الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم.

 

اما بعد حمد الله الذی جعل الحمد ثمناً لنعمائه، و معاذاً من بلائه، و سبیلاً الی جنانه، و سبباً لزیادة احسانه، و الصلوة علی رسوله نبی الرحمة، و امام الائمة، و سراج الامة، المنتخب من طینة الکرم، و سلالة المجد الاقدم، و مغرس الفخار المعرق، و فزع المعلاء المثمر المورق، و علی اهل بیته مصابیح الظلم، و عصم الامم، و مثار الذین الواضحة، و مثاقیل الفضل الراجحة صلی الله علیهم اجمعین، صلوة تکون ازاءً لفضلهم، مکافاةً لعملهم، و کفآءً لطیب فرعهم و اصلهم، ما انار فجر ساطع، خوی ننجمٌ طالع.

...

الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته القائلون، و لا یحصی نعماءه العادون، و لا یودی حقه المجتهدون، الذی لا یدرکه بعد الهمم، و لا یناله غوص الفطن، الذی لیس لصفته حد محدود و لا نعت موجود، و لا وقت معدود، و لا اجل ممدود. فطر الخلائق بقدرته، و نشر الریاح برحمته، و وتدبالصخور میدان ارضه.

 

یک مقاله ای را ذیروز خواندم در یکی از روزنامه های پریروزها راجع به دیوید هاروی و کتابش با عنوان از حق به شهر تا شهرهای شورشی. مصاحبه ای هم که راجع به این کتاب فوق الذکر هاروی کرده را ترجمه و منتشر کرده است. این کتاب در سال 2012 هم نوشته شده است و یک دیدگاه جالب بخصوصی را ارائه می هد از دیدگاه های مارکس و کمون و کمونیسم و شهرها و تجارت و سرمایه و مقابله با سرمایه داری در شهرها. مسئله اصلا در آن اسلامی وجود ندارد، لااقل در ظاهر هر چه مقاله را زیر و رو کنید، می بینید که خوب. پس این مفاهیم اسلامی و فقهی و حکمت متعالیه اش کو هر چند که از حق به شهر نیز می گوید. انسان را یاد از حق به خلق حکمت متعالیه و اسفار اربعه می اندازد. ولی مفاهیم کاملاً گویا مارکسیستی است و کمونیستی. البته بنده خیلی هم با این مفاهیم اخت نیستم. و خوب باز یک چیزی مشهود است و آن اقتصاد مقاومتی است. اینجا است که اگر کسی بداند معنای اقتصاد مقاومتی چیست؟ بقول معروف، شستش خبردار می شود که ای دل غافل. چه شد؟

یعنی می فرماید که حاضر است بین کمونیسم و سرمایه داری مدام نوسانات کند و اله کلنگ نماید و سرمایه داری و کمونیسم زیر و رو شوند، و اما خوب، آیا حاضر هم هست که به اسلام ناب محمدی اقتدا کند؟ آیا حاضر است لااقل همان دین خود را برپا دارد؟ یهودیت یا مسیحیت است؟ باشد. همان را قبول کند و نه اینکه به صهیونیسم بپردازد و به دام استکبار و سرمایه داری از یک طرف و مستضعفین و مظلومین و انقلاب و انقلابیگری و خراب کردن همه ی ریشه ها و زیرساختهای شهرها و جوامع بپردازد؟ و بلکه همه عالم را به آتش بکشد؟

و بلکه حاضر است به همه نوع فساد درافتد و همه جور فسق و فجور و اصراف را تحمل کرده و زیر بار همه جور ظلم و جور و فقر و فلاکت زدگی و حاشیه نشینی و فحشاء برود ولی دست از کفرش برندارد. فانظروا کییف کان عاقبة المکذبین.

 

۱. قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿آل عمران: ١٣٧﴾

 
۲. قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿الأنعام: ١١﴾
 
۳. وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّـهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿النحل: ٣٦﴾
 
۴. فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿الزخرف: ٢٥﴾

 

یعنی این یک وجه مسئله است که وقتی در میان کذب واقع شده ایم و مکذبین جهانگیر شده اند و می خواهند همه عالم را ببلعند، کسی بخواهد بیاید و بگوید که من می خواهم اینها را ارشاد کنم و به راه راست بیاورم یا اینکه اصلا خیر. می خواهم به اسلام خودم بپردازم ولی با این مکذبین عالمگیر شده هم اقتصاد مقاومتی کنم. خوب، اینجا کیست که دارد اشتباه می کند؟ این را اگر ما در یک جااهایی در دنیای اسلام بنگریم که حتی جبهه بندیهای جهانی از چه نوعی است، بهتر متوجه مسئله می شویم. البته بعضی ادعا هم می کنند که چرا ما طرف کمونیسم بایستیم و نه طرف سرمایه داری؟ موضوع این است که وقتی خود سرمایه داری با کمونیسم متحد شود تا بتواند حساب کارش دستش بیاید، جبهه کمونیسم و سرمایه داری دو روی یک سکه می شوند که معلوم هم نیست که آیا هر دو با هم فروپاشی خواهند کرد یا این زودتر یا آن زودتر؟ و چرا؟ چون حساب بفرمایید که ما نظریه از حق به شهر و شهرهای شورشی را داشته باشیم و سرمایه داری جهانی را هم داشته باشیم و کمونیسم را هم که داریم، و اما دیگر چه می ماند که نداریم؟ آیا ریاضی-فیزیکمان هم نزدیک به نظریه حمیدی-مجیدی رسیده است یا اینکه به همان نظریات دیگران قانع ایم؟ آیا حکمت متعالیه مان به چه صورت است؟ فقهمان کجا است؟ و از همه مهمتر آیا همه اینها را می توانیم مستقیم و غیرمستقیم با اقتصاد مقاومتی مان ربط دهیم و ترابری و تجارت و فرهنگ خود را بر حسب امور اسلامی ناب محمدی بسازیم؟

بعضی ایراد کنند یحتمل که آقا تو برو به همان خانواده ات برس! البته این حرف متینی هم یحتمل باشد. و همینطور هم باید امر به معروف و نهی از منکر هم کرد که خانمها آقایان حجاب و بلکه چادر مشکی. ولی همین مقالات را در مورد پروانگی در نظر بگیرید:

http://lanl.arxiv.org/pdf/1306.0622v3

http://xxx.lanl.gov/pdf/1610.02890v2

 
و حالا مقالات دیگر هم که در پستهای قبل فراوان داریم برای تفکر و تعقل و تفقه، و اما این ابسترکت سخنرانی آی پی ام را هم خواستید به حساب آورید و در نظربگیرید:
 
 
مسئله اینجا است که آیا بین دو فرضاً سیاه چاله نجومی ای که ما در نظر آورده ایم، و یحتمل بتوان آنرا به سرمایه داری همراه با کمونیسم که آیا پایدار است و آیا در حال فروپاشی است، آیا با اسلام ناب محمدی وارد این میدان علمی-الهی شدن یک پروانگی ای را مشاهده نمی فرمایید که بین این دو یحتمل در نوسانات است و اصول اخلاقی را می طلبد و دنبال حکمت متعالیه است و بلکه دارد خود را به نظریه حمیدی-مجیدی نزدیک و نزدیکتر می کند و آیا بتواند و آیا نتواند؟ یا اینکه باز اصلا می فرمایید مسئله چیست؟ کدام پروانگی؟ کدام سیاه چاله؟ کدام AdS/CFT؟ کدام هندسه ناجابجایی؟ کدام مدل استاندارد فیزیک؟ کدام ابرگرانش؟ کدام ابرتقارن؟ کدام ریسمان؟ کدام کوهمولوژی؟ کدام ... کدام ... کدام ....؟ هیچی اصلاً. اصلاً نداریم!!! البته فقاهت و حکمت متعالیه و اسلام ناب محمدی جای خود دارد.
ولی مسئله دیگر این است که یحتمل پروانه ای را می توانید فرض بفرمایید که بین دو سیاه چاله دارد پرواز می کند و از یکی به دیگری می رود و برمی گردد. و در این رفت و آمد بینهایت می تواند سفرها کند و آیا بتواند به حق برسد و اسفار اربعه را بپیماید؟ این نظریه را می توانید برایش نظریه ای لانگلندزی در نظر آورید که ال-سریهای (L-series) خود را دارد و یحتمل می توان برنامه لانگلندز در نظریه اعداد و یا برنامه هندسی لانگلندز را برایش برآورد کرد. و حرفها داریم و می توان آیا به نظریه حمیدی مجیدی نیز راه یافت و حکمت متعالیه را برنامه ریزی نمود و بلکه وارد فقاهت هم شد؟ یعنی همه اینها را وسط سرمایه داری همراه با کمونیسم داریم که آیا دارد فروپاشی می کند و آیا دارد پایداری می کند؟ و همینطور هم اسلام ناب محمدی. و الله اعلم. یعنی یکی نیست به این خلق الله بگوید که بابا از همان اول اسلام بیاور! لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  و ارفع درجته.
 
زیرنویس: فلسطین، و ما ادراک ما فلسطین. در کنفرانس فلسطین مقام معظم رهبری سخنان مهمی را ایراد فرمودند. بنده یک چیزی را راجع به فلسطین عرض کنم. وقتی تازه انقلاب شده بود، بنده یک بار تازه از آمریکا به ایران برگشتم و دیدم که وسط خیابانها روی بنرهایی نوشته شده اسرائیل نابود باید گردد. پیش خود گفتم که مگر می شود؟ یعنی ما قبل از انقلاب چندان امام خمینی را هم درست نمی شناختیم چه رسد به اینکه متوجه این مطالب دیگر باشیم. و اما این یک مشکل روشنفکر نماها هم هست که آنچنان در تبلیغات صهیونستها و اسرائیلیها غرق می شوند که اسلام و مسلمانی خود را بالکل فراموش می کنند. این همه جنایات را در فلسطین اشغالی اسرائیلیها چطور است که دارند مدام انجام می دهند و فروپاشی نمی کنند؟ اسرائیلیها و صهیونیستها آیا به نام خدا و پیغمبری هم دارند این کار را می کنند؟ اسرائیلیها اگر اعلام می کردند که ما از خدا و پیغمبر هم دست برداشته ایم و کمونیست و مارکسیست هم شده ایم، باز هم نمی توانستند از جعلی بودن رژیمشان قسر در بروند برای اینکه کمونیستها هم چنین نمی کنند و بلکه بفکر سعادت مردم خود هستند و نه به بردگی کشیدن مردم و غیر دانستن فلسطینیان که سرزمین مادریشان را اشغال کرده اند. یحتمل میانمار هم با همه قساوت قلبشان بر علیه مسلمانان روهینگیایی مثل اینها نیستند و بلکه دارند از همین اسرائیلیها و آمریکاییها و عملکردشان در فلسطین اشغالی است که درس می گیرند. خدا لعنت کند اسرائیلیها را و هر چه زودتر نابود شوند. احمدی نژاد خوب شروع کرد در شعارش بر علیه اسرائیل ولی بعد خرابش کرد و این دولت هم که بدتر است. این مسئله اسرائیل بدتر از یک غده ی سرطانی است که اگر از آن جلوگیری نشود به همه جا سرایت می کند. ان شاء الله اسرائیل و تفکر صهیونیستی همراه آن هر چه زودتر در کل عالم و نه فقط در اسرائیل فروپاشی کند. و اسلام ناب محمدی بخواست خدا در همه عالم فراگیر شود و دشمنان امام زمان نابود شوند و آن حضرت هر چه زودتر ظهور نمایند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر.
  • ۹۵/۱۱/۲۷
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۲۶)

  • سیدرضا بازیار
  • بسیار عالی بود
    تشکر

    بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین


    آیه مبارکه برائت از مشرکین، یک مسئله ای را می رساند که مستلزمش این است که مومنین اهل توبه اند و مشرکین توبه پذیر نیستند. این هم همان چیزی است که نظریه حمیدی مجیدی را برجسته می سازد. یعنی مومن برای رسیدن به خدا یک وسائلی را دارد همانطور که ما کتاب وسائل الشیعه را داریم که می فرمایند یک بابی دارد راجع به اینکه چه کنی که به گناه فکر هم نکنی. و لذا شیعه وسائلی دارد. و اما چه چیزی می تواند وسیله شود و چه چیزی نمی تواند همین است که بعضی چیزها موجب شرک می شود و بعضی چیزهای دیگر موجب توحید است. مثلاً فسق گناهی است که شرک را نتیجه می دهد. و لذا باید جلوی آنرا گرفت.

    و اما انیجا ما از وسائل چطور استفاده می بریم برای اینکه توحید را نتیجه دهند؟ همین مسئله وسائل است که حجابهای نورانی داریم و حجابهای ظلمانی داریم. لهو و لعب بد است و اما بچه ها به بهترین وجهی از طریق بازی یادگیری می کنند. و حتی قرآن را می توان به آنها از طریق بازی یاد داد. هر چند که اگر به بچه ای مکعب روبیک دهیم و بگوییم که همینطوری که داری خانه خدا را طواف می دهی، ببین بلکه توانستی مکعب روبیک را هم درست کنی. و چه رسد به اینکه بگوییم که ملکلم ایکس هم همین کار را در کوبا و حول مسجد الحرام هم انجام داده است. اینجا ما با این آیه روبرو هستیم: وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرُسُلِهِ أُولَـٰئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ ۖ وَالشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ ﴿١٩ هر چیزی یک جایی دارد. یک جایی هست که برای شهادت خدا است و جایی هم داریم که بازی است برای بچه ها. یعنی شهر بازی هم داریم. حالا یحتمل در کربلا یا فلسطین اشغالی برای بچه ها لازم هم نباشد دستور دهند دیسنی لاند بسازند. اما خوب، دیسنی لاند هم داریم. هر کس خواست می تواند برود آنجاهایی که دیسنی لاند داریم. و از آن طرف هم آیه بعد سوره مبارکه حدید را داریم: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا ۖ وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿٢٠

    متاع دنیوی متاع غرور است و اینها است لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر اموال و فرزندان است. متاع اخرت است که سعادت در آن است. و اما اینکه به کدام متاع است که توجه می شود، تاثیر مستقیم روی زندگی دنیاوی هم دارد و از جمله نگاه توحیدی به همین مسئله توبه و برائت از مشرکین است. یعنی چه در حقیقت استفاده درست از وسائل است که مشکل می شود. مثلاً آندوسکوپی را برای عمل سنگ کلیه بکار بردن می تواند خیلی مفید باشد. ولی یک چیز خیلی ساده ای را فرض کنید مثل تلویزیون. اگر تلویزیون بجای اینکه یک وسیله ای باشد که یک طرفه است، بدست مشرکینی می افتاد که آنرا دو طرفه استفاده می کردند ولی یک طرفه وانمودش می کردند، این چه مشکلی است؟ اینجا ما همان مسئله برائت از مشرکین را داریم که هر کسی از کفار و مشرکین جایز نیست که وارد مسجد الحرام شود و خانه خدا را طواف کند. اما مسئله اینجا پیچیده تر هم می شود.

    مثال دیگرش این است که بفرمایند که ما علوم هسته ای را داریم، ولی استفاده از سلاحهای هسته ای جایز نیست. و اما دسترسی و استفاده از این سلاحها به چه معنا است و برای که جایز است و بر علیه چه کسانی می توان استفاده کرد؟ آیا اینها توبه نمی خواهد؟ آیا استفاده از این سلاحها وسایلی نیستند که توحید را زیر سوال برند و شرک و نفاق را دامن بزنید؟ یا آیا وسائلی هستند که می توانندد هم توحیدی باشند؟ آیا می شود فاسق را از مومن جدا کرد و افمن کان فاسقاً کمن کان مومنا؟ و آنجا که بشود اینها ار از هم جدا کرد، باید از آن وسیله استفاده برد یا خیر. موضوع این است که این وسیله خوب است که دست بقیة الله الاعظم باشد و نه دست آن فاسقی که بقیة الله الاعظم را متهم به فسق کند. جواب این مسئله در چراغ هدایت و کشتی نجات نهفته است که ان الحسین علیه الصلواة و السلام مصباح الهدی و سفینة النجاة که آن فاسق با همه وسائلش راهی بدان ندارد و بلکه پناهگاه خلصین از مومنین است. یعنی مومنین اند که از فاسقین و مشرکین و منافقین بیزاری می جویند و توبه می کنند و این یک راه یک طرفه است که طرف دیگر را بدان راهی نیست. مومن دنیا را وسیله و سرایی می بیند برای گذار به آخرتش و حال آنکه فاسق در آن غرق می شود.   اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا ۖ وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿٢٠ سوره مبارکه الحدید.

    بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین


    إِلَهِی مَا أَلَذَّ خَوَاطِرَ اَلْإِلْهَامِ بِذِکْرِکَ عَلَى اَلْقُلُوبِ وَ مَا أَحْلَى اَلْمَسِیرَ إِلَیْکَ بِالْأَوْهَامِ فِی مَسَالِکِ اَلْغُیُوبِ وَ مَا أَطْیَبَ طَعْمَ حُبِّکَ وَ مَا أَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِکَ فَأَعِذْنَا مِنْ طَرْدِکَ وَ إِبْعَادِکَ وَ اِجْعَلْنَا مِنْ أَخَصِّ عَارِفِیکَ وَ أَصْلَحِ عِبَادِکَ وَ أَصْدَقِ طَائِعِیکَ وَ أَخْلَصِ عُبَّادِکَ یَا عَظِیمُ یَا جَلِیلُ یَا کَرِیمُ یَا مُنِیلُ بِرَحْمَتِکَ وَ مَنِّکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ


    یک عرفانهایی هستند که معروفند به عرفانهای کاذب. این عرفانها را نمی توان بدرستی شناخت که ماهیتشان چیست الا اینکه کاذبند و رو به نابودی خود و دنباله روانشان هم می گذارند. و واقعاً هم برای جامعه ای که بدان مبتلا می شوند آبروبرند. انسان از دور می شنود که فلان عرفان نوظهور کاذب به چنین مشکلاتی دچار شد و آن دیگری طور دیگری شد.

    اما یک عرفانها و حکمتهایی هستند که شناخته شده اند و شکی در آنها نیست که راه را درست می روند. مثال اینها همین ریاضی یا فیزیک و دیگر علوم پایه و علوم طبیعی و طب است. از آن طرف علوم الهی نیز حکمت متعالیه و فلسفه و فقه و حدیث و تفسیر. اما اینجا یک مسئله زکات علمی هست که معروف است که زکات علم به یاد دادن آن علم است. علم را به روانی یاد دادن آنطور که مثلاً پیغمبر معروف است که پیغمبر امی بود و علوم وحیانی را برای عامه مردم تعلیم می داد و خدا نیز قرآن را بدین صورت برای مردم نازل کرد. مسئله نمی تواند غیر از این باشد. یعنی باید از عامه مردم شروع کرد و رو به بالا رفت تا به قله های علم و عرفان و معرفت رسید. البته بعضی علوم مثل ریاضی-فیزیک را می توان از بالاترین مراحل انتزاعی و مجرد شروع کرد و آنرا در حدود عامه تنزل داد. و نمونه آن هندسه اقلیدسی در صفحه و فضای سه بعدی دبیرستانی است که می توان مسائل سختی را نیز در آن عنوان کرد. نمونه دیگرش نظریه اعداد و حدسهای آندره ویل بر حسب کوهمولوژی و هندسه جبری و توابع زتای میدانهای عددی متناهی است.

    موضوع این است که می توان به ریاضی فیزیک پرداخت و اصلا قسمت فقهی و فلسفی و حکمت متعالیه را کنار گذاشت. و اما اتفاقی که می افتد این است که نظریه حمیدی مجیدی آنگاه در ریاضی-فیزیک حل می شود و تجرد و انتزاعات مسائل دیگر اجازه نخواهند داد که ما به فلسفه و حکمت متعالیه و فقه حتی المقدور نیز بپردازیم و بقول معروف شهود عرفانی کسب کنیم. البته در این جور مسائل شهود عرفانی نیز اهمیتی ندارد و می توان آنرا در نوع مسائل ریاضی-فیزیکی خود به خود حل و مجرد و انتزاعی کرد. و یحتمل بعضی هم اشکال کنند که درستش هم همین است و بلکه غیر از این به بیراهه رفته ایم. البته این کار هزینه خود را هم دارد و آن هم این است که یحتمل مشکلات کم کمش صد چندان شوند. ولی این هزینه ای است که برای زکات علم اگر خدا و بندگان خدا قبول کنند، لازمه حق الناس و حق الله است. اما چنین هزینه ای را یحتمل بتوان گفت که مستقیماً یا غیرمستقیماً مثلاً ادوارد ویتن یا کامران وفا یا مریم میرزاخانی در دانشگاه های هاروارد یا پرینستون  یا استنفورد یا متخصصین ایرانی در آی پی ام نباید بدان بپردازند. برای اینکه کارشان از لحاظ ریاضی یا فیزیکی جا افتاده است. ولی معنی اش این نیست که همین کارها از لحاظ الهی و فلسفی و حکمت متعالیه و نظریه حمیدی مجیدی قابل بحث نیستند.

    اتفاقاً اگر اینطور وانمود شود که بعضی مفاهیم بیش از حد تخصصی است و فقط متخصصین آنها را می فهمند و عامه مردم از آن استثناء هستند، سر الهیات هم در بطن آن گم می شد و دیگر اینطور نبود که روحانیون بتوانند بر منبر رفته و قادر به ارشاد مردم در مسائل پیچیده کنند تا حدی که برای آنها قابل فهم و درک شود. بله فهم قرآن، ادبیات عربی و تفسیر و حدیث و فقه و تخصص می خواهد، ولی همین هم که کسی به قرآن علاقه مند باشد و آنرا باز کند و حتی یک آیه از آن را حفظ کند نیز آنرا در حد خودش قابل فهم می کند. و اما صاحبان تفاسیر هم یحتمل به خطا روند و اختلافات کنند. و این خطری است که همیشه هست. و مهلک هم هست و در ریاضی فیزیک هم می تواند باشد. ولی از آنطرف هم پروانگی را داریم که بین فروپاشی و شکلگیری سیاه چاله های نجومی و بلکه ستارگان و همدوسی و واهمدوسی کوانتمی یحتمل به پرواز درآید و به تعالی برسد. 

    بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین


    بنده اگر فیلتر نبودم، خیلی دلم می خواست می رفتم به سایت یکی از فیزیک پیشه ها که برای سوالات فیزیکی نیم ساعتی پنجاه دلار شارژ می کند و عرض می کردم که آیا شما فکر می کنید که اگر برای سوالات شاگردان پنجاه دلار شارژ کنید از لحاظ اقتصاد مقاومتی بهتر است یا اینکه سوالاتی را طرح کنید و جایزه برای آنها قرار دهید که شاگردان را بتوانند جلب کنند. البته فیزیک اکسچنج هم داریم همانطور که ماث اکسچنج هم داریم. ولی اقتصاد مقاومتی طرح سوالات کلیدی ای که منجر به شکوفایی فیزیک شوند، جالبترند. این فیزیکدان این مقاله واینبرگ را راجع به واهمدوسی لیندبلد نیز مورد بحث قرار داده بود:

    https://arxiv.org/pdf/1610.02537.pdf

    اما خوب، حیف که بلاگ اسپات که وبلاگ این خانم دکتر است، فیلتر است. البته این مسئله ای نیست و بلکه گاهی اوقات فیلترینگها باعث می شوند که تخیلات انسان حتی بهتر هم کار کنند و همه چیز جویده جویده در اختیار او قرار نگیرند. به هر حال، ما در صورت عدم همدوسی، واهمدوسی را خواهیم داشت که در آن صورت یحتمل انتنگلمنت هم ایجاد شود. مثل این است که می خواهید همدوسی نوترینوهای چپ دست و آنتی نوترینوهای راست دست و نوسانات آنها را بررسی کنید. اما اینها تا وقتی که در اعماق دریا هستند ارزش بررسی دارند و همدوسی می کنند. و اما وقتی همینها از اعماق آب به سطح دریا رسیدند و بلکه سطح دریا از اعماق به سطوحی بالاتر از سطح دریا آمدند، دیگر واهمدوسی کنند و بررسی آنها غیرممکن شود! بقولی خر بیار و باقالی بار کن می شود و حجابهای اعمال دریا که کنار رفته بودند اینجا ضخیم می شوند. و لذا واهمدوسی.

    یحتمل آیا این نوع از واهمدوسی است که باعث می شود ما نتورینوهای راست دست و آنتی نوترینوهای چپ دست را نتوانیم مشاهده کنیم؟ یحتمل اگر ما یک نوع اقتصاد مقاومتی داشتیم که برای نوتینوهای راست دست می توانست معاملات املاکی ایجاد کند که قبل از اینکه در سطوح بالاتر از آب ظاهر شوند معاملات انجام می شد، آنگاه می توانستیم این نوترینوها را نیز مشاهده کنیم. مسئله این است که از لحاظ تک قطبیهای مغناطیسی در نظریه حمیدی مجیدی به آنها یک اندازه ای غیر صفر را برایشان تعیین کنیم که بتوان آنها را در نظریه میدانهای کوانتمی توپولوژیکی بررسی کرد. بعد مسئله را قاطیقوریایی کرده و از نظریه حمیدی مجیدی به نظریه زایبرگ-ویتنی رفته و کوهمولوژیهای حاصله نوترینوهای راست دست و موانع آنها در میدانهای کوانتمی را یافت. البته می توان هم به ریسمانها و برینها و امثالهم نیز رجوع کرد و در این نظریات دنبال نوترینوهای راست دست و موانع آنها گشت. یحتمل یک مسئله این است که رویه های ریمانی حاصله از نظریه های ریسمان را چطور فشرده سازی کنیم! فشرده سازی تک نقطه ای چک احتیاج است یا فشرده سازیهای کوبوردیسم (رویه ای) خمینه ای .... و توابع زتای مسائل و ترمودینامیکی و بلکه اپراتورهای بیضوی آنها و قضایای شاخص متناظر آنها به چه شکلی است؟ آیا اصلا ما با پدیده هایی از نوع جذب داریم یا گسیل که طرفیم؟ و حالا ما حساب را بر این منوال گذاشته ایم که نوترینوها را به عنوان ماده تاریک حساب آوریم، و یحتمل نوترینوهای راست دست ماده تاریک است. و اما چه مواد تاریک دیگری است که با نوترینوهای راست دست همدوسی یا واهمدوسی می کنند.

    البته یحتمل در یافتن این انتنگلمنت دو سیاه چاله و همدوسی و واهمدوسی آنها، یک پروانگی ای نهفته است که قابل محاسبه هم باشد. مطلوب است چنین محاسبه ای در لحاظات اقتصاد مقاومتی و ترابری و .... یحتمل یک نقطه ای نیز در این مسائل چرخشی گردشگری توپلوژیکی ثابت می ماند. مطلوب است اثبات چنین قضیه ای. یحتمل برای این کار، باید از همه انحناها روی فضاهای مادولای با احتساب بردارهای کیلینگ نیز انتگرال گرفت. راه دیگرش نیز یحتمل از طریق انگیزه های فاینمن مارکولی باشد! 

    یحتمل مسئله را بتوان اینطور نیز عنوان کرد که اگر مرحوم ملکلم ایکس امروز می بود و می خواست این مسئله را حل کند که دو نفر بطور همزمان مسابقه دهند که مکعب روبیک را در کوبا و در مکه حل کنند، ملکلم ایکس چطور می توانست زمان را برای آنها اندازه گیری کند؟ البته یحتمل حل کردن مکعب روبیک در کعبه، خانه خدا، از لحاظ فقهی ایراد داشته باشد چرا که ابزار برای لهو و لعب و بازی است و یحتمل خانه خدا جای بازی کردن و لهو و لعب نباشد. بنده نمی دانم برای اینکه همین جایش هم فقط تا درست کردن یک طرف آن بیشتر پیش نرفته ام هنوز! البته از آنجایی که بعضیها چشم بسته هم این کار را می کنند، یحتمل ملکلم ایکس وقتی مکه رفته بوده، توی جیبش مکعب روبیک داشته و بلد بوده خودش هم درستش کنه و کوبا هم رفته و آنجا هم این کار را کرده بوده. هر چند که آن زمان مکعب روبیک را روبیک یحتمل کشف نکرده بوده، ولی یحتمل هم یک ویرایش دیگری را خود ملکلم ایکس یافته بوده و داشته و درست کردنش برایش چه گوارا هم بوده. البته منیر مشفق دیشب می گفت و فقط او هم نمی گوید و بلکه همه می دانند که بچه های نوجوان و جوان فلسطینی هم خیلی انقلابی و جهادی اند و بنده هم به آنها پیشنهاد می کنم که همین مکعبهای روبیک را توی جیبشان داشته باشند و هر چند وقت یک باری سعی کنند درست کنند. این کار یحتمل فقط بازی و سرگرمی و لهو و لعب نباشد. و از لحاظ همدوسی و واهمدوسی و انتنگلمنت مهم باشد. مثلاً ممکن است یک مکعب روبیک داشته باشیم که درون یک مکعب روبیک دیگری است و یکی دارد آن درونی را درست می کند و دیگری دارد آن بیرونی را درست می کند. یا یک نفر است که گاهی درونی را دست می کند و گاهی بیرونی را. اما حالا گاهی هم دیگران می آیند و این درونی را خراب می کند یا بیرونی را درست می کند یا .... مطلوب است دوباره پروانگی انتنگلمنتی مسئله. و الله اعلم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء


    تفسیر مورد بحث سوره یونس حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی دامت ظله العالی را کانال قرآن ساعت 7:30 صبح پخش می کند. از لحاظ پزشکی و روانشناسی یحتمل بتوان گفت که چاقی و لاغری می تواند تبعات ناشی از دیابت حاد یا مزمن باشد یا ناشی از وراثت باشد یا ناشی از دوقطبی سرخوشی-افسردگی باشد یا بیماریهای دیگر نیز در مسئله دخیل باشد. البته می تواند ناشی از سلامت روح و جسم هم باشد.

    مثلاً یحتمل سالک الی الله در اثر روزه گرفتن ماه مبارک رمضان یا بنیت قربتاً الی الله لاغر شود و وزن کم کند، ولی بعد از ماه مبارک رمضان هم وزنش را بدست آورد. همانطور که قربتاً الی الله وضو هم می گیرد و نماز می خواند و حجاب و حیا را نیز حفظ می کند.

    و لذا هندسه فربگی و چاقی و لاغری و توپولوژی مربوط بدان و اینکه مسائل مربوط به مدل استاندارد فیزیک و ابرتقارن و ابرگرانش و نظریات ریسمان و نظریه ام و اف و امثالهم یحتمل خیلی کاربردهای اجتماعی هم داشته باشند که بالاخره آقایان خانمها ما باید از لحاظ اجتماعی کی به نظریه حمیدی مجیدی خود پرداخته و وارد حکمت متعالیه و فقاهت هم شد و کی باید به همنوعان خود کمک کنیم و کی به صداها و سیماهای بی طرف بپردازیم و کی صدا و سیماهای نژادپرستانه و ماهواره ای و مستهجناتی نگاه نکنیم و کی همه چیز یحتمل فله ای خودش با هم می آید و هفت شهر عشق را عطار گشت، و تو هنوز اندر خم یک کوچه ای؟ یعنی کی از این دار طبیعت می گذری و می توانی به دار آخرت الهی بپیوندی؟ و آن موقعی که باید کاری می کردی، نکردی؟ حالا دیگر می خواهی چه کنی؟! افسوس که نامه جوانی طی شد. دعای مجنون به درگاه خدای خمسه نظامی را می خواندم، می فرماید: در عشق که وصل تنگ یابست، شادی به خیال یا به خوابست؛ و این را بعد از نیایش به درگاه خدای تعالی و تفکرات مجنون در فلک و ستارگان و سیارات و امثالهم می فرماید. ولی در لیلی و مجنون  در باب بیوفایی عالم و سرعت زوال حیات فانی، جامی در باب وصل می فرماید:

     

    تا آیینه ی تو غرق زنگ است، نزهتگه وصل بر تو تنگ است

    زایینه ی خویش زنگ بزدای، راهی بحریم وصل بگشای

    چون آیینه ی تو ساده گردد، آنزه بر تو گشاده گردد

    چندان تابد لوامع نور، کایینه شود هم از میان دور

    مغزت یابد رهایی از پوست، از پوست جدا تو مانی و دوست

    نی نی که تو نیز هم نمانی، با او باشی ز خود نهانی.


    و لذا در درمان چاقی و لاغری، می توان هم گفت که زیادی نخور یا اینکه بلکه خوب تغذیه کن و بخور. اما هر چاقی و لاغری ای را نمی توان هم اینچنین درمان کرد. بعضی اوقات می فرماید این داروها را هم مصرف کن. گاهی می فرماید حق نداری رژیم لاغری بگیری. گاهی هم پزشک می فرماید یحتمل قلبت تحمل روزه گرفتن نداشته باشد. حالا آنقدر که می توانی بگیر. و اما خوب، نیت هم مهم است. بعضی چاقیها و لاغریها کفاره هم یحتمل لازم داشته باشد.

    ولی از این باب طبیعت وقتی بتوانی بگذری و باب حکمت الهی برویت گشوده شود:


    ... دنیا این است اما آن توحید که دنیا نیست (فاما ان کان من المقربین ٭ فروح و ریحان و جنت نعیم﴾ بدن ما بالاخره لذت می‌خواهد جای خوب می‌خواهد لباس خوب می‌خواهد و مانند آن اما روح ما لذتهای روحی به چیست اگر کسی خدای ناکرده کینه دیگری را داشته باشد غمی داشته باشد اندوهی داشته باشد چیزی را از دست داده چیزی را می‌خواست گیر بیاورد گیر نیاورد چیزی را که نمی‌خواست گیر بیاورد دامنگیر او شد رقیبی دارد حسودی دارد یا محسود است یا حاسد است در زحمت است اما کسی از همه این آلودگیها برهد این در زحمت نیست این ﴿فروح و ریحان و جنت نعیم﴾ یک بیان لطیفی مرحوم ابن بابویه قمی (رضوان الله علیه) در کتاب شریف امالی خودشان نقل می‌کند این امالی از کتابهای خوب است غالب نوشته‌های مرحوم صدوق خوب است این از نوشته‌های پربرکت ایشان است اینها یک مجلس درسی داشتند فقه بود اصول بود تفسیر بود و اینها یک مجلس وعظ و اخلاق داشتند این اخلاقیاتشان که املا می‌کردند برای اصحابشان برای شاگردانشان برای دوستانشان برای برادران ایمانی اینها را جمع می‌کردند می‌شد امالی فلان‌جا املا کردند فلان‌جا املا کردند این‌طور بود مرحوم صدوق امالی دارد مرحوم مفید امالی دارد مرحوم شیخ طوسی امالی دارد سید مرتضی امالی دارد این امالی این‌طور بود که در مجالس ذکر می‌کردند یک سلسله احادیث پربرکتی است که در جلسات وعظ و اخلاق و نصیحت و اینها ذکر می‌شد این امالی مرحوم مفید (رضوان الله علیه) در بحث «انا مدینة العلم و علی بابها» تقریبا در حدود بیست و هشت حدیث ایشان نقل می‌کند با سندهای گوناگون غالب اینها به همین مضمون است «انا مدینة العلم و علی بابها» یا «انت یا على بابها» و ولی بعضی از این احادیث به این صورت است که «انا مدینة الحکمة و هى الجنة و انت یا على بابها» من شهر حکمتم حکمت بهشت است و تو در این هستی اختصاصی به آخرت ندارد الان این حکیم است چون قرآن حکیم بر قلب او نازل شده ﴿یس ٭ والقرآن الحکیم﴾ این کتاب حکیم این سرتاسر حکمت بر قلب مطهر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است که ﴿نزل به الروح الامین ٭ علی قلبک و تکون من المنذرین﴾ فرمود «انا مدینة الحکمه» من شهر حکمتم «و هی الجنة» خب بدن بخواهد لذت ببرد معلوم است روح بخواهد لذت ببرد به چه لذت می‌برد؟ به فهمیدن به عقل به تقوا به سعه صدر به خیرخواهی بد کسی را نخواهد از کسی رنج نبرد کسی را نرنجاند اینها بهشت روح است دیگر روح در لذت است روح بهشت می‌برد بهشت روحانی، بهشت لذت روحانی است همین‌هاست دیگر وگرنه خورد و خوراک که بهره روح نیست حضور امام می‌رود محضر ولی را درک می‌کند آیات قرآن را خوب می‌فهمد هم که رفته معارف را برتر مشاهده می‌کند اینها لذتهای روحانی است دیگر لذتهای روحانی که ﴿انهار من خمر لذّة للشاربین و أنهار من عسل مصفی﴾ نیست اینها برای جسم است که در قیامت است اما روح که لذت می‌برد به همین امور لذت می‌برد به عقاید لذت می‌برد به اخلاقیات لذت می‌برد فرمود «الان جان» ما در بهشت است این حکمت که بهشت است چه حکمت عملی چه حکمت نظری این حکمت مصطلح نیست یعنی فلسفه فقه حکمت است ادبیات دینی حکمت است تاریخ حکمت است تاریخ اسلامی حکمت است تفسیر حکمت است علومی که بالاخره انسان را به خدا آشنا می‌کند همهٴ‌شان حکمت‌اند چه اینکه فقه هم فقه مصطلح نیست این ﴿و یتفقّهوا فی الدین﴾ یعنی اصول دین را بفهمد فروع دین را بفهمد تفسیر را بفهمد حدیث را بفهمد فقه الحدیث فقه است علم الحدیث فقه است تاریخ سلامی فقه است مقتل سیدالشهدا فقه است این ﴿لیتفقّهوا فی الدین﴾ اختصاصی به فقه اصطلاحی ندارد چه اینکه حکمت هم اختصاصی به حکمت اصطلاحی ندارد فرمود ﴿انا مدینة الحکمة و هی الجنه و انت یا علی بابها» معلوم می‌شود وجود مبارک حضرت امیر هم در بخشهای جسمانی باب الجنه است هم در بخشهای روحانی باب الجنة است و مانند آن...

    (جلسه 102)

    بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین و ما انا علیکم بحفیظ.


    تفسیر آیات پایانی سوره مبارکه یونس علیه الصلوة و السلام خیلی شیرین است طوری که هر چه گوش کنید، باز هم می خواهید گوش کنید و سیر نمی شوید. یک مبحثی را هم می فرمایند راجع به تفسیر المنار و اینکه قابلیت چیست و توحید و موحد کدام است. بحث سر این است که بعضی به شیعه ایراد می کنند که چرا اینها قبور کنار مساجدشان دارند و آنها را زیارت می کنند. و وهابیت هم به همین خاطر بود که قبرستان بقیع و قبور ائمه و صحابه را نیز خراب کرد چرا که می گوید این شرک است. می فرماید وضو و نماز و روزه، اینها قابلیت است. این را در جلسه 100 می فرمایند. دارو قابلیت است:


    دو مقام بود بخش اولش درباره استقامت رهبر است بخش دومش درباره دین است ﴿ولکن اعبد الله الذی﴾ برهان شروع می‌شود خدا متوفی است یعنی «بیده الحیات والممات» هر کسی که «بیده الحیات والممات» است باید او را پرستید و لاغیر پس خدا را باید پرستید خدا آن است که «بیده الحیات والممات» باشد معبود ما «بیده الحیات والممات» است پس او را باید بپرستید این برای مکتب این برهان عقلی دلیل نقلی‌اش هم این است یعنی تطابق برهان و قرآن به اصطلاح وحی هم این است که ﴿و امرت ان اکون من المؤمنین﴾ آن امری که از ناحیه وحی شده است که مطابق با برهان عقلی است چیست؟ این است ﴿و ان اقم وجهک للدین حنیفا ولا تکونن من المشرکین﴾ پس اگر درباره مقام اول بحث بکنید که من دست بردارم نه خیر من دست بردار نیستم راه من این است اگر درباره مکتب حرف دارید مکتب یک چیزی است که عقل و نقل آن را تثبیت می‌کنند فرمود ﴿و ان اقم وجهک للدین حنیفا ولاتکونن من المشرکین﴾ این درباره اعتقاد، دعا و دعوت شما هم به غیر خدا نباشد بله من دون الله کسی دعوت نمی‌کند همه به الله دعوت می‌کنند اما ابزار کار را که انسان متمم فاعل نمی‌داند که متمم قابلیت قابل می‌داند خب این همه داروهایی که بیماران می‌خورند برای چیست برای اینکه ﴿وَ اذا مرضت فهو یشفین﴾ او را _معاذالله_ تقویت کنند؟ یعنی او نمی‌تواند بدون دارو شفا بدهد او که بدون دارو مرده را زنده می‌کند که، بنده او، گاهی مرده زنده کردن می‌شود عبادت وجود مبارک مسیح (سلام الله علیه) اطاعت کرد امر خدا را، امر خدا بود اطاعت کرد و ثواب برد اگر ذات اقدس الاه به وجود مبارک مسیح (سلام الله علیه) می‌فرماید نماز بخوان روزه بگیر فلان واجب را انجام بده این اطاعت می‌کند ثواب می‌برد اینجا هم امر می‌کند که مظهر من باش در احیا ﴿وَ اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی﴾ این گفت سمعاً و طاعه خب گاهی انسان می‌شود حیات بخش و با این حیات بخشی ثواب می‌برد چون مأمور است دیگر اگر این امر را بردارند خب این هم نمی‌تواند این کار را بکند آن دمی که ذات اقدس الاه داشت ﴿وَ نفخت فیه من روحی﴾ و مشابه آن دم را با لطیف‌ترین وصف درباره مریم (سلام الله علیها) ادعا کرد که ﴿ونفخنا فیه﴾ همان دم به وجود مبارک مسیح واگذار نشد در این آینه ظهور کرد این هم دمید ﴿فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی﴾ خب این می‌شود مظهر محیی و عامل حیات بخش که اطاعت است و ثواب می‌برد مثل نماز خواندن‌اش است خب تمام این توسلاتی که ما شب و روز داریم به این داروها و امثال داروها اینها وسیله است دیگر او _معاذالله_ نمی‌تواند بدون دارو شفا بدهد او که همه چیز را بخواهد اثر را می‌گیرد بخواهد به غیر اثر، اثر می‌دهد تمام اینها برای تتمیم نصاب قبول است نه نصاب فاعل او تام الفاعلیه است هر کاری که شما درباره این داروهای روزانه می‌گویید در زیارت هم بگویید این زیارت و این توسل برای این است که این شخص لیاقت برتری پیدا کند بتواند فیض بگیرد وگرنه او که نیازی به چیزی ندارد که ببینید حرف شیعه کجاست حرف صاحب المنار کجاست شیعه می‌گوید برای اینکه نصاب خودت را ترمیم بکنی نماز بخوان روزه بگیر توسل کن زیارت و دعا داشته باش این اشکال می‌کند خدا که احتیاج به این حرفها ندارد این که نمی‌گوید _معاذالله_ من دارم این کار را می‌کنم که تأیید خدا بشود که، خدا نه شریک دارد نه مُظاهِر دارد نه معاون دارد هیچ چیز ندارد که در سوره مبارکه فاطر هم آن آیه‌اش خوانده شد او «وحده وحده وحده» این «وحده وحده وحده» که در حجاز طنین انداز شد دیگر تکرار نیست که «وحده لا اله الا الله» وحده ذاتاً وحده وصفاً وحده فعلاً یکی ناظر به توحید ذاتی است یکی ناظر به توحید صفاتی است یکی ناظر به توحید افعالی است آن وقت چیزی برای غیر خدا نمی‌ماند آن وقت همان می‌شود بنده خب این بنده‌ها فرق می‌کنند به این بنده می‌گویند اگر بخواهی لیاقت پیدا کنی فیض بگیری وضو بگیر رو به قبله بایست نماز بخوان ولایت‌مدار باش خب آن سه اصل را چطوری قبول کردید شما آن سه اصل را که اشکال ندارید که این هم همین است دیگر این «بنی الاسلام علی خمس» آن چهارتا که اشکال ندارد این پنجمی هم اشکال ندارد دیگر، مگر ما به حج متوسل نمی‌شویم به نماز متوسل نمی‌شویم اینها وسیله است دیگر در غالب این ادعیه وسیله‌هامان ذکر شده است خب ولایت آنها که بالاتر از این امور است برای تتمیم نصاب قبول است بالأخره.


    البته خدا بدون دارو هم نه تنها شفا می دهد و بلکه حضرت مسیح علیه السلام بدون دارو و باذن او مرده را نیز زنده می کرد. ولی گاهی اوقات هم مصرف دارو می توند مفید باشد حتی اگر یک مسکن باشد و اما همان مسکن هم می تواند اگر غلط استفاده شود موجب مرگ شود. این برمی گردد به هندسه درونی بدن که آیا کسی از روی اعتیاد است که مسکن هم مصرف می کند یا اینکه بلکه پزشک معالجش دستور داده که چنین کند. ما حتی مربیهای ورزشی هم داریم که بر ورزش و اخلاق ورزشکار نظارت می کنند و اگر اشتباه کند می تواند برای او خطرناک باشد مخصوصاً اینکه ورزشکاران حرفه ای معمولاً

    جوانند و یحتمل ناخواسته بی گدار به آب بزنند. و لذا مربی دارند و مربی هم یحتمل خودش ورزشکاری بوده است که حالا پا به سن گذاشته. و اما خود آن مربی هم یحتمل حالا دیگر نتواند مثل آن جوانترها بدود و ورزش کند هر چند که باز هم ورزشکار باشد، ولی حالا بیشتر مربی است.

    موضوع دارو و شفا، این است که گاهی مثلاً  یک جای بدن می سوزد یا تاول می زند و باید مراقبت کرد تا تاول خوب شود. و لذا یک وقت هست که طرف چاق و فربه و سلامت است، ولی یک وقت دیگر هست که طرف بیش از حد باد کرده است و بلکه انواع تاولهای درونی دارد و خودش هم نمی داند که باید درمان شود و چطور؟ حالا اگر او را به امان خدا ولش کنید، یحتمل او لاغر شده و خود به خود خود تاولهایش هم تا حدی ترمیم شود. اما یک جاهایی این تاولهایش مثل جزایری می شوند که مکانهایی هستند برای رشد میکروب و باکتری و مریضی. و حالا این را بشود درمان کرد و تا چه حد و حدودی؟ بنده عرضم این است که هندسه درونی بدن را نیز یاد گرفتن می تواند مفید واقع شود. و لذا ام آر آیها و سونوگرافیها و رادیولوژیها و آنژیوها و آندوسکوپیها و امثالهم. البته اینها نیز همه وسیله اند.

    بله همه وسیله اند، و اما یک جاهایی دیگر نمی توان بیش از آن پیش رفت و گفت که خوب، پس حجاب هم یک وسیله ای است و لذا حالا حجاب علمی نورانی هم داریم و حجاب ظلمانی شیطانی هم داریم. و نمی توان هر کسی را هم مجبور کرد که حجاب داشته باشد و هر کسی خواست مانتو و روسری، و هر کسی خواست مفنعه و مانتو، و هر کسی خواست مقنعه و مانتو و روسری و روبنده و الی آخر ..... این مثل این می ماند که کسی بیاید ایراد کند که چرا باید کسی آندوسکوپی شود. خوب، کسی باید اول متوجه شود که مشکلی دارد و مریضی ای برای او واقع شده، تا در صدد درمان برآید. هر کسی که نمی فهمد که ما دین هم داریم. هر کسی که نمی فهمد ما فقاهت هم داریم و بلکه ولایت فقیه هم داریم. هر کسی که نمی تواند بفرماید ما رایت الا جمیلا. این حضرت زینت سلام الله علیها است که در جواب یزید چنین می فرماید. و این است که می فرماید کلنا عباسک یا سیده زینب علیها السلام. و این است که با مشرکین توی دعوا رفتن دارد. و لا تطع الکافرین و جاهدهم به جهاداً کبیرا. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین

    امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء


    امام على علیه السلام : این دنیاى شما نزد من از آب بینى یک بز هم ناچیزتر است.

    میزان الحکمة، محمدی ری شهری (نهج البلاغه، خطبه 3)


    بنده مشاهده کردم که یکی از شعارهای 22 بهمن که روی پلاکاردها نوشته بود همین "من انقلابیم" بود. و می خواستم عرض کنم که چه گوارا است این شعار من انقلابیم، ولی گفتم نگویم چرا که یحتمل بد برداشت شود. مثلاً چه چیزهایی است که گوارا است؟ بستنی در گرمای تابستان یا مثلاً حلیم در سرمای زمستان. و اما خوب، بعضی هم بنده نمی دانم چرا دنبال یک بز گری هستند همیشه در میان گله هایی از گوسفند.  الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : إنّ لِکُلِّ شیءٍ قَلبا، و إنّ قَلبَ القرآنِ یس.

    پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : خداوند عزّ و جلّ سه تن را دوست دارد: کسى که نیمه شب برخیزد و کتاب خدا را تلاوت کند، کسى که با دست راست صدقه دهد و دست چپش آگاه نشود و کسى که با لشکرى [به جنگ ]رفته باشد و همرزمانش بگریزند و او با دشمن مقابله کند.


    هندسه و (ابر)تقارن و (ابر)گرانش میدانهایی که ذرات چپ و راست دارند را حفظ کردن حسابهای خاص خود را دارند.

    امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض ءاءاله مع الله قلیلاً ما تذکرون.


    ٩٣١ / ١٠. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ أَوْ غَیْرِهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ ، قَالَ :

    دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا علیه‌السلام ـ وأَنَا یَوْمَئِذٍ واقِفٌ، وقَدْ کَانَ أَبِی سَأَلَ أَبَاهُ عَنْ سَبْعِ مَسَائِلَ ، فَأَجَابَهُ فِی سِتٍّ وأَمْسَکَ عَنِ السَّابِعَةِ ـ فَقُلْتُ : واللهِ ، لَأَسْأَلَنَّهُ عَمَّا سَأَلَ أَبِی أَبَاهُ ، فَإِنْ أَجَابَ بِمِثْلِ جَوَابِ أَبِیهِ ، کَانَتْ دَلَالَةً ، فَسَأَلْتُهُ ، فَأَجَابَ بِمِثْلِ جَوَابِ أَبِیهِ أَبِی فِی الْمَسَائِلِ السِّتِّ ، فَلَمْ یَزِدْ فِی الْجَوَابِ واواً ولَایَاءً، وأَمْسَکَ عَنِ السَّابِعَةِ.

    وَقَدْ کَانَ أَبِی قَالَ لِأَبِیهِ : إِنِّی أَحْتَجُّ عَلَیْکَ عِنْدَ اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَنَّکَ زَعَمْتَ أَنَّ‌

    عَبْدَ اللهِ لَمْ یَکُنْ إِمَاماً ، فَوَضَعَ یَدَهُ عَلى عُنُقِهِ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: « نَعَمِ احْتَجَّ عَلَیَّ بِذلِکَ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وجَلَّ ، فَمَا کَانَ فِیهِ مِنْ إِثْمٍ ، فَهُوَ فِی رَقَبَتِی».

    فَلَمَّا ودَّعْتُهُ ، قَالَ: « إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنْ شِیعَتِنَا یُبْتَلى بِبَلِیَّةٍ أَوْ یَشْتَکِی، فَیَصْبِرُ عَلى ذلِکَ ، إِلاَّ کَتَبَ اللهُ لَهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ ».

    فَقُلْتُ فِی نَفْسِی : واللهِ ، مَا کَانَ لِهذَا ذِکْرٌ ، فَلَمَّا مَضَیْتُ وکُنْتُ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ ، خَرَجَ بِی عِرْقُ الْمَدِینِیِّ، فَلَقِیتُ مِنْهُ شِدَّةً.

    فَلَمَّا کَانَ مِنْ قَابِلٍ ، حَجَجْتُ ، فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ وقَدْ بَقِیَ مِنْ وجَعِی بَقِیَّةٌ، فَشَکَوْتُ إِلَیْهِ ، وقُلْتُ لَهُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ ، عَوِّذْ رِجْلِی ـ وبَسَطْتُهَا بَیْنَ یَدَیْهِ ـ فَقَالَ لِی : « لَیْسَ عَلى رِجْلِکَ هذِهِ بَأْسٌ ، ولکِنْ أَرِنِی رِجْلَکَ الصَّحِیحَةَ». فَبَسَطْتُهَا بَیْنَ یَدَیْهِ ، فَعَوَّذَهَا ، فَلَمَّا خَرَجْتُ لَمْ أَلْبَثْ إِلاَّ یَسِیراً حَتّى خَرَجَ بِیَ الْعِرْقُ ، وکَانَ وجَعُهُ یَسِیراً.


    مسئله فشرده سازی تک نقطه ای چک کره ریمانی اینجا است که شما هر نقطه ای را نمی توانید انتخاب کنید برای اینکه کره را فشرده کنید. در حقیقت صفحه همینطوری که نقاط همه و همه بسمت بینهایت دارند می روند، هر کدام در واقع در یک جهت دیگری است که دارد بسمت بینهایت می رود و بلکه بینهایت جهت هم دارید. و اما همه این نقاط را حالا قرار است با هم جمع کنیم و به صفحه اضافه کرده و کره ریمانی را نتیجه می گیریم. همین کار را در مورد چنبره و دیگر رویه های ریمانی فشرده در صفحه داریم که یحتمل متصل یا غیر متصل هم باشند.

    و اما اگر مدل استاندارد فیزیک و ذرات آنرا به ما بدهند، ما برای اینکه ذرات عناصر جدول تناوبی را بدست آوریم نمی توانیم سر خود مثلاً کوارک بالا را حذف کنیم. مسئله اینطور نیست که ما راس یک کوه یا هرمی را بخواهیم حذف کنیم که اگر این کار را بکنیم، هنوز همان هرم یا کوه باقی است و خللی در کار ایجاد نمی شود و بلکه کل هرم و کوه فرو می پاشد. مسئله از این نوع است که از آن کوه یا هرم، یک ذره ای را برداریم و از هر ذره ای نیز یک قسمتی را کم و حذف کنیم. و وقتی آن ذره را دوباره در کوه برگردانیم، دیگر آن کوه یا هرم را نخواهیم داشت و بلکه فرو می پاشد. البته ما هنوز از متریکها و انحناها و اتصالها و امثالهم صحبتی بمیان نیاورده ایم و مسئله را توپولوژیکی است که داریم بحث می کنیم. و این در صورتی است که اینها را هم باید در نظر آورد. و البته ابعاد بالاتری را هم داریم و بلکه مسائل را می توان قاطیقوریایی هم کرد و الا ایراد خواهد شد که موضوع بیش از حد ساده انگاری شده و بلکه بطرز مبتذلی تنزل یافته است. حالا همدیسی و AdS/CFT و ... را دیگر کاری نداریم.


    ما یک معرفتی را می طلبیم که ما را در غیبت امام زمان هم به آن حضرت عجل الله فرجه الشریف وصل کند. منزلت عقل در هندسه معرفت دینی است که ارزشمند می شود و لا غیر. البته می فرماید اگر علم در ثریا هم باشد، ایرانیانی نیز آنجا خواهند بود. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.


    با سلام،
    "... از قهر و نفی  به نقد و گفتمان و کمک رو بیاورند" بنظر می رسد که یک زیرساختی می خواهد که ما بخواهیم به روستاییان و حتی شهرهای سیل و طوفان و ریزگرد و غبار زده یا فرضاً خدای ناکرده زلزله زده یا مصیبتهای طبیعی و الهی دیگر، کمک کنیم. یعنی اگر زیرساختهای قابل توجهی وجود نداشته باشند و این مصیبتها هم وارد شوند، ما باید به کمک چه چیزی بشتابیم و چه کسانی را از مصیبت نجات دهیم؟ یعنی وقتی گفته می شود که به کمک کوخ نشینها و پابرهنه ها بشتابید، و هر چه گفته شود، کسی گوشش بدهکار نبود، وقتی مصیبتهای مختلف هم وارد شدند، دیگر مثل این است که داروی بی هوشی را روی شهر و روستا پاشیده باشند و حالا مصیبت هم وارد شود. تازه بی هوشی بیشتر هم می شود یا خیر؟ مصیبت را می بنیم، ولی کرخ شده ایم! موقعیت اورژانسی را بعضی درک نمی کنند که بابا خودت به کمک نمی شتابی، بگذار دیگری بشتابد. اینجا قهر می خواهد و نه آشتی. با کسی که با خدا قهر کند، باید هم قهر کرد. یا مثلاً اگرآمریکا هی تحریم هم کرد، ما با او چه کنیم؟
    ولی اینجا یک نکته ای و بلکه نقطه ای هست که بطور انکارناپذیری بسیار بسیار قابل توجه است. کره ریمان را در نظر بگیرید! این کره با یک نقطه فشرده سازی شده است و فشرده سازی اش از انواع فشرده سازیهای تک نقطه ای چک است. و اما مسئله قابل توجه اینجا است که این نقطه هر نقطه ای هم نیست و بلکه خود حضرت بینهایت است!
    مثال دیگرش این است که بفرمایید حالا ما در نظریه ذرات فیزیک، مدل استاندارد را داریم که تعداد معینی ذرات را داریم که همه ذرات را نتیجه می دهند و خیلی اوقات هم ما می بینیم که ذرات جدیدی یافت می شوند. اما حالا چرا مدل استاندارد فیزیک این ذراتی را که دارد از قبیل کوارکها و لپتونها و فوتون و گلوئنها و مزونهای W و Z و ذره هیگز و بلکه گراویتون. و حالا معادلاتش به چه صورت است و ابرتقارنها و ابرگرانشها و ریسمانها و بقیه نظریه های مبتنی بر مدل استاندارد بماند.  حالا ما چرا نیاییم یکی از این ذرات را حذف کنیم و ببینیم چه می شود؟ یعنی آیا می شود؟ خوب نمی شود که کل کوارکها را بخواهیم حذف کنیم و الا پرتونها و توترونها را نخواهیم داشت. و حالا حتی یحتمل هر کدام از بال یا پایین به تنهایی را هم که نمی شود باز به همین دلیل. بقیه را شاید بشود یا از لپتونها چطور؟ شاید حتی بالا و پایین را هم بشود از ذرات دیگری که ما خبر نداریم یا حتی می دانیم هم نتیجه گرفت؟! بنده که نمی دانم.
    یک مفهوم عظیمتری در الهیات هست که ذرات نیز در آن وارد نمی شوند و بلکه می فرماید کلمة لا اله الا الله حصنی یا ولایت علی ابن ابی طالب علیهم السلام حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی. و بعد امام علی ابن موسی الرضا علیهم السلام می فرمایند بشرطها و شروطها و انا من شروطها. گاهی اوقات ولایت فقیه را هم می بینیم ولی همانطور که ابوذر هم خلیفة الله شد، خلیقة اللهی ابوذری را نمی توانیم درک کنیم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  و ارفع درجته.

    وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ ۚ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ ۖ وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ ۚ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿١٨ سوره مبارکه الکهف


    و آنها را بیدار پنداری و حال آنکه در خوابند و ما (برای رفع خستگی) آنان را به پهلوی راست و چپ می‌گردانیدیم و سگ آنها دو دست بر در آن غار گسترده داشت، و اگر بر حال ایشان مطلع شدی از آنها گریختی و از هیبت و عظمت آنان بسیار هراسان گردیدی. (۱۸)


    12025.الخرائج و الجرائح عن المِنهـالِ بـنِ عَمـرو : أنـا و اللّه ِ رَأیـتُ رأسَ الحُسَینِ علیه السلام حینَ حُمِلَ، وَ أنا بِدِمَشقَ، وَ بینَ یَدَیهِ رَجُلٌ یَقرَأ «الکَهفَ» حتّى بَلَغَ قَولَهُ : «أمْ حَسِبتَ أنَّ أصحابَ الکَهفِ و الرَّقیمِ کانوا مِن آیاتِنا عَجَبا» [4] ، فأنطَقَ اللّه ُ الرّأسَ بِلِسانٍ ذَرِبٍ ذَلقٍ فقالَ : أعجَبُ مِن أصحابِ الکَهفِ قَتلی و حَملی!


    نوترینوهای راست دست و چپ دست تشبیهش به اصحاب کهف ماند که می فرماید ما برای رفع خستگی آنها را به پهلوی راست و چپ می گرداندیم. ولی اینجا آیا برهمکنشی بین نوترینوهای راست دست و چپ دست داریم حتی اگر نوساناتی بین طعمهای نوترینوها هم داشته باشیم؟ یعنی اگر یک طرف باد فتق گرفت، طرف دیگر هم لزوماً یحتمل معنی نداشته باشد که همان مشکل را ایجاد کند. اما اگر همه اش روی یک طرف می خوابیدند، یحتمل مشکل مضاعف و حتی بدتر هم می شد. این است که می فرماید ما آنها را برای رفع خستگی به پهلوی راست و چپ می گرداندیم.

    حالا شما فرض بفرمایید که این مشکلی است که ما در خوابیدن اصحاب کهف داشته ایم، و بلکه حتی حساب کنید که وزیر راه و شهرسازی را هم مجلس استیضاح کرده است ولی در مقام خود ابقاء شده است که چرا مشکلاتی را که داشته ایم را آنطور که باید حل نکرده است و یحتمل مهندسیهای راه ها و شهرسازی و هواپیماها و ... آنطور که باید انجام نشده است. و حالا حساب بفرمایید که مشکلات از لحاظ فلسفه و ریاضی فیزیک و مهندسی های قاره ای و کلاً کره زمین و خورشید و ماه و ابرنواخترها و سیاه چاله ها و انتنگلمنت و نظریه حمیدی مجیدی  باید چطور شود؟ و چه کسی را باید و بلکه می توان استیضاح کنیم که چرا اینجا باد کرده است آمده است بالا یا آنجا دچار چاله های ناخواسته شده ایم؟ کی بوده است که خوابش برده است که مثلاً این ساخت و سازهای غلط یا فروپاشیها رخ داده اند؟! و اینها که دیگر یه ذره دو ذره نیست که بفرمایید همه و همه متوجه اش نخواهند شد هر چند که اگر خیلی ابعاد قضایا بزرگ باشند باز یحتمل از دیدها پنهان بمانند و حجابها کنر نروند یا باز اشتباهی کنار روند.

    موضوع این نیست که پروانگی ای بین پهلوی راست و چپ موجود است که اینها را به هم ارتباط می دهد. موضوع بلکه این هم هست که این نوع ارتباط تا چه حد است و از چه نوع برهمکنشهایی است. و بلکه ساخت و سازها در حدود مدینه فاضله وقتی ابعاد این مدینه بزرگ می شود و فرضاً کل کره خاکی را می پوشاند، به چه صورت است؟ آیا می توان آنرا یک دهکده جهانی هم نامید؟

    مسئله مهمتر این است که وجود مبارک امام زمان را بعضی می خواهند منحصر به گروه های انحرافی خود کنند و لذا باعث خواهد شد که افراد بشر نیز آنقدر به انحرافات کشانده شوند که فقه و فقاهت و حکمت متعالیه و بلکه ولی فقیه و حتی نظریات حمیدی مجیدی هم مورد توجه چندانی واقع نشوند. هذ چه هیت، همه طبیعیات است و مردم را می خواهند از لحاظ الهی خواب کنند. و در صورتی که راه سعادت همان حکمت متعالیه الهی و فقه و فقاهت است تا بتوان به امام زمان از لحاظ علمی رسید. و اما خوب، سالک گر صد هنر دارد توکل بایدش. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

    بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین


    وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿یس: ١٣﴾


    18693.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ به اسود بن سریع که در ثناى خدا و مدح پیامبر صلى [الله علیه و آله] فرمود : ابیاتى را که در ثناى خدا گفته اى بخوان و آنچه را در مدح من گفته اى وا گذار.

    18693.رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ـ للأسوَدِ بنِ سَریعٍ و قَد قالَ شِعرا فی الثَّنا: أمّا ما أثنَیتَ فیهِ علَى اللّه ِ فهاتِهِ ، و أمّا ما مَدَحتَنی فیهِ فَدَعْهُ .


    یک مسئله ای داریم که مضمونش ارباب-رعیتی است. معمولاً اربابها برای خود امتیازاتی قائلند که برای رعایا قائل نیستند. و اما، مسئله از دیدگاه الهی فرق می کند آنجا که ارباب و رعایا نزد خدا همه یکسانند و فرقی نمی کند کی ارباب است و کی رعیت. مسئله ای که در مورد روحانیون و آخوندهای ما رخ می هد اینجا است که بعضی یحتمل اشکال می کنند که ارباب-رعیتی، ارباب رعیتی است دیگر. چه فرقی می کند که رژیم شاهنشاهی باشد یا رژیم جمهوری اسلامی. و این در صورتی است که ما امروزه روز متخصصینی هم داریم که از پزشک و روانشناس گرفته تا مهندس و دانشمند هر کدام باید کارهای خود را انجام دهند و دیگر نمی شود کسی هم خر را بخواهد هم خرما را. یعنی هم علوم طبیعی و هم علوم الهی دیگر نمی شود!

    مسئله یحتمل اینطور باشد که اگر ما ولی فقیه نداشتیم، این مشکل حتی بسی حادتر هم می شد. یعنی مسئله را اینطور در نظر آورید که سوره یس راجع به شهری است که می فرماید:    وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿یس: ١٣﴾. و بعد رسولانی به این شهر می روند. و بعد شخصی از این شهر می آید و می گوید که این رسولان را نکشید و به کسانی گوش دهید که در ازای آنچه می گویند از شما چیزی نمی خواهند. و الی آخر داستان. این سوره هم به مسیحیت برمی گردد و هم به اسلام و از انطاکیه ی روم قدیم تا مکه و مدینه را دربر می گیرد. و اما درسی است که به خود حضرت رسول صلوات الله علیه نیز برمی گردد. و یحتمل بتون گفت مضمون سوره زیارت آل یاسین و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز هست همانطور که اگر حضرت رسول نبود سوره یس هم به صورتی که هست نمی بود. و لذا می فرماید: وَأَطِیعُوا اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّـهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ﴿الأنفال: ٤٦﴾. باید توجه داشت که نماز و روزه و رو به قبله ایستادن و وضو گرفتن و خواندن قرآن کریم و دیگر عبادات و همینطور زیارت قبور پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار و مومنین و والدین و دانشمندان و دیگر عبادات همه و همه برای این است که یک قابلیتی را ایجاد کند که ما را به سمت حق هدایت نماید. و اما وجود مبارک پیامبر صلوات الله و فاطمه زهرا و ائمه اطهار، یک قابلیتهایی دارند که به سبب قابلیتهای آنها است که ما نیز از آنها درست می گیریم و آن قابلیتها را می جوییم. و همین قابلیتهای الهی چهارده معصوم نیز در حتی المقدور در مراجع تقلید و ولی فقیه از همه بیشتر جمع می شوند. این است که باید تفکر و تفقه کرد که آیا سوره یس همانطور که سوره آل یاسین است راجع به رسول و امام است و نه شهری یا منطقه ای بخصوص. این دیدگاه، یحتمل بتوان گفت که یک دیدگاهی است الهی و ماورای الطبیعه ای که برجستگی مقام رسول صلوات الله و ائمه علیهم السلام و ولی فقیه و مراجع تقلید و دیگر اولیاء الهی را می رساند.

    التفات بفرمایید که مسئله ارباب-رعیتی اینجا نیست و بلکه موضوع از امور و منطق و حکمت متعالیه الهی است و بلکه از نوع منطقه ای و حتی جهانی نیز فراتر و بلکه از نوع مسائل آسمانی است. این را یحتمل بتوان دقیقاً از راه های نظریه حمیدی مجیدی به اثبات رساند. و این چطور است؟ برای مثال توجه بفرمایید که همین الان گفته می شود که قاره ای از زیر آب در حال بیرون آمدن است که البته چیز جدیدی هم نیست و قاره ی دیگری هم هست که در نزدیکی آن کما بیش به همین صورت قبلاً ظاهر شده است. و لذا زمینهایی از زیر آب بیرون می آیند و زمینهایی هم یحتمل زیر آب می روند. هواهایی آلوده می شوند و بادهایی می آید و آنها را از آلودگی می زداید. و چرخه ی تبخیر آب از اقیانوسها و باران و برف شدن و به کوه و دشت ریختن هم که همه می دانیم چطور داریم. و اما خوب، قرار هم بر این بوده است یا خیر که مرزهای اقیانوسها و دریاها و رودخانه ها حتی المقدور طغیان نکنند مگر اینکه تغییرات آب و هوایی حاد که یحتمل در سطح جهانی حتی با یکی دو درجه در کل تغییرات آب و هوایی رخ داده باشد. و آیا همین که یخها آب شوند و چطور آب شدند و امثالهم تغییراتی را می توانند ایجاد کنند؟ پس ما اینجا یک سری ارزشهایی داریم که نهفته اند و مستقیم و غیر مستقیم در دسترس ما یحتمل نباشند آنطور که ما مایلیم اقتصاد مقاومتی خود را بر حسب این ارزشهای دراز مدت بنا نهیم. و لذا مسئله از انواع مسائل مارکسیستی و کمونیستی هم نمی تواند باشد برای اینکه آن ارزشها از دیدگاه ما پنهان است. البته بعضی یحتمل اشکال هم کنند که آزمایشهایی مثل آیس کیوب و نوترینوهای زمینی و خورشیدی می توانند به حل مسائل ما نیز کمک کنند همانطور که فلسفه قاره ای نیز یحتمل مفید واقع شود.

    البته اینجا مسئله از لحاظ مکانیک و میدانهای کوانتمی و از لحاظات مکانیک کلاسیک  یک وجه دیگری نیز پیدا می کند که وقتی ما آنرا با سلامت جسم و جان افراد در نظر بگیریم مسئله یحتمل بهتر روشن می شود آنجا که خود افراد را یحتمل بتوان به عنوان کوانتای مورد بحث در یک سطحی از سطوح سنجه ای نیز به میان آورد! و آن اینکه در سلامت افراد ما هم باید در مقیاسهای خیلی ریز دقیق شویم و مثلاً مواظب کلسترول و چربی و قند خون  و امثالهم باشیم و هم مواظب چاقی بیش از حد باید بود. البته این هم مهم است که میزان درونی بدن از لحاظ چپ و راست نیز به هم نخورد و الا یک طرف یحتمل طرف دیگر را از تعادل خارج کند و مشکلاتی اساسی در سلامت ایجاد شود. اینها می توانند مشکلاتی از قبیل توده هایی از چربی یا غیر آن باشند که یحتمل سرطانی هم شده باشد. و اما خوب، قرار هم نیست که یک طرف میزانش طوری به هم بخورد که طرف دیگر را مبتلا کرده و کل جسم و جان را به عذاب آورد! این است که آیا اینجا ما بر خلاف اینکه نوترینوهای راست دست نداریم، هم نوترینوهای راست دست داریم و هم چپ دست که با هم برهمکنش دارند؟ یا خیر، فروپاشی سلامتی نیز اینجا یحتمل به همین دلیل است که چنین پدیده ای را که بین نوترینوهای راست دست و چپ دست برهمکنش داشته باشیم، نداریم. و بلکه اصلا نوترینوهای راست دست هم نداریم.

    و لذا ما متوجه می شویم که مسئله فروپاشی از لحاظات نجومی همچون ابرنواخترها و بعد از لحاظات زمینی همچون فروپاشیها یا شکلگیریهای فاره ای یحتمل بطور محلی در فضا-زمان مشکلاتی را ایجاد نکنند و اصلا بعضی اشکال کنند که به اموراتی همچون ادیان آسمانی و حکمت متعالیه و حتی نظریه حمیدی-مجیدی نیز ربطی نداشته باشند. و حالا همینها نیز ایراد کنند که یحتمل مسائل به مشکلاتی از قبیل فروپاشیهای سرمایه داریها و انقلابهای مردمی و کمونیسم و مارکسیسم بیشتر ربط داشته باشد تا ادیان آسمانی و اسلام. و حتی جنگهایی هم که برای توازن قدرتها در این موارد در می گیرند نیز باز به اسلام و ادیان آسمانی دیگر مربوط نیست. اینجا است که مسئله روشنتر می شود که اگر ما بیاییم و اجازه دهیم که توبه ای نباشد و امور دانشمندان و اخلاق و فلسفه و علوم طبیعی و ریاضی بدست اقوامی مثل قوم ثمود و عاد و لوط بیافتد هر چند که علوم طبیعی و مادی خیلی پیشرفتهای خوبی هم کنند، مسلماً ما به آن آموزه های پیامبرگونه ای که فرضاً در سوره مبارکه یس و قرآن مجید آمده است راهی نخواهیم داشت. و همینطور فجایع که رخ خواهند داد، مسئله را درست درک نخواهیم کرد که آیا حتی سلامتهای فردی در اثر به هم خوردن میزان و وزن افراد و سنگینی بیش از حد طرف چپ او و غلبه آن بر طرف راست او بوده است؟ یا طرف راست بر طرف چپ غلبه کرده است؟ یا بالاخره مسئله این است که کل نفسٍ ذائقة الموت. و لذا همه رفتنی هستیم. بنده عرضم این است که یحتمل بتوان گفت که مسئله به این سادگیها هم نیست. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.


    بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین


    در رابطه با آی پی ام و سخنرانیهایش و عدم کار کردن اینترنت در این رابطه، بنده به یک بنده خدایی گفتم که قهر قهر تا روز قیامت. او هم حالا دیدم که این را چاپ نکرده است. مثل اینکه مسئله قهر جدی است هر چند که مسئله ای به عنوان آشتی ملی نداریم چرا که اصولاً فهری نیست. البته می دانید که این را حضرت ولی فقیه دامت ظله العالی نیز در سخنرانی اخیرشان فرموده اند. و خوب، یک شوخیهایی مثل اینکه این وسطها یک جورهایی داریم.

    و اما اینکه می فرمایند بالاخره ما جاسوسی داریم، همانطور که جیمز باند هم داریم. این هم خودش حرف خیلی مهمی است. بالاخره باید توجه داشت که هر چقدر هم که سازمانهای جاسوسی مجهز باشند که حتی وارد اتاق خوابهای افراد شده که هیچ و بلکه مهمترین حرفهایی را که نباید بشنوند را نیز می شنوند، این همان حرف است که روی دیگر سکه ای است که می فرماید عالم محضر خدا است، در محضر خدا گناه نکنید. و اینکه امام زمان علیه السلام عجل الله فرجه الشریف هم می دانیم از همه امور مسلمین باخبر است. این است که انسان وقتی میدان را اشتباهی گرفت و سر کلاسهای اشتباهی رفت نشست، یحتمل حجابها هم برای او اشتباهی کنار روند و جاسوسان را در بین دوست و دشمن تواند درست تشخیص دهد و خود را درست حفظ کند. و الا خوب، ریسمان و ابرتقارن و ریاضی فیزیک و نظریه حمیدی مجیدی فقاهتی حکمت متعالیه کجا و قهر کردن با آی پی ام کجا؟ یحتمل توپ خانه را بعضی اشتباه گرفته اند و عوضی دارند شلیک می کنند. مثل این است که مستهجنات را در اختیار نوجوانان کسی قرار دهد که می تواند موجب فساد گردد. ولی اگر همین را در اخیتار سالمندان هم قرار دهند و باز دنبالش له له بزند نیز دیگر فیلتر هم بدرد او نمی خورد. گیر کرده ایم در هوا و هوسهای نفسانی انحرافی پست تر از حیوانیت. و دیگر آی پی ام و همه مراکز علمی و حوزوی جهان را هم حالا در اختیارش بگذار. علم را هم حجابهایش را غلطی برمی دارد. مثلاً شما توجه بفرمایید که تعدد زوجات بهتر است یا فسق؟ البته بعضی نیز هم فسق را می پسندند و هم تعدد زوجات را. ولی اصرار بر روی تک زوجی داشتن و اینکه بعد دنبال زنهای دیگر هم بدود هم معزلی است برای خودش. موضوع این است که تعدد زوجات نیز یک حیا و غیرتی را می طلبد و جامعه را می تواند از مشکلات زیادی باز دارد. و اما خوب، اسلام همیشه طرف تقوی را هم می گیرد و لزوماً تعدد زوجات را برای همه تجویز نمی کند مگر اینکه بتواند عدالت را بین همسران خود برقرار کند و مواظب باشد خانم والده ها مثلاً از روی حسادت همدیگر را خدای ناکرده چیزخور و بلکه لت و پار نکنند. و لذا می فرماید: فبای الآء ربکما تکذبان. مثل اینکه بنده دارم خیلی روی اوپراتورهای نخعی خوشنویسی تاکید می کنم. اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین و ما انا علیکم بحفیظ


    6071. عنه علیه السلام : دُنیاکُم هذِهِ أزهَدُ عِندی مِن عَفْطَةِ عَنزٍ.

    6071. امام على علیه السلام : این دنیاى شما نزد من از آب بینى یک بز هم ناچیزتر است.

    میزان الحکمة، محمدی ری شهری (نهج البلاغه، خطبه 3)



    در مناظره ای که در گرفت بین دوست ما و استاد دیگر آن حضرت استاد فرمودند که اگر رضا شاه نبود یحتمل من و شما الان لباس افغانی پوشیده بودیم و آن همه پیشرفتها نصیبمان نمی شد. البته یحتمل بعضی مثل اینکه بنظرشان می رسد که فقط سید جمال الدین اسدآبادی و امام خمینی بوده اند که از ایران تبعید شده اند. و یادشان رفته است که وقتی انقلاب شد، چطور شد که مردم محمد رضا شاه پهلوی را از ایران بیرون راندند و بلکه یادشان و یادمان می رود که عالم محضر خدا است، در محضر خدا گناه نکنید.

    این نه فقط به این معنی است که یک جاهلی بیاید ادعاهای کذب کند یا به شرک و کفر بیافتد. و این بدان معنی نیز هست که خلیفة الله را نیز مثل فرعون یا شاهنشاه می بیند و بلکه هم او را هزار بار دیگر هم که باشد نزد خود فرامی خواند. و بلکه امام زمان نمی شناسد ولی شاهنشاه آریامهر و فرعون چرا. حضرت موسی و حضرت عیسی علیهم السلام و حضرت پیغمبر خاتم النبیین محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت فاطمه زهرا و ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نمی شناسد، ولی خاندان پهلوی و رضا شاه اول و دوم و بلکه سوم و چهارم را خیلی هم خوب می شناسد. فقه ما را فقه اصغر می داند و فقه غرب را فقه اکبر! البته ما داریم اینجا به بیراهه هم می رویم آنجایی که آن میدان نرم افزاری و سخت افزاری جهادی را هم نادیده می گیریم که هر آن در حال شکلگیری است.

    بدین معنا که شاعر می فرماید عاشقم بر همه عالم که جهان خرم از او است. همه عالم از او است. و در مسئله بندگی خدا و بندگی غیر او، این مسئله است که خلط می شود و دعواهایی از جمله نادیده گرفتن حدیثی همچون حدیث الغدیر می شویم. موضوع این است که آیا بنده حقیر بندگی غیر خدایی را کنم که برای خودش هم اختیاراتی ندارد، یا اینکه بندگی خدایی خوب است که همه عالم از او است. عاشق کدام خدا شدن بهتر است؟ الله اکبر، الله اکبر الله اکبر، خمینی و خامنه ای ولایت فقیه رهبر چرا که این فقاهت ما را به خدا و لا غیر می رساند. و مرگ بر ضد ولایت فقیهی که ما را زنده ی مرده ای بیش نمی خواهد و با مرده ی زنده شدن هم مخالف است. مرگ بر ضد ولایت فقیهی که عفیون و خواب و مستی قتل عامهای مسلمین را می پسندد. و مسئله اینجا است که همین ولایت فقیه است که می تواند همان گمراه ترین افراد بشر را بیدار کند و به راه آورد و امام زمانی کند حتی شاهان و ملکه ها و فرعونها و ریاست جمهوریها را هر چند که عاشورا و کربلایی هم این میان داریم. و من کنت مولاه فهذا علی مولاه ها داریم و الغدیرها داریم و لا یمکن الفرار من حکومتک. البته وقتی یک کافری هم می آید ادعاهای کذب می کند و توبه هم بلد نیست، همه و همه و از جمله جن و انس و ملائکة الله و بلکه خود خدا نیز او را لعنتش خواهند کرد. بسم الله الرحمن الرحیم. تبت یدی ابی لهب و تب. ما اغنی عنه ماله و ما کسب. سیصلی ناراً ذات لهب. و امرئته حمالة الحطب. فی جیدها حبلٌ من مسد. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    مُتَّکِئِینَ عَلَىٰ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِیٍّ حِسَانٍ ﴿٧٦ فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿٧٧ تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ ﴿٧٨


    21000. الإمامُ علیٌّ علیه السلام : النِّیَّةُ الصّالِحَةُ أحَدُ العَمَلَینِ.

    21000.امام على علیه السلام : نیّت خوب، خود یک عمل است.

    21001.عنه علیه السلام : إحسانُ النِّیَّةِ یُوجِبُ المَثُوبَةَ .

    21001. امام على علیه السلام : نیّت نیکو، موجب پاداش است.

    4317.الإمامُ الباقرُ علیه السلام : مِن حقِّ المؤمنِ على أخیهِ المؤمنِ أن یُشْبِعَ جَوْعَتَهُ ، و یُواریَ عَورَتَهُ ، و یُفرِّجَ عَنهُ کُرْبَتهُ ، و یَقْضیَ دَیْنَهُ ، فإذا ماتَ خَلَفَهُ فی أهلِهِ و ولدِهِ.

    4317.امام باقر علیه السلام : از حقوق مؤمن بر مؤمن این است که گرسنگى او را بزداید ، بدن برهنه اش را بپوشاند ، اندوهش را برطرف سازد، قرضش را بپردازد و پس از مرگش به زن و فرزندان او رسیدگى کند .

    http://lib.eshia.ir/27307/3/165/4317

    میزان الحکمه، جلد 3، ص 165.


    وسألت جبرئیل أن یستعفی لی عن تبلیغ ذلک إلیکم ـ أیها الناس ـ لعلمی بقلّة المتقین وکثرة المنافقین ، وإدغال الآثمین ، وختل المستهزئین بالإسلام ، الذین وصفهم الله فی کتابه بأنهم ( یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ ) ویحسبونه هینا وهو عند الله عظیم ، وکثرة أذاهم لی فی غیر مرة حتى سمّونی أذنا ، وزعموا أنی کذلک لکثرة ملازمته إیای وإقبالی علیه ، حتى أنزل الله عز وجل فی ذلک قرآنا : ( وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ ) ـ على الذین یزعمون أنه أذن ـ ( خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ ) الآیة.

    ولو شئت أن أسمی بأسمائهم لسمیّت ، وأن أومی إلیهم بأعیانهم لأومأت ، وأن أدل علیهم لدللت ، ولکنی والله فی أمورهم قد تکرّمت ، وکل ذلک لا یرضی الله منی إلاّ أن أبلغ ما أنزل إلیّ ، ثم تلى صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم : ( یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ) ـ فی علی ـ ( وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ).

    فاعلموا یا معاشر الناس : إن الله قد نصبه لکم ولیا ، وإماما مفترضا طاعته على المهاجرین والأنصار وعلى التابعین لهم بإحسان ، وعلى البادی والحاضر وعلى الأعجمی والعربی ، والحر والمملوک ، والصغیر والکبیر ، وعلى الأبیض والأسود ، وعلى کلّ موحّد ، ماض حکمه ، جائز قوله ، نافذ أمره ، ملعون من خالفه ، مرحوم من تبعه ، مؤمن من صدّقه ، فقد غفر الله له ولمن سمع منه وأطاع له.

    آیت الله میلانی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار میرسید حامد حسین لکهنوی هندی ، جلد 6، ص 19.

    http://lib.eshia.ir/27895/6/19


    حدیث الغدیر

    ومن ألفاظه :

    « ألست أولى بکم من أنفسکم؟ قالوا : بلى یا رسول الله قال : من کنت مولاه فعلی مولاه. أللهم وال من والاه وعاد من عاداه ».

    أخرجه احمد

    http://lib.eshia.ir/27895/6/7


    فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿الرحمن: ٥٩﴾


    در حقیقت، حالا که یادم می آید، آن ملای عمامه مشکی سید جوان مرا با آیه قرآن ارشاد فرمودند و این آیه را یادآور شدند که    لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿البلد: ٤﴾ (ترجمه حضرت آیت الله الهی قمشه ای:که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم). (۴) ) ترجمه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی: که ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگی او پر از رنجهاست)! (۴)



    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    لَا أُقْسِمُ بِهَـٰذَا الْبَلَدِ ﴿١ وَأَنتَ حِلٌّ بِهَـٰذَا الْبَلَدِ ﴿٢ وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿٣ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿٤ أَیَحْسَبُ أَن لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ ﴿٥ یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالًا لُّبَدًا ﴿٦ أَیَحْسَبُ أَن لَّمْ یَرَهُ أَحَدٌ ﴿٧ أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ ﴿٨ وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ﴿٩ وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ ﴿١٠ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ﴿١١ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ ﴿١٢ فَکُّ رَقَبَةٍ ﴿١٣ أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ ﴿١٤ یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ ﴿١٥ أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَةٍ ﴿١٦ ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ﴿١٧ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ ﴿١٨ وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿١٩ عَلَیْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ ﴿٢٠


     مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ ﴿١٩ بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ ﴿٢٠ فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿٢١


    کانه می فرماید مرده زنده شو و نه زنده ی مرده. و از مستی و نشئه طبیعت دست بردار و به نشئه و نشاط الهی سفر من اخلق الی الحق بالحق کن. و قل جاء الحق و زهق الباطل و ان الباط کان زهوقا. و لذا تا دست از این عفریته دنیای دون طبیعی برنداری و طلاقش ندهی و بلکه توانستی سه طلاقه اش هم نکنی، خدا هم آن روزی را که میفرماید و یرزقه من حیث لا یحتسب را به تو در خواب هم نخواهی دید که اهداء کند. تلاش بیهوده نکن چرا که لقد خلقنا الانسان فی کبد.



     فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿الرحمن: ١٣﴾

    (ترجمه الهی قمشه ای: (الا الی جن و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار می کنید؟)


    الرحمن. علم القرآن خلق الانسان. علمه البیان. از عروس قرآن بپرسیم، می فرماید از این عروس عفریته ی دنیا بگذر. و من شر النفاثات فی العقد. آنگاه یحتمل شروع به فهم کنی که در آیت الله میلانی از قول عبقات الانوار میر سید حامد حسین لکهنوی هندی در باب الغدیر در کتاب النفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار چه میفرماید:

    الثانی : لقد نصّ حسام الدین السهارنبوری على کون صدر الحدیث قرینة على إرادة معنى ( الأولى ) من قوله صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم : « من کنت مولاه فهذا علی مولاه ». فمن العجب أن یقلّد ( الدهلوی ) هذا الرجل فی مواضع ، وینتحل خرافاته فی بعض الأبحاث ، ثم یدعی فی هذا الموضع خلاف ما نص علیه السهارنبوری ، وکأنه أشدّ منه تعصبا واکثر عنادا للحق وأهله!!

    http://lib.eshia.ir/27895/9/1


    یا در میزان الحکمة از قول کنز العمال نیز می فرماید:

    1029.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که من مولاى اویم، پس على مولاى اوست.


    نکته و نقطه قابل اهمیت این است که باید از این نشئه طبیعی گذشت و به نشئه الهی دست یافت تا بتوان بدان نقطه مورد نظر دست یافت. روزی این حقیر داشتم رانندگی می کردم و آخوند سیدی را دیدم که منتظر تاکسی است و سوارش کردم. اتفاقاً نوار موسیقی ای هم داشت می خواند. و بنده نیز زودی صدایش را کم کردم. ولی آخوند جوان فرمودند در جواب اینکه بالاخره سه ثانیه لذت که در این دنیا یحتمل داریم که لابد منظور به همان نشئه طبیعت است. ایشان با قاطعیت فرمودند که همان سه ثانیه را هم نداریم! بنده عرضم این است که می خواهد بگوید که فرزندم به نشئه الهی سفر کن و از خلق به حق برو.  وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا ﴿الإسراء: ٨١﴾

    البته ما کاری نداریم که این عقاید در فقه اسلامی پذیرفته نیست و گوروی هندی با مرجع تقلید اسلامی بسی متفاوت است و اصلا اصول فرق دارد و مشکل شرک شدیداً مطرح خواهد شد، ولی حالا آموزه های رهبر هاری کریشناها را هم داریم که از شریماد بهاگاواتام می فرماید که این دنیای مادی را سالکی که سوار کشتی ای که او را به گل قدوم مولایش می رساند، همین اقیانوس مادیات به آبی در سم گوساله ای تنزل می کند. و این مثلاً در کتاب بهاگاواد گیتا آنگونه که هست بهکتیودنتا سوامی نیز آمده است:


    The Bhāgavatam says:

    samāśritā ye padapallava-plavaṁ
    mahat-padaṁ puṇya-yaśo murāreḥ
    bhāvambudhir vatsa-padaṁ paraṁ padaṁ
    paraṁ padaṁ yad vipadāṁ na teṣām
    (Bhāg. 10.14.58)
    "

    For one who has accepted the boat of the lotus feet of the Lord, who is the shelter of the cosmic manifestation and is famous as Mukunda or the giver of mukti, the ocean of the material world is like the water contained in a calf's hoofprint. Param padam, or the place where there are no material miseries, or Vaikuṇṭha, is his goal, not the place where there is danger in every step of life."


    http://asitis.com/2/51.html


    یحتمل کارل مارکس و هگل هم منظورشان همین بوده است که سرمایه داری و پرولتریا و انقلابات و اصول دیالکتیک را مطرح کرده است. و اما به بیراهه رفته است و کلاً دین و مذهب را هم همه و همه را یکجا نفی کرده است! و به راه کمونیسم و مارکسیم و لنینیسم افتاده اند آنجایی که باید دست کمش به نظریات حمیدی-مجیدی می پرداختند تا بلکه به حکمت متعالیه نیز بتوانند برسند و در طبیعیات درجا نزنند. و یحتمل این هم از عجایب روزگار است اگر هم می خواهد همه چیز را به نفع صهیونیسم تمام کند و خودش هم خبر ندارد کمونیسم بی خدا و بی مذهب کدام است و بلکه همان صهیونیسم استحاله شده است!

    این است که یحتمل بتوان عرض کرد که منظور از مرده ی زنده شدن و نه زنده ی مرده بودن این است که هر روز را شب می کنی و هر شب را صبح می کنی، و از انقطاع ناپیوستگی بین شب و روز و خواب و بیداری ات نمی توانی برخیزی چرا که به گفته امیرالمومنین الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا. رجوع شود به تفسیر آیه 101 و 102 سوره یونس توسط حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی.

    اصولاً در نشئه طبیعیات و نه نشئه الهی اسلام ناب محمدی است که یک دعواهایی سر می گیرد بین حوزویون و دانشگاهیان که الا و لله اینشتن مسلمان شد و مثلاً دکتر پورفسور حسابی هم رفت پرینستون و شاگرد اینشتن هم بود. ولی دانشگاهی می گوید نخیر نبود. آن عکس اینشتن و دکتر حسابی در حقیقت عکس گودل و اینشتن است! نمی گوید حالا بلکه یک عکس دیگری هم بوده است یا شاید عکس هم در کار نبوده است و این احتمال را نمی دهد که اصلا ملاقاتی هم بوده است و نامه ای به آیت الله العظمی بروجردی هم در کار بوده است و بلکه شهید مطهری هم با دکتر پورفسور حسابی عکس دارد و امثالهم. اصل قضیه چیست و اصلا نظریه حمیدی مجیدی هم داریم نداریم می شود فرع قضیه. و حالا پروانگی کدام است و سیاه چاله های نجومی هم داریم و نظریه نسبیت خاص و عام چه می گوید را نیز می توان با رویال پارک و پارک رویال و احمدآباد و بیدگنه و بید مجنون و لیلی مجنون و بلکه اوپراتورهای نخعی و خوشنویسی و امثالهم براحتی پوشاند. و اما سرمشقت کدام است ای خوشنویس؟ می فرماید نمی دانم از سرمشق امروزم بدلیل طولانی شدن درس تفسیرم جا ماندم. اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ١١٢٩ / ٤٢. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ وعَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ کَثِیرٍ :

    عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه‌السلام فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وجَلَّ : ( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً ) ( لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ ) قَالَ : « نَزَلَتْ فِی فُلَانٍ وفُلَانٍ وفُلَانٍ ، آمَنُوا بِالنَّبِیِّ صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فِی أَوَّلِ الْأَمْرِ ، وکَفَرُوا حَیْثُ عُرِضَتْ عَلَیْهِمُ الْوَلَایَةُ حِینَ قَالَ النَّبِیُّ صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم : مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ ، فَهذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ ، ثُمَّ آمَنُوا بِالْبَیْعَةِ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام ، ثُمَّ کَفَرُوا حَیْثُ مَضى رَسُولُ اللهِ صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ، فَلَمْ یَقِرُّوا بِالْبَیْعَةِ ، ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْراً بِأَخْذِهِمْ مَنْ بَایَعَهُ بِالْبَیْعَةِ لَهُمْ ، فَهؤُلَاءِ لَمْ یَبْقَ فِیهِمْ مِنَ الْإِیمَانِ شَیْ‌ءٌ ».

    http://lib.eshia.ir/27311/2/384


    بعضی یحتمل اشکال کنند که در وضعیتی که یخها وا رفته اند و حالا دوباره شروع کرده اند به بسته شدن و همه و همه از کمونیستها و مارکسیستها گرفته تا ائمه جمعه دارند با نظام سرمایه داری جهان خوار کله ور می روند و می خواهند انقلابی شود تا حق خود را از ظالمین باز پس گیرند، این چه مسئله ای هم هست که اپوزیسیون خود را برود بچسباند به سرمایه داری ضدانقلاب. دیر بجنبی همه جا دوباره یخ زده است و آنتروپی به ماکسیمم خود رسیده است و بلکه سرمایه داری همه ی عالم و آدم را دوباره صاحب شده است. و پروانگی هم بی پروانگی و بلکه خر ما هم از کره گی دم ندارد دیگر. باید جنبید. مسئله همان مسئله اقتصاد مقاومتی و اقدام و عمل است که نمی توان متناوباً از دستش داد چرا که به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است و حرف حرف ولی فقیه است و همه ما منتظران امام زمانمان هستیم. بله، ولی یخ که وار رفت، نجنبی دوباره یخ می زند و باز روز از نو و روزی از نو و دوباره مشکلات محلی و جهانی خود را خواهیم داشت. باید سرمایه داری را راستش را بخواهید از چنگ صهیونیسم محلی و جهانی در آورد و انقلاب جهانی کرد. و الا نه ترمودینامیکمان و نه الکترودینامیکمان در اقدام و عملمان خریدار نخواهد داشت. و برای این کار نظریه رفع موانع و کوهمولوژیها و بلکه انگیزه ها را باید در فقاهت و حکمت متعالیه ی نظریه حمیدی مجیدی یافت. و الا که همه اش با ادعاهای آنطرفی و صد سال دیگر هم آنطرفی برویم و در نشئه طبیعت غرق شویم، رفته ایم. نشئات الهی متعالیه و حکمت متعالیه ولی فقیه را باید دریافت.


    ١١٢٩ / ٤٢. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ وعَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ کَثِیرٍ :

    عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه‌السلام فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وجَلَّ : ( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً ) ( لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ ) قَالَ : « نَزَلَتْ فِی فُلَانٍ وفُلَانٍ وفُلَانٍ ، آمَنُوا بِالنَّبِیِّ صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فِی أَوَّلِ الْأَمْرِ ، وکَفَرُوا حَیْثُ عُرِضَتْ عَلَیْهِمُ الْوَلَایَةُ حِینَ قَالَ النَّبِیُّ صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم : مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ ، فَهذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ ، ثُمَّ آمَنُوا بِالْبَیْعَةِ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام ، ثُمَّ کَفَرُوا حَیْثُ مَضى رَسُولُ اللهِ صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ، فَلَمْ یَقِرُّوا بِالْبَیْعَةِ ، ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْراً بِأَخْذِهِمْ مَنْ بَایَعَهُ بِالْبَیْعَةِ لَهُمْ ، فَهؤُلَاءِ لَمْ یَبْقَ فِیهِمْ مِنَ الْإِیمَانِ شَیْ‌ءٌ ».

    http://lib.eshia.ir/27311/2/384


    شما واقعاً یک نشئگی ای را مشاهده می فرمایید که یحتمل بتوان تقسیمش کرد به اینکه یا طبیعی است و یا الهی است. یحتمل بعضی اشکال کنند که مسئله را چطور حل می کنید وقتی بین نشئگی الهی و طبیعی واقع شده اید و می خواهید بین این دو حالت تردد کنید! یعنی آیا یحتمل با دو سیاه چاله ای طرفیم یا دو ستاره است که یحتمل یکی یا هر دو آنها تبدیل به ابرنواختر شوند و در عین حال هم پروانگی ای مثل یک پروانه ای داریم که از یکی از حالات نشئگی به حالات دیگر در حال پرواز است.

    البته این را می توان به زیرکی برای شان کارول هم مطرح کرد و از او پرسید بدون اینکه مسئله را از لحاظ الهی مطرح کنیم یا به یک زیرکی دیگری آیا نمی توان نیز برای الهیون و ماورای طبیعیون و بلکه برای آخوندهای خودمان هم تعریف کرد و مسئله را عنوان کرد. و اما بنظر این حقیر روشن است که چرا باید از نشئه طبیعی به نشئه الهی عبور کرد و در آن مستقر شد. و اما بعضی می فرمایند که مگر چه عیبی دارد در جهت دیگر برویم؟ مسئله این است که در یک جهت ما انقلاب داریم و در جهت دیگر ضد انقلاب می شود! یعنی یک حالت دلبخواهی ای نیست که بفرمایید آقایان خانمها من خودم از همه ولی فقیه ترم و بلکه از همه امام زمان ترم. و اما شما وقتی نشئه الهی را کنار بگذارید، هر ادعایی را می توانید بکنید؟ آنجا هم اگر از این ادعاها بفرمایید، همه به ریشتان می خندند. یعنی وقتی مثلاً رفته اید بین مادیون و دارید نظریه کمونیستی مارکسیستی را مطالعه می فرمایید، لزوماً کسی نمی آید ادعاهای امامت و امثالهم کند. اصلا ظاهراً همه ماجرا همین است که دین بی دین! و اما خوب، حالا خود این دین بی دین چطور می خواهد خودش برای خودش یک چیزکی هم شود؟ این هم یک سوال فلسفی دیگری است که یحتمل بعضی ملحقش می کنند به ماوری الطبیعه. این است که باید قبول کرد که پروانگی از نشئه طبیعت به نشئه الهی است و نه بالعکس. مثلاً طبیب جسمانی یحتمل زیاد داشته باشیم و اما طبیب دوار روجانی است که مورد طلب است. همینطور برای ادعای امامت نمی توان گفت که مسئله مثل این است که من آلمانی یا انگلیسی بلد نیستم و می روم بین آفریقاییهای مثلاً سواهیلی زبان یا ایرانیها یا هندیها و آنجا بهتر می توانم انگلیسی و آلمانی ام را بدون خجالت تمرین کنم و در صدد پیشرفت لهجه خودم باشم چرا که نه آنها زبان مرا می فهمند و نه من می فهمم آنها چه می گویند. نخیر امامت از این نوع نیست که برویم نزد فیلسوفان و مارکسیستها و کمونیستها و نشئه الهی خود را آنجا تمرین کرده و بلکه ادعای امامت خود را هم تمرین کنیم! به حق چیزهای نشنیده. البته اگر اخلاق دینی هم یک جایی می بود، یحتمل این امکانپذیرتر هم می شد و حتی بین مارکسیستها و کمونیستنهایی که اشکال کار خود را فهمیده اند و بلکه از آن حالت از دین برگشتگی خود هم بیرون آمده باشند، یحتمل این هم می شد. ولی مسئله آنجا است که فقاهت و امامت خود را ببینی چقدر بلدی بین اهل فنش! و نه اینکه بقول معروف برای خودت بزنی به صحرا، و بعد ببینی که نخیر. مثل اینکه به صحرا زدن هم برایت چندان مقدور نیست.

    البته فرض بفرمایید که یک عروسی دارید همانطور که سوره الرحمن می فرمایند که عروس قرآن مجید است، و برای این عروس خانم هم از نشئات الهی و طبیعی خواستگار می آید. خوب، خود این عروس خانم هم باید دید که از کدام نشئات نشات می گیرد تا بتوان خواستگار مورد نظر او را برایش پیدا کرد. مثلاً اگر عروس خانم خیلی اهل فلسفه است ولی خیلی اهل حفظ حجاب اسلامی نباشد که آنگاه نمی توانید برای او یک خواستگار آخوند بیابید و یحتمل خواستگارش هم باید مثلاً بیشتر فیلسوف باشد تا ملا. البته گاهی اوقات اگر دیده شود که یا عروس خانم یا آقا خواستگار خیلی خصوصیات خوب اخلاقی و امثالهم داشته باشد، یک وقت دیدید که یک سری فداکاریهایی هم این میان به وقوع پیوست و شرایطی را طرفین گذاشتند که دیگری قبول کرد. البته نظر بنده این است که طلبه ها حاضر نشوند لباس خود را عوض کنند و نشئه الهی را قربانی نشئه طبیعی کنند و بلکه باز همه پافشاری روی جهت دیگر است. پروانگی انقلابی و نه ضد انقلابی باز اینجا بروز می کند.

    و اما همه ی مسئله اینجا است که طبیعیون هم ساکت ننشسته اند و آنها هم می فرمایند که پروانگی نزد ما است و لا غیر. و لذا ریاضی-فیزیک مسئله بسیار قابل توجه است و همین هم هست که نظریه حمیدی مجیدی را برجسته می کند. یعنی اینکه ما پروانگی داریم. التفات می فرمایید؟ چطور است که قانون دوم ترمودینامیک را داریم که آنتروپی در حال افزایش است.  به همین منوال هم فروپاشی را داریم. یعنی یک سیستمی را به اندازه کافی گرما دهید و بعد یک حالت تعادلی برایش ایجاد کنید. این سیستم آنتروپی اش رو به افزایش می رود. و لذا باید حواست جمع باشد که دارد محلی چه می شود و جهانی چه خواهد شد؟ مثلاً روح و روان بدن از لحاظ پزشکی چه حالاتی را می پذیرد با تغییرات آب و هوایی و فصلها! و لذا حواست باشد که بطور محلی قلبت درست کار کند و بطور جهانی از نوک پا تا فرق سرت نیز کلاً چهار ستون بدنت سلامت باشد. و حالا اینکه می فرماید که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری هم برای خودش کلی تفکر و تفقه و حکمت نهفته دارد، بماند. یعنی وقتی یخها وا می روند، این یک مسئله است. ولی وقتی دوباره قرار است که یخها بسته شوند نیز مسئله باز باید روی حساب باشد و خیلی هر کسی هر کاری دلش خواست نکند که خدای ناکرده فروپاشیها از حد و حساب خارج شوند یا انتنگلمنت شود یا چه! التفات می فرمایید که مسئله باید یک حالتهای محلی و جهانی خاص خود را داشته باشد که موانع خود را دارند که تغییرات آب و هوایی از چه نوعند و حالا دو روز برق خوزستان هم رفت چرا رفت و مقرهای دکلهای برق رسوب کرده اند یا گرد و خاک است یا اصلا باید عوض شوند یا .... البته مسئله از لحاظ محلی و رایانه کهنه ی این حقیر و بلکه صفحه های آبی تناوبی حاصله از این محلیت و اینکه از لحاظ جهانی و اینترنتی مسئله چه خواهد شد، یحتمل تا یک حد و حدود زیادی هم می شود خنگولکی اش کرد که همه و همه هم بفهمند! و اما باید سعی هم کرد که ما سوار مقام شویم و نه مقام سوار ما شود. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین


    ٩٣٨ / ١٧. بَعْضُ أَصْحَابِنَا ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ ، عَنْ مُوسَى [٨] بْنِ زَنْجَوَیْهِ [٩] ، عَنْ‌ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَکَمِ الْأَرْمَنِیِّ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِیِّ ، قَالَ :

    أَتَیْنَا خَدِیجَةَ ـ بِنْتَ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما‌السلام ـ نُعَزِّیهَا بِابْنِ بِنْتِهَا ، فَوَجَدْنَا عِنْدَهَا مُوسَى بْنَ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَسَنِ ، فَإِذَا هِیَ فِی نَاحِیَةٍ قَرِیباً [١] مِنَ النِّسَاءِ ، فَعَزَّیْنَاهُمْ [٢] ، ثُمَّ أَقْبَلْنَا عَلَیْهِ ، فَإِذَا هُوَ یَقُولُ لِابْنَةِ أَبِی یَشْکُرَ الرَّاثِیَةِ : قُولِی [٣] ، فَقَالَتْ :...


    ...


    عُهُوداً ومَوَاثِیقَ ، وو ثَّقْتُ لِنَفْسِی ، ثُمَّ قُلْتُ [١] : أَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللهِ ، فَقَالَ لِی : إِذاً تُکْرَمَ وتُحْبى [٢] ، فَقُلْتُ لَهُ : أَقْطِعْنِی [٣] إِلى بَعْضِ أَهْلِ بَیْتِکَ یَقُومُ بِأَمْرِی عِنْدَکَ ، فَقَالَ لِیَ [٤] : انْظُرْ إِلى [٥] مَنْ أَرَدْتَ ، فَقُلْتُ : عَمَّکَ الْعَبَّاسَ بْنَ مُحَمَّدٍ ، فَقَالَ الْعَبَّاسُ : لَاحَاجَةَ لِی فِیکَ ، فَقُلْتُ : ولکِنْ لِی فِیکَ الْحَاجَةُ ، أَسْأَلُکَ بِحَقِّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلاَّ قَبِلْتَنِی ، فَقَبِلَنِی [٦] شَاءَ أَوْ أَبى.

    وَ [٧] قَالَ لِیَ [٨] الْمَهْدِیُّ : مَنْ یَعْرِفُکَ؟ ـ وحَوْلَهُ أَصْحَابُنَا أَوْ [٩] أَکْثَرُهُمْ ـ فَقُلْتُ : هذَا الْحَسَنُ بْنُ زَیْدٍ یَعْرِفُنِی ، وهذَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ یَعْرِفُنِی ، وهذَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللهِ [١٠] بْنِ الْعَبَّاسِ [١١] یَعْرِفُنِی ، فَقَالُوا : نَعَمْ ، یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ [١٢] ، کَأَنَّهُ لَمْ یَغِبْ عَنَّا.

    ثُمَّ قُلْتُ لِلْمَهْدِیِّ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ، لَقَدْ أَخْبَرَنِی بِهذَا الْمَقَامِ أَبُو هذَا الرَّجُلِ ـ وأَشَرْتُ إِلى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیه‌السلام ـ قَالَ مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللهِ : وکَذَبْتُ عَلى جَعْفَرٍ کَذِبَةً ، فَقُلْتُ لَهُ : وأَمَرَنِی أَنْ أُقْرِئَکَ السَّلَامَ ، وقَالَ : إِنَّهُ إِمَامُ عَدْلٍ وسَخَاءٍ [١٣]

    قَالَ فَأَمَرَ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ بِخَمْسَةِ آلَافِ دِینَارٍ ، فَأَمَرَ لِی مِنْهَا مُوسى [١٤] بِأَلْفَیْ دِینَارٍ ، وو صَلَ عَامَّةَ أَصْحَابِهِ وو صَلَنِی ، فَأَحْسَنَ صِلَتِی ، فَحَیْثُ مَا ذُکِرَ ولْدُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، فَقُولُوا : صَلَّى اللهُ عَلَیْهِمْ ومَلَائِکَتُهُ وحَمَلَةُ عَرْشِهِ والْکِرَامُ الْکَاتِبُونَ ، وخُصُّوا أَبَا عَبْدِ اللهِ بِأَطْیَبِ ذلِکَ ، وجَزى مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَنِّی خَیْراً ، فَأَنَا وَاللهِ مَوْلَاهُمْ [١] بَعْدَ اللهِ.


    کذب هم داریم تا کذب. یعنی می شود یک کسی را نشاندار و مارکدارش کرد و به نسبتهای کذب داد، ولی همینقدر که کسی بخواهد حتی یک فقیه ساده شود تا چه رسد به ولی فقیه نیز نزدیک شود؛ این امری است دیگر. همین این یک مسئله را در نظر آورید که آیا ما می توانیم مسئله حجاب را برای همان خانواده خود درست حل کنیم؟ آیا می توانیم همین را در اجتماع درست امر به معروف و نهی از منکر کنیم؟ یا اینکه تا بگوییم لطفاً با حجاب اسلامی وارد شوید، طرف لج می کند و اول حجابش را می اندازد و بعد وارد می شود؟ حجابها اشتباهی عقب می روند. حجاب علم ضخیمتر شده و حجاب عفاف و پاکدامنی و حیا روز به روز بیشتر از بین می رود. این را باید امر به معروف و نهی از منکر کرد و از خانواده خود شروع کرد.

    و حالا ببینید که کذب و دروغ از کجا شروع می شود. و مسئله از لحاظ طبیعیات چگونه می شود و از لحاظ الهیات چطور است؟ از لحاظ الهیات ادعاهای کذب کردن بسی آبروریزتر هم هست. و اما وقتی طبیعیات هم بیافتد دست غیرالهیون، دیگر خر بیار و باقالی بار بزن. یعنی حالا شما یحتمل بفرمایید که چنگیز هم شمشیر می زده و حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم هم شمشیر می زده. و چنگیز هم یحتمل چندین همسر داشته و حضرت محمد مصطفی هم چندین زن اتفاقاً داشته است. برای چنگیز و یحتمل هیتلر هم یک عده ای از روی عشق به آنها می جنگیده اند و جهاد می کرده اند، و برای پیغمبر هم از روی عشق به او و خدا یک عده ای جهاد می کرده اند. پس مسئله چیست؟ التفات می فرمایید که دروغ را به این سادگیها مثل اینکه نمی شود نمایان کرد. مثل این است که تلگرام و اینستاگرام را بخواهیداز دست مردم قاپ بزنید که این کارها را نکنید و آن وقت چطور می خواهید بازیهای رایانه ای موبایلی را از دست آن کودک بقاپید و بگویید که بچه، برو به درسهایت هم برس! حقاً یک چیز خوبی را برای سرگرمی مردم درست کرده اند با این اینستاگرام و تلگرام. حق را باید گفت. و اما چرا ما در اقتصاد مقاومتی نتوانستیم از این کارها در مقام اقدام و عمل کنیم؟ و از آن طرف هم مستهجنات از ماهواره و اینترنت و موبایل است که می بارد. آیا اینها را جمهوری اسلامی ایران نباید یک کاری کند که جلویش را برای بزرگ و کوچک بگیرد؟ آیا اینها را دارد غیر از جمهوری اسلامی می فرستد؟ آیا اینها هم تقصیر ولی فقیه است؟

    بنده اینجا یک مثالی بزنم. یک وقتی بود که در مسائل رایانه ای، داس داشتید و همراه آن یک نرم افزاری بود به اسم نورتون کامندر. یک دفعه در یکی از این کتابهای نورتون این حقیر خواندم که می گفت بعضیها رایانه شان را دست نمی زنند و روشنش هم نمی کنند و می اندازندش یک گوشه ای آنقدر خاک می خورد تا خراب شود! همین را در نظر بگیرید که ما آن دفعه دیگری که هی صفحه آبی برایمان می آمد و هنوز نمی دانستیم مسئله چیست، یکی از اقوام را گفتیم آمدند و لطف کردند و از جمله یک جارو برقی آوردند و کلی خاک را از توی یونیت کامپیوتر ما تمیز کردند و خاکزدایی کردند. و ما فهمیدیم که کارت گرافیک ما هم خراب شده است. و رفتیم یکی دیگه گرفتیم.

    این دفعه هم همانطور که گفتم هی صفحه آبی و تا می گذاری روی Sleep. و مدتی صفحه های اینترنتی ات زیاد می شود، می بینی که مسئله صفحه های آبی باز می گردند. مسئله چیست؟ التفات بفرمایید که این یک مسئله است که روی شبه پرسلینهای ابررسانه های درون رایانه ی شما، خاک بگیرد و در اثر تغییرات آب و هوایی ابررسانه ای تبدیل به عایق شده یا کاهش یابد و مشکلات ایجاد شود. و اینکه در انتقال برق خوزستان ما بیاییم ببینیم که دکلهای برق نیز مشکل پیدا کرده اند چرا که مشکلاتی از قبیل گرد و خاک و رطوبت غیر قابل تحمل و امثالهم رخ دهد. ماهیت مسئله و مشکل می تواند یک چیز باشد. ولی نوع مسئله از لحاظ ابعاد آن خیلی فرق می کند. یک کامپیوتر را بخواهیم گرد و خاکش را بگیریم کجا و آنطور که وزیر محترم نیرو توضیح می فرمودند اگر بخواهیم شبکه برق رسانی خوزستان را گرد و غبار روبی کنیم کجا؟ و اما خوب، یک وقت می بینید که مسئله را درست درنمی یابیم و نه می توانیم به این مسئله بپردازیم و نه به آن و ایراد را بر سر کهولت رایانه یا دکلها و مقرهای آنها و نه صرف گرد و خاک و لزوم غبار روبی می دانیم. و هی اصرار می کنیم که رایانه کهولت پیدا کرده و کار را بلد نیستیم چه کنیم و می اندازیم گردن کلاغها و جاسوسها و امثالهم. و غافل از اینکه در میان این همه گلایه مندیها از کهولت سن رایانه ای، یک بنده خدایی هم می آید همه جا گرد و خاک راه می اندازد. بلکه یک بنده خدایی هم نفرین کند که چقدر توی سر رایانه ی کهنه ات می زنی و نفرینش بگیرد و اشتباهی اصابت کند به شبکه برق خوزستان! التقات می فرمایید. بنده می خواهم کذب را عرض کنم که تا کجاها می تواند برود. و الله اعلم. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.


    بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین


    25575-10000 = 15575. امام صادق علیه السلام : ناقه پیامبر صلى الله علیه و آله گم شد. منافقان دست به تبلیغات سوء زدند و گفتند : او از اسرار آسمان به ما خبر مى دهد، اما نمى داند ناقه اش کجاست. حضرت این سخن را شنید و فرمود : درست است که من از اسرار آسمان به شما خبر مى دهم، اما از این اسرار جز آن چه را که خداوند به من آموخته باشد، نمى دانم. چون مردم در این باره دستخوش وسوسه شیطان شدند، پیامبر آنان را از حال ناقه خود آگاهانید و نشانیهاى درختى را که [مهار ]شتر به آن گره خورده بود به ایشان داد. مردم رفتند و دیدند که ماده شتر، همان گونه که پیامبر فرموده بود، مهارش به درختى با همان نشانیها آویخته شده است.


    ذره را در نظر آورید و نظریه ذرات را و بعد هم دره های پنهان و آنگاه برویم به نقطه ب بسم الله. ما داریم کجا می رویم در رسانه های خود که خوزستان را نمی دانیم چطور شده است که آیا عایقهای سیمهایش است که مشکل دارد یا چیست که ریزگردها و مه و رطوبت همه و همه دست به رفتن برق داده است؟ مسئله چیست؟ بیابان زدایی می خواهد؟

    البته یک سر دیگر مسئله ادعاهای کذب این بنده حقیر است که رسانه های بی نهایتی که موجودند از رسانه صدا و سیمای ملی گرفته تا بی بی سی و صدای آمریکای فارسی تلوویزیونی تا .... مسئله این است که منیت به آن حد نهایت خود می رسد. شما هر چیز کذبی را ادعا کنید، بعد همین رسانه صدا و سیمای خودمان را باز کنید. می بینید همان کذبی را که ادعا کرده اید را هر آنچه که فکرش را کیند را خیلی بدتر دارد به نمایش می گذارد. کاری می کند که ان کذب تو در برابرش یک ذره ای نقطه ای آنچنان جلوه کند که در کذب خودت تا روز قیامت غرق شوی! مثلاً همین من خوبم تو خوبی را. یک موقعی بود که تا می گفتی من خوبم تو هم خوبی! متخصص روانشناس از عالم غیب در کانال 4 و 3 و 2 و بلکه یک هم ظاهر می شد و حالا بگو و کی نگو.

    حالا هم دارد می گوید که مارکس؟ ما کجا و مارکس کجا؟ مگر شوخی است؟ مگر ما فلسفه می فهمیم؟ مگر ما همان رضا شاهش را هم درک می کنیم؟ روشنفکرنماهای ما از تحجرمان هم هزاران بار بدترند. آقا ما اصلا به کجا داریم می رویم. اینطوری اگر سر جایت ننشانندت، می رود سر فقه و فقاهت. طوری که تو نمی دانی در سراییدن اشعار و گفته های کذب آلودت داری از او جلو می زنی یا او است که دارد از تو جلو می زند؟ یعنی بازار کذب که داغ شد، دیگر ول کن نیست. مثل نظریه حمیدی مجیدی کاذب می ماند. یک عمری راه را اشتباه رفته است. و حالا بخواهد درستش کند، واویلا است. منیتش را نمی تواند درست کند. و می دانید که زبان هم تا دلت بخواهد که می گردد و برای خودش کار می کند. و شوخی بردار هم نیست. دو نفر سه نفر مجری و مناظره گر را بیانداز به جان هم. دیگر نمی دانی آیا در بی بی سی هستی یا صدا و سیما رسانه ملی یا صدای آمریکا. و لذا نفوذ؟! مسئله نفوذ و خودی و غیر خودی اصلا خود به خودی حل می شود. هر کس هر کاری گویی دلش خواست می کند.

    ولی آیا واقعاً اینطوری است؟ می شود؟ آیا باید برگشت به روانشناسی خنگولکی و دید کجای کار آن خراب است یا چه؟ خیر، مسئله این است که صاف و پوست کنده می آیند آقایان و می گوید سنت مرده. و چرا؟ برای اینکه به منطقه نگاه کن؟ اینطرف که این مشکلات غیر قابل حل است و آنطرف هم که آن مشکلات غیر قابل حل است و می خواهی با الهیات مسئله را حل کنی یا اقتصاد مقاومتی؟ خودت را دست انداخته ای؟ آقا گفته اند عصر غیبت است و گفته اند که حقوقهای نجومی است و گفته اند که اختلاس است و گفته اند که کشت و کشتار است و خیلی چیزهی دیگر هم درست می گویند که بازار کذب تا کجاها است که داغ است. اما یعنی می فرمایید که ما باید دو دستی خودمان را بسپاریم دست شرق یا غرب چرا که ما اصلا هیچی بلد نیستیم و نه شرق و نه غرب فروپاشی می کند و بلکه خود ما از همه زودتر دچار فتنه خواهیم شد چرا که آمریکا است که خوب است و نه ما؟ موشکهای اسکاد و غیر آن هم همه کشک است و بازی سگ و گربه ای است و انرژی هسته ای هم کشک و اقتصاد مقاومتی هم کشک؟! می شود؟ یعنی ما نمی گوییم اقتصاد مقاومتی اقدام و عمل و بلکه ولی فقیه می فرمایند. برای همین است که در عرض منطقه همه رانت است و بخور بخور است ولی اقتصاد مقاومتی نداریم؟ دلیلش یحتمل این است که عقلمان به چشمان است. وضعیت دماغیمان یحتمل اوت کرده است. به اقتصاد مقاومتی کاری ندارد. هلو برو توی گلو که نیست. اقدام و عمل است که عیب دارد. کذب بعد از کذب که زیاد شد، کار خراب می شود و همه چیز از هم می پاشد.

    و اما معنی اش این نیست که اقتصاد مقاومتی نداریم. انرژی هسته ای نداریم. سانتریفیوژ نداریم. 5+1 نداریم. نظریه حمیدی مجیدی ریاضی فیزیکی فقاهتی حکمت متعالیه ای نداریم. کار می برد. یک ذره که تکان می خوری، یک مرتبه تبدیل می شود به یک امواج شوکی بزرگ. و حالا ببین اگر همینها را که در جهت کذب انجام داده بودی و هی منیت و منیت و منیت، حالا در آن جهت درست انجام می دادی. آن وقت الهیات خودت را کنار نمی گذاشتی بروی دنبال الهیات دیگران. و سوره مریم را هم همان سوره آل عمران بنویسی و کار را دیگران بیایند اشکال ییاندازند و همه را بعد بیاندازی گردن وزیر و وکیل و رئیس جمهور و حتی ولی فقیه و زمین و زمان و همه و همه. و آن وقت انتظار هم داشته باشی که مسئله را سیاسی نکنند آن نفوذیها و آن خارجیها و آن از خدا بی خبرها؟ بنده دیگر هیچ نمی گویم. می نشینم نگاه می کنم. ببینم حضرات چطور می خواهند مسائل مملکتی را حل کنند.

    آقا جان این هم نمی شود. شما برو همان مشکلات حجاب را حل کن. امر به معروف کن. نهی از منکر کن. جوانها را سعی کن یک کاری کنی ازدواج کنند. دولت که دیگر نباید بیاید بفرماید ما وام ازدواج می دهیم بروید ازدواج کنید. بروید بچه دار شوید. بروید فکر سعادت خود باشید. آخوندها بروند بالای منبر چقدر همه را ارشاد کنند؟ و باز هم این. یک کاری بکن تا دیر نشده. رسانه ملی یک وقتی یک سریال خیلی خوبی هم نشان می داد مردم همه می نشستند می دیدند مثل در پناه تو. یا این بنده خدا حجت الاسلام و المسلمین آقای ایکس می آمد چقدر قشنگ همه را ارشاد می کرد. حالا چهار نفر بی فرهنگ هم ارشاد نمی شوند. بقیه که می شوند. این مشکل بی فرهنگی واقعاً می تواند مشکلزار شود و خواب را از چشمان انسان برباید. اینقدر نفرمایید این شگ ارباب است و آن رعیت است و هر کسی در گوشه خود به دفاع بایستد و مشکلات را گردن آن یکی بیاندازد. این کارها را نکنید. مشکلات داریم. و مشکلات فرهنگی هم داریم. اخلاق می خواهد. ولی اگر حساب کنید که معلم سر کلاس نیست و بچه هم بی خودی مبصر نشانده شان و هی هیس هیس می کند. آنوقت است که ناتو می روی می بینی به به. چه کتابهایی است که می دهد بیرون. بیا و ببین. کاسل فرولیش (Cassel Froelich) نظریه اعداد جبری مال سالهای یکی از آنها است که بنده یادم هست. نگویید که ناتو دیگر می خواهد کنار برود و ناتوی فرهنگی نداریمها. اقتصاد مقاومتی را هم می خواهد با ناتوی فرهنگی و غیر فرهنگی اش سد کند و جلوی اقدام و عمل را بگیرد. مسئله اینجا است که بنده حقیر نشسته ام اینجا به یک حالت تکنفره ی غیر زوج پذیری انگار دارم می نویسم و تا یک جاهایی کار می کند و خیلی جاها هم اصلا کذب محض است. آقایان خانمها، این درخت انجیر  یا خرما را کاشتید یا کاشتند. بالاخره برای اینکه از حاصل آن بهره مند شویم هم یک همتی می خواهد. آنوقت جهاد اکبر اینطور نیست؟ آیات قرآن اینطور نیستند؟ و ما جهادمان جهاد اصغر است و جهاد دیگران است که جهاد اکبر فلسفی و علمی و الهی بلدند و ما خیر. و جهاد اکبر با نفس خود از شهادت بالاتر نیست و بلکه همان همان نیست و برای خدا شهادت دادن نیست و بلکه نماز اول وقت و آداب قلبیه نماز هم سنت مرده است و نماز جمعه هم که اینها همه می روند همه کشک و تقصیر بنده است که شخصیتها از یک طرف می روند و دیگران از طرف دیگر؟ و تروریست و تروریسم هم اصلا نداریم و مدافع حرم هم نداریم و .... و بنده تنها هستم که دارم کذب می گویم. و نمی توانم مثل پسر خاله و کلاه قرمزی بروم تلویزیون. لا  اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

    بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین.


    بحثی که نامربوط به فروپاشی غرب و شرق و سرمایه داری و کمونیسم نبود را در بازپخش برنامه زاویه در مناظره مانندی بین آقایان دکتر شهریار زرشناس و دکتر بیژن عبدالکریم همین الان دیدم که تمام شد. زرشناس می گفت که اجتهاد خوب است ولی عبدالکریم فقه ما را فقه اصغر و "فقه غرب" را که یحتمل ناشی از فلسفه و متافیزیک آنها می دانست را فقه اکبر به حساب می آورد و کما بیش مسئله نفوذ را رد می کرد و سنت اسلامی را یک سنت مرده متصور می شد. و یحتمل بر این عقیده بود که مدینه فاضله اسلامی هم گم شده است و وجود خارجی ندارد!

    دکتر عبدالکریم یحتمل متوجه نیستند که چیزی که دارند راجع بدان پافشاری می کنند خود مبنای فروپاشی است که در حقیقت ولی فقیه است که مانع آن است و بلکه غرب مایل است آن مدینه فاضله را زیر پا بگذارد یا مرده فرض کند. مسئله باز اینجا همین است که چطور کسی مایل است از نقطه ب بسم الله به امیرالمومنین برسد آنطور که خود آن حضرت می فرمایند که ایشان به منزله این نقطه تشریف دارند. و حال آنکه امیرالمومنین خود این مسئله را ثابت کردند که چنین است. و چنین چیزی در ولی فقیه نیز متجلی است. مدینه فاضله در حقیقت به مثابه حضرت رسول و ائمه هدی و بلکه امام زمان است که مدینه فاضله می شود. و اما باور به ولی فقیه نیز یک توکل و امید و ایمانی می خواهد که اصلا چطور است که ولی فقیه صاحب امام زمان هم هست؟ چطور است که دانشمندان مثلاً ریاضی-فیزیک غربی گویی یک دیواری برای خود کشیده اند که خود را از شاگردان و اساتید ما جدا کنند و در عین حال نخبگان ما را الک کرده و جذب می کنند. این کدام نفوذ است؟ آیا نفوذ نیست؟ صد در صد این علم نیست. یعنی وقتی شما بتوانید با او بحث کنید و حرفهای او را بشنوید و درباره اش نظر دهید. ولی حکمت و علمی از شما را برسمیت نمی شناسد مگر اینکه جذب علم او شود. و اما نه حکمت متعالیه دارد و نه فقاهت آنطور که کل اسلام را نفی می کند و دقیقاً مدینه فاضله ای را که اصلش از وجود مبارک محمد و علی است به عنوان رسول اکرم و امامی که بشریت را به سمت خدا هدایت می کند را نمی شناسد. و خوب، چطور می خواهد بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین را تشخیص دهد؟ مسلمان شو، یعنی همین. یعنی خدا و پیغمبرت کو؟ امامت کو؟ معادت کو؟ توحیدت کو؟ عدل الهی را چرا نفی می کنی؟ 14699.الإمامُ علیٌّ علیه السلام : بِئسَ العادَةُ الفُضولُ. و آخر دعوانا و الحمد لله رب العالمین.

    امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض ءاءاله مع الله قلیلاً ما تذکرون


    البته بنده حقیر فایل صوتی یا ویدئوی شان کارول را ندیده ام و دقیقاً نمی دانم او چه گفته است چرا که یوتیوب فیلتر است هر چند که مستهجناتی صد چندان بدتر از آن فیلتر نیست. همینطور می فرماید:


    بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾


    البته بعضی هم اشکال می کنند که تو چرا با افرادی که شوخی سرشان نمی شود شوخی می کنی همانطور که رفتی در معبد هندوها و گفتی من کریشنا هستم! آنوقت بعضی می خواهند آشتی ملی کنند و در دولت اصلاحات بود که اولین بار بنده دیدم کتاب بهاگاواد گیتا به فارسی ترجمه شده و در کتاب فورشیها موجود است. یک حسابی دارد شوخی کردن و هر چیزی هم که شوخی نیست و بلکه هر چیزی هم روانشناسی خنگولکی نیست. مثل این است که بنده بیایم عرض کنم که این بنده حقیر امام زمان هستم. و بخواهم ببینم آیا روانشناسی خنگولکی راجع به من اعمال می شود یا روانشناسیهای دیگری هم داریم که خیلی خیلی هم بهترند! آنوقت به تو نمی فرمایند: حالش خوبه؟! شوخی نیست و اما یک جراتی هم می خواهد بفرمایید که حالا با آن بابا که ادعاهای کذب کرد و یکی دو تا هم نبوده اند این کارها را کردید، بیایید ببینم با من می خواهید چه کنید؟ و لذا شرک شرک است و شاخ و دم ندارد. جلوی ولی فقیه و از این شوخیها نمی شود. ولی خوب، بعضی می گویند که آب که از سر گذشت چه یک وجب و چه یک دریا و مثلاً ما گفته ایم که کریشنا هستیم و ادعای خدایی کرده ایم و دیگر ادعای امام زمانی که دیگر چیزی نیست.


    بابا خود آن گوروی هاری کریشناها ابه چرنده بهکتیودنتا سوامی هم می گوید که در یک حالت دیوانگی ای است که می شود ادعای خدایی کرد. و اما این منطقاً چطور می شود که کسی فقط در دیوانگی بتواند ادعای کریشنایی کند و لا غیر؟ لابد می تواند هم در دیوان اشعارش چنین ادعاهایی کند و با میردنگا و زنگ هم راه بیافتد توی خیابانها و هاری کریشنا هاری راما کند؟ می شود؟ به حق چیزهای نشنیده. عجب گیری کرده ایمها! روانشناسی خنگولکی هم حدی دارد. کو و کجا است آن طبیب دوار؟ کجا است آن عالم دانشمندی که هم حکمت متعالیه می داند و هم فقه و هم ریاضی-فیزیک و هم گردش و گردشگری که خورشید را که باید از شرق درآید از غرب درمی آورد؟ یحتمل این دفعه باید بروم لس آنجلس ال-آ (LA) از مکزیک تا دیوار نکشیده اند و آنجا در معبد هاری کریشناها ادعاهای هاری کریشنایی کنم. اینجا که کسی محل ادعاهای امام زمانی ما نمی گذارد و ندای هل من ناصراً ینصرنی نمی شناسد! ادعا است دیگر. حافظ شیرین سخن فرماید: مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت. و مثلاً نگو روانشناسی خنگولکی. یک پسر ایرانی هم بود که اسمش هم امیر بود در حومه سان فرانسیسکو که می گفت برو فیلم دیوار پینک فلوید را ببین چرا که همه سران هاری کریشنا دیده اند. یک وقت شما نروید ببینیدها! بدجوری مستهجنات دارد و یحتمل در ایران یافت نشود هر چند که تقریباً هر چیزی را هم می توان زیرزمینی یافت. یحتمل بعضی هم اشکال کنند که این بابا عجب دن کیشوتی است؟ هر دقیقه یک چیزی می شود. یا امام زمان می شود. یا خدا می شود. یا همه گزینه ها را روی میز می گذارد. یا زندان گوانتانامو و باگرام و ابوغریب می شود. یا دانشمند می شود. یا معلم اخلاق می شود. یا ملحد و منافق و کافر می شود. یا حمید بحق محمد. اینطوری هم نمی شود چرا که بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود. این است که با کسی شوخی هم نداریم. من اصلا خودم امام زمانم! کی حرف دارد؟ همه اش هم که دن کیشوت نیست. دریاچه ارومیه را هم بنده خودم آب حوضش را می کشم و تمیزش می کنم و خوزستان را هم گرد و خاکش را مسئله اش را حل می کنم و برقش را هم فیکس می کنم و می دهم هر چه پوشش عایقی می خواهد درستش کنند و تالابها را هم آن فاضلابهایی را که بهش بسته اند را تصفیه می کنم و انزلی و شادان و همه و همه را درست می کنم و آشتی ملی. دیگه؟ من اصلا خودم امام زمانم. چی می گید؟ دیگه احمدی نژاد هم نیاید بگوید اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر. خوب شد؟ 


    نخیر! خوب نشد، چرا که حکمت متعالیه این است که از راه برهان خلف وارد نشوی و ادعاهای کذب کنی و بعد شاطر را هم بخواهی بیاندازی توی تنور تا نان خوب تحویل مردم بدهد. آقا ببین مشکل چیست؟ یا آردت ایراد دارد، یا جوش شیرین می زند یا خمیر است یا زیادی می سوزاند یااینکه آخر آخرش بنشین خانه و خودت نان خودت را بیانداز توی تنور و به سلیقه خودت بپز. و سعی هم کن به اجتهاد برسی و سر هر مسئله کوچکی مزاحم مراجع عظام تقلید و دفتر آنها نشوی که تلفن وا تلفن. و این دفعه که گذشت و این ادعاهای کذب را کردی و ولی فقیه و بلکه همه عالم و آدم هم شناخته اندت. ولی سفر بعد یک وقت دیدی هیچ کس در مسجد راهت نداد که هیچ و بلکه همه ریختند سرت و خوب حسابت را رسیدند. البته مسجد هم خانه خدا است و می دانید که بندگان خدا همه در مسجد برویشان باز است که وقت نماز بیایند و به نماز بایستند و بلکه توبه نصوه کنند. خدا رحمت کند آقای هاشمی رفسنجانی را. گاهی اوقات وقتی کسی رفت انسان متوجه می شود که ای دل غافل. دیدی چه شد؟ نوبت ما کسی می رسد؟ راستی کوجی هاشیموتو هم تازگیها یک مقاله ای بیرون داده بود:

    https://arxiv.org/abs/1702.00624

    و در ضمن مقاله اوسامو هاشیموتو راجع به ابرنواخترها را هم ببینید:

    https://arxiv.org/abs/1702.02035


    و البته پایت بشکند ای نفس اماره سالک الی الله ای که صد هنر هم داشت خوب بود و یک هنر هم ندارد که بنشیند در خانه اش و توکل کند و نمازش را درست کند و به قلبش بندگی خدا و نه غیرخدا بیاموزد و خالی بندی نکند.

    الله اکبر الله اکبر الله اکبر اللله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر و لله الحمد الله اکبر یا  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.


    برای دکتر آرن وال در پست شان کارول و زندگی بعد از مرگ نظر دادم:


    وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ﴿٣٣﴾ ذَٰلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ۚ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿٣٤﴾. سوره مبارکه آل عمران

    Peace on me the day I was born, and the day I die, and the day I shall be raised alive! (33) Such was Jesus, son of Mary: (this is) a statement of the truth concerning which they doubt. (Al Emran sura, Quran)


    امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض ءاءاله مع الله قلیلاً ما تذکرون


    البته بنده عرض کنم که گاهی نه فقط سرمایه داران و مستکبران و بلکه مستضعفین نیز می خواهند دور خود یک دیواری بکشند که خود را از فروپاشی حاصل از ظلم و ستمی که به آنها روا داشته می شود مصون بدارند و غافل از این که آنها دچار این فروپاشی مخرب شده اند بخاطر کفر و شرک و نفاق و لامذهبی و فسق و فجور و لامذهبیهای امثالهم. و این یک دیواری است غیر از صرف دیوار خیابان وال استریت و بلکه نهضتی است در حد و حدودی بزرگتر از نهضت وال استریت. یعنی این فروپاشی با دیوار اگر درست می شد، مسئله ی خیلی خوب و آسانی بود. دیوار بکش و مسئله را حل کن. و اما این یک حجابی می خواهد که ماورای دیوار است. ای خانم حجابت را حفظ کن و ای آقا حیا کن. و حجابهای علمی را بلکه کنار بزن و نه برعکس. و اما خوب، وارد این میدان شدن، خیلی چیزها هم فله ای می آیند. انقلاب و علم و معدن نور و فجر و جهاد و مدافع حرم و همه و همه.  و الله اعلم.

    ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الظالمین.


    بنده یک چیزی را راجع به مستهجنات و پست تر از حیوانیتها عرض کنم که این یک سر دیگری هم دارد. و آن اینکه از طرف دیگر یک عده ای که خود را همه کاره ی عالم و آدم می دانند و از در و دیوار می ریزند و در بی فرهنگیهای خود غرق شده اند، اینها می خواهند زندگی خود را به تباهی بکشند با بی فرهنگیهای خود که هیچ، و بلکه اگر ته فرهگی هم در جامعه وجود داشته باشد همان را هم به لجن بکشند. و لذا فقط با این طرفندها وارد خانه های مردم نمی شوند و بلکه با هر طرفندی که از نوع پستترین آنها است نیز وارد می شوند.

    کتابها می نویسند، مراحمتها ایجاد می کنند، فیلمها و شوها و سازمانهای جاسوسی خود را با هر وسیله ای مجهز می سازند، و همه و همه برای اینکه کسی را لجنمال کنند و خود را از این راه بزرگ و عالم و ماورای دسترسی همه و همه نشان دهند. یعنی ویرایشی زنده از 1984 جورج اورول را مایلند وارد زندگیهای افراد جامعه کنند که طرف را خنگولکی روانی کنند! بی خود نیست روانشناسی خنگولکی هم داریم. خوب بود این کتاب 1984 را هم به عنوان یکی از این فیلمهای روانی وارد تحلیلهایش می کرد. اشتباه کرده است که نکرده است.

    البته وقتی آنقدر کشت و کشتارهای فجیع و قومیتی را رواج دهند که از حد گذشته است، طرف توی خودش فرو نرود که عجب غلطی کردیم که خواستیم اظهار فضل الکی کنیم و داستان چیز دیگری است که جنگ و گزینه های روی میز را به رخ همه می کشانند. خوب، دیگر حیا و غیرت و عفت و امثالهم را هم کسی به آنها فکر می کند؟ می گویند همین که زنده ایم و داعش و تروریستهای دیگر نیستند که بیاید ما را بکشد، خوب است دیگر و کز می کند توی خودش یا به هزار انحراف دیگر کشیده می شود. و اقتصاد مقاومتی و مدینة النبی را یادش می رود چه رسد به اینکه الغدیر چیست؟ امیرالمومنین که بود؟ مسکن مهر کدام است و برای چه بود؟ و چه رسد به اینکه چرا در روستاهایی حول بیدگنه که می شود ویلاسازیهای وسیع کرد البته اگر آب داشته باشد، باید مسکن مهر از نوع برجهای شهری ساخت. و بعد دولت هم که عوض شد، همه ایراد کنند که این مسکن مهر به چه دردی می خورد؟ ساختار ایرانی اسلامی ندارد و از زیر بار مسئولیت تکمیل آنها شانه خالی کنند و انتقادهای تند و .... و آنوقت بخش خصوصی چه کند با این همه کنتراتهای دولتی و یک دولتی که دیگر آیا بتواند همه چیز را زیر بال و پر خود بگیرد یا خیر؟


    البته در سطح منطقه ای مشکلات بسی بدتر از این حرفها است. ببینید در سوریه مسئله تا کجاها پیش رفته است. و بحرین به چه روز است؟ و یمن چه شده است؟ و وضعیت فلسطین و فلسطینیها چطور اینقدر شرم آور است؟ و آنوقت باید گفت که آقایان خانمها فکر نمی کنید که بجای اینکه شیخ عیسی قاسم را تبعید کنند به ترکیه، بهتر می بود که آل خلیفه را دعوت کنند یک قدری برای تعطیلات تشریف ببرند دبی یا عربستان سعودی و بلکه استانبول کمی تفریح کنند و خستگی در کنند که این همه دارند در بحرین اینقدر زحمت می کشند و شیعیان را زیر فشار فقط نگذاشته اند و بلکه شیخ عیسی قاسم را نیز حصر کرده اند و بلکه شیعیان را هم به این روز و .... آقایان خانمها، بنده فکر می کنم ما باید برای از حق به شهر و شهرهای شورشی اسلامی سریعاً یک کاری کنیم. این نمی شود مسئله را همینطوری رها کرده و صرفاً به نظریه های ریاضی-فیزیکی حمیدی-مجیدی و حکمت متعالیه و غیره بپردازیم. مسئله اقتصاد مقاومتی را اگر توانستیم در سطح منطقه ای طوری اعمال کنیم که براستی مدافعان حرم شویم، آنگاه می توانیم در سطح جهانی هم پیشرفت کنیم. و الا که مسئله ارباب رعیتی ما بجای اینکه از قبیل مسئله ارباب امام حسین علیه السلام شود، مسئله ارباب و رعیتی فئودالیسم و اربابان نفتی و دعواهای قومیتی و ریاست صهیونیسم و الی ما شاء الله مشکلات تبعیض نژادی و دینی و فقر و بدبختی و مهاجرت و غیره خواهیم داشت. اقتصاد مقاومتی را باید تقویت کنیم و در عین حال مدافع حرم و مبارزه با فاشیسم و در عین حال هم ریاضی فیزیک حمیدی مجیدی. 

    البته بنده همه اینها را در چهار کلمه گفتم ولی یک دنیا حرف است در این مسائل پروانگی و سیاه چاله ای و برنامه (هندسی) لانگلندز و ... آنقدر حرف است که بعضی خواهند گفت که اینقدر حرف داری، خوب برو همان آمریکا و اروپا حرفهایت را خیلی زرنگی بزن و نه اینکه اینجا بنشینی و برای ما فخر بفروشی. و ادعاهای اربابی کنی. ما انقلاب کردیم که از زیر بار مدعیان اربابی بیرون بیاییم. و بگوییم که ارباب ولی فقیه. حالا تو آمده ای و می خواهی ارباب شوی؟

    بنده جوابم این است که در 22 بهمن، یکی از شعارها این بود که من انقلابی ام. و بنده نیز عرضم این است که این حقیر هم یک انقلابی ام. و اما انقلابی اسلامی همراه با اقتصاد مقاومتی و مبارزه با استکبار جهانی همراه با فقاهت و حکمت متعالیه و بلکه نظریه حمیدی مجیدی اسپینی گردش و گردشگری سازنده داریم، و از آنطرف  به اصطلاح انقلابیهای مخرب سازمانهای جاسوسی جهانی و کودتاهای مخملی و جنایتکار و امثالهم. البته گاهی در عمل تفکیک این دو از هم و درگیر جهاد اکبر و اصغر شدن و بر نفس خود مسلط بودن و به حق رسیدن و بلکه اسفار اربعه را پیمودن، تفکرها و تفقه ها و تخیلها و بلکه توهمات صادق و کاذب دارد. و اما باید امید و امیدها داشت که می توان به آن مدینه فاضله پیامبر و حضرت صاحب و یارانش رسید و فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا. و از نفس خود باید شروع کرد مثل شیخ رجبعلی نکوگویان خیاط که معروف است که تا آنجا پیش رفت که همچون علامه محمد حسین طباطبایی (که وقتی سبوح قدوس همسررشان را می شنیدمئ متوجه می شد که در و دیوار نیز دارند سبوح قدوس می گویند) از یاران امام زمان گشت. البته همین را در مورد آخوند کاشی نیز فرموده اند:  نقل می‌کنند بعد از درس مرحوم آخوند کاشی در اصفهان بین شاگردهای ایشان زمزمه بود. ایشان پرسیدند: چه خبر شده است؟ یک نفر گفت: من سحر به مدرسه آمدم، دیدم که تمام در و دیوارها به صدا درآمده است و این ذکر را می‌گویند: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ ربُّنا و ربُّ‌ الملائکه و الروح». وقتی مرکز صدا را دنبال کردم، به حجره شما رسیدم که در سجده، مشغول این ذکر بودید و این صدا فراگیر شده بود و حتی از در و دیوار شنیده می‌شد.
    مرحوم آخوند کاشی در جواب فرمودند: «اینکه در و دیوار در ذکر خداوند انسان را همراهی کنند،‌ بُعدی ندارد؛ اما تو چه کرده‌ای که امروز این صدا را شنیدی؟!»

    لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ ۚ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﴿٣٢ سوره مبارکه الاحزاب


     ای زنان پیغمبر، شما مانند دیگر زنان نیستید (بلکه مقامتان رفیع‌تر است) اگر خدا ترس و پرهیزکار باشید، پس زنهار نازک و نرم (با مردان) سخن مگویید مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد (بلکه متین) و درست و نیکو سخن گویید. (۳۲)


    خواهرم حجاب، دخترم حجاب. آقایان خانمها، حیا. و این امر به معروف و نهی از منکری است که پیامبر به همسران خود می فرمایند. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی