الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

وَلَا تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَـٰکِن لَّا تَشْعُرُونَ ‎﴿البقرة: ١٥٤﴾‏

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

إِلَهِی عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ اِنْقَطَعَ اَلرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ أَنْتَ اَلْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی اَلْأَمْرِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلاَنَا یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ

 

نور 12

کما أنّ عالم الأعیان الثابتة أیضا غیر مانع عن کون الظهور ذاتیا- و إن کان الترتیب یقتضی أن یکون الأعیان ظاهرة، إلا أنّک قد عرفت أنّ الأعیان الثابتة لا وجود لها فی الحضرة العلمیّة و لا کون لها إلا کون الثبوت- فحقائقها أیضا غیر حاجبة عن الظهور الذاتی و التجلّی الأسمائی و الصفاتی. فهو تعالى بلا حجاب مسدول بینه و بین خلقه ظاهر فی مرآة الکلّ. کما قال، تعالى شأنه: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ.» [86] فأشار بلفظ «هو» إلى الحقیقة الغیبیّة المستکنّة فی الحضرة الأسمائیّة و الصفاتیّة، و قال: الحقیقة الغیبیّة المقدّسة عن التلبّس بالأسماء و الصفات، فضلا عن ملابسة الأکوان الزائلات الداثرات، بحقیقتها الشریفة ظاهر و باطن و أوّل و آخر. فالظهور، کلّ الظهور؛ له؛ و البطون، کلّ البطون، له. لا ظهور لشی‌ء من الأشیاء؛ و لا بطون لحقیقة من الحقائق؛ بل لا حقیقة لشی‌ء أصلا. کما فی دعاء یوم عرفة لمولانا و سیّدنا، أبی عبد اللّه الحسین، روحی له الفداء:

أ یکون لغیرک من الظهور ما لیس لک، حتّى یکون هو المظهر لک؟

متى غبت حتّى تحتاج إلى دلیل یدلّ علیک ... [87] إلى آخره. صدق ولیّ اللّه.

و بهذا ینظر کلام الأحرار: العالم خیال فی خیال. [88] و من ذاک المقام قول العارف الشیرازی، قدّس سرّه:

«مدعى خواست که آید به تماشاگه راز، دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد» [89]

و لتکن على خبر ممّا ألقی إلیک حتّى لا یشتبه علیک الأمر، فتزلّ قدمک.

مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی،  ص 51- 52

http://lib.eshia.ir/11165/1/51

 

بعضی یحتمل اشکال بفرمایند که اگر ما بخواهیم جرم پرتون بر حسب جرم کوراکها و گلوئنها و نیروهای ضعیف و قوی در مدل استاندارد ذرات فیزیک را بدست آوریم، اینها هیچ ربطی هم به اعیان ثابته ندارند، همانطوری که در مصباح الهدایة ی امام خمینی هم بدان اشاره رفته است. و استاد آشتیانی نیز می فرمایند که بحث ثبوت اعیان را از نور 11 از مشکاة دوم، امام خمینی شروع می فرمایند. این اعیان ثابته را بیشتر هم در یک صفحه ای از ویکی امام خمینی بحث می کند. یحتمل حتی خود استاد آشتیانی هم بهتر اینها را بیان بفرمایند. ولی این مسئله ی اعیان ثابته یک شباهت دوری یا حتی نزدیکی هم آیا چقدر به مُثُل افلاطونی دارد. و حالا بعضی حتی تا آنجا هم پیش روند که اصلا مسئله ی فرم فاکتورها و توزیع پارتونهای عمومی هم یک ارتباطاتی با همین اعیان ثابته دارند.

ولی بحثی هم با استاد عزیزی داشتیم که ایشان به عبارتی در مورد اختلاط حق و باطل از خطبه 50 نهج البلاغه اشاره فرمودند: یوخذ ضغث من هذا و ضعف من هذا ویمزجان! البته این ضغث که جمعش هم اضغاث که در قرآن نیز آمده است و ما نیز بارها آنرا در "اضغاث الاحلام" استفاده کرده ایم، همین ضغث نیز در قرآن کریم در سوره ص آیه 44 در مورد حضرت ایوب هم آمده است.

وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ‎﴿ص: ٤٤﴾‏

و عبارت نهج البلاغه را نیز حضرت ولی فقیه بارها در فیشهای مختلفی استفاده فرموده اند. ولی این مسئله امتزاج حق و باطل با هم یک وجوهی هم دارند که گذشته از تعبیر خوابی که موبدان فرعون آنها را اوهام و خوابهای آشفته هم می پندارند و حضرت یوسف است که درست آنها را تعبیر هم می کند، یک جاهایی هم مسئله کربلایی می شود. مثل اینکه فرض بفرمایید مسلم ابن عوسجه و حبیب ابن مظاهر و حتی عمار یاسر م بر سر و کوی و بازاری ایستاده اند و دارند از اموری با هم سخنرانی می کنند که بنظر مردم هم می رسد که اینها دارند انگار با هم بدجوری هم از روی دیوانگی با هم شوخی و بحث هم می کنند ؛ و اما بعداً مردم می فهمند همانهایی را که آنها داشتند با هم می گفتند درست هم از آب درمی آیند چرا که یحتمل خیلی هم رویشان نمی شده است با صدای بلند و رسا نیز بفرمایند: وارحم استکانتنا بعده و بلکه از روی وفاداریشان تا پای جان نیز حتی زودتر از امامشان هم آیا چقدر به شهاادت برسند!

و اما اینجا یک نکته ای هم هست در مورد عرفان که در اشارات و تنبیهات هم در آخرهای کتاب ظهور می کند بعد از منطق و طبیعیات و الهیات عرفانی. نکته ای که اینجا شاگرد و دانشجو و طلبه باید هم بخاطر بسپارد وقتی دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه حتی در ریاضی فیزیک نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز میل می کند و بلکه به ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... و ربع و نیم و تمام چرخشی قلوب زمینی و آسمانی هم می پردازد، این است که مسئله در همان اول کار در مسائل منطقی هم می توانند بحرانی شوند آنجنان که یحتمل اشکال هم شود که شما نمی توانید مسائلی همچون بشرط شیء، و بشرط لا، و لا بشرط را را به خود حضرت واجب الوجود هم کاربردی اش بفرمایید! حالا یحتمل بتوانید آنها را از روی کاربردشان در مورد خورشید و ماه در آسمانهای روز و شب بهتر فهمیده و تحلیل هم کنید. و اما آیا این کار صحیح هم هست که مسئله را به خود واجب الوجود هم کاربردی اش بفرمایید؟ یعنی مسئله اینجا این هم هست که در مسائل وجودی و عدمی که در کافی شریف از قول امیر المومنین علی ابن ابیطالب هم آمده است و حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی هم آنرا تقریر می فرمایند، نقیض "من شیء"، آیا "لا من شیء" است یا "من لا شیء"؟ آنچنان هم که همین مسئله را آیا ممکن الوجودها می توانند در بین مرزهای شهادتین فی ما بین وادیهای وجودی و عدمی الی توحید محمدی و علوی نیز به حضرت واجب الوجود ملحق شوند؟! و چقدر هم آیا می توانند چنین کنند؟ یعنی یک جاهایی هم کِرمی را دارید که همینطوری که دارد قلیان می کشد و در حال مبدل شدن به پروانه ای هم هست، همینطوری هم دارد با آلیس در سرزمین عجایب حرف می زند و از او می پرسد که تو کی هم هستی؟! و از آن طرف هم شما این مسئله را دارید که آیا چقدر هم حتی سیدة النساء العالمین فاطمة الزهرا صلوات الله و سلامه علیه هم دچار مسائلی از قبیل آلیس در سرزمین عجایب است و بلکه خود نیز به درجه ی رفیع شهادت نیز نایل می آیند؟

مسئله این است که آیا این سوال جایز است یا فتنه و آزمایشات الهی و مردمی هم نباید اینجا در کار باشند که حالا اصلا به ما چه که نسوان حتی حجاب را هم آیا چقدر رعایت می فرمایند یا خیر؟!!! یعنی از اول کار آیا جایز هم هست که برویم به مسائلی که در شرح مبسوط منظومه نیز آمده است منطق و طبیعیات را هم حتی کنار گذاشته و به الیهایت بپردازیم؟ و آنگاه مدعی هم شویم که خوب؛ ما حتی اگر بخواهیم به ماشینهای تورینگ و بلکه الگوریتمهای گودلی هم پرداخته و بحث کنیم، بهتر است جملاتی را که خودشان خودشان را نفی می کنند و بلکه آیا چقدر هم واضحات و صالحات tautologies هستند یا نیستند را نمی شود بدانها پی برد را نیز کنار بگذاریم. مثل چی؟ مثل درستی یا غلطی این جمله:

جمله ی داخل پرانتز غلط است: (این جمله درست است)!

یعنی این یک مسئله است که شاگرد و دانشج و طلبه یحتمل خیلی هم خود را نخبه فرض کرده و بخواهد از همان اول آخر فیلم را ببیند چه می شود یا برود سراغ آخر بحث استاد آشتیانی و به اعیان ثابته هم بپردازد یا حتی از منطق و  طبیعیات هم بپرد به الهیات و عرفان نظری و عملی. ولی معنایش هم این نیست که دیگر گذر پوست به دباغ خانه هم نمی افتد و بلکه احیتاجی به دوا و دکتر هم پیدا نخواهد کرد! و حالا کرونا و تیفوس و وبا و اینها را هم وارد بحثش نمی شویم. و اما بعضی هم مثل جهودهای صهیونیست خیلی هم دوست دارند که بفرمایند اصلا هولوکاست را هم هیچ کس حق ندارد زیر سوال ببرد، ولی وقتی خودشان هم دستشان به بمب و زندان و شکنجه هم افتاد؛ کل غزه را هم با خاک یکسان کنند و بلکه شامات را هم همین کار را باهاش کنند، می کنند! بابا لامذهب، داری واجب الوجود را آزمایش می کنی؟ یا خودت هم ادعای واجب الوجودی داری و هیچ کس هم نباید زیر سوالت ببرد؟ نکته ی قابل پرسش از روانشناسانی مثل فروید و امثالهم هم اینجا است که آیا در آسیب شناسی روانپریشی، و بلکه در ریاضی فیزیک نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز چقدر هم دست ریاضی فیزیکدانهایی مثل فرض بفرمایید ادوارد ویتن را هم باید باز گذاشت که به عنوان مجسمه ی دیوانگی هم عمل کنند؟ نکته اینجا این هم است که آیا اعیان ثابته ای که پنهان هم هست و بصورت غیبی نیز آیا چقدر اسماء الهی را نمایان می کنند، آیا چقدر هم همان ماده و انرژی تاریک را نیز شامل می شوند که آیا چقدر هم شاگرد و دانشجو و طلبه مایل هم هست به الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی نیز میل کنند و در میانه ی راه به بیراه هم رفته و بلکه سر از دار المجانین هم در می آورند و ...؟ بنده ی حقیر رفتم بدوم برسم بنماز جماعت! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ اَلذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اَلْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ اَلْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ] وَ اَلْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ اَلسَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ اَلْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ 

  • ۰۳/۰۳/۱۶
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۲۸)

بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ‎﴿هود: ٨٦﴾‏

 

الجزء الاول‌

مقدمة التحقیق‌

بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین، و الصلاة و السلام على أشرف الأنبیاء و المرسلین محمّد و على آل بیته الطیّبین الطاهرین.

و بعد:

تمثّل الإمامة فی حیاة المسلمین واحدة من أهمّ مفردات العقیدة الإسلامیة التی ما سلّ فی الإسلام سیف کما سلّ فیها کما قیل.

و لم یکن للسیف فیها موضع لو أنّ المسلمین استمعوا لنداء العقل و الفطرة السلیمة و اتّبعوا منهج البحث العلمی و الاستدلال المنطقی على ما اختلفوا علیه.

لکنّها الأهواء عند ما تحلّ بدیلا عن منطق العقل تجرّ الأمّة إلى ویلات و محن قد یکون أکثر المحترقین بنارها لا یعلمون حقیقة الأمر فیها لوقوعهم تحت تأثیر أسالیب الدعایة و التضلیل و التغریر.

و لم تکن مسألة الإمامة من الغموض و الإبهام بما یوصل المسلمین لهذه الحالة من التنازع و الاختلاف، بل کانت واضحة جلیّة أیّام الرسالة الأولى، لکن الغموض بدأ یکتنفها بتعاقب الزمن بسبب مزاحمتها لأهواء دفینة فی نفوس دخلت الإسلام مرغمة، فأضمرت لأهله الشرّ و لنفسها الزعامة حین تسنح لها فرص غفلة الأمّة عن کتابها و أقوال رسولها 6.

و ما أن انقضت أیّام النبوّة حتى ظهر کامن القوم و علت أصوات أخر أخرستها کلمة الحقّ سنین طویلة، و عاش أکثر المسلمین التّیه الفکریّ مع أنّ کثیرا منهم عایش الرسول 6 و سمع حدیثه و وصایاه، و صار الحدیث عن خلافة خاتم الرسل حدیثا عن الزعامة بما تحمل من رواسب العقلیة الجاهلیة و القبلیّة، و غدا مصیر خیر أمّة أخرجت للناس تقرّره عقول قوم لم یتمثّل الإسلام فی حیاتهم سلوکا و مفهوما و مشاعر بالقدر الذی یؤهّلهم لخلافة خاتم الرسل 6.

فالعجب کلّ العجب من أمّة آمنت برسولها و کتابها و ترجع إلیهما فی معرفة

أحکامها من صوم و صلاة و حجّ و نکاح... و غیر ذلک، و لا ترجع إلیهما فی أمر یصل فیه الاختلاف إلى حدّ التنازع و الاقتتال و انتهاک الحرمات!! و کأنّ القوم قد فتّشوا جمیع أقوال نبیّهم و تمعّنوا فی آیات کتابهم فلم یجدوا ما یتعلّق بأمر الإمامة من شی‌ء فحصروا دائرة النقاش فیها بحدود عقولهم و مصالحهم.

الالفین، علامه حلی، جلد 1، ص 7- 8

http://lib.eshia.ir/13329/1/7

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ ‎﴿١﴾‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ‎﴿٢﴾‏ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ ‎﴿٣﴾‏ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ‎﴿٤﴾‏ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ‎﴿٥﴾‏ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ‎﴿٦﴾‏ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ‎﴿٧﴾‏

 

۱۴۰۳/۰۳/۳۰

بیانات رهبری مد ظله العالی در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بین‌المللی شهدای مقاومت و مدافع حرم

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین.

اوّلاً خیلی تشکّر میکنم و خوشوقتم از اینکه این فکر در جمع حاضر به تحقّق پیوست و این کار را شما با جدّیّت دارید دنبال میکنید. رحمت خدا بر شهید سلیمانی، که ایشان اشاره کردند مبدع این فکر و این کار مرحوم شهید سلیمانی بود.

موضوع «مدافعان حرم»، و این پدیده‌ی مدافعان حرم، یک پدیده‌ی شگفت‌انگیزی است، یک پدیده‌ی مهمّی است؛ ابعاد گوناگونی دارد که به نظر بنده اگرچه گوشه‌وکنار در صحبتها و سخنرانی‌ها و مانند اینها بعضی از این ابعاد بیان شده و ذکر شده، لکن لازم است که این ابعاد به طور جامع و کامل بیان بشود. من چند نکته را یادداشت کرده‌ام که به شما برادران و خواهران عزیز عرض بکنم که ناظر به همین ابعاد این پدیده‌ی مهم و عجیب و شگفت‌آور است.

چهار جنبه را من اینجا مورد نظر قرار داده‌ام: یکی «جنبه‌ی نمادین» این کار؛ یعنی این حرکت از جاهای مختلف به سمت حرمها و دفاع از حرمها و مانند اینها، یک معنای نمادینی دارد، یک جنبه‌ی نمادینی دارد که حالا عرض خواهم کرد. یکی از جنبه‌ی «جهان‌نگری انقلاب» که حواس انقلاب به مسائل منطقه و مسائل جهان و معادلات جهانی هست؛ از این جنبه هم جای مطالعه هست که عرض خواهم کرد. جنبه‌ی سوّم این است که این حرکت یک خطر بزرگ را از سر منطقه و از سر کشور ما بالخصوص دور کرد؛ این هم یک مسئله‌ی مهمّی است که درست به آن پرداخته نشده، اگرچه حالا چیزهایی گاهی گفته شده. مسئله‌ی چهارم هم این موضوع است که این حادثه نشان داد که انقلاب، بعد از گذشت چهار دهه، «قدرت بازآفرینی» حوادث ذاتی خودش را که در اوّل انقلاب بارز بود دارد. روی هر کدام از این چهار نکته من یک مختصر توضیحی عرض میکنم.

امّا آن معنای نمادین و معنای رمزی، این است که درست است که حرکت به سمت حرمهای اهل‌بیت و دفاع از حرمهای اهل‌بیت، در واقع دفاع از مزار و احترام به آن مزار است، لکن این در واقع احترام به محتوا و مکتب آن پیکر مطهّری است که آنجا قرار گرفته. آن چیزی که مهم است این است؛ یعنی اگر چنانچه کسی برای آن فکر، برای آن آرمان، احترام قائل نباشد، هیچ دلیلی برایش وجود ندارد که برود از این مزار یا از این گنبد دفاع کند و حمایت کند. بعضی از این کسانی که رفتند در دفاع از حرم شرکت کردند، شیعه هم نبودند! ما می‌شناسیم افرادی را از کشور خودمان و جاهای دیگر که شیعه هم نبودند؛ یعنی ممکن است فقه اهل‌بیت را هم عمل نمیکردند، امّا آرمان اهل‌بیت را چرا؛ مهم این است.

اهل‌بیت آرمانهای بلندی دارند که اینها هیچ وقت کهنه نخواهد شد و در صدر خواسته‌های همه‌ی وجدانهای پاک و انسانهای آزاده وجود دارد، مثل عدالت، مثل آزادی، مثل مبارزه‌ی با قدرتهای ظالم و ستمگر، مثل وجوب ایثار در راه حق، فداکاری؛ اینها آن مفاهیم بلندی است که در زندگی ائمّه وجود دارد. این حرکت، حرکت دفاع از این آرمانها و ارادت و علاقه‌ی به این آرمانها بود؛ این خیلی مهم است. ما اگر چنانچه بتوانیم همین جنبه را، [یعنی] جنبه‌ی دفاع از آرمانها را، با این تبلیغاتی که [ایشان] اشاره کردند، به گوش مردم دنیا برسانیم، هم از حرکت دفاع از حرم حمایت کرده‌ایم، هم از آن آرمانها حمایت کرده‌ایم. چون در دنیا بالاخره وجدانهای ناآلوده وجود دارد؛ شما نگاه کنید دیگر الان در آمریکا، مرکز مشکلات معنوی و اخلاقی، یک مشت جوان، دارند از زن و مرد غزّه ــ که اصلاً خیلی‌شان نمیدانند کجای دنیا است ــ این‌جور فداکارانه دفاع میکنند؛ این پیدا است که وجدان پاک و ناآلوده در همه‌جای دنیا هست. اینها را باید مخاطب قرار داد؛ این وجدانها باید مخاطب قرار بگیرند؛ از اینها غفلت نباید بکنیم. یکی از چیزهایی که باید به اینها تخاطب کرد و منتقل کرد همین است؛ این آرمانها. این آرمانها آن‌چنان جاذبه‌ای دارد که جوان را از خانه و زندگی و عشق و محبّتِ پدر‌فرزندی و زن و شوهری و غیره میکَند میبرد برای دفاع. این، نکته‌ی اوّلی که در این حرکت وجود دارد.

دشمنیِ آن کسانی هم که باعث شدند این حرکت به وجود بیاید ــ یعنی همان کسانی که حرمها را تهدید کردند و مانند اینها ــ در واقع با همان آرمانها است؛ اشخاصی که سالها و قرنها است از دنیا رفته‌اند، مثل متوکّل عبّاسی. متوکّل عبّاسی چرا با قبر امام حسین آن کارها را میکرد؟ امام حسین که بیش از ۱۵۰ سال بود از این عالم مادّه رها شده بود، پرواز کرده بود؛ او که وجود نداشت. آن چیزی که متوکّل را وادار میکرد که برود این کارها را بکند، دست قطع کند، پا قطع کند، آدم بکشد، آب ببندد، و کارهایی مانند اینها بکند، آن حقیقتی بود که در ورای این قبر، در ورای این گنبد، این مزار و این ضریح وجود داشت. او از آن «حقیقت» نگران بود که البتّه حق هم داشت نگران باشد؛ چون آن حقیقت امثال متوکّل را میکوبد. در همیشه‌ی تاریخ همین‌جور است، امروز هم همین‌جور است. این نکته‌ی اوّل.

...

حتّی بعضی از این کسانی که تحلیل‌های مادّی گریبانشان را گرفته و رها نمیکند، هر کاری هم [بکنید]، هر استدلالی هم که میکنید، حاضر نیستند آن استدلال را به ذهنشان وارد کنند تا ذهنشان را قانع کند؛ گفت:
هر درونی کو خیال‌اندیش شد
چون دلیل آری خیالش بیش شد(۷)

چشمشان به غرب و به انگیزه‌ها و به همان مبانی فکری غلط غربی است؛ انتظار داشتند که انقلاب که قیامی علیه این فکر مادّی است بتدریج ضعیف بشود. بعضی‌ها خودشان هم اوّل، انقلابی بودند، بعد تبدیل شدند به یک مخالف یا مقابل یا لااقل مغایر با تفکّر انقلابی؛ آنها میگفتند که آن کسانی هم که در دفاع مقدّس بودند اگر تا حالا میماندند، مثل ما بودند؛ قیاس به نفْس میکردند. این جوانها نشان دادند که نه، این غلط است، این‌جوری نیست. صفا و شجاعت و ایثار و اخلاص و اعتقاد عمیق به مبانی اسلامی و انقلابی در این جوانهایی که رفتند، واقعاً شگفت‌انگیز است، واقعاً یک پدیده‌ی بی‌نظیری است؛ انسان تعجّب میکند. جز لطف خدا، جز هدایت الهی و سرانگشت هدایت ائمّه‌ی معصومین (علیهم السّلام)، چیز دیگری نمیتواند باشد. حالا بزرگانشان مثل شهید سلیمانی و شهید همدانی و بزرگان دیگری که در این راه به شهادت رسیدند که به جای خود محفوظ.

بنابراین بنده نتیجه میگیرم که مدافعان حرم و خانواده‌هایشان مایه‌ی افتخار و سرافرازی ایران اسلامی‌اند؛ مایه‌ی نجات و کامیابی انقلاب اسلامی هستند و جمهوری اسلامی قطعاً رهین منّت این عزیزان، این شهیدان و این خانواده‌ها و این مدافعان است. خداوند ان‌شاء‌الله درجاتشان را عالی کند و روحشان را با پیغمبر محشور کند و آنها را از ما راضی کند، ما را هم به آنها ملحق کند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاتة‌

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56834#_ftnref7

 

یک حمد شفا برای شفای همه ی مریضها از مریضهای اسلام و حتی مریضهای لا مذهب لطف بفرمایید بخوانید. بنده ی حقیر یادم هست که یک جایی آشیخ عباس قمی در مفاتیح می فرمایند مثلاً با یک خرمای دون افطارتان را باز کنید که البته چون مفاتیحی که در کتابخانه ی lib.eshia.ir هست کامل نیست یحتمل به همین خاطر است که نتوانستم این را پیدایش کنم. و یحتمل یک خرمایی، یک خرمای دون است؛ ولی بعد وقتی دعای ماثوری هم به همین خرمای دون از ته قلب هم بدان خوانده می شود، آیا قبول می فرمایید که اثرش می تواند از عمل جراحی قلب باز هم بیشتر شود؟ همین خرمای دونی که شخصی که دست و پا و چشم و گوش اش را هم خدا از روی محبتش کرده است دست و گوش و چشم و گوش خدا، آرمانها و انگیزه ها را می تواند آنچنان هم متعالی کند که یک دو قطبی و دوگانی هم ایجاد می کند که حتی بیمار ومریض لامذهبی را هم می تواند با همین خرمای دون شفا دهد. و حال آنکه همین مریض و بیمار لامذهب صهیونیست و کمونیست و ... هم در محاجه ها و مناظره هایشان بین خودشان حتی داعش را هم علم می کند که انگیزه هاایی و آرمانهایی هم داشته باشد برای دوگانها و دو قطبیهایی بیشتر که مثلاً به اسم کمک به اسلام و افغانستان هم 11 سپتامبر را راه می اندازد و اسلام و مسلمانان را هم متهم می کند و کل منطقه را هم شروع می کند شخم زدن و بلکه به توپ بستن؛ و چرا که آن خوک کثیف نجس جیغ جیغوای را که می خواهد سر ببرد را هم هر چه می کند، نمی یابد. و چرا که در درونش هم نهفته است و بجایش سعی دارد خوک کثیف نجس دیگری را بیابد تا سر ببرد. و لذا سلاخ خانه هم راه می اندازد چرا که به دو قطبی و دوگانی هم رسیده است که علاجش را هم نمی یابد که چطور حتی تک قطبیهای مغناطیسی و کوهمولوژیهایشان را هم بلکه در نظریه های گالوای کیهانی نیز بتواند بیابد.

مسئله این است که حتی پزشکان متخصص ما و مردمی که به آنها رجوع هم می کنند هر چند که هزینه های گزافی را هم باید بپردازند، از این نکته هم غافل می شوند که چشمشان چطور به تخصصهای غربی خیره دوخته شده است، بدون اینکه تخصصهای پزشکی و علمی و طبیعی و حتی ریاضی فیزیکی حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را بتوانند درست در ایالات متحده چند جهانی استکان نلکیهای توپولوژیک ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی الک کرده و سره را از ناسره بتوانند تشخیص دهند. و آنگاه در این خیل عظیمی از ادبیات و نوشته های تخصصی ریز و درشت هم حالا آیا حتی شاگرد و طلبه و دانشجو چقدر بتواند مریض و بیمار حتی اسکیتزوفرنی لا مذهب را هم از نوشته ها و مقالات حتی با مشارکتهای 400 و 500 نفری و کتب اساتید مسلمی که از بس هم به خدا محبت دارند و بلکه خدا بدانها محبت دارد، شده اند چشم و گوش و دست و پای خدا؛ شاگرد وا می ماند چطور اینها را از هم تشخیص هم دهد چرا که همه چیز را هم به توپ بسته اند. و بلکه فیلسوف نمای جیغ جیغویی کانه دارند سرش را مثل خوک می برند را هم نمی تواند نعوذ بالله بهتر از سر امام حسین صلوات الله و سلامه علیه بر سر نیزه ها و خود حضرت فاطمه زهرای مرضیه هم تفاوتشان را درک کند و فاجعه اندر فاجعه هم رخ می دهد. از بنده ی حقیر بپرسید، این است که شاعر عزیز قله ی دماوند را به قلب فسرده ی زمین هم تشبیه می کند.

ای دیو سپید پای در بند، ای گنبد گیتی ای دماوند

از سیم به سر، یکی کله‌خود، ز آهن به میان یکی کمربند

تا چشم بشر نبیندت روی، بنهفته به ابر چهر دلبند

تا وارهی از دم ستوران، وین مردم نحس دیو مانند

با شیر سپهر بسته پیمان، با اختر سعد کرده پیوند

چون گشت زمین ز جور گردون، سرد و سیه و خموش و آوند

بنواخت زخشم برفلک مشت، آن مشت تویی تو، ای دماوند

تو مشت درشت روزگاری، از گردش قرن‌ها پس افکند

ای مشت زمین بر آسمان شو، بر ری بنواز ضربتی چند

تو قلب فسردهٔ زمینی، از درد ورم نموده یک‌ چند

تا درد و ورم فرو نشیند، کافور بر آن ضماد کردند

شو منفجر ای دل زمانه، وان آتش خود نهفته مپسند

خامش منشین سخن همی گوی، افسرده مباش خوش همی خند

پنهان مکن آتش درون را، زین سوخته‌جان شنو یکی پند

....

استادی می فرمودند ورنبر هایزنبرگ (1901- 1976) هم گفته است که شاگرد با اولین جرعه ی از استکان علوم طبیعی، یحتمل ملحد هم می شود و حال آنکه خدا در ته استکان در انتظار او هم هست:

 

The first gulp from the glass of natural sciences will turn you into an atheist, but at the bottom of the glass God is waiting for her.

  • “Der erste Trunk aus dem Becher der Naturwissenschaft macht atheistisch, aber auf dem Grund des Bechers wartet Gott.” in 15 Jahrhunderte Würzburg: e. Stadt u. ihre Geschichte [15 centuries Würzburg. A city and its history] (1979), p. 205, by Heinz Otremba. Otremba does not declare his source, and the quote per se cannot be found in Heisenberg's published works.
  • The journalist Eike Christian Hirsch PhD, a personal acquaintance of Heisenberg, whom he interviewed for his 1981 book Expedition in die Glaubenswelt, claimed in de.wikiquote.org on 22 June 2015, that the content and style of the quote was completely foreign to Heisenberg's convictions and the way he used to express himself, and that Heisenberg's children, Dr. Maria Hirsch and Prof. Dr. Martin Heisenberg, did not recognize their father in this quote.
  • Statements similar to the quote were made by Francis Bacon, in "Of Atheism" (1601): "A little philosophy inclineth man’s mind to atheism; but depth in philosophy bringeth men’s minds about to religion", and Alexander Pope, in "An Essay on Criticism" (1709): "A little learning is a dangerous thing; drink deep, or taste not the Pierian spring: there shallow draughts intoxicate the brain, and drinking largely sobers us again."
  • There is a passage in a lengthy essay written by Heisenberg in 1942, "Ordnung der Wirklichkeit” ("Reality and Its Order"), published in Collected Works. Section C: Philosophical and Popular Writings. Volume I. Physics and Cognition. 1927-1955 (1984), that parallels the ideas expressed in the quote (albeit in a much expanded form):
    • "The first thing we could say was simply: 'I believe in God, the Father, the almighty creator of heaven and earth.' The next step — at least for our contemporary consciousness — was doubt. There is no god; there is only an impersonal law that directs the fate of the world according to cause and effect... And yet [today], we may with full confidence place ourselves into the hands of the higher power who, during our lifetime and in the course of the centuries, determines our faith and therewith our world and our fate." (English translation by M.B.Rumscheidt and N. Lukens, available at https://web.archive.org/web/20170201051620/http://www.heisenbergfamily.org/t-OdW-english.htm)

https://en.wikiquote.org/wiki/Werner_Heisenberg

 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم »

بخش ۶۹ - باز تقریر ابلیس تلبیس خود را

گفت هر مردی که باشد بد گمان

نشنود او راست را با صد نشان

هر درونی که خیال‌اندیش شد

چون دلیل آری خیالش بیش شد

چون سخن در وی رود علت شود

تیغ غازی دزد را آلت شود

پس جواب او سکوت است و سکون

هست با ابله سخن گفتن جنون

تو ز من با حق چه نالی ای سلیم؟

تو بنال از شر آن نفس لئیم

تو خوری حلوا تو را دنبل شود

تب بگیرد طبع تو مختل شود

بی‌گنه لعنت کنی ابلیس را

چون نبینی از خود آن تلبیس را

نیست از ابلیس، از تست ای غوی

که چو روبه سوی دنبه می‌روی

چونک در سبزه ببینی دنبه‌ها

دام باشد، این ندانی تو چرا؟

زان ندانی کت ز دانش دور کرد

میل دنبه چشم و عقلت کور کرد

حبک الاشیاء یعمیک یصم

نفسک السودا جنت لا تختصم

تو گنه بر من منه کژ کژ مبین

من ز بد بیزارم و از حرص و کین

من بدی کردم پشیمانم هنوز

انتظارم تا دیَم گردد تموز

متهم گشتم میان خلق من

فعل خود بر من نهد هر مرد و زن

گرگ بیچاره اگرچه گُرْسِنه‌ست

متهم باشد که او در طَنْطَنه‌ست

از ضعیفی چون نتواند راه رفت

خلق گوید تُخَمه‌ست از لوت زفت

اتفاقاً بنده ی حقیر دیدم در نماز جمعه ازدهام هم هست، رفتم جلو و دیدم دکتر سعید جلیلی را همه احاطه کرده اند و حالا ماچ کن و کی ماچ نکن؛ و هر چه خواستم بروم جلو و من هم ایشان را ماچش کنم، ازدحام اجازه نمی داد و بنده ی حقیر هم دیگر رویم نشد بروم جلو! ولی واقعاً هم بین قلوب افسرده و سرخوشی که یحتمل حتی به لامذهبی هم می افتند، باید خیلی هم مراقبت کرد که این بنده خداها به اسکیتزوفرنی و آلزهایمر و دیوانگیهایی هم نیافتند که از خود آنچنان هم بی خود شده که دیگر لاعلاج هم شوند و بلکه در یزیدیت خود بدتر از صهیونیستها هم غرق شوند. آن انسانهای پاک دست نخورده هنوز هم یافت می شوند همانطوری که دانشجویان و حتی اساتید آمریکایی هم نشان دادند که چطور از مردم فلسطین و غزه می خواهند هم دفاع کنند. شاگرد گاهی برایش خیلی هم آسان است که حتی یک شبه ره صد ساله رفته و قلب خودش را هم مملو از محبت به خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کند و دیگر چه رسد به اینکه از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کند و ....  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الی فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره  و المحامین عنه و السابقین الی ارادته والمستشهدین بین یدیه

833693141502654...

مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَـٰکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ‎﴿الأحزاب: ٤٠﴾‏

 

 

۱۴۰۳/۰۳/۳۰

بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بین‌المللی شهدای مقاومت و مدافع حرم

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین.

اوّلاً خیلی تشکّر میکنم و خوشوقتم از اینکه این فکر در جمع حاضر به تحقّق پیوست و این کار را شما با جدّیّت دارید دنبال میکنید. رحمت خدا بر شهید سلیمانی، که ایشان اشاره کردند مبدع این فکر و این کار مرحوم شهید سلیمانی بود.

موضوع «مدافعان حرم»، و این پدیده‌ی مدافعان حرم، یک پدیده‌ی شگفت‌انگیزی است، یک پدیده‌ی مهمّی است؛ ابعاد گوناگونی دارد که به نظر بنده اگرچه گوشه‌وکنار در صحبتها و سخنرانی‌ها و مانند اینها بعضی از این ابعاد بیان شده و ذکر شده، لکن لازم است که این ابعاد به طور جامع و کامل بیان بشود. من چند نکته را یادداشت کرده‌ام که به شما برادران و خواهران عزیز عرض بکنم که ناظر به همین ابعاد این پدیده‌ی مهم و عجیب و شگفت‌آور است.

چهار جنبه را من اینجا مورد نظر قرار داده‌ام: یکی «جنبه‌ی نمادین» این کار؛ یعنی این حرکت از جاهای مختلف به سمت حرمها و دفاع از حرمها و مانند اینها، یک معنای نمادینی دارد، یک جنبه‌ی نمادینی دارد که حالا عرض خواهم کرد. یکی از جنبه‌ی «جهان‌نگری انقلاب» که حواس انقلاب به مسائل منطقه و مسائل جهان و معادلات جهانی هست؛ از این جنبه هم جای مطالعه هست که عرض خواهم کرد. جنبه‌ی سوّم این است که این حرکت یک خطر بزرگ را از سر منطقه و از سر کشور ما بالخصوص دور کرد؛ این هم یک مسئله‌ی مهمّی است که درست به آن پرداخته نشده، اگرچه حالا چیزهایی گاهی گفته شده. مسئله‌ی چهارم هم این موضوع است که این حادثه نشان داد که انقلاب، بعد از گذشت چهار دهه، «قدرت بازآفرینی» حوادث ذاتی خودش را که در اوّل انقلاب بارز بود دارد. روی هر کدام از این چهار نکته من یک مختصر توضیحی عرض میکنم.
...

حتّی بعضی از این کسانی که تحلیل‌های مادّی گریبانشان را گرفته و رها نمیکند، هر کاری هم [بکنید]، هر استدلالی هم که میکنید، حاضر نیستند آن استدلال را به ذهنشان وارد کنند تا ذهنشان را قانع کند؛ گفت:
هر درونی کو خیال‌اندیش شد
چون دلیل آری خیالش بیش شد(۷)

چشمشان به غرب و به انگیزه‌ها و به همان مبانی فکری غلط غربی است؛ انتظار داشتند که انقلاب که قیامی علیه این فکر مادّی است بتدریج ضعیف بشود. بعضی‌ها خودشان هم اوّل، انقلابی بودند، بعد تبدیل شدند به یک مخالف یا مقابل یا لااقل مغایر با تفکّر انقلابی؛ آنها میگفتند که آن کسانی هم که در دفاع مقدّس بودند اگر تا حالا میماندند، مثل ما بودند؛ قیاس به نفْس میکردند. این جوانها نشان دادند که نه، این غلط است، این‌جوری نیست. صفا و شجاعت و ایثار و اخلاص و اعتقاد عمیق به مبانی اسلامی و انقلابی در این جوانهایی که رفتند، واقعاً شگفت‌انگیز است، واقعاً یک پدیده‌ی بی‌نظیری است؛ انسان تعجّب میکند. جز لطف خدا، جز هدایت الهی و سرانگشت هدایت ائمّه‌ی معصومین (علیهم السّلام)، چیز دیگری نمیتواند باشد. حالا بزرگانشان مثل شهید سلیمانی و شهید همدانی و بزرگان دیگری که در این راه به شهادت رسیدند که به جای خود محفوظ.

بنابراین بنده نتیجه میگیرم که مدافعان حرم و خانواده‌هایشان مایه‌ی افتخار و سرافرازی ایران اسلامی‌اند؛ مایه‌ی نجات و کامیابی انقلاب اسلامی هستند و جمهوری اسلامی قطعاً رهین منّت این عزیزان، این شهیدان و این خانواده‌ها و این مدافعان است. خداوند ان‌شاء‌الله درجاتشان را عالی کند و روحشان را با پیغمبر محشور کند و آنها را از ما راضی کند، ما را هم به آنها ملحق کند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاتة‌

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56834#_ftnref7

 

یک اتفاقی قبل از اینکه بیگ بنگ پادشاهی رضا شاه بعد از انقلاب مشروطیت اتفاق بیافتد اگر از نزدیکی میدان بهارستان رد شوید آثارش را هنوز هم می بینیم که چطور مجلس را غلط نکنم زمان محمد علی شاه قاجار و به دستور او هم به توپ بستند. این قدر با مشروطیت و مجلس و اینها کلاً لج بودند که مجلس را گفتند بگذارید به توپ ببندیم راحتش کنیم! لابد منظورشان این هم بوده است که دیگر مجلس بی مجلس! تو را به علی بی عقلی و دیوانگی را ببینید تا کجا است؟

حالا بنده ی حقیر برگردم به نیکل اودئون و اینکه یحتمل بتوان گفت این شبیه همان شهر فرنگهایی است که ما بچه هم بودیم بعضی ها می گذاشتند روی کولشان می آمدند دوره گردی که شهر شهر فرنگه و خوب تماشا کن و .... ولی حتی همین عنوان مقاله ی خانم دکتر نیکول لوپر هم مرا یاد شهر فرنگی هم می اندازد که بنده چیزی را که یحتمل به ارتفاعات قانونی canonical heights هم بتوان ترجمه اش کرد را اشتباهاً توابع ارتفاعی ترجمه کردم.

https://arxiv.org/abs/2106.13003

حالا شما بفرمایید که این تخیلات بنده ی حقیر است که می خواهد بیش از حد هم استدلالاتی هم کند ک پایش هم چوبی است و بلکه آیا چقدر هم حاج خانمی هم توانسته است پای چوبی استدلالی ام را هم از این حقیر برباید بعد از این هم که اغفالم نیز کرده است. ولی نکته اینجا است که canon را می توان به قانون هم ترجمه کرد، ولی معنای توپ هم می دهد، آنچنان که در توپ و تانک هم مورد استفاده است.

و لذا وقتی ابرقدرتهایی بنظرشان هم برسد که مشیت الهی هم افتاده است دست آنها چرا که نه چک زده اند و نه چانه و اما ابرقدرتی هم خیلی بطور ابرجذابی نیز افتاده است توی مشت آنها، فکر می کنید دیگر آیا آن تصوف و عرفان لازمی را که شاگرد را هدایت هم می کند که سعی کند خدا از روی محبتش هم بشود چشم و گوش و دست و پای او همانطوری که خیلی هم سعی و تلاش می کند از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم نزدیک شود. فکر می فرمایید آیا شاگرد در قلمرو ابرقدرتی و در پی خواص بوگومولوف نقاط ابرجذاب هم وقتی در قدرت خود هم یافت که منطقه ای هندسی را زیر قلمرو خود گرفته است، آنگاه اگر بر خلاف ابرقدرتی و ابرجذابیت او هم احساس کرد که بر خلاف قانونهایش دارد عمل می شود، نه فقط مثل محمد علی شاه قاجار باید که مجلس را به توپ ببندد و بلکه حتی هر جا را هم که دلش خواست را به توپ و تانک و موشک و ... نمی بندد و با خاک یکسانش نمی کند؟ و چرا که همان توپش هم شده است برایش همان قانونش.

شما همین مناظره ی بایدن- ترامپ را که ببینید، حالا بنده ی حقیر کاری هم ندارم که عرض کنم بابا چرا یک کلمه هم جایی نمی گویند که ترامپ گفته است I'm in goodest condition?! مگر می شود نامزد ریاست جمهوری ای اینچنین هم در مناظراتش سوتی بدهد و حتی یک کلمه هم درباره اش هیچ کس هیچی نگوید؟ آیا این هم تخیلات من است که بد فهمیده ام؟ یا اینکه ترامپ در فکر این هم هست که اجازه ندهد کسی از دار المجانینهای خارج از آمریکا هم وارد کشورش شود؟ و لذا آنطور که بنده در ویدئوی ضبط شده ی مناظراتشان هم شنیدم گفته "آیم این گودست کاندیشن". خوب عرض بنده ی حقیر هم این نیست که حالا بگوید: من او کی ام! بجای اینکه می خواهد یک چیزی هم بگوید که تویش گیر هم کرده است. ولی در مناظراتشان خوب هم با هم می روند توی دعواهای بدجور آبروریزی که اصلا یک سر سوزن هم نصیحت وضعیت آخر هریس و هریس را در کتابشان که شعارش هم این است که من خوبم، تو هم خوبی. یا اینکه من او کی ام، تو هم او کی ای! یک سر سوزن هم از لحاظات اخلاقی یا غیر آن این مسائل را رعایت می کنند یا الی ما شاء الله هم روی اعصاب هم سعی می کنند کار کنند! معیار و ملاک اصلی ترامپ هم پول است و فکر می کند با پول می تواند همه کار را درست کند و بلکه با دریغ داشتن بودجه های پولی از دیگران هم می تواند هر کاری دلش خواست هم بکند و .... البته بعضی صهیونیستها هم یحتمل اشکال کنند که بابا این بنده خدا مثل مارشملو هم نرم است و این کارها را فقط از روی مسخره بازی و خل خلی هم می کند که مثلاً همه را نیز بترساند و ...! حتی صراحتاً هم می گوید اگر من جای تو بودم ایران را می نشاندم سر جایش و اصلا طوفان الاقصی ای هم اتفاق نمی افتاد چرا که جراتش را هم نداشتند چنین کنند و بلکه ایران هم کلاً تحریم می بود! ملاحظه می فرمایید قانونِ توپ را؟! آنوقت بایدن هم می گوید که در زمان تو بود که ایران عین الاسد را با موشکهایش زد و تو گفتی فقط بعضی دچار سر درد هم شدند و بس و ....

بعضی یحتمل اینجا اشکال هم بفرمایند که اصلا وسط مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة امام خمینی چرا ما وارد این حرفها بی جا هم می شویم و سعی هم می کنیم از سیاست بگوییم و حتی بلد هم نیستیم! نکته همانطوری که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم می فرمایند این است که مسئله، مسئله ای هم هست بین المللی و جهانی و بلکه متعلق به همه ی مردم کره ی خاکی که آیا چقدرها هم دچار افراط و تفریطهایی شده اند. و لذا آیا وقتی اینطور هم ادعای کذب ابرقدرتی استکباری هم می شود، آیا غیر از این هم هست که حتی قلب کره ی زمین هم نه تنها بدرد می آید آنطور که به توپ هم بسته شده است و بلکه قلوب زمینی و آسمانی هم در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی نیز همه و همه بدرد می آیند الا آنهایی که قلوبشان مثل سنگ هم شده است. البته این را هم عرض کنم که دنبال مبحث فیزیک و مکانیک کوانتوم می گشتم که آیا چقدر علامه جعفری هم بدان پرداخته اند، دیدم در سایت دکتر ضیائی نیا بدان کمی هم پرداخته اند با عنوان مجاجه با فیلسوف شرق درباره طرد دترمینیسم. البته بنده ی حقیر بنظرم رسید که این بحث در مورد کسی که مرحوم پروفسور عبد السلام و پروفسور مهدی گلشنی هم نزدشان رسیده اند، در شان ایشان هم نیست و بلکه مطلب را هم درست نتوانسته اند در بیاورند؛ یا بهتر از اینها هم می توانستند کار کنند. حالا خوب بحثی هم بوده است بین علامه جعفری و ایشان که بالاخره می تواند در نوع خود آموزنده هم باشد. 

یک نکته ای که اینجا در مورد انسان 250 ساله هم نهفته است اینجا است که می فرمایند حضرت ابراهیم علیه السلام در کِبَر سن و پیری هم به امامت رسید. ولی در مورد ائمه ی اطهار متوجه هم می شویم که این امامت بطور متواتر هم تا 250 سال ادامه می یابد تا آنجا که حتی امام محمد جواد در کودکی و خردسالی هم به امامت می رسند و تا آنجا که امامت هم می رسد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف که هنوز هم و بلکه تا روز قیامت هم در حیات تشریف دارند. و این با زحمات زیاد علمای اسلام بعد از 15 قرن هم تا به امروز به دست ما رسیده است. این از موهبات اسلام هم هست که راه رسیدن به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را تا روز قیامت هم اینقدر آسان توانسته است کند، هر چند که هنوز هم که هنوزه می بینیم صهیونیستها چطور هم مایلند با اسلام دشمنی کنند و اجازه ندهند مردم عالم از اسلام حتی بویی ببرند؛ و چرا که خودشان را هم همه کاره ی عالم حساب می آورند و .... خدا نابودشان کند صهیونیستها و شیطان بزرگ آمریکا را.

نکته ی آخر این است که انسان اگر حتی نتوانست از آیه ی مبارکه 40 سوره احزاب هم درست درس بگیرد، و  از وضعیت آخر من خوبم تو خوبی هم درس نگرفت، یحتمل حتی بتواند از درمان شوپنهاور ایروینگ یالوم نیز درس بگیرد که چطور هم نباید به هر کی رسیدی سعی نکنی دو تا ماچ هم برای همه بفرستی و بلکه کنترل تراز هم کنی! گاهی اوقات واقعاً هم حرف مرد دو تا است دیگر. مواظب هم باشیم مثل فیلیپ سر دختر مردم را کلاه نگذاریم و بعد هم آبروریزی و .... حالا دختر خانمها هم خودشان باید خیلی مواظب باشند و .... خدا آخر عاقبت همه مان را با این وضعیتهای آلیس در سرزمین عجایب و اینها خیلی هم بخیر کند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلننا من خیر انصاره و اعوانه والذابین عنه و المستشهدین بین یدیه

أُولَـٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ ‎﴿البقرة: ١٦﴾‏

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَن یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإِن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِن رِّجَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ وَلَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ذَٰلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ وَإِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‎﴿البقرة: ٢٨٢﴾‏

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنکُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا ‎﴿النساء: ٢٩﴾‏

قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ ‎﴿التوبة: ٢٤﴾‏

رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ ‎﴿النور: ٣٧﴾‏

إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ ‎﴿فاطر: ٢٩﴾‏

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ‎﴿الصف: ١٠﴾‏

وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ‎﴿الجمعة: ١١﴾‏

 

فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَـٰذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُونَ ‎﴿البقرة: ٧٩﴾‏

وَقَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ‎﴿البقرة: ٨٠﴾‏

وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ ‎﴿البقرة: ٨٩﴾‏

قُلْ إِن کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‎﴿البقرة: ٩٤﴾‏

وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِّنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ‎﴿البقرة: ١٠١﴾‏

وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ خَیْرٌ لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ‎﴿البقرة: ١٠٣﴾‏

وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ‎﴿البقرة: ١١٠﴾‏

...

 

مصباح 26

اعلم، أیّها الخلیل الروحانی، وفّقک اللّه لمرضاته و جعلک و إیّانا من أصحاب شهود أسمائه و صفاته، أنّ هذه الخلافة من أعظم شئونات الإلهیّة و أکرم مقامات الربوبیّة، باب أبواب الظهور و الوجود و مفتاح مفاتیح الغیب و الشهود؛ و هی مقام «العندیة» الّتی فیها مفاتیح الغیب الّتی لا یعلمها إلّا هو. [30] بها ظهرت الأسماء بعد بطونها و برزت الصفات غبّ کمونها. و هذه هی الحجاب الأعظم الّذی یعدم عنده کلّ صغیر و کبیر، و یستهلک لدى حضرته کلّ غنیّ و فقیر. و هذه الفضاء اللایتناهى الّذی فوق العرش الّذی لا خلأ فیه و لا ملأ. و هذه سبحات وجهه الّتی لو کشفت الحجب النورانیّة و الظلمانیّة، لأحرقت ما انتهى إلیه بصره. [31] فسبحان ما أعظم قدره و أجلّ شأنه و أکرم وجهه و أرفع سلطانه. سبّوح قدّوس، ربّ السموات الأسمائیّة و الأراضی الخلقیّة. 

فیا عجبا من خفّاش یرید أن یمدح شمس الشموس الطالعة! و حرباء یصف البیضاء القاهرة الساطعة! فما أعجز القلم و البیان و أکلّ القلب و اللسان! «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی.» [32] فکیف بمبدإ الکلمات و مصدر الآیات! فإنّ أبحر الوجود و أقلام عالم الغیب و الشهود تعجز عن وصف تجلّ من تجلّیاته. بهر برهانه و عظم سلطانه.

[31] إشارة الى الحدیث النبوی (ص). التعلیقة 35.

[35] عن النبی (ص): إنّ للَّه سبعین ألف حجاب من نور و ظلمة؛ لو کشفت، لأحرقت سبحات وجهه دونه. بحار الأنوار، ج 55، ص 54، «کتاب السماء و العالم»، الباب الخامس، ذیل الحدیث (13). التجلیات الإلهیة، ص 258.

مصباح الهدایة، امام خمینی قدس سره الشریف، جلد 1، ص 26

http://lib.eshia.ir/11165/1/26

 

 

۱۴۰۳/۰۴/۰۸

حضور در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در اولین دقایق آغاز رأی‌گیری چهاردهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری با حضور در محل صندوق سیار ۱۱۰ در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله)، رأی خود را به صندوق انداختند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=56828

 

بیانات در گفت‌وگو با خبرنگار صداوسیما پس از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم

خبرنگار(۱): به محضر مبارک رهبر معظّم، معزّز و فرزانه‌ی انقلاب اسلامی عرض سلام و ادب و احترام دارم. صبح حضرت مستطاب‌عالی به خیر و نیکی ان‌شاءاللّه و قرین به صحّت و سلامت و عافیت. یاد شهدای خدمت بویژه رئیس‌جمهورِ شهید، رئیسی عزیز را که امروز به دلیل فقدان ایشان چهاردهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری را برگزار میکنیم گرامی میداریم.

حضرتعالی در روز چهاردهم خرداد از حماسه‌ی انتخابات سخن گفتید و در روز عید سعید غدیر خم بر موضوع افزایش مشارکت و مشارکت حدّاکثری برای سرافرازی ایران و ایران قوی سخن گفتید و بر این موضوع تأکید فرمودید. اکنون که در دقایق ابتدائی فرایند رأ‌ی‌گیری در چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری هستیم، با توجّه به جایگاه و نقش بی‌بدیل رئیس‌جمهور در اقتدار و پیشرفت کشور، آخرین توصیه‌ی حضرتعالی برای کسانی که هنوز برای حضور در انتخابات مردّد هستند و یا تصمیم قطعی نگرفته‌اند چیست؟


بسم الله الرّحمن الرّحیم

برای ملّت عزیزمان از خداوند متعال بهترین روزها و سالها و بالاترین برکاتش را مسئلت میکنم.

روز انتخابات برای ما ایرانی‌ها، روز نشاط و شادی است؛ بخصوص آن وقتی که انتخابات برای گزینش رئیس‌جمهور است که چند سال آینده‌ی کشور با این انتخاب مردم تعیین میشود؛ لکن به نظر من یک موضوع مهمّی در کنار این هست و آن حضور پُرشور مردم و افزایش و کثرت رأی‌دهندگان است؛ این برای جمهوری اسلامی یک نیاز قطعی است. کلمه‌ی جمهوری در «جمهوری اسلامی» حاکی از این است که در ذات این نظام، حضور مردم لحاظ شده؛ بنابراین دوام جمهوری اسلامی و قوام جمهوری اسلامی و عزّت جمهوری اسلامی و آبروی جمهوری اسلامی در دنیا متوقّف به حضور مردم است؛ برای همین است که ما توصیه میکنیم مردم عزیزمان مسئله‌ی رأی دادن را، حضور در این آزمون مهمّ سیاسی را جدّی بگیرند و شرکت کنند. و اینکه شما میگویید بعضی‌ها مردّدند، من وجهی برای تردید پیدا نمیکنم. این کار آسانی است که نتایج مهمّی دارد. چرا انسان برای انجام یک کاری که خرج ندارد، زحمتی ندارد، مایه‌ای ندارد، وقت‌گیری‌ای ندارد، فشاری ندارد ولی فواید زیادی دارد، باید تردید داشته باشد؟ تردید نکنند. بخصوص با توجّه به همین نکته‌ای که من اشاره کردم و آن اینکه قوام جمهوری اسلامی به حضور مردم است و برای اثبات صحّت و صداقت نظام جمهوری اسلامی، حضور مردم یک امر لازم و واجبی است.

امیدوارم ان‌شاءاللّه خدای متعال مقدّر کند برای این کشور بهترین و مفیدترین گزینش را و سالهای آینده ان‌شاءاللّه سالهای خوب و مطلوبی باشد و مردم از گزینش خودشان راضی باشند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

۱) آقای مهدی خسروی (خبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران)

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56829

 

شاگرد وقتی دارد سعی می فرماید که از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه میل کند، خصوصاً وقتی مسائل ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی و بلکه ابرریسمانی ... و ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی هم مطرح است که مردم را هر چه بیشتر هم شاگرد در حرکت جوهری خود بسمت حق تعالی و حتی عرش اعلی هم راهنمایی کند؛ اقل کم اش هم این است که بجای این کار مواظب هم باشد که دیگران را حالا اسکیتزوفرنیایشان را نمی تواند درمان کند که هیچی و بلکه آنها را در سیاه چاله های دار المجانین هم نیاندازد!

بنده ی حقیر اتفاقاً خوشحالم که دیشب اشکالی پیش آمد و نتوانستم مطالبم را ارسال کنم چرا که مسئله را درست عنوان نمی شد کرد و حالا هم اگر بخواهم درست عنوانش کنم یحتمل مدتها طول می کشد و وقت نماز جماعت سر وقت هم می گذرد. ولی خوب بقول معروف آب دریا را اگر نتوان کشید، هم بقدر تشنگی باید چشید! یعنی اینکه بنده کنجکاو هم شدم که مناظره ی ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا را هم ببینم. اولاً که خوب سی ان ان هم آنرا پخش می کرده است دیگر. و ثانیاً توجه کردید که بایدن می خواست نکاتش را بشمارد بارها هم می فرمود: نامبر وان، یعنی شماره ی یک. و اتفاقاً ترامپ هم آمد از اینکه وضع جسمی اش با اینکه سنش بالای 80 سال است بگوید، و گفت که: I'm in goodest shape! خوب صفات تفصیلی بعضی شان در انگلیسی بی قاعده اند مثل همین good, gooder, goodest نیستند و بلکه good, better, best هم درست است! و اتفاقاً این را در سخنان سیاه پوستان یا رنگین پوستان و بلکه خارجیها، همین سفید پوستانشان که احساس برتری هم می کنند خیلی هم ایراد می کنند که چطور بی سوادند و بلد هم نیستند چطور درست صحبت کنند. ولی شما دیگر این را دیگر از رئیس جمهور سفید پوستشان که ادعای برتری نژادی اش هم بوقش کرده است و همه ی عالم را هم برداشته است را انتظار ندارید. از صهیونیستها که هر دوشان دفاع می کنند هیچی، تازه بایدن صراحتاً هم می گوید که تو سه ژنرال را هم ترور کرده ای یا کشته ای. و ترامپ در جوابش می گوید اینهایی را که می گوید سلیمانی و البغدادی هستند که البته منظورش شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابو مهدی المهندس هم هستند. از اقتصاد معیوب و تورمش، از سقط جنین، از معتادانی که بعلت اور دوز می میرند، از تامین اجتماعی، و مشکلات آب و هوایی، طوفان الاقصی و جنگ اوکراین و ... هم  می گویند، و بلکه الی ما شاء الله هم همدیگر را متهم می کنند. البته این هم که بر همگان روشن نیز هست که ترامپ بدجوری هم قاطی کرده است که تازه می خواهد از ورود مهاجران تروریست هم جلوگیری کند ولی فرق بین شهید حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس را که با حشد الشعبی هایشان جلوی داعش و ابوبکر البغدادی هم ایستادند را نمی داند کدام به کدام است؟! و همینطوری همه را هم تروریست می داند؟! 

ولی عرض بنده ی حقیر این است که صرف و نحو عربی هم یک حساب و کتابهایی دارند. شما ببینید که حجت الاسلام حاج مهدی طائب هم در مجتمع هفت تیر راجع به مقام عندیت هم اشاره فرمودند و اگر در قرآن کریم هم جستجو بفرمایید در 109 آیه مبارکه و 11 صفحه به شما جواب برمی گرداند. همین مقام عندیت را یحتمل بتوان به چیزی که در فیزیک به on shell/ off shell در نسبیت خاص و عام نیز تعبیر می شود مرتبط دانست که بالاخره شاگرد چقدر هم می تواند نزد خدا واقع شود و بلکه در این مقامش دوام هم بیاورد؟! و اما مسئله یک صرف و بلکه نحوی هم دارد که کجاها عندَ الله و کجاها عندِ الله باید هم باشد؟ و حوصله ای هم می خواهد که مسئله چیست و لذا برای طلبه ها مثل این بنده ی حقیر هم می تواند آموزنده باشد. ولی یک جاهایی هم مسئله برمی گردد به مسائل اخلاقی که آیا منطق مسئله هم کدام است؟! یک درس آموزنده ای را شما می بینید که در مورد امام کاظم علیه السلام و بُشر حافی، شهید مطهری در سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام هم می فرمایند:

 

 

بشر حافی و امام کاظم علیه السلام

داستان بشر حافی را شنیده اید(8). روزی امام از کوچه های بغداد می گذشت. از یک خانه ای صدای عربده و تار و تنبور بلند بود، می زدند و می رقصیدند و صدای پایکوبی می آمد. اتفاقا یک خادمه ای از منزل بیرون آمد در حالی که آشغالهایی همراهش بود و گویا می خواست بیرون بریزد تا مامورین شهرداری ببرند. امام به او فرمود صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ سؤال عجیبی بود. گفت: از خانه به این مجللی این را نمی فهمی؟ این خانه «بشر» است، یکی از رجال، یکی از اشراف، یکی از اعیان، معلوم است که آزاد است. فرمود: بله، آزاد است، اگر بنده می بود(9)که این سر و صداها از خانه اش بلند نبود. حال، چه جمله های دیگری رد و بدل شده است دیگر ننوشته اند، همین قدر نوشته اند که اندکی طول کشید و مکثی شد. آقا رفتند. بشر متوجه

شد که چند دقیقه ای طول کشید. آمد نزد او و گفت: چرا معطل کردی؟ گفت: یک مردی مرا به حرف گرفت. گفت: چه گفت؟ گفت: یک سؤال عجیبی از من کرد. چه سؤال کرد؟ از من پرسید که صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ گفتم البته که آزاد است. بعد هم گفت: بله، آزاد است، اگر بنده می بود که این سر و صداها بیرون نمی آمد. گفت: آن مرد چه نشانه هایی داشت؟ علائم و نشانه ها را که گفت، فهمید که موسی بن جعفر است. گفت: کجا رفت؟ از این طرف رفت. پایش لخت بود، به خود فرصت نداد که برود کفشهایش را بپوشد، برای اینکه ممکن است آقا را پیدا نکند. پای برهنه بیرون دوید. (همین جمله در او انقلاب ایجاد کرد. ) دوید، خودش را انداخت به دامن امام و عرض کرد: شما چه گفتید؟ امام فرمود: من این را گفتم. فهمید که مقصود چیست. گفت: آقا! من از همین ساعت می خواهم بنده خدا باشم، و واقعا هم راست گفت. از آن ساعت دیگر بنده خدا شد.

این خبرها را به هارون می دادند. این بود که احساس خطر می کرد، می گفت: اینها فقط باید نباشند «وجودک ذنب» اصلا بودن تو از نظر من گناه است. امام می فرمود: من چکار کرده ام؟ کدام قیام را بپا کردم؟ کدام اقدام را کردم؟ جوابی نداشتند، ولی به زبان بی زبانی می گفتند: «وجودک ذنب» اصلا بودنت گناه است. آنها هم در عین حال از روشن کردن شیعیانشان و محارم و افراد دیگر هیچ کوتاهی نمی کردند، قضیه را به آنها می گفتند و می فهماندند، و آنها می فهمیدند که قضیه از چه قرار است.

8 - ائمه اطهار یک اعمال قدرتهایی می کردند، یعنی طبعا می شد، نه اینکه می خواستند نمایش بدهند.9 - یعنی اگر بنده خدا می بود.

https://hawzah.net/fa/Book/View/45271/24334

 

در مورد وصل شدن سیم نولی که آیا چقدر هم در جعبه های تقسیم گم شده است و بلکه نمایشات گالوایی درختی نیز همین مسئله را دارید که شما آزادید که آیا چقدر هم به بندگی خدا بپردازید یا اینکه حتی سیم نول را فرض بفرمایید دارید در این جعبه های نیکل اودئون که در آنها سکه ای هم می اندازند و می توانید موسیقی یا حتی مداحی اهل بیت مورد دلخواه خود را هم انتخاب کنید و دگمه های متناظر آن موسیقی و مداحی را هم فشار دهید و چراغ روشن شده یعنی مداحی مورد بحث هم پخش می شود. این بستگی دارد که انسان کامل الگوی مورد بحث شما هم کدام است که از او دارید الگو می پذیرید که کدام مداحی هم قرار است برای شما پخش کنند و بلکه نماز جمعه و جماعت خود را هم سعی بفرمایید سر وقت با جماعت هم اقامه کنید و از سیم فاز در قیام و رکوع و سجود از امام جماعت و امام جمعه هم اقتداء بفرمایید که سیم نول را هم گم نکرده و حتی سکه را هم درست در جعبه ی نیکل اودئون انداخته و لذا وصل هم شوید و چراغتان هم روشن شود و .... و حالا بنده ی حقیر داشتم از این مقاله ی نیکول لوپر با عنوان خواص بوگومولوف توابع ارتفاعی نقاط ابرجذاب نگاشتهای دوره ای هم می گفتم که یک مرتبه آرشیو هم خطای rate exeeded می دهد و لذا نمی توانم شماره ی مقاله را هم برای شما بنویسم. ولی یحتمل همین هم هست که می تواند مسئله را به هندسه ی آراکلوف و حدس abc و نمایشات گالوایی درختی و حتی ابرریسمان کودیرا- اسپنسر و چکوتی- وفا و بلکه حوری کریستینا ترازی در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ... و ربع و نیم و تمام و ... قلوب زمینی و آسمانی هم بکشانند. حالا یحتمل بعضی روشنفکران هم یحتمل بفرمایند که بابا فرقش چیست که حالا نیکل اودئونی هم با خدا معامله کنی و سکه ات را توی آن بیاندازی و مداحی اهل بیت را هم بشنوی یا اینکه خیر؛ مثلاً فقط بایستی و قیام به نماز جماعت و حتی نماز شب هم کنی و رکوع و سجود و حتی سیم نول ات و حتی سیم فازت را هم سعی کنی بالاخره در کدام مسجد و کدام جعبه ی تقسیم برای خدا هم وصل کنی تا چراغت هم روشن شود و .... البته بهتر هم هست که بدانی چراع مسجد را هم کی حتی هنگام نماز صبح نیز روشن نگاه داری و بلکه بیخودی هم برق و چراغ و لامپ و دستگاه صوتی و ... را هم بصورت دوره ای و حتی مداوم نیز دچار استهلاک نکنی تا به مقام عندیت هم برسی. و حالا روی صرف و نحو هم بالاخره کار کن خوب است دیگر. شرح ابن عقیل الفیه را هم بلد نیستی بالاخره الالفین علامه حلی را هم نگاهی بیاندازی بهتر است دیگر. 

وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّىٰ یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَىٰ وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ‎﴿الأنعام: ١٥٢﴾‏

وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّىٰ یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا ‎﴿الإسراء: ٣٤﴾‏

قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ‎﴿الأنعام: ١٥١﴾‏

المائة العاشرة

الأول: قال الله تعالى: (قل تعالوا أتل ما حرم ربکم علیکم ألا تشرکوا به شیئا وبالوالدین إحسنا ولا تقتلوا أولادکم من إملاق نحن نرزقکم وإیاهم ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها وما بطن) اعلم أن الفواحش علم لا یعلم تفصیلها بالتحقیق إلا بالمعصوم لاختلاف الأمة ولیس ترجیح قول بعض المجتهدین أولى من العکس والترجیح بلا مرجح محال.

الثانی: قوله تعالى: (ولا تقتلوا النفس التی حرم الله إلا بالحق) أقول المراد هنا بالحق الحق المعلوم یقینا فعلى هذا الحدود والقصاصات لا تجوز إلا بالاستظهار التام وهو مبنی قول الإمام فإن الحدود إلیه والقصاص هو الذی یأمر به فإن لم یکن معصوما لم یحصل الاحتیاط والعلم بقوله فدل على إن الإمام یجب أن یکون معصوما.

الثالث: قوله تعالى: (ذلکم وصکم به لعلکم تعقلون) أقول هذا تأکید لما سبق فیجب فی ذلک الاحتیاط وإنما یتم بالمعصوم.

الرابع: قال الله تعالى: (ولا تقربوا مال الیتیم إلا بالتی هی أحسن حتى یبلغ أشده) أقول هذا نهی عن إثبات الید على مال الیتیم ثم استثنی إلا بالتی هی أحسن فهذا الاستثناء للإمام لا لغیره ولا یجوز لغیره التصرف فیه ...

الالفین، علامه حلی، ص 415

http://lib.eshia.ir/70335/1/415

برای خدا هم تجارت کن و لا غیر یعنی اسلام توحیدی ناب محمدی علوی را هم دریاب! لا اله الا الله الهلم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره والمحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ‎﴿١﴾‏ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ‎﴿٢﴾‏ وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ ۚ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿٣﴾‏ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ‎﴿٤﴾‏ مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ‎﴿٥﴾‏ قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‎﴿٦﴾‏ وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ ۚ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ‎﴿٧﴾‏ قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‎﴿٨﴾‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ‎﴿٩﴾‏ فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ‎﴿١٠﴾‏ وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا ۚ قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ ۚ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ‎﴿١١﴾‏

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ ‎﴿١﴾‏ اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ‎﴿٢﴾‏ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُونَ ‎﴿٣﴾‏ ۞ وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ ۖ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ۖ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ ۖ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ ۚ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۖ أَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ ‎﴿٤﴾‏ وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَکْبِرُونَ ‎﴿٥﴾‏ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ ‎﴿٦﴾‏ هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَىٰ مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّىٰ یَنفَضُّوا ۗ وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَفْقَهُونَ ‎﴿٧﴾‏ یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَٰکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ ‎﴿٨﴾‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ ۚ وَمَن یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ‎﴿٩﴾‏ وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُن مِّنَ الصَّالِحِینَ ‎﴿١٠﴾‏ وَلَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا ۚ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‎﴿١١﴾‏

 

 

۱۴۰۳/۰۴/۰۷

نماهنگ | نامزد اصلح از منظر رهبر انقلاب را بشناسید

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «انتخاب اصلح یعنی چه؟ «اصلح» کیست؟ اصلح آن کسی است که در درجه‌ی اوّل به مبانی این انقلاب و این نظام اعتقاد قلبی و واقعی داشته باشد. «عَلیٰ بَصیرَةٍ» و «عَلیٰ یَقینٍ»؛ همان‌طور که از کلمات امیرالمؤمنین عرض کردیم؛ به این راه اعتقاد داشته باشد؛ این یک... دوّم اینکه کارآمد باشد؛ شب و روز نشناسد، دنبال کار باشد، توانایی داشته باشد برای کار کردن؛ از عناصر خوب و همکاران خوب استفاده کند که حالا من بعد در آخر، یک جمله‌ای در این زمینه خواهم گفت. توان کار و نشاط کار همراه با اعتقاد راسخ به مبانی انقلاب، موجب صلاحیّت است. وقتی این صلاحیّت وجود داشت، این آدم با این خصوصیّات میتواند از همه‌ی ظرفیّتهای کشور استفاده کند.» ۱۴۰۳/۰۴/۰۵»
رسانه KHAMENEI.IR براساس اشاره اخیر رهبر انقلاب درباره ویژگی‌های کاندیدای اصلح در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم، نماهنگ «نامزد اصلح از منظر رهبر انقلاب را بشناسید» را منتشر میکند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=56820

 

1403/4/7

تنبلی شما به ضرر ملت ایران و جمهوری اسلامی است!

 پویش #بعلاوه_یک: «حداقل یک نفر» از آشنایان، دوستان و یا نزدیکان خود را که هنوز برای حضور در انتخابات تصمیم نگرفته است، بخاطر سرافرازی نهضت و انقلاب اسلامی ملت، ایران قوی و جمهوری اسلامی به رأی دادن متقاعد کند. [صفحه پویش]
رهبر انقلاب: «مردم باید تنبلی نکنند، بی‌اعتنائی نکنند، دستِ‌کم نگیرند؛ در همه‌ی گوشه‌های کشور در انتخابات شرکت کنند. مشارکت فقط مال شهرها نیست؛ مال شهرهای بزرگ نیست؛ در انواع مراکز جمعیّتی، روستاها، بخشها مردم باید در انتخابات شرکت کنند تا جمهوری اسلامی در دنیا سرافراز بشود.» ۱۴۰۳/۰۴/۰۵

 

مشنو از نی چون حکایت می کند، بشنو از دل چون روایت می کند

مشنو از نی، نی نوای بینواست، بشنو از دل، دل حریم کبریاست

نی چو سوزد تلّ خاکستر شود، دل چو سوزد خانـۀ دلـبر شود

نی زِ خود هرگز ندارد شور و حال، دل  بـود مـرآت  نــور لایــزال

نی اگر پروردۀ آب وگِل است، دست پـروده خـداونـدی، دل است

نی اگر بشکست بی قدر و بهاست، بشکند گر دل، خریدارش خداست

نی به هر دست و به هر لب آشناست، دل مکان و خانۀ خاص خداست

نی تهی دست است و بی قدر و بها، دل  بود  گنجینۀ  عشق  و  صفا

نی تهی مغز و درونش پر هواست، دل تـجلـّی گاه عـرفان و ولاست

نـی تـو را از یاد حق  غافل  کند، دل تو را بر قُرب حق  نائل  کند

نی چو بینم یادم آید نینوا، دل شــود نـالان  بـه یـاد کـربـلا

از جفای نی دلم آتش گرفت، کاش نی از ریشه آتش می گرفت

رفت بر نی رأس پر خـون حسین، بود زینب پای نی در شور و شین

نی زِ حلقوم حسین خون می مکید، پـای نی زیـنب گریـبان می دریـد

دیـد بر نی چـون سر آن  حق پرست، سر به محمل زد جبین خود شکست

رفت نی در شام و در طشت طلا، می خـورد نـی بر لـب  آن مـقـتدا

مـی زنـد نـی بـوسه بر دست یـزید، لـیـک  آزرده  لـب  شـاه  شهــید

نی خورد چون بر لب و دندان او، دل بسوزد بر لب عطشان او

ذره بس کن ماجرای نی نوا، سوخت از این غم، دل خیر النساء

دیوان  امام خمینی(رحمه الله علیه)

https://www.hawzahnews.com/news/343846

 

یک حالت اسکیتزوفرنیایی که واقعاً هم یحتمل رخ دهد این است که انسان می خواهد بگوید که بابا مقالات حوری کریستینا ترازی، نیکول رومن لوپر، ماتیلده مارکولی، یاسمن فرزان و ملانی مچت وود و حتی از همه مهمتر هم مریم میرزاخانی و مقالات راجع به کارهای ایشان را هم نگاهی بیاندازید ببینید چه می فرمایند؛ ولی مثل این می شود که می خواهید بفرمایید که شهداء زنده همچون شیخ شهید رئیس السادات را هم عکسش را پیدا کردید و بعد حتی دکتر سعید جلیلی و بلکه دخترم فضه سادات حسینی را هم در تلویزیون دیدید یک ماچ هم برای آنها همه و همه دسته جمعی بفرستید. ولی اسکیتزوفرنیا و عادات تماشای مستهجنات هم نمی گذارد و اجازه نمی دهد که بابا مثلاً دکتر سعید جلیلی را هم می خواهی استدلال کنی که بوسه هم برایش بفرستی، چرا دیگر شعر مولوی را که پای استدلالیون چوبین بود را هم به رخ این عزیزان می کشانی و اذیت هم می کنی و .... بگو بوس بده دیگه! اسکیتزوفرنیا باز نمی گذارد که نکند بد باشد و خدا هم نبیند یحتمل نیز ام آی سیکس و سیا و ... هم خواهند دید و فهمید و گندش در می آید! اونوقت می فرمایند امیر اسکیتزوفرنی است! عماء را داشتم در گوگل می گشتم، ویکی امام خمینی هم داریم ولی ویکیپدیای دانشنامه آزاد خشک و خالی به عنوان گزینه اولش هم نوشته بود که عماء یعنی 1. ... است که در دانشگاه تهران مرکز دختر بازی می کند!

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%A1

(البته یک اش 1. را جا انداخته بود!)

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضائ حوائجه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

قُلْ هَـٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‎﴿یوسف: ١٠٨﴾‏

 

الحکمة 97 فضل الیقین

وسمع(علیه السلام) رجلا من الحروریة یتهجد ویقرأ، فقال : نَوْمٌ عَلَى یَقِین خَیْرٌ مِنْ صَلاَة فِی شَکٍّ.

http://lib.eshia.ir/26580/1/331

 

در مباحث گذشته بیان کردیم که اوّلین تعین حق و ظلّ ممدود غیبى ذات وحدتى است که اصل و پایه و مایه و خمیره جمیع فاعلیات و قابلیات است. و از جهت اضافه به غیب ذات «احد» نام دارد، که اوّلین وصف مقام غیب الغیوب است که‌ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. و به لحاظ تعلق این وحدت به ظهور و جلوه ذات إلى أن تصل إلى الکمال الأسمائى آن را «واحد» گویند. و فیض وجود از ناحیه این اسم ظاهر شود. و حقیقت مطلقه حق به اعتبار تعین الوهى واحد و بسیط صرف است؛ و کثرات اسمائیه و تعینات صور اسماء الهیه فقط به لحاظ عقل است و لا غیر. این واحد جامع جمیع فعلیات و حافظ جمیع قابلیات و اعیان ثابته در مشهد علم تفصیلى، طالب مظهر و عین ثابتى است که مانند اسم «اللّه» که سمت سیادت بر جمیع اسماء دارد، آن مظهر نیز امّ القابلیات و سمت سیادت بر کافه اعیان قابلیه داشته باشد. و اعلم، أن الحق جعل هذا الاسم مرآة للإنسان. فإذا نظر بحقیقته و وجهه، علم حقیقة کان اللّه و لا شی‌ء معه. و کشف له أن سمعه سمع اللّه، و بصره بصر اللّه. و لذا قال اللّه: لا یزال العبد یتقرّب إلىّ بالنوافل حتّى أحبّه. فإذا أحببته، کنت سمعه و بصره و رجله و یده.

http://lib.eshia.ir/11165/0/32

 

بنده ی حقیر داشتم کلی می نوشتم و اثبات می کردم که آقا چان پای استدلالیون لزوما هم چوبی نیست که یک مرتبه صفحه ام محو شد و پای چوبی را طرف برداشت و الفرار! ولی خلاصه ی کلام این است که در حسب مصباح الهدایه این درست هم هست که یحتمل انسان بتواند به امامی هم وصل شود که خدا هم شده است سمع و بصر و چشم و گوش و دست و پای او؛ ولی از آن طرف هم باید مواظب خوارج نیز بود که آن نفاق و شرک و کفر پنهان و خفی، انسان را گمراه نکند. و مثلاض در انتخابات هم درست و حسابی اصلح را انتخاب کند. و اما یک وقت هم هست که آنقدر در هندسه ی آراکلوف و خواص بوگومولوف و بوگومولنی- پراساد- سومرفیلد بی پی اس و ... شاگرد گیر کرده است و نمی تواند هم مسائلش را درست حل کند که یحتمل یادش هم می رود که آراکلوف و خمینه و ... و حتی عرفان و تصوف هم همه و همه اشاره به امامت دارند؛ و هر چند که وقتی مفاهیم حول عالم می گردند و باز دوباره برمی گردند به مبداء اصلیشان، یحتمل دوباره در ترجمه های مفاهیم به زبانهای دیگر خیلی هم زبانشان نگردد به اینکه هذه امامنا و ولی فقیهنا و .... دیگر حوصله ام نمی آید از اول توضیحات و تفاسیر پیام امیر المومنین حضرت آیت الله العظمی مکارم حفظه الله را در باب این حکمت 97 نهج البلاغه دوباره اینجا بیاورم. خودتان به مطالب مفیدش و از جمله راجع به خوارج نگاهی بیاندازید. ولی یک نکته ای را که باید عرض کنم این است که بعد از انقلاب عبد السلام جایزه نوبل فیزیک را با دیگران هم از آن خود کرد و حتی نزد علامه جعفری و پروفسور گلشنی هم آمد، ولی بعد از آن حتی در حین مذاکرات هسته ای هم جوایز صلح نوبل به خانمهای ایرانی کما بیش اپوزیسیون داده شدند که حتی کمتر هم زمینه های مشارکتهای علمی ریاضی فیزیکی هم فراهم شوند و هر چند که جایزه ی فیلدز و مصطفی را هم ایرانیانی از آن خود فرمودند و ... این مسلم هم هست که بعضی توی اسکیتزوفرنی خود هم گیر کرده اند و می خواهند آنرا به دیگران هم بچسبانند و از آنجایی که با مستضعفین هم طرفند در این کارشان موفق هم می شوند. البته بعضی یحتمل به درستی هم بنظر برسد که اشکال می فرمایند که چرا باید هم در تعین رنگ مثلاً پیراهنی نیز اینقدر تعلل کرد؟ نکته اینجا این است که فرض بفرمایید در تعین رنگ ماتریسهای GRB کرومودینامیک کوانتومی QCD نیز آیا شما تشکیک می فرمایید که باید دقت لازم را بکار برده تا حتی مسائل نظریه وحدت بزرگ نیروها را هم دریابیم؟ تعللی شده است یا اینکه استدلالات هم باید از روی حساب و کتابهای دقیقی هم صورت گیرند و ... و لذا حتی آیا اینکه مصنف محترم منظورشان عبد الرزاق کاشی است واقعاً یا عز الدین محمود کاشی را نیز استاد آشتیانی مورد بحث قرار می دهند که خوب است انسان به کتب مورد بحث متناظر در مسئله نیز دسترسی داشته باشد تا بهتر هم بتواند مسائل را حل و بحث هم کند و ...  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه

حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ‎﴿النمل: ١٨﴾‏

 

مصباح 26

اعلم، أیّها الخلیل الروحانی، وفّقک اللّه لمرضاته و جعلک و إیّانا من أصحاب شهود أسمائه و صفاته، أنّ هذه الخلافة من أعظم شئونات الإلهیّة و أکرم مقامات الربوبیّة، باب أبواب الظهور و الوجود و مفتاح مفاتیح الغیب و الشهود؛ و هی مقام «العندیة» الّتی فیها مفاتیح الغیب الّتی لا یعلمها إلّا هو. [30] بها ظهرت الأسماء بعد بطونها و برزت الصفات غبّ کمونها. و هذه هی الحجاب الأعظم الّذی یعدم عنده کلّ صغیر و کبیر، و یستهلک لدى حضرته کلّ غنیّ و فقیر. و هذه الفضاء اللایتناهى الّذی فوق العرش الّذی لا خلأ فیه و لا ملأ. و هذه سبحات وجهه الّتی لو کشفت الحجب النورانیّة و الظلمانیّة، لأحرقت ما انتهى إلیه بصره. [31] فسبحان ما أعظم قدره و أجلّ شأنه و أکرم وجهه و أرفع سلطانه. سبّوح قدّوس، ربّ السموات الأسمائیّة و الأراضی الخلقیّة.

فیا عجبا من خفّاش یرید أن یمدح شمس الشموس الطالعة! و حرباء یصف البیضاء القاهرة الساطعة! فما أعجز القلم و البیان و أکلّ القلب و اللسان! «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی.» [32] فکیف بمبدإ الکلمات و مصدر الآیات! فإنّ أبحر الوجود و أقلام عالم الغیب و الشهود تعجز عن وصف تجلّ من تجلّیاته. بهر برهانه و عظم سلطانه.

مصباح 27

هذه الخلافة هی روح الخلافة المحمّدیّة (ص)، و ربّها و أصلها و مبدؤها؛ منها بدأ أصل الخلافة فی العوالم کلّها؛ بل أصل الخلافة و الخلیفة و المستخلف إلیه. و هذه ظهرت، تمام الظهور، فی حضرة اسم «اللّه» الأعظم، ربّ الحقیقة المطلقة المحمّدیّة (ص)، أصل الحقائق الکلیّة الإلهیّة. فهی أصل الخلافة، و الخلافة ظهورها؛ بل هی الظاهرة فی هذه الحضرة، لاتّحاد الظاهر و المظهر؛ کما أشار إلیه فی الوحی الإلهی، إشارة لطیفة، بقوله تعالى: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ.» [33] و قال شیخنا و أستاذنا فی المعارف الإلهیّة، العارف الکامل، المیرزا محمد على الشاه‌آبادی الأصفهانی، [34] أدام اللّه أیّام برکاته، فی أوّل مجلس تشرّفت بحضوره و سألته عن کیفیّة الوحى الإلهی، فی ضمن بیاناته إنّ «هاء» فی قوله تبارک و تعالى:

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ.» إشارة إلى الحقیقة الغیبیّة النازلة فی بنیة المحمّدیّة الّتی هی حقیقة «لیلة القدر».

مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی قدس سره الشریف، جلد 1، ص 26- 27

http://lib.eshia.ir/11165/1/27

 

بسمه تعالی
سلام خانم دکتر. اقلا یک فرهنگ لغات خوب جامع ترکی آذری به فارسی برای علاقه مندان به شرکت در سخنرانی و یادگیری زبانهای خودی و خارجی دیگران معرفی می فرمودید. اتفاقا بنده دنبال تلفن یکی از بچه هیئتیهای مهندس برق می گشتم که به یکی از بچه بسیجیها قرار شد به او تلفن بزند. البته واجب کفایی هم نبود او تلفن بزند ولی حالا این مرد مومن جوان آذری تلفن هم که زده دارد از اینکه اگر لامپ روشن نشد و فاز هم داریم ولی نول را هم نمیدانیم کجاست، چه کنیم. او هم چون زده رو بلندگو جواب می ده که بابا یحتمل هم باید بری به جعبه تقسیم از آنجا ببینی مسئله چیست. بعدا پرسیدم فهمیدی امیر چی گفت؟ فرمودند بله ولی عملا نتوانستم مسئله اش را حل کنم. یحتمل یک راهش هم این است که یک سیم بکشد و به زمین وصلش کند همانطوری که یحتمل دندان هم از دست دندان پزشک بیافتد روی زمین و حال بعدا آیا دستیار بتواند پیدایش کرده برش دارد و ...! ولی خودمانیم یادگیری زبان جدید در عمل هم می تواند مشکل شود مثل اینکه طرف برود سوپر الفابتا در آمریکا و هی بگوید بابا لامپ می خوام. آخر نگو لامپ می شود آباژور به انگلیسی-آمریکایی اینها. یا مثلا الکی به کلاسورهای خودمان هم می فرمایند فولدر.... یعنی گویا یک اسکیتزوفرنیایی هم هست در زبانی جدید را عملا یاد گرفتن که سر و کله زدن هم دارد. غیر از این است؟ البته این هم خالی از مزاح نیست که به یکیاز آشنایان که بعد از مسئله زن زندگی آزادی نمی دانم چطور اسکیتزوفدنی اش بد جور هم اوت کرده بود و توی خودش رفته بود، گویا حالش بهتر هم شده بود و تلفن زدم خوب حرف می زد. ولی وقتی به شوخی به او گفتم امیر باید وقتی خوبِِ خوب شدی زن هم بگیری، یواش یواش عصبانی شد و ...، آخرش تلفن را هم قطع کرد. ان شاء الله واقعا هم حالش خوب شود و حالا بالاخره یک کنیزی هم حاضر شود همدمش شود. ولی یک دفعه هم پدر آقا امیر خدا بیامرز یحتما داشت کنترل ترازش میکرد و از او پرسید امیر تلفات به انگلیسی چی میشه؟ بنده گفتم خوب میشه casualties. آقا پدر فرمودندنه از امیر پرسیدم. و اما بعد دیدیم مفسر خبری سی ان ان دارد از تلفات خودشان هم درکدام واقعه می گوید! بعضی وقتی دیدند فضا اسکیتزوفرنیک است. حالا از اون ور دنیا هم میپرد وسط که ما هم هستیم!!! البته این را هم عرض کنم که یک دفعه در ماث اورفلو زیادی هم کنجکاو شده بودم آیا سرژ لنگ زن و بچه هم نداشته؟ یک بنده خدایی اینطوری جواب داد که حالا مگه پاول اردوش که زن و بچه نداشته چی شد؟ ولی نمیدانم چطور شد که یحتمل مثل کیه رکگار که به اسم مستعار اسمش را برای کتاب ترس و لرزش اش عوض کرده بوده. بنده حقیر هم یوزر نیم خود را بیخودی banquiz نمی دانم چی شد تبدیلش نمودم. و الا تا حالا یحتمل کلی مسائل منطقی ریاضی را حتی در الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه در همان ماث اورفلو سر و کله می زدم حلش می کردم خودم و گیر یه مشته شاگرد و دانشجو و طلبه زبون نفهم که خدا بد جوری هم زده پس کله شان و در حالات خلاء شان هم بدجوری گیر کرده اند نمی افتادم و .... حالا این هم خالی از لطف یحتمل نباشد که یک دختر خانمی داشت کتاب اسپرسو زبان ایتالیایی می خواند و نگو کتاب مال مرد جوان صندوقدار جانبو هم نبود که داشت روی دستش یک چیزهایی می نوشت که یادش نرود. گفتم یک چیزی ایتالیایی بفرمائید. فرمودند Meciamo Leila.مثلا. بعد حلا باد ازش بپرسم چی بود گفتی که یعنی اسم خودت چیه؟؟ ولی فهمیدم دارد این را می فرماید و گفتم منم Miciamo Hamid. ولی یاد دانشجوییهای خودم هم افتادم و به دوست استادم میگفتم چطور رفته بودم نزد استاد شیمی ام در برکلی و از او کمک می خواستم و او شماره تلفن دانشجویی در یک fraternity را داد که البته چون یحتمل فیلم جان بلوچی را هم دیده بودم که ای کاش ندیده بودم! هیچ وقت به او تلفن هم نزدم. کلاسهای بزرگتر سازمان یافته دانشگاهی یحتمل حتی دکتر زاکانی هم قبول داشته باشند که در دانشگاههای بزرگتر و نه کالجهای کوچکتر پیچیدگیهای خاص خود را دارند.... خیلی مخلصیم!

-----------------------------------

بنده ی حقیر یک چیزی را در مورد ریحانه و ابوریحان عرض کنم که اتفاقاً داشتم در کتاب مصباح الهدایه امام دنبالش می گشتم و نهایتاً به رایحه هایی انسان می رسد که اگر زکام شده باشد آنها را نمی تواند درک هم کند. نکته این است که حضرت ولی فقیه هم می فرمایند که 

سخن‌نگاشت | اَلمَراَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة

من با توجّه به مجموعه‌ی معارفی که در آیات و روایات و مانند اینها هست در ذهن خودم این ‌جور تصویر میکنم که زن، هوایی است که فضای خانواده را انباشته؛ یعنی همچنان که شما در فضا تنفّس میکنید، اگر هوا نباشد، تنفّس ممکن نیست، زن این جوری است؛ زنِ خانواده به منزله‌ی تنفّس در این فضا است. اینکه در روایت هست: اَلمَراَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة،(۱۳) مال اینجا است، مال خانواده است. «ریحانه» یعنی گل، یعنی عطر، بوی خوش؛ همان هوایی که فضا را پُر میکند. «قهرمان» در زبان عربی  ــ در «لَیسَت بِقَهرَمَانَة» ــ با قهرمان در زبان فارسی فرق دارد. «قهرمان» یعنی کارگزار، کارگر یا مثلاً فرض کنید سرکارگر؛ زن یک «قهرمانة» نیست. ۱۴۰۱/۱۰/۱۴

https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=52111

ولی همانطوری که شاگرد، چه زن و چه مرد، هم سعی دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز میل کند و بلکه خدای ناکرده با انواع کربلاهای پیش رو هم روبرو می شود همانطوری که می خواهد مسائل ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ... و ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی را هم آیا چقدر حل کند.

یک نکته اینجا این است که در مقالات نیکول لوپر و دیتمن- کادت،

https://arxiv.org/abs/1609.03398 

https://arxiv.org/abs/2012.03076

اولی می فرماید می تواند ثابت کند که حدس اودنی در مواردی که p اعداد اولند را به اثبات برساند، ولی دومی می گوید که حدس اودنی غلط هم هست. حالا آیا واقعاً هم فقط یکی از این دو دارند راست می گویند و دیگری هم حرفش غلط است یا اینکه مسئله دقیقاً هم سفید و سیاه نیست و بلکه در مواردی هم خاکستری و حتی رنگی هم هست؛ یحتمل بتوان یک سیاه چاله ای را متصور هم شد که اگر بتوان مسئله اش را حل کرد چقدر هم بتوان از این سیاه چاله و افقش بیرون آمده و بلکه باعث نورانیت در خود سیاه چاله هم شد تا آنجا که حدس مورچه را هم بتواند حلش کند و حالا اسکیزوفرنیای امیر را هم فعلاً کاریش نداریم چطور درمان کنیم. و اشکالی هم ندارد حالا آیا مساین مساائل واقعاً هم با هم درهمتنیدگیهایی حتی با انگیزه های فاینمن و ... هم دارند یا خیر و .... و حالا جرم پرتون را هم دیگر اونو ولش کن! این مسئله یک جورهایی هم برمی گردد به نمایشات درختی گالوایی. حالا بنده ی حقیر عرضم این است که یحتمل مسئله را بتوان اینطور هم مطرح کرد که حضرت سلیمان علی نبینا علیه السلام دنبال این هم بوده است چراغی را روشن کند که سیم نولش را نیز گم کرده بوده است و وقتی می شنود که مورچه ها چه می فرمایند، متوجه می شود که چطور جعبه های تقسیم را بازرسی هم کند تا بتواند سیم نول را هم مثل سیم فاز به لامپ وصل کرده و چراغش بالاخره روشن هم شود. ولی موضوع این است که در این گم شدن سیم نول در جعبه های تقسیم، آیا ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی و بلکه ابرریسمانی هم یافت نمی شود که بتواند لامپ مورچه ها را نیز وصل کند و بلکه فقط لامپ جنود حضرت سلیمان است که وصل می شود یا آنها هم از تبسم و خنده ی حضرت سلیمان الهام می گیرند که یحتمل آنها هم می دانند چطور بالاخره سیمشان را وصل کنند؟! به عبارت دیگر یحتمل یک وقت هم هست که شما تقارن تک دستی را دارید یا خیر که چپ و راست مسئله هم در تقابل جنود حضرت سلیمان با مورچه ها آیا چطور هم با هم در تقابل اند؟ حتی مورچه ها هم می توانند طوفان الاقصی بر پا بفرمایند یا اینکه فقط جنود حضرت سلیمان علیه السلام است که از این کارها بلد است و لا غیر و بلکه مورچه ها هم تحت فرمان حضرت سلیمان و جنودش قرار دارند و ...؟! نکته ای که شاگرد در حوزه و دانشگاه هم سعی دارد بدان دست یابد همین انواع تخصصهای بزرگ و کوچک است که او را بسمت احتهاد و حضرات آیات مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هدایت می کنند و به نهایت استطاعتی هم که دشمن نتواند در مقابل جنود اسلامی دوام بیاورد و بترسد و دست از دشمنی هم بردارد، نیز مطرح است:

وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ‎﴿الأنفال: ٦٠﴾‏

ولی یحتمل یک مسئله هم همین است که انسان حتی خود پیغمبر اکرم هم آیا چقدر ممکن است که دچار زکام شوند و ...؟! بنده ی حقیر رفتم نماز تا دیر نشده. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‎﴿النور: ٣٥﴾‏

 

مصباح 4

هذه الحقیقة الغیبیّة غیر مربوطة بالخلق، متباینة الحقیقة عنهم، و لا سنخیّة بینها و بینهم أصلا و لا اشتراک أبدا. فإذا قرع سمعک فی مطاوی کلمات الأولیاء الکاملین نفى الارتباط و عدم الاشتراک و التباین بالذات، فکلامهم محمول على ذلک؛ و إذا سمعت الحکم بالاشتراک و الارتباط، بل رفع التغایر و الغیریّة، من العرفاء المکاشفین، فمحمول على غیر تلک المرتبة الأحدیّة الغیبیّة. و سیأتیک، إن شاء اللّه، زیادة تحقیق فی مصباحه.

مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، جلد 1، ص 15

http://lib.eshia.ir/11165/1/15

 

 

۱۴۰۳/۰۴/۰۵

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

الحمد لله الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة علیّ بن ابی‌طالب امیرالمؤمنین و الائمّة المعصومین (علیهم السّلام).

عید سعید غدیر را تبریک عرض میکنم به همه‌ی شما حضّار محترم و به همه‌ی ملّت ایران و به همه‌ی مسلمانان عالم؛ چون عید غدیر با معنای درست و برجسته‌ای که از آن میشود کرد، متعلّق به همه‌ی مسلمانان است؛ همه‌ی عالم اسلام باید عید غدیر را گرامی بدارند، و به معنای واقعی کلمه «عیدالله‌الاکبر» است.

از اینکه مردم عزیز ما این عید شریف را به شکل مردمی برگزار میکنند، در خیابانها، در مسیرهای طولانی برای عید غدیر جشن میگیرند، صمیمانه تشکّر میکنم؛ ابتکار مردمیِ بسیار خوبی است. این روزها از طرفی حدود چهلم شهیدان خدمت است که طبعاً یاد این عزیزان را برای ملّت ایران تازه میکند؛ از طرفی هم شور و شوق انتخاباتی در بین مردم مطرح است؛ ایّام حسّاسی است که مصادف شده است با این عید سعید، عید سعید غدیر و بایستی همه‌ی ما از خدای متعال توفیق بخواهیم که بتوانیم کار خودمان را بر طبق وظیفه انجام بدهیم.

عرض من امروز یک کلمه‌ی مختصر در باب واقعه‌ی غدیر است که عرض میکنم، یک کلمه‌ی مختصر در باب مولی‌المتّقین امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) عرض میکنم ــ فقط برای اینکه عرض ارادتی کرده باشیم ــ بعد هم چند جمله در باب انتخابات عرض خواهم کرد؛ این فهرست عرایض امروز ما با شما برادران و خواهران عزیزی است که اینجا اجتماع کرده‌اید.

در موضوع عید غدیر که عید غدیر روز اعلام خلافت امیرالمؤمنین علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السّلام) است، یک تعبیر قرآنی در این روز خیلی چشمگیر و حسّاس است؛ آن تعبیر هم این است که در [آیات] اوّلِ سوره‌ی مائده میفرماید: اَلیَومَ‌ یَئِسَ‌ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم؛یعنی در روز هجدهم ذی‌الحجّه‌ی سال دهم هجری، روز اعلام غدیر و جانشینی امیرالمؤمنین، روزی است که کفّار مأیوس شدند از اینکه بتوانند دین مبین اسلام را قلع و قمع کنند؛ تا آن روز هنوز همچنان امیدوار بودند که بتوانند این کار را بکنند؛ امّا آن روز دیگر مأیوس شدند. اَلیَومَ‌ یَئِسَ‌ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَون؛(۱) [میفرماید] حالا دیگر هیبت کفّار، شما را مرعوب نکند؛ به ظواهر و کارها و خودنمایی‌هایی که کفّار میکنند اهمّیّتی ندهید؛ مراقب رفتارتان در مقابل پروردگار عالم باشید؛ [مفهوم] آیه این است. چرا کفّار مأیوس شدند؟ این به خاطر تداوم «حاکمیّت سیاسی اسلام» است.

یک وقت، عقیده‌ی اسلامی هست، عمل اسلامی هست امّا سیاستِ اسلامی نیست، حاکمیّتِ اسلامی نیست؛ وقتی حاکمیّت اسلام به وجود آمد، روح اسلام  ــ که حالا عرض خواهم کرد ــ تحقّق واقعی پیدا خواهد کرد؛ روح اسلام «امامت» است. امامت، یکی از مراتب مهمّ شئون انبیای الهی است؛ یعنی هر کدام از پیغمبران یک امامند، دارای مقام امامتند. مقام امامت برای پیغمبران، از مقام رسالت بالاتر است. معنای رسالت پیغمبر این است که پیام الهی را به مردم میرساند، امّا معنای امامت پیغمبر این است که این رسالت را در دل مردم، در اندیشه‌ی مردم و در عمل و کارکرد مردم اجرا میکند؛ این معنای امامت است. لذا شما می‌بینید خدای متعال به حضرت ابراهیم (علیه السّلام)، بعد از آن‌همه امتحانات سختی که برای آن بزرگوار پیش آمد، در اواخر عمر او میفرماید: وَ اِذِ ابتَلىٰ‌ اِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماما. خدای متعال بعد از این‌همه حوادث، بعد از این‌همه امتحانات سخت، در آخر عمر به ابراهیم میگوید: اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماما؛ حالا تو به مقام امامت رسیدی. چطور میگوییم آخر عمر؟ چون بعد ابراهیم میگوید: قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتی؟(۲) «آیا در ذرّیّه‌ی من هم این امامت وجود دارد؟» که خدای متعال به او جواب میدهد. خب ذرّیّه‌ی ابراهیم مربوط به پیرمردی ابراهیم است دیگر. حضرت ابراهیم (علیه السّلام) در سنین پیری ــ شاید در نودسالگی یا بالاتر ــ صاحب دو فرزند شد؛ قرآن میگوید «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الکِبَرِ اِسماعیلَ وَ اِسحاق»؛(۳) معنای امامت این است. این امامت را پیغمبر اکرم به دستور الهی استمرار میدهد، منتها استمرار این امامت باید با حاکمیّت سیاسی همراه باشد؛ لذا اعلام خلافت میکند، اعلام ولایت میکند؛ «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاه».(۴) ضمناً بدانید حدیث غدیر را فقط شیعه نقل نکرده‌اند، [بلکه] متواتر است بین شیعه و سنّی؛ این حدیث را که پیغمبر فرمود «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاه»، همه‌ی یا بسیاری از محدّثین شیعه و سنّی نقل کرده‌اند. خب وقتی امامت استمرار پیدا کرد، الگوی زیست اسلامی هم استمرار پیدا میکند. وقتی امامت در جامعه حاکمیّت داشته باشد، زیست جامعه شکل اسلامی پیدا میکند، الگوی اسلامی در جامعه تحقّق پیدا میکند. اگر حاکمیّت سیاسی اسلام از دست برود، خسارت بزرگ این است که زیست اسلامی، زیست اجتماعی اسلامی از بین خواهد رفت؛ بزرگ‌ترین خسارت این است.

این تلاشی که ائمّه‌ی ما (علیهم السّلام) در طول زندگی دویست‌وپنجاه‌ساله برای حاکمیّت اسلام میکردند، مبارزه‌ای که میکردند، آن کاری که بعدها بعضی از بزرگان شیعه انجام میدادند، آن کاری که امام راحل و ملّت ایران در این برهه‌ی از زمان برای ایجاد انقلاب اسلامی انجام دادند، همه برای همین است که امامت متّکی بشود به حاکمیّت سیاسی، و این منتهی بشود به اینکه «زیست اسلامی» در جامعه گسترش پیدا کند.

«زیست اسلامی» یعنی چه؟ معنای چگونگی زندگی اجتماعی اسلامی چیست؟ این را در قرآن و در نهج‌البلاغه و در روایات میشود پیدا کرد. در این الگو، «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط»(۵) وجود دارد، یعنی «عدالت»؛ در این الگو «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار»(۶) وجود دارد، یعنی «مرزبندی با دشمن»؛ در این الگو «رُحَماءُ بَینَهُم»(۷) وجود دارد، یعنی «مهربانی مؤمنین و مردم با یکدیگر»؛ اینها خطوط اصلی است؛ ما از هر کدام از اینها که غفلت کرده باشیم و غفلت بکنیم و زمین بماند، نقصی در الگوی زیست اسلامی به وجود می‌آید.

در این الگو «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»(۸) هست؛ یعنی حاکم جامعه رنج مردم را با وجود خود، با همه‌ی دل خود درک میکند، احساس میکند. قرآن میگوید «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»؛ شما سختی میکشید، پیغمبر رنج میبرد. این از طرف حاکم نسبت به مردم. از طرف مردم هم «اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسولَ وَ اُولِی الاَمرِ مِنکُم»؛(۹) مردم هم همراهی میکنند، اطاعت میکنند، کمک میکنند، دنباله‌روی میکنند. از این قبیل خطوط روشن برای تبیین زیست اسلامی هزار مورد یا شاید هزاران مورد در قرآن و در نهج‌البلاغه و در صحیفه‌ی سجّادیّه و در روایات فراوان وجود دارد و میشود پیدا کرد. این معنای غدیر. غدیر در واقع برای ادامه‌ی تاریخ اسلام سوغاتِ زیست اسلامی را ارائه میدهد؛ حالا اینها که بعد در [مورد] قضیّه‌ی غدیر چه اتّفاقی افتاد، بحثهای دیگری است. معنای غدیر استمرار حاکمیّت الهی و اسلامی‌ است برای اینکه این حاکمیّت بتواند آن الگوی برجسته و پیشرفته‌ی زیست اسلامی را به وسیله‌ی امامت استمرار ببخشد؛ این معنای غدیر است؛ این برای شیعه و سنّی دیگر فرقی ندارد؛ همه‌ی فِرَق اسلامی از این بهره میبرند. ما غدیر را با این چشم نگاه کنیم که مایه‌ی «وحدت» است؛ غدیر را بهانه‌ای برای دعوای شیعه و سنّی قرار ندهیم. این نکته‌ی مربوط به غدیر.

و امّا درباره‌ی امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام). ما درباره‌ی علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السّلام) چه بگوییم؟ مگر ذهن بشر معمولی و چشم خرد انسان عادّی و معمولی میتواند آن خورشید را ببیند، به او نگاه کند، به او خیره بشود؟ مگر امکان دارد؟ نه. جمال معنوی امیرالمؤمنین را نمیشود [فهمید]؛ ماها نمیفهمیم؛ رتبه‌ی عرشی امیرالمؤمنین را ما نمی‌شناسیم؛ یعنی کلماتی گفته میشود، یک تصویری ممکن است در ذهنمان به وجود بیایید امّا مغز و معنای آن حقیقت روشنی را که امیرالمؤمنین مظهر آن است، واقعاً نمیتوانیم درست درک کنیم؛ بشر معمولی نمیتواند درک کند؛ آن را ائمّه درک میکنند، آن را خود پیغمبر درک میکند. خب پس ما چه جور از امیرالمؤمنین درس بگیریم؟ از کلمات خود امیرالمؤمنین که در نهج‌البلاغه هست و بحمدالله تدوین‌شده و موجود است. یکی از نعمتهای بزرگ الهی برای جوامع اسلامی همین نهج‌البلاغه است؛ این هم اختصاص به شیعه ندارد؛ بزرگ‌ترین شرح نهج‌البلاغه را ابن‌ابی‌الحدید سنّی نوشته. در همین قرن اخیر، عالِم معروف مصری، محمّد عبدُه شرح نهج‌البلاغه نوشته؛ یعنی نهج‌البلاغه فقط مال شیعیان نیست، مال همه‌ی مسلمین است؛ درس است، راه است، ارائه‌ی طریق است، بیان معیارها است، بیان مبناها است؛ چیز بزرگی است. ما به این نهج‌البلاغه که نگاه میکنیم و همچنین به آیات قرآن که نگاه میکنیم، میتوانیم ابعاد شخصیّت امیرالمؤمنین را برای درس گرفتن به دست بیاوریم. من حالا یک بخشهای کوتاهی را عرض میکنم؛ یعنی واقعاً شاید سالها طول بکشد اگر کسی بخواهد بنشیند راجع به فضایل امیرالمؤمنین حرف بزند؛ با یک ساعت و نیم ساعت و ده ساعت که قضایا تمام نمیشود. حالا یک چند کلمه‌ای ما عرض میکنیم.

فضایل آن بزرگوار آن‌چنان است که به قول خلیل‌بن‌احمد، عالِم معروف قرن دوّم، فضایل علیّ‌بن‌ابی‌طالب را، هم دشمنانش کتمان کردند، هم دوستانش؛ دشمنانش کتمان کردند به خاطر دشمنی؛ دوستانش کتمان کردند به خاطر خفقان، تقیّه، ترس؛ کتمان کردند، نگفتند. با وجود اینکه هم دشمنان کتمان کردند، هم دوستان کتمان کردند، فضایل امیرالمؤمنین همه‌ی دنیا را پُر کرده است؛ تعبیر او این است: مَلَأَ الخافِقَین. کدام شخصیّت بزرگ هست که کسانی که به دین او اعتقاد ندارند، درباره‌ی او چندین جلد کتاب بنویسند؟ این مخصوص امیرالمؤمنین است، این فقط مخصوص علیّ‌بن‌ابی‌طالب است. مسیحی درباره‌‌اش حرف میزند، هندو درباره‌اش حرف میزند، بودایی درباره‌اش حرف میزند، برادران مسلمان اهل تسنّنی که شیعه نیستند امّا امیرالمؤمنین را کاملاً قبول دارند، درباره‌‌اش کتاب مینویسند، درباره‌اش حرف میزنند؛ فضایل این بزرگوار این است.

خب حالا من چند کلمه درباره‌ی بعضی از خصوصیّات زندگی امیرالمؤمنین و شخصیّت امیرالمؤمنین عرض میکنم که در همه‌ی اینها ایشان در اوج است. اوّل، یقین است؛ آنچه انسان را، پوینده‌ی راه را، پی‌گیرنده‌ی یک هدف را در راه نگه میدارد چیست؟ «یقین»؛ [اینکه] یقین داشته باشد، ناامید نشود، مأیوس نشود، دچار شک نشود؛ امیرالمؤمنین در یقین در اوج است. تعبیر خود حضرت این است:  اِنّی … لَعَلىٰ بَصیرَةٍ مِن‌ نَفسی‌ وَ یَقینٍ‌ مِن‌ رَبّی‌.(۱۰) یک جمله‌ی معروفی هم هست: «لَو کُشِفَ‌ الغِطاء مَا ازدَدتُ یَقینا»(۱۱) که البتّه من در نهج‌البلاغه این جمله را پیدا نکردم، [امّا از ایشان] به هر حال نقل شده. این یقین امیرالمؤمنین در اوج این معنا.

درباره‌ی احساس نسبت به انسانها؛ نه‌فقط نسبت به مسلمانها، نه‌فقط نسبت به پیروان خودش، نسبت به [همه‌ی] انسانها، باز احساس او در اوج است. در نهج‌البلاغه چند مورد وجود دارد که من یک موردش را اینجا عرض میکنم. به حضرت خبر دادند که اشرار و الوات شامی به شکل مسلّح می‌آیند در انبار(۱۲) و حمله میکنند به خانه‌های مردم و طلاها را از دست و پای زنها بیرون میکشند، اینها را اذیّت میکنند، آزار میکنند؛ [وقتی] این خبر را به حضرت دادند، حضرت این‌جور میفرماید: فَقَد بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کانَ یَدخُلُ عَلَى المَراَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَى المُعاهَدَةِ فَیَنتَزِعُحِجلَها؛ ببینید! میگوید به من خبر رسیده که اینها وارد خانه میشوند که در این خانه زن هست ــ یا زن مسلمان، یا زن غیر مسلمان ــ بعد که این را میگوید، میفرماید: فَلَو اَنَّ امرَاً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوما؛ اگر مرد مسلمان از این حادثه، از این خبر، از غصّه بمیرد، مورد ملامت نیست. احساس را می‌بینید! بی‌خیال بودن نسبت به آحاد جامعه، در نقطه‌ی مقابل این احساس نسبت به تک‌تک آحاد جامعه، حتّی زن غیر مسلمان؛ میگوید اگر مرد مسلمان بمیرد از این غیرت، از این ناراحتی که الوات و اشرار شامی وارد خانه بشوند و به زنان مسلمان [و غیر مسلمان] تعرّض بکنند، از غصّه اگر بمیرد، «ما کانَ بِهِ مَلوما» نمیشود ملامتش کرد، «بَل کانَ بِهِ عِندی جَدیرا»(۱۳) شایسته است، سزاوار است که انسان از غصّه بمیرد؛ می‌بینید اوج احساس را! احساس دلسوزی نسبت به آحاد مردم در یک چنین اوجی؛ این هم یک گوشه‌ی دیگری از شخصیّت امیرالمؤمنین.

در مورد مسئله‌ی عدالت؛ اصلاً نمیشود انسان درباره‌ی عدالت امیرالمؤمنین حرف بزند؛ اصلاً قابل توصیف نیست. حالا من یک جمله از حضرت نقل کردم؛ میفرماید: «وَاللهِ لَاَن اَبیتَ عَلی حَسَکِ السَّعدانِ مَسَهَّداً اَو اُجَرَّ فِی الاَغلالِ مُصَفَّداً»، اگر سخت‌ترین شکنجه‌ها را به من بدهند، با بدن برهنه من را روی خارها بکشانند و مانند اینها، «اَحَبُّ اِلَیَّ مِن اَن اَلقَی اللهَ عَزَّ وَ جَلّ یَومَ القیامَةِ ظالِماً لِبَعضِ العِباد»،(۱۴) همه‌ی اینها برای من بهتر از این است که من روز قیامت خدا را ملاقات کنم در حالی که به یک نفر ظلم کرده باشم! [اگر] بیشترین شکنجه‌ها را در دنیا به من بدهند، برای من گوارا است تا اینکه به یک نفر [ظلم کرده باشم]. آن وقت شما ببینید چه کسی این حرف را میزند؛ کسی که در رأس یک حکومتی است که شرق و غرب این حکومت، چند برابر ایران فعلی ما است. یعنی آن مملکتی که امیرالمؤمنین حاکم آن بود و امیرالمؤمنینِ آن مملکت بود ــ از رود جیحون تا رود نیل است، یعنی شامل ایران، شامل افغانستان، شامل عراق، شامل مصر [میشد]؛ فقط شام جدا بود که معاویه جدا کرده بود، بقیّه همه تحت حکومت امیرالمؤمنین [بودند] ــ میگوید [اگر] به یک نفر از این جمعیّت عظیمی که در این کشور بزرگ زندگی میکنند ظلم بشود، برای من سنگین‌تر است از اینکه همه‌ی عمرم شکنجه بکشم! این عدل امیرالمؤمنین [است]. عرض کردم درباره‌ی عدالت امیرالمؤمنین اصلاً نمیشود حرف زد، از بس مسئله سنگین است، از بس نشانه‌های عجیب و غریبی از عدالت این بزرگوار وجود دارد. این هم در اوج است.

در مورد هوشیاری در مقابل دشمن، باز در اوج است. این هم باز از نهج‌البلاغه من یک جمله عرض کنم؛ میفرماید که: «وَاللهِ لا اَکونُ کَاضَّبُعِ تَنامُ عَلی طولِ اللَدم»؛(۱۵) خلاصه‌ی معنایش این است: «من آدمی نیستم که با لالایی دشمن خوابم ببرد.» خیلی‌ها با لبخند دشمن خاطرشان جمع میشود که دیگر خطری نیست؛ اگر دشمن لالایی بدهد، خوابشان میبرد! امیرالمؤمنین میفرماید که «وَ مَن نامَ لَم یُنَم عَنه»؛(۱۶) اگر تو خوابت برد، معلوم نیست دشمن هم خوابش برده باشد، او بیدار است. نوازش دشمن و لالایی دشمن موجب نمیشود من به خواب بروم؛ یعنی این هوشیاری در مقابل دشمن در اوج است.

یک نقطه‌ی دیگر، در مورد مردمی بودن حکومت، حقّ متقابل میان مردم و میان حاکم؛ «وَ لَکُم عَلَیَّ مِنَ الحَقِّ مِثلُ الَّذی لی عَلَیکُم»؛(۱۷) میفرماید همان مقداری که من به گردن شما حق دارم ــ حالا شما ببینید امیرالمؤمنین چه حقّ بزرگی به گردن مردم دارد؛ مظهر قدرت خدا، مظهر رحمت خدا، مظهر علم خدا، حقّی که بر انسانها دارد چقدر است؟ همان مقداری که من به گردن شما حق دارم ــ شما [هم] به گردن من حق دارید؛ مردمی بودن نظام اسلامی این است. حالا یک عدّه‌ای بنشینند بگویند انتخابات و دموکراسی و مردم‌سالاری و مانند اینها را جمهوری اسلامی ایران از غربی‌ها یاد گرفته! نهج‌البلاغه مال غربی‌ها است؟ مردمی بودن حکومت در زبان امیرالمؤمنین [این است]؛ حالا در قرآن هم آیات فراوانی وجود دارد که میشود از آن، این معنا را فهمید. این هم کلام امیرالمؤمنین است.

یک جمله‌ی دیگر که باز این هم در مقام احترام به نظر مردم [است]؛ و این هم باز در اوج است. فَلا تَکُفّوا عَن مَقالَةٍ بِحَقٍّ اَو مَشوِرَةٍ بِعَدل‌؛(۱۸) امیرالمؤمنینی که معدن حکمت است، معدن علم است، علم او متّصل به علم خدا است، علم او از وسایل عادّی به دست نیامده، این انسان با این عظمت علمی میگوید: فَلا تَکُفّوا عَن مَقالَةٍ بِحَقّ؛ اگر حرف حقّی به نظرتان رسید که باید به من بگویید، بگویید؛ ساکت نمانید؛ اَو مَشوِرَةٍ بِعَدل؛ یک وقتی میخواهید یک مشورتی به من بدهید، یک چیزی به نظرتان میرسد، مشورت بدهید. در همه‌چیز در اوج، از همه‌جهت در اوج!

باز یک نکته‌ای دیگر که این هم همین مسئله‌ی حضور مردم و تأثیر مردم در سرنوشت کشور [است]. میفرماید که «وَ لَا امرُؤٌ وَ اِن صَغَّرَتهُ النُّفوسُ وَ اقتَحَمَتهُ العُیونُ بِدونِ اَن یُعینَ عَلَى ذلک»؛(۱۹) هر کسی هر چند به نظر شما کوچک بیاید و بخواهید یا بتوانید او را نادیده بگیرید، این‌جور نیست که در سرنوشت کشور بی‌تأثیر باشد؛ یعنی کوچک‌ترین افراد جامعه، فقیرترین افراد جامعه، بی‌دست‌و‌پاترین افراد جامعه هم میتوانند در سرنوشت کشور مؤثّر باشند. حالا اینها یک گوشه‌هایی از شخصیّت امیرالمؤمنین است. اگر بخواهیم با زبان عادّی صحبت کنیم، باید بگوییم شخصیّت امیرالمؤمنین مثلاً صد بُعد دارد و حالا این چند بُعدش را ما با استفاده از کلمات خود آن بزرگوار گفتیم و دیدیم که در همه‌ی این ابعاد، امیرالمؤمنین در اوج است؛ نه‌اینکه فقط دارای این ابعاد است، [بلکه] در این ابعاد، در اوج است. حالا زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار، اخلاص آن بزرگوار، انفاق آن بزرگوار، سخاوت آن بزرگوار، اصلاً حرفهایی است که عرض کردم، [اگر] کسی بخواهد در این باره حرف بزند، بحث یک ساعت و چند ساعت نیست؛ روزها و ماه‌ها و سالها باید بنشیند حرف بزند. لذا در کلمات خود این بزرگوار هم ابعاد دیگری را میشود نشان داد و پیدا کرد.

اُنس بگیرید با نهج‌البلاغه؛ من به جوانها مخصوصاً تأکید میکنم؛ نهج‌البلاغه را یاد بگیرید. خوشبختانه ترجمه‌های خوبی از نهج‌البلاغه شده و در دسترس همه است. بخوانید نهج‌البلاغه را؛ بخوانید، ببینید که امیرالمؤمنین چه چیزی به ما یاد میدهد؛ چه درس میدهد و از وجود خودش چه خبرها میدهد. آنچه امیرالمؤمنین بیان میکند، تجّسم برتر همه‌ی این ارزشها خود او است. در کلمات ائمّه‌ی دیگر (علیهم السّلام) هم همین‌جور.

در همین زیارت روز عید غدیر، امروز، یک زیارت معروف بزرگِ مشروحی از امام هادی (علیه السّلام)، با سند معتبر نقل شده که در مفاتیح هست. حالا [اینکه] چرا حضرت امام هادی (علیه السّلام) راجع به امیرالمؤمنین به این مفصّلی حرف میزنند، بنده یک تحلیلی دارم که خیلی به آن نمیپردازیم. حضرت در این زیارت به ده‌ها آیه‌ی قرآن استناد میکنند و [آنها را] تطبیق میکنند با امیرالمؤمنین (علیه السّلام). بعد از آنکه همه‌ی این مطالب را راجع به امیرالمؤمنین میگویند ــ شاید ده دوازده صفحه است در مفاتیح ــ حضرت هادی (علیه السّلام) خطاب به جدّ بزرگوارش میگوید: فَما یُحیطُ المادِحُ وَصفَک؛ کسی که تو را مدح میکند، نمیتواند به توصیف تو دست پیدا کند؛ امکان ندارد! بعد از همه‌ی این حرفها ــ که ده صفحه درباره‌ی امیرالمؤمنین حرف زده ــ آن هم امام هادی (علیه السّلام) که خودش یک امام بزرگوار عرشی است، میگوید: فَما یُحیطُ المادِحُ وَصفَک وَ لا یُحبِطُ الطّاعِنُ فَضلَک؛(۲۰) آن کسی هم که با تو مخالف و دشمن است، امکان ندارد که بتواند این توصیفات عجیب را پنهان کند و مخفی کند. این‌[جور] است. این توصیف امیرالمؤمنین است.

درس بگیریم دیگر، باید یاد بگیریم. امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) اسمش، نام مبارکش و مدایحی که درباره‌ی این بزرگوار گفته شده، در دسترس همه‌ی ماها هست و تکرار میکنیم امّا این کافی نیست؛ امیرالمؤمنین معلّم است، باید زانو بزنیم، یاد بگیریم. همه باید یاد بگیرند؛ رئیس باید یاد بگیرد، مرئوس باید یاد بگیرد، مدیر سطح بالا باید یاد بگیرد، امثال این بنده‌ی حقیر ــ طلبه ــ باید یاد بگیرد، آحاد مردم باید یاد بگیرند؛ باید یاد بگیریم. عرض کردم امیرالمؤمنین مظهر اعلای امامت است که امامت، متکفّل تبیین و تأکید زیست اسلامی در جامعه است؛ این زیست را باید یاد بگیریم. البتّه انقلاب کمک کرد، انقلاب تحوّل ایجاد کرد. ملّت ایران قبلاً بکلّی غافل بودند؛ و ماها همه‌مان. رحمت خدا بر امام بزرگوار، رحمت خدا بر پیشروان این انقلاب که بسیاری‌شان شهید شدند؛ زحماتی کشیدند، کار کردند، تلاش کردند، انقلاب به پیروزی رسید، و بحمدالله توانستند تا یک حدودی [ما را آشنا کنند]، رحمت خدا بر ملّت ایران؛ این به جای خود محفوظ؛ لکن ما هنوز در همان قدمهای اوّلیم؛ ماها باید خیلی راه برویم، خیلی باید تلاش کنیم. خب این راجع به غدیر و امیرالمؤمنین.

چند جمله راجع به انتخابات. برادران عزیز، خواهران عزیز! انتخابات خیلی مهم است. سه روز دیگر ملّت ایران در مقابل یک آزمون قرار میگیرد. انتخابات همیشه یک آزمون است، حالا به یک معنا بیشتر از همیشه [اهمّیّت دارد]. چهل روز تقریباً از فقدان یک رئیس خوب، یک رئیس‌جمهور محبوب، مردمی، علاقه‌مند و کاری گذشته که مردم هم او را دوست میداشتند و تشییع جنازه‌ی او در سراسر کشور میلیونی برگزار شد ــ که اینها همه امتیازات است ــ در عین حال در حدود چهلم او مردم دارند یک انتخابات برگزار میکنند؛ این خیلی مهم است؛ در دنیا نظایر این کمتر اتّفاق می‌افتد. ملّت ایران این همّت را دارد.

خب، امیدوارم ان‌شاءالله خدا ملّت ایران را سرافراز از این انتخابات خارج کند. سرافرازی به چیست؟ سرافرازی به دو مطلب است: در درجه‌ی اوّل، «مشارکت حدّاکثری»، در درجه‌ی بعد، «انتخاب اصلح»؛ هر دوی اینها مهم است. مشارکت بالا که ما روی آن خیلی اصرار میکنیم، به خاطر این است که مهم‌ترین اثر مشارکت بالا، سرافرازی جمهوری اسلامی است. نظام جمهوری اسلامی از لحظه‌ای که تشکیل شده است، دشمنهای سرسخت داشته؛ هر کار توانستند، علیه جمهوری اسلامی انجام دادند؛ تا الان هم مشغولند؛ مرتّب نقشه میکشند، که من در صحبتهای مختلف بیان کرده‌ام و از نقشه‌های اینها حرف زده‌ام؛ از بعضی‌ها از نقشه‌های اینها بحمدالله توانستیم پرده‌برداری کنیم تا دیده بشود که چه کار میخواهند بکنند؛ الان هم مشغولند. جمهوری اسلامی دشمن دارد. یکی از چیزهایی که جمهوری اسلامی را بر دشمنانش فائق میکند، انتخابات است. اگر مشارکت خوب مردم در این انتخابات مشاهده بشود، این مایه‌ی سرافرازی جمهوری اسلامی است.

مشارکت مردم در ذات جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی ــ «جمهوری» یعنی مردم دیگر ــ [یعنی] عموم مردم با شیوه‌ی اسلامی، با روش اسلامی وارد میدان بشوند. این میدان مظاهر زیادی دارد که مهم‌ترین مظهرش همین انتخابات و تعیین مسئولین کشور است. «وارد میدان شدن مردم» معنایش این است که جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه جمهوری است، [لذا] زبان دشمنان کوتاه میشود. در هر انتخاباتی که مشارکت کم بوده، زبان ملامت دشمنان جمهوری اسلامی و حسّاد جمهوری اسلامی دراز شده، ملامت کردند. وقتی مشارکت بالا است، زبان بدگویان کوتاه میشود؛ نمیتوانند ملامت کنند، نمیتوانند شادی کنند، دشمن‌شاد نمیشویم؛ علّت اینکه بنده اصرار بر مشارکت بالا دارم این است. بنابراین عنصر اوّل، مشارکت عموم مردم است؛ تنبلی نکنند، بی‌اعتنائی نکنند، دستِ‌کم نگیرند؛ در همه‌ی گوشه‌های کشور شرکت کنند. مشارکت فقط مال شهرها نیست؛ مال شهرهای بزرگ نیست؛ در انواع مراکز جمعیّتی، روستاها، بخشها مردم باید در انتخابات شرکت کنند تا جمهوری اسلامی در دنیا سرافراز بشود.

و امّا نقطه‌ی دوّم: انتخاب اصلح. انتخاب اصلح یعنی چه؟ «اصلح» کیست؟ اصلح آن کسی است که در درجه‌ی اوّل به مبانی این انقلاب و این نظام اعتقاد قلبی و واقعی داشته باشد. «عَلیٰ بَصیرَةٍ» و «عَلیٰ یَقینٍ»؛ همان‌طور که از کلمات امیرالمؤمنین عرض کردیم؛ به این راه اعتقاد داشته باشد؛ این یک. رئیس‌جمهور فقیدمان، شهید خدمت، رئیسی عزیز، به معنای واقعی کلمه اعتقاد داشت. خب من از سابق که می‌شناختم ایشان را؛ در این دوره‌ی سه‌ساله‌ی ریاست جمهوری‌اش هم که مرتّباً با ما دیدار و ملاقات داشت؛ کاملاً محسوس بود که با دل و جان، با اعتقاد حرکت میکند؛ یکی اینکه باید اعتقاد داشته باشد؛ دوّم اینکه کارآمد باشد؛ شب و روز نشناسد، دنبال کار باشد، توانایی داشته باشد برای کار کردن؛ از عناصر خوب و همکاران خوب استفاده کند که حالا من بعد در آخر، یک جمله‌ای در این زمینه خواهم گفت. توان کار و نشاط کار همراه با اعتقاد راسخ به مبانی انقلاب، موجب صلاحیّت است. وقتی این صلاحیّت وجود داشت، این آدم با این خصوصیّات میتواند از همه‌ی ظرفیّتهای کشور استفاده کند.

من اینجا یک فهرستی از ظرفیّتهای کشور نوشته‌ام که بخواهم توضیح بدهم، شرح بدهم طولانی میشود. ما در این کشور خیلی امکانات داریم؛ البتّه بعضی از این امکانات طبیعی است، بعضی‌ در این سالهای بعد از انقلاب به مرور به وجود آمده و تولید شده، لکن دولتها در استفاده‌ی از این ظرفیّتها یک جور نبودند؛ بعضی از دولتها واقعاً از این‌همه ظرفیّت استفاده نکردند؛ بعضی از دولتها استفاده کردند، بعضی‌ هم خوب استفاده کردند. این دولت سیزدهم از دولتهایی بود که از این ظرفیّتها خوب استفاده کرد. اگر این دولت ادامه پیدا میکرد، بنده احتمال زیاد میدهم که بسیاری از مشکلات کشور، عمدتاً مشکلات اقتصادی حل میشد. من حالا فهرست‌وار بدون توضیح [برخی را عرض میکنم].

با‌ارزش‌ترین ظرفیّت، جمعیّت جوان تحصیل‌کرده است؛ حالا من از همه‌جای دنیا خیلی خبر ندارم امّا در کشورهای منطقه، هیچ کشور دیگری به اندازه‌ی ما جمعیّت جوان تحصیل‌کرده ندارد.

هوش و استعداد ذاتی ایرانی؛ این یکی از ظرفیّتها است.

معادن عظیم کشور؛ نه فقط نفت، نه فقط گاز. من یک وقتی گفتم(۲۱) جمعیّت ما حدود یک‌صدمِ جمعیّت دنیا است، امّا معادن اساسی و مهمّمان چهار پنج صدم دنیا است؛ یعنی چند برابرِ اندازه‌ی جمعیّت؛ این ظرفیّت است دیگر؛ از اینها باید استفاده کرد.

موقعیّت جغرافیایی؛ ما میتوانیم وسیله‌ی ارتباط بین شمال و جنوب و شرق و غرب دنیا باشیم که خب مرحوم رئیسی مقدّمات این کار را فراهم کرده بود که بعضی از کارهایش را هم هنوز دارند انجام میدهند و ان‌شاءالله که دولت بعدی بتواند این کار را درست انجام بدهد؛ این خیلی برای کشور مهم است.

مرز طولانی آبی با دریاهای آزاد، دریاهای جنوب و شمال، تعداد همسایگان، بازار بزرگ منطقه، بازار هشتادمیلیونی خود کشور، تنوّع اقلیمی کشور، شبکه‌ی راه‌آهن و جادّه در سرتاسر کشور که این یکی از امتیازات بزرگ کشور ما است که در طول زمان در دولتهای مختلف این کار بحمدالله انجام گرفته. توانمندی‌های فنّی مردان ما و جوانان ما در امر مسکن، در امر جادّه، در امر سد، در مراکز گوناگون، توانمندی‌های صنعتی کشور در ساخت انواع تجهیزات؛ اینها همه زیربنا است؛ اینها همه ظرفیّتهای مهم است، اینها زیربناهای پیشرفت کشور است.

مناطق آزاد تجاری اگر درست از آن استفاده بشود؛ نه آن‌جوری که در طول زمان به شکل نادرستی از آنها استفاده شد. اگر درست استفاده بشود، این مناطق آزاد یا مناطق ویژه‌ی اقتصادی جزو فرصتهای کشور است.

مواریث فرهنگی و تمدّنی کشور؛ اینها همه جزو امکانات مهمّ ما است. امکانات گسترش گردشگری.  

ایمان دینیِ قریب به کلّ مردم کشور؛ این خیلی مهم است. مردم ما واقعاً مردم مؤمنی هستند که شاید در کشورهای اسلامی این هم جزو موارد نادر باشد. ممکن است از لحاظ عملکرد و ظواهر و مانند اینها بعضی‌ها پایبندی درستی به شرع و شریعت و مانند اینها نشان ندهند امّا ایمان دینی و اسلامی در یک اکثریّت قریب به اتّفاقی در آحاد کشور وجود دارد. خب، از اینها میشود برای پیشرفت کشور استفاده کرد. آن کسی که بتواند، اصلح است؛ بتوانند دولتهای ما ان‌شا‌ءالله از این ظرفیّتها استفاده کنند. آن کسی که توانایی استفاده‌ی از این فرصتها، از این ظرفیّتها را داشته باشد، اصلح است؛ فرد اصلح، او است.

بعضی از سیاسیّون در کشور ما تصوّر میکنند که باید آویزان به این قدرت و آن  قدرت بشوند؛ و بدون آویزان شدن به فلان قدرت معروف و بزرگ، در کشور نمیشود پیش رفت؛ بعضی‌ها این‌جور فکر میکنند. یا خیال میکنند که همه‌ی راه‌های پیشرفت از آمریکا میگذرد؛ نه، اینها نمیتوانند. این کسانی که چشمشان به خارج از مرزهای کشور است، این ظرفیّتها را نمی‌بینند؛ وقتی ندیدند، وقتی قدرش را ندانستند، طبعاً برای استفاده‌ی از آنها برنامه‌ریزی هم نمیکنند. اینکه ما میگوییم چشمتان به خارج نباشد، یک علّتش این است که وقتی چشم به خارج نبود، انسان قادر میشود که این ظرفیّتهای درونی را ببیند، بفهمد، بشناسد. جمهوری اسلامی به فضل الهی، به توفیق الهی تا حالا نشان داده که بدون تکیه‌ی به بیگانگان و حتّی با وجود موذیگری بیگانگان و چالشگری بیگانگان میتواند پیش برود و پیش رفته؛ این را جمهوری اسلامی نشان داده؛ در آینده هم به حول و قوّه‌ی الهی ملّت ایران اجازه نخواهد داد که سرنوشتش را دیگران بنویسند.

ما وقتی گاهی از این حرفها در صحبت و سخنرانی میگوییم، بعضی‌ها یا توهّم میکنند، یا مینویسند که این به معنای حصار کشیدن دُور کشور است و یک عدم ارتباط با دنیا است؛ نه، ابداً؛ بنده از اوّل هیچ وقت [مخالف ارتباط نبودم]. ما با کم و زیادش، به قدر عمر بعضی از این حضرات، در کار سیاست و در کار مسائل انقلاب و در کار مسائل کشور بوده‌ایم. از اوّل معتقد به ارتباط با همه‌ی دنیا الّا یکی دو استثنا بودیم. یک روز ــ اوّل انقلاب ــ آفریقای جنوبی کشوری بود که تبعیض نژادی در آن حاکم بود، ما رابطه‌مان را با آفریقای جنوبی قطع کردیم؛ بعد تبعیض نژادی از بین رفت، رابطه‌مان را برقرار کردیم؛ رابطه‌مان هم، رابطه‌ی خوبی است. آن چیزی که موجب قطع رابطه میشود، آن بایستی از بین برود؛ وَالّا ما معتقد به ارتباط با همه‌ی دنیا هستیم؛ ارتباط هم بحمدالله داریم. در بعضی از دولتهایی که بشدّت پایبند به مبانی بودند، مثل دولت شهید رئیسی، ارتباطات دنیایی‌مان هم تقویت شد، ارتباطات بین‌المللی‌مان هم تقویت شد. بنابراین اینکه میگوییم بایستی چشممان به بیگانگان نباشد، به معنای قطع رابطه نیست، به معنای شجاعت ملّی است، به معنای استقلال ملّی است. شما اگر شجاعت ملّی داشته باشید، استقلال ملّی داشته باشید، ملّت ایران شخصیّت خود، توانایی خود، استقلال خود، قدرت پیشرفت خود را به دنیا نشان بدهد، احترامش در دنیا بسیار بیشتر و بالاتر خواهد شد؛ کمااینکه بحمدالله همین‌جور هم شده؛ انسان توفیقات بیشتری هم پیدا میکند.

خب عرایض ما تمام شد. من دو توصیه میخواهم بکنم: یک توصیه به مردم، یک توصیه به نامزدهای محترم ریاست جمهوری. توصیه‌ی به مردم عزیزمان این است که ما گفتیم «ایران قوی و سرافراز»؛ این شد شعار. ایران قوی خیلی طرف‌دار دارد. قوی بودن ایران فقط به این نیست که انواع و اقسام موشکها را داشته باشیم؛ که الحمدلله داریم، انواع و اقسامش را هم داریم، مفید و باکاربردش را هم داریم؛ امّا فقط این نیست. قوی شدن ابعاد گوناگونی دارد؛ ابعاد علمی دارد، ابعاد فرهنگی دارد، ابعاد اقتصادی دارد؛ یکی از ابعادش همین بُعد حضور در میدان سیاست و میدان انتخابات است؛ این هم نشانه‌ی قوّت است. پس هر کسی که علاقه‌مند به ایران قوی است، بایستی در این انتخابات شرکت کند. هر کسی معتقد به لزوم حمایت از نظام جمهوری اسلامی است، بایستی به صورت مضاعف به این اهتمام داشته باشد؛ این توصیه و عرض ما به مردم.

و امّا توصیه و عرض ما به نامزدهای انتخابات؛ من به این حضرات محترم عرض میکنم: با خداوند خودتان عهد کنید که اگر موفّق شدید و توانستید مسئولیّتی به دست بیاورید، کسان و کارگزاران خود را از کسانی قرار ندهید که ذرّه‌ای با انقلاب زاویه دارند. آن کسی که با انقلاب، با امام راحل، با نظام اسلامی ذرّه‌ای زاویه داشته باشد، او به درد شما نمیخورد؛ او همکار خوبی برای شما نخواهد بود. آن کسی که دلبسته‌ی آمریکا باشد و تصوّر کند که بدون لطف آمریکا نمیشود قدم از قدم برداشت در کشور، او برای شما همکار خوبی نخواهد بود، او از ظرفیّتهای کشور استفاده نخواهد کرد، او خوب مدیریّت نخواهد کرد؛ آن کسی که راهبرد دین و شریعت را مورد بی‌اعتنائی قرار بدهد، برای شما همکار خوبی نخواهد بود. کسی را انتخاب کنید که اهل دین، اهل شریعت، اهل انقلاب، اهل اعتقاد کامل به نظام باشد. اگر شما نامزدهای محترم یک چنین عهدی با خدای خودتان ببندید، بدانید که همه‌ی کارهایی که برای انتخابات میکنید، حسنه خواهد بود؛ اگر یک چنین نیّتی داشته باشید. اگر یک چنین عهدی با خدا ببندید، کارهای انتخاباتی میشود یک کار حسنه و پیش خدای متعال ثواب خواهد داشت.

امیدواریم خدای متعال توفیقات خودش را بر همه‌ی آنها، بر همه‌ی ما نازل کند. خداوند ان‌شاءالله همه‌ی شما را حفظ کند.
 
 

 سوره‌ی مائده، بخشی از آیه‌ی ۳

 سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۱۲۴

 سوره‌ی ابراهیم، بخشی از آیه‌ی ۳۹

 امالی صدوق، ص ۱۲۲

 سوره‌ی حدید، بخشی از آیه‌ی ۲۵؛ «... تا مردم به انصاف برخیزند ...»

 سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۲۹؛ «... بر کافران سختگیر ...»

 سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۲۹؛ «... با همدیگر مهربان ...»

 سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۱۲۸

 سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۵۹؛ «... خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید ...»

(۱۰ نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۶۲

(۱۱ غررالحکم، ص ۵۶۶

(۱۲ یکی از شهرهای عراق

(۱۳ نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۲۷(با اندکی تفاوت)

(۱۴ نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۲۲۴

(۱۵ نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۶

(۱۶ نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۶۲

(۱۷ نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۲۱۶

(۱۸ نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۲۱۶

(۱۹ همان

(۲۰ بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۳۶۷

(۲۱ از جمله بیانات در دیدار مسئولان نظام (۱۴۰۲/۱/۱۵)

 

همینطوری که شاگرد سعی هم می کند از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کند و بلکه در عین حال هم به مسائل ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ... و ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی هم بیشتر بپردازد، یحتمل هم نظر شاگرد و دانشجو و طلبه به آیه 18 سوره مبارکه نمل و تفاسیر علامه طباطبایی رحمه الله و حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی حفظه الله نیز کمابیش دوباره جلب شود:

 

حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ‎﴿النمل: ١٨﴾‏

 

درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات ۱۵ تا ۲۰ سوره نمل"
- فضل و برتری حضرت سلیمان و داود بر مابقی مؤمنین؛
- داستان برخورد حضرت سلیمان و مورچه؛
- وجود مبارک داود و سلیمان گفتند خدا را شکر که به ما علم عطا کرد

http://sokhanrani.iranseda.ir/detailsalbum/?g=373521

 

[طوایف مخصوص از جن و انس و طیر لشکریان سلیمان علیه السلام بوده‌اند]

(وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ) کلمه حشر به معناى جمع کردن مردم و فرستادنشان به دنبال کار است، اما فرستادن به زور و جبر، و کلمه یوزعون از ماده وزع به معناى منع است و یا به قول بعضى‌[2] دیگر، به معناى حبس مى‌باشد و معناى آیه به طورى که گفته‌اند: این است که براى سلیمان لشکرش جمع شد، لشکرها که از جن و انس و طیر بودند و از اینکه متفرق شوند یا در هم مخلوط گردند جلوگیرى مى‌شدند، بلکه هر یک در جاى خود نگهدارى مى‌شدند.

از آیه شریفه بر مى‌آید که گویا سلیمان (ع) لشکرهایى از جن و طیر داشته، که مانند لشکریان انسى او با او حرکت مى‌کردند.

و کلمه حشر و همچنین وصف محشورین به اینکه لشکریان او بودند و همچنین سیاق آیات بعدى، همه دلیلند بر این که لشکریان آن حضرت طوایف خاصى از انسانها و از جن و طیر، بوده‌اند، براى اینکه در آیه شریفه فرموده: براى سلیمان جمع آورى شد لشکریانى‌ که از جن و انس و طیر داشت و کلمه من تبعیض و یا بیان را مى‌رساند.

بنا بر این سخن فخر رازى در تفسیر کبیر که گفته: آیه دلالت دارد بر اینکه همه جن و انس و طیر لشکر او بودند و همه روى زمین را مالک بوده و جن و طیر زمان او مانند انسانها عاقل و مکلف بوده‌اند و بعد از زمان او دوباره به حالت توحش قبلى برگشته‌اند حرف عجیب و غریبى است.

و عین این سخن را درباره مورچگان و آن مورچه بزرگ که با سلیمان سخن گفته زده است و در تفسیر آیه مورد بحث گفته است: معنایش این است که: خداى تعالى همه این اصناف را لشکریان او قرار داد و این وقتى ممکن است که آن جناب بتواند در همه این اصناف بر طبق دلخواه خود فرمان دهد و تصرف کند و این نیز وقتى ممکن است که همه آن اصناف عقل داشته باشند، چون تا عقل نباشد تکلیف صحیح نیست، و یا اگر هم عقل درست و حسابى نداشته‌اند حد اقل باید به قدر یک کودک که نزدیک به حد تکلیف رسیده عقل داشته باشند و از همین جهت است که ما گفتیم: خداى تعالى در روزگار سلیمان مرغان را عاقل کرد، و بعد از دوره او دوباره بصورت اولشان یعنى همان حالى که الآن در زمان ما دارند برگردانید، چون اصناف حیوانات در دوره ما عقل ندارند، هر چند که هر یک در پیش برد هدفهاى زندگى خود و به دست آوردن حوایج خود و یا حوایج مردم ملهم به دقایقى حیرت انگیز هستند، مانند زنبور عسل و غیر آن‌[1] [[1] تفسیر فخر رازى، ج 24، ص 187.] و وجوه ضعف و اشکالاتى که بر گفته وى وارد است احتیاجى به بیان ندارد.

و اگر در آیه مورد بحث جن را جلوتر از انس و طیر ذکر کرد از این جهت است که مسخر شدن جن و به فرمان در آمدن او براى یک انسان، عجیب‌تر از آن دو تاى دیگر است. و اگر بعد از جن، انس را آورد، نه طیر را، باز براى همین است که مسخر شدن انسانها براى یک انسان عجیب‌تر از مسخر شدن طیر است و علاوه بر این، رعایت مقابله بین جن و انس هم شده.

(حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‌ وادِ النَّمْلِ ...) کلمه حتى براى غایتى است که از آیه سابق فهمیده مى‌شد و ضمیر جمع در اتوا به سلیمان و لشکریانش بر مى‌گردد، و اگر کلمه اتوا را با حرف على متعدى کرد با اینکه مى‌بایست مى‌فرمود: اتوا الى ...- آمدند تا وادى مورچگان ، براى این بود که بنا به‌ گفته بعضى‌[1] وادى نمل در نقطه بلندى بوده، و بطورى که گفته‌اند: در یک وادى در شام قرار داشته است. و بعضى‌[2] دیگر گفته‌اند: در طائف بوده. و بعضى‌[3] محل آن را بالاى یمن دانسته‌اند، که همه این نقاط، کوهستانى و بلند است و کلمه حطم به معناى شکستن است.

و معناى آیه این است که: وقتى سلیمان و لشکریانش به راه افتاده، بر فراز وادى نمل شدند مورچه‌اى به سایر مورچگان خطاب کرد و گفت:(یا أَیُّهَا النَّمْلُ‌)، هان، اى مورچگان! به درون لانه‌هاى خود شوید تا سلیمان و لشکریانش شما را حطم نکنند، یعنى نشکنند، و به عبارت دیگر، لگد نکنند،(وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ) در حالى که توجه نداشته باشند، از همین جا معلوم مى‌شود که راه پیمایى سلیمان و لشکریانش روى زمین بوده.

(فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها ...) از گفتار او لب‌هاى سلیمان به خنده باز شد. بعضى‌[4] گفته‌اند: تبسم، کمترین حد خنده و ضحک خنده معمولى است و اگر در جمله مورد بحث هر دو کلمه را به کار برده، استعمالى است مجازى، که مى‌فهماند تبسم آن جناب نزدیک به خنده بوده است.

[عدم منافات علم سلیمان علیه السلام به منطق الطیر با فهمیدن کلام مورچه 502]

جمله (عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ) منافاتى با فهمیدن کلام مورچه ندارد، براى اینکه جمله مزبور نفى غیر طیر را نکرده است، بلکه تنها اثبات مى‌کند که آن جناب زبان مرغان را مى‌دانسته، ممکن است زبان سایر حیوانات یا بعضى دیگر مانند مورچه را هم بداند.

ولى جمعى از مفسرین نفى غیر طیر را مسلم گرفته‌اند، آن گاه براى رفع منافات میان آن و فهمیدن زبان مورچه به دست و پا افتاده‌اند، یک بار گفته‌اند: فهم زبان مورچه تنها قضیه‌اى بوده که در یک واقعه رخ داده، نه اینکه آن جناب همیشه زبان این حیوان را مى‌فهمیده، بارى دیگر گفته‌اند: آن مورچه مورچه بالدار بود، که خود نیز نوعى پرنده است، بار دیگر گفته‌اند: کلام مورچه یکى از معجزات سلیمان (ع) بوده، (هم چنان که سنگریزه به معجزه رسول خدا 6 به زبان در آمد)، و بار دیگر گفته‌اند:

صدایى از مورچه برنخاست تا سلیمان (ع) سخن او را بفهمد، بلکه خداوند آنچه را که در دل آن حیوان بوده به سلیمان الهام نمود. ولى از آنچه که ما درباره منطق طیر گفتیم تمامى این موهومات را از بین مى‌برد، علاوه بر این سیاق آیات به تنهایى در دفع آنها کافى است.

المیزان، علامه طباطبایی، جلد 15، ص 500- 503

http://lib.eshia.ir/50081/15/500

 

در مصباح 4 از کتاب مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی قدس سره می فرمایند که این حقیقت غیبیه به خلق خدا یا مردم هم ربطی ندارد و به آنها هم مربوط نمی شود! مثلاً یحتمل شما از ومیض مربوط به امیر المومنین علیه السلام هم بنویسید و آنگاه رعد و برقی هم بزند که فرض بفرمایید بچه چقدر می خوابی؟ بلند شو دیگر، وقت نمازت است؛ سعی کن سر وقت و به جماعت هم نمازت را بخوانی! خوب، این ربطی به خلق خدا هم ندارد که حالا کیست که این ومیض را نوشته و کیست که خوابش هم برده و انقریب که نمازش قضاء هم شود و .... یعنی هر کس هم که خوابش برده باشد، یحتمل اگر خیلی خوابش سنگین هم نبود، بیدار نیز شود. مثل این است که می فرمایند برو آزمایشگاه و خونت را هم بده آزمایش؛ و هر چه که کم داشت را سعی کن با ویتامین و تقویتی و امثالهم حتی با سرم نیز حتی المقدور اضافه کنی. حالا هر کسی از خلق خدا هم یحتمل جور دیگری احتیاج داشته باشد یا حتی نداشته باشد که کمبودهای خونی اش را جبران هم کند. خوب، اینها خوب هم هست دیگر. حالا بیمه هم اگر داشتی و علاوه بر آن بیمه تکمیلی هم داشته باشی که دیگر نورٌ علی نور می شود و هزینه های آزمایشگاهی ات را هم در بر می گیرد و .... حالا ما با این کارها هم خیلی کاری نداریم و نمی خواهیم اینجا وارد بحثش هم شویم!

ولی یک وقت هم هست که شما منطق الطیر هم دارید و حتی خیلی هم می فرمایید و حتی در حکمت متعالیه ملا صدرا هم فرموده اند که هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. مسئله اینجا است که بالاخره شما می خواهید منطق الطیر و بلکه هفت شهر عشق را هم برای چه یاد بگیرید؟ یعنی آیا بالاخره یک استدلالاتی هست که ثابت هم بفرمایند که همان منطق الطیر همان همان هم هست که زبان مورچگان را هم علمش را می تواند بیاموزد و بلکه توحید ناب محمدی علوی هم نشان می دهد که همان خدایی که ومیض و رعد و برق و ابرها و باران را نیز می فرستد و بلکه خدای خورشید هم هست، نیز هم او است که خدای مورچگان نیز هست؟ بعضی یحتمل اینجا اشکال هم بفرمایند که خوب خدای توحیدی محمدی، علوی، واحد احد، صمد، یگانه را هم که همه و همه می شناسند و دیگر احتیاجی هم ندارد که کسی بخواهد اینها را توضیح هم دهد. استدلالاتی نمی خواهد و بلکه پای استدلالیون هم چوبی بود! اتفاقاً عرض بنده ی حقیر این است که حتی با پای چوبی جانبازان عزیز هم می توان یقین داشت که به استدلالات بهتری نیز می توان رسید. و یحتمل این فقط حرف بنده ی حقیر نباشد و بلکه عمو هاشم و بلکه شهدای زنده و مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز همین را می فرمایند. اتفاقاً یک بحثی که استدلالیونی مثل هارتل و استیون هاکینگ داشتند این است که بالاخره فضا-زمان و خصوصاً زمان قبل از اینکه کیهان خلق شود فرض بفرمایید در گرانش کوانتومی به چه صورتی هم بوده است؟ البته این سوال هم یحتمل هنوز مطرح است که بالاخره مرزها و بلکه افقهای بین دو تاییهای از قبیل سیاه چاله ای- ستاره ای هم کجاها هستند؟

فرض بفرمایید بنده ی حقیر یک وقتی یادم هست که هنوز کتابهایی مثل کتاب نظریه میدان همدیسی دیفرانچسکو- ماتیو- سنچال و ... را نداشتم، دنبال مسائل مربوط به مدلهای دابلیو- زی- دابلیو بودم که یحتمل زودتر از فصل 15 کتاب دیفرانچسکو و دیگران هم شروع نمی شود؛ و البته امروزه روز هم کلاسهای درسی اینترنتی مفیدی یتیوبی و حتی یحتمل مکتبخونه ای نیز در موردش یافت شوند. ولی بعد از چندی هم متوجه شدم که مقالات خوبی هم دانشمندانی مثل شهید مسعود علیمحمدی در این باب دارند و .... و لذا مسائلش را یحتمل بفرمایید یک افق سیاه چاله ای دارند و بلکه یک انرژی حد اقلی BPS را هم می طلبند برای اینکه بتوان وارد مسائلش هم شد. البته مسئله را یحتمل بعضی متوجه هم شوند که بابا آنطور که فکر می کردی مسئله، هل من مبارز طلبیدن هم هست؛ آیا چقدر هم واقعاً چنین است یا حتی بلکه واقعاً چنین هم نیست! یعنی همانطوری که عرض کردم یحتمل شما دقیقاً هم می دانید که باید به کی رای دهید همانطوری که دقیقاً هم یحتمل بدانید که جرم پرتون و نوترون کوراکها و گلوئنها و حتی نیوترینوها هم چقدرند. ولی آیا واقعاً هم نیوترینوها در چه حالاتی است که جرم اختیار می کنند و حتی اله کلنگ هم با هم کنند؟ نکته این است که وقتی ذرات فیزیکی در معرض گرانش کوانتومی و بلکه نیروهای قوی و ضعیف هم واقع اند، یحتمل در وجوهی از نظریه وحدت بزرگ حتی همه ی ذرات از نیروهای الکترومغناطیسم و قوی و ضعیف و حتی گرانش نیز همچون نیوترینوها عمل می کنند که آیا چقدر هم جرم دارند. یحتمل بعضی اشکال هم کنند که این تشبیه خوبی هم نباشد که شما دارید دنبال تفاوتهای الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت علی ابن ابیطالب و اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایت علی ابن ابیطالب هم می گردید و اشتباهی یا تصادقی هم می رسید به این فیشهای سخنرانیهای حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در مورد آیه مبارکه 43 سوره اعراف:

وَنَزَعنا ما فی صُدورِهِم مِن غِلٍّ تَجری مِن تَحتِهِمُ الأَنهارُ ۖ وَقالُوا الحَمدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهٰذا وَما کُنّا لِنَهتَدِیَ لَولا أَن هَدانَا اللَّهُ ۖ لَقَد جاءَت رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ ۖ وَنودوا أَن تِلکُمُ الجَنَّةُ أورِثتُموها بِما کُنتُم تَعمَلونَ﴿۴۳﴾

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?sid=7&npt=7&aya=43

 

نکته قابل توجه اینجا این است که این درست است که بعضی آیات، آیاتی هم هستند تکوینی و بعضی هم آیاتی هستند تشریعی؛ ولی در استدلالاتی که از آیات تکوینی داریم که فرض بفرمایید خدا چگونه است که باران را بر زمین کجا می بارد و کجا است که طوفان می شود و حتی یحتمل هم طوفان الاقصی را نیز داریم که یک مرتبه انسانها هم بطرق عجیبی وسط طوفانها درگیر شده اند و درهمتنیدگیهایی نیز ایجاد شده اند. و لذا در این استدلالات چگونه هم هست که آیا وقتی داریم به آیات تکوینی نیز می پردازیم، بالاخره آیات تشریعی را هم باید رعایت کرد؛ ولی در عین حال نیز کانه بعضی از همان اول هم توی کفر خودشان گیر کرده اند و حتی ذره ای هم به آیات تشریعی نمی پردازند و فرقی هم ندارد برای آنها که آیا حالا که چقدر هم توانسته اند آیات تشریعی را استدلال کنند، آیا لازم هم نیست دیگر حجابهای خود را نیز درست و حسابی از روی قوانین شرع مقدس نیز رعایت کنند؟ اتفاقاً بنده یحقیر داشتم دیشب نامه ی همان عضو کنگره را هم می خواندم که به شهید رئیس جمهورمان هم  سر تا پای نامه دارد همینطوری توهین می کند که او است که قصاب تهران است؛ و یادش هم رفته است که آمریکا و صهیونیسم چطور دارند همه و همه را از بزرگ و کوچک تا پیر و جوان را در غزه و فلسطین با انواع بمبهایشان سلاخی هم می کنند و از رو هم نمی روند حتی وقتی همه ی دنیا هم می خواهند صهیونیستها را در دادگاه های بین المللی محاکمه هم کنند که لامذهبها دارید چه غلطی می کنید که جنایات تان تمامی هم ندارد و ...؟ 

یک وقت هست که مسئله اسکیتزوفرنی و دیوانگی است که  حتی ترامپ و بایدن هم دچارش شده اند و باید هم درمان شوند. ولی یک وقت هم هست که مسئله این است که اسکیتزوفرنی اش را تازه تبلیغ هم می کند و آن را حاشا هم نمی کند و آنگاه می خواهد جنایاتش را هم هر چه دلش خواست بر آن حسب استدلالی هم انجام دهد و بلکه در دیگران هم القائش کند. این یک مسئله ای است که امام حسین علیه السلام در مورد یزید می فرماید که اگر اسلام به چوپانی مثل یزید هم مبتلا شود دیگر فاتحه ی اسلام را هم باید خواند و بلکه کنترل تراز هم دیگر فایده ای نخواهد داشت. یحتمل این است که حتی پاپ آرژانتینی را وقتی هنوز در آرژانتین پاپ هم نشده بوده است هم وادار می کند که نزد روانشناس و بلکه روانپزشک یهودی رفته و از او برای درمانش کمک هم بگیرد. یعنی بیخود نیست که یهودیان از جمله بهترین روانپزشکان هم از آب درمی آیند! دیر شد، دیر شد، بروم برسم به نماز جماعت صبح! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ‎﴿المائدة: ٦٧﴾‏

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‎﴿المائدة: ٣﴾‏

وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ ‎﴿آل عمران: ١٧٨﴾‏

حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ‎﴿النمل: ١٨﴾‏

 

مصباح 37

و من تلک العلوم الّتی تنکشف على قلبک بالاطّلاع على المصابیح الماضیة یظهر سرّ من أسرار «القدر». فإنّ القوم قد یقولون فیه أقوالا لا ترضى، و یذهب کلّ من مذهب لا یرتضى. و قد ورد عن أهل بیت العصمة خلاف ما توهّموا، و نقضت أحادیث المعصومین، علیهم السلام، ما غزلوا. کما فی کتاب التوحید [1] لشیخنا، صدوق الطائفة، [45] رضوان اللّه علیه، عن الأصبغ [بن‌] نباتة، قال قال أمیر المؤمنین، علیه السلام، فی القدر:

ألا، إنّ القدر سرّ من سرّ اللّه و ستر من ستر اللّه؛ و حرز من حرز اللّه؛ مرفوع فی حجاب اللّه؛ مطوىّ عن خلق اللّه؛ مختوم بخاتم اللّه؛ سابق فی علم اللّه؛ وضع اللّه العباد عن علمه، و رفعه فوق شهاداتهم و مبلغ عقولهم؛ لأنّهم لا ینالونه بحقیقة الربّانیّة، و لا بقدرة الصمدانیّة؛ و لا بعظمة النورانیّة، و لا بعزّة الوحدانیّة؛ لأنّه بحر زاخر خالص للَّه تعالى؛ عمقه ما بین السّماء و الأرض؛ عرضه ما بین المشرق و المغرب؛ أسود کالّلیل الدّامس؛ کثیر الحیّات و الحیتان؛ یعلو مرّة و یسفل أخرى؛ فی قعره شمس تضی‌ء؛ لا ینبغی أن یطّلع إلیها إلّا اللّه الواحد الفرد؛ فمن تطلّع إلیها، فقد ضادّ اللّه، عزّ و جلّ، فی حکمه، و نازعه فی سلطانه، و کشف عن ستره و سرّه، و باء بغضب من اللّه، و مأواه جهنّم و بئس المصیر. [46] صدق ولی اللّه. و لعمر الحبیب، إنّ فی هذا الحدیث الّذی صدر من‌ مصدر العلم و المعرفة أسرارا لا یبلغ عشرا من أعشارها عقول أصحاب العرفان، فضلا عن أنظارنا القاصرة و أفکارنا الفاترة! و مع ذلک شاهد عدل على صدق مقالتنا، و کفى به شهیدا؛ و دلیل متقن على کثیر مما تلونا علیک و سنتلو من ذی قبل، إن شاء اللّه؛ و کفی به دلیلا. فاعتبر بعین البصیرة.

و لقد خرجنا عن طور الرسالة، لکن کلام الحبیب جرّ کلامنا؛ فلیعذرنی الإخوان. فلنرجع إلى المقصود.

مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی قدس سره، جلد 1، ص 32- 33

http://lib.eshia.ir/11165/1/32

 

فلا یهتمّ بالنوازل و لا یغتمّ بالحوادث أصلا، و لا تؤثر فیه؛ فلا یرى فی عین البلایا و الحوادث إلا هشّا بشّا بسّاما مزاحا. فإن الفکاهة و المزاح دلیل عدم الانفعال عن الحوادث، کعلیّ کرّم اللّه وجهه. فإنه ما کان یرى قطّ فی عین تلک الحوادث و النوازل الهائلة العظیمة من اختلاف الصحابة علیه و محاربتهم إیّاه إلا بشّاشا مزّاحا، حتى أنّه کان یقال فیه: «لو لا دعابة فیه»! فإنّه، علیه السلام، لما کان یعرف أصل‌

مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی قدس سره، مقدمه استاد آشتیانی، جلد 0، ص 60

http://lib.eshia.ir/11165/0/60

 

 

۱۴۰۲/۰۴/۱۴

نماهنگ | تمسک به ولایت امیرالمؤمنین

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «یک عده‌ای خیال می‌کنند ولایت ائمه، یعنی فقط ائمه را دوست بداریم و چقدر اشتباه می‌کنند؛ چقدر اشتباه می‌کنند! فقط دوست داشتن نیست و الا مگر در عالَم اسلام کسی پیدا می‌شود که ائمه معصومینِ خاندان پیغمبر را دوست ندارد؟ پس همه ولایت دارند؟ ... نه آقا! ولایت غیر از این حرفهاست. ولایت بالاتر از اینهاست، که ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب و ولایت ائمه را اگر فهمیدیم چیست، آن‌وقت حق داریم به خودمان برگردیم، ببینیم آیا ما ولایت داریم یا نه؟ آن‌وقت اگر دیدیم نداریم، از خدا بخواهیم و بکوشیم که ولایت ائمه را به دست بیاوریم...
همیشه در ایام عید غدیر، معمول است این را می‌خوانند مردم: «اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی جَعَلنا مِنَ المُتمَسِّکین بِوِلایَةِ عَلیِّ بنِ اَبی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلام» بنده به دوستانم غالباً این‌جور می‌گویم، می‌گویم نگویید «اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی جَعَلنا»، می‌ترسم دروغ باشد، بگویید: «اَللّهُمَّ اجعَلنا مِنَ المُتمَسِّکین بِوِلایَةِ عَلیِّ بنِ اَبی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلام» خدایا ما را از متمسکین به ولایت قرار بده.»

رسانه KHAMENEI.IR در آستانه فرارسیدن عید غدیر نماهنگ «تمسک به ولایت امیرالمؤمنین» را منتشر میکند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=53299

 

برای اینکه هندسه ی اراکلوف را بخواهیم در مورد مسئله ای در نظریه ی ریسمان یا حتی ابرتقارن استکان نلبکیهای توپولوژیک ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی اثبات کنیم، یحتمل بعضی اشکال هم بفرمایند که حتی لازم هم نیست که به نوری از انوار چهارد معصوم هم اشاره کرده یا حتی سعی هم کرده از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز الی ما شاء الله نیز میل کنیم و بلکه خیلی هم به ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بپردازیم. البته این را هم در مورد نجوم خواجه نصیر طوسی در شرح اشارات و تنبیهات خود می فرمایند حتی می توان چطور و تا چه حد هم آیا احوالات خلائق را از طرق حکمت متعالیه و بلکه حکمت الهی روشن نیز کرد! ولی عرض بنده این است که به هر تقدیر، می توان حتی در حدود فکاهی هم که شده سعی و تلاش کرد که طیفهای مادون قرمز BPS سیاه چاله ای را تعیین کرده و آنگاه باز هم سعی و تلاش کرده تا افق سیاه چاله ای را هم در حدود طیفهای ماورای بنفش نیز روشن کرد و .....

البته اینجا یک نکته ای هم هست که یحتمل ارباب معرفت به معلمها و اساتید خیلی سختگیر ایراد هم می کنند که اگر به شاگرد و دانشجو و طلبه خیلی هم اشکال شود که فرض بفرمایید چرا مثلاً اینقدرها هم توی سر و کله ی هم زده و بلکه حالا با پا هم می فرمایید، آنگاه شاگرد یحتمل از جلسات درس و بحث و مباحثه و کلاس حل تمرین دستیار استاد هم که فرار کند هیچی، و بلکه هم حتی جلسات خود استاد را هم دیگر نتواند حضور یابد چرا که برایش قابل فهم نیست و چرا که بیش از حد سختگیر است. اینجا یحتمل حتی شاگرد سعی کند عقبگرد کرده و یک یا چند کلاس هم پائینتر بنشیند و ببیند بالاخره مثلاً مورچه ها چه ربطی هم به سیاه چاله ها و حتی سوراخ کرمهایی دارند که قبلاً بطور دوره ای کرمهایش پروانه وار هم از آن پر کشیده اند و  آلیس در سرزمین عجایب را هم مورد خطاب قرار می دهند که نه تنها تو کیستی و بلکه حیی- چئول کیم و کامران وفا و هوری کریستینا ترازی هم برای تعیین کنترل ترازهای لازم هم کدامند؟

البته مسئله اصلی همیشه هم باقی است و برای خانواده های مومن متقی که حجاب چادر مشکی شان را هم رعایت می فرمایند حل شده است که الا و لله که باید حجاب را هم در اجتماع رعایت کرد. ولی خوب برای بعضی هم همین حجابهای ظلمانی و نورانی هنوز حل نشده است چنانچه هنوز هم یحتمل ما نمی دانیم آیا چقدر هم باید به نیوترینوها دقیقاً جرمهای نیز نسبت داد یا اینکه اصلا هم جرمهایی نباید داشته باشند در حینی که دیگر ذرات نیروهای ضعیف و قوی و گرانش هم در برهمکنشهایی همین نیوترینوهایی را همره چقدر چقدر هم ذرات و انرژیهای تاریک تولید و ایجاد هم می کنند. یا اینکه اصلا ما از این ذرات و انرژیهای تاریک قبلاً دوره ای موجود چقدر چقدر بی خبر هم هستیم و ....

حالا چون ما در اوایل ماه تیر هم هستیم، بنده ی حقیر این را هم عرض کنم که یکی دو هفته پیش سعادت داشتم به جلسه ی محبان عباس در مجتمع هفت تیر سرچشمه هم سری زدم و متوجه شدم که خطیبی محترم از تسلیت وزیر خارجه آمریکا برای رئیس جمهوری شهید خدمت مان فرمودند که او به مقامات ایران تسلیت هم گفته است ولی بعد توسط خانم کلودیا تنی و دیگران در کنگره هم مورد سوال قرار گرفته است که آیا می دانی که به چه کسی تسلیت گفته ای؟ کسی که از سردار شهید سلیمانی هم دفاع می کند و انتقام سخت هم می گیرند، عملیات وعده صادق بر علیه اسرائیل انجام می دهند و ....

عرض بنده ی حقیر این است که این یک مسئله ی مهمی هم هست که در میدان و دیپلماسی، کنترل ترازها را باید هم متوجه بود که منجر به سعی و خطاهای بیهوده هم نشوند آنچنان که در هندسه ی آراکلوف هم یک تعبیرش نیز فرمولازیسونهای بینهایت- تایی است که مجرد شده ی اعداد p- تایی هم هستند. ولی خوب بصورت عمومیت یافته هم یحتمل بتوان گفت که با ادغام تئاترهای تایشمولری و هندسه ی آراکلوف هم برای اثبات حدس abc آیا چقدر هم طرفیم مثل اینکه کتابها و بلکه مقالات تمام ناشدنی را الی ما شاء الله هم داریم. و اما یحتمل شما نمی خواهید هم اثبات کنید که هندسه ی آراکلوف و فضاهای تایشمولری به اسکیتزوفرنی یا آلزهایمر هم منتهی می شوند و حتی از امثالهم در این موارد بیماریها نیز شروع می شود و بلکه حتی درمانگری عقلانی در دوره های قبلی هم هستند که از نقاط گویایی متناهی از عمومیت یافتگیهای قضایای مردل- ویل نیز شروع می شوند که آنگاه حتی در درجات و مراتب متعالیه الفهای بینهایت آیات اللهی بعدی آیا تا چه حدودی هم می توانند آیات اللهی الفهای بینهایت متوالی را طی فرمایند و .... البته بنده ی حقیر در اثبات این نقاط متوجه شده ام که حتی در بعضی مواقع این اختلافات جزئی که بالاخره آیا در کنترل ترازها یحتمل خداوند گوسفند یا حتی گوساله و بقرة را برای اسحاق یا اسماعیل یا امِر هم بوده است که فرستاده و ابراهیم یا حضرت موسی علی نبینا علیهم السلام را نیز از جزئیات این قربانیها باخبر هم کرده است. و باز هم از روی سنگ لجی و قساوت قلب حتی قوم بنی اسرائیل و صهیونیسم جهانی و غیر آن هم آیا چقدر مبتلا شده اند و ...؟ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ‎﴿البقرة: ٧٤﴾‏ لطفاً التفات هم بفرمایید که افق سیاه چاله ای را هم چطور می توان بهتر روشن کرد که حتی شاگرد و اساتید هم همه و همه از کلاس درس فرار نکرده و بهتر هم کنترل ترازها را با حل درهمتنیدگیهای گرانش کوانتومی بتوانند حل و بحثشان بفرمایند و به کلاسهای پائینتر هم حتی فرار نفرمایند و .... حالا یحتمل هم بتوانند برای دوره ای مطالب قبلی نیز مسائلشان را با اساتید و دستیاران و همشاگردیهای قبلیشان نیز در میان گذاشته و بهره هایی مبسوط هم از آنها ببرند و .... البته بنده ی حقیر این را هم عرض کنم که اگر دنبال مورجه در آرشیو کرنل می گردید، مواظب هم باشید که نظریه ی اعداد جبری ANT را هم به مورچه مخفف شده اشتباه نگیرید هر چند که یحتمل بخواهید مسائل موچیزوکی را هم در این میان مطرح بفرمایید و ...! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿١﴾‏ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ‎﴿٢﴾‏ هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‎﴿٣﴾‏ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ۖ وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ‎﴿٤﴾‏ لَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ‎﴿٥﴾‏ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ ۚ وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ‎﴿٦﴾‏ آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُم مُّسْتَخْلَفِینَ فِیهِ ۖ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَأَنفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ ‎﴿٧﴾‏ وَمَا لَکُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۙ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِیثَاقَکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ‎﴿٨﴾‏ هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ ‎﴿٩﴾‏ وَمَا لَکُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ ۚ أُولَٰئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا ۚ وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ‎﴿١٠﴾‏ مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ ‎﴿الحدید: ١١﴾‏

وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَىٰ نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُوا أَنتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ ‎﴿الأنعام: ٩١﴾‏

هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَٰلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ‎﴿یونس: ٥﴾‏

أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ ‎﴿الرعد: ١٧﴾‏

مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ‎﴿الحج: ٧٤﴾‏

وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا یُشْرِکُونَ ‎﴿الزمر: ٦٧﴾‏

 

 

فرازهایی از بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه

در اسلام هم ــ که شما آقایان همه بحمدالله واردید، مطّلعید ــ مسئله‌ی عدالت یک نقطه‌ی برجسته است در تعالیم اسلامی؛ در قرآن، در نهج‌البلاغه، در روایات، در آیات شریفه‌ی قرآن: وَ اِن حَکَمتَ فَاحکُم بَینَهُم بِالقِسط؛(۲) جای دیگر: وَ اِذا قُلتُم فَاعدِلوا؛(۳) جای دیگر: اِنَّ اللَهَ یَأمُرُ بِالعَدل‌؛(۴) جای دیگر: قُل اَمَرَ رَبّی بِالقِسط؛(۵) جای دیگر: وَ اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم‌؛(۶) جای دیگر: کونوا قَوّامینَ بِالقِسطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَو عَلی‌ اَنفُسِکُم اَوِ الوالِدَینِ وَ الاَقرَبین‌؛(۷) جای دیگر: وَ لا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلی‌ اَلّا تَعدِلوا؛(۸) و آیات متعدّد دیگر. محور، عدالت است؛ یعنی روی کمتر نقطه‌ای مثل عدالت در قرآن کریم و در سایر منابع اسلامی تکیه شده. نتیجه این است که همه‌ی سعی قوّه‌ی قضائیّه، با شجاعت، باید معطوف باشد به ایجاد عدالت. البتّه همین‌طور که عرض کردم این، کار آسانی هم نیست؛ شجاعت لازم دارد. با شجاعت بایستی در این مقوله وارد شد و بدون ملاحظه عدالت را اجرا کرد؛ قضاوت عادلانه و غیر جانب‌دارانه. همان‌طور که در صحیفه‌ی سجّادیّه حضرت در دعای بیست‌و‌دوّم میفرماید: جوری عمل کنم که «حَتّیٰ یَأمَنَ عَدُوّی مِن ظُلمی وَ جَوری وَ یَیاَسَ وَلیّی مِن مَیلی وَ انحِطاطِ هَوای».(۹) قوّه‌ی قضائیّه و قاضی و مدیر جوری عمل کند که دشمن از ظلم و جُور، مأمون بداند خودش را و دوست و نزدیک از جانب‌داری مأیوس بشود. اگر این[جور] شد، آن وقت امنیّت قضائی، امنیّت روحی و روانی در جامعه به وجود خواهد آمد؛ یعنی مردم احساس امنیّت خواهند کرد. این خیلی مهم است که مردم احساس کنند که با وجود قوّه‌ی قضائیّه به آنها ظلم نخواهد شد و اگر تظلّمی کردند، عادلانه برخورد خواهد شد. اصل قضیّه این است؛ برای اینکه [این عدالت] تحقّق پیدا کند من دو سه نکته را یادداشت کردم که عرض بکنم.

اوّلین مطلب این است که قوّه‌ی قضائیّه باید «برنامه‌ای» عمل کند، با برنامه وارد بشود که خب حالا اشاره کردند که بحمدالله برنامه‌های خوبی هست. سندهای تحوّل ــ چه سندی که قبلاً تهیّه شده بود، چه سندی که بعداً تجدید نظر شد و اخیراً هم شنیدم این سند بِروز شده؛ کسانی که دیده‌اند، مطّلعند، تعریف میکنند ــ خب سندها، سندهای خوبی است منتها آن چیزی که من را نگران میکند، این است که این اسناد خوب، چندان تأثیری در شاخصهای عمده‌ی قوّه‌ی قضائیّه نداشته.

این سندها، سندهای خیلی خوبی است. حالا چند مورد [از شاخصها] را من عرض میکنم که اینها را از گزارش خود قوّه‌ی قضائیّه که مکتوب فرستاده بودند، نقل میکنم. مثلاً مدّت زمان رسیدگی؛ یکی از شاخصهای عمده این است دیگر؛ مدّت زمان رسیدگی کوتاه بشود.

نقض آراءِ دادگاه‌های بدوی؛ من مکرّراً روی این تکیه کرده‌ام که اینکه دستگاه بنشیند، قضات پرونده‌ای را رسیدگی بکنند ر‌أی بدهند، بعد در دادگاه تجدید نظر رأی نقض بشود، این حاکی از این است که آن رأی اوّل، رأی ضعیفی بوده دیگر. این‌همه زحمت هم کشیده شده، زمان و پول و نیروی انسانی صرف شده، خب نتیجه، نتیجه‌ی مطلوبی نبوده. بایستی نقض آراءِ دادگاه‌های بدوی کم بشود؛ [امّا] نشده، با وجود اینکه این سندها، سندهای قوی و خوبی است.

یا گزارشها و شکایتهایی که به سازمان بازرسی رسیده؛ اینها افزایش پیدا کرده، کم نشده. یعنی از این قبیل شاخصها [وجود دارند]. باید سند را شما جوری تدوین کنید و جوری اجرا کنید که در این شاخصها اثر محسوس بگذارد. حالا باید دید آیا اشکال از کمبودهایی است که در سند وجود داشته؛ یا نه، سند خوب بوده، برنامه‌ی اجرائی خوب نبوده؛ این را بایست بررسی کنید؛ به نظر من جزو کارهای مهمّی است که خود رئیس محترم [قوّه] بایست افرادی را مأمور کنند که بررسی بشود ایراد از کجا است؛‌ آیا از قابل اجرا نبودن سند است یا مشکل در اجرای سند است.

...

یکی از توصیه‌های دیگری که میخواهم عرض بکنم، این است که شنیدم بعضی از قضات محترم در احکام قضائی‌شان استناد میکنند به مبانی حقوق بشری غرب! این غلط است. آن مبانی، مبانی نادرستی است؛ حالا خودشان هم که عمل نمیکنند هیچ ــ نشانه‌های واضحش امروز در دنیا جلوی چشم همه هست که آنها عمل هم نمیکنند ــ امّا اصلاً مبانی، مبانی غلطی است؛ قاضی ما نمیتواند برای حکم خودش به غیر قانون داخلی کشور استناد کند؛ باید [طبق] قوانین داخلی انجام بگیرد.

...

یک کلمه هم درباره‌ی انتخابات عرض بکنیم. خب بحمدالله برنامه‌های تلویزیونیِ خوبی دارد انجام میگیرد و آشنایی میدهد به مردم نسبت به نظرات و آراء نامزدهای گوناگون. توصیه‌ی من این است که این مباحثاتی که آقایان نامزدها در تلویزیون با هم میکنند یا اظهاراتی که در جمعشان یا تک‌تک میکنند، موجب نشود که یک نامزدی برای غلبه‌ی بر رقیب حرفی بزند که ما را دشمن‌شاد کند؛ حرف دشمن‌پسند زده نشود؛ این یک نکته‌ی مهمّی است. ممکن است گاهی حرفهایی صادر بشود که این، کشور را، ملّت را، نظام جمهوری اسلامی را دشمن‌شاد کند؛ این جایز نیست. حرفهایی که زده میشود، حرفهایی باشد که دشمنِ کشور را، دشمن نظام را، دشمن مردم را خوشحال نکند. فرض بر این است که همه‌ی این آقایان ایران را و جمهوری اسلامی را دوست دارند؛ فرض این است دیگر؛ میخواهند رئیس در این نظام و در این کشور باشند، برای این مردم [کار کنند]. جوری صحبت بکنند که دشمن را خوشحال نکند.

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56751

 

ومیض 5

و بما علّمناک من البیان و آتیناک من التبیان یمکن لک فهم قول مولى الموحّدین‌ و قدوة العارفین، أمیر المؤمنین، صلوات اللّه علیه و على آله أجمعین: کنت مع الأنبیاء باطنا، و مع رسول اللّه ظاهرا. [170] فإنّه، صلوات اللّه علیه، صاحب الولایة المطلقة الکلّیّة. و الولایة باطن الخلافة؛ و الولایة المطلقة الکلّیّة باطن الخلافة الکذائیّة؛ فهو (ع) بمقام ولایته الکلّیّة قائم على کلّ نفس بما کسبت، و مع کلّ الأشیاء، معیّة قیّومیّة ظلّیّة إلهیّة، ظلّ المعیّة القیّومیّة الحقّة الإلهیّة؛ إلّا أنّ الولایة لمّا کانت فی الأنبیاء (ع) أکثر، خصّهم بالذکر.

مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص 83- 84

http://lib.eshia.ir/11165/1/84

 

بنده ی حقیر یک نکته ای را سریع عرض کنم که بلکه به نماز جماعت صبح هم برسم. و آن نکته اینکه یحتمل شما نباید هم سریع به این نتیجه برسید که همه ی دکترهای ما و بلکه همه ی پزشکان جهان اهل جادو جنبل هم هستند. این مسئله لزوماً هم اینطور نیست که چون پدر جان فرض بفرمایید برای کنترل تراز هم که شده به پسر و حتی یحتمل دختر هم می فرمایند آن گلوبولهای خونت هم مردم آزار است، و لذا طبیب سنتی یا پزشک هم باید برای کنترل تراز درمان کم خونی الی ما شاء الله نیز به بیمار آیا چقدر هم از سوره ی حدید را به خرمایی بخواند و بعد هم سرم آهن را تزریق کند یا اینکه خیر؛ حالا سوره ی حدید هم مریض بعدا خودش بخواند هم خوب است.

موضوع سند تحول اینجا است که آیا ما چقدر هم سندهای تحول را معتبر می دانیم با اینکه بسیاری سندهای تحول هم یکی بعد از دیگری به ما ارائه شوند، و چرا که معتبرشان نمی دانیم؟ دلیلش این است که آیا همان انقلاب و جمهوری اسلامی را هم که خود تحولی است عظیم که سندهای دیگر تحول هم بر حسب همان تنظیم می شوند را چقدر معتبر می دانیم هر چقدر هم که این سندها بسیار می توانند جهت و میزان تحولات را بدرستی هم نیز تعیین کنند.

مسئله یحتمل بعضی اشکال هم بفرمایند پزشکی یا جادو جنبل یا حتی آیا چقدر هم گند خونی است یا حتی آن هم نیست و ربطی هم به گلوبولهای مردم آزار نیز ندارد، تا آنجا که مثلاً باید هم دید چقدر  می توان نقاط "قبل دوره ای" دمارکو را 

https://arxiv.org/abs/2212.13215

https://arxiv.org/abs/1911.02458

https://arxiv.org/abs/1311.1792

https://arxiv.org/abs/0911.0918

فرض بفرمایید به برنامه هندسی لنگلندز و ابرتقارنها نه فقط کاپوستین- ویتن ای و بلکه حتی در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک .... و ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی، شاگرد و دانشجو و طلبه همینطوری که دارد سعی و تلاش زیادی هم می کند از  حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل می کند، الی ما شاء الله هم کاربردیشان کند. و از جمله هم یحتمل بتواند مسائل حالات و حدود BPS را نیز (که توجه داشته باشید که وقتی دارید حروف را از راست به چپ هم فارسی می خوانید، یک مرتبه وقتی رسیدید به حروف انگلیسی هم دوباره همان راست به چپ را ادامه ندهید SPB بخوانید و بلکه بر عکس باید هم از چپ به راست همان BPS هم بخوانید!). و لذا مقاله ی آخر کامران وفا- هی-چول کیم برای اکسیونها و مادولای کهلری ریسمانهایش را  هم وارد ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای خود هم کنید و .... و مسئله حل است، یحتمل این مقاله را هم بد نباشد مطالعه بفرمایید:

https://www.quantamagazine.org/he-seeks-mystery-magnetic-fields-

with-his-quantum-compass-20240517/

ولی یحتمل بنده ی حقیر باز هم از نماز جماعت صبح هم کمابیش محروم شدم. ان الله مع الصابرین

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ‎﴿البقرة: ١٥٣﴾‏

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ‎﴿٧٣﴾‏ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ‎﴿٧٤﴾‏ اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِکَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ‎﴿٧٥﴾‏ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۗ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ‎﴿٧٦﴾‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ۩ ‎﴿٧٧﴾‏ وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ۚ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ ‎﴿الحج: ٧٨﴾‏

سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَاءُوکَ فَاحْکُم بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیْئًا وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ‎﴿المائدة: ٤٢﴾‏

وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّىٰ یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَىٰ وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ‎﴿الأنعام: ١٥٢﴾‏

إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَیَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ‎﴿النحل: ٩٠﴾‏

قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ ‎﴿الأعراف: ٢٩﴾‏

فَلِذَٰلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّةَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ ‎﴿الشورى: ١٥﴾‏

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَن تَعْدِلُوا وَإِن تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ‎﴿النساء: ١٣٥﴾‏

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‎﴿المائدة: ٨﴾‏

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست،

وَارْزُقْنِى التَّحَفُّظَ مِنَ الْخَطایا، وَالْاِحْتِراسَ مِنَ الزَّلَلِ فِى
و مرا خوددارى از گناهان، و پرهیز از لغزشها در

الدُّنْیا وَالْاخِرَةِ، فى حالِ الرِّضا وَالْغَضَبِ، حَتّى‌ اَکُونَ بِما
دنیا و آخرت، و در حال خشنودى و خشم روزى کن، به‌طورى که

یَرِدُ عَلَىَّ مِنْهُما بِمَنْزِلَةٍ سَوآءٍ، عامِلاً بِطاعَتِکَ، مُؤْثِراً لِرِضاکَ
در هر دو حال یکسان بوده، به طاعت تو مشغول باشم، و در حق دوستان و دشمنانت

عَلى‌ ما سِواهُما فِى‌الْاَوْلِیآءِ وَالْأَعْدآءِ، حَتّى‌ یأْمَنَ عَدُوّى
رضاى تو را بر غیر رضا و طاعت تو ترجیح دهم، تا دشمنم از

مِنْ ظُلْمِى وَ جَوْرى، وَ یَأْیَسَ وَلِیّى مِنْ مَیْلى وَانْحِطاطِ
جور و ستمم ایمن باشد، و دوستم از اینکه منحرف از حق و به هواى نفس او

هَواىَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ یَدْعُوکَ مُخْلِصاً فِى الرَّخآءِ دُعآءَ
متمایل شوم نومید گردد، و مرا از آنان قرار ده که تو را در حال آسایش چنان به اخلاص مى‌خوانند که

الْمُخْلِصینَ الْمُضْطَرّینَ لَکَ فِى الدُّعآءِ، اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ.
درماندگان مخلص مى‌خوانند، همانا که تو ستوده و بزرگوارى.

فرازی از دعای 22 صحیفه سجادیه، ترجمه استاد حسین انصاریان، ص 131- 132

http://lib.eshia.ir/10261/1/132

 

یک وقت هست که قضاوت باید بین یک پدر و پسری هم انجام گیرد که آیا کدام هم به دیگری ظلم کرده است یا خیر؛ ولی یک وقت هم هست که هر دو نیز ظالم اند و بلکه یحتمل یک ظالمینی را هم دارید مثل ثمود و قومش که حتی به شتر و ناقه ای که برای آنها از طرف خدا نیز فرستاده شده هم رحم نمی کنند و لذا دچار غضب الهی نیز می شوند. 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ‎﴿١﴾‏ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ‎﴿٢﴾‏ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ‎﴿٣﴾‏ وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ‎﴿٤﴾‏ وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ‎﴿٥﴾‏ وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ‎﴿٦﴾‏ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ‎﴿٧﴾‏ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ‎﴿٨﴾‏ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا ‎﴿٩﴾‏ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ‎﴿١٠﴾‏ کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ‎﴿١١﴾‏ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ‎﴿١٢﴾‏ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا ‎﴿١٣﴾‏ فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ‎﴿١٤﴾‏ وَلَا یَخَافُ عُقْبَاهَا ‎﴿١٥﴾‏

 

یعنی گویا یک وقتها کنترل ترازها حتی از دست حضرت رسول الله که در این مورد حضرت صالح است نیز در می رود و عذاب الهی هم نازل می شود. ولی یک وقتها هم هست که کنترل تراز به اندازه ی کافی همانطوری که گفته شد دست خود کشور هم آیا حتی از لحاظات اقتصادی به تمام و کمال معنا نیست و بلکه اگر شما حد ماورای بنفش و مادون قرمز را هم تعیین بفرمایید، این خود در یک کنترل تراز محلی و منطقه ای و جهانی واقع می شود که آیا چقدر هم نسبت بین کسی که کنترل دستش است و کسی که دارد مورد کنترل هم قرار می گیرد همان نسبت پدر و پسری است، یا اینکه خیر؛ مسئله از نوع پدر کشتگی هم بین این دو است! مثلاً یحتمل کشوری خیلی هم سعی کند که درآمدهای نفتی کشورش را ملی کند، ولی آیا چطور هم می شود که آنچنان نیز مورد قضاوت خود را قرار می دهد که آنگاه با کودتایی نیز رژیمی که نفت را هم ملی کرده است بر علیه اش کودتا شده و همان رژیم قبلی شاهی نیز برمی گردد. در ادامه ی آیاتی که در سوره ی مبارکه ی حج به توحید توصیه می فرماید و بندگان کمتر از خدا را قادر نمی داند که حتی اگر مگسی چیزی از آنها ربایید بتوانند آنرا پس بگیرند و چه رسد به اینکه حتی مگسی را نیز خلق کنند! در ادامه ی همین آیات در همان صفحه 341 است که می فرماید گواهان و شهداء زنده ای باشید برای خدا همانطوری که حضرت رسول الله نیز شهید و گواه است برای خدا بر شما. قوه ی قضائیه که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند باید عدالت را بر پا کند همانطوری که قبلاً هم عدلیه نامیده می شده است، یحتمل بتوان تشبیه اش کرد به نمازهای اداء و قضائی که انسان باید بجا آورد؛ نمازهای قضاء هم گردن انسان است و باید بجا آورد. و همانطوری که اگر عدالتی هم آنطوری که باید بین دو نفر یا دو گروه انجام شود و انجام نشد، باید قوه ی قضائیه آنرا بجا آورد همانطوری که حتی رژیم صهیونیستی را هم به دادگاه بین المللی برده اند. ولی رژیم صهیونیستی آیا چقدر هم تمکین می کند و بلکه آمریکا هم پشتش ایستاده است و حتی او را به انواع سلاحها و بمبهای مخوف نیز مجهز می کند. 

فرض بفرمایید یک وقت هست که انسان با یک امام جماعتی  طرف می شود که بنظر هم می رسد که خیلی هم سختگیر و حتی خشن هم هست و بلکه اجازه هم نمی دهد او مطامع شخصی اش را نیز مورد عنایت خدا واقع شود! ولی یک وقت هست که در این میان افرادی هم هستند که واقعاً هم شهداء زنده ای هستند کانه از صف آخر است که عجلوا بالصلاة تشریف دارند و حتی با هِدبندهای حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسین و حضرت محمد و حضرت امام علی نیز به جبهه می روند و بلکه حتی شهید هسته ای و شهید مدافع حرم و شهید سلامت و شهید خدمت و شهید رئیس جمهور خدمت و ... هم می شوند. 

مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ‎﴿الأحزاب: ٢٣﴾‏ 

یک عده ای هم دیگر فکر نمی کنم کسی باشد که بدتر از این بنده ی حقیر هم جا مانده باشد و بخواهد تظاهر کند که خیلی هم شهید زنده است! یعنی اگر بخواهند سیاه چاله ای را از روی انرژیهایش بر حسب انرژیهای بگومولنی- پراساد- سومرفیلد حساب کنند، حد پایینی اش همان همان می شود که بنده ی حقیر گفتم! بنده این را سریع عرض کنم که به نماز جماعت هم برسم. نکته اینجا این است که شما مسئله ی پزشکی را هم دارید که می تواند با مسائل سلامت جامعه نیز دست به گریبان باشد؛ و حالا همین پزشکان نیز می توانند در جوامعی علاوه بر جوامع اسلامی در جوامعی کمونیستی یا حتی امپریالیستی و استکباری نیز باشند که دارند فعالیت هم می فرمایند. این معنایش این نیست که اینها نمی توانند از یکدیگر نان قرض بگیرند و بلکه نمی توانند از دانش یکدیگر هم استفاده ها ببرند. ولی حتی همان پزشکی که در جامعه ای اسلامی نیز مشغول کار است و بلکه آیا چقدر هم به مسائل اسلامی پایبند است، هر چقدر هم که برای کارش دیگران تقدسی قائل باشند چرا که او نیز ممکن است از شهداء سلامت شود؛ ولی آیا خودش هم چقدر به این موهبت مقدس بودن توانش را دارد که پایبند باشد؟ یک وقت یحتمل متوجه شوید که استاد پزشک قادر هم باشد که بین افسردگی و دیابت چقدر هم خود را درمان کند، ولی آیا بقول مرحوم استاد فاطمی نیا رحمه الله هم طبیبی را نیز داریم یا نداریم که حتی با یک دست کشیدن روی عقرب زدگی نیز بیمارش را آنچنان هم درمان کند که انگار اصلا او را عقربی نزده است و بلکه درمان هم شود؟! بنده ی حقیر که در صفحه ی اولی که داشتم این را در گوگل جستجو می کردم، چنین چیزی را نیافتم.

http://www.ostadkheirandish.com/News/28612

البته این را هم می یابید ولی توصیه ی این حقیر این است که اگر دچار عقرب گزیدگی شدید و می توانستید به پزشک حتی اورژانس هم مراجعه کنید، حتماً این کار را بکنید! ولی یحتمل این مشکل را هم داشته باشیم که اگر امروزه روز دختر باکره ای که هنوز حیض هم نمی شود و قرار است به سن بلوغ هم رسیده باشد را نزد پزشک ببرند که آیا چرا او عادت ماهانه هنوز نمی شود، حتی کاری کند که مخصوصاً هم دچار عادت ماهانه شود! و چرا که نخیر؛ این بچه هنوز زودش است که ازدواج هم کند و همان بهتر که یک جورهایی یک کاری هم کنیم که بلکه عادت ماهانه هم اول شود و بعد ببینیم چه کار می شود برایش کرد و .... و حالا بنده ی حقیر هم خیلی وارد نیستم و نمی دانم هم که آیا همه نیز قرار است عادت ماهانه شوند و بلکه آیا نعوذ بالله حضرت زهرای بتول صلوات الله و سلامه علیه هم یک افسانه است؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ‎﴿الأنفال: ٦٠﴾‏

فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ‎﴿محمد: ٤﴾‏

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ ‎﴿١٠﴾‏ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ‎﴿١١﴾‏ وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ ‎﴿التحریم: ١٢﴾‏

قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ ۖ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۖ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ‎﴿هود: ٤٦﴾‏

 

خاتمة و وصیةأیها الأخ- إنی قد مخضت لک فی هذه الإشارات- عن زبدة الحق و ألقمتک- قفی الحکم فی لطائف الکلم فصنه عن الجاهلین و المبتذلین- و من لم یرزق الفطنة الوقادة و الدربة و العادة- و کان (144) صغاه مع الغاغة- أو کان من ملحدة هؤلاء الفلاسفة و من همجهم- فإن وجدت من تثق بنقاء سریرته- و استقامة سیرته- و بتوقفه عما یتسرع إلیه الوسواس- و بنظره إلى الحق بعین الرضا- و الصدق فإنه ما یسألک منه مدرجا مجزءا- مفرقا تستفرس مما تسلفه لما تستقبله- و عاهده بالله و بإیمان لا مخارج لها- لیجری فیما یأتیه مجراک- متأسیا بک فإن أذعت هذا العلم أو أضعته- فالله بینی و بینک و کفى بالله وکیلا

شرح الاشارات و التنبیهات (مع المحاکمات)، خواجه نصیرالدین طوسی جلد 3، ص 419

http://lib.eshia.ir/73007/3/419

[ترجمه دکتر حسن ملکشاهی از ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا، نشر سروش، گفتار سوم: عرفان و تصوف، ص 492:] ای برادر، من در این اشارات حقیقت ناب را برای تو آماده ساختم. و لقمه های لذیذ حکمت را با سخن دلپذیر غذای جانت کردم. پس آن را از جاهلان و آدمهای پست و کم هوش و کم استعداد و کم جرات که میل او با افکار عامه باشد یا از فیلسوفان بیدین که مگسان ناتوان این میدانند پاس دار. اگر کسی یافتی که پاک طینت و آدم درستی باشد و زود به طرف وسواس نمی شتابد و با چشم رضا و خوشنودی و صدق به حق می نگرد، پس هر چه خواست به تدریج و جزء به جزء و تکه تکه در اختیار او بگذار تا آنچه قبلاً گرفته باعث کنجکاوی وی در آنچه که خواهد گرفت، بشود. و او را در عهد و پیمان خدا و ایمان قرار ده تا نتواند عهد خود را بشکند تا مسیر تو را بپیماید و به تو تاسی کند. اگر این علم را شایع یا ضایع کنی خدا میان من و تو حاکم خواهد بود و واگذاری کار به خدا کافی است.

 

قوله تعالى: فأحببت أن أعرف اشاره است به ظهور حب و عشق و تعین آن به ظهور ذاتى ذات للذات و شهود خود به شهود ذاتى، که از آن تعبیر به «کمال ذاتى» نموده‌اند. و به مقتضاى من أحب ذاته أحب آثاره، تجلى ذاتى و کمال ذاتى ملازم است با ظهور ذات در کسوت اسماء و صفات و سریان عشق و حب به سریان و ظهور ذاتى «بشرط لا» از تعینات امکانى، که حکما از آن به «تمام هویت واجب» تعبیر نموده‌اند؛ و برخى از ارباب ذوق از آن به ظهور حقیقت عشق در جلوه معشوقى ملازم با تجلى به جلوه عاشقى، و ظهور و سریان هویت مطلقه حب در کسوت ممکنات عبارت کرده‌اند؛ و نیز از آن به «کمال استجلاء» تعبیر کرده‌اند. ظهور در کسوت اسماء در مقام واحدیت را نیز «کمال جلاء» نامیده‌اند.

حقیقت وجود از باب اشتمال بر جمیع اسماء و صفات و تعین هر اسمى به عین ثابت امکانى، در مقام تجلى به اسماء حسنى در هر مظهرى جلوه‌گر و سارى یا ظاهر است، که‌

«در صورت هر چه گشت موجود، بنمود جمال خویش ظاهر»

«در عین ظهور گشت مخفى‌، در عین خفا نمود اظهار»

از حقیقت مطلقه «اراده» تعبیر نموده‌اند به «حبّ به ذات» یا «سریان اراده در کسوت اسماء و صفات».

در روایات موجود در «اصول» کافى و توحید صدوق، و به عبارت واضح‌تر در مأثورات عترت و اهل بیت، علیهم السلام- که حق را به جمیع اسماء و صفات در عین ثابت کلى خود، که سمت سیادت بر اعیان جمیع اشیا دارد، مى‌خوانند- منشأ ظهور ذات به «فیض اقدس»، که همان ظهور علمى در هیاکل ممکنه نیز مى‌باشد، و نیز منشأ تعین و ظهور حقیقت وجود در تعین ثانى و مرتبه «واحدیت»، صریحا «مشیّت» نامیده شده است.

مصباح الهدایة الی خلافة و الولایة، مقدمه استاد جلال الدین آشتیانی، جلد 0، ص 16- 17

http://lib.eshia.ir/11165/0/17

 

 

۱۴۰۱/۰۴/۰۴

نماهنگ | چمران، سرباز اسلام

آیت‌الله خامنه‌ای: «ما اگر از دکتر چمران تجلیل میکنیم، در حقیقت از خطّ اسلام و جهاد و مبارزه‌ى براى حاکمیّت قوانین اسلامى با استفاده از شیوه‌هاى اسلامى داریم تجلیل میکنیم؛ و این همان چیزى است که امروز ملّت ما باید متوجّه به آن باشد و امتحان عمومى ملّت ما این است.» ۱۳۶۰/۰۴/۰۲

بخش دفاع مقدس رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ایام سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب نماهنگ «چمران، سرباز اسلام» را منتشر میکند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=50523

 

یک بحثی که شاگرد و دانشجو و طلبه در حینی که دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی میل می کند و حتی حالات خلائها و بلکه الفهای بینهایت را هم می تواند کما بیش در انواع نظریه ها در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی و ریسمانی ... ربع و نیم و تمام چرخشی قلوب زمینی و آسمانی هم مشاهده کند، مرزهای بین ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است با حکمت الهی. مسئله اینجا است که اگر شاگرد به همان ریاضی فیزیک محض هم اکتفا کند، آیا باز هم می تواند به عظمت سیدة النساء العالمین بودن حضرت فاطمه زهرا و زهرای مرضیه ی بتول صلوات الله و سلامه علیها هم پی ببرد کانه همه ی چهارده معصوم نیز نوری واحد هستند و اینها همه و همه نیز یعنی چه؟ مسئله این است که در یک کاتگوری یا قاطیقوریای جبری ای هم یحتمل یک اوبژه ی اونیورسال هم داشته باشد که آیا همه ی فلشها بسمت او است یا همه ی فلشها از او هم صادر می شوند بر حسب اینکه حد مورد بحث آیا مستقیم (direct limit) است یا معکوس (inverse limit). این یحتمل در جاهای دیگری هم باشند و اما آیا منشائش هم چقدر در جبر همولوژیک یا بقولی هم "ابتذال مجرد" هم هست. ولی یک جاهایی هم این اوبژه ی یونیورسال را در انسانها هم یحتمل نتوان یافت آنچنان که فرض بفرمایید آیا امروزه چقدر هم از یک عالم ربانی و بلکه عالمی که بر همه ی علوم طبیعی و فلسفی هم مسلط است و به انگلیسی هم گویا آنها را polymath نیز می نامند داریم؟ مثلاً ما ابن سینا را داریم، ولی همین نیکولاس بورباکی خودمان را هم که در نظر بگیرید، آیا چقدر خارج از ریاضیات هم می تواند نظر بدهد؟ و الله اعلم! همینطور در نظر بگیرید که آیا آنطور که ابن سینا می فرماید این حقایق را با افراد پست و جاهلان و کم جرات و کم هوش و استعداد هم در میان نگذار، خوب بعضی یحتمل اشکال هم کنند که آنگاه دیگر کی می ماند؟! افراد باهوش با استعداد و عالمان ربانی که دیگر هیچ ذالحیاتی را هم تحویل نمی گیرند و بلکه هر کدام هم آیا چقدر توان آنرا دارند که برای خودشان دکانهایی نیز زده باشند و ...!

ولی مسئله فقط این هم نیست و بلکه این هم هست که اگر حواستان نباشد، حتی نور چهارده معصوم را هم از دستتان آیا چقدر بتوانند بقاپند و ریاضی فیزیکی هم شرحش کنند که آنگاه عالمان ربانی نیز چقدر چقدر باید بروند سر کلاسهایشان بنشیننند تا بلکه از درسهایشان بهره مند هم شوند. این است که راه برگشت به فلسفه و حکمت الهی را از ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آیا چقدر هم برای بعضی دلپذیر بفرمایند. مسئله ی آسانتر این است که از نور چهارده معصوم بخواهیم برسیم به ریاضی فیزیکی که این نورها را انتزاعی و مجردشان می کند؛ و حال انکه مسئله ی سختتر آن است که حتی از ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم درست و حسابی و در زمان لازم و کافی برسیم به نورانیت چهارده معصوم. 

از یک منظر هم مسئله ی باتلاقی شدن از منظریه ی ریسمانی یحتمل اینجا هم هست که مثلاً آیا نظریه ی زایبرگ ویتن را چقدر هم می توان با هندسه ی آراکلوف نیز تطبیق داد یا آیا چقدر هم تطبیق پذیر نیستند؟ ولی یک وجه مسئله هم این است که بحثهای در مورد دکتر شریعتی و شهید بهشتی و آیت الله مصباح یزدی هم بنده متوجه می شوم در بعضی اخبارها می آیند. 

https://arxiv.org/abs/2404.06981

https://arxiv.org/abs/2106.13003

https://arxiv.org/abs/math/0210206

یک مسائل مهمی که در برداشتهای کیمیا خاتون و مریم خاتون و شمس تبریزی و اسکندر سلجوقی در کتاب عبد الحسین زرین کوب و فیلم مست عشق و ماورای آنها هم آمده است، آیا یحتمل چقدر هم بتوان دنبالشان کرد. یک مسئله این هم هست که آیا فقط زن هم هست که احتیاج به حجاب و بلکه پناهگاه و بلکه شلتری دارد که بتواند هم او را از شر آزار و اذیتهای دیگران حفظ کند، یا اگر او مبتلا هم شد نیز مسئله فقط این نیست که جنابهای کشیش مسیحی و مولوی و بلکه نهایتاً شمس تبریزی هم به او می توانند پناه دهند. و بلکه خود جناب شمس تبریزی و مولوی هم مبتلا خواهند شد. و بلکه خود خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام هم تشریف دارند که به همین زنان و بلکه حتی مردان بی پناه از خدا بی خبر، پناه هم می توانند دهند و در صورت توبه پناه هم خواهند داد، چرا که این نشات گرفته از نور چهارده معصوم هم هست. حالا شما می فرمایید پناه و شلتر بهتری هم دارید؟ بسم الله! البته یحتمل بعضی اینجا اشکال هم بفرمایند که استاد آشتیانی همینطوری که دارند جملاتی و عبارتی به فارسی هم می فرمایند، یک مرتبه می بینید که عبارات عربی شدند و برعکس. و همین را کمی در مورد خود مصباح الهدایه هم می بینیم که اشعاری فارسی هم در میان عبارات عربی آمده است. حالا این را هم کاری نداریم که شمس تبریزی یا مولانا هم چطور به فارسی در فونیه ی ترک زبان شعر می فرموده اند مسئله اینجا این است که هر قومی یحتمل دوست هم دارد که به زبان مادری خود نیز تکلم کند، و گاهی حتی برای یادگیری علم باید انگلیسی و فرانسه و حتی یحتمل چینی یا کره ای را چقدر بیاموزد. ولی آیا شاگرد چقدر هم می تواند از این علوم به حکمت الهی هم به دلخواه رفت و آمد کرده و بلکه حتی در حکمت الهی نیز مستقر گردد و و یقیناً هم نه اینکه اینطور باشد که از دین و ایمان هم فرار شود و به دامان کفر اپوزیسیونی حتی شیطانی هم متوسل گردد. البته یحتمل این هم هست که مثلاً بجای اینکه یک دندان را هم بکشد، دندان دیگر بغلی اش را هم که حالا آیا چقدر هم  ترک خورده است را نیز با هم بکشد و راحتش کند و ...؟ دندان را بکن بیاندازش دور! حالا بعداً آیا چقدر هم بتوان ایمپلنتش کرد ؟ لثه هایت هم کشش اش را دارند؟ پریو نشده اند؟ جراحی نمی خواهند؟ زیادی سیگار و قلیان هنوز نکشیده ای؟ باز هم می خواهی بکشی؟ دندان هم می کشی یا سیگار؟!!! چند تا را هم حالا پر کنی بهتر نیست؟ و ....

البته اینجا نکته ی قابل تامل این است که در بحثهایی که می تواند در مورد دکتر شریعتی و شهید بهشتی و آیت الله مصباح یزدی هم درگیرد، و آن اینکه شهید بهشتی که آنطور به شهادت رسیدند و دکتر شریعتی هم که حالا چه جوری به رحمت خدا رفتند، خدا عالم است. ولی حتی آیت الله مصباح یزدی که به عنوان عمار یاسر هم یاد می شوند، وقتی انسان جراید و روزنامه ها را در مورد ایشان هم می خواند متوجه می شود که حتی ایشان نیز در زمان حیاتشان و بلکه یحتمل بتوان گفت امروز نیز از توپ خانه اتهامات مصون نیستند! قرآن کریم می فرماید: قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ‎﴿الأعراف: ١٥٨﴾‏ و لذا این مسئله ی مهمی است که روش شناختی که در نظر گرفته می شود آیا چطور هم قرار است که حوزه و دانشگاه را با هم هماهنگ کند که شهداء زنده هم تربیت کند که پناه بی پناهانِ یتیم و مسکین و فقیر و بلکه مستضعفین عالم هم باشند. آیا آخر راهش هم یکی این است که بفرمایید نظریه ی گالوای کیهانی و هندسه ی ناجابجایی و مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه با چقدر ابرتقارن و نظریه ی ریسمان و نظریه وحدت بزرگ نیروها و حتی هندسه ی آراکلوف هم چطور همه و همه به یک نظریه ی واحد هم ختم می شود و بلکه همه را نیز شاگرد وقتی به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف به اندازه ی لازم و کافی میل کرد مسئله در حدود طیفهای چقدر ماورای بنفش و مادون قرمز هم حل است، یا .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المستشهدین بین یدیه

--------------------------------------

وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ‎﴿البقرة: ١٤٨﴾‏

وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ‎﴿المائدة: ٤٨﴾‏

 

پس توجه کن به جانب شهدا و زیارت کن ایشان را و بگو

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اَللَّهِ وَ أَحِبَّاءَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ یَا أَصْفِیَاءَ اَللَّهِ وَ أَوِدَّاءَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ یَا أَنْصَارَ دِینِ اَللَّهِ وَ أَنْصَارَ نَبِیِّهِ وَ أَنْصَارَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْصَارَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ یَا أَنْصَارَ أَبِی مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِ اَلْوَلِیِّ اَلنَّاصِحِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ یَا أَنْصَارَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَیْنِ اَلشَّهِیدِ اَلْمَظْلُومِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی طِبْتُمْ وَ طَابَتِ اَلْأَرْضُ اَلَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ وَ اَللَّهِ فَوْزاً عَظِیماً یٰا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ مَعَکُمْ فِی اَلْجِنَانِ مَعَ اَلشُّهَدٰاءِ وَ اَلصّٰالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولٰئِکَ رَفِیقاً وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُ اَللّٰهِ وَ بَرَکٰاتُهُ

 

 

۱۴۰۳/۰۳/۳۱

نماهنگ | آقایان نامزدهای محترم ریاست جمهوری!

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «در این حرکت عظیمی که انجام میگیرد، در رقابتهای پیش روی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد؛ بدگویی کردن، تهمت زدن، لجن‌پراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمیکند، به آبروی ملّی هم لطمه میزند. صحنه‌ی انتخابات صحنه‌ی عزّت و حماسه است، صحنه‌ی رقابت برای خدمت است، صحنه‌ی کش‌وواکش برای به دست آوردن قدرت نیست. برادرانی که وارد میدان مبارزه‌ی انتخاباتی و رقابت انتخاباتی میشوند، این را به عنوان یک وظیفه بدانند؛ آنها به وظیفه‌شان عمل کنند.» ۱۴۰۳/۰۳/۱۴
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب و به مناسبت ایام رقابت‌ نامزدهای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، نماهنگ «آقایان نامزدهای محترم ریاست جمهوری!» را منتشر میکند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=56721

 

نامزدها و هواداران در آزمون اخلاق انتخاباتیلجن‌پراکنی ممنوع!

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) در بخشی از سخنانشان با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری پیش رو ذیل سه عنوان: مشارکت در انتخابات، ویژگی‌های رئیس‌جمهور و رعایت اخلاق انتخاباتی به این موضوع پرداختند: «در این حرکت عظیمی که انجام میگیرد، در رقابتهای پیش روی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد؛ بدگویی کردن، تهمت زدن، لجن‌پراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمیکند، به آبروی ملّی هم لطمه میزند. صحنه‌ی انتخابات صحنه‌ی عزّت و حماسه است، صحنه‌ی رقابت برای خدمت است، صحنه‌ی کش‌وواکش برای به دست آوردن قدرت نیست. برادرانی که وارد میدان مبارزه‌ی انتخاباتی و رقابت انتخاباتی میشوند، این را به عنوان یک وظیفه بدانند؛ آنها به وظیفه‌شان عمل کنند.» ۱۴۰۳/۰۳/۱۴
رسانه‌ی KHAMENEI.IR در گزارش زیر توصیه‌های رهبر انقلاب به نامزدهای انتخابات و هواداران آن‌ها درباره رعایت اخلاق انتخاباتی را بررسی کرده است.

...

 بر سر شاخ بن نبرید!
در نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری و بعضی گلوگاه‌های آن مانند مناظرات، نباید باعث شود که خط اصلی درگیری با دشمن گم و تسویه حساب‌های سیاسی، موجب کوچه باز کردن برای بدخواهان جمهوری اسلامی ایران شود: «بعضی‌ها نقطه‌ی درگیری را اشتباه می‌کنند؛ خمپاره و توپخانه‌ی خودشان را آتش می‌کنند به سمت یک نقطه‌ای که آنجا دشمن نیست، آنجا دوست است. بعضی‌ها رقیب انتخاباتی خودشان را «شیطان اکبر» به حساب می‌آورند! شیطان اکبر آمریکاست، شیطان اکبر صهیونیسم است؛ رقیب جناحی که شیطان اکبر نیست، رقیب انتخاباتی که شیطان اکبر نیست. من طرفدار زیدم، شما طرفدار عمروئی؛ من شما را شیطان بدانم؟ چرا؟ به چه مناسبت؟ در حالی که زید و عمرو هر دو ادعای انقلاب و اسلام می‌کنند، در خدمت اسلام و در خدمت انقلابند. خط درگیری با دشمن را مشخص کنیم.» ۱۳۹۱/۰۷/۲۴

مناظرات زنده تلویزیونی نامزدهای انتخاباتی هرچند جو انتخاباتی کشور را پرشور می‌کند، اما نباید ملاحظات آن را از نظر دور داشت. ملاحظاتی که در صورت رعایت نکردن، این محمل با ظرفیت رسانه‌ای را تبدیل به تریبونی برای ترویج بداخلاقی، بدبینی به کشور، ساختار سیاسی و هتاکی و زیر پا گذاشتن حدود الهی می‌کند و اگر این اتفاق توسط نامزدها یا حامیان‌شان رقم بخورد نه‌تنها رقیب انتخاباتی بلکه خودشان را نیز گرفتار آثار و تبعات آن خواهد کرد؛ به تعبیر سعدی حکیم:
یکی بر سر شاخ، بن می‌برید
خداوند بستان نگه کرد و دید
بگفتا گر این مرد بد می‌کند
نه با من که با نفس خود می‌کند

https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=56660

 

یک مسئله ی یافتن ابژه ی یونیورسال قاطیقوریایی (categorical universal object) که برای شاگرد حتی در زمان انتخابات و رای دادن هم رخ دهد، این است که آیا سکان کشتی و فضاپیما و هواپیما و بلکه ماشین را بدست همچون حضرت نوح علی نبینا علیه السلام هم بدهیم و حال آنکه می دانیم فرض بفرمایید پسرش هم مشکلدار است؟ اینجا اشکال هم می شود که یک وقت هست که موضوع حضرت نوح نبی علی نبینا محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم علیه السلام است که خوب حتی المقدور هم همه را نجات می دهد الا فرزند خودش را که از او هم نیست و بلکه در کفرش هم گیر کرده است؛ این هم که یحتمل حتی بتوان گفت مطلوب و بلکه از حرکتهای حکمت متعالیه از حق به خلق در اسفار اربعه هم هست، ولی یک وقت هم هست که مسئله تها خلافت هم نیست و بلکه مسئله ولایت امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام هم هست که از جمله هم طلحه و زبیر در جنگ جمل به جنگ امام علیه السلام می آیند و حتی امام هم می فرمایند که مشکل زبیر، پسرش عبد الله ابن زبیر هم هست. (البته مسئله به مصعب ابن زبیر برادر عبد الله ابن زبیر و قتل مختار ثقفی هم همانطوری که همه می دانیم کشیده می شود و ....)  و این حتی آنقدر هم ادامه پیدا می کند و کنترل ترازها آنقدر هم به مسائل نظریه های گالوایی کیهانی و امثالهم کشدار کشیده هم می شوند که دیگر مسئله کنترل تراز پدر برای کارت بانکی پسرش هم نیست و می رود ماورای وزارتخانه ها و قومیتها و قبیله ها. و لذا خود ریاست جمهوری و حتی حضرت ولی فقیه و نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم دخالت می فرمایند آنجایی که مسئله تبدیل می شود به شهداء کربلا و یاران و همرزمان فاطمة الزهرا و امام حسین علیه السلام تا روز قیامت که توسط شهیدان زنده هم شهداء کربلا را یاری می فرمایند. و لذا مسئله ای سهل هم یحتمل بنظر برسد که امثال نیکول لوپر و ملانی ماچت وود و بتول بنی هاشمی و بلکه فضه سادات حسینی نیز در پناه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف و نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف و ریاست جمهوری هم هستند، هر چند که چهار تا لات جاهل هم بدتر از این بنده ی حقیر نتوانند از مقام قدسی زن و مادر و حجاب و چادر مشکی درست و حسابی دفاع هم کنند.

یک جا مسئله آندره ویل و سرژ لنگ و حتی آرن وال و ادوارد ویتن و ... هم هست که حالا آیا چقدر هم بتوان درگیر مسائل هندسه ی حسابی و بلکه هندسه ی آراکلوف هم شد تا آنجا که حتی یحتمل هم بتوان هندسه ی کهلری و مادولاهای آنها در نظریه های ابرریسمانی و تعابیر چکوتی- وفا از تظریه کودیرا- اسپنسر ریسمانی را هم  با هندسه ی آراکلوف تفسیر و تعبیر کرد و .... و اما تفسیر به نفس هم که دیگر نمی شود کرد. البته اینجا یک مسئله هم مسئله ی آلیس و باب است که برهمکنشها را هر کدام چطور مشاهده می کنند؟ و یک مسئله ی دیگر هم مسئله ی آلیس در سرزمین عجایب است که می خواهد آیا چقدر هم وارد سوراخ کرمهای نجومی شده و بلکه از کجاها هم بر حسب نظریه ی گالوای کیهانی و دو تاییهای سیاه چاله ای- سیاه چاله ای الی سیاه چاله ای- ستاره ای الی سیاه چاله ای- ستاره ای هم سر در بیاورد، و بجایش جناب کرم هم در حال قَلَیان، و بلکه قلیان کشیدن اظهار هم می دارد که اصلا تو کی هستی ای آلیس خانم و پروانه ای می شود و پر می کشد و می رود و .... و حالا مطلوب هم هست یافتن مادولاهای ابرریسمانی باتلاقی و غیر باتلاقی منظریه ای و .... ولی نکته ی قابل توجه اینجا است که وقتی از ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به حکمت الهی هم قدم می گذاریم و اذن دخول هم می طلبیم، از جمله هم به یقین در کتاب الله آمده است که مسئله ای جنون آمیز هم در حکمت الهی در کار نیست. و لذا می فرماید

وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿یوسف: ١٠٤﴾‏

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿٥١﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿القلم: ٥٢﴾‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ‎﴿١﴾‏ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ‎﴿٢﴾‏ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ‎﴿٣﴾‏ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ‎﴿٤﴾‏ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ‎﴿٥﴾‏ کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَىٰ ‎﴿٦﴾‏ أَن رَّآهُ اسْتَغْنَىٰ ‎﴿٧﴾‏ إِنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ الرُّجْعَىٰ ‎﴿٨﴾‏ أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَىٰ ‎﴿٩﴾‏ عَبْدًا إِذَا صَلَّىٰ ‎﴿١٠﴾‏ أَرَأَیْتَ إِن کَانَ عَلَى الْهُدَىٰ ‎﴿١١﴾‏ أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَىٰ ‎﴿١٢﴾‏ أَرَأَیْتَ إِن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ‎﴿١٣﴾‏ أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَىٰ ‎﴿١٤﴾‏ کَلَّا لَئِن لَّمْ یَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَةِ ‎﴿١٥﴾‏ نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ ‎﴿١٦﴾‏ فَلْیَدْعُ نَادِیَهُ ‎﴿١٧﴾‏ سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ ‎﴿١٨﴾‏ کَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِب ۩ ‎﴿١٩﴾‏

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ ‎﴿البقرة: ١٨﴾‏

وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ ‎﴿البقرة: ١٧١﴾‏

وَمَن یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَبُکْمًا وَصُمًّا مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا ‎﴿الإسراء: ٩٧﴾‏

حالا یحتمل هم ریشه ی دندانهایی خیلی هم بلند است و حتی می آیی یکی را بکشی و می فرمایند که آن دیگری هم ترک برداشته است و بهتر است بکشی و خوب با یک بی حسی دو نشان هم می زنی و دو تایی را هم می کشی. و حتی ماورای آن یحتمل هم آناتومی دندان خیلی خوب توجه نشده است و موقع کشیدن همان دندان اولی هم قسمتی از آن آیا چقدر جا مانده باشد و لذا باید هم بروی دوباره درش بیاوری و .... بالاخره آیا آناتومی دندانی که دارد کشیده می شود هر چقدر که خرد و خاک شیر هم شود و بیرون آورده شود، نشان نمی دهد که آیا چقدرش هم هنوز توی لثه و دهان جا مانده و .... و بالاخره، حاج آقایی در سوپر اشتباهاً می فرمودند که این شیرهای کیسه ای یک ماه هم دوام دارد چرا که تاریخ اش را اشتباه هم خوانده بودند یا مدت تولید تا انقضاء را اشتباه هم محاسبه کرده بودند. بعد خودشان هم فرمودند که حالا اگر ایشان چنین اشتباهی را در خانه هم کنند، همه می فرمایند که باز سوتی هم دادیها و ...! ولی خوب همین است دیگر حالا از سر هر دلیلی که باشد، انسان جایز الخطا است دیگر. و لذا حواست را هم جمع کن که مثل کوزت در بینوایان اگر دندانت را کندند انداختند دور که به درد هم نمی خورد، آیا می توانی هم جایش یکی دیگر هم بکاری یا خیر؟ حالا پرش کن یا عصب کشی اش کن و بعد حتی روکش اش هم کن یا .... بعضی هم البته مثل قدیمیها یحتمل می فرمایند این دندانت که خراب شد، بکنش بیاندازش دور؛ خلاص! مواظب اشتباهات هم باشها! یحتمل جادو جنبل هم داشته باشیم و خودت مسئله را خیلی هم ساده انگاری کرده ای و حتی نظریه ی سیستمها و بلکه سیستمهای دینامیکی مسائل را هم در نظر نمی گیری و ...! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ ‎﴿١٠﴾‏ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ‎﴿١١﴾‏ وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ ‎﴿التحریم: ١٢﴾‏

قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ ۖ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۖ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ‎﴿هود: ٤٦﴾‏

 

خاتمة و وصیةأیها الأخ- إنی قد مخضت لک فی هذه الإشارات- عن زبدة الحق و ألقمتک- قفی الحکم فی لطائف الکلم فصنه عن الجاهلین و المبتذلین- و من لم یرزق الفطنة الوقادة و الدربة و العادة- و کان (144) صغاه مع الغاغة- أو کان من ملحدة هؤلاء الفلاسفة و من همجهم- فإن وجدت من تثق بنقاء سریرته- و استقامة سیرته- و بتوقفه عما یتسرع إلیه الوسواس- و بنظره إلى الحق بعین الرضا- و الصدق فإنه ما یسألک منه مدرجا مجزءا- مفرقا تستفرس مما تسلفه لما تستقبله- و عاهده بالله و بإیمان لا مخارج لها- لیجری فیما یأتیه مجراک- متأسیا بک فإن أذعت هذا العلم أو أضعته- فالله بینی و بینک و کفى بالله وکیلا

شرح الاشارات و التنبیهات (مع المحاکمات)، خواجه نصیرالدین طوسی جلد 3، ص 419

http://lib.eshia.ir/73007/3/419

[ترجمه دکتر حسن ملکشاهی از ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا، نشر سروش، گفتار سوم: عرفان و تصوف، ص 492:] ای برادر، من در این اشارات حقیقت ناب را برای تو آماده ساختم. و لقمه های لذیذ حکمت را با سخن دلپذیر غذای جانت کردم. پس آن را از جاهلان و آدمهای پست و کم هوش و کم استعداد و کم جرات که میل او با افکار عامه باشد یا از فیلسوفان بیدین که مگسان ناتوان این میدانند پاس دار. اگر کسی یافتی که پاک طینت و آدم درستی باشد و زود به طرف وسواس نمی شتابد و با چشم رضا و خوشنودی و صدق به حق می نگرد، پس هر چه خواست به تدریج و جزء به جزء و تکه تکه در اختیار او بگذار تا آنچه قبلاً گرفته باعث کنجکاوی وی در آنچه که خواهد گرفت، بشود. و او را در عهد و پیمان خدا و ایمان قرار ده تا نتواند عهد خود را بشکند تا مسیر تو را بپیماید و به تو تاسی کند. اگر این علم را شایع یا ضایع کنی خدا میان من و تو حاکم خواهد بود و واگذاری کار به خدا کافی است.

 

قوله تعالى: فأحببت أن أعرف اشاره است به ظهور حب و عشق و تعین آن به ظهور ذاتى ذات للذات و شهود خود به شهود ذاتى، که از آن تعبیر به «کمال ذاتى» نموده‌اند. و به مقتضاى من أحب ذاته أحب آثاره، تجلى ذاتى و کمال ذاتى ملازم است با ظهور ذات در کسوت اسماء و صفات و سریان عشق و حب به سریان و ظهور ذاتى «بشرط لا» از تعینات امکانى، که حکما از آن به «تمام هویت واجب» تعبیر نموده‌اند؛ و برخى از ارباب ذوق از آن به ظهور حقیقت عشق در جلوه معشوقى ملازم با تجلى به جلوه عاشقى، و ظهور و سریان هویت مطلقه حب در کسوت ممکنات عبارت کرده‌اند؛ و نیز از آن به «کمال استجلاء» تعبیر کرده‌اند. ظهور در کسوت اسماء در مقام واحدیت را نیز «کمال جلاء» نامیده‌اند.

حقیقت وجود از باب اشتمال بر جمیع اسماء و صفات و تعین هر اسمى به عین ثابت امکانى، در مقام تجلى به اسماء حسنى در هر مظهرى جلوه‌گر و سارى یا ظاهر است، که‌

«در صورت هر چه گشت موجود، بنمود جمال خویش ظاهر»

«در عین ظهور گشت مخفى‌، در عین خفا نمود اظهار»

از حقیقت مطلقه «اراده» تعبیر نموده‌اند به «حبّ به ذات» یا «سریان اراده در کسوت اسماء و صفات».

در روایات موجود در «اصول» کافى و توحید صدوق، و به عبارت واضح‌تر در مأثورات عترت و اهل بیت، علیهم السلام- که حق را به جمیع اسماء و صفات در عین ثابت کلى خود، که سمت سیادت بر اعیان جمیع اشیا دارد، مى‌خوانند- منشأ ظهور ذات به «فیض اقدس»، که همان ظهور علمى در هیاکل ممکنه نیز مى‌باشد، و نیز منشأ تعین و ظهور حقیقت وجود در تعین ثانى و مرتبه «واحدیت»، صریحا «مشیّت» نامیده شده است.

مصباح الهدایة الی خلافة و الولایة، مقدمه استاد جلال الدین آشتیانی، جلد 0، ص 16- 17

http://lib.eshia.ir/11165/0/17

 

 

۱۴۰۱/۰۴/۰۴

نماهنگ | چمران، سرباز اسلام

آیت‌الله خامنه‌ای: «ما اگر از دکتر چمران تجلیل میکنیم، در حقیقت از خطّ اسلام و جهاد و مبارزه‌ى براى حاکمیّت قوانین اسلامى با استفاده از شیوه‌هاى اسلامى داریم تجلیل میکنیم؛ و این همان چیزى است که امروز ملّت ما باید متوجّه به آن باشد و امتحان عمومى ملّت ما این است.» ۱۳۶۰/۰۴/۰۲

بخش دفاع مقدس رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ایام سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب نماهنگ «چمران، سرباز اسلام» را منتشر میکند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=50523

 

یک بحثی که شاگرد و دانشجو و طلبه در حینی که دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی میل می کند و حتی حالات خلائها و بلکه الفهای بینهایت را هم می تواند کما بیش در انواع نظریه ها در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی و ریسمانی ... ربع و نیم و تمام چرخشی قلوب زمینی و آسمانی هم مشاهده کند، مرزهای بین ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است با حکمت الهی. مسئله اینجا است که اگر شاگرد به همان ریاضی فیزیک محض هم اکتفا کند، آیا باز هم می تواند به عظمت سیدة النساء العالمین بودن حضرت فاطمه زهرا و زهرای مرضیه ی بتول صلوات الله و سلامه علیها هم پی ببرد کانه همه ی چهارده معصوم نیز نوری واحد هستند و اینها همه و همه نیز یعنی چه؟ مسئله این است که در یک کاتگوری یا قاطیقوریای جبری ای هم یحتمل یک اوبژه ی اونیورسال هم داشته باشد که آیا همه ی فلشها بسمت او است یا همه ی فلشها از او هم صادر می شوند بر حسب اینکه حد مورد بحث آیا مستقیم (direct limit) است یا معکوس (inverse limit). این یحتمل در جاهای دیگری هم باشند و اما آیا منشائش هم چقدر در جبر همولوژیک یا بقولی هم "ابتذال مجرد" هم هست. ولی یک جاهایی هم این اوبژه ی یونیورسال را در انسانها هم یحتمل نتوان یافت آنچنان که فرض بفرمایید آیا امروزه چقدر هم از یک عالم ربانی و بلکه عالمی که بر همه ی علوم طبیعی و فلسفی هم مسلط است و به انگلیسی هم گویا آنها را polymath نیز می نامند داریم؟ مثلاً ما ابن سینا را داریم، ولی همین نیکولاس بورباکی خودمان را هم که در نظر بگیرید، آیا چقدر خارج از ریاضیات هم می تواند نظر بدهد؟ و الله اعلم! همینطور در نظر بگیرید که آیا آنطور که ابن سینا می فرماید این حقایق را با افراد پست و جاهلان و کم جرات و کم هوش و استعداد هم در میان نگذار، خوب بعضی یحتمل اشکال هم کنند که آنگاه دیگر کی می ماند؟! افراد باهوش با استعداد و عالمان ربانی که دیگر هیچ ذالحیاتی را هم تحویل نمی گیرند و بلکه هر کدام هم آیا چقدر توان آنرا دارند که برای خودشان دکانهایی نیز زده باشند و ...!

ولی مسئله فقط این هم نیست و بلکه این هم هست که اگر حواستان نباشد، حتی نور چهارده معصوم را هم از دستتان آیا چقدر بتوانند بقاپند و ریاضی فیزیکی هم شرحش کنند که آنگاه عالمان ربانی نیز چقدر چقدر باید بروند سر کلاسهایشان بنشیننند تا بلکه از درسهایشان بهره مند هم شوند. این است که راه برگشت به فلسفه و حکمت الهی را از ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آیا چقدر هم برای بعضی دلپذیر بفرمایند. مسئله ی آسانتر این است که از نور چهارده معصوم بخواهیم برسیم به ریاضی فیزیکی که این نورها را انتزاعی و مجردشان می کند؛ و حال انکه مسئله ی سختتر آن است که حتی از ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم درست و حسابی و در زمان لازم و کافی برسیم به نورانیت چهارده معصوم. 

از یک منظر هم مسئله ی باتلاقی شدن از منظریه ی ریسمانی یحتمل اینجا هم هست که مثلاً آیا نظریه ی زایبرگ ویتن را چقدر هم می توان با هندسه ی آراکلوف نیز تطبیق داد یا آیا چقدر هم تطبیق پذیر نیستند؟ ولی یک وجه مسئله هم این است که بحثهای در مورد دکتر شریعتی و شهید بهشتی و آیت الله مصباح یزدی هم بنده متوجه می شوم در بعضی اخبارها می آیند. 

https://arxiv.org/abs/2404.06981

https://arxiv.org/abs/2106.13003

https://arxiv.org/abs/math/0210206

یک مسائل مهمی که در برداشتهای کیمیا خاتون و مریم خاتون و شمس تبریزی و اسکندر سلجوقی در کتاب عبد الحسین زرین کوب و فیلم مست عشق و ماورای آنها هم آمده است، آیا یحتمل چقدر هم بتوان دنبالشان کرد. یک مسئله این هم هست که آیا فقط زن هم هست که احتیاج به حجاب و بلکه پناهگاه و بلکه شلتری دارد که بتواند هم او را از شر آزار و اذیتهای دیگران حفظ کند، یا اگر او مبتلا هم شد نیز مسئله فقط این نیست که جنابهای کشیش مسیحی و مولوی و بلکه نهایتاً شمس تبریزی هم به او می توانند پناه دهند. و بلکه خود جناب شمس تبریزی و مولوی هم مبتلا خواهند شد. و بلکه خود خدا و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام هم تشریف دارند که به همین زنان و بلکه حتی مردان بی پناه از خدا بی خبر، پناه هم می توانند دهند و در صورت توبه پناه هم خواهند داد، چرا که این نشات گرفته از نور چهارده معصوم هم هست. حالا شما می فرمایید پناه و شلتر بهتری هم دارید؟ بسم الله! البته یحتمل بعضی اینجا اشکال هم بفرمایند که استاد آشتیانی همینطوری که دارند جملاتی و عبارتی به فارسی هم می فرمایند، یک مرتبه می بینید که عبارات عربی شدند و برعکس. و همین را کمی در مورد خود مصباح الهدایه هم می بینیم که اشعاری فارسی هم در میان عبارات عربی آمده است. حالا این را هم کاری نداریم که شمس تبریزی یا مولانا هم چطور به فارسی در فونیه ی ترک زبان شعر می فرموده اند مسئله اینجا این است که هر قومی یحتمل دوست هم دارد که به زبان مادری خود نیز تکلم کند، و گاهی حتی برای یادگیری علم باید انگلیسی و فرانسه و حتی یحتمل چینی یا کره ای را چقدر بیاموزد. ولی آیا شاگرد چقدر هم می تواند از این علوم به حکمت الهی هم به دلخواه رفت و آمد کرده و بلکه حتی در حکمت الهی نیز مستقر گردد و و یقیناً هم نه اینکه اینطور باشد که از دین و ایمان هم فرار شود و به دامان کفر اپوزیسیونی حتی شیطانی هم متوسل گردد. البته یحتمل این هم هست که مثلاً بجای اینکه یک دندان را هم بکشد، دندان دیگر بغلی اش را هم که حالا آیا چقدر هم  ترک خورده است را نیز با هم بکشد و راحتش کند و ...؟ دندان را بکن بیاندازش دور! حالا بعداً آیا چقدر هم بتوان ایمپلنتش کرد ؟ لثه هایت هم کشش اش را دارند؟ پریو نشده اند؟ جراحی نمی خواهند؟ زیادی سیگار و قلیان هنوز نکشیده ای؟ باز هم می خواهی بکشی؟ دندان هم می کشی یا سیگار؟!!! چند تا را هم حالا پر کنی بهتر نیست؟ و ....

البته اینجا نکته ی قابل تامل این است که در بحثهایی که می تواند در مورد دکتر شریعتی و شهید بهشتی و آیت الله مصباح یزدی هم درگیرد، و آن اینکه شهید بهشتی که آنطور به شهادت رسیدند و دکتر شریعتی هم که حالا چه جوری به رحمت خدا رفتند، خدا عالم است. ولی حتی آیت الله مصباح یزدی که به عنوان عمار یاسر هم یاد می شوند، وقتی انسان جراید و روزنامه ها را در مورد ایشان هم می خواند متوجه می شود که حتی ایشان نیز در زمان حیاتشان و بلکه یحتمل بتوان گفت امروز نیز از توپ خانه اتهامات مصون نیستند! قرآن کریم می فرماید: قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ‎﴿الأعراف: ١٥٨﴾‏ و لذا این مسئله ی مهمی است که روش شناختی که در نظر گرفته می شود آیا چطور هم قرار است که حوزه و دانشگاه را با هم هماهنگ کند که شهداء زنده هم تربیت کند که پناه بی پناهانِ یتیم و مسکین و فقیر و بلکه مستضعفین عالم هم باشند. آیا آخر راهش هم یکی این است که بفرمایید نظریه ی گالوای کیهانی و هندسه ی ناجابجایی و مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه با چقدر ابرتقارن و نظریه ی ریسمان و نظریه وحدت بزرگ نیروها و حتی هندسه ی آراکلوف هم چطور همه و همه به یک نظریه ی واحد هم ختم می شود و بلکه همه را نیز شاگرد وقتی به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف به اندازه ی لازم و کافی میل کرد مسئله در حدود طیفهای چقدر ماورای بنفش و مادون قرمز هم حل است، یا .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المستشهدین بین یدیه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ‎﴿١﴾‏ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ‎﴿٢﴾‏ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ‎﴿٣﴾‏

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ‎﴿المائدة: ٦٧﴾‏

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‎﴿المائدة: ٣﴾‏

 

خطبه پنجاهم‌ [1] و من کلام له علیه السّلام و فیه بیان لما یخرب العالم به من الفتن و بیان هذه الفتن‌

در این خطبه از فتنه‌هایى که سبب ویرانى جامعه‌ها مى‌شود سخن به میان آمده و این فتنه‌ها تشریح شده است.

خطبه در یک نگاه‌

امام علیه السّلام در این خطبه روى یکى از مهمترین عوامل فساد جوامع انسانى انگشت مى‌گذارد، به ویژه بر انحرافاتى که در جامعه اسلامى بعد از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به وجود آمد تأکید مى‌کند و به بیان این حقیقت مى‌پردازد که چگونه شیطان و پیروان او براى فریفتن مردم ساده دل حق و باطل را به هم در مى‌آمیزند تا به مقاصد شوم خود نایل گردند.

آنها به خوبى مى‌دانند اگر حق به طور خالص مطرح گردد راهى براى نفوذ آنان در جامعه باقى نمى‌ماند و اگر باطل به صورت یک دست عرضه شود هیچ کس به دنبال آن گام بر نمى‌دارد، از این رو همیشه این شیاطین حق و باطل را به هم‌

مى‌آمیزند تا از طریق حق مردم را بفریبند و از طریق باطل به مقصود خود نایل گردند. آرى آنها زهر مهلک را در غذاى شیرین و مطبوع پنهان مى‌سازند تا ناآگاهان را به خوردن آن تشویق کنند. آنها همیشه باطل را در پوسته‌اى از حق پنهان مى‌کنند تا از این طریق مردم را اغفال کنند.

بخش اول‌

إنّما بدء وقوع الفتن أهواء تتّبع و أحکام تبتدع، یخالف فیها کتاب اللّه، و یتولّى علیها رجال رجالا على غیر دین اللّه، فلو أنّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف على المرتادین، و لو أنّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه ألسن المعاندین، و لکن یؤخذ من هذا ضغث، و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی الشّیطان على أولیائه، و ینجو «الّذین سبقت لهم من اللّه الحسنى».

ترجمه‌

آغاز پیدایش فتنه‌ها پیروى از هوا و هوسها و بدعتهایى است که با کتاب خدا مخالفت دارد و گروهى (چشم و گوش بسته یا هوا پرست آگاه) به پیروى آنان بر مى‌خیزند و بر خلاف دین خدا از آنها حمایت مى‌کنند. اگر باطل از آمیختن با حق جدا مى‌گردید بر کسانى که طالب حقّند پوشیده نمى‌ماند. و اگر حق از آمیزه باطل پاک و خالص مى‌شد زبان دشمنان و معاندان از آن قطع مى‌گشت. ولى بخشى از این گرفته مى‌شود و بخشى از آن و این دو را به هم مى‌آمیزند و اینجا است که شیطان بر دوستان و پیروان خود مسلّط مى‌شود. و «تنها کسانى که مشمول رحمت خدا بودند» از آن نجات مى‌یابند.

شرح و تفسیر

در این که تاریخ صدور این خطبه چه زمانى بوده و در چه شرایط و حال و هوایى‌

امام علیه السّلام این خطبه را ایراد فرموده است در میان دانشمندان گفتگو است. بعضى معتقدند که امیر مؤمنان على علیه السّلام شش روز پس از رسیدن به خلافت این خطبه را ایراد فرمود در حالى که بعضى آن را مربوط به زمانى مى‌دانند که نتیجه حکمیت در ماجراى صفّین اعلام شد و البته محتواى خطبه با هر دو سازگار است هم با آغاز خلافت و هم با پایان زشت و ننگین مسأله حکمیت. با توجه به این سخن به سراغ شرح و تفسیر خطبه مى‌رویم.

امام علیه السّلام در آغاز این خطبه به سرچشمه پیدایش فتنه‌ها در جوامع اسلامى مى‌پردازد که هم، زمان بعد از رحلت رسول اللّه را شامل مى‌شود و هم ماجراهایى همچون واقعه جمل و صفّین و نهروان را، و دقیقا دست روى سرچشمه و نکته اصلى مى‌گذارد، مى‌فرماید: «آغاز پیدایش فتنه‌ها پیروى از هوى‌ها و هوسها و بدعتهایى است که با کتاب خدا مخالفت دارد»، (إنّما بدء وقوع الفتن أهواء تتّبع و أحکام تبتدع‌ [1]، یخالف فیها کتاب اللّه)، آرى ریشه اصلى فتنه‌ها دو چیز است: پیروى از هواى نفس و احکام دروغین خود ساخته که مخالف کتاب خداست و بى‌شک اگر احکام قرآن در میان مردم حاکم باشد و اصالت قوانین اسلام حفظ شود و بدعتهاى ناروا در دین خدا نگذارند و همچنین در اجراى قوانین ناب الهى هوى و هوس را حاکم نکنند فتنه‌اى پیدا نخواهد شد، چرا که این قوانین مجرى عدالت و حافظ حقوق همه مردم و بیانگر وظائف است، فتنه آن زمان شروع مى‌شود که فزون طلبى‌ها آشکار گردد و قوانین الهى در مسیر مطامع شخصى تحریف شود. حق و عدالت زیر پا بماند و افراد و گروهها وظائف الهى خود را فراموش کنند و به بدعتها روى آورند.

در واقع آنجا که با تحریف و تفسیرهاى غلط به هوى و هوس خود مى‌رسند به سراغ آن مى‌روند و هر جا نیاز به جعل احکام تازه‌اى دیدند دست به دامن بدعت مى‌زنند، درست است که آن بدعتها نیز از هوى و هوسها سرچشمه مى‌گیرد ولى‌

هوى و هوس و تمایلات شیطانى گاه در نحوه تفسیر و اجراى احکام الهى نفوذ مى‌کند و گاه به صورت بدعتها و احکام مجعول. و به همین دلیل در کلام امام علیه السّلام از یکدیگر جدا شده‌اند.

به عنوان مثال مى‌توان به فتنه «بنى‌امیّه» که در اسلام از بزرگترین فتنه‌ها محسوب مى‌شود اشاره کرد. آنها براى رسیدن به حکومت خودکامه خویش بر مرکب هوى و هوس سوار شدند و تا آنجا که توانستند در احکام اسلام تفسیر و توجیه نادرست روا داشتند و آنها را به سود منافع شخصى خود توجیه نمودند و هر جا امکان نداشت دست به بدعت جدیدى زدند.

«معاویه» خلافت اسلامى را با نیرنگ به چنگ مى‌آورد و بر اساس بدعتى جدید آن را در خاندان خود موروثى مى‌کند، «زیاد» را برادر خود مى‌خواند و براى یزید در حیات خود از مردم بیعت مى‌گیرد و سبّ و دشنام امیر مؤمنان على علیه السّلام را که پاکترین و آگاهترین و بزرگترین شخصیت اسلام بعد از پیغمبر خدا بود در قلمرو حکومت خود، سنّت مى‌شمرد، خود و یارانش در ریختن خون عثمان شرکت مى‌کنند و سپس به خونخواهى او بر مى‌خیزند [1].

سپس مى‌افزاید: «و گروهى چشم و گوش بسته و نادان، یا هوا پرست آگاه به پیروى آنان بر مى‌خیزند و از هوى‌ها و هوسها و بدعتهاى آنان بر خلاف دین خدا حمایت مى‌کنند». (و یتولّى‌ [2] علیها رجال رجالا على غیر دین اللّه)، در جمله بعد اشاره به ابزار این کار شده. ابزارى که در تمام طول تاریخ از سوى همه هوا پرستان و جنایتکاران مورد استفاده قرار گرفته و به صورت یک سنّت همیشگى در آمده است و آن این که آنها همیشه براى رسیدن به مقاصد خود حق و باطل را به هم مى‌آمیزند و حق را سپرى براى حمایت از باطل و یا پوسته شیرین و جالبى براى پنهان کردن زهر باطل قرار مى‌دهند، مى‌فرماید: «اگر باطل از آمیختن با حق جدا

مى‌گردید بر کسانى که طالب حقّند پوشیده نمى‌ماند، و اگر حق از آمیزه باطل پاک و خالص مى‌شد زبان دشمنان و معاندان از آن قطع مى‌گردید». (فلو أنّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف على المرتادین‌ [1]، و لو أنّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه ألسن المعاندین)، چه تعبیر جالب و گویایى، باطل اگر در شکل اصلیش نمایان شود خریدارى ندارد و حق اگر به صورت خالص عرضه شود زبان بهانه‌جویان را قطع مى‌کند، لذا بدیهى است نه حق خالص مشکل هوا پرستان را حل مى‌کند، چرا که منافع آنها در باطل نهفته است، و نه باطل خالص آنها را به مقصد مى‌رساند، چرا که مردم از آنها حمایت نخواهند کرد و اینجاست که به سراغ آمیختن حق و باطل مى‌روند، همان چیزى که تمام سیاستهاى مخرّب دنیا را مى‌توان در آن خلاصه کرد.

امام علیه السّلام در این مورد مى‌فرماید: «ولى بخشى از این گرفته مى‌شود و بخشى از آن، و این دو را به هم مى‌آمیزند، و در اینجا است که شیطان بر پیروان و دوستان خود مسلّط مى‌شود و تنها کسانى که مشمول رحمت خدا بوده‌اند از آن نجات مى‌یابند»! (و لکن یؤخذ من هذا ضغث‌ [2]، و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی الشّیطان على أولیائه، و ینجو «الّذین سبقت لهم من اللّه الحسنى»).

این تعبیر به خوبى نشان مى‌دهد که آمیختن حق و باطل به یکدیگر مانع از شناخت باطل نیست هر چند به دقّت و کنجکاوى یا پرسش از آگاهان نیاز دارد. به همین دلیل امام علیه السّلام مى‌فرماید: در گیرودار آمیزش حق و باطل شیطان بر دوستان و پیروانش چیره مى‌شود و خدا جویان حق طلب از خطر گمراهى در این گونه جریانات در امانند.

در واقع آمیزش حق و باطل چراغ سبزى است براى هوى پرستان و بهانه‌اى است براى پیروان شیطان که وجدان خود را فریب دهند و در برابر دیگران استدلال کنند که ما به این دلیل و آن دلیل (اشاره به قسمتهایى از حق که با باطل آمیخته شده) این راه را برگزیده‌ایم.

آرى مستضعفین فکرى و ساده لوحان ممکن است در این میان ناآگاهانه در دام شیطان بیفتند، در حالى که آنها نیز اگر رهبر و راهنمایى براى خود انتخاب مى‌کردند گرفتار چنین سرنوشتى نمى‌شدند. به این ترتیب مردم در برابر آمیزش حق و باطل به سه گروه تقسیم مى‌شوند:

گروه اول همان‌ «الّذین سبقت لهم من اللّه الحسنى‌ [1]» و به تعبیر دیگر حق طلبان آگاه و مخلصند که به لطف پروردگار از توطئه‌هاى شوم فتنه جویان در امانند.

گروه دوم هوى پرستان بهانه‌جو هستند که مى‌خواهند به بهانه حق در راه باطل گام بگذارند و در واقع نیمه آگاهند و با پاى خود در دام شیطان مى‌روند.

گروه سوم افراد ساده لوحى هستند که تشخیص حق از باطل در این آمیزه خطرناک براى آنها مشکل است و ناآگاهانه گرفتار دام شیطان مى‌شوند مگر این که در پناه رهبر آگاه و فرزانه‌اى جاى گیرند.

شبیه همین معنى در خطبه 38 گذشت، آنجا که امام علیه السّلام شبهه را تفسیر مى‌فرماید و راه نجات از آن را نشان مى‌دهد و مى‌گوید: شبهه را از این رو شبهه نام نهاده‌اند که شباهت به حق دارد اما اولیاء اللّه گرفتار آن نمى‌شوند، چرا که نور یقین در اینجا راهنماى آنها است ... ولى دشمنان خدا بر اثر گمراهى در دام شبهات گرفتار مى‌شوند.

نکته‌ها

1- ریشه فتنه‌ها

تاریخ اسلام مخصوصا تاریخ قرن اوّل و دوم مملوّ از فتنه‌هاى شگفت‌انگیز و دردناک است که زحمات پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و یاران مخلص او را تا حدّ زیادى بر باد داد و اگر این فتنه‌ها نبود و اسلام در همان مسیرى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم براى آن تعیین فرموده بود پیش مى‌رفت امروز جهان دیگرى داشتیم. مخصوصا در بیست و پنج سال بعد از رحلت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فتنه‌ها غوغا مى‌کرد. هنگامى که امام امیر مؤمنان على علیه السّلام در سال 35 هجرى به خلافت ظاهرى رسید تلاش فوق العاده‌اى براى باز گرداندن اسلام به مسیر اول نمود، ولى دامنه فتنه آن قدر گسترده شده بود که از هر طرف به اصلاح آن مى‌پرداخت از سوى دیگر آشکار مى‌شد. در سالهاى آخر خلافت عثمان همه چیز دگرگون شد و تمام ارزشهاى اسلامى زیر سؤال رفت و سنّت‌ها و ارزشهاى عصر جاهلیت کاملا زنده شد و بازماندگان لشکر شرک و نفاق همه جا در صحنه ظاهر شدند و پست‌هاى کلیدى را گرفتند و همین امر کار را بر امام علیه السّلام دشوار و پیچیده کرد. درست است که امام علیه السّلام در سایه مجاهدات مستمر و جانکاهش بار دیگر ارزشها را زنده فرمود، ولى متأسّفانه فتنه‌ها خاموش نشد و شهادت امام علیه السّلام که به دست همین فتنه‌جویان شیطان صفت انجام گرفت از ادامه راه جلوگیرى کرد.

سپس در دوران حکومت معاویه و یزید و سایر حکّام شجره خبیثه اموى فتنه‌ها آشکارتر گشت. خونهاى بى‌گناهان ریخته شد، بدعت‌ها آشکار شد، هوى و هوس حاکم گردید و در عصر بنى عباس به اوج خود رسید و اسلام راستین در چنگال این خودکامگان گرفتار شد.

و اعمالى از حکام این دو سلسله (بنى أمیه و بنى عباس) سر زد که هیچ شباهتى به اسلام نداشت با این که متأسّفانه لقب خلیفه رسول اللّه را یدک مى‌کشیدند.

اگر به ریشه این فتنه‌ها بنگریم به صدق کلام امام علیه السّلام در خطبه بالا کاملا پى‌

مى‌بریم که ریشه این فتنه‌ها عمدتا دو چیز بود: پیروى از هوى و هوسهاى شیطانى و بدعت‌گذارى در دین خدا. در همه جا این دو اصل به چشم مى‌خورد، گروهى از فتنه‌جویان به اصل نخست تمسّک مى‌جویند و گروهى به اصل دوم و گروهى به هر دو و شرح این سخن حتى در یک کتاب نمى‌گنجد و از این دیدگاه به بررسى مجدّدى در تاریخ آن قرون نیاز دارد.

2- سیاستهاى شیطانى‌

از جمله شگفتى‌ها این است که اصول سیاستهاى خودکامگان در طول تاریخ تقریبا یکسان است. در چند هزار سال قبل، فرعون- به نقل قرآن مجید- از سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» استفاده مى‌کرد، «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً» [1]، امروزه نیز در تمام دنیاى استکبارى این اصل به قوّت خود باقى است و همچنان ادامه دارد. با هر وسیله‌اى که بتوانند در میان ملتها ایجاد اختلاف مى‌کنند تا پایه‌هاى حکومتشان مستحکم شود.

مسأله آمیختن حق و باطل یکى از آن اصول است که همواره در سیاست‌هاى مخرّب ظالمان و طاغیان به چشم مى‌خورد. آنها همیشه پوشش‌هایى از حق و شعارهایى از عدالت و اصول انسانى را عنوان کرده و کارهاى شیطانى خود را در زیر این پوشش‌ها انجام مى‌دهند.

در حالات شاهان ظالم مى‌خوانیم که گاه ناله پیرزنى آنها را چنان بى‌قرار مى‌کرده است که هر بیننده‌اى خیال مى‌کرد چنان وجدان قوى و نیرومندى دارند که با شنیدن این ناله زیر و رو شده‌اند، و این سخن دهان به دهان مى‌گشت (داستان زنجیر عدالت انو شیروان، و خانه پیرزن در کنار قصر او، و داستانهایى دیگر از این قبیل در حالات خلفا و شاهان در کشورهاى اسلامى و غیر آن کم نیست) همه اینها پوشش‌هایى بود براى مظالم آنان!

آنها به خوبى مى‌دانستند که باطل و ناحق به صورت خالص در هیچ جامعه‌اى خریدار ندارد، بنا بر این چاره‌اى جز این نیست که گوشه‌هایى از مظاهر حق را با اباطیل خود بیامیزند! از آنجا که سیاست‌هاى شیطانى در عصر ما بیش از هر زمان دیگرى پیچیده و مرموز است، آمیزش حق و باطل نیز به صورت مرموزترى در آمده است.

سیاستمداران بزرگ دنیا چنان خواسته‌هاى نامشروعشان را در پوسته‌اى از حق مى‌پوشانند که تشخیص آن به آسانى ممکن نیست.

عناوینى مانند حقوق بشر، حقوق حیوانات، روز کارگر، روز مادر، پزشکان بدون مرز، عفو بین الملل، تأسیس مراکز خیریه و کمک به گرسنگان و محرومان و جنگ‌زدگان و اعطاى پناهندگى سیاسى به گروهى از آوارگان و عناوین فراوان دیگرى از این قبیل، همه ابزار فریب افکار عمومى‌اند. آنان چنان با آب و تاب از آن صحبت مى‌کنند که حتى بعضى از هوشمندان به راستى باور کرده‌اند که دنیاى امروز راه انبیا را مى‌پوید! و از طریق دیگر به هدف انبیا نزدیک مى‌شود! حتى این گروه ساده لوح کتاب یا کتابهایى در این زمینه نوشتند، یعنى که دنیاى امروز راه انبیا را طى کرده است و به مسائلى که آنها توصیه کرده‌اند تا حدود زیادى جامه عمل پوشانیده است! غافل از این که اینها همه پوششى است براى مظالم سردمداران سیاست دنیا.

براى این که تصور نشود این سخن از یک مطالعه بد بینانه سرچشمه مى‌گیرد کافى است که نگاهى بیفکنیم به عملکرد آنها و دو گانگى و چند گانگى آن در پیاده کردن اصول بظاهر انسانى در نقاط مختلف دنیا.

آنها در حالى که به خاطر کشته شدن یک سگ در مطالعات فضایى روسها فریاد بلند کرده بودند، در ویتنام نه فقط انسانها را مانند برگ خزان بر روى خاک مى‌ریختند، بلکه بخش عظیم جنگل‌هاى آن کشور سرسبز را با تمام جانداران و حیوانات و پرندگانش به آتش کشیدند و سوزاندند تا مبادا آوراگان ویتنامى در آنجا پناه بگیرند.

آنها در حالى که از دمکراسى حمایت مى‌کنند هر جا که آراء مردم بر خلاف منافع نامشروعشان باشد با یک کودتاى نظامى همه چیز را در هم مى‌ریزند، همان گونه که در الجزائر کردند، و آنجا که حکومت‌هاى سبک قرون وسطایى حافظ منافعشان است با آنها مدارا مى‌کنند و دوست و هم پیمانند.

آرى در جهان سیاست وضع چنین است و از آن به خوبى صدق کلام مولا امیر مؤمنان علیه السّلام در خطبه بالا روشن مى‌شود که فرمود: فتنه جویان بخشى از حق را با بخشى از باطل مى‌آمیزند و دامهاى شیطان را مى‌گسترانند تا توده‌هاى ساده‌اندیش را به دام بیندازند!

پیام امام امیر المومنین علیه السلام، حضرت آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، جلد 2، ص 559- 569 

http://lib.eshia.ir/27571/2/559

 

 

۱۴۰۳/۰۳/۲۹

نماهنگ | آخرین اعترافات

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) در بخشی از سخنانشان به قضیه فلسطین به عنوان یکی از برجسته‌ترین درسها و رویکردهای امام راحل اشاره کرده و با بررسی وقایع اخیر طوفان‌الاقصی و آثار شگفت این حرکت بر سرنوشت قضیه فلسطین، به نقل قول از چندتن از کارشناسان غربی و صهیونیست در اعتراف به وضعیت بغرنج و آشفته حال حاضر رژیم صهیونیستی پرداختند: «عملیّات طوفان‌الاقصیٰ یک ضربه‌ای بود که قابل جبران نیست و رژیم صهیونیستی را در یک مسیری قرار داده است که انتهای آن مسیر جز اضمحلال و نابودی چیز دیگری نیست ...از اوّل وقوع طوفان‌الاقصیٰ تا حالا، بارها درباره‌ی این مسئله صحبت کرده‌ایم؛ من امروز میخواهم از زبان دیگران در‌این‌باره حرف بزنم.... همه‌ی تحلیلگران غربی، اعمّ از اروپایی، آمریکایی و حتّی وابستگان به خود رژیم صهیونیستی معتقدند که در این عملیّات، رژیم صهیونیستی با همه‌ی تظاهر و یال‌وکوپال، از گروه معدود مقاومت شکست سختی خورده است. آنها میگویند رژیم صهیونیستی هشت ماه بعد از طوفان‌الاقصیٰ، با این‌همه تلاش، به هیچ‌کدام از هدفهای حدّاقلّی خود هم نرسیده؛ این را تحلیلگران غربی میگویند... یک تحلیلگر غربی قضاوتش این است و این‌جور میگوید که طوفان‌الاقصیٰ رویدادی است که میتواند تغییر‌دهنده‌ی قرن بیست‌ویکم باشد؛ این تلقّی یک تحلیلگر معروف غربی است... یک تحلیلگر امنیّتی صهیونیست، مربوط به داخل خود رژیم صهیونیستی، [وقتی] میخواهد بگوید درون سران و مسئولان بالای رژیم صهیونیستی آشفتگی وجود دارد، سرگیجه وجود دارد و نمیدانند چه کار باید بکنند، این‌جور میگوید که اگر محتوای بحثها و اختلافات مقامات اسرائیل در رسانه‌ها منتشر شود، چهار میلیون نفر از اسرائیل خواهند رفت؛ مهاجرت معکوس... یک مورّخ اسرائیلی میگوید: «پروژه‌ی صهیونیستی، نفسهای آخر خود را میکِشد ــ این را یک تحلیلگر و مورّخ صهیونیست میگوید ــ و ما در آغازِ پایان رژیم صهیونیستی هستیم؛ ارتش در حفاظت از جامعه‌ی یهودی در جنوب و شمال اسرائیل شکست خورده است.» ۱۴۰۳/۰۳/۱۴
رسانه KHAMENEI.IR اشاره اخیر رهبر انقلاب به اعترافات تحلیلگران غربی و وابستگان به رژیم صهیونیستی درباره ضربه غیر قابل جبران و تعیین کننده‌ای که عملیات طوفان الاقصی به صهیونیست‌ها وارد کرد، نماهنگ «آخرین اعترافات» را منتشر میکند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=56730

 

یک نکته ای که در مورد آمیختن حق و باطل نهفته است این است که آیا نیکولاس بورباکی تا چه حدودی هم دانشمند عظیمی است که حتی دانشمندانی که به اسم او هم می نویسند بلکه ذره ای و سر سوزنی هم بفکر اسم و نام خود نیستند؟!

نکته ای مهم را در مورد سیدة النساء العالمین یحتمل سوال شود که آیا چرا امیر المومنین نتوانست از آن حضرت دفاع کند و مانع قتل آن حضرت هم شود؟ این خیلی سوال مهمی است. ولی اصل مسئله در همین نهفته است که ایشان به هر تقدیر و هر چه که اتفاق هم افتاد، سیدة النساء العالمین تشریف داشتند و دارند و خواهند داشت. این یک مسئله ای است که از ازل تا ابد بر تقدیر بشریت نوشته هم شده است و مسئله ی قتل آن حضرت هم چیزی را عوض نمی کند الا اینکه شقاوت نفس آنها را نشان می دهد. این بر همگان هم باید روشن باشد که سیدة النساء العالمین اگر اراده فرمایند که از حق همسرش دفاع کند یا هر کار دیگری را انجام دهد؛ آیا جایز نیست و استقلال فکری و عملی هم ندارد؟! و لذا مسئله صرفاً این هم نیست که چرا در شهادت آن حضرت، امام امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام هم نتوانست کاری کند، مسئله شهادت سیدة النساء العالمین صلوات الله و سلامه علیه یک چیزی است بین او و خدایش! موضوع این نیست که بعضی یحتمل اشکال هم کنند که بابا حتی یک جاهل لاتی مثل لاتهای خودمان که اجازه ی تعرض به ناموس مردم را نمی دهند هم پیدا نمی شده است که از این بانوی عظیم الشان اسلام، سیدة النساء العالمین، حضرت فاطمه الزهرا صلوات الله و سلامه علیه هم دفاع کند؟!

البته این سوال هم باقی است که آیا روایت دکتر غلامحسین زرین کوب از کیمیا خاتون، همسر شمس تبریزی هم درست است و بلکه روایت درست هم کدام است که بعد از مرگ او نیز شمس تبریزی قونیه که مولوی در آنجا می زیست را ترک می کند و دیگر برنمی گردد و ... فیلم مست عشق هم در این مورد خیلی مبهم است، هر چند که در مواردی دیگر خیلی هم گویا و صریح است!

و لذا، بنده ی حقیر که همینجا دلم خیلی می خواهد عرض کنم که می خواستم یک جوری به دکتر بتول بنی هاشمی هم هر جوری شده نیز کمک کنم. آیا باز اینجا حتی نیکولاس بورباکی هم می تواند؟ و بلکه آیا بنده ی حقیر چقدر هم توانستم حتی به پروفسور مریم میرزاخانی هم کمک کنم. دیر شده است و باید بروم برسم به نماز جماعت، ولی این را هم عرض کنم که پریروزها رفته بودم کیک یزیدی و کلوچه بخرم، جوان فروشنده به این بنده ی حقیر فرمودند که: من خارجی هستم؛ وقتی از قیمت شیرینیها شکایت کردم و حتی یحتمل ایرادهای زیادی هم گرفتم! یادم افتاد که خودم هم وقتی دانشجو بودم همینجوری خارجی هم بودم، ولی باز هم یادم افتاد کانه هنوز هم در حین شاگردی و دانشجویی و طلبگی که دارم سعی و تلاش هم می کنم که از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل می کنم؛ بالاخره هنوز هم همانطوری شاگرد و دانشجو و طلبه هستم یا خیر که یحتمل هنوز هم خارجی و بلکه غربتی است؟! کافی است بروید دندانتان را بخواهید درست کنید، یک مرتبه کانه ایمپلنت می شود 200 میلیون ریال! حالا خدا نکند کسی هم مریض شود و لازم باشد برود بیمارستان بستری هم شود و .... همان بهتر که کسی مریض نشود! بیمه هم مثل استفاده از کتابخانه ی دانشگاه ها از حقوق شهروندان عادی نیست و بلکه پولی هم هست. و حالا می فرمایند که ز گهواره تا گور دانش بجو و اطلبوا العلم من المهد الی اللحد و اطلبوا العلم و لو فی الصین، ولی خوب؛ یحتمل بعضی اشکال هم کنند که بابا شنونده هم باید عاقل باشد دیگر. و الله اعلم! بنده که دارم کلاً از کاندیداهای ریاست جمهوری ناامید هم می شوم. یکی از آنها دیشب می فرمودند هر کس ماشین برقی بخرد، آخر سال به او چقدر چقدر گرم هم طلا می دهیم چرا که از یارانه ی بنزین هم استفاده نمی کند و بلکه هوا را هم آلوده نمی کند! حالا اویی که ماشین هم ندارد، نباید یارانه طلا در آخر هر سال را هم بگیرد؟ از کجا که همین برق را هم فقط نیروگاه های آبی و اتمی تهیه کنند و بلکه از سوختهای فسیلی مثل گازوئیل و ... هم تهیه نشده باشد؟!!! البته جواب آقای ظریف را هم که خوب کیهان داده است که بلکه چطور خودش را هم مسخره کرده است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ‎﴿١﴾‏ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ‎﴿٢﴾‏ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ‎﴿٣﴾‏

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ‎﴿المائدة: ٦٧﴾‏

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‎﴿المائدة: ٣﴾‏

 

 

اَلَّذِی أَکْرَمْتَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ فَلَکَ اَلْحَمْدُ دَائِماً وَ لَکَ اَلشُّکْرُ وَاصِباً أَبَداً: ثُمَّ أَنَا یَا إِلَهِی اَلْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِی فَاغْفِرْهَا لِی أَنَا اَلَّذِی أَسَأْتُ أَنَا اَلَّذِی أَخْطَأْتُ أَنَا اَلَّذِی هَمَمْتُ أَنَا اَلَّذِی جَهِلْتُ أَنَا اَلَّذِی غَفَلْتُ أَنَا اَلَّذِی سَهَوْتُ أَنَا اَلَّذِی اِعْتَمَدْتُ أَنَا اَلَّذِی تَعَمَّدْتُ أَنَا اَلَّذِی وَعَدْتُ وَ أَنَا اَلَّذِی أَخْلَفْتُ أَنَا اَلَّذِی نَکَثْتُ أَنَا اَلَّذِی أَقْرَرْتُ أَنَا اَلَّذِی اِعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ وَ عِنْدِی وَ أَبُوءُ بِذُنُوبِی فَاغْفِرْهَا لِی یَا مَنْ لاَ تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبَادِهِ وَ هُوَ اَلْغَنِیُّ عَنْ طَاعَتِهِمْ وَ اَلْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ فَلَکَ اَلْحَمْدُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی إِلَهِی أَمَرْتَنِی فَعَصَیْتُکَ وَ نَهَیْتَنِی فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ فَأَصْبَحْتُ لاَ ذَا بَرَاءَةٍ لِی فَأَعْتَذِرَ وَ لاَ ذَا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ فَبِأَیِّ شَیْءٍ أَسْتَقْبِلُکَ [أَسْتَقِیلُکَ] یَا مَوْلاَیَ أَ بِسَمْعِی أَمْ بِبَصَرِی أَمْ بِلِسَانِی أَمْ بِیَدِی أَمْ بِرِجْلِی أَ لَیْسَ کُلُّهَا نِعَمَکَ عِنْدِی وَ بِکُلِّهَا عَصَیْتُکَ یَا مَوْلاَیَ فَلَکَ اَلْحُجَّةُ وَ اَلسَّبِیلُ عَلَیَّ یَا مَنْ سَتَرَنِی مِنَ اَلْآبَاءِ وَ اَلْأُمَّهَاتِ أَنْ یَزْجُرُونِی وَ مِنَ اَلْعَشَائِرِ وَ اَلْإِخْوَانِ أَنْ یُعَیِّرُونِی وَ مِنَ اَلسَّلاَطِینِ أَنْ یُعَاقِبُونِی وَ لَوْ اِطَّلَعُوا یَا مَوْلاَیَ عَلَى مَا اِطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنِّی إِذًا مَا أَنْظَرُونِی وَ لَرَفَضُونِی وَ قَطَعُونِی فَهَا أَنَا ذَا یَا إِلَهِی بَیْنَ یَدَیْکَ یَا سَیِّدِی خَاضِعٌ ذَلِیلٌ حَصِیرٌ حَقِیرٌ لاَ ذُو بَرَاءَةٍ فَأَعْتَذِرَ وَ لاَ ذُو قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ وَ لاَ حُجَّةٍ فَأَحْتَجَّ بِهَا وَ لاَ قَائِلٌ لَمْ أَجْتَرِحْ وَ لَمْ أَعْمَلْ سُوءاً وَ مَا عَسَى اَلْجُحُودُ وَ لَوْ جَحَدْتُ یَا مَوْلاَیَ یَنْفَعُنِی کَیْفَ وَ أَنَّى ذَلِکَ وَ جَوَارِحِی کُلُّهَا شَاهِدَةٌ عَلَیَّ بِمَا قَدْ عَمِلْتُ [عَلِمْتَ] وَ عَلِمْتُ یَقِیناً غَیْرَ ذِی شَکٍّ أَنَّکَ سَائِلِی مِنْ عَظَائِمِ اَلْأُمُورِ وَ أَنَّکَ اَلْحَکَمُ [اَلْحَکِیمُ] اَلْعَدْلُ اَلَّذِی لاَ تَجُورُ وَ عَدْلُکَ مُهْلِکِی وَ مِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبِی فَإِنْ تُعَذِّبْنِی یَا إِلَهِی فَبِذُنُوبِی بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَیَّ وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّی فَبِحِلْمِکَ وَ جُودِکَ وَ کَرَمِکَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِینَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلْمُسْتَغْفِرِینَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلْمُوَحِّدِینَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلْخَائِفِینَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلْوَجِلِینَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلرَّاجِینَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلرَّاغِبِینَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلْمُهَلِّلِینَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلسَّائِلِینَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلْمُسَبِّحِینَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلْمُکَبِّرِینَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ رَبِّی وَ رَبُّ آبَائِیَ اَلْأَوَّلِینَ

 

۱۴۰۲/۰۴/۰۸

نماهنگ | قربانی شگفتی‌ساز

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «عید سعید قربان را -که یکی از خاطره‌های بزرگ تاریخی همه‌ی متدیّنین جهان است- تبریک عرض میکنم به ملّت عزیز ایران و به همه‌ی مسلمانان و به پیروان ادیان ابراهیمی... خاطره‌ی روز عید قربان، خاطره‌ی بزرگی است... حضرت ابراهیم مأمور میشود که نوجوان خودش را به دست خودش به قتل برساند -امر الهی است، آزمایش الهی است- آن هم فرزندی که سالهای متمادی از وجود او محروم بوده و در پیری اَلحَمدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَى الکِبَرِ إِسماعیلَ وَإِسحاق؛ خدای متعال این بچّه را به حضرت ابراهیم داده بود و خب پیدا است چقدر انسان به فرزندِ اواخر عمر و دوران پیری دلبسته است. به این فرزند که حالا «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ» -یک جوانی و یا نوجوانی شده- گفت میخواهم تو را به قتل برسانم، این دستور خدا است. آن جوان هم گفت: یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی‌ إِنْ شاءَ اللَهُ مِنَ الصَّابِرین. ببینید اینها حوادث عجیب تاریخ دین، تاریخ دین‌داری، تاریخ ایمان، تاریخ اسلام است. ما در گذشته‌ی خودمان، در سابقه‌ی دین‌داری خودمان اینها را داریم، که پدرِ پیر حاضر است جوان خودش را به دست خودش به خاطر دستور خداوند قربانی کند و جوان هم با کمال میل و طوع و رغبت میگوید: اِفْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی‌ إِنْ شاءَ اللَهُ مِنَ الصَّابِرین؛‌ خواهی دید که من تحمّل میکنم.» ۱۳۹۹/۰۵/۱۰
رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن عید سعید قربان نماهنگ «قربانی شگفتی‌ساز» را منتشر میکند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=53251

 

مصباح 3

البطون و الغیب اللّذان نسبنا هما إلى هذه الحقیقة الغیبیّة لیسا مقابلین للظهور الّذی من الصفات فی مقام «الواحدیّة» و الحضرة الجمعیّة؛ و لا «الباطن» هو الّذی کان من الأسماء الإلهیّة الّذی هو من أمّهات الأسماء الحقیقیّة. فإنّ البطون الّذی من الأوصاف القدسیّة و «الباطن» الّذی من الأسماء الربوبیّة، کلّ واحد منها التجلّی بذلک المقام؛ و هما متأخّران عن تلک الحضرة. بل التعبیر بمثل هذه الأوصاف و الأسماء لضیق المجال فی المقال. فالحقیقة الّتی قلب الأولیاء عن التوجّه إلیها محروم، کیف یمکن أن یعبّر عنها بما کان من مقولة المفهوم؟ و نعم ما قیل:

«ألا إنّ ثوبا خیط من نسج تسعة، و عشرین حرفا من معالیه قاصر»

فاللفظ قاصر، و المتکلّم أبکم، و السامع أصمّ. کما قیل بالفارسیّة:

«من گنک خوابدیده و عالم تمام کر، 

من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش» [4]

مصباح الهدایة، امام خمینی قدس سره، جلد 1، ص 14

http://lib.eshia.ir/11165/1/14

 

عیادت رهبر انقلاب اسلامی از حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی

در پی کسالت و بستری‌شدن حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی از مراجع عظام تقلید، رهبر معظم انقلاب اسلامی با حضور در یکی از بیمارستان‌های تهران، از ایشان عیادت کردند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جریان این عیادت، ضمن اطلاع از روند درمان حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی، برای ایشان از درگاه خداوند طلب عافیت و سلامت کامل کرده و افزودند:
شما در تمام این سالیان از لحاظ علمی و از لحاظ هدایت مردم و ‌‌‌از لحاظ معرفت، عمرتان مبارک و وجودتان نافع بوده است، خداوند ان‌شاءالله برکات شما را باقی بدارد.

در این دیدار، حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی نیز از لطف و محبت رهبر معظم انقلاب اسلامی سپاسگزاری کردند.

https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=56722

 

https://arxiv.org/abs/2405.10307

 

یک مسئله ای که در مورد شهید زنده مطرح است این است که امام حسین صلوات الله و سلامه در دعای عرفه هم از جمله می فرمایند که: 

... إِلَهِی أَمَرْتَنِی فَعَصَیْتُکَ وَ نَهَیْتَنِی فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ فَأَصْبَحْتُ لاَ ذَا بَرَاءَةٍ لِی فَأَعْتَذِرَ وَ لاَ ذَا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ فَبِأَیِّ شَیْءٍ أَسْتَقْبِلُکَ [أَسْتَقِیلُکَ] یَا مَوْلاَیَ أَ بِسَمْعِی أَمْ بِبَصَرِی أَمْ بِلِسَانِی أَمْ بِیَدِی أَمْ بِرِجْلِی أَ لَیْسَ کُلُّهَا نِعَمَکَ عِنْدِی وَ بِکُلِّهَا عَصَیْتُکَ یَا مَوْلاَیَ فَلَکَ اَلْحُجَّةُ وَ اَلسَّبِیلُ عَلَیَّ یَا مَنْ سَتَرَنِی مِنَ اَلْآبَاءِ وَ اَلْأُمَّهَاتِ أَنْ یَزْجُرُونِی وَ مِنَ اَلْعَشَائِرِ وَ اَلْإِخْوَانِ أَنْ یُعَیِّرُونِی وَ مِنَ اَلسَّلاَطِینِ أَنْ یُعَاقِبُونِی وَ لَوْ اِطَّلَعُوا یَا مَوْلاَیَ عَلَى مَا اِطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنِّی إِذًا مَا أَنْظَرُونِی وَ لَرَفَضُونِی وَ قَطَعُونِی فَهَا أَنَا ذَا ...

این است که می فرمایند ای شاگرد و دانشجو و طلبه و حتی یا حسینی جان خوابت را برای دیگر برادرانت هم تعریف مکن:

قَالَ یَا بُنَیَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَىٰ إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ‎﴿یوسف: ٥﴾‏

یعنی مسئله فقط هم این نیست که یک وقت برادرانت متوجه رویایت می شوند و دیگر اجازه هم نمی دهند که رویایت به حقیقت هم بپیوندند و بلکه مسئله این هم می شود که انسان 250 ساله و چهارده معصوم را هم نمی توانی درک کنی و حتی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم برسی و .... بالاخره یک دعوایی هم هست که حالا فرض بفرمایید که در سفر اول و دوم و سوم هم آیا چقدر عارفی بتواند به حضرت حق نزدیک شود، و آیا بالاخره در سفرهای چهارم و پنجم و ... هم قرار نیست نهایتاً به خدا نزدیکتر شده و بلکه حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم در یابد؟ و لذا شاگرد و دانشجو و طلبه ای که از حالات خلاء هم مایل است به الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کند، مسئله ی شهید زنده و رئیس جمهور و انواع مترئس های دنیوی و اخروی را هم داریم که مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة و توحید ناب محمدی و علوی آیا چقدر هم برای آنها چراغ راهشان هستند. نکته ی حسینی اینجا است که از گناهان ما اگر دیگران آگاه هم شوند، می تواند برای ما دردسر هم شوند؛ و در عین حال خدا و پیغمبر و امامان ما هم از آنها آگاه اند. و لذا در میان شهدای زنده، امیر المومنین و دیگر ائمه ی زنده و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف دارند که ما را آیا چقدر هم می توانند به یاری امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز هدایت کنند؛ و نه اینکه آنها نمی توانند ما را هدایت کنند و بلکه آیا چقدر هم ما قابل هدایت هستیم و گول شیاطین بزرگ و کوچک را هم نمی خوریم و .... نکته اینجا این است که در عالم ذر و فرض بفرمایید فیزیک کوانتوم  و بلکه ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که حساب کنیم، یک زمان معینی هم نهفته است که حتی عالم ذر را نیز در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام و ... دربست در اختیار شیاطین و ابلیس نیافتد که ترک تازی هم کنند آنچنان که خود یهودیها را هم یحتمل همان صهیونیستها الی ما شاء الله نیز برایشان هولوکاست ایجاد کنند و حتی اساتید دانشگاه نیز از شرشان در امان نباشند و .... اگر اینطور هم شود و عالم ذر نیز دست شیاطین بیافتد، آیا حتی شهیدان زنده هم می توانند باز امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام را نیز در عالم ذر ملاقات کنند و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم دریابند. البته برای شیاطین هم زمانی در نظر گرفته نمی شود که امام علی علیه السلام را دریابند، ولی قرآن کریم می فرماید که مسیحیان هم حضرت عیسی ابن مریم علی نبینا علیه السلام را هنگام مرگشان درمی یابند؛ و اما آیا صهیونیستها هم امام خود را دارند؟! یا امامشان همان شیاطین بزرگ و کوچک و فراعنه و شاهنشاهان هم هستند و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم به علت طغیانهایشان نمی توانند دریابند. یعنی توی باتلاق هم گیر کرده اند و بعد به همه نیز با پررویی می فرمایند به به عجب منظره ی خوبی هم هست و بلکه صدایش را هم در نمی آورند که توی چه سیاه چاله و باتلاق عظیمی هم گیر کرده اند.

یک نمونه اش داعش است که دورادور دیدیم با فرض بفرمایید ایزدیهای عراق چه کرد. یک استاد هندی ماهاراجا تاتپاتی هم بود که می گفت بعضی زبانها طوری است که حتی اسم کریشنا را هم درست نمی توانند بیاورند؛ یعنی می خواست بفرماید که اینقدر هم از حقیقت محروم اند؛ البته خودش هم انگلیسی را اکثراً بدتر از این بنده ی حقیر غلط و غلوط پشت هم می فرمودند و باید حدس می زدی که دارد چه می گوید و .... همینطور، بنده برای برنامه های ارتحال امام خمینی در صدا و سیما امسال دیدم که خانم ویکتوریا آراکلووا Victoria Araklova از دانشگاهی در ارمنستان مصاحبه ای داشتند. بنده در اینترنت جستجو کردم دیدم ایشان کتابی و بلکه مقالات زیادی هم دارند در مورد خدایان یزیدی Yazidi Pantheon و متخصص ایزدیها هم غلط نکنم هستند. بنده ی حقیر حدسم این است که اتفاقی که افتاده است شبیه آنی است که دکتر شریعتی می فرمایند که این الماس اول ماس بوده است و بعد رفته است در عربی شده است الماس، و بعد دوباره از فارسی الماس رفته است به عربی و از سر نو شده است الالماس. با این تفاوت کانه ایزدی و یحتمل حتی یزدی را هم آیا چطور شده است که آیا بقصد یا به تصادف هم وقتی به انگلیسی راه یافته است، تبدیل به "یزیدی" شده است؟! البته غلط نکنم هنوز هم اثبات قضیه ی abc موچیزوکی از طریق هندسه ی آراکلوف آیا دقیقاً هم چقدر اثبات شده است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ‎﴿البقرة: ٢٥٥﴾‏

اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ‎﴿آل عمران: ٢﴾‏

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿آل عمران: ١٨﴾‏

إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَـٰهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿آل عمران: ٦٢﴾‏

اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا ‎﴿النساء: ٨٧﴾‏

 

یک مسئله ای هست به اسم مردم فریبی که اتفاقاً بعضی از کاندیداهای ریاست جمهوری هم بدرستی مطرح می فرمایند که اگر کسی در کاری تخصص نداشته باشد و باز هم اصرار داشته باشد که در آن کار اظهار نظر کند و بلکه خود را بخواهد متخصص هم نشان دهد، او آیا دارد عوام فریبی می کند؟! موضوع این است که کجا مسئله می شود عوام فریبی و کجا اینچنین نیست و مرز مسئله کجا خطوطش روشن می شود؟ این اتفاقاً می تواند یحتمل یک مسئله ی نظریه ی ریسمان و ریاضی فیزیکی حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم باشد که حالا در این مورد حتی شاگرد و دانشجو و طلبه ای که می خواهد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات مراجع عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم میل کند، آیا خود شاگرد حتی یک پزشک متخصص جراح است که باید تصمیم بگیرد بیمارش را چطور عمل هم کند، یا بلکه نماینده ی مجلس و حتی رئیس مجلس هم هست، یا حتی رئیس قوه ی قضائیه هم تشریف دارند و باید فرض بفرمایید مسئله ی حقوقی را نیز حل و بحث کنند! مسئله ی ریسمانی اینجا این است که کاندیدایی که الان می خواهد رای بیاورد که هنوز به مقام ریاست جمهوری تا این لحظه از عمرش نرسیده است هر چقدر هم که در این موارد علاقه مند و بلکه توانمند هم باشد، و لذا یقیناً هم برای او در دوران خدمتش مجهولاتی را باید در نظر بگیرد که بطور ریسمانی آیا چقدر هم بتواند حلش کند. نکته ی قابل توجه این است که آیا او از نظریه ی ریسمان هم بهره مند می شود، یا اینکه خیر؛ بلکه نظریه ی ریسمان هم از آزمون و خطاهای او خیلی بیشتر می تواند بهره مندی دریافت کند! اتفاقاً یحتمل کاندیدای دیگری هم عرضه بدارند که اگر طرف حتی تصدیق رانندگی هم داشت، احتمالاً راننده ی خوبی نمی بود! این همان نوعی خیلی ساده از مسئله ی نظریه های ریسمان است که می خواهد توانمندیهای ریاست جمهوری را به تصدیق رانندگی و بلکه خود مهارتهای رانندگی هم تشبیه کند. مسئله ی مشکلتر این است که آیا او قادر هم هست که فضاپیمایی را نیز خوب هدایت کند در صورتی که این فضاپیما بطور محلی هم شامل اطلسی از یک خمینه ای فضایی در کیهان شناسی می شود که از یک دیدگاه هم شامل کشور ایران ما است و مثلاً رئیس جمهور هم فرمانده ی محلی اطلس خمینه ی فضاپیمایی است که مجموعه ی همه ی این فضاپیماها یک فضاپیمای واحد توحیدی الهی محمدی علوی را هم باید تشکیل دهند. و بلکه همین رئیس جمهور باید در مورد امور پزشکی و علوم و دانشگاهی و حتی حوزوی و از جمله بودجه های تخصیصی آنها نیز تصمیمات مهمی را اتخاذ کند. و حتی یحتمل هم می تواند در جواب اینکه آقا ما اصلا چطور هم می توانیم ترمز پایی یا ترمز دستی این فضاپیماها را هم بکشیم نیز اظهار نظر بفرمایند که آیا اصلا تو تصدیق هم داری؟ و اگر هم داری، یحتمل راننده ی خوبی هم نمی بودی! مسئله این است که جناب کاندیدا آیا مثل بانک مرکزی که دسترسی به حسابهای بانکی شما و تراکنشهایتان دارد و بلکه می تواند آنرا در اختیار بیمه سلامت هم بگذارد که آنرا باطل هم کند نیز می تواند حتی تصدیق رانندگی شما را هم زیر سوال ببرد؟ و حال آنکه مسئله اینجا ماشین هم نیست و بلکه فضاپیما است. خوب است ها، مسئله ی خوبی هم هست، ولی باز مسئله ی مرز بین مردم فریبی و غیر آن هم کدام است؟! یک وقت هست که شما دارید فقط می نویسید و کاری هم ندارید که چقدر دارید سر خودتان را کلاه می گذارید یا آیا این دیگران هم هستند که چقدر دارند سرتان را کلاه هم می گذارند، یا خیر! و اما یک وقت دیگر است که همه نیز از نوشتن شما دارند حالشان به هم می خورد و خودتان هم دیگر دارد بیشتر حالتان به هم می خورد!!! ولی آیا مسئله اینجا فقط خودتان است یا اینکه باید هم به آن غیر خودی هم رسید که مسئله را توحیدی الهی محمدی علوی هم می کند. نکته این است که اگر گرانش کوانتومی و بلکه ریاضی فیزیک فرض بفرمایید چیزی نداشت، دانشجو از این طرف دنیا بلند نمی شد این همه هم خطر کند برود آنطرف دنیا که آن را یاد بگیر و حتی آیا چقدر هم به مقام استادی دانشگاه نیز برسد. البته اینکه استاد و دانشجو هم چقدر می تواند مسائل مورد بحث را به نفع نظریه ی ریسمانی انسان 250 ساله و بلکه چهارده معصوم و اسلام هم تمام کند، یا اینکه حتی دغدغه ای برای اسلام هم دقیقاً نداشته باشد نیز خود می تواند مورد بحث باشد که آیا اصلا چقدر این مسائل حتی مورد بحث هم واقع شده اند؟ یعنی یحتمل حتی در مورد شهید زنده هم حضرت آقا دو آیه های مورد بحث سوره های بقره و آل عمران را از هم تفکیک بفرمایند که کدام فرض بفرمایید مربوط به جهاد در جبهه ی جنگ است و کدام هم مربوط است به جهاد فی سبیل الله ای که به شهادت در راه خدمت هم منتهی می شود؛ مسئله مجرد است، ولی در مواردی هم می توان خیلی دقیقتر هم شد در تخصیص آن در موارد مختلف. البته در مورد اساتید و دانشجویان در موارد بین المللی، بعضی اساتید یحتمل بتوان گفت که حتی آنقدر هم دست پیش را می گیرند کانه اینها گویی خود اپوزیسیون هم تشریف دارند و دیگر چه رسد به اینکه بخواهیم نظریه های ریسمانی را هم اسلامی اش کنیم! دیوار حاشا آنقدر بالا است و تهمتهای مردم فریبی آنقدر هم رواج دارند که گویا تازه دارد رنسانس هم اتفاق می افتد و دین و علم هم کاملاً باید از هم تفکیک شوند و هیچ کدام هم از دیگری نمی تواند الهام بگیرد و ....  

این نکته در مورد تک قطبیهای مغناطیسی هم خودش یک حرفی است و اتفاقاً در کتاب رجل سیاسی حضرت آقا نیز بنوعی دیگر آمده است که در شناخت دوست و دشمن، چطور هم از منافع دشمن، ایجاد دنیای یک قطبی است:

 

1. منافع دشمن

ایجاد دنیای یک قطبی

حدود ده دوازده سال است که آمریکا به عنوان ابرقدرت منحضر دنیا شناخته شده است. آمریکایی ها بعد از سقوط شوروی اصرار داشتند این را تثبیت کنند که تنها ابرقدرت دنیا آنها هستند و دنیا تک قطبی است.^4 منافع آنها عبارت است از ایجاد دنیای یک قطبی.^5  آنها رویکردی را بر اساس این منطق دنبال کردند. آن رویکرد این است که از مزایای ابرقدرتی انحصاری استفاده کنند. البته این فکر، فکر سابقه داری است و تازه و جدید نیست ... آنها میخواهند این روحیه را در دنیا به همه- چه دشمنان و چه حتی دوستانشان- تفهیم کنند که مایلند رفتار آنها در سطح بین المللی، رفتار ابرقدرت منحصری باشد که برای خودش حقوق و مطالباتی دارد و میخواهد این مطالبات را به هر کیفیتی که ممکن باشد، بگیرد.

بخشی از این رویکرد، طبعاً مربوط به ایران میشود. ما جزء کشورهایی هستیم که نگاه این حوزه ی زیاده طلبی، در بخشی متوجه ما هم هست؛ چون نگاه عمده ی آمریکا در این رویکرد و حرکت سیاسی، بیشتر به خاورمیانه است. خاورمیانه مرکز ثروت و مرکز مهم جغرافیایی است و اهمیت دارد؛ طبعاً ما هم با خصوصیات برجسته ای که کشورمان دارد، در این منطقه هستیم.

------------

4. در دیدار دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی 1382/2/22

5. در دیدار جمعی از جوانان استان اردبیل 1379/5/5

رجل سیاسی، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، ص 52- 53

 

این مسئله البته از لحاظ تک قطبیهای مغناطیسی (magnetic monopoles) و کوهمولوژیهای مربوط بدانها بسیار هم تحقیق شده است و خیلی هم جذاب است و اتفاقاً به کارهای استاد ایمان افتخاری و Zoltan Szabo و Peter Ozsvath و هیگارد- فلوئر همولوژی هم مربوط اند. ولی دقیقاً هم از یک دیدگاه بحرانی تک قطبی توحیدی اسلامی محمدی علوی نیز به مسئله ی فلسطین و طوفان الاقصی و دنیای اسلام و حتی دیدگاه های خمینه ای فضاپیمایی ریاست جمهوری و ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز مربوط می شوند. حالا ما اصلا وارد تعیین جرم پرتون هم اینجا خیلی هم نمی خواهیم شویم و ....

البته یحتمل اینجا بعضی هم اشکال بفرمایند که چرا می فرمایید که ما اصلا هیچ فیلمی هم راجع به آدمهای فضایی مثل زی زی گلو هم نداشته ایم؟ مگر زی زی گلو- زی زی گلو آسی پاسی دراکوتا تا به تا- فضایی هم نبود؟! اتفاقاً بنده ی حقیر هم خیلی محو یادم آمد این را چرا که سالها پیش، قریب 30 سال پیش، هم بود و .... ولی در مورد شهید زنده هم باید توجه داشت که یک جاهایی واقعاً هم مسئله ترور شخصیتی و بلکه ترور فیزیکی است، و یک جاهایی هم مرزهایی را داریم که واقعاً هم مسئله شهید زنده است! این را شما در مسئله ی ذبح عظیم حضرت اسماعیل علیه السلام و بلکه در کربلای حسینی هم می توان مشاهده کرد و حال آنکه مسئله از آن طرف هم قربانی گوسفند بجای ذبح عظیم است:

وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ ‎﴿الصافات: ١٠٧﴾‏

باز اینجا مسئله تفاوتها هم دارد که یحتمل فردی نذر کند که گوسفندی را نیز قربانی کند و از آن طرف هم در عید قربان حاجیان را داریم که هر کدام یک گوسفندی یا حتی گاو یا شتری را هم کمابیش قربانی می کنند. مسئله یک شباهتی هم پیدا می کند به سلاخ خانه که برای فرستادن گوشت به قصابیها هم در نظر گرفته می شود. و حال آنکه مسئله ی قربانیهای روز عید قربان در مراسم حج هم از شعائر الله است:

وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّىٰ یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِّن صِیَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کَامِلَةٌ ذَٰلِکَ لِمَن لَّمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ‎﴿البقرة: ١٩٦﴾‏

البته اینجا یحتمل بعضی ها را هم توهمات بردارد که خوب حالا که فردا عید قربان است و اتفاقاً داستانهای مثنوی و مولوی و بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی و فیلم مست عشق را هم دیده و شنیده باشد، که هر کسی هم قادر است هر کسی را کارتی اش کند و مسائل جبر و اختیار عرفانی و ریاضی و فیزیکی را هم همه و همه را نظم/بی نظمی اش را قاطیقوریایی کرده و نتایج غیر معقولی هم سعی کند از آنها حتی در مورد روحانی و آخوندهای خودمان هم بگیرد. و این در صورتی هم می تواند باشد که حالا در فضاپیما و اتوبوس و ماشین و اینها ترمز هم چقدر پایی است و چقدر هم ترمز دستی را باید کشید! یعنی یحتمل بعضی هم بع بعضی دیگر بفرمایند حالا با پا ...! اینی است که هست دیگر. ولی خوب، یحتمل بعضی باز هم دو زاریشان کج است و نمی افتد!

قُلْ أَرَأَیْتُمْ شُرَکَاءَکُمُ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّمَاوَاتِ أَمْ آتَیْنَاهُمْ کِتَابًا فَهُمْ عَلَىٰ بَیِّنَتٍ مِّنْهُ بَلْ إِن یَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضًا إِلَّا غُرُورًا ‎﴿فاطر: ٤٠﴾‏

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که مسئله ی تهذیب نفس آنقدر هم مورد توجه است که وقتی با فقدان آن هم مواجه ایم و بلکه شاگرد غافل هم هست که آیا حتی در قدمهای اول تهذیب نفس هم رفوزه شده است یا خیر، بجای اینکه بخواهد خودش را هم تهذیب نفس کند، حتی در تهذیب نفس دیگران نیز الی ما شاء الله می کوشد ولی نیازی به تهذیب نفس خود نیز نمی یابد و کتمانش هم می کند و حتی تا آنجا هم پیش می رود که دست به جنایات فجیع نیز زده و قتل نفس هم مرتکب می شود. آشکارا جنایات جنگی هم مرتکب می شود. مسئله فقط قتل یک نفر هم نیست که حالا حضرت موسی علی نبینا علیه السلام بفرمایند سعی کنید یک گوساله ای هم پیدا کنید برای قربانی تا خود مقتول و بلکه شهید هم قاتلش را آیا چطور زنده شود و نشان هم دهد و ....

 وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَةً ۖ قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا ۖ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ‎﴿٦٧﴾‏ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ ۚ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَٰلِکَ ۖ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ ‎﴿٦٨﴾‏ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ ‎﴿٦٩﴾‏ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّا إِن شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ ‎﴿٧٠﴾‏ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَّا شِیَةَ فِیهَا ۚ قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُوا یَفْعَلُونَ ‎﴿٧١﴾‏ وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا ۖ وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ ‎﴿٧٢﴾‏ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا ۚ کَذَٰلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَىٰ وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ‎﴿٧٣﴾‏ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ‎﴿٧٤﴾‏

البته بعضی یحتمل باز اشکال هم بفرمایند که شما مسئله ی ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی و حتی ریسمانی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی را هم دارید دیگر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

https://inspirehep.net/authors/2066034

بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ‎﴿التوبة: ١﴾‏

بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ‎﴿هود: ٨٦﴾‏

 

 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم


و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی خیر البریّة سیّدنا محمّدٍ المصطفی و آله الطّیّبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.

آهنگ دلنواز ابراهیمی که به فرمان خدا، همه‌ی انسانها را در همه‌ی دورانها، در موسم حج به کعبه فرامیخوانَد، امسال نیز دلهای جمعی از مسلمانان را از سراسر جهان، مجذوب این پایگاه توحید و وحدت کرده، و این انبوهِ پُرشکوه و متنوّع مردمی را پدید آورده، و گستره‌ی انسانی و قوّتِ عامل معنوی اسلام را به رُخ خویش و بیگانه کشیده است.

اجتماع عظیم و مناسک پیچیده‌ی حج، هر گاه با چشم تدبّر دیده شود، برای مسلمان، قوّت قلب و سرچشمه‌ی اطمینان است، و برای دشمن و بدخواه، هراس‌انگیز و پُرهیبت.

جای تعجّب نیست اگر دشمنان و بدخواهان امّت اسلامی، این هر دو جانبِ فریضه‌ی حج را آماج تخریب و تردید سازند؛ چه با برجسته‌سازی مغایرتهای مذهبی و سیاسی، و چه با فروکاستن از جنبه‌های قدسی و معنوی.

قرآن، حج را مظهر عبودیّت و ذکر و خشوع، مظهر کرامت یکسان انسانها، مظهر سامان‌یابی زندگی مادّی و معنوی بشر، مظهر برکت و هدایت، مظهر آرامش اخلاقی و سازش عملی میان برادران، و مظهر بیزاری و جبهه‌گیری مقتدرانه در برابر دشمنان معرّفی میکند.

تدبّر در آیات مربوط به حج و تأمّل در اعمال و مناسک این فریضه‌ی بی‌مثال، اینها و راز و رمزهایی از قبیل اینها را در ترکیب پیچیده‌ی حج به ما نشان میدهد.

شما برادر و خواهر حج‌گزار، اکنون در عرصه‌ی تمرین این حقایق و معارف پُرفروغ قرار دارید. اندیشه و عمل خود را به آن نزدیک و نزدیک‌تر کنید، و هویّت بازیافته و آمیخته با این مفاهیم متعالی را به خانه برگردانید. این همان سوغات ارزشمند و حقیقی سفر حجّ شما است.

امسال مسئله‌ی برائت برجسته‌تر از گذشته است. فجایع غزّه که در تاریخ معاصر ما بی‌نظیر است، و گستاخی رژیم بی‌رحم و مظهر قساوت و شقاوت و البتّه رو به زوالِ صهیونی، جای هیچ‌گونه ملاحظه و مماشات برای هر فرد و حزب و دولت و فرقه‌ی مسلمان باقی نگذاشته است. برائت امسال باید فراتر از موسم و میقات حج، در کشورها و شهرهای مسلمان‌نشین در همه‌جای جهان ادامه یابد، و فراتر از حج‌گزاران، به آحاد مردم تسرّی یابد.

این برائت از رژیم صهیونیست و حامیانش بخصوص دولت ایالات متّحده‌ی آمریکا باید در قول و عمل ملّتها و دولتها خود را نشان دهد و عرصه را بر جلّادان تنگ کند.

مقاومت پولادین فلسطین، و مردم صبور و مظلوم غزّه که شُکوه صبر و مقاومتشان، جهان را به تحسین و تکریم واداشته است، باید از همه‌جهت پشتیبانی شوند.
 

از خداوند برای آنان پیروزی کامل و سریع خواستارم، و برای شما حجّاج محترم، حجّ مقبول مسئلت میکنم. دعای مستجاب حضرت بقیّة‌الله (روحی فداه) پشتیبان شما باد.


والسّلام‌علیکم‌ورحمة‌الله
سیّدعلی خامنه‌ای  
۴ ذی‌الحجّة ۱۴۴۵  
۲۲ خرداد ۱۴۰۳

 

بنده ی حقیر می خواستم در اول نظر قبل آیه ی مبارکه ی 86 سوره هود را بنویسم، ولی نمی دانم چرا یادم رفت؛ یحتمل دلایل شناسنامه ای هم داشته باشد! یک نکته ای را بنده ی حقیر می خواستم راجع به "کنترل ترازها" عرض کنم که یحتمل کاربردهای اقتصادی خوبی هم دارند فرض بفرمایید در نقدینگی یا در تورم، و اما در مورد رجل سیاسی هم کتابی را داریم از مجموعه سخنان حضرت ولی فقیه مد ظله العالی با همین عنوان: رجل سیاسی، سیاستمداران تراز انقلاب اسلامی در بیانات آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی)، 1401. نمازگزار جوان عزیزی در نماز جمعه این کتاب را خریده بود و بنده ی حقیر از او پرسیدم که می شود کتاب را ببینم؟ و ایشان کتابشان را به این حقیر هدیه فرمودند؛ و هر چه هم اسرار کردم که اینطوری نمی شود و اینها فرمودند که هدیه است و دیگر بنده چیزی نگفتم و .... و خیلی هم کتاب خوبی است. سیاستمدار تراز اسلامی هم کدام است خصوصاً در این ایام انتخابات؟ به چه کسی رای بدهیم؟ بنده ی حقیر که عرضم این است که شورای نگهبان و حتی جمهوری اسلامی یحتمل افراد زیادی را هم که در بالاترین ترازها واقعند را از دست داده است چرا که در محاسبات ترازها هم آیا چقدر اشتباه کرده ایم! نکته اینجا این است که یک وقت هست که شما دارید رانندگی می کنید، و برای ترمز کردن یک مرتبه ترمز دستی را می کشید بجای اینکه از ترمز پایی هم استفاده کنید. و خوب، اگر ترمز پایی را هم نداشته باشید، بالاخره ترمز دستی هم یحتمل بکارتان بیاید. و اما حالا اگر هواپیمایی را هم دارید خلبانی می کنید و می رانید و با سرعت بالایی هم در حال حرکت است، این را چطور ترمزش را می توانید بکشید؟ حالا اگر فضاپیمایی را هم بجای هواپیما داشتید چه تفاوتی می کرد؟ کنترل تراز، عرض بنده ی حقیر اینجا این است که کدام است؟ یعنی یک وقت هم هست که آیا کنترل تراز در این است که انسان بتواند تخیلاتش را آنقدر بلندپروازانه هم کند که آیا چقدر هم می تواند کره ی زمین همراه کوه ها و اقیانوسها و دریاهایش همه و همه را همچون یک فضاپیمای واحدی که 72 ملت جهان را هم حمل می کند را هم متصور شود! و آنوقت آیا ترمز این فضاپیما را هم نمی خواهید بکشید؛ و بلکه ترمزش را کشیدن هم اینجا یعنی چه؟! 

فَأَنجَیْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ‎﴿الشعراء: ١١٩﴾‏

وَآیَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ‎﴿یس: ٤١﴾‏

إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ‎﴿الصافات: ١٤٠﴾‏

راستی یک وقت هست حتی یک امتی جوایز مهمی هم می تواند برای خود کسب کند، ولی یک وقت هم هست که اینکه جوایز را چه کسی هم دارد اهداء می کند نیز امر مهمی است. شما یحتمل گاهی به تفکر هم فرو می روید که اساتید برجسته ای را که ما داریم، چطور است که اینها جوایز برتری هم دریافت نکرده اند؟ چرا حتی ما فیلمهایی فضایی-تخیلی هم بنده ی حقیر خیلی یادم نمی آید داشته باشیم، هر چند که بعضی اشکال هم نمایند که زیادی گوشه ی دفتر کارخانه هواپیما و فضاپیما سازی ات الکی نشسته ای و ول معطلی؛ آیا باز یحتمل دلایل شناسنامه ای هم دارند؟! این سوالها یحتمل برمی گردند تا حدی به مطالعات در انسان 250 ساله که آیا شما چقدر هم می توانید متصور شوید که قطر کتابهای انسان 250 ساله هم مثل کتابهای جبر سرژ لنگ نیز بطور پیوسته افزایش هم می یابند که البته تصور غلطی هم هست؛ و چرا که اینجا مسئله جبر و اختیار، از نوع مسائل جبر و مقابله هم نیست! پس مسئله چیست؟ مسئله را باید در تخیلات و رویاهای مردم هم جست که اصلا شهید زنده نیز یعنی چه؟ مسئله اینجا این نیست که از روی جرات بنده ی حقیر بروم به یک روحانی و آخوند ساداتی هم عرض کنم که چون بین حوزه و دانشگاه مسائل علمی آنقدر مهم هم هست که دانشمندان متعهد دقیقاً با مسائل شهیدان زنده هم طرفند و لذا باید هم همه و همه ی آخوندها را نیز شهیدشان کرد!!! (این البته بنوعی در کتاب رجل سیاسی هم در پاراگرافی آمده است که چطور یک وقتی آننتی تز انقلاب از قم هم ساخته شده بوده است!) و بعد در جواب ایشان هم بفرمایند که نه پس، مسئله خطرناک هم شد و بنده زودتر بروم ...! نکته اینجا بلکه این آیه ی مبارکه ی سوره ی حضرت یوسف علی نبینا علیه السلام هم هست:

إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ‎﴿یوسف: ٤﴾‏

کانه صدر و ذیل آیه یک نظریه ی ریسمان مجردی را ایجاد می کند که انسان 250 ساله و بلکه چهارده معصوم هم در آن نهفته است و حتی 11 ائمه ی اطهار علیهم الصلاة و السلام و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت فاطمه ی زهرا علیه الصلاة و السلام همراه امام زمان عجل الله فرجه الشریف در قلب شهیدان زنده دارد مدام می جوشد و متبلور هم می شود همینطوری که دارند با کفار و منافقین و مشرکین هم از جهاد تبیین گرفته تا جهاد فی سبیل الله نیز می فرمایند و .... مسئله برائت از مشرکین و کنترل تراز شهیدان زنده اینجا هم هست که کنترل فضاپیمای مورد بحث هم در دست امام زمان عجل الله فرجه الشریف است، هر چند که بنظر بعضی مردم غافل هم برسد که چی داری می گویی؛ کدام کافر، کدام مشرک، کدام شیطان بزرگ ...؟ این حرفها را همین آخوندهای خودمان در آورده اند! در صورتی که نظریه ی ریسمان و نظریه ی ام که دیگر کار آخوندها نیست! بعضی دانشگاهیهای ما هستند اینجا که عرصه را خالی دیده اند و شاگرد و دانشجو و طلبه را دل و جرات هم داده اند که کدام عرفان و تهذیب و بلکه کدام ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و ...، و حتی اپوزیسیون هم شده اند بجای اینکه شاگرد و دانشجو و طلبه را نیز از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هر چه بیشتر هم هدایت کنند! و حتی درست و درمان هم بتوانند ایالات متحده چند جهانی استکان نلبیکهای توپولوژیک ابرتقارنی ... و ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی را مطرح هم کنند. در مسئله ی برائت از مشرکین، یک استدراجی نهفته است که انسان زمینی را همراه شهیدان زنده آسمانی هم می کند و همه و همه را به عرش اعلی برده عند ربهم یرزقون و بلکه حاملان عرش هم تشریف دارند از آن طرف هم مشرکین و منافقین و کافرین را هم در قعر جهنم بدرجات مختلف می سوزاند و نابود هم می کند و .... البته بعضی معتقدند که یک الطاف خفیه ی الهی هم در همه جال موجودند که یحتمل انسان از آنها مدام هم غافل است و لذا در همه حال هم باید دعا و نماز و شکر الهی را بجا آورد و از درگاه خدا طلب عفو و مغفرت هم طلبید و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه

 

المدخل‌

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم‌

الحمد للَّه المستکنّ فی حجاب العماء و المستتر فی غیب الصفات و الأسماء، الباطن المختفی بعزّ جلاله، و الظاهر الغیر المحتجب بنور جماله؛ الّذی بقهر کبریائه محجوب عن قلوب الأولیاء، و بظهور سنائه یظهر فی مرائی الخلفاء.

و الصلاة و السلام على أصل الأنوار و محرم سرّ الأسرار، المستغرق فی غیب الهویّة و المنمحى عنه التعیّنات السوائیّة، أصل أصول حقیقة الخلافة و روح‌ 

أرواح منصب الولایة، المستتر فی حجاب عزّ الجلال و المخمّر بیدی الجلال و الجمال، کاشف رموز الأحدیّة بجملتها و مظهر حقائق الإلهیّة برمّتها، المرآة الأتمّ الأمجد، سیّدنا، أبى القاسم، محمّد، صلّى اللّه علیه و آله، الشموس الطالعة من فلک الخلافة الأحمدیّة (ص)، و البدور المنیرة من أفق الولایة العلویّة (ع)، سیّما خلیفته، القائم مقامه فی الملک و الملکوت، المتّحد بحقیقته فی الحضرة الجبروت و اللاهوت، أصل «شجرة طوبى» و حقیقة «سدرة المنتهى»، «الرفیق الأعلى» فی مقام‌ «أَوْ أَدْنى‌»، معلّم الروحانیّین و مؤیّد الأنبیاء و المرسلین، علیّ، أمیر المؤمنین، علیه صلوات اللّه و ملائکته و رسله أجمعین.

و بعد، یقول المفتخر بالانتساب إلى المبعوث إلى الثقلین، و المتمسّک بعروة وثقى الثقلین، السیّد روح اللّه بن العالم المقتول، السیّد مصطفى الموسوی الخمینی، القاطن بقم الشریف، أحسن اللّه حالهما و أصلح مآلهما، إنّی أحببت أن أکشف لک فی هذه الرسالة، بعون اللّه ولیّ الهدایة فی البدایة و النهایة، طلیعة من حقیقة الخلافة المحمدیّة (ص)، و رشحة من حقیقة الولایة العلویّة، علیهما التحیات الأزلیّة الأبدیّة؛ و کیفیّة سریانهما فی عوالم الغیب و الشهود و نفوذهما فی مراتب النزول و الصعود؛ و نشیر إلى لمحة من مقام النبوّة، بطریق الإجمال بل الرمز و الإشارة فی المقال، و أنّها أیضا ساریة فی العوالم، دائمة باقیة أزلیّة أبدیّة؛ فی مشکاتین، فیهما مصابیح نوریّة و أنوار مضیئة. ثم نلقی إلیک حقیقة الشجرة المنهىّ عنها أبونا، آدم، علیه السلام، و مظاهرها، بطریق الرمز فی الکلام، حسب ما نستفید من معادن الوحی و التنزیل و محالّ معرفة الربّ الجلیل، و کیفیّة التوفیق بین الأخبار الواردة على اختلافها بحسب الظاهر، لتوافقها عند أولی البصائر و أصحاب القلوب و الخواطر، فی شجرة نوریّة ینشعب عنها فروع إیمانیّة. ثمّ، نهدی إلیک هدیّة عرفانیّة، هی کشف السرّ عن قوسی الوجود فی سلسلتی النزول و الصعود فی دائرة ملکوتیّة، یستفاد منها قوسان وجودیّتان تنقسمان بقطاع یقینیّة.

و بالحری أن نسمّیها مصباح الهدایة إلى الخلافة و الولایة. و أرجو من اللّه التوفیق، فإنّه خیر معین و رفیق، و استمدّ من أولیائه الطاهرة فی الدنیا و الآخرة.

المشکاة الأولى‌

فیما یستکشف من بعض أسرار الخلافة المحمّدیّة (ص) و الولایة العلویّة (ع) فی الحضرة العلمیّة، و نبذة یسیرة من مقام النبوّة، بطریق الرمز و الإشارة بلسان أولیاء المعرفة من خلّص شیعة أهل بیت العصمة و الطهارة، علیهم الصلاة و السلام. و فیها «مصابیح» نوریّة تشیر إلى حقائق یقینیّة یستفاد منها معارف إیمانیّة.

مصباح 1

اعلم، أیّها المهاجر إلى اللّه بقدم المعرفة و الیقین، رزقک اللّه و إیّانا الموت فی هذا الطریق المستبین و جعلنا و إیّاک من السالکین الراشدین، أنّ الهویّة الغیبیّة الأحدیّة و العنقاء المغرب المستکنّ فی غیب الهویّة و الحقیقة الکامنة تحت السرادقات النوریّة و الحجب الظلمانیّة فی «عماء» و بطون و غیب و کمون لا اسم لها فی عوالم الذکر الحکیم، و لا رسم، و لا أثر لحقیقتها المقدّسة فی الملک و الملکوت، و لا وسم؛ منقطع عنها آمال العارفین، تزلّ لدى سرادقات جلالها أقدام السالکین، محجوب عن ساحة قدسها قلوب الأولیاء الکاملین، غیر معروفة لأحد من الأنبیاء و المرسلین، و لا معبودة لأحد من العابدین و السالکین الراشدین، و لا مقصودة لأصحاب المعرفة من المکاشفین، حتّى قال أشرف الخلیقة أجمعین:

ما عرفناک حقّ معرفتک، و ما عبدناک حقّ عبادتک. [1] و قیل بالفارسیّة:

«عنقا شکار کس نشود دام بازگیر

کانجا همیشه باد به دست است دام را» [2

و قد ثبت ذاک فی مدارک أصحاب القلوب حتّى قالوا: إنّ العجز عن المعرفة غایة معرفة أهل المکاشفة. [3]

مصباح الهدایة، جلد 1، ص 11- 13

http://lib.eshia.ir/11165/1/12

گزیده‌ای از بیانات به مناسبت شهادت امام باقر(ع)

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

به مناسبت وفات امام بزرگوار حضرت ابی‌جعفر محمّدبن‌علیٍّ الباقر (صلوات الله و سلامه علیه)، دوستان گفتند که یک شرح کوتاهی به قدر گنجایش وقت راجع به این بزرگوار عرض کنیم.

امام باقر از سال ۹۴ یا ۹۵ [امامتشان را] شروع کردند، تا سال ۱۱۴ که سال شهادت ایشان است؛ یعنی نوزده یا بیست سال. در دوران این بیست سال، مبارزه‌ی فکری و عقیدتی را، که شامل بیان قرآن و بیان حدیث و بیان احکام و بیان معارف و بیان تکالیف شرعی و اخلاقیّات و مانند اینها است، و خطّ سیاسی را که مبارزه‌ی با دستگاه خلافت و جمع کردن مردم و سرجمع کردن شیعیان و شیعه کردن [مردم است] -یعنی وابسته به دستگاه امامت کردنِ هر چه ممکنِ بقیّه‌ی مسلمانها- ادامه دادند؛ امام باقر این دو خط را، این دو محور اساسی را، ادامه دادند.

 

بیانات آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت شهادت امام باقر(ع)(KHAMENEI.IR)

بیانات آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت شهادت امام باقر(ع)(KHAMENEI.IR)


هشام‌بن‌عبدالملک که خلیفه‌ای است که عمده‌ی دوران زندگی این بزرگوار در زمان هشام گذشته، ناگهان احساس کرد که امام باقر برایش یک خطری است. ظاهراً در مسجدالحرام یا یکی از گذرگاه‌های مکّه و مدینه بود که هشام داشت میرفت، و سالم غلام مخصوصش هم همراهش بود، دید یک شخصیّت عظیمی دارد حرکت میکند؛ پرسید این کیست، سالم گفت: هذا محمّد بن علیّ بن الحسین؛ معرّفی کرد حضرت را، تا شناخت حضرت را گفت عجب! المفتون به اهل العراق؟(۱) این همان کسی است که اهل عراق مفتونش هستند، فریفته‌اش هستند؟ احساس میکرد که وجود این بزرگوار یک خطری است و [لذا] تصمیم گرفت بر ایذاء و آزار حضرت.

 

قدر مسلّم، او، امام باقر را یک بار از مدینه به شام جلب کرده؛ من احتمال میدهم بیش از یک بار اتّفاق افتاده باشد. روایاتی که در باب احضار امام باقر هست، روایاتی است که وقایع و حوادثی را نقل میکند که با هم خیلی فاصله دارند؛ به این روایات کاملاً می‌آید که هشام امام باقر را دو بار یا حتّی سه بار از مدینه به شام جلب کرده و برده باشد؛ امّا حالا در یکی از دفعات که امام را جلب کرده، نحوه‌ی جلب کردن امام به شام چیزی است که اگر نقل کنم، علاقه و ارادت ما به امام باقر بیشتر میشود و علاوه‌ی بر این، جهت‌گیری‌های سیاسی امام هم مشخّص میشود. دستور داد به حاکم مدینه که محمّدبن‌علی و پسرش جعفربن‌محمّد را بگیر و بفرست؛ معلوم میشود که امام صادق (علیه السّلام) هم که جوانی بودند در آن وقت -در زمان پدرشان- از نظر دستگاه خلافت مورد بیم و هراس بوده‌اند؛ یعنی به خود امام باقر اکتفا نمیکند، میگوید هر دو را بفرست. امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) را سوار میکنند، با مأمور میفرستند به شام.

ضمناً هشام‌بن‌عبدالملک در مواجهه‌ی با اینها دلش آرام هم نیست، چون با آدمهای عادّی نمیخواهد روبه‌رو بشود، اینها انسانهایی هستند برجسته و فوق‌العاده؛ اوّلاً فرزندان پیغمبرند، که خود این [واقعیّت] را خلفای بنی‌امیّه خیلی بزرگ میشمردند؛ ثانیاً زبان‌آور و سخنور و حاضرجواب هستند که افرادی از قبیل هشام را در مقابل اطرافیان، بور میکنند،(۲) سبک میکنند؛ ثالثاً شخصیّت علمی‌اند و با یک شخصیّت علمی و انسانِ بزرگِ صاحب‌معرفتِ فقیهِ آن جوری، خیلی آسان نمیشود برخورد کرد. خلاصه، هشام در دل واهمه داشت و میترسید که چگونه با اینها روبه‌رو بشود؛ برای اینکه نبادا اینها وقتی که وارد کاخ و دربار شدند مثلاً جرئت کنند حرفهایی بزنند که او و اطرافیانش خفیف بشوند و دربمانند در جواب، و او را به یک عکس‌العمل تند وادار کنند -که البتّه نمیخواست این کار هم انجام بگیرد- [لذا] یک توطئه‌ای چید به این صورت: عدّه‌ای را آورد از این درباری‌ها و دُوروبَری‌ها، اینها را نشاند دُور آن سالن مخصوصی که امام را وارد میکردند، خودش هم در صدر نشست و گفت وقتی که محمّدبن‌علی وارد شد، شماها اوّلاً هیچ کدام بلند نشوید برای او، جا هم به او ندهید، تا او مجبور بشود سرِ پا بماند؛ و بعد همه سکوت کنید، من شروع میکنم او را عتاب و توبیخ و بدگویی و ملامت [کردن]؛ بعد که من حرفهایم را تمام کردم شماها هم دانه‌دانه او را عتاب کنید، توبیخ کنید و خلاصه از اطراف او را محاصره کنید که دیگر حال و جان حرف زدن برای او نمانَد.

خب اگر موفّق میشد این کار را انجام بدهد، هشام واقعاً بُرد کرده بود؛ چون حضرت را نمیکشت، زندانی هم نمیکرد، امّا می‌آورد اینجا سبُک و کوچک و خفیف میکرد، بعد میفرستاد؛ بعد هم همه میفهمیدند، [زیرا] شاعر در مجلس بود، شعر میگفت. یک وقتی من گفته‌ام که شعرا آن روز مثل روزنامه‌نگارهای امروز بودند؛ فوری یک چیزی را شعر میکردند پخش میکردند که بله، تو همان کسی هستی که در مجلس هشام، خلیفه به تو این جور گفت، آن جور گفت، تو حرفی نداشتی در جواب بزنی؛ این را میگفتند و پخش میکردند، همه‌ی مردم دنیا میفهمیدند، به عراق خبر را میبردند و مقصودشان حاصل میشد.

حضرت وارد این سالن شد؛ اینها [هم] خودشان را از پیش آماده کرده‌اند. اوّلین کاری که حضرت کرد این بود که به هشام سلام نکرد. [البتّه] سلام کرد -چون سلام مستحب است- امّا نه به هشام [بلکه] به همه؛ گفت السّلام علیکم، در حالی که معمول چیست؟ خب وقتی خلیفه، آن هم خلیفه‌ی به آن گردن‌کلفتی آنجا نشسته، وارد که میشوند باید به او سلام بکنند؛ مثلاً سلامٌ علیکم یا امیرالمؤمنین -آنها خودشان را امیرالمؤمنین خطاب میکردند و نام گذاشته بودند- یا یک تعظیمی، یک احترامی؛ ابداً! حضرت وارد شد، دید جمعی نشسته‌اند، خلیفه کیست [که به او توجّه کند] -حالا نمیخواهم به آن تعبیر بدش بگویم- بقیّه هم همه مثل او هستند؛ سلام را به خلیفه نکرد، گفت السّلام علیکم. بعد هم یک جایی پیدا کردند رفتند نشستند؛ هم خود حضرت، هم امام صادق. منتظر اینکه آنها مثلاً بگویند آقا بفرمایید اینجا، یا جای بالایی یا جای پایینی بدهند نشدند. ظاهراً نزدیکهای خود هشام یک جایی باز بود و حضرت رفتند نشستند آنجا و امام صادق هم پهلوی دستشان.

هشام شروع کرد؛ بنا کرد به بدگویی کردن: شما چنین میکنید، چنان میکنید، بین مردم اختلاف ایجاد میکنید. از جمله‌ی کلماتش که یادم می‌آید، [این بود که] به حضرت عرض میکرد شما خانوادتاً همیشه شقّ عصای مسلمین میکنید و به خودتان دعوت میکنید، میخواهید خودتان خلیفه بشوید، میخواهید خودتان را در رأس قرار بدهید، نمیتوانید ما را ببینید؛ بنا کرد از این حرفها به امام باقر زدن. حرفهایش را که تمام کرد، یکی از آن طرف درآمد مثلاً گفت بله اعلیحضرت درست گفتند -امیرالمؤمنینِ آن وقت همان اعلیحضرت است؛ فرقی نمیکند- و شما این جور هستید، آن جور هستید؛ یکی این گفت، یکی آن گفت. خب وقتی که او حرفش را زد، بقیّه هم که دیگر حرف درست و حسابی ندارند، اینها هم هر کدام یک چیزی گفتند. امام با وقار و متانت تمام، بدون اینکه اندکی آثار تأثّر در چهره‌ی ایشان ظاهر بشود، همه‌ی این حرفها را گوش کردند.

حرفها که تمام شد، حضرت از جا بلند شد ایستاد -دید نشسته فایده‌ای ندارد؛ باید برای جواب اینها پا شود بِایستد و جواب اینها را خوب کف دستشان بگذارد- بنا کرد خطبه خواندن. اصلاً انگاری که مخاطب او هشام و این چهار تا آدم بی‌ارزشی که اینجا نشسته‌اند نیستند؛ گویا دارد با تاریخ حرف میزند، گویا دارد با امّت اسلامی حرف میزند، گویا دارد سندی برای آینده‌ها آنجا ثبت میکند و به جا میگذارد. و می‌بینید که این سند ثبت شده و به جا مانده و امروز به دست ما رسیده و در طول دوران تاریخ اسلام همواره این حرفها نقل شده. شروع کرد: بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ حمد و ثنای الهی را به جا آورد، با یک بیان خیلی جالبی از اینجا شروع کرد: اَیُّهَا النّاس؛ نمیگوید ای حاضران، ای برادران، ای مؤمنان؛ [میگوید] ای مردم! اصلاً خطاب گویا که به این جمع معدودی که اینجا نشسته‌اند نیست. اَینَ تَذهَبون؛ کجا میروید؟ و اَینَ یُرادُ بِکُم؛ شما را کجا میبرند؟ مقصد شما چیست، کجا است؟ اصلاً این حرکت شما به سوی کدام مقصد است؟ چه میکنید؟ سردرگمیِ اینها را مشخّص میکند؛ بی‌اختیاریِ اینها را مشخّص میکند؛ آلت فعل بودن و سردرگم بودنِ آن عدّه‌ای را که تحت تأثیر این دستگاه خلافت و خود خلیفه هستند، به رُخشان میکشد. بِنا هَدَی اللهُ اَوَّلَکُم؛ خدا به وسیله‌ی ما بود که گذشتگان شما را هدایت کرد. وَ بِنا یَختِمُ آخِرَکُم؛ مُهر خاتمه‌ی شماها را به وسیله‌ی ما خدا خواهد زد؛ یعنی بالاخره ما خواهیم ماند و شما خواهید رفت. فَاِن یَکُن لَکُم مُلکٌ مُعَجَّلٌ فَاِنَّ لَنا مُلکاً مُؤَجَّلا؛ اگر شما چهار روز یک حکومت زودگذری را غصب کردید و دارا شدید، بدانید که یک دولت دائمی و مستدامی را خدای متعال برای ما مقدّر کرده.

ببینید! این یک محکوم سیاسی است؛ یک محکوم سیاسی که در مقابل حاکم سیاسی زمان، این جور دارد با او مجادله میکند؛ میگوید که شما چهار صباح اینجا نشسته‌اید، در این مقام قدرت پادشاهی قرار گرفته‌اید، خیال میکنید که همه‌کاره‌اید؟ شما خواهید رفت؛ آن که خواهد ماند، آن که تاریخ مال او است، آینده مال او است، ما هستیم. لِاَنّا اَهلُ العاقِبَة؛ زیرا که ما صاحبان عاقبت و پایانیم. یَقولُ ‌اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین؛(۳) پایان و عاقبت و فرجام متعلّق است به مردم باتقوا؛ یعنی ما باتقوا هستیم، شماها بی‌تقوا و فاجر و بی‌دین هستید؛ بی‌دین‌ها و فاجرها نمیمانند در تاریخ، زایل میشوند، امّا باتقواها میمانند.

خب؛ حالا البتّه تفسیر این بیانات [بماند، زیرا] که بیانات مفصّلی است و من چند جمله‌‌اش را فقط اینجا یادداشت کرده‌ام. به هر حال، امام یک چنین خطابه‌ای را شروع میکند. بعد که حرفها را میزند، اینها همچنان که توقّع و انتظار هم میرفت، در مقابل این بیانات، منطق خودشان را از دست میدهند، آن جرئت و قدرت خودشان را از دست میدهند و خودشان را میبازند. هشام رو میکند به امام باقر میگوید که ای پسرعمو، ناراحت نشو، ما قصد بدی نسبت به تو نداشتیم؛ کوتاه می‌آید.

البتّه عرض کردم در باب این ملاقات چندین روایت هست که در یکی از روایاتش -حالا شاید همین روایت باشد یا یک روایت دیگر باشد- میگوید که بعد برای اینکه از طریق دیگری شاید بتواند حضرت را خفیف کند، به امام باقر میگوید شنیده‌ام تو خوب تیراندازی میکنی و دلم میخواهد یک قدری تیراندازی کنیم و ببینیم تیراندازی تو را. امام باقر میفرمایند که من پیر شده‌ام؛ تیراندازی مال دوران جوانی من است. نمیگویند من دنبال این چیزها نبوده‌ام؛ میگویند بله در دوران جوانی تیراندازی یاد گرفتم و بلدم، لکن حالا پیر شده‌ام. هشام اصرار میکند، امام میگویند بسیار خب، کمان بیاورید؛ تیر و کمان می‌آورند و آنجا در مجلس یک هدفی را مشخّص میکنند، امام باقر تیر را میگذارند به کمان، میخورد به هدف، تیر دوّم را میزنند میخورد به آن تیر اوّلی آن را میشکافد، تیر سوّم را میزنند میخورد به آن میشکافد! هفت تا تیر میزنند، هر کدام از این تیرها آن قبلیِ خودش را میشکافد و میخورد به هدف، میگوید این هم تیراندازی.

باز در یک روایت دارد که امام را در شام زندانی میکنند، در یک روایت دیگر دارد که نه، [ولی] مجبور میکنند که حضرت برگردند، بعد که حضرت به طرف مدینه برمیگردند، خباثت دیگری میکند؛ میبیند که خب اینها آمدند و [حالا] فاتحانه دارند برمیگردند، لابد سرِ هر شهری که برسند سخنرانی خواهند کرد، خواهند گفت بله، ما رفتیم هشام را مثلاً محکوم کردیم، مغلوب کردیم، برگشتیم، و این بد میشود؛ [لذا] قبلاً پیکهایی را میفرستند که در این شهرهای سرِ راه بگویند که اینها را راه ندهند و بگویند اینها یهودی‌اند: دو نفر یهودی دارند از اینجا عبور میکنند؛ مردم شهر! مواظب باشید اینها را راه ندهید. و شما ببینید این مردم بی‌عقل آن روزگار تا آن وقت تحت تأثیر چه تبلیغاتی بودند که قبول میکنند که محمّدبن‌علی و جعفربن‌محمّد یهودی هستند! از جمله میروند در شهر مَدیَن -که یکی از شهرهای بین راه بوده- و میگویند به اینها غذا ندهید. وقتی که اینها میرسند، مردم نگاه میکنند می‌بینند بله، آن دو نفر با آن مشخّصاتی که جاسوسهای خلیفه آمدند گفتند که اینها یهودی هستند، آمدند؛ فوراً دروازه‌های شهر را روی حضرت میبندند و غذا به حضرت نمیدهند. خب آن وقت هم که قهوه‌خانه و ماشین و هواپیما و مانند اینها نبود؛ چندین روز در راه بودند، غذا لازم داشتند، آذوقه لازم داشتند و غذا برایشان مهم بود؛ وقتی غذا نفروشند، آدم باید در بیابان از گرسنگی بمیرد. بالاخره حضرت هر کار میکند که اینها غذا بفروشند، میبیند نخیر، اینها هیچ چیز به خرجشان نمیرود. [لذا] امام باقر با امام صادق میروند روی یک بلندی‌ای که نزدیک شهر بوده، خطاب میکنند به اهل مَدیَن، میگویند «یا اَهلَ مَدیَن! بَقیَّةُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنین»؛ بعد میگویند «اَنَا بَقیَّةُ الله».(۴) یک پیرمردی در آنجا بوده، وقتی که میبیند این وضع حضرت را، میگوید من از گذشتگانم راجع به ماجراهای شعیب چیزهایی شنیده‌ام و شنیده‌ام که شعیبِ پیغمبر روی همین کوه و همین بلندی رفت و مردم را با همین خطاب، خطاب کرد که در قرآن آمده و من این مرد را در چهره‌ی شعیب میبینم؛ بروید در را باز کنید که عذاب خدا نازل خواهد شد. مردم می‌آیند درها را باز میکنند، بعد حضرت میگوید که من پسر پیغمبر هستم، حضرت را می‌شناسند و نسبت به دستگاه خلیفه بسیار بدبین میشوند و بنا میکنند به هشام فحش دادن و سَب کردن و شاید مثلاً تظاهرات کردن علیه هشام. بعد که به هشام خبر میرسد، میگوید بروید آن پیرمرد را که موجب این همه فتنه و فساد شده از بین ببرید؛ می‌آیند این پیرمرد را میگیرند و میبرند و راوی میگوید دیگر از آن پیرمرد خبری نشد؛ سربه‌نیستش میکنند.

این زندگی سیاسی امام باقر است. به طور خلاصه، این بزرگوار در دوران بیست سال امامت پُربار خود دانشِ دین را گسترش داد، حکمت و درس قرآن و احکام را به همه جا رساند، داعیه‌ی تشیّع را که داعیه‌ی حکومت اسلامی و تشکیل ولایت علوی است به همه جا فرستاد و نفوذ داد، مردم زیادی را به خود متوجّه کرد، دشمنان خودش را سرشکسته و منکوب کرد، دوستان خودش را متشکّل کرد و سنگ بنایی در اسلام نهاد که مبنای بسیاری از کارهای بعدی و تلاشها و فعّالیّتها و خدمات عظیم و گران‌بهای بعدی بر همان سنگ زاویه قرار گرفت و زمینه را آماده کرد برای دوران امامت امام صادق (علیه السّلام). بالاخره هم هشام طاقت نیاورد و این بزرگوار را با زهر به شهادت رساند. خداوند متعال ما را از یاران و از پیروان این بزرگوار و خاندان مطهّر اهل‌بیت قرار بدهد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله

 

۱) الارشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‌۲، ص ۱۶۳»

۲) شرمنده یا ناراحت و دلخور شدن به سبب رسوایی یا برآورده نشدن خواسته‌ای

۳) کافی، ج ۱، ص ۴۷۱

۴) دلائل‌الامامة، ص ۲۴۱ (با اندکی تفاوت)

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48287

 

کلیپ صوتی | فلسطین مسئله اول دنیا

 

  حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «آنچه در مقابل چشم ما است و داریم مشاهده میکنیم، [این است که] مسئله‌ی فلسطین شده است مسئله‌ی اوّل دنیا؛ این خیلی مهم است. سالهای متمادی تبلیغات رسمی رسانه‌های وابسته‌ی به آمریکا و وابسته‌ی به مراکز صهیونیستیِ ثروتمند سعی‌شان این بود که کاری کنند که نام فلسطین و مسئله‌ی فلسطین بتدریج کم‌رنگ بشود و تدریجاً به فراموشی سپرده بشود، و مردم یادشان برود که یک چیزی هم به نام «فلسطین» وجود داشته! سالها سعی کردند و پول خرج کردند برای این کار، [امّا] امروز علی‌رغم آنها، مسئله‌ی فلسطین مسئله‌ی اوّل دنیا است. در خیابانهای لندن، در میدانهای پاریس، در دانشگاه‌های آمریکا به نفع مردم فلسطین و علیه رژیم صهیونیستی شعار میدهند.» ۱۴۰۳/۰۳/۱۴
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، کلیپ صوتی «فلسطین مسئله اول دنیا» را منتشر میکند.

https://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=56663

 

بنده ی حقیر می خواستم به عنوان یک شاگرد و بلکه به دنبال و همراه دیگر دانشجویان و طلبه هایی که خیلی هم مایلند از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف میل کنند، خود را روانه نیز کنیم به فلسطین و مقبره ی حضرت هاشم بن عبد مناف جد حضرت نبی اکرم اسلام محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را زیارت کنیم و از جمله هم جسارت نباشد امام حسین صلوات الله و سلامه علیه و قمر بنی هاشم علیه السلام و حبیب ابن مظاهر و مسلم ابن عوسجة و میثم تمار و عمار یاسر علیهم السلام را و حتی آن جوان کفن دزدی را که نزد حضرت رسول اکرم رسید و گناهش را گفت را هم آیا چقدر بتوانیم همراه خود کنیم که همراه عمو هاشم و جناب آقای دکتر سعید جلیلی همه و همه برسیم سر قبر حضرت هاشم علیه السلام که آنجا شکایت هم کنیم به آن حضرت که بالاخره مستضعفین جهان را چطور هم می توان از شر مستکبران رهایی هم بخشید؟!

وَإِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِّنَ النَّارِ ‎﴿غافر: ٤٧﴾‏

إِلَـٰهُکُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنکِرَةٌ وَهُم مُّسْتَکْبِرُونَ ‎﴿النحل: ٢٢﴾‏

لَا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ ‎﴿النحل: ٢٣﴾‏

مُسْتَکْبِرِینَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ ‎﴿المؤمنون: ٦٧﴾‏

وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّىٰ مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ‎﴿لقمان: ٧﴾‏

یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَىٰ عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ‎﴿الجاثیة: ٨﴾‏

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَکْبِرُونَ ‎﴿المنافقون: ٥﴾‏

وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـٰذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا ‎﴿النساء: ٧٥﴾‏

إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَـٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیرًا ‎﴿النساء: ٩٧﴾‏

إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَلَا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا ‎﴿النساء: ٩٨﴾‏

وَیَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَمَا یُتْلَىٰ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ فِی یَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا کُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَن تَنکِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَن تَقُومُوا لِلْیَتَامَىٰ بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِهِ عَلِیمًا ‎﴿النساء: ١٢٧﴾‏

عمو هاشم یحتمل هم به حضرت هاشم بن عبدمناف علیهم السلام بفرمایند که خوب حالا تکلیف هم چیست که ما در انواع نظریه های سیستمها که داریم، آیا سیستمهای پیچیده ای هم داریم که بطور دوگانی و در آن واحد حتی در درون و بیرون انسان هم یک سیستمیهایی دارند که حتی پستتر از حیوان نیز عمل می کنند و سیستمهای دیگری هم در عین حال دارند مومنانه نیز به بندگی خدا می پردازند و بلکه این دو یحتمل با سرعتهایی خیلی نزدیک سرعت نور با یکدیگر مثل مگنتوهایدرومغناطیسم و امواج الکترومغناطیسی، امواج الکتریکی و مغناطیسیم حتی نورانی، قائم بر یکدیگر بطور دوگانی هم درگیر می شوند؟ آیا ما وارد یک دارالمجنانین طبیعی در نشئه طبیعت هم نمی شویم که آیا چقدر هم روانپزشکان و روانشناسانی هم داشته باشیم که بتوانند ما را از این دار طبیعی به نشئة الهی و حکمت الهی نیز برسانند و بلکه مستضعفین عالم را نیز نجات دهند؟ توجه بفرمایید که ابلیس هم همینطوری با استکبار بود که از سجده ی بر حضرت آدم سر باز زد و از دستور الهی حضرت حق سرپیچی کرد:

قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ ‎﴿ص: ٧٥﴾‏

حضرت هاشم بن عبد مناف یحتمل هم در جواب عمو هاشم بفرمایند که خوب مسئله اینجا این است که آیا زبان عربی هم همان زبان خدا است که در زمان مرگ به انسان می فرمایند اسماً افهم یا اینکه اسمع افهم نیز درستش است؟

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿ابراهیم: ٤﴾‏

ولی خوب، در عین حال این خوب هم هست که ابررایانه هایی را هم داشته باشیم که بتوانند یک زبان را به انواع السنه ی دنیا ترجمه کنند و به هر زبانی هم هر کسی خواست با اقل کم صرف وقت و انرژی بتواند تکلم فرماید؛ مثلاً گوگلی هم آیا چقدر می توانیم چنین کنیم. و اما یک مفاهیم عالی قرآنی و ادعیه ی ماثوری که از ائمه ی اطهار نیز با ما رسیده اند را نیز داریم که اینها را یحتمل حتی بهترین ابررایانه ها نیز نتوانند تشخیصشان دهند که بنده ی خدا با خدایش دارد چه راز و نیازهایی می کند؟ حتی سیستمهای عبودی که در زیارت ائمه ی اطهار و زیارت جامعه ی کبیره و زیارت اهل قبور هم نهفته اند نیز مملو از این رمز و رازها و نیازها هستند. البته در میان مستضعفین هم مجانین نیز واقع می شوند که حالا عقلاء المجانین و الموسوسین کدامند و بلکه روانپزشکان و روانشناسانی که باید مجانین با آنها مشورت هم کنند کدام می شوند، والله اعلم.

الجواب لا نسلم أن نفوس الأشقیاء تتصل عند قلة شواغلهم البدنیة بالمبادی العالیة بل غایة ما یصل إلیه نفوس الممرورین و النائمین و ما یجری مجراهم من الکهنة و المجانین بعض البرازخ المتوسطة بین هذا العالم و عالم القدس و لا نسلم أیضا أنه إذا جاز اتصال نفوس الأشقیاء فی هذه النشأة بذلک العالم لقلة الشواغل و تعطل الحواس‌ یجب أن یحصل لها ذلک أیضا فی الآخرة لجواز أن تکون نفوسهم هناک أشد اشتغالا عنه- بما غشیهم من عظائم الأهوال و الشدائد و الدواهی التی لم یبق لهم التفات إلى شی‌ء غیرها لأنهم المقیدون بالسلاسل و الأغلال المحجوبون عن مشاهدة عالم الأنوار کما أشیر إلى أحوالهم فی الکتاب الإلهی‌ وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا- فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ‌ کَلَّا بَلْ رانَ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ‌ کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ‌ و قد حیل بینهم و بین ما یشتهون.

الحکمة المتعالیة فی اسفار اربعة، ملا صدرا، جلد 9، ص 28

http://lib.eshia.ir/71465/9/28

 

و اعلم أنه قد اتفق فی هذا العالم لبعض الکاملین کالأنبیاء و الأولیاء أو لغیرهم من الکهنة و المجانین و المبرسمین فمن قویت قوة خیاله أو ضعفت قوة حسه أن یرى بعین الخیال شیئا مشاهدا محسوسا کما یشاهد سائر المحسوسات فکثیرا ما یشتبه علیه الأمر و یزعم أن ما رآه موجود فی الخارج فیغلط و جمیع ما یراه الإنسان یوم القیامة یراه بعین الخیال و هی موجودة فی تلک الدار معتبرة باقیة فیها لأنها موطن تلک الصور و إنما لم یعتبر وجود ما یرى بعین الخیال هاهنا من المقامات و غیرها لعدم بقائها و وقوع الحجاب عنها بعد أقصر مدة فلا تعویل علیها هاهنا لزوالها عن المشاهدة سریعا إذ لیس هذا العالم‌ موطن وجودها فبالموت یرفع الحجاب بالکلیة فیدوم مشاهدة عین الخیال و تلک الصور المشهودة للنفس قد علمت أنها لیست خارجة عن ذاتها بل عینها فالأجساد فی الآخرة- و فی عالم الخیال عین الأرواح و هذا معنى تجسد المعانی و تجسد الأرواح و هی لا تکون إلا فی ذلک العالم و أما فی هذا العالم فالأرواح تتعلق بهذه الأجساد لا أنها تتجسد و کذلک الأجساد فی الآخرة تروحن و فی الدنیا لا تکون کذلک.

همان، جلد 9، ص 337- 338

http://lib.eshia.ir/71465/9/337

 

قلنا نختار أنه لم یبطل کونه حینئذ عند ما عقل آ و اتحد به إلا ما هو من باب القصور و النقص کالصبی إذا صار رجلا فإنه لم یزل منه شی‌ء إلا ما هو أمر عدمی- کما اعترف به الشیخ فی فصل من إلهیات الشفاء عند ما یبین أقسام کون الشی‌ء من شی‌ء- حیث قال هناک إن کون الشی‌ء من الشی‌ء على وجهین أحدهما بمعنى أن یکون الأول إنما هو ما هو بأنه بالطبع یتحرک إلى الاستکمال بالثانی کالصبی إنما هو صبی لأنه فی طریق السلوک إلى الرجلیة مثلا فإذا صار رجلا لم یفسد و لکنه استکمل لأنه لم یزل عنه أمر جوهری و لا أیضا أمر عرضی إلا ما یتعلق بالنقص و بکونه بالقوة بعد ما إذا قیس إلى الکمال الآخر و الثانی بأن یکون الأول لیس طباعه أنه یتحرک إلى الثانی و إن کان یلزمه الاستعداد لقبول صورته لا من جهة ماهیته و لکن من جهة حامل ماهیته و إذا کان منه الثانی لم یکن من جوهره الذی بالفعل إلا بمعنى بعد و لکن کان من جزء جوهره و هو الجزء الذی یقارن القوة مثل الماء إنما یصیر هواء بأن یخلع عن هیولاه صورة المائیة و یحصل لها صورة الهوائیة و القسم الأول کما لا یخفى علیک یحصل فیه الجوهر الذی للأول بعینه فی الثانی و القسم الثانی لا یحصل الذی فی الأول بعینه للثانی بل جزء منه و یفسد ذلک الجوهر هذا کلامه بعینه و هو صریح فی أن کون الشی‌ء من شی‌ء قد یکون بحیث قد صار الشی‌ء الأول بعینه متحدا بالثانی و هو هو کما کان مع أمر زائد متحد معه فکیف ینکر هاهنا ما هو من قبیل القسم الأول من قسمی کون الشی‌ء من الشی‌ء قوله فإن کان کما کان فسواء عقل آ أو لم یعقلها قلنا لیس الأمر کما زعمه فإن ذلک إنما یلزم لو لم یصر ذاته بعینها مصداقا لمعنى کمالی لم یکن قبل هذا التعقل و العجب من الشیخ مع عظم شأنه و قدره حیث حکم بأن النفس الإنسانیة- من مبدإ کونها بالقوة فی کل إدراک حتى الإحساس و التخیل إلى غایة کونها عاقلا بالفعل فی أکثر المعقولات بل فی کلها کما هو شأن العقل البسیط لم یصر بحیث یصدق على ذاتها بذاتها شی‌ء من الأشیاء التی لم یکن صادقا علیها فی أوائل‌

 

الفطرة حتى کانت نفوس الأنبیاء ع و نفوس المجانین و الأطفال بل الأجنة فی بطون الأمهات فی درجة واحدة من تجوهر الذات الإنسانیة و حقیقتها و إنما الاختلاف فی عوارض غریبة لاحقة للوجود الذی لها نعم لو قیل‌ [1] إن هذه الکمالات الوجودیة- کأصل الوجود مفهوماتها غیر مفهوم الإنسانیة و ماهیتها فذلک کما قیل بشرط أن یعلم أن زیادة الوجود على الماهیة کما ذکر مرارا لیست إلا بحسب التصور و المفهوم لا بحسب الحقیقة و الکون فإن الوجود هو الأصل فی التحقق و الماهیة تابعة له و قوله و إن کان بطل منه ذلک أبطل على أنه حال له و الذات باقیة فهو کسائر الاستحالات لیس على ما یقولون قلنا لم یبطل منه شی‌ء من مقوماته و لا من وجود ذاته إلا ما یتعلق بالنقص و العدم بأنه کان ناقص الجوهر فاشتد فی تجوهره و لیس هذا کسائر الاستحالات التی یقع فیها الانتقال من صفة وجودیة إلى ما یعانده کالماء إذا صار هواء و البارد إذا صار حارا و قوله و إن کان على أنه ذاته فقد بطل ذاته و حدث شی‌ء آخر لیس أنه صار شیئا آخر على أنک إن تأملت هذا أیضا علمت أنه یقتضی هیولى مشترکة و تجدد مرکب لا بسیط.

حکمة المتعالیه فی اسفار الاربعة، ملا صدرا، جلد 3، ص 327- 328

http://lib.eshia.ir/71465/3/327

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

وَإِلَـٰهُکُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَـٰنُ الرَّحِیمُ ‎﴿البقرة: ١٦٣﴾‏

یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولَـٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ‎﴿البقرة: ٢١٧﴾‏

اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ‎﴿البقرة: ٢٥٥﴾‏

اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ‎﴿آل عمران: ٢﴾‏

هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿آل عمران: ٦﴾‏

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿آل عمران: ١٨﴾‏

إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَـٰهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿آل عمران: ٦٢﴾‏

اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا ‎﴿النساء: ٨٧﴾‏

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَن تَعْدِلُوا وَإِن تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ‎﴿النساء: ١٣٥﴾‏

یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انتَهُوا خَیْرًا لَّکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَفَىٰ بِاللَّهِ وَکِیلًا ‎﴿النساء: ١٧١﴾‏

یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَهُوَ یَرِثُهَا إِن لَّمْ یَکُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ وَإِن کَانُوا إِخْوَةً رِّجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَن تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‎﴿النساء: ١٧٦﴾‏

لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَـٰهٍ إِلَّا إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ یَنتَهُوا عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ‎﴿المائدة: ٧٣﴾‏

قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُنَا وَلَا یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَىٰ أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ ‎﴿الأنعام: ٧١﴾‏

ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ‎﴿الأنعام: ١٠٢﴾‏

اتَّبِعْ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ ‎﴿الأنعام: ١٠٦﴾‏

وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ ‎﴿الأعراف: ٦٥﴾‏

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ‎﴿الأعراف: ١٥٨﴾‏

اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَـٰهًا وَاحِدًا لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ‎﴿التوبة: ٣١﴾‏

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ‎﴿التوبة: ١١١﴾‏

فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ‎﴿التوبة: ١٢٩﴾‏

فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ‎﴿هود: ١٤﴾‏

وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ ‎﴿هود: ٥٠﴾‏

وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُّجِیبٌ ‎﴿هود: ٦١﴾‏

وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ‎﴿یوسف: ١٠٤﴾‏

کَذَٰلِکَ أَرْسَلْنَاکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ لِّتَتْلُوَ عَلَیْهِمُ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَهُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَـٰنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ ‎﴿الرعد: ٣٠﴾‏

هَـٰذَا بَلَاغٌ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُوا بِهِ وَلِیَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ وَلِیَذَّکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ ‎﴿ابراهیم: ٥٢﴾‏

تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ‎﴿النحل: ٦٣﴾‏

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ فَلَن یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا ‎﴿الکهف: ٥٧﴾‏

اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ‎﴿طه: ٨﴾‏

إِنَّمَا إِلَـٰهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا ‎﴿طه: ٩٨﴾

فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ ‎﴿المؤمنون: ١١٦﴾‏

إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ ‎﴿النمل: ٤﴾‏

اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ‎﴿النمل: ٢٦﴾‏

وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَىٰ وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ‎﴿القصص: ٧٠﴾‏

إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَىٰ مَعَادٍ قُل رَّبِّی أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَىٰ وَمَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ‎﴿القصص: ٨٥﴾‏

وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَـٰهًا آخَرَ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ‎﴿القصص: ٨٨﴾‏

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُؤْفَکُونَ ‎﴿فاطر: ٣﴾‏

یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ ‎﴿ص: ٢٦﴾‏

خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ ‎﴿الزمر: ٦﴾‏

غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ ‎﴿غافر: ٣﴾‏

ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُؤْفَکُونَ ‎﴿غافر: ٦٢﴾‏

هُوَ الْحَیُّ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ‎﴿غافر: ٦٥﴾‏

وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ ‎﴿الزخرف: ٥٨﴾‏

وَهُوَ الَّذِی فِی السَّمَاءِ إِلَـٰهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلَـٰهٌ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ‎﴿الزخرف: ٨٤﴾‏

لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ رَبُّکُمْ وَرَبُّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ ‎﴿الدخان: ٨﴾‏

وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ ‎﴿الأحقاف: ٢٠﴾‏

إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُکُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَىٰ ‎﴿النجم: ٢٣﴾‏

یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ ‎﴿الرحمن: ٢٩﴾‏

هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَـٰنُ الرَّحِیمُ ‎﴿الحشر: ٢٢﴾‏

هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ‎﴿الحشر: ٢٣﴾‏

اللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ‎﴿التغابن: ١٣﴾‏

رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا ‎﴿المزمل: ٩﴾‏

 

کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ‎﴿البقرة: ٢١٣﴾‏

وَإِذَا کُنتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَکَ وَلْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِن وَرَائِکُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَىٰ لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَلْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُم مَّیْلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن کَانَ بِکُمْ أَذًى مِّن مَّطَرٍ أَوْ کُنتُم مَّرْضَىٰ أَن تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ وَخُذُوا حِذْرَکُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا ‎﴿النساء: ١٠٢﴾‏

وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ‎﴿المائدة: ٤٨﴾‏

وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیمَا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ‎﴿یونس: ١٩﴾‏

وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ ‎﴿هود: ١١٨﴾‏

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‎﴿النحل: ٩٣﴾‏

إِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ ‎﴿الأنبیاء: ٩٢﴾‏

وَإِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ ‎﴿المؤمنون: ٥٢﴾‏

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن یُدْخِلُ مَن یَشَاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ ‎﴿الشورى: ٨﴾‏

وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَـٰنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ ‎﴿الزخرف: ٣٣﴾‏

 

وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ ۖ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ ‎﴿البقرة: ٢٢٢﴾

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

... ضرورة أن استعمال الطهر فی المقابل للطمث شائع لغة وعرفا وفی الاخبار المتظافرة، فاختصاصه بها على فرض تسلیم الحقیقة الشرعیة ممنوع، کما أن حصول الحقیقة الشرعیة عند نزول الآیة ممنوع، وتقدم الحقیقة الشرعیة على العرفیة واللغویة لا یخلو من منع. وبالجملة من تأمل الآیة الکریمة وخصوصیاتها صدرا وذیلا لا یشک فی أن المراد من الطهر والتطهر هو زوال الاذى الذی هو المحیض. ومما ذکرنا یظهر تقریب الدلالة على قراءة الضعیف، فإن صدر الآیة کما عرفت ظاهر فی أن المحیض الذی هو أذى موجب لوجوب الاعتزال، ومعه تکون الغایة لرفعه هو ارتفاع الاذى، فیصیر ذلک قرینة على تعیین أحد المعانی لباب التفعل وهو الصیرورة، ولیس فی هذا ارتکاب خلاف ظاهر بوجه، ولا یمکن العکس بحمل التطهر على الاغتسال ورفع الید عن ظهور الصدر، لان حمله علیه بلا قرینة بل مع القرینة على ضده غیر جائز، ویلزم منه حمل صدر الآیة على خلاف ظاهره، ضرورة أنه مع کون غایة الحرمة هی الاغتسال لا یکون المحیض الذی هو أذى سببا لوجوب الاعتزال، بل لابد وأن یکون حدث الحیض مما هو باق بعد رفعه سببا له، مع أنه خلاف ظاهر بارد بلا قرینة وشاهد، وبالجملة دار الامر بین حفظ ظهور الصدر وقرینیته لتعیین أحد المعانی للفظ المشترک، وبین حمل اللفظ المشترک على بعض معانیه بلا قرینة ورفع الید عن ظاهر آخر بلا وجه. فتحصل مما ذکرنا أن ما علیه أصحابنا هو الظاهر من الآیة الشریفة بعد ملاحظة الصدر والذیل وقرینیة بعض الکلام المبارک لبعض، وعلیه فلا مجال للدعاوی التی فی الباب خصوصا ما فصل شیخنا الشهید فی الروضة من الوجوه الکثیرة، وتبعه فی بعضها الشیخ الاعظم مع إضافات غیر وجیهة. هذا مع أن ترجیح قراءة التخفیف على التضعیف کالنار على المنار عند اولى الابصار، ضرورة أن ما هو الآن بین أیدینا من الکتاب العزیز متواتر فوق حد التواتر بالالوف والآلاف، فإن کل طبقة من المسلمین وغیرهم ممن یبلغ الملایین أخذوا هذا القرآن بهذه المادة والهیئة عن طبقة سابقة مثلهم فی العدد، وهکذا إلى صدر الاسلام

 

وقلما یکون شئ فی العالم کذلک، وهذه القراءات السبع أو العشر لم تمس کرامة القرآن رأسا، ولم یعتن المسلمون بها وبقرائها، فسورة الحمد هذه مما یقرأها الملایین من المسلمین فی الصلوات آناء اللیل وأطراف النهار، وقرأها کل جیل على جیل، وأخذ کل طائفة قراءة وسماعا من طائفة قبلها إلى زمان الوحی ترى أن القراء تلاعبوا بها بما شاؤوا، ومع ذلک بقیت على سیطرتها، ولم یمس کرامتها هذا التلاعب الفضیح، وهذا الدس القبیح، وهو أدل دلیل على عدم الاساس لتواتر القراءات إن کان المراد تواترها عن النبی الاکرم صلى الله علیه وآله مؤیدا بحدیث وضعه بعض أهل الضلال و الجهل، وقد کذبه أولیاء العصمة وأهل بیت الوحی قائلا: إن القرآن واحد من عند واحد. هذا مع أن کلا من القراء على ما حکی عنهم استبد برأیه بترجیحات أدبیة وکلما دخلت أمة لعنت اختها! وظنی أن سوق القراءة لما کان رائجا فی تلک الاعصار فتح کل دکة لترویج مطاعه والله تعالى برئ من المشرکین ورسوله صلى الله علیه وآله. نعم ما هو المتواتر هو القرآن الکریم الموجود بین أیدی المسلمین وغیرهم، و أما غیره من القراءات والدعاوی فخرافات فوق خرافات، ظلمات بعضها فوق بعض! وهو تعالى نزل الذکر وحفظه أی حفظ، فإنک لو ترى القرأن فی أقصى بلاد الکفر لتراه کما تراه فی مرکز الاسلام وأیدی المسلمین، وأی حفظ أعظم من ذلک؟! ثم إنه لو فرضنا تواتر القراءات والاجماع على وجوب العمل بکل قراءة وقع التعارض ظاهرا بین القراءتین، ولکن التأمل فی ما أسلفناه یقضی بالجمع العقلائی بینهما بحمل التطهر على الطهر بعد الحیض، فإن رفع الید عن ظهور التطهر فی الفعل الاختیاری على فرض تسلیمه وحفظ ظهور الصدر الدال على أن المحیض بما هو أذى علة أو موضوع لحرمة الوطئ ووجوب الاعتزال أهون من رفع الید عن الظهور السیاقی للطهر فی کونه مقابل الحیض، وعن الظهور القوی للصدر المشعر بالعلیة أو الظاهر فیها، فإن الغایة إذا کانت هی الاغتسال فلابد أن تکون العلة أو الموضوع حدث الحیض، لا الحیض الذی اخذ فی الآیة موضوعا، بل لابد وأن یحمل الاذى على التعبدی لا العرفی المعلوم للعقلاء، وکل ذلک خلاف الظاهر، وارتکابه بعید. و ....

الطهارة، امام خمینی قدس سره، جلد 1، ص 142- 143 

http://lib.eshia.ir/10133/1/143

 

نامزدها و هواداران در آزمون اخلاق انتخاباتیلجن‌پراکنی ممنوع!

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) در بخشی از سخنانشان با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری پیش رو ذیل سه عنوان: مشارکت در انتخابات، ویژگی‌های رئیس‌جمهور و رعایت اخلاق انتخاباتی به این موضوع پرداختند: «در این حرکت عظیمی که انجام میگیرد، در رقابتهای پیش روی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد؛ بدگویی کردن، تهمت زدن، لجن‌پراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمیکند، به آبروی ملّی هم لطمه میزند. صحنه‌ی انتخابات صحنه‌ی عزّت و حماسه است، صحنه‌ی رقابت برای خدمت است، صحنه‌ی کش‌وواکش برای به دست آوردن قدرت نیست. برادرانی که وارد میدان مبارزه‌ی انتخاباتی و رقابت انتخاباتی میشوند، این را به عنوان یک وظیفه بدانند؛ آنها به وظیفه‌شان عمل کنند.» ۱۴۰۳/۰۳/۱۴

...

https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=56660

 

بنده ی حقیر اینجا می خواهم یک عرضی کنم که شما اگر از کتاب طهارت امام خمینی قدس سره همین چند صفحه را راجع به مبحث محیض خوانده باشید و بلکه حالا یک موقعی هم تفسیر المیزان را نیز خوانده اید که آنجا هم چه گفته است، یحتمل یک تصویر کاریکاتوری ای از دین خود برایتان متصور شود. این خصوصاً مسئله اش افزایش هم می یابد اگر عربیتان هم خیلی مثل این حقیر خوب نبوده و بلکه دست و پا شکسته هم باشد! موضوع این است که مسئله به کتاب ظهارت امام ختم نمی شود و بلکه تعلیقات و تقریرات دیگر فقهاء بر کتاب ایشان هم فقط قسمتی از مسئله می تواند باشد که در بر دارنده ی مسائل بزرگتری هم هستند. ولی این مسئله حتی جدیتر هم می شود وقتی به تفسیر نور در سایت اهل البیت در مورد آیه ی مبارکه نیز رجوع کنید که می فرماید چطور یهود و نصاری هم جانبهای افراط و تفریط را در این مسئله محیض گرفته اند!

همین یک مسئله را در نظر بگیرید که اصلا چطور است که دختری یحتمل دچار محیض یا حیض یا طمث هم شود و حال آنکه باکره هم باشد! این یک سوال فقهی مهمی برای فقها هم می تواند باشد. ولی از طرفی هم این صرفاً یک سوال فقهی برای فقها هم نیست و بلکه سوالی برای پزشکان هم می بتواند باشد که حیض چطور برای دختری باکره هم می تواند ممکن باشد؟ آیا صرفاً در اثر فشار و اختزان و انباشت بیش از حد خون در رحم نیز ممکن است استحاضه و حیض در دختران باکره نیز رخ دهد؟ آیه ی مبارکه می فرماید:

فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ‎﴿الرحمن: ٥٦﴾‏

لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ‎﴿الرحمن: ٧٤﴾‏

اتفاقاً این یک سوال خوبی هم برای جناب آقای دکتر پزشکیان هم می تواند باشد با اینکه ایشان پزشک جراح قلب هم بنظر بنده ی حقیر می رسد که تشریف دارند. نکته اینجا این است که محیض و حیض باعث از دست دادن خون بطور دوره ای در عادت ماهانه هم می شود، و لذا می تواند بر قلب نیز اثز داشته باشد و مثلاً کم خونی هم ایجاد کند. این مسئله ای اساسی است که وقتی بگفته ی خود ایشان داریم سیستمهایی را در عرصه ی سیاست و مدیریت در نظر می گیریم، و از جمله هم سیستمهای درمانی پزشکی را هم آیا بتوان گفت چقدر شامل می شوند، آیا چقدر به جوانب کار در این سیستمها تفکر و تفقه هم شده است؟ البته بنده ی حقیر که داشتم مصاحبه ی ایشان را می دیدم، دستگاه تلویزیونم طبق اکثر مواقع یک مرتبه شروع کرد به پارازیت فرستادن وسط مصاحبه تا آنجا که بنده ی حقیر صدا را قطع هم کردم. بنده فکر می کردم نسبت به نماز جمعه فقط حساس است، ولی دیدم مثل اینکه اختیارات ست تلویزیون حقیر از اینها بیشتر هم هست. و اما بنده ی حقیر که از رو نمی روم، و نه فقط بنا بر روایت لعن مترئس کتاب توحید شیخ صدوق و بلکه یحتمل هم بفرمایید گذشته از سوابق مثبتی که در خود می بینم و حتی بر حسب العالم خیال فی خیال هم بنده هنوز فکر می کنم که بهترین گزینه ریاست جمهوری هم خود این بنده ی حقیر است! البته این بدان معنا هم نیست که بعضی اشکال بفرمایند که سیستم سیاسی مملکت هم همچون سقیفه خواسته است عمل کند که عبید الله جراح را هم جزو کاندیداهای خلافت وارد کرد تا خلافت دیگران را هم بهتر بتوانند جلوه دهند، و چرا که زمانه فرقها هم کرده است و اینکه واقعاً هم یک پزشک بتواند رئیس جمهور شود مهم و قابل تامل هم هست. 

موضوع این است که تا چه حد هم فرض بفرمایید که تحقیقات پزشکی می تواند ثابت کند که کم خونی را می توان با مهندسی ژنتیک درمان کرد و بلکه آنطور که رخنه ای در خلقت: ویرایش ژنها و قدرت باورنکردنی کنترل تکامل Crack in Creation: Gene Editing and the Unthinkable Power to |Control Evolution جنیفر دودنا و ساموئل سترنبرگ بواقعیت نزدیک است؟ آیا با این روش، sickle cell animia را واقعاً هم توانسته اند درمان کنند؟ البته بعضی باز یحتمل اشکال هم کنند که این واقعاً هم سوال کاریکتوری ای است که به ذهن بنده ی حقیر تداعی کرده است و لذا ان را مطرح هم می کنم. ولی سوال اینجا این است که سیستمهای پزشکی و حتی روانپزشکی ژنیتک و بلکه غیر ژینتیک چقدر می توانند مسائل تضخیصی و درمانی ما را حل کنند؟ فرض بفرمایید که به بیمار دیابتی می فرمایند این انسولین و این هم نوار تست قند خون، برو ببینم چه کار می کنیها؟! بنده ی حقیر نظرم این است که آقا شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی با خواندن دعا بر خرما و تجویز آن به بیمار یحتمل بتوان گفت که بهتر هم عمل می توانسته اند کنند، هر چند که بعضی افراد کلاش کلاه بردار در طب اسلامی هم شهرت اطباء این پیشه را هم حتی خراب کرده اند.

ولی نکته ای که قابل تحمل است این هم هست که بالاخره دعای الهی العفو حتی 100 مرتبه یا بیشتر در روز هم چقدر می تواند از بروز انواع عفونتها هم جلوگیری کند. و با این همه جسم و جان انسان به عنوان یک سیستمی که باید از دیدگاه پزشکی هم مورد بررسی واقع شود، این احتمال را هم می رود که بالاخره دچار عفونت هم شده و احتیاج هم دارد که با انواع آنتی بیوتیکها آیا چقدر درمان شوند. و لذا اینجا رل پزشک و جراح قلب هم در این میان چیست که فرض بفرمایید باید با غلظت و رقیق بودن خون هم از جمله سر و کار داشته باشد؟

نکته ی دیگر این است که یحتمل شما اگر یک بار بروید کارخانه ی قند و توجه کنید که قند و شکر را چطور از چقندر قند و نیشکر می گیرند، با عجب هم اظهار بدارید که: من دیگر قند و شکر هم میل نمی کنم. یا حتی همین مسئله را هم در مورد کارخانه ی سوسیس کالباس بفرمایید که بنده دیگر هات داگ و ساندویچ ژانبون هم نخواهم خورد. یا حتی یحتمل اگر فیلم مست عشق هم بروید ببینید، یحتمل بفرمایید که بابا این هم که یک کاریکاتوری را باز از شمس و مولانا دارد ارائه می دهد و از دین و مذهب هم بدتر یک کاریکاتوری را ارائه کرده است و بلکه دیوان مثنوی و شمس تبریزی مولوی خیلی بهتر هم هست. واقعاً هم نکات آموزنده ای را در مثنوی مولوی می توان یافت هر چند که یحتمل بد آموزی هم اشکال شود که دارد! نکته ای که هست این است که شاگرد و دانشجو و طلبه همینطوری که سعی هم دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم پیشروی می کند، توجه هم داشته باشد که از صراط مستقیم و مقاومت اسلامی هم منحرف نشود!

بنده این را هم در آخر کلام نقل کنم که قبل از انقلاب فیلمهای آمریکایی هم از تلویزیون و سینما زیاد پخش می شدند. و از جمله هم فیملهایی بودند در تلویزیون مثل اتاق 222. 

البته بنده ی حقیر این را به استاد تفسیر قرآن که آیه ی مبارکه 222 سوره بقره و تفسیر امام خمینی ره را نیز مطرح فرمودند نیز گفتم. ایشان گفتند که خوب باید دید که بقیه نیز آیا چقدر ربطی بین اتاق 222 و آیه 222 سوره ی مبارکه بقره می توانند ببینند؟! البته این هم حرف خیلی متینی است. ولی عرض بنده ی حقیر این هم هست که خانم کارن والنتاین که رل آلیس جانسون را نیز در اتاق 222 بازی می کردند، در فیلمهای دیگری هم از آن موقع تا حالا بازی کرده اند. و از جمله هم در فیلم بارتا که این فیلم را هم قبل از انقلاب در تلویزیون پخش می کردند. نکته ی قابل توجه یحتمل این هم باشد که رابرت بلیک در سال 2001 وقتی همسرش در اتومبیلش نشسته بوده است مورد سوء قصد با یک گلوله در سرش کشته می شود. و حتی همسرش رابرت بلیک هم به این قتل متهم می شود که ویکیپدیای انگلیسی شرحش می کند و بنده ی حقیر وارد جزئیاتش دیگر نمی شوم که چه اتهاماتی هم به همسر رابرت بلیک و حتی فرزندان او در حین برگزاری دادگاه بلیک زده نمی شود و .... 

بدوم بلکه برسم به نماز جماعت! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه

--------------------------------------------------

 

مصباح 5

إیّاک و أن تزلّ قدمک من شبهات أصحاب التکلّم و أغالیطهم الفاسدة و وهمیّات أرباب الفلسفة الرسمیّة من المتفلسفین و أکاذیبهم الکاسدة. فإنّ تجارتهم غیر رابحة فی سوق الیقین و بضاعتهم مزجاة فی میدان السابقین. «ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ.» [5] و بآیات اللّه و أسمائه یجحدون. [6] و لهم عذاب البعد عن حقّ الیقین و نار الحرمان عن جوار المقرّبین. و لهذا تراهم قد ینفون الارتباط و یحکمون بالاختلاف بین الحقائق الوجودیّة و یعزلون الحقّ عن الخلق، و ما عرفوا أنّ ذلک یؤدّی إلى التعطیل و مغلولیّة ید الجلیل: «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا.» [7] و قد یذهبون إلى الاختلاط المؤدّی إلى التشبیه غافلا عن حقیقة التنزیه.

و العارف المکاشف و المتألّه السالک سبیل المعارف یکون ذا العینین:

بیمنتهما ینظر إلى الارتباط و الاستهلاک، بل نفی الغیریّة و الکثرة؛ و بالأخرى إلى نفیه و حصول أحکام الکثرة و إعطاء کلّ ذی حقّ حقّه؛ حتّى لا تزلّ قدمه فی التوحید و یدخل فی زمرة أهل التجرید.

مصباح 6

قد ورد أخبار کثیرة من طرق أهل بیت العصمة (ع) تشیر إلى ما ذکرنا.

منها، ما فی الکافی الشریف فی کتابة عن عبد الرحیم بن عتیک القصیر على یدی عبد الملک بن أعین إلى أبی عبد اللّه (ع). و فیما أجاب (ع):

فاعلم، رحمک اللّه، أنّ المذهب الصّحیح فی التّوحید ما نزل به القرآن من صفات اللّه تعالى. فانف عن اللّه تعالى البطلان و التشبیه؛ فلا نفى و لا تشبیه؛ هو اللّه الثابت الموجود ... إلى آخره. [8] و فیه أیضا عن الحسن بن سعید، قال سئل أبو جعفر الثانی (ع): یجوز أن یقال للَّه إنه شی‌ء؟ قال (ع):

نعم. تخرجه من الحدّین: حدّ التّعطیل و حدّ التّشبیه. [9]

مصباح الهدایة، جلد 1، ص 15- 16

http://lib.eshia.ir/11165/1/16

 

بنده ی حقیر داشتم شرح حال و زندگینامه ی ویکیپدیایی آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل را می خواندم که دیدم او هم نظریه ی سیستمها را درس می داده است. توجه بفرمایید که ما مبحثی دانشگاهی هم داریم به اسم نظریه ی سیستمها. و افرادی قدیمی تر مثل فریتیوف کاپرا،  و جدیدتر مثل دبرا هامند هم در این نظریه  فعالیت می فرمایند که در میانشان اکوفمنیستها نیز یافت می شوند. مسئله ی توحید ناب محمدی علوی در بین تائوئیسم، هندوئیسم، بودائیسم که مثلاً فریتیوف کاپرا هم همراه فیزیک کوانتوم از اشراق و تصوف شرق هم الهام می گیرد، سیستمهایی مدیریتی از زیر- هسته ای اتمی و مدل استاندارد ذرات فیزیک  الی مدیریتهای سیستمهای شیمیایی،  زیست شیمیایی مولوکولی و ژنتیک، و سیستمهای اعصاب و روان، گوارشی، تناسلی، سیستم گردش خون و قلب در بدن انسان، و سیستمهای مدیریتی دهداری و شهرداری و انواع وزارتخانه ها و کشوری و جهانی و منظومه ی شمسی و اختر فیزیک و سیستمهای کیهانی و .... همه و همه نظریه هایی هستند که انسان را بنوعی در انواع سیستمهای ریز و درشت زنده و بلکه مرده ای که آیا در قیامت هم دوباره چقدر قابلیت زنده شدن را داشته باشند، این بشر یا انسان و طبیعتی که در او واقع است و ممکن الوجودها و واجب الوجود را هم در بر می گیرند، همه و همه را هم  مورد بحث قرار می دهند. نکته ی توحیدی ناب محمدی که شاگرد و دانشجو و طلبه هم باید در سعی و تلاشهایش و مطالعاتش همینطوری که دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بلکه برای مستضعفین عالم نیز تلاش می کند تا امام المستضعفین را نیز همه و همه حتی از مستکبرین نیز بیابند، این است که هر چقدر هم بنظر غیر ممکن برسد که طی درجات در الفهای بینهایت کنیم و نهایتاً هم امام المستضعفین را دریابیم، بالاخره آیا مسلم ابن عقیل و حبیب ابن مظاهر و مسلم بن عوسجه و میثم تمار و حتی عمار یاسر و همه ی همرزمان و یاران امام حسین علیه السلام نیز توانستند امام خود را دریابند یا خیر؟! چیزی و بلکه کاری که امثال مرحوم آیت الله سید جلال آشتیانی و امام خمینی انجام میدهند که می تواند نظر شاگرد و دانشجو و طلبه هم برسد کانه در سیستمی هم واقع است که کل عالم خیال فی خیال هم متوقف شده است و لذا او می تواند بسمت جهتهای دلخواهش فرض بفرمایید در عرفان و تصوف و بلکه اسفار اربعه حکمت متعالیه الی ما شاء الله نیز حرکت کند، هنر توحیدی خلافت محمدیه و ولایت علویه این حضرات هم هست که زیر دست هنرمندانه ی عارفانه ی صوفیانه ی این اولی الالباب در طول تاریخ اسلامی به ما رسیده است و آیا ما چقدر هم می توانیم آنرا به آیندگان واگذار هم کنیم و ولایت فقه و مراجع عظام تقلید مد ظلهم العالی را همه و همه را به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حتی عنایات حضرت حق از نشاة طبیعت در کل جهان و کیهانشناسی و گرانش کوانتومی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و وحدت نیروها بیرون کشیده و به نشئة جوهری حکمت الهی عالم نیز همه و همه را وصل کنیم کانه همه ذرات عالم هم از سر وجد زنده شوند هر چند که کفار و مشرکین و منافقین هم در عنادشان بمیرند و دست از کفرشان برندارند و اسرار بورزند که طرف کفر هم ایستاده اند و سیستمهای هوش مصنوعی شان هم همراه اعصاب و روانشان همه و همه نیز به هم بریزند تا زمین از نو هم زنده شود و کوارکها و گلوئنها هم درون پرتونها انفجاری و آتش فشانی و طوفان الاقصی ای نیز انرژیهایشان را آزاد کنند و ...؟! 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

الْقَارِعَةُ ‎﴿١﴾‏ مَا الْقَارِعَةُ ‎﴿٢﴾‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْقَارِعَةُ ‎﴿٣﴾‏ یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ ‎﴿٤﴾‏ وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ ‎﴿٥﴾‏ فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ ‎﴿٦﴾‏ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیَةٍ ‎﴿٧﴾‏ وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ ‎﴿٨﴾‏ فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ ‎﴿٩﴾‏ وَمَا أَدْرَاکَ مَا هِیَهْ ‎﴿١٠﴾‏ نَارٌ حَامِیَةٌ ‎﴿١١﴾‏

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ اَلذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اَلْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ اَلْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ] وَ اَلْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ اَلسَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ اَلْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ

وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ ۖ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ ‎﴿البقرة: ٢٢٢﴾

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

... ضرورة أن استعمال الطهر فی المقابل للطمث شائع لغة وعرفا وفی الاخبار المتظافرة، فاختصاصه بها على فرض تسلیم الحقیقة الشرعیة ممنوع، کما أن حصول الحقیقة الشرعیة عند نزول الآیة ممنوع، وتقدم الحقیقة الشرعیة على العرفیة واللغویة لا یخلو من منع. وبالجملة من تأمل الآیة الکریمة وخصوصیاتها صدرا وذیلا لا یشک فی أن المراد من الطهر والتطهر هو زوال الاذى الذی هو المحیض. ومما ذکرنا یظهر تقریب الدلالة على قراءة الضعیف، فإن صدر الآیة کما عرفت ظاهر فی أن المحیض الذی هو أذى موجب لوجوب الاعتزال، ومعه تکون الغایة لرفعه هو ارتفاع الاذى، فیصیر ذلک قرینة على تعیین أحد المعانی لباب التفعل وهو الصیرورة، ولیس فی هذا ارتکاب خلاف ظاهر بوجه، ولا یمکن العکس بحمل التطهر على الاغتسال ورفع الید عن ظهور الصدر، لان حمله علیه بلا قرینة بل مع القرینة على ضده غیر جائز، ویلزم منه حمل صدر الآیة على خلاف ظاهره، ضرورة أنه مع کون غایة الحرمة هی الاغتسال لا یکون المحیض الذی هو أذى سببا لوجوب الاعتزال، بل لابد وأن یکون حدث الحیض مما هو باق بعد رفعه سببا له، مع أنه خلاف ظاهر بارد بلا قرینة وشاهد، وبالجملة دار الامر بین حفظ ظهور الصدر وقرینیته لتعیین أحد المعانی للفظ المشترک، وبین حمل اللفظ المشترک على بعض معانیه بلا قرینة ورفع الید عن ظاهر آخر بلا وجه. فتحصل مما ذکرنا أن ما علیه أصحابنا هو الظاهر من الآیة الشریفة بعد ملاحظة الصدر والذیل وقرینیة بعض الکلام المبارک لبعض، وعلیه فلا مجال للدعاوی التی فی الباب خصوصا ما فصل شیخنا الشهید فی الروضة من الوجوه الکثیرة، وتبعه فی بعضها الشیخ الاعظم مع إضافات غیر وجیهة. هذا مع أن ترجیح قراءة التخفیف على التضعیف کالنار على المنار عند اولى الابصار، ضرورة أن ما هو الآن بین أیدینا من الکتاب العزیز متواتر فوق حد التواتر بالالوف والآلاف، فإن کل طبقة من المسلمین وغیرهم ممن یبلغ الملایین أخذوا هذا القرآن بهذه المادة والهیئة عن طبقة سابقة مثلهم فی العدد، وهکذا إلى صدر الاسلام

 

وقلما یکون شئ فی العالم کذلک، وهذه القراءات السبع أو العشر لم تمس کرامة القرآن رأسا، ولم یعتن المسلمون بها وبقرائها، فسورة الحمد هذه مما یقرأها الملایین من المسلمین فی الصلوات آناء اللیل وأطراف النهار، وقرأها کل جیل على جیل، وأخذ کل طائفة قراءة وسماعا من طائفة قبلها إلى زمان الوحی ترى أن القراء تلاعبوا بها بما شاؤوا، ومع ذلک بقیت على سیطرتها، ولم یمس کرامتها هذا التلاعب الفضیح، وهذا الدس القبیح، وهو أدل دلیل على عدم الاساس لتواتر القراءات إن کان المراد تواترها عن النبی الاکرم صلى الله علیه وآله مؤیدا بحدیث وضعه بعض أهل الضلال و الجهل، وقد کذبه أولیاء العصمة وأهل بیت الوحی قائلا: إن القرآن واحد من عند واحد. هذا مع أن کلا من القراء على ما حکی عنهم استبد برأیه بترجیحات أدبیة وکلما دخلت أمة لعنت اختها! وظنی أن سوق القراءة لما کان رائجا فی تلک الاعصار فتح کل دکة لترویج مطاعه والله تعالى برئ من المشرکین ورسوله صلى الله علیه وآله. نعم ما هو المتواتر هو القرآن الکریم الموجود بین أیدی المسلمین وغیرهم، و أما غیره من القراءات والدعاوی فخرافات فوق خرافات، ظلمات بعضها فوق بعض! وهو تعالى نزل الذکر وحفظه أی حفظ، فإنک لو ترى القرأن فی أقصى بلاد الکفر لتراه کما تراه فی مرکز الاسلام وأیدی المسلمین، وأی حفظ أعظم من ذلک؟! ثم إنه لو فرضنا تواتر القراءات والاجماع على وجوب العمل بکل قراءة وقع التعارض ظاهرا بین القراءتین، ولکن التأمل فی ما أسلفناه یقضی بالجمع العقلائی بینهما بحمل التطهر على الطهر بعد الحیض، فإن رفع الید عن ظهور التطهر فی الفعل الاختیاری على فرض تسلیمه وحفظ ظهور الصدر الدال على أن المحیض بما هو أذى علة أو موضوع لحرمة الوطئ ووجوب الاعتزال أهون من رفع الید عن الظهور السیاقی للطهر فی کونه مقابل الحیض، وعن الظهور القوی للصدر المشعر بالعلیة أو الظاهر فیها، فإن الغایة إذا کانت هی الاغتسال فلابد أن تکون العلة أو الموضوع حدث الحیض، لا الحیض الذی اخذ فی الآیة موضوعا، بل لابد وأن یحمل الاذى على التعبدی لا العرفی المعلوم للعقلاء، وکل ذلک خلاف الظاهر، وارتکابه بعید. و ....

الطهارة، امام خمینی قدس سره، جلد 1، ص 142- 143 

http://lib.eshia.ir/10133/1/143

 

نامزدها و هواداران در آزمون اخلاق انتخاباتیلجن‌پراکنی ممنوع!

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) در بخشی از سخنانشان با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری پیش رو ذیل سه عنوان: مشارکت در انتخابات، ویژگی‌های رئیس‌جمهور و رعایت اخلاق انتخاباتی به این موضوع پرداختند: «در این حرکت عظیمی که انجام میگیرد، در رقابتهای پیش روی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد؛ بدگویی کردن، تهمت زدن، لجن‌پراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمیکند، به آبروی ملّی هم لطمه میزند. صحنه‌ی انتخابات صحنه‌ی عزّت و حماسه است، صحنه‌ی رقابت برای خدمت است، صحنه‌ی کش‌وواکش برای به دست آوردن قدرت نیست. برادرانی که وارد میدان مبارزه‌ی انتخاباتی و رقابت انتخاباتی میشوند، این را به عنوان یک وظیفه بدانند؛ آنها به وظیفه‌شان عمل کنند.» ۱۴۰۳/۰۳/۱۴

...

https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=56660

 

بنده ی حقیر اینجا می خواهم یک عرضی کنم که شما اگر از کتاب طهارت امام خمینی قدس سره همین چند صفحه را راجع به مبحث محیض خوانده باشید و بلکه حالا یک موقعی هم تفسیر المیزان را نیز خوانده اید که آنجا هم چه گفته است، یحتمل یک تصویر کاریکاتوری ای از دین خود برایتان متصور شود. این خصوصاً مسئله اش افزایش هم می یابد اگر عربیتان هم خیلی مثل این حقیر خوب نبوده و بلکه دست و پا شکسته هم باشد! موضوع این است که مسئله به کتاب ظهارت امام ختم نمی شود و بلکه تعلیقات و تقریرات دیگر فقهاء بر کتاب ایشان هم فقط قسمتی از مسئله می تواند باشد که در بر دارنده ی مسائل بزرگتری هم هستند. ولی این مسئله حتی جدیتر هم می شود وقتی به تفسیر نور در سایت اهل البیت در مورد آیه ی مبارکه نیز رجوع کنید که می فرماید چطور یهود و نصاری هم جانبهای افراط و تفریط را در این مسئله محیض گرفته اند!

همین یک مسئله را در نظر بگیرید که اصلا چطور است که دختری یحتمل دچار محیض یا حیض یا طمث هم شود و حال آنکه باکره هم باشد! این یک سوال فقهی مهمی برای فقها هم می تواند باشد. ولی از طرفی هم این صرفاً یک سوال فقهی برای فقها هم نیست و بلکه سوالی برای پزشکان هم می بتواند باشد که حیض چطور برای دختری باکره هم می تواند ممکن باشد؟ آیا صرفاً در اثر فشار و اختزان و انباشت بیش از حد خون در رحم نیز ممکن است استحاضه و حیض در دختران باکره نیز رخ دهد؟ آیه ی مبارکه می فرماید:

فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ‎﴿الرحمن: ٥٦﴾‏

لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ‎﴿الرحمن: ٧٤﴾‏

اتفاقاً این یک سوال خوبی هم برای جناب آقای دکتر پزشکیان هم می تواند باشد با اینکه ایشان پزشک جراح قلب هم بنظر بنده ی حقیر می رسد که تشریف دارند. نکته اینجا این است که محیض و حیض باعث از دست دادن خون بطور دوره ای در عادت ماهانه هم می شود، و لذا می تواند بر قلب نیز اثز داشته باشد و مثلاً کم خونی هم ایجاد کند. این مسئله ای اساسی است که وقتی بگفته ی خود ایشان داریم سیستمهایی را در عرصه ی سیاست و مدیریت در نظر می گیریم، و از جمله هم سیستمهای درمانی پزشکی را هم آیا بتوان گفت چقدر شامل می شوند، آیا چقدر به جوانب کار در این سیستمها تفکر و تفقه هم شده است؟ البته بنده ی حقیر که داشتم مصاحبه ی ایشان را می دیدم، دستگاه تلویزیونم طبق اکثر مواقع یک مرتبه شروع کرد به پارازیت فرستادن وسط مصاحبه تا آنجا که بنده ی حقیر صدا را قطع هم کردم. بنده فکر می کردم نسبت به نماز جمعه فقط حساس است، ولی دیدم مثل اینکه اختیارات ست تلویزیون حقیر از اینها بیشتر هم هست. و اما بنده ی حقیر که از رو نمی روم، و نه فقط بنا بر روایت لعن مترئس کتاب توحید شیخ صدوق و بلکه یحتمل هم بفرمایید گذشته از سوابق مثبتی که در خود می بینم و حتی بر حسب العالم خیال فی خیال هم بنده هنوز فکر می کنم که بهترین گزینه ریاست جمهوری هم خود این بنده ی حقیر است! البته این بدان معنا هم نیست که بعضی اشکال بفرمایند که سیستم سیاسی مملکت هم همچون سقیفه خواسته است عمل کند که عبید الله جراح را هم جزو کاندیداهای خلافت وارد کرد تا خلافت دیگران را هم بهتر بتوانند جلوه دهند، و چرا که زمانه فرقها هم کرده است و اینکه واقعاً هم یک پزشک بتواند رئیس جمهور شود مهم و قابل تامل هم هست. 

موضوع این است که تا چه حد هم فرض بفرمایید که تحقیقات پزشکی می تواند ثابت کند که کم خونی را می توان با مهندسی ژنتیک درمان کرد و بلکه آنطور که رخنه ای در خلقت: ویرایش ژنها و قدرت باورنکردنی کنترل تکامل Crack in Creation: Gene Editing and the Unthinkable Power to |Control Evolution جنیفر دودنا و ساموئل سترنبرگ بواقعیت نزدیک است؟ آیا با این روش، sickle cell animia را واقعاً هم توانسته اند درمان کنند؟ البته بعضی باز یحتمل اشکال هم کنند که این واقعاً هم سوال کاریکتوری ای است که به ذهن بنده ی حقیر تداعی کرده است و لذا ان را مطرح هم می کنم. ولی سوال اینجا این است که سیستمهای پزشکی و حتی روانپزشکی ژنیتک و بلکه غیر ژینتیک چقدر می توانند مسائل تضخیصی و درمانی ما را حل کنند؟ فرض بفرمایید که به بیمار دیابتی می فرمایند این انسولین و این هم نوار تست قند خون، برو ببینم چه کار می کنیها؟! بنده ی حقیر نظرم این است که آقا شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی با خواندن دعا بر خرما و تجویز آن به بیمار یحتمل بتوان گفت که بهتر هم عمل می توانسته اند کنند، هر چند که بعضی افراد کلاش کلاه بردار در طب اسلامی هم شهرت اطباء این پیشه را هم حتی خراب کرده اند.

ولی نکته ای که قابل تحمل است این هم هست که بالاخره دعای الهی العفو حتی 100 مرتبه یا بیشتر در روز هم چقدر می تواند از بروز انواع عفونتها هم جلوگیری کند. و با این همه جسم و جان انسان به عنوان یک سیستمی که باید از دیدگاه پزشکی هم مورد بررسی واقع شود، این احتمال را هم می رود که بالاخره دچار عفونت هم شده و احتیاج هم دارد که با انواع آنتی بیوتیکها آیا چقدر درمان شوند. و لذا اینجا رل پزشک و جراح قلب هم در این میان چیست که فرض بفرمایید باید با غلظت و رقیق بودن خون هم از جمله سر و کار داشته باشد؟

نکته ی دیگر این است که یحتمل شما اگر یک بار بروید کارخانه ی قند و توجه کنید که قند و شکر را چطور از چقندر قند و نیشکر می گیرند، با عجب هم اظهار بدارید که: من دیگر قند و شکر هم میل نمی کنم. یا حتی همین مسئله را هم در مورد کارخانه ی سوسیس کالباس بفرمایید که بنده دیگر هات داگ و ساندویچ ژانبون هم نخواهم خورد. یا حتی یحتمل اگر فیلم مست عشق هم بروید ببینید، یحتمل بفرمایید که بابا این هم که یک کاریکاتوری را باز از شمس و مولانا دارد ارائه می دهد و از دین و مذهب هم بدتر یک کاریکاتوری را ارائه کرده است و بلکه دیوان مثنوی و شمس تبریزی مولوی خیلی بهتر هم هست. واقعاً هم نکات آموزنده ای را در مثنوی مولوی می توان یافت هر چند که یحتمل بد آموزی هم اشکال شود که دارد! نکته ای که هست این است که شاگرد و دانشجو و طلبه همینطوری که سعی هم دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم پیشروی می کند، توجه هم داشته باشد که از صراط مستقیم و مقاومت اسلامی هم منحرف نشود!

بنده این را هم در آخر کلام نقل کنم که قبل از انقلاب فیلمهای آمریکایی هم از تلویزیون و سینما زیاد پخش می شدند. و از جمله هم فیملهایی بودند در تلویزیون مثل اتاق 222. 

البته بنده ی حقیر این را به استاد تفسیر قرآن که آیه ی مبارکه 222 سوره بقره و تفسیر امام خمینی ره را نیز مطرح فرمودند نیز گفتم. ایشان گفتند که خوب باید دید که بقیه نیز آیا چقدر ربطی بین اتاق 222 و آیه 222 سوره ی مبارکه بقره می توانند ببینند؟! البته این هم حرف خیلی متینی است. ولی عرض بنده ی حقیر این هم هست که خانم کارن والنتاین که رل آلیس جانسون را نیز در اتاق 222 بازی می کردند، در فیلمهای دیگری هم از آن موقع تا حالا بازی کرده اند. و از جمله هم در فیلم بارتا که این فیلم را هم قبل از انقلاب در تلویزیون پخش می کردند. نکته ی قابل توجه یحتمل این هم باشد که رابرت بلیک در سال 2001 وقتی همسرش در اتومبیلش نشسته بوده است مورد سوء قصد با یک گلوله در سرش کشته می شود. و حتی همسرش رابرت بلیک هم به این قتل متهم می شود که ویکیپدیای انگلیسی شرحش می کند و بنده ی حقیر وارد جزئیاتش دیگر نمی شوم که چه اتهاماتی هم به همسر رابرت بلیک و حتی فرزندان او در حین برگزاری دادگاه بلیک زده نمی شود و .... 

بدوم بلکه برسم به نماز جماعت! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه و المستشهدین بین یدیه

إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا ‎﴿مریم: ٣﴾‏

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ‎﴿التوبة: ٣٤﴾‏

یَوْمَ یُحْمَىٰ عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَـٰذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ ‎﴿التوبة: ٣٥﴾‏

فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَىٰ إِلَیْکَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَن یَقُولُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِیرٌ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ‎﴿هود: ١٢﴾‏

أَوْ یُلْقَىٰ إِلَیْهِ کَنزٌ أَوْ تَکُونُ لَهُ جَنَّةٌ یَأْکُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا ‎﴿الفرقان: ٨﴾‏

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

إِلَهِی عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ اِنْقَطَعَ اَلرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ أَنْتَ اَلْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی اَلْأَمْرِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلاَنَا یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ

 

قال کنت کنزا مخفیا فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لأعرف‌

 

فدلنا على أنه الغایة القصوى لوجود العالم معروفا- کما أنه الفاعل و العلة الغائیة له موجودا و دلنا أیضا على بعض الغایات المتوسطة-

بقوله: لولاک لما خلقت الأفلاک‌

اسفار اربعة، ملا صدرا، جلد 2، ص 28

http://lib.eshia.ir/71465/2/285

 

مصباح 8

و إذا انکشف على سرّک أنّ هذه الحقیقة الغیبیّة أجلّ من أن ینال بحضرتها أیدی الخائضین و یستفیض من جناب قدسها أحد من المستفیضین، و لم یکن واحد من الأسماء و الصفات بما لها من التعیّنات محرم سرّها و لم یؤذن لأحد من المذکورات دخول خدرها، فلا بدّ لظهور الأسماء و بروزها و کشف أسرار کنوزها من خلیفة إلهیّة غیبیّة، یستخلف عنها فی الظهور فی الأسماء و ینعکس نورها فی تلک المرایا، حتّى ینفتح أبواب البرکات و ینشقّ عیون الخیرات و ینفلق صبح الأزل و یتّصل الآخر بالأوّل. فصدر الأمر باللسان الغیبی من مصدر الغیب على الحجاب الأکبر و الفیض الأقدس الأنور بالظهور فی ملابس الأسماء و الصفات و لبس کسوة التعیّنات؛ فأطاع أمره و أنفذ رأیه.

مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی قدس سره، جلد 1، ص 16- 17

http://lib.eshia.ir/11165/1/17

 

مصباح 33

أوّل اسم اقتضى ذلک، هو الاسم «اللّه» الأعظم، ربّ العین الثابتة المحمّدیّة (ص)، حضرة الجامعة لحقائق الأسمائیّة؛ فظهرت بصورة العین الثابتة المحمّدیّة (ص) فی النشأة العلمیّة؛ فحصل الارتباط؛ أی، ارتباط الظاهر و المظهر و الروح و القالب و البطون و الظهور. فالعین الثابت للإنسان الکامل أوّل ظهور فی نشأة الأعیان الثابتة و مفتاح مفاتیح سائر الخزائن الإلهیّة و الکنوز المختفیّة الربّانیّة بواسطة الحبّ الذاتی فی الحضرة الألوهیّة.

مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی قدس سره، جلد 1، ص 30

http://lib.eshia.ir/11165/1/30

 

ومیض 1

لعلّک قد أخذت الخبر بیدیک و انکشف الأمر بإیضاحنا لدیک من أنّ للأسماء الإلهیّة محیطیّة و محاطیّة و رئاسة و مرءوسیة. فربّ اسم إلهیّ یکون محیطا بالأسماء الجمالیّة، ک «الرّحمن». و ربّ اسم الهیّ محیط بالأسماء الجلالیّة، ک «المالک» و «القهّار». و لا یکون فی الأسماء الإلهیّة مرتبة الجامعیّة المطلقة و أحدیّة جمع الحقائق الإلهیّة اللطفیّة و القهریّة بطریق الجمع و البساطة، إلّا لاسم «اللّه» ربّ جمیع الحقائق الإلهیّة و مفتاح مفاتیح الکنوز الغیبیّة. فهو الاسم المحیط التامّ الأعظم الأزلی الأبدی السرمدی. و غیره من الأسماء، حتّى الأمّهات منها، لا یکون بهذه الإحاطة، و إن کان لبعضها إحاطة على بعضها أقلّ و أکثر.

مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی قدس سره، جلد 1، ص 81

http://lib.eshia.ir/11165/1/81

 

این معروف است که امام خمینی فرموده اند که من از هیچ چیزی الا خدا در این دنیا نمی ترسم. ولی بنده ی حقیر یادم می آید که ایشان یحتمل بیش از یک بار هم فرموده اند که من خوف آن دارم که .... بنظر این حقیر می رسد که ایشان یک جایی هم در کتبشان حدوداً می فرمایند که از این می ترسند که غیر مسلمانان از معرفت خدا از مسلمانان پیشی بگیرند! یعنی یک مسئله ی خفیه ای هم اینجا نهفته است که می تواند انسان را دچار حیرت و تحیر و سرگیجگی هم کند. این غیر از این مسئله است که فرض بفرمایید حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در سخنرانی اخیر خود از افرادی غربی و بلکه صهیونیستی هم نام نبرند ولی از آنها نقل قول هم کنند نه بخاطر اینکه هویتشان هم مخفی باید باشد؛ و فرض بفرمایید که وقتی دارید در صفحه ی دیگران خامنه ای دات آی آر هم هویت این اشخاص را بررسی می کنید، موشتان از کار می افتد و آنگاه بعداً که می خواهید صفحه را هم دوباره بیابید؛ نمی توانید. این هم از شما یحتمل مخفی می ماند. ولی آن خفایی که بین کفر و ایمان هم مطرح است که کار را به دار المجانین و بدتر از آن هم به جنایات قصابخانه ای و حتی سلاخ خانه ای هم  می کشاند و شقاوت و سبعیت را هم به نهایت خود می رساند، این یک مسئله ی مخفی دیگری هم هست غیر قابل تصور.

از آن طرف هم یحتمل توجه می فرمایید که شاگرد و دانشجو و طلبه ای هم یک شبه ره صد ساله را طی می کند و بدون اخذ هیچ گونه مدرک حوزوی و دانشگاهی هم این کار را می کند. مسئله این نیست که آیا فلان مسئول هم دکترا دارد یا ندارد، و بلکه چطور هم شد که اینشتین جایزه ی نوبل را برد ولی آیا دکترایش و بلکه پروفسورایش را هم توانسته بوده است بگیرد یا اینکه یک مرتبه هم یک جهشها و پرشهایی هم نموده است که دیگر هیچ کس هم جرات نمی کند از این سوالات هم از او بپرسد که فرض بفرمایید این که بابا همان بچه تنبله هم بوده است؟! غیر از این است؟! همه می دانند که آلبرت اینشتین، پروفسور هم تشریف دارند و هیچ کس هم این را زیر سوال نمی رد هر چند که همیشه هم در طول زندگی اش اینطور نبوده اس که همیشه او را پروفسور هم صدایش بزنند.

مسئله ی دار المجانین اینجا است که آیا شما برای اینکه شما را آقای دکتر و جناب پروفسور هم خطاب کنند، گذشته از اینکه تصویری از پروفسور مغز و اعصاب هم نشان می دهند که حتی بخاطر شیزوفرنی اش او خود هم مجبور می شود خود را به دار الجانین هم معرفی کند! ولی گذشته از این هم آیا همین جناب پروفسور و جناب دکتر هم آیا چقدر حاضر می شود در جنایاتی که بر ضد انسانیت و بلکه به اسم انسانیت هم جنایتکاران مرتکب می شوند را با اسم دکتر و پروفسورایش هم یدک بکشد؟!

این است که شاگرد و دانشجو و طلبه خیلی هم باید مواظب باشد که حالا هر چقدر هم شمشیر را از رو دارد می بندد، ولی در عین حال مواظبت هم کند که آیا چقدر هم دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی در همه حال هم بسمت قدوم مبارک حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز نزدیک می شود، همینطوری هم که دارد به ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ... و ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی هم می پردازد آنچنان که به اندازه ی کافی هم چرخشهای لازم را شامل کرده است تا گرانش کوانتومی هم بتواند ابرتقارنی به دیگر نیروها در مدل استاندارد ذرات فیزیک ملحق شود و .... تا دیر نشده بروم برسم به نماز جماعت؛ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و المستشهدین بین یدیه

مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ ‎﴿الحج: ١٥﴾‏

 

قوله تعالى : « مَنْ کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغِیظُ » قال فی المجمع : السبب کل ما یتوصل به إلى الشیء ومنه قیل للحبل سبب وللطریق سبب وللباب سبب انتهى والمراد بالسبب فی الآیة الحبل ، والقطع معروف ومن معانیه الاختناق یقال : قطع أی اختنق وکأنه مأخوذ من قطع النفس.

قالوا : إن الضمیر فی « لَنْ یَنْصُرَهُ اللهُ » للنبی صلى‌الله‌علیه‌وآله وذلک أن مشرکی مکة کانوا یظنون أن الذی جاء به النبی صلى‌الله‌علیه‌وآله من الدین أحدوثة کاذبة لا تبتنی على أصل عریق فلا یرتفع ذکره ، ولا ینتشر دینه ، ولیس له عند الله منزلة حتى إذا هاجر صلى‌الله‌علیه‌وآله إلى المدینة فنصره الله سبحانه فبسط دینه ورفع ذکره غاظهم ذلک غیظا شدیدا فقرعهم الله سبحانه بهذه الآیة وأشار بها إلى أن الله ناصره ولن یذهب غیظهم ولو خنقوا أنفسهم فلن یؤثر کیدهم أثرا.

والمعنى : من کان یظن من المشرکین أن لن ینصر الله تعالى نبیه صلى‌الله‌علیه‌وآله فی الدنیا برفع الذکر وبسط الدین وفی الآخرة بالمغفرة والرحمة له وللمؤمنین به ثم غاظه ما یشاهده الیوم من نصر الله له فلیمدد بحبل إلى السماء ـ کأن یربط طرف الحبل على جذع عال ونحوه ـ ثم لیختنق به فلینظر هل یذهبن کیده وحیلته هذا ما یغیظ أی غیظة.

وهذا معنى حسن یؤیده سیاق الآیات السابقة وما استفدناه سابقا من نزول السورة بعد الهجرة بقلیل ومشرکو مکة بعد على قدرتهم وشوکتهم.

وذکر بعضهم : أن ضمیر « لَنْ یَنْصُرَهُ » عائد إلى « مَنْ » ومعنى القطع قطع المسافة والمراد بمد سبب إلى السماء الصعود علیها لإبطال حکم الله ، والمعنى من کان یظن أن لن ینصره الله فی الدنیا والآخرة فلیصعد السماء بسبب یمده ثم لیقطع المسافة ولینظر هل یذهب کیده ما یغیظه من حکم.

ولعل هؤلاء یعنون أن المراد بالآیة أن من الواجب على الإنسان أن یرجو ربه فی دنیاه وآخرته وإن لم یرجه وظن أن لن ینصره الله فیهما وغاظه ذلک فلیکد ما یکید فإنه لا ینفعه.

وذکر آخرون أن الضمیر للموصول کما فی القول السابق ، والمراد بالنصر الرزق کما یقال : أرض منصورة أی ممطورة والمعنى کما فی القول الأول.

وهذا أقرب إلى الاعتبار من سابقه وأحسن لکن یرد على الوجهین جمیعا لزوم انقطاع الآیة عما قبلها من الآیات. على أن الأنسب على هذین الوجهین فی التعبیر أن یقال : من ظن أن لن ینصره الله « إلخ ». لا أن یقال « من کان یظن » الظاهر فی استمرار الظن منه فی الماضی فإنه یؤید القول الأول.

المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، جلد 14، ص 351- 353

http://lib.eshia.ir/12016/14/353

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

نکته ای که در یافتن جرم پرتون بر حسب جرمهای کوارکها و گلوئنهای زیر مجموعه ی پرتون نهفته است، اینجا است که چه انرژی هایی هم از برخوردهای پرتون- پرتون مثلاً رخ می دهند؟ و لذا مسئله در برخوردکننده ها و شتابدهنده ها و آشکارکننده ها نیز اهمیت پیدا می کنند. ولی حالا یحتمل شما یک تصویر کارتونی هم بخواهید از فرض بفرمایید سیدة النساء العالمین هم برای بهتر شناختن او نیز ارائه بفرمایید که حالا چقدر هم بشرط شیء همانی باشد که شما در نظر داشته اید؟ و در عین حال هم این تصویر کارتونی یقیناً هم نمی تواند ماورای کارتونش خیلی هم آن ابعاد بینهایت سیدة النساء العالمین، فاطمة الزهرا را نیز ارائه کند و لذا بشرط لا هم از یک دیدگاه های دیگری است. و اما یحتمل وقتی هم که به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه نیز صعود شود، دیگر حتی کارتون مورد بحث تبدیل هم شود به یک وجوه لا بشرطی که دیگر مورد بحث در مورد سیدة النساء العالمین هم نمی تواند واقع شود. مثلاً حتی در یک وادیهایی ابتدایی تر هم مباحث حجاب نیز باید در این زمینه ها مورد بحث واقع شوند و خیلی هم مهم و قابل اهمیت هستند. و اما در ابعادی که در الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه باز دوباره مورد بحث و بررسی هستند مثل اینکه چطور به حضرت زهرا هم وحی و الهاماتی حتی پی در پی هم می شده است و حضرت امیر المومنین هم آنها را در لوح محفوظی می نوشته اند.

بعضی اینجا یحتمل اشکال هم می فرمایند که بابا تو یک مرتبه از یافتن جرم پرتون هم چطور شد که پریدی به لوح محفوظ فاطمی؟!!! نکته ای که اینجا نهفته است این است که در مقیاسهای مختلفی که ما یحتمل جرم پرتون را می خواهیم بسنجیم و الی ما شاء الله هم یحتمل می خواهیم برسیم به جرمهایی نجومی که جرمهای خورشید و ماه و زمین را هم در آنها نهفته است، این یک مسئله ی مهمی هم می شود که آیا چقدر هم به نظریه هایی برسیم که بتوان در لوح محفوظی هم حتی خورشید و ماه و زمین را نیز در درون پرتونها بصورت کوانتومی جا داد! و لذا با این کدها هم می توان وارد مباحث گرانش کوانتومی هم شد که آیا چقدر هم مقیاسهای ما صحیح هستند که می توان جرم پرتون را نیز بر حسب جرمهای خورشید و ماه و زمین نجومی نیز محاسبات کرد؟ و لذا یحتمل بتوان هم گفت که بر حسب معادلات خود- دوگانی یانگ میلزی، جرم پرتون را بتوان بصورت کراندار هم محاسبه و تخمین زد. ولی وقتی معادلات ضد-خود-دوگانی هم شوند، آنگاه جرمهای پرتونی یحتمل پرشهایی هم حتی همچون توابع دلتای دیرک بسمت بینهایت هم به خود بگیرند و بلکه غیر قابل کنترل هم شوند و .... بنابراین دوباره اینجا می توان بشرط شیء و بشرط لا و لا بشرط را به مدلهای جرم پرتونی و برخوردکننده های هادرونی و گرانش کوانتومی هم کاربردی کرد که چقدر هم مسئله در وجوه مختلفش مملو از ماده و انرژی تاریک است و بلکه هم مسئله ی لمبدا-سی-دی-ام هم یحتمل مطرح باشد و .... و لذا اسبعادی هم ندارد که بعضی یحتمل اشکال هم بفرمایند که شما آیا چقدر هم می توانید اطلاعات برهمکنشهای کوانتومی حتی گرانشی را هم با آزمایشهای آلیس و باب نیز تنظیم کنید و بلکه هم کارتونی مخصوص آن بر حسب آلیس در سرزمین عجایب نیز برایش بسازید و ...؟ و حالا چقدر هم مسئله در مدل ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... و ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی هم موفق می شوند و حتی در کدام الفهای بینهایت آیات اللهی نیز کاربردهایی خواهند داشت و اجتهاد و حضرات آیات عظام مراجع عالی قدر تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و بلکه به قدوم مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز نزدیک می شویم؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

https://arxiv.org/abs/2404.12654

https://arxiv.org/abs/2208.00253

https://arxiv.org/abs/2109.00001

...

بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ‎﴿هود: ٨٦﴾‏

 

ذکر صلوات بر حضرت ولی عصر

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

 

إِلَهِی وَ کَمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسَى وَ أَصْبَحَ سَقِیماً مُوجَعاً [مُدْنِفاً] فِی أَنَّةٍ وَ عَوِیلٍ یَتَقَلَّبُ فِی غَمِّهِ لاَ یَجِدُ مَحِیصاً وَ لاَ یُسِیغُ طَعَاماً وَ لاَ [یَسْتَعْذِبُ] شَرَاباً وَ أَنَا فِی صِحَّةٍ مِنَ اَلْبَدَنِ وَ سَلاَمَةٍ مِنَ اَلْعَیْشِ کُلُّ ذَلِکَ مِنْکَ فَلَکَ اَلْحَمْدُ یَا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لاَ یُغْلَبُ وَ ذِی أَنَاةٍ لاَ یَعْجَلُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِجْعَلْنِی لِنَعْمَائِکَ مِنَ اَلشَّاکِرِینَ وَ لِآلاَئِکَ مِنَ اَلذَّاکِرِینَ

 

فرازی از بیانات رهبری مد ظله العالی در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)

بعد از فقدان این عزیز، من دیدم تقریباً همه‌ی روزنامه‌ها، همه‌ی مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریانهای مختلف، از خدمات او و تلاشهای شبانه‌روزی او حرف میزنند، از او تمجید میکنند، تعریف میکنند؛ دلم سوخت؛ دلم برای رئیسی سوخت؛ [بعضی از] اینها در زمان حیات او حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها را بگویند؛ در زمان حیات او این برجستگی‌ها را میدیدند امّا کتمان میکردند، بلکه عکس آن را میگفتند و او را می‌آزردند. البتّه او غالباً جواب نمیداد امّا گاهی پیش من می‌آمد و مقداری شکایت میکرد. خدای متعال درجات این مرد عزیز و مغتنم را عالی کند؛ خداوند درجات همه‌ی کسانی را که با او همراه بودند عالی کند و به خانواده‌های آنها صبر عنایت کند. این راجع به شخص این عزیزان.

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=56612

 

باجناقم همین چند روز پیش به رحمت خدا رفت. خدا رحمتش کند! یک تابلویی یک وقتی در خانه شان نصب بود که نوشته بود:

 

هر کس به طریقی دل ما می شکند، بیگانه جدا دوست جدا می شکند

بیگانه اگر می شکند حرفی نیست، از دوست بپرسید چرا میشکند

 

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و ارلمسارعین الیه فی قضاء حوائجه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

 

لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ ۚ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ‎﴿٢١﴾‏ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِیمُ ‎﴿٢٢﴾‏ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ‎﴿٢٣﴾‏ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿الحشر: ٢٤﴾‏

 

(هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ...) کلمه ملک - به فتح میم و کسره لام- به معناى مالک تدبیر امور مردم، و اختیاردار حکومت آنان است. و کلمه قدوس مبالغه در قدس و نزاهت و پاکى را افاده مى‌کند. و کلمه سلام به معناى کسى است که با سلام و عافیت با تو برخورد کند، نه با جنگ و ستیز، و یا شر و ضرر. و کلمه مؤمن به معناى کسى است که به تو امنیت بدهد، و تو را در امان خود حفظ کند. و کلمه مهیمن به معناى فائق و مسلط بر شخصى و یا چیزى است.

و کلمه عزیز به معناى آن غالبى است که هرگز شکست نمى‌پذیرد، و کسى بر او غالب نمى‌آید. و یا به معناى کسى است که هر چه دیگران دارند از ناحیه او دارند، و هر چه او دارد از ناحیه کسى نیست. و کلمه جبار صیغه مبالغه از جبر یعنى شکسته بند و اصلاح کننده است، و بنا بر این جبار کسى است که اراده‌اش نافذ است. و اراده خود را بر هر کس که بخواهد به جبر تحمیل مى‌کند. و متکبر آن کسى است که با جامه کبریایى خود را بنمایاند.

(سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ)- این جمله ثنائى است بر خداى تعالى، هم چنان که در- سوره بقره بعد از نقل این مطلب که کفار گفتند خدا فرزند گرفته، فرمود: سبحانه [2].

ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 19، ص 392

http://lib.eshia.ir/50081/19/382

 

بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ ‎﴿الأنبیاء: ٥﴾‏

وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ‎﴿الشعراء: ٢٢٤﴾‏

وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ‎﴿الصافات: ٣٦﴾‏

أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ ‎﴿الطور: ٣٠﴾‏

وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَّا تُؤْمِنُونَ ‎﴿الحاقة: ٤١﴾‏

 

وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ‎﴿المائدة: ٤٨﴾‏

 

[مراد از مهیمن بودن قرآن مجید بر کتب آسمانى‌]

(وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ) کلمه مهیمن از ماده هیمنه گرفته شده و به طورى که از موارد استعمال آن بر مى‌آید معناى هیمنه چیزى بر چیز دیگر این است که آن شى‌ء مهیمن بر آن شى‌ء دیگر تسلط داشته باشد، البته هر تسلطى را هیمنه نمى‌گویند، بلکه هیمنه تسلط در حفظ و مراقبت آن شى‌ء و تسلط در انواع تصرف در آن است، و حال قرآن که خداى تعالى در این آیه در مقام توصیف آن است نسبت به سایر کتب آسمانى همین حال است، چون خداى تعالى در جاى دیگر قرآن فرموده که قرآن‌(تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ)- بیانگر هر چیزى مى‌باشد است، آرى قرآن از کتب آسمانى آنچه که جنبه زیر بنا و ریشه دارد و قابل تغییر نیست گرفته و آنچه از فروع که قابل نسخ بوده و مى‌باید نسخ شود نسخ کرده، چون اگر نسخ نمى‌کرد آن احکام احکامى بود که در مرور زمان دست تحول، خود به خود آن را از بین مى‌برد و به شکلى که متناسب با حال بشر و کمک کار او در صراط ترقى و تکامل باشد در مى‌آورد، لذا مى‌بینیم که خداى تعالى در وصف قرآن مى‌فرماید:(إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ)[1]، و نیز فرموده:(ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها)[2]، و نیز فرموده:(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ، یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ، وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ، فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ، أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)[3].

ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 5، ص 570

http://lib.eshia.ir/50081/5/570

 

مسلم ابن عوسجة، حبیب ابن مظاهر، میثم تمار و عمار یاسر که سر بازار با هم بحث می کردند، کیان ابوعمره یک مرتبه سر رسید و با تعجب پرسید که آیا شماها خسته نمی شوید این همه با هم بحث و بگو مگو می کنید؟ اینها کمی به هم نگاه کردند و گفتند که ما با هم بحث و بگو مگو که نمی کنیم، و اتفاقاً مسئله ی ما این است که چطور هم بهتر به امامان خود کمک کنیم هر چند هم که تو بنظرت می رسد که ما داریم با هم بگو مگو و بحث هم می کنیم. کیان ابو عمره فرمودند که آخر اینطوری که شما دارید با هم سر و صدا هم می کنید، من گفتم حتماً با هم دعوایتان هم شده است یا چیزی شده که الان است که یقه ی هم را نیز الساعة بگیرید! فرمودند که خیر؛ اتفاقاً درست هم بر عکس مسئله است. و اینطور بنظر تو می رسد و الا که ما در پی این هم هستیم که چطور فرهنگ اسلامی را هم درست ترویج دهیم که مردم به اسلام هم بگروند و بنظرشان هم نرسد که در دیار کفر است که نفع و منفعتشان بیشتر است تا در حتی ترویج اسلام در کل جهان! زیارت امام حسین در روز عاشورا و اربعین و بلکه هر روز هم برای همین است که بچه جان امامت و پیغمبرت و خدایت را دریاب بجای اینکه به غیر خدا هم بپردازی و فکر و عقلت را خیال کنی هر جوری خواستی می توانی برای خودت سوای خدا هم بکار گیری. این درست هم هست که حتی قرآن کریم هم می فرماید که خودتان را بکشید، ولی این یک اشتباه عظیم هم هست که کسی بنظرش هم برسد که از دستورات دینی هم یکی این است که خودکشی کنی؛ و حال آنکه این از مسلمات دین است که خودکشی گناه کبیره هم هست.

ولی ما این را متوجه هم می شویم که غرب حتی تبلیغ خودکشی هم می کند و نه فقط با کتاب خودکشی دورکیم، و بلکه حتی با ترویج بی حجابی و بی بند و باری، و حتی ترویج موسیقیهای مبتذل مثل فرض بفرمایید رپ یا ریتم و بلوز یا ... و حتی نیکولاس بورباکی را هم گویا وارد شعرهایشان می کنند. نکته این است که این فقط در فیلم بوقت شام هم نیست که دارد می فرماید که هواپیما ربا چطور ستاره ی فرض بفرمایید متال راک یا موسیقیهای از این قبیل هم بوده است! و بلکه از زبان این نوع موسیقیها هم بعضی می خواهند یک جا هم حکمت الهی را دریابند و هم ریاضی فیزیک را. جالب است که یک گروه خواننده ی دو تایی هم هستند که یکی از آنها هم اسمش جاش دون است! و لیون لبروین هم در سایت کتابهای بدون تمامی اش نقدی بر مذهبی که آنها گویا در شعرهایشان هم ساخته اند می کند و ویلیسم (vailism) آنها را با وایلیسم (Weilism) نیز مقایسه می کند. اتفاقاً لیون لبروین خود به عنوان یک استاد ریاضی بلژیکی هم خود را معرفی می کند و در این پستش از کتابهای بدون تمامی نیز که اتفاقاً خیلی هم به بحث نیکولاس بورباکی می نشیند و حتی بنده اول بار هم با مقالات و کارهای ملانی وود در همین سایت آشنا شدم، و لذا آندره و سیمون وایل را که معروف است که آندره وایل از بنیانگذاران نیکولاس بورباکی هم بوده است را به بحث می گذارد. و خصوصاً توپولوژی و نظریه ی مجموعه های بورباکی را هم به بحث می نشیند و به تئولوژی هم سعی می کند ربطش دهد و حتی مقالاتی را هم در این رابطه بیان می کند و ....

ولی نکته ی مهمتری که به بحث می گذارد این است که چطور ریاضیدانهای معروفی مثل گئورگ کانتور یا فیلیکس هاوسدورف یهودی آلمانی نمادهایی از چیزی که گروه 21 خلبان با عنوان کلانسی هم یاد می کند، نام می برد و ...

بنده ی حقیر مطمئنم که بعضی یحتمل اشکال هم می فرمایند که بابا اینهایی را که داری می گویی را که دیگر دلت نمی خواهد بجای عرفان نظری و عملی هم جا بزنی و ذیل مباحث مصباح الهدایة الی خلافة و الولایة امام خمینی قدس سره الشریف هم جا بزنی! حالا یحتمل از در یتیم و کربلا در محمودیه دولت آباد سبزوار هم یک چیزهایی فرمودید، ولی این را چطور می خواهی به مسئله هم ربطش دهی؟! ولی عرض بنده ی حقیر اینجا همین هم هست که اینها را خوب هم هست که حبیب ابن مظاهرها و عمار یاسرها و میثم تمارها و بلکه مسلم ابن عوسجة ها نیز با یک جهادهای تبین مهمی نیز با عرفان نظری امام خمینی حتی به بحث بنشینند که بالاخره آیا چقدر هم یک حالات غیبی خفیه ای در آنها هست که یحتمل شاگرد و دانشجو و طلبه ی چشم و گوش بسته ای که دارد خیلی هم سعی و تلاش اش را در نهایت جهاد تبین منبرها هم گوش می دهد و بلکه از حالات خلاء هم بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز آیا چقدر میل می کند و حتی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام و ... قلوب زمینی و آسمانی را هم در ایالات متحده چند جهانی بررسی می نماید، یک مرتبه هم گول این نظریه های جعلی و کذب را هم نخورد که خودشان را بجای کاردینالیته ها و بیشاپهای خیلی شسته رفته هم جا بزنند و بلکه وانمود هم کنند که دارند خیلی هم بسمت اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم آنها را پیش می برند و یقیناً هم از نیکولاس بورباکی در ریاضیات و شهید مطهری و ملا صدرا در حکمت متعالیه هم از همه و همه پیشی گرفته اند و .... یعنی مسئله این هم هست که مسئله ی شهادت این هم نیست که شاگرد و دانشجو و طلبه یک مرتبه سر از گروه های عجیب و غریبی مثل داعش و منافقین و مشرکین و کافرین در شرق و غرب هم سر در بیاورند و اسلام و خدا و پیغمبر و امام خود را هم یادشان برود و یک مرتبه فتوا هم بدهند که الا و لله که ما جرم پرتون را هم خودمان یافته ایم و هیچ احتیاجی هم به شماها نداریم. یعنی انسان وقتی به همین سخنان اخیر حضرت ولی فقیه مد ظله العالی راجع به صهیونیستها و طوفان الاقصی و آنچه فلسطینیان و حماس انجام هم دادند گوش می کند، بدرستی هم متوجه می شود که صهیونیسم لعنت شده ی جهانی چه اشتباهات عظیمی هم مرتکب می شوند که اینطور دارند به جنایات خود ادامه می دهند چرا که دارند نابودی خود را هم بچشم خود نظاره می کنند و هر چه بیشتر هم به جنایات خود می افزایند و هر چه بدتر هم در سیاه چاله های نجومی نیستی و باتلاقهای نابودی خود فرو می روند و هر چه همه ی عالم هم آنها را نهی می کنند که ای آمریکا، ای صهیونیست، ای شیطان بزرگ مرگت باد. ای صهیونیست اینقدر جنایات نکن و خودکشی ات و دار الجانین ات را که یک وقت به نازیهای آلمان نسبت می دادی حالا بطور خود- دوگان و ضد خود- دوگان هم بینهایت در الفهای مراتب و درجات متعالیه بالاتر سعی نکن بر علیه خودت هم تکرار کنی و خودکشی دسته جمعی هم کنی و .... نکن این کارها را، زشت است، قباحت هم دارد! غیر ممکن است بتوانی ضعف و ناتوانی ات را با جنایات ات بپوشانی و بلکه خودت را خیلی هم قوی جا بزنی هر چند که در استکبارت را غرق شده ای و مرده ای! نکن این کارها را و دست بردار از استکبارت، هر چند هم که دست خودت نیز نیست که چطور داری در کفر و لامذهبی و شرک و نفاق و نجاست و بدتر از حیوانیت و جنون ات هم دست و پا می زنی و ...!

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المستشهدین بین یدیه

لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ ۚ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ‎﴿٢١﴾‏ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِیمُ ‎﴿٢٢﴾‏ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ‎﴿٢٣﴾‏ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‎﴿الحشر: ٢٤﴾‏

قوله تعالى : « أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوى » الآیة وما یتلوها من الآیتین إشارة إلى بعض نعمه تعالى العظام علیه صلى‌الله‌علیه‌وآله فقد مات أبوه وهو فی بطن أمه ثم ماتت أمه وهو ابن سنتین ثم مات جده الکفیل له وهو ابن ثمان سنین فکفّله عمه ورباه.

وقیل : المراد بالیتیم الوحید الذی لا نظیر له فی الناس کما یقال : در یتیم ، والمعنى ألم یجدک وحیدا بین الناس فآوى الناس إلیک وجمعهم حولک.

المیزان، جلد 20، ص 310

http://lib.eshia.ir/12016/20/310


۱۳۹۶/۰۵/۳۱

نماهنگ | جواد الأوصیاء

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در آستانه آخرین روز از ماه ذی‌قعده و در سالروز شهادت حضرت امام جواد علیه‌السلام نماهنگ «جواد الاوصیاء» را منتشر می‌کند.
بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این فیلم مشاهده می‌کنید:
«زندگی امام جواد علیه‌السّلام هم الگوست. امام جواد علیه‌السّلام - امامی با آن همه مقامات، با آن همه عظمت در بیست‌وپنج سالگی از دنیا رفت. ۷۷/۲/۷
«این بزرگوار نمودار و نشانه‌ی مقاومت است. انسان بزرگی است که تمام دوران کوتاه زندگیش که در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسیده است. ... با قدرت مُزَور و ریاکار خلیفه‌ی عباسی، مأمون مقابله و معارضه کرد و هرگز قدمی عقب‌نشینی نکرد و تمام شرایط دشوار را تحمل کرد و با همه‌ی شیوه‌های مبارزه‌ی ممکن، مبارزه کرد. ۶۰/۲/۲۵
امام جواد می‌خواست به مردم بگوید که من طرفدار اسلام و طرفدار خاندان پیغمبرم. امام علی‌بن‌موسی‌الرضا صلواةالله‌علیه و امام جواد صلواةالله‌علیه همت بر این گماشتند که این ماسک تزویر و ریا را از چهره‌ی مأمون کنار بزنند و موفق شدند. ۱۳۵۹/۰۷/۱۸»

نماهنگ: نماهنگ | جواد الأوصیاء

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=37447

 

 

 

۱۴۰۳/۰۳/۱۶

نماهنگ | دلم برای رئیسی سوخت...

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «بعد از فقدان این عزیز، من دیدم تقریباً همه‌ی روزنامه‌ها، همه‌ی مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریانهای مختلف، از خدمات او و تلاشهای شبانه‌روزی او حرف میزنند، از او تمجید میکنند، تعریف میکنند؛ دلم سوخت؛ دلم برای رئیسی سوخت؛ [بعضی از] اینها در زمان حیات او حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها را بگویند؛ در زمان حیات او این برجستگی‌ها را میدیدند امّا کتمان میکردند، بلکه عکس آن را میگفتند و او را می‌آزردند. البتّه او غالباً جواب نمیداد امّا گاهی پیش من می‌آمد و مقداری شکایت میکرد. خدای متعال درجات این مرد عزیز و مغتنم را عالی کند.» ۱۴۰۳/۰۳/۱۴
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «دلم برای رئیسی سوخت...» را منتشر می‌کند.

https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=56633

 

بنده ی حقیر باز هم داشتم سر بازار به حرفهای مسلم ابن عوسجه و حبیب ابن مظاهر و میثم تمار و حتی عمار یاسر هم گوش می کردم همینطوری که ندای صادقی هم در پس زمینه داشت دعای کمیل را زمزمه می کرد و حتی عنکبوتهایی هم داشتند تار عنکبوتهای خود را می تنیدند. یحتمل بعضی اشکال بفرمایند که عنکبوتها این همه بیت العنکبوت هم درست می کنند آیا آب دهانشان هم خشک نمی شود، چرا که همانطوری که مستحضرید عنکبوتها با آب دهنشان هم هست که تار عنکبوتهایشان را می تنند و به همین دلیل هم هست که خانه شان از سستترین خانه ها است؟! و حالا یحتمل مسلم بن عوسجه بود یا میثم تمار یادم نیست درست که فرمودند یحتمل در روستای محمودیه از دولت آبادِ سبزوار هم بعضی اشکال کنند که کربلایی رخ داده است که نسخه ی کپی برابر اصل  دیگری از کربلای معلا هم باشد و آنرا همچون دُرّ یتیمی هم بخواهد به همه و همه عالم نیز نمایش دهد. این هم می شود دیگر، نمی شود؟ ولی یک استادی هم از کنار همه رد می شد و دید که حبیب بن مظاهر هم دارد خیلی خوب استدلال می کند که اگر اعیان ثابته را هم می خواهید، خوب است سوار بالگردی هم شده و برویم به یک بن بستی که به کلیسای نتردام هم ختم می شود آنجا ببینیم مریم و آسیه و زینب و رقیه هم چطور وارد کلیسا می شوند و بلکه آیا گوژپشت نتردام هم جلوی آنها را می گیرد یا خیر که زینب جان، رقیه چان، چرا حجابتان را رعایت نمی کنید در حالی که اینجا از کاتدرال کریستال در گاردن گروو اورنج کاونتی کالیفرنیا هم مهمتر است و چطور می شود که حجابتان اینطوریها هم شده است؛ مگر گیر لشکر یزید و ابن مرجانه و ابن زیاد و عمر ابن سعد و اینها هم افتاده اید؟ سوار بالگرد که شدند بروند از بالا موقعیت بن بست ختم به کلیسای نتردام را هم بنگرند، متوجه شدند که مسئله همچون آشنایی با علوم اسلامی شهید مطهری هم هست که در همان اول جلد یک حتی قبل از اینکه وارد منطق هم شوند و دیگر چه رسد به عرفان نظری و عملی، هم می فرمایند:

4 - علومی که در حوزه‌های فرهنگی اسلامی رشد و نما یافته است اعم از آنکه از نظر اسلام ، آن علوم واجب و لازم بوده و یا نه ، و اعم از آنکه آن‌ علوم از نظر اسلام ممنوع بوده است یا نه ، ولی به هر حال در جامعه اسلامی‌ و در میان مسلمانان راه خود را طی کرده است ، مانند نجوم احکامی ( نه‌ نجوم ریاضی ) و بعضی علوم دیگر .
می‌دانیم که علم نجوم تا آنجا که به محاسبات ریاضی مربوط است و مکانیسم آسمان را بیان می‌کند و یک سلسله پیشگوییهای ریاضی از قبیل خسوف‌ و کسوف دارد ، جزء علوم مباح اسلامی است ، و اما آنجا که از حدود محاسبات ریاضی خارج می‌شود و مربوط می‌شود به بیان روابط مرموز میان‌ حوادث آسمانی و جریانات زمینی ، و به یک سلسله غیب گویی‌ها درباره‌ حوادث زمینی منتهی می‌شود ، از نظر اسلام حرام است . ولی در دامن فرهنگ‌ و تمدن اسلامی هر دو نجوم وجود داشته است [1] .

آشنایی با علوم اسلامی، جلد 1، ص 18

http://lib.eshia.ir/50050/1/18

 

نکته اینجا این است که حکمت الهی و ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که حتی قلوب زمینی و آسمانی را هم آیا چقدر می تواند به هم وصل کند آنچنان که در چرخشهایی از جمله ... ربع و نیم و تمام و ... نیز در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی هم برای شاگردی و دانشجو و طلبه ای که خیلی هم میل دارد از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی نیز میل کند، همه و همه هم مطرح است. و حتی جرم پرتون را هم در مدل استاندارد ذرات فیزیک از طریق کوارکها و گلوئنها هم آیا با هندسه ی ناجابجایی یا حتی PDFها، GDFها نیز می طلبد و .... و لذا دیگر آن مباح و ممنوعیت را در مباحث نجومی نیز ندارند! و اما یحتمل بعضی هم اشکال کنند که همین مسئله نیز باعث می شود که در ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی، امثال مامون لعنت الله علیه هم بتوانند امثال امام محمد جواد صلوات الله و سلامه علیه را حتی با نظریه میدان کوانتومی و کرومودینامیک کوانتومی (شبکه ای) و ... شناسایی کرده و بلکه حتی بالگرد هم احتیاج نداشته باشند که به آسمان بروند تا بتوانند موقعیت او را در بن بست یا غیر آن هم بهتر شناسایی اش کنند. البته همین کار را بشارت دهنده هایی از ایران هم توانستند از روی علامات نجومی در مورد تولد حضرت عیسی ابن مریم، عیسی مسیح علی نبینا علیه السلام نیز بشارت دهند و حتی گویا با هدایایی نیز نزد آن حضرت رسیدند. بقیه ی مسائل شرح بر مقدمه ی استاد آشتیانی مصباح الهدایة الی خلافة و الولایة امام خمینی قدس سره را بعداً دنبال می کنیم، بر ختم رسل خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم صلوات! اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المستشهدین بین یدیه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ‎﴿المدثر: ٢٢﴾‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ ‎﴿عبس: ١﴾‏

 

استاد جلال الدین آشتیانی از کتبی مثل شرح دعای سحر یا سرّ الصلاة امام خمینی یا شرح مقدمه قیصری فصوص الحکم شیخ اکبر محی الدین عربی توسط خود استاد می فرمایند. بنده ی حقیر قبلاً هم در این باب که یحتمل کسی شرح مقدمه فصوص را بخواند، ولی خیلی هم حتی متوجه نشود که این مقدمه ای است بر کتاب فصوص که خود جای دیگری هم باید مورد توجه قرار گیرد و بلکه شرح مقدمه فصوص فقط مقدمه ای است بر فصوص. مثلاً اگر شما حتی اسفار اربعه حکمت متعالیه ملا صدرا را هم مطالعه بفرمایید، می تواند به درسهای عرفانی شما در باب عرفان نظری و عملی هم کمکها کنند. و اما استاد دیگری هم می فرمودند که بعضی نیز یک شبه ره صد ساله را می روند آنچنان که فرض بفرمایید در کتاب عارف 12 ساله هم شرح حالی از زندگی شهید عالی مقام رضا پناهی آمده است و ویدئوهایی هم در مورد ایشان در آپارات یافت می شوند. اینجا یک مسئله ای هست غیر از آن داستان من یافتم من یافتم ارشمیدسی! لطفاً التفات بفرمایید. بنده داشتم یک بار شرح زاد المسافر ملا صدرای استاد آشتیانی را که مقاله ای کوتاه از ملا صدرا هم هست و ایشان در شرحشان یک کتاب از آن در می آورند. این را از کتابخانه گرفته بودم می خواندم. همینطوری که می خوانید مثل همین شرح مصباح الهدایة نیز همینطوری که دارند فارسی می گویند یک مرتبه می بینید تبدیل شد به اینکه به عربی می فرمایند و بر عکس! شما یک جورهایی کانه به سر وجد هم می آیید همینطوری که دارید کتاب را ادامه می دهید! ولی در عین حال یک حالت حیرانی ای هم دارد که انسان بخواهد از زاد المسافر یا همان توشه ی آخرتش یاد بگیرد و بفهمد و آن هم بصورت فلسفی و عرفانی و .....

اینجاها یک جورهایی انسان به اشتباه هم یحتمل بیافتد که نویسنده خود دچار بار زدن اسفار است همانطوری که فرض بفرمایید یحتمل امر بر شاگرد مشتبه هم شود که آیا غیر از این است که ادوارد ویتن هم افتاده است در دار المجانین؟ و هیچ کس هم نیست که او را نجات دهد؟ مسئله ی قیام لله مثنی و فرادی اینجا است که انسان در عین حال هم بتواند منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی را نیز درست کسب کند که اینجا دار المجانین قضایا هم کدام است؟ یعنی یحتمل نویسنده خیلی هم مایل است از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه هم میل کند، ولی آیا چقدر هم آن معرفت لازم را نیز توانسته است کسب کند یا بلکه یحتمل هم در یک جاهایی همینطوری متوقف شده است و بلکه ترمزش را هم کشیده اند و فرموده اند شما بفرمایید دار المجانین. اینجا این سوال مطرح است که آیا این شاگرد است که چنین است، یا اسفاری که برایش بار زده اند نیز به همین منظور است؟ آیا همیشه هم در وضعیت آخر من خوبم تو خوبی واقعیم؟! مثل اینکه بنده یک جورهایی هم جمعه ای رسیدم به آن فیلسوف نما در نشریه ی دانشگاه امام صادق که ویدئویی هم از او در رابطه با زن زندگی آزادی داشت می گفت: اصلا این نظام بدتر از نظام قبل هم هست، و ما اول باید این نظام را ساقطش کنیم و بعد به این فکر باشیم که این کیست که قرار است نظام بعدی را رهبری کند!!! حالا بنده ی حقیر نمی خواهم اسم او را هم بیاورم که گویا استاد دانشگاه و بلکه آقازاده هم هستند. ولی خوب در عین حال کتبی را هم نقد کرده است که یحتمل قابل استفاده هم باشند! چه عرض شود؟ یک وقت هست مسئله این است که طرف زده است جاده ی خاکی و منحرف هم شده است، ولی یک وقت هست دیگر ماورای آن هم هست. بعضی بزرگواران آنقدر هم بزرگوارند که از دیدگاه های حکمت الهی وارد بحث با این حضرات هم اصلا نمی شوند و یحتمل هم در این وادیها انسان آنقدر قوطه می خورد تا عمرش هم تمام شود، ولی یک وقت هم هست آیا چطور شود و آیا معجزه ای هم رخ دهد که این حضرات آیا چطور هم یحتمل توبه کنند و متوجه اشتباهی که دارند می کنند نیز شوند حتی بعد از اینکه یک یا چندین سفر هم به آمریکا و اروپا و ... تشریف فرما شدند و برگشتند یا همانجا هم ماندند و .... یعنی بالاخره هم یحتمل طرف بفهمد که بابا بچه جان، بگیر بنشین دیگر!

این را هم بنده ی حقیر قبلاً زیاد گفته ام که شما یحتمل متوجه شوید که وقتی دارید کتب جبر را مطالعه می فرمایید، همینطوری که سالیان می گذرد و بلکه ویرایشهای جدید کتب هم بیرون می آیند، همینطوری هم به حجم آنها دارد افزوده می شود. و در عین حال مثلاً سرژ لنگ در کتابش می گفت: برای تمرینهای مبحث همولوژی که استینراد هم آنرا ابتذال انتزاعی- بخاطر آن همه فلشهایی که در آن هست- می نامیده، می فرماید یک کتاب همولوژی جبری را بگیرید و همه ی قضایایش را سعی کنید بدون اینکه به اثباتهایش نگاه کنید خودتان حل کنید! حالا همینطوری هم که پیش می روید قرار هم هست به هندسه ی دیفرانسیل و هندسه ی جبری مثلاً هم همولوژی جبری را کاربردی کنید تا لب کلام را هم درک بفرمایید، و بلکه همه ی اینها را و خیلی بیشتر از اینها را هم در نظریه ریسمان و ریاضی فیزیک کاربردی کنید. حالا دیگر توجه بفرمایید که دار المجانین ادوارد ویتن هم کدام است؟! 

یعنی بالاخره مسئله یک وقت صرف کردنی هم می خواهد که شبیه می شود به اینکه در یک ایستگاهی از اتوبوس پیاده شده اید که سوار یک اتوبوس دیگری هم یحتمل شوید و دارید مبحثتان را هم مطالعه می کنید. ولی نمی خواهید هم در عین حال توقفتان در ایستگاه خیلی طولانی هم شود آنچنان که بنظر برسد انگار دارید برای همیشه در این ایستگاه ماندگار هم می شوید! و اما خوب مسئله کار هم می برد دیگر. یعنی این نیست که ادوارد ویتن یا حتی استاد جلال الدین آشتیانی هم مخصوصاً نیز طوری می نویسند که می خواهند شما در سر جایتان هم درجا بزنید و متوقف هم شوید یا حتی خودشان هم یحتمل متوقف اند. یحتمل قسمتی از مسئله هم این است که بالاخره آقایان خانمها آیا شاگرد و دانشج و طلبه در سعی و تلاش اش برای میل به الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه و امام زمان عجل الله فرجه الشریف چطور هم قرار است از فلسفه و طبیعیات و ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برسد به مقصد حکمت الهی و حالا آیا چقدر هم دارد به ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام چرخشی قلوب زمینی و آسمانی هم نزدیک می شود؛ و حالا در هر ربع مسکونی هم که می خواهد باشد و آیا کدام ربع پهلوی در این ربع مسکون هم هست که به او نزدیکتر است؟ مسئله بلکه این هم هست که آیا چطور قرار است به مقصد حکمت الهی حتی با عرفان نظری و عملی نیز خود را برساند و در آنجا مستقر هم شود؟ بگذریم. به نوعی دار المجانین از اینجا هم آغاز می شود که همه ی این مسائل فلسفی و آزمایشگاهی و علمی و حکمت الهی را که در ریاضی و فیزیک و طبیعیات یک جور در آن بحث می شود و در حکمت متعالیه و حکمت الهی جوری دیگر هم بحث می شود نیز هر کدام حرفهای خودشان را بزنند و هیچ کدام هم نفهمند دیگری دارد چه می گوید و از رو هم نروند و بلکه به روی خودشان هم نیاورند که اصلا مسئله ای به اسم فرض بفرمایید اعیان ثابته هم کدام بود؟ و لذا دیگر یحتمل بعضی اشکال هم کنند که بابا جناب پرفسور را که کسی نمی آید بیاندازدش توی دار المجانین! اینکه دیگر شوخیهای سر بازار نیست. بله، ولی  وقتی کار رسید به سر پل صراط یا بدتر از آن سر پل خر گیری که قرار بود مسائل حتی خیلی هم اخلاق مدار نیز باشند و چنین هم نشدند. حالا بفرمایید دار المجانین هم نداریم. و ادوارد ویتن هم از رو نمی رود و کار خودش را هم می کند. یحتمل هم حتی بفرماید قیام لله هم نمی کنیم و به کار دیگرانی هم که می خواهند قیام لله نیز کنند کاری نداریم. همان کار خودمان را نیز الی ما شاء الله می کنیم و به هندسه ی خودمان هم می پردازیم. خوب است دیگر. ولی موضوع این است که بالاخره آیا ما نمی خواستیم از ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم به حکمت الهی برسیم؟ غیر از این است؟ یا حضرات حکما و علما ی حکمت الهی هم با هندسه و نجوم و ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی نیز کاری نباید داشته باشند؟ حالا ما وارد مسائل جرم پرتون هم نمی شویم چرا که یحتمل بعضی اشکال هم بفرمایند که تو اینها را بلد هم نیستی و بهتر هم هست وارد این یک دار المجانین دیگر نشوی و همان بهتر که به ایالات متحده چند جهانی استکان نلبیکهای توپولوژیک حتی ابرتقارنی ... ربع و نیم و تمام چرخشی ات بپردازی و با یک دست هم سعی نکنی چندین هندوانه را برداری و بلکه همه و همه را هم به انسان کامل وصل کنی و ... چه عرض کنم! التفات بفرمایید که مسائل علمی خیلی هم صبر و حوصله می خواهند که تبدیل به مشتی شطحیات و اوهام و تخیلات حتی توهین آمیز هم نشوند و .... لا اله الا الله اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  وارفع درجته.

قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ‎﴿سبإ: ٤٦﴾‏

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

بعضی یحتمل اینجا اشکال می فرمایند که این عمار یاسر هم نبود و بلکه میثم تمار هم بود که با حبیب ابن مظاهر و مسلم ابن عوسجه داشتند با هم سر کوچه و بازار نیز شوخی و بحث می کردند. البته این یحتمل درست هم هست که یک دفعه هم میثم تمار نیز بوده است و نه عمار یاسر که داشته است با حبیب ابن مظاهر و مسلم ابن عوسجه بحث می کرده اند. ولی خوب این معنایش این هم نمی شود که دیگر استبعادی هم داشته باشد که هر چهار تای آنها و حتی همراه عابس ابن ابی شبیب شاکری هم داشته اند همه در ملاقات دیگری که داشته اند در کوچه و بازار با هم آیا چقدر هم شوخی می کرده اند و دیگران می فرموده اند که نه بابا اینها که مثل اینکه از دارالمجانین هم انگار فرار کرده اند، چرا که از حوادثی هم داشته اند در صفین و کربلا و غیر آن سخن می گفته اند که غیر عادی هم بنظر بقیه می رسیده است؟! مثل این است که بنده ی حقیر هم مدعی شوم که در آینده دارم با خانم فضه سادات حسینی نیز مصاحبه می کنم که آیا حالا چقدر هم به ملانی ماچت وود ایمیل بزنم یا نزنم. و خانم حسینی هم بفرمایند که حالا هر چقدر هم خواستی به ایشان ایمیل بنویس، ولی کیست که جوابت را هم بدهد! شتر در خواب بیند پنبه دانه! تو برو با همان کرم با قلیانش و در حال پروانه شدن و آلیس در سرزمین عجایب ببین چقدر می توانی از کارهایشان سر در بیاوری و .... البته اینجا یک نکته ای هست که در باب تخیلات و اوهام و خواب و خیال نهفته است که دقیقاً هم از عدم نیست که سرچشمه می گیرند و در مرز بین وجود و عدم یا همان هستی و نیستی واقع شده باشند. این مسئله خصوصاً در مورد شهید هم شدت پیدا می کند که زنده است و بلکه شهداء را مرده هم نپندارید: وَلَا تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَـٰکِن لَّا تَشْعُرُونَ ‎﴿البقرة: ١٥٤﴾‏.

و لذا اگر شاگرد و طلبه و دانشجو هم آنچنان مبتلا شد وقتی می خواست از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه پیشروی کند و بلکه دارد اوهام و تخیلات خود را نیز هم می زند، یک مرتبه متوجه شود که مادرش زهرای اطهر صلوات الله و سلامه علیه هم نزد او آمده است که می فرمایند که بچه جان داری چه می کنی؟ به خانم حسینی و بلکه ملانی ماچت وود و ایمیل به آنها هم چه کار داری؟ کار خودت را بکن! چرا دخترت را چادر سرش نمی کنی ببری مسجد؟ نکند یک کاری کرده ای که آنوقت واعظ محترم هم مجبور شود بفرمایند بابا اون وقتی که باید کاری می کردی هم نکردی! آخر یک کاری هم بکن!

مسئله قیام لله اینجا این است که بعضی یحتمل که حتی در کسوت مسیحیت و بلکه یهودی هم باشند بفرمایند که اصلا بگو ببینیم آن خدای اصل کاریت هم قیام کند ببینیم مسئله چیست و بلکه اخلاق هم حتی کدام است؟! مسئله اینجا این است که فرقی هم ندارد که حالا مسیحی است یا یهودی است یا مسلمان، ولی آیا اگر منجی عالم که همه و همه نیز او را قبولش دارند تشریف فرما شوند، آیا آنگاه نه همان خدای اصل کاری را که بعضی خیلی هم جرات دارند می فرمایند بلند شود بایستد ببینیم، و بلکه حتی به همان منجی عزیز هم آیا شما می فرمایید بلند شو بایست ببینیم ات؟! این ادب و اخلاق است؟! و لابد آنوقت انتظار هم می رود که او نزد ما ظاهر هم شود و جواب سوال ما را هم به ما بدهد؟! حالا کاری هم نداریم به اینکه کی می فرماید که آن حضرت تشریف فرما هم شده اند حالا یک یا چند هزار سال پیش یا اینکه هنوز هم تشریف فرما نشده اند و چطور هم در مسائل اختلاف می اندازند؟ بنده ی حقیر بدوم بروم نماز جماعت را دریابم! لا اله لا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه  الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی