الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین.

 

بنده راستش را بخواهید بیمارستانهای دولتی را بهتر هم می پسندم با همه مشکلاتی که دارند و ترجیح می دهم که در بیمارستانهای دولتی بستری شوم تا بیمارستانهای خصوصی. و امروزه خیلی هم مد شده است گویا که خصوصیها تا دلشان می خواهد هم مریض را سرکیسه کنند. این است که انسان وقتی می بیند که یک پزشکی فقط نوشته است اگر مریضی پول ندارد یا وسعش نمی رسد، او را بدون پرداخت ویزیت می بیند. و از آن مهمتر این است که مریضی را بدون مزد پزشکی می گوید که عمل می کند. و اما اگر چنین چیزی را وزیر بهداشت درمان و علوم پزشکی هم بیاید ادعایش بشود که بله او هم مجاناً عمل جراحی انجام میدهد، این حقیر فکر می کنم یک جای کار باید عیب داشته باشد. یعنی آیا این نخواهد شد از نوع تظاهر؟

مثل این است که بنده هی همه سال تا می توانم بخورم و بعد ماه رمضان هم سعی کنم روزه بگیرم و نتوانم یا بالاخره به زور هم که شده یک روزه ای به هر قیمتی شده بگیرم. ولی آنگاه حتی حاضر نباشم کفاره روزهایی را که روزه نگرفته ام را هم درست محاسبه کرده بعلاوه زکات فطریه ام بپردازم. خمسم هم که زورم می آید صد در صد بپردازم. و یک رئیس جمهور و بلکه هر رئیس جمهوری پیزوری ای هم که داریم را هم به باد انتقاد بگیرم. و دیگر کاری ندارم وضع ملت به چه روز است؟

آنگاه شما ببینید شهروندان ظالم صهیونیستی با ملت فلسطین چه جوری رفتار می کنند؟ و سعودیها چطور سلطنت می کنند و بحرین چطور با شیخ عیسی قاسم رفتار می کند و یمن به چه حال است؟ و حالا ما کاری نداریم که چین کمونیست و هند و روسیه و آمریکا و انگلیس و استرالیا و کره جنوبی و ژاپن و همه و همه از این رفتار صهیونیسم با مسلمانان چه برداشتی دارند؟ حالا داعش اصلا بخورد توی سرش هر چه موشک عالم است. یعنی اگر این صهیونیستهای لامذهب اند که مظهر قدرت جهانی هستند و آمریکا و دیگر کشورهای جهان هم از آنها پشتبیانی می کنند با گلوله هایشان چشم کودکان را در می آورند، خوب بنده حقیر هم جواب ساهارون شله و تومک بارتوشینسکی که اتفاقاً این پورفسور بارتوشینسکی استاد این حقیر در برکلی هم بوده است را در زمینه مقالات معدودی که در زمینه حدس پیوستگی بدهم یا ندهم؟ بعضی اشکال خواهند کرد که مبارزه ات را اشتباهی گرفته ای. همین است که دچار نشئه های الهی و غیر الهی می شوی. برو با همین بچه ژیگولهای سر کوچه تان بایست توی همین ماه رمضان سیگار هم بکش بلکه برای پولیپت هم دوا باشد. یک دودی است بلکه یک کمی التهابش را بخواباند. حالا یک وقت هم دیدی که یک چشمت فیکس شد و دیگر این ور آن ور آنطور که باید نشد.

و بعد هم که جای پشیمانی ندارد. از محتشم کاشانی شاعر باز این چه شورش است که در خلق عالم است، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟ 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

پروردهٔ کنار رسول خدا حسین

 

می فرماید که

 

پشیمانم پشیمانم که بر خود بی‌جهت بستم

ره لطف ز خود رائی و بی عقلی و نادانی

مرا عقلی اگر می‌بود کی این کار می‌کردم

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

 
و لذا راه پیمایی روز قدس را روزه می گیرید یا نمی گیرید و حتی اگر نماز جمعه را نتوانستید به جماعت بعد از راه پیمایی اقامه کنید و فرادی به نماز ایستادید، روز قدس حتماً راه پیمایی دارد. از کنار آن بی تفاوت نگذرید. صد در صد این کار را نجام دهید. نگویید دیگر دیر شد. نمی روم. در هر شهری هستید این کار را انجام دهید. و بعد هم به حدس پیوستگی و مقالات بارتوشینسکی شله توانستید بپردازید. مسئله این است که وقتی ما از طریق دینامیکی که در پس زمینه ی مکانیک آماری است وارد نظریه اعداد شدیم و مدل استاندارد فیزیک را هم فرض گرفتیم، آنگاه برای اینکه از کوارکها و لپتونها به پروتونها و مثلاً الکترونهای مورد بحث آنها برسیم استبعادی ندارد که ما از حالت گازی کوارکها خارج شویم و حال آنکه ما خواهان آنیم که روی یک زمین سفتی هم هست که واقعیم یا خیر؟ و حالا مایعات دریاها را کاری نداریم. اینکه از این حالت گازی کوارکها خارج شویم یک چیز است و اینکه آن همه راه بپیماییم که به قله هایی که تعداد معدودی افراد از بشر فتح کرده اند مسئله ای دیگر است. و لذا وقتی ما یک آنسامبل عظیمی از کوارکها داریم که اینها خود همه ذرات عالم را تشکیل می دهند، ما چگونه است که متصور می شویم که این کوارکها در سه حالت جامد است یا مایع است یا گاز؟ البته بعضی نیز اشکال می کنند که خوب، سنگ آهن هم که باشد، وقتی درست حرارتش بدهی می توانی از آن فولاد آبدیده استخراج کنی یا خیر؟ بالاخره هر چیزی یک فوت و فنهایی دارند. و اما خوب، اینکه یک قضیه ای مثل قضایای گودل هم به آن شسته رفتگی کسی بیابد، خیلی خوب است. البته گویا خود گودل و خیلی دیگران هم حدس پیوستگی را قبول نداشته اند. یعنی اگر کسی در سطوح کوانتمی شروع کند به شمردن ذراتی همچون کوارکها و  اینها را در کره هایی که هر کدام شعاعشان یک است واقع کند و همه عالم را اینها پر کنند، ما می توانیم کوارکهای همه عالم را بشماریم که کاردینالیتی آنها الف-صفر یا امگا است؟ خوب اگر توانستیم، آیا بعد نمی شود یک آنسامبل دیگری تشکیل دهیم که از فوتونها و بلکه بوزونها و فرمیونهایی که اوپراتورهای روی این ذرات و ذرات قوی و ضعیف هستند تشکیل دهیم و بعد دوباره بشماریم و بعد همین کار را دوباره تکرار کنیم و دوباره و دوباره تا اینکه همه کاردینالیتها را طی کرده ایم و به حدس پیوستگی عمومی می رسیم؟ بالاخره ما می دانیم که کوارکهای گازی و مایع و جامد داریم بر حسب آنچه در طبیعت می بینیم، یا آنچه می بینیم فقط می تواند یک توهمی بیش نباشد آنطور که همه چیز در روز قیامت ظاهر خواهد شد؟ صم بکم عمی هم که نمی شود آنطور که بالاخره اگر قرار است ببینیم و بشنویم و بگوییم که باید یک حساب و کتابهایی هم در کار باشند. و الله اعلم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.
 
  • ۹۶/۰۴/۰۲
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۶۵)

به خداوند سوگند که بزرگترین ارزویم شهدت در راه قدس است
کلی حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی نوشته بودم که همه اش پاک شد! لعنت بر شمر. لعنت بر یزید. لعنت بر عمر ابن سعد. لعنت بر عبیدالله ابن زیاد و ابن مرجانه.

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿الحجر: ٤٥﴾


بنده حقیر یک چیزی را در مورد کارهای مرحوم پورفسور میرزاخانی عرض کنم که بنده یک نگاهی به آنها قبلاً انداخته بودم. کارهای ایشان از نوعی است که برای خواننده آشنا نیست. گویی وارد یک وادی ای می شود که جدید است. و افرادی هم که در این زمینه کار کرده اند و کارهایشان نیز جدید است. خود این مسئله را سختتر هم می کند. گویی دارند به یک زبان جدیدی حرف می زنند. و هر کسی را بدان راهی نیست.

یک وقت هست که می فرمایید که ما یک حکمت متعالیه ای داریم که هر کسی را بدان راه نیست مگر اینکه وارد علوم الهی شوند. و یک وقت دیگری هست که دارید راجع به ریاضیات هم فقط صحبت می کنید و باز همین مسئله حکمت متعالیه اتفاق می افتد که هر کسی را بدان راه نیست. البته یک وقت هست که دارید از مدل استاندارد فیزیک می فرمایید که در ال اچ سی هم کاربرد دارد و یک وقت دیدید یک مقاله اش با مشارکت 400 دانشمند بین المللی هم هست. و لذا باز می فرمایید که هر کسی را به ال اچ سی راهی نیست. و باید تخصص داشت. اما یک وقت هست که مسئله فقط ریاضیات است و نه غیر آن. هر چند که نباید هم ریاضیات و اعداد را هم چندان شوخی گرفت، و بلکه مسائلش می تواند به حکمت متعالیه و نظریه های ریاضی- فیزیکی و طبیعیات و فقه نیز راه یابد. و خوب یحتمل به قصد هم می شود طوری کار کرد که همه کس نتوانند وارد مسائلش شوند. این را می فرمایند در الهیات هم داریم. موضوع این است که اگر ما در یک رقابتی از این نوع واقع شویم که متخصصینی داریم که در کار خود خبره هستند و اینها می دانند دارند چه می گویند و خود با هم بروند توی رقابت، کار می تواند بالا هم بگیرد. و همین هم هست که وقتی می خواهید یک مقاله را بخوانید می بینید که  کلی مقالات و کتابهای دیگر دارید که به هم مربوطند. البته شاگرد و طلبه همیشه می تواند از یک گوشه ای از کار را شروع کرده و مسائل را ادامه دهد، و  اما اینکه به نتایج مهمی هم برسد و حتی از همه پیشی هم بگیرد، این حرف دیگری است. و قضاوتش برای غیر متخصص آن رشته هم حتی آسان نیست که بگوید داستان از چه قرار است و جرات می خواهد که وارد میدان شود. میدان آسانی نیست. و می تواند خیلی هم بی رحم باشد. بنده حقیر فکر می کنم این همان وجه حکمت متعالیه ای است که می توان در ریاضی فیزیک نیز یافت. این را در کارهای دیگر ریاضیدانها نیز می بینید ولی خوب به کمال رساندن آن است که خیلی کار و تلاش و مراقبت می برد. مثل همین است که بخواهید از مقامات بکار برده شده در تلاوت قرآن مجید هم سر در بیاورید. حالا یحتمل موزیسین هم باشید. بنده حقیر فکر کنم باز هم سالها کار می برد که مدام با قرآن کریم و تلاوتهای مختلف آن سر و کار داشته باشید و بتوانید تشخیص دهید کی دارد در چه مقامی تلاوت می کند و بلکه کار کی زیباتر از همه است. البته داورهای بین المللی برای مسابقات قرآن کار را خیلی هم آسانتر جلوه می دهند. لا اله الا الله. اللهم صل علی  محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ ﴿الدخان: ٥١﴾


فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَن دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا وَلِلَّـهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ ﴿آل عمران: ٩٧﴾


بعضی یحتمل اشکال خواهند کرد که تو مقامات و دستگاه های موسیقی و علم عروض را درست بلد نیستی، و می خواهی بی خودی شلوغش کنی و ذره ذره بدون اینکه دیگران متوجه شوند که هیچی سرت نمی شود پیش بروی و  فکر می کنی که یک جورهایی می توانی قسر در بروی. و اما بهتر است که صدایت هم در نیاید که لقمان حکیم به فرزندش نصیحت می کند که وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ ﴿لقمان: ١٩﴾. و لذا انکر الاصوات لصوت  الحمیر کجا و صوت در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مربوط به تلاوتهای قرآنی دلنشین و دلپذیر موسیقایی کجا؟  البته بعضی هم مسئله را اینجور تعبیر کنند که یحتمل باید قرآن را روی سر گذاشت و با موسیقی و ساز و آواز و رقص وارد شد تا بشود دلنشین و دلپذیر که همه می دانند که این هم نیست. و همه می دانیم که اینطور هم نیست. البته بعضی دیگر هم ایراد می کنند که علم عروض مخصوص شعر فارسی است هر چند که عروض و بحرها به عربی است چرا که قرآن کریم به شعر نیامده است. و اما مسئله اینجا باقی است که تلاوتها می توانند بر حسب مقامات موسیقایی نیز باشند. این مسئله بیشتر وقتی روشن می شود که ما به متون دینی دیگر ادیان مثل هندو و ایران باستان به سانسکریت یا اوستا مراجعه کنیم. یحتمل بعضی از این متون دقیقاً به شعر گفته شده است و همچون مسیحیان که این کار را در کلیساها می کنند می توان آنها را به شعر سرود. البته ما نیز تواشیح و جمع خوانی داریم که حالت موسیقایی دارد ولی مستقیماً موسیقی در آن مشهود نیست و با آلات موسیقی نیز نواخته نمی شوند. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شافعته و ارفع درجته.

1/4/4/5-  خیانت غرب به بشریت عموماً و  زن خصوصاً

ما از دنیا طلبکاریم. دنیا که عرض می کنم، یعنی دنیای غرب. ما هستیم که به دنیا خطاب می کنیم و میگوییم: شما به بشریت عموماً و به زن خصوصاً خیانت کرده اید؛ با کشاندن زن و مرد به وادی ابتلای جنسی و برافروختن و دامن زدن به آتش زیاده روی های جنسی بی قانون و بی نظم در جامعه، با آوردن زن به شکل متبرج به وسط میدان.*

* بیانات در دیدار گروه کثیری از بانوان نخبه درآستانه ی سالروز میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها 1386/4/13.


1/4/4/3- روحیه و موضع تهاجم در مقابله با زورگویان بین المللی

رویحه ی تهاجم در مقابله ی با زورگویان بین المللی یک وقت هست که زورگویان بین المللی می آیند و می گویند که آقا شما فلان کار را کرده اید و ما رفع و رجوع می کنیم و نه والله، نه بالله...؛ ولی یک وقت هست که تهاجماش، تهاجم زورگویانه است؛ بهترین دفاع در چنین مواقعی هجوم است. زورگویان بین المللی، نقاط ضعف زیادی دارند: ... خب، نقاط ضعفشان، با حالت تهاجمی و با حالت طلبکاری، گفته و بیان بشود... در قضیه ی زن مدعی هستیم؛ در قضیه ی حقوق بشر مدعی هستیم؛ در قضایای حقوق اساسی انسان ها مدعی هستیم. ما مدعی این ها هستیم؛ ما در مقام پاسخگویی نیستیم. چرا باید سوال بکنند تا کسی مجبور باشد پاسخ بدهد؟ آنها بی جا می کنند سوال و ادعا می کنند. این روحیه، روحیه ی خوبی است؛ روحیه ی انقلاب این است؛ این است که حقیقت را روشن و درخشان می کند.*

اگر قرار باشد که نگاه کنیم، ببینیم بیگانگان ما را بر چی ملامت می کنند- اگر این را بخواهیم رعایت بکنیم- خیلی کارها انجام نخواهد شد. ریشی هم که شما می گذارید، دنیا قبول ندارد. کراواتی هم که شما نمی بندید، دنیا قبول ندارد. خیلی از اطعمه و اشربه ای هم که شما حاضر نیستید استفاده کنید، دنیا این ها را قبول ندارد، حجابی که خانم هایتان دارند، دنیا قبول ندارد. این حرف ها یعنی چه؟ یک وقتی یک کسی سر قضیه ای در این دیدارهای دانشجویی- حدود بیست و هفت هشت سال قبل- تو همین دانشگاه، از من پرسید: آقا! شما درباره ی فلان قضیه چه دفاعی دارید؟ من گتم: ما هیچ دفاعی نداریم، ما در این قضیه حمله داریم. چه دفاعی؟ ما موضعمان، موضع دفاع نیست. در قضیه ی زن، در قضایایی گوناگون دیگر، موضع ما، موضع تهاجم است؛ ما از دنیا طلبکاریم. دنیای مادی است که دارد در این زمینه راه خطا می ر ود. حالا خودهاشان هم- عقلاشان- دارند می فهمند؛ دارند تصدیق می کنند؛ تایید می کنند آثار و تبعات زشتی که در کارهایشان مترتب شده. دارند دانه دانه خودشان می فهمند، یواش یواش می گویند، عد ه ای هم زیرسبیلی رد می کنند. ما حالا تازه بیاییم از آن ها خجالت بکشیم که آن ها این جوری می گویند.^

*بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت 1387/06/02

^بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت 1388/06/18

از کتاب: زن و بازیابی هویت حقیقی، گزیده بیانات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مد ظله العالی رهبر معظم انقلاب اسلامی.


یلاحظ علیه: أنّ ما ذکره من التقیید مخالف لإطلاق ما دلّ علیه النهی بما هو هو، فإنّ إطلاقه یقتضی حرمة البیع سواء أقصد المشتری الأثرَ المحرّم أم قصد الأثر المحلّل، فحرمة الاکتساب بالخمر و الخنزیر و الصلیب و الأصنام و آلات القمار ثابتة فی الحالتین جمیعاً، و لا یحتاج فی تحقّق حرمته (إذا قصد الأثر المحلّل) إلی تحقّق عنوان التشریع، فإنّ النهی عن بیع شی‌ء کتجویز بیعه، فکما أنّ ما دلّ علی الحلّیة یقتضی حلیته مطلقاً سواء أقصد المشتری الأثر المحلّل أم قصد غیره، فهکذا ما دلّ علی حرمته، فلا وجه للتقیید أبداً.

http://lib.eshia.ir/26491/1/36


بنده حقیر این را عرض کنم که یک فرقی هست بین طلبکاری و مسئله ی هاری به عنوان یک مرض همانطور که فرق هست بین این هاری و هاری مثل هاری کریشناها و هاری مثل هاری پاتر. همین هاری را در انگلیسی به  rabies ترجمه کرده اند و همین لغت خیلی شبیه rabbi  به معنای خاخام هم هست. یک b اضافه دارد. معنی مسئله این نیست که همه ی خاخامهای یهودی هارند! البته نمی توان هم نادیده گرفت که وقتی داریم دعای حضرت آدم را در نظر می آوریم: یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحس یا قدیم الاحسان بحق الحسین، اللهم بحق حجتک المهدی؛ یک خصومتهایی هم بین بنی آدم نمی دانم چرا رخ می دهد که عدم مشارکت و عدم همکاریها می رود تا حدود خصومتهای قومی بین المللی که صد در صد نباید اینچنین باشد. و یحتمل بتوان گفت که بعضی اقوام آنقدر زرنگند که در اینکه می آیند به نفع خودشان کاری کنند، یادشان می رود که آقایان خانمها مثل اینکه ما یک دینی هم این وسط داشتیمها! و همه چیز را هم حاشا کرده و یک مرتبه دم از سوسیالیسم و کمونیسم و مارکسیسم هم می زنند. و اوضاع بعضی ملتها هم که خیلی خراب شود، می پذیرند که دارد چه می گوید. زرنگی است؟

مثل این است که یک چهارچوب بزرگی درست کرده بودند یک جایی و از دور این حقیر از رفته گری پرسیدم که این چیست؟ گفت که جعبه های شیشه نوشابه های کوکاکولا را روی هم باید بچینی و بروی بالا. مسابقه است! بنده اول حرف او را قبول کردم ولی همینطوری که داشتیم می رفتیم تا برسیم به این چهارچوب فلزی عظیم، یواش یواش عقیده ام تغییر کرد و گفتم دارد اشتباهی می گوید و ما را گذاشته است سر کار. مگر چنین چیزی می شود؟ وقتی رسیدیم، دیدم واقعاً همین است! و مسابقه ی انفرادی خیلی سختی هم هست و کار هر کسی هم نیست. اما منظورم به حرف رفته گر است. نمی دانم چرا  فکر کردم دارد مرا می گذارد سر کار در صورتی که داشت از روی صداقت هم حرفش را می گفت.

همین مسئله نماز را در نظر بگیرید. خوب، ما در این زمینه هم طلبکاریم که آقایان خانمها نمازتان را اقامه کنید. اما آیا می شود کسی را زور کرد که نماز بخوان؟ شما حتی یحتمل ببینید که خانواده ای شهید هم داده است و خودش هم نماز می خواند ولی برای ادامه تحصیل می رود آمریکا یا اروپا. استدلال این است که آنها در علوم طبیعی و تکنولوژی و صنعت جلوترند. خوب، اگر این جوان اینجا هم خیلی اهل نماز نمی بوده، آنجا که دیگر واویلا است! یعنی شما اگر نماز را کنار بگذارید، دیگر صهیونیسم و کمونیسم و امپریالیسم و سرمایه داری و استکبار و استعمار و همه و همه خیلی با هم فرقی ندارند. و حکمت متعالیه ی نظریه حمیدی مجیدی فقهی نیز صد در صد مظلوم واقع می شود.

اما اینجا مسئله این است که شما اگر هواستان نباشد و بی هوا بروید مسجد یا حسینیه و بنشینید پای منبر بخواهید گوش کنید و ارشاد شوید، این را هم باید در نظر داشت که یک وقت دیدید آنچنان طرف بالای منبر گرفت شما را دم کار که خودت هم نفهمیدی از کجا داری می خوری! و بنده نمی گویم که این جایز نیست، گاهی اوقات اتفاقاً خیلی هم حق است همانطور که اگر کسی برود سر کلاس درس حوزه و دانشگاه بنشیند نیز نباید انتظار داشته باشد که کسی با او شوخی دارد و بخواهد استادش را هم مسخره کند و بلکه همین که رفت سر کلاس یعنی اینکه باید به استاد گوش دهد ببیند دارد چه می گوید یا خیر؟ و اما خوب، باز هم عرض شود که طلبکاری داریم تا طلبکاری. یعنی یک نوع طلبکاری هست که اگر این را با فرزند خود هم امتحان کنید، پشیمان خواهید شد برای اینکه او هم این نوع از طلبکاری را نمی پذیرد. حتی اگر این باشد که بگویید بچه نمازت را درست بخوان یا حجابت را درست رعایت کن یا نگاه ات را درست کن. مشکل اینجا این است که نمی توان کسی را به زور به حکمت متعالیه دعوت کرد همانطور که نمی شود کسی را به زور فرستاد جبهه در صورتی که او از آن فراری است.

البته می شود راه را به غلط رفت و تا آخر گمراهیها هم رسید و بشریت یحتمل در هابیلیت و قابیلیت دیدید دارد غرق می شود، و بعد سعی را بر این می گذارید که آقایان خانمها، هاری کدام است و مرض هاری چیست؟ و هاری کریشنا کدام است و هاری پاتر کدام است؟ و بعضی یحتمل اشکال کنند که شما نمی توانید همه اینها را با سه کلمه ی روحانی: حرمت، امید؛ و بلکه با پس و پیش کردن آنها (permutation or juxtapostion) مسئله را ریاضی و جبری و بلکه ریاضی فیزیکی کرده و حل کنید و یحتمل باید حمید و مجید را هم اضافه کرده و بلکه به نظریه های حمیدی مجیدی و بلکه حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی و بلکه به پنج تن اهل عبا الله محمد علی فاطمه حسن حسین و تسعة المعصومین من ذریة الحسین و چهارده معصوم و اولیاء و اوصیاء نیز متوصل شوید و بهره گیرید.

البته این هم یک سوال مهمی است که یک وقت هست که می فرمایند که جمع کردن عتیقه به عنوان بیع ممکن است اشکال داشته باشد اگر مثلاً با خاندان سلطنتی بخواهی معامله کنی آنچنان که ملکه ی شاه قبل از انقلاب معامله می کرد. ولی یک وقت هم هست که می فرمایند که زیرخاکیهایمان را بردیم موزه ی آمریکا مثلاً و آنها هم گفتند که پسش نمی دهیم برای اینکه جورهای دیگری از شما طلبکاریم. از لحاظ فقهی این مسائل وقتی مطرح است که کسی اصلا به فقه واقف باشد که ما مثلاً ولی فقیه هم داریم یا خیر؟ اسلام هم داریم یا خیر؟ دین هم داریم یا خیر؟ می خواهیم معامله ای انجام دهیم و السلام.  مخصوصاً معاملات بین المللی را نمی توان از این نوع خیلی محدودش کرد و صرف معامله است. حالا می خواهد عتیقه اش زیرخاکی باشد یا غیر آن. نفت را که اصلا واردش نمی شویم چون یک چیز سیاه کثیف بوداری است! عتیقه باز بهتر هم هست هر چند که برای  زیرخاکیها هم باید کلی زحمت کشید تا یافتشان. وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿القصص: ٥﴾. یک وقت دیدی آمدی به مستضعفین کمک کنی، و مستضعفین گفتند نمی خواهد. برو دنبال کارت. ما خودمان بلدیم چه کنیم! آن وقت می فرمایند چرا ویتگنستاین رفت انگلیس شاگرد برتراند راسل شد! و همینطور چرا همه بی دین و ایمانها و سلطنت طلبها مشکلات را زیر سر ملاها و آخوندها می دانند. و بعد هم که همه می دانیم بحثهای فلسفی علامه جعفری و استاد شهید مطهری با برتراند راسل را داریم. و ....

و اما در رابطه با الغدیر و نهج البلاغه، امیرالمومنین می فرمایند: یابن آدم، الرزق رزقان؛ رزق تطلبه، و رزق یطلبک، فان   لم تاته اتاک. فلا تحمل هم سنتک علی هم یومک؛ کفاک کل یوم علی ما فیه، فان تکن السنة من عمرک فان الله تعالی سیوتیک فی کل غد جدید ما قسم لک؛ و ان لم تکن السنة من عمرک فما تصنع بالهم فیما لیس لک و لن یسبقک الی رزقک طالب، و لن یغلبک علیه غالب، و لن یبطی عنک ما قد قدر لک.

ای فرزند آدم! رزق و روزی دو گونه است. روزیی که تو آن را جویی و روزیی که تو را می جوید، که اگر به سراغش نروی به سوی تو آید. پس انده سال خود را بر اندوه  امروزت منه، که بر طرف کردن اندوه هر روز از عمر تو را کافی است.

اگر سال آینده در شمار عمر تو باشد همانا خدای بزرگ در هر روز سهم تو را خواهد داد. و اگر از شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آن، چه کار است؟ که هرگز خوینده ای در گرفتن سهم روزی تو بر تو پیشی نگیرد، و چیره شونده ای بر تو چیزه نگردد. و آنچه برای تو مقدر گشته بی کم و کاست به تو خواهد رسید.


البته یک چیزی که مسائل اقتصاد مقاومتی را از حالت عدم همکاری بین دولت و ملت در می آورد می تواند این باشد که مردم پول خود را در بانکها پس انداز و سپرده گذاری می کنند. ولی آن حس کمک به مستضعفین هنوز مسئله اش باقی است چرا که همیشه کلی مستضعف داریم که محتاج کمک هستند و بلکه باید دریافت که هر کسی در مقابل خدا، فقیر الی الله است.  و عدم همکاریهای اقتصادی هم از همینجا شروع می شود. حس همکاری وقتی شروع می شود که بخواهی بسیجی شوی هر چند که بعضی از لحاظ اقتصادی مثل حضرت ابراهیم می مانند که خودش به خودی خود یک ملت است. و مثل این بنده حقیر نیستند که از صبح تاشب بنشینند بنویسند و نظر بدهند تمامی ندارد. البته بعضی نوشتنشان هم غیر از این حقیر است و کلی حساب و کتاب دارد. همینطوری نمی نشینند حالا بنویس کی ننویس. یا حالا مقاله بخوان کی نخوان. کارها حساب دارد. هر کاری حساب خودش را دارد. و اتفاقاً وقتی مسائل وارد اموری همچون حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی شوند، ان الله سریع الحساب. یک مرتبه، حساب و کتابها خیلی زیاد می شوند. مثل این است که دارید شعرهای ناصر خسرو را می خوانید و می بینید که بالای هر کدام یک چیزی نوشته است مثل فعولن فعولن فعولن فعولن. بعد زیرش اینطور شروع می شود: شبی مشک رنگ و دراز و مجاور، چو زلفین و میعاد هجران دلبر... غرض جز رسول مخیر چه دانی، که زین هر چه گفتم به است و فزونتر. فزونی و کمی درو ره نیاید، که بد ز اعتدال مصور مصور. ز رحمت مصور ز حکمت مقدر، به نسبت مطهر به عصمت مشهر. یا دیگری را داری که:   درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را؟ فکر می کنی این کدام بحر در اصطلاح عروضی است؟ می فرماید همان است! و اما از لحاظ موسیقایی بخواهی اینها را تنظیم کنی چطور می شود؟ یحتمل اهمیت ندهی. بعد یک روز یحتمل بخواهی یک تلاوت مجلسی از یک قاری قرآن را تقلید کنی، و یحتمل آنجا بنظرت برسد که این تلاوت در کدام مقام بود؟ بنده فکر کنم مسئله را می توان از لحاظات آنسامبلهای کانونیک و میکروکانونیک نیز یک جورهایی موسیقایی کرد و تغییر حالات گذار را هم یحتمل بتوان موسیقایی نمایان کرد و بلکه این در خود قرآن کریم نمایان است. و الله اعلم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بسم الله الرحمن الرحیم


تُطلق حرمة الاکتساب و یراد منها تارة الحرمة التکلیفیة، و أُخری الوضعیة.
أمّا الأُولی فقد فسّرت بوجوه:
الأوّل: ما عن الشیخ الأنصاری من أنّ المراد حرمة النقل و الانتقال بقصد ترتیب الأثر المحرّم. ثمّ إنّه (قدس سره) علّل فی ذیل کلامه وجه التقیید ب- «قصد ترتیب الأثر المحرّم» بأنّ ظاهر الأدلّة فی تحریم بیع مثل الخمر. هو ما إذا باع بقصد ترتیب الآثار المحرّمة. أمّا لو قصد الأثر المحلّل فلا دلیل علی تحریم المعاملة إلّا من حیث التشریع....

المواهب فی تحریر احکام مکاسب، آیت الله العظمی سبحانی دامت ظله العالی

http://lib.eshia.ir/26491/1/35


بنده فکر می کنم خوب است انسان گاهی اوقات دارد از کنار یک موسسه زبان رد می شود، برود بپرسد بلکه یک معلم زبان احتیاج داشته باشند.  خیلی راحت است. یک امتحان توفل یا آیلتس می دهید. و اگر نمره خوبی آوردید می توانید یحتمل استخدام شوید بسته به اینکه شرایط آموزشگاه را گذرانده باشید. این کار خوبی هم هست که ز یادی دارید سعی می کنید که مقاله ی جیستور  جان ناش را بخوانید و بلکه جیستور هم خراب شده است و حالا می روید قدم بزنید و ناگهان موسسه زبان. بروید یک امتحان توفل یا آیلتس بعد از سالیان سال بدهید. البته این هم خودش باز تمرین می خواهد. خوب تمرین کنید. اینجاها است که کسی مدارا را یاد می گیرد و متوجه می شود که همه چیز عدم همکاری نیست. و بلکه گاهی خیلی هم حوصله می خواهد برای اینکه یک چیزی را بتوانی به شاگردانت یحتمل یاد دهی. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته ارفع  درجته.

یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی


فرض بفرمایید می خواهید بروید قدس برای صلواة. و این مسائل را هم در ذهن دارید:

مسئله رام بودن است:

https://arxiv.org/abs/1610.02645

https://arxiv.org/abs/1611.08421

و مسئله هاریش-چندرا و تناظر لنگلندز محلی:

https://arxiv.org/abs/1008.2727

https://arxiv.org/abs/1210.3268

https://arxiv.org/abs/0904.1247

https://arxiv.org/abs/hep-th/0607250

https://arxiv.org/abs/math/0401428

حتی بد نیست ببینیم رحمتی و گینزبرگ نیز در رابطه با قضیه هاج ناجابجایی و هاریش چندرا و لنگلندز چه می گوید

https://arxiv.org/abs/1612.03465

https://arxiv.org/abs/1108.5367

البته بنده داشتم همزمان به تلاوتهای در مقام حجاز استاد  منشاوی گوش می کردم و یاد گفته آن درویش به جهانگیرخان قشقایی افتادم که برو سیم دلت را درست کن وقتی می خواست سیم برای سه تارش بخرد!

مسئله این است که ما از اینجا می توانیم به کارهای دیوید گایوتو ، فرنکل و کاپوستین و ویتن در برنامه هندسی لنگلندز و ریسمان و ابرتقارن نیز وارد شویم. و اما عدم همکاری را می خواهم عرض کنم که آیا ما می توانیم از  گروه های مثل 1-7 به گروه 8 یا حتی گره های شکل 8 یا گروه هایی که به ابرتقارنهای 8+4 نباشند و بلکه یحتمل 6+4 ابرنقارنی و ریسمانی و نظریه ام و اف باشند برویم؟ و حالا خوب، داریم هم همینطوری قدم می زنیم و می رویم برای نماز. یحتمل بد نباشد برای یافتن فیکس پوینت مسئله عدم همکاری از افق سیاه چاله ای نیز ببینیم که وقتی مشاهده گر دارد افق را می نگرد، چه می یابد و افق سیاه چاله در نظر او چگونه جلوه کرده و بلکه  حالات گذار و آنسامبلهای کانونیک و ریزکانونیک کدام می شوند. و بلکه بشود تناظرهایی بین همه و همه ی این مسائل از راه های حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یافت. البته همانطور که ملاحظه می فرمایید و مستحضرید ما فقط سعی کرده ایم به عنوان راهنمایی های ریاضی فیزیکی روی سطح مسئله را بلکه بتوانیم یک خراش کوچکی بدهیم. و بلکه هم وارد سیستمهای دینامیکی و کلافهای هاج هم بتوان شد مثل https://arxiv.org/pdf/1702.02074.pdf

وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ وَیُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَن یَشَاءُ وَهُمْ یُجَادِلُونَ فِی اللَّـهِ وَهُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ


قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّـهُ ۚ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا ۚ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ ۗ أَمْ جَعَلُوا لِلَّـهِ شُرَکَاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ ۚ قُلِ اللَّـهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿١٦


مثال دو جامعه ای که یحتمل دچار شرک و کفر و نفاق شده است و جامعه ای که مسلمان است، و عدم همکاری فردی در این جوامع به انگیزه های مختلف زیاد است. بعضی از این عدم همکاریها یحتمل بتوان گفت که به انقلابهای الهی می انجامند و بعضی دیگر به  دیکتاتوری و کودتا و فتنه و ..... از این دیدگاه به مسئله بیماری هاری نگریستن مهم است که آیا مرض را می خواهد درمان کند یا اینکه  می گوید نخیر درمانی لازم نیست و بلکه اتفاقاً هاری خیلی هم چیز خوبی است. یعنی نمی تواند تشخیص هم دهد که مرض هاری بالاخره خوب است یا خیر. و لذا اینطور بنظر می رسد که هر عدم همکاری ای چه در یک جامعه ی ایده آل یا چه در یک جامعه ی غیر ایده آل به اسلام و فقه و حکمت متعالیه و نظریه حمیدی مجیدی و ولی فقیه نمی انجامد. این مخصوصاً وقتی است که خود ولی فقیه هم حاضر است و  مخصوصاً با او عدم همکاری شود، چنانچه هم قبل و هم بعد از انقلاب دیده می شود!

بنظر می رسد اینجا است که عدم همکاریهای اقتصادی داریم که نه تنها به شهادت و اقتصاد مقاومتی نمی انجامند و بلکه آنجایی که به کمتر از خدا پناه برده می شود به انواع اختلالات سلامتی جسمی و روانی و اجتماعی می توانند بیانجامند. و این قبل و بعد از انقلاب هم ندارد. یا من له الدنیا و الآخره ارحم من لیس له الدنیا و الآخره. بنظر می رسد که هیچ نظریه ی کوانتمی ای نمی تواند به این درجه از فقاهت و دعا برسد که یحتمل خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز آیا اینطور دعا نمی کنند؟ اینجا یک ابهامی هست که آنکس که دنیا و آخرت را ندارد، به کسی که دنیا و آخرت را دارد پناه می برد. این وجه می تواند در ولی فقیه جلوه کند که اگر دنیا و آخرتت را می خواهی به ولی فقیهت پناه ببر هر چند که خود ولی فقیه هم چنین است و بلکه در عین حال از همه اعلمتر است. و اما عدم همکاری با او یعنی چه؟

یعنی مثلاً می گوید اسلام بیاور و مسلمان شو. و در جواب می گوید خیر. اینجا است که عدم همکاری در سطح جهانی می تواند به انقلاب جهانی منجر شود یا به دیکتاتوری و مبتلا کردن همه و همه به بدتر از مرض هاری. ندا می آید که مسلمان شو! و عدم همکاری اینجا چه سودی دارد در امور اقتصادی مقاومتی؟ موضوع این است که وقتی اسلام نفی می شود، حکمت متعالیه و فقاهت هم با آن نفی می شود.  و از نظریه حمیدی مجیدی هم آنچه باقی می ماند آیا همان فلسفه و نظریات ریاضی فیزیکی است؟و اینجا است که فواصل ایجاد می شوند و ما ار از رسیدن به  حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی باز می دارند. آقا نمازت را اقامه کن! و سر باز می زند. اینجا بجای انقلاب جهانی ما می توانیم به بدترین دیکتاتوریها دچار شویم که یحتمل فقط هاری پاتر بتواند مسئله اش را حل کند! امن یجیب المضظر اذا دعاه و یکشف السوء ءاءاله مع الله قلیلاً ما تذکرون.  لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّـهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿المائدة: ٢٨﴾   وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّـهِ کَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَلَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّـهُ وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِکَةُ بَاسِطُو أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّـهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَکُنتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ ﴿الأنعام: ٩٣﴾    لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ ﴿الرعد: ١٤﴾ وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا (الکهف:١٨﴾ 

البته دعوت جهانی به اسلام وقتی ولی فقیه خود حکومت دارد با وقتی که حکومت از آن او نیست مثل قبل از انقلاب، دو نوع عدم همکاری اقتصاد مقاومتی را ایجاد می کند. یکی از اینها را ما می بینیم که یحتمل به انواع تحریمها و فتنه ها و جنگهای تحمیلی و امثالهم در دنیای اسلام می تواند بیانجامد یا اینکه قبول کن که مسلمان شوی. یعنی قبول کن که با غیرمسلمانان وارد عدم همکاری اقتصادی و بلکه اقتصاد مقاومتی شوی و نه با اسلام و مسلمانان. می فرماید نخیر. هاری پاتر خیلی هم بهتر است و کلی درآمد دارد! نمازت و فقاهتت و حکمت متعالیه ات و نظریه حمیدی مجیدی ات و بلکه ولی فقیه ات و امام زمانت عجل الله فرجه الشریف؟

وَلَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الْأُولَىٰ ﴿الضحى: ٤﴾


این مهم است که بررسی شود که اقتصاد مقاومتی بر حسب عدم همکاری چه موقعی به نفع اقتصاد است. فرض بفرمایید که ما در یک گروه  1- 7 همانطور که قبلا ً گفتیم واقعیم ولی این دفعه اینها 6 یا 7 گروه نیستند و بلکه   6 یا هفت کشورند که یکی از آنها می خواهد تصمیم بگیرد که آیا در این گروه بماند و با آنها همکاری کند یا اینکه از این گروه خارج شود. البته اگر کشور ما خودش چندین گروه دیگر داشته باشد که با آنها در حال همکاری است، این می تواند خیلی هم خوب باشد که ببیند با کدام کشور بهتر همکاری کند و با کدام نکند.

اما اینکه مبنای همکاری کدام است هم مهم است. یعنی یک وقت هست که عدم همکاری داریم برای اینکه کشوری تحریم شده است. و تحریم شده است برای اینکه انقلاب کرده است و مسلمان است. اینجا این روحیه که ما می توانیم خیلی شرط است. و اما یک نقطه ی مقابلی هست که اتفاقاً نه تننها تحریم نیست و بلکه اقتصادش متبلور هم شده است از ثروت و قدرت ولی مسلمان هم نیست. در هر دو صورت  شهروندان مومن و کافر هر دو گیرند که بالاخره حتی اگر بخواهد قمار هم کند، یک عدم همکاری ای در کار است که باید از هوش و زکاوتش بتواند استفاده کند تا امرار معاش کند. و اگر هم بخواهد برای جهاد فی سبیل الله هم به اقتصاد مقاومتی روی آورد، باز معلوم نیست که در هر دو صورت با عدم همکاری مواجه نشود. این را مخصوصاً در حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی شهوداً می بینیم. اگر بفرمایید که عدم همکاری وجود دارد. می فرماید از خودت است که به مسائل و قضایا درست نمی پردازی و حال آنکه ما همه چیز را در اختیارت گذاشته ایم. اگر بفرمایید که همکاری داریم، این سوال هست که به آخرت پرداختن بهتر نیست از این همه بارها که بر دوش کسی بگذاریم؟

ولی قاعدتاً آن جامعه ای ایده آل است برای حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی که به افرادی میدان می دهد که ذره ای شرک در ظاهر و باطن کار آنها نیست. یا همه می خواهند که به آن سمت بروند هر چند که موانعی هست. و لذا همه چیز دارد به سمت خدا کار می کند. اینجا همه قاعدتاً می خواهند که با هم همکاری هم کنند یا لااقل به کسانی که خبره اند میدان می دهند. و بدترین جامعه هم آن است که  همه چیز در آن یافت می شود ولی خدا را نمی توانی آنجا بیابی چرا که مملو از شرک و کفر و نفاق است. اینجا صد در صد خبرگان میدانی نمی خواهند همکاری کنند و بحث عدم همکاری و اقتصاد مقاومتی در همه جبهه های روانشناسی و اجتماعی و فلسفی و الهی صد در صد پیش می آید.

این است که بعضی افراد مسنتر و سالمندان هستند که گویی اتوماتیک شده اند و هر کاریشان کنید مثل ماهی توی آب همینطوری توی مسجد می روند و می آیند و به نماز خود می پردازند و به هیچ کار دیگری هم انگار کاری ندارند. منظورم این است که  همانطور که شاعر می فرماید خوشا آنان که الله یارشان بی، به حمد و قل هو الله کارشان بی. خوشا آنان که دائم در نمازند، بهشت جاودان همراهشان بی. یحتمل خیلی خوب فهمیده اند اقتصاد مقاومتیشان چطوری کار می کند هر چند که  ممکن است زیر فشار اقتصادی هم باشند و بلکه از خانواده شهید هم باشند. حکمت متعالیه نظریه حمدی مجیدی فقهی اینجا چطور می شود؟ و چطور به اقتصاد مقاومتی کمک می کند؟ عدم همکاری و همکاری کدام است. شما وقتی یک فضای اپراتوری از ابعاد بینهایت دارید که دارد روی یک فضای هیلبرت کار می کند، می توانید جواب مسئله تان را از طریق قضایایی که به یافتن نقطه های فیکس فضاهای مربوطه اند وارد شوید. و وقتی مسئله را بصورتی که در مدت زمان و فضاهای اوپراتوری و هیلبرت نیز محدود شده اند به فضاهای گسسته ی متناهی، آنگاه می توان جوابها را بصورت رایانه ای یا حداقل ابررایانه ی بررسی کنید. و نقطه فیکس را بیابید. و اما گاهی اوقات نیز چیزی که قابل توجه است این است که می خو اهید حدی را که به نقطه فیکس منجر می شود را از آن دوری کنید! و این معنایش دقیقاً عدم همکاری نیست و بلکه برمی گردد به اینکه اشتراکات زیرسیمپلکسی خمینه های ما کدامند. و مثلاً در یک  کرم چاله ای چه نوع اپراتورهایی عملگرا هستند آنجایی که مثلاً به گره های جراحیهای اتوراینولارینگولوژیستها مربوط می شود. مولای یا مولای انت الحی و انا المیت و هل یرحم المیت الا الحی. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّـهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿یونس: ١٠﴾


1. اینکه کسی یک سیستم عاملی درست کند که در بطن و متن آن مستهجنات نوشته شده باشد، این خلاف انسانیت است. معنی این موضوع این است که  مثلاً ویندوزمایکروسافت را که می خرید با تمام مستهجنات عالم بیاید. همین کار را دارد گوگل می کند. و مصداقش دقیقاً همان است. البته یحتمل آنقدر جاهای دیگر از این مستهجنات پر است که دیگر کسی به اینها توجه نمی کند الا بنده حقیر دهاتی. این مستهجنات را به عنوان شنیعترین عکسهای موجود گوگل برای شما می  فرستد. این چطور است که چنین چیزی فیلتر نشده است؟ همین مسئله را نیز در ماهواره داریم. یعنی انگار محیط خانواده در معرض یک سری دزدان دریایی واقع شده است که کل خانواده از بزرگ و کوچک در معرض آن واقعند. این چطور می شود؟

ما اگر فیلتر داریم در اینترنت، اینها چرا فیلتر نیستند؟ و سایتهای دیگری که حتی سایتهای علمی در میان آنهاست آنگاه  فیلترند و اما اینها  قسر در رفته اند؟ این آبروریزی است. و  از آن طرف باز پخش تیتر شب شبکه خبر را دیدم که بحثشان سر این است که  ما با مثلاً تلگرام و گوگل چه کنیم. آقا اگر گوگل است که چنین است، فیلترش نباید کرد؟ کل گوگل را نباید فیلتر کرد؟ یعنی آیا ما باید بخاطر اینکه با  جهان در تماس باشیم، حاضر شویم که همه ی ارزشهای انسانی زیر پا گذاشته شود؟


2. در ضمن، بنده  فکر می کنم که اقتصاد مقاومتی نیز مشکلش این است که اگر همه به نماز جمعه بروند اقتصاد مقاومتی هم مشکلاتش حل می شود. این را بنده باید به ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی دولت محترم یک جوری بنویسم و بگویم. اقتصاد مقاومتی ای که بخواهد اقتصاد دولتی را خصوصی سازی کند، کار درست در نمی آید. مردم نباید فکر کنند که دولت می خواهد به آنها صدقه بدهد. اقتصاد مقاومتی باید بیش از اینها ارزشمند باشد. و بر مبنای عدم همکاری نباشد.  مثل این می ماند که بنده بخواهم بروم مدافع حرم شوم و بعد توی کارم با مسجد گیر کنم و بعد بگویم شما نگذاشتید و همه بروند و  موفق شوند و برگردند یا  شهید شوند. و هنوز بنده نشسته ام به برادران بسجی ام و آخوندهای مساجد بگویم که تقصیر شماها بود که نگذاشتید من بروم. دستم را ول کنید حالا می خواهم بروم حساب اسرائیلیها و ترامپ هم برسم. یک بار که این کار را کردید و دیدید موفق می شوید، اتفاقاً کار خوبی هم هست که آل سعود را هم حسابشان را بعد برسی و همه و همه را ناک اوت کنی. و اما مثل این است که اقتصاد مقاومتی را هم بخواهی با شک و تردید حالا یک کاری بکنیم. بعضی چیزها را فهمیدن یک رشدی و بلوغی و بلکه رسیدن به یک کمال مطلقی می خواهد که انسان یاد بگیرد به درگاه خدا چطور اصلا دعا کند: إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ اَلضَّعِیفُ اَلْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ اَلْمُنِیبُ [اَلْمَعِیبُ] فَلاَ تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ. یک رشدی می خواهد مایوس نشدن از رحمت الهی که آقا جان من تو جوان بوده ای و گناه کرده ای و حالا هم یحتمل خدا بخواهد توبه کرده ای، و لذا حالا هم که می خواهی همه را ارشاد کنی و می بینی که دارند گناه می کنند و نباید بکنند و به حرف تو هم که گوش نمی دهند، باز هم از رحمت خدا مایوس نشو. جوانی است رفت، پیری ات را یک کاری بکن! حالا برو طرف خدا لااقل. البته باید از همان اول و در همان موقعی که نطفه بسته می شود تا آخر باشد که     انسان بفهمد که ما از خداییم و به سوی خدا می رویم. مولای یا مولای انت الحی و انا المیت و هل یرحم المیت الا الحی.

3. ولی به هر حال، باید هم دانست که از لحاظ کیهانشناسی، جهان به سمت انبساط دارد پیش می رود. و آیا دارد در این کار خود شتاب هم برمی دارد و این شتاب چقدر است و تا کجا می تواند شتاب بردارد و تا کجا می تواند شتابش را کم کند و مکانیسم آن چیست؟ و چه گره ها و بلکه جراحیهایی در کار است و می تواند باشد؟ کیهان شناسی را نیز نباید دم دستی گرفت. مباحثی از قبیل quintessence, quintom, ... و امثالهم اینجا فکر کنم مطرح می شوند. مثلاً وقت کردید به این مقالات آشوریون-شیخ جباری و شان کارول و شاگردانش نیز یک نگاهی بیاندازید:

https://arxiv.org/abs/1702.06101

https://arxiv.org/abs/1605.04758

https://arxiv.org/abs/1502.00556

https://arxiv.org/abs/1405.1685

http://inspirehep.net/record/1297464

http://inspirehep.net/record/1504030

http://inspirehep.net/record/1369321

بنده حقیر پیش بینی می کنم همانطور که مسائلی را می توان برای انبساط و گردنه های پیچ دار (warped throat inflation) به حساب آورد، همانطور هم بشود جراحی و راینولوژی انبساطی روی نوک دماغ و گره های مربوطه ی آنها را نیز پیش بینی کرد، و بلکه اینها را در رابطه با کرمچاله ها (wormholes) نیز محاسبه نمود که در اپراتورها روی تک قطبیهای مغناطیسی و گره ها و لینکها و آندوسکوپیها و جراحیهای آنها دقیقاً کجای گوش و حلق و بینی را باید جراح اوتوراینولارینگولوژیست کیهانی نشانه برود و بلکه عمل نیز نماید.... لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ


أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِی السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا


إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۲۴﴾ وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿۲۵﴾


حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی را در نظر آورید. برای این کار خمینه ای را در نظر آورید. این خمینه با خودش وقتی اشتراک داشته باشد که حاصل آن را در کوهمولوزی خمینه بررسی می کنید، یک زیرخمینه ای را می تواند به شما بدهد که همان را می توانید از لحاظ همولوژیک مثلثبندی کرده. و وقتی توپولوژیکی و ترکیباتی بررسی اش می کنید، مسئله را یحتمل بتوان به سیمپلکسها و زیرسیملکسهای آن تنزل داد. اینجا می توان به مسائلی پرداخت که متناظرند با نقاط فیکس مسائل اقتصادی و بحثهای مکاسب فقهی و مربوط به اقتصاد از دیدگاه بازیهای عدم همکاری! بحث را وقتی از این دیدگاه ریاضی یا فیزیکی دنبال کنیم، اصل مسئله یحتمل خیلی نمایان نمی شوند.

و اما وقتی از دیدگاه حکمت متعالیه فقهی بخواهیم بحث کنیم، مسئله به چند خط یحتمل تنزل کند. یک وقت هست که همه با هم عدم همکاری دارند برای اینکه همه و همه مایلند از هم سبقت گرفته و به خدا برسند برای اینکه صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ. همه خلق خدا بر این امر واقفند و همه از خداییم و به سوی خدا می رویم. و لذا وقتی در این محیط کسی پای درس اخلاق و فلسفه و حکمت متعالیه و نظریه حمیدی مجیدی فقهی دیگران می نشیند و از آن بهره مند می شود و  یحتمل دیگران را هم بهره مند کند یا حتی خیلی هم سعی کند که دیگران را بهره مند کند ولی خیلی هم فایده نکند، اینجا باید دید که اشتراک کارهایش برای آخرت خودش چه بهره ای برای او خواهند داشت. ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخرة حسنه و قنا عذاب النار.

و لذا بعضی مردم آخرت خود را فراموش کرده اند و می فرماید فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّـهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا ۗ فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ. این است که می شود فقط به نظریه حمیدی مجیدی ریاضی فیزیکی هم پرداخت. و یحتمل خیلی هم خوب است و عبادت بجز خدمت خلق نیست. الا اینکه یحتمل کسی اگر سوای خدمت خلق و نظریه های ریاضی فیزیکی حمیدی مجیدی  و بلکه حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی بخواهد به کمال برسد و در عین حال مسجد هم برود و نماز هم بگذارد، همه بفرمایند که این خیلی هم خوب است. اتفاقاً همین کار را بکن. مسجد هم رفته ای و عبادتت را هم سر وقت انجام داده ای. البته گاهی هم کنارش یک جهادکی است و بلکه کشت و کشتاری دارد! لا اله الا الله. یعنی یک وقت هست که شما می فرمایید که می خواهم بروم به جبهه، و امام جماعت در جواب می فرمایند که خوب برو. تو که اهلش نیستی. یک وقت دیگر هست که میگویی، دستم را ول کنید، من  رفتم جبهه. و همه می گویند تو را به پیر و به پیغمبر نرو! ولی یک وقت هست که حتی می خواهید بروید مسجد برای اقامه نماز و عبادت و بندگی خدا که در خدمت خدا باشید، ولی می بینید که نه مسجدی دور و برتان هست نه صدای اذانی از جایی برمی خیزد. و خودتان بهتر است که نمازتان را اقامه کنید و بهتر است دیگران را هم اگر توانستید همراه کنید. کدام آسانتر است؟ آسانتر نیست همه نماز را دارند اقامه می کنند در مسجد و شما هم بروید یک گوشه ای هیچ کس متوجه شما نشود و به جماعت بپیوندید تا اینکه باید همه را هم به نماز دعوت کنید و آیا حتی یک نفر هم بپذیرد یا نپذیرد؟

البته حکمت متعالیه را می توانید از ریاضی فیزیک هم شروع کنید و به کلاسهای فلسفه و ریاضی فیزیک رفته و سعی در ارتقاء کار خود پیدا کنید. اینجا هم معلوم نیست کسی بتواند به جایزه هایی مثل جایزه فیلدز بتواند دست یابد و بلکه حتی درجات و مدارک عالیه را کسب کند. و یحتمل بدتر از این حقیر سر جایش دارد در جا می زند و همینطوری مانده است که بعدش باید چه کند که یحتمل بدتر از این حقیر هم دیگر در امر درجا زدن پیدا نشود که نشود؟ این است که اینجا هم خیلی نمی توان روی حکمت متعالیه حساب باز کرد و معلوم هم نیست که چقدر می توان از مقام طلبگی حتی درست و حسابی بیرون آمده و به استادی رسید. یا رب، نظر تو برنگردد.

اینجا فرض بفرمایید که یک اپیدمی آمده است و قرار است که همه مراقبت کنند که به این مریضی مبتلا نشوند و از جمله برای شفای مرضی حمد شفاء بخوانید. اینجا اپراتور اپیدمی روی هر شخصی کار می کند و نمی توانید فرض را بر این بگذارید که اپیدمی اصلا نداریم. و اما این مسئله مریضی یحتمل در مورد بعضی حادتر شود و در مورد بعضی اصلا اتفاق نیافتد، هر چند که باز دلیل نیم شود اپیدمی نداریم. و نباید مواظبت کرد. بر عکس باید خیلی هم مواظب بود.

از طرفی، یک وقت هست که ما مسئله ای داریم مثل هاری که یک بیماری است که از سگ هم یحتمل به انسان سرایت کند. حالا ما  بیاییم بگوییم کدام هاری؟ اتفاقاً هاری خیلی هم خوب است و بلکه  کلی هم  فیلم به اسم هاری بسازیم و او را بلکه ستاره سینما هم کنیم و چندین دیوان شعر هم در نامش بدهیم بهترین شعرا بسرایند. و هر کس هم گفت هاری چیست؟ بفرمایید که این هاری، آن هاری سگی هم نیست! ایا مسئله حل است همانطور که اگر مشکل قلبی را دکتر گفت آسپیرین بخور و مشکل دیگری را دکتر دیگری گفت آسپیرین نخوریها! خوب بهتر است یک کاری بکنی.







و اما همه ی اینها به کنار، اگر خواستی برای آخرتت کاری کنی و درست و حسابی هم به فکرش بودی هم خیلی خوب است. بالاخره مردن داریم و باید فکر سرای ابدی خود بود. و دست کمش این است که به مسجد و نماز جمعه بروی. و حالا آمدی بروی مسجد و نماز جمعه و خانه ی خدا و یک مرتبه دیدی که نمی شود و سد راهت شده اند و حتی از خانه ات هم بیرونت می کنند. یک راهش این است که ایمانت خیلی قوی نشده باشد و لذا اصلا کلاً بی خیال شوی و بلکه همه و همه بفرمایند که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. یک راه دیگرش این است که بگویی می خواهم به نظریه های حمیدی مجیدی خود از راه حکمت متعالیه و فقاهت پرداخته و بلکه نظریه های ریاضی فیزیکی زایبرگ-ویتنی و گروموف-ویتنی و امثالهم را بررسی کنم. و آیا حالا بتوانم و آیا نتوانم. یک راه دیگرش هم این است که اصلا اول بروی دنبال اقتصاد مقاومتی و فکر معاش خود و خانواده ات لااقل باشی و مدارا کنی و تمرین کنی. و اما حالا یک بار هم نماز جماعت نرفتی هم نرفتی؟ همه را فرادی؟ امام جماعت چی؟ امام جمعه چی؟ ائمه اطهار علیهم السلام چی؟ حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم و اهل بیتش؟ ولی فقیه، مراجع تقلید و صاحب امام زمان عجل الله فرجه الشریف را تنها بگذاریم و زیارت کربلا، مشهد مقدس علی ابن موسی الرضا و کاظمین و امامین عسگریین سامرا و ائمه ی بقیع؟ و خانه ی خدا در مکه و مدینه در ایام حج؟ و بقعه ی مبارک امام زاده ها؟ مسجد الاقصی هم که باشد، می روی نماز را بالاخره اقامه می کنی. بالاخره می روی یک جوری از پس اسرائیلیها هم بر می آیی دیگر. کدام خود-اشتراکات روی کدام سیمپلکسهای مثلثی شده ی خمینه هایی، طلبه و سالک الی الله را به زیارت این اماکن مقدسه خواهند برد ان شاء الله آنچنان که حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را نیز بهتر درک کنیم با یک توپولوژی هموار که مادولای اتصالات هم روی خمینه معادلات دیفرانسیل جزئی اطلس چارتهای محلی هندسی اش ملزم به حل و نصب شده اند؟ بنده نمی د انم این چرا اینقدر سخت می شود و اینقدر دچار گره و کلاف سر در گم می شود و بلکه آیا صحیح است که به کشت و کشتار هم حتی باید بیانجامد؟ مسئله چیست؟ عدم همکاری کجا است؟ بازی لهو و لعب کدام است و جهاد فی سبیل الله کدام؟ انسان یاد داستان مست و محتسب مرحوم پروین اعتصامی می افتد. محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت؛ مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست. گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی؛ گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست... لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.  







وَزُخْرُفًا وَإِنْ کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ


مقاله میرزاخانی-وندرک در پست قبل از یک سادگی خاصی برخوردار است که از یک طرف مسئله را به ترکیبات و سیمپلکسها و از طرف دیگر به خمینه ها می تواند وارد کند و همینطور موضوع به نوعی به می فرماید که به قضایای نفاط فیکسی که مربوط به لم سپرنر و بازیهای غیرهمکاری ناش است می تواند مربوط شود.

 مسئله چیست؟ این را بنده حقیر بلکه بتوانم در آینده در حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی بررسی کنم.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته


انا لله و انا الیه راجعون. این مقاله را داشتم می خواندم.

https://arxiv.org/pdf/1611.08339.pdf

خیلی مقاله جالبی بنظر می رسد.

... وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ ....

کد امنیتی: 39169!!!


یک بار بنده حقیر حسرت به دلم ماند در گوگل به انگلیسی بزنم سکس و با عکسهایش جستجو کنم و ببینم که فجیع ترین عکسهای مستهجن نمی آیند و بلکه فیلتر شده اند. و بنده نمی دانم این چطور نمی شود ولی مثلاً این سایتهای دیگری مثل این

http://www.msn.com/?pc=EUPP_

یا درست یادم باشد حتی نیویورک تایمز نیز فیلتر است و به سایتهای دیگر مثل بلاگ اسپات و وردپرس و ... کاری نداریم. یک مرتبه این فیلتر و آنتی فیلترها را هم بردارید و بگویید بدترین نوع لیبرال دموکراسی اش کرده اید دیگر که در فاسدترین شهرهای متروپالتن اروپا و آمریکا داریم... خیر سرمان خیلی آزاد شده ایم. مکارم اخلاق حضرت سجاد زین العابدین را باید جای دیگری جست.


ربنا صل على أحمد خیر المرسلینا
و على صاحب الحوض أمیر المؤمنینا
و على فاطمة الزهراء أم الطیبینا
و على السبطین و السجاد زین العابدینا
و على الباقر و الصادق علما و یقینا
و على الکاظم موسى و الرضا فضلاً و دینا
و التقی الخاشع الباسط بالجود یمینا
وعلى الهادی الذی أشرق کالشمس جبینا
و الزکی العسکری الحسن الخلق أمینا
و على القائم بالقسط مغیثاً و معینا
آل یاسین الهداة الطیبین الطاهرینا
ربنا سیدنا صل علیهم أجمعینا

لَقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ ﴿۷﴾

إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿۸﴾

اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ ﴿۹﴾

قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ ﴿۱۰﴾


سخن حق را بگو هر چند علیه خود تو باشد. این، آن کاری است که ماها خیلی بلد نیستیم آنرا انجام بدهیم. قولِ حق را انسان بر زبان بیاورد، یا اگر دیگری گفت قبول کند، ولو آن قولِ حق به زیانِ خود انسان باشد. مَکرَمَت اخلاقی، اینهاست.

http://www.leader.ir/fa/content/17997/مکارم-اخلاق


433 / 10 - حدثنا أبی (رحمه الله)، قال: حدثنا سعد بن عبد الله بن أبی خلف، قال: حدثنی أحمد بن محمد بن عیسى، عن أبیه، عن محمد بن أبی عمیر، عن حماد بن عثمان، قال: جاء رجل إلى الصادق جعفر بن محمد (علیه السلام) فقال له: یا بن رسول الله، أخبرنی بمکارم الاخلاق. فقال: العفو عمن ظلمک، وصلة من قطعک، وإعطاء من حرمک، وقول الحق ولو على نفسک [1].


انسان وقتی ولی فقیه دامت ظله العالی را از لحاظ پدر معنوی امت شیعه به حساب می آورد و بعد مشکلات شیعه و سنت را حساب می کند و بعد وارد مسائلی از قبیل اهل کتاب می شود و آنگاه حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی را در نظر می آورد، یحتمل سختی مسئله ای همچون قول امام جعفر ابن محمد الصادق علیهم السلام را که می فرمایند به امام زمان بقیة الله خطاب کنید بهتر می فهمد. 

١٠٨٥ / ٢. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیى ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، قَالَ : حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الدِّینَوَرِیُّ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ زَاهِرٍ:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه‌السلام ، قَالَ : سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْقَائِمِ علیه‌السلام : یُسَلَّمُ عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ؟

قَالَ : « لَا ، ذَاکَ اسْمٌ سَمَّى اللهُ بِهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام ، لَمْ یُسَمَّ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ ، ولَا یَتَسَمّى بِهِ بَعْدَهُ إِلاَّ کَافِرٌ ».

قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ  ، کَیْفَ یُسَلَّمُ عَلَیْهِ؟

قَالَ : « یَقُولُونَ : السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللهِ ». ثُمَّ قَرَأَ : ( بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ )

مسئله برادری مومنین قرار نیست طوری شود که حالتهای هابیلی و قابیلی به خود بگیرد و بلکه به آنجاها برسد که ما در اسراییل می بینیم که ظالمانه بر علیه فلسطینیان اعمال می شود. ولی چنین است چرا که این حالتهای هابیلی و قابیلی یک شکلهای نوینی به خود گرفته اند. و در راس آنها نمی شود از حق خود در این موارد گذشت چرا که حق شخص حضرت بقیة الله اعظم ارواحنا فداه است که بشدت تمام ضایع خواهد شد. و این اصلا یک مسئله شوخی برداری نیست. مسئله این نیست که به برادری مومن و بلکه بعضی حضرات ملاها و آخوندها بفرمایید که تقصیر شما است که نگذاشتید من بروم با داعش بجنگم. و او بگوید خوب برو، اهلش نیستی. مسئله در اصل خود بقیة الله الاعظم است که همچون در کربلا در روز عاشورا و اما در همه زمانها و مکانها است که از همه طرف محاصره و با او به ظالمانه ترین وجوهی در حال جنگند. و لعن الله امت اسست و الجمت و تنقبت لقتالک. این آن ظلمی است که نمی توان از آن گذشت و بلکه حاصل همه عمر انسان و بلکه همه انسانیت و هر آنچه نیکویی است را زیر سوال می برد.

http://www.leader.ir/fa/content/18550/نماهنگ-«اختاپوس-صهیونیسم»-به-مناسبت-روز-جهانی-قدس



خوشا و خرما وقت حبیبان، به بوی صبح و بانگ عندلیبان

خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست، که ساکن گردد آشوب رقیبان

دو تن در جامه‌ای چون پسته در پوست، برآورده دو سر از یک گریبان

سزای دشمنان این بس که بینند، حبیبان روی در روی حبیبان

نصیب از عمر دنیا نقد وقتست، مباش ای هوشمند از بی نصیبان

چو دانی کز تو چوپانی نیاید، رها کن گوسفندان را به ذئبان

من این رندان و مستان دوست دارم، خلاف پارسایان و خطیبان

بهل تا در حق من هر چه خواهند، بگویند آشنایان و غریبان

لب شیرین لبان را خصلتی هست، که غارت می‌کند هوش لبیبان

نشستم با جوانمردان اوباش، بشستم هر چه خواندم بر ادیبان

که می‌داند دوای درد سعدی، که رنجورند از این علت طبیبان


بنده این را هم عرض کنم که این مسئله ی تفاوتهای توپولوژیکی فضای حقیقی چهار بعدی را که با فضاهای ابعاد دیگر فرق دارد را وقتی ما مسئله را از لحاظ هموئومورفیکی یا دیفئومورفیکی هموار در نظر می آوریم را در نظر بگیریم را نباید واقعاً شوخی گرفت. مثلاً کارهای اوزوات-ژابو و دکتر ایمان افتخاری نیز با این گره خوده است و وارد مسائل هندسه دیفرانسیل و نظریه معادلات دیفرانسیل جزئی حتی روی خمینه ها می شوند. (یادم رفته بود سموث می شود هموار و مدتی داشتم در ذهنم دنبالش می گشتم.) خلاصه بنده حقیر فکر می کنم این مسئله که مربوط به قضیه ی فرمهای اشتراک روی کوهمولوژیهای خمینه ها و اچ-کوبوردیسم است و زایبرگ-ویتن یک جور مونوپلی و تک قطبی ای آنرا حل کرده است و فلوئر-هیگارد-ویتن جور دیگری و سایمون دانالدسون یک جور و کاترین اولنبک جور دیگری و همینطوری ادامه دارد تا می رسد به اوزوات-زابو و امثالهم. کلی کار دارد. و ظاهر قضایا خیلی آسان می نمایند ولی در باطن کلی ریاض و فیزیک در آنها نهفته است.

با سلام،
انا لله و انا علیه راجعون. خدا رحمت کند پورفسور میرم میرزاخانی را. بنده عرض کنم که کانون قرآنی المهدی رفتم هفته ی پیش. و یک مرتبه یک شوکی بهم وارد شد وقتی قرائت قرآن را در یک سطح بالایی که از مقامات و دستگاه های آوایی باید باخبر بود شنیدم و استفاده بردم. البته این یک شوک خیلی بالاتری است که  چنین خبری را در مورد خانم پورفسور میرزاخانی بشنویم. بنده عرض کنم که ابه ایشان فکر کنم یکی دوبار وقتی مقالات ایشان اول درآمدند چرات کردم و ایمیل زدم. البته شاید چیز مهمی نبود و چیز مهمی هم نگفته بودم. ولی ایشان جواب هم ندادند. و انتظار هم نداشتم جواب دهند. همانطور که یحتمل به ادوارد ویتن هم ایمیل زده ام و جواب نداده اند. ولی چیزی که هست این است که بنده به ماتیلدا مارکولی هم ایمیل زده ام و او جوابم را داده است هر چند که یکی دوبار بیشتر نبوده و همین. اما ببینید منظورم به این است که شما می فرمایید که مسئله مرید و مرادی نباید باشد را می خواهم عرض کنم. وقتی بنده ببینم هیچ کس به این حقیر جواب نمی دهد و یک مرتبه یک نفر این وسط به بنده بلکه جواب بدهد یا هیچ کس محل مرا نمی گذارد و یک مرتبه یک نفر این میان دارد خیلی به بنده حتی با توپ و تشر و دعوا و مرافه هم جواب می دهد، آنگاه یحتمل پیش خود  فرض کنم که اگر او را نبودش با من میلی، پس چرا جواب ایمیل مرا نداد لیلی؟ و بلکه همانجا اگر جواب ایمیل مرا هم بدهد صاف و پوست کنده از او درخواست ازدواج هم کنم. این اتفاقاً خیلی هم حرف خنده داری است. ولی باور کنید راست است. یعنی نه تنها راست است و بلکه یک امر غریزی است که انسان حتی یحتمل وقتی جواب را پیدا نکرد، آنگاه دنبال مقالات می رود و حالا بگرد و کی نگرد. بنده این را هم عرض کنم که یک بار با اینکه دانشجوی دانشگاه استنفورد هم نبودم همینطور رفتم یک سری به کتابخانه دانشگاه ریاضی آنجا زدم. داشتم کتاب نظریه اعداد هاردی-رایت را می خواندم که چند لحظه از کتابخانه بیرون رفتم و وقتی برگشتم دیدم کتابخانه بسته است. اتفاقاً نمی دانم چطور شده بود که کمی تا  حدی در عالم هپروت هم رفته بودم و وقتی دیدم که کتابخانه بسته است، به عکس یک نقاشی که بیرون کتابخانه آویزان بود مدتها ماتم برد کع عکس یک  کره ای بود که از مکعبهایی ساخته شده بود که تصویر را یک وجه ی سه بعدی کوبیسمی خاصی بدان می داد.
حالا بنده خدمتتان عرض می کنم. مسئله مرید و مرادی فقط این نیست که یک فیزیکدان یا ریاضیدان تعداد زیادی شاگرد داشته باشد یا خیر. البته این را ما می بینیم که هستند ریاضیدانها و فیزیکدانها و ریاضی-فیزیکدانهایی هم که خیلی مرید دارند و در سطح بین المللی هم هست که همه برایشان دست و پا می شکنند تا به آنها نزدیک شوند. همین ادوارد ویتن یا کامران وفای خودمان را در نظر بگیرید. اما مسئله اینجا است که ما گویی کسانی مثل شیخ عیسی قاسم یا شیخ نمر باقر النمر را دیگر گویی نمی بینیم. این شخصیتهایی که اینطوری مرادند و مرید دارند نیز در میان روحانیون ما کم نیستند و کم نبوده اند که چه خون دلها خورده اند و چه تمرین مداراها کرده اند و زیر  چه فتنه هایی استخوانها خورد کرده اند و خون دلها خورده اند. بگذریم که بنده یک بار هم دنبال نتهای شعر نازنین مریم که مرحوم محمد نوری خوانده بود می گشتم که بالاخره پیدایش کردم ولی هیچ وقت درست یاد نگرفتم که چطور می شود آنرا نواخت همانطور که امشب هم می خواستم به همان قرائت قرآن بروم ولی نمی دانم چرا نرفتم. خلاصه منظور بنده این است که این مرید و مرادی را ما در دانشگاه هم داریم و خوبش را هم داریم و این را مخصوصاً در کنفرانسهای ملی یا بین المللی وقتی دانشمندان دارند با پاورپوینتشان گویی شعبده بازی هم می کنند خیلی بیشتر مشهود است!
و اما اینکه این مسئله مرید و مرادی را از آن حالتی که ممکن است کاذب هم باشد درآورد بنده فکر می کنم کار آسانی هم نباشد. البته ما  می بینیم که مثلاً وقتی حضرت ولی فقیه نیز دارند درس اخلاق می گویند و شاگردن سر کلاس ایشان حاضرند نیز عده کثیری از بزرگ و کوچک همه نشسته اند و دارند درس می گیرند.
عرض آخر بنده این است که ما مسلمانها با خود بنظر می رسد که مشکل داریم و بنده این را عرض کنم که اخیراً همین را در ماه رمضان به آخوندهای مسجدمان گفتم که تقصیر آنها است که پشت ولی فقیه را خالی کرده اند.  و این را واقعاً برادرانه نیز به آنها گفتم و نه فقط از روی گله گذاری. بنده فکر می کنم که درست است که این حقیر یک چیز مندراری برای خودم بنظرم می رسد که درآورده ام که عنوانش را گذاشته ام حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی. و اما این یک چیز جدیدی هم نیست و  ریشه ی آن تاریخی و با قدمت است. و اما اینکه کسی بخواهد این را به ال اچ سی ارائه دهد که آقایان خانمها شما بهتر است که حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی را هم خوب بیاموزید و الا کار خراب می شود، این هم یک اثباتی می خواهد ماورای مات بردن به نقاشی بیرون کتابخانه ی استفورد آنجایی که مقالاتی که از ال اچ سی بیرون می آیند گاهی تا چند صد دانشمند بین المللی را هر کدام شامل می شوند. و این شوخی نیست. و خوب، حکمت متعالیه ی نظریه حمیدی مجیدی فقهی هم با کسی شوخی ندارد و  بلکه نظریات مریم میرزاخانی را هم هر کسی نمی تواند بفهمد الا یحتمل کسی مثل ایمان افتخاری پیدا شود که آنرا نفد کند. و بنده نمی دانم حرف این دکتر افتخاری چیست که دیگر این همه زایبرگ-ویتنی و هیگارد-فلوئر-ویتنی و همولوژیکی شده است تا آنجایی که بنده بخواهم از سدریک ویلانی هم سوال کنم می گوید وقت تمام شد! نمی شود! باز بفرمایید که ما نداریم که اگر او را با من نبودش میلی، چرا جام مرا بشکست لیلی و بلکه جواب ایمیل مرا هم نداد لیلی؟
همین را در نظر بگیرید که آمریکا همه ی ادعایش در  این است که متخصص در امور سرطانی است و ایران هم تحریمهای آمریکا و اروپا را رسماً در ژورنالهای علمی محکوم می کند و واقعاً هم محکوم است، و اما آیا واقعاً اینطور است که این قدر که ادعا می کند متخصص است در سرطان و دیگر بیماریها؟ یا اینکه دوا و درمان و طبیب فقطز وسیله اند و بس. و بلکه  ما داریم که در صدر بعضی نسخه های طبیبان متعهد هنوز می نویسند: یا من اسمه دوا و ذکره شفاء. خیلی مخلصیم استاد ارجمند، خانم دکتر. به آقای دکتر هم سلام برسانید.
راستی این را هم عرض کنم که ما یک استادی داشتیم در کالج هولی نیمز اوکلند که توپولوژی را به ما اینطور یاد داد که دو تا شاگرد بیشتر نبودیم و گفت خودتان بیایید از همان اول قضایا را مثل مسئله حل کنید بروید جلو. اسمش هم جاناتان مرتزل بود و اتفاقاً ایران هم بوده و اسکی را هم می گفت در ایران یاد گرفته بوده. او این را می گفت که  ریاضی دانهای خوب نمی دانم چطوری است که زیاد عمر نمی کنند! البته بعضی هم خیلی خوب عمر می کنند ولی مثل اینکه او درست می گفته است. انسان وقتی نگاه می کند می بیند که فقط اواریست گالوا نبوده است که در 19 الی 20 سالگی در دوئل شرکت برای شرافت  نامزدش شرکت کرده و کشته شده است. و این نظریه گالوای  جبری جالب را برای حل معادلات با گروه های گالوا گره زده است. ما بنظرمان می رسد که با این همه که علم پیشرفت کرده است باید روزگار فرق کرده باشد. و اما مثل اینکه راه جهاد و انقلاب و شهادت خیلی هم باز است. بنده خود شهادت می دهم که کار پورفسور میرزاخانی باید در حدود جهاد فی سبیل الله باشد. و نه فقط بخاطر اینکه بنده خیلی از آن سر در نمی آورم و حسودیم می شود که چرا من نمی فهمم ولی دکتر ایمان افتخاری یحتمل بهتر می فهمد. و جواب ایمیل مرا هم نمی دهد.

زمینه های رحمت خدا


رحمت خدا بر آن انسانی که کمک کردن به پدرش برای نیکویی کردن آن پدر به او باشد. کاری نکند که پدر نتواند به او نیکویی کند.



مسئله دزدیدن کتاب یا مقاله ای را در نظر آورید.  اگر بنده ی خدایی به فقاهت و حکمت متعالیه و نظریه حمیدی مجیدی بیاندیشد، یحتمل متوجه شود که   دزدیدن کتاب و مقاله از او، معنی اش این نیست که تو هم برو با دیگری همین کار را بکن حتی اگر این رسم روزگار هم شد که همه دارند از هم می دزدند! دلیلش این است که این خلاف   بندگی خدا است و زمینه های رحمت خدا را از بین می برد و حتی یحتمل کارهایی خواهد کرد که پدرش نیز می خواهد به او نیکویی کند ولی نتواند. مثلاً یحتمل پدر بخواهد او را از زندان رفتن بخاطر عمل خلافی که از او سر زده باز دارد، ولی نمی تواند. دزدی بدی اش این است. یعنی از این نوع جرمها نیست که قصاص داشته باشد و اگر کسی از بنده حقیر دزدید بنده نیز بتوانم  همان کار را با او بکنم.

دلیل این مسئله در مورد سرقتهای علمی این است که حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی را که یاد گرفتی، می توانی از آن استفاده کنی. این معنی اش دزدی نیست. مخصوصاً امرزوه روز که شما این همه وسائل ارتباطات وسائل جمعی دارید. مقاله تان را می گذارید روی انواع آرشیوها و در اختیار هر آنکس است که  بخواهد از آن استفاده کند. اما سرقت علمی یک چیز دیگری است. یعنی نمی شود از کارهای دیگران مفت و مسلم  استفاده کرد و بلکه آنها را دزدید. و لذا اینکه گفته می شود کارهای فلان دانشمند را بعد از قرنها در فلان شهر در کتابی قدیمی از کنار خیابان به قیمتی خیلی ارزان خریدند و حالا در موزه های غرب یا شرق است، بیشتر شبیه افسانه های فیلمهای علمی تخیلی است. 

اما اینجا یک روابطی از نوع اینکه خوب است که فرزند کاری نکند که پدر نتواند به او کمک کند یحتمل اتفاق می افتد؛ تظاهر به یک رابطه طلبگی -استادی، دوستی-دوستی، پدر-فرزندی، فرزند-پدری، برادر-برادری، سلطان -رعیتی، ارباب رجوع ی ای که از حالتهای بندگی خدا خارجند و لذا رابطه ی سالک را با ولی فقیه دامت ظله العالی نیز خراب می کنند. امثال این  روابط را در قرآن کریم به ما گوشزد می کند. 

این را وقتی  می توان دریافت که سعی کنید به یک کنفرانسی مربوط به ال اچ سی وارد شوید که دانشمندان کشورهای مختلف در آن حضور دارند و شما هم می خواهید وارد شوید. آیا مثلاً می فرمایید که  بنده متخصص ام در حکمت متعالیه ی نظریه حمیدی مجیدی فقهی یا بلکه می فرمایید  تخصص بنده در هندسه ناجابجایی است یا  نظریه ی زایبرگ-ویتن یا فلوئر-هیگارد-ویتن یا گروموف-ویتن یا گرانش کوانتمی یا نظریه ذرات یا مدل استاندارد ذرات یا مکانیک آماری یا ... این را بنده در مورد خودم یافتم که چرا بنده اعلان نکردم که بگویم حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی؟ و گفتم یا هندسه ناجابجایی.

 یحتمل بعضی اینجا اشکال می کنند که ال اچ سی که مسلمانی و غیر مسلمانی نمی خواهد چه رسد به اینکه کسی حکمت متعالیه یا فقاهت را هم بخواهد وارد مسائل کند. مسئله دقیقاً همینجا است که شما چه لینک و گره ای را دارید می زنید و اپراتورهایی که دخیل هستند کدامند. اگر دارید گره ای می زنید که اصلا الغدیر در آن معنایی ندارد و  بلکه نمی تواند الغدیر را حتی تشخیص دهد که به چه معنا است، خوب مثلاً گره شکل هشت هم بزنید باز یعنی چه؟

این را ما وقتی متوجه می شویم که تفاوتهای توپولوژیهایی را که روی فضای چهار بعدی حقیقی با هم همئومورفند ولی دیفئومورف نیستند را بخواهیم بررسی کنیم. این را ما در کارهای فریدمن و دانالدسون و فرمهای اشتراک خمینه های چهار بعدی و بعد حل این مسئله بوسیله نظریه زایبرگ-ویتن می توان جستجو کرد. موضوع این است که مسئله گویی باز است و یک حالت بزن و در رویی هم دارند چرا که در این فضاها را نمی توانید بفرمایید که آیا دارید مسئله ای گرانشی کوانتمی را از زمان مهبانگ تا حال بررسی می کنید و می خواهید جواب آنرا تا کجا هم ادامه دهید؟! و آیا می توانید تا روز قیامت هم ادامه اش دهید؟! اصولاً آیا می توان مسئله را آنقدر سختش کرد که دیگر غیر قابل حل شود؟ یحتمل بله. یعنی مثلاً مخصوصاً آنقدر گره توی کار بیاندازید که فضای حاصله از فرم اشتراک متناظر متمم گره ها و لینکها یک کلاف سر در گمی شده و غیر قابل محاسبه و غیر از خانه عنکبوتی ای که فکر می کند اگر خانه اش فرو ریزد عالم نیز چنین شود! این است که گره هایی را که از فرمهای اشتراک می توان نتیجه گرفت و خمینه هایی را که می توان با انو اع جراحیها روی این خیمنه ها ساخت، خیلی متنوع می توانند باشند. البته این سوال هم هست که وقتی ما داریم از خمینه های بحث می کنیم منظورمان خمینه ای است که محدود می شود به شکل ظاهری یک انسانی! و این خمینه را نیز تعریف کردن و مورد بحث و مطالعه از انواع و اقسام زمینه ها می تواند خیلی سخت شود. از جمله اینکه اینجا زندگی و زنده بودن اصلا یعنی چه؟ شاعر می فرماید: سعدیا مرد نکونام نمیزد هرگز، مرده آن است که نامش به نکویی نبرند. اصولاً بازه زمانی ای که یک شخص در آن واقع است، نسبت به بازه زمانی ای که چندین قرن بعد واقع است را چطور تعریف می نماییم و چه معادلاتی می تواند آن بازه را که در آینده واقع است را پیش بینی کند؟ و اما مثلاً در آداب نماز می فرماید که  سعی کنید خود را به قرآن کریم در داستانهای مختلفش  ارائه نمایید. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.


انا لله و انا علیه راجعون


بنده همین الان شنیدم که پورفسور مریم میرزاخانی به سرای ابدی پیوست. خدا رحمتش کند. بنده اصلا انتظار نداشتم چنین خبری را به این زودی بشنوم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته ارفع درجته.

صل الله علیک یا اباعبدالله


بنده نمی دانم این چه کاری است که کسی برود کتابی را بدزد و از کنار خیابان یا از توی زباله ها سر در بیاورد و دست یک کسی مثل این بنده حقیر بیافتد و آخرش هم مجبور شوی آنرا به صاحب اصلی اش برگردانی؟! راستی اسم آن کتاب سوم جبر انتزاعی 1 ون در واردن بود. ایمیلم را نگاه کردم! لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

زمینه های رحمت خدا


رحمت خدا بر آن انسانی که کمک کردن به پدرش برای نیکویی کردن آن پدر به او باشد. کاری نکند که پدر نتواند به او نیکویی کند.


http://www.leader.ir/fa/content/18763/زمینه‌های-رحمت-خدا



448 / 5 - حدثنا علی بن الحسین بن شاذویه المؤدب (رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمد بن عبد الله بن جعفر بن جامع الحمیری، عن أبیه، عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن زیاد، عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه، عن آبائه (علیهم السلام)، قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): رحم الله امرءا أعان والده على بره، رحم الله والدا أعان ولده على بره، رحم الله جارا أعان جاره على بره، رحم الله رفیقا أعان رفیقه على بره، رحم الله خلیطا أعان خلیطه على بره، رحم الله رجلا أعان سلطانه على بره

http://lib.eshia.ir/15033/1/363



... فَلَمَّا اِنْقَضَتْ أَیَّامُهُ أَقَامَ وَلِیَّهُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا هَادِیاً إِذْ کَانَ هُوَ اَلْمُنْذِرَ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ فَقَالَ وَ اَلْمَلَأُ أَمَامَهُ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ قَالَ مَنْ کُنْتُ أَنَا نَبِیَّهُ فَعَلِیٌّ أَمِیرُهُ وَ قَالَ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ سَائِرُ اَلنَّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى وَ أَحَلَّهُ مَحَلَّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى فَقَالَ لَهُ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِیَّ بَعْدِی وَ زَوَّجَهُ اِبْنَتَهُ سَیِّدَةَ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ اَلْأَبْوَابَ إِلاَّ بَابَهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَةَ وَ اَلْحِکْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَ ارِثِی لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُکَ مِنْ دَمِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ اَلْإِیمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ کَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ أَنْتَ غَداً عَلَى اَلْحَوْضِ خَلِیفَتِی وَ أَنْتَ تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی وَ شِیعَتُکَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی فِی اَلْجَنَّةِ وَ هُمْ جِیرَانِی وَ لَوْ لاَ أَنْتَ یَا عَلِیُّ لَمْ یُعْرَفِ اَلْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی وَ کَانَ بَعْدَهُ هُدًى مِنَ اَلضَّلاَلِ وَ نُوراً مِنَ اَلْعَمَى وَ حَبْلَ اَللَّهِ اَلْمَتِینَ وَ صِرَاطَهُ اَلْمُسْتَقِیمَ لاَ یُسْبَقُ بِقَرَابَةٍ فِی رَحِمٍ وَ لاَ بِسَابِقَةٍ فِی دِینٍ وَ لاَ یُلْحَقُ فِی مَنْقَبَةٍ مِنْ مَنَاقِبِهِ یَحْذُو حَذْوَ اَلرَّسُولِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا وَ یُقَاتِلُ عَلَى اَلتَّأْوِیلِ وَ لاَ تَأْخُذُهُ فِی اَللَّهِ لَوْمَةُ لاٰئِمٍ قَدْ وَتَرَ فِیهِ صَنَادِیدَ اَلْعَرَبِ وَ قَتَلَ أَبْطَالَهُمْ وَ نَاوَشَ [نَاهَشَ] ذُؤْبَانَهُمْ فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَاداً بَدْرِیَّةً وَ خَیْبَرِیَّةً وَ حُنَیْنِیَّةً وَ غَیْرَهُنَّ فَأَضَبَّتْ [فَأَصَنَّتْ] [فَأَصَنَّ] عَلَى عَدَاوَتِهِ وَ أَکَبَّتْ عَلَى مُنَابَذَتِهِ حَتَّى قَتَلَ اَلنَّاکِثِینَ وَ اَلْقَاسِطِینَ وَ اَلْمَارِقِینَ وَ لَمَّا قَضَى نَحْبَهُ وَ قَتَلَهُ أَشْقَى [اَلْأَشْقِیَاءِ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ] اَلْآخِرِینَ یَتْبَعُ أَشْقَى اَلْأَوَّلِینَ لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی اَلْهَادِینَ بَعْدَ اَلْهَادِینَ وَ اَلْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَى مَقْتِهِ مُجْتَمِعَةٌ عَلَى قَطِیعَةِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِهِ إِلاَّ اَلْقَلِیلَ مِمَّنْ وَفَى لِرِعَایَةِ اَلْحَقِّ فِیهِمْ فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِیَ مَنْ سُبِیَ وَ أُقْصِیَ مَنْ أُقْصِیَ وَ جَرَى اَلْقَضَاءُ لَهُمْ بِمَا یُرْجَى لَهُ حُسْنُ اَلْمَثُوبَةِ إِذْ کَانَتِ اَلْأَرْضُ لِلّٰهِ یُورِثُهٰا مَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ وَ سُبْحٰانَ رَبِّنٰا إِنْ کٰانَ وَعْدُ رَبِّنٰا لَمَفْعُولاً وَ لَنْ یُخْلِفَ اَللّٰهُ وَعْدَهُ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ فَعَلَى اَلْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْیَبْکِ اَلْبَاکُونَ وَ إِیَّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ اَلنَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتُذْرَفِ [فَلْتَدُرَّ] اَلدُّمُوعُ وَ لْیَصْرُخِ اَلصَّارِخُونَ وَ یَضِجُّ [یَضِجَّ] اَلضَّاجُّونَ وَ یَعِجُّ [یَعِجَّ] اَلْعَاجُّونَ أَیْنَ اَلْحَسَنُ أَیْنَ اَلْحُسَیْنُ أَیْنَ أَبْنَاءُ اَلْحُسَیْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ ...

فرازی از دعای ندبه



بنده حقیر می خواستم ویدئوی مقام معظم رهبری را در مورد زمینه های رحمت خدا را ببینم، دو سه بار امتحان کردم و هر بار رایانه ریستارت کرد و باز هم کار نکرد. شما امتحان کنید، شاید  رایانه و اینترنت شما کار کند! این خیلی مهم است که کسی بخواهد به پدرش طوری کمک کند که پدر به او نیکویی کند. کاری نکند که پدر نتواند به او نکویی کند. به عبارت شدیدتری، این نوعی شفاوت می آورد که کسی بخواهد قطع رحم کند با پدرش ولو اینکه به او نیکویی هم کند. و همین نیکویی کردن به سبب اینکه یک بده بستانی از روی نیکویی داشته باشیم بین والدین و همسایه و دوست و مردم و سلطان (بنده اضافه کنم وزیر و وکیل و امام و ماموم ...).

بنده عرض کنم که دیروز رفتم مراسم یادبودی که برای مداح اهل بیت حاج حسن اکبری ترتیب داده شده بود. تا رفتم، برق قطع شد! خیلی وقت هم بود که به این مسجدی که نزدیک خانه ی ما هم هست نرفته بودم. بعد از نماز و دعای کمیل، با امام جماعت و بعضی نمازگزاران  دست دادم. و یکی از آنها تعارفاتی کردند که خلاصه به مسجد ما بیا و جایت محفوظ است و امثالهم. بنده به شوخی به آن حضرت گفتم که این حقیر مرده بودم و مثلاً حضرت مسیح آمد زد پشتم و زنده شدم. ایشان گفت که نه خدا نکند و امثالهم. و اما بالاخره وقتی آمدیم از مسجد بیرون و زیر سقف درمانگاه منتظر بودیم که باران بند بیاید، به آقایی که در درمانگاه کار می کند گفتم که بالاخره مردن حق است. و او هم تایید کرد. و اما مو ضوع این است که با پیغمبر و اهل بیت او قطع رحم نکنیم و بلکه همان بده بستان نیکویی از آنجا سرچشمه بگیرد. 

یعنی حساب را اینطور بگذارید که اگر ما مرداری داشته باشیم، چه انسان و چه حیوان، این نجس است. می فرماید حتی مسئله این هم نیست که بدن سرد شده باشد، همین که روح از بدن خارج شد و اطمینان حاصل شد که چنین است، مردار نجس است. و مردار مردار است دیگر. پیغمبر و غیر پیغمبر که ندارد. و اما نه، قطع رحم با پیغمبر هم جایز نیست. چه رسد به اینکه ما می شنویم که قتل من قتل و سبی من سبی .... مسئله اینجا است که این را شما به وضوح مشاهده می کنید که افرادی همچون مداح اهل بیت حاج حسن اکبری و خادم امامزاده مان محمد مردای واقعاً از سر خلوص نیت یک مراد والایی دارند که چنین مریدش شده اند که غیرقابل انکار است. و اینجا یک نیکویی است که اجرش با خدا است. خدا رحمتشان کند. همین رابطه ی از سر خلوص نیت را ما در بین امام و ماموم در مساجد نیز یحتمل بتوانیم جستجو کنیم.

بنده حقیر داشتم دیروز روزنامه ها را تماشا می کردم و هی غرغر می کردم که چرا وزیر نفت چنین قراردادی بسته است و برگشته ایم به زمان ملی شدن صنعت نفت و این همه بیکاری و کودکان کار و گل فروشها و دیگر دست فروشان سر چهارراه ها و .... همان موقع یک کودکی آمد که از دکه آب معدنی بخرد. یعنی کسی برای او این شیشه ی آب را خرید. بنده غلط زیادی کردم و به او گفتم که مثلاً آقا جان تو غذا نداری  بخوری، آن وقت آب معدنی می نوشی؟ و خواستم یک اسکناس هزار تومانی که فکر می کردم در جیبم بود به او بدهم.  و دست کردم و دیدم که نیست. و باز شروع کردم به غرغر کردن و اینکه نمی گذارند هزار تومان توی جبیمان بماند. می دانید آن کودک داشت به این حقیر چه می گفت؟ می گفت من از تو پول نمی گیرم. تو مثل پدر منی. نوکرتم یا چاکرتم. و این کودکی بود حدود مثلاً 10 ساله که کیسه ای خالی بدوشش بود که قرار است از میان زباله ها بگردد و چیزهایی بیابد و پر کند. و این کودک تنها هم نیست و رفقایش همچون او  نیز هستند. و اکثراً هم سر تا پایشان کثیف و بلکه سیاه است. عجب چرخ فلکی است این روزگار؟


شما همین حرکتهای انتحاری را در نظر بگیرید.

از آن طرف انت هاری را دارید. این یعنی چه که کسی بگوید انت هاری؟

انت هاری؟

آیا به انگلیسی یعنی

Are you Harry?

یا هاری کریشنا Hari Krishna یعنی چه؟ 

یا مثلاً در ریاضیات ما اندازه ی هار Haar measure را برای انتگرالگیری روی گروه های توپولوژیک داریم که اینجا هار Haar اسم شخصی است. همانطور که هاری پاتر مثلاً اسم شخصی است.

البته بنده می خواستم وارد مسئله طواف نساء که بین شیعه و سنی نیز اختلافاتی دارد شوم ولی دیگر این بماند بلکه برای بحثهایی بین علمای شیعه و سنت که خیلی یحتمل تخصصی هم شود. و اما دیشب فیلم Hidden Figures را هم دیدم. و یاد سه کتابی که نمی دانم کجا گوشه ی خیابان به این حقیر فروخته بودند و متوجه شدم که اینها مال کتابخانه دانشکده ریاضی دانشگاه برکلی هستند و به آنجا برگرداندم شدم. یعنی بنده حقیر عرضم این است که بعید بدانم که اینها را خودم از کتابخانه گرفته بوده ام و یادم رفته که برگردانده باشم. دو تای آنها را هنوز یادم هست که یکی راجع به نظریه اعداد که نویسنده اش هم ادموند لانداو بود. و دیگری راجع به هندسه ی لاباچوسکی به آلمانی بود. سومی را یادم نمی آید چه بود! راستی این را هم عرض کنم که ما زبان فورترن را از استادمان پیتر فاولر Peter Fowler که یاد می گرفتیم، هنوز به همان متد عتیقه ای که در فیلم نشان می داد می گفت که حالا با این کارتها هم کار کنید. برایتان خوب است ببینید چطور است. یحتمل ویرایشهای جدید پیشرفته ای از زبان فورترن این روزها در بازارها یا غیر بازار داریم که برای مین فریم main frame هم باید باشند! و الله اعلم.

و اما این مسئله چطور می شود که در اجتماعات ما می بینیم که یک مرتبه یک روحانی ای مثل مرحوم نواب صفوی پیدا می شود که امر می کند که این هفت تیر را می گیری و می روی و آن شخص را ترور می کنی و او هم می رود. یا حتی در جنگها مسئله دیگر به جایی می رسد که  فرمانده دستور می دهد که حمله کنید. و  باید حمله کرد و الا مورد حمله واقع می شود. مسئله، کشت و کشتار دارد. و مثل اینکه بدجوری هم دارد. شوخی بردار هم نیست.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

لا اقسم بیوم القیامة


عرض شود که بنده در یک کنفرانسی اسم نویسی کرده ام که معروف است به کنفرانس 7-1. یعنی کنفرانس هفت منهای یک! اعضای این کنفرانس را هم بنده همینجا اعلام می کنم که عبارتند از بابک ظریف، بیژن خرمدین، مهدی اخوان، حسین صفوی، اقبال قبادیانی، و مجید هنداوی. میکاییل عنادی هم عضو علی البدل است. اینها در حقیقت از اعضای پس زمینه ی یکی از دانشکده های معروف عالم هستند که در پس زمینه دارند همینطوری کار می کنند و به اسمهای خودشان و اسمهای مستعار دیگران مقالات پشت مقالات می دهند بیرون. و از بنده نیز دعوت به عمل آمده است که در  کنفرانس آنها شرکت کنم. البته یک ورودی ای هم برای آن منظور کرده بودند که بنده چون دیدم که حتی حاضر نیستند اتوبوس را هم  بفرستند که ما را به محل کنفرانس ببرد، از حضور در کنفرانس پشیمان شدم. و ایمیل هم به هیئت مدیره کنفرانس زدم که چرا اتوبوس نمی فرستید؟ لااقل اتوبوس که می توانید بفرستید. و حالا بنده مانده ام اتوبوس که نمی فرستند و ورودیهای سنگین بالا هم که دارد و مقاله پشت مقاله هم که می خواهند و ما هم نمی دانیم باید در زمینه ی هندسه دیفرانسیل با آنها کار کنیم یا  جبر اپراتورها یا فیزیک یا ریاضی فیزیک یا چه؟ این است که بنده کار نظریه حمیدی مجیدی خودم را می کنم و بعد اگر پس زمینه را مساعد دیدم، بلکه یک کارهایی هم با آنها کردیم. البته قضیه این است که باید زمینه برای حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی  فراهم شود. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  و ارفع درجته.

وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ, إِلَىٰ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ


اینکه چند قدم برداشته می شود و طالب و شاگرد حکمت و علم و فقه   باید دوباره تامل کند، همین بس که وارد عرصه ای می شود که باید بتواند حکمت را از غیر آن تشخیص دهد. باید بتواند درست قضاوت کند. و لذا فرض بفرمایید که ما آمده ایم سر کلاس تلاوت قرآن مجید نشسته ایم. و حالا صرف و نحو و لغت معنی و ادبیات عرب و تجوید و مقامات و  تلاوتهای مجلسی گوناگونی را داریم که اگر همه آنها  به طلبه و شاگرد یک مرور کوتاهی شود، یحتمل برای او خیلی سخت جلوه کند یا خسته کننده شود یا او را جذب نکند. یحتمل هم جلبش کند و بلکه  در فن تلاوت مثلاً خیلی هم علاقه مند شود و بلکه خبره شود. یا وارد ادبیات شود و شعر فارسی و عربی هم بگوید. و لذا در هر  زمینه ای یحتمل چندین کتاب بنویسد.

البته اینجا ما می بینیم که از یک نظر حتی فرد خبره نیز با همه ی پرکاریهایش، در ارتباط با 14 قرن تاریخ منزلت عقل  در هندسه معرفت دینی  یحتمل چند گامی برای خدا و رسول صل الله علیه و آله و سلم و اهل بیت او علیهم السلام برداشته باشد. و اما از دیدگاه طلبه و شاگردی مثل این بنده حقیر، همین چند قدم یک مرتبه می بینیم که  می تواند یک کوه عظیمی نیز جلوه کند. راستی یکی از بزرگان روایت حفص عن عاصم در قرایت را به این حقیر فرمودند که مثلاً در این کتاب نیز آمده است:

http://lib.eshia.ir/41999/1/5

و خوب، ما همین  مسئله را در مورد فقه و حکمت متعالیه و نظریه حمیدی مجیدی داریم. و از یک دیدگاهی اینجا کل و ور رفتنها و کشتی گرفتنها خیلی هم بیشتر می شود آنجایی که با مثلاً نظریه های ریاضی فیزیکی سر و کار داریم. شما همین نسبیت عام و گرانش کوانتمی خودمان را در نظر آورید و ببینید از مثلاً صد، صد پنجاه سال پیش تا به حال به کجا رسیده است و چقدر کل و کشتی در آن داریم؟! البته از آن طرف می توان وارد مدل استاندارد ذرات فیزیک نیز شده و اینستنتانهایی مثل آ-دی-اچ-ام و هندسه ناجابجایی و ناورداهای دانالدسون و زایبرگ-ویتن و فلوئر-هیگارد-ویتن و گروموف-ویتن و امثالهم را نیز بررسی کرد. موضوع این است که ما چه ستاره ای داشته باشیم چه سیاه چاله ای، می توان روی معادلات خمینه ای که اینها را تعریف می کنند کلافهایی را تعریف کرد که افق آنرا نمایان می کند. و لذا بی نهایت اتفاق می تواند اینجا رخ دهد و از جمله اینکه خمینه ها دفورمه می شوند یا افقها تغییر می کنند یا همین خمینه ها و افقها را می توان نسبت به خمینه ها و افقهای دیگری  در نظر گرفت و  یحتمل دوتاییها و چندتاییهایی که این ستارگان یا سیاه چاله ها را تشکیل می دهند را حساب کرد. و یحتمل اینها خود مشکلات فراوانی دارند که گفتنش اینطوری خیلی آسان بنظر برسد. و اما اینکه حالا مکانیک آماری مسئله با جبرهای سی* و جبرهای اپراتوری و هندسه ناجابجایی و هندسه جبری چه ربطی دارد؟ کلی مسئله است. و لذا بنده مانده ام که چطور چند گام در این زمینه می توان برداشت.    

البته این مسئله یک ربطی هم دارد به همین مسئله خودمان که شما وقتی بروید نزد پزشکی و بخواهید صلاح و مشورت کنید، نه تنها لزوماً همیشه به هر کس از راه رسید نخواهد گفت که تخفیف هم بهت می دهم و بلکه اگر متخصص برجسته ای باشد چه بسا که بیشتر هم اجرت بخواهد. دلیلش این است که نباید کار را دم دستی حساب کرد. و اگر چنین کند، مریض هم راضی نخواهد بود و بلکه چنین چیزی را نمی خو اهد.

این است ک ما وقتی گره ها و لینکها و ناورداهای مختلف فضاها و خمینه های بعد پایین توپولوژیکی را در نظر می آوریم، مسئله از لحاظ هندسی اینجا از این  قرار می تواند باشد که ما با خمینه ای طرفیم که کلافهایی همچون افهای آنها نیز روی آن می توانند داشته باشیم که خود خمینه هایی دیگر را تشکیل می هند. و لذا اینکه ما حالا کدام خمینه را در نظر می آوریم و ناوردای توپولوزیک آنرا چطور می خواهیم محاسبه کنیم، کمی مسائل فرق می کند.  فرض بفرمایید که ما باغبانی داریم که به باغچه ی خود می پردازد و می خواهد گوشه ای از این زمین پهناور را باغی آباد کند. حالا در بقیه زمین چه می گذرد یا در چه فصلی هستیم یا گردش ماه و دیگر سیارات و زمین به دور خورشید چطور است و منظومه شمسی در کدام کهکشان واقع است و نزدیکترین کهکشان به کهکشان راه شیری کدام است؟ یا اینکه در کلاف خمینه مان یک گره ای داریم و این گره با گره های دیگر چه ربطی از لحاظ مختصاتی و اطلسی و جهانی برای هر فیبری و فولیاسیونی از فیبرها و امثالهم دارند؟ یحتمل باغبان ما خیلی وارد همه این مسائل نشود. و یحتمل بلکه اصلا تخصصش هم همینها بر حسب هندسه اسپینها و اسپین فومها باشد. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّـهُ یَحْکُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿الرعد: ٤١﴾


https://arxiv.org/pdf/1705.06257.pdf


بعضی یحتمل ایراد می کنند که خدا این همه سریع الحساب است، پس چرا هیچ کس حوری و  پری بهشتی را از خداوند رحمان و رحیم همین دنیا از او نمی خواهند؟!!! بقول معروف نقد را بچسب و نسیه را رها کن. البته بعضی یحتمل می خواهند و خدا هم به آنها عطا می فرماید، ولی خوب بعضی یحتمل  باز ایراد می کنند که عده ای خاص هم هستند که غیر از ما عوامند و از این خواسته های زمینی گذشته اند و به مراحل بالاتری از علوم الهی رسیده اند که ماورای این حرفها است. مثلاً آنتی هیستامینشان را چطور می خورند و شب می خوابند؟ حالا این قرص و نسخه پزشک است و آنها یحتمل هم مائده های آسمانی میل می کنند و ما نمی فهمیم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

امام جمعه موقت تهران خاطرنشان کرد: فلسفه خلقت انسان و خلیفه قرار دادن وی در زمین این است که اسم اعظم خداوند در عالم تجلی یابد، به همین دلیل آینه‌ای که تمام صفات جلال و جمال خداوند در آن دیده شود به نام انسان آفریده شد.

وی با اشاره به اینکه انسان‌هایی که مراحل کمال انسانی را به خوبی طی نکرده باشند از آزمون پیروی از امامت به خوبی برنمی‌آیند افزود: در پیروی از ولایت فقیه گروه‌هایی مانند نهضت آزادی و غیره نمی‌توانند موفق باشند زیرا در این مرحله اشخاص مطرح نیستند بلکه پیروی از خداوند مطرح است و جایی برای قدرت‌طلبی نیست.

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/06/23/858244/آیت-الله-صدیقی-پیروی-از-ولایت-فقیه-در-راس-امتحان-انسان-ها-قرار-دارد


بنده حقیر فکر می کنم بحث در این مورد نه کمی که خیلی هم سخت می تواند شود و همانطور که ایشان می فر مایند، باید اشخاص مراحل کمال را طی کنند تا به عظمت پیروی از ولایت فقیه بتوانند پی ببرند. و دلیلش را هم درست می فرمایند که  برای اینکه اینجا پیروی از خداوند است که مطرح است. البته گاهی هم پیروی از خداوند احتیاج به آتش به اختیار دارد و بلکه یک وقت یحتمل شخص نگاه کند و ببیند همه دور و برش را آتش گرفته است یا اینکه همچون حضرت ابراهیم علیه السلام قرار است که او را با منجنیق به آتش پرتابش کنند! و بگذریم که چطور است که خداوند رحمان و رحیم این آتش را گلستان می کند.

و اما مسئله اینجا این است که اگر قرار است که ما از منزلت عقل در معرفت هندسه دینی بهره ای ببریم و آن این است که در رابطه ی اشخاص و خداوند عقلشان به کار می آید و هر کسی در این رابطه با خدای خود هر چقدر هم که جزئی باشد یا نباشد، همان قدر است که وصل می شود یا بلکه نمی شود. و لذا ما حکمت متعالیه را داریم که اسفار اربعه از مردم به حق را تبیین می کند و حتی وارد طبیعیات و ریاضی فیزیک و فلسفه و حکمت و فقه  می شود. و الا اگر غیر از این می بود، حکمت متعالیه ای هم نداشتیم. و همینطور هم هست که ولی فقیه را نیز می توان صاحب امام زمان عجل الله فرجه الشریف به حساب آورد چرا که اینجا همانطور که می فرمایند خداوند است که مطرح است و پیروی از ولی فقیه عین پیروی از خداوند است. و لذا در این رابطه کسی که راه ارتباط خود با ولی فقیه را چه از لحاظ فقهی چه از لحاظ نظریه های حمیدی مجیدی و چه از لحاظ حکمت متعالیه سد می کند، او در حقیقت ارتباطش با خداوند تبارک و تعالی را قطع کرده است. در صورتی که همه آیات و بینات الهی و همه ذرات عالم گواهی و شهادت می دهند که آقایان خانمها این کارها را نکنید. در حقیقت، ولی فقیه مظهر بسم الله الرحمن الرحیم است نه فقط به این خاطر که وقتی انسان به ولی فقیه نگاه می کند آنطور که در حدیث آمده است که نگاه به عالم عبادت است، و بلکه اگر نگاه انسان به غیر ولی فقیه معطوف شود نه تنها آن سیری که در آن به کمال می رسد را یحتمل خیلی سریع گم کند، و بلکه گمراه نیز شود. بنده عرضم این است که اگر کسی می داند که یک راهی است که انسان را به کمال می رساند، خوب چرا همان راه را نرود و راه های دیگری را انتخاب کند که یحتمل به بیراه نیز می روند؟ در دانشگاه هم که باشد، می خواهید استادی را انتخاب کنید که بهتر از همه است و نه آن استادی که می دانید خوب درس نمی دهد مگر اینکه  مجبور باشید. و اما مسئله همان است که اصل پیروی از خداوند و بلکه بندگی او است هر چند که اگر عده کثیری از مردم عالم هم کافر شده یا راه را به اشتباه بروند. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

أَفَمَن کَانَ عَلَىٰ بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ کَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُم ﴿١٤ مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۖ فِیهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِّن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى ۖ وَلَهُمْ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ ۖ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ ﴿١٥ وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّىٰ إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِکَ قَالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا ۚ أُولَـٰئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّـهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ ﴿١٦ وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ ﴿١٧ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَةً ۖ فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا ۚ فَأَنَّىٰ لَهُمْ إِذَا جَاءَتْهُمْ ذِکْرَاهُمْ ﴿١٨ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا اللَّـهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ۗ وَاللَّـهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَمَثْوَاکُمْ ﴿١٩

صل الله علیک یا ابا عبدالله


 قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ ﴿١٠


... وَ صَلِّ عَلَى اَلْخَلَفِ اَلْهَادِی اَلْمَهْدِیِّ إِمَامِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ اَلْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ اَلْأَئِمَّةِ اَلْهَادِینَ اَلْعُلَمَاءِ اَلصَّادِقِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْمُتَّقِینَ دَعَائِمِ دِینِکَ وَ أَرْکَانِ تَوْحِیدِکَ وَ تَرَاجِمَةِ وَحْیِکَ وَ حُجَجِکَ عَلَى خَلْقِکَ وَ خُلَفَائِکَ فِی أَرْضِکَ اَلَّذِینَ اِخْتَرْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ اِصْطَفَیْتَهُمْ عَلَى عِبَادِکَ وَ اِرْتَضَیْتَهُمْ لِدِینِکَ وَ خَصَصْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِکَ وَ جَلَّلْتَهُمْ بِکَرَامَتِکَ وَ غَشَّیْتَهُمْ بِرَحْمَتِکَ وَ رَبَّیْتَهُمْ بِنِعْمَتِکَ وَ غَذَّیْتَهُمْ بِحِکْمَتِکَ وَ أَلْبَسْتَهُمْ نُورَکَ وَ رَفَعْتَهُمْ فِی مَلَکُوتِکَ وَ حَفَفْتَهُمْ بِمَلاَئِکَتِکَ وَ شَرَّفْتَهُمْ بِنَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَیْهِمْ صَلاَةً زَاکِیَةً نَامِیَةً کَثِیرَةً دَائِمَةً طَیِّبَةً لاَ یُحِیطُ بِهَا إِلاَّ أَنْتَ وَ لاَ یَسَعُهَا إِلاَّ عِلْمُکَ وَ لاَ اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّکَ اَلْمُحْیِی سُنَّتَکَ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ اَلدَّاعِی إِلَیْکَ اَلدَّلِیلِ عَلَیْکَ حُجَّتِکَ عَلَى خَلْقِکَ وَ خَلِیفَتِکَ فِی أَرْضِکَ وَ شَاهِدِکَ عَلَى عِبَادِکَ اَللَّهُمَّ أَعِزَّ نَصْرَهُ وَ مُدَّ فِی عُمْرِهِ وَ زَیِّنِ اَلْأَرْضَ بِطُولِ بَقَائِهِ اَللَّهُمَّ اِکْفِهِ بَغْیَ اَلْحَاسِدِینَ وَ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ اَلْکَائِدِینَ وَ اُزْجُرْ عَنْهُ إِرَادَةَ اَلظَّالِمِینَ وَ خَلِّصْهُ مِنْ أَیْدِی اَلْجَبَّارِینَ


کسی با یک تناب پوسیده ای یحتمل بتواند برود ته یک چاهی و بلکه با همان تناب پوسیده بیرون هم بیاید. و اما بهتر است که سعی نکند دوباره همین کار را انجام دهد مگر اینکه فکر کند خیلی شعبده باز یا جادوگر یا معجزه گر خوبی است. اصولاً چنین کاری با منزلت عقل در هندسه معرفت دینی سازگار نخواهد بود.

البته بعضی هم یحتمل اشکال کنند که اینکه چیزی نیست. من برایت همینطوری می پرم می روم ته چاه و بدون تناب هم بالا می آیم. کاری ندارد. مثل آب خوردن است. به همین سادگی. تو بلد نیستی و لذا خیال می کنی خیلی سخت است. یک دفعه برو شهر بازیهایی مثل سرزمین موجهای  آبی مشهد. نرفته ای، تبلیغش را توی تلویزیون ببین. می ایستی توی یک محوطه ی لوله ای شیشه ای، و یک مرتبه زیر پایت خالی می شود و می روی نمی دانی کجا؟ باز می روی توی آسانسور. و دگمه ی آسانسور را می زنی، می آیی بالا. و دوباره و دوباره و .... اصلا تناب نمی خواهد که بفرمایید پوسیده باشد یا نباشد. همه اش بازی است. دیگر چه بهتر از این؟ البته بعضی هم می نشینند مستهجنات را خوب تماشا می کنند و بعد می فرمایند که مستهجنات و نجاسات و بلکه حتی یک نگاه به نامحرم هم ممنوع. بابا، عکس نامحرم هم ممنوع است چه برسد که آنتی فیلتر هم بگذارید و فیلمهای نجس و مستهجنات و لامذهبی و بدجوری که دیگر از آن بدترش پیدا نمی شود را هم ببینید. آنوقت فردا که خواستید از داربست  را کار بگذارید یا بروید بالا داربست را بیاورید پایین، گیر کردید. می گویید آنتی فیلترم خراب شده بود، همین عکسهای مستهجنات و نجاسات را در موبایل و تبلت و لپ تاپم همان بالای  داربستم گوگلی سرچ کردم دیدم. امر به معروف و نهی از منکر وقتی است که فیلتر درست کار کند. اگر فیلتر خراب شد و هر کی هر کی شد و گفت می زنم و دیه اش را می دهم که دیگر قانون جنگل شده است و بهتر است مواظبت از جانت هم بکنی. و خودت را لو نروی. هر کسی هر کاری کرد، کرد و به دیگری بگوید حالا من کردم ولی تو نکن. عجب! بنده نمی دانم. مثل اینکه این کارها را هر چه بگویی، فایده ای ندارد و بلکه گوش هیچ کس بدهکار هم نیست وقتی این جنایات داعش دیگر شده است مثل صحنه هایی که روزمره نشان همه می دهند، آیا واقعاً گفتنش فایده ای دارد؟ امر به معروف و نهی از منکر است؟ دیگر کدام فیلتر و آنتی فیلتر؟ هر چند که ما اصلا مدافع حرم هم آفریده شده ایم. و بلکه کلنا عباسک یا سیده زینب علیها السلام. باز این چه شورش است که در خلق عالم است، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟ لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

صل الله علیک یا اباعبدالله


13853.رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : النَّظَرُ إلى وَجهِ العالِمِ عِبادَةٌ.

13854.عنه صلى الله علیه و آله : النَّظَرُ إلى وَجهِ عَلِیٍّ عِبادَةٌ.

13855.عنه صلى الله علیه و آله : النَّظَرُ فی وَجهِ العالِمِ حُبّا لَهُ عِبادَةٌ .

13856.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام ـ لَمّا سُئلَ عَن قَولِ النَّبِیِّ صلى الله علیه: هُوَ العالِمُ الّذی إذا نَظَرتَ إلَیهِ ذَکَّرَکَ الآخِرَةَ ، و مَن کانَ خِلافَ ذلکَ فَالنَّظَرُ إلَیهِ فِتنَةٌ .


13857.رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : اُطلُبوا العِلمَ و لَو بِالصِّینِ؛ فإنَّ طَلَبَ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِمٍ .


13858.عنه صلى الله علیه و آله : اُطلُبوا العِلمَ ؛ فإنَّهُ السَّبَبُ بَینَکُم و بَینَ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ . [1]

13859.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : اُطلُبوا التَّعَلُّمَ و لَو بِخَوضِ اللُّجَجِ و شَقِّ المُهَجِ . [2]

13860.عنه علیه السلام : لَو عَلِمَ النّاسُ ما فی طَلَبِ العِلمِ لَطَلَبوهُ و لَو بِسَفکِ المُهَجِ و خَوضِ اللُّجَجِ . [3]

13861.لقمانُ علیه السلام ـ لاِبنِهِ و هُوَ یَعِظُهُ ـ: یا بُنَیَّ ، اِجعَلْ فی أیّامِکَ و لَیالیکَ و ساعاتِکَ نَصیبا لَکَ فی طَلَبِ العِلمِ ، فإنَّکَ لَن تَجِدَ لَکَ تَضییعا مِثلَ تَرکِهِ . [4]

2800

طَلَبُ العِلمِ

13862.الإمامُ علیٌّ علیه السلام : لِقاحُ المَعرِفَةِ دِراسةُ العِلْمِ. [5]

13863.عنه علیه السلام : مُدارَسةُ العِلمِ لَذَّةُ العُلَماءِ . [6]

13864.عنه علیه السلام : اُطلُبِ العِلمَ تَزدَدْ عِلما. [7]

13865.الإمامُ الحسینُ علیه السلام : دِراسةُ العِلمِ لِقاحُ المَعرِفَةِ، و طولُ التَّجارِبِ زِیادَةٌ فِی العَقلِ.


مَنهومانِ لا یَشبَعانِ

13871.رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : مَنهومانِ لا یَشبَعُ طالِبُهُما: طالِبُ العِلمِ و طالِبُ الدّنیا . [6]


میزان الحکمه، ری شهری، جلد 8، صص 26-28



یک مسئله ی تکنیکی در جستجوی اسامی چینی در آرشیو  دانشگاه کرنل وجود دارد که مسئله ای حاد و مزمن هم هست.  یعنی اسامی چینی را درست تشخیص نمی دهد برای اینکه اسامی ای هستند که کوتاه اند مثل ژو لین یا تاو یاو یا .... برای همین یک اسم را که وارد می کنید، یک مرتبه 500 الی 600 مقاله را ذکر می کند! و در عمل جستجو بی نتیجه می شود. این را باید یک فکری به حالش بکنند. خوب است که بعضی این مسئله را با مسئولین امر دانشگاه کرنل در میان بگذارند. اینسپایر هپ نیز همینطور است. البته مسئله یحتمل بیشتر هم حاد می شود وقتی توجه کنیم که بسیاری از مردم چین یحتمل به خین لی (Xin Li) نامیده می شوند. و لذا یک مرتبه 2000 ورودی در اینسپایر هپ با جستجوی نویسنده خواهد داشت! یحتمل باید جستجو را جورهای دیگری محدودش کرد.

اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ


در رابطه با اتحاد بیانکی، این مسئله ای است که آیا ما داریم آنرا در رابطه با نسبیت عام بررسی می کنیم یا  هندسه دیفرانسیل همچون دو مقاله زیر که   حتی ماورای این بحثها می روند:


https://arxiv.org/pdf/1706.05669.pdf

https://arxiv.org/pdf/1610.08774.pdf


البته اینجا این مسئله هم هست که آیا ما داریم سیاه چاله ای را در نظر می گیریم یا با ستاره ای طرفیم یا اینکه بلکه طیفی داریم بین این دو حدود سیاه چاله ای و ستارگان و ابرنواخترهای بین آنها، و اینکه در این رابطه اتحاد بیانکی چطور به ما کمک می کند؟

باز اینجا ما انواع میدانها را خواهیم داشت در رابطه با مدل استاندارد ذرات فیزیک و نسبیت عام و هندسه دیفرانسیل و اتحاد بیانکی. و از آن طرف هم ما مکانیک آماری را که وارد مسائل کنیم و همچون هندسه ناجابجایی و ریسمان و نظریه ام و امثالهم، یحتمل هیچگاه ما وارد مسائلی از این دست نشویم که چرا اصلا نظریه بست-کن هم داریم و ممکن است حتی به ذهنمان هم خطور نکند  همینطور هم نظریاتی شبیه برنامه لنگلندز در نظریه اعداد و اینکه مسئله چه ربطی به ابرتقارن و ریسمان می تواند داشته باشد؟

البته بعضی نیز هستند که همیشه طرف مستهجنات و نجاسات و کفر و شرک و نفاق را می پسندند که بگیرند و جلوی اینترنت برای همیشه در یک شبکه ی تارعنکبوتی ابدی گیر کرده اند. خدا لعنت کند هر چه ظالمین فجار توبه ناپذیر است را. مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿العنکبوت: ٤١﴾

19 باب ما جاء عن الرضا(ع)فی علامات الإمام‌

1 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ [بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ‌ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ عُقْدَةَ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(ع)قَالَ‌ لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ یَکُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْکَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ یلد [یُولَدُ مَخْتُوناً وَ یَکُونُ مُطَهَّراً وَ یَرَى مِنْ خَلْفِهِ کَمَا یَرَى مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا یَکُونُ لَهُ ظِلٌّ وَ إِذَا وَقَعَ إِلَى الْأَرْضِ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَقَعَ عَلَى رَاحَتَیْهِ رَافِعاً صَوْتَهُ بِالشَّهَادَتَیْنِ وَ لَا یَحْتَلِمُ وَ یَنَامُ عَیْنُهُ وَ لَا یَنَامُ قَلْبُهُ وَ یَکُونُ مُحَدَّثاً وَ یَسْتَوِی عَلَیْهِ دِرْعُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)وَ لَا یُرَى لَهُ بَوْلٌ وَ لَا غَائِطٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ وَکَّلَ الْأَرْضَ بِابْتِلَاعِ مَا یَخْرُجُ مِنْهُ وَ یَکُونُ رَائِحَتُهُ أَطْیَبَ مِنْ رَائِحَةِ الْمِسْکِ وَ یَکُونُ أَوْلَى بِالنَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ یَکُونُ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَکُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا یَأْمُرُهُ بِهِ وَ أَکَفَّ النَّاسِ عَمَّا یَنْهَى عَنْهُ وَ یَکُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى إِنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَةٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَیْنِ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)وَ سَیْفُهُ ذُو الْفَقَارِ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ صَحِیفَةٌ فِیهَا أَسْمَاءُ شِیعَتِهِمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ صَحِیفَةٌ فِیهَا أَسْمَاءُ أَعْدَائِهِمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ الْجَامِعَةُ وَ هِیَ صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِیهَا جَمِیعُ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ وُلْدُ آدَمَ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ الْجَفْرُ الْأَکْبَرُ وَ الْأَصْغَرُ وَ إِهَابُ مَاعِزٍ وَ إِهَابُ کَبْشٍ فِیهِمَا جَمِیعُ الْعُلُومِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ وَ حَتَّى الْجَلْدَةُ وَ نِصْفُ الْجَلْدَةِ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع‌

http://lib.eshia.ir/86808/1/213

----------------------------------


جمله معروف او «با ایرانی که برای ظهور مهدی (عج) آماده می‌شود، مذاکره نخواهیم کرد» به‌شدت تحت ‌تأثیر نگرش دونالد ترامپ است.


... جنگ یمن که آتش‌افروز آن محمدبن سلمان بود و پایان آن با هر سناریویی به حمایت سیاسی و لرزه یا استحکام پایه‌های سلطنت او بستگی دارد.


آیا محمد سلمان جوان که عدم تعادل او در رفتار و گفتار بر همگان روشن است، همان گاوداری نخواهد بود که نئوکان‌های آمریکایی گاوچران به دوشیدن شیر منطقه خاورمیانه رغبت بیشتری پیدا خواهند کرد؟ منطقه خاورمیانه با حضور محمد بن سلمان آبستن حوادثی است که باید دولتمردان ما با درایت به آن نگاه کنند.


http://www.sharghdaily.ir/News/135654/الزامات-ایران-در-زلزله-سیاسی-عربستان

صل الله علیک یا اباعبدالله


البته مثل اینکه این زیر گرفتن افراد  تواسط مایشنها اخیرا تبدیل شده است به یک چیزی ماورای صرف سادیسم و مازوخیزم. و بلکه انگیزه های دیگری و از جمله نژادپرستی و امثالهم هم پیدا کرده است.... و لذا روانشناسان و روانپزشکان باید اینجا مراقبت کنند که با جامعه شناسان و مددکاران اجتماعی و متخصصان گفتگوی ادیان توحیدی و سازمان ملل و حقوق بشر و همه و همه مشارکت کنند در این زمینه ها و  مسائل را ریشه کن کنند هر چه زودتر. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.


یک شهادتهایی هستند برای خدا که در قرآن مجید آمده اند و اینها بی نظیرند و از جمله مثلاً


شَهِدَ اللَّـهُ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿آل عمران: ١٨﴾


فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَىٰ مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّـهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّـهِ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿آل عمران: ٥٢﴾


شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّـهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّـهَ عَلَىٰ مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿البقرة: ١٨٥﴾


وَمَن یُطِعِ اللَّـهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَـٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـٰئِکَ رَفِیقًا ﴿النساء: ٦٩﴾


۱۸. لَّـٰکِنِ اللَّـهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنزَلَ إِلَیْکَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِکَةُ یَشْهَدُونَ وَکَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِیدًا ﴿النساء: ١٦٦﴾


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّـهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿المائدة: ٨﴾


 إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِن کِتَابِ اللَّـهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ فَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ ﴿المائدة: ٤٤﴾


قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّـهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَـٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّـهِ آلِهَةً أُخْرَىٰ قُل لَّا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ ﴿الأنعام: ١٩﴾


در یک نرم افزار خوبی بزنید "شهد الله "و جستجویش کنید، آیات عظیمی می آیند. بنده حقیر نرم افزاری که استفاده کردم 40 آیه را داد. و چون راجع به چیزی که می خواهم بنویسم، منجر به این شد که دیشب که تا بعد از اذان بیدار بودم و داشتم همین را می نوشتم، یک مرتبه صفحه آبی و ریستارت. و لذا  همه را نمی آورم که یحتمل رایانه جوش می آورد یا چه می شود!!!

بنده حقیر داشتم خطاب به مراجع عظام تقلید و آیات عظام می نوشتم که تقصیر آنها نیست که نابسامانیها به این روز است و ما هم احتیاج به امر به معروف و نهی از منکر داریم و لذا تقصیر آنها است که این کار را درست بلند نیستند انجام دهند. تقصیر روحایت هم نیست. و حتی گفتم که تقصیر دانشگاه است و بلکه تقصیر صنعتگران و مدیران تکنولوژی و بازاریها و آموزش و پرورش و اطباء و خود جامعه و ملت است که باید خودش خودش را درست کند. مثل ترافیک ما است.  هم بد رانندگی می کنیم و هم بد مدیریت می شود و هم  نیروی انتظامی کاری نمی کند و هم خلاصه هر کی هر کی است. حالا روحانیت هم اگر درست کارش را انجام می داد و مثلاً در این زمینه هم مردم را می توانست موعظه کند و در مساجد هم مردم را برای این کارها بسیج می کردند، که خیلی خوب بود. و اما آیا مسئله این است؟ بالاخره قانون هست جریمه هست بیمه باید کرد ماشین را ... اما شما حساب کنید که ماشین دارد به خط عابر پیاده نزدیک می شود و می بیند که عابر پیاده دارد جلوی او  می گذرد و بجای اینکه از سرعتش بکاهد، نه تنها این کار را نکند و بلکه به سرعتش بیافزاید و انتظار داشته باشد هم که عابر پیاده از جلوی او  بدود و فرار هم کند. این را می گویند سادیسم و مازوخیزم. نمی گویند؟

خلاصه همینطوری دلم پر بود داشتم با خصوصاً مراجع عظام درد دل می کردم و به وضعیت نابسامان خود نیز  فکر می کردم. و این را هم داشتم می گفتم که خدا پدر و مادر آن روانپزشکان و روانشناسانی را که  مسائل عدیده ای که  از سادیسم و مازوخیزم نشات می گیرد را حل می کنند را بیامرزد که صفحه ی آبی و خداحافظ. مسئله شهادت یک چیز است و حتی حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی هم یحتمل یک چیز دیگری است. اما این که جامعه ای هم بخواهد خودش خودش را درست کند باز چیز دیگری است. و زوری نیست. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  و ارفع درجته. 


ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّـهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّـهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿الأنفال: ٥٣﴾


لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّـهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴿الرعد: ١١﴾

We rederive the conversion of the propagating
equations into constraints using the Newman-Penrose formalism, and single out one algebraic Bianchi identity
responsible for it.


راستش بنده دنبال یک همچین چیزی می گشتم در مقاله ی زیر. ولی دیدم کلی چیزهای دیگر نیز در آن یافت می شود و از جمله جبرهای بی ام اس. سترومینگر نیز کارهایی در زمینه جبرهای بی ام اس دارد. یحتمل بخش 3.3.3 کتاب نوربرت شترامن نیز به مسئله اتحادهای بیانکی کمک می کند. البته سیاه چاله ها را هم کسی خوب بلد باشد، خوب است. راستی، رینر ک سَکس هم لااقل در پی دی ای ( PDE) معادلات مشتقات جزئی استاد این حقیر بوده است که کتاب واینبرگر را درس داد و مکانیک کلاسیک را هم یحتمل سر کلاسش نشستم که از ماریون را درس داد.

https://arxiv.org/pdf/1707.00667.pdf

صل الله علیک یا اباعبدالله


بنده این را هم عرض کنم که بعضی یحتمل یوزپلنگ ایرانی را با پلنگ صورتی گاهی اشتباه می گیرند. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایئه خاشعا متصدعا من خشیة الله  و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون. هو الله الخالق الباری المصور له الاسماء الحسنی یسبح له ما فی السموات و الارض و هو العزیر الحکیم.




با توجه به مسئله ارتباط همولوژی خوانوف  و گره ها و لینکها، بنده داشتم فکر می کردم که آیا یعنی می شود که همولوژی خوانوف را در رابطه با کیهانشناسی و اخترفیزیک بر حسب هر ستاره ای معادل یک گره بررسی کرد؟ و روی این گره ها و همولوژیها، توپولوژیهایی تعریف کرده و هندسه و .... و حتی یحتمل بتوان همولوژی خوانوف برای گره ها و لینکها را بر حسب اخترفیزیک و کیهانشناسی کهکشانها به حساب آورد. به مقالات زیر بنگرید:

https://arxiv.org/pdf/1706.08919.pdf

https://arxiv.org/abs/1701.04001

https://arxiv.org/abs/1508.00525

https://arxiv.org/abs/1511.09077

https://arxiv.org/abs/math/9906087


البته بعضی یحتمل اشکال می کنند که  تو باید سالها در این زمینه ها کار کر ده باشی و نمی توانی از خودت همینطوری یک چیزهایی به قول برره ای ها در وکنی. ولی بنده جوابم در این بابت به این آقایان و خانمها این است که یحتمل نظر شما این است که چون بنده از کوچه حمیدالدوله می گذشتم و یک مرتبه اسم حمید الدوله مرا یاد واقع بودن در محضر الهی انداخت و لذا به کیهانشناسی و اخترشناسی رجوع کردم و همینطور نیز  حمیدالدوله شبیه  فخرالدوله و مفتخر و افتخار است و لذا فلوئر-ویتن همولوژیها و همینطور نیز  خوانوف همولوژی. و اما منزلت عقل در هندسه معرفت دینی و هندسه ناجابجایی و پروستریکا و گلاسنو در اقتصاد مقاومتی به چه معنا است و چه رلی بازی می کند و آنگاه اصولاً همولوژیهای پایدار یا مقاوم یا استوار یا استیبل نیز یحتمل ربطی به اقتصاد مقاومتی دارند؟ و البته راه درست این مسائل نه از این راه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه حمیدی مجیدی فقهی است. و ما نه با پروسترویکا و گلاسنو کاری داریم و نه با کمونیسم و نه با گروه های انحرافی مارکسیستی و نه با سرمایه داران کثیفی که می خواهند در کشورهای استعمارزده انقلابهای مخملی ایجاد کنند. لعنت خدا بر کمونیستها و استعمارگران و ان شاء الله که دشمنی شان به خودشان بازگردد. حالا نفت را تند تند استخراج کنیم و نفروشیم و قرارداد نبندیم و انرژی هسته ای هم که چه عرض کنم. و آنگاه بدتر از بنده باید برویم کوی حمیدالدوله ببینیم آنجا آیا محضری پیدا می کنیم که ما را یاد اینکه عالم محضر خدا است و بلکه  همولوژیهای خوانوف و کیهانشناسی و حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی بیاندازد. بنده هی می گویم چرا در دانشگاه امام حسین نتوانستم نظر کسی را جلب کنم که لااقل یک کلاس حسابانی چیزی درس بدهم. یحتمل فکر می کردم که دانشگاه امام حسین هم مثل همه چیزهای دیگر جزو نظریه های بازی (گیم تئوری) می گنجد. دوران فخرالدوله دیگر یحتمل گذشته است:


فخر الدوله معروف به اشرف امینی دختر اشرف خانم سرور السلطنه و مظفر الدین شاه قاجار و مادر علی امینی از وزرای دوره پهلوی بود. او در مکتب خانه دارالسلطنه تبریز تعلیمات ابتدایی مثل خواندن قرآن، صرف و نحو و حساب و سیاق را آموخت. پس از کشته شدن ناصرالدین شاه و به قدرت رسیدن مظفرالدین شاه فخر الدوله در خرداد ۱۲۷۵ش به همراه پدر به تهران رفت. نامزدی او با پسر خاله اش محمد مصدق به دلایلی به هم خورد و در اول بهمن ۱۲۷۶ش (۱۶ شعبان)‌ با محسن خان امین الملک (پسر محترم الدوله و علی خان امین الدوله) در گالری باغ ارک تهران ازدواج کرد و پس از آن در خانه ای در پارک امین الدوله ساکن شد. فخرالدوله پانزده ساله درمعاشرت با پدرشوهرش امین الدوله (صدر اعظم مظفرالدین شاه) کم کم معتمد و محرم سیاسی او شد. شایعه پراکنی ها و دسیسه چینی های درباریان علیه امین الدوله او را سرانجام وادار به استعفا از صدارت کرد. امین الدوله و پسرش محسن خان به لشت نشا در نزدیکی رشت تبعید شدند و امین الدوله در ۱۸ خرداد ۱۲۸۳ش درگذشت. فخر الدوله که بیش از هر کسی مورد اعتماد امین الدوله بود (تا جایی که امین الدوله مالکیت لشت نشا و همه دارایی خود را به او واگذار کرد) در غیبت شوهر و پدر شوهرش فرزندان خود را بزرگ کرد و از مادرشوهرش که دچار افسردگی شده بود مراقبت کرد. پس از درگذشت مظفرالدین شاه و به حکومت رسیدن محمد علی شاه فخر الدوله و محسن خان (امین الدوله دوم) لشت نشا را به یکی از مشروطه خواهان گیلان به نام میرزا کریم خان رشتی ده ساله اجاره دادند. سمت گیری سیاسی فخر الدوله در دوره استبداد صغیر در هاله ای از ابهام است. پس از به سلطنت رسیدن احمد شاه و با افزایش نفوذ روسیه در ایران فخر الدوله و امین الدوله قرارداد اجاره لشت نشا با کریم خان رشتی را فسخ کردند و آن را به یکی از اتباع روسیه دادند. این امر موجب اختلاف ملکی و مالی بین مالک و موجر پیشین شد و دعوای ملکی بزرگی پدید آورد که تا سال ها ادامه پیدا کرد. از دیگر اتفاقات زندگی این زوج گروگان‌گیری امین الدوله و چند نفر دیگر به دست اعضای نهضت جنگل است که با فراست فخر الدوله مساله حل می‌شود. زندگی فخر الدوله در دوران رضا شاه در کار و کوشش گذشت. او پسرانش را برای تحصیل به اروپا فرستاد و تنها دخترش معصومه را نزد خود نگه داشت. در اداره املاک و مستغلاتش می‌ کوشید و اطلاعات تجربی بسیار در امور کشاورزی داشت. پس از فرو افتادن رضا شاه در شهریور ۱۳۲۰ش فخر الدوله به امور خیریه روی آورد. در سال ۱۳۲۶ش مسجد امین الدوله را در خیابان فخرآباد ساخت که بعدها به مسجد فخرالدوله مشهور شد. پرورشگاهی به نام «بنگاه بانوان برای نگهداری یتیمان» ساخت که آن را با همکاری دخترش اداره می‌کرد. پنج سال پس از درگذشت همسرش امین الدوله، فخرالدوله در دوشنبه ۲۵ دی ماه ۱۳۳۴ش بر اثر سکته قلبی درگذشت و طبق وصیتش در ابن بابویه دفن شد.

http://www.qajarwomen.org/fa/people/612.html


روایت ویکی پدیا کمی متفاوت است. مثلاً

فخرالدوله بنیانگذار نخستین مؤسسهٔ تاکسیرانی در تهران بود.[۱] او قصد تأسیس یک مؤسسه بورس ملی را در ایران داشت که به علت فراهم نبودن شرایط موفق نشد.


یحتمل بعضی ایراد کنند که اگر امروز فخرالدوله می بود، حتماً تاکسیهای پهپادی اسنپی را نیز در ایران بنیانگذاری می کرد. همه که نمی دانند چطور از اصل 44 استفاده و سرمایه های خود را درست استفاده کرده و خصوصی سازیهای درست حسابی کنند. و بلکه آنرا امتیازش را به نفع خود بفروشند یا وارد بورسش کنند. هر چیزی یک حسابی دارد.


البته علی امینی نخست وزیر شاه، پسر فخرالدوله را نیز که همه می شناسند. مشکل ملاکین و سرمایه داران بزرگ این است که معاملات گنده گنده را نیز خیلی دوست دارند و یحتمل بتوان گفت که از حول حلیم می افتند توی دیگ. البته بعضی نیز خیرینی می شوند که عمر و بلکه قسمتی از سرمایه ی خود را وقف کمک به مردم می کنند. اما حالا حتی از لحاظ فقهی خمس شان را هم می دهند؟ یا حاضرند خمسشان را هم بدهند؟ یا اینجا که می رسد دیگر حساب کتاب یادشان می رود. سهم امام هم جزو خمس است. بنده فکر می کنم تقصیر همینها هم هست که وقایعی همچون یازده سپتامبر اتفاق می افتد. اگر همه مسلمین مثل شیعیان مومن خمسشان را می دادند و عدل و عدالت برقرار می شد، آنگاه دیگر یازده سپتامبری هم نمی بود و القاعده ای و داعشی و طالبانی هم نمی بود و همه چیز می شد اسلام ناب محمدی و بلکه کل عالم به انقلاب اسلامی ایران می پیوست. و خود به خودی همه ی دنیای کفر و الحاد و نفاق و شرک فرومی ریخت شده همه سیاه چاله ها و بلکه چاله هرزهایی را که انواع مواد تاریک از آنها برمی خیزند را به مستضعفین عالم بدهند و از آنها بلوارهای شهرزادها و رویال پارکها و بلکه ستارگان درخشانی است که درست کنند و بسازند. کور شود آنکه نمی تواند ببیند و بلکه دماغش هم خوب بپزد و بلکه آتش بگیرد و بلکه لعنت خدا و رسول و ائمه و ملائکه و اولیاء و اوصیاء و همه و همه بر او باد! صل الله علیک یا اباعبدالله.

 وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِیَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرَاجٍ ۚ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِی مَا فَعَلْنَ فِی أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ ۗ وَاللَّـهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿٢٤٠ وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ ﴿٢٤١ سوره مبارکه البقرة


3 حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عُبَیْدٍ الضَّبِّیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ مُحَمَّدُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ بَابَوَیْهِ الرَّجُلُ الصَّالِحُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ أَبُو السَّیِّدِ الْمَحْجُوبِ إِمَامُ عَصْرِهِ بِمَکَّةَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّقِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ التَّقِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ الْکَاظِمُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّجَّادُ زَیْنُ الْعَابِدِینَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ(ص)قَالَ حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ سَیِّدُ الْمَلَائِکَةِ قَالَ قَالَ اللَّهُ سَیِّدُ السَّادَاتِ عَزَّ وَ جَلَ‌ إِنِّی‌ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَمَنْ أَقَرَّ لِی بِالتَّوْحِیدِ دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‌

http://lib.eshia.ir/86808/2/135

اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ وَ أَکْرِمْنَا بِالْهُدَى وَ الِاسْتِقَامَةِ وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ وَ الْحِکْمَةِ وَ امْلَأْ قُلُوبَنَا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اکْفُفْ أَیْدِیَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السَّرِقَةِ وَ اغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیَانَةِ وَ اسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغِیبَةِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِیحَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمِینَ بِالْجَهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعِینَ بِالاتِّبَاعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُسْلِمِینَ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلَى مَشَایِخِنَا بِالْوَقَارِ وَ السَّکِینَةِ وَ عَلَى‌الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الْأَغْنِیَاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَنَاعَةِ وَ عَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلَاصِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّیرَةِ وَ بَارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِی الزَّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ

البلد الامین و الکهف الحصین، کفعمی، ص 349


ثُمَّ زُرْ بِالزِّیَارَةِ الْمَرْوِیَّةِ عَنِ الْهَادِی ع السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْیِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ مَأْوَى السَّکِینَةِ وَ أُصُولَ الْکَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِیَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْجَبَّارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْکَانَ الْبِلَادِ وَ أَبْوَابَ الْإِیمَانِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ وَ سُلَالَةَ النَّبِیِّینَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ وَ آلَ یَاسِینَ وَ عِتْرَةَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

البلد الامین، کفعمی

http://lib.eshia.ir/71752/1/297


اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَهْبِطَ اَلْوَحْیِ وَ مَعْدِنَ اَلرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ اَلْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى اَلْحِلْمِ وَ أُصُولَ اَلْکَرَمِ وَ قَادَةَ اَلْأُمَمِ وَ أَوْلِیَاءَ اَلنِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ اَلْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ اَلْأَخْیَارِ وَ سَاسَةَ اَلْعِبَادِ وَ أَرْکَانَ اَلْبِلاَدِ وَ أَبْوَابَ اَلْإِیمَانِ وَ أُمَنَاءَ اَلرَّحْمَنِ وَ سُلاَلَةَ اَلنَّبِیِّینَ وَ صَفْوَةَ اَلْمُرْسَلِینَ وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

مفاتیح الجنان، ثقة الاسلام و المسلمین آقا شیخ عباس قمی

http://lib.eshia.ir/10376/1/544


فرض بفرمایید که شما در یادگیری مقامات نغمه های قرآنی مایلید که فرضاً از حجاز به عجم یا از عجم به حجاز بروید و اینکه کدام شوق افزاست و کدام زنکران است را بیاموزید. اینجا، سوال است که دستگاه یا مقام حجاز یا عجم یا شوق افزا یا زنکران نتهایش بر چه مبنایی است؟ و چطور هر کدام از این نغمه های قرآنی را  می توان درست تلاوت کرد. البته ما اینجا یک نرم افزارهایی داریم مثل ریاض النغم که کمک حال ما می توانند شوند و یک ویدیوهایی داریم در آپارات مثل استاد حسین امنا و دیگر سایتهای اینترنتی که یحتمل می توانند کمک حال قاری قرآن شوند. اما اینکه قاری در سطح تئوری بخواهد نغمه های مویسقیایی قرآنی را بیاموزد طوری که بتواند در مقامات مختلف تلاوت کند، این احتیاج به تمرینهایی متمادی دارد. ولی معنای مسئله این نیست که صورت مسئله را پاک کنیم که ما بر مبنای نظری و عملی باید با نتهای موسیقی آشنا باشیم تا خود بتوانیم اصولی را که یک قاری قران باید رعایت کند تا یک قاری خوب قرآن شود را بیاموزیم. یک راه رسیدن به این تمرینات تقلید اساتید قرآن مختلف است در مقامات مختلف. و اما اینکه چطور از حجاز به عجم و از عجم به حجاز برویم در ایات 240 و 241  سوره بقره و کدام برای کدام قاری مناسبتر است و در چه مجلسی است و کار را به قوز بالا قوز نکشانیم، خود مهارتهایی می طلبد.

این یک وجه قضیه است. و اما فرض بفرمایید علاوه بر نرم افزارهای اموزشی قرآن کریم، ما نرم افزارهای هوش مصنوعی هم داریم که می توانند این نغمات را شبیه سازی و تلفیق و تلاوت کنند. مثلاً می فرمایید که می خواهید هدیه ای موسیقایی باخ را ببینید می شود به نغمه ای قرآنی تبدیلش کرد؟ باید توجه داشت که اینجا هدیه ی قرآنی مبنی بر هدیه ی موسیقیایی باخ یعنی چه؟ فرض بفرمایید ولی فقیه دامت ظله العالی آیاتی را از قرآن مجید تلاوت می فرمایند. و بر حسب آن آیه، قاری انواع نغمه ها را سر می دهد که مبتنی بر آن آیات قرائت شده از آن حضرت است. و خوب، حالا ما جمع خوانی و تواشیح هم داریم همانطور که یحتمل کنسرتی که سه تار هم در آن نواخته می شود و شاگردی هم که بدتر از این حقیر رد اجرای مرغ سحر خود روی سه تارش مانده است. و صد البته این نیز مسئله ای است که هم که لغت "یبسط" را یبصط نوشته اند با یک س بالای آن چرا؟ و اگر به کانونهای قرآنی بروید و تمرین کنید و یاد بگیرید و قرائت کنید همه و همه را یاد می گیریم. یا لااقل در سطح نظری مسئله یحتمل چند قدم به پیش برمی داریم. و حالا یحتمل به هوش مصنوعی هدیه قرآنی نرسیم.

و اما این مسئله ای دیگر است که مختلف الملائکه را در مسجد فخرالدوله می جویید یا مسجد مفتخر و اصلا فخرالدوله نیز که بود؟! یعنی شما آدرسی را می پرسید و آدرسی دیگر به شما داده می شود. این خود می تواند حسن تصادفی باشد برای اینکه نغمه ای جدید سر دهید. و یحتمل ما در یک جایی متوجه شویم که محصول تلاوت قرآن این نیست که نغمه های قرآنی را خوب سر دهیم هر چند که چنین چیزی خیلی هم دلپذیر است و قابل ستایش است که استاد فن شویم. و خوب، حیف که عمر کوتاه است و همه ی علوم و فنون در دسترس ما نیست. و لذا می فرمایند نماز جمعه برو که آنجا است که به مراد دلت بلکه برسی. البته اگر امام جمعه محترم خود امام زمان باشد هم یحتمل باید خیلی تمرین کرد تا نماز جمعه را درست اقامه کنیم انطور که می بینیم وقتی ولی فقیه به نماز جمعه می روند یک مرتبه حال و هوای دیگری می شود. یک بار ما رفته بودیم اتفاقاً نماز جمعه و حضرت ولی فقیه به عربی سخنرانی می فرمودند. و اتفاقاً دو نفر بودند که اینها برای خودشان شروع کردند به صحبت و بحث راجع به مسائل روز. و حال آنکه معمولاً موقع خطبه های نماز کسی نباید صحبت کند. یک بنده خدای دیگری اعتراض کرد که مگر نمی بینی که خطبه است و آقا دارد صحبت می کند. این دو فرمودند که این که عربی است و ما که نمی فهمیم. پس دیگر چه فرقی می کند که ما حرف بزنیم یا نزنیم؟ ولی بعد دیدند بد شده است و دیگر حرفی نزدند. و همه گوش کردند. البته اگر بعداً صدا و سیما یا سایت رهبری ترجمه خطبه ها را نیز پخش می کردند خیلی بهتر می بود و صد در صد هم این کار را کرده اند. و هر کس می خواست می توانست برود و فارسی آن را نیز بخواند. و اما خوب، نمی شود هم انتظار داشت که شما سر صفره ی صبحانه نشسته اید برای اینکه صبحانه تان را دیر می خواهید میل کنید، و انتظار داشته باشید که خوان نعمت هم پهن باشد و امام جمعه هم نماز جمعه را برای شما رها کرده و بیاید سر سفره شما و بلکه چون از هگل هم  فرموده اید، او هم از هگل برای شما عرض کند که چطور بوده که شهید بهشتی از هگل نیز درس می داده اند. و انتظار داشته باشید که  شهید بهشتی به شما هم  همانطور که به آمریکا گفت بفرماید که درهای توبه هنوز به روی شما باز است: The doors to the pardon is still open. و شما هم حرف ایشان را خریدار باشید. مسئله همان است که ایشان می فرمایند که بهشت را به بها می دهند و نه به بهانه. خانه خدا یحتمل محل مختلف الملائکه است و اما باید جهادها کرد تا از ورود  شیاطین و ابلیس بدانجا خودداری کرد چرا که همانطور که حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام می فرمایند ایمان بر چهار پایه استوار است که عبارتند از صبر، یقین، عدل، و جهاد.

و لذا این جایز است که ما به امور ریاضی-فیزیکی و از جمله گره ها در این مقاله اوزوات-ژابو یا کوتلوهن پرداخت:

https://arxiv.org/abs/1603.02673

https://arxiv.org/pdf/1707.00597.pdf


اما اینکه مرکز این مقالات را در خارج نزد دشمنان می بینیم یا در داخل مثل اینکه آیا این بنده حقیر است که دارم تلاوت می کنم یا ایها الذین امنوا لاتتخذوا عدوی و عدوکم

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ ﴿الممتحنة: ١﴾

یعنی اینکه هر شخصی می تواند این آیات را تلاوت کند. و اما اینکه حضرت رسول نیز خود آنرا تلاوت فرموده اند و ائمه اطهار نیز تلاوت فرموده اند و ایتام و مساکین و فقراء نیز همه و همه تلاوت می کنند، و حتی منافقین و مشرکین و کافران هم همه و همه تلاوت می کنند، اینها همه یک جور است و معنای خاص خود را دارد. یحتمل کافران هیچ گاه مایل هم نباشند تلاوت کنند الا اینکه مسلمان شوند. و لذا مسئله چیست؟ مسئله این است که ما حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی را داریم که نمی توان گفت این حکمت و نظریه و فقه، یک چیزی است که در  دوردستها دور از دست رس همگان و بلکه یحتمل در کره خورشید و ماورای آن واقع است و نمی توان بدان در دل خود دست یافت و راجع اش تعقل و تفقه کرد و به منزلت عقل در هندسه معرفت دینی رسید. و اما صبر نیز چهار شاخه دارد: «صبر» بر چهار شعبه تقسیم مى‌شود: بر اشتیاق، ترس و مواظبت زهد و انتظار. کسى که مشتاق بهشت باشد از شهوات و تمایلات سرکش برکنار مى‌رود و آن کس که از آتش جهنّم بیمناک باشد از محرّمات دورى مى‌گزیند، کسى که در دنیا زاهد باشد مصیبتها را ناچیز مى شمرد و آن کس که منتظر مرگ باشد براى انجام اعمال نیک سرعت مى‌گیرد. وَالصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَالشَّفَقِ، وَالزُّهْدِ، وَ التَّرَقُّبِ: فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّهِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ؛ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الُمحَرَّمَاتِ؛ وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ؛ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَیْرَاتِ. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

البته بنده حقیر می خواستم وارد حسابان بر حسب اعداد پی پی ای و حسابان بر حسب نظریه اراکلف و  بینهایت ای (infinity-adic) نیز شوم. و یحتمل دیگر از حوصله این نظر خارج است و شما را به مقالات مارکولی و مانین و امثالهم ارجاع می دهیم. با این حال اینها را هم نگاه کنید:

https://arxiv.org/abs/1503.07243

https://arxiv.org/abs/0907.4219

بعضی اشکال می کنند که آنچه ما اینجا در آرشیو مقالات دانشگاه کرنل داریم، یک تصویر آینه ای از آن آرشیو است که این تصویر به سبب همکاری با دانشگاه های ما در اختیار تو هم هست. و لذا نغمه سر دادنهای تو از این دست غیر از نغمه های قرآنی است که در تلاوتها داریم و گره هایت نیز جور دیگری است. بنده حقیر عرضم این است که بالاخره می توان چند قدمی برداشت یا خیر؟ موضوع این است که این هدیه قرآنی به چه کسی است که دارد تقدیم می شود؟ مرادت کیست و مریدت کدام است و جای مراد و سیدت را سیدی که یحتمل دارد خطبه می خواند اشتباه گرفته ای یا با نظریه های ریاضی فیزیکی یا با خطیب امام جمعه یا اینکه در همه اینها نیز یحتمل بتوان یا نتوان حتی در خانه ی خدا و بیت رهبری یا خانه ی خود نیز به مراد خود و حضرت دوست  و صاحب همه ی مرادها رسید همانطور که یکی می شود شعبان جعفری بی مخ و یکی هم شد شهید طیب رضایی. یکی نه تنها فشنگهایش تمام می شود و می افتد دست دشمن و تیربارانش می کنند و اما یکی هم به دشمن می پیوندد و برای همه قمه و چاقو و شمشیر می کشد. یکی از حجاز به عجم می رود و دیگری از عجم به حجاز. کدام به کدام است؟ کدام شوق افزا است و کدام زنکران؟ و الله اعلم. 

4 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ عَقِیلٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ رَاهَوَیْهِ قَالَ‌ لَمَّا وَافَى أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا(ع)نَیْسَابُورَ وَ أَرَادَ أَنْ یَخْرُجَ مِنْهَا إِلَى الْمَأْمُونِ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ أَصْحَابُ الْحَدِیثِ فَقَالُوا لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَرْحَلُ عَنَّا وَ لَا تُحَدِّثُنَا بِحَدِیثٍ فَنَسْتَفِیدَهُ مِنْکَ وَ کَانَ قَدْ قَعَدَ فِی الْعَمَّارِیَّةِ فَأَطْلَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع)یَقُولُ سَمِعْتُ النَّبِیَّ(ص)یَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا

. أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنکُمْ لِیُنذِرَکُمْ وَاذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْکُرُوا آلَاءَ اللَّـهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿الأعراف: ٦٩﴾


۲. وَاذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَکُمْ فِی الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُیُوتًا فَاذْکُرُوا آلَاءَ اللَّـهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ﴿الأعراف: ٧٤﴾

۳. أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ ﴿النمل: ٦٢﴾

  وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿البقرة: ٣٠﴾

۲. یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّـهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّـهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ ﴿ص: ٢٦﴾

یک نمادی از اینکه الناس نیام و اذا ماتوا انتبهوا است، در این است که این یک بیداری دیگری را می طلبد غیر از آن بیداری ای که طلب می کند که فسق را کنار بگذارد و برای این کار حتی حاضر است تن به زیر بار فرعونیت رفتن نیز بدهد. و از آنجا است که حضرت موسی علیه السلام را می طلبد. البته این در فرهنگهای مختلف می تواند بصورتهای مختلف جلوه کند و در فرهنگ ایرانی یحتمل بتوان گفت که معادلش انتظار برای ظهور دوباره ی شخصیتی همچون کوروش کبیر است. در هندوئیسم نیز، عده ای ظهور دوباره کریشنا را می طلبند. و البته عده ای نیز می فرمایند که اینها همه دروغ است و مسئله همان مانویت و ثنویت و بلکه مارکسیسم و کمونیسم و تز و آنتی تز و سنتز و امثالهم است.  و یحتمل بتوان گفت که هندسه  ناجابجایی بدنبال آن سنتزی می گردد که در یک فضای اوپراتوری روی فضاهای هیلبرت، طیفهای سه تایی سنتز بین تز و آنتی تزها را  دنبال می کند و مکانیک آماری و مدل استاندارد ذرات فیزیک را با مسائل تطبیق می دهند. و حالا اینکه ما در میان این همه هندسه های ناجابجایی، هابیلیان و قابیلیان هم داریم. و اینها را باید چه کرد؟ اینها هم مسائل خاص خود را دارند. یعنی ما وقتی هابیل و قابیل را داریم که دو برادرند که یکی از آنها مسئله را قابیلی می کند، این طیف عظیمی از هابیلی قابیلی بی نهایت را می تواند ایجاد کند. و اما وقتی ما گروه های مختلفی از هابیلیان و قابیلیان را در نظر آوریم که فرعونیت هم بدان اضافه شده و طرف قابیلیان را بگیرد، آنگاه وای به حال هابیلیان. بنده حقیر بنظرم می رسد که اینجا است که عظمت کار امام حسین علیه السلام در کربلا آنجایی که در مقابل این قابیلیان با تمام قوا می ایستد، جلوه گر می شود و بازتاب آن عظمت الهی ابدی است. صل الله علیک یا اباعبدالله. 
 بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ ﴿الممتحنة: ١﴾

و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.


ای قلم سوزلرینده اثر یوخ  /  آشنادن منه بیر خبر یوخ
ای قلم در حرفهایت اثری نیست، از آشنا برایم خبری نیست

گلدی بو جمعه ده گِده آلله / فاطمه یوسفینن خبر یوخ
ای خدا این جمعه هم آمدو بگذشت، از یوسف فاطمه باز خبری نیست

یاندی پروانه لر شمع سوندی / آیریلیقدان اوره قانه دوندی
پروانه ها سوخت و شمع خاموش شد ، از جدایی دلها همه پرخون شد

شانیده رتبه ده بی بدلسن / هر گوزلده اقا سن گوزلسن
در شان و رتبه بی همتایی، آقا جان زیباتر از هر زیبایی"

کیم دییر آیریلیق درده سالماز / عاشقین صبرینی الدن آلماز
که میگوید که جدایی مبتلا نمیکند، صبر را از عاشق جدا نمی کند

ای گوزوم یوللارا باخ داریخما / گون همیشه بولوت آتدا گالماز
ای چشم به راهها نظاره کن و دلتنگ مشو، چونکه آفتاب همیشه پشت ابر سٌکنا نمی کند

غنچه گوللر نه اندازه سولسون / قلبیلر گویما قانیله دولسون
غنچه ها تا چه اندازه پر پر شود، مگذار قلبهای منتظران پرخون شود

گلدی بو جمعه ده گلمه دین سن / گون ساییم جمعه ی دیگر اولسون
این جمعه هم آمد اما تو نیامدی ، روزها را می شمارم تا جمعه ی دیگر شود

ای «صفایی» هَله دوز فراقه / یول سالاغ بیزده بیرده عراقه
ای «صفایی» صبر کن هنوز بر فراق، تا بلکه مسیرمان افتد به عراق

قلبیلر غصه دن داغلی گالدی / یا امام زمان گََل اماندی
از غصه ات داغدار است قلبمان ،  بیا و رحم کن یا امام زمان

وَجَاهِدُوا فِی اللَّـهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَـٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّـهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ ﴿الحج: ٧٨﴾



بین مسلمان و حضرت دوست، رابطه ای هست که حتی بالاتر است از هر رابطه ی دیگری که بتوان بتصور آورد. و لذا ثنویت دو قطبی ما را به مقصد نمی رساند همانطور که مونوپلها یا تک قطبیهای مغناطیسی یا چند قطبیها نیز. بنابراین، بین انسان و حضرت دوست، یک ارتباطی هم هست بالاتر از ارتباط مرید و مرادی. البته این چنین ارتباطی را انسان در اقامه ی نمازش  یحتمل بتواند بدان دست یابد. و لذا همانطور که آیت الله العظمی جوادی آملی دامت برکاته می فرمایند نماز را اقامه می کنند و نه اینکه نماز را می خوانند. و چه رسد به اینکه به خطبه های نماز جمعه گوش فرا دهیم چه از راه دور و چه از نزدیک! موضوع اقامه نماز است. 

حالا کسی یحتمل برود در خانه ی مرجع تقلیدی همچون مرحوم آیت الله العظمی بهجت را بزند که حضرت دوست یا بیابد. و مجبور هم باشد که آنقدر در بزند تا جواب بگیرد.  موضوع خدا را یافتن است. حالا او را می توانی در دانشگاه و بلکه معبد و میخانه هم بیابی، فبها. و اما بهتر است بتوانی در مسجد و خانه خدا، خدا را بیابی. بتوانی آن مرادت را بیابی و  فقط یک مریدی نباشی که همچون شاگردی حول جهان می گردد و در هر خانه ای را می زند و اما نمی داند بدنبال چیست؟ فقه و عرفان و حدیث و علم و فلسفه و حکمت متعالیه و کتاب و سنت و حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم و حضرت فاطمه و امیرالمومنین و ائمه اطهار و اولی الالباب و ولی فقیه و آخوندها و ملاها و اساتید همه و همه ما را بسمت حضرت دوست و خدا و مولای متقیان الله و لا اله الا اللهی که دلپذیر است هدایت می کنند و لا غیر. یعنی آنکه خود مظهر مراد می نماید در رابطه ی بین مرید و مراد، همچون امام خمینی ای قدس سره می فرماید که ما صاحب او را و دوست او را و خدای او را می طلبیم. این است که در این راه منزلت عقل در هندسه معرفت دینی بکار می آید و همینطور حضرت دوست را می توان در داستانهای لیلی و مجنون نیز یافت. و هم امری مسلم است که و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک ابصارهم لما سمعوا الذکر و یقوالون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین. گویند رها کنش که یاری بدخو است، خوبیش نیرزد به درشتی که دروست.  بالله بگذارید میان من و دوست، نیک و بد و رنج و راحت از دوست نکوست. و چه رسد به اینکه حضرت دوست را کسی بیابد و اقامه صلاة کند. و شاید این جمعه بیاید، شاید! ای قلم سوزلرینده اثر یوخ آشنادن منه بیر خبر یوخ. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  و ارفع درجته.

 لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الحشر: ٢١﴾


اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیاً و حافظاً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه عرضک توعاً و تمتعه فیها طویلاً


می فرمایند از پایه های ایمان یکی اش هم عدل است. این از حکمتها و سخنان قصار نهج البلاغه است. بعد می فرماید که عدل خود چهار شاخه دارد که حالا کاری نداریم این چهار شاخه کدام است. و خواننده می تواند به نهج البلاغه امیرالمومنین رجوع کند. بنده داشتم نبذ و نبذ و توضیحات این حکمت را در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید را می خواندم و دیگر آخرهایش بودم  که اینترنتم قطع شد. خدا وکیلی کسی باید خوب بگردد ببیند او دارد چه می گوید مخصوصاً اگر عربی اش هم خیلی فول نباشد! به هر حال، عدل و عدالت می فرمایند که چیزی است که به دقت و غائص در فهم احتیاج دارد و فهم علم می آورد و علم قضاوت را درست می کند و سیراب از احکام می شود و حلم و بردباری هم باعث ستودگی و آبرومندی در میان مردم می شود. و اما عدل الهی هم داریم.

می فرماید آنقدر از سر کافران را بزنید تا بالاخره سر جایشان بنشینند. این کجایش عدالت است؟ بعضی یحتمل اشکال می کنند. و لذا بالاخره ما فلو لا اذا بلغت الحلقوم را که داریم. و آنجایی که می فرماید اگر این قرآن مجید به کوه نازل می شد، پودر می شد. این را هم داریم. همین تز و آنتی تزی و سنتز را که مقاله ی مهدی یا زهرا نوروزی در پگاه حوزه مقالات دکتر فیاض را نقد کرده بود را در نظر بگیرید که بر حسب فلسفه هگل است. البته کمونیسم و مارکسیسم هم چنین تز و آنتی تزهایی دارد. مشکل اینجا است که  مارکسیسم بالاتر از طبیعیات و مادیات را نفی کرده است و اصلا به الهیات وارد نمی شود. و لذا اگر بخواهد انواع دوقطیبها را درمان کند و سنتزی برای آنها بیابد، این را هم نفی نمی کند که بطور مثال خود روانشناس نیز دچار  دوقطبی مانیک-دیپراسیون یا افسردگی-سرخوشی شود. حالا سنتز این دوقطبی کدام است؟ و الله اعلم. یا از میان اصولگرایی و اصلاح طلبی چه می خواهد بیرون بیاید، و الله اعلم. اما شما فرض بفرمایید که بنده اول می خواستم بگویم که مرجع تقلیدی داریم بعد دیدم که مثل اینکه راجع به خمینه ها صحبت کردن راحتتر است. روی خمینه ها جراحی کردن یا تکینگیهای آنها را آگراندیسمان و برطرف کردن و حتی تز و آنتی تزها و سنتزهایی فرض نمودن و حتی مسائل را طیفی و فوریه ای حل کردن و امثالهم، خیلی یحتمل  اشکالی به هم نزند. البته از آن طرف ما تز و آنتی تز و سنتز را داریم که می تواند بین مرجع تقلید و بلکه امام خمینی و شاه رخ دهد. و اینجا چه می شود؟ و آیا انقلاب جمهوری اسلامی ایران هم رخ می دهد و این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت صاحب وصل می شود؟ ان شاء الله. ولی بنده باید عرض کنم که این را به یقین می توانم بگویم که بنده تا بعد از این که در سن 16-17 سالگی به آمریکا رفتم، از امام خمینی نشنیده بودم. این را می گویند سانسور. چطور این سانسور اتفاق افتاد، خود بحثی است که باید بررسی شود. البته این برای همه اتفاق نیافتاد و یحتمل فقط بنده چنین بودم و همه چیز را خیلی دیر متوجه می شوم. ولی قابل توجه است که این مسائل وقتی جلوه می کنند که کسی دغدغه ی دین داشته باشد و الا دین را بگذار کنار و تز و آنتی تز و سنتز. و خوب همین می شود که  از امام خمینی یحتمل امروز هم از بعضی بپرسید، ندانند که او کیست.

و اما اینکه یحتمل کوه ها چطور پودر می شوند و از آن طرف هم این قرآن کریم به قلب مبارک  حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم نازل شد، خود از عجائب عالم است. و اما اینکه سرهای کافران و مشرکین و منافقین نیز چطور ممکن است همه و همه قطع شوند آنطور که نه فقط از راه تغییر حالات در خون از مایع به لخته خون و تنفس کردن یا قطع  آن و وارد شدن هوا و اکسیژن و گازها به خون و .... و فلو لا اذا بلغت الحلقوم باشد. و صد البته ما نفس المهموم آقا شیخ عباس قمی را هم داریم. و اما بعضی یحتمل اشکال کنند که عدالت و عدل در آدم شدن است و این شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند و حکایت سعدی که می فرماید


بر بالین تربت یحیی پیغامبر(ع) معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست

درویش و غنی بنده این خاک درند

و آنان که غنی ترند محتاج ترند

آن گه مرا گفت از آن جا که همت درویشانست و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنند که از دشمنی صعب اندیشناکم گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.

به بازوان توانا و قوت سر دست

خطاست پنجه مسکین ناتوان بشکست

نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید

که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست

هر آن که تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت

دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست

ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده

وگر تو می‌ندهی داد روز دادی هست


بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی، نشاید که نامت نهند آدمی


بنده حقیر می خواستم عرض کنم که ما این را چطور می توانیم با ظالمیتی که همه ظالمهای عالم بر مظلومین جهان روا می دارند جمع کنیم؟ دیدم مظلومیت یحیی پیغامبر علیه السلام را در صدر حکایت دارد. صل الله علیک یا اباعبدالله. و مظلومیت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را چه کنیم؟

البته این نوشته را هم در رابطه با بهرام ورجاوند از ویکی پدیا یافتم:

هوشیدر یا اوشیدر نام نخستین موعود زردشتیان است، که بنابر روایت مزدیسنا، سی سال مانده به پایان سدهٔ دهم از هزارهٔ زردشت ظهور خواهد کرد، بدین ترتیب که دوشیزه‌ای پاکدامن، از تخمهٔ زردشت، که در دریاچه کیانسه (هامون) باقی مانده، بی آنکه به شوی رفته باشد، بار می‌گیرد و کودکی به نام هوشیدر از او متولد می‌شود. در سی سالگیِ او خورشید ده شبانه روز در اوج آسمان - در همان جایی که اول خلقت بود - می‌ایستد و در پایان این هزاره هوشیدر به پیامبری برانگیخته می‌شود. در عهد هوشیدر پادشاهی به نام بهرام ورجاوند سرکار است که ایران را نجات خواهد داد. همچنین در پاره ای از سرودهای زرتشت نام سه سوشیانت به طور پیوسته که پس از هر هزاره ظهور میکنند آمده که با توجه به رفتن سه تن مغان از ایران در هنگام ولادت عیسی می‌توان نتیجه گرفت۱.برخی از مغان عیسی را به عنوان منجی پذیرفته بودند و به دستاویزی از برخی نشانه ها پی به ولادت او برده بودند۲. هوشیدر یا اولین سوشیانت در دین زرتشت، عیسی میباشد و با قرینه سازی می‌توان نتیجه گرفت هوشیدر ماه دومین سوشیانت که در اوستا از آن نام برده شده است، مهدی موعود شیعیان میباشد.

منبع

فرهنگ اساطیر واشارات داستانی در ادبیات فارسی، تالیف محمد جعفر یاحقی، انتشارات سروش - چاپ دوم، ۱۳۷۵ - مدخل هوشیدر


خدا بیامرزد دکتر ورجاوند را که متخصص زنان و زایمان بود. بنده ایشان را هم سعادت نداشتم و ندیدم. تقوای الهی و بلکه ورع را توصیه کردن می فرمایند که از توصیه هایی است که هر خطبه ای باید شروع کند و لذا به خطبه های نماز جمعه نیز گوش جان فرا دهیم که برای حکمت متعالیه ی نظریه حمیدی مجیدی فقهی نیز می تواند خیلی مفید واقع شود. اوصیکم بتقوی الله.

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَىٰ أَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّـهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿الممتحنة: ١٢﴾


ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایسته‌ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است! (۱۲)


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّـهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَمَا یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ ﴿١٣


بنده شفاهاً هم شنیده ام که حضرت رسول با زنان بیعت می فرمودند آنگونه که دست خود را درظرف تشت آبی قرار می دادند و آنها نیز دست خود را در آن ظرف  می کردند.


15 تیر 1368

حضرت آیةالله خامنه ای عصر امروز به هنگام بیعت صدها تن از زنان مسلمان چند شهرکشورمان با ایشان، نقش زنان در مراحل مختلف انقلاب را ستودند و از زنان به عنوان پشتوانه حرکت مردان نام بردند. به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی در این دیدار که با ابراز احساسات پرشور حاضرین همراه بود رهبر کشورمان ارتحال ملکوتی امام امت را به آنان تسلیت گفتند و طی سخنانی در تمجید از نقش و جایگاه زنان مسلمان کشورمان در روند انقلاب بزرگ اسلامی فرمودند: یقینا اگر پشتیبانی و حمایت بانوان در مراحل مختلف انقلاب به ویژه جنگ تحمیلی نمی بود، این پیروزی ها بدست نمی آمد و استقامت و ثباتی که مادران، همسران و خواهران شهدا از خود نشان داده اند انسان را حیرت زده می کند.
ایشان در پایان، با تأکید بر لزوم حضور زنان مسلمان کشورمان در همه صحنه ها فرمودند: زنان در طول انقلاب همواره پشتوانه حرکت مردها بودند و اگر احساسات و ایمان قوی زنان نمی بود شاید بسیاری از مردان ما این قدرت را پیدا نمی کردند که در لحظات سخت میدان های گوناگون حضور یابند.



دو مسئله ای که در ر ابطه با سیلی زدن و سیلی خوردن مقام معظم رهبری دامت ظله العالی می فرمایند:


ایشان گفتند: «همگی می‌توانید و تا می‌توانید و امکان دارید کار کنید؛ دشمن باید سیلی بخورد.»

http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=37070


این یک مسئله خیلی مهمی است که در مکتبخانه ها قبلاً اینطور متصور می شد که یک چوب و فلکی هم هست که بچه ها را می برند گوشه ای و فلکشان می کنند و آنقدر چوب کف پای آنها می زنند که دیگر نتوانند راه بروند. و صد البته این واقعاً هم تصویر غلطی از تعلیم و تعلم است. ولی آنجایی که دشمن سیلی نخورد، آنگاه تعلیم و تعلم و معلمین و شاگردان هم کارشان یحتمل دور از ذهن نباشد که به اینجاها بکشد و حتی وارد محیط خانواده شده و تنشهای عصبی ایجاد کند. بنده یادم نمی رود که بعد از یازده سپتامبر حوادث تروریستی دیگر رخ می داد و اینها را  به مکتبخانه های قرآنی در کشورهای مختلف بود که نسبت می دادند. همین الان در کشور خودمان اگر دنبال کلاسهای قرآنی بگردیم، یحتمل خیلی نیابیم. بنده اخیراً راجع به یک کانون فرهنگی قرآن است که شنیده ام. البته خوشبختانه آثار قرآن را در کانال قرآن و رادیو قرآن و تلاوت داریم. ولی تعلیم و تعلم قرآن بطور حضوری که بنده حالا متوجه ام که در مساجد هم تا حدودی دنبال می شود، کم نداریم.

جدا کردن آموزش و پرورش از تعلیمات قرآنی، یک چیزی است که ریشه ی صهیونیستی دارد و آنرا به تروریسم وصلش می کنند. دلیلش هم این است که مقام رهبری بنده شنیدم در صحبتهایشان از کلیساها به نقل قول از سید قطب می فرمودند که حالا رقص و آواز و مشروبات الکلی هم باشد و لذا جوانان را جذب می کند.  کانه اگر کسی مشروبات الکلی را منع کند و رقص و آواز و غنی نکند و دیسکوتک راه نیاندازد آیا او تروریست است؟ و اینها که چنین می کنند است که خیلی با فرهنگ متمدن هستند؟

این یک مسئله است. مسئله دیگر که جدیتر هم هست این است که در مورد جشن هنر شیراز داریم که می فرمایند فاجعه بوده است و بنده فقط دورادور از آن چیزهایی شنیده ام. خوب اصلا انقلاب برای همینها شده است یا خیر؟ ولی حالا ما می بینیم که همین مسائل بطور ضمنی در خانه های مردم یا بصورت ماهواره وارد می شود یا در اینترنت یافت می شوند. آیا این بدتر نیست؟ یعنی وقتی راه های درست برای کارهای اجتماعی بسته شد و راه های غلط رواج یافت که همان است که اتفاقاً آمریکا هم می خواهد، آنگاه داستان از چه قرار است. یحتمل بعضی بفرمایند که خوب ما چرا کسی را زور کنیم که مخصوصاً مسلمان شود و به مساجد رو آورند؟ زوری که نیست. بله، ولی این هم چه اصراری است که  ما راه های انحرافی را برای مردم رواج دهیم و راه های غلط را منع کنیم؟

صدا و سیما اگر حتی همین ماهواره را کانالهای خوبش را و حتی همین صدای آمریکا و بی بی سی را هم که اینقدر مدعی هستند و ایراد و اشکال و فتنه می کنند را رسماً از طریق کابل  پخش می کرد و کانالهای مستهجن را حذف می کرد، خیلی فسادش کمتر از این می بود که  حالا قدغن است و عده کثیری هم ماهواره دارند! و اینطور همه چیز قاچاقی نمی شد که خیلی چیزها ممنوع است ولی قاچاقی هم یافت می شوند. ولی مسئله این هم نیست و مسائل مختلف اجتماعی خیلی جدی تر از اینها است. و از جمله اینکه این یک مشکل اساسی است که کسی دوازده سال تا دبیرستان درس بخواند و آنگاه ورود او به دبیرستان منوط به یک امتحان در کنکور شود. و چه استرسهایی که این شاگردان باید متحمل شوند. صد در صد باید راه های بهتری برای این کار باشد که آموزش و پرورش  مسئول آن است که چرا باید مدارس دولتی و غیرانتفاعی اینقدر رها شده باشند با فشار روی شاگردان و همه چیز بشود یک کنکور و بس.

البته ما الان از آن طرف نیز همین مسئله سلاحهای هسته ای قاره پیما را در سطح جهانی می بینیم که چطور کره شمالی با آمریکا درگیر است و تهدیدات دو طرف را داریم. دلیلش این نیست که وقتی تعلیم و تربیت فقط تا علوم طبیعی و ریاضی و فیزیک بالا رفت و همانجا گیر کرد و نه به حکمت متعالیه پرداخت و نه به نظریه حمیدی مجیدی و نه به فقاهت، دیگر می خواهد غیر از این شود؟ یحتمل آندره ویل هم اگر امروز بود، ریاضی فیزیک را رها می کرد و می آمد مثل اینشتن و جورج جورداق لااقل اسما هم که شده مسلمان می شد. بنده نمی دانم این چه تعبیری خواهد بود از نیروهای قوی و ضعیف مدل استاندارد ذرات فیزیک که در مانند یک رعد و صاعقه ای کسی بخواهد از بمبهای هسته ای برای کشتار دشمنش در جنگ استفاده ببرد. بشر دارد کجا می رود؟ حالا کسی بخواهد انفجاری ایجاد کند برای اینکه می خواهد عمل جراحی ای در سطوح بین نجومی و آسمانی و زمینی استفاده ببرد، این یک داستان دیگری است. یحتمل در یک سطحی اگر کسی خواست پلیپی را از روی زمین بردارد برای اینکه زمین بهتر نفس بکشد و موانع برای یک کانال دریایی یا زیردریایی یا بین اقیانوسی برطرف شود، این یحتمل حسابهای دیگری داشته باشد. و اما هر روز هم که نمی شود هر کسی بیاید بگوید که می خواهم پلیپم را عمل کنند. آقایان یا خانمهای جراحان ایراد نخواهند کرد؟! مردم نمی گویند که بابا ورزش کن. نماز قضاهای خودت و پدر و مادرت را بخوان. روزه بگیر. کار و تلاش و فعالیت کن. یک کاری بکن. به اقتصاد مقاومتی کمک کن. مسخره بازی که نیست. چپ و راست، عمل جراحی. مثل این است که بخواهیم در هندسه جبری ببینیم راه حل آگراندیسمان کردن تکینگیها کدام می شود و به این جور جراحیها و بلکه دیگر جراحیها در هندسه دیفرانسیل و امثالهم بپردازیم که یحتمل خیلی هم بهتر است. تا چیزی شد، سیلی بزن و سیلی بخور. دلیلش باید همین هم باشد که به علوم الهی بشر نمی خواهد وارد شود و الا مسلمان هم می شد یا خیر. و الا فلسطین هم به این روزی که هست نمی بود. و الله اعلم.  لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

 وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا ﴿النبإ: ٧﴾


گذشته از اینکه جبال را به اوتاد و میخها تشبیه می فرماید، همینطور فرعون و فرعونیان را نیز به ذی الاوتاد تشبیه می کند:


کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ ﴿ص: ١٢﴾

وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ ﴿الفجر: ١٠﴾


التفات بفرمایید که  کوه ها همچون یک سدی در مقابل ذرات آب که در ابرها  ذخیره می شوند  واقع می  شوند که  دیگر اجازه نمی دهند ماورای آن حرکت کنند و بلکه ابرها را بدجوری میخکوب می کنند! گذشته از این وقتی کوه هایی همچون قله های دماوند (با ارتفاع 4667 متر و 5610 متر از سطح دریا) و بلکه اورست (8848 متر) را کسی بخواهد سعود کند، همانطور که قبلاً هم گفته شد با کمبود فشار هوا مواجه می شود. جالبی قضیه اینجا است که سلسله جبالهایی هستند که دارای کوه هایی هستند که بیش از 7000 متر از سطح دریا ارتفاع دارند ولی ارتفاع نسبی آنها  از دامنه اش به 300 الی 400 متر بیشتر نمی رسد و اینها در رشته کوه های هیمالایا و قراقروم و هندوکش و ... در افغانستان و قرقیزستان و پاکستان و تاجیکستان و هند و چین و نپال و بوتان پخش هستند:

https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_highest_mountains_on_Earth


البته بنده یاد رویه های ک-3 در هندسه جبری نیز می افتم که  گویا آندره ویل بر حسب نه  کوهی به همین نام و بلکه به حسب کوهی دیگ به نام ک-2 بوده است و همچنین بر حسب نامهای کهلر-کومر-کودیرا که ریاضیدانان برجسته ای که در مورد این رویه ها کار کرده اند بوده است. ولی بگذریم. مسئله کوه ها اینجا است که بعضی کوه ها خیلی هم مرتفع اند وقتی از سطح دریا ارتفاع آنها گرفته می شود ولی در مقایسه با کوه های دیگری که در همجواری آنها واقعند یا بلکه  در مقایسه با دامنه ای که در نزدیکی آنها واقعند خیلی هم مرتفع بنظر نمی رسند. و لذا یک حالت پنهانی دارند اگر قله ای باشند که تک هم باشد ولی دامنه ی آنها است که نیز خیلی مرتفع است. و خوب، بعضی هم ایراد کنند که مسئله اصلی و جبال اوتادا این هم نیست.

باز التفات بفرمایید که گاهی ما حرکت براونی را در ابرها است که مشاهده می کنیم چرا که ابرها اصلا یک حالت فراکتالی دارند که نوع حرکتشان نیز از ذراتی تشکیل شده است که ذرات براونی هستند. و اما اگر اینها  متراکم شوند و کوه ها نیز سد راهشان شوند مجبور می شوند شروع کنند به باریدن. و لذا باران و برف و تگرگ است که  می بارد.

و اما گاهی اوقات است که حرکت براونی از این جهت است که ذرات در یک مخمصه ای گیر می کنند که راه فرار ندارند و لذا همین موجب می شود که آنها هندسه شان طوری است که  مثلاً یک مرتبه در یک سر بطری گیر کرده اند و می خواهند بیرون بریزند و گیر می کنند و لذا حرکت براونی حاصل می شود. مثال این مسئله چیست؟ این یک کمی خنده دار می شود از لحاظ فقهی که مسئله به این حکم اسلامی هم ربط پیدا می کند که شوهر پهلوی زنش هم بخوابد حتی اگر شده به او پشت کند! البته این حکم خوبی است ولی چه می شود که مرد آنقدر شروع می کند به خور خور کردن که زن و بچه و بلکه خدای ناکرده هر همسفر دیگری هم از دست او فرار کنند که  آقا ما را تا صبح بیچاره کردی و نگذاشتی بخوابیم! اینجا مشکل هندسه و یحتمل توپولوژی است و نه صرف ذراتی که حرکت براونی را تشکیل می دهند. هر چند که همینطور هم ما مشکل دیگری داریم که همین ذرات وقتی هنوز حرکت ذرات به حالت گذار براونی تبدیل نشده اند، همان ذرات چطور می شود که بعد از گذار به حالت ذرات براونی حرکتشان هم براونی می شود؟ صرف هندسه است که تغییر کرده؟ توپولوژی است و یا نه فقط هندسه؟ یا خود ذرات هم اینکه ماهیتشان چیست و چطور ذ رات گذار کرده اند و حرکت براونی تشکیل داده اند نیز شرط است؟ مثلاً یحتمل شخص بیش از حد بقول معروف پشت-میز-نشین یا کارمند است و با ماشین و اتوبوس و مترو می رود سر کار و می آید و اهل ورزش هم نیست و لذا کارش مشکل دارد می شود. البته یک مسئله ای هم که می تواند خیلی حادتر شود این است که مسئله و فلو لا اذا بلغت الحلقوم پنهانی در خواب بدون اینکه متوجه شود که چه شد سراغش بیاید چرا که اصلا خرخرهای خود را هم در خواب کسی دور و برش نیست که گوشزد کند بدو. و همه صبح از خواب بلند می شوند می بینند که حاج آقا بنده خدا به دیار باقی پیوسته اند.

حالا ما اینجا اصلا وارد سیگار و سیگار کشیدن و بلکه انواع مواد مخدر و اینکه اینها هم دودشان یحتمل نوعی حرکت بروانی ایجاد می کنند، نمی شویم. ولی اینجا ما یک بحران هویتی ای هم داریم که چرا کسی باید تا این حد به اعتیاد بیافتد که او هم نفسش در نمی آید همانطور که همان کارمندی که بیش از حد چاق شده است نیز در اثر بیش از حد پشت میز نشینی و  پرخوری و کم حرکتی و حالا کاری هم نداریم که روزه قربتاً الی الله هم می گیرد یا نمی گیرد. یعنی بالاخره بی هویتی هم داریم تا بی هویتی که آقا چرا حتی نفست نیز بالاخره در نمی آید و تا کجاها پیش رفته ای که تو را به این وضع و روزگار انداخته است که یحتمل همینطوری که خوابی به دیار باقی بپیوندی؟ 

بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که خوشا آن لیلی و مجنونی که  از هم بدور افتاده اند و همینطوری سر خود نبوده است که این یکی اینطرف می خوابد و آن یکی هم یک طرف دیگری را پیدا می کند که بخوابند و یحتمل کارشان به روانشناس و روانپزشک هم می کشد و بلکه سر از بیمارستان روانی و تیمارستان هم در می آورند ولی لااقل یک شور و شوقی را می توانی در آنها ببینی که معروف است به شور و شوق لیلی و مجنونی و گاهی هم از سر طغیان تبدیل می شود به جنون. البته بنده نمی خواهم اینجا حتی برای جنون جوانی نیز تبلیغات کنم که آقایان خانمها بکنید و خیلی هم خوب است. یا اعتیاد است که خوب است یا سکون و سکوت و بلکه پرخوری و بیش از حد چاقی و بلکه باید به عدول از اصولی که منجر به افراط و تفریطهایی  می شوند که از آنها بی هویتی ها تا جاهایی می رسد که فقر و اعتیاد هم می شود یک معظل اجتماعی علنی متجاهر که همه جا قابل ملاحظه است و بالا و پایین شهر ندارد. یا صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف ادرکنی. البته بنده باید عرض کنم که  رفتن به مساجد خیلی هم خوب است، ولی همانجاها هم یک بی تفاوتی خاصی را می بینیم که گویی هر کسی فقط به فکر خودش است که گلیمش را چطور از آب بیرون بکشد و بقول آقای شهبندی که بنده نمی دانم آن بنده خدا چه به سرش آمد مسجد رفتن هم یک امر اجتماعی دیگری است همچون همه امور اجتماعی؟ و ولی فقیه مد ظله العالی هم یک رهبری است همچون همه رهبران انقلابهایی که ما در سطوح مختلف در جهان داریم و در طول تاریخ می بینیم؟ و حال آنکه انقلاب ما هم دعا می کنیم که به انقلاب حضرت مهدی متصل شود که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خامنه ای رهبر به لطف خود نگه دار. این تذهبون؟ بای ذنب قتلت؟ لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.


با سلام،
خانم دکتر بنده خیلی دلم می خواست که در مورد بعضی مطالب اینجا با شما وارد بحث شوم؛ ولی این کار را نمی کنم. فقط  می خواستم عرض کنم که دیروز بنده سعی کردم نظرات شما را بخوانم. و این در صورتی بود که هر کاری کردم وصل تشد. یعنی مطالب پستهای شما را می شد مشاهده کرد ولی به نظرات وصل نمی شد! بنده نمی دانم که آیا اسم این را باید سانسور گذاشت یا  چی؟
اما این را هم باید گفت که مطالبی را می شود در شعر بیان کرد که در هیچ جای دیگری نمی شود گفت. و اگر گفته شود  هجویات محض می شود. و لذا خود امام خمینی نیز می فرمایند که شعری دارد که با نشنو از نی چون حکایت می کند، بشنو از دل چون روایت می کند، شروع می شود. یا مشاعره ای بوده است. شرحش را در سایت امام خمینی یک وقتی بنده حقیر خواندم. موضوع این است که دین گاهی اوقات آنقدر رو به زوال می رود که هیچ چیزی از دین باقی نمی گذارد. و این است که هجویات نه تنها در شعر وارد می شوند آنچنان که در سعدی و مولوی داریم و بلکه خود شخصیت شاعری مثل مولوی نیز از آن مصون نمی ماند و بلکه بعضی آنطور که در مورد کسروی می فرمایند می آید و می گوید این اشعار اصلا همه باید نفی شوند. البته اینکه فقیهی یا روحانی ای بیاید و از مولوی ایرادهای سخت بگیرد هم بنده فکر می کنم جایز است همانطور که خود علامه جعفری نیز می فرماید پشیمان شد که چرا نهج البلاغه را شرح ننوشت که گویا تمامش هم نفرمودند. مثل اینکه نتوانستم بحث نکنم!!! و لذا معذرت می خواهم. و اما شخصیتی انقلابی مثل مرحومه خانم مرضیه حدیدچی دباغ را شما در نظر بگیرید، در ویکی پدیا  می فرمایند که گورباچوف گیج شده بود که دسته گلی را که برای استقبال   خودش برای ما آورده بود را نمی دانست چه کند و به او داد و ایشان نیز آنرا به آیت الله العظمی جوادی آملی دادند!
و موضوع اینجا هم هست که آیا هیئتی جایز بود که نزد جورج بوش پسر برود و اسلام را به او هم مثل گورباچوف ارائه کند؟ یا اینجا موضوع از نوع سیلی زدن و سیلی خوردن و داعش و حمایت از صهیونیسم اسراییلی است؟ اسلام را نمی خواهد یا اگر بخواهد یک اسلام سکولاری را می خواهد، چه رسد به حضرت صاحب یا  حتی شمس تبریزی و مولوی. نقل قول از امیر مومنان است  که می فرمایند الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا. بنده حقیر گا هی به فکر فرو می روم که آیا واقعاً لازم است که آنطور که گفته می شود امام زمان عجل الله فرجه الشریف از شش طرف در خانه خدا اعلان می فرمایند که آن حضرت است که امام زمان است؟ آیا واقعاً لازم است اگر ایشان در این دوره زمانه ای که این همه اینترنت و رادیو و تلویزیون و دیگر وسائل ارتباطات جمعی داریم، باز هم ایشان لزوماً به خانه خدا بروند و آنجا از شش طرف اعلان کنند که آن حضرت است که امام زمان است؟ و آیا این امکان دارد که معنی اینکه آن حضرت در غیبت به سر می برند همین است که اگر حضرتش چنین هم کند، کسی گوشش خریدار نیست؟ یعنی بنده را یاد آن وقتی می اندازد که نمی  دانم چرا رفتم در معبد هاری کریشناها را در برکلی کالیفرنیای آمریکا زدم و آنقدر سرگشته شدم که یک مرتبه چشم باز کردم دیدم در ایران هستم! بعضی یحتمل این را حمل بر بی هویتی و بیگانگی کنند. و اما ما رفتیم استانبول که خیلی هم لباسهای ارزانی که دست فروشها و مغازه های چادری می فروختند داشت. بعد که رفتیم جایی برای نهار، اتفاقاً با سه خانم که یکی از آنها آفریقایی بود و دو دیگر مادر و دختری بودند از آمریکا که برای مسابقات شطرنج آمده بودند آشنا شدیم. یک صمیمیتی در اینها انسان مشاهده می کرد که معمولاً همیشه نمی توان آنرا دریافت. خیلی چیز غریبی است. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿١ مَلِکِ النَّاسِ ﴿٢ إِلَـٰهِ النَّاسِ ﴿٣ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿٤ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ﴿٥ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ ﴿٦


یا سائرا زائرا إلى طوس * * * مشهد طهر و أرض تقدیس‌

أبلغ سلامی الرضا و حط على * * * أکرم رمس لخیر مرموس‌

و الله و الله حلفة صدرت * * * من مخلص فی الولاء مغموس‌

إنی لو کنت مالکا إربی * * * کان بطوس الفناء تعریس‌

و کنت أمضی العزیم مرتحلا * * * منتسفا فیه قوة العیس‌

لمشهد بالذکاء ملتحف * * * و بالسناء و الثناء مأنوس‌

یا سیدی و ابن سادتی ضحکت * * * وجوه دهری بعقب تعبیس‌

لما رأیت النواصب انتکست * * * رایاتها فی زمان تنکیس‌

صدعت بالحق فی ولائکم * * * و الحق مذ کان غیر منحوس‌

یا ابن النبی الذی به قمع الله * * * ظهور الجبابر الشوس‌

و ابن الوصی الذی تقدم فی الفضل * * * على البزل القناعیس‌

و حائز الفخر غیر منتقص * * * و لابس المجد غیر تلبیس‌

إن بنی النصب کالیهود و قد * * * یخلط تهویدهم بتمجیس‌

کم دفنوا فی القبور من نجس * * * أولى به الطرح فی النواویس‌

عالمهم عند ما أباحثه * * * فی جلد ثور و مسک جاموس‌

إذا تأملت شوم جبهته * * * عرفت فیها اشتراک إبلیس‌

لم یعلموا و الأذان یرفعکم * * * صوت أذان أم قرع ناقوس‌

أنتم حبال الیقین أعلقها * * * ما وصل العمر حبل تنفیس‌

کم فرقة فیکم تکفرنی * * * ذللت هاماتها بفطیس‌

قمعتها بالحجاج فانخذلت * * * تجفل عنی بطیر منحوس‌

إن ابن عباد استجار بکم * * * فما یخاف اللیوث فی الخیس‌

کونوا أیا سادتی وسائله * * * یفسح له الله فی الفرادیس‌

کم مدحة فیکم یحیزها * * * کأنها حلة الطواویس‌

و هذه کم یقول قارئها * * * قد نثر الدر فی القراطیس‌

یملک رق القریض قائلها * * * ملک سلیمان عرش بلقیس‌

بلغه الله ما یؤمله * * * حتى یزور الإمام فی طوس‌


کجا؟ هر جا که اینجا نیست،

من اینجا از  نوازش نیز چون آزار ترسانم.

ز سیلی زن، ز سیلی خور،

وزین تصویر بر دیوار ترسانم.

درین تصویر،

عمر با سوط بی رحم خشایرشا،

زند دیوانه وار، اما نه بر دریا؛

به گرده ی من، به رگهای فسرده ی من،

به زنده ی تو به مرده ی من.

آنگاه پس از تندر، زمستان، چاوووشی، صص 68-69 


"نه، خواهر جان! چه جای شوخی و شنگی ست؟

غریبی، بی نصیبی، مانده در راهی،

پناه آورده سوی سایه ی سدری،

ببینش، پای تا سر درد و دلتنگی ست، 

نشانیها که می بینی در او ..."

-نشانیها که می بینم در او بهرام را ماند،

همان بهرام ورجاوند

که پیش از روز رستاخیز خواهد خاست

هزاران کار خواهد کرد نام آور،

هزاران طرفه خواهد زاد ازو  بشکوه.

پس از او گیو بن گودرز

و با وی توس بن نوذر

و گر شاسپ دلیر، آن شیر گندآور

و آن دیگر

و آن دیگر

انیران را فرو کوبند وین اهریمنی را یات را بر خاک

                                                   [اندازند.

بسوزند آنچه ناپاکی است، ناخوبی است،

پریشان شهر ویران را دگر سازند.

درفش کاویان را،  فره در سایه ش،

غبار سالیان از چهره بزدایند،

برافرازند..."

از کتاب آنگاه پس از تندر،  از این اوستا، کتبیه، مهدی اخوان ثالث ( م. امید) صص 136-137.


در مبحث مکانیک آماری، یک مبحثی را می یابیم که به حرکت براونی معروف است. و معادله ی اینشتن-سمولوچوسکی مربوط به همین حرکت براونی است. اینجا این سوال مطرح می شود که یک گازی یا مایعی کی حرکتش از حالت حرکت روان رودخانه ای-مانند به حرکت بروانی تغییر حالت می دهد؟ این مسئله مثلاً در تونلهای هوا در ارتباط با آزمایشات روی ماشینها و کشتیها و هواپیماها می تواند کاربردهای زیادی داشته باشند. البته همین مسئله می تواند در حرکت خون در بدن و بلکه احتمال لخته شدن خون که تغییر حالت  از مایع به جامد در مکانیک آماری است کاربردهای زیادی می تواند داشته باشد. فریدون رضاخانلو و هامند در این زمینه لختگی مقالاتی داشتند که امروز بنده دوباره که به آن سر زدم دیدم در مورد ساختارهای تماس (contact structures) نیز مقله ای دارد:

https://math.berkeley.edu/~rezakhan/42optimalcontact.pdf


این مقاله اتفاقاً مربوط به قضایای ترابری مانژ-کوتراویچ نیز هستند که سدریک ویلانی نیز در آن خبره است. و اما آن شب که برق رفت و غلط نکنم همینطور در رکعت دوم نماز مغرب نیز همان شب برق رفته بود، بنده چندین مقاله راجع به گره ها و لینکها در رابطه با ساختارهای تماس در توپولوژیهای ابعاد پایین داشتم که با رفتن برق آنها هم رفت. خوب شد این مقاله را دیدم و دوباره یاد آنها افتادم. دیدگاه رضاخانلو از ساختارهای تماس یک دیدگاه جالبتری است که  مسئله را به  آنالیر روی خمینه ها نیز وصل می کند.

اینجا مسائل مربوط  به گره ها و ترابری و ساختارهای تماس روی خمینه ها در  این هم یحتمل می تواند باشد که حدود بین لختگی و رقت خون برای ترابریهای مختلف مناژ-کنتراویچ را چطور می توان بهینه سازی کرد. به مقالات زیر نیز نگاه کنید:

https://arxiv.org/abs/1703.09322

https://arxiv.org/abs/1510.03091

https://arxiv.org/abs/1109.1542

https://arxiv.org/abs/1109.1542

https://arxiv.org/abs/math/0610798

https://arxiv.org/abs/math/0409402

https://arxiv.org/abs/math/0408411

https://arxiv.org/abs/1610.03943

 وَأَوْحَىٰ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ﴿النحل: ٦٨﴾


اصلا چرا باید گفت که لقدس لنا؟ برای اینکه این یک مسئله بین المللی هم هست که تا ماورای دنیای اسلام نیز نفوذ دارد. همین قدر بس که ما می بینیم که با فلسطینیان در جلوی چشمان همه عالم چطور رفتار می شود و اسراییلیها چه ظالمهایی هستند؟ و حالا ما با اینکه عربستان سعودی دارد در یمن نیز چه می کند و این مشکلی است که در خود دنیای اسلام است را اصلا واردش نمی شویم. البته این هم برای خودش مسئله ای عظیم است.

ولی مسئله مهمتر این است که صهیونیسم قابلیت این را ندارد که مردم عالم را به صهیونیسم دعوت کند و حال آنکه  اسلام اینچنین است. و اسلام است که می تواند همه دنیا را به سمت تعالی دعوت کند. و همین مشکل را ما با کمونیسم هم داریم. یعنی کمونیسم و حتی سوسیالیسم هم نمی تواند مردم دنیا را به خود دعوت کند. دلیلش هم این است که کمونیسم حتی دین را نیز نفی می کند. و لذا چه چیزی دارد که بخواهد دینمداری خود را بر اساس کمونیسم و بس به جهانیان تنظیم کند مگر اینکه تا حدود علوم طبیعی و حداکثر نجوم بالا برود. و اما در حکمت متعالیه نیز  گیر می کند و چه رسد به بالاتر از آن. حتی  مسیحیت هم جا می ماند برای اینکه در ادعاهای پدر و پسر و روح القدس را با خدا و مسیج جمع کردن از توحید باز می ماند. و لذا حق و حقیقت در اسلام است که متبلور می شود هر چند که علوم مادی و صنعت و تکنولوژی در غرب و شرق می تواند راه های افراط و تفریطهای ظالمانه و مظلومانه ی خود ر ا طی کنند و از مسلمانان سبقت بگیرند. و اینجاها است که توحید و حق و حقیقت خود را باید متجلی کند آنجاهایی که با علوم مختلفه آنچنان گره هایی بزنیم که وجود مسلمانان در هندسه معرفت دینی جایگاه خود را بازیابد و همه عالم تشنه ی حمد و ستایش خدا شوند آنچنان که آخر دعوانا و الحمد لله رب العالمین. و لذا لزوم دعاهایی همچون دعای جوشن کبیر و جهاد اکبر و تبلیغ اسلامی که هم پیر را شفا می دهد و به ورع و تقوا توصیه می کند و هم کودک و نوجوان و جوان را به تقوای الهی و اسلام ناب محمدی دعوت می کند. و الصلواة و السلام علی سیدنا و مولانا و حبیب قلوبنا ابوالقاسم محمد و علی اهل بیته الطاهرین المعصومین  المنتجبین المتطهرین لا سیما بقیة الله فی الارضیین. 

بسم الله الرحمن الرحیم.


این دفعه واقعاً بنده رفتم تا یک ماه دیگر. خدا نگه دار.

امن یجیب المضطر  اذا دعاه و یکشف السوء


البته این را هم عرض کنم که اگر کسی موقع نماز مرتکب گناهی شود و از جمله اینکه اشتباهی از او سر بزند، یحتمل گناهش فقط متوجه او نشود. و دیگران موظفند به او هشدار دهند و امر به معروف و نهی از منکر کنند هر چند که یحتمل همچون این بنده حقیر سر تا پا گناه باشد. بالاخره باید ذره ذره هم که شده از گناه بیرون آمد و آدم شد و به تعالی رسید. البته بعضی بدتر از این حقیر یحتمل بنظرشان برسد که یک کاری کنیم که این بابا دیگر برود و برنگردد چرا که هیچی حالیش نیست. با اینها است که بنده خیلی دوست دارم وارد کشتی شوم!!! هر چند که بنده باید عرض کنم که در عرصه دانشگاه کانه چنین شده است که همه ی اساتید آنچنانی ای آمده اند روی کار که دیگر هیچ کس حریفشان نیست و با هیچ کس هم شوخی ندارند. و نه اینکه اهل مسجد هم خیلی اهل شوخی باشند. بنده از این به بعد اگر خواستم شوخی کنم، به سی ان ان شوخی ام را کامنتی تلگرامی توییتی ایمیلی چیزی می کنم. هر چیزی یک جایی دارد. با کسی که نمی خواهد با او شوخی کنی اگر وارد شوخی شوی، خیلی هم می تواند جدی شود. شوخی الکی با هیچ کس نکنید. حتی جدی هم خیلی با کسی نشوید. هر کسی کار خودش را می تواند بکند. چه کار دارید به دیگران. البته مستهجنات و نجاسات چیز دیگری است و مستلزم امر به معروف و نهی از منکر است صد در صد. هم به شوخی و هم جدی یک کاری بکنید. هیچ جوری خودتان را با این مقولات پست و رذل گره نزنید. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

بسم الله الرحمن الرحیم.


یا زائرا قد نهضا * * * مبتدرا قد رکضا

و قد مضى کأنه * * * البرق إذا ما أومضا

أبلغ سلامی زاکیا * * * بطوس مولای الرضا

سبط النبی المصطفى * * * و ابن الوصی المرتضى‌

من حاز عزا أقعسا * * * و شاد مجدا أبیضا

و قل له من مخلص * * * یرى الولاء مفترضا

فی الصدر لفح حرقة * * * نترک قلبی حرضا

من ناصبین غادروا * * * قلب الموالی ممرضا

صرحت عنهم معرضا * * * و لم أکن معرضا

نابذتهم و لم أبل * * * إن قیل قد ترفضا

یا حبذا رفضی لمن * * * نابذکم و أبغضا

و لو قدرت زرته * * * و لو على جمر الغضا

لکننی معتقل * * * بقید خطب عرضا

جعلت مدحی بدلا * * * من قصده و عوضا

أمانة موردة * * * على الرضا لیرتضى‌

رام ابن عباد بها * * * شفاعة لن تدحضا


البته مقاله فوق مجله پگاه حوزه طوری از مقالات دیگر بحث می کند که حتی عناوین مقالات نیز با خود مقالات نمی خوانند. به هر حال، محتوای مقاله یک حالت دژا وو (deja vu) بقول معروف دارد که  خواننده نزد خود می گوید اینها را کجا بود دیدم یا شنیدم؟!!! بگذریم. 

یک مسئله عظیمی که اینجا داریم در مورد توحید و فقه و کشتی حضرت یعقوب علیه السلام با خدا، نه این است که با خدا کسی مایل نیست که کشتی بگیرد! و سکولاریسم و کفر و شرک و نفاق در دنیا نداریم و بلکه با چه چیزی است که گره می زنید آنچنان که می بینیم بعضی به پنجره فولاد ضریحی که می رسند، یک پارچه ای یا نخی را بلکه گره بزنند. یا فقط می رود آنجا و بلکه سرش را می چسباند به ضریح.

البته بین افراد بشر که به درجات عالی توحیدی مثل این بنده حقیر نرسیده اند، ما این را می بینیم که حتی می خواهند با هم نیز کشتی بگیرند و وارد دعوا شوند و این تا انواع و اقسام ریزترین و درشت ترین درجات ادامه دارد. و یحتمل این کشتیها گره هایی هم در کارها می زنند و بلکه گره های دیگری نیز مگشایند و ..... و اما مسئله این است که چطور به مکاتب توحیدی برسیم. و الا  که مسابقات کشتی کم نداریم و ما شاء الله ما ایرانیها در کشتی خوب قوی هم هستیم. در خود استفاده از این مقوله ی اینترنت که حساب کنیم، بنده حقیر باید عرض کنم که درست است که این اینترنت در  جمهوری اسلامی ایران است که مطرح است و لذا باید بتوان یک مکتب توحیدی در آن یافت، ولی اصل قضیه را که می نگرید این است که مدام می خواهد تو را ضربه فنی ات کند و بلکه کار را به مستهجنات و نجااسات محض گره زده و کار را به از آن فراتر بکشانند. و این از کجا می آید؟ بعضی فکر کنند که از کشتی همچون بنده حقیری و از جمله خود این حقیر با کمتر از خدا بیاید. و راه حل چیست؟ و الله اعلم. البته بنده این را عرض کنم که گوش کردن به منبرهای آخوندهای جوان پرشور را خیلی حتی به مسنترها نیز پیشنهاد می کنم مخصوصاً آنهایی که هم خود دارند یاد می دهند و هم یاد می گیرند هنوز از بحث و جدلهای سازنده ی طلبگی کاملاً خارج نشده اند! لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

خطبة الرضا(ع)فی التوحید


51 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ‌ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْکَاتِبُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْقُلْزُمِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی زِیَادٍ الْجُدِّیِّ صَاحِبِ الصَّلَاةِ بِجُدَّةَ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع)یَتَکَلَّمُ بِهَذَا الْکَلَامِ عِنْدَ الْمَأْمُونِ فِی التَّوْحِیدِ قَالَ ابْنُ أَبِی زِیَادٍ وَ رَوَاهُ لِی وَ أَمْلَى أَیْضاً أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیُّ مَوْلًى لَهُمْ وَ خَالًا لِبَعْضِهِمْ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ أَیُّوبَ الْعَلَوِیِ‌ أَنَّ الْمَأْمُونَ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَسْتَعْمِلَ الرِّضَا(ع)جَمَعَ بَنِی هَاشِمٍ فَقَالَ لَهُمْ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَسْتَعْمِلَ الرِّضَا عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِی فَحَسَدَهُ بَنُو هَاشِمٍ وَ قَالُوا أَ تُوَلِّی رَجُلًا جَاهِلًا لَیْسَ لَهُ بَصَرٌ بِتَدْبِیرِ الْخِلَافَةِ فَابْعَثْ إِلَیْهِ رَجُلًا یَأْتِنَا فَتَرَى مِنْ جَهْلِهِ مَا تَسْتَدِلُّ بِهِ عَلَیْهِ فَبَعَثَ إِلَیْهِ فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ بَنُو هَاشِمٍ یَا أَبَا الْحَسَنِ اصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَ انْصِبْ لَنَا عَلَماً نَعْبُدُ اللَّهَ عَلَیْهِ فَصَعِدَ(ع)الْمِنْبَرَ فَقَعَدَ مَلِیّاً لَا یَتَکَلَّمُ مُطْرِقاً ثُمَّ انْتَفَضَ انْتِفَاضَةً وَ اسْتَوَى قَائِماً وَ حَمِدَ اللَّهَ تَعَالَى وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى نَبِیِّهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ ثُمَّ قَالَ أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ تَعَالَى مَعْرِفَتُهُ وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِیدُهُ وَ نِظَامُ تَوْحِیدِ اللَّهِ تَعَالَى نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ کُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَیْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ وَ شَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحُدُوثِ وَ شَهَادَةِ الْحُدُوثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الْحُدُوثِ فَلَیْسَ اللَّهَ [عَرَفَ مَنْ عَرَفَ بِالتَّشْبِیهِ ذَاتَهُ وَ لَا إِیَّاهُ وَحَّدَهُ مَنِ اکْتَنَهَهُ وَ لَا حَقِیقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ وَ لَا بِهِ صَدَّقَ مَنْ نَهَّاهُ وَ لَا صَمَدَ صَمْدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ لَا إِیَّاهُ عَنَى مَنْ شَبَّهَهُ وَ لَا لَهُ تَذَلَّلَ مَنْ بَعَّضَهُ وَ لَا إِیَّاهُ أَرَادَ مَنْ تَوَهَّمَهُ کُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ وَ کُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ بِصُنْعِ اللَّهِ یُسْتَدَلُّ عَلَیْهِ وَ بِالْعُقُولِ تُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُهُ وَ بِالْفِطْرَةِ تَثْبُتُ حُجَّتُهُ خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ حِجَاباً بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ وَ مُبَایَنَتُهُ إِیَّاهُمْ و مُفَارَقَتُهُ أَیْنِیَّتَهُمْ وَ ابْتِدَاؤُهُ إِیَّاهُمْ دَلِیلُهُمْ عَلَى أَنْ لَا ابْتِدَاءَ لَهُ لِعَجْزِ کُلِّ مُبْتَدَإٍ عَنِ ابْتِدَاءِ غَیْرِهِ وَ أدوات [أَدْوُهُ إِیَّاهُمْ دلیلهم [دَلِیلٌ عَلَى أَنْ لَا أَدَوَاتَ فِیهِ لِشَهَادَةِ الْأَدَوَاتِ بِفَاقَةِ المادین [الْمُتَأَدِّینَ فَأَسْمَاؤُهُ تَعْبِیرٌ وَ أَفْعَالُهُ تَفْهِیمٌ وَ ذَاتُهُ حَقِیقَةٌ وَ کُنْهُهُ تَفْرِیقٌ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ وَ غُیُورُهُ تَحْدِیدٌ لِمَا سِوَاهُ فَقَدْ جَهِلَ اللَّهَ مَنِ اسْتَوْصَفَهُ وَ قَدْ تَعَدَّاهُ مَنِ اشْتَمَلَهُ وَ قَدْ أَخْطَأَهُ مَنِ اکْتَنَهَهُ وَ مَنْ قَالَ کَیْفَ فَقَدْ شَبَّهَهُ وَ مَنْ قَالَ لِمَ فَقَدْ عَلَّلَهُ وَ مَنْ قَالَ مَتَى فَقَدْ وَقَّتَهُ وَ مَنْ قَالَ فِیمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ إِلَى مَ فَقَدْ نَهَّاهُ وَ مَنْ قَالَ حَتَّى مَ فَقَدْ غَیَّاهُ وَ مَنْ غَیَّاهُ فَقَدْ غَایَاهُ وَ مَنْ غَایَاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ وَصَفَهُ وَ مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ أَلْحَدَ فِیهِ وَ لَا یَتَغَیَّرُ اللَّهُ بِانْغِیَارِ الْمَخْلُوقِ کَمَا لَا یَتَحَدَّدُ بِتَحْدِیدِ الْمَحْدُودِ أَحَدٌ لَا بِتَأْوِیلِ عَدَدٍ ظَاهِرٌ لَا بِتَأْوِیلِ الْمُبَاشَرَةِ متجلی [مُتَجَلٍّ لَا بِاسْتِقْلَالِ رُؤْیَةٍ بَاطِنٌ لَا بِمُزَایَلَةٍ مُبَایِنٌ لَا بِمَسَافَةٍ قَرِیبٌ لَا بِمُدَانَاةٍ لَطِیفٌ لَا بِتَجَسُّمٍ مَوْجُودٌ لَا بَعْدَ عَدَمٍ فَاعِلٌ لَا بِاضْطِرَارٍ مُقَدِّرٌ لَا بِحَوْلِ فِکْرَةٍ مُدَبِّرٌ لَا بِحَرَکَةٍ مُرِیدٌ لَا بِهَمَامَةٍ شَاءٍ لَا بِهِمَّةٍ مُدْرِکٌ لَا بِمِحَسَّةٍ سَمِیعٌ لَا بِآلَةٍ بَصِیرٌ لَا بِأَدَاةٍ لَا تَصْحَبُهُ الْأَوْقَاتُ وَ لَا تَضَمَّنُهُ الْأَمَاکِنُ وَ لَا تَأْخُذُهُ السِّنَاتُ وَ لَا تَحُدُّهُ الصِّفَاتُ وَ لَا تُقَیِّدُهُ الْأَدَوَاتُ سَابَقَ الْأَوْقَاتِ کَوْنُهُ وَ الْعَدَمَ وُجُودُهُ وَ الِابْتِدَاءَ أَزَلُهُ بِتَشْعِیرِهِ الْمَشَاعِرَ عُرِفَ أَنْ لَا مَشْعَرَ لَهُ وَ بِتَجْهِیرِهِ الْجَوَاهِرَ عُرِفَ أَنْ لَا جَوْهَرَ لَهُ وَ بِمُضَادَّتِهِ بَیْنَ الْأَشْیَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَیْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِینَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الْجَلَایَةَ بِالْبُهَمِ وَ الْحَسْوَ بِالْبَلَلِ وَ الصَّرْدَ بِالْحَرُورِ مُؤَلِّفٌ بَیْنَ مُتَعَادِیَاتِهَا مُفَرِّقٌ بَیْنَ مُتَدَانِیَاتِهَا دَالَّةً بِتَفْرِیقِهَا عَلَى مُفَرِّقِهَا وَ بِتَأْلِیفِهَا عَلَى مُؤَلِّفِهَا ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَى‌ وَ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ‌ فَفَرَّقَ بِهَا بَیْنَ قَبْلٍ وَ بَعْدٍ لِیُعْلَمَ أَنْ لَا قَبْلَ لَهُ وَ لَا بَعْدَ شَاهِدَةً بِغَرَائِزِهَا أَنْ لَا غَرِیزَةَ لِمُغَرِّزِهَا دَالَّةً بِتَفَاوُتِهَا أَنْ لَا تَفَاوُتَ لِمُفَاوِتِهَا مُخْبِرَةً بِتَوْقِیتِهَا أَنْ لَا وَقْتَ لِمُوَقِّتِهَا حَجَبَ بَعْضَهَا عَنْ بَعْضٍ لِیُعْلَمَ أَنْ لَا حِجَابَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا غَیْرُهَا لَهُ مَعْنَى الرُّبُوبِیَّةِ إِذْ لَا مَرْبُوبَ وَ حَقِیقَةُ الْإِلَهِیَّةِ إِذْ لَا مَأْلُوهَ وَ مَعْنَى الْعَالِمِ وَ لَا مَعْلُومَ وَ مَعْنَى الْخَالِقِ وَ لَا مَخْلُوقَ وَ تَأْوِیلُ السَّمْعِ وَ لَا مَسْمُوعَ لَیْسَ مُذْ خَلَقَ اسْتَحَقَّ مَعْنَى الْخَالِقِ وَ لَا بِإِحْدَاثِهِ الْبَرَایَا اسْتَفَادَ مَعْنَى الْبَرَائِیَّةِ کَیْفَ وَ لَا تَغِیبُهُ مُذْ وَ لَا تُدْنِیهِ قَدْ وَ لَا یَحْجُبُهُ لَعَلَّ وَ لَا تُوَقِّتُهُ مَتَى وَ لَا یَشْتَمِلُهُ حِینٌ وَ لَا تُقَارِبُهُ مَعَ إِنَّمَا تَحُدُّ الْأَدَوَاتُ أَنْفُسَهَا وَ تُشِیرُ الْآلَةُ إِلَى نَظَائِرِهَا وَ فِی الْأَشْیَاءِ یُوجَدُ أَفْعَالُهَا مَنَعَتْهَا مُذُ الْقَدِیمَةَ وَ حَمَتْهَا قَدُ الْأَزَلِیَّةَ لَوْ لَا الْکَلِمَةُ افْتَرَقَتْ فَدَلَّتْ عَلَى مُفَرِّقِهَا وَ تَبَایَنَتْ فَأَعْرَبَتْ عَنْ مُبَایِنِهَا لَمَّا تَجَلَّى صَانِعُهَا لِلْعُقُولِ وَ بِهَا احْتَجَبَ عَنِ الرُّؤْیَةِ وَ إِلَیْهَا تَحَاکَمَ الْأَوْهَامُ وَ فِیهَا أُثْبِتَ غَیْرُهُ وَ مِنْهَا أنبط [أُنِیطَ الدَّلِیلُ وَ بِهَا عَرَّفَهَا الْإِقْرَارَ وَ بِالْعُقُولِ یُعْتَقَدُ التَّصْدِیقُ‌ بِاللَّهِ وَ بِالْإِقْرَارِ یَکْمُلُ الْإِیمَانُ بِهِ وَ لَا دِیَانَةَ إِلَّا بَعْدَ مَعْرِفَةٍ وَ لَا مَعْرِفَةَ إِلَّا بِالْإِخْلَاصِ وَ لَا إِخْلَاصَ مَعَ التَّشْبِیهِ وَ لَا نَفْیَ مَعَ إِثْبَاتِ الصِّفَاتِ لِلتَّشْبِیهِ فَکُلُّ مَا فِی الْخَلْقِ لَا یُوجَدُ فِی خَالِقِهِ وَ کُلُّ مَا یُمْکِنُ فِیهِ یَمْتَنِعُ فِی صَانِعِهِ لَا تَجْرِی عَلَیْهَا الْحَرَکَةُ وَ السُّکُونُ وَ کَیْفَ یَجْرِی عَلَیْهِ مَا هُوَ أَجْرَاهُ أَوْ یَعُودُ فِیهِ مَا هُوَ ابْتَدَأَهُ إِذاً لَتَفَاوَتَتْ ذَاتُهُ وَ لَتَجَزَّأَ کُنْهُهُ وَ لَامْتَنَعَ مِنَ الْأَزَلِ مَعْنَاهُ وَ لَمَا کَانَ لِلْبَارِی مَعْنًى غَیْرَ مَعْنَى الْمَبْرُوءِ وَ لَوْ حُدَّ لَهُ وَرَاءٌ إِذاً لَحُدَّ لَهُ أَمَامٌ وَ لَوِ الْتُمِسَ لَهُ التَّمَامُ إِذاً لَزِمَهُ النُّقْصَانُ کَیْفَ یَسْتَحِقُّ الْأَزَلَ مَنْ لَا یَمْتَنِعُ مِنَ الْحُدُوثِ وَ کَیْفَ یُنْشِئُ الْأَشْیَاءَ مَنْ یَمْتَنِعُ مِنَ الإِنْشَاءِ وَ إِذاً لَقَامَتْ فِیهِ آیَةُ الْمَصْنُوعِ وَ لَتَحَوَّلَ دَلِیلًا بَعْدَ مَا کَانَ مَدْلُولًا عَلَیْهِ لَیْسَ فِی مَجَالِ الْقَوْلِ حُجَّةٌ وَ لَا فِی الْمَسْأَلَةِ عَنْهُ جَوَابٌ وَ لَا فِی مَعْنَاهُ لِلَّهِ تَعْظِیمٌ وَ لَا فِی إِبَانَتِهِ عَنِ الْخَلْقِ ضَیْمٌ إِلَّا بِامْتِنَاعِ الْأَزَلِیِّ أَنْ یُثَنَّى وَ لِمَا لَا بَدْأَ لَهُ أَنْ یُبْتَدَأَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ کَذَبَ الْعَادِلُونَ وَ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِیداً وَ خَسِرُوا خُسْراناً مُبِیناً وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ‌

عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق رضوان الله

http://lib.eshia.ir/86808/1/149‌


یک بحثی هست در تورات در مورد کشتی گرفتن حضرت یعقوب علیه السلام با خدا. این را در مجله پگاه حوزه بنوعی خاص در مورد دو مقاله دیگر آن مجله بحث می فرمایند که بنده عیناً در زیر می آورم: 



جهان پسایهودى و مبانى فلسفى انقلاب
نوروزى‌ زهرا

نقدى بر دو یادداشت
 
مهدى نوروز فرضیه‌هاى تک متغیره و تحلیل‌هاى همه جانبه

بنا به نظریه‌هاى هرمنوتیکى، یک متن را مى‌توان دست کم از دو منظر اصلى بررسى کرد. هر کدام از این مناظر، البته، مفهومى خاص از متن ارایه مى‌دهد. از یکسو مى‌توان یک متن را به صورت مستقل تاویل نمود و از سویى مى‌توان همان متن را در بستر نویسنده، شرایط اجتماعى و کلیت متون آن نویسنده مطالعه کرد. در این مقاله، که نگاهى انتقادى دارد، به هیچ کدام از طرفین تکیه نشده است و راه میانه‌اى در نظر گرفته شده که معمول نگاه‌هاى انتقادى معمول در روزنامه‌نگارى است. لذا نگاهى انتقادى به دو مقاله «جهان پسایهودیسم‌» و «مبانى فلسفى انقلاب‌» (شماره‌هاى 80 و 87 پگاه) با توجه به دیگر مقالات جناب دکتر فیاض خواهد شد.
نویسنده در مقاله جهان پسامدرنیسم، با اشاره به مبانى ایجادى تمدن غربى و ایجابى اسراییل با این فرض که جهان کنونى جهان پسایهودیسم است، اسراییل را محکوم به زوال مى‌داند.
در مقاله مبانى فلسفى انقلاب با ادعاى منحصر به فرد بودن انقلاب اسلامى ایران و فرض بومى‌گرایى فلسفه انقلاب را جمع اضداد خوانده، و در نهایت احتمال مى‌دهد که انقلاب اسلامى نمونه آرمانى و جدى وحدت عین و ذهن باشد.
با توجه به شرایط اجتماعى موجود ایران و نیاز ما به هویت‌بخشى، غرورآفرینى و مشروعیت‌دهى اجتماعى، مقالات مذکور امورى موفق هستند. متونى که اصحاب خرد و سیاست و عامه را به رضایت مى‌کشاند. اما براى رشد، نیاز به تعامل موفق است. تعامل موفق در حیطه «تحلیل و اندیشه‌» عبارت است از تحلیل، نقد و نوسازى.
در عرصه تحلیل، براى نتیجه‌گیرى به طور معمول، مسیر ویژه‌اى طى مى‌شود. در روش منطقى سنتى تحلیل، نیاز به ترتیب صحیح صغرا، کبرا و نتیجه است. در روش پوزیتیویستى نیاز به ایجاد سؤال، متغیر مستقل و وابسته، طرح فرضیه و استنتاج است. حال آنکه در عرصه نگاه گفتمانى (دیسکورزى) با دال و مدلول سر و کار داریم. ناگزیر که هر تحلیل و استنتاجى، بنا بر هیافت‌خود، باید سیرى ویژه را بگذراند.
مقالات مذکور، صرفا استنتاجاتى انتزاعى هستند و نویسنده مطلب، هرگز بیان نمى‌کند که مقدمات استنتاج را از کجا فراهم آورده و بر اساس کدام رهیافت عمل نموده است. نویسنده هرگز نمى‌گوید که بر اساس کدام فروض جهان را به دو دوره تاریخى یهودیسم و پسایهودیسم تقسیم کرده است. نویسنده به طور ابتدایى و امتدادى جهان مدرنیسم را با یهودیسم برابر دانسته است و با مرتبط کردن بنیان‌هاى مدرنیسم و یهودیسم، تئورى خود را استحکام بخشیده است: انسان‌مدارى یا اومانیسم را منبعث از نظریه پیروزى یعقوب در کشتى بر خدا (مندرج در تورات) سکولاریسم را منبعث از حکومت پادشاهان به جاى پیامبران یهود، اثبات گرایى را منبعث از حس‌گرایى یهود، ناسیونالیسم را منبعث از دین ملتى یهود، لائیسم را منبعث از آزادى جنسى یهود دانسته است. در انتها نتیجه مى‌گیرد که مدرنیسم، زاییده یهودیسم است و فرجام سخن را مبتنى کرده که چون جهان امروز جهان پسامدرن و پسا یهود است، لاجرم اسراییل فرو خواهد ریخت.
بنا بر یک روند منطقى، در نگاه اول به نظر مى‌رسد، مؤلف وظیفه داشته است، توضیح دهد که منظورش از جهان پسامدرن چیست، سپس نشان دهد که چرا جهان امروز را جهان پسا مدرن مى‌داند. اما همچنان‌که مذکور افتاد، مؤلف بدون هیچ صغرا و کبرایى، دال و مدلولى یا فرضیه سازى‌اى، نتیجه گرفته است که جهان امروز جهان پسایهود است و بر همان منوال استنتاج کرده است که پس اسرائیل فرو خواهد ریخت.
این شکل در دیگر مقالات ایشان هم به چشم مى‌خورد: این که بر چه اساسى انقلاب اسلامى را انقلابى جریان‌ساز، بومى گرا و وحدت گرا (میان عین و ذهن) دانسته است و یا در مقاله «نسل سوم‌» (شماره 85 پگاه) نسل سوم را پرخاشجو و در مقاله «آینده‌نگرى با مدل دایناسورى‌» (شماره 82 پگاه) آمریکا را حیوانى بى‌مغز و بدون تفکر دانسته است، به عنوان بزرگ‌ترین انتقاد این مسئله باقى است که مسیر منطقى نتیجه‌گیرى مؤلف کجاست. این معضل گاهى چنان پررنگ مى‌شود که انسان را به یاد دو کامیون مى‌اندازد که با نخى پنبه‌اى به یکدیگر متصل شده باشند.
به صورت ریزتر نیز این انتقاد وارد است. براى مثال همه فلسفه اومانیسم را مؤلف به افسانه کشتى گرفتن یعقوب و خدا مى‌رساند و تمام اندیشمندان و متفکران کارکرده در مسئله اصالت‌سود و لذت و انسان را نادیده مى‌انگارد. سکولاریسم را منوط به این پدیده مى‌داند که پادشاهان قوم یهود نخست پیامبران بودند و سپس غیرپیامبران بر قوم یهود حاکم شدند. اینکه تعاملات ذهنى نویسنده چه ارتباطى میان این دو یافته است، براى خواننده همواره مجهول مى‌ماند. یا آنکه چه ارتباطى میان «ایرادهاى بنى اسرائیل‌» درباره گوساله ذبحى و پوزیتیویسم وجود دارد نیز به همین نسبت نامفهوم باقى مى‌ماند. حال آنکه پوزیتیویسم توسط دین گویاترین افراد پدید آمد.
معضل اساسى‌تر این دو مقاله وجهى دیگر از مطلب یاد شده است. مؤلف با ذکر یک متغیر (که معمولا همان استنتاج نهایى وى نیز هست) به تحلیل کمى‌ترین پدیده‌ها، به شکلى همه جانبه مى‌پردازد. براى مثال در مقاله مبانى فلسفى انقلاب با ذکر این استنتاج که انقلاب ایران چهارچوبه فلسفى سنت گرایانه‌اى داشت، تحلیل خود را استوار کرده است. بر این اساس انقلاب اسلامى را انقلابى جریان ساز (در کنار انقلاب فرانسه و روسیه)، راه سوم حقیقى، وحدت دهنده میان عین و ذهن و جامع اضداد (نسبیت و مطلقیت، فردیت و اجتماع، کاریزما و غیرکاریزما، جامعه‌شناختى و روانشناختى، خانواده گرایى و غیرخانواده گرایى و..). دانسته است. بر این مبنا همچنین هرگز توضیح داده نمى‌شود چرا جهان کنونى پسامدرن، پساسکولاریسم و پسایهودیسم است. همچنین توضیح داده نمى‌شود که چنین جهانى چه ویژگى‌هایى دارد و چرا در چنین جهانى، اسرائیل از میان خواهد رفت، چه حادثه، چه شرایط و چه عواملى این زوال را رقم خواهند زد.
انتقاد سوم به مبهم‌گویى و کلان‌پردازى مؤلف است. انتقادى که معمولا به خطابه‌ها و سخنرانى‌ها وارد مى‌شود و همچنین به متونى از همان جنس. مبهم‌گویى و کلان‌پردازى امکان تحلیل آسان به دو پهلوگویى به استنتاج راحت و غیره را مى‌دهد، اما از نظر علمى بار چندانى ندارد، و گرهى از آنچه مى‌دانند نمى‌گشاید و وزنى به بار علمى موجود نمى‌افزاید.
در انتقاد چهارم مى‌توان از چیدن تکه‌هاى نامتجانس شماره‌گذارى شده یاد کرد. در مقاله مبانى فلسفى انقلاب از وجود شباهت و تفاوت انقلاب ایران با دیگر انقلاب‌ها یاد مى‌کند; در بند سوم از پایگاه جهانى کشورهاى فرانسه، روسیه و ایران یاد کرده، آن‌ها را متعلق به جهان‌هاى اولى، دوم و سوم مى‌داند. در حالى که هر کدام مى‌تواند موضوع مقاله‌اى جداگانه باشد، با این همه چنانچه از متن اصلى نیز حذف شوند، هیچ خللى به نتیجه‌گیرى مؤلف وارد نمى‌کنند; همان‌طور که در تحکیم آن اثرى ندارند. در مقاله پسایهودیسم، بند سیزدهم به تنهایى و فارغ از دیگر بندها معنا مى‌شود. از جمله مولف هرگز معلوم نمى‌کند آیا در جهان پسایهودیسم مؤلفه‌هایى چون امانیسم، ناسیونالیسم، پوزیتیویسم و لائیسم جاى خود را به مفاهیم دیگر مى‌داده‌اند که حالا به این واسطه مى‌توانیم به پیش‌بینى زوال دولت صهیونیستى بپردازیم؟
پنجم، تعارض نام و متن است. در مقاله چهان پسا یهودیسم، مؤلف به تعریف جهان مدرنیسم و یهودیسم مى‌پردازد و هیچ اشاره‌اى به مفهوم پسایهودیسم و جهان پسایهودیسم ندارد و در مبانى فلسفى انقلاب، از مبانى فلسفى انقلاب چیزى آورده نمى‌شود؟
ششم، مشکلات متنى است. در مقاله جهان پسایهودیسم مى‌توان در هر بند از مقاله و رابطه ادعایى، شک نمود: در بند سوم، افسانه کشتى گرفتن خدا با یعقوب محل تشکیک بسیارى از یهودیان نیز هست، ضمن آنکه ایجاد ارتباط میان این افسانه با مفهوم اومانیسم به سختى ممکن است و نمى‌توان ادعا کرد این افسانه منبع فکرى اومانیسم است.. در بند پنجم، سکولاریسم را از درون حکومت پادشاهان غیر پیامبر یهود مى‌جوید. در حالى که خود متذکر مى‌شود. مسیحیت «دورى از سیاست را پیشه کرده‌» است، معلوم نمى‌کند چرا این «پرهیز» را منشا سکولاریسم ندانسته است. یا چرا! جانشینان پیامبر (ص) را در سلسله‌هاى اموى و عباسى، منشا این تفکر نمى‌داند، همان‌طور که در ایران آشوزرتشت زمانى شریک اساسى شاهنشاه بود و پس از آن موبدان مستقل شدند و شاهان مستقل‌اند; روندى که در اروپا هم دیده مى‌شود. از اینها بدتر رابطه دال و مدلولى بند ششم است که پوزیتویسم را داراى ریشه در قصه ذبح گاو توسط موسى (ع) مى‌داند، جایى که یهودیان از او مى‌خواستند همه مشخصات حسى (ظاهرى) گاو را بازگویى نماید. حتى مؤلف پارا فراتر مى‌نهد و مدعى مى‌شود که درخواست‌یهودیان براى مشاهده خدا از جمله مبانى پوزیتیویسم است، حال آنکه چنین درخواستى از سوى همه امت‌ها از پیامبران تازه مبعوث شده، انجام گرفته است. بالاخره در بند هشتم، مؤلف ریشه لائیسم را در «صحه‌» گذارى تورات بر روابط آزاد نامشروع جنسى مى‌جوید. حال آنکه تورات دستورهاى سخت‌ترى را (حتى نسبت‌به اسلام) در این باره دارد; دستوارتى که به علت افراط بیش از حد بر محدود کردن افراد و مجازات‌هاى دشوار، به نظر مى‌رسد با تعصبات صهیونیستى به شدت در هم آمیخته‌اند و از عدالت دور شده‌اند. ضمن آنکه مؤلف مشخص نمى‌کند چگونه موفق شده میان لائیسم و زناى روى داده میان لوط و دخترانش، رابطه علت و معلولى برقرار نماید.
این مشکلات در ساختار مقاله مبانى فلسفى انقلاب هم به چشم مى‌خورد. مؤلف معلوم نمى‌کند با چه معیارى به تمایزگذارى میان انقلاب اسلامى و دیگر انقلاب‌ها موفق شده است. و صرفا این انقلاب را جریان‌ساز مى‌داند (ادعایى که مقبول و معقول اما توجیه نشده است) اینکه انقلاب اسلامى در جهان سوم روى داده، دلیل مناسبى نیست، زیرا بیش از آن نیز در جهان سوم انقلاب‌هاى فراوان رخ نموده است. اینکه ایران تاریخى ده هزار ساله دارد هم همین‌طور، و اینکه رهبرى انقلاب (ره) حامل سنت‌هاى ایران بوده است نیز نمى‌تواند دلیل این جریان سازى باشد، زیرا انقلاب هند نیز حامل هر سه ویژگى فوق مى‌باشد، همان‌طور انقلاب چین.
با این همه، این مقاله ضمن اذعان به نکات مثبت و تحلیل‌هاى نو، در مقالات مورد نظر به انگیزه‌هاى مثبت نویسنده نیز احترام مى‌گذارد. فرض‌هاى مطرح شده در این مقالات مواردى حقیقى و صحیح هستند، که متاسفانه مورد کم لطفى واقع شده‌اند. به علاوه انگیزه‌هاى نیک با تبیین نیرومند، دلچسب‌ترند.
ذکر این نکته نیز لازم است که تیغ نقد بر کشیدن و دیگران را به چالش خواندن، سهل‌تر است از نوآورى در تحلیل و گشودن روزنه‌هاى تازه. مقالات به نقد آمده، داراى این ویژگى‌هاى مثبت هستند.
سخن آخر اینکه، جاى نگاه‌هاى انتقادى در نشریات خالى مانده است. لذا مؤلفان از این آیینه محروم بوده‌اند. مقاله حاضر با همه کاستى‌ها و شاید ناراستى‌ها، امیدوار است، دست کم باب نقادى را در این نشریه بگشاید و بدیهى است نقد و انتقاد در غنى‌تر و ژرف‌تر شدن همه مطالب، مؤثر خواهد افتاد; زیرا هر مؤلف سایه آن را بر سر خود خواهد دید.

http://lib.eshia.ir/10255/93/11

اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید صلوة کثیرة تامة زاکیة متواصلة متواترة مترادفة کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک


بعضی یحتمل اشکال کنند که اگر تو قرار بود که دو قرن سکوت کنی، آنوقت چه می کردی چرا که یک ماهش هم دوام نمی آوری؟ بنده عرضم این است که اقتصاد مقاومتی همانطور که می فرمایند یک گره ای در کارش است که  درست انجام نمی شود و همینطور ضریب جینی هم بالا می رود. و اما گره این کار در دست دانشگاه است که بازش کند! یعنی اینکه وقتی ما همه اش بازاری منشی و بلکه دلالی داریم فکر می کنیم که آقا این مسئله را چطور حلش کنیم، یحتمل خیلی هم خوب است. و اما مسئله از نوع دیگری می تواند باشد.


یعنی گاهی می خواهیم گره های عقد ازدواج در جامعه رایج شوند و مثلاً جهیزیه های دختران بهتر فراهم شوند و آقایان هم خیلی مجبور نباشند که مهر دهند و لکن بالاخره مسکن و کار داشته باشند و بتوانند آبرومند زندگی کنند. خوب این هم گره ای است که نمی خواهیم هم گشوده شود و بلکه می خواهیم این گره را با عقد ازدواج محکم کنند. و لذا این گره با گره اقتصاد مقاومتی نیز می تواند حل شود. حالا شده با توصل به این آیه که حصرت رسول به همسران و همینطور اهل بیت خود می فرمایند که  وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿الأحزاب: ٣٣﴾.

یعنی آقا دنبال اینکه حالا چرا دو قرن سکوت است می خواهی بروی؟ معنی اش این نیست که حالا تلگرام هم کنی و کنسرت هم بروی و موسیقی و غنی و عروسیهای مجلل و .... و دو قرن سکوت را شکستن یعنی اینکه ما باید همه جور آزادی داشته باشیم هم غلط است. اینجا است که فقه و حکمت متعالیه می آیند در کار. یعنی مسئله فقط این نیست که خوب بنده حقیر سهواً تسبیحات اربعه را در رکعت دوم خواندم و حکمش چیست؟ غلط نکنم قرائت حمد و سوره رکن است و نمی شود آنرا جور دیگری خواند یا کنارش گذاشت  و بلند هم نمی شود تسبیحات اربعه را موقعی که امام دارد قرائت می کند خواند. و اما اگر اشتباهی هم هست و گناهی هم مرتکب شده است، این گناه برمی گردد به همان کس که اشتباه کرده و نه همه اشخاصی که در صف نماز ایستاده اند. البته اگر این بنده خدا که غافل است برود صفهای آخر بایستد که خیلی هم آبرو ریزی نکند خوب بهتر هم هست. و حالا باید اصلا حکم قضایا را هم پرسید. این است که برای اطمینان خاطر بهتر است کسی که خیلی حواسش جمع به قضایا نیست و رساله مراجع را هم بلد نیست صف اول هم نایستد. و اما اقتصاد مقاومتی اینجا جور دیگری است.

یعنی اینجا اگر کسی دارد به کمونیسم  فکر می کند که اگر من بروم ویلا یا برج بسازم و مستضعفین باز گفتند که اینها به ما می رسد و نه تو. آنوقت چه کنم؟ آیا این کمونیسم است که بر علیه سرمایه داری است؟ و طرف مستضعفین را می گیرد؟ یا نه اسلام است که طرف امام را می گیرد که تو خمست را می پردازی؟ به امامت کمک می کنی؟ یا می خواهی قارونی عمل کنی؟ التفات می فرمایید؟ خوب، فرض بفرمایید که بنده خیلی هم شهرک سازیهای وسیع بلد باشم که چطور به بهترین نحوی انجام دهم. و اما به مستضعفین که رحم نکنم هیچی و بلکه به این بنده خداهایی که در پناه اسلام هم هستند رحم نکنم و آنها را هم یا بیرونشان کنم یا آواره شان کنم یا با آنها بروم توی دعوا و جنگ که اینها شهرکهای من است. آنوقت فرق بنده با این صهیونیستها چه خواهد شد؟ اقتصاد مقاومتی تولید اشتغال اقدام و عمل اینجا یحتمل از انواع دیگری است که یک تنوعی را ایجاد می کند. یعنی یک جاهایی می خواهد گره بزند و یک جاهایی هم می خواهد که گره های اقتصادی را باز کند و نرخ سود بانکی را پایین بیاورد و وامها سودشان کمتر یا بلکه صفر مثل قرض الحسنه ها شوند. اما گره ها اینجا است که طرف آنقدر می ترسد که سرمایه اش را از دست دهد و به دیگری کمک کند، که از همین ترسش همه چیز را اشتباهی گره می زند.

اینجا است که سرطانها و غده های سرطانی ایجاد می شوند و راه ها دارند که برای آنها درمانها داشته باشیم. یعنی می خواهد درست گره بزند ولی نمی داند چطوری!!! این است که باید ازدواج کند ولی بسیاری سدها جلوی راهش را گرفته است و به خدا اعتماد نمی کنند. و لذا یک جایی که باید گره زده شود، جای دیگری گره می خورد و سرطانی می شود. و از جمله هم پلیپ بینی است یا پراستاد سرطانی می شود یا .... افراط و تفریط داریم. و لذا بعضی اشکال می کنند که این همه راجع به گره ها در ریاضی فیزیک بحث کردن چه فایده دارد و این همه هم در هندسه و همولوژی از جراحیها بحث می کنیم همینطور؟ بنده عرضم این است که از دیدگاه سرطانی مسئله را بنگریم و اینکه چطور این  غذه سرطانی را دربیاوریم و کدام گره ها سرطانی می شوند و کدامها باعث طول عمر و باروری و گره گشاییهای اقتصاد مقاومتی، اینها را باید بهتر مطالعه کرد. و لذا ما از همین گره ی شکل هشت شروع می کنیم و رابطه آنرا با حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی می نگریم. صل الله علیک یا اباعبدالله.

یحتمل بعضی اشکال می کنند که مسائل ساده ای مثل تسبیحات اربعه را دانستن خودش یک جیز است و فقه و فقاهت چیز دیگری است و با مومنان نشستن و برخاستن و یاد گرفتن این مسائل از راه طلبگی و بحث و جدل همینطور و آنوقت وقتی بلد نبودید و آقا رفتند منبر و حساب همه را صاف کردند و همه نشستند سر جایشان هم جای خود دارد. و آنوقت ما بیاییم مسائل گره های هندسی را هم به مسائل اضافه کرده و به غده های سرطانی ربطشان دهیم که آیا اصلا گره هایی داریم یا نداریم و بلکه در تخیلات خود گیر کرده ایم و مسئله چه شود؟!!! آیا هم طلبه ها و همه دانشجویان و هم فلاسفه و ریاضی فیزیکیها و همه و همه به ریش ما نخواهند خندید که داری چه می کنی؟ همان برو سر القدس لنای خودت بلکه آنجا بتوانی کاری کنی. التفات می فرمایید؟ این هم یک وجه ظالمانه ی دیگری است از دو قران سکوت دیگر که می فرماید این را هر چه طولانی ترش هم کنی فبها. خیلی هم بهتر خواهد بود. و البته بنده نمی دانم کتب خدمات متقابل اسلام و ایران و دو قرن شکوتم را هم دقیقاً حالا کجا گذاشته ام که بیشتر و بهتر هم به آنها بپردازم. و اما مسئله گره ها را می توانید در آرشیو بیابید و گره های شکل هشت را بخصوص داریم:

https://arxiv.org/abs/1205.1515

https://arxiv.org/pdf/1101.3216.pdf

https://arxiv.org/abs/math/0009159

https://arxiv.org/abs/1602.04890


مسئله اینجا این است که اگر ما از راه های حکمت متعالیه فقهی وارد شویم به نظریه حمیدی مجیدی که به همولوژی هیگارد فلوئر ختم می شود و مثلاً گره شکل هشت را نیز مورد بحث قرار می دهند، و اصلا مخصوصاً از گره شکل هشت هم مسائل را شروع کنیم، آنوقت ما از یک دیدگاه دیگری به مسائل هندسی و همولوژیک اوزوات-ژابو و زایبرگ-ویتن و گرموف-ویتن شده ایم.  یعنی شما نمی توانید بروید به یک دانشمندی یا یک پزشکی بفرمایید که بنده یک متد جدیدی برای درمان پلیپ دماغ پیدا کرده ام و ای احتیاج به جراحی هم ندارد و تو هم داری سر همه را با این نظریات خود در ریاضی فیزیک و پزشکی و جراحی کلاه می گذاری. ولی اگر راحت را بتوانی درست از لحاظ علمی ارائه دهی، آنگاه همه بهره مند می شوند. و اما این واقعاً هم یک سکوتی می طلبد که بتوانی کارت را درست ارائه دهی همانطوری که اگر کنسرت موسیقی هم می خواستی ارائه کنی، می بایستی که جاهای سکوت و زمانهای آنها را که چنگ است دولاچنگ است یا سفید است یا سیاه است را درست رعایت کنی. یعنی اذان هم بخواهی بگویی و در دستگاه حجاز هم بخواهی بگویی، همین است. هماهنگی می خواهد و هارمونی گذشته از ملودی درست. و اما نمی شود همینطوری الکی حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی برره ای از خود در وکنی. و همه هم بفرمایند بارک الله. مثل این است که بنده حقیر هم بروم بگویم که آقایان و خانمها بنده خودم اصلا می خواهم 1+5 برای خودم راه بیاندازم و بگویم همه گزینه ها هم روی میز است. می شود؟ نمی شود دیگر. همین می شود که نفاق ایجاد می کند.... این است که این دفعه واقعاً بنده رفتم تا یک ماه دیگر!!! صل الله علیک یا اباعبدالله. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  و ارفع درجته.

 قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّـهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَـٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّـهِ آلِهَةً أُخْرَىٰ قُل لَّا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ ﴿الأنعام: ١٩﴾


این را ولی عرض کنم که چطور ممکن است چهار مرغ را گوشتشان را چرخ کرد و سر چهار کوه گذاشت و بعد دید که اینها دوباره به پرواز درآیند؟ چنین چیزی را بنده فکر کنم در آیاتی از قرآن برای حضرت عیسی و حضرت ابراهیم علیهم السلام داریم که مشاهده می کنند.


 وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَىٰ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَىٰ وَلَـٰکِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ کُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّـهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿البقرة: ٢٦٠﴾


  إِذْ قَالَ اللَّـهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ ﴿المائدة: ١١٠﴾


آیا می شود هم که  مثلاً علامه طباطبایی و علامه جعفری و امام خمینی و علامه جامع قدس سرهم را در مسجد جامع دوباره در یک شخصیت با هم جمع کرد یا  یحتمل برق وسط نماز خواعت خواهد رفت. البته یحتمل هم بستگی دارد که چه کسی می خواهد چنین چیزی را مشاهده کند و برای چه کاری می خواهد چنین کند؟ یحتمل بعضی می توانند مشاهده کننند که هر کسی در آثار و اعمالش نزد خدا برای همیشه زنده است. بنده حقیر دیگر خداحافظ تا لااقل ماه دیگر. و دیگر تک مضراب دیگری نخواهم انداخت.

 قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّـهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَـٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّـهِ آلِهَةً أُخْرَىٰ قُل لَّا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ ﴿الأنعام: ١٩﴾


بنده این را هم عرض کنم که دیگر در این سایت نخواهم نوشت. لااقل برای مدتی که حداقلش یک ماه است، نخواهم نوشت. دلیلش هم این است که این درست است که خانواده اظهار نمی کند که ننویس. ولی به هر حال، این نوشتنها و پرداختن به حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی می تواند  بسیار وقت گیر باشد و انسان را از همه چیز و مخصوصاً خانواده خود بیشتر از همه غافل کند. البته بنده نظرم این است که هر کسی و از جمله خانواده نیز خود باید به آن درجه از حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی برسد که برای خودش مفهوم باشد و نوشتن و ننوشتن اینجا یا جای دیگر این بنده ی حقیر از روی طلبگی در مسائل یحتمل ذره ای هم دخیل نیست. و الله اعلم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و  ارفع درجته.

یَمْحَقُ اللَّـهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّـهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ ﴿البقرة: ٢٧٦﴾


بعضی گناهان هستند که انسان را بدلیل ارتکاب بدان اعمال کانه درون سیاه چاله ای می اندازند آنجایی که دارد دنبال خورشیدی و ستاره ای می گردد. و لذا کسی که ربا می دهد، سرمایه ای بدست می آورد که در مدتی معلوم باید بازپرداخت کند. و آنکه  ربا را دریافت می کند نیز سرمایه ی خود را داده است و آنرا ماهانه بعلاوه ی ربای آن می طلبد و لذا رباگیرنده مال خود را صرف کسب درآمد از راه ربا می کند. و امروزه این کار یحتمل توسط یک شخصی دیگر انجام نشود و بلکه موسسه ای یا بانکی باشد.

و لذا معمولاً شما به او اگر بگویید که به یتیم و اسیر و مسکین و زندانی مجرمین غیر عمد کمک کنید، او یحتمل نسبت به این مسائل حساسیت بخرج ندهد و بلکه بیشتر بی تفاوت هم هست. دلیلش این است که اینها مدام فکر حساب و کتابهای خود هستند که چطور خود مظلوم واقع شده اند و بلکه اصلا هم حساب نمی کنند که اینها دارند چه ظلمی به همه می کنند. و لذا یکی که نمی تواند ربای آنها را پس بدهد و گیر اینها افتاده است، دیگر ولش نمی کنند تا بالاخره یک جوری پولشان را پس بگیرند. بالاخره مظلوم واقع شده اند به حساب خود. و گفتیم که از آن طرف هم که اصلا به حساب نمی آورند که چه ظالمی هستند. 

معامله ی با غیرخدا هم از همین قرار است. یک نفر که دارد تجارت می کند، یحتمل حتی ورشکسته شود. معنی این ورشکستگی این نیست که دیگر نباید معامله ای بعد از ورشکستگی اش انجام دهد. اما مشکل ورشکستگی اینجا است که طرف سرمایه خود را برای معاملات دیگری از دست داده است. ولی کارهای دیگری که می تواند بکند. اتفاقاً همین او است که خیلی بهتر هم یحتمل بتواند با خدا معامله کند. و اما خدا نکند که کسی قمار هم کند. اگر او در قمارش ورشکسته هم نشود و اتفاقاً خیلی هم ثروت کسب کند، در نهایت ورشکسته خواهد بود چرا که نمی داند آنچه کسب کرده است از کجا آمده است و چرا ثروتمند شده است و آنقدر قمار خواهد کرد تا همه ی زندگی اش را قمار کند و ببازد. نهایتاً قماری که مثلاً به رولت روسی موسوم است آیا چه سودی دارد؟

و اما بدترین قمار می تواند این باشد که کسی نه تنها از مسلمان شدن سر باز بزند و بلکه روی سرنگونی آن قمار کند. یعنی در داخل یا خارج از اسلام واقع شده است و مدام دارد قمار می کند که چطور اسلام را سرنگون کند. مثال این پدیده را می توان مستقیماً در داعش دید که به اسم اسلام حکومت می خواهد تشکیل دهد و برایش می جنگد. و آنقدر هم خودش را به نابودی می کشاند و هم دیگران را تا آخر قمار و کارش سر برسد. به اسم اسلام جنایات فجیع مرتکب شدن و بلکه با اسلام وارد جنگ شدن خود بدترین سیاه چاله های نجومی را می تواند ایجاد کند. جهاد اسلامی آن است که با جبهه های کفر وارد جهاد شود و نه با خود اسلام. و آن هم نه جهادی که از روی کشت و کشتار بی رحمانه مردم بی گناه باشد. مسئله پیروزی اسلام بر کفر است و لا غیر. و الا اگر بنده بیایم با کسی معامله کنم و در معامله سرم کلاه رفت و لذا همه آن قوم و بلکه همه افراد روی کره خاکی را کلاه بردار دانستم، خوب این یک ظلمی است که دارم به خودم می کنم. یعنی یک نفر ظالم را نمی شود گفت که  باعث می شود همه ظالم باشند.

اما یک نفر ظالم که یک مرتبه برود در راس کارها نیز می تواند یک قومی را هم ظالم کند آنطور که یک دیکتاتوری شود که بر همه عالم علو بطلبد و داعیه ی فرعونیت سر بدهد و همه عالم را سعی کند بخاک و خون و فساد بکشاند. و اینجا نه ظالم قبول خواهد کرد که دارد ظلم می کند و نه مظلوم قادر خواهد بود ک حق خود را از ظالم بگیرد. دیکتاتوری اینطوری می شود و ولی فقیه و جمهوری اسلامی ایران باید جلوی این چنین دیکتاتورهایی است که بایستد و حق مظلومان عالم را از ظالمین و دیکتاتورها و فراعنه ی لامذهب بی دین فاسق مفسد فی الارض بگیرد. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و  ارفع درجته.

 شَهِدَ اللَّـهُ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿١٨


فَإِنَّ مُنَادِیاً یُنَادِی بِهِ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ [١٥] مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّةِ مِنَ الْأُفُقِ الْأَعْلى بِاسْمِهِ‌ وَاسْمِ ابِیهِ یَقُولُ : یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ ، اثْبُتْ تُثْبَتْ [١] ، فَلِعَظِیمٍ مَا خَلَقْتُکَ ، أَنْتَ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی ، ومَوْضِعُ سِرِّی ، وعَیْبَةُ عِلْمِی ، وأَمِینِی عَلى وحْیِی ، وخَلِیفَتِی فِی أَرْضِی ، لَکَ ولِمَنْ تَوَلاَّکَ أَوْجَبْتُ رَحْمَتِی ، ومَنَحْتُ جِنَانِی [٢] ، وأَحْلَلْتُ جِوَارِی ، ثُمَّ وَعِزَّتِی وجَلَالِی ، لَأَصْلِیَنَّ [٣] مَنْ عَادَاکَ أَشَدَّ عَذَابِی وإِنْ وسَّعْتُ عَلَیْهِ فِی دُنْیَایَ مِنْ سَعَةِ رِزْقِی.

فَإِذَا انْقَضَى الصَّوْتُ ـ صَوْتُ الْمُنَادِی ـ أَجَابَهُ هُوَ ، واضِعاً یَدَیْهِ [٤] ، رَافِعاً رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ ، یَقُولُ : ( شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَالْمَلائِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ) [٥] ».

قَالَ : « فَإِذَا قَالَ ذلِکَ ، أَعْطَاهُ اللهُ [٦] الْعِلْمَ الْأَوَّلَ والْعِلْمَ الْآخِرَ ، واسْتَحَقَّ زِیَارَةَ الرُّوحِ [٧] فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ».

قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ ، الرُّوحُ لَیْسَ هُوَ جَبْرَئِیلَ؟

قَالَ [٨] : « الرُّوحُ [٩] أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ ؛ إِنَّ جَبْرَئِیلَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ ، وإِنَّ الرُّوحَ هُوَ خَلْقٌ [١٠] أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ ؛ أَلَیْسَ یَقُولُ اللهُ تَبَارَکَ وتَعَالى [١١] : ( تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ ) [١]؟»


http://lib.eshia.ir/27311/2/290



یک مشاهداتی گویا شده است در لیگو که مورد تردید واقع شده است و  مقاله ای بر علیه آن نوشته شده و در سایت شان کارول مهمان او از آن خبر می دهد. این مشاهدات مربوط می شود به یافتن یک دوتایی سیاه چاله ای. بنظر می رسد که این مسئله مهمی باشد که برای مشاهده چنین پدیده های سیاه چاله ایی به دو سایت که به اندازه کافی از هم دوردست هستند احتیاج داریم. 

اینجا این سوال پیش می آید که چه خوب اگر رصدخانه های بیشتری شبیه لیگو در سطوح مختلف جهان می داشتیم که اینها را یحتمل همه و همه را نیز با هم می توانستیم در یافتن سیاه چاله های نجومی شبکه کرده و به نتایج بهتر و دقیقتری می رسیدیم. باز اینجا یک سوال مهمتری نیز پیش می آید که برای اینکه ما یک سیاه چاله ی نجومی یا یک دوتایی سیاه چاله ای یا حتی بلکه سه یا چهارتایی سیاه چاله ای یا ... را بیابیم، آیا بهتر نمی بود که ما شبکه مان را بهتر می توانستیم گسترش دهیم یا کار دیگری می خواهد مثل دقیقتر شدن سایتهای شبکه ها و .... اینجا یک مسئله مطلقی می تواند رخ دهد که آیا امکان ندارد که خود شبکه دچار افتادن توی یک سیاه چاله ی نجومی شود بدون اینکه بتواند خود، خودش را رصد و مشاهده کند؟ این بنظر می رسد که یک مسئله مهمی باشد.

حالا این مسئله را کاری نداریم، و مسئله ای دیگر را در نظر می آوریم که بعضی یحتمل اشکال کنند که  مشابه همین است. و بعضی دیگر هم یحتمل ایراد کنند که تو در شمردن همه دیکتاتورهای عالم در سطوح تاریخی همه ی آنها را نگفتی و بلکه خوب و بد را هم قاتی پاتی کردی و مثلاً چرا صدام حسین یا داعش را نگفتی؟ آل سعود را چرا نمی گویی؟ دونالد ترامپ را چرا نمی گویی؟ صهیونیسم و نتانیاهو را چرا نگفتی و نمی گویی؟ و ....؟ و خودمان و از همه بیشتر هم خودت آنقدر ایراد داری که تا ما بیاییم همه اینها را درست کنیم و دیکتاتوریهای خود را برطرف سازیم، بقیه دیکتاتورها کار خودشان را کرده اند! و ما ناک اوت شده ایم. یعنی از یک دیدگاه مطلقی بخواهیم مسائل ریاضی فیزیکی و بلکه حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی جهان را حل کنیم وقتی نه تنها به نظریات حمیدی مجیدی اعتمادی نیست و بلکه حکمت متعالیه و فقاهت را هم نمی پذیرند و حالا آیا فطرتاً کسی مسلمان است را هم باور داشته باشند یا همین را هم بزنند زیرش، خوب همان می شود که بطور مطلق در یک انتنگلمنتی می افتی که می کشاندت به سمت یک سیاه چاه هایی نجومی یا خیر؟ البته هم سپاه قدس داریم و هم باید شبکه ای قدسی جهانی داشته باشیم که با شبکه ای مکی و مدنی جهانی و شبکه ای مشهدی و کربلایی و کاظمینی و سامرایی عتبات عالیات جهانی همه و همه شبکه شوند. ولی مسئله اینجا است که در چنین شبکه ای دیکتاتورها جایی ندارند. و اما خوب اینها را هم داریم!

مسئله اینجا این است که فرض بفرمایید که بنده با کسی وارد معامله ای می شوم که حس می کنم سرم کلاه رفته است. حالا اگر این معامله با خدا باشد، یک جور است و اگر با بنده (ها)ی خدایی باشند جور دیگری است. خدا نکند انسان بخواهد با خدا معامله کند و سرش کلاه برود. و اما خیلی هم می شود که با بنده های خدا بخواهیم معامله کنیم و سرمان کلاه بگذارند! و اما مسئله مهمه معامله ی با خدا است که شهادت دارد و نه با غیر خدا و از جمله با بندگان خدا. این است که نمی شود  معاملات به همه بندگان خدا را هم جمع بست به اینکه ما با همه و همه بندگان خدا معامله کردیم و یکی یکی سر ما کلاه گذاشتند. بقول معروف چه خاکی توی سرمان شد؟ با خدا چطور می خواهی معامله کنی؟ آنجا چطور شهادت می دهی؟ این چه شهادتی است؟ بنده عرضم این است که در یک سطحی از مسئله، موضوع تبدیل می شود به حکمت و بلکه حکمت متعالیه ای که از یک درجه ای از تعالی برخوردار خواهد بود که از حدود علوم مادی می گذرد و تبدیل می شود به علوم الهی در نهایت تعالی که همه کس بدان راه ندارند. و لذا همین هست که ما ولی فقیه داریم در جمهوری اسلامی و همین است که همه کس به علوم الهی علاقه مند نیستند. و همین است که می فرمایند اصلا ولی فقیه است که از دیکتاتوری جلوگیری می کند. البته بنده حقیر باید عرض کنم که اینجا یحتمل اشکال شود که داری بیش از حد از حدود و محدوده های خود خارج می شوی. و اما خوب، یحتمل اتش بیار معرکه غیر از آتش به اختیار هم هست آنطور که می توان علوم طبیعی و مادی را با علوم الهی تلفیق کرد یا از ریاضی به فیزیک و از فیزیک به ریاضی نقل مکان داد. و لذا یک شهادتهایی هم هست که نمی تواند برای خدا باشد الا اینکه برای ولی فقیه مد ظله العالی و حضرت صاحب علیه السلام هم باشند. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

صل الله علیک  یا اباعبدالله


بنده حقیر فکر می کنم که این خیلی ساده لوحانه است و کسی باید واقعاً خیلی هالو باشد که حساب کند نزد خودش که اگر ما روانشناسان و روانپزشکان بهتری می داشتیم دیگر این همه دیکتاتور و جنایتکار و لامذهب و انسانهایی که وجود خود را فراموش کرده اند و پست تر از حیواناتند را دیگر نداشتیم. بنده یکی که می دانم خیلی مانده تا بفهمیم حضرت علی ابن ابی طالب امیرالمومنین که بوده؟ همه عالم را بگردیم و همه ادیان عالم را زیر و رو کنیم چنین شخصیت با تقوای عظیمی پیدا نمی کنیم.

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿المائدة: ٦٧﴾


صل الله علیک یا اباعبدالله


ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة


باغبان گر چند روزی صحبت گل بایدش، در جفای خار هجران صبر بلبل بایدش.


یک چیزهایی هست که ما بارها می گوییم و باز هم کم است که بگوییم. سر منبرها می شنویم، مداحان اهل بیت عصمت و طهارت می فرمایند، مراجع تقلید و علماء و حتی ولی فقیه تکرار می کنند. حتی اسم بچه های خود را محمد و فاطمه و علی و حسن و حسین و امثالهم می گذاریم. و باز یک جایی که گیر  کردیم که باید راه را از کدام سمت برویم، باز راه را اشتباه می رویم. راه سخت است و جان کاه و طاقت فرسا  و گاه اصلا ما در جهل و نادانیهای خود است که گیر کرده ایم. ما از همه چیز که سر در نمی آوریم و لذا می فرماید: یا رفیع ارحم عبدک الضعیف، یا جمیل ارحم عبدک الضعیف، یا لطیف ارحم عبدک الضعیف.

مداح اهل بیت حاج حسن اکبری از دنیا رفتند. 20 روز در کما بودند و به رحمت خدا رفتند. بنده مداحیهای ایشان را در صحن امامزاده اسماعیل و مساجد شنیده بودم و با ایشان بعد از نمازها گاهی صحبت کرده بودم. بسیار مرد عزیزی بود. خدا رحمتش کند. یک سعادتی می خواهد که کسی مداح اهل بیت باشد و در مدح ایشان و در لعن دشمنان آنها بسراید. و واقعاً یک سعادت عظیمی است که با این پیرغلامان اهل بیت عصمت و طهارت کسی بتواند معاشرت کند. و خوب،  همین که کسی این مدیحه سراییها را می شنود، معنی اش این نیست که می فهمد داستان از چه قرار است. می فهمد که امام حسین که بود؟ می فهمد که عمر سعد و شمر و ابن زیاد و یزید که بودند؟ 

همینطور آیا ما می فهمیم که از لحاظ تاریخی اسکندر و چنگیز و تیمور لنگ و محمود افغان و شاه سلطان حسین و نادر شاه افشار و رضا شاه و  هیتلر و موسیلینی و استالین و چرچیل و روزولت چه کردند؟ کدام خوب است و کدام بد است؟ و مردم این میان چه کاره اند؟ از قضا، یک بحثی هم در گرفته است این میان که ناس در آیه فوق سوره مائده به چه معنا است؟ آیا توده مردم معنی می دهد؟ یا چه؟ بعضی اشکال می کنند که این ناس کدام است و آن ناس کدام؟ گاهی اوقات نیز البته بنظر می رسد که ناس طوری می شوند که خودشان بر علیه خودشان ایجاد فتنه و شورش کنند ولی ما اینجا نمی خواهیم از این مسئله خیلی سخن بگوییم چرا که اینها می توانند سطوح بسیار تو در تویی داشته باشند و در همه سطوح می توانند مسکلاتی باشند. و اما اینکه در چه سطوحی از مردم و ناس است که مسکلاتی از قبیل سرطان یا دیگر مشکلات و از جمله مشکلات روحی و روانی می توانند رخ دهند؟ و ما وارد مسائلی از قبیل وبا و جنگ زدگیهای مختلف نیز نمی خواهیم شویم که خود احتیاج به مطالعاتی گوناگون در همه سطوح دارند.

التفات بفرمایید که برای واژه ناس (NAS) یک معنای دیگری هست در سطوح مطالعات رایانه ای به معنای (network attached storage) است که اینها را با DAS یا SAN نیز مقایسه می کنند و این را این بنده حقیر مثل تاکسیهای پهپادی از مهرداد شنیدم و یاد گرفتم. و این می تواند یک بحث مفصلی را ایجاد کند که  چرا ما باید ناس داشته باشیم و نه داس یا سان و کدام به کدام است و کدام بهتر است و برای چه کاری؟ ولی شما اگر یک سری اطلاعاتی دارید که شبکه ای به آنها دسترسی دارند، لزوماً معنایش این نیست که همه اطلاعات را هم می توانید روی شبکه بگذارید یا اینکه حتی مایلید چنین کنید؟ و لذا بعضی جاها اطلاعات را می خواهید در دسترس عموم قرار دهید و بعضی اطلاعات دیگر خصوصی ترند و می توانید یحتمل آنها را شبکه نکنید. قرار نیست همه چیز را فله ای شبکه کنید!

خوب، اگر ما برای رایانه ها و شبکه ها چنین نرم افزارها و سخت افزارها و انواع فلیترهایی داریم، آنگاه برای مردم چنین چیزی نداریم که توده مردم همه و همه می توانند به هم دسترسی داشته باشند؟ حالا می خواهد اینها با هم در یک خانواده باشند و می خواهد که اینها از یک ملیت باشند یا می خواهد که اینها از ملتهای مختلفی باشند؟ یا می خواهد که اینها همه و همه بیایند و سر کلاس فلسفه یا حکمت متعالیه یا تفسیر قرآن یا حتی الکترونیک یا ریاضی-فیزیک یا ادبیات بر حسب اینکه دوستدار این علوم هستند بنشینند؟ یا می خواهد هر کسی هر نظری که خواست برای سایت شما بگذارد و شما هم پاکش نمی کنید؟ یا می خواهد هر چه هم نوشتید، هیچ کس نمی دانم چرا حتی دلش نمی خواهد یک کلمه هم چیزی بگوید؟ یحتمل امتحاناتی هست که بعضیها را ما رد شده ایم و بعضیهای دیگر را لااقل بنظرمان می رسد که خیلی خوب بلدیم و حال آنکه هیچ کس هم هیچ کس را گویی تحویل نمی خواهد بگیرد یا در تابستان هم گویی در زمستان گیر کرده ایم؟

البته این مسئله را در یک سطوح دیگری بنگریم، ما همین مسئله دهن و دل و قلب و ریه و دیگر اعضای بدن را هر یک را در نظر بگیریم، برای خودش عالمی دارد و تخصصها می خواهد که بدان بپردازند. و اما برای اینکه ذهن به کار بیافتد، گرسنگی هم می تواند دخیل باشد و حالا آیا این از گرسنگی بدلیل فقر است یا بدلیل روزه گرفتن است یا هر دو؟ و الله اعلم. و اما اگر همین یک مسئله را در نظر آورید که ما پلیپ بینی هم داریم. و می خواهیم این مسئله را بدان رسیدگی کنیم، این خود می تواند یک مشکلی باشد که احتیاج به دوا و درمان و دکتر و پزشک و امثالهم دارد. و معنایش هم این نیست که ما از سر نادانی پلیپ بینی گرفته ایم. یحتمل از سر پیری باشد. یحتمل از پرخوری باشد. و یحتمل از بیش از حد سیگار کشیدن باشد. و یحتمل یک آنتی هیستامین ساده که می توان از داروخانه خرید، مسئله را حل کند. و اما فرض بفرمایید که داروها آنطور که باید و شاید کارآرایی خود را نداشته باشند و آمپولهای مثل آمپولهای دگزامتازون هم که هر چند کورتون هستند نیز خیلی  آنطور که باید و شاید باشند نباشند. و  لذا، همه چیز را همه کس با سیگار بیاید حلش کند.  تازه بعضی می فرمایند که سیگار گاهی اوقات مد می شود و گاهی اوقات هم از مد می افتند. و حالا چرا؟ خدا عالم است. خوب، آقا جان خانم جان، اگر بازنشسته و خانه نشین شده ای بعد از 20 سال 30 سال کار و یحتمل مثل این بنده حقیر هم هی می خواهی بنشینی جلوی رایانه ات و تلافی نداشتن ناس  به معنای رایانه ایش کنی یا تلگرام کنی یا اینستاگرام کنی و امثالهم، بابا جان، عزیز من، سرورم، کمتر هم بخور. و در عین حال، یادت هم نرود که اصلا و ابدا هم نخوری. بخور و روزش هم بکن و بلکه  دیگران را هم صدا بزن بیایند سفره ات بنشینند و همه و همه خانواده و دوست و آشنا و دارا و ندار همه با هم غذا را میل کنید. اینجوری هم اجتماعی تر است و هم مردمی تر و هم توده ها در دماغت قلمبه نمی شوند هی که هی بخوری و هی بنویسی و هی تحرک نداشته باشی و تکان نخوری و در سکون خود گیر کرده باشی و هی اضافه وزن و هی چربی خون و هی تری گلیسیرید و هی لیپید و هی قند و هی ..... اجتماعات درست این خاصیت را هم دارند که  فعالیتهای درستی را هم ایجاد می کنند که انرژیها را بطور مثبت می سوزانند. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.  

بسم الله الرحمن الرحیم.

الحمد لله رب العالمین. دیشب دکتر ولایتی از اینکه مقالاتی در نیچر دارند فرمودند. الان بنده رفتم ببینم که چیست. بله، و راجع به تحریمها است و اینکه ما احتیاج به انواع داروهای مختلف و از جمله داروهای درمان سرطان داریم.

بعضی اینجا یحتمل اشکال خواهند کرد که تو چرا بی خودی می آیی هی اینجا می نویسی؟ خوب، خیلی زرنگی تو هم برو در نیچری زورنال فیزیک هسته ای، یا یک ژورنال معتبر بین المللی به چه خوبی هر چه دلت خواست بنویس. اتفاقاً خیلی هم اشکال خوبی است. ولی مشکل یک چیزی است که از همین قبیل تحریمها است و مانند سند 2030  یونسکو می ماند. یک حالت خودکشونی می تواند موجود باشد که کسی بخواهد در این ژورنالها بنویسد و بلکه حتی به اینها دسترسی هم داشته باشد. بنده یادم نمی رود که ایمیل خود را در اختیار بانک خود قرار دادم که یک ایمیلی بود مثل همین ایمیلهای آمریکایی که موجود است. همچین که آنرا بنظرم رسید که نکند کار درستی نباشد که چنین است و پس گرفتم، سویفت هم گفتند تعطیل شد! البته این دو یحتمل به هم مربوط نیست. ولی باید یک اعتماد متقابلی موجود باشد. و لذا بنده می خواستم آن زمان عضو انجمن ریاضی آمریکا شوم، می توانستم با پرداخت پول از بانک ایران عضو شوم ولی حالا دیگر نمی توانم هر چند که (خوشبختانه لابد باید گفت) دسترسی به Notices, Bulletin of AMS دارم. مشکل سند 2030 این است که همین الانش هم دانش آموزان ما و بلکه پدر و مادرانشان و بنده اقرار می کنم از جمله خود این بنده حقیر، آنقدر نسبت به اسلام و دین و مذهب و خدا و پیغمبر بیگانه اند که حتی نمی دانیم این کتابهایی را که آموزش و پرورش به بچه های ما می دهند و از جمله کتاب قرآن حتی روی جلدش یا پشت جلدش چه شکلی است؟ دلیلش هم این است که اینها را آموزش و پرورش چاپ می کند و خودش به دانش آموزان می دهد و معمولاً هم در کتاب فورشیها یافت نمی شوند که اگر کسی خواست برود بخرد و ببیند در آنها چی نوشته شده است. ادبیاتش چیست؟ و قرآنش کدام است. و لذا  بچه ها همینطوری طوطی واری یک چیزهایی یاد می گیرند و بلکه پشت سر کسی هم بایستند که نمازشان را بخوانند در جشن تکلیف برای دخترها و پسرها، ولی رفته رفته همینطوری که به سالهای آخر دبیرستان برسند کانه ما هذا لله که ما نماز هم داریم؟ و اینجا است که انسان درمی یابد که آن ولی فقیه که داد می زده است که آقایان خانمها پابرهنه ها را دریابید، کوخ نشینها را، کپر نشینها را، فقرا را. اینها را در یابید.  این یعنی چه؟

بنده سخنم این است که بعضی اشکالا درست است، ولی خوب اشکال هم داریم تا اشکال. گاهی اوقات است که ما داریم منزلت عقل در هندسه معرفت دینی را مطالعه و بررسی و تحقیق می کنیم، گاهی اوقات دیگر هست که داریم هندسه ناجابجایی را می بینیم که چیست، و گاهی هم می خواهیم بفهمیم که نظریاتی از جمله نظریات زایبرگ-ویتن یا گروموف-ویتن یا  فلوئر-هیگارد-ویتن از چه قرارند.  یحتمل بتوان گفت که بعضی از ای نظریات آنقدر مفاهیم عالیه ای در خود دارند که می توان از یکی از این مفاهیم به مفاهیم دیگری نقل مکان کرد و بلکه  اینها می توانند به یک سطوح خاصی که رسیدند در سطوح ریاضی-فیزیکی مقالاتی مشترک از نویسندگان آنها با هم ایجاد کنند. و اما اینجا یک مسئله خیلی مهمی که اتفاق می افتد این است که شما می توانید فیلترهایی قرار دهید که مثلاً هم مستهجنات را وارد می کنند و هم ورود علم را هم مانع می شوند و با این حال باز هم سطوح مفاهیم عالیه پایین نمی آید.

و لذا، لااقل در سه سطح، اگر در یک سطح ما حکمت متعالیه را داشته باشیم و در سطحی دیگر نظریه ریاضی-فیزیکی را و در سطحی دیگر فقه را، این غیر ممکن خواهد شد که کسی بخواهد هم مستهجنات را در همه جا وارد کند و هم فقاهت را حذف کند و هم به مفاهیم عالیه ی ریاضی فیزیکی حمیدی مجیدی بپردازد. و لذا می بینیم که بعضی چرا اشکال می کنند که چرا همچین که مثل بچه ها سه چهار قدم می روی، تلپ و تلوپ زمین می خوری؟ و الله اعلم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد  و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا


لا تکن ممن یرجو الاخرة بغیر العمل


بشهت را به بها دهند و نه به بهانه



بنده حقیر نمی دانم چه چیز این نکته ظریف است که بپرسند دیگر نمی گویی که اسرائیلی که از آپارتاید هم بدتر است نابود باید گردد؟ و در جواب بفرمایند خیر. دیگر نمی گوییم و بلکه  اشتغال ما را هم باطل کرده بودند! یا یکی بگوید که اسرائیل نابود باید گردد و دیگری بگوید که ما حالا با مردم اسرائیل کاری نداریم. البته اینها یحتمل بعضی بفرمایند که سیاست است.

مسئله اینجا این است که ما مقالاتی همچون مقالات شین-تون یاو را هم داریم:

https://arxiv.org/abs/1706.02942

https://arxiv.org/abs/1705.05199

https://arxiv.org/abs/1704.05490

https://arxiv.org/abs/1704.03462


و خیلی مقالات دیگری راجع به نظریات ریسمان و زایبرگ-ویتن و گرموف-ویتن و هیگارد-فلوئر-ویتن که ما می توانیم آنها را در نظریه حمیدی مجیدی کاربردی کنیم. و اما بنده نه سر پیازم و نه ته آن و در عین حال سوال اینجا است که با یک رزیم نژاد پرستی همچون رژیم اسرائیل که از آپارتاید هم بدتر است و پشت آن هم آی-پک آمریکا است و کلاً راه تحقیقات را می خواهد با انواع تحریمات ببندد، آیا اگر ما حتی سکولاریسم هم داشتیم و نه جمهوری اسلامی ایران که الان هستیم، آنگاه مسائل ما حل می بود؟ آیا حالا که بنده اشتغال ندارم آنگاه اشتغال می داشتم؟ یا ریشه ی این اشتغالها و باند بازیها جای دیگری نهفته است که همه به یکدیگر نگاه کنند که چطور تحریم شوند و چطور هر کشت و کشتاری ادامه پیدا کند؟ و همه بنشینند ببیند چطور ما مدافع حرم نشدیم و کربلا از دستمان رفت و در عین حال هر روزمان عاشورا و همه جا هم کربلا؟ بنده که حتی تفنگ هم نه بلدم دستم بگیرم و نه کسی تفنگ دستم میدهد. و اما راه حل چیست؟ بنده مانده ام که منافع ملی کدام است و تخیلات موهومی کدام؟ یعنی در شب قدر می فرمایند که برای دانشجویان علامه طباطبایی و کانون امید از علی غروب نمی کند از راه بی دینی و سکولاریسم و بی خدایی گفته اند که بعضی اینچنین اند و حال آنکه بنده سوالم این است که چطور شده است که از همان رسول اکرم و علی ابن ابی طالب امیرالمومنین و ذریه ی او این همه شیعه و سنی داریم که در سطح جهان هستند؟ و اگر جمعیت بی دینها بیشتر بودند باید گفت همه هم باید بی دین شوند؟ و آن هم در شب قدر و یا اینها از موهوماتی است که اتفاقاً در مجله رایج مملکتی مثل جمهوری اسلامی ایران زیر نام دانشگاه که به نام مفسر قرآنی همچون علامه طباطبایی رحمه الله هم چاپ شده است؟ و این یعنی لابد به ضعفا رحم کردن و اصلاح طلب بودن؟ البته بنده با هتک حرمت به هر نوعی هم مخالفم ولی موهومات و تخیلات هم مثل اینکه باید حد و حدودی داشته باشد. اللهم اصلح کل فساد من امور المسلمین. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.


و نفس و ما سواها. قد افلح من رکاها. و قد خاب من دساها


امروز رفته بودم مسجد برای نماز ظهر. دو رکعت آخر نماز عصر نگو رسیده بودم و بلکه فکر می کردم که هنوز نماز ظهر است. و در ضمن نگو که حواسم نمی دانم کجا بود که داشتم بلند بلند هم حمد و سوره را سعی می کردم بخوانم. البته  در دو رکعت دوم یا می توانید حمد بخوانید یا اینکه تسبیحات اربعه! این است که در حقیقت کار خیلی خبطی هم نکرده بودم. ولی به کار خبطش این بود که نگو فکر کردم دارم کار خبطی می کنم و لذا به نمازگزاری که کنار این حقیر به نماز ایستاده بود گفتم که تقصیر حضرت عالی شد که حواسم را پرت کردی. خدا از سر گناهان ما بگذرد! و اما خیلی خوب است که همیشه به جماعت نمازتان را بخوانید. حتی در خانه اگر نماز را اقامه می کنید، باز هم به جماعت اقامه کنید. ولی اگر بعضی از افراد خانواده خیلی اهل نماز نبودند آنها را به زور وادار نکنید که به نماز بایستند. بنده حقیر فکر می کنم انسان برود مدافع حرم شود بهتر از این است که کسی را بخواهد به زور وادار به نماز کند چرا که کلنا عباسک یا سیده زینب علیها سلام.

البته این هم هست که به زور هم نمی شود کسی را وادار کرد که تفنگ دست او بدهند تا برود مدافع حرم شود. مسئله اینجا این است که تفنگ به خودی خود چیز خیلی بدی هم نیست همانطور که مسابقات تیراندازی با تفنگ هم خیلی داریم و از جمله انواع ترایاثلان (triathelon) با تیراندازی و تیر و کمان که در  المپیک هم یحتمل وارد شده است. ولی مسئله دولت با تفنگ یا بی تفنگ یک چیز دیگری است.

بنده یک مقاله ای را در مجلات رایج دیدم که سخنرانی ای برای دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی بوده است با عنوان علی غروب نمی کند و بنظر این حقیر لااقل رسید که سعی اش در این است که  می خواهد ثابت کند که علی هم سکولار بوده است. و این سخنرانی در شب قدر هم بوده است و اینطور شروع می شود که سخنران می خواسته با انتخاب خطبه ای از شرح نهج البلاغه ی آیت الله منتظری شروع کند ولی فکر کنم این کار را نیز انجام نمی فرمایند و بلکه به آماری از نشنال ژئوگرافی و زوکرمان و دیگران در مورد الحاد و بی دینی می پردازند. و در نهایت از لزوم پشتیبانی از ضعیف بوسیله قوی در حکومت می فرمایند. البته اینکه دینها آسمانی هستند و بعد چطور زمینی می شوند هم بحث می فرمایند که بنده اگر متوجه طبیب الهی و اطباء دوار بهتر می شدم آنگاه بهتر هم می توانستم ببینم چطور می توانم پلیپهای دماغی خود را داغ کنم آنطور که مثلاً صدا و سیما یا ماهواره یحتمل می فرماید. و صد البته ما ادیان آسمانی که داریم که سر جای خود  و مسئله به سکولاریسم هم خیلی کاری ندارد، و اما خوب، هواپیما و پهپاد و هلی کوپتر و نجوم و حتی حلقه های کیهانی و ستارگان و سیارات آنها و امثالهم هم داریم که بعضی از اینها یحتمل بدون کدخدا هم مانده اند.

البته بنده نمی خواهم وارد این بحث شوم که اگر ما همه و همه در منطقه تفنگ نداشتیم و می توانستیم با گفتگو مسائل را حل کنیم و از منطقه یک ویتنام و کامبوج دیگری نمی ساختیم، خوب خیلی هم بهتر نمی بود؟ می رفتیم می گفتیم آقا ابوبکر بغدادی شما که خیلی نزدیک شده ای که دکترایت را هم بگیری. دیگر چر ادعای خلافت می کنی و بلکه دامنه خلافت ات را هم به همه جهان می خواهی بکشانی؟ ابوبکر بغدادی جان، بیا با هم بنشینیم حرف بزنیم. حالا بن لادن و دیگران آن کارها را کردند. تو دیگر مثل آنها نشو. یعنی می شد؟ یعنی بنده می خواهم بپرسم آیا عصای حضرت موسی هم می تواند  اژدها شود؟ یا این هم از آن حرفها است که مثلاً حضرت یعقوب علیه السلام با خدا کشتی گرفته؟ عصا کجا؟ اژدها کجا؟ عصای چوبی هم اژدها می شود؟ البته بنده کاری ندارم ولی گویی گاز هم داریم تا گاز. بعضی گازها شیمیایی تر هستند تا بعضی گازهای دیگر. و می توانند خیلی هم سمی باشند و کشنده. و اینها را بهتر است خیلی برای حالات گذار از یک حالت به حالتی دیگر همینطوری امتحان نکنیم. و یحتمل هم بعضی که معلوم نیست که خیلی سکولارند یا بی دین اند یا چه هستند اینها، اشکال می کنند که نخیر ما امتحان هم می کنیم و به کسی هم مربوط نیست. این یک مکانیک آماری دیگری باید باشد که ما نمی خواهیم هم واردش شویم هر چند که تفنگی هم در کار نیست و دولتی هم در کار نیست و حتی خلافتی هم در کار نیست و بلکه کدخدایی هم در کار نیست، هر چند که ده و روستاهایی یحتمل در کار است که بعضی در آنها ادعاهای کدخدایی دارند و بعضی دیگر ادعاهای اربابی و بعضی دیگر نیز مجبور به رعیتی شده اند. و اما خوب، ما خیلی هم قادر نباشیم یحتمل که ارباب مسلط بر کدخدایان را مشاهده کنیم.

و حالا همین مسئله ریسمان و مادولهای ریسمانی و بلکه رادیکال جاکوبسون را در نظر آورید. مقاله ای در این زمینه نداریم؟ بنده لااقل یک مقاله را یافتم.  بزنید جاکوبسون رادیکال سترینگ این مقاله می آید:

https://arxiv.org/abs/math/0111001

البته وقتی فقط وارد عناوین مادولهای ریسمانی شویم این را هم داریم که خارج از نظریه های نمایش است و کمی طولانی تر است و یحتمل خارج از حوصله بعضی از خوانندگان ما باشد و خیلی ما اینجا نمی خواهیم وارد بحث آن شویم و فقط آن را ذکر کرده و از آن می گذریم:

https://arxiv.org/abs/1406.0929

و بنده نمی دانم چرا یک احساس نارضایتی عمیقی در این حقیر باقی می ماند که چرا این بنده حقیر نتوانستم درست از ولایت فقیه و آرمانهای مهدویت درست دفاع کنم و زدم جاده خاکی؟! و به مسائلی جانبیتر مدام می پردازم؟ مثل این است که بخواهیم از دولت کریمه سخن به میان آوریم و بگوییم که ما کجا و دولت کریمه کجا و بجایش از تب کریمه ی کنگو بگوییم. این هم نمی شود. اللهم عجل لولیک الفرج. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

یا من له الدنیا و الاخره ارحم من لیس له الدنیا و الاخره

ای کسی که دنیا و آخرت از آن تو است، رحم کن به کسی که نه دنیا دارد و نه آخرت.


البته این یک امر طبیعی است که دهکده ای را تصور کنیم که کدخدایی دارد و بلکه دهکده های بسیار زیادی را میتوان متصور شد که هر کدام کدخدایی دارند. و اما اینکه ما جهان را به دهکده ای تشبیه کنیم که آن دهکده نیز کدخدایی دارد، این به چه معنا است؟ اینجا می توان بحثها کرد و خیلی هم می تواند بحث داغی شود. در طول تاریخ ما می بینیم که برای همین کدخدایی دهکده جهانی شدن چه مصیبتهایی که بشر نکشیده است. کدخدایی که خود را کدخدای ده خودش می دیده است، یک مرتبه می خواهد همه عالم را تسخیر کند و لذا همین کار را تا آنجایی که در توان اوست و به هر قیمتی که هست، می کند. و یک دعوای گنده ای این وسط می تواند سر بگیرد. البته این یک زیرکی خاصی نمی خواهد که کسی بیاید دو تا کدخدا را به جان هم بیاندازند که به کدخدایی دهکده جهانی برسند. یا همینطوری آنقدر این کار را منطقاً ادامه دهند تا  یک جورهایی به توافق برسند.

اما در علم و فلسفه و حکمت و فقه و از همه بیشتر در علوم الهی وحیانی و کتاب الله قرآن کریم،  این از همه بیشتر مشهود است که آنچه به یک دهکده جهانی تشبیه شود و کدخدایی هم در راس آن باشد، آیا می شود یا نمی شود؟ بنده عرضم این است که اگر ولی فقیه کدخدای دهکده جهانی باشد، کار درست از آب در می آید و الا خیر. و این مسئله فقط منحصر به فقه و فقاهت هم نمی شود و همین مسئله را ما در علوم دانشگاهی نیز می بینیم که داریم. یعنی اصل اینجا هم دانشجویی است و ز گهواره تا گور دانش جستن و اطلبوا العلم من المهد الی اللحد.

بعضی می خواهند وانمود کنند که اگر ما یک دهکده جهانی داریم که این دهکده نمی تواند دو تا کدخدا هم داشته باشد و یکی برای آن کافی است. اشتباه همینجا است که اتفاقاً چطور می توان با این همه دهکده هایی که داریم، همه و همه ی کدخداها و بلکه همه و همه ی روستاییان و شهروندان پابرهنه و کپرنشین و کوخ نشین مستضعف جهان با اینکه کدخدای خود را قبول دارند، در عین حال سعی در کمک به کدخدایی دهکده جهانی هم کنند و خلاصه بقیة الله خیرٌ  لکم ان کنتم مومنین. این یک تلاش و کوشش عظیمی در جهت باور به حکمت و علوم دارد تا بشر به آن باور و ایمانی برسد که علم و حکمت یک چیزی نیست که انحاصاری باشد. و بر عکس، اگر ما می بینیم که دانشمندان علوم طبیعی یا اولیای الهی خارج از دسترس ما هستند، دلیلش این نیست که آن علوم نمی تواند در اختیار ما نیز باشد و بلکه دلیلش این است که ماهیت آن علوم طوری است که مدام در حال تغییر است و لذا در دسترس هیچیک از بندگان خدا نمی تواند باشد الا به اذن او. و لذا عالم محضر خدا است و سر کلاس او نشستن کار دارد. البته تنزل مسائل به یک دهکده جهانی بسته نیز یحتمل کار خود را می برد و علوم سیاسی و اقتصادی خاص خود را یحتمل در بردارد. و بسیاری مشکلات دیگر را داریم. و مسئله در این دعا از همه بیشتر مشهود است که می فرماید ای کسی که دنیا و آخرت در درست تو است رحم کن به کسی که نه دنیا دارد و نه آخرت! در هر آنی دنیا و آخرت در دست او است و حال آنکه در هر آنی دنیا و آخرت یحتمل از دست ما برود و بلکه نه دنیا دارد و نه آخرت. و حالا شما متصور شوید که گمراهانی همچون صهیونیستها در علو خود دنبال چه سرابی هستند. السلام علیک یا بقیة الله الاعظم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

7645. عنه صلى الله علیه و آله: لَو یَعلَمُ العَبدُ ما فی رَمَضانَ لَوَدَّ أن یکونَ رَمَضانُ السَّنَةَ.

7645. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى کند که سراسر سال، رمضان باشد


7648.عنه علیه السلام ـ مِن دُعائهِ لِوَداعِ شَهرِ رَمَضانَ ـ: السَّلامُ علَیکَ یا شَهرَ اللّه ِ الأکبَرَ و یا عِیدَ أولیائهِ ، السلامُ علَیکَ یا أکرمَ مَصحوبٍ مِنَ الأوقاتِ و یا خَیرَ شَهرٍ فی الأیّامِ و الساعاتِ ، السلامُ علَیکَ مِن شَهرٍ قَرُبَتْ فیهِ الآمالُ ، و نُشِرَتْ فیهِ الأعمالُ ، السلامُ علیکَ مِن قَرِینٍ جَلَّ قَدرُهُ مَوجودا و أفجَعَ فَقدُهُ مَفقودا و مَرجُوٍّ آلَمَ فِراقُهُ ... السلامُ علَیکَ ما کانَ أطوَلَکَ على المُجرِمِینَ و أهیَبَکَ فی صُدُورِ المُؤمِنِینَ! [2]


7648.امام زین العابدین علیه السلام ـ در دعاى خویش در وداع با ماه رمضان ـگفت : بدرود اى بزرگترین ماه خدا ، و اى عید اولیاى خدا ؛ بدرود اى [گرامى ترین] اوقاتى که [با ما ]همراه بودى و اى بهترین ماه در میان دیگر روزها و ساعتها . بدرود اى ماهى که آرزوها در آن نزدیک و اعمال و کردارها[ى نیک] در آن فراگیر است ، بدرود اى همدمى که وجودش گرامى و فقدانش دردآور و امیدى که از دست دادنش رنج آور است. . . بدرود اى ماهى که براى گنهکاران بس طولانى بودى و در سینه هاى مؤمنان بس پر شکوه.


[2] الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 45 .

میزان الحکمه، جلد 4، صص 516-517

http://lib.eshia.ir/27307/4/517


زاد المسافر شهر رمضان با زاد المسافر سرای اخری فرقهایی دارند. بعضی ایراد می کنند که تو مدام می گویی مثلاً حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی و بعد مثل این است که نوید سفری را بدهی و همان چند قدم اول را برنداشته و حتی همه و همه را با خود همراه نکرده، مثلاً می گویی که من کشکولم و همیانم را جا گذاشته ام و می خواهم برگردم بروم در پی آن. یا مثل این است که می خواهی نظریه ریسمان بیاموری و وسط راه به رادیکالهای گروه های جبری و از جمله رادیکال جاکوبسون هم یحتمل برمی خوری و یک مربته همه چیز را رها کرده و می روی دنبال رادیکال جاکبسون تا می رسی به مقاله ای مثل:

https://arxiv.org/pdf/1512.09338.pdf


البته بعضی هم اشکال می کنند که شما نمی توانید کسی را به زور وادار کنید که چه نظریه ریسمان را یاد بگیرد یا به مقاله بالا بپردازد همانطور که نمی توانید کسی را وادار کنید که ماه رمضان روزه بگیرد یا حتی برای سفری به حکمت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی خود را آماده کند چه رسد به اینکه خود را برای سفرهای اخروی آماده کند که مستلزم دست شستن از سفرهای دنیوی باشند! ولی خوب، مثل اینکه یک زورهایی گویی در کار است. یک قدرتی می خواهد. یعنی اگر کسی بخواهد روزه بگیرد، آمادگی می خواهد و اما نمی توانید کسی را زور کنید که یا روزه یا اینکه  سرت را به باد خواهی داد. و اما اگر کسی روزه بگیرد، یحتمل هم متوجه شود که آن وقتی که روزه نمی گرفته است و حتی به آن فکر هم نمی کرده است همینطور مفتی چطور داشته سرش را به باد می داده! و اصلا این یعنی چه؟ و الله اعلم. و لذا چه سفر به شهر مبارک رمضان و چه سفر آخرت یک قدرتی می خواهد که نمی شود از نیمه ی راه آن بازگشت. یا واردش می شوی یا نمی شوی. یعنی خود به خود یک پس گردنیهایی دارد که ساده ترین مثالش یحتمل این است که سر کلاس درس درست متوجه مسائل و مشکلات شوی. حالا یحتمل از سر کلاس در بروی و پس گردنی هم نخوری. ولی یک جایی سر پل خرگیری دارد که دیگر نمی توانی بگذری. پس گردنیها آنجا است. این است که خودت می دانی! یا مثل آن است که شعرهای مهدی اخوان ثالث را بلد نباشی و یک مرتبه بروی کتاب آنگاه پس از تندر او را بجای اینکه شروع کنی به از اول تا آخر به خواندنش، یک مرتبه بپری به آخر کتاب و

اینچنین گوید در گوش دلت پاک سروش،

"رفته ها را مخراش،

خیره با خسته دل خود مخروش

آید از باغ جوان بوی گل زردشتی، مزدشتی

(قرن ها پیش تر از آنکه سگ تازی هارت بگزد

می شد از قمصر و کاشان وزمیمند گلابش به فروش)

بذر بیداری و هوش

-(ای امید همه نومید مشو)-

باز بپراکن و ستوار بکوش"

یا مثل این می ماند که یک کلام بگویی که کمونیسم و سرمایه داری دو روی یک سکه اند و بس. و حال آنکه چطور از کمونیسم به سمت سرمایه داری می روند و از سرمایه داری یحتمل به سمت کمونیسم می شود رفت و اینکه اصلا چطور است که در یک انقلابی بعضی سرمایه های خود را از دست می دهند و دیگران سرمایه هایی کسب می کنند و بلکه  یکی سنگ کمونیسم را به سینه می زند و دیگری سنگ سرمایه داری را؟ و این میان خدا و خدامحوری کجا است؟ آیا ما لزوماً در این بین حرکتی که موسوی و عیسوی و محمدی باشد داریم که بر علیه طواغیت قد علم کنند؟ یا بلکه نوساناتی است بین کمونیسم و سرمایه داری و بس هر چند که پس گردنیها و بلکه فتنه ها و جنگها و کشمکشهای قدرت هم داریم؟ این است که برای سفر اخروی توشه جمع کردن می تواند گمراهیها داشته باشد و اینطور بنظر برسد که هنوز قدمهای اولیه را برنداشته عقب گرد می کند یا سر کلاس حاضر نمی شود. و اما شب اول قبر را می خواهد چه کند؟!

یعنی این درست است که بالاخره القدس لنا، و اما پس گردنی هم داریم تا پس گردنی! اینکه اسرائیلیها اینقدر غلط زیادی کرده اند تا رسیده است به اینجا که کار از پس گردنی گذشته است و رسیده است به اینجا که کشت و کشتار هم می کند، این از کجا آمده است؟ و آن پس گردنیهای دیگر کدامند؟ اینجا است که باید درست به زاد المسافر پرداخت. اینجا است که باید درست متوجه بود که مدافع حرم و کلنا عباسک یا سیده زینب علیها السلام یعنی چه؟ لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿المائدة: ٦٧﴾


در تبلیغ اسلام، یک مقاماتی داریم که مقامات معقول و منقول است و یک مقامات دیگری داریم که مقامات مکتب وحی است. و معمولاً این مقامات اخری مکتب وحی از دسترس ما خارج است و هر چه کنیم کانه نمی توانیم به مقام وحی برسیم. مثل این می ماند که بخواهیم به علم کلامی که امام جمعه یا امام جماعت دارد بدان می پردازد پی ببریم و حال آنکه پرده اندر پرده های بسیاری هستند که امام دارد از چه چیزی سخن می گوید. آیا آن حضرت دارد صرفاً از منقول می فرمایند یا معقول یا مقام وحی را دارند مورد بحث قرار می دهند. اینها یک اسراری است که بدلیل اینکه ما از پشت پرده آگاه نیستیم ولی امام به شکلی دیگر از آن خبر دارد، یحتمل هیچ گاه آن تصویر واقعی ای که بر حسب آن کلام امام بر آن جاری است را متوجه نشویم.

و لذا ما اینجا یک قدرتی داریم که اگر امام جماعت و امام جمعه را نداشتیم، دیگر بدان دسترسی نمی داشتیم. نهایت این مسئله را می توان در فقاهت و فقیه و ولی فقیه جستجو کرد که اصلا اینجا مسئله چیست؟ باز اینجا هم ما  فقاهتی داریم که از مقام وحی می تواند استخراج شود و علم اصول فقه را داریم و بعد خود علم فقه را. و خوب می دانیم که اینها در اموری مثل قضاوت و قوه قضاییه در ممالک اسلامی تاثیر مستقیم دارند. و اما جایگاه ولی فقیه نیز در این میان یک جایگاه خاصی است که باز درک آن مستلزم ورود به این علوم گذشته از علوم تفسیر قرآن و حدیث دارد.

و لذا اگر کسی بخواهد برای اسلام تبلیغ کند، دیگر بهتر از ولی فقیه که نمی تواند این کار را بکند. و اما باز ما پرده هایی داریم که اینها را نمی توان کنار زد و همه چیز را به کلام آورد. یحتمل مثال این پرده ها مثل قدرتی است که اگر بوسیله بنده های خدا استفاده شوند، دیگر آن کارآیی خود را نخواهد داشت که اگر خدا استفاده کند همانطور که اگر امام از علم کلام استفاده کند بدلیل اشراقش بر همه و همه یک جور است و اگر ماموم استفاده کند دیگر آن کارآیی را نخواهد داشت.

حالا فرض بفرمایید که می خواهید اسلام را در سطوح جهانی به افراد مختلفی تبلیغ کنید که اصلا لزومی در پذیرش اسلام نمی بینند. مثلاً یحتمل کمونیست اند یا دینشان دین دیگری است. یا حتی مسلمان باشند ولی به این دلیل که مسلمان زاده شده اند و نه خیلی بیش از آن. خوب، اینجا تکلیف چیست؟ منطقاً بخواهیم مسئله را بررسی کنیم، ما یک یونیورس اسلامی منطقی ای داریم که مجموعه کلامی ما در آن واقع است. ولی ما یونیورسهای کلامی دیگری هم داریم که اینجا می تواند هر وقت دلش خواست کل یونیورس اسلامی را نفی کند! لااقل در ظاهر اینطور بنظر او می رسد. مسئله کلامی تبلیغ اینجا است که وقتی امام یونیورس  جهان کلامی خود را طوری تغییر داد که بجای اینکه قرار بر این بود که اسلام است که بر همه چیز حاکم است و حالا دیگر اینطور که نیست و بلکه اسلام باید همه چیز را از صفر تا صدش را دوباره برای همه و همه تبلیغ کند. حالا امام کیست و علم کلام کدام است؟

یعنی یک وقت شما جواهری را دارید و آیا بخواهید آنرا برای فروش بگذارید و آیا نخواهید، ولی به هر حال این یقین هست که همه آنرا خریدارند. و لذا یحتمل برای اینکه آنرا حفظ کنید، نمی خواهید هم که این جواهر را به همه نشان دهید. خوب، اگر ما صاحب جواهر الکلام را داریم که در علم  فقه خبره است  و همینطور شهید اول و شهید ثانی را داریم که صاحب شرح لمعه اند، خود وسعتی که این علم دارد می تواند پرده هایی شوند که ما را از رسیدن به جواهر الکلام باز دارد گذشته از اینکه بسیاری پرده های دیگر نیز می توانند موجود باشند.

و اما اگر کسی فقاهت را کنار گذاشت و به نظریاتی همچون ریاضی فیزیک پرداخت، آنگاه یحتمل باز هم یک یونیورس کلامی و  نوشتاری از مقالات و کنفرانسها و امثالهم داریم که حالا آیا از علوم طبیعی بالاتر برود یا خیر. حتی حکمت متعالیه را هم اگر ما ملزوم کنیم که به نظریات ریاضی فیزیکی بپیوندد، آنچه که ما در حکمتت متعالیه نظریه حمیدی مجیدی فقهی احتیاج داریم این است که در یک یونیورس کلامی اسلامی واقع شویم و الا کدام  فقه و کدام حکمت تعالیه و بلکه کدام نظریه حمیدی مجیدی؟ ظرافت قضایا در اینجا است که تبلیغ اسلام مهم است چرا که اگر چنین نباشد، و لذا  یحتمل با نفی جهان کلامی اسلامی موجه ایم. و این روزها ما می بینیم که همین که کسی بگوید که بنده یک قدرتی دارم که دیگر یک قدرت مطلقه ای است آنچنان که هیچ کس به پای آن نمی رسد، می خواهد همه را بیاورد بنشاند پشت میز و بعد هم که می دانیم چطور همه گزینه ها روی میز و بعضی هم اعلان کرده اند که حتی زیر میز و بلکه همه و همه جا هم هست! خوب، پس اینجا تکلیف تبلیغ اسلام چطور می شود؟! لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

https://arxiv.org/abs/1706.01226

https://arxiv.org/abs/1103.5195

https://arxiv.org/abs/1003.3425

https://arxiv.org/abs/math/0211023

https://arxiv.org/abs/math/9904068


و داشتم دنبال کمال حاجیان که با شیخ جباری مقاله ای اخیراً راجع به دیلتانها داشتند و بنده حقیر سخنرانی ایشان را نیز در آی پی ام شنیدم، می گشتم. و با سارا حاجیان و آخرین مقاله او در آرشیو برخورد کردم که برایم جالب بنظر رسید:

https://arxiv.org/pdf/1706.06368.pdf

و بعد بی اختیار رفتم دنبال مقالاتی از جمله آنهایی که تاپ و توپولوژی در عنوان آنها هست، مثل مقالات زیر:

https://arxiv.org/pdf/1402.0465.pdf

البته توپولوژی تاپ یا همان فرفره ی خودمان برای تاپ کوالوسکی نیز جالب است که از دیدگاه توپولوزی در مکانیک و ایده های سمیل و مارسدن نیز می توان بیان کرد. و بعد ذره تاپ را داریم که توپولوژیهای مربوطه ی آنها را در اطلس و سی ام اس  در ال اچ سی بررسی می شود.


راستی، سیستمهای بست-کن را در مکانیک آماری که در ضمن مربوط می شود به نظریه گالوا بنظرم رسید که در هندسه ناجابجایی از جایگاه خاصی می توند بهره مند شود چرا که یحتمل تعداد ذراتی که دارند روی آنها بررسی و تحقیق می شوند متناهی یا لااقل از نوع بی نهایت با شمارایی الف-صفر هستند. و حالا کاری به این چیزها خیلی نداشته باشیم، به خودی خود نیز مسئله ای جالب می تواند باشد که این مسئله چطور با مسئله ای از قبیل ابرتقارن که مثلاً کاپوستن و ویتن در رابطه با برنامه هندسی لانگلندز استفاده می کنند، مربوط می شود؟ اینجا کلی حرف مثل اینکه می توان داشت! مثلاً فقط کارهای سوفی مورل و ماتیلده مارکلی را ببینید که چیست و یحتمل چه ارتباطاتی با هم دارند؟

مسئله دیگر این است که فرض بفرمایید که ما می خواهیم برای اسلام تبلیغات کنیم، و مانده ایم که آیا بهتر است که بر علیه شیطان بزرگ جهاد کنیم یا برای اسلام تبلیغات کنیم؟ موضوع یحتمل بتوان گفت که از دیدگاه مکانیک آماری اینجا آیا می توان به این مسئله پی برد که ویلسون لوپها کدامند؟!!! بله؟ چی گفتی؟ یک بار دیگر بگو؟ ببخشید، حواسم را به چیز دیگری. موضوع این است که در دل شیطان بزرگ نیز یحتمل می توان به تبلیغات برای اسلام پرداخت به شرطی که با تفرقه و نفاق و شرک و کفر هم بتوان بطور همزمان وارد جهاد شد. یعنی فرض بفرمایید که شما حضرت نوح علیه السلام را دارید که خانمش و بلکه پسرش هم کافر از آب درآمده اند. و اما هنوز هم ان حضرت می تواند برای دعوت مردم به اسلام تلاش کند قبل از اینکه سیل همه جا را فرا بگیرد. و حتی تا لحظه ی آخر هم آن حضرت می تواند امید داشته باشد که یحتمل پسرش هم به حرف او گوش داده و سوار بر کشتی خواهد شد، هر چند که خدا بالاخره به او امر فرماید که نجات او با تو نیست و بلکه با من است. و اما همه می دانیم که ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی