اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
[در تاریخ 1395/11/17 اضافه شد که سلاحهای هسته ای بر حسب فتوای رهبری و ولایت فقیه مد ظله العالی حرمت دارد و حرام است.]
علوم الهی همچون فقه و حکمت متعالیه، یک سفری دارد از طبیعیات و خلق به حق که وقتی سالک این سفر را طی کرد نمی خواهد دوباره به طبیعیات و خلق برگردد مگر سفر از حق به خلق بالحق کند. و اسفار اربعه را کامل طی کردن غیر از این است که بین حق و باطل سالک سرگردان بماند و این است که می فرماید وقتی کسی در علوم الهی مستقر شد و مزه آن را چشید، دیگر نمی خواهد به علوم طبیعی برگردد!
و لذا وقتی کسی دریافت که بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین یعنی طعم ایمان به بقیة الله الاعظم فی الارضین را چشید، جایز نیست دیگر به کمتر از آن راضی شود. البته یک وقت هست که ما بین مخلوطی از حق و باطل واقع هستیم آنطور که در داستان فرعون و موسی علیه الصواة و السلام است و اینها با هم دارند احتجاج می کنند یا قوم موسی گرفتار گوساله سامری شده است.... اینجا اگر سالک الی الله اشتباهی طرف باطل را گرفت، گمراه خواهد شد. اما یک وقت هست که حق از باطل سوا شده است و جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا. اینجا آن سلاح هسته ای نه تنها ساخت بشر و بلکه بلاهای الهی نیز وارد می شوند. بنظر این حقیر می رسد که نماد این احتجاجات بین حق و باطل آنجایی است که انسان دارد در شرک دست و پا می زند تا آدمیت خود را ثابت کند و به اسلام و توحید آیا تن در بدهد یا خیر. و لذا طرف ذات اقدس اله را نمی گیرد و بلکه به طبیعت نزول می کند. و لذا هر چه سلاح هسته ای که در عالم موجود است و ماورای آنرا اختراع کند بیاورد که کار خود را التیام بخشد، کار نمی کند برای اینکه از بندگی خدا خارج شده است! السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار و لا جعله الله اخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجم دون الحسین علیه السلام.
- ۹۵/۱۲/۰۶
وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿الأحزاب: ٣٣﴾
و کذلک الأسماء الإلهیة فإنّ مرجعها إلى الاسم المقدّس، فهو جامع لشملها، و شامل لجمعها، متجلّ فی أحدها؛ و نهایة الحروف النقطة فتناهت الأشیاء بأسرها إلى النقطة و دلّت علیها، و دلّت النقطة على الذات، و هذه النقطة هی الفیض الأوّل الصادر عن ذی الجلال المسمّى فی أفق العظمة و الجمال بالعقل الفعّال، و ذاک هو الحضرة المحمدیة؛ فالنقطة هی نور الأنوار، و سرّ الأسرار، کما قال أهل الفلسفة: النقطة هی الأصل و الجسم حجابه، و الصورة حجاب الجسم، و الحجاب غیر الجسد الناسوتی. دلیله من صریح الآیات قوله تعالى: اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ [1]، معناه منوّر السّماوات، فاللّه اسم للذات و النور من صفات الذات، و الحضرة المحمدیة صفة اللّه و صفوته، صفته فی عالم النور، و صفوته فی عالم الظهور، فهی النور الأوّل، الاسم البدیع الفتاح، قوله الحق: «أوّل ما خلق اللّه نوری» [1]، و قوله: «أنا من اللّه و الکلّ منّی». و قوله ممّا رواه أحمد بن حنبل: «کنت و علی نورا بین یدی الرحمن قبل أن یخلق عرشه بأربع عشرة سنة» [2].
فمحمد و علی حجاب الحضرة الإلهیة و نوابها و خزّان أسرار الربوبیة و بابها.
(مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمومنین علیه السلام، حافظ رجب البرسی، ص 43-44)
المقام الرابع بعض الرموز المستورة تحت الباء ونقطتها اعلم أن جمیع ما قیل حسب أطوار الأفهام یصح فی تلک المرتبة وتیک المنزلة، وذلک لأن للقرآن مراتب کمراتب الوجود، فمرتبة منه هو الوجود الخارجی الواجبی، لأنه علمه تعالى، وعلمه عین ذاته الأزلیة القدیمة، فهو تعالى والقرآن فی تلک المرتبة واحد، وهذا معنى قول من یقول: القرآن قدیم، ومرتبة منه الوجود الخارجی الإمکانی، إلى أن تصل فی التحرف والتنزل إلى مرتبة العرض غیر القار، وهو الصوت أو الکیف المخصوص، فإذا فسر بالمعنى المناسب له، فهو لا ینافی التفسیر الآخر، لاختلاف مراتب المفسرین طولا أو عرضا، وهو تختلف مراتبه طولا وعرضا کالوجود، إلا أن أنحاء التشکیک مختلفة ومتشتتة، حسب ما تحرر فی محله.
ثم إن هنا طائفة من الأخبار یظهر منها: أن الوجود ظهر من باء * (بسم الله) *، کما حکی عن محیی الدین العربی: " أن ب * (بسم الله الرحمن الرحیم) * ظهر الوجود، وبالنقطة تمیز العابد عن المعبود [2]، وطائفة
تفسیر قرآن کریم، آیت الله شهید سید مصطفی خمینی، جلد 1، ص 173.
توجه می فرمایید که تطهیر می تواند از نقطه ب بسم الله الرحمن الرحیم شروع شود همانطور که وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا و إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ. و لذا ذراتی از هادرونها را می توان در جتهایی در برخوردکننده بزرگ هادرونی با هم برخورد داد که صدها و بلکه هزاران دانشمند در سطوح بین المللی روی آن کار می کنند. البته قسمتی از مسئله می تواند این باشد که این ذرات هادرونی و غیر هادرونی چه ربطی با نقطه ب بسم الله دارند. به عبارت دیگر ما چطور با نظریات حمیدی-مجیدی می توانیم وارد حکمت متعالیه الهی شویم. و حال آنکه ذرات هادرونی یحتمل در فضا-زمان فشرده ای هم در این انواع برخوردکننده ها واقعند و یحتمل هم سرعت آنها نزدیک به سرعت نور می رسند. و لذا، این به چه معنا است که در هندسه این ذرات، بینهایت را نیز یک جورهایی به هندسه ملحق کنیم و بلکه مبنا را مبنای بینهایتی کنیم. به عبارت دیگر، آیا این امکان هست که ناخواسته یک بمب هسته ای از میان انواع برخوردکننده های هادرونهای بزرگ برخیزد چرا که نتوانسته ایم شیاطین کوچک و بزرگ را مهار کنیم و بلکه عملمان مثل عمل به نسخه های دیگران بوده است ولی نسخه های آن اطباء دوار را بلد نیستیم؟! لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.