الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

۱۳۶۲/۰۵/۱۴

خطبه‌های نماز جمعه تهران در سالروز شهادت امام صادق علیه‌السلام

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60048

وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‎﴿البقرة: ٢٣﴾‏

أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‎﴿یونس: ٣٨﴾‏

إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ ‎﴿الذاریات: ٥﴾‏

15- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع‌ إِنَّهُ لَمَّا حَضَرَ أَبِیَ الْوَفَاةُ قَالَ لِی یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ.

الکافی الشریف شیخ کلینی، جلد 3، ص 270

https://lib.eshia.ir/11005/3/270

  • ۰۴/۰۲/۰۵
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۳)

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ ‎﴿آل عمران: ٨﴾‏

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ‎﴿الفرقان: ٧٤﴾‏

قوله تعالى : « وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً » قال الراغب فی المفردات : قرت عینه تقر سرت قال ، تعالى : « کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها » وقیل لمن یسر به قرة عین قال : « قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَلَکَ » وقوله تعالى : « هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ » قیل : أصله من القر أی البرد فقرت عینه قیل : معناه بردت فصحت ، وقیل : بل لأن للسرور دمعة باردة قارة وللحزن دمعة حارة ولذلک یقال فیمن یدعى علیه : أسخن الله عینه ، وقیل : هو من القرار والمعنى أعطاه الله ما یسکن به عینه فلا تطمح إلى غیره انتهى.

 

ومرادهم بکون أزواجهم وذریاتهم قرة أعین لهم أن یسروهم بطاعة الله والتجنب عن معصیته فلا حاجة لهم فی غیر ذلک ولا إربة وهم أهل حق لا یتبعون الهوى.

وقوله : « وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً » أی متسابقین إلى الخیرات سابقین إلى رحمتک فیتبعنا غیرنا من المتقین کما قال تعالى : « فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ » البقرة : ١٤٨ ، وقال : « سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ » الحدید : ٢١ ، وقال : « وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ » الواقعة : ١١ ، وکأن المراد أن یکونوا صفا واحدا متقدما على غیرهم من المتقین ولذا جیء بالإمام بلفظ الإفراد.

وقال بعضهم : إن الإمام مما یطلق على الواحد والجمع ، وقیل : إن إمام جمع آم بمعنى القاصد کصیام جمع صائم ، والمعنى : اجعلنا قاصدین للمتقین متقیدین بهم ، وفی قراءة أهل البیت « واجعل لنا من المتقین إماما ».

المیزان فی تفسیر القرآن، جلد 15، ص 244- 245

https://lib.eshia.ir/12016/15/245

176 و قال علیه‌السلام آلَةُ الرِّیَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ.

امام علیه السلام فرمود:

وسیله ریاست، سعه صدر (و تحمل بسیار) است. [1]


[1]. سند گفتار حکیمانه:

مرحوم خطیب در کتاب مصادر این گفتار حکمت‌آمیز را به همین عبارت از کتاب غررالحکم و الطراز نقل مى‌کند و اظهار امیدوارى نموده که منابع دیگرى که مربوط به قبل از سید رضى باشد به دست آورد. (مصادر نهج‌البلاغه، ج 4، ص 145).

 

شرح و تفسیر ابزار ریاست‌

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه که به صورت ضرب‌المثلى مشهور شده اشاره به یکى از مهم‌ترین ویژگى‌هایى که براى ریاست لازم است کرده مى‌فرماید:

«وسیله ریاست، سعه صدر (و تحمل بسیار) است»؛

(آلَةُ الرِّیَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ)

. ناگفته پیداست کسى که به مقام ریاست مى‌رسد خواه ریاست معنوى باشد یا مادى اولا با مخالفت‌هایى از سوى رقیبان روبرو مى‌شود و از سویى دیگر انتظارات و توقعات بسیار از سوى مردم در برابر او آشکار مى‌گردد و براى انجام امور خود نیاز به همراهان و مشاورانى دارد که گاه از آنها خطاها و گاه خیانت‌هایى سر مى‌زند. اضافه بر همه اینها گاه مشکلاتى ناخواسته و غیر منتظرانه براى حوزه ریاست او به وجود مى‌آید. در برابر این امور اگر داراى سعه صدر و تحمل بسیار و بردبارى توأم با تدبیر و خونسردى همراه با شجاعت نباشد ادامه کار براى او بسیار مشکل خواهد شد. به همین دلیل مولا در میان تمام ویژگى‌هایى که یک رئیس باید داشته باشد روى سعه صدر انگشت گذاشته مى‌فرماید: «وسیله ریاست سعه صدر است».

نمونه کامل آن را در زندگى پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله مى‌توان دید و یکى از روشن‌ترین مصادیق آن داستان فتح مکه است که بعد از پیروزى بر بت‌پرستان مکه انواع جنایت‌ها را درباره خود پیغمبر صلى الله علیه و آله و خاندان و دوستان او روا داشته‌

بودند و از هیچ تلاش و کوششى براى نابودى آنها فروگذار نکرده بودند. در آن روز تاریخى که آتش انتقام در درون بسیارى از صحابه پیامبر زبانه مى‌کشید، آن حضرت فرمان عفو عمومى صادر و همه را آزاد کرد و فرمود: امروز روز رحمت است نه روز انتقام.

نیز بارها اتفاق افتاد که افرادى با خشونت زیاد با پیامبر صلى الله علیه و آله روبرو شدند به‌گونه‌اى که بعضى از اصحاب انتظار داشتند پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمان قتل آنها را صادر کند. آن حضرت با محبت و عطوفت آن مخالفان لجوج و عنود را آرام ساخت.

در زندگى امیرمؤمنان على علیه السلام و ائمه معصومین نیز این صحنه‌هاى فراوان دیده مى‌شود؛ محبتى که على علیه السلام درباره قاتل خود در واپسین ساعات عمرش ابراز کرد همه جا معروف است.

علامه مجلسى رحمه الله در بحارالانوار درباره گفت‌وگوهاى امیرمؤمنان على علیه السلام با خوارج چنین نقل مى‌کند که روزى یکى از خوارج وارد مسجد شد در حالى که یاران على علیه السلام در اطراف او بودند فریاد زد:

«لا حُکْمَ إلّالِلَّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛

حکم فقط براى خداست، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. (اشاره به این‌که چون شما مسئله حکمیت بشر را پذیرفته‌اید در راه شرک گام گذاشته‌اید)» مردم رو به سوى او کردند. او دوباره فریاد زد:

«لا حُکْمَ إلّالِلَّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُتَلَفِّتُونَ‌

؛ حکم مخصوص خداست هرچند کسانى که به سوى من نگاه مى‌کنند کراهت داشته باشند». على علیه السلام سر مبارکش را بلند و متوجه او شد. او بار سوم فریاد زد:

«لا حُکْمَ إلّا لِلَّهِ وَلَوْ کَرِهَ أبُوالْحَسَنُ‌

؛ حکم مخصوص خداست، هرچند على کراهت داشته باشد». امام علیه السلام با خونسردى در جواب او فرمود:

«إنَّ أبَا الْحَسَنِ لا یَکْرَهُ أنْ یَکُونَ الْحُکْمُ لِلَّهِ‌

؛ على هرگز کراهت ندارد که حکم مخصوص خدا باشد». سپس اضافه فرمود:

«حُکْمُ اللَّهِ أنْتَظِرُ فیکُمْ‌

؛ من منتظر حکم خدا درباره شما هستم». [1]


[1]. بحارالانوار، ج 33، ص 344.

 

این نکته در اینجا شایان توجه است که گاه مسئله سعه صدر با مسامحه و سهل‌انگارى اشتباه مى‌شود در حالى که هر کدام جایگاه خاص خود را دارد؛ سعه صدر آن است که براى انجام مدیریت صحیح گاه انسان لازم است موضوعاتى را ندیده بگیرد و خویشتن‌دارى نشان دهد و در مقام سختگیرى بر نیاید و به خطاکار فرصت دهد تا خویشتن را اصلاح کند.

ولى مسامحه و سهل‌انگارى این است که انسان مدیریت صحیح را رها کند و در برابر حوادث و اشخاص خطاکار سستى و بى‌تدبیرى نشان دهد، بنابراین سعه صدر به مدیریت صحیح باز مى‌گردد و مسامحه به ترک مدیریت صحیح و تفاوت این دو آشکار است.

***پیام امام امیر المومنین علیه السلام، جلد 13، ص 401- 405https://lib.eshia.ir/27571/13/401

۱۴۰۴/۰۲/۰۴

گزیده بیانات در پایان مجلس عزاداری سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام

  در زمان امام صادق (علیه الصلاة والسّلام) در تقدیر الهی ــ و نه در قضای محتوم الهی ــ بنا بوده یک تحّولی اتّفاق بیفتد به نفع ائمّه‌ی هدیٰ (علیهم السّلام). این را در روایات متعدّدی که وارد شده، انسان میفهمد. یک روایت از حضرت صادق (علیه السّلام) است که میفرماید که «اِنّ اللهَ قَدّرَ هذا الاَمرَ فی سَنَةِ سَبعین».(۱) خدای متعال این امر را، یعنی امر امامت را ــ امامتِ به معنای واقعی را ــ در تقدیر خودش برای سال ۷۰ هجری گذاشته بود.

ببینید؛ وقتی که امام حسن مجتبیٰ صلح کردند با معاویه، یک عدّه‌ای می‌آمدند گله میکردند و اعتراض میکردند. حضرت میفرمودند که: «ما تَدری لَعَلَّه فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ الی حین»؛ این تا یک وقتی است، این موقّت است. یعنی در کلمات امام حسن مجتبیٰ (علیه السّلام) اشاره شده به اینکه این حادثه، این تسلّط کفر و نفاق، بنا نیست دائمی باشد؛ در تقدیر الهی این موقّت است. تا کی؟ تا سال ۷۰. یعنی طبق همین روایت، سال ۷۰ هجری بنا است هر کس از اهل‌بیت در قید حیات است، قیام کند و حکومت را به دست بگیرد، و امامت واقعی تحقّق پیدا کند. بعد حضرت میفرمایند: فَلَمّا قُتِلَ الحُسینُ علیه السلام اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَهُ اِلی مِئَةٍ وَ اَربَعین؛ یعنی حادثه‌ی کربلا، این بی‌اعتنائی مردم به مبانی دینی، این اِعراض آنها، اثرش این بود که این تقدیر الهی عقب افتاد تا سال ۱۴۰. ۱۴۰ زمان امام صادق (علیه السّلام) است دیگر، که حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این را شیعه میدانستند. یعنی خواصّ شیعه میدانستند. لذا مثلاً در یک روایتی دارد که زُراره به اصحابش ــ زراره که خب جزو نزدیکان است ــ میگوید لا تَری عَلی أعوادِها اِلّا جعفراً؛ (۲) اعواد، [یعنی] پایه‌های منبر، منبر خلافت؛ یعنی من جعفر را دارم میبینم که روی این منبر خواهد نشست. این [جور] است.

یا در یک روایت دیگر باز همین زراره ــ چون زراره ساکن کوفه بود ــ پیغام میدهد به حضرت صادق (علیه‌ السّلام) و عرض میکند که یکی از دوستان ما از شیعیان مقروض شده و طلبکارها دنبالش هستند. او هم برای اینکه پول ندارد، گذاشته از شهر رفته، آواره شده. اگر این قضیّه، یعنی قضیه‌ی خلافت، تا همین یکی دو سال بنا است انجام بگیرد ــ در روایت، هذا الأمردارد؛ [یعنی] اگر این قضیّه بنا است همین یکی دو سال انجام بگیرد ــ خب این [شخص] باشد تا شما بیایی سر کار، و قضایا حل میشود؛ امّا اگر طولانی است، رفقا پول جمع کنند و قرض او را بدهند. (۳) یعنی کسی مثل زراره منتظر بوده که در همین یکی دو ساله مسئله تمام بشود. اینکه شما می‌بینید می‌آیند خدمت حضرت صادق و مدام میگویند آقا، چرا قیام نمیکنید، [چرا] قیام نمیکنید، ناشی از این است که منتظرند؛ [یعنی] یک چیزی شنفته‌اند، یک مطلبی به گوششان رسیده.

بعد دنباله‌ی همان روایت که [سال] ۱۴۰ را معیّن فرمود، فرمود: شما افشا کردید، خدا عقب انداخت. یعنی اگر شیعیان دهنشان قرص بود و افشا نمیکردند، شاید همان وقت قضیّه تمام میشد؛ و شما ببینید تاریخ چقدر تغییر پیدا میکرد! اصلاً مسیر بشر یک مسیر دیگری میشد و امروز دنیا، دنیای دیگری بود. یعنی کوتاهی‌های ما، یک جا دهن‌لقّی‌مان، یک جا کمک نکردنمان، یک جا اعتراض کردن بیخودی‌مان، یک جا صبر نکردنمان، یک جا تحلیل غلطی که از اوضاع میکنیم، گاهی تأثیر میگذارد ــ [آن هم] تأثیرات تاریخی ــ یعنی این‌جور مسیر را عوض میکند؛ لذا خیلی باید مراقبت کرد.

و البتّه زندگی امام صادق (علیه السّلام) زندگی فوق‌العاده‌ای است، زندگی عجیبی است، زندگی موفّقی است از لحاظ اشاعه‌ی احکام الهی و روایات فراوانی که از آن بزرگوار و اصحاب ایشان داریم. البتّه این چهار هزار شاگردی که [برای حضرت] نقل میشود، شنونده خیال میکند که حضرت یک درسی شروع میکردند، چهار هزار نفر آنجا می‌نشستند؛ این [جور] نیست. در طول عمر این بزرگوار چهار هزار نفر از ایشان روایت کرده‌اند ــ آن‌طور که حالا در آن کتاب هست ــ ایشان چهار هزار نفر راوی دارند؛ چهار هزار شاگرد به این معنا است؛ نه‌اینکه حالا چهار هزار نفر می‌نشستند پای درس ایشان و ایشان درس میدادند.

و ماها دوریم از زندگی ائمّه؛ اطّلاعاتمان کم است، هم از کلماتشان، هم از بیاناتشان، روایاتشان، و حالات زندگی‌شان.

این قضایایی هم که در روایات ما است و نقل میشود که ایشان را بردند پیش منصور و منصور به ایشان شدّت خشم نشان داد، ایشان هم گفتند که «یابن‌عمّ! بزرگان، پیغمبران مظلوم واقع شدند، آنها بخشیدند، تو هم ما را ببخش»، اینها را بنده به طور قاطع میگویم دروغ است؛ به طور قاطع اینها واقعیّت ندارد. امام با هیچ کس این‌جوری حرف نمیزند؛ چه آن وقتی که خطر کشته شدن باشد، چه خطر کشته شدن نباشد؛ هر چه؛ امام اصلاً این‌جوری حرف نمیزند. راوی [این حرف] کیست؟ ربیع؛ راوی‌اش ربیع خادم است! ربیع، خادم منصور است، یعنی همه‌کاره‌ی منصور است؛ یک فرد درباریِ دروغگوی مثلاً این‌جوری. این [شخص] آمده نقل کرده که امام صادق این‌جوری گفت. خب این برای از بین بردن روحیه‌ی شیعه ابزار خوبی است دیگر؛ لذا از نقل اینها مطلقا باید اجتناب کرد. بعضی‌ها بی‌خودی نقل میکنند، در حالی که این روایات، روایات درستی نیست. ائمّه درس استقامت و درس ایستادگی و درس منطق [میدادند]؛ و در سخن گفتن با منطق، استدلال، طرف را گیر انداختن.

شما ببینید حضرت زینب در مجلس ابن‌زیاد، در مجلس یزید چه جوری حرف میزند! آن درست است؛ آن خط، خطّ درست ائمه است. هر کسی ایستادگی کند، در خطّ این بزرگواران دارد حرکت میکند. امروز هم اینهایی که در غزّه، در لبنان دارند ایستادگی میکنند، اینها در واقع در خطّ همین ائمّه‌ی دین، ائمّه‌ی هدیٰ دارند کار میکنند.

 

 کافی، ج ۱، ص ۳۶۸ (با اندکی تفاوت)

 رجال کشّی، ص ۱۵۶

 رجال کشّی، ص ۱۵۷

برچسب‌ها: امامت و ولایت؛ تشیع؛ حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)؛

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=60054#_ftnref1

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60051

 

در مورد انسان 250 ساله حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند که اوقاتی می رسیده است که در میان ائمه ی اطهار، فقط یحتمل چند نفر مثلاً دو سه نفر بیشتر از شیعیان ایشان باقی نمانده بوده است؛ مثلاً در برهه ای از زمان در مورد حضرت زین العابدین چنین شده بوده است. ولی دوباره هم از این حالات کمابیش مملو از خلاء دیده شده است که همین انسان 250 ساله و ائمه ی اطهار علیهم السلام به چه قله هایی از بشریت و امامت و توحید نبوی علوی ائمه ی اطهار علیهم السلام بازگشته اند! حالا خوب یحتمل شهاب سنگهایی پرستویی و بلکه کوتاهی هایمان و دهن لقی هایمان و یک جا صبرنکردنمان و یک جا تحلیلهای غلطمان را هم داریم که با تاثیرات تاریخی مسیرمان را هم این جورها عوض می کند و ....

بنده یک فرازهایی از کتاب هفته نماز جمعه یعنی: عملیات احیا محمد حکم آبادی را اولاً نزدیک بود نخرم که توصیه شد که بخر و لذا خریدم و خواندم! داستان الکترو موتورهای کارخانه ی جمکو است! یک مسئله ی پت و مت ای خاص کمدی خنده داری را بنده فکر کنم شاگردی در کتاب هم توجه کند که از حالات خلاء سعی و تلاش کند بسمت الفهای بینهایت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زما عجل الله فرجه الشریف هم دارد میل می کند و مشاهده می کند. اوایل کتاب هم می فرماید که چطور کارخانه بسمت تعطیلی هم کشانده شده بوده است آنچنان که کارخانه ی هواپیماهای مسافری و بلکه فضاپیماهای ما هم که بنده ی حقیر در گوشه ای از دفترم سعی می کردم دوام بیاورم را نیز مشاهده داشتیم می کردیم که چطور بعضی می خواهند آنرا به تعطیلی هم بکشانند و .... و یک جایی هم حالا بنده دهن لقی نکرده و مسئله را لو هم ندهم، ولی می فرماید هم که حتی آبدارخانه ی کارخانه هم آنقدر مشکلدار بوده است که حتی سماورش هم آهنهایش چطور زنگ زده بوده و بلکه گوشه ی آبدارخانه هم یک تخته ای افتاده بوده که وقتی کنارش می زند، می بیند که سنگ مستراح زد بیرون و مثلاً نمایان هم شد! یعنی این را بنده با تعجب هم عرض می کنم که آیا آبدارخانه و مستراح هم جایش یکی بوده است؟! البته این هم که پت و مت ای نمی توان گفت که هست آنچنان که بالاخره هزار جور مشکلات دیگر هم داشته است کارخانه ی رو به تعطیلی که حالا چطور هم آبدارخانه اش نیز مشکلات داشته است؛ دیگر بماند. ولی بعد مدیر کارخانه جمکو، آقای محمد رستمی از راه می رسند و کارها را سر و سامان هم می دهند و کارخانه را بلکه به قله هایی از موفقیت هم می رسانند که الکتروموتورهایی برای حتی سازمان انرژی اتمی بوشهر و امثالهم نیز می سازند.

نکته ی پت و مت ای مسئله بلکه اینجا است که برای خود این بنده ی حقیر هم همیشه سوال بوده است که یک جاهایی هست که شما الکتروموتورهایی را احتیاج دارید که مثلاً پمپ آبی را راه اندازی هم کند و از یک نقطه ی مملکت به نقطه ای دیگر هم آب را برساند. ولی یک وقتهایی هم شما الکتروموتورهایی را احتیاج دارید که موتور تولید برق یک سدی آبی روی رودخانه ای، یا حتی نیروگاهی اتمی، یا غیر اتمی را هم بتواند بوسیله ی توربینهایش به حرکت درآورده و لذا برق هم تولید کند آنچنان که نیروی مکانیکی را تبدیل به نیروی الکتریکی هم می کند!

و اما حالا یک وقت هم هست که شما احتیاج به انواعی از الکترو موتورهایی هم دارید که بتوانند در یک سیکروترونی، شتابدهنده ای، یا حتی برخورد کننده ای، انواع ذرات بنیادی فیزیک را به حرکت درآورده و آنقدر هم سرعتشان را بالا ببرند که به سرعتهای نسبیتی نوری نزدیک هم شوند؛ و حالا این هم بماند که آیا چرا می خواهید این کارها را کنید! ولی بالاخره، مثلاً حتی فلسفه ی فیزیک کوانتوم را هم داریم که از لحاظات فلسفی مورد بحث است که انواع ذرات فیزیک به چه صورتهایی یحتمل واپاشی می کنند و فلسفه ی مورد بحثشان هم آنطور که مثلاً کمی بنده دیدم استاد پروفسور مهدی گلشنی هم بحث می فرمایند و ویدئوهایش هم در مکتبخونه دانشگاه شریف برای علاقه مندان هست. ولی حالا آنچه در سرن و ال اچ سی و دیگر مراکز تحقیقات مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه ابرتقارنهایی و حتی گرانش هم می گذرد و سرشان هم کدام است، یحتمل ذهنهایی خیلی کنجکاو و جستجوگر که در مطالعات ریاضی فیزیکی خود حتی از طرق استقراء هم با مسائلی از قبیل ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای ابرتقارنی توپولوژیک ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی هم راه می یابند و نتایج جالبی را هم برملا می کنند و ..... ولی یقیناً هم مسائل موجود اینچنینی برمی گردد نیز دوباره به اینکه شاگرد سعی کند از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و اینکه همه و همه نیز اذعان خواهند کرد که ما احتیاج هم داریم که از بحث در حیطه ی یک الف موجود به الفهایی بالاتر هم ارتقاء یابیم و مسائل را از آن دیدگاه ها نیز دنبال کنیم و .... و چرا که مثلاً هوش مصنوعی مورد بحث در مسائل هم هویتاً و ماهیتاً الی ما شاء الله آیا در چقدر الفهای بالاتری نیز شکل می گیرند و ارتقاء یافته اند و ...؟ ولی آیا آنگاه شما می توانید به مسائل موجود در کارخانه ی رو به تعطیلی نیز رجوع داده و بلکه مسائل سینکروترونی را هم محدودش کنید به مسائل الکترو موتوری و سعی و تلاشهایمان را هم به همان الفهای پائینتر موجود نیز محدود کنیم و .... البته اینجا یک صداقت و صدقی هم در گفتار صادق ای است که ما را می تواند بوسیله ی استقراء های منطقی و درست و استدلالی هم بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مورد بحث نیز سوق دهند و بلکه هدایت هم بفرمایند و .... یعنی مثلاً نمی شود هم مسئله را تا دو تا بی حجاب و بی حیا را دیدیم محدودش کنیم به اینکه دیگر مسئله ی حجاب هم تمام شد و بلکه مشمول بی حجابیهای محض هم شده ایم و بلکه همه ی گرافها هم رامانوجان شده اند و پت و مت هم کماکان ظهور کرده اند و .... بالاخره معلوم هم می شود که آیا بشریت به الفهای بینهایت آیات اللهی بالاتری هم مایل است ارتقاء یابد یا مسئله اش هم چیز دیگری است و بلکه حتی در الفهای بینهایت آیات اللهی دارد نزول هم می کند و توهم برش هم داشته است که آیا چه ارتقاء ها نیز دارد برای او صورت می پذیرد و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لَا یَقْدِرُ عَلَىٰ شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَىٰ مَوْلَاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّههُّ لَا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَن یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ‎﴿النحل: ٧٦﴾‏

یحتمل این سوال مطرح شود که آیا دو نفر فرض بفرمائید همچون پت و مت، یا هاردی-رامانوجان، یا ویگنر- باردین، یا ناگو آلون- پیتر سارنک، آلون- بوپانا، یا آنانتران- مانک، یا یاو- هوانگ، یا یاو- مکنزی، یا سریوستاوا- مکنزی، یا حتی حضرات ولی فقیه امام خمینی قدس سره شریف- امام خامنه ای مد ظله العالی، یا رضا شاه- پسرش، یا ناپلئون- لویی XVIII و .... و همه و همه را می توان از لحاظات غنی سازی اورانیوم و بلکه ماتریسهای تصادفی نیز بر حسب حدس یونیورسالیته ویگنر هم در نظر گرفته، و لذا همه ی افراد عالم را هم آیا چقدر بدین ترتیب گرافهای اکسپندرشان را ترسیم کرده و ...؟! مطلوب است حدود و مرزهای توحیدی مسئله و غنی سازی اورانیوم. نکته اینجا این است که برای خانمها نیز آیا دو با حجاب، دو بی حجاب و بلکه یک با حجاب و یک بی حجاب هم می توانند همچون پت و مت نیز وارد ماتریسهای تصادفی شده و بلکه ماتریسهای اکسپندرشان را هم بتوان محاسبه کرد. و بلکه مطلوب است شاگرد را هم با همین روشهای غنی سازی ماتریسی اکسپندری از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العلی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم الی ما شاء الله هدایت فرمایند و استکان نلبکیهای ابرتقارنی توپولوژیک ایالات متحده چند جهانی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی را هم آیا چقدر حل کرده و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

 

https://www.quantamagazine.org/new-proof-settles-decades-old-bet-

about-connected-networks-20250418/

 

https://arxiv.org/abs/2412.20263

وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ ‎﴿الأنبیاء: ٧٣﴾‏

وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ‎﴿القصص: ٥﴾‏

وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ ‎﴿السجدة: ٢٤﴾‏

متن سخنرانى حجه الاسلام سید على خامنه اى امام جمعه محترم تهران که در تاریخ 14 / 6 / 1359 تحت عنوان سیرى در زندگى امام صادق ( ع ) ایراد شده است .

بسم الله الرحمن الرحیم

متاسفانه درباره امام صادق صلوات الله علیه که این جلسه براى معرفى و آشنایى بیشتر با آن حضرت تشکیل شده است , بحث بسیار کمى انجام گرفته و میگیرد . اما بهرحال نیاز هست و یقینا مردم ما شدیدا احتیاج دارند به اینکه راجع به این امام بزرگوار اطلاعات درست و دقیق داشته باشند .

بنده مقدارى یاد داشت و متفرقات نوشته در این زمینه از دیر زمان فراهم کردم . وقتى شنیدم در اینجا سخنرانى به این منظور است قبول کردم که بیایم و این مطالب را اجمالا براى شما برادران و خواهران عرض کنم و تا جایى که فرصت باشد در این زمینه صحبت کنم . آنچه که در اینجا مى گویم فهرستى از مطالب خواهد شد که مطمئنا براى شما مفید است .

در این نوشته ها اول راجع به برداشتهاى غلطى که نسبت

به امام صادق وجود دارد صحبت کردم . بعضى تصورشان بر این است که امام صادق با منصور و خلفاى زمان با مجامله و سازشکارى زندگى کردند و این غلط است , چنین چیزى نیست , ما این مسئله را به تفصیل ثابت کردیم . من راجع به این قسمت بحث نمى کنم و این موضوع در ضمن صحبت روشن میشود . شما بطور اجمال همینقدر بدانید که این حرفهایى که زده میشود , این روایاتى که خوانده میشود که امام با لحن تملق آمیز با منصور صحبت کرده و طلب عفو و بخشش کردند , یا فقط در خانه مى نشستند و کارى جز درس گفتن و گسترش فرهنگ نداشتند , این حرفها دروغ است . ما که درباره امام صادق تفصیلا مطالعه کرده ایم , قویا و جزما این حرفها را رد میکنیم و میگوئیم که خلاف است , زندگى امام صادق در درس و بحث و روایت و حدیث خلاصه نمى شد .

قسمت بعدى نوشته را که خواسته ام راجع به زندگى امام صادق بطور عمقى وارد شوم مربوط به معناى امامت است . که اصولا امامت چیست ؟ امام چکاره است و میخواهد چکار کند ؟ این هم یک مورد است که مردم غالبا نمى فهمند و اطلاع درستى ندارند . راجع به این موضوع هم بنده تفصیلا بحث کردم و با اجازه شما در اینجا مطرح نمى کنم . چون در متن موضوع امام صادق نیست , فقط مقدمه اى است براى این بحث . ولى اجمالا براى شما میگویم که امام جانشین پیغمبر است .

مسئله امامت :

امامت جانشینى پیغمبر است , پیغمبر وظیفه دارد که به این عالم بیاید و یک نظام نوین زندگى بوجود آورد که این نظام نوین مبتنى بر یک تفکر و فلسفه و بر یک جهان بینى است . پس باید آن جهان بینى و آن تفکر را بیان کند . بنابراین کار امام مانند کار پیغمبر بطور اصلى از دو بخش تشکیل میشود :

1 . بخش فکرى و فرهنگى و آموزش و تعلیم و تربیت و مسائلى از این قبیل .

2 . بخش فعالیت سیاسى , مبارزه , حرکت و انقلاب است . که جزوه کارهاى اصولى پیغمبر و در نتیجه جز و کارهاى اصولى و اصلى امام نیز هست . [1]

همه امامان ما هم کار سیاسى و انقلابى و مبارزه و درگیرى داشتند و هم کار فکرى و ایدئولوژیک . اگر کسى بیاید زندگى یکى از امامان را آنچنان تفسیر کند که نشان دهد امام کار مبارزاتى و سیاسى نداشته , چشم بسته بدانید که این حرف دروغ و خلاف و غیر ممکن است . ما این را در نوشته خود ثابت کرده ایم .


[1] اینرا بدانید امام سجاد , امام باقر , امام صادق و امام عسگرى و بطور کلى همه ائمه ما عهده دار هر دو بخش بودند .

 

حال میرسیم به مقدمات نزدیکتر به زندگى امام صادق . ما گفتیم که در حقیقت زندگى همه ائمه مثل زندگى یک انسان است . یعنى شما نمیتوانید بین زندگى امام ششم و امام دهم و امام سوم تفکیک قائل شوید . اینها یک نفرند . شما انسانى را فرض کنید که دویست و پنجاه سال عمر کرده است , ائمه ما همان انسانند . ( از سال دهم هجرت یعنى سال وفات پیغمبر تا سال دویست و شصت هجرى یعنى سال غیبت امام زمان و وفات امام عسگرى که دویست و پنجاه سال میشود ) . دویست و پنجاه سال تمام مجموعه سالیان زندگى یک انسان است . اگر ائمه ما بجاى یازده [1] نفر یک نفر بودند ( فرض کنیم یک نفرى بود که از سال دهم هجرت شروع به کار میکرد تا دویست و پنجاه سال ) به همین شیوه عمل میکردند که الان در زندگى ائمه مشاهده میکنیم . فصل زندگى امام صادق یک قسمت از این زندگى دویست و پنجاه ساله است . فصل زندگى امام عسگرى یک قسمت دیگر آن است . فصل زندگى امام سوم ( سیدالشهدا صلوات الله علیه ) فصل دیگر آنست . و به معنى دیگر همه فصول زندگى یک انسان است . بهمین دلیل همه با هم مرتبط و هماهنگ هستند و نمیتوانند ضد هم باشند . شما اگر مى بینید امام حسن با معاویه صلح کرده


[1]از امیرالمومنین تا امام عسگرى یازده نفر هستند .

و امام حسین با یزید جنگیده است براى این است که این دو کار مکمل هم هستند نه ضد هم . همانطور که یک انسان نیز نمیتواند در دو فصل از زندگى خود , دو کار متناقض انجام دهد . ( البته منظورم انسان منطقى است ) این دو کار مکمل همند . و هر دو بر طبق شرایط منطقى زمان و اوضاع اجتماعى خود انجام گرفته اند .

سیرى در زندگى امام صادق :

شما زندگى امام صادق را هم اینطور فرض کنید . زندگى امام صادق نیز از دو فصل جدا از هم تشکیل شده بود .

از سال صد و چهارده تا سال صد و چهل و هشت , سى و چهار سال میشود , امام صادق ده سال اول این سى و چهار سال را با بنى امیه روبرو بود و بیست و چهار سال بعدى را با بنى عباس . مسلم است که روش امام صادق در ده سال اول با بیست و چهار سال بعدى فرق میکند , همچنین رفتار ایشان در اوایل بیست و چهار سال با اواخر آن متفاوت بود . این روشها با یکدیگر متناقض نبودند بلکه مکمل هم بودند و در حقیقت یک زندگى نوین و کاملى را تشکیل مى دادند . که این هم نکته اى قابل توجه است .

ما از سال دهم هجرت تا دویست و شصت هجرت ( زندگى دویست و پنجاه ساله را ) که آغاز و پایان دوره امامت است به چهار دوره تقسیم کرده ایم . که در اینجا به سه دوره اول

کارى نداریم و درباره دوره چهارم , که از زمان امام سجاد آغاز میشود بحث میکنیم .

دوره چهارم : از سال شصت و یک هجرت که سال شهادت امام حسین است تا سال دویست و شصت یعنى تا سال وفات امام عسگرى دوره چهارم است . دوره چهارم خصوصیات ویژه اى دارد . در این دوره ائمه ما شروع به کارهایى از این قبیل کرده اند :

مرحله اول : آماده کردن ذهن مردم براى طرح ریزى انقلاب مجدد اسلامى , زیرا قدرتمندان و طواغیت مسیر انقلاب اول را که در زمان پیغمبر انجام گرفته بود , عوض کرده بودند . امام سجاد و ائمه بعد از او در این دوره روى ذهن مردم کار کردند تا زمینه را براى ایجاد انقلاب دوم آماده کنند .

هدف انقلاب دوم این بود که آب رفته را مجددا به جوى برگرداند . یعنى حکومت را دوباره اسلامى کند و جامعه و نظام آنرا به معناى درست کلمه قرآنى کند . براى این کار اول باید ذهن مردم آماده شود , ذهنى که سالیان دراز روى منحرف کردن آن کار شده بود , ذهنى که عقیده داشت على ابن ابیطالب کافر است و هر کس او را لعن کند به خدا نزدیک میشود ! با این ذهن که نمى شود حکومت اسلامى درست کرد . پس باید اول روى ذهن ها کار میشد .

مرحله دوم : مرحله بعدى آنست که هنگامیکه مقدارى

روى ذهنها کار شد , فضا آماده شد , عده اى حاضر شدند به این جنبش و مقاومت بپیوندند , یعنى زمینه در آنها آماده شد که به این جنبش بپیوندند , از اینجا باید این افراد را از لحاظ تشکیلاتى به همدیگر مرتبط کرد , یعنى ایجاد یک تشکیلات , ایجاد یک تحزب .

مرحله سوم : در همین هنگام مرحله سوم شروع میشود که عبارت است از ضربه زدن به دستگاه سیاست مسلط , یعنى دستگاه بنى امیه . یعنى باید ضرباتى جابجا وارد مى کردند تا حکومت را تضعیف کنند , افراد وابسته را از آنها بگیرند , روحیه افراد حکومت را ضعیف کنند , حرکات انقلابى و مقاومت در میان مردم بر علیه دستگاه مسلط بوجود آورند . اینها کارهایى بود که از زمان امام سجاد [1] شروع شد .


[1]همان امام سجادى که به او زین العابدین بیمار میگویند ! بنظر من این اسم براى یک انسان خیلى مسخره است , حال آن انسان چه امام باشد چه غیر امام . یک نفر در طول عمرش چند روز بیمار شده , این اسم روى آن باقى مانده , امام زین العابدین بیمار ! همه شماها چند روزى بیمار شده اید , امام سجاد نیز در روز عاشورا در سال شصت چند روزى بیمار بودند , این اسم هنوز روى ایشان باقى مانده .

اصلا اینطور نبوده , امام سجاد جوان بسیار نیرومند و قوى بودند و سى و پنج سال بعد از حادثه عاشورا هم زنده بودند .

 

همان امام سجادى که شما غیر از دعا اطلاع دیگرى از ایشان ندارید ! این کارها در زمان ایشان شروع شده است . مقاومت , تشکل , ضربه زدن به دستگاه بنى امیه , آماده کردن ذهنیت مردم براى ایجاد انقلاب دوباره , همه این کارها , در مرحله چهارم که از زمان امام سجاد است آغاز شد .

امام سجاد در طول سى و پنج سال موفقیتهاى بسیار زیادى در این زمینه کسب کردند . موفقیت ایشان به حدى بوده است که همان شهر کوفه را که وقتى زینب ( ع ) و سرهاى بریده شهداء بعنوان اسیر در آن شهر وارد شدند و مردم آن شهر فقط تماشا میکردند , حداکثر چند قطره اشک مى ریختند که آن اشکها هم ارزشى نداشت . همین شهر کوفه به پایگاه مقاومتهاى تند و شدید تبدیل شد .

این کار را چه کسى کرد ؟ این کار رهبرى بود که در مدینه نشسته بود , یعنى امام سجاد و بعد از ایشان امام باقر ( ع ) .

همان خاندان پیغمبرى که دشمن , گستاخى هر گونه کارى را نسبت به آنها پیدا کرده بود . زندانى کردن , کتک زدن , شکنجه کردن , محاصره اقتصادى کردن , آنها را به فقر اجبارى کشاندن , تا کشتن , حتى دوست جرات نداشت درباره آنها کلمه اى به ستایش بگوید , همان خاندان در دوران امام باقر بجایى رسیدند که بزرگترین علما و فقها و

فتوا دهندگان در جامعه اسلامى آنروز شاگردان امام باقر بودند . این موفقیت بسیار زیادى است . یک انسان , یک عنصر , یک خانواده اى که در جامعه , هیچگونه امکان و فرصتى از طرف نظام حاکم بر ایشان وجود نداشت , آنقدر موفقیت و فرصت در طول زمان پیدا کردند که ناگهان همه اساتید , همه بزرگان , همه علماء همه دانشگاهها از نام و یاد آنها پر شود , حاکى از یک تلاش فوق العاده است . این تلاش را امام سجاد شروع کردند و تا آخر زندگى امام باقر [1] نیز ادامه داشت .

در این زمان بر اثر فعالیتهاى بسیارى که در طول این مدت , امام باقر و امام سجاد انجام داده بودند , اوضاع و احوال تغییر بسیارى به سود خاندان پیغمبر کرده بود .

نقشه امام صادق و امام باقر علیهم السلام را در اینجا افشا میکنم . البته در آن موقع این نقشه جزو اسرار بود , اسرارى که ( جابربن یزید جعفى جزو صاحبان سر بود ) فرمودند هر کس راز ما را منتشر کند لعنت خدا بر او باد . . . اگر در آن روز کسى آنرا افشا میکرد لعنت خدا بر او بود , همین است که بنده میخواهم افشا کنم . منتهى امروز افشاء آن نه تنها اشکالى ندارد بلکه واجب است تا مردم بدانند که امام


[1]امام باقر در سال صد و چهارده هجرى از دنیا رفتند .

 

چکار میخواسته بکند . نقشه امام صادق این بود که بعد از رحلت امام باقر پس از جمع و جور کردن کارها , یک قیام علنى علیه حکومت بنى امیه براه بیندازد , ( در آن روز حکومت بنى امیه هر روز یک دولت عوض میکرد که حاکى از ضعف بى نهایت دستگاه بود ) و آنرا واژگون کند . از خراسان , رى و اصفهان , عراق و حجاز , مصر و مراکش و از همه مناطق مسلمان نشین [1] به مدینه نیرو بیاید و امام به شام لشکرکشى کرده و حکومت شام را ساقط کند و پرچم خلافت را خود امام صادق بلند کند و به مدینه برگردد و حکومت پیغمبر را براه بیندازد .

وقتى در روزهاى آخر عمر امام باقر خدمتشان صحبت میشود و سئوال میکنند که قائم آل محمد کیست ؟ حضرت نگاهى به امام صادق میکنند و میگویند گویا مى بینم که قائم آل محمد این است .

البته همانطور که میدانید قائم آل محمد یک اسم عام است , اسم خاص نیست . ( اسم ولى عصر صلوات الله علیه نیست ) حضرت ولى عصر صلوات الله علیه قائم نهائى آل محمد است . اما همه کسانى که از آل محمد در طول زمان


[1]در همه این مناطق مسلمان نشین شبکه حزبى امام صادق یعنى شیعه گسترده شده بود .

 

قیام کردند چه پیروزى بدست آورده باشند و چه نیاورده باشند , قائم آل محمد هستند . در روایات هم که میگویند وقتى قائم ما قیام کند این کار را میکند , آن رفاه را ایجاد میکند , این عدل را میگستراند , در آنروز منظور حضرت ولى عصر نبوده است , منظور شخصى است از آل محمد که قیام کند و حکومت حق و عدل را بوجود آورد . وقتى او قیام کند این کارها را خواهد کرد و درست هم بود . قرار بود امام صادق قائم آل محمد در آنروز باشد . در چنین وضعیتى امام صادق به امامت رسیدند .

من در اینجا چند جمله اى از نوشته ام را که نشان دهنده اوضاع آشفته بنى امیه در آغاز امامت امام صادق است برایتان میخوانم :

اوضاع و احوال آشفته و گرفتاریها و سرگرمیهاى بى شمار حکومت اموى در سراسر کشور پهناور مسلمان مانع از آن نبود که هشام ( همان خلیفه اموى که امام باقر را به شهادت رساند ) از توطئه و بدسگالى نسبت به قلب طپنده تشکیلات شیعى یعنى امام باقر غافل بماند . به توصیه او مزدورانش امام را مسموم کردند و طاغیه جبار اموى , لذت و سرمستى فتوحاتش در مرزهاى غربى

و شرقى کشور را با قتل بزرگترین و خطرناکترین دشمن خود در داخل کشور کامل کرد , و امام باقر را به شهادت رساند .

رژیم بنى امیه در سالیان آخر زندگى امام باقر و نیز سالهاى آغاز امامت فرزندش امام صادق ( علیهم السلام ) یکى از پرماجراترین فصول خود را میگذرانید .

قدرت نمایى هاى نظامى در مرزهاى شمال شرقى , ترکستان و خراسان و شمال , آسیاى صغیر و آذربایجان و مغرب , افریقا و اندلس و اروپا , از سرى کارهایى بود که در آنوقت مى کردند ) .

دائما مرزهاى خلیفه اموى به اصطلاح مشغول فتوحات بود , عده اى را مى فرستادند به شرق و غرب و شمال غربى , شهرى , دهى را میگرفتند و مردم دل خود را خوش میکردند که خلیفه اموى لشکرکشى و کشورگشایى میکند . هم سرگرمى بود براى مردم و هم سردارانى که خیال کودتا داشتند و ممکن بود کودتا کنند آنجا مشغول میشدند و هم وسیله جلب ثروت و مال بود .

از طرفى دیگر شورشهاى پى درپى در نواحى عراق عرب , خراسان و شمال افریقا

که عموما یا غالبا بوسیله بومیان ناراضى و زیر ستم و گاه به تحریک یا کمک سرداران معزول اموى به پا میشد . از طرف دیگر وضع نابسامان و پریشان مالى در همه جا ( مخصوصا در عراق ) مقر تیولداران بزرگ بنى امیه و جایگاه املاک حاصل خیز و پربرکت که غالبا مخصوص خلیفه یا متعلق به سران دولت او بود سعى میکردند عراق را که مرکز رشد تشیع بود تا حد امکان زیر فشار نگهدارند . املاک و باغها و اموال نیز مال خود خلیفه یا متعلق به تیولداران بزرگ بود و کوشش آنها براین بود که شیعیان را در شدت و ضعف مالى حفظ کنند .

حیف و میلهاى افسانه اى هشام و استاندار مقتدرش در عراق , خالدبن عبدالله قصرى و بالاخره قحطى و طاعون در نقاط مختلف از جمله در خراسان , عراق و شام , اینهمه حالت عجیبى به کشور گسترده مسلمان نشین که بوسیله رژیم بنى امیه و بدست یکى از معروفترین زمامداران آن اداره میشد , داده بود .

این جنبه مادى کشور در آن زمان , میخواهم وضع دوران آغاز امامت امام صادق برایتان روشن شود تا ببینید امام صادق میخواست چکار بکند و چگونه عمل کند .

بر این همه باید مهمترین ضایعه عالم اسلام را نیز افزود , ضایعه معنوى , فکرى و روحى . در فضاى پریشان و غم زده کشور اسلامى که فقر و جنگ و بیمارى همچون صاعقه برخواسته از قدرت طلبى و استبداد حکمرانان اموى بر سر مردم بینوا فرود مى آمد و میسوخت و خاکستر میکرد . در چنین شرایطى پرورش نهال فضیلت و تقوى و اخلاق و معنویت چیزى در شمار محالات مینمود .

رجال روحانى و قضات و محدثان و مفسران که میبایست ملجاء و پناه مردم بینوا و مظلوم باشند , نه فقط به کار گره گشائى نمى آمدند , که غالبا خود نیز به گونه اى و گاه خطرناکتر از رجال سیاست بر مشکلات مردم مى افزودند . ( اینهم علماى زمان امام صادق و اواخر امام باقر ( ع ) .

تاسف آور است اگر گفته شود که بررسى احوال این شخصیتهاى موجه و آبرومند ( اسم

عده اى را قبلا آورده ام تکرار نمى کنم ) آنان را در چهره مردانى سر در آخور تمنیات پلید همچون قدرت طلبى و نامجوئى و کامجوئى , یا بینوایانى جوان و پست و عافیت طلب , یا زاهدانى ریاکار و ابله و یا عالم نمایانى سرگرم مباحثات خونین کلامى و اعتقادى در ذهن مطالعه گر مجسم میکند .

غالبا همینطور بود , علماء و محدثین زمان اوائل امامت امام صادق یکى از این چهار کار را انجام مى دادند : یا آدمهاى پلید و پستى بودند که فقط لباس روحانى بر تن داشتند و دنبال نامجویى و کامجویى و شهوترانى بودند . همان کارى که فلان غلام برجسته دستگاه هشام میکرد , به کنیزى دل مى بست و سرى با آن گرم مى کرد , خلیفه هم لطفى به او مى کرد و کنیز را به او مى بخشید , بعد مى نشستند با خلیفه میگسارى مى کردند . همین کارها را این آقاى عالم هم میکرد . و این در کتب تاریخ عینا ذکر شده است .

یا افراد پست و بینوایى بودند که اصلا پوفیوزى به آنها مجال فکر کردن و کارکردن و حرکت کردن نمى داد . آدمهاى پست و بى چاره اى که هیچ امیدى از آنها نمیشد داشت .

یا مردمان زاهدى بودند که در گوشه اى با نان جوى زندگى میکردند و زهد میکردند , اما این کار آنها بیشتر براى

آن بود که مردم را نسبت به خودشان خوشبین کنند . البته از سیاست بى اطلاع , و ابله و نادان بودند . کارشان این بود یک وقتى خلیفه پیش آنها برود و آنها چیزى بگویند , خلیفه دلش بشکند و گریه کند و این آقا معروف شود . که بله مثلا عمرابن ابى به خلیفه چهار کلمه حرف زد , خلیفه هم دلش شکست و گریه کرد . و اسم او در دهانها بپیچد .

بهترین آنها که در نوع چهارم میتوان قرار داد , آنهایى بودند که در مدارس و در مراکز علمى سرگرم بحث و مباحثه و علمیات و اینها بودند . یکى میگفت قرآن از ازل خلق شده , دیگرى میگفت نه خیر بعدا خلق شده . یکى میگفت جبر درست است , دیگرى میگفت تفویض درست است . سر این مسائل بحث و داد و بیداد میشد . عده اى به طرفدارى اولى و عده اى به طرفدارى دومى دعوا میکردند , حتى در مواردى به خونریزى هم میکشید .

این افراد خوب آن دوره بودند که نه سرگرم سیاست بودند ( سیاست هاى پلید ) و نه سرگرم میگسارى و نامجویى آدمهاى ابلهى هم نبودند , بلکه آدمهایى بودند عالم , منتهى عالمانى به کلى جدا از همه جریانات زندگى که نام هفت , هشت نفر از این علماى معروف و سرشناس زمان امام صادق و امام باقر علیهم السلام را در این نوشته برده ام . قرآن و حدیث که مى بایست نهال معرفت و خصلتهاى نیک را زنده و بارور بدارد

به ابزارى در دست قدرتمندان یا اشتغالى براى عمر بى ثمر این تبهکاران و تبهروزان تبدیل یافت .

این وضع زندگى مردم آنوقت در این فضاى مسموم و خفه و تاریک و در این روزگار پربلا و دشوار بود که امام صادق علیه السلام بار امانت الهى را بردوش گرفت . امام صادق در چنین شرایطى شروع به کار کردند و امامت امام آغاز شد .

حال بنظر شما امام صادق باید چکار کند ؟

من در اینجا مطلب دیگرى را بر این اوضاع و احوالى که ترسیم کرده ام اضافه میکنم و آن نقطه قوت است . و آن اینکه در این دنیاى تاریک , در این ظلم مسلط که خلیفه آنچنان مسلط بود , علماء و متفکرین آنطور گمراه و بدبخت و یا بى خبر بودند و مردم عادى آنچنان از سویى دست به گریبان جهل و از سوى دیگر دست به گریبان فقر و نابسامانى و تیره روزى بودند و در واقع یک دنیاى از همه جهت تاریک بود . امام صادق توانسته بود به کمک تلاش وسیع پدرانش , یعنى امام سجاد و امام باقر , مخصوصا اواخر زندگى امام باقر و سپس خودش یک عده مومن و مسلمان مکتبى , اصیل , انقلابى , فداکار , آماده براى پذیرش خطر در سراسر عالم اسلام تربیت کند . و اینها آدمهاى عادى نبودند . البته نه از نظر اینکه در طبقات ممتازى قرار داشتند نه , همین کاسب و تاجر و غلام و در این ردیف بودند . ولى از لحاظ پایگاه

معنوى به هیچ وجه شبیه آدمهاى عادى نبودند . کسانى بودند که زندگى آنها در هدف و مکتبشان خلاصه میشد و در همه جا هم بودند .

شبکه عظیم تشکیلاتى امام صادق :

عجیب است که یاران امام صادق در همه جا بودند .

گمان نکنید فقط در مدینه بودند نه , در کوفه بیشتر از مدینه بودند , حتى کسانى از آنها در شام بودند . اینها شبکه عظیم تشکیلاتى امام صادق را تشکیل میدادند ( حزب علوى , حزب تشیع ) منظور از شبکه تشکیلاتى همان تشیع است . و این یکى از فصلهاى شناخته نشده زندگى امام صادق است .

تصور من بر این است که براى اولین بار بنده کشف کرده ام . البته سالهاست وجود یک چنین شبکه اى در ذهن من است , اینطور نیست که تازه آنرا کشف کرده باشم . و این یکى از مواردى است که بنده روى آن تاکید و اصرار دارم .

یک شبکه تشکیلاتى عظیم , یک حزب کامل به وسیله امام صادق در سراسر عالم اسلام اداره میشد . و این نقطه قوت بود . این قسمت را از نوشته خود میخوانم که مربوط به بعد از واقعه شهادت حسین ابن على ( علیه السلام ) در کربلا است :

پس از واقعه کربلا و شهادت امام , فعالیت سازمان یافته شیعیان در عراق به مراتب

منظم تر و پرتحرک تر شده بود . و این تاثیرى بود که حالات روانى شیعیان کوفه که بسیارى از آنان در برابر ضربه دستگاه خلافت ( یزید ) غافل گیر شده و نتوانسته بودند خود را به صحنه پیکار عاشورا برسانند , آن را ایجاب کرده , و سوز تاسف و درد ایشان بدان رنگ و جلا میداد .

از قول طبرى مورخ معروف نقل شده است که حضرت ده سال اول امامت خود را با بنى امیه جنگید . در این دوران مبارزه امام صادق صریح بود یعنى پرده پوشى و تقیه و کتمان در آن نبود . علت هم این بود که خلفاى بنى امیه آنقدر سرگرم بودند که فرصت اینکه به سراغ شیعیان و امام صادق بیایند و شدت عمل بخرج دهند نداشتند .

درست مانند اوضاع و احوال زمان شریف امامى . در دورانى که شریف امامى نخست وزیر بود , همه آن کسانى که تا آنوقت جرئت نکرده بودند لب باز کنند , به میدان آمدند و انقلابى شدند ! چرا ؟ چون دستگاه آنقدر گرفتارى و بدبختى داشت که فرصت نداشت سراغ این گوینده و آن نویسنده و این شاعر و آن روحانى و واعظ برود .

در زمان بنى امیه مخصوصا در اواخر حکومت فرصت نداشت که سراغ امام برود , لذا امام صادق محتاج نبود پنهان کارى کند . همانطور که میدانید همه مردم که به حج آمده اند در روز عرفات یکجا جمعند . و این فرصت جائى دست نمى دهد , در روز نهم ذیحجه امام صادق در مقابل این جمعیت عظیم مى ایستاد , جمعیتى که در میان آنها از همه نقاط عالم اسلام , افریقا , خاورمیانه , حجاز و عراق و از ایران آنروز , خراسان و افغانستان و ترکمنستان شرقى بودند . و اگر در آنجا بمبى منفجر میشد مثل این بود که در سراسر عالم منفجر میشد . اگر در آنجا حرفى زده میشد در شبکه سراسرى تبلیغات جهانى گفته میشد . امام صادق در بین این جمعیت مى آمد و صریحا و رسما اعلام میکرد , اى مردم امروز امام و حاکم بحق جعفر ابن محمد است و نه ابى جعفر منصور .

دلیل هم مى آورد , البته نه استدلال کلامى و عقلانى , چون آنوقت مردم حوصله گوش کردن استدلال نداشتند , امام صادق به نوع دیگرى استدلال آوردند .

منصور عباسى و اطرافیان او براى اینکه ذهن مردم را قانع کنند , وانمود کرده بودند که جانشین پیغمبر هستند . یک سلسله نسبى هم درست کرده بودند و میگفتند که ما فرزندان عباس هستیم , دو سلسله نسب داشتند که یکى از آنها را مى گفتند . یکى این بود که مى گفتند ما فرزندان عباس عموى

پیغمبر هستیم . و بعد از رحلت پیغمبر خلافت در دست بنى هاشم بوده و در میان بنى هاشم از همه مسن تر و به اصطلاح جا افتاده تر عباس عموى پیغمبر است پس خلافت بعد از پیغمبر از آن عباس بود و ما که فرزندان عباس هستیم حکومت به ما میرسد .

سلسله نسب دیگر این بود که میگفتند ما فرزندان على عباسى هستیم ( على ابن عبدالله ابن عباس ) و درست هم میگفتند . نوه على عباسى و یا پسران على عباسى بودند . و على عباسى شاگرد محمد حنفیه است و محمد ابن حنفیه فرزند امیرالمومنین على ابن ابیطالب است و از داماد پیغمبر است . خلافت از پیغمبر به حضرت على رسیده و از حضرت على به محمد حنفیه رسیده است نه به حسن و حسین , و از محمد حنفیه به پسر عبدالله ابن عباس رسیده که او جد ما است و از او به ما رسیده است , پس ما خلیفه هستیم . این طور نسب ها هم براى ذهن مردم آن روزگار قانع کننده بود , چون سطح تفکرشان پائین بود .

لذا امام صادق در مقابل آن جمعیت بزرگ مى ایستاد و سلسله درست امامت را بیان میکرد : ایهاالناس ان رسوله الله کان هوالامام خود پیغمبر امام بود . یعنى پیشوا و رهبر جامعه بود . ثم من بعده على ابن ابیطالب ( منطق شیعه ) . بعد حسن , بعد حسین , بعد حسین , بعد على ابن الحسین , بعد محمد ابن على و بعد من

و خود را معرفى میکرد بعنوان امام و این واقعا خیلى جرات مى خواست .

( شما فرض کنید در روزگار حکومت شاه ملعون یک نفر پیدا میشد در ایران , در میان اجتماع عظیم مردم فریاد میزد و میگفت این شاه غاصب است و حکومت متعلق به من است . این حرف عادى نبود , حرف ساده اى نبود , بزرگترین اعلان مخالفت بود . و این کارى بود که امام صادق در اواخر دوران بنى امیه مى کرد . )

ولى در دوران بنى عباس کار با تقیه و کتمان انجام مى گرفت . علت هم این بود که بنى عباس همان شعارهاى بنى امیه و آل على و اظهارات آنها را به زبان مى آوردند , صورتشان , صورت آل على و عملشان , عمل بنى امیه بود .

این جمله را اضافه مى کنم که در دوران حکومت بنى امیه مبارزه به آن شکل بود و در دوران بنى عباس که دورانى طولانى تر بود مبارزه بطور مخفیانه ترى انجام میگرفت . درست توجه کنید . بنى عباس آن جریان انحرافى بودند که از یک فرصت استفاده کردند و انقلابى که امام صادق داشتند به وجود مى آوردند منحرف کردند . و این خطر همیشه براى انقلابها وجود دارد . باید مواظب انقلاب خودتان باشید . گاهى ممکن است خط درست انقلاب که منطبق با معیارها و ضوابط اصلى انقلاب است جاى خود را به یک خط عوضى منحرف فاسد

باطل با شعارهاى حق بدهد . این است که انسان باید حواسش جمع باشد . مردم آنزمان حواسشان جمع نبوده , البته آنها دوازده قرن از شما جلوتر بودند , و شما دوازده قرن بعد از آنها هستید .

تا سالها بعد , شاید تا سى سال یا بیست سال بعد مردم مناطق دور دست خیال میکردند که به روى کار آمدن حکومت عباسى , محصول مبارزات آنهاست که براى آل على کردند ! خیال میکردند حکومت آل على همین است و خبر نداشتند که اینها غاصب هستند .

شما باید امروز مواظب انقلاب باشید , مواظب خطوط انحرافى باشید , دقت کنید کسانى نیایند با شعار مکتب و اسلام , راه انقلاب را عوض کنند . سعى کنید مسئولان سطح بالا صددرصد مکتبى و انقلابى باشند . اگر چنانچه اینطور نشد , راه براى هرگونه انحرافى باز است . تعارف ندارد . ما که خود را از روند طبیعى سنتهاى تاریخ خارج نکرده ایم . ما محکوم همان سنت ها هستیم , محکوم همان قوانین تاریخى هستیم .

در فرانسه مردم جان دادند , خون دادند تا توانستند یک حکومت و یک رژیم را از بین ببرند . رژیم بوربون هاى فرانسوى , خانواده اى که چند صد سال حکومت کرده بودند , پادشاه و زن پادشاه را کشتند . آنها از شما بیشتر موفق شدند . چون جنایتکار شما در رفت و غریب مرگ شد , ولى آنها نه ,

لویى شانزدهم را آوردند و خیلى صاف و روشن کشتند . و بسیارى از سران حکومت را نیز بقتل رساندند . اما محصول این همه تلاش و مبارزه و دگرگون شدن وضع , در طول سالیان اول , چهار , پنج سال اول که این دسته روى کار آمدند , آن دسته روى کار آمدند , چه شد ؟ محصولش این شد که از ضعف و آنارشیسم و . . . ناپلئون که یک نظامى محض بود استفاده کرد و قدرت را بدست گرفت و سالها دیکتاتورى را برقرار کرد . مردم فرانسه خوشحال بودند که انقلاب کرده اند , شاهى را از بین برده اند , در حالیکه شاهى در شکل نظامى خشن تر بوسیله ناپلئون انجام میگرفت . اسم که مسئله اى نیست , به همین خاطر هم بود که وقتى ناپلئون دچار شکست شد و از آبرو و حیثیت افتاد و خانه نشین شد , دوباره بازماندگان لویى شانزدهم سر کار آمدند و در حدود شاید پنجاه سال یا بیشتر همان خاندان و نه خاندان دیگر بعد از او بر مردم فرانسه حکومت کردند این شکست به این دلیل بود که خط انقلاب عوضى فهمیده شده بود .

مواظب باشید خط انقلاب عوضى فهمیده نشود . و راه آن این است که دقیقا به توصیه هاى امام ( امروز امام صادق ما امام خمینى است ) گوش فرا دهیم , امروز راه و حرف و رهنمود و عمل امام میزان و معیار است . انقلاب ما با این شاخص میتواند پیش برود . به حرفهاى امام گوش دهید و دقت کنید و به آنچه که امام میگوید عمل کنید تا این انقلاب درست

در همین خط باقى بماند . اگر چنانچه ذره اى تخطى کردید , کمى حواس شما پرت شد , یک ذره بى دقتى در انجام مسئولیتها , در گزینشها انجام گرفت راه انقلاب عوض میشود .

اینطور نیست که همان روز اول انقلاب صد و هشتاد درجه عوض شود , نه اول یک زاویه کوچکى باز میشود به اندازه یک درجه و خط یک ذره کج میشود و این خط کج همینطور ادامه پیدا میکند تا این شکاف بیشتر میشود . بعد به جایى مى رسد که میتوانند زاویه دیگرى بزنند , خط را بشکنند و چهل درجه به آنطرف ببرند . یعنى تا حال که خط مستقیم بوده و زاویه یک درجه باز شده بود یکدفعه خط مستقیم مى شکند و زاویه چهل درجه مى خورد . اگر دو زاویه دیگر بزنند همان صد و هشتاد درجه مى شود . پس ملاحظه میکنید که اینقدرها مشکل نیست . شما باید مواظب باشید تا آن یک درجه انحراف اولى پیش نیاید و جلوى آنرا محکم بگیرید .

دو معیار براى شناخت راه درست :

دو معیار براى شناخت راه درست وجود دارد :

1 دوستان .

2 دشمنان .

براى شناختن درست هم دوستان و هم دشمنان معیار هستند . هر چه دوستان بپسندند , خط حق پسندید آن درست است . خط حق امام خمینى است . هر چه او میپسندد , هر

چه او میگوید , هر چه او رهنمود مى دهد درست است . بنده نمى خواهم امام را مطلق کنم , اشتباه نکنید , من نمى خواهم بگویم امام مثل امیر المومنین معصوم است یعنى یک هزارم هم اشتباه نمى کند . نه , او معیار و ترازوى این انقلاب است . این انقلاب با زبان او , با رهنمود او قوام گرفته و او در خط خود است , خیلى روشن است , خط امام همان خط انقلاب اسلامى ایران است . این یک معیار .

معیار دیگر دشمنان هستند , هر چه را که دشمن بدش آمد بدانید که درست است . هر چه را که امریکا روى آن حساسیت نشان داد , بدانید که خوب است . هر چه را که رادیو اسرائیل و صداى آمریکا و رادیوى ایران آزاد و . . . بمباردمان میکند بدانید که یک رگه رشدى در آن هست و بى خود نمى کوبد . دوستان و دشمنان براى ما معیار هستند , البته مواظب باشید گاهى نعل واژگونه نیز میزنند .

پروردگارا ما را در شناخت اسلام و شناخت چهره واقعى امامان شیعه هر چه بیشتر موفق بدار .

والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

سیری در زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای، ص 2- 28

https://lib.eshia.ir/10875/1/2

در ضمن، آدرس ویدئو و متن سخنرانی حضرت آقا مد ظله العالی در پست بالا بشرح ذیل است:

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60048

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی