- ۰۴/۰۶/۰۴
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الأحزاب: ٥٦﴾
https://arxiv.org/search/math?searchtype=author&query=Feyzbakhsh%2C+S
وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ ﴿ابراهیم: ٤٢﴾
الحکمة 114 الزمان وحسن الظّن
وَقَالَ(علیه السلام): إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلاَحُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُل لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ! وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُل فَقَدْ غَرَّرَ!
114 و قال علیهالسلام إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ! وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ.
امام علیه السلام فرمود:
هنگامى که صلاح و نیکى بر زمان و اهلش ظاهر گردد اگر کسى در این حال به دیگرى که از او گناهى ظاهر نشده، گمان بد برد به او ستم کرده است و هنگامى که فساد بر زمان و اهلش مستولى گردد هر کس گمان خوب به دیگرى برد خود را فریب داده است! [1]
[1]. سند گفتار حکیمانه:
در مصادر نهجالبلاغه آمده که این گفتار حکیمانه در کتاب غررالحکم با تفاوتهایى ذکر شده و این تفاوتها نشان مىدهد که آن را از منبع دیگرى غیر از نهجالبلاغه اخذ کرده است. زمخشرى نیز آن را در ربیع الابرار با تفاوت کمترى آورده است. (مصادر نهجالبلاغه، ج 4، ص 106).
شرح و تفسیر معیار حُسن ظن و سوء ظن
مسئله حسن ظن و سوء ظن در اسلام از مسائل بسیار مهم است که در آیات و روایات بازتاب گستردهاى دارد. البته اصل بر حسن ظن مسلمانان نسبت به یکدیگر است؛ ولى این اصل استثنایى هم دارد که امام علیه السلام در جمله بالا به آن اشاره کرده، مىفرماید: «هنگامى که صلاح و نیکى بر زمان و اهلش ظاهر گردد اگر کسى در این حال گمان بد به دیگرى برد که از او گناهى ظاهر نشده به او ستم کرده است و هنگامى که فساد بر زمان و اهلش مستولى گردد هر کس گمان خوب به دیگرى ببرد خود را فریب داده است»؛
(إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ! وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ)
. همان گونه که گفتیم، اصل در جامعه اسلامى بر حسن ظن است، چنان که در سوره «حجرات» آیه 12 مىخوانیم: « «یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إثْمٌ»؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید از بسیارى از گمانها بپرهیزید چرا که بعضى از آنها گناه است».
در روایات اسلامى نیز تأکید شده که کار برادر مسلمانت را حمل بر صحت کن و از سوء ظن بپرهیز؛ در حدیثى از امیرمؤمنان علیه السلام مىخوانیم:
«ضَعْ أمْرَ أخیکَ عَلى أحْسَنِهِ ... مَحْمِلًا؛
عمل برادر مسلمانت را بر نیکوترین وجه ممکن حمل کن
مگر اینکه دلیلى بر خلاف آن قائم شود و هرگز نسبت به سخنى که از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر و مادامى که مىتوانى محمل نیکى براى آن بیابى حمل بر صحت کن». [1]
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم:
«إذا اتَّهَمَ الْمُؤمِنُ أخاهُ انْماثَ الْإیمانُ مِنْ قَلْبِهِ کَما یَنْماثُ الْمَلْحُ فِى الْماءِ؛
هنگامى که شخص باایمان برادر مسلمانش را متهم کند ایمان در قلب او ذوب مىشود همانگونه که نمک در آب». [2]
مطابق کلام حکمتآمیز بالا این مطلب مربوط به زمانى است که چهره اسلام در محیط نمایان باشد و غالب مردم راه صلاح بپویند؛ اما زمانى که فساد، غالب بر زمان شد و اکثر مردم به راه خلاف مىروند حسن ظن نسبت به افراد سبب مىشود انسان خودش را فریب دهد و باید جانب احتیاط را نگه دارد تا گرفتار توطئهها و مفسدهها نگردد.
این بدان معنا نیست که انسان سوء ظن خود را به اشخاص آشکار سازد و آنها را متهم کند، بلکه منظور این است که بدون اینکه عکس العمل منفى که سبب اهانت به مؤمن مىشود ظاهر سازد، در عمل جانب احتیاط را از دست ندهد.
گاه افرادى که در یک زمان زندگى مىکنند با هم متفاوتند؛ بعضى سوابق خوبى دارند که باید به آنها حسن ظن داشت و بعضى داراى سوابق سوءاند که باید درباره آنها جانب احتیاط را رعایت کرد، بنابراین معیار، فساد تمام مردم زمان نیست، از این رو امام علیه السلام در کلام حکمتآمیز بالا فرمود:
«بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ»
و «حَوْبَة» به معناى گناه است، بنابراین سوء ظن به کسى که سابقه سویى از او دیده نشده ممنوع است.
[1]. کافى، ج 2، ص 362، ح 3.
[2]. همان، ص 361، ح 1.
تعبیر به «فَقَدْ ظَلَمَ» به این معناست که سوء ظن به برادر مسلمانى که خلافى از او دیده نشده ظلم و ستم بر اوست. این احتمال نیز در تفسیر این جمله امکان دارد که چنین کسى به خودش نیز ستم کند، زیرا خود را از همکارى او محروم مىسازد.
در واقع، امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه اشاره به همان قاعده «حمل شىء بر اغلب» فرموده و غلبه صلاح را براى حمل به صحت کافى دانسته مگر اینکه فردى سوء سابقه داشته باشد و در مقابل، غلبه فساد را براى سوء ظن و احتیاط لازم مىداند (مگر اینکه واقعا کسى داراى سوابق خوبى است که او را با آن مىشناسیم).
این سخن در روابط ملتها و دولتها نیز کاملًا صادق است؛ هرگاه دولتهاى ستمگرى که غالباً براى حفظ منافع خود حقوق دیگران را زیر پا مىگذارند درِ باغ سبز به ما نشان دهند هرگز نباید کار آنها را حمل بر صحت کنیم، بلکه باید فرض بر این باشد که آنان براى فریب ما دامى گستردهاند.
***
پیام امام امیر المومنین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 12، ص 683- 687
https://lib.eshia.ir/27571/12/683
ایران همدل:
https://irane-hamdel.khamenei.ir/
نماهنگ | خاک بر سر آن ایرانی...حضرت آیتالله خامنهای: «اینها تصوّر نداشتند که ایران در مقابل حرکت آنها آنچنان مُشتی به آنها خواهد زد که آنها را پشیمان خواهد کرد؛ این تصوّر را نداشتند. آنها خیال میکردند با این حمله کار ایران تمام شد. ببینید؛ روز بیستوسوّم خرداد به ایران حمله شد، یک روز بعد ــ یعنی روز بیستوچهام خرداد ــ یک عدّه از عوامل آمریکا در یک پایتخت اروپایی نشستند و شروع کردند بحث کردن بر روی جایگزین جمهوری اسلامی! شنیدم این را در تلویزیون هم دو سه روز پیش گفتند، [منتها] این را همان وقت به ما اطّلاع دادند. یعنی اینقدر خاطرجمع بودند به اینکه این حمله اساس جمهوری اسلامی را در کشور متزلزل خواهد کرد؛ خاطرجمع بودند که مردم را در مقابل جمهوری اسلامی نگه میدارد. اینقدر مطمئن بودند که یک روز بعد از شروع حمله نشستند و بحث کردند که حالا بعد از جمهوری اسلامی چه کسی، کدام حکومتی و چگونه حکومتی بر ایران حکومت کند! پادشاه هم معیّن کردند؛ برای ایران، شاه هم معیّن کردند که فلان کس هم پادشاه ایران باشد! اینها اینجور دربارهی ایران خیال میکردند. تصوّر میکردند با این حمله بین نظام و مردم فاصله خواهد افتاد، نظام ضعیف خواهد شد و خواهند توانست بر مقصود سخیف و مقصود خباثتآمیز خودشان مسلّط بشوند و توجّه کنند و این کار را انجام بدهند؛ منتها «ملّت ایران» ــ این را بارها گفتهایم، و من اصرار دارم تکرار کنم ــ ملّت ایران، با ایستادگی خود در کنار نیروهای مسلّح، در کنار دولت، در کنار نظام، مشت محکمی به دهان همهی اینها زد. در بین این جمع ابلهی که نشستند جایگزین برای جمهوری اسلامی در ایران پیدا کنند یک ایرانی هم بود؛ خاک بر سر آن ایرانیای که به [ضرر] کشور خودش، به نفع یهود، به نفع صهیونیسم، به نفع آمریکا مینشیند فعّالیّت میکند! البتّه اینها قبل از آن وقتی بود که نیروهای مسلّح ما قدرت خودشان را به طور کامل نشان بدهند؛ روزهای اوّل و دوّم بود. بعد نیروهای مسلّح بحمدالله توانستند کارهای بزرگی را انجام بدهند که جا دارد همهی ملّت ایران از نیروهای مسلّح تشکّر کنند و تشکّر میکنیم از اینها و بعد از این هم انشاءالله روزبهروز بر قوّت و توانایی ملّت ایران در نیروهای مسلّح افزوده خواهد شد.» ۱۴۰۴/۰۶/۰۲
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «خاک بر سر آن ایرانی...» را منتشر میکند.
برچسبها: تهاجم رژیم صهیونی به ایران؛
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=61072
یحتمل حتی بعضی اشکال بفرمایند که این کار درستی نیست معمولاً که تا چیزی بفکرتان رسید، بنشینید و آنرا سعی کنید روی کاغذ هم بیاورید؛ و حالا شده خیلی دیر وقت در شب هم باشد که یحتمل اشک چشم را هم خشک می کند و .... البته هر سنی هم اقتضائات خود را دارد، ولی گاهی اوقات هم هست که اگر همان موقع حرفتان را نزنید، بعدها دیگر یا یادتان می رود یا دیگر آنطوری که باید نمی توانید آنرا بگوئید یا بنویسید.
واما مسئله حتی این هم هست که شما نمی توانید سوء ظن به زیاد ابن عبید هم داشته باشید تا هنگامی که در دستگاه امام علی ابن ابیطالب امیر المومنین صلوات الله و سلامه علیه هم مشغول خدمت است ولو این هم که او دچار خطاها و مشکلاتی شده است که خود امام علیه السلام نیز به او تذکراتی می دهد و حتی او را از شیطانی بودن معاویه هم بر حذر می دارد. دلیلش این است که زمانه، زمانه ی امام امیر المومنین علی بن ابیطالب است که در دستگاه او زیاد هم مشغول به کارش است و لذا سوء ظن بیجا که نمی شود داشت الا اینکه در آینده می دانیم چه ها که نخواهد شد! ولی مسئله اینجا همین هم هست که همین شیطان معاویه هم هست که بعدها یعنی بعد از شهادت امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام هم زیاد را چطور هم جذب می کند و چرا که زمانه هم از زمانه ی حضرت علی ابن ابیطالب امیر المومنین علیه السلام عوض هم شده است و فساد بر زمان و اهلش آنچنان هم مستولی شده بوده است که حتی خود امام علیه السلام نیز با معاویه جنگ صفین را آغاز کرد و هر چند که به جریان حکمیت هم کشانده شد. و همانطوری که گفته شد، وقتی کار بدست ابن زیاد یزیدی لعنت الله علیه هم می افتد، دیگر حماسه ی حسینی کربلا را هم رقم می زند.
اینجا یک مسئله ای است که همانطوری که در خطبه های نماز جمعه هم از قول حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی فرد فرمودند، انسان یک حرمتی دارد که باید حفظ هم شود. و وقتی این حرمتها ریخته شوند، فاجعه ها هم شروع می شوند و حتی یحتمل بطور مسری زمانه را هم به فساد می کشانند. و اما نهایت این حرمت هم در حرمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که باید حفظ شود آنچنان که او خلیفة الله است و صاحب مقام ولایت. این را معمولاً افراد عادی مثل این بنده ی حقیر متوجه اش نباشند ولذا یحتمل بعضی هم اشکال کنند که از مسائلی است که مخصوص خواصی همچون علما و حکمای اسلامی است و نه هر کسی. البته نکته اینجا است که بعضیها هم آنقدر درجات و مراتب خلوصشان بالا است که همچون شهداء ره صد ساله را یک شبه می پیمایند و .... و لذا معمولاً پیشنهاد هم نمی شود که شاگرد از حالات خلاء سعی کند سریع به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل و پیشرفت کند.
ولی ساده لوحانه هم نمی شود از کنار این مسئله گذشت که حرمت انسانی و شکست آن، آیا چه تبعاتی را هم در انواع ابرتقارنها و شکست آنها دارد؟ و مثلاً آیا شکست ابرتقارنهایی هم می توانند باعث دو قطبیهایی شوند که از تک قطبیهای مغناطیسی هم نتیجه خواهند شد؟ و لذا کوهمولوژیهای مورد بحث در این رابطه هم کدامند که یحتمل حتی ما را وارد دوگانهایی در نظریه های ریسمان و ابرریسمان خواهند کرد. و اینها خود بحثهای مفصلی را هم در پی دارند.
https://arxiv.org/search/?
query=kronheimer+monopole&searchtype=all&source=header
https://arxiv.org/search/math?searchtype=author&query=Thomas,+R+P
https://arxiv.org/search/?
query=monopole+cohomology&searchtype=all&source=header&start=50
البته اینجا بعضی یحتمل اشکال هم بفرمایند که یک مسئله ی مهمی که در این مسائل نهفته است، حرمت انسانی است وقتی که آیا چطور هم با مسائلی همچون حجاب و ازدواج جوانان در زمانه های مختلف و حتی در کشورهای مختلف با آنها روبرو هستیم؛ و اینکه آیا ارتباط مسئله با حرمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کدام است؟! یحتمل بعضی اشکال هم بفرمایند که آیا اصلا در کشورهای اروپایی و آمریکایی مثلاً حجاب چقدر هم رعایت می شود و بلکه کمتر هم رعایت می شود. ولی مسئله این است که هنوز همانجاها هم حرمت انسانی را داریم که آیا چقدر هم شکسته می شود و چقدر هم قابل حفظ است؟ و از آن طرف هم انواع مسائل روانشناسی و جامعه شناسی است که وارد حیطه ی مسائل حجاب می شوند که بالاخره آیا چقدر هم فرزندان به والدینشان احترام می گذارند و بلکه احترامی متقابل هم بین والدین و فرزندان داریم و حتی همه ی حجابها هم بین آنها به همین دلایل بدحجابیها و بی حجابیها، دریده نمی شوند و ...؟! مسئله این نیست که خوب؛ دیگر خر ما که از پل گذشت و وارد زمانه ای هم شده ایم که حالا حجابها خیلی خوب است یا برعکسش خیلی هم بد است! رابطه ی فرد با خانواده اش و اجتماعش و بلکه رابطه ی فرد و خدایش اینجا از همه بیشتر هم مطرح است و بلکه می تواند مسئله را جهانی هم کند و از آن طرف هم مربوط است به رابطه ی او با امام زمانش و .... یا ایها الناس، به مردم و کودکان غزه هر چه بیشتر هم کمک کنید! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین الوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه
رهبر انقلاب اسلامی بهمناسبت تشییع ۲۵۰ شهید گمنام در روز شهادت حضرت زهرا سلامالله علیها در سراسر کشور پیامی صادر کردند.
متن این پیام به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام بر شهیدان گمنام، گمنام در میان خاکیان و معروف در عرصهی افلاکیان. فداکارانی که پس از گذشت سالیان دراز از لحظهی شهادتشان کشور را با رائحهی معنویت و جهاد، معطّر میسازند و پرچم افتخار به خونهای ریخته شده در راه اسلام و قرآن را، بیش از پیش به اهتزاز در میآورند. تقارن تشییع پیکر این مسافرانِ به خانه برگشته، با روز شهادت صدیقهی طاهره سلاماللهعلیها مبشّر ابدیّت یاد و خاطرهی آنان و مژدهبخش خیر کثیری است که از ناحیهی آنان برای کشور امام زمان روحیفداه فراهم خواهد آمد انشاءالله.
به ارواح طیبهی این شهیدان و به چشمها و دلهای منتظر پدران و مادران و همسران آنان سلام و درود میفرستم و فضل و رحمت فزایندهی پروردگار را برای همهی آنان مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۰/۱۰/۱۵
https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=49325
تاریخ انتشار : ۱۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۱
سالگرد شهادت رئیسعلی دلواری و روز مبارزه با استعمار
ردپای خائنان در شهادت رئیسعلی دلواری* دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«... نام سردار مؤمن و شجاعی مثل شهید «رئیسعلی دلواری» از نامهایی است که همیشه دلهای مؤمن را که آشنایی به وضع او و مبارزات او داشتهاند، در سراسر این کشور به خود جذب میکرده است. و خدا را شاکریم که بعد از پیروزی انقلاب، این نامی که سعی میشد پنهان بماند و این چهره ناشناخته بماند، بر سر زبانها افتاد؛ او را شناختند، شخصیت او را ستودند، مظلومیت و شهادت مظلومانه او را همه دانستند و فهمیدند. البته امروز با آن دوران خیلی فرق کرده است. آن روز عده معدودی همراه با یک جوان شجاع ناچار بودند در مقابل قدرت استعماری و استکباری انگلیس، مظلومانه مقاومت کنند؛ اما امروز رئیسعلیهای دلواری کم نیستند، تنها هم نیستند...»
این جملات بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم بوشهر به تاریخ 5 تیرماه 1389 درباره رئیسعلی دلواری است. بیاناتی که گویی یک تاریخ پر از درد و رنج اما خوشعاقبت برای ملت ایران را روایت میکند. تاریخی که هنوز در بسیاری از رسانهها و کتابها سانسور میشود.
آغاز مقاومت تنگستانیها و دشستانیها
وقتی در سال 1249 هجری قمری به دنبال گردنکشی حاکم هرات (که یکی از شهرهای خراسان به شمار میآمد) عباس میرزا مامور تنبیه وی شد و البته سرانجام پسرش محمد میرزا به هرات رفت و غائله را خواباند، کامران میرزا یکی از مزدوران بریتانیا، از انگلیسیهای مستقر در هند کمک خواست. دولت بریتانیا به محمدشاه اخطار کرد که اگر دست از هرات برندارد، با ایران وارد جنگ خواهد شد. یعنی به دلیل سیاست دولت ایران در قبال یکی از شهرهایش، استعمار پیر او را تهدید به جنگ و قشونکشی کرد!
هنوز جوهر تهدیدنامه انگلیسیها در پیغام فرستادهاش نزد شاه ایران خشک نشده بود که ناوگان جنگی بریتانیا، جزیره خارک را محاصره کرد و بنا به نوشته حاج میرزا حسن فسایی نویسنده کتاب «فارسنامه ناصری»، یک فروند کشتی آنها در برابر بوشهر، لنگر انداخت و 500 سرباز از آن در سواحل ایران پیاده شدند. متاسفانه دولت وقت و کارگزاران محلی حکومت در برابر این تجاوز هیچ عکسالعملی از خود نشان ندادند.
در کتاب «فارسنامه ناصری» آمده است:
«...تا اینکه یکی از علمای بوشهر به نام شیخ حسن مجتهد آل عصفور و شیخ سلمان، برادرزاده آن جناب و باقر خان تنگستانی با اهالی بوشهر ازدحام نموده، تمامی سربازان و بالیوز (کنسول انگلیس) را از شهر خارج نموده و چندین نفر از طرفین کشته گشت...»
بازهم علما به میدان آمدند
بار دوم در زمان ناصرالدین شاه، بازهم انگلیس به بهانه محاصره هرات توسط دولت ایران، به ایران اعلام جنگ داد و بلافاصله جزیره خارک و بوشهر را اشغال کرد و لشکری هم به سوی خرمشهر گسیل داشت.
خبر حمله انگلیس به خاک کشور هر چقدر برای دولت ایران اهمیت نداشت که حتی حاکمان و دست نشاندگان محلی این دولت با اشغالگران خارجی دست همکاری دادند و در مقابل مردمی که به مقاومت در برابر بیگانههای دست میزدند، اقدام نظامی کردند، اما در میان مردم هیجان و غلغلهای برپا ساخت. مجددا علما به صحنه آمدند و آنچنانکه مؤلف «ناسخالتواریخ» نوشته است:
«...علما و مجتهدین که در ترویج دین، جان و جاه را مکانت خاک راه نگذارند، در حوزه محراب و عرشه منبر، مردم را مخاطب داشتند و به تحریض جنگ هم آهنگ فرمودند...»
نکته قابل توجه تاریخی این است، در همان زمان که شاه قاجار و صدراعظم فراماسونش به همراه کابینه به اصطلاح متجدد و روشنفکرش درصدد واگذاری امتیازاتی به متجاوزین و کوتاه آمدن در مقابل آنها بودند، بنا به نوشته عباس امانت در کتاب «قبله عالم»، متجاوز از 30 تن از علمای عظام شیعه از یازده ولایت ایران، تصمیم گرفتند تا هر یک 10 تا 20 هزار سرباز را از ناحیه خود به خدمت گیرند تا از خاک اسلام در برابر کفار دفاع نمایند. امانت در بخشی دیگر از کتابش اشاره دارد که «اما آنچه شاه زیر نفوذ صدراعظمش پیشنهاد میکرد، چیزی در حکم تن در دادن به تحتالحمایگی انگلستان بود»!
به این ترتیب علمای شهرهای مختلف هر یک طوماری نگاشتند و آمادگی خود و پیروانشان را برای جهاد علیه اشغالگران انگلیسی اعلام کردند.
سومین هجوم ارتش انگلیس به خاک ایران
اما سومین تهاجم ارتش بریتانیا علیه خاک ایران در اوایل جنگ جهانی اول اتفاق افتاد، در حالی که دولت ایران در این جنگ اعلام بیطرفی کرده بود، ارتش بریتانیا در همان ابتدای جنگ، به بهانه حفاظت از پالایشگاه نفت ایران و انگلیس در آبادان به سوی اروند رود حرکت کرد و آبادان را اشغال نمود. سپس به بهانه حفظ خطوط لوله نفت، اهواز را نیز به اشغال خود درآورد و بعد برای حفظ تاسیسات مخابراتی، بوشهر را نیز تصرف کرد.
در پی تجاوز انگلیس به جنوب ایران و تصرف بخش بزرگی از خاک کشور از جمله بنادر و مناطق نفتخیز، در مقابل سکوت و مماشات دولت مرکزی، قیام محلی علیه نیروهای تجاوزگر شکل گرفت. اعلام عام جهاد مراجع در عتبات عالیات بر ضد نیروهای انگلیسی و پیشتازی مجتهدین محلی موجب این قیام ملی و افتخارآفرین در تاریخ معاصر این سرزمین علیه بیگانه و بیگانهپرستی گشت.
در این میان آیتالله شیخ محمد حسین برازجانی بر ضد نیروهای تجاوزگر انگلیسی اعلام جهاد کرد و به رهبری ستاد جنگ پرداخت. وی مجتهد برازجان و مرجع و طرف اعتماد اهالی دشتی و دشتستان و جنوب ایران بود. پس از وصول حکم جهاد از طرف علمای عراق، معظمله نیز فتوای جهاد داد و با رؤسای مجاهدین متحد شد و در راه مدافعه از وطن سخت کوشید.
در پی این مجاهدت، سرپرسی کاکس، کنسول انگلیس در بوشهر نامه اخطارآمیزی به وی مخابره کرد که با پاسخ هوشمندانه و شجاعانه آیتالله برازجانی مواجه شد. پاسخ عالمانه مجتهد برازجان، طنین امید در دلهای مشتاقان جهاد ایجاد کرد، چنانکه «رئیسعلی دلواری» کدخدای جوان و متدین دلوار از روستاهای بوشهر چنان تحت تاثیر قرار گرفت که طی نامهای به مجتهد کازرون ضمن تجلیل و تحسین از جوابیه او به کنسول انگلیس، از وی اذن جهاد خواست.
رئیسعلی به دنبال فتوای علما به میدان آمد
سرانجام پس از آنکه نیروهای انگلیسی خانه حاج علی تنگستانی را به توپ بستند و اموال و داراییاش را مصادره و چند تن از بستگانش را به قتل رساندند، علمای دشتی و دشتستان مثل شیخ «محمد حسین برازجانی» و «سید مرتضی اهرمی» اعلان جهاد دادند. به دنبال فتوای جهاد علما، 3 تن از خوانین متدین و شجاع به نامهای «رئیسعلی خان دلواری»، «زائر خضرخان اهرمی» و «شیخ حسین خان چاکوتاهی» به دستور مجتهد برازجان متحد شدند و نیروهای خود را علیه ارتش بریتانیا سازماندهی کردند.
نیروهای انگلیسی در 26 رمضان 1333 هجری قمری بندر بوشهر را به اشغال خود درآوردند و حاکم ایرانی بوشهر را دستگیر کرده، پرچم ایران را پایین آوردند و لگدمال کردند. تمام ادارههای دولتی را تصرف نموده، ژاندارمهای ایرانی را خلع سلاح و بیرون کردند و با اعلام حکومت نظامی چند نفر از مخالفین انگلیس را دستگیر و به همراه نماینده دولت به صورت تبعیدی به هند فرستادند. اینچنین بود که مجاهدین بوشهر به سرکردگی رئیسعلی دلواری بنا بر فتوای علما به مقاومت در مقابل اشغالگری نیروهای بریتانیا روی آوردند و هر شب نیروهای متجاوز را مورد شبیخون قرار میدادند.
درواقع پس از هجوم ناجوانمردانه و گسترده ارتش بریتانیا به سواحل جنوبی ایران در خلیجفارس و بندر بوشهر که با پیشرفتهترین سلاحهای مخرب اعم از ناوهای جنگی و توپ و تیربار انجام گرفت، تنها عدهای جوان پاکباز، مؤمن و وطنپرست تنگستانی با تفنگهای بسیار ابتدائی فارغ از حکومت مرکزی قاجار (که در آن روزگار تحت نفوذ فراماسونهای انگلیسی قرار داشت) در مقابل ارتش متجاوز، قهرمانانه ایستادند و به شهادت رسیدند.
متاسفانه علیرغم همه شجاعت و فداکاری رئیسعلی و یارانش در مقابل نیروهای متجاوز انگلیسی، اما آنکه باعث شهادت شخص رئیسعلی شد، خیانت برخی خودفروختگان داخلی و خائنان وطنی بود که در مقابل اندکی پول و تطمیع، همه شرافت و حیثیت خود را در زیر چکمههای بیگانه قرار دادند، آنها به زبالهدان تاریخ رفتند اما نام و یاد رئیسعلی برای همیشه بر تارک تاریخ آزادمردی و دلاوری و شرافت ماندگار گردید.
مقام معظم رهبری در 13 دیماه 1370 در دیدار مردم دلوار بوشهر با ایشان درباره مجاهدات رئیسعلی دلواری فرمودند:
«... ما یاد رئیسعلی دلواری را از این جهت گرامی میداریم که این مرد شجاع، در راه اعتقاد دینی خود، تنها و در غربت با دشمنان جنگید؛ این برای ما چیز بسیار باارزشی است... در آن روزگاری که ملت ایران همه در خواب بودند، جز عده بسیار کمی در گوشه و کنارهای کشور و بیگانگان از این غفلت مردم سوءاستفاده میکردند و دشمن بر مناطق مختلفی از کشور عزیز ما تسلط پیدا کرده بود؛ در تهران، نمایندگان دولتهای انگلیس و روس، آزادانه حکمرانی میکردند و از پادشاهان آن زمان هم حساب نمیبردند؛ در بسیاری از مناطق دیگر کشور، نمایندگان بیگانه مال مردم را میخوردند و بر آنها حکمرانی میکردند و با ملت ایران با تحقیر برخورد میکردند؛ در یک چنین شرایطی، در هر گوشهای از این کشور، مردان شجاعی پیدا شدند که به حکم دین، جهاد را بر خودشان واجب دانستند و فکر نکردند که با غربت و دست خالی نمیشود کاری را انجام داد؛ مردان خدا اینگونهاند. یکی از این افراد، همین رئیسعلی شماست؛ که رئیسعلی ملت ایران است؛ اگرچه متعلق به دلوار است. یک مرد جوان، در همین سنین جوانیِ شما جوانان، در مقابل انگلیسیها ایستادگی کرد. البته امروز با آن روز خیلی فرق کرده است؛ امروز همه ملت ایران در مقابل قدرتهای متجاوز ایستادهاند؛ امروز ملت ایران در مقابل آمریکا ایستاده است و از دشمنان چه آمریکا و چه قدرتهای دیگر واهمهای در دل ندارد. امروز، روز آقایی ملت ایران است. من به شما عرض کنم، اگر رئیسعلیها در غربت به شهادت نمیرسیدند، امروز ملت ایران به این عظمت نمیرسید؛ همچنان که اگر شما جوانان در دوران جنگ تحمیلی به جنگ نمیرفتید و به جبهه خدمت نمیکردید و شهادت را به خود نمیپذیرفتید، امروز ایران و اسلام به این عظمت نمیبود.»
https://kayhan.ir/fa/news/317473
فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِینٍ ﴿الذخان: ١٠﴾
بیان آیات [غرض و محتواى کلى سوره مبارکه دخان]
غرض سوره در یک کلمه خلاصه مىشود، و آن این است که مىخواهد کسانى را که به کتاب خدا شک دارند از عذاب دنیا و عذاب آخرت انذار کند. و این غرض را در این سیاق بیان مىکند که: قرآن کتابى است روشن که از ناحیه خدا نازل شده بر کسى که او به سوى مردم گسیل داشته، تا انذارشان کند. و به این منظور نازل کرده تا رحمتى از او به بندگانش باشد. و در بهترین شب نازل کرده، شب قدر که در آن شب هر امرى بطور خللناپذیرى تقدیر مىشود.
چیزى که هست مردم- یعنى کفار- در باره آن خود را به شک مىاندازند، و با هوى و هوس خود بازى مىکنند، و به زودى عذابى دردناک در دنیا از هر سو ایشان را احاطه مىکند، آن گاه به سوى پروردگار خود برمىگردند، و خداوند بعد از فصل قضاء و محاسبه دقیق با عذابى جاودانه از ایشان انتقام مىگیرد.
آن گاه براى آنان مثالى در خصوص عذاب دنیوى مىآورد و آن داستان موسى (ع) است، که به سوى قوم فرعون و براى نجات بنى اسرائیل گسیل شد، و فرعونیان او را تکذیب کردند، و خداوند به همین جرم در دریا غرقشان کرد.
و سپس براى عذاب دومشان که آن را انکار مىکردند، یعنى بازگشت به خدا در روز فصل قضا (قیامت) چنین اقامه حجت مىکند که: قیامت آمدنى است، چه بخواهند و چه نخواهند. و در آخر پارهاى از اخبار قیامت را و آنچه بر سر مجرمین مىآید و آنچه از انواع عذاب به آنها مىرسد، برشمرده، قسمتى هم از ثوابهایى را که به متقین مىرسد که حاصل جمعش عبارت است از حیاتى طیب و مقامى کریم، بیان مىکند.
و این سوره- همانطور که در آغاز ذکر کردیم- در مکه نازل شده، و شاهد بر این مدعاى ما سیاق آیات آن است.
ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 18، ص 196
https://lib.eshia.ir/50081/18/196
بیان آیات
بعد از آنکه در آیات قبل فرمود: قرآن کتابى است مبین که در بهترین شب بر رسول خدا 6 نازل شد، تا رحمت خدا و انذارى از سوى وى باشد، اینک در این آیات ارتیاب و تردید مشرکین را در حقانیت قرآن یادآور شده تهدیدشان مىکند به عذاب دنیا و عذاب روز قیامت، و به همین منظور داستان فرستادن موسى به سوى فرعون را برایشان مثل مىآورد که فرعون و قومش او را تکذیب کردند و خداى تعالى غرقشان کرد.
و این قصه خالى از این اشاره نیست که خداى تعالى به زودى با بیرون کردن یاغیان قریش از مکه، رسولش و مؤمنین را از شر آنها نجات مىدهد، و سپس سران قریش را که به تعقیب رسول خدا 6 و مؤمنین برمىخیزند هلاک مىنماید.
(بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ) ضمیر جمع هم به قوم رسول خدا 6 برمىگردد، یعنى مردمى که معاصر آن جناب بودند. و کلمه بل اعراض از مطلبى است که حذف شده، مطلبى که سیاق قبلى مىفهماند چیست، و تقدیرش این است که ایشان با این حرفها، یعنى رسالت رسول و اوصاف کتابى که بر او نازل شده صاحب یقین و داراى ایمان نمىشوند، بلکه هم چنان در شک و ریب مىمانند، و سرگرم بازى با اشتغالات دنیوى خود هستند . این نظریه ما بود در معناى بل ، ولى زمخشرى گفته: این کلمه اعراض از جمله(إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ) است[1].
(فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ یَغْشَى النَّاسَ) کلمه(فَارْتَقِبْ) امر از باب ارتقاب است، و ارتقاب به معناى انتظار است.
مىفرماید: منتظر روزى باش که آسمان دودى آشکار بیاورد. و این تهدیدى است به عذابى که از هر سو مردم را فرا مىگیرد.
[اقوال مختلف مفسرین در باره عذاب دخان(فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ ... )]
مفسرین در اینکه منظور از این عذاب چیست اختلاف کردهاند:
بعضى[2] گفتهاند: مراد همان قحطى است که اهل مکه بدان مبتلا شدند، چون بعد از
[1] تفسیر کشاف، ج 4، ص 272.
[2] روح المعانى، ج 25، ص 117.
آنکه بر کفر خود و بر آزار رسول خدا 6 و مؤمنین اصرار ورزیدند، رسول خدا 6 نفرینشان کرد و عرضه داشت: بار الها آنها را به قحطیى نظیر قحطى زمان یوسف گرفتارشان فرما. بدنبال این نفرین دیگر زمین گیاه نرویانید، و قریش به قحطى شدیدى دچار شدند، به طورى که افراد از شدت گرسنگى گویى دودى جلو چشمشان را گرفته و آسمان را پر از دود مىدیدند. و براى سد جوع مردار و استخوان مىخوردند، تا آنکه نزد رسول خدا 6 رفته، عرضه داشتند: اى محمد! تو آمدهاى تا بشر را به صله رحم دعوت کنى، اینک قوم تو و ارحامت دارند مىمیرند، و آن گاه وعده دادند که اگر این گرانى و قحطى برطرف شود به وى ایمان خواهند آورد. پس رسول خدا 6 دعا کرد و از خدا خواست تا نعمت را بر آنان فراخ و فراوان کند، و خدا هم دعایش را مستجاب نمود. اما مردم دوباره به کفر قبلیشان برگشته، عهد خود بشکستند.
بعضى[1] دیگر گفتهاند: دخان مذکور در این آیه از علامتهاى قیامت است که هنوز محقق نشده، و قبل از قیام قیامت محقق مىشود. و دود در گوشهاى مردم داخل مىشود، به طورى که سرهایشان مانند سر گوسفند بریان مىگردد، اما مؤمنین تنها دچار زکام مىشوند، و زمین تمامیش مانند خانهاى بدون روزنه مىشود که در آن آتش افروخته و دود به راه انداخته باشند. زمین چهل روز چنین حالتى به خود مىگیرد.
بعضى[2] هم چه بسا گفته باشند که: مراد از روزى که دود بیاورد، روز فتح مکه است، که لشکر اسلام وارد آن شد، و دود اجاقهایشان فضاى مکه را پر کرد، و تاریک ساخت.
و چه بسا بعضى[3] دیگر گفته باشند: مراد از آن، روز قیامت است، و این دو قول یعنى قول سوم و چهارم به طورى که ملاحظه مىفرمایید چندان قابل قبول نیست[4].
(یَغْشَى النَّاسَ)- یعنى دودى است که از هر طرف بر مردم احاطه مىیابد. و مراد از ناس بنا بر قول اول، اهل مکه، و بنا بر قول دوم عموم مردم است.
[1] ( 1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 25، ص 118.
[2] ( 1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 25، ص 118.
[3] ( 1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 25، ص 118.
[4] چون آیه شریفه مىفرماید آسمان دودى آشکارا مىآورد، نه اینکه زمین دود به آسمان مىفرستد، این اشکال قول سوم. و اما اشکال قول چهارم این است که دنبال آیه از ایشان حکایت مىکند که گفتند: پروردگارا اگر این عذاب را از ما بردارى ایمان مىآوریم، و قیامت جاى ایمان آوردن نیست، پس معلوم مىشود منظور نوعى از عذابهاى دنیوى است، که یا اتفاق افتاده- آن طور که در وجه اول آمده- و یا هنوز اتفاق نیفتاده که قول دوم آن را مىگوید. مترجم.
ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 18، ص 207- 208
https://lib.eshia.ir/50081/18/207
برق نرود!
---------------------------------------------
بحث روایتى [ (روایاتى در باره عذاب دخان، و گرییدن زمین و آسمان)]
از جوامع الجامع نقل شده که در تفسیر آیه(فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ) گفته است که در معناى دخان اختلاف شده، بعضى گفتهاند: دودى است قبل از قیام قیامت از آسمان مىآید و داخل گوشهاى کفار مىشود، به طورى که سر آنها مانند سر کباب شده مىشود، ولى مؤمنین از آن دود تنها دچار حالتى نظیر زکام مىگردند، و روى زمین با همه وسعتش مانند اطاقى در بسته مىشود که در آن کاه دود کرده باشند، و این وضع تا چهل روز ادامه مىیابد- این معنا از على و ابن عباس و حسن روایت شده[2].
مؤلف: این حدیث را الدر المنثور هم از همان نامبردگان نقل کرده. و نیز از حذیفة بن یمان و ابى سعید خدرى از رسول خدا 6، و نیز از ابن عمر بدون ذکر نام رسول خدا 6 آورده است[3].
و در تفسیر قمى در ذیل همین آیه گفته است: این در وقتى است که اهل رجعت از قبور درآیند، در آن روز تمامى مردم در ظلمت فرو مىروند، و مىگویند که این عذاب الیمى است، پروردگارا این عذاب را از ما برطرف کن که ما داراى ایمانیم[4].
و در مجمع البیان آمده که زرارة بن اعین از امام صادق (ع) روایت کرده که
[1] روح المعانى، ج 25، ص 126.
[2] جوامع الجامع، ص 423.
[3] الدر المنثور، ج 6، ص 28.
[4] تفسیر قمى، ج 2، ص 290.
آن جناب فرمود: آسمان بر یحیى پسر زکریا و بر حسین بن على (ع) چهل روز گریه کرد. عرضه داشتم گریه آسمان چه بود؟ فرمود آفتاب با سرخى طلوع مىکرد، و با سرخى هم غروب مىنمود[1].
و در الدر المنثور است که ابن ابى حاتم از عبید المکتب از ابراهیم روایت کرده که گفت: از روزى که دنیا خلق شده آسمان نگریسته، مگر به حال دو نفر. شخصى از عبید پرسید آیا جز این است که آسمان و زمین به حال مؤمن مىگریند؟ گفت: این در همان محلى است که مؤمن در آنجاست، و اعمالش از آنجا به آسمان بالا مىرود، و اما هیچ مىدانى که معناى گریستن آسمان در این آیه چیست؟ گفت: نه. گفت آسمان سرخ مىشود و گلگون مىگردد، و این دو نوبت شده، یکى در آن وقتى که یحیى بن زکریا کشته شد، و آسمان خون ببارید، و یکى هم در وقتى که حسین بن على (ع) کشته شد که در آن روز نیز آسمان سرخ شد[2].
و در فقیه به سند خود از امام صادق (ع) روایت آورده که فرموده: وقتى مؤمن مىمیرد نقاط مختلف زمین که مؤمن در آن نقاط خدا را عبادت مىکرده بر او مىگریند. و نیز از درهاى آسمان آن درى که اعمالش از آن به سوى بالا صعود مىکرده، و نیز محل سجدهاش بر او مىگرید[3].
مؤلف: و در این معنا و در معناى دو روایت سابق روایات دیگرى از طرق شیعه و طرق اهل سنت نقل شده.
و اگر در معناى گریه آسمان و زمین اساس را همین ظاهر روایات قرار دهیم دیگر احتیاجى نیست به اینکه گریه آن دو را حمل کنیم بر کنایه تخییلیه.
و در تفسیر قمى در ذیل جمله(وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ) آمده که این سخن را وقتى گفتند که دیدند هنگام نزول وحى به رسول خدا 6 حالت غشوه و بیهوشى به او دست مىدهد، لذا گفتند او مجنون (جن زده) است[4].
[1] مجمع البیان، ج 9، ص 62.
[2] الدر المنثور، ج 6، ص 31.
[3] من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 84.
[4] تفسیر قمى، ج 2، ص 291.
ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 18، ص 216- 217
https://lib.eshia.ir/50081/18/216
سرمقاله شماره ۷۲ روزنامه صدای ایرانایران؛ پرچمدار ظهور امام زمان(عج) در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
هفتاد و دومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید سید علی اکبر سیدان نیکجه تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره هفتاد و دو
سرمقاله
ایران؛ پرچمدار ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف
«کشور امام زمان»، تعبیری که امام خمینی ۱۳۵۸/۴/۱۷ و حضرت آیتالله خامنهای ۱۴۰۰/۱۰/۱۵ بارها در توصیف ماهیت جمهوری اسلامی بیان کرده اند. این تعبیر، جمهوری اسلامی را از یک نظام سیاسی صرف، به یک جهان بینی تمدنی تبدیل می کند.
باور به اینکه «ایران، کشور امام زمان عج» و جمهوری اسلامی به عنوان تنها مظهر به حکومت رسیدن شیعه پس از اهل بیتعلیهمالسلام، رکن اصلی آمادهسازی ظهور امام عصر عج است، نتائج مهمی در تحلیل ها و شناخت اوضاع سیاسی اجتماعی، وظایف ما و منطق برخورد ما با دنیا دارد. از جمله فهم اینکه چرا نظام استکبار در پس بهانهها از دشمنی خود با ایران نمیکاهند. دشمنیها با نظام جمهوری اسلامی، همیشه ظاهر و باطنی داشته است. دشمنان نظام همیشه مسائلی مانند حقوق بشر، دانش هستهای، حمایت از جبهه مقاومت و مانند آن را بهعنوان علت دشمنی با جمهوری اسلامی معرفی کردهاند؛ اما هرازچندگاهی باطن دشمنیها را فاش میکنند.
اگرچه سران جبهه استکبار از بیان صریح این ماجرا خودداری میکنند اما هر از گاهی این مساله با عباراتی چون «رویارویی نهایی»، «نبرد آخرالزمانی» و دیگر عبارتها در بین استدلالهایشان رخ مینماید. مانند سخنانی که چندی پیش از وزیر خارجه فعلی آمریکا منتشر شد که وی در آن، جنگ با جمهوری اسلامی را جنگ آخرالزمانی میداند. همانطور که نخستوزیر رژیم صهیونیستی نیز در لابهلای سخنان خود اشاراتی به این مسئله داشته است.
دشمنان میدانند جمهوری اسلامی ایران پرچمدار و زمینهساز تحقق وعده الهی در ظهور امام زمان است؛ به همین دلیل، تمام توان خود را در جنگ سخت و جنگ نرم به کار گرفتهاند تا این حرکت متصل به امام زمان عج را متوقف کنند. اگر به گذشته انقلاب اسلامی قبل از وقوع و بعد از آن نگاهی بیندازیم، دشمنان نظام، دهها بحران و فتنه و جنگ را بر این کشور تحمیل کردهاند؛ اما جمهوری اسلامی بر همه آنها غلبه کرده و از همه آنها با قدرت عبور کرده است.
لذا با توجه به این موارد، فهم این نکته برای مردم و مسئولین و جوانان نیز پیام روشنی دارد: توجه به این باور، روح امید را روزبهروز در مردم تازهتر میکند و قدرت مقاومت و ایستادگی را تقویت میکند. همچنین وظیفه آنها را کاملا مشخص میکند. مسئولین باید بدانند خدمت در جمهوری اسلامی یک مأموریت سیاسی صرف نیست؛ بلکه رسالتی مهدوی است. مسئولان جمهوری اسلامی باید خود را «نیروی امام زمان» بدانند و ایمان داشته باشند که مورد عنایت امام زمان هستند و با این احساس مراقبت، کار کنند و با همین احساس در برابر ظلم و استکبار ایستادگی کنند. جوانان نیز باید بدانند که «دهههای آینده دهههای شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ ارواحنافداه است، نزدیک کنید.»
باید همه بدانند حفظ جمهوری اسلامی، نه فقط به معنای حفظ استقلال یک کشور، بلکه به معنای حفظ یک آرمان و نهضت بزرگ الهی است که قرار است به دست امام زمان عج به سرانجام خود برسد.
https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=61067
آیا این معنا هم نمی تواند درست باشد که غزه ای را که به انگلیسی Gaza هم می نامند، همان دخانی است که بحثش در قرآن کریم رفته است، که انسان نمی تواند متصور شود که چه جنایاتی است که صهیونیستها دیگر مرتکب نشده اند و خصوصاً بر علیه کودکان غزه چه جنایاتی است که دارند مرتکب می شود؟ حتی فرانچسکا آلبانیزه هم از سازمان ملل اعتراض کرده است و می فرمایند او را هم تحریم کرده اند!!! سازمان ملل را هم تحریم کرده اید دیگر؛ دیگر چی را باقی می گذارید؟! چرا چنین می کنید؟ به چه جرمی کودکان غزه را می کشید و این همه جنایات مرتکب می شوید؟ یا ایها الناس، ای مردم، ای مومنین جهان، ای مسلمانان، برادران مسلمان خود را دریابید و به مردم غزه و خصوصاً کودکان غزه کمک کنید و الی ما شاء الله هم کمک کنید، و اجازه ندهید صهیونیستها با آنها چنین کنند! بای ذنب قتلت؟!
بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ﴿التکویر: ٩﴾
ای صهیونیستهای ظالم، آیا برگشته اید به جاهلیت قبل از اسلام که اعراب هم همچون شما دختران خود را می کشتند؟ آنها از روی جاهلیت این کار را می کردند و شما برای چه دارید جاهلیتی بدتر از آنها را هم نشان می دهید که از کودک دختر و پسر و زن و مرد پیر و جوان را هم همه را می کشید و نسل کشی دارید انجام می دهید؟ برای چه دارید نسل کشی مردم غزه را مرتکب می شوید؟ شما نمی فهمید، مردم جهان چرا به شما این اجازه را می دهند؟! بی تفاوتی تا کجا آیا ممکن است؟ آیا این بی تفاوتی دامان بشریت را نخواهد گرفت، چرا که مردم غزه و حماس دارند با تمام توان خود هم دست و پا می زنند که از اسارت صهیونیستها بیرون آیند؟ نفرین بر هر چه صهیونیست است که اینقدر ظالم هستید.
بنده داشتم راجع به گازهای مختلفی که در کیهانشناسی یحتمل مورد استفاده اند و ماده و انرژی تاریک را هم خواهان توضیح هستند را می دیدم. دیدم هبا عبد الرحمان مصری از دانشگاهی از آفریقای جنوبی همراه دیگر اساتید فیزیک از هند هم بحثی در یوتیوب دارد در مورد گاز چپلیگین در مبحث گرانش تعمیم یافته یا عمومیت یافته و کیهانشناسی. از آن طرف هم کیهانشناسی ریسمان گازی را هم نظریه ی ریسمان داریم. اگر کلمه ی گاز را هم بگردیم که آیا ادوارد ویتن هم از آن چیزی دارد، این مقاله ی او را می یابیم:
https://arxiv.org/abs/0712.0155
این مقاله را هم از مایکل پسکین داریم که می فرماید ارواحی که در اُپن اکسس مقالات را مطالعه می کنند چه کسانی هستند؟
یک وقت هست که ما ارواحی را داریم که فکر می کنیم زیردست ما هم هستند که می خواهند مقالات ما را مطالعه کنند، این یک مسئله است. چیزی که بنظر بعضی یحتمل نرسد این است که ارواحی هم هستند که حتی بر همه ی کارهای ما نیز شاهد و ناظرند، و از جمله هم همین مقالات مورد بحث را نیز مطالعه می کنند؛ و اگر این را هم باور نداریم، آیا روح خدا که ار قرآن کریم هم می فرماید نباید از آن مایوس شد، آیا همین روح الله که نزد خدا هم هست بر کارها و اعمال و افکار ما ناظر نیست؟! بابا، یک کمی فکر کن! آیا همه کاره ی عالم تویی؟! خودت هم باورت می شود که چنین است؟ آیا همین گرانشی را که می خواهیم توضیحش دهیم و آیا بصورت خالص هم در نظرش می گیریم در گرانش کوانتومی، یا حتی غیر خالصش را هم در نظر بگیریم که چه می شود؟ مثلاً همراه نظریه های پیمانه ای و گرانش پیمانه ای و حتی در نظریه های ریسمان و ابرریسمان، آیا همه ی زوایای آنرا می دانید و بلدید؟ مسئله ای که سیاستمداران از یک طرف و دانشمندان از طرفی دیگر باید هم در نظر بگیرند همین است که خیانتهایی که بین جبهه های مختلف هم صورت می گیرد، از نوعی نباشند که ایجاد زیادها و ابن زیادهایی لعنة الله علیهم را هم کنند که تبدیل شوند به فرماندهان یزیدی لعنت شده ای در کربلای معلی بر علیه امام حسین علیه الصلاة و السلام. زیادی که در جبهه ی علوی هم بود، چطور شد که آخرش به جبهه ی معاویه و یزید هم پیوست؟ آیا دلیلش این بود که جبهه ی علوی کنار رفت و جبهه ی معاویه و یزید هم سر کار آمد؟ و لذا صراط مستقیم را هم گم کرد، یا اینکه از اولش هم جبهه ی محمدی و علوی را درست درک نکرده بوده است و با روی کار آمدن این دیگران هم دیگر کارشان شد قوز بالای قوزی که امامانشان را هم نمی دانستند باید چه کنند و بلکه بر علیه امامانشان هم اقدام کردند و کار را آنقدر خراب کردند که منجر به کربلای معلی و امام کشی هم شد و ....
حزوه و دانشگاه خیلی بیشتر از اینها هم باید بنظر این حقیر متوجه باشد که چرا دانشمندان شهدای هسته ای را شهید هم می کنند؟ دانشمندانی که همه جای دنیا هم مورد احترام هستند، دیگر چرا باید شهید هم شوند؟ این درست است که حتی خود حضرت ولی فقیه مد ظله العالی را هم تهدید کرده اند که شهید می کنیم و جایشان را هم تهدید کرده اند که می دانیم. ولی یک رسالت و مسئولیت عظیمی است بر دوش سیاستمداران و دانشمندان که نشان دهند که دشمن در شهادت رساندان شهدای هسته ای بدنبال چیست؟! بنده داشتم در اینسپایرهپ در بین citations که بعضی مقالات دکتر مسعود علیمحمدی را شامل می شوند که ارجاعاتی به کارهای ایشان داده اند، نگاه می کردم. تصادفی دیدم که کسی هم هست از هندوستان که اسمش صدام حسین است. و حالا بنده عرضم این نیست که چرا اینطور اشتراک عینی و بلکه اشتراک لفظی هم داریم، و چرا که همینطور هم در بین گاز و غزه هم بالاخره بعضی اشکال کنند که اشتراکات لفظی ای هست؛ و آن هم چه جور و .... و تازه شما نیکلاس بورباکی را هم دارید که جان ال کلی هم در کتاب توپولوژی عمومی اش بارها ارجاع میدهد به نیکلاس بورباکی و کتبش و مقالاتش از قبیل توپولوژی عمومی، انتگرالگیری، فضاهای برداری توپولوژیک و مقاله اش با دیودونه: نکته ای راجع به تراتوپولوژی در دو صفحه هم دارد و ....!
https://arxiv.org/abs/2408.05484
حالا یحتمل بعضی حتی اشکال هم کنند که کار پسکین را هم راجع به مسئله سلسله مراتب از قلم نیانداز و آنرا هم اگر نگاهی بیاندازیم خیلی خوب است:
https://arxiv.org/abs/2505.00694
البته بنده این را هم عرض کنم که شما این مسئله را هم دارید که مثلاً مسائل مدل دابلیو-زی-دابلیو هم چه ربطی دارند با مسائل مربوط به هکه، و حتی این مسئله را هم در آخرین شماره ی ژورنال آنالز اف ماتماتیک بیابید:
https://annals.math.princeton.edu/2025/202-1/p01
https://arxiv.org/abs/1912.03657
یک نکته ی قابل توجهی که حتی تعجب برانگیز هم برای بعضی مثل این بنده ی حقیر باشد، این است که آنطور که گزارش هم می دهد این L-values شاخصهای جبری هکه تقسیم بر دوره هایی، اعداد صحیح هم هستد! بنظر بنده ی حقیر هم می رسد که L-functions یا توابع L حتی هکه، توابعی هستند متعالی. و حالا ارزشهای اینها در این صورت چطور اعداد صحیح هستند، والله اعلم که مسئله را جالب و خواندنی هم یحتمل برای بعضی کند. مثل این است که بفرمائید جوابهای سینوسی یا کسیونوسی داریم که همه شان اعداد صحیح بنوعی هم هستند و حال آنکه این توابع نیز توابعی متعالی هستند و یعنی اینکه اکثر جوابهایشان هم باید متعالی باشد و ....
و اتفاقاً همین نویسندگان هم در رابطه با نظریه فوریه، این مقاله را دارند:
arXiv:2409.20322 [pdf, ps, other]
math.NT
Another look at -adic Fourier-theory
Authors: Guido Kings, Johannes Sprang
Abstract: In this short note, we show that a natural generalization of the -adic Fourier theory of Schneider and Teitelbaum follows immediately from the classification of -divisible groups over by Scholze and Weinstein.
Submitted 20 October, 2024; v1 submitted 30 September, 2024; originally announced September 2024.
Comments: 14 pages, corrected typos and minor edits
و حالا این مقالات را هم همانطور که گفتیم نگاهی بیاندازید:
https://arxiv.org/search/?query=WZW+hecke&searchtype=all&source=header
غلط نکنم کاپوستین-ویتن هم در کارشان مربوط به برنامه هندسی لنگلندز و ابرتقارن، از کلافهای شاخص هکه استفاده می فرمایند!
arXiv:hep-th/0604151 [pdf, ps, other]
hep-th
Electric-Magnetic Duality And The Geometric Langlands Program
Authors: Anton Kapustin, Edward Witten
Abstract: The geometric Langlands program can be described in a natural way by compactifying on a Riemann surface C a twisted version of N=4 super Yang-Mills theory in four dimensions. The key ingredients are electric-magnetic duality of gauge theory, mirror symmetry of sigma-models, branes, Wilson and 't Hooft operators, and topological field theory. Seemingly esoteric notions of the geometric Langlands program, such as Hecke eigensheaves and D-modules, arise naturally from the physics. △ Less
Submitted 16 January, 2007; v1 submitted 21 April, 2006; originally announced April 2006.
Comments: 225 pp; further clarifications
فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِینٍ ﴿الذخان: ١٠﴾
بیان آیات [غرض و محتواى کلى سوره مبارکه دخان]
غرض سوره در یک کلمه خلاصه مىشود، و آن این است که مىخواهد کسانى را که به کتاب خدا شک دارند از عذاب دنیا و عذاب آخرت انذار کند. و این غرض را در این سیاق بیان مىکند که: قرآن کتابى است روشن که از ناحیه خدا نازل شده بر کسى که او به سوى مردم گسیل داشته، تا انذارشان کند. و به این منظور نازل کرده تا رحمتى از او به بندگانش باشد. و در بهترین شب نازل کرده، شب قدر که در آن شب هر امرى بطور خللناپذیرى تقدیر مىشود.
چیزى که هست مردم- یعنى کفار- در باره آن خود را به شک مىاندازند، و با هوى و هوس خود بازى مىکنند، و به زودى عذابى دردناک در دنیا از هر سو ایشان را احاطه مىکند، آن گاه به سوى پروردگار خود برمىگردند، و خداوند بعد از فصل قضاء و محاسبه دقیق با عذابى جاودانه از ایشان انتقام مىگیرد.
آن گاه براى آنان مثالى در خصوص عذاب دنیوى مىآورد و آن داستان موسى (ع) است، که به سوى قوم فرعون و براى نجات بنى اسرائیل گسیل شد، و فرعونیان او را تکذیب کردند، و خداوند به همین جرم در دریا غرقشان کرد.
و سپس براى عذاب دومشان که آن را انکار مىکردند، یعنى بازگشت به خدا در روز فصل قضا (قیامت) چنین اقامه حجت مىکند که: قیامت آمدنى است، چه بخواهند و چه نخواهند. و در آخر پارهاى از اخبار قیامت را و آنچه بر سر مجرمین مىآید و آنچه از انواع عذاب به آنها مىرسد، برشمرده، قسمتى هم از ثوابهایى را که به متقین مىرسد که حاصل جمعش عبارت است از حیاتى طیب و مقامى کریم، بیان مىکند.
و این سوره- همانطور که در آغاز ذکر کردیم- در مکه نازل شده، و شاهد بر این مدعاى ما سیاق آیات آن است.
ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 18، ص 196
https://lib.eshia.ir/50081/18/196
بیان آیات
بعد از آنکه در آیات قبل فرمود: قرآن کتابى است مبین که در بهترین شب بر رسول خدا 6 نازل شد، تا رحمت خدا و انذارى از سوى وى باشد، اینک در این آیات ارتیاب و تردید مشرکین را در حقانیت قرآن یادآور شده تهدیدشان مىکند به عذاب دنیا و عذاب روز قیامت، و به همین منظور داستان فرستادن موسى به سوى فرعون را برایشان مثل مىآورد که فرعون و قومش او را تکذیب کردند و خداى تعالى غرقشان کرد.
و این قصه خالى از این اشاره نیست که خداى تعالى به زودى با بیرون کردن یاغیان قریش از مکه، رسولش و مؤمنین را از شر آنها نجات مىدهد، و سپس سران قریش را که به تعقیب رسول خدا 6 و مؤمنین برمىخیزند هلاک مىنماید.
(بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ) ضمیر جمع هم به قوم رسول خدا 6 برمىگردد، یعنى مردمى که معاصر آن جناب بودند. و کلمه بل اعراض از مطلبى است که حذف شده، مطلبى که سیاق قبلى مىفهماند چیست، و تقدیرش این است که ایشان با این حرفها، یعنى رسالت رسول و اوصاف کتابى که بر او نازل شده صاحب یقین و داراى ایمان نمىشوند، بلکه هم چنان در شک و ریب مىمانند، و سرگرم بازى با اشتغالات دنیوى خود هستند . این نظریه ما بود در معناى بل ، ولى زمخشرى گفته: این کلمه اعراض از جمله(إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ) است[1].
(فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ یَغْشَى النَّاسَ) کلمه(فَارْتَقِبْ) امر از باب ارتقاب است، و ارتقاب به معناى انتظار است.
مىفرماید: منتظر روزى باش که آسمان دودى آشکار بیاورد. و این تهدیدى است به عذابى که از هر سو مردم را فرا مىگیرد.
[اقوال مختلف مفسرین در باره عذاب دخان(فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ ... )]
مفسرین در اینکه منظور از این عذاب چیست اختلاف کردهاند:
بعضى[2] گفتهاند: مراد همان قحطى است که اهل مکه بدان مبتلا شدند، چون بعد از
[1] تفسیر کشاف، ج 4، ص 272.
[2] روح المعانى، ج 25، ص 117.
آنکه بر کفر خود و بر آزار رسول خدا 6 و مؤمنین اصرار ورزیدند، رسول خدا 6 نفرینشان کرد و عرضه داشت: بار الها آنها را به قحطیى نظیر قحطى زمان یوسف گرفتارشان فرما. بدنبال این نفرین دیگر زمین گیاه نرویانید، و قریش به قحطى شدیدى دچار شدند، به طورى که افراد از شدت گرسنگى گویى دودى جلو چشمشان را گرفته و آسمان را پر از دود مىدیدند. و براى سد جوع مردار و استخوان مىخوردند، تا آنکه نزد رسول خدا 6 رفته، عرضه داشتند: اى محمد! تو آمدهاى تا بشر را به صله رحم دعوت کنى، اینک قوم تو و ارحامت دارند مىمیرند، و آن گاه وعده دادند که اگر این گرانى و قحطى برطرف شود به وى ایمان خواهند آورد. پس رسول خدا 6 دعا کرد و از خدا خواست تا نعمت را بر آنان فراخ و فراوان کند، و خدا هم دعایش را مستجاب نمود. اما مردم دوباره به کفر قبلیشان برگشته، عهد خود بشکستند.
بعضى[1] دیگر گفتهاند: دخان مذکور در این آیه از علامتهاى قیامت است که هنوز محقق نشده، و قبل از قیام قیامت محقق مىشود. و دود در گوشهاى مردم داخل مىشود، به طورى که سرهایشان مانند سر گوسفند بریان مىگردد، اما مؤمنین تنها دچار زکام مىشوند، و زمین تمامیش مانند خانهاى بدون روزنه مىشود که در آن آتش افروخته و دود به راه انداخته باشند. زمین چهل روز چنین حالتى به خود مىگیرد.
بعضى[2] هم چه بسا گفته باشند که: مراد از روزى که دود بیاورد، روز فتح مکه است، که لشکر اسلام وارد آن شد، و دود اجاقهایشان فضاى مکه را پر کرد، و تاریک ساخت.
و چه بسا بعضى[3] دیگر گفته باشند: مراد از آن، روز قیامت است، و این دو قول یعنى قول سوم و چهارم به طورى که ملاحظه مىفرمایید چندان قابل قبول نیست[4].
(یَغْشَى النَّاسَ)- یعنى دودى است که از هر طرف بر مردم احاطه مىیابد. و مراد از ناس بنا بر قول اول، اهل مکه، و بنا بر قول دوم عموم مردم است.
[1] ( 1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 25، ص 118.
[2] ( 1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 25، ص 118.
[3] ( 1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 25، ص 118.
[4] چون آیه شریفه مىفرماید آسمان دودى آشکارا مىآورد، نه اینکه زمین دود به آسمان مىفرستد، این اشکال قول سوم. و اما اشکال قول چهارم این است که دنبال آیه از ایشان حکایت مىکند که گفتند: پروردگارا اگر این عذاب را از ما بردارى ایمان مىآوریم، و قیامت جاى ایمان آوردن نیست، پس معلوم مىشود منظور نوعى از عذابهاى دنیوى است، که یا اتفاق افتاده- آن طور که در وجه اول آمده- و یا هنوز اتفاق نیفتاده که قول دوم آن را مىگوید. مترجم.
ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 18، ص 207
https://lib.eshia.ir/50081/18/207
برق نرود!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿٣﴾
https://www.porseman.com/article/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF
%D9%8A-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-
%D9%82%D9%86%D9%81%D8%B0-
%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A-
%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-
%D9%85%D8%BA%D9%8A%D8%B1%D9%87/112058
زندگی نامه قنفذ-زندگی نامه مغیره
قنفذ( آتش زدن در) و مغیره(سیلی زدن) چگونه افرادی بودند(کمی از زندگی نامه)؟مغیرة بن شعبة
در مورد شخصیت وی در کتاب الغارات که از قدیمی ترین کتب تاریخی است اینچنین آمده است:
او یکى از دشمنان و منحرفان از على علیه السّلام بود که از زمان پیامبر نسبت به آن بزرگوار کینه داشت، او جزء کسانى بود که سعى میکردند مانع خلافت على علیه السّلام شوند، و به هر طریقى شده جلو خلافت بنى هاشم را بگیرند و در نقشه هاى خود موفق هم شدند.
مغیرة بن شعبه از آغاز مردى حیله گر و مکار بود، او در تمام جریان هاى سیاسى و پشت پرده حضور داشت و مورد مشورت قرار میگرفت، و با تشکیلات مرموز قریش و مخالفان امیر المؤمنین همکارى میکرد، او در زمان عمر بن خطاب و عثمان در کارهاى حکومتى سهیم و در ولایات حکومت میکرد.
در حوادث و جریان هاى زمان عثمان که منجر به کشتن او شد، وى کناره گیرى کرده بود و در ظاهر کارى نداشت، او در طائف زندگى میکرد و خود را از صحنه سیاسى بیرون کرده بود، بعد از شهادت على علیه السّلام و صلح امام حسن با معاویه از طائف به عراق آمد و به معاویه پیوست و حاکم کوفه شد.
ابن اثیر گوید: مغیرة بن شعبه ثقفى مکنى به ابو عبد الله در سال جنگ خندق مسلمان شد، و در صلح حدیبیه حضور داشت، شعبى گوید: در میان عرب چهار نفر با هوش بودند، معاویة بن ابو سفیان، عمرو بن عاص، مغیرة بن شعبه و زیاد بن عبیده و مغیرة اهل مداهنه بود.
او در جنگ قادسیه حضور داشت و در فتح نهاوند و همدان همراه نعمان بن مقرن بود، و در جنگ یرموک چشم خود را از دست داد، عمر بن خطاب او را والى بصره کرد، و در آن جا مرتکب زنا شد!! و بعد عزل گردید، بعد از آن والى کوفه شد، در آنجا بود تا آنگاه که عثمان به خلافت رسید و او را عزل کرد.
او بعد از قتل عثمان کناره گیرى نمود و با کسى همکارى نکرد تا آنگاه که معاویه به خلافت رسید، او در کوفه نزد معاویه رفت، معاویه عبد الله بن عمرو بن عاص را والى کوفه کرده بود، او به معاویه گفت: شما مصر را به عمرو بن عاص داده اى و کوفه را به فرزندش، اینک خود را در میان دهان دو شیر قرار داده اى؟! معاویه بعد از شنیدن این سخن عبد الله را از کوفه عزل کرد و مغیره را به جاى او گذاشت، او در کوفه حکومت میکرد و در سال پنجاه درگذشت، گویند وى با هزار زن آمیزش کرده بود!، داستان زناى او در بصره در کتب تاریخى مشروحا آمده، و اخبار او بسیار زیاد و در کتب تاریخ و سیره آمده است جویندگان به شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید مراجعه کنند. (ترجمه الغارات، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، ترجمه عزیز الله عطاردی ،ص:569)
همچنین وی از کسانی است که جسارتهای بسیاری را مخصوصا به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) روا داشته است. در مورد پستی شخصیت وی و نوع عجیب و زشت اسلام آوردن او درکتاب الطبقات الکبری چنین آمده است: واقدى از محمد بن سعید ثقفى و عبد الرحمان بن عبد العزیز و عبد الملک بن عیسى ثقفى و عبد الله بن عبد الرحمان بن یعلى بن کعب و محمد بن یعقوب بن عتبة، از پدرش و دیگران نقل مى کند مغیرة بن شعبه مى گفته است: ما گروهى از اعراب بودیم که به آیین جاهلى خویش سخت پاى بند و سرپرست بتخانه لات بودیم و من چنان بودم که اگر مى دیدم همه قوم من مسلمان شده اند، هرگز از ایشان پیروى نمى کردم. گروهى از بنى مالک تصمیم گرفتند پیش مقوقس بروند و هدایایى به او تقدیم کنند، من هم تصمیم گرفتم با آنان بروم و در عین حال با عمویم عروة بن مسعود در این باره مشورت کردم. مرا از آن نهى کرد و گفت: هیچ کس از برادرانت و افراد قبیله ات همراه تو نیست. من رأى او را نپذیرفتم و همراه آنان رفتم و از احلاف و همکیشان من کسى جز من همراه ایشان نبود. چون به اسکندریه رسیدیم دیدیم مقوقس بر جایگاه خود که مشرف بر دریا بود نشسته است. من سوار بر زورقى شدم و خود را در برابر جایگاهش رساندم. مقوقس چون مرا دید که ناشناسم کسى را مأمور کرد از من بپرسد کیستم و چه مى خواهم. چون آن شخص از من پرسید، گفتم به چه منظورى آمده ایم. مقوقس فرمان داد ما را در کلیسا مسکن دادند و پذیرایى کردند. سپس ما را فراخواند و چون پیش او رفتیم نخست به سالار بنى مالک نگریست و او را پیش خود فراخواند و کنار خود نشاند و پرسید آیا همگى از بنى مالک هستید؟ گفت: آرى جز یک مرد که از احلاف (احلاف یعنى همپیمانان دوره جاهلى که با یک دیگر پیمان مى بستند و گاه در قبال یهودیت و مسیحیت از آیین اعراب جاهلى و پیرامون آن به احلاف تعبیر مى شده است) است و مرا به او معرفى کرد و من در نظر مقوقس از همگان خوارتر آمدم. آنان هدیه هاى خویش را مقابل او نهادند، دستور داد برداشتند و به آنان پاداشهایى داد و برخى را بر برخى امتیاز داد و بیشتر بخشید. نسبت به من کوتاهى کرد و چیزى که در خور باشد نداد. بنى مالک براى خانواده هاى خود هدایایى خریدند و شاد بودند و هیچ یک از آنان حاضر نشد با من مواسات کند. آنان از مصر بیرون آمدند و همراه خود شراب داشتند و مى نوشیدند و من هم با ایشان مى نوشیدم، ولى نفس من سرکشى مى کرد و با خود مى گفتم اینها با این هدایا که مقوقس به آنان ارزانى داشته به طایف باز مى گردند و به همه قوم من خبر خواهند داد که پادشاه نسبت به من اعتنایى نکرد و مرا خوار و زبون ساخت و به این سبب تصمیم گرفتم آنان را بکشم. چون به منطقه بساق رسیدیم خود را به بیمارى زدم و دستار بر سر خود بستم، گفتند: تو را چه مى شود؟ گفتم: سخت درد سر دارم، آنان مرا به باده نوشى دعوت کردند. گفتم: سرم سخت درد مى کند ولى مى نشینم و به شما باده مى نوشانم. تعجب نکردند من نشستم و شروع به ساقى گرى کردم و قدح بعد قدح به آنان دادم و چون باده بر آنان اثر گذاشت افزون خواستند همچنان جامهاى آکنده به ایشان دادم چندان که سخت بر آنان اثر گذاشت و بدون آنکه چیزى بفهمند خوابیدند. من برجستم و همه را کشتم و هر چه داشتند برگرفتم و به حضور پیامبر آمدم. در آن هنگام پیامبر (ص) را دیدم که با یاران خود در مسجد خویش نشسته است، من که جامه سفر بر تن داشتم به شیوه مسلمانان به او سلام دادم. پیامبر (ص) به ابو بکر بن ابى قحافه نگریست. ابو بکر که مرا مى شناخت پرسید برادرزاده عروه اى؟ گفتم: آرى و آمده ام گواهى دهم که خدایى جز خداوند نیست و محمد رسول خداست... ابو بکر پرسید آیا از مصر مى آیید؟ گفتم: آرى. گفت: آن اشخاص قبیله مالک که همراه تو بودند چه کردند؟ گفتم: میان من و آنان همانى که میان اعراب پیش مى آید اتفاق افتاد و ما همگان مشرک بودیم، آنان را کشتم و غنایم ایشان را برداشتم و پیش رسول خدا آورده ام که خمس آن را بردارد!! یا هر نظرى که دارد عمل فرماید، که به هر حال اینها غنایمى است که از مشرکان به دست آمده است و من اکنون مسلمانم و به پیامبرى محمد (ص) تصدیق دارم. پیامبر (ص) فرمودند: من اسلام تو را مى پذیرم، ولى هیچ چیز از اموال آنان را نمى گیرم و خمس آن را هم تصرف نمى کنم که این مال با مکر و حیله به دست آمده و خیرى در آن نیست.(ترجمه الطبقات الکبری، ج4، ص 258)
این بود نوع اسلام آوردن مغیره حال خود ببیند کسی که اینچنین با پستی و قتل و غارت به اصطلاح مسلمان می شود و خود نیز اعتراف می کند که اگر همه قومش نیز مسلمان شوند اسلام نمی آورد و ... چگونه شخصی خواهد بود؟
او کسی بود که بارها سفارشات پیامبر اکرم(ص) را در مورد حضرت زهرا (س) دیده و شنیده بود ولی با این حال دست به آن جنایتها در مورد حضرت زهرا(س) زد.
در حدیثی آمده که امام حسن مجتبی(ع) در مجلس معاویه به مغیره فرمود: تو همان کسی هستی که فاطمه دختر رسول خدا(ص) را زدی تا آنکه پهلویش شکست و او را سقط جنین کردی تا بدین وسیله رسول خدا را خوار نمایی و فرمانش را مخالفت ورزی و حرمتش را هتک کنی در حالی که رسول خدا به او فرموده بود: تو سرور زنان بهشتی، به خدا سوگند که راه تو به سوی آتش است.(کوثر ولایت، عبدالرحیم موگهی،ح 165، ص 88).
قنفذ:
وی غلام عمر و یکی از پست ترین و شرورترین افرادی است که در هتک حرمت حضرت زهرا(س) و ورود نابخردانه به خانه حضرت زهرا و ضرب و شتم حضرت زهرا شرکت مستقیم داشت، او فردی خشن و متعصب و بی ولایت و مزدور خلفا بود، در روایت است که به خاطر همین خوش خدمتی ها به خلفای وقت، خلفا از وی حمایت سیاسی به عمل می آوردند و جوائز و پاداشهایی برای او منظور می نمودند، در روایت آمده که عباس بن عبدالمطلب می گوید به علی(ع) عرض کردم چه مانع شد که آن فلانی(عمر) حقوق همه کارگزاران خود را نصف کرد ولی حقوق قنفذ را به تمامی داد، علی (ع) نگاهی به اطراف خود کرد و آنگاه دیدگانش پر از اشک شد و فرمود در پاداش آن تازیانه ای است که به فاطمه زد و در حالی چشم از جهان فرو بست که اثر آن تازیانه چون دملی بر بازوی او باقی مانده بود.( کوثر ولایت، عبدالرحیم موگهی، ص 87)
علمای بزرگ ما هم یکی از اسباب شهادت حضرت زهرا(س) و سقط حضرت محسن را قنفذ می دانند سلیم بن قیس هلالی شیعی می نویسد : هنگامی که فاطمه سلام الله علیها خود را میان شوهرش و قنفذ قرار داد ، قنفذ ـ که خدا او را لعنت کند ـ او را با تازیانه زد ، عمر هم پیغام فرستاد که اگر فاطمه بین تو و او (علی علیه السلام) مانع شد او را بزن . قنفذ حضرت زهرا را به سمت چهارچوب در خانه اش کشانید و در را فشار داد بطوری که استخوانی از پهلویش شکست و جنینی که در رحم داشت سقط کرد ... (کتاب سلیم بن قیس - تحقیق اسماعیل الأنصاری زنجانی - ص 153).
محمد بن جریر طبری شیعی می نویسد : از امام صادق علیه السلام به سند معتبر روایت داریم : ... و سبب وفات ایشان آن بود که قنفذ آزاد شده ابوبکر با غلاف شمشیر و به امر وی ضربتی به حضرت زد ، پس محسن را سقط کرد ...( دلائل الإمامة ص 134، باب حدیث فدک ، باب خبر وفاتها و دفنها علیها السلام وما جری لأمیرالمؤمنین علیه السلام مع القوم ؛ بحار الأنوار ج 43 ، ص 170، باب 7 حدیث رقم )11 .
و دهها سند و روایت دیگر.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ﴿الاسراء: ١﴾
مشعل معرفت و دانش عربیحضرت آیتالله خامنهای:««سکینهی کبری» که شما اسمش را در کربلا شنیدهاید، دختر امام و شاگرد زینب سلام الله علیها یکی از مشعلهای معرفت و دانش عربی در همهی تاریخ اسلام است. کسانی که حتّی زینب و پدر زینب و پدر سکینه را قبول نداشتند، به این اعتراف میکنند.» ۱۳۷۰/۰۸/۲۲
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بر اساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب پوستر «مشعل معرفت و دانش عربی» را منتشر میکند.
برچسبها: الگوی اسلامی زن؛ سکینه بنت الحسین؛ محصولات ریحانه (زن، خانواده و سبک زندگی)؛
https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=37213
تخریب مزار امام حسین علیهالسلام توسط متوکل
متوکل عباسی از خلفای بنی عباس است که با امام هادی علیه السلام معاصر بود و با آل ابوطالب سخت دشمنی می کرد. او در مدت پانزده سال سلطنت خود، چهار مرتبه در سالهای ۲۳۳ هجری، ۲۳۶ هجری، ۲۳۷ هجری و ۲۴۷ هجری، اقدام به تخریب قبر مطهر امام حسین علیه السلام نمود. در «مثیر الاحزان» آمده است: متوکل دستور داد قبر امام حسین علیه السلام را ویران کرده و خانه های اطراف قبر شریف را خراب کنند و در آن محل زراعت نمایند و او زائرین را از زیارت بازداشت و به زندان انداخت و مورد شکنجه قرار داد.
تخریب بارگاه امام حسین در سال ۲۳۳
کربلا موقعیت معنوی خود را به حد کمال حفظ کرده بود و جمعی از مسلمین و دوستان اهل بیت علیهم السلام مجاور قبر مطهر شده و احداث مسکن و بناء کرده بودند تا آن که متوکل در دومین سال سلطنت خود در ماه شعبان به سال ۲۳۳ دستور داد که قبر امام حسین علیه السلام و کلیه منازل و خانه ها را خراب کنند و در جای آن زراعت نمایند.
بنا به گفته ابوالفرج اصفهانی، متوکل شبی از مغنیه های شهر، کنیزی درخواست کرد که او را شراب دهد و ساز نواز کند، از سوء تصادف مغنیه صاحب کنیز، غائب بود و به زیارت نیمه شعبان به کربلا رفته بود. متوکّل پرسید: آن روز که شما را خواستم کجا بودید؟ گفت: با خانم خود به زیارت حج رفته بودیم. گفت: حالا که ماه شعبان است، موسم حج نیست. گفت: به زیارت قبر حسین علیه السلام.
متوکّل چنان آتش گرفت که رگهای گردنش نزدیک بود منفجر گردد، فوری صاحب او را احضار کرد و تمامی اموالش را ضبط نمود و خودش را به زندان انداخت و دستور داد قبر امام حسین علیه السلام و کلیه خانه های موجود را خراب کنند و زمین آنها را زراعت نمایند.
ابوالفرج می افزاید این عمل غیرانسانی در سال ۲۳۳ هجری در شعبان به وقوع پیوست و مسلمان ها اقدام نکردند، ناچار ابراهیم دیزج یهودی را مامور کرد. وی جمعی از یهودیان را برای اجرای این منظور به کربلا آورد و آنان مباشر این عمل گشتند. و دیزج حسب دستور متوکّل به ویرانی قبر و خانه ها کفایت نکرد، زمین آنها را زراعت نمود و پاسبانان دور تا دور نینوا برای منع زوار گماشت و هر که را می گرفتند، یا می کشتند یا به زندان می فرستادند.[۱]
تخریب قبر مطهر امام در سال ۲۳۶بنا به گفته تاریخ نویسان معتبر متوکل در سال ۲۳۶ مجددا دستور تخریب و هدم قبور را داده، معلوم می شود که در فترت مختصری که بین تخریب اول و دوم وجود داشت، باز اعاده بناء شده است، هم نسبت به بارگاه و هم به خانه های مجاور.
و معلوم می شود ویرانی و تخریب سال ۲۳۶ مهمتر و شنیع تر بوده، زیرا تاریخ نویسان نامدار از قبیل طبری، ابن اثیر و مسعودی در حوادث سال ۲۳۶ از این سانحه موحش یادی کرده اند.[۲] این حادثه مولمه را مسعودی در «مروج الذهب» چنین بیان می کند: «در سال ۲۳۶ متوکّل به ابراهیم دیزج دستور داد که به کربلا رود و هر بنایی که هست ویران کند و هر کسی را که در آنجا ببیند، به قتل رساند یا سخت گوشمالی دهد. وی به کربلا آمد، کلنگ بدست گرفت رفت بالای سقیفه و قبّه، شروع کرد به کلنگ زدن. در این هنگام کارگرها به تخریب اقدام کردند».
ابن خلکان صاحب «وفیات الاعیان» و ابوالفدا مانند «مروج الذهب» در حوادث سال ۲۳۶ متفقا قضیه را نقل کرده اند و از شواهد دیگر هم برای شخص متتبع یقین حاصل می شود که در سال مذکور تخریب به وقوع پیوسته است.
ابراهیم دیزج و اعجاز قبر امام حسینمحمد بن عبدالحمید گوید: همسایه ابراهیم دیزج بودم، در مرض مرگ وی او را عیادت کردم و رفاقت با هم داشتیم، طبیب را در بالین وی یافتم از حال بیمار پرسیدم، از من کتمان نمود. ابراهیم به پزشک اشاره می کرد که معالجه کند و او نمی دانست چه علاجی کند. پس از مدتی بیرون رفت، مجلس خلوت شد. ابراهیم گفت: به خدا! استغفار و توبه می کنم از این که به امر متوکل به تخریب قبر حسین علیه السلام اقدام کردم و شبانه با عمله و کارگر که با ایشان بیل و کلنگ بود، خارج شدیم و به غلامان و یاران خود رسیدیم به آنان گفتم: کارگر برای ویرانی قبر حسین آماده کنید.
در نتیجه خستگی راه خستگی راه خوابی مرا گرفت. ناگاه دیدم غلامان مرا بیدار کردند و غوغایی شنیدم، گفتم: چه خبر است؟ گفتند: در اطراف قبر حسین علیه السلام جماعتی هستند ما را تیراندازی می کنند. فوری به تحقیق پرداختم، دیدم حقیقت است. در این پیش آمد که شب ۱۳ رجب بود دستور تیراندازی دادم ولی هرچه از ما تیر خالی می شد، به خود تیرانداز برمی گردید. این ماجرا مرا به وحشت انداخت و تب و لرز مرا درگرفت و از قبر دور شدم و تصمیم گرفتم دیگر به قبر حسین علیه السلام اهانت نکنم تا متوکّل مرا بکشد.
ابوبرزه گوید: به وی گفتم: خداوند شر او را از تو دفع کرده، دیشب پسرش منتصر او را به قتل رسانیده است. ابوبرزه گوید: ابراهیم گفت: از آن شب به جسم من دردی رسیده، امید زندگی را از من سلب کرده و همان شب مرد.[۳]
تخریب مزار امام در سال ۲۳۷باز مسلمان ها و دوستان اهل بیت علیهم السلام ساکت ننشستند، از جان و مال گذاشتند و به زیارت قبر پسر پیامبر صلی الله علیه و آله شتافتند. این جریان به متوکّل مخابره گردید، بسیار ناراحت شد، ضمیر شیطانی او آتش گرفت، مجددا به سال ۲۳۷ دستور ویران کردن آن را داد.
تاریخ نویسان معتبر مانند تاج الدین بن علیا[۴] در کتاب «اخبار الخلفاء» و قرمانی[۵] در «اخبار الدول» برآنند که: متوکل دستور داد به سال ۲۳۷ قبر امام حسین علیه السلام و خانه های مجاور را خراب کنند و از رفت و آمد مردم جلوگیری نمایند و تکرار این عمل فجیع در فاصله های کم چنان دلها را جریحه دار و موجب تنفر و انزجار مسلمین گردید که طبقات مختلف بغداد در مساجد، دیوارها، کوچه ها، بازارها و معابر و مجامع عمومی فحش و ناسزا بر متوکل نوشتند و شعرا در هجوم و توبیخ متوکل شعر سرودند.
علی بن عباس مشهور به «ابن الرّومی» که از شعرای نامی محسوب است و معتضد شانزدهمین خلیفه عباسی از ترس هجو، او را مسموم نمود و در سال ۲۸۳ درگذشت، در هجو متوکّل اشعار ذیل را سروده است:
امامک فانظر اءیّ نهجیک تنهجطریقان شتّی مستقیم و اءعوج
و قد اءلجمتکم خیفة القتل منکمو فی القوم حاجّ فی الحیازیم حوّج
ولم تقنعوا حتّی استثارت قبورهمکلابکم منها بهیم و دیزج
ابوالحسن علی بن محمد بن نصر بن منصور بن بسّام بغدادی معروف به «ابن بسام» از اعیان شعرای قرن سوم متوفی ۳۰۲ به هجوگویی معروف بود و کسی از امیر و وزیر و برنا و پیر از آسیب زبان وی ایمن نبود. او اشعار ذیل را در هجو متوکل سروده:
تالله ان کانت امیّة قد اءتتقتل ابن بنت نبیّها مظلوما
فلقد اءتاه بنواءبیه بمثلههذا لعمرک قبره مهدوما
اءسفوا علی اءن لایکونوا شارکوافی قتله فتعره رمیما[۶]
تظاهرات ضد عباسی به جایی رسید که این مرتبه نتوانست به منظور شوم خود که مانند گذشته ها دستهای گناهکارش مرتکب شده بود، انجام دهد.
از جهتی هم ساکنین کربلا در مقابل مامون عکس العمل نشان داده و مانع شدند، به طوری که شیخ طوسی از قاسم بن احمد بن معمرالاسدی که از علمای سیره و مقیم کوفه است نقل می کند که وی می گوید: هنگامی که متوکل در سال ۲۳۷ هجری یک تیپ از سپاه خود را برای تخریب قبر امام حسین علیه السلام و قدغن کردن زوار به نینوا اعزام کرد و سپاه به نینوا رسید، آنان شروع به عملیات خود کردند. یک مرتبه اهل عراق ریختند و جلوگیری نمودند و گفتند: اگر همه ما را بکشید ما از زیارت امام حسین علیه السلام دست بردار نخواهیم شد.
وقتی دیدند که اگر برخلاف گفته آنان رفتار شود، همه شان جان به کف حاضر به مرگ هستند و جریان را به متوکل گزارش نمودند. متوکّل به فرمانده آنها نوشت: کاری نداشته باش و به سوی کوفه عزیمت کن و چنان تصور کن که برای اصلاح امور آنان آمده ای. به امر متوکل سرتیب به بغداد برگشت.[۷] معلوم می شود در ظرف مختصر و فرصت ناچیز اعاده بناء با سرعت هر چه تمامتر انجام گردیده اما بانیان که بوده؟ باید بگوییم خود اهل سواد و ساکنین نینوا بوده اند.
و هرچه متوکّل درباره قبر فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله تحقیر و توهین و تخریب نموده، مسلمین به اعمال ضد عباسی دست می زدند. بدیهی است مسلمانانی که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام می آمدند یک زمین خالی ویران را که زیارت نمی کردند، طبعا قبر را فوری تعمیر کرده و به زیارت می پرداختند.
از روایت «امالی» معلوم می شود که حکومت متوکل در نتیجه تکرار اعمال شوم خود رو به ضعف گذاشته و عظمت و قدرت خود را از دست داده و به حدی موهون و منفور شده بود که مردم متمرّد شده و در مقابل سپاه او دست به تظاهر زده و تهدیدشان می کردند و متوکّل از انقلاب آنها به وحشت افتاد و فرمانده سپاه را برگردانید.
سفر زید مجنون از مصر به کربلافضاحت اعمال متوکل نسبت به قبور کربلا به همه بلاد پخش گردید تا به آفریقا رسید. زید مجنون که یک فرد عالم فاضل و ادیب بود و در مصر اقامت داشت، شنید که متوکّل با کمال وقاحت دستور داده که قبر امام حسین علیه السلام را خراب کرده و جای آن را زراعت نمایند و آثار آن را از بین ببرند و آب را از نهر علقم بر آن جاری سازند و مردم را از زیارت بازدارند.
از این خبر ناگوار بسیار ناراحت شد و حزن شدید به وی رخ داد، به طوری که حادثه کربلا را به وی تازه کرد. مصر را با پای پیاده به قصد زیارت امام حسین علیه السلام ترک گفت. صحراها، بیابان ها، کوه و دره ها را پیمود تا به کوفه رسید و با بهلول عالم ملاقات نمود. به اتفاق هم به سال ۲۳۷ هجری به قصد زیارت امام حسین علیه السلام از کوفه بیرون شدند و از دست هم گرفتند تا نینوا رسیدند. ناگاه دیدند آب را که به قبر می بندند، آب دور تا دور قبر - در یک حد معینی - می ایستد و قطره ای به طرف قبر نمی رسد و گاوهای شیاری به نزدیک نمی روند. زید به بهلول نگاه کرد و این آیه را تلاوت نمود: «یرِیدُونَ لِیطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ». سپس اشعار بسّامی را خواند:
تالله اذا کانت بنو امیّة قد اءتتقتل ابن بنت نبیّها مظلوما
مردی که سالها بود در آنجا مامور کشت و زراعت بود، پیش زید آمد و گفت: تو از کجا آمده ای؟ زید جواب داد: از مصر. کشاورز گفت: برای چه آمده ای؟ من بسیار وحشت دارم که تو را بکشند. زید سخت گریه کرد و گفت: شنیدم که قبر فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله را خراب کرده، کشت کاری می کنند.
در این هنگام مرد کشاورز خود را به قدمهای زید انداخت و می بوسید و می گفت: پدر و مادرم به قربانت! از لحظه ای که تو را دیده ام قلب من نورانی شده و من خدا را شاهد می گیرم. سالها است که من در این سرزمین کشت کاری می کنم. هر وقت آب بر قبر امام حسین علیه السلام بستم آب می ایستاد و بالای هم می زد و حیران می ماند[۸] و دور می زد، قطره ای به قبر مطهر نزدیک نمی گردید و من گویا تا به حال مست بودم به برکت قدم های تو بیدار شدم.
زید سخنان مرد کشاورز را شنید، هر دو اشک ریختند. وی گفت: من الآن به شهر سامرّا پیش متوکل می روم و حقایق را به وی کشف می کنم، خواه مرا بکشد یا آزاد کند. زید گفت: من هم با تو می روم. هر دو با هم پیش متوکل آمدند، مرد کشاورز قضیه را گفت، متوکّل چنان خشمش گرفت و دستور داد مرد زارع را کشتند و طناب به پایش بستند در کوچه و بازار به رویش می کشیدند، سپس به دار آویختند.
زید مجنون روزها به انتظار نشست تا مرد کشاورز را از دار پایین آوردند و به مزبله انداختند و زید آمد، جنازه او را بغل گرفت، به دجله برد، غسل داد و کفن کرد و نماز خواند و به خاک سپرد و سه روز کنار قبرش نشست و تلاوت قرآن نمود. در این هنگام دید جنازه ای را می آورند، مردم او را نوحه سرایی می کنند و اضطراب شدید حکمفرما است، زید پرسید: این مرده کیست که این قدر پرچم سیاه بدست مردم است و دسته جات زیاد او را تشییع می کنند. گفتند: کنیز حبشیه متوکّل است، نام وی ریحانه است و بسیار مورد علاقه متوکل بود. او را در مقبره متوکل دفن کردند، فرش انداختند و عطر پاشیدند و قبه عالی بر او برپا کردند.
زید مجنون وقتی این ها را دید، خاک بر سر خود ریخت و داشت می نالید و می گفت: قبر پسر پیامبر صلی الله علیه و آله را ویران می کنند، برای یک کنیز زنازاده قبه و بارگاه بنا می کنند. آنقدر می گریست که مردم به حال او رقّت می کردند، روزی اشعار زیر را سرود، سپس نوشت و به یکی از درباریان داد.
أیحرث بالطّف قبر الحسینو یعمر قبر بنی الزّانیة ...
همین که اشعار پیش متوکل خوانده شد، غیظ و غضبش جوش کرد و زید را احضار نمود. وی سخنانی در توبیخ و وعظ متوکّل گفت، او را بیش از هر چیز ناراحت کرد به طوری که دستور قتل زید را داد. در همین لحظه از حضرت علی علیه السلام پرسید و منظوری غیر از تحقیر نداشت.
زید گفت: به خدایم سوگند! فضل او را انکار نمی کند مگر کافر شکاک و دشمن نمی شود با علی مگر منافق و دروغگو. آنگاه از فضائل علی علیه السلام آنقدر سخن گفت که متوکل دستور داد او را به زندان بردند. وقتی که شب تاریکی خود را گسترانید، مردی که دیده نمی شد پیش متوکّل آمد با پای خود او را زد و گفت: زید را آزاد کن و الا هلاکت می کنم.
متوکّل وحشت زده برخاست خود به زندان آمد و زید را آزاد ساخت و خلعت مورد پسندی به وی داد و گفت: هر چه از من می خواهی دریغ نخواهد شد. زید گفت: من از تو فقط تعمیر قبر امام حسین علیه السلام و عدم تعرض به زوّار او را می خواهم. متوکّل قبول نمود و زید شاد از نزد او بیرون شد و شهرها را می گشت و اعلان می کرد: هر کس اراده زیارت امام حسین علیه السلام را دارد بدون وحشت برود.
بعد از این، ده سال قبر حسین علیه السلام از اعمال متوکل بدکار محفوظ ماند و مردم بدون هراس به سوی کربلا برای زیارت می آمدند.[۹]
تخریب قبر مطهر امام در سال ۲۴۷قبر و بارگاه مطهر امام حسین علیه السلام تا سال ۲۴۷ هجری از دست جنایتکار متوکل مصون بود، در همان سال وقتی آن ملعون شنید که مردم عراق و کوفه و از شهرهای دور در کربلا اجتماع می کنند، در نتیجه بازار با عظمتی در آنجا تشکیل یافته است، سپاهی برای تخریب قبر مطهر اعزام کرد که از زیارت قبر مبارک شدیدا مانع باشند.[۱۰]
عبدالله بن رابیه می گوید: به سال ۲۴۷ هجری به حج رفتم و از مکه به عراق آمدم، اول به زیارت قبر علی علیه السلام شتافتم و از ترس متوکّل این عمل را شبانه به جا آوردم، سپس به کربلا رفتم دیدم قبر امام حسین علیه السلام را خراب کرده اند و با چشم خود دیدم که شیارکننده ها شیار می کنند، وقتی که گاوها به قبر می رسند حیران می مانند و هرچه آنها را با چوب می زنند فائده نمی بخشد و قدمی به طرف قبر برنمی دارند و زیارت برای ما ممکن نشد، مایوس به بغداد برگشتم و اشعار بسّامی را می خواندم:
تالله اذا کانت بنو امیّة قد اءتت قتل ابن بنت نبیّها مظلوما
فلقد اءتاک بنو اءبیه بمثله هذا لعمرک قبره مهدوما
اءسفوا علی اءن لایکونوا شارکوا فی قتله فتعره رمیما
وقتی که بغداد رسیدم ناگهان صدایی به گوشم رسید که می گوید: متوکل به درک رفت. خوشحال شدم گفتم: خدا، امشب مقابل آن شب است.[۱۱] معلوم شد متوکّل شب چهارشنبه سوم شوال ۲۴۷ هجری به دستور پسرش منتصر عباسی با شمشیرهای غلامان ترک به قتل رسید.
ابی سالم گوید: متوکّل، به وزیر خود فتح بن خاقان دستور داد که امام هادی علیه السلام را آزار دهد و ناسزا گوید، فتح دستور او را اجرا کرد. آن حضرت فرمود: به او بگو: «تمتّعوا فی دارِکم ثلاثةَ ایّام».[۱۲] فتح این سخن را به متوکل رسانید. متوکل گفت: بعد از سه روز او را خواهم کشت! اما روز سوم خود متوکّل را کشتند.
منتصر پس از قتل پدر بی درنگ قبر امام حسین علیه السلام را تعمیر نمود، بلکه از نو بنای باعظمتی احداث کرد و برای بارگاه حسینی مناره ای برای راهنمایی زوار از راه دور بنا کرد و مردم را در زیارت آن حضرت آزاد گذاشت و برای سادات علوی بسیار تعظیم و تکریم نمود و فدک را به اولاد امام حسن و امام حسین علیهماالسلام برگردانید و کلیه اوقاف آل علی را به دستشان سپرد. وی قبر علی بن ابی طالب علیه السلام را هم عمارت نمود.[۱۳] بنا به گفته عمادزاده: بنای منتصر شامل قبّه، بارگاه، مسجد و صحن بوده است.[۱۴]
پانویسhttps://wiki.ahlolbait.com/%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8
%A8_%D9%85%D8%B2%D8%A7%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D8
%A7%D9%85_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D9
%84%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9
%84%D8%A7%D9%85_%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7_%D9
%85%D8%AA%D9%88%DA%A9%D9%84
ترور ابوعبیده تکذیب شدمقاومت فلسطین شایعات رژیم صهیونیستی درباره ترور سخنگوی شاخه نظامی جنبش حماس را تکذیب کرد.
به گزارش ایسنا، نیروهای امنیتی مقاومت فلسطین در بیانیه ای ضمن هشدار به کسانی که شایعات ترور ابوعبیده را مطرح می کنند، گفت: منبع این شایعهها، اسرائیل است؛ بدین معنا که شایعهپراکنی، با اهداف اطلاعاتی خاصی صورت میگیرد.
در این بیانیه آمده است: تجربه ثابت کرده اسرائیل با شایعهپراکنی درباره ترور فرماندهان، فقط قصد دارد اطلاعات جمعآوری کند و پس از به روز کردن اطلاعات خود، این فرماندهان را هدف قرار دهد.
مقاومت فلسطین از ملت خود خواست که به این شایعات توجهی نکنند؛ زیرا «چنین اقدامات، در راستای جنگ روانی است و با هدف تزلزل در جبهه داخلی صورت میگیرد».
https://www.isna.ir/news/1404060804984
بنده ی حقیر باز حساب می کنم نکند برق در عرض ده دقیقه هم برود و باز کارهایم اینجا پاک شود! این است که زودی بنویسم. بحث بر سر این هم بوده است که آیا می توان واقعاً هم پی برد که امام خمینی قدس سره الشریف بر خلاف آنچه حتی از روی شکسته نفسی هم می فرمایند حتی دو رکعت نماز برای خدا نخوانده اند و بلکه هر چه خوانده اند برای امید به بهشت و بر حذر بودن از جهنم بوده است؟ یک نکته ای در ریاضیات هست که شما آیا چقدر هم می توانید تابعی را از روی سری یا انتگرالهای فوریه ی آن هم بیابید! و حالا این چه ربطی دارد به مسئله؟! البته جان تیت هم تز دکترایش را در نظریه ی اعداد جبری همانطوری که گفتیم ربطش می دهد یک جورهایی به همین آنالیز فوریه و توابع زتای هکه! و این را می توان عمومیت هم داد به برنامه ی لنگلندز.
نکته اینجا این است که اگر همه ی ذرات عالم را بتوان ابرتقارنی به یکدیگر هم آیا چقدر تبدیل کرد که حتی بوزونها به فرمیونها و بالعکس هم تبدیل شوند، آیا مسئله هم این است که شما در کل عالم نیز فقط یک نفر را دارید که یحتمل اگر از روی عبادت دو رکعت نماز هم به عنوان ممکن الوجود به واجب الوجود اقامه کند، خدا عبادت او را می پذیرد؟! بالاتر از آن هر چند بر ما پنهان هم هست که خدای خالق و آفریننده ی عالم ای که حتی در هیچ ظرف زمان و مکانی هم نمی گنجد و بلکه ماورای همه ی ایالات متحده و ماورای همه ی استکان نلبکیها هم هست، همین خدا است که با پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم وحی اش را به آن حضرت به عنوان رسول الله نیز می فرستاده است و ائمه ی اطهار هم حافظ آن هستند تا می رسد به امام حی و حاضر یعنی امام زمان عجل الله فرجه الشریف:
وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ ۗ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَىٰ نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ ۖ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا ۖ وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُوا أَنتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ ﴿الانعام: ٩١﴾
( خدا را شکر و الحمد لله رب العالمین ساعت چهار گذشت و برق هم نرفت در حینی که حواسم رفت به نوشتنهایم و ...؛ حواسم باشدد، یحتمل 5 می رود!) و او همان خدایی است که این آیه ی شریفه را هم فرستاده است:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿المائدة: ٨٢﴾
یعنی شکاکیت هم یحتمل بعضی اشکال کنند که خوب است، ولی دیگر بعد از اینکه امر بر شما ثابت شد که خدا کیست و پیغمبرش هم کدام است و بلکه ائمه ی اطهار هم کیستند، آیا باز هم شکاکیت لازم است؟ بالاخره شکاکیت هم به انواع مختلف جورهایی دیگری یحتمل بعضی اشکال کنند که لازم است دیگر، والا مستضعفی جهان چطور هم قرار می بود که بر استکبار جهانی پیروز شوند؟!
وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿القصص: ٥﴾
و لذا ابو عبیده حماس نیز دو رکعت نماز اقامه می فرمایند و خدا همه ی حاجاتش را هم برآورده می فرماید. عرض بنده ی حقیر این است که این هم یک مسئله است و اما بالاخره آیا حماس است که در بهشت واقع شده است و بلکه از جهنمی هم که صهیونیستها برای آنها به عنوان دشمنشان دنبال می کنند، نیز بر حذر هستند. یا اینکه اینجا یک درهمتنیدگیهایی هم هستند که بین بهشت و جهنم ای که حماس با حتی بر پا کردن نمازهای جماعات و نماز جمعه هم اقامه می کنند، آیا همین بهشت و جهنم بر روی زمین را بصورت رجا و خوف هم حتی صهیونیستها و آمریکایی ها نباید جستجو کند و بطلبند و هر چند که معرفت به اقامه نماز جماعات و نماز جمعه هم آیا چقدر دارند و بدان عمل هم می کنند یا نمی کنند؟!
مثل این است که اشکال شود که فقط یک نفر است که همچون امام حسین علیه السلام اقامه ی نماز می فرمایند، واما حالا مثلاً سرجون و عبید الله ابن زیاد را هم داریم. و لذا یحتمل اینجا خوب هم باشد که ارجاعی هم دهیم به نامه های امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام 20 و 21 نهج البلاغه به زیاد بن ابی پدر عبید الله ابن زیاد:
20 و من کتاب له علیه السلام إلى زیاد ابن أبیه و هو خلیفة عامله عبداللَّه بن عباس على البصرة، و عبداللَّه عامل أمیر المؤمنین علیه السلام یومئذ علیها و على کور الأهواز و فارس و کرمان و غیرها:
از نامههاى امام علیه السلام است
که به زیاد بن ابیه جانشین فرماندار حضرت عبداللَّه بن عباس در بصره نوشته است و عبداللَّه بن عباس در آن زمان فرماندارى بصره، اهواز، فارس، کرمان و دیگر نواحى آنجا را از طرف امام علیه السلام عهدهدار بود. [1]
نامه در یک نگاه
از این نامه مخصوصاً با توجّه به صدر آن، که در تاریخ یعقوبى آمده، استفاده مىشود که «زیاد» قصد خیانت در بیت المال و طفره رفتن از پرداختن تمام خراج
[1]. سند نامه:
این نامه قبل از مرحوم سید رضى، در کتاب انساب الاشراف بلاذرى و در تاریخ یعقوبى (با تفاوتهایى) آمده است. و در مصادر نهجالبلاغه به کتاب اوّل اشاره شده و سپس افزوده است که این نامه را بیهقى در المحاسن و المساوى نیز نقل کرده است. (مصادر نهجالبلاغه، ج 3، صفحه 232)
را داشت. امام علیه السلام از طریق بعضى از عیون خود از این امر آگاه شد و این نامه شدید اللحن را براى او نوشت که خراج را باید به طور کامل به بیت المال بپردازد و نزد امام علیه السلام بفرستد و امام علیه السلام او را تهدید کرد که اگر از این کار خوددارى نماید او را شدیداً مجازات خواهد کرد.
از این نامه و مانند آن روشن مىشود که امام علیه السلام عمال و مراقبینى بر تمام مسئولان حکومتى گماشته بود که مسائل مهم را مرتبا گزارش مىدادند، و اگر مسئولى پا از مأموریت خود فراتر مىنهاد امام علیه السلام به او هشدار مىداد.
وَ إِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً، لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ کَبِیراً لَأَشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ، ثَقِیلَ الظَّهْرِ، ضَئِیلَ الْأَمْرِ، وَ السَّلَامُ.
ترجمه
صادقانه به خداوند سوگند یاد مىکنم اگر به من گزارش رسد که از بیت المال مسلمین چیزى کم یا زیاد، به خیانت برداشتهاى آنچنان بر تو سخت مىگیرم که در زندگى تو را کمبهره، سنگینبار و حقیر و ذلیل سازد؛ والسلام.
شرح و تفسیر هشدار شدید به متخلّفان
از تاریخ یعقوبى استفاده مىشود که امام علیه السلام در آغاز این نامه چنین مرقوم داشت: «ان رسولى اخبرنى بعجب زعم انک قلت له فیما بینک و بینه: ان الاکراد هاجت بک فکسرت علیک کسیرا من الخراج و قلت له: لا تعلم بذلک امیر المؤمنین؛ فرستاده من چیز تعجب آورى را به من خبر داد او مىگوید: تو این سخن را به عنوان یک راز به او گفتهاى که کردهاى منطقه سرکشى کردند و از پرداختن بسیارى از خراج خوددارى ورزیدند و گفتهاى: این سخن را به امیر مؤمنان علیه السلام نگو (شاید به گمان اینکه امام علیه السلام از مقدار خراج که قرارداد شده دقیقا خبر نداشته باشد و هر چه براى او بفرستند مىپذیرد)».
از این قسمت نامه به خوبى استفاده مىشود که زیاد براى تقلیل خراج توطئه ...
نکته چرا زیاد به این منصب گماشته شد
درباره تاریخچه زندگى «زیاد» سؤالات زیادى مطرح است نخست اینکه چرا
او را زید بن ابیه (زیاد فرزند پدرش) مىگویند که حکایت از نامشروع بودن نطفه او دارد و دیگر اینکه چرا امیر مؤمنان على علیه السلام در دوران حکومت خود چنان منصبى به او داد و یا لا اقل عبداللَّه بن عباس که به یقین شناختى از او داشت او را به چنین مقامى نصب کرد و سرانجام اینکه پایان کار او به کجا کشید و دودمانش چه نقش تخریبى در تاریخ اسلام داشتند.
پاسخ این سؤالات را به خواست خدا در ذیل نامه 44 که تناسب بیشترى با این مطالب دارد بیان خواهیم کرد.
21 و من کتاب له علیه السلام إلى زیاد أیضا
از نامههاى امام علیه السلام است
که آن را نیز براى زیاد نوشته است. [1]
نامه در یک نگاه
از صدر این نامه که در انساب الاشراف بلاذرى آمده، استفاده مىشود که افرادى به امام علیه السلام خبر داده بودند که زیاد مرتکب کارهاى خلافى مىشود از جمله اینکه سفره رنگین با چند نوع غذا ترتیب مىدهد و در برخورد با افراد،
[1]. سند نامه:
این نامه را بلاذرى در انساب الاشراف آورده است و در واقع آنچه مرحوم سید رضى در اینجا ذکر کرده بخشى از نامه مفصلى است که امام علیه السلام براى زیاد فرستاد. در مصادر نهجالبلاغه نیز تنها از همین منبع ذکر شده است. (مصادر نهجالبلاغه، ج 3، ص 233)
ابن ابى الحدید نیز در شرح نهجالبلاغه خود در ذیل نامه 44 آنچه را بلاذرى در انساب الاشراف آورده، با تفاوتهاى قابل ملاحظهاى ذکر کرده و چون این تفاوتها نسبتاً زیاد است حمل بر اختلاف نسخ بعید به نظر مىرسد شاید ابن ابى الحدید منبع دیگرى در اختیار داشته است که این نامه را با آن شرح و تفصیل از آن نقل نموده است.
متکبرانه برخورد مىکند. امام علیه السلام در این نامه او را از اسراف، تکبر و دنیاپرستى بر حذر مىدارد و به او تأکید مىفرماید که به فکر آخرتش باشد.
فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً، وَ اذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً، وَ أَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ، وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ. أَ تَرْجُو أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ أَجْرَ الْمُتَوَاضِعِینَ وَ أَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِینَ! وَ تَطْمَعُ- وَ أَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِی النَّعِیمِ؛ تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ وَ الْأَرْمَلَةَ- أَنْ یُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِینَ؟ وَ إِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِیٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَى مَا قَدَّمَ، وَ السَّلَامُ.
ترجمه
(اى زیاد) اسراف را کنار بگذار و میانهروى را پیشه کن و از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به مقدار ضرورت براى خود نگاه دار و اضافه بر آن را براى روز نیازت از پیش بفرست، آیا تو امید دارى که خداوند پاداش متواضعان را به تو دهد در حالى که نزد او از متکبران باشى؟ تو طمع دارى که ثواب انفاق کنندگان را خداوند براى تو قرار دهد در صورتى که در زندگى پر نعمت و ناز قرار دارى و مستمندان و بیوه زنان را از آن باز مىدارى و (بدان) انسان تنها به آنچه از پیش فرستاده جزا داده مىشود و بر آنچه قبلا براى خود ذخیره کرده وارد مىگردد؛ و السلام.
شرح و تفسیر امام علیه السلام باز هم «زیاد» را اندرز مىدهد
همان گونه که قبلا اشاره شد این نامه مقدّمهاى دارد که با توجّه به آن، تفسیر آنچه را مرحوم سید رضى آورده مىتوان دریافت. در مقدمه این نامه چنین آمده
...
پیام امام امیر المومونین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 9، ص 245- 260
http://lib.eshia.ir/27571/9/245
نعوذ بالله باید هم پناه برد به خدا که فقط یک انسان هم در جهان باشد که باید به عنوان ممکن الوجود به واجب الوجود هم نماز اقامه کند و سجده بجا آورد و آن انسان هم همین زیاد بن ابیه و عبید الله ابن زیاد و امثال قنفذ و مغیرة و ... هم باشند. یحتمل آنگاه است که سیسیهایی است که بجای مائده ی الهی بر سر حضرت مریم مقدس هم فرود می آیند؛ و چرا که سیسی زن یهودی و همسر پیغمبر اکرم هم همان مریم مقدس و همان حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها است! و این ارتفاع نقضین را به بینهایتهایی می برد ماورای الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه حرمت چنین نقیضین هایی لزوم وارد شدن به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه بالاتری را هم ایجاد می کند و .... لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته
-----------------------------
ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ﴿الفجر: ٢٨﴾
البته نشستن در پایگاه بسیج شهید همت رحمت الله علیه و گوش کردن به سخنرانیها و روضه های رضوان علاوه بر حکمتها و معارف الهی و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت خاندان رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم، یحتمل بتواند حتی مسیرهای سیسیهای خمینه های کالابی-یاو با اشتراک تام بین امثال این پایگاهای بسیج و اقصی نقاط عالم را هم فراهم کند که حتی بالاخره چطور هم مائده های الهی بحضرت مریم علی نبینا علیه السلام هم می رسیده است و بلکه پرده از بسیاری از مسائل ابرتقارن و ابرریسمان و مدل استاندارد ذرات فیزیک و هندسه ی ناجابجایی و اینستنتانها و ... بردارد؟ لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ﴿الاسراء: ١﴾
مشعل معرفت و دانش عربیحضرت آیتالله خامنهای:««سکینهی کبری» که شما اسمش را در کربلا شنیدهاید، دختر امام و شاگرد زینب سلام الله علیها یکی از مشعلهای معرفت و دانش عربی در همهی تاریخ اسلام است. کسانی که حتّی زینب و پدر زینب و پدر سکینه را قبول نداشتند، به این اعتراف میکنند.» ۱۳۷۰/۰۸/۲۲
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بر اساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب پوستر «مشعل معرفت و دانش عربی» را منتشر میکند.
برچسبها: الگوی اسلامی زن؛ سکینه بنت الحسین؛ محصولات ریحانه (زن، خانواده و سبک زندگی)؛
https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=37213
تخریب مزار امام حسین علیهالسلام توسط متوکل
متوکل عباسی از خلفای بنی عباس است که با امام هادی علیه السلام معاصر بود و با آل ابوطالب سخت دشمنی می کرد. او در مدت پانزده سال سلطنت خود، چهار مرتبه در سالهای ۲۳۳ هجری، ۲۳۶ هجری، ۲۳۷ هجری و ۲۴۷ هجری، اقدام به تخریب قبر مطهر امام حسین علیه السلام نمود. در «مثیر الاحزان» آمده است: متوکل دستور داد قبر امام حسین علیه السلام را ویران کرده و خانه های اطراف قبر شریف را خراب کنند و در آن محل زراعت نمایند و او زائرین را از زیارت بازداشت و به زندان انداخت و مورد شکنجه قرار داد.
تخریب بارگاه امام حسین در سال ۲۳۳
کربلا موقعیت معنوی خود را به حد کمال حفظ کرده بود و جمعی از مسلمین و دوستان اهل بیت علیهم السلام مجاور قبر مطهر شده و احداث مسکن و بناء کرده بودند تا آن که متوکل در دومین سال سلطنت خود در ماه شعبان به سال ۲۳۳ دستور داد که قبر امام حسین علیه السلام و کلیه منازل و خانه ها را خراب کنند و در جای آن زراعت نمایند.
بنا به گفته ابوالفرج اصفهانی، متوکل شبی از مغنیه های شهر، کنیزی درخواست کرد که او را شراب دهد و ساز نواز کند، از سوء تصادف مغنیه صاحب کنیز، غائب بود و به زیارت نیمه شعبان به کربلا رفته بود. متوکّل پرسید: آن روز که شما را خواستم کجا بودید؟ گفت: با خانم خود به زیارت حج رفته بودیم. گفت: حالا که ماه شعبان است، موسم حج نیست. گفت: به زیارت قبر حسین علیه السلام.
متوکّل چنان آتش گرفت که رگهای گردنش نزدیک بود منفجر گردد، فوری صاحب او را احضار کرد و تمامی اموالش را ضبط نمود و خودش را به زندان انداخت و دستور داد قبر امام حسین علیه السلام و کلیه خانه های موجود را خراب کنند و زمین آنها را زراعت نمایند.
ابوالفرج می افزاید این عمل غیرانسانی در سال ۲۳۳ هجری در شعبان به وقوع پیوست و مسلمان ها اقدام نکردند، ناچار ابراهیم دیزج یهودی را مامور کرد. وی جمعی از یهودیان را برای اجرای این منظور به کربلا آورد و آنان مباشر این عمل گشتند. و دیزج حسب دستور متوکّل به ویرانی قبر و خانه ها کفایت نکرد، زمین آنها را زراعت نمود و پاسبانان دور تا دور نینوا برای منع زوار گماشت و هر که را می گرفتند، یا می کشتند یا به زندان می فرستادند.[۱]
تخریب قبر مطهر امام در سال ۲۳۶بنا به گفته تاریخ نویسان معتبر متوکل در سال ۲۳۶ مجددا دستور تخریب و هدم قبور را داده، معلوم می شود که در فترت مختصری که بین تخریب اول و دوم وجود داشت، باز اعاده بناء شده است، هم نسبت به بارگاه و هم به خانه های مجاور.
و معلوم می شود ویرانی و تخریب سال ۲۳۶ مهمتر و شنیع تر بوده، زیرا تاریخ نویسان نامدار از قبیل طبری، ابن اثیر و مسعودی در حوادث سال ۲۳۶ از این سانحه موحش یادی کرده اند.[۲] این حادثه مولمه را مسعودی در «مروج الذهب» چنین بیان می کند: «در سال ۲۳۶ متوکّل به ابراهیم دیزج دستور داد که به کربلا رود و هر بنایی که هست ویران کند و هر کسی را که در آنجا ببیند، به قتل رساند یا سخت گوشمالی دهد. وی به کربلا آمد، کلنگ بدست گرفت رفت بالای سقیفه و قبّه، شروع کرد به کلنگ زدن. در این هنگام کارگرها به تخریب اقدام کردند».
ابن خلکان صاحب «وفیات الاعیان» و ابوالفدا مانند «مروج الذهب» در حوادث سال ۲۳۶ متفقا قضیه را نقل کرده اند و از شواهد دیگر هم برای شخص متتبع یقین حاصل می شود که در سال مذکور تخریب به وقوع پیوسته است.
ابراهیم دیزج و اعجاز قبر امام حسینمحمد بن عبدالحمید گوید: همسایه ابراهیم دیزج بودم، در مرض مرگ وی او را عیادت کردم و رفاقت با هم داشتیم، طبیب را در بالین وی یافتم از حال بیمار پرسیدم، از من کتمان نمود. ابراهیم به پزشک اشاره می کرد که معالجه کند و او نمی دانست چه علاجی کند. پس از مدتی بیرون رفت، مجلس خلوت شد. ابراهیم گفت: به خدا! استغفار و توبه می کنم از این که به امر متوکل به تخریب قبر حسین علیه السلام اقدام کردم و شبانه با عمله و کارگر که با ایشان بیل و کلنگ بود، خارج شدیم و به غلامان و یاران خود رسیدیم به آنان گفتم: کارگر برای ویرانی قبر حسین آماده کنید.
در نتیجه خستگی راه خستگی راه خوابی مرا گرفت. ناگاه دیدم غلامان مرا بیدار کردند و غوغایی شنیدم، گفتم: چه خبر است؟ گفتند: در اطراف قبر حسین علیه السلام جماعتی هستند ما را تیراندازی می کنند. فوری به تحقیق پرداختم، دیدم حقیقت است. در این پیش آمد که شب ۱۳ رجب بود دستور تیراندازی دادم ولی هرچه از ما تیر خالی می شد، به خود تیرانداز برمی گردید. این ماجرا مرا به وحشت انداخت و تب و لرز مرا درگرفت و از قبر دور شدم و تصمیم گرفتم دیگر به قبر حسین علیه السلام اهانت نکنم تا متوکّل مرا بکشد.
ابوبرزه گوید: به وی گفتم: خداوند شر او را از تو دفع کرده، دیشب پسرش منتصر او را به قتل رسانیده است. ابوبرزه گوید: ابراهیم گفت: از آن شب به جسم من دردی رسیده، امید زندگی را از من سلب کرده و همان شب مرد.[۳]
تخریب مزار امام در سال ۲۳۷باز مسلمان ها و دوستان اهل بیت علیهم السلام ساکت ننشستند، از جان و مال گذاشتند و به زیارت قبر پسر پیامبر صلی الله علیه و آله شتافتند. این جریان به متوکّل مخابره گردید، بسیار ناراحت شد، ضمیر شیطانی او آتش گرفت، مجددا به سال ۲۳۷ دستور ویران کردن آن را داد.
تاریخ نویسان معتبر مانند تاج الدین بن علیا[۴] در کتاب «اخبار الخلفاء» و قرمانی[۵] در «اخبار الدول» برآنند که: متوکل دستور داد به سال ۲۳۷ قبر امام حسین علیه السلام و خانه های مجاور را خراب کنند و از رفت و آمد مردم جلوگیری نمایند و تکرار این عمل فجیع در فاصله های کم چنان دلها را جریحه دار و موجب تنفر و انزجار مسلمین گردید که طبقات مختلف بغداد در مساجد، دیوارها، کوچه ها، بازارها و معابر و مجامع عمومی فحش و ناسزا بر متوکل نوشتند و شعرا در هجوم و توبیخ متوکل شعر سرودند.
علی بن عباس مشهور به «ابن الرّومی» که از شعرای نامی محسوب است و معتضد شانزدهمین خلیفه عباسی از ترس هجو، او را مسموم نمود و در سال ۲۸۳ درگذشت، در هجو متوکّل اشعار ذیل را سروده است:
امامک فانظر اءیّ نهجیک تنهجطریقان شتّی مستقیم و اءعوج
و قد اءلجمتکم خیفة القتل منکمو فی القوم حاجّ فی الحیازیم حوّج
ولم تقنعوا حتّی استثارت قبورهمکلابکم منها بهیم و دیزج
ابوالحسن علی بن محمد بن نصر بن منصور بن بسّام بغدادی معروف به «ابن بسام» از اعیان شعرای قرن سوم متوفی ۳۰۲ به هجوگویی معروف بود و کسی از امیر و وزیر و برنا و پیر از آسیب زبان وی ایمن نبود. او اشعار ذیل را در هجو متوکل سروده:
تالله ان کانت امیّة قد اءتتقتل ابن بنت نبیّها مظلوما
فلقد اءتاه بنواءبیه بمثلههذا لعمرک قبره مهدوما
اءسفوا علی اءن لایکونوا شارکوافی قتله فتعره رمیما[۶]
تظاهرات ضد عباسی به جایی رسید که این مرتبه نتوانست به منظور شوم خود که مانند گذشته ها دستهای گناهکارش مرتکب شده بود، انجام دهد.
از جهتی هم ساکنین کربلا در مقابل مامون عکس العمل نشان داده و مانع شدند، به طوری که شیخ طوسی از قاسم بن احمد بن معمرالاسدی که از علمای سیره و مقیم کوفه است نقل می کند که وی می گوید: هنگامی که متوکل در سال ۲۳۷ هجری یک تیپ از سپاه خود را برای تخریب قبر امام حسین علیه السلام و قدغن کردن زوار به نینوا اعزام کرد و سپاه به نینوا رسید، آنان شروع به عملیات خود کردند. یک مرتبه اهل عراق ریختند و جلوگیری نمودند و گفتند: اگر همه ما را بکشید ما از زیارت امام حسین علیه السلام دست بردار نخواهیم شد.
وقتی دیدند که اگر برخلاف گفته آنان رفتار شود، همه شان جان به کف حاضر به مرگ هستند و جریان را به متوکل گزارش نمودند. متوکّل به فرمانده آنها نوشت: کاری نداشته باش و به سوی کوفه عزیمت کن و چنان تصور کن که برای اصلاح امور آنان آمده ای. به امر متوکل سرتیب به بغداد برگشت.[۷] معلوم می شود در ظرف مختصر و فرصت ناچیز اعاده بناء با سرعت هر چه تمامتر انجام گردیده اما بانیان که بوده؟ باید بگوییم خود اهل سواد و ساکنین نینوا بوده اند.
و هرچه متوکّل درباره قبر فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله تحقیر و توهین و تخریب نموده، مسلمین به اعمال ضد عباسی دست می زدند. بدیهی است مسلمانانی که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام می آمدند یک زمین خالی ویران را که زیارت نمی کردند، طبعا قبر را فوری تعمیر کرده و به زیارت می پرداختند.
از روایت «امالی» معلوم می شود که حکومت متوکل در نتیجه تکرار اعمال شوم خود رو به ضعف گذاشته و عظمت و قدرت خود را از دست داده و به حدی موهون و منفور شده بود که مردم متمرّد شده و در مقابل سپاه او دست به تظاهر زده و تهدیدشان می کردند و متوکّل از انقلاب آنها به وحشت افتاد و فرمانده سپاه را برگردانید.
سفر زید مجنون از مصر به کربلافضاحت اعمال متوکل نسبت به قبور کربلا به همه بلاد پخش گردید تا به آفریقا رسید. زید مجنون که یک فرد عالم فاضل و ادیب بود و در مصر اقامت داشت، شنید که متوکّل با کمال وقاحت دستور داده که قبر امام حسین علیه السلام را خراب کرده و جای آن را زراعت نمایند و آثار آن را از بین ببرند و آب را از نهر علقم بر آن جاری سازند و مردم را از زیارت بازدارند.
از این خبر ناگوار بسیار ناراحت شد و حزن شدید به وی رخ داد، به طوری که حادثه کربلا را به وی تازه کرد. مصر را با پای پیاده به قصد زیارت امام حسین علیه السلام ترک گفت. صحراها، بیابان ها، کوه و دره ها را پیمود تا به کوفه رسید و با بهلول عالم ملاقات نمود. به اتفاق هم به سال ۲۳۷ هجری به قصد زیارت امام حسین علیه السلام از کوفه بیرون شدند و از دست هم گرفتند تا نینوا رسیدند. ناگاه دیدند آب را که به قبر می بندند، آب دور تا دور قبر - در یک حد معینی - می ایستد و قطره ای به طرف قبر نمی رسد و گاوهای شیاری به نزدیک نمی روند. زید به بهلول نگاه کرد و این آیه را تلاوت نمود: «یرِیدُونَ لِیطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ». سپس اشعار بسّامی را خواند:
تالله اذا کانت بنو امیّة قد اءتتقتل ابن بنت نبیّها مظلوما
مردی که سالها بود در آنجا مامور کشت و زراعت بود، پیش زید آمد و گفت: تو از کجا آمده ای؟ زید جواب داد: از مصر. کشاورز گفت: برای چه آمده ای؟ من بسیار وحشت دارم که تو را بکشند. زید سخت گریه کرد و گفت: شنیدم که قبر فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله را خراب کرده، کشت کاری می کنند.
در این هنگام مرد کشاورز خود را به قدمهای زید انداخت و می بوسید و می گفت: پدر و مادرم به قربانت! از لحظه ای که تو را دیده ام قلب من نورانی شده و من خدا را شاهد می گیرم. سالها است که من در این سرزمین کشت کاری می کنم. هر وقت آب بر قبر امام حسین علیه السلام بستم آب می ایستاد و بالای هم می زد و حیران می ماند[۸] و دور می زد، قطره ای به قبر مطهر نزدیک نمی گردید و من گویا تا به حال مست بودم به برکت قدم های تو بیدار شدم.
زید سخنان مرد کشاورز را شنید، هر دو اشک ریختند. وی گفت: من الآن به شهر سامرّا پیش متوکل می روم و حقایق را به وی کشف می کنم، خواه مرا بکشد یا آزاد کند. زید گفت: من هم با تو می روم. هر دو با هم پیش متوکل آمدند، مرد کشاورز قضیه را گفت، متوکّل چنان خشمش گرفت و دستور داد مرد زارع را کشتند و طناب به پایش بستند در کوچه و بازار به رویش می کشیدند، سپس به دار آویختند.
زید مجنون روزها به انتظار نشست تا مرد کشاورز را از دار پایین آوردند و به مزبله انداختند و زید آمد، جنازه او را بغل گرفت، به دجله برد، غسل داد و کفن کرد و نماز خواند و به خاک سپرد و سه روز کنار قبرش نشست و تلاوت قرآن نمود. در این هنگام دید جنازه ای را می آورند، مردم او را نوحه سرایی می کنند و اضطراب شدید حکمفرما است، زید پرسید: این مرده کیست که این قدر پرچم سیاه بدست مردم است و دسته جات زیاد او را تشییع می کنند. گفتند: کنیز حبشیه متوکّل است، نام وی ریحانه است و بسیار مورد علاقه متوکل بود. او را در مقبره متوکل دفن کردند، فرش انداختند و عطر پاشیدند و قبه عالی بر او برپا کردند.
زید مجنون وقتی این ها را دید، خاک بر سر خود ریخت و داشت می نالید و می گفت: قبر پسر پیامبر صلی الله علیه و آله را ویران می کنند، برای یک کنیز زنازاده قبه و بارگاه بنا می کنند. آنقدر می گریست که مردم به حال او رقّت می کردند، روزی اشعار زیر را سرود، سپس نوشت و به یکی از درباریان داد.
أیحرث بالطّف قبر الحسینو یعمر قبر بنی الزّانیة ...
همین که اشعار پیش متوکل خوانده شد، غیظ و غضبش جوش کرد و زید را احضار نمود. وی سخنانی در توبیخ و وعظ متوکّل گفت، او را بیش از هر چیز ناراحت کرد به طوری که دستور قتل زید را داد. در همین لحظه از حضرت علی علیه السلام پرسید و منظوری غیر از تحقیر نداشت.
زید گفت: به خدایم سوگند! فضل او را انکار نمی کند مگر کافر شکاک و دشمن نمی شود با علی مگر منافق و دروغگو. آنگاه از فضائل علی علیه السلام آنقدر سخن گفت که متوکل دستور داد او را به زندان بردند. وقتی که شب تاریکی خود را گسترانید، مردی که دیده نمی شد پیش متوکّل آمد با پای خود او را زد و گفت: زید را آزاد کن و الا هلاکت می کنم.
متوکّل وحشت زده برخاست خود به زندان آمد و زید را آزاد ساخت و خلعت مورد پسندی به وی داد و گفت: هر چه از من می خواهی دریغ نخواهد شد. زید گفت: من از تو فقط تعمیر قبر امام حسین علیه السلام و عدم تعرض به زوّار او را می خواهم. متوکّل قبول نمود و زید شاد از نزد او بیرون شد و شهرها را می گشت و اعلان می کرد: هر کس اراده زیارت امام حسین علیه السلام را دارد بدون وحشت برود.
بعد از این، ده سال قبر حسین علیه السلام از اعمال متوکل بدکار محفوظ ماند و مردم بدون هراس به سوی کربلا برای زیارت می آمدند.[۹]
تخریب قبر مطهر امام در سال ۲۴۷قبر و بارگاه مطهر امام حسین علیه السلام تا سال ۲۴۷ هجری از دست جنایتکار متوکل مصون بود، در همان سال وقتی آن ملعون شنید که مردم عراق و کوفه و از شهرهای دور در کربلا اجتماع می کنند، در نتیجه بازار با عظمتی در آنجا تشکیل یافته است، سپاهی برای تخریب قبر مطهر اعزام کرد که از زیارت قبر مبارک شدیدا مانع باشند.[۱۰]
عبدالله بن رابیه می گوید: به سال ۲۴۷ هجری به حج رفتم و از مکه به عراق آمدم، اول به زیارت قبر علی علیه السلام شتافتم و از ترس متوکّل این عمل را شبانه به جا آوردم، سپس به کربلا رفتم دیدم قبر امام حسین علیه السلام را خراب کرده اند و با چشم خود دیدم که شیارکننده ها شیار می کنند، وقتی که گاوها به قبر می رسند حیران می مانند و هرچه آنها را با چوب می زنند فائده نمی بخشد و قدمی به طرف قبر برنمی دارند و زیارت برای ما ممکن نشد، مایوس به بغداد برگشتم و اشعار بسّامی را می خواندم:
تالله اذا کانت بنو امیّة قد اءتت قتل ابن بنت نبیّها مظلوما
فلقد اءتاک بنو اءبیه بمثله هذا لعمرک قبره مهدوما
اءسفوا علی اءن لایکونوا شارکوا فی قتله فتعره رمیما
وقتی که بغداد رسیدم ناگهان صدایی به گوشم رسید که می گوید: متوکل به درک رفت. خوشحال شدم گفتم: خدا، امشب مقابل آن شب است.[۱۱] معلوم شد متوکّل شب چهارشنبه سوم شوال ۲۴۷ هجری به دستور پسرش منتصر عباسی با شمشیرهای غلامان ترک به قتل رسید.
ابی سالم گوید: متوکّل، به وزیر خود فتح بن خاقان دستور داد که امام هادی علیه السلام را آزار دهد و ناسزا گوید، فتح دستور او را اجرا کرد. آن حضرت فرمود: به او بگو: «تمتّعوا فی دارِکم ثلاثةَ ایّام».[۱۲] فتح این سخن را به متوکل رسانید. متوکل گفت: بعد از سه روز او را خواهم کشت! اما روز سوم خود متوکّل را کشتند.
منتصر پس از قتل پدر بی درنگ قبر امام حسین علیه السلام را تعمیر نمود، بلکه از نو بنای باعظمتی احداث کرد و برای بارگاه حسینی مناره ای برای راهنمایی زوار از راه دور بنا کرد و مردم را در زیارت آن حضرت آزاد گذاشت و برای سادات علوی بسیار تعظیم و تکریم نمود و فدک را به اولاد امام حسن و امام حسین علیهماالسلام برگردانید و کلیه اوقاف آل علی را به دستشان سپرد. وی قبر علی بن ابی طالب علیه السلام را هم عمارت نمود.[۱۳] بنا به گفته عمادزاده: بنای منتصر شامل قبّه، بارگاه، مسجد و صحن بوده است.[۱۴]
پانویسhttps://wiki.ahlolbait.com/%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8
%A8_%D9%85%D8%B2%D8%A7%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D8
%A7%D9%85_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D9
%84%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9
%84%D8%A7%D9%85_%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7_%D9
%85%D8%AA%D9%88%DA%A9%D9%84
ترور ابوعبیده تکذیب شدمقاومت فلسطین شایعات رژیم صهیونیستی درباره ترور سخنگوی شاخه نظامی جنبش حماس را تکذیب کرد.
به گزارش ایسنا، نیروهای امنیتی مقاومت فلسطین در بیانیه ای ضمن هشدار به کسانی که شایعات ترور ابوعبیده را مطرح می کنند، گفت: منبع این شایعهها، اسرائیل است؛ بدین معنا که شایعهپراکنی، با اهداف اطلاعاتی خاصی صورت میگیرد.
در این بیانیه آمده است: تجربه ثابت کرده اسرائیل با شایعهپراکنی درباره ترور فرماندهان، فقط قصد دارد اطلاعات جمعآوری کند و پس از به روز کردن اطلاعات خود، این فرماندهان را هدف قرار دهد.
مقاومت فلسطین از ملت خود خواست که به این شایعات توجهی نکنند؛ زیرا «چنین اقدامات، در راستای جنگ روانی است و با هدف تزلزل در جبهه داخلی صورت میگیرد».
https://www.isna.ir/news/1404060804984
بنده ی حقیر باز حساب می کنم نکند برق در عرض ده دقیقه هم برود و باز کارهایم اینجا پاک شود! این است که زودی بنویسم. بحث بر سر این هم بوده است که آیا می توان واقعاً هم پی برد که امام خمینی قدس سره الشریف بر خلاف آنچه حتی از روی شکسته نفسی هم می فرمایند حتی دو رکعت نماز برای خدا نخوانده اند و بلکه هر چه خوانده اند برای امید به بهشت و بر حذر بودن از جهنم بوده است؟ یک نکته ای در ریاضیات هست که شما آیا چقدر هم می توانید تابعی را از روی سری یا انتگرالهای فوریه ی آن هم بیابید! و حالا این چه ربطی دارد به مسئله؟! البته جان تیت هم تز دکترایش را در نظریه ی اعداد جبری همانطوری که گفتیم ربطش می دهد یک جورهایی به همین آنالیز فوریه و توابع زتای هکه! و این را می توان عمومیت هم داد به برنامه ی لنگلندز.
نکته اینجا این است که اگر همه ی ذرات عالم را بتوان ابرتقارنی به یکدیگر هم آیا چقدر تبدیل کرد که حتی بوزونها به فرمیونها و بالعکس هم تبدیل شوند، آیا مسئله هم این است که شما در کل عالم نیز فقط یک نفر را دارید که یحتمل اگر از روی عبادت دو رکعت نماز هم به عنوان ممکن الوجود به واجب الوجود اقامه کند، خدا عبادت او را می پذیرد؟! بالاتر از آن هر چند بر ما پنهان هم هست که خدای خالق و آفریننده ی عالم ای که حتی در هیچ ظرف زمان و مکانی هم نمی گنجد و بلکه ماورای همه ی ایالات متحده و ماورای همه ی استکان نلبکیها هم هست، همین خدا است که با پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم هم وحی اش را به آن حضرت به عنوان رسول الله نیز می فرستاده است و ائمه ی اطهار هم حافظ آن هستند تا می رسد به امام حی و حاضر یعنی امام زمان عجل الله فرجه الشریف:
وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ ۗ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَىٰ نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ ۖ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا ۖ وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُوا أَنتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ ﴿الانعام: ٩١﴾
( خدا را شکر و الحمد لله رب العالمین ساعت چهار گذشت و برق هم نرفت در حینی که حواسم رفت به نوشتنهایم و ...؛ حواسم باشدد، یحتمل 5 می رود!) و او همان خدایی است که این آیه ی شریفه را هم فرستاده است:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿المائدة: ٨٢﴾
یعنی شکاکیت هم یحتمل بعضی اشکال کنند که خوب است، ولی دیگر بعد از اینکه امر بر شما ثابت شد که خدا کیست و پیغمبرش هم کدام است و بلکه ائمه ی اطهار هم کیستند، آیا باز هم شکاکیت لازم است؟ بالاخره شکاکیت هم به انواع مختلف جورهایی دیگری یحتمل بعضی اشکال کنند که لازم است دیگر، والا مستضعفی جهان چطور هم قرار می بود که بر استکبار جهانی پیروز شوند؟!
وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿القصص: ٥﴾
و لذا ابو عبیده حماس نیز دو رکعت نماز اقامه می فرمایند و خدا همه ی حاجاتش را هم برآورده می فرماید. عرض بنده ی حقیر این است که این هم یک مسئله است و اما بالاخره آیا حماس است که در بهشت واقع شده است و بلکه از جهنمی هم که صهیونیستها برای آنها به عنوان دشمنشان دنبال می کنند، نیز بر حذر هستند. یا اینکه اینجا یک درهمتنیدگیهایی هم هستند که بین بهشت و جهنم ای که حماس با حتی بر پا کردن نمازهای جماعات و نماز جمعه هم اقامه می کنند، آیا همین بهشت و جهنم بر روی زمین را بصورت رجا و خوف هم حتی صهیونیستها و آمریکایی ها نباید جستجو کند و بطلبند و هر چند که معرفت به اقامه نماز جماعات و نماز جمعه هم آیا چقدر دارند و بدان عمل هم می کنند یا نمی کنند؟!
مثل این است که اشکال شود که فقط یک نفر است که همچون امام حسین علیه السلام اقامه ی نماز می فرمایند، واما حالا مثلاً سرجون و عبید الله ابن زیاد را هم داریم. و لذا یحتمل اینجا خوب هم باشد که ارجاعی هم دهیم به نامه های امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام 20 و 21 نهج البلاغه به زیاد بن ابی پدر عبید الله ابن زیاد:
20 و من کتاب له علیه السلام إلى زیاد ابن أبیه و هو خلیفة عامله عبداللَّه بن عباس على البصرة، و عبداللَّه عامل أمیر المؤمنین علیه السلام یومئذ علیها و على کور الأهواز و فارس و کرمان و غیرها:
از نامههاى امام علیه السلام است
که به زیاد بن ابیه جانشین فرماندار حضرت عبداللَّه بن عباس در بصره نوشته است و عبداللَّه بن عباس در آن زمان فرماندارى بصره، اهواز، فارس، کرمان و دیگر نواحى آنجا را از طرف امام علیه السلام عهدهدار بود. [1]
نامه در یک نگاه
از این نامه مخصوصاً با توجّه به صدر آن، که در تاریخ یعقوبى آمده، استفاده مىشود که «زیاد» قصد خیانت در بیت المال و طفره رفتن از پرداختن تمام خراج
[1]. سند نامه:
این نامه قبل از مرحوم سید رضى، در کتاب انساب الاشراف بلاذرى و در تاریخ یعقوبى (با تفاوتهایى) آمده است. و در مصادر نهجالبلاغه به کتاب اوّل اشاره شده و سپس افزوده است که این نامه را بیهقى در المحاسن و المساوى نیز نقل کرده است. (مصادر نهجالبلاغه، ج 3، صفحه 232)
را داشت. امام علیه السلام از طریق بعضى از عیون خود از این امر آگاه شد و این نامه شدید اللحن را براى او نوشت که خراج را باید به طور کامل به بیت المال بپردازد و نزد امام علیه السلام بفرستد و امام علیه السلام او را تهدید کرد که اگر از این کار خوددارى نماید او را شدیداً مجازات خواهد کرد.
از این نامه و مانند آن روشن مىشود که امام علیه السلام عمال و مراقبینى بر تمام مسئولان حکومتى گماشته بود که مسائل مهم را مرتبا گزارش مىدادند، و اگر مسئولى پا از مأموریت خود فراتر مىنهاد امام علیه السلام به او هشدار مىداد.
وَ إِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً، لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ کَبِیراً لَأَشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ، ثَقِیلَ الظَّهْرِ، ضَئِیلَ الْأَمْرِ، وَ السَّلَامُ.
ترجمه
صادقانه به خداوند سوگند یاد مىکنم اگر به من گزارش رسد که از بیت المال مسلمین چیزى کم یا زیاد، به خیانت برداشتهاى آنچنان بر تو سخت مىگیرم که در زندگى تو را کمبهره، سنگینبار و حقیر و ذلیل سازد؛ والسلام.
شرح و تفسیر هشدار شدید به متخلّفان
از تاریخ یعقوبى استفاده مىشود که امام علیه السلام در آغاز این نامه چنین مرقوم داشت: «ان رسولى اخبرنى بعجب زعم انک قلت له فیما بینک و بینه: ان الاکراد هاجت بک فکسرت علیک کسیرا من الخراج و قلت له: لا تعلم بذلک امیر المؤمنین؛ فرستاده من چیز تعجب آورى را به من خبر داد او مىگوید: تو این سخن را به عنوان یک راز به او گفتهاى که کردهاى منطقه سرکشى کردند و از پرداختن بسیارى از خراج خوددارى ورزیدند و گفتهاى: این سخن را به امیر مؤمنان علیه السلام نگو (شاید به گمان اینکه امام علیه السلام از مقدار خراج که قرارداد شده دقیقا خبر نداشته باشد و هر چه براى او بفرستند مىپذیرد)».
از این قسمت نامه به خوبى استفاده مىشود که زیاد براى تقلیل خراج توطئه ...
نکته چرا زیاد به این منصب گماشته شد
درباره تاریخچه زندگى «زیاد» سؤالات زیادى مطرح است نخست اینکه چرا
او را زید بن ابیه (زیاد فرزند پدرش) مىگویند که حکایت از نامشروع بودن نطفه او دارد و دیگر اینکه چرا امیر مؤمنان على علیه السلام در دوران حکومت خود چنان منصبى به او داد و یا لا اقل عبداللَّه بن عباس که به یقین شناختى از او داشت او را به چنین مقامى نصب کرد و سرانجام اینکه پایان کار او به کجا کشید و دودمانش چه نقش تخریبى در تاریخ اسلام داشتند.
پاسخ این سؤالات را به خواست خدا در ذیل نامه 44 که تناسب بیشترى با این مطالب دارد بیان خواهیم کرد.
21 و من کتاب له علیه السلام إلى زیاد أیضا
از نامههاى امام علیه السلام است
که آن را نیز براى زیاد نوشته است. [1]
نامه در یک نگاه
از صدر این نامه که در انساب الاشراف بلاذرى آمده، استفاده مىشود که افرادى به امام علیه السلام خبر داده بودند که زیاد مرتکب کارهاى خلافى مىشود از جمله اینکه سفره رنگین با چند نوع غذا ترتیب مىدهد و در برخورد با افراد،
[1]. سند نامه:
این نامه را بلاذرى در انساب الاشراف آورده است و در واقع آنچه مرحوم سید رضى در اینجا ذکر کرده بخشى از نامه مفصلى است که امام علیه السلام براى زیاد فرستاد. در مصادر نهجالبلاغه نیز تنها از همین منبع ذکر شده است. (مصادر نهجالبلاغه، ج 3، ص 233)
ابن ابى الحدید نیز در شرح نهجالبلاغه خود در ذیل نامه 44 آنچه را بلاذرى در انساب الاشراف آورده، با تفاوتهاى قابل ملاحظهاى ذکر کرده و چون این تفاوتها نسبتاً زیاد است حمل بر اختلاف نسخ بعید به نظر مىرسد شاید ابن ابى الحدید منبع دیگرى در اختیار داشته است که این نامه را با آن شرح و تفصیل از آن نقل نموده است.
متکبرانه برخورد مىکند. امام علیه السلام در این نامه او را از اسراف، تکبر و دنیاپرستى بر حذر مىدارد و به او تأکید مىفرماید که به فکر آخرتش باشد.
فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً، وَ اذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً، وَ أَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ، وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ. أَ تَرْجُو أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ أَجْرَ الْمُتَوَاضِعِینَ وَ أَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِینَ! وَ تَطْمَعُ- وَ أَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِی النَّعِیمِ؛ تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ وَ الْأَرْمَلَةَ- أَنْ یُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِینَ؟ وَ إِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِیٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَى مَا قَدَّمَ، وَ السَّلَامُ.
ترجمه
(اى زیاد) اسراف را کنار بگذار و میانهروى را پیشه کن و از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به مقدار ضرورت براى خود نگاه دار و اضافه بر آن را براى روز نیازت از پیش بفرست، آیا تو امید دارى که خداوند پاداش متواضعان را به تو دهد در حالى که نزد او از متکبران باشى؟ تو طمع دارى که ثواب انفاق کنندگان را خداوند براى تو قرار دهد در صورتى که در زندگى پر نعمت و ناز قرار دارى و مستمندان و بیوه زنان را از آن باز مىدارى و (بدان) انسان تنها به آنچه از پیش فرستاده جزا داده مىشود و بر آنچه قبلا براى خود ذخیره کرده وارد مىگردد؛ و السلام.
شرح و تفسیر امام علیه السلام باز هم «زیاد» را اندرز مىدهد
همان گونه که قبلا اشاره شد این نامه مقدّمهاى دارد که با توجّه به آن، تفسیر آنچه را مرحوم سید رضى آورده مىتوان دریافت. در مقدمه این نامه چنین آمده
...
پیام امام امیر المومونین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 9، ص 245- 260
http://lib.eshia.ir/27571/9/245
نعوذ بالله باید هم پناه برد به خدا که فقط یک انسان هم در جهان باشد که باید به عنوان ممکن الوجود به واجب الوجود هم نماز اقامه کند و سجده بجا آورد و آن انسان هم همین زیاد بن ابیه و عبید الله ابن زیاد و امثال غنفز و مغیرة و ... هم باشند. یحتمل آنگاه است که سیسیهایی است که بجای مائده ی الهی بر سر حضرت مریم مقدس هم فرود می آیند؛ و چرا که سیسی زن یهودی و همسر پیغمبر اکرم هم همان مریم مقدس و همان حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها است! و این ارتفاع نقضین را به بینهایتهایی می برد ماورای الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه حرمت چنین نقیضین هایی لزوم وارد شدن به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه بالاتری را هم ایجاد می کند و .... لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ ۚ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَلَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَن یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا ۚ فَإِن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ ۚ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِن رِّجَالِکُمْ ۖ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ ۚ وَلَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا ۚ وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا ۖ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا ۗ وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ ۚ وَلَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ ۚ وَإِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ٢٨٢﴾
کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَىٰ ﴿العلق: ٦﴾
ذکر صلوات بر آن حضرت
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ
إِلَهِی عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ اِنْقَطَعَ اَلرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ أَنْتَ اَلْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی اَلْأَمْرِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلاَنَا یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ
۱۴۰۴/۰۶/۰۷
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک»در بیستمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، همراه با رویداد ملّی «آزادگان ایران» و گرامیداشت یاد و راه آزادگان سرافراز و بهویژه بزرگداشت سیّد آزادگان، شهید سیّدعلیاکبر ابوترابیفرد، تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «پاسیاد پسر خاک»، امشب (جمعه، ۷ شهریور ۱۴۰۴) در قزوین پایتخت آزادگان ایران منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ــ زندگی این مجاهد فی سبیل الله در شمار پرحادثهترین و درسآموزترین زندگیها و حقّا کم نظیر است.
اوّل بار او را در سالهای اوّل دههی پنجاه در منزل خودمان در مشهد زیارت کردم. شهید اندرزگو او را آورده بود و به او ابراز اعتماد کرد. پرسیدم شما با آقای آقاسیدعباس قزوینی که از آشنایان ما در قم بود نسبتی دارید؟ گفت پسر اویم. پس از آن یکبار در همان سالها او را در جلو زندان اوین دیدم و یکبار در جمع نیروهای اعزامی قزوین در ستاد جنگهای نامنظم. و پس از بازگشت از اسارت چند سال با ایشان همکاری نزدیک داشتیم. ولی این حجم و کیفیت مجاهدت عالی را هیچکس نمیتوانست از ظاهر فروتن و کتومِ او حدس بزند.
رحمت و رضوان الهی بر او. نمیتوانم تردید کنم در اینکه او در شمار شهیدان عالی مقام است. این کتاب بسیار خوب و هنرمندانه تنظیم شده است. دست نویسنده درد نکند.
بهمن ۸۸
کتاب «پاسیاد پسر خاک» روایت زندگی و مجاهدتهای حجتالاسلام سیّدعلیاکبر ابوترابیفرد است که توسط آقای محمّد قبادی در ۴۶۸ صفحه به نگارش درآمده و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
برچسبها: شهید سیدعلیاکبر ابوترابی فرد؛ تقریظهای آیتالله خامنهای بر کتابها؛ شهیدحجتالاسلام سیدعلی اندرزگو؛ حجت الاسلام سید عباس ابوترابی؛ پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت؛
https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=61043
این سوال مطرح است که بالاخره چرا شهداء هسته ای را اقل کم تا حالا هم جرات کرده اند تا این حد هم ترور کنند. جواب این سوال از این نوع نیست که فرض بفرمائید که از بنده ی حقیر بپرسند که یک چیزی بنویس تا بلکه ببینیم می توانی اصلا وارد هیئت امنایی هم شوی یا خیر! و اما خوب، می شود هم این را ربطش داد چرا که به هر حال هر چیزی هم یحتمل با هر چیزی دیگر در این عالم درهمتنیدگیهایی دارد یا خیر؟! مثلاً آیه ی مبارکه 282 سوره بقرة هم ربطی دارد با آیات دیگر قرآن کریم و لذا همینطور هم با آیه ی مبارکه 6 سوره علق. و لذا وقتی وارد ریزه کاریهای آیه ی مبارکه 282 بقره هم می خواهیم شویم و به علمی هم برسیم که ما را به فهم بهتر آیه نیز راهنمایی کند و از جمله هم تفاسیر آیه را ملاحظه کنیم، این یک راهنمای خوبی هم هست که متوجه باشیم که آیا این علم را برای چه می خواهی؟ آیا می خواهی با این علم طغیان هم کنی؟ یا اینکه بلکه مایلی به یک نظم جدیدی هم در اجتماعت پی ببری و حتی وارد نظم جهانی ای هم شوی که ماورای نظم اجتماعات گوناگونی هم هستند که بشریت را و نه فقط یکی الی دو تا شاگرد را نیز از انواع حالات خلائی که واقع می شوند، بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل دهند و پیشرفت هم کنند. البته اینجا یحتمل از دیدگاه های ریاضی و حتی نه فیزیکی، بعضی اشکال هم بفرمایند که شما اینجا خیلی هم به الفهای بینهایت آیات اللهی ماورای الف_3 نیز در ریاضیات آیا چقدر احتیاج دارید، که اینقدر هم متوجه این می شوید که حتی به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه بالاتری هم میل کنید و ....
نکته همینجا است که وقتی ارتفاعات نقیضین بیش از حدودی هم که مجاز اند طغیانی شده و از حدودشان هم تجاوز کنند، آنگاه فقط ارتفاعات محدودی را هم نخواهیم داشت که در حیطه ی مثبت و منهای بینهایت هم واقع شوند و بلکه حتی لازم هم می آید که به الفهای بینهایت مراتب و درجات متعالیه مراتب ودرجات متعالیه نیز پرداخته شوند تا برای حتی رسیدن به نظمی نوین جهانی، آیا چطور هم رفع نقیضین و تناقضاتی را داشته باشیم که ما را بالواقع هم به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه می رسانند. و حالا مسئله را هم خیلی قشنگ بخواهیم عنوان کنیم، یحتمل باید درهمتنیدگیهایی را که آیا چقدر هم تو در تو و حتی حاصل جنگهای ترکیبی نیز بنظر می رسند را نیز بررسی کنیم تا اینکه کیهانشناسی نظریه ی گالوای کیهانی را هم مثلاً دریابیم یا ....
ولی نکته اینجا این است که حتی وقتی واقعه ای در حدود عظمت کربلای معلا هم رخ می دهد و بنظر می رسد که کل نظام عالم هم به هم ریخته است و همه چیز یزیدی هم گشته است، در میان همین نظام هم تاریخ به ما نشان می دهد که حکومت انسان 250 ساله حتی با امام بعدی هم ادامه می یابد و کار را نهایتاً از دست انسان 250 ساله هم به دستان مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز می رساند و .... یحتمل بعضی اشکال هم کنند که بالاخره جواب سوالت را ندادی که چرا ترور دانشمند؟ دیگر دانشمند هم چه گناهی کرده است؟ نکته این است که که وقتی با وارد شدن به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه در نظم نوین جهانی که نظم قدیمی ای را هم پشت سر گذاشته ایم، متوجه اش هم خواهیم شد. و حالا می خواهد ما هم آن وقت باشیم و بتوانیم این نظم نوین را درک کنیم یا ماورای درک ما است و بلکه یحتمل هم لازم است که کفن بتن کرده و برگردیم و امام زمانمان را هم حتی آن وقت نیز یاری کنیم و ...! اللَّهُمَّ اِجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ اَلذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اَلْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ اَلْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ] وَ اَلْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ اَلسَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ اَلْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ اَللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ اَلْمَوْتُ اَلَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ اَلدَّاعِی فِی اَلْحَاضِرِ وَ اَلْبَادِی لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ ۚ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَلَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَن یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا ۚ فَإِن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ ۚ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِن رِّجَالِکُمْ ۖ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ ۚ وَلَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا ۚ وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا ۖ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا ۗ وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ ۚ وَلَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ ۚ وَإِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ٢٨٢﴾
کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَىٰ ﴿العلق: ٦﴾
در بیستمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، همراه با رویداد ملّی «آزادگان ایران» و گرامیداشت یاد و راه آزادگان سرافراز و بهویژه بزرگداشت سیّد آزادگان، شهید سیّدعلیاکبر ابوترابیفرد، تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «پاسیاد پسر خاک»، امشب (جمعه، ۷ شهریور ۱۴۰۴) در قزوین پایتخت آزادگان ایران منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ــ زندگی این مجاهد فی سبیل الله در شمار پرحادثهترین و درسآموزترین زندگیها و حقّا کم نظیر است.
اوّل بار او را در سالهای اوّل دههی پنجاه در منزل خودمان در مشهد زیارت کردم. شهید اندرزگو او را آورده بود و به او ابراز اعتماد کرد. پرسیدم شما با آقای آقاسیدعباس قزوینی که از آشنایان ما در قم بود نسبتی دارید؟ گفت پسر اویم. پس از آن یکبار در همان سالها او را در جلو زندان اوین دیدم و یکبار در جمع نیروهای اعزامی قزوین در ستاد جنگهای نامنظم. و پس از بازگشت از اسارت چند سال با ایشان همکاری نزدیک داشتیم. ولی این حجم و کیفیت مجاهدت عالی را هیچکس نمیتوانست از ظاهر فروتن و کتومِ او حدس بزند.
رحمت و رضوان الهی بر او. نمیتوانم تردید کنم در اینکه او در شمار شهیدان عالی مقام است. این کتاب بسیار خوب و هنرمندانه تنظیم شده است. دست نویسنده درد نکند.
بهمن ۸۸
کتاب «پاسیاد پسر خاک» روایت زندگی و مجاهدتهای حجتالاسلام سیّدعلیاکبر ابوترابیفرد است که توسط آقای محمّد قبادی در ۴۶۸ صفحه به نگارش درآمده و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
برچسبها: شهید سیدعلیاکبر ابوترابی فرد؛ تقریظهای آیتالله خامنهای بر کتابها؛ شهیدحجتالاسلام سیدعلی اندرزگو؛ حجت الاسلام سید عباس ابوترابی؛ پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت؛
https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=61043
این سوال مطرح است که بالاخره چرا شهداء هسته ای را اقل کم تا حالا هم جرات کرده اند تا این حد هم ترور کنند. جواب این سوال از این نوع نیست که فرض بفرمائید که از بنده ی حقیر بپرسند که یک چیزی بنویس تا بلکه ببینیم می توانی اصلا وارد هیئت امنایی هم شوی یا خیر! و اما خوب، می شود هم این را ربطش داد چرا که به هر حال هر چیزی هم یحتمل با هر چیزی دیگر در این عالم درهمتنیدگیهایی دارد یا خیر؟! مثلاً آیه ی مبارکه 282 سوره بقرة هم ربطی دارد با آیات دیگر قرآن کریم و لذا همینطور هم با آیه ی مبارکه 6 سوره علق. و لذا وقتی وارد ریزه کاریهای آیه ی مبارکه 282 بقره هم می خواهیم شویم و به علمی هم برسیم که ما را به فهم بهتر آیه نیز راهنمایی کند و از جمله هم تفاسیر آیه را ملاحظه کنیم، این یک راهنمای خوبی هم هست که متوجه باشیم که آیا این علم را برای چه می خواهی؟ آیا می خواهی با این علم طغیان هم کنی؟ یا اینکه بلکه مایلی به یک نظم جدیدی هم در اجتماعت پی ببری و حتی وارد نظم جهانی ای هم شوی که ماورای نظم اجتماعات گوناگونی هم هستند که بشریت را و نه فقط یکی الی دو تا شاگرد را نیز از انواع حالات خلائی که واقع می شوند، بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل دهند و پیشرفت هم کنند. البته اینجا یحتمل از دیدگاه های ریاضی و حتی نه فیزیکی، بعضی اشکال هم بفرمایند که شما اینجا خیلی هم به الفهای بینهایت آیات اللهی ماورای الف_3 نیز در ریاضیات آیا چقدر احتیاج دارید، که اینقدر هم متوجه این می شوید که حتی به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه بالاتری هم میل کنید و ....
نکته همینجا است که وقتی ارتفاعات نقیضین بیش از حدودی هم که مجاز اند طغیانی شده و از حدودشان هم تجاوز کنند، آنگاه فقط ارتفاعات محدودی را هم نخواهیم داشت که در حیطه ی مثبت و منهای بینهایت هم واقع شوند و بلکه حتی لازم هم می آید که به الفهای بینهایت مراتب و درجات متعالیه مراتب ودرجات متعالیه نیز پرداخته شوند تا برای حتی رسیدن به نظمی نوین جهانی، آیا چطور هم رفع نقیضین و تناقضاتی را داشته باشیم که ما را بالواقع هم به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه می رسانند. و حالا مسئله را هم خیلی قشنگ بخواهیم عنوان کنیم، یحتمل باید درهمتنیدگیهایی را که آیا چقدر هم تو در تو و حتی حاصل جنگهای ترکیبی نیز بنظر می رسند را نیز بررسی کنیم تا اینکه کیهانشناسی نظریه ی گالوای کیهانی را هم مثلاً دریابیم یا ....
ولی نکته اینجا این است که حتی وقتی واقعه ای در حدود عظمت کربلای معلا هم رخ می دهد و بنظر می رسد که کل نظام عالم هم به هم ریخته است و همه چیز یزیدی هم گشته است، در میان همین نظام هم تاریخ به ما نشان می دهد که حکومت انسان 250 ساله حتی با امام بعدی هم ادامه می یابد و کار را نهایتاً از دست انسان 250 ساله هم به دستان مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز می رساند و .... یحتمل بعضی اشکال هم کنند که بالاخره جواب سوالت را ندادی که چرا ترور دانشمند؟ دیگر دانشمند هم چه گناهی کرده است؟ نکته این است که که وقتی با وارد شدن به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه در نظم نوین جهانی که نظم قدیمی ای را هم پشت سر گذاشته ایم، متوجه اش هم خواهیم شد. و حالا می خواهد ما هم آن وقت باشیم و بتوانیم این نظم نوین را درک کنیم یا ماورای درک ما است و بلکه یحتمل هم لازم است که کفن بتن کرده و برگردیم و امام زمانمان را هم حتی آن وقت نیز یاری کنیم و ...! اللَّهُمَّ اِجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ اَلذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اَلْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ اَلْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ] وَ اَلْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ اَلسَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ اَلْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ اَللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ اَلْمَوْتُ اَلَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ اَلدَّاعِی فِی اَلْحَاضِرِ وَ اَلْبَادِی لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته
arXiv:2508.10529 [pdf, ps, other]
hep-th
Type IIA supergravity at one loop: terms in the metric-dilaton-RR one-form sector
Authors: Mohammad R. Garousi
Abstract: The circle compactification of M-theory is dual to type IIA string theory, requiring that the dimensional reduction of the M-theory couplings must reproduce the type IIA one-loop effective action at order , including contributions from the metric, dilaton, and RR one-form. Through compactification, we obtain 1,276 couplings involving Riemann, Ricci, and Ricci scalar tensors, along with first and second derivatives of the dilaton and RR one-form. By employing field redefinitions, we reduce these to a basis of 359 independent couplings. Crucially, we observe that the dilaton cannot be entirely removed from the couplings via field redefinitions, even in the pure metric-dilaton sector. We validate our results by showing exact agreement between all four-field couplings and the corresponding string-theory S-matrix elements in the string frame. Further, upon compactifying on K3, we demonstrate that the resulting six-dimensional couplings at one-loop level transform under S-duality into the tree-level couplings of heterotic string theory on . This match necessitates carefully chosen field redefinitions for both the type IIA (on K3) and heterotic (on ) sectors, providing a stringent test of the duality. △ Less
Submitted 14 August, 2025; originally announced August 2025.
Comments: 18+10 pages, Latex file, no figure
arXiv:2506.19471 [pdf, ps, other]
hep-th
Effective action of bosonic string theory at order
Authors: Mehdi Ameri, Alireza Pahlavan, Mohammad R. Garousi
Abstract: In this work, we derive the classical effective action of bosonic string theory at order for the metric, Kalb-Ramond field, and dilaton by imposing a higher-derivative extension of the Buscher rules on the circular reduction of the minimal basis at this order, in the schemes where their corresponding actions at order are the Meissner and the Metsaev-Tseytlin schemes. We find that T-duality fixes all coupling constants in terms of the known overall factor at order and a single remaining parameter. This final parameter is determined by matching the single-trace term $\Tr(εεεε)$ in the four-graviton S-matrix element which lacks a massless pole, with the corresponding string theory amplitude. Our results for the Riemann quartic terms are in full agreement with those obtained from the nonlinear sigma-model approach. △ Less
Submitted 24 June, 2025; originally announced June 2025.
Comments: 30 pages, Latex file, no figure
arXiv:2503.12104 [pdf, ps, other]
hep-th
T-duality and background-dependence in genus corrections to effective actions
Authors: Mohammad R. Garousi
Abstract: The classical effective action in string theory is background-independent and remains invariant under higher-derivative corrections to the Buscher rules. In this work, we generalize this symmetry to incorporate higher-genus contributions, which inherently introduce background dependence into the effective action. We propose that the circularly reduced effective action should retain its invariance under combined higher-genus and higher-derivative modifications of the Buscher transformations. For the self-dual circle, we show that the effective action at each order in matches its classical counterpart, up to a finite set of parameters that must be determined through loop-level S-matrix computations. Crucially, the one-loop corrections arising from T-duality, when applied to backgrounds with a Killing self-dual circle, deviate from those derived in Minkowski spacetime. This difference highlights the background dependence of quantum corrections in string theory, demonstrating how spacetime geometry influences higher-order effects. △ Less
Submitted 12 August, 2025; v1 submitted 15 March, 2025; originally announced March 2025.
arXiv:2502.00357 [pdf, ps, other]
hep-th
S-duality in higher-derivative corrections of heterotic supergravity
Authors: Mohammad R. Garousi
Abstract: This study investigates the consistency of heterotic supergravity, where the -field gauge transformation becomes anomalous due to the Green-Schwarz mechanism, under T-duality transformations. We establish that preserving T-duality necessitates an infinite tower of higher-derivative couplings proportional to . For spacetimes featuring a Killing self-dual circle, these couplings remain i… ▽ More
Submitted 7 August, 2025; v1 submitted 1 February, 2025; originally announced February 2025.
Comments: 16 pages, latex file, no figure;V4: a typo in eq.(17) corrected
...
arXiv:2507.19426 [pdf, ps, other]
hep-th hep-ph
Jet Quenching in Holographic QCD as an Indicator of Phase Transitions in Anisotropic Regimes
Authors: Irina Ya. Aref'eva, Ali Hajilou, Alexander Nikolaev, Pavel Slepov
Abstract: In this paper, we employ the gauge/gravity duality to study jet quenching (JQ) phenomena in the quark-gluon plasma. For this purpose, we implement holographic QCD models constructed from an Einstein-Maxwell-dilaton gravity at finite temperature and finite chemical potential for light and heavy quarks. The models capture both the confinement and deconfinement phases of QCD and the first-order phase transitions. We calculate the JQ parameter in different models and compare them with the experimental data obtained in heavy-ions studies. In particular, we investigate how JQ, as a function of temperature , chemical potential , and magnetic field , serves as a probe for identifying first-order phase transitions within the parameter space of holographic QCD. Particular attention is paid to the dependence of JQ on the parameter , which characterizes longitudinal versus transverse anisotropy relative to the heavy-ion collision axis. By analyzing the dependence of the JQ parameters on these thermodynamic variables, we map critical regions associated with phase boundaries. We compare our findings to earlier studies of the running coupling constant's behavior within the gauge-gravity duality framework. This approach provides new insights into the interplay between non-perturbative dynamics and phase structure in strongly coupled systems. △ Less
Submitted 7 August, 2025; v1 submitted 25 July, 2025; originally announced July 2025.
Comments: 67 pages, 54 figures, and 5 tables; typos are corrected, plots and refs are added
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿البقرة: ١٥٦﴾
astro-ph.CO gr-qc hep-th
Inflation from Multiple Pseudo-Scalar Fields: PBH Dark Matter and Gravitational Waves
Authors: Alireza Talebian, Seyed Ali Hosseini Mansoori, Hassan Firouzjahi
Abstract: We study a model of inflation with multiple pseudo-scalar fields coupled to a gauge field through Chern-Simons interactions. Because of parity violating interactions, one polarization of the gauge field is amplified yielding to enhanced curvature perturbation power spectrum. Inflation proceeds in multiple stages as each pseudo-scalar field rolls towards its minimum yielding to distinct mult… ▽ More
Submitted 11 May, 2023; v1 submitted 25 October, 2022; originally announced October 2022.
Comments: This work is dedicated to the memory of Prof. Mohammad Reza Setare (1974-2022)
Journal ref: Astrophys.J. 948 (2023) 1, 48
پروفسور "محمدرضا ستاره" فیزیکدان برجسته ایرانی درگذشتپروفسور "محمدرضا ستاره" فیزیکدان برجسته ایرانی و از دانشمندان برتر جهان اسلام در اثر سانحه تصادف جان باخت.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ پروفسور "محمدرضا ستاره" از دانشمندان برتر جهان اسلام در اول خردادماه سال 1401 در مسیر بیجار به دیواندره دچار سانحه تصادف شد و پس از تحمل بیش از یک ماه درد ناشی از تصادف و چند عمل جراحی، 11 تیر ماه جاری در بیمارستان امام خمینی(ره) تهران دار فانی را وداع گفت.
پروفسور ستاره، اهل بیجار و از جمله نخبگان علمی و دانشمندان این شهرستان و استان کردستان به شمار میرفت. استاد محمدرضا ستاره، دکتری خود را در سال 1380 از دانشگاه صنعتی شریف در زمینه فیزیک نظری اخذ کرد. تألیف بیش از 300 عنوان مقاله در مجلات معتبر بینالمللی و تربیت دهها دانشجو در مقاطع تحصیلات تکمیلی کارشناسی ارشد و دکتری فیزیک از خدمات ماندگار ایشان به جامعه علمی کشور است.
وی دارای شاخص هرش 52 بوده و مقالات وی بیش از 11000 ارجاع دریافت کردهاند که از این نظر در بین فیزیکدانان ایرانی جایگاه رفیعی دارد. از جمله افتخارات دکتر ستاره انتخاب به عنوان دو درصد دانشمند برتر جهان طبق ارزیابی دانشگاه استنفورد، دانشمند برتر جهان اسلام، پژوهشگر برتر کشوری و عضو فدراسیون سرآمدان علمی ایران است. وی از دانشمندان و فرزانگان معاصر و از نمادهای علم و پژوهش در استان کردستان به شمار میآمد.
انتهای پیام/
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1401/04/12/2737887
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ۚ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الاحزاب: ٥٦﴾
math.DG math.SG
An Introduction to Calabi-Yau Manifolds
Authors: Aidan Patterson
Abstract: The goal of this paper is to develop the theory of Courant algebroids with integrable para-Hermitian vector bundle structures by invoking the theory of Lie bialgebroids. We consider the case where the underlying manifold has an almost para-complex structure, and use this to define a notion of para-holomorphic algebroid. We investigate connections on para-holomorphic algebroids and determine an app… ▽ More
Submitted 31 January, 2025; originally announced February 2025.
Comments: 16 pages, 1 figure, submitted as a final project for a course in Symplectic Geometry in 2021
arXiv:2501.03519 [pdf, ps, other]
math.DG math.SG
Para-Holomorphic Algebroids and Para-Complex Connections
Authors: Aidan Patterson
Abstract: The goal of this paper is to develop the theory of Courant algebroids with integrable para-Hermitian vector bundle structures by invoking the theory of Lie bialgebroids. We consider the case where the underlying manifold has an almost para-complex structure, and use this to define a notion of para-holomorphic algebroid. We investigate connections on para-holomorphic algebroids and determine an app… ▽ More
Submitted 6 January, 2025; originally announced January 2025.
Comments: 57 pages, Masters thesis accepted by the University of Waterloo 2022
arXiv:2106.02957 [pdf, ps, other]
math.SG
doi10.2140/involve.2022.15.775
A local normal form for Hamiltonian actions of compact semisimple Poisson-Lie groups
Authors: Megumi Harada, Jeremy Lane, Aidan Patterson
Abstract: The main contribution of this manuscript is a local normal form for Hamiltonian actions of Poisson-Lie groups on a symplectic manifold equipped with an -valued moment map, where is the dual Poisson-Lie group of . Our proof uses the delinearization theorem of Alekseev which relates a classical Hamiltonian action of with -valued moment map to a Hamiltonian action… ▽ More
Submitted 5 June, 2021; originally announced June 2021.
Comments: 23 pages
MSC Class: Primary: 53D20; Secondary: 53D17
Journal ref: Involve 15 (2022) 775-812
https://arxiv.org/search/math?searchtype=author&query=Morrison%2C+D+R
https://arxiv.org/search/?
query=candelas%2C+philip&searchtype=author&abstracts=show&order
=-announced_date_first&size=50
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ ﴿ابراهیم: ٢٤﴾
وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ ﴿ابراهیم: ٢٦﴾
کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَىٰ ﴿٦﴾ أَن رَّآهُ اسْتَغْنَىٰ ﴿العلق: ٧﴾
«متن کامل سخنان امام»... ما مى دانیم که از عهده شکر خدا نمى توانیم به در بیاییم. من خودم را عرض مى کنم؛ من شهادت مى دهم که خودم تا کنون دو رکعت نماز براى خدا نخوانده ام، هر چه بوده براى نفس بوده. دلیلش هم این است که چنانچه جنت و نارى نباشد، آیا ما باز همان طور مشغول مى شویم به دعا یا خیر؟ دعاى ما آنى که هست براى این است که خداى تبارک و تعالى به ما عنایت کند و به ما روزى کند بهشت را و محترز کند از جهنم. آنى که غایت آمال ماست همین است و الّا براى خدا آن وقت معلوم مى شود که اگر کلید بهشت و جهنم را به شما بدهند و بگویند که شما مختارید و هیچ کس از شما به جهنم نمى رود، هیچ کس از شما هم از بهشت محروم نیست، آن وقت آیا ما باز قیام مى کردیم به دفع شهوات؟ قیام مى کردیم به خواندن نماز؟ اینها پیش خود ماست. من خودم مى دانم که نیست این جور؛ نیستم این طور. امیدوارم که خداوند به شما توفیق بدهد. اتکال به خدایتان زیاد بشود و هر چى دارید از خداست و از خدا بخواهید و من دعاگوى شما هستم. در مواقعى که وقت دعاست به شما دعا مى کنم و امیدوارم خداوند مستجاب کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه (1) این جملات امام خمینی (ره ) بود که با نهایت خلوص و صداقت بیان شده بود.
https://www.porseman.com/article/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%
B2-%D9%88-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B6%D8%B9-
%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D9%86-
%D9%86%D9%8A%D8%AA/191021
توصیه قطعی من این است: اتحاد مقدس
...
خب یک نکتهی دیگر در اینجا وجود دارد که من آن را هم عرض کنم. آن نتیجهای که در این حوادث، دشمنان به آن نتیجه رسیدند، این است که ایران را با جنگ، با حملهی نظامی نمیتوان به زانو درآورد؛ جمهوری اسلامی را با این ابزار و وسایل خشن نمیشود عقب راند. خب ۴۵ سال است که دارند این کارها را میکنند؛ روزبهروز جمهوری اسلامی قویتر شده. دیدند راهش این است که در داخل اختلاف ایجاد کنند، در داخل نفاق ایجاد کنند؛ البتّه عواملی هم در داخل دارند؛ عوامل صهیونیسم، عوامل آمریکا، هستند گوشه و کنار در کشور؛ به وسیلهی اینها و یا به وسیلهی کسانی که غفلت دارند از آنچه میگویند و از آنچه مینویسند، بین مردم اختلاف ایجاد کنند و چندصدایی در کشور به وجود بیاورند. امروز بحمدالله کشور متّحد است. امروز مردم متّحدند. اختلاف سلیقه هست، اختلاف سلیقهی سیاسی، اجتماعی وجود دارد لکن در دفاع از نظام، دفاع از کشور، ایستادگی در مقابل دشمن، مردم امروز متّحدند. این اتّحاد به ضرر آنها است، این اتّحاد مانع تجاوز و تعرّض آنها است؛ این را میخواهند از بین ببرند. مراقب این باشید.
اهل بیان، اهل قلم، آنهایی که حرف میزنند، آنهایی که مینویسند، آنهایی که تحقیق میکنند، آنهایی که توییت میزنند، بفهمند چه کار میکنند. این اتّحاد مقدّس، این اجتماع عظیم، این سپر پولادین از دلهای مردم و ارادههای مردم نباید خدشهدار بشود. امروز بحمدالله اتّحاد وجود دارد. این اتّحاد را مردم حفظ کنند. مسئولان کشور بخصوص مسئولان سه قوّه که بحمدالله امروز آنها هم در کمال اتّحاد و همدلی دارند با هم کار میکنند، این را حفظ کنند. خدمتگزاران کشور را مردم حمایت کنند؛ رئیسجمهور را حمایت کنند. رئیسجمهور، پُرکار و پُرتلاش و پیگیر است؛ عناصرِ اینجور که پُرکار باشند، پُرتلاش باشند، پیگیر باشند، اینها را باید قدرشناسی کرد. اتّحاد بین ملّت و دولت، بین آحاد مسئولین گوناگون نظام، بین نیروهای مسلّح و مردم، بین آحاد مردم، چیزی است که بایستی با همهی وجود حفظ بشود؛ این توصیهی قطعی من است.
من از علائم و قرائنی اینجور احساس میکنم که امروز بیشترین تلاش دشمن برای این است که این همصدایی را، این یکصدایی را، این همدلی را، این همکاری را خدشهدار بکنند؛ امروز این کار را دشمن دارد با شیوههای مختلف میکند؛ مردم توجّه داشته باشند. البتّه بعضی ممکن است در مسائل گوناگون نظرات مختلفی داشته باشند؛ هیچ اشکالی ندارد، [امّا] اهل فکر توجّه کنند که ارائهی یک فکر نو که مکمّل موجودیِ ملّت ایران باشد، فرق دارد با تخریب کردن، با اهانت کردن؛ مبانی جمهوری اسلامی را تخریب نکنند. همین مبانی است که این ملّت را اینجور رشد داده، این کشور را اینجور بالا آورده، این قدرت را به این ملّت بخشیده؛ همین مبانی است. [اگر] این مبانی را میخواهند تکمیل کنند، اضافه کنند، اصلاح کنند، اشکالی ندارد، لکن تخریب نباید کرد؛ تخریب، خواست دشمن است. و این همکاری قوای سهگانه، همکاری مجلس و دولت و قوّهی قضائیّه و نیروهای مسلّح و دیگران، باید ادامه پیدا کند.
امروز دشمن ما، آن دشمنی که در مقابل ما قرار دارد، یعنی رژیم صهیونی، منفورترین رژیم دنیا است، منفورترین حکومت دنیا است. ملّتها هم از حکومت صهیونی منزجرند، از او متنفّرند؛ دولتها هم این حکومت را، حکومت صهیونی را محکوم میکنند. یعنی شما ببینید رؤسای دولتهای غربی که همیشه حامی رژیم صهیونی بودند، امروز آنها را محکوم میکنند؛ البتّه محکومیّت زبانی است؛ این کم است، محکومیّت زبانی فایدهای ندارد. جنایتی که امروز رؤسای حکومت صهیونی دارند انجام میدهند، به گمان من در تاریخ بیسابقه است. کودکان را با گرسنگی و تشنگی بکشند؛ کودکان را با تشنگی و گرسنگی به قتل برسانند؛ کودکانی را که برای گرفتن غذا به یک جایی آمدند، به رگبار ببندند؛ این در دنیا تا آنجایی که بنده از تاریخ اطّلاع دارم، چیز بیسابقهای است؛ این [جنایات] ملّتها را منزجر کرده؛ باید در مقابل این ایستاد. ایستادگی هم به زبان نیست که دولتها بگویند که ما مخالفیم، محکوم میکنیم ــ حتّی دولت فرانسه، دولت انگلیس و دیگران هم محکوم کردند ــ این فایدهای ندارد؛ بایستی راه کمک رساندن به رژیم صهیونیستی بسته بشود؛ راه کمک به آنها بسته بشود. این کاری که امروز مردم شجاع یمن انجام میدهند، کار درست است؛ کار درستْ آن است. در مقابل جنایتی که سران رژیم صهیونی انجام میدهند، هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه راههای کمک به آنها بکلّی از همهطرف مسدود بشود.
ما البتّه برای هر کاری که برای جمهوری اسلامی ممکن باشد، هر کاری که امکان داشته باشد، آمادگی کامل داریم و امیدواریم انشاءالله خدای متعال به حرکت ملّت ایران و حرکت حقخواهان عالم برکت بدهد و ریشهی این سرطان عمیق مُهلک را از این مهلکه بکَند و انشاءالله ملّتهای مسلمان را بیدار کند و با یکدیگر متّحد کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ در ابتدای این مراسم، دو نفر از مدّاحان به ذکر مدح و مرثیهی حضرت امام رضا (علیه السّلام) پرداختند.
۲) امالی صدوق، مجلس بیستوهفتم، ص ۱۳۰
(۳ دونالد ترامپ (رئیسجمهور آمریکا)
یک نکته ای را بنده دلم می خواست خیلی سریع عرض کنم، ولی حرف هم راجعش زیاد است. این نکته ای است فلسفی و در حکمت الهی است. آیا خدا و واجب الوجود هم در ظرف زمان و مکان جا می گیرد؟ می فرمایند خیر، چینین نیست. در کتاب آموزش فلسفه علامه مصباح یزدی، 1394، جلد 2، ص 462، می فرماید:
"به دیگر سخن، افعال الهی متعلق به امور زمانی و مکانی، دارای دو حیثیت است: یکی حیثیت انتساب به مخلوقات، و از این نظر متصف به قیود زمانی و مکانی می شود، و دیگری حیثیت انتساب به خدای متعالی، و از این نظر منسلخ از زمان و مکان می باشد؛ و این نکته ای است در خور دقت فراوان، و کلید حل بسیاری از مشکلات.
یعنی تا آنجایی که مربوط به افراد ممکن الوجودی است که مخلوق واجب الوجود هم هستند، زمان و مکان هم معنا دارد؛ ولی آنجایی که واجب الوجودِ خالق هستی هم مطرح است، دیگر اینجا برای او مکان و زمان هم معنا ندارد! این را در کیهانشناسی اینطور هم می فرمایند که فضا-زمان همگن (homogeneous) و همسانگرد (isotropic) است. ولی وقتی از دیدگاه کیهانشناسی هم وارد دیدگاه های فضازمان امروزی هم می شویم، همین نکته را در نظر بگیرید که نماز را هم آیا برای خدا اقامه کردن کدام است و بلکه نمازی که حتی برای رفتن به بهشت و بلکه نرفتن به جهنم هم هست نیز به چه معنا است؟ یعنی سالک الی الله آیا چه وقت هم می تواند مطمئن شود که ممکن الوجودی است که می تواند هم به واجب الوجود بپیوندد یا خیر؟!
از این گذشته بالاخره، همان بهشت و آتش جهنم را هم که حساب کنیم؛ یک تفاوتهایی داریم بین این دو مکانهایی که حتی خلد آشیان و جنت مکان ای در یکی یحتمل آیا چقدر هم نهفته است و در دیگری از درون و برونش هم جهنم فریاد برمی آورد. این برای شاگردی که خیلی هم مایل است از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجاتم متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل و پیشروی کند، مهم است. مهم هم هست که در فضازمان یک تغییراتی هم وجود داشته باشند که در اثر انقلابهایی هم قابل اتفاق است که هنگام ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم تعیین می کنند و کانه انفجاری عظیم از نورانیت هم رخ می دهد و همه ی عالم را هم فرا می گیرد که در فضازمان قبلی چنین چیزی هم متصور نمی بوده است که مملو از فساق و فجار هم بوده و اما بعد از ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حق از باطل جدا شده و بهشت خدا هم کانه روی زمین نمایان می شود و جهنم هم درش بسته می شود و .... آیا اینطور است؟ یا واقعاً هم هر کسی باید بر حسب جهاد با نفس خود نیز سعی کند نمازش را سر وقت هم بجا آورد و اگر چنین هم می بود که بنده همیشه همان جهنمی می بودم چرا که مثل همین الان هم از نماز جماعات باز مانده و همیشه دیر می رسم چرا که می خواهم حرف دلم را هم آیا برای خدا بزنم و از نماز هم واجبترش می شمارم، و ....؟ خدایا گناهان ما را بیامرز اللهم اغفر کل ذنب اذنبته و کل خطیئة اخطئتها.
بنده یک کلمه هم راجع به حکمت الهی و ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی عرض کنم. نکته ای که هست، این است که یحتمل یک استاد ریاضی یک نظریه ای را ارائه می دهد، و بعد استاد دیگری هم نظریه ی دیگری را ارائه دهد که مثلاً به دو نوع از ناورداهایی هم شناخته شوند. ولی آنگاه این یک همتی را هم می خواهد که کسی متوجه هم شود که این دو نفر دارند راجع به یک ناوردای واحدی هم صحبت می کنند که خودشان هم خیلی خبر نداشته اند که این همانی است که دیگری هم دارد می گوید. و حالا اگر یکی از این دو هم متوجه این مسئله شود و به همه اعلان هم کند که چنین است، این موضوعی جالبی هم می شود برای همه و همه که آن را مطالعه هم کنند و متوجه اش هم شوند. غلط نکنم این مسئله سابقه هم داشته است و بنده ی حقیر همینجوری هم این را نمی گویم. ولی نمی خواهم هم عرض کنم که کدام ناورداها را دارم عرض می کنم، هر چند که اهل فن اش هم می دانند که یحتمل منظورم چیست و کیست؟! و لذا اگر بین ریاضیدانها و فیزیکدانها هم شما متوجه شوید که یکی مسئله را یک جور می بیند و دیگری مسئله را جور دیگری می دیده است و هر دوی آنها هم واقعاً دارند راجع به مسئله ای واحد هم بحث می کنند، این چیز خیلی غیر عادی ای هم نیست!
ولی مسئله ای که بین ریاضیدانها و فیزیکدانها است یک چیز است، و آنگاه مسئله ای که در بین علمای حکمت الهی هم مطرح است؛ این چیز دیگری است. یحتمل اینطور هم بنظر می رسد که علما و حکمای حکمت الهی و حکمت متعالیه اصلا هم وارد مسائلی از نوع ریاضی فیزیک نمی شوند و خود را در این مسائل هم دخالت نمی دهند. البته بالاخره این هم که هندسه ی عالم و کیهانشناسی هم چطور رقم می خورد، یک مسئله ای است که برای همگان هم مهم است؛ هر چند که یحتمل در زندگی روزمره ی افراد هم هر روز برایشان مهم نباشد که مثلاً معادلات کیهانشناسی چطور فرمولیزه می شوند یا نمی شوند و .... ولی این مسئله هم که بنظر برسد که کیهانشناسان و فیزیکدانها و ریاضیدانها هم آیا چطور مسائلشان را حل می کنند و حتی حکمای الهی هم یک سر سوزن در کارشان دخالت نمی کنند، این بیشتر شبیه یک شوخی هم بنظر می رسد! مثل این می ماند که بنده ی حقیر بفکرم برسد که هر چه دلم می خواهد در وبلاگم می نشینم می نویسم و می گویم و هر کاری هم دلم خواست می کنم. و بنابراین خودم هم هستم که همه کاره ی عالم می باشم! در صورتی که این خطر بدتری هم دارد که اتفاقاً شما هیچ کاره ی عالم هم هستید و چرا که معنایش این است که هیچ کس هم شما را به بازی نمی گیرد و بلکه خدا هم شما را رها کرده است به حال خودتان و شما هم حد و حدود الهی را نمی شناسید و متوجه این مسئله هم نیستید که یک جایی سر پل صراط باید جوبگو هم باشید که بالاخره چه کرده اید؟ و اتفاقاً همه را هم نوشته اید و گفته اید و .... این است که یک کاری هم بکن که هم بدرد ممکن الوجودها می خورد و هم واجب الوجود را راضی می کند، و نه اینکه اصلا خدا را هم نمی دانی چطور باید در کارهایت لحاظ کرد و کار را خراب اندر خراب هم می کنی و انگاه انتظار هم داری که بالاخره ممکن الوجودها هم نفهمیدند که چه کرده ای و واجب الوجود هم نتونست کارت را درست کند و تو را بیامرزد، بالاخره یحتمل یک روز خودت متوجه هم شوی که چه خاکی توی سرت کرده ای و در صدد درست کردنش هم برآیی و ....! امام زمانت را هم سعی کن که دریابی و الا که به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه بالاتر هم اگر رسیدیم و آنگاه در درجات و مراتب متعالیه پائینتر هم برای بعضی درهمتنیدگیهایی رخ داده باشند که بخواهند رفع و رجوعش هم کنند؛ آیا وقتی الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه بالاتری هم مطرح شده اند، حتی کار سختتر هم نخواهد شد؟ یا آیا بنظر هم می رسد که آسانتر هم شده است؟! و اما برای کی و چه کسانی هم کار آسانتر می شود و ...؟! البته توجه هم بفرمائید که یحتمل شجره ی طیبه ای هم همانا مثل شجره ی خبیثه ای بنظر برسد که بسادیگ نتوان هم ازهمدیگر تشخیصشان داد؛ ولی در عین حال هم متوجه می شویم که قرآن کریم هم آیا چطور است که به عنوان درخت و شجره ی طبیه ای است که حتی کلام الله است؟ والسابقون السابقون اولئک المقربون فی جنات النعیم: وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ أُولَٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿الواقعة: ١٢﴾ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه والممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه
هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَٰلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿یونس: ٥﴾
وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِّتَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا ﴿الإسراء: ١٢﴾
۱۴۰۴/۰۶/۰۱
گزارش استهلال ماه ربیع الاول ۱۴۴۷ ه.ق
الف- مشخصات نجومی هلال در شامگاه شنبه ۱ شهریورماه ۱۴۰۴ (۲۹ صفر۱۴۴۷)
زمان مقارنه ماه و خورشید: ساعت ۹:۳۶ دقیقه روز شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴
زمان غروب خورشید: ساعت ۱۸:۴۳
زمان غروب ماه: ساعت ۱۹:۵۱
ارتفاع ماه: ۱.۷ درجه
مدت مکث ماه بعد از غروب خورشید: ۱۳ دقیقه
سن ماه: ۹ ساعت و ۷ دقیقه
فاصله زاویه ای ماه و خورشید: ۴.۱ درجه
ب- پیشبینی تقاویم و نظر کارشناسان رؤیت هلال
تقویم رسمی کشور مستخرج مرکز تقویم وابسته به مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، و کارشناسان رؤیت هلال، پیشبینی کردهاند هلال ماه ربیع الاول در غروب روز شنبه در کشور قابل رؤیت نیست. بنابراین ماه صفر ۳۰ روزه بوده و آغاز ماه ربیع الاول ۱۴۴۷ روز دوشنبه ۳ شهریورماه خواهد بود.
ج- گزارشهای رسیده
در همین راستا ستادهای استهلال و گروههای رصدی در سراسرکشور به همراه تجهیزات رصدی درغروب روز شنبه اقدام به استهلال نمودند که نتیجه آن به قرار ذیل است.
۱. مناطقی که برای استهلال اقدام کردند و هلال رؤیت نشد:
استان خراسان رضوی: مشهد، گروه طلاب، تربت حیدریه، نیشابور، درگز، گلبهار، قوچان، گناباد، فیروزه، گلبهار
استان خراسان جنوبی: بشرویه، خضری، طبس
استان تهران: تهران، مسجد امام هادی علیهالسلام
استان سیستان و بلوچستان: زابل
استان اصفهان: اصفهان، شهرضا
استان مرکزی: اراک، کمیجان
استان یزد: یزد، اردکان، میبد
استان هرمزگان: بندرلنگه
استان قم: قم، پردیسان
یک مسئله ای که در مورد ان پی تی یا عدم اشاعه ی سلاحهای هسته ای نهفته است، اینجا است که کشورهایی که این سلاح را در دستشان اذعان می کنند که دارند، این را توی مشتشان قایم کنند و آنگاه شروع کنند به جنایاتی از نوع کشتار با سلاحهایی که درجات کشتار جمعی اش کمتر از سلاحهای هسته ای است؛ و این دقیقاً کاری است که آمریکا و رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی و نوار غزه هم دارند انجام می دهند! یعنی اینها دقیقاً دارند به پشتوانه ی سلاحهای هسته ایشان هم این جنایات را مرتکب می شوند و بلکه پایداری منطقه را هم نا آرام می کنند و آیا این شامل معاهده ی عدم اشاعه ی سلاحهای هسته ای نمی شود که دارند ایطور زن و بچه و کودک و جوان و پیر را همه را بمباران کرده و چندین سال است که جنایت می کنند؟
نصیحتی که باید به رئیس جمهمور آمریکا هم کرد این است که بجای اینکه بقول حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم بگویی که ایران به حرف من گوش بدهد، حواست را جمع کن و به حرفهای حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم خوب گوش کن. کاری که شما و صهیونیستهای دارید می کنید، جنایاتی است بس هولناکتر از کشتار جمعی بواسطه ی سلاحهای هسته ای! حرف گوش کن و بیش از این هم جنایات نکن. خمینه های کالابی-یاو، تقارن آینه ای و نظریه ی F دیوید موریسون را گوش می کردم که حساب و کتاب خودش را دارد و هنوز هم تا اینجایی که گوش کرده ام خیلی به خمینه های کالابی یاو که غلط نکنم نرسیده است. باید گوش داد و دید کی می رسد و مسئله اش چیست! یک متنی را می خواندم از سایت ریحانه ی خامنه ای دات آی آر که مادری را تشبیه می کرد که چطور وقتی نوزادش را دکتر گفته است باید از ریه اش عکسبرداری شود و یحتمل هم بستری شود، بیشتر هم مادر به خودش کودک را می چسباند و چشمانش هم سیاهی می رود و با کودک هم زمین می خورد و .... و آنگاه همین را مقایسه می کند این مادر با مادری فلسطینی در غزه که خودش معلوم است از صورت لاغرش که چقدر گرسنگی کشیده و مردی به او می گوید که نوزاد را به او بدهند و او حتی بیشتر هم کودک را به سینه اش می چسباند و می نشیند روی زمین و ...! لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿النور: ٥٥﴾
1404/05/31
فرازهایی از ان پی تی در: دکتر لاریجانی در گفتوگوی تفصیلی با رسانه KHAMENEI.IR مطرح کرد؛ایرانیها «تسلیمبشو» نیستند
آیا خروج از اِنپیتی (NPT) یکی از گزینههای جمهوری اسلامی است؟
این فرض همیشه وجود دارد. البتّه من نمیگویم الان کسی این را انجام میدهد، چون خود این هم باید با تدبیر انجام بشود و ببینیم خاصیّتی دارد یا نه. ما که دنبال بمب نیستیم؛ یک وقتی یک کشوری دنبال بمب است، خب اِنپیتی را نباید بپذیرد؛ وقتی دنبال بمب نیست، اِنپیتی را باید بپذیرد و دلیلی ندارد که نپذیرد. ولی واقعیّت این است که اِنپیتی هیچ خاصیّتی برای ما نداشته.
ببینید! هر وقت شما در مقابل این امور با قدرت عمل بکنید، کارتان پیش میرود ــ صحنهی بینالمللی اینجوری است ــ امّا اگر بخواهید فکر بکنید که مثلاً در صحنهی دیپلماسی با بغلگیری مشکلی حل میشود، نه، چنین چیزی وجود ندارد. شما اگر قدرت داشته باشید، کارتان پیش میرود؛ بنابراین، ایران باید برود دنبال قدرت.
ترجمهی این حرف الان در سیاست هستهای ما چه میشود؟
ترجمهاش در سیاست هستهای ما این است که شما مذاکره را هیچ وقت رفع نکنید، ولی در مذاکره تسلیم هم نشوید، بلکه راهحلهای عقلایی ارائه بدهید. من نمیگویم انعطاف نباید داشت، امّا در جایی باید انعطاف داشت که قصدشان حلّ مسئله باشد. مثلاً یک وقتی آقا هم فرموده بودند «نرمش قهرمانانه»؛ این برای جایی است که طرف مقابل هم بخواهد این کار را بکند؛ امّا اگر طرف مقابل بگوید باید تسلیم بشوید، اینجا نباید تسلیم شد، باید ایستادگی کرد.
https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=60963
بنده ی حقیر راستش مرددم و تشکیک هم می کنم نزد خودم که آیا شهدای دانشمندان هسته ای مان را چیزی راجعشان عرض کنم یا خیر؟ ولی به هر حال، این نکته ای است که بنظر می رسد و یقیناً هم بنظر غرب می رسد که هیچ پرده ای بین دانشمندان ما و غرب و بلکه شرق هم نیست و چرا که اینها دانشمندان هستند که شاگردان مکتبهای شرق و غرب یا صراحتاً هم آمریکا هستند.
البته شما مثلاً علی حاجیلو را هم دارید که در استکلاو مسکو هم پست داک بوده اند، و اما در inspirehep هم لیست کارهایشان هست و فردا یعنی امروز قبل از ظهر هم گویا این کارشان را توضیح می دهند:
https://inspirehep.net/authors/1981611
[Submitted on 10 Mar 2025 (v1), last revised 6 Jun 2025 (this version, v2)]
Holographic QCD Running Coupling for Heavy Quarks in Strong Magnetic FieldIrina Ya. Aref'eva, Ali Hajilou, Alexander Nikolaev, Pavel Slepov
We investigate the influence of a magnetic field on the running coupling constant for a heavy-quark model in a bottom-up holographic approach. To achieve this, we employ a magnetized Einstein-Maxwell-dilaton background that captures the essential features of heavy quark dynamics. Similar to the light-quark model, the running coupling for heavy quarks decreases in the presence of a strong external magnetic field at fixed temperature and chemical potential. The key distinction between the light and heavy quark models lies in the locations of their respective phase transitions. However, near the 1st order phase transitions, the behavior of is analogous for both cases: exhibits jumps that depend on temperature, chemical potential, and magnetic field strength.Comments:20 pages, 6 figures, typos are corrected, refs are addedSubjects:High Energy Physics - Theory (hep-th); High Energy Physics - Phenomenology (hep-ph)Cite as:arXiv:2503.07521 [hep-th] (or arXiv:2503.07521v2 [hep-th] for this version) https://doi.org/10.48550/arXiv.2503.07521
Focus to learn more
SCHOOL OF PARTICLES AND ACCELERATORS
Wednesday Weekly Seminar - Hybrid Format
Running coupling for holographic QCD with heavy and light quarks: Isotropic case
Dr. Ali Hajilou - School of Particles and Accelerators, IPM
27 AUG 2025
11:00 - 12:00
Abstract:
We consider the running coupling constant in holographic models supported by Einstein-dilaton-Maxwell action for heavy and light quarks. To obtain the dependence of the running coupling constant α on temperature and chemical potential we impose boundary conditions on the dilaton field that depend on the position of the horizon. We use two types of boundary conditions: a simple boundary condition with the dilaton field vanishing at the horizon and a boundary condition that ensures an agreement with lattice calculations of string tension between quarks at zero chemical potential. The location of the first order phase transitions in the (mu,T)-plane does not depend on the dilaton boundary conditions for light and heavy quarks. At these phase transitions, the function α undergoes jumps depending on temperature and chemical potential. We also show that for the second boundary conditions the running coupling decreases with a temperature increase, and the dependence on temperature and chemical potential both for light and heavy quarks is actually specified in quark-gluon plasma (QGP) phase by functions of one variable, demonstrating in this sense automodel behavior.
Indico Link:
https://indico.hep.ipm.ir/e/A.Hajilo
Meeting Place:
Seminar Room, School of Particles and Accelerators, IPM
Link to Join Virtually:
https://www.skyroom.online/ch/ipm-particles/weekly-seminar
Link: https://www.skyroom.online/ch/ipm-particles/weekly-seminar
عرض بنده ی حقیر این است که بین سیاستمداران و دانشمندان در داخل ایران باید هم یک معاهده ان پی تی محلی هم علاوه بر معاهده ان پی تی مورد نظر سازمان ملل باید در نظر گرفته شود؛ بر خلاف آنچه بنظر هم یحتمل برسد که اصلا کدام ان پی تی؟ حالا باز یحتمل بعضی هم اشکال کنند که این بابا خیلی از مرحله هم پرت است و اصلا نمی داند چه دارد می گوید! ولی مسئله این هم هست که یک وقت هست که دانشمندان در لس آلاموس هم جمع شدند و پروژه ی منهتن را هم رقم زدند و بمب اتمی ساختند. و اما از طرفی هم اگر دانشمندان دستشان باندازه ی کافی هم باز نباشد که بتوانند روی پروژه ای برای خودشان هم کار کنند که حتی خیلی هم صلح آمیز است، دیگر حتی آن وجه نظام احسن ای را که باید هم بدان دست یافت را آیا چطور می خواهید خودتان هم دریابید و بلکه می افتد توی مشت جامعه ی بین المللی ای که آیا حتی شما را به عنوان شاگرد هم بپذیرد! یعنی شما یک دست آورد عدم اشاعه ی سلاح های هسته ای محلی که سپری باشد برای کشور خودمان در مقابل دیگر کشورهای متخاصم هم ندارید. و بلکه همه اش کشورهای متخاصم اند که طلبکار از آب در می آیند و ....
البته در ظاهر قضایا هم حتی هوش مصنوعی هم در اختیار شما است که هر چه بهتر هم کارهایتان را سر و سامان هم دهید. ولی آیا فرقی هم ندارد که شاگرد یا حتی استاد دانشگاه هم می خواهد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه در چه جهتی هم پیشرفت کند؟ و آیا یک اتحاد مقدسی هم اینجا بین دانشمند هسته ای و سیاستمدار و حتی نظامیان هم نباید برقرار باشد و .... مثلاً بنده ی حقیر که شاگردم کار خودم را می کنم و اساتید هم کار خودشان را می کنند و سیاستمداران هم کار خودشان را و بلکه حوزه و دانشگاه هم کارهای خودشان را هر کدام انجام داده و مسئله ی ایران و ایرانیوم و اورانیوم و اینشتینیوم و اورومیوم و ... هم حل است. نکته اینجا این است که بعضی یحتمل زوم کنند روی ریلهای خط آهنی که از حدود تبریز و باکو و ارزروم تا چین و ارمنستان و .... هم می گذرند.
ولی آیا شما فضاهای کالابی- یاو ای را که از این خطوط هم می گذرند را خوب نیست که حساب کنیم و بلکه حتی یحتمل بخواهید فضاهای کالابی- یاو را که از پایگاه دیگو- گارسیا هم می گذرند را نیز بررسی کنید که آیا چه وقتی این فضاها کهلرند و چه وقتی هم غیر کهلرند، یا حتی چطور هم می شود که این فضاها را در میان دیگر مادولای فضاهایی نیز قرار دهیم که انحنای ریچی آنها بسمت صفر هم می روند، ولی همه ی این انحناهای ریچی هم صفر نباشند. مثلاً شما اگر کالابی-یاو و پایگاه دیگو گارسیا را هم با هم جستجو کنید، هوش مصنوعی در جواب می گوید که اینها به هم ربطی هم ندارند. این پایگاه یک چیز است و فضاهای کالابی- یاو هم مفاهیمی ریاضی اند که هیچ ربطی هم به هم ندارند. البته یحتمل شما اگر بخواهید انتگرالهای راهی فاینمن را هم بجای اینکه در انتگرالها خطوطی یا منحنیهایی را داشته باشید که از یک نقطه ای مثل پایگاه دیگو گارسیا می گذرند؛ بجای این خطوط از فضاهایی با ابعاد بالاتری مثل خمینه های سه لایه ی کالابی- یاو هم استفاده کنید و آنگاه ابرریسمانهای حاصله ی آنها را هم ببینید چطور می شود در مسائل اقتصادی کاربردیشان کرد. البته مرحوم هارتل هم یحتمل اشکال کنند که این نظریه ی همه چیز هم نمی تواند حتی اقتصاد را هم شامل شود و یک نظریه ی همه چیز هم باقی بماند:
https://arxiv.org/abs/gr-qc/0209047
یعنی یحتمل اقتصاددان هم در لس آلاموس نداشته باشیم، ولی او هم باید کارش را درست انجام دهد همانطوری که سیاستمدار هم کار خود را می طلبد و حتی ریسمانچی هم باید توضیح دهد که اصلا چرا انتگرالهای راهی فاینمن را هم می خواهی با فضاهای کالابی- یاو هم عوض کنیم و حالا کجاها هم گرافهای موزی بخواهیم و کجاها هم گرافهای هلوهای حاج کاظمی داریم و .... ولی نهایتاً هم یک ان پی تی محلی جهانی را هم می طلبیم که علاوه بر معاهده عدم اشاعه سلاحهای هسته ای، جان و وجود دانشمندان هسته ای را هم حفظ کنند و اول از همه خود دانشمندان هم باورشان بشود که کاری که می کنند جنبه های محلی ایرانی ایرانیوم محلی هم دارد و آنگاه جنبه ای جهانی و بین المللی. این یحتمل خیلی هم میسر نمی شود و مسئله اش روشن نمی گردد چرا که جنبه های حکمت الهی مسائلش هم در ریاضی فیزیک مسائل آیا چقدر هم گم شده اند و ...! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
High Energy Physics - TheorySee recent articles
Showing new listings for Tuesday, 26 August 2025Total of 91 entries
Showing up to 2000 entries per page: fewer | more | all
New submissions (showing 22 of 22 entries)[1] arXiv:2508.16718 [pdf, html, other]The thermal representation of conformal ladder integrals
Manthos Karydas, Songyuan Li, Anastasios C. Petkou, Matthieu Vilatte
Comments: V1: Latex 36 pages, 3 Figures, 4 Tables, 5 Appendices for technical aspects
Subjects: High Energy Physics - Theory (hep-th)
We present the details of a recently discovered representation of conformal four-point ladder integrals as thermal one-point functions in scalar field theories. We show that the conformal ladder integrals can be constructed from the partition function of two harmonic oscillators twisted by an imaginary chemical potential and that for any even dimension and any loop order they satisfy a familiar second order differential equation. In our representation, thermal one-point functions of higher-spin operators correspond to linear combinations of multi-loop ladder graphs in and dimensions. Moreover, we give a simple derivation for the all-loop resummation of conformal ladder integrals for arbitrary . We conclude by highlighting possible connections between our work and recent developments in the thermal bootstrap, multiloop calculations, integrability, AdS/CFT and string theory.
[2] arXiv:2508.16721 [pdf, html, other]Symmetries, anomalies, and dualities of two-dimensional Non-Linear Sigma Models
Guillermo Arias-Tamargo, Maxwell L. Velásquez Cotini Hutt
Comments: 33 pages + appendices
Subjects: High Energy Physics - Theory (hep-th)
We analyse the global symmetry structure of two-dimensional Non-Linear Sigma Models with Wess-Zumino term. When the target space has a compact isometry without fixed points, the theory has a pair of (group-like) global symmetries and many such theories also have non-invertible symmetries. We describe how the topology of the target space and Wess-Zumino term determine whether the group-like symmetries are continuous or discrete, and study their pure and mixed 't Hooft anomalies. We also revisit the construction of the non-invertible symmetries, which are associated with possible self-dualities under discrete gauging, and show how the global symmetry structure is left invariant by this gauging.
[3] arXiv:2508.16722 [pdf, html, other]Localised Black Holes
Oscar J.C. Dias, Jorge E. Santos
Comments: 14 pages, 7 figures
Subjects: High Energy Physics - Theory (hep-th); General Relativity and Quantum Cosmology (gr-qc)
We numerically construct asymptotically global black holes in type IIB supergravity, with symmetry, localised on the and translationally invariant along the torus. These solutions, with horizons whose spatial cross sections have topology, dominate the microcanonical ensemble at low energies. At higher energies, a first-order phase transition occurs to black holes possessing symmetry and horizon topology. By the AdS/CFT correspondence, this transition reflects the spontaneous breaking of the R-symmetry of the D1-D5 CFT to . We also compute the expectation value of the scalar operator with lowest conformal dimension in the low-energy phase. Our -localised black holes together with the -localised solutions of [1] point to a rich landscape of novel black holes that may approach the sparseness bootstrap condition, and shed light on how macroscopic entanglement in thermal phases encodes microscopic structure via internal directions.
....
AI Overview
A Parovičenko space is a type of topological space that is structurally similar to the space of non-isolated points of the Stone–Čech compactification of the set of integers. The Stone–Čech compactification (often denoted as βX for a space X) is a process that embeds a completely regular topological space X into a compact Hausdorff space, βX, such that any continuous map from X to another compact Hausdorff space C can be uniquely extended to a continuous map from βX to C. The space of non-isolated points in βZ (the Stone–Čech compactification of the integers) is a specific example of a Parovičenko space.
What is a Parovičenko Space?
What is a Stone–Čech Compactification?
How are they related?
In summary: The Stone–Čech compactification is a general mathematical technique for making a space compact. A Parovičenko space is a specific example of a space that has a topological structure similar to the non-isolated points found in one of these compactifications (specifically, that of the integers).
ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿النحل: ١٢٥﴾
arXiv:1306.0848 [pdf, ps, other]
math.GN
Parovicenko spaces with structures
Authors: Wiesław Kubiś, Andrzej Kucharski, Sławomir Turek
Abstract: We study an analogue of the Parovicenko property in categories of compact spaces with additional structures. In particular, we present an internal characterization of this property in the class of compact median spaces.
Submitted 21 November, 2013; v1 submitted 4 June, 2013; originally announced June 2013.
Comments: Minor revision, final version, 19 pages
MSC Class: Primary: 54D30; Secondary: 54B25; 54B30; 18B30
Journal ref: Rev. R. Acad. Cienc. Exactas Fís. Nat. Ser. A Math. RACSAM 108 (2014), no. 2, 989--1004
arXiv:1107.1693 [pdf, ps, other]
math.LO math.FA
Some Representation Theorem for nonreflexive Banach space ultrapowers under the Continuum Hypothesis
Authors: Piotr Wilczek
Abstract: …the Continuum Hypothesis (CH) every nonreflexive Banach space ultrapower is isometrically isomorphic to the space of continuous, bounded and real-valued functions on the Parovicenko space. This Representation Theorem will be helpful in proving some facts from geometry and topology of nonreflexive Banach space ultrapowers. ▽ More
Submitted 8 July, 2011; originally announced July 2011.
Comments: 12 pages
MSC Class: 46B08; 46B20; 46B25
arXiv:math/0001157 [pdf, ps, other]
math.GN math.LO
doi10.1016/S0166-8641(01)00138-9
Applications of another characterization of betaN\N
Authors: Alan Dow, Klaas Pieter Hart
Abstract: Steprans provided a characterization of betaN\N in the aleph_2-Cohen model that is much in the spirit of Parovicenko's characterization of this space under CH. A variety of the topological results established in the Cohen model can be deduced directly from the properties of betaN\N or P(N)/fin that feature in Steprans' result.
Submitted 14 August, 2000; v1 submitted 27 January, 2000; originally announced January 2000.
Comments: Second version, after comments from referee (25 pages)
MSC Class: 54A35 (Primary) 03E35; 06E05; 54D35; 54F65 (Secondary)
Journal ref: Topology and its Applications, 122 (2002), 105-133
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ ﴿هود: ٦٦﴾
الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج: ٤٠﴾
مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج: ٧٤﴾
وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا وَکَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَکَانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزًا ﴿الأحزاب: ٢٥﴾
اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ ﴿الشورى: ١٩﴾
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحدید: ٢٥﴾
کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿المجادلة: ٢١﴾
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿البقرة: ٧٤﴾
ملت ایستاد...حضرت آیتالله خامنهای: «در جنگ دوازده روزه اخیر با رژیم صهیونی، ملّت ایران، با ایستادگی خود در کنار نیروهای مسلّح در کنار دولت، در کنار نظام، مشت محکمی به دهان همهی دشمنان زد.» ۱۴۰۴/۶/۲
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، لوح «ملّت ایستاد...» را منتشر میکند.
https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=61011
۱۴۰۴/۰۵/۳۱
نماهنگ | راه پیامبر(ص)؛ راه استقامتحضرت آیتالله خامنهای: «پیغمبر اکرم برای عامّهی مردم طیّبات را آورد، برای عامّهی مردم نجات از اسارتها را آورد... این اسارتها چیست؟ این اسارتها، اسارت ظلم قدرتها است، استکبار مستکبرین است، وجود اختلاف طبقاتی است، اشرافیّتهای ظالمانه و متکبّرانه است؛ اینها است؛ پیغمبر با اینها مقابله کرد، با اینها مبارزه کرد. ملّتها میتوانند همین راه را ادامه بدهند در صورتی که بِایستند، در صورتی که استقامت بکنند؛ [ملّتها] میتوانند بر قدرتها فائق بیایند... استقامت در میدان جنگ نظامی یکجور است، در میدان جنگ سیاسی یکجور است، در میدان جنگ ارادهها یکجور است؛ در همهی اینها استقامت لازم است. اگر ملّتها و زبدگان و نخبگان استقامت را فراموش نکنند، قطعاً پیروزی نصیب خواهد شد.» ۱۳۹۶/۰۹/۱۵
رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ۲۸ صفر و سالروز رحلت پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، نماهنگ «راه پیامبر(ص)؛ راه استقامت» را منتشر میکند.
بیانات رهبر انقلاب که در این فیلم مشاهده میکنید:
همهی آحاد بشریّت... مدیون پیامبر اعظم و به معنای واقعی کلمه متعلَّق دِین آن بزرگوار هستند... پیامبر اعظم نسخهی درمان همهی دردهای عمدهی بشریّت را به بشر عرضه کرد؛ این یک واقعیّت است. ۱۴۰۲/۰۷/۱۱
«رَحمَةً لِلعالَمین» تعبیری است که خدای متعال برای پیغمبر بیان فرموده است، نه «لِفِرقَةٍ مِنَ البَشَر» یا «لِجَمعٍ مِنَ العالَمین»؛ نه، رَحمَةً لِلعالَمین؛ برای همه رحمت است. ۱۳۹۵/۰۹/۲۷
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60977
بنده داشتم نظری را می دادم قبل از ساعت 3 بعد از ظهر و با علم به اینکه ساعت 3 یحتمل برق می رود سعی می کردم سریع حرفم را بگویم که دیگر برق قطع نشود واما دقیقاً هم برق قطع شد چرا که به اندازه ی کافی سریع نجبنبیدم! البته گاهی اوقات هم مسئله از نوع دیگری است. یعنی فرض بفرمائید که دارید به فایلی صوتی از سال 1365 سخنرانی حضرت ولی فقیه مد ظله العالی را گوش می کردم و یک جاهایی متوجه می شوید که نوشته ها با فایل صوتی نمی خواند و بلکه حتی بیشتر هم نوشته داریم تا آنچه در فایل صوتی است:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46657
https://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=46660
البته بنده اینها را داشتم دیر وقت هم مطالعه می کردم و دیگر وقتی دیدم اینطور است، خیلی دقیق نشدم که مسئله اش کدام است و چیست؟ عرض بنده ی حقیر این است که ای کاش همه ی خلائهایی که با آنها شاگرد روبرو می شد از همین انواع هم می بودند و نه مثلاً از این نوع که آیا چقدر هم بشریت در جهلش گیر کرده است و نمی تواند از آن هم بیرون بیاید چرا که نظام احسن و کاملی را که از روی حکمت الهی هم هست را نمی تواند بیابد. و برای همین هم هست که مثلاً بشر چطور هم می افتد به آنچنان قساوت قلبی و استکبار و نژاد پرستی و جنایاتی که صهیونیستها با هدایت و سرکردگی آمریکا هم در فلسطین اشغالی و نوار غزه و لبنان و سوریه بر علیه اسلام هم مرتکب می شوند. نکته اینجا این است که صهیونیستها و آمریکا مسئله اش فقط نوار غزه هم نیست، و حتی از جمله داعش را نیز درست کردند و به اسم اسلام هم به مردم منطقه تحمیل کردند و حالا در عراق و افغانستان هم چه ها رفته است و در جنگ تحمیلی عراق و صدام حسین بر علیه ایران هم چه قساوت قلبها و چه جنایاتی را مرتکب شده اند، کتابها راجع آنها نوشته شده و کتابها هم باید نوشته شود. این قساوت قلبی است که حتی بعد از اینکه گاوی را در قرآن کریم می فرماید بدستور حضرت موسی علی نبینا علیه السلام قربانی می شد و نزدیک هم بود که چنین نکنند، و پاره ای از آن قربانی را به مقتول زدند و زنده شد و قاتلش را هم نشان داد که کیست. و آنگاه قوم حضرت موسی علی نبینا علیه السلام هم بعد از این می فرماید چطور به قساوت قلب افتادند:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿البقرة: ٧٤﴾
شما ببینید چطور در زمانهای جنگ جوانهای اروپایی و خصوصاً آمریکایی به هیپی گری و لاابالی گری مثل جنگ ویتنام هم می افتاده اند و هنوز هم چقدر بی خانمانها دارند و هنوز هم همینطور است. علاوه بر این چقدر هم وبا و کرونا حتی کل مردم جهان را نیز مبتلا کرده است. برای اینکه می خواهد به زور فرعونی و جاهلیت و بت پرستی هم متوسل شود که نشان دهد همه کاره ی عالم هم منم! اگر به همان قسیسین و کشیشهای خودشان که بهترین دوستان اسلام هم قرآن کریم می فرماید بوده اند، حرف گوش می کرد، امروز به بدترین دشمنان اسلام یعنی همین صهیونیستها هم پناهنده نمی شدند که نابودی خودشان را هم رقم بزنند و برای خودشان جهنمی هم بپا کنند. و چرا که ادعایشان هم همین است که خدا نزد ما است و تو را به علی هم ارتفاع نقیضین را ملاحظه بفرمائید که باطل کجا و آنگاه حق هم کجا است؟ خدا نزد شما است؟ چرا دروغ می گوئید؟! چون خدا نزد شما است، دارید این همه جنایات هم مرتکب می شوید؟ مثل آن لول و مست و منگ و فاسق است که باز هم ادعای خدایی کند! ارتفاع و اجتماع نقیضین را ببینید که باید هم حساب کتابش کرد و هندسه اش را یحتمل حتی در هندسه ی آراکلوف منین بینهایت- تایی هم آیا چقدر بتوان پیدا کرد. بابا، چطور هم باید گفت که اسلام بیاور! اسلام که نمی آورد و تازه می خواهد انواع تحریمهای اقتصادی و موشکی و ... هم کند. قساوت قلب را ببینید که حالا آن که آمریکایی است که سر جای خودش است، و ببینید که بر سر اتحاد مقدس و توحید هم خود مسلمانان چه می خواهند بیاورند آنچنان که اگر صهیونیستها هم پا به فرار بگذارند و بخواهند فلسطین را رها کنند و بروند پی کارشان، این مسلمانان منافق آنچنان هم دنبالش می دوند که بابا کجا می روید و ما را اینطور هم تنها می گذارید و بدبختمان هم می کنید و .... راست راستی که خاک تو سر آن ایرانی که اینطور دنبال یهودیها هم له له می زند و ....
عرض بنده ی حقیر این است که یک جاهایی شاگرد باید هم قبول کند که در چه حالات خلائی هم گیر کرده است تا بلکه بتواند بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد هم هر چه بیشتر جهشی بپرد و پیشرفت هم کند و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم دریابد. همین که شاگرد متوجه هم شود که آیا چطور دارد سر جایش درجا هم می زند چرا که عظمت خدا کجا است؟ الله اکبر! الله اکبر! الله اکبر! و حقارت مدعیانی که ادعاهای کذب هم دارند کجا؟
بنده فقط اشاره کنم که همین مسئله که انسان بتواند یاد بگیرد که ممکن است به چه قساوت قلبی دچار شود، و بتواند خود را از آن رهایی ببخشد؛ ببینید که این مثل اینکه اصلا شوخی بردار هم نیست و یحتمل بتوان گفت که حتی عقل از هوش و جان انسان را می پراند که بالاخره مسئله اش در منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی هم کدام است؟ یعنی توجه بفرمائید که در هندسه ی کره ی زمین و بلکه سماوات و الارض، این یک مسئله است که انسان متوجه یک قلب تپنده ای هم در کره ی زمین شود که مدام در حال حرکت و جوش و خروش هم هست. و اما مسئله فقط همین کره ی زمین خودمان هم نیست و بلکه همین کره ی زمین خاکی ما با چقدر اقیانوسها و دریاها و رودها هم پوشیده شده است. و از آن مهمتر هم ببینید که همین کره ی خاکی زمین، چه چشم و چراغی هم از ستارگان ریز و درشت گرفته تا خورشید و ماه را هم داریم. و همین چشم و چراغها هم هستند که اگر نمی بودند، و قدرت و حکمت الهی هم در کار نمی بود، آیا بر سر هندسه ی همین کره ی خاکی ما هم چه قرار بود می آمد و حتی آیا چقدر هم آنگاه همین اقیانوسها و دریاها و رودها هم تحت کنترل الهی قرار می گرفتند؟ یا یک نظام هچلهف ای که با درگیریها و درهمتنیدگیهای نظامهای فرعونی کوچک و بزرگ می داشتیم که رستم دستان هم نمی دانست باید چطور از این حفت خوان رستم بگذرد و بلکه نظام تکیوینی و تشریعی عالم را هم آیا کار حضرت فیل می بود که کسی بتواند دریابد و ...! می فرمایند که نظام تشریعی فرق هم دارد با خود تشریع که باید قوانینش هم بر حسب تکوین و تشریع نیز بصورت شریعت درآید و با نفاق و کفر و شرک هم چنین چیزی امکان پذیر نیست. همین مقالات آرشیو کرنل هم می توانند بعضی مسائل را آیا چقدر روشن کنند در صورتی که در حکمت الهی و ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی هم فرصت تامل و تفکر داشته باشیم. و حالا اگر حدس پیوستگی را هم داشته باشیم، فضاهای پاریوچنکو چطور می شوند و اگر نداشته باشیم چطورند؟ این یک مسئله است و اما حالا اتحاد مقدس و توحید هم چطور به تمام و کمال می رسند و حتی در عین حال بتوان به ناترازی/ترازیهای انرژی ای هم رسید که فضاهای کالابی- یاو اشتراک تام را هم چقدر در بر می گیرند و شامل اراده ها و انگیزه هایی کوهمولوژیک توحیدی هم در راستای مدینة النبی علوی جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شوند و حتی انسان را کمال و تام اش را از انواع حالات خلاء ها رهایی هم بخشند و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره واعوانه و الذابین عنه والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿الحجر: ٣٩﴾
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿ص: ٨٢﴾
بیم اهریمن ندارد ملک ایران رضا علیه السلام
۱۴۰۴/۰۶/۰۲
فرازی از بیانات در مراسم عزاداری شهادت امام رضا علیهالسلام... یک سؤالی در اینجا مطرح است که دشمنی آمریکا با ایران به خاطر چیست؟ این سؤال، سؤال آسانی به نظر میرسد لکن سؤال پیچیدهای است؛ جواب این سؤال، جواب مهمّی است، جواب پیچیدهای است. این دشمنی مال امروز هم نیست؛ ۴۵ سال است که دولتهای آمریکا ــ از انواع و اقسام افراد و اشخاص و احزاب گوناگون آمریکا که سر کار آمدهاند ــ همین دشمنی را، همین تحریم را، همین تهدید را نسبت به جمهوری اسلامی و ملّت عزیز ایران داشتهاند. علّت چیست؟ در گذشته این علّت را کتمان میکردند، تحت عناوین گوناگونی به عنوان تروریسم، به عنوان حقوق بشر، به عنوان مسئلهی زن، به عنوان دموکراسی؛ تحت این عنوانها. یا اگر هم میگفتند، به شکل آبرومندانه میگفتند میخواهیم رفتار ایران عوض بشود؛ گذشتهها اینجور حرف میزدند. این آقایی که امروز سر کار است در آمریکا،(۳) مسئله را لو داد، آن هدف حقیقی را روشن کرد؛ گفت مقابلهی ما با ایران، با ملّت ایران برای این است که ایران گوشبهفرمان آمریکا باشد! ما ملّت ایران باید این را درست بفهمیم؛ این مسئلهی مهمّی است. البتّه تعبیر او ممکن است یک مقداری با این [چیزی] که من گفتم متفاوت باشد؛ مثلاً «ایران حرفگوشکن باشد»؛ به این تعبیر گفته باشد. یعنی یک دولتی، یک قدرتی پیدا شده در دنیا که نسبت به ایران، ایرانِ با این تاریخ، ایرانِ با این عزّت، ایرانِ با این ملّت، این توقّع را دارد که این کشور، این تاریخ، این ملّت بزرگ با همهی افتخاراتش، گوشبهفرمان او باشد! علّت [دشمنی] این است؛ دشمنیها به خاطر این است.
این کسانی که میگویند «آقا! شعار ندهید علیه آمریکا، عصبانی میشوند، با شما دشمنی میکنند»، اینها ظاهربینند. این کسانی که تحلیل میکنند که «چرا با آمریکا مذاکرهی مستقیم نمیکنید، مسائلتان را حل نمیکنید»، به نظر من ظاهربینند. باطن قضیّه این نیست؛ این مسئله حلنشدنی است. او میخواهد که ایران گوشبهفرمان آمریکا باشد. ملّت ایران از چنین اهانت بزرگی بشدّت رنجیده میشود و در مقابل آن کسانی و آن کسی که چنین توقّع غلطی از ملّت ایران دارد، با همهی قدرت میایستد. جنگ اخیر هم به خاطر همین بود. رژیم صهیون را پیش کردند، تحریک کردند، رضایت نشان دادند، کمک کردند برای اینکه به ایران حمله کند و به خیال خودشان کار ایران را تمام کند، کار جمهوری اسلامی را تمام کند! اینها تصوّر نداشتند که ایران در مقابل حرکت آنها آنچنان مُشتی به آنها خواهد زد که آنها را پشیمان خواهد کرد؛ این تصوّر را نداشتند.
آنها خیال میکردند با این حمله کار ایران تمام شد. ببینید؛ روز بیستوسوّم خرداد به ایران حمله شد، یک روز بعد ــ یعنی روز بیستوچهام خرداد ــ یک عدّه از عوامل آمریکا در یک پایتخت اروپایی نشستند و شروع کردند بحث کردن بر روی جایگزین جمهوری اسلامی! شنیدم این را در تلویزیون هم دو سه روز پیش گفتند، [منتها] این را همان وقت به ما اطّلاع دادند. یعنی اینقدر خاطرجمع بودند به اینکه این حمله اساس جمهوری اسلامی را در کشور متزلزل خواهد کرد؛ خاطرجمع بودند که مردم را در مقابل جمهوری اسلامی نگه میدارد. اینقدر مطمئن بودند که یک روز بعد از شروع حمله نشستند و بحث کردند که حالا بعد از جمهوری اسلامی چه کسی، کدام حکومتی و چگونه حکومتی بر ایران حکومت کند! پادشاه هم معیّن کردند؛ برای ایران، شاه هم معیّن کردند که فلان کس هم پادشاه ایران باشد! اینها اینجور دربارهی ایران خیال میکردند. تصوّر میکردند با این حمله بین نظام و مردم فاصله خواهد افتاد، نظام ضعیف خواهد شد و خواهند توانست بر مقصود سخیف و مقصود خباثتآمیز خودشان مسلّط بشوند و توجّه کنند و این کار را انجام بدهند؛ منتها «ملّت ایران» ــ این را بارها گفتهایم، و من اصرار دارم تکرار کنم ــ ملّت ایران، با ایستادگی خود در کنار نیروهای مسلّح، در کنار دولت، در کنار نظام، مشت محکمی به دهان همهی اینها زد.
در بین این جمع ابلهی که نشستند جایگزین برای جمهوری اسلامی در ایران پیدا کنند یک ایرانی هم بود؛ خاک بر سر آن ایرانیای که به [ضرر] کشور خودش، به نفع یهود، به نفع صهیونیسم، به نفع آمریکا مینشیند فعّالیّت میکند! البتّه اینها قبل از آن وقتی بود که نیروهای مسلّح ما قدرت خودشان را به طور کامل نشان بدهند؛ روزهای اوّل و دوّم بود. بعد نیروهای مسلّح بحمدالله توانستند کارهای بزرگی را انجام بدهند که جا دارد همهی ملّت ایران از نیروهای مسلّح تشکّر کنند و تشکّر میکنیم از اینها و بعد از این هم انشاءالله روزبهروز بر قوّت و توانایی ملّت ایران در نیروهای مسلّح افزوده خواهد شد.
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=60996
فرازهایی از ان پی تی در: دکتر لاریجانی در گفتوگوی تفصیلی با رسانه KHAMENEI.IR مطرح کرد؛ایرانیها «تسلیمبشو» نیستند آیا خروج از اِنپیتی (NPT) یکی از گزینههای جمهوری اسلامی است؟
این فرض همیشه وجود دارد. البتّه من نمیگویم الان کسی این را انجام میدهد، چون خود این هم باید با تدبیر انجام بشود و ببینیم خاصیّتی دارد یا نه. ما که دنبال بمب نیستیم؛ یک وقتی یک کشوری دنبال بمب است، خب اِنپیتی را نباید بپذیرد؛ وقتی دنبال بمب نیست، اِنپیتی را باید بپذیرد و دلیلی ندارد که نپذیرد. ولی واقعیّت این است که اِنپیتی هیچ خاصیّتی برای ما نداشته.
ببینید! هر وقت شما در مقابل این امور با قدرت عمل بکنید، کارتان پیش میرود ــ صحنهی بینالمللی اینجوری است ــ امّا اگر بخواهید فکر بکنید که مثلاً در صحنهی دیپلماسی با بغلگیری مشکلی حل میشود، نه، چنین چیزی وجود ندارد. شما اگر قدرت داشته باشید، کارتان پیش میرود؛ بنابراین، ایران باید برود دنبال قدرت.
ترجمهی این حرف الان در سیاست هستهای ما چه میشود؟
ترجمهاش در سیاست هستهای ما این است که شما مذاکره را هیچ وقت رفع نکنید، ولی در مذاکره تسلیم هم نشوید، بلکه راهحلهای عقلایی ارائه بدهید. من نمیگویم انعطاف نباید داشت، امّا در جایی باید انعطاف داشت که قصدشان حلّ مسئله باشد. مثلاً یک وقتی آقا هم فرموده بودند «نرمش قهرمانانه»؛ این برای جایی است که طرف مقابل هم بخواهد این کار را بکند؛ امّا اگر طرف مقابل بگوید باید تسلیم بشوید، اینجا نباید تسلیم شد، باید ایستادگی کرد.
https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=60963
شما اگر به سایت سازمان ملل مراجعه کنید که به ان پی تی، یعنی معاهده عدم اشاعه سلاحهای هسته ای، منتهی می شود؛
وقتی بترتیب برگردید ببینید این از کجا است که سرچشمه می گیرد، می رسید به دفتر امور خلع سلاح سازمان ملل:
https://disarmament.unoda.org/
سایت بعدی این است که مربوط است به سلاحهای کشتار جمعی: weapons of mass destruction:
https://disarmament.unoda.org/wmd
سایت بعدی مربوط است به سلاحهای هسته ای:
https://disarmament.unoda.org/wmd/nuclear
و در نهایت ان پی تی در این سایت ارائه می شود:
https://disarmament.unoda.org/wmd/nuclear/npt/
عرض بنده ی حقیر این است که یک وقت هست که شما بدنبال سلاح هسته ای نیستید و هر چند هم که تکنولوژی و فن آوری هسته ای را هم می پسندیم و می خواهیم. ولی یک وقت هم هست که افسد را هم می خواهیم بوسیله ی فاسد رفع و رجوع کنیم، و اما مسئله این است که آیا خود آن شیطان بزرگ افسد و فاسدترین اژدهای هفت سر هم حالا بدترین سلاحهای هسته ای را در دسترس اش دارد و با آن ما را هم تهدید می کند یا خیر؟ مسئله ی ان پی تی، موضوع اش این است که هیچ کس چنین چیزی را نمی خواهد بپذیرد و لذا بر علیه اش معاهده ای و قرارداد عدم مخاصمه ای اینچنینی را هم امضا می کند که حالا ما نداریم ولی نمی شود هم که او که دارد هم چنین و چنان هم کند و ....
مسئله این هم هست که آن ایرانی خاک بر سر هم رفته است نشسته است با آن دیگرانی که می خواسته اند بعد از تغییر رژیم جمهوری اسلامی حتی پادشاه اش را هم تعیین کرده بوده اند و .... یعنی کانه می خواهد با اضافه کردن یک نقطه ای دیگر بنام پادشاه هم فضایی را فشرده سازی کرده و مسئله اش را هم حل کند. مسئله یک نفر است دیگر در جمهوری اسلامی هم مسئله یک نفر است که نهایتاً غیر از این است که مسئله ی حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست؟
یعنی یک وقت هست که شما حَسَن را که مملو از انواع حُسنها است را دارید، و حالا بدنبال احسن که امام زمان عجل الله فرجه الشریف است، هم می گردید. ولی یک وقت هم هست که شیطان و شیطان پرستان هم می آیند خدمتتان می فرمایند که کدام احسن؟ اینها همه اش کشک است، پادشاهت را هم بی خودی ول کردی و بی خودی و الکی هم حالا هی داری می زنی توی سر و کله ی خودت؛مسئله همان فرعون و پادشاه و شاه و شاهنشاه است و بس. و امام زمان هم بی امام زمان عجل الله فرجه الشریف! آیه ی شریفه نیز می فرماید: وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿القصص: ٥﴾. ولی وقتی ائمه ی جماعات هم خودشان شدند همه کاره ی عالم مثل موبدانی که خودشان هم شده اند همه کاره و دیگر فکر موبدِ موبدان و بلکه زردشت هم نیستند، آنگاه خوب دیگر کدام امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم مردم انتظار بکشند و ...؟ شیطان بزرگ راست می گوید؟ و حال آنکه می فرماید أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یس: ٦٠﴾. مسئله یحتمل این هم هست که این صهیونیستهای جنایتکار آنقدر هم قیافه های حق بجانبی به خود می گیرند در جنایاتشان که می خواهند بدجوری هم همه و همه را گول بزنند که این مائیم که به حقیم و نه فلسطینیان و مردم غزه و مسلمانان و اسلام. و خیلی آدمهای ساده لوحی هم هستند بدتر از این بنده ی حقیر که باورشان هم می کنند که نه بابا، نکند هم همین است که اینها واقعاً هم دارند راست می گویند و ....
مسئله ی ان پی تی اینجا است که شما وقتی احسن را در میان حَسَن ها هم دارید، وقتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم دارید، آیا از این اهریمن افسد سرطانی را هم با حتی فساد در آوردنش و جراحی کردنش، می ترسید؟ ان پی تی را هم می خواهیم که حتی به احسن نیز برسیم. ولی وقتی احسن را نداشته باشیم، و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم نداشته باشیم، آنوقت است که می رود دنبال سلاحهای کشتار جمعی و از جمله هم سلاحهای هسته ای! و بلکه اسلام را هم نفی می کند و جراتش را هم دارد که جامعه ای مثل جمهوری اسلامی ایران را هم برایش جنگ و برنامه بخیال خودش بچیند که برش گرداند به پادشاهی و فرعونی و .... خیال می کند که در حالت دوگانگی خاص خودش هم با افسد سلاح هسته ای هم آمده است سراغ درمان فاسد و از انجایی که خودش هم افسد است؛ درمان یافتن احسن را توسط حَسَن و نرمش قهرمانانه صلح امام حسن علیه السلام را هم نمی تواند ببیند و درک کند و لذا حتی به امام حسین علیه السلام هم همچون یزید و ابن زیاد و عمر ابن سعد و شمر و ...، آیا رحم دارد؟ مسئله این است که اینها به خودشان هم رحم نمی کنند که رحمی به همنوع خودشان و بلکه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ندارند! و الا این نمی بود که بی حجابهایی را در کوچه و خیابان هم ببینید که خیلی شجاعانه هم حرکت می کنند کانه هل من مبارز دارند می طلبند و حتی مراکز عمومی خاص خودشان را هم داشته باشند که دور همیهای خودشان را هم تشکیل دهند و ...!
إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ ﴿فاطر: ٢٩﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿الصف: ١٠﴾
اینجا این سوال مطرح است که آیا آن بازرگانی را که در داستان طوطی و بازرگان مثنوی مولوی آمده است، کیست که بالاخره طوطیهای دیگر هم به او یاد می دهند که چطور از قفسش آزاد هم شود؟ کدام بازرگان است که حتی طوطیها از او هلوهای حاج کاظمی هم که شده درخواست نمی فرمایند؟! و بلکه از خوردن میوه های درختانی که روی آنها هم هستند نیز صرف نظر کرده و همه و همه می افتند می میرند؟ یحتمل این بازرگانی هم هست که دسترسی خاصی به بانک مرکزی هم خودش دارد و بلکه رئیس بانک مرکزی هم هست و حتی همه ی بانکهای دیگر هم از او حرف شنوی دارند و حالا خودش هم آیا چقدر از این امور خبر دارد و ...؟! و همین هم هست که وقتی می بیند که همه ی طوطیها هم افتادند مردند، باز هم صبر می کند و به طوطی خودش در قفس هم داستان را می گوید و هم او هم همینطور می شود و بلکه آزادی اش هم در گرو همین است. خلاصه تا شهید زنده نباشی، بقول شهید حاج قاسم سلیمانی شهید هم نمی شوی!
ولی خلاصه ی کلام اینکه مسئله ی ان پی تی مثل مسئله ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست آنطور که این بدنبال از بین بردن افسد با سلاح هسته ای هم هست و هر چند که دست خود افسد هم افتاده باشد، و حال آنکه آن دیگری بدنبال احسن است هر چقدر هم که در میان حُسنهای بینهایت انواع حَسَنها هم دچار درهمتنیدگیهایی شده باشد و .... یعنی اینکه شما که نمیخواهید اسرار سلاح هسته ای را هم لو دهید، آیا آنگاه حاضر هم هستید که اسرار امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم لو دهید؟ این یک مسئله ی خیلی مهمی است که بالاخره قضیه ی فیثاغورث را بعد از سالها که یحتمل در هندسه ی اقلیدسی مسئله ی مهمی هم هست، شروع می کنند در دبیرستان و حتی یحتمل سیکل هم درس دادن که
a^2+b^2=c^2
یعنی مجموع مجذور اضلاع جانبی مثلث قائم الزاویه، برابر است با مجذور وتر!
یا مثلاً یک دارویی را که یحتمل سالها هم در انحصار یک شرکتی است که آنرا توانسته است پیدا کند و بسازد، بالاخره فرمولش را بصورت ژنریک هم می توانید بیابید و بخرید. مثلاً تایلنول حالا معروف هم هست به استومینوفن و فقط منحصر به شرکتی که تایلنول را ساخته هم نیست!
و اما دانشمندی که دارد در امور هسته ای هم کار می کند که اموری است که یحتمل شناخته شده هم هستند و مثل قضیه ی فیثاغورث هم می باشد، اینها یواش یواش وقتی همین دانشمندان در کارشان خبره هم شدند؛ خود به خودی می توانند به نتایجی هم برسند که دیگر اینطور هم نیست که همه و همه بتوانند آنرا بیابند و بلکه از خلاقیتهای نوع خود هم برخوردارند و .... بنده مانده ام که چرا اینطور در ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم اینطور است که این همه سالها هم گیر کرده ایم و حداکثر هم خیلی باشد متوجه ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ... ربع و نیم و تمام ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی هم گیر کرده ایم و ..... و هیچ پیشرفت هم نمی کنیم و حتی شاگردانی دیگری را هم داریم که از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هر چه بیشتر جهشی هم حرکت می کنند و به سر منزل مقصود می رسند و .... هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. بنده متوجه شدم که مثلاً پیتر شولتز به همراه داستین کلاوسن چطور مجموعه ها و بلکه ریاضیات چگال را هم ساخته اند و بنده هنوز در توپولوژی عمومی فشرده سازیهای استون- چک هم گیر کرده ام؟ چرا؟ چرا؟ حالا بگذریم که باید هم حکمت الهی ات را نیز قوی کنی! ولی یک دوگانگی استون هم گویا داریم بین همین ریاضیات چگال و هندسه ی جبری و ...
https://arxiv.org/search/?
query=stone+duality&searchtype=title&abstracts=show&order=-
announced_date_first&size=50
لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره واعوانه و المستشهدین بین یدیه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ وَالْفَجْرِ ﴿الفجر: ١﴾
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا اَلْمُرْتَضَى اَلْإِمَامِ اَلتَّقِیِّ اَلنَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى اَلصِّدِّیقِ اَلشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَـٰکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ ﴿المنافقون: ٨﴾
۱۴۰۴/۰۶/۰۲
فرازی از بیانات در مراسم عزاداری شهادت امام رضا علیهالسلام...
دوّمین اثری که مایلم روی آن تکیه کنم، این است که مسئلهی عاشورا را، مسئلهی امام حسین را علیّبنموسی الرّضا در سطح دنیای اسلام منتشر کرد؛ یعنی خود حادثهی عاشورا در بین مردمِ پیرو مکتب اهلبیت موجب شده است که شیعه به عنوان پرچمدار مبارزهی با ظلم در طول تاریخ شناخته بشود. حادثهی کربلا، حادثهای بود که باید در دلهای مردم جا میگرفت؛ آن کسی که توانست این حرکت را با یک جهشی شروع کند، علیّبنموسی الرّضا (علیه الصّلاة و السّلام) بود. این روایت معروف ابنشبیب ــ ریّانبنشبیب ــ که [حضرت] فرمود: اِن کُنتَ باکیاً لِشَیءٍ فَابکِ لِلحُسَینِ (علیه السّلام)(۲) ــ که این، اوّل روایت است و روایت مفصّل است ــ خیلی مطلب مهمّی است؛ «بر هر چه خواستی اشک بریزی و گریه بکنی، بر حسین گریه کن». این اهمّیّت مسئلهی کربلا را نشان داد. بعد هم وعدههای بزرگ برای کسانی که به زیارت امام حسین میروند یا عزادارای برای امام حسین میکنند یا اشک میریزند: در قیامت با ما محشور میشوید؛ در کنار ما هستید و مانند اینها؛ اینها در این روایت هست.
خب وقتی که مسئلهی کربلا مطرح شد، حادثهی شهادت حسینبنعلی (سلام الله علیهما) مطرح شد، به طور طبیعی این سؤال پیش میآید که چرا این بزرگوار به شهادت رسید؟ این سؤال، کلید بسیاری از معارف اجتماعی اسلام است: «چرا به شهادت رسید؟». این چه حادثهای بود که موجب شد حدود پنجاه سال بعد از رحلت پیغمبر یک چنین مصیبت بزرگی ایجاد بشود و شهادت فرزند پیغمبر به وقوع بپیوندد؛ حادثه چه بوده؟ این سؤال یک سؤال اساسی است. میتواند [نسبت] دلها را با حوادث طول تاریخ بشر و وظایف مسلمانها آشکار کند.
امام حسین با ظلم مبارزه میکرد، امام حسین بیعدالتی را برنمیتابید، امام حسین غلبهی فسّاق و فجّار بر جامعهی اسلامی را قبول نمیکرد، زیر بار نمیرفت؛ اینها مسائل بسیار مهمّی است که وقتی مسئلهی کربلا مطرح شد، این مسائل هم به طور طبیعی مطرح خواهد شد. این راجع به حضرت علیّبنموسیالرّضا (سلام الله علیهم) که شرح حادثهی کربلا و عاشورا به برکت بیان حضرت رضا (سلام الله علیه) اتّفاق افتاد و این بسیار مسئلهی مهمی است.
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=60996#_ftnref2
۱۴۰۴/۰۶/۰۱
نماهنگ | بیم اهریمن ندارد مُلک ایران رضا علیهالسلامرسانه KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز شهادت حضرت علیبنموسیالرضا علیهالسلام، نماهنگ «بیم اهریمن ندارد مُلک ایران رضا» را منتشر میکند.
بیانات رهبر انقلاب که در این فیلم مشاهده میکنید:
برای تکریم خانوادههای عزیز شهیدان، و برای عرض تسلیت به همهی داغداران این حوادثی که در جنگ تحمیلی اخیر رخ داد... من لازم دانستم به همهی بازماندگان عزیزانِ عزیز، سرداران نظامی، دانشمندان عزیز، مردم عزیزمان که در این حادثه به شهادت رسیدند... اگر دیگران از دور چیزی شنیده بودند، از نزدیک قدرت جمهوری اسلامی را احساس کردند. ۱۴۰۴/۰۵/۰۷
سلام خدای متعال و بندگان صالحش و ملائکهاش بر ارواح طیّبهی شهیدان... اُولئکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة... چون مصیبتِ فقدان فرزند را که برای اغلب مردم دنیا یک عزا است، شما تبدیل کردید به یک عید، به یک تبریک. ۱۳۹۷/۰۹/۲۱
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60985
بعضی یحتمل اشکال هم می فرمایند که چرا ما باید قدرت هم داشته باشیم؟ البته این از گفته ی امیر المومنین علیه السلام هم روشن است که العلم سلطان؛ و لذا علم قدرت هم می آورد و آنحایی که قدرت هم باشد، با آن حمله می کنند و اویی هم که علم نداشته باشد؛ به او حمله ور می شوند. العلم سلطان، من وجده صال به؛ و من لم یجده صیل علیه. یعنی علم و دانشی را که قدرت و سلطنت هم هست را می خواهیم که با آن قدرت و عزت هم کسب کنیم. ولی اینجا یک نکته ای هم هست و آن اینکه آیا غیر از این هم هست که علم و قدرت هم از فضائلی است که از آن خدا هم هست؟! او است که همه ی این فضیلتها را به ما می دهد. و حالا اگر هم نداد، یک چیزهای اضافه ای است که علاوه ی بر برنامه هم هست و نخواسته است و نمی دهد، و نداده است دیگر. اقل کم همانی را که داده است را بالاخره عقلت را درست بکار ببند و استفاده هم کن دیگر.
مثلاً یحتمل بعضی اشکال بفرمایند که خدا تا چهار همسر را هم می شود اختیار کرد بشرطی که بتوانید عدالت را هم بین آنها برقرار کنید و الا که همان یکی اش هم بسنده می کند و بلکه حتی اگر کنیزی هم دارید همان را اختیار کنید همانطوری که در آیه ی مبارکه 3 سوره نساء هم آمده است:
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَىٰ فَانکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ۚ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا ﴿النساء: ٣﴾
بنده ی حقیر یک وقتی بحث می کردم که یحتمل بهتر هم باشد که کسی حتی بیش از یک زن هم اختیار کند، و آن هیئتی را که بنده خودم هم خبر نداشتم با چند نفرشان است روبرو هستم، در جوابم فرمودند که حتی در نظریه های اطلاعاتی هم شما مونوگامی یعنی تک همسری دارید! هوش مصنوعی اینجا کمک هم می کند:
AI Overview
"Monogamous information theory" refers to the study of monogamy relations, a fundamental property of quantum entanglement where a correlation between two systems cannot be freely shared with a third system. This non-shareable nature is distinct from classical correlations and is crucial for tasks like quantum cryptography. It is also relevant in holographic theories, where mutual information between regions is monogamous, indicating that entanglement, not classical correlations, dominates the correlations.
Key Aspects
Quantum Entanglement:
The core of monogamy is that quantum entanglement is inherently monogamous. If two systems, A and B, are entangled, their entanglement with a third system, C, is restricted.
Monogamy Inequality:
An example is the inequality I(A:BC) ≥ I(A:B) + I(A:C), which shows that the mutual information between A and the combined system B+C is greater than or equal to the sum of the mutual information between A and B, and A and C, respectively. This means the correlation between A and B cannot be fully shared with A and C simultaneously.
Contrast with Classical Correlations:
In contrast to entanglement, classical correlations are generally not monogamous, meaning they can be freely shared.
Applications in Quantum Information:
Holographic Theories:
In quantum field theories with holographic duals, it has been shown that their mutual information is monogamous. This suggests that these theories are primarily governed by entanglement rather than classical correlations.
Beyond Basic Entanglement:
The concept has been extended to other quantum correlations beyond entanglement, such as quantum discord, although these measures do not always satisfy the traditional monogamy relations.
In essence, monogamous information theory explores the limitations on how quantum correlations, particularly entanglement, can be distributed among multiple parties.
ولی خوب، اگر کسی علمش را هم نداشته باشد و حتی خیلی هم سواد نداشته باشد، و با این همه قدرتی هم داشته باشد که دو همسر اختیار کند چرا که اسلام به او اجازه هم می دهد، آیا این چه مزایایی هم دارد؟ التفات می فرمائید. البته علامه طباطبایی، صاحب المیزان در این زمینه بحثهای مفیدی هم دارند. ولی گاهی هم شما ممکن است در یک دو قطبی ای واقع شوید که مثلاً می خواهید یک همسری را از اهل کتاب هم اختیار کنید و آنگاه با نظریه اطلاعات تک همسری کوانتومی هم مواجه می شوید که آقا از این کارها هم نکنید که کل نظریه ی شما که در درهمتنیدگیها هم کاربرد دارند، به هم خواهند ریخت. مثلاً شما اگر رمز کارت خود را به دو همسرتان هم بدهید، و حتی اگر همین رمز را فقط به یک همسرتان هم بدهید، یحتمل دیگر حتی صاحب کارتتان هم نخواهید بود و بلکه باید بر حسب نظریه میدان کوانتومی هلوهای حاج کاظمی هلوگرافیک آنگاه دوگانهای آنها را هم در نظر بگیرید؛ و آیا اینها را هم چقدر بلدید و ...؟ و یک وقت دیدید اصلا کل سیستم بانک مرکزی را هم هک اش کردند و چرا که اصلا نمی دانید هلوهای حاج کاظمی هم چطور نظریه میدان کوانتومی هولوگرافیک و دوگانهایش را هم تشکیل می دهند و ....
حالا راستش را بخواهید بنده می خواستم اصلا مسئله ی حجاب و چادر را هم مطرح کنم که شما نمی توانید هم زور کنید که الا ولله که حاجیه خانم حتماً هم باید چادر مشکی سر کنند. ولی مسئله اینجا درست هم هست که اگر یک حاجیه خانمی باشند که خیلی هم چادر مشکی سر می کنند و دیگری هم خیلی مقید به آن نیست و بلکه بیشتر مانتو روسری تشریف دارند، بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که چطور هم می شود با یک حاجیه خانم بیشتر ترجیحاً رفتار کرد و با دیگری هم رفتاری متفاوت داشت تا اینکه یحتمل هر دو یا چادر مشکی شوند یا اینکه هر دو هم کاری کنند که کارتهایتان را تقدیم کرده و بلکه از خانه هم بیرونتان کنند! و چرا که داری زیادی در امورات ما دخالتهای بیجا هم می کنی و ....
بله، ولی این مسئله یک حدی هم دارد که اگر قدرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم مطرح بود که دستور، دستور ایشان هم هست که چنین و چنان نیز شود. و حالا حتی مسئله در مورد حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العلی نیز مسئله را حلش می کرد و حتی اگر اهل کتاب منطقی ای هم می بود که بالاخره منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی را هم اقل کم تشخیص می داد. یعنی این هم که نمی شود شما تک همسری هم داشته باشید که بانک مرکزی هم قرار است از همه ی بانکهای دیگر حساب ببرد که آیا مثلاً بهره ی بانکی هم اصلا ما نمی خواهیم داشته باشیم و خودمان هم قرض الحسنه به همه می دهیم و به تو هم اصلا مربوط نیست که چطور می خواهیم وام بدهیم یا ندهیم. بانک مرکزی است که باید تعیین هم کند که هر بانکی باید چه کند و چه نکند دیگر. و الا که حرج و مرج و آنارشی هم که خواهد شد؛ غیر از این است؟ و لذا اینجا یک نکته ای هم که باقی می ماند اینجا است که آیا می خواهید افسد را با فساد از بین ببرید، یا اینکه بر عکس هم می خواهید به احسن هم از حسن برسید ولی یک درهمتنیدگیهایی هم به شما اجازه یحتمل ندهند؛ و لذا داریم که احسن الحسن خلق الحسن همانطوری که حضرت امام حسن مجتبی علیه الصلاة و السلام هم می فرمایند و ....
نکته ی کلیدی ای که در نظریه ی اطلاعات تک همسری هم مطرح است اینجا است که شما اگر نتوانستید وارد مدینة النبی پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم هم شوید و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم نیافتید که از او کسب اجازه بفرمائید که آیا می شود بنده ی حقیر وارد مدینة النبی محلی و حتی جهانی هم شوم، یحتمل هم بعضی اشکال کنند که آنگاه از روی نفاق حتی بعضی بخواهند چطور توجیه بفرمایند که فرض بفرمائید بجای اینکه به فقراء هم کمک کنند و رفاه عمومی مردم را هم موانعش را بردارند و حتی جلوی فساق و فحشاء را هم بگیرند؛ اینها خود به خودی هم چون مدینة النبی جهانی رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را هم نمی داند چطور رعایت کند، آنگاه وارد مملکت اسلامی هم می شود و از درون هم باید با آن شروع کرد به مبارزه الی ما شاء الله تا شاگرد حتی میل و پیشروی هم کند به سمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف. نکته اینجا این است که فشرده سازی استون-چک اعداد طبیعی هم یحتمل یک جهشهایی دارد که آیا چند الف هم باید بپرد تا از امگا_0 برسد به فرض بفرمائید 1+ امگا_1. یعنی مسئله اینجا مثل فشرده سازی رویه ی ریمانی هم نیست که فقط با یک نقطه در بینهایت هم کره ی ریمانی را فشرده اش کنیم و بلکه همه ی بینهایت های در همه ی جهات مختلف در صفحه ی اعداد مختلط را نیز در یک نقطه جمع کرده و فشرده سازی R^2 را هم با یک اضافه کردن نقطه ای حلش کنیم. ولی مسئله ی فشرده سازی اعداد طبیعی و رسیدن به یا قبول حدس پیوستگی گودل و ...، یک وقت دیدید که شما را وادار هم کرد که اول اعداد گویا را هم علاوه بر اعداد منفی نیز وارد کنید و بعد اعداد جبری را و حتی اعداد متعالی را و ... تا اینکه یک پیوستگی ای را هم دریابید و آنگاه آیا بینهایت را هم به اعداد حقیقی اضافه کنید تا خطی را که از دو طرف بطور غیر فشرده هم به بینهایتهای مثبت و منفی می روند را سر و ته شان را به هم آورده و دایره ای هم از این خط خود تشکیل داده و حالا چقدر هم از همینجاها می توان وارد فضاهای هیلبرت و باناخ و بلکه هندسه ی ناجابجایی و مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه ابرتقارنهایی و ابرریسمانهایی و ... شد، والله اعلم. یعنی یحتمل باز هم باید برگردید همان خانه ی اول که آیا بالاخره آن حکمت الهی را هم که لازمه ی ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هست را می توانی دریابی و بلکه به مدینة النبی جهانی هم دسترسی یابی؟ یا حتی اگر بخواهی بروی بیت رهبری هم حضرت آیت الله حاج شیخ حسین انصاریان نیز تشریف ببرند منبر که باز این یارو که از گاوهایش هم هی می گوید که چطور رفته است بیابدشان یا گمشان هم کرده است یا در حال جستجوی آنها هم هست، آمده است و دست از سر ما هم برنمی دارد و خروشان هم شده است و رام بشو هم نیست و نظم و نظام توحیدی را هم هنوز درنیافته است و توبه هم نمی کند و بابا این را ببینید می توانید حتی با تام رودلیوس بلکه یکی دو تا هم زنان دیگری بدهید و ...! زن نگه دار هم نیست که کسی رغبت هم کند ببیند اصلا کدام میدان کوانتومی هلوهای حاج کاظمی هم بهتر است در درهمتنیدگیهای تک همسری نصیبش شود و .... بنده ی حقیر نمی دانم اصلا اینها چه ربطی به تام رودلیوس و نظریه ی سیسی و حتی ناورداهای گوپاکومار-وفا هم دارد که بعضی اینجا خیلی هم می خواهند ربطش دهند و ...؟ هر چیزی را هم که خواستی یاد بگیری که نمی شود وارد نظریه های پیچیده ی مورد نیازت کنی که آیا بعدها چقدر هم آنها را فرصت کنی یاد بگیری یا خیر. قدرت و عزت و سلطنت علم و دانش را هم نباید خیلی خدشه دار کرد که چرا هیچ کس هم نکند بهت حمله نکند و آنگاه حتی نتوانی از روی استکبار هم با هیچ شاگرد دیگری بنشینی که وارد درس و بحهای طلبگی هم شوید و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره والمحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الأحزاب: ٥٦﴾
۱۳۹۱/۱۰/۲۱
روایت تاریخی | «هفته وحدت چگونه نامگذاری شد؟»شاید جالب باشد که بدانیم ایدهی نامگذاری هفتهای بهنام «وحدت»، مربوط به دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیست. این نامگذاری پیش از انقلاب نیز در سیستان و بلوچستان اجرا شده است؛ زمانیکه حضرت آیتالله خامنهای در ایرانشهر روزگار تبعید خود را سپری میکردند. روایت این نامگذاری را از سخنان رهبر انقلاب اسلامی بخوانیم:
شکلگیری اولین هفته وحدت در دوران تبعید
یکی از ابزارهای همیشه مورد استفادهی دشمنان ملتهای مسلمان برای اختلاف، مسئلهی اختلافات مذهبی، شیعه و سنی و از این قبیل بوده. دعوا درست کنند، اختلاف ایجاد کنند، برادران را به جان هم بیندازند، اختلافات را بزرگ کنند، برجسته کنند، موارد اشتراک و اتحاد را ضعیف کنند، کمرنگ کنند، یک چیز کوچک را بزرگ کنند، برجسته کنند؛ این همه نقاط اشتراک را که بین برادران سنی و شیعه هست، کوچک کنند، ضعیف کنند؛ این کاری است که دائم انجام گرفته است، الان هم دارد انجام میگیرد.
جمهوری اسلامی از اولین روز در مقابل این توطئه ایستاده است؛ علت هم این است که ما ملاحظهی کسی را نمیکنیم؛ این عقیدهی ماست. قبل از اینکه نظام اسلامی تشکیل بشود، برادران ما، بزرگان نهضت، بزرگان مبارزهی انقلابی در آن روز - که هنوز خبری از حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی نبود - در جهت وحدت شیعه و سنی تلاش میکردند. من خودم در بلوچستان تبعید بودم. از آن زمان تا حالا با علمای سنی حنفی شهرهای بلوچستان - ایرانشهر و چابهار و سراوان و زاهدان - با آنهائی که بحمدالله زنده هستند، رفیقیم، نزدیکیم، صمیمی هستیم. من آنجا تبعیدی بودم، دستگاهها نمیخواستند بگذارند تلاشی از سوی ما انجام بگیرد؛ اما در عین حال ما گفتیم بیائید کاری کنیم که یک نشانهای از اتحاد شیعه و سنی را در این شهر نشان بدهیم؛ که این مسئلهی هفتهی وحدت - ولادت نبی اکرم در دوازدهم ربیعالاول به روایت اهل سنت، و در هفدهم ربیعالاول به روایت شیعه - آن روز به ذهن ما رسید و در ایرانشهر آن را عمل کردیم؛ یعنی از دوازدهم تا هفدهم جشن گرفتیم. این یک فکر عمیقی بوده است، مال امروز و دیروز نیست. ۱۳۹۰/۰۷/۲۵
فکر وحدت اسلامی یک فکر زودگذر نیست
فکر وحدت اسلامی یک فکر زودگذرِ تازهپا نیست، بلکه از اعماق دل ما میجوشد. سنّی برای خود سنّی است، شیعه هم برای خود شیعه است، هرکدام عقاید و مناسکی دارند و هیچ کدام دیگری را مجبور نمیکند که مثل من وضو بگیر یا اعمال دیگر را مثل من انجام بده. حقیقت این است که هر دو به خدای واحد، قبلهی واحد، پیامبر واحد، اهداف و ارزشهای واحد و به اسلام واحد معتقدند. چرا اینها را فراموش کنیم؟! من در همان روزهایی که تبعید بودم - آقای مولوی قمرالدّینی اینجاست - پیغام دادم، خودم به مسجد ایشان رفتم و گفتم بیایید این یک هفته میان هفده ربیع - که ما شیعهها هفده ربیع را روز ولادت پیغمبر میدانیم و جشن میگیریم - و دوازده ربیع را - که شما سنّیها روز ولادت پیامبر میدانید - جشن بگیریم. ما بگیریم، شما هم بگیرید. ایشان هم قبول کرد. اتّفاقاً در همان روزهای اوّل و دوم در ایرانشهر سیل آمد و بساط همه چیز را به هم زد و ما در کار امداد مردم افتادیم و نتوانستیم کاری انجام دهیم. به این چیزها توجّه داشته باشید. خوب؛ طبیعی است که هر کسی برای عقاید خود احترام و ارزش قائل است. اما اگر زید به عقیدهی خود احترام میگذارد، مگر مستلزم این است که به عقیدهی عمرو اهانت کند؟! یا اگر عمرو به عقیدهی خود احترام میگذارد، مگر مستلزم این است که به زید اهانت کند؟! چرا؟! دشمن همین را میخواهد و این آتش عجیبی است اگر مشتعل شود.
الان شما ببینید در همین همسایگی این مرز ما، دستهایی اختلاف و تفرقه بین شیعه و سنّی را تحریک میکنند. سرِ همین اختلافات، همدیگر را کافر و فاسق و فلان میدانند و میکشند. این است که من تأکید میکنم و این نکتهی اساسی است. بله؛ از دوستان و علمای عزیز خیلی متشکّرم که تلاش کردید؛ اما این تلاش را تعمیق کنید و به دوستیها عمق ببخشید؛ هرکدام هم در مذهب خود پایدار و ثابت قدم بمانید. بحث علمی و فکری و غیره هم به جای خود محفوظ، خیلی خوب است و مانعی هم ندارد. اما مراقب اختلاف باشید؛ مراقب مردم باشید؛ مراقب دست دشمن باشید. ۱۳۸۱/۱۲/۰۲
علما به ندای وحدت پاسخ مثبت دادند
اوّلِ انقلاب هم اوّلین نقطهای که امام، هیأت اعزام کردند، گمان میکنم بلوچستان بود. بنده را خواستند، یک حکم هم نوشتند که در رادیو خوانده شد. من با جماعتی راه افتادم و به بلوچستان رفتم. مرحوم مولوی عبدالعزیز ساداتی ملازهی آن موقع حیات داشتند؛ رفتیم ایشان را در سراوان دیدیم.
غرض؛ دوستان فراوانی از مجموعهی علمای منطقه بودند که به ندای وحدت پاسخ مثبت دادند. بالاتر از این بگویم؛ در دلِ خودشان حقیقتاً این ندا وجود داشت. جامعهی ایرانی و اسلامی از این وحدت سود برد. اوایل انقلاب با ایجاد درگیری و با استفاده از بعضی آدمهای ناباب توانستند در ایرانشهر و جاهای دیگر کارهایی بکنند؛ لیکن به جایی نرسید و اختلاف مورد نظر آنها بحمداللَّه به وجود نیامد...
من خودم همان سفری که آمدم، در ایرانشهر همهی رؤسای طوایف را جمع کردم و در جلسهای با آنها صحبت کردم و گفتم نظامِ جمهوری اسلامی بنا دارد که در سرتاسر کشور عدالت واقعی را اجرا کند؛ لذا ظلم و تعرّض و تبعیض را بین استانها و طوایف کشور هیچ تحمّل نمیکند و شما به این امر کمک کنید. به آنها گفتم که این نظام از نظام قبل به مراتب نیرومندتر است؛ چون آن نظام به دستگاههای امنیتی و اطّلاعاتی و سلاحِ خودش متّکی بود؛ اما این نظام به عواطف و دلها و علایق مردم متّکی است. ۱۳۷۹/۰۸/۱۶
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22080
یک وقتی یحتمل 10 الی 15 سال پیش یا حتی بیشتر هم بود که ما رفتیم کربلا، و بجایش خانواده رفتند اروپا و دیسنی لاند! بنده ی حقیر هنوز فکر می کنم که ای کاش آنها هم با این بنده آمده بودند کربلا و نجف و کاظمین و عتبات عالیات بجای اینکه رفتند نهایتاً دیسنی لاند. ولی این را هم عرض کنم که در مسجد یک کتابی را اتفاقاً دیدم دست یکی از بچه های بسیجی جا افتاده تر که راستش را بخواهید کمی هم تعجب کردم! کتاب با نویسندگی باب ایگر و عنوان بهترین سواری دنیا بود و راجع به مدیریت کمپانی دیسنی و جزو هیئت مدیره بودن شرکت اپل است!
نکته ای که از همان زمانی که بنده رفته بودم کربلا عرض می کردم این است که چرا کربلا نباید خودش دیسنی لاند خودش را داشته باشد؛ و بلکه کودکان غزه و فلسطین چه چیزی کم دارند که همین دیسنی لاند را برای خودشان نمی توانند داشته باشند؟ آیا مدیرانی اینچنینی و آنچنانی را ندارند؟! ببینید مسئله چیست که گوگل می تواند هر چیزی را که ما بخواهیم را برایمان جستجو کند حتی در روزمره ترین کارهای زندگیمان، و بلکه هوش مصنوعی هم جوابهای همه ی سوالهای ما را اقل کم سعی می کند بدهد. و خیلی هم به بیراهه نمی رود! و اما چطور است که ما چنین مدیریتهایی را نباید داشته باشیم که نه تنها دیسنی لاند و بلکه آزمایشگاه های عظیمی مثل برخورد کننده های هادرونی بزرگ را هم حالا خواستید مشارکت کنید؛ خوب بکنید! ولی مثل دیسنی لاند هم باید بلند شوید بروید مثلاً اروپا و آمریکا. خودمان نباید بتوانیم مدیریت این کارها را داشته باشیم؟ بلد نیستیم؟ عرضه نداریم؟ مسئله ایرانیوم و اورانیوم و ایرانشهریوم و بلوچیوم و سیستانیوم است دیگر که حالا چقدر هم کالیفرنیوم هم این وسطها اگر داشته باشیم حتی به کاشت سالیکورنیا کمک هم کنند. یحتمل اینجا بعضی حتی اشکال هم کنند که مسئله اصلا به گرانش یا قضیه ی گاوس- بونه هم ربطی ندارد و ....
نکته ای که از لحاظ عقلانی اینجا مطرح است این است که آیا عقل شما را تا چه حدودی هم می رساند به نیمه ی خالی لیوان یا حتی استکان نلبیکها و از آن طرف هم آیا نباید برویم علوم وحیانی را هم تحقیق و بررسی کنیم که حکومت عقلانی امام و ائمه ی اطهار ما را تا کجاها هم می تواند به حتی ماورای نیمه ی پر لیوان و استکان نلبکیها نیز برساند؟! امام خامنه ای در 1351/11/20 می فرمایند: امام دارای دو بال است: یک بال، بال فکری؛ یک بال، بال سیاسی. امام با یک دست مکتب را تبیین می کند، با دست دیگر زمام جامعه ی اسلامی را در دست می گیرد و به سوی هدف پیش می برد. پیغمبر فرموده این کسانی که امام هستند و این دو وظیفه به آنها محول شده، وازده نفرند. (از پشت جلد حلقات انسان 250 ساله، حلقه سوم). همینطور در صفحه ی 19 می فرماید: غدیر امتداد خط همه ی رسالتهای الهی و اوج این خط روشن و نورانی در طول تاریخ است.
و در صفحه ی 20 می فرمایند: دو آفت، هم دین داری را تهدید می کند، هم سیاست را.دین داری هم آفت دارد، سیاست هم آفت دارد. دو آفتِ دین داری یکی این است که دین داریِ یک جامعه یا یک شخص، همراه بشود با انحراف، با بی مبالاتی، با تحجّر و جمود، با فراموش کردن نقش عقل، با التقاط^1، و از این چیزها. این، یک آفت از آفات دین داری است. یک آفت دیگر دین داری این است که دین محدود بشود به زندگی شخصی؛ و عرصه ی وسیع زندگیِ جمعی انسان ها و جامعه را فراموش کند؛ درباره ی آن سکوت کند، و از آن کناره بگیرد.
(1. التقاط از (لَقَطَ) به معنای چیزی را از جایی برداشتن یا سخنی را از جایی گرفتن است. التقاط در دین یعنی برگرفتن نظرات و افکاری از مکاتب دیگر و آمیختن آنها با مفاهیم و معارف دینی.)
یحتمل بعضی همینجا اشکال هم بفرمایند که همانطوری که مدیریت دیسنی لاند و بلکه مدیریت برخوردکننده هایی مثل ال اچ سی هم به دین و دینمداری کاری ندارد، و لذا ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی تو هم از همین انواع التقاطی است که این خود البته بحثی دیگر است که باید جای دیگری هم که فرصت بهتری را داریم به بحثش بگذاریم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه