برائه من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین.
بنده می خواستم فقط این یک کلمه را عرض کنم که دیشب یک رئیس جمهور و یک نخست وزیر جعلی را نشان می داد که آن رئیس جمهور اینچنین می گفت که سیاست ما در منطقه این است که این رئیس جمهور جعلی و حکومتش سر کار بمانند و ما از آنها همچنان که طی سالها و دهه ها پشتیبانی کرده ایم، باز هم این کار را می کنیم.
عرض این بنده حقیر این است که آیا براستی اسم این چیزی را که دارد آن رئیس جمهور و رئیس جمهورهای قبل از او پشتیبانی می کرده اند با توجه به اتفاقاتی که در منطقه مدام در حال تکرار است می شود سیاست گذاشت؟ نه، تو را به آن کسی یا چیزی که می پرستید، ایا این سیاست است که اوضاع منطقه در یمن اینطور باشد و در عراق آنطور شد و در افغانستان و پاکستان آنطور است و در سوریه و بحرین هم اینطور و حالا عربستان سعودی را کاری نداریم که چطور است. یعنی آیا اینها سیاستی است که دارد از یک رژیم جعلی پشتیانی می کند که نکند یک وقت ایران خدای ناکرده به صلاح هسته ای دست یابد؟ یا بالاخره این چه سیاستی است؟ آیا این رژیمی که تا این اندازه جعلی است که مردم خود آن کشور را آنچنان مبتلا کرده است که مدام در حال کشت و کشتارشان است و به مسجد الاقصی هم رحم نمی کنند، آیا اینها اینقدر عزیزند که همه منطقه باید قیمت این وضعیت اسفببار را بپردازند و به اسم سیاست و اینکه تقصیر ایران است؟ پس شما چه توافقی با ایران کردید؟ مگر توافق هسته ای تکرده اید و این همه سازمان انرژی اتمی را وادار به بازرسیهای سفت و سخت نکرده اید که همه جا و همه چیز را بگردند. باز هم می گویید تقصیر ایران است و اصلا این سیاست ما است که با این رژیم جعلی دوست باشیم و بلکه خودمان را ملزم کنیم که از آن پشتیانی کنیم و یحتمل خودمان را هم فدای آنها کنیم چرا که سیاستهای کلان منطقه با این سیاست گره خورده؟ لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
- ۹۴/۰۸/۲۰
ما می خواستیم برویم یک باغی، راننده ای که ما را می رساند فرمودند دیگر به اینجا این اسمی را که می فرمایید نمی گویند چرا که قدیمیها به آن چنین می گفتند. اتفاقاً از باغ ملک هم رد می شدیم تا می رسیدیم به این باغ. ما هم گفتیم چه بگوییم و چه نگوییم که آمد نیامد نداشته باشد به قول قدیمیها، و گفتیم که نه اینکه ملکه سبا از اینجا رد شدند قبل از اینکه بروند خدمت حضرت سلیمان، این است که اینجا معروف شده است به باغ سلیمان چرا که باد صبایی را که تخت سبا را در یک چشم بر هم زدن برد نزد آن حضرت از اینجا هم گذشته است.
ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی، در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی.
کلک تو بارک الله بر ملک و دین نوشته، صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی.
بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظم، ملک آن توست و خاتم فرمای آنچه خواهی.
در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید، بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی.
باز از چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی، مرغان قاف دانند آیین پادشاهی.
تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب، تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی.
کلک تو خوش نویسد بر شان یار و اغیار، تعویذ جان فزایی افسون عمر کاهی.
...
حافظ چو پادشاهت گا گاه می برد نام، رنجش ز بخت منما باز آ به عذرخواهی.
حالا چه سیاستی است نمی دانم. ولی خلاصه ی کلام اینکه این مقاله های آرشیو هم مثل همین مقاله تابز گاهی اوقات آمد نیامد دارد.