یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿الأنفال: ٤٥﴾
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿الشعراء: ٢٢٧﴾
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا ﴿الأحزاب: ٤١﴾
فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿الجمعة: ١٠﴾
به مناسبت میلاد حضرت امام حسن مجتبیٰ (علیه السّلام) (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
اگر وقت نگذشته بود، من مایل بودم که از شعر بعضی از این آقایانی که اسم آوردید و بعضی دیگر که میبینم در جلسه حضور دارند و من روح لطیف و ذوق سرشار و شعر پختهی آنها را میشناسم، استفاده کنیم؛ منتها وقت گذشته و انسان وقتی خسته است ــ حالا شماها که جوانید و به این زودی خسته نمیشوید، امّا بخصوص در سنین ما انسان زود خسته میشود ــ لذّت آن شعر را آنچنان که باید و شاید نمیبرد.
شعر متعهّد و انقلابی بحمدالله روبهرشد است. امشب برای من یک شب مژدهآفرین بود. شعرهایی که خوانده شد، عموماً شعرهای خوبی بود. البتّه در یک حد نبود؛ بعضی خوبتر بود، بعضی خوب بود. و کیفیّت خواندن و توجّه به نکات شعری نشان میداد که شعرها ابتدائی سروده نشده؛ یعنی ناشی از یک منبع و یک مادّه در درون این شعرا است؛ یعنی الحمدلله شاعرِ تربیتشده در کشور، روزبهروز بیشتر شده و داریم. و البتّه گزارش هم به من دادند که در سال ۴۰۳ آزمون خوبی از سوی شعرای متعهّد و انقلابی در مراکز ذیربطِ به شعر داده شده.
...
ما زمان طاغوت، شعرای بزرگی را دیدیم که واقعاً شاعر برجسته بودند، [امّا] کسی اعتنائی به آنها نمیکرد. خب مثلاً مرحوم امیریفیروزکوهی خیلی شاعر بزرگی بود؛ به نظر من بهترین شاعر زمان خودش بود در بین غزلسراها، [امّا] کسی اعتنا نمیکرد به امیری؛ یعنی اصلاً کسی کاری به کار او نداشت. اگر در خیابان راه میرفت، در همان خیابان خانهی خودش کسی سلامش هم نمیکرد. هیچ وقت در یک برنامهی رادیویی، در یک برنامهی تلویزیونی ــ که حالا آن وقت خیلی نبود ــ حتّی در رسانههای مطبوعاتی از او و امثال او دعوت نمیشد. تنها کاری که میشد مثلاً فرض کنید فلان روزنامه برای اینکه صفحهی خودش را پُر کند، یک غزلِ مثلاً رهی را یا فرض کنید که امیری را یا دیگران را چاپ میکردند. کسی اعتنائی به اینها نمیکرد. امروز شاعر در تلویزیون، در رادیو، در برنامههای گوناگون و مانند اینها [حضور دارد]. بنابراین زمینه امروز برای سعدی شدن آماده است، برای حافظ شدن آماده است، برای نظامی شدن آماده است و میتوان پیش رفت.
بخصوص زبانی که امروز شعر ما پیدا کرده، این زبان، زبان بیسابقه است؛ یعنی الان زبان همین شعرهایی که شما خواندید، این زبان، یک زبان بیسابقهای است؛ این ساخت دورهی انقلاب است. حالا اینکه تعریفش چیست، احتیاج به کار و تأمّل دارد؛ البتّه بعضیها [در این زمینه] کار کردهاند . حالا برای من خیلی واضح و روشن نیست امّا زبان، زبانِ جدیدی است؛ نه زبان آن اشعار قدیمی خراسانی است، نه زبان غزلهای نوع عراقی است، نه زبان غزلهای هندی است؛ از هر کدام از اینها یک چیزی دارد و یک چیز اضافهای بر اینها دارد که این مخصوص این است. خب این خیلی خودش چیز مهمّی است. میتوان یک شاعر بزرگ، شعرای بزرگی، قلّههایی را فرض کرد در زمان ما. باید انشاءالله این کار انجام بگیرد.
باطن شاعر، در شعرِ شاعر اثر دارد؛ چون آنچه شما میگویید، از باطن شما میجوشد؛ هر چه باطن شما پاکیزهتر و زلالتر باشد، شعرتان پاکیزهتر و زلالتر خواهد شد. یعنی به این حتماً باید توجّه کرد؛ نمونههایش را ما دیدهایم، شعرائی که با روحیّات خاصّ خودشان شعر گفتهاند و شعرشان حاکی از آن روحیّات است. توصیهی من این است که بخصوص شعرای جوان، که طبعاً به خاطر ذوق و به خاطر احساسات لطیف و مانند اینها در معرض یک مسائلی قرار میگیرند، هر چه میتوانند بر تقوا و حفظ آن تشرّع و پایبندی به مبانی معرفتی، بیشتر تأمّل کنند. لذا شما در قرآن مشاهده میکنید که در آخر سورهی شعرا، در مورد شعرا [میفرماید]: اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللهَ کَثیرا»؛(۳) چرا «ذَکَرُوا اللهَ کَثیرا»؟ خب، همه باید ذکر کثیر بگویند؛ [امّا] اینکه شاعر را بالخصوص میگوید باید «ذَکَرُوا اللَهَ کَثیرا»، پیدا است که شاعر به این ذکرِ کثیر احتیاج دارد؛ یعنی بایستی ذکر کثیر گفته بشود.
یک سفارش من، استفاده از گنجینهی ادب فارسی است. بله، ما گفتیم که مثلاً سبک شعر شما با سبک سعدی فرق دارد لکن سعدی یک مجموعهی عظیمِ تجربهی هنری است یا در درجهی بعد حافظ و بعضی دیگر، که واقعاً نظیرشان را نمیشود پیدا کرد؛ اینها از لحاظ ذخایر هنری خیلی برجستهاند. از تکّهتکّه و ذرّهذرّهی شعر اینها میشود نکته استفاده کرد؛ یعنی شما که خوشذوقید، شما که جوانید، شما که یک چیزهایی را میبینید که امثال ماها نمیتوانیم ببینیم، خیلی چیزهای خوبی میتوانید استفاده کنید. خواهش من این است که به اینها مراجعه بشود.
یک نکتهی دیگر، بحث شعر عاشقانه، غزل عاشقانه است. گاهی اوقات من اینجا در این جلسه میبینم ــ و در سالهای گذشته هم بوده ــ که مثلاً غزل عاشقانه کأنّه یک جرمی است، یا مثلاً یک چیز منفیای است؛ نه، بالاخره در شاعر احساسات حاکی از محبّت و به صورتی عشق، به وجود میآید، عیبی هم ندارد؛ بنابراین گفتن شعر عاشقانه هیچ اشکالی ندارد. در کنار شعرهایی که برای مفاهیم مقدّس و متعالی گفته میشود، شعر عاشقانه هم گفته بشود، اشکالی ندارد؛ منتها مهم این است که شعر عاشقانه در سنّت شعر فارسی، همیشه عفیف و نجیب بوده؛ نگذارید شعر عاشقانهی شما از این نجابت و از این عفّت خارج بشود؛ این حرف ما است. برهنگی شعرِ عاشقانه و بیپردگی و بیحیائیِ شعر عاشقانه درست نیست. در زمان طاغوت، در بین شعرا بعضی بودند که نسبت به این قضیّه تعمّد داشتند. من یک وقتی از بعضیهایشان اسم آوردهام که دیگر نمیخواهم تکرار کنم آن را؛ ولیکن خب میشود شعر عاشقانه گفت و بدون اینکه هیچ تعریضی(۴) به جنبههای عفّت و نجابت و مانند اینها داشته باشد. این هم یک نکته که لازم است.
یک نکته مسئلهی مضمون و مضمونسازی است. البتّه در شعرهایی که حالا خوانده شد، مضامین خوبی وجود داشت که انصافاً آدم میبیند مضمونیابی و مضمونسازی [وجود دارد]، لکن یک مطلب واحد را با چند زبان میشود بیان کرد. شما میتوانید همان مطلبی را که صد تا شاعرِ دیگر گفتهاند ــ چون مطلب خیلی هست؛ گفت: «یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت»(۵) ــ با یک ترکیب جدید و با یک قالب جدید ارائه کنید؛ این میشود یک مضمون. شعر هندی که گفته میشود دارای مضمون است، یعنی این؛ وَالّا آن چیزهایی که در شعر هندی هست، اینجور نیست که در شعرهای دیگر نباشد؛ منتها به صورت استعمالشدهی در شعر هندی نیست، با آن مضامین نیست.
شادم که از رقیبان، دامنکشان گذشتی
گو مشتِ خاکِ ما هم بر باد رفته باشد(۶)
این را کسی نگفته؟ چرا، شاید آدم بتواند ده شعر [با این مضمون] پیدا کند؛ امّا این تعبیرِ «دامنکشان گذشتی»، مضمونسازی است. حالا البتّه این معنا در شعر صائب که فوقالعاده زیاد است ــ یعنی اوّل تا آخرِ شعرِ صائب همینجور است ــ و شعرای تابع صائب مثل حزین و امثال او هم همینجور هستند و آن نقطهی پیچیدهاش هم مرحوم بیدل است که خب [شعر] او خیلی سخت است و اصراری هم به نظر من وجود ندارد که ما حتماً آنجور مضمونسازی بکنیم که شرح بخواهد و تفصیل بخواهد. البتّه رتبهی بیدل خیلی بالا است و در شعر، هم در لفظ و هم در معنا، کمنظیر است؛ امّا اصراری نیست که حالا حتماً آنجور شعر گفته بشود. به هر حال، مضمون لازم است؛ زبان، استفادهی از واژههای متناسب، لازم است؛ نیامدن زبان عوامانه و گفتارِ رایجِ بخصوص در سطوح پایین در شعر، لازم است. [اگر] به اینها توجّه بکنید، شعر اعتلا پیدا میکند، شعر برجسته میشود. من اینجا نوشتهام «مضمونهای درسآموز با زبان رسا و شیرین و همراه احساس لطیف و رقیق شاعرانه»؛ اینها اگر باشد، شعر واقعاً شعر برجستهای خواهد شد.
یک نکتهی دیگر، مسئلهی مفاهیم موجود زمان ما است. به نظرم کمتر زمانی اینهمه مفاهیم اجتماعی برجستهی شوقآفرین وجود داشته. حالا شما ملاحظه بفرمایید در همین جلسه از شهید سلیمانی گفته شد، از شهید رئیسی گفته شد، از شهید سنوار گفته شد، از شهید نصرالله گفته شد و مطمئنّاً خیلی از حضّارِ محترم هم آماده بودند [بگویند] یا شاید هم دارند شعرهایی راجع به همینها؛ یعنی حتماً دارند؛ چون من از آقای ملکیان (۷) و بعضی از دوستان، شعرهای خیلی خوبی در همین زمینهها شنیدهام. خب اینها موضوعات مهمّی است؛ در واقع، اینها زندهکنندهی مفاهیمی است که باید در ذهن مردم زنده بماند. این کارِ این زمان است. به نظر من، این هم لازم است.
و همچنین مفاهیم توحیدی و معرفتی و حکمت در شعر. اینکه شعر یکی از دوستان را من گفتم واقعاً حکمت بود، همینجور هم هست؛ بعضی از تعبیرات و مفاهیمی که در شعر گفته میشود، مفاهیمِ حکمتآمیزِ سطح بالا است و اینها خیلی باارزش است. دنبال اینها بایستی بود؛ و البتّه مخاطب کمی خواهد داشت؛ بلاشک همه آن مفاهیم را نمیفهمند.
گفتم ز کجایی تو، تسخر زد و گفتا من
نیمیام ز ترکستان، نیمیام ز فرغانه(۸)
این را خیلی آدم نمیفهمد که چه میخواهد بگوید او؛ یعنی این مستیای که او میگوید:
ای لولی بربطزن تو مستتری یا من؟
ای پیش چو تو مستی، افسون من افسانه(۹)
این را غالباً ما نمیفهمیم که این چه مفهومی است، امّا این مفهوم وجود دارد و خواهان دارد و فهمنده دارد؛ کسانی هستند که میفهمند این مضامین را و اگر چنانچه کسانی بتوانند، مخاطبین خوبی در این زمینهها پیدا میکنند.
در نوع استفادهی از تلویزیون هم من یک نظری دارم دیگر؛ حالا این البتّه سلیقهی شخصی است؛ نمیخواهم امرونهیای در این زمینه انجام بگیرد. اینکه ما شاعر مثلاً خوب مطلوبِ در حدّ نصاب خودمان را بیاوریم در یک برنامهی منظّم، مرتّب، هفتگی، یک ساعت، جلوی چشم بیننده نگاه کنیم برای اینکه شعر فلان جوان را بشنود، شعر آن یکی را بشنود، بحث کنند، صحبت کنند، این سطح اعتبار شاعر را پایین میآورد. استفادهی تلویزیون از شاعر این نیست. همه هم استفاده نمیکنند؛ یعنی من خوفم از این است که اینجور برنامهها شعر را بازاری کند؛ آن شاعر خوب را بازاری کند. البتّه شعر باید حتماً در تلویزیون، در رادیو خوانده بشود؛ با شیوههای خوب و مشخّصی، یک شعر خوبی، با یک مقدّمهی خوبی [خوانده شود]؛ یک مجری خوبی، بگوید: بله، مثلاً یک شاعری هستند اینجور، با این خصوصیّات، یک شعری در این زمینه گفتهاند، بعد شاعر با احترام تمام بیاید آنجا بنشیند و شعرش را بخواند؛ این خیلی خوب است، امّا اینکه حالا آنطور که من توصیف کردم [باشد]، شعر را به نظر من پایین میآورد، مشتری زیادی هم قاعدتاً ندارد؛ یعنی مردم، همه، دوست نمیدارند اینجور برنامهی شعری را. به هر حال امیدواریم که انشاءالله همهی جهات را [ملاحظه بفرمایید.]
یکی از دوستانی که به من مشورت دادند برای مطالب امشب، یک نکتهی خوبی را تذکّر دادند و آن این است که در این دفاتر شعریِ سنّت گذشتهی ما رسم بر این بوده که شروع دفتر با توحیدیّه و تحمیدیّه بوده؛ «اوّل دفتر به نام ایزد دانا».(۱۰) حتّی مولوی هم که اسم خدا و مانند اینها را نمیآورد، در واقع آن وصل ازلی و آن ارتباط معنوی و مانند اینها را دارد بیان میکند که آن هم خدا است، آن هم معنویّت است، آن هم معرفت است.(۱۱) و به نظر من این را اگر بشود مراعات کنید، خوب است؛ یعنی دفتری که چاپ میکنید از اشعار خودتان، شروعش با همین شعر معارفی باشد، شعر توحیدی باشد، شعر تحمیدی باشد. انشاءالله خداوند همهی شما را موفّق کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=59693#_ftnref3
- ۰۳/۱۲/۲۶
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا ﴿الفرقان: ١﴾
۱۴۰۳/۱۲/۲۵
بیانات در دیدار شاعران و اهالی فرهنگ و ادب فارسییک نکتهی دیگر، بحث شعر عاشقانه، غزل عاشقانه است. گاهی اوقات من اینجا در این جلسه میبینم ــ و در سالهای گذشته هم بوده ــ که مثلاً غزل عاشقانه کأنّه یک جرمی است، یا مثلاً یک چیز منفیای است؛ نه، بالاخره در شاعر احساسات حاکی از محبّت و به صورتی عشق، به وجود میآید، عیبی هم ندارد؛ بنابراین گفتن شعر عاشقانه هیچ اشکالی ندارد. در کنار شعرهایی که برای مفاهیم مقدّس و متعالی گفته میشود، شعر عاشقانه هم گفته بشود، اشکالی ندارد؛ منتها مهم این است که شعر عاشقانه در سنّت شعر فارسی، همیشه عفیف و نجیب بوده؛ نگذارید شعر عاشقانهی شما از این نجابت و از این عفّت خارج بشود؛ این حرف ما است. برهنگی شعرِ عاشقانه و بیپردگی و بیحیائیِ شعر عاشقانه درست نیست. در زمان طاغوت، در بین شعرا بعضی بودند که نسبت به این قضیّه تعمّد داشتند. من یک وقتی از بعضیهایشان اسم آوردهام که دیگر نمیخواهم تکرار کنم آن را؛ ولیکن خب میشود شعر عاشقانه گفت و بدون اینکه هیچ تعریضی(۴) به جنبههای عفّت و نجابت و مانند اینها داشته باشد. این هم یک نکته که لازم است.
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=59693
1401/12/28
داستان مصور
مجموعه نقش روایت | صنعت ملی نفترسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ۲۹ اسفندماه، روایت حضرت آیتالله خامنهای از ماجرای ملی شدن صنعت نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ را در قالب داستان مصور «صنعت ملّی نفت» منتشر میکند.
رهبر انقلاب اسلامی: نهضت ملى یکی از فصول مهم تاریخ ماست.۱۳۶۳/۰۴/۲۹ مرحوم آیتالله کاشانى رضواناللهعلیه در مسألهى ملى شدن صنعت نفت نفر دوم نبود، نفر اول بود. ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ مرحوم کاشانى کسى است که به کمک او دکتر مصدّق و دیگر سرانِ نهضت ملى شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند. ۱۳۸۰/۰۸/۲۰ نمایندگان آیتالله کاشانى در سرتاسر کشور، در شهرهاى مختلف، مىرفتند سخنرانى مىکردند، حقایق را براى مردم مىگفتند، مسألهى ملى شدن صنعت نفت را براى مردم باز مىکردند، معنا مىکردند، شوق آزادگى و آزادى از یوغ انگلیسها را در دل مردم مىآفریدند. ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ این نهضت یک نهضت ماهیتاً دینى و اسلامى بود. ۱۳۶۳/۰۴/۲۹ مرحوم آیتاللهکاشانى با علاقه و احساساتى که مردم نسبت به او داشتند، ارادتى که داشتند، سوابق مبارزاتى که از او مىشناختند، محبت شدیدى که در اعماق خانهها و خانوادها و دلها از این مرد وجود داشت توانست حکومتى را که از طرف شاه بود متزلزل کند، - حکومت رزمآرا را - و زمینه سازى کند براى تشکیل یک حکومت ملى و مردمى، و مصدق را بر سر کار بیاورد. ۱۳۶۳/۰۴/۲۹
نقش روایت عنوان داستانهای مصور روایت حضرت آیتالله خامنهای از وقایع و حوادث گوناگون است که به مرور در KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=52232
۱۴۰۳/۱۲/۱۳
بازخوانی کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن؛مجموعه «به رسم آیهها»به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان، رسانه KHAMENEI.IR در مجموعه نماهنگ «بهرسم آیهها» مروری بر بیست و هشت جلسه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» دارد که به مرور منتشر خواهد شد.
این کتاب، سلسله جلسات تفسیری حضرت آیتالله خامنهای در ماه رمضان سال ۱۳۵۳ شمسی در مسجد امام حسن مجتبی علیهالسلام مشهد مقدس است.
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=59584
۱۴۰۳/۱۲/۲۴
گزارشی از دیدار مسئولان نظام با رهبر انقلاببین سطور وحدت علیه تهدید و تحکم«درباره کدام دیپلماسی حرف میزنید آقای رئیسجمهور؟!» زلنسکی این را به ترامپ گفت وقتی که کلافه و عصبانی از پیشنهاد تحقیرآمیز و در برابر دوربین رسانهها نمیدانست چه باید بکند.
آش تحکم به اندازهای شور شده بود که طرف اوکراینی در نهایت رو به رئیسجمهور آمریکا گفت: «شما مرا به اینجا دعوت کردهاید و اجازه حرف زدن به من نمیدهید!»
چند روز بعد از نمایش تحقیرآمیز علیه اوکراینیهایی که متحد غرب و آمریکا بودند؛ حالا رئیسجمهور آمریکا دارد ایران را محکوم به انتخاب به یکی از این دو راه میکند: یا حمله نظامی یا توافق دیپلماتیک بر سر آنچه که من میگویم!
پیشنهاد آمریکاییها در ایران با پاسخ یکسانی بین رسانهها و جریانهای مختلف سیاسی روبرو شد. همه در داخل کشور موضع یکسانی داشتند.
شنبه، ۱۸ اسفند؛ چند روز بعد از این رفت و برگشتها حالا ما در حسینیه امام خمینی(ره) هستیم و در جمع مسئولان ارشد کشور!
با وجود تفاوت در عنوان شغلی و مسئولیت و لباس اما حرف نظامی و روحانی وزیر و وکیل و حقوقدان یکیست شبیه همان چیزی که پیش از این در تیتر یک رسانهها دیده بودیم. نشانهای از اینکه همه فهم مشترکی از شرایط کشور دارند.
پایان جلسه میرسد به جایی که مشخص میکند اصل چیست و باید به آن چسبیدن و فرع چیست و باید رهایش کرد؛ همگرایی و همدلی و وحدت و پیشبرد امور بدون توجه به خط و نشانهایی که از بیرون دارند برای ایران میکشند: «یکی از اوّلین کارهایی که باید انجام بگیرد، انسجام درونی دستگاههای گوناگون است؛ هم دستگاههای داخل قوّهی مجریّه باید به طور کامل به هم متّصل باشند، همکاری کنند؛ هم سه قوّه در کنار هم و نیروهای مسلّح در کنار اینها، با هم همکاری کنند. شرط اوّل، «انسجام» است. اگر بخواهیم کارها پیش برود، باید این انسجام به معنای واقعی کلمه اتّفاق بیفتد. خب، خوشبختانه امروز تا حدود زیادی اینجوری است؛ در سطوح بالا اینجوری است [امّا] باید در بدنه و سطوح پایین هم همین انسجام، همین همکاری وجود داشته باشد.» ۱۴۰۳/۱۲/۱۸
«بین سطور» عنوان گزارشهای خبریای است که براساس بیانات حضرت آیتالله خامنهای روایتی از رویدادهای خبری روز ایران و جهان ارائه میکند.
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=59662
* (إن فی خلق السماوات والارض واختلاف اللیل والنهار والفلک التى تجرى فى البحر بما ینفع الناس ومآ أنزل الله من السمآء من مآء فأحیا به الارض بعد موتها وبث فیها من کل دآبة وتصریف الریاح والسحاب المسخر بین السمآء والأرض لآیات لقوم یعقلون) *
اعلم أنه سبحانه وتعالى لما حکم بالفردانیة والوحدانیة ذکر ثمانیة أنواع من الدلائل التی یمکن
...
البحث الثانی: فی أعداد الأفلاک، قالوا إنها تسعة فقط، والحق أن الرصد لما دل على هذه التسعة أثبتناها، فأما ما عداها، فلما لم یدل الرصد علیه، لا جرم ما جزمنا بثبوتها ولا بانتفائها، وذکر ابن سینا فی الشفاء: أنه لم یتبین لی إلى الآن أن کرة الثوابت کرة واحدة، أو کرات منطبق بعضها على بعض، وأقول: هذا الإحتمال واقع، لأن الذی یمکن أن یستدل به على وحدة کرة الثوابت لیس إلا أن یقال: إن حرکاتها متساویة، وإذا کان کذلک وجب کونها مرکوزة فی کرة واحدة، والمقدمتان ضعیفتان. أما المقدمة الأولى: فلأن حرکاتها وإن کانت فی حواسنا متشابهة، لکنها فی الحقیقة لعلها لیست کذلک، لأنا لو قدرنا أن الواحد منها یتم الدور فی ستة وثلاثین ألف سنة، والآخر یتم هذا الدور فی مثل هذا الزمان لکن ینقصان عاشرة، إذا وزعنا تلک العاشرة على أیام ستة وثلاثین ألف سنة، لا شک أن حصة کل یوم، بل کل سنة، بل کل ألف سنة مما لا یصیر محسوسا، وإذا کان کذلک سقط القطع بتشابه حرکات الثوابت.
...
ومن الناس من أثبت کرة فوق کرة الثوابت، وتحت الفلک الأعظم، واحتجوا من وجوه. الأول: أن الراصدین للمیل الأعظم وجدوه مختلف المقدار، وکل من کان رصده أقدم کان وجدان المیل الأعظم أعظم، فإن بطلیموس وجده. (کج نا) ثم وجد فی زمان المأمون (کج له)
ثم وجد بعد المأمون وقد تناقص بدقیقة، وذلک یقتضی أن من شأن القطبین أن یقل میلهما تارة ویکثر أخرى، وهذا إنما یمکن إذا کان بین کرة الکل، وکرة الثوابت کرة أخرى یدور قطباها حول قطبی کرة الکل، ویکون کرة الثوابت یدور أیضا قطباها حول قطبی تلک الکرة فیعرض لقطبها تارة أن یصیر إلى جانب الشمال منخفضا، وتارة إلى جانب الجنوب مرتفعا فیلزم من ذلک أن ینطبق معدل النهار على منطقة البروج، وأن ینفصل عنه تارة أخرى إلى الجنوب. وثانیها: أن أصحاب الأرصاد اضطربوا اضطرابا شدیدا فی مقدار مسیر الشمس على ما هو مشروح فی المطولات، حتى أن بطلیموس حکى عن أبرخس أنه کان شاکا فی أن هذا السیر یکون فی أزمنة متساویة أو مختلفة.
...
تفسیر فخر رازی، جلد 4، ص 200- 205
https://lib.eshia.ir/15387/4/204
یک نکات بسیار مهم و جالبی در تفسیر فخر رازی هست که اتفاقاً چون تفسیری است و با اینکه متعلق به قرن ششم و هفتم قمری است، نکات فلسفی و منطقی ای را در تفسیرش بیان می کند که خواندنی هستند. نکته اینجا این است که در اوایل کتاب تفسیر کبیرش، مفاتیح الغیب، فخر رازی شروع می کند به فلسفیزاسیون منطقی که اجزای منطق و اصوات زبان عربی را تشکیل می دهند. و همانطوری که در بالا هم مشاهده می فرمائید در مورد نجوم و افلاک سماوی نیز بحث می کند، و با این حال معروف هم هست که از منتقدان پر و پا قرص فلسفه و بلکه ابن سینا هم بوده است! نکته اینجا این است که او از فلسفه کمک می گیرد تا به الهیات هم بپردازد، و گویا این کار را با تبحر هم انجام می دهد.
مثلاً یک مسئله اینجا این است که کره ی ثوابت آیا یک کره است؟ یا چندین کره هستند که بعضی افلاک آن نسبت به بعضی دیگر افلاکش متفاوت اند؟ البته آن افلاکی را که در مجسطی بتلمیوس آمده است و او هم بیان می کند، کمابیش با افلاکی که امروز خورشید در مرکز است و نه زمین، تفاوتهایی می کنند. ولی به هر حال می گوید نه فلک هم داریم و .... مسئله ی دیگری که مطرح است اینجا است که کره ی ثوابتی که آن روز او بیان می کند، آیا همین کره ای است که امروز ما هم در کره ی سماوی مشاهده می کنیم؟ و همیشه کماکان همینطور هم بوده اند و این را آیا چقدر هم می توان ثابتش کرد؟ البته همین در مورد هندسه ی کره ی زمین در آن روز و آنچه ما امروز به عنوان کره ی زمین هم می شناسیم مطرح است که آیا چقدر این دو کره ی زمین را که ما امروز می شناسیم، او نیز اقل کم مقداری از آن را می شناخته است و .... و لذا واقعاً هم آیا چقدر علم نجوم و هندسه نیز پیشرفت کرده است؟ مسئله ی فلسفی اینجا هم هست که آیا ما از کجا فرض بفرمائید از هیولا و مسائل ابتدایی شروع کرده ایم و کجاها هم رسیده ایم به آخرهای علوم فلسفی و الهیات آنطور که یحتمل در هر زمانی هم اینطور بنظر ما می رسد؟!
مثلاً این مسئله ی مهمی است که هر وقت شما بروید یک بیمارستانی فرض بفرمائید برای امور اورولوژی، یحتمل شما را رجوع بدهند به بیمارستانی دیگر مثل بیمارستان رسول اکرم یا بیمارستان رازی ...؟ یعنی یحتمل شما رجوع کرده اید به یک بیمارستانی که قرار است یک جامعیتی داشته باشد در درمان افراد، و یحتمل هم این را باید در نظر داشته باشید که برای مسائلی جزئی شما را دست به سرتان کنند و حتی ابتدایی ترین کمکهای درمانی را هم از شما دریغ کنند و ...! یحتمل هم این بنده ی حقیر است که بیش از حد انتظارات بی جا دارم و فکر می کنم همه باید دست به سینه در اختیار این بنده ی حقیر باشند که چطور کمکم هم کنند و .... یعنی هاری داس و لرد شیطانیا یک مسئله است، و آنگاه عطار و درویش هم مسئله ای دیگر است، و یقیناً هم اینها قابل مقایسه با همام و خطبه ی متقین امیر المومنین علیه صلاة و السلام هم نیستند. ولی بالاخره، هر استادی و هر متکلمی هم که بخواهد در کلاس درسش به مباحثی بپردازد، مجبور است که سرفصلهایی را که برای او از قبل حوزه و دانشگاه تعیین کرده است، بدانها بپردازد و ....
و اما اینکه در این مسائل استقراء منطقی هم ما را به کجاها می توانند بکشانند، اینها خود مسائلی است که شاگرد باید در نظر داشته باشد وقتی از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم الی ما شاء الله میل کند؛ و لذا حد و حدودها هم یحتمل اشکال شوند که باید در نظر گرفته شوند اگر از هر ریز و درشتی هم بیخودی مدام اشکال شوند و ....
ولی نکته ی منطقی ای که فخر رازی هم می بینیم شروع کرده است و منطقاً هم در تفسیرش سعی می کند دنبال کند، همین را نیز در مباحث هوش مصنوعی، یادگیری عمیق، یادگیری ماشینی، و ..... الی ما شاء الله امروزه روز می توان مشاهده کرد که از حالات دیجیتالی هم می فرمایند آیا چقدر گذشته است و وارد حیطه های کوانتومی هم شده اند. و آنگاه حتی مسائل نجومی را هم فرا گرفته اند؟ یعنی شما به زبانهای رایانه ای مثل مثلاً پایتون و ++c و ...، الگوریتمهایی را تنظیم می فرمائید که صرفاً مربوط به مبحث خاص خود هستند. مثلاً آیا آندوسکوپی هم چقدر می توانند از این مباحث در پزشکی استفاده کنند و ...؟
خوب، اینجا بعضی یحتمل اشکال هم کنند که اینها که اصلا ربطی هم ندارند به اینکه آیا در شعر شما چقدر مسائل عفت و اخلاق را بر حسب فرهنگ اسلامی و نه بر حسب طاغوت باشد که دارید شعرهایتان را تنظیم می فرمائید؟ یعنی آیا اینها واقعاً اعتباریات هستند و بلکه مرز اعتباریات و حق و حقیقت در الهیات کجا است همانطوری که مسئله امروز هم مطرح است که کره ی ثوابت سماوی نیز کدام است و کجا ما وارد استقراءات منطقی طول و دراز شده ایم و عقل وارد تخیلات و توهمات شاعرانه و ماورای آن هم شده اند و کجاها نیز بلکه اینها واقعاً جایزند؟ کجا مسئله تفسیر است و کجاها وارد تاویل و تفسیر به رای شده است مفسر محترم؟ نکته اینجا این است که باور به توحید و نبوت و امامت، آیا چقدر هم منطقاً می تواند به الهیات کمک کند تا جاهایی که حتی متخصصین هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی و یادگیری عمیق و پزشکی و علوم بیمارستانی و حتی ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی و ... همه و همه بهره مند شوند. بعضی یحتمل اشکال کنند که وقتی شما به الهیات رسیدید، دیگر به جایی هم رسیده ایم که نباید وارد شاعری شوید! ولی موضوع این است که جایگاه هر یک از این علوم را وقتی درست متوجه شدیم، آنگاه هر کدام می توانند از دیگری درست بهره مند هم شوند و .... و لذا انتقادات نیز باید از این دیدگاه وارد شوند و نه اینکه کار به جایی برسد که دشمنان نیز بیشتر از همه چیز بهره مند شوند تا اینکه حتی خود فخر رازی هم بتواند از آنچه می گوید و بدان معتقد است از آن بهره مند گردد. بالاخره یک فرقهایی باید باشند بین امام علی ابن ابیطالب امیر المومنین علیه الصلاة و السلام و امام فخر رازی رضی الله عنه که اگر شاگرد نمی تواند اینها را مشاهده کند، یحتمل باید بیشتر هم سعی کند بلکه متوجه هم شود به مرور زمان که دارد به کجا می رود و بلکه آیا یحتمل دارد به ناکجا آباد هم می رسد؟!!! البته یحتمل بعضی از اساتید فن اشکال هم کنند که تو حالا حالاها سعی کن فقط شاگردی ات را ادامه هم دهی و سعی نکن که هر کسی را بخواهی با دیگری خیی مقایسات کنی و یک مربته از شاگردی ات در حالات خلاء خود بپری هم به الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه حتی در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب آسمانی و زمینی الی ما شاء الله از طرق یادگیریهای عمیق ماشینی آندوسکوپیک پی ببری به وضعیتهای اورولوژیک خودت و دیگران و انتقادات سازنده ای هم اعمال بفرمائید و حتی گروه های تیت-شافارویچ را هم به مسائلت کاربردی کنی و حدس بیرچ و سیونرتون دایر را هم بررسی و حتی حل کنی و ...! در سایه ی ایزد تبارک، عید نیروزتان همگی بود مبارک. البته شب ضربت و شب قتل هم هست و همه و همه هم می روند به شبهای قدر این شبها و .... أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یس: ٦٠﴾ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه