الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ ‎﴿آل عمران: ١٥٩﴾‏

کَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنکُمْ قُوَّةً وَأَکْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلَاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُم بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ کَالَّذِی خَاضُوا أُولَـٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ‎﴿التوبة: ٦٩﴾‏

 

 

۱۴۰۳/۱۲/۱۸

بیانات در دیدار مسئولان نظام

...

خب، امّا خودفراموشی مربوط به اجتماع. در مقیاس اجتماعی، خودفراموشی مهم‌تر است. یک آیه‌ی شریفه‌ای در قرآن، در سوره‌ی توبه هست ــ البتّه این آیه‌ی شریفه در مورد منافقین است ــ که خیلی بنده را زیاد متوجّه خودش میکند، وقتی که به اینجا میرسم و آن را میخوانم. آن تکّه‌ی مورد نظر من از آن آیه، این است: فَاستَمتَعوا بِخَلاقِهِم فَاستَمتَعتُم بِخَلاقِکُم کَمَا استَمتَعَ الَّذینَ مِن قَبلِکُم بِخَلاقِهِم وَ خُضتُم کَالَّذی خاضُوا؛(۱۲) این [مطلب] آدم را تکان میدهد. خب قبل از نظام جمهوری اسلامی، این کشور حکّامی داشته، فرمانروایانی داشته، مدیرانی داشته، کارهایی میکردند، بدعملی‌هایی داشتند، خلافهایی داشتند؛ این انقلاب با همه‌ی زحمات، با همه‌ی رنجها، با معجزه‌ی کسی مثل امام (رضوان الله علیه) ــ که واقعاً حضور او و وجود او در این برهه‌ی زمان، یک چیزی شبیه معجزه بود ــ با فداکاری‌های فراوان، با از دست دادن چقدر جوان عزیز و برجسته و خوب، با همه‌ی اینها به پیروزی رسید و حفظ شد و این نظام جمهوری اسلامی به وجود آمد. خب، اگر چنانچه همان وضعی را، همان کاری را، همان راهی را که مدیران دوران طاغوت انجام میدادند، ما هم بتدریج به همان سمت برویم، این جرمِ خیلی بزرگی است؛ این آیه این را میگوید. فَاستَمتَعوا بِخَلاقِهِم؛ آنهایی که قبل از شما بودند، نصیب و بهره‌ای برای خودشان فرض کردند، آن نصیب و بهره را بردند. فَاستَمتَعتُم بِخَلاقِکُم؛ شما هم برای خودتان یک نصیب و بهره‌ای فرض کردید، شما هم آن بهره را برداشتید. کَمَا استَمتَعَ الَّذینَ مِن قَبلِکُم بِخَلاقِهِم؛ شما هم مثل آنها عمل کردید. وَ خُضتُم کَالَّذی خاضوا؛ همان راهی که آنها رفتند، شما هم رفتید. این[طور] اگر بشود، خیلی مایه‌ی نگرانی است؛ خسارت بی‌نظیری است چنین چیزی اگر پیش بیاید. البتّه خدای متعال، لطفش و فضلش و هدایتش نگذاشته تاکنون جمهوری اسلامی به یک چنین وضعی دچار بشود، امّا باید بترسیم، باید مراقب باشیم.

...

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=59631#_ftnref12

 

[مقدمة الناشر]

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌

إنّ کتاب «وسیلة النجاة» التی ألّفها سماحة آیة اللَّه العظمى السیّد الأصفهانی (قدّس سرّه) (1284- 1365 ق) کان لها دورها البارز بین المقلّدین بل و عامّة المراجعین فی زمن مرجعیّة السیّد الأصفهانی (قدّس سرّه) و بعده؛ لما فی الکتاب و مؤلّفه من الامتیاز و الجلال.

و لهذا فقد أقدم إمامنا الراحل آیة اللَّه العظمى الإمام الخمینی (قدّس سرّه) (1320- 1409 ق) لتحشیته، و هو أوّل کتاب فقهیّ فتوائیّ زیّنه سماحته بتعالیقه الثمینة، و کان ختامها فی سنة 1372 ق.

و حیث إنّ هذه التعلیقة کانت أساس کتاب «تحریر الوسیلة» و کان لها حظّا وافراً للتعریف بمنهجه الشریف فی الاستنباط و التفریع و للأسف لم یطبع فی سالف الزمان بصورة منقّحة، فقد أقدمنا على تحقیقه و مقابلته مع النسخة الخطّیة و النسخة المطبوعة المصحّحة فی سنة 1382 ق.

و جدیر بالذکر أنّ فتاواها الشریفة قد تفاوتت فی بعض الموارد مع هذه التعلیقة، فعلى المراجع الکریم أن یلتفت إلى أنّ المدار فی أخذ الفتاوى الأخیرة على کتاب «تحریر الوسیلة»، ففی مقام التخالف و التعارض هو المرجع لا التعلیقة.

و آخر دعوانا أن الحمد للَّه رب العالمین.

مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی (قدّس سرّه) فرع قم المقدّسة

وسیلة النجاة (مع تعلیقات الامام الخمینی ره)، ابوالحسن اصفهانی، ص 7

https://lib.eshia.ir/11191/1/7

  • ۰۳/۱۲/۱۹
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۴)

وَمَا لَکُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَـٰئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ‎﴿الحدید: ١٠﴾‏

 

۱۳۹۵/۰۲/۲۰

بیانات در دیدار دست‌اندرکاران همایش بزرگداشت حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها)

بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران همایش ملی «صدف کوثر» بزرگداشت حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) که در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ برگزار شده بود، صبح پنجشنبه ۱۳۹۵/۱۰/۲ در محل برگزاری این همایش در قم منتشر شد.

 بیانات رهبر انقلاب که در این فیلم‌ مشاهده میکنید:

بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)

اوّلاً خیلى تشکّر میکنم از آقایان محترم که به این فکر افتادید و این کار را با انگیزه دارید دنبال میکنید.

 جناب خدیجه (سلام‌الله‌علیها) حقیقتاً مظلوم است؛ به‌خاطر اینکه شَرف همسرى پیغمبر در مورد ایشان داراى یک ارزش مضاعف است؛ دیگران مشرّف به شَرف همسرى پیغمبر شدند لکن این رنجهایى را که پیغمبر در عمده‌ى دوران رسالت به آنها مبتلا بودند ندیدند. ده سال در مدینه بود، خب عزّت بود، احترام بود، و زندگىِ راحت بود نسبت به آن دوره؛ جناب خدیجه (سلام‌الله‌علیها) دوران رنج پیغمبر را، دوران سختى‌هاى پیغمبر را تحمّل کردند و دیدند.

 اوّلاً خودِ این نفْس ایمان آوردن به پیغمبر -که اوّلین کسى که ایمان آورد امیرالمؤمنین و حضرت خدیجه بودند- یک امتیاز بزرگ است، یک ارزش بسیار بالایى است؛ عبور کردن و صرف‌نظر کردن از عقایدى که انسان سالهاى متمادى با آنها زندگى کرده آسان نیست، براى ما پیش نیامده یک چنین چیزى تا بفهمیم چقدر مشکل و مهم است. ایشان با آن فطرت پاک، صدق قضیّه را، حقّانیّت قضیّه را بلافاصله فهمید؛ تا پیغمبر را دید، با آن حال -با آن حالت معروف و مذکور در کتابها- که از حِرا برگشته بود فهمید که یک حادثه‌ى مهم اتّفاق افتاده و قلب مبارکش مجذوب شد و ایمان آورد. بعد پاى این ایمان ایستاد؛ حالا شما ثروت را میفرمایید،(۲) این یک کلمه‌ى به زبان آسان است؛ کارى است که خب، کسانى که پول دارند میتوانند بالاخره یک پولى هم مصرف کنند، خرج کنند امّا اینکه انسان از همه‌ى زندگى راحت خارج بشود -یعنى همه‌ى پولش را مصرف کند، همه‌ى ثروتش را صرف کند- یک کار یک‌ذرّه و دوذرّه نیست؛ درباره‌ى امام حسن مجتبى‌ (سلام‌الله‌علیه) مثلاً میگویند که ایشان چندبار از مال خودشان خارج شدند یا  چند بار از نصف مالشان خارج شدند؛ این جزو بزرگ‌ترین امتیازات است. این بزرگوار این امتیاز را دارد که از همه‌ى اموال خودش خارج شد و همه را صرف کرد در راه ترویج اسلام و تقویت پیغمبر. بعد هم دچار آن سختى‌ها و آن مشکلات طاقت‌فرسا [شد] که یکى‌اش همین مسئله‌ى شِعب ابى‌طالب بود و آن سه سالى که آنجا بودند و آن سختى‌هایى‌که این بزرگوار متحمّل شد و این ایمان را محکم نگه داشت.

 خب قرآن درباره‌ى کسانى که قبل از فتح و بعد از فتح انفاق میکنند [میگوید] «لا یستَوى مِنکُم مَن اَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ وَ قاتَل»؛(۳) این «قَبلِ الفَتح»، قبل از فتح مدینه است؛ یعنى قبل از آنکه مدینه‌اى در اختیارِ پیغمبر قرار بگیرد و زندگى‌اى، راحتى، حکومتى، تسلّطى، قدرتى در اختیار آن بزرگوار باشد؛ در حال نهایت شدّت، ایشان انفاق کردند؛ هم مالشان را، هم جانشان را، هم راحتشان را. خب اینها واقعاً فضایل مهمّى است؛ اینها مغفولٌ‌عنه مانده؛ حضرت، مظلومه است؛ این بزرگوار واقعاً مظلومه است. تعبیر کردند جناب آقاى اعرافى گفتند غریب؛ واقعاً همین‌جور است؛ جناب خدیجه (سلام‌الله‌علیها) غریب است. حالا شما(۴) میگویید مادر یازده امام، [امّا] در واقع مادر دوازده امام؛ چون ایشان مادر امیرالمؤمنین هم هست. ایشان امیرالمؤمنین را در آغوش خودش، در دامان خودش، در زندگى خودش پرورش داده تا چند سالگى.

 به هر حال این یک کار بسیار خوبى است و کار بسیار مهمّى است و ان‌شاءالله برکات زیادى هم خواهد داشت.

 به‌هرحال ما متشکّریم از جناب آقاى اعرافى، جناب آقاى رفیعى و بقیّه آقایانى که همکارى دارند در این قضیّه و امیدواریم ان‌شاءالله اجرشان را از پیغمبر بگیرند؛ و مسلّماً این کار مورد رضاى رسول‌الله (صلّى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) است.

والسّلام علیکم و رحمةالله‌


۱) همایش ملی «صدف کوثر» در جهت تبیین شخصیّت حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) به همّت جامعة المصطفى‌ العالمیّة و با همکارى نهادهایى همچون جامعة الزّهراء (س) در دى‌ماه سال جارى برگزار میگردد. در ابتداى این دیدار -که در قالب دیدارهای دسته‌جمعى برگزار شد- حجّت‌الاسلام والمسلمین علیرضا اعرافى (رئیس جامعة المصطفى‌ العالمیّة) و  حجّت‌الاسلام والمسلمین ناصر رفیعى محمّدى (عضو هیئت علمى جامعة المصطفى‌ العالمیّة) گزارشى ارائه کردند.
۲) اشاره‌ى حجّت‌الاسلام والمسلمین ناصر رفیعى به اینکه حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) همه‌ى اموالش را صرف اسلام کرد.
۳) سوره‌ى حدید، بخشى ازآیه‌ى ۱۰؛ « ... کسانى از شما که پیش از فتح [مکه‌] انفاق و جهاد کرده‌اند، [با دیگران‌] یکسان نیستند...»
۴) حجّت‌الاسلام والمسلمین ناصر رفیعى‌

فیلم کامل دیدار: بیانات در دیدار دست‌اندرکاران همایش بزرگداشت حضرت خدیجه (س)

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=36746

 

نکته رفع یک اشتباه‌

 

در بسیارى از آیات قرآن به این مطلب اشاره شده است که در میان اقوام پیشین افرادى بودند که برترى در مال و ثروت و عده و نفرات را دلیل بر قرب در درگاه حق مى‌دانستند و همین اشتباه سبب مى‌شد که به موازات امکانات فراوان مادى، مقامات معنوى براى خود قائل باشند و در اینجا به مغالطه‌اى دست مى‌زدند؛ مى‌گفتند این نعمت‌هاى خداست و اگر خدا کسى را مشمول نعمتهایش قرار دهد حتما او را دوست داشته و کسى را که خدا دوست دارد مقرب درگاه اوست و با همین پندار به تحقیر مادى و معنوى مؤمنان تهیدست مى‌پرداختند.

غافل از اینکه بخشیدن امکانات مادى دلایل مختلفى دارد؛ گاه موهبت الهى است و گاه آزمایش و امتحان است و گاه جنبه عذاب استدراجى دارد؛ یعنى خداوند به افرادى که قابل اصلاح نیستند پى‌درپى نعمت مى‌دهد و ناگهان نعمت‌ها را به یکباره از آنها سلب مى‌کند تا مجازاتشان سخت و دردناک باشد؛ درست همانند شخص متجاوزى را که اجازه مى‌دهند از درخت میوه بالاتر و بالاتر رود تا هنگام سقوط تمام استخوان‌هایش درهم بشکند.

 

***پیام امام امیرالمومنین، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 7، ص 407

https://lib.eshia.ir/27571/7/407

در پاسخ سؤال اوّل باید به این نکته توجّه داشت که همام، گرچه مرد عابد و زاهدى بود (همان‌گونه که در آغاز خطبه آمده است: «کان رجلا عابدا») و گرچه قلبش مملوّ از حکمت و روحش سرشار از زیرکى و ذکاوت بود (همانگونه که از سؤالش پیداست)؛ ولى هرقدر روح او وسیع باشد در برابر روح امیر مؤمنان على علیه السّلام که چون اقیانوس ناپیدا کرانه‌اى است، قابل مقایسه نیست. به همین دلیل قلب همّام تاب تحمل فشار آن همه معلومات را نداشت، زیرا اقیانوس را نمى‌توان در استخر کوچکى ریخت، بنابراین جاى تعجّب نیست که همّام صیحه‌اى زند و از هوش برود، آن هم از هوش رفتنى که جان خود را با آن از دست بدهد.

در قرآن مجید در داستان موسى و بنى اسرائیل و تجلى نور الهى بر کوه چنین مى‌خوانیم: « «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى‌ صَعِقاً» هنگامى که‌

پروردگارش بر کوه تجلى کرد آن را درهم کوبید و موسى افتاد و مدهوش شد». [1]

نه تنها موسى نتوانست مقاومت کند، کوه با آن عظمت نیز درهم کوبیده شد.

آرى! مواعظى که از دل برخیزد این‌گونه بر دل مى‌نشیند و مهم آن است که انسان اهل «مواعظ بالغه» باشد وگرنه انسانهاى سنگدل و آلوده‌اى که در دام شیطان گرفتارند نه گوش شنوایى براى اندرزها دارند و نه قلب آرامى براى پذیرش.

به تعبیر دیگر: همام گرچه پارسایى والامقام بود؛ ولى صفاتى را که امام در این خطبه بیان فرمود به‌طور تمام و کمال در خود ندید. آتش حسرت در عمق جان او افتاد و بى‌قرار شد و از شدّت تأسف جان داد.

در طول تاریخ اسلام نیز نمونه‌هایى از این قبیل دیده شده است که گاهى گنهکاران بیدار شده و پارسایان بى‌قرار. سخنان کوبنده‌اى را شنیدند و طاقت نیاوردند و جان دادند. [2]

احتمال سومى نیز در اینجا وجود دارد و آن اینکه هنگامى که همّام بشارتهاى ضمنى امیر مؤمنان على علیه السّلام را به پرهیزکاران شنید روحش از شوق معبود و محبوبش پرواز کرد و به عالم جنان رهسپار شد.

...

از آنچه در بالا آمد پاسخ سؤال سوّم نیز روشن مى‌شود و آن این‌که چگونه امیر مؤمنان على علیه السّلام درخواست همّام را پذیرفت و آن اندرزهاى شافى و کافى و بلند و بالا را براى او بیان کرد، در حالى که خودش مى‌گوید: من بیم این داشتم که همام به چنین سرنوشتى دچار مى‌شود؟ زیرا هنگامى که اجل او فرارسیده باشد عامل نهایى مى‌تواند یک دگرگونى دستگاه‌هاى مختلف بدن باشد یا امواج خروشان معنوى در درون جان.

...

نکته نگاه دیگرى به خطبه همّام‌

 

این خطبه در واقع دوره‌اى کامل از اخلاق اسلامى است که به کلیه زوایاى زندگى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى انسان نظر مى‌افکند و براى کسانى که مى‌خواهند مراحل سیر و سلوک را بپیماند، نسخه کاملى است. در این خطبه اوصاف پارسایان به سبک بدیعى در یک صد و ده صفت بیان شده (گویى عدد را به نام مبارک خودش انتخاب کرده است) از اصلاح زبان شروع مى‌شود و به آیین مردمدارى و احترام به حقوق انسانها

پایان مى‌یابد. کسانى هستند که بر اثر ضعف ایمان و اراده در همان گام اوّل فرومى‌مانند؛ ولى افرادى همچون همّام با پیمودن این یک صد و ده گام به دیدار معبود مى‌رسند.

از مزایاى این خطبه این است که تقوا را از صورت منفى آن‌که در اذهان بعضى است بیرون برده و به صورت مثبتش که در آیات و روایت اسلامى است، معرفى مى‌کند. این خطبه نمى‌گوید براى اینکه پاک بمانى از همه‌چیز دورى گزین، مبادا آلوده شوى، بلکه مى‌گوید در دل جامعه و در میان امواج خروشان زندگى دنیاپرستان آنچنان باش که گردى بر دامان تو ننشیند، همچون انسان قوىّ البنیه‌اى که در جمع بیماران، سالم مى‌ماند و همه میکروبهاى بیمارى‌زا را خنثى مى‌سازد.

مرحوم علامه شهید مطهرى در «ده گفتار» خود از عهده بیان این سخن به خوبى برآمده و ضمن اینکه تقوا را به دو نوع تقسیم مى‌کند؛ تقوایى که ضعف است و تقوایى که قوّت است در بیان نوع اول مى‌گوید: «تقواى ضعف این است که انسان براى اینکه خود را از آلودگیهاى معاصى حفظ کند از موجبات آنها فرار کند و نوع دوم آن است که در روح خود چنان حالت و قوّتى به وجود آورد که به او مصونیت روحى و اخلاقى ببخشد.

سپس مى‌افزاید: «ادبیات منظوم و منثور ما، تعلیماتى دیده مى‌شود که کم‌وبیش تقوا را به صورت اوّل که ضعف است نشان مى‌دهد؛ آن‌گونه که در اشعار سعدى مى‌خوانیم:

بدیدم عابدى در کوهسارى‌،   قناعت کرده از دنیا به غارى‌

چرا گفتم به شهر اندر نیایى‌،   که بارى بند از دل برگشایى‌

بگفت آنجا پریرویان نغزند،   چو گل بسیار شد پیلان بلغزند

آن‌گاه به شرح تقواى قوّت مى‌پردازد و مى‌گوید: «در آثار دینى خصوصا نهج البلاغه همه‌جا تقوا به معناى آن ملکه مقدس است که به روح، قوت و قدرت و نیرو مى‌دهد و نفس امّاره و احساسات سرکش را رام و مطیع مى‌سازد». [1]


[1]. رجوع شود به ده گفتار، صفحه 7- 11.

 

آرى به غارى پناه بردن و از گناه مصون ماندن افتخار نیست. افتخار از آن یوسف است که در برابر شدیدترین امواج تمایلات جنسى قرار مى‌گیرد و «برهان ربّ» که همان تقواى سطح بالاست او را حفظ مى‌کند.

البتّه انکار نمى‌کنیم! کسانى که به این مرحله از تقوا نرسیده‌اند، چه بسا براى خود ناچار باشند راه اوّل را برگزینند.

***همان، ص 592- 596https://lib.eshia.ir/27571/7/592 یک شباهت ظاهری ای هست بین آنچه برای همام اتفاق می افتد و این داستان که درویشی هم از عطار نیشابوری تقاضا می کند که به او چیزی کمک کند و مثلاً پولی به او بدهد و عطار نداد. و لذا درویش به او گفت:‌ای خواجه تو چگونه می‌خواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همانگونه که تو از دنیا می‌روی. درویش گفت: تو مانند من می‌توانی بمیری؟ عطار گفت: بله. درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت.البته از حال رفتن حضرت موسی علی نبینا علیه السلام هنگامی که پروردگارش بر کوه تجلی کرد: 

« «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى‌ صَعِقاً» هنگامى که‌

پروردگارش بر کوه تجلى کرد آن را درهم کوبید و موسى افتاد و مدهوش شد». اینجا نیز شباهتی با داستان همام یافت می شود.

نکته ای که در مورد تکبر و استکبار هست، اینجا است که آنجایی که تکبر و خودپسندی و بلکه استکبار موانعی را برای ذکر و عبادت خدا ایجاد کنند؛ و مسئله حتی تبدیل شود به همان خود فراموشی و خدا فراموشی، آنگاه خدای ناکرده حتی طاغی و طاغوتیان در کفر و شرک و نفاقشان هم باقی بماند. با همه ی اینکه همه و همه ی همتش در استکبار ورزیدن را هم برای سعی در خلافت و پادشاهی و فرعونیت اهتمام می ورزد. ولی به همان سبب استکبارش هم نمی تواند به مقام والای خلافت و ولایت الهی دست یابد. این یک نکته ی خیلی مهمی است که شاگرد خیلی هم باید در نظر داشته باشد که بتواند از حالات خلاء سعی و تلاش و کوشش وافی و کافی انجام دهد تا حتی المقدور بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم الی ما شاء الله اهتمام ورزد.

اینجا یحتمل بعضی اشکال کنند که شما که دیگر نمی توانید بدتر از اشعث ابن غیث والی آذربایجان هم امام خود را نصیحت کنید که چنین و چنان کن و حال آنکه طرف معاویه را هم می گیرد و بلکه با قوم خود هم قتال می کند و .... و لذا اشکال اینجا هم هست که آیا شما تازه از قلع و قمع کردنهای دشمن در منطقه هم تازه می خواهید یک درجه و بلکه نهایات درجات در عذابهای استدراجی هم ارتقاء یافته و آنگاه از بمبهای هسته ای هم جهشی عبور کرده و بلکه ره صد ساله را نیز یک شبه پیموده و به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه الی ما شاء الله هم برسید که دست احدی نیز هنوز به آنها نرسیده است؟! و حتی در مسائل هسته ای نیز با هیچ کس یحتمل اشکال شود که ما مشورت نخواهیم کرد، حتی هر چقدر هم که دیگران بتوانند مشورتهای خود را الی ما شاء الله هم به ما ارائه دهند و .... یحتمل قسمتی از مسئله هم این است که مسائل هسته ای می توانند در مقیاسهای بالاتری شبیه برهمکنشها و واپاشیهای گوناگونی از خانه ی تار عنکبوت و مگس هم گردند و ....

مسئله ی درهم شکستن استکباری اینجا است که اسلام ناب محمدی علوی امام زمانی دینی هم است جهانی که استکبار را هم در نهایات ابرقدرتی اش هم می شکند و خورد می کند. و لذا حد و مرزی هم نمی شناسد. این اسلام ناب محمدی همچون تقوای قوی، یک دوگان تقوا و بلکه اسلام آمریکایی ضعیفی هم دارد که بجای جهانی کردن اسلام تبلیغ شاگردی ابدی مکتبهای شرق و غرب را می کند ولی به علت ضعفهایش نمی تواند هم علم و حکمت را هم به دل مکتبها و جوامع اسلامی آورده و دعوت به خلافت و ولایت را در اسلام ناب محمدی، علوی، امام زمان عجل الله فرجه الشریف در عین محلیت اش، جهانی هم کند. همین می شود که نتایج خود فرواموشیهای فردی و اجتماعی و حتی خدا فراموشیهای غربی و شرقی و جهانی را هم داریم و مستضعفین جهان دچار استکبارهای جهانی ای شده اند که خون آنها را مثل زالو می مکند و استعمار و استثمارشان هم می کنند و حال آنکه این اسلام ناب محمدی است که تنها دین بر حق جهانی است و .... لا اله الا  الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته الهلم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه

قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ ‎﴿٣٢﴾‏ قَالَ لَمْ أَکُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ‎﴿الحجر: ٣٣﴾‏

قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ۖ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ ‎﴿٧٥﴾‏ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ ۖ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ ‎﴿ص: ٧٦﴾‏ 

 

 

۱۴۰۳/۱۲/۱۸

بیانات در دیدار مسئولان نظام

حدیث

امام صادق(ع)فرمود; ممکن است خدا امر کند و نخواهد و خواهد و امر

منبع : الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 1، ص 150موضوع : مشیت و اراده قائل : امام صادق (علیه السلام)تعداد بازدید : 1662     تاریخ درج : 1393/11/26    

أَمَرَ اَللَّهُ وَ لَمْ یَشَأْ وَ شَاءَ وَ لَمْ یَأْمُرْ أَمَرَ إِبْلِیسَ أَنْ یَسْجُدَ لآِدَمَ وَ شَاءَ أَنْ لاَ یَسْجُدَ وَ لَوْ شَاءَ لَسَجَدَ وَ نَهَى آدَمَ عَنْ أَکْلِ اَلشَّجَرَةِ وَ شَاءَ أَنْ یَأْکُلَ مِنْهَا وَ لَوْ لَمْ یَشَأْ لَمْ یَأْکُلْ .

امام صادق(ع)فرمود: ممکن است خدا امر کند و نخواهد و خواهد و امر نکند، شیطان را امر کرد که به آدم سجده کند و خواست که سجده نکند و اگر میخواست سجده میکرد. و آدم را از خوردن آن درخت نهی فرمود و خواست که از آن بخورد و اگر نمیخواست او نمیخورد.

https://hawzah.net/fa/Hadith/View/975

 

در هفتمین روز از ماه مبارک رمضان ۱۴۴۶(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین و من تابعهم باحسان الی یوم الدّین.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. جلسه‌ی گرم و شیرین و صمیمی‌ای است و بحمدالله چهره‌های گوناگون را انسان مشاهده میکند. امیدواریم ان‌شاءالله دلها هر چه بیشتر به هم نزدیک بشود.

سال گذشته در این جلسه شهید رئیسی (رضوان الله تعالی علیه) حضور داشت و گزارش مفصّلی از اقدامات و خدمات و زحمات خودشان دادند و امروز ان‌شاءالله به لطف حق، پاداش آن زحمات را بر سر سفره‌ی لطف الهی و رحمت الهی دارند به دست میگیرند و استفاده میکنند. با این چشم، شما مدیران عزیز به این خدمات نگاه کنید. عمر دست خدا است؛ فردا کجا خواهیم بود، چگونه خواهیم بود، معلوم نیست. با این چشم بنگرید که اگر امروز این خدماتی را که بر عهده گرفته‌اید، با اخلاص، با توان و با همین نوع انگیزه‌ای انجام بدهید که آقای رئیس‌جمهور محترم بیان کردند و نشان دادند، اجر و پاداش آن این‌قدر بزرگ است که در این دنیا نمیشود پاداش آن را داد؛ خدای متعال، در سایه‌ی رحمت خود، در بهشت، در جهان دیگر ان‌شاءالله به شما عوض خیر خواهد داد. البتّه کار نیک آثار خودش را در دنیا هم دارد.

بنده اوّلاً تشکّر میکنم از بیانات جناب آقای دکتر پزشکیان، رئیس‌جمهور محترم. بیانات گسترده و خوب و مفیدی را انجام دادند. آنچه نظر من را جلب میکند، بارها هم به خود ایشان این را گفته‌ام، آن حالت انگیزه‌ای است که در ایشان وجود دارد؛ این خیلی باارزش است. این انگیزه، این احساس که «ما میتوانیم، حتماً انجام میدهیم، دنبال میکنیم، به خدا تکیه میکنیم، به کسی غیر خدا تکیه نمیکنیم»، این حالت در ایشان خیلی باارزش است و ان‌شاءالله به کمک الهی خواهند توانست این کارها را انجام بدهند. امیدوارم ان‌شاءالله در فاصله‌ی نه‌چندان زیادی ایشان در مقابل جمع بِایستند و اجرا شدن این خواسته‌های بزرگ را مژده بدهند به مردم و مردم را خوشحال کنند.

مطلبی که بنده آماده کرده‌ام که اینجا عرض بکنم، سخنی در باب ماه رمضان است، یک عرایضی هم راجع به موضوعات مبتلابه کشور تا آنجایی که به جمع ما ارتباط پیدا میکند، آماده کرده‌ام که عرض کنم.

در باب ماه رمضان [اینکه] ماه رمضان، ماه ذکر است، ماه قرآن است؛ قرآن هم کتاب ذکر است: «اِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکر»(۲) در سوره‌ی حجر، یا «وَ هذا ذِکرٌ مُبارَکٌ اَنزَلناهُ اَ فَاَنتُم لَهُ مُنکِرون‌»(۳) در سوره‌ی انبیا و آیات متعدّد دیگر. قرآن ذکر است، مایه‌ی ذکر است، کتاب ذکر است. «ذکر» یعنی چه؟ ذکر نقطه‌ی مقابل غفلت و فراموشی است.

یکی از ابتلائات مهمّ بشر، فراموشی است؛ یک کار لازمی را فراموش میکند، یک مطلب مفیدی را فراموش میکند. لکن آنچه خسارت‌بار است و غیر قابل جبران است، دو فراموشی اصلی است: یکی فراموشی خدا که خدا را انسان فراموش کند؛ دوّم فراموشی خویشتن، خودفراموشی؛ این دو، فراموشیِ غیر قابل توصیفی است از لحاظ ضربه‌ای که به آینده‌ی انسان میزند. خداوند متعال به هر دوی این دو فراموشی در قرآن اشاره کرده، تصریح فرموده؛ یک جا میفرماید که «نَسُوا اللَهَ فَنَسِیَهُم‌»؛(۴) اینها خدا را فراموش کردند، خدای متعال هم اینها را فراموش کرد. فراموش کردن خدا که خدا کسی را فراموش کند، معنای استعاری دارد؛ چون خدا که کسی یا چیزی را فراموش نمیکند. این معنای استعاره‌ای‌اش این است که خدای متعال او را از دایره‌ی رحمت و هدایت خودش بیرون می‌اندازد؛ فراموش کردن خدا یعنی این. «نَسِیَهُم» یعنی او را در پرتو نگاه لطف خودش دیگر قرار نمیدهد، او را مخذول میکند؛ خذله الله. یکی از مهم‌ترین نفرینها «خذله الله» است. «خذلان» یعنی کسی را به حال خود رها کردن، اعتنا نکردن، کمک نکردن، به او نیندیشیدن؛ این خذلان است؛ «نَسِیَهُم» یعنی این. لذا در دعای صحیفه‌ی سجّادیّه یکی از چیزهایی که با جدّیّت و حدّت از خدا خواسته میشود در آن دعای معروف «وَ لا تُرسِلنی مِن یَدِکَ اِرسالَ مَن لا خَیرَ فیه» [است].(۵) «ارسال» هم در عربی، در این موارد، به معنای پرتاب کردن است؛ یعنی من را مثل چیزی که ارزشی ندارد، به درد چیزی نمیخورد، پرتاب نکن از دست خودت؛ وَ لا تُرسِلنی مِن یَدِکَ اِرسالَ مَن لا خَیرَ فیه. این نسیان الهی [است] که جزای نسیان الهی این است که خدا یک چنین حالتی، یک چنین وضعی برای او به وجود می‌آورد که این بزرگ‌ترین خسارت است. نسیان خود انسان در سوره‌ی مبارکه‌ی حشر است: ‌وَ لا تَکونوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَهَ فَاَنساهُم اَنفُسَهُم‌؛(۶) خودشان را از یادشان برد. آنها خدا را از یاد بردند، خدای متعال هم خودشان را از یاد خودشان برد؛ یعنی دچار خودفراموشی شدند.

خب، انسان که با مسائل روزمرّه‌ی زندگی همیشه سروکار دارد و فراموش نمیکند اینها را. این اِنساءِ نفْس که یعنی خدا کسی را دچار خودفراموشی کند، هم در مقیاس فردی معنای عمیقی دارد، هم در مقیاس اجتماعی. در مقیاس فردی معنای فراموش کردن انسانْ خود را،‌ این است که هدف از خلقت خودش را فراموش کند. خب ما معتقدیم که خدای متعال با حکمت عمل میکند؛ ما را برای چه آفریده؟ چرا آفریده؟ این یک سؤال مهمّی است. خود خدای متعال و اولیای خدا و پیغمبران و ائمّه‌ی هدیٰ هم گفته‌اند که خدا برای چه ما را‌ آفریده؛ خداوند آفریده برای اینکه انسان را به مراتب بالای فضیلت وجودی برساند، تبدیل کند او را به خلیفةالله؛ هدف از خلقت انسان این است. آفریده تا او را بزرگ کند، تا او را به مقام والا برساند. در قرآن، در روایات، در کلمات معصومین و اولیا مکرّر این تکرار شده؛ [خودفراموشی یعنی] انسان از این غفلت کند و‌ غافل بشود از اینکه برای این آفریده شده.

فراموش کردن گذر زندگی هم یکی از خودفراموشی‌ها است. بالاخره این زندگی در حال گذر است، انسان غفلت میکند. ما همه یک سرآمدی داریم، معلوم است دیگر: اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُم مَیِّتون؛(۷) اسم این سرآمد در تعبیر عربی «اَجَل» است دیگر، یک اجلی داریم. از اجل فراموش کنیم. این اجل ممکن است یک ساعت دیگر باشد، ممکن است یک روز دیگر باشد، ممکن است یک سال دیگر باشد؛ بالاخره باید خودمان را برای آن آماده کنیم دیگر؛ یکی از موارد خودفراموشی این است. در دعای شریف ابوحمزه [میخوانیم]: «لَم اُمَهِّدهُ لِرَقدَتی‌»(۸) ــ حالا تعبیرش این است ــ من را در مثل حال کنونیِ من اگر چنانچه از دنیا ببری که [خود را] آماده نکرده‌ام ــ خودم را آماده نکرد‌‌‌ه‌ام، قبرم را آماده نکرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌ام ــ در این حال اگر از دنیا بروم واویلا است! انسان غفلت کند از اینکه باید خودش را آماده کند، آینده را ببیند، برای ورود به لقاءالله آماده بشود. خب اینها غفلتهای شخصی است؛ اینها را انسان میتواند با دعا، با تضرّع، با روزه، با خویشتن‌داری درباره‌ی خواهشهای نفسانی که در روزه وجود دارد، این ذکر را، این توجّه را به وجود بیاورد و از این خودفراموشی خودش را نجات بدهد. و اگر چنانچه این غفلت برطرف شد، آن وقت سؤال الهی به یاد انسان می‌آید، و توجّه میکنیم که ما مورد سؤال الهی قرار خواهیم گرفت. آیه‌ی شریفه‌ی قرآن [میفرماید]: فَلَنَسئَلَنَّ الَّذینَ اُرسِلَ اِلَیهِم وَلَنَسئَلَنَّ المُرسَلین؛(۹) ما هم از آن مردمی که پیغمبر برایشان فرستادیم، سؤال میکنیم و باید جواب بدهند چه کار کردند، چگونه برخورد کردند؛ هم «وَ لَنَسئَلَنَّ المُرسَلین‌»؛ هم از خود آن پیغمبر سؤال میکنیم. مقام عظمت پیغمبر را در نظر بگیرید؛ خدای متعال سؤال میکند که چه کردید؟ چگونه رفتار کردید؟ ما در این مقام هستیم.

اگر چنانچه انسان به یاد این حالت بیفتد، آن وقت در رفتار انسان تغییر ایجاد میشود. در دعای ابی‌حمزه [میخوانیم]: اِرحَمنی اِذَا انقَطَعَت حُجَّتی وَ کَلَّ عَن جَوابِکَ لِسانی وَ طاشَ عِندَ سُؤالِکَ اِیّایَ لُبّی‌؛(۱۰) وقتی در محضر الهی، در قیامت از انسان سؤال شد، انسان خب بهانه می‌آورد؛ [سؤال میشود] آن فعل، چرا انجام گرفت؟ آن ترک فعل چرا انجام گرفت؟ انسان باید جواب بدهد. انسان بهانه می‌آورد؛ همین بهانه‌هایی که در دنیا برای همدیگر می‌آوریم: «به این علّت نشد، به آن علّت نشد». ما را مجاب میکنند که نه، این بهانه درست نیست، این استدلال درست نیست. آنجا حجّت من، استدلال من، بهانه‌های من قطع میشود؛ اِذَا انقَطَعَت حُجَّتی وَ کَلَّ عَن جَوابِکَ لِسانی؛ انسان زبانش بند می‌آید در مقابل سؤال الهی. وَ طاشَ عِندَ سُؤالِکَ اِیّایَ لُبّی؛ مغز انسان در مقابل این سؤالات پراکنده و پاشیده میشود. خب، ذکر وقتی حاصل شد، این حالت وقتی برای انسان به وجود آمد که ما این مسئولیّت را داریم، این در رفتار ما اثر میگذارد. خودفراموشی این است. خب، این حالا در مورد خودفراموشی در مقیاس فردی.

حالا من اینجا یک نکته‌ای را یادداشت کرده‌ام که عرض بکنم. این مسئله‌ی سؤال الهی که از همه‌ی افراد هست ــ فَلَنَسئَلَنَّ الَّذینَ اُرسِلَ اِلَیهِم‌ ــ از ما مسئولین بیشتر است؛ چون، ما با اختیار خودمان مسئولیّت را به عهده گرفته‌ایم، به ما یک پیشنهادی کرده‌اند، ما هم قبول کرده‌ایم و زیر بار این مسئولیّت رفته‌ایم، برای ما سنگین‌تر است؛ ما بیشتر باید مراقب باشیم. اگر آحاد مردم را، جوانها را، متدیّنین را مشاهده میکنید که فرض بفرمایید اجتنابشان از گناه فلان مقدار است، توجّهشان به قرآن، به عبادات فلان مقدار است، شما بایست بیشتر از او این روحیه‌ی اجتناب از محرّم و اقبال به واجب و محلَّل(۱۱) را داشته باشید؛ شما بیشتر باید احساس مسئولیّت بکنید.

خب، امّا خودفراموشی مربوط به اجتماع. در مقیاس اجتماعی، خودفراموشی مهم‌تر است. یک آیه‌ی شریفه‌ای در قرآن، در سوره‌ی توبه هست ــ البتّه این آیه‌ی شریفه در مورد منافقین است ــ که خیلی بنده را زیاد متوجّه خودش میکند، وقتی که به اینجا میرسم و آن را میخوانم. آن تکّه‌ی مورد نظر من از آن آیه، این است: فَاستَمتَعوا بِخَلاقِهِم فَاستَمتَعتُم بِخَلاقِکُم کَمَا استَمتَعَ الَّذینَ مِن قَبلِکُم بِخَلاقِهِم وَ خُضتُم کَالَّذی خاضُوا؛(۱۲) این [مطلب] آدم را تکان میدهد. خب قبل از نظام جمهوری اسلامی، این کشور حکّامی داشته، فرمانروایانی داشته، مدیرانی داشته، کارهایی میکردند، بدعملی‌هایی داشتند، خلافهایی داشتند؛ این انقلاب با همه‌ی زحمات، با همه‌ی رنجها، با معجزه‌ی کسی مثل امام (رضوان الله علیه) ــ که واقعاً حضور او و وجود او در این برهه‌ی زمان، یک چیزی شبیه معجزه بود ــ با فداکاری‌های فراوان، با از دست دادن چقدر جوان عزیز و برجسته و خوب، با همه‌ی اینها به پیروزی رسید و حفظ شد و این نظام جمهوری اسلامی به وجود آمد. خب، اگر چنانچه همان وضعی را، همان کاری را، همان راهی را که مدیران دوران طاغوت انجام میدادند، ما هم بتدریج به همان سمت برویم، این جرمِ خیلی بزرگی است؛ این آیه این را میگوید. فَاستَمتَعوا بِخَلاقِهِم؛ آنهایی که قبل از شما بودند، نصیب و بهره‌ای برای خودشان فرض کردند، آن نصیب و بهره را بردند. فَاستَمتَعتُم بِخَلاقِکُم؛ شما هم برای خودتان یک نصیب و بهره‌ای فرض کردید، شما هم آن بهره را برداشتید. کَمَا استَمتَعَ الَّذینَ مِن قَبلِکُم بِخَلاقِهِم؛ شما هم مثل آنها عمل کردید. وَ خُضتُم کَالَّذی خاضوا؛ همان راهی که آنها رفتند، شما هم رفتید. این[طور] اگر بشود، خیلی مایه‌ی نگرانی است؛ خسارت بی‌نظیری است چنین چیزی اگر پیش بیاید. البتّه خدای متعال، لطفش و فضلش و هدایتش نگذاشته تاکنون جمهوری اسلامی به یک چنین وضعی دچار بشود، امّا باید بترسیم، باید مراقب باشیم.

«خودفراموشی اجتماعی» یعنی این: هویّت خودمان را فراموش کنیم، فلسفه‌ی وجودی جمهوری اسلامی را فراموش کنیم. آن‌طوری که قبل از ما در این کشور در سیاست خارجی، در سیاست داخلی، در اداره‌ی امور کشور، در تقسیم امتیازات و منابع کشور عمل میکردند، آن‌جور نباید عمل بکنیم. راه آنها راه دیگری بود، راه ما راه دیگری است، هویّت ما هویّت دیگری است. این را اگر فراموش کردیم، این میشود همان خودفراموشی در مقیاس اجتماعی که خسارت بزرگی است. تکیه به بیگانه، زندگی بر اساس تعدّی، بر اساس فساد، بر اساس ویژه‌خواری، بهره بردن‌های ناسالم؛ خب شاکله‌ی تمدّن اسلامی و نظام اسلامی که ما به دنبال تشکیل آن هستیم و بودیم، بکلّی منافی با این است. ما از دیگران نمیتوانیم [در این زمینه] تقلید کنیم.

خب، حالا من اینجا چند کلمه در همین زمینه عرض بکنم. شاکله‌ی نظام اسلامی این است: مبتنی بر اصول و آرمانهای قرآنی است. قرآن هیچ چیزی را فروگذار نکرده. در تفسیر قرآن، در تبیین مفاهیم قرآنی، روایات ما، کلمات معصومین، خود نهج‌البلاغه‌ی شریف، هیچ نکته‌ای را فروگذار نکردند. نظام اسلامی، کشور اسلامی، جمعیّت اسلامی تعریف مشخّصی دارد بر اساس این معیارها و این آرمانها و این اهداف که در کتاب و سنّت ترسیم شده. ما باید به سمت این آرمانها حرکت کنیم. ارزشهایی تعریف شده، بایدها و نبایدهایی تعریف شده؛ باید به سمت این بایدها و نبایدها حرکت بکنیم، تلاشمان را باید در این جهت قرار بدهیم.

ما نمیتوانیم در مسائل گوناگون سیاسی‌مان، اقتصادی‌مان و دیگر چیزها پیرو مبانی تمدّن مادّی غرب باشیم. البتّه تمدّن غربی مزایایی دارد؛ در این شکّی نیست. از هر مزیّتی در هر جای دنیا، در غرب و شرق و دور و نزدیک، هر جا مزیّتی هست که ما میتوانیم یاد بگیریم، استفاده کنیم، باید [استفاده] بکنیم؛ در این تردیدی نیست، امّا بر مبانی آن تمدّن نمیتوانیم تکیه کنیم. مبانی آن تمدّن، مبانی غلطی است، مخالف با مبانی اسلامی است؛ ارزشهای آن تمدّن، ارزشهای دیگری است. لذا شما می‌بینید از لحاظ قانونی، از لحاظ اجتماعی، از لحاظ رسانه‌ای، خیلی راحت میرسند به چیزهایی که شما ــ شمای مسلمان یا آشنای با قرآن ــ از فکر کردنش خجالت میکشید. بنابراین نباید دچار «فَاَنساهُم‌ اَنفُسَهُم‌» بشویم در این مقوله‌ی تبعیّت از تمدّن غربی.

البتّه تمدّن غربی باطن خودش را خوشبختانه در طول زمان آشکار کرده. آن جلوه‌ای که در قرن ۱۹ و نیمه‌ی اوّل قرن ۲۰ میلادی تمدّن غربی داشت و تلألؤیی که در چشم بینندگان از دور میکرد، امروز دیگر وجود ندارد. تمدّن غربی با استعمار،‌ با تحمیل خواسته‌های خود بر کشورهای دیگر، با تصرّف منابع ثروت کشورها و ملّتهای دیگر، با کشتارهای وسیع، با معیارهای دوگانه، با ادّعای دروغین حقوق بشر، با ادّعای دروغین حقوق زن، [رسوا شد؛] اینها رسوا کرد تمدّن غربی را و باطن غرب آشکار شد. مرز اخلاقی بین زن و مرد را برداشتند. ادّعا میکنند که نسبت به ارزشها بی‌تفاوتند و این اختیار را به هر کسی میدهند؛ سکولاریسم یعنی این دیگر؛ سکولاریسم، یعنی این دولت، این حکومت نسبت به هیچ ارزشی جانب‌داری ندارد؛ این اختیار را به همه میدهد که طبق نظر خودشان و ارزشهای خودشان زندگی کنند. [البتّه] دروغ میگویند! زنِ باچادر در یک کشور اروپایی مورد حمله قرار میگیرد و مجروح میشود، به دادگاه مراجعه میکند؛ دادگاه مشغول محاکمه‌اش میشود، در همان جلسه‌ی دادگاه، آن کسی که قبلاً به او ضربه زده مجدّداً ضربه میزند و آن زن را میکُشد!(۱۳) آب از آب تکان نمیخورد! یعنی معیارهای دوگانه در غرب حقیقتاً مفتضح‌کننده‌ی تمدّن غربی است، رسواکننده‌ی ادّعاهای اینها است.

ادّعا میکنند گردش آزاد اطّلاعات را؛ واقعاً همین‌جور است؟ الان در غرب گردش آزاد اطّلاعات هست؟ شما در فضای مجازی متعلّق به غرب میتوانید اسم حاج قاسم را، اسم سیّدحسن نصرالله را، اسم شهید هنیّه را بیاورید؟ میتوانید اعتراض کنید به جنایاتی که در فلسطین و در لبنان و مانند اینها دارد به دست صهیونیست‌ها انجام میگیرد؟ میتوانید حوادث ادّعائی [مربوط به] آلمان هیتلری نسبت به یهودی‌ها را انکار کنید؟ این است گردش آزاد اطّلاعات؟ یعنی این تمدّن، امروز خودش را، در واقع باطن خودش را آشکار کرده. می‌بینید دیگر این حرفهایی که رؤسای غربی میزنند. و مشخّصاً ــ این حرف من نیست، حرف افراد غربیِ جامعه‌شناسِ عمیق و دقیق است که ــ تمدّن غربی روز‌به‌روز به سمت افول بیشتر دارد حرکت میکند؛ این[جور] است.

خب ما حق نداریم از مبانی این تمدّن پیروی کنیم، دنباله‌رَوی کنیم. ما هویّت خودمان را داریم و خوشبختانه این هویّت روزبه‌روز در دنیا سربلندتر میشود؛ البتّه این‌همه هم تبلیغات علیه آن هست، این‌همه! یکی از مواردِ همین معیارهای دوگانه و گردش آزاد اطّلاعات همین است که شما ببینید در کدام یک از رسانه‌های بیگانه راجع به ایران حرفی که میزنند، منطبق با واقعیّات ایران است. شما پیشرفت علمی دارید، منعکس نمیشود؛ اجتماع مردمی دارید، منعکس نمیشود؛ موفّقیّتهای بزرگ در زمینه‌های گوناگون دارید، منعکس نمیشود؛ یک مورد شکست دارید، ده برابر بیان میشود! اطّلاعات آزاد این‌جوری است! برخوردشان با مسائل گوناگون، با افراد گوناگون یک جور نیست، متفاوت است.

خب، پس بنابراین مهم این است که ما مسئولین نظام جمهوری اسلامی هویّت اصلی نظام اسلامی را بشناسیم، از یاد نبریم، دنبال کنیم. همین مطالبی که آقای رئیس‌جمهور گفتند، همینها هم مورد تأیید همه‌ی کسانی است که با قرآن و سنّت و نهج‌البلاغه و مانند اینها آشنا هستند؛ همه‌اش همینها است؛ باید همینها برنامه‌ریزی بشود، همینها دنبال بشود، همینها اقدام بشود؛ این [کار] کشور را ارتقاء خواهد داد، ملّت ایران را عزیزتر از آنچه هست خواهد کرد؛ این خواهد توانست الگو در مقابل ملّتها بلکه در مقابل دولتمردان خیلی از کشورها بگذارد اگر ما بتوانیم درست این حرکت را انجام بدهیم و [پیش] برویم. حالا من البتّه در مورد این حرکت کردن و رفتن دو سه عرض کوچک دارم که حالا عرض خواهم کرد. خب این درباره‌ی مسائل مربوط به ماه رمضان.

راجع به مسائل کشور، آنچه در درجه‌ی اوّل مهم است، مسئله‌ی اقتصاد است. خب، همه میدانیم دیگر امروز، یعنی این سالهای اخیر، در این چند سالِ تقریباً از اوّل دهه‌ی ۹۰ تا امروز، مشکلات اقتصادی دامنگیر کشور بوده؛ امروز هم مسئله، مسئله‌ی اقتصادی است، مسئله‌ی مهمّی است. و این را هم توجّه داشته باشیم که تهدیدهایی که دشمنان میکنند، عمدتاً متوجّه به معیشت مردم است؛ عمدتاً تهدیدهای امنیّتی، تهدیدهای اطّلاعاتی متوجّه معیشت مردمند؛ یعنی قصد و طرح کلّی این است که کاری کنند که جمهوری اسلامی از عهده‌ی اداره‌ی معیشت مردم نتواند بربیاید، و این تبعات خودش را خواهد داشت؛ دنبال این هستند. لذا مسئله‌ی معیشت واقعاً مسئله‌ی مهمّی است و باید به طور جدّی دنبال اصلاح این قضیّه بود؛ دستگاه‌های مسئول باید عمده‌ی تلاش خودشان را متوجّه این قضیّه بکنند. البتّه یکی از عوامل، تحریمهای خارجی است. تردیدی نیست که تحریمهای قدرتها در وضعیّت کنونی اقتصادی ما و معیشت مردم تأثیر دارد امّا این همه‌ی قضیّه نیست. بخشی از عامل، تحریم است. یک چیزهایی هست که به تحریم اصلاً‌ ارتباطی ندارد. حالا من بعضی‌ها را در خلال صحبت عرض میکنم.

حالا ما چه ‌کار باید بکنیم؟ یکی از اوّلین کارهایی که باید انجام بگیرد، انسجام درونی دستگاه‌های گوناگون است؛ هم دستگاه‌های داخل قوّه‌ی مجریّه باید به طور کامل به هم متّصل باشند، همکاری کنند؛ هم سه قوّه در کنار هم و نیروهای مسلّح در کنار اینها، با هم همکاری کنند. شرط اوّل، «انسجام» است. اگر بخواهیم کارها پیش برود، باید این انسجام به معنای واقعی کلمه اتّفاق بیفتد. خب، خوشبختانه امروز تا حدود زیادی این‌جوری است؛ در سطوح بالا این‌جوری است [امّا] باید در بدنه‌ و سطوح پایین هم همین انسجام، همین همکاری وجود داشته باشد.

یک نکته‌ی مهمّ دیگری که در کارهای ما، از جمله در مسئله‌ی اقتصاد تأثیر اساسی دارد، سرعت عمل است. ما بطیء(۱۴) حرکت میکنیم، کُند کار میکنیم. یک فکر سازنده‌‌ای به ذهنمان میرسد که باید عمل بشود، فرض کنید از باب مثال مثلاً مسیر شمال ـ جنوب؛ از وقتی که این فکر به ذهن ما میرسد، تا وقتی که تصمیم میگیریم این کار را انجام بدهیم، فاصله‌ی زیادی به وجود می‌آید؛ در حالی‌ که گاهی اوقات این فاصله میتواند به یک‌دهم تقلیل پیدا کند؛ دیر تصمیم میگیریم. بعد که تصمیم گرفتیم، تا شروع میکنیم به اجرا، باز فاصله به وجود می‌آید؛ خب، تصمیم گرفتیم، عمل کنیم دیگر. وقتی که فهمیدیم، تصمیم گرفتیم، دانستیم که این کار باید انجام بگیرد، بلافاصله شروع کنیم به عمل [کردن]. بعد که شروع میکنیم به عمل، تا گرفتن نتایج، فاصله به وجود می‌آید. علّتِ این [کندی] هم عمدتاً عدم پیگیری است. یکی از توصیه‌هایی که بنده غالباً‌ به مسئولین محترم، مدیران محترم، رؤسای محترم جمهور در این سالها داشته‌ام همین است: پیگیری کنند کارها را. شما یک تصمیمی میگیرید، یک اقدامی میکنید، به [یک] مسئولی مسئولیّت میدهید، او هم میگوید چشم، او هم دروغ نمیگوید، او هم به نفر بعدی خودش [می‌سپرد]، امّا وسط کار معطّل میشود؛ باید رفت، باید از نزدیک دید، باید کارها را رها نکرد؛ این فاصله‌ها را باید کم کرد. فاصله‌ی بین فکر و تصمیم، بین تصمیم و اجرا، بین اجرا و نتیجه، خیلی زیاد است؛ این را باید به سرعت عمل [کرد]. این هم نکته‌ی بعدی.

متأسّفانه دیده شده که بعضی از مدیران ما فکر میکنند که بی‌خطرترین کار، تصمیم نگرفتن است؛ چون تصمیم‌گیری احتمال اشتباه و خطر و بعد یقه‌گیری و مچ‌گیری و مانند این چیزها دارد دیگر؛ پس کار بی‌خطر این است که انسان تصمیم نگیرد، دنباله‌ی کارها را [نگیرد]. اینکه ما تصوّر بکنیم، برای آسودگی خیالمان خیلی حرص نزنیم، جوش نزنیم، دنبال کار نرویم، حالا شد شد [نشد نشد]، جزو خطرناک‌ترین فکرها است. خدای متعال از ترک‌فعل‌ها هم سؤال میکند؛ سؤال الهی فقط مربوط به فعل نیست، مربوط به ترک‌ فعل هم هست.

یک نکته در باب اقتصاد این است که مسئولین کشور ظرفیّتهای موجود کشور را بشناسند؛ ظرفیّتهای ما زیاد است. مکرّر هم میگوییم: «ظرفیّتها، استعدادها، زمینه‌ها»، امّا در عمق کار وارد نمیشویم.

یکی از ظرفیّتهای ما عمدتاً جوانهای ما هستند که واقعاً گاهی کارهایی انجام میدهند که انسان حیرت میکند؛ در زمینه‌های مسائل اقتصادی، در زمینه‌ی مسائل علمی، در زمینه‌ی تحقیقات، در زمینه‌ی نوآوری و خلّاقیّت. این یکی از مهم‌ترین ظرفیّتهای ما است.

یکی منابع طبیعی ما است. منابع طبیعی ما جزو برترین و غنی‌ترین منابع طبیعی دنیا است؛ منابع نفت ما، منابع سنگهای ما، انواع کانی‌ها و این فلزات معدنی و امثال اینها، جزو بهترین منابع دنیا است. بنده یک وقتی از روی یک آماری گفتم(۱۵) ــ الان البتّه یادم نیست، [امّا] آن وقت آمار دقیقی دیده بودم ــ که جمعیّت ما یک‌صدم جمعیّت دنیا است؛ یعنی از هشت میلیارد، فرض کنید که ما هشتاد میلیون جمعیّت هستیم، [در حالی که] بسیاری از معادن اساسی ما دوصدم، سه‌صدم، پنج‌صدم یا هشت‌صدم از موجودی دنیا است. بنابراین، از لحاظ منابع طبیعی، ما جلوتر از بسیاری از کشورهای دنیا هستیم. این منابع را بشناسیم. گزارشهایی به ما میرسد که بعضی از منابع هست که هنوز مسئولان ذی‌ربط کشف نکرده‌اند این منابع را، هنوز خبر ندارند از اینکه ما این منبع و این منبع را در فلان نقطه‌ی کشور داریم. این خیلی مهم است؛ هم نوع منابع، هم مقدار منابع. این هم یکی از ظرفیّتها است.

ظرفیّت سوّم هم پیشرفت در علم و فنّاوری است. ما نسبت به وضع خودمان، از لحاظ پیشرفت علم و فنّاوری وضعمان خوب است. البتّه چند سال قبل از این بهتر بود؛ حدود ده دوازده سال پیش از این، آن وقت منابع خارجی میگفتند سرعت رشد ایران در پیشرفت علمی و تحقیقی سیزده برابر متوسّط دنیا است ــ سرعت رشد ــ که بنده همان وقت گفتم این سرعت را نگذاریم کم بشود،(۱۶) [زیرا] عقب خواهیم ماند؛ خب دنیا هم دارد حرکت میکند. حالا شاید به آن اندازه نباشد، امّا پیشرفت ما پیشرفت بسیار خوبی است.

یکی از مشکلات واقعی اقتصاد ما مسئله‌ی قاچاق است؛ قاچاق دوسویه. یک چیزهایی از اینجا قاچاق میشود به بیرون که صد درصد به ضرر کشور است، یک چیزهایی [هم] از بیرون قاچاق میشود به داخل که صد درصد به ضرر کشور است.
خب اینهایی که من الان گفتم، هیچ کدام به تحریم و مانند آن ارتباطی ندارد. اگر ما سرعت عمل نداریم، اگر ما دنبال کارها نمیدویم با معیار و مقیاس لازم، این ربطی به تحریم ندارد، به خودمان ربط دارد. اگر ما در مورد قاچاق، جدّی حرکت نکنیم، این به دشمن ربطی ندارد، به تحریم‌کننده ربطی ندارد؛ ما باید نگذاریم. باید نگذاریم. راه هم دارد؛ جلوگیری از قاچاق محال نیست. البتّه کار مشکلی است ــ ما میدانیم ــ امّا کار ممکنی است؛ باید این کار ممکن انجام بگیرد. من شنیدم که از مدّتها پیش، حقّ‌الکشف قاچاق را برداشته‌اند. خب این انگیزه‌ی کشف قاچاق را کم میکند. [یا مسئله‌ی] بازارچه‌های مرزی و امثال اینها.

یکی از موضوعات مهمّ مربوط به اقتصاد، اصلاح نظام ارزی کشور است. در درجه‌ی اوّل، تقویت پول ملّی است؛ دیگر حالا سیاستش، برنامه‌اش و کیفیّت کار را متخصّصین باید انتخاب کنند. پول ملّی باید تقویت بشود؛ این، هم در واقعیّت زندگی مردم اثر دارد، هم در آبروی کشور اثر دارد. حتّی اگر چنانچه مثلاً میگویند «یک فرمولی وجود دارد که اگر [به آن] عمل کنیم، تورّم می‌آید پایین، حتّی تک‌رقمی ممکن است بشود امّا قیمت ارز میرود فلان قدر میشود»، این درست نیست؛ برای خاطر اینکه اگر ارزش پول ملّی با بالا رفتن قیمت ارز کاسته شد، تورّم هرچه هم پایین باشد، این پول قیمتی ندارد و قدرت خرید برای مردم فقیر و ضعیف به وجود نمی‌آید. اگر میخواهید قدرت خرید برای مردم بالا برود، به پول ملّی باید اهتمام ورزید؛ یکی از اساسی‌ترین کارها این است.

در مورد ارز، برگشت ارزهای کسانی که درآمد صادراتی ارزی دارند، خیلی مهم است. من شنیدم زمان مرحوم آقای رئیسی (رحمة‌ الله علیه) گفته شد که برخی از شرکتهای بزرگ، یعنی شرکتهای کلان و مهم و بزرگ دولتی که مال دولت هم هست، اینها صادرات دارند، درآمد ارزی دارند که ارزِ این درآمد برنمیگردد به بانک مرکزی. ایشان یک فکری کرده بود، علاجی درست کرده بود و آن اینکه این شرکتها متعهّد بشوند هر کدام یک کار بزرگی را در کشور انجام بدهند؛ مثلاً فرض کنید که در فلان منطقه آب شرب و آب مثلاً کشاورزیِ فلان منطقه‌ی کم‌آب را تأمین کنند، یا فلان پالایشگاه را بزنند یا نیروگاهِ مثلاً فرض کنید دویست مگاواتی، سیصد مگاواتی را تولید کنند؛ قول داده بودند. دو سه ماه بعد، من از ایشان پرسیدم، گفتم که این کاری که بنا بود این شرکتها بکنند به کجا رسید، ایشان اطّلاعی نداشت. گفت من سؤال میکنم به شما جواب میدهم. بعد از مثلاً یک هفته، دو هفته، ایشان یک گزارشی به من دادند، گفتند این گزارش را اینها دادند. من نگاه کردم دیدم این گزارش مهمل است؛ پوچ! اصلاً این گزارش نشان‌دهنده‌ی هیچ اقدامی نیست، [بلکه] یک مقدار عدد و رقم پشت سر هم گذاشته‌اند. ایشان دنبال این کار بود. خب اینها جزو کارهایی است که باید انجام بگیرد. درآمد ارزی اگر متعلّق به شرکتی است که مال خود دولت است، خب چطور این در اختیار دولت قرار نمیگیرد؟ در اختیار بانک مرکزی قرار نمیگیرد؟ چرا؟ برای این باید فکری بشود، کار اساسی باید انجام بگیرد؛ یعنی اینها همه‌ چیزهایی است که در همین گشایش معیشت مردم مؤثّر است.

مسئله‌ی تولید ــ که بنده مکرّر روی آن تکیه کردم ــ خیلی مهم است. [باید] از تولید حمایت قانونی بشود؛ تجهیز منابع بشود برای تولید. موانع تولید ــ موانع بیخود که گاهی موانع تشکیلاتی و سازمانی و بخشنامه‌ای وجود دارد که هیچ لزومی هم ندارد ــ برداشته بشود.

تأمین نیازهای داخلی از تولید داخلی. چه کسی تأمین کند نیازهای خودش را از تولید داخلی؟ مردم. دولت چه؟ بیشتر از همه‌ی مردم، دولت مصرف‌کننده است. خیلی از تولیدات را دولت مصرف میکند. دستگاه‌های دولتی مقیّد بشوند که هیچ چیزی را که در داخل تولید میشود از خارج وارد نکنند و مصرف نکنند؛ یکی از کارها این است. ارتقاء فنّاوری و نوآوری در زمینه‌ی تولید مهم است.

یکی از موضوعات مهمّ در اقتصاد کشور، مسئله‌ی سرمایه‌گذاری است که مسئله‌ی سرمایه‌گذاری مشکل ما در طول سالهای متمادی است. البتّه یکی از اهداف تحریمها جلوگیری از سرمایه‌گذاری خارجی است، ولی راه دارد ــ که حالا آقای رئیس‌جمهور یک اشاره‌ای کردند در ضمن صحبت ــ راه وجود دارد برای اینکه ما بتوانیم سرمایه‌گذاری کنیم؛ این مهم است که در داخل سرمایه‌گذاری بشود؛ این کار را باید تسهیل کرد برای سرمایه‌گذار؛ سرمایه‌گذار احساس کند این کار برای او سود دارد، نفع دارد و میتواند؛ این کشور را پیش خواهد برد. و از این قبیل. بنابراین مسائل اقتصادی مسائل مهمّی است. مسئولین اقتصادی هم ــ هم در داخل دولت، هم در بیرون دولت ــ حسّاسند، متوجّهند روی این مسئله. و این نکاتی که ما عرض کردیم، به نظر ما نکات قابل توجّهی است و باید دنبال بشود.

یک کلمه هم در مورد مسائل سیاست خارجی. خب بحمدالله وزارت خارجه‌ی ما فعّال است؛ جزو وزارت‌خارجه‌های فعّال است. همین مسئله‌ی همسایگانی که ایشان بیان کردند، مسئله‌ی مهمّی است؛ کشورهای دیگر غیر همسایه هم همین‌جور. منتها یکی دو نکته وجود دارد. اینکه بعضی از دولتهای قلدر ــ واقعاً بنده هیچ تعبیری مناسب‌تر برای بعضی از شخصیّت‌ها و رؤسای خارجی، جز همین کلمه‌ی «قلدر» سراغ ندارم ــ اصرار به مذاکره میکنند، مذاکره‌ی آنها برای حلّ مسائل نیست، برای تحکّم است. [میگویند] مذاکره کنیم تا آنچه را که میخواهیم، بر طرف مذاکره ــ که آن طرف میز نشسته ــ تحمیل کنیم؛ اگر قبول کرد که چه بهتر، اگر قبول نکرد جنجال راه بیندازیم که اینها از میز مذاکره فاصله گرفتند، از پای میز بلند شدند! این تحکّم است. مذاکره برای آنها راهی است، مسیری است برای طرح توقّعات جدید. مسئله فقط مسئله‌ی هسته‌ای نیست که حالا راجع به مسائل هسته‌ای صحبت کنند؛ توقّعات جدیدی را مطرح میکنند که این توقّعات جدید از طرف ایران قطعاً برآورده نخواهد شد؛ [مثلاً] راجع به امکان دفاعی کشور، راجع به توانایی‌های بین‌المللی کشور، که فلان کار را نکنید، فلان کس را نبینید، فلان جا نروید، فلان چیز را تولید نکنید، برد موشکتان از آن فلان قدر بیشتر نباشد! مگر کسی میتواند اینها را قبول کند؟ مذاکره برای این چیزها است. و البتّه اسم مذاکره را هم تکرار میکنند برای اینکه حالا در افکار عمومی یک فشاری ایجاد کنند که بله، [این] طرف حاضر است برای مذاکره، شما چرا حاضر نیستید؟ [این] مذاکره نیست؛ تحکّم است، تحمیل است. علاوه‌ی بر جهات دیگری، که حالا جای بحثش اینجا نیست و بنده هم امروز قصد ورود در این مسئله ندارم؛ حالا یک وقتی ممکن است در یک جاهایی بحث کنیم؛ لکن اجمالاً مسئله این است.

حالا آن سه کشور اروپایی هم اعلامیّه میدهند، اعلام میکنند که ایران به تعهّدات هسته‌ای خودش در برجام عمل نکرده! از این طرف یکی از آنها سؤال کند [مگر] شما عمل کردید؟ شما میگویید ایران به تعهّدات خودش در برجام عمل نکرده؛ خیلی خب، شما به تعهّدات خودتان در برجام عمل کردید؟ شما از روز اوّل عمل نکردید؛ بعد که آمریکا خارج شد،(۱۷) قول دادید که یک جوری جبران کنید، زیر قولتان زدید؛(۱۸) باز یک چیز دیگر گفتید، زیر آن قول دوّم هم زدید. بالاخره بی‌چشم‌و‌رویی هم یک حدّی دارد؛ آدم خودش به تعهّدش عمل نکند، بعد به طرف [مقابل] بگوید: «چرا به تعهّدت عمل نمیکنی»! دولت وقت(۱۹) یک سال(۲۰) تحمّل کرد؛ بعد مجلس شورای اسلامی وارد میدان شد و یک مصوّبه‌ای گذراندند؛(۲۱) جز این راهی وجود نداشت. الان هم همین‌جور است؛ الان هم در مقابل حرف زور، در مقابل زورگویی راهی [جز ایستادگی] وجود ندارد.

پروردگارا! تو را به محمّد و آل محمّد سوگند میدهیم که ما را از فیض رمضان برخوردار بفرما. پروردگارا! روح مطهّر امام بزرگوار و شهدای ابرار را که این راه را برای ما باز کردند، باز نگه داشتند، و خودشان را در این راه فدا کردند، از ما خشنود بفرما؛ درجاتشان را عالی بفرما. پروردگارا! بر زخمهای واردشده‌ی‌ بر پیکر مجاهدان مقاوم منطقه، مرهم معنوی و مادّی واقعی و الهی را خودت فراهم بفرما و بگذار. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، دشمنان جمهوری اسلامی را مخذول و ذلیل بفرما؛ ملّت ایران را، ملّت مسلمان ایران را به شأن و جایگاه واقعی خودشان برسان؛ امّت اسلامی را سربلند کن؛ همه‌ی مستضعفین عالم، همه‌ی مظلومان و محرومان عالم را از فیض خودت برخوردار بفرما؛ رضایت خودت را شامل حال ما بگردان؛ آنچه گفتیم و شنیدیم برای خودت و در راه خودت قرار بده و دعای ما را مستجاب کن؛ و ما را در این شبهای مبارک و روزهای شریف، مشمول مغفرت خودت قرار بده؛ و پدرها و مادرها و اموات و گذشتگان ما را بیامرز.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته


 در ابتدای این دیدار، آقای دکتر مسعود پزشکیان (رئیس‌جمهور) گزارشی ارائه کرد.

 سوره‌ی حجر، بخشی از آیه‌ی ۹؛ «بى‌تردید، ما این قرآن را بتدریج نازل کرده‌ایم ...»

 سوره‌ی انبیا، آیه‌ی ۵۰؛ «و این [کتاب‌] ــ که آن را نازل کرده‌ایم ــ پندى خجسته است. آیا باز هم آن را انکار مىکنید؟»

 سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۶۷

 صحیفه‌ی سجّادیّه، دعای چهل‌وهفتم

 سوره‌ی حشر، بخشی از آیه‌ی ۱۹؛ «و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشى کرد ...»

 سوره‌ی زمر؛ آیه‌ی ۳۰؛ «قطعاً تو خواهی مرد و آنان [نیز] خواهند مرد.»

 مصباح‌المتهجّد و سلاح‌المتعبّد، ج ۲، ص ۵۹۱

 سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۶

(۱۰ مصباح المتهجّد و سلاح‌المتعبّد، ج ۲، ص ۵۹۲

(۱۱ مباح

(۱۲ سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۶۹

(۱۳ اشاره به ماجرای قتل خانم «مروه شربینی» در دادگاهی در آلمان در سال ۲۰۰۹ میلادی که با چندین ضربه‌ی چاقو از سوی قاتل در جلسه‌ی دادگاه کشته شد.

(۱۴ آهسته، کُند

(۱۵ بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران (۱۳۹۵/۳/۲۵)

(۱۶ از جمله بیانات در دیدار اعضاى بسیجى هیئتهاى علمى دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالى سراسر کشور (۱۳۸۹/۴/۲)

(۱۷ هجدهم اردیبهشت ماه ۱۳۹۷، دونالد ترامپ (رئیس‌جمهور وقت آمریکا) رسماً خروج دولت آمریکا از برجام و اِعمال برخی تحریمهای جدید را اعلام نمود.

(۱۸ دولتهای اروپایی بعد از خروج آمریکا، پس از مذاکرات، مسیری به نام اینستکس را پیشنهاد دادند تا از طریق آن ایران بتواند به پولهای خود دست یابد. یعنی ایران پولهایی را که از جاهای دیگر طلب دارد، بدهد به اروپایی‌ها ــ مثلاً فرانسه، انگلیس ــ که آنها هر جنسی که مصلحت میدانند، بخرند و برای ایران بفرستند! این راه جایگزین نیز پس از مدّتها تأخیر به صورت درست عملیّاتی نشد.

(۱۹ دولت دوازدهم

(۲۰ با خروج آمریکا از برجام، دولت دوازدهم طیّ پنج مرحله تعهّدات ایران نسبت به برجام را کاهش داد که پنجمین و آخرین گام را در دی ماه ۱۳۹۸ عملی کرد.

(۲۱ قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملّت ایران»، در دوازدهم آذر ۱۳۹۹ توسّط مجلس یازدهم به تصویب رسید.

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=59631#_ftnref4

 

حضرت آقا می فرمایند: "لذا شما می‌بینید از لحاظ قانونی، از لحاظ اجتماعی، از لحاظ رسانه‌ای، خیلی راحت میرسند به چیزهایی که شما ــ شمای مسلمان یا آشنای با قرآن ــ از فکر کردنش خجالت میکشید. بنابراین نباید دچار «فَاَنساهُم‌ اَنفُسَهُم‌» بشویم در این مقوله‌ی تبعیّت از تمدّن غربی." یک مسئله ای که در این زمینه مطرح است این است که وقتی فردی و اجتماعی آنقدر در خدا فراموشی و خود فراموشی فرو رفت که افتاد به هوای نفس و شهوت پرستی، دیگر آیا چقدر هم راه برگشت داشته باشد و بلکه آیا چقدر هم بتوان حتی یک فردی از آن اجتماعی که شده است نماد ابلیس و شیطان و بلکه خود ابلیس و شیطان را هم نجاتش داد. می فرمایند که امام صادق علیه الصلاة و السلام فرموده اند که اگر ابلیس حتی به خدا سجده می کرد، خدا او را نمی بخشید؛ و بلکه می بایست به حضرت آدم علی نبینا علیه السلام هم سجده می کرد تا خدا ببخشدش. یحتمل بعضی اشکال کنند که اگر حضرت آدم علی نبینا علیه السلام از دنیا به عالم باقی هم می رفت، آنگاه چطور قرار بود که ابلیس باز هم به او در صورت توبه کردنش بتواند حتی سجده هم کند؟ می فرمایند که حضرت آدم علی نبینا علیه السلام هم اگر از دنیا رفته بود و به عالم باقی پیوسته بود، ولی بالاخره آیا غیر از این است که نور او که هنوز باقی است و تا روز قیامت هم باقی خواهد بود؟ البته بنده این حدیث را از امام صادق علیه الصلاة و السلام را پیدا نکردم و اگر پیدا کردم اینجا بازگو می کنم. این یک مسئله ی بسیار مهمی است که یک دوگانگی رخ می دهد اینجا که وقتی مقابله و تقابلی در محضر خدا بین حضرت آدم علی نبینا علیه السلام و ابلیس و اقوام آنها رخ می دهد، هر کدام هم ادعای خلیفة اللهی خواهند کرد و هر کدام هم می گوید منم که بر حق ام و دیگری است که بر باطل است. خود پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را هم ابلیس و اقوامش کاری کردند کرد که از مکه مکرمه به مدینه منوره هجرت فرمودند. و همینطور هم امام خمینی ره را نیز به ترکیه و عراق تبعید کردند.

اینجا یک نکته ای که در مورد ولایت فقیه برجسته است این است که ایشان به عنوان فقیه وارد میدان شدند و می شوند و مثلاً وارد میدانهایی از قبیل ریاضی فیزیک یحتمل وارد نشوند؛ هر چند که وارد میدان حکمت متعالیه فی اسفار العقلیة اربعه نیز یقیناً علماء و فقها وارد می شوند. و عرض بنده ی حقیر این است که ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز تا آنجایی که العلم سلطان فمن وجده صال به و من لم یجده صیل علیه

 

۱۴۰۲

دانش، سلطنت و قدرت است


امروز ما احتیاج داریم به یک حرکت مبتکرانه‌ای از سوی دستگاه‌های علمی کشور تا عقب نیفتیم. ما حرکت کردیم، امّا دیگران هم حرکت کردند؛ حتّی عدّه‌ای از کشورهای منطقه با مشاهده‌ی پیشرفت ایران تشویق شدند به حرکت کردن، در حالی که عقب بودند؛ امروز ما به آمارها که نگاه میکنیم، می‌بینیم اینها خیلی جلو آمده‌اند. بیمِ آن وجود دارد که ما از مسابقه‌ی علمی دنیا عقب بمانیم؛ جدّاً این بیم وجود دارد. میدانید و بارها بنده گفته‌ام که «اَلعِلمُ سُلطان»؛(۱) علم قدرت است. اگر بخواهیم کشور از آسیب‌های متعارف کشورهای دنیا مصون و برکنار بماند، در درجه‌ی اوّل، یک کار مهم پیشرفت علمی است؛ اگر عقب ماندیم، آسیب‌پذیر خواهیم شد؛ باید تلاش کنیم عقب نمانیم.۱۴۰۲/۰۷/۲۵

بیانات در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی
العلم سلطانپیشرفت علمی ایرانتحصیل علم و دانش
حدیث


۱ )) شرح‏ نهج‏ البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۳۱۹


العِلمُ سُلطانٌ مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیه.
ترجمه:
دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد با آن یورش برد و پیروز شود، و هر که آن را نیابد بر او یورش برند و مغلوب گردد.

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=7711

 

نکته ای که اینجا از لحاظات علمی مطرح است که هر چه در الفهای بنیهایت آیات اللهی نیز بالاتر رویم نیز باز هم مطرح است، این است که نور خدا را درست است که نمی شود خاموش کرد؛ ولی این هم که آیا تا چه اندازه ای ابلیس در اغوا کردن جن و انس موفق می شود همه و همه را جهنمی کند و عالم را در ظلمات محض فرو برد نیز از مشکلاتی است که اگر علم بدست ابلیس و شیاطین ناهلش بیافتد و مومنین هم اهتمام در وارد میدان شدن و جهاد با نفس برای رسیدن به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و جهاد فی سبیل الله نکنند؛ کار ظلمانی شدن عالم به کجاها خواهد کشید و ...؟ 

و لذا این مقالات مربوط به هندسه ی اطلاعات و جبرهای هایزنبرگ- ویراسورو و خمینه های فروبینوس نیز مشاهده بفرمائید. بنده جبرهای ویراسورو-هایزنبرگ را که با BMS جستجو می کردم، فقط این یک مقاله از وحید تقیلو آمد:

https://arxiv.org/abs/2407.00525

یحتمل شما بتوانید ریسمانها را حتی با جبرهای ویراسورو-هایزنبرگ هم ساندویچی شان کنید:

https://arxiv.org/abs/2409.16152

ولی اینها را هم داریم:

جبرهای هایزنبرگ-ویراسورو

https://arxiv.org/abs/2412.00735

https://arxiv.org/abs/2410.06862

https://arxiv.org/abs/2405.07014

https://arxiv.org/abs/2403.07381

هندسه ی اطلاعات، خمینه فروبینیوس

https://arxiv.org/abs/2502.11188

https://arxiv.org/abs/2201.07517

https://arxiv.org/abs/2109.13605

https://arxiv.org/abs/2010.05110

هندسه ی اطلاعات:

https://arxiv.org/abs/2503.05543

https://arxiv.org/abs/2502.12037

https://arxiv.org/abs/2502.05688

von Neumann, information geometry

https://arxiv.org/abs/2503.02655

https://arxiv.org/abs/2412.12289

...

https://arxiv.org/search/?query=information+geometry+von+Neumann&searchtype=all&abstracts=show&order=-announced_date_first&size=50

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه

rate exceeded!!!

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ‎﴿الحجر: ٩﴾‏

وَهَـٰذَا ذِکْرٌ مُّبَارَکٌ أَنزَلْنَاهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنکِرُونَ ‎﴿الأنبیاء: ٥٠﴾‏

 

یا علی : ثلاث من حقائق الایمان : الانفاق مع الاعسار ، وإنصافک الناس من نفسک ، وبذل العلم للمتعلم. (در حدیث زندگی حضرت ولایت فقیه بجای الاعسار، الاقتار آمده است.)

مکارم الاخلاق، رضی الدین طبرسی

https://lib.eshia.ir/27049/1/437

 

۱۴۰۳/۱۲/۱۸

بیانات در دیدار مسئولان نظام

...

در باب ماه رمضان [اینکه] ماه رمضان، ماه ذکر است، ماه قرآن است؛ قرآن هم کتاب ذکر است: «اِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکر»(۲) در سوره‌ی حجر، یا «وَ هذا ذِکرٌ مُبارَکٌ اَنزَلناهُ اَ فَاَنتُم لَهُ مُنکِرون‌»(۳) در سوره‌ی انبیا و آیات متعدّد دیگر. قرآن ذکر است، مایه‌ی ذکر است، کتاب ذکر است. «ذکر» یعنی چه؟ ذکر نقطه‌ی مقابل غفلت و فراموشی است.

یکی از ابتلائات مهمّ بشر، فراموشی است؛ یک کار لازمی را فراموش میکند، یک مطلب مفیدی را فراموش میکند. لکن آنچه خسارت‌بار است و غیر قابل جبران است، دو فراموشی اصلی است: یکی فراموشی خدا که خدا را انسان فراموش کند؛ دوّم فراموشی خویشتن، خودفراموشی؛ این دو، فراموشیِ غیر قابل توصیفی است از لحاظ ضربه‌ای که به آینده‌ی انسان میزند. خداوند متعال به هر دوی این دو فراموشی در قرآن اشاره کرده، تصریح فرموده؛ یک جا میفرماید که «نَسُوا اللَهَ فَنَسِیَهُم‌»؛(۴) اینها خدا را فراموش کردند، خدای متعال هم اینها را فراموش کرد. فراموش کردن خدا که خدا کسی را فراموش کند، معنای استعاری دارد؛ چون خدا که کسی یا چیزی را فراموش نمیکند. این معنای استعاره‌ای‌اش این است که خدای متعال او را از دایره‌ی رحمت و هدایت خودش بیرون می‌اندازد؛ فراموش کردن خدا یعنی این. «نَسِیَهُم» یعنی او را در پرتو نگاه لطف خودش دیگر قرار نمیدهد، او را مخذول میکند؛ خذله الله. یکی از مهم‌ترین نفرینها «خذله الله» است. «خذلان» یعنی کسی را به حال خود رها کردن، اعتنا نکردن، کمک نکردن، به او نیندیشیدن؛ این خذلان است؛ «نَسِیَهُم» یعنی این. لذا در دعای صحیفه‌ی سجّادیّه یکی از چیزهایی که با جدّیّت و حدّت از خدا خواسته میشود در آن دعای معروف «وَ لا تُرسِلنی مِن یَدِکَ اِرسالَ مَن لا خَیرَ فیه» [است].(۵) «ارسال» هم در عربی، در این موارد، به معنای پرتاب کردن است؛ یعنی من را مثل چیزی که ارزشی ندارد، به درد چیزی نمیخورد، پرتاب نکن از دست خودت؛ وَ لا تُرسِلنی مِن یَدِکَ اِرسالَ مَن لا خَیرَ فیه. این نسیان الهی [است] که جزای نسیان الهی این است که خدا یک چنین حالتی، یک چنین وضعی برای او به وجود می‌آورد که این بزرگ‌ترین خسارت است. نسیان خود انسان در سوره‌ی مبارکه‌ی حشر است: ‌وَ لا تَکونوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَهَ فَاَنساهُم اَنفُسَهُم‌؛(۶) خودشان را از یادشان برد. آنها خدا را از یاد بردند، خدای متعال هم خودشان را از یاد خودشان برد؛ یعنی دچار خودفراموشی شدند.

...

البتّه تمدّن غربی باطن خودش را خوشبختانه در طول زمان آشکار کرده. آن جلوه‌ای که در قرن ۱۹ و نیمه‌ی اوّل قرن ۲۰ میلادی تمدّن غربی داشت و تلألؤیی که در چشم بینندگان از دور میکرد، امروز دیگر وجود ندارد. تمدّن غربی با استعمار،‌ با تحمیل خواسته‌های خود بر کشورهای دیگر، با تصرّف منابع ثروت کشورها و ملّتهای دیگر، با کشتارهای وسیع، با معیارهای دوگانه، با ادّعای دروغین حقوق بشر، با ادّعای دروغین حقوق زن، [رسوا شد؛] اینها رسوا کرد تمدّن غربی را و باطن غرب آشکار شد. مرز اخلاقی بین زن و مرد را برداشتند. ادّعا میکنند که نسبت به ارزشها بی‌تفاوتند و این اختیار را به هر کسی میدهند؛ سکولاریسم یعنی این دیگر؛ سکولاریسم، یعنی این دولت، این حکومت نسبت به هیچ ارزشی جانب‌داری ندارد؛ این اختیار را به همه میدهد که طبق نظر خودشان و ارزشهای خودشان زندگی کنند. [البتّه] دروغ میگویند! زنِ باچادر در یک کشور اروپایی مورد حمله قرار میگیرد و مجروح میشود، به دادگاه مراجعه میکند؛ دادگاه مشغول محاکمه‌اش میشود، در همان جلسه‌ی دادگاه، آن کسی که قبلاً به او ضربه زده مجدّداً ضربه میزند و آن زن را میکُشد!(۱۳) آب از آب تکان نمیخورد! یعنی معیارهای دوگانه در غرب حقیقتاً مفتضح‌کننده‌ی تمدّن غربی است، رسواکننده‌ی ادّعاهای اینها است.

ادّعا میکنند گردش آزاد اطّلاعات را؛ واقعاً همین‌جور است؟ الان در غرب گردش آزاد اطّلاعات هست؟ شما در فضای مجازی متعلّق به غرب میتوانید اسم حاج قاسم را، اسم سیّدحسن نصرالله را، اسم شهید هنیّه را بیاورید؟ میتوانید اعتراض کنید به جنایاتی که در فلسطین و در لبنان و مانند اینها دارد به دست صهیونیست‌ها انجام میگیرد؟ میتوانید حوادث ادّعائی [مربوط به] آلمان هیتلری نسبت به یهودی‌ها را انکار کنید؟ این است گردش آزاد اطّلاعات؟ یعنی این تمدّن، امروز خودش را، در واقع باطن خودش را آشکار کرده. می‌بینید دیگر این حرفهایی که رؤسای غربی میزنند. و مشخّصاً ــ این حرف من نیست، حرف افراد غربیِ جامعه‌شناسِ عمیق و دقیق است که ــ تمدّن غربی روز‌به‌روز به سمت افول بیشتر دارد حرکت میکند؛ این[جور] است.

...

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=59631#_ftnref5

 

عرض بنده ی حقیر در مورد حجاب این است که انسانهای شرافتمند مسلمان اگر بدانند که حجاب چه مزایایی را دارد، حتی اگر این افراد مثلاً آمریکایی هم باشند، بسمت حتی حجاب چادر مشکی هم متمایل می شوند. چون نمی دانند است که به خودفراموشی فردی و اجتماعی هم دچار می شوند و ما امروزه وقتی دور و بر خود را در اجتماع و کوچه و خیابان مشاهده می کنیم، متوجه هم می شویم که تبلیغات اینها همین دور و برها هم اثرها که نکرده است! ولی نکته ای که هست اینجا است که امام خمینی چطور حتی قبل از انقلاب از حاشیه بر وسیلة النجاة به نوشتن تحریر الوسیله هم نائل آمدند، و اهل درس و کتاب هم چطور متوجه اهمیت کار ایشان شدند؛ یا آیا چطور هم هنوز که هنوزه متوجه اهمیت آن نشده اند و ...؟! و چرا که: متاع کفر و دین بی مشتری نیست، گروهی این گروهی آن پسندند. دلا خوبان دل خونین پسندند، دلا خون شو که خوبان این پسندند. البته فقیه از این دست وارد برخورد با مسئله نمی شود و بلکه دنبال راه حلهای درست و درمان برای حل مسئله هم می گردد و تا راه حلش را پیدایش نکند نیز آرام و قرار نمی گیرد. و چرا که لیت شعری یا ابا عبد الله آنچنان که آموزه های بکائیون در حسینه های علی اصغر و علی اکبر علیهم السلام نیز آیا انسانهای با تقوای پرهیزگار را تا عرش اعلی هم می برند و باز می گردانند و مملو از درسهای والای سبکهای معنوی زندگی اسلامی است و ....

نکته اینجا این است که فقط یک فقیهی مثل امام خمینی می تواند با کند و کاو فقهی نسبت به نوشته ها و داده های خود، کانه با خود چت جی پی تی کند و از هوش مصنوعی و طبیعی و کلاسهای درس و بحث خود هم استفاده کرده و سوای از تربیت شاگردانی درجه یک، خود نیز در ارتقاء درس و کتب خود اهتمام ورزد و اشکالهای خود را برطرف کرده، و حتی آنگاه دیگر فقهاء هم با شروح خود بر تحریر الوسیله به مسائل فقهی الی ما شاء الله ادامه دهند و .....

یک مثال مسئله در پروپگیتورها است که انواع و اقسام هم دارند و حتی در رابطه با دیاگرامهای فاینمن هم مبحثش ادامه می یابد. حالا اگر کسی خودش را خیلی هم وارد در این مباحث بداند، یا حتی شاگردی هم باشد که بخواهد دانسته های خود را به بوته ی آزمایش بگذارد؛ و لذا یحتمل دلش هم بخواهد وارد مباحث مطرحه در مسائل مقاله ی عابدلو احدی- صدوقی هم شود.

https://arxiv.org/abs/2502.19264

یک مسئله ای که در رابطه با این نوع مسائل ریاضی فیزیکی حتی بی ارتباط هم بنظر برسد و خیلی هم ساده است، همین مسئله ی لپ تاپی است که از نوع حب الدنیا راس کل خطیئه. یعنی باید توانست از این دنیا عبور کرد و برای اخرت خود هم بتوان کاری دست و پا کند شاگرد همینطوری که سعی هم دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسد. و الا که یحتمل حتی فضاهای حالات خلائش هم مدام دارند بزرگتر و وسیعتر هم شده و حتی بنقاطی بحرانی در خود فراموشیهای فردی و اجتماعی هم برسند که دیگر راه برگشتی هم برای او بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و ... نیز دیگر مقدور نشوند و ....

بنده یاد این مسئله هم می افتم که یک موقعی از طرق اینترنت و موبایل و ماشین حساب و غیره سعی می کردم رویش کار کنم. مسئله بیانش خیلی هم ساده است که آیا بینهایت اعداد اول دو قلو هم داریم؟ و بعد اگر p1 و p2  اعداد اول دو قلویی هم باشند، آنگاه این دنباله هایی که از نوع اعداد اول دوقلویی: p1 و 2/(p1+p2) و p2 نیز بی نهایت بار تکرار می شوند دیگر! یعنی شما سعی می کنید دنبال اعداد اولی بگردید که بین این دو عدد اول دوقلو ساندویچ می شوند و حالا بااحتساب فاکتورهایی از بعضی اعداد اول کوچکتر که مجموعه ی اعداد اول با آنها شروع هم می شوند و ..... و لذا اینها خیلی مشاهدات ساده ای هم هستند دیگر. ولی یک مرتبه مشاهده هم می فرمائید که مثلاً ایتانگ ژانگ آیا چقدر هم به نتایج مهمی در رابطه با این دنباله های اعداد و حدس بینهایتی آنها نیز توانسته است در این زمینه ها برسد. و آنگاه دیگران هم باز روی همین زمینه ها که او تحقیق کرده است، کار کرده و آیا چقدر هم نتایجش را بهبود بخشیده اند و .... حالا یحتمل شاگرد هم اشکالی نداشته باشد که رشته ی تحقیقات از دستش خارج شده و دیگر مسئله را دنبال نکرده باشد که آیا مرزهای تحقیقات هم به کجاها رسیده اند و بلکه پیچیدگیهای حاصل از این درهمتنیدگیها و بهبود بخشیدنها نهایتاً هم بکجاها تا به امروز و حتی در آینده می رسند تا آنجا که شاگرد را ایا چقدر هم از حالات خلاء خود بیرون بیاورد. البته اینجا مسئله از این نوع هم می تواند باشد که آیا اگر یک لپ تاپ توپی هم داشته باشی، ماورای همان موبایلت و ماشین حسابت و بلکه برنامه نویس خوبی هم باشی و حتی یک چت جی پی تی خیلی خوبی هم در اختیارت باشد که مثلاً از لحاظات گروه های اجتماعی بتوانی در ماث اورفلو (math overflow) الی ما شاء الله هم از هوش مصنوعی استفاده ببری. بالاخره آیا می توانی هم به اهمیت کارهایی مثل کارهای سرژ لنگ نیز پی ببری که چرا اینقدرها هم حساسیت هست نسبت به اساتیدی مثل او و ....

https://arxiv.org/search/advanced?advanced=&terms-0-

operator=AND&terms-0-term=terence+tao&terms-0-field=all&terms-1-

operator=AND&terms-1-term=bounded+gap+prime&terms-1-

field=all&classification-physics_archives=all&classification-

include_cross_list=include&date-filter_by=all_dates&date-year=&date-

from_date=&date-to_date=&date-

date_type=submitted_date&abstracts=show&size=50&order=-

announced_date_first

https://arxiv.org/abs/1306.1497

https://arxiv.org/abs/1409.8361

https://arxiv.org/abs/2406.12863

https://annals.math.princeton.edu/2014/179-3/p07

نکته ای را در حدیث زندگی درس اخلاق سخنرانی درس خارج فقه  حضرت آیت الله خانه ای 1384/09/14 از قول پیامبر اکرم به حضرت علی علیه السلام از کتاب مکارم اخلاق بیان می فرمایند در مورد بذل العلم للمتعلم. بذل علم به متعلم را می فرمایند در صدر اسلام برای همه ی طلبه ها بذل می شده است، ولی امروزه دیگران علم را نزد خود نگه می دارند و به دیگران نمی دهند الا اینکه بقدر کافی هم رویش کار می شود و آنگاه طلبه و دانشجو فقط از دیدگاه شاگردی می تواند وارد کسوه ی طلبگی شده و هیچ گاه به اجتهاد نرسد مگر اینکه استادی شود که از همان جامعه ی خودشان است. البته یحتمل بعضی اشکال هم کنند که این خوب یک امر طبیعی است که هر کسی علم را برای خودش اول از همه نیز بخواهد. ولی اینجا است که مسئله ی حتی دسترسی به علم را نیز می بینیم دریغ می دارند چرا که از خودشان نیستی و .... حالا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که این اصلا ربطی هم به ریت اکسیدد ندارد که آیا مسئله ای است محلی یا حتی از خارج از محلیت و از دیگران هم به این محله به عنوان تصویری آینه ای نیزتحمیل شده است. البته اینها را باز یحتمل اشکال هم می فرمایند که خیلی هم خوب نیست دقیق شویم که منشاء مسئله محلی است یا جهانی یا اصلا رابطه ی محلی و جهانی در چارتهایی از یک خمینه آنجاهایی که دو یا چند چارت در یک اطلسی هم با هم منطبق می شوند کدام است و .... ولی از لحاظات اینکه منشاء علم هم از کجا است، و اینکه آیا این منشاء علم نیز جایز است بذل علم هم بفرماید یا تا چه حد هم جایز است و از آن مرزها هم اگر بگذرد آیا هندسه و توپولوژی اطلاعات به چه صورتی رخ می دهد و بلکه علت غایی آن هم کدام می شود، آیا چقدر هم این مسائل درهمتنیدگی پیدا کرده و مورد بحث طرفهای مختلف در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام چرخشی قلوب آسمانی و زمینی نیز در مرزهای پیشتازان علم و فن آوری نیز می توانند واقع شوند و .... و لذا این مسئله هم مطرح است که آیا حوزه و دانشگاه ما کم هم گذاشه اند؛ و بلکه چقدر هم در دسترسی مردم به منابع مورد بحث کم گذاشته اند و ...؟ یا اینکه اصلا مسئله از این نوع هم هست که آنطوری که باید ما به علم نپرداخته ایم که شاگردان ما همه و همه خواب و خیالهای جذب به دانشگاه های غربی را می بینند و بلکه می روند و دیگر آیا چقدر هم پشت سرشان را نگاه هم نمی کنند و .... یا آیا چقدر هم بلکه مسئله از این نوع است که قلدرهایی ادعا می کنند علم نزد ما است و لا غیر، و آنگاه سعی هم دارند که همه را جذب ایالات متحده چند جهانی خود نیز کنند و چقدر هم آیا موفق می شوند و بلکه بقیه ی عالم را هم بوق فرض می فرمایند و ...؟ این است که یحتمل شاگرد این شائبه هم بدو دست دهد که در اوایل حکمت متعالیه نیز گفته شده که هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و بلکه جا هم مانده ایم و ...! و حال آنکه یک همتی هم می خواهد که حتی یک فقیه درجه یکی نیز بتواند کارهایش را درس و حسابی هم ارتقاء بخشد و بلکه به نهایت ارتقاء هم رسیده و از درجات طلبگی برسد به درجات آیات اللهی و ماورای آن به درجات مرجع تقلیدی و ولایت فقیه و .... این است که می فرمایند مثلاً اویی که مثل آیت الله مرعشی نجفی کف پای پدر را هم چند بوسه زده و دعای والدینش را هم همراهش دارد، می تواند خیلی هم کمک راهش شود. لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی