۱۴۰۳/۱۱/۱۴
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن
در پایان چهلویکمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
خیلی خرسندم و خدا را شاکرم که توفیق عنایت کرد تا یک بار دیگر این محفل قرآنی شیرین و مطلوب و عزیز را در این حسینیّه داشته باشیم. از جناب آقای خاموشی و سازمان اوقاف تشکّر میکنم به خاطر برگزاری این دورهی از مسابقات و بحمدالله ترویج قرآن کریم به شکلهای مختلف و پیدرپی در سراسر کشور. تبریک عرض میکنم میلاد حضرت اباعبدالله الحسین (علیه الصّلاة و السّلام) را و امیدوارم که خداوند متعال، ما را از پیروان این بزرگوار و این خاندان مکرّم قرار بدهد.
دربارهی کلامالله مجید، بزرگان و علما هزاران نکتهی پُرمغز و شیرین گفتهاند و هزاران هزار نکتهی ناگفته همچنان باقی است. هر چه دربارهی قرآن عرض بکنیم، به اوج فضیلت قرآنی و ارزش این کتاب مقدّس آسمانی نخواهیم رسید. من امروز فقط یک نکته را عرض میکنم و توقّع دارم که مردم عزیزمان و شنوندگان این سخن به این نکته التفات داشته باشند و توجّه کنند. آن نکته این است که ما هر وقت به قرآن مراجعه میکنیم، توجّه داشته باشیم که قرآن معجزهی پیغمبر است. قرآن معجزه است؛ یعنی خدای متعال به وسیلهی قرآن، اثبات نبوّت نبیّ مکرّم اسلام را کرده؛ این مسئلهی خیلی مهمّی است. [قرآن] معجزهی خالده است. فرق این معجزه با معجزات دیگر انبیا این است که آن معجزات مال دوران خود آن نبیّ مکرّم بود، و مشاهدهی معجزهی الهی مخصوص به همان مردم بود: ناقهی صالح را فقط مردم آن زمان دیدند، عصای موسیٰ را فقط مردم آن زمان دیدند، بقیّه خبرش را شنفتند؛ لکن معجزهی پیغمبر را در طول تاریخ و تا هزاران سال دیگر، خود مردم جلوی چشمشان مشاهده میکنند، این معجزه را به چشم خودشان میبینند. این استمرار اعجاز قرآنی و اعجاز نبوی یک برکت عظیمی است برای عالم انسانیّت، برای عالم وجود.
قرآن همهچیزش معجزه است؛ لفظ قرآن معجزه است، نظم قرآن معجزه است، مفاهیم قرآن معجزه است، خبر قرآن از گذشته و آینده معجزه است، بیان قرآن از سنّتهای عالمِ وجود معجزه است، از بطون انسان خبر دادن معجزه است؛ همهچیز قرآن معجزه است؛ ما از این معجزهی بزرگ باید بهره ببریم، استفاده کنیم. اگر از قرآن بهره ببریم، زندگی بشر به سامان خواهد رسید، همهی مشکلات برطرف خواهد شد. درسهای قرآن برای بشر، درسهای عملی است، قابل تجربه است؛ این غیر از معارف بلندی است که فقط برای بزرگان و اولیا و مقرّبان، دسترسی به آن ممکن است؛ [منظور از] این چیزی که عرض میکنیم، همین ظواهر قرآن است، همین کلماتی است که همهی ما میفهمیم، همین «وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِر»(۲) است؛ اینها برای آحاد بشر قابل استفاده است؛ قرآن را با این دید نگاه کنیم.
من یک مثال عرض میکنم که با آن مثال، توجّه بکنیم نوع تبیین قرآنی را؛ مثلاً قرآن میفرماید: وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه؛(۳) اگر به خدای متعال توکّل کردید، یعنی تکیه کردید و اعتماد کردید، خدا برای شما کافی است و به هیچ وسیلهی دیگری، به هیچ عامل دیگری برای رسیدن به مقصود احتیاج ندارید. خب این یک درس مهم و کلّی است؛ منتها باید تدبّر کرد. یعنی چه «اگر توکّل کردیم، به عامل دیگری احتیاج نداریم»؟ در چه شرایطی، با چه وضعی این حقیقت قطعی و مسلّم تحقّق پیدا میکند؟ این را از خود قرآن باید پرسید؛ خود قرآن این را برای ما مشخّص میکند. توکّل به خدا و ترتّبِ اثر بر توکّل به خدا، دارای یک شرط ذهنی، و یک شرط عملی و واقعی است. اگر این دو شرط تحقّق پیدا کرد، آن وقت «وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه»؛ یعنی محتاج هیچ عامل دیگری نخواهید بود.
یکی از آن دو شرط، شرط ذهنی است. شرط ذهنی چیست؟ شرط ذهنی این است که شما اعتماد داشته باشید به صدق وعدهی الهی؛ وَ مَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلاً؛(۴) این را معتقد باشید. معتقد باشیم که وعدهی الهی، وعدهی صادق و قاطع است؛ این جزو زمینههای ذهنیِ توکّل است؛ [اگر] این نباشد، توکّل پیدا نمیشود. لذا شما ملاحظه میکنید که خدای متعال مذمّت میکند کسانی را که به خدا سوءظن دارند: اَلظّانّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ ساءَت مَصیراً؛(۵) یعنی سوءظنّ به وعدهی الهی نباید وجود داشته باشد. معتقد باشیم که اینکه میفرماید «وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»(۶) راست است؛ این اعتماد را باید داشته باشیم؛ این شرط ذهنی است.
من اضافه کنم این جمله را که اینجا یادداشت کردهام: در آن شرط ذهنی، یقین داشته باشیم که با اذن خدا محال ممکن میشود؛ چیزی که به نظر محال میرسد، ممکن میشود؛ این را یقین داشته باشیم. خیلی از چیزها در عالم موجود ما و زندگی ما جزو محالات است؛ مثلاً زنده شدن مرده جزو محالات است. یقین داشته باشیم که با اذن الهی، اگر خدای متعال اذن بدهد و اراده بفرماید، این امر محال میشود ممکن، میشود واقع؛ همچنان که خود قرآن یک جا از قول حضرت عیسیٰ و یک جا از قول خود خداوند متعال(۷) این را برای ما نقل کرده: اَنّی اَخلُقُ لَکُم مِنَ الطّینِ کَهَیئَةِ الطَّیرِ فَاَنفُخُ فیها فَیَکونُ طَیراً بِاِذنِ الله؛ با گِل یک شکل کبوتری را، حیوانی را، پرندهای را میسازم، بعد در او میدمم، کبوتر میشود؛ این جزو محالات نیست؟ امّا باذنالله این محال ممکن میشود. «و اُبرِئُ الاَکمَهَ وَ الاَبرَصَ وَ اُحییِ المَوتیٰ بِاِذنِ الله»(۸) ــ «اَکمَه» یعنی کور مادرزاد ــ کور مادرزاد را بینا میکنم، مرده را زنده میکنم باذنالله؛ این[جور] است. این را معتقد باشد که با اذن الهی همهی محالات عالم، و چیزهایی که به نظر نمیرسد بتواند تحقّق پیدا کند، تحقّق پیدا میکنند. [یا این آیه:] «کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِاِذنِ الله»؛(۹) عدّهی کمی میتوانند بر عدّهی زیادی پیروز بشوند باذنالله؛ این[جور] است دیگر. «فَهَزَموهُم بِاِذنِ الله»؛(۱۰) یک گروه کمی دُوروبَر طالوت توانستند باذنالله غلبه پیدا کنند بر یک دشمن گردنکلفت؛ یعنی باذنالله غزّه غلبه پیدا میکند بر رژیم صهیونیستی و رژیم آمریکا؛ این[جور] است دیگر؛ [این] محال نبود؟ اگر به شما میگفتند که بنا است غزّهی یکوجبی، با قدرت بزرگی مثل قدرت نظامی آمریکا مواجه بشود، روبهرو بشود و با هم بجنگند، و غزّه غلبه کند بر او، شما باور میکردید؟ باور نمیکردید؛ این جزو محالات است امّا باذنالله این کار ممکن است. این شرط ذهنی لازم است؛ یعنی بایستی این را بدانیم که همهی محالات موجود عالم، با اذن الهی، با ارادهی الهی قابل تحقّق است، و ممکن است تحقّق پیدا کند؛ این شرط ذهنی است.
[امّا] شرط عملی؛ شرط عملی این است که برای پدید آمدن این رخداد، این حادثه، خدای متعال یک بخش کار را به عهدهی خود انسان میگذارد. اینجوری نیست که بنشینیم داخل منزلمان، بعد بگوییم خب «کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةَ کَثیرَةً بِاِذنِ الله»؛ نه، یک بخشی از کار به عهدهی ما است، همچنان که در همان قضیّهی حضرت عیسیٰ بالاخره یک بخش کار به عهدهی حضرت عیسیٰ بود: ساختن آن پرنده با گِل؛ این کار را حضرت عیسیٰ باید انجام میداد؛ اگر انجام نمیداد، پرندهای به وجود نمیآمد؛ این بخش به عهدهی او است. اگر چنانچه حضرت موسیٰ (علیه السّلام) عصا را روی زمین پرتاب نمیکرد، آن اتّفاق نمیافتاد: وَ ما تِلکَ بِیَمینِکَ یا موسىٰ * قالَ هِیَ عَصایَ اَتَوَکَّؤُا عَلَیها وَ اَهُشُّ بِها عَلىٰ غَنَمی وَ لِیَ فیها مَآرِبُ اُخرىٰ * قالَ اَلقِها یا موسىٰ * فَاَلقاها فَاِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسعىٰ؛(۱۱) «اَلقِها» لازم است. [فرمود:] عصا را بینداز؛ وقتی عصا را انداختی، آن وقت نتیجه حاصل خواهد شد، معجزه رخ خواهد نمود، امر محال ــ یعنی تبدیل چوب به اژدها ــ تحقّق پیدا خواهد کرد. پس این شرطِ عملی است: باید یک بخشی از کار را به عهده بگیریم. اِن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صابِرونَ یَغلِبوا مِاَتَین؛(۱۲) این را قرآن نقل میکند از تکلیفی که به مسلمانهای صدر اوّل شد: کم هم اگر باشید، میتوانید بر بسیار غلبه کنید.
ما ملّت ایران، ما امّت اسلامی، ما جامعهی بشری، امروز مشکلاتی داریم که بعضی از این مشکلات، به نظر غیر قابل حل میرسد؛ نه، حلّش همین است: وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه؛ توکّل به خدا کنیم، با این دو شرط: اوّلاً یقین داشته باشیم، اعتماد داشته باشیم که اگر وارد میدان شدیم، خدای متعال ما را کمک خواهد کرد؛ ثانیاً وارد میدان بشویم: فَاِذا دَخَلتُموهُ فَاِنَّکُم غالِبون؛(۱۳) خدای متعال به اصحاب موسیٰ فرمود: باید بروید داخل این شهر؛ اگر وارد شدید، «فَاِنَّکُم غالِبون»؛ امّا وارد نشدند، غلبه هم پیدا نکردند. اگر آن بخشی را که به عهدهی شما است انجام دادید، مطمئنّاً به آن نتیجه خواهید رسید و خدای متعال آن وعده را عمل خواهد کرد.
امروز ما در مقابل استکبار قرار داریم؛ [البتّه] نهفقط ما ملّت ایران. فرق ملّت ایران با بسیاری از ملّتهای دیگر این است که ملّت ایران این جرئت را دارد که بگوید آمریکا متجاوز است، آمریکا دروغگو است، آمریکا فریبکار است، آمریکا مستکبر است و «مرگ بر آمریکا»، [در حالی که] دیگران حس میکنند که آمریکا دروغگو است، حس میکنند که فریبگر است، حس میکنند استعمارگر است، حس میکنند متجاوز است، حس میکنند که به هیچ اصلی از اصول انسانی پایبند نیست، [امّا] جرئت نمیکنند این را بیان کنند، جرئت نمیکنند در مقابل او بِایستند. خیلی خب، سهم خودشان را انجام نمیدهند؛ وقتی انجام ندادند، نتیجه حاصل نمیشود. باید سهم خود را انجام داد، باید صبر داشت، باید مجاهدت داشت و تلاش کرد تا اینکه به این نتایج رسید.
ملّت ایران، در طول این چهل و چند سال، صبر کرده، تلاش کرده، همهی قدرتهای مستکبر دنیا در مقابلش صف کشیدند، علیه او تلاش کردند، کار کردند امّا ملّت ایران نهفقط ضربه ندیده، [بلکه] پیش رفته، ترقّی کرده، رشد کرده؛ ایرانِ امروز، ایرانِ چهل سال قبل نیست؛ ما در همهجهت رشد کردهایم. حالا بعضیها میگویند در جهات معنوی [رشد نکردهایم]؛ نه، در جهات معنوی هم بفرمایید: این نمونهی قرآنیاش است. [وقتی] این بچّهها قرآن میخوانند، انسان از خواندن اینها لذّت میبرد؛ حافظ قرآن و تالی(۱۴) قرآن [هستند]. زمان جوانی ما در مشهد، ما هم اهل قرآن بودیم، ما هم جلسهی قرآن داشتیم [امّا] تعداد کسانی که میتوانستند قرآن تجویدیِ خوب بخوانند، حقیقتاً در همهی مشهد به ده نفر نمیرسید. امروز هزاران جوان در سرتاسر کشور، قرآن تجویدیِ قوی خوب [میخوانند]، هزاران نفر حافظ [هستند]؛ امروز معنویّتمان [هم] پیش رفته، قرآن ما هم بحمدالله پیش رفته؛ از جهات مادّی هم پیشرفت کردهایم؛ جوانهای ما کارهای گوناگونی انجام دادهاند، و این پیشرفت ادامه پیدا خواهد کرد و ملّت ایران انشاءالله به برکت توکّل بر خدای متعال، به اوج مطلوب خود خواهد رسید.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار ــ که به مناسبت اختتامیّهی چهلویکمین دورهی مسابقات بینالمللی قرآن کریم برگزار شد ــ تعدادی از قاریان به قرائت آیاتی از قرآن کریم پرداختند. همچنین، حجّتالاسلام سیّدمهدی خاموشی (رئیس سازمان اوقاف و امور خیریّه) گزارشی ارائه کرد.
(۲ از جمله، سورهی قمر، آیهی ۱۷؛ «و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان کردهایم؛ پس آیا پندگیرندهاى هست؟»
(۳ سورهی طلاق، بخشی از آیهی ۳؛ «... و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است.»
(۴ سورهی نساء، بخشی از آیهی ۱۲۲؛ «... و چه کسى در سخن، از خدا راستگوتر است؟»
(۵ سورهی فتح، بخشی از آیهی ۶؛ «... و خدا بر ایشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنّم را براى آنان آماده گردانیده و [چه] بد سرانجامى است!»
(۶ سورهی حج، بخشی از آیهی ۴۰
(۷ سورهی مائده، بخشی از آیهی ۱۱۰
(۸ سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۴۹
(۹ سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۴۹
(۱۰ سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۵۱
(۱۱ سورهی طه، آیات ۱۷ تا ۲۰؛ «و اى موسىٰ! در دست راست تو چیست؟ گفت "این عصاى من است، بر آن تکیه مىدهم و با آن براى گوسفندانم برگ مىتکانم، و کارهاى دیگرى هم براى من از آن برمىآید." فرمود "اى موسىٰ! آن را بینداز." پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد که بسرعت مىخزید.»
(۱۲ سورهی انفال، بخشی از آیهی ۶۵؛ «... اگر از [میان] شما بیست تن شکیبا باشند، بر دویست تن چیره مىشوند ...»
(۱۳ سورهی مائده، بخشی از آیهی ۲۳؛ «... که اگر از آن، درآمدید، قطعاً پیروز خواهید شد ...»
(۱۴ تلاوتکننده
- ۰۳/۱۱/۱۵
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿١﴾ هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ۚ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا ۖ وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا ۖ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ ﴿٢﴾ وَلَوْلَا أَن کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیَا ۖ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ ﴿الحشر: ٣﴾
۱۴۰۳/۱۱/۱۹
بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتشدر سالروز بیعت تاریخی همافران در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز از نیروی هوایی و نیروی پدافند ارتش جمهوری اسلامی ایران. امروزیک بار دیگر خاطرهی مبارک و باشکوه نوزدهم بهمن سال ۵۷ تجدید میشود. اهمّیّت روز نوزدهم بهمن بیشتر از این جهت است که در این روز یک پرچمی برافراشته شد، یک پایهای گذاشته شد که این توانست خطّ سیر ارتش جدید را تعیین کند. ارتش جمهوری اسلامی در واقع همان خطّی را حرکت کرد که آن روز آن جوانها آمدند در مدرسهی علوی و آن حماسهی شجاعانه را آفریدند. در واقع نوزدهم بهمن باید روز تولّد ارتش جدید ایران شناخته بشود. شاید بتوان گفت که آن عاملی که توانست افراد متعدّدی، شخصیّتهای برجستهای را از درون ارتش به میدان انقلاب بکشاند، همین حرکت این جوانها در روز نوزدهم بهمن بود. شخصیّتهایی بودند در داخل ارتش در ردههای مختلف ــ از همافری و درجهداری تا درجات بالاتر و افسر ارشد ــ که اینها دلشان با مردم بود، دلشان با انقلاب بود لکن در درون ارتش، اینها توان و فرصت و زمینهی بُروز و ظهور نداشتند؛ آن عاملی که توانست اینها را بکشاند و در این سطح عالی قرار بدهد، همین حرکت شجاعانه بود. افرادی مثل شهید نامجو، شهید صیّاد، شهید بابایی، شهید ستّاری، شهید کلاهدوز، شهید فلّاحی و افراد دیگر ــ شهدای بزرگی که بعضیشان از نامآوران شهدای جمهوری اسلامی در طول زمان محسوب میشوند ــ از دل ارتش بیرون آمدند، در مقابل چشمها قرار گرفتند و نقش قهرمان را ایفا کردند. به احتمال زیاد عاملی که توانست اینها را اینجور وارد میدان بکند، همان حرکت سه روز پیش از پیروزی انقلاب جوانها بود؛ این جوانها، جوانهای نیروی هوایی سه روز قبل از پیروزی انقلاب در بحبوحهی خطر این حرکت را انجام دادند.
چند خصوصیّت هست که بنده همیشه در صحبتها روی آنها تکیه میکنم؛ هر چند خصوصیّت، در این حرکت وجود داشت. یکی «شجاعانه بودن» این حرکت [بود]؛ شجاعت خیلی مهم است. اینکه یک انسانی این دل و جرئت را داشته باشد که وارد عرصهی سخت بشود، خیلی مهم است؛ این حرکت، حرکتِ شجاعانهای بود. هیچ کس آن روز نمیدانست که سه روز بعد از این، نظام ساقط خواهد شد، رژیم پهلوی ساقط خواهد شد؛ کسی این را نمیدانست. ممکن بود همهی آنها به اعدام محکوم بشوند؛ [آنها] شجاعت نشان دادند.
یکی «بهنگام بودن» [این] حرکت بود؛ بعضی از حرکتها خیلی خوب است، شجاعانه است امّا در وقت خودش انجام نمیگیرد. حرکت توّابین در چند سال بعد از شهادت سیّدالشهدا (علیه السّلام) در کوفه حرکت خوبی بود امّا بهنگام نبود؛ آن روزی که باید اینها میآمدند و امام حسین را یاری میکردند، نیامدند؛ بعد پشیمان شدند، آمدند، اقدام کردند، همه هم کشته شدند، میدان هم میدان سختی بود امّا خب چه فایده؟ بوقت باید وارد شد، حرکت را بهنگام و در لحظه باید انجام داد. حرکت این جوانها بهنگام بود، در لحظه بود. اینهایی که عرض میکنیم فقط صِرفاً برای این نیست که از یک جمعی تمجید کرده باشیم؛ برای این است که ما امروز هم به همینها احتیاج داریم.
یک خصوصیّت دیگری که در این حرکت وجود داشت و بسیار باارزش بود، «محاسبهشده بودن و عقلانی بودن» [بود]؛ محاسبه شده بود، نشسته بودند، فکر کرده بودند، کار کرده بودند. از نوع حرکت پیدا بود که این یک حرکت آنیِ تصمیمگیریشدهی در لحظه نبود؛ روی آن فکر شده بود، کار شده بود، مطالعه شده بود. معلوم بود؛ ما که شاهد قضیّه بودیم، میفهمیدیم که قبلاً نشستهاند و این کار را محاسبه کردهاند. حرکت انقلابی به این احتیاج دارد؛ بعضیها خیال میکنند حرکتهای انقلابی بدون محاسبه است، نقطهی مقابلِ عقلانی بودن است؛ این پندار غلطی است. حرکت انقلابی بیش از هر حرکت دیگری به محاسبه و به عقلانیّت احتیاج دارد. این هم یک خصوصیّت.
خصوصیّت دیگر این بود که «از غفلت دشمن استفاده کردند»؛ یعنی اگر دستگاههای ضدّاطّلاعات آن روز و فرماندهان سطح بالای ارتشِ پادشاهی میخواستند حدس بزنند که یک حرکتی از درون ارتش ممکن است به نفع انقلاب انجام بگیرد، دیرترین جایی که به ذهنشان میرسید، نیروی هوایی بود؛ چون به نیروی هوایی میرسیدند، [به حرکت آنان] فکرشان نمیرسید. فَاَتاهُمُ اللهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا؛(۲) از جایی که گمان نمیکردند ضربه را خوردند. این برادران ما، این جوانهای آن روز، از غفلت دشمن استفاده کردند و این حرکت را انجام دادند.
...
و امّا بحث مذاکره؛ چند وقت است میشنوید در روزنامه، در فضای مجازی، در سخنان این و آن، بحث میشود از مذاکرهی دولت. خب، آنچه مورد بحث این بحثکنندگان است ــ چه در داخل، چه در خارج ــ مذاکرهی با آمریکا است. اسم مذاکره را میآورند که «آقا! مذاکره چیز خوبی است»، انگار کسی مخالف با خوب بودن مذاکره است! امروز وزارت خارجهی جمهوری اسلامی ایران یکی از پُرکارترین وزارتخارجهها است. کارش همین است دیگر؛ با کشورهای دنیا ــ شرقی، غربی، همهجور ــ مذاکره میکنند، رفتوآمد میکنند، حرف میزنند، قرارداد میبندند؛ استثنائی که وجود دارد آمریکا است. البتّه رژیم صهیونیستی را اسم نمیآورم، چون دولت نیست؛ رژیم صهیونیستی یک باند جنایتکاری هستند که آمدند یک سرزمینی را غصب کردند، دارند جنایت میکنند؛ او محلّ کلام نیست. استثنا آمریکا است.
چرا استثنا است؟ علّت چیست؟ اوّلاً مذاکرهی با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد؛ این را باید ما درست بفهمیم. اینجور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، فلان مشکل یا فلان مشکل حل میشود؛ نخیر، از مذاکرهی با آمریکا هیچ مشکلی حل نمیشود. دلیل: تجربه. ما در دههی ۹۰ نشستیم حدود دو سال با آمریکا مذاکره کردیم ــ البتّه آمریکا تنها نبود؛ چند کشور دیگر هم بودند، لکن محور آمریکا بود، عمدتاً آمریکا بود ــ دولت آن روز ما نشست مذاکره کرد، رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همهکار کردند، یک معاهدهای هم تشکیل شد؛(۵) در این معاهده، طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل، امّا همان معاهده را آمریکاییها عمل نکردند؛ همین شخصی که حالا الان سر کار است،(۶) این معاهده را پاره کرد؛ گفت پاره میکنم و کرد؛ عمل نکردند. قبل از این هم که او بیاید، همانهایی که این معاهده با آنها انجام گرفته بود به معاهده عمل نکردند؛ معاهده برای این بود که تحریمهای آمریکا برداشته بشود، [امّا] تحریمهای آمریکا برداشته نشد. در مورد سازمان ملل هم یک استخوانی لای زخم گذاشتند که مثل تهدیدی همیشه بالای سر ایران وجود داشته باشد.(۷) این معاهده، محصول مذاکرهای است که به نظرم دو سال ــ یا بیشتر یا کمتر ــ طول کشید. خب این تجربه است دیگر؛ از این تجربه استفاده کنیم. مذاکره کردیم، امتیاز دادیم، کوتاه آمدیم، امّا نتیجهای را که مقصودمان بود به دست نیاوردیم؛ همین معاهده را هم با همهی این نقصهایی که داشت، طرف مقابل باز خراب کرد، نقض کرد، پاره کرد. با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد؛ مذاکره کردن عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست.
ما البتّه مشکلاتی در داخل داریم؛ کسی منکر وجود مشکلات نیست. در معیشت مردم، مشکلات فراوانی هست و تقریباً اغلب قشرهای مردم ابتلائاتی دارند، مشکلاتی دارند؛ لکن آن چیزی که این مشکلات را برطرف میکند، عامل داخلی است. عامل داخلی عبارت است از همّت مسئولان متعهّد و همراهی ملّت متّحد؛ یعنی همین چیزی که در راهپیمایی انشاءالله ملاحظه خواهید کرد: اتّحاد مردم. راهپیمایی بیستودوّم بهمن، هر سال، مظهر اتّحاد ملّی در کشور ما است. ملّت بصیر و مسئولان خستگیناپذیر؛ این [عامل] است که مشکلات ما را برطرف میکند. مسئولان مشغولند، بحمدالله کارهایی دارند میکنند و بنده بسیار امیدوار هستم که همین دولت محترم بتواند مشکلات معیشتی مردم را لااقل کم کند و سختیها را برطرف کند.
آمریکاییها نشستهاند دارند نقشهی جهان را روی کاغذ تغییر میدهند! البتّه فقط روی کاغذ است، در واقعیّت هیچگونه واقعیّتی ندارد. دربارهی ما هم نظر میدهند، حرف میزنند، اظهارنظر میکنند، تهدید میکنند؛ ما اگر تهدیدمان بکنند، تهدیدشان میکنیم؛ اگر این تهدید را عملی کنند، ما هم تهدید را عملی میکنیم؛ اگر به امنیّت ملّت ما تعرّض کنند، ما هم به امنیّت آنها تعرّض خواهیم کرد؛ بدون تردید. این، رفتارِ فراگرفتهی از قرآن و دستور اسلام است و وظیفهای است که بر عهدهی ما است. امیدواریم خدای متعال ما را در انجام وظایفمان موفّق بدارد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
این مسئله ی بهنگام بودن آنچنان که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند که توابین هم بهنگام نبودند خیلی مسئله ی مهمی است و بلکه چه فایده ای هم خواهد داشت بعد از واقعه ی کربلا با اینکه حرکت خوبی بوده و همه هم شهید شدند. بنظر این حقیر این مسئله نشان می دهد که مسئله شهادت و جمع کردن روغن ریخته همانقدریش هم که میسر است و همان را هم نذر امامزاده کردن خصوصاً وقتی اهمیت مضاعفی هم پیدا می کند که یک ارتباط قلبی بین امامزاده و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و شهدائی که مدام هم دارند روغن ریخته را نذر امامزاده و امام عجل الله فرجه الشریف می فرمایند آنچنان که یک ارتباط قلبی بین امام حسین و یارانش علیهم السلام هم بوده و هست! فرق یاران امام حسین صلوات الله و سلامه علیه که حتی خود پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام هم از بهترین یاران امام حسین علیه السلام بوده اند، با نهضت توابّین شهید هم در همینجا است که به هنگام نبودند! مثل این است که عین الله الناظره و اذن الواعیه را انسان در یک لحظه هم بتواند به هنگام نیز درک کند و ببیند و بشنود، ولی کدام عین الله الناظره و اذن الله الواعیه را؟ آنهایی را که متعلق به امام زمان عجل الله فرجه الشریف است، یا آنهایی را که متعلق به عزرائیل هم هست که آناً هم می آید که جان را از جاندار بگیرد و او را به عالم باقی ببرد؟ و کدام جانداری را؟ هم اویی را که در اثر قساوت قلب تدریحی یا دفعتاً هم کنود و ناسپاس هم شده و دیگر برایش مقدور هم نیست که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بتواند ببیند و بلکه تشخیص هم دهد و بلکه از او کمک هم بطلبد که زندگی شرافتمندانه انسانی هم برایش مقدور شود و حتی او را به مقامات عالیه و متعالیه خلافت و ولایت الهی هم برساند و یا اقل کم هر چه بیشتر هم بدان نزدیک کند، و نه اینکه در مقامات پستی و رذلی حیوانی و کالانعام بل هم اضل بدتر از حیوانات؟ إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ﴿العادیات: ٦﴾ وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَـٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿الأعراف: ١٧٩﴾ أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا ﴿الفرقان: ٤٤﴾
انسان واقعاً شرمنده می شود که همین یادداشت روز پنجشنبه کیهان را می خواند که زمان قبل از انقلاب شاه چطور می زیسته و مردم چطور می زیسته اند؟ و اما شرمنده تر اینجا است که حاج آقا منبر بروند و بفرمایند که طرف با سگش یا یک خری ازدواج کرده است و بعد از او طلاق گرفته و با خری دیگر هم دوباره ازدواج کرده است و .... وضعیت جامعه آیا دارد به کجا هم می رود؟ رزومه ها را باید برد نزد کی نشان هم داد برای ازدواج در این وضعیت حیوانی؟ علی القاعده، می فرمائید باید یک درجات و مراتب بالاتری هم باشد دیگر. ولی مسئله ی شیطانی و شیطان بزرگ هم اینجا است که مدام نیز دارد کار می کند همانطوری که شما هم الی ما شاء الله کار کنید!
مثلاً بنده تازه متوجه حدسهای کنسر-تیتز و وایس-تیتز هم شده ام و کمی در ویکیپدیا و جاهای دیگر راجعشان خوانده ام و دیده ام:
https://arxiv.org/abs/2107.01950
https://arxiv.org/abs/1911.12908
...
نکته اینجا این است که در بررسی این مسائل، آیا چقدر هم ما متوجه اخلاق نیز هستیم یا اینکه اصلا مرزهای بین اخلاق و علم و بلکه شبه-علم و فلسفه هم از بین رفته است و دو شقه شده است و حالا اصلا بیا و چیزی به اسم اخلاق را هم ببین می توانی پیدا کنی؟ بنده ی حقیر گاهی اوقات علاقه مند هم می شوم که توجه کنم که ما در تلاوتهای مجلسی قرآن کریم و حتی در اذانها و بلکه در تواشیح هم دستگاه های موسیقی خواهی نجواهی استفاده می شوند. و لذا حجاز و ماهور را هم داریم و مثلاً این توضیحات را هم می بینیم و می شنویم:
https://iqna.ir/fa/news/4214172
مجری محترم می فرمایند باید حتی صدها بار این فایل را ببینید و بشنوید و بلکه نغمه ها را تمرین هم کنید تا بالاخره یاد بگیرید. ولی حالا همین آرمی که ویدئوهای سایت خامنه ای دات آی آر را هم داریم را که نقطه ی ب بسم الله الرحمن الرحیم را همراه می کند با گوشه ای از موسیقیهای ایرانی که با سه تار یا تار هم فکر کنم نواخته می شود را در نظر بگیرید، آیا این کدام گوشه و در کدام مقام هم هست؟!
عرض بنده ی حقیر این است که در این مسائل که بتوان تشخیص داد که کدام گوشه ای حجاز است و کدام هم گوشه ای از ابوعطا است؟ یک مهارتهای حصولی در حینی که مهارتهای حضوری هم باید همراهش باشد نیز لازم است که یحتمل استاد هم نیاز داشته باشد؛ ولی یک جاهایی هم مسئله هوش مصنوعی و رایانه ای هم می تواند باشد که می تواند نتها را با آواها نیز تطبیق دهد و مسئله را بصورت سمعی و بصری ویژوالیزاسیون (visualization) هم کند ...!
خوب، اینها همه سر جای خودش؛ ولی همین دستگاه های موسیقایی قرآنی را می توان در انواع موسیقیهای خوب و بد و بلکه مبتذل هم استفاده کرد. و معمولاً مردم فقط اینها را می شنوند و کاری هم ندارند که این قطعه کدام گوشه ها را از کدام دستگاه ها استفاده کرده است و ... و لذا کسی که قرآن را حضوراً هم خیلی نخواند و تلاوت هم نکند که کار غلطی هم هست، یحتمل هر چه دنبال یک اخلاق والایی در میان موسیقیهای مبتذل هم بگردد، آیا چقدر هم می تواند آنرا بیابد؟! کانه در یک سیاه چاله ای هم گیر کرده است که حالا بیا و او را بکش اش بیرون و حتی اگر رستم دستان هم باشد آیا چقدر موفق شود. و اما یحتمل از آن طرف هم کسی تلاوت قرآنش هم سر جایش است و بلکه تفاسیر مختلفی را هم از سوره ی مبارکه العادیات شنیده و علم تفسیر خوبی هم از این تفاسیر حاصل کرده باشد، ولی آیا اینکه حضوراً هم چطور می تواند این تفاسیر مختلف را با متن آیات مبارکه نیز تطبیق دهد و حتی آیات مبارکه سوره العادیات چطور هم به قلبش وارد می شود و به او درس هم می آموزد؟ یحتمل اینها را هر چه بیشتر هم انسان بتواند تمرین کند، بهتر هم بتواند حسینیه اش را در بیت و خانه اش هم هر چه بیشتر جهانی کند و باعث شود اول از همه نیز خود اهل بیت اش نیز در حسینه اش همراه او شوند و حتی به عنوان شاگردی هم بتواند از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز الی ما شاء الله نیز میل کند و حتی در حینی که از یاران خوب امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف دارند نیز روغن ریخته را نیز بتواند درست نذر امامزاده و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف کند و .... مسئله این هم است که آیا شاگرد چقدر هم در خصوصیت و عمومیت بخشیدنها generalizations دچار اشتباهات سخت یا حتی آسان هم می شود و مثلاً خدای ناکرده وارد overgeneralzation و عوارض ناشی از آن هم می شود یا نمی شود و .... بنده خودم هم این مسائل را مطالعه کنم یحتمل برایم خوب است:
https://en.wikipedia.org/wiki/Beck%27s_cognitive_triad
البته اینجا یک مسئله ی اساسی هم هست که اگر این قوم یهود زمان پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله است که باید کوچ کند، و بجایش چطور شده است که تعلل هم شده است و حالا آمریکا و صهیونیستها بعد از این همه جنایاتشان هم هنوز مدعی هستند که مردم غزه باید کوچ کنند به مصر و اردن، یحتمل بعضی اشکال هم کنند که باید رفت توی مذاکرات با آمریکا که آیا چطور هم از آمریکا سنگ پای قزوین شبیه سازی شده هم وارد کنیم چرا که در مشکلات داخلی هم بکار می آیند و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه
269918649231415