الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

915. از حماد بن عیسی (که از اصحاب اجماع است و طریق روایت به او نیز صحیح است) روایت کرده اند که گفت: روزی امام صادق علیه السلام بمن فرمود: ای حماد آیا نماز کردن میدانی؟ گوید: گفتم: ای سرورم من کتاب حریز را که درباره نماز نوشته است از حفظ دارم، گوید: آنحضرت فرمود: باکی نیست یا مهم نیست (که همه آن را از بر داشته باشی چون ممکن است همه آنرا از حفظ بدانی اما نماز کردن صحیح را ندانی) برخیر و نماز بخوان تا ببینم، روای گوید: در برابر آنحضرت برخاستم و در حالیکه رو به قبله داشتم تکبیره الاحرام گفتم و آغاز نماز کردم و رکوع و سجود بجا آوردم پس از اینکه آنحضرت نماز مرا ملاحظه کرد فرمود: ای حماد تو نماز خواندن را نمی دانی، چقدر زشت است برای شخص که شصت یا هفتاد سال از سن او بگذرد و در عین حال یک نماز را با رعایت همه آداب و شرائط آن بجا نیاروده یا نتواند بجای آورد.... (من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق ترجمه محمد جواد غفاری باب  در چگونگی خواندن نماز از آغاز آن تا پایان آن، صص 461-2)

در اخبار است که شیخ نمر باقر النمر را آل سعود جرات کرده است که اعدام کند. خدا لعنت کند آل سعود  و وهابیت را که به همدستی هم موفق شده اند هر جنایتی را که دلشان می خواهد انجام دهند ولی خلیفه اللهی و دینمداری که اصلا یک سر سوزن هم سر در نمی آورند و نمی دانند یعنی چه؟ حتی از فرعونیت هم سر در می آوردند خوب بود. تنها چیزی که از آن سر در می آورند جنایت است و کشتارهای فجیع در یمن و سوریه و عراق و حتی حرم امن الهی را هم حرمتش را حفظ نکردند و آن فاجعه منی را برای حاجیان باعث شدند. اینها حتی از صدام حسین هم یحتمل در قساوت قلب بدترند. می فرمایند که یک روحانی شیعه را اعدام کرده اند. و به چه دلیل؟ بدلیل اینکه اعتراض کرده است که با شیعیان عربستان سعودی بدرفتاری کرده اند؟ جواب اعتراض به ظلمی که بر آنها وارد می شده قتل است از دیدگاه آل سعود و وهابیت! او بطور مسالمت آمیز اعتراض کرده است و آنها با اعدام جوابش را داده اند. این است آن فاجعه و لا الضالینی که از سر هم کردن یک دین دلبخواهی وهابیت و یک خلیفه اللهی آل سعودی دلبخواهی بدتر از آن زاده می شود. اینها کارشان بمراتب بدتر از آن گمراهانی است که مردم را به اسم دین می بردند کشورهای آمریکای جنوبی از آمریکا و آنها را وادار به خودکشی دسته جمعی می کردند. این دیگر چه هیولای بی شاخ و دمی است خدا عالم است.

امروز ایمیلم را چک کردم. دیدم یک تزی از دانشکده ریاضی دانشگاه علامه طباطبایی برای این بنده حقیر فرستاده اند. و فرستنده نیز علی یونسی نام دارد. فقط این باصطلاح تز که بنده خبر ندارم چیست و بازش هم نکرده ام و نخواهم کرد، پیوست و فرستاده شده است. و هیچ نوشته ای نیز در ایمیل نیست. همین یک تز پیوست شده و ایمیل شده. آن وقتی که ما دانشجوی محاسبات عددی بودیم و از کتاب اورتگا در برنامه ریزیهای خطی موازی و برداری درس داده می شد، یک استادی داشتیم که یک روز مرا در دفترش خواست که راجع به حل تمرینها با این حقیر صحبت کند. یکی از مشکلاتی که داشت این بود که می گفت این چیزی که هی می نویسی s. t. (که مخفف such that است) یعنی چه؟ بنده گفتم که همه می دانند این یعنی چه، تو چطور نمی دانی؟ به هر حال، یک چیز دیگری هم این استاد ما می گفت. یحتمل بشوخی هم می فرمودند که این فیزیکدانها واقعاً نمی دانند دارند چه می کنند. یک ابررایانه های عظیمی را در اختیار دارند که نمی دانند باید با آنها چه کرد. یحتمل او داشت راجع به این ابررایانه ها در لابراتوارهایی مثل ال بی ال و امثالهم صحبت می کرد که شاید هم رفته بود و خودش دیده بوده است.

حالا چه عرض کنم. بنده هم نتوانستم آن تز را که برای این بنده حقیر از آسمان رسیده بود باز نکنم. یک تز 114 صفحه ای است در مبحث ریاضی مالی و با عنوان بهینه سازی سبد میانگین-... بتاریخ همین پاییز 94. علی یونسی هم نه نویسنده تز است نه استاد مشاور نه استاد راهنما. ولی استاد راهنما هم دکتر شکوفه بنی هاشمی است که بنده ایشان را هم نمی شناسم و حتی نمی توانم بگویم که آیا چنین شخصیتی در دانشکده ریاضی علامه طباطبایی وجود دارد یا خیر! یحتمل که وجود دارد. دنیای غریبی شده است. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم. و العصر. ان الانسان لفی خسر. الا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.

بنده این یک کلمه دیگر را هم عرض کنم. یک بحث وسیعی هست در ریاضی و ریاضی-فیزیک در مورد انتگرالها و لاگرانژیها. مثلاً اینکه چرا ما از انتگرالهای ریمانی به انتگرالهای لبگ می رویم، یا مثلاً ما انتگرالها در فضاهای از بعد بی نهایت مثل فضاهای تابعی را داریم یا همین دیستریبسیونها distributions را داریم. و اینها ما را به توپولوژیهای ضعیف و ضعیف-ستاره و قوی و امثالهم می برد. خودش بحث بسیار مفصلی می تواند گردد. در مبحثهای فیزیکی مثلاً ما یک انتگرالهایی داریم به اسم انتگرالهای فاینمن. و غلط نکنم، در این انتگرالها است که مبحث بازبهنجارش شکل می گیرد وقتی با انواع تکینگیها در محاسبه انتگرالها مواجه می شویم! در لاگرانژیهای مربوط به گرانش، یک زیباییهای خاصی بنظر می رسد که بچشم می خورند که ناشی از انتگرالگیری روی قسمت نسبیت عام و گرانش مسئله است که از همین جا است که انحناهای ریمان و ریچی و امثالهم وارد مسئله می شوند. از طرف دیگر مسئله، لاگرانژی وقتی روی فضای 4 بعدی است که انتگرالگیری می شود و کمیتها هم از لحاظ نسبیت خاص در نظر گرفته می شوند، این است که ما با مسائلی از نوع نوری است که طرفیم. یعنی اینکه اینجا ما دو سنجه و مقیاس است که در یک انتگرال طرفیم که یکی از نوع انحناهایی است که ناشی از شتابهای گرانشی محلی است که در فضا-زمان های محلی بوقوع می پیوندند. و اینها معادلات دیفرانسیل خود را دارند. و دیگری از نوع معادلات کلاسیک ماکسول یا کوانیزاسیون آنها است که به ما گرانش کلاسیک یا کوانتمی را بدهد. مثل این است که بخواهیم معادلات امواج نوری را با معادلات گرانشی جمع کنیم. ولی جمع همزمان بین این دو سنجه و مقیاس است که کار را مشکل می کند. یعنی شما وقتی گرانش را دارید روی زمین حساب می کنید یک طور است و وقتی می روید به کره ماه طور دیگری است و وقتی به سیارات دیگر می روید باز جور دیگری می شوند و لذا انحناهای ریمانی نیز تفاوت خواهند کرد. و سوای اینکه ما اینجا زمین را هم در نظر می گیریم، حالا می توانیم سیارات دیگری را هم در نظر آوریم که در حال گردش است حول یک ستاره ای یا ستارگانی یا حتی یحتمل حول سیاه چاله ای.

مسئله مهم این است که ما اگر می توانیم الکترومغناطیسم کوانتمی را به گرانش با نسبیت عام به این صورت جفت و جور کنیم و لذا آیا همانطور هم می توانیم نیروهای دیگر را نیز همینطوری با پیوستن به مدل استاندارد که سه نیروی دیگر را نیز در بر می گیرد وصل کنیم و لذا چهار نیرو را وحدت بخشیده ایم؟ اما مسئله همین فواصل طیفی است که ما در لاگرانژیها با آنها مواجه خواهیم شد و آیا کجاها احتیاج به بازبهنجارش داشته باشیم و کجاها نداشته باشیم. یعنی این درست است که گرانش یکی از ضعیفترین نیروها است، ولی در عین حال، یکی از قدرتهای الهی را می رساند که همه نیروهای دیگر را نیز در یک وحدتی در بر می تواند بگیرد. یعنی این یک ضعفی است که چندان هم نباید آنرا ضعف پنداشت چرا که فقط در ظاهر است که چنین است. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

سیاست

برائه من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین.

بنده می خواستم فقط این یک کلمه را عرض کنم که دیشب یک رئیس جمهور و یک نخست وزیر جعلی را نشان می داد که آن رئیس جمهور اینچنین می گفت که سیاست ما در منطقه این است که این رئیس جمهور جعلی و حکومتش سر کار بمانند و ما از آنها همچنان که طی سالها و دهه ها پشتیبانی کرده ایم، باز هم این کار را می کنیم.

عرض این بنده حقیر این است که آیا براستی اسم این چیزی را که دارد آن رئیس جمهور و رئیس جمهورهای قبل از او پشتیبانی می کرده اند با توجه به اتفاقاتی که در منطقه مدام در حال تکرار است می شود سیاست گذاشت؟ نه، تو را به آن کسی یا چیزی که می پرستید، ایا این سیاست است که اوضاع منطقه در یمن اینطور باشد و در عراق آنطور شد و در افغانستان و پاکستان آنطور است و در سوریه و بحرین هم اینطور و حالا عربستان سعودی را کاری نداریم که چطور است. یعنی آیا اینها سیاستی است که دارد از یک رژیم جعلی پشتیانی می کند که نکند یک وقت ایران خدای ناکرده به صلاح هسته ای دست یابد؟ یا بالاخره این چه سیاستی است؟ آیا این رژیمی که تا این اندازه جعلی است که مردم خود آن کشور را آنچنان مبتلا کرده است که مدام در حال کشت و کشتارشان است و به مسجد الاقصی هم رحم نمی کنند، آیا اینها اینقدر عزیزند که همه منطقه باید قیمت این وضعیت اسفببار را بپردازند و به اسم سیاست و اینکه تقصیر ایران است؟ پس شما چه توافقی با ایران کردید؟ مگر توافق هسته ای تکرده اید و این همه سازمان انرژی اتمی را وادار به بازرسیهای سفت و سخت نکرده اید که همه جا و همه چیز را بگردند. باز هم می گویید تقصیر ایران است و اصلا این سیاست ما است که با این رژیم جعلی دوست باشیم و بلکه خودمان را ملزم کنیم که از آن پشتیانی کنیم و یحتمل خودمان را هم فدای آنها کنیم چرا که سیاستهای کلان منطقه با این سیاست گره خورده؟ لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

حج

خوب، بنده حقیر متوجه شدم که برهمکنش بین نور و ماده و الوانی که از این بابت ایجاد می شود آنقدر جای بحث و گفتگو دارد که تمامی ندارد چرا که الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکاه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه یکاد زیتها  یضیء ولو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شیء علیم آیه مبارکه 35 سوره مبارکه نور. یعنی یک اقیانوس بی نهایتی از رحمت الهی را می توانید اینجا بیابید که انواع و اقسام نظریه های فیزیکی الکترومغناطیسم و الکترودینامیک کلاسیک و کوانتمی و نیروهای قوی و ضعیف و حتی گرانش از آن می توانند نتیجه شوند و یحتمل به نظریاتی که نهایتاً به نظریه حمیدی-مجیدی هم ختم شوند بیانجامند. اما یحتمل شما وقتی در این اقیانوس رحمت قرار دارید و در عین حال گیر یک نظام ظالمی هم افتاده باشید یا لااقل بنظر اینطور برسد که گیر یک نظام ظالمی افتاده اید، این رحمت الهی می تواند طوری احاطه شود که یحتمل بنظر برسد که در یک سیاه چاله نجومی واقع شده اید! اینجا مسئله چطور می شود؟ حالا بنده یک مثال خیلی ساده ای بزنم. این حقیر بارها مشاهده کرده ام که در اخبار خبرنگاری داریم در نیویورک که اسم ایشان را هم نمی دانم و موضوع این نیست که اسم ایشان چیست. و بلکه مسئله این است که ایشان خبرنگاری هستند در نیویورک و حالا خبرنگار کدام رسانه و کدام کشور بماند. و اما مسئله ای که هست این است که معلوم است که ایشان مدتها است که بدتر از این حقیر احتیاج به عمل پلیپ بینی خود دارند ولی به این کار اهتمام نمی کنند و از آنجایی که خبرنگار هم هستند، این مسئله خود را خوب نشان می دهد آنطور که ایشان همیشه تودماغی دارند صحبت می کنند، و گویی انگار که نفسشان در نمی آید. خوب، گاهی اوقات این قابل فهم است برای کسانی که در دیار غربت زندگی کرده اند که مراجعه به دکتر و پزشک گاهی اوقات باکراه انجام شود بخاطر رعایت موارد اقتصادی یا صرفه جویی مخصوصاً اگر توصیه شود که باید عمل جراحی شوی. و این کار پشت گوش انداخته می شود. این یک مسئله ای است که بالاخره این همه تماشاچی یک نفر یک چیزی بگوید حالا اگر هم این شخص خارجی هم باشد، مخصوصاً که وزیر علوم ما نیز پزشک گوش حلق و بینی است مسئولیت ما را چندین برابر یحتمل کند که بالاخره آقا یک کاری بکن! اما آنطرف قضیه هم این است که این یک جور مشکل تنفسی ایجاد ممکن است کند و از طرفی مشکل تنفسی را داریم که در اثر ازدحامی است که زائرین بیت الله الحرام می فرمایند دچارش شدند و هزاران نفر کشته شدند. حالا به آن خبرنگار باید گفت که آقا یک کاری بکن، ولی اینجا به این نوع از سوء مدیریت باید چه گفت؟ اینجا انسانیت چطور لگدمال شده است؟ لا اله الا الله. اصلا مسئله چیست؟ حالا قبل از آن را کاری نداریم، ولی اول جنگ یمن، بعد مسئله بالابر، بعد هم مسئله منا. اللهم صل علی محمد و آل محمد. بنده که اگر راه ها باز شود حتماً به سفر حج خواهم رفت. و نه آن سفر حجی که از نوع خسی در میقات باشد. خیر. و واعدنا موسی ثلثین لیله و اتممناها بعشر فتم میقات ربه باربعین لیله و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین. یعنی چه؟ یعنی بنده حتماً به اربعین حسینی نیت خواهم کرد که بزیارت امام حسین بروم و قبل از آن هم می روم زیارت امام رضا و بعد هم می روم سوریه زیارت سیده زینب و بعد هم می روم لبنان و از آنجا به فلسطین و قدس شریف و در مسجد الاقصی هم نمازم را می خوانم و بعد از آنجا می روم بحرین و یمن و از آنجا نیز به مدینه و مکه. (البته ناگفته ماند که نماز در مسجد کوفه هم جای خود را دارد.)  التفات می فرمایید؟ هر چیزی یک ترتیبی دارد. حالا نیویورک هم نرفتم، خوب نروم. و اما اگر می شود بطریقی زندگی کرد و سبک زندگی خود را طوری تنظیم کرد که دیگر دچار حساسیت و تنگی نفس نشد، خوب چرا نباید این کار را انجام دهید؟ اگر می توانید بروید خانه سالمندان و از آنها عیادت کنید، اگر می توانید به سالمندان خود احترام بگذارید و خدمتی به آنها و معلولین برسانید که آنها نیز از علم و دانش بهره مند شوند، خوب در دانشگاه ها و حوزه ها و مساجد را باز کنید که بیایند سر کلاسها بنشینند و آبرومندانه استفاده ببرند. نه اینکه عملاً آنها را وادارید که رانده شوند و از خانواده های خود به دور افتند و دچار مسائل و مشکلات و آلام عدیده تری شوند. البته یک نوع از برهمکنشها و اینتراکتیویته های اجتماعی اینجا نیاز است که نمی شود به کسی اجحاف کرد و زور کرد کسی را که تو هم بیا از رحمت الهی بهره مند شو و او را زور کنیم و بعد بیاندازیمش توی سیاه چاله های نجومی بد اندر بدتر. هر کسی باید خودش بفهمد که دارد با نفس خودش چه می کند. لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین المعصومین المتطهرین المنتجبین سیما بقیه الله فی الارضین و لعن الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

در رابطه با ریاضی-فیزیک و بخصوص نظریه حمیدی-مجیدی و فرمولیزاسیون دوگان الکتریسته و مغناطیسم بر حسب الکترونها-تک قطبیها (منوپولها)، این سوال پیش آمد که ایا ما می توانیم برنامه هندسی لانگلاندز را در گروه های مامفورد-تیت (Mumford-Tate groups) با موفقیت فرمولیزه کنیم. و این برنامه تا کجا پیش خواهد رفت؟ یعنی یک نظریه ای را که نظریه ای ریاضی است را آیا تا چه حدی می توانیم به ریاضی-فیزیک کاربردی کنیم؟

 

حال، این سوال بحث خود را می طلبد که ما نمی خواهیم اینجا خیلی واردش شویم! و اما بحث دیگری که پیش می آید این است که نظریه اندازه (measure theory) روی اعداد حقیقی را در نظر بگیرید. حال می خواهیم این نظریه اندزه را از لحاظ منطقی و نظریه مجموعه ها در نظر بگیریم. بطور طبیعی این سوال پیش می آید که وقتی ما از مجموعه تهی شروع کرده و بعد اعداد طبیعی و اعداد صحیح را بر حسب حساب پیانو (Peano arithmetic) و بعد اعداد گویا و اعداد حقیقی همه و همه را از کلاسها و مجموعه هایی که از مجموعه تهی شروع کردیم، ساختیم. بعد  نظریه اندازه روی این دیدگاه مجموعه اعداد حقیقی چگونه می شود. بخصوص اگر ما توان امگا (2^omega) یا P(\omega) یعنی مجموعه زیرمجموعه های  اعداد صحیح را در نظر بگیریم و چطور یک خوش ترتیبی روی این مجموعه ایجاد کرده طوری که تناظری بین این مجموعه و مجموعه اعداد حقیقی ایجاد شود. و بعد این مسئله را به نظریه اندازه ها کاربردی کنیم. معمولاً یک فواصل و گپهایی در این عملیات وجود دارد که براحتی از آنها می گذریم و ریز این کارها را به حساب نمی آوریم! یحتمل هم برای این است که خیلی ریزه کاریهای زیادی هست که براحتی می توان در آنها گم شد که اصلا از اول می خواستی چه کنی؟ و لذا می تواند یحتمل کلاف سر در گم پیچ در پیچی را ماند. و قسمتی از دقت ورزیدن در ریز مسائل نیز برای همین است که در مسائل اهمال نشود و از خیلی قضایا براحتی بگذریم و به جایی برسیم که خود را در میان ناکجاآباد بیابیم.

 

باز مسئله را در مورد نظریه ذرات و مدل استاندارد فیزیک و فرمالیزم تارعنکبوت-بنیاد و نظریه ریسمان گایاتو-مور-ویتن در نظر آورید. و سعی بر این است که این کاربرد قاطیقوریایی نظریه را به پزشکی هسته ای طوری مربوط سازیم که اولاً نور و تصاویر چگونه از راه چشمها در مغز متجلی می شوند، ثانیاً نظریه برینها و ریسمانها چه کمکی به شناخت دستگاه های مختلف از جمله دستگاه های تنفسی، گردش خون، کلیوی، متابولیسم و گوارشی و ...؟ می کند. و همین نظریات چه کمکی به فهم هندسه کیهانی و چند-سپهری می کنند. اینجا دو مسئله هست. یکی اینکه مثلاً دستگاه تنفسی وقتی بطوری محلی در بینی تا حلق خلاصه شود، یک هندسه ای بر آن قالب است که از جمله دستگاه های  گوارشی و گردش خون بر آن موثرند همانطور که اگر به عنوان نظریه میدانی کوانتمی نیز در نظر آید باز بر هندسه تنفسی محلی موثر است همانطور که میدان کوانتمی نیز از این هندسه تاثیر می پذیرد. و لذا یکی این است که جراحی را داریم و دیگری در معرض میدانهای کوانتمی قرار گرفتن. البته این دو مسئله در مسائل هندسی کیهانی و منطقه ای و محلی نیز موجود است که کحا هندسه خمینه ها ختم  می شود و مثلاً وارد هندسه ناجابجایی شده ایم (یعنی بالاخره تا کجا زمین زیر پایمان سفت و قرص است)!

 

و بالاخره این مسئله در حکمت و فلسفه ریاضی-فیزیک مطرح می شود که وقتی ما در ریز مسائل ریاضی-فیزیکی دقیق می شویم و مسائل نظریات را بررسی می کنیم و نظریه می سازیم و امثالهم، به یک معنا یحتمل با امری الهی مواجه ایم که مسائل را درست درک کنیم. حل کردن چنین مسائلی می توانند بسیار سخت و پیچیده شوند و دست یافتن به راه حلها گاهی اوقات می توانند یک مسئله حیاتی را برطرف کنند. از طرفی بعضی یحتمل اشکال کنند که این نوع از مسائل مربوط به الهیات نیست و در همان مباحث ریاضیات و فیزیک و فلسفه مربوط به آنها قابل بحث است و نه الهیات. به هر حال یک نوری باید بتابد بر حیطه امر ریاضیات و فیزیک تا بتوان راه حل این مسائل را دریافت و این نور از کجا نشات می گیرد؟ و گذشته از این، نمی توان این مسائل را بطور سرسری از آنها بگذریم و انتظار داشته باشیم که آنها را حل کنیم. یعنی باید هدفها و انگیزه ها و آرمانهای حول مسائل را نیز درست درک کنیم. و لذا عمرهای زیادی می توانند در این مسائل صرف شوند ولی به حل مسائل نیز کمکی نشود. پس آیا این عمرها آنگاه به هدر رفته اند چرا که ثمره ای نداشته اند؟ و آنگاه وجه الهی مسئله کجا می رود؟ این است که ایراد اشکال کنندگان یحتمل اینجا است که فواصل بین مسائل ریاضی-فیزیکی و مسائل الهی می توانند تا بی نهایت کشانده شوند هر چند که حوصله ریاضی-فیزیکی این اجازه را به ما نمی دهد که آن را به گوشه ای افکنده و رها کنیم و تنها به مسائل الهی محض هم بپردازیم چرا که اصل مسائل ریاضی-فیزیکی و حتی الهی (یا لااقل رابطه آنها با الهیات) گم خواهند شد!

  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

یک نقل قول معروفی هست از سید حمال الدین اسدآبادی که می فرماید در اروپا مسلمانی دیدم ولی مسلمان ندیدم، ولی مثلاً در ایران- یا کشورهای مسلمان دیگری- مسلمان دیدم اما مسلمانی ندیدم. یحتمل یک نوع دیگری که این موضوع می شود بیان شود این است که بفرمایند می ترسم اگر امام زمان ظهور فرمایند همانطور که ایرانیها وقتی امیرالمومنین را شناختند، دور حضرتش را گرفتند و رهایش نکردند، همانطور هم اروپاییها دور امام زمان را بگیرند و رهایش نکنند. البته ما نمادی از این مسئله را در مذاکرات 5+1 امروزه روز شاهد هستیم که در بالاترین سطوح سیاسی در حال وقوع است. البته این کمی دور از واقعیت بنظر می رسد که اروپا مایل باشد دور امام زمان را بگیرد و او را از میان مسلمین بقاپد و به اروپا ببرد آنطور که فرضاً ایرانیان امیرالمومنین را از میان عربها قاپ زدند و او را دوره کردند و به کوفه آوردند. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دور از واقعیت است برای اینکه لااقل یک زمینه ای برای مسلمانی باید وجود داشته باشد برای اینکه پذیرای بقیه الله الاعظم شود، ولی اگر بقیه الله الاعظم است که آنگاه به یقین بتوان گفت حضرتش توانایی مسلمانی اروپاییان و بلکه همه جهانیان را نیز دارد.

 

و صد البته بنتده داشتم راجع به روانشناسی فروید و ایده هایش راچع به نهاد، من و فرامن- Id, Ego. Super-ego  و از طرفی نیز ناهشیاری، نیمه هشیاری و هشیاری یا همان ضمیر ناخودآگاه، ضمیر نیمه خودآگاه و ضمیر خودآگاه در اینترنت مطالعه می کردم که رسیدم به مقالاتی در مجله روانشناسی امروز (Psycholigy today) و از میان این مقالات دو مقاله توجه مرا بیشتر جلب کردند. یکی مقاله سوزان هایتلر در مورد ریاست جمهورهای جامعه آمریکا (Freud had it right about the leaders. Our presidents' emotional traits have great impact on America. Susan Heitler, October 14 2011 in Resolution, not conflict) و دیگری مقاله مری-آن جونز، خدای آبرفته اعجاب انگیز (Incredible shrinking God.Sigmund Freud and Carl Jung presented themselves as scientists—but functioned as gurus.  Marian Jones, March 1, 1998, last reviewed January 15, 2014)!

 

مسئله جدی که در مورد روانشناسی بنظر می رسد صدق می کند این است که شما مثلاً می توانید موضوع را به نظریه بازیها در ریاضیات و نظریه های اقتصادی برد-برد انتقال دهید. لااقل تا حدی این کار جایز است. یا در مورد روانشناسی ترانساکشنال اریک برنز که هاریس و هاریس ابداع کردند مسائل را می توانید به کودک، بالغ، والد و من خوبم تو خوبی انتقال دهید.  یا مثلاً اینکه مسائل علمی-طبیعی ریاضی-فیزیکی ابرتقارن را آیا تا چه حد می توان به مسائل روانشناسی-اجتماعی نهاد، من، و فرامن منتقل کرد؟ البته تا اینجای کار شما الهیات را کنار گذاشته اید و مسائل را از دیدگاه علمی می خواهید بررسی کنید، تا چه حد بشود یا نشود. البته این مسائل را از دیدگاه الهیات و خصوصاً از دیدگاه بقیه الله الاعظم از لحاظ تاریخی در قرن نوزدهم و بیستم دنبال کردن و اینکه چه اتفاقاتی در اروپا و آمریکا و دیگر نقاط عالم و همینطور در دیار مسلمین افتاد، بحثی دیگر است.  لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و الحمد الله رب العالمین و الصلوه و السلام علی سیدنا و مولانا و حبیب و طبیب قلوبنا محمد و آله الطاهرین لا سیما بقیه الله الاعظم فی الارضین و لعن الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی یوم الدین

  • سید حمید بنی هاشمی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • سید حمید بنی هاشمی
  • ۰
  • ۰

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 

سلام. دیروز رفته بودم سخنرانی پورفسور سدریک ویلانی، ریاضیدان فرانسوی، که جایزه فیلدز ریاضی سال 2010 را دریافت فرموده اند. بسیار پرانرژی و مسلط سخنرانی خود را ادامه داد. و چهار مبحث مختلف را به هم ربط داد: الف) انحنای ریچی، ب) ترابری بهینه (optimal transport)، ج) شارش شیبی یا گرادیان (gradient flow) د) بی نظمی یا آنتروپی.

مسئله ای که بنظرم رسید و دلم می خواست از او بپرسم ولی مجری برنامه اجازه نداد بدلایلی که از قضا رعایت سخنران حدود 5 ساعت از ساعت حدود 11 تا 5 بعد از ظهر بعلاوه دو وقفه برای صرف نهار و چای و قهوه و شیرینی، این بود که گذشته از آنچه ممکن است دخالتهای انسانی نامیده شوند، چه عواملی می توانند بر فیزیک آماری و احتمالاتی ترابری حاکم باشند که آن را به فیزیک کوانتم گرانشی ربط دهند. یعنی در چه سنجه ای از ترابری بهینه است که این مسئله ممکن است نمایان شود. مثلاً کی ممکن است این مسئله از لحاظ کیهانی بحرانی شود؟! البته ایشان گفتند راجع به این مسئله زیاد نمی دانند، بخصوص اینکه چطور این مسئله ممکن است با نظریه نسبیت عام اینشتن ربط یابد چرا که آنجا نیز از تانسور انحنای ریمانی و لذا انحنای ریچی نیز بطور اساسی استفاده می شود.

سوالی که پیش می آید از جمله این است که فرض بفرمایید که می خواهید یک کوهی را از یک مکانی به مکانی دیگر ترابری کنید! همانطور که ممکن است مستحضر باشید، این کار می تواند بعد از همه سعی و تلاشها خیلی گران تمام شود. و اما اگر در این کوه، یک معدنی از جمله معدن ذغال سنگی یا معدن مس یا حتی معدن طلایی کسی شانسش بزند و پیدا کند، چی؟ یعنی یحتمل کوه را یک جا ترابری نکند و از نقطه ای به نقطه دیگری حرکت ندهد. و اما بمرور زمان همین کوه بسبب استخراجاتی که از آن انجام می پذیرد به اقصی نقاط عالم ترابری می شود. و یحتمل بعد از مدتی ببینید که دیگر اثری از کوه نیست!

البته نکته قابل ملاحظه آنکه بهترین معدنی که در این زمینه می توان یافت از همین نوعی است که پورفسور محترم با آنچنان تسلطی علم خود را ترابری کرده و حاضران در سالن کنفرانس از آن بهره مند شدند. تازه ایشان با یک حوصله تمام بعد از سخنرانی نشستند و یکی یکی کتابهایی را که نزد ایشان می آوردند امضاء می کردند. و آن کتاب هم کتاب تولد یک قضیه نوشته خود ایشان است که به فارسی ترجمه شده است. این حقیر برای ایشان از صمیم قلب آرزوی موفقیت هر چه روز افزونتر می کنم.

  • سید حمید بنی هاشمی