الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم.

 

اما بعد حمد الله الذی جعل الحمد ثمناً لنعمائه، و معاذاً من بلائه، و سبیلاً الی جنانه، و سبباً لزیادة احسانه، و الصلوة علی رسوله نبی الرحمة، و امام الائمة، و سراج الامة، المنتخب من طینة الکرم، و سلالة المجد الاقدم، و مغرس الفخار المعرق، و فزع المعلاء المثمر المورق، و علی اهل بیته مصابیح الظلم، و عصم الامم، و مثار الذین الواضحة، و مثاقیل الفضل الراجحة صلی الله علیهم اجمعین، صلوة تکون ازاءً لفضلهم، مکافاةً لعملهم، و کفآءً لطیب فرعهم و اصلهم، ما انار فجر ساطع، خوی ننجمٌ طالع.

...

الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته القائلون، و لا یحصی نعماءه العادون، و لا یودی حقه المجتهدون، الذی لا یدرکه بعد الهمم، و لا یناله غوص الفطن، الذی لیس لصفته حد محدود و لا نعت موجود، و لا وقت معدود، و لا اجل ممدود. فطر الخلائق بقدرته، و نشر الریاح برحمته، و وتدبالصخور میدان ارضه.

 

یک مقاله ای را ذیروز خواندم در یکی از روزنامه های پریروزها راجع به دیوید هاروی و کتابش با عنوان از حق به شهر تا شهرهای شورشی. مصاحبه ای هم که راجع به این کتاب فوق الذکر هاروی کرده را ترجمه و منتشر کرده است. این کتاب در سال 2012 هم نوشته شده است و یک دیدگاه جالب بخصوصی را ارائه می هد از دیدگاه های مارکس و کمون و کمونیسم و شهرها و تجارت و سرمایه و مقابله با سرمایه داری در شهرها. مسئله اصلا در آن اسلامی وجود ندارد، لااقل در ظاهر هر چه مقاله را زیر و رو کنید، می بینید که خوب. پس این مفاهیم اسلامی و فقهی و حکمت متعالیه اش کو هر چند که از حق به شهر نیز می گوید. انسان را یاد از حق به خلق حکمت متعالیه و اسفار اربعه می اندازد. ولی مفاهیم کاملاً گویا مارکسیستی است و کمونیستی. البته بنده خیلی هم با این مفاهیم اخت نیستم. و خوب باز یک چیزی مشهود است و آن اقتصاد مقاومتی است. اینجا است که اگر کسی بداند معنای اقتصاد مقاومتی چیست؟ بقول معروف، شستش خبردار می شود که ای دل غافل. چه شد؟

یعنی می فرماید که حاضر است بین کمونیسم و سرمایه داری مدام نوسانات کند و اله کلنگ نماید و سرمایه داری و کمونیسم زیر و رو شوند، و اما خوب، آیا حاضر هم هست که به اسلام ناب محمدی اقتدا کند؟ آیا حاضر است لااقل همان دین خود را برپا دارد؟ یهودیت یا مسیحیت است؟ باشد. همان را قبول کند و نه اینکه به صهیونیسم بپردازد و به دام استکبار و سرمایه داری از یک طرف و مستضعفین و مظلومین و انقلاب و انقلابیگری و خراب کردن همه ی ریشه ها و زیرساختهای شهرها و جوامع بپردازد؟ و بلکه همه عالم را به آتش بکشد؟

و بلکه حاضر است به همه نوع فساد درافتد و همه جور فسق و فجور و اصراف را تحمل کرده و زیر بار همه جور ظلم و جور و فقر و فلاکت زدگی و حاشیه نشینی و فحشاء برود ولی دست از کفرش برندارد. فانظروا کییف کان عاقبة المکذبین.

 

۱. قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿آل عمران: ١٣٧﴾

 
۲. قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿الأنعام: ١١﴾
 
۳. وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّـهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿النحل: ٣٦﴾
 
۴. فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿الزخرف: ٢٥﴾

 

یعنی این یک وجه مسئله است که وقتی در میان کذب واقع شده ایم و مکذبین جهانگیر شده اند و می خواهند همه عالم را ببلعند، کسی بخواهد بیاید و بگوید که من می خواهم اینها را ارشاد کنم و به راه راست بیاورم یا اینکه اصلا خیر. می خواهم به اسلام خودم بپردازم ولی با این مکذبین عالمگیر شده هم اقتصاد مقاومتی کنم. خوب، اینجا کیست که دارد اشتباه می کند؟ این را اگر ما در یک جااهایی در دنیای اسلام بنگریم که حتی جبهه بندیهای جهانی از چه نوعی است، بهتر متوجه مسئله می شویم. البته بعضی ادعا هم می کنند که چرا ما طرف کمونیسم بایستیم و نه طرف سرمایه داری؟ موضوع این است که وقتی خود سرمایه داری با کمونیسم متحد شود تا بتواند حساب کارش دستش بیاید، جبهه کمونیسم و سرمایه داری دو روی یک سکه می شوند که معلوم هم نیست که آیا هر دو با هم فروپاشی خواهند کرد یا این زودتر یا آن زودتر؟ و چرا؟ چون حساب بفرمایید که ما نظریه از حق به شهر و شهرهای شورشی را داشته باشیم و سرمایه داری جهانی را هم داشته باشیم و کمونیسم را هم که داریم، و اما دیگر چه می ماند که نداریم؟ آیا ریاضی-فیزیکمان هم نزدیک به نظریه حمیدی-مجیدی رسیده است یا اینکه به همان نظریات دیگران قانع ایم؟ آیا حکمت متعالیه مان به چه صورت است؟ فقهمان کجا است؟ و از همه مهمتر آیا همه اینها را می توانیم مستقیم و غیرمستقیم با اقتصاد مقاومتی مان ربط دهیم و ترابری و تجارت و فرهنگ خود را بر حسب امور اسلامی ناب محمدی بسازیم؟

بعضی ایراد کنند یحتمل که آقا تو برو به همان خانواده ات برس! البته این حرف متینی هم یحتمل باشد. و همینطور هم باید امر به معروف و نهی از منکر هم کرد که خانمها آقایان حجاب و بلکه چادر مشکی. ولی همین مقالات را در مورد پروانگی در نظر بگیرید:

http://lanl.arxiv.org/pdf/1306.0622v3

http://xxx.lanl.gov/pdf/1610.02890v2

 
و حالا مقالات دیگر هم که در پستهای قبل فراوان داریم برای تفکر و تعقل و تفقه، و اما این ابسترکت سخنرانی آی پی ام را هم خواستید به حساب آورید و در نظربگیرید:
 
 
مسئله اینجا است که آیا بین دو فرضاً سیاه چاله نجومی ای که ما در نظر آورده ایم، و یحتمل بتوان آنرا به سرمایه داری همراه با کمونیسم که آیا پایدار است و آیا در حال فروپاشی است، آیا با اسلام ناب محمدی وارد این میدان علمی-الهی شدن یک پروانگی ای را مشاهده نمی فرمایید که بین این دو یحتمل در نوسانات است و اصول اخلاقی را می طلبد و دنبال حکمت متعالیه است و بلکه دارد خود را به نظریه حمیدی-مجیدی نزدیک و نزدیکتر می کند و آیا بتواند و آیا نتواند؟ یا اینکه باز اصلا می فرمایید مسئله چیست؟ کدام پروانگی؟ کدام سیاه چاله؟ کدام AdS/CFT؟ کدام هندسه ناجابجایی؟ کدام مدل استاندارد فیزیک؟ کدام ابرگرانش؟ کدام ابرتقارن؟ کدام ریسمان؟ کدام کوهمولوژی؟ کدام ... کدام ... کدام ....؟ هیچی اصلاً. اصلاً نداریم!!! البته فقاهت و حکمت متعالیه و اسلام ناب محمدی جای خود دارد.
ولی مسئله دیگر این است که یحتمل پروانه ای را می توانید فرض بفرمایید که بین دو سیاه چاله دارد پرواز می کند و از یکی به دیگری می رود و برمی گردد. و در این رفت و آمد بینهایت می تواند سفرها کند و آیا بتواند به حق برسد و اسفار اربعه را بپیماید؟ این نظریه را می توانید برایش نظریه ای لانگلندزی در نظر آورید که ال-سریهای (L-series) خود را دارد و یحتمل می توان برنامه لانگلندز در نظریه اعداد و یا برنامه هندسی لانگلندز را برایش برآورد کرد. و حرفها داریم و می توان آیا به نظریه حمیدی مجیدی نیز راه یافت و حکمت متعالیه را برنامه ریزی نمود و بلکه وارد فقاهت هم شد؟ یعنی همه اینها را وسط سرمایه داری همراه با کمونیسم داریم که آیا دارد فروپاشی می کند و آیا دارد پایداری می کند؟ و همینطور هم اسلام ناب محمدی. و الله اعلم. یعنی یکی نیست به این خلق الله بگوید که بابا از همان اول اسلام بیاور! لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  و ارفع درجته.
 
زیرنویس: فلسطین، و ما ادراک ما فلسطین. در کنفرانس فلسطین مقام معظم رهبری سخنان مهمی را ایراد فرمودند. بنده یک چیزی را راجع به فلسطین عرض کنم. وقتی تازه انقلاب شده بود، بنده یک بار تازه از آمریکا به ایران برگشتم و دیدم که وسط خیابانها روی بنرهایی نوشته شده اسرائیل نابود باید گردد. پیش خود گفتم که مگر می شود؟ یعنی ما قبل از انقلاب چندان امام خمینی را هم درست نمی شناختیم چه رسد به اینکه متوجه این مطالب دیگر باشیم. و اما این یک مشکل روشنفکر نماها هم هست که آنچنان در تبلیغات صهیونستها و اسرائیلیها غرق می شوند که اسلام و مسلمانی خود را بالکل فراموش می کنند. این همه جنایات را در فلسطین اشغالی اسرائیلیها چطور است که دارند مدام انجام می دهند و فروپاشی نمی کنند؟ اسرائیلیها و صهیونیستها آیا به نام خدا و پیغمبری هم دارند این کار را می کنند؟ اسرائیلیها اگر اعلام می کردند که ما از خدا و پیغمبر هم دست برداشته ایم و کمونیست و مارکسیست هم شده ایم، باز هم نمی توانستند از جعلی بودن رژیمشان قسر در بروند برای اینکه کمونیستها هم چنین نمی کنند و بلکه بفکر سعادت مردم خود هستند و نه به بردگی کشیدن مردم و غیر دانستن فلسطینیان که سرزمین مادریشان را اشغال کرده اند. یحتمل میانمار هم با همه قساوت قلبشان بر علیه مسلمانان روهینگیایی مثل اینها نیستند و بلکه دارند از همین اسرائیلیها و آمریکاییها و عملکردشان در فلسطین اشغالی است که درس می گیرند. خدا لعنت کند اسرائیلیها را و هر چه زودتر نابود شوند. احمدی نژاد خوب شروع کرد در شعارش بر علیه اسرائیل ولی بعد خرابش کرد و این دولت هم که بدتر است. این مسئله اسرائیل بدتر از یک غده ی سرطانی است که اگر از آن جلوگیری نشود به همه جا سرایت می کند. ان شاء الله اسرائیل و تفکر صهیونیستی همراه آن هر چه زودتر در کل عالم و نه فقط در اسرائیل فروپاشی کند. و اسلام ناب محمدی بخواست خدا در همه عالم فراگیر شود و دشمنان امام زمان نابود شوند و آن حضرت هر چه زودتر ظهور نمایند. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر.
  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

اصولاً خیانت چیز بدی است، ولی اینکه کسی به ذات نفس خود خیانت کند دیگر از همه بدتر است و جبرانپذیر نیست. چطور می شود که کسی به ذات نفس خود خیانت کند؟

 

زیر نویس 2/15/2017 مطابق 27/11/1395:

 

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض ءاءاله مع الله قلیلاً ما تذکرون.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله رب العالمین. الرحمن الرحیم. مالک یوم الدین. ایاک نعبد و ایاک نستعین. اهدنا الصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم. غیر المغضوب علیهم و لا الضالین.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد. الله الصمد. لم یلد و لم یولد. و لم یکن له کفواً احد.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

 

بنده یک چیزی که به ذهنم خطور کرد وقتی سخنرانی رهبری را گوش می کردم این است که کذابیت نیز هیچ حد و حدودی می تواند نداشته باشد همانطور که حق هم هیچ حد و حدودی ندارد. یحتمل بتوان گفت که این پیام الغدیر است و این را در احقاق الحق و ازهاق الباطل آیت الله العظمی مرعشی نجفی و الغدیر علامه امینی و بلکه واقعه کربلا نیز باید دنبال کنیم. مسئله این است که سیاست اسلامی و حکومت اسلامی وقتی معنی می پذیرد که بتوان اسلام را تبلیغ کرد. و با وجود دشمنانی درونی و بیرونی ای که اصلا دغدغه اسلام ندارند و بلکه دستشان با دست صهیونیسم در دشمنی با اسلام یکی است، بنده حقیر بنظرم می رسد که اسلام را به کفار تبلیغ کردن می تواند آسانتر باشد تا به آنهایی که ادعای اسلامیت دارند. ما چطور می توانیم به وهابیت و آل سعود و آل خلیفه و داعش و تروریست پرورها، یعنی آنهایی که فقط تفرقه و کشتار و جنگ بین مسلمانان را می پسندند، تبلیغ اسلام کنیم؟ معرفت دینی کجا رفته است؟ البته همان خانواده خود را وادار به شرایع و ارزشهای دینی ساختن نیز معرفت خاصی می خواهد که اول از همه باید هواهای نفسانی را کنار گذاشت. ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الظالمین. یعنی ما نمی توانیم دیگران را وادار کنیم که آقایان خانمها شما طبیعیات را کنار بگذارید و لذا متوجه خواهید شد که الهیات و حکمت متعالیه چقدر سودمند است. دلیلش هم این است که در جواب می فرماید که اگر خیلی زرنگی برای خودت حکمت متعالیه و آداب نمازت را ثابت کن و من ببینم آیا داری راست می گویی یا خیر. نه تنها نمی خواهد از نشئه طبیعت خارج شود و بلکه تو را هم دعوتت می کند که راه کجت را کنار بگذار و به صراط مستقیم ما بپیوند. در صورتی که خودش هم می داند که چه سخن کذبی دارد می گوید. این نوع کذابیت را هیچ جوری نمی شود با آن جنگید و بلکه یک ظلمی است که هر حکومت مشروعه ای را نیز می خواهد از هم بپاشد. یعنی کذابیت او بالواقع روشن نمی شود تا وقتی که همه نشانه های دین و شریعت و اسلام را به خیال خودش نابود کند آنچنان که قابیل هم ادعای هابیلی می کند، ولی در نبود هابیل بسبب کشته شدن او دیگر چه فایده؟ قابیل می خواهد چه ادعایی کند؟ حالا اگر او را در چاه می انداخت و او را به مصر می بردند و می فروختند، باز یحتمل یوسف دیگری می شد. بقول آن مرجع بزرگوار تقلید و مفسر قرآن در تفسیر سوره یونس، اگر رقیب را حذف کنی که خیلی هنر نکرده ای، و اگر توانستی با رقابت او به مبارزه برخیزی است که هنر کرده ای. ولی وقتی هنرت این شد که قدرتمند شده ای، حالا دیگر فکر نظریه گالوای فقهی کآرتینی دیگر یحتمل نیافتی که این کدام تناظر می شود و صاف می خواهی بر آن ضعیفتر غلبه کنی و کاری هم نداری که او زیدی است یا سنی است یا دوازده امامی است. همه را مثل خودت کذاب می انگاری. و همه چیز را می خواهی اثبات کنی که از کذابیت است که برمی خیزد برای اینکه داری یک دروغ گنده ای به خودت می گویی که حالا بیا و ببین. ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الظالمین. این آن چیزی است که از رادیو صهیونیستی می شنوی که می فرماید کدام ولایت فقیه؟ ولایت فقیه را ما خودمان درست کرده ایم! رادیو صهیونیستی چنین چیزی را پخش نکند، آیا دیگر می توان به او گفت رادیو صهیونیستی؟ آیا از رادیو صهیونیستی انتظار دیگری می رود؟ اصلا از همین راه ها است که صهیونیسم می خواهد به کل عالم حکومت کند و بلکه حکومت اسلامی را حاشا می کند. این همان چیزی هم هست که آمریکا می خواهد. یعنی چه؟ یعنی یک رئیس جمهوری را بیاور رئیس جمهورش کن که از اسلام هیچ نمی داند ولی حالا خوب یک جورهایی هم اسمش به مسلمانها می خورد. و دیگر خیلی با اسلام راه بیاید نهایتاً می خواهد بنام مبارزه با تروریسم، همان تروریستها را به جان اسلام و مردم مسلمان بیاندازد. حالا شما بفرمایید که اقایان خانمهای حجاج بیت الله الحرام همه و همه می رویم سفر حج و شده از یمن برویم یا از عراق برویم یا از سوریه هم برویم، می رویم سفر حج. مسئله این است که هر کتابی برای خنگولکها بنویسیم، نمی توان کتابی برای گرویدن به اسلام برای خنگولکها نوشت چرا که لی لی خانم آلمانی همینجوری نمی آید بگوید که من با خدا حرف زدم و رفتم ادیان مختلف را راجع بهشان تحقیق  کردم و دیدم که اسلام از همه بهتر است. و اسلام آوردم. با خنگولک بازی نمی توان اسلام آورد. یک بار بروید مسجد و اقامه نماز کنید و با دیگر نمازگزاران سعی کنید بروید توی بحث. ببینید خنگولک بازی ای در کار است؟ یا باید آن را بلکه کنار هم گذاشت. ممکن است که هر متخصصی فقط در کار خود تخصص داشته باشد و نه در کار دیگری. ولی اسلام یک چیزی است که تخصصش در این است که اگر اسلام نیاوردی خنگولک می شوی هر چند که با خنگولک بازی نمی شود روان شناسی یاد گرفت ولی با روان شناسی برای خنگولکها می شود اتفاقاً خیلی شیرینتر هم اصول روان شناسی را فرا گرفت. مثل این است که بنده بخواهم سواهیلی یاد بگیرم و بگویم که من می روم آلمان آنجا می گردم ببینم کی سواهیلی بلد است و شروع می کنم با او سواهیلی حرف زدن برای اینکه همه زبانشان آلمانی است و هیچ کس دیگری سواهیلی بلد نیست حرف بزند. و لذا خجالت من می ریزد همانطوری که من اگر بروم آفریقا یا هند و بخواهم با همه انگلیسی حرف بزنم. آنقدر باید با آنها سر و کله بزنم تا آنها لهجه مرا بفهمند و من لهجه آنها را بفهم و همین باعث خواهد شد که لهجه ام پیشرفت کند. اما نمی شود بفرمایید که بنده برای اینکه روانشناسی یاد بگیرم می روم یک مدتی در بیمارستان روانی بستری می شوم تا روانشناسی و بلکه روانپزشکی را از نزدیک لمس کنم! بلکه سعادت داشته باشی بروی به بیماران روانی بستری شده در بیمارستان روانی کمک کنی. این را می گویند خیرخواهی. و اما اگر سعی ات بر این شد که خودت مستقیماً بروی آنجا بستری شوی که چم و خم روانشناسی و روانپزشکی را یاد بگیری، مطمئن باش که همه خواهند گفت که این بابا راست راستی عجب خنگولکی است. همه عمرت را به بطالت گذراندی، یک چند صباحی هم سعی کن از خنگولکی در بیایی. این یعنی چه؟ مثلاً می فرماید: إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ اَلسَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ اَلتَّبَاعُدِ مِنْکَ. خوب آنوقت ما چه داریم بگوییم؟ لابد ما هم می خواهیم بگوییم  إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ. آن حضرت هم تعلقات قلبی خود را بروز می دهند و ما هم. مشکل دروغگویی این است که دروغگو هر چه را به زبان راند یا نوشت معنی اش این نیست که در قلبش هم همان می گذرد. و لذا این درست است که کذابیت بد است، و اما با کذابیت بدتر از همه نمی توان به قلب خود چیزی آموخت! به قلب خودت که نمی توانی دروغکی و خنگولکی آداب نماز بیاموزی. گیر می کنی. می توانی آداب نماز را برای خنگولکها به انگلیسی و آلمانی و سواهیلی هم ترجمه کنی. اما از زبان تا قلبت خیلی هم راه نیست و لذا بهتر است به آن دروغ نگویی و فقه و حکمت متعالیه ات را هم یاد بگیری. و با سیاست یک حکومتی را ایجاد کنی که اقتصاد و علم و دین و فقه و قرآن را عملاً به جهانیان بیاموزی. مثلاً این یک سوالی برای این حقیر شده بود که سوره غافر یا مومن آیا ربطی با مومن آل فرعون هم دارد؟ یا اینکه سوره مومن نیز نامنیده شده، ربطی به مومن آل فرعون ندارد که یحتمل همین درست است تا آنجایی که بنده خاطرم هست و سوره غافر سوره مومن نیز نامیده شده بدلیل دیگری. یک موقعی هست که شما می خواهید خمستان را بدهید و می گویید که من خمسم را می خواهم به این مرجع تقلید بدهم یا به آن مرجع تقلید بدهم. یا این نماینده مرجع تقلیدم را می پسندم و دیگری را نمی پسندم. حالا می بینیم که عذری باقی نمی ماند چرا که می توان آنرا الکترونیکی نیز پرداخت کرد! فالله خیرٌ حافظٌ و هو ارحم الراحمین. یعنی آیا شما حاضرید روانشناسی را بسپارید دست کسانی که مرجعشان روانشناسی برای خنگولکها است و بعد هم تشریف ببرید بیمارستان روانی برای خنگولکها؟ اگر خودتان را سپردید دست خنگولکها، انتظار هم نداشته باشید که شما را نفرستند بیمارستان روانی خنگولکها و بلکه از شما پاداش هم بخواهند که در حقتان دارند خیلی هم خوبی می کنند و شما خیلی هم مدیون آنها هستید چرا که روی تپه ای ایستاده اند و همینطوری دارند به شما تیراندازی می کنند و رجز می خوانند و شما هم نشسته اید همه را با کمال میل گوش می دهید و می خواهید ببینید که آخرش به کجا می رسد؟! کذابیت از شما است یا از آنها؟ یعنی آن موقعی که باید یک کاری می کردی، نکردی. حالا دیگر می خواهی چه کنی؟ همینطوری دست روی دست بگذاری و هیچ نکنی؟ آخرش یک کاری بکن. حکمت متعالیه را دریاب. آداب قلبیه ی نمازت را درست کن. نظریه حمیدی-مجیدی گالوایی لانگلندزی ات را ببین باید چه کنی؟ حکومت اسلامی جهانی را که فطرتاً همه مسلمان اند را دریاب. و لا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا را محدودش نکن به یک نادانی که دست چپش را هم از دست راستش بلد نیست. فقاهت بیاموز. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  و ارفع درجته.

 

زیرنویس-  بنده حقیر فکر می کنم رهبری سرمشق  بسیار قابل توجه ی امروز برای جوانان نخبه فرمودند که آنها می توانند برای هندسه سلامت در مملکت خود بجای مهاجرت به کشورهای پیشرفته تر تلاش نمایند.

و بنده باز بنظرم رسید که هندسه سلامت می تواند به سلامت خود فرد هم مربوط شود. و حال آنکه سلامت هندسه می تواند به سلامت هندسه اجتماعی اقتصادی جهانی مربوط و بلکه به همه کائنات و کل وجود هستی مربوط گردد و بلکه ان شاء الله در هندسه شکل گیری مدینه فاضله صادقه نبوی-علوی امام زمان ما منتهی شود. و لذا هندسه سلامت و سلامت هندسی می توانند خیلی به هم مربوط بوده و بلکه روشن سازد که چرا نظریه گرانش (کوانتمی) نیز هندسی است. حفظ سلامت فردی و اجتماعی اسلامی بسیار مهم است. شَهِدَ اللَّـهُ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿آل عمران: ١٨﴾

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی با صدور پیامی، ارتحال رفیق دیرین و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را تسلیت گفتند.

متن پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

با دریغ و تأسف خبر درگذشت ناگهانی رفیق دیرین، و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را دریافت کردم. فقدان همرزم و همگامی که سابقه‌ی همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به پنجاه و نه سال تمام میرسد، سخت و جانکاه است. چه دشواریها و تنگناها که در این دهها سال بر ما گذشت و چه همفکریها و همدلیها که در برهه‌های زیادی ما را با یکدیگر در راهی مشترک به تلاش و تحمل و خطرپذیری کشانید. هوش وافر و صمیمیت کم‌نظیر او در آن سالها، تکیه گاه مطمئنی برای همه کسانی که با وی همکار بودند بویژه برای اینجانب به شمار میآید. اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هایی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّی بود، بکلّی بگسلد و وسوسه‌های خناسانی که در سالهای اخیر با شدت و جدیت در پی بهره‎‌برداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد. او نمونه‌ی کم نظیری از نسل اول مبارزان ضد ستم‌شاهی و از رنج دیدگان این راه پرخطر و پر افتخار بود. سالها زندان و تحمل شکنجه‌های ساواک و مقاومت در برابر این همه و آنگاه مسئولیتهای خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و غیره، برگهای درخشان زندگی پرفراز و نشیب این مبارز قدیمی است. با فقدان هاشمی اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمی‌شناسم که تجربه‌ئی مشترک و چنین درازمدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخ‌ساز به یاد داشته باشم. اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبه‌ی الهی با پرونده‌ئی مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد، و این سرنوشت همه‌ی ما مسئولان جمهوری اسلامی است. غفران و رحمت و عفو الهی را برای وی از صمیم قلب تمنا میکنم و به همسر گرامی و فرزندان و برادران و دیگر بازماندگان ایشان تسلیت عرض میکنم.

غفرالله لنا و له

سید علی خامنه ای

۱۹ دی ماه ۱۳۹۵

 

 

بنده نیز درگذشت حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی را تسلیت عرض می کنم.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

Image result for ‫96 شهید از شلمچه‬‎

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

اللَّهُمَّ بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ إِلَیْکَ وَ بِحُبِّی النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الْقُرَشِیَّ الْهَاشِمِیَّ الْعَرَبِیَّ التِّهَامِیَّ الْمَکِّیَّ الْمَدَنِیَّ أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ فَلا تُوحِشْ اسْتِینَاسَ إِیمَانِی، وَ لا تَجْعَلْ ثَوَابِی ثَوَابَ مَنْ عَبَدَ سِوَاکَ فَإِنَّ قَوْماً آمَنُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ لِیَحْقِنُوا بِهِ دِمَاءَهُمْ فَأَدْرَکُوا مَا أَمَّلُوا وَ إِنَّا آمَنَّا بِکَ بِأَلْسِنَتِنَا وَ قُلُوبِنَا لِتَعْفُوَ عَنَّا فَأَدْرِکْنَا [فَأَدْرِکْ بِنَا] مَا أَمَّلْنَا وَ ثَبِّتْ رَجَاءَکَ فِی صُدُورِنَا وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ فَوَ عِزَّتِکَ لَوِ انْتَهَرْتَنِی مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِکَ وَ لا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ لِمَا أُلْهِمَ قَلْبِی [یَا سَیِّدِی ] مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِکَرَمِکَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِکَ إِلَى مَنْ یَذْهَبُ الْعَبْدُ إِلّا إِلَى مَوْلاهُ وَ إِلَى مَنْ یَلْتَجِئُ الْمَخْلُوقُ إِلّا إِلَى خَالِقِهِ

 

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی،

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم.

نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ حاجَتی وَعَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَرَمَیتَ مُنقَضی فی ظِللّ اللهِ وَ یُضِلل اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍ وَغَمًّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یامُحَمَّدَ بِوَلایَتِکَ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ اَدرِکنی بِحقِّ لُطفِکَ الخَفیَّ اللهِ اَکبَرُاَنامِن شَرِّ اَعدائکَ بَریءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدی وَعَلَیکَ مُعتَمِدی بِحقِّ إِیاکَ نَعبُدُ وَ إَیاکَ نَستَعینُ یااَبالغَیثِ اَغِثنی یااَبَاالَحَسَنَین اَدرِکنی یاسَیفَ اللهُ اَدرِکنی یابابَ اللهِ اَدرِکنی یاحُجَّهَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقَّ لُطفِکَ الخَفیَّ یا قَهّارُتَقَهَّرتَ بِالقَهرِوَالقَهر ُفی قَهرِ قَهرکَ یاقَهارُ یاقاهِرَالعَدُوّ یاواِلیَ الوَلِیَّ یا مَظهَرَ العَجائِبِ یامُرتَضی عَلِیُّ رَمَیتَ مِن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَسَیفِ اللهِ القاتِلِ اُفَوَّضُ اَمری اِلیَ اللهِ اِنَّ اللهُ بَصَیرٌ بِالعَبادِوَاِلحُکُم اِلهٌ واحِدٌ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ اَدرِکنی یاغیاثَ المُستَغییَنِ یا دَلیلَ المُتَحیِّرِینَ یااَمانَ الخائِفینَ یامُعینَ المُتَوَکِلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَالِهِ اَجمَعین وَ الحَمدُ اللهِ رَبِّ العالَمینَ.

 

بنده فکر کنم این مثال خوبی است که خانمها خیلی هم خوب است به عنوان حجاب از چادر استفاده کنند یا لااقل چادر را در بقچه خود همیشه همراه خود داشته باشند. و البته از جمله شهید مطهری در کتاب حجاب خیلی بیشتر در این مورد توضیح می دهند. ولی بنده یک مثال بانکداری اینجا می زنم از آنجایی که اقتصاد مقاومتی هم خیلی این روزها مهم است. و برای این کار ما این مسئله را خود یک خمینه ای فرض می کنیم و بعد به کلافی روی این خمینه رفته و  به زبانهای برنامه نویسی می پردازیم. مسئله این است که در این زبانهای برنامه ریزی رایانه ای اگر با آنها کار کرده باشید، می بینید که syntax , semantics یا همان صرف و نحو در این زبانها چقدر مهم است. و از جمله ساده ترین قوانین گرامری آنها اینکه حتی یک ویرگول: (،) یا حتی یک اسپیس: space ( ) نیز درست استفاده شود. معمولاً از اسپیسهای اضافه یحتمل خود برنامه ها فاکتور بگیرند.

برای این کار بنده یک مثال روزی را بزنم! سایت کتابخانه ای-شیعه-دات-آی- آر یک جستجوگری دارد که این آخرین روایات و احادیث را بنده از آن طریق استفاده کردم. گاهی اوقات هست که دنبال یک چیزی می گردید و کاملاً چیزهای دیگری را به شما جستجوگر می دهد:

 

حدثنا علی بن أحمد بن عبد الله بن أحمد بن أبی عبد الله البرقی، عن أبیه، عن جده، عن عمر بن عثمان، عن أبی جمیلة المفضل بن صالح، عن سعید ابن طریف، عن الاصبغ بن نباتة، عن علی بن أبی طالب (علیه السلام)، قال: هبط جبرئیل على آدم (علیهما السلام)، فقال: یا آدم، إنی أمرت أن أخبرک واحدة من ثلاث، فاختر واحدة ودع اثنتین. فقال له آدم: وما الثلاث یا جبرئیل؟ قال: العقل والحیاء والدین. قال آدم: فإنی قد اخترت العقل. فقال جبرئیل للحیاء والدین: انصرفا ودعاه. فقالا: یا جبرئیل، إنا أمرنا أن نکون مع العقل حیث کان. قال: فشأنکما، وعرج

بنده داشتم دنبال "والدین" می گشتم به معنای "پدر و مادر" و بجایش "والدین" که واو به الدین چسبانده شده است به معنای دین آمده است.   و حالا این را می گویند یک بانکداری بد اطلاعات، غیر از این است؟ دلیل این مسئله این است که ما قاعدتاً با یک ماشین جستجوگر طرفیم. برای همین فرق بین والدین و دین را وقتی واو به الدین چسبانده شده است که نمی فهمد. و از طرفی جستجوگر به اسپیسها هم حساس است و انها را تشخیص می دهد. و از طرفی دیگر، باز این هم هست که در نوشتن متون در کتابخانه اسپیس بین لغات کمترین توجهی به آنها نشده است! بقول معروف مسئله می شود نورٌ علی نور. و همه چیز دست به دست هم داده و دنبال یک چیزی می گردید و کلی چیزهای دیگر هم دارید و یحتمل الا آن چیزی که دنبالش هستید. بنده عرضم این است که اگر در نرم افزاری برای بانکداری که از انگلیسی به فارسی ترجمه شده است، این اتفاق خدای ناکرده بیافتد. می تواند وضعیتی جبران ناپذیر را ایجاد کند. البته بانکدارها مثل کتابدارها رفتار نمی کنند و معمولاً از همه لحاظ همه چیز را امتحان و چک کرده و حتی هاکرهایی را استخدام می کنند که ببینند می تواند سیستمشان را هک کند یا خیر! و لذا همه نقاط ضعف و مشکلات را می پوشانند و می بندند و جلوگیری می کنند. این را هم می گویند حجاب!

و یکی از عرایض بنده در مشکل رفت و برگشت در نظریه حمیدی-مجیدی از الهیات به ریاضی-فیزیک همین است که مثلاً حالا بیا و اهمیت زبان ماشینها و برنامه ریزیشان را و حتی یک ویرگول را در این میان  ثابت کن. این دفعه شد. یحتمل مثل این است که به خانمها هی توصیه شود چادر و آن هم چادر مشکی، حجاب. حجاب، چادر مشکی. و بانکداری و اقتصاد مقاومتی هم که همینطور مشکلات عدیده. و ....

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

هاشمی

اللَّهُمَّ بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ إِلَیْکَ وَ بِحُبِّی النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الْقُرَشِیَّ الْهَاشِمِیَّ الْعَرَبِیَّ التِّهَامِیَّ الْمَکِّیَّ الْمَدَنِیَّ أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ فَلا تُوحِشْ اسْتِینَاسَ إِیمَانِی، وَ لا تَجْعَلْ ثَوَابِی ثَوَابَ مَنْ عَبَدَ سِوَاکَ فَإِنَّ قَوْماً آمَنُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ لِیَحْقِنُوا بِهِ دِمَاءَهُمْ فَأَدْرَکُوا مَا أَمَّلُوا وَ إِنَّا آمَنَّا بِکَ بِأَلْسِنَتِنَا وَ قُلُوبِنَا لِتَعْفُوَ عَنَّا فَأَدْرِکْنَا [فَأَدْرِکْ بِنَا] مَا أَمَّلْنَا وَ ثَبِّتْ رَجَاءَکَ فِی صُدُورِنَا وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ فَوَ عِزَّتِکَ لَوِ انْتَهَرْتَنِی مَا بَرِحْتُ مِنْ بَابِکَ وَ لا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ لِمَا أُلْهِمَ قَلْبِی [یَا سَیِّدِی ] مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِکَرَمِکَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِکَ إِلَى مَنْ یَذْهَبُ الْعَبْدُ إِلّا إِلَى مَوْلاهُ وَ إِلَى مَنْ یَلْتَجِئُ الْمَخْلُوقُ إِلّا إِلَى خَالِقِهِ

 

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی،

ناد علیاً علیاً یا علی،

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم.

نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ حاجَتی وَعَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَرَمَیتَ مُنقَضی فی ظِللّ اللهِ وَ یُضِلل اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍ وَغَمًّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یامُحَمَّدَ بِوَلایَتِکَ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ اَدرِکنی بِحقِّ لُطفِکَ الخَفیَّ اللهِ اَکبَرُاَنامِن شَرِّ اَعدائکَ بَریءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدی وَعَلَیکَ مُعتَمِدی بِحقِّ إِیاکَ نَعبُدُ وَ إَیاکَ نَستَعینُ یااَبالغَیثِ اَغِثنی یااَبَاالَحَسَنَین اَدرِکنی یاسَیفَ اللهُ اَدرِکنی یابابَ اللهِ اَدرِکنی یاحُجَّهَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقَّ لُطفِکَ الخَفیَّ یا قَهّارُتَقَهَّرتَ بِالقَهرِوَالقَهر ُفی قَهرِ قَهرکَ یاقَهارُ یاقاهِرَالعَدُوّ یاواِلیَ الوَلِیَّ یا مَظهَرَ العَجائِبِ یامُرتَضی عَلِیُّ رَمَیتَ مِن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَسَیفِ اللهِ القاتِلِ اُفَوَّضُ اَمری اِلیَ اللهِ اِنَّ اللهُ بَصَیرٌ بِالعَبادِوَاِلحُکُم اِلهٌ واحِدٌ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ اَدرِکنی یاغیاثَ المُستَغییَنِ یا دَلیلَ المُتَحیِّرِینَ یااَمانَ الخائِفینَ یامُعینَ المُتَوَکِلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَالِهِ اَجمَعین وَ الحَمدُ اللهِ رَبِّ العالَمینَ.

 

{اسماء دختر یزید انصاری، از طرف زنان مسلمان مدینه مامور شد به نمایندگی آنان نزد رسول خدا برود و پیام گلایه آمیز زنان مدینه را به رسول خدا ابلاغ کند و جواب بگیرد.

اسماء وقتی وارد شد که رسول خدا در میان جمع اصحاب بود. گفت:

"پدر و مادرم قربانت. من نماینده زنانم به سوی تو. ما زنان می گوییم خداوند عز و جل تو را هم بر مردان مبعوث فرمود و هم بر زنان. تو تنها پیامبر مردان نیستی. ما زنان نیز به تو و خدای تو ایمان آوردیم. ما زنان در خانه های خویش نشسته حاجت جنسی شما مردان را برمی آوریم. فرزندان شما را در رحم خویش می پرورانیم. اما از آن طرف می بینیم وظائف مقدس و کارهای بزرگ و ارجمند و پراجر و باارزش به مردان اختصاص یافته و ما محرومیم.

مردانند که توفیق جمعه و جماعت دارند، به عیادت بیماران می روند، در تشییع جنازه شرکت می کنند، حج مکرر انجام می دهند و از همه بالاتر توفیق جهاد در راه خدا دارند. در صورتی که وقتی یک مرد به حج یا جهاد می رود ما زنان هستیم که اموال شما را نگهداری می کنیم، برای جامه های شما نخریسی می کنیم، فرزندان شما را تربیت می کنیم. چگونه است که ما در زحمتها شریک شما مردان هستیم اما در وظایف بزرگ و مقدس و کارهای پراجر و پاداش شرکت نداریم و از همه آنها محرومیم؟"

... [رسول خدا] رو کرد به اسماء و فرمود:

"ای زن! آنچه می گویم درست فهم کن و به زنانی که تو را فرستاده اند نیز حالی کن. پنداشتی که هر که مرد شد به واسطه این کارها که برشمردی توفیق اجر و پاداش و فضیلت را می یابد و زنان محرومند؟ خیر چنین نیست. زن اگر خوب خانه داری و شوهر داری کند، نگذارد محیط پاک خانه با غبار کدورت آلوده شود، اجر و پاداش و فضیلت و وتوفیقش معادل است با همه آن کارها که مردان انجام می دهند."} کتاب مسئله حجاب استاد شهید مرتضی مطهری صفحات 204-206.

 

پی نوشت: سر اینکه کتاب مسئله حجاب که قبل از انقلاب نوشته شده، بعد از انقلاب نیز تر و تازه مانده است و بسیار خواندنی است، این است که از یک دیدگاه حدیثی و قرآنی و تفسیری و فقهی و اخلاقی و اجتماعی و حتی می توان گفت علمی نوشته شده است. و لذا قبل و بعد از انقلاب نمی شناسد و از این مرزها و مرزبندیها براحتی عبور می کند! اگر بخواهیم به کنه مسئله پی ببریم، باید به جناح بندیها و حجابهایی که بین جناحهای اصولگرا و اصلاح طلب موجود است نگاهی استصوابی بیاندازیم. و خواهیم دید که حجابهای ضخیمی اینجا موجود است که مملو از تعصبات و بدخلقیها می توانند باشند. نهایت این مسئله را باید در روابط ایران با آمریکا جست که به حق باید گفت یک حجاب ضخیمی آنرا پوشانده است و کنار زدن آن به قولی کلیدش دست ایران هم نیست! این مسئله را یحتمل می توان تشبیه کرد به نیروی قوی در مدل استاندارد فیزیک که ذرات دچار محبوسیت (confinement) شده اند و حجابهای محبوسیت هم کنار برو نیست. یک فرقی هست بین مسئله سلطه ابرقدرتها و غیبت امام زمان. یعنی ما می بینیم که وقتی کسی می خواهد یک عمل شیطانی بزرگی را انجام دهد اول بین خود و عملش یک پرده هایی و حجابهایی را قائل می شود و اوضاع و احوال را خوب بررسی می کند که آیا بشود و آیا نشود و اگر دید می تواند این کار را انجام دهد، فبها و الا که حجابها را کنار نمی زند و بلکه بیشتر و ضخیمترش هم می کند. این غیر از آن مسئله فقهی حجابی است که کتاب استاد شهید مطهری می فرمایند. و اما اینجا یک مسئله ای هست که ناشی از مثلاً نماز است که صرفاً حق الله است و خدمت به خلق که از حقوق حق الناسی است. عبادت بجز خدمت خلق نیست، به تسبیح و سجاده و دلق نیست. (یحتمل بجای عبادت، طریقت هم بکار برده اند.) و اما یک وقت هست که مسئله تقوی در ترس از سیاستزدگیها آنچنان گم می شود که گویی ما از سرطان و فشارخون و دیابت و انواع و اقسام بیماریهای روانی و پیری زودرس و بمبهای اتمی و هسته ای و غیرهسته ای و آمریکا و انگلیس و 5+1 و اسرائیل و همه و همه آنقدر به هم پیچیده شده اند که نمازمان اول وقت که یادمان می رود و بلکه یحتمل کسی نزد خود بفرماید که مدافع حرم؟ به ما چه؟ یعنی مسئله غیبت قرار است که نزد شیعه و بلکه همه مسلمانان حل شود، ولی خود می شود یک حجابی که در سیاستزدگیها گم می شوند. یعنی آیا ممکن است که ما بین اصولگرایان و اصلاح طلبان اینچنین مشکلاتی را داشته باشیم که رهبری و ولایت فقیه و تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان و مجلس و قوه قضاییه همه و همه برای خدمت به اسلام و مسلمانان باشند و اینها باز خود همه می شوند حجابهایی که حل مسائل را مانع شوند؟ اگر چنین است که یحتمل یک شیطنتهای بزرگ و عظیمی است که در کار است. یا اینکه بنده در توهمات و تخیلات بهلولی خود غرق شده ام. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

ds^2=-fdt^2+gdX^2

از قول ابن سینا می فرمایند ان الذی یغلب علی الباطل اصنع من الذی یغلب علی الحق.

این در صفحه 12 کتاب شریعت در آیینه معرفت نیز آمده است که در سایت کتابخانه تبیان کتابش ارائه شده است:

http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/92900/4#12

البته طوری که کتاب بصورت الکترونیکی ارائه شده یک وضعی دارد که چندان هم قابل خواندن نیست  و یک حالت خیلی در هم و بر همی دارد. نه صفحه بندیها درست است و یحتمل نه نقطه گذاریها و نه پاراگرافها و نه جمله بندیها معلوم است که کدام است. بنده نمی دانم این چه جور ارائه کتابی است دیگر و چرا کتاب اینطور باید ارائه شود. یا کتاب را درست ارائه دهید یا اینکه اصلاً چرا اینطوری ارائه می کنید؟ یحتمل اینطور حساب شده است که کاچی بهتر از هیچی.

عنوان پست را متریکی قرار دادیم که یحتمل بتواند هندسه نزدیک افق سیاه چاله کر را تعریف کند بر حسب اینکه اف و جی و ایکس بزرگ در متریک را بر حسب مختصات کروی چطور تعیین کنیم. البته هندسه نزدیک افق را در سحرها قبل از اذان صبح از خواب برخیزیدن یحتمل بهتر بتوان درک کرد که هنوز اولین اشعه ها و پرتوهایی از نور به ما نرسیده است! و یحتمل هم این باعث شود که ما در سیاه چاله ای کر-گونه دچار نشویم.

یک مسئله مهمی که مطرح است این است که به آزمایشگری یک شمش طلا داده و عرض شود که مقدار انحراف نور وقتی از نزدیکی شمش طلا می گذرد را بیابید. این را یک بار پورفسور دکتر حسابی در تلویزیون مطرح کردند. موضوع این است که اگر نور ستارگانی که از نزدیکی خورشید می گذرد دچار انحراف محسوسی می شوند که در نتیجه نیروی گرانش خورشید است، پس یحتمل شمش طلا نیز چنین خاصیتی داشته باشد. البته همانطور که معروف است آزمایشهای دیگری نیز هستند که با ورفهای طلا انجام شده اند و از جمله واپاشی راترفورد. اینجا ما با خود امکان آزمایشات واپاشی راترفورد یا انحراف نور گرانشی حسابی کاری نداریم. بلکه مسئله ما این است که تا چه حد می توان این نوع آزمایشها را ترانسپورت کرد. یعنی تا چه حد می توان این آزمایشات را درست بازسازی و دوباره تجربه کرد؟ البته پورفسور دکتر محمود حسابی حرفشان این بود که وقتی ایشان خواستند چنان آزمایشی انجام دهند شمش طلا در اختیارشان گذاشته شد.

این یک مسئله مهمی است از این دست که یحتمل کسی کیمیاگر باشد! و ادعای کیمیاگری هم داشته باشد. و یحتمل این احتمال را هم بدهیم که او در حرفش صادق است و راست هم می گوید. و اما تا چه حد آیا او دارد درست می گوید آیا بستگی به این دارد که تا چه حد می تواند این علم را به همگان یاد دهد و ترانسپورت کند و لذا هر کسی هم بتواند برای خودش این کار را انجام دهد؟ همانطور که با استاد کشانی یک بار بحث می کردیم یحتمل شما نمی خواهید شمش طلا را دست هر کسی بدهید نه بدین دلیل که او یحتمل می گذارد فرار می کند. و بلکه به این خاطر هم که یحتمل برود یک بانک قلابی ای را باز کند که ما شمش طلا هم می فروشیم. و با همین یک شمش طلای اصل به مردم شمشهای طلای قلابی ای قالب کند و بعد هم پا به فرار گذاشته.

و یا علی از تو مدد خدا رحم کند به این خلق الله که مالشان را از دست داده اند. یا فرض بفرمایید که ما یک گنبد کماکان مخروطی-شکل طلایی داریم که در مرقد امیرالمومنین واقع است یا داریم آنرا بازسازی می کنیم. و از آن طرف هم که همه می دانیم الغذیر را داریم. و آیا اگر هر گنبد مخروطی شکل دیگری را هم طلا کنیم باز به گنبد امیرالمومنین و الغدیر خواهیم رسید؟ این است که یک وقت هست که ما یحتمل علم کیمیا داریم و یک وقت هست که طلا و جواهر داریم و یک وقت هست که مس هم یحتمل نداریم. اکثر اوقات این وضعیت آخر است که دچارش شده ایم و برای رسیدن به طلا و جواهر و بلکه کیمیا آیا آن علم و معرفت و شریعت و دین و اخلاق و کلاس و درس را یافت کنیم و مستفیذ شویم؟ و الله اعلم.

و اما اینکه ما در اخلاق و درس و بحث تا چه حد می توانیم پیش رویم که می بینیم شهدایی داریم همچون ستار کشانی و شهید کشانی های دیگری که همه عکسهایشان وقتی وارد خیابان در دوم پشت باغ سفارت انگلیس می شوید مشهود است. و اما چرا شهدای هسته ای؟ این یک سوالی است که یحتمل هیچ وقت برای این حقیر قابل حل نخواهد بود که یک بنده خدایی که فرضاً در ریاضی-فیزیک تحقیقات مهمی داشته است و بیشتر یک ریاضی-فیزیکدان است تا یک فیزیکدان هسته ای که کارش به سازمان انرژی اتمی مربوط شود، این بنده خدا دیگر برای چه شهید شده است هر چند که در ژورنال فیزیک هسته ای بی هم مقاله داشته باشد؟ یعنی خیلی از مقالات فیزیک هسته ای بی هستند که بیشتر ریاضی-فیزیک هستند تا چیز دیگری! حال یک بنده خدایی را برای کارهای هسته ای هم ترور کردن غلط است و اما ما می بینیم که این مسئله تروریسم آخوند و دانشمند و غیر آن انگار نمی شناسد و گویی مسئله ماورای این حرفها است. و بلکه مسئله اخلاق است و سیاست و اقتصاد و قدرت و استکبار و مستضعفین و ظلم و جور و ترور کور. خدا لعنت کند هر چه تفکر نمرودی و فرعونی و قارونی و یزیدی و شمری و ابن زیادی و عمر بن سعدی و ... است. و سلام بر حسین علیه السلام و سلام بر امام زمان و سلام بر معرفت و شریعت و دین و علم و ریاضی فیزیک و نظریه حمیدی مجیدی و .... 

لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد. 

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿١ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿٢ وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا ﴿٣ یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿٤ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَىٰ لَهَا ﴿٥ یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿٦ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿٧ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿٨

شریعت در آیینه معرفت عنوان کتابی است از حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی. کتاب دیگری هست از محمد صادق لاریجانی به اسم معرفت دینی. و کتابی هم هست با عنوان قبض و بسط تئوریک شریعت. این را بنده در کانال قرآن دیدم که بحثش بود در برنامه ای راجع به حضرت آیت الله العظمی سبحانی همین بعد از ظهر که ایشان و یحتمل شاگردان ایشان نیز راجع به قبض و بسط تئوریک شریعت جوابیه هایی نوشته اند. بنده انقریب بود که در نظریه حمیدی-مجیدی خودم غرق شوم و به تک قطبیها و دوقطبیها و چهارقطبیهای گرانشی و مغناطیسی و الکتریکی و امثالهم بپردازم. ولی این خود یک مبحث دیگری است ماورای نظریه حمیدی-مجیدی که یک مشکل مهمی را می تواند اشاره داشته باشد. بنده حقیر این پیشینه را خیلی واردش نشده ام آنطور که کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی را بهتر می شناسم و خوانده ام.

اینجا یک مشکلی هست راجع به معرفت که در غیبت شیخ طوسی آمده است. می فرماید:

... در باب معرفت دو نکته ذکر شود:

نکته اوّل: گفتن این مطلب که وقتی برای کافر معرفت حاصل نشود، خداوند تبارک و تعالی می بایست به جای معرفت، امر دیگری را جایگزین آن فرماید، بنابراین کسب معرفت در هر حالی بر کافر واجب نیست.

نکته دوم: آنچه که در نتیجه معرفت حاصل می شود، انزجار از ظلم است و این هم یک امر دنیایی است که برای آن تحصیل معرفت واجب نیست، بنابراین وجوب تحصیل معرفت اللَّه از کافر ساقط است.

اگر گفته شود: برای معرفت، بدلی وجود ندارد،

می گوییم: برای امام هم بدلی وجود ندارد. همچنان که درکتاب تلخیص شافی گفتیم.

و همچنین اگر گفته شود: انزجار از ظلم و کارهای زشت که در نتیجه معرفت ایجاد می شود، امری دینی است نه دنیایی. خواهیم گفت: همین حرف را در مورد امام می گوییم که بسیاری از امور مربوط به امام، دینی است نه دنیایی.

حالا شما دو دوست را در نظر بگیرید که یکدیگر را دعوت به تقوا می کنند. و یکی بیشتر از دیگری صلاحیت دارد که او را دعوت به تقوی کند. می فرماید: یا عبادالرحمن یا عباد الله، اوصیکم بتقوی الله. .یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿٦ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿٧ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿٨  یکی دعوت به تقوی می کند که آقا نکن. اشتباه داری می کنی. نکن! و او می گوید نه. این یک بار دیگر را هم بگذار انجام دهم. این بار آخر است. آقا نکن! نه این بار آخر است. آقا یک لحظه است. نکن. خودت را نجات بده. نکن. اینجا یک فرقی هست بین اینکه می فرماید اوصیکم بتقوی الله. خودت را نجات بده. و یک حرف دیگری است انگار که می فرماید اذا زلزلت الارض زلزالها. یحتمل بتوان گفت تقوی داریم تا تقوی. یعنی یک وقت هست که دارد خودش را نابود می کند. و در همین حین می خواهد همه را هم به نابودی بکشد. آقا نکن. این یک حرف است. یک وقت دیگر هست که می گوید خدا نابودت کند، داری چه می کنی؟ با دیگری چه می کنی؟ و با خودت داری چه می کنی؟ باز نصیحت می کند نکن! باز تقوی، باز نکن. اذا زلزلت الارض زلزالها. تقوی، تقوی، تقوی! نکن، نکن، نکن! اوصیکم بتقوی الله. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

 

 

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

در کلاس، این بحث ستارگان دوتایی مطرح شد و استاد فرمودند که امروز جوابت را می دهم و مسئله را از دیدگاه مقاله هولس-تایلر Hulse-Taylor مطرح فرمودند. و بحث جالبی است. بنده یک سوال دیگر هم راجع به استفاده از متریک پس زمینه پرسیدم که در آخر کلاس هم دوباره پرسیدم که بسته به اینکه چه متریکی استفاده کنیم، نوع سیاه چاله ای که در آن قرار می گیریم نیز متفاوت می تواند باشد. و از جمله متریکها و سیاه چاله های مربوطه آنها در موارد شوارتزشیلد و رایسنر-نوردستروم و نویمن-کر و امثالهم. ایشان یک چیزی گفتند که قابل تامل است. فرمودند که شما می توانید همان مسئله را از لحاظ نسبیت خاص در نظر بگیرید و بقیه ریزه کاریها و فرمولها را بدان اضافه کنید آنطور که در فضاهای تخت می توانید داشته باشید و تقریبهایی که از انحراف و اختلال از فضاهای تخت مینکاوسکی خواهیم داشت. یعنی در حقیقت می توانیم نسبیت عام را دور بزنیم. ولی اینکه چرا نسبیت عام داریم و آن چه می خواهد بگوید، یک بستری است برای این کارهای اختلالی واقع خواهند شد. و اما این فقط یک دیدگاه است و دیدگاه دیگری هست که نسبیت عام حرفهای دیگری هم داردکه بزند و این کار فقط زیر مجموعه ای است از قابلیتهای نسبیت عام و نه همه آن.

در این رابطه، مشاهده گری را در نظر بگیرید که روی سیاره ای ایستاده است و تابش ستاره ای را روی سیاره ای دیگر در حال نظاره است. حال اینکه مشاهده گر تا چه حد به ستاره و سیاره مورد مشاهده خود نزدیک شود و اینکه ستاره و سیاره خود تا چه حد جایزند به هم نزدیک شوند و اینکه تا کجا ما می گوییم خود مشاهده گر نیز روی ستاره واقع است یا خیر. و اینکه ستاره و سیاره ای دیگر نداریم که مشاهده گر به مشاهده آنها نشسته است و بلکه یک ستاره دوتایی است که داریم. اینها سوالهایی است برای خود این بنده حقیر.

البته یک مفهوم دیگری هست که اصلا خود درخشندگی و لومیناسیتی یعنی چه که مثلاً بگوییم لومیناسیتی این ستاره اینقدر وات یا اینقدر ارگ بر ثانیه (erg/s) است. یعنی شما یک نوری را از راه دور در آسمان شب دریافت می کنید که بر حسب اینکه فاصله مشاهده گر با ستاره چقدر است و قدر آن چقدر است، یحتممل درخشندگی و لومیناسیتی ستاره را بتوانید تخمین بزنید چقدر است. یعنی چیزی که ما از ستاره ای در دور دست می بینیم نه درخشندگی آن است و بلکه فقط قدر آن و یحتمل هم فاصله آن از مشاهده گر است. و حال اینکه ما چطور بتوانیم بر حسب قدر خورشید و مقایسه آن با قدر ستاره و فاصله آن از مشاهده گر، لومیناسیتی را هم تخمین بزنیم. این مسئله ای دیگر است که یحتمل بعضی از شکاکین که بیش از حد هم شک می کنند، این سوال را مطرح کنند که اصلا ماهیت خورشید ما و درخشندگی آن و درخشندگی ماه نیز برای ما چندان روشن نیست که چطور می توان با درخشندگی و قدر ستارگان دیگر مقایسه کرد چرا که در شب که ما قدر خورشید را نداریم و در روز هم که درخشندگی ستارگان دیگر را نداریم. و لذا مسئله از لحاظ مقایسه ای برای خورشید و ستارگان دیگر چطور می شود؟ البته اینها مسائل خیلی ساده کودکستانی است که جوابش خیلی هم ساده است ولی بنده نمی گویم بلکه خودتان راجع به آنها فکر کنید و جواب را بیابید!

و اما مسئله از لحاظ حوزوی و دانشگاهی و بلکه دینی و علمی اینطور مطرح می توان کرد که سوره های و الشمس و نور و آیه نور و آیه الکرسی چه حسابهایی دارند و در این رابطه چطور مربوط می شوند. اینها یک مسائلی است که اگر فقط به علم بپردازیم و مسائل دینی را در آن حوزه مطرح نکنیم و وارد نشویم یا همینطور دین هم حوزه اش را از علم جدا کند. آنگاه یک چیزهای اساسی را از دست خواهیم داد و مثلاً متوجه نخواهیم شد که سر فقه جواهری در چیست یا سر نظریه نسبیت عام در چیست. و بلکه یک چیزهایی را طوطیواری یاد گرفته ایم. البته مسئله به این سادگیها هم نیست و بلکه کسی که در علم متخصص است یحتمل غیر ممکن است که از دین هم سر در نیاورد. و خوب، هر چیزی هم یحتمل بتوان ادعا کرد که درجاتی دارد. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

  • سید حمید بنی هاشمی