- ۰۴/۰۵/۱۱
arXiv:1603.06184 [pdf, ps, other]
math.AG
An effective theory of GW and FJRW invariants of quintics Calabi-Yau manifolds
Authors: Huai-Liang Chang, Jun Li, Wei-Ping Li, Chiu-Chu Melissa Liu
Abstract: This is the second part of the project toward an effective algorithm to evaluate all genus Gromov-Witten invariants of quintic Calabi-Yau threefolds. In this paper, the localization formula is derived, and algorithms toward evaluating these Gromov-Witten invariants are derived. △ Less
Submitted 18 March, 2019; v1 submitted 20 March, 2016; originally announced March 2016.
Comments: 50 pages; We add to the original version some remarks on the latest progress made by packaging MSP (NMSP) fields
MSC Class: 14N35
بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿التوبة: ١﴾
قطعنامه روز «منی»
در اواخر سال نهم هجرت، پیک وحی، آیاتی چند از سوره «توبه» (برائت) را آورد و پیامبر را مأمور کرد که شخصی را روانه مکه کند تا در موسم حج، آیات یاد شده را همراه با قطعنامه چهار مادهای بخواند. در این آیات، امان از مشرکان برداشته شده و کلیه پیمانها (جز پیمانهایی که صاحبانشان به پیمان خود وفادار بوده و عملا نقض نکرده بودند) نادیده گرفته شده است و به سران شرک و پیروانشان ابلاغ گردیده که در
ظرف چهار ماه، تکلیف خود را با حکومت اسلامی- که اساس آن یکتاپرستی است- روشن سازند و اگر در ظرف این چهار ماه، شرکت و بتپرستی را ترک نگویند، از آنها سلب مصونیت میشود.
خاورشناسان، هرگاه به این نقطه از فصول تاریخ اسلام میرسند، لبه تیز حملههای خود را متوجه اسلام کرده و این برخورد قاطع را مخالف اصل «آزادی عقیده» میدانند، ولی اگر آنان، بدون هرگونه تعصبی تاریخ اسلام را میخواندند و انگیزه این موضوع را که در خود این سوره و متون تاریخی وارد شده است، بررسی میکردند، شاید کمتر دچار اشتباه شده و تصدیق میکردند که این عمل هرگز با آزادی عقیده- که مورد احترام عقلای جهان است- مخالفتی ندارد. انگیزههای صدور این قطعنامه عبارت است از:
1. در دوران جاهلیت، رسم عرب بر این بود که زائر خانه خدا، با هر لباسی که خانه را طواف میکرد، آن را به فقیر میبخشید و اگر بیش از یک جامه نداشت، لباس عاریه کرده و با آن طواف مینمود، تا مجبور نشود لباس خود را به فقیر بدهد و اگر عاریت هم ممکن نبود، برهنه طواف میکرد.
روزی زنی که از زیبایی بهره زیادی داشت، وارد مسجد شد و چون بیش از یک لباس نداشت، طبق رسم خرافی آن روز، ناچار شد با بدن برهنه طواف کند. ناگفته پیداست که چنین طوافی، آن هم با بدن برهنه، در مقدسترین نقطه جهان، در میان جمعیت انبوه، چه آثار بدی به بار میآورد.
2. به هنگام نزول سوره توبه، بیش از بیست سال از بعثت پیامبر میگذشت و در این مدت، منطق نیرومند اسلام درباره جلوگیری از بتپرستی، به گوش مشرکان شبه جزیره رسیده بود و اگر تا آن روز گروه ناچیزی بر شرک و بتپرستی خود اصرار میورزیدند، علتی جز تعصب و لجاج نداشت. از این رو، وقت آن رسیده بود که پیامبر اسلام از آخرین دارو، برای اصلاح اجتماع استفاده کند و با توسل به قدرت، تمام مظاهر بتپرستی را بکوبد و آن را نوعی تجاوز به حریم حقوق الهی و انسانیت
بداند و بدین وسیله، ریشه پیدایش صدها عادت زشت در میان اجتماع را، نابود کند.
ولی خاورشناسان که چنین عملی را با اصل آزادی عقیده- که اساس اسلام و شالوده تمدن عصر کنونی است- مخالف میدانند، از یک نکته غفلت ورزیدهاند، زیرا اصل آزادی عقیده تا آنجا محترم است که به سعادت فرد و اجتماع لطمهای وارد نسازد؛ در غیر این صورت به حکم خرد و سیره همه متفکران جهان، باید صد در صد با آن مخالفت ورزید.
مثلا امروز در اروپا یک مشت جوان هوسباز، روی یک سلسله افکار غلط، هوادار نهضت برهنگی در اجتماع میباشند و روی یک پندار و منطق صد در صد کودکانه که:
«پوشیدن قسمتی از بدن، موجب تحریک و مایه فساد اخلاق میشود» با تشکیل کلوپهای مخفی، برهنه ظاهر میشوند. آیا فکر انسانی اجازه میدهد که دست آنان را در این عمل زیر ماسک «آزادی عقیده» باز بگذاریم و بگوییم عقیده محترم است؟
یا اینکه برای حفظ سعادت خود آنان و اجتماع، باید با چنین طرز تفکر و روش احمقانهای مبارزه کنیم؟ این نه تنها روش اسلام است، بلکه تمام خردمندان جهان با کلیه نهضتها و افکاری که به زیان مصالح اجتماع تمام میشود، سرسختانه نبرد میکنند: و این نبرد در حقیقت نبرد با عقاید ابلهانه گروههای منحط است.
بتپرستی چیزی بیش از یک مشت اوهام و خرافات که صدها عادت زشت را به دنبال دارد، نیست و پیامبر در راهنمایی آنان در حد توان، کوشیده بود و پس از گذشت بیست سال وقت آن رسیده بود که برای برچیدن ریشه فساد، به عنوان آخرین وسیله از قدرت نظامی استفاده کند.
3. از طرف دیگر، حج بزرگترین عبادات اسلامی و شعایر دینی است و تا روز نزول این سوره، کشمکشها و نبردهای اسلام با سران شرک، اجازه نداده بود که پیامبر اعمال و مراسم حج را به طور صحیح و دور از هر نوع پیرایه، به مسلمانان تعلیم دهد. از این رو، لازم بود که پیامبر شخصا در این کنگره عظیم اسلامی شرکت کند و عملا این عبادت بزرگ را به مسلمانان یاد دهد، ولی پیامبر در صورتی میتوانست در
این مراسم شرکت کند که منطقه حرم خدا و اطراف آن، از تمام مشرکانی که مقام عبودیت و پرستش را به بتهای سنگی و چوبی سپرده بودند، پاک شود و حرم الهی مخصوص خداپرستان و بندگان واقعی وی گردد.
4. مبارزه پیامبر ارتباطی به «آزادی عقیده» نداشت. عقیده چیزی نیست که بتوان به زور آن را ایجاد و یا نفی کرد. مرکز اعتقاد، روح و روان انسان است که نفوذپذیر نبوده و قابل تسخیر نیست و پیدایش عقیدهها در گرو یک رشته مبادی و مقدمات است که حصول عقیده را ایجاب میکند و در صورت فقدان مبادی، حصول آن محال است.
بنابراین مسأله عقیده زور بردار نیست، بلکه مبارزه پیامبر در مبارزه با مظهر این عقیده که پرستش بتها بود، خلاصه میشد. از این رو، بتکدهها را ویران و بتها را شکست و انقلاب در عقیدهها و قلبها را به مرور زمان واگذار نمود که خواه ناخواه چنین انقلابی را به دنبال داشت. [1]
عوامل چهارگانه یادشده، باعث گردید که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم، ابو بکر را به حضور خود طلبید و آیاتی چند از آغاز سوره توبه را به وی تعلیم و دستور داد با چهل تن [2] از مسلمانان راه مکه را در پیش گیرد و این آیات را که متضمن برائت و بیزاری از مشرکان است، در روز عید قربان تلاوت کند.
ابو بکر به فرمان پیامبر آماده مسافرت گردید و راه مکه را در پیش گرفت. چیزی نگذشت که پیک وحی نازل گردید و پیامی از طرف خدا آورد و آن اینکه باید موضوع بیزاری از مشرکان را، خود او یا کسی که از او است به مردم ابلاغ کند. [3] از این رو، پیامبر علی علیه السّلام را به حضور خود خواست و جریان را به وی گفت و مرکب مخصوص خود را در اختیار وی نهاد و دستور داد که هرچه زودتر مدینه را ترک گوید، تا ابو بکر را در
[1]. برای اطلاع بیشتر، «ر. ک: منشور جاوید، ج 3، از همین قلم».
[2]. واقدی، تعداد آنها را سیصد نفر نقل کرده است. «المغازی، ج 3، ص 1077».
[3]. لا یؤدّیها عنک إلّا أنت أو رجل منک، و در برخی از روایات وارد شده است که: او رجل من أهل بیتک. «سیره ابن هشام، ج 6، ص 545 و بحار الانوار، ج 21، ص 267».
راه ملاقات کند و آیات را از او بازگیرد و در روز عید قربان، آیات بیزاری را به ضمیمه قطعهنامهای، در آن اجتماع با شکوه- که از تمام نقاط عربستان در آن شرکت میکنند- ایراد کند.
مواد قطعنامه عبارت بود از:
الف) بتپرستان حق ندارند وارد خانه خدا شوند؛
ب) طواف با بدن برهنه ممنوع است؛
ج) بعد از این هیچ بتپرستی در مراسم حج شرکت نخواهد کرد؛
د) کسانی که با پیامبر پیمان عدم تعرض بستهاند و در طول مدت به پیمان خود وفادار بودهاند؛ پیمان آنان محترم و تا انقضای وقت پیمان، جان و مالشان محترم است، ولی به مشرکانی که با مسلمانان پیمانی ندارند و یا عملا پیمانشکنی کردهاند، از این تاریخ (دهم ذی الحجّه) چهار ماه مهلت داده میشود که تکلیف خود را با حکومت اسلامی روشن سازند: یا باید به گروه موحدان و یکتاپرستان بپیوندند و هر نوع مظاهر شرک و دوگانهپرستی را درهم کوبند و یا اینکه آماده جنگ و نبرد گردند. [1]
امیر مؤمنان با گروهی از آن جمله «جابر بن عبد اللّه انصاری» در حالی که مرکب مخصوص پیامبر را در اختیار داشت، راه مکه را در پیش گرفت و در «جحفه» با ابو بکر ملاقات کرد و پیام پیامبر را به وی رسانید و او آیات را در اختیار علی علیه السّلام نهاد.
محدثان شیعه و جمعی از محدثان سنی، نقل میکنند که علی فرمود: پیامبر تو را مخیر کرده که همراه من به مکه بیایی و یا از همین محل به جانب مدینه بازگردی.
ابو بکر. مراجعت را بر ادامه مسافرت ترجیح داد و به مدینه بازگشت و به حضور پیامبر رسید و گفت: مرا برای انجام کاری لایق و شایسته شمردی که گردنها به سوی آن کشیده میشد و هر کسی افتخار انجام آن را در دل میپروراند. وقتی مقداری راه پیمودم، مرا عزل کردی. آیا درباره من وحی الهی نازل گردید؟ پیامبر با لحن دلجویانه فرمود: جبرئیل آمد و پیام الهی را رسانید که برای این کار جز من و یا کسی که
[1]. کافی، ج 1، ص 326.
از خودم باشد، صلاحیت ندارد. [1] ولی برخی از روایات اهل سنت میرساند که ابو بکر مقام سرپرستی حج را بر عهده داشت و علی علیه السّلام فقط مأموریت داشت که آیات الهی و قطعنامه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم را در روز منی بر عموم قرائت کند. [2]
امیر مؤمنان وارد مکه شد، در روز دهم ذی الحجّه، بالای جمره «عقبه» قرار گرفت و سیزده آیه، از آغاز سوره برائت را قرائت کرد. وی، قطعنامه پیامبر را با دلی لبریز از شجاعت و قدرت، با صدای بلند خواند که به گوش تمام شرکت کنندگان میرسید و به تمام مشرکانی که پیمانی با مسلمانان نداشتند، رسانید که فقط چهار ماه مهلت دارند و باید هرچه زودتر، محیط خویش را از هر نوع تظاهر به بتپرستی پاک سازند و در غیر این صورت از آنها صلب مصونیت میشود.
اثر این آیات و قطعنامه، این شد که هنوز چهار ماه سپری نشده بود، مشرکان دسته دسته رو به یگانهپرستی آوردند و در اواسط سال دهم هجرت، بتپرستی در شبه جزیره ریشهکن گردید.
فروغ ابدیت، آیت الله العظمی سبحانی، ص 889- 890
https://lib.eshia.ir/11247/1/889
نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ ۖ وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِجَبَّارٍ ۖ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن یَخَافُ وَعِیدِ ﴿ق: ٤٥﴾
قوله تعالى : « نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ » فی مقام التعلیل لقوله : « فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ » الآیة ، والجبار المتسلط الذی یجبر الناس على ما یرید.
والمعنى : فاصبر على ما یقولون وسبح بحمد ربک وانتظر البعث فنحن أعلم بما یقولون سنجزیهم بما عملوا ولست أنت بمتسلط جبار علیهم حتى تجبرهم على ما تدعوهم إلیه من الإیمان بالله والیوم الآخر وإذا کانت حالهم هذه الحال فذکر بالقرآن من یخاف وعیدی.
المیزان فی تفسیر القرآن، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 18، ص 362
https://lib.eshia.ir/12016/18/362
ففرقهم فکمن له زید بن ورقاء الجهنی من وراء نخلة و عاونه حکیم بن
الطفیل السنبسی فضربه على یمینه، فأخذ السیف بشماله فحمل علیهم و هو یرتجز:
و اللّه إن قطعتم یمینی * * * انی أحامی أبدا عن دینی
و عن إمام صادق الیقین * * * نجل النبی الطاهر الأمین
فقاتل حتى ضعف، فکمن له الحکم (الحکیم خ ل) بن الطفیل الطائی من وراء نخلة فضربه على شماله فقال:
یا نفس لا تخشی من الکفار * * * و أبشری برحمة الجبار
مع النبی السید المختار * * * قد قطعوا ببغیهم یساری
فأصلهم یا رب حر النار
فقتله الملعون بعمود من حدید، فلما رآه الحسین (علیه السلام) مصروعا على شط الفرات بکى و أنشأ یقول:
تعدیتمو یا شر قوم بفعلکم * * * و خالفتموا قول [1]النبی محمد
أ ما کان خیر الرسل وصاکم بنا * * * أما نحن من نسل النبی المسدد
أ ما کانت الزهراء أمی دونکم * * * أ ما کان من خیر البریة أحمد
لعنتم و أخزیتم بما قد جنیتم * * * فسوف تلاقوا حر نار توقد [2]
أقول: إن شئت أن تعلم حالة مولانا الحسین (علیه السلام) عند مقتل أخیه و مقتل سائر إخوته و أهل بیته و أصحابه (علیهم السلام) فتأمل فی کلمات أمیر المؤمنین (علیه السلام) و حاله عند قتل أعاظم أصحابه و أحبته، کعمار بن یاسر و مالک الأشتر و محمد بن أبی بکر و أبی الهیثم بن التیهان و خزیمة بن ثابت و غیرهم (رضوان الله علیهم).
فقد روی أنه (علیه السلام) خطب قبل وفاته بجمعة ثم تذکر قتل هؤلاء و قال:
[1] دین. خ ل.
[2] المناقب 4/ 108.
أین إخوانی الذین رکبوا الطریق و مضوا على الحق، أین عمار و أین ابن التیهان و أین ذو الشهادتین و أین نظراؤهم من إخوانهم الذین تعاقدوا على المنیة و أبرد برءوسهم إلى الفجرة ثم ضرب (علیه السلام) یده على لحیته الشریفة الکریمة فأطال البکاء ثم قال (علیه السلام): أوه على إخوانی الذین تلوا القرآن فأحکموه و تدبروا الفرض فأقاموه أحیوا السنة و أماتوا البدعة دعوا للجهاد فأجابوا- الخ [1].
نفس المهموم، مرحوم ثقة الاسلام آشیخ عباس قمی، ص 304- 306
https://lib.eshia.ir/86936/1/304
آیه ی مبارکه 45 سوره ق که جباریت را تذکر می فرماید که از امور حضرت رسول اکرم نیست، توجه هم بفرمائید که سوره ی قاف از سور مکی هم هست و حال آنکه سوره ی توبه از سور مدنی است.
سخن کوتاه، اگر ابوسفیان و معاویه و یزید لعنهم الله بو می بردند که به آن درجه از جباریت هم دست یافته اند که بتوانند بر حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و اهل بیت آن حضرت علیه السلام هم غلبه کنند، یک لحظه هم درنگ نمی کردند که چنین کنند، و نهایتاً هم شد آنچه شد در کربلای معلی.
یک نکته ای هست اینجا که می فرمایند اگر کسی بزرگواری عظیمی داشته باشد و حتی با شح و بخل بعضی هم روبرو شود، این مسئله اش همچون دریایی است که حبه ای قند را هم در آن بیاندازند؛ و صد البته اگر قطره ای اشک هم به اقیانوسی اضافه شود، یحتمل تغییری در آن ایجاد نکند. ولی معمولاً این هم خود یک مسئله ای است که آیا ما دریایی و بلکه اقیانوسی از آب شور و تلخ داریم یا حتی دریایی از آب شیرین و گوارا هم آیا چقدر داشته باشیم. و لذا می فرمایند که هر چه بیشتر هم در اینکه آب را اسراف نکنیم، بسیار هم مواظبت شود. خصوصاً وقتی با کم آبی و خشکسالی هم روبرو باشیم.
نکته این است که اگر شما هر چقدر هم به یک استکان آب تلخ و شور را بخواهید شیرینش کنید و بلکه بسیار هم بدان قند و شکر بیافزائید، آیا آن آب را باز هم می توانید گوارایش کنید؟ مگر اینکه آب استکان را تبخیرش هم کرده و دوباره بتوانید بازیافتش کنید و آنگاه حتی قند و شکر هم بدان بیافزائید که خوشگوارتر هم شود!
وقتی یواش یواش بدحجابیها رو به بی حجابی هم بروند، آیا دیگر کمابیش فرقی هم می کند که در کدام خیابانهای اروپا هم واقعید که لخت و عور هم جوانانش ظاهر می شوند یا حتی خیابانهای تهران هم کمتر از آن دیگر نیستند. دیشب اتفاقاً یک دختر خانمی با مادرش ما را بردند یک مرکز غذاهای فست فود کانه در اروپا هم واقع شده اید! یعنی این یک حرف هم هست که اگر به کسی بفرمایند که بالای چشمت ابرو هم هست، به مقام قدسیت و اقدسیتی که برای خود قائل است، بر بخورد و عصبانی هم شود که چرا به او ایراد هم می گیرند. و اما دیگر آیا در اقدسیه هم از این کارها می شود انجام داد؟! بنده که خیلی سعی کردم به آن مادر و دختر هم عرضه بدارم که بابا جان حالا دیگر شماها چرا و ...؟ یحتمل بهتر هم هست که تفاسیر سوره ها را از زبان خود حضرت ولی فقیه مد ظله العالی مثل تفسیر سوره حشر هم انسان سعی کند بشنود. البته آن وقتی که باید کاری هم می کردیم که این سوره ها را هم تفسیر می فرمودند یحتمل بعضی اشکال بفرمایند که کجاها هم بودی و چرا آنوقت هم گوشت بدهکار نمی شد و بلکه حواست هم جمع نبود که داری چه می کنی و ...؟! اعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا. البته حالا هم چویی چو ملیسا لیو و دیگران این مقاله را که خیلی هم جدید نیست دارند؛ یحتمل بتوان پیدایش کرد و حتی آنرا خواند:
An effective theory of GW and FJRW invariants of quintics Calabi–Yau manifoldsHuai-Liang Chang, Jun Li, Wei-Ping Li, Chiu-Chu Melissa Liu
Abstract: (Lehigh University)
We analyze the torus fixed loci of Mixed Spin P fields moduli, and deduce its localization formulas with explicit factors. An algorithms toward evaluating quintic’s Gromov–Witten and Fan–Jarvis–Ruan–Witten invariants are derived.
واما لا یوم کیومک یا اباعبد الله لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه
بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ... ﴿هود: ٨٦﴾
ذکر صلوات بر آن حضرت
:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ
إِلَهِی عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ اِنْقَطَعَ اَلرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ أَنْتَ اَلْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی اَلْأَمْرِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلاَنَا یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ
وقتی دارید در هندسه ی قاره های کره ی زمین هم کار می کنید و یحتمل حتی در دهان اژدها هم واقعید که هر آن آرواره هایش را آیا چقدر هم ببندد، واقعاً هم یک مجموع هندسه ی نجومی-کوانتومی را می طلبد که آیا چقدر هم نهایتاً بتواند در بازده ی کار مفید واقع شده و نویدهای خوبی هم به شما بدهند!
-------------------------------
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿٣﴾
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ﴿آل عمران: ١٦٩﴾
۱۴۰۴/۰۵/۰۷
نماهنگ | قدمهایی بلند به سوی ایران قویتر
حضرت آیتالله خامنهای: «آنچه استکبار جهانی و در رأس آن، آمریکای جنایتکار با آن مخالف است، همین دین شما و دانش شما است؛ با دین شما مخالفند، با این ایمان گستردهی مردم مخالفند، با این اتّحادِ در زیر سایهی اسلام و قرآن مخالفند؛ و با دانش شما مخالفند... ما در راه تقویت ایمان دینیمان و در راه گسترش و عمق دانشهای متنوّع و گوناگون خودمان، قدمهای بلندی برخواهیم داشت. و به فضل الهی و به کوری دشمن خواهیم توانست ایران را به اوج ترقّی و اوج افتخار برسانیم؛ ملّت ایران این توانایی را دارد و انشاءالله به توفیق الهی این توانایی را اِعمال خواهد کرد و به نتیجه خواهد رساند.» ۱۴۰۴/۰۵/۰۷
رسانه KHAMENEI.IR تصاویر متفاوتی از لحظه ورود صبح امروز رهبر معظم انقلاب به حسینیه امام خمینی و سخنرانی ایشان را در نماهنگ «قدمهایی بلند به سوی ایران قویتر» منتشر میکند.
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60791
1392/10/9
هفتم صفر، سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
انسان ۲۵۰ ساله | امام حسن علیهالسلام زمینهساز حماسه عاشورا
حضرت آیتالله خامنهای: امام حسن جنگ نظامی را - با آن دشمنی که قبلا باید افشا بشود و سپس با آن مبارزه بشود - متوقف کرد تا جنگ سیاسی، جنگ فرهنگی، جنگ تبلیغاتی و جنگ اسلامی خود را با او شروع بکند. ... امام حسن زمینهساز عاشورا و تداوم امامت در شیعه بود. ۱۳۶۴/۰۳/۱۷
برچسبها: حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)؛ جنگ سیاسی؛ انسان ۲۵۰ ساله؛ نرمش قهرمانانه؛ نویسهنگاشت (تایپوگرافیک)؛
https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=24837
بسم الله الرحمن الرحیم
شما عناصر سید خراسانی و سید یمانی را که آیا قبل از عنصر امام زمانیوم است را هم در نظر بگیرید که آنگاه عناصر مشهدیوم و خراسانیوم را نیز خواهیم داشت. ولی یحتمل بعضی هم اشکال می کنند که بالاخره از روی خرافات هم که نمی شود گفت که هندسه ی عالم متکی است به دهان اژدهایی که آیا کی هم باز شود و کی هم آیا بسته خواهد شد؟! مسئله ی توحیدی و امر خدایی و امر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کدام است؟ البته اینجا بعضی یحتمل یک جواب ساده ای را که همه ی مردم هم بفهمند می طلبند. و بدین منظور هم آیا چقدر بتوان گفت که یک تصویر آینه ای را ما در ماه داریم که هر وقت دهان اژدهایی که در ماه دیده می شود رو به بسته شدن هم رود، آنگاه حرکتی انقباضی هم در فضای دوگان آینه ای قاره ها روی زمین نیز مشاهده خواهد شد؛ و اگر دهان اژدها رو به باز شدن هم باشد، حرکتی انبساطی هم در فضای دوگان مشاهده خواهد شد! البته بعضی هم یحتمل اشکال کنند که این انبساط و انقباضها که مثل ثابت هابل نیست و آیا چقدر هم با چشم غیر مسلح دیده شود؛ و یقیناً هم ثابت هابل نیز پیچیدگیهای خود را دارد.
وانگهی یحتمل باز هم اشکال شود که اصلا بهتر هم هست که تصویر آینه ای اژدها در ماه هم بهتر با تصویر دوگانی اش در مثلاً باز و بسته شدن آیا کدام خلیج بروی کشتیها هم مشاهده شود که آیا چه تغییراتی لازم است تا دهانه ی اژدها هم چقدرها باز یا بسته شوند و .... و حالا خود این مسئله که آیا چه کشتیهایی چه محموله هایی را هم دارا هستند نیز خود چه تاثیراتی چقدر هم کوانتومی در دهانه ی اژدها بصورت آینه ای می توانند داشته باشند؟ و همه ی اینها نیز در هندسه ی قاره ای و بلکه منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی نیز چه تاثیراتی دارند و ...؟ شهید حاج یونس ابوالفضل نیکویی هم اگر می بودند در این مورد چه می فرمودند؟
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الأحزاب: ٥٦﴾
برای خوشنودی روح شهداء و امام شهداء هم صدایت را آزاد کن و سه تا صلوات بلند بفرست: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾
قَالُوا یَا مُوسَىٰ إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىٰ یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِن یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ ﴿المائدة: ٢٢﴾
وَتِلْکَ عَادٌ جَحَدُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ ﴿هود: ٥٩﴾
وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ ﴿ابراهیم: ١٥﴾
وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا ﴿مریم: ١٤﴾
وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا ﴿مریم: ٣٢﴾
وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ ﴿الشعراء: ١٣٠﴾
فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَّهُمَا قَالَ یَا مُوسَىٰ أَتُرِیدُ أَن تَقْتُلَنِی کَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ إِن تُرِیدُ إِلَّا أَن تَکُونَ جَبَّارًا فِی الْأَرْضِ وَمَا تُرِیدُ أَن تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِینَ ﴿القصص: ١٩﴾
الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذَٰلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ ﴿غافر: ٣٥﴾
نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن یَخَافُ وَعِیدِ ﴿ق: ٤٥﴾
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿الحشر: ٢٣﴾
وأما المعاصی التی وقع التصریح فیها بالعذاب دون النار فهی أربع عشرة : الأول : کتمان ما أنزل الله ، لقوله عز وجل [٣] ( إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللهُ مِنَ الْکِتابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النّارَ ، وَلا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَلا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ).
الثانی : الاعراض عن ذکر الله عز وجل ، لقوله عز وجل [٤] ( وَقَدْ آتَیْناکَ مِنْ لَدُنّا ذِکْراً ، مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وِزْراً خالِدِینَ فِیهِ وَساءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ حِمْلاً ).
الثالث : الإلحاد فی بیت الله عز اسمه ، لقوله عز وجل [٥] ( وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ ).
الرابع : المنع من مساجد الله ، لقوله تعالى شأنه [٦] ( وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعى فِی خَرابِها ، أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاّ خائِفِینَ ، لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ ، وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ ).
الخامس : أذیة رسول الله صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، لقوله تعالى [٧] : ( إِنَّ الَّذِینَ
[١] سورة النساء ـ الآیة ١١.
[٢] سورة المؤمن ـ الآیة ٤٦.
[٣] سورة البقرة ـ الآیة ١٦٩.
[٤] سورة طه ـ الآیة ٩٩ و ١٠٠ و ١٠١.
[٥] سورة الحج ـ الآیة ٢٦.
[٦] سورة البقرة ـ الآیة ١٠٨.
[٧] سورة الأحزاب ـ الآیة ٥٧.
یُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً ).
السادس : الاستهزاء بالمؤمنین ، لقوله عز وجل [١] ( الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَالَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ ، وَلَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ).
السابع والثامن : نقض العهد والیمین ، لقوله تعالى [٢] ( إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَأَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ ) ،. ( وَلَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ).
التاسع : قطع الرحم ، قال الله تعالى [٣] ( وَالَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَیَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدّارِ ) وقال عز وجل [٤] ( فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللهُ ، فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمى أَبْصارَهُمْ ) وفیه أن « أولئک » فی الأولى لم یعلم کونه إشارة إلى کل واحد من النقض والقطع والإفساد ، والثانیة مع ذلک لم تشتمل على وعید بالعذاب ، إلا أن یقال إنه یفهم من اللعن وما بعده.
العاشر : المحاربة وقطع السبیل ، قال الله تعالى [٥] ( إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ، ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا ، وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ ) وفیه أنه قد یرجع ذلک إلى الکفر والوعید على الأمرین معا.
الحادی عشر : الغناء ، لقوله تعالى [٦] ( وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ ).
[١] سورة التوبة ـ الآیة ٨٠.
[٢] سورة آل عمران ـ الآیة ٧١.
[٣] سورة الرعد ـ الآیة ٢٥.
[٤] سورة محمد (ص) ـ الآیة ٢٤ و ٢٥.
[٥] سورة المائدة ـ الآیة ٣٧.
[٦] سورة لقمان ـ الآیة ٥.
الثانی عشر : الزنا ، قال الله تعالى [١] ( وَلا یَزْنُونَ ، وَمَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً ، یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ، وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً ).
الثالث عشر : إشاعة الفاحشة ، قال تعالى [٢] ( إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ).
الرابع عشر : قذف المحصنات ، قال الله تعالى [٣] ( إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ ، وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ ).
وأما المعاصی التی یستفاد من الکتاب العزیز وعید النار علیها ضمنا ولزوما فهی ستة : الأول : الحکم بغیر ما أنزل الله تعالى ، قال الله عز وجل [٤] ( وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ ).
الثانی : الیأس من روح الله عز وجل ، قال الله تعالى [٥] ( وَلا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ ).
الثالث : ترک الحج ، قال الله تعالى [٦] ( وَلِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً ، وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ ).
الرابع : عقوق الوالدین ، قال الله تعالى [٧] ( وَبَرًّا بِوالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبّاراً شَقِیًّا ) مع قوله تعالى [٨] ( وَخابَ کُلُّ جَبّارٍ عَنِیدٍ ، مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ ، وَیُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ ) وقوله تعالى [٩] ( فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ ).
[١] سورة فرقان ـ الآیة ٦٨ و ٦٩.
[٢] سورة النور ـ الآیة ١٨ و ٢٣.
[٣] سورة النور ـ الآیة ١٨ و ٢٣.
[٤] سورة المائدة ـ الآیة ٤٨.
[٥] سورة یوسف علیهالسلام ـ الآیة ٨٧.
[٦] سورة آل عمران ـ الآیة ٩١ و ٩٢.
[٧] سورة مریم (ع) ـ الآیة ٣٣.
[٨] سورة إبراهیم (ع) ـ الآیة ١٨ و ١٩.
[٩] سورة هود (ع) ـ الآیة ١٠٨.
جواهر الکلام، آیت الله العظمی شیخ محمد حسن نجفی اصفهانی، جلد 13، ص 313- 315
https://lib.eshia.ir/10088/13/315
۱۴۰۴/۰۵/۱۲
موافقت رهبر انقلاب با کنارهگیری حجتالاسلام صدیقی از امامت جمعه موقت تهراندر پی نامهی حجتالاسلاموالمسلمین صدیقی خطاب به رهبر معظم انقلاب برای معافشدن از اقامهی نماز جمعه تهران، حضرت آیتالله خامنهای با درخواست وی موافقت کردند.
حجتالاسلاموالمسلمین صدیقی در نامهی خود به رهبر انقلاب، ضمن تشکر به دلیل انتصاب خود به عنوان امام جمعهی موقت تهران و اقامهی نماز جمعه در هفده سال گذشته، خواستار معاف شدن از اقامهی نماز جمعه به سبب تمایل برای تمرکز بر کارهای علمی، تدریسی و تبلیغی شده است.
حضرت آیتالله خامنهای ضمن تشکر از جناب آقای صدیقی برای اقامهی نماز جمعه تهران در هفده سال گذشته و ایراد خطبههای مفید و مؤثر در دفاع از نظام اسلامی و بیان توصیههای معنوی و اخلاقی در خطبهها، با درخواست وی موافقت کردند.
https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=60822
۱۴۰۳/۰۵/۱۱
«پنجره»ای به آخرین دیدار شهید هنیه«پنجره» متفاوتی به آخرین دیدار و گفتوگوی صمیمی شهید اسماعیل هنیه با رهبر انقلاب.
رسانه KHAMENEI.IR در بسته تصویری «پنجره» از زاویهی دیدی متفاوت، لحظاتی غیررسمی از آنچه در دیدارهای اقشار مختلف با رهبر انقلاب میگذرد را روایت میکند.
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=57280
1404/05/11
روایتی مصور از مراسم بزرگداشت شهدای جنگ تحمیلی اخیرسیاوشانی در کشتی نجاتروایتی مصوّر از مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهادت شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی برضد ملّت ایران در حسینیه امام خمینی(ره) بهقلم و عکاسی خانم سارا عرفانی.
مراسم چهلم شهدای جنگ دوازدهروزه در حالی برگزار شد که داغ فقدان آنها هنوز تازه بود و زخم دلها مرهم نگرفته بود. خانوادههای شهدا، بهویژه مادران و همسرانشان، بارها اشک در چشم نشاندند؛ اشکهایی که نه از ضعف، بلکه از بزرگی غم و وسعت صبرشان بود. دلهای داغدار، در سکوت میلرزید؛ گویی صدای آخرین خداحافظی هنوز در گوششان زنده بود و خاطرهی حضور عزیزان، لحظهای رهایشان نمیکرد.
جنگ یا معامله با زمانه؟
مادر شهید محسن وزیری، تمام مدّت مراسم، آرام بر صندلی نشسته بود؛ چشمانش، در تمام لحظات، پُر از اشک بود و تصویر فرزندش را مقابل خود گرفته بود. محسن متولّد سال ۱۳۷۹ بود؛ سرباز وظیفهای که دوران خدمتش را در کرمانشاه میگذراند. زمانی که آنجا بمباران شد، پادگان تخلیه شد و دستور بازگشت به تهران را دادند. وقتی به خانه آمد، کتاب «آن سوی مرگ» در میان وسایلش مادر را متعجّب کرد. محسن خودش را به پادگان افسریّه معرّفی کرد و چند روز بعد، خبر آوردند که دیگر برنمیگردد.
این روزها تنها همدم مادر کتاب «آن سوی مرگ» است و جملاتی که محسن زیر آنها خط کشیده است. مادر آن جملات را با صدای فرزندش میخواند: «نه می شود با زمان جنگید و نه معامله کرد.» و با خود فکر میکند چه اندیشهای پشت آن نگاه آرام بود که از مرگ عبور کرد و به حیات ابدی رسید؟
...
تا ابد مادر، حتی پس از فراموشی
و مادر شهیدی که آلزایمر داشت و نمیدانست پسرش شهید شده، و حالا در مراسم بزرگداشت چهلم پسرش حضور داشت. مادری که همیشه در برپایی جلسات روضهی سیّدالشّهداء پیشقدم بود و پسرانش را با عشق به اباعبدالله تربیت کرده بود، حالا فکر میکرد در یکی از همین جلسات روضه حاضر شده است.
«مادر شهید»؛ چه واژهی سترگی! و چه معنای سنگینی پشت این واژه پنهان است! مادری که با مهر و محبّتی بیپایان، لحظهلحظهی عمرش را برای رشد و بالنده شدن فرزندانش خرج میکند امّا در لحظهای که سرنوشت، مردان میدان را فرا میخواند، همان فرزندان را برای یاری دین خدا راهیِ نبرد میکند.
«مادر شهید» فقط فرزند نمیپرورد، بلکه تاریخ میسازد. «مادر شهید»، چون تهمینه، دلیر و بیهراس، فرزند را نه برای آسایش، بلکه برای نبرد با اهریمن پرورش میدهد و آنگاه که لحظهی موعود فرا رسد، جوان رعنا و دلیرش را روانهی جنگ با ظالم میکند و چه صحنهی بیتکراری است لحظهای که مادر، جگرگوشهاش را به میدان میفرستد!
شرط شهید شدن، شهید بودن است!
از آن روز که با خانوادهی شهدا صحبت کردهام، این شعر مدام در ذهنم تکرار میشود:
هرکه شود صید عشق، کِی شود او صید مرگ؟
چون سپرش مه بود، کی رسدش زخم تیر؟
جملهی جانهای پاک، گشته اسیران خاک
عشق فروریخت زر، تا برهاند اسیر
به این فکر میکنم که هر کدام از این شهدا، جایی در هیاهوی زندگیشان، از چیزی گذشتهاند؛ اسماعیلِ خود را قربانی کردهاند؛ دوستداشتنیهایی داشتهاند که برایشان عزیز بوده، امّا توانستهاند از آنها عبور کنند؛ گویی خودشان به استقبال مرگ رفتهاند؛ بعضیهایشان حتّی از چندین سال قبل، شهادت را انتخاب کردهاند و تلاش کردهاند شهیدگونه زندگی کنند؛ تمام جملههای قشنگی را که دیگران در کتابها نوشتهاند، در صفحات مجازیشان نشر میدهند و فقط حرفش را میزنند، آنها زندگی کردهاند و در لحظهای که دیگر این دنیا برایشان تنگ شده و روحشان بزرگتر از عظمت دنیا، مرگ را بااشتیاق در آغوش کشیدهاند.
تیر و گلوله و موشک و بمبارانِ دشمن فقط بهانهای بوده است تا آنها را از این زندانِ روزمرّگیها و عادتها و تکرارها رهایی ببخشد و در نهایت، به گمانم این شهیدان در کشتی نجات حسین (علیه السّلام) پناه گرفتند تا به ساحل «فی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِر» برسند.
گوارای وجودشان!
https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=60812
مبارزه با نشان سلطه غرب
حکایت بر دار شدن شهید شیخ فضلالله نوریدفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«خدایا تو خودت شاهدی که من آنچه را که باید بگویم به این مردم گفتم، خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم،... خدایا، خدایا تو خودت شاهد باش در این دم آخر باز هم به این مردم میگویم که مؤسسین این اساس لامذهبین هستند که مردم را فریب دادهاند. این اساس مخالف اسلام است... محاکمه من و شما مردم بماند پیش پیغمبر محمد بن عبدالله...»
این آخرین جملات شیخ فضلالله نوری بود که در پای چوبه دار بیان کرد. در یک عصرگاه داغ تابستانی مرداد 1288. روز 13 رجب بود و میلاد حضرت امیرمؤمنان امام علی علیهالسلام، که زمان اجرای حکم بیدادگاه مشروطه خواهان انگلیسی فرا رسیده بود. مدیر نظام نوّابی، نگهبان شیخ فضلالله نوری از لحظات آخر دادگاه و اعدام وی اینچنین حکایت میکند:
«...یک ساعت و نیم به غروب مانده بود. در همین گیراگیر باد هم گرفت و هوا به هم خورد. آقا هفتادساله و محاسنش سفید بود. همین طور عصازنان و به طور آرام و با طمأنینه به طرف دار میرفت و مردم را تماشا میکرد... به پای چهارپایه دار رسید. پهلوی چهارپایه ایستاد. اول عصایش را به جلو میان جمعیت انداخت، قاپیدند. عبای نازک مشکی تابستانی دوشش بود. عبا را درآورد و همان طور که جلو میان مردم انداخت، قاپیدند. زیر بغل آقا را گرفتند و از دست چپ رفت روی چهارپایه رو به بانک شاهنشاهی و پشت به نظمیه...آخرین حرفهایش را زد... بعد از اینکه حرفهایش تمام شد عمامهاش را از سرش برداشت و تکان تکان داد و گفت از سر من این عمامه را برداشتهاند، از سر همه برخواهند داشت. این را گفت و عمامهاش را هم همانطور به جلو میان جمعیت انداخت، قاپیدند. در این وقت طناب را به گردن او انداختند و چهارپایه را از زیر پای او کشیدند و طناب را بالا کشیدند... تا چهارپایه را از زیر پای او کشیدند یک مرتبه تنه سنگینی کرد و کمی پایین افتاد اما دوباره بالا کشیدند و دیگر هیچکس از آقا کمترین حرکتی ندید! پس از اینکه آقا، جان تسلیم کرد، دستة موزیک نظامی پای دار آمد و همانجا شروع کرد به زدن و افراد مسلح با تفنگهایشان همینطور میرقصیدند. وقتی که موزیک راه افتاد مخالفین که توی ایوان جمع بودند کف میزدند و شادی میکردند...»1
تکرار مداوم تاریخ
شیخ فضلالله نوری را مردم از سالهای پیش خوب میشناختند. شاگرد میرزای شیرازی بود و با مهاجرت میرزا به سامرا، همراه جمعی از علما و فضلا به سامرا رفت. در حدود سال 1300 هجری قمری بازگشت و در ردیف مجتهدین طراز اول تهران قرار گرفت. در جنبش تنباکو در کنار میرزای آشتیانی از ارکان اصلی نهضت در تهران بود و در نهضت عدالتخانه هم که بعدا به مشروطیت انجامید، از نخستین علمای تهران به شمار میرفت که در آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه(س) به همراه روحانیون بزرگی همچون آقا نجفی اصفهانی و آخوند ملا قربان علی زنجانی، متحصن شد. از همین روی وقتی او را متهم به استبداد و ضد مشروطهخواهی کردند، گفت:
«... مکرر این مطلب را گفته، باز میگویم اساس این مجلس و مشروطیت من بودم و هستم... این مجلس برای امروزه ما خیلی لازم است. یقین است زمانی که دارای مجلس بودیم، وکلا از طرف تمام ملت باید در مجلس باشند؛ اما چه نوع وکیل برای این مجلس لازم است؟ دارای چه صفاتی باید باشند؟... لااقل باید مسلمان و طریقه جعفری را دارا باشند؛ از خدا بترسند...»2
بازهم در اینجا تاریخ تکرار شد و در مقابل حرکت علماء و روحانیون که به طور مستقل و خودجوش تاسیس عدالتخانه را میطلبیدند، بازهم نیات و اهداف استعمار از سوی عدهای به اصطلاح روشنفکر و تجددگرا به مرحله اجرا درآمد. عدهای که همین امروز هم در نشریات و رسانههای زنجیرهای اخلافشان، به عنوان انقلابیون و پدران معنوی اصلاحات لقب گرفتهاند!
همزمان با مهاجرت علما به قم برای درخواست برپایی عدالتخانه، عدهای از تجار به سرکردگی محمدتقی بنکدار نیز با هدایت برخی از عوامل سفارت انگلیس مانند حسینقلی نواب که از اعضای تشکیلات فراماسونری بود و بعضی از به اصطلاح روشنفکران همچون حسن تقیزاده و یحیی دولتآبادی، به این سفارت پناهنده شدند و مدت زمانی به طول نینجامید که ناگهان در خواست مردم و سران تحصن از مجلس عدالت یا مشورت به مشروطهخواهی تبدیل گردید.3
نهضت عدالتخانه درون سفارت
در واقع طبق روایات تاریخی و اسناد و شواهد موجود، اعضای انجمن مخفی وابسته به فراماسونها و اعضای سفارت، آن قدر در میان متحصنین تبلیغات کردند که در مدت کوتاهی، درخواست عدالتخانه تبدیل به مشروطه شد. اما شیخ فضلالله نوری در مقابل این انحراف ایستاد و گفت:
«...مشروطهای که از دیگ پلوی سفارت انگلستان بیرون بیاید به درد ما نمیخورد...»
شهید شیخ فضلالله نوری براین عقیده بود که اگر مقصود تقویت اسلام است، انگلیس حامی آن نمیشود و اگر مقصودشان، عمل به قرآن باشد، پناه به کفر نمیبرند و آنها را یاور و معین و محل اسرار خود قرار نمیدهند. از همین روی مدعیان انقلاب مشروطه از وی هراس داشتند و میترسیدند که پته وابستگیشان را روی آب بیندازد. مشروطهخواهان بهنام آزادی بزرگترین خفقان را بر جامعه تحمیل کردند. مطبوعات آنها نسبت به اسلام و پیامبر و روحانیت هتاکی را به اوج رساند وعلمای مشروطهطلب نیز با مدارا و تساهل از آن عبور کردند. آنها انتقادات شیخ فضلالله را برنمیتافتند و با تبلیغات ناجوانمردانه، مطبوعات و سخنرانیها، شیخ را سخت در تنگنا قرار دادند.4
روشنفکران چماقدار
روزنامه «صبح صادق» به مدیریت مرتضی قلیخان مؤیدالممالک در روز 21 ربیعالثانی1325قمری، پنج اصل پیشنهادی شیخ را برای مجلس و قانون اساسی جدید چاپ و منتشر کرد. این کار برای طرفداران مشروطه که بسیاری از مطبوعات را به طور زنجیرهای در اختیار داشتند، سخت گران آمد و به «اداره روزنامه ریخته، آنچه از آن شماره بهدست آوردند، پاره کردند.» و سپس مدیر روزنامه را وادار کردند که همان شماره را تجدید چاپکرده و عذرخواهی کند.5
هواداران مشروطه حتی تحمل انتشار دستخط یک صفحهای شیخ را هم نداشتند. ضیاءالدین درّی، شاهد آن روز، چنین گزارش میکند که:
«... عصر همان روز رفتم بهارستان، دیدم آن اوراق را پاره میکردند و لگدمال مینمودند و یا آنکه آتش میزدند و مرده باد میگفتند. به یکی از آن حلالزادهها گفتم: در این لایحه اسم خدا و رسول و امام عصر نوشته شده است؛ چرا لگدمال میکنید؟ چرا آتش میزنید؟ بنای مزخرفگویی را گذاشت که سخنانش به مراتب از فحش بدتر بود.»6
و این همه نتیجه انحراف و خیانتی بود که از سوی انگلیس و شبه روشنفکران به نهضت عدالتخانه تحمیل شد. با استفاده از قوانین بلژیک و انگلیس، قانون اساسی نوشتند و سعی کردند روحانیون و علمائی که نهضت مردم را تا آنجا رهبری کرده بودند، به وسیله قوانین لیبرالی و غربی محدود نموده و به حاشیه برانند تا راه نفوذ عوامل انگلیس و استعمار باز شود. اما شیخ فضلالله نوری که خود از بانیان و رهبران نهضت عدالتخانه بود از این توطئه و انحراف پرده برداشت و طی نامهای به علما یادآور شد که:
«...شما بهتر میدانید که دین اسلام اکمل ادیان و اتمّ شرایع است و این دین عدالت و شورا را به دنیا عرضه داشت. آیا چه اتفاقی افتاده است که امروز باید دستورالعمل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما را از انگلستان بیاورند...»7
زیر بیرق کفر نرفت
او دوباره همراه عدهای از علما در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شد و در همانجا روزنامهای به نام «لایحه» منتشر کرد تا اندیشه و اهداف خود از تحصن و مقاصد شوم مدعیان مشروطه را برملا سازد. شیخ در اثر مقاومتها و از خود گذشتگیها، سرانجام توانست متممی را به قانون اساسی غربزده مشروطه تحمیل کند که براساس آن، وجود 5 مجتهد جامعالشرایط برای رسیدگی به قوانین مصوبه مجلس، لازم و ضروری شمرده شده بود. شاید همین پافشاری و مجاهدت باعث بر سر دار رفتن او شد و شیخ فضلالله نوری، عنوان نخستین مجتهدی که به طور رسمی اعدام شد را یافت.
در شرایطی که شیخ به طور قطع و یقین میدانست که مدعیان مشروطه، به خانهاش ریخته و او را دستگیر و محاکمه و اعدام خواهند کرد، اما درخواست سفارتهای روس و عثمانی و هلند مبنی بر اعطای پناهندگی را بدون جواب گذارد و هنگامی که سفارت روس با مایوس شدن از پناهندگی شیخ، پیشنهاد افراشتن پرچم روسیه بربام خانهاش را داد، شیخ فضلالله نوری که میدید حتی برخی از نزدیکانش، به این پیشنهاد تمایل دارند، گفت:
«... آیا رواست من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کردهام، حال بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟!»8
و جلال آل احمد چه زیبا درباره شهادت شیخ فضلالله نوری نوشت:
«... من نعش آن بزرگوار را بر سرِ دار همچون بیرقی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد و اکنون در لوای این پرچم، ما شبیه به قومی از خود بیگانهایم، در لباس، خانه و خوراک و ادب و مطبوعات و خطرناکتر از همه در فرهنگمان، فرنگیمآب میپروریم و فرنگیمآب راهحل هر مشکلی را میجوییم»9
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نگاه دوم (روایتی دیگر از سرگذشت و اندیشههای شیخ فضلالله نوری)- دکتر شمسالدین تندرکیا (نوه شیخ فضل الله نوری) به اهتمام مجتبی شکوری- روزنامه فرمان – 1335
2- حسن معاصر – تاریخ استقرار مشروطیت در ایران- جلد دوم- انتشارات ابن سینا- صفحه 368
3- چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه- روحاله حسینیان- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ اول- 1387
4- همان
5- احمد کسروی- تاریخ ایران- جلد 2- صفحه 361- امیرکبیر- 1375
6- محمد ترکمان- مجموعهای از رسائل اعلامیهها مکتوبات و روزنامه شیخ فضلا... نوری- جلد 2- نشر رسا- صفحه 324
7- همان
8- سید جلالالدین مدنی- تاریخ سیاسی معاصر ایران- جلد اول- صفحه 126- دفتر انتشارات اسلامی- چاپ یازدهم- پاییز 1383
9- جلال آل احمد- غربزدگی- انتشارات رواق- 1356- صفحه 78
https://kayhan.ir/fa/news/315676
یک مسائل ریاضی فیزیکی هستند که مملو از دوگانها هستند که مثلاً گروه های دوگان الکتریکی- مغناطیسی داریم که حتی اینها چقدر هم در درون بدن انسان بطور دوگانی هم آیا کار می کنند و آنچنان که اعصاب هم وابسته است به حرکت الکتریکی و آنگاه از حرکت الکتریکی آیا هم مغناطیسم نتیجه می شود و بر عکس! البته این داستان سر درازی هم دارد و مثلاً نظریه ی اف-جی-آر-دابلیو یا فن- جارویس- روان- ویتن را هم داریم که تناظری است بین لانداو- گینزبرگ و کالابی- یاو:
https://arxiv.org/search/?query=fan+jarvis+ruan+witten&searchtype=all&source=header
https://arxiv.org/search/?query=fjrw&searchtype=all&source=header
https://arxiv.org/search/?query=Fan+Jarvis+Ruan&searchtype=author&source=header
و اما وقتی این دوگانگی در دین هم طوری رخ می دهد که یک طرف اهریمنی و شیطانی محض است که بر علیه جناج مملو از خدایی و انبیاء و پیغمبری و اسلام ناب محمدی علوی ائمه ی اطهار امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست، دیگر مسئله ی تصویری آینه ای یکی در دیگری را نمی توان یافت و این دو را با هم نمی توان جمع کرد و در افراد نوع بشر وفق وفاق هم داد و بلکه دو جناج بر علیه هم نیز صف کشی می کنند. و حتی آنگاه است که واقعه هایی ناگوار هم رخ می دهد آنچنان که مجتهدی همچون شیخ فضل الله نوری هم بر سر دار می رود. و از همین قبیل است که می بینیم در فلسطین اشغالی هم امروزه روز دارد چه می گذرد کانه صهیونیسم هم هست که حاکم حتی بر آمریکا هم هست و نه اینکه فقط مثلاً بگوئیم آمریکاییها اسرائیل را به عنوان ایالت 51 ام خود هم می خواهند؛ خیر، آنقدر کفر صهیونیسم را هم می پسندد که هم او را حاکم خود نیز می خواهد. و حالا هر چه به او بگو، بچه دست از کفرت بردار و مسلمان شو! کو گوش شنوا؟! حالیش نیست و بقول معروف اصلا توی این باغها هم نیست و سیر نمی کند و دست از دشمنی اش با اسلام هم حاضر نیست بردارد. این یک تصویری آینه ای است که در ماه هم آیا چقدر بتوان آنرا مشاهده کرد و اگر هم بشود، یک ظرافت خاصی هم باید داشته باشد که آیا چنین تصویری آینه ای به عنوان باز یا بسته شدن دهان اژدها در ماه چه چیزی را در کدام خلیجهای دوگانه ای روی زمین هم دیکته می کنند و بلکه آیا کدام دوگانه ها است که از حد معمولش هم خارج شده و گروه بازبهنجارشی هم ندارند که بتوان افراد نوع بشری را که با هم توی تخاصم رفته اند را دوباره به صلح هم دعوت کرد و آنقدر باید هم پیش بروند تا یکی دیگری را نابود کند و ....
البته این یک وجوهی دیگر را هم دارد که از جمله گول زدن بانوانی است که وادار می کنند آنها را به بی حجاب در اجتماع ظاهر شدن و اینکه این فقط شروع مشکلات هم هست به اینکه چطور خدای ناکرده فسق و فجور را به زنا و فحشاء و قمار و مشروبات الکلی و حرام خواری و کفر و شرک و نفاق هم بکشانند و .... مسئله یک جاهایی ختم می شود به جباریت الهی و لذا لازم هم هست که در معادلات ریاضی فیزیکی از جمله معادلات جبری و بلکه مقابله ی با معادلات جبری هم در نظر گرفته شوند و حالا می خواهد اینطور باشد که اینها از اشتراکات تمام سه لایه های کالابی- یاو هم نتیجه شده باشند و نظریه ی اف آر جی دابلیو را هم چطور نتیجه دهند و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و الممتثلین باوامره و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه