الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ‎﴿البقرة: ٢١٦﴾‏

 

یک مسئله ی جهاد تبیینی را داریم که بر حسب آیه ی مبارکه 216 سوره ی بقره دعوت می فرماید به قتال و جنگی که خیر است ولی با اکراه هم آیا چقدر روبرو می شوند، و آیا چقدر هم چیزی را دوست داشته باشند، ولی شر است برایتان. نکته ای که در مسئله ی توحیدی و شرور نهفته است این است که دو جبهه ی توحیدی که هر کدام هم ادعا می کنند مائیم که جبهه ی توحیدی هستیم و با شیطان هم در ستیزیم، آیا چطور هم می توان تشخیص داد که کدام است که شرور است و کدام هم هست که در جبهه ی خیر توحیدی است؟ البته این یک مسئله ی آسانتری هم هست که کدام چاقو هم یک چاقوی آدمکشی است در دست یک چاقوکش آدمکش و کدام یک هم چاقوی جراحی است که در دست یک جراح هم هست. ولی این یک مسئله ی سختتری است که مستضعفین هم با استکباری طرفند که ادعاهای توحیدی هم دارد و هرج و مرج و استبداد جهانی و محلی هم ایجاد می کند و مستضعفین هم مجبورند برای بقای وجودی خود پا به پای استکبار جهانی بجنگند و تا سرحدات نابودی یکدیگر هم حتی با یک یا چند بمب هم مقابل یکدیگر صف بکشند؟ یعنی حد اعتدال و حد وسط مسئله هم کدام است؟! آیا این عالَم یک ماشینی است که می تواند خودش را تولید مثل هم کند حتی بعد از اینکه نابود هم شود؟ یا انتظام و هدایت توخیدی هم چیز دیگری را به ما می گوید که از حالات خلاء شاگرد چطور باید در سطوح و لایه های مختلف به زمینها و آسمانهای هفتگانه یا کمی بیشتر یا کمی کمتر هم آیا چقدر صعود و هبوط کند و بلکه بالاخره هم به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کرده و هر چه بیشتر هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف را یاری کند و همانا بشود ناصر یوسفی الزهرا عجل الله فرجه الشریف و ...؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المستشهیدین بین یدیه

https://arxiv.org/abs/2412.09688

https://arxiv.org/abs/2312.17033

https://arxiv.org/abs/2301.00700

  • ۰۳/۱۰/۱۵
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۴)

لَّقَد تَّابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ ‎﴿التوبة: ١١٧﴾‏

أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‎﴿المجادلة: ١٣﴾‏

 

فصل هشتم در مناجات است

مناجاة خمس عشرة لمولانا علی بن الحسین علیهما السلام

علامه مجلسى رحمة الله علیه در بحار فرموده که من یافتم این مناجات را مروى از آن حضرت در کتب بعض اصحاب رضوان الله علیهم

المناجاة الاولى مناجاة التائبین

:

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ إِلَهِی أَلْبَسَتْنِی اَلْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی وَ جَلَّلَنِی اَلتَّبَاعُدُ مِنْکَ لِبَاسَ مَسْکَنَتِی وَ أَمَاتَ قَلْبِی عَظِیمُ جِنَایَتِی فَأَحْیِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْکَ یَا أَمَلِی وَ بُغْیَتِی وَ یَا سُؤْلِی وَ مُنْیَتِی فَوَ عِزَّتِکَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاکَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِکَسْرِی غَیْرَکَ جَابِراً وَ قَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنَابَةِ إِلَیْکَ وَ عَنَوْتُ بِالاِسْتِکَانَةِ لَدَیْکَ فَإِنْ طَرَدْتَنِی مِنْ بَابِکَ فَبِمَنْ أَلُوذُ وَ إِنْ رَدَدْتَنِی عَنْ جَنَابِکَ فَبِمَنْ أَعُوذُ فَوَا أَسَفَاهْ مِنْ خَجْلَتِی وَ اِفْتِضَاحِی وَ وَا لَهْفَاهْ مِنْ سُوءِ عَمَلِی وَ اِجْتِرَاحِی أَسْأَلُکَ یَا غَافِرَ اَلذَّنْبِ اَلْکَبِیرِ وَ یَا جَابِرَ اَلْعَظْمِ اَلْکَسِیرِ أَنْ تَهَبَ لِی مُوبِقَاتِ اَلْجَرَائِرِ وَ تَسْتُرَ عَلَیَّ فَاضِحَاتِ اَلسَّرَائِرِ وَ لاَ تُخْلِنِی فِی مَشْهَدِ اَلْقِیَامَةِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَ غَفْرِکَ وَ لاَ تُعْرِنِی مِنْ جَمِیلِ صَفْحِکَ وَ سَتْرِکَ إِلَهِی ظَلِّلْ عَلَى ذُنُوبِی غَمَامَ رَحْمَتِکَ وَ أَرْسِلْ عَلَى عُیُوبِی سَحَابَ رَأْفَتِکَ إِلَهِی هَلْ یَرْجِعُ اَلْعَبْدُ اَلْآبِقُ إِلاَّ إِلَى مَوْلاَهُ أَمْ هَلْ یُجِیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ أَحَدٌ سِوَاهُ إِلَهِی إِنْ کَانَ اَلنَّدَمُ عَلَى اَلذَّنْبِ تَوْبَةً فَإِنِّی وَ عِزَّتِکَ مِنَ اَلنَّادِمِینَ وَ إِنْ کَانَ اَلاِسْتِغْفَارُ مِنَ اَلْخَطِیئَةِ حِطَّةً فَإِنِّی لَکَ مِنَ اَلْمُسْتَغْفِرِینَ لَکَ اَلْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى إِلَهِی بِقُدْرَتِکَ عَلَیَّ تُبْ عَلَیَّ وَ بِحِلْمِکَ عَنِّی اُعْفُ عَنِّی وَ بِعِلْمِکَ بِی اِرْفَقْ بِی إِلَهِی أَنْتَ اَلَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ اَلتَّوْبَةَ فَقُلْتَ تُوبُوا إِلَى اَللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ اَلْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ إِلَهِی إِنْ کَانَ قَبُحَ اَلذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ اَلْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ إِلَهِی مَا أَنَا بِأَوَّلِ مَنْ عَصَاکَ فَتُبْتَ عَلَیْهِ وَ تَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِکَ فَجُدْتَ عَلَیْهِ یَا مُجِیبَ اَلْمُضْطَرِّ یَا کَاشِفَ اَلضُّرِّ یَا عَظِیمَ اَلْبِرِّ یَا عَلِیماً بِمَا فِی اَلسِّرِّ یَا جَمِیلَ اَلسِّتْرِ [اَلسَّتْرِ] اِسْتَشْفَعْتُ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ إِلَیْکَ وَ تَوَسَّلْتُ بِجَنَابِکَ [بِجِنَانِکَ] وَ تَرَحُّمِکَ لَدَیْکَ فَاسْتَجِبْ دُعَائِی وَ لاَ تُخَیِّبْ فِیکَ رَجَائِی وَ تَقَبَّلْ تَوْبَتِی وَ کَفِّرْ خَطِیئَتِی بِمَنِّکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

417 لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»: ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ، أَتَدْرِی مَا الاسْتِغْفَارُ؟ الاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ، وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ‌

عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ: أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى، وَالثَّانِی الْعَزْمُ عَلَى تَرْکِ الْعَوْدِ إِلَیْهِ أَبَداً، وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَى الَمخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ، وَالرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى کُلِّ فَرِیضَةٍ عَلَیْکَ ضَیَّعْتَهَا فَتُؤَدِّیَ حَقَّهَا، وَالْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِی نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِیبَهُ بِالْأَحْزَانِ، حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ، وَ یَنْشَأَ بَیْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِیدٌ، وَالسَّادِسُ أَنْ تُذِیقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِیَةِ، فَعِنْدَ ذلِکَ تَقُولُ: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ».

امام علیه السلام‌ به شخصى که در حضور او (از روى غفلت و بى‌خبرى) استغفراللَّه گفت، فرمود:

مادرت به عزایت بنشیند آیا مى‌دانى استغفار چیست؟ استغفار مقام بلندمرتبه‌گان است و واژه‌اى است که بر شش معنا اطلاق مى‌شود (مراحل شش‌گانه‌اى دارد): نخست پشیمانى از اعمال گذشته، دوم تصمیم بر ترک همیشگى آن‌ها در آینده. سوم این است که حقوقى را که از مردم ضایع کرده‌اى به‌

آن‌ها بازگردانى تا به‌هنگام ملاقات پروردگار (به‌هنگام مرگ یا محشور شدن در قیامت) مدیون کسى نباشى و چهارم این‌که هر واجبى که از تو فوت شده است حق آن را ادا کنى (و قضاى آن را به‌جاى آورى) پنجم، گوشت‌هایى را که براثر حرام بر اندامت روییده با اندوه بر گناه آب کنى تا چیزى از آن باقى نماند و پوست به استخوانت بچسبد و گوشت تازه در میان آن‌ها بروید و ششم آن‌که به همان اندازه که لذت و شیرینى گناه را به خود چشانده‌اى زحمت و مرارت طاعت را نیز به آن بچشانى. پس از انجام این مراحل مى‌گویى: استغفر اللَّه. [1]


[1]. سند گفتار حکیمانه:

این کلام آموزنده را قبل از سید رضى مرحوم ابن شعبه حرانى در کتاب تحف العقول نقل کرده ولى طولانى‌تر از مرحوم سید رضى، و بعد از مرحوم سید رضى فخر رازى در تفسیر خود و دیلمى در کتاب ارشاد آن را آورده‌اند. (مصادر نهج‌البلاغه، ج 4، ص 295).

 

شرح و تفسیر مراحل استغفار کامل‌

امام علیه السلام در این گفتار بسیار پرمعنا، حقیقت استغفار را بیان مى‌کند. استغفارى که جامع جمیع شرایط است و انسان را از تمام آثار گناه پاک مى‌سازد و شست‌وشو مى‌دهد. داستان این گفتار از این قرار است: «شخصى در حضور امام علیه السلام (از روى غفلت و بى‌خبرى) گفت: استغفراللَّه. امام علیه السلام (که احساس کرد استغفار او ظاهرى بیش ندارد او را مخاطب ساخته) فرمود: مادرت به عزایت بنشیند»؛

(لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»: ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ‌)

. «ثَکل» در لغت به معناى از دست دادن فرزند و یا از دست دادن یکى از عزیزان است بنابراین جمله

(ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ‌)

یعنى مادرت تو را از دست بدهد که نتیجه آن این است که او عزادار مى‌شود.

البته منظور از این جمله واقعاً نفرین به مرگ نیست بلکه این، تعبیرى است که هنگام نهى اکید از چیزى، در ادبیات عرب به‌کار مى‌رود. همان‌گونه که ما وقتى کسى کار بدى انجام مى‌دهد و مى‌خواهیم به‌شدّت او را نهى کنیم مى‌گوییم: خدا مرگت دهد چرا این کار را مى‌کنى؟ این در واقع نفرین جدى به مرگ نیست بلکه اشاره به نهى شدید است.

به هر حال، از قرائن معلوم مى‌شود که شخص مزبور انسان آلوده به گناهى بوده که استغفارش ظاهرى و یا بسیار کم‌محتوا بوده است. امام علیه السلام در این‌جا

فرصت را غنیمت مى‌شمرد تا کامل‌ترین مرحله توبه و استغفار را بیان کند.

نخست به او مى‌فرماید: «مى‌دانى استغفار یعنى چه؟»؛

(أَتَدْرِی مَا الاسْتِغْفَارُ؟)

. این استفهام در واقع استفهام انکارى است یعنى تو حقیقت استغفار را نمى‌دانى، بگذار براى تو شرح دهم.

سپس مى‌افزاید: «استغفار مقام بلندمرتبه‌گان است»؛

(الاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ‌)

. «علیین» جمع «عِلى» (بر وزن ملى) در اصل به معناى مکان بلند یا اشخاصى است که در محل بالا مى‌نشینند و به اشخاص والامقام که ازنظر معنوى در مکان بالایى هستند نیز اطلاق مى‌شود. بعضى نیز گفته‌اند که ذکر علیین به صیغه جمع به منظور تأکید است یعنى

(عُلُوٌّ فِى عُلُوٍّ)

ولى در کلام امام علیه السلام به معناى اشخاص والامقام مى‌باشد و معناى جمله این است که استغفار، مقام بلندپایگان نزد خداست و آن‌ها هستند که از هر ترک اولایى استغفار مى‌کنند؛ استغفارى که جامع شرایط باشد (شرایط مذکور، در ادامه مى‌آید).

آنگاه امام علیه السلام در تفسیر این سخن مى‌فرماید: «استغفار واژه‌اى است که بر شش معنا اطلاق مى‌شود (و مراحل شش‌گانه‌اى دارد)»؛

(وَهُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ‌)

. آنگاه امام علیه السلام به شرح این مقامات شش‌گانه پرداخته، مى‌فرماید: «نخست پشیمانى از اعمال گذشته و دوم تصمیم بر ترک همیشگى آن‌ها در آینده است»؛

(أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى، وَالثَّانِی الْعَزْمُ عَلَى تَرْکِ الْعَوْدِ إِلَیْهِ أَبَداً)

. به یقین، کسى که در مقام استغفار و توبه برمى‌آید باید از گذشته خویش پشیمان باشد و کسى که از گذشته خویش واقعاً پشیمان است باید تصمیم بر ترک آن‌ها در آینده داشته باشد. چگونه ممکن است کسى از خدا تقاضاى عفو گناهى را کند اما در عین حال از انجام آن پشیمان نباشد و یا تصمیم به تکرار آن در آینده داشته باشد؟ این دو از ارکان قطعى استغفار و توبه است و بدون آن توبه مفهومى نخواهد داشت.

 

لذا در حدیثى از امام باقر علیه السلام در کتاب شریف کافى مى‌خوانیم:

«الْمُقِیمُ عَلَى الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ کَالْمُسْتَهْزِى‌

؛ کسى که به گناه خود ادامه مى‌دهد و در عین حال استغفار مى‌کند گویى دارد (خود را یا حکم گناه را یا نعوذ بالله خدا را) مسخره مى‌کند». [1]

آنگاه مى‌فرماید: «سوم این است که حقوقى را که از مردم ضایع کرده‌اى به آن‌ها بازگردانى تا به‌هنگام ملاقات پروردگار (به‌هنگام مرگ یا محشور شدن در قیامت) حق کسى بر تو نباشد و چهارم این‌که هر واجبى که از تو فوت شده است حق آن را ادا کنى (و قضاى آن را به‌جاى آورى)»؛

(وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَى الَمخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ، وَالرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى کُلِّ فَرِیضَةٍ عَلَیْکَ ضَیَّعْتَهَا فَتُؤَدِّیَ حَقَّهَا)

. این دو قسمت در حقیقت از آثار قطعى پشیمانى واقعى از گناه است زیرا کسى که از کارى پشیمان شده سعى مى‌کند آن را جبران نماید و جبران، در ضایع کردن حقوق مردم، بازگرداندن حقوق به آن‌ها و در تضییع حق اللَّه قضاى آن است.

بدیهى است که این دو رکن در مواردى است که قابل جبران باشد اما گناهانى که از طریق قضا کردن یا اداى حقوق مردم قابل جبران نیست تنها با انجام اعمال صالح دیگر مى‌توان آثار آن را از روح و جان شست.

به همین دلیل در آیات بسیارى بعد از ذکر توبه، ذکر اصلاح (جبران با اعمال صالحه) آمده است ازجمله در سوره بقره آیه 159 و 160 درباره علماى یهود که حقایق را مخفى مى‌کردند مى‌خوانیم: « «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْکِتَابِ أُوْلَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ* إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَیَّنُوا فَأُوْلَئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»؛ کسانى که دلایل روشن، و وسیله هدایتى را که نازل کرده‌ایم، بعد از آن‌که در کتاب براى‌


[1]. کافى، ج 2، ص 435، ح 10.

 

مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آن‌ها را لعنت مى‌کند؛ و همه لعن‌کنندگان نیز آن‌ها را لعن مى‌کنند. مگر آن‌ها که توبه و بازگشت کردند، و (اعمال بد خود را با اعمال نیک) اصلاح نمودند، (و آنچه را کتمان کرده بودند؛ آشکار ساختند؛) من توبه آن‌ها را مى‌پذیرم؛ که من توّاب و رحیمم».

در واقع شخص گنهکار به‌خصوص کسى که اصرار بر گناه داشته مانند بیمارى است که نیروهاى خود را از دست داده است؛ هنگامى که بیمارى قطع شد باید به تقویت خویشتن بپردازد تا نیروهاى از دست رفته بازگردد و به‌صورت نخستین درآید. تأثیر گناه بر روح انسان نیز همین‌گونه است و جبران و اصلاح آن نیز از طریق انجام اعمال صالحه است.

آنگاه امام علیه السلام به‌سراغ پنجمین و ششمین مرحله که آخرین ارکان توبه و بالاترین مراحل آن هستند رفته، مى‌فرماید: «پنجم، گوشت‌هایى را که براثر حرام بر اندامت روییده با اندوه بر گناه آب کنى تا چیزى از آن باقى نماند و پوست به استخوانت بچسبد و گوشت تازه در میان آن‌ها بروید و ششم آن‌که به همان اندازه که لذت و شیرینى گناه را به جسمت چشانده‌اى زحمت و مرارت طاعت را نیز به آن بچشانى»؛

(وَالْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِی نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِیبَهُ بِالْأَحْزَانِ، حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ، وَ یَنْشَأَ بَیْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِیدٌ، وَالسَّادِسُ أَنْ تُذِیقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِیَةِ)

. البته این مربوط به جایى است که گوشت انسان از اموال حرام روییده باشد و تعبیر به

«حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ‌

؛ تا پوستت به استخوانت بچسبد» نوعى تأکید و مبالغه است. حداقل چنین شخصى که در عیش و نوش و اموال حرام فربه شده به‌وسیله گرفتن روزه‌هاى مستحب لاغر شود و بخش قابل توجهى از آن گوشت‌ها را از طریق روزه و ریاضت آب کند.

قابل توجه این‌که این دو مرحله یکى ناظر به جنبه‌هاى جسمى است‌

و دیگرى ناظر به جنبه‌هاى روحى (هر چند هر دو از طریق جسم انجام مى‌شود)؛ جسم را با ریاضت لاغر مى‌کند و روح را با چشیدن زحمت طاعت، همان‌گونه که در حال معصیت جسمش را با اموال حرام چاق و فربه کرد و روحش را با گناهانى مانند شنیدن انواع موسیقى‌ها و کارهاى حرام دیگرى که از طریق جسم به روح منتقل مى‌شود.

در پایان مى‌فرماید: «پس از انجام این مراحل مى‌گویى: استغفر اللَّه»؛

(فَعِنْدَ ذلِکَ تَقُولُ: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»)

. بنابراین استغفار بازیچه نیست و لقلقه زبان نمى‌باشد که انسان هر زمان مرتکب گناهى شود بى‌آن‌که شرایط توبه را فراهم کرده باشد با گفتن استغفراللَّه خود را راحت کند و گمان کند گناهش بخشوده شده و از عذاب الهى در امان است.

البته بعضى از این مراحل شش‌گانه از ارکان است و بعضى دیگر از شرایط کمال. به یقین چهار مرحله اول از ارکان مى‌باشد زیرا بدون پشیمانى که لازمه آن تصمیم بر ترک در آینده است و بدون جبران مافات از حقوق الناس و حقوق اللَّه حقیقت توبه حاصل نمى‌شود. ولى آب شدن گوشت‌هایى که از حرام روییده و یا چشیدن مرارت طاعت براى از بین رفتن آثار لذت حرام، از مراحل کمال است.

به تعبیر دیگر- آن‌گونه که مرحوم امام خمینى قدس سره در مکاسب محرمه خود بیان کرده- دو مرحله اول، حقیقت توبه است، مرحله سوم و چهارم شرط پذیرش آن و مرحله پنجم و ششم شرط کمال آن است.

نکته‌ها

1. شرایط توبه واقعى‌

نخستین گام در سیر و سلوک الى اللَّه ازنظر عمل، توبه از گناه است؛ تا انسان از آثار گناهان پیشین از طریق توبه صحیح، پاک و پاکیزه نشود در حریم قرب پروردگار راهى نخواهد داشت.

در واقع توبه یک کلاس تربیتى مهم است زیرا اگر گنهکار راه بازگشت را به روى خود بسته ببیند از ادامه گناه پرهیز نخواهد کرد و پیش خود فکر مى‌کند:

اکنون که من رانده درگاه خدا شده‌ام آب از سرم گذشته چه یک قامت چه صد قامت.

امام سجاد علیه السلام حقیقت توبه را در مناجات تائبین به‌صورت بسیار زیبایى ترسیم کرده است:

«إِلَهِى أَنْتَ الَّذِى فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَى عَفْوِکَ سَمَّیتَهُ التَّوْبَةَ فَقُلْتَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِه‌

؛ خداوندا! تو همان کسى هستى که درى به‌سوى عفوت براى بندگانت گشوده‌اى و نام آن را باب توبه گذاشته‌اى و از همه گنهکاران دعوت کرده‌اى و فرموده‌اى: به‌سوى خدا بازگردید و توبه کنید؛ توبه‌اى خالص. اکنون که این باب رحمت گشوده است کسانى که از آن وارد نمى‌شوند چه عذرى دارند؟» همان‌گونه که علماى اخلاق توبه را به عنوان گام نخستین، بسیار مهم مى‌شمارند فقها نیز آن را جزء واجبات مى‌دانند و بر همه واجب مى‌کنند که اگر لغزشى از کسى سر زد بلافاصله توبه کند و در مقام جبران برآید.

جالب این است که توبه در آیات قرآن در بسیارى از موارد به گنهکار نسبت داده شده ولى در پاره‌اى از موارد به خدا نسبت داده شده است: « «لَّقَدْ تَّابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِىِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِى سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»؛ به یقین خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار، که در زمان عسرت و شدّت (در جنگ تبوک) از او پیروى کردند، نمود؛ بعد از آن‌که نزدیک بود دل‌هاى گروهى از آنها، از حقّ منحرف شود (و از میدان جنگ بازگردند)؛ سپس خدا توبه آن‌ها را پذیرفت، که او درباره آنان مهربان و رحیم است!». [1]

هر دو توبه به معناى بازگشت است ولى توبه بندگان بازگشت از گناه به‌


[1]. توبه، آیه 117.

 

اطاعت است و توبه خداوند بازگشت از مجازات به رحمت.

و جالب این‌که هر دو توبه در یک آیه از قرآن در کنار هم قرار داده شده است آن‌جا که مى‌فرماید: « «فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ اما آن‌کس که پس از ستم کردن، توبه و جبران نماید، خداوند توبه او را مى‌پذیرد؛ (و از مجازات الهى؛ معاف مى‌شود، زیرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است». [1]

درباره توبه، هم در آیات قرآن به‌طور گسترده بحث شده و هم در روایات. در قرآن مجید بیش از هشتاد بار این واژه و مشتقات آن استعمال شده است.

همه انبیاى الهى هنگامى که براى هدایت امت‌هاى مختلف مأموریت پیدا مى‌کردند قبل از هرچیز، آن‌ها را به توبه دعوت مى‌نمودند. هود و صالح و شعیب و ... علیهم السلام همه قوم خویش را به توبه دعوت کردند و همچنین پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله.

امیرمؤمنان علیه السلام در وصیت‌نامه‌اى که خطاب به امام مجتبى علیه السلام نوشته است مى‌فرماید:

«إِنْ قَارَفْتَ سَیئَةً فَعَجِّلْ مَحْوَهَا بِالتَّوْبَةِ

؛ هر وقت مرتکب گناهى شدى هرچه سریع‌تر آن را به‌وسیله توبه محو کن» و به مؤمنان هشدار داده شده است که در مسأله توبه از تأخیر و تسویف بپرهیزند. [2]

و در جاى دیگر مى‌فرماید:

«مُسَوِّفُ نَفْسِهِ بِالتَّوْبَةِ مِنْ هُجُومِ الْأَجَلِ عَلَى أَعْظَمِ الْخَطَرِ

؛ کسى که در برابر هجوم اجل، توبه را به تأخیر بیندازد خود را در معرض بزرگ‌ترین خطرات قرار داده است». [3]

درباره توبه بحث‌هاى زیادى مطرح است که در اینجانمى‌توان به تمام آن پرداخت، ازجمله این‌که قبول شدن توبه عقلى است یا نقلى؟ شرایط توبه و مراتب آن و آثار و برکاتش چیست؟ یکى از بحث‌ها نیز این است که توبه تا چه‌


[1]. مائده، آیه 39.

[2]. بحارالانوار، ج 74، ص 208.

[3]. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 130.

 

زمانى پذیرفته مى‌گردد؟ و چه زمانى درهاى توبه بسته مى‌شود؟ که از آیات و روایات استفاده مى‌شود هنگامى که انسان در آستانه مرگ قرار گرفت و چشم برزخى پیدا کرد درهاى توبه بسته مى‌شود.

قرآن مجید مى‌فرماید: « «وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّى تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُوْلَئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً»؛ توبه کسانى که کارهاى بد انجام مى‌دهند، و هنگامى که مرگ یکى از آن‌ها فرا مى‌رسد مى‌گوید: «الان توبه کردم!» پذیرفته نیست؛ و نه کسانى که در حال کفر از دنیا مى‌روند؛ این‌ها کسانى هستند که عذاب دردناکى برایشان فراهم کرده‌ایم». [1]

امام امیرمؤمنان على علیه السلام در حکمت مورد بحث شرایط توبه کامل و جامع را در عباراتى کوتاه و بسیار پرمعنا بیان فرموده که چیزى فراتر از آن در امر توبه وجود ندارد.

چنین توبه‌اى است که انسان را از هرگونه گناه و از تمام آثار وضعى و تکوینى آن پاک و پاکیزه مى‌کند و از نفوذ گناه در اعماق وجود انسان جلوگیرى مى‌نماید.

البته گاه آلودگى انسان به اندازه‌اى است که تصمیم به توبه گرفتن کار آسانى نیست؛ زندگى او آلوده به انواع اموال حرام شده، شغل او و فکر او آلوده به گناه است. در این‌گونه موارد تصمیم شجاعانه‌اى لازم است که توأم با امدادهاى الهى شود و انسان را از منجلاب گناه بیرون آورد. همانگونه که در داستان معروف ابوبصیر و همسایه توبه‌کارش آمده است.

2. سرگذشت عجیب همسایه ابوبصیر

او مى‌گوید: همسایه‌اى داشتم که از کارگزاران حکومت ظالم (بنى‌امیه یا


[1]. نساء، آیه 18.

 

بنى‌عباس) بود و از این طریق اموال فراوانى را به‌دست آورده و مشغول عیش و نوش و لهو و لعب بود. اضافه بر این، افراد فاسد را به مجلس خود دعوت مى‌کرد. بارها او را نصیحت کردم ولى دست برنداشت اما هنگامى که زیاد اصرار نمودم گفت: اى مرد! من آدمى آلوده به گناهم و تو مرد پاکى هستى اگر شرح حال مرا براى یارت امام صادق علیه السلام بازگو کنى امید مى‌رود نجات یابم.

ابوبصیر مى‌گوید: گفته‌هاى او در دل من اثرکرد هنگامى‌که خدمت امام‌صادق علیه السلام رسیدم شرح حال او را به آن حضرت عرض کردم. فرمود: هنگامى که به کوفه بازگشتى او به دیدار تو مى‌آید. به او بگو جعفر بن محمّد براى تو پیغام فرستاده و گفته است که دست از این کارها بردار، من بهشت را براى تو تضمین مى‌کنم.

ابوبصیر مى‌گوید: وقتى به کوفه بازگشتم در میان کسانى که به دیدار من آمدند همسایه گنهکارم بود. هنگامى که خواست برخیزد و برود اشاره کردم بنشین تا منزل خلوت شود من کارى با تو دارم. هنگامى که منزل خلوت شد به او گفتم:

حال تو را براى امام صادق علیه السلام شرح دادم امام علیه السلام فرمود: سلام مرا به او برسان و به او بگو اعمال ناشایست خود را ترک کند و در برابر آن، من بهشت را براى او تضمین مى‌کنم.

مرد همسایه با شنیدن این سخن، سخت منقلب شد و گریه کرد. سپس گفت:

تو را به خدا جعفر بن محمّد چنین پیامى به من داده است؟ ابوبصیر مى‌گوید:

قسم یاد کردم که این پیام آن حضرت است.

آن مرد گفت: همین کافى است و سپس از نزد من بیرون رفت.

بعد از چند روز کسى را به‌سراغ من فرستاد تا نزد او بروم. دیدم پشت در خانه ایستاده در حالى که بدنش تقریباً برهنه است. گفت: اى ابوبصیر! هرچه در منزل از اموال حرام بود آن‌ها را در راه خدا دادم. (یا به صاحبانش بازگرداندم) و تو مى‌بینى اکنون در چه حالم.

ابوبصیر مى‌گوید: با کمک برادران شیعه، لباس (و سایر نیازمندى‌ها را) براى او گردآورى کردم (در حالى که از تصمیم و همت او سخت شگفت‌زده بودم).

مدتى گذشت بار دیگر به‌سراغ من فرستاد که بیا من بیمارم. ابوبصیر مى‌گوید:

به‌سراغش رفتم و مرتباً براى درمان او مى‌کوشیدم ولى درمان‌ها سودى نبخشید و سرانجام در آستانه رحلت از دنیا قرار گرفت.

ابوبصیر مى‌گوید: در واپسین ساعات عمر در کنار او نشسته بودم و او بیهوش شد. هنگامى که به هوش آمد صدا زد: اى ابوبصیر! دوست تو به عهدش وفا کرد.

این سخن را گفت و چشم از دنیا فروبست.

ابوبصیر اضافه مى‌کند: مدّتى بعد به زیارت خانه خدا رفتم؛ سپس براى زیارت امام صادق علیه السلام به مدینه آمدم هنگامى که مى‌خواستم وارد منزل آن حضرت شوم در حالى که یک پاى من در دالان خانه بود و پاى دیگرم در حیاط خانه، امام علیه السلام از داخل اطاق صدا زد و فرمود:

«یا أَبَا بَصِیرٍ قَدْ وَفَینَا لِصَاحِبِکَ‌

؛ اى ابوبصیر! ما به عهدى که با دوست تو کرده بودیم وفا کردیم!». [1]

***

[1]. کافى، ج 1، ص 474، ح 5.

پیام امام امیر المونین (علیه السلام)، جلد 15، ص 361- 372

https://lib.eshia.ir/27571/15/752

 

۱۴۰۳/۱۰/۱۵

گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پایان مراسم روضه به مناسبت شهادت امام علی النقی الهادی علیه‌السلام

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با انتقاد از اینکه در منابر و کتاب‌ها از حضرت جواد، حضرت هادی و حضرت عسکری علیهم‌السلام کم یاد میشود، بیان داشتند: شیعه در هیچ دوره‌ای به‌قدر دوره‌ی این سه امام از نظر کمیت و کیفیت گسترش نداشته است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی ظهر امروز (شنبه ۱۵ دی‌ماه) در پایان مجلس روضه‌ی شهادت امام هادی علیه‌السلام، به نقش بی‌بدیل این امام همام و پدر و فرزند این بزرگوار، در گسترش کمّی و کیفی تشیع اشاره کرده و فرمودند: در هیچ دوره‌ای از تاریخ اسلام، تشیع به گستردگی دوره‌ی این سه امام بزرگوار نبوده است. بغداد و کوفه در زمان امام هادی و امام جواد به مراکز اصلی شیعه تبدیل شدند و نقش این بزرگواران در ترویج معارف شیعه بی‌نظیر بوده است.

ایشان با تأکید بر ضرورت پرداختن به زندگی و معارف این امامان در عرصه‌های مختلف تاریخی و هنری، ضمن انتقاد از نپرداختن به این سه امام بزرگوار در این عرصه‌ها گفتند: متأسفانه در تاریخ‌نگاری، کتاب‌نویسی و حتی در منابر ما، به زندگی و معارف این سه امام بزرگوار کمتر پرداخته شده است. بسیار بجاست که پژوهشگران و هنرمندان در این زمینه کار کنند و آثار بیشتری خلق شود.

رهبر انقلاب اسلامی همچنین از زیارت جامعه کبیره به عنوان گوهری بی‌همتا یاد کرده و افزودند: اگر تلاش امام هادی علیه‌السلام نبود، ما امروز زیارت جامعه کبیره را در اختیار نداشتیم. معارف موجود در این زیارت، که بر پایه آیات قرآن و حقایق ناب شیعه است، تسلط و عمق علمی امام هادی علیه‌السلام را نشان می‌دهد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین با اشاره به یکی از رمان‌هایی که اخیراً مطالعه کرده‌اند و یکی از معجزات حضرت جواد علیه‌السلام در آن ذکر شده بود، تولید آثار هنری در این زمینه‌ها را کم توصیف کردند و خواستار توجه برای تولید آثار بیشتری در این مقوله شدند.

https://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=58886

 

امام هادی(ع) از آغاز تولّد تا آغاز خلافت متوکّل عبّاسی| ۲
آغاز امامت امام هادی و تصریح امام جواد(ع) به آن


قبل از آن که امام هادی(ع) به امامت برسد، پدرش امام جواد(ع) در فرصت‌های مناسب، به امامت و جانشینی او تصریح نموده بود. از جمله در آن هنگام که در سال ٢٢٠ هجری از مدینه به سوی بغداد می‌رفت، یکی از یارانش به نام اسماعیل بن مهران پرسید: «امامِ بعد از شما کیست؟» آن حضرت در پاسخ فرمود:
«اَلْاَمْرُ مِنْ بَعْدِی اِلی اِبْنِی عَلِیٍّ:
امر امامت بعد از من، به عهده پسرم علی (امام هادی) می‌باشد.»[١]
هنگامی که امام جواد(ع) بر اثر زهری که به دستور معتصم عبّاسی به او خوراندند، مسموم و بستری شد، احساس کرد در سفر آخرت قرار گرفته، لذا در مورد جانشینش وصیّت کرد. در اینجا نظر شما را به چگونگی آن جلب می‌کنم:
«خیرانی» می‌گوید: پدرم که خدمتکار خانه امام جواد(ع) بود، می‌گفت: شخصی به نام «احمد بن محمّد بن عیسی» هر شب هنگام سحر به خانه امام جواد(ع) می‌آمد تا از وضع بیماری آن حضرت باخبر گردد». اکنون ماجرا را از زبان پدر خیرانی بشنوید:
«بین امام جواد(ع) و من شخصی (به عنوان رسول) واسطه بود. وقتی او به خانه امام جواد(ع) می‌آمد، احمد (نامبرده) می‌رفت. روزی من با رسول خلوت کردم. رسول گفت: «آقایت (امام جواد) به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید من از دنیا می‌روم و بعد از من، مقام امامت به پسرم علی (امام هادی) می‌رسد و او بعد از من همان حقّ را بر گردن شما دارد که من بعد از پدرم بر شما داشتم.» سپس رسول رفت. با این که سخن من با او محرمانه بود، احمد (نامبرده) که در گوشه‌ای پنهان شده بود، سخن ما را شنید و به من گفت: «رسول به تو چه گفت؟»
احمد به من گفت: «سخن رسول را شنیدم. آن را از من پنهان مکن (سپس آنچه شنیده بود بیان کرد). من به احمد گفتم: اینکه سخن محرمانه ما را شنیدی برای تو روا نبود. زیرا خداوند می‌فرماید: «وَ لا تَجَسَّسُوا: تجسّس نکنید.»[٢] اکنون که شنیده‌ای، این گواهی را (که امامِ بعد از امامِ جواد(ع) حضرت هادی(ع) است) پیش خود نگهدار و مکتوم بدار تا هنگامی که به آن گواهی، احتیاج شد، گواه ده.
هنگامی که صبح شد، من («خیرانی» خدمتکار خانه امام جواد) همان خبر رسول (که امام بعد از امام جواد، حضرت هادی(ع) می‌باشد) را در دَه ورقه نوشته و مُهر کردم و مخفیانه به ده نفر از بزرگان قوم دادم و به هر یک از آنها گفتم: «اگر من قبل از آن که این ورقه را از شما مطالبه کنم، از دنیا رفتم، آن را باز کنید و مضمونش را به اطّلاع مردم برسانید.»
هنگامی که امام جواد(ع) از دنیا رفت، من طبق دعوت «محمّد بن فَرَج»[٣] به خانه او رفتم، دیدیم دوستان در خانه او جلسه تشکیل داده‌اند. در آن جلسه، ورقه‌ها را از آن ده نفر (مذکور) دریافت کردم و نوشته آن ورقه‌ها را برای حاضران خواندم. حاضران گفتند: «خوب بود که گواه دیگری نیز می‌داشتی.» من گفتم: خداوند آن گواه را نیز درست کرده. آنگاه به ابو جعفر اشعری (همان احمد نامبرده) که در آنجا حاضر بود، گفتم: «آنچه از رسول امام شنیدی، اکنون گواهی بده.» احمد منکر شد و به دروغ گفت: «چیزی نشنیده‌ام.» من احمد را به مباهله طلبیدم (یعنی به او گفتم: با هم دعا کنیم و از خدا بخواهیم، عذابش را بر آن کسی که دروغگو است، برساند).
در این هنگام، احمد اقرار کرد و گفت: "آری، من این پیام (امام جواد(ع)) توسّط رسول) را شنیدم و این (مقام امامت) شرافتی بود که دوست داشتم به مردی از عرب برسد، نه عجم."
در این هنگام، همه حاضران به امامت حضرت هادی(ع) ، بعد از امام جواد(ع) اعتقاد یافتند.»[٤]
از صقر بن دلف نیز روایت شده که امام جواد(ع) در مورد حضرت هادی(ع) چنین می‌فرماید:
«اِنَّ الْاِمامَ بَعْدِی اِبْنِی عَلِیٌّ، اَمْرُهُ اَمْرِی، وَ قَوْلُهُ قَوْلِی، وَ طاعَتُهُ طاعَتِی:
همانا امامِ بعد از من، پسرم علی(ع) است. امر او امر من و سخنش سخن من و اطاعت از او اطاعت از من است.»[٥]

...

https://hedayatgar.ir/fa/news/3292

 

بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع‌

1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: لَمَّا خَرَجَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مِنَ الْمَدِینَةِ إِلَى بَغْدَادَ فِی الدَّفْعَةِ الْأُولَى مِنْ خَرْجَتَیْهِ قُلْتُ لَهُ عِنْدَ خُرُوجِهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ فِی هَذَا الْوَجْهِ فَإِلَى مَنِ الْأَمْرُ بَعْدَکَ فَکَرَّ بِوَجْهِهِ إِلَیَّ ضَاحِکاً وَ قَالَ لَیْسَ الْغَیْبَةُ حَیْثُ ظَنَنْتَ فِی هَذِهِ السَّنَةِ فَلَمَّا أُخْرِجَ بِهِ الثَّانِیَةَ إِلَى الْمُعْتَصِمِ صِرْتُ إِلَیْهِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنْتَ خَارِجٌ فَإِلَى مَنْ هَذَا الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِکَ فَبَکَى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ عِنْدَ هَذِهِ یُخَافُ عَلَیَّ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِی إِلَى ابْنِی عَلِیٍّ.

2- الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْخَیْرَانِیِ‌[1] عَنْ أَبِیهِ أَنَّهُ قَالَ‌ کَانَ یَلْزَمُ بَابَ أَبِی جَعْفَرٍ ع لِلْخِدْمَةِ الَّتِی کَانَ وُکِّلَ بِهَا وَ کَانَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى یَجِی‌ءُ فِی السَّحَرِ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ لِیَعْرِفَ خَبَرَ عِلَّةِ أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ کَانَ الرَّسُولُ الَّذِی یَخْتَلِفُ بَیْنَ أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ بَیْنَ أَبِی إِذَا حَضَرَ قَامَ أَحْمَدُ وَ خَلَا بِهِ أَبِی فَخَرَجْتُ ذَاتَ لَیْلَةٍ وَ قَامَ أَحْمَدُ عَنِ الْمَجْلِسِ وَ خَلَا أَبِی بِالرَّسُولِ وَ اسْتَدَارَ أَحْمَدُ فَوَقَفَ حَیْثُ یَسْمَعُ الْکَلَامَ فَقَالَ الرَّسُولُ لِأَبِی إِنَّ مَوْلَاکَ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنِّی مَاضٍ وَ الْأَمْرُ صَائِرٌ إِلَى ابْنِی عَلِیٍّ وَ لَهُ عَلَیْکُمْ بَعْدِی مَا کَانَ لِی عَلَیْکُمْ بَعْدَ أَبِی ثُمَّ مَضَى الرَّسُولُ وَ رَجَعَ أَحْمَدُ إِلَى مَوْضِعِهِ وَ قَالَ لِأَبِی مَا الَّذِی قَدْ قَالَ لَکَ قَالَ خَیْراً قَالَ قَدْ سَمِعْتُ مَا قَالَ فَلِمَ تَکْتُمُهُ وَ أَعَادَ مَا سَمِعَ فَقَالَ لَهُ أَبِی قَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْکَ مَا فَعَلْتَ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ‌ وَ لا تَجَسَّسُوا[2] فَاحْفَظِ الشَّهَادَةَ لَعَلَّنَا نَحْتَاجُ إِلَیْهَا یَوْماً مَا وَ إِیَّاکَ أَنْ تُظْهِرَهَا إِلَى وَقْتِهَا فَلَمَّا أَصْبَحَ أَبِی کَتَبَ نُسْخَةَ الرِّسَالَةِ فِی عَشْرِ رِقَاعٍ وَ خَتَمَهَا وَ دَفَعَهَا إِلَى عَشَرَةٍ مِنْ وُجُوهِ الْعِصَابَةِ وَ قَالَ إِنْ حَدَثَ بِی حَدَثُ الْمَوْتِ قَبْلَ أَنْ أُطَالِبَکُمْ بِهَا فَافْتَحُوهَا وَ أَعْلِمُوا بِمَا فِیهَا فَلَمَّا مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ ع ذَکَرَ أَبِی أَنَّهُ لَمْ یَخْرُجْ مِنْ مَنْزِلِهِ حَتَّى قَطَعَ عَلَى یَدَیْهِ نَحْوٌ مِنْ أَرْبَعِمِائَةِ إِنْسَانٍ وَ اجْتَمَعَ رُؤَسَاءُ الْعِصَابَةِ عِنْدَ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ یَتَفَاوَضُونَ هَذَا الْأَمْرَ[3] فَکَتَبَ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَرَجِ إِلَى أَبِی یُعْلِمُهُ بِاجْتِمَاعِهِمْ عِنْدَهُ وَ أَنَّهُ لَوْ لَا مَخَافَةُ الشُّهْرَةِ لَصَارَ مَعَهُمْ إِلَیْهِ وَ یَسْأَلُهُ أَنْ یَأْتِیَهُ فَرَکِبَ أَبِی وَ صَارَ إِلَیْهِ فَوَجَدَ الْقَوْمَ مُجْتَمِعِینَ عِنْدَهُ فَقَالُوا لِأَبِی مَا تَقُولُ فِی هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ أَبِی لِمَنْ عِنْدَهُ الرِّقَاعُ أَحْضِرُوا الرِّقَاعَ فَأَحْضَرُوهَا فَقَالَ لَهُمْ هَذَا مَا أُمِرْتُ بِهِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ قَدْ کُنَّا نُحِبُّ أَنْ یَکُونَ مَعَکَ فِی هَذَا الْأَمْرِ شَاهِدٌ آخَرُ فَقَالَ لَهُمْ قَدْ أَتَاکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ الْأَشْعَرِیُّ یَشْهَدُ لِی بِسَمَاعِ هَذِهِ الرِّسَالَةِ وَ سَأَلَهُ أَنْ یَشْهَدَ بِمَا عِنْدَهُ فَأَنْکَرَ أَحْمَدُ أَنْ یَکُونَ سَمِعَ مِنْ هَذَا شَیْئاً فَدَعَاهُ أَبِی إِلَى الْمُبَاهَلَةِ فَقَالَ لَمَّا حَقَّقَ عَلَیْهِ قَالَ قَدْ سَمِعْتُ ذَلِکَ وَ هَذَا مَکْرُمَةٌ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ تَکُونَ لِرَجُلٍ مِنَ الْعَرَبُ لَا لِرَجُلٍ مِنَ الْعَجَمِ فَلَمْ یَبْرَحِ الْقَوْمُ حَتَّى قَالُوا بِالْحَقِّ جَمِیعاً.


[1] الخیرانى و أبوه کانا من الاعاجم.

[2] الحجرات: 12.

[3] أی یتکلمون فیه.

 

3- وَ فِی نُسْخَةِ الصَّفْوَانِیِّ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْکُوفِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ الْوَاسِطِیِّ أَنَّهُ سَمِعَ أَحْمَدَ بْنَ أَبِی خَالِدٍ مَوْلَى أَبِی جَعْفَرٍ یَحْکِی أَنَّهُ أَشْهَدَهُ عَلَى هَذِهِ الْوَصِیَّةِ الْمَنْسُوخَةِ[1]- شَهِدَ أَحْمَدُ بْنُ أَبِی خَالِدٍ مَوْلَى أَبِی جَعْفَرٍ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع أَشْهَدَهُ أَنَّهُ أَوْصَى إِلَى عَلِیٍّ ابْنِهِ بِنَفْسِهِ وَ أَخَوَاتِهِ وَ جَعَلَ أَمْرَ مُوسَى‌[2] إِذَا بَلَغَ إِلَیْهِ وَ جَعَلَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْمُسَاوِرِ قَائِماً عَلَى تَرِکَتِهِ مِنَ الضِّیَاعِ وَ الْأَمْوَالِ وَ النَّفَقَاتِ وَ الرَّقِیقِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ إِلَى أَنْ یَبْلُغَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ صَیَّرَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُسَاوِرِ[3] ذَلِکَ الْیَوْمَ إِلَیْهِ یَقُومُ بِأَمْرِ نَفْسِهِ وَ أَخَوَاتِهِ وَ یُصَیِّرُ أَمْرَ مُوسَى إِلَیْهِ یَقُومُ لِنَفْسِهِ بَعْدَهُمَا عَلَى شَرْطِ أَبِیهِمَا فِی صَدَقَاتِهِ الَّتِی تَصَدَّقَ بِهَا وَ ذَلِکَ یَوْمُ الْأَحَدِ لِثَلَاثِ لَیَالٍ خَلَوْنَ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ سَنَةَ عِشْرِینَ وَ مِائَتَیْنِ وَ کَتَبَ أَحْمَدُ بْنُ أَبِی خَالِدٍ شَهَادَتَهُ بِخَطِّهِ وَ شَهِدَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ هُوَ الْجَوَّانِیُّ عَلَى مِثْلِ شَهَادَةِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی خَالِدٍ فِی صَدْرِ هَذَا الْکِتَابِ وَ کَتَبَ شَهَادَتَهُ بِیَدِهِ وَ شَهِدَ نَصْرٌ الْخَادِمُ وَ کَتَبَ شَهَادَتَهُ بِیَدِهِ.

الکافی الشریف، شیخ کلینی، جلد 1، ص 323

https://lib.eshia.ir/11005/1/323

 

بنده ی حقیر واقعاً بنظرم می رسد که در این ماه شریف رجب که رجبیون هم خود ندا در می دهند این الرجبیون؟ الی ما شاء الله از کارهای بسیار پسندیده هم هست که انسان عزمش را جزم کند که به عبادت و توبه و استغفار و خدا و پیغمبر و معاد و ائمه ی اطهار و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و عدل الهی نیز بپردازد و سوره ی توحید و اخلاص الی ما شاء الله بخواند و قرآن قرائت بفرماید و دعا و حدیث بخواند و .... ولی یک چیزی را که برای شاگردی که مایل هم هست از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل و سیر کند بسیار قابل توجه است که در کتاب توحید شهید مطهری هم آمده است در این است که بالاخره آیا ناترازیهای انرژی هم چطور می تواند با فهم توحیدی از اویی که خلق کرد و بعد هدایت هم نمود شناخته شود آنچنان هم که در نظم جهانی عالم نیز در وحدت نیروهای چهارگانه ی ضعیف و قوی و الکترومغناطیسم و گرانش نیز لازم است به گرانش کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک پرداخته شود؛ یحتمل بعضی اینجا به شاگرد اشکال هم کنند که خوب چرا فقط توحید را هم در نظر نمی گیرید، یا حتی فقط نبوت را هم در نظر نمی گیرید، چرا که اگر فقط توحید یا حتی نبوت را هم داشته باشید، آنگاه یکی از دیگری نتیجه می شود و بلکه آنگاه معاد و امامت و عدل الهی هم از آنها نتیجه خواهد شد دیگر. و مسئله حل است!

البته اینجا یک نکته ای که رخ می دهد این است که بعضی باز یحتمل به شاگرد اشکال هم کنند که بعضی سیستمهای فلسفی قدما، حتی جدول مندلیوف را هم نمی دانستند که کدام است و بلکه اکثراً هم عناصر چهارگانه ی زمین، آب، آتش، هوا را هم بیشتر لازم نمی دانستند. و حالا یحتمل بعضی هم حتی اتر (eather) را هم جزو عناصر دانسته و لذا پنج عنصر داشته اند که عقل و احساسات و اینها، آیا چطور هم می توانسته اند او را به علت غایی هم برسانند؟! و لذا خوب هم هست که شاگرد مطالعه کند که چرا ما مثلاً اتر را هم نیاز نداریم و حتی در همان خلاء نیز اگر فرض بگیریم که نور می تواند حرکت کند، همانطوری که نسبیت خاص نیز فرض را بر همین می گذارد؛ مسئله حل است و برای مشاهده ی چنین چیزی احتیاج حتی به وضو گرفتن هم ندارید و بلکه هر ساعت ساز نابینایی هم مسائلش را می تواند حل کند و ...؟! التفات می فرمائید؟

البته باز یحتمل به شاگرد اشکال هم شود که خوب پس چرا این همه نیزالفهای بینهایت مراتب و درجات متعالیه مراتب ودرجات متعالیه نیز در نظر می گیریم و آیا بالاخره این الفهای بینهایت، در یکی از الفها نهایتاً متوقف نمی شود و بلکه همینطوری ادامه هم دارند تا همه و همه نیز برسند ماورای فضاهای باناخ و هیلبرت و جبرهای فون نویمن و ...؟ بعضی یحتمل حتی اشکال هم کنند به شاگرد که خوب حالا که شما رسیدید به جبرهای اوپراتوری که حتی دارند روی فضاهای هیلبرت هم کار می کند و جبرهای فون نویمن و هندسه ی ناجابجایی را نیز تشکیل می دهند، آیا آنگاه بعد از اینکه بخواهید به الفهای بینهایت ماورای این جبرهای اپراتوری نیز خود را هدایت کنید، آنگاه چه می کنید؟ کدام جبرهایی هم هستند که روی این جبرهای اپراتوری و جبرهای فون نویمن و هندسه ی ناجابجایی و حتی نظریه ی ریسمان و ... نیز کار می کنند و بلکه ما را می توانند به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه حتی بالاتری نیز هدایت کنند و بلکه ریز و درشت بسیار دقیقتری از مسائل را هم با آنها بتوان تجزیه و تحلیل هم کرد و ...؟ همین یک مثالش یحتمل بعضی اشکال کنند به شاگرد که آیا تو بالاخره این همه اتوماتونها و 1d TQFT را که می توان در زبانهای مختلف در انواع کانالهای ماهواره ای و اینترنتی و صدا و سیما نیز نمی توانی مشاهده و درک کنی و بلکه هنوز هم در اینکه بالاخره واتساپ ات چطور درست می شود و کدش را چطور ارسال کنی و ... گیر کرده ای و از حالات خلاء شاگردی خودت بیرون نیامده و معلق میان زمین و آسمان و آتش و هوا و حتی آیا اتر هم مانده ای و بلکه غصه هم می خوری که آیا باید به بودائیسم و یهود و نصاری هم بیشتر بپردازی و آن هم سر در نمی آوری؟ و دیگر چه رسد به اینکه به شاگرد اشکال هم شود آیا واقعاً هم آب متشکل است از دو اکسیژن و یک هیدروژن؟ یا اینکه یحتمل دئوتریوم با دو اکسیژن هم بتواند تبدیل به آب شود و بلکه همان فرمول آب نیز همان فرمول دئوتریوم نیز نکند باشد و ....؟ و یحتمل اگر شاگرد را همینطوری ولش هم کنید، حتی فرمول تایلونال و استومینوفن را هم زیر سوال ببرد و بلکه آیا بالاخره هیزم جهنم هم آیا تر است یا این خود فضول است که دلش می خواهد در هر کاری فضولی هم کند و بلکه ادعای فضیلت و افضلیت هم می کند و ...؟ دیر شد، دیر شد، خیلی دیر شد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیةو النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه والمستشهدین بین یدیه

وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ‎﴿القیامة: ٢﴾‏

 

رویش جهادی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «سعید کاظمی آشتیانی شخصیت ارزشمند کانون امید و ابتکار و نوآوری بود. افسوس خوردم. وی یکی از فرزندان صالح انقلاب و از رویش‌های مبارکی بود که آینده‌ی درخشان علمی در کشور را نوید می‌دهند.» ۱۳۸۴/۱۰/۱۵
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز درگذشت دانشمند مؤمن و جهادگر، مرحوم دکتر سعید کاظمی آشتیانی، مؤسس پژوهشکده رویان، لوح «رویش جهادی» را منتشر می‌کند.

برچسب‌ها: رویشها و ریزشهای انقلاب اسلامی؛ کار جهادی؛ پیشرفت علمی ایران؛ سعید کاظمی آشتیانی؛

https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=38639

 

بخش دوم‌

ثمّ قال علیه السّلام:

أنبئت بسرا قد اطّلع الیمن و إنّی- و اللّه!- لأظنّ أنّ هؤلاء القوم سیدالون منکم باجتماعهم على باطلهم، و تفرّقکم عن حقّکم، و بمعصیتکم إمامکم فی الحقّ، و طاعتهم إمامهم فی الباطل و بأدائهم الأمانة إلى صاحبهم و خیانتکم، و بصلاحهم فی بلادهم و فسادکم، فلو ائتمنت أحدکم على قعب، لخشیت أن یذهب بعلاقته.

ترجمه‌

سپس چنین فرمود:

به من خبر رسیده که بسر (بن ارطاة) بر یمن، تسلّط یافته است. به خدا سوگند! یقین دارم که این گروه (ستمگر و خونخوار) به زودى، بر همه شما مسلّط مى‌شوند و حکومت را از شما خواهند گرفت، به خاطر این که، آنها، در امر باطل خود، متّحدند و شما، در امر حق خود، پراکنده‌اید. شما، از پیشواى خود، در امر حق، نافرمانى مى‌کنید، در حالى که آنها، در امر باطل، مطیع فرمان پیشواى خویش‌اند. آنها، نسبت به رئیس خود، اداى امانت مى‌کنند، در حالى که شما، خیانت مى‌کنید. آنها، در اصلاح شهرها و دیار خود مى‌کوشند، در حالى که شما، مشغول فسادید (به این ترتیب، آنها، داراى اتحاد و انضباط و امانت و اصلاح در بلاد خویش‌اند و شما در تمام اینها، عکس آنها هستید. من، چگونه مى‌توانم به شما اعتماد کنم، در حالى که اگر قدحى را به رسم امانت به یکى از شما بسپارم، از آن بیم دارم که دسته، یا بند آن قدح را برباید.)

شرح و تفسیر

خرابى کار از کجاست؟

در بخش دوم این خطبه، امام، اشاره به داستان بسر بن ارطاة، جنایتکار مشهور شام و غلبه او بر یمن مى‌کند و سپس به سرنوشت مردم عراق اشاره کرده و آینده تاریک آنها را، با ذکر علل و عوامل دقیق آن، باز مى‌گوید.

بعضى از شارحان نهج البلاغه، نوشته‌اند که معاویه، بسر بن ارطاة را که مردى خونریز و مفسد فى الارض و آدمکش و غارتگر بود، مأموریت داد و با گروه عظیم مسلّحى، به سوى مدینه فرستاد و گفت: «هر جا که مى‌رسى، شیعیان على را تحت فشار قرار داده و دل‌هاى آنها را مملوّ از ترس و وحشت کن. هنگامى که وارد مدینه شدى، مردم آن شهر را، چنان بترسان که مرگ را با چشم خود ببینند چرا که آنها به پیامبر پناه دادند و به یارى‌اش برخاستند و پدرم ابو سفیان را شکست دادند».

سپس از طه حسین، نویسنده معروف مصرى، نقل مى‌کند که بسر دستور معاویه را دقیقا اجرا کرد. و حتّى از خود، خشونت بیشترى بر آن افزود و در ریختن خون‌ها و غارت اموال و غصب حقوق و هتک حرمت‌ها، چیزى فرو نگذارد تا به مدینه آمد و مصائب عظیمى را به بار آورد که همه، با چشم خود دیدند. او، آنها را مجبور به بیعت با معاویه کرد و ... بسر، سپس به سوى یمن آمد و با خونریزى بسیار، رعب و وحشتى در آنجا حاکم ساخت، سپس براى معاویه بیعت گرفت و دو فرزند خردسال عبید اللّه بن عباس (حاکم یمن) را سر برید. [1] ابن اثیر مى‌افزاید: این دو کودک، در نزد مردى از صحرا نشینان بنى کنانه بودند.

هنگامى که بسر مى‌خواست آنها را به قتل برساند، مرد کنانى گفت: «اینها که گناهى ندارند، چرا آنها را مى‌کشى؟ اگر مى‌خواهى آنها را به قتل برسانى، پس مرا هم به قتل برسان (که شاهد این ننگ نباشم که در حفظ امانت، کوتاهى کرده‌ام.) بسر از این شرمنده نشد، او را هم کشت. [2]

...

حضرت، سپس براى تکمیل سخنان خود مى‌افزاید: «من، چگونه مى‌توانم به شما اعتماد کنم در حالى که اگر من، قدحى را به رسم امانت، به یکى از شما بسپارم، از آن بیم دارم که دسته، یا بند آن قدح را برباید! (فلو ائتمنت أحدکم على قعب‌ [1]، لخشیت أن یذهب بعلاقته) [2].

کسانى که در موضوعاتى تا این حد کوچک و کم ارزش، قابل اعتماد نباشند، در مهم‌ترین پست‌هاى حکومت اسلامى و مسأله جنگ و صلح و بیت المال و ماند آن، چگونه ممکن است مورد اعتماد قرار بگیرند؟!

پیام امام امیرالمومنین، جلد 2، ص 87- 91

https://lib.eshia.ir/27571/2/87

 

خداوند در نفس انسان این حکم و قضاوت و الهام را آفریده است که همان‌ جنایتکار هم هر کارش بکنند ، آخر خودش می‌فهمد جنایت می‌کند و خودش را ملامت می‌کند ، و تجارب نشان داده است که جنایتکارها آخر دچار بیماریهای‌ روانی ، روحی ، عصبی می‌شوند . علتش چیست ؟ علتش این است که جنایتکار هر کار بکند ، آخرش نمی‌تواند وجدان خودش را از میان ببرد ، همیشه از داخل وجدان هی ضربه می‌بیند ،

هی ملامت می‌بیند . مردی است در زمان معاویه به نام " بسر بن ارطاه " که مرد بسیار جانی‌ای بود . معاویه او را برای ارعاب رعیتهای امیرالمؤمنین فرستاد . گفت به هر جا رسیدی از هیچ کار مضایقه نکن . او هم دستور معاویه را به‌ حد اعلی به کار بست و حتی گاهی اگر بچه صغیر هم گیر می‌آورد سر می‌برید ، کمااینکه دو بچه از عبیدالله بن عباس را که حاکم یمن بود ، جلوی مادرشان‌ سر برید . بعد کم‌کم همین آدم دیوانه شد . می‌گویند خلبان هیروشیما الان در دارالمجانین است . با اینکه چقدر از این آدم استقبال کردند و مدال دادند ، بعدها خودش به فکر فرو رفت ، دید کار زشتی کرده است . دیگر هر کاری‌ کردند نتوانستند وجدان این آدم را راضی کنند . این ، الهامات اخلاقی است‌ .

توحید، استاد شهید مطهری، ص 133-134

https://lib.eshia.ir/50065/1/134

 

در این مقاله راجع به پشیمانی سرگرد ایترلی که در بمباران اتمی هیروشیما حضور داشته است و بلکه چندین بار هم خودکشی می کند، نویسنده کماکان می گوید جای پشیمانی هم آنچنان نداشته است چرا کانه با ذنیا مثل یک ماشینی هم طرفیم دیگر:

Hiroshima Day: Major Eatherly's remorse

... 

The correspondence draws on the human incapacity in the machine age to reflect on the consequences of one’s actions. Anders explained to Eatherly that his desperate attempts to prove his own guilt was a way of trying to master his condition. 

 

. What makes this new kind of guilt peculiar, however, is that the technology of weapons of incalculable destructive force have led to a vicarious moral existence, wherein we have invented objects to clinically destroy what matching face-to-face strength could not imagine in the pre-nuclear age. Modern violence is invisible, routinised, and systematically reproduced in society through its norms and structures. As a result, we are in a perpetual guilt complex despite no fault of ours, since our actions are parasitic on a machine, which soon becomes autonomously acting....

 https://www.deccanherald.com/opinion/hiroshima-day-major-eatherlys-

remorse-1016800.html

 

ماشین جنگ چنین است دیگر. ولی نکات عظیم توحیدی را که استاد مطهری در کتاب توحید گوشزد می فرمایند هم باید توجه داشت که متعلق به قبل از انقلاب و قبل از تشکییل جمهوری اسلامی ایران هم هست، آنچنان که وقتی نظم و انتظام و انتخابهایی که در مسائل توحیدی لازم است رعایت شوند، رعایت هم نشدند؛ آیا چطور هم قرار است که ماشینی که حتی مملو از افراد بشر هم هست خودش، خودش را ترمیم کند و بلکه به هرج و مرج و استبداد در بالاترین لایه ها و سطوح جهانی هم نمی افتد؟ این را امیر المومنین خود در خطبه ی 25 نهج البلاغه و در پیام امام امیر المومنین حضرت آیت الله العظمی مکارم مد ظله العالی در مورد بسر ابن ارطاة بتفصیل هم شرح می دهند و .... مسئله کانه از این نوع است که تاریخ دارد تکرار می شود و حالا چطور هم هر دفعه که تکرار می شود به سرانجام می رسد همانطوری که ما داریم کتابی را راجع به توحید که سالهای 47 و 48 نوشته شده است را راجعش بحث می کنیم و مثل این است که داریم فیلم برگشت به آینده را دوباره نگاه می کنیم و آیا در سیاه چاله ای که در دوره ی برگشتی زمانی هم گیر کرده است، دچار شده ایم هر چند که خود خیلی هم فکر می کنیم از یاران و ناصر یوسفی الزهرا عجل الله فرجه الشریف هم هستیم و ...! پیر مرد بنی هاشمی هم آنجایی که جیکش نیز درنیاید که خدایا این متوکل را کی از روی زمین برمی داری که این همه ظلم به امام هادی هم می کند؟! خوب، دیگر چه انتظاری هم دارید؟! مثلاً اینکه آیا واتساپ هم کار نمی کند، فقط مسئله اش این است که اختلالاتی در سخت افزار یا نرم افزارِ ماشین واتساپ یا اینترنت یا موبایل یا ... هم رخ داده است و بلکه نیز تقصیر استکبار هم هست، یا اینکه یحتمل بنده در عجله کردنهایی حتی موبایلم هم از دستم افتاده بوده و قرار بوده تعمیرش کنم ولی تعمیرکار هم یادش رفته سیم کارت را دوباره توی موبایل بگذارد و .... همه چیز که تقصیر استکبار و بلکه واتساپ واچرتیده نمی تواند باشد و ...! بالاخره از جایت بلند شو و برو نزد تعمیرکار و بگو مسئله چیست که موبایل را بلکه باز کند و ببیند که سیم کارتی هم در آن نیست هر چند که خودت هم این کارها را بلد نیستی و سیم کارت را هم نمی دانی که کجا است و .... و اما آیا به همین خاطرها هم مسائل توحیدی و عدم مسائل توحیدی نیز دیگر تقصیر خود مستضعفین است و استکبار هم مشکلی ندارد و بلکه مستضعفین هم که حتماً مشکلی ندارند و .... کسی که وارث توحید امام صادق است و خلافت و ولایت را درک کرده است که دیگر برای هدایت اش هم دوباره بازنمی گردد به زمان جاهلیت قبل از اسلام و کمونیسم و فرعونیت و شاهنشاهی و ناصر یوسفی الزهرا عجل الله فرجه الشریف هم غیر از این است که باقی می ماند تا پیروز شود یا به دیگر شهداء هم بپیوندد و فزت و رب الکعبه و ....  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ‎﴿مریم: ٣٣﴾‏ 

تقدیم فرازهایی از دیدگاه‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره حضرت مسیح علیه‌السّلام به پاپ فرانسیس

 

آقای دکتر مختاری سفیر جمهوری اسلامی ایران در واتیکان، در دیدار با پاپ فرانسیس، لوحی را مشتمل بر گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای درباره حضرت مسیح علیه‌السّلام باعنوان «اگر مسیح در میان ما بود»، به رهبر کاتولیک‌های جهان تقدیم کرد.

4477941779557777771112345

در این دیدار، آقای پاپ این لوح را شامل نکات برجسته و مهمی دانست که برای پیروان دین مسیح می‌تواند تأثیرگذار و نقش‌آفرین باشد. وی همچنین درباره اوضاع منطقه در خصوص فلسطین نگرانی خود را نسبت به تعرضات رژیم صهیونیستی ابراز نمود و اظهار داشت: «من هر روز از طریق نماینده خود در فلسطین جویای اخبار و اوضاع و رویدادهای آنجا هستم.»

در پایان این دیدار، آقای پاپ فرانسیس از سفیر ایران در واتیکان خواست تا سلام گرم وی را به رهبر انقلاب اسلامی برساند.

رسانه‌ی KHAMENEI.IR متن لوحی را که از سوی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای به آقای پاپ تقدیم شده، به شرح زیر منتشر میکند:

اگر حضرت مسیح در میان ما بود...

ارزش حضرت مسیح علیه‌السّلام از نظر مسلمانان، بلاشک کمتر از ارزش و قدر و قیمت آن حضرت در چشم مسیحیانِ مؤمنِ به مسیحیت نیست. این پیغمبر بزرگ الهی، همه دوران حضور در میان مردم را با مجاهدت گذرانید تا بتواند در مقابل ظلم و تعدّی و فساد و کسانی که با تکیه به زر و زور، ملتها را به زنجیر کشیده بودند و آنها را به جهنّم دنیا و آخرت میکشاندند، ایستادگی کند. رنجهایی که این پیغمبر بزرگ از دوران کودکی - که خدا نبوّت را از همان دوران کودکی به او داد - متحمّل شد، همه در این راه بوده است.

انتظار این است که پیروان حضرت مسیح و همه کسانی که آن بزرگوار را از عظمت و معنویتِ والا و متناسبِ جایگاه رفیع او برخوردار میدانند، در این راه به او تأسّی کنند.

اگر حضرت‌ مسیح‌ علیه‌السّلام امروز در میان‌ ما می‌بود لحظه‌یی‌ را برای‌ مبارزه‌ با سردمداران‌ ظلم‌ و استکبار جهانی‌ از دست‌ نمی‌داد و گرسنگی‌ و سرگردانی ‌میلیاردها انسانی‌ را که‌ به‌ وسیله‌ی‌ قدرتهای‌ بزرگ‌، استثمار و به‌ جنگ‌ و فساد و ستیزه‌خویی‌ سوق‌ داده‌ می‌شوند تحمل‌ نمی‌کرد.

امروز مؤمنان‌ به‌ آن‌ پیامبر بزرگ‌ یعنی ‌مسیحیان‌ و مسلمانان‌ برای‌ استقرار نظم‌ شایسته‌ی‌ جهانی‌ باید به‌ تعالیم‌ و راه‌ پیامبران‌ روی‌ آورند و فضایل‌ انسانی‌ را بر طبق‌ آموزش‌ آن‌ معلمان ‌بشریت‌ گسترش‌ دهند.

پیروی‌ از حضرت‌ عیسی‌ علیه‌السّلام لازمه‌اش‌ طرفداری‌ از حق‌ و بیزاری‌ از قدرتهای‌ ضد حق‌ است‌ و امید است‌ که‌ مسیحیان‌ و مسلمانان‌ در هر نقطه‌ی‌ جهان‌، این‌ درس‌ بزرگ‌ حضرت‌ مسیح علیه‌السّلام را در زندگی و عمل‌ خود زنده‌ بدارند.


با تبریک میلاد باسعادت حضرت مسیح و سال نوی میلادی؛
مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی        
KHAMENEI.IR                     

برچسب‌ها: ظلم‌‏ستیزی؛ مسیحیت؛ حضرت عیسی مسیح(علیه السلام)؛

https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=58879

 

یاد یک ایمیلی ده پانزده سال پیش به استاد دکتر خرقانی افتادم که قرار بود راجع به اسکیمهای شرکت پذیری association schemes به او چیزی بگویم ولی یک چیزهای دیگری هم از او پرسیدم که ایشان در جواب فرمودند بنده متوجه نشدم چه گفتی. غلط نکنم سعی داشتم سیاه چاله های WCS را به ماتریسهای کوسیکلی آدامار  مجانبی ربط دهم. ولی گویا سیاه چاله های WCS را در بلاگ اسپات هندسه ی ناجابجایی آلن کن هم آن موقعها یک جورهایی گفته بوده اند. ولی این را هم که بنده خیلی دسترسی بهش ندارم و بلکه گوگل هم خیلی کمک نمی کند سیاه چاله های WCS  چی هستند. نکته این است که مسئله چطور به قضیه ی آخر فرما و متریکهای این سیاه چاله ها هم ربط پیدا می کنند؟ بگذریم! البته ناگفته نماند که جیمیل گویا باز می شود، ولی واتساپ با اینکه می فرمایند رفع فیلتر هم شده است، در فرستادن اس ام اس کد upgrade کردنش گیر می کند و کار نمی کند؛ و همان بهتر که چنین هم هست چرا که حالا این همه وقت که فیلتر بود هیچ فرقی هم نداشت با حالا که فیلترش برداشته شده و باز هم برای تائید کدش منت سر همه می گذارند و ...!!! هر چه چیزهای مستضعف و معیوب و مریض و روانی و سرطانی و ... است نمی دانم چرا گیر بنده ی حقیر می افتد؛ یک دفعه نشد یک آدم درست و حسابی هم از سر بزرگواریش طرف ما شود؛ این هم از استکبار واچرتیده که خیلی هم به خودش می نازد که ما هم خیلی بله! باز هم خدا را شکر و صد هزار مرتبه هم شکر و بلکه استغفر الله و اتوب الیه. این الرجبیون! البته بنده دلم می خواست یک چیزهایی هم راجع به خلبان هواپیمایی که بمب هیروشیما را بر سر مردم ریخت و روانی شد هم عرض کنم همانطوری که شهید مطهری هم در کتاب توحیدشان می فرمایند که دیگر بماند برای بعد. دیر شد، دیر شد. بنده ی حقیر رفتم نماز جماعت را دریابم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

قوله تعالى:

وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاٰ یَعْلَمُونَ الْکِتٰابَ إِلاّٰ أَمٰانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ یَظُنُّونَ[78] فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتٰابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هٰذٰا مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمّٰا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمّٰا یَکْسِبُونَ[البقرة: 79]

99-/517 _1- قَالَ الْإِمَامُ الْعَسْکَرِیُّ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ): «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:یَا مُحَمَّدُ،وَ مِنْ هَؤُلاَءِ الْیَهُودِ أُمِّیُّونَ لاَ یَقْرَءُونَ الْکِتَابَ وَ لاَ یَکْتُبُونَ،فَالْأُمِّیُّ مَنْسُوبٌ إِلَى أُمِّهِ،أَیْ هُوَ کَمَا خَرَجَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ لاَ یَقْرَأُ وَ لاَ یَکْتُبُ لاٰ یَعْلَمُونَ الْکِتٰابَ الْمُنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ لاَ الْمُکَذَّبَ بِهِ،وَ لاَ یُمَیِّزُونَ بَیْنَهُمَا إِلاّٰ أَمٰانِیَّ أَیْ إِلاَّ أَنْ یُقْرَأَ عَلَیْهِمْ،وَ یُقَالُ لَهُمْ:

إِنَّ هَذَا کِتَابُ اللَّهِ وَ کَلاَمُهُ،وَ لاَ یَعْرِفُونَ إِنْ قُرِئَ مِنَ الْکِتَابِ خِلاَفُ مَا فِیهِ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ یَظُنُّونَ أَیْ مَا یَقُولُ لَهُمْ رُؤَسَاؤُهُمْ مِنْ تَکْذِیبِ مُحَمَّدٍ فِی نُبُوَّتِهِ،وَ إِمَامَةِ عَلِیٍّ سَیِّدِ عِتْرَتِهِ،وَ هُمْ یُقَلِّدُونَهُمْ مَعَ أَنَّهُ مُحَرَّمٌ عَلَیْهِمْ تَقْلِیدُهُمْ».

قَالَ:«فَقَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ):فَإِذَا کَانَ هَؤُلاَءِ الْقَوْمُ [1] لاَ یَعْرِفُونَ الْکِتَابَ إِلاَّ بِمَا یَسْمَعُونَهُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ لاَ سَبِیلَ لَهُمْ إِلَى غَیْرِهِ،فَکَیْفَ ذَمَّهُمْ بِتَقْلِیدِهِمْ وَ الْقَبُولِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ؟وَ هَلْ عَوَامُّ الْیَهُودِ إِلاَّ کَعَوَامِّنَا [2] یُقَلِّدُونَ عُلَمَاءَهُمْ،فَإِنْ لَمْ یَجُزْ لِأُولَئِکَ الْقَبُولُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ،لَمْ یَجُزْ لِعَوَامِّنَا الْقَبُولُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ؟ فَقَالَ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ):بَیْنَ عَوَامِّنَا وَ عُلَمَائِنَا وَ بَیْنَ عَوَامِّ الْیَهُودِ وَ عُلَمَائِهِمْ فَرْقٌ مِنْ جِهَةٍ،وَ تَسْوِیَةٌ مِنْ جِهَةٍ،أَمَّا مِنْ حَیْثُ إِنَّهُمْ اسْتَوَوْا،فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ ذَمَّ عَوَامَّنَا بِتَقْلِیدِهِمْ [3] عُلَمَاءَهُمْ،کَمَا قَدْ ذَمَّ عَوَامَّهُمْ،وَ أَمَّا مِنْ حَیْثُ إِنَّهُمُ افْتَرَقُوا فَلاَ.

قَالَ:بَیِّنْ لِی ذَلِکَ،یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.

قَالَ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ):إِنَّ عَوَامَّ الْیَهُودِ کَانُوا قَدْ عَرَفُوا عُلَمَاءَهُمْ بِالْکَذِبِ الصُّرَاحِ،وَ بِأَکْلِ الْحَرَامِ وَ الرِّشَا [1]،وَ بِتَغْیِیرِ الْأَحْکَامِ عَنْ وَاجِبِهَا بِالشَّفَاعَاتِ وَ الْعِنَایَاتِ وَ الْمُصَانَعَاتِ،وَ عَرَفُوهُمْ بِالتَّعَصُّبِ الشَّدِیدِ الَّذِی یُفَارِقُونَ بِهِ أَدْیَانَهُمْ، وَ أَنَّهُمْ إِذَا تَعَصَّبُوا أَزَالُوا حُقُوقَ مَنْ تَعَصَّبُوا عَلَیْهِ،وَ أَعْطَوْا مَا لاَ یَسْتَحِقُّهُ مَنْ تَعَصَّبُوا لَهُ مِنْ أَمْوَالِ غَیْرِهِمْ، وَ ظَلَمُوهُمْ [2] مِنْ أَجْلِهِمْ،وَ عَرَفُوهُمْ بِأَنَّهُمْ یُقَارِفُونَ الْمُحَرَّمَاتِ،وَ اضْطُرُّوا بِمَعَارِفِ قُلُوبِهِمْ إِلَى أَنَّ مَنْ فَعَلَ مَا یَفْعَلُونَهُ فَهُوَ فَاسِقٌ،لاَ یَجُوزُ أَنْ یُصَدَّقَ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى،وَ لاَ عَلَى الْوَسَائِطِ بَیْنَ الْخَلْقِ وَ بَیْنَ اللَّهِ،فَلِذَلِکَ ذَمَّهُمْ لِمَا قَلَّدُوا مَنْ قَدْ عَرَفُوا،وَ مَنْ قَدْ عَلِمُوا أَنَّهُ لاَ یَجُوزُ قَبُولُ خَبَرِهِ،وَ لاَ تَصْدِیقُهُ فِی حِکَایَتِهِ،وَ لاَ الْعَمَلُ بِمَا یُؤَدِّیهِ [3] إِلَیْهِمْ عَمَّنْ لَمْ یُشَاهِدُوهُ [4]،وَ وَجَبَ عَلَیْهِمُ النَّظَرُ بِأَنْفُسِهِمْ فِی أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)إِذْ کَانَتْ دَلاَئِلُهُ أَوْضَحَ مِنْ أَنْ تَخْفَى،وَ أَشْهَرَ مِنْ أَنْ لاَ تَظْهَرَ لَهُمْ.

وَ کَذَلِکَ عَوَامُّ أُمَّتِنَا،إِذَا عَرَفُوا مِنْ فُقَهَائِهِمُ الْفِسْقَ الظَّاهِرَ،وَ الْعَصَبِیَّةَ [5] الشَّدِیدَةَ،وَ التَّکَالُبَ عَلَى حُطَامِ الدُّنْیَا وَ حَرَامِهَا،وَ إِهْلاَکَ مَنْ یَتَعَصَّبُونَ عَلَیْهِ،وَ إِنْ کَانَ لِإِصْلاَحِ أَمْرِهِ مُسْتَحِقّاً،وَ بِالتَّرَفْرُفِ [6] بِالْبِرِّ وَ الْإِحْسَانِ عَلَى مَنْ تَعَصَّبُوا لَهُ،وَ إِنْ کَانَ لِلْإِذْلاَلِ وَ الْإِهَانَةِ مُسْتَحِقّاً،فَمَنْ قَلَّدَ مِنْ عَوَامِّنَا مِثْلَ هَؤُلاَءِ الْفُقَهَاءِ فَهُمْ مِثْلُ الْیَهُودِ الَّذِینَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِالتَّقْلِیدِ لِفَسَقَةِ فُقَهَائِهِمْ.

فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ،حَافِظاً لِدِینِهِ،مُخَالِفاً لِهَوَاهُ [7]،مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلاَهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ، وَ ذَلِکَ لاَ یَکُونُ إِلاَّ فِی بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لاَ جَمِیعِهِمْ،فَإِنَّهُ مَنْ رَکِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاکِبَ فَسَقَةِ فُقَهَاءِ الْعَامَّةِ فَلاَ تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَیْئاً،وَ لاَ کَرَامَةَ لَهُمْ،وَ إِنَّمَا کَثُرَ التَّخْلِیطُ فِیمَا یُتَحَمَّلُ عَنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ لِذَلِکَ،لِأَنَّ الْفَسَقَةَ یَتَحَمَّلُونَ عَنَّا فَیُحَرِّفُونَهُ بِأَسْرِهِ لِجَهْلِهِمْ [8]،وَ یَضَعُونَ الْأَشْیَاءَ عَلَى غَیْرِ وَجْهِهَا لِقِلَّةِ مَعْرِفَتِهِمْ،وَ آخَرِینَ یَتَعَمَّدُونَ الْکَذِبَ عَلَیْنَا لِیَجُرُّوا مِنْ عَرَضِ الدُّنْیَا مَا هُوَ زَادُهُمْ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ.

وَ مِنْهُمْ قَوْمٌ نُصَّابٌ لاَ یَقْدِرُونَ عَلَى الْقَدْحِ فِینَا،یَتَعَلَّمُونَ بَعْضَ عُلُومِنَا الصَّحِیحَةِ فَیَتَوَجَّهُونَ بِهِ عِنْدَ شِیعَتِنَا، وَ یَنْتَقِصُونَ بِنَا عِنْدَ نُصَّابِنَا [9]،ثُمَّ یُضِیفُونَ إِلَیْهِ أَضْعَافَهُ وَ أَضْعَافَ أَضْعَافِهِ مِنَ الْأَکَاذِیبِ عَلَیْنَا الَّتِی نَحْنُ بِرَاءٌ مِنْهَا، فَیَتَقَبَّلُهُ الْمُسْلِمُونَ الْمُسْتَسْلِمُونَ مِنْ شِیعَتِنَا عَلَى أَنَّهُ مِنْ عُلُومِنَا فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا،وَ هُمْ أَضَرُّ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا مِنْ

جَیْشِ یَزِیدَ-عَلَیْهِ اللَّعْنَةُ وَ الْعَذَابُ-عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)وَ أَصْحَابِهِ،فَإِنَّهُمْ یَسْلُبُونَهُمُ الْأَرْوَاحَ وَ الْأَمْوَالَ، وَ لِلْمَسْلُوبِینَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الْأَحْوَالِ لَمَّا لَحِقَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ.

وَ هَؤُلاَءِ عُلَمَاءُ السَّوْءِ النَّاصِبُونَ الْمُشَبِّهُونَ بِأَنَّهُمْ لَنَا مُوَالُونَ،وَ لِأَعْدَائِنَا مُعَادُونَ،یُدْخِلُونَ الشَّکَّ وَ الشُّبْهَةَ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا،فَیُضِلُّونَهُمْ وَ یَمْنَعُونَهُمْ عَنْ قَصْدِ الْحَقِّ الْمُصِیبِ،لاَ جَرَمَ أَنَّ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ مِنْ هَؤُلاَءِ الْعَوَامِّ أَنَّهُ لاَ یُرِیدُ إِلاَّ صِیَانَةَ دِینِهِ وَ تَعْظِیمِهِ وَلِیَّهُ،لَمْ یَتْرُکْهُ فِی یَدِ هَذَا الْمُلَبِّسِ الْکَافِرِ،وَ لَکِنَّهُ یُقَیِّضُ لَهُ مُؤْمِناً یَقِفُ بِهِ عَلَى الصَّوَابِ،ثُمَّ یُوَفِّقُهُ اللَّهُ لِلْقَبُولِ مِنْهُ،فَیَجْمَعُ لَهُ بِذَلِکَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ،وَ یَجْمَعُ عَلَى مَنْ أَضَلَّهُ لَعْنَ الدُّنْیَا وَ عَذَابَ الْآخِرَةِ».

ثُمَّ قَالَ:«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ):شِرَارُ عُلَمَاءِ أُمَّتِنَا الْمُضِلُّونَ عَنَّا،الْقَاطِعُونَ لِلطُّرُقِ إِلَیْنَا،الْمُسَمُّونَ أَضْدَادَنَا بِأَسْمَائِنَا،الْمُلَقِّبُونَ بِأَلْقَابِنَا،یُصَلُّونَ عَلَیْهِمْ وَ هُمْ لِلَّعْنِ مُسْتَحِقُّونَ،وَ یَلْعَنُونَنَا وَ نَحْنُ بِکَرَامَاتِ اللَّهِ مَغْمُورُونَ، وَ بِصَلَوَاتِ اللَّهِ وَ صَلَوَاتِ مَلاَئِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ عَلَیْنَا،عَنْ صَلَوَاتِهِمْ عَلَیْنَا مُسْتَغْنُونَ».

ثُمَّ قَالَ:«قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ):مَنْ خَیْرُ الْخَلْقِ بَعْدَ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِیحِ الدُّجَى؟قَالَ:اَلْعُلَمَاءُ إِذَا صَلَحُوا.

قِیلَ:فَمَنْ شِرَارُ [1] خَلْقِ اللَّهِ بَعْدَ إِبْلِیسَ وَ فِرْعَوْنَ وَ نُمْرُودَ،وَ بَعْدَ الْمُتَسَمِّینَ بِأَسْمَائِکُمْ،وَ الْمُتَلَقِّبِینَ بِأَلْقَابِکُمْ، وَ الْآخِذِینَ لِأَمْکِنَتِکُمْ،وَ الْمُتَأَمِّرِینَ فِی مَمَالِکِکُمْ؟قَالَ:اَلْعُلَمَاءُ إِذَا فَسَدُوا،وَ إِنَّهُمُ الْمُظْهِرُونَ لِلْأَبَاطِیلِ،الْکَاتِمُونَ لِلْحَقَائِقِ،وَ فِیهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: أُولٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّٰهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّٰعِنُونَ* إِلاَّ الَّذِینَ تٰابُوا [2]الْآیَةَ».

البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم البحرانی، جلد 1، ص 256- 258

https://lib.eshia.ir/71664/1/256

 

 

۱۴۰۳/۱۰/۱۵

گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پایان مراسم روضه به مناسبت شهادت امام علی النقی الهادی علیه‌السلام

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با انتقاد از اینکه در منابر و کتاب‌ها از حضرت جواد، حضرت هادی و حضرت عسکری علیهم‌السلام کم یاد میشود، بیان داشتند: شیعه در هیچ دوره‌ای به‌قدر دوره‌ی این سه امام از نظر کمیت و کیفیت گسترش نداشته است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی ظهر امروز (شنبه ۱۵ دی‌ماه) در پایان مجلس روضه‌ی شهادت امام هادی علیه‌السلام، به نقش بی‌بدیل این امام همام و پدر و فرزند این بزرگوار، در گسترش کمّی و کیفی تشیع اشاره کرده و فرمودند: در هیچ دوره‌ای از تاریخ اسلام، تشیع به گستردگی دوره‌ی این سه امام بزرگوار نبوده است. بغداد و کوفه در زمان امام هادی و امام جواد به مراکز اصلی شیعه تبدیل شدند و نقش این بزرگواران در ترویج معارف شیعه بی‌نظیر بوده است.

ایشان با تأکید بر ضرورت پرداختن به زندگی و معارف این امامان در عرصه‌های مختلف تاریخی و هنری، ضمن انتقاد از نپرداختن به این سه امام بزرگوار در این عرصه‌ها گفتند: متأسفانه در تاریخ‌نگاری، کتاب‌نویسی و حتی در منابر ما، به زندگی و معارف این سه امام بزرگوار کمتر پرداخته شده است. بسیار بجاست که پژوهشگران و هنرمندان در این زمینه کار کنند و آثار بیشتری خلق شود.

رهبر انقلاب اسلامی همچنین از زیارت جامعه کبیره به عنوان گوهری بی‌همتا یاد کرده و افزودند: اگر تلاش امام هادی علیه‌السلام نبود، ما امروز زیارت جامعه کبیره را در اختیار نداشتیم. معارف موجود در این زیارت، که بر پایه آیات قرآن و حقایق ناب شیعه است، تسلط و عمق علمی امام هادی علیه‌السلام را نشان می‌دهد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین با اشاره به یکی از رمان‌هایی که اخیراً مطالعه کرده‌اند و یکی از معجزات حضرت جواد علیه‌السلام در آن ذکر شده بود، تولید آثار هنری در این زمینه‌ها را کم توصیف کردند و خواستار توجه برای تولید آثار بیشتری در این مقوله شدند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=58885

 

بنده ی حقیر این حدیث امام صادق علیه السلام را که در ذیل آیه ی 78 سوره بقره آمده است و در کتاب توحید شهید مطهری  (ص 132- 133) از آن می فرمایند، گشتم و توانستم خوشبختانه پیدایش کنم. اتفاقاً در حدیث در رابطه با مستضعفین شیعیان هم مطالبی را عنوان می فرمایند. ولی یک نکته ای که خیلی جالب است این است که در رابطه با انتظام و نظم جهانی و هدایت، استاد شهید مطهری می فرمایند اینکه انتظام و هدایت از هم جدا است و بقولی حضرت موسی به فرعون می فرماید خدای من اویی است که خلق کرد و بعد هدایت هم کرد: قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ ‎﴿طه: ٥٠﴾‏ و همینطور هم در آیات سوره ی اعلی هم همین را می فرماید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ‎﴿١﴾‏ الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّىٰ ‎﴿٢﴾‏ وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَىٰ ‎﴿٣﴾‏

و جالب این است که بعد این را می فرمایند که از تفسیر فخر رازی هم اول بار دیده اند که گفته است. جالبی این مسئله این است که در همین رابطه مربوط به فلسفه و اشارات و تنبیهات ابن سینا، فخر رازی آنقدر هم در شرح اشارات می فرمایند که طرف افراط و تفریط را گرفته بوده است که خواجه نصیر طوسی هم شرحی بر شرح او می نویسد و اشکالات او را می گیرد. و شهید مطهری می فرمایند که از تفسیر فخر رازی است که این انتظام و بعد هدایت را توانسته اند نتیجه بگیرند. خوب این کجا است و بعد چه می فرمایند؟! این باید لابد در تفسیر کبیر او هم باشد دیگر:

 

أَمَّا قَوْلُهُ تَعَالَى: الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدى فَاعْلَمْ أَنَّهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى لَمَّا أَمَرَ بِالتَّسْبِیحِ، فَکَأَنَّ سَائِلًا قَالَ: الِاشْتِغَالُ بِالتَّسْبِیحِ إِنَّمَا یَکُونُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ، فَمَا الدَّلِیلُ عَلَى وُجُودِ الرَّبِّ؟ فَقَالَ: الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدى وَاعْلَمْ أَنَّ الِاسْتِدْلَالَ بِالْخَلْقِ وَالْهِدَایَةِ هِیَ الطَّرِیقَةُ الْمُعْتَمَدَةُ عِنْدَ أَکَابِرِ الْأَنْبِیَاءِ عَلَیْهِمْ السَّلَامُ وَالدَّلِیلُ عَلَیْهِ مَا حَکَى اللَّهُ تَعَالَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ السَّلَامُ، أَنَّهُ قَالَ: الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ [الشُّعَرَاءِ: 78] وَحَکَى عَنْ فِرْعَوْنَ أَنَّهُ لَمَّا قَالَ لِمُوسَى وَهَارُونَ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ: فَمَنْ رَبُّکُما یا مُوسى [طه:
49] ؟ قَالَ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلَامُ: رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى [طه: 50] وَأَمَّا مُحَمَّدٌ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَإِنَّهُ تَعَالَى أَوَّلُ مَا أَنْزَلَ عَلَیْهِ هُوَ قَوْلُهُ: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ [الْعَلَقِ: 1، 2] هَذَا إِشَارَةٌ إِلَى الْخَلْقِ، ثُمَّ قَالَ: اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ [الْعَلَقِ: 3، 4] وَهَذَا إِشَارَةٌ إِلَى الْهِدَایَةِ، ثُمَّ إِنَّهُ تَعَالَى أَعَادَ ذِکْرَ تِلْکَ الْحُجَّةِ فِی هَذِهِ السُّورَةِ، فَقَالَ: الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدى وَإِنَّمَا وَقَعَ الِاسْتِدْلَالُ بِهَذِهِ الطَّرِیقَةِ کَثِیرًا لِمَا ذَکَرْنَا أَنَّ الْعَجَائِبَ وَالْغَرَائِبَ فِی هَذِهِ الطَّرِیقَةِ أَکْثَرُ، وَمُشَاهَدَةَ الْإِنْسَانِ لَهَا، وَاطِّلَاعَهُ عَلَیْهَا أَتَمُّ، فَلَا جَرَمَ کَانَتْ أَقْوَى فِی الدَّلَالَةِ، ثُمَّ هَاهُنَا مَسَائِلُ:
الْمَسْأَلَةُ الْأُولَى: قَوْلُهُ: خَلَقَ فَسَوَّى یُحْتَمَلُ أَنْ یُرِیدَ بِهِ النَّاسَ خَاصَّةً، وَیُحْتَمَلُ أَنْ یُرِیدَ الْحَیَوَانَ، وَیُحْتَمَلُ أَنْ یُرِیدَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ، فَمَنْ حَمَلَهُ عَلَى الْإِنْسَانِ ذَکَرَ لِلتَّسْوِیَةِ وُجُوهًا أَحَدُهَا: أَنَّهُ جَعَلَ قَامَتَهُ مُسْتَوِیَةً مُعْتَدِلَةً وَخِلْقَتَهُ حَسَنَةً، عَلَى مَا قَالَ: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ [التِّینِ: 4] وَأَثْنَى عَلَى نَفْسِهِ بِسَبَبِ خَلْقِهِ إِیَّاهُ، فَقَالَ: فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ، وَثَانِیهَا: أَنَّ کُلَّ حَیَوَانٍ/ فَإِنَّهُ مُسْتَعِدٌّ لِنَوْعٍ وَاحِدٍ مِنَ الْأَعْمَالِ فَقَطْ، وَغَیْرُ مُسْتَعِدٍّ لِسَائِرِ الْأَعْمَالِ، أَمَّا الْإِنْسَانُ فَإِنَّهُ خُلِقَ بِحَیْثُ یُمْکِنُهُ أَنْ یَأْتِیَ بِجَمِیعِ أَفْعَالِ الْحَیَوَانَاتِ بِوَاسِطَةِ آلَاتٍ مُخْتَلِفَةٍ فَالتَّسْوِیَةُ إِشَارَةٌ إِلَى هَذَا وَثَالِثُهَا: أَنَّهُ هیأ لِلتَّکْلِیفِ وَالْقِیَامِ بِأَدَاءِ الْعِبَادَاتِ، وَأَمَّا مَنْ حَمَلَهُ عَلَى جَمِیعِ الْحَیَوَانَاتِ. قَالَ: الْمُرَادُ أَنَّهُ أَعْطَى کُلَّ حَیَوَانٍ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ أَعْضَاءٍ وَآلَاتٍ وَحَوَاسٍّ، وَقَدِ اسْتَقْصَیْنَا الْقَوْلَ فِی هَذَا الْبَابِ فِی مَوَاضِعَ کَثِیرَةٍ مِنْ هَذَا الْکِتَابِ، وَأَمَّا مَنْ حَمَلَهُ عَلَى جَمِیعِ الْمَخْلُوقَاتِ، قَالَ: الْمُرَادُ مِنَ التَّسْوِیَةِ هُوَ أَنَّهُ تَعَالَى قَادِرٌ عَلَى کُلِّ الْمُمْکِنَاتِ عَالِمٌ بِجَمِیعِ الْمَعْلُومَاتِ، خَلَقَ مَا أَرَادَ عَلَى وَفْقِ مَا أَرَادَ مَوْصُوفًا بِوَصْفِ الْإِحْکَامِ وَالْإِتْقَانِ، مُبَرَّأً عَنِ الْفَسْخِ وَالِاضْطِرَابِ.
الْمَسْأَلَةُ الثَّانِیَةُ: قَرَأَ الْجُمْهُورُ: قَدَّرَ مُشَدَّدَةً وَقَرَأَ الْکِسَائِیُّ عَلَى التَّخْفِیفِ، أَمَّا قِرَاءَةُ التَّشْدِیدِ فَالْمَعْنَى أَنَّهُ قَدَّرَ کُلَّ شَیْءٍ بِمِقْدَارٍ مَعْلُومٍ، وَأَمَّا التَّخْفِیفُ فَقَالَ الْقَفَّالُ: مَعْنَاهُ مَلَکَ فَهَدَى وَتَأْوِیلُهُ: أَنَّهُ خَلَقَ فَسَوَّى، وَمَلَکَ مَا خَلَقَ، أَیْ تَصَرَّفَ فِیهِ کَیْفَ شَاءَ وَأَرَادَ، وَهَذَا هُوَ الْمِلْکُ فَهَدَاهُ لِمَنَافِعِهِ وَمَصَالِحِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ قَالَ: هُمَا لُغَتَانِ بِمَعْنًى وَاحِدٍ، وَعَلَیْهِ قَوْلُهُ تَعَالَى: فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِرُونَ [الْمُرْسَلَاتِ: 23] بِالتَّشْدِیدِ وَالتَّخْفِیفِ....

تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب)، فخر الدین رازی، جلد 31، ص 128

https://lib.eshia.ir/41730/31/128

 

این مسئله ی خلق الساعتی زبانی و ارتباط آن با 1d TQFT و ... را یحتمل می توان در رسانه ها هم مشاهده کرد و دریافت که آیا تا چه حد هم با یک مسئله ای در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی هم که به استکان نلبکیهایش هم برشهای یک بعدی داده شده اند، طرفیم؟! ولی بنده ی حقیر اگر جسارت هم نباشد، اجازه بدهید که همین مسئله ی قتال و جنگ و بلکه مسئله ی خیر و توحید و شرور را هم در اینکه می فرمایند کتب علیکم القال به عنوان جهاد تبیین نیز بحث کنیم. مثلاً این مسئله که اصلا شر و شرور هم ماهیتش عدمی است و بستگی به وجود توحیدی هم دارد را در کتاب الکلمات المکنونه ملا محسن فیض کاشانی در کلمه ی سی و هفتم: کلمة بها یتبین ان الوجود کله خیر و ان الشر غیر موجود، با شرح استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی نیز بصورتی فلسفی هم بحث شده است. اینجا جهاد تبیین ای که لازم است بحث شود این است که اگر جهاد تبیین درست انجام می شد، آنگاه ما می توانستیم هم یتبین ان الوجود کله خیر و ان الشر غیر موجود. همانطوری که حضرت موسی علی نبینا علیه السلام هم با فرعون استدلال می فرمایند که خدای او کیست: قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ ‎﴿طه: ٥٠﴾‏. و لذا دیگر شری هم باقی نمی ماند الا اینکه دعوایی را هم داریم بین حضرت موسی علی نبینا علیه السلام و فرعون که باید هم طبق هدایت الهی پروردگار عالمیان که همه ی موجودات را هم خلق نموده است حتی توجه هم کرد که عصای حضرت موسی علی نبینا علیه السلام در زدن در دریا و گشودن آن برای عبور قومش چه نقشی را هم ایفا می کند تا آنجا که قومش می گویند که دیگر کار ما تمام است چرا که از پشت که سپاه فرعون است و از جلو هم که دریا است؛ و اما حضرت موسی علی نبینا علیه السلام می فرمایند: قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ ‎﴿الشعراء: ٦٢﴾‏؟ مسئله ی هدایت الهی و نبوت و امامت، یک جایی دیگر کلیدی می شود و حتی انتظام عمومی و عامه را هم حتی بنظر می رسد که دارد به هم می ریزد! و الا دریا چطور قرار است خود به خودی باز شود و حالا گیریم که عصای آن حضرت هم در آن زده شود و ...؟!

یعنی مسئله این است که شاگرد تعلیمات الهی که قصد هم دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی هم میل کند، باید هم توجه داشته باشد که آیا در کدام الفهای بینهایت آیات اللهی هم واقع شده است؟ آنچنان که در بعضی الفهای بینهایت آیات اللهی همه چیز هم شناخته شده اند و بر طبق معلومات عمومی و عامه ی همگان هم شاگرد دارد حرکت خود را ادمه می دهد، و اما آیا او به حدودی از مرزهای بعضی آیات اللهی هم رسیده است که دیگر این الفهای بینهایت برای همگان هم قابل دسترسی نیست و بلکه برای خود شاگرد و حتی دیگران هم وارد آیات اللهی ای شده است که آیا چقدر غیر قابل دسترسی است و آیا چقدر هم نیست آنچنان که برای انبیا و اوصیاء و ائمه ی اطهار هم چنین بوده است؟ و لذا کتب علیکم القتال، ولی می فرمایند حالا تو ای موسی علی نبینا برو جلو و اگر ما دیدیم شما دارید پیروز می شوید؛ ما هم پشتتان هستیم؛ شک نکن! قَالُوا یَا مُوسَىٰ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُوا فِیهَا ۖ فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ ‎﴿المائده: ٢٤﴾‏

نکته ای که اینجا از لحاظات ماشینی و مکانیکی و دینامیکی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و کمی تا حدی ابرتقارن و ... هم نهفته است، همین است که آیا در این مدلها شما به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه بالاتری هم احتیاج داریم مثلاً ماورای جبرهای فون نویمن ای و ...، و آیا همه ی جهات جهاد تبیین در این جهات را می توانیم برای شاگردانی که در مرزهای آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه حتی غیر قابل دسترس هم دارند حرکت می فرمایند اقل کم به خودمان تفهیم و تبیین هم کنیم؟ و به نتایج معقولی هم در منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی برسیم، یا کتب علیکم القتال الی ما شاء الله و ...! نهایت مسئله هم اینچنین است که در حدود بینهایت هم آیا چطور به قتال مسئله ختم شود و آیا کجاها هم کربلا داریم و ...، ولی آیا می شود هم گفت که اتوماتون automaton هم بی اتوماتون و حالا هر چقدر هم وسط تحریفها و دعواهای ماهواره ای چپ و راست نیز واقع شده باشیم. علت غایی هم کدام است و انتظام و هدایت بسمت آن علت مادی و علت صوری و علت فاعلی و علت غائی هم کدام است آنچنان که ما همیشه در جهانی که در حال حدوث است آیا غیر از این است که در یک ماشین دچار جمود شده ی منجمدِ مرده ای هم گیر نکرده ایم و بلکه در  مقابل یک هدایت بینهایت الهی هم قرار داریم که بتوان به خلافت و ولایت نبوی علوی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم یاری کرد آنچنان که در دل این یاریها هم یک اقیانوس رحمتی از احادیث و روایات انسان 250 ساله هم نهفته است که با مطالعه ی کتاب حضرت حجت حضرت آیت الله بهجت هم هر چه بیشتر برای ما روشن می شود و ...؟ مسئله این است که آیا وقتی ما کیهانشناسی نظم ستارگان و خورشیدی مثل امام حسین صلوات الله و سلامه علیه در کربلا و حرکت اهل بیت او همراه حضرت زینب علیها السلام تا شام را هم داریم، آیا مواجه با حتی انواع سیاه چاله های نجومی هم دیگر مسئله ای است؟ دیگر مسئله ی توحیدی و شروری هم باقی می ماند که نتوانیم در یاری امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حلشان کنیم و حالا گیریم که همه ی علماء اسلام و بلکه جهان هم دچار نفرین زمین شده اند، آیا حرکت جوهری قلبی هر انسانی هم نمی تواند او را از هدایت الهی با خبر کند و هر چه بیشتر هم به منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی نیز بپردازد و ...؟ حالا یحتمل بعضی هم اشکال کنند که کتاب توحید استاد شهید مطهری هم چطور است که نزد انجمن اسلامی پزشکان است ولی از ریاضیدانهایی مثل ژاک آدامار هممی گوید. و لذا یحتمل خوب هم هست ببینیم استاد هادی خرقانی هم در مورد ماتریسهای آدامار این روزها چه دارند بفرمایند: 

https://arxiv.org/abs/2412.16579

https://arxiv.org/abs/2407.05695

https://arxiv.org/abs/2402.11074

...

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی