أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ ﴿ابراهیم: ٢٤﴾
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یس: ٦٠﴾
- ۰۳/۱۲/۱۶
وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا ۗ وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ﴿١٤٤﴾ وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتَابًا مُّؤَجَّلًا ۗ وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا ۚ وَسَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ ﴿١٤٥﴾ وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ ﴿١٤٦﴾ وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿١٤٧﴾ فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿آل عمران: ١٤٨﴾
شرح و تفسیر صفات والاى پرهیزکاران
پیش از آنکه به تفسیر بخش اوّل خطبه بپردازیم، لازم است به سراغ این نکته برویم که جواب کوتاه نخستین امام علیه السّلام چگونه با سؤال همّام ارتباط داشت؟ او تقاضاى بیان اوصاف متقیان کرد و امام به جاى بیان اوصاف، امر به تقوا و احسان نمود و سپس فایده تقوا را بیان فرمود که در بدو نظر، نه امر به تقوا پاسخ همام است و نه ذکر فواید آن.
ظاهر این است که امام علیه السّلام با این سخن مىخواهد به او بفهماند که مفهوم تقوا بهطور اجمال روشن است تو مرد عمل باش، مشکلى در کار نیست. امام علیه السّلام براى تشویق او به تقوا به بیان نتیجه مىپردازد.
به هرحال امام علیه السّلام در آغاز خطبه به بیان این نکته مهم مىپردازد که خدا از همگان بىنیاز است و اگر دستورات سنگین و متعددى درباره تقوا در این خطبه مىآید، براى افزودن به جاه و جلال خدا نیست، بلکه براى پیمودن راه تکامل انسان است، مىفرماید:
«اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، خداوند منزّه و والا خلق را آفرید در حالى که از اطاعتشان بىنیاز بود و از معصیتشان ایمن، زیرا نه عصیان گنهکاران به او زیان مىرساند (و بر دامان کبریایىاش گردى مىنشاند) و نه اطاعت مطیعان به او نفعى مىبخشد»؛ (أمّا بعد، فإنّ اللّه- سبحانه و تعالى- خلق الخلق حین خلقهم غنیّا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم، لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه، و لا تنفعه طاعة من أطاعه).
دلیل آن روشن است، زیرا اوّلا خداوند وجودى است بىنهایت از هرجهت و کامل مطلق و چنین وجودى کمبود و نقصانى ندارد که بخواهد از طریق ستایش و اطاعت بندگان کمالى بپذیرد و اگر همه کائنات هم کافر شوند بر دامن کبریاییش گردى نمىنشیند، زیرا مخلوقات ناتوانتر از آنند که بتوانند زیانى به ذات پاکش برسانند. ثانیا مخلوقات هرچه دارند از اوست و از برکات فیض او و بازگرداندن فیض او به او معنا ندارد.
همگى ریزهخوار خوان نعمت او، بلکه وابسته به وجود اویند که اگر لحظهاى رابطه آنها با خدا قطع شود، نابود مىشوند: (اگر نازى کند از هم، فروریزند قالبها).
آنگاه امام علیه السّلام به وضع مادى مردم در دنیا مىپردازد که در واقع مقدمهاى است براى بیان جنبههاى معنوى که بعد از آن ذکر شده است و با دو جمله، همهچیز را در جهات زندگى مادى مردم بیان کرده است، مىفرماید: « (خدا بعد از آفرینش خلق)، روزى و معیشت آنان را (با روش حکیمانهاى) در میان آنان تقسیم کرد و هریک را در جایگاه
دنیوىاش جاى داد»؛ (فقسم بینهم معایشهم، و وضعهم من الدّنیا مواضعهم).
اشاره به اینکه خداوند تمام نیازهاى مادى انسان را در اختیار او قرار داد و هرکدام را برحسب لیاقت، جایگاهى بخشید.
این همان چیزى است که در قرآن مجید در آیه 32 زخرف آمده است، مىفرماید:
« «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ» ما اسباب معیشت آنها را در زندگى دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم».
بدیهى است معناى تقسیم معیشت این نیست که بدون سعى و کوشش همهچیز به خانه انسان بیاید، از آنجا که روزى بر سعى و کوشش، مایه تباهى و تنبلى و بىاعتنایى به روزیهاست، خداوند مواد همه را آفریده و همگان را به سعى و عمل دعوت کرده است.
مقامات ظاهرى نیز که خداوند به بندگان بخشیده، بدون سعى و کوشش به دست نمىآید.
این نکته نیز قابل توجه است که اگر گروهى در دنیاى امروز بر اثر گرسنگى جان مىدهند، نه به علت کمبودهاست، بلکه به سبب ظلم و ستم گروهى خودخواه و سودجو و انحصارطلب است. حتى در سختترین سالهاى قحطى اگر تقسیم عادلانهاى در ارزاق شود، کسى گرسنه نمىماند.
نه تنها ارزاق انسانها، بلکه روزه همه جانداران و حیوانات را به گونه شگفتآورى براى آنها فراهم ساخته است؛ نه نطفهها را در جنین به فراموشى سپرده، نه جاندار کوچکى که درون تخم پرندگان، یا دانه گیاهان وجود دارد، محروم ساخته است. داستان تقسیم روزى در طرق بسیار مختلف آن، داستانى است بسیار شگفتانگیز که درباره آن کتابها مىتوان نوشت و حتى شرح کوتاه آن به درازا مىکشد.
پیام امام امیر المومنین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، جلد 7، ص 532- 534
https://lib.eshia.ir/27571/7/532
یک نکته ای در مورد پرهیزِ پرهیزگاران که وجود دارد اینجا است که خدای خالق ای که از اطاعت مخلوقاتش بی نیاز است، و لذا دیگر چه لزومی هم دارد که این مخلوقات و از جمله هم ارشد مخلوقاتش یعنی انسانها هم پرهیزگار و متقی هم باشند و بلکه ارشد این مخلوقات انسانی هم همان متقین و پرهیزگاران اند و ...؟ آیا همانطوری که مشاهده هم می شود، آیا لزومی هم دارد که حضرت خلیفة الله را که خدا هم او را انتخاب می کند نیز متقی و پرهیزگار باشد؟ البته بعضی یحتمل هم اشکال بفرمایند که وقتی حتی خلیفة الله هم برای قومی کافر از آب درآمد، خوب این مشکل خودش هم هست که قومش را به اسلام هم دعوت کند و اگر هم این کار را نمی کند که هم خودش و هم قومش را وارد خسران و زیان جهنمی هم خواهد کرد. حتی اگر همه ی دنیا را هم یک ظالمی وارد جهنم کند که خدا کم نمی آورد؛ همانطوری که اگر همه ی مردم نیز بهشتی شوند، باز چیزی به خدا اضافه نخواهد شد و بلکه هر گلی مخلوقات او به سرشان زدند، برای خودشان هم کرده اند دیگر؟ و لذا، همین مسئله ی حدوث و قدوم عالم را نیز در نظر آورید.
اینکه آیا عالم قدیم است یا حادث است برای خالقی که قبل از خلقت عالم هم بوده است و بعد از نابودی آن هم خواهد بود که فرقی ندارد که آیا بالاخره عالم چند بار هم در طول زمان خلفت تا روز قیامت خراب شده و دوباره از نو ساخته شود و ...؟ و بلکه مسئله این هم هست که این کار را کجا مخلوقاتش دارند می کنند و کجا است که خدا در حال ساخت و تخریب و بلکه نظارت بر آن است؟ یعنی یک جایی هم هست که در داستان حضرت موسی علی نبینا علیه السلام و آن شبان در مثنوی مولوی، خدا به حضرت موسی می فرماید تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی! یعنی فرض بفرمائید کهالان که قاره های آمریکای شمالی و جنوبی هم کشف شده اند و حالا قاره های اروپا و استرالیا و حتی جاهای دیگر کره زمین را هم کاری نداریم؛ ولی آیا همه ی این مردمان سراسر جهان هم به هم وصل شده اند با وجود این همه وسایل نقلیه ای که زمینی و هوایی هم داریم یا اینکه موانع جدی ای هم در بین راه وجود دارد که حالا ویزا بگیر و آیا کجا ویزا بدهد و بتوانی سفر کنی یا اصلا همین مسئله ی ایالات متحده آمریکا و ایران را نگاه که می کنید. آیا چقدر مردم آن می توانند به ممالک یکدیگر سفر کنند یا اینکه موانع جدی ای هم وجود دارد که نمی شود سفر کرد و حتی ویزا گرفت. شما حتی وقتی می خواهید بنشینید جلوی ریایانه ی خود و بنویسید و آنگاه نوشته ی شما در اینترنت مورد روءیت همگان هم قرار گیرد، آیا هر وقت خواستید این کار را کنید بدلخواه خود ممکن است؟ یعنی یک سر قضایا، شما هستید، و سر دیگرش بسیاری عوامل دیگری است که آیا بشود و آیا نشود و ...؟!
و لذا یحتمل این سوال مطرح شود که آیا حتی برای یک حضرت خلیفة الله از حضرات خلیفة الله هایی که در طول زمان آمده اند و رفته اند و ما همه فرزندان حضرت آدم هم هستیم، آیا همه ی این ممکن الوجودهای روی کره ی زمین همه و همه نیز واجب الوجود را درک کرده اند؟ و بلکه چه چیزی است که ماورای این همه ممکن الوجودهایی که از اثرات خلفت او است، او را متمایز هم می کند آنچنان که حتی اگر خلیفة الله ای که در آخر الزمان پا به عرصه ی ظهور بگذارد و واجب الوجود را ملاقات کند، یادش نیاید که این حضرت واجب الوجود همان حضرت واجب الوجودی است که در اول عالم حضرت آدم را به عنوان خلیفة الله برای خود اول خلقش کرد و بعد هم به این سمت انتخابش کرد. و حالا اگر همین خلیفة الله آخر الزمان یعنی امام زمان عجل الله فرجه الشریف خودمان را هم در نظر گرفتیم، آیا همه نیز خواهند گفت که او همین خلیفة الله همه و همه ی عالم است؟ یا یکی دیگر هم خواهد گفت که نخیر؛ خلیفة الله ما اصلا شاه یا فرعون است، دیگری هم خواهد گفت که نخیر او اصلا حضرت عیسی علی نبینا علیه السلام بلکه باشد، و دیگری هم یحتمل هنوز بگوید خلیفة الله که یقیناً حضرت مسیح است ولی او هنوز هم نیامده است و .... و حالا توجه هم بفرمائید که ما حتی وارد بحث کمونیستها و الحادیها و اینها هم نخواستیم شویم و .... یعنی یک وقت هست که می فرمائید ما امام زمان عجل الله فرجه الشریف خودمان را داریم و کاری هم نداریم که آن مشرک و منافق و کافر هم آیا امام اش ظالم و جائر است یا بلکه عادل هم هست. خودشان می دانند. ولی نکته ی خنده دار قضایا اینجا هم می شود که آیا بالاخره دسترسی به بمب هسته ای هم جایز است یا جایز نیست هر چند که ما جایزش ندانیم؛ ولی دشمن که جایزش می داند و حتی یحتمل بر علیه ما هم استفاده اش کند؟! ولی نکته ی خنده دارش اینجا است که تو دیگر بمب هسته ای را می خواهی چه کنی وقتی حتی خیلی هم سعی داری مقاومت اسلامی را هم در هم بشکنی و هر کاری که دلت خواست هم در کشورهای اسلامی انجام دهی و حالا اسم هم نمی آوریم که کجا چه کارها که نکرده ای و کجاها هم چه کرده ای و .... بمب هسته ای مال وقتی است که می خواهی یک نظم جدیدی را ایجاد کنی، و با انواع موانعی که در سر راهت هست، آن ماندنی های انتظامی خود را هم نمی توانی بوسیله شان نظم بخشی. و لذا، از بمب هسته ای هم کمک می گیری که مثلاً هر کسی در هر قاره ای و هر کشوری که هست. همانجا هم بهتر است با نظم و انتظامات انتظامی ما ماندنی هم شود و لا غیر. ولی وقتی مسئله غیر از این هم هست و خود ناظمی که ادعای بمب هسته ای هم دارد، خیلی هم احتیاج دارد که حتی به کشور خودش هم نظم و انتظامی ماندنی هم بخشد، دیگر چه معنا هم دارد که دیگران را هی تهدید هم کند که بمب درست نکنیها؟ بابا تو خودت توی کار خودت مانده ای و انتظامی هم در کارهایت یافت نمی شوند؛ و لذا، برو کارت را درست کن و انتظامی ماندنی هم بدان ببخش. به دیگران چه کار داری ...؟! بله! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه