وَلَا تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَـٰکِن لَّا تَشْعُرُونَ ﴿البقرة: ١٥٤﴾
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ﴿آل عمران: ١٦٩﴾
۱۴۰۳/۰۳/۱۴
بیانات در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
در جوار مرقد مطّهر امام راحل(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
این اجتماع بزرگِ هرساله دارای یک هدف مهم و مورد نیاز ملّت ایران است، و آن عبارت است از تجدید یاد امام بزرگوار و بهرهگیری از درس امام بزرگوار برای پیشرفت کشور و ادارهی کشور و تعقیب اهداف بلند انقلاب؛ یا از درس امام استفاده کنیم که در بیانات ایشان و در نوشتههای ایشان در دسترس ما و در اختیار ما است، یا از ابعاد شخصیّت امام بهرهمند بشویم که خود این ابعاد شخصیّت برجستهی بینظیر امام بزرگوار، هر کدام درسی است برای ما.
امروز هم من از نگاه امام بزرگوار، از زاویهی دید امام بزرگوار، میخواهم [راجع] به دو موضوع مهمّی که در فاصلهی خرداد گذشته تا امروز اتّفاق افتاده است، کلماتی را عرض کنم، مطالبی را بیان کنم. این دو موضوع، یکی مسئلهی فلسطین است که امروز مسئلهی اوّل دنیا است و با یک حملهی عظیم مردمی آغاز شد و دنبالههای آن تا امروز چشم دنیا را متوجّه خود کرده است و آن را به مسئلهی اوّل دنیا تبدیل کرده است؛ یکی هم حادثهی تلخ فقدان رئیسجمهور عزیز و مغتنم ما است(۲) که آن هم حادثهی بزرگی است و هم در دایرهی داخلی کشور، هم در عرصهی جهانی، شهادت رئیسجمهورمان و همراهانشان پیامدهایی دارد، و یکی از مسائل مهمّ تاریخ انقلاب محسوب میشود. راجع به این دو موضوع از زاویهی نگاه امام میخواهیم نگاه کنیم و بحث کنیم؛ بعد هم البتّه انشاءالله دربارهی مسئلهی انتخابات و این وظیفهی ملّی و عمومیای که در زمینهی انتخابات داریم، چند کلمهای عرض خواهم کرد.
یکی از برجستهترین درسها و رویکردهای امام را ما در قضیّهی فلسطین مشاهده میکنیم؛ امام بزرگوار از روز اوّلِ شروع نهضت اسلامی، بر روی مسئلهی فلسطین تکیه کردند، مطالبی گفتند، آیندهنگریای کردند و راهنماییهایی به ملّتهای مسلمان و به خود ملّت فلسطین کردند. آنچه امام بزرگوار دربارهی آیندهی فلسطین از پنجاه سال قبل یا بیشتر پیشبینی کرده بودند، امروز بتدریج در حال تحقّق یافتن است؛ این روشنبینی امام در مسئلهی فلسطین، موضوع بسیار مهمّی است که بعد توضیحی عرض خواهم کرد. البتّه این روشنبینی و آیندهنگری و دقّت نظر امام بزرگوار در حوادث، مخصوص مسئلهی فلسطین نبود؛ در بسیاری از قضایای جاری و مهمّ کشور، نظر امام، نگاه دقیق امام، روشنبینی امام در جلوی چشم کسانی که آنها را شنیده بودند تحقّق پیدا کرد که نمونههای زیادی دارد. یک نمونه همان روزهای اوّل نهضت است؛ آن روزی که نهضت اسلامی به رهبری امام بزرگوار اوّلین گامهای خودش را برمیداشت و رژیم طاغوت در فیضیّهی قم، در خیابانهای قم، در تهران، هر حرکتی را با شدّت و بیرحمیِ تمام سرکوب میکرد، در یک چنین شرایطی که مبارزین تعداد اندکی بودند و طرف مقابل هم یک رژیم جبّار و بیرحم بود، ایشان خطاب به ماها که آن روز طلبههای جوانی بودیم، فرمودند «اینها رفتنی هستند، شما میمانید».(۳) آن روز کسانی که اهل تحلیل بودند، اهل مطالعهی مسائل گوناگون کشورها و مبارزات و مانند اینها بودند، از اینجور سخنی تعجّب میکردند؛ ایشان گفتند و همین هم شد.
یک نمونهی دیگر در اواخر دوران عمر بابرکت این بزرگوار است و آن، مطلبی است که ایشان در نامهی به رئیس شوروی سابق نوشتند،(۴) که این جزو عبارات ماندگار تاریخی است. آن روز که شوروی سابق در اوج شوکت و اعتبار به نظر میرسید، ایشان گفتند که صدای شکستن استخوانهای رژیم کمونیستی را میشنوند؛ هیچکس آن روز تصوّر چنین وضعی را نمیکرد؛ ایشان گفتند، و خیلی نگذشت که آنچه ایشان پیشبینی کرده بودند اتّفاق افتاد.
امام در قضیّهی فلسطین، با این نگاه، با این دید وارد قضایا شدند. آنچه حاصل و خلاصهی خواستهی امام بزرگوار در باب فلسطین بود، این بود که دل به مذاکرات سازش بسته نشود. دل نبندند، امیدوار نباشند به اینکه بتوانند با مذاکرات سازش، مشکل فلسطینیها را حل کنند و در مسئلهی فلسطین به یک نقطهی عادلانه برسند؛ این خلاصهی حرف امام بود. ایشان معتقد بود باید خود مردم فلسطین در میدان عمل حقّ خودشان را بگیرند و دشمن را، یعنی رژیم صهیونیست را وادار به عقبنشینی کنند، او را تضعیف کنند، و همهی ملّتهای دنیا و بالخصوص دولتهای مسلمان از فلسطینیها حمایت کنند؛ ایشان همیشه تکرار میکردند که اگر ملّتها وارد میدان بشوند، خود فلسطینیها اقدام کنند و کمر به عمل ببندند، اگر این[طور] شد، رژیم صهیونیست وادار خواهد شد به اینکه عقبنشینی کند؛ امروز این اتّفاق افتاده است؛ که من حالا توضیح خواهم داد.
فلسطینیها در ماجرای طوفانالاقصیٰ وارد میدان شدند، عمل کردند، اقدام کردند و دشمن را در کنج میدانی قرار دادند که هیچ راه فراری و وسیلهی نجاتی برایش وجود ندارد. بله، آمریکا از رژیم صهیونیست حمایت میکند، بسیاری از دولتهای غربی حمایت میکنند امّا همه هم اعتراف میکنند و قبول دارند که شرایطی که برای حکومت صهیونیست به وجود آمده است، شرایطی است که راه نجاتی برای آن رژیم وجود ندارد. در باب این حرکت عظیم مردم فلسطین من در اینجا چند جملهای توضیح عرض میکنم.
دو نقطهی اساسی در حادثهی طوفانالاقصیٰ وجود دارد که باید به آن توجّه کرد؛ دو نقطهی اساسی و مهم. یک نقطه این است که این عملیّات طوفانالاقصیٰ که در پانزدهم مهرِ گذشته اتّفاق افتاد، دقیقاً مورد نیاز منطقه بود؛ منطقهی ما به این عملیّات نیاز داشت؛ این پاسخ به یک نیاز بزرگ منطقه بود که شرح خواهم داد. نقطهی دوّم این است که این عملیّات یک ضربهی تعیینکنندهای به رژیم صهیونیست بود؛ ضربهای که هیچ علاجی برای آن وجود ندارد، و رژیم صهیونیست بر اثر این ضربه دچار ابتلائاتی شده است که از این ابتلائات نجات پیدا نخواهد کرد.
امّا آن نقطهی اوّل که گفتیم عملیّات طوفانالاقصیٰ دقیقاً در لحظهی نیاز منطقه اتّفاق افتاد، توضیحش این است که یک نقشهی جامعِ وسیعی به وسیلهی آمریکا و عناصر صهیونیست و دنبالههای آنها و بعضی از دولتهای منطقه طرّاحی شده بود که بر اساس این نقشهی جامع قرار بود مناسبات و معادلات منطقه تغییر پیدا کند. ارتباط رژیم صهیونیستی با دولتهای منطقه طبق خواستهی خود آن رژیم تنظیم بشود و معنایش تسلّط رژیم صهیونیستی بر سیاست و اقتصاد کلّ منطقهی غرب آسیا بلکه کلّ دنیای اسلام بود؛ یک برنامهی وسیعی را طرّاحی کرده بودند که این نتیجهاش بود. این برنامه را با مقدّمات زیادی پیش برده بودند؛ آمریکا پشت سر این برنامه بود، انگلیس پشت سر این برنامه بود، جامعهی صهیونیستهای جهانی پشت سر این برنامه بودند، بعضی از دولتهای منطقه با جدّیّت در این برنامه همکاری میکردند؛ این برنامه به لحظههای پایانی خودش رسیده بود؛ یعنی چیزی نمانده بود که این برنامه و نقشهی بلندمدّت به مرحلهی اجرای عملی برسد. در یک چنین لحظهی حسّاسی حملهی طوفانالاقصیٰ آغاز شد و همهی نقشههای دشمن را بر باد داد. طوفان پانزدهم مهر نقشهی با دقّت طرّاحیشدهی دشمن را باطل کرد و با وضعی که در این هشت ماه پیش آمده است، امیدی هم به اینکه بتوانند این نقشه را دوباره احیا کنند چندان وجود ندارد. کار بزرگ مهمّی انجام گرفت.
اینکه شما میبینید رژیم صهیونیستی با چنین شدّتی و قساوتی به مردم بیدفاع غزّه حمله میکند، واکنش عصبی رژیم به باطل شدن آن نقشه است. اینکه میبینید دولت آمریکا در مقابل چشم همهی مردم دنیا به این جنایتها کمک میکند، به خاطر واکنش عصبی آنها است از باطل شدن نقشهای که با زحمت زیاد این نقشه را کشیده بودند. طوفانالاقصیٰ یک چنین معجزهای کرد. این طوفانالاقصیٰ درست در وقت خود و در لحظهی خود اتّفاق افتاد. بنده البتّه نمیتوانم ادّعا کنم که طرّاحان طوفانالاقصیٰ آیا میدانستند که چه کار بزرگی را دارند انجام میدهند یا نه ــ من نمیدانم ــ امّا واقعیّت این است که این کاری که اینها انجام دادند، یک کاری بود که هیچ چیز دیگری نمیتوانست جای آن را بگیرد؛ اینها یک توطئهی بزرگ بینالمللی برای منطقهی غرب آسیا را با عملیّات طوفانالاقصیٰ از بین بردند و باطل کردند. این، نقطهی اوّل.
و امّا نقطهی دوّم، که گفتیم عملیّات طوفانالاقصیٰ یک ضربهی تعیینکننده به رژیم صهیونیستی بود، یک ضربهای بود که قابل جبران نیست و رژیم صهیونیستی را در یک مسیری قرار داده است که انتهای آن مسیر جز اضمحلال و نابودی چیز دیگری نیست. دربارهی این بخش از قضیّه زیاد صحبت کردهایم؛ از اوّل وقوع طوفانالاقصیٰ تا حالا، بارها دربارهی این مسئله صحبت کردهایم؛(۵) من امروز میخواهم از زبان دیگران دراینباره حرف بزنم. نظرات خودمان را فعلاً میگذاریم کنار؛ من نظرات کسانی را عرض میکنم که از لحاظ جهتگیری و رویکرد با ما همراه نیستند.
همهی تحلیلگران غربی، اعمّ از اروپایی، آمریکایی و حتّی وابستگان به خود رژیم صهیونیستی معتقدند که در این عملیّات، رژیم صهیونیستی با همهی تظاهر و یالوکوپال، از گروه معدود مقاومت شکست سختی خورده است. آنها میگویند رژیم صهیونیستی هشت ماه بعد از طوفانالاقصیٰ، با اینهمه تلاش، به هیچکدام از هدفهای حدّاقلّی خود هم نرسیده؛ این را تحلیلگران غربی میگویند. از این بالاتر، یک تحلیلگر غربی قضاوتش این است و اینجور میگوید که طوفانالاقصیٰ رویدادی است که میتواند تغییردهندهی قرن بیستویکم باشد؛ این تلقّی یک تحلیلگر معروف غربی است ــ بنده نمیخواهم اسم آنها را بیاورم ــ یک تحلیل دیگر از یک تحلیلگر دیگر غربی میگوید: طوفانالاقصیٰ جهان را تغییر خواهد داد. یک تحلیلگر امنیّتی صهیونیست، مربوط به داخل خود رژیم صهیونیستی، [وقتی] میخواهد بگوید درون سران و مسئولان بالای رژیم صهیونیستی آشفتگی وجود دارد، سرگیجه وجود دارد و نمیدانند چه کار باید بکنند، اینجور میگوید که اگر محتوای بحثها و اختلافات مقامات اسرائیل در رسانهها منتشر شود، چهار میلیون نفر از اسرائیل خواهند رفت؛ مهاجرت معکوس؛ یعنی سرگیجه و آشفتگی و دستپاچگی در میان مقامات اسرائیل در یک چنین حدّی است. توجّه کنید! این خیلی مهم است. یک مورّخ اسرائیلی میگوید: «پروژهی صهیونیستی، نفسهای آخر خود را میکِشد ــ این را یک تحلیلگر و مورّخ صهیونیست میگوید ــ و ما در آغازِ پایان رژیم صهیونیستی هستیم؛ ارتش در حفاظت از جامعهی یهودی در جنوب و شمال اسرائیل شکست خورده است». ارتشی که ادّعا میکرد جزو قویترین ارتشهای دنیا است در داخل سرزمین خود شکست خورده؛ از چه کسی شکست خورده؟ از یک دولت قوی؟ نه، از گروههای مقاومت، از حماس، از حزبالله؛ از اینها شکست خورده. طوفانالاقصیٰ این است.
از همهی اینها که بگذریم، آنچه در مقابل چشم ما است و داریم مشاهده میکنیم، [این است که] مسئلهی فلسطین شده است مسئلهی اوّل دنیا؛ این خیلی مهم است. سالهای متمادی تبلیغات رسمی رسانههای وابستهی به آمریکا و وابستهی به مراکز صهیونیستیِ ثروتمند سعیشان این بود که کاری کنند که نام فلسطین و مسئلهی فلسطین بتدریج کمرنگ بشود و تدریجاً به فراموشی سپرده بشود، و مردم یادشان برود که یک چیزی هم به نام «فلسطین» وجود داشته! سالها سعی کردند و پول خرج کردند برای این کار، [امّا] امروز علیرغم آنها، مسئلهی فلسطین مسئلهی اوّل دنیا است. در خیابانهای لندن، در میدانهای پاریس، در دانشگاههای آمریکا به نفع مردم فلسطین و علیه رژیم صهیونیستی شعار میدهند. آمریکا هم در مقابل اجماع جهانی ملّتهای دنیا ناچار دچار انفعال است و دیر یا زود مجبور خواهد شد دست خودش را از پشت رژیم صهیونیستی بردارد.
البتّه مصیبتهای غزّه، حوادث گریهآور غزّه، [از جمله] حمله به مردم بیدفاع، کشتار نزدیک به چهل هزار نفر، کشتار حدود پانزده هزار یا بیشتر کودک ــ بعضاً نوزاد، بعضاً شیرخوار ــ این مصیبتها وجود دارد؛ اینها هزینههایی است که ملّت فلسطین در راه نجات خود دارد این هزینهها را میدهد، و [در عین حال] ایستاده است و مقاومت میکند و از حماسهسازان و مبارزان مقاومت دفاع میکند. ملّت فلسطین با وجود همهی این مشکلات و سختیها، از مقاومت اِعراض نکرد، روگردانی نکرد؛ از مقاومت دفاع میکند، به برکت ایمان اسلامی و اعتقاد به آیات قرآن؛ این خیلی مهم است.
واقع قضیّه این است که رژیم صهیونیستی یک محاسبهی غلطی کرد، یک تحلیل غلطی کرد از تواناییهای جبههی عظیم مقاومت. امروز یک جبههی بزرگی در منطقهی ما وجود دارد به نام «جبههی مقاومت»؛ این جبهه تواناییهای زیادی دارد؛ رژیم صهیونیستی در فهم این حقیقت دچار اشتباه شد، دچار غلط شد. رژیم صهیونیستی به دست خودش، خود را در یک دالان بنبستی انداخت که شکستها پشت سر هم و پیدرپی به سراغش خواهند آمد و به حول و قوّهی الهی از این دالان راه نجاتی پیدا نخواهد کرد. امروز رژیم صهیونیستی در مقابل چشم مردم دنیا دارد بتدریج ذوب میشود، دارد تمام میشود؛ این را مردم دنیا دارند میبینند. البتّه در تبلیغات حرف میزنند، امّا واقع قضیّه این است؛ هم خودشان میدانند، هم بسیاری از سیاسیّون دنیا میدانند، هم بسیاری از ملّتها این را میفهمند و هم ملّت فلسطین این را فهمیده است. این راجع به مسئلهی اوّلی که گفتیم امروز میخواهیم بحث کنیم، [یعنی] مسئلهی فلسطین و طوفانالاقصیٰ.
امّا حادثهی مهمّ دوّم، یعنی شهادت جانگداز رئیسجمهور محترم و عزیز و پُرکار و همراهان ایشان که این همراهان هم هر کدام به نوبهی خود ارزشمند بودند؛ از آنهایی که بنده از نزدیک میشناختم، مرحوم آقای آل هاشم، امامجمعهی فعّال، مردمی و شایستهی شهر تبریز، نمایندهی رهبری در استان مهمّ آذربایجان شرقی، با مردم، با جوانها، با دانشجوها، با هنرمندان، با ورزشکاران، با قاطبهی مردم ارتباطات قلبی و دلی و کاری برقرار میکرد؛ حقیقتاً شخصیّت ارزندهای بود. مرحوم آقای امیرعبداللهیان، وزیر خارجهی فعّال، پُرکار، باابتکار، مذاکرهکنندهی قوی؛ بنده صورت مذاکراتی را که ایشان میکرد در مواردی مشاهده میکردم؛ یک مذاکرهکنندهی قوی و باهوش و پایبند به مبانی و اصول؛ اینها [کسانی بودند] که من از نزدیک میشناختم؛ دیگران هم، چه استاندار آذربایجان، چه برادر مأمور حفاظت رئیسجمهور، چه آن سه نفر عزیزی که مأمور پرواز بودند، همهی اینها آنطوری که افراد آشنای به آنها میگویند، افراد شایسته و برجسته و مؤمنی بودند. فقدان اینها حقیقتاً یک خسارت بود برای کشور.
...
بعد از فقدان این عزیز، من دیدم تقریباً همهی روزنامهها، همهی مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریانهای مختلف، از خدمات او و تلاشهای شبانهروزی او حرف میزنند، از او تمجید میکنند، تعریف میکنند؛ دلم سوخت؛ دلم برای رئیسی سوخت؛ [بعضی از] اینها در زمان حیات او حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها را بگویند؛ در زمان حیات او این برجستگیها را میدیدند امّا کتمان میکردند، بلکه عکس آن را میگفتند و او را میآزردند. البتّه او غالباً جواب نمیداد امّا گاهی پیش من میآمد و مقداری شکایت میکرد. خدای متعال درجات این مرد عزیز و مغتنم را عالی کند؛ خداوند درجات همهی کسانی را که با او همراه بودند عالی کند و به خانوادههای آنها صبر عنایت کند. این راجع به شخص این عزیزان.
...
خب، برادران و خواهران عزیز! عرایض من تمام شد. یک جمله در باب انتخابات عرض کنم. انتخاباتی که پیش روی ما است، کار بزرگی است؛ این انتخابات یک پدیدهی پُردستاورد است؛ این انتخابات که در پیش روی ما است اگر انشاءالله با خوبی و شُکوه و عظمت برگزار بشود، یک دستاورد بزرگ برای ملّت ایران است. [اینکه] بعد از این حادثهی تلخ، مردم جمع بشوند با آراء بالا مسئول بعدی را انتخاب بکنند، انعکاس این در دنیا انعکاس فوقالعادهای است؛ لذا این انتخابات بسیار مهم است. این حماسهی انتخابات، مکمّل حماسهی بدرقهی شهیدان است؛ این کار مکمّل کاری است که قبلاً در بدرقهی شهیدان کردید. ملّت ایران برای اینکه بتواند در معادلات پیچیدهی بینالمللی، منافع خودش را حفظ کند و عمق راهبردی خودش را تثبیت کند و ظرفیّتها و استعدادهای طبیعی و انسانی خودش را به مرحلهی بُروز و ظهور برساند و کام مردم را شیرین کند و همچنین بتواند حفرهها و رخنههای اقتصادی و فرهنگی را پُر کند، احتیاج دارد به یک رئیسجمهور فعّال، پُرکار، آگاه و معتقد به مبانی انقلاب.
توصیهی آخر بنده را هم گوش کنید: در این حرکت عظیمی که انجام میگیرد، در رقابتهای پیش روی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد؛ بدگویی کردن، تهمت زدن، لجنپراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمیکند، به آبروی ملّی هم لطمه میزند. صحنهی انتخابات صحنهی عزّت و حماسه است، صحنهی رقابت برای خدمت است، صحنهی کشوواکش(۸) برای به دست آوردن قدرت نیست. برادرانی که وارد میدان مبارزهی انتخاباتی و رقابت انتخاباتی میشوند، این را به عنوان یک وظیفه بدانند؛ آنها به وظیفهشان عمل کنند، خدای متعال هم دلهای مردم را انشاءالله هدایت خواهد کرد به بهترین گزینه و انشاءالله یک رئیسجمهور شایستهی برای ملّت ایران تعیین خواهد شد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56612#_ftnref5
- ۰۳/۰۳/۱۵
وَلَا تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَـٰکِن لَّا تَشْعُرُونَ ﴿البقرة: ١٥٤﴾
ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر
:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ
نور 12
کما أنّ عالم الأعیان الثابتة أیضا غیر مانع عن کون الظهور ذاتیا- و إن کان الترتیب یقتضی أن یکون الأعیان ظاهرة، إلا أنّک قد عرفت أنّ الأعیان الثابتة لا وجود لها فی الحضرة العلمیّة و لا کون لها إلا کون الثبوت- فحقائقها أیضا غیر حاجبة عن الظهور الذاتی و التجلّی الأسمائی و الصفاتی. فهو تعالى بلا حجاب مسدول بینه و بین خلقه ظاهر فی مرآة الکلّ. کما قال، تعالى شأنه: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ.» [86] فأشار بلفظ «هو» إلى الحقیقة الغیبیّة المستکنّة فی الحضرة الأسمائیّة و الصفاتیّة، و قال: الحقیقة الغیبیّة المقدّسة عن التلبّس بالأسماء و الصفات، فضلا عن ملابسة الأکوان الزائلات الداثرات، بحقیقتها الشریفة ظاهر و باطن و أوّل و آخر. فالظهور، کلّ الظهور؛ له؛ و البطون، کلّ البطون، له. لا ظهور لشیء من الأشیاء؛ و لا بطون لحقیقة من الحقائق؛ بل لا حقیقة لشیء أصلا. کما فی دعاء یوم عرفة لمولانا و سیّدنا، أبی عبد اللّه الحسین، روحی له الفداء:
أ یکون لغیرک من الظهور ما لیس لک، حتّى یکون هو المظهر لک؟
متى غبت حتّى تحتاج إلى دلیل یدلّ علیک ... [87] إلى آخره. صدق ولیّ اللّه.
و بهذا ینظر کلام الأحرار: العالم خیال فی خیال. [88] و من ذاک المقام قول العارف الشیرازی، قدّس سرّه:
«مدعى خواست که آید به تماشاگه راز، دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد» [89]
مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی، ص 51- 52
http://lib.eshia.ir/11165/1/51
بعضی یحتمل اشکال بفرمایند که اگر ما بخواهیم جرم پرتون بر حسب جرم کوراکها و گلوئنها و نیروهای ضعیف و قوی در مدل استاندارد ذرات فیزیک را بدست آوریم، اینها هیچ ربطی هم به اعیان ثابته ندارند، همانطوری که در مصباح الهدایة ی امام خمینی هم بدان اشاره رفته است. و استاد آشتیانی نیز می فرمایند که بحث ثبوت اعیان را از نور 11 از مشکاة دوم، امام خمینی شروع می فرمایند. این اعیان ثابته را بیشتر هم در یک صفحه ای از ویکی امام خمینی بحث می کند. یحتمل حتی خود استاد آشتیانی هم بهتر اینها را بیان بفرمایند. ولی این مسئله ی اعیان ثابته یک شباهت دوری یا حتی نزدیکی هم آیا چقدر به مُثُل افلاطونی دارد. و حالا بعضی حتی تا آنجا هم پیش روند که اصلا مسئله ی فرم فاکتورها و توزیع پارتونهای عمومی هم یک ارتباطاتی با همین اعیان ثابته دارند.
ولی بحثی هم با استاد عزیزی داشتیم که ایشان به عبارتی در مورد اختلاط حق و باطل از خطبه 50 نهج البلاغه اشاره فرمودند: یوخذ ضغث من هذا و ضعف من هذا ویمزجان! البته این ضغث که جمعش هم اضغاث که در قرآن نیز آمده است و ما نیز بارها آنرا در "اضغاث الاحلام" استفاده کرده ایم، همین ضغث نیز در قرآن کریم در سوره ص آیه 44 در مورد حضرت ایوب هم آمده است.
وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿ص: ٤٤﴾
و عبارت نهج البلاغه را نیز حضرت ولی فقیه بارها در فیشهای مختلفی استفاده فرموده اند. ولی این مسئله امتزاج حق و باطل با هم یک وجوهی هم دارند که گذشته از تعبیر خوابی که موبدان فرعون آنها را اوهام و خوابهای آشفته هم می پندارند و حضرت یوسف است که درست آنها را تعبیر هم می کند، یک جاهایی هم مسئله کربلایی می شود. مثل اینکه فرض بفرمایید مسلم ابن عوسجه و حبیب ابن مظاهر و حتی عمار یاسر م بر سر و کوی و بازاری ایستاده اند و دارند از اموری با هم سخنرانی می کنند که بنظر مردم هم می رسد که اینها دارند انگار با هم بدجوری هم از روی دیوانگی با هم شوخی و بحث هم می کنند ؛ و اما بعداً مردم می فهمند همانهایی را که آنها داشتند با هم می گفتند درست هم از آب درمی آیند چرا که یحتمل خیلی هم رویشان نمی شده است با صدای بلند و رسا نیز بفرمایند: وارحم استکانتنا بعده و بلکه از روی وفاداریشان تا پای جان نیز حتی زودتر از امامشان هم آیا چقدر به شهاادت برسند!
و اما اینجا یک نکته ای هم هست در مورد عرفان که در اشارات و تنبیهات هم در آخرهای کتاب ظهور می کند بعد از منطق و طبیعیات و الهیات عرفانی. نکته ای که اینجا شاگرد و دانشجو و طلبه باید هم بخاطر بسپارد وقتی دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه حتی در ریاضی فیزیک نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز میل می کند و بلکه به ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... و ربع و نیم و تمام چرخشی قلوب زمینی و آسمانی هم می پردازد، این است که مسئله در همان اول کار در مسائل منطقی هم می توانند بحرانی شوند آنجنان که یحتمل اشکال هم شود که شما نمی توانید مسائلی همچون بشرط شیء، و بشرط لا، و لا بشرط را را به خود حضرت واجب الوجود هم کاربردی اش بفرمایید! حالا یحتمل بتوانید آنها را از روی کاربردشان در مورد خورشید و ماه در آسمانهای روز و شب بهتر فهمیده و تحلیل هم کنید. و اما آیا این کار صحیح هم هست که مسئله را به خود واجب الوجود هم کاربردی اش بفرمایید؟ یعنی مسئله اینجا این هم هست که در مسائل وجودی و عدمی که در کافی شریف از قول امیر المومنین علی ابن ابیطالب هم آمده است و حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی هم آنرا تقریر می فرمایند، نقیض "من شیء"، آیا "لا من شیء" است یا "من لا شیء"؟ آنچنان هم که همین مسئله را آیا ممکن الوجودها می توانند در بین مرزهای شهادتین فی ما بین وادیهای وجودی و عدمی الی توحید محمدی و علوی نیز به حضرت واجب الوجود ملحق شوند؟! و چقدر هم آیا می توانند چنین کنند؟ یعنی یک جاهایی هم کِرمی را دارید که همینطوری که دارد قلیان می کشد و در حال مبدل شدن به پروانه ای هم هست، همینطوری هم دارد با آلیس در سرزمین عجایب حرف می زند و از او می پرسد که تو کی هم هستی؟! و از آن طرف هم شما این مسئله را دارید که آیا چقدر هم حتی سیدة النساء العالمین فاطمة الزهرا صلوات الله و سلامه علیه هم دچار مسائلی از قبیل آلیس در سرزمین عجایب است و بلکه خود نیز به درجه ی رفیع شهادت نیز نایل می آیند؟
مسئله این است که آیا این سوال جایز است یا فتنه و آزمایشات الهی و مردمی هم نباید اینجا در کار باشند که حالا اصلا به ما چه که نسوان حتی حجاب را هم آیا چقدر رعایت می فرمایند یا خیر؟!!! یعنی از اول کار آیا جایز هم هست که برویم به مسائلی که در شرح مبسوط منظومه نیز آمده است منطق و طبیعیات را هم حتی کنار گذاشته و به الیهایت بپردازیم؟ و آنگاه مدعی هم شویم که خوب؛ ما حتی اگر بخواهیم به ماشینهای تورینگ و بلکه الگوریتمهای گودلی هم پرداخته و بحث کنیم، بهتر است جملاتی را که خودشان خودشان را نفی می کنند و بلکه آیا چقدر هم واضحات و صالحات tautologies هستند یا نیستند را نمی شود بدانها پی برد را نیز کنار بگذاریم. مثل چی؟ مثل درستی یا غلطی این جمله:
جمله ی داخل پرانتز غلط است: (این جمله درست است)!
یعنی این یک مسئله است که شاگرد و دانشج و طلبه یحتمل خیلی هم خود را نخبه فرض کرده و بخواهد از همان اول آخر فیلم را ببیند چه می شود یا برود سراغ آخر بحث استاد آشتیانی و به اعیان ثابته هم بپردازد یا حتی از منطق و طبیعیات هم بپرد به الهیات و عرفان نظری و عملی. ولی معنایش هم این نیست که دیگر گذر پوست به دباغ خانه هم نمی افتد و بلکه احیتاجی به دوا و دکتر هم پیدا نخواهد کرد! و حالا کرونا و تیفوس و وبا و اینها را هم وارد بحثش نمی شویم. و اما بعضی هم مثل جهودهای صهیونیست خیلی هم دوست دارند که بفرمایند اصلا هولوکاست را هم هیچ کس حق ندارد زیر سوال ببرد، ولی وقتی خودشان هم دستشان به بمب و زندان و شکنجه هم افتاد؛ کل غزه را هم با خاک یکسان کنند و بلکه شامات را هم همین کار را باهاش کنند، می کنند! بابا لامذهب، داری واجب الوجود را آزمایش می کنی؟ یا خودت هم ادعای واجب الوجودی داری و هیچ کس هم نباید زیر سوالت ببرد؟ نکته ی قابل پرسش از روانشناسانی مثل فروید و امثالهم هم اینجا است که آیا در آسیب شناسی روانپریشی، و بلکه در ریاضی فیزیک نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز چقدر هم دست ریاضی فیزیکدانهایی مثل فرض بفرمایید ادوارد ویتن را هم باید باز گذاشت که به عنوان مجسمه ی دیوانگی هم عمل کنند؟ نکته اینجا این هم است که آیا اعیان ثابته ای که پنهان هم هست و بصورت غیبی نیز آیا چقدر اسماء الهی را نمایان می کنند، آیا چقدر هم همان ماده و انرژی تاریک را نیز شامل می شوند که آیا چقدر هم شاگرد و دانشجو و طلبه مایل هم هست به الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی نیز میل کنند و در میانه ی راه به بیراه هم رفته و بلکه سر از دار المجانین هم در می آورند و ...؟ بنده ی حقیر رفتم بدوم برسم بنماز جماعت! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه