الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

شجرة طیبة

 

 

أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ ‎﴿ابراهیم: ٢٤﴾‏

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ‎﴿یس: ٦٠﴾‏

  • ۰۳/۱۲/۱۶
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۳)

 وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا ۗ وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ‎﴿١٤٤﴾‏ وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتَابًا مُّؤَجَّلًا ۗ وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا ۚ وَسَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ ‎﴿١٤٥﴾‏ وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ ‎﴿١٤٦﴾‏ وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ‎﴿١٤٧﴾‏ فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ‎﴿آل عمران: ١٤٨﴾‏

 

شرح و تفسیر صفات والاى پرهیزکاران‌

پیش از آن‌که به تفسیر بخش اوّل خطبه بپردازیم، لازم است به سراغ این نکته برویم که جواب کوتاه نخستین امام علیه السّلام چگونه با سؤال همّام ارتباط داشت؟ او تقاضاى بیان اوصاف متقیان کرد و امام به جاى بیان اوصاف، امر به تقوا و احسان نمود و سپس فایده تقوا را بیان فرمود که در بدو نظر، نه امر به تقوا پاسخ همام است و نه ذکر فواید آن.

ظاهر این است که امام علیه السّلام با این سخن مى‌خواهد به او بفهماند که مفهوم تقوا به‌طور اجمال روشن است تو مرد عمل باش، مشکلى در کار نیست. امام علیه السّلام براى تشویق او به تقوا به بیان نتیجه مى‌پردازد.

به هرحال امام علیه السّلام در آغاز خطبه به بیان این نکته مهم مى‌پردازد که خدا از همگان بى‌نیاز است و اگر دستورات سنگین و متعددى درباره تقوا در این خطبه مى‌آید، براى افزودن به جاه و جلال خدا نیست، بلکه براى پیمودن راه تکامل انسان است، مى‌فرماید:

«اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، خداوند منزّه و والا خلق را آفرید در حالى که از اطاعتشان بى‌نیاز بود و از معصیتشان ایمن، زیرا نه عصیان گنه‌کاران به او زیان مى‌رساند (و بر دامان کبریایى‌اش گردى مى‌نشاند) و نه اطاعت مطیعان به او نفعى مى‌بخشد»؛ (أمّا بعد، فإنّ اللّه- سبحانه و تعالى- خلق الخلق حین خلقهم غنیّا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم، لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه، و لا تنفعه طاعة من أطاعه).

دلیل آن روشن است، زیرا اوّلا خداوند وجودى است بى‌نهایت از هرجهت و کامل مطلق و چنین وجودى کمبود و نقصانى ندارد که بخواهد از طریق ستایش و اطاعت بندگان کمالى بپذیرد و اگر همه کائنات هم کافر شوند بر دامن کبریاییش گردى نمى‌نشیند، زیرا مخلوقات ناتوان‌تر از آنند که بتوانند زیانى به ذات پاکش برسانند. ثانیا مخلوقات هرچه دارند از اوست و از برکات فیض او و بازگرداندن فیض او به او معنا ندارد.

همگى ریزه‌خوار خوان نعمت او، بلکه وابسته به وجود اویند که اگر لحظه‌اى رابطه آنها با خدا قطع شود، نابود مى‌شوند: (اگر نازى کند از هم، فروریزند قالبها).

آن‌گاه امام علیه السّلام به وضع مادى مردم در دنیا مى‌پردازد که در واقع مقدمه‌اى است براى بیان جنبه‌هاى معنوى که بعد از آن ذکر شده است و با دو جمله، همه‌چیز را در جهات زندگى مادى مردم بیان کرده است، مى‌فرماید: « (خدا بعد از آفرینش خلق)، روزى و معیشت آنان را (با روش حکیمانه‌اى) در میان آنان تقسیم کرد و هریک را در جایگاه‌

دنیوى‌اش جاى داد»؛ (فقسم بینهم معایشهم، و وضعهم من الدّنیا مواضعهم).

اشاره به اینکه خداوند تمام نیازهاى مادى انسان را در اختیار او قرار داد و هرکدام را برحسب لیاقت، جایگاهى بخشید.

این همان چیزى است که در قرآن مجید در آیه 32 زخرف آمده است، مى‌فرماید:

« «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ» ما اسباب معیشت آنها را در زندگى دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم».

بدیهى است معناى تقسیم معیشت این نیست که بدون سعى و کوشش همه‌چیز به خانه انسان بیاید، از آنجا که روزى بر سعى و کوشش، مایه تباهى و تنبلى و بى‌اعتنایى به روزیهاست، خداوند مواد همه را آفریده و همگان را به سعى و عمل دعوت کرده است.

مقامات ظاهرى نیز که خداوند به بندگان بخشیده، بدون سعى و کوشش به دست نمى‌آید.

این نکته نیز قابل توجه است که اگر گروهى در دنیاى امروز بر اثر گرسنگى جان مى‌دهند، نه به علت کمبودهاست، بلکه به سبب ظلم و ستم گروهى خودخواه و سودجو و انحصارطلب است. حتى در سخت‌ترین سال‌هاى قحطى اگر تقسیم عادلانه‌اى در ارزاق شود، کسى گرسنه نمى‌ماند.

نه تنها ارزاق انسانها، بلکه روزه همه جانداران و حیوانات را به گونه شگفت‌آورى براى آنها فراهم ساخته است؛ نه نطفه‌ها را در جنین به فراموشى سپرده، نه جاندار کوچکى که درون تخم پرندگان، یا دانه گیاهان وجود دارد، محروم ساخته است. داستان تقسیم روزى در طرق بسیار مختلف آن، داستانى است بسیار شگفت‌انگیز که درباره آن کتابها مى‌توان نوشت و حتى شرح کوتاه آن به درازا مى‌کشد.

پیام امام امیر المومنین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، جلد 7، ص 532- 534

https://lib.eshia.ir/27571/7/532

 

یک نکته ای در مورد پرهیزِ پرهیزگاران که وجود دارد اینجا است که خدای خالق ای که از اطاعت مخلوقاتش بی نیاز است، و لذا دیگر چه لزومی هم دارد که این مخلوقات و از جمله هم ارشد مخلوقاتش یعنی انسانها هم پرهیزگار و متقی هم باشند و بلکه ارشد این مخلوقات انسانی هم همان متقین و پرهیزگاران اند و ...؟ آیا همانطوری که مشاهده هم می شود، آیا لزومی هم دارد که حضرت خلیفة الله را که خدا هم او را انتخاب می کند نیز متقی و پرهیزگار باشد؟ البته بعضی یحتمل هم اشکال بفرمایند که وقتی حتی خلیفة الله هم برای قومی کافر از آب درآمد، خوب این مشکل خودش هم هست که قومش را به اسلام هم دعوت کند و اگر هم این کار را نمی کند که هم خودش و هم قومش را وارد خسران و زیان جهنمی هم خواهد کرد. حتی اگر همه ی دنیا را هم یک ظالمی وارد جهنم کند که خدا کم نمی آورد؛ همانطوری که اگر همه ی مردم نیز بهشتی شوند، باز چیزی به خدا اضافه نخواهد شد و بلکه هر گلی مخلوقات او به سرشان زدند، برای خودشان هم کرده اند دیگر؟ و لذا، همین مسئله ی حدوث و قدوم عالم را نیز در نظر آورید.

اینکه آیا عالم قدیم است یا حادث است برای خالقی که قبل از خلقت عالم هم بوده است و بعد از نابودی آن هم خواهد بود که فرقی ندارد که آیا بالاخره عالم چند بار هم در طول زمان خلفت تا روز قیامت خراب شده و دوباره از نو ساخته شود و ...؟ و بلکه مسئله این هم هست که این کار را کجا مخلوقاتش دارند می کنند و کجا است که خدا در حال ساخت و تخریب و بلکه نظارت بر آن است؟ یعنی یک جایی هم هست که در داستان حضرت موسی علی نبینا علیه السلام و آن شبان در مثنوی مولوی، خدا به حضرت موسی می فرماید تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی! یعنی فرض بفرمائید کهالان که قاره های آمریکای شمالی و جنوبی هم کشف شده اند و حالا قاره های اروپا و استرالیا و حتی جاهای دیگر کره زمین را هم کاری نداریم؛ ولی آیا همه ی این مردمان سراسر جهان هم به هم وصل شده اند با وجود این همه وسایل نقلیه ای که زمینی و هوایی هم داریم یا اینکه موانع جدی ای هم در بین راه وجود دارد که حالا ویزا بگیر و آیا کجا ویزا بدهد و بتوانی سفر کنی یا اصلا همین مسئله ی ایالات متحده آمریکا و ایران را نگاه که می کنید. آیا چقدر مردم آن می توانند به ممالک یکدیگر سفر کنند یا اینکه موانع جدی ای هم وجود دارد که نمی شود سفر کرد و حتی ویزا گرفت. شما حتی وقتی می خواهید بنشینید جلوی ریایانه ی خود و بنویسید و آنگاه نوشته ی شما در اینترنت مورد روءیت همگان هم قرار گیرد، آیا هر وقت خواستید این کار را کنید بدلخواه خود ممکن است؟ یعنی یک سر قضایا، شما هستید، و سر دیگرش بسیاری عوامل دیگری است که آیا بشود و آیا نشود و ...؟!

و لذا یحتمل این سوال مطرح شود که آیا حتی برای یک حضرت خلیفة الله از حضرات خلیفة الله هایی که در طول زمان آمده اند و رفته اند و ما همه فرزندان حضرت آدم هم هستیم، آیا همه ی این ممکن الوجودهای روی کره ی زمین همه و همه نیز واجب الوجود را درک کرده اند؟ و بلکه چه چیزی است که ماورای این همه ممکن الوجودهایی که از اثرات خلفت او است، او را متمایز هم می کند آنچنان که حتی اگر خلیفة الله ای که در آخر الزمان پا به عرصه ی ظهور بگذارد و واجب الوجود را ملاقات کند، یادش نیاید که این حضرت واجب الوجود همان حضرت واجب الوجودی است که در اول عالم حضرت آدم را به عنوان خلیفة الله برای خود اول خلقش کرد و بعد هم به این سمت انتخابش کرد. و حالا اگر همین خلیفة الله آخر الزمان یعنی امام زمان عجل الله فرجه الشریف خودمان را هم در نظر گرفتیم، آیا همه نیز خواهند گفت که او همین خلیفة الله همه و همه ی عالم است؟ یا یکی دیگر هم خواهد گفت که نخیر؛ خلیفة الله ما اصلا شاه یا فرعون است، دیگری هم خواهد گفت که نخیر او اصلا حضرت عیسی علی نبینا علیه السلام بلکه باشد، و دیگری هم یحتمل هنوز بگوید خلیفة الله که یقیناً حضرت مسیح است ولی او هنوز هم نیامده است و .... و حالا توجه هم بفرمائید که ما حتی وارد بحث کمونیستها و الحادیها و اینها هم نخواستیم شویم و .... یعنی یک وقت هست که می فرمائید ما امام زمان عجل الله فرجه الشریف خودمان را داریم و کاری هم نداریم که آن مشرک و منافق و کافر هم آیا امام اش ظالم و جائر است یا بلکه عادل هم هست. خودشان می دانند. ولی نکته ی خنده دار قضایا اینجا هم می شود که آیا بالاخره دسترسی به بمب هسته ای هم جایز است یا جایز نیست هر چند که ما جایزش ندانیم؛ ولی دشمن که جایزش می داند و حتی یحتمل بر علیه ما هم استفاده اش کند؟! ولی نکته ی خنده دارش اینجا است که تو دیگر بمب هسته ای را می خواهی چه کنی وقتی حتی خیلی هم سعی داری مقاومت اسلامی را هم در هم بشکنی و هر کاری که دلت خواست هم در کشورهای اسلامی انجام دهی و حالا اسم هم نمی آوریم که کجا چه کارها که نکرده ای و کجاها هم چه کرده ای و .... بمب هسته ای مال وقتی است که می خواهی یک نظم جدیدی را ایجاد کنی، و با انواع موانعی که در سر راهت هست، آن ماندنی های انتظامی خود را هم نمی توانی بوسیله شان نظم بخشی. و لذا، از بمب هسته ای هم کمک می گیری که مثلاً هر کسی در هر قاره ای و هر کشوری که هست. همانجا هم بهتر است با نظم و انتظامات انتظامی ما ماندنی هم شود و لا غیر. ولی وقتی مسئله غیر از این هم هست و خود ناظمی که ادعای بمب هسته ای هم دارد، خیلی هم احتیاج دارد که حتی به کشور خودش هم نظم و انتظامی ماندنی هم بخشد، دیگر چه معنا هم دارد که دیگران را هی تهدید هم کند که بمب درست نکنیها؟ بابا تو خودت توی کار خودت مانده ای و انتظامی هم در کارهایت یافت نمی شوند؛ و لذا، برو کارت را درست کن و انتظامی ماندنی هم بدان ببخش. به دیگران چه کار داری ...؟! بله! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه

رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ‎﴿١٩٣﴾‏ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۗ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ ‎﴿آل عمران: ١٩٤﴾‏

چند تا مقاله ی آخر از مقالات خانم پروفسور ندا صدوقی و دیگران را هم بنده چکیده هایشان را نگاه می کردم، نمی دانم چرا اینقدر دوست داشتم وارد اصل مقالات هم شده و الی ما شاء الله هم بیشتر مطالعه شان کنم و ....  

https://arxiv.org/abs/2502.19264

https://arxiv.org/abs/2411.12581

https://arxiv.org/abs/2408.06194

https://arxiv.org/abs/2405.09481

https://arxiv.org/abs/2310.01874

https://arxiv.org/abs/2306.04472

.....

أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ ‎﴿ابراهیم: ٢٤﴾‏

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ‎﴿یس: ٦٠﴾‏

 

خطبه 193 [1] و من خطبة له علیه السّلام یصف فیها المتّقین‌

روی أن صاحبا لأمیر المؤمنین علیه السّلام یقال له همّام کان رجلا عابدا، فقال له: یا أمیر المؤمنین، صف لی المتّقین حتّى کأنى أنظر إلیهم. فتثاقل علیه السّلام عن جوابه ثمّ قال: یا همّام! اتّق اللّه و أحسن: ف «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» فلم یقنع همّام بهذا القول حتّى عزم علیه، فحمد اللّه و أثنى علیه، و صلّى على النّبیّ صلّى اللّه علیه و اله ثمّ قال علیه السّلام:


[1]. سند خطبه:

این خطبه از خطبه‌هاى بسیار معروف و معتبر است که با سندهاى مختلف (غیر از نهج البلاغه) نقل شده است. گروهى از راویان آن قبل از سیّد رضى و گروهى بعد از او مى‌زیسته‌اند.

صاحب کتاب مصادر نهج البلاغه مى‌گوید: از کسانى که قبل از سیّد رضى این خطبه را نقل کرده‌اند مرحوم صدوق در امالى و ابن شعبه (معاصر شیخ صدوق) در تحف العقول و سلیم بن قیس در کتاب خود آورده است. ابن قتیبه (متوفاى قرن سوم) نیز مقدارى از این خطبه را در کتاب الزهد از کتاب عیون الاخبار نقل کرده است.

از جمله کسانى که بعد از سیّد رضى این خطبه را با اسناد دیگرى نقل کرده‌اند و متن آن، نشان مى‌دهد از منبعى غیر از نهج البلاغه گرفته شده است، سبط ابن جوزى در تذکرة و ابن طلحه شافعى در مطالب السؤول و کراجکى در کنز الفوائد هستند که با تفاوتهایى آن را نقل کرده‌اند. (مصادر نهج البلاغه، جلد 3، صفحه 65).

 

از خطبه‌هاى امام علیه السّلام است‌

که در آن صفات و روحیات پرهیزکاران را شرح مى‌دهد.

(شأن ورود خطبه از این قرار است که) یکى از یاران امیر مؤمنان على علیه السّلام به نام «همام» [1] که مرد عابد و پرهیزکارى بود، به آن حضرت عرض کرد: اى امیر مؤمنان! پرهیزکاران را برایم آنچنان وصف کن که گویى آنها را با چشم مى‌نگرم. امام علیه السّلام در پاسخ او درنگ کرد و آن‌گاه فرمود: اى همام تقواى الهى پیشه‌ساز و نیکى کن که خداوند با کسانى است که تقوا پیشه کنند و کسانى که نیکوکارند؛ ولى همام به این مقدار قانع نشد (و توضیح بیشتر خواست و اصرار ورزید) تا اینکه امام علیه السّلام تصمیم گرفت صفات متقین را مشروحا براى او بازگو کند، پس حمد خداى را بجا آورد و ثنا نمود و بر پیامبرش صلى الله علیه و آله درود فرستاد. سپس فرمود.

خطبه در یک نگاه‌

از یک نگاه خطبه یک مطلب را دنبال مى‌کند و آن صفات پرهیزکاران است که امام در حدود یک صد و ده صفت در این خطبه براى پرهیزکاران بیان فرموده است؛ ولى اگر درست در جزئیات خطبه دقت کنیم مى‌بینیم که این صفات ناظر به ابعاد مختلفى از زندگى پرهیزکاران است.

بخشى از آن از صفات اخلاق فردى آنها سخن مى‌گوید.


[1]. «همّام» از ماده «هم» به معناى اراده و تصمیم و گاه به معناى غم است و نامیدن افراد به این نام به این امید است که شخص صاحب اراده‌اى گردد. در اینکه «همّام» کیست، میان شارحان نهج البلاغه گفت و گوست؛ ابن ابى الحدید معتزلى گوید: همّام بن شریح است، در حالى که علامه مجلسى گوید اظهر این است که او همام بن عبادة بن خیثم باشد که پسر برادر ربیع بن خیثم محسوب مى‌شود (معروف است که ربیع بن خیثم، همان خواجه ربیع است که نزدیک شهر مشهد مدفون است).

به هرحال، او از شیعیان خاص امیر مؤمنان و از عارفان و عابدان و زاهدان بود. (شرح ابن ابى الحدید، جلد 10، صفحه 134).

 

بخش دیگرى از اخلاق اجتماعى آنها بحث مى‌کند.

قسمتى از خطبه، ناظر به علو شأن آنها در مباحث اعتقادى و معارف دین است، در حالى که در بخش دیگرى به مقام پرهیزکارى آنها از نظر گفتار و رفتار اشاره دارد.

در بخش دیگرى از خطبه علامتها و نشانه‌هاى آنها بحث شده که اگر بخواهیم اهل تقوا را در میان جمع بشناسیم با چه اوصافى مى‌توان شناخت.

در بخش پایانى خطبه سخن از حادثه عجیبى به میان آمده که براى همام- همان پرسشگرى که با اصرار و تأکید، بیان اوصاف متقین را خواسته بود- اتفاق افتاد که صیحه‌اى زد و مدهوش شد. سپس جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دنبال آن امام علیه السّلام فرمود: مواعظ بالغه در کسانى که اهل آن هستند چنین اثر مى‌گذارد. به دنبال آن شخص جسورى سؤال کرد، چرا این حادثه درباره شخص شما اتفاق نمى‌افتد، و امام جواب قانع‌کننده‌اى دادند.

از بعضى طرق روایت استفاده مى‌شود که امام علیه السّلام این خطبه را به عنوان صفات شیعه ایراد فرمود. [1]

پاسخ به یک سؤال‌

با توجه به آنچه در صدر این خطبه آمده، این سؤال مطرح مى‌شود که چرا امام در آغاز از بیان و پاسخ مشروح به سؤال همام خوددارى کرد و پس از اصرار به این کار تن در داد؟

درباره علت تأمل آن حضرت در جواب، وجوهى گفته شده از جمله اینکه:

1- امام علیه السّلام مى‌دانستند که او مردى بسیار حساس و نسبت به مواعظ پذیراست و بیم آن مى‌رود که بر اثر حساسیت فوق العاده و تأثر شدید، قالب تهى کند، لذا امام علیه السّلام به پاسخ اجمالى قناعت فرمود و ذیل خطبه گواه بر آن است.


[1]. به مصادر نهج البلاغه، جلد 3، صفحه 65 رجوع شود.

 

2- در آن مجلس، افراد بیگانه و اغیارى بودند که امام علیه السّلام مصلحت نمى‌دید این گوهرهاى گرانبها در اختیار آنان قرار گیرد (گوش نامحرم نباشد جاى پیغام سروش) ذیل خطبه نیز مى‌تواند گواه بر این معنا باشد، زیرا سؤال آن سائل و جواب امام علیه السّلام دلیل بر وجود بعضى از نامحرمان در آن جمع است.

3- امام علیه السّلام با این تأمل و سکوت، شوق همام را براى شنیدن پاسخ سؤال بیشتر کرد تا این سخنان در عمق جانش به خوبى جاى گیرد:

وعده وصل چون شود نزدیک‌    آتش عشق شعله‌ور گردد

4- ادب در مقام سؤال و جواب، ایجاب مى‌کند که پاسخ‌دهنده عجولانه به جواب نپردازد، بلکه با تأمل و درنگ سخن را آغاز کند تا شنونده را به اهمیّت مطلب آشناتر سازد. در حدیثى مى‌خوانیم که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله در پاسخ سؤال پرسشگرى، مقدارى سکوت و تأمل فرمود، کسى عرض کرد آیا مى‌خواستید درباره این مسئله فکر کنید؟

فرمود: نه، سکوت و تأمل من براى ارج نهادن به عمل و دانش بود. [1]

 

***

______________________________

 

(1). مستدرک سفینة البحار، باب التدبیر، جلد 3، صفحه 421.

 

بخش اوّل‌

أمّا بعد، فإنّ اللّه- سبحانه و تعالى- خلق الخلق حین خلقهم غنیّا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم، لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه، و لا تنفعه طاعة من أطاعه. فقسم بینهم معایشهم، و وضعهم من الدّنیا مواضعهم.

فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل: منطقهم الصّواب، و ملبسهم الاقتصاد، و مشیهم التّواضع. غضّوا أبصارهم عمّا حرّم اللّه علیهم، و وقفوا أسماعهم على العلم النّافع لهم. نزّلت أنفسهم منهم فی البلاء کالّتی نزّلت فی الرّخاء. و لو لا الأجل الّذی کتب اللّه علیهم لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى الثّواب، و خوفا من العقاب. عظم الخالق فی أنفسهم فصغر مادونه فی أعینهم، فهم و الجنّة کمن قد رآها، فهم فیها منعّمون، و هم و النّار کمن قد رآها، فهم فیها معذّبون. قلوبهم محزونة، و شرورهم مأمونة، و أجسادهم نحیفة، و حاجاتهم خفیفة، و أنفسهم عفیفة. صبروا أیّاما قصیرة أعقبتهم راحة طویلة. تجارة مربحة یسّرها لهم ربّهم. أرادتهم الدّنیا فلم یریدوها، و أسرتهم ففدوا أنفسهم منها.

ترجمه‌

اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، خداوند منزه و والا خلق را آفرید در حالى که از اطاعتشان بى‌نیاز و از معصیتشان ایمن بود، زیرا نه عصیان گنه‌کاران به او زیان مى‌رساند (و بر دامان کبریایى‌اش گردى مى‌نشاند) و نه اطاعت مطیعان به او نفعى مى‌بخشد. پس از آفرینش آنان، روزى و معیشتشان را (با روش حکیمانه‌اى) در میان آنان تقسیم کرد و

بخش اوّل‌

أمّا بعد، فإنّ اللّه- سبحانه و تعالى- خلق الخلق حین خلقهم غنیّا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم، لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه، و لا تنفعه طاعة من أطاعه. فقسم بینهم معایشهم، و وضعهم من الدّنیا مواضعهم.

فالمتّقون فیها هم أهل الفضائل: منطقهم الصّواب، و ملبسهم الاقتصاد، و مشیهم التّواضع. غضّوا أبصارهم عمّا حرّم اللّه علیهم، و وقفوا أسماعهم على العلم النّافع لهم. نزّلت أنفسهم منهم فی البلاء کالّتی نزّلت فی الرّخاء. و لو لا الأجل الّذی کتب اللّه علیهم لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقا إلى الثّواب، و خوفا من العقاب. عظم الخالق فی أنفسهم فصغر مادونه فی أعینهم، فهم و الجنّة کمن قد رآها، فهم فیها منعّمون، و هم و النّار کمن قد رآها، فهم فیها معذّبون. قلوبهم محزونة، و شرورهم مأمونة، و أجسادهم نحیفة، و حاجاتهم خفیفة، و أنفسهم عفیفة. صبروا أیّاما قصیرة أعقبتهم راحة طویلة. تجارة مربحة یسّرها لهم ربّهم. أرادتهم الدّنیا فلم یریدوها، و أسرتهم ففدوا أنفسهم منها.

ترجمه‌

اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، خداوند منزه و والا خلق را آفرید در حالى که از اطاعتشان بى‌نیاز و از معصیتشان ایمن بود، زیرا نه عصیان گنه‌کاران به او زیان مى‌رساند (و بر دامان کبریایى‌اش گردى مى‌نشاند) و نه اطاعت مطیعان به او نفعى مى‌بخشد. پس از آفرینش آنان، روزى و معیشتشان را (با روش حکیمانه‌اى) در میان آنان تقسیم کرد و

هریک را در جایگاه دنیوى‌اش جاى داد. (ولى) پرهیزکاران در این دنیا صاحب فضایلى هستند: گفتارشان راست، لباسشان میانه روى و راه رفتنشان تواضع و فروتنى است.

چشمان خویش را از آنچه خداوند بر آنان حرام کرده فرونهاده‌اند و گوشهاى خود را وقف شنیدن علم و دانشى کرده‌اند که براى آنان سودمند است، حال آنان در بلا همچون حالشان در آسایش و رفاه است و اگر سرآمد معیّنى که خداوند براى (زندگى) آنها مقرّر داشته نبود یک چشم برهم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهى و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمى‌گرفت. آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده، به همین دلیل غیر او در چشمانشان کوچک است. آنها به کسانى مى‌مانند که بهشت را با چشم خود دیده و در آن متنعم‌اند و همچون کسانى هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذّبند! قلبهاى آنها اندوهگین و مردم از شرّشان در امانند. اندامشان لاغر و نیازهایشان اندک و نفوسشان عفیف و پاک است. آنها براى مدتى کوتاهى در این جهان صبر و شکیبایى پیشه کردند و به دنبال آن آسایشى طولانى نصیبشان شد. این تجارتى پرسود است که پروردگارشان براى آنها فراهم ساخته است. دنیا (با جلوه‌گریهایش) به سراغ آنها آمد؛ ولى آنها فریبش را نخوردند و آن را نخواستند. دنیا مى‌رفت که آنها را اسیر خود سازد ولى آنان به بهاى جان، خویش را از اسارتش آزاد ساختند!

پیام امام امیر المومنین علیه الصلوات الله و السلامه، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 7، ص 527- 532

https://lib.eshia.ir/27571/7/527

 

یک نکته ای که شاگرد باید در پرورش مهارتهای پرهیزگاری خود برای سفر از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عج الله فرجه الشریف بسیار سعی و تلاش کند، تا مثلاً حتی صلاحیت پیدا کرده و بلکه بتواند از حسینیه ی خود در حسینیه ی حضرات علی اصغر و علی اکبر صلوات الله و سلامه علیهم به حسینیه ی امام خمینی قدس سره الشریف هم حضور پیدا کند و بعد از آنجا هم قلوب آسمانی و زمینی خود و دیگران را بسمت آسمانهای بالاتری الی ما شاء الله نیز سوق دهد؛ این نکته است. و آن اینکه بداند در جای خود چطور هم سکوت کند و در جای خود هم بداند که باید سکوت نکرده و بلکه از حق هم دفاع کند. پیغمبر اکرم می فرمایند: الساکت عن الحق شیطان اخرس. کسی که در هنگامی که باید از حق دفاع کند ساکت بماند، همانا شیطان لال است. حالا یحتمل شیطان لال هم باشد، ولی تازه می خواهد از سکوتش هم دفاع کند که نخیر؛ درستش هم همین بوده است که باید هم سکوت می کردم و چیزی نمی گفتم. و تازه از این حد هم می گذرد و بیشتر وارد قعر جهنم هم خود را می کند و کارهای باطل خود را نیز می خواهد توجیه کند که همانها است که حق است و بجایش حق نیز با هم است و اویی هم که موضع حق داشته است نیز و حق با اوست که باطل است و ....

 حالا شما یک کلمه هم بفرمائید که آقا شما در حسینه ای که تشریف دارید، جایتان راحت هم هست؟ چای ای، قندی، استکان نلبکی قشنگتری هم میل ندارید در خدمتتان باشیم و ...؟ سینه زده اید و اشک هم یحتمل ریخته اید برای امام حسین صلوات الله و سلامه علیه و خدمت کردن به بهشتیانی مثل شما نیز از واجبات است و ...! البته خیلیها هم پشت دربهای حسینیه ها مانده اند و جایشان نشده است بدهیم، و خیلیها هم اصلا هنوز یحتمل امام حسین را نیز درست و حسابی نمی شناسند و بلکه مسلمان هم نشده اند؛ و لذا آنها را هم خوب است دعوتشان کنیم تا از فیوضات حسینیه مان فیضها هم ببرند و ....

اتفاقاً انسان وقتی وارد مساجد و حسینیه ها می شود، خیلی بیشتر هم فیض می برد تا جایی که متوجه هم می شود که چقدر خوب هم بود که ما در این فضاهای ریاضی فیزیکی حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حتی ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی که هر چه یحتمل در آثار و مقالات سیر و سفر می کنید، آیا چقدر هم وارد علوم اسلامی می شوید و بلکه هم سعی می کنید اطلاعات هندسی و کوانتومی و قاطیغوریایی مورد بحث را نیز پیدا کنید که بتوانید خیلی هم امیدوارانه با دانشمندان ریاضی فیزیکی راجع بهشان تفقه و تدبر و تعقلهای حکیمانه هم بفرمائید.

بنده ی حقیر اتفاقاً کلاس یکی از اعضای علوم ریاضی فیزیکی را نگاهی می انداختم، دیدم مملو از همین مفاهیمی است کانه وارد اقیانوسی شده اید که مورد بحث ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می توانند باشند تا انسان را به الی ما شاء الله هم در آسمانهای اعلی علیین و عرش الهی نیز نزدیک کند. ولی خوب، تخصص هم می خواهد و همین که یک مرتبه یک چیزی را مشاهده می فرمائید و ذوق زده هم شده و یک تک مضرابی و اظهار فضیلتی هم مثل رافضیها فرض بفرمائید که شما بخواهید کنید و بدتر خودتان را هم خراب کنید؛ نمی شود دیگر. بعضی مقاهیم به مطالعات عمیق و حتی درک و فهم و یادگیری ماشینی و غیر ماشینی و انسانی عمیق هم احتیاج دارند و لازمه اش هم شاگرد شدن خود استاد است که بچه جان، واقعاً هم چقدر درست را مرور کرده ای و آمده ای سر کلاس همه را مستفیذ بفرمائید؟! یعنی هیچ چی هم بدتر از استاد متظاهری نیست که خودش را علامه ی دهر هم جا بزند ولی در حقیقت هر را هم از بر نتواند تشخیص دهد و .... ولی یک جاهایی هم واقعاً بی انصافی است که کسی بخواهد حتی به عنوان یک شاگرد هم استادش را خراب کند چرا که خودش هم بدتر از استادش هیچی بلد نیست و همینطوری که پیش می رود یواش یواش مثل داستان خرگوش و لاک پشت یحتمل یک چیزهایی هم یاد بگیرد و حرکت کند و چرا که آب جیحون را اگر نتوان کشید، هم بقدر تشنگی نتوان برید؛ بله؟ و لذا ما برای اینکه کنجکاوی خود و دیگر شاگردان آنلاین را هر چه بیشتر هم تحریک کرده و بلکه علامه مندشان هم کنیم؛ و لذا این مقالات ذیل  را هم اینجا وارد کرده بدون اینکه از عرض شود از کدام کلاس نظریه اطلاعات جبری و قاطیغوریایی هم هست و ...:

arXiv:0903.0340

arXiv:2003.02021

 arXiv:1912.10642

 arXiv:1803.05316

quant-ph/9906086

...

این کتابها را هم بنده ی خقیر خودم از همین کلاس هنوز نگاهی نیانداخته ام، و لذا خیلی هم دلم می خواست دسترسی بدانها می داشتم. راستی کتاب توحید شهید مطهری از کتابخانه نماز جمعه هم همینطوری در دست این حقیر مانده است تا جایی که آنقدر بدان خو گرفته بودم که فکر این افتاده بودم که کتاب نویی را برای کتابخانه بخرم و این یکی را خودم نگهش دارم؛ ولی فکر کنماز لحاظات اخلاقی هم درست نباشد و ....، و به هر تقدیر بسیار کتاب خوبی است و همین روزها تمامش هم خواهم کرد و .... یحتمل از این طرق هم بتوان هر چه بیشتر نیز اعضای بیشتری را به حسینیه های خود و از جمله هم به حسینیه ی علی اصغر و علی اکبر علیهم السلام دعوت کنیم و به حسینیه های معلی و اعلی علیین هم متصل شویم ان شاء الله تعالی و ....

 

M.Mezard, A.Montanari, "Information, physics and computation", Oxford University Press, 2009.

I.Bengtsson, K.Zyczkowski, "Geometry of quantum states", Cambridge University Press, 2006.

K.R. Parthasarathy, "Quantum Computation, quantum error correcting codes and information theory", Narosa, 2006.

Gilles Pisier, K. R. Parthasarathy, Vern Paulsen and Andreas Winter, "The Functional Analysis of Quantum Information Theory", Springer 2015.

S.Amari, H.Nagaoka, "Methods of Information Geometry" AMS and Oxford, 2000

 

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه والممتثلین لاوامره والمستشهدین بین یدیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی