الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

یَوْمَ یَأْتِ لَا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ ‎﴿هود: ١٠٥﴾‏

وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّکَ عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ ‎﴿هود: ١٠٨﴾‏

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ‎﴿الحجر: ٩﴾‏

إِن کُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ ‎﴿الطارق: ٤﴾‏

* روان، موسیقایی و سرشار از حکمت، مثل شعر سعدی
شعر سعدی اساس شعر روان، موسیقایی و سرشار از حکمت است. او با زبانی ساده و دلنشین، مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و انسانی را بیان می‌کند. استفاده از تمثیل، ایجاز و طنز لطیف، از ویژگی‌های دیگر شعر اوست. آثار سعدی هم‌زمان آموزنده، دل‌نشین و تأثیرگذارند. حکمت را می‌توان از اجزای جدا نشدنی شعر او دانست، رهبر انقلاب در این باره به یک مصداق اشاره می‌کنند: «سعدی در گلستان - داستان دوم یا سومِ باب اول - حکایت مجموعه‌ی دزدانی را ذکر می‌کند؛ می‌گوید اینها می‌خواستند به افرادی حمله کنند؛ اما ‘اولین دشمنی که بر ایشان تاخت، خواب بود’؛ قبل از این‌که دشمن بیرونی بیاید، یک دشمن از درونِ خودشان بر آنها غلبه کرد.» (۱۱)

توجه به امور اخلاقی یکی دیگر از ویژگی‌های شعر سعدی است: «سعدی از جهت شعر اخلاقی و شعر نصیحت و پند در قله است.» (۱۲)

اما در مورد سعدی یک نکته وجود دارد و آن هم ورود کردن به حوزه حماسه است، این ورود در جهت بالا رفتن کیفیت آثار سعدی محسوب نمی‌شود؛ زیرا روحیه و سبک اصلی او با فضای حماسی سازگار نیست. شعر سعدی بیشتر اخلاقی، عاشقانه و اجتماعی است، نه رزمی و حماسی. او شخصیت لطیف‌گو، خردمند و واقع‌گراست، نه حماسه‌سرایِ خیال‌پرداز و قهرمان‌ساز.

ازاین‌رو، وقتی به موضوعات حماسی نزدیک می‌شود، گاهی از شور و عظمت حماسه کاسته می‌شود و به نصیحت و پند نزدیک‌تر می‌گردد تا تهییج و شوق نبرد.

برای حماسه نیاز به هیجان، خشونت و تصویرسازی‌های پرتنش است که سعدی نمی‌تواند: «[سعدی] وقتی وارد رزم می‌شود که می‌خواهد بگوید من هم می‌توانم مثل فردوسی سخن بگویم و شروع می‌کند به گفتن، همه‌ی کسانی که با سعدی و زبان سعدی آشنا هستند می‌گویند ای‌کاش این سخن را سعدی نگفته بود. یعنی همین که گفته ما حالا می‌گوئیم و وارد میدان شده، همین کار را خراب کرده، چون سخن رزم و میدان جنگ کار سعدی نبوده، و لذا اگر به همان سخنان حکمت‌آمیز در بوستان بسنده می‌کرد برایش بهتر بود.» (۱۳)

https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=60041#_ftnref11

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=60034#_ednref7

  • ۰۴/۰۲/۰۳
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۴)

وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‎﴿البقرة: ٢٣﴾‏

أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‎﴿یونس: ٣٨﴾‏

إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ ‎﴿الذاریات: ٥﴾‏

15- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع‌ إِنَّهُ لَمَّا حَضَرَ أَبِیَ الْوَفَاةُ قَالَ لِی یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ.

الکافی الشریف، شیخ کلینی، جلد 3، ص 270

https://lib.eshia.ir/11005/3/270

در روایت معروف امام صادق علیه السلام آمده است:

«إِنَّهُ لَا ینَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ»[1]

؛ «شفاعت ما شامل کسی که نماز را سبک بشمارد، نمی شود».

مقصود از سبک شمردن نماز، این است که انسان برای نماز ارزش و اهمیت لازم و شایسته را قائل نباشد و با وجود داشتن اختیار و قدرت برخواندن آن نسبت به این فریضه الهی سستی نماید.

سبک شمردن نماز دارای مراتب و درجاتی می باشد که در آیات و روایات متعدّدی به مراتب و مصادیق سبک شمردن نماز پرداخته شده است؛ که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می نماییم:

https://hawzah.net/fa/Article/View/113453

سعدی » مواعظ » قصاید »

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در ستایش حضرت رسول (ص)

ماه فروماند از جمال محمد

سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست

در نظر قدر با کمال محمد

وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت

لیلهٔ اسری شب وصال محمد

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی

آمده مجموع در ظلال محمد

عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست

روز قیامت نگر مجال محمد

وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس

بو که قبولش کند بلال محمد

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد

تا بدهد بوسه بر نعال محمد

شمس و قمر در زمین حشر نتابد

نور نتابد مگر جمال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابند

پیش دو ابروی چون هلال محمد

چشم مرا تا به خواب دید جمالش

خواب نمی‌گیرد از خیال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد

 

یک نقطه ای که در مسائل شاگردی که مایل هم هست از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف الی ما شاء الله هم میل کند، این است که حالا وقتی دید که مثلاً آنیلا آنانتران و لورا مانک به حدس الون هم استناد می کنند که مسائلشان در زمینه های رامانوجان و ویل-پترسون و مریم میرزاخانی در هایپر هندسه هم حرفشان را پیش ببرند، زودی نامید نشود و نگوید چرا اینها اینجوری اند؟! خود میرزاخانی هم با الکس اسکین در کارهایش همکاری کرد؛ خوب مگر چیست؟ همکارند دیگر. ریاضیات هم که فرانسوی و انگلیسی و هندی و صهیونیست و غیر صهیونیست نمی شناسد. حالا یحتمل بنده نمی دانم هنوز چرا؟ ولی حالا خوب وبلاگ فض بفرمائید فرزان هم باز نشود. خوب، نمی شود. چیزی نیست!

ولی بعضی یحتمل واقعاً هم اشکال کنند که آقا چرا تو هم ادای افرادی را در می آوری و همان حرف آنهایی را می زنی که خودشان هم پت و مت هستند و به حضرات ولایت فقیه هم خطاب می کنند که پت و مت هستند؟! جوک می گویی؟! عرض بنده ی حقیر این است که واقعاً هم این هیچ توجیهی ندارد که اگر آن سلطنت طلب یا کمونیست یا بهایی عرضه از این حرفها هم عرضه بدارد، ولی کسی که همه اش در وبلاگش عکسهای حضرت آقا را هم کپی پیست می کند و اینها، آیا عیب است که خود پت و مت هم بیایند ایراد کنند که بیا برویم هیئت مداح اهل بیت حسین طاهری بلکه یحتمل او خودش پرونده ات را زد زیر بغلت و خلاصت کرد و راحت هم شدی! آیا باید به آنها هم بگویی که اگر حاج آقا هم شهیدتان نکردند، و بلکه خودم هر چه زودتر شهیدتان می کنم راحت شوید؟! حالا سعدی هم نباشد، شما بروید نزد هر روانشناسی و بفرمائید من خیلی خوبم و حال آنکه هم خودتان و هم والدتان همه و همه مشکلدار هم هستید. آیا آن روانشناس هم نمی فرمایند که بابا، آن والدت را هم برو درست کن حتی قبل از آنکه بخواهی فرزندت و بلکه آن کودکت را هم تربیت کنی و بدتر هم کارت را خراب بفرمائید؛ بالاخره کی می خواهی بالغ هم شوی؟! چه عرض کنم؟! ولی نکته اینجا این است که وقتی شما بخواهید به حسین طاهری و حتی پدرش هم به عنوان والد و فرزند ایراد کنید که بابا اصلا مگر شماها هم هستید که مدیر مدرسه اید؟ مدیر مدرسه ی ما پرونده مان را زد زیر بغلمان و گفت برو و ما هم یک جورهایی نفهمیدیم در رفتیم یک جورهایی رفتیم آمریکا! و خبر هم نداشتیم که پرونده مان هم رفته است زیر دست یک مدیر مدرسه ی دیگری که همانا دبیرستانش هم هما سفارت آمریکای لانه ی جاسوسی هم بوده است. و حالا خر بیار و باقلا بار بزن!

مثل این است که به عنوان شاگرد هم بخواهی پایتخت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم تثبیت کند که حالا کجای عالم هم قرار است باشد که شاگردان بتوانند خیلی راحت هم زیر دست مدیر هر دبیرستان و مدرسه ای هم نروند، و غافل از اینکه هالیوود خودش برای هنرپیشه هایش یک فیلم توپی هم درست کرده است که حتی آن کشیش متخصص جن گیری هم نمی تواند شیطان را از بدن این بچه بیرون بیاورد الا اینکه جان خودش را هم می گیرد. و حالا حساب هم کنید که همین شیطان هم حالا بزرگ شده است و شده است بلکه شیطان بزرگ و در تن و بدن هر که هم از راه رسیده است حلول کرده است؛ و حالا قرار هم هست که آیا مدیر مدرسه ای مثل مداح اهل بیت حسین طاهری و بلکه پدرش هم برای این بچه های شیطان جن زده و بلکه خود شیطان بزرگی که مرزهای شیطان پرستی را هم می پیمایند، آیا برای اینها قرار هم هست چه کنید؟ حجابشان را درست کنید؟ دوا و درمانشان را مسائلش را حل کنید؟ اقتصادشان را اقتصاد مقاومتی کنید که دیگر از آن اقتصاد نفتی کذایی هم درآمده و اقتصادی بی نظیر در همه ی جهان هم شود که ابرقدرتها هم به گرد پایش هم نرسند؟! بنده ی حقیر مانده ام از کاریکلاماتورهایی که بتواند مسئله را هم ترسیم کند و اصلا پت و مت هم خودم هستم و همانهایی که می فرمایند که ما هر چه داریم از رضاشاه داریم و از پسرش و اینها که اصلا پت و مت نیستند و ...! ولی واقعاً هم عرض بنده ی حقیر این است که حالا یک نگاهی هم به مقالات جدید ماتیلده مارکولی و آلن کن و کاتارینا کنسانی و ادوارد ویتن و دیگران هم توانستید بیاندازید. گاهی اوقات زبانهایی هستند که اینها بنظر هم می رسند که دارند در زمینه ی هوش مصنوعی هم کار می کنند، ولی گاهی اوقات هم وقتی داریم راجع به انواع زبانهای زنده ی دنیا و بلکه زبانهای برنامه نویسی رایانه ای بحث می کنیم، یحتمل انسان حیرت کند که آیا کجاها است که بحث در مورد زبانهای زنده ی دنیا است و کجاها است که وارد بحثهای زبانهای رایانه ای و بلکه هوش مصنوعی هم شده ایم و ...؟! البته این معنایش هم این نمی شود که لزوماً شاگرد توانسته است در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی هم آنقدر الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه را نیز بقدری ارتقاء هم دهد که دیگر بدون آندوسکوپی هم بتواند همه ی مراتب برنامه هندسی و غیر هندسی لنگلندز را هم طی کند که حتی همه و همه ی پزشکان و جراحان هم اقرار کنند که معجزه ای رخ داده است و بلکه دیابت نوع یک را هم توانسته ایم بدون وابستگی به انسولین مقت و مسلم حلش کنیم و ...!!! ولی بالاخره دعا نیز بفرمائید دیگر. پزشکان و عطارهای ما یحتمل بیشتر هم ادعا کنند که آنها نیز بوقتش وابسته به فقه و فقیه و فقاهت و باور به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هستند تا بنده ی حقیر که در حال من لا یحضره الریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هستم یا همینش را هم دارم خالی بندی می کنم و می روم جلو و .... مسئله این است که همیشه در نظریه ی ریسمان و حالات بی پی اس سیاه چاله های نجومی، یحتمل شما بین سیستمهای هیچین در یک طرف سیستم هیچین الف تقارن آینه ای هم گیر کرده اید و در طرف دیگر سیستم هیچین ب هم یحتمل سیستم هیچین تان با تکینگیهایی را هم دارید که حالا آیا چقدر هم می توانید با استناد به آن سیستم هیچین الف، تکینگیهای سیستم هیچین ب را نیز حلشان کرده و مسئله تکینگیها را نیز برطرف بفرمائید و بلکه شاگرد را نیز از حالات خلاء سیاه چاله ها آیا چقدر به انرژیهای بالاتری هم هدایت کنید که بتواند حتی او را بخارج از سیاه چاله ی نجومی خود نیز راه یابی کند و اقل کم مسئله ی آندوسکوپی برنامه ی هندسی لنگلندز را درک کند و .... یک جاهایی به کمتر از معجزه ی دعا هم نمی شود اتکاء کرد! بالاخره همان دم مرگ که ملک الموت آمده است جانت را بستاند هم سعی کن تهذیب نفس کنی دیگر! صل الله علی الباکین علی الحسین. یا این است یا فلیندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع ولیصرخ الصارخون و یضج الضاجون ویعج العاجون. و آنگاه باز هم بارون بارونه ی ویگن را وقتی نه فقط در مسجد جمکران باران آمد هی بخوان! بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند. چو عضوی بدرد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار. تو که از محنت دیگران بی غمی، نشاید که نامت نهند آدمی. مسئله اینجا یک کوهمولوژی اسلامی را یافتن است که مانع شرک و کفر و نفاقی هم شود که حتی از طرق ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریهای حمیدی مجیدی فقهی هم همه و همه مایلند وارد اسلام کنند و حرفهای صد تا یه غاز هم بزنند و .... مقاومت اسلامی، کوهمولوژیها و نظریه های موانع اسلامی خاص خود را هم احتیاج دارد یا خیر؟! پت و مت و لورل-هاردی و سه کله پوک و اینها که دیگر سهل است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

۞ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمَا زَرْعًا ‎﴿الکهف: ٣٢﴾  وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا ‎﴿٣٤﴾‏ وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَٰذِهِ أَبَدًا ‎﴿٣٥﴾‏ وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا ‎﴿٣٦﴾‏ قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا ‎﴿٣٧﴾‏ لَّٰکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَلَا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَدًا ‎﴿٣٨﴾‏ وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنکَ مَالًا وَوَلَدًا ‎﴿٣٩﴾‏ فَعَسَىٰ رَبِّی أَن یُؤْتِیَنِ خَیْرًا مِّن جَنَّتِکَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا ‎﴿٤٠﴾‏ أَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَبًا ‎﴿٤١﴾‏ وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَىٰ مَا أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا ‎﴿٤٢﴾‏ وَلَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِرًا ‎﴿٤٣﴾‏ هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ ۚ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا ‎﴿٤٤﴾‏ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ ۗ وَکَانَ اللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ مُّقْتَدِرًا ‎﴿٤٥﴾‏ الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۖ وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا ‎﴿٤٦﴾‏

بیان

الآیات تتضمن مثلین یبینان حقیقة ما یملکه الإنسان فی حیاته الدنیا من الأموال والأولاد وهی زخارف الحیاة وزیناتها الغارة السریعة الزوال والفناء التی تتزین بها للإنسان فتلهیه عن ذکر ربه وتجذب وهمه إلى أن یخلد إلیها ویعتمد علیها فیخیل إلیه أنه یملکها ویقدر علیها حتى إذا طاف علیها طائف من الله سبحانه فنت وبادت ولم یبق للإنسان منها إلا کحلمة نائم وأمنیة کاذبة.

فالآیات ترجع الکلام إلى توضیح ما أشار سبحانه إلیه فی قوله : « إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَها ـ إلى قوله ـ صَعِیداً جُرُزاً » من الحقیقة.

قوله تعالى : « وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ » إلخ أی واضرب لهؤلاء المتولهین بزینة الحیاة الدنیا المعرضین عن ذکر الله مثلا لیتبین لهم أنهم لم یتعلقوا فی ذلک إلا بسراب وهمی لا واقع له.

وقد ذکر بعض المفسرین أن الذی یتضمنه المثل قصة مقدرة مفروضة فلیس من الواجب أن یتحقق مضمون المثل خارجا ، وذکر آخرون أنه قصة واقعة ، وقد رووا فی ذلک قصصا کثیرة مختلفة لا معول علیها غیر أن التدبر فی سیاق القصة بما فیها من کونهما جنتین اثنتین وانحصار أشجارهما فی الکرم والنخل ووقوع الزرع بینهما وغیر ذلک یؤید کونها قصة واقعة.

وقوله : « جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ » أی من کروم فالثمرة کثیرا ما یطلق على شجرتها وقوله : « وَحَفَفْناهُما بِنَخْلٍ » أی جعلنا النخل محیطة بهما حافة من حولهما وقوله : « وَجَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً » أی بین الجنتین ووسطهما ، وبذلک تواصلت العمارة وتمت واجتمعت له الأقوات والفواکه....

تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، جلد 13، ص 308

https://lib.eshia.ir/12016/13/308

بنی آدم اعضایِ یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنتِ دیگران بی‌غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

 

۱۴۰۴/۰۱/۳۰

نماهنگ | دنیای اسلام حرکتی بکند

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «در قضایای غزّه، واقعاً این باند تبهکار که بر فلسطین حکومت میکنند، از حد گذرانده‌اند تبهکاری را؛ واقعاً از حد گذرانده‌اند! بنده هیچ به یاد ندارم، سراغ ندارم این‌جور حرکتی را که متعمّدانه و با هدف‌گیری خاص، مظلومین را، کودکان را، مریضها را، خبرنگارها را، بیمارستان‌ها را، آمبولانس‌ها را بزنند؛ یعنی واقعاً این خیلی چیز عجیبی است، این خیلی شقاوت فوق‌العاده‌ای میخواهد که این باند و این گروه تبهکارِ خبیث [از آن] برخوردارند!
به نظر من دنیای اسلام باید یک حرکتی بکند، یک کاری باید بکند. بایستی با یک هماهنگی خوبی ــ چه از لحاظ اقتصادی، چه از لحاظ سیاسی، چه در صورت لزوم از لحاظ عملیّاتی ــ دنیای اسلام مجتمعاً روی این مسئله فکر کنند و کار کنند. البتّه آنها منتظر تازیانه‌ی خدا هم باید باشند؛ یعنی این‌جور ظلم کردن، پاسخِ خداییِ سختی خواهد داشت ــ در این تردیدی نیست ــ ولی این [پاسخ الهی]، وظیفه‌ی مردم را، وظیفه‌ی ما را، وظیفه‌ی دولتها را کم نمیکند. خدای متعال کار خودش را میکند، ما هم باید وظیفه‌ی خودمان را انجام بدهیم.» ۱۴۰۴/۰۱/۲۶
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «دنیای اسلام حرکتی بکند» را منتشر میکند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60027

 

۱۳۶۲/۰۵/۱۴

خطبه‌های نماز جمعه تهران در سالروز شهادت امام صادق علیه‌السلام

رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام، بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در خطبه‌های نماز جمعه تهران در تاریخ ۱۳۶۲/۵/۱۲ را منتشر میکند.

 بیانات آیت‌الله خامنه‌ای که در این فیلم مشاهده میکنید:

اولین مطلب اشاره‌اى به زندگى امام صادق علیه‌الصّلاةوالسّلام است. امام صادق در میان مردم مسلمان، به خصوص شیعیان، یک چهره‌ى کاملاً شناخته شده است. هم از لحاظ ابعاد معنوى، از لحاظ توحید، عرفان، زهد، اخلاص، عمل صالح، و همه‌ى ممیزات یک انسان برجسته‌ى از آل پیغمبر. و هم از لحاظ جنبه‌هاى علمى، از لحاظ حدیث، تفسیر، و از دیدگاه شیعه معلم حقایق و آموزنده‌ى اصلى‌ترین مطالب راجع به اسلام و معلم فقه وسیع اسلام، به هزاران محدث و مفسر و فقیه زمان خود. از این جهات امام صادق علیه‌الصّلاةوالسّلام شناخته شده است و همه‌ى اهل اسلام از شیعه و سنى درباره‌ى این بزرگوار، کتابها نوشتند و مطالبى نقل کرده‌اند.

اما یک بعد از شخصیت امام صادق شناخته نشده است و آن بعد مبارزات انقلابى و سیاسى امام صادق است. امام صادق از سال اولى که عهده‌دار منصب امامت شد، یعنى سال ۱۱۴ هجرى تا لحظه‌ى شهادت یعنى سال ۱۴۸ هجرى یک مبارزه‌ى مستمر، دراز مدت، خستگى‌ناپذیر را علیه حکام جائر زمان چه بنى‌امیه، چه بنى عباس دنبال کردند. در این مدت در حدود پانزده سال، شانزده سال مصادف با دوران بنى امیه بود. یعنى از سال ۱۱۴ تا سال ۱۳۰ که ۱۳۲، سال شروع حکومت بنى‌عباس است و آن دو سال آخر که دو سال بلبشوى حکومت اموى بود. شانزده، هفده سال امام صادق در دوران بنى‌امیه مبارزه کرد و چه مبارزه‌ى دشوارى بود. اولین سالهاى این مبارزه مصادف بود با حکومت هشام‌بن‌عبدالملک که مقتدرترین خلفاى بنى‌امیه بود. قوى، مقتدر، شجاع و آن‌گاه فاسد، فاسق، فاجر، بدون تعهد به دین و اخلاق، مال دوست، ظالم، تمام خصوصیات یک پادشاه ستمگر و یک طاغیه در هشام‌بن‌عبدالملک جمع بود. و حکومت طولانى هشام که بیست سال طول کشید، تمام این دوران را با تلخى و سیاهى آمیخته بود. امام صادق در یک چنین دوران پر خفقان و دشوارى مبارزه‌ى خودش را شروع کرد و مبارزه‌ى امام صادق یک مبارزه‌ى پنهانى بود. البته درباره‌ى مبارزات این بزرگوار اگر بخواهیم حرف بزنیم و مدارک و اسنادى را که در کتابها موجود است بیان کنیم، ساعتهاى متمادى وقت مى‌خواهد، من هم مى‌خواهم چند دقیقه بیشتر صحبت نکنم. بنابراین فقط اشاره مى‌کنم.

اوّلاً امام صادق تفکر انقلابى اسلامى را که پادشاهان اموى حاضر به تحمل آن نبودند در میان مسلمانها رایج کرد. به طورى که در سراسر جهان اسلام امام خودش در مدینه بود، در حجاز، در عراق، در خراسان، در سیستان، در یمن، در مصر، در تمام آفاق وسیع اسلامى کسانى بودند که معتقد به امامت امام صادق بودند و علاقمند به آن حضرت بودند و اسلام را از دیدگاه امام صادق مى‌شناختند و بس. اما امام صادق به این اکتفا نمى‌کرد. در میان این هزاران هزار انسانى که به او معتقد بودند و علاقمند بودند یک جمع کوچکى را، که یک تشکیلات پنهانى و مخفى را تشکیل مى‌دادند به وجود آورده بود، جمع شیعیان مخلص و فداکار. آنهایى را که اسرار امام صادق دست آنهاست، آنهایى که اگر پادشاهان و امراى بنى‌امیه آنها را مى‌شناختند، با بدترین وضعى به شهادت مى‌رساندند و در میان یاران امام صادق کسانى هستند که با همین وضع، با شدت، در زیر شکنجه جان سپردند بدون این‌که حاضر باشند کلمه‌اى از اسرار امام صادق را بیان کنند. اینها آن جمع شیعیان خاص بودند، اصحاب نزدیک. البته این جمع از زمان امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام سابقه دارد؛ از بعد از شهادت امیرالمؤمنین و از هنگام صلح امام حسن با معاویه من نشانه‌هاى این جمع متشکل را که دور ائمه را مى‌گرفتند و کارهاى دشوار و حساس را انجام مى‌دادند دیده‌ام تا زمان حسین‌بن‌على علیه‌السّلام و بعد در زمان امام سجاد و بعد زمان امام باقر اما گسترش این جمع در زمان امام صادق بود. البته امام صادق در رابطه‌ى با این جمع با کمال تقیه رفتار مى‌کرد. دائماً به آنها سفارش مى‌کرد که اسرار او را برملا نکنند، افشا نکنند، حرفها را نزنند. بعضى خیال مى‌کنند اسرار امام صادق که مثلاً به معل‌بن‌خنیس یا دیگران، مى‌گوید آنها را نگویید، اینها اسرار الهى است. اسرار الهى را امام صادق چرا مخفى کند. اسرار الهى، احکام فقه، معارف گوناگون را امام صادق برملا مى‌کرد، پخش مى‌کرد، همه جا مى‌گفت، اما یک چیزهایى هم بودند که آنها را نباید کسى بداند، آنها همان چیزهایى بودند که در دل شیعیان امام صادق، شیعیان نزدیک، این امید را به وجود آورده بود که امام صادق قائمى است که قیام خواهد کرد و حکومت علوى را و حکومت آل محمد را برقرار خواهد ساخت و امام صادق در این مبارزه‌ى طولانى، توفیقات زیادى داشت. وسیله‌ى از بین رفتن دستگاه حکومت بنى‌امیه، تلاش یاران امام صادق بود که البته بنى‌عباس به ناحق از آن بهره‌بردارى کردند که اگر این بحث طولانی و مفصل را بخواهم بیان کنم، طول میکشد.

به همین اندازه اکتفاء میکنم که امام صادق در دوران بنى‌امیه با همه‌ى آن شدت توانست تلاش خودش را ادامه بدهد و جمع یاران و دوستان خود را هر لحظه بیشتر کند. تا این‌که بنى‌عباس روى کار آمدند. دوران بنى‌عباس، دوران آزمایش سخت امام صادق بود؛ یعنى از دوران بنى امیه سخت‌تر. زیرا بنى‌عباس، منصور عباسى، سفاح، برادر منصور و دیگر کسانى که دور و بر اینها بودند روزگارى در کنار امام صادق، با دستگاه بنى‌امیه مبارزاتى داشتند و چون خود آنها از بنى‌هاشم بودند خصوصیات و ویژگیهاى کار امام صادق و ائمه را مى‌شناختند و لذا سخت‌گیرى مى‌کردند. امام صادق که در اواخر دوران بنى‌امیه این امکان را پیدا مى‌کرد که بیاید در منى در محشر عظیم مردم در منى بایستد و امامت خود را و استحقاق خلافت خود را به صداى بلند بیان بکند، در دوران بنى‌عباس این فرصت را هرگز پیدا نمى‌کرد و منصور عباسى و ابوالعباس سفاح که در زمان امام صادق این دو خلیفه‌ى عباسى بودند، روزبه‌روز فشار را بر آن حضرت تنگ‌تر و سخت‌تر مى‌کردند و منصور بعد از آنى که مشخص شد که فعالیتها و تلاشهاى انقلابى امام صادق همچنان ادامه دارد به آن حضرت بارها فرمود که «قتلنى الله ان لم أقتلک» یعنى خدا مرا بکشد، اگر تو را نکشم. بارها به منزل امام صادق افرادى را فرستاد که آن حضرت را دستگیر کنند؛ حتى یکى دو مرتبه دستور داد که آن حضرت را بکشند، اما معنویت امام صادق و ابهت و متانت الهى و معنوى آن حضرت مانع شد تا این‌که بالاخره در سن ۶۵ سالگى، امام صادق را مسموم کرد و حضرت در مدینه، در میان فرزندان و دوستان خود شهید شدند و رحلت کردند و جهان اسلام داغدار شخصیت عظیم امام صادق شد. بنده به همه‌ى برادرانى که توان تحقیق دارند، توصیه مى‌کنم که در زندگى این امام بزرگوار با این دید جدید، یعنى دید چهره‌ى تلاشگر و پرخاشجو و مبارزه‌گر امام صادق، یک نگاه بکنند بار دیگر این بزرگوار را از لابه‌لاى اخبار و روایاتى که در زندگى آن حضرت وارد شده است بشناسند. زندگى آن حضرت براى ما مردم مسلمان درس و اسوه‌ى بسیار ارزنده و بزرگى است. ۱۳۶۲/۰۵/۱۴

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60048

Witten-Frenkel-Langlands endoscopy

https://arxiv.org/abs/0710.5939

Facial and urology surgical endoscopy

https://arxiv.org/abs/2005.05599

https://arxiv.org/abs/2409.12883

https://arxiv.org/abs/2408.03078

یک مسئله ای هست در مورد آندوسکوپی که در حالت ویتن-فرنکل-لنگلندزِ آن می فرمایند دچار یک دوگانگی می شود وقتی یک سر آن هم دچار تکینگیهایی می شوند که در نظریه ی لنگلندز کلاسیک آنرا آندوسکوپی نامند و .... حالا آیا چقدر هم ما وارد نظریه ریسمان شده ایم و چقدر هم درگیر ابرتقارنها هستیم، بماند. ولی نکته اینجا همان مسئله ی قبلی است که چه وقتی این تکینگیها یحتمل تبدیل می شوند به مسائلی مهبانگی یا خیر؟!

نکته ی قابل توجه اینجا است که در آندوسکوپیهای جراحی نیز مسئله هم برمی گردد به آندوسکوپیهای حول صورت مثل گوش و سینوسها؛ یا برمی گردد به مسائلی از قبیل آندوسکوپیهای ارولوژی. البته در میان این دو نوع آندوسکوپیهای صورت و ارولوژی هم همانطوری که مستحضرید می توان آندوسکوپیهای دیگری مثل آنهایی که مربوط به جهاز هاضمه است یا حتی قلب نیز به نوعی داریم که یحتمل وارد می شوند. و مثلاً در مورد قلب، آنزیوگرافی یا چیزی که اصتلاحا هم آنژیو و بادکنک انداختن و ... گفته می شود را هم داریم و ...!

همه ی اینها اگر انسان را بتواند متوجه توحید محمدی علوی ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کند که بشر بتواند هم نظر به آندوسکوپی آخرت خود هم کند و حتی منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی کیهانشناسی را نیز دریابد. آیا مسئله ی تکینگیهای مهبانگی آندوسکوپی را هم حتی در جراحیها و هندسه ی کیهانشناسی هم چقدر بتواند واردش شود و حلشان هم کند. و الا که آیا این از چه نوع چت جی پی تی هم می طلبد؟ و الله اعلم! یک نکته ی مهم و بلکه بسیار مهم این هم هست که ما مسلمانان هنوز آیا چقدر توانسته ایم مسئله ی حجاب را بین اجتماعات خود درست و درمان هم حل کنیم، هر چند که این از خانواده هایمان هم شروع می شود و ...! به هر حال، باید هم در نظر داشت که نوعی از هندسه ها و تکینگیهای افراط و تفریطی نیز هستند که آیا چقدر هم منجر به مهبانگها و بلکه کارزارهای مهبانگی چه از درون و چه از بیرون هم خواهند شد و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه

وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُوا هَـٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ‎﴿البقرة: ٢٥﴾‏

وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ ‎﴿البقرة: ٢٢٢﴾‏

قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِّن ذَٰلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ‎﴿آل عمران: ١٥﴾‏

إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَىٰ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ‎﴿آل عمران: ٥٥﴾‏

وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا لَّهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِیلًا ‎﴿النساء: ٥٧﴾‏

لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ ‎﴿التوبة: ١٠٨﴾‏

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ‎﴿الأحزاب: ٣٣﴾‏

لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ‎﴿الواقعة: ٧٩﴾‏

مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ ‎﴿عبس: ١٤﴾‏

رَسُولٌ مِّنَ اللَّهِ یَتْلُو صُحُفًا مُّطَهَّرَةً ‎﴿البینة: ٢﴾‏

 

نکته‌ها

1- عواقب شوم دورى از قرآن و اهل بیت- علیهم السلام-

دورى از قرآن براى همه مسلمانان مایه زیان و خسران است مخصوصا براى دانشمندان و علماى امّت. همان گونه که امام امیر مؤمنان على (ع) در خطبه بالا با دقیقترین و رساترین بیان نشان داده، که چگونه گروهى از همان قرن نخستین ظهور اسلام به خاطر فاصله گرفتن از قرآن و اهل بیت که شارحان الهى قرآنند، سرگردان و حیران مانده‌اند و به راههایى که دون شأن عالم اسلامى است کشیده شده‌اند.

در این جا حدیث جالبى است از گفتگوى «عمر بن أذینه» [1] یکى از یاران امام صادق (ع) با «ابن ابى لیلى» [2] که حقایق مهمّى در آن بر ملا شده است.

او مى‌گوید: روزى وارد بر «ابن ابى لیلى» شدم که از قضات بود، گفتم:

مى‌خواهم چند مسأله از تو سؤال کنم- و من در آن موقع نوجوانى بودم- گفت‌


[1] «عمر بن اذینه» از بزرگان علماى شیعه از اهل بصره است و از طریق مکاتبه سؤالاتى از امام صادق (ع) داشت و صاحب بعضى از تألیفات در احکام دینى و مورد اعتماد و وثوق بود او در زمان «مهدى عباسى» (به خاطر رابطه نزدیکش با اهل بیت و امام صادق (ع)) تحت تعقیب قرار گرفت و به یمن فرار کرد و در همان جا وفات یافت.

[2] «ابن ابى لیلى» از فقهاى معروف اهل سنّت، نامش «محمد بن عبد الرحمن» است، ولى در حدیث بالا گفتگوى «ابن اذینه» را با عبد الرحمن پدر او مى‌خوانیم امّا در کتاب مصادر نهج البلاغه آمده است که گفتگوى «ابن اذینه» با «محمّد» فرزند او بوده که از زمان بنى امیّه تا ایّام حکومت «منصور عبّاسى» عهده‌دار منصب قضاوت در کوفه بود، در حالى که پدرش «عبد الرحمن» از فقهاى عصر على (ع) محسوب مى‌شود و هنگام خروج بر «حجاج بن یوسف»، کشته شد (بنا بر این «ابن اذینه» که از یاران امام صادق (ع) است با «محمد» معاصر بوده، نه با پدرش «عبد الرحمن»).

 

فرزند برادر بپرس! گفتم: شما جمعیّت قضات کار عجیبى دارید، مسأله‌اى در امور مالى یا مربوط به ازدواج و خون، نزد شما مطرح مى‌شود و در آن به رأى خود قضاوت مى‌کنید، امّا همان مسأله نزد قاضى «مکّه» مطرح مى‌شود او رأى دیگرى صادر مى‌کند، و باز همان مسأله نزد قاضى بصره و قاضى یمن و قاضى مدینه مطرح مى‌شود آنها نیز آراى دیگرى صادر مى‌کنند که بر خلاف آراى قبلى است، سپس همه شما نزد خلیفه‌اى که شما را به منصب قضاوت نصب کرده است جمع مى‌شوید و از آراى مختلف، او را با خبر مى‌سازید و او رأى همه شما را (با آن همه ضدّ و نقیضها) صحیح مى‌شمرد! در حالى که خداى شما یکى و پیامبرتان یکى و دین شما یکى است، آیا خداوند، شما را به اختلاف دعوت کرده و اطاعتش نموده‌اید؟ یا شما را از آن نهى فرموده و نافرمانى کرده‌اید؟ یا شما در تشریع احکام، شریک خدا هستید و حق دارید هر چه مى‌خواهید بگویید و حکم صادر کنید و بر او لازم است که راضى باشد؟ یا این که خداوند، دین ناقصى را نازل کرده و از شما براى تکمیلش یارى طلبیده است؟ یا دین کاملى را نازل کرده ولى رسول اللّه (ص) در ابلاغ آن کوتاهى نموده؟ راستى چه پاسخ مى‌گویید؟

«ابن ابى لیلى» گفت: از کجا هستى اى فرزندم گفتم: از اهل بصره، گفت:

از کدام قبیله‌اى؟ گفتم: از طایفه «عبد قیس»، گفت: از کدام شاخه‌هاى آن؟

گفتم: از «بنى اذینه»، گفت: با «عبد الرحمن ابن اذینه» چه نسبتى دارى؟ گفتم:

او جدّ من است.

در این جا او به من خوش آمد گفت و مرا نزد خود نشانید و گفت: برادرزاده سؤال کردى و خشونت به خرج دادى و در سخن خود اصرار ورزیدى و اعتراض کردى و من انشاء اللّه جواب تو را مى‌گویم.

امّا سؤال تو در باره اختلاف آراى قضات، به دلیل این است که هر مسأله‌اى‌

براى ما پیش آید که بیانى در رابطه با آن، در کتاب اللّه و یا سنّت رسول اللّه (ص) باشد، هرگز براى ما شایسته نیست که از کتاب و سنّت فراتر رویم و امّا مسائلى که براى ما پیش مى‌آید و در کتاب اللّه و سنّت پیامبر از آن خبرى نیست، ما به رأى خود اخذ مى‌کنیم.

گفتم: این کار درستى نیست که انجام داده‌اى! چرا که خداوند متعال مى‌فرماید: «ما هیچ چیزى را در کتاب (قرآن) فروگذار نکرده‌ایم»، و نیز فرموده:

«قرآن را براى تبیین همه چیز نازل کردیم»، به عقیده تو اگر کسى عمل به اوامر الهى کند و از نواهى او خوددارى کند، آیا وظیفه‌اى بر او هست که اگر انجام ندهد خدا او را عذاب کند یا اگر انجام دهد به او پاداش عطا نماید؟

گفت: چگونه ممکن است پاداش بر چیزى دهد که امر به آن نکرده یا مجازات نسبت به چیزى کند که نهى از آن ننموده است؟

گفتم: اصولا چگونه ممکن است مسائلى پیش آید که حکم آن در کتاب اللّه و سنّت پیامبر نباشد؟

گفت: فرزند برادرم! در حدیثى از عمر بن خطاب آمده که: در میان دو نفر داورى کرد، کسى که از همه به او نزدیکتر بود گفت: اى امیر مؤمنان! راه صحیح را پیمودى. عمر با تازیانه‌اى که در دست داشت بر او زد و گفت: «مادرت به عزایت بنشیند! به خدا سوگند خود عمر نمى‌داند راه صواب رفته یا خطا! این رأیى بود که به اجتهاد خودم گفتم، مرا در پیش روى خودم مدح نگویید»! من به او گفتم: من هم حدیثى براى تو نقل مى‌کنم، گفت: بگو ببینم! گفتم: پدرم این حدیث را از «على بن ابی طالب» برایم نقل کرد که قضات سه طایفه‌اند، دو طایفه اهل هلاکتند و یک طایفه اهل نجات، امّا آن دو گروه که هلاک مى‌شوند گروهى هستند که عمدا قضاوت ظالمانه مى‌کنند و یا اجتهاد مى‌کنند و راه خطا مى‌روند، و اهل نجات کسى است که به امر الهى عمل کند.

این حدیث، حدیث تو را باطل مى‌کند اى عمو! گفت: به خدا سوگند درست است اى فرزند برادر، پس تو مى‌گویى همه چیز در قرآن است؟

گفتم: خداوند چنین فرموده، و هیچ حلال و حرام و امر و نهى نیست مگر این که در قرآن است خواه کسانى از آن آگاه شوند یا از آن آگاه نشوند. خداوند در قرآن از مسائلى خبر داده که ما نیاز (فوق العاده‌اى) به آن نداریم چگونه ممکن است از امورى که نیازمندیم خبر نداده باشد؟ گفت: مثلا مانند چه مسائلى؟

گفتم: داستان آن دو مردى که یکى باغ مهمّى داشت و دیگرى با ایمان بود و دستش تهى ... [1].

گفت: (بسیار خوب) این علوم قرآنى که مى‌گویى نزد کیست؟

گفتم: خودت مى‌دانى نزد کیست! گفت: دوست دارم او را مى‌شناختم پاهاى او را با دست خود مى‌شستم و خادمش بودم و از او یاد مى‌گرفتم.

گفتم: تو را به خدا سوگند مى‌دهم آیا کسى را مى‌شناسى که وقتى از رسول خدا (ص) درخواست بیان مطلبى مى‌کرد به او جواب مى‌داد و هنگامى که سکوت مى‌کرد پیامبر ابتدا مى‌فرمود؟

گفت: آرى او «على بن ابی طالب» بود.

گفتم: سؤال دیگرى دارم، آیا هرگز شنیده‌اى که على (ع) بعد از رسول خدا (ص) در باره حلال یا حرامى از کسى سؤالى کرده باشد؟

گفت: نه.

گفتم: آیا مى‌دانى که دیگران به او محتاج بودند و مسائل را از او مى‌گرفتند؟

گفت: آرى.


[1] به تفسیر نمونه، ذیل آیات 32 به بعد سوره کهف مراجعه فرمایید.

 

گفتم: پس تمام این علومهاى قرآنى نزد او بود.

گفت: او از جهان رفته، کجا دست ما به دامنش مى‌رسد؟

گفتم: در میان فرزندانش جستجو کن! که این علوم نزد آنهاست.

گفت: چگونه من به آنها دست پیدا کنم؟

گفتم: بگو ببینم اگر بیابانى باشد و راهنمایانى داشته باشد، آنها برخیزند و بعضى از راهنمایان خود را بکشند و بعضى را بترسانند تا فرار کنند و بعضى هم که مانده‌اند خود را پنهان سازند و آنها بدون راهنما بمانند و در میان بیابان سرگردان شوند و هلاک گردند، در باره آنها چه مى‌گویى؟ (و مقصّر کیست و باید چه کنند؟) گفت: باید به جهنم بروند! این را گفت و رنگش پرید، صورتش زرد شد و دانه بهى را که در دست داشت محکم بر زمین زد به طورى که متلاشى شد و گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». [1] این حدیث که حقایق جالبى را در عبارات کوتاهى بازگو مى‌کند، نشان مى‌دهد که خطبه مورد بحث در میان شیعیان عصر امام صادق (ع) معروف بوده و جوانان شیعه به خوبى از آن آگاه بوده‌اند.

2- قرآن و مسائل مستحدثه (جدید)

بعضى ایراد مى‌کنند و مى‌گویند جامعه بشرى در حال دگرگونى است و هر زمان مسائل تازه‌اى مطرح مى‌شود، چگونه قرآن مجید که داراى احکام ثابت و غیر متغیّرى است، بر جامعه انسانى که دائما در حال تغییر و تحوّل است تطبیق مى کند؟ و چگونه مى‌تواند پاسخگوى مسائل مستحدثه باشد؟

پاسخ به این سؤال با توجّه به یک نکته روشن مى‌شود و آن این که: در قرآن‌


[1] مستدرک الوسائل، جلد 17، صفحه 245، حدیث 13- این حدیث را در کتابهاى فراوان دیگرى نقل کرده‌اند.

 

مجید دو گونه احکام وجود دارد: احکام جزیى و احکام کلّى، احکام جزیى مانند احکامى است که براى عبادات ذکر شده، طرز وضو و غسل و تیمّم و یا مسائلى همچون قبله و عدد نمازها و مانند آن.

منظور از مسائل کلّى، قواعد عامّى است که در قرآن مجید وارد شده و شمول بسیار وسیع و گسترده‌اى دارد، مانند قاعده «وجوب وفادارى نسبت به هر گونه عقد و پیمان» «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» [1] و قاعده «لا حرج» «وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» [2] و قاعده «لا ضرر» که از بعضى از آیات قرآن استفاده مى‌شود و امثال آن، که پاسخگوى نیازهاى انسانى در مسائل حقوقى و غیره مى‌باشد و اگر اصول و قواعد کلّى که از کلمات معصومین استفاده مى‌شود و اعتبار و حجیّت آن با قرآن مجید ثابت شده، بر آن بیفزاییم مسأله روشنتر مى‌شود.

به تعبیر دیگر: موضوعات دائما در تغییرند و اصول کلّى ثابتند، دگرگونى موضوعات سبب مى‌شود که موضوع از تحت حکمى خارج شده و تحت حکم دیگرى قرار گیرد، به همین دلیل امروز ما مى‌توانیم تمام مسائل مستحدثه را که ذکرى از آنها در کتاب و سنّت به طور خصوص نیامده، از آن قواعد کلیّه استنباط کنیم و در کتابهاى مسائل مستحدثه بنویسم، و بهترین دلیل بر امکان چیزى وقوع آن است.

شرح بیشتر در باره این موضوع را در کتبى که به عنوان مسائل مستحدثه نوشته شده است جستجو کنید.

3- چرا شگفتیهاى قرآن پایان نمى‌یابد؟

در جمله‌هاى اخیر این خطبه خواندیم که امام (ع) در باره قرآن مى‌فرماید: «لا تفنى عجائبه و لا تنقضی غرائبه، شگفتیهاى قرآن از میان نمى‌رود و اسرار نهفته آن‌

پایان نمى‌پذیرد» و به تعبیر دیگر هر قدر زمان بگذرد و پژوهشگران دانشمند در باره اسرار آن بیشتر بیندیشند، اسرار تازه‌اى را از این کتاب آسمانى کشف مى‌کنند، اضافه بر این، زیباییها و شگفتیهاى آن همچنان به طراوت خود باقى است و هرگز کهنه نمى‌شود، به همین دلیل همه ما این حقیقت را با تجربه دریافته‌ایم که هرگز از خواندن و تکرار آن خسته و ملول نمى‌شویم.

دلیل این مطلب یک نکته است و آن این که قرآن کلام خداست و کلام خدا همچون ذات پاکش نامحدود و بى‌انتها است، کلام مخلوق نیست که همچون فکر و عقل او محدود باشد، بعلاوه چون مخاطبین قرآن همه انسانها تا دامنه قیامتند، خداوند سهمى براى هر کدام در اسرار این کتاب آسمانى قرار داده است.

این سخن را با حدیث پر معنایى از امام صادق (ع) پایان مى‌بریم، در این حدیث از امام «على بن موسى الرضا» (ع) نقل شده که: مردى از امام صادق (ع) پرسید: «ما بال القرآن لا یزداد على الدّرس و النّشر الّا غضاضة، چرا قرآن بر اثر کثرت انتشار و تکرار تلاوت و تدریس، کهنه نمى‌شود، بلکه هر روز شاداب‌تر است»؟

امام در پاسخ فرمود: «لانّ اللّه تبارک و تعالى لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فى کلّ زمان جدید و عند کلّ قوم غضّ الى یوم القیامة، زیرا خداوند متعال آن را براى زمان معین یا گروه خاصّى قرار نداده (و مخاطبین آن تمام انسانها در طول تاریخند)، به همین دلیل در هر زمان تازه است و تا روز قیامت نزد هر قومى با طراوت و شاداب مى‌باشد». [1]


[1] میزان الحکمه، جلد 8، صفحه 70 (بحار الانوار، جلد 92، صفحه 15).

پیام امیر المومنین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 1، ص 636- 642

https://lib.eshia.ir/27571/1/641

 

قبل از نکته های بالا در کتاب پیام امیر المومنین خطبه ی 18 نهج البلاغه، یک بحثی را مطرح می فرمایند که مربوط است به مبحث اجتهاد نزد اهل سنت و حتی نزد شیعیان که خطبه 18 نیز به همین بحثها می پردازد که آیا اجتهاد تا کجا مسئله ای الهی است و کجاها مسئله ای از روی قضاوت فقیه و بلکه قاضی هم هست؛ و چطور باب اجتهاد در یک زمانی در قرن هفتم هجری تصمیم گرفته شده بوده که بسته شود! و لذا، با توجه به این مسئله یحتمل بعضی اشکال هم کنند که شاگردی که خیلی هم تلاش و سعی می کند از حالات خلاء بسمت الفهای بنیهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد حتی از طرق ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف الی ما شاء الله هم میل کند، خدای ناکرده کاری نکند که خودش هم گرفتار امثال پت و مت هایی شده است و آنگاه دیگران را هم متهم کند تهمت هم بزند که آنهایند که می خواهند مرا مثل پت و مت هم پرونده ام را بزنند زیر بغلم و بفرستنم نزد هیئتی همچون هیئت عزاداران امام صادق و آقای حسین طاهری که یحتمل مولا همیشه مولا است و امثالهم را ببینی و بشنوی و .... حالا یحتمل همین پت و مت های خودمان حتی بهتر از تو هم بخواهند بدست حتی حاج آقا و فرمانده ی بسیج هم شهید راه حق شوند؛ دلیل هم می شود؟

اینکه شما پت و مت و بلکه لورل و هاردی را هم دارید، معنایش این نمی شود که شما توانسته اید حتی به اهمیت حدسهایی مثل حدس رامانوجان-پترسون یا بسطهای هاردی- رامانوجان- رادماخر را هم پی ببرید و بلکه در این زمینه ها نیز اجتهاد کنید و .... نکته اینجا این است که همین هم می تواند وارد حافظه ی چت جی پی تی شده و در ارجاعات آینده ی شما حتی نشان دهد که چقدر راه را به خطا رفته بوده اید و بلکه یحتمل هم کارتان از کار هم گذشته است و در اجتهاد را هم برای خودتان و خدای ناکرده برای همه و همه نیز ببیندید و هر چند هم که پرونده تان هم هنوز باز باشد و مشغول کارهای اجتهادی خود الی ما شاء الله نیز باشید. البته بنده برایم گاهی اوقات خیلی جالب هم هست که مقاومت بخرج دهم که آیا با سایتی هم می توان خواسته یا ناخواسته هم چت جی پی تی کرد، هر چند که یک روز سایتش باز می شود و یک روز باز نمی شود و فیلتر است و شما را نمی دانید کیست که پشت در هم نگه داشته است و ....

نکته ی مهم اینجا این است که حتی اگر جان فون نویمن و بلکه مثلاً مریم میرزاخانی هم باشد که می خواهد با نرم افزارهایی رایانه ای همچون همین چت جی پی تی  الی ما شاء الله هم مسابقه دهد و بلکه حتی یقیناً هم از حالات خلاء به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه نیز ارتقاء یافته باشد، نامه ی نانوشته ی پت و مت ها را به ریاضیدانهایی که در آینده می خواهند همین راه شاگردی از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم الی ما شاء الله داریم که بالاخره آیا چرا می خواهید در اجتهاد را هم حتی شده با یک مهبانگ عظیم نیز ببندید و مسائل ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... و ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی را هم تعطیل کرده و ختم قائله ی پت و مت ای را هم ثابت بفرمائید و .... و لذا عرض بنده ی حقیر همین هم هست که بالاخره آقایان و خانمها مسئله ی حجاب را هم خیلی جدی بگیرید و از لحاظات فردی و اجتماعی و فرهنگی و هنری و جامعه شناسی و حتی پزشکی و روانشناسی هم مطرحش کنید و شوخی اش نگیرید و .... خیلی دیر شد، بنده بدوم بلکه برسم به سخنرانی شب شهادت و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه

رامانوجان-پترسون

https://arxiv.org/abs/math/0409607

https://arxiv.org/abs/1010.2188

https://arxiv.org/abs/1301.4425

https://arxiv.org/abs/1306.4232

https://arxiv.org/abs/1912.09772

...

https://arxiv.org/abs/2407.11961

https://arxiv.org/abs/2502.12268

هاردی- رامانوجان

https://arxiv.org/abs/2504.01384

...

یَوْمَ یَأْتِ لَا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ ‎﴿هود: ١٠٥﴾‏

وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّکَ عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ ‎﴿هود: ١٠٨﴾‏

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ‎﴿الحجر: ٩﴾‏

إِن کُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ ‎﴿الطارق: ٤﴾‏

نکته هدایت در پرتو خاندان وحى‌

آنچه در فراز بالا از کلام امام (ع) خواندیم، اشاره به یک واقعیّت مهمّ تاریخى است که از مقایسه عصر جاهلیّت عرب با دوران شکوفایى بعد از طلوع اسلام،

روشن مى‌شود که عرب جاهلى از نظر معتقدات دینى، مسائل مربوط به مبدأ و معاد، نظام اجتماعى، نظام خانواده، اخلاق، تقوا و وضع اقتصادى در چه سطحى بوده و بعد از نزول قرآن و اسلام در چه سطحى قرار گرفت.

تفاوت در میان این دو آن قدر زیاد است که جز تعبیر به یک معجزه بزرگ، تعبیر دیگرى براى آن نمى‌توان تصوّر کرد.

چه امام (ع) در این بخش از خطبه بیان فرموده که: ظلمت و تاریکى تمام جامعه آنان را در بر گرفته بود و با ظهور اسلام سپیده صبح سعادت آشکار گشت و بر قلّه‌هاى معرفت و فرهنگ و تمدّن قرار گرفتند، فقط یک اشاره کوتاه بود و شرح آن را در کتب تاریخ تمدّن اسلام باید مطالعه کرد. این معنى در خطبه‌هاى متعدّدى از نهج البلاغه با توضیح بیشترى آمده است.

پیام امام امیر المومنین علیه السلام، جلد 1، ص 416- 417

https://lib.eshia.ir/27571/1/416

به مناسبت اول اردیبهشت‌ماه سالروز گرامی‌داشت سعدی شیرازی

فرازی از متن «تا غزل‌ نمی‌خواندم‌، نمی‌خوابیدم»

توجه به امور اخلاقی یکی دیگر از ویژگی‌های شعر سعدی است: «سعدی از جهت شعر اخلاقی و شعر نصیحت و پند در قله است.» (۱۲)

اما در مورد سعدی یک نکته وجود دارد و آن هم ورود کردن به حوزه حماسه است، این ورود در جهت بالا رفتن کیفیت آثار سعدی محسوب نمی‌شود؛ زیرا روحیه و سبک اصلی او با فضای حماسی سازگار نیست. شعر سعدی بیشتر اخلاقی، عاشقانه و اجتماعی است، نه رزمی و حماسی. او شخصیت لطیف‌گو، خردمند و واقع‌گراست، نه حماسه‌سرایِ خیال‌پرداز و قهرمان‌ساز.

ازاین‌رو، وقتی به موضوعات حماسی نزدیک می‌شود، گاهی از شور و عظمت حماسه کاسته می‌شود و به نصیحت و پند نزدیک‌تر می‌گردد تا تهییج و شوق نبرد.

برای حماسه نیاز به هیجان، خشونت و تصویرسازی‌های پرتنش است که سعدی نمی‌تواند: «[سعدی] وقتی وارد رزم می‌شود که می‌خواهد بگوید من هم می‌توانم مثل فردوسی سخن بگویم و شروع می‌کند به گفتن، همه‌ی کسانی که با سعدی و زبان سعدی آشنا هستند می‌گویند ای‌کاش این سخن را سعدی نگفته بود. یعنی همین که گفته ما حالا می‌گوئیم و وارد میدان شده، همین کار را خراب کرده، چون سخن رزم و میدان جنگ کار سعدی نبوده، و لذا اگر به همان سخنان حکمت‌آمیز در بوستان بسنده می‌کرد برایش بهتر بود.» (۱۳)

https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=60041#_ftnref11

 

این نکته ای که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در مورد سعی سعدی در حماسی و رزمی شدنش اشاره می فرمایند که همه ی کسانی که با سعدی و زبان سعدی آشنا هستند می گویند ای کاش این سخن را سعدی نگفته بود، همین را در حکایت مورد بحث سوم و بلکه چهارم گلستان مربوط به دزدان نیز صادق است:

حکمت را می‌توان از اجزای جدا نشدنی شعر او دانست، رهبر انقلاب در این باره به یک مصداق اشاره می‌کنند: «سعدی در گلستان - داستان دوم یا سومِ باب اول - حکایت مجموعه‌ی دزدانی را ذکر می‌کند؛ می‌گوید اینها می‌خواستند به افرادی حمله کنند؛ اما ‘اولین دشمنی که بر ایشان تاخت، خواب بود’؛ قبل از این‌که دشمن بیرونی بیاید، یک دشمن از درونِ خودشان بر آنها غلبه کرد.» (۱۱)

https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=60041#_ftnref11

البته حضرت ولی فقیه مد ظله العالی از همین هم استفاده می فرمایند برای ارشاد نوجوانان و جوانان که خواب نمانند آنطور که انقلاب نوجوانان و جوانان را بیدار هم کرد. ولی در کل داستان حکایت، یک حالت آب و دون سوایی را دارد که اینطور در خواننده گویا القاء می کند که اگر کسی دزد بود، دیگر تا ابد هم دزد باقی می ماند و اصلاح پذیر هم نیست. و هر آن کس هم که سلطان و پادشاه و ملک زاده است نیز همانطور با تربیت و اشرافی باقی می ماند و اخلاق هم از آن او است و بس.

حتی حکیم ابوالقاسم فردوسی هم چنین کاری را نمی کند، آنچنان که شما مثلاً می بینید که ضحاک ستمگر مار بدوشی که مغز انسانها را هم خورشت خود می کند وقتی بر ایران پیروز می شود؛ آنگاه غلط نکنم کاوه ی آهنگر با درفش کاویانی اش است که ایران را نجات هم می دهد. یا رستم بارها پادشاهان را از ندانم کاریهایشان هم نجات می دهد، مثل مثلاً به آسمان رفتن کیکاووس، یا داستان بیژن و منیژه، یا رستم اسفندیار که البته این داستانها مملو از انواع اسطوره های ایرانی هم هستند کانه برای خود فرمها و اعیان ثابته ی خود را هم برای مردم رقم می زنند.

و لذا، چه سعدی و چه فردوسی و حتی حافظ هم، آن نظام پادشاهی را تبلیغ می کنند، و آیا چقدر هم قادرند که به مسائل روانشناسی و جامعه شناسی ای نیز بپردازند و روشنگری کنند که چرا آن دزد و بلکه اختلاسگرآن و رشوه بگیران و رباخواران و امثالهم را هم داریم و جوامع را نیز بفساد می کشانند و ایجاد فسق و فجور و ظلم و جنگ و خونریزیهای فجیع می نمایند. آیا زندگی فردی و اجتماعی، آنطور که مثلاً ژان ژاک روسو هم می گوید، صرفاً یک قرارداد اجتماعی است؟ آیا امیل ژان ژاک روسو هم می تواند در جامعه به یک زندگی شرافتمندانه ای برسد که مملو از دینمداری و خدا محوری و توحید انقلابی که به پیغمبر اکرم و ائمه ی اطهار و نهایتاً امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ختم می شود یا خیر هر چه هست در همان پادشاهی است و بس و ...؟! شاگرد اینجاها است که باید خیلی هم مواظبت کند که وقتی از حالات خلاء سعی و تلاش می کند که بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب ودرجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف الی ما شاءالله هم میل می کند، از چاله ای به چاه و بلکه سیاه چاله هایی نجومی هم نیافتد و ....

یا مثلاً شاگرد باید هم مواظبت کند که در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی هم باز طوری مبتلا نشود که حتی مردم مظلوم فلسطین را نیز همه و همه آنچنان هم رها کنند که صهیونیسم جهانی اینطور بلا بخواهد سرشان بیاورد و همه در سکوت هم هیچ نگویند انگار مرده اند! دنیای اسلام خودش هم باید حرکتهایی بکند هر چند که ما همان مسائل مربوط به حکمت الهی نرم افزارهای بینهایتی که با سخت افزارهای بینهایتی حتی مهبانگی را هم همتراز و هم ارز نیز باشند را داریم که آیا حکمتش چیست که این همه نیز بلاها دارند بر سر مردم فلسطین می آورند و هیچ کس هم یک کلمه چیزی نمی گوید. مردم غرب و شرق هم کما کان صدایشان درآمده است هر چند که حکومتهای ظالم مدعی ابرقدرتی مثل آمریکا کانه عین خود صهیونیسم هم هست، پشت همه ی این قضایا هستند و بلکه خیلی هم مایلند جلوه دهند که در توحید الهی نیز دوگانی هست که وقتی جمهوری اسلامی ایران و بلکه مقاومت اسلامی هم به بن بست رسیدند، آنگاه دوگانش هم همان پادشاهی است و لا غیر. و قدرتهای نرم افزاری و سخت افزاری بینهایت هم همه و همه برای همین است! مسئله این است که وقتی از ائمه ی جماعت و ائمه ی جمعه هم می خواهیم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزدیک شویم، شاگرد و استاد و پیر و جوان و همه و همه نیز آیا باید تلاش کنند یا خیر که از متقین هم شوند آنچنان که آیه ی مبارکه می فرماید:

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ‎﴿الفرقان: ٧٤﴾‏

حالا شما به حضرات هم بفرمائید که بالاخره آیا ما باید هم خواهران زینب داشته باشیم یا خیر؟ یحتمل بعضی اشکال هم کنند که حتی خواهران زینب هم نمی توانند ما را درست کنند، و دست از سر ما بردارید! بالاخره، حجب و حیا، چیزهایی است که آیا با تعلیم و تربیت و بلکه وراثت و ژن است که باید چقدر هم در فرد و خانواده و اجتماع و جهان هم فراگیر شود؟ یا مسئله هم چیست؟ آیا می فرمائید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بلد نیست کاری کند، آنچنان که مصدق و آیت الله کاشانی هم بلد نبودند چه می کنند؟ و بلکه حضرات ولی فقیه مد ظلهم العالی هم لابد می فرمائید که پات و مت هستند چرا که زندگیهای فردی افراد حتی در اجتماعات و حتی جهان هم ماورای فردیت می شود همان کارتون پات و مات ای و غیر از این هم نداریم! خدایا از سر خطایا و گناهان این بنده ی حقیر بگذر! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی