راهپیمایی جهانی اربعین چرا و چگونه ظرفیت تمدنسازی دارد؟قدمهای تمدنساز
برای مواجههی صحیح با پدیدهها، ابتدا باید ماهیّت آنها را شناخت. پدیدهی اربعین «یکی از حوادث بسیار برجستهای است که خدای متعال منّت گذاشته بر ما و این حادثه را برای ما خلق کرده است.» (۱۳۹۶/۸/۱۵) ماهیّت این نعمت الهی چیست؟ خدا چه نعمتی به امّت اسلامی داده است؟ حضرت آیتالله خامنهای ماهیّت این نعمت را یک «معجزه» میدانند: «حادثهی اربعین ... یک پدیدهی معجزهگون و معجزهآسا است.» (۱۴۰۱/۶/۲۶) خداوند وسیلهای «معجزهآسا»، به مانند عصای حضرت موسیٰ (علیه السّلام)، به امّت اسلامی عنایت کرده است؛ لذا باید «این نعمت را قدر بدانیم، نعمت بزرگی است.» (۱۳۹۵/۹/۳)
حال، امّت اسلامی با این پدیدهی «معجزهآسا» چه کند و به دنبال چه هدفی باشد؟ پاسخ واضح است: همان هدف انبیا و اولیای الهی، یعنی «تمدّنسازی». پیادهروی و حضور همگانی در مراسم اربعین بزرگترین فرصتِ پیش رویِ امّتِ اسلامی برای رسیدن به این تمدّن است. قدردانی این نعمت بزرگ، به استفاده از «ظرفیّتهای تمدّنی» اربعین است. «اگر از این ظرفیّتها استفاده شود، امّت اسلامی به اوج عزّت خواهد رسید.» (۱۳۹۸/۶/۲۷)
...
https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=60893
دیروز بعد از ظهر بنده داشتم مقاله ای را راجع به اربعین می خواندم که بر حسب "روشنفکری دینی" اقبال لاهوری، بازرگان، شریعتی، سروش، شهید مطهری، محقق داماد، و دیگران بود. آخر مقاله ای که کمابیش دو صفحه ی پر روزنامه را گرفته بود، یک جورهایی نقل به مضمون کمابیش می فرماید که روشنفکران دینی تمام تلاششان در این بوده است که امام حسین ابن علی علیهم السلام را از انحصار مداحان و معممین دربیاورند و به جای توقف در چگونگی فاجعه از منظر ارزشهای مدرن از این سرمایه در خدمت اخلاق و معنویت و علیه استبداد و جهل مقدس استفاده کنند. بنده ی حقیر واقعاً فکر می کنم که یک سوء تفاهمی هم در مورد روشنفکری دینی اینجا رخ داده است که اول از همه باید این را هم گفت که معممینی مثل امام خمینی قدس سره الشریف و امام خامنه ای مد ظله العالی خودشان از بهترین روشنفکران دینی بوده اند و علاوه بر اینها یقیناً خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم یک روشنفکر دینی است؛ و در این هیچ شکی نیست. ولی سوء تفاهم در اینجا است که روشنفکر دینی باید هم یک اپوزیسیون یا لااقل یک دگر اندیشی باشد که مثلاً در امور کمونیسم هم خیلی خبره است یا .... یحتمل هم حالا همینطور است و بنده خیلی نیز در این زمینه ها خبره نیستم، ولی این هم برای این بنده ی حقیر روشن است که یک دلایل غیر قابل انکاری هم هستند که شاگردانی و بلکه حتی بتوان گفت که هر انسانی نیز سعی و تلاش می کند و خیلی هم دلشان می خواهد که از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کنند. خود حماسه ی عظیم کربلا و اربعین حسینی بهترین شاهد و گواه چنین جهشهایی هستند از یک الف آیات اللهی حتی به بالاترین الفهای آیات اللهی که دیگر ماورای آنها نیز الفهای دیگری قابل تصور هم نیستند. همین روشنفکران دینی حتی غیر معمم و غیر مداح هم می خواهند چنین اخلاق و معنویاتی را با ارزشهای مدرن به خوانندگانشان منتقل کنند و آیا حالا چقدر هم موفق می شوند یا خیر؛ والله اعلم! ولی این مسئله ی رسالت و امامت هم هست که می تواند آن روشهای عقلانی رایج را به یک کمال بی نظیری هم برسانند که بدون آنها غیر ممکن استف و چه بسا مسئله تبدیل شود به استبداد و جهل حتی مقدس و آنچنان که شد آنچه شد در حماسه ی کربلای حسینی و .... مثلاً این در حیطه ی قدرت حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم هم هست که بر حسب آیات قرآنی مثلاً 4 الی 7 سوره ی مبارکه حشر هم بفرمایند که آنچه از فیء و غنائم و انفالی که در غزوه بنی نضیر بدست آید برای رسول و ذی القربی و ایتام و مساکین و ابن سبیل است و نه برای آنهایی که در جنگ شرکت کرده بودند و حتی شتر و اسبی هم نراندند که کاری هم کرده باشند الا اینکه مثلاً درختانی را هم بریدند و .... به عبارت دیگر، می فرماید که خدا اینها را به رسولش اعطا هم کرد، و مردم هم می پذیرند و مثلاً نمی گویند چرا چون این احترام به رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم هم هست دیگر.
عرض بنده ی حقیر اینجا این است که حالا که تو اینها را خیلی هم درک می کنی، پس چرا خودت به حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم ایراد می کنی که مثلاً چرا قاری حافظ قرآن را هم بوسیده اند؟ لابد می خواهی تو را هم چون یک جورهای دیگری فرض بفرمائید که قرآن را به حساب خودت هم حفظ می کنی، تو را هم ببوسند؟ خوب، یحتمل خیلیهای دیگری هم از این توقعات داشته باشند، این دیگر معنایش این نیست که چون احساساتشان بالا هم گرفته است؛ و لذا بپردازند حتی به اینکه حالا مثلاً زردشتیها هم چطور بوده است که اوستا را در سینه هایشان حفظ می کرده اند و چطور خط اوستایی را اختراع کرده بوده اند و برای چه و .... و حالا بفرض هم که بچه بسیجیها هم از این کارها بعضی وقتها بکنند و شما را هم بخواهند شاهد بگیرند که خیلی زرنگند. دیگر معنایش این نمی شود که شما هم از آنها بفرمائید یاد گرفته اید و دارید همان کار را با فرض بفرمائید مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می کنید؟! مسئله ی الفهای بینهایت آیات اللهی هم مسئله اش همینجا است که وقتی یک شاگردی خیلی هم اصرار داشت که زورش خیلی زیاد است و حتی به استادش هم خواست زور بگوید، آنگاه وقتی هم که متوجه شود که قبل از اینکه این کار را بکند حتی انقلابی هم رخ داده است و کل عالم وارد الفهای بینهایت آیات اللهی بالاتری رفته است و خودش مانده است و پرروییهایش و زرنگبازیهایش و ....
مسئله فقط این نیست که می خواهم مقالات WZW ویتن و علیمحمدی و بلکه کتاب دی فرانچسکو و امثالهم را هم بفهمم و قبل از اینکه چنین شود، کانه الفهای بینهایت آیات اللهی را می توان به پله های بالاتری هم ارتقاء داد و باز شما در شاگردیهای خود مانده اید که بالاخره هم چطور می شود بطرف استادی هم چقدرها میل کرد و .... مثل این است که یک مربته کل عالم و نظم و نظامش است که به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متتعالیه بالاتری رفته اند و حالا مثلاً اگر جامعه هایی استبدادی هم داشتیم، حالا اینها دیگر هیچ کدام هم استدادی نیستند و بلکه بر حسب اسلام ناب محمدی و علوی و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم اداره می شوند و .... و حالا اگر بنده ی حقیر در همان حالات استبدادی هم گیر کرده باشم و نتوانم حتی الفهای بینهایت آیات الله مراتب ودرجات متعالیه بالاتر را هم درک کنم، دیگر این مشکل خود این بنده ی حقیر نیز هست که به عنوان شاگرد هم نتوانسته ام تکالیفم را درست هم به انجام برسانم. و مثلاً به نماز شبت هم بهای کافی باید بدهی دیگر. و لذا دیر شد، دیر شد، بنده ی حقیر بدوم بروم بلکه برسم حتی به نماز جماعت و مسجد و دعا و .... البته این را هم عرض کنم که مقاله ای که راجع به دو قطبیها و دوگانهای مذاکرات و جنگ هم در همین روزنامه بود نیز توجه ام را کم جلب نکرد و بلکه اول آنرا خواندم! ولی خیلی هم متوجه منظور نویسنده از این دو قطبیها و دوگانها را نشدم؛ گاهی اوقات در رسانه ها لغاتی همینطوری هم رایج می شوند چرا که خدا هم عالم است و ...! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧﴾ ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ﴿٢٨﴾ فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿٢٩﴾ وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿الفجر: ٣٠﴾
راهپیمایی جهانی اربعین چرا و چگونه ظرفیت تمدنسازی دارد؟قدمهای تمدنسازبرای مواجههی صحیح با پدیدهها، ابتدا باید ماهیّت آنها را شناخت. پدیدهی اربعین «یکی از حوادث بسیار برجستهای است که خدای متعال منّت گذاشته بر ما و این حادثه را برای ما خلق کرده است.» (۱۳۹۶/۸/۱۵) ماهیّت این نعمت الهی چیست؟ خدا چه نعمتی به امّت اسلامی داده است؟ حضرت آیتالله خامنهای ماهیّت این نعمت را یک «معجزه» میدانند: «حادثهی اربعین ... یک پدیدهی معجزهگون و معجزهآسا است.» (۱۴۰۱/۶/۲۶) خداوند وسیلهای «معجزهآسا»، به مانند عصای حضرت موسیٰ (علیه السّلام)، به امّت اسلامی عنایت کرده است؛ لذا باید «این نعمت را قدر بدانیم، نعمت بزرگی است.» (۱۳۹۵/۹/۳)
حال، امّت اسلامی با این پدیدهی «معجزهآسا» چه کند و به دنبال چه هدفی باشد؟ پاسخ واضح است: همان هدف انبیا و اولیای الهی، یعنی «تمدّنسازی». پیادهروی و حضور همگانی در مراسم اربعین بزرگترین فرصتِ پیش رویِ امّتِ اسلامی برای رسیدن به این تمدّن است. قدردانی این نعمت بزرگ، به استفاده از «ظرفیّتهای تمدّنی» اربعین است. «اگر از این ظرفیّتها استفاده شود، امّت اسلامی به اوج عزّت خواهد رسید.» (۱۳۹۸/۶/۲۷)
...
https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=60893
دیروز بعد از ظهر بنده داشتم مقاله ای را راجع به اربعین می خواندم که بر حسب "روشنفکری دینی" اقبال لاهوری، بازرگان، شریعتی، سروش، شهید مطهری، محقق داماد، و دیگران بود. آخر مقاله ای که کمابیش دو صفحه ی پر روزنامه را گرفته بود، یک جورهایی نقل به مضمون کمابیش می فرماید که روشنفکران دینی تمام تلاششان در این بوده است که امام حسین ابن علی علیهم السلام را از انحصار مداحان و معممین دربیاورند و به جای توقف در چگونگی فاجعه از منظر ارزشهای مدرن از این سرمایه در خدمت اخلاق و معنویت و علیه استبداد و جهل مقدس استفاده کنند. بنده ی حقیر واقعاً فکر می کنم که یک سوء تفاهمی هم در مورد روشنفکری دینی اینجا رخ داده است که اول از همه باید این را هم گفت که معممینی مثل امام خمینی قدس سره الشریف و امام خامنه ای مد ظله العالی خودشان از بهترین روشنفکران دینی بوده اند و علاوه بر اینها یقیناً خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم یک روشنفکر دینی است؛ و در این هیچ شکی نیست. ولی سوء تفاهم در اینجا است که روشنفکر دینی باید هم یک اپوزیسیون یا لااقل یک دگر اندیشی باشد که مثلاً در امور کمونیسم هم خیلی خبره است یا .... یحتمل هم حالا همینطور است و بنده خیلی نیز در این زمینه ها خبره نیستم، ولی این هم برای این بنده ی حقیر روشن است که یک دلایل غیر قابل انکاری هم هستند که شاگردانی و بلکه حتی بتوان گفت که هر انسانی نیز سعی و تلاش می کند و خیلی هم دلشان می خواهد که از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کنند. خود حماسه ی عظیم کربلا و اربعین حسینی بهترین شاهد و گواه چنین جهشهایی هستند از یک الف آیات اللهی حتی به بالاترین الفهای آیات اللهی که دیگر ماورای آنها نیز الفهای دیگری قابل تصور هم نیستند. همین روشنفکران دینی حتی غیر معمم و غیر مداح هم می خواهند چنین اخلاق و معنویاتی را با ارزشهای مدرن به خوانندگانشان منتقل کنند و آیا حالا چقدر هم موفق می شوند یا خیر؛ والله اعلم! ولی این مسئله ی رسالت و امامت هم هست که می تواند آن روشهای عقلانی رایج را به یک کمال بی نظیری هم برسانند که بدون آنها غیر ممکن استف و چه بسا مسئله تبدیل شود به استبداد و جهل حتی مقدس و آنچنان که شد آنچه شد در حماسه ی کربلای حسینی و .... مثلاً این در حیطه ی قدرت حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم هم هست که بر حسب آیات قرآنی مثلاً 4 الی 7 سوره ی مبارکه حشر هم بفرمایند که آنچه از فیء و غنائم و انفالی که در غزوه بنی نضیر بدست آید برای رسول و ذی القربی و ایتام و مساکین و ابن سبیل است و نه برای آنهایی که در جنگ شرکت کرده بودند و حتی شتر و اسبی هم نراندند که کاری هم کرده باشند الا اینکه مثلاً درختانی را هم بریدند و .... به عبارت دیگر، می فرماید که خدا اینها را به رسولش اعطا هم کرد، و مردم هم می پذیرند و مثلاً نمی گویند چرا چون این احترام به رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم هم هست دیگر.
مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنکُمْ ۚ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿٧﴾
عرض بنده ی حقیر اینجا این است که حالا که تو اینها را خیلی هم درک می کنی، پس چرا خودت به حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم ایراد می کنی که مثلاً چرا قاری حافظ قرآن را هم بوسیده اند؟ لابد می خواهی تو را هم چون یک جورهای دیگری فرض بفرمائید که قرآن را به حساب خودت هم حفظ می کنی، تو را هم ببوسند؟ خوب، یحتمل خیلیهای دیگری هم از این توقعات داشته باشند، این دیگر معنایش این نیست که چون احساساتشان بالا هم گرفته است؛ و لذا بپردازند حتی به اینکه حالا مثلاً زردشتیها هم چطور بوده است که اوستا را در سینه هایشان حفظ می کرده اند و چطور خط اوستایی را اختراع کرده بوده اند و برای چه و .... و حالا بفرض هم که بچه بسیجیها هم از این کارها بعضی وقتها بکنند و شما را هم بخواهند شاهد بگیرند که خیلی زرنگند. دیگر معنایش این نمی شود که شما هم از آنها بفرمائید یاد گرفته اید و دارید همان کار را با فرض بفرمائید مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می کنید؟! مسئله ی الفهای بینهایت آیات اللهی هم مسئله اش همینجا است که وقتی یک شاگردی خیلی هم اصرار داشت که زورش خیلی زیاد است و حتی به استادش هم خواست زور بگوید، آنگاه وقتی هم که متوجه شود که قبل از اینکه این کار را بکند حتی انقلابی هم رخ داده است و کل عالم وارد الفهای بینهایت آیات اللهی بالاتری رفته است و خودش مانده است و پرروییهایش و زرنگبازیهایش و ....
مسئله فقط این نیست که می خواهم مقالات WZW ویتن و علیمحمدی و بلکه کتاب دی فرانچسکو و امثالهم را هم بفهمم و قبل از اینکه چنین شود، کانه الفهای بینهایت آیات اللهی را می توان به پله های بالاتری هم ارتقاء داد و باز شما در شاگردیهای خود مانده اید که بالاخره هم چطور می شود بطرف استادی هم چقدرها میل کرد و .... مثل این است که یک مربته کل عالم و نظم و نظامش است که به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متتعالیه بالاتری رفته اند و حالا مثلاً اگر جامعه هایی استبدادی هم داشتیم، حالا اینها دیگر هیچ کدام هم استدادی نیستند و بلکه بر حسب اسلام ناب محمدی و علوی و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم اداره می شوند و .... و حالا اگر بنده ی حقیر در همان حالات استبدادی هم گیر کرده باشم و نتوانم حتی الفهای بینهایت آیات الله مراتب ودرجات متعالیه بالاتر را هم درک کنم، دیگر این مشکل خود این بنده ی حقیر نیز هست که به عنوان شاگرد هم نتوانسته ام تکالیفم را درست هم به انجام برسانم. و مثلاً به نماز شبت هم بهای کافی باید بدهی دیگر. و لذا دیر شد، دیر شد، بنده ی حقیر بدوم بروم بلکه برسم حتی به نماز جماعت و مسجد و دعا و .... البته این را هم عرض کنم که مقاله ای که راجع به دو قطبیها و دوگانهای مذاکرات و جنگ هم در همین روزنامه بود نیز توجه ام را کم جلب نکرد و بلکه اول آنرا خواندم! ولی خیلی هم متوجه منظور نویسنده از این دو قطبیها و دوگانها را نشدم؛ گاهی اوقات در رسانه ها لغاتی همینطوری هم رایج می شوند چرا که خدا هم عالم است و ...! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه