتمل می خواهد بفرماید که مثل اسب عصاری می مانند که همینطوری دارند دور خودشان می گردند و چشمهایشان هم بسته است که یک وقت سرشان گیج هم نرود و حالا بگرد و کی نگرد.

یک اشکالی را که در مورد بعضی روشنفکران گفته می شود این است که حتی صرف و نحو عربی را هم درست بلد نیستند. البته این اشکال مهمی هم هست که می توان به روشنفکران گرفت و از آن بدتر اینکه حتی آیت الله ای هم خود چنین باشد و بلکه حتی آنقدر به زبان عربی مسلط هم نباشد که بداند چطور عربی صحبت کند. بگذریم از اینکه صحبت کردن و نوشتن به زبان عربی غیر از این است که کسی صرف و نحوش هم خوب باشد. خود حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در کتابی که در شرح حال زندگی خود نوشته اند می فرمایند که از دیگری کمک گرفته اند برای نوشتن کتاب به زبان عربی. نکته اینجا این است که در بلاغت و ادبیات عربی می تواند ریزه کاریهایی باشد که برای کسی که زبان عربی زبان دومش است و زبان مادری اش نیست به خوبی قابل درک نباشد.

اما اینجا این مسئله باقی است که در بعضی کتب همان حضرت ولی فقیه مد ظله العالی وقتی می نگریم، خصوصاً در کتبی که در قبل از انقلاب یا اوایل انقلاب درس قرآن یا نهج البلاغه می فرموده اند؛ می بینیم که خیلی جاها روی کلمات مکث می فرمایند و سعی در ترجمه ی معانی کلمه به کلمه و ترجمه ی دقیق دارند. یعنی امر تعلیم و تربیت زمان می برد و حوصله و صبر می خواهد. اینطوری نیست که بفرمایید من یک کلمه را به شما می گویم و شما خودتان بروید مسائل را حل کنید. معلم قرآن خیلی جاها برای اینکه شاگرد درست قرآن را قرائت کند، باید بسیار زحمت بکشد. خوب، اینها همه خیلی حوصله می خواهد. بی خود نیست که بعضی معلمین و اساتید پیشرفته تر از دست شاگردان مبتدی گاهی عصبانی هم شوند که خیلی هم خود را هم پیشرفته یحتمل این شاگردان می دانند و فکر می کنند که خیلی بلدند و عجب هم برشان داشته اشت. و قال علیه السلام:  سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ. (1) سیّئه و بدى که ترا اندوهگین سازد (مانند دروغى که بگوئى و پشیمان شوى که چرا گفتى) نزد خدا بهتر است از حسنه و خوبى (مانند نماز خواندن یا روزه گرفتن) که ترا بخود بینى و سرفرازى وادارد (زیرا پشیمانى گناه را برطرف مى‌نماید و خود بینى در حسنه گناهى است که آنرا تباه مى‌گرداند).

و اما تسلسلی که به اثبات واجب الوجود می انجامد و بلکه آیت الله ای حضرات آیات عظام و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز تثبیت می کند و حتی دانشگاهیان را نیز به تحقیق و تحصیل وامی دارد یک چیزی است که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را نیز می تواند به سبب همین علت و معلولی تسلسلی همچون حرکتی در گوهرهای درخشان روشن نماید. البته اینجا قبل از اینکه وارد دامنه ها و امپلیتودها و واپاشیها خیلی شویم، باید هم سالک الی الله و طلبه و دانشجو توجه کند که آنجاهایی که وجه اشتراک بین اسلام و دیگر ادیان الهی و بلکه طبیعیات در درک و تحقیق آیات الهی و علوم طبیعی نهفته است، یحتمل خیلی جاها نیز احیتاج به ابررایانه هایی داریم که همه ی دامنه ها را در واگراییها و همگراییهایشان حساب و کتاب کرده و بلکه بازبهنجارش نماید و آنگاه به حل مسائل بپردازد.

و اما نمی شود هم مسئله را شبه انگیزش کرد که خوب حالا علم، علم است دیگر و امثال ریاضی فیزیک حتی فلسفه هم نمی خواهد و چه رسد به حکمت الهی. اگر اینطور بود از اسلام هم می شد فاکتور گرفت همانطوری که بعضی امروزه خیلی هم مایلند که چنین کنند. و حال آنکه اصل مسئله این است که نشان هم دهیم که خارج از مرزهای اسلامی و ماورای آن چیزی دیگر نیست چرا که کافر با اینکه خودش هم نمی داند مرده است و الا با اسلام توی جنگ و دعوا نمی رفت. دعوای او مانند دعوای بوکسری است که داخل رینگ و خارج رینگ و داخل خانواده و خارج خانواده نمی شناسد و با همه و همه می رود توی جنگ و دعوا چرا که خارج از کنترل است و همه ی عالم را همچون یک رینگ بوکس عظیم می پندارد و بس؛ و آنقدر توی کفرش مانده است که نمی داند چرا هم باید اسلام بیاورد! 

نمی داند چطور شده است که حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم رسول امی چطور به پیامبری رسیده است و چطور خدا به او وحی می فرموده است و کتاب آسمانی قرآن کریم چطور کلام خدا است؟ و چطور ائمه ی اطهار نیز همان کلام وحی را شرح و تفسیر و تاویل کرده اند تا بدست علمای بزرگ اسلام رسیده است. اینها نکاتی است که بزرگان علم و معرفت را در حیرت وا می دارد و چه رسد به کافرانی مثل این بنده ی حقیر! چند کلمه از این طرف و آن طرف می گوییم و به خیالمان می رسد که همه چیز را دریافته ایم و در کفرمان با هم دیگر مسابقه می دهیم. غافلیم که انا مدینة العلم و علی بابها یعنی چه که این مدینه ی علمی چه وسعت عظیمی دارد که اگر بخواهیم بدان وارد شویم حتی اول باید به شناخت حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب هم بپردازیم. همه چیز که سروشها و مجلات سروشها نیستند که  بفرمایند چطور توی مدینة العلم خود هم گیر کرده اند؛ سروش کجا و مجله ی سروش کجا؟! بنده نمی دانم چرا همه چیز را با هم قاطی کرده و بلکه سعی می کنند آنگاه مسئله را از لحاظ عضو یونیورسال قاطیغوریاسی آن بیابند! مسئله از این نوع نیست؛ اشتباهی جایی رخ داده است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

۱. ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ ﴿فصلت: ١١﴾

۲. فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِینٍ ﴿الدخان: ١٠﴾

وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿النجم: ١

فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿الواقعة: ٧٥﴾

 

البته این هم که بر مبنای ستاره شناسی پارامتر هابل چقدر است و بر مبنای کیهانشناسی نیز چقدر است یک مسئله است و اینکه ما از طرق آیات عظام  و بلکه ولی فقیه مد ظله العالی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف آنچنان وصل می شویم که ما را امن و امان از روز قیامت می گذرانند نیز یحتمل هنوز برای بعضی جای سوال دارد که بی ربط به نظرات عنوان شده در نظر قبل هم نمی باشد. البته بنده این را از این رو که خیلیها حتی تکبیر هم مرددند که بفرمایند و الا که بنده ی حقیر که تکبیرم را می گویم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و ال محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿القصص: ٥﴾

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

اینکه در الهیات می فرمایند یک تسلسلی هست در اثبات واجب الوجود که متناهی است و نه بینهایت، این اثبات را چطور می خواهیم در یابیم؟ یعنی شما علتها و معلولهایی را دارید که یک جایی اینها به انتها می رسند و از آنجا است که شما می توانید به واجب الوجود برسید؟ یا اینکه مجموعه ای از استدلالاتی را دارید که در تسلسلی متناهی ختم می شود به واجب الوجود و از آنجا است که می توان خدا را شناخت؟ 

مثلاً آنجایی که می فرمایند که اگر در عملیات حفاظت اطلاعات و فرضاً تخریبچیها بیش از حد طمع کنند و بخواهند به تحقیق و تفحص خود در زمین دشمن ادامه دهند، یک مرتبه دیدید گیر دشمن هم افتادند. خوب، اینجا اگر گیر بیافتند، دیگر آن تسلسلی را که دنبالش بودند که به تکمیل اطلاعات و بلکه حفاظت اطلاعاتشان می توانست بیانجامد را از دست می دادند و بلکه رشته ی آن تسلسلی که آنها را نزد خودیهایشان بازمی گرداند و می توانستند مثلاً نقشه های دشمن و امثالهم را فاش کنند امکان پذیر نمی بود؛ و لذا رشته ی تسلسل پاره می شد. و باید لااقل افراد دیگری جایگزین آنها می شدند و آنگاه کارشان را دوباره از نو از سر می گرفتند.

یک وقت هست که شما دارید در زمین دشمن بازی می کنید ولی یک وقت هست که در زمین خودی هستید. و اما آنجایی که واجب الوجود را داریم، همه جا و در همه زمانی در زمین خودی هستیم و بلکه همه جا نیز اسلام است. موضوع این است که آنجایی که چنین نیست، مسئله از چه نوعی است؟ اینجاها است که مسئله ی لقاء الله و شهادت مطرح می شود. ولی آنجایی که ما در مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه مکتبهای الهی هستیم، مسئله از نوع دیگری هم می تواند مطرح شود. یعنی فرض بفرمایید که به کافری بفرمایند که خدای من هم او است که می کشد و زنده می کند. و او در جواب می فرماید: خوب اینکه کاری ندارد این دو زندانی را بیاورید و ببین که یکی را می کشم و دیگری را رها می کنم. و اما بعد که بفرمایند خدای من هم او است که خورشید را از مشرق بیرون می آورد و طلوع می کند و در مغرب فرو می برد و غروب می کند، حالا تو آنرا از مغرب طلوع کن و در مشق غروبش کن! این یک تسلسلی است که یحتمل درش گیر می کند و نمی تواند این کار را انجام دهد. حتی اگر همین کافران و مشرکان و منافقان را بفرمایند به پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم که ببین بلکه توانستی شق القمر کن؛ و اما بعد از اینکه دیدند هم که شق القمر شده است، باز هم بفرمایند که خیر. این یک سحر و جادویی بیش نبود!

عرض بنده ی حقیر این است که گاهی اوقات می توان سوال کرد که ما آیت الله ای را داریم که آنچنان که خدا کارهایش از روی کن فیکون است و او هم آیت الله ای است از آیات خدا، و لذا یحتمل این حضرت آیت الله العظمی اگر از خدا آیاتی از خدا را طلب کند آنگاه خدا نیز خواسته ی او را برآورده می کند. نهایت این مسئله در این است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف از امور ما با خبر هستند. و اما وقتی کافری می خواهد برای اسلام مرزی را تعین کند که ماورای آن مرزها به ادعاهای خدایی و آن هم برای اسلام بپردازد و مسلمانان هم تازه باید بروند نزد او درسها یاد بگیرند همانطوری که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بعضی یحتمل اشکال کنند که ما ماورای مرزهای اسلام هم می رویم، خوب اینجا مسئله چطور می شود؟ آیا اینجا نیز در قلمرو حضرات آیات عظامی ما هم هستند هر چند که در قلمرو امام زمان عجل الله فرجه الشریف که یقیناً هم هست. لااقل تا وقتی که ما می خواهیم بر دنیای کفر غالب آییم و امید داریم و بلکه در خوف و رجاییم که چنین می شود، مسئله حل است. و اما اگر حضرات آیات عظام نیز خود می دانند که دارند در زمین دشمن بازی می کنند و ان شاء الله امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم یاری می کنند که بر دشمن غلبه کنیم، مسئله یحتمل جور دیگری می شود. مملکت اسلامی وقتی جهانی است و فتح کل عالم از آن اسلام است خیلی مهمتر است تا اینکه اسلام در خطر جهانی است؛ از یکی انقلاب جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که بیرون می آید و از دیگری ضد انقلاب است که زاییده می شود. البته وقتی آیت الله قلابی باشد که اصلا سر سوزنی هم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف وصل نیست و همچون جادوگران بخواهد همه را زیر سلطه ی خود ببرد و کافران و مشرکان و منافقان هم به او کمک کنند که چنین کند، این خود جهنمی می شود که مسلمانان را خود به خودی در خودشان گیر هم می اندازند و خیانتها است بر علیه اسلام که بر روی هم انباشه می شوند؛ و شهادتها می خواهد تا بینهایت فرشتگان به کمک بهشتیان هم بشتابند. اینجا یحتمل فرشتگان را با آیت اللهی های الف_0 و الف_1 و الف_2 و ... نیز نتوان بشمارش آورد و بلکه چنین بینهایتهایی در مبحث حکمت الهی ماورای این حرفهای منطق ریاضی است که تازه منطقدانهای ریاضی باید بسی در این بابها بیایند پای مکتب الهیون نشسته و درسها بگیرند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

https://arxiv.org/abs/1909.01358

https://arxiv.org/abs/1004.0476

https://arxiv.org/abs/2005.03071

https://arxiv.org/abs/0805.3993

https://arxiv.org/abs/1412.3479

https://arxiv.org/abs/1911.09130

https://arxiv.org/abs/1910.03008

۱. بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

۱. وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ کُلًّا هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَارُونَ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿الأنعام: ٨٤﴾

۲. إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ﴿یوسف: ٤﴾

۳. لَّقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِّلسَّائِلِینَ ﴿یوسف: ٧﴾

۴. إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿یوسف: ٨﴾

۵. اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُوا مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ ﴿یوسف: ٩﴾

۶. قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ ﴿یوسف: ١٠﴾

۷. قَالُوا یَا أَبَانَا مَا لَکَ لَا تَأْمَنَّا عَلَىٰ یُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ ﴿یوسف: ١١﴾

۸. قَالُوا یَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَکْنَا یُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ کُنَّا صَادِقِینَ ﴿یوسف: ١٧﴾

۹. وَقَالَ الَّذِی اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَکْرِمِی مَثْوَاهُ عَسَىٰ أَن یَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَکَذَٰلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَاللَّـهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ وَلَـٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ﴿یوسف: ٢١﴾

۱۰. یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَـٰذَا وَاسْتَغْفِرِی لِذَنبِکِ إِنَّکِ کُنتِ مِنَ الْخَاطِئِینَ ﴿یوسف: ٢٩﴾

۱۱. یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنَا فِی سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ لَّعَلِّی أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿یوسف: ٤٦﴾

۱۲. قَالَ مَا خَطْبُکُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ یُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّـهِ مَا عَلِمْنَا عَلَیْهِ مِن سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِیزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ ﴿یوسف: ٥١﴾

۱۳. وَکَذَٰلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاءُ وَلَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ﴿یوسف: ٥٦﴾

۱۴. وَجَاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنکِرُونَ ﴿یوسف: ٥٨﴾

۱۵. وَلَمَّا دَخَلُوا عَلَىٰ یُوسُفَ آوَىٰ إِلَیْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّی أَنَا أَخُوکَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿یوسف: ٦٩﴾

۱۶. فَبَدَأَ بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاءِ أَخِیهِ کَذَٰلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّـهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاءُ وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ ﴿یوسف: ٧٦﴾

۱۷. قَالُوا إِن یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا یُوسُفُ فِی نَفْسِهِ وَلَمْ یُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّکَانًا وَاللَّـهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ ﴿یوسف: ٧٧﴾

۱۸. فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا قَالَ کَبِیرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاکُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَیْکُم مَّوْثِقًا مِّنَ اللَّـهِ وَمِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِی یُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّىٰ یَأْذَنَ لِی أَبِی أَوْ یَحْکُمَ اللَّـهُ لِی وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ ﴿یوسف: ٨٠﴾

۱۹. وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ یَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ ﴿یوسف: ٨٤﴾

۲۰. قَالُوا تَاللَّـهِ تَفْتَأُ تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّىٰ تَکُونَ حَرَضًا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ ﴿یوسف: ٨٥﴾

۲۱. یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّـهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّـهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ ﴿یوسف: ٨٧﴾

۲۲. قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ ﴿یوسف: ٨٩﴾

۲۳. قَالُوا أَإِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَهَـٰذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللَّـهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّـهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ﴿یوسف: ٩٠﴾

۲۴. وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلَا أَن تُفَنِّدُونِ ﴿یوسف: ٩٤﴾

۲۵. فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَىٰ یُوسُفَ آوَىٰ إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِن شَاءَ اللَّـهُ آمِنِینَ ﴿یوسف: ٩٩﴾

۲۶. وَلَقَدْ جَاءَکُمْ یُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِّمَّا جَاءَکُم بِهِ حَتَّىٰ إِذَا هَلَکَ قُلْتُمْ لَن یَبْعَثَ اللَّـهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا کَذَٰلِکَ یُضِلُّ اللَّـهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ ﴿غافر: ٣٤﴾

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

یک معنایی هست در اینکه فرعون خوابی ببیند و هیچ کس جز حضرت یوسف علیه السلام نتواند آنرا تعبیر کند و او خود بعد از اینکه به چاه افکنده شده است و به بردگی فروخته شده است و زندانها کشیده است، آنگاه بالاخره عزیز مصر هم شود. و اما یک معنای دیگری است در اینکه فاطمه ی زهراها و یوسفهای زهرا سلام الله علیهم را یکی یکی به چاه ها بیافکنند و به بردگیها بکشند و به زندانها بیافکنند و آنگاه که فرعون و فرعونیان بازخواست شوند که چرا چنین کردید؟ بفرمایند مثلاً یوسف زهرا سلام الله علیهم قرار بود حداکثر عزیز مصر شود و نه اینکه خود فرعونها و فرعونیان را نیز از قدرتشان پایین بکشد! فرعون و فرعونیان نمی گویند که خود هم عزیز مصرند و هم فرعون اند و نه به سبب فرعونیت و بلکه شاهنشاهیشان پیغمبری را می شناسند و نه امامی و نه خدایی و بلکه ندای انا ربکم الاعلی ای آنها گوش عالمیان را هم کر کرده است!

و لذا موضوع این است که پدر و پسر و نوه ای که قرار است از میان این سه نسل یوسف زهرا سلام الله علیهم هم بیرون بیاید، خود مادر ذوالقرنین به همراه همه ی انبیاء و اولیاء و اصفیاء هم تشریف فرما می شوند و خونها گریه می کنند که پس این کشت و کشتارها و خونریزیهایتان تا کی قرار است تمام شود ای حضرات فرعونیان و شاهنشاهیان؛ هنوز هم حضرت بقیت الله را نمی خواهید و فرعونها و شاهنشاه ها و ریاست جمهوری هایی را می طلبید که یوسفهای زهرا را به چاه ها و بردگیها و زندانها می کشانند؟ جهاد فی سبیل الله و انقلاب یوسف زهرایی بد است و ضد انقلاب فرعونی خوب است؟ مکتب و حکمت الهی و در سطوح پایننترش حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که خیلی بد است! حالا آیت الله های قلابی کذاب را هم کاری نداریم، ولی دانشجویی و طلبگی دانشگاه و حوزه و طی مراتب به استادی و حجت الاسلام و المسلمین و آیت الله و مرجع تقلید و ولی فقیه هم نداریم؟ یعنی اویی که ندای انا ربکم الاعلی سر دهد چطور می خواهد یوسفهای زهرا سلام الله علیهم اجمعین را هم بشناسد و بلکه حاشا هم نکند؟ و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد  آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱۰۱. وَلَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیمَا إِن مَّکَّنَّاکُمْ فِیهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُم مِّن شَیْءٍ إِذْ کَانُوا یَجْحَدُونَ بِآیَاتِ اللَّـهِ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿الأحقاف: ٢٦﴾

۱۰۲. هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّـهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ ﴿الحدید: ٩﴾

۱۰۳. اعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿الحدید: ١٧﴾

۱۰۴. وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرُسُلِهِ أُولَـٰئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ ﴿الحدید: ١٩﴾

۱۰۵. إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ کُبِتُوا کَمَا کُبِتَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ ﴿المجادلة: ٥﴾

۱۰۶. مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّـهِ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿الجمعة: ٥﴾

۱۰۷. رَّسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّـهِ مُبَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّـهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّـهُ لَهُ رِزْقًا ﴿الطلاق: ١١﴾

 

 

العلم سلطان من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه

 

 

یک تفاوتی هست بین اینکه کسی مرید آیت اللهی شود و اینکه بنده ی خدای یکتایی شود که آیات الهی همه و همه از او است. البته این امکان هست که از مریدی آیت الله ای ما بتوانیم به بندگی خدا برسیم؛ ولی هر مرید آیات عظامی هم لزوماً از بندگان خوب خدا یحتمل نشود و بلکه خود آیت الله ای که مریدانی هم دور خودش جمع کرده است یحتمل کذابی بیش نباشد.

این دلیلش این است که ما نمی توانیم دارنده ی علم ررا با سلطان و قدرت یکی حساب کنیم هر چند که عالمی که علم را کسب کرده است می تواند با علمش حمله ور هم شود و اویی که علم را کسب نکرده است این قدرت را ندارد که جلوی حمله ور شدن اویی که با علمش بدو حمله می کند را بگیرد. و دلیلش هم این است که قدرت و علم از آن خدایی است که بندگان او می توانند آنرا کسب کنند. و اما اویی که از بندگان خدا هم محسوب نمی شود می تواند چنین علمی را کسب کرده و قدرتش را نیز از آن خودش فرض کند هر چند که یحتمل مشرک و کافر و منافق هم باشد. پس اینجا فرق قضایا در چیست؟ 

این یحتمل به این سادگی قابل حل نیست و بحثش می تواند خیلی طولانی شود و لذا مسئله همین است که اهمیت حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را روشن می کند. ولی ما اینقدر عرض کنیم که بعضی یحتمل ایراد کنند که اینهایی که تو می گویی از کاردینالیته ها و منطق ریاضی به اینجا رسیدی که آیات الهی و آیت الله کدام است. و این هم که نمی شود! البته این تهمت را بعضی حتی به خود قرآن هم می زنند که چرا قرآن کتابی است الهی و حال آنکه از کتب الهی پیشینیان و انبیاء و رسل قبل از خاتم الانبیاء هم می فرماید! بالاخره یک جاهایی یحتمل یک دعواهایی هم سر می گیرد که یکی بگوید علم و بلکه خدا نزد ما است و دیگری نیز بگوید نخیر نزد ما است؛ البته تا آنجایی که مسئله کسب علم است و همه دعوت به کسب علم می شوند، خیلی هم خوب است. خصوصاً که دعوت به بندگی خدا نیز جهانی شود. خیانتها از آنجایی شروع می شود که همه بروند به صاحبان علمی بچسبند که حتی بندگی خدا را نیز قبول ندارند و بلکه .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿فصلت: ٣٠﴾

۱. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿البقرة: ٦٢﴾

۲. فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿آل عمران: ١٧٠﴾

۳. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَىٰ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿المائدة: ٦٩﴾

۴. وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿الأنعام: ٤٨﴾

۵. أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّـهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿یونس: ٦٢﴾

 

 

۳۰ وَ سُئِلَ علیه السلام عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلاَ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ فِى الْخَیْرَاتِ وَ الْیَقِینُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِکْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ فَمَنْ تَبَصَّرَ فِی الْفِطْنَةِ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَةُ وَ مَنْ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَة 

فَکَأَنَّمَا کَانَ فِی الْأَوَّلِینَ وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَةِ الْحُکْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُکْمِ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ یُفَرِّطْ فِی أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِی النَّاسِ حَمِیداً وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الصِّدْقِ فِی الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِینَ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْکَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْمُنَافقِیِنَ وَ مَنْ صَدَقَ فِی الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَیْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَة

30 - از امام علیه السّلام از ایمان پرسیدند، پس آن حضرت (در باره علامات و نشانه‌هاى ایمان و ضدّ آن کفر و شکّ) فرموده است‌

1- ایمان بر روى چهار ستون استوار است: صبر و شکیبائى، یقین و باور، عدل و داد، جهاد و کوشش (در راه دین) 2- و صبر از آنها بر چهار گونه است: علاقمندى، ترس، پارسائى، انتظار داشتن، پس هر که ببهشت علاقه داشت خواهشهاى نفس را فراموش میکند و از آنها چشم مى‌پوشد، و هر که از آتش ترسید از آنچه حرام و ناروا است دورى مى‌گزیند، و هر که در دنیا پارسا شد اندوهها را سبک مى‌شمارد، و هر که منتظر مرگ باشد به نیکوکاریها شتاب مى‌نماید. 3- و یقین از آنها بر چهار گونه است: بینا شدن در زیرکى، رسیدن بحقائق، عبرت گرفتن از دیگران، روش پیشینیان، پس هر که در زیرکى بینا شد راه راست (در علم و عمل) براى او هویدا گشت، و هر که حکمت و راه راست براى او آشکار گردید به پند گرفتن از احوال آشنا شد، و هر که به پند گرفتن از احوال آشنا شد بآن ماند که در پیشینیان بوده (و حال آنها را 

دیده و نتائج کردارشان را آزموده پس در کار مبدأ و معاد بر یقین و باور) است. 4- و عدل از آنها بر چهار گونه است: دقّت در فهمیدن درست، رسیدن به حقیقت دانائى، حکم نیکو، استوار داشتن بردبارى، پس هر که دقّت کرد و درست بفهمید حقیقت دانایى را دریافت و هر که حقیقت دانایى را یافت از روى قواعد دین حکم نیکو صادر کرد، و هر که بردبار بود در کار خود کوتاهى نکرده است و در بین مردم خوشنام زندگى کند. 5- و جهاد از آنها بر چهار گونه است: امر بمعروف، نهى از منکر، راستى در گفتار، دشمنى با بدکاران، پس هر که امر بمعروف (کار شایسته) کند مؤمنین را همراهى کرده و ایشان را توانا گرداند، و هر که نهى از منکر (ناپسندیده) نماید بینى منافقین و دو روها را بخاک مالیده، و هر که در گفتار راستگو باشد آنچه بر او بوده بجا آورده، و هر که با بدکاران دشمنى نمود و براى خدا خشمناک گردید خدا براى او (بر آنها) بخشم آید و در روز رستخیز او را خوشنود (از رحمتش بهره‌مند) مى‌گرداند.

وَ الْکُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّیْغِ وَ الشِّقَاقِ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ یُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ کَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّیِّئَةُ وَ سَکِرَ سُکْرَ الضَّلاَلَةِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَیْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَیْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَیْهِ مَخْرَجُه

6- و کفر بر چهار ستون استوار است: کنجکاوى (بیجا که از وسوسه نادرست و از اندازه عقل و خرد بیرون باشد) مکابره و زد و خورد نمودن (که آن در حدّ افراط یعنى تجاوز از حقّ است) دست کشیدن از حقّ (که آن در حدّ تفریط یعنى کوتاهى از حقّ است) دشمنى و زیر بار حقّ نرفتن، پس کسیکه کنجکاوى (بیجا) کند در راه راست قدم ننهاده، و کسیکه بر اثر نادانى بسیار مکابره و زد و خورد نماید کورى و نابینایى او از حقّ همیشگى است، و کسیکه از حقّ دست بکشد شایستگى نزد او زشت و زشتى و ناپسندى نیکو گردد، و به مستى گمراهى‌ 

مست شود، و کسیکه دشمنى نموده زیر بار حقّ نرود راههایش دشوار و کارش سخت و طریق بیرون آمدنش (از ضلالت و گمراهى) تنگ باشد.

وَ الشَّکُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى التَّمَارِی وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الاِسْتِسْلاَمِ فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دِینًا لَمْ یُصْبِحْ لَیْلُهُ وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِی الرَّیْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِکُ الشَّیَاطِینِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَکَةِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ هَلَکَ فِیهِمَا.

7- و شکّ (دو دلى) بر چهار گونه است: گفت و شنود (بباطل و نادرستى) ترسیدن (از اقدام بحقّ) سرگردانى، تن دادن (به گمراهى و کوشش ننمودن در راه رستگارى) پس کسیکه جدال و گفت و شنود را عادت و شیوه خویش گردانید شب او بامداد نگشته (از تاریکى شکّ و دو دلى به روشنائى یقین و باور نرسیده) و کسیرا که آنچه پیش دارد (جهاد و کوشش در راه حقّ) بترساند بعقب بر مى‌گردد (در کارهاى خود بجائى نرسد) و کسیکه در دو دلى حیران و سرگردان باشد (و خود را به جایگاه امن و آسوده یقین و باور نرساند) سمهاى شیاطین او را پایمال نماید (شیاطین بر او دست یافته هلاکش سازند) و کسیکه به تباه کردن دنیا و آخرت تن دهد در دنیا و آخرت تباه گردد.

(سیّد رضىّ «رحمه اللّه» فرماید:) و پس از این بیان سخنى است که ما آنرا بیان نکردیم براى ترس از دراز شدن سخن و دست کشیدن از قصدى (اختصارى) که در این کتاب در نظر گرفته شده است.

 

نهج البلاغه فیض الاسلام، جلد 6، صص 1099-1102

http://lib.eshia.ir/11479/6/1100

 

 

مسئله ی خیلی مهمی که در باب وحدت نیروها هست که از جمله مثلاً می فرمایند که زوی برن یاد گرفته است دامنه ها را چطور انتخاب کند و اندازه بگیرد و بشمرد که لازم نباشد یک ارقام خیلی بزرگی را همه را بشمرد، همینجا است که می فرماید چطور مربع یکی از گرانش و نیروی قوی می شود دیگری! و خوب حساب را هم بر این میگذاریم که می دانیم هم چطور می شود نیروی ضعیف و قوی را نیز با هم درانداخت و برهمکنش و بلکه واپاشی کرد و حساب و کتابهایش را نیز انجام داد. خوب، مسئله حل است دیگر؛ درست؟

البته اینجا یک کمی هم بعضی یحتمل اشکال کنند که هی باید رفت در سطوح منطق ریاضی و آنجا نیز محاسباتی را انجام دارد و دوباره برگشت آیا به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و باز تحلیل و آنالیز تابعی و هندسه ی دیفرانسیل و هندسه ی ناجابجایی و .... پاک نشود همه چیز دوباره!

در سطوح منطق ریاضی شما مثلاً باید ببینید که آنیونهایی را که در اثر هال کوانتومی کسری که از الکترونها و بلکه منوپولهای مغناطیسی نیز نتیجه می گیرید، یک مرتبه آیا از یک الکترون چقدر آنیونهایی می گیرید؟ یحتمل بینهایت هم! خوب، اینجا از یک آیت اللهی دارید می روید به یک آیت الله بالاتری هم همینطوری که دارید به مرتبه ی الفها می افزایید! و اما این یک مسئله ی شوخی ای هم نیست آنجایی که دارید یا می طلبید که نیروها را با هم مزدوج کنید همچون نیروی الکترومغناطیسم و ضعیف یا قوی و گرانش .... یعنی چه؟ یعنی اینکه علی القاعده در حدس پیوستگی شما همینطوری دارید از یک آیت اللهی می روید به آیت اللهی دیگر، اما در مزدوج کردن این نیروها یحتمل شما به یک آیت اللهی می رسید که برای شما ناآشنا هم هست و دیگر از کنترل شما خارج است که در این آیت اللهی باید امور را چطور اداره کرد؟! خوب، اینجا چه می کنید؟ علی القاعده کاری که باید کرد این است که برگشت به هندسه های جبری و دیفرانسیل و ناجابجایی و بلکه تحلیل تابعی. (البته این هم ناگفته نماند که آنالیز تابعی را کمی اشتباه هم ترجمه کرده ایم برای اینکه تابعی می شود فانکشن ولی ما دنبال فانکشنالها هم هستیم که خود توابعی هستند هر چند خطی ولی روی فضاهای تابعی که همین نیز خود مرتبه ی آیت اللهی را افزایش می دهد!) حالا ما خیلی نمی خواهیم وارد این مسائل شویم. ولی فرض بفرمایید که ما داریم روی فضاهای ماتریسهای خطی دو در دو (SL(2, Z کار می کردیم که فضایی است گسسته؛ و حالا اگر بجای Z میدان اعداد صحیح، میدان اعداد مختلط C یا میدان اعداد حقیقی را بکار می بردیم، باز یک پیوستگی ای داشتیم که مرتبه ی آیت اللهی ما را از الف_0 به الف_1 و در مورد آنالیز و هندسه و اینها بلکه به مراتب بالاتری هم می برد.

و لذا درست است که مطلوب این است که در مراتب آیت اللهی ما می توانیم به بینهایتهای مراتب بالاتری برسیم آنچنان که در شمارش آنها داریم الف_0 و الف_1 و الف_2 و ... الی غیر النهایه. ولی باید هم توجه داشت که اینجا منظور از الی غیر النهایه از بینهایتهایی است که هر کدام دارند توان آیت اللهی قبلی را حساب هم می کنند. و اینها خیلی سریع طوری می شوند که مرتبه های بینهایتهای آنها از کنترل گویی دارند خارج می شوند و بلکه از یک جاهایی به بعد خیلی سریع گویا غیر قابل دسترس هم خواهند شد. برای همین است که حتی در واپاشیها نیز سعی می کنیم برگردیم به آیت اللهی های آشناتر که همه چیز یک مرتبه از هم واپاشیهای جدیتری هم یحتمل نکنند و آنالیزها غیر استاندارد بطوری نشوند که ندانیم داریم چه می کنیم در آبهایی که خیلی هم آرام یحتمل نباشند و کشتی را نیز گرفتار کنند. و اما خوب، گاهی گویا چینین می شود دیگر.

یعنی مثلاً یحتمل حساب کنید که شما اپیدمی هم دارید و تحریم هم دارید و جنگ هم یحتمل آیا دارید یا ندارید و آنطور که سردار فرمودند آیا باتلاق هم چنان دارید که از موانع بتنی بخواهید بالا روید چطور گیر لیزی و لجنها بیافتیم و نشود از دیواره ها بالا رفت و حالا بعضی حتی مخصوصاً یا ناخواسته به همه ی اینها شورش و امثالهم را نیز اضافه می کنند و .... و حالا اینجا تازه یک جناح انقلابی امام زمانی عجل الله فرجه الشریف و جناجی هم کفرآلود ضدانقلابی دارید که اینها هم چقدر با هم درافتاده اند یا بلکه از همدیگر هم سرند شده اند و چطور می خواهید همه و همه ی عالم را نیز به اسلام دعوت کنید و از سرایت کفر نیز به دنیای اسلام جلوگیری کنید و .... حالا بگذریم که در این میان مراتب آیت اللهی خود حضرت عالی کجا است (و بلکه در چه مراتبی از کفر خود گیر کرده ایم؟!) و همسر عزیز مصر و شاهنشاه آرایامهر چه می فرمایند و حضرت یوسف زهرا علیهم السلام نیز کجا دارد برای امام حسن و امام حسین  علیهم السلام و کربلا و عاشورا و اسرای شام در محرم و صفر گریه می کند؟ عرض بنده ی حقیر همین است که یک جایی ترس از خدا خوب است که از جهنم و بهشت و عاقبت کار باید ترسید ولی یک جایی هم فقط می ترسد و عقب نشینی می کند چرا که طرف در کفرش مانده است و شب سیاه هم پایانی ندارد و کفر و ایمان هم وقتی بدجوری در هم آمیخت، آنگاه مراتب آیت اللهی سریع در نفاق و شک و ... گم می شوند. دیر شد دیر شد. بنده ی حقیر رفتم.  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿فصلت: ٣٠﴾

۱. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿البقرة: ٦٢﴾

۲. فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿آل عمران: ١٧٠﴾

۳. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَىٰ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿المائدة: ٦٩﴾

۴. وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿الأنعام: ٤٨﴾

۵. أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّـهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿یونس: ٦٢﴾

 

 

۳۰ وَ سُئِلَ علیه السلام عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلاَ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ فِى الْخَیْرَاتِ وَ الْیَقِینُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِکْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ فَمَنْ تَبَصَّرَ فِی الْفِطْنَةِ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَةُ وَ مَنْ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَة 

فَکَأَنَّمَا کَانَ فِی الْأَوَّلِینَ وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَةِ الْحُکْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُکْمِ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ یُفَرِّطْ فِی أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِی النَّاسِ حَمِیداً وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الصِّدْقِ فِی الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِینَ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْکَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْمُنَافقِیِنَ وَ مَنْ صَدَقَ فِی الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَیْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَة

30 - از امام علیه السّلام از ایمان پرسیدند، پس آن حضرت (در باره علامات و نشانه‌هاى ایمان و ضدّ آن کفر و شکّ) فرموده است‌

1- ایمان بر روى چهار ستون استوار است: صبر و شکیبائى، یقین و باور، عدل و داد، جهاد و کوشش (در راه دین) 2- و صبر از آنها بر چهار گونه است: علاقمندى، ترس، پارسائى، انتظار داشتن، پس هر که ببهشت علاقه داشت خواهشهاى نفس را فراموش میکند و از آنها چشم مى‌پوشد، و هر که از آتش ترسید از آنچه حرام و ناروا است دورى مى‌گزیند، و هر که در دنیا پارسا شد اندوهها را سبک مى‌شمارد، و هر که منتظر مرگ باشد به نیکوکاریها شتاب مى‌نماید. 3- و یقین از آنها بر چهار گونه است: بینا شدن در زیرکى، رسیدن بحقائق، عبرت گرفتن از دیگران، روش پیشینیان، پس هر که در زیرکى بینا شد راه راست (در علم و عمل) براى او هویدا گشت، و هر که حکمت و راه راست براى او آشکار گردید به پند گرفتن از احوال آشنا شد، و هر که به پند گرفتن از احوال آشنا شد بآن ماند که در پیشینیان بوده (و حال آنها را 

دیده و نتائج کردارشان را آزموده پس در کار مبدأ و معاد بر یقین و باور) است. 4- و عدل از آنها بر چهار گونه است: دقّت در فهمیدن درست، رسیدن به حقیقت دانائى، حکم نیکو، استوار داشتن بردبارى، پس هر که دقّت کرد و درست بفهمید حقیقت دانایى را دریافت و هر که حقیقت دانایى را یافت از روى قواعد دین حکم نیکو صادر کرد، و هر که بردبار بود در کار خود کوتاهى نکرده است و در بین مردم خوشنام زندگى کند. 5- و جهاد از آنها بر چهار گونه است: امر بمعروف، نهى از منکر، راستى در گفتار، دشمنى با بدکاران، پس هر که امر بمعروف (کار شایسته) کند مؤمنین را همراهى کرده و ایشان را توانا گرداند، و هر که نهى از منکر (ناپسندیده) نماید بینى منافقین و دو روها را بخاک مالیده، و هر که در گفتار راستگو باشد آنچه بر او بوده بجا آورده، و هر که با بدکاران دشمنى نمود و براى خدا خشمناک گردید خدا براى او (بر آنها) بخشم آید و در روز رستخیز او را خوشنود (از رحمتش بهره‌مند) مى‌گرداند.

وَ الْکُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّیْغِ وَ الشِّقَاقِ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ یُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ کَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّیِّئَةُ وَ سَکِرَ سُکْرَ الضَّلاَلَةِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَیْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَیْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَیْهِ مَخْرَجُه

6- و کفر بر چهار ستون استوار است: کنجکاوى (بیجا که از وسوسه نادرست و از اندازه عقل و خرد بیرون باشد) مکابره و زد و خورد نمودن (که آن در حدّ افراط یعنى تجاوز از حقّ است) دست کشیدن از حقّ (که آن در حدّ تفریط یعنى کوتاهى از حقّ است) دشمنى و زیر بار حقّ نرفتن، پس کسیکه کنجکاوى (بیجا) کند در راه راست قدم ننهاده، و کسیکه بر اثر نادانى بسیار مکابره و زد و خورد نماید کورى و نابینایى او از حقّ همیشگى است، و کسیکه از حقّ دست بکشد شایستگى نزد او زشت و زشتى و ناپسندى نیکو گردد، و به مستى گمراهى‌ 

مست شود، و کسیکه دشمنى نموده زیر بار حقّ نرود راههایش دشوار و کارش سخت و طریق بیرون آمدنش (از ضلالت و گمراهى) تنگ باشد.

وَ الشَّکُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى التَّمَارِی وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الاِسْتِسْلاَمِ فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دِینًا لَمْ یُصْبِحْ لَیْلُهُ وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِی الرَّیْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِکُ الشَّیَاطِینِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَکَةِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ هَلَکَ فِیهِمَا.

7- و شکّ (دو دلى) بر چهار گونه است: گفت و شنود (بباطل و نادرستى) ترسیدن (از اقدام بحقّ) سرگردانى، تن دادن (به گمراهى و کوشش ننمودن در راه رستگارى) پس کسیکه جدال و گفت و شنود را عادت و شیوه خویش گردانید شب او بامداد نگشته (از تاریکى شکّ و دو دلى به روشنائى یقین و باور نرسیده) و کسیرا که آنچه پیش دارد (جهاد و کوشش در راه حقّ) بترساند بعقب بر مى‌گردد (در کارهاى خود بجائى نرسد) و کسیکه در دو دلى حیران و سرگردان باشد (و خود را به جایگاه امن و آسوده یقین و باور نرساند) سمهاى شیاطین او را پایمال نماید (شیاطین بر او دست یافته هلاکش سازند) و کسیکه به تباه کردن دنیا و آخرت تن دهد در دنیا و آخرت تباه گردد.

(سیّد رضىّ «رحمه اللّه» فرماید:) و پس از این بیان سخنى است که ما آنرا بیان نکردیم براى ترس از دراز شدن سخن و دست کشیدن از قصدى (اختصارى) که در این کتاب در نظر گرفته شده است.

 

نهج البلاغه فیض الاسلام، جلد 6، صص 1099-1102

http://lib.eshia.ir/11479/6/1100

 

 

مسئله ی خیلی مهمی که در باب وحدت نیروها هست که از جمله مثلاً می فرمایند که زوی برن یاد گرفته است دامنه ها را چطور انتخاب کند و اندازه بگیرد و بشمرد که لازم نباشد یک ارقام خیلی بزرگی را همه را بشمرد، همینجا است که می فرماید چطور مربع یکی از گرانش و نیروی قوی می شود دیگری! و خوب حساب را هم بر این میگذاریم که می دانیم هم چطور می شود نیروی ضعیف و قوی را نیز با هم درانداخت و برهمکنش و بلکه واپاشی کرد و حساب و کتابهایش را نیز انجام داد. خوب، مسئله حل است دیگر؛ درست؟

البته اینجا یک کمی هم بعضی یحتمل اشکال کنند که هی باید رفت در سطوح منطق ریاضی و آنجا نیز محاسباتی را انجام دارد و دوباره برگشت آیا به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و باز تحلیل و آنالیز تابعی و هندسه ی دیفرانسیل و هندسه ی ناجابجایی و .... پاک نشود همه چیز دوباره!

فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿آل عمران: ١٧٠ 

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿فصلت: ٣٠

۱وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّىٰ یَأْتِیَ اللَّـهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿البقرة: ١٠٩﴾

۲فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِّنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّـهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿المائدة: ١٣﴾

۳وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ ﴿الحجر: ٨٥﴾

۴وَلَا یَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنکُمْ وَالسَّعَةِ أَن یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبَىٰ وَالْمَسَاکِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّـهُ لَکُمْ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿النور: ٢٢﴾

۵أَفَنَضْرِبُ عَنکُمُ الذِّکْرَ صَفْحًا أَن کُنتُمْ قَوْمًا مُّسْرِفِینَ ﴿الزخرف: ٥﴾

۶فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ﴿الزخرف: ٨٩﴾

۷یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿التغابن: ١٤﴾

 

 

چند نکته در مورد دفاع مقدّس جهت جلوگیری از تحریف و شبهه‌افکنی:
 خب، بنابراین چیستی و چراییِ جنگ تحمیلی، در این چند جمله‌ی کوتاه به نحو اجمال روشن میشود، لکن چند نکته را من در مورد دفاع مقدّس عرض میکنم. البتّه خیلی از اینها بارها گفته شده، تکرار شده، لکن بایست تکرار بشود؛ همین طور که عرض کردم، دست تحریف با انگیزه به دنبال شبهه‌افکنی است.

۱) پیروزی نظام جمهوری اسلامی و شکست دشمن
 نکته‌ی اوّل این است که همین ‌طوری که گفتیم، دشمن جنگ را به راه انداخت با هدف اینکه نظام جمهوری اسلامی را، نظام اسلامی را ساقط کند و یک دستگاه حکومت وابسته‌ی ضعیف و زبونی را  بر سر کار بیاورد و سلطه‌ی خودش را بر کشور ایجاد کند؛ و دشمن شکست خورد. یعنی این نکته‌ی بسیار اساسی و مهم که بعضاً شبهه‌افکنی میکنند که آیا ایران در این جنگ پیروز شد یا نشد، [جوابش این است که] اصلاً پیروزی جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی مثل خورشید روشن است! [اینکه] همه‌ی دنیای قدرتمند آن روز، بریزند سر یک کشور، برای اینکه نظام او را ساقط کنند، برای اینکه بتوانند بر او مسلّط بشوند، برای اینکه بتوانند سرزمین او را تجزیه کنند -یک قسمتهایی از غرب و از جنوب غربی کشور را اینها میخواستند تجزیه کنند- و هشت سال همه‌ی توان خودشان را به کار ببرند، آخرش هم هیچ غلطی نتوانند بکنند، پیروزی از این بالاتر؟ این پیروزی نیست؟ ملّت ایران پیروزی درخشانی به دست آورد.

 اوّلاً یک وجب از خاک کشور را نتوانستند جدا کنند؛ ثانیاً نتوانستند انقلاب و نظام را یک قدم به عقب برانند. و نظام بعد از جنگ  و در پایان این هشت سال بسیار قوی‌تر و تواناتر از قبل از شروع جنگ بود و نشاط و توانایی‌اش بیشتر بود؛ اینها پیروزی‌های بزرگی است که اتّفاق افتاد. در جنگهایی که در دوره‌ی پادشاهان، در دوره‌ی طواغیت در این یکی دو قرن اخیر اتّفاق افتاد، ایران همیشه شکست خورده؛ چه در دوره‌ی قاجار، چه در دوره‌ی پهلوی، حتّی در جنگی که ایران اعلام بی‌طرفی کرد. ایران، هم در جنگ بین‌الملل اوّل، هم در جنگ بین‌الملل دوّم اعلام بی‌طرفی کرد و کشور در هر دو جنگ اشغال شد که اوّلی در دوره‌ی قاجار بود، دوّمی در دوره‌ی پهلوی بود. در جنگ دوّم، در همین شهر تهران، نیروهای آمریکایی و نیروهای شوروی در خیابانها رژه میرفتند، راه میرفتند و جلوی چشم مردم فساد ایجاد میکردند؛ بخشهایی از شمال کشور، بخشهایی از جنوب کشور تحت سلطه‌ی اینها قرار گرفت و حضور مستقیم داشتند. سران سه کشور، بدون اجازه، بدون ویزا، بدون اطّلاع سران کشور ایران -[یعنی] پادشاهان بی‌عرضه و اطرافیان نادان و ناتوان [آنها]- آمدند در ایران جلسه [برگزار] کردند،(۷) محمّدرضا شاه ایران، رفت وارد جلسه‌ی اینها شد، تحقیرش کردند؛ یعنی در جلسه‌ای که سه‌نفری نشسته بودند و شاه وارد شد، این دو نفر، یعنی چرچیل(۸) و روزولت(۹) برایش از صندلی بلند نشدند؛ یک صندلی گذاشتند آنجا نشست، فقط استالین(۱۰) بلند شد؛ بعد هم کمونیست‌ها در خاطرات بعدی نوشتند که استالین گفت دید که اینها بی‌اعتنائی میکنند، برای اینکه او را به طرف خودش جذب کند [از جا] بلند شد؛ وضع کشور این بود، یعنی دشمن براحتی می‌آمد. در جنگهای با روسیه، قفقاز از دست رفت؛(۱۱) در شرارتهای انگلیس در بوشهر و جنوب و خلیج فارس، ضربات زیادی بر ما وارد شد؛ همه‌ی [این] جنگها این جوری بود، یعنی پیروزی در آنها وجود نداشت. در جمهوری اسلامی، کشور سربلند ایران توانست در مقابل دنیای قدرتمند مقابل خودش، یعنی شرق و غرب و اروپا و آمریکا و شوروی و مرتجعین و همه‌ بِایستد و بر اینها پیروز بشود؛ این نکته‌ی اوّل که یک نکته‌ی بسیار مهمّی است و بخشی از هویّت ملّی ما است. اینکه گاهی گفته میشود و درست هم هست که «دفاع مقدّس بخشی از هویّت ملّی است»، به خاطر این است که دفاع مقدّس، مظهر بُروز هویّت والا و برجسته‌ی ملّت ایران بود که توانستند جنگ را به پیروزی برسانند.

 

بیانات مقام معظم رهبری مد ظله العالی در ارتباط تصویری با شرکت‌کنندگان در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46525

 

یک نکته ای هست که آیت الله جاودان در اوایل کتاب رهنمای طریق اش راجع به روشنفکران و خصوصاً دکتر علی شریعتی می فرماید که خصوصاً در جزوه ی "حسن و علی" و تشیع علوی به روحانیت شیعه چطور حمله شده است. خوب، این که جای خود دارد، ولی اگر کسی بخواهد در نوشته های این حقیر به آنچه در مورد آخوندهای خودمان گفته می شود نیز توجه کند، یحتمل می فرماید که این بابا که دیگر دارد کفر محض می گوید! نکته این است که ما در منطق ریاضی از کاردینالیته ها بحث می کنیم و یحتمل از اینجا خیلی نتوان به این نکته پی برد که کاردینالیته ها شباهتی هم دارند با آیت اللهی! یعنی اگر بخواهیم آیت اللهی را درجه بندی کنیم به الف_1 الی الف_2 و .... الی غیر النهایه یحتمل از لحاظ شهودی بیشتر متوجه مسئله شویم که خوب پس میان این همه آیت اللهی، آنگاه درجه بندی حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز کدام است؟ یحتمل بعضی اشکال کنند که درجه بندی این حضرات در الفها نمی گنجند و بلکه ماورای آنها است. و حالا شما با این تفاصیل حساب بفرمایید که آیت اللهی امام زمان عجل الله فرجه الشریف از حدود 1400 سال قبل تا به حال و تا روز قیامت نیز کدام می شود؟

ولی اینجا یک نکته ی سختتری هم نهفته است که گفتنش خیلی هم آسان نیست. حالا ما اینجوری عرض می کنیم که دیشب یکی از بچه سیدهای بسیجی از این حقیر می پرسید که تو چرا جبهه نرفتی و شهید نشدی؟! یحتمل باید از گفتگوی مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر سر بازار برایش می گفتم که به هم چه می گفتند و مردم دیوانه شان حساب می کردند. البته در روضه ی حضرت رقیه بنت الحسین علیهم السلام نیز بسی از امام زمان عجل الله فرجه الشریف فرمودند.

نکته ی سختتر این است که حضرت ولی فقیه مقام معظم رهبری مد ظله العالی در چهلمین سالگرد دفاع مقدس می فرمایند در مورد پیروزی مثل خورشید روشن جمهوری اسلامی ایران در مقابل هجمه جنگ تحمیلی که شرق و غرب بر علیه ایران در دفاع مقدس کرده بودند. نکته اینجا این است که عده ای آمدند پشت عراق و صدام حسین ایستادند و تحریکش کردند بر علیه ایران حمله کند و بعد تا توانستند هم پشتبانی اش کردند. نکته ی عظیمی که در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف داریم که وصل است به واجب الوجود این است کانه همه عالم بر علیه آن حضرت قیام کنند و همه ی عالم را جوابگو هستند. یعنی مثلاً اینجا دیگر فقط این نیست که طبقه ی روحانی را داریم که بخواهد بر علیه فرعونیت و شاهنشاهی وارد جنگ شود و همه چیز را به اسم خودش تمام کند (البته یحتمل همین تعبیر را هم ظالمانه بدانند!). ولی از شاهنشاهی و فرعونیت به روحانیت و طبقه ی روحانی رسیدن آسانتر است تا اینکه حتی از روحانیت هم بخواهیم برسیم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف. این از لحاظ تاریخی می بینیم که تکرار شده است و همچنان امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت تشریف دارند! از لحاظ منطق ریاضی، یحتمل ما در آیت اللهی الف_1 و _2 و _3 و اینها است که داریم درجا می زنیم و به هندسه ی دیفرانسیل و تحلیل و آنالیز تابعی خود می پردازیم و واپاشیها را بررسی می کنیم و حتی وحدت نیروهای الکترومغناطیسم و قوی و ضعیف و گرانش در آیت اللهی های مختلف تحقیق هم می کنیم. و اما ما نمی دانیم هم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف در کدام آیت اللهی غیر قابل دسترسی است که ما خواهیم داشت ظهور آن حضرت را. یحتمل مثال خوب قرآنی اش این سات که زن عزیز مثل که خیلی فکر می کند که یوسف در اختیار او است و بلکه این بعد از ن هست که برادرانش هم او را به چاه می اندازند و به بردگی به مصر برده شده و فروخته می شود. و حالا در این میان چطور هم خواهد شد که او خود خواب فرعون را هم میتواند تعبیر کرده و  خود عزیز مصر می شود؟ و الله اعلم! البته اینجا یک عقلانیت هم هست که ماورای تعصبهای خشک کفرآلود عامه است که آنگاه یوسف زهرا کجا است؟ یک کتابی را اخیراً بنده از عزیزی هدیه گرفتم که تفصیل آیات قرآن است که دو فرانسوی ژول لا بوم و ادوارد مونتیه نوشته اند و یک مصری محمد فواد عبدالباقی آن را به عربی برگردانده و مرحوم آیت الله مهدی الهی قمشه ای آنرا به فارسی برگردانده اند. با اینکه کتاب قطوری هم هست! ترجمه ی مصری گویا 1955 میلادی است. در مورد هوای نفس در باب ماوراء الطبیعه یا الیهایت چهار آیه را می فرماید و لیست می کند که البته اگر در قرآنهای امروزی جستجو کنید چیزهای دیگری هم یحتمل بدهند:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّـهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرًا فَاللَّـهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَن تَعْدِلُوا وَإِن تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّـهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ﴿النساء: ١٣٥﴾

بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ ۖ فَمَن یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّـهُ ۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ ﴿الروم: ٢٩

 

 یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّـهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّـهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ ﴿ص: ٢٦﴾

فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِّنَ اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿٥٠

نماز اول وقت دیر شد دیر شد، بروم به سخنرانی سردار علی فضلی بلکه برسم! بروم لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَىٰ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا ﴿الإسراء: ٣٢﴾

 

در این ویدئو علی القاعده می باید حجت الاسلام قاسمیان به شلتری برود که مخصوص زنان بدکاره است و به کار خود می پردازند و حتی می فرماید که مردان متاهلی که طلاق عاطفی هم از همسرانشان گرفته اند نیز بدانها رجوع می کنند. ایشان قشنگ لباسشان روحانیتشان را در می آورند و لباس مبدل پوشیده و به شلتر برای سرکشی می روند و حتی خبرنگار را هم منع می کنند که تو دیگر نمی شوئد از اینجا به بعد وارد شوی!  این ویدئو را در موبایلهای جدیدتر که فیلترشکن سر خود هستند می شود دید. و لذا دقیقاً هم مطمئن نیستم که این فایل یوتیوب دقیقاً همان باشد چرا که روی پی سی ام فیلترشکن ندارم: 

 

https://www.youtube.com/watch?v=yi1QhUPlccg

 

بعضی حاجیه خانمهای بدبین تر که همینجوری اش هم زورکی مسجد می روند اگر این ویدئو را ببینند یحتمل بفرمایند که ما دیگر مسجد نمی رویم و روضه ی آخوندها را هم گوش نمی کنیم! البته بی خود هم نیست که بعضی از مراجع تقلید و خصوصاً امام خمینی قدس سره الشریف می فرمایند اگر زنان همان گوشه ی صندوقخانه شان به نماز بایستند بهتر هم هست. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

۱قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَـٰذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ ﴿الأنبیاء: ٦٣﴾

۲ثُمَّ نُکِسُوا عَلَىٰ رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَـٰؤُلَاءِ یَنطِقُونَ ﴿الأنبیاء: ٦٥﴾

۳وَلَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَیْنَا کِتَابٌ یَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ ﴿المؤمنون: ٦٢﴾

۴وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ ﴿النمل: ١٦﴾

۵وَوَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِم بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لَا یَنطِقُونَ ﴿النمل: ٨٥﴾

۶مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ ﴿الصافات: ٩٢﴾

۷وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّـهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿فصلت: ٢١﴾

۸هَـٰذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿الجاثیة: ٢٩﴾

۹فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ ﴿الذاریات: ٢٣﴾

۱۰وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿النجم: ٣﴾

۱۱هَـٰذَا یَوْمُ لَا یَنطِقُونَ ﴿المرسلات: ٣٥﴾

 

 

دعاء مکارم الأخلاق

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَبَلِّغْ بِإِیمانِی أَکْمَلَ الاِیمانِ وَاجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الیَقِینِ وَانْتَهِ بِنِیَّتِی إِلى أَحْسَنِ النِّیَّاتِ وَبِعَمَلِی إِلى أَحْسَنِ الاَعْمالِ ، اللّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی وَصَحِّحْ بِما عِنْدَکَ یَقِینِی وَاسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِکَ ما فَسَدَ مِنِّی

 

آخرین باری که بنده رفتم مسجد، وسط نماز مغرب و اعشاء رسیدم. و دیدم که امام جماعت دارند با افرادی که روی صندلی می نشینند و نمازشان را هم نشسته اقامه می کنند انگار بحث می کنند؛ از قضا این بنده خداها به امام جماعت وصل نشده بودند چرا که جلویشان خالی بود و نمازگزاری نیامنده بود بایستند تا انها هم وصل شوند و تعداد این بنده خداهای نشسته هم کم نبود. بعد دعا و نماز غفیله و اینها بود و بنده ی حقیر هم زودی نماز مغرب را فرادی خواندم که به نماز اعشاء برسم. خلاصه حضرت امام جماعت قبل از شروع نماز اعشاء فرمودند که خوب است که سعی کنید واصل به نماز دیگران باشید همانطور که امام حسن مجتبی علیه السلام آمدند در مسجد دیدند هر کسی گوشه ای ایستاده است و دارد نماز می خواند. فرمودند که سعی کنید به جماعت متصل شوید و دیگران را هم وصل کنید. بعد از نماز، در قسمت کفشداری حضرت امام جماعت به آن حاج آقایی که جلوتر نشسته بودند و داشتند با او احتجاج می کردند که چطور وصل نشده اند فرموئدد که شما خودی هستی! و همان بهتر است که صف دوم و سوم هم بایستی! حالا بنده ی حقیر هم اتفاقاً رفتم همان صف سوم ایستادم جلوی همین نشسته ها که مثلاً ثوابی برده و واصل هم باشیم.

و اما منظورم به این کلمه ی "خودی" است! بالاخره شما آیا یک خودی و غیر خودی ای دارید یا ندارید؟ این یک سوالی هم بود که چند روز پیش خود بنده ی حقیر پرسیدم که اگر خودی هم هستی که دیگر خودی جان شما چرا؟ این است که وقتی حاج آقا این کلمه ی خودی را فرمودند بنده ی نمی دانم چرا دو زاری ام بدجوری احساس کردم که افتاده است! به هر حال، در وصل شدن به نماز جماعت است که خودی و غیر خودی ای داریم که یحتمل همه ی کسانی که در نماز جماعت ایستاده اند حواسشان هم نباشد که کیست که خودی است و کیست که غیر خودی است. ولی امام جماعت علی القاعده باید هم حواسش باشد که بالاخره کیست که خودی است و کیست که خودی نیست و بلکه یحتمل هم منافق است و مثلاً خیلی هم دوست دارد که برای مجله ی سروش کار کند و لذا برای این هم هست که می آید به نماز جماعت وصل شود یا مثلاً خیلی هم سوسیالیست است و از روی اینکه مسجد هم محلی است مناسب برای اجتماعات و بلکه همچون سالن اجتماعات است همانطوری که مثلاً سینما هم سالن اجتماعات است؛ و لذا می آید مسجد که با مردم درآمیزد و از تنهایی درآید و حوصله اش سر نرود. و خوب، حالا یک محل عبادتی هم هست و عبادت هم می کنند چه اشکالی دارد. التفات می فرمایید؟! خودی و غیر خودی بالاخره داریم.

و اما یک وقت هم هست که نمازگزار انقدر واقعاً از روحانیت و روحانیون فاسد بیگانه شده است که اگر هم پایش را در مسجد بگذارد برای عبادت خالصانه ی خدا، هر چند که نداند هم با چه فسادی است که طرف است با این حال باید خود را راضی کند که این دسته بیلی (و حالا بنده ی حقیر آن کلفتترش را عرض نمی کنم! چرا که یک وقت زشت است) را که دارند همه به او می تپانند برای خیر و صلاح خود او هم خیلی خیلی خوبِ خوب هست! مثل همان شیافی چیزی است بالاخره. استعمالش مفید است چرا که از خودی است دیگر.

یعنی بعضی یحتمل اشکال کنند که این حرفها کدام است؟ حاج آقا دارند می فرمایند که توی نمازگزار خودی هستی و ... ایشان دارند به او می فرمایند که خودی هستی و همان صف دوم و سوم بایست. حالا اتفاقاً تو هم آنجا ایستاده بودی دیگر؛ و به تو که نبوده چیزی بگویند؟ تو چرا اینقدر دهاتی هستی که زودی به خودت گرفته ای؟ کدام دسته بیل؟ دسته بیلی در کار نیست! حالا یحتمل یک موقعهایی دسته بیل هم از خارج وارد می کرده اند؛ این که آن نیست. این هم که نمی تواند باشد که حضرتش به در می فرمایند که دیوار بشنود که! حالا بلکه یکی هم آمد و یک میخی را روی دیوار کشید و رفت در همان حین! آیا معنایش این است که باید دید که این فرکانسی را که میخ روی دیوار ایجاد کرده است چقدر است و آیا اگر می خواستیم این را روی پیانو بنوازیم چه نتهایی را در بر می گرفت و در چه دستگاهی می شود؟ آیا شور است یا چهارگاه است یا سه گاه و ماهور و حجاز و ...؟ مگر تو راستی راستی میخی؟ یک جایی این سوال معقولی است که پرسیده شود که راست راستی مگر تو خل و دیوانه ای؟ التفات می فرمایید؟

یک سخنی اینجا هست که مریدان هاری کریشنا می فرمایند آن کسی که می آید حضرت کریشنا را می کشد، یک منطقدان (logician) است! این یعنی چه؟ البته این یک سخنی است که از روی شرک هم هست چرا که کریشنایی که این حضرات می فرمایند همچون فرعون همان ادعاهای انا ربکم الاعلایی را هم دارد. ولی خوب بالاخره حضرت موسی علیه السلام هم که باشند، با فرعون وارد بحث می شوند و با زبانی لیّن هم وارد می شوند هر چند که مسئله اینجا این است که نمی توان وحدانیت را طوری برانگیخت که فرعونیت و شرک را نیز با امامت و رسالت بخواهد بیامیزد و بلکه اینها با هم در احتجاجی هستند ابدی. در اسلام  بندگی عبودیت خدا یقیناً از اصول دین است همانطور که در تشهد نماز داریم اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد. و اما اینجا یک منطقی نهفته است که قابل بحث است و مهم هم هست.

یعنی آنجایی که بالاخره شما یک مرجع تقلیدی یا یک استاد و معلم دینی ای را انتخاب می کنید که باید هم اعلم باشد، دیگر نمی خواهید سر هر مسئله ی کوچک و بزرگی بنشینید با هم سر و کله بزنید. می خواهید ببینید نکات اخلاقی در کلمات استادتان چیست؟ و نه فقط کلمات اخلاقی و بلکه درسهای قرآنی و فقهی و اصول فقه و بلکه مسائل سیاسی که ایشان می فرمایند کدام است؟ چرا که بالاخره ایشان هستند که اعلم هستند. و لذا تا یکی یک میخی روی دیوار کشید که نباید با او در افتاد که آیا منظورت این نبود که منم میخم؟ ایا نمی خواستی مثلاً بگویی کیست که سیب زمینی پشندی است؟!!!

و اما این یک قسمت قضایا است و قسمت دیگر اینجا است که در منطق ریاضی می فرماید که قبلاً عرض شد که مخصوصاً یا حتی تصادفاً فرقی نمی کند گزاره هایی را هم در نظر می گیرید که هم می تواند درست باشد و هم غلط و دو جور می شود آنها را تعبیر کرد. یعنی شاگرد منطق ریاضی کاری هم ندارد که آیا با چه گزاره هایی است که طرف است؟ آیا گزاره هایی هستند اخلاقی؟ یا سیاسی؟ یا ریاضی؟ یا فیزیکی؟ با منطق ریاضی است که طرف است. و اما مخصوصاً هم مسئله را می تواند از همان بالا شروع کند و نه فقط با استادش و بلکه مثلاً با دشمنش یا با فرعون وارد احتجاج شود. و اما این کار را دارد با زبان ریاضی و بلکه با زبان رایانه هم می کند.

اینجا منطقدان دغدغه اش دین نیست و بلکه منطق ریاضی است همانطور که پزشک هم دغدغه اش فقط علاج بیمار و درمان او است و لا غیر. این روزها کروناویروس کوید-19 مسئله را روشنتر هم کرده است. و آیا واقعاً هم چنین است؟ یعنی اگر بنده ی حقیر می خواهم فرضاً با آخوندهای خودمان و بالاتر از همه با مرجع تقلید اعلم وارد احتجاج شوم، آیا مسئله این است که یا اینکه شما باید لباس روحانیت به تن بنده ی حقیر کنید و عمامه هم سرم بگذارید و حتی بنده ی حقیر را نیز از خودتان اعلمتر بدانید یا اینکه باید لباستان را عوض کنید و همچون بنده ی حقیر لباس عادی برتن کنید؟ و خوب، اگر مرجع تقلید اعلم است، که دیگر چنین احتجاجی جایز نیست که مقلد به مرجع تقلیدش چنین بفرماید. و اگر اعلم نیست و بلکه خود او است که اعلم است که لابد ثابت کرده است که او اعلم است و دیگر جای احتجاجی باقی نمی ماند. و اما این چنین احتجاجاتی در هم می شکند آنجایی که حرف از مرجع تقلید اعلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف است! یعنی خود مرجع تقلید اعلم نیز مجبور است برود در خانه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را آنقدر بزند تا بلکه برویش باز شود و جوابش را بگیرد. و آیا بتواند آیا نتواند! و اما اینکه این کلاً یعنی چه؟ به این سادگیها نیست!

یک مثالی اینجا هست که می تواند اتفاقاً راه گشا هم باشد. آنجایی که مثلاً حضرت آیت الله العظمی مظاهری می فرمایند مرد مثل خر از صبح تا شب کار می کند و تازه وقتی آمد خانه باید با حاجیه خانم شروع کند سر و کله زدن و بلکه دعوا و مرافعه و ...، همین را ممکن است به یک صورت هنری دیگری در فیلم ایرما لادوس (یا ایرما خوشگله) نیز دارد به تصویر می کشد. این تنها فیلمی هم نیست که راجع به فحشاء و فاحشگی و بلکه تطهیر فاحشه بودن می بینیم که در غرب و آمریکا داریم. یک فیلم دیگری بود که تلویزیون هم نشان می داد در همین رابطه؛ مثلاً زن خوشگل (Pretty Woman 1990) با هنرپیشگی جولیا رابرتز و ریچارد گیر. اینجا دارد فحشاء را عادی سازی یا تطهیر هم می کند یا خیر؟ یعنی یحتمل در فیلم ایرما لادوس نکته ای نهفته است که با آنچه آیت الله العظمی مظاهری می فرمایند وجه اشتراکی دارد. ولی این هم که فیلم بخواهد فحشاء را نیز تطهیر کند، این یک مسئله ی دیگری می شود! یعنی یک جایی دیگر اخلاق گم می شود و معنای خود را از دست می دهد که اصلا مسئله چه بود؟ مثلاً آقایان و خانمهایی که ازدواج فرموده اید، سعی کنید با هم توی دعوا نیز نروید و بلکه با هم تلاش کنید بسازید. این کجا و ترویج و بلکه تطهیر فحشاء کجا؟ مثلاً یک وقت دیگری داشتم با معلم انگلیسی که اتفاقاً ارمنی هم تشریف داشتند بحث می کردم، ایشان حرف قرمز یا داغ ننگ ناتانیل هاثورن که اتفاقاً مرحوم سیمین دانشور نیز آنرا ترجمه کرده است را پیش کشید. اینکه کسی گناه کند ولی بعد توبه کند چیز دیگری است غیر از اینکه بخواهد حتی گناهش را هم تطهیر کند. مشکل احتجاج شیخ و فاحشه (شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی، هر دم به دام دیگری پیوستی. گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم، آیا تو چنانچه می نمایی هستی؟) در شعر خیام اینجا ست که توبه ای گویا در کار نیست و همین هم هست که انقلاب را می کند ضد انقلابی که از وسطش مثل پری بلنده ها و شعبان بی مخها می توانند معلق بزنند و بجای رسیدن به امام زمان عجل الله فرجه الشریف شاهنشاه آریامهرها سر بیرون می آورند آنجایی که قرار بود همه ی عالم را هم اسلام فرا گیرد.

مسئله ی یزیدی اینجا است که آیا می شود با یزید وارد احتجاج شد که آقا یزید جان، شما خوب هم هست که سعی کنید ببینید چقدر خوب است که لباس روحانیت هم به تن کنید و منبر هم روید و بلکه امام جماعات و امام جمعه هم شوید. خیلی خوب هست بشود چنین کرد آنچنان که از یزید آدمی که چه عرض شود و بلکه از چنین الاغی بلکه بشود یک انسان با تقوی و با ایمانی هم ساخت هر چند که اصلا باورش نمی شود که اسلام و قرآن و خدا و پیغمبری و امامی هم داشته ایم یا داریم یا خواهیم داشت و بلکه نزد خود می فرماید کدام خدا؟ کدام پیغمبر؟ کدام امام؟ کدام کشک؟ یک مشته خواب و خیالها و توهمات پریشان را به هم بافته است این بابا!

حالا از همین آقا یزید چند درجه هم یحتمل باید تنزل بفرمایید که در همین درجات تنزلش هم که چقدر باید باشد نیز بنده ی حقیر خود شک دارم. و اما اگر چنین بفرمایید، شما همین ادبیات جناب رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ را مشاهده بفرمایید؛ ببینید حتی به رقیب انتخاباتی اش در رابطه با باراک اوباما چه چیز شنیعی می گوید؟ ببینید آیا او مظهر نژاد پرستی نیست؟ و می فرمایند که خودش دارای قمارخانه ها و مراکز فحشاء هم هست؛ که حالا اینها را خیلی نمی خواهیم اینجا واردش هم شویم. و حالا آیا شما می توانید به این حضرت آقا احتجاج کنید که بابا سعی کن لباس ریاست جمهوری ات را کنار بگذاری و بروی روحانی مسیحی کیش خودت شوی که خیلی هم بهتر است؟ آیا اصلا چنین چیزی در مخیله اش می گنجد؟ یا اینکه حتی انجیل را هم در دستش می گیرد و به اسم انجیل هم این کارهایش را از روی نژاد پرستی و غیره می کند؟ به اسم دین دارد این کارها را می کند؟ بنده دیگر نمی خواهم شکوه و شکایت کنم که تو را به علی ببینید بشریت تا کجاها تنزل کرده است که همچین کسی بقول خودش شده است همه کاره ی عالم و چرا که لباس روحانیت و لباس سیاست از هم جدا هم شده اند و هر کسی هم هر غلطی که دلش خواست دارد می کند و نه اینکه فقط بفرمایید که دین را از سیاست الک کرده ایم و کنار گذاشته ایم. و خوب، حالا اینجا که لباسها یکی هم هستند و حالا خود آقای روحانی هم تشریف دارند که رئیس جمهورند دیگر چه کاری از دستشان در برجام و مکانیسم ماشه و ... برمی آید با دلاری چقدر است؟ 27 هزار تومان؟ بعضی تازه اشکال می کنند که ما کجا فساد سیستمی در دولت و قوه قضاییه و اینها داریم؛ چند نفر هستند فاسند و باید اینها را کنار گذاشت. همین! کدام فساد؟ کدام هدر دادن جان ومال مردم؟ کجا آخوندها دسته بیل و بدترش را بجای شیاف به کسی می تپانند؟ ما کجا در این دولت دسته بیل از خارج بجای دارو وارد کرده ایم؟ این مال دولتهای قبل هم بوده است که وزیر بهداشتش داروساز هم نبود و بلکه یک خانمی بود و خانمها هم که همه می دانند چقدر بی عرضه اند و همین هم شده بود که دسته بیلها معلوم نیست از کجاها آمده بوده است و به کجاها رفته بوده است. اتفاقاً بنده تازه فهمیده ام که واجبی و بلکه بقول معروف نوره بر حسب روایات چقدر خاصیتهایی ضد سرطانی هم دارند همانطوری هم که بول شتر برای ام اس خیلی کاآییها دارد؛ و آن وقت چی؟ مواد اولیه ی اینها را می فرستند خارج و برای ما دارو می کنند و مثلاً 800 هزار تومان به خودمان می فروشند. التفات می فرمایید؟ نفرمایید که این حرفها در دکان هیچ عطاری پیدا نمی شود چرا که آرسنیک و گوگرد و دیگر مواد اولیه ی واجبی را که خودش را عطاریها ندارند همانطوری که اورانیوم را هم یک وقتی مفت یعنی کیلو مثلاً پانزده زار می فروختند به آمریکاییها و می بردند برای خودشان کیفش را ببرند. خوب، وقتی ندانستید اورانیوم چیست؟ مفت می دهید می رود دیگر. و آنوقت اگر بفرمایند خودت بنشین ببین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کدام است؟ حضرات دانشجویان و المپیادیها نخواهند فرمود که بابا ما این همه زحمت کشیده ایم که چی؟ که بیاییم مفتی نزد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی زانوی تلمذ بزنیم و آمریکا و اروپا هم نرویم و ببینیم آخرش چی از تویش در می آید؟ یک باریکی بفرمایید دانشگاه و حوزه و همه و همه را نیز تعطیل کنیم مثل همین الان که همه چیز کرونایی شده و مردم الکی از راه دور آموزش می بینند و فاصله های اجتمای را اقل کم حفظ می کنند. ما کجا جان ومال مردم را به هدر می دهیم؟ کجا آخوندهای ما خودشان را الی ما شاء الله تطهیر کرده و همه را با شعبان بی مخها و پری بلنده ها اشتباه گرفته اند؟ کجا امام زمان عجل الله فرجه الشریف را دک کرده اند و خودشان جایش نشسته اند؟ کجا است آن نداهای انا المهدی انا المهدی؟ نداریم؟ نبود؟ نخواهد بود؟ انقلاب مهدی جهانی نیست؟ اسلام همین داعش است؟ بنده ی حقیر خودم با حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای می روم توی احتجاج! این حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی واقعی واقعاً هم نیست! و تقصیر شما هم هست که چنین است. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.

دلیل اینکه باید نوشت، این است که این از مزایای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که حکمت الهی و فقه و حکمت متعالیه و فلسفه و ریاضی فیزیک و بالاخره علوم الهی و طبیعی را سعی دارد با هم به حساب آورد و نه اینکه هر کدام کار خودش را کند. و همین هم هست که موجب می شود که حتی سراغ زوی برن هم برویم ببینیم در مربع کردن بین نیروی قوی و گرانش چه دارد عرض کند آنطوری که هنریت الونگ می فرمایند؛ آیا این یک چیز جدیدی است یا قدیمی است و بنده ی حقیر از آن خبر نداشته ام؟!!! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

https://arxiv.org/abs/2009.08460

صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین

 

 

سه عامل مهم در صیانت از شأن و نقش معلّم: ۱) خود معلّم
 خب ما باید از شأن معلّم و نقش معلّم صیانت کنیم. چه کسی صیانت بکند؟ در درجه‌ی اوّل خود معلّمین؛ یعنی معلّم توجّه کند و بداند که آینده‌ی کشور متأثّر از همّت او و حکمت او است؛ بداند که کاری که او دارد الان سر کلاس انجام میدهد -مخاطبش هر که میخواهد باشد؛ از کودک خردسال تا یک جوان هفده هجده ساله- در واقع دارد آینده‌ی کشور را میسازد؛ هر معلّمی بایست این را احساس بکند. این به او اعتماد به نفْس میدهد، به او امید میدهد و به او انگیزه میدهد که بتواند کار خودش را خوب انجام بدهد، شأن خودش را والا بداند. وقتی که خود شما شأن خودت را والا دانستی، مردم هرچه فکر میکنند، بکنند. انسان وقتی خودش فهمید، به معنای واقعی کلمه فهمید که چه شأن والایی دارد -که واقعاً هم شأن معلّمی والا است- آن وقت این موجب میشود که از این شأن صیانت بشود و حفاظت بشود.

۲) حمایت آموزش و پرورش
 دوّمین عامل، آموزش و پرورش است که باید در عمل، معلّمین را مورد حمایت قرار بدهد. من خوشحال شدم از این گزارشی که راجع به مسکن و مانند اینها آقای وزیر درباره‌ی معلّمین گفتند -البتّه نشنیده بودم- این کارها باید انجام بگیرد. البتّه مجلس و دستگاه‌های گوناگون و مرتبط -[یعنی سازمان] برنامه و بودجه و دیگران- هم باید کمک کنند. نگاه به آموزش و پرورش، نگاه به یک دستگاه مصرفی نباید باشد؛ نگاه به یک دستگاه زیربنائی باید باشد. شما اگر چنانچه مبالغ میلیاردها خرج کنید برای اینکه مثلاً یک سد بسازید یا مثلاً یک بزرگراه بسازید، هرگز فکر نمیکنید که پولتان را مصرف کردید و مثلاً هدر دادید. آموزش و ‌پرورش بمراتب، بمراتب، مهم‌تر از دستگاه‌های سازندگی دیگری است که در کشور وجود دارد. اینجا جای سرمایه‌گذاری است؛ شما در واقع هرچه اینجا پول خرج میکنید، دارید سرمایه‌گذاری میکنید، دارید زیربنا میسازید؛ این را بایستی همه [توجّه کنند]؛ هم مجلس توجّه کند، هم دولت توجّه کند، هم سازمان برنامه توجّه کند و هم خود آموزش و پرورش هم که توجّه به این معنا دارد. این هم عامل دوّم برای صیانت از شأن و نقش معلّم.

۳) فرهنگ‌سازی توسّط دستگاه‌های تبلیغی
 عامل سوّم، دستگاه‌های تبلیغاتی‌اند که باید فرهنگ‌سازی کنند؛ یعنی معلّمی [یک] شأ‌ن باید باشد که عمده‌ی این به عهده‌ی صدا‌ و‌ سیما است. مثلاً فرض کنید که شما میتوانید یک فیلمی بسازید که در آن فیلم معلّم وجود داشته باشد و نقشی داشته باشد که وقتی انسان آن فیلم را نگاه میکند، وقتی انسان این فیلم را میبیند، آرزو کند «کاشکی من معلّم بودم»! این کار، کار لازمی است؛ این کار، کار واجبی است. حالا من گفتم فیلم، نه اینکه یک فیلم درست کنیم و خیال کنیم که کار تمام شد؛ نه، اصلاً این یک جریانی باشد که مرتّباً به شکلهای مختلف، به شکلهای هنری، معلّم ترویج بشود، معلّمی ترویج بشود، احترام و اکرام معلّم به صورت یک فرهنگ عمومی دربیاید و در افکار عمومی اثر بگذارد. این هم این [عامل]. اگر چنانچه این [موضوع، عملی] شد، آن وقت جایگاه معلّم اعتلا پیدا میکند. و این یک مسئله‌ که مسئله‌ی حفظ جایگاه معلّمی است.

 

بیانات رهبر معظم جمهوری اسلام ایران در اربتاط تصویریری با روسا و مدیران آموزش و پرورش  11/06/1399

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46388

 

یک روز مثلاً چند سال پیش یک معلمی در موسسه ی خصوصی انگلیسی کار می کرد و مدیر موسسه هم خوب به ا گیر داده بود که باید در کلاس آموزشی موسسه شرکت کنی؟ او گفته بود که من که از وسط خیابان نیامده ام که مجبور باشم در کلاس شرکت کنم؛ مثلاً می خواست بگوید که نمی دانی 15 سال آمریکا درس خوانده ام؟ آقای مدیر هم که یک شیشه شیر جلویش بود و داشت با شکم گنده اش ساندویچش را می خورد فرمودند که خوب از وسط خیابان آمده ای دیگر؛ مگر غیر از این است؟ آقای باصطلاح خودش معلم یادش افتاد که دانشگاه امام حسین رفته است برای تدریس گفتند برو دنبال کارت، دانشگاه نیروی هوایی گفه اند برو دنبال کارت، و حتی دانشگاه آزاد هم گفته اند آقا تو که اینی دیگر برو دنبال کارت. دوباره رفت دنبالش، دوباره هم گفتند که ما که یک بار تو را ردت کردیم رفتی، دوباره آمده ای برای چه؟ و امتحان گفتند و دوباره ردش کردند! این است که خیلی هم جواب آقای مدیر شکم گنده را هم نداد.

خلاصه پکر داشت می آمد خانه که گفت امامزاده مثل اینکه منبری دارد بروم ببینم حاج آقا دارد راجع به شهادت امام زین العابدین چه می فرمایند و اتفاقاً دو سه تا لگد هم آنجا خوب خورد از عابرانی که از کنارش رد می شدند. خلاصه پکرتر آمد بیاید خانه، دید پشت دیوار خانه شان یک جوانی (که انگار از شاگردان خودش هم یحتمل بنظرش رسید که هست و یحتمل هم اشتباه می کرد،) افتاده است که انگار یک حالت صرعی و بلکه رو به کم هوشی متمایل به بیهوشی دچار شده و بلکه به خودش هم کمی ادرار کرده است. و حالا آیا معتاد است یا چه دیگر بماند؟ آبمیوه و کیکی را که در امامزاده به او داده بودند را به او داد و کمی میل کرد و پرسید کمک می خواهی؟ گفت نه؛ حالم دیگر خوب است. رفت و برگشت دید هنوز همانجا است. حاجیه خانم کمی غذای خوراک سیب زمینی و هویج و اینها به او داد و یک کمی حالش جا آمد. در همین حین، سیگارش و چاقویی کوچک را هم برداشت گذاشت توی جیبش. همینطوری که داشت آستین دستش را هم بالا می زد، معلوم شد که انگار رگهای دستش را هم آیا زده است؟ یا چرا خط خطی است! خلاصه گفتند آمبولانس خبر کنیم؟ کمک بیشتری می خواهی؟ گفت نه؛ و یواش یواش حالش بیشتر جا آمد و رفت. فردا او را سر کارش در میدان دیدند! یک آقایی هم بود که در ماشینش نشسته بود و زحمت پیاده شدن از آن را هم به خودش نداد و اتفاقاً او هم کمی شکم گنده بود و تشکر فرمودند که به این جوان کمک کردیم. به این آقا گفتم نکند قندش افتاده است پایین یا فشار خورش؟ فرمودند که من خودم دیابت دارم و اگر قندم پایین بیافتد می روم توی کما! خلاصه این جوان را یک بار هم جلوی دکه ی سیگار فروشی دیدم هر چند که به او گفتم که با این حال و روزت دیگر سیگار نکش؛ یحتمل همین است که حالت را منقلب می کند. گفت نه من عادت دارم. و می خواستم از آن پیر مرد خنزر پنزری که سر کوچه می نشست از او بپرسم که دیگر وسط خیابان بود و داشت می رفت آن طرف خیابان.   

بگذریم! نکته ای که بنده ی حقیر می خواستم از پاک کردنهایی که یحتمل از هک رایانه است یا یحتمل از مشکلات اینترنتی است یا .... عرض کنم این است که اصلا هم چیز جدیدی نیست. بنده یادم هست که آن موقعی که از وای فای و این حرفها هنوز خبری نبود و وصل شدن به اینترنت با دایل آپ بود و باید چندین بار سعی می کردی تا آیا وصل شوی و آخرش هم نمی شد یا بالاخره می شد مثل 10 الی 20 سال پیش، آخرش آنقدر حوصله ام می آمد که می رفتم کافی نتهای مختلف و آنجا شروع می کردم نوشتن. یک بار، نمی دانم چه شد که در کافی نت هم که داشتم می نوشتم، یک مرتبه مدیرش گفت که برق قطع شد و باز همه چیز دود شد و رفت هوا؟ و آنجا بنده ی حقیر کمی آتیشی شدم و گفتم مگر می شود برق خوئدش همینطوری قطع شود؟ فرمودد که قطع شد دیگر برق که مگر نمی دانی که چطور قطع و وصل می شود؟ خلاصه یک کمی دوری زدم و دوباره نشستم سر جایم! اتفاقاً خیلی هم خاطره ی خوبی شد برای اینکه خیلی بعدها فکر نکنم که اگر دویدی رفتی اینترنت کافه و کافی نت و اینها، دیگر همه چیز حل است. برق است دیگر؛ در خانه ات هم نشسته ای و می نویسی یک مرتبه برق ممکن است برود. آمریکا که نیست که استاد فیزیکمان می فرمودند که مدام جریان برق را اداره ی برقشان چک می کند که اگر یک کمی نوساناش بالا رفت و مثلاً از 110 ولت رفت روی 111 یا 109 زودی باز می گرداندش روی همان 110. خیلی نمی شود به همه چیز ایراد کرد که مثلاً حالا چرا همه مگر صم بکم عمیٌ هستند و همه چیز را خوب نمی شنوند یا خوب نمی بینند یا خوب نمی توانند بیان کنند؟ بالاخره درجات فهم در افراد مختلف مختلف هم هست. اینی است که هست. به حضرت مریم هم خدا گفت بابا این درخت خرما است؛ بالاخره دستت را دراز کن و دو تا خرمایی از آن بکن و میل کن! یعنی آن وقتی که می توانی کاری کنی، خوب کاری بکن و سعی و تلاشی کن دیگر. همیشه که ورد و وای فای و موبایل و لپ تاپ و پی سی و اینها نبوده اند.

و معنایش هم این نیست که بقول حضرت آیت الله العظمی مظاهری خودت را مثل خر از بس کار کرده ای از پا دربیاوری که دیگر نتوانی وقتی رفتی خانه با خانواده هم حرفی بزنی و کاری بکنی و بلکه مثل مرده بیافتی و بخوابی! یعنی ببینید که یک انقلابیگری هست و یک ضد انقلابی که اینجا آیت الله مظاهری حفظ الله مقامه است که می فرمودند این را و فیلمهای ضد انقلابی قبل از انقلاب هم آن حرفها را دارند که بزنند. این معنایش این نیست که حضرات آیات عظام نیز میدان را خالی دیده اند و خودشان حالا اینجوری دارند ادعای خدا و پیغمبری و امامی می کنند. بابا این بنده خداها نوکران و خادمان اهل بیت عصمت و طهارت هم هستند. البته بنده ی حقیر جرات هم کردم یک بارحرف ایشان را به راننده اتوبوسی در میان گذاشتم و ایشان در جواب فرمودند که بالاخره یک غروری هم این وسطها باید باشد. یحتمل منظورش همان شان انسانی است که باید از آن پایین تر هم سعی کرد نرفت و حفظش کرد. و خوب، یک جاهایی هم فان مع العسر یسری است.  کار سختی دار و سعی و تلاش می خواهد. حالا شده اینکه پاک کننده هایی دارید که خیلی هم از ماهیت آنها درست خبر ندارید که آیا الکل هم در آنها یافت می شود یا میکروبها را هم می کشند و بلکه ویروسها را هم خنثی می کنند یا اینکه خیر اصلا فقط سرسام آورند و بس! به برنجت هم کره بزن و پاک هم یادت نره! حمیییییید! حمید جان، حضرت زین العابدین را که نمی فرمایند امام زین العابدین بیمار برای اینکه در کربلا مریض بود و به شهادت نرسید و اسیر شد و نزد ابن زیاد و یزید هم رفت و آب می دید گریه می کرد و گوسفند می دید قربانی می کنند گریه می کرد که آیا به او آب هم داده اید؟ می گفتند بابا ما مسلمانیم. می فرمودند که آخر من دیدم که 18 تن از جوانان بنی هاشم را تشنه سر بریدند. به مریضی آنهایی که امام خود را مریض می پندارند فکر کن، دیگر مریضیهای آن دیگرانی که دچار صرع شوند یا فشار خونشان یا قند خونشان هم  پایین افتاده را درگیر یادت می رود. یا من تحل به عقد المکاره و یا من یفثاء به حد الشدائد. اصلا بنده ی حقیر دیگر نمی نویسم. ایرما لادوس را معلم اخلاق نمودن که دیگر نوشتن ندارد. یعنی یک چیزهای انقلابی ای هم هست که اینها را می توان بصورت مکارم اخلاق و دروس اخلاق به همه ی عالم هم صادر کرد همانطور که هنوز هم ایرما لادوس را می شود در اینترنت یحتمل دید. خوب حالا شما بفرمایید که کدام اینها انقلابی است و کدام ضد انقلابی است؟ بنده دیگر نمی نویسم! آخرش چیست؟

تحریمها را هم همانطوری که برجام هم داشته ایم و 5+1 کرده ایم و حالا یک جورهایی هم مکانیسم ماشه هم این وسطها دارد، خوب مکانیسم ماشه که هیچی و بلکه ماشه را روی سردار شهید سلیمانی را هم می گوید که من کشیدم. یعنی یک علمی داریم که باید واقعاً هم همه ی دامنه ها و آمپلیتودها را نیز رعایت کرد و حساب و کتاب کرد که کدام به کدام است و قشنگ رایانه ای همه و همه را با هم جمع زد و پراپوگیترها را حساب کرد و توابع کورولیشن همبستگی آنها را نیز حساب کرد و دید این توابع را تا چند نقطه ای می توان محاسبه کرد و .... یعنی در نقطه ای شما یک غده ی سرطانی دارید و در نقطه ای دیگر غده ای سرطانی از نوعی دیگر یحتمل و همینطوری ... و می خواهید واپاشیهایی را روی اینها انجام دهید. خوب، برای هر کدام از اینها یحتمل باید کار دیگری کنید و واپاشی دیگری داشته باشید و هر کدام را جدا جدا حساب کنید یا اینکه خیر؛ یحتمل همه و همه را نیز بتوانید یک جا از بین ببرید. البته بعضی اوقات نیز یحتمل اشکال می شود که معلم نباید شان خودش را جوری پایین بیاورد که خود را خیلی ذوق زده نشان دهد چرا که خودش یک چیز جدید خیلی جالبی را یافته است و می خواهد برای همه تعریف کند و هی یافتم یافتم کند وحواسش هم نباشد که کجا است؟ توی حمام است که دارد شعر می خواند که یافتم یافتم یا آمده است توی وسط خیابان است و یافتم یافتم دارد می کند. بنده ی حقیر دیگر نمی نویسم! خیلیها رفتند جبهه و از جان و مالشان هم گذشتند در دفاع مقدس و مدافعان حرم، جان و مال تو مثل بدتر از خسی در میقات کشک. حالا تو می خواهی بنویس می خواهی ننویس. و السلام نامه تمام. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

و الحمد لله رب العالمین

 

آخوندهای ما یک فاحشه ی زشت عجوزه ی کریه المنظر بدکاره ای را حتی بزکش هم نکرده اند و هم او را به عنوان علم دارند به همه قالب می کنند. اینها یقیناً دستشان با صهیونیستهای جهانخوار یکی است. اصلا جبهه نمی فهمند. دلیلش هم این است که خدا و پیغمبر و امام را همه را قاطی و پاتی کرده اند و همان هم خودشان فرض کرده اند و می خواهند حالا به همین فاحشه ی زشت عجوزه ی کریه المنظر هیولا قالب کنند. این کار را حتی صهیونیستها هم نمی کنند. اینها جان و مال مردم را دزدیده اند و فروخته اند به همین عجوزه ی بدکاره ی زشت فاحشه و حالا بیا و به اسم علم درستش کن! همه چیز ما را دزدیدی از ما ای لامذهبها. دیگر چه گذاشته اید؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

یکی نیست به اینها بفرماید که کدام علم و کدام ایمان و کدام مذهبی را شما دارید و امام زمانتان کیست؟ و بفرماید که فرض کن من امام زمان عجل الله فرجه الشریف! بیا بگو ببینیم چه داری که به امام زمان عجل الله فرجه الشریف عرضه بداری؟ چرا سر همه را گول می مالید؟ کدام علم؟ کدام معرفت؟ کدام اسلام؟ هر چه هست، همان جادوگر عجوزه ی زشت فاحشه ی کریه المنظر است ای خدا لعنتتان کند با بشریت دارید چه می کنید؟ خودتان مثل خر توی گل گیر کرده اید و دیوانه ی این دنیای پست دون شده اید و همه را مثل خودتان فرض کرده اید؟ آمریکا هم این کار را نمی کند که شما دارید می کنید ای لامذذهبها! ریاست و قدرت خیلی زیر دندانهایتان بهتان مزه کرده است؟ عبادتگاه ها را هم کرده اید همان فاحشه خانه! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

و الحمد لله رب العالمین

 

آخوندهای ما یک فاحشه ی زشت عجوزه ی کریه المنظر بدکاره ای را حتی بزکش هم نکرده اند و هم او را به عنوان علم دارند به همه قالب می کنند. اینها یقیناً دستشان با صهیونیستهای جهانخوار یکی است. اصلا جبهه نمی فهمند. دلیلش هم این است که خدا و پیغمبر و امام را همه را قاطی و پاتی کرده اند و همان هم خودشان فرض کرده اند و می خواهند حالا به همین فاحشه ی زشت عجوزه ی کریه المنظر هیولا قالب کنند. این کار را حتی صهیونیستها هم نمی کنند. اینها جان و مال مردم را دزدیده اند و فروخته اند به همین عجوزه ی بدکاره ی زشت فاحشه و حالا بیا و به اسم علم درستش کن! همه چیز ما را دزدیدی از ما ای لامذهبها. دیگر چه گذاشته اید؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

دانشگاهیان غرب و شرق به اسم علم مردم را اغفال می کنند و شما آخوندها به اسم خدا و پیغمبر ائمه ی اطهار و دین و مذهب. خدا خودش جوابتان را بدهد و خدا لعنتتان کند. مثل جادوگرها نشسته اید آن طرف و پاک می کنید؟ آنقدر بکن تا بمیری! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ﴿الحج: ٣٩

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿البقرة: ٤٥

 

دعاء مکارم الأخلاق

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَبَلِّغْ بِإِیمانِی أَکْمَلَ الاِیمانِ وَاجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الیَقِینِ وَانْتَهِ بِنِیَّتِی إِلى أَحْسَنِ النِّیَّاتِ وَبِعَمَلِی إِلى أَحْسَنِ الاَعْمالِ ، اللّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی وَصَحِّحْ بِما عِنْدَکَ یَقِینِی وَاسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِکَ ما فَسَدَ مِنِّی...

 

 

یک درسی را که از امام حسین یاد می گیریم این است که با فاسقان برو توی جنگ. آخوندهای ما یقیناً فاسقند. 

 

 

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿٤٥

 

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی اَلتَّجَافِیَ عَنْ دَارِ اَلْغُرُورِ وَ اَلْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ اَلْخُلُودِ وَ اَلاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ اَلْفَوْتِ

 

یک چیزهایی واقعاً هم زشت است. یحتمل رایانه ام یا وای فای ام هم یک جورهایی هک شده است. ولی خوب زشت است دیگر.

بازی کردن با سبک زندگی ایرانی اسلامی مثلاً زشت است. ولی بنده ی حقیر عرضم این است که چطور یحتمل کسی دارد سعی و تلاشش را در سبک زندگی ایرانی اسلامی هم می کند و یک مرتبه می بیند که دارد وجه اشتراکاتی را ملاحظه می کند با موقعیت فیلم ایرما لادوس!

این یک مسئله بغرنجی هم می شود که کار به اینجاها بکشد! یعنی چه؟ یعنی فرضاً حاجیه خانم با حاجی آقا مشکلاتی هم دارند یا یحتمل هم ندارند. ولی حاجی آقا خیلی هم صبح تا شب کار می کند که همه چیز را برای حاجیه خانم فراهم کرده و بلکه بقول یکی از آیات عظام مثل خر هم کار می کند! آنگاه وقتی هم که می آید خانه تازه حاجیه خانم هم مزدش را می گذارد کف دستش و خوب با او یکه بدو و بلکه حسابی دعوا کرده و حساب همدیگر را هم می رسند. و دیگر چه شود!

یعنی بالاخره حاجیه آقا سعی اش بر این است که خانواده ی خود را راضی کند و زندگی مرفهی هم برای آنها تهیه نماید. ماشین خوب خانه ی خوب لوازم خانگی خوب موبایل شیک و .... و حالا یک رایانه ی فکسنی هم مثل این حقیر داشته باشد که دیگر می بینید خودش به خودی خود سرسام است!

یک مسجدی هم بروند که همه و همه چقدر برادران و خواهران ایمانی یک دیگر هستند که دیگر نورٌ علی نور می شود و اما خوب یحتمل هم همه ی مساجد که مثل هم نیستند و کم و زیاد هم دارد این چیزها. و اگر تازه حاجیه خانم هم این میانها طوری باشد که تازه می خواهد حسادت حاجی آقا را هم جلب کند که بالاخره بیشتر داروی مهر و محبت برای او ایجاد کرده باشد که دیگر حاجی آقا یحتمل از کوره هم در برود که خوب نکند ما یک سفرهای خارجی هم برویم و کاباره و دانسینگ و قمار و الکل و بلکه حالا فحشاء هم باشد. و چرا که می خواهد یک جوری حاجیه خانم را بنشاند سر جایش و نمی داند هم چه کند و حالا قوز بالا قوزش هم نکند، می خواهد یک جوری از این سرسامی که در آن گیر کرده است و بلکه حاجیه خانم هم هیچ جوری راضی نمی شود را یک کاری بکند که بالاخره بابا ما چرا هم داریم اینجوری مثل خر کار می کنیم و آخرش هم هیچی به هیچی؟! یعنی حاجی آقا اگر بلند هم نگوید یحتمل زیر لب به رفقای حسینیه و مسجدی اش هم یحتمل بفرماید که آقایان شیوخ هر آنچه گفتید هستم آیا شماها چنانچه می نمایید هستید؟ عرض بنده ی حقیر این است که اگر کسی در این وادیها هم افتاد دیگر کارش با کرام الکاتبین هم درست بشو نیست. مثل یک سیاه چاله ای می ماند که افتاده است که ته هم ندارد و همینطوری دارد سقوط آزاد می کند. لا اله الا الله الله صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

البته در این وادی تحریمهایی که داریم، یحتمل هم خوب است که دامنه هایی را که در هر کاری مورد بحث است درست بررسی هم شوند تا متوجه شویم که با چه غده های سرطانی ممکن است روبرو باشیم و آنگاه در صدد برآییم که مسئله را درست حل کرده و نوع واپاشیهایی را که لازم است تا مسئله را حل کند را بیابیم. یعنی یک جاهایی مسئله ضد انقلاب است و یک جاهایی انقلابی است که باید عمل کرد. و هر چقدر هم که انقلابی تر کسی عمل کند، کارها باز مشکلتر هم خواهند شد و موانع بیشتری هم پیش خواهند آمد. یحتمل یک جاهایی هست که انسان خودش هم دلش می خواهد که از باتلاقی که می بیند حتی دیگران در آن افتاده اند یا آنها را انداخته اند، دق کند و بمیرد. ولی خوب، چاره ی کار چیست؟ تکلیف کدام است؟ اینترنت و تلگرام را می دهند دست مردم و همه چیز را یادشان می دهند و بعد می فرمایند که چرا اینطوری است؟ خوب لابد سبک ایرانی اسلامی هم خیلی می خواهیم از این راه ها بدست آیند! همینی است که می شود دیگر! تازه این خوبش هست و دیگر چیزها را دیگر کاری نداریم. بابا آنوقتی که باید کاری می کردی نکردی! و کار را ضایع هم کردی! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع ترجته.

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿٤٥

 

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی اَلتَّجَافِیَ عَنْ دَارِ اَلْغُرُورِ وَ اَلْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ اَلْخُلُودِ وَ اَلاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ اَلْفَوْتِ

 

یک چیزهایی واقعاً هم زشت است. یحتمل رایانه ام یا وای فای ام هم یک جورهایی هک شده است. ولی خوب زشت است دیگر.

بازی کردن با سبک زندگی ایرانی اسلامی مثلاً زشت است. ولی بنده ی حقیر عرضم این است که چطور یحتمل کسی دارد سعی و تلاشش را در سبک زندگی ایرانی اسلامی هم می کند و یک مرتبه می بیند که دارد وجه اشتراکاتی را ملاحظه می کند با موقعیت فیلم ایرما لادوس!

این یک مسئله بغرنجی هم می شود که کار به اینجاها بکشد! یعنی چه؟ یعنی فرضاً حاجیه خانم با حاجی آقا مشکلاتی هم دارند یا یحتمل هم ندارند. ولی حاجی آقا خیلی هم صبح تا شب کار می کند که همه چیز را برای حاجیه خانم فراهم کرده و بلکه بقول یکی از آیات عظام مثل خر هم کار می کند! آنگاه وقتی هم که می آید خانه تازه حاجیه خانم هم مزدش را می گذارد کف دستش و خوب با او یکه بدو و بلکه حسابی دعوا کرده و حساب همدیگر را هم می رسند. و دیگر چه شود!

یعنی بالاخره حاجیه آقا سعی اش بر این است که خانواده ی خود را راضی کند و زندگی مرفهی هم برای آنها تهیه نماید. ماشین خوب خانه ی خوب لوازم خانگی خوب موبایل شیک و .... و حالا یک رایانه ی فکسنی هم مثل این حقیر داشته باشد که دیگر می بینید خودش به خودی خود سرسام است!

یک مسجدی هم بروند که همه و همه چقدر برادران و خواهران ایمانی یک دیگر هستند که دیگر نورٌ علی نور می شود و اما خوب یحتمل هم همه ی مساجد که مثل هم نیستند و کم و زیاد هم دارد این چیزها. و اگر تازه حاجیه خانم هم این میانها طوری باشد که تازه می خواهد حسادت حاجی آقا را هم جلب کند که بالاخره بیشتر داروی مهر و محبت برای او ایجاد کرده باشد که دیگر حاجی آقا یحتمل از کوره هم در برود که خوب نکند ما یک سفرهای خارجی هم برویم و کاباره و دانسینگ و قمار و الکل و بلکه حالا فحشاء هم باشد. و چرا که می خواهد یک جوری حاجیه خانم را بنشاند سر جایش و نمی داند هم چه کند و حالا قوز بالا قوزش هم نکند، می خواهد یک جوری از این سرسامی که در آن گیر کرده است و بلکه حاجیه خانم هم هیچ جوری راضی نمی شود را یک کاری بکند که بالاخره بابا ما چرا هم داریم اینجوری مثل خر کار می کنیم و آخرش هم هیچی به هیچی؟! یعنی حاجی آقا اگر بلند هم نگوید یحتمل زیر لب به رفقای حسینیه و مسجدی اش هم یحتمل بفرماید که آقایان شیوخ هر آنچه گفتید هستم آیا شماها چنانچه می نمایید هستید؟ عرض بنده ی حقیر این است که اگر کسی در این وادیها هم افتاد دیگر کارش با کرام الکاتبین هم درست بشو نیست. مثل یک سیاه چاله ای می ماند که افتاده است که ته هم ندارد و همینطوری دارد سقوط آزاد می کند. لا اله الا الله الله صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿٤٥

 

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی اَلتَّجَافِیَ عَنْ دَارِ اَلْغُرُورِ وَ اَلْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ اَلْخُلُودِ وَ اَلاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ اَلْفَوْتِ

 

یک چیزهایی واقعاً هم زشت است. یحتمل رایانه ام یا وای فای ام هم یک جورهایی هک شده است. ولی خوب زشت است دیگر.

بازی کردن با سبک زندگی ایرانی اسلامی مثلاً زشت است. ولی بنده ی حقیر عرضم این است که چطور یحتمل کسی دارد سعی و تلاشش را در سبک زندگی ایرانی اسلامی هم می کند و یک مرتبه می بیند که دارد وجه اشتراکاتی را ملاحظه می کند با موقعیت فیلم ایرما لادوس!

این یک مسئله بغرنجی هم می شود که کار به اینجاها بکشد! یعنی چه؟ یعنی فرضاً حاجیه خانم با حاجی آقا مشکلاتی هم دارند یا یحتمل هم ندارند. ولی حاجی آقا خیلی هم صبح تا شب کار می کند که همه چیز را برای حاجیه خانم فراهم کرده و بلکه بقول یکی از آیات عظام مثل خر هم کار می کند! آنگاه وقتی هم که می آید خانه تازه حاجیه خانم هم مزدش را می گذارد کف دستش و خوب با او یکه بدو و بلکه حسابی دعوا کرده و حساب همدیگر را هم می رسند. و دیگر چه شود!

یعنی بالاخره حاجیه آقا سعی اش بر این است که خانواده ی خود را راضی کند و زندگی مرفهی هم برای آنها تهیه نماید. ماشین خوب خانه ی خوب لوازم خانگی خوب موبایل شیک و .... و حالا یک رایانه ی فکسنی هم مثل این حقیر داشته باشد که دیگر می بینید خودش به خودی خود سرسام است!

 

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿٤٥

 

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی اَلتَّجَافِیَ عَنْ دَارِ اَلْغُرُورِ وَ اَلْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ اَلْخُلُودِ وَ اَلاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ اَلْفَوْتِ

 

یک چیزهایی واقعاً هم زشت است. یحتمل رایانه ام یا وای فای ام هم یک جورهایی هک شده است. ولی خوب زشت است دیگر.

بازی کردن با سبک زندگی ایرانی اسلامی مثلاً زشت است. ولی بنده ی حقیر عرضم این است که چطور یحتمل کسی دارد سعی و تلاشش را در سبک زندگی ایرانی اسلامی هم می کند و یک مرتبه می بیند که دارد وجه اشتراکاتی را ملاحظه می کند با موقعیت فیلم ایرما لادوس!

 

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿البقرة: ٤٥

یس. و القرآن الحکیم

 

داشتم می نوشتم که حضرت رسول را چطور بعضی دوست می داشتند که مرگش فرا رسد و بلکه او و ائمه ی اطهار را نیز دقشان را درآوردند که یک مرتبه پاک شد. مسئله اینجا این است که تحریمها یک حسابی هم دارد و فقط این هم نیست که حضرت رسول خودش خودش را تحریم هم کرده بود. اویی که نمی تواند درجات رفیعی که در عرش اعلا است را از طرف حضرت رسول درک کند، بالاخره در همان حد خودش که می فهمد که رسول الله کیست یا خیر؟ و مقام او را هم می فهمد. و بالاخره دلش هم می خواهد که جای او می بود. و حالا جای او هم نمی تواند باشد، بالاخره دلش می خواهد که خلیفة الله باشد  و ریاست کند، یا خیر؟ و حالا گاو الله الاعظم هم نباشد بالاخره درجاتی از شرک و کفر و نفاق هم در او یافت نمی شود؟ و خوب، بالاخره یا باید آنقدر صبر کند تا بلکه به حق خود برسد یا اینکه خیر. کاری که می کند این است که حضرت رسول را دق دهد و ائمه ی اطهار را هم دق دهد و خودش بشود همه کاره ی عالم! دیگر نه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می خواهد نه هیچی! راحت. البته مسئله به این مفتیها هم که بنظر می رسد یحتمل نیست. و روایات دیگری هم داریم. و الا هی رایانه ی این حقیر ویروسی نمی شد اینقدر و پاک و پاک و پاک و .... یعنی طی درجات عالیه کردن غیر از این است که سیر نزولی را در درجات بپیماییم به اسفل السافلین. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿٥١﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿٥٢﴾ سوره مبارکه القلم

 

یا من تحل به عقد المکاره

 

نماد اینکه صفهای نماز را درست تنظیم کنیم طوری که همه به امام وصل شوند این است که جلوییها رعایت هم کنند که به عقب سرها لگد نزنند. یا اصلا در امامزاده نشسته ای و داری خیر سرت به منبر گوش می دهی و هر کس می آید و رد می شود همچون گاو الله یک لگدی هم بهت نزند و رد شود چرا که همه و همه خسی در میقات هستند! و نمی شود هم به او گفت که آقا چرا درست راه نمی روی چرا که حتماً هم جوابش این است که مگر نمی بینی من چه گاو الله عظیمی هستم. و در عین حال حضرت امام جماعت و منبری هم خر کیف است که به به ببین چقدر جممعیت جلوی رویم یا پشت سرم ایستاده اند به نماز و پای منبرم نشسته اند؛ بی خبر از اینکه از ادب و اخلاق هم بعضی اصلا سر سوزنی بهره ای نبرده اند. خوب این جور افراد همه جا هم یافت می شوند و نباید خیلی ایراد کرد. یحتمل سدریک ویلانی هم بیاید و بخواهید با او دو کلمه حرف بزنید یک گاو الله دیگری هم پیدا شود که دارد کیفش را فرو می کند در ماتحت مبارکه شما! و شما مانده اید که بالاخره باید به این لامذهب چه گفت؟ شکر شکن شوند همه طوطیان هند، ازین قند پارسی که به بنگاله می رود. لا اله الا الله اللهم صل علی ممد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿٥١﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿٥٢﴾ سوره مبارکه القلم

 

یا من تحل به عقد المکاره

 

https://arxiv.org/abs/1912.07973

https://arxiv.org/abs/1910.11662

https://arxiv.org/abs/1910.07285

 

شما یک وقت هست که دارید خسی در میقات را در نظر می گیرید که دارد با امامش راز و نیاز می کند. و اما یک وقت هست که کافری را هم می یابید که نعوذ بالله دارد همان امام خود را نیز خسی در میقات به حساب می آورد! راستی بنده ی حقیر داشتم دیشب بعد از نیمه شب از یک ایمیل اسپامی مشابه دیگری که پاکش هم کردم نمی دانم چرا زودی می گفتم که همه چیز یک مرتبه پاک هم شد که کسی از آرامکو عربستان سعودی می خواست بنده ی حقیر شریکش شوم. و داشتم از زوی برن و مارتین هلپرن و پیش نیاز داشتن دروس مثل مکانیک کلاسیک نیوتنی حتی، و بلکه از سوال کردن از اساتید بطور تصادفی در دفتر کارشان یا راهروهای اوانز و لکمت هال و آمپلتوهادرونها و ... می گفتم که یک مرتبه ... همینطوری که کمی داشتم همه چیز را مشاهده می کردم که صف اول کدام است و صف دوم و سوم کدام و .... و حالا هم دیگر حوصله ام نمی آید همه را دوباره بگویم! ولی اینقدر هم عرض شود که گاهی قند پارسی را می توان حتی در ماورای جزایر لانگرهانس بسیط نیز یافت که چطور در جزایر اطلاعاتی باید آنها را در انتنگلمنتها و سیاه چاله ها و باتلاقها و بلکه ماده و انرژی تاریک و ... نیز جستجو کرد.  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿٥١﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿٥٢﴾ سوره مبارکه القلم

 

هشتم [دعائى که جبرئیل علیه السلام به پیغمبر صلى الله علیه و آله آموخت]

سید بن طاوس در مهج از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: جبرئیل خدمت حضرت پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد یا نبى الله بدان که هیچ پیغمبرى را به قدر تو دوست نداشته‌ام پس بسیار بگو

اَللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرَى وَ لاَ تُرَى وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ اَلْأَعْلَى وَ إِنَّ إِلَیْکَ اَلْمُنْتَهَى وَ اَلرُّجْعَى وَ إِنَّ لَکَ اَلْآخِرَةَ وَ اَلْأُولىٰ وَ إِنَّ لَکَ اَلْمَمَاتَ وَ اَلْمَحْیَا وَ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ أَنْ أُذَلَّ أَوْ أُخْزَى :

 

دوازدهم [دعاى حضرت مهدى صلوات الله علیه]

و نیز کفعمى در مصباح فرموده: این دعاى حضرت مهدى صلوات الله علیه است

اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنَا تَوْفِیقَ اَلطَّاعَةِ وَ بُعْدَ اَلْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ اَلنِّیَّةِ وَ عِرْفَانَ اَلْحُرْمَةِ وَ أَکْرِمْنَا بِاْلهُدَى وَ اَلاِسْتِقَامَةِ وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ وَ اَلْحِکْمَةِ وَ اِمْلَأْ قُلُوبَنَا بِالْعِلْمِ وَ اَلْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ اَلْحَرَامِ وَ اَلشُّبْهَةِ وَ اُکْفُفْ أَیْدِیَنَا عَنِ اَلظُّلْمِ وَ اَلسِّرْقَةِ وَ اُغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ اَلْفُجُورِ وَ اَلْخِیَانَةِ وَ اُسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اَللَّغْوِ وَ اَلْغِیبَةِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ اَلنَّصِیحَةِ وَ عَلَى اَلْمُتَعَلِّمِینَ بِالْجُهْدِ وَ اَلرَّغْبَةِ وَ عَلَى اَلْمُسْتَمِعِینَ بِالاِتِّبَاعِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ وَ عَلَى مَرْضَى اَلْمُسْلِمِینَ بِالشِّفَاءِ وَ اَلرَّاحَةِ وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ اَلرَّحْمَةِ وَ عَلَى مَشَایِخِنَا بِالْوَقَارِ وَ اَلسَّکِینَةِ وَ عَلَى اَلشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ اَلتَّوْبَةِ وَ عَلَى اَلنِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ اَلْعِفَّةِ وَ عَلَى اَلْأَغْنِیَاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ اَلسَّعَةِ وَ عَلَى اَلْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ وَ اَلْقَنَاعَةِ وَ عَلَى اَلْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ اَلْغَلَبَةِ وَ عَلَى اَلْأُسَرَاءِ بِالْخَلاَصِ وَ اَلرَّاحَةِ وَ عَلَى اَلْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ اَلشَّفَقَةِ وَ عَلَى اَلرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ اَلسِّیرَةِ وَ بَارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَ اَلزُّوَّارِ فِی اَلزَّادِ وَ اَلنَّفَقَةِ وَ اِقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ اَلْحَجِّ وَ اَلْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

تو آن سروی اگر سر بر کنی، سرها بیآرایی

وگر سرور شوی  آئین سرور ها بیآرایی

 

به نقاش ازل مانی  که با نقش جهان آرا

چمن ها با گل و سرو و صنوبرها بیآرایی

 

نه هر کو کاروان راند رموز رهبری داند

تو فن رهبری دانی که رهبرها بیآرایی

 

بدین شوق شهادت ها چه بیم از لشکر دشمن

که هر آنی تو آن دانی که لشکرها بیآرایی

 

به فرمان تو پاکان با لقاء الله پیوستند

چه رنگین حجله ها از سنگ و سنگرها بیآرایی

 

تو بودی آفتاب مغرب آن کو در حدیث آمد

به کشور ها گذر کردی و کشورها بیآرایی

 

اگر کشور به خورشیدی درخشان میکند آفاق

تو آن خورشید رخشانی که خاورها بیآرایی

 

 دل و جان همه مردم پر از عشق تو جانانه است

جلوخوان ها بیافروزی و سردرها بیآرایی

 

تو هم خود «شهریارا» گوهر آرایی و گوهر سنج

به هر کانت گذار افتاد گوهرها بیآرایی

 

شعر استاد شهریار بمناسبت فتح خرمشهر در محضر امام خمینی قدس سره الشریف

http://www.imam-khomeini.ir/fa/n150960/

 

 

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت

مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی

گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم

گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم

گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست

گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم

گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه

گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی

گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست

گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را

گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست

 

پروین اعتصامی

 

بعضی یحتمل اشکال می کنند که آیا فارسی درست است یا پارسی؟ این را بعضی می فرمایند که فارسی است، ولی آنجایی که صحبت از قند پارسی است دیگر نمی شود گفت همان قند فارسی است! شما همین قند پارسی را در اشعار استاد شهریار و مرحوم پروین اعتصامی بحق مشاهده می فرمایید که به به چه شعرهایی است. مرحوم پروین نشان می دهد که درست است که در مستی بسی نکوهشها هم هست ولی باز نشان هم می دهد که چه احتجاجها دارد با محتسب آنجایی که گریبانش را هم خفت گرفته است و ول کنش هم نیست. گفت مستی زان سبب افتان و خیزان می روی، گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست. اینجا اساتید آمار و احتمالات یحتمل برایشان مشهود است کانه دارد راه رفتنهای تصادفی (random walks) را تعریف می کند! البته از آنجایی که ما خیلی هم می توانیم به شعر استاد شهریار بالا بپردازیم، ولی این را می گذاریم برای بعد. یحتمل بطور تصادفی یک وقت دیدید باز مشکلاتی در رایانه و اینترنت و چه و چه ... واقع شد و همه چیز یک مرتبه پاک شد و بلکه خدای ناکرده سر از آی-پاک صهیونیستها هم درآوردیم! البته اینقدر عرض شود که شعر به خودی خود عظمت مقام معظم رهبری را نشان می دهد آنجایی که به عبودیت محض خدایی می رسد. البته جای دیگر در دیوان شهریار در آخر شعر این ابیات نیز یافت می شود: من این یک بیت سعدی با تو ای خواننده می گویم، مگر گییری قلم در دست و دفترها بیارایی. "به زیورها بیارایند مردم گلعذران را، (تو شاخ گل چنان زیبا) که زیورها بیارایی". لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و  ارفع درجته.

یس. و القرآن الحکیم

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بینها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

بنده ی حقیر فکر می کنم که همانطوری که لرد ایکس هم در عشق ورزیدنهایش به ایرما لادوس مشکلدار شد، پاک شدن همه چیز حتی همین الان بعد از اینکه هی بنویس و هی بنویس هم از همین نوع کارهای لرد ایکس و اینها است. یعنی یحتمل لرد ایکس یک جورهایی همین رایانه و اینترنت و اینها را بدجوری هم ویروسی اش کرده است و همین هم شده است که ما را مبتلا کرده است و اصلا کرونا هم همین است و وبا و طاعون و جنگ و ... همه و همه زیر سر همین لرد ایکس لا مذهب است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿البقرة: ١٢٥﴾

۲. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّـهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُّذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿الحج: ٢٥﴾

 

الرساله67

موضوع الرساله

و من کتاب له علیه السلام إلی قثم بن العباس و هو عامله علی مکه

متن الرساله

أَمَّا بَعْدُ فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ - وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ [2] وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَیْنِ [3] فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِیَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاکِرِ الْعَالِمَ وَ لاَ یَکُنْ لَکَ إِلَی النَّاسِ سَفِیرٌ إِلاَّ لِسَانُکَ وَ لاَ حَاجِبٌ إِلاَّ وَجْهُکَ وَ لاَ تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَهٍ عَنْ لِقَائِکَ بِهَا فَإِنَّهَا إِنْ ذِیدَتْ [4]

عَنْ أَبْوَابِکَ فِی أَوَّلِ وِرْدِهَا [5] لَمْ تُحْمَدْ فِیمَا بَعْدُ عَلَی قَضَائِهَا.

وَ انظُر إِلَی مَا اجتَمَعَ عِندَکَ مِن مَالِ اللّهِ فَاصرِفهُ إِلَی مَن قِبَلَکَ [6] مِنْ ذَوِی الْعِیَالِ وَ الْمَجَاعَهِ مُصِیباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَهِ [1] وَ الْخَلاَّتِ [2] وَ مَا فَضَلَ عَنْ ذَلِکَ فَاحْمِلْهُ إِلَیْنَا لِنَقْسِمَهُ فِیمَنْ قِبَلَنَا.

وَ مُرْ أَهْلَ مَکَّهَ أَلاَّ یَأْخُذُوا مِنْ سَاکِنٍ أَجْراً فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ - سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ فَالْعَاکِفُ الْمُقِیمُ بِهِ وَ الْبَادِی الَّذِی یَحُجُّ إِلَیْهِ مِنْ غَیْرِ أَهْلِهِ وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ لِمَحَابِّهِ [3] وَ السَّلاَمُ.

 

نهج البلاغه، صبحی صالح، جلد 457

http://lib.eshia.ir/12092/1/457

 

67 - از نامه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است به قثم ابن عبّاس که از جانب آن بزرگوار بر مکّه حکمفرما بود

(او را به برپا داشتن حجّ امر و از رو نشان ندادن بمردم باز داشته و از اجاره گرفتن اهل مکّه از حجّاج نهى مى‌فرماید):

1- پس از ستایش خداى تعالى و درود بر حضرت مصطفى، با مردم حجّ را برپا دار (اعمال آنرا به نادانان بیاموز و آنها را براى گزاردن حجّ گرد آور) و ایشان را به روزهاى خدا (به کیفرهائى که پیشینیان از کردار زشتشان بروند) یادآورى نما، و در بامداد و سر شب (که بهترین اوقات است) با آنها بنشین و فتوى بده کسیرا که حکمى (از احکام دین) بپرسد، و نادان را بیاموز، و با دانا گفتگو کن، و باید ترا بمردم پیغام رسانى نباشد مگر زبانت (هر چه مى‌خواهى خودت بایشان بگو، نه مانند گردنکشان پیغام بفرستى) و نه دربانى مگر رویت (هر که خواهد بى‌مانع ترا ببیند) و درخواست کننده‌اى را از ملاقات و دیدار خود جلوگیرى مکن، زیرا آن درخواست اگر در ابتداى کار از درهاى تو روا نشود براى رواکردن در آخر کار ستوده نمى‌شوى (ترا نمى‌ستاید چون از رنجى که در اوّل امر کشیده افسرده گردیده است).

2- و بنگر (رسیدگى کن) بآنچه از مال خدا (بیت المال مسلمانان) نزد تو گرد مى‌آید، پس آنرا به کسان عیالمند و گرسنه نزد خود بده در حالیکه رسانده باشى آنرا به آنان که (براستى) درویش و بى‌چیز و نیازمند باشند، و آنچه از آن زیاده آید نزد ما بفرست تا آنرا در کسانیکه نزد ما هستند پخش نماییم.

3- و باهل مکّه فرمان ده که از ساکن (در سراها که از اهل آن سامان نیست) مزد و کرایه نستانند، زیرا خداوند سبحان (در قرآن کریم س 22 ى 25) مى‌فرماید: ( إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ) سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ یعنى (کسانى را که کافر شده بخدا و رسول نگرویدند و مردم را از راه خدا و اطاعت و بندگى و از آمدن در مسجد الحرام که آنرا براى همه مردم قرار داده‌ایم و) در آن اهل آن و غریب یکسان هستند (باز مى‌دارند، بکیفر دردناکى مى‌رسانیم) پس مراد از عاکف مقیم مکّه است، و مراد از بادى کسى است که بحجّ مى‌رود و از اهل آن سامان نیست (مرحوم شیخ ابو علىّ فضل ابن حسن طبرسىّ که از بزرگان علماى امامیّه در قرن ششم است در کتاب مجمع البیان در تفسیر این آیه شریفه از ابن عبّاس و قتاده و سعید ابن جبیر نقل میکند که ایشان گفته‌اند: کرایه دادن و فروختن خانه‌هاى مکّه حرام است، و مراد از مسجد الحرام همه مکّه است مانند قول خداى تعالى در س 17 ى 1 سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى‌ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى‌ یعنى منزّه است خداوندى که سیر داد بنده خود حضرت مصطفى را در شبى از مسجد الحرام‌ یعنى مکّه بمسجد دورتر یعنى بیت المقدس. و نیز طبرسىّ «علیه الرّحمة» در تفسیر این آیه شریفه مى‌فرماید:

بیشتر مفسّرین گفته‌اند: رسول خدا- صلّى اللّه علیه و آله- آن شب در خانه امّ هانى خواهر علىّ ابن ابى طالب «علیه السّلام» و شوهرش هبیرة ابن ابى وهب مخزومىّ به خواب بود و از آنجا بمعراج رفت، پس مراد از مسجد الحرام در اینجا مکّه است و مکّه و حرم هر دو مسجد است. و شیخ طریحىّ- رحمه اللّه- در کتاب مجمع البحرین در لغت عکف مى‌فرماید: در حدیث آمده است که حضرت صادق- علیه السّلام- فرمود:

سزاوار نبود که براى خانه‌هاى مکّه در نصب کنند، زیرا براى حاجّ است که فرود آیند با اهل آن در خانه‌هاشان تا اعمال حجّ خود را بجا آورند، و نخستین کسیکه براى خانه‌هاى مکّه در نصب نمود معاویه بود. و بحث در اطراف این موضوع در اینجا بیش از این لازم نیست، بلکه جاى آن در کتب فقهیّه است) خدا ما و شما را به اعمال شایسته و کردار نیک که دوست دارد (بآن امر فرموده) موفّق بدارد، و درود بر شایسته آن.

 

نهج البلاغه، ترجمه مرحوم فیض الاسلام، جلد 5، ص  1062-1065

http://lib.eshia.ir/11479/5/1062

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ﴿٢٨٥﴾ لَا یُکَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿٢٨٦﴾ سوره مبارکه البقرة

 

اللهم صل علی فاظمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

یک چیزی مد شده است در فیزیک که می فرمایند دو روش داریم یکی از پایین به بالا است و دیگری از بالا به پایین است. این در روشهای فیزیکی و بلکه ریاضی فیزیکی و بلکه یحتمل حتی بتوان گفت که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز کاربردهایی داشته باشند. ولی بنظر این حقیر می رسد که چنین چیزی در دروس اخلاق غیر ممکن است. یعنی در دروس اخلاقی می شود از استاد اخلاق درس گرفت و لا غیر. یعنی اگر از پایین بخواهیم شروع کنیم طوری که شاگردان خود از آن اخلاقی که باید و شاید برخوردار هم نباشند، آنگاه یختمل ما هیچ گاه به آن درجه ای از اخلاق که مطلوب بزرگان ادب و اخلاق است نرسیم. به هر حال خوب است حتی اینترنتی هم درس اخلاق را حتی المقدور یاد گرفت و نزد خود نیز به دعای مکارم اخلاق سید الساجدین حضرت امام علی بن الحسین پرداخت و گوش کرد و حفظ کرد و یاد گرفت. و اما خوب، این هم یحتمل معلوم است که استاد هم مهم است همانطور که تا شاگردش هم کی باشد.

آنجایی که می فرماید بوی بهشت از دشمنان امام حسین علیه السلام منع می شود چرا که حضرتش دری است از دربهای بهشت به این معنا است. در جهنم گیر کرده است و دنبال بهشت می گردد و بنظرش رسیده است که بهشت را آورده است توی جهنم و می گوید خوب حالا چطور می شود اگر بهشت هم یک کمی بیشتر صبر کند که من بروم آنجا چرا که می خواهم هم این جهنمیان را درس اخلاق گویم و بلکه همه و همه را نیز بهشتی کنم. یعنی آنجایی که شما در باتلاق گیر کرده اید، بوی بهشت را که یحتمل به مشامتان نرسد که هیچ، و بلکه متوجه هم نشوید که این باتلاقی که در آن افتاده اید یحتمل گوش و چشم و زبانتان را هم اثرگذاری کرده است و شنوایی و بینایی و گفتارتان هم الوده شده اند. آن موقعی که باید کاری می کردی نکرده ای، بچه جان! حالا دیگر می خواهی چه کنی که همه ی عالم را با آلودگیهایت مبتلا هم کرده ای. درس اخلاق امام زمان و ائمه ی اطهار علیهم السلام و پیغمبر صل الله علیه و اله و سلم و خدا سناسی اینجا است!

یعنی بر حسب میدانهای کوانتومی و همدیسی هم حساب کنیم و اینکه به یک جایی برسیم که مسئله می شود از لحاظ سنجه ای یا مقادیر مقیاسی ناوردا، خوب شما بینایی و شنوایی و گفتار و بویایی و لامسه را در طیف سنجی خود می توانید تغییراتی دهید که آیا چقدر از آن خود آگاه هم باشد آنچنان که از کودکی به بلوغ و نوجوانی و جوانی و پیری می رسیم و آیا نهایتاً در پیری هم این احساسات به کمال خود می رسند برای اینکه فرضاً نشخیص هم دهیم که خوب، اینجا اگر یک انفجاری رخ دهد برای اینکه بفرمایید مانعی برای این طوفان ایجاد کند و مردم را از شر این بلا خلاص کند. خوب این می شود یک حساب دیگری. اینکه مثلاً آیا قطب شمال و چنوب بیش از اندازه سرد شده اند یا بیش از اندازه هم یحتمل دارند گرم می شوند و چه خطرهایی را می تواند در بر داشته باشد؟ و عرض بنده ی حقیر این است که حالا گذشته از اینکه گاهی هم بایستی حساب کرد که آیا خوب است با این کفار برویم توی جنگ؟ یا خیر؟ مسئله ی دیگر این است که در برشهای مادون قرمز و ماروای بنفشی یک سر مسائل یحتمل روی زمین است و یک سر دیگر آنها در آسمان است و کره ی سماوی که باید چه کرد و چه نکرد یا خیر؟ مثلاً اینکه حالا خورشید کجا چقدر می تواند بتابد و گرما بخشد یا بیش از حد هم دارد گرما می بخشد یا اینکه چطور می تواند بر دریاها و اقیانوسها بتابد و ایجاد باران و برف کند، آیا اینها اموری سماوی هم نیست؟ و چقدر ما می توانیم در این امور دخالت هم کنیم؟ و بهشت و جهنم خودمان چقدر هم دست خودمان است؟

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ﴿٢٨٥﴾ لَا یُکَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿٢٨٦

 

همانطور که مستحضرید ما یک جورهایی گیر هم افتاده ایم که معلوم هم نیست که ایا خودی است که دارد این کارها را می کند یا غیر خودی است؟! و اگر که خودی است که خودی جان دیگر با خودی چرا؟ همینطوری که دارید می نوسید، یک مرتبه یا مرورگر پاک می شود و دود می شود می رود به هوا یا اصلا یک مربته خود متن دود می شود و پاک می شود یا ریستارت می شود یا ... همینها را داشتم می نوشتم که ...  همه چیز پاک شد؛ بی خود نیست کره ی پاک هم دیگر گیر نمی آید! یعنی این همان اینترنتی هم هست که شما چقدر چقدر پول هم می خواهید بریزید به حساب دیگری، از همین طریق می فرستید و ببینید که چقدر بقول معروف سیف است و چقدر امنیت دارد؟ 

باید بروم بیشتر مطالعه کنم ببینم مقالات زوی برن Zvi Bern چه می فرمایند؟ او در یک مرکزی هم هست در لس آنجلس که گویی به واحد و احد یا وحدانیت خدا نیز تبلیغ می کند یا لااقل اویی که اسم این مرکز به اسم او است چنین تبلیغ می کند! البته ما زمان پیغمبر بلال حبشی را هم داریم که فقط زانویشان را روی گردنش نگذاشتند تا او را بکشند و بلکه آنطور هم که فیلم حضرت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به هنرپیشگی آنتونی کویین نشان می دهد، یک سنگ بزرگ را روی سینه اش گذاشته بودند و هر چه سنگ فشار می آورد او باز می گفت احد احد احد ....

به هر حال یحتمل از متن معلوم شود که برای کیست که این ایمیل را فرستاده بوده ام که قبلش هم متن دود شد رفت به هوا؛ ولی بنده ی حقیر نخواستم خودم اسم ایشان را هم ذکر کنم. و همینطوری که ملاحظه می فرمایید از جنگ و بلاهای طبیعی بحث شده است ولی حالا از کرونا و وبا و طاعون و اینها نخواستم چیزی عرض کنم.

 

 

How do you do? I've been reading your Aspen conference lecture on a hike on the landscape of QFT. One may be deceived that then where in the heavens and Earth are possibly the swamplands besides the landscape?! Of course I do not wish to bother you too much with this, but only wished to tell you that I was reminded of my own letter to Dr. John Cromwll Mathers a while ago as I kept reading your paper: Gmail kept editing my letter very nicely on the grammatical and dictation problems! That's nice, but I myself sometimes prefer just to keep on writing on and on without being corrected.

Sometimes when one is writing on mathematical physics matters, then she or he might not care too much whether the grammar or word dictations are correct or not. Of course, in real life this might be different when it comes to editing a paper to be published in a distinguished journal through which there are many filters of editings. Nonetheless, one does encounter how much of grammatical or misspellings there might appear in such papers that got away from the editor's sight.

But it would be fun to do this intentionally just to see how much one can actually get away with! There might even appear that there might be an ambiguity in whether one is actually caught in some kind of swampland or does one actually see the full landscape as one keeps on hiking through the higher cardinalities in functional analysis and scattering amplitudes? The question keeps on coming back as if one ever might get the chance to meet the Pope in climbing up the cardinalities too?!

 In this regard, there might be a distinction in the philosophical speculations of a revolutionary or counter-revolutionary kind as one goes through the IR and UV cut-offs through the allowed energies as the ice-water transitions from the north to south pole keep on occurring thoroughout the different seasons thoroughout the years and centuries and millenniums and perhaps even light years without approaching too close to the scale-invariant critical points. One might start imaginating that what these guys keep on talking about: scale invariant critical points? Bah Humbug!!! E.g. besides climbing up the cardinalities in functional analysis and scattering amplitudes, one might also be concerned with differential geometry and general relativity too as well as the standard model of particle physics, susy, strings, and M and F theories. But also one might expect that one is supposed to go around the best cohmological obstructions of volcano eruptions, riverbeds sea or oceanic floods and tornadoes, tsunamis, earthquakes, wars, .... Again, one might get too much concerned with this kind of swamplands and how to get out of them that one might forever forget or worst never occur to her or his mind that there is actually a road map to the fragrant heavens through the connections of the heavens and earth and cardinality hikes among whom one might even actually luckily though clearly unambiguously and definitively meet the Pope too!!! This might indeed appear as too much of a wishful thinking as most often mankind is unable to see beyond her/his own nose!

Among all these speculations, it is very nice to wonder from time to time around your papers! I am still working on the amplituhedron with David Speyer. The point is perhaps to get the right intuition as to what extent one is doing all of this in locality and unitarity (or even special linearity) to reach a global picture of everything too! 

Best,

Sayyed Hamid Banihashemi

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ﴿٢٨٥﴾ لَا یُکَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿٢٨٦﴾ سوره مبارکه البقرة

 

 

قبلاً یعنی سالها پیش و یحتمل حدود 10 الی 20 سال پیش که در آی پی ام بنده ی حقیر یک ایمیلی داشتم و همان موقعها نیز آنرا برگرداندم، از این نوع ایمیلها برایم زیاد می آمد. و اما این یکی از ژنرال جان کمپل یک چیز جدید دیگری است که در اسپم آمده است:

 

 Greetings From General John F. Campbell.
 
 
 
 
Spam

 

 

x

 
 
 
 
    General John F. Campbell <fcampbelljg82@gmail.com>

 

 

 

 

 

Sep 3, 2020, 2:37 PM

 
 
 
 
 
 
 
 
 
to bcc: me
 
 
 
   This message seems dangerous

 

 

Similar messages were used to steal people's personal information. Avoid clicking links, downloading attachments, or replying with personal information.

 
 
Looks safe
 
 
 
 
 
 
Dear Friend.

I am General John F. Campbell; a male soldier working as United
Nations (UN) peace keeping troop in Afghanistan on war against
terrorism, I am the commanding officer of the third Battalion soldier
regime. As you may know, everyday there are several cases of insurgent
attacks and suicide bombs going on here in Afghanistan we are being
attacked everyday by Islamic rebels and during one of our rescue
mission we came across a treasure box that contain some big amount of
money that was hidden under ground house and we sized the box and
decide to share the money among us. The total amount is US$218 Million
dollars in cash, because we notice that the money was set to buy war
weapons for terrorist group to attack the Government of Afghanistan  /
United States Forces, which we shared the money among ourselves and I
got $14.8 million dollars as my own share of the fund, Now my mission
here in Afghanistan will soon expire for me to leave Afghanistan camp
and if I do not ship out the fund; I might end up losing the money,
because as army military officer all eyes is upon us watching in the
War zone, especially journalist there are against us and must problem
we are facing here, that it’s the most reason why we are not allowed
to make any calls here for security reasons.

That it’s the reason why I deposited this money with a Red Cross agent
as Diplomatic courier service. Now I want you to stand as my
beneficiary and receive the fund and keep it safe so that as soon as
am through with my mission here in Afghanistan, which is a war zone
right now; then you will assist me to invest it in a good profitable
Venture or you keep it for me until I arrive your country, I will give
you 30% of the total money for your assistance after you have receive
the money while 10% will be kept aside should be in-case any expenses
occur during the process. Because I am not a Greedy man; my interest
is for you to receive the money first. Meanwhile you should keep my
portion 60% safety before my arrival, Please if you are not interested
to assist me with my condition of percentage to receive the fund don’t
waste my time because it’s an urgency, whereby you are ready and
willing to assist me receive the fund reply me back immediately so
that I can send you the information where the money is been deposited,
your urgent reply is needed.

Yours Truly Friend
GENERAL JOHN F. CAMPBELL.

 

 وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿٤٢﴾ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ ﴿٤٣﴾  أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿٤٤﴾ وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿٤٥﴾ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿٤٦

 

۲۹ وَ قَالَ علیه السلام الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى کَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ.

29 - امام علیه السّلام (در ترغیب به دورى از گناه) فرموده است‌

(1) (از نافرمانى) دورى کنید دورى کنید بخدا سوگند هر آینه (گناهان را چنان) پنهان نموده که گویا (آنها را) آمرزیده و بخشیده است (پس اکنون که مهلت داده و گناهان را پنهان نموده ترس و دورى از خشم او واجب است، و باید معصیت نکرده از گذشته پشیمان بوده توبه نمائید، زیرا همانطور که حلم و بردباریش بسیار است عقاب و کیفرش سخت مى‌باشد).

 

شعر خوانی استاد شهریار در محضر مقام معظم رهبری مد ظله العالی

https://www.aparat.com/v/QbCch

 

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

 وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿٤٢﴾ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ ﴿٤٣﴾  أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿٤٤﴾ وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿٤٥﴾ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿٤٦

 

۲۹ وَ قَالَ علیه السلام الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى کَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ.

29 - امام علیه السّلام (در ترغیب به دورى از گناه) فرموده است‌

(1) (از نافرمانى) دورى کنید دورى کنید بخدا سوگند هر آینه (گناهان را چنان) پنهان نموده که گویا (آنها را) آمرزیده و بخشیده است (پس اکنون که مهلت داده و گناهان را پنهان نموده ترس و دورى از خشم او واجب است، و باید معصیت نکرده از گذشته پشیمان بوده توبه نمائید، زیرا همانطور که حلم و بردباریش بسیار است عقاب و کیفرش سخت مى‌باشد).

 

 

بنده ی حقیر نمی دانم مسئله چیست که یک مرتبه همه چیز پاکِ پاک می شود انگار که اصلا هیچ نافرمانی ای اتفاق نیافتاده است چه از طرف بنده ی حقیر و چه از طرف اینترنت و چه و چه و چه.... گاهی اوقات اینجوری خیلی بهرت هم هست برای اینکه بعدها می توانید بهتر هم کارهایتان را ویرایش کنید؛ یقیناً باید هم همیشه شکرگزار بود و بلکه گفت که کار کار خدا است! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد  تقبل شفاعته وارفع درجته.

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿الزمر: ٥٣

 

وَ اعلَم أَنّ أَفضَلَ المُؤمِنِینَ أَفضَلُهُم تَقدِمَهً [5] مِن نَفسِهِ وَ أَهلِهِ وَ مَالِهِ فَإِنَّکَ مَا تُقَدِّمْ مِنْ خَیْرٍ یَبْقَ لَکَ ذُخْرُهُ وَ مَا تُؤَخِّرْهُ یَکُنْ لِغَیْرِکَ خَیْرُهُ - وَ احْذَرْ صَحَابَهَ مَنْ یَفِیلُ [1] رَأْیُهُ وَ یُنْکَرُ عَمَلُهُ فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ وَ اسْکُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ احْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَهِ وَ الْجَفَاءِ وَ قِلَّهَ الْأَعْوَانِ عَلَی طَاعَهِ اللَّهِ وَ اقْصُرْ رَأْیَکَ عَلَی مَا یَعْنِیکَ وَ إِیَّاکَ وَ مَقَاعِدَ الْأَسْوَاقِ فَإِنَّهَا مَحَاضِرُ الشَّیْطَانِ وَ مَعَارِیضُ [2] الْفِتَنِ وَ أَکْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَی مَنْ فُضِّلْتَ عَلَیْهِ [3] فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّکْرِ وَ لاَ تُسَافِرْ فِی یَوْمِ جُمُعَهٍ حَتَّی تَشْهَدَ الصَّلاَهَ إِلاَّ فَاصِلاً [4] فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ فِی أَمْرٍ تُعْذَرُ بِهِ وَ أَطِعِ اللَّهَ فِی جَمِیعِ أُمُورِکَ فَإِنَّ طَاعَهَ اللَّهِ فَاضِلَهٌ عَلَی مَا سِوَاهَا وَ خَادِعْ نَفْسَکَ فِی الْعِبَادَهِ وَ ارْفُقْ بِهَا وَ لاَ تَقْهَرْهَا وَ خُذْ عَفْوَهَا [5] وَ نَشَاطَهَا إِلاَّ مَا کَانَ مَکْتُوباً عَلَیْکَ مِنَ الْفَرِیضَهِ فَإِنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ تَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا وَ إِیَّاکَ أَنْ یَنْزِلَ بِکَ الْمَوْتُ وَ أَنْتَ آبِقٌ [6] مِنْ رَبِّکَ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَهَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ وَ وَقِّرِ اللَّهَ وَ أَحْبِبْ أَحِبَّاءَهُ وَ احْذَرِ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِیمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِیسَ وَ السَّلاَمُ.

 

نهج البلاغه سید رضی، صبحی صالح

http://lib.eshia.ir/12092/1/459

 

5- و بدان نیکوترین مؤمنین بهترین ایشان است از جهت بخشش نمودن از خود و بستگان و دارائیش (کسیکه خود اطاعت و بندگى کند، و بستگانش را براه راست راهنماید، و از دارائیش به درویشان و مستمندان بدهد) و بدان نیکوئى (انفاق و بخشش در راه خدا) را که تو از پیش مى‌فرستى براى تو اندوخته مى‌ماند (روز رستخیز پاداش آنرا مى‌یابى) و آنچه را که بجا مى‌گذارى نیکوئى آن براى دیگرى است (سودش را وارث مى‌برد) و بپرهیز از معاشرت و یار شدن با کسیکه داراى رأى و اندیشه سست و کردار ناپسند است، زیرا شخص با یارش همخو میشود (پس او را بیارش مانند مى‌نمایند) 6- و در شهرهاى بزرگ ساکن شو، زیرا مسلمانان در آنها گرد هم هستند (که از ایشان مى‌توان علوم و معارف و راه سعادت و نیکبختى آموخت) و بپرهیز از جاهایى که سبب غفلت و فراموشى (از یاد خدا) و ستم نمودن (به نیکان) و کمى همراهان بر طاعت و بندگى خدا است (مانند بلاد کفر و ده‌ها) و اندیشه‌ات را بآنچه بکارت آید وادار (در کارهاى بیهوده صرف مکن) و بپرهیز از نشستن سر گذر بازارها زیرا آنجا جاهاى شیطان و پیشآمد فتنه و تباهکارى است (غالبا مردم در این جاها به امور دنیا و کارهاى خلاف دین مشغولند، پس تا مى‌توان باید از آن دور شد) و در باره‌ کسیکه (زیر دست است و) تو بر او افزونى دارى (خداوند ترا برتر از او گردانیده) بسیار بیندیش، زیرا اندیشه تو در باره او از جمله راههاى سپاسگزارى است (با این اندیشه چنان است که شکر و سپاس نعمت‌هایى که خدا بتو عطا فرموده بجا آورده‌اى) 7- و در روز جمعه سفر مکن تا اینکه به نماز حاضر شوى مگر آنکه در راه خدا بروى (براى جهاد با دشمنان دین) یا در کارى که عذر داشته باشى (که نتوانى تا هنگام نماز بمانى) و در همه کارت خدا را اطاعت و پیروى کن (بدستور او رفتار نما) زیرا اطاعت خدا بر هر چیز افزونى دارد (چون سعادت و نیکبختى از آن بدست مى‌آید) و در عبادت و بندگى نفس خود را بفریب (او را گول زده بوسیله ترساندن از کیفر و خوشنود ساختن به پاداش از شهوات جلوگیرى و بطاعات وادار) و با او مداراة نما (بسیار در ریاضت و رنجش میفکن) و او را مغلوب نساز (تکلیف سخت باو مکن) و هنگام گذشت و شادیش آنرا دریاب (در فراغت و خرّمیش او را بطاعت و بندگى وادار) مگر آنچه بر تو واجب است (مانند نمازهاى شبانه روزى) که از بجا آوردن و مراعات نمودن آن در وقتش چاره‌اى نیست (ناچار باید بجا آورد چه در خرّمى و چه در افسردگى) 8- و بپرهیز که مرگ بتو برسد و تو از (اطاعت) پروردگارت براى بدست آوردن دنیا گریزان باشى، و بر حذر باش از همراه شدن با بدکاران زیرا بد به بدى پیوندد، و خدا را تعظیم کن و بزرگ دان، و دوستانش را دوست بدار، و از خشم بپرهیز که آن لشگر بزرگ است از لشگرهاى شیطان (که با آن ترا به بدبختى مى‌کشاند) و درود بر شایسته آن.

 

نهج البلاغه سید رضی، ترجمه علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، صص  1070-1071

http://lib.eshia.ir/11479/5/1070

 

 

پیتر لاکس یک کتاب دیگری هم دارد با فیلیپس بنام نظریه واپاشی که در سال 1968 هم نوشته شده و چند سال پیش هم با ویرایشی دوباره چاپ شده. بنده یک مقداری به فهرست عناوین کتاب و آنقدر از پیشگفتار و آشنایی آن که آمازون و امثالهم اجازه می دهند را نصفه نیمه دیدم. آنالیز تابعی در واپاشیها می توانند اهمیت زیادی داشته باشند آنطور که از فضاهای هیلبرت و فضاهای اپراتوری در آن خیلی هم استفاده می شوند و ماورای آن هندسه ی ناجابجایی که دیگر مملو از اینها است. البته گویا لاکس و فیلیپس وارد فیزیک کوانتومی نمی شوند و واپاشی را از دیدگاه کلاسیک آن بررسی می کنند. ولی جالب اینجا است که در مقالات میبینیم که از نظریه های لاکس-فیلیپس طوری مجرد و انتزاعی استفاده می کنند که حتی در نظریه های اعداد هم کاربردی است: 

https://arxiv.org/abs/math/0001013

https://arxiv.org/abs/2002.07929

 

و خوب آنجایی که پای توابع زتا به مسئله باز می شود، آنگاه شما تعابیر هندسه ی ناجابجایی مسئله را هم دارید که چطور اینها می توانند به انگیزه ها و بلکه مدل استاندارد فیزیک و نظریه ی میدانهای کوانتومی مربوط شوند! اگر این خیلی دور از ذهن بنظر می رسد می توانید به ارتباط بین نظریه های ابرتقارنی ریسمانی به برنامه ی (هندسی) لنگلندز را هم ملاحظه کنید.

البته اینجا یحتمل بعضی شدیداً هم اشکال کنند که آقایان خانمها اینها چه ربطی دارند به انقلابی و ضد انقلابی بودن مسائل؟ موضوع در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یحتمل روشنتر می شوند آنجایی که اگر از حکمت متعالیه و فقه و نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دارید استفاده می برید برای اینکه نشان دهید که کل نظام عالم نظامی است اسلامی یا اینکه خیر، کل نظام عالم را از همه ی اینها استفاده می برید که اسلام را هم حذف کنید! یقیناً اینجا معانی اسلامی انقلابی و ضد انقلابی روشن می شوند که نقاطی و بلکه مرزبندیهایی بحرانی را در بر می گیرند.

البته اینجا یحتمل وقتی بحث از واپاشیها می شود، ما مسائلی از قبیل آنهایی را که ارکانی-حامد و هنریت الوانگ و وفا و ویتن استفاده می برند یا آنچه در ال اچ سی و تواترون و امثالهم یحتمل واقع می شوند بنظرمان می رسد که بالاخره کجاها است که ما می توانیم از باتلاقها بیرون آمده و به منظره ی ریسمانی دست یابیم و بلکه نظریه پردازیها هم کنیم؟! و اما یک جاهایی هم هست که مربوط می شوند به ماده و انرژی تاریکی که از آنها در جزایر اطلاعاتیمان اتفاقاً اطلاعات زیادی هم از هویت یا ماهیت  ذرات مربوطه ی آنها و انواع واپاشیهای آنها نداریم. و حالا شما حساب هم کنید که 99 درصد ماده و انرژی از نوع تاریک غیر قابل دسترسی برای مشاهده آن است.

این خیلی سوال سختی بنظر می رسد که چطور همچین چیزی می تواند ممکن باشد و حال آنکه شما محاسبه کنید که حتی غذایی را که میل می کنید را بعد از اینکه میل کردید، چقدر می دانید که آیا به جزایر لانگرهانس در لوزالمعده هم می رسند؟ یا آیا اگر نمی رسند، چه چیزهایی باعث می شوند که واپاشیهای مورد بحث مورد اختلالاتی واقع شوند که موجب عدم رسایی آنها به جزایر لانگرهانس و بلکه ماورای آنها می شوند؟ حالا ما خیلی وارد مسائل نوروفیزیولوژی یا سایکوسوماتیک هم نمی شویم که اصلا فرآیندهای ریاضی نیز هر باری که ما غذا می خوریم (یا حتی نمی خوریم!) چه نوع انقلابهایی یا بلکه حتی ضد انقلابهایی در انواع مرزهای درونی و بیرونی  ما می توانند ایجاد کنند و واپاشی دهنده ها و اختلالگرها و ایجاد مزاحمت کننده ها چطور می توانند مسئله را حادترش کنند یا بلکه حتی از شدت آن هم بکاهند؟!

یحتمل بعضی مایل باشند به این مقالات هم بنگرند:

https://arxiv.org/abs/2007.10024

https://arxiv.org/abs/2007.08436

https://arxiv.org/abs/2005.11419

https://arxiv.org/abs/1508.03205

در ضمن، بنده ی حقیر نمی دانم چرا فقط دو تا از مقالات پیتر لاکس در آرشیو دانشگاه کرنل یافت می شد؟ یحتمل اینسپایر-هپ بیشتر داشته باشد یا بتوان به مجموعه ی مقالاتش رجوع کرد و آنجا همه چیز را بررسی نمود! ولی خوب فعلاً اگر در دسترس نیستند معنایش این هم نیست که دیگر وجود خارجی هم ندارند و نباید هم دنبالشان رفت و بلکه گفت که چقدر دنبال این کتب و مقالات حرص می زنی؟ یک وقت دیدید یک کانالی برای شما باز شد و آنگاه انواع مقالات و کتب برایتان قابل دسترسی شد که کاملاً هم انقلابی است. 

 

إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ ﴿النجم: ٤﴾

 

موضوع الرساله

و من کتاب له علیه السلام إلی سلمان الفارسی رحمه الله قبل أیام خلافته

متن الرساله

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْیَا مَثَلُ الْحَیَّهِ لَیِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا فَأَعْرِضْ عَمَّا یُعْجِبُکَ فِیهَا لِقِلَّهِ مَا یَصْحَبُکَ مِنْهَا وَ ضَعْ عَنْکَ هُمُومَهَا لِمَا أَیْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا وَ تَصَرُّفِ حَالاَتِهَا وَ کُنْ آنَسَ مَا تَکُونُ بِهَا [4] أَحْذَرَ مَا تَکُونُ مِنْهَا فَإِنَّ صَاحِبَهَا کُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِیهَا إِلَی سُرُورٍ أَشْخَصَتْهُ [5] عَنْهُ إِلَی مَحْذُورٍ أَوْ إِلَی إِینَاسٍ أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَی إِیحَاشٍ! وَ السَّلاَمُ.

 

http://lib.eshia.ir/12092/1/458

 

68 - از نامه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است بسلمان فارسىّ خدایش رحمت فرماید

(سلمان «قدس اللّه روحه» از بزرگان مسلمانان و از خواصّ اصحاب رسول خدا «صلّى اللّه علیه و آله» و از شیعیان‌ امیر المؤمنین «علیه السّلام» است، چنانکه در روز سقیفه «بنا بر نقل ابن ابى الحدید از قول محدّثین» به زبان پارسى به مسلمانان گفت: کردید و نکردید یعنى خودتان خلیفه انتخاب نمودید و از خلیفه‌اى که پیغمبر اکرم تعیین فرموده است چشم پوشیدید، کنایه از اینکه بظاهر مسلمان مى‌نمایید ولى در باطن مسلمان نیستید، و نویسندگان در نام پیش از اسلام او اختلاف دارند روز به ابن خشنودان و بهبود ابن بدخشان از فرزندان منوچهر پادشاه و غیر از این دو نام نیز گفته‌اند، حضرت رسول او را سلمان نامید، و به سلمان الخیر و سلمان المحمّدىّ ملقّب گردید، و چون از او مى‌پرسیدند تو کیستى؟

مى‌گفت: من سلمان ابن الاسلام و از بنى آدم هستم، و کنیه‌اش ابو عبد اللّه و أبو البیّنات و ابو المرشد بود، و اصلش از شیراز یا رامهرمز یا شوشتر یا از قریه و دهى از اصبهان که آنرا جىّ مى‌گفتند بوده، و امام علیه السّلام این نامه را) پیش از رسیدن خود بخلافت (ظاهریّه نوشته، و در آن او را از فریب دنیا بر حذر داشته است):

1- پس از ستایش خداى تعالى و درود بر پیغمبر اکرم، داستان دنیا مانند مار است که مالش آن نرم و زهرش کشنده است، بنا بر این دورى کن از آنچه (کالایى که) ترا در دنیا شاد مى‌گرداند براى آنکه از کالاى آن اندکى (بس کفنى) با تو همراه مى‌ماند (به گور مى‌برى) و اندوههاى آنرا از خود دور ساز براى آنکه به جدائى از آن و تغییر احوالش باور دارى (میدانى که بالأخره از آن جدا مى‌مانى و هر دم روش آن بخلاف هنگام دیگر است، پس بآن دل مبند و براى زندگانى چند روزه افسردگى بخود راه مده) 2- و هر وقت انس و خوى تو بدنیا بیشتر است از آن هراسانتر باش، زیرا دنیا دار هرگاه در آن دلبسته شاد شد دنیا او را از آن حال بسختى مى‌کشاند، یا هرگاه به انس و خو گرفتن مطمئنّ گردید او را از آن حال بترس و هراس گرفتار میکند (پس خردمند نباید از دوستى چنین دشمنى فریب خورد، بلکه باید هنگامیکه دوست مى‌نماید بیشتر از آن دورى کرد) و درود بر شایسته آن.

 

http://lib.eshia.ir/11479/5/1065

 

 

یک شیخی به جوانی گفت که خوب حالا تو هم که خیلی دلت می خواهد یک مرتبه از این چوبها برو بالا ببینیم چه خطبه ای داری برایمان بخوانی؟ همچین که رفت بالا دید مثل اینکه خیلی حرف دارد، بلند شد گذاشت رفت. خداحافظ شما! یعنی دید که خیلی دارد به او می فرماید که خوب حالا تو مثل اینکه خودت هم منبر می روی؛ ولی آیا اصلا صلاحیت منبر رفتن را هم داری؟ زانوهایت و پیشانی ات از کثرت سجده مثل من پینه بسته؟ در سیمایت اثری از اهل سجده بودنت یافت می شود؟

اثر سجده فقط این نیست که جای مهر روی پیشانی داشته باشی و بلکه زانوهایت هم پینه بسته باشند؛ اثر سجده در این است که سر خودت را گول هم نمالی آنجایی که حصبه و تیفوس و وبا و طاعون همه را فرا گرفته است و حضرت عالی در صدد آنی که با اثرات خود ثابت کنید که چه امامی هم هستی و امامی غیر از تو هم نیست! ریسمان را انداخته ای گردن مردم و حالا بکش کی نکش.

اثر سجده وارونه بر عکس است که حصبه و تیفوس و وبا و طاعون و ... می آورد و بلکه سجده ای است که بلد نیست معادلات هیدرودینامیک و بلکه مگنتوهیدرودینامیک و گرانش را درست حل کند و باتلاقهایش را حتی شده منفجر کند و از بین ببرد و بجایش ستارگان باتلاقی را در ریسمانهای رویه های ریمانی بیش از حد مارکدار می بیند که چطور باید کدام مارکها را به ستارگان تقلی کرد و کدام مارکها و بلکه پنچریها را باید به گذار به ماورای خط السرطان حساب آورد و آیا منطقه ای را هم باتلاقها باقی گذاشته باشند روی رویه های ریسمانی که بتوانند نه فقط در منطقة البروج ستارگان و کهکشانها را مشاهده کرده و حتی از مناطق قطبی جنوبی و شمالی بیش از حد سرد و مناطق استوایی بیش از حد گرم هم اجتناب نمایند و به آب و هوایی معتدل برای مشاهدات خود دست یابند!

البته یک وقت هست دنبال بهشت می گردید و به کمتر از آن هم راضی نمی شوید، و آنگاه بجای اینکه همه را از باتلاق سعی کنید بیرون بیاورید و جوانمردانه کربلایی شوید، وارونه عمل کرده و باتلاقی شده و منظره را هم گم می کنید و بلکه سعی هم دارید که فرضاً اگر همچون فرستادگانی آمدند نزد حضرت ابراهیم که ما می خواهیم برویم قوم لوط را از بین ببریم؛ از ترس اینکه بلایی سر حضرت لوط هم نیاید، خودت حساب همه ی خواهرزاده ها و برادرزاده هایت و خواهر و برادرانت را می رسی که نکند قابیلی شوند و هابیلیان را از پا درآورند. کربلا نرسیده خودت یزیدی می شوی! البته این یک دلیلی هم دارد و آن اینکه آنجایی که خیلی صلح طلب هم خودت را نشان می دهی که ما سر تا پا حسنی هستیم و نه حسینی؛ دیگر یادت هم می رود که همه را داری می اندازی توی باتلاقی که بردگی محض و سیاه چاله و زندان هم هست. و الا نه حسنی هستی و نه حسینی! کربلا آمده است و از بیخ گوشت بارها گذشته است و اصلا از خواب غفلت برنخواسته ای. و حالا هم افتاده ای به جان خانواده ی خودت از سر سنگدلی و قسی القلبی خودت. 

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ وَمَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿البقرة: ٧٤﴾. 

یک کسی اسلام می آورد و از قبل اسلام آوردن او ملتی هم مسلمان می شوند. و یک کسی هم اسلام می آورد و از قبل اسلام آوردنش ملتی و بلکه ملتهایی هم از دین برمی گردند. و یکی دیوان حافظ را هم از شیاطینی می بیند که همراه یزیدیان شده اند؛ و دیگری دیوان حافظ را همچون قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت.

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ إِلَهِی أَ تَرَاکَ بَعْدَ اَلْإِیمَانِ بِکَ تُعَذِّبُنِی أَمْ بَعْدَ حُبِّی إِیَّاکَ تُبَعِّدُنِی أَمْ مَعَ رَجَائِی لِرَحْمَتِکَ وَ صَفْحِکَ تَحْرِمُنِی أَمْ مَعَ اِسْتِجْارَتِی بِعَفْوِکَ تُسْلِمُنِی حَاشَا لِوَجْهِکَ اَلْکَرِیمِ أَنْ تُخَیِّبَنِی لَیْتَ شِعْرِی أَ لِلشَّقَاءِ وَلَدَتْنِی أُمِّی أَمْ لِلْعَنَاءِ رَبَّتْنِی فَلَیْتَهْا لَمْ تَلِدْنِی وَ لَمْ تُرَبِّنِی وَ لَیْتَنِی عَلِمْتُ أَ مِنْ أَهْلِ اَلسَّعَادَةِ جَعَلْتَنِی وَ بِقُرْبِکَ وَ جِوَارِکَ خَصَصْتَنِی فَتَقَرَّ بِذَلِکَ عَیْنِی وَ تَطْمَئِنَّ لَهُ

امام و مامومی با هم رفتند توی دعوا، و امام ناراجت هم بود که چرا همه دارند او را نصیحت می کنند که آقا محل این بنده خدا را نگذارید که جاهل است و نادان است بجای اینکه آن جاهل و نادان را سعی کنند ادب کنند. اما ببینید آن امام دیگر ما که از کربلا بیرون آمده اند سید الساجدین حضرت زین العابدین علیه السلام چطور از ترس خدا مناجات می کند و خائف است؟ الهی لا تودبنی لعقوبتک و لا تمکر بی فی حیلتک. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَـٰکِن رَّسُولَ اللَّـهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ﴿الأحزاب: ٤٠﴾

 

بنده ی حقیر این سخنرانی دکتر شهشهانی را دیدم که از قضا مربوط به سال 1389 یعنی 10 سال پیش هم هست:

https://www.aparat.com/v/t9XvM/

 

چیزهایی را که ایشان می فرمایند و از جمله اینکه ببینیم مبنای نوروفیزیولوژی ریاضیات هم کدام است یقیناً مسائل مهمی هستند. یا اینکه از کم متصل یا پیوستاری یا هندسه ی نااقلیدسی ریمان و ددکیند و ... می فرمایند مباحثی است که بسیار قابل بحث است. یا همین مسئله ی بینهایتی را که می فرمایند همان است که بالاخره ما تا کدام بینهایت بالا برویم برایمان کافی است آنچنان که الف_0 و الف_1 و الف_2 و ... و الفهای بالاتر را در کاردینالیته ها داریم. بقول معروف آیا در پس این همه کاردینالیته ها پوپی هم در منطق ریاضی داریم یا همینی است که هست. فرضاً در آنالیز و تحلیل تابعی ایا ما اگر داریم روی پاره خط بسته ی [1، 0] کار می کنیم که هم پاره خطی است متصل و هم از پیوستگی برخوردار است، آیا اگر تا الف_2 بالا برویم آنگاه توابع روی این پاره خط را که خواهیم داشت هیچی و بعلاوه اپراتورهای مشتقگیری و حتی بلکه انتگرالگیری روی این توابع را هم خواهیم داشت یا باز هم لازم است که به بینهایتهای بالاتری و خصوصاً الف_3 هم برویم و رویش اصلا ننوشته شده است که کجا باید  دیگر ایستاد؟! یعنی یک جایی یحتمل تصمیم بخواهیم بگیریم که خوب ما دیگر از این بالاتر نمی خواهیم برویم و لذا نوع استدلالات را طوری جمع بندی و خلاصه می کنیم که وارد بینهایتهای بالاتر دیگر نرویم. اما یک وقتهایی هم مخصوصاً می خواهید بالاتر بروید....

ولی اینجا نکته ای که هست این است که آیا شما به علمی رسیده اید که قابل بازیافت هم هست؟ یعنی اگر شما به این علم دست یافته اید، همین را دیگری هم می تواند بازیابد و بلکه گسترشش هم دهد؟ مسئله ی فلسفی اینجا این نیست که مثلاً شما دارید شطرنج بازی می کنید یا فوتبال و بپرسید که هویت یا ماهیت بازی کدام است یا مهره ها و بازیکنها فلسفه شان چیست؟ موضوع این است که اگر فرضاً گرین توانست نزد خودش توابع گرین را برای حل معادلات دیفرانسیل بیابد، آیا دیگران هم می توانند چنین کارهایی را بکنند یا اینها فقط مخصوص عده ای خاص است. و همین هم که گرین خود توانسته بوده است به این نتایجش برسد، همین همین هم صرفاً علم نیست.

یعنی یک وقت هست که در مثال غار افلاطون، کسی دارد فقط سایه ها را می بیند و می گوید که خوب اینها همین است که هست. و اما یک وقت هم هست که او از غار هم که بیرون بیاید، باز گیر کرده است و حیرت زده است و حیران که این چه وضعی است دیگر و بلکه همان سایه هایی را که می دیدیم خیلی هم بهتر بودند و اینها هستند که غیر واقعی اند؟!

یعنی یک جایی هست که باید تشخیص داد که آیا شما به علمی رسیده اید که می توانید آنرا باز تولید کنید و قابل بازتولید است؟ یا اینکه خیر، شما دارید جایی به دنبال علم می گردید که اساساً علمی گفته می شود ک وجود خارجی ندارد و بلکه مجموعه ای است از سایه هایی که جلوی روی شما گذاشته اند بدون اینکه خود بدانید که چی به چی است؟ مثل این است که بفرمایند تو چه کار داری که چرا داری شطرنج بازی می کنی؟ حالا یا می بری یا می بازی هم مسئله ی مهمی نیست. فقط بازی ات را بکن و بس.

آیا این مهم نیست که با عدم وجود علم جایی ما مواجهه داشته باشیم؟ یعنی داریم دنبال علمی هم می گردیم که اصلا وجود خارجی ندارد! آنجایی که با اساتیدی طرفیم که اینها صرفاً دارند عرضه می دارند که تو بلد نیستی و ماییم که خیلی بلدیم، اینجا بهتر است که خیلی با این اساتید وارد دعوا هم نشوید. چرا؟ چون هر چه دعوا بالاتر بگیرد، اینها به شما فقط ثابت خواهند کرد که تو واقعاً بلد نیستی و ما را هم داری زیر سوال می بری. واقعاً هم در مسائل علمی اگر کسی اساتیدش را بخواهد زیر سوال ببرد می افتد توی یک باتلاق خیلی بدی کانه بخواهد ثابت کند که ستارگانی را در همین باتلاق هم یافته است که اگر از این باتلاق بیرونشان بکشیم و آنگاه بیا و ببین چه ستارگانی هم هستند؟ و اما حالا شما بفرمایید که این چیزهایی که تو داری می بینی که ستاره اند، کجا ستاره اند؟ اینها در حقیقت حصبه و وبا است که تو داری اشتباهی آنها را ستاره می بینی ها؟ آیا می توانید این را به او ثابت هم کنید؟ اگر قرار باشد که اثبات قضایا از این نوع باشد که تو اول باید سعی کنی که از باتلاقت بیرون بیایی و بعد سعی کنی که ببینی که آیا ستاره ها را داری می بینی یا اینکه حصبه و وبا را هم بجای ستاره ها اشتباه گرفته ای و در حقیقت مشاهده کننده در حال مشاهده ی پدیده ای است کانه پارامتر هابل هم به او دیکته می کند که چطور کهکشانها در حال شتاب گرفتن هستند از هم و چطور دارند از هم دور می شوند و نشانه اش هم انتقال به قرمز است؟ اثبات نمی خواهد دیگر؛ مثلاً کروناویروس کوید 19 خود به خودی لااقل قسمتی از مسئله را حل می کند و بقیه را هم باید خود مشاهده گر حل کند.

و اما یک جایی هم هست که علم را از ماوری الطبیعه و بلکه حکمت الهی رسول الله صل الله علیه و آله شروع می کند و از جمله به کربلا و امام حسین علیه السلام و دیگر ائمه ی اطهار هم ختم می شود. مبنای علمی اینجا وحیانی است آنطور که قرآن کریم وحی الهی است. و از اینجا است که علم آغاز می شود. این هم آسان نیست که کسی بخواهد علم وحیانی را فرا گیرد و بلکه آموزه های ائمه ی اطهار را در روایات که تکمیل کننده ی همین وحی الهی است را نیز بیاموزد. همان مشکلی را که راجع به ریاضی و فلسفه می فرمایند، اینجا مشکلتر هم می شود و در کربلا به اوجش می رسد. یعنی آن امامی که باید الگوی بشریت باشد، علی القاعده قرار هم نیست که خود لباس رزم بپوشد و به کربلا برود؛ ولی می رود و به آنچنان شهادتی هم می رسد که هنوز هم که هنوزه بشریت معنایش را نمی تواند بفهمد. اخر امامی که خود وجود مبارکش باعث هدایت بشریت است بسبب همین که امام است، قرار نیست در کربلا عربا عربا شود. ولی می شود. این دیگر کدام امام است؟

اینجا با یک عدم وجود علمی مواجه هستیم که امام را دارد ولی علم به امامت را ندارد. حداقل مثل این می ماند که ابررایانه ها را داشته باشیم ولی ندانیم به چه دردمان می خورند؟ و امام خود را بیاندازیمش به جان این ابررایانه ها تا اینها را بتواند به کار گیرد و اما عمرش را هم در این راه تلف کنیم. و لذا مسئله ی منطق ریاضی ناتمامی حساب اینجا این است که آیا از همان اول بهتر نمی بود که چطور بخواهیم وارد چنین وقت تلف کردنی نشویم؟ ایا این جای سوال ندارد؟ نباید پرسید؟ در حکمت الهی این پرسش مطرح است، ولی ریاضی فیزیک نمی تواند خود اینطور پرسشگری کند و توی خودش هم گیر کرده است. دلیلش هم این است که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مجرد و انتزاعی نمی کند و بلکه فقط به ریاضیات خود علاقه مند و حتی محو و مدهوش آن است. دیدگاه خدا و رسول و ائمه ی اطهار و اسلام را نه دارد و نه قبول هم دارد و بلکه سفت و سخت هم با آن مخالفت می ورزد. و صدایش را هم نمی خواهد در بیاورد.

اگر کسی در اینچنین عدم وجود علمی باشد که گیر کرده است و حتی خود هم متوجه نباشد که چطور علمش اینچنین زیر سوال رفته است آنجایی که اصلا مسئله عدم وجود علم است. یحتمل فرض را بر این می گذارد که مسئله حل هم هست و اما در حقیقت به بردگی هم افتاده است.

یک وقت هست که کسی خاطراتی را نوشته است که از روی بداخلاقی و بلکه فساد اخلاقی هم هست و اما یک وقت هم هست که کسی بخواهد خاطراتش را بدهد به ناشر خارجی چاپ کند برای اینکه می گوید ناشر داخلی این کاره هم نیست. ولی هیچ وقت هم خاطراتش را چاپ نکنند. و یحتمل هم بعد از مرگش ناشری چاپ کند. و اما یک وقت هم هست که حساب شما با کرام الکاتبین هم هست که مدام دارند اعمال شما را می نویسند. شما ننویسید معنایش این نیست که نوشته نخواهد شد. اما دعای کمیل راه حلی هم دارد یا خیر؟ حکمت الهی یک چیزی بالاتر از صرف خاطرات است. و بلکه یک چیزی است انقلابی که هم و غمش هم مبارزه با ضد انقلاب است. و اما خاطراتت را هم بنویس و بلکه درست هم سعی کن بنویسی که بلکه قابل انتشار هم باشد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 وَیُسْقَوْنَ فِیهَا کَأْسًا کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا ﴿الانسان: ١٧﴾

۱. وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ ﴿النحل: ١٦﴾

۲. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿النجم: ١﴾

۳. وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ ﴿الرحمن: ٦﴾

۴. النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿الطارق: ٣﴾

 

الرساله69

موضوع الرساله

و من کتاب له علیه السلام إلی الحارث الهمذانی

متن الرساله

وَ تَمَسَّکْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ اسْتَنْصِحْهُ وَ أَحِلَّ حَلاَلَهُ وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ وَ صَدِّقْ بِمَا سَلَفَ مِنَ الْحَقِّ وَ اعْتَبِرْ [1] بِمَا مَضَی مِنَ الدُّنْیَا لِمَا بَقِیَ مِنْهَا فَإِنَّ بَعْضَهَا یُشْبِهُ بَعْضاً وَ آخِرَهَا لاَحِقٌ بِأَوَّلِهَا وَ کُلُّهَا حَائِلٌ [2] مُفَارِقٌ. وَ عَظِّمِ اسْمَ اللَّهِ أَنْ تَذْکُرَهُ إِلاَّ عَلَی حَقٍّ وَ أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَ لاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْطٍ وَثِیقٍ [3].

وَ احذَر کُلّ عَمَلٍ یَرضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفسِهِ وَ یُکرَهُ لِعَامّهِ المُسلِمِینَ وَ احذَر کُلّ عَمَلٍ یُعمَلُ بِهِ فِی السّرّ وَ یُستَحَی مِنهُ فِی العَلَانِیَهِ وَ احذَر کُلّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنهُ صَاحِبُهُ أَنکَرَهُ أَو اعتَذَرَ مِنهُ وَ لَا تَجعَل عِرضَکَ غَرَضاً لِنِبَالِ القَولِ وَ لَا تُحَدّثِ النّاسَ بِکُلّ مَا سَمِعتَ بِهِ فَکَفَی بِذَلِکَ کَذِباً وَ لَا تَرُدّ عَلَی النّاسِ کُلّ مَا حَدّثُوکَ بِهِ فَکَفَی بِذَلِکَ جَهلًا وَ اکظِمِ الغَیظَ وَ تَجَاوَز عِندَ المَقدَرَهِ وَ احلُم عِندَ الغَضَبِ وَ اصفَح مَعَ الدّولَهِ [4] تَکُن لَکَ العَاقِبَهُ وَ استَصلِح کُلّ نِعمَهٍ أَنعَمَهَا اللّهُ عَلَیکَ وَ لَا تُضَیّعَنّ نِعمَهً مِن نِعَمِ اللّهِ عِندَکَ وَ لیُرَ عَلَیکَ أَثَرُ مَا أَنعَمَ اللّهُ بِهِ عَلَیکَ.

 

نهج البلاغه، صبحی صالح، 459

http://lib.eshia.ir/12092/1/459

 

69 - از نامه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است به حارث همدانىّ‌

[قسمت اول نامه‌]

(یکى از اصحاب امیر المؤمنین- علیه السّلام- و ظاهرا از پیروان آن بزرگوار بوده، و همدان نام قبیله‌اى بوده در یمن، و این نامه‌  درازى است که قسمتى از آنرا سیّد شریف رضىّ «علیه الرّحمة» در اینجا بیان فرموده، و مدار آن بر تعلیم مکارم اخلاق یعنى خوهاى نیکو و محاسن آداب یعنى روشهاى پسندیده است):

1- و به ریسمان قرآن چنگ زن (طبق احکام و دستور آن رفتار کن) و آنرا پند دهنده خویش قرار ده، و حلالش را حلال و حرامش را حرام بدان (تا سعادت و نیکبختى دنیا و آخرت را نصیب و بهره تو گرداند) و حقّى را که پیش از این بوده باور بدار (پیغمبران پیش از پیغمبر اکرم و آنچه از جانب خداى تعالى براى امّتهاى خود آورده‌اند را تصدیق نما) و به گذشته دنیا عبرت و پند گیر براى مانده آن (مانده آنرا به گذشته قیاس کن و بدان که مانده همچون گذشته با هزاران درد و اندوه خواهد گذشت) زیرا بعض آن مانند بعض دیگر و آخرش به اوّلش پیوسته و همه آن نابود شونده و از دست رونده است (دنیا همواره چنین بوده و هست و در نتیجه همه آن از بین خواهد رفت، پس دلبستگى به چنین جائى بى‌خردى است) 2- و نام خدا را بزرگ شمار در اینکه بآن سوگند یاد کنى مگر بر امر حقّ و راست و بجا (یا جائیکه صلاحیّت داشته باشد، پس زنهار به دروغ یا براى امر بى‌اهمیّت بنام او سوگند یاد کنى) و مرگ و حالات پس از مرگ را بسیار یاد آور (که بزرگترین واعظ و پند دهنده است براى تو) و آنرا آرزو مکن مگر بشرط محکم و استوار (آرزوى مرگ هنگامى بجا است که بر اثر اطاعت و بندگى و دارا بودن توشه سفر آخرت یقین داشته باشى کار تو پس از مرگ از این زندگانى بهتر است، و گر نه این آرزوى مردم سست دین و بى‌خرد است که کار آخرت نساخته مرگ آرزو مى‌نمایند) و دورى کن از هر کارى که کننده آنرا براى خود شایسته داند و براى دیگر مسلمانان نپسندد (آنچه بخود نمى‌پسندى بدیگرى روا مدار و آنچه براى خویش شایسته دانى براى مردم ناروا مپندار) و بپرهیز از هر کارى که در نهان انجام گیرد و در آشکار شرمندگى آورد (زنهار از اینکه در پنهان کار زشت و گناهى نمائى که چون مردم آگاه شوند شرمنده گردى) 3- و بر حذر باش از هر کارى که هرگاه از کننده آن بپرسند (چرا چنین کردى) آنرا انکار کند یا از آن عذر بخواهد (هیچ گاه در باره کسى سخن چینى مکن یا دروغى مبند) و ناموس خود و آنچه جاى ستودن و نکوهش از تو است نشانه تیرهاى گفتار قرار مده (آنرا از زبان ژاژگویان و عیب جویان محفوظ گردان) و هر چه شنیدى بمردم مگو که این دلیل بر دروغگویى است (زیرا بسا آنچه شنیده‌اى در واقع دروغ بوده، پس چون بى تأمّل و اندیشه آنرا بگوئى بآن ماند که تو دروغ گفته‌اى یا دروغ نقل کرده‌اى اگر بگوئى چنین شنیدم) و آنچه مردم بتو بگویند ردّ مکن و دروغ مپندار که این هم دلیل بر نادانى است (زیرا بسا آنرا که بتو گفتند در واقع راست و درست مى‌باشد، پس انکار آن نادانى بحقّ است) 4- و خشم را فرو به نشان و هنگام توانائى (از کیفر) بگذر، و هنگام تند خوئى بردبار باش، و با وجود تسلّط داشتن (از انتقام) دورى کن تا برایت پاداش نیکو باشد (در روز رستخیز خدا از تو انتقام نکشیده مرحمتش را نصیب و بهره‌ات گرداند) و هر نعمتى را که خدا بتو عطا فرموده سپاس آنرا بجا آور، و هیچیک از نعمتهاى خدا را که بتو بخشیده تباه مساز، و باید نشانه آنچه را که خدا بتو عطا فرموده دیده شود (مثلا دانشت را به نادانان بیاموزى، و جامه نیکویت را بپوشى، و از مال و دارائیت به مستمندان ببخشى، و در خانه فراخت مؤمنین را به میهمانى بخواهى، و همچنین از هر نعمتى که خدا بتو داده نشانه‌اى بمردم بنمائى).

 

نهج البلاغه ترجمه علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، جلد 5؛ صص 1067-1069

http://lib.eshia.ir/11479/5/1069

 

[119] غرر فی إشارة إجمالیة إلى الأفلاک الجزئیة

و إنّما الجزئیّ منه اثنان‌

و عشرتان للذّکا نوعان‌

ممثّل و الأخر التدویر

أو خارج تردیدهم شهیر

مسیره منطقة البروج‌

و لیس للخارج من خروج‌

بسیره تبدی الفصول الأربعة

لأنها معدلا مقاطعة

علویة و زهرة کراتها

کلّ ثلاث استوت هیئاتها

ممثّل و حامل تدویر

یرکز فیه کوکب منیر

عطارد زاد مدیرا کالقمر

علویة و زهرة بالجوزهر

و قمر حامله فی مائل‌

لیس مطبّقا على ممثّل‌

مناطق الممثّلات انطبقت‌

منطقة البروج اسما أنطقت‌

و خارج لغیر شمس مشرقة

مقاطع المناطق ذی المنطقة

ممثّل حامل ذی الومیض‌

اشترکا فی الأوج و الحضیض‌

و ما کالأطلس لغرب مائل‌

فجوزهر و مدیر مائل‌

و غیرها حرکتها من مغرب‌

على توال للبروج لازب‌

لکنها اختلفت فی سیرها

و حدّدت فی الهیئة کغیرها

 

منظومه ملا هادی سبزواری، جلد 4، ص 402

http://lib.eshia.ir/71751/4/402

 

یک مسئله ی منظومه ای هست که قابل تکرار هم هست در فلسفه و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که اگر شما از قطب شمال به قطب جنوب حرکت کنید چطور درجه ی حرارت تغییر یافته و در اقیانوسها از قطعه های بزرگ یخ گرفته تا خطوط استوایی که درجه حرارت بالا رفته و با آبهای گرمتر هم مواجهه خواهیم داشت. و حالا اگر به منظومه ی شمسی حرکت کنیم، آیا هفت الی چند سیاره هم خواهیم داشت.

موضوع این است که وقتی همین را در موجودات زنده خلاصه کنیم، نوسانات گرمایی و سرمایی و کات افهای آی آر و یو وی معمول قابل تحمل را داریم. و اما منظومه هایی را که بطور باتلاقی در نظریه های ریسمان گیر کرده اند را چطور با نظریه های منظره ای آن آیا بتوان جمع کرد آنچنان که برای هر موجودی نیز در کات افهای یو وی و آی آر چند منظومه خواهیم داشت؟ اینجا مسئله این است که اگر خواستید قضیه ی لاکس-میلگرام را به مسئله کاربردی کنید، نکته اینجا این است که آیا عمومیت قضیه را به لیونز یا بابوشکا فقط برای معادلات حرارت بکار می بندید یا برای معادلات الکترودینامیکی کوانتومی نیز از آن استفاده می کنید؟

یعنی فرض بفرمایید که فردی می آید شمس را از معادلات حذف می کند یا بقول معروف پرژکتور را می آید بدزدد و فرار کند و حتی سقف را هم پایین می آورد. این است که شما باید مسئله را از نو بازسازی کنید تا مسئله ی الکترودینامیک کوانتومی را چطور با معادلات هیدرودینامیکی و حرارتی باید همخوانی داشته باشند تا آنجایی که بتوانید خورشید را هم دوباره به منظومه ی شمسی برگردانید. اینجا یحتمل در مسائل حرارتی و هیدرودینامیکی باید هم از ملینها و بلکه شیافهایی چربناک به منظور از باتلاقی درآوردن بیش از حد ریسمانها استفاده کنید. البته گاهی اوقات مسئله فقط ریاضی فیزیکی است ولی گاهی اوقات هم یحتمل مسئله را باید از لحاظ فیزیوتراپی هم حلش کرد. بدین معنا که نباید خیلی هم از شیافها و ملینها استعمال کرد و بلکه به فیزیوتراپیستها هم خوب است رجوع کنیم. و پدیدارشناسی همه ی پاتولوژیها نیز برنمی گردد به مسائل سایکوسوماتیک هر چند که یحتمل اینها را هم بشود با فیزیوتراپی حلش کرد.

البته اینجا یک مسئله هم هست و آن این که گاهی اوقات هم مسئله این است که گردن شکسته ای را درمان کنیم و گاهی اوقات دیگر مسئله این است که چطور می شود گردن این لامذهب را هم شکست تا دیگر این همه غلطهای زیادی که می کند را جرات نکند که انجام دهد!!! یعنی یحتمل گاهی خدا خودش وارد میدان می شود و چنین می کند.

اینها همه یک طرف در انواع تدابیری که لازم است در توکل به خدا، و اما این چه سری است که حضرت امام حسین علیه السلام چطور بی سر و بلکه با سرش در دستش در صحرای محشر حاضر می شود و قاتلان لعنت شده اش را بازخواست هم می کند؟ یالثارات الحسین! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

پانوشت:

1. گفتم یک چیزهایی به این نظر قبل اضافه کنم!

2. قضیه لاکس-میلگرام را پیتر لاکس در کتابش آنالیز تابعی لااقل به عنوان لمی در فهرستش آورده است و از صفحه ی ویکیپدیا به عنوان لینکی لطف فرموده اند و بطور خیلی قابل دسترسی قابل دانلود هم هست! بنده یک چیزی راجع به این مسئله عرض کنم. اول اینکه خواستم یک فیلمی را از دکتر سیاوش شهشهانی ببینم راجع به فلسفه و ریاضیات که جدید هم نیست. این فیلمش گیر کرده بود و اصلا کار نمی کرد. دوم اینکه بنده ی حقیر در مدرسه ی کارشناسی ارشدم خواستم یک کلاس آنالیز تابعی بردارم با استادی که خودش مولف چنین کتابی بود. خلاصه ی کلام این که وقت نشد کلاس را بردارم و رفتم گفتم به استاد که حیف شد؛ و اما از ایشان پرسیدم که آیا کتاب رودین را هم دارید؟ ایشان فرمودند که خیر؛ یک موقعی در زندگی می آید که شما دیگر کتاب نمی خواهید بخرید! پیتر لاکس لااقل نظرش بنظر می رسد غیر از این است آنطور که کتابهای تحلیل تابعی را سعی می کند به ترتیبی که بیرون آمده اند و او اخذ کرده است لیست کند و بشمرد و اجمالاً نقد یا با کتاب خودش مقایسه کند در پیش گفتار یا مقدمه ی کتابش. بالاخره نقطه ی نظرات با هم فرقها نیز دارند. یحتمل بد نباشد به دکتر شهشهانی بنویسم که یک جایی تبلیغ کنند که این کتاب اینطوری در اینترنت قابل دسترسی هم هست! یک موقعی حتی یک رایانه هم برای ایمیل فرستادن در آی پی ام یافت نمی شد! البته خود صفحه ی ویکی پیتر لاکس هم می گوید نمی دانم چطور بوده است که مین فریمی را مردان هواشناسی می خواسته اند چطور حسابش را برسند، ولی لاکس یک جورهایی انگار نگذاشته است. به حق چیزهای نشنیده! آقایان خانمها رایانه های مین فریم را دیگر چه کار دارید؟! همینها هستند یا بوده اند که حالا امروزه می بینید چه فرمولهای طول و طویلی را در مقالات ارائه می دهند دیگر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 وَیُسْقَوْنَ فِیهَا کَأْسًا کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا ﴿الانسان: ١٧﴾

۱. وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ ﴿النحل: ١٦﴾

۲. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿النجم: ١﴾

۳. وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ ﴿الرحمن: ٦﴾

۴. النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿الطارق: ٣﴾

 

[119] غرر فی إشارة إجمالیة إلى الأفلاک الجزئیة

و إنّما الجزئیّ منه اثنان‌

 

و عشرتان للذّکا نوعان‌

ممثّل و الأخر التدویر

 

أو خارج تردیدهم شهیر

مسیره منطقة البروج‌

 

و لیس للخارج من خروج‌

بسیره تبدی الفصول الأربعة

 

لأنها معدلا مقاطعة

علویة و زهرة کراتها

 

کلّ ثلاث استوت هیئاتها

ممثّل و حامل تدویر

 

یرکز فیه کوکب منیر

عطارد زاد مدیرا کالقمر

 

علویة و زهرة بالجوزهر

و قمر حامله فی مائل‌

 

لیس مطبّقا على ممثّل‌

مناطق الممثّلات انطبقت‌

 

منطقة البروج اسما أنطقت‌

و خارج لغیر شمس مشرقة

 

مقاطع المناطق ذی المنطقة

ممثّل حامل ذی الومیض‌

 

اشترکا فی الأوج و الحضیض‌

و ما کالأطلس لغرب مائل‌

 

فجوزهر و مدیر مائل‌

و غیرها حرکتها من مغرب‌

 

على توال للبروج لازب‌

لکنها اختلفت فی سیرها

 

و حدّدت فی الهیئة کغیرها

 

 

یک مسئله ی منظومه ای هست که قابل تکرار هم هست در فلسفه و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که اگر شما از قطب شمال به قطب جنوب حرکت کنید چطور درجه ی حرارت تغییر یافته و در اقیانوسها از قطعه های بزرگ یخ گرفته تا خطوط استوایی که درجه حرارت بالا رفته و با آبهای گرمتر هم مواجهه خواهیم داشت. و حالا اگر به منظومه ی شمسی حرکت کنیم، آیا هفت الی چند سیاره هم خواهیم داشت.

موضوع این است که وقتی همین را در موجودات زنده خلاصه کنیم، نوسانات گرمایی و سرمایی و کات افهای آی آر و یو وی معمول قابل تحمل را داریم. و اما منظومه هایی را که بطور باتلاقی در نظریه های ریسمان گیر کرده اند را چطور با نظریه های منظره ای آن آیا بتوان جمع کرد آنچنان که برای هر موجودی نیز در کات افهای یو وی و آی آر چند منظومه خواهیم داشت؟ اینجا مسئله این است که اگر خواستید قضیه ی لاکس-میلگرام را به مسئله کاربردی کنید، نکته اینجا این است که آیا عمومیت قضیه را به لیونز یا بابوشکا فقط برای معادلات حرارت بکار می بندید یا برای معادلات الکترودینامیکی کوانتومی نیز از آن استفاده می کنید؟

یعنی فرض بفرمایید که فردی می آید شمس را از معادلات حذف می کند یا بقول معروف پرژکتور را می آید بدزدد و فرار کند و حتی سقف را هم پایین می آورد. این است که شما باید مسئله را از نو بازسازی کنید تا مسئله ی الکترودینامیک کوانتومی را چطور با معادلات هیدرودینامیکی و حرارتی باید همخوانی داشته باشند تا آنجایی که بتوانید خورشید را هم دوباره به منظومه ی شمسی برگردانید. اینجا یحتمل در مسائل حرارتی و هیدرودینامیکی باید هم از ملینها و بلکه شیافهایی چربناک به منظور از باتلاقی درآوردن بیش از حد ریسمانها استفاده کنید. البته گاهی اوقات مسئله فقط ریاضی فیزیکی است ولی گاهی اوقات هم یحتمل مسئله را باید از لحاظ فیزیوتراپی هم حلش کرد. بدین معنا که نباید خیلی هم از شیافها و ملینها استعمال کرد و بلکه به فیزیوتراپیستها هم خوب است رجوع کنیم. و پدیدارشناسی همه ی پاتولوژیها نیز برنمی گردد به مسائل سایکوسوماتیک هر چند که یحتمل اینها را هم بشود با فیزیوتراپی حلش کرد.

البته اینجا یک مسئله هم هست و آن این که گاهی اوقات هم مسئله این است که گردن شکسته ای را درمان کنیم و گاهی اوقات دیگر مسئله این است که چطور می شود گردن این لامذهب را هم شکست تا دیگر این همه غلطهای زیادی که می کند را جرات نکند که انجام دهد!!! یعنی یحتمل گاهی خدا خودش وارد میدان می شود و چنین می کند.

اینها همه یک طرف در انواع تدابیری که لازم است در توکل به خدا، و اما این چه سری است که حضرت امام حسین علیه السلام چطور بی سر و بلکه با سرش در دستش در صحرای محشر حاضر می شود و قاتلان لعنت شده اش را بازخواست هم می کند؟ یالثارات الحسین! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۲. وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکَابِرَ مُجْرِمِیهَا لِیَمْکُرُوا فِیهَا وَمَا یَمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنفُسِهِمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ﴿الأنعام: ١٢٣﴾

 

الخطبه 34

موضوع الخطبه

و من خطبه له علیه السلام فی استنفار الناس إلی أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج و فیها یتأفف بالناس، و ینصح لهم بطریق السداد

متن الخطبه

أُفٍّ لَکُمْ! لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَکُمْ! - أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً إِذَا دَعَوْتُکُمْ إِلَی جِهَادِ عَدُوِّکُمْ دَارَتْ أَعْیُنُکُمْ کَأَنَّکُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِی غَمْرَهٍ وَ مِنَ الذُّهُولِ فِی سَکْرَهٍ یُرْتَجُ عَلَیْکُمْ حَوَارِی فَتَعْمَهُونَ وَ کَأَنَّ قُلُوبَکُمْ مَأْلُوسَهٌ فَأَنْتُمْ لاَ تَعْقِلُونَ مَا أَنْتُمْ لِی بِثِقَهٍ سَجِیسَ اللَّیَالِی وَ مَا أَنتُم بِرُکنٍ یُمَالُ بِکُم وَ لَا زَوَافِرُ عِزّ یُفتَقَرُ إِلَیکُم مَا أَنتُم إِلّا کَإِبِلٍ ضَلّ رُعَاتُهَا فَکُلّمَا جُمِعَت مِن جَانِبٍ انتَشَرَت مِن آخَرَ لَبِئسَ لَعَمرُ اللّهِ سُعرُ نَارِ الحَربِ أَنتُم تُکَادُونَ وَ لَا تَکِیدُونَ وَ تُنتَقَصُ أَطرَافُکُم فَلَا تَمتَعِضُونَ لَا یُنَامُ عَنکُم وَ أَنتُم فِی غَفلَهٍ سَاهُونَ غُلِبَ وَ اللّهِ المُتَخَاذِلُونَ وَ ایمُ اللّهِ إنِیّ لَأَظُنّ بِکُم أَن لَو حَمِسَ الوَغَی وَ استَحَرّ المَوتُ قَدِ انفَرَجتُم عَنِ ابنِ أَبِی طَالِبٍ انفِرَاجَ الرّأسِ وَ اللّهِ إِنّ امرَأً یُمَکّنُ عَدُوّهُ مِن نَفسِهِ یَعرُقُ لَحمَهُ وَ یَهشِمُ عَظمَهُ وَ یفَریِ جِلدَهُ لَعَظِیمٌ عَجزُهُ ضَعِیفٌ مَا ضُمّت عَلَیهِ جَوَانِحُ صَدرِهِ أَنتَ فَکُن ذَاکَ إِن شِئتَ فَأَمّا أَنَا فَوَاللّهِ دُونَ أَن أعُطیِ َ ذَلِکَ ضَربٌ بِالمَشرَفِیّهِ تَطِیرُ مِنهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِیحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ - وَ یَفْعَلُ اللّهُ بَعْدَ ذَلِکَ ما یَشاءُ .

طریق السداد

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَهُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلاَ تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَهِ وَ النَّصِیحَهُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ وَ الْإِجَابَهُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَهُ حِینَ آمُرُکُمْ.

 

http://lib.eshia.ir/12092/1/78

 

(

ومن خطبة له (علیه ‌السلام)) (فی استنفار الناس إلى أهل الشام)

(

34

)

 

أُفٍّ لَکُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَکُمْ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً إِذَا دَعَوْتُکُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّکُمْ دَارَتْ أَعْیُنُکُمْ کَأَنَّکُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِی غَمْرَةٍ وَ مِنَ الذُّهُولِ فِی سَکْرَةٍ یُرْتَجُ عَلَیْکُمْ حَوَارِی فَتَعْمَهُونَ فَکَأَنَّ قُلُوبَکُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لَا تَعْقِلُونَ مَا أَنْتُمْ لِی بِثِقَةٍ سَجِیسَ اللَّیَالِی وَ مَا أَنْتُمْ بِرُکْنٍ یُمَالُ بِکُمْ وَ لَا زَوَافِرُ عِزٍّ یُفْتَقَرُ إِلَیْکُمْ مَا أَنْتُمْ إِلَّا کَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَکُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سَعْرُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ تُکَادُونَ وَ لَا تَکِیدُونَ وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُکُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ لَا یُنَامُ عَنْکُمْ وَ أَنْتُمْ فِی غَفْلَةٍ سَاهُونَ غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخَاذِلُونَ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنِّی لَأَظُنُّ بِکُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ انْفِرَاجَ الرَّأْسِ وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ یَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ یَفْرِی جِلْدَهُ لَعَظِیمٌ عَجْزُهُ ضَعِیفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَیْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ أَنْتَ فَکُنْ ذَاکَ إِنْ شِئْتَ فَأَمَّا أَنَا فَوَ اللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِیَ ذَلِکَ‌ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّةِ تَطِیرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِیحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِکَ ما یَشاءُ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تُعَلِّمُوا وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ وَ الْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُمْ .

34 - از خطبه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است هنگامیکه اصحاب خود را امر بجنگ با مردم شام فرموده‌

(بعد از جنگ با خوارج در نهروان حضرت مردم را امر فرمود که در نخیله بیرون شهر کوفه گرد آمده براى جنگ با مردم شام آماده باشند و بایشان دستور داد که کمتر به ملاقات زن و فرزندانشان بروند، آنها سخنان حضرت را پیروى نکرده پنهانى داخل کوفه شدند، و آن بزرگوار را با معدودى از بزرگانشان در آنجا تنها گذاشته لشگرگاه را خالى کردند، پس کسانیکه به کوفه رفتند بر نگشتند و آنها که مانده بودند شکیبائى نداشتند، لذا حضرت به کوفه تشریف آورده براى مردم خطبه خواند و آنها را بجهاد ترغیب نمود، آنان اطاعت نکردند، پس حضرت ایشان را چند روزى بحال خود گذاشت و بعد از آن این خطبه را فرمود):

(1) من از شما دلتنگ و نگران مى‌باشم و از ملامت کردن شما رنجیده گشتم، آیا در عوض زندگانى همیشگى به زندگانى موقّت دنیا خوشنود، هستید، و بجاى عزّت و بزرگى تن بذلّت و خوارى دادید؟ (2) وقتى شما را بجنگ کردن با دشمن مى‌خوانم چشمهایتان دور مى‌زند (مضطرب مى‌شوید) گویا بسختى مرگ و رنج بیهوشى مبتلى شده‌اید که راه گفت و شنود شما با من بسته در پاسخ سخنانم حیران و سرگردانید مانند آنکه عقل از شما زائل گشته دیوانه شده‌اید که (راه اصلاح را از فساد و خوبى را از بدى و عزّت را از ذلّت تمیز نمى‌دهید و) نمى‌فهمید، (3) هیچ وقت شما براى من نه امین و درستکار هستید (اعتماد بشما نداشته و ندارم) و نه سپاهى‌ مى‌باشید که (براى دفع دشمن) میل بشما داشته باشند، و نه یاران توانائى که نیازمند بشما گردند، (4) نیستید شما مگر مانند شترهایى که ساربانهایشان ناپیدا هستند، چون از طرفى گرد آیند از طرف دیگر پراکنده شوند، (5) سوگند بخدا شما براى افروخته شدن آتش جنگ بد مردمى باشید (زیرا) با شما مکر و حیله میکنند و شما حیله نمى‌کنید و شهرهاى شما را تصرّف مى‌نمایند و شما خشمگین نمى‌شوید (در صدد دفاع بر نمى‌آیید) دشمن به خواب نمى‌رود و شما را خواب غفلت ربوده فراموش کار هستید، (6) سوگند بخدا مغلوبند کسانیکه (براى جلوگیرى از پیشروى دشمن) با یکدیگر همراهى نکردند، (7) سوگند بخدا گمان میکنم اگر جنگ شدّت یابد و آتش مرگ و قتل افروخته شود شما مانند جدا شدن سر از بدن از (اطراف) پسر ابو طالب جدا خواهید شد (با این خوف و ترسى که دارید ممکن نیست دوباره بدور من گرد آئید) (8) و سوگند بخدا مردى که دشمن را بطورى بر خود مسلّط کند که گوشتش را بدون اینکه چیزى بر استخوان باقى بماند بخورد و استخوان را شکسته پوستش را جدا سازد (خلاصه از دشمن که هستى او را از جان و مال و زن و فرزند در تصرّف آورده جلوگیرى ننماید) ناتوانى و بى حمیّتى او بسیار و قلب و آنچه آنرا از اطراف سینه او فرا گرفته ضعیف است، (9) اى شنونده اگر تو هم مى‌خواهى در ناتوانى و بى حمیّتى مانند این مرد باش و امّا من بخدا سوگند پیش از آنکه به دشمن فرصت و توانائى دهم با شمشیرهاى مشرفى (مشارف نام قرایى بوده که شمشیر مشرفى بآن منسوب است) چنان باو خواهم زد که ریزه استخوانهاى سر او بپرّد و بازوها و قدمهایش قطع شود و پس از کوشش من اختیار فتح و فیروزى با خدا است.

(10) اى مردم مرا بر شما حقّى و شما را بر من حقّى است: امّا حقّى که شما بر من دارید نصیحت کردن بشما است (ترغیب به اخلاق پسندیده و باز داشتن از گفتار و کردار ناشایسته) و رساندن غنیمت و حقوق بشما است به تمامى (از بیت المال مسلمین بدون اینکه بگذارم حیف و میل شود) و یاد دادن بشما است (از کتاب و سنّت آنچه را که نمى‌دانید) تا نادان نمانید، و تربیت نمودن شما است (بآداب شرعیّه) تا بیاموزید (و بر طبق آن رفتار نمائید) و امّا حقّى که من بر شما دارم باقى ماندن به بیعت است، و اخلاص و دوستى در پنهان و آشکار، و اجابت من چون شما را بخوانم، و اطاعت و پیروى بآنچه بشما امر کنم.

 

نهج البلاغه فیض الاسلام، جلد 1، صص 113-115

http://lib.eshia.ir/11479/1/113

 

یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ اَلْمَکَارِهِ وَ یَا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ اَلشَّدَائِدِ وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ اَلمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ اَلْفَرَجِ ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ اَلصِّعَابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ اَلْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِقُدْرَتِکَ اَلْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ اَلْأَشْیَاءُ فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ أَنْتَ اَلْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ وَ أَنْتَ اَلْمَفْزَعُ فِی اَلْمُلِمَّاتِ لاَ یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلاَّ مَا دَفَعْتَ وَ لاَ یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلاَّ مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ فَلاَ مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ وَ لاَ صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ وَ لاَ فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ وَ لاَ مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ وَ لاَ مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ وَ لاَ نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اِفْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ اَلْفَرَجِ بِطَوْلِکَ وَ اِکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ اَلْهَمِّ بِحَوْلِکَ وَ أَنِلْنِی حُسْنَ اَلنَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ وَ أَذِقْنِی حَلاَوَةَ اَلصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً وَ اِجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً وَ لاَ تَشْغَلْنِی بِالاِهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ وَ اِسْتِعْمَالِ سُنَنِکَ [سُنَّتِکَ] فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً وَ اِمْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً وَ أَنْتَ اَلْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ یَا ذَا اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ وَ ذَا اَلْمَنِّ اَلْکَرِیمِ فَأَنْتَ قَادِرٌ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

 

وقتی گروه های ضاله با هم در رقابت بروند که چطور در ضلالتشان از هم پیشی بگیرند، این بعید بنظر می رسد که دیگر جایی هم برای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز باقی بگذارند که حتی از این راه نیز بتوان پیامبر اعظم و ائمه ی اطهار و اسلام را هم شناخت و بلکه اسلام آورد. گروه های ضاله گمراه می خواهند از هم پیشی بگیرند که چطور بر کل عالم هم حکمرانی کنند و حال انکه بر خودشان هم مسلط نیستند. و آنقدر امثال یوسفها را  به چاه و زندانها انداخته اند که دیگر کسی به فکر هم نیست که چطور به آموزش و پرورش این کودکان بی پناه هم بپردازیم و بجایش همه و همه در شقاوتهای خود دارند با هم مسابقه می دهند و فکر این هستند که چطور همدگیر را به نابودی بکشند. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. در این موقعیتی کیست که می خواهد به این بشر دو پا بفرماید که لااقل از این همه شرهایت به خودت کم کن. به روانشناسی ات بپرداز و حالا گیریم که از همان من و فرامن و نهاد و روانکاوی شروع کنیم و به من خوبم و تو خوبی روانشناسی رفتار متقابل سعی کنیم برسیم و بلکه آنگاه خدا و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار را درک و توبه نصوح کرده اسلام آورده مومن هم شویم. و الا که آنچه که دیده می شود حتی فروپاشی خانواده ها و حتی تهدید سلامتی با کروناویروس و وبا و طاعوان و جنگ و خونریزی  است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ ﴿التوبة: ١٢٨﴾

 

أُفٍّ لَکُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَکُمْ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً إِذَا دَعَوْتُکُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّکُمْ دَارَتْ أَعْیُنُکُمْ کَأَنَّکُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِی غَمْرَةٍ وَ مِنَ الذُّهُولِ فِی سَکْرَةٍ یُرْتَجُ عَلَیْکُمْ حَوَارِی فَتَعْمَهُونَ فَکَأَنَّ قُلُوبَکُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لَا تَعْقِلُونَ مَا أَنْتُمْ لِی بِثِقَةٍ سَجِیسَ اللَّیَالِی وَ مَا أَنْتُمْ بِرُکْنٍ یُمَالُ بِکُمْ وَ لَا زَوَافِرُ عِزٍّ یُفْتَقَرُ إِلَیْکُمْ مَا أَنْتُمْ إِلَّا کَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَکُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سَعْرُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ تُکَادُونَ وَ لَا تَکِیدُونَ وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُکُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ لَا یُنَامُ عَنْکُمْ وَ أَنْتُمْ فِی غَفْلَةٍ سَاهُونَ 

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

اللهم صل علی محمد و اهل بیته.

گاهی اوقات شما دارید مقاله ای را در ریاضی-فیزیک هسته ای می خوانید یا حتی در روزنامه ی رایج مملکتی می خوانید. زودی آنرا به طرفی نیاندازید و رهایش کنید چرا که بنظرتان رسید که خسته کننده است و فایده ای هم ندارد. سعی کنید تا آخرش هم بخوانید و بلکه به کتبی که ارجاع می دهد هم رجوع کرده و درسها از اینها بیاموزید. یعنی اینطور هم نباشد که از بس که نماز و دعا و کتاب خود را خوانده اید، دیگر نتوانید یک مقاله ی معمولی را هم حتی تجزیه و تحلیل کنید برای خودتان! و فرضاً زودی هم بفرمایید که رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن. سعی و تلاش کنید حتی شده با آزمون و خطا.

و صل علی ولی الحسن و وصی و وارثه. 

در مقاله(ها) ببینید کجاها است که در فیزیک هسته ای فرضاً بر حسب مدل استاندارد ذرات فیزیک شما با الکترونها و بلکه لپتونها است که طرفید و کحا است که نوری فوتونیک هم سعی دارد از روی خدمت یا خیانت به روشنفکری شما و بلکه روشنفکری همه ی روشنفکران نیز بتاباند. و همینطور سعی کنید ببینید آیا هسته ی این مقالات و کتب را می یابید که چیست؟ فرعونیت است که بجای اسلام دارد جا می زند؟ یا خیر اسلام است که بجای فرعونیت می خواهد جایگزین کند؟ انقلابی است یا ضد انقلابی است؟ تا چه حدودی هم می تواند جهانی شود؟

القائم بامرک و الغائب فی خلقک و المنتظر لاذنک

ببینید آدرس را اشتباه نگرفته اید؟ که مثلاً باید دنبال الکترونها و بلکه فراکتونها در اثر هال کوانتومی کسری باشید و بجایش دارید در الکترودینامیک کوانتومی درجا می زنید چرا که نتوانسته اید به اندازه ی کافی کوانتیزه کنید و در الفهای کوچکتر گیر کرده اید و به الفهای بزرگتر هم نمی توانید برسید؟ و لذا حتی هندسه ی ناجابجایی را هم در حد توابع زتا و تخمینهای آن نمی دانید برایتان چه سودهای عظیمی هم یحتمل داشته باشد و چه رسد به اینکه وارد نظریه ی بست-کن و نظریه ی گالوا و بلکه انگیزه ها هم شوید. و حتی ببینید در میان نانهای مهربانی که برای یوسف زهرا می خواهید اهداء کنید بلکه خود او را هم می توانید بیابید یا خیر؟ باید بلکه برای این کار وارد نظری های کیو-سی-دی هم شده و بلکه مسئله را شبکه ای اش هم کنید! یک وقت اینطور نباشد که فرق بین عمومیتهای قضیه ی لاکس-میلگرام را به بابوشکا-لاکس-میلگرام و لیون-لاکس-میلگرام را ندانید و نتوانید جوابهای ضعیف معادلات خود را درست بیابید؟ یحتمل اینجا حتی بخواهید از روش اعضای متناهی فاینایت المنت متد و روش گالرکین هم استفاده کنید.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ

اینجا خوب است ببینید که نیروهای ضعیف و قوی لپتونها و کیو سی دی چه ربطی به هم دارند و چطور به هم مربوط می شوند؟ آیا نیوترینوها هم وارد قضایا می شوند یا فقط الکترونها هستند یا میونها و تائونها نیز وارد قضایا می شوند؟ آیا در فیزیک ماده ی چگال هستید یا با گازها و مایعات هم می توانید سر و کار داشته باشید؟ چطور از الکترونها یحتمل به اثر هال کوانتومی کسری می خواهید برسید؟ 

وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

چه اپراتورهایی روی فضای شما کار می کنند؟ و چطور می خواهید جواب خود را در کدام بُعدهایی از فضا-زمانی بیابید؟ آیا همه ی مقاله را خوانده اید که روانشناسی و بلکه روانکاوی من خوبم تو خوبی را بتوانید درست به مسائل هسته ای متناظر آنها کاربردی کنید؟ و هندسه ی ناجابجایی متناظر آن را نیز یحتمل بیابید و بلکه ببینید کدام جوابها باتلاقی هستند در نظریه های ریسمان و اف و ام و ... و کدامها منظره ی ریسمانی را نیز آشکار می کنند و بلکه به ازاری چه مقداری از پارامتر هابل در اندازه گیریهای نجومی و کیهانی نیز می توانید مسائلتان را حل کنید؟ این هم یحتمل برایتان مهم باشد که آیا اول مقاله را می خوانید و با مسائل هسته ای متناظرش می کنید یا اول به مسائل هسته ای خود می پردازید و بعد سعی می کنید با مقالات متناظرشان کنید و یحتمل حتی انگیزه ای برجامی در هندسه ی ناجابجایی مدل استاندارد ذرات فیزیکی ابرتقارنی نیوترینویی خیلی خوبی هم از میانش بیرون آورید؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾ لِّلْکَافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾ مِّنَ اللَّـهِ ذِی الْمَعَارِجِ ﴿٣﴾ تَعْرُجُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ ﴿٤﴾ فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا ﴿٥﴾ إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا ﴿٦﴾ وَنَرَاهُ قَرِیبًا ﴿٧﴾ یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاءُ کَالْمُهْلِ ﴿٨﴾ وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ ﴿٩﴾ وَلَا یَسْأَلُ حَمِیمٌ حَمِیمًا ﴿١٠﴾ یُبَصَّرُونَهُمْ ۚ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ ﴿١١﴾ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ ﴿١٢﴾ وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ ﴿١٣﴾ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنجِیهِ ﴿١٤﴾ کَلَّا ۖ إِنَّهَا لَظَىٰ ﴿١٥﴾ نَزَّاعَةً لِّلشَّوَىٰ ﴿١٦﴾ تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّىٰ ﴿١٧﴾ وَجَمَعَ فَأَوْعَىٰ ﴿١٨﴾  إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ﴿١٩﴾ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ﴿٢٠﴾ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا ﴿٢١﴾ إِلَّا الْمُصَلِّینَ ﴿٢٢﴾ الَّذِینَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ ﴿٢٣﴾ وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ ﴿٢٤﴾ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿٢٥﴾ وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿٢٦﴾ وَالَّذِینَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ ﴿٢٧﴾ إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ ﴿٢٨﴾ وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿٢٩﴾ إِلَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿٣٠﴾ فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِکَ فَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿٣١﴾ وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿٣٢﴾ وَالَّذِینَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ ﴿٣٣﴾ وَالَّذِینَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ ﴿٣٤﴾ أُولَـٰئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُّکْرَمُونَ ﴿٣٥﴾ فَمَالِ الَّذِینَ کَفَرُوا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ ﴿٣٦﴾ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِینَ ﴿٣٧﴾ أَیَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن یُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِیمٍ ﴿٣٨﴾ کَلَّا ۖ إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا یَعْلَمُونَ ﴿٣٩﴾ فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ ﴿٤٠﴾ عَلَىٰ أَن نُّبَدِّلَ خَیْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ﴿٤١﴾ فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتَّىٰ یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ ﴿٤٢﴾ یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا کَأَنَّهُمْ إِلَىٰ نُصُبٍ یُوفِضُونَ ﴿٤٣﴾ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ۚ ذَٰلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کَانُوا یُوعَدُونَ ﴿٤٤

 

456 / 13 - حدثنا أبی (رحمه الله)، قال: حدثنا عبد الله بن جعفر الحمیری، قال: حدثنی محمد بن عیسى بن عبید الیقطینی، قال: حدثنی یونس بن عبد الرحمن، عن عبد الله بن سنان، عن الصادق جعفر بن محمد (علیهما السلام)، أنه قال: إن لله عز وجل حرمات ثلاثا لیس مثلهن شئ: کتابه وهو حمکته ونوره، وبیته الذی جعله قبلة للناس لا یقبل من أحد توجها إلى غیره، وعترة نبیکم (صلى الله علیه وآله) [3].

 

الامالی، شیخ صدوق، 366

http://lib.eshia.ir/15033/1/366

 

بعضی یحتمل اشکال هم می کنند که مگر تو شیشه پاک کن صلواتی هستی که مدام هر چه دلت می خواهد به اسم آن هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف می آیی در اینترنت می نویسی؟ البته اینها را هر کاری کنید که جواب دهید، باز کار خودشان را می کنند و ساز خودشان را می زنند و به حرفهای کسی هم گوش نمی دهند. خیره سرند! اما یک جایی مثلاً صاحب خسی در میقات آنجایی که هنرمندانه و خستگی ناپذیر نوشت و نوشت، آنگاه نشان هم داد که دنیای اسلام در این 50-60 ساله ای که از 43 می گذرد در چه جمودی هم گیر کرده است که فقط مخصوص یک کشور خاص هم نیست. اگر چیزهایی را که در خسی در میقات می گوید را جمع ببندید و منتقلش کنید به کشورهای مختلف اسلامی و حتی غیر اسلامی می بینید کما بیش هنوز مسائل همانهایی است که دارد آن زمان می گوید. یک جمودی است که انگار بعضیها در همین ایران خودمان در همان حد جامدات مانده اند و حتی آیا به حدود گیاهان هم چقدر ارتقاء یافته باشند خود زیر سوال است؟

یک پسر بچه ای پریشبها آمد توی خیابان نزد من و گفت یک پول غذایی به من کمک کن! بنده دیدم که میوه فروشی انجیرش را می گوید 300000 ریال، گلابی 450000 ریال، حالا جگر سیخی مثلاً 70000 ریال و .... به او گفتم همین غذاها را بو بکش مثل خودم و سیر می شوی! آخرش خیلی خواستی برو یک تکه نانی مثل بربری یا سنگک بخر و میل کن و سیر هم می شوی! و یحتمل این نانها را به عنوان نان مهربانی بهت صلواتی هم بدهند. البته یک بچه ی دیگری دروازه دولت بود که نمی دانم شکلات می فروخت یا آدامس و ایستاده بود جلوی دکان نان بربری و گیر داده بود که کلوچه و دونات و نان برنجی و اینها که فانتزی ترند را می خواهد. بنده ی حقیر سعی کردم به او بگویم که خوب نان بربری که بهتر است؛ نیست؟ چقدر پول داری؟ یک نصف بربری را یحتمل به 5000 ریال هم بدهند؛ بگذریم که بالای شهر به 10000 ریال هم اگر پر کنجدی باشد نمی دهند. همین موقع یک جوانی آمد و 50000 ریال علاوه بر آنچه خودش هم می خواست بخرد کارت کشید و کلوچه ها را برای او خرید. آنوقت ما داریم با از قرار روزی یک میلیون تومان دلمان را خوش کرده ایم که برویم حاجی شویم و تازه با هزار منت که مثل اینکه تو تا حالا سفر نرفته ای این روزها که بدانی چه خبرها است؟ صحبت از خرجهای کم کم 10000 دلار لابد به اروپا و آمریکا و اینها است (ضرب در فعلاً در نوسانات 25000 تومان است؟ که می کند از قرار سفری 250000000 دویست و پنجاه میلیون تومان و نه سفرهای سی-چهل میلیونی پیزوریها از قسمت حاجی بریها)!!! یعنی ما وضعمان بد هم نیست و اگر آنجایی هم که بد است برای این است که این همه گداهایی را داریم که از فرضاً افغانستان آمده اند ایران و سر چهارراه ها بقیمت کمی شیشه ی ماشین پاک می کنند که حالا یک لقمه نانی را صلواتی هم که نباشد بخرند! و نه اینکه ایرانیهایی را نداریم که به گدایی نیافتاده اند برای اینکه همه ی مال و ثروتشان را هم بعضی از این خیلی خر زرنگهایی بالا کشیده اند که هر روز هم قوه ی قضاییه چپ و راست می گیرد و زندان می اندازد و حتی اعدام هم می کند. بقول یک حاجیه خانم بعد از اینی ان شاء الله امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف فرما می شوند و همه چیز را درست می کنند. 

البته اینجا یک من خوبم تو خوبی وضعیت آخری هم هست که این را خیلی هم نمی شود در روانشناسی رفتار متقابل جست و بلکه یحتمل باید سیره ی حضرت نبی قدیمی ترها را که از ترجمه های مرحوم رسولی محلاتی است در آن بیشتر دقت شود و به تاریخهایی مثل ابن اثیر رجوع کرد و بعد به مسائل پرداخت. یحتمل همین امروزه روز، یک مسلمانی سوره ی مبارکه ی معارج را بخواند و بنظرش برسد که باید حتی برادر خونی خودش را هم بکشد و بلکه گردنش را هم بشکند؛ و مسلمان دیگری هم بنظرش برسد که باید آن یهودی یا یهودیها را هم بکشد چرا که مرجع تقلیدش یا مفتی اش یا امامش یا خود حضرت نبی صل الله علیه و آله و سلم هم فرموده است؛ دیگر اینجا مسئله فقط تبت یدی ابی  لهب هم نیست. و از آن طرف هم شما می بینید که این رفتارها تا کجاها تبدیل هم شده است به کشتارهای جمعی ای که حضرت آمریکایی که خود شیطان بزرگ هم هست علاوه بر اینکه خیلی هم بقول معروف به معنای غربی و شرقی آن خیلی خیلی عالم نیز هست (و بگذریم از اینکه اگر مثل خودمان جرات داشته باشد که جلوی این هیولای شیطانی بزرگ هم بایستد و مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس و مرگ بر اسرائیل هم بگوید) همه و همه را به پشتوانه ی ابرقدرتهای هسته ای شرق و غرب تایید هم می کنند. بمب را می اندازد روی سر بچه ها و کودکانی که مثلاً عروسی یا مجلس عزا هم رفته بوده اند. بزرگترین بمب غیر هسته ای را در کشور مردم کجا حالا امتحان می کند؟ در 8 سال دفاع مقدس در ایران چه کرد؟ در یمن، سوریه، عراق، لبنان، بحرین و افغانستان دارد چه می کند؟ و آنوقت امارات چطور با رژیم صهیونیستی گاوبندی هم می کند؟ انواع جنایات را آنقدر تایید کرده است که دامنه ی آنها به کشور شیطان بزرگ آمریکای خودش کشیده شده است! کدام لامذهبی حاضر می شود که همه ی اینها را ببیند و همینطوری ساکت هم بنشیند و هیچ هم نگوید؟ شیشه پاک کنهای صلواتی بیشتری اینها همه می خواهد تا چشم و گوش خلق الله را باز کند؟ و آنگاه باید به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی پرداخت؟ و نه الان؟! آنجایی که انسان امامش و بلکه امام حسین زمانش را هم نشناسد، روانشناسیها باید هم به اینجاها کشیده شود. و علی لعنة الله علی القوم الظالمین. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا ﴿١٥﴾ وَأَکِیدُ کَیْدًا ﴿١٦﴾ فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا ﴿١٧﴾ سوره مبارکه الطارق

 

إِلَهِی أَنْتَ اَلَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ اَلتَّوْبَةَ فَقُلْتَ تُوبُوا إِلَى اَللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ اَلْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ

 

ایمان، علم و عدل؛ سه عنصر اصلی الگوی اسلامی برای نظام‌سازی
 اسلام الگوی مستقلّ خودش را دارد. الگوی اسلامی برای نظام‌سازی و جامعه‌سازی به طور خلاصه یک الگویی است مرکّب از ایمان و علم و عدل؛ این سه عنصر اصلی است. ایمان به معنای ایمان توحیدیِ خالص که این ایمان توحیدیِ خالص، هم در ساخت شخصیّت انسانها تأثیر میگذارد، هم در ساخت جامعه و قواره‌ی عمومی جامعه اثر میگذارد، و هم در عمل شخصی امتداد دارد، هم در شکل اجتماعی. علم با گستره‌ی بی‌انتهای [آن]  -هم علم الهی، هم علم طبیعی به آن [معنا] که غربی‌ها هنرشان را در آن نشان دادند، [یعنی] تسخیر طبیعت و تسلّط بر طبیعت و مانند اینها- جزو چیزهایی است که در اسلام ممدوح است. بعد انسان عروج میکند از این مرحله به مراحل بالاتر؛ علم به هویّت انسان، علم به عالَم ملکوت و علوم الهیِ برتر از این حرفها. این علم شامل همه‌ی این مسائل است. عدل هم به معنای وسیع عدل؛ هم عدالت اقتصادی، هم عدالت قضائی، هم عدالت اجتماعی، [یعنی] عدالت به معنای واقعی کلمه. این، آن چیزی است که امام به ما یاد داده.

 ما البتّه در هر سه بخش عقبیم. تحرّک ما تحرّک مناسب و شایسته‌ای نبوده امّا الگو این است که انسان این را در شعارها، در اظهارها، در جهت‌گیری‌ها، در حرکتهایی که در این ۴۱ سال در جمهوری اسلامی صورت گرفته، در شخصیّت‌سازی‌هایی که صورت گرفته، میتواند مشاهده بکند؛ نمونه‌هایش شهدای بزرگ ما هستند، نمونه‌اش شهید بهشتی است، نمونه‌اش شهید رجائی است، نمونه‌اش شهید باهنر است، نمونه‌اش شهید مطهّری و تا این آخر شهید قاسم سلیمانی است؛ الگوی اسلامی این است. شما با عملکرد خودتان میتوانید این الگو را در چشم مردم جهان شیرین کنید و تبلیغ کنید آن را، برجسته کنید یا خدای نکرده بعکس، آن را از چشمها بیندازید. بنابر‌این، خدمت در جمهوری اسلامی این [طور] است؛ فقط صرف این نیست که ما با خدمت خودمان یک کمکی به آحاد بشر یا به جمع معیّنی یا به کشور میکنیم؛ مهم این است که ما با این کار خودمان، با این عملکرد خودمان، با این خدمت خودمان، داریم در واقع چهره‌ی اسلام را و الگوی اسلامی را نشان میدهیم. و این الگو وجود دارد؛ چه مستکبرها بخواهند، چه نخواهند، این الگوی تازه سر برآورده در دنیا، و آنها هم از همین میترسند؛ دشمنی‌شان به خاطر این است که این الگو، الگویی است که اصول مسلّمِ آنها را قبول ندارد؛ مدیران و جهت‌دهان آنها مبتلا به کج‌رفتاری و کج‌اندیشی در عمده‌ی مسائل زندگی هستند و الگوی جمهوری اسلامی، الگوی اسلامی، این را قبول ندارد و خطّ مستقیم را، خطّ حق را در مقابل باطل دنبال میکند؛ دشمنی‌های اینها به خاطر این است. کینه‌توزی‌ای که شما می‌بینید آمریکا و بعضی‌های دیگر با جمهوری اسلامی دارند، فقط به خاطر بودن زید و نبودن عمرو و فلان کار خاص و مانند اینها نیست؛ با اساس مخالفند. البتّه از لحاظ تاکتیکی کارهایی را دارند. این عمل کارگزار نظام بایستی این الگو را نشان بدهد.

توصیه‌ی مولای متّقیان (علیه‌ السّلام) به جامعه‌ی اسلامی
 یک توصیه هم از مولای متّقیان (سلام الله علیه‌) عرض بکنم که برای امروز ما مهم است. حضرت در خطبه‌ی سی‌وچهارم میفرمایند: غُلِبَ وَ اللهِ المُتَخاذِلون؛  حضرت سوگند یاد میکند که اگر مؤمنان دست از یاریِ هم بردارند، شکست میخورند. «تخاذل» یعنی این به او کمک نکند، او به این کمک نکند؛ این معنای «تخاذل» است. حضرت قسم میخورد، میگوید: غُلِبَ وَ اللهِ المُتَخاذِلون. خطاب به مردم آن زمان است، امّا در واقع خطاب به کلّ بشریّت است؛ مؤمنین باید به هم کمک کنند، مؤمنین بایستی پشتیبان هم باشند، مؤمنین بایستی از یکدیگر دفاع کنند، یاری کنند همدیگر را. شما می‌بینید دشمن در حال طرّاحی بر ضدّ شما است؛ به طور دائم، دشمنان دارند علیه شما طرّاحی میکنند؛ واقعاً به طور دائم؛ انسان میبیند طرّاحی‌های اینها را. حالا بعضی اوقات آنها خیال میکنند طرّاحی‌شان نامشهود است، امّا واقعاً مشهود است، انسان میفهمد که چه کار دارند میکنند. خب در مقابل طرّاحی آنها، شما هم باید طرّاحی کنید؛ نه باید بی‌عمل بمانید و ساکت بمانید، نه باید تسلیم بشوید؛ چون او مرتّب دارد طرّاحی میکند، ما نباید تسلیم طرّاحی او بشویم. آن وقت در همین خطبه حضرت خطاب به مردم خودشان میفرماید که «تُکادونَ وَ لا تَکیدون‌»؛ آنها علیه شما دارند طرّاحی میکنند، شما علیه آنها طرّاحی نمیکنید. این نبایستی در جامعه‌ی اسلامی وجود داشته باشد؛ اگر چنانچه آنها کید میکنند با شما، یعنی دارند طرّاحی و نقشه‌ریزی میکنند علیه شما، شما هم باید علیه آنها نقشه بریزید و طرّاحی کنید و کید کنید. خب، ان‌شاءالله که دوستان موفّق باشند.

 

بیانات رهبری مد ظله العالی در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت، ۱۳۹۹/۰۶/۰۲ 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46303

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

خوب، حالا که ما سعی کردیم یک قدمی برداریم در جهت منطق الطیر، نکته ای که اینجا می تواند به عنوان مثال مطرح شود که بارها هم ما بطور گذرا از آن حرفهایی زده ایم این است که حالا مثلاً قضیه ی آخر فرما اینجا برای سوار شدن به سفینه ی نجات امام حسین علیه السلام یعنی چه! یعنی شما هیچ جوابی ندارید برای این همه معادلات که البته جوابها بایستی در میدان اعداد گویا هم باشند. و لذا اینکه چه میدانهای الحاقی از اعداد جبری و متعالی را می توانید بیابید که دقیقاً معادلات مربوطه ی قضیه ی آخر فرما همه و همه در آن میدان دارای جوابهایی باشند؟ این خود سوال دیگری است. و اما اینکه از اثبات همین قضیه ی آخر فرما ما چه یاد می گیریم که چطور می شود وارد سفینه ی نجات امام حسین شد؟ مسئله از یک جهت برمی گردد به مادولاریته و  منحنیهای بیضوی و توابع اتومورفیک و قضیه ی لانگلندز-تونل و ... در اثبات وایلز-تایلور که خود خیلی هم حوصله می خواهد تا در آن دقیق شویم.

نکته ی دیگر در مورد تک قطبیهای دیرک و تاب-ناتهاست. نکته اینجا است که تاب-نات ها را قبلاً هم از جمله ویتن بررسی کرده اند و اما کدام تاب-نات ها نیز اینجا به کار ما می آیند؟ و حال آنکه اینجا شارژهای ب-ام-اس نیز اگر به مسئله اضافه شوند کار به کجا می کشد؟ و اگر کارهای کوچار بیرکار را هم به مسائل اضافه کنیم که خیلی کارهایمان زیاد هم می شوند. البته این را هم اینجا اضافه کنم که یحتمل اگر زیتون و انجیر هم زیاد مصرف کنید بعد از اینکه مثلاً در تابستان زنجبیل هم زیاد مصرف فرموده اید و گرمیتان هم کرده است، یحتمل بهتر هم باشد که حالا زنجبیل و بلکه سیر و زنیان را جایگزینی برایش پیدا کنید و بلکه بجایش همان انجیر و زیتون را مصرف بفرمایید. و الا یحتمل وقتی از شما آدرس بپرسند دارید در پیاده رو قدم می زنید، فریادتان هوا برود و با عصبانیت بفرمایید خودت مچلی یا مگر من نرم افزار یافتن آدرس یا ویزتم؟ یه گوشی بگذار توی جیبت بچه! او هم به شما بگوید مثل اینکه شیافت با لاکستیوت را درست استعمال نکرده ای ها؟! مواظب باش اینها را باز با هم جابجا نکنی یک وقت!

و اما عرض بنده ی حقیر اینجا است که امام حسین علیه السلام خود یحتمل دم در سفینه ایستاده باشند و سوال و جواب کنند که آیا کیست که می تواند سوار شود و کیست که نمی تواند؟ کانه می بینیم که همه ی موانع را داریم که کسی به راه پیمایی اربعین حسینی نتواند برود و با این همه یحتمل می بینیم که بعضی خیلی هم می توانند بروند و ماییم که جا مانده ایم. یا خیلیها نگوییم و بلکه معدودی هم یحتمل نیز ملبس هستند به لباس روحانیت و دارند به همه درس کربلا و عاشورا را می آموزند و همه و همه هم می فرمایند که دیگر اینها که حتماً سوار سفینه شده اند و یا علی از تو مدد و التماس دعا هم دارند؛ و اما یک مرتبه گویی همینها نیز خود از سفینه پرتاب می شوند به کدام جزیزه ای آنچنان که حضرت یونس علیه السلام نیز از شکم ماهی پرتاب شد به کدام جزیره ای که چقدر هم اطلاعات داشته باشیم که کجا است و چه زمانی است؟ تازه خیلیها هم یحتمل بنظر برسد که دارند چرخهای سفینه یا خود آنرا پنچرش می کنند حالا یا موقتاً یا دائماً و اما حالا آیا اینها واقعاً هم حسینی هستند یا یزیدی یا بلکه خضر راهند؟ و الله اعلم! یعنی اینجا تشخیص اینکه یزید بن معاویه ابوسفیان لعنهم الله اجمعین هم مدعی شود که نخیر اتفاقاً من خودم هم خیلی می خواستم همجوار امام حسین علیه السلام باشم و از دور هم که کسی ببیند ملاحظه کند که سر آن حضرت نیز کنار یزید است در تشتی؛ و اما اینکه حالا او دارد با چوب خیزران نیز چه می کند با سر مبارک آن حضرت؟ و الله اعلم. و یحتمل بعضی بنظرشان هم برسد که نه بابا اینها یعنی امام حسین علیه السلام و یزید بن معاویه بن ابوسفیان لعنهم الله اجمعین مثل اینکه با هم رفیق هم بوده اند و یحتمل حالا در صحرای محشر یک کمی مثل اینکه با هم دعواهای خانوادگی ای، مشکلی، چیزی داشته اند. چیزی هم نیست! مشکلی ندارد! دورا دور مسائل بر خیلیها یحتمل روشن هم نمی شود. این است که دورادور که می نگریم، یحتمل ما به عنوان مشاهده گر بنظرمان برسد که کدام کربلا؟ کدام عاشورا؟ کدام امام حسین علیه السلام کدام یزید لعن الله؟ کدام عمر بن سعد و ابن زیاد و شمر لعنهم الله؟ همه و همه از خداییم و به سوی خدا می رویم! انا لله و انا علیه راجعون. اصلا کدام تقدس و کدام الوهیت؟ 

مسئله اینجا این است که آیا می شود مدعی شد که خوب حالا که کرونا آمده است خوب معنایش این است که مردم همه و همه کروناویروس کوید-19 را بهتر از بوییدن بهشت هم ترجیح می دهند چرا که چاره ی دیگری هم ندارند که چنین کنند یا نکنند؛ و لذا کرونا را هم بر بوی بهشتی که بر آنها تحریم شده است چرا که از دشمنان امام حسین هم هستند را ترجیح می دهند؟ یعنی کسی بهشت را می گذارد و کرونا را می طلبد؟ قال رسول الله: إنَّ الْحُسَینَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّةِ. پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم می فرمایند: امام حسین علیه السلام دری از درهای بهشت است، هر کس با او دشمنی کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند. اینجا این سوال هم مطرح می شود که آیا دشمنان امام حسین علیه السلام نمی خواسته اند بوی بهشت را بر خود آن حضرت و اهل بیت او نیز حرام کنند؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

۱. إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّـهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّـهِ فَإِنَّ اللَّـهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿آل عمران: ١٩﴾

۲. وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿آل عمران: ٨٥﴾

۳. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَتَبَیَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِندَ اللَّـهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَٰلِکَ کُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّـهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّـهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ﴿النساء: ٩٤﴾

۴. حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّـهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿المائدة: ٣﴾

۵. یَهْدِی بِهِ اللَّـهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿المائدة: ١٦﴾

۶. وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنکُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿الأنعام: ٥٤﴾

۷. فَمَن یُرِدِ اللَّـهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ کَذَٰلِکَ یَجْعَلُ اللَّـهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿الأنعام: ١٢٥﴾

۸. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیُّهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿الأنعام: ١٢٧﴾

۹. وَبَیْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلَامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ ﴿الأعراف: ٤٦﴾

۱۰. یَحْلِفُونَ بِاللَّـهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْرًا لَّهُمْ وَإِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللَّـهُ عَذَابًا أَلِیمًا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ ﴿التوبة: ٧٤﴾

۱۱. دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّـهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿یونس: ١٠﴾

۱۲. وَاللَّـهُ یَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿یونس: ٢٥﴾

۱۳. قِیلَ یَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِّنَّا وَبَرَکَاتٍ عَلَیْکَ وَعَلَىٰ أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَکَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿هود: ٤٨﴾

۱۴. وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ ﴿هود: ٦٩﴾

۱۵. سَلَامٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ﴿الرعد: ٢٤﴾

۱۶. وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ ﴿ابراهیم: ٢٣﴾

۱۷. ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ ﴿الحجر: ٤٦﴾

۱۸. إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنکُمْ وَجِلُونَ ﴿الحجر: ٥٢﴾

۱۹. الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿النحل: ٣٢﴾

۲۰. وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا ﴿مریم: ١٥﴾

۲۱. وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ﴿مریم: ٣٣﴾

۲۲. قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا ﴿مریم: ٤٧﴾

۲۳. لَّا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا ﴿مریم: ٦٢﴾

۲۴. فَأْتِیَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ وَالسَّلَامُ عَلَىٰ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَىٰ ﴿طه: ٤٧﴾

۲۵. قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ ﴿الأنبیاء: ٦٩﴾

۲۶. وَعِبَادُ الرَّحْمَـٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿الفرقان: ٦٣﴾

۲۷. أُولَـٰئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَیُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَسَلَامًا ﴿الفرقان: ٧٥﴾

۲۸. قُلِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَىٰ آللَّـهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿النمل: ٥٩﴾

۲۹. وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ ﴿القصص: ٥٥﴾

۳۰. تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا کَرِیمًا ﴿الأحزاب: ٤٤﴾

۳۱. سَلَامٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ ﴿یس: ٥٨﴾

۳۲. سَلَامٌ عَلَىٰ نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ ﴿الصافات: ٧٩﴾

۳۳. سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ ﴿الصافات: ١٠٩﴾

۳۴. سَلَامٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَارُونَ ﴿الصافات: ١٢٠﴾

۳۵. سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ یَاسِینَ ﴿الصافات: ١٣٠﴾

۳۶. وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ ﴿الصافات: ١٨١﴾

۳۷. أَفَمَن شَرَحَ اللَّـهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿الزمر: ٢٢﴾

۳۸. وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ ﴿الزمر: ٧٣﴾

۳۹. فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ﴿الزخرف: ٨٩﴾

۴۰. یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُم بَلِ اللَّـهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿الحجرات: ١٧﴾

۴۱. ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَٰلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ ﴿ق: ٣٤﴾

۴۲. إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنکَرُونَ ﴿الذاریات: ٢٥﴾

۴۳. إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿الواقعة: ٢٦﴾

۴۴. فَسَلَامٌ لَّکَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿الواقعة: ٩١﴾

۴۵. هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿الحشر: ٢٣﴾

۴۶. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّـهِ الْکَذِبَ وَهُوَ یُدْعَىٰ إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿الصف: ٧﴾

۴۷. سَلَامٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿القدر: ٥﴾

وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ ﴿النمل: ١٦﴾

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

یک گزاره هایی هست در منطق ریاضی که انیها را نه می توانید بفرمایید که غلطند نه می توانید بفرمایید که درستند. مثلاً این جمله را در نظر بگیرید:

این جمله غلط است: این جمله درست است.

خوب، اگر این جمله ای که می گوید غلط است غلط باشد و آنگاه نمی توان گفت که این جمله درست است. و اگر این جمله درست باشد که خود جمله دراد می گوید که غلط است. یعنی وقتی شما می روید خارج از جمله ای و به آن جمله می نگرید که آیا درست است یا غلط است گذشته از اینکه آن جمله در درونش درستی هم باشد ولی از بیرون که بدان می نگرند بفرمایند که آیا این جلمه درست است از دیدگاه بعضی و از دیدگاه بعضی دیگر هم غلط باشد.

اگر دانشجویی بیاید به رئیس قوه ی قضاییه ایراد کند که این عکسهایی که شما می زنید عین این است که شاهنشاه آریامهر هم عکس خودش را می زده است. و لذا شما هم دارید همان کار شاهنشاه آریامهر را نمی کنید؟ عین هم او نشده اید؟ و اما رئیس محترم قوه ی قضاییه هم می فرمایند که خیر؛ امام خمینی را عکسش را می زنیم برای اینکه او است که بحق است و شاه است که بر باطل بود.

این مسئله را وقتی از دیدگاه صهیونیستها در نظر بگیریم نیز همین را به فلسطینیان می گویند که شمایید که بر باطلید و ماییم که بحقیم. اسلام است که باطل است و صهیونیسم است که حق است! حالا هر چه اینجا فلسطینیان بفرمایند که بابا ما هم حق داریم اینجا دیگر؛ مگر غیر از این است؟ ما هذا لله!

و حالا بگذریم که توی آمریکا هم آنقدر مسئله قاطیقوریاسی شده است که معلوم نیست که دیگر کی به کی است و همه افتاده اند به جان هم که چرا این را کشتید؟ و چرا آن دیگری را هم کشتید و در عین حال هم برای اینکه هر کسی برای خودش احقاق حق کند و حقش را بگیرد همه و همه هم ریخته اند وسط خیابانها و دعوا و جنگ و بگیر و ببند. یعنی اینجا دیگر مسئله فقط این نیست که غلط کدام است و درست کدام می باشد آنچنان که غلط مظاهر خودش را داشته باشد و درست هم مظاهر خودش را دارد و هر کسی یک طرف را بگیرد و برایش بجنگد و برایش دفاع و بلکه جهاد هم کند. کشت و کشتاری است که خود به کشت و کشتاری دیگر منتهی شده است و تا حالا رسیده است هم به اینجاها و حالا تا کحا برود خدا عالم است.

مسئله این است که وقتی شما در سفینه ای که سفینه ی نجات هم هست در آن واقعید و خود هم باور دارید که این سفینه سفینه ی نجات شما است آنگاه می شود سفینه ی نجات آنطور که می فرمایند ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجات. و اما اگر در آن سفینه واقع نشوید و از خارج بدان نگاه کنید و باورتان هم چیزی باشد غیر از اسلام، این منطق بنظرتان غلط می رسد و درست از آب در نمی آید دیگر که ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجات. مثل این می ماند که در داخل سفینه یک شماره ای را به شما داده باشند که بفرمایند که این شماره رمز عبور شما است و کار کند. ولی کسانی که خارج از آن سفینه هستند، هر شماره ای بدانها بدهید که رمز عبورشان باشد که بتوانند وارد سفینه شوند؛ حتی همان رمز عبور هم کار نمی کند. به عبارت دیگر رمز عبور را در داخل سفینه به همه نشان می دهند و می فرمایند که این رمز عبور شما است برای کارهایتان در وارد شدن به شبکه ی سفینه ایتان. ولی همان شماره را وقتی به افرادی که خارج از سفینه هستند نشان دهند، دیگر رمز عبور کار نمی کند و نمی توانند وارد سفینه شوند. 

رمز عبور این است که اول باید وارد سفینه شوید. حالا این را هی به شما بفرمایند که آقایان خانمها بلکه قطاری هم داریم که در داخل هر واگن قطار شماره ای است و در داخلش شماره ای دیگر است. همان واگنها هستند ولی داخلشان با خارجشان هم فرق دارند و بلکه قطار هم همان قطار است. شما هی بفرمایید که اینی است که هست؛ و اما برای اثبات قضایا و طرح مسائل باید ابزارهای دیگری داشته باشید آنچنان که ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة و همه هم می فرمایند که بله درست است دیگر. و اما در مورد هر واگنی از قطاری که می خواهد شما را به در سفینه برساند است که مشکل داریم که در داخلش یک چیزی نوشته است و در خارجش چیزی دیگر است. و لذا حالا باید محاسبه هم کنید که ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة و اما ....

در چه کاردینالیته ای هستید؟ و در چه الفی است که واقعید؟ تحلیل تابعیتان و هندسه ی دیفرانسیلتان کدام است؟ آیا قرص الفین ظهرتان را میل کرده اید؟ سایتتان را بلدید؟ ماتریسهای اپراتوری زادن و امحاء را به انحاء مختلف یافته اید؟ کات افهای آنرا محاسبه کرده اید؟ تابع زتای آنها را یافته اید؟ آنوقت میدانهای تکی و توابع زتای بر مبنای آنها را هم یافته اید؟ و آنگاه جزایر اطلاعاتی که از میدانهای عددی نیز مجزا شده اند و بلکه از جزایر لانگرهانس و جزایر اطلاعتی درونی و بیرونی نیز درست انتزاعی شده اند چنانچه بتوانند قاطیقوریاسی شده و کوهمولوژیکی عضو یونیورسالش را بیابید را هم یافته اید؟ و عرض بنده ی حقیر آنگاه این است که یحتمل هم اینجا بخواهید بر حسب مقالات گدازگرها و حتی بیرکار کوچار مسئله را در مورد تاب ناتها که در بینهایت هم تخت می شوند نیز تحقیق و بررسی کنید. خیلی هم خوب است اگر بتوانیم چنین کنیم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین

 

و لا منبرا الا احرقه

 

 

الرساله70

موضوع الرساله

و من کتاب له علیه السلام إلی سهل بن حنیف الأنصاری و هو عامله علی المدینه فی معنی قوم من أهلها لحقوا بمعاویه

متن الرساله

أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رِجَالاً مِمَّنْ قِبَلَکَ [1] یَتَسَلَّلُونَ [2] إِلَی مُعَاوِیَهَ فَلاَ تَأْسَفْ عَلَی مَا یَفُوتُکَ مِنْ عَدَدِهِمْ وَ یَذْهَبُ عَنْکَ مِنْ مَدَدِهِمْ فَکَفَی لَهُمْ غَیّاً [3] وَ لَکَ مِنْهُمْ شَافِیاً فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَی وَ الْحَقِّ وَ إِیضَاعُهُمْ [4] إِلَی الْعَمَی وَ الْجَهْلِ فَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْیَا مُقْبِلُونَ عَلَیْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَیْهَا [5] وَ قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِی الْحَقِّ أُسْوَهٌ فَهَرَبُوا إِلَی الْأَثَرَهِ [6]

فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً [7]!! إِنَّهُمْ وَ اللَّهِ لَمْ یَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ یَلْحَقُوا بِعَدْلٍ وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِی هَذَا الْأَمْرِ أَنْ یُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ وَ یُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ [8] إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ السَّلاَمُ.

 

http://lib.eshia.ir/12092/1/461

 

70 - از نامه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است بسهل ابن حنیف انصارىّ‌

که (در شرح نامه چهل و پنجم نیکى او را یاد نمودیم، و او) از جانب آن بزرگوار بر مدینه حکمفرما بود در باره گروهى از اهل آن سامان که به معاویه ملحق شده بودند (که این پیشآمد را بى‌اهمیّت پنداشته افسرده نشود):

1- پس از حمد خداى تعالى و درود بر پیغمبر اکرم، بمن خبر رسید مردمى که نزد تو هستند در پنهانى به معاویه مى‌پیوندند، پس با از دست رفتن ایشان و کاستن کمک آنها از تو (کم شدن لشگر و رعیّتت) افسردگى بخود راه مده، بس است براى (کیفر) ایشان (بیمارى) گمراهى و براى تو از آنها شفا دهنده (که از رنج آنان رهائى یافتى، چون وجود گمراهان خود بیمارى سختى مى‌باشد در بنیه جمعیّت که بسا زیان آن سرایت کرده جمعیّت را از هم مى‌پاشد، پس گریز آنها در بهبودى جمعیّت از آن بیمارى مؤثّر است، و اینکه نسبت بهبودى را بحاکم داده براى آنست که رئیس جمعیّت مانند همه جمعیّت است) گریز ایشان از هدایت و رستگارى است، و شتافتنشان به گمراهى و نادانى، 2- و آنان دوستداران دنیا هستند که بآن با شتاب رو آورده‌اند، و عدل و درستى را (از روش ما) شناخته‌ دیدند و شنیدند و در گوش دارند، و دانستند مردمى که نزد ما هستند در حقّ برابرند، پس (بین آنها چیزى تقسیم نمى‌کنیم مگر بالسّویّه) گریختند تا اینکه سودى را بخود اختصاص داده دیگران را بى‌بهره نمایند، خدا آنها را از رحمتش دور گرداند!! 3- سوگند بخدا ایشان از جور و ستم نگریختند و بعدل و داد نپیوستند، و ما امیدواریم در این امر خلافت که خدا دشوارى آنرا براى ما آسان و ناهمواریش هموار سازد، اگر بخواهد، و درود بر تو باد.

 

http://lib.eshia.ir/11479/5/1072

 

خوب بود بنده ی حقیر نکته ای را که در روزنامه ی کیهان آمده است با تیتر مسلمان ز جور زبانش نرست! را اول می خواندم و بعد راجع به حجت الاسلام و المسلمین پناهیان می نوشتم که چنین شده است و چنان شده است. البته اینجا یک نکته ای هم هست راجع به دفاعیه ای که در مورد ورود به زندگی خصوصی افراد غلط است، را باید گفت! و اما قبل از آن بنده ی حقیر عرض کنم که آن حضرت آقایی که خیلی هم دوست دارد حضرت آقا حضرت آقا کند برای اینکه واقعاً هم خود را طرف حق می بیند و ان شاء الله هم که چنین است و غیر از این هم نیست؛ حضرت آقا، خود حضرت آقا که سهل است. و اما گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟ گیریم که ما همه حول حضرت آقا است که حلقه زده ایم و هی حضرت آقا و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم می کنیم؛ از بحر فضیلت آن حضرت، من و تو را چه حاصل؟ یعنی اگر کسی آمد برای کسی دیگر ادعای الوهیت هم کرد و به انواع مختلف خواست که الوهیت به او نسبت دهد و حال آنکه خود آن حضرت هم با چنین کاری مخالف باشد، آیا این مثل همان نمی شود که مسیحیان حضرت مسیح را ببرندش تا حدود خدایی برسانندش و آنگاه هر کاری دلشان خواست هم بکنند و بفرمایند که حضرت مسیح علی نبینا علیهم السلام همه ی گناهان ما را می بخشد چرا که خدا نزد ما است و لا غیر و خدا چاره ای هم ندارد که گناهان ما را نخواهد ببخشد و اصلا چنین جراتی نمی کند! حضرت آقا، متوجه هستید چه دارید می فرمایید؟

و لذا اگر وارد شدن به زندگی خصوصی افراد بد است که آنگاه یک بنده های خدایی که خیلی هم زحمت کشیده اند و سعی کرده اند خود را از اتهامات و تهمتها دور نگاه دارند و مقاومتها کرده اند و سختیها کشیده اند تا رسیده اند به ریاست جمهوری یک مملکتی، حالا حساب کنید که آیا ما باید وارد زندگی خصوصی آنها شده و ایراد کنیم که آقایان خانمها در مورد این بنده های خدا و در زندگی خصوصیشان این شایعات و گفتنیها را داریم! اگر زندگی خصوصی را نباید وارد شد، که دیگر خودت در روزنامه ات وارد شده ای که ببینید روزنامه ی ایتالیایی چه ها که نگفته است راجع به جناب رئیس جمهور و همسر محترمه ی ایشان! زندگی خصوصی را نباید وارد شد؟ بگذریم که خود آن رئیس جمهور بسیاری شاکی هم داشته است که چنین کرده است و چنان با هنرپیشه ی فیلمهای مستهجن و ....

ما لابد باید برگردیم به کلاس درس حکمت متعالیه و بلکه فلسفه و بدایه و نهایه الحکمه و فقه و اصول و از همه بالاتر اخلاق و از سر نو یاد بگیریم که مرز بین زندگی خصوصی و غیر خصوصی کجا است که نباید واردش شد؟ حضرت آقا، لااقل شما یک چیزی بفرمایید ما هم یاد بگیریم! 

عرض بنده ی حقیر این است که همان مسئله ای را که می فرمایید اتفاق افتاد بین شیخ بهایی و مقدس اردبیلی، کما بیش بنده ی حقیر از هوخشیلد از کتاب کناپ در سریهای دنباله داری که بین دو سریهای دیگری فشرده می شدند پرسیدم. این کتاب کناپ (knopp) در مورد همین سریها و دنباله های بینهایت را می توانید در کتابخانه ی کنگره نیز پیدا کنید. اینجا سوال این است که یک سری مسائلی را دارید که در آخر مبحثی آمده اند و به حسب روال معمولی چند تای اولی قابل حلند و مشکلی ندارند. و اما یکی از آنها یک کلک مرغابی ای دارد که دیدنش راحت نیست. این را بنده به پرفسور گرهارد هوخشیلد گفتم. و ایشان گفتند که می دانند این را چطور حل کنند، ولی نتوانستند. بعد از مدتها مرا دیدند و گفتند مسئله ات را دوباره بیار تا ببینمش. یک سیگاری هم دست ایشان بود که کاغذش را خودش می پیچید و دو سرش را هم می پیچاند. بنده که یک قدری ذوق زده شده بودم و بنظر ایشان رسید که همان موقع می خواهم دنبال ایشان راه بیافتم بروم دفترشان. فرمودند مثلاً که خوب، گفت کمی صبر کن و بعد از چند دقیقه ای بیا دفترم. وقتی رفتم؛ باز مسئله را گفتم و روی تخته نوشتم. آنگاه یک کمی نگاهش کردند و انگار نمی توانند حلش کنند، بعد یک مرتبه گفتند هان! اینجوری است حلش! و حلش کردند. و السلام نامه تمام. البته بنده ی حقیر ترجیح می دهم می رفتم نجف اشرف با اینکه نگهبان دربانش که تفتیش بدنی هم می کرد دماغم را بطور خصوصی گرفت و یک پیچی هم بدان داد. خوب آدمهای جاهلی مثل این بنده ی حقیر باید هم انتظار داشته باشند که گیر چنین جاهلان دیگری هم بیافتیم؛ و بلکه یک وقت هم دیدید که فرشته ی نجاتی بوده است که بنده ی حقیر استحقاقش را نداشته ام که بفهمم که عجب فرشته ای بود که نصیب ما شدها. یحتمل خواسته بوده تذکر دهد که این دفعه یک کمی بیشتر با خودت دلار و تومان بیاور که بتوانی یک کاری هم اینجا برای حضرت امیرالمومنین انجام دهی و نه اینکه یک قرون ده شاهی بیاوری و همه را هم همانجوری دوباره با خودت باز گردانی! ببینید، اینها را می گویند شیعه ی واقعی حضرت آقا و نه من و شمایی که از حضرت آقا حضرت آقا گفتنهایمان می خواهیم خودمان هم بشویم حضرت آقا! آقا اینجوریها نیست! اینقدر با آبروهای مردم بازی مکنید و همه را خنزر پنزری به حساب نیاورید و خودتان را ببرید به عرش اعلاء.

یک چیزهایی هست خصوصی است و اما مرج البحرین یلتقیان آیا خصوصی است آنچنان که دو اقیانوس یحتمل آیا چطور می خواهند به هم بپیوندند؟ آیا این هم خصوصی است که در روز قیامت الساق بالساق می شود؟ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿القیامة: ٢٩﴾. آیا این هم خصوصی است که همه ایستاده اند دور انسان و نفس از حلقوم دیگر یحتمل بالا نیاید؟  فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿الواقعة: ٨٣﴾ و انتم حینئذ تنظرون یا آیا این هم خصوصی است که آسمان هم شکاف برخواهد داشت؟  إِذَا السَّمَاءُ انشَقَّتْ ﴿الإنشقاق: ١﴾ إِذَا السَّمَاءُ انفَطَرَتْ ﴿الإنفطار: ١﴾  و

۱. وَیَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِکَةُ تَنزِیلًا ﴿الفرقان: ٢٥﴾

۲. یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَٰلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنَا یَسِیرٌ ﴿ق: ٤٤﴾

یحتمل بعضی اشکال کنند که آن ملائکه و فرشته ها هستند که بطور خصوصی آنچنان ظاهر می شوند که دیگر کسی نتواند آنها را ببیند و همه و همه اشکال می کنند که پس کو این ملائکه؟! کجا هستند؟ کدام ملائکه؟ چرا دروغ می گویید؟ و آیا واقعاً هم دروغ هستند آنچنان که امام حسین علیه السلام نیز با سرش در دستش در روز محشر حاضر می شود؟ یالثارات الحسین. یحتمل باید گفت که در نظریه های بنویه ی عمارتیه ی پایتختی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نمی شود هم خیلی وارد همه ی مسائل شد و مسائل را خیلی شکافت. حضرت آقا، از قول این بنده ی حقیر از حضرت آقا مد ظله العالی عذرخواهی فرموده و بفرمایید که اگر بنده ی حقیر آبدارچی آن حضرت شده بودم برایم خیلی بهتر می بود تا اینکه همینطوری پستانکی مانده ام و نمی دانم ریشم را کی است که می کشد و پستانم را کیست که نیشگون می گیرد و خاص و عام را گم کرده ام و مانده ام در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خودی کیست و غیر خودی کدام است و چه رسد به اینکه بخواهیم برای امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کاری کنیم که انقلاب جهانی آن حضرت را ضد انقلابیهایی که حتی دست چپشان را هم از دست راستشان نمی دانند خیال نکنند که خیلی هم ضد انقلابی اند؛ و بلکه می توانند هم با امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم دربیافتند و حسابش را برسند و از این راه بسی هم کسب شهرت کنند. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

بِّسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ ﴿١﴾ وَطُورِ سِینِینَ ﴿٢﴾ وَهَـٰذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ﴿٣﴾ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ﴿٤﴾ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴿٥﴾ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿٦﴾ فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ ﴿٧﴾ أَلَیْسَ اللَّـهُ بِأَحْکَمِ الْحَاکِمِینَ ﴿٨

 

وروى عن الصادق ( ( علیه السلام ) ) یرفعه إلى النبی ( ( صلى الله علیه وآله وسلم ) ) أنه قال : إذا کان یوم القیامة نصب لفاطمة ( ( علیها السلام ) قبة من نور ویقبل الحسین ( ( علیه السلام ) ) ورأسه فی یده ، فإذا رأته شهقت شهقة لایبقی فی الجمع ملک مقرب ولانبى مرسل إلا بکى لها فیمثله الله عزوجل لها فی أحسن صورة ، وهو یخاصم قتلته و المجهزین علیه ، ومن شرکهم فی قتله فأقتلهم حتى أتى على آخرهم ، ثم ینشرون فیقتلهم أمیر المؤمنین ( ( علیه السلام ) ) ثم ینشرون فیقتلهم الحسن ( ( علیه السلام ) ) ، ثم ینشرون فیقتلهم الحسین ( ( علیه السلام ) ) ، ثم ینشرون فلایبقى أحد من ذریتنا إلا قتلهم قتلة ، فعند ذلک یکشف الغیظ وینسى الحزن .


" محشر وفاطمه زهرا ( س ) از حضرت صادق ( ع ) روایت شده است که رسول خدا ( ص ) فرمود : " چون روز قیامت فرا مى رسد ، براى فاطمه ( س ) گنبدى از نور برپا مى شود وحسین ( ع ) در حالى که سر بریده خود را در دست دارد به صحراى محشر مى آید .

چون فاطمه ( س ) ، حسین ( ع ) را مى بیند ، فریادى مى زند که تمام فرشتگان مقرب وپیغمبران مرسل از گریه او به گریه در مى آیند .

پس از آن خداوند متعال ، حسین ( ع ) را به بهترین صورتى براى فاطمه ( س ) نمایان مى کند وحسین ( ع ) در حالى که سر بر بدن ندارد ، با قاتلان خود و آنانکه ایشان را آماده کردند ، مخاصمه مى نماید وخداوند قاتلان او وکسانى که آماده کشتن او شدند وآنان که در قتل او شرکت داشتند ، همه را [ نزد فاطمه ( س ) ] جمع مى کند .

چون حاضر شدند ، من فرد فرد آنان را مى کشم .

باز زنده مى شوند .

امیر المؤمنین ( ع ) آنان را به قتل مى رساند .

سپس زنده مى شوند .

حسن ( ع ) آنان را مى کشد ، باز زنده مى شوند .

حسین ( ع ) آنان را مى کشد .

سپس زنده مى شوند .

هر کدام از ذریه ما یک بار آنان را به قتل مى رساند .

در این هنگام است که غضب ما بر طرف واندوههافراموش مى گردد .

 

لهوف سید ابن طاووس، صص164-167

http://lib.eshia.ir/10946/1/164

 

گاهی اوقات یحتمل خوب است که علاوه بر انجیر و زیتون، شیاف و لاکستیو و در صورت درد و التهاب یک الفین هم سر ظهر استفاده بفرمایید؛ و اما ثم رددناه اسفل سافلین. الا الذین امنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون. فما یکذبک بعد بالدین. الیس الله باحکم الحاکمین.

یک وقت هست که با یک ضاله ای طرفید که مدعی شده است امام زمان عجل الله فرجه الشریف است و یزیدیان و معاویه ها و سفیانیها هم همه  و همه از او دفاع می کنند که این دیوانه را چرا می گویید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیست؟ این هم او است! مگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را نمی شناسید؟! و علی لعنت الله علی القوم الظالمین. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.

و اما یک وقت دیگر است که یزیدیان و معاویه ها و سفیانیها همه و همه با هم مسابقه هم گذاشته اند که کیست که می تواند در ظلم و جور و لامذهبی و بی دینی از دیگران جلو بزند؟ اینجا با فساد الخلاقی و اقتصادی داخلی یک جورهایی است که خدا لعنتشان کند طرفیم و با فساد اخلاقی دیگری در سطوح جهانی جورهای دیگری هم هست که طرفیم و نکته اینجا است که اینها خود در راس امور جهانی هم هستند و بدتر از این بنده ی حقیر خود را همه کاره ی عالم هم می دانند:

http://kayhan.ir/fa/news/197884

https://rooziato.com/1399272686/

یحتمل بعضی هم اینجا اشکال کنند که باز تو داری تهمت می زنی؟!

پناهیان بارها به مسجد ما آمده و سخنرانیها کرده است و حتی به دانشگاه هنر رفته ام به سخنرانی اش گوش دهم علاوه بر اینکه در بیت رهبری نیز سخنرانیها فرموده اند. ابوترابی فرد هم که خطیب نماز جمعه است و همه می دانند چقدر از اقتصاد علمی ایشان سخن می زاندند در خطبه ها. و اما مطلبی کاشانی حالا دیگر کیست؟ و الله اعلم!

و اما داستان رئیس جمهور آمریکا و همسرش یک شاهکار دیگری است که فقط هم باید گفت مرگ بر آمریکا! مرگ بر انگلیس!

یالثارات الحسین! یا حسین علیه السلام بی سر! با تو چه ها که نکرده ایم؟ اگر همه ی عالم اشکال کنند که کدام حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ چرا الکی چرت و پرت و چرند و پرند به هم می بافی؟ چه داریم در جوابش بگوییم؟ با این همه ظلم و جور چه کرده ایم؟ کجا جلویش ایستاده ایم؟ کجا فریادمان بلند شده است و شیون کرده ایم؟ کجا با دشمنان اسلام وارد جهاد اکبر شده ایم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟! کجا؟ کجا؟ بعضی یحتمل اشکال می کنند که همه ی دردها از یبوست است؛ بقول شاگرد راننده های اتوبوس دو طبقه های قدیم: نبوووود؟ برووووو! و بعضی هم یحتمل خیلی خیلی اشکال می کنند که: زنده باد کوروش کبیر!!!! لعنت بر شمر؛ لعنت بر یزید؛ لعنت بر عبید الله ابن زیاد ابن مرجانه؛ لعنت بر عمر ابن سعد؛ ....

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ ﴿فصلت: ١١﴾

۲. فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِینٍ ﴿الدخان: ١٠﴾

...

این بحث را در ادامه ی نظر قبل باید حساب کرد. نکته ای که از قرب دو کهکشان نسبت به هم باید در نظر گرفت این است که این قرب و نزدیکی از نوعی است که در حد کیهان شناسی از نوعی می شود که کل عالم هم همگن است و هم همسانگرد؛ آیا از این نوع است که دو کهکشان به هم نزدیک می شوند چنانچه کل عالم گویی شده است یک پارچه و هر طرف را که مشاهده گری دارد مشاهده می کند مثل هر طرف دیگری است و حتی چگالی آن هم همه جا یکی است؟ یا خیر، از نوعی است که بیشتر در حالتهای نجومی است که به سمت این حالتهای کیهانی میل نکرده است هنوز و بلکه بنظر برسد که دو کهکشان هستند که آیا چقدر دارند از هم دور شده یا نزدیک می شوند؟ التفات بفرمایید که این دو با هم می توانند خیلی فرقها داشته باشند. 

موضوع اینجا این است که حالا اگر شما بینهایت قطبهایی در این میان دارید که از جمله تک قطبیها و دو قطبیها و چند قطبیهای دیگر هستند که دارند زاده و امحاء هم می شوند، خوب، شما اینجا چه ماتریسهایی و چه برشهای کات اف یو وی و آی آری را انتخاب می کنید که مسائل تحلیل تابعی خود را کماکان بتوانید با آنها تخمین بزنید و در عین حال تخمین خوبی هم برای حل مسئله ی اصلی پیدا کنید.

خوب، حالا اینجا یحتمل کسی اشکال کند که اینها همه تخیلات است و اصلا این حرفها نیست همانطوری که خود قرآن کریم نیز آنجایی که مسئله قسم به مواقع النجوم است را لا اقسم بمواقع النجوم می آورد مانند بعضی مواقع دیگری که قسم را به لا اقسم یاد می کند. این یک نکته ی مهمی است که در حکمت الهی داریم که آنجایی که می خواهد قسم یاد کند به لا اقسم یاد می فرماید! یعنی این تا یک جاهایی است که کار می کند و از آن حد که بگذریم معنای قسم را از دست می دهد. فرض بفرمایید که بنده ی حقیر می خواهم قسم بخورم که من مسلمان هستم. شما نمی توانید قسم نخورید که مسلمان هستید و معنا را با اینکه قسم بخورید یکی فرض کنید! مثل این است که بفرمایید که چرا من مسلمان هستم؟ و آنگاه سعی کنید نزد خود یا در دادگاه عدل الهی توضیح دهید که آیا مسلمان هم هستید واقعاً یا خیر. و اما یک وقت هم هست که مسائل آنقدر بقول معروف قاطیقوریاسی شده است که باید در کارها بیشتر هم دقت کرد که اوضاع از چه قرار است و چی به چی است؟ و اما  برای اینکه حرف خود را بخواهید به اثبات هم برسانید و در عین حال می بینید که در میان چه کفر و زندقه و بلکه شرک و نفاقی هم گیر کرده اید، بجای اینکه بیایید ثابت کنید به همه که چرا مسلمان هستید؟ می آیید از برهان خلف استفاده کرده و به اثبات می رسانید که چرا مسلمان نیستید!

یعنی مثلاً اگر بین مسلمینی گیر کرده اید که دارند امامشان را هم قطعه قطعه و عرباً عربا می کنند و حتی بیتفاوت هم هستند که دارند چنین می کنند و نه تنها یک بار این کار را می کنند و روزی هزار بار هم که شده این کار را بکنند سیرمونی ندارند، خوب اینجا یحتمل بعضی قبول کنند که مسئله ای که اینجا خیلی هم می تواند کارآیی داشته باشد و غیر از آن خودکشی محض است چیست؟ حاشا کنید! اصلا بفرمایید که من مسلمان نیستم؛ و السلام نامه تمام! و بعد بروید توی دعوا با مسلمانانی که مسلمانیشان از نوعی هم هست که امام کش شده اند. خوب، این مسلمانی بهتر است یا آن مسلمانی دیگری که وردستهای یزید و ابن زیاد و عمر ابن سعد لعنهم الله اجمعین شده اید خدای ناکرده؟ یحتمل حتی از راه برهان خلف توانستید امام خود را هم بیابید.

البته این کار همانطوری که عرض کردم از نوعی است که از حکمت الهی آنقدر هم تنزل کرده ایم که دیگر از لحاظ منطقی حکمت الهی را باید در بسط با این خوارج کنار گذاشت و به استدلالات منطقی و حتی یحتمل ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بدان پرداخت. البته بنده ی حقیر حرفم این نیست که ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی داریم چنین کاری هم می کنیم. ولی یقیناً ما در چنین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ای هم با انقلابیون طرفیم و هم با ضد انقلابیونی که در ظاهر یحتمل همه و همه هم بگویند یا حتی همینقدر تظاهر هم نکنند که بابا ما خودمان خیلی مومنیم یا حتی بعضی تا آنجا هم پیش بروند که بابا کدام اسلام؟ کدام خدا؟ کدام پیغمبر؟ مسئله اینجا استدلالی است که ضدانقلابیون را هم انقلابی کرده و بلکه از مومنین و مومنات درجه یک کند که در هر آنی دارند مدام به لقاء الله می پیوندند و بلکه در هر آنی بینهایت بار به لقاء الله بپیوندند.

و باز اینجا این سوال هم مطرح می شود و بعضی یحتمل باز اشکال کنند که کدام انشقاق؟ کدام شکافتن آسمان؟ کدام نزول ملائکه؟ مگر اینها هم اصلا ممکن است؟ اینجا دیگر مسئله از نوعی می شود که اگر مشاهده گر را ببرید آنجایی که آسمان شکافته می شود و بعد ملائکه ای هم هستند که گروه گروه دارند فرود می آیند، باز یحتمل اشکال شود که کدام ملائکه؟ کدام ....؟ و حتی کدام پارامتر هابل؟ خیلی کارهای زیادی می بینیم که داریم که عقب هم افتاده است. نماز ظهر و عصر را هم که نشد به جماعت بخوانیم. ولی این نکته را هم توجه بفرمایید که اینجا مسئله از آن نوع نیست که دو گروه از دانشمندانی داریم که دارند مثل شطرنج بازها روی مقادیری از پارامتر هابل حساب می کنند و هر کدام هم روی حرف خود دارد پافشاری می کند هر چند که اینها با هم تفاوتهایی هم چقدر داشته باشند؛ و در عین حال، اینها محکومند به اینکه هر کدام استراتژی خود را ادامه دهند برای اینکه بر دیگری غلبه کرده و مثلاً جایزه نوبل را از آن خود کند. هر چند که این هم می تواند انگیزه ی خوبی باشد برای اینکه مقادیر قابل قبول پارامتر هابل را بیابیم! یعنی یحتمل یک جاهایی می تواند یافتن پارامتر هابل تبدیل شود به یک لوپ بینهایت غلط که راه فراری هم از آن نباشد و بلکه گاو مقدس هم نتواند کمکی به دانشمندان مورد بحث کند در این مورد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿الواقعة: ٧٥﴾

فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ ﴿الحاقة: ٣٨﴾

فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ ﴿المعارج: ٤٠﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ ﴿القیامة: ١﴾

وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿القیامة: ٢﴾

فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ﴿التکویر: ١٥﴾

فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ ﴿الإنشقاق: ١٦﴾

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ لَا أُقْسِمُ بِهَـٰذَا الْبَلَدِ ﴿البلد: ١﴾

 

وَیَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِکَةُ تَنزِیلًا ﴿الفرقان: ٢٥﴾

یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَٰلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنَا یَسِیرٌ ﴿ق: ٤٤﴾

وَانشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ وَاهِیَةٌ ﴿الحاقة: ١٦﴾

 

کلمه ((لا اقسم )) رویهم سوگند است .
بعضى گفته اند: کلمه ((لا)) در آن زیادى و بى معنا است ، (و تنها منظور تاکید آورده شده )، و کلمه ((اقسم )) به معناى ((سوگند مى خورم )) است .
بعضى دیگر گفته اند: کلمه ((لا)) نافیه است ، و مى خواهد بفرماید: من سوگند نمى خورم .
و کلمه ((مواقع )) جمع ((موقع )) است ، که به معناى محل است و معناى آیه چنین است که : من سوگند مى خورم به محلهاى ستارگان ، به آن جایى که هر ستاره در آسمان دارد.
بعضى از مفسرین گفته اند: کلمه ((مواقع )) جمع ((موقع )) هست لیکن موقع مصدر میمى و به معناى وقوع و سقوط است ، و آیه مى خواهد به سقوط ستارگان در روز قیامت ، و یا به افتادن شهاب ها بر سر شیطان ها، و یا به محل سقوط ستارگان در هنگام غروب اشاره کند. ولى وجه اول بهتر است و به ذهن زودتر مى رود.

 

ترجمه المیزان، جلد 19، ص 236

http://lib.eshia.ir/50081/19/236

 

توضیح این تعبیر از وقوع قیامت که فرمود: ((یوم تشقق السماء بالغمام ...))
وَ یَوْمَ تَشقَّقُ السمَاءُ بِالْغَمَمِ وَ نُزِّلَ المَْلَئکَةُ تَنزِیلاً
ظاهرا ظرف ((یوم )) به خاطر فعلى تقدیرى منصوب شده باشد، و معنا این باشد که به یاد آر روزى را که چنین و چنان مى شود، چون کفار روز قیامت نیز ملائکه را مى بینند، و مراد از این روز، روز قیامت است ، به دلیل اینکه فرموده ((الملک یومئذ الحق للرحمن )) بعضى از مفسرین در متعلق ظرف مذکور وجوه دیگرى ذکر کرده اند که فایده اى در نقل آنها ندیدیم .
کلمه ((تشقق )) در اصل ((تتشقق )) و از باب تفعل ، از ماده ((شق )) بوده ، که به معناى قطع است و تشقق به معناى باز شدن است ، و غمام نام ابر است ، و اگر ابر را ((غمام )) خوانده اند، براى این است که آفتاب را مى پوشاند، زیرا غمام از ماده غم که به معناى پرده است ، مى باشد. و حرف ((باء)) در کلمه ((بالغمام )) یا براى ملابست است ، و آیه را چنین معنا مى دهد که : ((آسمان باز مى شود در حالى که متلبس به ابر است یعنى آسمانى ابرى است )) و یا به معناى ((عن )) است ، و آیه را چنین معنا مى دهد که آسمان از ابر باز مى شود، یعنى از طرف ابر پاره مى شود و یا با خود ابر.
و هر چه باشد ظاهر آیه این است که روز قیامت آسمان شکافته مى شود، و ابرهایى هم که روى آن را پوشانده نیز باز مى شود، و ملائکه که ساکنان آسمانند نازل مى شوند، و کفار ایشان را مى بینند، پس آیه قریب المعنا با آیه ((و انشقت السّماء فهى یومئذ واهیة و الملک على ارجائها)) مى شود.
و بعید نیست که این طرز سخن کنایه باشد از پاره شدن پرده هاى جهلى ، و بروز عالم آسمان - یعنى عالم غیب -،و بروز سکان آن ، که همان ملائکه هستند، و نازل شدن ملائکه به زمین، که محل زندگى بشر است .
بعضى از مفسرین گفته اند: مراد این است که آسمان را ابرها پاره مى کنند، همچنان که در آیه ((هل ینظرون الا ان یاتیهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملائکة و قضى الامر و الى اللّه ترجع الامور)) بدان اشاره دارد که گفتگویش در تفسیر خود آن گذشت .
و اگر از واقعه قیامت تعبیر به تشقق کرد، نه به تفتح و امثال آن ، براى این بود که دلها را بیشتر بترساند، و همچنین تنوین در کلمه ((تنزیلا)) باز براى رساندن عظمت آن روز است .

 

ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 15، ص 279

http://lib.eshia.ir/50081/15/279

 

الرساله72

موضوع الرساله

و من کتاب له علیه السلام إلی عبد الله بن العباس

متن الرساله

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّکَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَکَ وَ لاَ مَرْزُوقٍ مَا لَیْسَ لَکَ وَ اعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ یَوْمَانِ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ وَ أَنَّ الدُّنْیَا دَارُ دُوَلٍ [9] فَمَا کَانَ مِنْهَا لَکَ أَتَاکَ عَلَی ضَعْفِکَ وَ مَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ.

 

72 - از نامه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است بعبد اللّه ابن عبّاس، خدایش بیامرزد (که در آن باو پند و اندرز مى‌دهد)

: 1- پس از ستایش خداى تعالى و درود بر حضرت مصطفى، تو بر مرگ خود پیشى نمى‌گیرى، و آنچه بتو نمى‌رسد روزى نگشته (اختیار مرگت دست تو نیست، و آنچه نباید بتو برسد نمى‌توان بدست‌ آورى) 2- و بدان روزگار دو روز است: روزى به سود و روزى به زیان تو است، و دنیا سراى گردش خویشهایى است که دست بدست مى‌گردد (هر کس نوبتى دارد) پس آنچه از دنیا به سود تو است بتو مى‌رسد هر چند ناتوان باشى (دیگران جلو آنرا بگیرند) و آنچه از آن به زیان تو است (هر چند توانا باشى) بزور و توانائیت نمى‌توانى از آن جلوگیرى (چنانکه در قرآن کریم س 10 ى 107 مى‌فرماید: وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ، وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ‌ یعنى و اگر خدا زیانى رساند جز او کسى آنرا جلو نمى‌گیرد، و اگر براى تو خیر و نیکوئى خواهد فضل و بخشش او را کسى مانع نمى‌تواند شد، مى‌رساند آنرا به هر یک از بندگانش که بخواهد و او آمرزنده مهربان است).

 

نهج البلاغه فیض الاسلام

http://lib.eshia.ir/11479/5/1075

 

   Mather, John C. (GSFC-6600)

 

 

 

 

Sep 2, 2020, 6:24 PM (7 days ago)

 
 
 
 
 
 
to me
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

Hi Hamid,

The Hubble constant question is wide open, now that we have conflicting measurements that all have been tested in multiple ways. My colleagues are thinking perhaps there is a new kind of cosmic acceleration. But experimental error is not impossible. We had a whole generation of astronomers who were very sure they were right about the Hubble constant, even though there were two opinions differing by a factor of two. Neither group was right.

John

مَا کَانَ لِلَّـهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿مریم: ٣٥﴾

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿یس: ٨٢﴾

 

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿العنکبوت: ٤١﴾

 

 

موضوع الرساله

و من کتاب له علیه السلام إلی المنذر بن الجارود العبدی، و خان فی بعض ما ولاه من أعماله

متن الرساله

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلاَحَ أَبِیکَ غَرَّنِی مِنْکَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّکَ تَتَّبِعُ

هَدْیَهُ [1] وَ تَسْلُکُ سَبِیلَهُ فَإِذَا أَنْتَ فِیمَا رُقِّیَ [2] إِلَیَّ عَنْکَ لاَ تَدَعُ لِهَوَاکَ انْقِیَاداً وَ لاَ تُبْقِی لِآخِرَتِکَ عَتَاداً [3] تَعْمُرُ دُنْیَاکَ بِخَرَابِ آخِرَتِکَ وَ تَصِلُ عَشِیرَتَکَ بِقَطِیعَهِ دِینِکَ وَ لَئِنْ کَانَ مَا بَلَغَنِی عَنْکَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِکَ وَ شِسْعُ [4] نَعْلِکَ خَیْرٌ مِنْکَ وَ مَنْ کَانَ بِصِفَتِکَ فَلَیْسَ بِأَهْلٍ أَنْ یُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ یُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ یُعْلَی لَهُ قَدْرٌ أَوْ یُشْرَکَ فِی أَمَانَهٍ أَوْ یُؤْمَنَ عَلَی جِبَایَهٍ [5] فَأَقْبِلْ إِلَیَّ حِینَ یَصِلُ إِلَیْکَ کِتَابِی هَذَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

قال الرضی: و المنذر بن الجارود هذا هو الذی قال فیه أمیر المؤمنین علیه السلام:

إنه لنظار فی عطفیه [6] مختال فی بردیه [7] تفال فی شراکیه [8].

http://lib.eshia.ir/12092/1/462

 

71- از نامه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است به منذر ابن جارود عبدىّ‌

(از قبیله عبد القیس) که او را بر بعضى از شهرها (فارس) حکمرانى داده و او با آن بزرگوار در بعضى از کارهایى که او را بر آن گماشته بود خیانت کرد (چهار هزار درهم از مال خراج ربود، امام علیه السّلام او را در این نامه نکوهش نموده و نزد خود طلبیده، و پدرش جارود را «که با قبیله خود عبد القیس خدمت پیغمبر اکرم آمده و اسلام آورد» ستوده، خلاصه رجال نویسان منذر را ضعیف دانسته و به روایاتش اطمینان ندارند):

1- پس از حمد خدا و درود بر پیغمبر اکرم، نیکى پدرت مرا فریب داد و گمان کردم از روش او پیروى میکنى و براه او مى‌روى، پس ناگاه بمن خبر رسید که خیانت کرده‌اى، و براى هواى نفس خود فرمانبرى را رها نمى‌کنى، و براى آخرتت توشه‌اى نمى‌گذارى، دنیاى خویش را با ویرانى آخرتت آباد مى‌سازى، و با بریدن از دینت به خویشانت مى‌پیوندى (شاید این جمله خبر از آینده باشد، مرحوم علّامه مجلسىّ در مجلّد دهم کتاب بحار الأنوار از سیّد ابن طاوس «علیه الرّحمة» نقل میکند که امام حسین- علیه السّلام- نامه‌اى نوشته و با غلام خود که نامش سلیمان و کنیه‌اش ابا زرین بود بسوى گروهى از بزرگان بصره فرستاد و ایشان را بکمک و پیروى خواست که از آنها یزید ابن مسعود نهشلىّ و منذر ابن جارود عبدىّ بودند تا آنکه مى‌فرماید: و امّا منذر ابن جارود نامه و پیغام آور را نزد عبید اللّه ابن زیاد آورد، زیرا ترسید که نامه خدعه و مکرى از عبید اللّه باشد، و بحریّه دختر منذر ابن جارود همسر عبید اللّه ابن زیاد بود، پس عبید اللّه پیغام آور را بدار کشید و بعد از آن بمنبر رفت و خطبه خواند و مردم بصره را تهدید نمود که راه مخالفت نه پیمایند) 2- و اگر آنچه (خیانت) که از تو بمن خبر رسیده راست باشد (جمل أهلک و شسع نعلک خیر منک یعنى) شتر اهل تو و دوال کفشت (جائیکه انگشت بزرگ پا در کفشهاى عربىّ قرار مى‌گیرد) از تو بهتر است (این جمله‌ مثلى است اشاره باینکه سود حیوان و جماد از تو بیشتر است) و کسیکه مانند تو باشد شایسته نیست بوسیله او رخنه‌اى بسته شود، یا امرى انجام گیرد، یا مقام او را بالا برند، یا در امانت شریکش کنند، یا براى جلوگیرى از خیانت و نادرستى بگمارندش (سزاوار نیست حفظ مرز یا حکومت شهر یا ریاست کارى را بتو گزارند) پس هنگامیکه این نامه‌ام بتو مى‌رسد نزد من بیا اگر خدا خواست (چون آمد امام علیه السّلام او را زندانى نمود، و صعصعة ابن صوحان که از نیکان اصحاب امیر المؤمنین و از بزرگان قبیله عبد القیس بود در باره او شفاعت کرده رهائیش داد. سیّد رضىّ فرماید:) و این منذر کسى است که امیر المؤمنین علیه السّلام در باره او فرمود: 3- او بدو جانب خود بسیار مى‌نگرد، و در دو برد (جامه یمنى پربهاى) خویش مى‌خرامد، و بسیار گرد و خاک از روى کفشهایش پاک میکند (مرد متکبّر و گردنکشى است که بخود و لباسش مى‌نازد و به آرایش مى‌پردازد).

 

بخش سوم حوادث پس از شهادت راوى مى گوید : عمر بن سعد ، سر مقدس حسین ( ع ) را عصر همان روز عاشورا توسط خولى بن یزید وحمید بن مسلم ازدى به پیش عبیدالله بن زیاد فرستاد ودستور داد سرهاى بقیه اصحاب وجوانان بنى هاشم را از بدنها جدا کردند وهمراه شمر بن ذى الجوشن وقیس بن اشعث وعمرو بن حجاج به کوفه فرستاد تا آنها را نزد ابن زیاد ببرند .

خود او روز عاشورا وروز یازدهم را تا ظهر در کربلا ماند .

سپس با بازماندگان حسین ( ع ) به سوى کوفه حرکت کرد وزنان را در میان دشمنان ، با صورتهاى باز بر شتران بى هودج نشانید .

http://lib.eshia.ir/12092/1/462

 

رهبر انقلاب با محکومیت اقدام نشریه فرانسوی:

گناه نابخشودنی اهانت به پیامبر(ص) برای انحراف اذهان از توطئه صهیونیست‌هاست

حضرت آیت‌الله‌العظمی ‌خامنه‌ای در بیانیه‌ای، اهانت اخیر یک نشریه فرانسوی به ساحت نورانی پیامبر اعظم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم را محکوم کردند.





متن بیانیه رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسمه‌تعالی
گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریّه فرانسوی در اهانت به چهر‌ه نورانی و قدسی حضرت رسول اعظم (صلّی الله علیه و آله) بار دیگر عناد و کینه‌ شرارت‌بار دستگاه‌های سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام و جامعه مسلمانان را آشکار ساخت. بهانه‌ آزادی بیان برای محکوم نکردن این جرم بزرگ که از سوی برخی سیاستمداران فرانسوی گفته شده کاملاً مردود و غلط و عوام‌فریبانه است. سیاست‌های عمیقاً ضدّ اسلامیِ صهیونیست‌ها و دولت‌های استکباری عامل این‌گونه حرکت‌های دشمنانه است که هرچند یکبار بُروز می‌یابد. این حرکت در این برهه‌ زمانی می‌تواند، نیز به انگیزه منصرف کردن ذهن ملّت‌ها و دولت‌های غرب آسیا از نقشه‌های شومی باشد که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این منطقه در سر دارند. ملّت‌های مسلمان به‌ویژه کشورهای غرب آسیا، ضمن حفظ هوشیاری در مسائل این منطقه‌ حسّاس، باید هرگز دشمنی‌های سیاستمداران و سردمداران غربی نسبت به اسلام و مسلمین را فراموش نکنند.
والله غالب علی امره
سیّدعلی خامنه‌ای
99/6/18

تیتر اول روزنامه ی کیهان 1399/06/19

 

 

می فرمایند که ابن رشد و ابن عربی بالاخره به هم رسیدند و این نگاهی به او کرد و او هم نگاهی به این کرد و آیا یک کلمه هم این گفت و یک کلمه هم او گفت و السلام نامه تمام! مثلاً آیا این به او گفت پارامتر هابل و او به این گفت محاسبات ستاره شناسی و کیهانشناسی؟! همین!!! دیر شد دیر شد. البته بین کن فیکون در سوره های مریم و یس از جمله در جزء 20 نیز آیاتی که شامل کن فیکون باشد نیامده است. و در ضمن، تک قطبیها و دو قطبیها و چهار و شانزده قطبیها و .... زاده و انحاء می شوند یا زاده و امحاء می شوند را یحتمل بعضی اشکال کنند. مسئله اینجا این است که آیا چطور همینطوری که تعداد قطبها دارند بالا هم می روند، بدلایلی از قبیل اثر هال کوانتومی کسری یا کسرونها یا فراکتالها یا ...، بعضی از این قطبها یحتمل از مکانهای خود حرکت کرده و با هم تجمع کنند و بعضی دیگر چنین نکنند و سر جای خود باقی بمانند. موضوع این است که مسئله وقتی تا آن جد جهانی شد که آیا محاسبات را باید چطور ستاره شناسی یا کیهانشناسی بررسی هم کرد، آنگاه باید در نظر هم گرفت که قبل از اینکه قطبهایی دارند امحاء می شوند چطور قطبهای دیگری هم زاده شده و به انحاء مختلف باز با هم تجمعات کنند؟! و لذا مسئله انقلابها و ضدانقلابهای نجومی و کیهانی است که مد نظر است که فرضاً در انقلاب مهدوی چطور آن حضرت با ضد انقلاب برخورد کرده و انقلاب خود را گسترش خواهند داد؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَیَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِکَةُ تَنزِیلًا ﴿الفرقان: ٢٥

 

الرساله73

موضوع الرساله

و من کتاب له علیه السلام إلی معاویه

متن الرساله

أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی عَلَی التَّرَدُّدِ فِی جَوَابِکَ وَ الاِسْتِمَاعِ إِلَی کِتَابِکَ لَمُوَهِّنٌ [1] رَأْیِی وَ مُخَطِّئٌ فِرَاسَتِی [2]. وَ إِنَّکَ إِذْ تُحَاوِلُنِی الْأُمُورَ [3] وَ تُرَاجِعُنِی السُّطُورَ [4] کَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَکْذِبُهُ أَحْلاَمُهُ [5] وَ الْمُتَحَیِّرِ الْقَائِمِ یَبْهَظُهُ [6] مَقَامُهُ لاَ یَدْرِی أَ لَهُ مَا یَأْتِی أَمْ عَلَیْهِ وَ لَسْتَ بِهِ غَیْرَ أَنَّهُ بِکَ شَبِیهٌ وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَوْ لاَ بَعْضُ الاِسْتِبْقَاءِ [7] لَوَصَلَتْ إِلَیْکَ مِنِّی قَوَارِعُ [8] تَقْرَعُ [9]

الْعَظْمَ وَ تَهْلِسُ [10] اللَّحْمَ! وَ اعْلَمْ أَنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ثَبَّطَکَ [11] عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِکَ وَ تَأْذَنَ [12] لِمَقَالِ نَصِیحَتِکَ وَ السَّلاَمُ لِأَهْلِهِ.

 

نهج البلاغه، سید رضی، صبحی صالح، 463

http://lib.eshia.ir/12092/1/463

 

73 - از نامه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است به معاویه (که براى نادرستى نامه‌اش او را سرزنش و تهدید نموده است)

: 1- پس از ستایش خداى تعالى و درود بر حضرت خاتم الأنبیاء، من با پى در پى پاسخ گفتن بتو و گوش دادن به نامه‌ات رأى و اندیشه‌ام را (در اینکه تو نادان و گمراهى و هرگز پند و اندرز بتو سودى نخواهد بخشید و از فتنه و تباهکارى دست نخواهى کشید) سست مى‌گردانم، و فراست و زیرکى (یقین و باور) خود را به خطا و اشتباه مى‌اندازم (در صورتیکه پاسخ مانند تو باید سکوت باشد، پس پاسخ دادن من از جهت مماشات و اتمام حجّت است و بس) و تو هنگامیکه به حیله و زرنگى چیزهائى از من مى‌طلبى، و نامه‌هایى براى جواب گرفتن بمن مى‌فرستى بشخص سنگین به خواب رفته‌اى مى‌مانى که خوابهاى دروغ و پریشان مى‌بیند، و بشخص سرگردان ایستاده‌اى مى‌مانى که ایستادنش او را وامانده و بیچاره کرده (نه راه رفتن داند و نه توانائى ایستادن دارد) نمى‌داند آنچه پیش آید به سود او است یا به زیانش مى‌باشد، و تو مانند او نیستى بلکه او بتو مى‌ماند (حال تو بدتر از آنست که بدیگرى شباهت داشته باشى، زیرا در بدبختى و بیچارگى یگانه هستى، تو بخود مى‌مانى و بس) 2- و سوگند بخدا اگر نمى‌خواستم باقى بمانى (بجهت مصلحتى که باید طبق آن رفتار نمایم، و اگر اراده تباه ساختنت را داشتم) از جانب من بتو مى‌رسید کوبنده‌ها (سختیهاى جنگ و زد و خورد) که استخوان را بشکند و گوشت را آب کند (ترا از بین ببرد) 3- و بدان که ترا شیطان باز داشته از اینکه به کارهاى نیکویت باز گردى و به گفتار پند دهنده‌ات گوش دهى (بامام زمان خویش بگروى و دستورش را اجرا نمائى) و درود بر شایسته آن.

 

http://lib.eshia.ir/11479/5/1077

 

 

Paul Langerhans (25 July 1847 – 20 July 1888) was a German pathologist, physiologist and biologist, credited with the discovery of the cells that secrete insulin, named after him as the islets of Langerhans.

https://en.wikipedia.org/wiki/Paul_Langerhans

پاول لانگرهانس (آلمانی: Paul Langerhans‎؛ زاده ۲۵ ژوئیهٔ ۱۸۴۷ درگذشته ۲۰ ژوئیه ۱۸۸۸) یک زیست‌شناس اهل آلمان بود.وی کاشف جزیره لانگرهانس است

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D9%88%D9%84_%

D9%84%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9

%86%D8%B3

 

 

جزایر لانگرهانس سلولهایی هستند در لوزالمعده که انسولین ترشح می کنند.

 

 

 وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا ﴿القرقان: ٧٢

و آنان هستند که به ناحق شهادت ندهند و هرگاه به عمل لغوی (از مردم غافل) بگذرند بزرگوارانه از آن ذرگذرند.

 

بنده ی حقیر این آیه را در قرآنی دیدم که ترجمه اش هم منسوب به آیت الله مهدی الهی قمشه ای است؛ ولی "شهادت ندهند" را "شهادت دهند" نوشته است. جزایر لانگرهانس را که دوباره نگاه کردم در نظر قبل چه نوشته ام، گفتم بهتر است به خودم سخت بگیرم و انتظار نداشته باشند که مومنین و مومنات بزرگوارانه از بگذرند خصوصاً اینکه قبلاً هم اشتباه کرده بوده و خواسته بودم درستش کنم!!! مجیییییید کجایی؟! ای کاش شرح حال زندگی پاول لانگرهانس را بیشتر هم ترجمه می فرمودند که هم عبرت آموز است و هم خواندنی!

البته راجع به آیه ی مبارکه ی 25 سوره ی شریفه ی فرقان بیشتر هم باید بحث شود و همینطور هم نامه ی امیرامومنین علیه السلام به معاویه لعنه الله. گاهی اوقات این دانسته نیست که وقتی تَرَکی و بلکه شقاقی در آسمان دارد رخ می دهد، آیا این منظور به تَرَک و شقاق در آسمان است یا ترک و شقاقی است در درون انسانها که حتی مانع مشاهده ی آن دیگری می شود. از این لحاظ، کسرونها یا فراکتونها را بررسی کردن و اینکه فراکتالها نیز چطور می توانند به ابرهایی شبیه شوند و اینکه بالاخره بعد از مطالعه ی آنها در بعدهای 1+1 و 2+1 و 3+1 مسئله چطور می شود با توجه به اینکه اینها در نظریه های ام و اف و ریسمان تا ابعاد 11 و 12 نیز می رسند، کار می تواند به کجاها بکشد؟ و الله اعلم! اینجا یحتمل بعضی اشکال کنند که نمی توان انقلاب را با ضد انقلاب قاطی کرد آنجایی که دارید از این مباحث بحث می کنید چرا که باید یا انقلابی بود یا اگر نیستید که ضد انقلابی هستید. این درست است، ولی مسئله اینجا این است که وقتی انقلاب را به عنوان موجی در نظر بگیریم که تا اعماق ضد انقلاب نیز می تواند رسوخ کند، آنگاه باید حتی نزدیک شدن و دور شدن کهکشانهایی را از هم را نیز بررسی کنیم که کدام به کدام است و مسئله چیست و حتی به درون خود نیز رجوع کنیم تا ببینیم علل کروناویرویس کوید 19 نیز کدامند و...؟ خصوصاً آنجایی که توجه هم کنیم که اسلام دینی است جهانی در عین حالی که دینی است آسمانی.

۱. إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّـهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّـهِ فَإِنَّ اللَّـهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿آل عمران: ١٩﴾

۲. وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿آل عمران: ٨٥﴾

۳. حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّـهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿المائدة: ٣﴾

 

به هر حال ما یک جهاد فی سبیل الله عظیمی داریم در اسلام. و آنهایی که از روی جهل و غفلت هم قرآن کریم را می سوزانند و لگدمال می کنند، اینها نمی دانند هم که کتابی آسمانی را اگر چنین کنید مشکل از خود شما است و نه از قرآن کریم کتاب آسمانی که در پذیرفتن آن سر باز می زنید. 

راستی از ورد نوشتن خیلی دست و پا گیرتر هم هست چرا که براحتی به صفحات مرورگرهای اینترنتی نیز دسترسی نخواهید داشت برای نوشن و رفت و برگشت به صفحه ی نرم افزاری ورد! ولی خوب باید هم کاری کرد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ ۚ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿٢١﴾ هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَـٰنُ الرَّحِیمُ ﴿٢٢﴾ سوره مبارکه حشر

 

 

الرساله74

موضوع الرساله

و من حلف له علیه السلام کتبه بین ربیعه و الیمن و نقل من خط هشام بن الکلبی

متن الرساله

هَذَا مَا اجْتَمَعَ عَلَیْهِ أَهْلُ الْیَمَنِ حَاضِرُهَا وَ بَادِیهَا وَ رَبِیعَهُ حَاضِرُهَا [13] وَ بَادِیهَا [14] أَنَّهُمْ عَلَی کِتَابِ اللَّهِ یَدْعُونَ إِلَیْهِ وَ یَأْمُرُونَ بِهِ وَ یُجِیبُونَ مَنْ دَعَا إِلَیْهِ وَ أَمَرَ بِهِ لاَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً وَ لاَ یَرْضَوْنَ بِهِ بَدَلاً وَ أَنَّهُمْ یَدٌ وَاحِدَهٌ عَلَی مَنْ خَالَفَ ذَلِکَ وَ تَرَکَهُ - أَنْصَارٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ دَعْوَتُهُمْ وَاحِدَهٌ لاَ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ لِمَعْتَبَهِ [1]

عَاتِبٍ وَ لاَ لِغَضَبِ غَاضِبٍ وَ لاَ لاِسْتِذْلاَلِ قَوْمٍ قَوْماً وَ لاَ لِمَسَبَّهِ قَوْمٍ قَوْماً! عَلَی ذَلِکَ شَاهِدُهُمْ وَ غَائِبُهُمْ وَ سَفِیهُهُمْ وَ عَالِمُهُمْ وَ حَلِیمُهُمْ وَ جَاهِلُهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْهِمْ بِذَلِکَ عَهْدَ اللَّهِ وَ مِیثَاقَهُ إِنَّ عَهْدَ اللَّهِ کَانَ مَسْئُولاً وَ کَتَبَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ.

 

اصولاً اگر از یک کهکشانی می خواهیم به کهکشانی دیگر برویم و آیا بتوانیم این کار را انجام دهیم یا بلکه آیا این کار اصلا محال هم باشد، نیت است که مهم است؛ آیا بنیت و قصد قربتاً الی الله است که می خواهیم دو کهکشان را به هم نزدیک کنیم یا از یکی به دیگری سفر نماییم یا نیات دیگری است که در کار است؟ به همین ترتیب است که اگر در میدانهایی واقعیم که انواع قطبها از تک قطبی و دو قطبی و چهار قطبی و ... مدام دارند زاده می شوند و انحاء می گردند و بلکه حتی کاردینالیته ها هم بالا و پایین می شوند و بلکه پوپ و حضرات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز حاضرند، آیا با این همه می خواهیم برای قربتاً الی الله نیز به حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزدیک شویم یا باز هم نیات دیگری است که در کار است؟ نیت و قصد و انگیزه نیز اینجا می تواند مهم باشد. 

یحتمل بد بناشد که این مقاله و مراجعی را که در آن بدانها ارجاع می دهند را نیز بنگرید:

https://arxiv.org/abs/2007.04904

در این رابطه بنده ی حقیر این را عرض کنم که گاهی اوقات است که می خواهیم از کسرهایی بحث کنیم و گاهی دیگر بحث از کسرونها است که اینها با هم فرق دارند؛ و لذا یحتمل خوب است که کسی حواسش جمع باشد که مثلاً وقتی از جزایر لنگنهاوس دارد می گوید آیا اشتباهاً نوشته است جزایر لنگرهاوس و نه لنگنهاوس یا اینکه خیر اینها واقعاً دو تا هستند و تفاوتهایی دارند (البته در این مورد خاص یکی هستند و تفاوتی با هم ندارند الا اینکه اشتباه از نویسنده بوده است که به ذهنش یقین کرده و املائ درست را مطمئن نشده است قبل از اینکه بنویسد؛ مثال دیگرش این است که مثلاً مساکم الله بالخیر را هم صبحکم الله بالخیر از روی جهل بفرمایید). 

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿الحشر: ٢٣﴾

الرساله75

موضوع الرساله

و من کتاب له علیه السلام إلی معاویه فی أول ما بویع له ذکره الواقدی فی کتاب « الجمل»

متن الرساله

مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی مُعَاوِیَهَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتَ إِعْذَارِی [2] فِیکُمْ وَ إِعْرَاضِی عَنْکُمْ حَتَّی کَانَ مَا لاَ بُدَّ مِنْهُ وَ لاَ دَفْعَ لَهُ وَ الْحَدِیثُ طَوِیلٌ وَ الْکَلاَمُ کَثِیرٌ وَ قَدْ أَدْبَرَ مَا أَدْبَرَ وَ أَقْبَلَ مَا أَقْبَلَ فَبَایِعْ مَنْ قِبَلَکَ [3] وَ أَقْبِلْ إِلَیَّ فِی وَفْدٍ [4] مِنْ أَصْحَابِکَ وَ السَّلاَمُ.

 

الرساله76

موضوع الرساله

و من وصیه له علیه السلام لعبد الله بن العباس عند استخلافه إیاه علی البصره

متن الرساله

سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِکَ وَ مَجْلِسِکَ وَ حُکْمِکَ وَ إِیَّاکَ وَ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَهٌ [1] مِنَ الشَّیْطَانِ وَ اعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَکَ مِنَ اللَّهِ یُبَاعِدُکَ مِنَ النَّارِ وَ مَا بَاعَدَکَ مِنَ اللَّهِ یُقَرِّبُکَ مِنَ النَّارِ.

الرساله77

موضوع الرساله

و من وصیه له علیه السلام لعبد الله بن العباس لما بعثه للاحتجاج علی الخوارج

متن الرساله

لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ [2] ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ... وَ لَکِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّهِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصاً [3].

الرساله78

موضوع الرساله

و من کتاب له علیه السلام إلی أبی موسی الأشعری جوابا فی أمر الحکمین، ذکره سعید بن یحیی الأموی فی کتاب «المغازی».

متن الرساله

فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیَّرَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ کَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ الدُّنْیَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَی وَ إِنِّی نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلاً مُعْجِباً [4]

اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ وَ أَنَا أُدَاوِی مِنْهُمْ قَرْحاً [1] أَخَافُ أَنْ یَکُونَ عَلَقاً [2]. وَ لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَی جَمَاعَهِ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآبِ [3]. وَ سَأَفِی بِالَّذِی وَأَیْتُ [4] عَلَی نَفْسِی وَ إِنْ تَغَیَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیْهِ فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَهِ وَ إِنِّی لَأَعْبَدُ [5] أَنْ یَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اللَّهُ فَدَعْ مَا لاَ تَعْرِفُ فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَیْکَ بِأَقَاوِیلِ السُّوءِ وَ السَّلاَمُ.

 

نهج البلاغه، سید رضی، صبحی صالح، جمعی از راویان

http://lib.eshia.ir/12092/1/466

 

 

از این به بعد اگر خواستم زیاد یا حتی کم هم بنویسم، اول در ورد می نویسم و بعد اینجا کپی پیستش می کنم و مدام سعی می کنم حفظ و سیوش کنم. مسئله این است که اگر شما حتی به رایانه ی خود نیز خیلی تشر بزنید که عجب ماموم بدی هستی و بیچاره ات می کنم و دیگر حسابت پاک است و کله هم کله ی خودت است، یحتمل بیش از حد مردم مدعی شوند که این بابا مثل اینکه یک چیزیش می شود که هی با کامپیوترش دارد کل و ور می رود. تا دیروز با تلویزیونش کل و ور می رفت و حالا افتاده است به جان کامپیوترش! و هی رایانه ها را دور خودش جمع کرده است و هی آنها به او می گویند و هی او به همه ی رایانه ها می گوید که یا درست می شوید و دیگر ریستارت نمی کنید یا اینکه حسابتان از این لحاظ که شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنانچه می نمایی هستی؛ و لذا همه تان یکی یکی زیر سوال می روید حتی شده اگر بروید چهار تا کهکشان آنطرف تر و نه فقط اینکه بروید در کهکشان مجاور!

نکته ای که در اثر هال کوانتومی کسری مورد توجه است این است که ذرات مورد نظر دیگر از الکترونهایی تشکیل نشده و بلکه ذراتی هستند آنیونی که از کسرهایی از الکترونها تشکیل شده اند؛ و حالا آیا آنیونها می توانند همه ی کسرهای الکترونی را قبول کنند یا خیر خود سوالی دیگر است!

مسئله ی انقلاب و ضد انقلاب اینجا این است که شما ممکن است کاردینالیته های خود را در منطق ریاضیتان بالا ببرید خیلی تا جایی که حتی همه ی کاردینالیته ها را نیز بپیمایید، و اما با این حال هنوز هم که هنوزه به حضرت پوپ دسترسی نیافته اید هر چند که حضرت پوپ نیز یحتمل خودش یک موقعی از کاردینالها بوده است. این یعنی چه؟ یعنی اینکه پوپ بالاخره یک کاردینالیته ای است که غیر قابل دسترسی می باشد. مثلاً اگر شما دارید حد اکثر تا الف_3 دیگر تحلیل تابعی می کنید و حتی هندسه ی دیفرانسیل و هندسه ی جبری و هندسه ی حسابی بحث می کنید، دیگر نمی توانید به الفهای بالاتر روید برای اینکه یحتمل نوع تحلیلها و هندسه تان تغییر کنند چرا که اینها مخصوص این کاردینالیته ها هستند و نه کاردینالیته های بالاتری که هنوز آنها را در تحلیل و هندسه تان وارد و لحاظ نکرده اید! و چه رسد به اینکه بخواهید خود پوپ را هم وارد تحلیل تابعی و هندسه تان کنید. و این اصلا یعنی چه؟ آیا بدنبال یک عضو یونیورسالی در قاطیقوریاس خود هستید که آیا (کو)همولوژیکی بتوان آنرا محاسبه کرد؟

موضوع این است که وقتی به کهکشان دیگری می روید چرا مدل استاندارد ذرات فیزیک آنی است که وقتی انقلاب و نه ضد انقلاب می شود که نیترینوهای راست دست ندارید و بلکه نهایتاً از نیوترینوهای استریل آیا بتوانید استفاده کنید؟ یعنی آن نوری که از یک کهکشان به کهکشان دیگری دارد می تابد و مشاهده گری نیز دارد آنرا مشاهده می کند، آن نوری است که آیا چقدر آنیونی است و ماهیت آن چگونه است؟ و چه کسری از چه لپتونی و بلکه چه الکترونی است؟ و حالا اینجا اگر شما تحلیل تابعیتان را تا کاردینالیته ی خاصی بالا رفته اید و بقیه ی کاردینالیته ها غیر قابل دسترسند و چقدر هم مانده است که به پوپ برسید، دیگر این تقصیر آن کهکشان دیگر نیست که مثلاً بفرمایید چرا آنها تلسکوپ هابل یا جیمز وب هم دارند ولی ما نداریم؟ یا چرا ما حتی رصدخانه ی ملی هم نداریم؟ شما از کجا می دانید که ما چه داریم و چه نداریم و آنها چه دارند و چه ندارند در حکمت متعالیه ی نظره های حمیدی مجیدی فقهی که دارید تجزیه و تحلیل می کنید وقتی فقط تا کاردینالیته ی غیر قابل دسترسی بالا رفته اید که حتی تحلیل تابعی و هندسه ی دیفرانسیلتان هم درست از آب در نمی آید و چه رسد به اینکه بخواهید هندسه ی جبری و ناجابجایی را هم وارد کنید و بلکه مثلاً رمز و رموز F_un را هم بفهمید؟ این وقتی روشن می شود که نزد پوپ هم رسیده باشید وقتی حدود نتها و دنباله ها و سریهای خود را در کاردینالیته های مختلف را به سمت بینهایت دارید میل می دهید بتوانید  نه تنها به پوپ هم برسید و حتی از پوپ هم درست و حسابی عبور کرده و حتی شهادتین هم گفته و بلکه شهادت هم بدهید که به لقاء الله نیز رسیده اید! اگر توانستید این کار را بکنید که واقعاً از کهکشان دو بعدی که در کره ی سماوی مشاهده دارید می کنید هم گذشته اید و آنیونها را هم می توانید بوسیله ی انواع (کو)همولوژیهایی که به ابعاد بالاتر بطور انگیزه ای و موتیوی می رسانند در مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارنهایی کمی تا حدی (حداقل تا حداکثر) و ریسمان و نظریه های ام و اف و ... مسائل را تعمیم دهید. خلاصه ی کلام این که باید مسئله را درست حل کنید تا انقلابی رخ دهد بجای اینکه انواع فتنه های ضد انقلابی هم بوقوع بپیوندند و نه از پوپ و نه از ولی فقیه و نه از مراجع تقلید و نه از امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام و نه از حضرت زهرا سلام الله علیها و پیغمبر صل الله علیه و اله و سلم و دیگر ائمه ی اطهار و بلکه نه از امام حسین بی سر هم سر سوزنی خبری نداشته باشید که چی به چی و کی به کی است؟ و در میدان دعوا هم از همه طرف می آید که شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنانچه می نمایی هستی؟ شانس آوردم دوباره پر حرفی کردم ریستارت هم نشد!!! باز هم خیلی دیر شد برای نماز اول وقت ظهر! من رفتم من رفتم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

إِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ ﴿الانبیاء: ٩٢

 

(79) و من کتاب له ( علیه السلام )

لما استخلف إلى أمراء الأجناد
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ.

79 - از نامه‌هاى آن حضرت علیه السّلام است به سرداران لشگرها هنگامیکه (در ظاهر) بخلافت رسید

(آنها را به پیروى از حقّ واداشته و از باطل و نادرستى ترسانده):

1- پس از ستایش خداى تعالى و درود بر پیغمبر اکرم، تباه شدن پیشینیان شما به این جهت بود که مردم را از حقّ (هدایت و رستگارى) باز داشتند و مردم هم آنرا خریدند (پذیرفته زیر بار رفتند، یا فروختند یعنى از دست داده بآن بى‌اعتنا شدند) و اینکه آنها را بباطل (ضلالت و گمراهى) واداشتند و ایشان هم آنرا پیروى نمودند.

 

http://lib.eshia.ir/12092/1/466

 

 

واقعاً دستهای خیانتکاری در کار باید باشد و این را بنده ی حقیر از روی همین رایانه و اینترنت پیزوری شبه-ماموم خودم می توانم عرض کنم که حالا بنویس و کی ننویس که اگر دو کهکشانها چطور با هم برخورد کنند انقلاب خواهیم داشت و چطور برخورد نکنند هم ضدانقلاب رخ خواهد داد و داشتم ربطش می دادم به اینکه چطور است که نیوترینوهای راست دست هم چرا نداریم و یا داریم ولی جور دیگری است؛ و مرزهای این کهکشانها چطور باید باشند تا انقلاب یا ضد انقلاب صورت پذیرد؛ و لذا اندازه گیری پارامتر هابل بر حسب جهانهای زود و دیر نیز چقدر می توانند باشند؟! و ... که یک مرتبه صفحه ی آبی و ریستارت دوباره! خلاصه یحتمل بتوانید همه ی اینها و شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو آنچنان که می نمایی هستی؟ را از طریق اثر هال کوانتومی کسری توپولوژیک نیز بهتر توضیح دهید.

مسئله اینجا می تواند به جزایر اطلاعاتی نیز برگردد که بالاخره اگر متریک ما یک مرتبه تخت شد و جزایر و کل عالم همه و همه انحنایشان از بین رفت آنگاه مسئله چطور می شود؟ یک وقت داریم مسئله را در لوزالمعده بررسی می کنیم که جزایر لانگنهاوس چطور می شوند و یک وقت داریم جزایری را در کهکشانها بررسی می کنیم که چه نوری به کهکشان دیگری چطور می رسد؟ و یک وقت هم هست که داریم حالت وبایی کروناویروسی را بررسی می کنیم که چطور می شود در مرز کهکشانی که دارد از آن این کروناویروس بیرون می جهد یا افقش را باید بالاخره بیابیم همانجا کوهمولوژیکی موانع آنتی ویروسی اش را بیابیم و نصب کنیم؛ و الا که مسئله ماسک است و دستکش و الکل و ضد عفونی و پاکی و پاکیزگی و ....! داشتم به نماز جماعت اول وقتم هم می رسیدم ها که دیگر اینطوری شد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ۚ ذَّٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الاعراف: ١٧٦

 

5- و فی حدیثه علیه السلام

إِنَّ الْإِیمَانَ یَبْدُو لُمْظَهً فِی الْقَلْبِ کُلَّمَا ازْدَادَ الْإِیمَانُ ازْدَادَتِ اللُّمْظَهُ.

و اللمظه مثل النکته أو نحوها من البیاض و منه قیل فرس ألمظ إذا کان بجحفلته [1] شیء من البیاض.

 

نهج البلاغه سید رضی، صبحی صالح، ص 518

http://lib.eshia.ir/12092/1/518

 

۵ و فی حدیثه علیه السلام إِنَّ الْإِیمَانَ یَبْدُو لُمْظَةً فِی الْقَلْبِ کُلَّمَا ازْدَادَ الْإِیمَانُ ازْدَادَتِ اللُّمْظَةُ.

و اللمظة مثل النکتة أو نحوها من البیاض و منه قیل فرس ألمظ إذا کان بجحفلته شیء من البیاض

5 - در گفتار آن حضرت علیه السّلام است (در باره ایمان)

(1) ایمان در دل چون نقطه سفیدى پیدا میشود هر چند ایمان افزون شود آن نقطه سفید فزونى مى‌گیرد. (سیّد رضىّ «رحمه اللّه» فرماید:) لمظة چون نقطه یا مانند آنست از سفیدى، و از این معنى است که گفته شده:

فرس ألمظ هرگاه بلب زیرین اسب خال سفیدى باشد (ابن ابى الحدید در اینجا مى‌نویسد: ابو عبید گفته: در این حدیث حجّت و دلیل است بر کسیکه انکار کرده و درست نمى‌داند که ایمان زیاده و کم میشود، نمى‌بینى که در این حدیث هست هرگاه ایمان زیاده شود آن نقطه سفید افزون گردد؟ و لکن طریحىّ «رحمه اللّه» صاحب کتاب مجمع البحرین در لغت لمظ پس از نقل این حدیث مى‌نویسد: قوله الإیمان یبدو لمظة، تقدیر آن علامة الإیمان است یعنى نشانه ایمان مانند نقطه سفید در دل کسیکه در اوّلین بار ایمان آورده هویدا مى‌گردد، پس چون به زبان اقرار و اعتراف نمود آن نقطه زیاده میشود، و چون بجوارح عمل صالح و کار نیک انجام داد آن نقطه افزونى یابد و همچنین «یعنى هرگاه مثلا بدنیا و کالاى آن دل نبست باز آن نقطه زیاده‌تر گردد» پس ناچار مضاف یعنى علامت و نشانه را در تقدیر مى‌گیریم، زیرا ایمان همان تصدیق بخدا و رسول او است در همه اوامر و نواهى و در آن زیاده شدن و فزونى یافتن تصوّر نمى‌شود).

 

نهج البلاغه سید رضی، فیض الاسلام

http://lib.eshia.ir/11479/6/1207

 

 

بعضی یحتمل اشکال می کنند که شما وقتی دارید شطرنج بازی می کنید و سفید استراتژی خود را دارد که چطور ببرد و سیاه هم استراتژی خود را دارد، دیگر این مهم نیست که مهره ها نیز چه حرکاتی را دارند و اصل بازی شطرنج نیز از لحاظ هستی شناسی به چه معنا است؟ و لذا از ریاضی فیزیک هم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رفتن بی معنا است همانطوری که سعی در وارد شدن به مکتب امام بی سر هم اشتباه است. مثلاً حتی سوال شود که سوره ی واقعه آیا چه وق نازل شده است؟ و علم بدان را نداریم. خوب، لااقل یحتمل به ذهنمان برسد که آیا بالاخره مکی است سوره یا مدنی؟ همین قدر هم خودش در وقت نزول آیه مهم می شود اگر فقط سالک الی الله فقط مدتها اهتمام هم ورزیده است که محتوای سوره را درک کند که مثلاً بالاخره السابقون السابقون چه مزیتی بر دیگران هم دارند!

و اما اینکه مکتب هم مکتب امام بی سر است یا اینکه مکتب ریاضی فیزیکی است که آیا به مکتب امام بی سر منتهی شود نیز اینجا بسیار مهم است که بالاخره از همان اول است که سر مکتب امام حسین علیه السلام نشسته ایم یا از وسط کار وارد شده ایم یا اصلا هنوز وارد هم نشده ایم و یحتمل اصلا وارد هم نشویم؟! یعنی یک وقت هست که دو تا کهکشان مجاور هم دارند از هم دور می شوند و لذا می خواهیم انتقال به قرمز آنها را بیابیم. ولی یک وقت هم هست که نمی دانیم هنوز آیا چقدر این دو کهکان مجاور هم شروع کرده اند به دور شدن از هم یا بلکه حتی سعی هم دارند که به هم نزدیک شوند ولی چطور می شود که از هم دور نیز شوند و ....

خوب، اینجا باید در نظر داشت که اگر این دو کهکشان حتی خیلی هم به هم نزدیک دارند می شوند و بلکه بر هم منطبق هم شدند و مدتی هم تبدیل شدند به یک کهکشان و آنگاه بعد از مدتی دیگر حالا دارند از هم دور می شوند. اینجا تکلیف چیست؟ یعنی اینها از روبرو دارند به هم نزدیک می شوند و به هم می رسند و با هم ادغام هم می شوند و آنگاه از هم دور می شوند؛ ولی ما فقط دور شدن آنها را از یکدیگر را توانسته ایم دریابیم! خوب، اینجا تکلیف چیست؟

اگر بنده ی حقیر حسابی درگیر این مسئله ام که انقلابی شده است در نزدیکی این دو کهکشان و لذا همین هم باعث شده است که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز به همین سبب جا مانده است و باید بدان رسید، آنگاه یحتمل بعد از اینکه این کهکشانها از هم دور شوند و انقلاب هم دیگر تمام شده است تازه دوزاری بعضی بدتر از این بنده ی حقیر هم بیافتد که نه حالا که اینها دارند از هم دور می شوند باید یک کاری هم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کرد و آنرا نیز بروزش کرد. و مثلاً راکتورهای هسته ای خود را اگر حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بلد است خیلی بروزترش کنیم دیگر. در آن بحبحه ی درگیری دو کهکشان با هم که نمی شود میان دعوا نرخ هم تعیین کرد و مثلاً ببینید 5+1 را آیا می شود به چند طریق دیگر هم با هم جمع زد: 2+2+2 یا 3+3 یا 4++2 یا ... همینطوری که می خواهید وقت نزول سوره واقعه را هم بیابید و کد عبورتان 5+1 از آب درآمده است.

عرض بنده ی حقیر چیست؟ یعنی می خواهم عرض کنم که یک جایی شما دارید برای الاسلام یعلو و لا یعلی علیه کار می کنید و یک جایی شما درست است که دارید برای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم کار می کنید ولی آنقدر درگیر بازیهای خود شده اید که دیگر یادتان رفته است آیا از ریاضی فیزیک مسائل هم آنطرفتر رفته اید یا همان را هم در خدمت غرب و شرق واقع شده اید و چه رسد به اینکه بخواهید وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم شوید که استادش امام بی سر است در صحرای محشر و انسان 250 ساله است در بازه ی زمانی 14 الی 15 قرن هجری شمسی یا قمری به ترتیب.

نکته اینجا این است که مثلاً همینطوری که کرونا از کشوری به کشوری دیگر می رود و همه ی دنیا را فرا می گیرد و قربانی هم می گیرد و بلکه شهید راه درمان کروناویروس کوید-19 را هم داریم، باز هم مکتب امام حسین علیه السلام اینجا چقدر به ما درس ایثار می دهد؟ یک مکتبی داریم که از طرف شهید مطهریها و شهید سلیمانیها می آید و یک فرهنگی هم داریم که آیا چقدر بتواند بوف کورهایی را که چمدانشان پر از گناه و قتل و جنایات است را سر مکتب امام بی سر بنشاند و مقتل حماسه ی حسینی بفرمایند و بلکه یزیدیان را وادار کنند که دست از جنایات دوباره و دوباره ی و ... خود بازدارید و حتی دست به خودکشی هم نزنند و بجایش شهادتین بگویند و حسینی شوند. یعنی این حسابی یک حساب دیگری می شود که بجای اینکه در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی سعی کنیم برویم در ناسا درس بگیریم که چطور دارند تلسکوپ جیمز وب را می سازند یا ساخته اند و تمام شده است؟ بجایش ناسا را بیاوریم پای مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که چطور می شود چقدر کات افهای یو وی داشت و چقدر کات افهای آی آر داشت برای اینکه بتوانیم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را در مکتب اسلامی امام زمان عجل الله فرجه الشریف جهانی/نجومی/کیهانی هم انجام داد و بلکه از دهکده ی جهانی بیدگنه هم خارج نشد؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 

فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّـهِ وَاذْکُرُوا اللَّـهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿الجمعه: ١٠

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ إِذَا السَّمَاءُ انفَطَرَتْ ﴿الإنفطار: ١﴾

 

۱. فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاءُ فَکَانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهَانِ ﴿الرحمن: ٣٧﴾

۲. وَانشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ وَاهِیَةٌ ﴿الحاقة: ١٦﴾

۳. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ إِذَا السَّمَاءُ انشَقَّتْ ﴿الإنشقاق: ١﴾

 

۱. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ﴿التکویر: ١﴾

 

ذکر صلوات بر آن حضرت

:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

نداء لأمه الإسلام

إن حبی للإمام علیّ علیه السلام، و لآل البیت الطیبین الطاهرین، و لکل مجاهد مخلص یرفع رایه الإسلام، لیدعونی الیوم - و قد منّ اللّه علیّ بخدمه «النهج» ابتغاء وجهه الکریم - لمناشده المسلمین جمیعا فی مشارق الأرض و مغاربها إلی الانضواء تحت لواء التوحید، فلقد تعاقب علی مصرع إمام الهدی و مصرع ابنه شهید کربلاء أکثر من ثلاثه عشر قرنا انفصمت خلالها بین المسلمین عری الوحده، و کثرت الفرق، و تشعّت الآراء، و إنّ علی المؤرّخ المنصف الیوم - بأی مذهب أخذ، و إلی أی فرقه انتمی - أن یکشف الحقائق لا انتصارا لفریق علی فریق، بل دعوه خیّره إلی تناسی تلک المآسی الدامیات.

ألا و إن الوحده بین جمیع المسلمین - فی ظل دین التوحید - کانت فی أشدّ الفتن اضطراما و فی أشدّ الظروف سوادا و قتاما، أصلا جامعا کبیرا بین أفراد الأمه کلها، فها هو ذا القرآن یسرد طائفه من قصص الرسل فی سوره الأنبیاء ثمّ یخاطب أمه الإسلام قائلا:«إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» ، ثمّ یوضح فی سوره المؤمنین أنّه قد خاطب جمیع الأنبیاء بهذه الوحده الجامعه للأمه:«یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً، إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ. وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً واحِدَهً، وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ» .

إن الانقسام المذهبی بین المسلمین قد ارتدی - فی نظرنا - لبوس نزاع سیاسی قدیم یعدّه الیوم عقلاء السنّه و الشیعه عندنا «متحفیّا» إلی أبعد الحدود.

و لقد انقشعت السحب الخفاف العوابر - فی السنین الأخیره - بین أبناء هذه العقیده السمحه الواحده، بما اتخذه المسئولون الکبار فی مختلف البلدان الإسلامیه من خطوات إیجابیه نحو التقارب و التوحید. فها هو ذا الأزهر الشریف یدرّس فی معاهده و کلیاته العظمی الفقه الجعفری، و عقائد الشیعه الإمامیّه، جنبا إلی جنب مع مذاهب الإسلام المختلفه فی العقیده و الشریعه، مؤکدا للمسلمین جمیعا أن الإسلام فوق الفرق و الشیع و المذاهب کلها، و أن معالم العقیده الدینیه مبرّأه من التعقید، و أن طبیعتها تقتضی إیجاد الحلول العملیه الإیجابیه التی تحرّک الوجدان، و تستجیش الضمیر، و تدفع بالطاقات البشریه إلی البناء و التعمیر، علی هدی 

من الفکر النیّر و المنطق السلیم: فلا مکان فی هذه التشریعات و العقائد للثرثره الفارغه و الجدل العقیم!

إن علی علماء المسلمین الیوم - من أی مذهب کانوا - أن یستذکروا الکلمات الحلوه العذاب، التی توحّد الصف، و تلمّ الشعث، و ترأب الصدع، حتی نعتصم جمیعا بحبل اللّه غیر متفرّقین.

و أود أن یعلم إخواننا من شیعه علیّ علیه السلام أن مکانه الإمام من ابن عمّه الرسول الکریم لا یجهلها مسلم، و أن الأحادیث النبویّه التی تصف منزلته الخصیصه لا یحصیها المحصون، و لکن الناس أعداء ما جهلوا کما قال علیّ کرّم اللّه وجهه.

إنّ ممّا أفضی به الإمام إلی عشیرته قوله: «أما وصیتی: فاللّه لا تشرکوا به شیئا، و محمّدا فلا تضیّعوا سنّته. أقیموا هذین العمودین، و أوقدوا هذین المصباحین».

و لما حاول القوم إطفاء نور اللّه من مصباحه، و سدّ فوّاره من ینبوعه، و جدحوا بین علیّ و بینهم شربا وبیئا، و أقبل الظالم منهم مزبدا کالتیّار لا یبالی ما غرّق، أو کوقع النار فی الهشیم لا یحفل ما حرّق، و لما رأی أول القوم قائدا لآخرهم، و آخرهم مقتدیا بأولهم، یتنافسون فی دنیا دنیّه، و یتکالبون علی جیفه نتنه، نبّه الأتباع و المتبوعین و هتف بهم:

«عما قلیل لیستبرّ أنّ التابع من المتبوع، و القائد من المقود، فیتزایلون بالبغضاء، و یتلاعنون عند اللقاء» بینما هتف بأصحابه یدعوهم إلی وحده الکلمه: «الزموا ما عقد علیه حبل الجماعه، و بنیت علیه أرکان الطاعه، و اقدموا علی اللّه مظلومین، و لا تقدموا علیه ظالمین».

بل أنشأ الإمام علیه السلام یصنّف الناس فی موقفهم منه أصنافا، تهدئه للمشاعر الثائره، و کبحا لجماح النفوس: إنّه هو الذی قال: «إن الناس من هذا الأمر إذا حرّک علی أمور:

فرقه تری ما ترون، و فرقه تری ما لا ترون، و فرقه لا تری هذا و لا ذاک، فاصبروا حتّی یهدأ الناس، و تقع القلوب مواقعها».

و حتّی یوم صفّین لم یکن یشغل باله و یقلق خاطره إلاّ تفرّق الأمه و ضیاع الدین، ففی خطابه لأصحابه یومذاک قال: «ألا و إنّه لا ینفعکم بعد تضییع دینکم شیء حافظتم علیه من أمر دنیاکم».

و کان یخشی علی أصحابه - إن أفرطوا فی حبّه - أن یضیعوا دینهم، و علی أعدائه - إن أفرطوا فی بغضه - أن یخسروا کل شیء: «هلک فیّ رجلان: محبّ غال، و مبغض قال».

و فی خطابه للخوارج - لما أقام علیهم الحجه - أوضح هذا الکلام الموجز بعباره مفصّله بلیغه حین قال: «سیهلک فیّ صنفان: محبّ مفرط یذهب به الحبّ إلی غیر الحقّ، و مبغض مفرط یذهب به البغض إلی غیر الحق، و خیر الناس فیّ حالا النمط الأوسط فالزموه، و الزموا السواد الأعظم، فإن ید اللّه مع الجماعه، و إیّاکم و الفرقه! فإن الشاذّ من الناس للشیطان، کما أنّ الشاذّ من الغنم للذئب. ألا من دعا إلی مثل هذا الشعار فاقتلوه و لو کان تحت عمامتی هذه».

و بعد، فیا دعاه الوحده بین جمیع المسلمین:

«لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله أهله، فمن سلک الطریق الواضح ورد الماء، و من خالف وقع فی التیه!»

بیروت، فی ذکری عاشوراء سنه 1387 ه.

صبحی الصالح

 

مقدمه نهج البلاغه صبحی صالح

http://lib.eshia.ir/12092/1/29

 

نکته ای که اینجا در شتاب ناشی از پارامتر هابل اتفاق می افتد اینجا است که اگر کهکشانهایند که دارند از هم دور نیز می شوند و در این میان است که آیا یک مرتبه نکند زمین هم گیر کند و از وسط یحتمل دو نصف شود همینطوری که ستاره هایی از این کهکشانها و ستاره هایی از آن کهکشان مجاور دارند از هم دور می شوند و در عین حال دنیای کیهانی نیز در حال انبساط هم هست.

اینجا در این میان باز چقدر بر ما معلوم می گردد که مکتب امام علیه السلام بی سر ما کدام است؟ آیا همین نبوده است ک باعث شقه شدن و شکافتن آسمان می شود؟ اینجا تکلیف ما چیست؟ مکتب کدام است؟ آیا اسلام را هنوز تکه تکه نکرده اند؟ اسلامی که از آندلس تا آفریقا تا چین و هند و آمریکا و کل عالم و کل کیهان گسترش دارد و باید هم داشته باشد؟ و الا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دیگر یعنی چه؟ و چه معنایی می دهد؟ امام زمان عجل الله فرجه الشریف ظهور می فرمایند و همه چیز خودش درست می شود الا اینکه هر کسی باید آن یزید درون خودش را بکشد تا آن امام همام را حتی قبل از ظهورش به قتل نرساند! و الا جواب خسی در میقات را در صحرای محشر چه خواهیم داد؟ آیا مسئله اینجا در عقب افتادگی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است یا تفرقه در اسلام است یا مسئله در کمونیسم است یا سرمایه داری است یا چیست که آسمان و زمین یحتمل دو شقه شوند ولی از آن امام همام ولی عصر عجل الله فرجه الشریف و ظهورش خبری هم نباشد؟ اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

و الصلاه و السلام علی سیدنا محمّد خاتم النبیین، و علی آله الطیبین الطاهرین، و صحبه المصطفین الأخیار.

لمحطه خاطفه عن سیره الإمام علیه السلام

ما من مسلم یجهل موضع علیّ کرّم اللّه وجهه من ابن عمه الرسول الکریم بالقرابه القریبه، و المنزله الخصیصه: وضعه فی حجره و هو ولد یضمه إلی صدره، و یکنفه فی فراشه، و یمسّه جسده، و یشمّه عرفه. و لقد کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه یجاور فی کل سنه بحراء فیراه علیّ و لا یراه سواه. و لم یجمع بیت واحد فی الإسلام غیر الرسول علیه الصلاه و السلام و خدیجه أم المؤمنین، و کان علیّ ثالثهما، یری نور الوحی و الرساله، و یشمّ ریح النبوّه.

و علیّ کرّم اللّه وجهه واسی نبیّه الکریم بنفسه فی المواطن التی تنکص فیها الأبطال، و تزلّ فیها الأقدام، نجده أکرمه اللّه بها! و حسبک أنّه لیله الهجره بات فی فراش الرسول غیر جازع أن یموت فداه، و شهد معه جمیع مغازیه إلاّ ما کان من غزوه تبوک التی خلّفه فیها الرسول فی أهل بیته قائلا له: «أ ما ترضی أن تکون منی بمنزله هارون من موسی؟ إلا أنه لا نبوّه بعدی».

سجّل له التاریخ أجلّ المواقف و أسماها، فهو أحد المبارزین یوم بدر، و قاتل عمرو بن ودّ فی غزوه الخندق، و أحد النفر الذین ثبتوا مع الرسول الکریم فی غزوتی أحد و حنین، و صاحب رایه المسلمین یوم خیبر، و فیها أبلی أحسن البلاء.

أراد الرسول صلّی اللّه علیه و سلم أن یکرّمه، فزوّجه ابنته فاطمه الزهراء فی السنه الثانیه من الهجره، فأولدها الحسن و الحسین و زینب و أم کلثوم، و عهد إلیه أن یتلو علی الناس فی موسم الحجّ أول سوره التوبه إیذانا ببراءه اللّه و رسوله من المشرکین.

و لما غربت شمس النبوّه، و لحق رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بالرفیق الأعلی، طمع فی خلافته کثیرون من المهاجرین و الأنصار، و بدا للناس یومذاک أن بنی هاشم کانوا یریدون الخلافه فیهم، و یرون علیا أحق الصحابه بها، لمکانته العظمی من الرسول الکریم، و سعه علمه، و مواقفه الخالده فی نصره الإسلام، فلا غرو إذا أقبل العباس عم النبیّ علی ابن أخیه علیّ یقول له: «ابسط یدک و لنبایعک»، لکن علیا کرّم اللّه وجهه تباطأ فی قبول هذه البیعه، و ظل متشاغلا بدفن الرسول العظیم. و انطفأت الفتنه، و بویع أبو بکر رضی اللّه عنه بما یشبه الإجماع، و إذا بعلیّ کرّم اللّه وجهه یبایعه أیضا بعد فتره یسیره کان عاتبا فیها علیه، إذ کان یری لنفسه من الحق بالخلافه أکثر ممّا کان لأبی بکر.

و لم یکن شیء أبغض إلی قلب علیّ من الخلاف یدبّ بین المسلمین، فها هو ذا - رغم ما کان یری من حقه بالخلافه - یبایع أیضا عمر رضی اللّه عنه، و یزوّجه ابنته أم کلثوم؛ و یبادله عمر من معانی التکریم و الإجلال أسماها، فیستخلفه علی المدینه إذا غاب عنها، و یستشیره فی الخطوب، و یستفتیه فی قضایا التشریع قائلا فیه: «لو لا علیّ لهلک عمر»!

و لقد رفض عمر أن یعهد بالخلافه إلی ابنه عبد اللّه من بعده، و ظلّ فی مشکله الخلافه غیر مستقر علی رأی، حتی إذا طعنه أبو لؤلؤه المجوسی فی أواخر سنه 23 ه آثر أن یحصر الأمر فی سته من کبار أصحاب النبیّ لیتشاوروا و یختاروا واحدا منهم فیبایعه المسلمون. و أولئک السته هم: علیّ بن أبی طالب سید بنی هاشم، و عثمان بن عفان شیخ بنی أمیّه، و طلحه بن عبید اللّه کبیر بنی تمیم، و الزبیر بن العوّام زعیم بنی أسد، و سعد بن أبی وقّاص و عبد الرحمن ابن عوف رأسا بنی زهره.

و ربما مال أکثرهم - منذ بدء الشوری - إلی تولیه عثمان، لأن عبد الرحمن بن عوف کان صهره، و سعدا من أقربائه، فضلا عن سابقته فی الإسلام، و إصهاره للنبی صلّی اللّه علیه و سلم مرتین فی ابنتیه رقیه و أم کلثوم. و بدا علی رجال الشوری أنّ کلا منهم ودّ لو یتخفف من تلک المسئولیه الضخمه، إذ خلع کلّ نفسه و عهد إلی الآخر باختیار الخلیفه، حتی إذا انتهی الأمر إلی عبد الرحمن أعلن فی المحرّم سنه 24 ه تولیه عثمان. و امتعض بنو هاشم لتحامل القوم علیهم و رغبتهم فی إقصائهم، و لکن علیا الذی یکره الخلاف بین المسلمین آثر هذه المره أیضا أن یطفئ الفتنه، و یحقن الدماء، فبایع عثمان کما بایع من قبل أبا بکر و عمر، و إن فی العین قذی، و فی الحلق شجا.

و قام علیّ کرّم اللّه وجهه من بین الصحابه یلوم عثمان علی تولیه أقاربه، و لما ثار علیه المعارضون من عرب الأمصار أرسل علیّ لحراسته و الدفاع عنه ولدیه الحسن و الحسین، و لکن المتمردین حاصروا دار عثمان، و ألزموه أن یخلع نفسه من الخلافه، فحمّ القضاء، و لقی مصرعه و هو جالس فی المحراب یقرأ القرآن.

و انثال علی علیّ عرب الأمصار و أهل بدر و المهاجرون و الأنصار، و هرعوا إلیه یقولون:

أمیر المؤمنین، فلم یجد بدا من قبول الخلافه فی 25 من ذی الحجه سنه 35 ه. و لقد کانت مهمته خطیره، اضطلع بها قرابه خمس سنین، و لم یصف له الحال فیها یوما واحدا.

و حرّض الثوار علیّا علی عزل العمّال الذین عینهم عثمان، فأذعنوا جمیعا إلاّ معاویه فی الشام، فإنه علّق قمیص عثمان علی المنبر، و غدا یحض الناس علی الثأر للخلیفه الشهید.

و فوجئ علیّ بالسیّده عائشه أم المؤمنین و طلحه بن عبید اللّه و الزبیر بن العوام - و هما من رجال الشوری السته - یخرجون إلی البصره مطالبین بدم عثمان، و ازدادت الفتنه اشتعالا حین أخذت أم المؤمنین تحمّس الجند و هی فی هودجها علی الجمل، ثمّ عقر جملها و قتل دونه سبعون رجلا، و عرف هذا الیوم بموقعه الجمل، و أعاد الإمام السیّده عائشه إلی مکّه محاطه بالتکریم، و تابت هی إلی اللّه أسفا علی ما أریق من دماء المسلمین.

ثمّ کان یوم صفّین، و تحکیم الحکمین، ثمّ بدایه الوهن، و تصدّع الصفوف بین أتباع علیّ، و عرف معاویه کیف ینتهز الفرصه بإثاره الاضطرابات فی أرجاء البلاد، فازدادت نقمه الخوارج، و قرروا قتل معاویه و علیّ، فلم ینجحوا فی قتل أولهما، أما علیّ فقتله ابن ملجم لعنه اللّه فی المسجد فی شهر رمضان سنه 40 ه و هو یردّد: «الحکم للّه لا لک یا علیّ».

و بمصرعه انتهت خلافه الراشدین، و خلا الجو لمعاویه لیعلن خلافته بالشام، و یدخل علی نظام الحکم مبدأ الوراثه الذی ینافی روح الإسلام.

 

نهج البلاغه، صبحی صالح، جلد 7

http://lib.eshia.ir/12092/1/7

 

* ( صالح صبحی ) * ( . . . - 1355 ه‌ = . . . - 1936 م ) صالح صبحی بن إبراهیم : طبیب مصری ، من أهل القاهرة . تعلم فی مدرسة الألسن وقصر العینی ثم فی باریس . ولما عاد عین کبیرا لأطباء الجیزة . ودعاه الخدیوی عباس حلمی للسفر معه إلى إستامبول فسافر . ونشبت الحرب العامة الأولى فظل فی ترکیا إلى نهایتها . وعاد فانقطع للبحث ووضع الرسائل وإلقاء المحاضرات فی مدرسة الطب والجمعیة الجغرافیة وجمعیة الشبان المسلمین . وهو أول من اکتشف طریقة إزالة الوشم من الجسم بغیر عملیة جراحیة وعمل جهازا للوقایة من الغازات السامة بثمن بخس .
وتوفی بالقاهرة ( 2 ) .

 

الاعلام، خیرالدین الزرکلی، جلد 3، ص 191

http://lib.eshia.ir/40175/3/191

 

 

ویکی فقه به عنوان معرفی صبحی صالح مرجع الاعلام خیرالدین الزرکلی را که در بالا آمده است را می دهد. و اما این صالح صبحی بنظر می رسد که غیر از آن صبحی صالح ای باشد که مورد نظر مولف نهج البلاغه است:

ویکی فقه- صبحی صالح:

 

https://wikifeqh.ir/%D8%B5%D8%A8%D8%AD%DB%8C_%D8%B5%

D8%A7%D9%84%D8%AD

 

ولی خود خیرالدین الزرکلی شرح حال عجیبتری دارد در این صفحه ی ویکیپدیا آنطور که گویا بوسیله ی ماندیت فرانسه چندین بار محکوم به اعدام شده بوده است:

https://en.wikipedia.org/wiki/Khayr_al-Din_al-Zirikli

 

و در ضمن نیویورک تایمز شرحی از ترور صبحی صالح می دهد که غلط نکنم همین صبحی صالح است که مولف نهج البلاغه باید باشد:

 

https://www.nytimes.com/1986/10/08/world/lebanese-sunni-moslem-

leader-is-slain.html

وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا ۚ قُلْ مَا عِندَ اللَّـهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّـهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ ۚ وَاللَّـهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿الجمعه: ١١

 

4 - در گفتار آن حضرت علیه السّلام است (در انتخاب شوهر براى دختر)

(1) هرگاه زنان (دختران) بحدّ کمال رسند (هنگام زناشویى و تصرّف آنها در حقوقشان برسد) پس خویشان پدرى (از خویشان مادرى به شوهر دادن او) سزاوارترند. (سیّد رضىّ «رضى اللّه عنه» فرماید:) و (بجاى نصّ الحقائق) نصّ الحقاق هم روایت میشود، و نصّ منتهى درجه و پایان چیزها است مانند نصّ در رفتار که آن نهایت رفتارى است که چارپا به رفتن آن توانائى دارد، و تو میگوئى: نصصت الرّجل عن الأمر یعنى پرسش خود را در باره فلان امر از فلان مرد بپایان رسانیدم، هنگامیکه پرسش از آن امر را از او بپایان رسانیده باشى تا آنچه نزد او مى‌باشد بدست آورى، پس حضرت از (جمله) نصّ الحقاق اراده فرموده است بحدّ کمال رسیدن دختران را که آن پایان خردى است که صغیر بحدّ بزرگى مى‌رسد، و فرمایش حضرت (نصّ الحقاق) از رساترین و شگفت‌ترین کنایه‌ها است از این معنى، مى‌فرماید: هرگاه دختران بآن حدّ (هنگام زناشویى) رسیدند پس خویشان پدرى به دختر هرگاه محرم باشند مانند برادران و عموها از مادرش به شوهر دادن آن دختر اگر بخواهند او را شوهر دهند سزاوارترند، و (لفظ) حقاق از محاقّه و زد و خورد مادر است با خویشان پدرى دختر در باره او، و محاقّة همان نزاع و زد و خورد و گفتگوى هر یک با دیگرى است که من از تو به شوهر دادن او سزاوارترم، و از آن گرفته شده است که مى‌گویند: حاققته حقاقا مانند جادلته جدالا یعنى با او نزاع و زد و خورد نمودم، و گفته‌اند: نصّ حقاق عبارت است از بلوغ عقل و آن رسیدن بحدّ کمال است، زیرا امام علیه السّلام (از این فرمایش) اراده نموده است منتهى و رسیدن هنگامى را که بآن حقوق و احکام (به دختر) واجب میشود، و آنکه نصّ الحقائق روایت کرده حقائق را جمع حقیقة خواسته.

اینست معنى آنچه ابو عبید قاسم ابن سلام (که در لغت و حدیث و ادب و فقه و درستى روایت و بسیار دانشمندى از مشاهیر و مردان بنام است، و در مکّه پس از فراغ از اعمال حجّ در سال دویست و بیست و دو یا سه یا چهار هجرى وفات کرده) بیان نموده است، و آنچه نزد من است آنست که مراد و مقصود از نصّ حقاق در اینجا رسیدن دختر است بحدّى که زناشویى و تصرّف او در حقوقش روا باشد بجهت تشبیه و مانند بودن به حقاق از شتر و آن جمع حقّه و حقّ است که شترى است که سه سال را تمام کرده به سال‌ چهارم در آید و آن هنگام مى‌رسد بحدّى که ممکن است سوار شدن بر پشت او و خوب راندنش در رفتار، و حقائق نیز جمع حقّه است و بازگشت هر دو روایت (نصّ الحقائق و نصّ الحقاق) بیک معنى است، و این (که ما بیان کردیم) بطریقه و روش عرب شبیه‌تر است از معنى که اوّل بیان شد.

 

چهارم در آید و آن هنگام مى‌رسد بحدّى که ممکن است سوار شدن بر پشت او و خوب راندنش در رفتار، و حقائق نیز جمع حقّه است و بازگشت هر دو روایت (نصّ الحقائق و نصّ الحقاق) بیک معنى است، و این (که ما بیان کردیم) بطریقه و روش عرب شبیه‌تر است از معنى که اوّل بیان شد.

 

نهج البلاغه سید رضی، ترجمه علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، جلد 6، صص 1205-1207

http://lib.eshia.ir/11479/6/1206

 

 

یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون. مشکل اینجا یافتن مکتبی است که در آن در صحرای محشری واقع شده ایم که امام حسین علیه السلام بی سر دارد از کافر و مشرک و منافق و یزیدی و ابن زیادی و عمر ابن سعدی و مسلمان را موعظه می فرماید که گناه شما مسلمانان بی فکرِ بی عمل از کافران و منافقان و مشرکان هم بیشتر است چرا که آنها درر جهل بودند و شما علی القائده باید می دانستید و ندانستید و در جهل مرکب ماندید. و لذا بی خود هم نیست که دنبال بوف کورها و پیرمردها و پیرزنهای خنزر پنزری و خسی در میقاتها هم بیرون دوانید! چقدر می دوید؟ خسته نمی شوید؟ و اگر بگیرید بنشینید هم حتی سر مکتب که باز نمی دانید امام حسین علیه السلام بی سری که در پیش روی شما دارد موعظه می کند کیست؟ و صدایش را هم نمی شنوید و رویش را ه نمی بینید و زبانتان هم لال است که از خودش بپرسید تو کیستی؟ اینقدر در خسی در میقات مبهوت بوف کورها و پیرمردها و پیرزنهای خنزرپنزری هستید که هر چه با اینها سر و کله بزنید و عمر خود را تلف کنید هنوز هم کمتان است.

این است که اگر یزید و یزیدیان هر چه بمب هسته ای و شیمیایی است به سر همه ی عالم هم بریزند و هر چه لامذهبی است به سر همه وهمه بیاورند، باز هم مبهوت بوف کور و پیرمرد و پیرزن خنزرپنزری هستید که نهایتاً چرا در صف نانوایی نان بربری آنکه پر خاشخاشی می خواست از همه جلو زد و نانش را مثل دیکتاتورها گرفت و رفت و هیچ کس هم به او اعتراض نکرد که مگر ما اینجا بوقیم که چون پر نمی خواستیم هیچ کس محل ما نگذاشت و بلکه اویی که پر می خواهد همیشه اول است و اولویت دارد و سلطان است چرا که بالاخره نانوا هم بیشتر زحمت کشیده است برایش پر درست کرده است و پخته است؟!!! نوبت کیلویی چند؟ تازه خدا رحم کند اگر بخواهی بروی با حکومت خنزر پنزریها وارد دعوا شوی! همه مدعی می شوند ک ما انقلاب کردیم که شاه و اشرافیت را بیرون کنیم و خود ضعفاء و خنزر پنزریها بر خودشان حکومت کنند و پر خواستند بگیرند یا معمولی به کسی مربوط نباشد. حالا تو آمده ای به همه هم می خواهی گیر بدهی؟ التفات می فرمایید؟ خسی در میقاتت و بلکه اصبروا صابروا رابطویت غلط است. نمی دانی برای چی اصبروا و صابروا که نهایتاً سر کدام کلاس و مکتب بروی بنشینی و درس بگیری؟ مکتب نمی شناسی! و اگر در کودکیت سر کلاسی نشسته ای که معلم هم ندارد، هنوز فکر می کنی معلم بی معلم و چرا مبصر کلاس نمی رود بگوید که معلم بلکه نمی آید و همه برویم خانه و مکتب را هم تعطیلش کنیم و برود پی کارش. هنوز هم وقتی معلم خیلی می بینی که سختگیر شده است و کشیده می زند آنچنان که شاگرد دو دور دور خودش بچرخد و خفه خون بجای خفقان می گوید و روی شاگرد را هم آنقدر باز کرده است که در جوابش می گوید آقا می دانید رو آب بخندی یعنی چه؟ یعنی اینکه مرده وقتی باد کرد و آمد روی آب مثل این است که دارد روی آب می خندد.

و لذا امامت را نیافته ای که با او وارد کربلا شده و یزیدیان را له و لورده کنی و به کمتر از امامت هم قانعی و آنوقت ناراحت هم هستی که خسی در میقاتی همچون بنده ی حقیر چطور است که باید با این همه پیرمردها و پیرزنهای خنزرپنزری سر و کار داشته و بلکه اینچنین خسی در میقات هم هنوز در مستراحهای عصر حجری گیر کرده ایم و از هتلهای اینترکنتینانتال و درجه ی یک خیلی گرانقیمت هم انگار نه انگار که خبری است. نهایتاً هفت هشت نفر نباشد و بلکه سه چهار نفر خرخرو را می ریزند توی یک اتاق و تا صبح با هم مسابقه ی خرخر می دهند که بالاخره کدامشان زودتر خوابشان می برد. حساب بفرمایید که خسی در میقاتی باشی که تا صبح خرخر کند و نگذارد کسی بخوابد و مدام در خلا گیر کرده باشد و نتواند بیرون بیاید! خوب، این دیگر امام بی سر یا با سر می شناسد؟ خودش را کله اش را از تنش خیلی وقت پیشها جدا کرده اند و کف دستش گذاشته اند و صبحها کی آنرا دوباره چه جوری به تنش بچسبانند. در خسی در میقات هم مزاحم عالم و آدم است و در عین حال آنچنان خُوش است که او را خُشی در میقات با خاشقش در دست نامیده اند! و تازه ناراحت هم می شود اگر از او بپرسند آیا تو همان خاشق فروشه ی خنزر پنزری نیستی که چشمهایت را درآوردند و از بوف کور هم بدتر شدی؟

منظور اینجا از من خوبم تو خوبی این نیست که آقا مگر می شود کسی امام همام بی سری که سرش را هم کف دستش در صحرای محشر گرفته است را در اینچنین مکتبی ببیند و نخواهد هیچ کاری برای او بکند؟ و بلکه درسهایش را سر کلاس این امام همام سعی نکند درست بیاموزد؟ و بلکه شرمنده ی خود نباشد که چطور ممکن است که هم من خوب باشم و هم این امام همام بی سری که مدام هم می خواهیم از روی تنبلی و فشلی و بی عرضگی از دست این اماممان از مکتبش فرار هم کنیم؟ و می دانیم هم که من خوب نیستم و بلکه خیلی هم بدم؟ و او است که خیلی خیلی خوب است؟ بله! خوب این که از واضحات صالحات است که چنین است و حتی اویی هم که در خلا گیر کرده است هم می تواند بفهمد که چقدر بد است و چرا نمی تواند برود سر مکتب امام بی سرش.

و اما نخیر؛ این من خوبم تو خوبی مال وقتی است که تشخیص میدهد که در صحرای محشر حتی اگر در خلا هم گیر کرده است یا صدای خرخرش همه را کر هم کرده است و همچون خسی در میقات سرگردان است، فردای آن روزی که انواع بمبها را ریختند به سر همه و همان امام بی سر هم بی امام بی سر، آنگاه است که امام بعدی تشریف فرما شوند و تعلیم بفرمایند که آقایان خانمها بفرمایید الهی لا تودبنی بعقوبتک، من خوبم تو خوبی. در خسی در میقات هنوز زود است بفهمیم که الهی لا تودبنی بعقوبتک و لا تمکر بی فی حیلتک من این لی الخیر یا ربّ.... یا من تحل به عقد المکاره... اللهم صل علی محمد و آله. ای یوسف زهرای خوش نام ما خوش می روی بر بام ما. ای ...

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما

ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما

جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما

آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما

پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما

در گل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل

وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِکْرِ اللَّـهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿الجمعه: ٩

 

۱۷۰ وَ قَالَ علیه السلام اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْیَ.

170 - امام علیه السّلام (در نکوهش ستیزگى) فرموده است‌

(1) ستیزگى اندیشه (شایسته) را دور مى‌سازد (شخص را از راه راست باز میدارد و سود اندیشه را از دست مى‌دهد).

 

۱۷۱ وَ قَالَ علیه السلام الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ.

171 - امام علیه السّلام (در نکوهش آز) فرموده است‌

(1) طمع بندگى همیشگى است (آزمند همیشه بنده و گرفتار است و تا از طمع چشم نپوشد آزاد نگشته رهائى نیابد).

 

عابِسُ بنُ أبی شَبیبٍ

 

کان عابس بن أبی شبیب الشاکری ، [4] الذی سُمّی عابس بن شبیب الشاکری [5] أیضاً ، من أشجع وأنشط أصحاب الإمام الحسین علیه السلام . [6] وحینما قرأ مسلم علیه السلام کتاب الإمام الحسین علیه السلام فی دار المختار على جمع من شیعة الکوفة، کان عابس أوّل شخص قام من مکانه ، وبعد حمد اللّه والثناء علیه قال : أمّا بَعدُ ، فَإِنّی لا اُخبِرُکَ عَنِ النّاسِ ، ولا أعلَمُ ما فی أنفُسِهِم ، وما أغُرُّکَ مِنهُم ، وَاللّه ِ لَاُحَدِّثَنَّکَ عَمّا أنَا مُوَطِّنٌ نَفسی عَلَیهِ ، وَاللّه ِ لَاُجیبَنَّکُم إذا دَعَوتُم ، ولَاُقاتِلَنَّ مَعَکُم عَدُوَّکُم ، ولَأَضرِبَنَّ بِسَیفی دونَکُم حَتّى ألقَى اللّه َ ، لا اُریدُ بِذلِکَ إلّا ما عِندَ اللّه ِ . وقام بعده حبیب بن مظاهر وأبدى استعداده لنصرة الإمام ، وهیّأت کلمة هذین الرجلین الأرضیّة لبیعة الناس . [7] حمل عابس کتاب مسلم للإمام إلى مکّة ، [8] وکان له حضور مؤثّر فی المقاطع المختلفة من النهضة الحسینیّة ، ویدلّ کلامه عند الوداع مع الإمام الحسین علیه السلام فی یوم عاشوراء ، على ذروة إیمانه وإیثاره وحبّه لأهل بیت الرسالة، حیث خاطب الإمام قائلاً: یا أبا عَبدِ اللّه ِ ، وَاللّه ِ ما أقدِرُ عَلى أن أدفَعَ عَنکَ القَتلَ وَالضَّیمَ بِشَیءٍ أعَزَّ عَلَیَّ مِن نَفسی ، فَعَلَیکَ السَّلامُ ! [9] وحینما عجز عسکر العدوّ عن مواجهته ، أمر عمر بن سعد أن یرشقوه بالحجارة من کلّ جانب ، فلمّا رأى ذلک، استبشر وألقى درعه ومغفره ، واستقبل رشق الحجارة دون درعٍ ومغفر! یقول الراوی فی تبیین شجاعته بعد أن استشهد عابس : رَأَیتُ رَأسَهُ فی أیدی رِجالٍ ذَوی عُدَّةٍ ، هذا یَقولُ : أنَا قَتَلتُهُ ، وهذا یَقولُ : أنَا قَتَلتُهُ ، فَأَتَوا عُمَرَ بنَ سَعدٍ فَقالَ : لا تَختَصِموا ، هذا لَم یَقتُلهُ سِنانٌ واحِدٌ . [10] وجاء فی الزیارة الرجبیّة [11] وزیارة الناحیة المقدّسة : السَّلامُ عَلى عابِسِ بنِ شَبیبٍ الشّاکِرِیِّ . [12]

 

 

3 / 19

 

 

عابِس بن ابى شَبیب

 

عابِس بن ابی شبیب شاکرى ـ که عابِس بن شَبیب شاکرى نیز نامیده شده ـ ، یکى از دلاورترین و کوشاترین یاران امام حسین علیه السلام بوده است . وى ، نخستین کسى است که وقتى مسلم علیه السلام ، نامه امام حسین علیه السلام را در خانه مختار براى جمعى از شیعیان کوفه قرائت کرد ، از جا برخاست و پس از حمد و ثناى خداوند متعال ، گفت : امّا بعد ، من از حال و روز مردم به تو نمى گویم و نمى دانم که در دلِ آنها چه مى گذرد و کدام یک از آنها به تو نیرنگ مى زنند . به خدا سوگند ، از آنچه در دل خودم مى گذرد ، به تو مى گویم . به خدا ، هرگاه دعوت کنید ، پاسخ مى دهم و در کنار شما ، با دشمنان مى جنگم و شمشیرم را در راه شما مى زنم تا خدا را دیدار کنم و از این کار ، جز رسیدن به آنچه در پیش خداست ، قصدى ندارم . پس از او ، حبیب بن مُظاهر ایستاد و براى یارى امام علیه السلام ، اعلام آمادگى کرد و سخنان این دو نفر ، زمینه را براى بیعت مردم ، فراهم نمود . [1] عابِس ، نامه مسلم به امام علیه السلام را به مکّه بُرد [2] و در صحنه هاى مختلف نهضت امام حسین علیه السلام ، حضور جدّى داشت . سخنان او هنگام وداع با امام حسین علیه السلام در روز عاشورا ، حاکى از نهایت ایمان ، ایثار و عشق او به خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله است . وى خطاب به امام علیه السلام گفت : اى ابا عبد اللّه ! چیزى عزیزتر از جانم براى جلوگیرى از کشته شدن تو و ستم بر تو ، ندارم. پس بِدرود ! هنگامى که سپاه دشمن از دلاورى هاى او به ستوه آمد ، عمر بن سعد ، دستور داد که از هر سو با سنگ به او حمله کنند . عابِس ، با دیدن این صحنه ، چنان به وجد آمد که کلاهْ خودِ خود را از سر برداشت و زره از تن به در کرد و بدون کلاهْ خود و زره ، از سنگ باران دشمن ، استقبال کرد . راوى، در بیان شجاعت او مى گوید : پس از شهادت عابِس ، سرش در دست عدّه اى بود که هر یک از آنها مدّعى بودند او را کشته اند . وقتى دعواى خویش را نزد عمر بن سعد بُردند ، گفت : دعوا نکنید . او را یک نفر ، نکشته است . در «زیارت رجبیّه» و «زیارت ناحیه مقدّسه» ، آمده است : سلام بر عابِس بن شَبیب شاکرى !

 

دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قران حدیث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری، جلد 6، صص 322-323

http://lib.eshia.ir/27254/6/322

 

5 / 5

 

 

العبَّاسُ بنُ عَلِیٍّ

 

مظهر العشق والإیثار، ومثال الرجولة والصفاء والوقار، ورمز الشجاعة والشهامة والکرامة. وکانت له بین أبطال کربلاء وشهداء التاریخ منزلة رفیعة، ومکانة سامقة [4] ، حتّى قال سیّد الساجدین زین العابدین علیه السلام فی حقّه : إنَّ لِلعَبّاسِ عِندَ اللّه ِ تَبارَکَ وتَعالى مَنزِلَةً یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَداءِ یَومَ القِیامَةِ . [5] ولد من اُمّ عظیمة تنتسب إلى قبیلة بنی کلاب، التی أنجبت أشجع الصنادید الأفذاذ فی زمانها، وتربّى فی حجرها، ونشأ مع أخویه اللذین لا مثیل لهما ؛ وهما الحسن والحسین علیهماالسلام . کانت کناه: أبا الفضل، [6] وأبا القربة، [7] وألقابه : السقّاء ، [8] وقمر بنی هاشم. [9] وأمّا صفته: فقد کان ممشوق القامة، عریض الصدر، عبل الذراعین، جمیل المحیا، حتّى سمّی: قمر بنی هاشم. کان مع أبی عبد اللّه الحسین علیه السلام منذ بدایة الثورة. وهو صاحب لوائه فی کربلاء ، [10] وتولّى سقایة العطاشى فی ساعة العسرة التی کان فیها الإمام وأصحابه محاصرین . [11] وعندما طلب الإمام علیه السلام من أصحابه وأهل بیته أن یذهبوا ویترکوه وحده فی لیلة العاشر من المحرّم، کان أبو الفضل أوّل من هبّ لیخبره بملازمته إیّاه، وتفانیه من أجله، عبر کلمات طافحة بالعشق والإیمان والإیثار . [12] أتاه ـ وأُخوتَه الثلاثة ـ شمرُ بن ذی الجوشن ومعه کتاب الأمان ، فامتعض منه وکره لقاءه، وقال فی ردّ اقتراحه السّفیه : لَعَنَکَ اللّه ُ ولَعَنَ أمانَکَ!.. أتُؤَمِّنُنا وابنُ رَسولِ اللّه ِ لا أمانَ لَهُ؟! [13] أثنى علیه المعصومون علیهم السلام ووصفوه بالإیثار، والبصیرة النافذة، والثبات على الإیمان، والجهاد العظیم، والبلاء الحسن، [14] والمنزلة التى یغبط علیها یوم القیامة. [15] استُشهد هذا البطل المهیب، والعضد الصامد لأبی عبداللّه علیه السلام ، وهو یحاول إیصال الماء إلى الأفواه الیابسة الظامئة، حین ظلّ الإمام علیه السلام وحیداً فریداً، فعزّ مصرعه على الحسین علیه السلام ، ورثاه بحرقة وألم قائلاً : الآن انکسَرَ ظَهری، وقلَّت حیلَتی . [16] عمره الشریف حین استشهد 34 سنة [17] ، وعلى هذا یکون قد وُلدَ حوالی سنة 26 للهجرة. وجاء فی زیارة الناحیة: السَّلامُ عَلَى أبی الفَضلِ العَبّاسِ بنِ أمیرِ المُؤمِنینَ، المُواسی أخاهُ بِنَفسِهِ، الآخِذِ لِغَدِهِ مِن أمسِهِ، الفادی لَهُ الواقی، السّاعی إلَیهِ بِمائِهِ، المَقطوعَةِ یَداهُ، لَعَنَ اللّه ُ قاتِلَیهِ یَزیدَ بنَ الرُّقادِ الحیتی [18] وحَکیمَ بنَ الطُّفیلِ الطّائِیَّ . [19] من الجدیر بالذکر أنّ بعض المصادر المتأخِّرة روت معلومات حول أبی الفضل علیه السلام لا نراها فی المصادر المعتبرة، مثل ما جاء فی معالی السبطین: لمّا کانت لیلة إحدى وعشرین من شهر رمضان و أشرف علیّ علیه السلام على الموت ، أخذ العبّاسَ وضمّه إلى صدره الشریف وقال: ولدی! ستقرّ عینی بک یوم القیامة. ولدی! إذا کان یوم عاشوراء ودخلت المشرعة إیّاک أن تشرب الماء وأخوک الحسین عطشان . [20] أو ما روی فی کتاب شعشعة الحسینی وهو: اختلى أمیرُ المؤمنین علیه السلام ودعا الحسنین وزینب وأُمّ کلثوم ومسح بیده المبارکة على رؤوسهم ووجوههم ، وکان یبکی بشدّة وکانوا یبکون هم أیضا، بحیث دخل سائر أولاده علیه السلام البیتَ دون إرادة منهم بعد أن کانوا خارجه. فأخذ أمیر المؤمنین بید الإمام الحسن علیه السلام وأوکل أولاده إلیه. ثمّ نظر إلى العبّاس، فرأى أنّ بکاءه أشدّ من الآخرین، فدعاه إلیه وصاح صیاحا عالیا وبکى بکاءً طویلاً ، ثمّ قال: یا ولدی ومهجتی! علیک بالحسین؛ فإنّه أمانة اللّه وأمانة رسوله وأمانة فاطمة وأمانتی عندک ، کن عضدا وترسا له ، وَافِد نفسک له . ثمّ صاح وغشی علیه من کثرة البکاء والصراخ . [21] أو ماجاء فی کتاب أسرار الشهادات وهو: إنّه قیل: أتى زهیرٌ إلى عبد اللّه بن جعفر بن عقیل قبل أن یقتل، فقال له: یا أخی! ناولنی الرایة، فقال له عبد اللّه : أوَ فِیَّ قصورٌ عن حملها؟ قال: لا ، ولکن لی بها حاجة. قال: فدفعها إلیه، وأخذها زهیرٌ وأتى بها فجأة للعبّاس بن علیّ علیه السلام وقال: یابن أمیر المؤمنین علیه السلام ! اُرید أن أُحدّثک بحدیثٍ وعیته، فقال: حدّث، فقد حلا وقت الحدیث! حدّث ولا حرج علیک ، فإنّک ت��وی لنا خبرا یقینیّا . فقال له: اِعلم یا أبا الفضل أنّ أباک أمیر المؤمنین علیه السلام لمّا أراد أن یتزوّج بأُمّک اُمِّ البنین بعث إلى أخیه عقیل ـ وکان عارفا بأنساب العرب ـ فقال علیه السلام : یا أخی! أُرید منک أن تخطب لی امرأةً من ذوی البیوت والحسب والنسب والشجاعة، لکی أُصیبَ منها ولدا یکون شجاعا وعضدا ینصر ولدی هذا ـ وأشار إلى الحسین علیه السلام ـ لیواسیه فی طفّ کربلاء . وقد ادّخرک أبوک لمثل هذا الیوم، فلا تقصّر عن حلائل أخیک وعن إخوانک . قال: فارتعد العبّاس وتمطّى فی رکابه حتّى قطعه ، قال: یا زهیر! تشجّعنی فی مثل هذا الیوم؟ واللّه لأُرینَّک شیئا ما رأیته قط . [22] وللأسف، فإنّنا لا نرى فی المصادر المعتبرة أیَّ کلامٍ لأمیر المؤمنین علیه السلام یخاطب به العبّاس أو یدور حوله! أو ما نُقل فی تذکرة الشهداء : ذکر البعض أنّ العبّاس قال وهو على تلک الحال: أُرید أن أنظر إلى وجهک مرّةً أُخرى، ولکنّ حرملة ضرب عینیّ بالسهم . [23] وقد جاء الکثیر من الروایات الأُخرى بشأنه أیضا فی کتب مثل: معالی السبطین ، [24] شعشعة الحسینیّ ، [25] أسرار الشهادات ، [26] ناسخ التواریخ ، [27] عنوان الکلام ، [28] تذکرة الشهداء [29] ، سوگنامه [30] آل محمّد صلى الله علیه و آله [31] ، والمنتخب للطریحی [32] وأمثالها، ولکنّها لا توجد فی الکتب المعتبرة. وأمّا ما روی فی المصادر المعتبرة فهو:

 

5/ 5

 

 

عبّاس بن على

 

عبّاس علیه السلام ، جلوه عشق و ایثار ، تبلور رادمردى ، صفا و وقار ، و تجسّم شجاعت ، شهامت و کرامت است . او در میان حماسه آفرینان کربلا و شهیدان تاریخ ، از چنان جایگاه بلند و مکانت والایى برخوردار است که به گفته سیّد الساجدین ، زین العابدین علیه السلام : براى عبّاس علیه السلام ، نزد خداوند ـ تبارک و تعالى ـ ، منزلتى است که همه شهدا در روز قیامت ، به او رَشک مى برند. او از مادرى بزرگوار از قبیله بنى کِلاب ـ که شجاع ترین ، رزم آورترین و تیزْتک ترین مردانِ روزگار را در خود داشت ـ ، و در دامان پُرمهر او و در کنار برادران بى نظیرى همچون امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام ، بالید و رشد کرد . کنیه آن بزرگوار ، ابو الفضل و ابو قِربه (صاحب مَشک) و القابش سقّا و قمر بنى هاشم است . عبّاس علیه السلام ، قامتى بلند ، سینه اى سِتَبر ، بازوانى توانمند و چهره اى بس زیبا داشت ، بدان سان که او را «ماه بنى هاشم» مى گفتند . او از آغاز قیام ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام ، همراه و همدل ایشان و در هنگامه نبرد کربلا ، پرچمدار سپاه او بود . عبّاس علیه السلام ، در روزهاى سخت محاصره امام علیه السلام و یارانش ، سقایت سپاه و آب رسانى به کودکان را بر عهده داشت . [1] او در آستانه شب عاشورا ، در جمع همراهان حسین علیه السلام ، هنگامى که امام علیه السلام از آنها خواسته بود تا بروند و ایشان را تنها بگذارند اوّلین کسى بود که با جملاتى سرشار از عشق و ایمان ، و آکَنده از ایثار ، هم گامى و جان فشانى اش را اعلام کرد . [2] شمر بن ذى الجوشن ، در کربلا براى عبّاس علیه السلام و سه برادرش ، امان نامه آورد . او که در آغاز ، حتّى از رویارو شدن با شمر ، نفرت داشت ، در ردّ پیشنهاد سفاهت آمیز او ، شکوهمند و استوار ، گفت: لعنت خدا بر تو و امان نامه ات باد! ... آیا به ما امان مى دهى ، در حالى که پسر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در امان نیست ؟! عبّاس علیه السلام ، در کلام معصومان علیهم السلام ، به ایثار ، تیزبینى ، استوارى در ایمان ، جهاد عظیم ، آزمایش نیکو و داشتن جایگاه رَشک آور در قیامت ، ستوده شده است . این قهرمان شکوهمند قیام کربلا و پشتیبان شکست ناپذیر ابا عبد اللّه علیه السلام ، در هنگامه اوج تنهایى امام علیه السلام و در راه رساندن آب به کام هاى خشکیده کاروان حسین علیه السلام ، شهدِ شهادت نوشید . غم شهادت او ، جان امام حسین علیه السلام را بسى فِسُرد ، بدان گونه که در کنار قامت خونینش ، از سرِ سوز ، در سوگ آن عزیز از دست رفته فرمود : اکنون ، پشتم شکست وچاره ام ، ناچار شد. عبّاس علیه السلام ، در هنگام شهادت ، 34 سال داشت . بنا بر این ، در حدود سال 26 هجرى به دنیا آمده است . در «زیارت ناحیه مقدّسه» ، در باره او آمده است : سلام بر ابوالفضل عبّاس ، فرزند امیر مؤمنان ؛ از خود در گذرنده با جان براى برادر ، برگیرنده از دیروزش براى فردایش ، فدایىِ او ، نگهدارنده ، کوشنده براى رساندن آب به او ، و کسى که دست هایش بُریده شد ! خداوند ، قاتلانش یزید بن رُقاد حیتى و حَکیم بن طُفَیل طایى را لعنت کند ! گفتنى است که در شمارى از منابع متأخّر ، مطالبى در باره ابو الفضل العبّاس علیه السلام گزارش شده است که در منابع قابل استناد ، دیده نمى شود . براى نمونه ، به شمارى از گزارش هاى بى اساس ، اشاره مى کنیم . در معالى السبطین آمده است که : آن هنگام که شبِ بیست و یکم ماه رمضان شد و على علیه السلام در آستانه مرگ قرار گرفت ، عبّاس علیه السلام را به سینه چسبانْد و فرمود: «فرزندم که چشم من در قیامت ، با تو روشن خواهد شد! فرزندم! هنگامى که روز عاشورا شد و وارد شریعه شدى ، مبادا آب بنوشى ، در حالى که برادرت حسین ، تشنه است!» . نیز در کتاب شعشعة الحسینى آمده است : جناب امیر مؤمنان علیه السلام خلوت نمودند . حسنین علیهماالسلام و زینب علیهاالسلام و امّ کلثوم علیهاالسلام را طلب فرمود و دست مبارک بر سر و روىِ ایشان کشید و به شدّت مى گریست و ایشان هم مى گریستند ، به نوعى که سایر اولادهاى آن حضرت [که] در بیرون خانه بودند ، بى اختیار ، داخل خانه شدند و مى گریستند . پس حضرت امیر المؤمنین علیه السلام گرفت دست امام حسن علیه السلام را و به امانت سپرد فرزندان خود را به آن بزرگوار . پس نظر فرمود به عبّاس علیه السلام . دید گریه او از همه شدیدتر است . پس او را به نزد خود ، طلب فرمود و شیون بلندى کرد و مفصّل گریست و آن گاه فرمود : «اى پسرم ! اى جانم ! از حسین ، مراقبت کن ، که او امانت خدا و پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و فاطمه علیهاالسلام و امانت من است . تو یاور او باش و خودت را فداى او کن» . آن گاه ، شیون زد و از گریه و فریاد زیاد ، بیهوش شد . همچنین در کتاب أسرار الشهادات ، آمده است : گفته شده : زُهَیر ، پیش از کشته شدنش ، نزد عبد اللّه بن جعفر بن عقیل آمد و به او گفت : برادرم ! پرچم را به من بده . عبد اللّه به وى گفت : آیا من در حمل آن ، کوتاهى کرده ام؟ زهیر گفت : نه ؛ [ولى] من به آن ، نیاز دارم . راوى گفت : عبد اللّه ، پرچم را به زهیر داد و زهیر ، آن را گرفت و به صورت ناگهانى ، پیش عبّاس بن على علیه السلام آورد و گفت : یا ابن امیر المؤمنین ! مى خواهم خبرى را برایت بازگو کنم که حفظش کرده ام . عبّاس علیه السلام گفت : بگو که الآن ، وقت بازگویىِ خبر است . عیبى ندارد . بگو ، که تو براى ما ، خبر قطعى نقل مى کنى . زهیر به وى گفت : اى ابوالفضل! بدان که پدرت امیر المؤمنین علیه السلام ، وقتى تصمیم گرفت با مادرت اُمّ البنین ازدواج کند ، دنبال برادرش عقیل ـ که نسب شناسِ عرب بود ـ فرستاد و فرمود : «برادرم ! از تو مى خواهم که برایم زنى را از خانواده هاى اصیل و نَسَب دار و شجاع ، انتخاب کنى تا با او پسرى شجاع بیاورم که یاور این پسرم ـ و اشاره به حسین علیه السلام کرد ـ باشد و او را در سرزمین طفّ کربلا همراهى کند» . پدرت ، تو را براى این روز ، ذخیره کرد . پس تو در دفاع از حرم برادر و برادرانت ، کوتاهى نکن . راوى گفت : عبّاس علیه السلام ، تکان خورد و دست به رکابش کشید و آن را کَند و گفت : اى زهیر! در چنین روزى ، مرا تشجیع مى کنى؟! به خدا سوگند ، تو را به گونه اى مى بینم که هرگز چنین ندیده بودم . باید گفت : متأسّفانه ، هیچ سخنى از امیر مؤمنان علیه السلام خطاب به عبّاس علیه السلام یا در باره وى ، در منابع معتبر ، ثبت نشده است . نیز در تذکرة الشهدا آمده است : بعضى ذکر کرده اند که عبّاس علیه السلام ، در آن حال ، عرض کرد که : مى خواهم یک بار دیگر ، نظر به صورتت نمایم ، و لکن حَرمَله ، تیر بر چشم هاى من زده است . [3] گزارش هاى بسیار دیگرى نیز در باره ایشان در کتاب هایى مانند : معالى السبطین ، شعشعة الحسینى ، اسرار الشهادات ، ناسخ التواریخ ، عنوان الکلام ، تذکرة الشهدا ، سوگ نامه آل محمّد صلى الله علیه و آله و المنتخب طریحى آمده است که در کتب معتبر ، وجود ندارد . اینک ، آنچه در منابع قابل استناد ، گزارش شده است ، در پى مى آید :

 

دانشنامه امام حسین علیه السلام، ری شهری، جلد 7، صص 76-77

http://lib.eshia.ir/27254/7/77

أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّـهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَّا رَیْبَ فِیهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا کُفُورًا ﴿الاسراء: ٩٩

 

خوب، اول ما یک نکته ای را راجع به اینکه کسی عجب برش دارد که منم که به قاری گفتم تلاوت کن یا خودم تلاوت کردم و آنگاه چنین و چنان شد و مثلاً نسیمی هم شروع به وزیدن کرد یا همان نسیم هم از حرکت ایستاد، عرض کنم. یک استدلال خنده داری که هست این است که ما داریم دنبال آهنگری می گردیم و متوجه هم شویم که او از دنیا رفته است و حالا یا به مرگ طبیعی بوده است یا خدای ناکرده کرونا گرفته است یا بلای طبیعی آمده است و او را دچار کرده است و کشته است. خوب حالا، شما دنبال یک آهنگری است که می گردید؟ یا آن شخصی که آهنگر است نظر شما را جلب کرده است یا بلکه فامیل شما هم هست و مایلید با او صله ی رحم کنید یا کاری دیگر است که با او دارید و آهنگری او خیلی برای شما مهم نیست.

به همین ترتیب ممکن است شما آیاتی از قرآن را تلاوت می کنید و آن آیه ی بخصوص از سوره ای است که نظر شما است و محتوای کلی سوره برای شما اصل مطلب نیست. و اما اینکه بفرمایید که من داشتم دنبال آهنگری هم می گشتم و لذا حالا که دیگر نمی توانم این آهنگر را پیدا کنم و به رحمت خدا رفته است؛ پس من هم دیگر کار آهنگری خود را به آهنگر دیگری واگذار نخواهم کرد.

علم اگر علم است، از این نوع آهنگری که از دنیا رفته است و دیگر دنبال آهنگری دیگر نمی رویم نیست. این عدم وجود علم را اتفاقاً می رساند. در یک مبناهایی از حساب اگر دو دو تا چهار تا همیشه چهار تا است و اگر چهار تا نیست همیشه چهار تا نیست. حالا یحتمل هم بفرمایید که یک موقعهایی چهار تا است ولی یک موقعهایی هم چهار تا نیست بسته به اینکه این شروط درش صادق باشد. مثلاً اگر یک رایانه ای در مبنای دو ضرب کند، خوب دو دو تا چهار تا نیست و اگر در مبنای 10 ضرب کند دو دو تا چهار تا است. و حالا بسته به اینکه این دو رایانه را بطور سری یا موازی با هم وارد حساب کنیم آیا باید ضرب کنیم یا جمع کنیم یا ...، آیا دو دو تا چهار تا شود یا خیر؛ و اگر رایانه ها تعدادشان بالا هم بروند آنگاه ....

و اما یک وقت هست که ما می خواهیم به حکمت الهی برسیم از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. مثلاً اگر شما می خواهید مقدار پارامتر هابل را بیابید، گاهی اوقات یحتمل بفرمایند که در نسبیت عام بهتر است ثابت کیهانی را هم استفاده کنید و گاهی بفرمایند که نه همان بهتر که استفاده نکنید و باز دوباره بفرمایند که خیر همین پارامتر هابل نشانه ی آن است که ما آنرا به عنوان ثابت کیهانی هم استفاده بریم.

و حالا اینجا شما یک نکته ای را که دارید این است که اگر مقدار دقیق پارامتر هابل یک شتابی را نشان می دهد که بوسیله ی آن متوجه دور شدن کهکشانها از هم می شویم، خوب، همین شتاب نیز بوسیله ی همان نسبیت عام از آنجایی که شتاب را می شود به گرانش هم ترجمه کرد چرا که ما اصل هم ارزی را هم داریم، آنگاه باید هم پرسید که از مقدار ثابت نیوتنی که موجب شتابی گرانشی می شود در سطوح مختلف کره ی زمین چقدرش مربوط است به همین پارامتر هابل. ما بیشتر پارامتر هابل و نه ثابت هابل را هم استفاده می کنیم چرا که دقیقاً وجود چنین پارامتر نشان هم می دهد که با جهان و بلکه کیهانی دینامیک که در حال انبساط هم هست روبرو هستیم. و اما اینکه مقدار این پارامتر هم چقدر است، جان ماثر هم می فرمایند که یک مسئله ی بازی است هنوز. شما اگر می توانستید در مختصات نزدیک زمین سوار سفینه ای شوید که با همان شتابی که کهکشانتان حرکت می کند ولی در جهت منفی آن حرکت کنید، آنگاه مجموع حرکت کهکشان و حرکت سفینه ی شما باعث می شد که شتاب ناشی از پارامتر هابل را حذف کنید و بعد گرانش یا شتاب مربوط به صرفاً جرم زمین را بهتر تقریب بزنید.

ولی یک وقت هست که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می خواهید از این هم جلوتر بروید. و لذا می فرمایید که علاوه بر اینها ما می خواهیم امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را نیز ملاقات کرده و بلکه حکمت الهی را نیز از او بیاموزیم! اینجا مسئله دیگر آن نیست که حالا هر آهنگری هم که باشد خوب آهنگر است دیگر همانطور که باید علم الهی را آموخت آنطور که علم هم علم است نزد هر کسی که می خواهد باشد. درست است ولی ما می خواهیم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسیم. یعنی اگر می خواستیم به امام حسین علیه السلام برسیم و او را یاری دهیم، این مسئله همان هم نیست که بخواهیم به علم نزد یزیدیان هم برسیم. ممکن است بتوان به علم نزد یزیدیان هم رسید، ولی چیزی که مسلم است این است که نزد یزیدیان به امام حسین علیه السلام نمی توان رسید هر چند که این هم حتی جای شک دارد که آیا خیلی هم می شود به علم رسید نزد یزیدیان یا خیر؟ یعنی یک پروانگی ای را می خواهد که اگر بابای پروانه هم باشی و بخواهی ظهر عاشورا به علم برسی آنجایی که عدم وجود علم مسلم است چرا که امامت در آن طرف خط مقدمی است که یزیدیان هستند، باید از این خط مقدم بگذری تا برسی و یاری کنی به حتی امام سر بریده ات در صحرای محشری که حضرت زهرا هم با دیدن او فریاد برمی آورد و با فریاد او حضرت رسول صل الله علیه و آله هم فریادش بلند می شود؛ و با این همه آیا نظر عمه ی سادات نیز راجع به این پروانه ها و بلکه زنبورهایی که حول کودکان اسیر شده دارند می گردند چه باشد؟ البته اینجا مثل اینکه خیلی هم نظر دختر عمه ی سادات در کتب مقاتل نیز نیامده است که آیا نگفته است که خیلی حول اسرا این پروانه ها و زنبورها نگردند که حتی هر چه بیشتر هم مورد توجه واقع شوند! یعنی نمی توانید بفرمایید که خوب حالا ما داریم راجع به علوم ریاضی فیزیک و طیبعی و فلسفه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بحث می کنیم و حتی بفرمایید که حالا ما داریم از نه پیغمبر اسلام بحث می کنیم و بلکه بحث ما در مورد حضرت عیسی یا حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام است و لذا مسئله اصلا امامت نیست. مسئله بلکه دقیقاً امامت است.

یعنی اگر شما گرانش را دارید و انواع شتابهایی را دارید که یحتمل در مختصات مختلف افراد مختلف دارند هر کدام در مختصات محلی خود آنها را تجربه می کنند و حالا مثلاً شتاب مربوط به پارامتر هابل را هم دارید و حساب نکنید،محاسبات غلط در می آید همانقدری هم که ما از آن یک درصدی که می دانیم را وارد محاسبات کیهانی و نجومی خود کنیم و بلکه خیلی هم معلوم نیست که چقدر از سیاه چاله و مدل کیهانی خود بتوانیم آن 99 درصد دیگر را نیز به حساب آوریم. مثالش در اقتصاد مثل این است که ما ندانیم چطور در اقتصاد جهانی جای خود را بیابیم ولی بجایش تا وقتی که سعی کنیم که چنین کنیم، قیمتها را با هم رقابتی کنیم و هر کدام را سعی کنیم از دیگری عقب نماند آنچنان که حالا طلا عقب مانده است یا نفت یا دلار یا .... علم به اینکه آیا اقتصاد دارد می گردد یا خیر، آیا بستگی دارد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟ آیا در این میان می توانید امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را نیز بیابید؟ یا اگر شاهنشاه آریامهر هم بود همین است؟ یک وقت هست که می فرمایید شاهنشاه آریامهر هم باید مسلمان باشد و مطیع قوانین اسلامی باشد. و اما یک وقت هست که می فرمایید که شاه و فرعون چون شاه و فرعون است همه باید مطیع او باشند. و به همین ترتیب نیز می فرمایید که مسیحیت و یهودیت و دیگر ادیان و فرق نیز باید مطیع اسلام باشند و نه اینکه حتی در اقتصاد جهانی نیز اسلام مجبور باشد که خود را با قوانین غیر اسلامی تطبیق دهد.

مثال دیگرش این است که اگر ما در ال اچ سی، به بدنبال این بودیم که ببینیم ذرات کوارک سر و ته چطور برهمکنشهایی با دیگر ذرات دارند، یحتمل اینها را خیلی ندانیم که چی به چی است آنطور که ذرات کوارک بالا و پایین را از حفظیم. و اما اگر در تاثیر این برهمکنشهای سر و تهی در ابرتقارنهایی حداقلی شدیم که گرانش هم آیا چقدر وارد بازی شوند، آنگاه آیا چقدر معادلات گرانش کوانتومی ما از ال اچ سی و دیگر برخوردکننده ها و شتابدهنده های ذرات هم تاثیر خواهند پذیرفت؟ یحتمل اینجا خوب است یک محاسبات ابرتقارنی بیست وجهی/دوازده وجهی دودسکادن-دودسکادنی الکتریکی-مغناطیسی و بلکه ضعیف/قوی ریسمانی هم وارد شود.

البته این بحث هم هست که بالاخره کار رصدخانه ی ملی نیز به کجا کشید انجایی که ما مشاهده هم می کنیم که تلسکوپهایی فضایی مثل تلسکوپ هابل را داریم و بلکه تلسکوپ جیمز وب را هم در حال ساخت و اتمام و حتی پرتاب به نقطه ی دلخواه دارد ناسا. و لذا خیلی هم کار داریم! هر چند که مشکلاتی از قبیل خسی در میقات را هم در طیف کات اف آی آر  و یو وی داریم و اینکه برجام و تحریمها نیز این میان چه کاره است و مشکلات اسلامی منطقه ای و جهانی هم چطور می شوند؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿البقرة: ٣٢﴾

 

اطلبوا العلم و لو فی الصین

ز گهواره تا گو دانش بجو

 

البته اینجا علومی هم هستند که وجه اشتراکی دارند حتی بین حکما و فلاسفه و ریاضیدانها و دانشمندان علوم طبیعی و دانشمندان علوم الهی و .... که مطلوب است یادگیری مداوم آنها که غیر از آن علوم شیطانی نامطلوب هم هستند. ولی خوب نابرده رنج گنج میسر نمی شود، مزد آن گرفت که جان برادر کار کرد. و اما خوب، ....

۱. فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّـهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿البقرة: ٢٥١﴾

۲. وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ نَافَقُوا وَقِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَّاتَّبَعْنَاکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِیمَانِ یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَاللَّـهُ أَعْلَمُ بِمَا یَکْتُمُونَ ﴿آل عمران: ١٦٧﴾

۳. وَابْتَلُوا الْیَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن یَکْبَرُوا وَمَن کَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کَانَ فَقِیرًا فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَکَفَىٰ بِاللَّـهِ حَسِیبًا ﴿النساء: ٦﴾

۴. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّـهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّـهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّـهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج: ٤٠﴾

۵. ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَصِفُونَ ﴿المؤمنون: ٩٦﴾

۶. وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ ﴿فصلت: ٣٤﴾

 

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

 

یک جاذبه ای نهفته است در دافعه و دفعهایی که در آیات بالا آمده اند. یحتمل این مسئله را بهتر بتوان در گرانش نیز تجسم کرد که آیا فقط جاذبه است یا حتی دافعه نیز دارد و ما آنرا درک نمی کنیم مثل آنجایی که صحبت از انبساط کیهانی است.

این مسئله حتی می تواند در اقتصاد نیز کاربرد داشته باشد آنجاهایی که نقدینگیها رو به افزایش است و قیمتها نیز مدام دارند رقابتی افزایش می یابند و از هم پیشی می گیرند مثل قیمتهایی اساسی  و از جمله از نوع نفت و بنزین و طلا و دلار و ... راه حل له نشدن قشرهای ضعیف و بلکه حتی قوی در این میان کدام است؟ یحتمل این سوال هم مطرح شود که در میان این همه نقدینگیها و کالاها و افزایش قیمتها، با این حال چطور است که هر چه هست همیشه تحریم و الغارات است که نصیب ما هم می شود؟ و آن هم الغارات و ما ادراک ما الغارات؟

اینجا یک شهادتی هست که ماورای مشاهدات معمولی یا عامیانه است که نمی شود خیلی آسان آنرا نشان داد و الا شهادتی در کار نمی بود! زودتر بنویسم که یک وقت صفحه ی آبی و ریستارت نشود. یک وقت هست که شما شهادت می دهید که حضرت آیت اللهی به قاری محترم قرآن می فرمایند که از اول سوره ی حدید چند آیه بخوانید. و قاری هم می خواند. و حالا اگر نسیمی هم دارد می وزد، آن نسیم متوقف می شود یا اگر نسیمی نیست شروع می کند به وزیدن نسیم. یا یک وقت هست که می فرمایند که مثلاً اگر هوا گرفت و فرزند پیغمبر هم از دنیا رفته بود و مردم سعیشان بر این بود که این دو را به هم ربط دهند و بفرمایند که فرضاً این از خشم خدا بود که چنین شد، خود حضرت رسول صل الله علیه  آله و سلم بر منبر می روند و می فرمایند که چنین خرافاتی درست نیست و اینها ربطی به هم ندارند.

و اما یک وقت هم هست که بندگان خدا تسلیم اند به رضای خدا و جادوگرانی هم یحتمل هستند که سعی دارند با جادو جنبلهای خود کارهایی را القا کنند که مدعی نه فقط پیغمبری و امامی و جادوگرری و بلکه حتی ادعای خدا نزد ما است کنند. اینکه در این میان چیست که جادوگری است و چیست که از آیات خدا است مهم می شود که از میان مومنین بتوانند کسانی چنین شهادت دهند که کدام به کدام است؟ کجا است که با علم است که طرفیم و کجا است که علمی هم وجود ندارد چرا که اصلا اسلامی هم نیست که علمی بتواند متبلور شود یا خیر؟ نکته اینجا است که آنجایی که با عدم وجود علم مواجهیم، اگر بخواهیم ثابت کنیم که ما از این علم آگاهیم آنگاه یقیناً به خطا رفته ایم؛ برای اینکه علمی وجود ندارد که بخواهیم یا حتی بتوانیم بدان برسیم. اینجا است که آن بهلول برنده می شود آنجایی که دانشمندان همه دارند لاف علم می زنند ولی او با تفکر خود در میابد که اینها حتی قادر به تعقل هم نیستند چه رسد به اینکه جهل خود را کنار گذاشته و بتوانند از مجموعه ی تعقلهای خود به طیفی از علم نافع برسند. افشای واقعی چنین چیزی یحتمل حتی باصطلاح دانشمندان و بلکه شبه دانشندان دانشمند نما را آنقدر ناراحت کند که حتی شهادتهای از جمله بهلولها را هم برنتابند چرا که نانشان را بنظرشان می رسد که دارند آجر می کنند این دیوانگان بهلولی! و لذا این حسین سلام الله علیه کیست که عالم همه دیوانه ی او است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

Hello Sayyed, thanks! John N Mather is another person and I haven’t worked on the N body problem.

John C Mather

 

Hello again. I am almost sure that you are being too modest that you know not about the N-body problem, an instance of which is L2 Lagrange point to where James Webb telescope is to be sent. Incidentally, I am almost 60, but when I was a student at Berkeley I went up to the undergraduate physics advisor whose name I believe was Professor Shwarz, a tall man with blue eyes if I remember correctly. And I exclaimed whether one can attend a lecture at Lawrence Berkeley laboratory (or is it all too secret as it actually appeared to me!) He told me no, it\s very easy. Just hop on a shuttle van and it gets you there all fine! So, I went to the lecture. But now my memory does not work to remember even who the lecturer was although I do remember that the famous J D Jackson, author of classical electrodynamics, was sitting in the last rows as I was sitting in the first rows and kept asking questions that I understood nothing about. This Professor Shwarz if I spell his name correctly who is surely different from Charlie Schwartz,  I tried to look for him on the web but no luck. And I wish I had an audio recording of this LBL lecture as I only remember vaguely that it was perhaps on particle physics! But that is also surely asking for too much again! So, at least I am as I was then completely in the dark about the content of the lecture, not to mention what the questions of Professor Jackson was all about? 

Nonetheless, I still go further to ask about the discrepancy in the Hubble parameter measurements although it might appear that it is a question of getting out of the routine order of all things. The question is with all the discrepancies in the accelerations or rate of expansion of the universe that we face today, does it require God to determine the bounds of what the angles for the change of seasons on Earth be even roughly? Or the amount of this acceleration and of the rate of expansion of the universe are not too much correlated gravitationally or otherwise? Of course, it is needless to say that I am only a novice on these subjects despite my very pedantic rate of attempts to learn!

 

Best,

Hamid

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿آل عمران: ٢٠٠﴾

 

ترجمه آیه

اى اهل ایمان در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده و خدا ترس ‌ باشید باشد که پیروز و رستگار گردید .(200)

بیان آیه

این آیه به منزله خلاصه گیرى از بیان مفصلى است که در سوره آمده و مى خواهد از آن آیات براى ما نتیجه گیرى نماید.
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اصبرُوا وَ صابِرُوا وَ رَابِطوا وَ...
امرهائى که در این آیه آمده یعنى امر ((اصبروا)) و ((صابروا)) و ((رابطوا)) و ((اتقوا)) همه مطلق و بدون قید است در نتیجه صبرش ، هم شامل صبر بر شدائد مى شود و هم شامل صبر در اطاعت خدا و همچنین صبر بر ترک معصیت و بهر حال منظور از آن صبر تک تک افراد است چون دنبالش همین صبر را به صیغه ((مفاعله صابروا)) آورده که در مواردى استعمال مى شود که ماده فعل بین دو طرف تحقق مى یابد.
و مصابره عبارت است از اینکه جمعیتى به اتفاق یکدیگر اذیت ها را تحمل کنند و هر یک صبر خود را به صبر دیگرى تکیه دهد و در نتیجه برکاتى که در صفت صبر هست دست به دست هم دهد و تاءثیر صبر بیشتر گردد و این معنا امرى است که هم در فرد (اگر نسبت به حال شخصى او در نظر گرفته شود) محسوس است و هم در اجتماع (اگر نسبت به حال اجتماع و تعاون او در نظر گرفته شود) چون باعث مى شود که تک تک افراد نیروى یکدیگر را به هم وصل کنند و همه نیروها یکى شود و انشاءالله به زودى بحثى مفصل در این باره در جاى خودش خواهیم کرد.
وَ رَابِطوا
مرابطه از نظر معنا اعم از مصابره است چون مصابره عبارت بود از وصل کردن نیروى مقاومت افراد جامعه در برابر شدائد و مرابطه عبارت است از همین وصل کردن نیروها اما نه تنها نیروى مقاومت در برابر شدائد بلکه همه نیروها و کارها در جمیع شؤ ون زندگى دینى چه در حال شدت و چه در حال رخا و خوشى .
و چون مراد از مرابطه این است که جامعه به سعادت حقیقى دنیا و آخرت خود برسد و اگر مرابطه نباشد گو اینکه صبر من و تو به تنهائى و علم من و توبه تنهائى و هر فضیلت دیگر افراد به تنهائى سعادت آور هست ولى بعضى از سعادت را تاءمین مى کند و بعضى از سعادت سعادت حقیقى نیست ، به همین جهت دنبال سه جمله : ((اصبروا و صابروا و رابطوا)) اضافه کرد: ((و اتقوا الله لعلکم تفلحون )) که البته منظور از این فلاح هم فلاح تام حقیقى است .
 

ترجمه المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 4، صص 143-144

http://lib.eshia.ir/50081/4/143

 

 

این آیات را بر منبر در مراسم سوگواری سالار شهیدان نزد حسینیه امام خمینی قدس سره شنیدیم که بحثهایی در مورد شده است و بلکه در نماز جمعه نیز بحثی در موردش بوده است. و اتفاقاً خود المیزان نیز بعد از این آیه بحث مفید و مفصلی را در رابطه با روابط اجتماعی دارد که یحتمل قریب 60-70 صفحه است.

یک نکته ای که در ارتباط با روابط اجتماعی هست این است که معمولاً وجیزه نویسان و نویسندگان و دانشمندان بیشتر از اجتماع با لپ تاپ خود خو می گیرند چرا که مدام دارند می نویسند! امروزه البته این مسئله به موبالها و اینترنت و تلگرام و امثالهم تعمیم یافته است و همگانی هم شده است! چند روز پیش رفتم ماشین را بنزین بزنم و بعد هم باد چرخها را هم بدهم میزان کنند، چندین بار میزان باد و مکانیکی را رد کردم و دوباره رفتم دور زدم و برگشتم. مثل اینها شده بودم که از قفس رها شده اند و رفته اند در فضای آزاد و دشت و صحرا و اینها، مخصوصاً که کوه های البرز هم منظره ای است بسیار زیبا برای شما و چشمانتان را نوازش می دهد البته اگر آلودگی هوا را هم نداشته باشیم و ....

و اما بنده ی حقیر می خواستم عرض هم کنم که نمی باید با رایانه ی خود و حتی اینترنت مثل یک ماموم بد اخلاق لامذهبی رفتار هم کنید که از شما انتظار دارد هر طور که او دلش می خواهد با او رفتار کنید و صبر هم داشته باشید و هیچی هم نفرمایید. و چرا؟ برای اینکه نه شما امام رایانه تان و بلکه اینترنت و صدا و سیما و رسانه هایتان هستید و نه رایانه تان ماموم شما است چون که اینها اصلا انسان هم نیستند که چنین باشند! و لذا اینها روابط انسانی را به شدت هم می تواند خراب کند و مخرب شوند. حالا صفحه ی آبی می آید و نمی خواهی هم رایانه ی جدید بخری یا اشکالش را برطرف کنی و یک قدری هم طبق معمول همه چیز عصر حجری است؛ اصبروا. هی گله نکن!

بدتر از این، آن است که بروی سراغ نشئه های مختلفی که از الکل و تریاک می توانند نشات بگیرند و تعمیمش دهی به اینکه مثلاً طبیعیون همه و همه معتاد به الکلند و الهیون هم همه و همه معتاد به تریاک و دیگر مواد مخدرند. عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل اینها خاصیتهای دارویی هم دارند که بعضی آیا چقدر هم از روی خود درمانی یا برای تفریح یا هر چیزی آنها را استفاده کرده و بلکه بدانها معتاد هم می شوند. اما معنایش این نیست که همه ی طبیعیون و همه ی الهیون یا به این یا به آن معتادند! یعنی این می شود قیاسی که راهش را به غلط رفته است و دارد بیش از حد و سر خود چیزی را که به عده ای خاص مربوط است و حالا چقدر هم خاصیت پاتولوژیک دارد را عمومیتش می دهی به همه و همه. بدتر آن است که دیگر کسی باورش نمی شود که صراط مستقیمی وجود دارد که هم الهیون و هم طبیعیون باید در آن راه قدم بردارند و ثابت قدم شوند و به امام و پیغمبر و خدای خود سعی کنند برسند که این راه برای همه یکی است و بلکه به یک جا است که ختم می شود.

و اما عرض بنده این هم بود که صفحه ی آبی آمد که این مهم نیست که حالا خیلی اسم هم ببریم که این شخص کیست و آن جایزه را کی برده است، ولی رسیدن به آن درجه ی از علم هم مهم است که انسان بتواند تشخیص دهد که آیا آن علمی که طبیعی است یا الهی آیا وجود خارجی هم دارد یا اینکه آنچنان ساخته و پرداخته شده است که فرض را بر آن می گذارند که این علم از آن ما است و لا غیر! یعنی آیا دارید دنبال علمی می روید که وجود خارجی ندارد یا اینکه واقعاً هم علمی است که در کار است ولی بنده ی حقیر است یا ماییم که آن صبر فردی و اجتماعی را نداریم که بدان برسیم؟ و چرا؟ صحفه آبی نشود و وقت نماز هم گذشت و دیر شد و به نماز جماعت هم نرسیدیم! نماز جماعت یک چیز دیگری است؛ سعی کنیم از دستش ندهیم! معمولاً مومنین نسبت به هم یک صبری دارند که دیگران آنرا ندارند. و اما خوب، نمی توانید هم بفرمایید که خوب است عیبهای مومنین را اصلا و ابدا بازگو نکنیم چرا که همه و همه مسلمانیم و باید با هم خوب باشیم و بلکه امام خود را سعی کنیم در این میان بیابیم و لذا همه اش تقصیر این خسی در میقات است که از عالم و آدم ایراد می گیرد! بابا خوب یک ایرادهایی را بهتر هم هست که گفت یا خیر؟ سیره ی نبوی را حفظ کردن و هر چه بیشتر یاد گرفتن و بدان عمل کردن خیلی خوب است و اما نه این هم که خودمان را گول بزنیم که گیر همه ی شیاطین عالم افتاده ایم و بگوییم نخیر اینها مومنند همه و این منم و ماییم که صبر فردی و اجتاعی درست و حسابی را نداریم. یعنی امام را شناختن از لحاظ فردی و روانشناسی و اجتماعی و خداشناسی شوخی هم نیست. خیلی راه را کج برویم یک وقت دیدید هم خودمان را مچل کرده ایم و هم دیگران را گمراه می کنیم برای اینکه آن عظمت کار را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نفهمیده ایم و چه رسد به اینکه بخواهیم امام شناس هم شویم. و حالا خوب، یک جاهایی هم هست مثل مسجد الحرام کعبه مکه معظمه و مسجد النبی مدینه ی منوره که خود به خود آنچنان قداستی دارد کانه خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار همه و همه یک جا ظهور پیدا می کنند و خوب چشم بصیرت هم می خواهد! ما کجا و این حرفها کجا؟ می فرمایند که اگر کسی خود را بتواند تهذیب کند و عابد و زاهد شود و بلکه جهاد فی سبیل الله هم کند، آنگاه هر جا که باشد می تواند این بزرگواران را ببیند و حتی سبوح قدوس را از در و دیوار هم می شنوی که جواب دهند. آنگاه بلکه خیلی هم با رایانه ها سر و کله نزنی و بتوانی امامت را براستی بیابی و یاری هم کنی و نه اینکه خدای ناکرده نعوذ بالله کرب و بلاهایی هم به سر خودت و همه و همه و از جمله امامت هم بیاوری چرا که آن شیاطین انس و جن را همه و همه را نمی توانی مهارشان کنی و گیر کرده ای و گرامافونت هم که خاموش بشو نیست! مسئله اینجا این است که یک جایی می فرمایند بچه بگیر بنشین و بچه از سر ناآرامی نمی تواند. و اما یک جایی دیگر بچه آنقدر درگیر آرزوها و امیال خود می شود جلوی قوطی بگیر و بنشینش که دیگر اگر همه ی عالم را بیاورید به او بدهید از جلوی قوطی بگیر و بنشینش بلند نخواهد شد! آرزو بر جوانان عیب نیست و اما آرزوهای طول و دراز پیری هم می توانند خیلی گاهی مشکل ساز شوند و دنیا را آب ببرد اینها را خواب برده است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

Dear Professor Mather,

How do you do? Best wishes with your great researches. I was trying to learn about who Fred Kavli and Kavli institute are as I have heard the name numerously in the academic circles and came up with your name when learning about Rainer Weiss as a Nobel laureate associate of Kavli institute. But I then kept on wondering whether you are the same as John Mather who turns out to be the mathematician John Norman Mather who has some work on the celestial n-body problem; and some years ago I used to struggle with some of his papers.

The question naturally comes up with the interrelations of the celestial n-body problem and its singularities as n gets large and the measurements of the Hubble parameter cosmologically and astronomically. The question still remains as to what precision the n-body problem relative equilibria and more generally their precise dynamical system and mechanics can be determined at the same time as one is thoroughly concerned with the standard model of particle physics with how much of (from minimal to maximal) supersymmetry. In other words, in the midst of all the galaxies with all their particles of dust and gases and stars, how do the planetary systems including our solar system occupy themselves with learning to behave so nicely and regularly day after night all over the years and centuries and millennia and beyond...? There might be certain definite deliberate sacrificial sensors such as COBE (Cosmic Background Explorer) trying to detect within cosmological censorships to what extent are we able to go beyond the visible universe into the dark matters and energies and ...! It's as if to ask what happens when a horse (or camel) rider in his battle might fall from his horse? Is it the end of the battle? And if it is, then is the end just as beautiful as the beginning, say, as he or she was born? Of course, one might object that on the cosmological grounds one can not equate the entire universe to the fate of a man or a woman! The question comes up as to which mapping or set of mappings from this man or woman- or indeed any man or woman- to the entire universe is chosen here yielding astronomical/cosmological homeomorphisms/diffeomorphisms of the universe into itself? Or perhaps it is that at certain cosmological/astronomical levels considerations of men and women become possibly apparently useless despite all the other  99% considerations of dark matters and energies...!

 

Best,

Sayyed Hamid Banihashemi

لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿الشعراء: ٣﴾

قَالُوا سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ ﴿الشعراء: ١٣٦﴾

 

الحکمة 381 حفظ الستر و قال علیه السلام: الکلام فی وثاقک ما لم تتکلم به؛ فاذا تکلمت به صرت فی وثاقه، فاخزن لسانک کما تخزن ذهبک و ورقک، فرب کلمة سلبت نعمة وجلبت نقمة

نهج البلاغه سید رضی

 

در رابطه با گلستان سعدی و بلکه دیباچه ی گلستان سعدی باید گفت که از یک بلاغت خاصی هم برخوردار است. البته رساله ای هم دارد سعدی رساله تقریرات دیباچه. این هم بلاغت خاص خود را دارد ولی نه از نوعی است که در گلستان سعدی است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی