یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ ۚ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﴿الاحزاب: ٣٢﴾
[32] یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن الله فلا تخضعن بالقول قیل فلا تجبن بقولکن خاضعا لینا مثل قول المریبات فیطمع الذی فی قلبه مرض فجور وقلن قولا معروفا حسنا بعیدا عن الریبة.
تفسیر صافی، محسین فیض کاشانی، جلد 4، ص 186
https://lib.eshia.ir/13222/4/186
1 ـ من خطبة له (علیه السلام)عقائدیة، علمیة ، تاریخیة ، سیاسیة
(یذکر فیها ابتداء خلق السّماء و الارض و خلق آدم(علیه السلام))
1 . عجز الانسان عن معرفة اللّه
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لاَ یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ، وَلاَ یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ، وَلاَ یُؤَدِّی حَقَّهُ الُْمجْتَهِدُونَ (الجاهدون)، اَلَّذِی لاَ یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ، وَلاَ یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ، اَلَّذِی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ، وَلاَ نَعْتٌ مَوْجُودٌ، وَلاَ وَقْتٌ مَعْدُودٌ، وَلاَ أَجَلٌ مَمْدُودٌ . فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ، وَنَشَرَ الرِّیَاحَ بِرَحْمَتِهِ، وَوَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِهِ.
...
4 ـ ومن خطبة له (علیه السلام)عقائدیة، سیاسیة
ویقال: إنه خطبها بعد قتل طلحة والزبیر
خصائص اهل البیت(علیهم السلام)
بِنَا اهْتَدَیْتُمْ فِی الظَّلْمَاءِ، وَتَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ الْعَلْیَاءِ، وَبِنَا أَفْجَرْتُمْ (انفجرتم) عَنِ السِّرَارِ. وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ یَفْقَهِ (یسمع) الْوَاعِیَةَ، وَکَیْفَ یُرَاعِی النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّیْحَةُ؟ رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ یُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ. مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِکُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ، وَأَتَوَسَّمُکُمْ بِحِلْیَةِ الْمُغْتَرِّینَ، حَتَّى سَتَرَنِی عَنْکُمْ جِلْبَابُ الدِّینِ، وَبَصَّرَنِیکُمْ صِدْقُ النِّیَّةِ. أَقَمْتُ لَکُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِی جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ، حَیْثُ تَلْتَقُونَ وَلا دَلِیلَ، وَتَحْتَفِرُونَ وَلا تُمِیهُونَ. الْیَوْمَ أُنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْمَاءَ ذاتَ الْبَیَانِ! عَزَبَ (غرب) رَأْیُ امْرِىء تَخَلَّفَ عَنِّی! مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْأُ رِیتُهُ! لَمْ یُوجِسْ مُوسَى(علیه السلام) خِیفَةً عَلَى نَفْسِهِ[ 1 ]، بَلْ أَشْفَقَ مِن غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَدُوَلِ الضَّلالِ! الْیَوْمَ تَوَاقَفْنَا عَلَى سَبیلِ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ. مَنْ وَثِقَ بِمَاء لَمْ یَظْمَأْ!
[1] (فَاوْجَسَ فى نَفْسِهِ خِیفَةً موسى)، 70 طه .
5 ـ ومن خطبة له (علیه السلام)سیاسیة ، عقائدیة
لما قبض رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) و خاطبه العباس وأبو سفیان ابن حرب فی أن یبایعا له بالخلافة[ 1 ]
1 . طرق الوقایة من الفتن
أَیُّها النَّاسُ، شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ، وَعَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَةِ، وَضَعُوا تِیْجَانَ الْمُفَاخَرَةِ. أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاح، أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَراحَ. هـذَا مَاءٌ آجِنٌ، وَلُقْمَةٌ یَغَصُّ بِهَا آکِلُهَا.
وَمُجْتَنِى الَّثمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ بِغَیرِ أَرْضِهِ.
2 . حکمة السّکوت
فَإنْ أَقُلْ یَقُولُوا: حَرَصَ عَلَى الْمُلْکِ، وَإِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا: جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ! هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَالَّتِی! وَاللهِ لاَبْنُ أَبِی طَالِب آنَسُ بالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ، بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَکْنُونِ عِلْم لَوْ بُحْتُ بِهِ لاَضْطَرَبْتُمُ اضْطِرَابَ الاَْرْشِیَةِ فِی الطَّوِىِّ الْبَعِیدَةِ !
[1] قال ابوسفیان لِعَلىّ (علیه السلام) : اُبْسُط یَدَکَ اُبایِعُکَ.
نهج البلاغه، ترجمه مرحوم محمد دشتی، ص 2، ص 11- 12
https://lib.eshia.ir/26580/1/11
بخش اوّل
1- و من خطبة له علیه السّلام یذکر فیها ابتداء خلق السّماء و الارض و خلق آدم و فیها ذکر الحجّ و تحتوى على حمد اللّه و خلق العالم و خلق الملائکة و اختیار الانبیاء و مبعث النّبی و القرآن و الأحکام الشّرعیّة:
الحمد للّه الّذى لا یبلغ مدحته القائلون و لا یحصی نعماءه العادّون و لا یؤدّی حقّه المجتهدون. الّذى لا یدرکه بعد الهمم و لا یناله غوص الفطن، الّذى لیس لصفته حدّ محدود، و لا نعت موجود، و لا وقت معدود، و لا اجل ممدود، فطر الخلائق بقدرته و نشر الرّیاح برحمته و وتّد بالصّخور میدان أرضه.
ترجمه
از خطبههاى آن حضرت که در آن از آغاز آفرینش آسمان و زمین و آفرینش آدم سخن مىگوید و در آن اشارهاى به فریضه حج نیز شده است.
ستایش مخصوص خداوندى است که ستایشگران هرگز به مدح و ثناى او نمىرسند و حسابگران (زبردست) هرگز نعمتهایش را شماره نمىکنند و تلاشگران هرگز قادر به اداى حقّ او نیستند. همان خدایى که افکار بلند و ژرفاندیش، کنه ذاتش را درک نکند و غوّاصان هوشمند (دریاى علوم و دانشها) دسترسى به کمال هستىاش پیدا ننمایند، همان کسى که براى صفاتش حدّى نیست و توصیفى براى بیان اوصافش وجود ندارد و نه وقت معیّنى و نه سرآمد مشخصى براى ذات پاک اوست. مخلوقات را با
قدرتش آفرید و بادها را با رحمتش به حرکت در آورد و گسترش داد و لرزش و اضطراب زمین را به وسیله کوهها آرام ساخت.
پیام امام امیر المومنین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 1 ص 71- 72
https://lib.eshia.ir/27571/1/71
بخش اوّل
بنا اهتدیتم فى الظّلماء، و تسنّمتم ذروة العلیاء، و بنا افجرتم عن السّرار. وقر سمع لم یفقه الواعیة، و کیف یراعى النّباة من اصمّته الصّیحة؟ ربط جنان لم یفارقه الخفقان.
ترجمه
به وسیله ما در تاریکیها (ى جهل و گمراهى) هدایت یافتید و به کمک ما به اوج ترقّى رسیدید و در پرتو شعاع ما (خاندان پیامبر- ص-) صبح سعادت شما درخشیدن گرفت و تاریکیها پایان یافت، کر باد! گوشى که نداى پند و اندرز را نشنود و چگونه، کسى که صیحه و فریاد، او را «کر» کرده است مىتواند صداى ملایم (مرا) بشنود؟ (آن کس که فرمان خدا و پیامبر را زیر پا گذارده، آیا فرمان مرا پذیرا مىشود؟) و مطمئن باد! قلبى که از خوف خدا جدایى نپذیرد (و آماده پذیرش حق باشد).
...
بخش دوّم
ما زلت انتظر بکم عواقب الغدر، و اتوسّمکم بحلیة المغترّین، حتّى سترنى عنکم جلباب الدّین، و بصّرنیکم صدق النّیّة. اقمت لکم على سنن الحقّ فى جوادّ المضلّة، حیث تلتقون و لا دلیل، و تحتفرون و لا تمیهون.
ترجمه
من همواره منتظر عواقب پیمانشکنى شما بودم و نشانه فریب خوردگان را در شما مىدیدم ولى به خاطر استتار شما در لباس دین بود که از شما چشم پوشیدم (و راز شما را افشا نکردم) در حالى که صفاى دل، مرا از درون شما آگاهى مىداد (و از نیرنگهاى شما آگاه بودم). من در کنار جادّههاى گمراه کننده ایستادم تا شما را به طریق حق رهنمون شوم، در آن هنگام که گرد هم جمع مىشدید و راهنمایى نداشتید و تشنه رهبر شایستهاى بودید و براى پیدا کردن این آب حیات تلاش مىکردید و به جایى نمىرسیدید.
...
بخش سوّم
الیوم انطق لکم العجماء ذات البیان! عزب رأى امرىء تخلّف عنّى! ما شککت فى الحقّ مذ اریته! لم یوجس موسى علیه السّلام خیفة على نفسه، بل اشفق من غلبة الجهّال و دول الضّلال! الیوم تواقفنا على سبیل الحقّ و الباطل. من وثق بماء لم یظمأ.
ترجمه
من امروز حوادث عبرتانگیز تاریخ را که خاموش است و براى اهل معرفت گویاست براى شما به سخن در مىآورم تا حقایق را فاش کنم، آن کس که از دستورات من تخلّف کند، از حق دور گشته است، (چرا که) از زمانى که حق را به من نشان دادهاند هرگز در آن تردید نکردهام (و نگرانى من هرگز به خاطر خودم نبوده بلکه به خاطر این بود که مبادا مردم گمراه شوند همان گونه که) موسى (ع) هرگز احساس ترس نسبت به خودش نکرد بلکه از این مىترسید که جاهلان و دولتهاى ضلالت غلبه کنند و مردم را به گمراهى کشند، امروز ما و شما بر سر دو راهى حق و باطل قرار گرفتهایم (ما به سوى حق مىرویم و شما به راه باطل، چشم باز کنید و در کار خود تجدید نظر نمائید) کسى که اطمینان به آب داشته باشد تشنه نمىشود (و تشنگىهاى کاذب او را آزار نمىدهد، همچنین کسى که رهبر و راهنماى مطمئنّى دارد در دام شک و وسوسههاى شیطان نمىافتد)
...
خطبه پنجم و من خطبة له علیه السّلام لما قبض رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و خاطبه العباس و ابو سفیان بن حرب فى ان یبایعا له بالخلافة
(و ذلک بعد ان تمت البیعة لابى بکر فى السقیفة و فیها ینهى عن الفتنة و یبیّن عن خلقه و علمه) «هنگامى که «رسول خدا» (ص) رحلت فرمود، «عباس» و «ابو سفیان» به «على» (ع) عرض کردند که آمادهاند با او براى خلافت بیعت کنند» (و این در زمانى بود که بیعت در «سقیفه» براى «ابو بکر» پایان یافته بود- حضرت نپذیرفت- و این خطبه را ایراد کرد و در آن، نهى از فتنه و آشوب مىکند و از روحیه و آگاهیهاى خود پرده بر مىدارد)». [1]
...
بخش اوّل
ایّها النّاس شقّوا امواج الفتن بسفن النّجاة، و عرّجوا عن طریق المنافرة، وضعوا تیجان المفاخرة. افلح من نهض بجناح، او استسلم فاراح. هذا ماء آجن، و لقمة یغصّ بها آکلها. و مجتنى الثّمرة لغیر وقت ایناعها کالزّارع بغیر ارضه.
ترجمه
اى مردم! امواج فتنهها را با کشتیهاى نجات بشکافید و از راه اختلاف و پراکندگى و دشمنى کنار آیید و تاجهاى تفاخر و برترى جویى را از سر بنهید! آن کس که با داشتن بال و پر (یار و یاور) قیام کند یا در صورت نداشتن نیروى کافى، راه مسالمت پیش گیرد و راحت شود رستگار شده است. این (زمامدارى بر مردم) آبى متعفّن و لقمهاى گلوگیر است (و اگر فرمان الهى نباشد تن به آن در نمىدهم)! (این را نیز بدانید) کسى که میوه را پیش از رسیدن بچیند همانند کسى است که بذر را در زمین نامناسب، همچون کویر و شوره زار بپاشد (که سرمایه و نیروى خود را تلف کرده و نتیجهاى عاید وى نمىشود!)
...
بخش دوّم
فان اقل یقولوا: حرص على الملک، و ان اسکت یقولوا: جزع من الموت! هیهات بعد اللّتیّا و الّتى! و اللّه لابن ابى طالب آنس بالموت من الطّفل بثدى امّه، بل اندمجت على مکنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الارشیة فى الطّوىّ البعیدة.
ترجمه
اگر (در باره خلافت و شایستگیهایم و وضعیّت پیامبر در این زمینه نسبت به من) سخن بگویم مىگویند: او نسبت به حکومت بر مردم حریص است! و اگر سکوت کنم مىگویند:
از مرگ مىترسد! عجیب است بعد از آن همه حوادث گوناگون (آن همه رشادتهایى که در غزوات اسلامى از من دیده یا شنیدهاند چگونه ممکن است مرا به ترس از مرگ نسبت دهند) به خدا سوگند انس و علاقه فرزند ابو طالب به مرگ و شهادت از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است! (من اگر سکوت مىکنم) به خاطر آن است که اسرارى در درون دارم که اگر آنها را اظهار کنم شما همچون طنابها در چاههاى عمیق به لرزه در مىآیید! ...
پیام امام امیر المومنین، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی، جلد 1، ص 413- 449
https://lib.eshia.ir/27571/1/413
۱۴۰۴/۰۱/۲۹
«خط دیدار» وزیر دفاع عربستان و تقدیم پیام پادشاه این کشور
رسانه KHAMENEI.IR در بسته تصویری «خط دیدار»، سرفصلهای بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار وزیر دفاع عربستان و تقدیم پیام پادشاه این کشور را مرور میکند.
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60020
یک مسئله ای که در مورد حجاب است، این است که در مورد همسران پیامبر اکرم می فرماید:
یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ ۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا ﴿الاحزاب: ٣٠﴾
[30] یا نساء النبی من یأت منکن بفاحشة مبینة ظاهر قبحها یضاعف لها العذاب ضعفین ضعفی عذاب غیرهن أی مثلیه لأن الذنب منهن أقبح وقرء یضعف بتشدید العین وبالنون ونصب العذاب وکان ذلک على الله یسیرا لا یمنعه عن التضعیف کونهن نساء النبی وکیف وهو سببه.
القمی عن الصادق علیه السلام قال الفاحشة الخروج بالسیف.
تفسیر صافی، محسن فیض کاشانی، جلد 4، ص 186
https://lib.eshia.ir/13222/4/186
مسئله اینجا این است که اگر پیغمبر اکرم هم مشکلی دارد با زنان یا حتی دختر و فرزند خود، یا باید آنرا خود و همسران و فرزندانش حل کنند، یا مشکل به جامعه کشیده می شود و بلکه خدا خودش جزای کارهایشان و گناهانشان را می دهد.
و لذا نمی توان گفت که اگر مدیر مدرسه ای در دوره ی راهنمایی، خوب است ولی آیا همان مدیر چرا در دوره ی دبیرستان نتوانسته است شاگردانش را به نماز جماعت هم در مدرسه ترغیب کند؛ همه اش تقصیر همان مدیر است و بلکه یحتمل هم مشکل بزرگتر با خود خانواده های شاگردان و حتی اجتماع هم هست. حالا همین مدیر آیا اگر در دوره ی طاغوت هم بود و بلکه اگر جناب آقای طاهری هم تشریف می آوردند و با بنده حقیر هم روبرویشان می کردند، یحتمل می فرمودند که همان بهتر که پرونده ات را می زدم زیر بغلت و می رفتی دنبال کارت!
عرض بنده ی حقیر این است که حتی اگر کسی دچار فسق و فجور هم شده است و بلکه بر علیه خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شمشیر کشیده است، هم او هم دوست ندارد که اعتراف کند که چنین کرده است و بلکه دلش می خواهد به آیات قرآن کریم که خدا همه ی گناهان را هم می بخشد؛ رجوع کرده و واقعاً هم انتظار داشته باشد که خدا او را ببخشد، هر چند که بندگان خدا نیز او را نبخشند. و لذا مثلاً می فرماید:
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَ ﴿الأعراف: ٨٠﴾
لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا ﴿الفتح: ٢﴾
یا می فرماید:
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿الزمر: ٥٣﴾
یا می فرماید:
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ ﴿الضحی: ٥﴾
ولی نکته اینجا هم هست که آیا خدا کسی را که غرق در فسق و فجور هم هست و بلکه کافر حربی ای هم هست که بر علیه اسلام هم شمشیر می کشد را نیز می بخشد، هر چند که دست هیچ مسلمانی هم به او نرسد و در عالم طاغوتی خود هم هست که دارد زندگی می کند؟! مسئله اینجا این است که بالاخره اگر او هم می خواهد آدم شود، بهتر است که دست از فسق و فجورش بکشد و درست و حسابی هم آدم شود!
یحتمل اینجا اشکال هم شود که مگر همین هیپیهایی که در آمریکا هم در جوانی دنبال هیپی گری می روند و اصلا از اجتماع هم می برند، مگر چه اشکالی هم دارد؟ نکته اینجا این است که این معروف هم هست که یحتمل همین هیپیها بعدها خیلی هم حتی فوکول و کراواتی هم دوباره شده و از عالم هیپی گری توبه هم کنند و کار و بار درست و حسابی ای هم برای خودشان به هم بزنند و به این هیپیهایی که اینطور توبه هم کرده اند غلط نکنم می فرمایند یاپی ها (Yuppie). البته یحتمل بعضی اشکال هم کنند که اینها با هیپیها فرقها دارند و بلکه آن دیگریها که Yippies هستند منظور به آنها است و نه Yuppies .... ولی عرض بنده ی حقیر اینجا است که حتی در کشورهای طاغوتی نیز یک تغییر و تحولی لازم است که از هیپی گری یک جورهایی بیرون یبایند و کارها را راست و درست کنند.
این را ما در ایران هم داریم و همه آنرا کمابیش مشاهده هم کرده اند که ما خواهران زینب را داشته ایم که مثلاً نسبت به بد حجابها و بی حجابها می توانستند برخورد کنند و حتی بد حجابها و بی حجابها را به مسئولین گشت ارشاد هم می سپاردند. نکته اینجا این است که وقتی بد حجابی و بی حجابی یک معزل اجتماعی در جمهوری اسلامی هم شود، آنگاه بانوانی را هم خواهیم یافت که برای برخورد با این معزل اجتماعی حتی داوطلب هم می شوند؛ و لذا خواهران زینب را هم داریم. این یک مسئله ی شوخی ای نیست که کار آنقدر هم خراب شود که آنگاه باید هم خواهران زینب و گشت ارشاد را خبر کنند که کار را درستش هم کنند و ....
ولی این مسئله ی ظاهری حجاب، یک مسئله ای است از تکینگیهایی که در سطوح اجتماعی و خانوادگی و فردی و بلکه فقهی و پزشکی و روانپزشکی و روانشناسی هم اتفاق می افتد و یک مسئله ی شوخی برداری هم نیست که می تواند آنقدر بغرنج هم شود که جنبه هایی مهبانگی (بیگ بنگی) در نوع خود را هم به خود می گیرد. این نوع از مهبانگها از نوعی هم هستند که شما فقط مسائلی از انواع بمبهای هسته ای را هم ندارید که جوامع را به خطر می اندزند و بلکه تکینگیهایی هستند که از درون هم افراد باید درمان شوند تا بتوانند به زندگی اجتماعی انسانی هم ادامه دهند. و حالا همین اپیدمیهایی مثل کرونا هم در نوع خود مسائلی است که دیدیم که اصلا شوخی بردار هم نیستند و ....
نکته ی مهمی که در کتبی مثل احقاق الحق و ازهاق الباطل قاضی نور الله شوشتری در 34 جلد و الغدیر علامه امینی در 11 جلد و عبقات الانوار میر سید حامد حسین کنتوری در حدود 100 جلد نهفته است، این است که در فضائل ائمه ی اطهار هم هست، هر چند که آیا چقدر هم در جواب کسانی است که ائمه ی اطهار را هم زیر سوال می برده اند و بلکه توهین می کرده اند. و این نویسندگان و پژوهشگران در جوابشان طوری هم جواب می دهند که همه فضیلتهای ائمه ی اطهار را هم نمایان می کنند و بلکه این کار را از زبان خودشان و از لابلای نوشته های خودشان هم استخراج کرده و انجام هم می دهند و .... نکته اینجا است که مدیر مدرسه ای که ادعای خلیفة اللهی هم دارد و بر علیه امام حسین که در حقیقت او است که مدیر مدرسه است شمشیر کشیده است را یحتمل در کربلا نتوان حق او را بر علیه یزید نمایان کرد، ولی معنایش این هم نیست که دیگر برای همیشه هم این حق پایمال شده است. همین مسئله را در دفاع از حق امیر المومنین امام علی صلوات الله و سلامه علیه نیز داریم و یقیناً این احقاق حقها و ازهاق باطلها برای ائمه ی اطهار علیهم السلام از خصوصیات امام زمان عجل الله فرجه الشریف در دولت کریمه ی آن حضرت هم هست و .... لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته
- ۰۴/۰۱/۳۱
وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ﴿الأنفال: ٦٠﴾
۱۴۰۴/۰۱/۲۹
نماهنگ | ارتش عزیز انقلابیحضرت آیتالله خامنهای: «من از روز اوّل انقلاب در ارتش بودم؛ تقریباً از همان روزهای اوّل انقلاب، من در ارتش بودم، در بخشهای مختلف ارتش رفتوآمد داشتم... امروز ارتش ما ــ ارتش جمهوری اسلامی ــ بمراتب از آن روزهای اوّل انقلابیتر است، از روزهای هیجان مؤمنتر است، معتقدتر است، آمادهتر است؛ هر چه گذشته، ارتش خالصتر شده. آنها آن روز جانشان را کف دستشان گرفتند؛ آن جوانهایی که آمدند مدرسهی علوی خدمت امام سلام دادند... بعد از آن هم ارتش جانش را کف دستش گرفت. در قضیّهی توطئهی تجزیهی کشور ــ میدانید دیگر؛ توطئهی تجزیه در غرب کشور، در شرق کشور، در شمال کشور ــ ارتش حضور پیدا کرد، سختی هم زیاد کشید، فدایی هم زیاد داد، امّا ایستاد. در قضیّهی دفاع مقدّس [هم] همین جور... ارتش ایستاد، کنار مردم ایستاد، با جوانمردی ایستاد، با ازخودگذشتگی ایستاد. و هر جا هم لازم بوده، ارتش نقش آفریده؛ بعد از دفاع مقدّس هم همین جور [بوده]. هر وقت لازم بوده، هر جا لازم بوده، ارتش نقشآفرینی کرده... امروز ارتش «عزیز» است... مورد اعتماد است... امروز ارتش با مردم و در کنار مردم است، جزو مردم است. در همهی حوادثی که مردم حضور دارند، انسان ارتش را میبیند که آنجا حضور دارد.» ۱۴۰۱/۱۱/۱۹
رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ۲۹ فروردین و روز ارتش جمهوری اسلامی ایران، نماهنگ «ارتش عزیز انقلابی» را منتشر میکند.
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=60013
یک مسئله ای که در کارزار مهبانگی رخ می دهد، همین است که آیا روز قیامت فقط یک روز است؟ یا بلکه یحتمل این هم هست که روز پنجاه هزار سال است؟ یا یحتمل این هم هست که برای یاران و همرزمان امام حسین علیه السلام در کربلا و غیر کربلا هم چطور است و برای دشمنان او هم چطور است، و بلکه چطور هم باید باشد حالا اگر خیلی هم آنطوری که هر کسی دلش می خواهد اینطوری یا آنطوری باشد ولی نیست! سوال مهمتر این است که آیا دقیقاً در کیهانشناسی باید هم در نظر داشت که فقط یک مهبانگ هم بوده است که در اول خلقت رخ داده است و یحتمل هم یک مهبانگ دیگری است که در پایان خلقت رخ خواهد داد معروف به بیگ کرانچ، یا خیر آیا از کدام مرتبه و درجات آیات اللهی هم هست که بینهایت از این بیگ بنگها و بیگ کرانچها را خواهیم داشت تا در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... و ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی، شاگرد باید هم در نظر بگیرد که بالاخره آیا چطور هم باید از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کند و ...؟ والسلام نامه تمام! بله؟!
یک مسئله ی ساده اش اینجا در مورد میکروبیولوژی و بیولوژی مولوکولی و فیزیولوژِ و اناتومی و ژنتیک و مسائلی از قبیل نازایی است که یحتمل همانطوری که علامه طباطبایی قدس سره الشریف می فرمایند آیا زن و شوهر آنقدر هم با یکدیگر وارد رقابتهای گوناگون زندگی شوند که از جمله هم مثلاً آیا کیست که سرتر هم هست و می تواند آیا در لقاء اسپرم و تخمک دختردار شوند یا پسردار؟ که اصلا هر کدام در مسابقاتشان یادشان هم می رود که آیا ما لقاء طبیعی ای را در نظر داشتیم که قرار بود نطفه ای و جنینی هم شکل بگیرد از این لقاء یا اینکه نخیر؛ لقاء مصنوعی هم قرار است باشد چرا که دیگر آن دیگری هم معلوم نیست آیا چرا کار نمی کند یا می کند؟ ولی گفته شده است که در لقاء مصنوعی هم بشر علمش به آن حد نیز رسیده است که می تواند تشخیص دهد که باید در آزمایشگاه چطور این لقاء را انجام هم داد تا بتوان حتی جنس فرزند را هم تعیین کرد! ولی نکته ی مهم اینجا است که آیا اگر در آزمایشگاه می توان چنین کرد که بقول معروف یک مسئله ای به این سادگی است که آیا شیر است یا خط؟ یحتمل شاگردان این روزها ندانند اصلا شیر یا خط یعنی چه چرا که اصلا این روزها سکه ای هم در دسترس مردم خیلی نیست و بلکه منسوخ هم شده است برای اینکه هر چه هست اسکناس است و حتی آن هم دارد منسوخ می شود و بشر حتی وارد پولهای کارتی و خودپردازها و کارت به کارت و ... اینها هم شده است و اسکناسها هم دارند از دور خارج می شوند و .... و لذا یحتل وقتی در استقراء به این نتیجه هم شاگرد می رسد که بابا دیگر کدام سکه و اسکناس؟ یک مرتبه یحتمل همه یادشان هم بیاید که نه بابا، مثل اینکه طلا و سکه هنوز هم ارزشمند هستند و ...!
ولی عرض بنده ی حقیر این است که همین مسئله 0 و 1، صفر و یکی که آیا بالاخره شیر است یا خط که سکه ای که به هوا می رود را حدس زده و حساب و کتاب کنید که آیا چقدر هم می تواند احتمال داشته باشد که پسردار شد یا دختردار؟ یک مرتبه حتی وقتی خود همان دختر خانم یا آقا پسری که مایل هم هستند خیلی ازدواج کنند ولی همه ی عوامل ژنیتیکی و فردی و خانوادگی و اجتماعی و جهانی و بلکه جنگ و کارزارهای مهبانگی را هم همه و همه را ارزیابی می کنند، آیا چقدر هم تصمیم بگیرند که اصلا بهتر است که پایتخت خودمان را هم فراموش کرده و برویم به یک پایتخت دیگری که آیا حالا چقدر هم بهتر است یا نیست! و اصلا مسئله ی ازدواج و فرزندآوری و همه و همه را هم دربست کنار بگذارند و یا علی از تو مدد! قرآن کریم هم که خود بارها می فرماید سیروا فی الارض. و لذا مسئله حل است؟! بنده داشتم در اینترنت می گشتم و دیدم که خانم دکتر پگاه کرامتی متخصص زنان و نازایی هم در این موارد و از جمله تعیین جنس فرزند مطالب خوبی را به تشخیص ابتدایی این حقیر به انگلسی در سایتشان گذاشته اند که مثلاً روش PDG هم کدام است و ....
ولی نکته ی مهمتر اینجا است که آیا شاگرد چقدر هم میتواند احترام اساتید خود را نیز نگه دارد هر چند که آیا او مسلمان است مثل عبد السلام و دارد فرض بفرمائید با ادوارد ویتن هم در حضور دیگر اساتید نیز بحث می کند؟ یا مثلاً آیا بنده ی حقیر است که دلم می خواهد با مرحوم خانم دکتر بدیع الزمان قریب هم راجع به ایرانشناسی بحث کنم چرا که بنده یحقیر هم اگر ایشان شاگرد هنینگ بوده اند، بنده نیز شاگردی شاگرد هنینگ، یعنی شوارتز، را کمی کرده بوده ام. یا یک بار هم داشتم از پیاده روی جلوی ساختمان اوانز رد می شدم و دیدم که اوئن چمبرلین، برنده ی جایزه ی نوبل، مثل جان تیت هم یکی از این کراواتهای مخصوص تگزاسیها را زده است و دارد با یک دختر خانم اورینتالی نیز صحبت می فرمایند. و بنده ی حقیر هم رفتم جلو و خواستم اظهار فضل کنم و چیزی به عرض برسانم. جالا دوچرخه ای دست دوم را هم که از دیگری قرض کرده بودم را یک جایی باید پارک می کردم و قفل هم نداشتم به آن بزنم، و لذا دزد همان را برد و مجبور هم شدم 100 دلار بابتش بپردازم و این هم بماند! خلاصه صبر کردم حرف این استاد که یحتمل با شاگردشان هم بود تمام شد. بنده کمی آمدم اظهار فضل هم کردم که مسائل بنده ی حقیر از جمله هم این است که بین دو قطبی افسردگی و سرخوشی هم آیا چقدر گیر کرده ام. ایشان هم با خونسردی تمام گوش فرمودند و آخرش هم گفتند که موفق باشی. ولی عرض بنده ی حقیر این است که همین کلاسی را که با استاد شوارتز داشتم را نمی دانم چطور اصلا دانشکده ایرانشناسی را هم منتقلش کرده بودند به ساختمان اوانز که مربوط هم بود به ریاضی و آمار و امثالهم. و لذا می توانستید جزوه های رستم و اسفندیار را هم از اساتید ایرانی و بلکه شاگردانشان هم در آنجا تهیه کنید و .... یک آبروریزی برای شاگرد همینجا هم هست که روانشناسان و اساتید فن محترم خیلی هم اشکال بفرمایند که این شاگرد خیلی هم تشخیص داده است که انقریب که دارد بلا سرش می آید و شروع کرده است مثل خوک جیغ جیغ کردن و .... و این دیگر یک آبروریزی هم نمی شود هم گفت صرفاً مثلاً از نوع دروغین حل معادلات اینشتین- اسمولوچفسکی است و بلکه یحتمل حتی ممکن است که مسئله ای مهبانگی از نوع لختگیهای خونی مرگبار هم شود و حالا گیریم که وارد کارزارهای مهبانگی هم شاگرد خیلی هنوز وارد هم نشده باشد و ....
و لذا عرض بنده ی حقیر این است که کار آسانی هم هست که بنده ی حقیر هم مدعی شوم که بنده نیز اهل بخیه ام و خود را قاطی بقیه ی خیاطها جا بزنم و خدمت شاه و سلطان هم همه و همه برسیم. و اما مسئله ی فرهیختگی و استادی که بتواند بین دو فرهنگ مختلف و بلکه دو پایتخت حتی آنچنان هم غلبه کند که پایتخت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز برای همیشه نیز تثبیت کند، آیا چقدر کار یاران امام زمان عجل الله فرجه الشریف است و آیا چقدر هم کار خود آن حضرت است؟! هزار نکته باریکتر از مو اینجا است، نه هر که سر تراشید قلندری داند! لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الی فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه
اَللَّهُمَّ أَعِزَّ نَصْرَهُ وَ مُدَّ فِی عُمْرِهِ وَ زَیِّنِ اَلْأَرْضَ بِطُولِ بَقَائِهِ اَللَّهُمَّ اِکْفِهِ بَغْیَ اَلْحَاسِدِینَ وَ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ اَلْکَائِدِینَ وَ اُزْجُرْ عَنْهُ إِرَادَةَ اَلظَّالِمِینَ وَ خَلِّصْهُ مِنْ أَیْدِی اَلْجَبَّارِینَ اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
ذکر صلوات بر آن حضرت
:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ مؤلف گوید که شیخ مفید بعد از نقل زیارت سابق که اول آن
اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ [156]بود فرموده که به روایت دیگر منقول است که مىگویى بعد از داخل شدن در سرداب مقدس
اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَقِّ اَلْجَدِیدِ [157]پس زیارت را نقل کرده تا نماز زیارت آنگاه فرموده پس دوازده رکعت نماز زیارت مىکنى هر دو رکعت به یک سلام و مىخوانى بعد از آن دعایى را که از آن حضرت روایت شده:
اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ
فَعَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ ذَلِکَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ وَ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی مؤلف گوید که این دعاى شریفى است و سزاوار است خواندن آن در آنجا مکرر و در غیر آن مکان و ما در باب اول ذکر کردیم این دعا را با اختلاف جزئى
اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُؤْمِنَاتِ وَ اَلْمُسْلِمِینَ وَ اَلْمُسْلِمَاتِ
اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ
اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ
وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ