خطبه شانزدهم و من کلام له علیه السّلام لما بویع بالمدینة
بخش اوّل
ذمّتی بما اقول رهینة. و انا به زعیم. انّ من صرّحت له العبر عمّا بین یدیه من المثلات، حجزته التّقوى عن تقحّم الشّبهات. الا و انّ بلیّتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث اللّه نبیّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم. و الّذی بعثه بالحقّ لتبلبلنّ بلبلة، و لتغربلنّ غربلة، و لتساطنّ سوط القدر، حتّى یعود اسفلکم اعلاکم، و اعلاکم اسفلکم، و لیسبقنّ سابقون کانوا قصّروا، و لیقصّرنّ سبّاقون کانوا سبقوا. و اللّه ما کتمت و شمة، و لا کذبت کذبة، و لقد نبّئت بهذا المقام و هذا الیوم. [1]
[1] این خطبه در کتابهاى متعدّدى نقل شده است که بعضى از آنها عبارتند از:
1- «شیخ طوسى» در «تلخیص الشافى»، جلد 3، صفحه 53.
2- «جاحظ» در «البیان و التبیین»، جلد 3، صفحه 44.
3- «العقد الفرید»، جلد 4، صفحه 132.
4- «ارشاد مفید».
5- «کتاب الجمل».
6- «عیون الاخبار».
7- «مسعودى» در «اثبات الوصیة».
8- «کنز العمال».
9- «کلینى» در «روضه کافى»، صفحه 67.
10- «یعقوبى» در تاریخ خود.
11- «مجلسى» در «بحار الانوار».
ترجمه
از سخنانى که هنگام بیعت در مدینه بیان فرمود:
ذمّهام در گرو این سخنانى است که مىگویم و من صدق آن را تضمین مىکنم! کسى که عبرتهاى حاصل از سرگذشت پیشینیان و عذابهاى الهى در مورد آنان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوبتهایى که در انتظارش باشد بردارد (روح تقوا در او زنده مى شود و) تقواى الهى او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختیها حفظ مىکند. آگاه باشید آزمونهاى شما درست همانند روزى که خداوند، پیامبرش را مبعوث ساخت بازگشته است! به خدایى که پیامبر را به حق فرستاده، سوگند که همه شما به هم مخلوط و غربال مىشوید و همچون محتواى دیگ به هنگام جوشش، زیر و رو خواهید شد آن گونه که افراد پاییننشین، بالا و بالانشینان، پایین قرار خواهند گرفت و آنان که در اسلام پیشگام بودهاند و بر کنار شده بودند بار دیگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حیله و تزویر پیشى گرفتند کنار زده خواهند شد! به خدا سوگند هرگز حقیقتى را کتمان نکردهام و هیچ گاه دروغى نگفتم و موقعیّت امروز را از قبل به من خبر دادهاند!
خطبه در یک نگاه
این خطبه، نخستین خطبه یا از نخستین خطبههایى است که بعد از قتل عثمان و به حکومت رسیدن امام (ع) در مدینه ایراد شد و با توجّه به جایگاه آن و زمان صدور خطبه، تفسیر محتواى آن آسانتر است.
این خطبه بر چهار محور گردش مىکند:
نخست هشدارى است که على (ع) به همه مردم در مورد امتحاناتى که در پیش دارند مىدهد و آن زمان را به زمان قیام پیامبر اکرم (ص) تشبیه مىکند و انقلاب دوران خلافتش را همانند انقلاب رسول اللّه (ص) مىشمارد که مردم را از یک
دوران جاهلیّت به دوران نور و هدایت منتقل ساخت هر چند تحمّل این انقلاب براى بسیارى سخت و سنگین و کوره امتحان داغ و سوزان است.
انحرافاتى که بعد از پیامبر (ص) پیدا شد و به تبعیض در بیت المال و غارت اموال مسلمین و سپردن پستهاى مهم به بازماندگان «عصر جاهلیت» انجامید، نیاز به انقلاب جدیدى داشت که به دست مبارک على (ع) بنیان نهاده شد.
على (ع) در همین بخش به مردم یادآورى مىکند که به گذشته تاریخ اسلام و اقوامى که پیش از اسلام مىزیستند باز گردند و از سرنوشت آنها عبرت گیرند.
در بخش دیگرى از این خطبه، خطا و گناه را با تقوا و پرهیزکارى مقایسه مىکند و سرانجام هر یک را نشان مىدهد که چگونه گناهان قابل کنترل نیستند و مسیر تقوا و پرهیزکارى کاملا قابل کنترل است سپس مردم را از گرفتار شدن در چنگال چیزى که عاقبتش خطرناک است بر حذر مىدارد.
در سوّمین بخش خطبه اشاره کوتاه و پر معنایى به مسأله حق و باطل مىکند و به آنها هشدار مىدهد که از کمى طرفداران حق و فزونى پیروان باطل وحشت نکنند، راه حق را در پیش گیرند و در انتظار پیروزى و نصرت الهى باشند.
آخرین بخش خطبه مشتمل بر یک سلسله اندرزهاست که هر کدام به عنوان یک اصل مهم و اساسى باید در زندگى مورد توجّه باشد. اندرز به کنارهگیرى از راه افراط و تفریط، پافشارى بر قرآن و سنّت، شناخت موقعیت خویش در جامعه، لزوم دعوت به اتحاد و «اصلاح ذات البین» و بالاخره توبه کردن از گناهان و همه برکات را از ناحیه او دانستن.
...
این قانون که در عالم کبیر صادق است در عالم صغیر یعنى وجود یک انسان نیز صدق مىکند. تعادل در میان قواى مختلف جسم و جان رمز سلامت و بقا و حیات انسان است.
ترکیبات مختلف خون و تعادل تحریکات اعصاب «سمپاتیک» و «پاراسمپاتیک»، میزان ضربان قلب، وزن بدن، مقدار فشار و غلظت خون، تعادل دستگاه تنفّس و بالاخره حرکت همه چیز در خط مستقیم میانه، پایه اصلى سلامت ما را تشکیل مىدهد و اگر ذرّهاى از ذرّات وجود ما از آن خط میانه به سوى افراط یا تفریط منحرف شود، واکنش آن در جسم و جان ما ظاهر مىشود.
قرآن امّت اسلامى را به عنوان یک امّت وسط ستوده و به همین دلیل آنها را حجّت بر سایر مردم جهان قرار داده که مىتوانند با قیاس خود بر این معیار سنجش الهى، کاستیها و زیادهرویها را تشخیص دهند و اصلاح کنند.
در کلام پر نور امام (ع) روى این مسأله تأکید شده و جادّه اصلى همان طریق وسطى معرفى شده است که آیات قرآن و آثار نبوّت را در آن مىتوان یافت و راه نفوذ در سنّت معصومان و طریق نجات در آن شمرده شده است.
انحراف از این خط مستقیم چه بدبختیهاى عظیمى براى جامعه بشرى به بار مىآورد و همیشه یکى دیگرى را به دنبال خود مىکشاند. همیشه افراطها سرچشمه تفریطها و بالعکس است.
یک روز در دنیا چنان در مسأله مالکیّت شخصى افراط مىکنند که همه سرمایهها در دست افرادى معدود قرار مىگیرد و قشر عظیم امّتها محروم و فقیر مىشوند. روز دیگر محرومان قیام مىکنند و مالکیّت شخصى را حتّى در شکل معتدلش نفى مىکنند و مرام و مکتبى را روى کار مىآورند که بعد از هفتاد سال تلاش و کوشش ثمرهاى جز فقر، بدبختى و عقبماندگى ندارد! و در این میان خونهاى زیاد و بىحسابى ریخته مىشود!
در مسائل دیگر- اعم از عقیدتى و اخلاقى و اجتماعى و سیاسى- همین افراط و تفریطها خمیر مایه اصلى شکستها و ناکامیها و تیرهروزیهاست.
پیام امام امیر المومنین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 1، ص 535- 568
https://lib.eshia.ir/27571/1/535
پس آن روز به این نکته توجه بود که در مقابلهی با این دشمنان خدا، نگاه به اینها، نگاه یک زخم مسری خطرناک باید باشد. همین امروز هم میگفتیم کاش مسلمانهایی که دور و بر اینها زندگی میکنند، به این نگاه به اینها نگاه میکردند.
تفسیر سوره حشر، حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای مد ظله العالی، ص 84
در تفسیر آیات 5 و 6 سوره ی حشر، حضرت ولی فقیه مد ظله العالی ذیل عنوان: "راه حل مسئله ی فلسطین با استفاده از ماجرای بنی النضیر" می فرمایند که راه حلش فقط ایمان و اسلام است که این غده ی بدخیم را ریشه کن کنیم. ایمان و اسلام را حل است. البته علاوه بر اینها ایشان همین امروز هم می فرمایند که مسئله پرداختن به دین و دانش هم هست. انسان متحیر می ماند که چطور دانشمندان هسته ای ما را ترور می کنند؟! مسئله ی روشنفکری و فراماسونری یک چیز است، ولی ترور دانشمندان و آن هم دانشمندان هسته ای دیگر یعنی چه؟ مسئله این است که دشمن دین و دانش را همراه هم نمی خواهد. دینی را که ریشه کن هم شده باشد را نیز یحتمل بهش کمک کند آنچنان که آیا چقدر هم به سید جمال الدین اسد آبادی به عنوان یک روشنفکر هم کمک کرد و بلکه حتی به امام خمینی قدس سره الشریف هم پناه داد تا برود فرانسه و از آنجا به ایران برگردد و انقلاب اسلامی هم شکل گیرد. ولی تبلور دین و دانشی که دانشمندان اسلامی خود صاحب نظر هم شوند و بتوانند دانشمندان جهان را هم در کشورهای اسلامی جذب کنند و خود از قطبهای عظیم علمی جهان شوند را هم آیا چقدر می خواهند. حالا خیلی دانش کسب کرده ای؟ می فرمایند برو انگلیس، برو تریست ایتالیا، برو آمریکا، ...، و تخصص و حتی فوق تخصصها هم بگیر! ولی همه کاره خود ما در شرق و غرب عالم باشیم و تو کاره ای نباش. این اساس شیطان پرستی هم هست آنچنان که قرآن کریم هم در آیه 60 سوره مبارکه یس می فرماید که ای بنی آدم مگر تو عهد نبستی که شیطان پرستی هم نکنی:
و این اساس مهدویت هم هست چرا که مهدویت اگر بخواهد از انسان 250 ساله یعنی حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها و ائمه ی اطهار علیهم السلام هم درس بگیرد، باید هم متوجه شود یا خیر که مسئله ی الغدیر چیست و چه شد که قرآن ناطق، امیر المومنین علی ابن ابیطالب، هم چرا جانشین پیامبر اکرم صل الله علیه و آله نشد و دیگران شدند؟ در آخر گفتار دوم حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند که چطور حافظ قرآن بودن هم خوب است و قابل تشویق است و باید هم جوانان سعی کنند همه و همه حتی المقدور حافظ قرآن شوند. ایشان می فرمایند وقتی فهمیدند که قاری قرآن حافظ قرآن هم هست، از جایگاه که پائین آمدند رفتند و او را بوسیدند. و می فرمایند: "غرض، شماها هم سعی کنید این کار را بکنید." ص 72
می فرمایند که زرتشتیها هم متون دینیشان و دعاهایشان، یعنی اوستا، را در سینه هایشان حفظ می کرده اند، ولی بعدها که اسلام آمد و مجبور به کوچ به مثلاً هند شدند، مجبور شدند متون دینیشان را بنویسند و لذا خطی اوستایی هم اختراع کردند. عرض بنده ی حقیر این است که این را حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز تاکید می فرمایند که امام خمینی قدس سره الشریف در انقلاب و جمهوری اسلامی به مردم هم تکیه داشتند، و همین هم هست که بین امام و امتش ارتباطی را برقرار می کند که باید هم بر حسب قرآن کریم و کتاب الله و سنت هم باشد. قرآن ناطقی که مردم هستند وقتی با قرآن ناطقی که امام امت اسلامی است ارتباط تنگاتنگ داشته باشند، ایمان و اسلام و حتی دین و دانش را هم آنچنان متبلور می تواند کند که فلسطین را هم آزاد می کند و از چنگال خون آلود صهیونیستها رهایی می بخشد و بلکه کاخ سفید یا همان سیاه واشنگتن را خود مردم ایالات متحده نیز حسینه اش می کنند و چرا که اسلام دینی است جهانی و محدود به هیچ زمان و مکانی هم نیست. و لذا آمریکا هیچ غلطی هم نمی تواند بکند و ....! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
مَا قَطَعْتُم مِّن لِّینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَىٰ أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِیُخْزِیَ الْفَاسِقِینَ ﴿٥﴾ وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿الحشر: ٦﴾
۞ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿المائدة: ٦٧﴾
خطبه شانزدهم و من کلام له علیه السّلام لما بویع بالمدینة
بخش اوّل
ذمّتی بما اقول رهینة. و انا به زعیم. انّ من صرّحت له العبر عمّا بین یدیه من المثلات، حجزته التّقوى عن تقحّم الشّبهات. الا و انّ بلیّتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث اللّه نبیّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم. و الّذی بعثه بالحقّ لتبلبلنّ بلبلة، و لتغربلنّ غربلة، و لتساطنّ سوط القدر، حتّى یعود اسفلکم اعلاکم، و اعلاکم اسفلکم، و لیسبقنّ سابقون کانوا قصّروا، و لیقصّرنّ سبّاقون کانوا سبقوا. و اللّه ما کتمت و شمة، و لا کذبت کذبة، و لقد نبّئت بهذا المقام و هذا الیوم. [1]
[1] این خطبه در کتابهاى متعدّدى نقل شده است که بعضى از آنها عبارتند از:
1- «شیخ طوسى» در «تلخیص الشافى»، جلد 3، صفحه 53.
2- «جاحظ» در «البیان و التبیین»، جلد 3، صفحه 44.
3- «العقد الفرید»، جلد 4، صفحه 132.
4- «ارشاد مفید».
5- «کتاب الجمل».
6- «عیون الاخبار».
7- «مسعودى» در «اثبات الوصیة».
8- «کنز العمال».
9- «کلینى» در «روضه کافى»، صفحه 67.
10- «یعقوبى» در تاریخ خود.
11- «مجلسى» در «بحار الانوار».
ترجمه
از سخنانى که هنگام بیعت در مدینه بیان فرمود:
ذمّهام در گرو این سخنانى است که مىگویم و من صدق آن را تضمین مىکنم! کسى که عبرتهاى حاصل از سرگذشت پیشینیان و عذابهاى الهى در مورد آنان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوبتهایى که در انتظارش باشد بردارد (روح تقوا در او زنده مى شود و) تقواى الهى او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختیها حفظ مىکند. آگاه باشید آزمونهاى شما درست همانند روزى که خداوند، پیامبرش را مبعوث ساخت بازگشته است! به خدایى که پیامبر را به حق فرستاده، سوگند که همه شما به هم مخلوط و غربال مىشوید و همچون محتواى دیگ به هنگام جوشش، زیر و رو خواهید شد آن گونه که افراد پاییننشین، بالا و بالانشینان، پایین قرار خواهند گرفت و آنان که در اسلام پیشگام بودهاند و بر کنار شده بودند بار دیگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حیله و تزویر پیشى گرفتند کنار زده خواهند شد! به خدا سوگند هرگز حقیقتى را کتمان نکردهام و هیچ گاه دروغى نگفتم و موقعیّت امروز را از قبل به من خبر دادهاند!
خطبه در یک نگاه
این خطبه، نخستین خطبه یا از نخستین خطبههایى است که بعد از قتل عثمان و به حکومت رسیدن امام (ع) در مدینه ایراد شد و با توجّه به جایگاه آن و زمان صدور خطبه، تفسیر محتواى آن آسانتر است.
این خطبه بر چهار محور گردش مىکند:
نخست هشدارى است که على (ع) به همه مردم در مورد امتحاناتى که در پیش دارند مىدهد و آن زمان را به زمان قیام پیامبر اکرم (ص) تشبیه مىکند و انقلاب دوران خلافتش را همانند انقلاب رسول اللّه (ص) مىشمارد که مردم را از یک
دوران جاهلیّت به دوران نور و هدایت منتقل ساخت هر چند تحمّل این انقلاب براى بسیارى سخت و سنگین و کوره امتحان داغ و سوزان است.
انحرافاتى که بعد از پیامبر (ص) پیدا شد و به تبعیض در بیت المال و غارت اموال مسلمین و سپردن پستهاى مهم به بازماندگان «عصر جاهلیت» انجامید، نیاز به انقلاب جدیدى داشت که به دست مبارک على (ع) بنیان نهاده شد.
على (ع) در همین بخش به مردم یادآورى مىکند که به گذشته تاریخ اسلام و اقوامى که پیش از اسلام مىزیستند باز گردند و از سرنوشت آنها عبرت گیرند.
در بخش دیگرى از این خطبه، خطا و گناه را با تقوا و پرهیزکارى مقایسه مىکند و سرانجام هر یک را نشان مىدهد که چگونه گناهان قابل کنترل نیستند و مسیر تقوا و پرهیزکارى کاملا قابل کنترل است سپس مردم را از گرفتار شدن در چنگال چیزى که عاقبتش خطرناک است بر حذر مىدارد.
در سوّمین بخش خطبه اشاره کوتاه و پر معنایى به مسأله حق و باطل مىکند و به آنها هشدار مىدهد که از کمى طرفداران حق و فزونى پیروان باطل وحشت نکنند، راه حق را در پیش گیرند و در انتظار پیروزى و نصرت الهى باشند.
آخرین بخش خطبه مشتمل بر یک سلسله اندرزهاست که هر کدام به عنوان یک اصل مهم و اساسى باید در زندگى مورد توجّه باشد. اندرز به کنارهگیرى از راه افراط و تفریط، پافشارى بر قرآن و سنّت، شناخت موقعیت خویش در جامعه، لزوم دعوت به اتحاد و «اصلاح ذات البین» و بالاخره توبه کردن از گناهان و همه برکات را از ناحیه او دانستن.
...
این قانون که در عالم کبیر صادق است در عالم صغیر یعنى وجود یک انسان نیز صدق مىکند. تعادل در میان قواى مختلف جسم و جان رمز سلامت و بقا و حیات انسان است.
ترکیبات مختلف خون و تعادل تحریکات اعصاب «سمپاتیک» و «پاراسمپاتیک»، میزان ضربان قلب، وزن بدن، مقدار فشار و غلظت خون، تعادل دستگاه تنفّس و بالاخره حرکت همه چیز در خط مستقیم میانه، پایه اصلى سلامت ما را تشکیل مىدهد و اگر ذرّهاى از ذرّات وجود ما از آن خط میانه به سوى افراط یا تفریط منحرف شود، واکنش آن در جسم و جان ما ظاهر مىشود.
قرآن امّت اسلامى را به عنوان یک امّت وسط ستوده و به همین دلیل آنها را حجّت بر سایر مردم جهان قرار داده که مىتوانند با قیاس خود بر این معیار سنجش الهى، کاستیها و زیادهرویها را تشخیص دهند و اصلاح کنند.
در کلام پر نور امام (ع) روى این مسأله تأکید شده و جادّه اصلى همان طریق وسطى معرفى شده است که آیات قرآن و آثار نبوّت را در آن مىتوان یافت و راه نفوذ در سنّت معصومان و طریق نجات در آن شمرده شده است.
انحراف از این خط مستقیم چه بدبختیهاى عظیمى براى جامعه بشرى به بار مىآورد و همیشه یکى دیگرى را به دنبال خود مىکشاند. همیشه افراطها سرچشمه تفریطها و بالعکس است.
یک روز در دنیا چنان در مسأله مالکیّت شخصى افراط مىکنند که همه سرمایهها در دست افرادى معدود قرار مىگیرد و قشر عظیم امّتها محروم و فقیر مىشوند. روز دیگر محرومان قیام مىکنند و مالکیّت شخصى را حتّى در شکل معتدلش نفى مىکنند و مرام و مکتبى را روى کار مىآورند که بعد از هفتاد سال تلاش و کوشش ثمرهاى جز فقر، بدبختى و عقبماندگى ندارد! و در این میان خونهاى زیاد و بىحسابى ریخته مىشود!
در مسائل دیگر- اعم از عقیدتى و اخلاقى و اجتماعى و سیاسى- همین افراط و تفریطها خمیر مایه اصلى شکستها و ناکامیها و تیرهروزیهاست.
پیام امام امیر المومنین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 1، ص 535- 568
https://lib.eshia.ir/27571/1/535
پس آن روز به این نکته توجه بود که در مقابلهی با این دشمنان خدا، نگاه به اینها، نگاه یک زخم مسری خطرناک باید باشد. همین امروز هم میگفتیم کاش مسلمانهایی که دور و بر اینها زندگی میکنند، به این نگاه به اینها نگاه میکردند.
تفسیر سوره حشر، حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای مد ظله العالی، ص 84
در تفسیر آیات 5 و 6 سوره ی حشر، حضرت ولی فقیه مد ظله العالی ذیل عنوان: "راه حل مسئله ی فلسطین با استفاده از ماجرای بنی النضیر" می فرمایند که راه حلش فقط ایمان و اسلام است که این غده ی بدخیم را ریشه کن کنیم. ایمان و اسلام را حل است. البته علاوه بر اینها ایشان همین امروز هم می فرمایند که مسئله پرداختن به دین و دانش هم هست. انسان متحیر می ماند که چطور دانشمندان هسته ای ما را ترور می کنند؟! مسئله ی روشنفکری و فراماسونری یک چیز است، ولی ترور دانشمندان و آن هم دانشمندان هسته ای دیگر یعنی چه؟ مسئله این است که دشمن دین و دانش را همراه هم نمی خواهد. دینی را که ریشه کن هم شده باشد را نیز یحتمل بهش کمک کند آنچنان که آیا چقدر هم به سید جمال الدین اسد آبادی به عنوان یک روشنفکر هم کمک کرد و بلکه حتی به امام خمینی قدس سره الشریف هم پناه داد تا برود فرانسه و از آنجا به ایران برگردد و انقلاب اسلامی هم شکل گیرد. ولی تبلور دین و دانشی که دانشمندان اسلامی خود صاحب نظر هم شوند و بتوانند دانشمندان جهان را هم در کشورهای اسلامی جذب کنند و خود از قطبهای عظیم علمی جهان شوند را هم آیا چقدر می خواهند. حالا خیلی دانش کسب کرده ای؟ می فرمایند برو انگلیس، برو تریست ایتالیا، برو آمریکا، ...، و تخصص و حتی فوق تخصصها هم بگیر! ولی همه کاره خود ما در شرق و غرب عالم باشیم و تو کاره ای نباش. این اساس شیطان پرستی هم هست آنچنان که قرآن کریم هم در آیه 60 سوره مبارکه یس می فرماید که ای بنی آدم مگر تو عهد نبستی که شیطان پرستی هم نکنی:
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یس: ٦٠﴾
و این اساس مهدویت هم هست چرا که مهدویت اگر بخواهد از انسان 250 ساله یعنی حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها و ائمه ی اطهار علیهم السلام هم درس بگیرد، باید هم متوجه شود یا خیر که مسئله ی الغدیر چیست و چه شد که قرآن ناطق، امیر المومنین علی ابن ابیطالب، هم چرا جانشین پیامبر اکرم صل الله علیه و آله نشد و دیگران شدند؟ در آخر گفتار دوم حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند که چطور حافظ قرآن بودن هم خوب است و قابل تشویق است و باید هم جوانان سعی کنند همه و همه حتی المقدور حافظ قرآن شوند. ایشان می فرمایند وقتی فهمیدند که قاری قرآن حافظ قرآن هم هست، از جایگاه که پائین آمدند رفتند و او را بوسیدند. و می فرمایند: "غرض، شماها هم سعی کنید این کار را بکنید." ص 72
می فرمایند که زرتشتیها هم متون دینیشان و دعاهایشان، یعنی اوستا، را در سینه هایشان حفظ می کرده اند، ولی بعدها که اسلام آمد و مجبور به کوچ به مثلاً هند شدند، مجبور شدند متون دینیشان را بنویسند و لذا خطی اوستایی هم اختراع کردند. عرض بنده ی حقیر این است که این را حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز تاکید می فرمایند که امام خمینی قدس سره الشریف در انقلاب و جمهوری اسلامی به مردم هم تکیه داشتند، و همین هم هست که بین امام و امتش ارتباطی را برقرار می کند که باید هم بر حسب قرآن کریم و کتاب الله و سنت هم باشد. قرآن ناطقی که مردم هستند وقتی با قرآن ناطقی که امام امت اسلامی است ارتباط تنگاتنگ داشته باشند، ایمان و اسلام و حتی دین و دانش را هم آنچنان متبلور می تواند کند که فلسطین را هم آزاد می کند و از چنگال خون آلود صهیونیستها رهایی می بخشد و بلکه کاخ سفید یا همان سیاه واشنگتن را خود مردم ایالات متحده نیز حسینه اش می کنند و چرا که اسلام دینی است جهانی و محدود به هیچ زمان و مکانی هم نیست. و لذا آمریکا هیچ غلطی هم نمی تواند بکند و ....! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه