بسم الله الرحمن الرحیم. و العصر. ان الانسان لفی خسر. الا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
بنده این یک کلمه دیگر را هم عرض کنم. یک بحث وسیعی هست در ریاضی و ریاضی-فیزیک در مورد انتگرالها و لاگرانژیها. مثلاً اینکه چرا ما از انتگرالهای ریمانی به انتگرالهای لبگ می رویم، یا مثلاً ما انتگرالها در فضاهای از بعد بی نهایت مثل فضاهای تابعی را داریم یا همین دیستریبسیونها distributions را داریم. و اینها ما را به توپولوژیهای ضعیف و ضعیف-ستاره و قوی و امثالهم می برد. خودش بحث بسیار مفصلی می تواند گردد. در مبحثهای فیزیکی مثلاً ما یک انتگرالهایی داریم به اسم انتگرالهای فاینمن. و غلط نکنم، در این انتگرالها است که مبحث بازبهنجارش شکل می گیرد وقتی با انواع تکینگیها در محاسبه انتگرالها مواجه می شویم! در لاگرانژیهای مربوط به گرانش، یک زیباییهای خاصی بنظر می رسد که بچشم می خورند که ناشی از انتگرالگیری روی قسمت نسبیت عام و گرانش مسئله است که از همین جا است که انحناهای ریمان و ریچی و امثالهم وارد مسئله می شوند. از طرف دیگر مسئله، لاگرانژی وقتی روی فضای 4 بعدی است که انتگرالگیری می شود و کمیتها هم از لحاظ نسبیت خاص در نظر گرفته می شوند، این است که ما با مسائلی از نوع نوری است که طرفیم. یعنی اینکه اینجا ما دو سنجه و مقیاس است که در یک انتگرال طرفیم که یکی از نوع انحناهایی است که ناشی از شتابهای گرانشی محلی است که در فضا-زمان های محلی بوقوع می پیوندند. و اینها معادلات دیفرانسیل خود را دارند. و دیگری از نوع معادلات کلاسیک ماکسول یا کوانیزاسیون آنها است که به ما گرانش کلاسیک یا کوانتمی را بدهد. مثل این است که بخواهیم معادلات امواج نوری را با معادلات گرانشی جمع کنیم. ولی جمع همزمان بین این دو سنجه و مقیاس است که کار را مشکل می کند. یعنی شما وقتی گرانش را دارید روی زمین حساب می کنید یک طور است و وقتی می روید به کره ماه طور دیگری است و وقتی به سیارات دیگر می روید باز جور دیگری می شوند و لذا انحناهای ریمانی نیز تفاوت خواهند کرد. و سوای اینکه ما اینجا زمین را هم در نظر می گیریم، حالا می توانیم سیارات دیگری را هم در نظر آوریم که در حال گردش است حول یک ستاره ای یا ستارگانی یا حتی یحتمل حول سیاه چاله ای.
مسئله مهم این است که ما اگر می توانیم الکترومغناطیسم کوانتمی را به گرانش با نسبیت عام به این صورت جفت و جور کنیم و لذا آیا همانطور هم می توانیم نیروهای دیگر را نیز همینطوری با پیوستن به مدل استاندارد که سه نیروی دیگر را نیز در بر می گیرد وصل کنیم و لذا چهار نیرو را وحدت بخشیده ایم؟ اما مسئله همین فواصل طیفی است که ما در لاگرانژیها با آنها مواجه خواهیم شد و آیا کجاها احتیاج به بازبهنجارش داشته باشیم و کجاها نداشته باشیم. یعنی این درست است که گرانش یکی از ضعیفترین نیروها است، ولی در عین حال، یکی از قدرتهای الهی را می رساند که همه نیروهای دیگر را نیز در یک وحدتی در بر می تواند بگیرد. یعنی این یک ضعفی است که چندان هم نباید آنرا ضعف پنداشت چرا که فقط در ظاهر است که چنین است. لا اله الا الله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.