الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

بسط و قبض

قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ‎﴿یوسف: ١٣﴾‏

قَالُوا لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ ‎﴿یوسف: ١٤﴾‏

قَالُوا یَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَکْنَا یُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ کُنَّا صَادِقِینَ ‎﴿یوسف: ١٧﴾‏

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ‎﴿الجمعة: ٥﴾‏

وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ ‎﴿آل عمران: ١٣٥﴾‏

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ‎﴿الزمر: ٥٣﴾‏

وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَىٰ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا ‎﴿الإسراء: ٣٢﴾‏

 

یَا دَائِمَ اَلْفَضْلِ عَلَى اَلْبَرِیَّةِ یَا بَاسِطَ اَلْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ یَا صَاحِبَ اَلْمَوَاهِبِ اَلسَّنِیَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ اَلْوَرَى سَجِیَّةً وَ اِغْفِرْ لَنَا یَا ذَا اَلْعُلَى فِی هَذِهِ اَلْعَشِیَّةِ

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

ومیض 2

کما أنّک قد عرفت من تضاعیف ما تلونا علیک أنّ ظهور الأعیان الخارجیّة إنّما یکون حسب اقتضاء الأسماء الإلهیّة، على نظام ما فی العلم الربوبی و حضرة الأعیان الثابتة، فلکلّ حقیقة من حقائق الأسماء الإلهیّة رقیقة، تکون مظهرها فی العالم الغیبی، و حکم الظاهر و المظهر سواء فی السنّة الإلهیّة، فما هو مظهر «الرّحمن» تکون الرحمة فیه غالبة، و یکون محیطا على سائر المظاهر اللطفیّة و الجمالیّة، و حاکما علیها. و ما کان مظهر «المالک» و «الواحد» کذلک بالنسبة إلى المظاهر القهریّة، فوجب لا محالة، بحکم القضاء السابق الإلهی و العنایة الرحمانیّة، وجود خلیفة جامعة لجمیع الصفات الربوبیّة و حقائق الأسماء الإلهیّة، لیکون مظهرا لاسم «اللّه» الأعظم.

و بالجملة، لمّا کان کلّ ما فی الکون آیة لما فی الغیب، لا بدّ و أن یکون لحقیقة العین الثابتة الإنسانیّة، أی العین الثابتة المحمّدیّة (ص) و لحضرة الاسم الأعظم مظهر فی العین، لیظهر الأحکام الربوبیّة و یحکم على الأعیان الخارجیّة، حکومة الاسم الأعظم على سائر الأسماء و العین الثابت للإنسان الکامل على بقیّة الأعیان. فمن کان بهذه الصفة، أی الصفة الإلهیّة الذاتیّة، یکون خلیفة فی هذا العالم؛ کما أنّ الأصل کان کذلک.

مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی قدس سره الشریف، جلد 1، ص 82

http://lib.eshia.ir/11165/1/82

 

رای ما امروز هم به امام حسین و حضرت عباس قمر بنی هاشم صلوات الله و سلامه علیهم است. بنده داشتم این را با آب و تاب بیشتری هم می گفتم  که حتی می توان از طرق ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی و ابرریسمانی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی و بلکه از طریق کارهای حوری-کریستینا ترازی و نیکولاس بورباکی  کنترل تراز کوانتومی آنها نیز تحقیق و بررسی کرد هر چند که حتی نه فقط هم در ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هسته ای هم چه کربلاها که در پیش داریم. شما همینجوریها یقیناً هم می توانید ثابت بفرمایید که بهترین نوع حجاب نیز چادر مشکی است! داشتم اینها را می گفتم که یک مربته رایانه هم ریستارت شد و .... و لذا بنده ی حقیر فقط همین را هم راجع به هری لی موریسون و قضایای دیوید بلکول و کالیامپودی رادهاکریشنا رائو و مسابقه بزرگ (big match) بلکول در آرشیو هم  عرض کنم که راجع به موریسون که چیزی در آرشیو کرنل نیافتم؛ ولی خوب این را هم داریم:

https://pubs.aip.org/physicstoday/article/55/8/69/412214/Harry-Lee-Morrison

ولی راجع به بلکول و رائو و مسابقه بزرگ کم ندارد:

big match:

https://arxiv.org/abs/2303.04956

https://arxiv.org/abs/1604.07634

Rao-Blackwell and Monte Carlo by title search (28 papers in all fields search!):

https://arxiv.org/abs/2312.09860

https://arxiv.org/abs/1707.01311

https://arxiv.org/abs/1409.8502

 

https://arxiv.org/abs/2405.05485

https://arxiv.org/abs/2309.05435

https://arxiv.org/abs/2306.03953

....

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

______________________________

مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ‎﴿البقرة: ٢٤٥﴾‏

 

[معناى فطر و فطرت و حنیف ]

(إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ ...) راغب در مفردات خود گفته است: معناى اصلى کلمه فطر چاک زدن چیزى است از طرف درازاى آن، مثلا گفته مى‌شود فطر فلان کذا- فلانى فلان چیز را چاک زد این معناى اصلى فطر است، البته مشتقات آن، معانى دیگرى را مى‌دهند، مثلا افطر فلان فطورا- فلانى فطور خورد ، و فطور آن چیزى است که روزه‌دار با خوردن آن روزه خود را بشکند یا افطار کند. و نیز انفطر انفطارا- درخت شکفت، و یا زمین روئیدن آغاز کرد ، و در جمله (هَلْ تَرى‌ مِنْ فُطُورٍ) به معناى اختلال است، و البته اختلال و از هم پاشیدگى دو قسم است:

یکى آن اختلالى که داراى مفسده است، و یکى آنکه از روى مصلحت انجام مى‌شود، در آیه شریفه‌( السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ کانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا)- روزى که آسمان شکافته و از هم پاشیده مى‌شود، و وعده‌هاى او عملى و تخلف ناپذیر است به معناى قسم دوم آمده است. و در فطرت الشاة به معناى دوشیدن گوسفند است با دو انگشت، و در فطرت العجین به معناى نان فطیر پختن و خمیر را قبل از ورآمدن نان کردن است.

و یکى دیگر از مشتقات این کلمه لفظ فطرت است، و معنایش این است که:

خداوند چیزى را طورى بیافریند که خواه ناخواه فعلى از افعال را انجام داده و یا اثر مخصوصى را از خود ترشح دهد و به همین معنا در آیه‌(فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها) به کار رفته.

زیرا در این آیه اشاره کرده است به اینکه خداوند مردم را طورى آفریده که طبعا و به ارتکاز خود، خدا را بشناسند. و(فِطْرَتَ اللَّهِ) عبارت است از قدرت بر شناختن ایمانى که با آب و گل آدمى سرشته شده است، چنان که آیه شریفه‌(وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ) به آن اشاره مى‌کند. و در باره معناى حنیف گفته است: حنف به معناى اعراض از گمراهى و میل به استقامت است، هم چنان که جنف به معناى اعراض از استقامت و میل به گمراهى است. و اگر مى‌بینید حاجیان و هر کسى را که ختنه شده است حنیف مى‌نامند براى اشاره به این است که این اشخاص متدین به دین ابراهیم (ع) هستند. و أحنف کسى را گویند که در پایش کژى باشد، و این از باب تفاؤل است. بعضیها هم گفته‌اند که: از این باب نیست، بلکه استعاره است براى مجرد کجى.[1] اینک در تفسیر آن مى‌گوییم: پس از آنکه ابراهیم (ع) از شرک قومش و از شرکاى آنان با گفتن‌(یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی‌ءٌ ...) تبرى جست و حال آنکه تدریجا به آن رسید زیرا


[1] مفردات راغب ص 382

 

نخست با جمله‌(لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ) اظهار کرد که دل من علقه و دلبستگى به این شرکا ندارد، آن گاه با جمله‌(لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ) گوشزدشان کرد که پرستش شرکا گمراهى است، و در مرحله آخر با جمله‌(یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ) صریحا بیزارى خود را اعلام نمود، اینک با جملات آیه مورد بحث به سوى توحید تام گراییده، ربوبیت و معبودیت را منحصرا براى کسى اثبات مى‌کند که آسمانها و زمین را از نیستى به هستى درآورده، و بت‌پرستى و شرک را از خود نفى کرده و مى‌فرماید:(إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ) بنا بر این معناى اینکه گفت:

روى خود را متوجه آن کسى مى‌کنم ... کنایه از این است که من با عبادت خود تنها به سوى خداوند روى مى‌آورم، چون لازمه عبودیت و مربوبیت این است که مربوب در نیروى خود و اراده‌اش وابسته به رب خود باشد، و او را بخواند، و در جمیع کارهایش به او رجوع کند، و معلوم است که دعا و رجوع، جز با توجیه وجه و روى آوردن، محقق نمى‌شود.

ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 7، ص 267- 268

http://lib.eshia.ir/50081/7/267

 

حنف : الحنف هو میل عن الضلال إلى الاستقامة ، والجنف میل عن الاستقامة إلى الضلال ، والحنیف هو المائل إلى ذلک قال عز وجل ( قانتا لله حنیفا ) وقال ( حنیفا مسلما ) وجمعه حنفاء ، قال عز وجل : ( واجتنبوا قول الزور حنفاء لله ) وتحنف فلان أی تحرى طریق الاستقامة ، وسمت العرب کل من حج أو اختتن حنیفا تنبیها أنه على دین إبراهیم صلى الله علیه وسلم ، والأحنف من فی رجله میل قیل سمى بذلک على التفاؤل وقیل بل استعیر للمیل المجرد .

مفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص 133- 134

http://lib.eshia.ir/15362/1/133

بنده ی حقیر رفته بودم یک هیئتی که اتفاقاً روضه ی حضرت عباس را هم خواندند و خطیب محترم هم از بسط و قبض (که یحتمل به تورم و رکود و بلکه کنترل ترازهایشان هم بشود تعبیراتی از آنها داشت) در رابطه با اسماء الهی بحث قشنگی ارائه فرمودند. در این رابطه ی بسط و قبض، می فرمایند که کلید همیشه قفل را باز نمی کند و بلکه می تواند قفل را هم ببندد. همینطور هم ایشان از کتاب نهج الحیات مرحوم محمد دشتی نیز حدیثی را فرمودند که بنده قبل از ریستارت نوشتم ولی ..... حدیثی است که راوی اش ام سلمه هم هست:

دعاء برای گناهکاران امت:

اسماء همسر جعفر طیار نقل می کند که: در لحظه های پایانی زندگانی حضرت زهرا علیها السلام متوجه آن بزرگ زنان عالم بودم ابتدا غسل کرد و لباسنها را تغییر داد و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شد. جلو رفتم، فاطمه علیها السلام را دیدم که رو به قبله نشسته و دستها را به سوی آسمان برآورده چنین دعا می کند: حدیث 76 قالت: الهی و سیدی اسئلک بالذین اصطفیتهم و ببکاء ولدی فی مقارقتی، ان تغفر لعصاه شیعتی و شیعة ذریتی (پروردپارا! بزرگا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه های حسن و حسین در فراق من، از تو می خواهم از گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان من در گذری) [115]. [صفحه 112]

نهج الحیات، محمد دشتی، ص 100

البته بنظر می رسد که مرجع [115] ذخائر العقبی ص 53 غلط است، و صفحه ای در حوزه مرجع اش را کوکب الدری جلد 1 ص 254 هم ذکر می کند که بنده دسترسی به کوکب الدری هم ندارم:

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/89/6777/81058

و البته باسط یا قابض نهایتاً به معنای کسی که زندگی یا مرگ هم می دهد نیز می تواند باشد. ولی یک جاهایی هم ما مسئله ی قتال را داریم؛ مسئله قتالی که به عنوان جهاد فی سبیل الله نیز می تواند معنا شود آنچنان که می فرماید کتب علیکم القتال: 

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ‎﴿البقرة: ٢١٦﴾‏

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِّنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ‎﴿البقرة: ٢٤٦﴾‏

ما نمونه ی این قتال را در مقاومت حماس و فلسطینیان در غزه مشاهده هم می کنیم آنچنان که واقعاً هم صهیونیستها مثل گرگ دارند مردم را به فجیع ترین وجوهی می درند و تکه پاره می کنند. با این مسئله صهیونیستها حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم می خواهند مبتلا کنند همانطوری که حضرت زهرا و حسنین را هم به شهادت رساندند.

یک کتابی داستانی عجیبی دارد توماس مان به اسم گناهکار مقدس که اتفاقاً نقل قولهایی هم در مورد خود امام حسین علیه السلام دارد که از روی داستانی قرون وسطی ای قدیمی تر هم هست؛ و آن اینکه چطور شخصی به اسم گرگوریوس پاپ می شود. و این را تشبیه اش می کند به برادران حضرت یوسف علی نبینا علیه السلام که حتی بدتر از آن برادران هم چطور غرق در گناهان خود هستند. البته این هم گفته می شود که فرزندان حضرت آدم علی نبینا علیه السلام هم چطور دو قلو، دو قلو بودند و چطور هم یک قلشان با یک قل دیگر ازدواج می کرده اند چون در ابتدای خلفت جور دیگری هم نمی توانسته است باشد چرا که همه با هم خواهر و برادر هم بوده اند دیگر. ولی این کجا، و آن مشکلی که از زنا و بلکه زنای با محارم یزیدی می تواند حتی حضرت زهرا و امام حسین صلوات الله و سلامه علیهم را نیز مبتلا کنند و به قتل برسانند. یعنی این ممکن هم ست که در امر خلافت یا حتی همان آدم شدن، گناهانی هم از کسی سر بزند که حتی حضرت زهرا هم دعا بفرمایند که خدا آنها را ببخشد، ولی این هم که خلیفه ای را که خیلی ادعای آدم شدن هم دارد و بلکه زنای با محارم هم کرده است را نیز به درجات الوهیت برسانیم با اینکه حتی قاتلین حضرت زهرا علیها السلام نیز هستند، این یک چیز دیگری است و غیر قابل بخشایش است چرا که این گناهان درهای بهشت و درهای آسمانها را هم می بندند و بلکه از ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم جلوگیری می کنند و حتی اجازه ی فرود حضرت عیسی علی نبینا از آسمان را هم می گیرند. حالا شما برای خود حتی تعریف هم بفرمایید که داریم از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز الی ما شاء الله میل می فرمایید. آیا این سوال هم مطرح نخواهد شد که بابا لا مذهب، کنترل ترازت هم کو؟! چه غلطی داری می کنی، بقول خودت ای گناهکار مقدس؟! حجابت کو؟ آیا اصلا می توانی از ابتداء هم بگویی آن جنینی که در رحم شکل می گیرد پسر خواهد بود یا دختر؟ و آنگاه اگر همین مسئله ی زنای با محارم هم رخ داد و جنین را سقط هم کردی، آنگاه حتی بدتر هم دچار قتل نفس نیز نشده ای؟ آیا با سقط جنین آن طفل بی گناه را نیز به قتل نرسانده ای؟ اگر به دنیا هم بیاید که تکلیف آموزش و پرورش اش چیست و کی باید ولی او بجای والدینش گردد؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

  • ۰۳/۰۴/۱۷
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۳)

تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ‎﴿السجدة: ١٦﴾‏

 

صَحِیفَةُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع وَ کَلَامُهُ فِی الزُّهْدِ

2- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: مَا سَمِعْتُ بِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ کَانَ أَزْهَدَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع إِلَّا مَا بَلَغَنِی مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ أَبُو حَمْزَةَ کَانَ الْإِمَامُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِذَا تَکَلَّمَ فِی الزُّهْدِ وَ وَعَظَ أَبْکَى مَنْ بِحَضْرَتِهِ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ وَ قَرَأْتُ صَحِیفَةً فِیهَا کَلَامُ زُهْدٍ مِنْ کَلَامِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع وَ کَتَبْتُ مَا فِیهَا ثُمَّ أَتَیْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ص فَعَرَضْتُ مَا فِیهَا عَلَیْهِ فَعَرَفَهُ وَ صَحَّحَهُ وَ کَانَ مَا فِیهَا

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* کَفَانَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ کَیْدَ الظَّالِمِینَ وَ بَغْیَ الْحَاسِدِینَ وَ بَطْشَ الْجَبَّارِینَ أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الطَّوَاغِیتُ وَ أَتْبَاعُهُمْ مِنْ أَهْلِ الرَّغْبَةِ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا الْمَائِلُونَ إِلَیْهَا الْمُفْتَتِنُونَ بِهَا الْمُقْبِلُونَ عَلَیْهَا وَ عَلَى حُطَامِهَا الْهَامِدِ وَ هَشِیمِهَا الْبَائِدِ[1] غَداً وَ احْذَرُوا مَا حَذَّرَکُمُ اللَّهُ مِنْهَا وَ ازْهَدُوا فِیمَا زَهَّدَکُمُ اللَّهُ فِیهِ مِنْهَا وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى مَا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا رُکُونَ مَنِ اتَّخَذَهَا دَارَ قَرَارٍ وَ مَنْزِلَ اسْتِیطَانٍ وَ اللَّهِ إِنَّ لَکُمْ مِمَّا فِیهَا عَلَیْهَا لَدَلِیلًا وَ تَنْبِیهاً مِنْ تَصْرِیفِ أَیَّامِهَا وَ تَغَیُّرِ انْقِلَابِهَا وَ مَثُلَاتِهَا[2] وَ تَلَاعُبِهَا بِأَهْلِهَا إِنَّهَا لَتَرْفَعُ الْخَمِیلَ‌[3] وَ تَضَعُ الشَّرِیفَ وَ تُورِدُ أَقْوَاماً إِلَى النَّارِ غَداً فَفِی هَذَا مُعْتَبَرٌ وَ مُخْتَبَرٌ وَ زَاجِرٌ لِمُنْتَبِهٍ إِنَّ الْأُمُورَ الْوَارِدَةَ عَلَیْکُمْ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ مِنْ مُظْلِمَاتِ الْفِتَنِ‌[4] وَ حَوَادِثِ الْبِدَعِ وَ سُنَنِ الْجَوْرِ وَ بَوَائِقِ الزَّمَانِ وَ هَیْبَةِ السُّلْطَانِ وَ وَسْوَسَةِ الشَّیْطَانِ لَتُثَبِّطُ الْقُلُوبَ‌[5] عَنْ تَنَبُّهِهَا وَ تُذْهِلُهَا عَنْ مَوْجُودِ الْهُدَى وَ مَعْرِفَةِ أَهْلِ الْحَقِّ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ عَصَمَ اللَّهُ فَلَیْسَ یَعْرِفُ تَصَرُّفَ أَیَّامِهَا وَ تَقَلُّبَ حَالاتِهَا وَ عَاقِبَةَ ضَرَرِ فِتْنَتِهَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ وَ نَهَجَ سَبِیلَ الرُّشْدِ وَ سَلَکَ طَرِیقَ الْقَصْدِ ثُمَّ اسْتَعَانَ عَلَى ذَلِکَ بِالزُّهْدِ- فَکَرَّرَ الْفِکْرَ وَ اتَّعَظَ بِالصَّبْرِ فَازْدَجَرَ وَ زَهِدَ فِی عَاجِلِ بَهْجَةِ الدُّنْیَا وَ تَجَافَى عَنْ لَذَّاتِهَا وَ رَغِبَ فِی دَائِمِ نَعِیمِ الْآخِرَةِ وَ سَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَ رَاقَبَ الْمَوْتَ وَ شَنَأَ الْحَیَاةَ[6] مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ نَظَرَ إِلَى مَا فِی الدُّنْیَا بِعَیْنٍ نَیِّرَةٍ حَدِیدَةَ الْبَصَرِ[7] وَ أَبْصَرَ حَوَادِثَ الْفِتَنِ وَ ضَلَالَ الْبِدَعِ وَ جَوْرَ الْمُلُوکِ الظَّلَمَةِ فَلَقَدْ لَعَمْرِی اسْتَدْبَرْتُمُ الْأُمُورَ الْمَاضِیَةَ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ مِنَ الْفِتَنِ الْمُتَرَاکِمَةِ وَ الِانْهِمَاکِ‌[8] فِیمَا تَسْتَدِلُّونَ بِهِ عَلَى تَجَنُّبِ الْغُوَاةِ وَ أَهْلِ الْبِدَعِ وَ الْبَغْیِ وَ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ فَ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ‌ وَ ارْجِعُوا إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ مَنْ هُوَ أَوْلَى بِالطَّاعَةِ مِمَّنِ اتُّبِعَ فَأُطِیعَ-

فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ قَبْلِ النَّدَامَةِ وَ الْحَسْرَةِ وَ الْقُدُومِ عَلَى اللَّهِ وَ الْوُقُوفِ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَاللَّهِ مَا صَدَرَ قَوْمٌ قَطُّ عَنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَّا إِلَى عَذَابِهِ وَ مَا آثَرَ قَوْمٌ قَطُّ الدُّنْیَا عَلَى الْآخِرَةِ إِلَّا سَاءَ مُنْقَلَبُهُمْ وَ سَاءَ مَصِیرُهُمْ وَ مَا الْعِلْمُ بِاللَّهِ وَ الْعَمَلُ إِلَّا إِلْفَانِ مُؤْتَلِفَانِ‌[1] فَمَنْ عَرَفَ اللَّهَ خَافَهُ وَ حَثَّهُ الْخَوْفُ عَلَى الْعَمَلِ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ إِنَّ أَرْبَابَ الْعِلْمِ وَ أَتْبَاعَهُمُ الَّذِینَ عَرَفُوا اللَّهَ فَعَمِلُوا لَهُ وَ رَغِبُوا إِلَیْهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ- إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ[2] فَلَا تَلْتَمِسُوا شَیْئاً مِمَّا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ وَ اشْتَغِلُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ اغْتَنِمُوا أَیَّامَهَا وَ اسْعَوْا لِمَا فِیهِ نَجَاتُکُمْ غَداً مِنْ عَذَابِ اللَّهِ فَإِنَّ ذَلِکَ أَقَلُّ لِلتَّبِعَةِ وَ أَدْنَى مِنَ الْعُذْرِ وَ أَرْجَى لِلنَّجَاةِ فَقَدِّمُوا أَمْرَ اللَّهِ وَ طَاعَةَ مَنْ أَوْجَبَ اللَّهُ طَاعَتَهُ بَیْنَ یَدَیِ الْأُمُورِ کُلِّهَا وَ لَا تُقَدِّمُوا الْأُمُورَ الْوَارِدَةَ عَلَیْکُمْ مِنْ طَاعَةِ الطَّوَاغِیتِ مِنْ زَهْرَةِ الدُّنْیَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ عَبِیدُ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَعَکُمْ یَحْکُمُ عَلَیْنَا وَ عَلَیْکُمْ سَیِّدٌ حَاکِمٌ غَداً وَ هُوَ مُوقِفُکُمْ وَ مُسَائِلُکُمْ فَأَعِدُّوا الْجَوَابَ قَبْلَ الْوُقُوفِ وَ الْمُسَاءَلَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ یَوْمَئِذٍ لا تَکَلَّمُ‌ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لَا یُصَدِّقُ یَوْمَئِذٍ کَاذِباً وَ لَا یُکَذِّبُ صَادِقاً وَ لَا یَرُدُّ عُذْرَ مُسْتَحِقٍّ وَ لَا یَعْذِرُ غَیْرَ مَعْذُورٍ لَهُ الْحُجَّةُ عَلَى خَلْقِهِ بِالرُّسُلِ وَ الْأَوْصِیَاءِ بَعْدَ الرُّسُلِ فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ اسْتَقْبِلُوا فِی إِصْلَاحِ أَنْفُسِکُمْ وَ طَاعَةِ اللَّهِ‌[3] وَ طَاعَةِ مَنْ تَوَلَّوْنَهُ فِیهَا لَعَلَّ نَادِماً قَدْ نَدِمَ فِیمَا فَرَّطَ بِالْأَمْسِ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَ ضَیَّعَ مِنْ حُقُوقِ اللَّهِ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ* وَ تُوبُوا إِلَیْهِ* فَإِنَّهُ‌ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ یَعْفُو عَنِ السَّیِّئَةِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ‌ وَ إِیَّاکُمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِینَ وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِینَ وَ مُجَاوَرَةَ الْفَاسِقِینَ احْذَرُوا فِتْنَتَهُمْ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ سَاحَتِهِمْ‌[4] وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ خَالَفَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ وَ دَانَ بِغَیْرِ دِینِ اللَّهِ وَ اسْتَبَدَّ بِأَمْرِهِ دُونَ أَمْرِ وَلِیِّ اللَّهِ کَانَ فِی نَارٍ تَلْتَهِبُ تَأْکُلُ أَبْدَاناً قَدْ غَابَتْ عَنْهَا أَرْوَاحُهَا وَ غَلَبَتْ عَلَیْهَا شِقْوَتُهَا فَهُمْ مَوْتَى لَا یَجِدُونَ حَرَّ النَّارِ وَ لَوْ کَانُوا أَحْیَاءً لَوَجَدُوا مَضَضَ‌[5] حَرِّ النَّارِ-

وَ اعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ وَ احْمَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَا تَخْرُجُونَ مِنْ قُدْرَةِ اللَّهِ إِلَى غَیْرِ قُدْرَتِهِ‌ وَ سَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ‌ ثُمَ‌ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ* فَانْتَفِعُوا بِالْعِظَةِ وَ تَأَدَّبُوا بِآدَابِ الصَّالِحِینَ.

روضة الکافی، جلد 8، ص 14-17

http://lib.eshia.ir/11005/8/14

 

18- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُرِیدُ الْبَصْرَةَ نَزَلَ بِالرَّبَذَةِ[1] فَأَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ مُحَارِبٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی تَحَمَّلْتُ فِی قَوْمِی حَمَالَةً[2] وَ إِنِّی سَأَلْتُ فِی طَوَائِفَ مِنْهُمُ الْمُوَاسَاةَ وَ الْمَعُونَةَ فَسَبَقَتْ إِلَیَّ أَلْسِنَتُهُمْ بِالنَّکَدِ[3] فَمُرْهُمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَعُونَتِی وَ حُثَّهُمْ عَلَى مُوَاسَاتِی فَقَالَ أَیْنَ هُمْ فَقَالَ هَؤُلَاءِ فَرِیقٌ مِنْهُمْ حَیْثُ تَرَى قَالَ فَنَصَ‌[4] رَاحِلَتَهُ فَادَّلَفَتْ کَأَنَّهَا ظَلِیمٌ‌[5] فَادَّلَفَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فِی طَلَبِهَا فَلَأْیاً بِلَأْیٍ مَا لُحِقَتْ‌[6] فَانْتَهَى إِلَى الْقَوْمِ فَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ وَ سَأَلَهُمْ مَا یَمْنَعُهُمْ‌[7] مِنْ مُوَاسَاةِ صَاحِبِهِمْ فَشَکَوْهُ وَ شَکَاهُمْ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَصَلَ امْرُؤٌ عَشِیرَتَهُ-[8]

فَإِنَّهُمْ أَوْلَى بِبِرِّهِ وَ ذَاتِ یَدِهِ وَ وَصَلَتِ الْعَشِیرَةُ أَخَاهَا إِنْ عَثَرَ بِهِ دَهْرٌ وَ أَدْبَرَتْ عَنْهُ دُنْیَا[1] فَإِنَّ الْمُتَوَاصِلِینَ الْمُتَبَاذِلِینَ مَأْجُورُونَ وَ إِنَّ الْمُتَقَاطِعِینَ الْمُتَدَابِرِینَ مَوْزُورُونَ قَالَ ثُمَّ بَعَثَ رَاحِلَتَهُ وَ قَالَ حَلْ‌[2].

الکافی، جلد 2، 153- 154

http://lib.eshia.ir/11005/2/153

 

18-

امام باقر علیه السلام فرمود: چون امیر المؤمنین علیه السلام بعزم بصره بیرون رفت، در ربذه (که مولد و مدفن ابى ذر غفاریست) فرود آمد، مردى از قبیله محارب خدمتش آمد و عرضکرد: یا امیر المؤمنین من از قبیله خود غرامتى را بعهده گرفتم و چون از برخى از آنها تقاضاى مواسات و کمک کردم از سختى و تهیدستى دم زدند. اى امیر مؤمنان بایشان امر فرما کمک کنند و وادارشان کن با من مواسات کنند.

فرمود: آنها کجایند؟ عرضکرد: دسته‌ئى از آنها آنجایند که میبینى، حضرت مرکب خود را بسرعت هر چه تمامتر بحرکت آورد و مرکب مانند شتر مرغ میرفت. جماعتى از اصحاب که پیش را گرفتند بسختى و کندى باو رسیدند.

حضرت بآنها رسیده بر آنها سلام کرد و پرسید چرا با رفیق خود مواسات نمیکنند؟ آنها از او، و او از آنها شکایت کردند، تا امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: هر کسى باید با فامیل خود پیوست داشته باشد زیرا ایشان باحسان و دستگیرى مالى او از دیگران سزاوارترند، و هر فامیلى باید با کسان خود پیوست داشته باشد، اگر روزگار بزمینشان زند، و از آنها پشت بگرداند، زیرا کسانى که با یک دیگر پیوست دارند و بذل و بخشش میکنند، پاداش یافته و آنهائى که از هم ببرند و بهم پشت کنند، سنگین‌بارند، سپس مرکب خود را برانگیخت و فرمود: برو[1].

ترجمه کافی، شیخ کلینی، سید جواد مصطفوی، جلد 3، ص 224- 225

http://lib.eshia.ir/12541/3/225

 

تتجافی جنوبهم یک چیز است، و تتجافی دمائکم و جابر بن یزید جعفی یک چیزی دیگر است، ولی سفای دشت کربلا ابو الفضل عمود به چشم و بی دست، و حضرت رقیه علیه السلام و تخت و تاجش با آرام نگرفتنش در خرابه یعنی سر امام حسین صلوات الله و سلامه علیه و تیر سه شبعه به گلوی علی اصغر و خون آن شیر خواره را به سمت آسمان ریختن و شهادتهای علی اکبر اربا اربا شده و حضرت قاسم ابن الحسن نوجوان و دیگر یاران امام حسین علیه السلام و .... 

بنده ی حقیر فکر این بودم که بروم وزارت امور خارجه بلکه توانستم یک وکیل حقوق بین المللی پیدا کنم که با ادعای دعوا علیه خود ایالات متحده آمریکا بخاطر پشتیبانی صهیونیسم با بمب و توپ و تانک و ...، بتواند از حقوق ملت فلسطین هم دفاع کند. ولی یحتمل هم باید مستقیم بروم سازمان ملل بلکه آنجا یک وکیل حقوق بین الملل خوبی توانستم پیدا کنم برای این کار و ...! البته یک حالت متقابلی هم باید داشته باشد که او حقوق بین المللی به این حقیر بتواند یاد دهد و بنده ی حقیر هم بتوانم مبانی شاگردی از حالات خلاء بسمت ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی و حتی ابرریسمانی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی همراه تعالی بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هر چه بیشتر و سریعتر ان شاء الله میل کنیم و .... راست راستی که مرگ بر آمریکا و انگلیس و اسرائیل! خدا لعنت کند هر چه ظالم است. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ‎﴿الشعراء: ٢٢٧﴾‏

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه

 

Takhtajan:  

https://arxiv.org/abs/2405.06597

https://arxiv.org/abs/2401.12260

https://arxiv.org/abs/2311.04440

 

Takhtajan, Liouville, Weil-Petersson:  

https://arxiv.org/abs/2310.17536

https://arxiv.org/abs/math/0406408

https://arxiv.org/abs/math/0312172

https://arxiv.org/abs/math/0204318

https://arxiv.org/abs/hep-th/9403013

 

Mirzakhani, Weil-Petersson:

https://arxiv.org/abs/2405.10869

https://arxiv.org/abs/2312.14558

https://arxiv.org/abs/2310.13281

 

Mirzakhani, Weil-Petersson, systole:

https://arxiv.org/abs/2307.06035

 

Houri-Christina Terazi:

https://arxiv.org/abs/2406.00185

https://arxiv.org/abs/2406.00129

لِّلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ ۚ یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ إِنَاثًا وَیَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ ‎﴿٤٩﴾‏ أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَإِنَاثًا ۖ وَیَجْعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیمًا ۚ إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ ‎﴿٥٠﴾‏

 

از جمله ی این نمونه ها، نامه ی نکوهش بار و بی نهایت تکان دهنده ای است که امام برای یکی از رجال دینی وابسته به دستگاه بنی امیه به نام محمد بن شهاب زهری مینویسد؛ که در واقع باید گفت امام این نامه را برای تاریخ و نسلهای پس خود مینویسد، نه برای محمد بن شهاب؛ زیرا محمد کسی نبود که پس از آن همه وابستگی، از سفره ی چرب و نرم و از نفوذ و اقتدار و نام و نشانی که به برکت آن دستگاه به دست آورده بود، صرف نظر کند؛ و دیدیم که صرف نظر نکرد؛ در سراسر عمر خود برای آنان و با آنان بود؛ حتی برای آنان کتاب هم نوشت^1 و در جهت مصالح آنان حدیث هم نقل و یا جعل کرد.^2 پس این نامه، سندی است از امام سجاد (علیه السلام)، که وضع زمان و وضع خود را در برابر اوضاع زمانه تشریح میکند. متن این نامه در کتاب شریف "تحف العقول" نقل شده و میتواند مورد مراجعه قرار گیرد.^3

_______________

پاورقی صفحه 27: محمد بن مسلم زُهری (58- 124) از تابعان و فقیهان بزرگ مدینه بود و دانش فقهای هفت گانه ی جهان تسنن در آن زمان را فرا گرفته بود، به طوری که گروهی از بزرگان فقه و حدیث از او روایت کرده اند. وی از علمای درباری بود ولی با این حال شیفته ی عظمت امام سجاد (علیه السلام) بود. "ناشر"

پاورقیهای صفحه 28:

1. "میپندارشتیم از زهری بسیار حدیث نقل کرده ایم از زهری بسیار حدیث نقل کرده ایم تا آنگاه که ولید کشته شد... دفترها بود که از خزانه ی ولید بر جهارپا بار میشد و میگفتند: اینها از دانش زهری است. (طبقات ابن سعد، ج 2، جزء 2، صص 135- 136)

2. ر.ک: "اجوبة مسائل جار الله" سید شرف الدین عاملی، ص 69 و نیز "دراسات فی الکافی للکلینی و الصحیح للبخاری"، ج 20 ص 13

پیشوای صادق، تالیف: حضرت آیت الله العظمی امام سید علی خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات انقلاب اسلامی، 1398، ص 26- 27

 

بنده ی حقیر داشتم دنبال کتابهای دراسات فی الکافی للکلینی و الصحیح للبخاری  سید هاشم بن معروف حسنی  و اجوبة مسائل جارلله می گشتم که اولی را فقط جلد اولش را در کتابخانه ی تبیان پیدا کردم دومی در کتابخانه ی ای-شیعه یافت می شود. ولی در جلد 16 ص 382 آثار شهید مطهری در مورد دراسات آمده است:

بهطور کلی اخبار و احادیث شیعی و همچنین دعاهای شیعی از نظر معارف الهی و همچنین از نظر سایر مضامین با اخبار و احادیث و دعاهای مسلمانان غیر شیعی قابل مقایسه نیست. مسائلی که در اصول کافی یا توحید صدوق یا احتجاج طبرسی مطرح است، در هیچ کتاب غیر شیعی مطرح نیست. آنچه در کتب غیر شیعی در این زمینه مطرح است، احیاناً مسائلی است که میتوان گفت قطعاً مجعول است، زیرا برخلاف نصوص و اصول قرآنی است و بوی تجسیم و تشبیه میدهد. اخیراً هاشم معروف حسنی در کتابی که به نام «دراسات فی الکافی للکلینی و الصحیح للبخاری» تألیف کرده است ابتکار خوبی به خرج داده، مقایسه مختصری میان صحیح بخاری و کافی کلینی از نظر روایات مربوط به الهیات به عمل آورده است.

https://lib.eshia.ir/11051/16/382

در کتاب اجوبة المسائل جار الله، سید شرف الدین در رابطه با زهری در صحیح بخاری می فرمایند:

نعم رووا اباطیل مختلقة افتراء على الامام زین العابدین وسید الساجدین عن ابیه سید الشهداء وخامس اصحاب الکساء وانا أتلو علیک ما أخرجه البخاری من ذلک، فأقول: اخرج هذا الشیخ [1] عن الزهری من طریقین، قال: اخبرنی علی ابن حسین، ان حسین بن علی، اخبره ان علی بن ابی طالب، قال: ان رسول الله صلى الله علیه وآله طرقه وفاطمة، فقال لهم: الا تصلون ؟ فقال علی: یا رسول الله انما انفسنا بید الله فإذا شاء ان یبعثنا بعثنا، فانصرف رسول الله صلى الله علیه وآله حین قال له ذلک ولم یرجع إلیه شیئا، ثم سمعه وهو مدبر یضرب فخذه، وهو یقول: وکان الانسان اکثر شئ جدلا، واخرج

الشیخ البخاری عن الزهری ایضا [1] قال: اخبرنا علی بن حسین، ان حسین بن علی، اخبره ان علیا قال: کان لی شارفان من نصیبی من المغنم یوم بدر، فلما أردت ان ابتنی بفاطمة (علیها السلام) واعدت رجلا صواغا من بنی قینقاع ان یرتحل معی فنأتی بأذخر فأردت ان أبیعهما من الصواغین فنستعین بذلک على ولیمة عرسی، فبینا انا اجمع لشارفی من الاقتاب والغرائر والحبال، وشارفای مناخان إلى جنب حجرة رجل من الانصار، حتى جمعت ما جمعت، فإذا انا بشارفی قد اجبت اسنمتهما، وبقرت خواصرهما، واخذ من اکبادهما، فلم املک عینی حین رأیت المنظر، قلت: من فعل هذا ؟ قالوا: حمزة وهو فی هذا البیت فی شرب من الانصار، عنده قینة واصحابه، فقالت القینة فی غنائها: ألا یا حمز للشرف النواء، فوثب حمزة إلى السیف فاجب اسنمتهما وبقر خواصرهما واخذ من اکبادهما، قال علی. فانطلقت حتى دخلت على النبی صلى الله علیه وآله وعنده زید بن حارثة، وعرف النبی الذی لقیت فقال: مالک ؟ فقلت: یا رسول الله ما رأیت کالیوم عدا حمزة

على ناقتی فأجب اسنمتهما وبقر خواصرهما، وها هو ذا فی بیت معه شرب، فانطلق رسول الله صلى الله علیه وآله یمشی حتى جاء البیت الذی فیه حمزة فطفق النبی یلوم حمزة فیما فعل، فإذا حمزة ثمل محمرة عیناه، فنظر إلى النبی، ثم صعد النظر، فنظر إلى رکبتیه، ثم صعد النظر، فنظر إلى وجهه، ثم قال حمزة: وهل انتم الا عبید لابی الحدیث. قلت: هذا هو العلم الذی یؤثره البخاری عن علی بن حسین عن حسین بن علی عن علی بن ابی طالب، وکأنه ما صح لدیه عنهم سوى ان اخا الرسول وبضعته الزهراء البتول کانا ینامان عن الصلاة، وان هارون هذه الامة وابا شبرها وشبیرها ومشبرها کان اکثر شئ جدلا، وان سید الشهداء اسد الله واسد رسوله الذی خصه بسبعین تکبیرة عند الصلاة علیه کان یشرب الخمر، ویأکل المیتة من ید القینة، ویقول الهجر والکفر، نعوذ بالله من هذه الاضالیل، والله المستعان على هذه الاباطیل، وقد استوفینا الکلام علیها فی کتابنا - تحفة المحدثین - بما لا مندوحة للباحثین المدققین عن الوقوف علیه، وانی والله لاعجب من الشیخ البخاری یروی عن الف ومئتین

من الخوارج [1] ویحتج باکثر من مئة مجهول [2] ویعتمد على کثیرین ممن سبق الطعن بهم [3] کعکرمة البربری الخارجی، واسماعیل بن اویس، وعاصم بن علی، وعمرو ابن مرزوق، وامثالهم ویصحح حدیث المرجئة والقدریة، ولا تأخذه لومة لائم فی الاحتجاج بمروان بن الحکم، والمغیرة ابن شعبة، ومعاویة الاموی، وعمرو بن العاص، وامثالهم ولا یخجل من الاحتجاج بعمران بن حطان داعیة الخوارج وزعیمهم، وهو القائل فی شقیق عاقر الناقة اشقى الآخرین ابن ملجم المرادی، وضربته لاخی النبی وولیه، ومن کان منه بمنزلة هارون من موسى: یا ضربة من تقی ما أراد بها * الا لیبلغ من ذی العرش رضوانا -....
اجوبة مسائل جار الله سید عبد الحسین شرف الدین موسوی، ص 69- 72

http://lib.eshia.ir/15004/1/69

 

بنده ی حقیر این را هم می خواستم عرض کنم که معمولاً مباحث ریاضی فیزیکی مخصوصاً آنهایی که جنبه های بیشتر نظری را دارند، یک حالاتی را هم دارند کانه همینطوری نویسنده دارد هر چه دلش می خواهد می گوید و می رود و انگار نه انگار که آیا این مسائل چه ربطی هم به یکدیگر دارند و بلکه آیا اثبات هم می خواهند مثل مباحث ریاضیات که هر لم و قضیه ای هم یکی بعد از دیگری باید اثبات شوند و .... ولی حالا شما آیا اندازه ی ویل-پترسون را هم در کدام قضایا باید ثابت کنید؟ یا اینکه صرفاً از آن هم به نفع چیزی که می خواهید در فیزیک انرژی بالا و هندسه ی سیمپلکتیک و حتی گرانش کوانتومی  ریاضی فیزیک و ... هم بیان بفرمایید استفاده می برید و به اثبات قضایایش هم کاری ندارید و .... حالا این مقاله ی لورنتز ابرهارت را که بنده با او از طریق یک سخنرانی اش راجع به مدل وس- زومینو- ویتن هم آشنا شدم را نیز ملاحظه بفرمایید:

https://arxiv.org/abs/2304.14948

Look at these other papers of Turiaci on Weil-Petersson too

https://arxiv.org/abs/2006.07072

https://arxiv.org/abs/2305.19438

مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ‎﴿البقرة: ٢٤٥﴾‏

 

[معناى فطر و فطرت و حنیف ]

(إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ ...) راغب در مفردات خود گفته است: معناى اصلى کلمه فطر چاک زدن چیزى است از طرف درازاى آن، مثلا گفته مى‌شود فطر فلان کذا- فلانى فلان چیز را چاک زد این معناى اصلى فطر است، البته مشتقات آن، معانى دیگرى را مى‌دهند، مثلا افطر فلان فطورا- فلانى فطور خورد ، و فطور آن چیزى است که روزه‌دار با خوردن آن روزه خود را بشکند یا افطار کند. و نیز انفطر انفطارا- درخت شکفت، و یا زمین روئیدن آغاز کرد ، و در جمله (هَلْ تَرى‌ مِنْ فُطُورٍ) به معناى اختلال است، و البته اختلال و از هم پاشیدگى دو قسم است:

یکى آن اختلالى که داراى مفسده است، و یکى آنکه از روى مصلحت انجام مى‌شود، در آیه شریفه‌( السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ کانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا)- روزى که آسمان شکافته و از هم پاشیده مى‌شود، و وعده‌هاى او عملى و تخلف ناپذیر است به معناى قسم دوم آمده است. و در فطرت الشاة به معناى دوشیدن گوسفند است با دو انگشت، و در فطرت العجین به معناى نان فطیر پختن و خمیر را قبل از ورآمدن نان کردن است.

و یکى دیگر از مشتقات این کلمه لفظ فطرت است، و معنایش این است که:

خداوند چیزى را طورى بیافریند که خواه ناخواه فعلى از افعال را انجام داده و یا اثر مخصوصى را از خود ترشح دهد و به همین معنا در آیه‌(فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها) به کار رفته.

زیرا در این آیه اشاره کرده است به اینکه خداوند مردم را طورى آفریده که طبعا و به ارتکاز خود، خدا را بشناسند. و(فِطْرَتَ اللَّهِ) عبارت است از قدرت بر شناختن ایمانى که با آب و گل آدمى سرشته شده است، چنان که آیه شریفه‌(وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ) به آن اشاره مى‌کند. و در باره معناى حنیف گفته است: حنف به معناى اعراض از گمراهى و میل به استقامت است، هم چنان که جنف به معناى اعراض از استقامت و میل به گمراهى است. و اگر مى‌بینید حاجیان و هر کسى را که ختنه شده است حنیف مى‌نامند براى اشاره به این است که این اشخاص متدین به دین ابراهیم (ع) هستند. و أحنف کسى را گویند که در پایش کژى باشد، و این از باب تفاؤل است. بعضیها هم گفته‌اند که: از این باب نیست، بلکه استعاره است براى مجرد کجى.[1] اینک در تفسیر آن مى‌گوییم: پس از آنکه ابراهیم (ع) از شرک قومش و از شرکاى آنان با گفتن‌(یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی‌ءٌ ...) تبرى جست و حال آنکه تدریجا به آن رسید زیرا


[1] مفردات راغب ص 382

 

نخست با جمله‌(لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ) اظهار کرد که دل من علقه و دلبستگى به این شرکا ندارد، آن گاه با جمله‌(لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ) گوشزدشان کرد که پرستش شرکا گمراهى است، و در مرحله آخر با جمله‌(یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ) صریحا بیزارى خود را اعلام نمود، اینک با جملات آیه مورد بحث به سوى توحید تام گراییده، ربوبیت و معبودیت را منحصرا براى کسى اثبات مى‌کند که آسمانها و زمین را از نیستى به هستى درآورده، و بت‌پرستى و شرک را از خود نفى کرده و مى‌فرماید:(إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ) بنا بر این معناى اینکه گفت:

روى خود را متوجه آن کسى مى‌کنم ... کنایه از این است که من با عبادت خود تنها به سوى خداوند روى مى‌آورم، چون لازمه عبودیت و مربوبیت این است که مربوب در نیروى خود و اراده‌اش وابسته به رب خود باشد، و او را بخواند، و در جمیع کارهایش به او رجوع کند، و معلوم است که دعا و رجوع، جز با توجیه وجه و روى آوردن، محقق نمى‌شود.

ترجمه المیزان، جلد 7، ص 267- 268

http://lib.eshia.ir/50081/7/267

 

حنف : الحنف هو میل عن الضلال إلى الاستقامة ، والجنف میل عن الاستقامة إلى الضلال ، والحنیف هو المائل إلى ذلک قال عز وجل ( قانتا لله حنیفا ) وقال ( حنیفا مسلما ) وجمعه حنفاء ، قال عز وجل : ( واجتنبوا قول الزور حنفاء لله ) وتحنف فلان أی تحرى طریق الاستقامة ، وسمت العرب کل من حج أو اختتن حنیفا تنبیها أنه على دین إبراهیم صلى الله علیه وسلم ، والأحنف من فی رجله میل قیل سمى بذلک على التفاؤل وقیل بل استعیر للمیل المجرد .

مفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص 133- 134

http://lib.eshia.ir/15362/1/133

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی