۱۳۶۲/۰۵/۱۴
خطبههای نماز جمعه تهران در سالروز شهادت امام صادق علیهالسلام
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60048
وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿البقرة: ٢٣﴾
أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿یونس: ٣٨﴾
إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ ﴿الذاریات: ٥﴾
15- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع إِنَّهُ لَمَّا حَضَرَ أَبِیَ الْوَفَاةُ قَالَ لِی یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ.
الکافی الشریف شیخ کلینی، جلد 3، ص 270
https://lib.eshia.ir/11005/3/270
- ۰۴/۰۲/۰۵
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ ﴿آل عمران: ٨﴾
وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿الفرقان: ٧٤﴾
قوله تعالى : « وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً » قال الراغب فی المفردات : قرت عینه تقر سرت قال ، تعالى : « کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها » وقیل لمن یسر به قرة عین قال : « قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَلَکَ » وقوله تعالى : « هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ » قیل : أصله من القر أی البرد فقرت عینه قیل : معناه بردت فصحت ، وقیل : بل لأن للسرور دمعة باردة قارة وللحزن دمعة حارة ولذلک یقال فیمن یدعى علیه : أسخن الله عینه ، وقیل : هو من القرار والمعنى أعطاه الله ما یسکن به عینه فلا تطمح إلى غیره انتهى.
ومرادهم بکون أزواجهم وذریاتهم قرة أعین لهم أن یسروهم بطاعة الله والتجنب عن معصیته فلا حاجة لهم فی غیر ذلک ولا إربة وهم أهل حق لا یتبعون الهوى.
وقوله : « وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً » أی متسابقین إلى الخیرات سابقین إلى رحمتک فیتبعنا غیرنا من المتقین کما قال تعالى : « فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ » البقرة : ١٤٨ ، وقال : « سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ » الحدید : ٢١ ، وقال : « وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ » الواقعة : ١١ ، وکأن المراد أن یکونوا صفا واحدا متقدما على غیرهم من المتقین ولذا جیء بالإمام بلفظ الإفراد.
وقال بعضهم : إن الإمام مما یطلق على الواحد والجمع ، وقیل : إن إمام جمع آم بمعنى القاصد کصیام جمع صائم ، والمعنى : اجعلنا قاصدین للمتقین متقیدین بهم ، وفی قراءة أهل البیت « واجعل لنا من المتقین إماما ».
المیزان فی تفسیر القرآن، جلد 15، ص 244- 245
https://lib.eshia.ir/12016/15/245
176 و قال علیهالسلام آلَةُ الرِّیَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ.
امام علیه السلام فرمود:
وسیله ریاست، سعه صدر (و تحمل بسیار) است. [1]
[1]. سند گفتار حکیمانه:
مرحوم خطیب در کتاب مصادر این گفتار حکمتآمیز را به همین عبارت از کتاب غررالحکم و الطراز نقل مىکند و اظهار امیدوارى نموده که منابع دیگرى که مربوط به قبل از سید رضى باشد به دست آورد. (مصادر نهجالبلاغه، ج 4، ص 145).
شرح و تفسیر ابزار ریاست
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه که به صورت ضربالمثلى مشهور شده اشاره به یکى از مهمترین ویژگىهایى که براى ریاست لازم است کرده مىفرماید:
«وسیله ریاست، سعه صدر (و تحمل بسیار) است»؛
(آلَةُ الرِّیَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ)
. ناگفته پیداست کسى که به مقام ریاست مىرسد خواه ریاست معنوى باشد یا مادى اولا با مخالفتهایى از سوى رقیبان روبرو مىشود و از سویى دیگر انتظارات و توقعات بسیار از سوى مردم در برابر او آشکار مىگردد و براى انجام امور خود نیاز به همراهان و مشاورانى دارد که گاه از آنها خطاها و گاه خیانتهایى سر مىزند. اضافه بر همه اینها گاه مشکلاتى ناخواسته و غیر منتظرانه براى حوزه ریاست او به وجود مىآید. در برابر این امور اگر داراى سعه صدر و تحمل بسیار و بردبارى توأم با تدبیر و خونسردى همراه با شجاعت نباشد ادامه کار براى او بسیار مشکل خواهد شد. به همین دلیل مولا در میان تمام ویژگىهایى که یک رئیس باید داشته باشد روى سعه صدر انگشت گذاشته مىفرماید: «وسیله ریاست سعه صدر است».
نمونه کامل آن را در زندگى پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله مىتوان دید و یکى از روشنترین مصادیق آن داستان فتح مکه است که بعد از پیروزى بر بتپرستان مکه انواع جنایتها را درباره خود پیغمبر صلى الله علیه و آله و خاندان و دوستان او روا داشته
بودند و از هیچ تلاش و کوششى براى نابودى آنها فروگذار نکرده بودند. در آن روز تاریخى که آتش انتقام در درون بسیارى از صحابه پیامبر زبانه مىکشید، آن حضرت فرمان عفو عمومى صادر و همه را آزاد کرد و فرمود: امروز روز رحمت است نه روز انتقام.
نیز بارها اتفاق افتاد که افرادى با خشونت زیاد با پیامبر صلى الله علیه و آله روبرو شدند بهگونهاى که بعضى از اصحاب انتظار داشتند پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمان قتل آنها را صادر کند. آن حضرت با محبت و عطوفت آن مخالفان لجوج و عنود را آرام ساخت.
در زندگى امیرمؤمنان على علیه السلام و ائمه معصومین نیز این صحنههاى فراوان دیده مىشود؛ محبتى که على علیه السلام درباره قاتل خود در واپسین ساعات عمرش ابراز کرد همه جا معروف است.
علامه مجلسى رحمه الله در بحارالانوار درباره گفتوگوهاى امیرمؤمنان على علیه السلام با خوارج چنین نقل مىکند که روزى یکى از خوارج وارد مسجد شد در حالى که یاران على علیه السلام در اطراف او بودند فریاد زد:
«لا حُکْمَ إلّالِلَّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛
حکم فقط براى خداست، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. (اشاره به اینکه چون شما مسئله حکمیت بشر را پذیرفتهاید در راه شرک گام گذاشتهاید)» مردم رو به سوى او کردند. او دوباره فریاد زد:
«لا حُکْمَ إلّالِلَّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُتَلَفِّتُونَ
؛ حکم مخصوص خداست هرچند کسانى که به سوى من نگاه مىکنند کراهت داشته باشند». على علیه السلام سر مبارکش را بلند و متوجه او شد. او بار سوم فریاد زد:
«لا حُکْمَ إلّا لِلَّهِ وَلَوْ کَرِهَ أبُوالْحَسَنُ
؛ حکم مخصوص خداست، هرچند على کراهت داشته باشد». امام علیه السلام با خونسردى در جواب او فرمود:
«إنَّ أبَا الْحَسَنِ لا یَکْرَهُ أنْ یَکُونَ الْحُکْمُ لِلَّهِ
؛ على هرگز کراهت ندارد که حکم مخصوص خدا باشد». سپس اضافه فرمود:
«حُکْمُ اللَّهِ أنْتَظِرُ فیکُمْ
؛ من منتظر حکم خدا درباره شما هستم». [1]
[1]. بحارالانوار، ج 33، ص 344.
این نکته در اینجا شایان توجه است که گاه مسئله سعه صدر با مسامحه و سهلانگارى اشتباه مىشود در حالى که هر کدام جایگاه خاص خود را دارد؛ سعه صدر آن است که براى انجام مدیریت صحیح گاه انسان لازم است موضوعاتى را ندیده بگیرد و خویشتندارى نشان دهد و در مقام سختگیرى بر نیاید و به خطاکار فرصت دهد تا خویشتن را اصلاح کند.
ولى مسامحه و سهلانگارى این است که انسان مدیریت صحیح را رها کند و در برابر حوادث و اشخاص خطاکار سستى و بىتدبیرى نشان دهد، بنابراین سعه صدر به مدیریت صحیح باز مىگردد و مسامحه به ترک مدیریت صحیح و تفاوت این دو آشکار است.
***پیام امام امیر المومنین علیه السلام، جلد 13، ص 401- 405https://lib.eshia.ir/27571/13/401۱۴۰۴/۰۲/۰۴
گزیده بیانات در پایان مجلس عزاداری سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلامدر زمان امام صادق (علیه الصلاة والسّلام) در تقدیر الهی ــ و نه در قضای محتوم الهی ــ بنا بوده یک تحّولی اتّفاق بیفتد به نفع ائمّهی هدیٰ (علیهم السّلام). این را در روایات متعدّدی که وارد شده، انسان میفهمد. یک روایت از حضرت صادق (علیه السّلام) است که میفرماید که «اِنّ اللهَ قَدّرَ هذا الاَمرَ فی سَنَةِ سَبعین».(۱) خدای متعال این امر را، یعنی امر امامت را ــ امامتِ به معنای واقعی را ــ در تقدیر خودش برای سال ۷۰ هجری گذاشته بود.
ببینید؛ وقتی که امام حسن مجتبیٰ صلح کردند با معاویه، یک عدّهای میآمدند گله میکردند و اعتراض میکردند. حضرت میفرمودند که: «ما تَدری لَعَلَّه فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ الی حین»؛ این تا یک وقتی است، این موقّت است. یعنی در کلمات امام حسن مجتبیٰ (علیه السّلام) اشاره شده به اینکه این حادثه، این تسلّط کفر و نفاق، بنا نیست دائمی باشد؛ در تقدیر الهی این موقّت است. تا کی؟ تا سال ۷۰. یعنی طبق همین روایت، سال ۷۰ هجری بنا است هر کس از اهلبیت در قید حیات است، قیام کند و حکومت را به دست بگیرد، و امامت واقعی تحقّق پیدا کند. بعد حضرت میفرمایند: فَلَمّا قُتِلَ الحُسینُ علیه السلام اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَهُ اِلی مِئَةٍ وَ اَربَعین؛ یعنی حادثهی کربلا، این بیاعتنائی مردم به مبانی دینی، این اِعراض آنها، اثرش این بود که این تقدیر الهی عقب افتاد تا سال ۱۴۰. ۱۴۰ زمان امام صادق (علیه السّلام) است دیگر، که حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این را شیعه میدانستند. یعنی خواصّ شیعه میدانستند. لذا مثلاً در یک روایتی دارد که زُراره به اصحابش ــ زراره که خب جزو نزدیکان است ــ میگوید لا تَری عَلی أعوادِها اِلّا جعفراً؛ (۲) اعواد، [یعنی] پایههای منبر، منبر خلافت؛ یعنی من جعفر را دارم میبینم که روی این منبر خواهد نشست. این [جور] است.
یا در یک روایت دیگر باز همین زراره ــ چون زراره ساکن کوفه بود ــ پیغام میدهد به حضرت صادق (علیه السّلام) و عرض میکند که یکی از دوستان ما از شیعیان مقروض شده و طلبکارها دنبالش هستند. او هم برای اینکه پول ندارد، گذاشته از شهر رفته، آواره شده. اگر این قضیّه، یعنی قضیهی خلافت، تا همین یکی دو سال بنا است انجام بگیرد ــ در روایت، هذا الأمردارد؛ [یعنی] اگر این قضیّه بنا است همین یکی دو سال انجام بگیرد ــ خب این [شخص] باشد تا شما بیایی سر کار، و قضایا حل میشود؛ امّا اگر طولانی است، رفقا پول جمع کنند و قرض او را بدهند. (۳) یعنی کسی مثل زراره منتظر بوده که در همین یکی دو ساله مسئله تمام بشود. اینکه شما میبینید میآیند خدمت حضرت صادق و مدام میگویند آقا، چرا قیام نمیکنید، [چرا] قیام نمیکنید، ناشی از این است که منتظرند؛ [یعنی] یک چیزی شنفتهاند، یک مطلبی به گوششان رسیده.
بعد دنبالهی همان روایت که [سال] ۱۴۰ را معیّن فرمود، فرمود: شما افشا کردید، خدا عقب انداخت. یعنی اگر شیعیان دهنشان قرص بود و افشا نمیکردند، شاید همان وقت قضیّه تمام میشد؛ و شما ببینید تاریخ چقدر تغییر پیدا میکرد! اصلاً مسیر بشر یک مسیر دیگری میشد و امروز دنیا، دنیای دیگری بود. یعنی کوتاهیهای ما، یک جا دهنلقّیمان، یک جا کمک نکردنمان، یک جا اعتراض کردن بیخودیمان، یک جا صبر نکردنمان، یک جا تحلیل غلطی که از اوضاع میکنیم، گاهی تأثیر میگذارد ــ [آن هم] تأثیرات تاریخی ــ یعنی اینجور مسیر را عوض میکند؛ لذا خیلی باید مراقبت کرد.
و البتّه زندگی امام صادق (علیه السّلام) زندگی فوقالعادهای است، زندگی عجیبی است، زندگی موفّقی است از لحاظ اشاعهی احکام الهی و روایات فراوانی که از آن بزرگوار و اصحاب ایشان داریم. البتّه این چهار هزار شاگردی که [برای حضرت] نقل میشود، شنونده خیال میکند که حضرت یک درسی شروع میکردند، چهار هزار نفر آنجا مینشستند؛ این [جور] نیست. در طول عمر این بزرگوار چهار هزار نفر از ایشان روایت کردهاند ــ آنطور که حالا در آن کتاب هست ــ ایشان چهار هزار نفر راوی دارند؛ چهار هزار شاگرد به این معنا است؛ نهاینکه حالا چهار هزار نفر مینشستند پای درس ایشان و ایشان درس میدادند.
و ماها دوریم از زندگی ائمّه؛ اطّلاعاتمان کم است، هم از کلماتشان، هم از بیاناتشان، روایاتشان، و حالات زندگیشان.
این قضایایی هم که در روایات ما است و نقل میشود که ایشان را بردند پیش منصور و منصور به ایشان شدّت خشم نشان داد، ایشان هم گفتند که «یابنعمّ! بزرگان، پیغمبران مظلوم واقع شدند، آنها بخشیدند، تو هم ما را ببخش»، اینها را بنده به طور قاطع میگویم دروغ است؛ به طور قاطع اینها واقعیّت ندارد. امام با هیچ کس اینجوری حرف نمیزند؛ چه آن وقتی که خطر کشته شدن باشد، چه خطر کشته شدن نباشد؛ هر چه؛ امام اصلاً اینجوری حرف نمیزند. راوی [این حرف] کیست؟ ربیع؛ راویاش ربیع خادم است! ربیع، خادم منصور است، یعنی همهکارهی منصور است؛ یک فرد درباریِ دروغگوی مثلاً اینجوری. این [شخص] آمده نقل کرده که امام صادق اینجوری گفت. خب این برای از بین بردن روحیهی شیعه ابزار خوبی است دیگر؛ لذا از نقل اینها مطلقا باید اجتناب کرد. بعضیها بیخودی نقل میکنند، در حالی که این روایات، روایات درستی نیست. ائمّه درس استقامت و درس ایستادگی و درس منطق [میدادند]؛ و در سخن گفتن با منطق، استدلال، طرف را گیر انداختن.
شما ببینید حضرت زینب در مجلس ابنزیاد، در مجلس یزید چه جوری حرف میزند! آن درست است؛ آن خط، خطّ درست ائمه است. هر کسی ایستادگی کند، در خطّ این بزرگواران دارد حرکت میکند. امروز هم اینهایی که در غزّه، در لبنان دارند ایستادگی میکنند، اینها در واقع در خطّ همین ائمّهی دین، ائمّهی هدیٰ دارند کار میکنند.
(۱ کافی، ج ۱، ص ۳۶۸ (با اندکی تفاوت)
(۲ رجال کشّی، ص ۱۵۶
(۳ رجال کشّی، ص ۱۵۷
برچسبها: امامت و ولایت؛ تشیع؛ حضرت امام جعفر صادق (علیهالسلام)؛
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=60054#_ftnref1
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60051
در مورد انسان 250 ساله حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند که اوقاتی می رسیده است که در میان ائمه ی اطهار، فقط یحتمل چند نفر مثلاً دو سه نفر بیشتر از شیعیان ایشان باقی نمانده بوده است؛ مثلاً در برهه ای از زمان در مورد حضرت زین العابدین چنین شده بوده است. ولی دوباره هم از این حالات کمابیش مملو از خلاء دیده شده است که همین انسان 250 ساله و ائمه ی اطهار علیهم السلام به چه قله هایی از بشریت و امامت و توحید نبوی علوی ائمه ی اطهار علیهم السلام بازگشته اند! حالا خوب یحتمل شهاب سنگهایی پرستویی و بلکه کوتاهی هایمان و دهن لقی هایمان و یک جا صبرنکردنمان و یک جا تحلیلهای غلطمان را هم داریم که با تاثیرات تاریخی مسیرمان را هم این جورها عوض می کند و ....
بنده یک فرازهایی از کتاب هفته نماز جمعه یعنی: عملیات احیا محمد حکم آبادی را اولاً نزدیک بود نخرم که توصیه شد که بخر و لذا خریدم و خواندم! داستان الکترو موتورهای کارخانه ی جمکو است! یک مسئله ی پت و مت ای خاص کمدی خنده داری را بنده فکر کنم شاگردی در کتاب هم توجه کند که از حالات خلاء سعی و تلاش کند بسمت الفهای بینهایت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زما عجل الله فرجه الشریف هم دارد میل می کند و مشاهده می کند. اوایل کتاب هم می فرماید که چطور کارخانه بسمت تعطیلی هم کشانده شده بوده است آنچنان که کارخانه ی هواپیماهای مسافری و بلکه فضاپیماهای ما هم که بنده ی حقیر در گوشه ای از دفترم سعی می کردم دوام بیاورم را نیز مشاهده داشتیم می کردیم که چطور بعضی می خواهند آنرا به تعطیلی هم بکشانند و .... و یک جایی هم حالا بنده دهن لقی نکرده و مسئله را لو هم ندهم، ولی می فرماید هم که حتی آبدارخانه ی کارخانه هم آنقدر مشکلدار بوده است که حتی سماورش هم آهنهایش چطور زنگ زده بوده و بلکه گوشه ی آبدارخانه هم یک تخته ای افتاده بوده که وقتی کنارش می زند، می بیند که سنگ مستراح زد بیرون و مثلاً نمایان هم شد! یعنی این را بنده با تعجب هم عرض می کنم که آیا آبدارخانه و مستراح هم جایش یکی بوده است؟! البته این هم که پت و مت ای نمی توان گفت که هست آنچنان که بالاخره هزار جور مشکلات دیگر هم داشته است کارخانه ی رو به تعطیلی که حالا چطور هم آبدارخانه اش نیز مشکلات داشته است؛ دیگر بماند. ولی بعد مدیر کارخانه جمکو، آقای محمد رستمی از راه می رسند و کارها را سر و سامان هم می دهند و کارخانه را بلکه به قله هایی از موفقیت هم می رسانند که الکتروموتورهایی برای حتی سازمان انرژی اتمی بوشهر و امثالهم نیز می سازند.
نکته ی پت و مت ای مسئله بلکه اینجا است که برای خود این بنده ی حقیر هم همیشه سوال بوده است که یک جاهایی هست که شما الکتروموتورهایی را احتیاج دارید که مثلاً پمپ آبی را راه اندازی هم کند و از یک نقطه ی مملکت به نقطه ای دیگر هم آب را برساند. ولی یک وقتهایی هم شما الکتروموتورهایی را احتیاج دارید که موتور تولید برق یک سدی آبی روی رودخانه ای، یا حتی نیروگاهی اتمی، یا غیر اتمی را هم بتواند بوسیله ی توربینهایش به حرکت درآورده و لذا برق هم تولید کند آنچنان که نیروی مکانیکی را تبدیل به نیروی الکتریکی هم می کند!
و اما حالا یک وقت هم هست که شما احتیاج به انواعی از الکترو موتورهایی هم دارید که بتوانند در یک سیکروترونی، شتابدهنده ای، یا حتی برخورد کننده ای، انواع ذرات بنیادی فیزیک را به حرکت درآورده و آنقدر هم سرعتشان را بالا ببرند که به سرعتهای نسبیتی نوری نزدیک هم شوند؛ و حالا این هم بماند که آیا چرا می خواهید این کارها را کنید! ولی بالاخره، مثلاً حتی فلسفه ی فیزیک کوانتوم را هم داریم که از لحاظات فلسفی مورد بحث است که انواع ذرات فیزیک به چه صورتهایی یحتمل واپاشی می کنند و فلسفه ی مورد بحثشان هم آنطور که مثلاً کمی بنده دیدم استاد پروفسور مهدی گلشنی هم بحث می فرمایند و ویدئوهایش هم در مکتبخونه دانشگاه شریف برای علاقه مندان هست. ولی حالا آنچه در سرن و ال اچ سی و دیگر مراکز تحقیقات مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه ابرتقارنهایی و حتی گرانش هم می گذرد و سرشان هم کدام است، یحتمل ذهنهایی خیلی کنجکاو و جستجوگر که در مطالعات ریاضی فیزیکی خود حتی از طرق استقراء هم با مسائلی از قبیل ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای ابرتقارنی توپولوژیک ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی هم راه می یابند و نتایج جالبی را هم برملا می کنند و ..... ولی یقیناً هم مسائل موجود اینچنینی برمی گردد نیز دوباره به اینکه شاگرد سعی کند از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و اینکه همه و همه نیز اذعان خواهند کرد که ما احتیاج هم داریم که از بحث در حیطه ی یک الف موجود به الفهایی بالاتر هم ارتقاء یابیم و مسائل را از آن دیدگاه ها نیز دنبال کنیم و .... و چرا که مثلاً هوش مصنوعی مورد بحث در مسائل هم هویتاً و ماهیتاً الی ما شاء الله آیا در چقدر الفهای بالاتری نیز شکل می گیرند و ارتقاء یافته اند و ...؟ ولی آیا آنگاه شما می توانید به مسائل موجود در کارخانه ی رو به تعطیلی نیز رجوع داده و بلکه مسائل سینکروترونی را هم محدودش کنید به مسائل الکترو موتوری و سعی و تلاشهایمان را هم به همان الفهای پائینتر موجود نیز محدود کنیم و .... البته اینجا یک صداقت و صدقی هم در گفتار صادق ای است که ما را می تواند بوسیله ی استقراء های منطقی و درست و استدلالی هم بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مورد بحث نیز سوق دهند و بلکه هدایت هم بفرمایند و .... یعنی مثلاً نمی شود هم مسئله را تا دو تا بی حجاب و بی حیا را دیدیم محدودش کنیم به اینکه دیگر مسئله ی حجاب هم تمام شد و بلکه مشمول بی حجابیهای محض هم شده ایم و بلکه همه ی گرافها هم رامانوجان شده اند و پت و مت هم کماکان ظهور کرده اند و .... بالاخره معلوم هم می شود که آیا بشریت به الفهای بینهایت آیات اللهی بالاتری هم مایل است ارتقاء یابد یا مسئله اش هم چیز دیگری است و بلکه حتی در الفهای بینهایت آیات اللهی دارد نزول هم می کند و توهم برش هم داشته است که آیا چه ارتقاء ها نیز دارد برای او صورت می پذیرد و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه