أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ﴿الواقعة: ٦٤﴾
إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ ﴿یس: ١٢﴾
مسائل ما که بیشتر در نظرها بدان خواهیم پرداخت اینجا این است که چطور به اجتهاد در فقه با استفاده از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برسیم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.
واقعاً بنده ی حقیر بنظرم رسید امروز که این ارزش اش را دارد که یک پست جدیدی با عنوان بنوویه عمارتیه بر حسب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حتی المقدور بنویسم هر چند که در حقیقت بسیاری از مطالب پست قبل همانطور که مستحضرید ناتمام مانده است؛ و لذا ما همینجا هم کمی آنرا دنبال می کنیم و بقیه را موکول می کنیم به نظرها! دلیل اینکه این پست جدید را می نویسم در حقیقت دو تا اتفاق است که دیروز رخ داد:
1. بنده دیروز رفتم به مسجد امام زمان چرا که امام جماعت مسجد که این حقیر را چند روز پیش نزدشان رفتم فرمودند که اگر فلان وقت بیایی آنجا هستم. بعد از نماز بنده با جوانی که از شهادت می فرمودند کمی همصحبت شدم و اول گفتم که کسی که قرآن بخواند مثلاً همان تلاوت قرآن خودش مثل شهادت در راه خدا است. و همینطور هم کمک کردن به ایتام و فقرا (و این را نگفتم ولی کلاً کمک به همینطور ابن السبیل و بقیه ی مستضعفین عالم.) به هر حال، از او گفتن که غیرتش اجازه نمی دهد که راه شهادت را پیش نگیرد و از بنده ی حقیر که شهادت خوب است ولی نه این هم که کسی خود را بی جهت به کشتن دهد!
خلاصه این گذشت و ما سوار اتوبوس شدیم که به مترو برسیم و راننده ی اتوبوس یک مرتبه پا را گذاشت روی ترمز چرا که انقریب بود که موتور سواری را که جلویش پیچیده بود را زیر کند. و راننده اتوبوس هم که لهجه ای کردی غلط نکنم داشت کلی بد و بیراهه به موتور سوار گفت که نزدیک بود کار دست او بدهد! و راست هم می گفت. و موقع پیاده شدن هم فکر کنم کارت خوان اتوبوس درست عمل نکرد و شارژ را نشان نداد و او یحتمل از روی ناراحتی گفت که عجله دارد و مرا پیاده کرد و کرایه اتوبوس را هم نگرفت. و بنده حقیر هنوز هم دارم به حادثه ی اتوبوس فکر می کنم که چطور شد که در دانشگاه علوم و تحقیقات ترمزش در رفت و فاجعه آفرین شد.
2. این حادثه ی دیگر مال وقتی است که از مترو پیاده شدم و به دکه ای از کتابفروشی رسیدم که به خانم متصدی آن گفتم که می خواهم کتابهایت را همه را یک جا بخرم!!! و او هم تعجب کرده بود که بالاخره چه کتابی را می خواهی؟ و مثلاً یعنی چه که همه ی کتابها را می خواهی؟ بنده ی حقیر داستانی را که مرحوم خواهرم سالها قبل مثلاً وقتی شاید 10 12 سالم بود را گفته بود را مختصراً برایش توضیح دادم که اتفاقاً یک مرد مسن ظاهراً افغانی هم آنجا ایستاده بود و گوش می کرد: یک مردی بازاری که خیلی هم سر و وضع خوبی نداشت می رود به مغازه ای عتیقه فروشی و مثلاً می گوید که این عتیقه چند است؟ عتیقه فروش که سر و وضع پیرمرد را می بیند می گوید این جنس فروشی نیست. و پیر مرد می رود و چند روز بعد کل مغازه را می خرد. بعد بنده عرض کردم که مگر نمی دانی که امام خمینی نیز شاه را نصیحت کرد و صراحتاً گفت که ای آقای شاه من تو را نصحیت می کنم. شاه هم گوش نکرد و لذا شاه رفت و انقلاب شد. آقایی که ظاهراً افغانی بود گفت که مثلاً آن نصحیت به شاه نبود یا یک چیزی شبیه به این. و بنده ی حقیر که داشتم کتابی را از جین آستین نگاه می کردم چرا که نایل گرین هم کتابی دارد با عنوان عشق به بیگانگان؛ آموخته های شش دانشجوی مسلمان در لندنِ دوران جین آستین. عرض بنده این است که این همان نایل گرینی است که مقاله ای راجع به امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت و هایدگر و هانری کربن گفتیم دارد. و در همین هین هم مرد افغانی که ظاهراً ریشهایش از این حقیر هم سفیدتر بود و یحتمل از بنده هم مسن تر بود درخواست کرد که کتاب شاهنامه را ببیند. و خانم جوان فروشنده هم که کلی کتاب روی شاهنامه و شمس تبریزی و کتابی دیگر مثلاً مثنوی مولوی یا حافظ چیده بود کتاب را از جلدش بیرون آورد و گفت که 120000 تومان است. آن حضرت فرمودند که شاهنامه اش خیلی هم نفیس نیست. و یحتمل هم شاهنامه ی بایسنقری نبوده است که تصاویر مینیاتوری و با خط خوش باشد و بلکه کتابی بوده قطور و چاپی در یک جلد. خلاصه بنده نفهمیدم که چه شد و آیا کتاب شاهنامه فروش رفت یا خیر؟ به هر حال، بنده نیز از خریدن کتابفروشی منصرف شدم و رفتم.
ولی یحتمل برای تبلیغ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه حتی بنوویه عمارتیه هم خوب باشد که اینجا بنده عرض کنم که خوب است که کتاب نایل گرین نیز به فارسی ترجمه شود. و حالا این کتاب تا چه حدی برای دانشجویان ما امروزه می تواند مفید باشد؟ لااقل یحتمل حتی برای دانشجویان آمریکایی ای که بخواهند به ایران بیایند و فارسی یاد بگیرند و بلکه حتی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بپردازند بیشتر مفید باشد که کتاب ترجمه شود.
و اما اینجا بنده چند کلمه ای هم راجع به بنوویه عمارتیه عرض کنم که بعضی یحتمل هم بفرمایند که این که خیلی هم به مسئله ربطی ندارد و بیشتر آیا حتی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم مربوط باشد. به هر حال، یحتمل تا حدی هم بایستی که یک قوه ی تخیل حداقلی ای هم نشان داد. و لذا مسئله چیست؟ مسئله این است که ما همانطور که گفتیم ابرهایی را داریم که همچون مسئله ی سه جسم در مکانیک سماوی نیوتنی هم بتوان آنرا تقریب زد وقتی بدانها به عنوان ابرهای شکل گرفته در بالای سر و زیر پای مشاهده گر از یک طرف و کره ی زمین از سوی دیگر به عنوان مسئله ی سه جسم می نگریم. البته اینجا مسئله را از بسیاری دیگر جهات نیز می توان نگریست آنطور که در هندسه ی دیفرانسیل و هندسه ی جبری و هندسه ی ناجابجایی و انتگرالهای مسیری فاینمن و ترمودینامیک و مکانیک و نسبیت عام و گرانش کوانتمی و ... وارد مسئله می شوند. و یقیناً هم ما دیدگاهی همچون منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی حضرت آیت الله جوادی آملی دامت برکاته را داریم و حالا تا چه حدودی هم وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شویم.
اما مسئله اینجا این است که بعضی یحتمل ایراد هم کنند که چرا ما ابرها را اینچنین در یک خط واقع می کنیم چنانچه بسیاری ابرهای دیگر هم هستند که می توانند در ابرهای مورد نظر تاثیرگذار باشند. و گذشته از این مسیرهایی را که بخواهیم انتخاب کنیم که ابرها را از یک سو به سمت دیگر ببرد باید طوری باشند که از لحاظ ترمودینامیکی مهم است که یک مرتبه میان راه خیلی سرد نشود که همانجا یخ بزنند و همانجا از حرکت باز ایستند و خیلی هم گرم نشوند که یک مرتبه گویی ابرها همه و همه بخار شوند و محو گردند. باید یک حالت باشد این مسیر که می فرماید مثل مازندران ما باشد: که مازندران شهر ما یاد باد، همیشه بر و بومش آباد باد. که در بوستانش همیشه گل است، به کوه اندرون لاله و سنبل است. هوا خوش گوار و زمین پر نگار، نه سرد و نه گرم و همیشه بهار. و خوب این هم که میسر نیست که بفرمایید که همه ی عالم باید مثل مازندران باشد. و بعضی چنین اشکال می کنند که و لذا مسئله سخت می شود و اصلا امکان پذیر نیست! و اما خوب ما علاوه بر راه شهادت این را هم مثلاً داریم که و لو لا اذا بلغت الحلقوم! یا مثلاً فرشته هایی همچون حضرات جبرییل و میکاییل و فطرس را داریم و همینطور فرشته ی مرگی همچون حضرت عزارییل را هم داریم. و لذا وقتی ما از دیدگاه نظریه های میدان کوانتمی وارد مسائل می شویم که در آنها اپراتورهایی همچون اپراتورهای نابودی و خلقت روی ذرات بنیادی کار می کنند، و از جمله نیز همین اپراتورها روی ذرات ابرها هم کار نکنند و اما روی ذراتی که ذرات ابرها ر تشکیل می دهند یقیناً می توانند کار می کنند.
و حال که ما چنین میدانهایی را داریم که از دیدگاه هایزنبرگی یا غیر آن مورد بحث قرارش دهیم، آنگاه می توانیم به مسائلی از قبیل ابَر ابرها هم وارد شویم که به ابرتقارنهایی که در ابرهای می توانند واقع شوند را می خواهیم بررسی کنیم. و لذا مدل استاندارد ذرات فیزیک با (حداقبلی از) ابرتقارن را ملاحظه می فرمایید که بطور آنی وارد مسائل می تواند شود. و لذا از این دیدگاه ما وارد یک آزمایش فکری دیگری در بحثهای گرانش کوانتمی و حتی خمینه های کهلری و غیرکهلری بدین ترتیب می شویم که یحتمل با مسئله ی سه جسم هم ارز نسبی خطی مکانیک سماوی نیوتونی نیز بتوان آنرا تخمینها زد و در نسبیت عالم نیز همانطور که گفتیم معنا خواهد داشت که چطور مثلاً بردارهای کیلینگ اش را بیابیم. و لذا بنا به آنچه گفته شد نه فقط هم با حفظ مسیرهای مناسب ترمودینامیکی یحتمل بتوان چنین مسیرهایی را یافت که ابرها را ابَر ابری به ما می رسانند.
برای مثال همین مسئله را در نظر آورید که وقتی ما گویی وارد نظریه های میدان فضاهای اپراتوری خلقت و نابودی ابَر ابرها شدیم، آنطور که مثلاً ما برای ورود به هندسه ی ناجابجایی نیز وارد فضاهای فن نویمنی که فضای اپراتوری روی فضاهای هیلبرت هستند آنالیزهای ما تا حدودی از حالت استاندارد گویی خارج می شوند. یعنی از لحاظ منطق ریاضی، منطقاً وارد الفهای بالاتری از الف_1 و الف_2 یحتمل شویم. و اینجا هم بوضوح دیده خواهد شد که ابرها می توانند وارد فضاهای ابَر ابری، و ابَر ابَر ابری و ابَر ابَر ابَر ابری و ... شوند که برای بازگشت به ابرها بعضی هم یحتمل اشکال کنند که ما آیا بتوانیم آیا نتوانیم از ایده ی زوری بودن در منطق در فضاهای بزرگ و بزرگتر استفاده بریم! و لذا این تازه می تواند اول ماجرا باشد. و بقیه ی داستان را موکول می کنیم به نظرها چرا که دیگر دارد خیلی دیر می شود و بنده بهتر است بروم تا اذان صبح قدری چشمهایم را هم بگذارم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿30﴾
نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکُمْ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ ﴿31﴾
نُزُلًا مِّنْ غَفُورٍ رَّحِیمٍ ﴿32﴾
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿33﴾
وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ ﴿34﴾
وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ ﴿35﴾
وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿36﴾
وَمِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿37﴾
فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا فَالَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا یَسْأَمُونَ ﴿38﴾
آیه ی 38 سوره ی مبراکه ی فصلت سجده دارد. آیه ی 37 می فرماید که به شمس و قمر یعنی خورشید و ماه سجده نکنید و بلکه به خدایی که خورشید و ماه را آفریده سجده کنید. همچنین می فرماید که از آیات خدا روز و شب است.
و از جمله آیات قدرت الهی خلقت شب و روز و خورشید و ماه است، نباید هرگز پیش خورشید و ماه سجده برید، بلکه اگر به حقیقت خدا پرستید خدایی را که خورشید و ماه را آفریده است سجده و پرستش کنید. (۳۷) پس اگر کافران (از پرستش خدا) تکبر و بزرگ منشی ورزند فرشتگان (و قوای بینهایت عالم بالا) که نزد خدایند شب و روز بیهیچ خستگی و ملال به تسبیح و طاعت حضرت حق مشغولند. (۳۸)
ترجمه مرحوم آیت الله الهی قمشه ای
از آیات شب و روز این است که ما در شب می توانیم حدوداً نیمی از کره ی سماوی را مشاهده کنیم که در کره ی سماوی شمالی است؛ و دلیلش هم این است که ما در نیم کره ی شمالی زمین واقعیم! اما در همین شب ما می توانیم فقط آن قسمت از نیم کره ی سماوی شمالی را مشاهده کنیم که بر حسب موقعیتمان در منظومه ی شمسی به ما اجازه می دهد. حالا از این نکته بگذریم.
نکته ی دیگر این است که اگر ما در تهران داریم به نیم کره ی سماوی در شب می نگریم، آیا در نقطه ی مقابل تهران که وقتی مثلاً در تهران نیمه شب است آنجا ظهر است یا وقتی تهران ظهر است آنجا نیمه شب است مسئله چطور می شود؟ فرض بفرمایید که حدوداً لس آنجلس چنین باشد. سوال این است که آیا در تهران و لس آنجلس هر دو هنگام شب در یک ساعت بخصوص مثل نیمه شب یک نیم کره ی سماوی را می بینند؟ یا ایا وقتی مثلاً یکی نیم کره ی سماوی شرقی را می بیند، دیگری نیم کره ی سماوی غربی را مشاهده می کند؟! به عبارت دیگر، آیا یکی کما بیش مثلاً قسمت غربی دائرة البروج را می بیند و دیگری قسمت شرقی دائرة البروج را می بیند؟ یا خیر، هر دو یک قسمت از دائرة البروج و بلکه نیم کره ی سماوی را مشاهده می فرمایند؟
این یک سوال ساده ای است که نه فقط برای منجمین است که مهم است و بلکه چنین مشاهده ای نشان می دهد که آیا زمین است که به دور خورشید می گردد یا خورشید است که به حول زمین در حال گردش است؟! غیر از این است؟ البته این یک سوال خنده داری یحتمل بنظر برسد. و اما بالاخره مشاهده و اثبات آن را می توان امروزه روز با انواع عکسها و ماهواره ها و حتی موبایلها و اس ام اسها برای یکدیگر وقتی یکی در لس آنجلس است و دیگری مثلاً در تهران است انجام داد. و مطمئن شد که داستان از چه قرار است.
و اما سوال جالبتر اینجا است که آیا ما یک خورشید داریم که در لس آنجلس و تهران می درخشد و این خورشید همان خورشید است یا دو تا است؟! این را دیگر همه می فرمایند که خیلی خنده دار است و همه می دانند که داستان چیست و احتیاجی به امتحان و آزمایش و مشاهدات ندارد! البته این را بعضی از فلاسفه یحتمل زیر سوال ببرند که آیا فرضاً بنده ی حقیر در این لحظه و لحظه ای بعد یکی هستیم یا دو تا هستیم و بالاخره آیا در هر لحظه ای چندین تا می شویم یا داستان چطور است؟ و اما سوال مهمتر اینجا این است که فرض بفرمایید که ما در مسئله ای کلاسیک دو قطب یخی در شمال و جنوب داریم که آیا در تغییر فصلها خورشید (یا یحتمل بهتر است بگوییم خورشیدها) تا چه حدودی به این قطبین شمالی و جنوبی نزدیک یا دور می شوند؟ خوب این سوال مهمی هم می تواند باشد برای اینکه زمین بیش از حد گرم نشود و یخها همه آب شده و مشکلات دیگری ایجاد شوند. اما همانطور که مستحضرید سوال دیگر این است که اگر ما بجای قطبین شمالی و جنوبی تعداد متناهی ای از قطبینها داشتیم، آنگاه مسئله چطور می شد؟ و اگر بجای قطبین شمالی و جنوبی نقاط اعتدالین شب و روز را هم در نظر بگیریم و بلکه 12 ماه را در نظر بگیریم که تاثیرات همان فقط قطبینها را حساب کنیم، آنگاه چه مسئله ای را خواهیم داشت؟ از لحاظ ریاضی فیزیکی یحتمل بعضی بفرمایند ما به مسائلی از قبیل مدل سیگما یا نظریه های همدیسی و امثالهم برسیم. و اما از لحاظات سیاسی هم مواظب باید بود که قطب بندیها را درست محاسبه کنیم و حساب از دستمان در نرود که دارد چطور می شود و همینطور مواظب هم باید بود که دو قطبی افسردگی/سرخوشی کسی را کله پا نکند و مجبور به مراجعه به روانشناس و روانپزشک شود. این است که مسائل اجتماعی ابعاد مختلفی دارند.
و اما واقعاً انقلاباتی هستند که مربوط به تقوی و حیا است. چطور باید استدلال کرد که تقوی و حیا و حجاب درست جا بیافتند و جوامع جوامع الهی شوند یا رو به جوامع الهی بروند و نه انقلاباتی باشند که از جوامع الهی به دورند و دورتر و دورتر می شوند. آنطور که قرآن مجید می فرماید که بعضی از افراد و اقوام دور باد.
وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿الأعراف: ١٦٣﴾
امروزر این خبر را در اخبار شنیدم که در تظاهرات فلسطینیان در همین روز جمعه یک فلسطینی به شهادت رسید. قبلاً هم این خبرها را می شنیدید که سربازان اسرائیلی مستقیماً فلسطینیان را از فاصله ی نزدیک هدف می گیرند و به قتل می رسانند. خوب، اینجا اگر کسی بیاید بگوید که بنده ی حقیر یک تنه می روم به جهاد علیه آمریکا و فرزند ناخلفش اسرائیل و چنین قتلهایی را باعث شود، همه خواهند گفت که او خود یک جنایتکار است. نه تنها کاری از دستش بر نمی آید و بلکه باعث آشوب و بلکه قتل هم می شود. ولی آیا بالاخره فلسطینیان برای آزادی خود از چنگ اسارت اسرائیلیها و برگزاری نماز جمعه در قدس شریف نباید حتی تظاهرات هم برگذار کنند؟ ایاک نعبد و ایاک نستعین.
ایاک نعبد و ایاک نستعین را بغیر از اینکه در نماز هر روز بارها تکرار می کنیم، در نماز برای امام زمان علیه السلام نیز صد بار تکرار می کنیم. ما تو را می پرستیم یا ما بنده ی تو هستیم و ما از تو استعانت می جوییم. و مظهر چنین استعانت جویی و بندگی را ما در حقیقت در شخص ولایت فقیه دامت ظله العالی و بلکه خود امام زمان علیه السلام درک می کنیم. چرا که او بود و هست که در مقابل استکبار جهانی ایستاد و ایستاده است و خواهد ایستاد و انقلاب اسلامی را به ثمر رساند. البته اینجا یک نکته ای هست که قابل تامل است و آن اینکه فرض بفرمایید که یک روزی امام زمان سلام الله علیه ظهور می فرمایند و در مسند ولایت فقیه می نشینند. اگر شما از آن حضرت سوال کنید که آیا شما امام زمان عجل الله فرجه الشریف هستید؟ او چه جواب خواهد داد؟ آیا او خواهد گفت که بله من امام زمان هستم یا به همان مقام ولایت فقیهی بسنده خواهد کرد؟!
It is worth it after all, I thought, that I would try a post in English, having heard a biographical interview with Dr. Hoseini about Ayatollah Abdolhosein Najafi lari also known as Ayatollah Abdolhosein Mousavi Lari whose grandson is Ayatollah Mojtaba Mousavi Lari famously associated with Dr. Hamid Algar as a mentor or someone from whose books he decided to convert to Islam.
As the title of the post also shows, we wish to discuss the notion of Istishab which comes from the root of the word sahaba and also most probably from the same roots as the word sahaabah and sahabi. In other words in Arabic you have:
استصحاب- صحب- صحابه- صحابی
Almaany.com translates istishab as
Accompanying; ABIDING TO OTHER REVEALED INJUNCTIONS [Legal]
We are actually seeking the implications of istishab in what regards it in the religious fundamentals of the jurisprudence. And thus, we are going to apply it to the transcendental philosophy of jurisprudential Hamidi Magidi theory. In jurisprudence, istishab actually presents a rule of abiding to a revealed injunction until a probable change in the status quo of the injunction possibly occurs.
How is this related to the transcendental philosophy of jurisprudential Hamidi Magidi theory? Given that you have a two body problem, then it can be treated either classically or quantum physically from a mathematical physical point of view not so much depending on whether the bodies are celestial or not since the matter can be treated quantum gravitationally entering the realm of the Standard Model. Well, one might object that this has nothing to do with the given rule above. However, the point is that when one status of an injunction is being abided by another or the same injuntion at a different time, then one at least has a two body problem at hand either quantum physically or classically. (The enlightened students of quantum field theories might see it somehow emerging here and there!) Thus, the relative equilibrium of the celestial bodies- and even possibly some earthlings can be figured out thorough the analysis of the transcendental philosophy of jurisprudential Hamidi Magidi theories.
One might object as to what a Hamidi Magidi theory might be then? And the answer is that it is the mathematical physics according to the transcendental philosophy and jurisprudence and its fundamentals. As to what transcendental philosophy might be, the answer is the transcendental philosophy of Mulla Sadra. We will try to follow the problem in the comments. Please, feel free to participate although you might not be so familiar with the transcendental philosophy of Mulla Sadra, but still have an interest in transcental philosophies or even transcendental numbers! But no joking jocularities, please. ok? Hmm, I'm awfully stuck with the puntuations at the end of the paragraphs and it makes me tend to go on and on and on.... And that's sad
Post Script 1. There is no god but God. God bless Mohammad and his holy family and may God accept his intercessions and raise his degrees. Apparently, the end of paragraphs' punctuations got me so much preoccupied at that time of early morning which the post was written that I did not finish it with blessings upon the Prophet Mohammad peace be upon him and his family and may God accept his intercessions and raise his degrees.
Post Script 2. It might be noticed that mathematics and physics certainly can have military uses and especially can be employed for arms race and it might be naïve to call for such a ban against such usurpations. However, it can also be very misleading that too much emphasis is stressed upon such usurpations of science and even religion especially in third world and developing countries. This can lead to the disastrous implications of forgetting all together about science and metaphysics and religion, and completely emphasizing on the military side. It might be noticed that even Internet and the world wide web supposedly started from military projects and then entered into the business and commercial arena! It might be quite worth it to own the most sophisticated military might of the world! I wouldn't mind having my own! Some might object that you are becoming a dictator, but I would answer that it will be used in service of God and under the military guidance of Vali Faghih. There is no god but God. Peace be upon Mohammad and his holy family and may God accept his intercessions and raise his degrees.
وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا وَلَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّـهُ بِهَـٰذَا مَثَلًا کَذَٰلِکَ یُضِلُّ اللَّـهُ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَىٰ لِلْبَشَرِ ﴿المدثر: ٣١﴾
علیرغم نیاز بشریّت به اسلام، امروز دشمن با اسلام حدّاکثر دشمنی را میکند. قضیهی بوسنی را ملاحظه کنید! ببینید مسلمانان در بوسنی هرزگوین چه میکشند. هرجا که مسلمانان حضور دارند و دشمنی در مقابلشان هست، غرب «صمٌبکم»(۱) میشود. حرف هم میزنند، اما شعار محض میدهند. تا امروز امریکا این همه تبلیغات برای بوسنی کرد؛ این همه ادّعا نمود و حرف زد. کدام یک از این حرفها جامهی عمل پوشید؟ اینها عملاً برای بوسنیاییها چه کردند؟ برای مردم مظلومی که مرد و زن و کوچک و بزرگشان روزانه از بین میروند، چه کردند؟ برای مسلمانان چچن چه کردند؟ برای سایر سرزمینهایی که مسلمانان در آن جاها مشکل و گرفتاری دارند چه کردند؟ برای مسلمین فلسطین و لبنان چه کردند؟ امروز مسلمانان در خانهی خودشان فلسطین، مشکل دارند. آقایان نشستهاند و بیاعتنا به نیازهای مسلمانان، راجع به مسائل درجه دو و درجه سهی دنیا با یکدیگر گپ میزنند! سکوت و بیاعتنایی اینها بهخاطر دشمنی با اسلام است. اما اسلام، بزرگ است. اسلام برتر است؛ «الاسلام یعلوا و لایعلی علیه»(۲). این را پیغمبر صلیاللَّهعلیهوآله فرموده است. این واقعیت است و تا امروز هم خود را نشان داده است. در آینده هم به فضل پروردگار خود را نشان خواهد داد.۱۳۷۳/۱۰/۱۰
از بیانات حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای
هیچ چیز بدتر از این نیست که کسی یک شریک خائنی داشته باشد که در کارهایش با او شریک است. این شریک خائن را بسته به درجه ی خیانتش، شریکش چطور می تواند ببخشد؟ بنده راستش یک حدیثی در این مورد شنیدم که حالا پیدا کردنش بنظر می رسد که چندان هم آسان نباشد. فرض بفرمایید که ما حکمت متعالیه ی ملا صدرا را داریم که از مدتها پیش در آن بحث و تحقیق شده است. و همینطور ما لااقل می خواهیم که نظریه های حمیدی مجیدی بر حسب فقه داشته باشیم. و همانطور که بارها گفته شده است، ریاضی فیزیک لزوماً بر حسب فقه و حکمت متعالیه نیست و بلکه آنچه ما از آن به تعبیر نظریه های حمیدی مجیدی می خواهیم برداشت کنیم تا چه حد کارساز خواهد بود؟ و الله اعلم.
اما این هم ساده لوحی است که ما دشمنی نداریم و این دشمن برای ما آشوبی هم نمی خواهد برپا کند. حالا منشاء آشوبهایی که واقع می شوند از کجا است و اینکه چطور می توان آنها را کنترل کرد؟ این هم بماند. و بالاخره ما داریم از ریاضی فیزیک آرشیو و اینسپایر-هپ و گوگل و امثالهم استفاده می کنیم که این اجازه را به شما می دهد که از آن استفاده کنید! و اگر کار شما هم قابل باشد، او هم از کار شما استفاده می کند. خوب، اینجا خیانتی هست که بطور متقابل از ریاضی فیزیک استفاده می کنید؟ تا اینجای قضایا مشکلی نیست. مشکل آنجا است که بخواهید اینها را به حکمت متعالیه و فقه کاربردی کنید. اینجا است که مسائل آندلسی و اسلامی مطرح می شوند. یعنی شما بدنبال سبب اتصال بین زمین و آسمان می گردید و بجایش یک وقت دیدید که این سبب بین اتصال بین شرق و غرب و آندلس و اسلام تبدیل شد آنطور که مسئله می باید در اموری از قبیل برجام نیز یحتمل مطرح می شد که اسلام است و اسلامی شدن کل عالم و نه آندلس و آندلسی کردن کشورهای اسلامی. و دشمن بحران و آشوب را فقط به فلسطین اشغالی نیز بسنده نکرده است و ماورای آن می رود و بلکه کل عالم را می خواهد آنجایی که باید اسلام هم بیاورد. تازه به مقدسات هم توهین می کنی؟! و اما اسلام بیاور، قولوا لا اله الا الله تفلحوا، آشوب و فتنه نکن، مسلمان شو! این تذهبون؟ لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.
چند تا از دوستان شیزوفرنی خود را که خدا ان شاء الله شفایشان دهد را تصمیم گرفتم ببرم یا مسجد یا امامزاده. مشکلی که هست این است که این بنده خداها یک حالت ناجوری دارند که خدا نصیب نکند؛ گویی هر آن یک وقت دیدید لخت و عور شدند و شروع کردند به حرکات زشت و بد ترکیب. و شما هم که می دانید و خیلی هم روشن است که مسجد و امامزاده هم که جای این کارها نیست. و حالا اینها را ولشان کنید، می خواهند منبر هم بروند و همان بالای منبر لخت و عور هم شوند و به آرتیست بازیهای خود ادامه دهند. و حالا شما بودید چه می کردید؟
حالا ما همه اش فکر این هستیم که کنفرانس ال اچ سی را باید چه کرد؟ و حوزه و دانشگاه را باید چه کنیم؟ و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کارش به کجا خواهد کشید؟ اتفاقاً یک بنده خدایی هم از این حقیر پرسیده بود که هندسه ناجابجایی را دقیق تعریف کن. و میدانید که این برای خود بنده هم یک سوالی است که هندسه ی ناجابجایی را چطور می شود خیلی دقیق تعریف هم کرد. مسئله این است که اگر توانستید مثلاً مدل استاندارد ذرات فیزیک را دقیق تعریف کنید، و لذا هندسه ناجابجایی را هم می توانید. البته به عنوان مثال شما هندسه ی ناجابجایی را روی چنبره ی ناجابجایی دارید.
حالا ما این دوستان شیزوفرنی خود را باید یدک بکشیم این ور و آن ور که هر کدامشان از یک طرف فکر می کنند اینشتن و موبیس و نیوتن هستند و از طرفی هم فکر می کنند خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین و دحیه کلبی و جبرئیل و فاطمه ی زهرا علیها السلام و ائمه اطهار علیهم الصلوة و السلام و امام راحل و بلکه خود خورشید ولایت هستند و همه هم از دم می گویند ماموران 007 در تعقیب آنها است و ما همه مانده ایم که اینها واقعاً همان شیزوفرنیهایی هستند که نشان می دهند یا خودشان را زده اند به خل خلی؟ و حالا شما حساب کنید که ما همه ی ایام در هر لحظه باید مواظب باشیم این بنده های خدا یک وقت کار خلافی نکرده و بخصوص یک مرتبه و جلوی روی همه بی هوا لخت و عور نشوند. و آبروی ما و خودشان و همه و همه را خدای ناکرده ببرند. حالا بنده حقیر هم در به در دنبال یک چفیه ام که روسری اش کنم و بسیجی و مدافع حرم آیا لیاقتش را بالاخره داشته باشیم آیا نداشته باشیم. و توی این هیری ویری هم نمی دانم کدام مالیخولیایی ای نگران این بوده که یک وقت نکند این خادمین الحرمین لامذهب فروپاشی کنند و ما دیگر نتوانیم به زیارت خانه ی خدا و مکه مکرمه و مدینه ی منوره رویم. حالا خادمین حرمین هر چه در فروپاشی بقیه سعی می کنند مالیخولیاییها و شیزوفرنیها می فرمایند تحمل کنید و صبر داشته باشید. اینها بسته به این است که کاردینالیته ی فروپاشیهایی را که خادمین حرمین شریفین ایجاد می کنند الف_1 است یا الف_2 است؟ و حالا هر الفی که هست وقتی ما خیلی در کارشان ریز می شویم، آیا این فروپاشیها فقط در سطوح انفینیتسیمال باقی می مانند یا خیر. یعنی اگر دینامیک مسئله ارگادیک هم هست، آیا کاردینالیته ی نقاطی را که حرکت دینامیکی می پیمایند و در فضا چگال است اندازه اش بیش از صفر نیست یا حتی برعکس می تواند به سمت بی نهایت هم میل کند؟ و اینها همه بستگی دارند به محاسبات دقیق زوایای نظریه های مختلف میدانهای همدیسی/میدانهای کوانتمی. [یحتمل بعضی اشکال می کنند که چرا] یکی نیست به این مالیخولیاییهای شیزوفرنی بفرماید دیگر خادمین حرمین به این خوبی را چه کار دارید؟ ید الله فوق ایدیهم.
إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّـهَ یَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّـهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ١٠﴾
تو را به علی ببینید که ما کجا گیر کرده ایم و وسط چه فتنه هایی است که مدام باید دست و پا بزنیم و حال آنکه تازه بوکمال هم توسط مدافعان حرم فتح شده است و انقریب است که همه ی مسلمانان متحد شوند که بر کشتی نجات سوار شویم و از غرق شدن نجات یابیم و ما هنوز گیر یک مشته مالیخولیایی شیزوفرنی افتاده ایم. یا فاطمة الزهرا.
پی نوشت:
ایاک نعبد و ایاک نستعین
8978.عنه صلى الله علیه و آله : الإسلامُ عُریانٌ و لباسُهُ التَّقوى ، و شِعارُهُ الهُدى ، و دِثارُهُ الحَیاءُ ، و مِلاکُهُ الوَرَعُ ، و کَمالُهُ الدِّینُ ، و ثَمَرَتُهُ العَمَلُ الصالِحُ ، و لِکُلِّ شَیءٍ أساسٌ ، و أساسُ الإسلامِ حُبُّنا أهلَ البَیتِ .
8978.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اسلام برهنه است، و جامه آن تقواست ، پوشش زیرینش هدایت است و بالاپوشش حیا ، اساسش پارسایى است و کمالش دیندارى و میوه اش کار نیک . هر چیزى بنیادى دارد و بنیاد اسلام دوست داشتن ما خاندان است .
میزان الحکمه، محمد محمد ری شهری، جلد 5، ص 372
http://lib.eshia.ir/27307/5/372
همانطور که مستحضرید، این مسائل مالیخولیاییها و شیزوفرنیها طوری ما را گرفتار کرده اند که ما اگر بخواهیم برویم مسجد و امامزاده و حسینیه هم باید صد دفعه استخاره کنیم و سلام و صلواة بفرستیم که بالاخره آبروریزی نشود و حالا وصل شدن به اینترنت از صبح تا حالا چه دردسرهایی دارد نیز بماند؛ بالاخره لابد همه ی مسائل هم نمی شود از اطلاعات در دسترس همه باشند! و التفات هم بفرمایید که آنطور که از سیاق امور و روند مسائل پیدا است ما اینقدر با همین مالیخولیاییها و شیزوفرنیها باید مدام سر و کله بزنیم که اصلا متوجه نمی شویم که کنفرانس محبان اهل بیت هم انجام شد و علمای اسلام هم با حضرت ولی فقیه دامت ظله العالی ملاقات کردند.
حالا اینها همه سر جای خود، روزگار فعلاً به این روز است. و اما مسئله ی توپولوژی سر نیز باید توجه شود که در مقابل سر و باتوم است همانطور که سر را به تاپ و باتوم را هم همان باتوم ترجمه کرده اند. و حالا چرا؟ بنده دقیقاً نمی دانم حتی آیا این همان روالی است که در دانشگاه های ما هم درس داده می شود؟ یا خیر؟ و لذا بنده عرضم طرح این مسئله است که در وحدت نیروها و مدل استاندارد ذرات فیزیک بعلاوه ی ابرتقارن و گرانش باید توجه داشت که چطور با همه ی مشکلات موجود سوار کشتی نجات اهل بیت شد و بلکه فلسطین را نیز سوار کرد و نجات داد. این را می فرمایند بسیجی و سپاهی و مدافع حرم بودن: فلسطین سفت بنشین که ما داریم می آییم و بلکه آمدیم! و دیگر اجازه نمی دهیم و نمی گذاریم که خل و چل بازی همه ی شیزوفرنیها و همه ی مالیخولیاییهای عالم هم جلوی ما را بگیرند. و چرا؟ چون اساس کار این است و اساس کار محبت به اهل بیت همین است. یعنی ما مدلهای اسباب بازی توپولوژی سر و باتوم داریم و بعد مدلهای واقعیتر.
و لذا مطلوب است آن حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی و مجیدی فقهی و منزلت عقل در هندسه معرفت دینی و مدل استاندارد ذرات فیزیک بعلاوه ی کمی تا حدی ابرتقارن و گرانش که ما را سوار بر کشتی نجات اهل بیت به آرمان مسلم نجات فلسطین اشغالی مدد رسانده و همه و همه را نجات بخشد.
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿١﴾ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿٢﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿٤﴾ وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿٥﴾ وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿٦﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿١٠﴾ کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿١١﴾ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿١٢﴾ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّـهِ نَاقَةَ اللَّـهِ وَسُقْیَاهَا ﴿١٣﴾ فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿١٤﴾ وَلَا یَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿١٥﴾
وقوله صلىاللهعلیهوآله حین تکلمت طائفة، فقالت: نحن موالی رسول الله صلىاللهعلیهوآله فخرج رسول الله صلىاللهعلیهوآله إلى حجة الوداع، ثم صار إلى غدیر خم، فأمر فأصلح له شبه المنبر، ثم علاه، وأخذ بعضدی حتى رئی بیاض إبطیه رافعا صوته، قائلا فی محفله: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه» وکانت على ولایتی ولایة الله، وعلى عداوتی عداوة الله ، وأنزل الله ـ عزوجل ـ فی ذلک الیوم (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً) فکانت ولایتی کمال الدین ورضا الرب جل ذکره.
الکافی الشریف، جلد 15، ص 80
[1396/5/30
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ [اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اَللَّهِ وَ اِبْنَ خِیَرَتِهِ] اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اِبْنَ سَیِّدِ اَلْوَصِیِّینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ اَللَّهِ وَ اِبْنَ ثَارِهِ وَ اَلْوِتْرَ اَلْمَوْتُورَ ...
... اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنِ اَلْعِصَابَةَ اَلَّتِی [اَلَّذِینَ] جَاهَدَتِ اَلْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ [تَایَعَتْ] عَلَى قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْهُمْ جَمِیعاً
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اَللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اَللَّیْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اَللَّهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ [لِزِیَارَتِکَ] اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ [وَ عَلَى أَوْلاَدِ اَلْحُسَیْنِ] وَ عَلَى أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ
اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّی وَ اِبْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ [اِلْعَنِ] اَلثَّانِیَ وَ الثَّالِثَ وَ اَلرَّابِعَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ یَزِیدَ خَامِساً وَ اِلْعَنْ عُبَیْدَ اَللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ اِبْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِی سُفْیَانَ وَ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ
پس به سجده مىروى و مىگویى
اَللَّهُمَّ لَکَ اَلْحَمْدُ حَمْدَ اَلشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی شَفَاعَةَ اَلْحُسَیْنِ یَوْمَ اَلْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ اَلْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ اَلَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ اَلْحُسَیْنِ علیه السلام علقمه گفت که فرمود حضرت باقر علیه السلام که اگر بتوانى که زیارت کنى آن حضرت را در هر روز به این زیارت در خانه خود بکن که خواهد بود براى تو جمیع این ثوابها
]
ممکن است دو نگاه داشته باشیم نسبت به هم که یکی نگاه قربانی کردن است و دیگری نگاه قربانی شدن است آنچنان که ما در عید قربان می بینیم بین حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهم السلام واقع می شود. اما نگاه سومی هست که نگاه خورشید ولایت است. دیده اید چطور می فرمایند که توی آفتاب زیاد نرو چرا که یک وقت سر درد می گیری؟ همین حضور آفتاب، به شما آگاهی می دهد. و لذا زیارت خورشید ولایت آدابی دارد و برای آگاهی از آن خوب است که به از جمله نهج البلاغه و کتاب و سنت و ادعیه و آداب زیارات رجوع کرد. اینجا فقط دو نگاه نسبت به هم نیست. یکی نگاه خدا و رسول و ولایت است و دیگری نگاه بنده به صاحبش است. نگاه به حضرت دوست است. و این نگاه ها هر نگاهی نیستند. آدابی دارند. آداب از نوع زیارت بزرگان است و نه هر بزرگی است بلکه زیارت حضرت رسول (صل الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار و معصومین و زیارت حضرت دوست علیهم السلام است. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل مجمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.