الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

 

وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَیْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَـٰکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ‎﴿الأعراف: ١٦٠﴾‏

 

41 باب استسقاء المأمون بالرضا(ع)و ما أراه الله عز و جل من القدرة فی الاستجابة له و فی إهلاک من أنکر دلالته فی ذلک‌

1 حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا یُوسُفُ‌

بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَیَّارٍ عَنْ أَبَوَیْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ(ع)أَنَّ الرِّضَا عَلِیَّ بْنَ مُوسَى(ع)لَمَّا جَعَلَهُ الْمَأْمُونُ وَلِیَّ عَهْدِهِ احْتُبِسَ الْمَطَرُ فَجَعَلَ بَعْضُ حَاشِیَةِ الْمَأْمُونِ وَ الْمُتَعَصِّبِینَ عَلَى الرِّضَا یَقُولُونَ انْظُرُوا لَمَّا جَاءَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى(ع)وَ صَارَ وَلِیَّ عَهِدْنَا فَحَبَسَ اللَّهُ عَنَّا الْمَطَرَ وَ اتَّصَلَ ذَلِکَ بِالْمَأْمُونِ فَاشْتَدَّ عَلَیْهِ فَقَالَ لِلرِّضَا(ع)قَدِ احْتُبِسَ الْمَطَرُ فَلَوْ دَعَوْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُمْطِرَ النَّاسَ فَقَالَ الرِّضَا(ع)نَعَمْ قَالَ فَمَتَى تَفْعَلُ ذَلِکَ وَ کَانَ ذَلِکَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ قَالَ یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص)أَتَانِی الْبَارِحَةَ فِی مَنَامِی وَ مَعَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ(ع)وَ قَالَ یَا بُنَیَّ انْتَظِرْ یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ فَابْرُزْ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ اسْتَسْقِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَیَسْقِیهِمْ وَ أَخْبِرْهُمْ بِمَا یُرِیکَ اللَّهُ مِمَّا لَا یَعْلَمُونَ مِنْ حَالِهِمْ لِیَزْدَادَ عِلْمُهُمْ بِفَضْلِکَ وَ مَکَانِکَ مِنْ رَبِّکَ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ الْإِثْنَیْنِ غَدَا إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَرَجَ الْخَلَائِقُ یَنْظُرُونَ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ یَا رَبِّ أَنْتَ عَظَّمْتَ حَقَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَتَوَسَّلُوا بِنَا کَمَا أَمَرْتَ وَ أَمَّلُوا فَضْلَکَ وَ رَحْمَتَکَ وَ تَوَقَّعُوا إِحْسَانَکَ وَ نِعْمَتَکَ فَاسِقِهِمْ سَقْیاً نَافِعاً عَامّاً غَیْرَ رَائِثٍ وَ لَا ضَائِرٍ وَ لْیَکُنْ ابْتِدَاءُ مَطَرِهِمْ بَعْدَ انْصِرَافِهِمْ مِنْ مَشْهَدِهِمْ هَذَا إِلَى مَنَازِلِهِمْ وَ مَقَارِّهِمْ قَالَ فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَقَدْ نَسَجَتِ الرِّیَاحُ فِی الْهَوَاءِ الْغُیُومَ وَ أَرْعَدَتْ وَ أَبْرَقَتْ وَ تَحَرَّکَ النَّاسُ کَأَنَّهُمْ یُرِیدُونَ التَّنَحِّیَ عَنِ الْمَطَرِ فَقَالَ الرِّضَا(ع)عَلَى رِسْلِکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ فَلَیْسَ هَذَا الْغَیْمُ لَکُمْ إِنَّمَا هُوَ لِأَهْلِ بَلَدِ کَذَا فَمَضَتِ السَّحَابَةُ وَ عَبَرَتْ ثُمَّ جَاءَتْ سَحَابَةٌ أُخْرَى تَشْتَمِلُ عَلَى رَعْدٍ وَ بَرْقٍ فَتَحَرَّکُوا فَقَالَ عَلَى رِسْلِکُمْ فَمَا هَذِهِ لَکُمْ إِنَّمَا هِیَ لِأَهْلِ بَلَدِ کَذَا فَمَا زَالَتْ حَتَّى جَاءَتْ عَشْرُ سَحَابَةٍ وَ عَبَرَتْ وَ یَقُولُ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(ع)فِی کُلِّ وَاحِدَةٍ عَلَى رِسْلِکُمْ لَیْسَتْ هَذِهِ لَکُمْ إِنَّمَا هِیَ لِأَهْلِ بَلَدِ کَذَا ثُمَّ أَقْبَلَتْ سَحَابَةُ حَادِیَةَ عَشَرَ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ هَذِهِ سَحَابَةٌ بَعَثَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَکُمْ فَاشْکُرُوا اللَّهَ عَلَى تَفَضُّلِهِ عَلَیْکُمْ وَ قُومُوا إِلَى مَقَارِّکُمْ وَ مَنَازِلِکُمْ فَإِنَّهَا مسامة [مُسَامِتَةٌ لَکُمْ وَ ...

...

الْأَسَدَانِ یَقُولَانِ أَ تَأْذَنُ لَنَا أَنْ نُلْحِقَهُ بِصَاحِبِهِ الَّذِی أَفْنَیْنَاهُ قَالَ لَا فَإِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تَدْبِیراً هُوَ مُمْضِیهِ فَقَالا مَا ذَا تَأْمُرُنَا قَالَ عُودَا إِلَى مَقَرِّکُمَا کَمَا کُنْتُمَا فَصَارَا إِلَى الْمَسْنَدِ وَ صَارَا صُورَتَیْنِ کَمَا کَانَتَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَفَانِی شَرَّ حُمَیْدِ بْنِ مِهْرَانَ یَعْنِی الرَّجُلَ الْمُفْتَرَسَ ثُمَّ قَالَ لِلرِّضَا(ع)یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَذَا الْأَمْرُ لِجَدِّکُمْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)ثُمَّ لَکُمْ فَلَوْ شِئْتَ لَنَزَلْتُ عَنْهُ لَکَ فَقَالَ الرِّضَا(ع)لَوْ شِئْتُ لَمَا نَاظَرْتُکَ وَ لَمْ أَسْأَلْکَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ أَعْطَانِی مِنْ طَاعَةِ سَائِرِ خَلْقِهِ مِثْلَ مَا رَأَیْتَ مِنْ طَاعَةِ هَاتَیْنِ الصُّورَتَیْنِ إِلَّا جُهَّالَ بَنِی آدَمَ فَإِنَّهُمْ وَ إِنْ خَسِرُوا حُظُوظَهُمْ فَلِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تَدْبِیرٌ وَ قَدْ أَمَرَنِی بِتَرْکِ الِاعْتِرَاضِ عَلَیْکَ وَ إِظْهَارِ مَا أَظْهَرْتَهُ مِنَ الْعَمَلِ مِنْ تَحْتِ یَدِکَ کَمَا أُمِرَ یُوسُفُ بِالْعَمَلِ مِنْ تَحْتِ یَدِ فِرْعَوْنِ مِصْرِ قَالَ فَمَا زَالَ الْمَأْمُونُ ضَئِیلًا فِی نَفْسِهِ إِلَى أَنْ قَضَى فِی عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(ع)مَا قَضَى‌

عیون اخبار الرضا علیه السلام، شیخ صدوق، جلد 2، ص 167- 172

https://lib.eshia.ir/86808/2/167

باب 41 طلب باران حضرت- بدرخواست مأمون- و نشاندادن قدرتهاى الهى در اجابت دعاى او و هلاکت و رسوائى مخالفان و منکران شخصیّت او 7‌

1- محمّد بن قاسم مفسّر بسند مذکور در متن از امام عسکرىّ از پدرش از جدّش از علىّ بن موسى علیهم السّلام روایت کرده گفت: چون مأمون علىّ بن موسى علیهما السّلام را ولیعهد خویش قرار داد مدّتى باران نیامد. بعض از اطرافیان مأمون و مخالفین حضرت رضا 7 شروع بیاوه گوئى کرده گفتند: این از شومى علىّ بن‌

موسى است، از زمانى که وى باین سرزمین قدم نهاده باران از آسمان نباریده و خداوند از فرستادن باران دریغ فرموده، این خبر بمأمون رسید و بر او گران آمد، نزد حضرت آمده تقاضا کرد که ایشان نماز استسقاء (طلب باران) بخواند و گفت: اى کاش (حضرت) دعا میکرد و خداوند باران میفرستاد، امام علیه السلام فرمود: بسیار خوب، مأمون سؤال کرد: در چه روز- و آن روز روز جمعه بود- این کار را انجام میدهى؟ امام فرمود: روز دوشنبه، چون من جدّم رسول خدا صل الله علیه و آل و سلم را در خواب دیدم که جدّم امیر مؤمنان علىّ علیه السلام با او بود، بمن فرمود:

پسر جانم تا روز دوشنبه صبر کن آنگاه بصحرا رو و از خداوند طلب باران کن، خداوند متعال براى مردم باران خواهد فرستاد. و به آنان خبر ده آنچه را خداوند عزیز بتو بنمایاند که مردم بدان آگاه نیستند از موقعیّت وجود تو در میان آنان، تا تو را بشناسند و علمشان در باره تو زیاد شود، و بفضل و مقام و اعتبار تو در نزد خداوند عز و جلّ آگاه گردند. چون روز دوشنبه رسید حضرت روى بصحرا نهاد، و مردمان جمله بیرون آمدند و همه مینگریستند، آن جناب بمنبر رفت و حمد و ثناى الهى را بجا آورد، و آنگاه گفت: اى پروردگار من توئى که حقّ ما

اهل بیت را عظیم مقرر داشتى، تا مردم بامر تو دست بدامن ما شوند و از ما یارى طلبند، و امیدوار کرم تو باشند و رحمتت را بجویند و به احسان تو چشم دوزند، و بخششت را طلبند، پس سیراب کن ایشان را ببارانى پر سود، فراگیر، بى‌وقفه و بى‌درنگ، و بى‌ضرر و زیان. ابتدایش پس از بازگشتن ایشان از این صحرا بمنازلشان و قرارگاههایشان باشد! راوى گفت: قسم به آن کس که محمّد صل الله علیه و آله و سلم را بحقّ به نبوّت مبعوث کرد: ناگاه بادها وزیدن گرفت و (بدین سبب) ابرها بوجود آورد و آسمان برعد و برق افتاد، و مردم به جنبش افتادند، گویا قصد گریز از باران داشتند. حضرت رضا علیه السلام فرمود: اى مردم آرام باشید، صفوف را بهم نزنید این ابرها از آن شما نیست بسوى فلان بلد میروند، ابرها همه رفتند و نباریدند، سپس ابرى دیگر آمد که شامل رعد و برق بود، باز مردم از جا حرکت کردند امام فرمود: بر جاى خود آرام باشید، این ابر نیز براى شما نیست بفلان بلد میرود و براى اهل آنجا میبارد، و پیوسته ابرها آمدند و رفتند تا ده قطعه ابر، و حضرت علیه السلام هر کدام را میگفت: این مربوط بشما نیست، این از آن اهل فلان شهر است شما حرکت نکنید و بر جاى خود آرام بمانید و آشوب‌

نکنید، تا اینکه براى بار یازدهم ابرى پدید آمد، در این بار امام فرمود: این ابر را خداوند عزّ و جلّ بسوى شما برانگیخته پس او را بجهت تفضّلى که بر شما کرده است سپاس گوئید، اکنون برخیزید و بقرارگاهها و منزلهاى خود بروید، و این ابر بالاى سر شما است و نمیبارد تا بخانه و منازل خود برسید آنگاه باریدن میگیرد، و آن مقدار بر شما خیر میبارد که شایسته کرم خداوندى است، و سزاوار شأن و جلال اوست. این بگفت و از منبر بزیر آمد، و مردم بازگشتند، و ابر همچنان بود و نمى‌بارید تا همگان نزدیک منازل خود شدند، آنگاه بشدّت شروع بباریدن نمود، و رودها و استخرها و گودالها و صحراها را همگى آب فرا گرفت، و مردم شروع کردند به تبریک و تهنیت گفتن به فرزند رسول خدا 6 بسبب کرامتى که خداوند عزّ و جلّ بدو مرحمت فرموده است، و میگفتند:

گوارا باد او را این کرامت! آنگاه حضرت میان جمعیّت آمدند و مردم بسیارى حاضر شدند، آنگاه فرمود: ایّها النّاس! از خدا بترسید و نعمت‌هاى او را قدر بدانید و بنافرمانى کردن، نعمتها را از خود گریزان ننمائید، بلکه (نعم الهى) را بطاعت و بندگى و شکرگزارى بر آنها و بر عطایاى پى در پى خداوندى، دائمى و همیشگى‌ ...

...

داد، گفتند: پس ما چه کنیم؟ فرمود: بجاى خود باز گردید، و همچنان که بودید بشوید، آن دو شیر بسوى تخت بازگشته بهمان صورت اوّلیه به صورت شیر بر آن نقش شدند.

مأمون گفت: سپاس خداى را که مرا از شرّ حمید بن مهران کفایت فرمود (مرادش آن مرد نابود شده بود.)، آنگاه رو بحضرت رضا علیه السلام کرده عرضکرد:

یا ابن رسول اللَّه! این امر خلافت و امارت از آن جدّ شما- رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم- بوده و پس از وى براى شما فرزندان میباشد، اگر میخواهید من بنفع شما از این مقام کناره گیرم و آن را بشما بسپارم؟ حضرت فرمود: اگر چنین چیزى میخواستم تو را مهلت نمى‌دادم و از تو تمنّا و خواهش نمى‌کردم، بلکه از خداى خود میخواستم، زیرا خداوند اطاعت سایر مخلوقات خود را بما عطا فرموده، چنان که دیدى از آن دو نقش شیر، و این جماعتى از جهّال و عقب افتادگان بنى آدمند که سرکشى مى‌کنند، و اینان اگر چه در بهره خود زیان کرده‌اند، ولى خداوند تعالى را در این عمل مصلحتى است، و مرا امر فرموده که اعتراضى بر تو نداشته باشم، و آنچه تو اظهار کنى من در اختیار تو باشم، چنان که یوسف را تحت فرمان فرعون مصر قرار داد.

راوى گوید: پس از این ماجرا مأمون پیوسته اظهار کوچکى و حقارت در نزد حضرت رضا علیه السلام مینمود، تا اینکه بالاخره انجام داد در باره آن حضرت کارى را که میخواست انجام دهد.

مترجم گوید: «باید دانست که معجزات و کرامات امرى است مسلّم، و صریح قرآن بدان ناطق است و منکرى در میان خداپرستان ندارد مگر اندکى که خود را روشن فکر میدانند، ولى معجزه از انبیاء الهى و اولیاء بحق و بلکه از افراد برجسته و مقربان درگاه الهى (تنها) باذن پروردگار صادر مى‌شود، و اصل معجزه و کرامت آن عملى است که دیگران از اتیان بمثل آن عاجزند، و لازم هم نیست کسى که کرامت از او صادر مى‌شود معصوم باشد، آیه شریفه میفرماید: قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ‌ یعنى: (خطاب به حضرت سلیمان) من قبل از اینکه از مجلس برخیزى (تخت ملکه صبا را) نزد تو حاضر مى‌کنم. قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ‌ (یعنى) من بکمتر از یک چشم بهم زدنت آن (تخت) را در نزد تو مى‌آورم.

این خود کرامتى است که در آن روزگار بلکه در این روزگار هم براى کسى امکان ندارد، ولى باید متوجّه این امر بود که معجزه شرائطى دارد:

اوّل اینکه معجزه انبیاء- علیهم السّلام- براى اثبات نبوّت ایشانست و آیه بیّنه است، و در مقام تحدّى است، نه هر وقت و هر جا و هر چند که بدون آن حقّ بر طرف مقابل ثابت شده باشد. دوم اینکه: معجزات بصورتى نیست که آنچه هست نابود کند بلکه بعکس مثلا: درخت خشک شده را سبز مى‌کند، یا مرده را زنده مى‌کند، یا بز از شیر رفته را شیر از پستانش جارى مى‌نماید، یا مریض را شفا میدهد، یا آتش را گلستان میکند، یا چشمه خشک شده و بى‌آب را جوشان و نابع مینماید، نه اینکه نابود

نابودکننده باشد، مانند آن شخص که چاه پر آب را با انداختن آب دهان در آن خشک کند.

و مطلب دیگر اینکه امامان اهل بیت علیهم السّلام مقامشان مقام شامخ رهبرى و امامت و ولایت است و کارشان هدایت و انسان سازى است، که اگر ولایت و خلافت در دست آنان افتد جهان را از ظلم و تعدّى پاک و عدل را جارى و نفوس را برشد مقدّر خود میرسانند، بدین معنى که نوعى وضع جامعه را سر و سامان میدهند و روشهائى را اتّخاذ میکنند که افراد جامعه در کمال امنیّت و رفاه زندگانى را ادامه دهند و با کوشش خود هر چه در قدرت و استعداد نفوسشان نهفته است همه بمرحله رشد و بمنصّه ظهور رسد، و هیچ گونه استعداد رشدى، ضایع نماند، این شأن امام است، نه آنکه امام براى معجزه نمودن و کارهاى جزئى مثل شفاى بیمارى که طبیب در معالجه‌اش وامانده، یا شفاى کور و کر آفریده شده باشد، و مأموریّت و خاصیّت وجودیش همین باشد و بس، نه، این چنین تصوّرى دور از حقیقت است، و مقام امام بالاتر از این امور جزئى است بلکه چنان که خود حضرت رضا علیه السلام فرمود:

«الامام امین اللَّه فی ارضه، و حجّته على عباده، و خلیفته فی بلاده»

و در باره امامت فرمود:

«إنّ الامامة زمام الدّین و نظام المسلمین و صلاح الدّنیا و عزّ المؤمنین، إنّ الامامة اسّ الاسلام النّامى، و فرعه السّامى، بالامام تمام الصّلاة و الزّکاة و الصّیام و الحجّ و الجهاد»

(همانا امامت زمام دین است، و مایه نظام مسلمانان، و سبب سامان یافتن دنیایشان و موجب عزّت مؤمنانست، امامت اساس اسلام پیشرو و برازنده است، شاخه بلند و رفیع آنست، و نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد، و افزونى اموال مسلمین همه و همه وابسته به امام و امامت او است)

«و الامام کالشّمس الطّالعة المجلّلة بنورها للعالم و هى فی الافق بحیث لا تنالها الأیدى»

(امام چون خورشید جهانتاب است که نور و فروغش سراسر جهان را فرا مى‌گیرد، خود در افق اعلائى است که کسى را قدرت رسیدن بدرجه او نیست).

اکنون که این مطلب روشن شد باید توجه داشت که چون این افراد را از پست حسّاس خود کنار زدند، و کسانى که قابلیّت این مقام را نداشتند روى کار آمدند و هر چه توانستند بر ایشان و طرفدارانشان تنگ گرفتند

«فقتل من قتل و سبى من سبى و جرى القضاء لهم بما یرجى له حسن المثوبة»

فضائل آنان را کتمان کردند و مردم را هر چه توانستند از ایشان راندند و خفقانى بوجود آوردند که ناگفتنى است! در این حال و وضعیّت جماعتى (جهت تبلیغ) ناچار شدند که حقائقى را بصورت رمان ذکر کنند تا شاید خفتگان بیدار شوند، و از این رمانها در قرن سوم و چهارم بلکه پنجم بسیار نوشته شده و البته اصلى داشته لکن آن را بصورت داستان نقل کرده‌اند و از این جهت نمى‌توان آن را روایت دانست و بدان احتجاج کرد، زیرا مطالب تخیّلى را هم در بر دارد، و امام مظهر صفات جمالیّه حقّ، و از مقرّبترین مردم به مقام عفو و رحمت خداوند میباشد و بآسانى بخشم نمى‌آید و چنانچه بخشم هم آید آنچه خداوند دستور داده عمل مى‌کند، و هرگز از فرمان الهى تجاوز نمى‌نماید، کشتن آن فردى جایز است که خداوند او را مهدور الدّم گفته باشد و امام آن مردک افسانه‌اى را با جسارتى که بحضرت کرد و احترام امام را رعایت ننمود او را بکشتن نمى‌دهد، چون در دین جدّش حکمى براى کشتن چنین فردى نیست و لو خودش بخواهد، بلکه خداوند به جدّش فرمود: «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ‌» یعنى‌

ببخش بدون عتاب، چنان که حضرت رضا علیه السلام خود معنى نموده، پس این گونه مطالبى که در این داستان ذکر شده همه مطابق فهم سازنده داستان است نه آنکه از معصومى علیه السلام باشد. و اساسا در باره مفسّر جرجانى که این داستان را نقل کرده است علّامه حلّى (ره) در خلاصة الرّجال فرموده است وى ضعیف و کذّاب است و از دو تن مجهول روایاتى دارد و احادیث منکرى در تفسیرش آورده است.

و غرض از طول کلام که چندان مناسبتى هم با این داستان نداشت مجملا این بود که ساحت ائمه معصومین- علیهم السّلام- را از این گونه داستانها پاک سازم، و مقام جانشینان بحقّ پیامبر علیهم السّلام اجلّ از این مطالب میباشد، و السلام علینا و على عباد اللَّه الصّالحین».

عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ترجمه علی اکبر غفاری، ص 383- 398

https://lib.eshia.ir/12732/2/383

 

نماهنگ | شهید صدر؛ نابغه علمی و انقلابی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «شهید صدر بی‌شک‌ یک‌ نابغه‌ و یک‌ ستاره‌ درخشان‌ بود. از جنبه‌ علمی، جامعیت‌ و تحقیق‌ و نوآوری‌ و شجاعت‌ علمی‌ را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه‌ و در هر آنچه‌ با این‌ دانشها ارتباط می‌یابد در زمره‌ بنیانگذاران‌ و صاحبان‌ مکتب‌ محسوب‌ می‌شد.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹
رسانه‌ی KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز شهادت شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، در ۱۹ فروردین‌ماه ۱۳۵۹، روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از زندگی شهید صدر و ویژگی‌های این شهید والامقام را به همراه فیلمی از  دیدار خانواده شهید صدر با رهبر انقلاب اسلامی در نماهنگ «نابغه علمی و انقلابی» منتشر میکند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=59956

 

۱۴۰۴/۰۱/۱۹

مروری بر بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره شهید صدرنابغه علمی و انقلابی

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «شهید صدر بی‌شک‌ یک‌ نابغه‌ و یک‌ ستاره‌ درخشان‌ بود. از جنبه‌ علمی، جامعیت‌ و تحقیق‌ و نوآوری‌ و شجاعت‌ علمی‌ را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه‌ و در هر آنچه‌ با این‌ دانشها ارتباط می‌یابد در زمره‌ بنیانگذاران‌ و صاحبان‌ مکتب‌ محسوب‌ می‌شد.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹
رسانه‌ی KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز شهادت شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، در ۱۹ فروردین‌ماه ۱۳۵۹، روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از زندگی شهید صدر و ویژگی‌های این شهید والامقام را مرور کرده است.
 
 مرحوم آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر «یکی از چهره‌های برجسته‌ی جهان اسلام بود.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ «در میان‌ چهره‌های‌ برجسته‌ی‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ در دهه‌های‌ اخیر مرحوم‌ آیت‌الله‌ شهید سید محمدباقر صدر (قدس‌ الله‌ روحه) یکی‌ از ممتازترین‌ و شگفت‌ انگیزترین‌ آنهاست.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹ ایشان «صرفاً یک روحانی نبود، یک مجتهد فقط نبود، بلکه یک امیدی بود برای آینده‌ی اسلام و بخصوص برای آینده‌ی عراق و ملت عراق.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ از ویژگی‌های کم‌نظیر ایشان این بود که «فقاهت اسلامی را با اندیشه‌ی جدید و نوآوری در مسائل و با شجاعت و با دیانت و تقوا همراه داشت.» ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ لذا «از جنبه‌ علمی، جامعیت‌ و تحقیق‌ و نوآوری‌ و شجاعت‌ علمی‌ را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه‌ و در هر آنچه‌ با این‌ دانشها ارتباط می‌یابد در زمره‌ بنیانگذاران‌ و صاحبان‌ مکتب‌ محسوب‌ می‌شد.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹ و از سوی دیگر «سیّدمحمّدباقر صدر نمودار یک متفکّر اسلامی به معنای درست کلمه بود؛ او کسی بود که اندیشه‌ی اسلامی را در مقابل ایدئولوژی‌های وارداتی غرب و شرق، با سینه‌ی برافراشته‌ای در مقابل جوانهای جوینده و خواهنده نگاه داشت.» ۱۳۵۹/۲/۵ بنابراین «هر مجمع‌ علمی‌ حق‌ دارد که‌ به‌ فرآورده‌ی‌ انسانی‌ بزرگی‌ چون‌ این‌ عالم‌ بزرگوار به‌ خود ببالد. او بی‌شک‌ یک‌ نابغه‌ و یک‌ ستاره‌ درخشان‌ بود.» ۱۳۷۹/۱۰/۲۹ ایشان «یک شخصیّت جامع‌الاطراف و استثنائی بود.» ۱۳۶۳/۱/۱۹

....

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=59955

 

عرض ما اینجا این است که دو مسئله را عنوان کنیم که یکی نماز استسقاء و طلب باران است که در حدیثی در عیون اخبار الرضا علیه السلام شیخ صدوق هم آمده است، و دیگری مسئله ی ژنتیک و هدایت انبیاء و ائمه ی معصومین علیهم السلام و خلافت و ولایت است. 

مسئله ی اول این است که آیا مسئله ی باران باریدن از لحاظات ریاضی فیزیکی محض است که اتفاق می افتد و مربوط به ریاضی فیزیک مسئله است که در دست ریاضیدانها و فیزیکدانها هم باید حل شود، یا بلکه امری الهی هم هست که حالا اگر حتی بر حسب نماز استسقاء هم اتفاق نیافتد، آیا غیر از این است که به امر خلیفة الله و ولی خدا هم اتفاق می افتد؟

مسئله ی دوم این است که ژنتیک فرض بفرمائید مثلاً چقدر در چپ دست یا راست دست بودن افراد هم دخیل است و امری است وراثتی و بلکه محیط و بلکه جبر هم آیا چقدر می تواند در آن تاثیر داشته باشد. یعنی حتی ممکن است که کسی چپ دست باشد، ولی خانواده اش یا خودش یا دیگران او را به دلایلی هم ممکن است زورش کنند که با دست راستش بنویسد. البته این را خیلی در مورد رنگ پوست نمی توان گفت که کسی رنگ پوستش سیاه یا سفید است، و یحتمل با جبر و زورش هم بخواهند القاء کنند که رنگ پوستت بهتر هم هست که از یک رنگ دیگری می بود و این کار را هم واقعاً بتوانند بکنند و ...! یا یک امر ساده تری مثل اینکه آیا ژنی که قرار است نطفه اش بسته شود، از جنس مونس است یا مذکر را هم داریم که آیا این خود چقدر هم مسئله ای است حل شده امروزه روز؟!  البته اینکه خلیفة اللهی هم از یک ژنی باشد و بخواهند زورش کنند که این امر از ژن دیگری اتفاق بیافتد هم یک امری است که یحتمل بعضی اشکال بفرمایند که مخصوص امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست و در دستان آن حضرت است که شکل می گیرد و ...! ولی به هر حال، هدایت انبیاء و خاتم النبیین محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را داریم که آیا چقدر هم بوسیله ی مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و اولیاء الهی و مربیان تربیتی اجتماعی هم به افراد جامعه می توانند منتقل شوند و درسها بگیرند و بالا بروند و شاگرد را از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بالاخص امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هدایت کنند.

البته این مسائل را یحتمل توپولوژیستها خیلی اشکال هم کنند که اتفاقاً همین جاها است که توپولوژی در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژِیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی نیز بکار می آیند دیگر. حالا مثلاً شما وقتی می خواهید کتری و قوری را هم برای چای استفاده کنید و استکان نلبکیها را هم آماده کرده اید، بالاخره یک آبدارچی هم دارید که مواظب است که کی کتری آبش جوش می آید و باید چای را هم دم کند و استکان نلبکیها را هر کدام از چای پر کند و به مردم هر کدام هم تعارف کند و .... خوب، این که دیگر چیزی نیست در این همه مسائلی که در میان ایالات متحده چند جهانی ریز و درشت از کوانتومی تا نجومی و ... هم داریم. البته اینکه کجا هم همه ی اینها دارند در جهت آموزه های الهی انبیاء و اولیاء الهی بکار بسته می شوند و بلکه کجا هم همه و همه باید مواظبت کنند که بر علیه آموزه های الهی و مخالفت با آنها بکار بسته نشوند، یقیناً یک هوشمندی و بیداری را می طلبد ماورای هوش مصنوعی! و الا چرا این همه خون شهدای مظلوم عزیزتر از جان هم باید ریخته می شده اند و شوند؟! خیلی دیر شد، بنده ی حقیر بروم بلکه برسم به کمی از آخرهای دعای کمیل و نماز و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

  • ۰۴/۰۱/۲۳
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۹)

یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ ۚ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ‎﴿الاحزاب: ٣٢﴾

[32] یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن الله فلا تخضعن بالقول قیل فلا تجبن بقولکن خاضعا لینا مثل قول المریبات فیطمع الذی فی قلبه مرض فجور وقلن قولا معروفا حسنا بعیدا عن الریبة.

تفسیر صافی، محسین فیض کاشانی، جلد 4، ص 186

https://lib.eshia.ir/13222/4/186

1 ـ من خطبة له (علیه السلام)عقائدیة، علمیة ، تاریخیة ، سیاسیة

(یذکر فیها ابتداء خلق السّماء و الارض و خلق آدم(علیه السلام))

1 . عجز الانسان عن معرفة اللّه

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لاَ یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ، وَلاَ یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ، وَلاَ یُؤَدِّی حَقَّهُ الُْمجْتَهِدُونَ (الجاهدون)، اَلَّذِی لاَ یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ، وَلاَ یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ، اَلَّذِی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ، وَلاَ نَعْتٌ مَوْجُودٌ، وَلاَ وَقْتٌ مَعْدُودٌ، وَلاَ أَجَلٌ مَمْدُودٌ . فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ، وَنَشَرَ الرِّیَاحَ بِرَحْمَتِهِ، وَوَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِهِ.

...

4 ـ ومن خطبة له (علیه السلام)عقائدیة، سیاسیة

ویقال: إنه خطبها بعد قتل طلحة والزبیر

خصائص اهل البیت(علیهم السلام)

بِنَا اهْتَدَیْتُمْ فِی الظَّلْمَاءِ، وَتَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ الْعَلْیَاءِ، وَبِنَا أَفْجَرْتُمْ (انفجرتم) عَنِ السِّرَارِ. وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ یَفْقَهِ (یسمع) الْوَاعِیَةَ، وَکَیْفَ یُرَاعِی النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّیْحَةُ؟ رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ یُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ. مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِکُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ، وَأَتَوَسَّمُکُمْ بِحِلْیَةِ الْمُغْتَرِّینَ، حَتَّى سَتَرَنِی عَنْکُمْ جِلْبَابُ الدِّینِ، وَبَصَّرَنِیکُمْ صِدْقُ النِّیَّةِ. أَقَمْتُ لَکُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِی جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ، حَیْثُ تَلْتَقُونَ وَلا دَلِیلَ، وَتَحْتَفِرُونَ وَلا تُمِیهُونَ. الْیَوْمَ أُنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْمَاءَ ذاتَ الْبَیَانِ! عَزَبَ (غرب) رَأْیُ امْرِىء تَخَلَّفَ عَنِّی! مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْأُ رِیتُهُ! لَمْ یُوجِسْ مُوسَى(علیه السلام) خِیفَةً عَلَى نَفْسِهِ[ 1 ]، بَلْ أَشْفَقَ مِن غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَدُوَلِ الضَّلالِ! الْیَوْمَ تَوَاقَفْنَا عَلَى سَبیلِ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ. مَنْ وَثِقَ بِمَاء لَمْ یَظْمَأْ!

 


[1] (فَاوْجَسَ فى نَفْسِهِ خِیفَةً موسى)، 70 طه .

 

5 ـ ومن خطبة له (علیه السلام)سیاسیة ، عقائدیة

لما قبض رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) و خاطبه العباس وأبو سفیان ابن حرب فی أن یبایعا له بالخلافة[ 1 ]

1 . طرق الوقایة من الفتن

أَیُّها النَّاسُ، شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ، وَعَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَةِ، وَضَعُوا تِیْجَانَ الْمُفَاخَرَةِ. أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاح، أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَراحَ. هـذَا مَاءٌ آجِنٌ، وَلُقْمَةٌ یَغَصُّ بِهَا آکِلُهَا.

وَمُجْتَنِى الَّثمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ بِغَیرِ أَرْضِهِ.

2 . حکمة السّکوت

فَإنْ أَقُلْ یَقُولُوا: حَرَصَ عَلَى الْمُلْکِ، وَإِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا: جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ! هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَالَّتِی! وَاللهِ لاَبْنُ أَبِی طَالِب آنَسُ بالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ، بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَکْنُونِ عِلْم لَوْ بُحْتُ بِهِ لاَضْطَرَبْتُمُ اضْطِرَابَ الاَْرْشِیَةِ فِی الطَّوِىِّ الْبَعِیدَةِ !


[1] قال ابوسفیان لِعَلىّ (علیه السلام) : اُبْسُط یَدَکَ اُبایِعُکَ.

نهج البلاغه، ترجمه مرحوم محمد دشتی، ص 2، ص 11- 12

https://lib.eshia.ir/26580/1/11

 

بخش اوّل‌

1- و من خطبة له علیه السّلام یذکر فیها ابتداء خلق السّماء و الارض و خلق آدم و فیها ذکر الحجّ و تحتوى على حمد اللّه و خلق العالم و خلق الملائکة و اختیار الانبیاء و مبعث النّبی و القرآن و الأحکام الشّرعیّة:

الحمد للّه الّذى لا یبلغ مدحته القائلون و لا یحصی نعماءه العادّون و لا یؤدّی حقّه المجتهدون. الّذى لا یدرکه بعد الهمم و لا یناله غوص الفطن، الّذى لیس لصفته حدّ محدود، و لا نعت موجود، و لا وقت معدود، و لا اجل ممدود، فطر الخلائق بقدرته و نشر الرّیاح برحمته و وتّد بالصّخور میدان أرضه.

ترجمه‌

از خطبه‌هاى آن حضرت که در آن از آغاز آفرینش آسمان و زمین و آفرینش آدم سخن مى‌گوید و در آن اشاره‌اى به فریضه حج نیز شده است.

ستایش مخصوص خداوندى است که ستایشگران هرگز به مدح و ثناى او نمى‌رسند و حسابگران (زبردست) هرگز نعمتهایش را شماره نمى‌کنند و تلاشگران هرگز قادر به اداى حقّ او نیستند. همان خدایى که افکار بلند و ژرف‌اندیش، کنه ذاتش را درک نکند و غوّاصان هوشمند (دریاى علوم و دانشها) دسترسى به کمال هستى‌اش پیدا ننمایند، همان کسى که براى صفاتش حدّى نیست و توصیفى براى بیان اوصافش وجود ندارد و نه وقت معیّنى و نه سرآمد مشخصى براى ذات پاک اوست. مخلوقات را با

قدرتش آفرید و بادها را با رحمتش به حرکت در آورد و گسترش داد و لرزش و اضطراب زمین را به وسیله کوهها آرام ساخت.

پیام امام امیر المومنین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 1 ص 71-  72

https://lib.eshia.ir/27571/1/71

بخش اوّل‌

بنا اهتدیتم فى الظّلماء، و تسنّمتم ذروة العلیاء، و بنا افجرتم عن السّرار. وقر سمع لم یفقه الواعیة، و کیف یراعى النّباة من اصمّته الصّیحة؟ ربط جنان لم یفارقه الخفقان.

ترجمه‌

به وسیله ما در تاریکیها (ى جهل و گمراهى) هدایت یافتید و به کمک ما به اوج ترقّى رسیدید و در پرتو شعاع ما (خاندان پیامبر- ص-) صبح سعادت شما درخشیدن گرفت و تاریکیها پایان یافت، کر باد! گوشى که نداى پند و اندرز را نشنود و چگونه، کسى که صیحه و فریاد، او را «کر» کرده است مى‌تواند صداى ملایم (مرا) بشنود؟ (آن کس که فرمان خدا و پیامبر را زیر پا گذارده، آیا فرمان مرا پذیرا مى‌شود؟) و مطمئن باد! قلبى که از خوف خدا جدایى نپذیرد (و آماده پذیرش حق باشد).

...

بخش دوّم‌

ما زلت انتظر بکم عواقب الغدر، و اتوسّمکم بحلیة المغترّین، حتّى سترنى عنکم جلباب الدّین، و بصّرنیکم صدق النّیّة. اقمت لکم على سنن الحقّ فى جوادّ المضلّة، حیث تلتقون و لا دلیل، و تحتفرون و لا تمیهون.

ترجمه‌

من همواره منتظر عواقب پیمان‌شکنى شما بودم و نشانه فریب خوردگان را در شما مى‌دیدم ولى به خاطر استتار شما در لباس دین بود که از شما چشم پوشیدم (و راز شما را افشا نکردم) در حالى که صفاى دل، مرا از درون شما آگاهى مى‌داد (و از نیرنگهاى شما آگاه بودم). من در کنار جادّه‌هاى گمراه کننده ایستادم تا شما را به طریق حق رهنمون شوم، در آن هنگام که گرد هم جمع مى‌شدید و راهنمایى نداشتید و تشنه رهبر شایسته‌اى بودید و براى پیدا کردن این آب حیات تلاش مى‌کردید و به جایى نمى‌رسیدید.

...

بخش سوّم‌

الیوم انطق لکم العجماء ذات البیان! عزب رأى امرى‌ء تخلّف عنّى! ما شککت فى الحقّ مذ اریته! لم یوجس موسى علیه السّلام خیفة على نفسه، بل اشفق من غلبة الجهّال و دول الضّلال! الیوم تواقفنا على سبیل الحقّ و الباطل. من وثق بماء لم یظمأ.

ترجمه‌

من امروز حوادث عبرت‌انگیز تاریخ را که خاموش است و براى اهل معرفت گویاست براى شما به سخن در مى‌آورم تا حقایق را فاش کنم، آن کس که از دستورات من تخلّف کند، از حق دور گشته است، (چرا که) از زمانى که حق را به من نشان داده‌اند هرگز در آن تردید نکرده‌ام (و نگرانى من هرگز به خاطر خودم نبوده بلکه به خاطر این بود که مبادا مردم گمراه شوند همان گونه که) موسى (ع) هرگز احساس ترس نسبت به خودش نکرد بلکه از این مى‌ترسید که جاهلان و دولتهاى ضلالت غلبه کنند و مردم را به گمراهى کشند، امروز ما و شما بر سر دو راهى حق و باطل قرار گرفته‌ایم (ما به سوى حق مى‌رویم و شما به راه باطل، چشم باز کنید و در کار خود تجدید نظر نمائید) کسى که اطمینان به آب داشته باشد تشنه نمى‌شود (و تشنگى‌هاى کاذب او را آزار نمى‌دهد، همچنین کسى که رهبر و راهنماى مطمئنّى دارد در دام شک و وسوسه‌هاى شیطان نمى‌افتد)

...

خطبه پنجم و من خطبة له علیه السّلام لما قبض رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و خاطبه العباس و ابو سفیان بن حرب فى ان یبایعا له بالخلافة

(و ذلک بعد ان تمت البیعة لابى بکر فى السقیفة و فیها ینهى عن الفتنة و یبیّن عن خلقه و علمه) «هنگامى که «رسول خدا» (ص) رحلت فرمود، «عباس» و «ابو سفیان» به «على» (ع) عرض کردند که آماده‌اند با او براى خلافت بیعت کنند» (و این در زمانى بود که بیعت در «سقیفه» براى «ابو بکر» پایان یافته بود- حضرت نپذیرفت- و این خطبه را ایراد کرد و در آن، نهى از فتنه و آشوب مى‌کند و از روحیه و آگاهیهاى خود پرده بر مى‌دارد)». [1]

...

بخش اوّل‌

ایّها النّاس شقّوا امواج الفتن بسفن النّجاة، و عرّجوا عن طریق المنافرة، وضعوا تیجان المفاخرة. افلح من نهض بجناح، او استسلم فاراح. هذا ماء آجن، و لقمة یغصّ بها آکلها. و مجتنى الثّمرة لغیر وقت ایناعها کالزّارع بغیر ارضه.

ترجمه‌

اى مردم! امواج فتنه‌ها را با کشتیهاى نجات بشکافید و از راه اختلاف و پراکندگى و دشمنى کنار آیید و تاجهاى تفاخر و برترى جویى را از سر بنهید! آن کس که با داشتن بال و پر (یار و یاور) قیام کند یا در صورت نداشتن نیروى کافى، راه مسالمت پیش گیرد و راحت شود رستگار شده است. این (زمامدارى بر مردم) آبى متعفّن و لقمه‌اى گلوگیر است (و اگر فرمان الهى نباشد تن به آن در نمى‌دهم)! (این را نیز بدانید) کسى که میوه را پیش از رسیدن بچیند همانند کسى است که بذر را در زمین نامناسب، همچون کویر و شوره زار بپاشد (که سرمایه و نیروى خود را تلف کرده و نتیجه‌اى عاید وى نمى‌شود!)

...

بخش دوّم‌

فان اقل یقولوا: حرص على الملک، و ان اسکت یقولوا: جزع من الموت! هیهات بعد اللّتیّا و الّتى! و اللّه لابن ابى طالب آنس بالموت من الطّفل بثدى امّه، بل اندمجت على مکنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الارشیة فى الطّوىّ البعیدة.

ترجمه‌

اگر (در باره خلافت و شایستگیهایم و وضعیّت پیامبر در این زمینه نسبت به من) سخن بگویم مى‌گویند: او نسبت به حکومت بر مردم حریص است! و اگر سکوت کنم مى‌گویند:

از مرگ مى‌ترسد! عجیب است بعد از آن همه حوادث گوناگون (آن همه رشادتهایى که در غزوات اسلامى از من دیده یا شنیده‌اند چگونه ممکن است مرا به ترس از مرگ نسبت دهند) به خدا سوگند انس و علاقه فرزند ابو طالب به مرگ و شهادت از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است! (من اگر سکوت مى‌کنم) به خاطر آن است که اسرارى در درون دارم که اگر آنها را اظهار کنم شما همچون طنابها در چاههاى عمیق به لرزه در مى‌آیید! ...

پیام امام امیر المومنین، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 1، ص 413- 449

https://lib.eshia.ir/27571/1/413

 

۱۴۰۴/۰۱/۲۹

«خط دیدار» وزیر دفاع عربستان و تقدیم پیام پادشاه این کشور

رسانه KHAMENEI.IR در بسته تصویری «خط دیدار»، سرفصل‌های بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار وزیر دفاع عربستان و تقدیم پیام پادشاه این کشور را مرور میکند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60020

 

یک مسئله ای که در مورد حجاب است، این است که در مورد همسران پیامبر اکرم می فرماید:

یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ ۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا ‎﴿الاحزاب: ٣٠﴾‏

[30] یا نساء النبی من یأت منکن بفاحشة مبینة ظاهر قبحها یضاعف لها العذاب ضعفین ضعفی عذاب غیرهن أی مثلیه لأن الذنب منهن أقبح وقرء یضعف بتشدید العین وبالنون ونصب العذاب وکان ذلک على الله یسیرا لا یمنعه عن التضعیف کونهن نساء النبی وکیف وهو سببه.

القمی عن الصادق علیه السلام قال الفاحشة الخروج بالسیف.

تفسیر صافی، محسن فیض کاشانی، جلد 4، ص 186

https://lib.eshia.ir/13222/4/186

مسئله اینجا این است که اگر پیغمبر اکرم هم مشکلی دارد با زنان یا حتی دختر و فرزند خود، یا باید آنرا خود و همسران و فرزندانش حل کنند، یا مشکل به جامعه کشیده می شود و بلکه خدا خودش جزای کارهایشان و گناهانشان را می دهد.

و لذا نمی توان گفت که اگر مدیر مدرسه ای در دوره ی راهنمایی، خوب است ولی آیا همان مدیر چرا در دوره ی دبیرستان نتوانسته است شاگردانش را به نماز جماعت هم در مدرسه ترغیب کند؛ همه اش تقصیر همان مدیر است و بلکه یحتمل هم مشکل بزرگتر با خود خانواده های شاگردان و حتی اجتماع هم هست. حالا همین مدیر آیا اگر در دوره ی طاغوت هم بود و بلکه اگر جناب آقای طاهری هم تشریف می آوردند و با بنده حقیر هم روبرویشان می کردند، یحتمل می فرمودند که همان بهتر که پرونده ات را می زدم زیر بغلت و می رفتی دنبال کارت!

عرض بنده ی حقیر این است که حتی اگر کسی دچار فسق و فجور هم شده است و بلکه بر علیه خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شمشیر کشیده است، هم او هم دوست ندارد که اعتراف کند که چنین کرده است و بلکه دلش می خواهد به آیات قرآن کریم که خدا همه ی گناهان را هم می بخشد؛ رجوع کرده و واقعاً هم انتظار داشته باشد که خدا او را ببخشد، هر چند که بندگان خدا نیز او را نبخشند. و لذا مثلاً می فرماید: 

وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَ ‎﴿الأعراف: ٨٠﴾‏

لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا ‎﴿الفتح: ٢﴾‏ 

یا می فرماید:

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ‎﴿الزمر: ٥٣﴾‏

یا می فرماید:

وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ ‎﴿الضحی: ٥﴾

ولی نکته اینجا هم هست که آیا خدا کسی را که غرق در فسق و فجور هم هست و بلکه کافر حربی ای هم هست که بر علیه اسلام هم شمشیر می کشد را نیز می بخشد، هر چند که دست هیچ مسلمانی هم به او نرسد و در عالم طاغوتی خود هم هست که دارد زندگی می کند؟! مسئله اینجا این است که بالاخره اگر او هم می خواهد آدم شود، بهتر است که دست از فسق و فجورش بکشد و درست و حسابی هم آدم شود!

یحتمل اینجا اشکال هم شود که مگر همین هیپیهایی که در آمریکا هم در جوانی دنبال هیپی گری می روند و اصلا از اجتماع هم می برند، مگر چه اشکالی هم دارد؟ نکته اینجا این است که این معروف هم هست که یحتمل همین هیپیها بعدها خیلی هم حتی فوکول و کراواتی هم دوباره شده و از عالم هیپی گری توبه هم کنند و کار و بار درست و حسابی ای هم برای خودشان به هم بزنند و به این هیپیهایی که اینطور توبه هم کرده اند غلط نکنم می فرمایند یاپی ها (Yuppie). البته یحتمل بعضی اشکال هم کنند که اینها با هیپیها فرقها دارند و بلکه آن دیگریها که Yippies هستند منظور به آنها است و نه Yuppies .... ولی عرض بنده ی حقیر اینجا است که حتی در کشورهای طاغوتی نیز یک تغییر و تحولی لازم است که از هیپی گری یک جورهایی بیرون یبایند و کارها را راست و درست کنند.

این را ما در ایران هم داریم و همه آنرا کمابیش مشاهده هم کرده اند که ما خواهران زینب را داشته ایم که مثلاً نسبت به بد حجابها و بی حجابها می توانستند برخورد کنند و حتی بد حجابها و بی حجابها را به مسئولین گشت ارشاد هم می سپاردند. نکته اینجا این است که وقتی بد حجابی و بی حجابی یک معزل اجتماعی در جمهوری اسلامی هم شود، آنگاه بانوانی را هم خواهیم یافت که برای برخورد با این معزل اجتماعی حتی داوطلب هم می شوند؛ و لذا خواهران زینب را هم داریم. این یک مسئله ی شوخی ای نیست که کار آنقدر هم خراب شود که آنگاه باید هم خواهران زینب و گشت ارشاد را خبر کنند که کار را درستش هم کنند و ....

ولی این مسئله ی ظاهری حجاب، یک مسئله ای است از تکینگیهایی که در سطوح اجتماعی و خانوادگی و فردی و بلکه فقهی و پزشکی و روانپزشکی و روانشناسی هم اتفاق می افتد و یک مسئله ی شوخی برداری هم نیست که می تواند آنقدر بغرنج هم شود که جنبه هایی مهبانگی (بیگ بنگی) در نوع خود را هم به خود می گیرد. این نوع از مهبانگها از نوعی هم هستند که شما فقط مسائلی از انواع بمبهای هسته ای را هم ندارید که جوامع را به خطر می اندزند و بلکه تکینگیهایی هستند که از درون هم افراد باید درمان شوند تا بتوانند به زندگی اجتماعی انسانی هم ادامه دهند. و حالا همین اپیدمیهایی مثل کرونا هم در نوع خود مسائلی است که دیدیم که اصلا شوخی بردار هم نیستند و ....

نکته ی مهمی که در کتبی مثل احقاق الحق و ازهاق الباطل قاضی نور الله شوشتری در 34 جلد و الغدیر علامه امینی در 11 جلد و عبقات الانوار میر سید حامد حسین کنتوری در حدود 100 جلد نهفته است، این است که در فضائل ائمه ی اطهار هم هست، هر چند که آیا چقدر هم در جواب کسانی است که ائمه ی اطهار را هم زیر سوال می برده اند و بلکه توهین می کرده اند. و این نویسندگان و پژوهشگران در جوابشان طوری هم جواب می دهند که همه فضیلتهای ائمه ی اطهار را هم نمایان می کنند و بلکه این کار را از زبان خودشان و از لابلای نوشته های خودشان هم استخراج کرده و انجام هم می دهند و .... نکته اینجا است که مدیر مدرسه ای که ادعای خلیفة اللهی هم دارد و بر علیه امام حسین که در حقیقت او است که مدیر مدرسه است شمشیر کشیده است را یحتمل در کربلا نتوان حق او را بر علیه یزید نمایان کرد، ولی معنایش این هم نیست که دیگر برای همیشه هم این حق پایمال شده است. همین مسئله را در دفاع از حق امیر المومنین امام علی صلوات الله و سلامه علیه نیز داریم و یقیناً این احقاق حقها و ازهاق باطلها برای ائمه ی اطهار علیهم السلام از خصوصیات امام زمان عجل الله فرجه الشریف در دولت کریمه ی آن حضرت هم هست و .... لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ‎﴿الأحزاب: ٥٦﴾‏

 

قوله تعالى : « إِنَّ اللهَ وَمَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً » قد تقدم أن أصل الصلاة الانعطاف فصلاته تعالى انعطافه علیه بالرحمة انعطافا مطلقا لم یقید فی الآیة بشیء دون شیء وکذلک صلاة الملائکة علیه انعطاف علیه بالتزکیة والاستغفار وهی من المؤمنین الدعاء بالرحمة.

وفی ذکر صلاته تعالى وصلاة ملائکته علیه قبل أمر المؤمنین بالصلاة علیه دلالة على أن فی صلاة المؤمنین له اتباعا لله سبحانه وملائکته وتأکیدا للنهی الآتی.

وقد استفاضت الروایات من طرق الشیعة وأهل السنة أن طریق صلاة المؤمنین أن یسألوا الله تعالى أن یصلی علیه وآله.

المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 16، ص 338

https://lib.eshia.ir/12016/16/338

قوله تعالى:

إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً [56]

99-/8692 _2- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ:عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ،عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ،عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ،عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ،عَنْ أَبِی مَرْیَمَ الْأَنْصَارِیِّ،عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)،قَالَ: قُلْتُ لَهُ:کَیْفَ کَانَتِ الصَّلاَةُ عَلَى النَّبِیِّ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)؟ قَالَ:«لَمَّا غَسَّلَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)وَ کَفَّنَهُ،سَجَّاهُ،ثُمَّ أَدْخَلَ عَلَیْهِ عَشَرَةً،فَدَارُوا حَوْلَهُ،ثُمَّ وَقَفَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)فِی وَسَطِهِمْ،فَقَالَ: إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً ،فَیَقُولُ الْقَوْمُ کَمَا یَقُولُ،حَتَّى صَلَّى عَلَیْهِ أَهْلُ الْمَدِینَةِ،وَ أَهْلُ الْعَوَالِی».

/8693 _3

عَنْهُ:عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى،عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ،عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَیْفٍ،عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ،عَنْ جَابِرٍ،عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)،قَالَ: «لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)صَلَّتْ عَلَیْهِ الْمَلاَئِکَةُ،وَ الْمُهَاجِرُونَ، وَ الْأَنْصَارُ،فَوْجاً فَوْجاً».

قَالَ:«وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ):سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)یَقُولُ فِی صِحَّتِهِ وَ سَلاَمَتِهِ:إِنَّمَا أُنْزِلَتْ


_1) -الکافی 5:2/531.

_2) -الکافی 1:35/374.

_3) -الکافی 1:38/375.

 

هَذِهِ الْآیَةُ فِی الصَّلاَةِ عَلَیَّ بَعْدَ قَبْضِ اللَّهِ لِی: إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً ».

99-/8694 _3- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ،عَنْ أَبِیهِ،عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ،عَنْ أَبِی بَصِیرٍ،قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً ،قَالَ:«الصَّلاَةُ عَلَیْهِ،وَ التَّسْلِیمُ لَهُ فِی کُلِّ شَیْءٍ جَاءَ بِهِ».

99-/8695 _4- ابْنُ بَابَوَیْهِ،قَالَ:حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُقْرِئُ،قَالَ:حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِئُ الْجُرْجَانِیُّ،قَالَ:حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ،قَالَ:حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ الطَّرِیفِیُّ،قَالَ:حَدَّثَنَا أَبُو زَیْدٍ عَیَّاشُ [1] بْنُ یَزِیدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکَحَّالُ مَوْلَى زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ،قَالَ:حَدَّثَنِی أَبِی یَزِیدُ بْنُ الْحَسَنِ،قَالَ:حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ)قَالَ:«قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ): مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ وَ آلِهِ فَمَعْنَاهُ:أَنِّی أَنَا عَلَى الْمِیثَاقِ وَ الْوَفَاءِ الَّذِی قَبِلْتُ حِینَ قَوْلِهِ: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قٰالُوا بَلىٰ [2]».

/8696 _5

عَنْهُ،قَالَ:حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ(رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)،قَالَ:حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ، قَالَ:حَدَّثَنَا الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیُّ،عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ الْعَمِّیِّ،عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَفْصٍ الْبَزَّازِ الْکُوفِیِّ،عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی حَمْزَةَ،قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً ،فَقَالَ:«الصَّلاَةُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَحْمَةٌ،وَ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ تَزْکِیَةٌ [3]، وَ مِنَ النَّاسِ دُعَاءٌ،وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً ،فَإِنَّهُ یَعْنِی التَّسْلِیمَ لَهُ فِیمَا وَرَدَ عَنْهُ».

قَالَ:فَقُلْتُ لَهُ:کَیْفَ نُصَلِّی عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؟قَالَ:«تَقُولُونَ:صَلَوَاتُ اللَّهِ،وَ صَلَوَاتُ مَلاَئِکَتِهِ،وَ أَنْبِیَائِهِ، وَ رُسُلِهِ،وَ جَمِیعِ خَلْقِهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،وَ السَّلاَمُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ».

قَالَ:قُلْتُ:فَمَا ثَوَابُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ وَ آلِهِ بِهَذِهِ الصَّلاَةِ؟قَالَ:«الْخُرُوجُ مِنَ الذُّنُوبِ-وَ اللَّهِ-کَهَیْئَتِهِ یَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».

99-/8697 _6- ابْننِ بَابَوَیْهِ:عَنْ أَبِیهِ،قَالَ:حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ،عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ،قَالَ:حَدَّثَنَا أَبِی،عَنْ أَبِی الْمُغِیرَةِ،قَالَ:سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)یَقُولُ: «مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلاَةِ الصُّبْحِ،وَ صَلاَةِ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ،أَوْ یُکَلِّمَ أَحَداً: إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً


_3) -المحاسن:363/271.

_4) -معانی الأخبار:115.

_5) -معانی الأخبار:1/367.

_6) -ثواب الأعمال:156.

[1] فی«ط،ی»:عباس.

[2] الأعراف 7:172.

[3] فی«ج»:برکة.

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ،قَضَى اللَّهُ لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ:سَبْعِینَ فِی الدُّنْیَا،وَ ثَلاَثِینَ فِی الْآخِرَةِ».

قَالَ:قُلْتُ:مَا مَعْنَى صَلاَةِ اللَّهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ،وَ صَلاَةِ الْمُؤْمِنِینَ؟قَالَ:«صَلاَةُ اللَّهِ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ،وَ صَلاَةُ الْمَلاَئِکَةِ تَزْکِیَةٌ مِنْهُمْ لَهُ،وَ صَلاَةُ الْمُؤْمِنِینَ دُعَاءٌ مِنْهُمْ لَهُ».

99-/8698 _7- الشَّیْخُ بِإِسْنَادِهِ فِی(مَجَالِسِهِ):عَنْ الْعَبَّاسِ،عَنْ بِشْرِ بْنِ بَکَّارٍ،عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ،عَنْ جَابِرٍ،عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)،قَالَ: «إِنَّ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ سَأَلَ اللَّهَ أَنْ یُعْطِیَهُ سَمْعَ الْعِبَادِ فَأَعْطَاهُ،فَذَلِکَ الْمَلَکُ قَائِمٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ،لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یَقُولُ:صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ،إِلاَّ وَ قَالَ الْمَلَکُ:وَ عَلَیْکَ السَّلاَمُ.ثُمَّ یَقُولُ الْمَلَکُ:یَا رَسُولَ اللَّهِ،إِنَّ فُلاَناً یُقْرِئُکَ السَّلاَمَ.فَیَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ):وَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ».

/8699 _8-علی بن إبراهیم،قال:صلاة اللّه علیه تزکیة له و ثناء علیه،و صلاة الملائکة مدحهم له،و صلاة الناس دعاؤهم له و التصدیق و الإقرار بفضله،و قوله: وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً یعنی:سلموا له بالولایة،و بما جاء به.

99-/8700 _9- مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ،قَالَ:حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَى،عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْجَعْدِ،عَنْ شُعَیْبٍ،عَنِ الْحَکَمِ، قَالَ:سَمِعْتُ ابْنَ أَبِی لَیْلَى یَقُولُ: لَقِیَنِی کَعْبُ بْنُ عُجْرَةَ،فَقَالَ:أَ لاَ أُهْدِی لَکَ هَدِیَّةً؟قُلْتُ:بَلَى.قَالَ:إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)خَرَجَ إِلَیْنَا،فَقُلْتُ:یَا رَسُولَ اللَّهِ،قَدْ عَلِمْنَا کَیْفَ السَّلاَمُ عَلَیْکَ،فَکَیْفَ الصَّلاَةُ عَلَیْکَ؟فَقَالَ:«قُولُوا:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ،إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ،وَ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ،إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».

99-/8701 _10- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ:عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى،عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ،عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ، وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ،جَمِیعاً،عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ،عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)،قَالَ: «کُلُّ دُعَاءٍ یُدْعَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَحْجُوبٌ عَنِ السَّمَاءِ حَتَّى یُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».

/8702 _11

عَنْهُ:عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى،عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى،عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى،قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ الرِّضَا(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)،فَعَطَسَ،فَقُلْتُ لَهُ:صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ.ثُمَّ عَطَسَ،فَقُلْتُ:صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ.ثُمَّ عَطَسَ،فَقُلْتُ:

صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ.وَ قُلْتُ لَهُ:جُعِلْتُ فِدَاکَ،إِذَا عَطَسَ مِثْلُکَ نَقُولُ لَهُ کَمَا یَقُولُ بَعْضُنَا لِبَعْضٍ:یَرْحَمُکَ اللَّهُ،أَوْ کَمَا تَقُولُ [1]؟قَالَ:«نَعَمْ،أَ لَیْسَ تَقُولُ:صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٌ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؟»قُلْتُ:بَلَى.قَالَ:«ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ؟».

قَالَ:«بَلَى،وَ قَدْ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ رَحِمَهُ،وَ إِنَّمَا صَلَوَاتُنَا عَلَیْهِ رَحْمَةٌ لَنَا وَ قُرْبَةٌ».

/8703 _12

عَنْهُ:عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى،عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ،عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَى،عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ


_7) -الأمالی 2:290.

_8) -تفسیر القمّیّ 2:196.

_9) -تأویل الآیات 2:26/460.

_10) -الکافی 2:10/357.

_11) -الکافی 2:4/478.

_12) -الکافی 2:22/480.

[1] فی«ی»و المصدر:نقول.

 

رَاشِدٍ،عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)،قَالَ: «مَنْ عَطَسَ،ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى قَصَبَةِ أَنْفِهِ،ثُمَّ قَالَ:اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، [الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْداً]کَثِیراً کَمَا هُوَ أَهْلُهُ،وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ،خَرَجَ مِنْ مَنْخِرِهِ الْأَیْسَرِ طَائِرٌ أَصْغَرُ مِنَ الْجَرَادِ،وَ أَکْبَرُ مِنَ الذُّبَابِ حَتَّى یَصِیرَ تَحْتَ الْعَرْشِ،یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».

/8704 _13

عَنْهُ:عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ،عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ،عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ،عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ،عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ،قَالَ:قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ): «یَا عُمَرُ،إِنَّهُ إِذَا کَانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَلاَئِکَةٌ بِعَدَدِ الذَّرِّ، فِی أَیْدِیهِمْ أَقْلاَمُ الذَّهَبِ،وَ قَرَاطِیسُ الْفِضَّةِ،لاَ یَکْتُبُونَ إِلَى لَیْلَةِ السَّبْتِ إِلاَّ الصَّلاَةَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ،فَأَکْثِرْ مِنْهَا».

وَ قَالَ:«یَا عُمَرُ،إِنَّ مِنَ السُّنَّةِ أَنْ یُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ فِی کُلِّ یَوْمِ جُمُعَةٍ أَلْفَ مَرَّةٍ،وَ فِی سَائِرِ الْأَیَّامِ مِائَةَ مَرَّةٍ».

/8705 _14

عَنْهُ:عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى،عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى،عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ،عَنْ إِسْحَاقَ بْنَ فَرُّوخَ مَوْلَى آلِ طَلْحَةَ،قَالَ:قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ): «یَا إِسْحَاقَ بْنَ فَرُّوخَ،مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَشْراً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ مَلاَئِکَتُهُ مِائَةَ مَرَّةٍ،وَ مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ مَلاَئِکَتُهُ أَلْفاً،أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلاٰئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمٰاتِ إِلَى النُّورِ وَ کٰانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً [1]».

/8706 _15

عَنْهُ:عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا،عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ،عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ،عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ،عَنْ أَبِیهِ،وَ حُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلاَءِ،عَنْ أَبِی بَصِیرٍ،عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)،قَالَ:

قَالَ: «إِذَا ذُکِرَ النَّبِیُّ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)فَأَکْثِرُوا الصَّلاَةَ عَلَیْهِ،فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ صَلاَةً وَاحِدَةً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ أَلْفَ صَلاَةٍ فِی أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ،وَ لَمْ یَبْقَ شَیْءٌ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِلاَّ صَلَّى عَلَى الْعَبْدِ لِصَلاَةِ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ صَلاَةِ مَلاَئِکَتِهِ، فَمَنْ لَمْ یَرْغَبْ فِی هَذَا فَهُوَ جَاهِلٌ مَغْرُورٌ،قَدْ بَرِىءَ اللَّهُ مِنْهُ،وَ رَسُولُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ».

/8707 _16

عَنْهُ:عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ،عَنْ أَبِیهِ،عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ،عَنْ أَبِی أَیُّوبَ،عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَحَدِهِمَا(عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ)،قَالَ: «مَا فِی الْمِیزَانِ شَیْءٌ أَثْقَلُ مِنَ الصَّلاَةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَتُوضَعُ أَعْمَالُهُ فِی مِیزَانِهِ فَیَمِیلُ بِهِ،فَیُخْرِجُ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)الصَّلاَةَ عَلَیْهِ،فَیَضَعُهَا فِی مِیزَانِهِ فَیَرْجَحُ».

99-/8708 _17- ابْنُ بَابَوَیْهِ فِی(أَمَالِیهِ):بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ،عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ،عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ،عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ،عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ سَیِّدِ


_13) -الکافی 3:13/416.

_14) -الکافی 2:14/358.

_15) -الکافی 2:6/357.

_16) -الکافی 2:15/358.

_17) -الأمالی:9/167.

[1] الأحزاب 33:43.

 

الْأَوْصِیَاءِ(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ)،قَالَ:«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): مَنْ صَلَّى عَلَیَّ وَ لَمْ یُصَلِّ عَلَى آلِی لَمْ یَجِدْ رِیحَ الْجَنَّةِ، وَ أَنَّ رِیحَهَا لَتُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ».

/8709 _18

عَنْهُ:بِإِسْنَادِهِ عَنْ نَاجِیَةَ،قَالَ:قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ) [1]: «إِذَا صَلَّیْتَ الْعَصْرَ [2] یَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَقُلِ:اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ،وَ بَارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکَاتِکَ، وَ السَّلاَمُ عَلَیْهِمْ [3]،وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ،وَ أَجْسَادِهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.فَإِنَّ مَنْ قَالَهَا بَعْدَ الْعَصْرِ [4]،کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ،وَ مَحَا عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَیِّئَةٍ،وَ قَضَى لَهُ بِهَا مِائَةَ أَلْفِ حَاجَةٍ،وَ رَفَعَ لَهُ بِهَا مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ».

99-/8710 _19- الطَّبْرِسِیُّ فِی(الاِحْتِجَاجِ):عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ) ،فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً ،قَالَ:«لِهَذِهِ الْآیَةِ ظَاهِرٌ وَ بَاطِنٌ،فَالظَّاهِرُ:قَوْلُهُ صَلُّوا عَلَیْهِ وَ الْبَاطِنُ:قَوْلُهُ: وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً أَیْ سَلِّمُوا لِمَنْ وَصَّاهُ وَ اسْتَخْلَفَهُ وَ فَضَّلَهُ عَلَیْکُمْ،وَ مَا عَهِدَ بِهِ إِلَیْهِ تَسْلِیماً،وَ هَذَا مِمَّا أَخْبَرْتُکَ أَنَّهُ لاَ یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ مَنْ لَطُفَ حِسُّهُ،وَ صَفَا ذِهْنُهُ،وَ صَحَّ تَمْیِیزُهُ».

/8711 _20

مِنْ طَرِیقِ الْمُخَالِفِینَ:مَا رَوَاهُ الْبُخَارِیُّ فِی الْجُزْءِ الرَّابِعِ،قَالَ:حَدَّثَنَا قَیْسُ بْنُ حَفْصٍ،وَ مُوسَى ابْنُ إِسْمَاعِیلَ،قَالاَ:حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ زِیَادٍ،قَالَ:حَدَّثَنَا أَبُو فَرْوَةَ مُسْلِمُ بْنُ سَالِمٍ الْهَمْدَانِیُّ،حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عِیسَى،سَمِعَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ أَبِی لَیْلَى،قَالَ: لَقِیَنِی کَعْبُ بْنُ عُجْرَةَ،فَقَالَ:أَ لاَ أُهْدِی لَکَ هَدِیَّةً سَمِعْتُهَا مِنَ النَّبِیِّ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)؟فَقُلْتُ:بَلَى،فَأَهْدِهَا لِی.فَقَالَ:سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)،فَقُلْنَا:یَا رَسُولَ اللَّهِ،کَیْفَ الصَّلاَةُ عَلَیْکُمْ-أَهْلَ الْبَیْتِ-فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ عَلَّمَنَا کَیْفَ نُسَلِّمُ؟قَالَ:«قُولُوا:اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى [5] آلِ مُحَمَّدٍ،کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ،إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ،اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ،کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ،إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».

/8712 _21

عَنْهُ،قَالَ:حَدَّثَنِی سَعِیدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ سَعِیدٍ،قَالَ:حَدَّثَنَا أَبِی،قَالَ:حَدَّثَنَا مِسْعَرٌ،عَنِ الْحَکَمِ، عَنِ ابْنِ أَبِی لَیْلَى،عَنْ کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ، قِیلَ:یَا رَسُولَ اللَّهِ،أَمَّا السَّلاَمُ عَلَیْکَ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ،فَکَیْفَ الصَّلاَةُ عَلَیْکَ؟قَالَ:

«قُولُوا:اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ،کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ عَلَى [6]آلِ إِبْرَاهِیمَ،إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ،کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ عَلَى [7]


_18) -ثواب الأعمال:158.

_19) -الإحتجاج:253.

_20) -صحیح البخاریّ 4:172/289.

_21) -صحیح البخاریّ 6:291/217.

[1] فی المصدر:عن ناجیة،عن أحدهما(علیهما السلام)

[2] (العصر)لیس فی المصدر.

[3] فی المصدر:علیه و علیهم.

[4] (فإن من قالها بعد العصر)لیس فی المصدر.

[5] (على)لیس فی«ج».

[6] [7] (إبراهیم و على)لیس فی«ج»و المصدر.

 

آلِ إِبْرَاهِیمَ،إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».

/8713 _22

عَنْهُ بِإِسْنَادِهِ،قَالَ:حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ یُوسُفَ،قَالَ:حَدَّثَنَا اللَّیْثُ،قَالَ:حَدَّثَنِی ابْنُ الْهَادِ،عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ خَبَّابٍ،عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ(رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)،قَالَ: قُلْنَا:یَا رَسُولَ اللَّهِ،هَذَا التَّسْلِیمُ،فَکَیْفَ نُصَلِّی عَلَیْکَ؟ قَالَ:«قُولُوا:اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ،کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ،وَ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ».

/8714 _23

عَنْهُ بِإِسْنَادِهِ،قَالَ:حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ حَمْزَةَ،قَالَ:حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی حَازِمٍ،وَ الدَّرَاوَرْدِیُّ،عَنْ یَزِیدَ،وَ قَالَ: «کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ».وَ قَالَ أَبُو صَالِحٍ عَنِ اللَّیْثِ:«عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ،کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ».

/8715 _24-الثعلبی فی(تفسیره)،فی قوله تعالى: إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ،

قَالَ:أَخْبَرَنَا أَبُو طَالِبٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ الْفَرَجِ بْنِ الْأَزْهَرِ الْبَغْدَادِیُّ،قَدِمَ عَلَیْنَا وَاسِطَ،قَالَ:أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَرَفَةَ بْنِ لُؤْلُؤٍ،قَالَ:حَدَّثَنِی عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقَافِلاَئِیُّ [1]،قَالَ:حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ خَلَفٍ الْحَدَّادِیُّ قَالَ:

حَدَّثَنِی عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ قَیْسٍ أَبُو مُعَاوِیَةَ،قَالَ:حَدَّثَنِی عُمَرُ بْنُ ثَابِتٍ،عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ،عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَعَّادٍ [2]،عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ،قَالَ:قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): «صَلَّتِ الْمَلاَئِکَةُ عَلَیَّ وَ عَلَى عَلِیٍّ سَبْعَ سِنِینَ،وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمْ یُصَلِّ مَعِی أَحَدٌ غَیْرُهُ».

/8716 _25

عَنْهُ،قَالَ:أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ الْبَزَّازُ [3]،قَالَ:حَدَّثَنِی أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ [4] بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَسَدٍ الْبَزَّازُ [5]،إِمْلاَءً،قَالَ:حَدَّثَنِی ابْنُ مُقَاتِلٍ [6]،حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مَنْصُورٍ،قَالَ:حَدَّثَنِی سَهْلُ بْنُ صَالِحٍ الْمَرْوَزِیُّ،قَالَ:سَمِعْتُ أَبَا مُعَمَّرٍ عَبَّادُ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ،یَقُولُ:سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ یَقُولُ:قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): «صَلَّتِ الْمَلاَئِکَةُ عَلَیَّ وَ عَلَى عَلِیٍّ سَبْعاً،وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمْ تُرْفَعْ إِلَى السَّمَاءِ شَهَادَةُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ مِنِّی وَ مِنْهُ».

 


_22) -صحیح البخاریّ 6:292/217.

_23) -صحیح البخاریّ 6:293/218 و:217 ذیل حدیث 292.

_24) -...،مناقب ابن المغازلی:17/13،العمدة:78/65.

_25) -...،مناقب ابن المغازلی:14:19،العمدة:79/65.

[1] فی«ج،ی،ط»:العاقلانی،و فی المصدر:الباقلانی،انظر تاریخ بغداد 11:222.

[2] فی«ج،ی،ط»:عبد الرحمن بن سعد،و فی المصدر:عبد الرحمن بن سعید،تصحیف صحیحه ما أثبتناه،راجع تهذیب الکمال 8:67، تهذیب التهذیب 6:183.

[3] [4] فی المصدرین:البزار.

[5] فی المصدرین:عبید اللّه.

[6] فی المصدرین:محمّد أبو مقاتل.

تفسیر برهان، سید هاشم بحرانی، جلد 4، ص 487- 492

https://lib.eshia.ir/71664/4/487

 

اتفاقاً بنده جسارتاً به اسم حمید از وسطهایش هم وارد کلوکیوم فیزیک استاد نیایش افشردی هم رفتم و در آخر بنظرم رسید که همانطوری که ایشان در پیش گفتار یا فصل یک کتاب کارزار مهبانگی هم خود از مهبانگ به عنوان تکینگیهایی در آنالیز ریاضی فرموده اند، بپرسم که: آیا فیزیکدانها فکر می کنند آیا مسئله ی مهبانگ به عنوان یک مسئله ی تکینگی در آنالیز یا تحلیل ریاضی mathematical analysis چقدر هم می تواند به مسئله ی مهبانگ کمک کند؟ فرمودند من سوال را نفهمیدم. دکتر شیخ جباری گفت نفهمیدم و ایشان هم فرمودند من هم نفهمیدم. در صورتی که غلط نکنم این نقطه نظری است که استیون هاکینگ و جورج الیس هم در کتابشان ساختار مقیاس بزرگ فضازمان برای نسبیت عام هم اتخاذ می کنند! بعد این حقیر گفتم که یحتمل سوال زیادی ریاضی بوده است! البته این سوال هم هست که فیزیکدانها اگر هم بخواهند که آزمایشگاهی درست کنند که بتوانند آزمایشات خود را در آن آزمایشگاه برای بکار بستن نظریات کتاب هاکینگ-الیس بکار بندند، این کدام آزمایشگاه کیهانشناسی و اخترفیزیک و گرانش کوانتومی ای هم می تواند باشد و وسعتش هم آیا چقدر باید باشد که بتواند مسئله را درست هم بازتاب دهد و ....؟ و لذا آیا این مسئله ی مهمی هم نیست که در کدام دولتی و پایتختی نیز می توان به این نوع از مسائلی هم پرداخت که موجب ظهور دولة کریمه ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف در پایتخت آن حضرت هم گردد و آزمایشات ریاضی فیزیکی هم درست در کیهانشناسی و اخترفیزیک در زمینها و آسمانهای شب و روز بازتابهای واقعی یابند و حتی ثابتهای کیهانی و هابل و تورم کیهانشناختی هم مورد توجه خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان جعل الله فرجه الشریف هم واقع شوند و همه و همه هم صلوات بفرستند که ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما، إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ‎﴿الأحزاب: ٥٦﴾‏ ...؟ یحتمل بعضی اشکال هم بفرمایند که بنده ی حقیر الی ما شاء الله پریده ام به حلقات نهایی در مسائل همچون شاگردی که از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و دارم حتی در پس زمینه ی مسائل هم مسائل دیگری را مطرح کرده که حتی همه و همه را نیز به سیاه چاله های نجومی هم بیافکند بدون اینکه به حلقات اولیه و ثانویه امثالهم نیز پرداخته باشم و ....  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره والمحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

big bang singularity:

https://arxiv.org/search/?query=big+bang+singularity&searchtype=title&source=header

  1. arXiv:2501.13113  [pdfother

     

    physics.gen-ph

     

    doi10.3390/sym17020262

    Extending the solutions and the equations of quantum gravity past the big bang singularity

    Authors: Claus Gerhardt

    Abstract: In [8] we recently proved that in our model of quantum gravity the solutions to the quantized version of the full Einstein equations or to the Wheeler-DeWitt equation could be expressed as products of spatial and temporal eigenfunctions, or eigendistributions, of self-adjoint operators acting in corresponding separable Hilbert spaces. Moreover, near the big bang singularity we derived sharp asympt… ▽ More

    Submitted 16 January, 2025; originally announced January 2025.

    Comments: 35 pages

    Journal ref: Symmetry 2025, 17(2), 262

  2. arXiv:2409.17065  [pdfpsother

     

    gr-qc math.AP math.DG

    Developments of initial data on big bang singularities for the Einstein-nonlinear scalar field equations

    Authors: Andrés Franco-Grisales

    Abstract: In a recent work, Ringström proposed a geometric notion of initial data on big bang singularities. Moreover, he conjectured that initial data on the singularity could be used to parameterize quiescent solutions to Einstein's equations; that is, roughly speaking, solutions whose leading order asymptotics are convergent. We prove that given initial data on the singularity for the Einstein-nonlinear… ▽ More

    Submitted 25 September, 2024; originally announced September 2024.

    Comments: 95 pages

    MSC Class: 83C75; 35Q76; 35A21; 53C50; 83F05

  3. arXiv:2309.11370  [pdfpsother

     

    gr-qc math.AP math.DG

    Formation of quiescent big bang singularities

    Authors: Hans Oude GroenigerOliver PetersenHans Ringström

    Abstract: Hawking's singularity theorem says that cosmological solutions arising from initial data with positive mean curvature have a past singularity. However, the nature of the singularity remains unclear. We therefore ask: If the initial hypersurface has sufficiently large mean curvature, does the curvature necessarily blow up towards the singularity? In case the eigenvalues of the expansion-normalize… ▽ More

    Submitted 20 September, 2023; originally announced September 2023.

    Comments: 77 pages

    MSC Class: 83C75; 35A21; 35Q76; 53C50; 83F05

  4. arXiv:2305.00222  [pdfother

     

    hep-th gr-qc

     

    doi10.1007/JHEP07(2023)144

    Non-singular pre-big bang scenarios from all-order α′ corrections

    Authors: M. GasperiniG. Veneziano

    Abstract: We reformulate in Hamiltonian language the recent proposal by Hohm and Zwiebach of an action yielding the most general O(d,d)-symmetric string cosmology equations, at tree-level in the string-loop expansion, but to all orders in the α′ expansion. This allows us to give a simple characterization of a large class of non-singular, non-perturbative, pre-big bang scenarios smoothly interpolating be… ▽ More

    Submitted 20 February, 2025; v1 submitted 27 April, 2023; originally announced May 2023.

    Comments: 18 pages, 10 figures. Final version published in JHEP 07 (2023) 144. Available at https://link.springer.com/article/10.1007/JHEP07(2023)144

    Report number: BA-TH/807-23, CERN-TH-2023-066

    Journal ref: JHEP 07 (2023) 144

  5. arXiv:2209.08431  [pdfpsother

     

    gr-qc math-ph

     

    doi10.1140/epjc/s10052-023-11227-1

    The non-singular Trautman-Kopczyński big-bang model and a torsional spinor description of dark matter

    Authors: J. G. Cardoso

    Abstract: A view is taken up whereby the non-singular Trautman-Kopczyński big-bang creation of the Universe produced a highly torsional hot state at early stages of the cosmic evolution which particularly brought about the formation of a dark matter cloud. It is thus assumed that the combination of Einstein-Cartan's theory with the torsionful version of the two-component ε-formalism of Infeld and van der Wa… ▽ More

    Submitted 27 January, 2023; v1 submitted 17 September, 2022; originally announced September 2022.

    Comments: Some strong suggestions have been made such that the comments made earlier should be withdrawn. The current version of the article is to appear in the European Physical Journal C

  6. arXiv:2209.05905  [pdfpsother

     

    gr-qc

     

    doi10.1088/1361-6382/acb752

    Big Bang Singularity Resolution In Quantum Cosmology

    Authors: Karim P. Y. Thebault

    Abstract: We evaluate the physical viability and logical strength of an array of putative criteria for big bang singularity resolution in quantum cosmology. Based on this analysis, we propose a mutually consistent set of constitutive conditions, which we argue should be taken to jointly define `global' and `local' big bang singularity resolution in this context. Whilst the present article will focus exclusi… ▽ More

    Submitted 26 January, 2023; v1 submitted 13 September, 2022; originally announced September 2022.

    Comments: forthcoming in Classical and Quantum Gravity

...

 

https://arxiv.org/search/?query=initial+singularity+of+universe&searchtype=title&abstracts=sho

w&order=-announced_date_first&size=50

  1. arXiv:2211.14893  [pdfother

     

    hep-th gr-qc

    A timelike entangled island at the initial singularity in a JT FLRW (Λ>0) universe

    Authors: K. Sreeman Reddy

    Abstract: It has been argued that there are no islands in FLRW cosmologies with Λ>0 and k=0 arXiv:2008.01022. We argue that there is a timelike separated island at the initial singularity, and it will resolve the cosmological information paradox. The information about the particles that went beyond the horizon is not lost for our observer. By measuring Hawking radiation, we can get that information from… ▽ More

    Submitted 27 November, 2022; originally announced November 2022.

    Comments: 17 pages, 6 figures

  2. arXiv:1603.01764  [pdfother

     

    gr-qc

     

    doi10.1016/j.physletb.2016.10.051

    Accelerated expansion of the Universe without an inflaton and resolution of the initial singularity from Group Field Theory condensates

    Authors: Marco de CesareMairi Sakellariadou

    Abstract: We study the expansion of the Universe using an effective Friedmann equation obtained from the dynamics of GFT (Group Field Theory) isotropic condensates. The evolution equations are classical, with quantum correction terms to the Friedmann equation given in the form of effective fluids coupled to the emergent classical background. The occurrence of a bounce, which resolves the initial spacetime s… ▽ More

    Submitted 23 November, 2016; v1 submitted 5 March, 2016; originally announced March 2016.

    Comments: 14 pages, 4 figures, v2 revised to match published version

    Report number: KCL-PH-TH/2016-11

    Journal ref: Phys.Lett. B764 (2017) 49-53

  3. arXiv:1404.6114  [pdfpsother

     

    gr-qc

    Variable Extra Dimensional Spacetime and Solution to Initial Singularity Paradox of Our Universe From Extra Dimensions

    Authors: Yong-Chang HuangLiuJi Li

    Abstract: Considering a n-dimensional general spacetime, we deduce its 4-dimensional Einstein equation and Friedman equations, and discover a general dual relation between the scale factor a(t) of our universe and the scale factor B(t) of extra dimensions. Based on the dual relation equation, predictions of shrinking of extra dimensions and free of singularity problem of our universe are given. Therefor… ▽ More

    Submitted 18 January, 2015; v1 submitted 24 April, 2014; originally announced April 2014.

    Comments: 6 pages, 1 figure

    Report number: ITP No.02 BJUT

  4. arXiv:0905.4142  [pdfpsother

     

    gr-qc astro-ph.CO quant-ph

    Semi-classical Universe Near Initial Singularity

    Authors: V. E. KuzmichevV. V. Kuzmichev

    Abstract: The properties of the quantum universe on extremely small spacetime scales are studied in the semi-classical approach to the well-defined quantum model. It is shown that near the initial cosmological singularity point quantum gravity effects ~ h exhibit themselves in the form of additional matter source with the negative pressure and the equation of state as for ultrastiff matter. The analytical… ▽ More

    Submitted 26 May, 2009; originally announced May 2009.

    Comments: 14 pages, 1 EPS figure

    Journal ref: Acta Phys.Polon.B40:2877-2891,2009

  5. arXiv:0904.3143  [pdfpsother

     

    physics.gen-ph

     

    doi10.1007/s10773-009-0007-0

    Why the Initial Infinite Singularity of the Universe is Not There

    Authors: Marcelo Samuel Berman

    Abstract: We "explain", using a Classical approach, how the Universe was created out of "nothing", i.e., with no input of initial energy. This is a Universe with no-initial infinite singularity of energy density.

    Submitted 16 August, 2009; v1 submitted 20 April, 2009; originally announced April 2009.

    Comments: International Journal of Theoretical Physics, 48, 2253-2255(2009)

    Journal ref: Int.J.Theor.Phys.48:2253-2255,2009

  6. arXiv:astro-ph/0312440  [pdfpsother

     

    astro-ph gr-qc hep-ph

    A Rejuvenated Universe Without Initial Singularity

    Authors: Eric Gawiser

    Abstract: Cosmological observations strongly suggest the presence of dark energy which comprises the majority of the current energy density of the universe. The equation of state relating the pressure and energy density of this dark energy, p = w ρ, appears to have w close to -1, with most analyses preferring w<-1 when these values are considered as part of the parameter space. If w<-1 is the future behav… ▽ More

    Submitted 16 December, 2003; originally announced December 2003.

    Comments: 11 pages, submitted to PRL

  7. arXiv:gr-qc/9903025  other

     

    gr-qc

     

    doi10.1023/A:1026797413078

    Quantum mechanics forbids an initial or final singularity in a closed FRW universe

    Authors: T. R. Mongan

    Abstract: The existence of singularities in a closed FRW universe depends on the assumption that general relativity is valid for distances less than the Planck length. However, stationary state wave functions of the Schrodinger equation for a closed radiation-dominated FRW universe derived by Elbaz et al (General Relativity and Gravitation 29, 481, 1997) are zero at zero radius of curvature. Thus, even if… ▽ More

    Submitted 7 March, 1999; originally announced March 1999.

    Comments: 2 pages

    Journal ref: Gen.Rel.Grav. 31 (1999) 1429-1430

  8. arXiv:gr-qc/9403049  [pdfpsother

     

    gr-qc

     

    doi10.1103/PhysRevD.50.3692

    Open and Closed Universes, Initial Singularities and Inflation

    Authors: Arvind Borde

    Abstract: The existence of initial singularities in expanding universes is proved without assuming the timelike convergence condition. The assumptions made in the proof are ones likely to hold both in open universes and in many closed ones. (It is further argued that at least some of the expanding closed universes that do not obey a key assumption of the theorem will have initial singularities on other grounds.) The result is significant for two reasons: (a)~previous closed-universe singularity theorems have assumed the timelike convergence condition, and (b)~the timelike convergence condition is known to be violated in inflationary spacetimes. An immediate consequence of this theorem is that a recent result on initial singularities in open, future-eternal, inflating spacetimes may now be extended to include many closed universes. Also, as a fringe benefit, the time-reverse of the theorem may be applied to gravitational collapse. △ Less

    Submitted 28 March, 1994; originally announced March 1994.

    Comments: 27 pages, Plain TeX (figures are embedded in the file itself and they will emerge if it is processed according to the instructions at the top of the file)

    Journal ref: Phys.Rev. D50 (1994) 3692-3702

 

The Large Scale Structure of Space–Time is a 1973 treatise on the theoretical physics of spacetime by the physicist Stephen Hawking and the mathematician George Ellis.[1] It is intended for specialists in general relativity rather than newcomers.[2]

Background

[edit]

In the mid-1970s, advances in the technologies of astronomical observations – radio, infrared, and X-ray astronomy – opened up the Universe of exploration. New tools became necessary. In this book, Hawking and Ellis attempt to establish the axiomatic foundation for the geometry of four-dimensional spacetime as described by Albert Einstein's general theory of relativity and to derive its physical consequences for singularities, horizons, and causality. Whereas the tools for studying Euclidean geometry were a straightedge and a compass, those needed to investigate curved spacetime are test particles and light rays.[3] According to the mathematical physicist John Baez from the University of California, RiversideThe Large Scale Structure of Space–Time was "the first book to provide a detailed description of the revolutionary topological methods introduced by Penrose and Hawking in the early seventies."[4]

Hawking co-wrote the book with Ellis, while he was postdoctoral fellow at the University of Cambridge. In his 1988 book A Brief History of Time, he describes The Large Scale Structure of Space–Time as "highly technical" and unreadable for the layperson.

The book, now considered a classic, has also appeared in paperback format and has been reprinted many times.a A fiftieth anniversary edition was published by Cambridge University Press in February 2023.[5]

Table of contents

[edit]

Assessment

[edit]

Mathematician Nicholas Michael John Woodhouse at the University of Oxford considered this book to be an authoritative treatise that could become a classic. He observed that the authors begin with axioms of geometry and physics then derive the consequences in a rigorous fashion. Various well-known exact solutions to Einstein's field equations and their physical meaning are explored. In particular, Hawking and Ellis show that singularities and black holes arise in a large class of plausible solutions. He warned that although this book is self-contained, it is more suitable for specialists rather than new students as it is heavy-going and contains no exercises. He noted that despite the authors' attempt at a rigorous treatment, certain technical terms, such as Lie groups, are used but never explained, and that modern coordinate-free methods are introduced, but not used effectively.[6]

Theoretical physicist Rainer Sachs from the University of California, Berkeley, observed that The Large-Scale Structure of Space–Time was published within just a few years as Gravitation and Cosmology by Steven Weinberg and Gravitation by Charles Misner, Kip Thorne, and John Archibald Wheeler. He believed these three books can supplement each other and lead students to the forefront of research. Whereas Hawking and Ellis employ global analysis extensively but say relatively little about perturbative methods, the other two books neglect global analysis and cover in great detail perturbations. He believed Hawking and Ellis did a great job summarizing recent developments in the field (as of 1974) and that the intended audience is a doctoral student (or higher) with a strong mathematical background and prior exposure to general relativity. He argued that the core of the books consists of two chapters, Chapter 4 on the significance of spacetime curvature and Chapter 6 on causal structure, and that the most interesting application is the penultimate chapter on black holes. He noted that mathematical arguments are at times difficult to follow and suggested Techniques of Differential Topology in Relativity by Roger Penrose for reference. He also noticed a small number of errors, though none affect the general conclusions drawn by the authors. He thought that this book is a "model" presentation on the interplay between mathematics and physics that could become highly influential in the future.[7]

Theoretical physicist John Archibald Wheeler of Princeton University recommended this book to anyone interested in the implications of general relativity for cosmology, the singularity theorems, and the physics of black holes, presented in an almost Euclidean fashion, though he acknowledged that this is not a textbook due to its lack of examples and exercises. He praised its 62 illustrative diagrams.[3]

...

https://en.wikipedia.org/wiki/The_Large_Scale_Structure_of_Space%E2%80%93Time

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ‎﴿آل عمران: ١٦٩﴾‏

1404/01/25

تقدیم به پهلوان تاریخ اسلام حضرت حمزه سیدالشهداء

 روایت حسن روح‌الامین نقاش برجسته از تشریح تابلوی نگارگری شکار شیر برای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

 این تابلو را همزمان با ایام شهادت سید حسن نصرالله و آقای سید صفی‌الدین کشیدم و در حاشیه‌ی یکی از دیدارها برای حضرت آقا به نمایش گذاشتم؛ دوران شهادت شهید نصرالله، دوران تلخی بود که گذراندیم.

...

https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=59990

1404/01/26 

در حاشیه دیدار عیدانه مسئولان ارشد کشور با رهبر انقلاب؛دکتر عارف: برای حل مسائل کشور به مذاکره دل نبسته‌ایم

 جمعی از اعضای هیئت دولت، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مسئولان عالی دستگاه قضائی و مسئولان برخی نهادها، ظهر امروز (سه‌شنبه) به‌مناسبت آغاز سال جدید با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار با اشاره به گفتگوهای عمان و مرور تجربه‌های گذشته مثل برجام تأکید کردند: «گفتگوهای عمان یکی از دهها کار وزارت خارجه است. مسائل کشور رابه گفتگوها گره نزنیم. به گفتگوها نه به صورت افراطی خوشبین هستیم و نه به صورت افراطی بدبین. بالاخره کار و حرکتیست که تصمیم‌گیری شده و درقدمهای اول هم خوب اجراشده. به طرف مقابل خیلی بدبینیم اما به تواناییهای خود خوش‌بینیم... مسائل کشور را به این گفتگوها گره نزنید. اشتباهی که در برجام کردیم اینجا تکرار نشود. در دوران برجام، کشور را شرطی کردیم و همه چیز را منوط کردیم به پیشرفت مذاکرات. سرمایه‌گذار وقتی می‌بیند که کشور منوط به مذاکره است، سرمایه‌گذاری نمی‌کند...» ۱۴۰۴/۰۱/۲۶
در حاشیه این دیدار رسانه KHAMENEI.IR گفت‌وگویی با دکتر محمدرضا عارف، معاون اول رئیس جمهور درباره طرح‌ها و اقدامات دولت برای پیشبرد امور کشور علی‌الخصوص حل مشکلات اقتصادی در شرایط فعلی و ناظر به مذاکرات جاری داشته است.


 جناب آقای عارف، یکی از نگرانی‌هایی که وجود دارد، تکرار تجربه‌ی خسارت‌بار گذشته در گره زدن مسائل کشور به مذاکرات و معطل کردن امور به این بهانه است؛ نکته‌ای که رهبر معظم انقلاب هم در دیدار امروز به آن اشاره کردند و نسبت به آن تذکر دادند. دولت در این زمینه چه رویکرد و تدابیری دارد؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم. تشکر می‌کنم از این سؤالی که مطرح فرمودید. دولت چهاردهم از روز اول شروع به کار خود، در چارچوب سیاست‌های کلی و برنامه‌ی هفتم مسیر خودش را تنظیم کرده و رویکردش در مسئله‌ای که فرمودید، همان رویکردی است که حضرت آقا بارها و بارها در گذشته نیز تذکر داده‌اند؛ یعنی ربط ندادن مسائل بی‌ربط و اتخاذ حالت اعتقاد به تعامل با همه‌ی کشورها، به‌استثنای رژیم صهیونیستی، در شرایط مناسب و در شرایطی که ما دست برتر داریم و از موضع تعامل و مفهوم واقعی مذاکره بتوانیم مذاکره کنیم، مذاکره کنیم. و نظام ما، فرهنگ حاکم بر نظام‌ ما همین است؛ اهل مذاکره و گفت‌وگو هستیم، اما در شرایط مناسب و متعادل.

https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=59999

رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ ‎﴿غافر: ١٥﴾‏

 

این نوشته ی کوتاه را بنده ی حقیر تقدیم می کنم به همسرم و دخترم!

 

حیدر بابا، دنیا یالان دنیا دی

حیدر بابا، دنیا، دنیای دروغی است

سلیماندان، نوح دان قالان دنیا دی

از سلیمان و نوح این دنیا مونده

اوغول دوغان، درده سالان دنیا دی

بچه داده و به درد گرفتار میکنه این دنیا

هر کیمسیه هر نه وئریب، الیبدی

به هر کی هر چی داده ازش گرفته

افلاطوندان بیر قوری آد قالیبدی

از افلاطون فقط یه اسم خشک و خالی مونده

متن شعر حیدر بابا دنیا یالان دنیادی از شهریار همراه با ترجمه فارسی

https://www.delgarm.com

فرازی از بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار جمعی از مسئولان ارشد سه قوه

امنیّت سرمایه‌گذاری را تأمین کنید. یک وقتی چند سال پیش از این، اینجا داخل حسینیّه یک جلسه‌ای داشتیم، بنده راجع به جلب سرمایه‌گذاری خارجی و مانند اینها صحبت کرده بودم؛(۴) یکی از دوستان مجرّب و پخته و باتجربه ــ که خدا رحمتش کند؛ وفات کرده ــ بلند شد گفت که سرمایه‌گذاری خارجی فرع سرمایه‌گذاری داخلی است؛ اینجا شما این ویترین را درست کنید، معلوم میشود که سرمایه‌گذار داخل، مایل، راغب و مشتاق سرمایه‌گذاری است و حاضر است سرمایه‌گذاری کند، تا آن خارجی هم ببیند، تشویق بشود، بگوید خب میشود سرمایه‌گذاری کرد. موانع سرمایه‌گذاری داخلی را برطرف کنید. این یکی از بهترین راه‌های خنثی کردن تحریم است.

بنده بارها گفته‌ام که مسئله‌ی تحریم دو جور علاج دارد: یکی رفع تحریم است، که این دست ما نیست، دست طرف مقابل است؛ یکی خنثی کردن تحریم است که این دست ما است. راه‌های خنثی کردن تحریم را پیدا کنید؛ راه‌های زیادی وجود دارد، و واقعاً میشود تحریمها را خنثی کرد بلکه حتّی اگر از ظرفیّتهای داخلی خوب استفاده کنیم، میشود کاری کرد که کشور در مقابل تحریم آسیب‌ناپذیر بشود؛ یعنی ولو تحریم هم بکنند، کشور بتواند خودش را از آب و گِل کاملاً بیرون بیاورد؛ یعنی ظرفیّتهای داخلی کشور این توانایی را دارند.

مسئله‌ی گسترش روابط تجاری که اشاره کردند، جزو حرفهای مؤکّد بنده است. با کشورهای همسایه در اولویّت، با کشورهایی که در آسیا قطب اقتصادی‌اند ــ مثل چین، مثل روسیه، مثل هند که قطبهای اقتصادی‌اند ــ روابط اقتصادی را روان کنید. البتّه بعضی‌هایش خیلی سخت است، میدانیم این را امّا هر کار سختی را هم با تلاش زیاد، با تدبیر خوب میشود انجام داد. بنابراین مسئله‌ی ارتباط با همسایگان مهم است. در این [قضایا] هم دستهای واسطه خیلی مؤثّرند؛ یعنی این مدیران وسط که گاهی اوقات عادت کرده‌اند یک جنسی را از یک جایی بیاورند. من چند روز قبل، این را به کسی گفتم که زمان ریاست جمهوری من، [رئیسِ] یک کشور آفریقایی که آنجا رفته بودیم و مرکز دامداری و کشاورزی خیلی خوبی بود و الان هم هست، به من گفت: گوشتی که ما تولید میکنیم، گوشت لوکس است؛ یعنی اروپایی‌ها می‌آیند از ما گوشت میخرند ــ آن وقتها همه‌چیز از طریق دولت وارد میشد دیگر؛ در دهه‌ی ۶۰، گوشت را هم دولت وارد میکرد ــ شما از اروپا گوشت وارد میکنید، اروپا [هم] همان گوشتی را که از ما خریده، به دو برابر قیمت به شما میدهد! من آمدم اینجا به مسئولین این را گفتم که خب بروید دنبال کنید این را؛ نکردند؛ استقبال زبانی شد، استقبال عملی نشد. مسئله‌ی تجارت با همسایگان، با قطبهای اقتصادی، با کشورهای متنوّع، با خود همین آفریقا که من اسم آوردم، بسیار خوب است. این تماسهایی هم که رئیس‌جمهور محترم(۵) با رؤسای این کشورها به مناسبت عید و امثال اینها دارند، خیلی خوب است، اینها کارگشا است؛ فعّالیّت مجموعه‌ی وزارت خارجه [هم] ــ این سفرها و رفت‌وآمدها ــ فعّالیّت بسیار خوبی است.

...

یک جمله درباره‌ی مسئله‌ی غزّه عرض بکنم. در قضایای غزّه، واقعاً این باند تبهکار که بر فلسطین حکومت میکنند، از حد گذرانده‌اند تبهکاری را؛ واقعاً از حد گذرانده‌اند! بنده هیچ به یاد ندارم، سراغ ندارم این‌جور حرکتی را که متعمّدانه و با هدف‌گیری خاص، مظلومین را، کودکان را، مریضها را، خبرنگارها را، بیمارستان‌ها را، آمبولانس‌ها را بزنند؛ یعنی واقعاً این خیلی چیز عجیبی است، این خیلی شقاوت فوق‌العاده‌ای میخواهد که این باند و این گروه تبهکارِ خبیث [از آن] برخوردارند!

به نظر من دنیای اسلام باید یک حرکتی بکند، یک کاری باید بکند. بایستی با یک هماهنگی خوبی ــ چه از لحاظ اقتصادی، چه از لحاظ سیاسی، چه در صورت لزوم از لحاظ عملیّاتی ــ دنیای اسلام مجتمعاً روی این مسئله فکر کنند و کار کنند. البتّه آنها منتظر تازیانه‌ی خدا هم باید باشند؛ یعنی این‌جور ظلم کردن، پاسخِ خداییِ سختی خواهد داشت ــ در این تردیدی نیست ــ ولی این [پاسخ الهی]، وظیفه‌ی مردم را، وظیفه‌ی ما را، وظیفه‌ی دولتها را کم نمیکند. خدای متعال کار خودش را میکند، ما هم باید وظیفه‌ی خودمان را انجام بدهیم.

امیدواریم ان‌شاءاللّه خدای متعال عاقبت همه‌ی ملّتهای مسلمان را، امّت اسلامی را، ملّت عزیز ایران را، شما مسئولین را به خیر کند و کارها را آسان کند و خدای متعال از ما و کار ما راضی باشد ان‌شاءاللّه. خدا را همیشه در همه‌ی کارها در نظر داشته باشید.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=60000#_ftnref3

 

بنده ی حقیر داشتم از کتاب کارزار مهبانگهای نیایش افشردی در گوگل read می خواندم که در همان فصل اولش عنوانش هست: از تالس تا ...، و لذا شما انتظار هم دارید که از تالس هم چیزی بفرمایند(البته بنده امروز که رفتم این را ببینم در گوگل read آیا از تالس تا چی بود؛ دیگر گوگل read را هم نیافتم!)؛ ولی فقط از این می فرمایند که حالا در کارازار مهبانگی یا حالا بلکه در هر مهبانگی یحتمل شما آن ماده ی چگال داغی را هم دارید که آیا ماده چگال آیا چقدر هم حول و حوش چگالی آب را نیز دارا است! و لذا خوب حالا یکی بدتر از این بنده ی حقیر مثلاً یحتمل می خواهد برود مسجد امام رضا علیه السلام و توجه هم نمی کند که آدرس کدام مسجد امام رضا علیه السلام را هم دارد می فرماید. و آنگاه بجای اینکه به مسجد امام رضا علیه السلام در جنب خیابان نیلوفر هم باید نرود و بلکه به مسجد امام رضا علیه السلام در خیابان دبیاجی هم باید برود. یعنی یحتمل نیمی از آدرس را خوانده است و نیمی دیگر را که کدام مسجد امام رضا علیه السلام هم هست، دیگر بقیه اش را نخوانده است. و بنابراین گیر می کند دیگر. و حالا حساب هم کنید که تلفن می زند که آیا ماشین هم تحریم نیست که بخواهیم برویم این مسجد و برگردیم؟ از بالا دستور هم صادر می شود که چرا؛ ماشین تحریم هم هست! و حالا خوبی کار این است که خوشبختانه اسنپ تاکسی موتوری و ماشینی هم که این روزها فراوان است و لذا می توان هم سریع خود را به مقصد رساند. البته اگر تصادف هم نکنیم وسط راه و در همان مسجد امام رضا علیه السلام هم برای طرف مجلس ختم نگیرند که دیگر کار هم از کار گذشته است و نه اسنپ می خواهی و نه تاکسی و ....

عرض بنده ی حقیر واقعاً هم همین است که در دروس حلقات اصول فقیه، یحتمل بهتر همین هم هست که از همان ابتدای کار هم شاگرد نپرد برود سر حلقه های چهارم و و پنجم هم نشسته و بلکه حتی حلقه ی سوم را هم زودی در نظر نگیرد؛ با اینکه حالا یحتمل بد هم نباشد که از همان اول کار بالاخره یک نگاهی به همه ی حلقات بیاندازد و ببیند که مسائل کدام به کدام هم می شوند. و حالا شما اگر می بینید مثلاً که رهبران یک دولتی خیلی هم اصرار دارند که ما دشمن داریم، و بلکه دشمنان آن دولت هم بفرمایند که بابا چرا اینقدر شما پارانوید تشریف هم دارید که کدام دشمن؟ ما کجا با کسی اصلا دشمنی داریم؟ زودی نفرمائید هم این رهبران هم هیچ وقت یاد نگرفتند که دشمن کدام است و دوست کدام و بلکه جای دوست و دشمن را هم گم کرده اند؟! حالا یحتمل شما وقتی دیدید که یک مدیر مدرسه ای خیلی هم سختگیر است و بلکه احتیاج هم هست که مدرسه تان را عوض هم کنید و به مدرسه ای دیگر هم بروید چرا که حتماً هم آن مدیر مدرسه ی اولی خیلی هم سختگیر بوده است که الا و لله که تو شاگرد خیلی بدی هم هستی و ادب هم نداری و .... آنگاه لزوماً معنایش این نمی شود که نزد مدیر مدرسه ی دومی حتی اگر تقیه هم کردید و با اینکه همه اش هم گفت که عجب با شاگرد بدی است که طرفیم و بلکه این شاگرد یک چیزی هم بوده است که پرونده اش را زده اند زیر بغلش و دویده آمده مدرسه ی ما؛ به هر حال، اینها همه اش معنایش این نمی شود که دلگرمیهای خود را هم از دست بدهید و بلکه دلسرد هم شوید. بقول ترکهای خودمان بدور کواردی.

ولی یک وقتها هم هست که بالاخره شاگرد احتیاج هم دارد که تهذیب اخلاق کند و بلکه حتی تنبیه هم شود آنچنان که در اشارات تنبیهات ابن سینا هم آمده است که چنین است! بنده یک نمونه از این را عرض می کنم. بنده ی حقیر وقتی شاگرد دبیرستانی بودم، یک ساعتهایی هم آمده بود که مثل همین ساعتهای براند امروزی؛ همانطور هم صفحه اش سیاه و مشکی هم بود و دگمه ای را هم کنارش داشت که می زدید و روشن می شد و ساعت را بطور دیجیتالی هم به شما می گفت. و این را آن روزها برادرم هم از آمریکا آورده بود. حالا کاری هم ندارم که امروز وقتی به گذشته نگاه می کنم، یحتمل مثل این است که بفرمائید، بابا این ساعتهای امروزی که فشار خون و مقدار intake اکسیژن خون و چه ها را که نمی گیرد و انجام نمی دهد را با آن ساعت بنده ی حقیر که برادرم از آمریکا فرستاده بود را مقایسه هم کنیم. البته ساعت گران قیمتی هم نبود، ولی چون نوظهور هم بود؛ یحتمل بتوان گفت که خوب هم می شد با آن پز داد! یعنی عرض بنده ی حقیر این همه هست که یک چیزهایی وقتی اول کار بیرون می آیند و بعدها عادی هم می شوند آنچنان که دیگر امروز همه نیز همین موبایلهایی را که روزگار شاگردی بنده حساب نمی کردند که اینها در پیشتازان فضا هستند مگر که بفرمایند اسکاتی، مرا بفرست بالا: Beam me up, Scotty! یا در فیلم جنگ ستارگان بفرمایند یا نشان هم دهند که مثل اینکه این بنده خداها دو تا خورشید هم دارند و ....

حالا یک وقتهایی هم هست که شاگرد در حلقات بالاتر نمی تواند هم راه یابد، و بلکه حتی هیچ وقت هم نتواند در رصدخانه ی ملی ایران نیز حتی وارد هم شود و ببیند ستارگان آنجا نیز چطوری خود را جلوه می دهند، یا حتی باورش هم شود که مثل راننده ی اینشتین یا ماکس پلانک یا ... فقط این شاگرد ما نیست که بنظرش می رسد در مسائل نظری هم هست که خیلی خوب است ولی در آزمایشگاه ها هم مثل پات و مات جلوه می کند. عرض بنده ی حقیر این است که این لزوماً معنایش این هم نمی شود که آنگاه شاگرد دلسرد هم شود که از حالات خلاء چطور هم می شود به سمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم الی ما شاء الله میل کند، و با اینکه در میان کارزارهای مهبانگی بیگ بنگی هم واقع شده است و حتی الی ما شاء الله هم باید مسائل ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی را هم الی ما شاء الله حل کند. و بلکه حالا خیلی هم عیبی ندارد اگر فقط خیلی سطحی هم وارد مسائل WZW و WZNW و ... هم شده است و حالا اصل ماجرای آنها را هم آیا چقدر فهمیده است و ...؟! یعنی معنای کار این هم نیست که خیلی جهشی شاگرد سعی کند بپرد برود سر حلقه ی آخر از حلقات مثلاً اصول فقه و ...! مسئله این است که در یوم التلاق مورد بحث کلکیومی هم یحتمل شاگرد آنگاه خیلی هم متوجه نشود که آیا آن یزید درونش چطور هم از گذشته ها و آینده هایش می تواند به سراغ او آمده و با او درگیر هم شود و از پا دربیاوردش و .... دیر شد، دیر شد، بروم بلکه یک چند دقیقه ای در کلکیوم استاد افشردی هم بتوانم بنشینم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه

وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ‎﴿الشورى: ٣٨﴾‏

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ‎﴿الفرقان: ٧٤﴾‏

 

تعریف علم الأصول‌

عرّف علم الاصول بأنّه «العلم بالقواعد الممهدة لاستنباط الحکم الشرعی». و قد لوحظ على هذا التعریف:

أوّلا: بأنّه یشمل القواعد الفقهیة، کقاعدة أنّ ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده.

و ثانیا: بانّه لا یشمل الاصول العملیة، لأنّها مجرد أدلة عملیة و لیست أدلّة محرزة، فلا یثبت بها الحکم الشرعی، و انما تحدّد بها الوظیفة العملیة.

و ثالثا: بانّه یعمّ المسائل اللغویّة، کظهور کلمة الصعید مثلا، لدخولها فی استنباط الحکم.

أما الملاحظة الاولى: فتندفع بأنّ المراد بالحکم الشرعی الذی جاء فی التعریف، جعل الحکم الشرعی على موضوعه الکلی؛ فالقاعدة الاصولیة ما یستنتج منها جعل من هذا القبیل، و القاعدة الفقهیة هی بنفسها جعل من هذا القبیل، و لا یستنتج منها الا تطبیقات ذلک الجعل و تفصیلاته. ففرق کبیر بین حجیة خبر الثقة، و القاعدة الفقهیة المشار الیها، لأنّ الاولى یثبت بها جعل وجوب السورة تارة، و جعل حرمة العصیر العنبی اخرى، و هکذا، فهی اصولیة. و أمّا الثانیة فهی جعل‌

دروس فی علم الاصول، محمد باقر صدر، ص ...

https://lib.eshia.ir/12315/2/7

https://lib.eshia.ir/86748/1/21

 

:Copenhagen survey, Afshordi physics colloquim

https://ipm.ac.ir/#evPopup7119

  1. arXiv:2503.15776  [pdfother

     

    gr-qc astro-ph.CO hep-th physics.hist-ph

    Copenhagen Survey on Black Holes and Fundamental Physics

    Authors: Alice Y. ChenPhil HalperNiayesh Afshordi

    Abstract: The purpose of this survey is to take a snapshot of the attitudes of physicists working on some of the most pressing questions in modern physics, which may be useful to sociologists and historians of science. For this study, a total of 85 completed surveys were returned out of 151 registered participants of the ``Black holes Inside and out'' conference, held in Copenhagen in 2024. The survey asked questions about some of the most contentious issues in fundamental physics, including the nature of black holes and dark energy. A number of surprising results were found. For example, some of the leading frameworks, such as the cosmological constant, cosmic inflation, or string theory - while most popular - gain less than the majority of votes from the participants. The only statement that gains majority approval (by 68\% of participants) was that the Big Bang meant ``the universe evolved from a hot dense state'', not ``an absolute beginning time''. These results provide reasons for caution in describing ideas as consensus in the scientific community when a more nuanced view may be justified. △ Less

    Submitted 26 March, 2025; v1 submitted 19 March, 2025; originally announced March 2025.

    Comments: 18 pages, 12 figures

 

Hello, London!

I’m thrilled to announce that I’ll be speaking at the Royal Institution of Great Britain (RI) on June 28th2025 about Battle of the Big Bang—the topic of my upcoming book with Phil Halper, published by the University of Chicago Press!

https://nafshordi.com/2025/03/25/join-me-at-the-royal-institution-on-

june-28-battle-of-the-big-bang/

 

بنده ی حقیر یک نکته ای را عرض کنم که یحتمل نه فقط برای لینک ساعتهای مچی جدیدی- مثل بعضی براندهای مشهور که فرض بفرمائید فشار خون و میزان جذب اکسیژن خون و ... را می تواند بگیرد و ضبط کند- را به موبایل یا رایانه ی شخصی پی سی بدرد می خورند و بلکه در سیاه چاله ها و اطلاعات مربوطه ی آنها و مهبانگ (بیگ بنگ) نیز کارآیی دارند. شما فرض کنید که یک وقت هست که کد امنیتی شما که می خواهید برای بنده نظری بفرستید از این قرار است:

75723

اینکه این را چطور آیا می توانید به شماره مقالات آرشیو کرنل لینک کنید، این خود مسئله ای است. مثلاً:

https://arxiv.org/abs/2007.05723

همینطور اگر بنده بخواهم در این کلکیومی که استاد افشردی شرکت می کنند وارد شوم و صدا هم داشته باشم؛ یحتمل یک راهش هم این است که از طریق موبایلم به رایانه ی شخصی ام وصل شوم و آنگاه از طریق نرم افزار اسکای روم هم یک جورهایی صدا کسب کنم. حالا این چطور است، خوب باید بلد هم باشید دیگر!!!

ولی یک وقت هم هست که دعای چهاردهم صحیفه ی سجادیه را می خواهید الی ما شاء الله برای افرادی که این دعا را می خوانند وصل کنید به همان مرجع امامتی که حضرت زین العابدین دارا است. و اما یک وقت هم هست که مسئله ای فقهی و حتی پزشکی را که آیا بر حسب فقه و اصول فقیه چطور در من لا یحضره الفقیه یافت شود و همینطور در من لا یحضره الطبیب هم یافت شود، مسئله اش را حل کنیم. این هم یک لینکی را می خواهد که آیا کجا مسئله فقهی و بلکه در حیطه ی ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است و کجا در حکمت الهی است.... این به بیگ بنگ چه کار دارد هم خود مسئله ای مهم است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ‎﴿آل عمران: ١٦٩﴾‏

عبرت‌هایی از ماجرای صدام و صدر در ماه آوریل

یاسر حائری: روز نهم آوریل سال 1980 میلادی (1400هـ) در حدود ساعت نه وده شب، برق شهر نجف به یکباره قطع شد، ودر دل آن تاریکی گروهی از نیروهای امنیتی صدام به منزل مرحوم سید محمد صادق صدر یکی از نزدیکان سید محمد باقر صدر هجوم آورده واز وی خواستند تا با ایشان به ساختمان استانداری بیاید.

مدیر سازمان امنیت نجف که در آنجا انتظار سید محمد صادق را می کشید به وی گفت: این جنازه صدر وخواهرش است. آنها را اعدام کردیم.. و سپس از سید محمد صادق خواست تا به همراه ایشان پیکرها را دفن کنند. مدیر امنیت نجف از افرادش خواست تا تابوت را باز کنند، اینگونه بود که سید محمد صادق پیکر غرق به خون شهید صدر را به چشم دید که آثار شکنجه بر صورتش هویدا بود.

پیکر شهیده بنت الهدی نیز وضعی بهتر از برادر نداشت. در نهایت پیکر این دو شهید بزرگوار مخفیانه در وادی السلام نجف دفن شد...
 شهید صدر پیش از شهادت، مدت ده ماه را در خانه تحت محاصره بود، تا اینکه در نوزدهم جمادی الاولی سال 1400 مصادف با پنجم آوریل به همراه خواهرش بنت الهدی دستگیر وسه روز بعد به طرز فجیعی به شهادت رسید.

گفته می شود که صدام خود این خواهر وبرادر بزرگوار را به شهادت رسانده است، وپس از شرکت در شکنجه ایشان تیر خلاص را به ایشان زده است.

سه منبع این جنایت را روایت کرده وبر کیفیت شکنجه واعدام این دو بزرگوار صحه گذاشته اند. یکی از این منابع که کتاب "سنوات المحنة و ایام الحصار" به قلم شیخ محمد رضا النعمانی است به نقل از یکی از افراد دستگاه امنیتی که گفته می شود در اتاق اعدام حضور داشته، اینگونه نقل می کند: "سید صدر را به اداره امنیت آوردند واو را بستند،‌سپس صدام خودش آمد وبا لهجه عراقی گفت :آهای محمد باقر می خواهی حکومت درست کنی؟"  وسپس با یک باتوم پلاستیکی شروع به زدن کرد وبا تمام توان به سر وصورت سید می زد.

 این منبع اضافه می کند: " درگیری لفظی شدیدی میان سید وصدام رخ داد به گونه ای که صدام بسیار عصبانی شد وبه افرادش دستور داد تا سید را به شدیدترین وجه شکنجه کنند. سپس دستور داد تا سیده بنت الهدی را بیاورند که گویا در اتاق دیگری شکنجه شده بود.

 بنت الهدی را آوردند در حالی که نیمه جان بود و او را به زمین می کشیدند. وقتی سید، حال خواهر را دید به صدام گفت: اگر مردی دست مرا باز کن. صدام تازیانه ای در دست گرفت وبه زدن بر پیکر بی جان بنت الهدی مشغول شد وبه نقل از این منبع سپس دستور داد تا سینه های آن خانم بزرگوار را جلو دیدگان برادر بریدند.

سید بزرگوار رو به صدام کرد وگفت: اگر مردی خواهرم را رها کن وبا من رو در رو شو، اما تو ترسویی وفقط در میان محافظانت شجاع می شوی". صدام از این سخنان سخت خشمگین شد، لذا بی درنگ هفت تیرش را درآورد وتیر آخر را به سید وخواهرش زد، ومانند دیوانگان درحالی که فحش وناسزا می گفت از اتاق خارج شد...

روزها گذشت تا اینکه 23 سال بعد در همان روز یعنی نهم آوریل 2003 مجسمه صدام در آن تصویر معروف وتاریخی در میدان فردوس بغداد از اوج به زمین افکنده شد...

 البته افراد مختلف از این روز تعابیر گوناگونی ارائه می دهند. برخی از افراد که از نظام صدام آسیب دیده اند بیشتر این روز را روز سقوط می نامند، اما کسانی که هیچ نسبتی با دردهای مردم عراق وهمچنیین مردم ایران وکویت ندارند این روز را روز اشغال نام می نهند.

اما بیگمان هیچیک از دو جنبه این روز را نباید به فراموشی سپرد، نه می توان به بهانه اشغالگری امریکایی ها روزهای پر درد قبل از آن را به فراموشی سپرد ونه می توان به بهانه سقوط یک دیکتاتور خونخوار اشغالگری را از یاد برد.

https://www.khabaronline.ir/news/54106

مصاحبه با حجت‌الاسلام شیخ محمدرضا نعمانی

منبع: مجله حوزه، شماره 79-80

ترجمه: آرش مردانی‌پور

با تشکر از حضرت عالی که مصاحبه با مجلّه حوزه را پذیرفتید در آغاز شمّه‌ای از زندگی تحصیلی و علمی خود را بیان کنید و چه درس‌هایی را از محضر مبارک علاّمه شهید سید محمد باقر صدر رحمة اللّه علیه بهره برده‌اید.

تحصیل حوزوی من در سال 1969م. برابر هـ.ق. در نجف اشرف در دوره مرجعیت مرحوم آیت اللّه العظمی سیّد محسن حکیم قدس سره آغاز شد. در آغاز مانند هر طلبه‌ای مقدمات و سطح را نزد استادان بزرگوار از جمله: حضرت شیخ محمد سعید نعمانی سید محمّد غروی شیخ هادی قرشی شهید سید مجید حکیم و… فرا گرفتم.

پس از به پایان بردن کفایه و مکاسب از علامه شهید سید محمد باقر صدر رحمة اللّه علیه اجازه خواستم در بحث خارج ایشان شرکت کنم.

ایشان به یکی از شاگردان برجسته خود گفت از من فقه و اصول را امتحان بگیرد.

آن آقا برابر دستور شهید صدر از من امتحان گرفت و نتیجه را به ایشان اعلام کرد و آن شهید بزرگوار هم اجازه داد که در بحث خارج ایشان حضور بیابم و موفق شدم چهار سال از محضر مبارک ایشان بهره ببرم. علامه شهید بر آن بود که برنامه‌ای ویژه بریزد که طلبه‌ها را برای شرکت در درس خارج بیازماید و آنان که شایستگی شرکت را دارند شناسایی کند و با این تدبیر از کسانی که شایستگی شرکت در درس خارج را نداشتند جلو بگیرد.

چگونه با شهید صدر آشنا شدید.

از آغاز ورود به حوزه نجف اشرف با این انسان والا آشنا شدم بدین‌گونه: در اوان ورود به حوزه نجف من و گروهی از طلاب شهر نعمانیه به خاطر شور و شوق و اهتمامی که از ایشان برای بیداری دینی و آینده‌نگری جهت برپایی حکومت اسلامی سراغ داشتیم به محضر آن بزرگوار شرفیاب شدیم. از وی خواستیم که ما را راهنمایی کند و پند دهد.

آن بزرگوار درخواست مارا پذیرفت و از بایدها و نبایدها سخن گفت و افزود:

(از شما می‌خواهم افزون بر انجام بایدها و پرهیز از نبایده زودتر از یک سال به شهر خود نعمانیه برنگردید؛ زیرا از یک سو در این مدت بهره‌ای بسیار از فرهنگ فکری و فقهی اسلامی فرا خواهید گرفت که شما را در پاسخ به پرسش‌هایی که می‌شود توانا خواهد ساخت و از دیگر سوی ماندن شما در حوزه نجف به مدت یک سال نگاه اجتماعی مردم شهر را نسبت به شم دگرگون خواهد کرد و محبت و اعتماد ایشان را نسبت به شم استوار خواهد ساخت.)

در واقع این دستورالعمل برای ما بسیار سخت بود؛ زیرا به دوری از خانواده و دوستان هنوز عادت نکرده بودیم. با این حال برخی از م تصمیم گرفتیم دستور شهید صدر را اجرا کنیم و شکر خدا موفق شدیم یک سال تمام در نجف بمانیم.

وی از حال ما با خبر بود. پس از به پایان رسیدن یک سال پیام فرستاد که اکنون می‌توانید به شهر خود نعمانیه بروید و با خانواده و دوستان خود دیدار کنید و درباره آنچه باید کرد ما را رهنمون شد و تشویق کرد تا سربازانی برای اسلام و برای خدمت به مسلمانان باشیم.

این چنین پیوند من با شهید صدر برقرار شد و روز به روز قوت گرفت و استوار تا روز شهادت او.

حضرت عالی تا واپسین روزها درکنار شهید صدر به سر برده‌اید آن بحران بزرگ و حالت‌های روحی سیّد شهید را شرح کنید و این که برخورد وی با بعثیان چگونه بود.

نمی‌توان آن گونه که باید و شاید این فاجعه عظیم را شرح کرد و درد و رنج آن عزیز را نمایاند بویژه در این گفت‌وگو نشاید که به همه زوایای آن فاجعه دردناک اشاره داشت. به گوشه‌هایی از آن قصه پرغصه در کتاب: (الشهید صدر سنوات المحنة وایام الحصار) پرداخته‌ام ولی اگر لازم باشد در این گفت وگو بگویم باید به اختصار بگویم:

حکومت تبهکار بعث دریافته بود که سیّد شهید دو ویژگی دارد:

نخست ایشان مرجعی است که آهنگ برانداختن حکومت بعث و بر پایی حکومت اسلامی در عراق را دارد.

دوم ایشان شخصیت برجسته‌ای است که می‌تواند ادامه دهنده حقیقی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی قدس سره باشد و می‌تواند مردم عراق را به آن حرکت بزرگ تاریخی پیوند دهد و به دفاع از آن برخیزد و به فداکاری در راه آن بپردازد و از نظر فکری پشتیبانش باشد. بر رژیم بعث محتوای ژرف پیام‌های آن شهید بزرگوار که در تأیید انقلاب اسلامی به گونه آشکارا و بدون هیچ گونه ملاحظه و احتیاطی صادر می‌کرد پوشیده نبود.

اگر تاریخ عراق را بازبینی کنیم. درخواهیم یافت که شهید صدر تنها مرجعی است که آشکارا در کنار انقلاب اسلامی ایران و پیشوای آن امام خمینی قدس سره ایستاد. این امر رژیم بعث عراق را وا داشت که هرچه بیشتر در پی انتقام از آن سید بزرگوار باشد. یکی از شرط‌های رژیم بعث برای دست برداشتن از آزار و اذیت وی و خانواده اش و به شهادت نرساندن وی این بود که ایشان از تأیید انقلاب اسلامی ایران و رهبر عزیز آن دست بردارد. این را می‌شود از لابه‌لای مذاکره‌ها و گفت وگو‌های نمایندگان رژیم بعث با سیّد شهید دریافت. ولی آن انسان والا مقدار بر خلاف تمام گرفتاری‌های جانکاه از پاسخ به این خواسته سر باز زد و هیچ گاه دست از تأیید حرکت امام خمینی (قدس سره) سر باز نزد. وی بر این باور بود که امام خمینی با انقلاب خود خواست و آرمان پیامبران بزرگ الهی را تحقق بخشید.

رژیم بعث برای واداشتن سیّد شهید به پذیرش شرط‌های خود طرح‌ها و برنامه‌‌های بسیاری را اجرا کرد از آن جمله:

١. قطع آب و برق و تلفن به مدت یک ماه.

٢. جلوگیری از رسیدن مواد غذایی به مدت یک هفته.

٣. جلوگیری از رساندن دارو از جمله قرص‌های فشار خون که برای آن شهید عزیز و مادر گرامی‌اش که نزدیک به هفتاد سال سن داشت بسیار بسیار ضروری بود.

به یاد دارم آن صحنه‌‌های غم‌انگیزی را که سیّد شهید را در تنگنا قرار می‌داد و آن وقتی بود که می‌دید فشار خون مادرش بالا رفته و نزدیک است از هوش برود یا دختر بچه‌ای را می‌دید که از درد شکم رنج می‌برد یا از درد دندان فریاد می‌زد و… ولی آن سیّد مهربان نمی‌تواند کاری بکند.

۴. رژیم بعث جنگ روانی شدیدی علیه شهید صدر به راه انداخت که گونه‌‌های گوناگون داشت: اتهام سیاسی تهدید اعدام تهدید به بی‌حرمتی به عرض و ناموس و…

بر سیّد شهید پوشیده نبود که رژیم بعث هیچ پروایی در اجرای تهدید‌های خود ندارد. او خوب می‌دانست که این رژیم تنها به سرکوب و کیفر‌های دهشت‌انگیز باور دارد با این حال دست از موضع و تکلیف شرعی خود بر نمی‌داشت و تکلیف شرعی خود را در موضع گیری علیه رژیم خون آشام بعث و پشتیبانی از حرکت حماسی امام خمینی می‌دانست.

او می‌گفت: (آیا عاقلانه است که مرجع دینی چون آقای خمینی حکومت اسلامی بر پا کند که از رؤیا‌های ما بود اکنون به تأیید و پشتیبانی وی نپردازیم چون رژیم بعث بر ما غضب خواهد کرد.)

شهید صدر با شجاعتی که از تکلیف شرعی سرچشمه می‌گرفت پایداری بسیار کرد و این یک حرکت عاطفی و مصلحتی نبود و دلیل بر درستی این سخن پایداری ایستادگی و اصرار و تسلیم نشدن آن شهید عزیز بود تا این که به لقای پروردگار خود پیوست که این را خود برگزیده بود.

از ویژگی‌های اخلاقی و معنوی و راز و نیاز‌های علامه شهید اگر خاطره‌ای دارید برای ما و دیگر دوستاران آن عزیز بگویید.

اخلاق او جبلّی بود. با تعارف که در ورای خود آنچه برابر با واقع نیست پنهان می‌کند ناآشنا بود. مردم را از ژرفای قلب خویش و زوایای جانش دوست می‌داشت.

آنچه برای خود دوست می‌داشت برای دیگران نیز دوست می‌داشت و آنچه برای خود نمی‌پسندید برای دیگران نیز نمی‌پسندید. دیگران را بر خود برتری می‌داد. در این باره شواهدی است که با یاد کرد آنها سخن به درازا می‌کشد.

امّا درباره راز و نیاز وی با خدا آنچه مرا تکان داد ملزم کردن خویش بود به این که نماز را بر پا ندارد جز با خشوع و انقطاع تمام.

این چیزی است که جز اندکی از خداجویان و بندگان بدان نرسند؛ زیرا نماز راستین نمازی است که دل در آن بر آفریدگارش اقبال کند و به رغم دل‌مشغولی‌ها و دشواری‌هایی که می‌خواست بر تمام زوایای پاک آن پاک سرشت چیره شود می‌کوشید که در هنگام نماز از همه چیز دوری جوید و (انقطاع الی اللّه) را حاصل کند.

از زهد علامه شهید بگویید بویژه از آن نمونه‌هایی که حوزویان را به کار آید.

زهد آن گونه که از سخنان ائمه هدی(ع) بر می‌آید آن است که خار و خس دنیّ بر انسان مالک نشود و زاهد راستین آن نیست که نداشته باشد بلکه آن است که مالک باشد بی آنکه مملوک باشد.

با سیّد شهید زیستم در حالی که مالک چیزی که چشم‌گیر باشد نبود. آنچه که دیگر مراجع در اختیار داشتند او در اختیار داشت: از دارایی شخصی حقوق شرعی هدیه‌‌ها و دهش‌ها و… ولی همیشه یک حالت داشت.

شهید صدر منزل شخصی نداشت با اینکه می‌توانست از دارایی شخصی خود خانه‌ای بخرد. این واقعیت با خط شریف آن عزیز در نامه‌ای که در بخش مدارک کتابی که درباره وی نگاشته‌ام آمده و ثبت شده است. در طول زندگی و در هنگام شهادت مستأجر بود نه مالک.

اتومبیل هم نداشت. با این که شخص نیکوکاری اتومبیل خود را به وی بخشید که در زمان خود گران‌قیمت بود و به آن نیاز بسیار داشت با این همه آن را فروخت و بهای آن را بین طلبه‌‌ها و نیازمندان پخش کرد.

در همه جنبه‌های زندگی چنین بود. زندگی خصوصی وی نیز بر همین روش بود. اهل و عیال و فرزندان خود را بر این رویه پرورش داده بود.

او در تمام کردار و رفتار هدفدار بود و قصد خدمت به دین حنیف و رسالت مقدس آن را داشت. بر این نظر بود که سطح زندگی مرجع نباید بیش از سطح زندگی تهی‌دستان باشد. او به سبب برخی از جنبه‌های منفی که از رفتار بعضی از کسان تراویده بود و مردم را تحریک می‌کرد و اعتماد آنان را به عالمان دین سست و لرزان می‌ساخت در پی چاره‌جویی کار آمد بود و یکی از راه‌هایی را که پیش گرفته بود تا چاره این درد بشود همانا هم‌سطح کردن زندگی خود با زندگی تهی دستان و طلبه‌ها بود.

بسیار غمگسار مردم بود و این از درخشان‌ترین نقطه‌های زندگی اوست. غمگساری وی در سطحی نبود که تعارف اقتضا کرده باشد بلکه غمگساری راستین بود. گرفتاری‌های مردم را در می‌یافت و از اوضاع و احوال آنان پرسش می‌کرد و با آنان همدردی می‌کرد و این امر سبب شد هر که وی را ببیند دوست بدارد و به گونه‌ای شگفت دلباخته او شود.

کدام یک از ویژگی‌های آن شهید عزیز اثری ژرف در دل و جان شما باقی گذارده است.

مهم‌ترین ویژگی که مرا شیفته سیّد شهید کرد از خودگذشتگی و جان‌نثاری وی در راه هدف مقدس بود. درمثل آن گاه که مرجعیت آیت اللّه حکیم از سوی رژیم بعث عراق مورد تهاجم قرار گرفت با تمام توان در کنار آن بزرگوار ایستاد با این که بسیار احتمال داشت که این کار به شهادت او بینجامد.

ییا آنگاه که امام خمینی قدس سره با رهبری پربرکت خود پیروزی بزرگی برای اسلام در ایران به ارمغان آورد با خط شریف خود به شاگردانش در ایران نوشت:

(بر هر یک از شما و برهر فردی که بخت بلندش زیستن در پرتو این تجربه پیشاهنگ را نصیبش کرده واجب است تمام نیروی خود را و هرگونه توش و توانی که دارد در حمایت این حرکت مقدس به کار گیرد و از هیچ تلاشی دریغ نورزد و آنچه دارد در اختیار این تجربه قراردهد. پس نباید از داد و دهش باز ایستاد. این ساختمان برای اسلام برافراشته می‌شود و نباید در بذل و دهش حد و مرزی شناخت. رایت این امر با نیروی اسلام به اهتزاز در آمده نباید از کمک به آن اندکی غافل شد. باید بر محور مرجعیت آقای خمینی که در ایران امروز امید‌های اسلام را مجسم ساخته گرد آمد و برای آن اخلاص ورزید و منافع آن را حمایت کرد و در وجود سترگ وی محو شد به آن اندازه‌ای که خود در هدف بزرگش محو گردیده است.)

این متن به معنای چشم‌پوشی از موجودیت مرجعی خود و محو شدن در رهبری امام خمینی است. این حرکت را ما طلاب علوم اهل بیت باید گرامی بداریم اهل بیتی که به از خود گذشتن فراخوانده‌اند و این عین از خودگذشتگی است.

بارها آن شهید مظلوم سخنی به این مضمون تکرار می‌کرد: (اگر امام خمینی از من بخواهد برای خدمت به اسلام در یکی از روستا‌های ایران سکنی گزینم هیچ تردیدی در پذیرش این خواسته به دل راه نخواهم داد.)

از حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید عبدالهادی شاهرودی امام جمعه کنونی علی آباد کتول و یکی از طلاب مقرب وی شنیدم که گفت: (در زمانی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شهید صدر به ما گفت: با من برخورد عاطفی و شخصی نکنید و نگذارید وابستگی‌تان به من حجابی در برابر واقع‌بینی شود بلکه بایسته است معیار مصلحت اسلام باشد. بنابراین هر مرجع دیگری بتواند به اسلام خدمت کند و هدف‌های آن را محقق سازد باید در کنار آن ایستاد و از آن دفاع کرد و در آن محو گردید.)

او پایبند این رفتار و کردار بود زیرا می‌دید مرجعیت و مقام‌های دینی دکان کاسبی نیست بلکه مسؤولیتی سنگین است و دیگر آن که هدف باید اسلام باشد نه چیز دیگر و ما جز سربازانی که باید وظیفه خود به بهترین وجه ادا کنیم چیز دیگری نیستیم.

آنچه مر افزون بر جنبه رفتاری و اخلاقی شیفته و دلباخته آن عزیز کرد بی‌توجهی به اندیشه بیت علمی و دینی بود؛ از این روی خود را به بهانه این که به یک بیت علمی و دینی نامدار نسب می‌برد برتر از دیگران نمی‌دید و چون این گونه بود برتری جویی نمی‌کرد بلکه فروتن و آسان گذار بود.

از جایگاه علمی وی در بین علمای شیعه و اهل سنت بگویید.

بی‌گمان آنچه سید شهید در میدان‌های گونه‌گون علمی: فقه اصول اقتصاد فلسفه منطق… نوشت بیان گر جنبه‌هایی از ژرف اصالت و نوآوری و آفرینندگی است که شخصیت علمی سید شهید را برجسته می‌کند.

در این جا نمی‌خواهم ادعای بی‌جا کنم زیرا کتاب‌های وی در دسترس ماست و این گفته‌ها را تأیید می‌کند. من به عنوان طلبه به رهبران دینی و فکری خود که ابتکار به خرج می‌دهند و بر اعتلای سطح دانش حوزه به عنوان یک مجمع علمی – اسلامی ممتاز می‌افزایند به خود می‌بالیم. کتاب‌های سید شهید در عصرحاضر نقطه عطف بزرگی در ترقی و تکامل تشکیل می‌دهند و این را به گونه فشرده و مختصر حضرت آیت اللّه سید کاظم حائری در مقدمه کتاب اصولی خویش آورده است و به نوآوری‌های آن شهید اشاره دارد.

امّا جایگاه علمی و تأثیر فکری وی در بین علمای شیعه و سنی باید گفت: بسیاری از اندیشه وران و علمای دینی را مجذوب خود کرده بود از جمله دکتر محمد شوقی خنجری استاد علم اقتصاد و مشاور رئیس جمهور مصر انور سادات سخت تحت تأثیر اندیشه‌‌های روشن و شفاف شهید صدر قرار گرفته بود.

او وقتی دریافته بود که شهید صدر در دانشگاهی تحصیل نکرده و مسجد با روح ایمانی و ارزش‌های اسلامی خود دانشگاه او بوده شگفت‌زده می‌شود و می‌گوید: (مساجد صدها بار از دانشگاه‌های جهان بهترند.)

وی از افکار و دریافت‌های ژرف تازه‌ترین نظریه‌‌های پیچیده ریاضی در (الأسس المنطقیّة) شگفت زده شده بود.

از مبارزات سیاسی شهید صدر و دیدگاه‌های وی بگویید.

می‌توان دیدگاه‌های سیاسی شهید صدر را در چند محور خلاصه کرد:

  1. باور به برپایی حکومت اسلامی داشت تا به آنچه خداوند نازل کرده فرمان براند و نمونه‌ای ایده‌آل باشد برای واداشتن ملت‌های دیگر در پیمودن همان راه.
  2. بر این اعتقاد بود که همه تلاش‌های اسلامی باید تحت اشراف و زیرنظر مرجعیّت باشد و یا از موافقت آن برخوردار.
  3. به این باور بود که ساختار اوضاع بویژه در عراق فعالیت تشکیلاتی اسلامی را می‌طلبد.
  4. پشتیبانی از جمهوری اسلامی را در ایران بر هر مسلمانی واجب می‌دانست و بر تمام مراجع دیگر نیز لازم می‌دانست که با مرجعیت امام خمینی در همه مواضع همنوا شوند.
  5. در زمینه فعالیت سیاسی در آغاز جوانی حزبی اسلامی بنیان نهاد و آن را (حزب الدعوة الاسلامیه) نامید و شرح این را در کتاب خود: (الشهید الصدر سنوات المحنة وایام الحصار) یادآور شده ام.
  6. مبارزه مسلحانه را در عراق لازم می‌دانست و بر این نظر بود که تلاش‌های مردم در اوضاع سیاسی و امنیّتی عراق باید مسلحانه باشد؛ زیرا رژیم بعث به هیچ مفهومی از آزادی باور ندارد و هیچ اعتنایی به رأی ملّت و اراده او نمی‌کند و جز زبان زور هیچ زبانی را نمی‌فهمد.

درحوزه نجف گویا کسانی که به مخالفت با آرا و افکار ایشان برخاسته‌اند از ویژگی‌های اینان اگر امکان دارد بگویید.

بله با اندیشه‌‌های نو ایشان بسیاری مخالفت می‌کردند. با طرح‌های ایشان برای دگرگون ساختن نهاد مرجعیت گروهی مخالف بودند گروهی مرجعیت دینی را برای فرزندان و نوادگان خود به ارث می‌خواستند و می‌خواستند این نهاد در انحصار خانوادگی یا گرایش ویژه باشد درحالی که سید شهید برای درآوردن مرجعیت از حالت فردی و نهادینه کردن آن برنامه‌ریزی می‌کرد. این طرح در آنچه به عنوان (مرجعیت واقع گرا) نوشته روشن است.

بدین بحث باید پرداخت زیرا نمایان گر بذر نیکو و پروژه گران بهایی است که می‌شود آن را اجرا کرد و رویّه‌ای بنا نهاد که نهاد مرجعیت رو به کمال رود و هر مرجعی که زمام را در دست می‌گیرد ساختمان مرجعیت سابق را کمال بخشد نه این که پس از وفات مرجع پیشین از صفر شروع کند.

اما نسبت به حوزه و دگرگونی آن تلاش‌های سید شهید ابعاد اساسی چندی را در بر می‌گرفت از جمله: تغییر کتاب‌های درسی و تبدیل آنها به کتاب‌های درسی روشمند که هم روحِ مبانی پیشین را در خود داشته باشد و هم آخرین دستاوردهایی که علم اصول فقه منطق و… بدانها رسیده‌اند.

وی در پی آن بود که نیرو‌های کار آمد و شایسته از جوانان دانشگاه و روشنفکران را به حوزه جذب کند تا مشارکتی فعال در راه ترقّی سطح حوزه علمیه به گونه‌ای که متناسب به خواسته‌‌های زندگی و تکامل آن و نیاز‌های جامعه باشد پدید آید.

وی می‌کوشید تا همه نیاز‌های مادی طلاب را برآورد به گونه‌ای که طلبه بتواند تمام وقت خود را به درس و تحصیل علم ویژه کند.

بر اساس اندیشه‌هایی که در دگرگونی حوزه داشت کتاب (دروس فی علم الاصول) را نگاشت و بر آن بود کتاب: (دروس فی علم الفقه) را نیز بنگارد به گونه‌ای که پله پله از فتوای محض شروع کند تا به مرحله استدلال عمیق برسد تا فراگرفتن بحث‌های خارج که از عمق بیشتری برخوردارند بر طلبه آسان گردد. لکن با تأسف فراوان دست جنایت بعثیان پیش از این که آن عزیز بتواند طرح خود را به اجرا در آورد او را در ربود.

رژیم بعث چه شگردهایی برای خاموش کردن این شعله‌ی فروزان به کار بست.

حزب بعث در حالی به قدرت رسید که اندیشه‌‌های الحادی در تار و پود آن تشکیلات شوم رسوخ کرده بود و بر آن بود این اندیشه نامبارک را در بین جوانان مسلمان نفوذ دهد و آنان را از اسلام جدا کند. برای رسیدن به این هدف شوم تلاش بسیار کرد از جمله:

  1. در افتادن با مرجعیت دینی حوزه علمیه؛ زیرا تنها نهاد نیرومندی بود که با اندیشه‌‌های الحادی حزب بعث در افتاده بود.
  2. مخالفت سخت با حرکت اسلامی و کوشش در راه نابودی و خاتمه دادن بدان با بهره‌گیری از ابزارها و روش‌ها گوناگون.
  3. اعدام هزاران تن از بهترین طالب علمان و مؤمنان که پایه‌‌های مرجعیت را تشکیل می‌دادند.
  4. بیرون راندن عالمان و طلاب از عراق و پراکنده ساختن آنان برای خالی کردن حوزه‌‌های علمیه عراق از نیرو‌های کارآمد و ناتوان ساختن حوزه‌ها از ادامه راه.
  5. بیرون راندن بسیاری از شیعیان برای از اکثریت انداختن شیعیان و از هم گسستن جمع و تشکیلات شیعی به بهانه ایرانی الاصل بودن آنان.
  6. مبارزه با همه شعائر و نمود‌های دینی چون مراسم امام حسین(ع) حتی اذان نماز جمعه و همچنین گسترش تسلط خود بر مراکز علمی ـ دینی مانند دانشگاه فقه در نجف اشرف و مساجد و حسینیه ها.
  7. پی‌گیری طلبه‌‌های عراقی به بهانه وابستگی آنان به احزاب دینی یا واداشتن آنان به خدمت در نظام و…

با این وجود شهید صدر اصرار داشت راه را ادامه دهد و ادای تکلیف کند و دستاوردها (هر چه خواهد گو باش!).

بر این اساس در ابعادی چند برای پایان دادن حاکمیت حزب دست نشانده بعث و برپایی حکومت اسلامی در عراق به تکاپو پرداخت و برخلاف این که امکانات مادی مجال کافی نمی‌داد توانست در دانشگاهها، مدارس، ارتش، در بین توده مردم، زمینه‌سازی کند.

با آن که رژیم بعث نتوانست دست‌آویز و مدرکی که شهید صدر را محکوم کند به چنگ بیاورد ولی نیک دریافته بود که وجود او خطر بسیار برای حاکمیت او دارد؛ از این روی چند حرکت تبهکارانه انجام داد: تحت نظر قرار دادن ایشان اعدام همه نمایندگان و تعقیب آنان و… که با شهادت آن مظلوم و خواهر مظلومه‌اش این حرکت پایان یافت.

شهید صدر چند بار بازداشت شد و اگر از این بازداشت‌ها خاطره‌ای دارید بیان کنید.

وی چند بار بازداشت شد بدین شرح:

نخست در سال 1392هـ.ق برابر با 1971م. هنگامی که ناظم گزارِ جنایت‌پیشه رئیس سازمان امنیت عراق بود.

دوم در قیام جاودان صَفر سال 1397هـ.ق برابر 1977م.

سوم در رجب 1399هـ.ق. برابر 1979م. پس از دست یازیدن به قیام بزرگی که خواب از چشمان حاکمان بعثی ربود و نزدیک بود که بنیان حکومت آنان را برکند.

چهارم آخرین بار در سال برابر با 1980م. که به شهادت آن عزیز انجامید و شرح این درد جانکاه را در کتاب خود: (الشهید الصدر سنوات المحنه و ایام الحصار) آورده‌ام.

از رابطه شهید صدر با امام خمینی اگر خاطره و مطلبی دارید بیان کنید.

رابطه شهید صدر با امام خمینی رابطه منحصر به فرد بود. این پیوند تنها یک پیوند عاطفی و احساسی نبود بلکه بر ارزیابی ویژه از امام استوار بود.

شهید صدر به عنوان پشتیبانی از حرکت امام و اندیشه‌‌های آن بزرگ مرد پس از انتشار کتاب (حکومت اسلامی) امام از شاگردان خود خواست در بحث‌های امام شرکت بجویند و در آن زمان می‌گفت:

(امام کسی است که امیدها بدو بسته است برای این که با روشنی به برپایی حکومت اسلامی فرا می‌خواند و از این راه در برابر گروه‌هایی که ممکن نمی‌دانند برپایی حکومت اسلامی را پیش از قیام مهدی(عج) به چالش‌گری پرداخته است.)

امام از جهت دوراندیشی و دریافت نیازها و خواسته‌‌های عصر و حکمت و شجاعت که شهید صدر در او می‌شناخت برای آن شهید عزیز همیشه تحسین برانگیز بود.

از آخرین لحظه‌‌های زندگی علامه شهید و آخرین سفارش‌‌های آن مصلح بزرگ و دل مشغولی‌‌‌های وی در آن لحظه‌‌های بحرانی اگر مطلبی خاطره و نکته‌ای دارید بیان کنید.

سخن در این باره به گونه‌ای که تمام زوایای مطلب و اوضاع زمانی را در بر بگیرد آسان نیست ولی بسیار فشرده و مختصر می‌توان گفت:

سیر انقلاب اسلامی عراق سیّد شهید را ناگزیر ساخت که جانفشانی و شهادت را به گونه (اندیشه شده) برگزیند به گونه‌ای که شهادت او جریانی همیشه جاندار توفنده و شاداب باشد تا برای برانداختن نظام بعثی عراق و بر پا داشتن حکومتِ راستین اسلام ملت عراق را برانگیزد. طرح او در تشکیل رهبری سیاسی انقلابی به نام (رهبری جانشین) خلاصه می‌شود که مسؤولیت رهبری انقلابی اسلامی عراق را به عهده می‌گرفت که از اشخاصی تشکیل می‌شد. قرار بود پس از شکل گرفتن سیّد شهید به کار‌های زیر دست یازد:

  1. اعلامیه‌ای گفتاری و نوشتاری خطاب به ملت عراق بفرستد و به آنان سفارش کند که از (رهبری جانشین) فرمان برند و تمام دستور‌های آن را به کار بندند.
  2. به امام خمینی نامه‌ای بنویسد و از وی درخواست کند به اعضای رهبری توجه ویژه داشته باشد و از آنان با مهربانی‌های پدرانه و انقلابی پشتیبانی کند.
  3. سید شهید روزی از روزه بین دو نماز مغرب و عشاء به صحن شریف امام علی(ع) برود و در یک سخنرانی انقلابی به حاکمان بعثی هجوم برد و جنایت‌های آنان را بر شمارد و به ملت رهبری و ضرورت اجرای فرمان‌های آن را گوشزد کند. وی گفت:

( چنان سخن خواهم گفت که رژیم بعث ناگزیر مرا در صحن امام علی(ع) به شهادت برساند و رهبری جانشینی باید از این واقعه برای شدت بخشیدن به انقلاب و ادامه آن بهره بجوید.)

ضروری بود همه اعضای رهبری در عراق نباشند؛ از این روی سید شهید به یکی از کاندیداها گفت: به عضویت این جمع درآید و از عراق خارج شود ولی وی به علت‌هایی که مربوط به خود اوست دو دلی کرده بدین ترتیب خواست سیّد شهید محقق نشد و نقشه او ناکام ماند.

پس از این تنها یکی از دو راه را در پیش داشت یا تسلیم در برابر رژیم بعث و پذیرش همه شرط‌های آن که در این باره می‌گفت: (هرگز امکان ندارد مرجعیت را خوار و زبون کنم و به انقلابیان و به شهیدانی که برای انقلاب دعوت کردم و پاسخ گفتند و به مبارزه برخاستند خیانت کنم و سپس پیشاپیش کسانی باشم که عقب می‌کشند و در می‌مانند در برابر دست یافتن به چند سال زندگی که هیچ ارزشی ندارد.)

راه دوم شهادت بود هر چند به نوعی باشد که نمی‌پسندید یعنی کشته شدن در ساختمان سازمان امنیت و این تنها راهی بود که پیش روی داشت و برگزید پس از آن که تک و تنها و بی‌یار و یاور مانده بود. شرح این قصه پرغصه را در کتاب خود (سنوات المحنه) آورده‌ام.

اگر درباره چگونگی به شهادت رساندن آن سید مظلوم و به خاکسپاری وی مطلبی دارید بیان کنید.

آنچه از شاهدان عینی دریافتم این است که جنایتکار خیره سر صدام تکریتی خود آن سید شهید و خواهر گرامیش را پس از شکنجه‌‌های فراوان و با بدترین شیوه ه به قتل رساند.

سیّد شهید را با بند‌های آهنی بسته بوده‌اند و صدام جنایت پیشه با تازیانه بر سر و صورت وی می‌کوبیده و می‌گفته است: (تو مزدور ایرانیان هستی و می‌خواهی برای آنان درعراق انقلاب اسلامی بر پاکنی.)

شهید بنت الهدی با برادر عزیزش در یک اتاق بوده‌اند. شهید بنت الهدی در گوشه اتاق به خاطر شکنجه‌‌های زیاد و بریدن پستان بی‌هوش بوده و هر آنچه در پیرامونش می‌گذشته متوجه نبوده و پس از این مراحل صدام جنایت پیشه با تیر به زندگی آن دو عزیز خاتمه می‌دهد. آنچه را نقل کردم از منبعی آگاه و آشنا به جریان و مراحل تحقیق و شکنجه آنان به گونه خطی ثبت شده و در نزد من موجود است و به خواست خد در آینده نشر خواهم داد.

اگر درباره قهرمانی‌های شهید بنت الهدی مطلبی شنیده‌اید و از مبارزات و نستوهی‌های او چیزی دیدهاید و خاطره‌ای دارید بیان کنید.

نمی‌توان به این سرعت و در این مجال اندک درباره آن زن قهرمان مطلب درخوری گفت که تمام زوایای وجودی آن بزرگ زن را در بر بگیرد. آنچه در این مجال بایسته است گفته شود خاطراتی است که از آن قهرمان دارم که به زودی إن شاء اللّه در کتابی نشر خواهم داد که شاید بتواند این بزرگ قهرمان را به جامعه اسلامی بشناساند.

به نظر حضرت عالی برای احیای شخصیت شهید صدر و نشر افکار و اندیشه‌‌های ویژه وی حوزه‌‌های علمیه چه باید بکنند اگر پیشنهاد و یا طرحی در این‌باره دارید بیان کنید.

شهید صدر در همه ابعاد یگانه بود و ویژگی‌های منحصر به فرد داشت. در جانفشانی فداکاری ایثار مردم دوستی عشق به اهل بیت تبحّر در معارف اسلامی و… و این بی‌سابقه نیست. مکتب اهل بیت از این بزرگمردان و الگو‌های بدیع و ایده‌آل بسیار پروریده و به جامعه انسانی تحویل داده است.

شهید صدر نقش خود را به گونه کامل ایفا کرد و بر این اساس به عالمان و فاضلان موارد زیر را پیشنهاد می‌کنم:

  1. اهتمام به مکتب فقهی اصولی فلسفی و فکری وی که همچنان نو و گنجینه‌هایی هستند که ناشناخته مانده‌اند و نیازمند است کسی برای کشف آنها همت بگمارد و به جامعه و مراکز علمی بشناساند.
  2. چاپ و نشر هر آنچه که مربوط به شرح حال شخصی و مواضع فکری اوست. زیرا شهید صدر یک شخص نیست بلکه نمایان گر یک وضعیت خاص مذهب اهل بیت و مکتب نبوی اسلامی است. من هیچ مرجع شیعی در تاریخ عراق نمی‌شناسم بدین گونه و با این پای فشاری شهید شده باشد و شهادت را برگزیند و این چیزی است که زیبنده و سزاوار است از آن پیروی کنیم و بدان فخر بورزیم.

حضرت عالی کتاب ارزنده‌ای درباره رنجه دردها و جهاد سیاسی و اجتماعی و جایگاه علمی و معنوی آن شهید عزیز و سرفراز نوشته‌اید از ویژگی‌های این کتاب اگر امکان دارد خلاصه‌ای بیان کنید.

این کتاب تمام ویژگی‌های شهید صدر را در بر دارد و از تاریخ زندگی سراسر جهاد و فداکاری وی حکایت می‌کند و تنها یک گزارش مختصر و گذرایی از زندگی پر بار اوست آن هم از مهم‌ترین و خطیرترین مراحل زندگی وی.

این اثر نمایش‌گر مرحله رویارویی مستقیم شهید صدر با تبهکارترین رژیمی است که کشور عراق به خود دیده است.

این کتاب در بردارنده خلق و خوی اوست. امیدوارم که اهل ایمان به طور اعمّ و فرزندان ملت عراق به طور اخصّ از آن بهره جویند.

https://mbsadr.ir/research/interviews/%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8

%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7-

%D8%AD%D8%AC%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D

9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-

%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-

%D9%86%D8%B9%D9%85/

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ ‎﴿البقرة: ١٨﴾‏

وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ ‎﴿البقرة: ١٧١﴾‏

وَمَن یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَبُکْمًا وَصُمًّا مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا ‎﴿الإسراء: ٩٧﴾‏

108 ـ ومن خطبة له (علیه السلام)عقائدیة ، سیاسیة

(وهی من خطب الملاحم)

حکومة بنی امیّة1 . معرفة الله

الْحَمْدُ لِلّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ، وَالظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ. خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَیْرِ رَوِیَّة، إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لاَ تَلِیقُ إِلاَّ بِذَوِی الضَّمَائِرِ وَلَیْسَ بِذِی ضَمِیر فِی نَفْسِهِ. خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْبِ السُّتُرَاتِ، وَأَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِیرَاتِ. ومنها فی ذکر النبی(صلى الله علیه وآله وسلم) ;

2 . خصائص النَّبی(صلى الله علیه وآله وسلم)

اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الاَْنْبِیَاءِ، وَمِشْکَاةِ الضِّیَاءِ، وَذُؤَابَةِ الْعَلْیَاءِ، وَسُرَّةِ الْبَطْحَاءِ، وَمَصَابِیحِ الظُّلْمَةِ، وَیَنَابِیعِ الْحِکْمَةِ. ومنها : طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ، وَأَحْمَى (امضى) مَوَاسِمَهُ، یَضَعُ ذلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ، مِنْ قُلُوب عُمْی، وَآذَان صُمٍّ، وَأَلْسِنَة بُکْم; مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ، وَمَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ.

3 . علل انحراف بنی امیّة

لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِکْمَةِ; وَلَمْ یَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ; فَهُمْ فِی ذلِکَ کَالاَْنْعَامِ السَّائِمَةِ، وَالصُّخُورِ الْقَاسِیَةِ. قَدِ انْجَابَتِ السَّرَائِرُ لاَِهْلِ الْبَصَائِرِ، وَوَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ لِخَابِطِهَا (لأهلها)، وَأَسْفَرَتِ السَّاعَةُ عَنْ وَجْهِهَا، وَظَهَرَتِ الْعَلاَمَةُ لِمُتَوَسِّمِهَا.

4 . توبیخ اهل الکوفة

مَا لِی أَرَاکُمْ أَشْبَاحاً بِلاَ أَرْوَاح، وَ أَرْوَاحاً بِلاَ أَشْبَاح، وَنُسَّاکاً بِلاَ صَلاَح، وَتُجَّاراً بِلاَ أَرْبَاح،

وَأَیْقَاظاً نُوَّماً، وَشُهُوداً غُیَّباً، وَنَاظِرَةً عَمْیَاءَ، وَسَامِعَةً صَمَّاءَ، وَنَاطِقَةً بَکْمَاءَ! رَایَةُ ضَلاَل قَدْ قَامَتْ عَلَى قُطْبِهَا، وَتَفَرَّقَتْ بِشُعَبِهَا، تَکِیلُکُمْ بِصَاعِهَا، وَتَخْبِطُکُمْ بِبَاعِهَا. قَائِدُهَا خَارِجٌ مِنَ الْمِلَّةِ، قَائِمٌ عَلَى الضِّلَّةِ.

5 . الإخبار عن عَسف بنی امیّة

فَلاَ یَبْقَى یَوْمَئِذ مِنْکُمْ إِلاَّ ثُفَالَةٌ کَثُفَالَةِ الْقِدْرِ، أَوْ نُفَاضَةٌ کَنُفَاضَةِ الْعِکْمِ، تَعْرُکُکُمْ عَرْکَ الاَْدِیمِ، وَتَدُوسُکُمْ دَوْسَ الْحَصِیدِ، وَتَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَیْنِکُمُ اسْتِخْلاَصَ الطَّیْرِ الْحَبَّةَ (الجبّة) الْبَطِینَةَ مِنْ بَیْنِ هَزِیلِ الْحَبِّ.

6 . التاکید على طاعة اهل البیت(علیهم السلام)

أَیْنَ تَذْهَبُ بِکُمُ الْمَذَاهِبُ، وَتَتِیهُ بِکُمُ الْغَیَاهِبُ وَتَخْدَعُکُمُ الْکَوَاذِبُ؟ وَمِنْ أَیْنَ تُؤْتَوْنَ، وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ؟ فَلِکُلِّ أَجَل کِتَابٌ، وَلِکُلِّ غَیْبَة إیَابٌ. فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِیِّکُمْ، وَأَحْضِرُوهُ قُلُوبَکُمْ، وَاسْتَیْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بِکُمْ. وَلْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ، وَلْیَجْمَعْ شَمْلَهُ، وَلْیُحْضِرْ ذِهْنَهُ (عقله)، فَلَقَدْ فَلَقَ لَکُمُ الاَْمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ (الجوزة)، وَقَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ.

7 . الإخبار عن مسخ القیّم فی حکومة بنی امیّة

فَعِنْدَ ذلِکَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ، وَرَکِبَ الْجَهْلُ مَرَاکِبَهُ، وَعَظُمَتِ الطَّاغِیَةُ، وَقَلَّتِ الدَّاعِیَةُ (الرّاعیة)، وَصَالَ الدَّهْرُ صِیَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ، وَهَدَرَ فَنِیقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ کُظُوم، وَتَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ، وَتَهَاجَرُوا عَلَى الدِّینِ، وَتَحَابُّوا عَلَى الْکَذِبِ، وَتَبَاغَضُوا عَلَى الصَّدْقِ. فَإِذَا کَانَ ذلِکَ کَانَ الْوَلَدُ غَیْظاً وَالْمَطَرُ قَیْظاً وَتفِیضُ اللِّئَامُ فَیْضَاً وَتَغیضُ الْکِرَامُ غَیْضاً، وَکَانَ أَهْلُ ذلِکَ الزَّمَانِ ذِئَاباً، وَسَلاَطِینُهُ سِبَاعاً، وَأَوْسَاطُهُ أُکَّالا، وَفُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً; وَغَارَ (عَارَ) الصِّدْقُ، وَفَاضَ الْکَذِبُ، وَاسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ، وَتَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ، وَصَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً، وَالْعَفَافُ عَجَباً، وَلُبِسَ الاِْسْلاَمُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً.

نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی، ص 96- 97

https://lib.eshia.ir/26580/1/96

بخش سوّم‌

و منها: طبیب دوّار بطبّه، قد أحکم مراهمه، و أحمى مواسمه، یضع ذلک حیث الحاجة إلیه، من قلوب عمی، و آذان صمّ، و ألسنة بکم؛ متتبّع بدوائه مواضع الغفلة، و مواطن الحیرة؛ لم یستضیئوا بأضواء الحکمة؛ و لم یقدحوا بزناد العلوم الثّاقبة؛ فهم فی ذلک کالأنعام السّائمة، و الصّخور القاسیة.

ترجمه‌

در بخش دیگرى از این خطبه مى‌فرماید: او طبیب سیّارى است که با طبّ خویش همواره در گردش است (و در جستجوى بیماران) مرهم‌هایش را کاملا آماده ساخته و ابزارش را براى موارد نیاز (به عنوان آخرین درمان) جهت داغ کردن محلّ زخم‌ها گداخته نموده، براى قلب‌هاى نابینا، گوش‌هاى ناشنوا و زبان‌هاى گنگ. و با داروى خود در جستجوى بیماران غافل و سرگردان است. همانها که با فروغ حکمت، روشن نشده و با جرقّه آتش افروز دانش‌هاى تابناک فکر خود را شعله‌ور نساخته‌اند، آنهائى که همچون چهارپایان صحرا گرد و سنگ‌هاى سخت نفوذ ناپذیرند.

شرح و تفسیر طبیب سیّار!

غالب «شارحان نهج البلاغه» اوصافى را که امیر مؤمنان على علیه السّلام در این فراز

شمرده، اشاره به وجود مقدّس خودش دانسته‌اند که بعد از بیان اوصاف پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به بیان اوصاف خویش مى‌پردازد و خود را طبیب سیّارى مى‌داند که تمام وسایل لازم را براى علاج بیماران فراهم ساخته است و گویى اجماع شارحان نهج البلاغه بر این معناست. تنها کسى که این جملات را اوصاف پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دانسته و ادامه بحث‌هاى فراز گذشته مى‌شمرد، «آمدى» در کتاب «غرر الحکم» است، که مى‌گوید:

«إنّه فی ذکر رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله؛ این اوصاف درباره پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله است» [1].

ولى ارتباط این جمله، با جمله‌هاى سابق از یک سو و انطباق دقیق آن بر اوضاع و شرایط پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله از سوى دیگر تأیید مى‌کند که این اوصاف درباره رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله باشد و ما تعجّب مى‌کنیم چگونه همه شارحان نهج البلاغه این مطلب را- لا اقل- در حدّ یک احتمال مطرح نکرده‌اند؛ در حالى که هیچ شاهد و قرینه‌اى براى ادّعاى خودشان اقامه ننموده‌اند. درست است که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و على علیه السّلام هر دو از یک شجره مبارکه و هر دو شبیه روح واحدى هستند که در دو بدن قرار گرفته است و اوصافى که درباره یکى از این دو بزرگوار صادق است، درباره دیگرى نیز صادق مى‌باشد؛ ولى از نظر روشن شدن واقعیّات باید مرجع ضمایر این بخش از خطبه معلوم گردد و خوانندگان عزیز نیز به هنگام مطالعه شرح این اوصاف، تصدیق خواهند کرد که با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سازگارتر است.

به هر حال، مى‌فرماید: «او طبیبى است سیّار که با طبّ خویش، همواره به گردش مى‌پردازد، (و در جستجوى بیماران است) مرهم‌هایش را کاملا آماده ساخته و براى موارد نیاز (و اضطرار) جهت داغ کردن محلّ زخم‌ها ابزارش را گداخته نموده، براى قلب‌هاى نابینا؛ گوش‌هاى ناشنوا، و زبان‌هاى گنگ آماده است و با داروى خود، در جستجوى بیماران غافل و سرگردان است». (طبیب دوّار بطبّه، قد أحکم مراهمه‌ [2]، و


[1] غرر الحکم و درر الکلم، حکمت شماره 6033 (شرح فارسى، جلد 4، صفحه 1794).

[2] «مراهم» جمع «مرهم» به معناى داروهاى نرمى است که بر زخم‌ها مى‌نهند.

 

أحمى مواسمه‌ [1]، یضع ذلک حیث الحاجة إلیه: من قلوب عمی، و آذان صمّ، و ألسنة بکم؛ متتبّع بدوائه مواضع الغفلة، و مواطن الحیرة).

چه تعبیرات و تشبیهات زیبایى! از یک سو، پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله (یا خودش) را به عنوان طبیب معرّفى مى‌کند؛ چرا که اطبّا به درمان بیمارهاى جسمى مى‌پردازند و او به درمان بیمارى‌هاى روحى و اخلاقى، که به مراتب سخت‌تر و خطرناک‌تر از بیمارى‌هاى جسمانى است که از آن میان، به سه قسمت مهم در عبارت بالا اشاره شده: کسانى که بر اثر گناه و هوا پرستى و غفلت، چشم دلهاى‌شان نابینا شده و گوش شنوا را براى گرفتن پیام حق از دست داده‌اند و زبان گویا براى ذکر حق ندارند.

از سوى دیگر او را به عنوان «دوّار» یعنى سیّار معرفى مى‌کند، اشاره به اینکه مانند طبیبان جسمانى در گوشه مطب، یا بیمارستان نمى‌نشیند که بیماران به سراغ او بیایند؛ بلکه بر مى‌خیزد و وسایل دارو و درمان را با خود حمل مى‌کند و در هر کوى و برزن و هر شهر و دیار به دنبال بیماران مى‌گردد؛ و این سیره همه پیامبران و امامان بوده که دانشمندان و علماى امّت نیز باید به آنها اقتدا کنند؛ خود را همچون کعبه ندانند که مردم به طواف آنها بیایند؛ بلکه همچون نسیم سحرگاهان به هر سو بوزند و روح تازه در کالبدهاى مرده بدمند، یا همچون صیادى که به دنبال صید مى‌گردد.

سپس اشاره به جامعیّت درمان او مى‌کند، که نخست براى درمان زخم‌هاى جانکاه از انواع مرهم‌هاى شفابخش استفاده مى‌کند و در پایان کار، اگر هیچ مرهم و دارویى اثر نگذاشت براى نجات جان بیمار ناچار محلّ زخم را داغ مى‌کند. (در گذشته زخم‌هاى غیر قابل علاج- مانند سیاه زخم- را با آهن داغ مى‌سوزاندند.) و به این ترتیب، وظیفه «بشارت» و «انذار» را به طور کامل انجام مى‌دهد و به تعبیر دیگر:


[1] «مواسم» جمع «میسم» به معناى ابزارى است که با آن بدن انسان یا حیوانى را داغ مى‌نهند و «وسم» (بر وزن رسم) به آن اثرى گفته مى‌شود که از داغ کردن بر بدن انسان مى‌ماند.

 

قرآن داروى شفابخش اوست، با آیات «بشارت» بر زخم‌هاى جانکاه قلوب، مرهم مى‌نهد و با آیات «انذار» زخم‌هاى غیر قابل علاج را داغ مى‌کند.

توجّه به این نکته نیز لازم است که «مواضع غفلت» و «مواطن حیرت» را مى‌توان به افراد غافل و سرگردان تفسیر کرد که در بالا گفتیم و مى‌توان اشاره به افرادى دانست که بیمار و فراموش شده، یا سرگردانند؛ ولى تفسیر اوّل با جمله‌هاى بعد سازگارتر است.

سپس در توضیح و تفسیر مواضع غفلت و مواطن حیرت، مى‌فرماید: «این غافلان سرگردان، با فروغ حکمت روشن نشده، و با جرقّه آتش افروز دانش‌هاى تابناک، فکر خود را شعله‌ور نساخته بودند، و آنها از این نظر همچون چهارپایان صحرا گرد و سنگ‌هاى سخت نفوذ ناپذیر بودند!» (لم یستضیئوا بأضواء الحکمة؛ و لم یقدحوا [1] بزناد [2] العلوم الثّاقبة؛ فهم فی ذلک کالأنعام السّائمة [3]، و الصّخور القاسیة).

تعبیر «لم یستضیئوا» و «لم یقدحوا» نشان مى‌دهد که آنها قبل از قیام انبیا نیز مى‌توانستند بخشى از غفلت و سرگردانى خود را با نور حکمت و علم و دلیل عقل برطرف سازند، ولى هرگز به پیام‌هاى علم و عقل نیز اعتنا نکردند.

جمله «لم یستیضیئوا ...» و «لم یقدحوا» ممکن است اشاره به دو گروه از افراد گمراه باشد: گروهى که اگر جرقّه علم و دانش به قلب آنها مى‌رسید، تبدیل به مبدء نور مى‌شدند و راهنماى دیگران؛ و گروه دیگرى که توان انجام هدایت دیگران را


[1] «یقدحوا» از مادّه «قدح» (بر وزن مدح) به معناى افروختن آتش است به وسیله زند (: سنگ چخماق، یا آتش زنه که در قدیم مانند کبریت جهت بر افروختن آتش از آن استفاده مى‌شد).

[2] «زناد» جمع «زند» به معناى ابزار فوقانى است که براى آتش افروزى استفاده مى‌کنند؛ زیرا معمول عرب این بوده که از دو چوب مخصو صفحه براى جرقّه زدن جهت آتش افروزى استفاده مى‌کردند؛ چوب زیرین را «زنده» و چوب رویین را «زند» مى‌نامیدند و آن موادّى که به وسیله آنها آتش در آن شعله‌ور مى‌شد را «وقود» مى‌نامیدند.

[3] «سائمه» از مادّه «سوم» (بر وزن قوم) به معناى حرکت حیوان در بیابان و همچنین وزش بادهاى مستمرّ آمده است و «حیوان سائمه» به حیوانى گفته مى‌شود که او را براى چرا کردن، در بیابان رها مى‌کنند.

 

نداشتند، امّا مى‌توانستند در پرتو انوار حکمت، حداقل راه خودشان را پیدا کنند.

تعبیر به «أنعام سائمه» (چهارپایان بیابان گرد) و «صخور قاسیه» (سنگ‌هاى سخت و نفوذناپذیر) نیز مى‌تواند اشاره به دو گروه باشد: گروهى گمراهند در حدّ چهارپایان که قابلیّت تعلیم و تربیت را در حدّ پایینى دارند؛ و گروهى که در بدو نظر همچون سنگ، نفوذناپذیر هستند.

توجّه به این نکته نیز لازم است که «مواضع غفلت» و «مواطن حیرت» با هم متفاوت است؛ «غفلت» در جایى گفته مى‌شود که انسان توجّه به چیزى ندارد و خطراتى را که در اطراف اوست نمى‌بیند؛ یا شبیه بیمارى‌هایى است که بدون داشتن درد، ناگهان بر وجود انسان مسلّط مى‌شود و راه بازگشت ندارد.

ولى «مواطن حیرت» جایى است که انسان توجّه به خطرات دارد، ولى راه مقابله با آن را نمى‌داند.

به هر حال، این طبیب روحانى سیّار، همه جا روى حساب و برنامه گام بر مى‌دارد و با دم مسیحاییش، دردمندان را درمان و در کالبد مردگان، روح و حیات مى‌دمد.

پیام امام امیر المومنین علیه السلام، جلد 4، ص 519- 523

https://lib.eshia.ir/27571/4/519

 

۱۴۰۴/۰۱/۲۴

به مناسبت سال جدید انجام شددیدار جمعی از فرماندهان نیروهای مسلح با فرمانده معظم کل قوا

جمعی از فرماندهان نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران ظهر امروز (یکشنبه) به مناسبت سال جدید، با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا دیدار کردند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=59978

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=59982

https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=59983

 

بعضی اینجا یحتمل اشکال هم می فرمایند که با یک مدیر مدرسه ای که بعضی شاگردانش را شاگردان بدی هم می داند و بلکه کور و کچل و کر و لال هم خودش هست، حالا شما اصلا یک کلمه هم به او نفرمائید که بابا تو چرا اینقدرها هم کچلی؛ آیا دیگر مسئله تان هم حل می شود؟ و عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره امام جماعتی که کر و لال هم هست که دیگر چه حکمی دارد؟ می فرمایند که اگر فقط کر هم باشد ولی بتواند الفاظ را درست هم ادا کند، اشکالی ندارد:

https://old.makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&mid=275165&catid=-2

و الا حالا شما یک مدیر مدرسه ای که کچل و کور و کر و لال هم باشد و بخواهد شاگردان بدش را هم تنبیه کند، آیا جایز است که چنین کاری هم کند؟ یحتمل چنین کسی سندرم تطبیق دو پایتخت را هم دچار شود که بنظرش می رسد که مدیر مدرسه اش آیا چقدر هم حق دارد که او را اذب کند و حال آنکه خودش هم مملو از انواع مشکلات است؛ و این در حالی است که یحتمل شاگرد هم دچار مشکل والد- کودکی شود که از والدش هم تقلید کرده است و خودش هم کچل کرده است چرا که مدیر مدرسه شان هم کچل است؛ و لذا مبتلا به این مشکل دیگر هم می شود که همه او را خطاب می کنند که بچه چرا اینقدر کچل هم کرده ای؟ حالا اگر مدیر مدرسه تان هم کچل کرده است، مگر شما هم باید همانطوری کچل کنید؟! و آنگاه یک عقده ی دیگری هم بر همه ی عقده های دیگرش اضافه می شود علاوه بر اینکه وسط انواع میمون بازیها و خوک صفتی هایی هم گیر کرده است که از قردة و الخنازیر هم پستتر شده است. حالا شما هی به این شاگردان مدرسه ای هم بفرمائید که بابا مدیر مدرسه را عوض کنید و خلاص؛ شر مدیر کچل کور و کر و لال را هم از سر خودتان کم کنید! مگر حرف توی گوش کسی هم می رود؟ شاگردان وقتی یک عمری و بلکه نسل اندر نسل هم به یک چیزهایی عادت کردند، آیا به همین راحتی هم می شود رفتارشان را تغییر هم داد؟ بالاخره بعضی یحتمل اشکال هم کنند که اگر ناصر الدین شاه هم چیزی نداشت، آیا همینطوری الکی بود که شد شاه و بلکه آن هم ناصر الدین شاه و آنگاه حتی این همه سفرهای مهم هم به اروپا داشته است که دیگران که مثل او نتوانستند چنین سفرهایی را هم داشته باشند و .... و تازه، آیا اصلا ناصر الدین شاه هم حتی اگر کچل هم شده بوده است، آیا علاوه بر اینها کور و کر و لال هم بوده است؟ اینطوریها که نیست!

حالا شما مثلاً اگر بخواهید به بعضی رویه های پزشکی هم اشکال کنید که آیا این رویه هایتان فکر می کنید درست است که حالا این داروها را هم نوش جان کن، و حالا این آمپولها را هم بزن، و حالا فرض بفرمائید این شربتها را هم بخور، و حتی حالا این جراحیها را هم احتیاج داری و .... آنوقت اگر بفرمایند که آقا ما اصلا همان عطار سر کوچه و بازارمان را خیلی هم بهتر می خواهیم که برگردد سر کارش و با اینکه هفت شهر عشق را هم عطار گشت و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم! البته اگر شما خودتان هم خیلی حس کردید که کچل شده اید و با این رویه های کچلی و درمانشان هم احساس همدردی کردید، یحتمل بهتر هم باشد که خیلی آنرا در سر کوچه و بازارها کوس رسوایی نزنید، چرا که این را یحتمل علمای اسلام هم تاکید کنند که بر خلاف دستورات اسلامی است آنچنان که حفظ آبروی مومن و بلکه آبروی خود فرد هم مسئله ی مهمی است. و حالا اگر همه و همه هم کچلی گرفته اند و حتی به همدیگر هم می فرمایند چطوری کچل؟ باز هم شما این کار را نکنید و خودتان و دیگران را هم مسخره نکرده و به سخره نگیرید و حتی در موردش بجث هم نکنید و بلکه راه جلش را در چت جی پی تی هم سعی نکنید بیابید که چیست و ...! اتفاقاً بعضیها کچلی را اصلا هم مثل مدیران کچل بد نمی دانند و بلکه یحتمل نشانه ی خوش تیپی هم به حساب می آورند و بلکه خیلی هم به خیالشان می رسد که خوش تیپیشان هم باعث شده است که همه ی عالم و آدم هم عاشقشان شوند و ...! همانطوری که بعضی میوه ها، میوه های ممنوعه اند، یحتمل بتوان با جرات هم گفت که بعضی کارها هم کارهای ممنوعه اند. و از جمله هم این یک مسئله ی مهمی است که وقتی دارید پشت سر یک امام جماعتی هم نماز جماعت برگزار می کنید، بهتر است احترام او را و بلکه احترام یکدیگر را هم نگه دارید. یک چیزهایی واقعاً هم توبه ی نصوح را می طلبد دیگر! نکته اینجا این است که شما یک وقت هست که می خواهید قدرتهای نرم افزاری و سخت افزاریتان با هم قابل انطباق هم باشند چرا که پایتختهای یکی با دیگری هم قابل مقایسه اند، ولی یک وقت هم هست که مسئله برمی گردد به اینکه آیا چقدر هم در این میان ابرتقارنها و شکست ابرتقارنها در رابطه با ذرات هیگز هم مسئله اند و باید در مدل استاندارد ذرات فیزیک هم وارد شوند تا این مقایسه های نرم افزاری و سخت افزاری بتوانند لحاظ شوند. ولی واقعاً هم این یک مسئله ای می شود که آنگاه این مسئله چطور هم ترجمه می شود حتی وقتی هر مقاله ای راجع به نرم افزارها، یک شماره ای در آرشیو شما دارا باشند که با شماره ی سخت افزاری متناظرش هم قابل مقایسه باشد؛ و اما اینکه آنگاه چطور هم نرم افزار و سخت افزار را با هم بخواهیم قابل مقایسه و متناظر یکدیگر قرار هم دهیم، اینها یحتمل با لایه های از هر کدام از این نرم افزارها و سخت افزارها هم روبرو می کنند ما را که بسته به اینکه شاگرد چقدر هم از حالات خلاء بسمت الفهای بنیهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم پیشرفت می کند؛ آنگاه به همان نسبت هم تناسبات و درجات رفاهی نرم افزاری سخت افزاری هم آیا چقدر بتوانند با هم قابل تناظر و ارتباطات تنگاتنگ هم شوند و ....  ... فلیبک الباکون و ایاهم فلیندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع ولیضرخ الصارخون و یضج الضاجون ویعج العاجون این الحسن این الحسین این البناء الحسین صالح بعد صالح و صادق بعد صادق ...این الطالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء این الطالب بدم المقتول بکربلا .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره واعوانه و المستشهدین بین یدیه

...

https://arxiv.org/abs/2007.06943

https://arxiv.org/abs/2007.06942

https://arxiv.org/abs/2007.06941

https://arxiv.org/abs/2007.06940

...

https://arxiv.org/search/?query=bald+limit&searchtype=all&source=header

 

https://arxiv.org/search/?

query=no+hair+black+hole&searchtype=all&abstracts=show&order=-

announced_date_first&size=50

6931231415271828...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

حم ‎﴿١﴾‏ عسق ‎﴿٢﴾‏ کَذَٰلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿الشوری: ٣﴾‏

الحکمة 90 من هو الفقیه وَقَالَ(علیه السلام) : الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ، وَلَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللهِ، وَلَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللهِ.

نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی، ص 330

https://lib.eshia.ir/26580/1/330

90 و قال علیه‌السلام الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَلَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَلَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ.

امام علیه السلام فرمود:

فقیه و بصیر در دین در حدّ کمال کسى است که مردم را از رحمت الهى نومید نسازد و از لطف او مأیوس نکند و از مجازات‌هاى او ایمن ننماید. [1]


[1]. سند گفتار حکیمانه:

این کلام حکیمانه را پیش از مرحوم سیّد رضى شیخ صدوق در کتاب معانى الاخبار و ابن شعبه در تحف العقول و مرحوم کلینى در کافى آورده‌اند و از کتب اهل سنّت در حلیة الاولیاء نوشته ابونعیم اصفهانى ذکر شده است. (مصادر نهج‌البلاغه، ج 4، ص 87).

در کتاب تمام نهج‌البلاغه، بخش اول این کلام را از کنز العمال و تاریخ مدینه دمشق نقل کرده است. (تمام نهج‌البلاغه، ص 311).

 

شرح و تفسیر فقیه کامل‌

امام علیه السلام در حقیقت در این کلام پربار خود مسئله تعادل خوف و رجا را به صورت جدیدى مطرح مى‌کند و مى‌فرماید: «فقیه و بصیر در دین در حدّ کمال کسى است که مردم را از رحمت الهى نومید نکند و از لطف او مأیوس نسازد و از مجازات‌هاى او ایمن ننماید»؛

(الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَلَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَلَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ)

. منظور از «فقیه» در این کلام حکمت‌آمیز فقیهِ اصطلاحى یعنى عالم به احکام فرعیه دین نیست، بلکه فقیهِ به معناى لغوى و به معناى وسیع کلمه است یعنى عالم دینى و «کُلُّ الْفَقیه» به معناى عالم کامل از هر جهت است.

تعبیرات سه گانه‌اى که امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه خود به کار برده در واقع از آیات قرآن گرفته شده است: جمله‌

«مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ؛

کسى که مردم را از رحمت الهى مأیوس نکند» برگرفته از این آیه است: « «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»؛ اى بندگانى که راه اسراف به خود را درپیش گرفته‌اید و مرتکب گناهان شده‌اید از رحمت خداوند مأیوس نشوید، چرا که او همه گناهان (توبه‌کنندگان) را به یقین او آمرزنده مهربان است». [1]


[1]. زمر، آیه 53.

 

و جمله‌

«وَلَمْ یُؤیِسْهُمْ مِنْ رَحْمَةَ اللَّهِ»

بر گرفته از کلام یعقوب است که به فرزندان خود مى‌گوید: « «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخیهِ وَلا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ»؛ بروید و در جستجوى یوسف و برادرش باشید و از رحمت الهى مأیوس نشوید چون از رحمت الهى جز قوم کافر مأیوس نمى‌شوند». [1]

جمله سوم بر گرفته از این آیه شریفه است که مى‌فرماید: « «أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»؛ آیا آنها از مجازات الهى خود را در امان دیدند (مکر در این‌گونه موارد به معناى عذاب غافلگیرانه است) و تنها جمعیت زیانکاران خود را از عذاب الهى در امان مى‌دانند». [2]

در این‌که چه تفاوتى میان جمله اول و دوم است که هر دو سخن از امیدوارى به رحمت خدا مى‌گوید بعضى از شارحان نهج‌البلاغه گفته‌اند: جمله نخست اشاره به رحمت خدا در قیامت و جمله دوم اشاره به رحمت الهى در دنیاست.

(همان‌گونه که در داستان یعقوب و یوسف آمده است). [3]

نکته دو بال خوف و رجا

همیشه براى رسیدن به مقصد باید از دو نیرو استفاده کرد: نیروى محرک و نیروى باز دارنده؛ به کمک نیروى محرک، حرکت آغاز مى‌شود و هرچه قوى‌تر باشد سرعت بیشترى به خود مى‌گیرد؛ اما نیروى باز دارنده براى حفظ تعادل و پیشگیرى از خطرات مخصوصاً در مسیرهاى پرخطر ضرورت دارد. آنچه به‌


[1]. یوسف، آیه 87.

[2]. اعراف، آیه 99.

[3]. توضیح نهج‌البلاغه، ج 4، ص 300.

 

طور ساده در اتومبیل‌ها مى‌بینیم در وجود پیچیده انسان نیز حاکم است.

انسان براى کمال و قرب الى اللَّه آفریده شده و انگیزه‌هاى لازم در درون و بیرون وجودش به وسیله انبیا و اولیا و تعلیمان آسمانى آماده شده است. از سوى دیگر هواى نفس و وسوسه‌هاى شیطانى او را پیوسته به خود مشغول مى‌دارد تا از مسیر منحرف گردد یا در پرتگاه سقوط کند. نیروى بازدارنده براى یپشگیرى از این خطرات است. همه پیامبران بشیر و نذیر بودند و همه کسانى که خط آنها را ادامه مى‌دهند نیز از این دو امر برخوردارند.

این همان مسئله خوف و رجاست که به عنوان دو بال براى پرواز در آسمان سعادت و قرب الى اللَّه معرفى شده و حتى در روایات تصریح شده است که هیچ یک از این دو نباید بر دیگرى فزونى یابد، زیرا اگر خوف، فزونى یابد انسان به سوى یأس کشیده مى‌شود و آدم مأیوس گرفتار انواع گناهان خواهد شد، زیرا فکر مى‌کند کار از کار گذشته و پرهیز از گناه و انجام طاعات نتیجه‌اى ندارد. به عکس، اگر امید او فزونى یابد نسبت به ارتکاب گناهان بى‌تفاوت مى‌گردد.

در روایتى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‌خوانیم:

«لَوْ تَعْلَمُونَ قَدْرَ رَحْمَةَ اللَّهِ لاتَکِلْتُمْ عَلَیْها وَما عَمِلْتُمْ إلّا قَلیلًا وَلَوْ تَعْلَمُونَ قَدْرَ غَضَبِ اللَّهِ لِظَنَنْتُمْ بِأنْ لا تَنْجُوا؛

اگر اندازه رحمت الهى را مى‌دانستید چنان بر آن تکیه مى‌کردید که هیچ عمل خوبى جز به مقدار کم انجام نمى‌دادید و اگر اندازه غضب الهى را مى‌دانستید گمان مى‌کردید که هرگز راه نجاتى براى شما نیست». [1]

در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام مى‌خوانیم که مى‌فرمود: پدرم مى‌گفت:

«إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَفِی قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِیفَةٍ وَنُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِدْ عَلَى هَذَا وَلَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِدْ عَلَى هَذَا؛

هیچ بنده مؤمنى نیست مگر این‌که در قلب او دو نور است: نور خوف و نور رجا؛ اگر این را وزن کنند چیزى فزون بر


[1]. کنز العمال، ح 5894.

 

آن ندارد و اگر آن را وزن کنند چیزى فزون بر این ندارد». [1]

در حدیث دیگرى که در غررالحکم‌ از امام امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است مى‌خوانیم:

«خَفْ رَبَّکَ خَوْفاً یَشْغَلُکَ عَنْ رَجَائِهِ وَارْجُهْ رَجَاءَ مَنْ لَایَأْمَنُ خَوْفَهُ؛

چنان از پروردگارت خائف باش که تو را از رجا باز دارد و چنان به او امیدوار باش که تو را از خوف باز ندارد». [2]

به همین دلیل در تمام جوانب بشرى در کنار تشویق تنبیه و در کنار تنبیه تشویق است.

بر همین اساس در کلام حکمت‌آمیز بالا فقیه واقعى و کامل کسى شمرده شده که نه مردم را از رحمت خدا مأیوس دارد و نه آنها را از مجازات الهى ایمن سازد.

 

***

 


[1]. کافى، ج 3، ص 67، ح 1.

[2]. غررالحکم، ص 191، ح 3713.

پیام امام امیر المومنین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 12، ص 529- 534

https://lib.eshia.ir/27571/12/529

 

سرمقاله هفته‌نامه‌ی خط حزب‌اللهآزمون عمان و دست برتر ایران

 با خبری که رئیس‌جمهور آمریکا دوشنبه‌شب در کاخ سفید اعلام کرد، سِیر اتّفاقات میان دو کشور وارد مرحله‌ای تازه و پُرشتاب‌تر از پیش شد. ترامپ که میزبان نخست‌وزیر جنایت‌کار رژیم صهیونیستی بود، به خبرنگاران حاضر در اتاق بیضی کاخ سفید گفت که روز شنبه یک نشست بسیار بزرگ بین آمریکا و ایران برگزار خواهد شد و این دیدار به صورت مستقیم و در سطح عالی برگزار می‌شود. در ادامه، او همان ادّعای تکراری را پیش کشید و مدّعی شد با اینکه توافق برای ایران خوب است امّا اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، تبعات بسیاری بدی برای ایران خواهد داشت؛ یعنی همان سیاست کهنه‌ی چماق و هویج!

سیّدعبّاس عراقچی، وزیر امور خارجه‌ی کشورمان که راهی الجزایر شده بود، چند ساعت بعد در حساب کاربری خود در یکی از شبکه‌های اجتماعی نوشت: «ایران و ایالات متّحده روز شنبه در عمان برای گفت‌وگوهای غیر‌مستقیم در سطح مقامات عالی ملاقات خواهند کرد. این یک فرصت و نیز یک آزمون است. توپ در زمین آمریکا است.» خبرهای تکمیلیِ بعدی نشان داد این مذاکرات قرار است با حضور آقای سیّدعبّاس عراقچی از سوی ایران و استیو ویتکاف، فرستاده‌ی ویژه آمریکا در امور غرب آسیا، انجام بشود.

بلافاصله پس از اظهارات ترامپ، تحلیل‌ها، گمانه‌زنی‌ها و اظهارنظرهای زیاد و گسترده‌ای در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. رسانه‌های غربی و ضدّ‌انقلاب در این زمینه تلاش بسیاری کردند و با انتشار انبوهی از مطالب مختلف، سعی کردند این‌گونه القا کنند که جمهوری اسلامی از مواضع قبلی خود درباره‌ی مذاکره با آمریکا عقب‌نشینی کرده و فشارهای دولت ترامپ به ایران جواب داده است. اعلام ناگهانی این خبر از سوی ترامپ نیز دست‌مایه‌ی موج گسترده‌ای از فضاسازی‌های رسانه‌ای و شبهات مختلف شد.

...

 دو هشدار جدّی
به‌هر‌حال، مذاکرات غیر‌مستقیم ایران و آمریکا از شنبه‌ی هفته‌ی آینده در عمان آغاز می‌شود و فعلاً جمهوری اسلامی ایران دست برتر را دارد، امّا باید به دو نکته‌ی بسیار مهم و جدّی توجّه کرد. نخست آنکه چون تجربه نشان داده آمریکایی‌ها به دلیل روحیّه و منش استکباری و زورگویی خود، حاضر به مذاکره و توافقی عادلانه نیستند. پس عقل و درایت حکم می‌کند که از هر گونه ذوق‌زدگی در سطح مسئولان، رسانه‌ها و جامعه باید خودداری کرد. ذوق‌زدگی و حتّی خوش‌بینی در این زمینه فرستادن پیام غلط به دشمن است و تیم ایرانی را نیز تحت فشار مضاعف و بیجا قرار می‌دهد.

نکته‌ی دوّم آنکه اگر شرایط به گونه‌ای رقم بخورد که در آینده توافقی میان دو کشور حاصل شود، این توافق حلّال مشکلات اقتصادی ایران نخواهد بود. دل بستن به توافقی خارجی که یک طرف آن آمریکای بدعهد است، امید داشتن به «نقطه‌های خیالی» است. رفع مشکلات اقتصادی کشور همّت و تلاشی مستمر و عمیق از سوی مسئولان و همراهی مردم را می‌طلبد. حدود یک دهه پیش و در جریان مذاکرات منتهی به برجام، ما از این ناحیه ضربه‌های زیاد و متعدّدی را متحمّل شدیم. بزرگ‌نمایی ماجرا و گره زدن مسائل ریز و درشت کشور به مذاکرات و معطّل کردن تصمیمات و برنامه‌ها و منوط کردن آن‌ها به نتیجه‌ی مذاکرات، خسارت‌های هنگفتی را به کشور وارد کرد و باعث شد دهه‌ی ۹۰ به دهه‌ای خاص و عبرت‌آموز تبدیل شود. به هیچ عنوان عاقلانه و شایسته نیست که بار دیگر همان اشتباهات و هزینه‌های هنگفت تکرار شود. هر گونه ساده‌سازی درباره‌ی مذاکرات و توافق و نتایج احتمالی اقتصادی آن، مضر و سم است. شنبه، در خوشبینانه‌ترین حالت، آغاز راهی سخت و پُرپیچ‌وخم است؛ در این مسیر باید اتّحاد و انسجام داشت.

 صیانت از افکار عمومی
نکته‌ی مهمّ دیگر آنکه ترامپ نشان داده در تعامل با ایران روی بازی با افکار عمومی حسابی ویژه باز کرده و خود، شخصاً، وارد میدان شده است. با آغاز مذاکرات در عمان، به احتمال قوی، این بازی رسانه‌ای و روانی تشدید نیز خواهد شد. در چنین شرایطی، مسئولان باید برای این قضیّه تدبیر کرده و با خلّاقیّت، شهامت و درایت، بازی طرف مقابل را به هم زده و خود مبتکر باشند و نه بازیگری منفعل و صرفاً واکنشی. مردم نیز باید توجّه داشته باشند که کشور و مسئولان ــ به‌خصوص تیم مذاکره‌کننده ــ با شرایطی خاص و پیچیده مواجه است، زیرا دشمن می‌کوشد افکار عمومی را نسبت به مسئولان بدگمان کند و شبهات مختلفی را با اهداف گوناگون ترویج کند.

https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=59973

 

یک مسئله ای که در قضیه ی ناتمامی حسابی گودل مطرح است که در الگوریتمها و ماشینهای تورینگ هم ورود می کنند، این است که آیا شما چه مسائلی را در نظر دارید که به رایانه یا بلکه شبکه های رایانه هایتان بدهید که برایتان حتی با هوش مصنوعی هم حلشان کنند؟ یعنی یحتمل خیلی مسائل دیگری هستند که در پس زمینه ها وجود دارند و همانها را هم باید با هوش مصنوعی حل کنید و بلکه چت جی پی تی هم در آنها ورود می کنند، ولی دیگر مطرحش هم نمی فرمائید که آیا کدام پایتخت است که قرار است با کدام پایتخت چت جی پی تی هم کند و حتی آیا تا چه حدودی هم یکی شوند یا یکی حتی زیر مجموعه ای از دیگری هم شود یا ...؟ و اما در عین حال هم در هر دو پایتخت و بلکه شهرستانها و حتی روستاهایشان هم هوش مصنوعی را برای مسائلی بانکی الکترونیک، دولت الکترونیک، شبکه های اینترنتی موبایلی و از جمله کنترل ترافیک از مبداء به مقصد و .... هم استفاده می کنید.

و خوب، حالا آیا همین شبکه رایانه ای وصل به شبکه ی رایانه ای مادر هم هست که کنترل آب و هوا را هم در بر می گیرد و بلکه به ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... و ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی هم می پردازد و حتی به شاگرد هم کمک می کند که از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم الی ما شاء الله میل کرده و بلکه مسائل ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم از حکمت الهی می توانند آیا چقدر تفکیک هم کنند و ...؟ عرض بنده ی حقیر اینجا این است که بنده ی حقیر با یکی از اساتید حوزوی هم که اجازه ی شاگردی این حقیر را به بنده داده بودند، وارد این بحث شدیم که یحتمل در حوزه بیشتر نیز شاگرد می تواند در میان دروس و سخنرانیها حتی بدون اجازه هم اشکال کنند و مسئله ای را که دارد را نیز مطرح نموده و استاد هم جوابش را می دهد. و حال آنکه در دانشگاه خیلی هم اینطور نیست. نکته اینجا این است که چه در حوزه و چه در دانشگاه، مسئله از این نوع است که وقتی کلاس به اندازه ی کافی هم تخصصی شد که شاگرد بتواند اشکال خود را درست هم مطرح کند، آنگاه استاد هم می تواند درست جواب او را بدهد. و الا اگر بیش از حد هم سوالهای نابجا بپرسد، این کار جایز نیست. مسئله فقط این نیست که یحتمل شاگرد را برای بیش از حد سوالهای نابجا مثلاً از کلاس دانشگاه بیرونش کنند.

مسئله حتی این هم هست که اگر وسط سخنرانی ای در مسجد هم شما بیش از حد سوال کنید، سخنران خوشش نمی آید و بلکه میانتان هم شکرآب می شود و .... و ناگفته هم نماند که چنین چیزی دیگر غیر قابل تصور است که فرض بفرمائید خطیب نماز جمعه هم دارد سخنرانی می کند، و یک مرتبه هم نمازگزاری بلند شود و بخواهد به او ایرادی بگیرد. این یک چیزی نیست که بگوییم غیر ممکن است. یحتمل هم ممکن است، ولی وقتی یک جمعیت عظیمی رفته اند به نماز جمعه و خطیب محترم هم دارد سخنرانی می کند، معمولاً چنین چیزی اتفاق نمی افتد. حالا یحتمل هم یکی بلند شد و استثنائاً حرفش را زد و همه هم گوش کردند ببینند چه می گوید. و اشکالی هم ندارد. مسئله این نیست، و بلکه عرف چیز دیگری است. مثلاً وقتی جلسات سخنرانی محرم حول مسائل حماسی کربلا و امام حسین صلوات الله و سلامه علیه هم هست، معمولاً همه سرا پا گوش می شوند ومی شنوند و می بینند که بلکه حتی در میان مقتل خوانیها چطور عمامه هاست که به زمین می خورند و شور حسینی تا کجاها هم پیش می روند و .... یک جاهایی و یک مواقعی، مسئله این است که شنونده جرات هم نمی کند حرف سخنران را گوش کند چرا که همه ی نفسها در سینه ها حبس هم شده اند. تا اینکه یحتمل یک مرتبه دیدید همه با هم بلند شدند و به سینه ها و سر و کله ها هم دارند می زنند و می کوبند و زنجیر زنان به عزاداری هم می پردازند و ....

بعضی یحتمل اینجا اشکال هم کنند که آقا جان، اینها که دیگر جزو چت جی پی تی هم نیست که حالا بخواهید بفرمائید که حتی کجا هم می شود در میان چت و سخنرانی و کلاس و درس و اینها هم اشکال کرد یا نکرد و ...؟ بله، ولی مسئله ی چت جی پی تی هم همین است که بالاخره می شود اشکال کرد، یا نمی شود؟ و بلکه مسئله کله ی کچل این حقیر است یا بلکه همانا کله ی کچل امام جماعت هم هست؟! عرض بنده ی حقیر این است که بالاخره یک جاهایی و اوقاتی هم وقتی از حد و حدود رحمت الهی، این جرات و اجازه را هم فقیه به خودش داد که خارج شود؛ آنگاه یحتمل هم همان چت جی پی تی و بلکه همان شبکه ی رایانه ای است که وارد حتی مکر الهی هم می شود و مثلاً می تواند چطور هم هر دو پایتخت را در طوفانی از سیل و گردباد و ... فرو رفته و بلکه انواع شهاب سنگهایی هم فرود آیند. و حالا شما هر چه بفرمائید که این قرارها را نداشتیمها و بلکه قرار هم بود همه چیز نورٌ علی نور شده و حتی یک سر سوزن هم سیاه چاله های نجومی وارد مسائلمان نشوند و ...  خوب، هوش مصنوعی همین هم هست که کجاها مسائل کوهمولوژیک حد و حدودشان هم به رحمت الهی ختم می شوند، یا در چه فضازمانهایی هم وارد حد و حدودهای افقهای سیاه چاله ای خواهیم شد؛ و بلکه مکر و حیله های الهی را هم یحتمل هنوز ما به آن درجات و مراتب متعالیه ای نرسیده ایم که کوهمولوژی آنها را چطور هم از کوهمولوژیهای رحمت الهی درست و درمان هم محاسبات کنیم و .... و لذا فقاهت در ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم ما را ملزم می کند که حتی بیشتر هم شاگرد را از این نوع خلائها به سمت حکمت الهی هم سوق دهیم. و لا خوب، وقتی هوای بهاری را همه و همه نیز مشاهده و بلکه احساس هم می کنند، لذت هم برده و یحتمل همه و همه نزد خود نیز بفرمایند که به به، هر چه رحمت الهی است که دارد بر ما هم نازل می شود. غیر از این است؟ استکبار هم باشد، لذت می برد؛ و مستضعفین هم لذت می برند. ولی اینجا مسئله ی چت جی پی تی که در مقابله ی استکبار با مستضعفین هم صورت می پذیرد و ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی را هم داریم که آیا اینجاها است که چطور استکبار را در مقابل خدا و توحید الهی هم قرار است به سجده درآورد؛ و نه آنطور که استکبار هم بخواهد مستضعفین را در مقابل شرک و غیر خدا و از جمله استکبار یا حتی باندهایی نظیر باند نیویورکی هم خار و خفیف کنند و .... و لذا چت جی پی تی و هوش مصنوعی را حتی در مقابل اشکالات یک غیر متخصص هم یحتمل نباید به شوخی و سخره گرفت، چرا که یحتمل حتی اینشتین هم اینشتین نمی شد اگر همه به او می گفتند که تو که بابا حتی دکترایت را هم نتوانسته ای بگیری و برو دنبال کارت! مسئله ی ناتمامی گودل و بلکه الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه هم اینجا است که در درون الگوریتمها و مسائل هوش مصنوعی هم قرار است چطور رفتار کرده و به حل مسائل رسید و حال آنکه در پس زمینه هم چه مسائلی را داریم و آنها را هم باید چطور حل کرد و بلکه رسیدگی به روح مسائل و معنویات را هم گم نکرد و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

https://arxiv.org/search/?query=black+hole+thermo-

+hydrodynamics&searchtype=all&source=header

https://arxiv.org/abs/2310.12067

https://arxiv.org/abs/2107.00519

https://arxiv.org/abs/2012.06857

https://arxiv.org/abs/2005.09662

https://arxiv.org/abs/1204.1274

https://arxiv.org/abs/0911.0699

 

https://arxiv.org/abs/2504.04417

https://arxiv.org/abs/2110.04224

https://arxiv.org/abs/2110.04223

https://arxiv.org/abs/2110.04222

https://arxiv.org/abs/2110.04221

....

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَا ۛ أَن تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِینَ ‎﴿الاعراف: ١٧٢﴾‏

وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَٰلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ‎﴿سبإ: ٣﴾‏

 

مصباح [35]: [فی حضرة القضاء و القدر]

هذه الحضرة هی حضرة القضاء الإلهی و القدَر الربوبی؛ وفیها یختصّ کلّ صاحب مقام بمقامه ویقدّر کلّ استعداد وقبول بواسطة الوجهة الخاصّة التی للفیض الأقدس مع حضرة الأعیان؛ فظهور الأعیان فی الحضرة العلمیّة تقدیر الظهور العینی فی النشأة الخارجیّة؛ والظهور فی العین حسب حصول أوقاتها وشرائطها.

مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، جلد 2، ص 31

https://lib.eshia.ir/11166/2/31

المادّة وعلم الوراثة :

ولندع ذلک إلى علم الوراثة الذی یأخذ بمجامع الفکر البشری ویطأطئ له الإنسان إعظاماً وإکباراً . فکم ندهش إذا عرفنا أنّ المیراث العضوی للفرد تضمّه کلّه المادّة النوویة الحیّة لخلایا التناسل التی تُسمّى (الجرمبلازم) ، وأنّ مردّ جمیع الصفات الوراثیة إلى أجزاء مجهریة بالغة الدقّة ، وهی : الجینات التی تحتویها تلک المادّة الحیة فی دقّة وانتظام . وقد أوضح العلم أنّ هذه المادّة لم تشتقّ من خلایا جسمیة ، بل من (جرمبلازم) الوالدین ، فالأجداد ، وهکذا .

وفی ضوء ذلک انهار الوهم الداروینی الذی أقام (داروین) على أساسه نظریة التطوّر والارتقاء ، القائلة : بأنّ التغیّرات والصفات التی یحصل علیها الحیوان أثناء الحیاة بنتیجة الخبرة والممارسة ، أو بالتفاعل مع المحیط ، أو نوع من الغذاء ، یمکن أن تنتقل بالوراثة إلى ذرّیته ؛ إذ ثبت على أساس التمییز بین الخلایا الجسمیة ، والخلایا التناسلیة ، أنّ الصفات المکتسبة لا تورث .

وهکذا اضطرّ المناصرون لنظریة التطوّر والارتقاء إلى أن ینفضوا یدهم من جمیع الأسس والتفصیلات الداروینیة تقریباً ، ویضعوا فرضیة جدیدة فی میدان التطوّر العضوی ، وهی : فرضیة نشوء الأنواع بواسطة الطفرات . ولا یملک العلماء الیوم رصیداً علمیاً لهذه النظریة ، إلاّ ملاحظة بعض مظاهر التغیّر الفجائی فی عدّة من الحالات التی دعت إلى افتراض أنّ تنوّع الحیوان نشأ عن طفرات من هذا القبیل ، بالرغم من أنّ الطفرات المشاهدة فی الحیوانات لم تبلغ إلى حدّ تکوین التغیّرات الأساسیة المنوّعة ، وأنّ بعض التغیّرات الدفعیة لم تورث .

ولسنا بصدد مناقشة نظریة من هذا القبیل ، وإنّما نستهدف التلمیح إلى نظام الوراثة الدقیق ، والقوّة المدهشة فی الجینات الدقیقة التی توجّه بها جمیع خلایا

الجسم ، وتنشئ للحیوان شخصیّته وصفاته . فهل یمکن فی الوجدان البشری أن یحدث کلّ ذلک صدفة واتّفاقاً ؟!

فلسفتنا، شهید محمد باقر صدر، ص 399- 400

https://lib.eshia.ir/86821/1/399

 

مسائلی که در علم وراثت مطرح است که یحتمل هم بتوان به علم به عالم ذر نیز آنها را ارتباط داد آنچنان که در الهیات و فلسفه نیز آمده است، به یک هندسه ای هم یحتمل برمی گردد در منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی که آیا چقدر هندسه ای است ناجابجایی و چقدر هندسه ی جبری یا دیفرانسیل هم باشد؟ نکته ای که اینجا مطرح است این است که مثلاً وقتی حرکت در جوهر را در نظر می گیریم، آیا با مسئله ی میکروبیولوژی بهتر است کار کنیم یا نانوبیولوژِی وقتی در صدد این هستیم که مولوکولها را جابجا کنیم یا حتی سراغ اتمها هم برویم یا بلکه به ذرات هسته ای ریزتر از اتمها هم بپردازیم و ...؟

چرا این مسئله مهم است؟ برای اینکه ما اینجا قابلیت توپولوژیک مسائل را محدود می کنیم به هندسه ای که متشکل است از مقیاسهای میکرو یا نانو و در این مقادیر است که قرار است کنشها و واکنشهای ممکن ذرات صورت پذیرند و هندسه ی محلی و جهانی فضا-زمانی ما را روشن می کنند. مثل این است که ما محدود شویم به اینکه آیا چقدر هم عربستان سعودی و یمن و امارات و ایران و روسیه در یک امتداد کریدوری شمالی جنوبی هستند و همینطور هم اروپا و آفریقا هم چقدر در یک کریدور واقع می شوند و مثلاً هند و چین و حتی استرالیا هم در یک امتداد کریدوری شمالی جنوبی واقعند و .... ولی دیگر این محلیت کریدوری را هم آیا آمریکای شمالی با مثلاً ایران یا چین یا اروپا یا ... هم چقدر دارا است؟!

و لذا همین مسئله را هم در مورد مسائل وراثتی و ذرات در محلیتهای مختلف جسم و بدن و موادی که آیا چقدر هم در آنها در حرکتند داریم؟ مثلاً آیا در مقیاسهای نانو هم ما چقدر مسائل محلی و جهانی ذراتی را که در انگشتان دست در حرکتند نیز می توانیم با ذراتی که در انگشتان پا هم در حرکت هستند نیز در ارتباط داشته باشیم؟ آیا اینها هیچ ربطی هم به هم ندارند و بلکه صرفاً ماهیتی و بلکه هویتی محلی هم هر کدام در دست یا پا مجزا از دیگری دارند؟ یا اینکه اینها حتی به مغز و اعصاب هم مربوط می شوند و بلکه همین ذرات آیا چقدر هم می توانند بوسیله ی قلب به حرکت درآمده و از انگشتان دست یا پا به انگشتان دیگری حرکت کنند و در گردشند و .... مثلاً اگر یک زخمی هم روی سر ایجاد شده باشد، آیا همانا همچون زخمی است که روی دست یا پا یا حتی زخم معده هم ایجاد شده باشد و درمانشان هم کما بیش یکی است یا هر کدام هم احتیاج به متخصصین خاص درمان هماغن عضو هم دارند و ...؟

از آن طرف، مسئله این است که اگر مقاومت دارویی برای مریض هم ایجاد شد و مثلاً دیگر به تتراسایکلین یا آموکسیسیلین هم بیمار جواب نداد، همان موضع را در حدود کنش و واکنش نانویی یا میکرونی است که باید در نظر گرفت و آنتی بیوتیک مربوطه را هم برای همان موضع قویتر یا حتی ضعیفتر هم کرد و .... یا حتی مسئله در این حد هم هست که آیا ژنهایی که داروها باید روی آن عضو کار کنند هم قابلیتهای واکنشی و کنشی مختلفی را از خود نشان می دهند و از یک ژن به ژنی دیگر و بلکه حتی برای یک ژن خاص از یک جغرافیا به جغرافیایی دیگر هم یحتمل تفاوتهایی در درمان لازم لازم به لحاظ باشند و .... از همین نوع هم هست که آیا فشار خون یا آسم در ارتفاعات مناطق کوهستانی و در سطوح دریا لازم به درمانهای متفاوتی هستند و بلکه در یک جا دیگر لازم به درمان نیستند و حال آنکه در جای دیگر باید هم درمان شوند و .... و بنابراین بنظر می رسد که یک جاهایی دیدگاههای جهانی هم بیشتر لازم است تا فقط دیدگاهی محلی که فقط مقیاسهایی مثل نانو و میکرون و حتی مقیاسهایی خیلی ریزتر کوانتومی را هم شامل شوند. و از همین قرار هم هست که آیا کجاها نیز لازم است که حتی وارد حیطه های ابرتقارنی ای شویم که ذرات همه یک دست مثلاً بوزونی یا فرمیونی هم می شوند یا حتی چطور هم همین ابرتقارنها شکسته می شوند و .... بگذریم.

و لذا یحتمل شاگرد بنظرش هم برسد که در سعی و تلاشی که از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حدود میل و صعود را می پیماید، آیا چقدر هم با هیولای فلسفی طرف است که همچون سیاه چاله ای شاگرد را در بر گرفته و اجازه ی استادی هم بدلایل کوهمولوژیک و موانع موجود هیولایی به او نمی دهد. و حالا حتی آیا چقدر هم مهتاب هیولایی نیز بتواند به او کمک کند، والله اعلم. مسئله این است که آیا حتی اساتید و متخصصین هم چقدر بتوانند شاگرد را به تکمیل راهش کمک کرده و او را از جهلش بیرون آورند تا حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم دریابد و بلکه خود نیز انسانی کامل شود که لازمه اش یک ایمان و یقین راسختی هم می باشد و ...! البته یحتمل بعضی اینجا اشکال هم کنند که ممکن است شاگرد لغات نسخ و مسخ را هم با هم گاهی اشتباه کند و چرا که معنایشان را هم درست درک نکرده است و بلکه یکی را هم مثل نسخ با دیگری که مثل مسخ باشد را هم اشتباه گرفته است و هر چند که اینها یحتمل باعث نسخ او به گری و کچلی هم حتی در انطباق دو پایتخت بر هم نیز نشوند و هر چند که حتی از امام به ماموم هم آیا چطور سرایت کنند و بلکه رویه ای معکوس هم به خود بگیرند و لازم هم شود که موسسه ی رازی یا حتی انستیتو پاستور هم دخالت کنند و چرا که مسئله به ماورای اینکه بابا ما را کچلمان هم کردی نیز بکشد و کار از صرف امام و ماموم بصورت محلی هم بگذرد و جهانی هم شود و .... و لذا اینها را، یعنی نسخ و مسج و ... را، یحتمل بد هم نباشد که اینجا معانیشان را از ویکی فقه کپی پیست نیز کنیم:

۵ - تعریف انواع تناسخ
تعریفی متداول از نسخ و مسخ و رسخ و فسخ بترتیب عبارت است از انتقال روح انسان به جسم انسان دیگر، انتقال روح انسان به جسم حیوان، انتقال روح انسان به جسم گیاه، انتقال روح انسان به جسم جماد. [۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸]

https://fa.wikifeqh.ir/%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B9_%D8%AA%D9

%86%D8%A7%D8%B3%D8%AE

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة والنصر واجعلنا من انصاره و اعوانه والذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی