الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿١﴾‏ هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ۚ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا ۖ وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا ۖ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ ‎﴿٢﴾‏ وَلَوْلَا أَن کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیَا ۖ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ ‎﴿الحشر: ٣﴾

۱۴۰۳/۱۱/۲۰

دیدار رئیس و اعضای شورای رهبری حماس

رئیس و اعضای شورای رهبری مقاومت فلسطین حماس صبح امروز (شنبه) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=59289

۱۴۰۳/۱۱/۱۹

بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش

در سالروز بیعت تاریخی همافران در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش ‌آمدید برادران عزیز از نیروی هوایی و نیروی پدافند ارتش جمهوری اسلامی ایران. امروزیک بار دیگر خاطره‌ی مبارک و باشکوه نوزدهم بهمن سال ۵۷ تجدید میشود. اهمّیّت روز نوزدهم بهمن بیشتر از این جهت است که در این روز یک پرچمی برافراشته شد، یک پایه‌ای گذاشته شد که این توانست خطّ سیر ارتش جدید را تعیین کند. ارتش جمهوری اسلامی در واقع همان خطّی را حرکت کرد که آن روز آن جوانها آمدند در مدرسه‌ی علوی و آن حماسه‌ی شجاعانه را آفریدند. در واقع نوزدهم بهمن باید روز تولّد ارتش جدید ایران شناخته بشود. شاید بتوان گفت که آن عاملی که توانست افراد متعدّدی، شخصیّت‌های برجسته‌ای را از درون ارتش به میدان انقلاب بکشاند، همین حرکت این جوانها در روز نوزدهم بهمن بود. شخصیّت‌هایی بودند در داخل ارتش در رده‌های مختلف ــ از همافری و درجه‌داری تا درجات بالاتر و افسر ارشد ــ که اینها دلشان با مردم بود، دلشان با انقلاب بود لکن در درون ارتش، اینها توان و فرصت و زمینه‌ی بُروز و ظهور نداشتند؛ آن عاملی که توانست اینها را بکشاند و در این سطح عالی قرار بدهد، همین حرکت شجاعانه بود. افرادی مثل شهید نامجو، شهید صیّاد، شهید بابایی، شهید ستّاری، شهید کلاهدوز، شهید فلّاحی و افراد دیگر ــ شهدای بزرگی که بعضی‌شان از نام‌آوران شهدای جمهوری اسلامی در طول زمان محسوب میشوند ــ از دل ارتش بیرون آمدند، در مقابل چشمها قرار گرفتند و نقش قهرمان را ایفا کردند. به احتمال زیاد عاملی که توانست اینها را این‌جور وارد میدان بکند، همان حرکت سه روز پیش از پیروزی انقلاب جوانها بود؛ این جوانها، جوانهای نیروی هوایی سه روز قبل از پیروزی انقلاب در بحبوحه‌ی خطر این حرکت را انجام دادند.

چند خصوصیّت هست که بنده همیشه در صحبتها روی آنها تکیه میکنم؛ هر چند خصوصیّت، در این حرکت وجود داشت. یکی «شجاعانه بودن» این حرکت [بود]؛ شجاعت خیلی مهم است. اینکه یک انسانی این دل و جرئت را داشته باشد که وارد عرصه‌ی سخت بشود، خیلی مهم است؛ این حرکت، حرکتِ شجاعانه‌ای بود. هیچ‌ کس آن روز نمیدانست که سه روز بعد از این، نظام ساقط خواهد شد، رژیم پهلوی ساقط خواهد شد؛ کسی این را نمیدانست. ممکن بود همه‌ی‌ آنها به اعدام محکوم بشوند؛ [آنها] شجاعت نشان دادند.

یکی «بهنگام بودن» [این] حرکت بود؛ بعضی از حرکتها خیلی خوب است، شجاعانه است امّا در وقت خودش انجام نمیگیرد. حرکت توّابین در چند سال بعد از شهادت سیّدالشهدا (علیه السّلام) در کوفه حرکت خوبی بود امّا بهنگام نبود؛ آن روزی که باید اینها می‌آمدند و امام حسین را یاری میکردند، نیامدند؛ بعد پشیمان شدند، آمدند، اقدام کردند، همه‌ هم کشته شدند، میدان هم میدان سختی بود امّا خب چه فایده؟ بوقت باید وارد شد، حرکت را بهنگام و در لحظه باید انجام داد. حرکت این جوانها بهنگام بود، در لحظه بود. اینهایی که عرض میکنیم فقط صِرفاً برای این نیست که از یک جمعی تمجید کرده باشیم؛ برای این است که ما امروز هم به همینها احتیاج داریم.

یک خصوصیّت دیگری که در این حرکت وجود داشت و بسیار باارزش بود، «محاسبه‌شده بودن و عقلانی بودن» [بود]؛ محاسبه شده بود، نشسته بودند، فکر کرده بودند، کار کرده بودند. از نوع حرکت پیدا بود که این یک حرکت آنیِ تصمیم‌گیری‌شده‌ی در لحظه نبود؛ روی آن فکر شده بود، کار شده بود، مطالعه شده بود. معلوم بود؛ ما که شاهد قضیّه بودیم، میفهمیدیم که قبلاً نشسته‌اند و این کار را محاسبه کرده‌اند. حرکت انقلابی به این احتیاج دارد؛ بعضی‌ها خیال میکنند حرکتهای انقلابی بدون محاسبه است، نقطه‌ی مقابلِ عقلانی بودن است؛ این پندار غلطی است. حرکت انقلابی بیش از هر حرکت دیگری به محاسبه و به عقلانیّت احتیاج دارد. این هم یک خصوصیّت.

خصوصیّت دیگر این بود که «از غفلت دشمن استفاده کردند»؛ یعنی اگر دستگاه‌های ضدّاطّلاعات آن روز و فرماندهان سطح بالای ارتشِ پادشاهی میخواستند حدس بزنند که یک حرکتی از درون ارتش ممکن است به نفع انقلاب انجام بگیرد، دیرترین جایی که به ذهنشان میرسید، نیروی هوایی بود؛ چون به نیروی هوایی میرسیدند، [به حرکت آنان] فکرشان نمیرسید. فَاَتاهُمُ اللهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا؛(۲) از جایی که گمان نمیکردند ضربه را خوردند. این برادران ما، این جوانهای آن روز، از غفلت دشمن استفاده کردند و این حرکت را انجام دادند.

...

و امّا بحث مذاکره؛ چند وقت است می‌شنوید در روزنامه، در فضای مجازی، در سخنان این و آن، بحث میشود از مذاکره‌ی دولت. خب، آنچه مورد بحث این بحث‌کنندگان است ــ چه در داخل، چه در خارج ــ مذاکره‌ی با آمریکا است. اسم مذاکره را می‌آورند که «آقا! مذاکره چیز خوبی است»، انگار کسی مخالف با خوب بودن مذاکره است! امروز وزارت خارجه‌ی جمهوری اسلامی ایران یکی از پُرکارترین وزارت‌خارجه‌ها است. کارش همین است دیگر؛ با کشورهای دنیا ــ شرقی، غربی، همه‌جور ــ مذاکره میکنند، رفت‌وآمد میکنند، حرف میزنند، قرارداد میبندند؛ استثنائی که وجود دارد آمریکا است. البتّه رژیم صهیونیستی را اسم نمی‌آورم، چون دولت نیست؛ رژیم صهیونیستی یک باند جنایت‌کاری هستند که آمدند یک سرزمینی را غصب کردند، دارند جنایت میکنند؛ او محلّ کلام نیست. استثنا آمریکا است.

چرا استثنا است؟ علّت چیست؟ اوّلاً مذاکره‌ی با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد؛ این را باید ما درست بفهمیم. این‌جور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، فلان مشکل یا فلان مشکل حل میشود؛ نخیر، از مذاکره‌ی با آمریکا هیچ مشکلی حل نمیشود. دلیل: تجربه. ما در دهه‌ی ۹۰ نشستیم حدود دو سال با آمریکا مذاکره کردیم ــ البتّه آمریکا تنها نبود؛ چند کشور دیگر هم بودند، لکن محور آمریکا بود، عمدتاً آمریکا بود ــ دولت آن روز ما نشست مذاکره کرد، رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همه‌کار کردند، یک معاهده‌ای هم تشکیل شد؛(۵) در این معاهده، طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل، امّا همان معاهده را آمریکایی‌ها عمل نکردند؛ همین شخصی که حالا الان سر کار است،(۶)  این معاهده را پاره کرد؛ گفت پاره میکنم و کرد؛ عمل نکردند. قبل از این هم که او بیاید، همانهایی که این معاهده با آنها انجام گرفته بود به معاهده عمل نکردند؛ معاهده برای این بود که تحریمهای آمریکا برداشته بشود، [امّا] تحریمهای آمریکا برداشته نشد. در مورد سازمان ملل هم یک استخوانی لای زخم گذاشتند که مثل تهدیدی همیشه بالای سر ایران وجود داشته باشد.(۷) این معاهده، محصول مذاکره‌ای است که به نظرم دو سال ــ یا بیشتر یا کمتر ــ طول کشید. خب این تجربه است دیگر؛ از این تجربه استفاده کنیم. مذاکره کردیم، امتیاز دادیم، کوتاه آمدیم، امّا نتیجه‌ای را که مقصودمان بود به دست نیاوردیم؛ همین معاهده را هم با همه‌ی این نقصهایی که داشت، طرف مقابل باز خراب کرد، نقض کرد، پاره کرد. با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد؛ مذاکره کردن عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست.

ما البتّه مشکلاتی در داخل داریم؛ کسی منکر وجود مشکلات نیست. در معیشت مردم، مشکلات فراوانی هست و تقریباً اغلب قشرهای مردم ابتلائاتی دارند، مشکلاتی دارند؛ لکن آن چیزی که این مشکلات را برطرف میکند، عامل داخلی است. عامل داخلی عبارت است از همّت مسئولان متعهّد و همراهی ملّت متّحد؛ یعنی همین چیزی که در راه‌پیمایی ان‌شاءالله ملاحظه خواهید کرد: اتّحاد مردم. راهپیمایی بیست‌ودوّم بهمن، هر سال، مظهر اتّحاد ملّی در کشور ما است. ملّت بصیر و مسئولان خستگی‌ناپذیر؛ این [عامل] است که مشکلات ما را برطرف میکند. مسئولان مشغولند، بحمدالله کارهایی دارند میکنند و بنده بسیار امیدوار هستم که همین دولت محترم بتواند مشکلات معیشتی مردم را لااقل کم کند و سختی‌ها را برطرف کند.

آمریکایی‌ها نشسته‌اند دارند نقشه‌ی جهان را روی کاغذ تغییر میدهند! البتّه فقط روی کاغذ است، در واقعیّت هیچ‌گونه واقعیّتی ندارد. درباره‌ی ما هم نظر میدهند، حرف میزنند، اظهارنظر میکنند، تهدید میکنند؛ ما اگر تهدیدمان بکنند، تهدیدشان میکنیم؛ اگر این تهدید را عملی کنند، ما هم تهدید را عملی میکنیم؛ اگر به امنیّت ملّت ما تعرّض کنند، ما هم به امنیّت آنها تعرّض خواهیم کرد؛ بدون تردید. این، رفتارِ فراگرفته‌ی از قرآن و دستور اسلام است و وظیفه‌ای است که بر عهده‌ی ما است. امیدواریم خدای متعال ما را در انجام وظایفمان موفّق بدارد.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته

 

این مسئله ی بهنگام بودن آنچنان که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند که توابین هم بهنگام نبودند خیلی مسئله ی مهمی است و بلکه چه فایده ای هم خواهد داشت بعد از واقعه ی کربلا با اینکه حرکت خوبی بوده و همه هم شهید شدند. بنظر این حقیر این مسئله نشان می دهد که مسئله شهادت و جمع کردن روغن ریخته همانقدریش هم که میسر است و همان را هم نذر امامزاده کردن خصوصاً وقتی اهمیت مضاعفی هم پیدا می کند که یک ارتباط قلبی بین امامزاده و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و شهدائی که مدام هم دارند روغن ریخته را نذر امامزاده و امام عجل الله فرجه الشریف می فرمایند آنچنان که یک ارتباط قلبی بین امام حسین و یارانش علیهم السلام هم بوده و هست! فرق یاران امام حسین صلوات الله و سلامه علیه که حتی خود پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام هم از بهترین یاران امام حسین علیه السلام بوده اند، با نهضت توابّین شهید هم در همینجا است که به هنگام نبودند! مثل این است که عین الله الناظره و اذن الواعیه را انسان در یک لحظه هم بتواند به هنگام نیز درک کند و ببیند و بشنود، ولی کدام عین الله الناظره و اذن الله الواعیه را؟ آنهایی را که متعلق به امام زمان عجل الله فرجه الشریف است، یا آنهایی را که متعلق به عزرائیل هم هست که آناً هم می آید که جان را از جاندار بگیرد و او را به عالم باقی ببرد؟ و کدام جانداری را؟ هم اویی را که در اثر قساوت قلب تدریحی یا دفعتاً هم کنود و ناسپاس هم شده و دیگر برایش مقدور هم نیست که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بتواند ببیند و بلکه تشخیص هم دهد و بلکه از او کمک هم بطلبد که زندگی شرافتمندانه انسانی هم برایش مقدور شود و حتی او را به مقامات عالیه و متعالیه خلافت و ولایت الهی هم برساند و یا اقل کم هر چه بیشتر هم بدان نزدیک کند، و نه اینکه در مقامات پستی و رذلی حیوانی و کالانعام بل هم اضل بدتر از حیوانات؟ إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ‎﴿العادیات: ٦﴾‏ وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَـٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ‎﴿الأعراف: ١٧٩﴾‏ أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا ‎﴿الفرقان: ٤٤﴾‏

انسان واقعاً شرمنده می شود که همین یادداشت روز پنجشنبه کیهان را می خواند که زمان قبل از انقلاب شاه چطور می زیسته و مردم چطور می زیسته اند؟ و اما شرمنده تر اینجا است که حاج آقا منبر بروند و بفرمایند که طرف با سگش یا یک خری ازدواج کرده است و بعد از او طلاق گرفته و با خری دیگر هم دوباره ازدواج کرده است و .... وضعیت جامعه آیا دارد به کجا هم می رود؟ رزومه ها را باید برد نزد کی نشان هم داد برای ازدواج در این وضعیت حیوانی؟ علی القاعده، می فرمائید باید یک درجات و مراتب بالاتری هم باشد دیگر. ولی مسئله ی شیطانی و شیطان بزرگ هم اینجا است که مدام نیز دارد کار می کند همانطوری که شما هم الی ما شاء الله کار کنید!

مثلاً بنده تازه متوجه حدسهای کنسر-تیتز و وایس-تیتز هم شده ام و کمی در ویکیپدیا و جاهای دیگر راجعشان خوانده ام و دیده ام:

https://arxiv.org/abs/2107.01950

https://arxiv.org/abs/1911.12908

...

نکته اینجا این است که در بررسی این مسائل، آیا چقدر هم ما متوجه اخلاق نیز هستیم یا اینکه اصلا مرزهای بین اخلاق و علم و بلکه شبه-علم و فلسفه هم از بین رفته است و دو شقه شده است و حالا اصلا بیا و چیزی به اسم اخلاق را هم ببین می توانی پیدا کنی؟ بنده ی حقیر گاهی اوقات علاقه مند هم می شوم که توجه کنم که ما در تلاوتهای مجلسی قرآن کریم و حتی در اذانها و بلکه در تواشیح هم دستگاه های موسیقی خواهی نجواهی استفاده می شوند. و لذا حجاز و ماهور را هم داریم و مثلاً این توضیحات را هم می بینیم و می شنویم: 

https://iqna.ir/fa/news/4214172

مجری محترم می فرمایند باید حتی صدها بار این فایل را ببینید و بشنوید و بلکه نغمه ها را تمرین هم کنید تا بالاخره یاد بگیرید. ولی حالا همین آرمی که ویدئوهای سایت خامنه ای دات آی آر را هم داریم را که نقطه ی ب بسم الله الرحمن الرحیم را همراه می کند با گوشه ای از موسیقیهای ایرانی که با سه تار یا تار هم فکر کنم نواخته می شود را در نظر بگیرید، آیا این کدام گوشه و در کدام مقام هم هست؟! 

عرض بنده ی حقیر این است که در این مسائل که بتوان تشخیص داد که کدام گوشه ای حجاز است و کدام هم گوشه ای از ابوعطا است؟ یک مهارتهای حصولی در حینی که مهارتهای حضوری هم باید همراهش باشد نیز لازم است که یحتمل استاد هم نیاز داشته باشد؛ ولی یک جاهایی هم مسئله هوش مصنوعی و رایانه ای هم می تواند باشد که می تواند نتها را با آواها نیز تطبیق دهد و مسئله را بصورت سمعی و بصری ویژوالیزاسیون (visualization) هم کند ...!

خوب، اینها همه سر جای خودش؛ ولی همین دستگاه های موسیقایی قرآنی را می توان در انواع موسیقیهای خوب و بد و بلکه مبتذل هم استفاده کرد. و معمولاً مردم فقط اینها را می شنوند و کاری هم ندارند که این قطعه کدام گوشه ها را از کدام دستگاه ها استفاده کرده است و ... و لذا کسی که قرآن را حضوراً هم خیلی نخواند و تلاوت هم نکند که کار غلطی هم هست، یحتمل هر چه دنبال یک اخلاق والایی در میان موسیقیهای مبتذل هم بگردد، آیا چقدر هم می تواند آنرا بیابد؟! کانه در یک سیاه چاله ای هم گیر کرده است که حالا بیا و او را بکش اش بیرون و حتی اگر رستم دستان هم باشد آیا چقدر موفق شود. و اما یحتمل از آن طرف هم کسی تلاوت قرآنش هم سر جایش است و بلکه تفاسیر مختلفی را هم از سوره ی مبارکه العادیات شنیده و علم تفسیر خوبی هم از این تفاسیر حاصل کرده باشد، ولی آیا اینکه حضوراً هم چطور می تواند این تفاسیر مختلف را با متن آیات مبارکه نیز تطبیق دهد و حتی آیات مبارکه سوره العادیات چطور هم به قلبش وارد می شود و به او درس هم می آموزد؟ یحتمل اینها را هر چه بیشتر هم انسان بتواند تمرین کند، بهتر هم بتواند حسینیه اش را در بیت و خانه اش هم هر چه بیشتر جهانی کند و باعث شود اول از همه نیز خود اهل بیت اش نیز در حسینه اش همراه او شوند و حتی به عنوان شاگردی هم بتواند از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز الی ما شاء الله نیز میل کند و حتی در حینی که از یاران خوب امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف دارند نیز روغن ریخته را نیز بتواند درست نذر امامزاده و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف کند و .... مسئله این هم است که آیا شاگرد چقدر هم در خصوصیت و عمومیت بخشیدنها generalizations دچار اشتباهات سخت یا حتی آسان هم می شود و مثلاً خدای ناکرده وارد overgeneralzation و عوارض ناشی از آن هم می شود یا نمی شود و .... بنده خودم هم این مسائل را مطالعه کنم یحتمل برایم خوب است:

https://en.wikipedia.org/wiki/Beck%27s_cognitive_triad

البته اینجا یک مسئله ی اساسی هم هست که اگر این قوم یهود زمان پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله است که باید کوچ کند، و بجایش چطور شده است که تعلل هم شده است و حالا آمریکا و صهیونیستها بعد از این همه جنایاتشان هم هنوز مدعی هستند که مردم غزه باید کوچ کنند به مصر و اردن، یحتمل بعضی اشکال هم کنند که باید رفت توی مذاکرات با آمریکا که آیا چطور هم از آمریکا سنگ پای قزوین شبیه سازی شده هم وارد کنیم چرا که در مشکلات داخلی هم بکار می آیند و ....  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

  • ۰۳/۱۱/۲۰
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۲)

بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ‎﴿هود: ٨٦﴾‏

شعر ولی الحق انصاری در پی می‌آید:

روید از گلزارِ طبعم دم به دم اشعار گل

پیشِ این گل‌های تازه هست کم از خار، گل

گلشنِ من گل به گل سرشار از بوی گل است

خوشه‌چینان را بگو آیند، هست انبار گل

جانِ گلشن بُد، چرا شد شاهدِ بازار گل

زیبِ جعدِ لولیان گشتن ندارد عار گل

گوشه گوشه در گلستان عطرآگین می‌شود

هست در صحنِ چمن چون طبله عطّار گل

این شکوفه‌پیکران را سرو رعنایی تویی

هست خوبانِ چمن را قائد و سردار گل

رنگ می‌یابد ز خونِ رفتگانِ زیر خاک

بعد از این از خاکِ تیره می‌دمد بسیار گل

نی فقط در صحنِ گلشن سر برون آرد ز شاخ

می‌نماید روی رنگین بر در و دیوار گل

از نواسنجی بلبل در طلوع صبحدم

بر فرازِ شاخِ گلبن می‌شود بیدار گل

چون نشیند نوعروسی سر فروکرده به بزم

با سرِ خم هست بر هر شاخه خمدار گل

یک قدم پیش از چمن باشد تجلّی‌گاهِ طور

وادی ایمن گلستان است و در وی نارگل

تا کند خاموش آن را، شبنم آید از فلک

در خیابان‌های گلشن هست آتش بار گل

فطرتش چون صوفیان باشد مرنجان و مرنج

دور باشد از نزاعِ سبحه و زنّار گل

نکهت و رنگش برای طبقه‌ای مخصوص نیست

شاد گرداند دل هر کافر و دیندار گل

غیرِ نکهت از متاعِ زندگی چیزی نداشت

هم برای دیگران آن را کند ایثار گل

چاک پیراهن چرا کرده‌ست و غمگین بهر چیست

نیست بهر بی‌کسان گر همدم و غمخوار گل

نی در آن رنگ است مثلش، نی در آن بو ثانی‌اش

در نگاهم هست بهتر از دُرِ شهوار گل

خنده‌رویی هست او را باعثِ محبوبیت

هست در هر بزم و خانه مبحث گفتار گل

خنده را از روی شادش مرگ هم نتوان ربود

هست شاید این زمان هم صاحب کردار گل

نغمه هم جزوِ گلستان گردد از فیضِ نسیم

در بهار آید برون از سازِ موسیقار گل

رنگ و نکهت را نباشد قدر و قیمت در جهان

رنگ و بویت شد فزون از قیمتِ بازار گل

ناشناسِ رنگ و بو داند چه قدر و قیمتش

می‌خرد از آب و تابِ درهم و دینار گل

حسن و رعنایی فروشند آزمندان بهرِ زر

می‌شود از دستِ طمّاعان ذلیل و خوار گل

گل‌فروشان در کمین باشند بیرونِ چمن

گوی نگذارد حصارِ گلشنش زنهار گل

رنگِ تازه از حیا بر روی یار آید پدید

بلبل شوریده‌سر چون بوسد از منقار گل

رنگ عارض زنده باشد، رنگ آن دارد نه جان

چون خجل باشد نه از رنگینی رخسار گل

دید چون روی نگارم رنگ از رویش پرید

بود دایم از می نخوت بسی سرشار گل

هست مثلِ روی زیبایش حنین و دلفریب

از کجا آرد ولی شیرینی گفتار گل

نی زند مژگان به هم در مجمعِ سیمین‌تنان

تا نه گردد لمحه‌ای محروم از دیدار گل

هست او را صد زبان امّا همه گنگ و خموش

حال دلِ را پیشِ بلبل چون دهد اظهار گل

«با زبان‌ها باعث خاموشی‌ام دانید چیست؟»

می‌کند با صاحبانِ دانش استفسار گل

بی‌خبر از حال وی بر اشکِ شبنم خنده زد

بهر این لغزش کند تا عمر استغفار گل

باعث افسردنِ آن شد نگاهِ گرمِ مهر

کاش پنهان داشتی در برگ‌ها رخسار گل

حالِ زارش بین و از وضع جهان آگاه باش

بهرِ یک خنده کشیده شد فرازِ دار گل

پیشِ گلرویانِ نباشد قدر رنگ و بوی آن

می‌برند از بهر چه در خلّخ و فرخار گل

داستان بلبل و گل تازه شد از حال ما

کم ز بلبل نیستم، گر هست روی یار گل

دشمنِ ناموس باشد خواهِش مال و منال

بهرِ زر آید ز گلشن جانبِ بازار گل

پربها باشد چو بینی از نگاهِ معنوی

از نگاهِ مادّیت هست بی‌مقدار گل

بر شبابِ چندروزه این قدر نازان مشو

وقتِ پژمردن بیاید چون شوند ازهار گل

دامنم گشته است چون دامانِ گلچین در بهار

صورت اشکم چکد از دیده خونبار گل

بلبلِ شیراز هم چون کاتبی شد مدح‌سنج

در مدیحِ شاه اکبر کرده است انبار گل

گرچه اکنون سرزمینِ هند گشته شوره‌زار

تو ولی از باغِ استعدادِ خود هم آر گل

گرنه شد قدرِ کلامت، غم مخور، چون ریختند

زیر پای دلبران شعرِ تر اشجار گل

چون بسنجیدم ز سنگِ حسن، پیشِ شعر تو

یافتم من در لطافت نیست بر معیار گل

نیست گر ممدوح تو کس این زمان، اشکال نیست

هست بهرِ خویشتن اکنون تو را در کار گل

تو نه ای اکبر که عرفی کرد مدحش بهرِ زر

تو نه ای شاهی که بهرش آید از بازار گل

شاعر استی تو، مجو برگی ز گل از دیگران

چین ز باغِ خود برای زینتِ دستار گل

دولتِ علم است با تو گوهرِ شعر است نیز

نیست کافی یک دو سه، باید تو را بسیار گل

بر جمالِ شعر و روی علم تو بهرِ نثار

گو صبا آرد ز باغ و گلستان خروار گل

پیشِ آن گل‌ها که رو آرند از شاخ دلم

در نگاه خویشتن گشته ذلیل و خوار گل

برتری و تازگی شعرِ من کرده قبول

داده است از دست آخر گوهرِ پندار گل

لکهنو باغ است و من هستم گلِ صد برگ، چون

بود نیشاپور گلشن وندر آن عطّار گل

از کلامِ خود دَری را داده‌ام رنگ نوی

در بهاران چون کند آرایش گلزار گل

بس «ولی» بس، این تقلّا تا به کی، در شکل شعر

پیش کن در خدمت آن زبده اخیار گل

آن‌که یوغ جور را از دوش ایران باز کرد

آن‌که باشد خوش‌ترین از گلشن احرار گل

آن‌که باشد پیشوای اهل علم و اهل دین

آن‌که از گلزار عرفان کرده است انبار گل

فخر نزهت‌گاه ایران، زیب دین مصطفی

از خیابان حسین (ع) و حیدر کرار گل

پاسدار انقلاب و محسن انسانیت

از گلستان بتول و سیّد ابرار گل

هستم ایّوبی من و از خادمانِ جدّ تو

چین به شکلِ من یکی از گلشن «انصار» گل

نام تو بر نام حیدر، کار تو ترویج دین

گفت‌وگویت مثلِ کوثر باشد و افکار گل

گرچه آن بسیار داری، هم یکی از من پذیر

می‌کنم هدیه برای زینت دستار گل

بس که می‌دانم که هستی شعرفهم و خوش‌مذاق

می‌فرستم من به پیشت صورت اشعار گل

دوستانِ تو کجا باشند محروم از کرَم

چون ز دستِ لطفِ تو یابند هم اغیار گل

گشته‌ای غمگین اگر از جورِ شیطانِ بزرگ

در نگاهم هست این هم تازه بر دستار گل

تحفه‌ای از باغِ جانم هست این بهرت علی

نظم را گلدسته دان، هر لفظ را بشمار گل

سوی ایران این جسارت! شعر هدیه می‌کنم

می‌فرستم من برای زینت گلزار گل

https://www.isna.ir/news/8711-09343.92481

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ‎﴿یس: ٦٠﴾‏

 

إِلَهِی اُنْظُرْ إِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ اِسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَأَطَاعَکَ یَا قَرِیباً لاَ یَبْعُدُ عَنِ اَلْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یَا جَوَاداً لاَ یَبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ إِلَهِی هَبْ لِی قَلْباً یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِسَاناً یُرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ ... إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ ... إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی اَلذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی اَلْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی اَلْغَفْلَةُ عَنِ اَلاِسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی اَلْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلاَئِکَ إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى اَلنَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى اَلْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لاَ یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لاَ یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لاَ یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ اَلْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خَائِفاً مُرَاقِباً یَا ذَا اَلْجَلاٰلِ وَ اَلْإِکْرٰامِ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً

 

اگر نتوانستید تشخیص دهید که آیا این امام زمان عجل الله فرجه الشریف است یا شیطان، که آمده است نزد شما و می فرماید که ای بدبخت همه ی عمرت شیطان را پرستیدی، یک دفعه هم دست از عبادت شیطان بردار و خدا را بپرست؛ چطور می خواهید از آن پیله ای که دور خود پیچیده اید هم بیرون بیائید تا بلکه متوجه شوید که کی به کی است و بلکه چه باید هم انجام بفرمائید که عبادت شیطان را کلاً هم کنار گذاشته و تمام وقت در اختیار عبادت پروردگار عالمیان و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما شوید و ...؟! لعنت خدا بر شیطان رجیم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین دیر شد، دیر شد، بنده ی حقیر بدوم برسم به نماز جماعت! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ا رفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی