الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۵ مطلب در آبان ۱۴۰۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آقا‌زاده‌ای که شش ماه برای ترخیص ماشینش دوید

امین‌عباس رشید، پسر سرلشکر شهید رشید یکی از شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه در همان ساعات اولیه جنگ و بعد از بمباران شدن خانه‌شان بود که شهادتش خیلی‌ها را داغدار کرد.

کد خبر: ۷۶۱۹۱۲

تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۶:۲۴ - 05August 2025

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «شیخ عباس یعنی پسر سرلشکر غلامعلی رشید خیلی متواضع و خاکی بود. کسانی که با او ارتباط داشتند هرگز فکر نمی‌کرند او آقازاده‌ای هست که فرزند مثلا نفر دوم نظامی مملکت است. اردوی راهیان نور که بودیم یکی از دانشجویان اصرار داشت که فامیلش را بپرسد. شیخ عباس لبخندی زد و گفت: همون شیخ عباسم.» اینها را یکی از دوستان پسر سرلشکر رشید می‌گوید.

آقا‌زاده‌ای که شش ماه برای ترخیص ماشینش دوید

امین عباس رشید هم یکی از شهدای جنگ تحمیلی دوازده روزه در همان ساعات اولیه جنگ و بعد از بمباران شدن خانه‌شان بود که شهادتش خیلی‌ها را داغدار کرد، نه از این جهت که آقازاده بود و فرزند نفر دوم نظامی مملکت، بلکه از این جهت که شیخ عباس دهه هفتادی، در دنیای رفاقت وارد قلب خیلی‌ها شده بود. شاید اگر به خاطر شغل پدر نبود، شیخ عباس جایی دیگر غیر از لویزان هم که بود اهالی محل و مسجد را شیفته خود می‌کرد. اما برش‌هایی از زندگی شهید امین عباس رشید از زبان دوستانش شنیدنیست.

این آقازاده برای ترخیص ماشینش از پارکینگ، شش ماه دوید!

امین عباس رشید از جایگاه و موقعیت پدرش به عنوان فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا، فقط یکبار بهره می‌برد. کجا؟ برای عروج پدر و پسریشان، آن هم به دست شقی‌ترین اشقیای زمانه. این ویژگی آقازاده یا به قول خودش همان شیخ عباس، در صحبت‌های دوستش با سه روایت دقیق در سه موقعیت متفاوت کاملا مشهود می‌شود: «شیخ عباس اصلا و حتی در حد معمول هم از موقعیت پدرشان استفاده نمی‌کردند. مثلا ما می‌دیدیم وضعیت مالیشان همان وضعیت مالی عادی طلاب بود. حتی بعضا با شرایط مالی سختی دست و پنجه نرم می‌کردند. مثلا یکبار که ماشینشان (L۹۰) خراب شده بود و حدود چهل میلیون خرج داشت، این مبلغ را نداشت و بالاخره با طی کردن یک فرایند طولانی توانست چهل میلیون وام بگیرد تا ماشینش را تعمیر کند. یا مثلا یک بار دیگر تصادفی کرده بود و، چون تصادف جرحی بود پلیس وسیله هر دو طرف را برده بود پارکینگ. این فرآیند آزاد کردن ماشینش از پارکینگ خیلی اذیتشان کرده بود وحدود شش ماه دوندگی و پیگیری کرده بود تا ماشینش را ترخیص کند و تمام این مدت شش ماهه را هم وسیله نقلیه نداشت. در صورتی که یک تماس از طرف نه حتی خود پدرش، بلکه خیلی خیلی پایین‌تر از پدرش هم می‌توانست این فرایند ترخیص ماشین را به چشم بر هم زدنی حل و فصل کند.

مورد دیگری که در همین زمینه هست این بود که ایشان اخیرا می‌خواستند برای ادامه تحصیل به قم بروند، ظاهراً کمی دیر اقدام کرده بود و حجره‌های طلبه‌های قم پر شده بود. شیخ عباس با کلی پیگیری جایی دور از حرم و در یک جای خلوت و به قول خودش خوفناک برای اسکان پیدا می‌کند؛ و مدتی که از اسکانش در آن جای نامطلوب می‌گذرد یکی از اساتید جویای حال ایشان می‌شود و وقتی می‌فهمد شیخ عباس آنجاست تعجب می‌کندو می‌گوید من می‌توانم در فلان جا حجره برایت بگیرم و بالاخره شهید رشید به آنجا می‌روند. در صورتی که باز هم اگر شهید رشید می‌خواست از جایگاه اسم و فامیلی و پدر مایه بگذارد بهترین جا را می‌توانست در حجره‌های قم به راحتی جور کند.»

آقا‌زاده‌ای که شش ماه برای ترخیص ماشینش دوید

خوش مشرب بود و محبوب دل همه رفقا

«محبوب دل همه رفقا بود.» این جمله را محمد امین یکی دیگر از دوستان شیخ عباس می‌گوید و بعد از اشاره به خاطراتی از سفر‌های مکررشان به قم وشاه عبدالعظیم و برنامه‌های مستمر کوه و استخر رفتن، به خوش مشرب بودن شیخ عباس تاکید می‌کند. از اینکه شهید رشید به شدت اهل هدیه دادن به رفقایش بود می‌گوید، از انگشتر گرفته تا کتاب‌های مختلف. امیر‌محمد هم که از دیگر دوستان شهید است خوش مشربی و ارتباط گیری قوی شیخ عباس را با این کلمات توصیف می‌کند: «با اینکه شیخ عباس طبق صحبت‌های خودش ابتدا آدم درون گرا و حتی به قول خودش گوشه‌گیری بوده، اما بعد از طلبه شدن، برون گرایی و برقراری ارتباط قوی با دیگران را لازمه انجام وظیفه در حیطه کار و فعالیتش در راستای دغدغه‌ها و ارزش‌هایش می‌دانسته. تا جایی که به اعتراف دوستانش شیخ‌عباس تبدیل شده بود به یک شخصیت برون گرا با توانایی ارتباط گیری قوی و تعامل بالا با دیگران. یعنی این خصوصیت را در خودش ایجاد کرده بود. مثلا زمانی که با هم می‌رفتیم حرم شاه عبدالعظیم یکی از تفریحات من و دوست دیگرم این بود که تعداد افرادی که در مسیر با شیخ عباس ارتباط می‌گرفتند و شروع می‌کردند به صحبت و ارتباط گیری را می‌شمردیم. می‌شمردیم و می‌خندیدیم که شروع شد، یک، دو، سه، چهار، پنج و همین طور ادامه داشت...»

با شنیدن این حرف‌های دوست شیخ عباس، جملاتی از حاج قاسم سلیمانی در ذهن جان می‌گیرد: «حق جهاد این است که تو هر چه در چنته و توان داری، ولو توان تو دو درصد باشد، پنج درصد باشد، همه‌ی آن پنج درصد را به میدان بیاوری. اگر تو همه‌ی آن پنج درصد را به میدان آوردی، آن‌وقت خدا آن نود و پنج درصد را شامل تو می‌کند و این معنای "ان تنصروا الله ینصرکم" خواهد شد.»

آقا‌زاده‌ای که شش ماه برای ترخیص ماشینش دوید

وقتی آقازاده عمامه‌اش را گذاشت زیر سرش و در راهرو قطار خوابید

امیر محمد که خودش دانشجوی دانشگاه تهران است از رفتار متواضعانه و به دور از تکلف شیخ عباس در تعامل با دیگران و در اردوی راهیان نور سال قبل دانشجویان دانشگاه تهران می‌گوید: «در اردوی راهیان نور پارسال شیخ عباس همراه کاروان دانشجویی دانشگاه مان بود. موقع برگشت چند بلیط کم آمد. به ناچار چند نفر در راهرو قطار خوابیدند. شیخ عباس وقتی متوجه کمبود جا شد، راضی نشد برود داخل کوپه ها، عمامه‌اش را گذاشت زیر سرش و همانجا در راهرو قطار کنار بقیه دراز کشید.»

به مخاطبش اهمیت می‌داد و او را متوجه اهمیت داشتنش می‌کرد

درمیان صحبت‌های دوست شهید، نکته مهمی جلب توجه می‌کند. امیر‌محمد با بیان‌های مختلف از اهمیت دادن شیخ عباس به مخاطبش و کسانی که با او ارتباط داشتند صحبت می‌کند. می‌گوید شیخ عباس علاوه بر روابط عمومی بسیار گسترده، برای پایداری ارتباط‌ها هم خیلی وقت می‌گذاشت. از وقت گذاشتن‌های طولانی برای پاسخ دادن به سوالات گرفته، تا برنامه ریختن برای بیرون رفتن و باهم چیزی خوردن، و نیز مکرر یادکردن از دوستان در موقعیت‌های ارزشمند. امیر‌محمد می‌گوید: «اولین چتی که من و شیخ عباس در همان اوایل دوستیمان باهم داشتیم این بود که شیخ عباس یک عکس از حرم امیرالمومنین گرفته بود، برایم فرستاده بود و نوشته بود از اینجا دعاگویت هستم؛ و وقتی پرسیدم شما؟ جواب داد: بنده خدا، عباس؛ و بعد این روال پرتکرار و دوطرفه و ادامه‌دار شد.»

همیشه در نشست و برخاست با او به دانسته هایمان اضافه می‌شد

شیخ عباس برای خودش دایره المعارفی بود! این جمله را امیر‌محمد می‌گوید و بعد ادامه می‌دهد: «همیشه حرف نو و حرف مفید داشت برای گفتن. یعنی همیشه در نشست و برخاست با او چیزی به دانسته‌هایمان اضافه می‌شد، آن هم در جنبه‌های مختلف مذهبی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و جریان شناسی. اطلاعاتش هم عمیق و دقیق، با مطالعه و کارشناسی شده بود نه سطحی و برگرفته از اطلاعات وایرال شده در فضای مجازی. برای ما عجیب بود که چطور شیخ عباس آنقدر فرصت برای بدست آوردن اطلاعات گسترده و عمیق در زمینه‌های مختلف دارد. اطلاعاتش همیشه به روز بود. مثلا در نمایشگاه کتاب که ما باهم بودیم ایشان اطلاعاتی که در مورد افراد، کتاب‌ها و ناشر‌ها به من می‌داد مفید، ارزشمند و به روز بود و این درحالی بود که من خودم آدم کتاب بازی هستم، اما باز هم حرف‌های شیخ عباس برایم تازگی داشت.»

محمد امین، دوست دیگر شیخ عباس هم بانشان دادن یکی از چت‌هایش با شیخ عباس در دی ماه ۱۴۰۳ مصداقی در همین راستا برایمان می‌آورد: «یک بار به شیخ عباس پیام دادم فرض کن یک امکانی داری که موضوعی را تبیین کنی، در این صورت دست روی چه موضوعی میگذاری؟ شیخ عباس جواب فرستاد: باید فکر کنم. چیز‌های مختلفی میاد تو ذهنم. ولی زمینه‌ای که هم کمی توانش رو داشته باشم، هم خیلی بنظرم مهمه و اولویت داره، تبیین طرح‌های استعماری برای منطقه‌ی ماست، اینکه دشمن واقعیت داره. از بعد از انقلاب هم پیداش نشده، خیلی ساله برای استعمار اومده اینجا دنبال غارت. امروز طرحش چیه؟ ما کجای کاریم و باید چیکار کنیم؟ اگه نفهمیم و غفلت کنیم چه میشه؛ و بعد هم گلوبالیسم یا همون جهانی سازی. اون هم جزء مسائلیه که تو ذهنم برای تبیینش انگیزه دارم؛ که مستکبر چطور از طریق گلوبالیسم همه رو میخواد ببلعه.»

رزق شهادتی که به وقتش رسید

دوستان شهید رشید می‌گویند مدتی بود که شیخ عباس مقید شده بود تا جای ممکن شب‌های جمعه به زیارت شاه عبدالعظیم برود. آن شب جمعه واقعه هم، شب از نیمه گذشته بود که دوستانش راهی شاه عبدالعظیم می‌شوند، اما شیخ عباس برخلاف وقت‌های دیگر فقط التماس دعا می‌گوید و همراهشان نمی‌شود. بعد هم می‌رود پیش بچه‌های هیئت که در آشپزخانه هیئت مشغول تدارک مقدمات غذای نذری عید غدیر بودند، دقایقی قبل از اولین اصابت‌های رژیم صهیونیستی، به دوستان هیئتی اش می‌گوید من خیلی خسته‌ام، میروم خانه کمی استراحت می‌کنم و بعد از نمازصبح برمی‌گردم پیش شما. اما همین چند دقیقه حضور او در خانه‌شان کافی بود تا امین عباس رشید بشود شهید امین عباس رشید فرزند شهید سرلشکر غلامعلی رشید. آن شب همه چیز دست به دست هم داده بود برای یک عروج پدر و پسری فراموش نشدنی.

منبع: فارس

انتای پیام/ 119

برچسب ها: شهید امین عباس رشید ، شهدای روحانی

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ‎﴿١﴾‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ‎﴿٢﴾‏ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ‎﴿٣﴾‏ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ‎﴿٤﴾‏ سَلَامٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ‎﴿٥﴾‏

 

۱۴۰۳/۰۸/۲۶

نماهنگ | وداع با ودیعه پیغمبر (ص)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «من اشاره‌ای هم بکنم به ایّام شهادتِ دُردانه‌ی اهل‌بیت، فاطمه‌ی زهرا، صدّیقه‌ی طاهره (سلام‌الله‌علیها) که این روزها بنا بر روایت ۷۵ روز، ایّام شهادت آن بزرگوار است. امیرالمؤمنین این روزها با دل شکسته، با سینه‌ی پُر از غم، با عزیزه‌ی خود وداع میکند و ودیعه‌ی گرانبهای پیغمبر را به او برمیگرداند؛ دل امیرالمؤمنین پُر از غم است امّا اراده‌ی او و همّت او مطلقاً کاستی نگرفته است؛ این درس است برای من و شما. گاهی دل از غم مالامال میشود -از این قبیل قضایا در زندگی انسان هست؛ چه زندگی فردی، چه زندگی اجتماعی- امّا عزم و اراده باید راسخ بماند، گام باید محکم برداشته بشود؛ غمهایی هست که کوه‌ها را میشکند، [ولی‌] انسانِ مؤمن را نمیتواند بشکند؛ راه را باید ادامه داد.» ۱۳۹۴/۱۲/۰۵
بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله علیها -بنا بر روایت ۷۵ روز پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)-، نماهنگ «وداع با ودیعه پیغمبر(ص)» را منتشر میکند.

برچسب‌ها: حضرت زهرا(سلام الله علیها)؛ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها؛

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=58329

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ ‎﴿الممتحنة: ١﴾‏

 

۱۴۰۴/۰۸/۱۲

 به مناسبت ۱۳ آبان و روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

این جلسه به مناسبت سیزدهم آبان تشکیل شده است. البتّه تبعید امام (رضوان الله علیه) در سال ۴۳ و کشتار دانش‌آموزان در سال ۵۷ در همین روز اتّفاق افتاده لکن قضیّه‌ی مهم و آنچه تاریخ‌ساز است برای ما، مسئله‌ی تسخیر لانه‌ی جاسوسی است. این جلسه را من صرف میکنم برای تبیین این مسئله؛ لکن قبل از آنکه وارد این صحبت بشویم، چون نام مبارک حضرت زینب (سلام الله علیها) آورده شد و نام مبارک حضرت زهرا (سلام الله علیها) آورده شد، مناسب میدانم به شما جوانها عرض کنم که به نام و یاد قلبی اکتفا نکنید، عملاً به معنای شیعه‌ی واقعی دنبال اینها باشید. اوّلین قدم عبارت است از نحوه‌ی حضور این دو بزرگوار و سایر معصومین در مقابل خدای متعال.‌ هر جا هستید، مجموعه‌ی دُوروبَر خودتان را تشویق کنید به اینکه نماز را آن‌چنان که مطلوب بندگان صالح خدا است انجام بدهند. به دختران عزیزم، خانمهای حاضر در جلسه، عرض میکنم توجّه بدهید کسانی را که در پیرامون شما هستند که مسئله‌ی حجاب را یک مسئله‌ی دینی و اسلامی و زهرائی و زینبی بدانند. به همه سفارش میکنم که اُنس با قرآن را فراموش نکنید. بارها گفته‌ام؛ قرآن را هر روز بخوانید، ولو نیم صفحه از هر جای قرآن؛ قرآن را باز کنید، نیم صفحه قرآن بخوانید، یک صفحه قرآن بخوانید، هر چقدر رغبت و میل دارید بخوانید. ارتباطتان با معنویّات را حفظ کنید. جوان ما، در این روزگار پُرمسئله، آن وقتی میتواند به معنای واقعی کلمه «مرگ بر آمریکا» بگوید که از لحاظ درونی، از لحاظ دینی، از لحاظ اعتقاد و اتّکاء به خدای متعال و قدرت الهی قوی باشد. آن جوانی میتواند در مقابل سطوت(۱) و قدرت و تشر فرعون‌های زمان بِایستد که دلش با خدا باشد، با خدا مرتبط باشد. این [ارتباط] را حفظ کنید. این مجموعه‌ی جوانی که اینجا هستید، این چند هزار نفر جوان، همه‌ی شما و جوانهای کشور اگر چنانچه به این نکته توجّه کنید، به نظر من، ما پیشرفتهای بیشتر و بهتری، هم در امر دنیایمان، هم در امر اداره‌ی کشورمان، هم در امر مقابله‌ی با دشمنانمان خواهیم داشت.
 

...  

دشمنی آمریکا با ایران، فقط دشمنی زبانی نبود، صرفاً تحریم هم نبود؛ دشمنیِ عملی بود. آمریکایی‌ها تا توانستند، تا آن جایی که دستشان میرسید، علیه جمهوری اسلامی توطئه کردند؛ هر چه توانستند به دشمنان ذاتی جمهوری اسلامی کمک کنند، کمک کردند؛ هر چه توانستند به منافع ملّت ایران ضربه بزنند، ضربه زدند. ذات استکباری آمریکا با ذات استقلال‌طلبی انقلاب با همدیگر سازگار نبود. من این را میخواهم بگویم: اختلاف جمهوری اسلامی و آمریکا یک اختلاف تاکتیکی نیست، یک اختلاف موردی نیست، یک اختلاف ذاتی است. آمریکا وقتی بتواند، هواپیمای مسافری ایران را با سیصد مسافر ساقط میکند در دریا؛(۴) وقتی بتواند، کسی مثل صدّام را وادار میکند به حمله‌ی به ایران و انواع کمکها را به او میکند؛ وقتی بتواند، حمله‌ی مستقیم هم به کشور میکند؛ وقتی بتواند، انواع و اقسام کارهای تبلیغاتی را علیه جمهوری اسلامی انجام میدهد؛ وقتی بتواند، همه‌کار میکند. این وضع مقابله و مواجهه‌ی جمهوری اسلامی با آمریکا است.

بعضی‌ها تاریخ را وارونه مینویسند؛ اختلاف بین جمهوری اسلامی و بین آمریکا را از ناحیه‌ی همین مرگ بر آمریکای شما میدانند! این ساده‌لوحی است که کسی خیال کند که چون یک ملّتی شعار میدهد «مرگ بر آمریکا»، بنابراین آن دشمن هم مثلاً این‌جور دشمنی میکند؛ نه، شعار «مرگ بر آمریکا» آن‌چنان مسئله‌ی مهمّی نیست که آمریکایی‌ها به خاطر آن با ایران مخالفت کنند، مقابله کنند، معارضه کنند؛ مسئله، مسئله‌ی اختلاف ذاتی است، ناسازگاری ذاتی است؛ مسئله، مسئله‌ی تقابل منافع دو جریان است: جریان آمریکا و جریان جمهوری اسلامی.

بعضی میپرسند خب آقا! حالا ما در مقابل آمریکا تسلیم نشدیم؛ آیا رابطه هم با آمریکا تا آخرِ ابد نخواهیم داشت؟ تا ابد مثلاً با آمریکا مخالفت خواهیم داشت؟ جوابش این است که اوّلاً ذات استکباری آمریکا بجز تسلیم چیز دیگری را قبول نمیکند؛ این را همه‌ی رؤسای جمهور آمریکا میخواستند ولی به زبان نمی‌آوردند؛ این رئیس‌جمهور فعلی(۵) به زبان آورد؛ گفت باید ایران تسلیم بشود. این در واقع آن باطن آمریکا را لو داد. تسلیم شدن یک ملّت، آن هم ملّتی مثل ایران، با این‌همه توانایی، با این‌همه ثروت، با این سابقه‌ی فکری و معرفتی، با این‌همه جوان هشیار و پُرانگیزه، چه معنا دارد؟

ما حالا آینده‌ی دور را نمیتوانیم حدس بزنیم لکن این را همه بدانند که در حال حاضر علاج خیلی از مشکلات «قوی شدن» است؛ کشور را باید قوی کرد. دولت در بخشهای مختلفِ مربوط به خودش کار را با قوّت انجام بدهد؛ نیروهای نظامی کار خودشان را با قوّت انجام بدهند؛ جوانها تحصیل و پیشرفت علمی را با قوّت انجام بدهند. اگر چنانچه کشور قوی بشود و دشمن احساس کند که با برخورد با این ملّت قوی، سود نخواهد برد و ضرر خواهد دید، قطعاً کشور مصونیّت پیدا میکند؛ بدون تردید. قوّت نظامی لازم است، قوّت علمی لازم است، قوّت مدیریّت کشوری لازم است؛ این کارها باید انجام بگیرد. قوّت انگیزه‌ی شما جوانها هم لازم است؛ یعنی این انگیزه را از دست ندهید، این روحیه را از دست ندهید.

آمریکایی‌ها میگویند ــ البتّه گاهی، همیشه نه ــ که مایلیم با ایران همکاری کنیم؛ همکاری با ایران با همکاری و کمک به رژیم صهیونی ملعون سازگار نیست. آمریکا به رژیم ملعون صهیونی با این وضعی که در این اواخر همه‌ی دنیا دیدند، همه‌ی دنیا فهمیدند، همه‌ی دنیا محکوم کردند، کمک میکند؛ آمریکا پشتیبانی میکند، آمریکا حمایت میکند؛ با این وضع، همراهی با ایران معنی ندارد، قابل قبول نیست. بله، اگر چنانچه پشتیبانی از رژیم صهیونیستی را بکلّی کنار بگذارد، پایگاه‌های نظامی‌اش را از اینجا جمع کند، در این منطقه دخالت نداشته باشد، آن وقت میشود بررسی کرد مسائل را؛ [این] مال حالا نیست، مال آینده‌ی نزدیک هم نیست.

آنچه من میخواهم به شما جوانهای عزیز عرض کنم، این است: اوّلاً معرفت خودتان، آشنایی خودتان، اطّلاع خودتان را از مسائل اساسیِ سیاسیِ امروز و دیروز و فردای کشور افزایش بدهید؛ همین حلقه‌های معرفتی که عرض کردم، راجع به گذشته‌ی کشور و حوادثی که اتّفاق افتاده، آنجایی که ضرر کردیم، آنجایی که سود بردیم، آنجایی که ضعف نشان دادیم، آنجایی که قوّت نشان دادیم و نتایج هر کدام از اینها را به معنای واقعی کلمه بررسی کند؛ بعد هم علم باید در کشور پیشرفت کند. چند سال قبل از این، حرکت و پیشرفت ما از لحاظ علمی خیلی خوب بود، [حالا] مقداری اُفت کرده. من میخواهم به مسئولین دانشگاه‌های کشور و محقّقین کشور و دانشجویان کشور بگویم که نگذارید پیشرفت علمی اُفت کند؛ آن سرعت پیشرفت برای ما لازم است. کشور از لحاظ علمی باید جلو برود؛ از لحاظ نظامی هم باید جلو برود که به توفیق الهی نظامیان ما شب و روز کار میکنند و تلاش میکنند و ان‌شاءالله جلوتر از این هم خواهد رفت. به فضل الهی کشور خواهد توانست نشان بدهد که یک ملّت قوی است و هیچ قدرتی با همه‌ی توانایی‌های خودش نخواهد توانست ملّت ایران را تسلیم کند و به زانو در بیاورد؛ خدای متعال هم کمک خواهد کرد.

با خدا ارتباطتان را قوی کنید؛ با نماز، با قرآن، با اُنس با حقایق دینی، کمک الهی را جلب کنید و ان‌شاءالله فردای بهتری را برای خودتان و برای ملّت  به وجود بیاورید.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=61686

 

بنده ی حقیر پریشبها رفتم مسجد و بمناسبت شهادت حضرت زهرا صلوات الله و سلامه علیها سخنرانی بود. و سخنرانی خوبی هم بود. سخنرانی را حول مسئله ی شرک خفی مطرح فرمودند که مسئله ی مهمی است و علامه طباطبایی نیز به این موضوع اشاره ای دارند همانطوری که حجت الاسلام مصطفی امینی خواه نیز یک صفحه ای در وبسایتشان دارد به اسم مومن مشرک که حدود یک ساعت سخنرانی دارند، ولی بنده نتوانستم بدان گوش دهم؛ ولی متن آنرا خواندم. متن سختی هم هست چرا که می فرمایند توسط هوش مصنوعی تایپ شده است. و لذا خوندانش برایم جالب هم بود! یعنی نرم افزاری بوده است که از روی سخنرانی، با هوش مصنوعی متنی تهیه کرده و تایپ کرده است.  (راستش حالا می بینم می شود به سخرانی حجت الاسلام امینی خواه گوش کرد و در حال گوش دادن به آن هم هستم!)

https://aminikhaah.ir/song/3249

یک متنی هم در مورد شرک خفی در روزنامه ی کیهان از سید تقی هنرور هست:

لینک کوتاه: https://kayhan.ir/000qhw

https://kayhan.ir/fa/news/202612

آیه ی مورد بحث که در المیزان بحث می کند، این آیه ی مبارکه سوره ی یوسف است:

وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ ‎﴿١٠٣﴾‏

و تو هر چند جهد و ترغیب در ایمان مردم کنی باز اکثر آنان ایمان نخواهند آورد (دل پاکت را زیاد رنجه مدار). (۱۰۳)

وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِکُونَ ‎﴿١٠٦﴾

و اکثر خلق به خدا ایمان نمی‌آورند مگر آنکه مشرک باشند (و جز خدا امور دیگر را نیز مؤثر در انتظام عالم دانند). (۱۰۶)

ترجمه تفسیر المیزان علامه طباطبایی، جلد 11، ص 376- ...

https://lib.eshia.ir/50081/11/376

یک جاهایی هست که شرک آشکار است آنچنان که امثال فرعون صراحتاً می گویند: انا ربکم الاعلی. یعنی مظهر استکبار آشکار است. و اما یک جاهایی هم هست که مثلاً مسیحی و یهودی هم می فرمایند که خوب ما هم موحدیم؛ ولی فقط مسئله این است که حتی دربست هم اسلام را نفی می کنند و چرا که می گویند دین ما است که حق است و نه اسلام! و حالا اینکه خودشان چطور با هم توی دعوا می روند، این دیگر یک نفاق و شرک و کفر دیگری است که خودشان هم بدجوری تویش گیر کرده اند. و این روزها هم مظهرش آمریکا است!

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که این مسئله ی مومن مشرک و شرک خفی بقدری مهم است که ما حتی متوجه هم نمی شویم که آقایان خانمها، اصلا چرا دانشمند را و مثلاً دانشمند هسته ای را هم ترور می کنید؟! یک مسئله ای که هست این است که دانشمند وقتی دارد در کارش جهاد تبیین و جهاد فی سبیل الله می کند، این یک مرتبه می شود حتی بالاتر از کیمیا! می شود کانه لیس کمثله شیء و صبغة الله و رنگ خدایی به خود می گیرد. و اینجا است که باصطلاح معروف، مومن مشرک با شرک خفی اش نمی تواند او را تحمل کند! آمریکا و اروپا و ابرقدرتها، اگر ببینند که کسی دارد از خودشان جلو می زند و تا عرش اعلی هم رفته است، اینها نمی توانند او را تحمل کنند و چرا که استکبارشان و خوی استعماریشان و استثماریشان این اجازه را به آنها نمی دهد! این دانشمندان کانه از میان کفر و نفاق و شرک اشکار و خفی همه و همه رد می شوند و صاف می روند می زنند توی تک خال! مثل این است که شما به عدد چرن یک تعبیر ایمانی بدهید که آیا چقدر هم آلوده به شرکی خفی است، که کجاها هم با تکینگیها و ناهنجاریها anomalies روبرو می شود. ایمانی را که انسان را حتی از مرزهای ابررسانایی هم می گذراند و تا مرزهای شهادت و بلکه خود شهادت هم می برد، دیگر کدام است؟! و خوب، در عین حال، ایمان مبتلا به شرک را هم داریم که بین استکبار و توحید هم شاگردی که می خواهد از حالات خلاء خارج شود در حال جهاد است و یقیناً هم می خواهد به سمت اجتهاد و حضرات آیات عظام و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شده و حتی برسد. و همین اعداد چرن را هم باید دید چطور به سیسیها و نظریه ی ریسمان کاربردی کرد. از محسن کارخیری، شاگردان لورا اندرسن، هم در این زمینه کارهایی کرده است. حالا این را خیلی باید هم راجع اش بحث و بلکه کار کرد تا حتی روح حضرت زهرا صلوات الله و سلامه علیها را هم ان شاء الله آیا چقدر حتی الی ما شاء الله دریابیم و بلکه روح الله را جهانی اش هم کنیم .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته والمستشهدین بین یدیه

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ‎﴿القصص: ٥﴾‏

 

نماهنگی بر اساس یک غزل منتشرنشده از حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای

صبح است جانا

با شب‌ستیزان دل همنوا کن

صبح است جانا شوری به پا کن

از کارِ دل‌ها بُگشا گره‌ها

سرپنجه خویش مشکل‌گشا کن

https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=25906

 

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

 

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=61614#_ftnref2

  • سید حمید بنی هاشمی