الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿النحل: ١٢٥﴾

 

 

٨ ـ وحدثنا جماعة عن الشیخ المفید أبی علی الحسن بن علی الطوسی، وعن الشریف أبی الفضل المنتهى بن أبی زید بن کیابکی الحسینی ، وعن الشیخ الأمین أبی عبد الله محمد بن شهریار الخازن ، وعن الشیخ الجلیل ابن شهرآشوب ، عن المقرئ عبد الجبار الرازی ، وکلهم یروون عن الشیخ أبی جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسی رضی الله عنه.

قالوا : حدثنا الشیخ أبو جعفر محمد بن الحسن الطوسی بالمشهد المقدس بالغری على صاحبه السلام ، فی شهر رمضان من سنة ثمان وخمسین وأربعمائة ، قال : حدثنا الشیخ أبو عبد الله الحسین بن عبید الله الغضائری ، قال : حدثنا أبو المفضل محمد بن عبید الله السلمی.

قالوا : وحدثنا الشیخ المفید أبو علی الحسن بن محمد الطوسی والشیخ الأمین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن شهریار الخازن ، قالا جمیعا : حدثنا الشیخ أبو منصور محمد بن أحمد بن عبد العزیز العکبری المعدل بها فی داره ببغداد سنة سبع وستین وأربعمائة ، قال : حدثنا أبو المفضل محمد بن عبد الله الشیبانی ، قال : حدثنا محمد بن یزید بن أبی الأزهر البوشنجی النحوی ، قال : حدثنا أبو الصباح محمد بن عبد الله ابن زید النهشلی ، قال : اخبرنی أبی ، قال : حدثنا الشریف زید بن جعفر العلوی ، قال : حدثنا محمد بن وهبان النبهانی ، قال : حدثنا أبو عبد الله 

الحسین بن علی بن سفیان البزوفری ، قال : حدثنا أحمد بن إدریس ، عن محمد بن أحمد العلوی، قال : حدثنا محمد بن جمهور العمی ، عن الهیثم بن عبد الله الناقد ، عن بشار المکاری ، قال :

دخلت على أبی عبد الله علیه‌السلام بالکوفة وقد قدم له طبق رطب طبرزد وهو یأکل فقال لی : یا بشار ادن فکل ، فقلت : هناک الله وجعلنی فداک قد أخذتنی الغیرة من شئ رأیته فی طریقی أوجع قلبی وبلغ منی ، فقال لی : بحقی لما دنوت فأکلت ، قال : فدنوت فأکلت ، فقال لی : حدیثک ، قلت : رأیت جلوازا یضرب رأس امرأة ویسوقها إلى الحبس وهی تنادی بأعلى صوتها : المستغاث بالله ورسوله ، ولا یغیثها أحد ، قال : ولم فعل بها ذاک ، قال : سمعت الناس یقولون : انها عثرت فقالت : لعن الله ظالمیک یا فاطمة ، فارتکب منها ما ارتکب.

قال : فقطع الاکل ولم یزل یبکی حتى ابتل مندیله ولحیته وصدره بالدموع ، ثم قال : یا بشار قم بنا إلى مسجد السهلة فندعو الله عزوجل ونسأله خلاص هذه المرأة ، قال : ووجه بعض الشیعة إلى باب السلطان وتقدم إلیه بان لا یبرح إلى أن یأتیه رسوله فان حدث بالمرأة حدث صار إلینا حیث کنا.

قال : فصرنا إلى مسجد السهلة وصلى کل واحد منا رکعتین ، ثم رفع 

الصادق علیه‌السلام یده إلى السماء وقال :

أنت الله لا إله إلا أنت مبدئ الخلق ومعیدهم ، وأنت الله لا إله إلا أنت خالق الخلق ورازقهم ، وأنت الله لا إله إلا أنت القابض الباسط ، وأنت الله لا إله إلا أنت مدبر الأمور وباعث من فی القبور ، أنت وارث الأرض ومن علیها ، أسألک باسمک المخزون المکنون الحی القیوم.

وأنت الله لا إله إلا أنت عالم السر واخفى ، أسألک باسمک الذی إذا دعیت به أجبت ، وإذا سئلت به أعطیت ، وأسألک بحق محمد وأهل بیته وبحقهم الذی أوجبته على نفسک ان تصلی على محمد وال محمد وان تقضی لی حاجتی الساعة الساعة.

یا سامع الدعاء ، یا سیداه یا مولایاه یا غیاثاه ، أسألک بکل اسم سمیت به نفسک ، أو استأثرت به فی علم الغیب عندک ان تصلی على محمد وال محمد وان تعجل خلاص هذه المرأة ، یا مقلب القلوب والابصار ، یا سمیع الدعاء.

قال : ثم خر ساجدا لا اسمع منه الا النفس ، ثم رفع رأسه فقال : قم فقد أطلقت المرأة ، قال : فخرجنا جمیعا فبینما نحن فی بعض الطریق إذ لحق بنا الرجل الذی وجهناه إلى باب السلطان فقال له : ما الخبر ، قال : قد اطلق عنها ، قال : کیف کان اخراجها ، قال : لا أدری ولکننی کنت واقفا على باب السلطان إذ خرج حاجب فدعاها وقال لها : ما الذی تکلمت به ، قالت : عثرت ، فقلت : لعن الله ظالمیک یا فاطمة ففعل بی ما فعل.

قال : فاخرج مائتی درهم وقال : خذی هذه واجعل الأمیر فی حل فأبت ان تأخذها ، فلما رأى ذلک منها دخل واعلم صاحبه بذلک ثم خرج فقال : انصرفی إلى بیتک ، فذهبت إلى منزلها ، فقال أبو عبد الله علیه‌السلام : أبت ان تأخذ المائتی درهم ، قال : نعم وهی والله محتاجة إلیها ، قال : فاخرج من جیبه صرة فیها سبعة دنانیر وقال : اذهب أنت بهذه إلى منزلها فاقرأها منی السلام وادفع إلیها هذه الدنانیر.

قال : فذهبنا جمیعا فأقرأناها منه السلام ، فقالت : بالله أقرأنی جعفر بن محمد السلام ، فقلت لها : رحمک الله والله ان جعفر بن محمد أقرأک السلام ، فشهقت ووقعت مغشیة علیها ، قال : فصبرنا حتى أفاقت وقالت : أعدها علی ، فاعدنا علیها حتى فعلت ذلک ثلاثا ، ثم قلنا لها : خذی هذا ما ارسل به إلیک وابشری بذلک ، فاخذته منا وقالت : سلوه ان یستوهب أمته من الله فما اعرف أحدا أتوسل به إلى الله أکثر منه ومن آبائه وأجداده علیهم‌السلام.

قال : فرجعنا إلى أبی عبد الله علیه‌السلام فجعلنا نحدثه بما کان منها ، فجعل یبکی ویدعو لها ، ثم قلت : لیت شعری متى أرى فرج آل محمد علیهم‌السلام ، قال : یا بشار إذا توفی ولی الله وهو الرابع من ولدی فی أشد البقاع بین شرار العباد فعند ذلک یصل إلى ولد بنی فلان مصیبة سوداء مظلمة ، فإذا رأیت ذلک حلق البطان، ولا مرد لأمر الله.

 

المزار الکبیر، شیخ ابوعبدالله مشهدی، صص 136-139

http://lib.eshia.ir/27788/1/136

  • ۹۸/۱۲/۰۲
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۱۸۶)

  • مهره مار سرمهره
  • Hey very cool blog!! Guy .. Beautiful .. Superb .. I'll bookmark your web site and
    take the feeds additionally? I'm happy to find numerous
    useful information right here in the post, we want work out more strategies in this regard, thanks for sharing.

    . . . . .

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ﴿الاسراء: ١

     

    فَانطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا ﴿الکهف: ٧٤

     


     

    پیام رهبر انقلاب در پی فاجعه دردناک بندر بیروت، ۱۳۹۹/۰۵/۱۵

     

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی در پی فاجعه‌ی انفجار دردناک بندر بیروت، با مردم لبنان ابراز همدردی کردند.
    متن کامل پیام رهبر انقلاب اسلامی که در حساب توئیتر پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR منتشر شد به شرح زیر است:
    «در فاجعه دردناک انفجار بندر بیروت -که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم و خسارات شدید شده- با شهروندان عزیز لبنانی همدردیم و در کنار آنان هستیم. صبر در برابر این حادثه، برگ زرینی از افتخارات لبنان خواهد بود.»

     

    اول بجای اینکه آیه ی اول سوره ی اسراء را انتخاب کنم، بجایش آیه ی هفتم را گفتم انتخاب کنم؛ ولی همین که این آیات را نوشتم الا اینکه بجای آیه یک آیه هفت بود، یک مرتبه کل صفحات مرورگرم پاک شد نمی دانم چرا؟ یحتمل هم برای اینکه زیادی صفحاتی باز شده بوده اند و بلکه دیشب هم نمی دانم باز چرا موشم بود یا چه بود که باعث شد که یک مرتبه ساعت سه یا چهار صبح بود که رایانه ام خود به خودی روشن هم شده بود. حالا بنده ی حقیر آن وقت فهمیدم و بلکه یحتمل زودتر هم روشن شده بوده است! و خوب، اینها و خیلی چیزهای دیگر از همین نوع و بالاتر و پایینتر هم مثل خیلی چیزهایی است که نویسنده ی خسی در میقات نیز می فرمایند که اینطور است یا آنطور باید باشد و بعد هم دست آخر می فرمایند که ... رها کنم! یعنی یک دیدگاه روشنفکرانه ای هم هست که خیلی خوب هم یحتمل تحلیل می کند؛ و اما فقط کافی هم هست که تکبیر بگویید الله اکبر آنچنان هم که در تکبیرة الاحرام می فرمایید تا متوجه شویم که درست است که یحتمل چقدر سعی هم داریم که به لقاء الله بپیوندیم و بلکه چقدر هم بعضی یحتمل مدام در حال لقاء الله تشریف داشته باشند، و خوب در عین حال هزاران هزار مشکلات هم هستند که باید حل شوند و غیر قابل حل هم نیستند و بلکه بسیاری مشکلات دیگری هم هستند که یحتمل غیر قابل حل هم باشند. ولی خوب معنایش این نیست که برای همیشه این مسائل غیر قابل حلند و باید رهایشان هم کرد و السلام و نامه تمام. وقت مناسبتری را باید پیدا کرد و دوباره سراغشان رفت و دوباره باید سعی کرد تا بلکه بتوانیم حلشان کنیم.

    و البته اینجا بعضی هم بدرستی اشکال خواهند کرد که در بعضی مسائل حکمت متعالیه و فلسفی که یحتمل در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مطرح اند، به تعبیری شما نمی توانید اینها را با هر کسی مطرح هم کنید هر چند که هر کس هم به اندازه ی فهم خود از مسئله برداشت می کند. به تعبیر یکی از نزدیکان امام خمینی، امام وقتی می دیدند که کسی در جلسه ی درسشان حاضر شده است که یحتمل ظرفیت شنیدن حرف را نداشته باشد ساکت می شدند و دیگر چیزی نمی گفتند.

    البته بنده ی حقیر حالا این چند مقاله را نیز اینجا می آورم که اگر بعداً اینها هم پاک شدند چرا که خود به خودی رایانه ریستارت شد آنها را یادم باشد که یک جایی بالاخره ثبت کرده ام!

     

    Theory of Superconductivity*
    J. Bardeen, L. N. Cooper AND J. R. Schrieffer
    Departmelt of Physics, Urtiversity of Illinois, Urbarta, Itlirtois
    (Received July 8, 1957)

     

    Bound Electron Pairs in a Degenerate
    Fermi Gas*

     

    Microscopic Theory of Superconductivity

     

    Little-Parks Oscillations in a Single Ring in the vicinity of the Superconductor-
    Insulator Transition
    Article in Physical Review B · November 2014
    DOI: 10.1103/PhysRevB.91.174505 · Source: arXiv

     

    arXiv:1605.02391v3 [hep-th] 21 Nov 2016

    arXiv:1206.1407v2 [cond-mat.supr-con] 8 Jun 2012

    arXiv:1508.04715v2 [cond-mat.mes-hall] 19 Dec 2015

    arXiv:1610.05810v3 [cond-mat.mes-hall] 21 Mar 2017

     

    البته سه مقاله ی اول را نمی دانم چطور شده بوده است که آیا از دستشان در رفته بوده است یا چه که از لینک ویکیپدیا چطور سایتهای فیزیکال ریویو و فیزیکال لترز خود اصل مقاله های باردین کوپر و شریفر را به شما دادند؛ و البته اینجا اگر کسی بدتر از این حقیر دچار تنبلی و فشلی نشده باشد، و لذا می بایستی حریصتر هم شود که زودتر این مقالات را بخواند و دریابد که چنین چیزی نصیبش شده است. بگذریم از این نکته که دانشگاه ها و پژوهشگاه های ما چقدر چقدر پول می دهند که این مجلات و دیگر مجلات علمی را آبونمان شوند و اگر کسی بخواهد یکی از این مقالات را بگیرد، کانه از گناهان کبیره را مرتکب هم شده است و بلکه بالاخره با هزار جور منت آیا بتواند آنها را از راه هایی که قاچاق بنظر نمی رسند هم بیابد. گاهی اوقات راه های قاچاقی جاهایی که کپی رایت خیلی هم معنا ندارند معقولترند چرا که آیا چه مدتی مجلاتی را می توانند آبونمان هم شوند و چقدر هم این وضع آیا ادامه خواهد یافت و .... و لذا خیلی اوقات اینترنت است و خودتی و بندگی خدایت و لا غیر! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    الر ۚ تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِینٍ ﴿١﴾ رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کَانُوا مُسْلِمِینَ ﴿٢﴾ ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ ۖ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ﴿٣﴾ وَمَا أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٌ مَّعْلُومٌ ﴿٤﴾ سوره مبارکه الحجر

     

     ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿١٢٥﴾ وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ ۖ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرِینَ ﴿١٢٦﴾ وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّـهِ ۚ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ ﴿١٢٧﴾ إِنَّ اللَّـهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَّالَّذِینَ هُم مُّحْسِنُونَ ﴿١٢٨﴾ سوره مبارکه النحل

     

    بسم الله الرّحمن الرّحیم
    والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین....

    ۲) هدف میان‌مدّت آمریکا؛ ایجاد مانع در برابر پیشرفت کشور
     هدف میان‌مدّت آنها این است که با این تحریم از پیشرفت کشور مانع بشوند؛ عمدتاً پیشرفت علمی. اینها را گفته‌اند، اینها حدسیّات من و تحلیل من نیست، اینها حرفهایی است که لابه‌لای اظهارات خودشان -چه سیاستمدارانشان، چه آنهایی که در اندیشکده‌ها دارند کار میکنند، اندیشکده‌های سیاسی و امثال اینها- به زبان آورده‌اند، اینها را گفته‌اند. هدف این است که با این تحریم، محدودیّتهایی ایجاد کنند که کشور پیشرفت نکند و بخصوص در زمینه‌های علمی پیشرفت انجام نگیرد. حتّی گفته‌اند و تصریح کرده‌اند که این شهادتهایی هم که انجام گرفت -شهدای هسته‌ای و مانند اینها- برای این بود که پیشرفت علمی کشور ایران عقب بیفتد. این هم هدف میان‌‌مدّت اینها است.
     

    بیانات رهبری در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید قربان، دهم ذی الحجة 1441، ۱۳۹۹/۰۵/۱۰

    https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46146

     

     

    سخنرانی را دوباره گوش کردم. اهداف کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت تحریمی آمریکا را حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند که بنده ی حقیر فقط اینجا میان مدت را آورده ام که مربوط به مانع شدن پیشرفت کشور و عمدتاً پیشرفت علمی است. این خیلی مسئله ی مهمی است که چطور مانع چنین مانعی شویم، ولی مسئله ی مانع شدن علمی خود چیز دیگری است که اگر واقعاً کسی سری را که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی  نهفته شده است را بیابد، دیگر چنین موانعی بر پیشرفت علمی امکان پذیر نخواهد بود.

    البته اینجا باید بنده ی حقیر از عباس آقا خیلی تشکر کنم که ایده ی اولیه ی مسئله را در مورد سید پشندی طرح فرمودند؛ ولی خوب، بعد بنده ی حقیر در رویا دیدم که با یک عباس آقای دیگری هم رفته ام بندر عباس و آنجا دیگر مسئله بیشتر هم برایم روشن شد. و مسئله ی سید پشندی واقعاً این است که برای اینکه کسی بخواهد از تکینیگی بی حجاب بیرون بیاید و بلکه داخل انواع سیاه چاله های نجومی دیگری که یحتمل تکینگیهای باحجاب را هم شامل می شوند نیافتد، از جمله راهش این است که برود ببیند سید پشندی چه کرد که به دستمزد کمتر نزد کسی که زکاتش را می پردازد راضی شد. این موضوع مرا یاد مثال کربلایی کاظم ساروقی هم انداخت که بخاطر همین کارهایش ناگهان حافظ قرآن هم شد. البته اگر سیدهای پشندی که حتماً هم داریم خدای ناکرده نعوذ بالله بد برداشت نکنند، بعضی هم یحتمل سید پشندی را با خود سیب زمینی پشندی اشتباه گرفته باشند؛ و اما چنین چیزی غیر ممکن است چرا که آن خلوص نیتی را که همین سید پشندی ما خواهد داشت باعث می شود که هر جا که باشد امام زمان عجل الله فرجه الشریف در قلب او متجلی شود.

    ولی در عرصه های علمی عایقی/ابررسانایی که مطرح شد، نکته ای که مطرح است این است که چه چیزی باعث می شود که تکینگیهای بی حجاب/با حجاب و سیاه چاله ها تبدیل شوند به جاده ی در حال ساخت تحقیقاتی مربوط به باتلاقها/ منظره ها و .... البته اینها نکاتی است که از لحاظ علمی دقیقاً هم قابل بحث هستند و می توان آنها را بررسی کرد. ولی نکته اینجا است که آنجایی که تکینگیهای بی حجابی بیشتر هم پسندیده می شوند، این نقطه نظر خود را نیز می خواهند بشدت با اهمال تمام اعمال کنند که اتفاقاً هر چه هست و نیست هم همین تکینگیهای بی حجابی (naked singularity) است و بلکه تکینگیهای از نوع باحجاب است که مطرح نیست. و خلاصه حجاب بی حجاب از نقطه نظر کسانی که خود بی حجابی را هم می پسندند. و خوب، همینجا هم شما گیر خواهید کرد که اصلا از لحاظ علمی می توانید هم چنین چیزهایی را ثابت کنید و آیا مسئله ی سانسور کیهانی هم اینجا یعنی چه؛ التفات می فرمایید؟ یعنی کلاً مسئله را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به ریاضی فیزیک می توان اینطور عنوان کرد که آنجایی که حکمت متعالیه و فقه هم معنی ندارد و لذا حرفش را هم به ریاضی فیزیک می زند؛ و اما حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم نمی پذیرد و بلکه اصلا پیشرفت علمی شما را هم نفی می کند که آنرا به پیشرفت علمی خودش بیافزاید! یعنی حساب می کند که مسئله را ریسمانی فقط در حد باتلاقی اش هم آیا بفهمید که بدرد ریسمان هم نمی خورد.

    این را اگر بنده ی حقیر خودم می گفتم و نه حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمودند، می گفتند که این بنده ی خدا توی باتلاق خودش گیر کرده بوده است از اول و نمی تواند هم مثلاً دکترایش را بگیرد و لذا زکات کمتر و سید پشندی و بندر عباسی را هم بهانه کرده است. و خواب و رویا هم می بیند که عایقی/ابررسانایی مثلاً معادل اینشتن در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم شده است بجای اینکه مثل سید پشندی سعی کند ادعایش را پایین آورده و بلکه فرضاً حتی حافظ قرآن هم شود و اجازه هم ندهد که سوای بقیه ی افراد و از همه بیشتر هم خصوصاً چه آخوندها و چه آمریکاییها و چه اسرائیلیها حقش را بخورند و هر چه هم خورده اند هنوز کمشان است!!! این است که می فرمایند هر چه فریاد دارید سر آمریکا بزنید. یک خیانتی غیر ممکن است که نباشد که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را همه و همه بیایند رهایش کنند و بروند به صرف ریاضی فیزیک بلکه بپردازند و مثلاً آرشیو کرنل را آباد کنند. علم و فلسفه و حکمت اگر واقعاً علم است، همه جا همین است و نمی توان جلویش را گرفت و بلکه به زبان فارسی سلیس هم می توان آنرا بیان کرد هر چند که پیچیدگیهایی هم دارد که بزرگان علم و فلسفه و فقه و اخلاق و حکمت متعالیه هم در آن جا می مانند. یعنی یک سطحی از سطوح حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هست که سالک الی الله آنقدر حرفهای منطقی دارد که حرفهایش تمامی ندارد چه ایران باشد و چه اروپا و چه آمریکا و چه هر زمان و هر جای دیگری .... اتفاقاً چیزی که خسی در میقات جلال آل احمد را نیز جاودانه می کند همین است که بسی خواندنی است و دلت نمی خواهد زمینش بگذاری چرا که چطور توانسته است در آن قبل از انقلابی که ماهایی که دبیرستانی هم بودیم حتی هیچ از 15 خرداد نشنیده بودیم اینطور حرفهایش را قشنگ و زیبا و همه فهم بفرماید؟! البته یحتمل بعضی هم اشکال کنند که بله! ولی از آنطرف هم کو گوش شنوا؟!!! ... افق اطلاعاتی جزیره ای متناظر AdS/CFT یحتمل اینطوریها است که سانسور کیهانی هم می شوند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿یوسف: ٥٣﴾ 

     

    اللهم فکما شرفتنی بهذا التشریف، وفضلتنی بهذه الفضیلة، وخصصتنی بهذه النعمة فصل على مولای وسیدی صاحب الزمان، واجعلنی من أنصاره وأشیاعه والذابین عنه، واجعلنی من المستشهدین بین یدیه، طائعا غیر مکره، فی الصف الذی نعت أهله فی کتابک، فقلت " صفا کأنهم بنیان مرصوص " على طاعتک وطاعة رسولک وآله علیهم السلام، اللهم هذه بیعة له فی عنقی إلى یوم القیامة أقول: وجدت فی بعض الکتب القدیمة بعد ذلک ویصفق بیده الیمنى على الیسرى.

     

    بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 99، صص 110-111

    http://lib.eshia.ir/71860/99/110

     

     

    السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک. همانطور که داشتیم می گفتیم، ابررساناها و عایقها چطور عمل هم می کنند یحتمل از بعضی دیدگاه ها بعضی اشکال کنند که ما با یک سری تکینگیهایی هم اینجا می توانیم روبرو شویم که آیا چقدر هم تکینگیهایی باشند بی حجابی یا حتی با حجابی! حالا بعضی یحتمل اشکال کنند که مگر تکینگیها هم بی حجاب و با حجاب هم دارند؛ و مگر تکینگیهای بی حجاب را هم می توان مشاهده کرد؟ بنده حقیر عرضم این است که اگر بقول عباس آقا دهخدا نوه ی دهخدای معروف دهکده ی جهانی بخواهید یک لغت نامه ای هم درست کنید که بر حسب آن بدانید تکینگیهای بی حجاب و با حجاب کدام می شوند در نسبیت عام، آنگاه یحتمل هم باید برای کسی کار کنید که زکات محصولات کشاورزی خود مثل سیب زمینی پشندی یا فشندی را هم بپردازد! البته بعضی بر همین مبنا نیز فرضیه بدهند و بفرمایند که شما نمی توانید سانسور کیهانی کنید که ما فرقی بین پشندی و فشندی نداریم چرا که پشند یک جا است و فشند هم جای دیگری است  و هر دو یکی هم نیستند! در صورتی که این فرضیه یحتمل غلط هم هست و بلکه پشندی و فشندی مثل نکینگی با حجابی و بی حجابی هم نیست که عرضه شود که خوب اگر هم ما عایق/ابررسانایی توپولوژیک داشته باشیم آنگاه آنجایی که تکینگی بی حجابی است افقش از نوعی است که از تکینگیهای با حجاب نمی توان وارد تکینگیهای بی حجاب شده و بلکه نمی توان آنرا مشاهده کرد؛ و لذا سانسور کیهانی شده است!

    و لذا عرض بنده چیست؟ فرض بفرمایید که شما در دامنه ی کوه بی بی سکینه هم از 30-40-50 سال پیش تا حالا داشته اید آیا چقدر سیب زمینی پشندی می کاشته اید و برای کسی هم کار می کرده اید که زکاتش را نیز می داده است. و خوب، حالا متوجه می شوید که می توانید با تجاری که در سرتاسر جهان بذر سیب زمینی می فروشند نیز معامله کرده و حتی به آنها هم سیب زمینیهای پشندی خود را بفروشید و از آنها هم انواع سیب زمینیهای دیگری را بخرید. تجارت است دیگر؛ و حالا آیا زکاتش را داده اند یا نداده اند که شما نمی  توانید این را هم در سرتاسر جهان ملاحظه کنید که آیا زکاتش را داده اند یا نداده اند؟ مثلاً اگر حالا سیب زمینی نبود و بلکه قطعات لوازم یدکی هم بود، سعی شما بر این بود که قطعاتی را بخرید که یا چقدر ارزانترند یا کیفیتشان هم چقدر بهتر است و در این بین به یک تعادلی برای خود برسید؟ و اما حالا سیب زمینی پشندی هم دارید و حالا چقدر هم می خواهید بذر سیب زمینیهای پشند خود را عایقی/ابررسانایی توپولوزیکی نیز جهانی کنید یا خیر؟ البته اگر سعی هم می کردید که نیروگاه های برق خورشیدی نیز تولید می کردید یحتمل می توانستید حتی تولید سیب زمینیهای پشندی خود را گلخانه ای شبانه روزی هم کنید؛ و حالا یحتمل این خیلی هم به صرفه نباشد و ما نمی خواهیم اینجا واردش شویم. و حالا برجام و بلکه تحریم هم که داریم!

    و لذا می ماند اینکه شما بخواهید در مکتب سلیمانی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز سیب زمینیهای فشندی خود را چطور عابقی/ابررسانایی توپلوژیکی جهانی اش کنید. و این در حالی است که یحتمل تکینگیهای بی حجابی نیز در افق اقتصادی شما خواهند بود که نمی توانید آنها را حتی از تکینگیهای با حجاب خود مشاهده کنید و بلکه فرق سیاه چاله و تکینگی بی حجابی را هم نتوانید بیابید. خوب، مسئله اینجا این است که یحتمل بخواهید قراری بگذارید جایی برای چای و قهوه فنجانی و استکان نعلبکیهای علامتدار توپولوژیک خود در این میان با عباس آقا دهخدا و دیگران در باغ یا بلکه باغچه ی قلهک خود یا باغ طوطی حضرت شاه عبد العظیم یا حتی باغ حاجی علی بغدادی در بغداد اگر اشتباه نکنم. و لذا مسائل توپولوژیک ابررسانایی/عایقی سیب زمینیهای فشندی تجارت جهانی خود را نه فقط در دامنه ی کوه بی بی سکینه دهکده ی جهانی  بیابید. 

    خوب، شما اینجا کاری که اول باید بکنید این است که دامنه ی تجارت سیب زمینی پشندی جهانی عایقی/ابررسانایی توپولوژیک خود چقدر است؟ و چقدر هم می توانید وارد رقابت شوید با دیگر بنگاه های تجارتهای جهانی و کشت سیب زمینی و صادرات و واردات آنها هر چند هم که حاضر هم نیستید این تکینگی با حجاب زکات سیب زمینی پشندی حتی با لحاظ دستمزد کمتر برای خود را هم نادیده بگیرید. یعنی امر به معروف و نهی از منکر هم ما اینجا می بینیم که بحث خود را دارد که بالاخره باید با یک سری تکینگیهای با حجاب و بلکه سیاه چاله ها نیز ساخت تا بتوان گفت که ما توانسته ایم وارد تکینگیهای بی حجاب هم نشده و بلکه حدس سانسور کیهانی هم درست از آب درآمده است. و حالا یحتمل بعضی به شما کمیسیون هم حاضر شوند بدهند که آقایان خانمها لطف کنید اگر می توانید ما را وارد این مکتب سلیمانی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خود کنید چرا که ما هم مایلیم کمتر دستمزد گرفته و اما زکات محصولات خود را هم بدهیم و اما وارد تکینگیهای بی حجابی هم نشویم! و حتی به مسائل هندسه ی جبری کوچار بیرکار هم یحتمل یاد بگیریم چطور باید بهتر پرداخت! و الله اعلم. حالا اینجا ما که نمی خواهیم دلالی کنیم و فکر اینکه کی چقدر کمیسیون می دهد هم باشیم که مثلاً یک بابایی سی چهل سال پیش چه معامله ای کرده است و حالا می خواهیم ببینیم چقدر امروز با این معامله می شود سیب زمینی پشندی کاشت و معامله را جهانی اش هم کرد؟ بعضی یحتمل ایراد هم می کنند که تو خیلی رفته ای توی شهرک اندیشه که حالا چطور می شود در مکتب شهید سلیمانی هم سیب زمینیهای پشندی خود را وارد تجارت جهانی اش کنی؟ جواب بنده ی حقیر این است که خوب اتفاقاً بنده ی حقیر بدم هم نمی آمد بجای رفتن به محضر در مکتب شهید سلیمانی می رفتیم محضر باغ ولی عصر آنجا ببینیم مسئله را چطور می شود استکان -نعلبکی عایقی/ابررسانایی توپولوژیکی اش کرد؟ یعنی شما همه اش نمی توانید در امر به معروف و نهی از منکر بفرمایید الکل بد است و تریاک هم بدتر است و اعتیاد می آورند و بلکه اصلا و ابدا هم اینها را با هم قاتی نکننیدها؛ و چرا؟ چون همینها و بلکه فرآورده هایی از آنها را یحتمل می توانید به عنوان پادزهرهایی برای بیماریهایی و بلکه داروهای بی هوشی برای اتاق عمل هم در علم داروسازی استفاده کنید. همینطور سانسور هم بد است و اما یحتمل سانسورهای کیهانی هم داریم دیگر که فقط از حدسیات نسبیت عامی و عایقی/ابررسانایی توپولوژیکی هم نیستند! البته یحتمل اگر شما دنبال تجارت سیب زمینی پشندی هم باشید و خیلی هم موفق شده اید، با این حال خیلی هم نخواهید وارد تجارت کارخانه های آب پرتقالهای کنسانتره یخزده نیز شوید. یک وقت گذشته از زکات و دستمزد کمتر هم دیدید پا را تا آخر گذاشته اید روی گاز و یادتان رفته است که این ترمز هم نیست و بلکه گاز هم هست!!! و حالا مثلاً آب پرتقال کنسانتره یخزده سرتاسر سال نداشته باشید مگر چطور می شود؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

     وَمَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ﴿هود: ٦﴾ 

    وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ ﴿١١٨﴾ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ ۚ وَلِذَٰلِکَ خَلَقَهُمْ ۗ وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ﴿١١٩﴾ وَکُلًّا نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ ۚ وَجَاءَکَ فِی هَـٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿١٢٠﴾ وَقُل لِّلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَکَانَتِکُمْ إِنَّا عَامِلُونَ ﴿١٢١﴾ وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ ﴿١٢٢﴾ وَلِلَّـهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ ۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿١٢٣﴾ سوره مبارکه هود

     

     

    زیارت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام

    :

    اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَکِ اَلَّذِی خَلَقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا اِمْتَحَنَکِ صَابِرَةً أَنَا لَکِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوکِ وَ وَصِیُّهُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُکِ إِنْ کُنْتُ صَدَّقْتُکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنِی بِتَصْدِیقِی لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِی فَاشْهَدِی أَنِّی ظَاهِرٌ [طَاهِرٌ] بِوِلاَیَتِکِ وَ وِلاَیَةِ آلِ بَیْتِکِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ

    ایضا زیارت حضرت زهرا علیها السلام به روایت دیگر

    :

    اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَکِ اَلَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ وَ کُنْتِ لِمَا اِمْتَحَنَکِ بِهِ صَابِرَةً وَ نَحْنُ لَکِ أَوْلِیَاءُ مُصَدِّقُونَ وَ لِکُلِّ مَا أَتَى بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ أَتَى بِهِ وَصِیُّهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مُسَلِّمُونَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُکَ اَللَّهُمَّ إِذْ کُنَّا مُصَدِّقِینَ لَهُمْ أَنْ تُلْحِقَنَا بِتَصْدِیقِنَا بِالدَّرَجَةِ اَلْعَالِیَةِ لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِهِمْ [بِوَلاَیَتِهِمْ] عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ

     

    جریان تحریف حقایق به موازات تحریم
    نکته‌ی دوّم: به موازات تحریم -این را درست توجّه کنید- یک جریان تحریف هم هست؛ در کنارش یک جریان تحریف هست؛ تحریف حقایق، واژگون نشان دادن واقعیّات؛ چه واقعیّات کشور ما، چه واقعیّات مرتبط با کشور ما؛ این هم یکی از کارهایی است که آنها انجام میدهند. هدف از این تحریف دو چیز است، دو کار را میخواهند انجام بدهند: یکی، ضربه به روحیه‌ی مردم است که حالا من عرض میکنم که چه جوری میخواهند به روحیه‌ی مردم ضربه بزنند؛ یکی [هم] آدرس غلط دادن برای رفع مشکل تحریم است. این تحریف در این زمینه‌ها است و با این دو هدف دارد انجام میگیرد. پول زیادی هم دارند خرج میکنند برای اینکه این حقایق را تحریف کنند. الان هم ملاحظه میکنید که همین رؤسایشان، وزیرشان، رئیسشان، دیگران، خودشان را دارند خفه میکنند از بس به اینجا و آنجا سفر کنند، علیه ایران حرف بزنند، مصاحبه کنند، در هر قضیّه‌ای اسم ایران را یک جوری بیاورند؛ واقعاً دارند خودشان را خفه میکنند، و این جریان تحریف است که وجود دارد.

    تضعیف روحیه و نشاط و تحرّک و امید مردم توسّط دشمن، از اوّل انقلاب
     امّا آن مسئله‌ی اوّل که تضعیف روحیه‌ی مردم و ضعیف کردن نشاط و تحرّک و امید مردم است، از اوّل انقلاب بوده. از اوّل انقلاب، خطّ ثابت دشمن همین بود که خطاب به مردم ایران، به وسیله‌ی تلویزیون‌ها، رادیوها -البتّه آن وقت محدودتر بود، حالا که دیگر وسیع هم شده و انواع و اقسام راه‌های ارتباطی وجود دارد- به مردم ایران تفهیم کنند که بیچاره شدید، دیگر مثلاً کارتان تمام است و هیچ کاری از عهده‌ی کسی برای شما برنمی‌آید، اوضاعتان خراب است و غیره؛ از اوّل انقلاب -یعنی از اوایل انقلاب، که حالا یک مقداری اوّل انقلاب گیج بودند، [بعد] به خود آمدند و جریان تبلیغی را علیه کشور پیش گرفتند- یکی از هدفها همین بوده که به مردم ایران بگویند با قطع ارتباط با آمریکا، با گسستن پیوندی که بین ایرانِ استعماریِ دوران پهلوی با آمریکا بود، پدر ملّت ایران درآمده. این را از اوّل [دنبال میکردند]؛ الان هم همین است؛ الان هم دارند همین را دنبال میکنند، اوضاع را بد جلوه میدهند، با صدها زبان، با صدها وسیله. اگر نقطه‌ی قوّتی در کشور باشد که مطلقاً انکار میکنند؛ یا به سکوت برگزار میکنند یا انکار میکنند. خب، کارهای خوبی در کشور دارد انجام میگیرد؛ مطلقاً [حتّی] یکی از اینها در تبلیغات خارجی دشمنان ما منعکس نیست. نقطه‌ی ضعفی اگر وجود داشته باشد، آن را ده‌برابر میکنند، گاهی صدبرابر میکنند که این نقطه‌ی ضعف را بزرگ کنند؛ برای چیست؟ برای این است که روحیه‌ی مردم تضعیف بشود؛ امید مردم، بخصوص امید جوانها؛ چون وقتی امیدوار باشند، تحرّک جوانها، تحرّک فوق‌العاده است، جوانها پیشتازند، پیش‌رانند؛ اگر چنانچه امید از آنها گرفته شد، متوقّف میشوند، مثل ماشینی که بنزینش تمام میشود، این جور [متوقّف] میشوند.

     اینها هست، هدفشان این است، میخواهند جوانهای ما را ناامید کنند، نشاط را از آنها بگیرند، تحرّک را از آنها بگیرند و جوری بشود که جوانها تحرّک و پیشتازی و پیشگامی خودشان را نداشته باشند. این هدف اینها است و البتّه در بعضی‌ها اثر هم میکند. در داخل هم کسانی همین حرفهای آنها را تکرار میکنند؛ یک خبری را فرض بفرمایید در نوشته یا اظهارات فلان کسی که جزو مجموعه‌های سیاسی است انسان می‌شنود، دو روز بعد میبیند که یا در فضای مجازی، یا در فلان روزنامه در کشور ما همان منعکس میشود. از این کارها متأسّفانه هست در داخل.

    شرطِ شکست تحریم: شکست جریان تحریف در عرصه‌ی جنگ اراده‌ها
     در آن بخش دوّم، [یعنی] آدرس غلط دادن، آدرس دادن‌شان این جوری است که میگویند «اگر میخواهید تحریم برطرف بشود، در مقابل آمریکا کوتاه بیایید»؛ خلاصه‌ی حرف این است که باید کوتاه بیایید در مقابل آمریکا، باید ایستادگی نکنید، که حالا من بعداً درباره‌ی این، با تفصیل بیشتری صحبت خواهم کرد. این هم جریان تحریف. البتّه من به شما عرض بکنم که بله، بعضی‌ها تحت تأثیر قرار میگیرند، و همان مطلبی را که آنها میگویند تکرار میکنند؛ چه در مورد ضعفهای کشور که ده‌برابر میشود، چه در مورد کم نشان دادن و کوچک نشان دادن نقطه‌قوّت‌ها و پیشرفتهای کشور، چه در مورد آدرس غلط دادن. خب این در بعضی‌ها اثر میکند امّا در اکثر مردم، در غالب ملّت ایران اثر نمیکند. [غالب مردم] شناخته‌اند آمریکا را، شناخته‌اند دشمن را، میدانند که اینها دروغ میگویند، میدانند که اینها مغرضانه حرف میزنند؛ پس جریان تحریف هم به نتایج مورد نظر آنها نرسیده. و من به شما بگویم که اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعاً شکست خواهد خورد؛ زیرا که عرصه، عرصه‌ی جنگ اراده‌ها است؛ وقتی جریان تحریف شکست خورد و اراده‌ی ملّت ایران همچنان قوی و مستحکم باقی ماند، قطعاً بر اراده‌ی دشمن فائق می‌آید و پیروز خواهد شد. این هم نکته‌ی دوّم.

     

    بیانات رهبری در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید قربان، دهم ذی الحجة 1441، ۱۳۹۹/۰۵/۱۰

     

    https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46146

     

     

    نکات تحریمی که در سخنرانی حضرت ولی فقیه رهبر معظم انقلاب جمهوری اسلامی آمده است جای بسی تامل دارند که بنده ی حقیر باید با دقت بیشتری هم آنها را مطالعه کنم. البته بنده می خواستم در مورد ابررساناها بیشتر بگویم ولی این سخنرانی نیز خود مهم است. با تحریف آمریکاییها بخواهند ضربه بزنند و تضعیف روحیه مردم و ناامید کردن بخصوص جوانها و اینکه تحریم را اگر می خواهید برداریم هر چه ما گفتیم بگویید چشم. البته بنده ی حقیر متوجه سخنرانی ایشان دیروز شدم و بعد خواستم از سایت رهبری آنرا نگاه کنم که طبق معمول نشد ولی بالاخره یادم آمد که در سایت دیگر خامنه ای دات آی آر آنرا می شود دید و کار به ساعت دو بعد از نیمه شب کشید و بین خواب و بیداری داشتم می دیدم!

    عرض بنده ی حقیر اینجا در مورد ابررساناها این است که اگر بنده طبق معمول بود که سعی ام بر این است که آیات اول جزئهای مربوط به هر روز را که مثلاً امروز 12 ماه ذی الحجة است و لذا اولین آیه و بلکه دیگر آیات جزء 12 کدام می شوند؟ و همان آیات مبارکه را نیز در اول نظر آورده ام. تا اینجا درست. ولی از این مهمتر سوره اخلاص و توحید و بلکه آیات 57-58 سوره مبارکه النساء نیز هستند گذشته از اینکه حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز به روز مباهله پیامبر اکرم با مسیحیان نجران یعنی روز 24 ذی الحجة اشاره فرموده اند.

     

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّـهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤

     وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّـهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـٰکِن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا ﴿١٥٧﴾ بَل رَّفَعَهُ اللَّـهُ إِلَیْهِ ۚ وَکَانَ اللَّـهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿١٥٨﴾  سوره مبارکه النساء

     فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ ﴿٦١﴾ سوره مبارکه آل عمران

     

    نکته ای که در مورد ابررساناها مطرح می شود این است که حالا ما کاری نداریم که آیا آن ویرایشی را که خود نویسنده ی خسی در میقات قبل از انقلاب داشته اند دقیقاً یا کما بیش چقدر همانی است که در نسخه ی بعد از انقلابی که بنده ی حقیر دارم می خوانم آمده است؟ اما ایشان به هر حال نکاتی را دارند مطرح می کنند مثل مسئله ی 15 خرداد 1342 یا دکتر مصدق و مقایسه ی آن با جمال عبدالناصر مصری و امثالهم که شما امروزه می بینید که این نکات را اگر خیلی هم می شد مطرح کرد که پس چرا حادثه ی 15 خرداد آنجور شد که شد؟! و لذا عرض بنده ی حقیر این است که آنچه نویسنده ی خسی در میقات دارد می گوید یک حالت ابررسانایی دارد که هر چند بنظر می رسد که از نوع شهودی هم هست بیشتر؛ و اما نه در مباحث خیلی دینی و مذهبی می گنجد و نه خیلی در مباحث غیر دینی هم، و بلکه یک حالت پیشرویی گویا دارد که حتی امروزه روز هم بنظر می رسد که می تواند مورد استفاده باشد. و هر چند هم که بظاهر از نوع تجربیات شخصی نویسنده هم هستند در سفر حج آن بزرگوار.

    و حالا به همین ترتیب هم ما خود مبحث ابرسانایی را داریم که مجرد و انتزاعی شده است در ریاضی فیزیک مسائل و بلکه حتی در فیزیک آزمایشگاهی و نه فقط فیزیک نظری که حالا مثلاً ابررسانایی یا عایقی توپولوژیک هم یعنی چه؟ آنطور که ما مسئله را عنوان کردیم که در نماز نیز یک ابررسانایی واقعاً واقع می شود که از مباحث الهیات و متافیزیکی می توانند باشند و نه حتی از مباحثی همچون حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، اینجا کمترین مسئله ای که مطرح می شود این دوگانی است که در مسئله ی فقیه در من لا یحضره الفقیه آمده است که شیخ صدوق می فرمایند که سیدی به ایشان می فرمایند که همانطور که من لا یحضره الطبیب را رازی گفته است شما هم من لا یحضره الفقیه را بفرمایید. و این را خصوصاً در دوگان طبیب/فقیه در مسئله ی کروناویروس کوید-19 نیز مشاهده می کنیم. و اما ابعاد این مسئله آنقدر عظیم است که به خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف و جهانی شدن اسلام نیز برمی گردد آنچنان که ابررسانایی نماز و عبادت و ذکر نیز برای کل عالم است و از نوعی نیست که کسی بخواهد آنرا تحریم یا تحریفش کند.

    و اما وقتی بخواهیم مسئله را از الهیات تنزلش دهیم حتی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه ریاضی فیزیک و فلسفه و طب و دیگر علوم طبیعی و امثالهم، یک نگاه از پایین به بالایی برای رسیدن به الهیات مطرح می شود که یحتمل خیلی هم معلوم نشود که بالاخره چطور شده است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف قرار است با حضرت عیسی علی نبینا علیهم السلام آن زمانی که از آسمان فرود می آیند و بلکه خود آن حضرت است که به آسمان رفته و حضرتش را فرود آورند و با هم تشریف فرما می شوند و بر سر نماز جمعه تعارفات داشته باشند بر حسب روایاتی هم از شیعه و هم از اهل سنت؟ یعنی این را که کنار بگذارید، هنوز این مسائل مطرح است که چطور است که مثلاً در بین نماز است که می فرمایند تیر را از پای حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهم السلام بکشید چرا که آنقدر ایشان غرق در عبادت می شوند که دیگر درد را نخواهند فهمید! یا چطور است که این ابرسانایی تا کجاها مطرح است که بعضی حتی می توانند نه فقط تصاویری مثل تصاویر ام آر آی را اختراع کنند و بلکه حتی می توانند فکر دیگری را نیز بخوانند یا با امام زمان عجل الله فرجه الشریف ابررسانایی ارتباط برقرار کنند یا فرضاً تخت ملکه سباء را آناً نزد حضرت سلیمان علیه السلام ببرند. یعنی مسئله فقط این نیست که در ابررسانایی چقدر می توان هم پرید؟ یا چطور بوده است که حضرت عیسی مسیح علیه السلام نیز به آسمان تشریف فرما شده و هنوز برنگشته اند یا حتی چطور است که این همه سالها و قرنها امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت تشریف دارند؟ یعنی مسئله پرش نیست که در ابررسانایی چقدر می توانی بپری و بلکه پهپادی و هلی کوپتری و هواپیمایی تا کجاها بروی و غیبت بزند و دیگر بنگردی؛ نه هم حضور دارد و هم در قلب مومن حی و حاضر است. البته اینها یک طرف مسائل است و طرف دیگر این است که مرزهایی هم داریم بین روانپریشی ای که تریاک و الکل را با هم یحتمل هم قاتی کرده و میل می کند طوری که یحتمل هم منجر به خودکشی شود و از طرفی هم مرضهای سایکوسوماتیک و بلکه روانپریشیهایی را داریم که آیا چقدر هم با انواع دارو و درمان قابل حل است؟ و حالا دجالها و خر دجالها نیز جای خود را دارند که چطور هم مایلند ادای امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه درست کردن همچو اویی را هم در بیاورند و مثلاً یکی را از میان گروه های ظاله بیابند که بجای امام زمانهای دروغین جا بزنند و .... آنچه روشن است امام زمان عجل الله فرجه الشریف چیز دیگری است که لیس کمثله شیء است آنچنان که دلهای مومنین جهان را زنده می کند. البته اینکه حالا در ابررسانایی بی سی اس نیز چطور فرآیند جفت شدن الکترونها با هم به ابررسانایی کمک می کند را نیز می توانید به عنوان قسمتی از مسئله در نظر آورید.... عرض بنده ی حقیر این است که مثلاً اصل هم ارزی در نسبیت عام و گرانش کوانتومی و هندسه های جبری و دیفرانسیل و ناجابجایی ما را تا یک جایی می رساند که چطور شد که ابررساناها/عایقهای توپولوژیکی را چقدر می توانیم (آ)-دی-اس/سی-اف-تی اش کنیم و چقدر در سیاه چاله های اطلاعاتی گیر خواهیم کرد؟ و اما عایق/ابررسانای توپولوژیکی که ما را در نمازها و طبابت خود آنچنان هدایت کند که نه فقط ریشه ی کروناویروس را می کند و بلکه مار را به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هدایت می کند در الهیات و حکمت الهی و بلکه یحتمل هم در ارتقای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به این مباحث است. دلیل این مسئله این است که حتی حضرت ولی فقیه مد ظله العالی به عنوان نایب امام زمان و دیگر مراجع تقلید نیز معلوم است که با امام زمان عجل الله فرجه الشریف حتی شده به شوخی هم احتجاج خواهند کرد که آیا شمایید آن حضرت؟! و لذا اگر شمایید که بسم الله! و الا اگر شما نیستید که بفرمایید زحمت را کم کنید و ما هم به کارهایمان بتوانیم بهتر برسیم. یک وقت هست که حضرت ابراهیم است که دارد با حضرت لوط خواهرزاده اش با بعضی ملائکه بحث می کند و یک وقت هست که شما خودتان هستید که دارید با خواهرزاده تان هم بحث و جدل می کنید که مثلاً حضرت عباس قمر بنی هاشم بفرمایید ببینیم چطور از اسب فرود آمدند و بلکه آب را هم به طفلان بنی هاشم رساندند؟ و این یک مسئله است و مسئله ی دیگر این است که خوب حالا یحتمل هم کسی پشت تانک است یا پشت نفربر است و خوابش گرفته است یا دستش از کار می افتد یا کدام چشمش هم از کار می افتد و آنگاه تصادف می کند و فاجعه هم می آفریند. خوب این مثلاً عباس آقا کجا و آن حضرت عباس قمر بنی هاشم کجا؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

      إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ ۚ رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّـهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿التوبة: ٩٣

     وَمَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ﴿هود: ٦﴾ 

     

     

    اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنِ اَلْعِصَابَةَ اَلَّتِی [اَلَّذِینَ] جَاهَدَتِ اَلْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ [تَایَعَتْ] عَلَى قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْهُمْ جَمِیعاً پس مى‌گویى صد مرتبه

    اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اَللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اَللَّیْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اَللَّهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ [لِزِیَارَتِکَ] اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ [وَ عَلَى أَوْلاَدِ اَلْحُسَیْنِ] وَ عَلَى أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ پس مى‌گویى

    اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّی وَ اِبْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ [اِلْعَنِ] اَلثَّانِیَ وَ الثَّالِثَ وَ اَلرَّابِعَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ یَزِیدَ خَامِساً وَ اِلْعَنْ عُبَیْدَ اَللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ اِبْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِی سُفْیَانَ وَ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ پس به سجده مى‌روى و مى‌گویى

    اَللَّهُمَّ لَکَ اَلْحَمْدُ حَمْدَ اَلشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی شَفَاعَةَ اَلْحُسَیْنِ یَوْمَ اَلْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ اَلْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ اَلَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ اَلْحُسَیْنِ علیه السلام 

     

     

    در آن فصلی از خسی در میقات، آنجایی که نویسنده می فرمایند چرا ایشان خسی در میقات و نه مثلاً در میعاد هستند، همینطور هم تجربه ی خود و بلکه کل طواف دهندگان را حول کعبه معظمه می فرمایند. بعد ایشان همین را با یوگا در هند مقایسه می کنند که چطور یوگا امری است انفرادی و فرادی ولی این طواف مربوط به جمع و جماعت هم هست. البته اینجا ایشان تا حدی به خطا هم رفته اند چرا که یحتمل عبادتهای جمعی در بعضی معابد هندیها را یحتمل مشاهده نکرده اند که چطور مثلاً ممکن است جمعیت به هیجان آیند که یک وقت دیدید کسی از آنها پرتاب شد به هوا و چندین متر گویی دارد پرواز هم می کند و باز دوباره فرود می آید و برمیگردد به جمعشان و همینطوری هم دارند ذکر هاری کریشنا هاری رامای خود را می فرمایند. و خوب یهود و نصارا هم که در کلیسا و کنیسه عبادات جمعی خود را دارند. عرض بنده ی حقیر اینجا این است که آن عباداتی که در مساجد و حسینیه های ما صورت می پذیرند اتفاقاً از نوع ابررساناهایی است که به بهترین وجهی نیز کنترل شده اند! چطور اگر شما بخواهید آیه ای یا آیاتی از قرآن را درک کنید یا نکته ای فلسفی یا علمی را درست بفهمید، گویی یک امری از ابررسانایی هم واقع می شود یا خیر؟ یعنی اگر مقالات ابررسانایی خود را هم مطالعه نفرمایید، یحتمل آنگاه امر بر شما مشتبه هم شود که اگر قلب را از کار بیاندازید آنگاه دستها هم خود به خودی از کار خواهند افتاد؛ و اما اینجا باید هم دقت کرد که کدام دستها و کدام قلب است که می خواهید از کار بیاندازید؟! قلب رژیم اشغالگر قدس است یا اینکه قلب زمینی و بلکه آسمانی است؟ یعنی یک جایی هست که همه و همه آمده اند نزد امام زمان عجل الله فرجه الشریف و می خواهند یحتمل هم با عایق بندی و ابررسانایی مورد دلخواه خود حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بیاموزند و یک وقت دیگر هست که ابررسانایی واقع نمی شود الا اینکه اسفار اربعه شروع و ختمش به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و فقه و اصول فقه و حدیث و تفسیر قرآن و ... بیانجامند هر چند که انواع سیاه چاله های نجومی و اطلاعاتی را هم داشته باشیم. به عبارت دیگر، احقاق الحق ازهاق الباطل تمامی ندارد.

    البته اینجا یک نکته ای هست در مورد حج که بالاخره اول باید رفت و تجربه را کسب کرد و بعد هم قضاوت کرد. و اما معنایش این هم نیست که آقایان و خانمها لطفاً تجربه های خود را نزد خود نگه دارید و به دیگران هم چیزی نگویید که یحتمل تجربه هایتان را هم خیلی خوب بازگو نفرمایید. مثل این است که بفرمایید که نمی شود ابرسانایی BCS را از دانشگاه فیربانک آلاسکا هم کسب کنید. نه شما تجربه هایتان را خیلی هم بفرمایید، و اما مسئله نه فقط این است که کو گوش شنوا و بلکه شنیدن کی بود مانند دیدن و مستطیع شدن و خود به حج رفتن! مسئله بلکه این است که بتوانید هم مسئله را طوری حل کنید که از یاران امام حسین علیه السلام و بلکه همه و همه از یاران امام زمان عجل الله فرج الشریف هم شویم. یعنی چه؟

     

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣

     

    یک وقت هست که شما ندای هل من ناصر ینصرنی را از امام خود می شنوید و به جبهه های جنگ حق علیه باطل می دوید تا او را یاری هم کنید. و اما یک وقت هم ممکن است ندای هل من ناصر ینصرنی را دیگر نشنوید ولی بجایش هم ندای یا منصور امت بگوش برسد. البته آنجایی که همه و همه از همه چیز و همه کس نیز نصر الله است و الفتح است، یک ابررسانایی هم ایجاد شده است که همه خود به خودی به یاری خدا می روند. یعنی یک جاهایی می خواهد فرضاً عایقی ایجاد کند که چنین ابررسانایی واقع نشود ولی جای دیگری هرر چه هست و نیست ابرسانا می شود بلکه به عبادت خدا دارد می پردازد و ذکر خدا می گوید چرا که و ما هو الا ذکر للعالمین. چطور است که یحتمل همه و همه را بر حذر دارند که نکند یک وقت الکل و تریاک را با هم قاتی کنیدها؟ ولی یک وقت دیگر هست که حالا انواع داروهای روانگردان را هم داریم که برای درمان انواع روانپریشیها هم می توانند مصرف شوند علاوه بر اینکه شوک درمانی و شیمی درمانی و ... هم داریم. و خیلی اوقات بنظر مریض هم یحتمل برسد که: ما هذا لله که من حرفهای این پزشکان اخمو را گوش کنم که می خواهند این دواهای هیولایی را زیر نور مهتاب به این بنده ی حقیر بخورانند و بنوشانند و تزریق کنند و بلکه بیهوشم هم کنند آنگاه شوک هم بهم بدهند و .... و لذا خوب اینها را که همه و همه و بلکه خیلی بیشتر از اینها را هم داریم و در عین حال می فرمایند که الکل و تریاک را هم نکند با هم قاتی کنیها و بعد هم بگویی که عطاری یا پزشک یا داروساز ما بلد نبود یا نگفت که این داروها با هم چطور تداخل هم داشته اند؟! زشت است، یک وقت دیدید دیگر فرصت هم نبود که تقصیرها را همه و همه را بیاندازید گردن دیگران! و لذا حالا که اینترنت در دسترستان است یحتمل بیشتر راجع به داروها نیز مطالعه کنید.

    البته هنوز اپیدمی کوید-19 کروناویروسی معنایش این نیست که تمام هم شده است. و حالا حساب هم کنید که این هم یک واکسنی برایش پیدا شد؛ باز معنایش این نیست که مثلاً آنفولانزای خطرناک دیگری نخواهد آمد که بر اثر غلیظی و بلکه حتی جمودی که در انواع اخلاط واقع شوند، باز یک اپیدمی خطرناک دیگری خدای ناکرده رخ ندهد خصوصاً اینکه وسط جنگ و خونریزی و اینها هم گیر کرده باشد بشریت و بلکه جن و انس همراه با دیگر شیاطین. موضوع این است که آیا چنین ویروسهایی آنقدر هوشمند هستند که بتوانند با انواع بازبهنجارشها و تیونینگهای دقیق میدانهای کوانتومی و بلکه گرانشهای کوانتومی مورد بحث حتی تغییر شکل یافته و هندسه ی خود را هم تغییر دهند و آنگاه دوباره هم خودی نشان دهند. و انواع بوها و از جمله بوهای گندیده و زننده ی رفته هم دوباره قوی شده و برگردند و .... یحتمل در آزمایشگاه ها به محققان پیشنهاد شود که بیخودی خیلی انواع اسیدهای خیلی قوی را بو نکشید حتی اگر خواستید آنها را با انواع بازها هم ترکیب کنید و نتیجه ی نمکهای حاصله ی آنها را بیازمایید! و اما یک وقتها هم خوب است یک چنین اسیدهایی را تصادفی جلوی شامه ی محققی واقع کنید تا ببینید اصلا شامه اش کار هم می کند یا اصلا بالکل هم از بین رفته است و حال با همه ی این تفاصیل چرا هم اگر گلی گم کرده را برای او ارائه نمی کنید تا بلکه ببوید؟ گلی گم کرده ام می بویم او را به هر جا می روم می جویم او را! یحتمل هم شامه بالکل رفته است! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. پاک یادتان نرود مقالات ابررسانایی بی سی اس خود را بخوانید و بعد هم مقالات ویتن و وفا ابررسانایی عایقی را هم یحتمل بعدش یا حتی قبلش بخوانید و مطالعه و تحقیق هم کنید و حالا یحتمل هم سعی کنید خیلی ابررسانایی نشوید تا جایی که کنترل خود را از دست داده و یک مرتبه دیدید که دارید پرواز هم می کنید و .... کلاً سه چهار تا مقاله وفا ویتن بیشتر یحتمل نیست.

     

    وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّـهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّـهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ ۗ وَاللَّـهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿الانفال: ٤١

     

     اَلْحَمْدُ وَ اَلشُّکْرُ یَا مَنْ أَقَالَ عَثْرَتِی وَ نَفَّسَ کُرْبَتِی وَ أَجَابَ دَعْوَتِی وَ سَتَرَ عَوْرَتِی وَ غَفَرَ ذُنُوبِی وَ بَلَّغَنِی طَلِبَتِی وَ نَصَرَنِی عَلَى عَدُوِّی وَ إِنْ أَعُدَّ نِعَمَکَ وَ مِنَنَکَ وَ کَرَائِمَ مِنَحِکَ لاَ أُحْصِیهَا یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ اَلَّذِی مَنَنْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَنْعَمْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَحْسَنْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَجْمَلْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَفْضَلْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَکْمَلْتَ أَنْتَ اَلَّذِی رَزَقْتَ أَنْتَ اَلَّذِی وَفَّقْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَعْطَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَغْنَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَقْنَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی آوَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی کَفَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی هَدَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی عَصَمْتَ أَنْتَ اَلَّذِی سَتَرْتَ أَنْتَ اَلَّذِی غَفَرْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَقَلْتَ أَنْتَ اَلَّذِی مَکَّنْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَعْزَزْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَعَنْتَ أَنْتَ اَلَّذِی عَضَدْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَیَّدْتَ أَنْتَ اَلَّذِی نَصَرْتَ أَنْتَ اَلَّذِی شَفَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی عَافَیْتَ أَنْتَ اَلَّذِی أَکْرَمْتَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ فَلَکَ اَلْحَمْدُ دَائِماً وَ لَکَ اَلشُّکْرُ وَاصِباً أَبَداً: ثُمَّ أَنَا یَا إِلَهِی اَلْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِی فَاغْفِرْهَا لِی أَنَا اَلَّذِی أَسَأْتُ أَنَا اَلَّذِی أَخْطَأْتُ أَنَا اَلَّذِی هَمَمْتُ أَنَا اَلَّذِی جَهِلْتُ أَنَا اَلَّذِی غَفَلْتُ أَنَا اَلَّذِی سَهَوْتُ أَنَا اَلَّذِی اِعْتَمَدْتُ أَنَا اَلَّذِی تَعَمَّدْتُ أَنَا اَلَّذِی وَعَدْتُ وَ أَنَا اَلَّذِی أَخْلَفْتُ أَنَا اَلَّذِی نَکَثْتُ أَنَا اَلَّذِی أَقْرَرْتُ أَنَا اَلَّذِی اِعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ وَ عِنْدِی وَ أَبُوءُ بِذُنُوبِی فَاغْفِرْهَا لِی یَا مَنْ لاَ تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبَادِهِ وَ هُوَ اَلْغَنِیُّ عَنْ طَاعَتِهِمْ وَ اَلْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ فَلَکَ اَلْحَمْدُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی إِلَهِی أَمَرْتَنِی فَعَصَیْتُکَ وَ نَهَیْتَنِی فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ فَأَصْبَحْتُ لاَ ذَا بَرَاءَةٍ لِی فَأَعْتَذِرَ وَ لاَ ذَا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ فَبِأَیِّ شَیْءٍ أَسْتَقْبِلُکَ [أَسْتَقِیلُکَ] یَا مَوْلاَیَ أَ بِسَمْعِی أَمْ بِبَصَرِی أَمْ بِلِسَانِی أَمْ بِیَدِی أَمْ بِرِجْلِی أَ لَیْسَ کُلُّهَا نِعَمَکَ عِنْدِی وَ بِکُلِّهَا عَصَیْتُکَ یَا مَوْلاَیَ فَلَکَ اَلْحُجَّةُ وَ اَلسَّبِیلُ عَلَیَّ یَا مَنْ سَتَرَنِی مِنَ اَلْآبَاءِ وَ اَلْأُمَّهَاتِ أَنْ یَزْجُرُونِی وَ مِنَ اَلْعَشَائِرِ وَ اَلْإِخْوَانِ أَنْ یُعَیِّرُونِی وَ مِنَ اَلسَّلاَطِینِ أَنْ یُعَاقِبُونِی وَ ....

     

     

    شهادت به اینکه امام حسین و یاران با وفایش علیهم السلام در جهاد فی سبیل الله در کربلا تا آخرین قطره های خون خودش و یارانش جنگید و شهید شد، یک ابررسانایی را می طلبد که ماورای این است که جلوی مانیتور رایانه نشسته اید و مثلاً یک مرتبه می بینید که انگشتان دستتان از کنترل شما دارند خارج می شوند و انگار خودشان هر چه دلشان می خواهد دارند می نویسند، و بلکه ابررسانایی اش بیشتر از این نوع است که در عزاداریهای سالار شهیدان یا در مراسم برگزاری دعای عرفه بی اختیار اشک از چشمانتان جاری می شود و دلتان می خواست که در کربلا می بودید و به آن حضرت وقتی می گفتند هل من ناصرِ ینصرنی؟ یاری می رساندید. و اما این یک حرکت در جوهری را مطلبد امروزه روز که یکی می رود دنبال بهاگاواد گیتا تا ببیند کریشنا به آرجونا چه دارد می گوید همانطوری که ارابه ران او در میدان جنگ است و دیگری مسیحیت و یهودیت را در تورات و انجیل می جوید و یکی می رود دنبال کمونیسم و دیگری می رود دنبال سرمایه داری و یکی هم یحمل به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بپردازد!

    و اما همانطوری که دوگانهایی هم این میان وجود دارند که آیا در فیزیک کوانتوم ما با ذره است که طرفیم یا با موج است آنچنان که فیزیک ذرات را در مدل استاندارد ذرات فیزیک داریم یا اینکه همین ذرات نیز خود در سطوح کوانتومی بر حسب نسبیت خاص از امواجی تشکیل شده اند که آیا ذره اند یا آیا انرژی؟ و بعد وارد نسبیت عام شده و ساختار در مقیاسهای بزرگتر حتی نجومی و کیهانی عالم را نیز در مباحثی همچون گرانش کوانتومی می جوییم. و لذا همینطوری که از فیزیک ماده ی چگال و ابررساناییهای مقیاس ریز میکروسکوپی آن به فیزیک میدانهای کوانتومی می رویم و هندسه های مورد بحث را توپولوژیکی مورد تحقیق و بررسی قرار می دهیم به این نتیجه هم برسیم که ابررسانایی هم وجود دارد که در آن همه چیز دن کیشوتی است. و دوگانهایی هم داریم که نه تنها فقط در کربلا ابررساناهایی هستند که بجای قلم دارند شمشیر می زنند و گوشه ی چشمی هم همیشه به خیمه اش دارند و بلکه یقین هم دارند که کربلاییها همان خلیفة اللهی ها هم هستند همانطور که امام حسین علیه السلام هم هنوز و تا روز قیامت سلطان است با اینکه قتل الحسین عظشانا! دن کیشوتی مسئله اینجا است که این را نه می توان به قلم آورد و نه می توان با شمشیر ابررسانایی اش کرد و نه حتی در فیزیک و انرژی هسته ای حق مسلم ما است می گنجد و نه بلکه در دوگانهایی از نوع اینکه آیا خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز به عزاداری امام حسین به سلامت تشریف می آورند یا بلکه شمشیر بدست به یارای آن حضرت می شتابند و از حجابهای ظلمانی کنار می زنند و به معدن نور می رسند و بعد آیا به حجابهای نورانی هم می افزایند یا آنها را نیز کنار می زنند یا انفجار عظیمی رخ خواهد داد و عالم را نورانی می کند و از ظلمات بیرون می کشد؟

    مسئله ابررسانایی دن کیشوتی اینجا حرکت در جوهر است که نمی تواند از خواب و مستی خود برخیزد و هشیار و بیدار شود و از یک فازی به فازی دیگر تغییر حالت درست و حسابی دهد آنجایی که باید از کودکی اش بیرون آمده و به بلوغ برسد و بلکه متوجه شود که او هم خوب است و والدینش هم خوب است و بلکه بالوالدین هم احسانا و روانکاویها و جامعه شناسیها را ادامه داده به آنجا برسد که خودش نیز بتواند برای خود خانواده ای تشکیل دهد و خود والد شود و کودکانی را پرورش دهد که به بلوغ برسند و خود دوباره تشکیل خانواده دهند و بالاخره آن وضعیت آخر را بیابد و ....

    البته اینجا حتی در یافتن جرم پروتون و نوترون نیز ما می بینیم که ذرات دیگری هم داریم که از همین تعداد کوارکهای بالا و پایین هم تشکیل شده اند و اما جرمشان نیز مثل جرم ذرات دلتا آیا چقدر بالاتر از جرمهای پروتون و نوترون است. و لذا مسئله این است فقط که از طیفنگاری و اسپکتروسکوپی انرژیهای  ذرات کوارک است که چنین پدیده هایی جاری می شوند یا اینکه ذرات دیگری هم مثلاً بطور مزونی و گلوئنی در کارند که وارد برهمکنشهای پنهانی با کوارکها شده و انرژیهای آنها را بالاتر نشان می دهند آنطور که در ذرات با چرخشها یا اسپینهای 3/2 نیز داریم. یعنی این باز خود سوال جالبی نیست که آیا در طیفنگاری ذرات کوارکهای بالا و پایین انرژیهای جایز تا کجاها می توانند در حدود طیفهای انرژیهای ماورای بنفش و مادون قرمز برسند و بلکه متلاشی نشوند؟

    البته در کربلا و شهدای مبارزه با کروناویروس کوید-19 نیز همین دوگانهای از انواع ذرات/ انرژی/امواج ویروسی را یحتمل خوب است در واکنشهای ویروسی با انواع داروهایی که می توانند به عنوان واکسنهایی مطرح شوند را خیلی خوب است به میان آوریم. که بالاخره این ویروسها کجاها می توانند در واکنشهایی ذراتشان از هم بپاشد یا ذراتشان به امواجی تبدیل شوند یا انرژیهاشان تغییر یافته و در اثر سرما یا گرما یا خشکی یا تری چطور واکنشهای واکسن افزایش می یابد و بهتر عمل کرده و باعث دوران گذار و تغییر فازهایی بلکه ابررسانایی شده و ویروس را خیلی اثربخش نابود می کنند؟ البته ماسک را پاک یادت نره و بلکه ماسکت را خوب پاک کن و بزن و استفاده کن تا از ویروسی شدن هم جلوگیری کنی؛ و اما خوب، عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل هم مسئله گاهی نه فقط ویروسی است و بلکه یحتمل هم هندسی درونی یا بیرونی است همانطور که باید با انواع مظاهر شرک و کفر و نفاق درونی و بیرونی نیز وارد جهاد فی سبیل الله هم شد و با تمام وجود اسلام آورد و همه ی عالم را هم مسلمان کرد و جنات تجری من تحتها الانهار و ...  الله اعلم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿٢٠٤﴾ وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ ﴿٢٠٥﴾ إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ ۩ ﴿٢٠٦﴾ سوره مبارکه الاعراف

     

     

    426.وَ قَالَ (علیه السلام) :اخْبُرْ تَقْلِهِ

    و من الناس من یروی هذا لرسول الله (صلى الله علیه وآله)و مما یقوی أنه من کلام أمیر المؤمنین (علیه السلام) ما حکاه ثعلب قال حدثنا ابن الأعرابی قال قال المأمون لو لا أن علیا (علیه السلام) قال اخبر تقله لقلت اقله تخبر .

    426 - امام علیه السّلام (در باره آزمایش مردم) فرموده است‌

    (1) (مردم را) بیازما تا (آنها را) دشمن دارى (چون در ظاهر بیشتر مردم بد نیستند هنگام آزمایش بدیشان آشکار مى‌گردد. سیّد رضىّ «علیه الرّحمة» فرماید:) بعضى مردم این فرمایش را از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت میکنند و از آنچه کمک میکند که این فرمایش از امیر المؤمنین علیه السّلام مى‌باشد آنست که ثعلب بیان کرده ابن اعرابىّ براى ما نقل نمود که مأمون گفته: اگر نه آن بود که علىّ علیه السّلام فرموده اخبر تقله یعنى بیازما تا دشمن دارى، من مى‌گفتم: اقله تخبر یعنى «مردم را» دشمن دار تا «آنها را» بیازمایى (این سخن مأمون از آنست که دوستى با دیگرى عیب پوش است و چون او را دشمن داشتى ممکن است بحال او چنانکه هست پى ببرى، ولى براى مردمان پاک سزاوار نیست پیش از آزمایش کسى را دشمن بدارند یا بى‌جهت سخن مأمون بکار دنیا طلبان بیشتر مى‌آید، و ناگفته نماند که أخبر بضمّ باء امر است از خبر الشّى‌ء یخبر یعنى آنرا از روى آزمایش دانست، و تقله مضارع مجزوم بعد از امر است، و هاء براى وقف است از قلاه یقلى مثل رمى یرمى یعنى او را دشمن داشت)

     

    ...

    ۴۳۹ وَ قَالَ علیه السلام مَنِ اتَّجَرَ بِغَیْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِی الرِّبَا.

     

    439 - امام علیه السّلام (در زیان نادانى به احکام دین) فرموده است‌

    (1) کسیکه بدون دانستن احکام دین داد و ستد کند در ربا (بهره دادن و گرفتن در وام که حرام و موجب کیفر الهىّ است) فرو رود (گرفتار شود).

     

    ترجمه و شرح نهج البلاغه سید رضی فیض الاسلام

    http://lib.eshia.ir/11479/6/1293

     

     

    بنده ی حقیر داشتم شرح ابررسانایی BCS (باردین-کوپر-شریفر) را مطالعه می کردم که چطور برای کشفشان جایزه ی نوبل هم گرفته اند. و این پریشب هم بود نزدیکهای سحر؛ و راجع به شریفر ویکییدیا نوشته بود که هنگام رانندگی گویی خوابش می برد و چند نفر را می کشد یا زخمی هم می کند و برای این کار دو سال هم زندان می رود. باردین هم تنها کسی است که دو بار جایزه ی نوبل می گیرد که دیگر بارش برای مشارکت در اختراع ترانزیستور بوده است. خوب، حالا شما از اینجا با اطلاعات کمی که در مورد ابررساناها دارید یک مرتبه بخواهید وارد آخرین مقالات تخصصی ابررسانایی شوید هم نه اینکه شدنی نباشد و اما خود یک حالت ابررسانایی گویی پیدا می کند!

    مثلش دقیقاً این نباشد؛ و اما یحتمل بتوان گفت که بی شباهت هم نیست به اینکه روانشناسی و جامعه شناسی و اقتصاد سرمایه داری و کمونیستی و ارتباط آنها را همه و همه را مطالعه و تحقیق کنید و بعد بخواهید از تجربیات خود در این زمینه ها در اسلام هم استفاده کنید. یعنی این سرمایه داری و کمونیسمی هم هست که اصولاً دین نمی شناسد و لذا چطور می خواهید مسائل را تجزیه و تحلیل کنید؟ و لذا یک آزمایشات و فتنه هایی را خواهید داشت. مسئله اینجا این است که این آزمایشات و فتنه ها را حساب شده و تحقیقاً و بلکه مخصوصاً دن کیشوتی به کف خیابانها هم نکشانید و بلکه به کمک محققین و اساتید و مهندسین و نویسندگان روی آنها در آزمایشگاه ها و دانشگاه ها و حوزه ها هم کار کنید و جوابهای علمی برایشان بیابید.

    اما این در جوامع سرمایه داری مثلاً چرا نمی شود؟ چون فرضاً در مورد کروناویروس کوید-19، مسئله همراه با یک لجام گسیتختگی است که خود به خودی با شدت تمام می خواهد به کف خیابانها هم بکشاندش. یعنی نمی داند آیا مسئله ی ابررسانایی چقدر از درونش است که دارد برمی خیزد و چقدر از بیرون او است که باید با تحقیقات در آزمایشگاه ها و مکتبها و کلاسهای دروس حوزه و دانشگاه برگذار هم شوند؟

    و لذا اینکه آنچه دارید رویش بحث و تحقیق می کنید چقدر به دن کیشوتیسم می انجامد و چقدر واقعاً بدیع و اصل و مورد قبول جوامع علمی است برمی گردد کما بیش به این هم که چقدر توانسته اید مسئله را از آن سیاه چاله ی اطلاعاتی اش بیرون بیاورید و به مسئله درست و حسابی از طریق مدل استاندارد ذرات فیزیک با ابرتقارن یا فرضاً A)dS/CFT) یا نظریه باتلاق/منظر ریسمانی یا هندسه ی ناجابجایی یا ... بپردازید.

    و اما این نکته ای دیگر است که از حکمتهای حضرت رسول صل الله علیه و اله و سلم و امیرالمومنین علیه السلام نیز در دو کلمه می فرماید اخبر تقله و نه اقله تخبر. یعنی اول مردم را بیازما و بعد (هم آنهایی را از آزمایش سرافکنده بیرون می آیند را) دشمنشان بدار؛ و نه اینکه از همان اول همه ی مردم را دشمن بداری و بعد دن کیشوتی بروی به جنگ دشمنان خیالی و توهمی خود در طول و عرض جغرافیایی عالم. این کار را نمی توانی بکنی برای اینکه حتی در کمونیستی ترین جوامع نیز امروزه روشن شده است که انقلاب و جمهوری یعنی چه هر چند دقیقاً هم ندانند دین و بلکه اسلام نیز به چه معنا است؟ و اما اینکه از میان کمونیسم و سرمایه داری بدون اسلام هم چه معجونهای الحادی ای می توانند بیرون بیایند نیز الی ما شاء الله انواع نظریه ها را خواهیم داشت. مسئله این است که یک رهبری همچون حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم یا حضرت امیر المومنین را می طلبد تا بتوانند مردم را با فتنه ها آزمایش کرده و بلکه فتنه ها را بخوابانند یا حتی چشم فتنه را نیز در بیاورند. و الا دن کیشوتیسمها و دن کیشوتهایی که به خرهای دجال هم می پیوندند کم نیستند. خود اینکه هر چه و هر که را که دیدیم متهم کنیم که دن کیشوتی بیش نیست و آن روح بشری را که برای رسیدن به تعالی دارد سعی و تلاش م یکند هر چند که به انواع سرگردانیها و روان پریشیها هم یحتمل خدای ناکرده افتاده باشد، خلاف خدا محوری است؛ و مثلاً یک کلمه بگویی که اصطلاحاً طرف تریاک و مشروب را قاتی کرد و نفهمید چه کرد و افتاد و مرد! نفس این کارها غلط است. خیلی اوقات بشر گول شیطان را می خورد و هیچ کس هم نیست که به او بگوید ای بدبخت خودت را از این منجلابی که افتاده ای بیرون بکش و خدایت را دریاب! این را در همه ی سطوح انسانی باید مواظبت کرد و دریافت و از خدا ترسید. باید خیلی تلاش کرد تا به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بتواتنیم بپردازیم و نه اینکه سر خود و بلکه دیگران را داریم گول می مالیم. اتفاقاً بنده ی حقیر خوشحال هم می شوم اگر برای توئیتر بخواهم ثبت نام کنم و موانعی هم نگذارد این کار انجام شود. بهتر هم هست اگر حتی یک نفر هم از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چیزی نخواهد یاد بگیرد و بلکه در سیاه چاله های اطلاعاتی هم نتوانید نطریه ی A)dS/CFT) متناسب آنرا بیابید که چطور از آن بیرون بیایید چرا که خود دعوت به بندگی خدا و بلکه جهاد فی سبیل الله برای خودتان و همه و همه، همه ی مسائلتان را می تواند حل کند حتی اگر جاده در حال ساخت است و هنوز قیر رایگان هم برای آسفالت به دهکده جهانی خود نیافته اید و لذا نظریه ی A)dS/CFT) مربوطه ی آنرا هم درست در نیافته اید. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 77711

    پیام رهبر انقلاب به مناسبت فرارسیدن ایام حج

    بسم الله الرّحمن الرّحیم
    والحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.

     موسم حج که همواره موسم احساس عزّت و عظمت و شکفتگی جهان اسلام بود، امسال دستخوش اندوه و حسرت مؤمنان و مبتلا به احساس فراق و ناکامی مشتاقان است. دلها از غربت کعبه احساس غربت میکند و لبّیکِ جداماندگان با اشک و آه در هم می‌آمیزد. این محرومیّت، کوته‌مدّت است و بحول و قوّه‌ی الهی دیر نخواهد پایید، لکن درس آن، که قدردانستن نعمت بزرگ حج است، باید ماندگار شود و ما را از غفلت برهاند. رمز عظمت و قدرت امّت اسلام در جمع فراگیر و متنوّع مؤمنان در حریم کعبه و حرم پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و ائمّه‌ی بقیع (علیهم‌السّلام) را امسال باید بیش از همیشه حس کنیم و در آن بیندیشیم.

     حج، فریضه‌ای بی‌مانند است؛ گل صد برگ در میان فرائض اسلامی است؛ گویی همه‌ی جوانب مهمّ فردی و اجتماعی، و زمینی و آسمانی، و تاریخی و جهانیِ دین، قرار است در آن مرور شود. معنویّت در آن هست، ولی بدون انزوا و گوشه‌نشینی و خلوت‌گزینی. اجتماع در آن هست، ولی به دور از درگیری و بدگویی و بدخواهی. از سویی حظّ روحی از مناجات و ابتهال و ذکر الهی، و از سویِ دیگر پیوند اُنس و ارتباط مردمی. حاجی با یک چشم، پیوند دیرین خود با تاریخ -با ابراهیم و اسماعیل و هاجر، با رسول خدا در هنگام ورود پیروزمندانه به مسجدالحرام، و با خیل مؤمنان صدر اوّل- را مینگرد و با چشمی دیگر، انبوه مؤمنان هم‌روزگار خود را که هر کدام میتوانند دستی برای همیاری و اعتصام جمعی به حبل‌الله باشند.

     تدبّر و اندیشیدن در پدیده‌ی حج، حج‌گزار را به این باور قطعی میرساند که بسیاری از آرمانها و آرزوهای دین برای بشریّت، بدون هم‌افزایی و همدلی و همکاری مجموعه‌ی دین‌داران، به بار نمی‌نشیند، و با پیدایش این همدلی و همکاری، کید معاندان و دشمنان، مشکل مهمّی بر سر این راه پدید نمی‌آورد.

     حج، رزمایش قدرت در برابر مستکبرانی است که کانون فساد و ظلم و ضعیف‌کُشی و غارتگری‌اند و امروز جسم و جان امّت اسلامی از ستمگری و خباثت آنان آزرده و خون‌آلود است. حج، نمایش توانایی‌های سخت و نرم امّت است. این، طبیعت حج و روح حج و بخشی از مهم‌ترین هدفهای حج است؛ این همان است که امام راحل خمینی کبیر، آن را حجّ ابراهیمی نامید؛ و این همان است که اگر متولّیان امر حج که خود را خادم حرمین مینامند، صادقانه به آن گردن نهند و به جای خشنودی دولت آمریکا، رضای الهی را برگزینند، میتواند مشکلات بزرگی از جهان اسلام را حل کند.

     امروز مانند همیشه و بیش از همیشه، مصلحتِ الزامی امّت اسلامی، در وحدت است؛ وحدتی که ید واحده در برابر تهدیدها و دشمنی‌ها پدید ‌آوَرَد و بر سر شیطان مجسّم، آمریکای متجاوز و غدّار و سگ زنجیری‌اش رژیم صهیونیستی، رعدآسا فریاد کشد و در برابر زورگویی‌ها، شجاعانه سینه سپر کند. این معنی فرمان الهی است که فرمود: وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا.(۱) قرآن حکیم، امّت اسلامی را در چهارچوب «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»(۲) معرّفی میکند، و از او وظیفه‌ی «وَلا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا»،(۳) «وَلَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلًا»،(۴) «فَقاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفر»(۵) و «لا تَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیاء»(۶) را میطلبد، و برای اینکه دشمن را مشخّص کند، حکمِ «لا یَنهٰکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَلَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم»(۷) صادر میفرماید. این فرمانهای مهم و سرنوشت‌ساز، هرگز نباید از منظومه‌ی فکری و ارزشی ما مسلمانان جدامانده و به‌دست فراموشی سپرده شود.

     امروز بیش از همیشه زمینه‌ی این تحوّل اساسی در دسترس امّت و نخبگان دلسوز و صلاح‌اندیش آن است. امروز بیداری اسلامی به معنی توجّه نخبگان و جوانان مسلمان به دارایی‌های معرفتی و معنوی خود، یک حقیقت انکار نشدنی است. امروز لیبرالیسم و کمونیسم که در صد سال پیش و پنجاه سال پیش برجسته‌ترین ارمغانهای تمدّن غرب شمرده میشد، بکلّی از جلوه افتاده و عیوب درمان‌ناپذیر آنها آشکار شده است؛ نظام مبتنی بر آن یک، فروپاشید، و نظام مبتنی بر این دیگری هم درگیر بحرانهای عمیق و در شُرُف فروپاشی است.

     امروز نه فقط الگوی فرهنگی غرب -که از آغاز هم با وقاحت و رسوایی پا به میدان گذاشت- بلکه حتّی الگوی سیاسی و اقتصادی آن یعنی دموکراسی پول‌محور و سرمایه‌داری طبقاتی و تبعیض‌آمیز هم ناکارآمدی و فسادانگیزی خود را نشان داده است.

     امروز کم نیستند نخبگانی در جهان اسلام که با گردن برافراشته و باافتخار و سربلندی، همه‌ی ادّعاهای معرفتی و تمدّنی غرب را به چالش میکشند و جایگزینهای اسلامی را با صراحت نشان میدهند. امروز حتّی برخی متفکّران غربی که پیش از این، لیبرالیسم را مغرورانه، پایان تاریخ معرفی میکردند، بناچار آن ادّعا را پس گرفته و به سرگردانی نظری و عملی خود اعتراف میکنند. نگاهی به خیابانهای آمریکا، به رفتار دولتمردان آمریکا با مردم خود، به درّه‌ی عمیق فاصله‌ی طبقاتی در آن کشور، به حقارت و بلاهتِ کسانی که برای مدیریّت آن کشور انتخاب شده‌اند، به تبعیض‌نژادی هولناک در آن، به قساوت مأمور موظّف آن که یک غیرمجرم را در خیابان با خونسردی و در برابر چشم رهگذران با شکنجه به قتل میرساند، عمق بحران اخلاقی و اجتماعی تمدّن غربی و اعوجاج و بطلان فلسفه‌ی سیاسی و اقتصادی آن را آشکار میکند. رفتار آمریکا با ملّتهای ضعیف، نسخه‌ی بزرگ‌شده‌ی رفتار آن پلیس است که زانوی خود را بر گردن یک سیاه‌پوست بی‌دفاع گذاشت و آن قدر فشرد تا جان داد. دولتهای دیگر غربی هم هر یک به اندازه‌ی وُسع و امکان خود نمونه‌های دیگر از این وضعیّت فاجعه‌بارند.

     حجّ ابراهیمی، پدیده‌ی شکوهمند اسلام در برابر این جاهلیّت مدرن است؛ دعوت به اسلام و نمایش نمادین زیست جامعه‌ی اسلامی است. جامعه‌ای که در آن همزیستی مؤمنان، در حرکتی پیوسته بر گرد محور توحید، برترین نشانه است؛ دوری از تنازع و تعارض، دوری از تبعیض و امتیازات اشرافی، دوری از فساد و آلودگی، شرط لازم است؛ رمی شیطان و برائت از مشرکان و آمیختگی با فرودستان و کمک به مستمندان و برافراشتن شعائر اهل ایمان، در شمار وظایف اصلی است؛ و دست یافتن به منافع و مصالح عمومی همراه با یاد خدا و شکر او و بندگی او، هدفهای میانی و نهایی است. این تصویر اجمالی از جامعه‌ی اسلامی در آئینه‌ی حجّ ابراهیمی است؛ و مقایسه‌ی آن با واقعیّت جوامع غربی پر ادّعا، دل هر مسلمان با همّت را لبریز از شوق به تلاش و مبارزه برای رسیدن به چنین جامعه‌ای میسازد.

     ما مردم ایران به هدایت و رهبری امام خمینی کبیر، با چنین شوقی قدم در راه گذاشتیم و موفّق شدیم. ادعا نمیکنیم که توانسته‌ایم آنچه را که می‌شناسیم و دوست میداریم یکسره تحقّق بخشیم، ولی ادّعا میکنیم که در این راه بسی پیش رفته و موانع بسیاری را از سرِ راه برداشته‌ایم. به برکت اعتماد به وعده‌های قرآنی، گام ما استوار مانده است. بزرگ‌ترین شیطان راهزن و غدّار این زمان یعنی رژیم آمریکا، نتوانسته است ما را بترساند یا مغلوب مکر و فریب خود کند یا جلو پیشرفت مادّی و معنوی ما را بگیرد.

     ما همه‌ی ملّتهای مسلمان را برادران خود میدانیم، و با غیر مسلمانانی که در جبهه‌ی معارض وارد نشده‌اند با نیکی و عدالت رفتار میکنیم. غم و گرفتاری جوامع مسلمان را گرفتاری خود به شمار می‌آ‌وریم و برای علاج آن تلاش میکنیم. کمک به فلسطین مظلوم، دلسوزی برای پیکر مجروح یمن و دغدغه‌ی مسلمانان زیر ستم در هر نقطه‌ی جهان را اهتمام همیشگی خود قرار میدهیم. نصیحت به سران برخی کشورهای مسلمان را وظیفه میدانیم؛ دولتمردانی که به جای تکیه به برادر مسلمان خود، به آغوش دشمن پناه میبرند و برای سود شخصی چند روزه، تحقیر و زورگویی دشمن را تحمّل میکنند و چوب حراج به عزّت و استقلال ملّت خود میزنند -آنان که بقاء رژیم غاصب و ظالم صهیونیست را میپذیرند و پنهان و آشکار دست دوستی به آنان میدهند- اینان را نصیحت میکنیم و از پیامدهای تلخ این رفتار بر حذر میداریم. حضور آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا را به زیان ملّتهای این منطقه و موجب ناامنی و ویرانی و عقب‌ماندگی کشورها میدانیم. در قضایای کنونیِ آمریکا و حرکت ضدّ تبعیض نژادی در آن هم، موضع قاطع ما جا‌نب‌داری از مردم و محکوم کردن رفتار قساوت‌آمیز دولت نژادپرست آن کشور است.

     در پایان با سلام و صلوات به حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه)، یاد امام راحل را گرامی میدارم و به ارواح طیّبه‌ی شهیدان درود میفرستم و حجّ ایمن و مقبول و مبارک را در آینده‌ی نزدیک برای امّت اسلامی از خداوند متعال مسئلت میکنم.
     

    والسّلام علی عبادالله الصّالحین
    سیّد‌علی خامنه‌ای        
    ۷ مرداد ۱۳۹۹           
     

    ۱) سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۰۳
    ۲) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۲۹
    ۳) سوره‌ی هود، بخشی از آیه‌ی ۱۱۳
    ۴) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۱۴۱
    ۵) سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۱۲
    ۶) سوره‌ی ممتحنه، بخشی از آیه‌ی ۱
    ۷) سوره‌ی ممتحنه، بخشی از آیه‌ی ۸

    https://arxiv.org/abs/1911.05065

    Condensed Matter > Superconductivity

    وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا مَّا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّـهُ وَلَـٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ ﴿الانعام: ١١١﴾ 

     

    وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیهِمُ الْمَلَئکةَ وَ کلَّمَهُمُ المَْوْتى ...
    این آیه بیان دیگرى است براى جمله (( انما الایات عندالله )) و اینکه ادعاى مشرکین که مى گویند: (( لئن جاءتهم آیة لیؤ منن بها )) ادعا و وعده دروغ است که جهل به عظمت پروردگار آنان را به چنین دروغ پردازیها وادار کرده ، این نابخردان خیال کرده اند که آیه و معجزه ، ایمان را در دل آنان ایجاد مى کند و دل آنان را براى قبول ایمان قابل و مستعد مى سازد، و حال آنکه این کار بستگى به مشیت پروردگار دارد.
    بنابراین ، سیاق آیه دلالت دارد بر اینکه به منظور اختصار در کلام چیزى حذف شده ، و تقدیر آن این است که : اگر ما پیشنهاد مشرکین را میپذیرفتیم و آیات عجیب و غریب براى آنان نازل مى کردیم ، حتى اگر ملائکه را به چشم آنان در مى آوردیم و یا مرده ها را برایشان زنده مى کردیم و آنان با مرده هاى خود حرف میزدند، و مرده ها به صدق دعوت ما شهادت میدادند،

    و یا تمام موجودات را طائفه طائفه جمع نموده و یا مواجه با آنان مى کردیم و همه به زبان حال و یا به زبان قال شهادت میدادند، باز ایشان ایمان آور نبودند، و هیچ یک از این کارها در آنان تاءثیر نمى کرد، مگر اینکه خدا خواسته باشد.
    پس این مردم جز به مشیت خدا ایمان نمى آورند. آرى ، گر چه نظام عالم خلقت با همه عرض عریضى که دارد محکوم به قانون علت و معلول است و بر طبق این قانون جریان دارد، لیکن این علل و اسباب خود محتاج به خداى تعالى هستند، و از ناحیه خود استقلال ندارند. و خلاصه خداوند با اجراى این نظام دست بند به دست خود نزده ، علل و اسباب وقتى مؤ ثرند که خداوند خواسته و اذن داده باشد.
    اما چه باید کرد که بیشتر مشرکین که شاید عوام و غیر علماى اهل بغى و ستم آنان باشند به مقام پروردگار خود جاهلند، و همه علل و اسباب را مستقل در تاءثیر مى پندارند، و خیال مى کنند اگر خداوند معجزه را که سبب ایمان است برایشان بیاورد ایمان مى آورند و حق را پیرو مى شوند هر چند خداوند نخواسته باشد، و اشتباهشان از این جهت است که این اسباب ناقص را اسباب مستقل پنداشتهاند.

     

    ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 7، صص 441-442

    http://lib.eshia.ir/50081/7/441

     

     

    بعضی یحتمل اشکال کنند که چرا اینقدر از دن کیشوت می گویی؟ در صورتی که آنچه دن کیشوت به طنز و مسخره می گوید متعلق به جبهه ی مقابل اسلام هم هست! مسئله اینجا این است که داستان یک چیزی را دارد بیان می کند که فقط مختص جبهه ی مقابل اسلام هم نیست و بلکه مسخرگی و خنده داری اش یک حالتی را دارد که به آسانی وارد مرزهای اسلامی هم می شود. و بلکه فی البداهه هم می تواند روی دهد هر چند که خود دن کیشوت می تواند معتقد هم باشد که حتی برای نجات همه و همه ی بشریت دارد تلاش هم می کند.

    مثل این می ماند که اشکال شود که اگر شما در مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خود ادعای بحق بودن هم دارید و بلکه معتقد هم هستید که خلق را نیز می توانید بحق دعوت کنید و آنها هم خواهند پذیرفت، خوب پس کو؟ چرا یک نفر را هم نتوانسته اید اینطور به حق دعوت کنید؟ آیا می خواهید بفرمایید که جبهه ی مقابل خیلی خوب بلد است تبلیغ کرده و اما شما نمی توانید؟ موضوع این است که جبهه ی مقابل مقالات علمی خود را هم در اختیارتان می گذارد، و اما حالا چطور قرار است نظرات شما هم به گوش همین صاحب مقالات نیز برسد؟ توئیتری هم که نمی شود؛ یعنی بر این بنده ی حقیر خیلی معلوم هم نیست که آیا مسئله تحریم است؟ یا اینکه خیر؛ چیز دیگری است. شما می توانید ثبت نام کنید تا اینکه می خواهد کدتان را ایمیلی تایید کنید و می کنید ولی باز دوباره می پرسد تلفنی هم باید کدی را که برایت می فرستیم تایید کنی و آنگاه تایید هم نمی شود چرا که هر چه می خواهید اطلاعاتتان را برایش بفرستید، می گوید بعداً تماس بگیر تا اینکه بالاخره آخر سر می گوید بعد از 24 ساعت هم تماس بگیر! اینجا بنده ی حقیر کنجکاو هم می شوم که این فقط بنده ی حقیر است یا اینکه هر کسی که از ایران تماس بگیرد همین می شود؟ راه حلش البته آسان است و می توان یک بنده ی خدای دیگری را نیز امتحان کرد که آیا با او هم همین کار را می کند یا خیر؟ به هر حال حضرات زیادی را هم داریم که از دولتمردان و حتی ولی فقیه مد ظله العالی نیز در توئیتر هستند. بگذریم. مسئله دارد خیلی خنده دار هم می شود. نفرمایید که اینها نیز از یک کشور سومی تماس گرفته اند و حساب توئیتری خود را باز کرده اند!!! یا حسابشان مال قبل از تحریمها بوده اند یا .... خیلی آدمهای خوبی هم بنظر می رسند در این مسئله ی ثبت نام هم و بلکه راستی راستی هم سرشان خیلی زیادی شلوغ هم هست و یحتمل بعضی اشکال هم کنند که تو چرا آیا اینقدر منفی بافی می کنی و کمی هم مثبت نیستی؟ از یک دیدگاه مثلاً ما دهکده جهانی را داریم و از دیدگاهی دیگر روستاها و شهرها و پایتخت و کل کشور(ها)ی مختلف را داریم. و آنگاه اپوزیسیونهای اینترنتی و ماهواره ای را هم که داریم. و لذا این هم دیگر نوبرانه است که شما چطور است که قیر رایگان هم دارید که آیا قوس و قزح را هم روستاها بتوانند قابل مشاهده کنند و اما فروشگاه های شهر و روستا است که می روند و جایش سامسونگها و ال جی های کره ی جنوبی یحتمل هم می آیند و آنها هم می روند و بلکه جایشان را به اجناس قاچاق همین شرکتها از دوبی و امارات و ... می دهند بر حسب گزارش کیهان. یعنی اربابها را از یک طرف می خواهید از روستاها با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بیرون کنید و از آن طرف در دهکده ی جهانی معلوم نیست چند تا ارباب قد علم می کنند و میلیاردها دلار هم می برند و حق ملت را هم پس نمی دهند؟ یحتمل بعضی اشکال کنند که بیخود نیست که هستند مردمی هم که کفشهایشان را از زباله دانی سعی می کنند بیابند و دیگرانی هم هستند که می فرمایند تو نمی توانی هم مثل من بمیری و سرشان را می گذارند روی کاسه شان و می میرند و اما بعضی بدتر از داعشیها را هم نداریم که مدعی می شوند که الا و لله است که منم که به تو می گویم که یا سرت را می گذاری زمین و می میری یا اینکه من می دانم و تو که چطور خودم سرت را از تنت جدا کنم که طرف دنبال مایحتاجش توی زباله ها هم سعی کند بگردد و پیدایش کند؟! و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا ۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿المائده: ٨٢

     

     

     

    در مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، از مختصات روز تلاقی که یحتمل انسان ممکن است بدجوری هم توی باتلاق گیر کرده باشد که چطور هم بخواهد به منظره ی ریسمانی برسد، همین است که سالک الی الله مایل است به سمت خدا برود و شیاطین انس و جن مانع او می شوند و لذا خدا اینجا می بینیم که می فرمایند که روح را بر هر که خواهد می فرستد تا خلق را از روز ملاقات بترساند: رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ ﴿غافر: ١٥﴾. 

    این از امور طلبگی نزد اساتید و سعی در رسیدن به اجتهاد است که باید فواصلی را طی کرد تا آیا چقدر بتواند به مقصدش برسد. و لذا وقتی مسئله یا خیلی داعشی شد یا شد اینکه باید کتاب الغارات در نظامهای شاهنشاهی و فرعونی را یافت، این بعید نیست که گپ و فاصله هایی بیافتند بین طلبگی و شاگردی و دانشجویی و استادی و اجتهاد و فقه نیز آنچنان که نویسنده و محقق همینطوری که سعی دارد بیاموزد و یاد بگیرد همانطور هم سعی در تعلیم و تربیت خود و دیگران نیز دارد می کند. اما یک جاهایی هم ممکن است کار به جاهایی برسد که سالک الی الله مجبور است حتی به وحشی ترین جانوران درنده هم رحم کند که بلکه بیایند پای مکتبش بنشینند و بلکه حتی مجبور هم شود که ناز آنها را هم چقدر لازم باشد بکشد که آیا نمی شود یک کاری برای ما کنید که ما بتوانیم مثلاً الغارات را زودتر تمامش کنیم یا اینکه حتی مثلاً بتوانیم وارد توئیتر هم شده و چهار کلمه نیز آنجا بنویسیم؟ 

    این است که هر چند که بعضی یحتمل اشکال می کنند که حتی بین سلامت و عزاداری نیز دوگانی نداریم ولی ما متوجه هم خواهیم شد که یحتمل حتی بین باتلاق و منظره نیز انواعی از دوگانهایی واقع شوند که بدلیل ابرتقارنها و شکست همین ابرتقارنها نیز آیا چقدر دوگانهای ما دودسکادن-دودسکادنی بر هم منطبق نیز شوند آنچنان که در دوگانهای الکتریکی-مغناطیسی نیز می بینیم یحتمل مسئله فقط الکتریکی یا فقط مغناطیسی هم نیست و بلکه از نوع امواج الکترومغناطیسی است که حالا آیا چطور باید با آنها کوانتومی یا کلاسیک هم وارد مسائلش شد؟ و لذا همینطوری که شما دارید مسئله را اسپینی بررسی هم می کنید باید بیشتر هم توجه کرد که آیا گرانش هم وارد مسائل شده است؟ یا فقط مسئله از انوع بوزونها است یا بلکه فرمیونی هم شده است یا فقط نیروی ضعیف است یا قوی هم وارد شده است یا ...؟! و آنگاه چقدر هم برای خارج شدن از باتلاق و پرداختن به دوگانهایی از نوع باتلاقی-منظره ای باید انرژی صرف کرد؟ یا اینکه خیر؛ مسئله از این نوع است که ما به آن درجه از علم و فلسفه و حکمت هم هنوز نرسیده ایم که بخواهیم چطور از این باتلاق خارج شده و منظره ی ریسمانی را یحتمل بیابیم و ذرات و بلکه ریسمانهای غیر باتلاقی را غیر دن کیشوتی هم هر چه زودتر نجاتش دهیم. و بالاخره مکتب خود را هر چه زودتر بتوانیم تثبیتش کنیم که از اصل تعلیم و تربیت و طلبگی و عدم غفلت و بیداری اسلامی است که حتی جهاد فی سبیل الله امثال شهید ابو مهدی المهندسها و شهید سلیمانیها هم شروع می شوند. و لذا این مقاله را هم بنگرید:

    https://arxiv.org/abs/2007.12886

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ۱. وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿البقرة: ٥١﴾

    ۲. وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ ﴿الأعراف: ١٤٢﴾

     

    ذکر صلوات بر حضرت قائم صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

     

    بعضی یحتمل اشکال کنند که ما اصلا دوگانگی ای نداریم و از جمله دوگانگی سلامت و عزاداری را هم نداریم! اولاً همانطور هم که اشکال شده است ما دقیقاً دوپگانگیهایی داریم که اینها در عین حال با هم همراه هم هستند و از آن جمله هم هست دوگانگیهای دودسکادن-دودسکادنی که چون بیست وجهی و دوازده وجهی با هم به معنای هندسی آن دوگان هستند، و لذا وقتی آنها را توپولوژیکی و بلکه همولوژیکی بنگرید؛ متوجه می شوید که اینها دقیقاً با هم دوگان هستند! البته اینکه حالا این مسئله را که دقیقاً هم به معادلات درجه ی پنج ربط پیدا می کند و گروه گالوای متناهی آن هم ناجابجایی است را چطور می خواهید از طریق فرضاً برنامه ی ارلنگن فیلیکس کلاین و بلکه خود کتاب معروف بیست وجهی اش و بلکه حتی کارهای شیمورا و مثلاً کتاب اتومورفی او به برنامه ی (هندسی) لنگلندز و ابرتقارن و دوگانهای الکتریکی-مغناطیسی کاپوستین-ویتن ربط دهید نیز خود مسئله ای دیگر است. ولی خود الکتریسیته و مغناطیسم هم معروف است که بطور دوگان می آیند و معمولاً اگر یکی را دارید و به اندازه ی کافی هم در این مسائل بصیرت یافته اید می توانید دیگری را نیز مشاهده کنید. و حالا بگذریم هم که در نظریه ی ریسمان هم انواع دوگانهای معروف دیگری را هم دارید. که مثلاً یحتمل هم نیروهایی مثل نیروهای قوی و ضعیف را دوگان می کنند! تنها نکته ای که هست این است که در مورد الکتریسیته ما دو قطبیهای مثبت و منفی داریم ولی در مورد مغناطیسم این سوال هست که آیا همانطوری که ما واحدی بنام الکترون را برای الکتریسیته توانسیته ایم کوانتیزه کنیم، همانطور هم آیا واحدی برای مغناطیسم هم داریم که مثلاً تک قطبی یا مونوپلی است خاص آن یا خیر؟ و اگر هست، مقدار آن چقدر هم باید باشد؟ و سوال مهمی هم هست که از جمله پاول دیرک هم مطرح کرده است و  هنوز هم یحتمل کسی جوابش را نیافته باشد!

    البته این سوالات فیزیکی از این نوع نیست که آیا بالاخره ما در این میان انواع صنفهای مختلفی که داریم که یکی چوپان است و دیگری نجار و بقال و حتی دیگری هم تاجر است، پس امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما هم چه می شود؟! ولی یحتمل یک شباهتی هم هست که در این میان همه و همه ی اصناف بشریت باید یک امتحانی هم پس بدهند که آیا لایق فتنه ها و آزمایشاتی که خدا برای انبیاء و خاتم النبیین و ائمه ی اطهار و بلکه کل بشریت زیر انواع سوالها و جوابها و فشار و سختی می روند نیز هستند؟ و مثلاً یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا یعنی چه و برای چه بود؟ یک وقت هست که عرضه داشته می شود که آن کشیش مسیحی سرجون نیز بود که به یزید مشورت داد که ابن زیاد را به کوفه بفرست یا یک وقت هم هست که گفته می شود که همان روحانیت و قضات عصر او و از جمله قاضی شریح هم بودند که باز به یزید با فتوای خود کمک کردند؛ و اما بالاخره این هم برای خودش سوالی است که چرا یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا؟

    حالا این یک سوال آسانتری هم یحتمل باشد که خوب اینکه چنین جنایتی را مرتکب شدند و امام حسین سلام الله علیه را تنها گذاشتند چرا را نمی دانیم. و اما حالا مثلاً کسی دچار انواع روانپریشیها یحتمل شود که بلکه انواع داروها و روانکاویها نیز آیا چقدر به او کمک کنند نیز مهم باشد. خوب، به صورت گذرا هم بنده ی حقیر در ویکیپدیا مثلاً دیدم که تیوریدازین (Thioridizine)   از سال 2005 نیز چون به عنوان عوارض جانبی مریض را دچار آریتمیای قلبی می کرده است به عنوان دارو قطع شده است هر چند که انواع ژنریک دیگر آن یحتمل هم مصرف شود!

    اینجا مسئله این است که از لحاظ هستی شناسی آیا درست است که این دارو را بعد از اینکه روی خوکهای گینی و موشها و سگها و گربه های ... آزمایشگاهی استفاده کردیم و حتی روی افراد هم استفاده کردیم و متوجه هم شدیم که اینها می توانند افراد را دچار آریتمیای قلبی هم کنند، آنگاه بفرمایند که خوب حتی شوک هم این بنده خدا را آدمش نکرده است و لذا یحتمل بد هم نباشد روی این باب امتحانش کنیم. و حالا تیوریدازین نباشد و بلکه لیتیوم کربنات باشد. البته یک وقت هست که مریض توهم برش داشته است که دچار آریتمیای قلبی شده است ولی یک وقت هست که مسئله ثابت هم می شود که خیر مسئله جدی جدی هم هست. و لذا اگر اینجا کسی مدعی شود که خوب حالا این بنده ی خدا مثلاً یک روحانی و آخوند است و آخوند و روحانی می خواهیم چه کنیم و بالاخره او هم که زندانی است و توی چنگ خودمان هم هست و هر کاری دلمان خواست هم جایزیم با او بکنیم و او به چه درد ما می خورد و حالا روی او هم آزمایشش کنیم و بلکه خوب هم بود و نجاتش هم داد؟ بد است؟ و حالا روحانی و آخوند و کشیش هم نبود و مثلاً بقال و بزاز و تاجر و ... زندانی خودمان هم بود. یا از اینها هم بهتر، همین بنده خدا یک نوجوان یا جوانی هم بود که حالا دچار طغیان و دوقطبی افسردگی/سرخوشی یا شیزوفرنی یا حتی دچار نشئگی حاصل از اعتیاد به مشروبات الکلی و مواد مخدر هم شده بوده است و خودش هم خبر ندارد؟ یا چه بلایی سرش آمده است که به این روز افتاده است و فرضاً حالا آمبولانس هم گوشه ی خیابان رهایش نکرده باشد مثل حمید و بلکه چه شده که کارش اینطوری بی کس و کار و فقیر و مسکین و مستکین و کثیف و ذلیل و ضاله و گمراه به گوشه ی خیابان کشیده است؟ خوب، یحتمل قرص همراه با عوارض جانبی آریتمیای قلبی که هیچ و بلکه حتی شوک الکتریکی هم برای او در نظر بگیرند که آیا برش گرداند به حال عادی یا خیر؟ و الله اعلم.

    و اما حالا عرض بنده ی حقیر این هم هست که یحتمل بعضی فاشیستهایی هم یافت شوند که مدعی شوند که نه خوب! یحتمل خیلی هم خوب باشد که این را مثلاً روی کشیشها و آخوندها و روحانیت و بلکه نوجوانان و جوانهای قلچماقی هم اول امتحان کنیم چرا که اینها آیا غیر از این است که از لحاظ هستی شناسی مقاومتر هم هستند و هر چند هم که واجب الوجود که نیستند و اما ممکن است بیشتر هم بتوان روی ممکن الوجودی آنها امتحان کرد که آیا این آریتمیای قلبی حاصله از این دارویی که از این درد و مرضها معلوم هم نیست چطور به سرش خودمان هم آورده ایم بلکه یحتمل هم این وسطها خیلی هم توانست بیرون بیاید و بلکه واجب الوجود را هم در این بین در خود او پیدا نکردیم و بلکه در خود ما خیلی هم پیدا شود؟ غیر از این است؟ ای خدا لعنت کند هر چه ظالم است که این گوساله پرستیها انسانهای خصوصاً بخیل و پست و رذل و دزد را تا به کجاها می تواند بکشاند؟! عزاداری امام حسین علیه السلام یک چیز است و اما با این لامذهبها هم وارد جهاد اکبر و اصغر شدن و سالم بیرون آمدن خودش چیز دیگری است.

    حیف که در توییتر بعد از اینکه یک گوشی سوپر دو لوکس را پیدا کردم که درش ثبت نام کنم بعد از اینکه همه چیز را هم ازم پرسید باز ولی گفت که فعلاً ثبت نام برایش مقدور نیست و موکولم کرد به فردا و الا همانجا یحتمل مسئله را می گفتم و نه اینجا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که مگر تو با آخوند و روحانی مشکلی داری یا از آنها می ترسی که اینقدر با آنها لجی و مگر حساب نمی کنی که حتی اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما شوند یحتمل خود لباس روحانیت بپوشند؛ بله، و اما اینکه بحثها حتی در حدود طلبگی در چه درجاتی هم واقع می شوند نیز آیا مهم نیستند که بخواهیم حتی چیزی به اسم مکتبی را رسماً به اسم مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رسما یا حتی مجازاً هم شروع کنیم؟ مثلاً بنده ی حقیر دیدم که فرهاد میرزایی که اسمش در خسی در میقات هم آمده است و صاحب هدایة السبیل و کفایة الدلیل کتاب دیگری هم به اسم قیقام الزخار و صمصام التبار دارد در باب امام حسین علیه السلام که اتفاقاً در کابخانه ی ای-شیعه هم نیست؛ و در ضمن این سوال را خوب است از حضرات آقایانی که خیلی هم خود را ماورای این حرفهای مستر هامفری می آیند توی روی شما نشان می دهند، آیا بد است بپرسیم از همین حضرات آیا خسی در میقات هم خوب بود در همین کتابخانه یافت می شد یا خیر بجای اینکه آرامکو برود روی هوا چرا که چطور هم یمنیها پای برهنه باید از خود دفاع کنند؟ آیا مسئله ی کاردینالیته ها و ارتقاء آنها تا کجا که قابل فهم ما هم باشند در منطق ریاضی و ... اینجا فقط برمی گردد به سید خراسانی و سید یمانی و یافتن آنها یا اینکه الموت لآمریکا و الموت لاسراییل و الموت لآل سعود یعنی همان مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آل سعود هم داریم یا نداریم؟ مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل مرگ بر آل سعود. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    86118

    27335

    --------------------------------------

    بسمه تعالی

    البته بنده ی حقیر یک مثال دیگری هم به ذهنم رسید که گفتم نکند خوب است اینجا بیان کنم. توجه بفرمایید که مایل هم هستیم کل جهان را دهکده ای فرض کنیم، و آنگاه کدخدای جهان را هم با وجود همه ی تلاش خود نتوانسیته ایم پیدا کنیم و بلکه حتی نتوانسته ایم هم حتی در توهمات خود حساب کنیم که آن کدخدایی را که فکر هم می کرده ایم که خیلی کدخدای جهان هم هست را حتی نظرش را هم جلب کنیم. و خوب، آنگاه یحتمل حساب کنیم که حالا کدخدای دهکده ی جهانی را که نتوانسته ایم پیدا کنیم و هیچ کس هم نیست محل ما بگذارد و لذا برویم گیر هم بدهیم به عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان چرا که مثلاً محسن هادوی و هم دیگر در شورای نگهبان نیز نیست و از طریق او هم دیگر نمی شود که پارتی بازی کرد که چطور از این زندان دهکده ی جهانی بی کدخدایی که افتاده ایم خلاص شویم و بلکه حضرت آیت الله آقا فخر هم که به رحمت خدا پیوسته اند سرکار علیه خانم صدیقه حسینی لواسانی دختر ایشان هم که یحتمل خیلی هم خوب است کتاب تفسیر نوشته اند و بهتر هم می بود اگر یوحنا و یحیی را با هم اشتباه نمی کرده و بلکه از شاگردان محترم ایشان هم یحتمل بهتر می بود که کتاب ایشان را چقدر هم از لحاظات مشکلات غلطهای چاپی و املایی بیشتر همراهی می کردند؛ و اما همه ی اینها را هم که گیر نمی آوریم باز برویم سراغ نوه ی عباسعلی کدخدایی که الا و لله که برو به آقای اسکندری بگو که سکندر را نمی بخشند آبی به زر و زور میسر نیست این کار. و یک مرتبه ببینید که مثل اینکه بنده ی خدا خواهرزاده ی نقی هم  در پایتخت چطور شد که لکنت زبان گرفت وقتی دید پدرش برگشته است و حالا اگر مشکل یدی هم پیدا نمی کرد باز یحتمل لکنت زبانش اتفاق هم می افتاد و به اسکندری هم ربطی نداشت که بیخودی نوه ی عباسعلی کدخدایی را هم بهش گیر بدهید! تازه کدخدایی را نمی توانید پیدا کنید، و لذا به نوه اش چه؟ او را چه کار دارید؟ او که نبوده است شما را انداخته است زندان؟ او که نیست که می تواند به شما کمک کند و دیگر چه رسد به آقا فخر و صبیه ی مکرمه ی ایشان که حالا آیا چقدر هم تفسیر به آن خوبی را نوشته اند و بلکه حالا غلطهایی هم داشته باشد. یعنی نباید لای همین تفسیر هدیه را هم باز کنید و مطالعه کنید؟! و حالا تازه اگر خواستید به عباسعلی کدخدایی یا نوه اش هم حالا یا بعدها در شورای نگهبان گیر بدهیم که آیا دیوارهای بلند و زندانها را هم می شود کاریش کرد یا اینکه خیر. یا اینکه اینها اصلا مسئله نیستند و بلکه اول باید رفت از میرزا داداش و آقا دادش هم پرسید که کدام هستند که فاسقترند و کدام بلکه مومن است و بلکه آیا فاسق و مومن هم یکی است؟ آیا دست به هر چیزی و هر کسی که می زنی باید خرابش کنی و بلکه بکشی او را؟ آدم بشو نیستی تو؟ خودت که نمی توانی کدخدای دهکده ی جهانی شوی و دیگری را هم که نمی توانی ببینی که کدخدا شده است و فرق مومن و فاسق هم که نمی دانی؟ و لذا صد رحمت به آن برادران حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام یعنی یهودا که ته طغاری حضرت یعقوب علیه السلام یعنی بنیامین هم که نباشد و بلکه خود حضرت یوسف علیه السلام هم که باشد را گفت بابا این را دیگر نکشیدش و بلکه سعی کنید حالا بیاندازیدش توی چاهی چیزی. قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ ﴿یوسف: ١٠﴾ بنده ی حقیر مانده ام که این ته طغاری حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم یعنی یوسف زهرا علیهم السلام را برادران خیلی خوش غیرتش اگر دستشان به او برسد چه می خواهند کنند؟ ۱. قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَیْخًا کَبِیرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَکَانَهُ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ ﴿یوسف: ٧٨﴾ ۲. فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّـهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ ﴿یوسف: ٨٨﴾. 

    البته بعضیها هم آنقدر در نوهمات واهی خود مانده اند که بالاخره در این دهکده ی جهانی که دنبال کدخدایش هستیم و او را نمی یابیم و هسته ی درونی هستی شناسی این دهکده ی جهانی و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز برای اینکه پیمانه مان را پر هم بدهد و اینکه نه او را می یابیم و نه کدخدا را؛ چقدرها هم نه فقط بدلیل خودخواهیها و گناهان و افراط و تفریطهای ما و عدم کمک از روانکاوی و روانشناسی و روانپزشکی و جامعه شناسی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه فقط هم به عشق امام حسین علیه السلام چه شهادتها داده اند؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ------------------------------------------

     

    وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّـهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّىٰ یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِّن صِیَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کَامِلَةٌ ذَٰلِکَ لِمَن لَّمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿البقرة: ١٩٦﴾

     

    خسی در میقات، سفرنامه ی حج مرحوم جلال آل احمد است که اگر از همان صفحه ی اول یا صفحات اولش آنرا باز کنید متوجه خواهید شد که با مستهجناتی هم یحتمل بعید نیست که مواجه شوید. ولی همین مستهجنات و اطلاعاتی که در آنها نهفته است بقول معروف سگش می ارزد به مستهجناتی که از بزرگ و کوچک هم می توانند در اینترنت و ماهواره و یحتمل حتی صدا و سیما و ... بدتر از قیرهای رایگان جاده های صاف شده ی آماده ی برای آسفالتی که در انتهایش هم آیا چه وعده های سرابی باشد که به قوس و قزحهایی ما را به کدام دهکده ی جهانی و کدخدایش هم چقدر برجامی گول زننده هستند. و بنده ی حقیر به عنوان طلبه ای ناچیز که هنوز هم کتاب را تمام نکرده است واقعاً هم هنوز معتقدم که لااقل تا اینجای وسطهای کتاب خیلی هم خوب می بود اگر حضرات آیات عظام و مجتهدین و حتی مراجع تقلید و بلکه ولی فقیه هم در نظر می داشتند که این سفرنامه ی حج را در کتابخانه ی ای-شیعه از یک شیعه ی واقعی امام زمان عجل الله فرجه الشریف وارد کنند حتی بعد از اینکه تفکر و تفقهی می کردند در نفس خویش که آیا می توانند جوابهایی جدی را برای سوالات و مسائل فقهی مطرحه در کتاب با بررسی و تحقیقات مهم وارد کنند الا اینکه مستهجناتش را هم آیا حذف نکرده و بلکه آنها را هم یحتمل درست بتوانند تحلیل و تجزیه های روانشناسی و روانکاوانه و جامعه شناسانه ی امروزی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کنند. و حتی یحتمل هم مجسمه ای از عطار در نیشاپور نیز باشد که بتوانیم به اورگان پرتلند و بلکه سیاتل نیز ارائه دهیم تا فقط بسبب هفت شهر عشقش و نه حتی تذکرة الاولیائش هم ختم غائله ی نژاد پرستی آنچنان هم که مجسمه های نژادپرستان را نیز پایین می کشند در آمریکا شود.

    البته عرض بنده ی حقیر این نیست که ما به همین سادگی هم می توانیم ختم غائله و فتنه و آزمایشات الهی و اجتماعی و جهانی حتی کروناویروسی کوید-19 هم کنیم، و بلکه یحتمل بسیاری قربانیهای گاو و گوسفند و شتر و حتی از خود گذشتگیها لازم است تا بتوانیم بهتر به امور بشری هم برسیم. بنده ی حقیر که اگر می توانستم شتری و بلکه شترهایی نحر می کردم بجای قربانی کردن گاوی یا گوسفندی آنچنان که می فرماید فسبح بحمد ربک و انحر. دیر شد، دیر شد و اذان را هم که گفتند؛ و نماز شب هم قضا شد و بروم به نماز صبح اول وقت لااقل برسم! و خوب بگذارید ببینم این مقاله ی فیزیک انرژیهای بالا را هم یحتمل خوب است که ذکر کنیم اینجا: 

    https://arxiv.org/abs/2007.11852

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    33335

    ۱. وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿البقرة: ٥١﴾

    ۲. وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ ﴿الأعراف: ١٤٢﴾

     

    ذکر صلوات بر حضرت قائم

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

     

    بعضی یحتمل اشکال کنند که ما اصلا دوگانگی ای نداریم و از جمله دوگانگی سلامت و عزاداری را هم نداریم! اولاً همانطور هم که اشکال شده است ما دقیقاً دوپگانگیهایی داریم که اینها در عین حال با هم همراه هم هستند و از آن جمله هم هست دوگانگیهای دودسکادن-دودسکادنی که چون بیست وجهی و دوازده وجهی با هم به معنای هندسی آن دوگان هستند، و لذا وقتی آنها را توپولوژیکی و بلکه همولوژیکی بنگرید؛ متوجه می شوید که اینها دقیقاً با هم دوگان هستند! البته اینکه حالا این مسئله را که دقیقاً هم به معادلات درجه ی پنج ربط پیدا می کند و گروه گالوای متناهی آن هم ناجابجایی است را چطور می خواهید از طریق فرضاً برنامه ی ارلنگن فیلیکس کلاین و بلکه خود کتاب معروف بیست وجهی اش و بلکه حتی کارهای شیمورا و مثلاً کتاب اتومورفی او به برنامه ی (هندسی) لنگلندز و ابرتقارن و دوگانهای الکتریکی-مغناطیسی کاپوستین-ویتن ربط دهید نیز خود مسئله ای دیگر است. ولی خود الکتریسیته و مغناطیسم هم معروف است که بطور دوگان می آیند و معمولاً اگر یکی را دارید و به اندازه ی کافی هم در این مسائل بصیرت یافته اید می توانید دیگری را نیز مشاهده کنید. و حالا بگذریم هم که در نظریه ی ریسمان هم انواع دوگانهای معروف دیگری را هم دارید. که مثلاً یحتمل هم نیروهایی مثل نیروهای قوی و ضعیف را دوگان می کنند! تنها نکته ای که هست این است که در مورد الکتریسیته ما دو قطبیهای مثبت و منفی داریم ولی در مورد مغناطیسم این سوال هست که آیا همانطوری که ما واحدی بنام الکترون را برای الکتریسیته توانسیته ایم کوانتیزه کنیم، همانطور هم آیا واحدی برای مغناطیسم هم داریم که مثلاً تک قطبی یا مونوپلی است خاص آن یا خیر؟ و اگر هست، مقدار آن چقدر هم باید باشد؟ و سوال مهمی هم هست که از جمله پاول دیرک هم مطرح کرده است و  هنوز هم یحتمل کسی جوابش را نیافته باشد!

    البته این سوالات فیزیکی از این نوع نیست که آیا بالاخره ما در این میان انواع صنفهای مختلفی که داریم که یکی چوپان است و دیگری نجار و بقال و حتی دیگری هم تاجر است، پس امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما هم چه می شود؟! ولی یحتمل یک شباهتی هم هست که در این میان همه و همه ی اصناف بشریت باید یک امتحانی هم پس بدهند که آیا لایق فتنه ها و آزمایشاتی که خدا برای انبیاء و خاتم النبیین و ائمه ی اطهار و بلکه کل بشریت زیر انواع سوالها و جوابها و فشار و سختی می روند نیز هستند؟ و مثلاً یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا یعنی چه و برای چه بود؟ یک وقت هست که عرضه داشته می شود که آن کشیش مسیحی سرجون نیز بود که به یزید مشورت داد که ابن زیاد را به کوفه بفرست یا یک وقت هم هست که گفته می شود که همان روحانیت و قضات عصر او و از جمله قاضی شریح هم بودند که باز به یزید با فتوای خود کمک کردند؛ و اما بالاخره این هم برای خودش سوالی است که چرا یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا؟

    حالا این یک سوال آسانتری هم یحتمل باشد که خوب اینکه چنین جنایتی را مرتکب شدند و امام حسین سلام الله علیه را تنها گذاشتند چرا را نمی دانیم. و اما حالا مثلاً کسی دچار انواع روانپریشیها یحتمل شود که بلکه انواع داروها و روانکاویها نیز آیا چقدر به او کمک کنند نیز مهم باشد. خوب، به صورت گذرا هم بنده ی حقیر در ویکیپدیا مثلاً دیدم که تیوریدازین (Thioridizine)   از سال 2005 نیز چون به عنوان عوارض جانبی مریض را دچار آریتمیای قلبی می کرده است به عنوان دارو قطع شده است هر چند که انواع ژنریک دیگر آن یحتمل هم مصرف شود!

    اینجا مسئله این است که از لحاظ هستی شناسی آیا درست است که این دارو را بعد از اینکه روی خوکهای گینی و موشها و سگها و گربه های ... آزمایشگاهی استفاده کردیم و حتی روی افراد هم استفاده کردیم و متوجه هم شدیم که اینها می توانند افراد را دچار آریتمیای قلبی هم کنند، آنگاه بفرمایند که خوب حتی شوک هم این بنده خدا را آدمش نکرده است و لذا یحتمل بد هم نباشد روی این باب امتحانش کنیم. و حالا تیوریدازین نباشد و بلکه لیتیوم کربنات باشد. البته یک وقت هست که مریض توهم برش داشته است که دچار آریتمیای قلبی شده است ولی یک وقت هست که مسئله ثابت هم می شود که خیر مسئله جدی جدی هم هست. و لذا اگر اینجا کسی مدعی شود که خوب حالا این بنده ی خدا مثلاً یک روحانی و آخوند است و آخوند و روحانی می خواهیم چه کنیم و بالاخره او هم که زندانی است و توی چنگ خودمان هم هست و هر کاری دلمان خواست هم جایزیم با او بکنیم و او به چه درد ما می خورد و حالا روی او هم آزمایشش کنیم و بلکه خوب هم بود و نجاتش هم داد؟ بد است؟ و حالا روحانی و آخوند و کشیش هم نبود و مثلاً بقال و بزاز و تاجر و ... زندانی خودمان هم بود. یا از اینها هم بهتر، همین بنده خدا یک نوجوان یا جوانی هم بود که حالا دچار طغیان و دوقطبی افسردگی/سرخوشی یا شیزوفرنی یا حتی دچار نشئگی حاصل از اعتیاد به مشروبات الکلی و مواد مخدر هم شده بوده است و خودش هم خبر ندارد؟ یا چه بلایی سرش آمده است که به این روز افتاده است و فرضاً حالا آمبولانس هم گوشه ی خیابان رهایش نکرده باشد مثل حمید و بلکه چه شده که کارش اینطوری بی کس و کار و فقیر و مسکین و مستکین و کثیف و ذلیل و ضاله و گمراه به گوشه ی خیابان کشیده است؟ خوب، یحتمل قرص همراه با عوارض جانبی آریتمیای قلبی که هیچ و بلکه حتی شوک الکتریکی هم برای او در نظر بگیرند که آیا برش گرداند به حال عادی یا خیر؟ و الله اعلم.

    و اما حالا عرض بنده ی حقیر این هم هست که یحتمل بعضی فاشیستهایی هم یافت شوند که مدعی شوند که نه خوب! یحتمل خیلی هم خوب باشد که این را مثلاً روی کشیشها و آخوندها و روحانیت و بلکه نوجوانان و جوانهای قلچماقی هم اول امتحان کنیم چرا که اینها آیا غیر از این است که از لحاظ هستی شناسی مقاومتر هم هستند و هر چند هم که واجب الوجود که نیستند و اما ممکن است بیشتر هم بتوان روی ممکن الوجودی آنها امتحان کرد که آیا این آریتمیای قلبی حاصله از این دارویی که از این درد و مرضها معلوم هم نیست چطور به سرش خودمان هم آورده ایم بلکه یحتمل هم این وسطها خیلی هم توانست بیرون بیاید و بلکه واجب الوجود را هم در این بین در خود او پیدا نکردیم و بلکه در خود ما خیلی هم پیدا شود؟ غیر از این است؟ ای خدا لعنت کند هر چه ظالم است که این گوساله پرستیها انسانهای خصوصاً بخیل و پست و رذل و دزد را تا به کجاها می تواند بکشاند؟! عزاداری امام حسین علیه السلام یک چیز است و اما با این لامذهبها هم وارد جهاد اکبر و اصغر شدن و سالم بیرون آمدن خودش چیز دیگری است.

    حیف که در توییتر بعد از اینکه یک گوشی سوپر دو لوکس را پیدا کردم که درش ثبت نام کنم بعد از اینکه همه چیز را هم ازم پرسید باز ولی گفت که فعلاً ثبت نام برایش مقدور نیست و موکولم کرد به فردا و الا همانجا یحتمل مسئله را می گفتم و نه اینجا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که مگر تو با آخوند و روحانی مشکلی داری یا از آنها می ترسی که اینقدر با آنها لجی و مگر حساب نمی کنی که حتی اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما شوند یحتمل خود لباس روحانیت بپوشند؛ بله، و اما اینکه بحثها حتی در حدود طلبگی در چه درجاتی هم واقع می شوند نیز آیا مهم نیستند که بخواهیم حتی چیزی به اسم مکتبی را رسماً به اسم مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رسما یا حتی مجازاً هم شروع کنیم؟ مثلاً بنده ی حقیر دیدم که فرهاد میرزایی که اسمش در خسی در میقات هم آمده است و صاحب هدایة السبیل و کفایة الدلیل کتاب دیگری هم به اسم قیقام الزخار و صمصام التبار دارد در باب امام حسین علیه السلام که اتفاقاً در کابخانه ی ای-شیعه هم نیست؛ و در ضمن این سوال را خوب است از حضرات آقایانی که خیلی هم خود را ماورای این حرفهای مستر هامفری می آیند توی روی شما نشان می دهند، آیا بد است بپرسیم از همین حضرات آیا خسی در میقات هم خوب بود در همین کتابخانه یافت می شد یا خیر بجای اینکه آرامکو برود روی هوا چرا که چطور هم یمنیها پای برهنه باید از خود دفاع کنند؟ آیا مسئله ی کاردینالیته ها و ارتقاء آنها تا کجا که قابل فهم ما هم باشند در منطق ریاضی و ... اینجا فقط برمی گردد به سید خراسانی و سید یمانی و یافتن آنها یا اینکه الموت لآمریکا و الموت لاسراییل و الموت لآل سعود یعنی همان مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آل سعود هم داریم یا نداریم؟ مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل مرگ بر آل سعود. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    86118

    27335

    --------------------------------------

    بسمه تعالی

    البته بنده ی حقیر یک مثال دیگری هم به ذهنم رسید که گفتم نکند خوب است اینجا بیان کنم. توجه بفرمایید که مایل هم هستیم کل جهان را دهکده ای فرض کنیم، و آنگاه کدخدای جهان را هم با وجود همه ی تلاش خود نتوانسیته ایم پیدا کنیم و بلکه حتی نتوانسته ایم هم حتی در توهمات خود حساب کنیم که آن کدخدایی را که فکر هم می کرده ایم که خیلی کدخدای جهان هم هست را حتی نظرش را هم جلب کنیم. و خوب، آنگاه یحتمل حساب کنیم که حالا کدخدای دهکده ی جهانی را که نتوانسته ایم پیدا کنیم و هیچ کس هم نیست محل ما بگذارد و لذا برویم گیر هم بدهیم به عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان چرا که مثلاً محسن هادوی و هم دیگر در شورای نگهبان نیز نیست و از طریق او هم دیگر نمی شود که پارتی بازی کرد که چطور از این زندان دهکده ی جهانی بی کدخدایی که افتاده ایم خلاص شویم و بلکه حضرت آیت الله آقا فخر هم که به رحمت خدا پیوسته اند سرکار علیه خانم صدیقه حسینی لواسانی دختر ایشان هم که یحتمل خیلی هم خوب است کتاب تفسیر نوشته اند و بهتر هم می بود اگر یوحنا و یحیی را با هم اشتباه نمی کرده و بلکه از شاگردان محترم ایشان هم یحتمل بهتر می بود که کتاب ایشان را چقدر هم از لحاظات مشکلات غلطهای چاپی و املایی بیشتر همراهی می کردند؛ و اما همه ی اینها را هم که گیر نمی آوریم باز برویم سراغ نوه ی عباسعلی کدخدایی که الا و لله که برو به آقای اسکندری بگو که سکندر را نمی بخشند آبی به زر و زور میسر نیست این کار. و یک مرتبه ببینید که مثل اینکه بنده ی خدا خواهرزاده ی نقی هم  در پایتخت چطور شد که لکنت زبان گرفت وقتی دید پدرش برگشته است و حالا اگر مشکل یدی هم پیدا نمی کرد باز یحتمل لکنت زبانش اتفاق هم می افتاد و به اسکندری هم ربطی نداشت که بیخودی نوه ی عباسعلی کدخدایی را هم بهش گیر بدهید! تازه کدخدایی را نمی توانید پیدا کنید، و لذا به نوه اش چه؟ او را چه کار دارید؟ او که نبوده است شما را انداخته است زندان؟ او که نیست که می تواند به شما کمک کند و دیگر چه رسد به آقا فخر و صبیه ی مکرمه ی ایشان که حالا آیا چقدر هم تفسیر به آن خوبی را نوشته اند و بلکه حالا غلطهایی هم داشته باشد. یعنی نباید لای همین تفسیر هدیه را هم باز کنید و مطالعه کنید؟! و حالا تازه اگر خواستید به عباسعلی کدخدایی یا نوه اش هم حالا یا بعدها در شورای نگهبان گیر بدهیم که آیا دیوارهای بلند و زندانها را هم می شود کاریش کرد یا اینکه خیر. یا اینکه اینها اصلا مسئله نیستند و بلکه اول باید رفت از میرزا داداش و آقا دادش هم پرسید که کدام هستند که فاسقترند و کدام بلکه مومن است و بلکه آیا فاسق و مومن هم یکی است؟ آیا دست به هر چیزی و هر کسی که می زنی باید خرابش کنی و بلکه بکشی او را؟ آدم بشو نیستی تو؟ خودت که نمی توانی کدخدای دهکده ی جهانی شوی و دیگری را هم که نمی توانی ببینی که کدخدا شده است و فرق مومن و فاسق هم که نمی دانی؟ و لذا صد رحمت به آن برادران حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام یعنی یهودا که ته طغاری حضرت یعقوب علیه السلام یعنی بنیامین هم که نباشد و بلکه خود حضرت یوسف علیه السلام هم که باشد را گفت بابا این را دیگر نکشیدش و بلکه سعی کنید حالا بیاندازیدش توی چاهی چیزی. قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ ﴿یوسف: ١٠﴾ بنده ی حقیر مانده ام که این ته طغاری حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم یعنی یوسف زهرا علیهم السلام را برادران خیلی خوش غیرتش اگر دستشان به او برسد چه می خواهند کنند؟ ۱. قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَیْخًا کَبِیرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَکَانَهُ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ ﴿یوسف: ٧٨﴾ ۲. فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّـهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ ﴿یوسف: ٨٨﴾. 

    البته بعضیها هم آنقدر در نوهمات واهی خود مانده اند که بالاخره در این دهکده ی جهانی که دنبال کدخدایش هستیم و او را نمی یابیم و هسته ی درونی هستی شناسی این دهکده ی جهانی و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز برای اینکه پیمانه مان را پر هم بدهد و اینکه نه او را می یابیم و نه کدخدا را؛ چقدرها هم نه فقط بدلیل خودخواهیها و گناهان و افراط و تفریطهای ما و عدم کمک از روانکاوی و روانشناسی و روانپزشکی و جامعه شناسی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه فقط هم به عشق امام حسین علیه السلام چه شهادتها داده اند؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ۱. وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿البقرة: ٥١﴾

    ۲. وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ ﴿الأعراف: ١٤٢﴾

     

    ذکر صلوات بر حضرت قائم

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

     

    بعضی یحتمل اشکال کنند که ما اصلا دوگانگی ای نداریم و از جمله دوگانگی سلامت و عزاداری را هم نداریم! اولاً همانطور هم که اشکال شده است ما دقیقاً دوپگانگیهایی داریم که اینها در عین حال با هم همراه هم هستند و از آن جمله هم هست دوگانگیهای دودسکادن-دودسکادنی که چون بیست وجهی و دوازده وجهی با هم به معنای هندسی آن دوگان هستند، و لذا وقتی آنها را توپولوژیکی و بلکه همولوژیکی بنگرید؛ متوجه می شوید که اینها دقیقاً با هم دوگان هستند! البته اینکه حالا این مسئله را که دقیقاً هم به معادلات درجه ی پنج ربط پیدا می کند و گروه گالوای متناهی آن هم ناجابجایی است را چطور می خواهید از طریق فرضاً برنامه ی ارلنگن فیلیکس کلاین و بلکه خود کتاب معروف بیست وجهی اش و بلکه حتی کارهای شیمورا و مثلاً کتاب اتومورفی او به برنامه ی (هندسی) لنگلندز و ابرتقارن و دوگانهای الکتریکی-مغناطیسی کاپوستین-ویتن ربط دهید نیز خود مسئله ای دیگر است. ولی خود الکتریسیته و مغناطیسم هم معروف است که بطور دوگان می آیند و معمولاً اگر یکی را دارید و به اندازه ی کافی هم در این مسائل بصیرت یافته اید می توانید دیگری را نیز مشاهده کنید. و حالا بگذریم هم که در نظریه ی ریسمان هم انواع دوگانهای معروف دیگری را هم دارید. که مثلاً یحتمل هم نیروهایی مثل نیروهای قوی و ضعیف را دوگان می کنند! تنها نکته ای که هست این است که در مورد الکتریسیته ما دو قطبیهای مثبت و منفی داریم ولی در مورد مغناطیسم این سوال هست که آیا همانطوری که ما واحدی بنام الکترون را برای الکتریسیته توانسیته ایم کوانتیزه کنیم، همانطور هم آیا واحدی برای مغناطیسم هم داریم که مثلاً تک قطبی یا مونوپلی است خاص آن یا خیر؟ و اگر هست، مقدار آن چقدر هم باید باشد؟ و سوال مهمی هم هست که از جمله پاول دیرک هم مطرح کرده است و  هنوز هم یحتمل کسی جوابش را نیافته باشد!

    البته این سوالات فیزیکی از این نوع نیست که آیا بالاخره ما در این میان انواع صنفهای مختلفی که داریم که یکی چوپان است و دیگری نجار و بقال و حتی دیگری هم تاجر است، پس امام زمان عجل الله فرجه الشریف ما هم چه می شود؟! ولی یحتمل یک شباهتی هم هست که در این میان همه و همه ی اصناف بشریت باید یک امتحانی هم پس بدهند که آیا لایق فتنه ها و آزمایشاتی که خدا برای انبیاء و خاتم النبیین و ائمه ی اطهار و بلکه کل بشریت زیر انواع سوالها و جوابها و فشار و سختی می روند نیز هستند؟ و مثلاً یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا یعنی چه و برای چه بود؟ یک وقت هست که عرضه داشته می شود که آن کشیش مسیحی سرجون نیز بود که به یزید مشورت داد که ابن زیاد را به کوفه بفرست یا یک وقت هم هست که گفته می شود که همان روحانیت و قضات عصر او و از جمله قاضی شریح هم بودند که باز به یزید با فتوای خود کمک کردند؛ و اما بالاخره این هم برای خودش سوالی است که چرا یا اهل العالم قتل الحسین عطشانا؟

    حالا این یک سوال آسانتری هم یحتمل باشد که خوب اینکه چنین جنایتی را مرتکب شدند و امام حسین سلام الله علیه را تنها گذاشتند چرا را نمی دانیم. و اما حالا مثلاً کسی دچار انواع روانپریشیها یحتمل شود که بلکه انواع داروها و روانکاویها نیز آیا چقدر به او کمک کنند نیز مهم باشد. خوب، به صورت گذرا هم بنده ی حقیر در ویکیپدیا مثلاً دیدم که تیوریدازین (Thioridizine)   از سال 2005 نیز چون به عنوان عوارض جانبی مریض را دچار آریتمیای قلبی می کرده است به عنوان دارو قطع شده است هر چند که انواع ژنریک دیگر آن یحتمل هم مصرف شود!

    اینجا مسئله این است که از لحاظ هستی شناسی آیا درست است که این دارو را بعد از اینکه روی خوکهای گینی و موشها و سگها و گربه های ... آزمایشگاهی استفاده کردیم و حتی روی افراد هم استفاده کردیم و متوجه هم شدیم که اینها می توانند افراد را دچار آریتمیای قلبی هم کنند، آنگاه بفرمایند که خوب حتی شوک هم این بنده خدا را آدمش نکرده است و لذا یحتمل بد هم نباشد روی این باب امتحانش کنیم. و حالا تیوریدازین نباشد و بلکه لیتیوم کربنات باشد. البته یک وقت هست که مریض توهم برش داشته است که دچار آریتمیای قلبی شده است ولی یک وقت هست که مسئله ثابت هم می شود که خیر مسئله جدی جدی هم هست. و لذا اگر اینجا کسی مدعی شود که خوب حالا این بنده ی خدا مثلاً یک روحانی و آخوند است و آخوند و روحانی می خواهیم چه کنیم و بالاخره او هم که زندانی است و توی چنگ خودمان هم هست و هر کاری دلمان خواست هم جایزیم با او بکنیم و او به چه درد ما می خورد و حالا روی او هم آزمایشش کنیم و بلکه خوب هم بود و نجاتش هم داد؟ بد است؟ و حالا روحانی و آخوند و کشیش هم نبود و مثلاً بقال و بزاز و تاجر و ... زندانی خودمان هم بود. یا از اینها هم بهتر، همین بنده خدا یک نوجوان یا جوانی هم بود که حالا دچار طغیان و دوقطبی افسردگی/سرخوشی یا شیزوفرنی یا حتی دچار نشئگی حاصل از اعتیاد به مشروبات الکلی و مواد مخدر هم شده بوده است و خودش هم خبر ندارد؟ یا چه بلایی سرش آمده است که به این روز افتاده است و فرضاً حالا آمبولانس هم گوشه ی خیابان رهایش نکرده باشد مثل حمید و بلکه چه شده که کارش اینطوری بی کس و کار و فقیر و مسکین و مستکین و کثیف و ذلیل و ضاله و گمراه به گوشه ی خیابان کشیده است؟ خوب، یحتمل قرص همراه با عوارض جانبی آریتمیای قلبی که هیچ و بلکه حتی شوک الکتریکی هم برای او در نظر بگیرند که آیا برش گرداند به حال عادی یا خیر؟ و الله اعلم.

    و اما حالا عرض بنده ی حقیر این هم هست که یحتمل بعضی فاشیستهایی هم یافت شوند که مدعی شوند که نه خوب! یحتمل خیلی هم خوب باشد که این را مثلاً روی کشیشها و آخوندها و روحانیت و بلکه نوجوانان و جوانهای قلچماقی هم اول امتحان کنیم چرا که اینها آیا غیر از این است که از لحاظ هستی شناسی مقاومتر هم هستند و هر چند هم که واجب الوجود که نیستند و اما ممکن است بیشتر هم بتوان روی ممکن الوجودی آنها امتحان کرد که آیا این آریتمیای قلبی حاصله از این دارویی که از این درد و مرضها معلوم هم نیست چطور به سرش خودمان هم آورده ایم بلکه یحتمل هم این وسطها خیلی هم توانست بیرون بیاید و بلکه واجب الوجود را هم در این بین در خود او پیدا نکردیم و بلکه در خود ما خیلی هم پیدا شود؟ غیر از این است؟ ای خدا لعنت کند هر چه ظالم است که این گوساله پرستیها انسانهای خصوصاً بخیل و پست و رذل و دزد را تا به کجاها می تواند بکشاند؟! عزاداری امام حسین علیه السلام یک چیز است و اما با این لامذهبها هم وارد جهاد اکبر و اصغر شدن و سالم بیرون آمدن خودش چیز دیگری است.

    حیف که در توییتر بعد از اینکه یک گوشی سوپر دو لوکس را پیدا کردم که درش ثبت نام کنم بعد از اینکه همه چیز را هم ازم پرسید باز ولی گفت که فعلاً ثبت نام برایش مقدور نیست و موکولم کرد به فردا و الا همانجا یحتمل مسئله را می گفتم و نه اینجا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که مگر تو با آخوند و روحانی مشکلی داری یا از آنها می ترسی که اینقدر با آنها لجی و مگر حساب نمی کنی که حتی اگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما شوند یحتمل خود لباس روحانیت بپوشند؛ بله، و اما اینکه بحثها حتی در حدود طلبگی در چه درجاتی هم واقع می شوند نیز آیا مهم نیستند که بخواهیم حتی چیزی به اسم مکتبی را رسماً به اسم مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رسما یا حتی مجازاً هم شروع کنیم؟ مثلاً بنده ی حقیر دیدم که فرهاد میرزایی که اسمش در خسی در میقات هم آمده است و صاحب هدایة السبیل و کفایة الدلیل کتاب دیگری هم به اسم قیقام الزخار و صمصام التبار دارد در باب امام حسین علیه السلام که اتفاقاً در کابخانه ی ای-شیعه هم نیست؛ و در ضمن این سوال را خوب است از حضرات آقایانی که خیلی هم خود را ماورای این حرفهای مستر هامفری می آیند توی روی شما نشان می دهند، آیا بد است بپرسیم از همین حضرات آیا خسی در میقات هم خوب بود در همین کتابخانه یافت می شد یا خیر بجای اینکه آرامکو برود روی هوا چرا که چطور هم یمنیها پای برهنه باید از خود دفاع کنند؟ آیا مسئله ی کاردینالیته ها و ارتقاء آنها تا کجا که قابل فهم ما هم باشند در منطق ریاضی و ... اینجا فقط برمی گردد به سید خراسانی و سید یمانی و یافتن آنها یا اینکه الموت لآمریکا و الموت لاسراییل و الموت لآل سعود یعنی همان مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آل سعود هم داریم یا نداریم؟ مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل مرگ بر آل سعود. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    86118

    ۱. أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنکُمْ لِیُنذِرَکُمْ وَاذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْکُرُوا آلَاءَ اللَّـهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿الأعراف: ٦٩﴾

    ۲. وَاذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَکُمْ فِی الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُیُوتًا فَاذْکُرُوا آلَاءَ اللَّـهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ﴿الأعراف: ٧٤﴾

    ۳. أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ ﴿النمل: ٦٢﴾

     

     

    امور هستی شناسی را آیا بتوان در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ذیل حکمت الهی و الهیات نیز مشاهده کرد. و لذا آنجایی که حکیم الهی تنزل می کند بین مردم تا علوم طبیعی و الهی و حکمت و فلسفه را هم بیاموزد و هم یاد دهد، این یک امری طبیعی هم خواهد بود که لااقل یک بچه ی شیطانی هم در آن میان هی بفرمایید بنشین و ننشیند هم. حالا یا بیش از حد بیش فعالی همراه با کم توجهی دارد یا افسرده شده و دو قطبی سرخوشی/افسردگی یا تک قطبی افسردگی دارد یا حتی شیزوفرنی یا زوال عقل و آلزایمر و دیمنسیا یا دیگر روانپریشیهایی را دچار شده است که از جمله قرصهایی مثل هلدال (Haldol) و تیوریدازین و کاربامازپین و کربنات لیتیوم و لارگاکتیل و .... آیا کمکش کنند یا اینکه خیر همان بیخوابی و هیجانزدگی را دچار شده است که آیا کلردیازپوکساید یا والیوم یا اگزاسپام یا ... به او کمکی کنند؟

    البته اینجا یحتمل بعضی هم اشکال کنند که خوب ببینید اگر ما به تکنولوژیهای هسته ای و دیگر تکنولوژیهای پیشرفته پزشکی و صنعتی هم دسترسی داشتیم، دیگر کسی نمی توانست به ما زور بگوید و سعی کند اینطور هم با ما توی جنگ و دعواهای عجیب و غریب و از جمله نیز جنگهای روانی رود. ولی نکته اینجا این است که هر چقدر هم که جوامعی باشند که به تکنولوژیهای هسته ای بسیار پیشرفته  مجهز باشند، اصل هستی شناسی را نمی توانید تغییر دهید آنچنان که مثلاً دروس مربوط به واجب الوجود و ممکن الوجود را هم داریم. و لذا رفته رفته ممکن است که در اول کار ممکن الوجودی بتواند همه و همه را بترساند که چطور هیچ کس هم نباید سر کلاس او شیطنتهایشان را کنار بگذارند و الا که من می دانم و او؛ و اما می فرماید به زر و زور (هم) میسر نیست اینکار.

    فیزیک هسته ای و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هر چقدر هم که بسیار پیشرفته باشند آنچنان که نظریه های ام و ریسمان و هندسه ی ناجابجایی و هندسه ی جبری حتی جغرافیای زمین و آسمان را نیز آیا چقدر تغییر دهند، و اما خلفای بر روی زمین و بلکه ائمه ی مستضعفین شدن نیز منّتی را از سوی پروردگار می طلبد که دروسش را باید بسی فرا گرفت. اتفاقاً بنده ی حقیر خیلی دلم می خواست که همینها را آیا چقدرش را به انگلیسی در یک حساب توئیتری جدید برای خودم بنویسم، ولی نه حوصله ام آمد و هم اینکه از فیلترینگها گذشتن از یک طرف خیلی هم ساده است حتی اگر بخواهید با موبایل خود بنویسید. البته باید موبایلتان سوپر دو لوکس جدید پیشرفته تر هم باشد و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ ﴿٢٨

     

    بنده ی حقیر داشتم کتابهایی بر مبنای تفسیر المیزان از سوره های مبارکه انعام و مریم را از سرکار علیه خانم صدیقه لواسانی مطالعه می کردم که می رسد در سوره ی مریم به بحث تمثل در مورد فرشته هایی که بر زکریا یا یحیی یا حضرت مریم علیهم السلام وارد می شوند. این را یحتمل در خود المیزان نیز می توانید بیابید؛ البته در کتاب مذکور حتی بین یحیی و یوحنا نیز ابهامی هست که بالاخره آیا زکریا پسرش را یحیی می نامد یا یوحنا بدین معنا که یحتمل هم اشتباهاً است که یحیی یوحنا در کتاب آمده است؛ و حالا ما خیلی هم نمی خواهیم اینجا وارد این مباحث شویم.

    ولی عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل باید عرض کنم همینطوری که داشتم این کتاب را مطالعه هم می کردم، فرمودند که برویم کتابفروشی که کتابهای اسپانیایی هم بخریم. و رفتیم و اینها را هم خریدیم اتفاقاً. و همینطوری که داشتیم کتابها را هم نگاه می کردیم با کتبی همچون عبور از دیوارهای مارینا آبرامویچ و از انتشارات جنگل هم کتاب ننه ی کامل لیلا سلیمینی و حتی مجموعه کتب طاهره مافی را نگاهی انداختم! راستی چند روز پیش هم که از نبش کوچه ی شهیده طاهره ی عباسی میگذشتم، وارد بحثی شدم راجع به کتاب راه کمال دکتر بهرام الهی. و راستش بعضی یحتمل منتظر بمانند که فیلم مجموعه ی کتابهای طاهره مافی دربیاید و ببینند مثل کتبی که از خانه دوشیزه پرگرین برای بچه های عجیب و سری گرگ و میش استفانی مایر یا هاری پاتر جی کی رولینگ فیلم شدند.

    عرض بنده ی حقیر اینجا این است که داشتیم جای دیگری بحث می کردیم که حتی بینایی نیز توسط هوش مصنوعی چطور می تواند متمثل شود آنچنان که امروزه مشاهده هم می شود که بارکدها را چطور لیزری نزد صندوقهای صندوقداران تند و تند می خوانند. و بگذریم که یک آقا سیدی هم از بالای در و بلکه دیوار بر ما تمثل یافتند که لطفاً این حبل الله المتین را بگیرید و به رایانه تان وصل کنید تا بلکه اینترنتتان هم تکمیل شود. و خوب البته ناگفته هم نماند که این تمثلهای رویتی رایانه ای و بلکه ابررایانه ای حتی اطلاعاتی امینیتی یحتمل بعضی اوقات از نوعی است که شمایلی یا واقعه ای را باید شناسایی هم کند چرا که باید هویت آنرا بشناسد و آیا هم بشناسد یا اینکه حتی هویت آنرا هم نمی شناسد و بلکه باید هم سعی کند از روی ناورداهایی که بدست می آورد چقدر می تواند بشناسد و لذا خود را از جزیره ی سرگردانی اطلاعاتی خود بیرون آورد و احراز ماهیتی و هویتی هم کنند.

    نکته اینجا این است که پس وقتی ما می خواهیم به حضرت صاحب و حضرت دوست نزدیک شویم، چه کنیم که جای دوست و دشمن را هم گم نکنیم و مثلاً همانطور هم که فلاسفه و حکما می فرمایند از هشت در بهشت یعنی احساسات پنجگانه و غضب و شهوت و عقلی که نه فقط هم کارش بر غضب و شهوت لجام زدن و بلکه آنها را کنترل می کند چطور بتوانیم خود را بهشتی و نه جهنمی هم کنیم آنچنان که هفت اقلیم را هم آیا سالک الی الله چقدر در عین حال در حال پیمودن است. یعنی شما نمی خواهید بدنبال قوس و قزحی در ته جاده ای که حتی برای شما جاده صاف کنها چقدر چقدر بطور رایگان هم قیر پاشیده و بلکه آسفالت هم کرده اند که شما را آیا به اقصی نقاط عالم برسانند و راه های روستاها و شهرها و کوه ها و دشتها را نیز برایتان هموار کرده اند که قوس و قزحتان را یافته و بدان بلکه برسید و آنگاه نتوانید الا اینکه در جزیره های سرگردانی اطلاعاتی خود آیا چقدر هم محبوس شویم. و چرا؟ چون می خواهیم دودسکادن-دودسکادن (یا همان یادتان هست که گروه تقارنهای بیست وجهی/ دوازده وجهی) دوگانی الکتریکی-مغناطیسی برنامه (هندسی) لنگلندز مسائل را نیز از جمله بیابیم! و نهایتاً حیف نیست مقاومت نکنیم که فرضاً چطور شد که خود کتاب الغارات هم چطور نایاب و بلکه مفقود شده بوده است و چطور آیا چقدرش هم بازیافت شده است؟ یعنی آیا چه شباهتهایی می تواند باشد بین انتشارات فرانکلین و جنگل و آمازون و ....؟ بالاخره خود نویسنده ای مثل سعید نفیسی هم غارت زده بوده است یا خودش هم نعوذ بالله محکوم به غارتگری است؟ یا حضرت دوست! یا صاحب الزمان ادرکنی! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ۱. وَاعْبُدُوا اللَّـهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللَّـهَ لَا یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا ﴿النساء: ٣٦﴾

    ۲. بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَکُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿الأنعام: ١٠١﴾

    ۳. أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الأعراف: ١٨٤﴾

    ۴. إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّـهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّـهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّـهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَىٰ وَکَلِمَةُ اللَّـهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّـهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿التوبة: ٤٠﴾

    ۵. یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّـهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿یوسف: ٣٩﴾

    ۶. یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُکُمَا فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیَانِ ﴿یوسف: ٤١﴾

    ۷. وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا ﴿الکهف: ٣٤﴾

    ۸. قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا ﴿الکهف: ٣٧﴾

    ۹. قَالَ إِن سَأَلْتُکَ عَن شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّی عُذْرًا ﴿الکهف: ٧٦﴾

    ۱۰. وَإِن جَاهَدَاکَ عَلَىٰ أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿لقمان: ١٥﴾

    ۱۱. قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

    ۱۲. مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿النجم: ٢﴾

    ۱۳. فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَىٰ فَعَقَرَ ﴿القمر: ٢٩﴾

    ۱۴. فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَکْظُومٌ ﴿القلم: ٤٨﴾

    ۱۵. وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ ﴿المعارج: ١٢﴾

    ۱۶. وَأَنَّهُ تَعَالَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا ﴿الجن: ٣﴾

    ۱۷. وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ ﴿عبس: ٣٦﴾

    ۱۸. وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجْنُونٍ ﴿التکویر: ٢٢﴾

     

     

    یک وقت هست که شما صاحبی را دارید که آنقدر بزرگوار هم هست که می فرمایند که بگذارید ببینیم آن خسی در میقات نیز چطور می خواهد خود را به لقاء الله حتی المقدور برساند و در آنجا ساکن شود و سکینة القلوب هم برسد و اما نیز با تاکید هم تذکر می دهند و تنذیر هم می فرمایند که و ما صاحبکم بمجنون. و چرا که می ترساند که از خدا و نه از غیر خدا هم بترسید ای بندگان خدا و ای مسلمانان و حتی ای غیر مسلمانان و بلکه اسلام آورید و شهادتین بدهید که اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و مسلمان هم شوید و ایمان آورید و به لقاء الله بپیوندید و لقاء الله و لقاء الله لقاء الله را اگر کسی دریافت دیگر چیز دیگری هم می پسندد یا ایها الخیر الناس یا علماء و اولیاء و ائمه جمعه و جماعات و صل الله علی سیدنا و مولانا و حبیب قلوبنا ابوالقاسم محمد و و علی فاطمة الزهرا و آله و ائمة الطاهرین المعصومین المطهرین المنتجبین لا سیما بقیة الله فی الارضیین؟ و لذا فرض هم بفرمایید که دو نفر صاحبان دو جزیره ای هستند که مایلند بالاخره اول یا آخر با حضرت دوست نیز دوستی کنند و بلکه آیا چقدر این دو جزیره شان را به هم نزدیک نمایند هر چند که اطلاعات چندانی هم از این جزایرشان ندارند که آیا حتی هنوز از زیر آب چقدر هم بیرون آمده است یا خیر؛ یا اینکه خیر دو پسر و دختری هستند که اصلا مایلند آیا چقدر با هم ازدواج کنند نیز خودشان خیلی خبر ندارند و حتی اطلاعاتی را مایلند که از والدین و اقوام و دوستان و آشنایان جمع کنند! 

    همانطور که مستحضرید، حتی در مورد پنج تن هم که حساب کنید، حتی خود پنج تن هم آیا چقدر دسترسی به الله در همه ی اوقات و اماکن دارند آنچنان که پیغمبری که مظهر رسالت است یعنی حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا علیها السلام و حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام هم خود حضرت دوست اند و حضرت دوست نیز خود با آنها بسی دوست است و هم فرزندان عزیز و دلبندشان حسنین نیز مظهر امام المستضعفین و حضرت دوست است و در عین حال نیز حتی اینجا می فرمایند پنج تن برای اینکه حضرت دوست الله جل جلاله را به عنوان حضرت دوست که از دوستان حضرات دوست هم تشریف دارند را آنقدر عظیم و پر قدرت و عزیز است که نمی توان به عنوان حضرت دوست در میان دیگر دوستان شمرد و فقط می فرمایند پنج تن و نه شش تن که او خود همه جان و تن است. و لذا در مملکت دوست رفتن نیز خود اسراری دارد که باید حجابهای ظلمانی و نورانی بسی کنار روند و وجود گناهکار بشری این اجازه را به او نمی دهد که حجابها را بین خود و حضرت دوست ندرد و بلکه آنجایی که مایل است از مملکت خود خارج شده و به مملکت پنج بعلاوه ی یکی داخل شود که اعلان هم کند که برجام و اصول ریسمانی و حبل الله المتین و هندسه ی ناجابجایی و هندسه ی جبری و بلکه نظریه ی گالوای کوهمولوژیک برنامه ی (هندسی) لنگلندزی را نیز در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی درست و حسابی بیابد، یحتمل گناهان کبیره ی او و بلکه خود وجود او است که در نمی یابد آیا چطور هم دارد خودکشی می کند چرا که ابلیس و شیطان هم نشسته اند در مکتب و همکلاسی او شده اند که چطور از حضرت دوست آنها هم درس بگیرند و بلکه خود او هم شده است بزرگترین مدرس شیطان بزرگ! و حالا یحتمل بعضی هم اشکال کنند که چرا به شیطان بزرگ هم ایراد می کنید که مکتب را ترک کرده و قهر کند و برود و دیگر هم برنگردد؟! و خوب، دخترم خواهرم و بلکه مادرم حجاب و چادرت را قشنگ هم حفظ کن که بفرموده ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است زیبنده ترین زینت زن حفظ حجاب است و نماز و دعا و مسجد و حسینیه و ... همه و همه هم پاک یادت نره! و لذا بر حسب A)dS/CFT) هر چه به این دانشجو و طلبه ی شیطان می فرمایند که بچه بگیر بنشین، نمی تواند وول نزند چرا که خودش هم نمی داند چیست که او را به بیش فعالی همراه کم توجهی اش واداشته است با اینکه در مملکت پنج بعلاوه ی یک پنج تن و نه فقط هم همراه هیئت فاطمة الزهرا سلام الله علیها در مقر امامزادگان پنج تن است که مستقر شده است که به عیادت بیماران جانباز اعصاب و روان نیز برود و در عین حال دارد مقالات ریاضی فیزیکی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اش را نیز مرور می کند و قلم هم می زند و بلکه تفکر هم می کند که آیا حضرت صاحب و دوستی که قرار هم هست او را روانشناسی و بلکه روانپزشکی کند نخواهد گفت که صاحبکم بمجنون یا و ما صاحبکم بمجنون؟! این یک ناورداهایی دارد که نشانه ها و آیاتش در این است که آیا جنود و لشکرهایی که از آسمان به زمین می رسند و از زمین نیز بلکه چقدر بتوانند آسمانی می شوند چقدر هم اطلاعات دارند که خود دربهای آسمان را نبندند و اجازه ندهند بین زمین و آسمان جزایری برقرار شوند که همین فضاهای دوگانی A)dS/CFT) را نیز زهرآگین نکنند آنچنان که چه عوام و چه خواص دیگر نتوانند تشخیص دهند که کیست که دارد شهادت می دهد و به لقاء الله می پیوندد و کیست که دارد دیوانگی و خودکشی هم می کند؛ البته چنین چیزی در بین مومنین واقعی غیر ممکن هم هست چرا که اگر ممکن می بود همین را هم می توانستید در مورد پنج تن اهل عبا و بلکه خود حضرت دوست و حضرت حق و الله جل جلاله نیز نعوذ بالله بفرمایید که متاسفانه می فرمایند توحید چنین اجازه ای را به شما نمی دهد که از بندگی خدا ذرة المثقالی حتی خارج شوید. و لذا می فرماید و من یعمل مثقال ذرة خیر یره و من یعمل مثقال ذرة شر یره که در نهایت صحت و سلامت و سلیم آنچنان که شهادتین عزیزانی همچون ابومهدی المهندس و سردار قاسم سلیمانی است که این دربهای آسمانی را به روی ما می توانند باز نگه دارند و به مکتب ناچیز حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز اثر وجودی و ماهیت و کمیت و کیفیت و مقداری هر چند ناجیز هم می بخشند و مکتبخونه را زنده نگه داشته اند هر چند که انسان خود از تخم مرگ است و کروناویروس کوید-19 هم آمده است و استکان نعلبکیهای چای و فنجانهای قهوه هم اکثراً در قهوه خانه ها و کافی شاپها نیز جمع شده اند و کار و بارهای هم چقدر کساد است. این مقالات را هم نگاهی بیاندازید:

    https://arxiv.org/abs/2007.10998

    https://arxiv.org/abs/2007.11011

    https://arxiv.org/abs/2007.11020

    یا حضرت دوست! اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه؛ یا صاحب العصر و الزمان ادرکنی! دیر شد؛ دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز و ماسک هم یادم و یادتان نرود! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ۱. وَاعْبُدُوا اللَّـهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللَّـهَ لَا یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا ﴿النساء: ٣٦﴾

    ۲. بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَکُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿الأنعام: ١٠١﴾

    ۳. أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الأعراف: ١٨٤﴾

    ۴. إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّـهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّـهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّـهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَىٰ وَکَلِمَةُ اللَّـهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّـهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿التوبة: ٤٠﴾

    ۵. یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّـهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿یوسف: ٣٩﴾

    ۶. یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُکُمَا فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیَانِ ﴿یوسف: ٤١﴾

    ۷. وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا ﴿الکهف: ٣٤﴾

    ۸. قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا ﴿الکهف: ٣٧﴾

    ۹. قَالَ إِن سَأَلْتُکَ عَن شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّی عُذْرًا ﴿الکهف: ٧٦﴾

    ۱۰. وَإِن جَاهَدَاکَ عَلَىٰ أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿لقمان: ١٥﴾

    ۱۱. قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

    ۱۲. مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿النجم: ٢﴾

    ۱۳. فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَىٰ فَعَقَرَ ﴿القمر: ٢٩﴾

    ۱۴. فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَکْظُومٌ ﴿القلم: ٤٨﴾

    ۱۵. وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ ﴿المعارج: ١٢﴾

    ۱۶. وَأَنَّهُ تَعَالَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا ﴿الجن: ٣﴾

    ۱۷. وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ ﴿عبس: ٣٦﴾

    ۱۸. وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجْنُونٍ ﴿التکویر: ٢٢﴾

     

     

    بنده ی حقیر بیشتر بنظرم می رسید که مرحوم جلال آل احمد فقط در حد یک سفرنامه ای را بیش ننوشته است که حالا فرضاً از دمپاییها و کفش و کلاه ها و چتر و اینها هم کمی گفته است یا خیر. ولی دیدم یحتمل برای اینکه مسئله ی جزایر را بهتر در سیاه چاله های اطلاعاتی درک هم کنیم، خوب است همانطور که ایشان می فرمایند که یک هیئت بین المللی ای باشد که بر مکه و مدینه نیز نظارت می کنند و به وضع زائرین حتی از دور و نزدیک هم می پردازند همانطور هم یحتمل خوب است که دو جزیره را برای تبادل اطلاعات سیاه چاله ای نیز داشته باشیم. و الا اینکه اگر فقط یک جزیره ی متصل همبندی هم داشتیم و لا غیر، خوب از هر جای آن جزیره می ایستادید به سمت قبله نیز چه دور و چه نزدیک دیگر مشکلی سیاه چاله ای اطلاعاتی ای نبود که حالا از کدام جزیره است که می خواهید رو به قبله بایستید؟ و مکه و مدینه نیز کجای کدام جزیره است؟ و اطلاعات سیاه چاله ای نیز در کدام امتدادها و جهتها است و جرمشان چیست و گیر کردن در این سیاه چاله ها چطور است و موقع اذان کی است؟ و اصلا آیا جماعاتی هم در مساجد و حسینیه ها و مصلاها نیز داریم یا همانجاها نیز نمازها بلکه فرادی است؟ و آیا چقدر درز اطلاعات سیاه چاله ای نیز بی در رو یا بدون کم و زیادی حرارتی است یا نیست؟ و بالاخره یوسف زهرا کجا است؟! و.... و یحتمل حتی بتوان این هیئتهای بین المللی را از حوزه های نظارتی بین المللی بر فقط مکه و مدینه عمومیت هم بخشید به حوزه هایی همچون حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که حتی بدتر از این بنده ی حقیر نیز هر چیزی را به اسم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بعضی نخواهند هم جا بزنند و حتی بر حوزه و دانشگاه نیز نظارتهایی بین المللی وارد شوند تا مصاحبتها و صحبتهای در سخنرانیها و کنفرانسها و سمینارها و کولوکیومها بهتر توسط شاگردان و طلبه ها و دانشجویان هم درک شوند بسته به اینکه چقدر هم داریم مسئله را آیا ابرتقارنی ابررایانه ای اش می کنیم یا اینکه فقط هندسه ی ناجابجایی یا ریسمانی و حتی برنامه ی (هندسی) لنگلندزی است که ابررایانه خودش کنترل را آیا چقدر روی هندسه ی سیاه چاله های اطلاعاتی نیز تسلط یافته است که دیگر حسابانهای انتگرالهای راهی نیز یحتمل اتوماتیک هم شده اند و بلکه حالا کفشها و دمپاییهای لاستیکی هم خیلی راحت نبود بلکه پاها هم تاول زدند همانها را نیز در می آورید و آیا چقدر براحتی هم روی کف پیاده روها و خیابانها و حاشیه ی اتوبانهایی که آیا چقدر هم داغ هستند بتوانید پابرهنه راه روید و بلکه پلوس ماشین هم باید یادتان نرود که حتماً حتماً درست کنید. و الا سوای بلبرینگهای پلوسشه که خراب شده است، یحتمل بزند چرخ دنده هایی را که توسط همین پلوسشه که چطور درگیر می شوند را نیز کلاً خراب کند و کار بدجوری هم بالاتر بگیرد و حتی دیگر به فکر درست کردن مکعب روبیک هم هیچ وقت نیافتید و یا در حین رانندگی نیز در ذهنتان اینکه چطور می توان همین مکعب روبیک را بلکه دوگانی دودسکادن-دودسکادن درست کرد نیز دیگر به ذهنتان خطور نکند چنانکه آیا مکعب روبیک را نیز زیرمجموعه ای از گروه تقارنهای بیست وجهی هم آیا می بینید یا از گروه تقارنهای دوازده وجهی؟ و.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

    35748

    ۱. وَاعْبُدُوا اللَّـهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللَّـهَ لَا یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا ﴿النساء: ٣٦﴾

    ۲. بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَکُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿الأنعام: ١٠١﴾

    ۳. أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الأعراف: ١٨٤﴾

    ۴. إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّـهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّـهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّـهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَىٰ وَکَلِمَةُ اللَّـهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّـهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿التوبة: ٤٠﴾

    ۵. یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّـهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿یوسف: ٣٩﴾

    ۶. یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُکُمَا فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیَانِ ﴿یوسف: ٤١﴾

    ۷. وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا ﴿الکهف: ٣٤﴾

    ۸. قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا ﴿الکهف: ٣٧﴾

    ۹. قَالَ إِن سَأَلْتُکَ عَن شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّی عُذْرًا ﴿الکهف: ٧٦﴾

    ۱۰. وَإِن جَاهَدَاکَ عَلَىٰ أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿لقمان: ١٥﴾

    ۱۱. قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

    ۱۲. مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿النجم: ٢﴾

    ۱۳. فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَىٰ فَعَقَرَ ﴿القمر: ٢٩﴾

    ۱۴. فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَکْظُومٌ ﴿القلم: ٤٨﴾

    ۱۵. وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ ﴿المعارج: ١٢﴾

    ۱۶. وَأَنَّهُ تَعَالَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا ﴿الجن: ٣﴾

    ۱۷. وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ ﴿عبس: ٣٦﴾

    ۱۸. وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجْنُونٍ ﴿التکویر: ٢٢﴾

     

     

    ]چند روز پیشها دنبال یک آیه ای می گشتم که اتفاقاً یادم هم رفته بود که کجا بود که این آیه را دیدم ولی همین الان یادم آمد که در مقاله ی دائرة المعارف فلسفی استانفورد راجع به ملا صدرا هم بود که حالا دقیقاً مضمون آیه را یادم نیست. ولی جالب اینجا است که متن آیه را که به انگلسی می زدم که حالا یادم آمد که در سوره ی شعرا و راجع به حضرت ابراهیم هم بود، از انجیل پلوسی مربوط به نامه ای به افسسیها می آمد که بنده بیشتر هم علاقه مند شدم که داستان از چه قرار است و کمی دنبالش هم کردم. البته این را هم در حاشیه عرض کنم که پلوس ماشینم هم چند وقتی می گفتند که مشکل دارد تا اینکه بالاخره امروز متوجه شدم که مشکل صدای مربوطه از ترمز هم نیست وبلکه از بلبرینگ پلوسش هم هست و مسئله ربطی هم به عوام درمانی اقتصادی و افزایش دستمزدها و کاهش قیمتها و دیگر بیماریهای اقتصادی که آیا چقدر هم درمانهایش عوام فریبانه است که باید هم طبیب تصمیم درستی اتخاذ کند که کدام یک اول باید درمان شود تا نوبت دیگر امراض هم برسد و سلامت و سیلم آنچنان به بیمار رفته رفته برگردد که دیگر نه دستمزدها و نه قیمتها حتی اویی را که کمترین دسمتزدها را نیز می گیرد را هم اذیت و آزار ندهد و بتواند خودش روی پای خودش بایستد؛ و حالا اگر هم بدتر از این حقیر دارد بیگاری می کشد در قلم زدن و نوشتنش، لااقل بتواند مسائل استکان نعلبکی و چای و شکری را وقتی مستخدم بیمارستان روانی چکمه به پا و تی بدست دارد خستگی در می کند و می خواهد آرامش و سکینه اش را هم داشته باشد که چایش را نوش جان کند را کفرش را عوام فریبانه بالا نیاورد که حالا این ارس ارس که می فرمایید صمد بهرنگی زیاد راجع بدان گیر می داده است یعنی چه؟! از جیب صمد بهرنگی که بچه ها نمی توانسته اند بستنی آلاسکا در بیاورند بخورند هر چند که یحتمل نخوچی کشمشی هم توی جیبش می ریخته است.

    عرض بنده اینجا این است که یحتمل بخواهید به مستخدم بیمارستان روانی که -( دوست و مصاحب خودت را هم اتفاقاً برای کروناویروس کوید-19 هم آیا رفته بوده اید آنجا یا خیر چرا که ظرفیت دیگر بیمارستانهای دولتی و غیر دولتی هم پر شده بوده اند و بیمه هم نداشته اید و انقریب هم که آمبولانس سر برسد و شما را بگذارد وسط اتوبان که چرا الکی آمده ای بیمارستان روانی و حتی نمی دانی ویروس کوید-19 اتخاذ کرده ای یا خدای ناکره می خواسته ای خودکشی کنی یا چه مرگت است واقعاً؟)- حالی هم کنید که استکان-نعلبکیهایش چطوری در برنامه ی لنگلندز دوگانی دودسکادن-دودسکادن الکتریکی-مغناطیسی ریسمانی و نظریه ی ام و هندسه ناجابجایی و ... می گنجد و هم سلامت و سیلم خود را حفظ کنید و هم سلامت و سیلم آنچنانی او را هم بدجوری به هم نریزید که شاکی شود و بلکه با تی دنبالت کند و بالاخره با همان تی هم بزند توی فرق سرت آنچنانکه فسنسمه الخرطوم. 

    و حالا این مسئله ی بغرنج را که بالاخره توانستید حل کنید و به بنده ی خدا بیش از حد هم عوام درمانانه گیر ندهید،  بالاخره یحتمل حالیتان شود و بتوانید حالی کنید آن بنده خدا را که بابا کله ات این نیست که داغ شده است و بلکه مواظب هم نبوده ای که آفتاب زیادی خورده است و از بیمارستان روانی سر در آورده ای؛ و و ما صاحبکم بمجنون! و بلکه و ما هو الا ذکرٌ للعالمین بعد از اینکه آیه ی وان یکاد را هم برایش خواندید. درست شد؟ ببینید، دائم الوضو بودن اینجاها است که می توند بکار بیایدها! بالاخره در طرح مسئله ی صاحب و مصاحب و مصاحبت نمودن باید یک دقایق و ظرافتهایی هم موجود باشند که لااقل خود را نیز به زحمت نمی اندازید و بلکه دیگران را نیز خیلی غیر خودی فرض نمی فرمایید همانطوری هم که خدا را هم غیر خودی خارج از دسترس خود و دوست آنچنان منزه فرض نمی فرمایید که هیچ کس در عالم دیگر نتواند به لقاء الله هم بپیوندد الا اینکه روانه ی انواع بیمارستانها هم شود؛ و هر چند هم که با این گرانیها آیا بتواند هم که آمبولانس او را وسط راه اتوبان نگذارد چرا که بدبخت بینوا پولی و بلکه دیگر آهی هم در بساطش یافت نمی شود.  

    عرض بنده ی حقیر اینجا است که شما یحتمل بتوانید مسئله های استکان نعلبکی ای را توپولوژیکی از مقاله ی هارتمن-شاقلیان- استرومینگر دربیاورید. البته یحتمل برای شما اگر خیلی به مسائل غیر استکان نعلبکی ای نگاه کنید این هم سوالی شود که منظور حضرات از اینکه می فرمایند لامبدا (lambda) را مساوی یک قرار می دهیم که خیلی در معادلات گیر پیدا نشود (البته لااقل منطقاً منطقدانهای ریاضی هم یحتمل اینجا بخواهند از لمدا طوری استفاده ببرند که حسابانی از آن را نیز در این میان چرچی چطور ایجاد کنند یا حتی ماشینهایی نیز مملو از ماشینهای تورینگ نیز ابررایانه ای بر آن بسازند!). یعغنی چه؟ تمام عرض بنده ی حقیر این است که اگر بتوانید جریان ریختن چای همراه شکر از استکان به تعلبکی را درست هیدرودینامیکی و الکترومغناطیسی چطور معادلاتش را بدست هم اورید که در این میان بالاخره متصور هم بتوانید شوید که جزیره ی مورد بحث ما کجا است در فضایی که سر و ته اش هم بیش از دو بعدی نیست؟ آنگاه یحتمل هم گذشته از گره ها و لینکهای پیچیده ای که به سر تا پای مسئله ممکن است خورده باشند و باید آنها را در چندجمله ایهایی مثل خوانوف و جونز نیز آیا گنجاند، یحتمل هم بتوانید مسئله ای از خمینه های چهار بعدی را به دو مسئله ی توپولوژیک دو بعدی تبدیل کنید که آیا چطور هم تا چه اندازه ای و کیفیتی به هم عمودند یا بلکه مماس هم هستند. و حالا اگر دو استکان-نعلبکی دو قلوی به هم چسبیده ه داشته باشید که در طول استکان به هم استوانه ای مماس هم باشند و چطور حالا می خواهید به نعلبکیهای متناظرشان بریزید نیز سوال دیگری خواهد شد.

    خوب، حالا شما رویه های ریمانی یا منحنیهای دو بعدی مورد بحثتان یا همان ریسمانها را باید ببینید که چطور ممکن است دچار جزیره هایی شوند که اطلاعاتشان را آیا می خواهید کسب کنید یا آیا چنین چیزی هم ممکن نیست و آن اطلاعات غیر قابل بازیافت هم خواهند بود از جزیره تان هر چند که در سلامت و سیلم آنچنان که ولی نه فقاهتی در کار باشد و نه حکمت متعالیه ای و نه حتی نظریه های حمیدی مجیدی ای و بلکه چنانچه در سرگردانی کامل از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی محض بسر ببرید؟ خوب این هم مهم است دیگر برای اینکه ببینیم آیا ما اینجا در جزیره ی سرگردانیمان چطور می توانیم حتی دودسکادن-دودسکادن الکتریکی-مغناطیسی برنامه ی (هندسی) لنگلندز خود را حالا شده مهتاب هیولایی هم پیاده کنیم و لذا ناوداهای الف و ب خود را نیز بیابیم آنطور که معادلات خود را نیز از پنج بعلاوه ی یک به معادله ی درجه ی پنجی هم یحتمل بتوانیم در میان مسائل فشرده سازیهای اقتصادی و بلکه غیر اقتصادی برجامی هندسه ی جبری متناظر جبرهای جابجایی و هندسه ی ناجابجایی لااقل در حدی میل کند به عضوی یونیورسال جواب معادلات جزیره ای و همه را اطلاعاتی از سرگردانی بیرون بیاورد! عرض بنده ی حقیر اینجا این است که خدام مسجد و مستخدم بیمارستان روانی و بلکه حتی بخش کوید-19 بیمارستانهای غیر روانی نیز اینجا شاکی شوند و حتی با زبان بی زبانی به انگالیازی بفرمایند که did you really yourself got what you just uttered? و واقعاً هم بنده ی حقیر دیگر نمی دانم به ایشان چه باید گفت الا اینکه رجوعشان بدهم به مقالات امیرحسین تاجدینی در آرشیو کرنل. و صد البته نیز اگر شما دارید اسنپی طوری کار می کنید که یانگ-باکستری آیا بخواهید مسئله را چطور حلش کنید که به مقصد برساند شما را، باید هم توجه داشته باشید که یحتمل بین استاد و شاگرد هم فضاهایی حتی AdS/CFT ای هم ایجاد شد که با فلاکس اطلاعاتی شما هم همجوانی داشته باشد ولی آینه ای هم شروع کند به عمل کردن طوری که بین استاد و شاگرد یا امام و ماموم نیز انواع سوء تفاهمها طوری رخ دهند که بنظر برسد که این شاگرد/ماموم است که دارد به استاد/امامش هم توهین می کند و حال آنکه این فضای آکنده از انواع مختلفی از کانالهای ارتباطی عظیمی است که با اسنپهای فضایی جاری می توان اشتباه گرفت و فضا و ارتباطات را زهرآگین هم کنند که آنگاه باید خود این را هم در جزیره ی سرگردانی فلاکس اطلاعاتی یا برای خودش جزیره ای مستقل را هم در نظر آورد یا اینکه خیر کل انتگرالهای راهی مسئله را به این جزایر نیز گسترشش داد و حتی دودسکادن-دودسکادنی برون آمده از باتلاق و سر در آورده از منظره اش هم کرد. البته عرض بنده ی حقیر اینجا این هم هست که اگر شما می توانید به مقالات گرانش دو بعدی ویتنی نیز حتی المقدور دسترسی داشته باشید و حتی برغم اینکه بنده یحتمل آن مقاله در دسترسم هم نباشد، خودتان ببینید چه می توانید بکنید. بنده ی حقیرگاهی فکر می کنم که این فلاکسهای اطلاعاتی دو بعدی توپولوژیکی گاهی می خواهند حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم جا بگذارند و بلکه همچون حمید وسط اتوبان آمبولانسی پیاده اش کنند و خودشان را هم همه کاره ی عالم نعوذ بالله نشان دهند؛ و غافل از اینکه خر دجالی است اینکارشان و هر چند هم حتی بفرمایند اتفاقاً خر دجالی هم خیلی خوب است و همین کار را بکنیم و مگر سیمرغ و طوطی و میمون و قرده و خوک و ... هم حیوان نیستند و از این حرفها که خودشان را هم جای هر صاحب و دوستی بلکه بتوانند جا بزنند! البته اینجا قصد توهین هم به کسی نیست و بلکه خاله سوسکه و اینها هم یحتمل اعتراض کنند که به تو چه که آقا موشه اصلا کیست؟ و حتی می بایستی همه ی اینها را نیز وارد فلاکس اطلاعاتی ات هم کنی از فضاهای یحتمل AdS/CFT یا dS/CFT بسته به نوع فضایی که می خواهید متناظرش کنید با فلاکس اطلاعاتیتان هر چند که یحتمل آیا چقدر هم فضاهای dS ای مثل فضاهای AdS ای نیز جوابگو باشند؟ و الله اعلم! خدامین و مستخدمین و بلکه نوکربابها نیز اشکال نکنند که دیگر عوام فریبی ات بس است و نمی خواهد اینقدر عوام درمانی کنی، بنده ی حقیر از اینکه سر همه و همه را اینطور درد آورده و بنظر برسد یحتمل دارم دق و دلیهای قهوه ها و چایهایی را که باید در قهوه خانه ها و کافی شاپها می نوشیدیم و بلکه به علت کرونا هم یحتمل یکی یکی دارند می بندند. خیلی از کافی شاپها و قهوه خانه های خودمان هم معذرت می خواهم برای کسادی ویروس کرونا کوید-19 که اینطوری همه را گرفتار کرده است و بلکه حالا اینها هیچی. مساجد و مصلاها و مسجد الحرام و مسجد النبی و حتی مسجد الاقصی فلسطین و بلکه کربلا را هم یحتمل تعطیل کرده است؟ و از همینجا سلامی هم می فرستیم به امام حسین و یاران وفادارش علیهم السلام اجمعین. السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک یابن رسول الله السلام علیک یابن فاطمة الزهرا السلام علیک یابن امیرالمومنین السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره الوتر الموتور علیک منی سلام الله ابدا. و شهادت امام محمد تقی علیه السلام را نیز تسلیت عرض کنیم. دیر شد خیلی دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز. و الا که باید نشست پای مقالات و مسائل را درآورد و طفره هم نرفت! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَلَوْ لَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَـٰنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ ﴿ا٣٣﴾ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِئُونَ ﴿٣٤﴾ وَزُخْرُفًا ۚ وَإِن کُلُّ ذَٰلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۚ وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ ﴿الزخرف: ٣٥

     

    خوب است به تفاسیر هم رجوع شود و تفاسیر مختلف این آیات نیز بررسی شوند. مثلاً

    المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 18، صص 149

    http://lib.eshia.ir/50081/18/149

     

    آیات مختلفی هم داریم که مومنین را از صرف حیات دنیوی نهی می کند و بلکه به حیات اخروی نیز دعوت می فرماید.

    اینجا نکات عظیم نهفته است که یحتمل انسان را به عظمت حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی واقف کند. یعنی سالک الی الله حاضر است آنچنان شهادت دهد که به لقاء الله نیز بپیوندد و حالا آیا تا چه حدودی هم در ایمان خود راسخ است که به احدی الحسنین دست یابد این خود مسئله ای دیگر است. و اما شما کل کره ی خاکی را هم که از بر و بحر تشکیل شده است را آیا آنجایی که از خشکی تشکیل شده است را یا یک جزیره ی واحده فرض گیرید یا اینکه مجمع الجزایری از خشکیهای غیر متصل و همه و همه را با همه ی معادن و ذخایر و زخرف آنها را نیز متعلق به یک نفر فرض بفرمایید. تا یک جایی هست که این فرد مایل است داراییهای خود را هر چه بیشتر هم حفظ کند و اما یحتمل یک جایی هم متوجه شود که اگر با دیگران هم تجارت و داد و ستد کند یحتمل باز هم به نفع او است. و اما یحتمل هم یک جایی اگر شانس بیاورد متوجه هم شود که ای کاش همه ی آنچه را که داشت می توانست بدهد برای اینکه بتواند آخرتش را درست کند هر چقدر هم که برای این کار دیر شده باشد و دیگر نمی تواند چنین کند! التفات بفرمایید که مسئله فقط این نیست که حاضر شود نزد کسی با مزد کمتری هم کار کند که زکاتش را می دهد و بلکه حاضر هم شود که جان و مالش را همه را بدهد تا آخرتش را تضمین کند و باز هم نمی تواند چرا که بیش از حد غرق در شرک و نفاق و کفر و فسق و ظلم و فرعونیت و ظلمات تاریکیهای اندر تاریکیها غرق هم بوده و بیشتر هم می شود! 

    بنده یک مثالی را بزنم از دوران کودکیمان که در تابستانها یک بستنیهای یخی ای بود معروف به آلاسکا. حالا فرض بفرمایید که یک بچه ی قلدری هم بخواهد بیاید همه ی این بستنیهای آلاسکا را بخرد مثلاً اگر به یک قران بود و آنگاه به همه بفروشد به یک قران و ده شاهی یا دو قران و بلکه همه ی آلاسکاها را اینطوری انحاصری کند برای خودش و هیچ کس هم از بس که قلدر است نتواند ایرادی به او بگیرد. اتفاقاً کار خیلی خوبی هم هست از دیدگاه قلدرهای محله که زورشان به بقیه می رسد و تازه همه را نیز وادار می کنند که آلاسکاها را از او بخرند و بلکه به دیگران چطور با چقدر دلالی و واسطه گری بفروشند.

    بنده ی حقیر یکی از این کودکانی را که بیشتر حساس بود و متوجه قلدرمآبیهای این بابا شده بود را بعدها مشاهده کردم که خدمتکار یک بیمارستان روانی شده بود در در عین حال هم از متخصصان دوگانهای دودسکادن-دودسکادن الکتریکی-مغناطسی برنامه ی (هندسی) لنگلندز نیز گشته بود که حالا چطور هم بیشتر در رابطه با نظریه های گالوا نیز سعی می کرد کار کند هر چند که مسائل را نمی توانست هم ماورای ابرتقارن درست ریسمانی اش کند. و یک ذره در هندسه ی ناجابجایی گیر کرده بود و یک ذره در هندسه ی جبری و یک ذره در ریاضی فیزیک و در مجموع هم اصلا زورش نمی رسید وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم شود و بیشتر سر جایش درجا هم می زد و به هیچ جا هم نمی رسید!

    خلاصه بنده ی حقیر هم که یک بار رفته بودم ملاقات یکی از بیماران کرونایی که اتفاقاً به دلایلی در بخش اعصاب و روان هم بستری شده بود چرا که جا کم آورده بودند. دیدم این بنده خدا رفیق ما هنوز هم داررد در همین قسمت اعصاب و روان بیمارستان اعصاب و روان هم کار می کند. و لذا گفت که چرا بیمار کروناویروسی کوید-19 خود را اینجا آورده اید و بنده ی حقیر هم گفتم که راستش جاهای دیگر همه نیز پر شده بودند و دیگر جا نداشتند و لذا آمدیم اینجا. و خلاصه سر درد و دلهای ما از قدیم باز شد و گفتیم که از خسی در میقات آل احمد و ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی چه خبر؟ یادت هست که بنده ی حقیر بارها از صمد بهرنگی و اینکه چه بلایی سر او آوردند از تو می پرسیدم؟ ایشان که دیدند بنده ی حقیر نیز مثل خودش هنوز توی قلدریهای دیگران و اینکه بعضیها چطور جلوی این قلدریها حتی با میمون بازی هم که شده می ایستاده اند و می ایستند و همه ی دنیا را نیز به سخره می گرفته اند، یک مرتبه یحتمل پیش خودش گفت این رفیقمان را چه کار کنیم و چه کار نکنیم که شرش از سر ما کمتر هم شود؟ و لذا همینطوری که می خواست چایش را بخورد، هر چه شکر در شکردان هم بود خالی کرد توی استکانش طوری که قدری هم از آن ریخت توی نعلبکی اش و تازه بعد شروع کرد به هم زدن شکرها در چای. خوبیش این بود که استکانش بزرگتر از معمول هم بود و هر چه شکر در آن می ریختی هنوز کلی جا داشت و بقول معروف از آن چایهای ترکی دبش معروف بود. و بنده ی حقیر گفتم که حالا که این کار را کرد دیگر نمی تواند آنرا بنوشد و درش گیر می کند؛ و اما همه را هم سر کشید و نوشید! خلاصه آخرش به این بنده ی حقیر گفت تو حالا چه کار هم داری که این بنده ی خداها چه کاره بودند و آیا خسی در میقات بودند یا با ماهیهای توی رود ارس زیادی بازی می کردند؟ مشکل تو این است که هنوز خیال می کنی می توانی با دلالیهای آلاسکاهای خودت وضع اقتصادی خودت را بهبود هم ببخشی؟ کور خوانده ای؛ برو دنبال کار خودت.

    ولی بنده ی حقیر سعی هم کردم که از لحاظ دوگانهای دودسکادن-دودسکادنی الکتریکی-مغناطیسی برنامه ی (هندسی) لنگلندزی به او حالی هم کنم که مسئله واقعاً یک کانداکتورهایی هم نیاز دارد که بهتر است بدان پرداخته شود و حالا اگر یکی دو تا جزیره ای هم داشته باشیم که این وسطها بده بستان کنیم و آیا حتی بتوانیم بخریم و بفروشیم نیز خیلی بهتر شود. و سعی هم کردم به او حالی کنم که مگر نمی داند که این روزها دارند برای سفرهای فضایی نیز برای عموم مردمی که وسعشان می کشد آیا چقدر هم همین امروزه روز تبلیغ می کنند؟ و یحتمل تا همین چند وقت دیگر اسنپهای فضایی هم خواهیم داشت که ابررایانه ای همه ی فضا را نیز تسخیر می کنند و با یک اسنپ از این ور عالم می روید آنور عالم و حالا اینکه چقدر هم کسی در این میان عالمانه دارد عمل می کند یا اینکه بلکه در جهل مرکب هم مانده است؟ و الله اعلم! و لذا بعید هم نیست که فروشگاه های 7-11 فضایی هم خیلی زود دائر شوند و بلکه ماورای سیارات منظومه ی شمسی هم بشر دسترسی داشته باشد. البته هفت شهر عشق را نیز عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. و لذا این مقالات کوچار بیرکار را نیز مشاهده بفرمایید و اگر چیزی هم فهمیدید مضایقه نفرمایید که به این بنده ی حقیر نیز بفرمایید:

     

    https://arxiv.org/abs/2006.11238

    https://arxiv.org/abs/1609.05543

     

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

     یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿٢٨﴾ لِّئَلَّا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَلَّا یَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَیْءٍ مِّن فَضْلِ اللَّـهِ ۙ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّـهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿الحدید: ٢٩

     

     

    (باب) * (فی أن الأئمة علیهم السلام یزدادون فی لیلة الجمعة) *

    1 - حدثنی أحمد بن إدریس القمی ومحمد بن یحیى، عن الحسن بن علی الکوفی عن موسى بن سعدان، عن عبد الله بن أیوب، عن أبی یحیى الصنعانی، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال لی: یا أبا یحیى إن لنا فی لیالی الجمعة لشأنا من الشأن، قال قلت جعلت فداک وما ذاک الشأن قال: یؤذن لأرواح الأنبیاء الموتى علیهم السلام وأرواح الأوصیاء الموتى وروح الوصی الذی بین ظهرانیکم، یعرج بها إلى السماء حتى توافی عرش ربها، فتطوف به أسبوعا وتصلی عند کل قائمة من قوائم العرش رکعتین، ثم ترد إلى الأبدان التی کانت فیها فتصبح الأنبیاء والأوصیاء قد ملؤا سرورا ویصبح الوصی الذی بین ظهرانیکم وقد زید فی علمه مثل جم الغفیر.
     

    الکافی الشریف، شیخ کلینی، جلد 1، صص 253-254

    http://lib.eshia.ir/11005/1/253

     

    در ترجمه ی دانشمند محترم آقای حاج سید جواد مصطفوی ذیل این حدیث می فرماید:

    شرح- راجع برفتن و برگشتن روح امامی که زنده و در میان مردم است علامه مجلسی ره توجیهاتی می کند و می فرماید: ممکن است مقصود از آن روح در بدن مثالی و یا اصل روح باشد اگر بگوییم روح در خواب مجسم می شود و یا مقصود تعلق یافتن ارواح مقدس ایشانست بملاء اعلی و گزاردن نماز بر سبیل استعاره و مجاز است ولی در آخر سخن می فرماید- و چه خوب می فرماید- باینگونه مطالب ایمان اجمالی یافتن بهتر و سالمتر است.

    مقصود مجلسی (ره) اینستکه ما از این روایت همین قدر میفهمیم که روح امام در شبهای جمعه ارتباطی با عالم بالا پیدا میکند و امام افزایش علمی می یابد اما کیفیت این ارتباط را چون خودشان نفرموده اند ما نمی دانیم، پس ما بهمین مقدار عقیده داریم و بیش از این چیزی از پیش خود نمی گوییم.

     

     

    در این رابطه از عوام و خواص هم یحتمل انسان می شنود که حضرات آیات عظام و بلکه حتی بعضی از حجج السلام و المسلمین نیز می فرمایند که همانی را که خود پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام فرموده اند را شما هم همانها را بفرمایید در علم و اخلاق. حالا یحتمل بعضی از عوام هم اینطور بفهمند که حرف را حتی بر عکسش هم کنند که بعضی آقایان و بلکه خانمها نیز فرموده اند که اگر چنانچه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما شوند، مکارم اخلاق را باید از ما بیاموزند! نکته اینجا است که مثلاً دعای مکارم اخلاق یا مناجات خمس عشره حضرت زین العابدین و دعای ابوحمزه ی ثمالی و زیارت جامعه ی کبیره یا دعای جوشن صغیر یا زیارت امیرالمومنین در روز غدیر یا زیارت امام حسین در روز عاشورا که همانیهایی است که آمده اند و تغییری هم یحتمل کما بیش نکرده اند. و لذا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما شوند همین است. و اما اینکه در این میان ما چطور باید به یک وضعیت آخری که در آن از لحاظ روانشناسی و بلکه جامعه شناسی متوجه شویم من خوبم، تو خوبی را نیز دریابیم و حتی بتوانیم درک کنیم که آموزه های حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام نیز کدامند و بلکه سعی و تلاش در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز نماییم، این خود امری است بسیار مکتبی و اصولی و فقهی و از روی حکمت و ریاضی فیزیک و بلکه نظریه های حمیدی مجیدی .... و لذا مثلاً یحتمل بد هم نباشد به مقاله ی اخیر آندرو سترومینگر و ادگار شاقلیان نیز بپردازیم که چه می خواهند بفرمایند. 

    https://arxiv.org/abs/2004.13857

    مثلاً وقتی شما روی این جزیره قرار دارید، ایا اگر 0 و 1 را نقاط طلوع و غروب از دیدگاه افقی خود قرار دهید و بینهایت را هم آیا قطب شمال یا جنوب سماوی یا حتی زمینی خود فرض بفرمایید، آنگاه همینطوری که از طرف 0 به 1 می روید و برمی گردید و به محاسبات خود می پردازید، آنگاه ناورداهای خود را به عنوان معادله ی درجه ی پنج دودسکادن-دودسکادنی دوگانی الکتریکی-مغناطیسی حتی یحتمل برنامه ی لنگلندزی و بلکه قاطیغوریاسی چطور می بینید و بلکه معنا می کنید؟! توجه هعم بفرمایید که اگر مثلاً مسئله را از دیدگاه میدانهای کلاس بررسی می کردیم و بلکه معادلات قضیه ی آخر فرما را در نظر می گرفتیم، آنگاه با وجود این همه معادلات هنوز ما از نمایش گالوای جبرهای جابجایی خارج نشده و وارد جبرهای ناجابجایی نمی شدیم آنطور که در معادله ی درجه ی پنج عمومی گروه گالوا یک مرتبه ناجابجایی می شود و لذا مسئله ی برجام را اینجا می توان بین مسائل جبرهای جابجایی و هندسه ی جبری متناظرش و بلکه هندسه ی ناجابجایی متناظر آنها هم چطور فشرده کرد؟! و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

    arXiv: 1611.07534v1 [hep-th] 22 Nov 2016

     

    الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا ﴿الکهف: ٤٦﴾

    یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ ﴿الشعراء: ٨٨﴾

     

    مَّا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا ﴿الکهف: ٥١﴾

     

     

    846. عنه علیه السلام ـ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إِلَ

    عَدَمُ الأَدَبِ سَبَبُ کُلِّ شَرٍّ.

     

    دانشنامه میزان الحکمه، محمدی ری شهری، جلد 2، ص 232

    http://lib.eshia.ir/27252/2/232

    شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 20، ص 258 

    http://lib.eshia.ir/15335/20/258

     

     

    بازپخش این اپیسود از برنامه ی هدی در شبکه ی قرآن را دیشب دیدم

    https://www.telewebion.com/episode/2319598

    و طبق معمول صدای تلویزیون ما خیلی هم مفهوم نبود و مثلاً لجاجت و تعصب را بیشتر بنده ی حقیر نجاست و تعصب می شنیدم نمی دانم چرا؟! حالا معمولاً اگر خانمها هم نشسته باشند و دارند گوش می دهند و بپرسید آیا شما هم همین را شنیدید که یحتمل خیلی هم حتی حواسشان به برنامه نباشد چرا که شما هم این برنامه را دوست دارید و لذا دیگران هم می باید همین را دوست داشته باشند.

    خوب، حالا شما اینجا از یک دیدگاهی دارید برنامه ای را می بینید که مختص نهج البلاغه و امیرالمومنین و بلکه عدالت هم هست و مسئله از اینجا هم می تواند شروع شود که چطور امام امیرالمومنین علی ابن ابیطالب به خلافت رسیدند؟ و آنجایی هم که مسئله ی امامت در پیش است که این خود غیرممکن است که مامومی بخواهد بدون ادب به امامش نزدیک شود و چه رسد به این هم که همین امام، خلیفه یعنی امیرالمومنین علی ابن ابیطالب نیز تشریف دارند و حالا کاری هم نداریم که همین امام ولی فقیه و مرجع تقلید نیز تشریف دارند. و لذا همینطوری که می فرمایند اینجا دیگر بی ادبی جایز هم نیست و بلکه باعث و سبب شر هم می شود. 

    ولی نکته ای که در سرتاسر برنامه هم مورد بحث است این است که مردم یا مثل یال کفتار متعفن یا مثل شترهایی که کینه توز هم هستند به حضرت هجوم آوردند تا حتی او را به عنوان خلیفه برگزینند و بلکه به گفته ی خود حضرت می فرمایند که حسنین کم مانده بود که زیر دست و پا له شوند! و خوب، پس مسئله چیست؟! 

    یحتمل بعضی اگر به حکمت متعالیه ی صدرایی و نه حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی رجوع کنند بهتر مسئله را درک کنند. یعنی چه؟ یعنی اینکه مردم آیا چقدر هم مایلند که به سمت حق بروند هر چند که فطرتاً همه چنین چیزی را دوست دارند، با این حال معنایش این نیست که همه و همه هم می توانند حتی از لحاظات روانشناسی نیز چنین کنند. مثلاً آیه ی شریفه می فرماید که نه تنها مال و بنون یک روزی هست که هیچ فایده ای ندارند و بلکه همینطور هم می فرماید که باقیات صالحات بهتر هم هست از مال و بنون. و اما خوب، حالا لنگه کفش و بلیت مترو هم که نباشد، بالاخره یک تکه نان خشکیده و ماست ترشیده ای را هم بشر نمی خواهد برای اینکه سد جوع کند؟ البته خیلیها هم یحتمل بدتر از این بنده ی حقیر به کمتر از چلو کباب و زبان و مغز و امثالهم نیز راضی نشوند هر چند که خیلی هم تظاهر کنند که با تجملات و اشرافیت هم خیلی مخالفند و عدالت پسند هم خیلی هستند!

    و اما اینجا نکته ای که در مورد شری که در عدم ادب نهفته است اینجا است که چنین بی ادبیهایی است که مکتبهای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم به هم می ریزند و بلکه روسای مکتبها و بلکه با کل اسلام هم لجاجت و تعصب می ورزند و کربلاها درست می کنند. یعنی شما مامومنینی را هم دارید که برای همان لجاجتها و تعصبهایی که در برنامه نام برده می شوند خود را می روند به امام و خلیفه بچسبانند و بلکه خیلی هم خود را باادب جلوه دهند که حتی بیشتر هم هر کاری دوست دارند انجام دهند و چرا که هر آنچه می کنند و می فرمایند بنظرشان نهایت خوبی و ادب هم می رسد و حتی اگر بلیت مترو یا لنگه کفش هم بخواهند و گیرشان هم نیاید یا بلکه چیزهای دیگری را دوست داشته باشند که عوام الناس از آنها خیلی هم سر در نمی آورند.

    خوب، حالا یک نفر هم این میانها بقول معروف سرش را گذاشت زمین یا بلکه کاسه ای هم داشت و گذاشت روی کاسه اش و به رحمت خدا رفت یا اینکه خیر خیلی هم بلد نبود که چطور می شود مسئله ی دودسکادن-دودسکادن الکتریکی-مغناطیسی دوگانی را درست حل کند و معادلات درجه ی پنجی برای مسئله ی متناظر آنها را از طریق تنزل آنها به معادلات درجه ی 3 آنطور که گفته شد که سعی شود حتی المقدور سه تا از جوابها را به 0 و 1 و بینهایت بفرستیم و آنگاه دو جواب دیگر الف و ب را مثلاً ببینیم به ما چه ناورداهایی را می دهند؟ البته یحتمل اینجا بعضی هم اشکال کنند که اگر مسئله را استکان-نعلبکی ای می کردی و بلکه چنبره-کره ای با بعضی پنچریهایی در آن ایجاد می کردی، آنگاه مسلئه را بهتر هم درمی یافتی! نکته ی قضیه اینجا است که معادله ای درجه سه را می توان با یک پوشش دوبله به چنبره ای هم ربط داد که غلط نکنم هنوز یادم باشد که به آن تابع یا معادله ی وایرشتراوس هم می گویند در نظریه ی توابع بیضوی:

    y"^2=4y^3-ay-b

    که البته در معادله ی بالا ما از دوبله پریم به عنوان در حقیقت پریم استفاده کرده ایم چرا که بنده ی حقیر نتوانستم پریم را که علامت مشتق را نمایش می دهد را روی صفحه کلیدم پیدا کنم! و همینطور a را به عنوان ناوردای "الف" و b را به عنوان ناوردای "ب" داریم استفاده هم می کنیم.

    البته اینجا بعضی هم اشکال می کنند که حضرت عالی چطور از چیزی ساده که بین هستی و خورشید هم یحتمل سوال و جواب و جر و بحث شوند می خواهی برسی به چنین مسائلی؟ عرض بنده این است که همانطور که قبلاً هم اشاراتی به آن رفت در نسبیت عام و بلکه گرانش کوانتومی و (ابر)ریسمان از جمله اسپینهای ذرات بدون جرم هم که حساب کنید، شما یک سری قضایایی را دارید که معروفند به قضایای نه برو یا no go theorems. و همینها هم هستند که وقتی جمعشان بزنید می رسید به اینکه در مدل استاندارد ذرات فیزیک بعلاوه ی کمی تا حدی ابرتقارن و بلکه ریسمان و امثالهم چه اسپینهایی جایزند و کدامها نیستند؟ تازه اینجاها شما وارد ذرات جرمدار نشده اید که به کیو سی دی و کوارکها و بلکه گلوئنها و امثالهم هم احتیاج داشته باشید و یحتمل دوگانهایی را هم احتیاج داشته باشید. و اما یک جاهایی هم باید توجه داشت که وقتی شما دارید صرفاً به نسبیت عام هم می پردازید، اصل هم ارزی را هم دارید. و لذا مثلاً می توانید بفرمایید که ما برجام را داریم یا اینکه بفرمایید خیر ما نه برجام داریم و نه دانشمندانی که روی انرژی هسته ای کار می کنند و نه اینکه اصلا خورشیدی هست و نه اصلا مکتبی هم داریم که اگر بخواهیم سلامت و سلیمی آن مکتب یا صحت و سقمش را بسنجیم و محاصبه کنیم، می توانیم مثل خود خورشید حساب کنیم که اصلا ما با خود خورشید خیلی هم کاری نداریم و بلکه همه وهمه ی چیزهای دیگری را که داریم را به حساب می آوریم تا ببینیم که چطور می شود ادای خورشید را حتی المقدور آیا در بیاوریم یا اینکه خیر نمی شود و نداریم. البته این را از خورشید هم بپرسید یحتمل ایراد کند که این خارج از ادب است که بخواهید امور مربوط به خورشید را رعایت کنید و اما خود خورشید را هم به حساب نیاورید چرا که یحتمل بیافتید در ظلمات محض. مثل این می ماند که بخواهید ادب امامی را رعایت کنید که خود امام هم ادبی نداشته باشد و لذا چه می کنید؟ نمی فرمایید که اصلا ما نمی خواهیم که مامومین این امام هر چقدر هم که بزرگوار است باشیم؛ نکته اینجا این است که ماموم اگر می دانست که از لحاظ روانشناسی و جامعه شناسی و علم و تقوا و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چطور می تواند به استادش و بلکه امامش هم احترام بگذارد و ادبش را نیز رعایت کند که این ادب و احترام می شد یک مسئله ی دو طرفه ای که خیلی هم با هم جفت و جور می شوند. و اما خوب، مسئله حتی در حکمت متعالیه هم همین می تواند باشد که بالاخره آن ماموم آنقدر ایمان دارد که بیاید پشت سر این امام بایستد و او را عادل هم می داند که اگر از روی نفهمی بی ادبی هم کرد، امامش به او خیلی ایراد نمی کند. مثلاً یحتل بعضی ایراد کنند که خوب اگر مال و بنون بهتر از باقیات صالحات است و لذا همین هم به خود پیغمبر نیز برنمی گردد و آنگاه شروع هم کنند به بداخلاقی و بدرفتاری و لجاجت و تعصب که فرزندان پیغمبر هم بی فرزندان پیغمبر و مال پیغمبر هم بی مال پیغمبر و .... یعنی شما از همه طرف هم محاصره اید که می بینید از یک طرف می فرمایند برو به طرف خدا که به یک اکسیری و کیمیایی برسی که از آن اکسیر به فرزندان خود هم بنوشانی و آنگاه آنها را هم بطرف خدا ببری و همه از باقیات صالحات بهره مند شوید. از سوی دیگر هم همین که حرفی از اکسیر پیش بیاید که اگر کسی رو به خدا برود آنرا می یابد، همینجا چر و بحثها شروع می شود که خاک تو سر خرت کنند! اگر تو اکسیر بلد بودی که پس چرا خودت به این روزی؟! و یحتمل بعضی هم اشکال می کنندکه بجای اینکه پارادیس را بیابی بجایش افتاده ای توی انواع پارادوکسهای عجیب و غریب و نظریه های فلسفی که راهی به حکمت متعالیه ی حتی صدرایی هم ندارند چرا که خیلی مانده است که حالا حالاها الهیات را یاد بگیری و چه رسد به اینکه اسفار عقلیه ی اربعه ی صدرایی را بخواهی بپیمایی و بیاموزی و دود چراغ نخورده وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی الکی الکی شده ای و کلی داری کلی گوییهای بیخودی هم می کنی و بلکه کلیه های خود را هم از کار می اندازی چرا که میخ رایانه ات شده ای و و و .... بولهبی خیلی مانده است که از بولهبی ات دست برداری و مصطفوی شوی هنوز! و همین هم هست که برای دیگری و دیگران هیچ ادب و احترامی هم نداری  و چه رسد برای امام خود هم به عنوان مامومی از مامومین ادب داشته باشی و لذا اختلاسهای سه هزار میلیاردی را هم بهتر از لنگه کفشهای زباله ای و بدون بلیت متروهای یواشکی وارد مترو شدن می دانی دیگر؛ یعنی یقین و ایمان می خواهد کسی بتواند سر مکتب سلامت و صحت و سلیم آنچنان بنشیند که همچون خورشیدی در هستی همه جا را روشنایی بخشد و مکتبی شود مکتبی کند و اسلامی شود و همه و همه ی عالم را اسلامی کند.  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     وَوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا یَفْعَلُونَ ﴿٧٠﴾ وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَـٰذَا ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَلَـٰکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿٧١﴾ قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا ۖ فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ ﴿٧٢﴾ وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ ﴿٧٣﴾ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ ۖ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ﴿الزمر: ٧٤

     

     18 / 4 - حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید (رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار، قال: حدثنا أحمد بن أبی عبد الله البرقی، عن إسماعیل بن مهران، عن سیف بن عمیرة، عن سلیمان بن جعفر النخعی، عن محمد بن مسلم وغیره، عن أبی جعفر محمد بن علی الباقر (علیه السلام)، قال: سئل رسول الله (صلى الله علیه وآله) عن خیار العباد، فقال: الذین إذا أحسنوا استبشروا، وإذا أساءوا استغفروا، وإذا أعطوا شکروا، وإذا ابتلوا صبروا، وإذا غضبوا غفروا

     

     

    http://lib.eshia.ir/15033/1/60

     

    4 - امام پنجم محمد بن على باقر فرمود از رسول خدا «صلّى اللّه علیه و آله» پرسیدند از بهترین بندگان خدا، فرمود آنهایند که چون خوش رفتارى کنند خرم گردند و چون بد کردارى کنند آمرزش جویند و چون عطا در یابند شکر گزارند و چون گرفتار شوند شکیبا باشند و چون خشم گیرند درگذرند.

     

    4.محمد بن مسلم و دیگران از امام باقر علیه السّلام روایت کرده‌اند که از پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله درباره بهترین بندگان حق سؤال کردند،پیامبر فرمود:آنان کسانى هستند که وقتى نیکى مى‌کنند،شاد مى‌شوند و آن‌گاه که بدرفتارى مى‌کنند،طلب آمرزش مى‌کنند.در برابر عطاى الهى سپاسگذارند و به هنگام بلا و سختى شکیبایى دارند و به هنگام خشم مى‌بخشند.

     

    https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/439378/translate

     

     

     

    اتفاقاً در دائرة المعارف استانفورد دکتر سید سجاد رضوی مقاله ای دارد راجع به فلسفه ی ملا صدرا که بنده کمی مطالعه کردم. معانی زیادی را از واجب الوجود و ممکن الوجود می توان استخراج کرد. یحتمل وجود را بعضی به هستی معنا کنند آنچنان که نظامی گنجوی نیز در اوایل خسرو و شیرین می فرماید بنام آنکه هستی نام ازو یافت و هایدگر نیز هستی و زمان را نوشت و همینطور مرحوم سیمین دانشور هم در بعضی از کتب اخیرش که از ساربانی می فرمودند نیز به هستی اشاراتی دارند؛ اما ناصر خسرو را هم یادی کرده باشیم که بسیار ناصبیها را پند می دهد که نه فقط مثلاً خاک تو سرت نفرمایید و فحش ندهید و بد و بیراهه به هم نیز نگویید و بلکه اخلاق هم داشته باشید. مثلاً یک جا می فرماید: 

    ....

    این گور تو چنان که رسول خدای گفت

    یا روضهٔ بهشت است یا کندهٔ سعیر

    بهتر رهی بگیر که دو راه پیش توست

    سوی بهینه راه طلب کن یکی خفیر

    در راه دین حق تو به رای کسی مرو

    کو را ز رهبری نه صغیر است و نه کبیر

    بی حجت و بصارت سوی تو خویشتن

    با چشم کور نام نهاده‌است بوالبصیر

    بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت

    روزی که خطبه کرد نبی بر سر غدیر

    دست علی گرفت و بدو داد جای خویش

    گر دست او گرفت تو جز دست او مگیر

    ای ناصبی اگر تو مقری بدین سخن

    حیدر امام توست و شبر وانگهی شبیر

    ور منکری وصیت او را به جهل خویش

    پس خود پس از رسول نباید تو را سفیر

    علم علی نه قال و مقال است عن فلان

    بل علم او چو در یتیم است بی‌نظیر

    اقرار کن بدو و بیاموز علم او

    تا پشت دین قوی کنی و چشم دل قریر

    آب حیات زیر سخن‌های خوب اوست

    آب حیات را بخور و جاودان ممیر

    پندیت داد حجت و کردت اشارتی

    ای پور، بس مبارک پند پدر پذیر

     

    اتفاقاً بنده ی حقیر نیز هستی خانم را پریروزها دیدم که با خورشید خانم جر و بحثش آیا شده بود که اگر من نبودم تو اصلا چه می کردی؟ منم که به تو هستی داده ام و اگر من نبودم تو کجا می بودی؟ خورشید خانم در جواب فرمودند تو خودت یک نمونه ای از هستی ای هستی که کل هستی می تواند از آن نتیجه شود یا اینکه خیر؛ نمونه ای از کل هستی نیز هست که در آن هستی ای هم یافت می شود که تویی و بلکه هستیهای دیگری هم هستند که آیا همچون تو اند با درجاتی از کمیت در اشتداد و اضعاف در جنسیت و جوهریت و اعراض و .... و اگر من نبودم تو چگونه می خواستی از بصیرت ات هم استفاده کنی و نه این هم که حتی فرق بین ظلمات و نور را هم بیابی و بلکه حتی بیابی که غیر از ظلمات هم چیزی دیگری هست که می توان با بصیرت در آن نگریست؟!!! هستی بلافاصله گفت یعنی تو می گویی که منم یا من نیستم که به تو هستی داده ام و آیا تو نیستی که هستی ات را از من یافته ای؟ خورشید خانم اینجا فرمودند که این درست است که تو هم مرا همچون خودت از جنس مونث می بینی و نه مذکر و اما یک کاری هم نکن که من آن کلاه نمدی ام را بگذارم زیر سرم و بمیرم ها! و اگر تو آن وقت خیلی هستی هستی و لذا با مرگ همچون خورشیدی مثل من چه خواهی کرد؟ یا الله بگو ببینم آنوقت چه می کنی؟ .... خلاصه هی این بگو هی آن بگو داشتم دیگر خسته هم می شدم که کیست که دارد چه می گوید و کدام هم حرفشان درست است.

    این است که رفتم پی کار خودم که بالاخره با این همه برنامه ی (هندسی) لنگلندز و دوگانهای التریکی-مغناطیسی و دودکادن-دودسکادن و نظریه گالوا و معادلات درجه ی پنج باید هم چه کرد؟ یک وقت دیدید هستی خانم و خورشید خانم و همه و همه از دست این حقیر خسته هم شدند و گفتند که بابا حالا می گی چی؟ چقدر از دراویش و کفشهای کهنه در زباله دانیها هم می گویی؟ خسته کردی همه و همه را و لطف کن دیگر بس کن دیگه! عرض بنده ی حقیر این است که اگر درویشی هم آمد در خانه ی یکی را زد آنچنان که در دکان عطار را زد و گفت یک جفت کفش کهنه ای اگر دارید به این بنده ی حقیر بدهید و ندادید و درویش هم گفت که مثلاً ای عطار یا ای فیلسوف یا ای ریاضی-فیزیکی تو چطور می خواهی بمیری؟ و مثلاً ریاضی فیزیکی هم گفت همانطوری که تو هم می خواهی بمیری! و اگر درویش گفت که تو مثل بنده ی حقیر نمی توانی بمیری و آن وقت اگر درویش کاسه اش را گذاشت زیر سرش و یا الله گفت و مُرد، آنوقت چی؟  آنوقت هم اگر کروناویروس کوید-19 هم نبود که بیاندازندش گل آن که این نوع از دراویش از کروناویروس کوید-19 مُردند، چی؟ یحتمل بعضی اشکال هم کنند که خورشید هم که باشد وقتی خیلی خروشان شود یحتمل کاسه اش را بگذارد زیر سرش و بمیرد. و آن وقت هستی چه کند؟ یحتمل هستی هم باید بیشتر خروشان شود و قبل از اینکه روز قیامت شود و همه چیز به پایان برسد و لذا دق و دلیهایش را بالاخره یک جورهایی باید سر کسی و کسانی هم در بیاورد یا خیر؟ و لذا جنگ و کوید-19 و خونریزی و اینها هم با هستی و خورشید نمی سازد و اما بعضی جهنمیهای ملعون هم یحتمل بخواهند دق و دلیهایشان را به همین سبب که دستشان به هستی و خورشید هم نمی رسد و نمی دانند حجابهای ظلمانی و بلکه نورانی را هم چطور کنار بزنند و لذا مخصوصاض هم شروع کنند به جنگ و خونریزی و کروناویروس کوید-19. البته بعضی هم اینجا یحتمل اشکال کنند که مگر حالا کروناویروس کوید-19 هم دلبخواهی است که هر وقت دلشان خواست شروعش کنند و هر وقت دلشان خواست تمامش کنند مانند جنگ و خونریزی که تازه آن هم یحتمل شروعش آسان باشد و اما تمام شدنش آیا چقدر هم با کرام الکاتبین است و نه دست همان شروع کننده ی جنگ. آنجا که جنگ هم جهاد فی سبیل الله شد دیگر مسئله چیز دیگری می شود آنطور که قاطیغوریاس را می فرمایند ملا صدرا کنار گذاشته است و حرکت در جوهرش چیز دیگری را می گوید. عرض بنده نیز همین است که یک وقتهایی شما همینطوری الله بختکی است که یک چیزهایی را از روی تصورتتان به ذهنتان خطور می کند و تصادفی یک چیزهایی را روی کاغذ می آورید و خوب یک وقت هم درست در می آیند. و اما یک وقتهای دیگری است که مسئله از نوع دیگری هم می شوند و بر حسب علم و حساب و کتاب و دین و مذهب و فقه و اصول فقه و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هست که دارید مسئله می فرمایید و نه تصادفی مثل این حقیر ذهنیات خود را خالی بفرمایید!

    و لذا مثلاً یک وقت هست که شما پنج نقطه روی صفحه ی اعداد مختلط و بلکه تناظر آن با کره ی ریمانی فشرده شده دارید و آنگاه سه نقطه از پنج نقطه را سعی کنید ببینید آیا می توانید چقدر به 0 و 1 و بینهایت بفرستید؟ و آنگاه حساب هم کنید که دو نقطه ی دیگر را از طریق حفظ همدیسی هم به چه نقاطی خواهید فرستاد؟! خوب، این یک وجه مسئله است که بنظر می آید اتفاقاً مسئله ای هم هست که گروه گالوای آن نیز گروهی است خیلی هم متناهی و الا اینکه ناجابجایی هم هست اگر پنج جوابش با هم متفاوت باشند و لذا مسئله ی خیلی سختی هم نمی تواند باشد هر چند که یحتمل باید از راه هایی مثل توابع هایپرهندسی یا توابع بیضوی و امثالهم استفاده کنید. این است که سعی نکنید زودی مسئله را قاطیغوریاسی نموده و سعی کنید که ببینید آیا می توانید یک عضو یونیورسالی هم جبراً برای مسئله بیابید. و اما اگر سه جواب معادله ی درجه پنج شما که به 0 و 1 و بینهایت هم دارید بطور همدیس می فرستیدشان از نوع جرمهای سه نسل از ذراتی بودند که در مدل استاندارد ذرات فیزیک دارید با آنها کار می کنید و آنگاه این همدیسی شما دو عدد دیگری هم به شما دادند که و لذا نظیر معادله ی درجه پنج شما است که سه تای آنها با حفظ همدیسی به 0 و 1 و بینهایت هم فرستاده شده اند، خوب، حالا بعد از همه ی این حرف و سخنها نیز بنظر شما این ناورداهای اضافی که از این معادلات درجه ی پنجی و بلکه مدل استاندارد ذرات فیزیک بدست می آورید چه به شما خواند گفت؟ البته اگر بعضی اشکال هم نکنند که ناورداهایت را بگذار در کوزه آبش را بخور برای اینکه اینها اصلا ناوردا هم نیستند که برای خودت درست کرده ای! همینجوری از روی بخار معده ات که به دماعت زده است داری برای خودت یک چیزهایی را آسمان و ریسمان می کنی؟ اصلا تو نظریه های گره های مختلف را هم بلدی و میدانی که مثلاً چطور نظریه ی خوانوف هم کار می کند؟ الکی هی یک چیزی بگو! عرض بنده این است که یحتمل این معادلات درجه ی پنج و بلکه کمتر یا بیشتر و امثالهم، گره های خاصی را هم نتیجه خواهند داد و .... و نهایتاً مسئله را می توان دوگانی دودسکادن-دودسکادنی الکتریکی-مغناطیسی برنامه ی (هندسی) لنگلندزی اش هم کرد که حالا مثلاً چطور با گروه هایی مثل (SL(2, K به ازای بعضی میدانهای عددی K و امثالهم مسئله را حتی کوهمولوژیکی و بلکه قاطیغوریاسی اش نیز کرد. حالا بفرمایید حکمت متعالیه ملا صدرا و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آیا قاطیغوریاسی هم می تواند بشود یا خیر؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  وارفع درجته.

    وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسَابِ ﴿ص: ١٦

     

    و علی الاسلام و السلام اذ قد بلیت براع مثل یزید

     

    دیشب بنده ی حقیر داشتم تلویزیون را تماشا می کردم که یک مرتبه به ذهنم اینطور خطور کرد که ای بابا خورشید به آن عزمت را رها کرده ای و حتی جرات هم نمی کنی که چطور می توانی آنرا رصدش کنی و نشسته ای داری مثلاً گفتگوی خبری تامین اجتماعی و مناظره ی علما و از جمله امام جماعت مسجد عایشه ام المومنین رضی الله عنه و مسئله ی الترکی المصری در لیبی را در العالم و مناظره ی پرس تی وی برجامی را تماشا می کنی که حالا وسطش هم برایت سوسه بیاید که خط خطی شود یا نشود؟ نکته اینجا این است که خورشید را هم که می خواهید رصد کنید، کیست که دارد آنرا رصدش می کند و از کدام رصد خانه هم هست؟ یک وقت هست که جادوگری است که ذهن و فکرش تا همین حد هم می رسد و بالاتر هم نمی رود که ماورای شهواتش هم چیزی دیگر نیز هست چنان که وقتی متوجه نورانیت ذرات نورری ساتع از خورشید هم می شود بنظرش می رسد که خورشید خانم خودش این همه ذرات نوری را حتی بدون هیچ حجابی برای همه و همه می فرستد و باعث می شود که هسته و دانه از زمین چقدر و چطور در طول قرون متمادی بروند و بارور شوند و لذا دیگر کدام حجاب و کدام حیا و کدام اخلاق و کدام دین و کدام مذهب و .... همه و همه همین است که هست و لا غیر!

    و حالا دیگر خیلی هم که فکرش کار کند یحتمل در پشت صحنه ای که دارد خورشید را می گرداند نیز آیا بتواند حجابهای نورانی را بشکافد و آیا بصیرتی در او یافت شود که این صحنه هم باید صحنه گردانهایی داشته باشد یا خیر؟ و هر چه بصیرت بخرج می دهد و می نگرد و نگاه می کند، باز می بیند که هر چه هست و نیست آیا غیر از این است که حداکثر باید جادوگرانی باشند که یحتمل قدرت شعر و شاعری آنها نیز گل کرده است و لذا گاهی از خشکسالی و گاهی هم خیلی از پرباری محصولات کشاورزی می توانند بسرایند و دارند شعر می گویند که هفت سال چطور پرباری و پربارانی خواهد بود و هفت سال بعد خشکسالی هم مثلاً می شود و خواب هم حضرت یوسف علیه السلام آدمی می تواند تاویل کند و از همین نوع شعرها و سر هم بندیها! وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ ۖ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَـٰذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ ﴿ص: ٤﴾ همینها هم هستند که می فرمایند حضرت عیسی مسیح علیه السلام هم به آسمان رفت. جادوگرانند و بس. و اتفاقاً همه چیز را هم برای خودشان می خواهند و لا غیر. و حالا کاری هم ندارند که چطور همه و همه افتاده اند به سگ بازی و قمار و شراب و عرق خوری و فحشاء و بلکه شورتها هم همه و همه در ملاء عالم آمده است پایین و دامنها هم رفته است بالا که چی؟ که اینترنت و ماهواره هم خیلی داریم! همین است و غیر از این هم نیست و نداریم! آخرت هم همین است که بدتر از سگ همه بیافتند به جان هم و لذا حالا یا سیل می شود و یا خشکسالی حالا به ما چه که کدام جادوگری است که این کارها را دارد می کند؟ هوای نفس را کنار بگذاریم؟ ججاب؟ عفت؟ عصمت؟ عزت؟ عظمت؟ خدا؟ پیغمبر؟ ائمه ی اطهار؟ و امام زمان عجل الله فرجه الشریف؟ کدام حجاب و عفت و عصمت و حلال و عزت و عظمت و خدا و پیغمبر ائمه ی اطهار علیه السلام و امام زمان عجل الله فرجه الشریف در میان این همه منکر و فحشاء و دزدی و زنا و قتل و غارت و حرام خواری و حرام زادگی و .... امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف فرما شوند باید بجای اینکه بروند فراعنه را به هلاکت برسانند باید بلکه بنشینند ببینند چطور ماهواره ها و اینترنت مستهجنات و فحشاء و منکر و پست تر از حیوانیت را به خورد بزرگتر و کوچکتر می دهند و همه و همه کیف دنیا شده اند. همین است؛ بابا زودتر حساب ما را روشن کنید قبل از موعدش برویم پی کارمان! ما اصلا اخراجی هستیم ما اصلا بسیجیهای از دین برگشه ی تبعیدی زندانی ای هستیم که معتقدیم همین شما بچه حزب اللهی ها هم هستید که همین خورشید بنده ی خدای ما را هم زندانی اش کرده اید و بعد هم می خواهد تبعیدش کنید. خدا ریشه تان را توسط همان داعش و طالبان و القاعده و آل سعود و آل خلیفه و .... بکند و همه و همه را خلاص کند از شرتان که نه برخوردکننده های هادرونی بزرگ و نه شتابدهنده ها و نه آشکارکننده ها و نه آیس کیوب و نه هیچ چی را نمی فهمیدید و مدام هم می گویید که ماییم که سگ باز و گربه باز و قمارباز و دنبال منکر و فحشاء هستیم. خاک توی سرتان کنند ای بیشعورهای نفهم تروریست! شما اصلا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می فهمید که یعنی چه که بخواهید خورشید و کرونا و کروناویروس کوید-19 و وبا و طاعون و اینها را هم بفهمید؟  کدام اسلام؟ کدام مسلمانی؟ صد رحمت به کمونیستهای بی دین بی خدا!

    یا طبیب من لا طبیب له اللهم اشف کل مریض. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
    سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿1﴾
    الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿2﴾
    الزَّانِی لَا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ﴿3﴾ سوره مبارکه النور

     

    وَ لاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَ سَاء سَبِیلًا ﴿الاسراء: 32﴾

     

     

    بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ إِلَهِی أَلْبَسَتْنِی اَلْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی وَ جَلَّلَنِی اَلتَّبَاعُدُ مِنْکَ لِبَاسَ مَسْکَنَتِی وَ أَمَاتَ قَلْبِی عَظِیمُ جِنَایَتِی فَأَحْیِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْکَ یَا أَمَلِی وَ بُغْیَتِی وَ یَا سُؤْلِی وَ مُنْیَتِی فَوَ عِزَّتِکَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاکَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِکَسْرِی غَیْرَکَ جَابِراً وَ قَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنَابَةِ إِلَیْکَ وَ عَنَوْتُ بِالاِسْتِکَانَةِ لَدَیْکَ فَإِنْ طَرَدْتَنِی مِنْ بَابِکَ فَبِمَنْ أَلُوذُ وَ إِنْ رَدَدْتَنِی عَنْ جَنَابِکَ فَبِمَنْ أَعُوذُ فَوَا أَسَفَاهْ مِنْ خَجْلَتِی وَ اِفْتِضَاحِی وَ وَا لَهْفَاهْ مِنْ سُوءِ عَمَلِی وَ اِجْتِرَاحِی أَسْأَلُکَ یَا غَافِرَ اَلذَّنْبِ اَلْکَبِیرِ وَ یَا جَابِرَ اَلْعَظْمِ اَلْکَسِیرِ أَنْ تَهَبَ لِی مُوبِقَاتِ اَلْجَرَائِرِ وَ تَسْتُرَ عَلَیَّ فَاضِحَاتِ اَلسَّرَائِرِ وَ لاَ تُخْلِنِی فِی مَشْهَدِ اَلْقِیَامَةِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَ غَفْرِکَ وَ لاَ تُعْرِنِی مِنْ جَمِیلِ صَفْحِکَ وَ سَتْرِکَ

     

     

    زمین و ماه و سیارات وقتی رویشان به طرف خورشید است، نوری از سمت خورشید بر آنها می تابد. ولی آن سمتی که پشتش به خورشید است نوری را دریافت نمی کند و بلکه سایه ای هم ممکن است ایجاد کند که در اثر همین امر است که پشتش به خورشید است. و لذا مثلاً در طول شبانه روز ما مشاهده می کنیم که از شبانه روز در طول ماه قمری و سال قمری یا خورشیدی مقداری از آن روز هم هست و مقداری نیز شب است بسته به اینکه آیا خورشید خانم اولین اشعه و پرتو فجر را صادر کرده است و قابل مشاهده است و تا طلوع آفتاب هم چقدر مانده است؛ یا اینکه داریم رو به غروب آفتاب نیز میل می کنیم و هوا آیا گرگ و میش هم شده است و داریم به نماز مغرب نزدیک هم می شویم یا خیر؟ 

    و خوب، اینجا هنوز این سوال هم مطرح است که درست است که خورشید بر ماه و دیگر سیارات سایه ای هم می افکند و اما سایه ی خود خورشید کجا است؟ آیا خورشید خودش هم سایه ای دارد؟ آیا خورشید خودش هم سایه ای است از ستاره یا ستاره هایی دیگر؟ یا اینکه خیر، خورشید محکوم است به اینکه مادام العمر نورش را به دیگر اجرام آسمانی نظیر زمین و ماه و دیگر سیارات و قمرهای آنها و قمرهای مصنوعی دیگر ببخشد و در مقابل هم هیچ مطالبه ای ندارد که ندارد! اصلا کارش نور بخشیدن است الا اینکه حالا مثلاً اذا الشمس کورت یا خسوفها یا کسوفهایی هم داریم.

    یعنی این زمین یا ماه یا دیگر سیارات و بلکه قمرهای آنها و حتی قمرهای مصنوعی نور را از خورشید می گیرند و فرضاً نباتاتی هم می رویند و بلکه میوه هایی هم می دهند و حیواناتی هم بدنیا می آیند و رشد می کنند و از همین میوه ها و علفها و بلکه گوشت دیگر حیوانات اهلی انسان نیز میل می کند و می خورد و می آشامد و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا. یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿الاعراف: 31﴾. و اما بالاخره این نورهایی که اینطور تبدیل شده اند به نباتات و حیوانات و مزارع و مراتعی که از جمله نیز مورد استفاده ی این بنی آدم هم هستند را مگر غیر از این است که هر چند هم که نباید در آنها اسراف هم کرد؛ ولی بالاخره چطور ای چرخه ی طبیعت می خواهد دوباره به نور هم بازگردد؟ و آن هم نه هر نوری و بلکه نوری به عظمت نور ستارگانی همچون خورشید. یک چیزهایی که برگشت پذیر نیستند آنطور که کلوا و اشربوا و لا تسرفوا چنانچه از دهان غذا خورده می شود یا در مورد کودکان نیز خورانده می شوند و از طرف دیگر یعنی مقعد هم آیا چطور خارج می شود. حالا بعضی حیوانات نشخوار هم می کنند و اتفاقاً می فرمایند که نشخوار آدمیزاد هم حرف زدن او است! ولی نهایتاً جهت جهاز هاضمه و تغذیه ی انسان کما بیش یک طرفه است و امکان پذیر هم نیست که این جهت را وارونه کرد. و حالا بعضی حیوانات هم یحتمل به نجاست خواری بیافتند! 

    به هر حال، موضوع این است که از ظلمات محض هم نوری بیرون نمی آید هر چند که سایه هایی همچون شب نیز می توانند به روز تبدیل شوند. ولی آیا با صِرف داشتن ماده و فرمول معروف اینشتین E=mc^2 و بلکه دانستن هندسه و انحناهای فضا-زمانی هم می توان به انرژیهایی نورانی در حد نورانیت خورشیدی هم رسید؟ و اگر اینطور است آیا معنایش این است که نورانیت خورشید دقیقاً هم اینطور نیست که فقط از نوع نور بخشیدن است و نوری را که به اطرافش می بخشد دیگر برگشتپذیر هم نیست. 

    ولی حالا خوب دو تا خر دجالی که خیلی هم باورشان شده بود که هر کدام خود او است که خیلی امام زمان است و بلکه دیگری هم هست که خر دجالی درجه یک هم هست اتفاقاً خوب هم با یکدیگر سر و کله می زدند و مدام سعی می کردند در دعواهای طلبگی خود از یکدیگر هر چه با شتباتر هم شده سبقت بگیرند و بلکه گاهی هم پا را فراتر گذاشته و از این حدود هم فراتر می رفتند. همین شد که یک روز که یکی از سادات قلابی ما کفشهایش را در مسجد دزدیده بودند و می خواست برود کفش بخرد، دیگر سادات قلابی هم گفت که بنده ی حقیر هم با حضرت عالی می آیم ببینم چه کفشهای خوب الفانتن شووئه ای هم می خری حالا که بهت دزد هم زده است. آن بنده خدا هم که لجش گرفته بود که حالا کفشهای ما را زده اند و این خر دجال هم می خواهد با من راه بیافتد بیاید داغ مرا بیشتر تازه کند. این است که گفت خوب بیا برویم اتفاقاً خیلی هم خوب است که تو هم بیایی. و رفتند در دکان کفش فروشی الفانتن شووئه ای و همینطوری که داشت کفشهایش را می خرید، رو کرد به فروشنده ها و گفت که می دانید مشکل عمر خیام کدام است؟ مشکلش این است که او هیچ وقت در حل معادلاتش به معادلات درچه ی پنج هم نرسید و لذا هیچ وقت هم نمی توانست متوجه شود که این معادلات چه ربطی هم دارند با مسائل هندسی دودسکادن-دودسکادنی الکتریکی-مغناطیسی. و لذا در علم اپتیک نیز زیاد نتوانست خیلی پیشرفت کند و آن نورانیتی را که باید را دریابد. همین هم شد که نظریه گالوا و بلکه هندسه ی جبری و دیفرانسیل و هندسه ی ناجابجایی و نظریه ی اعداد  واریته های شیمورا و برنامه ی هندسی لنگلندز را نیز نتوانست درست طوریمتبلور کند که در اپتیک و الکترودینامیک و نسبیت خاص و عام و مدل استاندارد ذرات فیزیک و گرانش کوانتومی و حتی فیزیک ماده چگال نیز کاربردی شود.

    سادات قلابی دیگر ما هم که دید مثل اینکه این بدجوری می خواهد بهشت را از او منع کند و ثابت کند که واقعاً هم چه خر دجالی است گفت که نه بابا تو واقعاً هم مسئله را درست نفهمیده ای! مسئله این است که حالا درست است که کفشهایت را زده اند، ولی بیخودی هم ناراحتی. می رفتی در چهار تا خانه ای را می زدی و یک جفت کفش از مردم درخواست می کردی یا حتی می رفتی زباله های را زیر و رو می کردی بهتر می توانستی حلالزادگی ات را ثابت کنی تا اینکه بخواهی ثابت کنی که خودت خیلی رئیسی و بقیه همه و همه حرامزاده اند؛ و لذا هیچ کس غیر خودت لیاقت ریاست را ندارد. برو کمی هم از پابرهنه ها و زباله جمع کنها یاد بگیر که برای یک لقمه نان حلال یا یافتن یک جفت کفش چطور در زباله ها باید بگردند یا در خانه های مردم را بزنند تا بلکه روزیشان را بدست آورند. خجالت بکش، توی رئیسی؟ تو اصلا می دانی بهشت چیست؟ و بهشتی کیست؟ یا هر چه بهش تو و جد و آبادت هم رفته است آخ هم نگفته ای؟ و چه خاک تو سری هم شده ای، ای خر دجال لامذهب بیشعوری که زن و بچه و خانواده ات را هم ضایع کرده ای.

    آن یکی خر دجال هم که دید اوضاع بدجوری دارد خراب می شود، پیش خودش فکر کرد که این بابا از همان خرهای دجال درجه ی یکی است که خر دجالی هم روی شاخش نوشته است. و لذا محلش نگذاشت و کفشهای الفانتن شووئه اش را خرید و یا علی از تو مدد و رفتند هر کدام پی کار خودشان. اتفاقاً عزیز نسین هم یک کتابی دارد به اسم در مملکت شما خر نیست که می خواستم بخرم ولی صحافی اش یک جورهایی از هم پاشیده بود و خواستم یحتمل بیش از حد هم تخفیف بگیرم و بالاخره معامله مان نشد. و تخم مرغ هم دیروز رفتم بخرم یک مرتبه تخم مرغها از دستم که نمی دانم چرا شل شده بود انگار توی سوپر افتاد شکست و وقتی مسئول سوپر هم اشکال کرد که خودت باید خسارتش را بدهی مخصوصاً گفتم نخیر؛ مگر بنظرت نرسیده است که نان مهربانی هم می دهیم؟ مگر بنظرت نرسیده است که خیلیها هم یحتمل گذشت می کردند و می گفتند حالا عیبی ندارد و بفرمایید. اتفاقاً هم شده است و مخصوصاً که نزدم تخم مرغهایت را بشکنم. و بنده خدا مجبور هم شد که تخم مرغ شکسته ها را تمیز کند یا بدهد کس دیگری تمیزش کنند. گاهی دست انسان نمی دانم چرا شل می شود و یحتمل خواب می رود و آن حسی را که باید داشته باشد را هم نخواهد داشت یا یحتمل هم همانطوری که فرمودند از روی سهل انگاری هم بوده است. و اما نان مهربانی که بالاخره داریم یا خیر؟ یحتمل اگر بروید نان مهربانی بخواهید بگیرید و خیلی سر و وضعتان به نان مهربانی نخورد بهتان ندهند و بفرمایند که چقدر دولپی هم می خواهی نانت را بخوری؟! خلاصه ی کلام اینکه یک وقت معادلات درجه ی پنج و نظریه ی گالوای متناظر آنرا اگر دست هر خر دجالی بیافتد، بتواند آنها را از طریق ریاضی فیزیک و بلکه تنزل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز به انواع مسائل مختلف آنقدر کاربردی اش کند که تکنولوژی و صنعت و حتی فیزیک هسته ای نیز دیگر بیشتر از این جا نداشته باشد که متبلور شود. و اما از همین خر دجالها بپرسید که امام زمانت هم کو؟ پنج تن اهل عبایت کو؟ زیارت جامعه ات کو؟ حدیث کساء ات کو؟ أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا کَانَ لَکُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ ﴿60﴾ أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿61﴾ أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ ﴿62﴾ أَمَّن یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿63﴾ سوره مبارکه النمل. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ۱. أُولَـٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ ﴿البقرة: ١٦﴾

    ۲. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَن یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّـهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّـهَ رَبَّهُ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإِن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِن رِّجَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ وَلَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ذَٰلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّـهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ وَإِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّـهُ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ٢٨٢﴾

    ۳. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنکُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا ﴿النساء: ٢٩﴾

    ۴. قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ یَأْتِیَ اللَّـهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ ﴿التوبة: ٢٤﴾

    ۵. رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّـهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ ﴿النور: ٣٧﴾

    ۶. إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّـهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ ﴿فاطر: ٢٩﴾

    ۷. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿الصف: ١٠﴾

    ۸. وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّـهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّـهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّـهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿الجمعة: ١١﴾

     

     وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿الشعراء: ٢٢٤﴾

    وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ ﴿یس: ٦٩﴾

     

    ۱. بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ ﴿الأنبیاء: ٥﴾

    ۲. وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ﴿الصافات: ٣٦﴾

    ۳. أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ ﴿الطور: ٣٠﴾

    ۴. وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَّا تُؤْمِنُونَ ﴿الحاقة: ٤١﴾

     

     

    می فرمایند که کفار حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم را شاعر خطاب می کردند ولی با این حال می آمدند پشت خانه ی حضرت صلوات الله برای اینکه از صوتی که قرآن داشت دوست داشتند بشنوند و استفاده ببرند. یک تجارتی است تجارت با خدا که نظیری در دنیای مادی و حتی معنوی ندارد و بلکه قابل توصیف نیست و همین تجارت است که انسان را به عالم جهاد فی سبیل الله و شهادت به حقانیت حضرت حق و لقاء الله می تواند هدایت کند. البته همین تجارت با خدا در دنیای اقتصاد و تجارت هم نظایری را دارد که از خرده فروشیها و دست فروشیها در پایینترین سطوح اقتصاد خرد تا بالاترین سطوح اقتصاد کلان در مسائل نظری و عملی هم می توان آنرا جستجو کرد که مثلاً ترابری حاصل از تجارتها در مقیاسهای مختلف اقتصادی ریز و کلان چطور ما را می تواند به نظریه های اقتصادی و بلکه هندسه ی دیفرانسیل و ترانسپورت و حتی تا چه حدودی به نسبیت عام و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و نهایتاً تجارت با خدا برساند؟!

    حالا بعضی اینجا اشکال خواهند کرد که آیا می توان هم مسائل مهم خرد و ریز  و درشت و کلان اقتصادی کشور و جهانی را با مسائلی دیگر از قبیل پیدا کردن کفشهای کهنه در بین زباله ها یا در زدن منازل و پرسیدن از مردم که آیا کفشهای کهنه هم دارند که یک بنده ی خدایی کفشهایش پاره هم شده اند و دیگر قابل استفاده هم نیستند بتواند پاهایش را بپوشاند و راحتتر بلکه راه برود. راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش! و یحتمل حتی اشکال شود که بهتر است کمی جای کانتینر زباله ها را هم عوض کنیم که بعضی فکر نکنند که خیلی کانتینرها خیلی سر جایشان میخکوب شده اند و دیگر جایز هم نیست که اینها را از سر جایشان تکان داد و جابجا کرد چرا که خیلی هم فقط اپراتورهای ناجابجایی می توانند رویشان کار کنند و نه اپراتورهای جابجایی!

    این ممکن است که خیلی خوب هم باشد که بطور آزمایشی نه همه ی کانتینرها را جابجا کرد و بلکه دید اگر یکی الی چند تای معدودی را جابجا کنیم و جایشان را تغییر دهیم آیا چقدر بهتر یا بدتر ممکن است شود. گاهی اوقات جابجایی ممکن است بدین معنا باشد که کانتینرها را مدام جابجا کنیم و اما گاهی اوقات جابجایی یحتمل این باشد که مدتی آنها را در جاهای خود مستقر کنیم و بعد ببینیم که چقدر بهتر است اینها بدین ترتیب مستقر شوند. ولی گاهی اوقات هم بهتر است که مثلاً اینها را داخل خانه ها نه خیلی بزرگ مثل کانتینرها مستقر کنند ولی وقتی ماشنهای زباله جمع کن می آیند آنها را بیرون بیاورند و در ساعاتی خاص در روزهایی خاص آنها را جمع آوری کنند. و حالا اینها چطور باید مدیریت شوند، بعضی اعمال سلیقه های مختلفی را می توان بکار برد هر چند که اگر کانتینرها درهایشان را درست می کردند بهتر هم می بود.

    عرض بنده دوباره اینجا این است که بعضی یحتمل باز اشکال می کنند که آخر پدر جان مگر حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چه کاری و چه ربطی هم به چطور جمع کردن زباله ها دارد؟ حکمت متعالیه ی صدرایی را یحتمل باید هم خیلی بیشتر از اینها مطالعه کرد و سعی کرد تا بهتر بفهمیم تا بهتر بتوانیم به حکمت الهی هم آیا چقدر برسیم. ولی بنظر این حقیر می رسد که ملا صدرا شاید هم به اجبار بود که مجبور شد یک طورهایی اگر نفرمایید که بسمت حکمت متعالیه و اسفار اربعه اش هجرت هم کند و اما لااقل همین اسفار اربعه را تا حدودی در حین تبعیدش هم نوشت. البته این هم نکته ی بسیار مهمی است که حتی در حین تبعید (و حتی زندانی که البته او خصوصاً یحتمل بدان مبتلا هم نشد) هم کسی بتواند آنچنان قلم قوی و قابل توجهی داشته باشد که همان هم او را از تبعید و زندانش بتواند بیرون بیاورد و کرسی تدریسش را حفظ کند.

    البته این یک مسئله است که کسی بتواند کرسی حکمت الهی و حکمت متعالیه را حفظ کند و حتی در تبعید و زندان هم کارش را ادامه دهد تا حتی اسلام را هر طوری که می تواند متبلور کند و حکومت اسلامی را حالا چقدر هم جهانی کند. و اما این هم مسئله ی عظیم دیگری است که انسان بجایی بتواند برسد که یقین کند که خدا و رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم و حضرت فاطمه ی زهرا علیها السلام و امیرالمومنین و ائمه ی هدی علیهم السلام اجمعین باشند که دارند او را هدایت هم می کنند که نهایتاً برسد به لب حوض کوثر نزد آن عزیزان و لذا از سعی و تلاشش بطور شبانه روزی خسته هم نشود و نمی شود. و لذا در جستجوی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست که مدام دارد سعی و تلاشش را می کند چنانچه می فرماید و نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ان نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.

    خوب، حالا یحتمل هم بعضی باز اشکال کنند که در میان این همه جبرهای جابجایی و هندسه ی جبری و هندسه ی ناجابجایی و هندسه ی دیفرانسیل، حضرت عالی آمده اید به جابجایی و بلکه ناجابجایی سطلهای زباله هم دارید می پردازید و نهایتاً اینکه چطور هم آیا کفشهایی نیز هستند در اینها که می توانند برای بعضی چقدر پاپوشهایی هم شوند؟ این اتفاقاً بنظر این حقیر اشکال مهمی هم هست که حالا می توانید بفرمایید که خوب ما تجارت نمی کنیم الا برای خدا و حالا یحتمل هم انواع تجارتها و اقتصادهای خرد و کلان را نیز مطالعه می کنیم و خواهیم کرد تا اینکه بالاخره بفهمیم که تجارت با خدا نیز کدام است؛ و اما همانطور که گفته شد اویی هم که یقین دارد فقط تجارت با خدا می کند و هیچ چیز هم او را از کارش غافل نمی کند، چیز دیگری است. مثلاً فرض بفرمایید که یک بنده خدایی مدام دارد سعی می کند حسی از حسهایش را مثل حس بینایی یا شنوایی یا چشایی یا بویایی یا لامسه را دریابد و نمی تواند چرا که یا آن حس ناقص شده است یا کلاً از بین رفته است. بگذریم که یحتمل بعضی اشکال هم کنند که عقل نیز بمرور زمان آیا کم نمی شود و دیگر آن قدرت تفکر و قدرت عاقله ای را که سالک الی الله در جوانی داشت یحتمل در پیری نداشته باشد هر چند که انبوهی از تجربه را نیز در کوله بار خود دارد؛ و لذا یحتمل بد هم نباشد که او را بسپریم خانه ی سالمندان تا آنجا بهتر هم از او مواظبت کنند! عجب. ولی لااقل از لحاظات حسی هم که حساب کنیم آیا غیر از این است که کسی که حس مثلاً بویایی اش درست هم کار می کند، بهتر است از اویی که حسش را هر کاری کند نمی داند چطور باز یابد؟ یقین دارد که حسش درست کار می کند.

    خوب، حالا شما حساب هم کنید که بعضیها هم هستند که یقین دارند که زندگیشان در دست خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار  علیهم السلام اجمعین و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف است. و حالا شما یک عمری را زور زده اید که آقایان خانمها مثلاً بنده ی حقیر دارم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می پردازم و یک مرتبه بنده ای از بنده های خدا می آید و یک شبه ره صد ساله را می رود و بلکه خدمتتان هم می فرماید که آقایان خانمها بزنید کنار و بلکه زده اید جاده خاکی و حتی راه را هم گم کرده اید؛ و راه بلکه این است که من دارم خدمتتان می گویم و عملاً هم نشان می دهد که دارد راست می گوید. شما در این موارد شک نمی کنید که آیا حس این بنده ی حقیر است که یحتمل هم اشکالاتی باید داشته باشند؟ یا بدتر از این بنده ی حقیر آنقدر حس بویاییتان را از دست داده اید که هر چقدر هم زباله ها را زیر و رو کنید بویش به مشامتان نمی خورد؟ یعنی باتلاق/منظره ریسمانی و دودسکادن-دودسکادن الکتریکی-مغناطیسی معادلات درجه ی پنج و هندسه ی جبری و نظریه ی اعداد و نظریه ی گالوا و برنامه ی هندسی لنگلندز و .... اینها همه یک طرف و اما این تجارت مطلق با خدا و لا غیر هم چیز دیگری است آنچنان که اگر کسی امام زمانی عجل الله فرجه الشریف هم نشده باشد گویی همه ی اینها به پشیزی هم نمی ارزد و صد رحمت به اویی که حتی در بین زباله ها دنبال کفشش می گردد و در خانه های مردم را برای کفشهایش می زند و بلکه گرفتار مردمی که در این دنیا غرق هم شده اند نشود؛ یحتمل فقط هم همچو اویی بتواند همین مردم را از خواب مرگباری که در آن فرورفته اند بیدار هم کند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

     

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ﴿١﴾ وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ ﴿٢﴾ وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ ﴿٣﴾ وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ﴿٤﴾ وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿٥﴾ وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ ﴿٦﴾ وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ﴿٧﴾ وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ﴿٨﴾ بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ﴿٩﴾ وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ ﴿١٠﴾ وَإِذَا السَّمَاءُ کُشِطَتْ ﴿١١﴾ وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ ﴿١٢﴾ وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ ﴿١٣﴾ عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ ﴿١٤﴾ فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ﴿١٥﴾ الْجَوَارِ الْکُنَّسِ ﴿١٦﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ ﴿١٧﴾ وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ ﴿١٨﴾ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ﴿١٩﴾ ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ ﴿٢٠﴾ مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ ﴿٢١﴾ وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجْنُونٍ ﴿٢٢﴾ وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ ﴿٢٣﴾ وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ ﴿٢٤﴾ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ ﴿٢٥﴾ فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ ﴿٢٦﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿٢٧﴾ لِمَن شَاءَ مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیمَ ﴿٢٨﴾ وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّـهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿٢٩

     

     

    کفشهایی که درست و حسابی اندازه ی پاهای شما باشند خیلی بهتر از کفشهایی هستند که یا زیادی تنگند یا زیادی گشادند؛ البته بعضی نیز از سر نداری یحتمل توی زباله ها دنبال کفشهایی بگردند بلکه به پایشان بخورد یا حتی در منزل این و آن را بزنند که آیا کفش کهنه ای اندازه ی پایم ندارید چرا که کفشهایم پاره شده اند. خود بنده ی حقیر یادم می آید که جوانتر که بودم و بلکه قبل از انقلاب حتی چند باری کفش یا چکمه سفارش دادم که برایم بدوزند یا حاضر و آماده هم که می خواستم کفش بخرم، معمولاً نمی دانم چطور بود که کفشها خیلی اوقات برایم تنگ بودند و از جمله مخصوصاً وقتی می دادید آنها را حتی برایتان بدوزند! هنوز هم این بلا نمی دانم چطور است که به سرم می آید. یحتمل یک دلیلش این باشد که کفشهایی که شماره شان بزرگتر است کمتر هم یافت می شوند یا اصلا یافت نمی شوند! این مسئله به مرور زمان می تواند برای پاهای انسان مشکلزا هم شوند؛ و گاهی اوقات این را در مساجد که معمولاً کسی با کفش واردش نمی شود الا اینکه سالنهای تجمعات باشد، می بینید که چنین مسئله ای بعلاوه ی یحتمل سوء تغذیه با پاهای افراد چه ها که نکرده است.

    بگذریم، گاهی اوقات هست که می فرماید الله نور السماوات و الارض و گاهی دیگرنیز می فرماید فَآمِنُوا بِاللَّـهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا وَ اللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ. و اما یک سوالی که اینجا مطرح است این است که آیا چطور برای امواج نوری یا فوتونها اپراتورهای زایش یا خلق و نابودی در نظر می گیرید؟ بالاخره کلید چراغ را می زنید و چراغ روشن هم می شود! و اما در مورد اجرام نجومی مثل ماه یا حتی زمین آیا می توان گفت که اینها مثل خورشید از خودشان نوری ندارند و بلکه نورشان را از خورشید هم می گیرند؟ ولی بعد اینجا این سوال هم مطرح نمی شود که خوب آنگاه خود خورشید نیز این همه و همه ی نورش را از کجا می آورد که بطور محلی می تواند اینطور اطرافیان خود را و از جمله زمین و ماه و دیگر سیارات منظومه ی شمسی را نیز روشن کند همانطور که دیگر ستارگان آسمان نیز چنین می کنند؟

    بعضی یحتمل اشکال کنند که تو فعلاً برو ببین می توانی کفش درست و حسابی برای خودت تهیه هم کنی و پا کنی آنچنان که پاهایت را هم اذیت نکنند و خیلی به این کارها کاری هم نداشته باش. لااقل یحتمل بعضی بطور معقولتری هم اشکال کنند که تو بهتر است بروی مدل استاندارد ذرات فیزیک و هندسه ی ناجابجایی و دیفرانسیل و بلکه هندسه ی جبری و نظریه های ام و ریسمان و فیزیک حالت جامد یا همان فیزیک ماده چگال و ... و بالاخره ریاضی فیزیک ات را درست یاد بگیری یا حتی همان که خودت می گویی یعنی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ات را یاد یگری قبل از آنکه بخواهی خیلی اظهار فضل هم کنی. نکته ی قابل توجه اینجا است که بعضی در مقابل این اشکالات حتی یحتمل اشکال هم کنند که کدام خورشید و کدام نور؟ و به ما چه که ماه و زمین اصلا نورشان را از خورشید یا از کجا می آورند؟ ما بلکه به مسائل انرژِی هسته ای خودمان سعی می کنیم در مراکز هسته ای خودمان بپردازیم و بالاخره نیز جوابهای درست را برای خودمان خواهیم یافت. و به کسی هم مربوط نیست که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم کدام است؟ فقه داریم یا نداریم؟ حکمت متعالیه داریم یا نداریم؟ حتی ریاضی-فیزیک یا بلکه نظریه حمیدی مجیدی نیز داریم یا نداریم؟ اصلا اسلام هم داریم یا نداریم؟!!! ما کار خودمان را می کنیم در مراکز برخوردکننده های بزرگ هادرونی و آشکارسازها و دانشگاه ها و بلکه حوزه های خود و بلکه نه به کسی زور می گوییم و نه از کسی زور می شنویم. و بالاخره یک جاهایی هم هندسه های در مقیاسهای مختلف از سطوح نجومی گرفته تا سطوح کوانتومی به انواع و اقسام مختلف تغییر شکل هم داده اند و می دهند و خواهند داد. اینها به اسلام و فقه و حکمت متعالیه و قرآن و حدیث و بلکه دین و مذهب و اخلاق هم چه کار دارد؟ بالاخره پا برهنه هم که کسی راه برود، در نهایت همانطور که زایشی داشته است همانطور هم مرگی در انتظار او خواهد بود و حالا با کفش یا بدون کفش؛ کفشش کفش ملی الفانتن شووئه باشد یا از توی زباله دانی پیدا کرده باشد؛ کفش کفش است دیگر؛ موضوع این است که بتوانیم مدعی شویم که سر جایمان قرص و محکم برجامیم؛ ببخشید منظورم این بود که قرص و محکم برجاییم و استقامت هم می کنیم. البته این چقدر هم فاصله دارد با آیه شریفه سوره هود که فاستقم کما امرت و من تاب معک و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    أَ لَمْ تَرَوْا کَیْف خَلَقَ اللَّهُ سبْعَ سمَوَتٍ طِبَاقاً

    مطابق بودن هفت آسمان با یکدیگر به این معنا است که (مانند پوسته هاى پیاز ) بعضى بر بالاى بعضى دیگر قرار گرفته باشد، و یا به معناى این است که مثل هم باشند، که این دو احتمال در اوائل سوره ملک گذشت . و مراد از دیدن در جمله ((مگر ندیدید)) علم است . و اینکه آسمانها را هفتگانه خوانده - آن هم در زمینه اى که مى خواهد اقامه حجت کند - دلالت دارد بر اینکه مشرکین معتقد به هفتگانه بودن آسمانها بودند، و آن را امرى مسلم مى شمردند و قرآن با آنان به وسیله همین چیزى که خود آنان مسلم مى دانستند احتجاج کرده و به هر حال داستان هفتگانه بودن آسمانها که در کلام نوح (علیه السلام ) آمده به خوبى دلالت دارد بر اینکه این مساءله از انبیاء (علیهم السلام ) از قدیم ترین زمانها رسیده است.

     

    وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا ﴿نوح: ١٦﴾

     

    این آیات - همانطور که سیاق هم شهادت مى دهد - در مقام اثبات ربوبیت خداى تعالى از این راه است که خدا امور انسان را تدبیر مى کند، چون مى بیند که چه نعمتهایى بر او افاضه مى نماید، پس واجب است که تنها او را بپرستد.
    بنابر این ، معناى ((سراج بودن خورشید)) این است که عالم ما را روشن مى کند، و اگر این چراغ خداى تعالى نبود ظلمت عالم ما را فرا مى گرفت . و معناى ((نور بودن ماه )) این است که ماه به وسیله نورى که از خورشید مى گیرد زمین ما را روشن مى کند، پس ماه خودش ‌ روشنگر نیست تا سراج نامیده شود.
    و اما اینکه فرمود: ((قمر را در آسمانها نور قرار داد)) و آسمانها را ظرف قمر خواند - به طورى که گفته اند - منظور این است که بفرماید قمر در ناحیه آسمانها قرار دارد، نه اینکه همه آسمانها را نور مى دهد، مثل اینکه خود ما مى گوییم در این خانه ها یک چاه آب هست ، با اینکه چاه آب در یکى از آنها است ، و بدین جهت مى گوییم ((در این خانه ها)) که وقتى در یکى از آنها باشد مثل این است که در همه باشد، و باز نظیر اینکه مى گوییم : من به میان مردم بنى تمیم رفتم ، با اینکه به خانه بعضى از آنان رفته ام.

     

    المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، جلد 20، ص 48-49

    http://lib.eshia.ir/50081/20/49

     

     

    اینکه ماه یا قمر سایه ای دارد از اینجا روشن می شود که فازهای قمر را ما در طول یک ماه قمری می توانیم بتدریج مشاهده کنیم که تغییر می کنند. یعنی سایه ای که خورشید از تابیدن نورش بر ماه می اندازد را ما روی زمین می توانیم بتدریج در طول یک ماه قمری مشاهده هم کنیم. و اما اینجا یک سایه ی دیگری آیا قمر می تواند داشته باشد که همین اخیراً هم ایجاد کسوف کرد و یعنی خورشید گرفتگی ای رخ داد طوری که قمر بین خورشید و زمین در یک خط قرار می گیرد و همین باعث می شود که کسوف رخ دهد و سایه ی ماه یا قمر بر روی زمین بیافتد یا ماه یا قمر روی خورشید را بپوشاند. البته اینکه در کسوف کامل این تا چه حد هم قابل رویت و اثبات هم هست نکته ای است که در مواقع خاصی که کسوف و خسوف می شوند را باید تحقیق و بررسی هم کرد.

    نکته ی دیگری که صاحب المیزان نیز بدان اشاره می کنند که هفت آسمان یا هفت فلک هم کدامند، از نکاتی است که قدمای علم نجوم و هیئت بدان می پرداخته اند و در کتب نجوم هم یافت می شود. 

     

    بنظر مى رسد که کلدانیان به هفت فلک قائل بودند , قول آنها همیشه مشهور بود , و تا کنون هم در زبان مردم متداول است . و در قرآن که البته باید بزبان متداول احتجاج فرماید نام هفت آسمان آمده است که مردم مى شناختند . و اثبات هفت , دلیل آن نیست که بیشتر نباشد . و هرگاه اصطلاح مردم وجه صحیح داشته باشد نباید از آن تجاوز کرد چنانکه اطباى عصر ما باخلاط اربعه معتقد نیستند با اینحال گاه باشد بمریض گویند از گرمى اجتناب کن و همیشه خنکى بخور چون این سخن وجهى صحیح دارد.

     

    دروس هیئت علامه حسن زاده، جلد 1، ص 367

    http://lib.eshia.ir/10855/1/367

     

    البته اینجا اینکه سالک الی الله به بالاتر از خورشید عالمتابی برسد که همچون حضرت یوسف علی نبینا علیهم السلام بفرماید: إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ﴿یوسف: ٤﴾ مسئله ای دیگر است. یعنی بعضی یحتمل اشکال می کنند که همه ی جماعات در نمازشان توسط امام جماعت خود وقتی رو به قبله می ایستند و نماز اقامه می کنند آیا تا چه حدودی به لقاء الله نیز می پیوندند همانطوری که در مسجد الحرام هم به نماز ایستاده و اقامه ی نماز می شود و باید هم به لقاء الله پیوست! و اما در عین حال هم ما متوجه می شویم که همانطور که در مورد کروناویروس کوید-19 داریم این امکان هم هست که اصلا نمازهای جماعات هم علاوه بر نمازهای جمعه در مساجد و مصلاها و بلکه حتی در مسجد الحرام هم به دلیل این مرض تعطیل شوند. و لذا مسئله چیست و کدام است؟! هفت آسمان و نه فلک یک چیز است و اما یافتن آن خلیفة الله که چنین عقل کل ولی فقیه مطلق و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست نیز چیز دیگری است که نه فقط هم باید مدام به بیرونهای از خود دوید تا آنرا بیابیم و بلکه یحتمل هم امری است از امور درونی و عرفانی و فقهی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و مثلاً چنان که اگر حق و باطل را ضد هم فرض کنیم به خطا هم رفته ایم آنطور که حضرت رسول محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم بحق است ولی ابی لهب ایکاش بالاخره می فهمید که بر باطل است و طرف حق هم می آمد. و اما می فرماید: تبت یدا ابی لهب و تب. گویا ابی لهبها را نمی شود آنچنان منقلبشان کرد که از طرف باطل خود بطرف حق هم هجرت کنند. در این چمن گل بی خار کس نچید آری، چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست. خدایا ما را مصطفوی و نه بولهبی گردان! اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی محمد و آل محمد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّـهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَّا یُبْصِرُونَ ﴿البقرة: ١٧﴾

    اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿البقرة: ٢٥٧﴾

    یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُّبِینًا ﴿النساء: ١٧٤﴾

    یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّـهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ ﴿المائدة: ١٥﴾

    یَهْدِی بِهِ اللَّـهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿المائدة: ١٦﴾

    إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِن کِتَابِ اللَّـهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ فَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ ﴿المائدة: ٤٤﴾

    وَقَفَّیْنَا عَلَىٰ آثَارِهِم بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ ﴿المائدة: ٤٦﴾

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ﴿الأنعام: ١﴾

    وَمَا قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللَّـهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَىٰ نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُوا أَنتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ قُلِ اللَّـهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ ﴿الأنعام: ٩١﴾

    أَوَمَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿الأنعام: ١٢٢﴾

    الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿الأعراف: ١٥٧﴾

    یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللَّـهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّـهُ إِلَّا أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ ﴿التوبة: ٣٢﴾

    هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّـهُ ذَٰلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿یونس: ٥﴾

    قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّـهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّـهِ شُرَکَاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّـهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿الرعد: ١٦﴾

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ﴿ابراهیم: ١﴾

    وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُم بِأَیَّامِ اللَّـهِ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ ﴿ابراهیم: ٥﴾

    اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

    أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّـهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ ﴿النور: ٤٠﴾

    هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا ﴿الأحزاب: ٤٣﴾

    وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ ﴿فاطر: ٢٠﴾

    أَفَمَن شَرَحَ اللَّـهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿الزمر: ٢٢﴾

    وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ ﴿الزمر: ٦٩﴾

    وَکَذَٰلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَـٰکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿الشورى: ٥٢﴾

    هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّـهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ ﴿الحدید: ٩﴾

    یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَىٰ نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِم بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿الحدید: ١٢﴾

    یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ ﴿الحدید: ١٣﴾

    وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرُسُلِهِ أُولَـٰئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ ﴿الحدید: ١٩﴾

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿الحدید: ٢٨﴾

    یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّـهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّـهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ ﴿الصف: ٨﴾

    فَآمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿التغابن: ٨﴾

    رَّسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّـهِ مُبَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّـهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّـهُ لَهُ رِزْقًا ﴿الطلاق: ١١﴾

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّـهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّـهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَىٰ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿التحریم: ٨﴾

    وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا ﴿نوح: ١٦﴾

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
    قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿1﴾
    الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿2﴾
    وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿3﴾
    وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ ﴿4﴾
    وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿5﴾
    إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿6﴾
    فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿7﴾
    وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿8﴾
    وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ ﴿9﴾
    أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ ﴿10﴾
    الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿11﴾

     

    إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا ﴿الکهف: 107﴾

     

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِذَا جَاءکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ ﴿1﴾

     

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

     اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

     

     

    یکی از مسائلی که در مورد امامت جماعت مطرح است این است که امام جماعت باید عادل باشد. و لذا می فرمایند که در زمان خود حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم، آن حضرت پشت سر کس دیگری به نماز نمی ایستاده اند. و در زمان غیبت نیز حتی نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز پشت سر دیگری به نماز نمی ایستند و بلکه خودش به امامت باید بایستد.

    این مسئله باید دلایل فراوانی داشته باشد. و یک دلیلش بنده ی حقیر حدس می زنم این باید باشد که اگر کس دیگری بخواهد بجای امام یا پیامبر به امامت بایستد وقتی خود آن حضرات هم حضور دارند، از عدالت خارج شده است و بلکه دارد گناه هم می کند. و چرا؟ چون وقتی امام حضور دارد دیگری نمی تواند به امامت بایستد و بلکه امام هم پشت سر او به امامت بایستد. حق امامت باید با امام باشد و لا غیر.

    البته اینجا یک سوالی هم مطرح است که منافقین هم از قضا نزد حضرت رسول می آمدند و می گفتند که ما می دانیم که حضرت عالی رسول الله هستید و حال آنکه خدا هم می داند که حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله رسول خدا است و منافقین هم از کاذبین و دروغگویان اند. یعنی اینجا سوال این است که با همه ی اینکه بدانیم که رسول اکرم کیست و امام هم کیست، هنوز منافقینی را داریم که یحتمل هم تایید می کنند که حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت ائمه ی معصومین علیهم السلام نیز رسول گرامی و ائمه ی اطهار هستند؛ و اما هنوز هم از در نفاق وارد می شوند و حتی پشت سر امام نیز به نماز می ایستند! یعنی هر چند هم که امامی را داشته باشیم که در عدالتش هیچ کس هم شک ندارد و بلکه همه و همه نیز یقین دارند، و اما یحتمل هنوز هم منافقینی را داریم که باز هم نفاقشان را نزد حضرت رسول و امام آشکار هم می کنند!

    این مسئله یحتمل در حدیثی هم آمده باشد که وقتی حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم با یارانشان می نشستند، کسی نمی توانست تشخیص دهد که کدام به کدام است که رسول است یا از یاران رسول است؟

    (در جمع یارانش دایره‌وار می‌نشست و اگر غریبه‌ای بر آنان وارد می‌شد، نمی‌توانست تشخیص دهد که پیامبر کدام یک از ایشان است. مکارم اخلاق طبرسی یا منتهی الآمال محدث قمی https://hawzah.net/fa/LifeStyle/View/58229/)

    و اما در میان یاران رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم که خود یاران آن حضرت که می بایستی بدانند که کدام به کدام است که باید امر امامت جماعت و امامت جمعه را به عهده بگیرد مگر اینکه لااقل دست کم کم اش از همان منافقین هم هستند.

    و اما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مسئله چیست؟ مسئله بنظر بنده ی حقیر این است که آنجایی که بعضی مثلاً خود نمی دانند که بطور خاص یا حتی عام حقوق زنان کدام است و متهم هم می کنند که شمایید که دارید حقوق زنان را ضایع می کنید و زیر پا می گذارید و چرا که خودشان را همه کاره ی عالم هم می دانند، یک راهش این است که باید مقاومت کرد تا معلوم هم شود که کیست که دارد دروغ می گوید. راه دیگرش این است که وارد مسائل فقهی استدلالی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم شد و استدلالی نشان داد که مسائل چیست و راه حلشان هم کدامند؟ همانطور که سالیان سال چنین چیزهایی را رویش کار کرده اند. و اما از همین نوع هم هست که شما نمی توانید خود را محدود کنید به حکمت متعالیه یا فقه استدلالی ولی نظریه های حمیدی مجیدی مبتنی بر نظریه های ریاضی فیزیکی را کنار بگذارید آنطور که کل عالم هم دارند بدان می پردازند و هر چند هم که در ثبت نام برای شما در کنفرانس بین المللی فیزیک انرژیهای بالا بسته هم باشد. آرشیو دانشگاه کرنل و اینسپایرهپ دانشگاه استانفورد را که دارید! یعنی استدلالات مربوط به مثلاً حقوق زنان نیز همینطور است که باید بر مبنای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم استدلال کرد اگر می خواهیم حقوق زنان را بر مبنای اسلام جهانی اش هم کنیم. مثل این می ماند که سوال شود که آیا باید حقوق زنان را اول از خانواده ی خود شروع کنیم یا اینکه به حقوق زنان از لحاظ بین المللی و جهانی بپردازیم و بعد آنرا به خانواده ی خود کاربردی اش کنیم. گیر مسئله آنجایی است که اصلا حقوق زنان را بر مبنای فقه اسلامی حتی یک سر سوزن هم ندانیم! به به، چه شود؟! خوب، چطور این حقوق زنان و بلکه دیگر حقوق بشری را می خواهیم جهانی اش هم کنیم؟ بالاخره یک سعی و تلاش و یک جهاد فی سبیل الله ای هم در این راه داریم هر چند که حقوق زنان را نعوذ بالله خود زنان هم ندانند. یک وقت ریستارت نشود و همه چیز دود شود برود هوا!!! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ------------------------------------

     

    مسئله ای که اینجا مطرح است البته از نوع علم بهتر است یا ثروت که به بچه ها در دبستان و حتی بلکه دبیرستان هم تکلیف می شود که انشاء بنویسند نیست؛ ولی یک جاهایی هستند که این دو یعنی علم و ثروت از هم پیشی می گیرند و ملاحظه هم می شود که چطور اگر کسی ثروت و بلکه قدرت هم داشت، مسئله حل است و دیگر کدام علم؟! و اما هر چقدر هم که بشریت همه و همه ثروتمند شوند و گنجهای قارونی نصیبشان شود هنوز خیلی جاها علم است که احتیاج داریم تا همان ثروت را بتوانند حفظ کنند؛ و لذا مثلاً علم اقتصاد جهانی را داریم. و البته باز برمیگردیم سر این مسئله که آیا علم فقیه است که برتر است یا علم طبیب؟ یک جایی این سوال یحتمل پیش خواهد آمد که آیا امام جمعه هم می تواند همچون مثل یک طبیب دواری عمل کند همانطور که در حدیث هم آمده است که امیرالمومنین می فرمایند چطور حضرت رسول اکرم مثل طبیبی دوار عمل می کردند؟

     

    2024.عنه علیه السلام ـ فی ذِکرِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله ـ: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قَد أحکَمَ مَراهِمَهُ ، و أحمَى مَواسِمَهُ . یَضَعُ ذلِکَ حَیثُ الحاجَةُ إلَیهِ ، مِن قُلوبٍ عُمیٍ ، و آذانٍ صُمٍّ ، و ألسِنَةٍ بُکمٍ . مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ ، و مَواطِنَ الحَیرَةِ.

    2024.امام على علیه السلام ـ در یاد کرد از پیامبر صلى الله علیه و آله ـفرمود: [او] طبیبى بود که با طبابتش در گردش بود . مرهم هاى خود را استوار مى داشت ، و داغ هاى خود را به جا مى نهاد و هر جا که نیازْ بود (از قلب هاى نابینا تا گوش هاى ناشنوا و زبان هاى گنگ) به کارش مى بست. با داروهایش جایگاه هاى غفلت و موارد سرگردانى [مردم ]را مى جُست .

     

    شما در مورد همین کرونای خودمان حساب کنید که فرضاً می فرمایند حس بویایی و شنوایی از دست می رود و حالا یحتمل بدلایل دیگری هم باشد که این حسها از بین می روند. خوب، همانطور که شما در امر تعلیم و تربیت و استاد و شاگرد باید هم با خود کلنجار بروید و هم استاد و شاگرد با هم سر و کله بزنند تا ببینند که چطور است که برای یادگیری و حل مسائل باید چه کرد و چه راه هایی را پیش گرفت و کنش و واکنشها و بلکه واپاشیهایی که در این زمینه ها رخ می دهند کدام اند؟ عرض بنده ی حقیر این است که یک وقت دیدید که طلبه و دانشجو و بلکه سالک الی الله آنقدر با خودش کلنجار رفت و بلکه بین استاد و شاگرد آنقدر با هم سر و کله زدند که یا حسهای بویایی و چشایی و بلکه شنوایی و بینایی هم کاهش یافت یا حتی از بین رفت چرا که مثلاً زیادی گرمی اش کرده است یا بلکه زیادی سردی اش کرده است یا خشکی و تری عضو مورد بحث زیادی بالا یا پایین شده است و از تعادلش خارج گشته است! و خوب، اینجا طبیب حاذقی یحتمل می توان تا حدی مسئله را ریشه یابی کند و حلش نماید. ولی وقتی مسئله به حدی رسید که اپیدمی شد و آنگاه مسائل مثل کروناویروس کوید-19 جهانی هم شد و بلکه در مرزهای بین من لا یحضره الفقیه و من لا یحضره الطبیل نیز واقع شده ایم، یحتمل ابهامهایی رخ دهند که نتوان یقین کرد که آیا ما طبیب است که می خواهیم یا فقیه تا مسئله را حل کنیم؟! 

    این نوع ابهامات خصوصاً وقتی حاد و مزمن هم می شوند که کفر و شرک و نفاق نیز آنچنان وارد مسائل می شوند که دیگر برای سالک الی الله نیز سخت شود که آیا چطور می خواهد در میان همه ی این مسائل مملو از شرک و کفر و نفاق دیگران راه خود را همچون داستان لیلی و مجنون بیابد و حال آنکه یقین هم داریم که و ما هو الا ذکر للعالمین! یعنی اینجا آنهایی که مدعی هستند که از همه بیشتر هم اهل خدا و پیغمبرند از آنجایی که در استکبار خود هم غرق شده اند، غیر ممکن است سعی کنند که به مجنون ما که با دل و جان هم سعی می کند به لیلی اش برسد نه اینکه کمک هم کنند و بلکه دست از عنادشان بردارند که لااقل مجنون ما قدری بهبود یافته و جان دوباره بگیرد تا بتواند نزد لیلی رفته و بلکه ته صف بایستد که در نهایت هم جضرت لیلی جامش را بشکند و از او سوال شود که پس چه شد؟ و جواب گوید که اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا جام مرا بشکست لیلی؟ و البته ما کجا و سالک الی الله کجا و کربلا و کربلاییان کجا و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف کجا؟ یعنی اگر یک عمری بود که هر چه دیوانه های زنجیری این دنیای پست و دون بود که دستت را گرفتند و گفتند که بهتر هم هست که هر چه بیشتر توانستی دیوانگی کن؛ و تو هم این کار را کردی. آیا باز هم هنوز مدعی عدل و عدالت و تعادل می توانی باشی؟ یعنی یک تفاوتی هست بین اینکه بخواهی برای همه روانکاوی و روانپزشکی تجویز کنی و حال آنکه همه را هم منع نمی کنی و بلکه دعوت هم می کنی که روانپریشی و دیوانگی خوب هم هست؟ طبیب دوار و فقیه هم داریم تا طبیب و فقیه!

    یک جاهایی اگر به هر دلیلی هم بیش از حد کنش و واکنشها و برهمکنشهایی و بلکه بیش از حد واپاشیهایی رخ دهند، اینجا ممکن است لازم باشد تا حسهایی که مخموره هم شده اند دوباره به حالت عادی و تعادل خود برگردند و اما یک جاهایی هم یحتمل همین واپاشیهای بیش از حدی که نمی باید هم در آنها افراط می شدند باعث عوارض جانبی حاد و مزمن دیگری شوند که یحتمل هم برگشت ناپذیر باشند. گاهی اوقات یک نماز هایی هستند که می توانند معجزه هم کنند خصوصاً اینکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز آنرا امامت کند. نکته این است که ممکن است برای منافقینی بدتر از این بنده ی حقیر یک ابهامات و عدم قطعیتی هم باشد که واقعاً هم کیست که امام زمان عجل الله فرجه الشریف است و خود آن حضرت هم اگر ظاهر شوند بفرمایند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف غیر ممکن است که من باشم؛ و اما همه ی مومنین و مومنات نیز یقین کنند که او است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
    قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿1﴾
    الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿2﴾
    وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿3﴾
    وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ ﴿4﴾
    وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿5﴾
    إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿6﴾
    فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿7﴾
    وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿8﴾
    وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ ﴿9﴾
    أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ ﴿10﴾
    الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿11﴾

     

    إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا ﴿الکهف: 107﴾

     

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِذَا جَاءکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ ﴿1﴾

     

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

     اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

     

     

    یکی از مسائلی که در مورد امامت جماعت مطرح است این است که امام جماعت باید عادل باشد. و لذا می فرمایند که در زمان خود حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم، آن حضرت پشت سر کس دیگری به نماز نمی ایستاده اند. و در زمان غیبت نیز حتی نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز پشت سر دیگری به نماز نمی ایستند و بلکه خودش به امامت باید بایستد.

    این مسئله باید دلایل فراوانی داشته باشد. و یک دلیلش بنده ی حقیر حدس می زنم این باید باشد که اگر کس دیگری بخواهد بجای امام یا پیامبر به امامت بایستد وقتی خود آن حضرات هم حضور دارند، از عدالت خارج شده است و بلکه دارد گناه هم می کند. و چرا؟ چون وقتی امام حضور دارد دیگری نمی تواند به امامت بایستد و بلکه امام هم پشت سر او به امامت بایستد. حق امامت باید با امام باشد و لا غیر.

    البته اینجا یک سوالی هم مطرح است که منافقین هم از قضا نزد حضرت رسول می آمدند و می گفتند که ما می دانیم که حضرت عالی رسول الله هستید و حال آنکه خدا هم می داند که حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله رسول خدا است و منافقین هم از کاذبین و دروغگویان اند. یعنی اینجا سوال این است که با همه ی اینکه بدانیم که رسول اکرم کیست و امام هم کیست، هنوز منافقینی را داریم که یحتمل هم تایید می کنند که حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت ائمه ی معصومین علیهم السلام نیز رسول گرامی و ائمه ی اطهار هستند؛ و اما هنوز هم از در نفاق وارد می شوند و حتی پشت سر امام نیز به نماز می ایستند! یعنی هر چند هم که امامی را داشته باشیم که در عدالتش هیچ کس هم شک ندارد و بلکه همه و همه نیز یقین دارند، و اما یحتمل هنوز هم منافقینی را داریم که باز هم نفاقشان را نزد حضرت رسول و امام آشکار هم می کنند!

    این مسئله یحتمل در حدیثی هم آمده باشد که وقتی حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم با یارانشان می نشستند، کسی نمی توانست تشخیص دهد که کدام به کدام است که رسول است یا از یاران رسول است؟

    (در جمع یارانش دایره‌وار می‌نشست و اگر غریبه‌ای بر آنان وارد می‌شد، نمی‌توانست تشخیص دهد که پیامبر کدام یک از ایشان است. مکارم اخلاق طبرسی یا منتهی الآمال محدث قمی https://hawzah.net/fa/LifeStyle/View/58229/)

    و اما در میان یاران رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم که خود یاران آن حضرت که می بایستی بدانند که کدام به کدام است که باید امر امامت جماعت و امامت جمعه را به عهده بگیرد مگر اینکه لااقل دست کم کم اش از همان منافقین هم هستند.

    و اما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مسئله چیست؟ مسئله بنظر بنده ی حقیر این است که آنجایی که بعضی مثلاً خود نمی دانند که بطور خاص یا حتی عام حقوق زنان کدام است و متهم هم می کنند که شمایید که دارید حقوق زنان را ضایع می کنید و زیر پا می گذارید و چرا که خودشان را همه کاره ی عالم هم می دانند، یک راهش این است که باید مقاومت کرد تا معلوم هم شود که کیست که دارد دروغ می گوید. راه دیگرش این است که وارد مسائل فقهی استدلالی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم شد و استدلالی نشان داد که مسائل چیست و راه حلشان هم کدامند؟ همانطور که سالیان سال چنین چیزهایی را رویش کار کرده اند. و اما از همین نوع هم هست که شما نمی توانید خود را محدود کنید به حکمت متعالیه یا فقه استدلالی ولی نظریه های حمیدی مجیدی مبتنی بر نظریه های ریاضی فیزیکی را کنار بگذارید آنطور که کل عالم هم دارند بدان می پردازند و هر چند هم که در ثبت نام برای شما در کنفرانس بین المللی فیزیک انرژیهای بالا بسته هم باشد. آرشیو دانشگاه کرنل و اینسپایرهپ دانشگاه استانفورد را که دارید! یعنی استدلالات مربوط به مثلاً حقوق زنان نیز همینطور است که باید بر مبنای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم استدلال کرد اگر می خواهیم حقوق زنان را بر مبنای اسلام جهانی اش هم کنیم. مثل این می ماند که سوال شود که آیا باید حقوق زنان را اول از خانواده ی خود شروع کنیم یا اینکه به حقوق زنان از لحاظ بین المللی و جهانی بپردازیم و بعد آنرا به خانواده ی خود کاربردی اش کنیم. گیر مسئله آنجایی است که اصلا حقوق زنان را بر مبنای فقه اسلامی حتی یک سر سوزن هم ندانیم! به به، چه شود؟! خوب، چطور این حقوق زنان و بلکه دیگر حقوق بشری را می خواهیم جهانی اش هم کنیم؟ بالاخره یک سعی و تلاش و یک جهاد فی سبیل الله ای هم در این راه داریم هر چند که حقوق زنان را نعوذ بالله خود زنان هم ندانند. یک وقت ریستارت نشود و همه چیز دود شود برود هوا!!! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿٣٥﴾ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّـهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ ﴿النور: ٣٦

     

    ۱. وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿مریم: ٣٩﴾

    ۲. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ ﴿الأنبیاء: ١﴾

    ۳. وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَـٰذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ ﴿الأنبیاء: ٩٧﴾

    ۴. وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَىٰ حِینِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَـٰذَا مِن شِیعَتِهِ وَهَـٰذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیْهِ قَالَ هَـٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِینٌ ﴿القصص: ١٥﴾

    ۵. لَّقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَـٰذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ﴿ق: ٢٢﴾

     

    اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 

     

    اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست

    زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست

    پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن

    بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

    در این چمن گل بی خار کس نچید آری

    چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست

    سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد

    که کام بخشی او را بهانه بی سببیست

    به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط

    مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبیست

    جمال دختر رز نور چشم ماست مگر

    که در نقاب زجاجی و پرده عنبیست

    هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه

    کنون که مست خرابم صلاح بی‌ادبیست

    بیار می که چو حافظ هزارم استظهار

    به گریه سحری و نیاز نیم شبیست

     

     

    یادداشت روز امروز کیهان راجع به حقوق  زنان و استعمار و استثمار غرب نبود؟! همین ستون اتفاقاً روز قبلش یک جایی در مقاله از گل یبخار و کماکان از 18 تیر 1378 و چه ها که نشد و شد هم می فرمودند. (حالا کاری هم نداریم که بنده هم یک فالی از حافظ را خریدم و به کودکی که فال را می فروخت هم اعتراض کردم که چرا فالش را روی سررسیدها هم چاپ کرده اند و اتفاقاً همین گل بیخار هم آمد! و اتفاقاً این بنده خدا هم یکی از فالهایش را پاره کرد که ببیند آن هم همینطوری بطور تو در تو روی سررسید است؟!) البته حقوق زنان در اسلام هم خیلی مطرح می شود. ولی یک نکاتی عظیم اخلاقی در قرآن کریم در رابطه با حقوق زنان در مورد حضرت یوسف علیه السلام است و زن عزیز مصر است و نکات مهم دیگر در مورد حضرت مریم و عیسی بن مریم علیهم السلام است. و اما آنطور که در میان انبیاء داستان حضرت موسی علیه السلام بیشتر از همه تکرار هم شده است در قرآن مجید، دلیلش این هم می تواند باشد که از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می توان مدعی شد که حکمت متعالیه ی صدرایی را می توان در داستان حضرت موسی  علی نبینا علیهم السلام و فرعون بارها به گونه های مختلف مشاهده کرد و از جمله اینکه چطور آن حضرت قومش را از دست ظلم و ستم فرعون نجات می دهد. البته بعضی هم یحتمل مدعی شوند که خوب حالا فرعون هم گیریم که غرق شده باشد و اما قوم او و قرعونیان که همه و همه غرق نشدند و در ضمن فلسطین اشغالی هم که زیر گوش مصر است و لذا چطور شد که آنچنان که از مصر خروج فرمودند حضرت موسی علیه السلام به عنوان امام مستضعفین و آنگاه نجات هم یافتند؟! یحتمل بتوان گفت که یک کنشها و برهمکنشهایی با دامنه های گوناگونی هستند بین حضرت موسی علیه السلام و فرعون ملعون که حتی فرعونیان هم به خدای موسی ایمان می آورند.

    و اما اوج این مسائل وقتی است که قرآن کریم می فرماید که حضرت عیسی مسیح علیه السلام نه پسر خدا است و نه به صلیب کشیده شد و از توهمات هم هست که آن حضرت را کشتند و هم اینکه حضرت عیسی مسیح به آسمان هم رفت. و وقتی ما پیغمبر خودمان حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت فاطمة الزهرای بتول سیدة النساء العالمین و الائمه الطاهرین المعصومین المنتجبین را ملاحظه می فرمایید و اینکه چطور است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز در غیبت تشریف دارند، آنگاه سعی شود وارد مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دوباره شویم و بهتر به مسائل بپردازیم. یعنی این بر ما پنهان است که چه حکمتی است که می تواند در درون ما و بیرون ما انواع گوناگون کنشها و برهمکنشهایی را ایجاد کند همه و همه هم سعی کنند به جایگاه خلیفة اللهی انسان لااقل روانشناسانه و جامعه شناسانه پی ببرند و برسند و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز یاری کنند آنچنان که می فرماید العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان.... البته یک وقت می آیید قوزی را درست کنید و بدتر هم قوزی بالای قوز می شود!

    یعنی اینکه در امور یادگیری و تدریس مکتبی اینکه چه برهمکنشها و چه کنشها و واکنشها و چه واپاشیهایی لازم است که مسئله تبدیل هم نشود به صرف خون دل خوردن و دیگر هیچ! بجای اینکه آنچنان زایشی و بلکه زایشهایی هم واقع شود که امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز از پرده ی غیبت بیرون بیایند. و خوب، از یک طرف مسئله ی دودسکادن-دودسکادن الکتریکی-مغناطیسی و بلکه الکترودینامیکی را داریم و از طرف دیگر هم حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را. و همینطور هم پنج تن اهل ابا را. و در عالم ذر نیز  مدل استاندارد ذرات فیزیک با ابرتقارنهایی را داریم که آیا چطور بتوان از عالم طبیعت به آن حکمت الهی که در پنج تن اهل ابا نهفته است نیز رسید.

    البته بعضی هم اشکال خواهند کرد که چرا تو این همه مایلی که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بپردازی که خیلی هم دیگرانی را نداریم که بدان بپردازند. موضوع اینجا این است که از میان همه ی آن دیگرانی که با غینهای بزرگ و کوچک هستند، آن دیگری درستی را که واقعاً هم می تواند دردی را دوا کند و نه فقط بچه گول زنک است را بیابیم و درست هم بدان بپردازیم. بچه آهویی هم اگر درست به او شیر حتی گاو هم بدهند، یحتمل مسئله اش از لحاظ شیر مادر حل است. و اما یحتمل مسائل دیگری برایش پیش بیاید. و لذا مسئله همینطوری هم حل نمی شود که حالا بفرمایید که خوب بالاخره امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در غیبت تشریف داشته اند و دارند و حالا تا کی هم در غیبت خواهند بود و الله اعلم. روایات دیگری هم هست. مثلاً اینکه درهای آسمان چطور به روی سالکین الی الله هم باز یا خدای ناکرده بسته هم می شود نیز خود می تواند از مسائل سخت روزگاران باشد. وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ ﴿٢٨﴾ عزیزی می فرمودند که هر آنچه برای حضرت موسی علیه السلام و قومش مو به مو واقع شده است عینا برای حضرت محمد و قومش نیز رخ می دهد. و اما اینجا این سوال نیز دوباره و دوباره مطرح می شود که آیا اوج این مو به مو واقع شدنها در مورد حضرت عیسی مسیح علیه السلام است که واقع هم می شود؟ و با این همه واقعه ی کربلا است که این میان بی نظیر هم هست و آیا کدام واقعه دیگری است که حتی کمی هم شبیه اش است؟

    عرض بنده ی حقیر اینجا این است که وقتی هی برویم در خانه ی مرکز هسته ای سرن را بزنیم که چرا نمی گذاری ما هم در سرن اسم نویسی کنیم برویم سر مکتب کنفرانس بین المللی فیزیک انرژیهای بالا و بلکه آنقدر هم درب آنرا بزنیم تا بالاخره به روی ما آیا گشوده شود یا خیر؟ و از آن طرف هم یادمان برود که چطور باید رفت در خانه های حضرات مراجع تقلید و ولی فقیه مد ظله العالی را زد و آنگاه نیز گیر می کنیم که کیست که خیلی سرتق تر و بلکه سرتقترین است در میان سفیر و رئیس جمهور آمریکا و بلکه توهمات خود را گسترش داده و حتی حضرت حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصر الله و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و حتی حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف! آنجایی که هی سلسله مراتب حوزوی و دانشگاهی را درست طی نکنیم و بخواهیم الکی هی دو کلاس یکی کنیم؛ یک وقت هم دیدید گفتند که رفوزه رفوزه ای ولی چون معنای مردودی را هم نمی دانی یحتمل تا خانه بدوی و بشکن هم بزنی و دلقک بازی هم دربیاوری و کیف دنیا را هم کنی که به به من مردودی شدم و بلکه رفوزه هم نشده ام. یک جاهایی خیلی هم خوب است که خودت را نشان دهی که چه خنده داری در مقابل آن عظمتی را که خدا دارد و نمی دانی هم آیا استکبار خودت است که در آن غرق هم شده ای یا استکبار دیگران هم هست که مزید بر علت شده است با آن همه دست و پاهایی که داری می زنی که از باتلاقت بیرون بیایی؛ و خوب حالا بفرمایند که دیدی گفتم مثل همان شبه-شیزوفرنیه ای؟ دیدی گفتم خودت زیرآب خودت را می زنی و خلاص می شوی و تقصیر ما هم نیست؟ یعنی توجه هم بفرمایید که عجب داستانی است این روانشناسیها و روانکاویهایی که می توانند مجرد و انتزاعی شده و بلکه اتفاقاً توپولوژیک هم شوند! شما توجه بفرمایید که مگر می شود بفرمایید که نعوذ بالله سید حسن نصر الله آدمی با آن همه عظمتش هم سرتق است؟! یواش یواش داری کاری می کنی که سقف آسمان هم یک مرتبه بریزد پایین. البته همانطور هم که گفته شد سرتق هم داریم تا سرتق! یحتمل باید وارد مسائلی نجومی از نوع انتنگلمنت و سیاه چاله های اطلاعاتی شد تا مسائل را بهتر هم درک کنیم. خدایا ما را از موهومات و توهمات خود برهان. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل مجمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    با سلام،
    هر چند که شاعر می فرمایند در این چمن گل بیخار کس نچید آری، و اما این هم خود مسئله ای است که آیا باید نگاهی صرفاً از بالا داشت به همه چیز و همه کس یا بر عکس هم می شود نگاهی از پایین نیز داشت به همه چیز و همه کس! مثلاً از دیدگاه حکمت الهی می توان به مسائل نگریست همینطور که از دیدگاه فیزیک انرژیهای بالا نیز می توان مسائل را مطرح کرد و همانطور که یک نگاه خدایی پیغمبرگونه و امامت هم نگاهی است متفاوت از نگاهی فرعونی به مسائل و از جمله مسائل فیزیک انرژی بالا. سوال اینجا است که اگر دارید حکمت الهی فرضاً در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را برای خودتان تئوریزه می فرمایید، آیا جایز است که وارد کنفرانسی مثل کنفرانس انرژیهای بالا هم شوید؟ یک نکته اینجا است که خیلی چیزها را نمی دانید و لذا ممکن است به سخره گرفته شوید هر چند که برای یادگیری وارد شده اید و نگاه هم از پایین است و بنابراین چنین چیزی مسئله ای هم نمی تواند باشد چرا که هدف و انگیزه هم حکمت الهی است. مسئله ی مهمتر دیگر این است که بجای اینکه کنفرانس انرژیهای بالا حکیم حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را قرار باشد که جلب کند، قرار بر این بوده است که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی باشد که نفرات کنفرانس فیزیک انرژی بالا را جلب کند. و الا که براحتی هم می توان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را تنزلش داد به از جمله فیزیک انرژیهای بالا. مثلاً اینکه چطور بتوان در واپاشیهای پوزیترون-الکترون کوارکهایی را نیز تولید کرد خود یک مسئله ای است که حالا آیا اصلا ما شتابدهنده هایی را داریم که بتوانند چنین کاری را برای کدام کوارکها انجام دهند یا خیر؟ آیا ما به آن حد از فیزیک انرژیهای بالا رسیده ایم که تبوانیم تا چه اندازه ای هم چنین کنیم و نظریه های متناظر آن در مدل استاندارد فیزیک کدام است؟ مثلاً این چکیده را هم داریم: https://arxiv.org/abs/2006.14631
    و اما از دیدگاه حکمت الهی مسئله چیست اینجا؟ البته نکته ای مهم که مطرح است این است که شاگرد و دانشجویی که چه می خواهد وارد کنفرانس فیزیک انرژیهای بالا شود چه وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شود خوب درسش را خوانده باشد و براحتی سر کارش نگذارند که مثلاً کجا مسائل کروناویروسی زیست مولوکولی و بیوشیمیایی است و کجا صرفاً شیمیایی است و کجا بلکه فیزیک انرژیهای پایین یا بالا است و کجا بلکه ادغامی از اینها بعلاوه ی ریاضی-فیزیک و از جمله هندسه و حسابان و امثالهم است. مثلاً اگر بطور محلی میوه های محلی یک منطقه ای نمی توانند ویتامینهای بدنی را تامین کنند آنچنان که فرضاً کلیه ها یا کبد را هم دچار اختلالاتی می کنند کجا باید فکر این بود که مولتی ویتامینهایی نه چندان قلابی متناظر و مکمل آن ویتامینهای محلی تهیه کرد که قبل از آنکه هندسه ی این اعضا را دیفرمه کنند مسئله آنچنان حاد شود که احتیاج به عمل جراحیها و دیگر کارهای سخت مثل شیمی درمانی و ... شود. البته یحتمل سوای این درمانهای سریعتر دارویی حکمت الهی امر کند که آب بنوش یا حتی روزه هم برایت می تواند خوب باشد! و الله اعلم! حالا با همه ی این تفاصیل آیا شما هنوز پیشنهاد می فرمایید که کسی از مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در کنفرانس فیزیک انرژیهای بالا هم حضور یابد یا اینکه همان در فیزیک انرژیهای پایین هم بماند خیلی بهتر خواهد بود؟! از دیدگاه حکمت الهی یحتمل هر چه انسان سعی کند کمتر خودنمایی کند و ساکت بماند و بیشتر بیاموزد و لذا جهلش نیز کمتر رو شود! مثلاً ممکن است که بنده ی حقیر بخواهم خدمت شما نظری بفرستم و در حینی که فرستاده شود اختلالاتی نیز رخ دهد که بنده ی حقیر دیگر مطمئن نباشم آیا فرستاده شد یا خیر؟ و لذا یحتمل هم بهتر است که در موردش سکوت کنم تا اینکه ببینم فرستاده شده است واقعاً هم یا خیر؟!!! گاهی اوقات برای اینکه حتی شاگردی هم بخواهد چیزی یاد بگیرد باید حتی دلقک بازی هم یاد بگیرد و حتی حاضر باشد که به عنوان یک دلقک هم برود به مکتب. و البته این کار هم از اساتید که جایز نیست الا اینکه خودش هم بخواهد با لباس دلقکی از نگاه پایین وارد مکتب شده و درس بگوید!

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
    قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿1﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿2﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿3﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿4﴾
     

    بنده خیلی هم پیشنهاد نمی کنم به کسی که بیاید در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مشارکت کند. و اما برای اینکه در کنفرانس بین المللی فیزیک انرژیهای بالا بتوانید در ایندیکو سرن ثبت نام کنید، باید اول در سرن ثبت نام کنید. و برای این کار منعی هست که از قضا مربوط است به ایالات متحده ی آمریکا در مورد بعضی کشورها:

     

    https://cern.service-now.com/service-portal/service-element.do?

    name=SSO-Service

     

    In order to comply with US trade controls, we are required to block access from US embargoed countries. It appears that you are located in one of these countries. If you believe you have reached this page in error, please contact customer support and reference error code "u5a". Thank you.

    For more information, see: US Country Policies and Embargoes

    ServiceNow Technical Support

    Toll Free 866-709-5932 (from within the US and Canada)
    Toll Free 0800 756 9901 (from within the UK)
    Or +1-858-345-1444 from anywhere
     

    قُل کُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِیدًا ﴿50﴾ أَوْ خَلْقًا مِّمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَن یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُوسَهُمْ وَیَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن یَکُونَ قَرِیبًا ﴿الاسراء: 51﴾

     

    بنده ی حقیر داشتم فکر می کردم که بنده ی حقیر است که سرتقتر هم هست یا سفیر آمریکا که به حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصر الله هم گیر داده است یا خود دونالد ترامپ است که از همه سرتق تر است؟ عرض بنده ی حقیر این است که البته خود حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصر الله و بلکه خود حضرت ولی فقیه به موقعش از همه در سرتقی جلوتر از همه هم هستند آنجایی که پای مقاومت و استقم کما امرت و من تاب معک هم در میان است. البته یک داستانی هم داشتم در مورد لارنس برکلی لب می گفتم که چطور با اسپیس شاتل رفتیم آنجا برای یک سخنرانی و ... که یحتمل قبلاً هم همینجاها گفته ام؛ گیر کرد و ارسال هم نشد! ولی بنده ی حقیر واقعاً هم مانده ام که وقتی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف که می رسد، همه و همه نیز واقعاً چقدر سرتقیم یا خیر؟! و یحتمل هنوز امام زمان عجل الله فرجه الشریف از ماها هم سرتق تر است؟ یا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله یا سیدة النساء العالمین Our Magnificent Lady!!! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا ﴿الاسراء: 82﴾
     

     

     

    ۱۳۹۹/۰۴/۱۴

     پاسخ رهبر انقلاب به نامه آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس

     

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به نامه چندی قبل آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)، با تأکید بر حمایت از مردم فلسطین، خاطرنشان کردند که جمهوری اسلامی از هیچ کوششی برای استیفای حقوق ملت فلسطین و دفع شر رژیم جعلی صهیونیستی دریغ نخواهد کرد.

    متن پاسخ رهبر انقلاب به شرخ زیر است:

    بسم الله الرّحمن الرّحیم

    برادر مجاهد و عزیز جناب آقای اسماعیل هنیه دامت توفیقاته
    رئیس محترم دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس
    سلام علیکم،

    مرقومه‌ی جنابعالی در خصوص تحولات اخیر در عرصه‌ی فلسطین عزیز را بادقّت ملاحظه کردم، از اینکه حرکت مقاومت فلسطین با مجاهدت و ایستادگی خود در برابر توطئه‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی، موجبات ضعف و ناکامی آنها را فراهم آورده و در مقابل، عزّت و سربلندی امت اسلامی را باعث گردیده است، خداوند سبحان را شکر می‌گزارم و از شما مجاهدان شجاع تشکر و قدردانی میکنم.

     دشمن زبون که در عرصه‌ی میدانی شکست‌های غیر قابل جبرانی متحمل شده است، راهبرد توسعه طلبی خود و تضییع حقوق مسلم فلسطینی‌ها را ابتدا با فشار اقتصادی و محاصره‌ی غزّه‌ی مظلوم و آنگاه با نیرنگ مذاکره و طرح صلح و سازش دنبال می‌نماید، و لکن جریان مقاومت و ملت شجاع فلسطین با منطق عقل و تجربه، تهدید و تطمیع آنها را برنتافته و همچون گذشته با ایستادگی مثال‌زدنی خود مسیر عزت و شرف را رقم زده و از این پس هم در همین صراط مستقیم حرکت خواهد کرد ان‌شاءالله. قطعاً حفظ هوشیاری، وحدت و یکپارچگی مردم و جریان‌های فلسطینی در خنثی‌سازی نقشه‌های شوم دشمن مؤثر بوده، جلب نصرت الهی را به همراه خواهد داشت.

    جمهوری اسلامی همچون گذشته به حکم وظیفه‌ی دینی و انسانی و مبتنی بر اصول ارزشی انقلاب اسلامی از هیچ کوششی برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین و استیفای حقوق آنان و همچنین دفع شر رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی دریغ نخواهد کرد. امیدوارم پروردگار متعال بر عزت و قدرت شما بیافزاید.

    والسّلام علیکم و رحمة ‌الله
    سیّدعلی خامنه‌ای    

     

     

    اینکه چطور حکمت الهی را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بیابیم نکته ای است که آیا در واپاشی الکترون-پوزیترون الکترودینامیک کوانتومی چقدر مشهود است؟ یک مسئله اینجا این است که پوزیترونها در طبیعت چرا یافت نمی شوند یا به اندازه ی الکترونها نیستند به بلکه بسیار کمترند؟ ابلیس نیز اتفاقاً می گوید که لاحتنکن ذریته الا قلیلا. قَالَ أَرَأَیْتَکَ هَذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إَلاَّ قَلِیلًا ﴿الاسراء: 62﴾. یک نکته ای که در مورد کروناویروس کوید-19 هست اینجا است که نسبت به مدل استاندارد ذرات فیزیک حسابش کنیم، هنوز کروناویروس کوید-19 از مقیاسهایی است که بسیار بزرگتر از ذرات بنیادی مدل استناندارد است. مسئله از این نوع نیست که بروید داروخانه و دارو را که گرفتید بفرمایند آقا دارویت را گرفتی؟ لطفاً بفرمایید! چرا که سعی هم دارید که توضیح دهید که استاندارد بالاخره به این معنا نیست که یک راه درمان هم این است که درد را یک جوری تحمل بفرمایید. یعنی یک وقت هست که مسئله از نوع چرن-سیمونزی است و یک وقت هم هست که مسئله از نوع گرانش اینشتینی است و یحتمل هم بتوان گفت که هر کدام هندسه ی خاص خود را می طلبد؛ و لذا یک قسمتی از مسئله آیا چقدر هندسی است و قسمتی دیگر آیا چقدر هم مملو از ذراتی است که بطور اینفینیتسیمال هندسه ی مزبور را تشکیل بدهند. این است که هندسه دیفرانسیل یا حتی ناجابجایی را می توان توپولوژیک و بلکه همولوژیک و کوهمولوژیکش هم کرد که در مقیاسهای مختلف بطور محلی و گلوبال یا جهانی آیا چقدر مجموعه ای از ذرات داریم که وقتی آنها را جمع می بندیم و انتگرالگیری می کنیم مثلاً از کوارکها و گلوئنها و یحتمل دیگر مزونها به هادرونهایی مثل پروتون برسیم و بعد با اضافه کردن لپتونها فوتونهایی به اتمها برسیم و بعد مولوکولها را خواهیم داشت که آیا چقدر از اینها به شیمی عالی منتهی شوند و چقدر شیمی معدنی شوند و آنگاه آیا وارد زیست شناسی شویم و بالاخره آیا ژنتیک ویروسی را هم بتوانیم دریابیم و همینطوری پیش رویم تا برسیم به ارشد مخلوقات یعنی انسان! و اما از آن طرف هم در شیمی معدنی آیا چقدر بتوانیم پیش رویم تا به آب برسیم یا نرسیم و آیا چطور ادامه داده تا به کهکشانهایی مملو از اجرام سماوی مثل سیارات و ستارگان و سحابیها و .... برسیم. موضوع اینجا این است که وقتی داریم این سلسله مراتب یا بقول معروف هیرارشی را در نظر می گریم (که بنده ی حقیر اتفاقاً فکر می کردم که هایرارکی تلفظ شود چرا که تلفظ فرانسه ی آنرا در نظر نمی گرفتم و بلکه انگلیسی با لهجه ی آمریکایی آنرا حساب هم می کردم.) حکمت الهی این سلسله مراتب از چه نوعی است که آیا در این سلسله مراتب کروناویروس از جمله چطور می تواند این همه تلفات بگیرد؟ آیا مسئله صرفاً ویروسی است یا به دیفرماسیونهای هندسی و توپولوژیک بدن هم مربوط است که باید حساب شود که اگر مثلاً ویتامینها یا پروتیینها یا کربوهیدراتها یا چربیها یا ... درست به بدن نرسند یا بیش از حد در بدن انباشت شوند و مثلاً جایی سوء تغذیه  و جایی دیگر تغذیه ی بیش از حد غلط داریم و آیا در هر دو صورت هم می شود که کروناویروس کوید-19 در اثر پایین آمدن سیستم ایمنی بدن حمله ور شده و روح و جان را نیز مورد هجوم قرار دهد؟ مسائل مربوطه چطور می شوند و چطور می شود آنها را حل کرد؟ 

    سلسله ی مراتب و هیرارشی را یحتمل در مواردی بخواهیم از این نوع در نظر بگیریم که یک سری ذراتی هستند که در زیرمجموعه ی ذرات دیگر قرار می گیرند و از لحاظ هندسی موتیوها و انگیزه هایی داریم یا مثلاً گراسمانیهایی. و اما یک جاهایی هستند که سلسله مراتب مکتبی است و مسئله فقط طبقاتی و زیرمجموعه ای نیستند و بلکه از نوع حکمت الهی در مکتبهای مختلف و از جمله در مکتب جهانی اسلامی حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم و ائمه ی اطهار است. ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فامنا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار. و خوب، وقتی اسلام را هم بعضی نفی کنند و لذا سلسله مراتب را هم قطع کرده اند دیگر و بلکه با حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم قطع رحم هم کرده اند. مثل مجرمی است که جرمی را مرتکب شده است و دو پا دارد و دو پای دیگر هم قرض می کند که یا علی از تو مدد و مایل است صحنه ی جرم یا گناه را هم ترک کرده و دیگر بدان باز نگردد. عرض بنده ی حقیر این است که این پوزیترونها هم یحتمل جرمی را مرتکب شده اند که اینطور غیبشان زده است و نمی توان آنها را خیلی هم یافت! یحتمل هم ما پازل سلسله مراتبهای هندسی و ذرات را خیلی درست نیافته ایم و جفت و جور نشده اند تا بتوانیم پوزیترونها و بلکه سریعتر حتی راه حل واکسن ویروس کرونا را نیز بیابیم. و لذا می فرمایند آیا سیر یا زنجبیل کارآیی درمانی هم داشته باشند؟ و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    سنَسِمُهُ عَلى الخُْرْطومِ

    مصدر ((وسم )) و همچنین ((سمه )) به معناى علامت گذارى است ، و کلمه ((خرطوم )) به معناى بینى است .
    بعضى گفته اند: اطلاق خرطوم بر بینى آن شخص کافر، با اینکه خرطوم تنها بینى فیل و خوک است ، در حقیقت نوعى توبیخ و ملامت است ، و در این آیه تهدیدى است به آن شخص ، به خاطر عداوت شدیدى که با خدا و رسول او و دینى که بر رسولش نازل کرده ، مى ورزیده است .
    و ظاهرا منظور از علامت گذارى در بینى او این باشد که بى نهایت او را خوار مى کنیم ، و ذلتى نشاندار به او مى دهیم ، به طورى که هر کس او را ببیند با آن علامت او را بشناسد، چون بینى در قیافه و صورت انسان یکى از مظاهر عزت و ذلت است ، هم مى گوییم فلانى باد به دماغش ‌ انداخته ، و هم مى گوییم من دماغ فلانى را به خاک مالیدم ، و یا دماغش ‌ را خرد کردم ، و ظاهرا عمل علامت گذارى در دماغ آن شخص در قیامت واقع مى شود نه در دنیا. هر چند که بعضى از مفسرین آن را حمل بر رسوایى در دنیا کرده ، و براى توجیه این نظریه خود را به زحمت انداخته است .

     

    المیزان فی تفسیر القرآن، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 19، ص 623

    http://lib.eshia.ir/50081/19/623

     

     

    حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در مدل استاندارد ذرات فیزیک بعلاوه ی ابرتقارنهایی حسابهایی دارد که در تعابیر بیست وجهی-دوازده وجهی: دودسکادن-دودسکادن الکتریکی-مغناطیسی آن یحتمل بد هم نباشد که دامنه نوسانات و بلکه دامنه-هدرونهای آنرا نیز بیابیم آنجاهایی که الکترو-ضعیف و قوی و گرانش را هم وارد معادلات می کنیم! در حکمت متعالیه ی نظریات حمیدی مجیدی فقهی نکته اش این است که یک جاهایی شما از نظریه های ریاضی فیزیکی می توانید به نظریه های حمیدی مجیدی که به حکمت متعالیه و فقه می انجامند برسید و یک جاهایی نمی توانید و از جمله یک جاهایی بحث و تحقیقات جنبه هایی را دارند که واقعاً زایش و تولیدی علمی رخ می دهد و اما یک جاهایی هم وارد حریم امن الهی گذشته و وارد مرزهای ابلیسی شده اید؛ یک جاهایی همانطور که فرشته ها به حضرت ابراهیم هم بشارت می دهند نهایتاً به پنج تن اهل ابا می رسید و یک جاهایی هم قوم لوط است که نابود خواهد شد. یک جایی حضرت یونس علیه السلام می افتد توی دریا و در شکم ماهی می افتد و یک جایی قوم موسی علیه السلام از دریا می گذرند و اما یک جایی هم سرتق یا سرتقهایی فرضاً می خواهند بپرند توی استخر و نگو دسته جمعی پریده اند توی دریای بیکرانی که همه را خدا با هم غرق می کند! این را یحتمل بد نباشد که بنده ی حقیر درست بنویسم و به کنفرانس آی-سی-هپ هم یحتمل ارائه کنم که مثلاً کجا دودسکادن-دودسکادن یحتمل فضاهای کالوزا-کلاینی و ریسمانی و برینی هم شود! البته بنده رفتم سوپر سالاد الویه بخرم، یکی از مدیران سوپر داشت کارمندش را در زیرزمین صدا می زد که خوابیدی و چرا بیدار هم نمی شوی که بروی برای خاله سوسکه جنسهایش را هم برسانی ای دایی سوسکه ای که آقا موشه را هم در به در کردی! آنجا بود که یاد شیخ طبرسی افتادم که یحتمل نکند چندین بار هم بوده است که اشتباهی فکر کرده اند که او مرده است و دفنش کرده اند و بعد کفن دزده او را نجات هم داده است و بالاخره قرآن مجید را تفسیری همچون تفسیر مجمع البیان نوشته است؛ و الله اعلم! و اما در قرآن کریم یک جایی می فرماید به دماغ علامت می گذراد و یک جایی می فرماید که از ناصیه هم می شناساند و می گیرد

    کَلَّا لَئِن لَّمْ یَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَةِ ﴿15﴾ نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ ﴿16﴾ فَلْیَدْعُ نَادِیَه ﴿17﴾ سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ ﴿العلق: 18﴾

     

    یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ ﴿الرحمن: 41﴾

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿الجمعه: 5﴾

     

    سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ ﴿القلم: 16﴾

     

     

    یک جایی هست که فرهنگی نیست که بفرمایند چرا آن پیر مرد 80 الی 90 ساله گفت که اگر جام زهر را سر می کشیدم  برایم بهتر بود تا اینکه این کاری را که باید را انجام دهم را انجام دادم. بعضی ملحدین و کافرین و مشرکین و منافقین و بلکه شکاکین هم یحتمل حتی گیر کرده اند که بابا کدام جام زهر؟ مگر واقعاً هم مامون می آید یک جام زهری را بدهد به کسی نوش جان کند؟ و به هیچ کس هم نمی دهد الا امام رضا صلوات الله علیه؟ یعنی آیا واقعاً هم مامون عباسی اینقدر از امام رضا علیه السلام بدش می آمده یا با او لج بوده است که بخواهد چنین غلطی بکند و او را با زهری که می داند هم زهر است سر به نیست کند؟ و اینها اصلا هیچی؛ آیا سقراط هم جام زهر را دادند دستش و همینطوری سر کشید؟ یعنی چه؟

    البته مسئله یک روی دیگری هم دارد و آن اینکه طرف دارد هر روز جام زهر را سر می کشد و نوش جان می کند و باز فردا روز از نو و روزی از نو و اصلا کیف هم می کند و می فرماید باز هم بیشتر بده که چقدر هم خوب بود این زهر ماریهایی که تو داری؟ یعنی چه؟ یعنی فرضاً از خرطومش می گیرندش و می کشندش و نصفش می کنند و خورد و خاک شیرش می کنند ولی باز هم از رو نمی رود. می فرمایند خوکی جان، باز هم از خرطومت می خواهی ببریم و بیندازیمش دور و باز هم توی همین باتلاق وبازده ات کیف کنی؟ می فرماید آری؛ خیلی خوب است! همین کار را بکنید. یک جایی طرف نمی داند توی چه باتلاقی گیر کرده است چرا که غرق در نعمتهای مادی و حتی بلکه معنوی هم هست و دنیا انقدر برایش قشنگ جلوه می کند که روز به روز دارد کیف می کند و حالا چطور است که از همه میرغضبهایی بالای سرش ایستاده اند و او را از این طرف به آن طرف می کشانند و صدایش در نمی آید؟ و الله اعلم! و اما آنجایی که دیگر متوجه می شود که جایگاه او دیگر این باتلاقی که دنبالش می گشت نیست و بلکه او جانشین خدا است روی زمین و حالا چطور شده است که راهش را به خطا رفته است؟ اینجا است که آیا هنوز توبه هم کند یا خیر! آقا بیا از این باتلاق وبازدگی ات بیرون؛ و هنوز مردد است که آیا بیایم بیرون آیا خوب است؛ مسئله چیست؟ و اما دیگر آن خلیفة ا لله ای که امام هم هست و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باید باشد نیز آیا قرار است بیاید و برای همه و همه اینجا چه کند؟ مثلاً مامون عباسی را از مخمصه اش نجات دهد؟ یا با یزید بن معاویه وارد جهاد شود؟ داستان از چه قرار است؟ عم یتسائلون؟ عن النباء العظیم. بنده ی حقیر عرضم این است که کسی غلط بکند که بفرمایند مسئله حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است و بلکه در جوابش خودم جام زهر را سر می کشم!

    مسئله بلکه این است که دارید مثلاً دنبال مقاله ای از کیهان هم می گردید و پیدایش نمی کنید چرا که اینترنت هم گیر کرده است. و حالا نمی زنید مثلاً جان کری برای اینکه ببینید در این مورد اینترنت درست می شود و بلکه می زنید حمار به انگلیسی و می بینید باز هم درست نمی شود و اما لغتی نظر شما را جلب می کند که hemarthrosis است. می روید لغتنامه ی آریانپور شش جلدی را نگاه می کنید و می بینید ندارد و یحتمل به اندازه ی کافی بزرگ نیست و یحتمل هم لغتی است تازه ساخته شده و سر هم شده که شما قبلاً آنرا نشنیده اید. حالا اگر جگر بود حتماً می گفت جیگرثروسیس جیگرثروسیس جیگرم جیگرم!

    البته اینجا یک نکته ی دیگری هم هست و آن اینکه بعضی اشکال می کنند که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی غیر از علومی است که بطور رسمی مثلاً در دانشگاه ها یا حوزه ها درس می دهند. و اما یک حالت شعری هم ندارد آنگونه که شما می خواهید فرضاً شعرهایی همچون شعرهای مولوی بلخی رومی یا حکیم سنایی را که در ضمن شعرهایی مردمی که پر از هجو و هزل هم گوشه و کنارش یحتمل باشد را بیابید. حکمت متعالیه و فلسفه که نمی تواند از روی هجو و هزل باشد. و اما نمی تواند؟ چرا می تواند آنجایی که در بین باتلاق و منظره ی طلبه ها و دانشجویان و بلکه بسیجیانی که بین داعش و آمریکا و تحریمهای برجامی و ... طوری گیر کرده اند که باید هر آن اعلان کنید که آهسته برانید؛ کارگران مشغول کارند و جاده در حال ساخت است! گاهی اوقات هم اگر ترافیک در اثر ازدهام جمعیت زیاد شد و جاده هم خیلی ناهموار بود و کاگران و یعنی همان بسیجیان هم خیلی دارند از زیر کار در می روند یحتمل بد نباشد اظهار بدارید که آن جام زهر کجا است؟ التفات می فرمایید؟! یعنی گیر یک سری آرسن لوپنهایی افتاده اید که خودشان هم کاری ندارند الا اینکه بقیه را دیوانه کنند و توی سر و کله ی همدیگر بزنند و حتی حالا با پا! خوب، حالا شما خدمت ایشان بفرمایید که پدر جان، مثل اینکه یادتان رفته است که شما خیلی هم خلیفة الله یعنی جانشین خدا روی زمین هستند. اینجا اگر خدمتتان برگشتند گفتند که یا تنت را چرب کن و لخت شو بیا وسط گود خودت هم ببینی چند مرده حلاجی یا اینکه با این اشرافیگریهایت به هیچ جا نمی رسیم! حالا هی بفرمایید بابا مجید شهریاری؛ احمدی روشن؛ مسعود علیمحمدی؛ ابراهیم هادی؛ .... 

    عرض بنده ی حقیر این است که وبازدگی یک چیز است و اخلاق وبازده چیز دیگری است که همین اخلاق وبازده می تواند آن دیگری را به ارمغان بیاورد. زور کنید همه را چطور شد که همه و همه شلوارهای جین پاره پوره می پوشند؟ یا زور کنید همه و همه را که کلاه هایشان را به یک شکل خاصی بر سر بگذارند و اگر هم هیچ کس کلاه سرش نگذارد، زندانی دارد. و اما خوب، حالا اگر کروناویروس است که دیگر نمی توانید بفرمایید که ماسک هم بی ماسک. اینجا دیگر مسئله زوری است. و اما این هم دیگر نوبرانه است که بفرمایند که تا یک مدت نامعلومی هم کروناویروس شده است همان حالت بیماری وبا و حالا حالاها هم معلوم نیست که چقدر قربانی بگیرد.

    می دانید مثل چیست؟ مثل این است که بفرمایند که آنقدر چشم و گوش و دماغ و گوشت و پوست باید داغ کنیم یا حتی بکنیم و بیاندازیم دور تا شاید مسئله حل شود چرا که همه و همه هم دارند دنبال امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود می گردند و پنج تن خود را گم کرده اند و بجایش عقلشان را هم از دست داده اند و تصمیم هم گرفته اند که نفسشان را هم رها کنند و هر چه بادآباد. هر چه می خواهد بشود. چشم و گوش و دماغ و دهان و گوشت و پوست را می خواهید چه کنید و به چه دردی می خورند؟ و آیا اینها هم حکمت متعالیه نظریه ی حمیدی مجیدی فقهی است که بخواهید استکان نعلبکی و فنجانی و چای و فهوه ای توپولوژیکی حلش کنید؟ دکتر نمی خواهد؟ عمل جراحی  هم نمی خواهد؟ و درمان هم ندارد؟ و استکان-نعلبکی و فنجانی و چای و قهوه و حل است. یعنی مثلاً اگر هفت تا استکان نعلبکی روی هم داشتید و یک استکان یا یک نعلبکی هم کم آورده اید، خوب حالا یک استکان یا نعلبکی متناظر آن استکان نعلبکی تک افتاده را کنار بگذارید و مسئله حل است؛ می شود؟ مثلاً کهیر زیاد می زنید؛ یا چشمتان زیادی می خارد؛ یا حتی گوشتان شده است مثل یک سر بطری که چوب پنبه تویش گیر کرده است و لذا درست هم نمی شود با آن چیزی شنید یا ... همین است دیگر. استکان و نعلبکی را باید توپولوژیکی حلش کنید! بابا برای روستاییان هم می فرمایند که هر چند وقت یک باری دکترهایی که خیلی هم خیرخواه و خیراندیشند می روند ببینند بلکه چه کار می شود برایشان بکنند. و بنده ی حقیر مطمئن هم هستم که به آن عزیزان کسی نمی فرماید آقایان خانمها لطف بفرمایید جام زهر را بردارید سر بکشید تا حالتان خوب جا بیاید! و اما خوب، شیمی درمانیهایی هم داریم که ناخنهای دست را نیز از جا می کند و موهای سر را نیز می ریزاند و یحتمل حال انسان نیز لااقل کمی به هم می خورد و .... و اما خوب، کروناویروس هم یحتمل هنوز دارویش پیدا نشده است و اما ماسک حتماً بزنید که هیچ کس هیچ کس را مبتلا نکند و تعداد مبتلایان بالا نرود و خدای ناکرده اگر سگ هم نگه می دارید؛ دیگر لب و لوچه اش را ماچ نکنید چرا که یحتمل از او کرونا بگیرید. کلنا عباسک یا سیده زینب علیها السلام.

    و بالاخره، عرض بنده ی حقیر این است که یک حسابی هم دارد اگر بخواهیم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بپردازیم که در دانشگاه جهانی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ارائه شود و بلکه ثابت هم کند که یک حساب و کتابی را داریم که بخواهیم جانشین خدا شویم روی زمین که به حق هم مقام انسان است که از فرعونیت خود دست کشیده است و به دیگری هم رحم می کند و اجازه می دهد که رشد کند و مسلمانی را درک کند. و لذا چنین چیزی اسفاری هم نیست که دارید بار خر می زنید و هیچ وقت هم آرزوی مرگ نمی کنید؟ و چرا؟ چون که جانشین خدا روی زمین هستید؟ و می فرماید که پس آرزوی مرگ کنید برای یک بار هم که شده و نزد او بروید ای شمایی که اینقدر ادعاهایتان شما را کشته است و همه را هم می خواهید با خودتان بکشید. قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿6﴾
    وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿7﴾ قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿8﴾ اسفاری را که بر حمار می زنند یک چیز است و حکمت الهی توحیدی چیز دیگری است. یک جاهایی هست که جهاد اکبر را می طلبد و اما جهاد اصغر را هم معنایش این نیست که باید کنارش گذاشت و فراموشش کرد. هر جا جهاد فی سبیل الله داریم باید پیش قدم باشیم. و اما ما کجا و این حرفها کجا؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ﴿لقمان: 12﴾

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

     

    مطلوب است باتلاق-منظره ی اسلامگرایی-همجنسگرایی آنطور که آیا بتوان مسئله ی QFT/CFT را بازبهنجارش کرد یا خیر. نکته ی قابل تامل اینجا است که وقتی ما می خواهیم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنچنان توجه کنیم که از گناه بپرهیزیم و نکات فقهی را در نظر آوریم، خود به خودی مثلاً هم به آیاتی از این قبیل که اعمال قوم عاد و قوم ثمود را نفی می کنند و مایلید از آنها دوری بجویید، می رسیم.  و لذا اسلامگرایان خود به خودی مایلند که در بین خود رحماء بینهم و اشداء علی الکفار باشند و از این بابت به جنس خود است که جلب می شود. و این طبیعی بنظر می رسد که ملا و آخوند با صنف خودش نیز بخواهد وصلت کند چرا که آن دیگری نیز اسلامگرا است و نه همجنسگرا. و اما همجنسگرایان نیز باز راه انحرافی را که به هر ترتیب دچارش شده اند، آنها را وا می دارد که یا بین خود باشند یا اینکه اگر همجنسهای خود را نمی یابند، یحتمل هم اسلامگرایان را از راه خود حتی منحرف کنند. و اما این هم که بفرمایید که ملا و [خوند هم هجنسگرا است چرا که اگر بروی پای منبرش بنشینی تو را از خانه و زندگی باز می دارد و هیپنوتیزمت می کند و باعث می شود که از لحاظ هر کاری که می خواهی انجام دهی متکی به او شوی و لذا همجنسگرا است؛ این نیز دیگر نوبرانه است و دیگر از همان نوع است که بفرمایید که طرف را بردم دادگاه برای اینکه آنقدر مرا ترساند و ناراحتم کرد و از خود بیخودم کرد که شب که خوابیده بودم باعث شد که بخواهم در خوب یک مشت هم به او بزنم و جا خالی داد و خورد به صورت خودم و دندانم را شکستم! به هر حال اینجا یک سری دوقطبیهایی و دوگانهایی هستند که باید خیلی هم رعایت شوند که بتوانیم از هم تفکیکش کنیم. یعنی اگر یک جایی گیر کرده اید که همه و همه همجنسگرایی و نه اسلامگرایی را بیشتر هم می پسندند، سعی کنید هنوز همه ی راههای ممکن را برای حفظ اسلامگرایی خود بجویید و بیابید و زودی هم خروشان نشده و بلکه حتی المقدور دیگران را هم رام کنید و نگذارید خروشان شوند.

    یا مثلاً اگر رفتید مسجد و گفتند که نمی توانی وارد شوی چرا که ماسک نزده ای،؛ زودی ناراحت هم نشوید. بروید ماسکتان را پیدا کنید و بزنید و به مسجد برگردید. یا ماسکی دیگر بخرید. یا خودتان ماسک بدوزید و بزنید. و اما اگر طرف که به شما گفت که ماسکت کو؟ نیز شما را سالها است که می شناسد هم به او زودی نفرمایید که بله؟ بله؟ بله؟ از من هم ماسک می خواهی؟ ماسک بی ماسک! در عین حالی که مطمئن باشید که از همجنسگرایان قوم عادی و قوم ثمودی حتی المقدور اجتناب هم کنید و اما با اسلامگرایان هم سعی کنید معاشرت کرده و بلکه رحماء بینهم و اشداء علی الکفار هم باشید هر چند که از شما برای ورود به مسجد ماسک هم بخواهند. ماسک این روزها برای خودتان خوب است چرا که از وبازدگیهای دیگران جلوگیری می کند و خدای ناکرده از سرایت وبازدگی خودتان به دیگران نیز جلوگیری می کند. ما کرونا را شکست می دهیم. کروناویروس کوید-19 را شوخی نگیرید. بنده دیگر اینجا وارد این مسئله نمی شوم که چطور مسئله را استکان-نعلبکی ای اش بفرمایید طوری که بهتر هم بتوانید به مسئله ی الکتریکی-مغناطیسی دودسکادن-دودسکادنی معادلات درجه ی پنجی نیز بپردازید. ....

    حالا این مقاله ی ابرتقارنی اس-تی مادولار بوت-استراپی سه بعدی گرانش کوانتومی را هم ببینید:

    https://arxiv.org/abs/2007.00684

    وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّـهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿الحشر: ١٩﴾

     

    من عرف نفسه فقد عرف ربه

    حدیث قدسی

     

    قال رسول الله صل الله علیه و آله و سلم: اعداء عدوک التی نفسک بین جنبیک

    میزان الحکمه، محمدی ری شهری، جلد 7، ص 108

    http://lib.eshia.ir/27307/7/108

     

     

    بنده ی حقیر داشتم نگاهی به دیوان سعدی به تصحیح محمد علی فروغی می انداختم، دیدم یک بخشی دارد غلط نکنم به اسم مجالس پنجگانه که در آنها همین گفته و حدیث قدسی زیاد هم آمده است که من عرف نفسه عرف ربه! حالا ما زیاد هم نمی خواهیم وارد بحث اشعار و مجالس سعدی شویم، ولی از آن طرف هم شما مکتب خونه ای را دارید که درسهای اصول فلسفی مکانیک کوانتوم دکتر مهدی گلشنی را اینترنتی می توانید ملاحظه بفرمایید. بنده ی حقیر راستش سعی کردم چند بار با ایشان اینترنتی تماس بگیرم و نشد، ولی یک بار که سر کلاس استاد دیگری می رفتم ایشان را در آی پی ام دیدم که داشتند رد می شدند و بنده ی حقیر نیز به ایشان سلام کردم و بلکه با هم دست هم دادیم! اولاً که بنده می خواستم عرض کنم که در درسشان بطور گذرا هم غلط نکنم می فرمایند که اینشتن در مورد یک مقاله ای یکی از همکارانش با روزنامه نگاران مصاحبه کرده بوده است یا چیزی شبیه این و دیگر با او مقاله ای ننوشت. حالا بنده این را کاری ندارم ولی عرضم این است که خوب است انسان مقالات روزنامه ها را خوب هم بخواند و ببیند چه می گویند؟ و الا این هم مثل بقیه ی متغیرهای پنهانی می شوند که می توانند در مسئله ای مثل واپاشی ذرات بتا در دسترس ما نباشند آنطور که بعدها این متغیرها را در مورد اینشتن-روزن-پدلسکی و قضیه ی بل دیگر فیزیکدانها اضافه کردند و البته یانگ و لی نیز گویا جایزه نوبل را از جمله برای همین موضوع برده اند. البته بنده ی حقیر در مورد میدانهای یانگ-میلزی و بخش کردن آنها به میدانهای خود-دوگان یا ضد-خود-دوگان نیز فکر می کنم می توان بحثهای داغی را پیش کشید که یحتمل خیلی هم قدیمی نشده باشند و بلکه هنوز هم در مبحث توپولوژی فضاهای چهار بعدی و ناورداهای آنها و بلکه کوهمولوژیهای دودسکادن-دودسکادنی بحثهای داغی هم باشند.

    و لذا بنده ی حقیر داشتم همین یادداشت روز روزنامه ی کیهان پنجشنبه را که می خواندم، یک مرتبه حواسم مدام می رفت به متغیرهای پنهانی که در حوزه و دانشگاه جهانی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی  مطرح است که چطور می شود که ما اینقدر کم در این زمینه ها بورسیه هم داریم و بلکه چرا اینقدر طلبه ها و دانشجویان داوطلب این رشته نیز کم هستند؟ یحتمل بسیج طلبگی و دانشجویی که برای این کار لازم است را نتوانسته ایم درست تشکیل دهیم و لذا نتوانسته ایم بسیجیها را درست و حسابی پای مکتب هم بکشانیم و بلکه متغیرهای پنهانی هم هستند که ما از آنها بی خبریم که چطور مسائل را در فضاهایی از ابعاد بینهایت با انتگرالهای فاینمن انتگرالگیری کرده طوری که بینهایتهایش را هم بازبنجارش کنیم! دیر شد، دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَىٰ فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿الأنبیاء: ٨٧﴾

     

    یونس 7 « إذ ذهب مغاضبا [٢] » فذهب علی مجاهدا محاربا « التقمه الحوت وهو ملیم [٣] » وسلمت الحیتان على علی 7 وشتان بین الغالب والمغلوب! وسماه الله ذا النون وسمى النبی 9 علیا ذا الریحانتین ، وقال فی یونس : « إذ أبق إلى الفلک المشحون [٤] » وعلی 7 فلک مشحون من العلم « أنا مدینة العلم » الخبر ، وقیل لیونس : « لنبذ بالعراء وهو مذموم [٥] » وفی موضع « وهو ملیم [٦] » وعلی ترکوه وخذلوه ولعنوه ألف شهر ، وفی حق یونس « وأنبتنا علیه شجرة من یقطین [٧] وأطعم علی 7 من فواکه الجنة ، وقال : « وأرسلناه إلى مائة ألف أو یزیدون [٨] » وعلی إمام الانس والجن ، وإنه عبدالله فی مکان ما عبده فیه بشر [٩] وعلی ولد فی موضع ما ولد فیه قبله ولا بعده أحد.

     

     

    یک وقت هست که در مقابل هجوم و حمله و آفند، پدآفند و ضدهجوم و ضدحمله غیرعامل داریم. (پدآفند غیر عامل را passive defensive دیدم ترجمه کرده اند که یحتمل خیلی هم ترجمه ی خوبی نباشد.)  منظور به این است که ضدحمله یک وقت عاملانه است و مثلاً از روی عمد هم دارد جواب حمله ای را می دهد که آیا از طرف اربابی است یا حتی از طرف رعیتی هم باشد. مثلاً شما این را نمی بینید که کسی بخواهد از امام جماعت یا امام جمعه ای امداد و مدد بگیرد و او را ارباب رجوع خطاب کنند؛ و اما خوب، وقتی به ادارات رجوع می کنید ارباب رجوع خوانده شدن شما را عیب نمی دانند! و اما خوب، مرحوم دکتر مصدق یحتمل ارباب هم تشریف داشتند از آنجایی که بنده حدس می زنم که ارباب روستای احمدآباد مستوفی هم بوده اند. و در عین حال، مرحوم آیت الله کاشانی را هم کسی ارباب خطاب نمی فرموده اند. عرض بنده این است که شما یک وقت عاملانه و عامدانه دارید ضدحمله می زنید بر علیه اربابهایی و فرضاً دکتر مصدق را هم چون ارباب بوده با بقیه ی اربابان اشتباه می گیرید و بلکه همه را از ارباب و رعیت و شاهنشاه آریامهر و آخوند و دکتر و مهندس و دانشگاهی و حوزوی را همه و همه را با یک چوب هم می زنید هر چند که نتوانید همه را در یک سلول ریخته و یک جا همه را بزنید و بلکه در مدت زمانهای طولانی متناوباً همه و همه را حسابشان را می رسید؛ البته سعی کنید دیگر این را به حساب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نگذارید و بلکه ضد حمله ای بر علیه چنین حکمتی به حساب بیاورید. مثل این است که اگر سیاتل و پرتلند و نیویورک ادعای خودمختاری کنند، می خواهید همه را سرکوب کنید و حتی اگر دیوید کوروش یا جیم جونز هم بر علیه نظام آمریکا مسلحانه مدعی شده باشد و قیام هم کرده باشد نیز در مقابلش می خواهید موضع بگیرید. و اما مثلاً اگر از آسمان یک مرتبه یک مرورگر اج (edge) مایکروسافت برایتان رسیده است یحتمل خوب باشد این ریسک را بکنید که تحت آن نظری بدهید و حتی غیرعامل هم آنرا یک حمله ای که محتاج یک ضدحمله ای است حساب نیاورید؛ و حالا می خواهد آمریکایی باشید یا ایرانی! یا یک وقت دیگر هست که وسط کمونیسم و یهودیت و مسیحیت و اسلام و ترک و فارس و همه و همه گیر کرده اید، و آنگاه می خواهید اصلاحاتی را هم به عمل آورید. و چه می کنید؟ از جمله می فرمایید که این مسجد جامع فاطمه الزهرا را خرابش کنیم چرا که خیلی هم نه زورمان به کمونیستها و یهودیها و مسیحیها می رسد و اسلامگراها هم که از این مسجد دفاع می کنند خیلی آسانتر می شود انداخت زندان! اگر هم اسلامگراها حرف زیادی زدند، می گوییم که نه تنها شما اسلامگرا نیستید و بلکه به همجنسگراها هم بیشتر شبیه هستید که اینقدر هم بر علیه شان ترس و فوبیا دارید و بلکه پامنبریهای خودتان را هم دم کار می گیرید و همه و همه را سر کار گذاشته اید. 

    البته اینجا آیا امام و ائمه ی اطهار را هم ارباب خطاب می کنید؟ امام حسین علیه السلام که یقیناً در اشعار و نوحه خوانیها ارباب خطاب می شود هر چند که از همه بیشتر هم یحتمل بتوان گفت به اباعبد الله و سید الشهداء خطاب شوند. به هر حال، امام نیز از آنجایی که خود ولی فقیه و صاحب حکمت متعالیه ای است که از طریق او است که زمین و آسمان به هم متصل می شوند، ارباب است. ولی اربابی هم هست که خود رعیت چنین اربابی است چرا که خود بنده ی خدایی  نیز هست که همه ی تبها و اربابها و فراعنه و شاهنشاهان و منافقان و مشرکان و کافران و همه و همه را در هم می شکند و خرد و بلکه خاک شیر می کند. و اما اینجا از لحاظ روانشناختی یک مسئله ی پراهمیتی هم رخ می دهد و آن اینکه ما یک وقت هست که می گوییم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف آنطور است که در صلوات مطلقه ی ایشان هم آمده است. و یک وقت هم هست که می گوییم این خصوصیات با امامی و بلکه امامانی از امامان ما هم منطبق بوده است و یک وقت هست که می گوییم این خصوصیت با امامی از امامان جماعت نیز آیا چقدر منطبق است و یک وقت هم هست که یک اربابی نه فقط از سر توهمات است که می فرمایید این خصوصیات جزء خصوصیات من (ایگو) هم که خیلی نباشد و بلکه از خصوصیات فرامن باشد و بلکه در نهاد من هم نهادینه شده باشند بر حسب روانکاوی فروید-لاکانی. خوب، اینجا شما می توانید یک غیری با غین کوچک داشته باشید و غیری دیگر با غین بزرگ که آن اولی را نمی خواهید و بلکه دومی را می طلبید آنچنان که کودک نیز پستان مادر را می طلبد هر چند که یحتمل به پستانک هم راضی شود؛ بعضی هم یحتمل اشکال کنند که این خود از معجزات خیلی ظریفکاری شده ی خدا است که در مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه مسائل خلیفة اللهی این غیر بزرگ را با نفس خود چطور منطبق می فرمایید؟ بگذریم از اینکه اینجا مسیحی و یهودی و هندو و کمونیست هم هر کدام چه می فرمایند که بالاخره خدا و واجب الوجود و ممکن الوجود کیست و پیغمبر و امام هم کدام است؟

    نکته ی دیگر در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این است که حالا معادلات یانگ-باکستر و راجرز-رامانوجان هم یک چیز است و اما بسیاری هم مسائل یا نظریاتی را هم دارید که با نام یانگ مثل یانگ-میلز معروف شده اند که همه نیز یک نفرند و برنده ی جایزه ی نوبل. و خوب، به ذهن شما خطور هم نمی کند که پس چرا همین یانگ می فرمایند در سالهای 2015 یا 2016 میلادی سیتزنی یا تابعیت آمریکایی خود را پس داده است و دوباره چینی شده است و به چین هم برگشته است؟ 

    و خوب، شما اگر یک مدیر خیلی خوبی هم داشته باشید که آیا دو تابعیتی و بلکه چند تابعیتی هم هست، آیا می خواهید که تابعیت دیگرش را هم از دست بدهد یا اینکه مایلید بتواند بلکه هر دو تابعیتش را حفظ کند و حتی مدیریتش را هم هر چه بیشتر مضاعف تر و قویتر هم نماید؟ و چه رسد به اینکه اگر این مدیر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تشریف دارند، این مدیریت بشود مدیریتی جهانی در راس حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. یعنی اینجا اگر دارید مسئله ای را قطری می فرمایید آنطور که مثلاً در مسئله ناتمامی حساب منطق ریاضی گودل هر چند که در مرز کفر و دین هم می فرمایند ایا قرار داشته است یا اصلا دین را نیز در نظر نداشته است؛ و اما اگر فقط قطریگری کانتور را هم فقط در نظر آوریم که ثابت می کند الفهای بالاتری از امگا یا الف_0 هم داریم، اینجا باید هم یک استقراء یا غیرالنهایه ای را نیز قبول کرد که بتوان بطور قطری نیز مثلاً در مبنای دو جای صفرها و یکها را در قطری که از شمارش مبنای دوی همه ی اعداد حاصل می شود را بدست آورد و بعد این عدد حاصله نیز با همه ی اعداد دیگر هنوز متفاوت باشد. اگر غیرالنهایه ای وجود نداشت، چنین چیزی هم حاصل نمی شد الا اینکه آیا بتوان به ناورداهای درونی و بیرونی هندسی و نظریه ی اعداد جبری و آنالیتیک و امثالهم وارد شد. مثلاً اگر ما خمینه های مختلط جبری درجه ی پنج را دودسکادن-دودسکادنی بخواهیم بررسی کنیم و ناورداهای آنها را ببینیم چقدر با خمینه های اسپین و بلکه نظریه های زایبرگ-ویتن و گروموف-ویتن و کوهمولوژیهای فلوئر-زایبرگ-ویتن و فلوئر-ویتن-هیگارد و هندسه ی ناجابجایی ارتباط هم دارند؟ یعنی اینجا بطور محلی می توانید معادلاتی از درجه ی 5 هم داشته باشید که با بیست وجهی متناظرند و معادلات دیگری هم داشته باشید که با دوگان بیست وجهی یعنی 12 وجهی هم متناظرند و بعد ببینید اینها با هم چه ارتباطاتی دارند و همینطور اینها با مسائل فرضا کاندلاس-دلااوسا-گرین-پارک گروموف-ویتنی و شمارش منحنیها روی این خمینه ها و دیگر مسائل کوهمولوژیک دودسکادن-دودسکادنی چه ربطی دارند. بعضی از این مسائل یحتمل بطور کلاسیک در کتاب بیست وجهی فیلیکس کلاین آمده است و فقط باید سر در بیاورید که تناظر آنها با این مسائل دیگر چیست؟ البته ربط همه ی اینها با امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه پنج تن نیز دیگر بماند که خود یک غیر و دیگری است با یک غین خیلی بزرگ!

    نکته ی دیگر این است که شما یک باتلاقی را دارید که دوگانش یحتمل منظره ی ریسمانی باشد و اما گاهی اوقات هم نمی شود که در محاسبه ی بینهایتهای این نظریه های ریسمانی باتلاقی-منظره ای اشتباهاً یا حتی غیراشتباهاً بتوان جای باتلاق و منظره را نیز عوض کرد یا عوضی گرفت چرا که بعضی اشکال کنند که نمی توان باتلاق را از منظره درست تفکیک هم کرد؟ و حالا همه چیز هم یحتمل به منظریه ختم شود چرا که و ما ادراک دودسکادن-دودسکادن که خودش دوگان خودش هم هست! برنامه ی لنگلندز و بلکه واریته های شیمورا نیز یحتمل اینجا خیلی به کار آیند. به عنوان تکلیف شب خوب است مسئله ای هم عنوان شود: مطلوب است واریته ی شیمورا و چندوجهیهای نیوتنی متناظر آنها در مسئله ی منظره-باتلاق ریسمانی دودسکادن-دودسکادن. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    ۱. أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّـهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَىٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا ﴿النساء: ٧٧﴾

    ۲. وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ ﴿الرعد: ٢١﴾

    ۳. الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ ﴿الأنبیاء: ٤٩﴾

    ۴. الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّـهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّـهَ وَکَفَىٰ بِاللَّـهِ حَسِیبًا ﴿الأحزاب: ٣٩﴾

    ۵. وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَىٰ إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَمَن تَزَکَّىٰ فَإِنَّمَا یَتَزَکَّىٰ لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّـهِ الْمَصِیرُ ﴿فاطر: ١٨﴾

    ۶. اللَّـهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَىٰ ذِکْرِ اللَّـهِ ذَٰلِکَ هُدَى اللَّـهِ یَهْدِی بِهِ مَن یَشَاءُ وَمَن یُضْلِلِ اللَّـهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿الزمر: ٢٣﴾

    ۷. إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ ﴿الملک: ١٢﴾

     

    اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

     

    یک فضا-زمانهایی هستند که در آنها تروریستها همه و همه را دارند محکوم می کنند به اینکه لطفاً تروریست نباشید! بنده ی حقیر حتی این احتمال را هم می دهم که همین مسئله یحتمل بطور خفیفتر یا قویترش تا چه حدی در مورد خود این بنده ی حقیر نیز صادق باشد و چه اینکه در میان یک باتلاقی دیگران را چطور مورد ترور قرار داده باشم و چه اینکه خود مورد ترور شخصیتی و امثالهم واقع شده باشم؛ مسئله مسئله ی عظیمی است. عرض بنده چیست؟ مثال عینی اش نواب صفوی است؛ آیا او بوده است که تروریست است یا آیا او در معرض یک فضا-زمانی واقع شده بوده است که به فداییان اسلام هم پیوسته است چرا که از جمله الاسلام یعلو و لا یعلی علیه و الکفار بمنزلة الکفر لا یحجبون لا یرثون.

    حالا بنده ی حقیر نمی خواهم اینجا خیلی وارد مسائل شده و موشکافانه آنها را حل و بحث کنم. ولی این مسئله نیز شایع شده است که چرا به اقای حیاتی گفته شده است که دیگر نمی توانی سر کار بیایی! مسئله اینجا فقط این نیست که ما بخواهیم آنچه اتفاق افتاده است را ناسیونالیستی اش کنیم یا اینکه بخواهیم مسئله را به دعوایی که پشت این مسئله بوده است ربطش دهیم آنچنان که برمی گردد به موضوع امام علی علیه السلام دوباره! موضوع بنظر می رسد از همین نوع است که از ترس ترور شخصیتی ترسیده می شود که نکند من هم ترور شوم؟ و لذا و الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احد الا الله و کفی بالله حسیبا! یعنی آنجاهایی که فضا-زمانهایی تروریستی حتی شخصیتی را دارید و آن معنای خلیفة الله ای که مظهرش هم امیرالمومنین علیه السلام است را توجهی بدان نمی شود و بلکه انواع شایعات هم پراکنده می شوند، این دور از ذهن بنظر نمی رسد که حق ناحق و ناحق حق شود و بلکه در مرکز این فضا-زمان نیز می تواند حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها و حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب باشد که دارد بر سر آن کشمکشها هم می شود. بعضی یحتمل اشکال کنند که این دیگر کدام باتلاقی است اقل کم اش حتی دودسکادن-دودسکادنی الکتریکی-مغناطیسی و بلکه مدل استاندارد ذرات فیزیکی همراه با ابرتقارنهایی حداقلی؟

    این داستان سر درازی دارد و اصلا مسئله ای نیست که به سادگی و از راه فروکاست و تنزل بتوان در آن عظمت ائمه ی اطهار علیهم السلام و از جمله امام رئوف امام علی بن موسی الرضا علیهم السلام را نیز دریافت؛ این کار ساده ای نیست چرا که تصور اینکه آن حضرت در مقابل حکومت وقت خود یعنی حکومت عباسی مامون چه ها کردند قابل تصور برای ما نیست آنطور که مثلاً ولیعهدی مامون را پذیرفتند و به خراسان تشریف فرما شدند و بلکه مقدمه ی حکومت ابن الرضاها و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را نیز پایه گذاری فرمودند!

    اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید صلوة کثیرة تامة زاکیةمتواصلة متواترة مترادفة کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک. 

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    با سلام، سالها پیش بنده ی حقیر رفته بودم استخر و از قضا شیرجه زدم توی استخر و نگو قطره های آب یحتمل پاشیده بوده است به آقایی که اتفاقاً سیاه پوست و بلکه اهل بدنسازی و یحتمل مربی بدنسازی هم بودند. ایشان با ناراحتی به این حقیر فرمودند که مثل نهنگ می پری توی آب و همه را خیس می کنی! بنده هم که دیدم انیجوری شد، گفتم چی بگویم و چی نگویم و گفتم من توی نهنگم و نه خود نهنگ! فرمودند چی گفتی؟ گفتم عرض کردم که مثل حضرت یونس علیه السلام توی نهنگم و نه خود نهنگ! این بنده خدا هم که دیده بود بنده مثل اینکه یک مقداری در عالم هپروت هستم و اینها اتفاقاً خوشش هم آمده بود و بنده هم دیدم مثل اینکه استخر بس است و جور و پلاسم را جمع کردم و رفتم. یک نکته ای که در مورد خیریه است این سوالی است که بنده رفته بودم دفترچه ی یادداشتی که هشتاد هزار ریال بود را بخرم و گفتم به شوخی ده هزار ریال است؟ فروشنده گفت امروز بهت با ده هزار ریال نان می دهند؟ اصلا با ده هزار ریال چیزی می توانی بخری؟! اما شما می توانید هنوز آنرا در صندوقهای کمکهای خیریه بیاندازید حتی اگر 1000 ریالی هم باشد. اما اینجا یک نکته ی مهمتری مطرح است و آن اینکه فرض بفرمایید که نماز جماعت اول وقت در مسجد است و حضرت حجت الاسلام و المسلمین یا حضرت آیت الله یا حتی حضرت آیت الله العظمی هم قرار است برای اقامه ی نماز به امامت بایستند. البته قبل از اینکه وارد این مسئله شویم  این سوال هم هست که بنده ی حقیر می روم نان بربری بخرم و 20000 ریال هم برای نان مهربانی که این روزها هم مد شده است می دهم؛ ولی بعد حتی می گویم این 20000 ریال را از بقیه ی پولها جدا کن  و آنرا مخصوص نان مهربانی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف کن و نانوای محترم هم این کار را انجام می دهند! یعنی اینجا نکته این است که یک نان مهربانی دارید که مخصوص فقراء است ولی یک نان مهربانی هم دارید که مخصوص امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز می تواند باشد یا خیر؟! و اما آیا هر نانوایی در هر جایی روی کره ی زمین که برویم و هر زمانی نیز این کار را انجام می دهند؟ و صد البته این مسئله ی دیگری هم هست که کسی مثل این بنده ی حقیر مثلاً اینقدر پررو باشد که چنین درخواستی را از امام زمان عجل الله فرجه الشریف کند و بالواقع نیز خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز از راه برسند و اتفاقاً از نانوای عزیز درخواست نان مهربانی هم کنند. و بالاخره اینکه کسی برود و به نماز جماعت و نماز جمعه بخواهد بپیوندد را چقدر می شود رویش قیمت گذاشت؟ بالاخره این هم خود کاری است دیگر! یک بار چند وقت پیشها یک حاجیه خانم و دخترش نمی دانم چطور شد که یک دوگان الکتریکی-مغناطیسی دودسکادن-دودسکادنی چطور شد رخ داد که فرمودند ما هم می خواهیم بیاییم پشت سر شما نماز بخوانیم! بنده ی حقیر هم گفتم خوب باشد و اتفاقاً اینها نیز نمی دانم چرا آنقدر عقبتر ایستاده بودند که حالا بنظرم می رسد که یحتمل درست هم وصل نشده بودند و لذا جماعتمان به احتمال رو به یقین نیز خیلی جماعت نبوده است و بلکه فرادی هم آیا به حساب نیاید چرا که نه احکام جماعت درست بوده و نه احکام فرادی. و لذا یحتمل همه و همه ی ما یعنی بنده ی حقیر و حاجیه خانم و دخترشان باید قضای آن نماز را هم دوباره بجا بیاوریم! ولی خوب اگر بالاخره باز هم جماعت را در همین حد هم برقرار می کردیم و استقامت می کردیم یحتمل تا حالا احکام جماعت را بین خودمان بهتر هم یاد می گرفتیم. البته گاهی اوقات هم به فکر می افتم که بروم استرالیا از دست این جماعت بی نماز جماعت ولی وقتی یاد این می افتم که چطور کشتی ممکن است وارونه شده و بلکه ماموران مهاجرت ما را که غیرقانونی می خواهیم وارد کشورشان شویم یحتمل بگیرند و زندانی کنند و چه ها که نشود؟ پشیمان هم می شوم. البته اینجا از لحاظ حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز در نظر بگیریم یک مسائل بحرانی عظیمی بنظر می رسد که در سطوح جهانی مطرح هستند که اگر قرار بود امام زمان همین الان ظهور کنند از لحاظات نظریه ی ریسمان بالاخره ما و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف در چه باتلاقی گیر کرده ایم و اما از لحاظات اخلاقی چطور؟ یعنی حساب بفرمایید که آن حضرت بخواهند در مکتب بفرمایند که از لحاظ اخلاقی یا حتی ریاضی فیزیکی این شاگرد در باتلاق شرک یا نفاق یا کفر یا عدم یادگیری درسهای ریاضی فیزیکی خودش گیر کرده است. خوب آیا جایز است که استاد به شاگرد بفرمایند که خوکی جان بدجوری داری در باتلاقت دست و پا می زنیها؛ یک کاری بکن!!! و حالا باز فرض هم بفرمایید که سر همین مکتب یکی گوشت خوک یا اصولاً گوشت هم می خورد و دیگری لب به گوشت هم نمی زند و یکی شراب می نوشد و دیگری نمی نوشد و یکی به بتخانه می رود و دیگری به کلیسا و کنیسه و بلکه مسجد هم می رود. و خوب، حالا وقت نماز هم شده است و استاد می خواهند بروند به نماز جماعت و کلاس مکتبخانه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم باید تعطیل کنیم بروم نماز. و خوب حالا نماز جمعه و حج هم که تعطیل شده اند را چه کنیم؟ امام زمان عجل الله فرجه الشریف اگر تشریف آوردند آیا باید عرضه شود که کرونا شده است و لذا نماز و حج هم تعطیل است؟ اینجا یحتمل اشکال شود که بابا شما دارید روی دست پدربزرگ خودتان هم بلند می شوید و بلکه روی دست ولی فقیه هم می خواهید بلند شوید؛ و این کار هم که جایز نیست چرا که ولی فقیه که سر کلاس معلمی ننشسته اند که بخواهند انشاء خود را بخوانند و اتفاقاً دارند فی البداهه هم می خوانند و معلم و استاد هم متوجه شوند و بفرمایند که انشاء ات را بیاور اینجا ببینم و ببینند که تکلیف انجام نشده است و لذا استاد خوب ولی فقیه مد ظله العالی را بخاطر انجام ندادن تکالیفش با خط کش هم تنبیه کنند. نکته این است که حتی حضرت ابو طالب علیه السلام نیز به پیامبری حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم ایمان آوردند و آن حضرت را یاری می کردند؛ و در عین حال نیز حضرت رسول صلوات الله علیه نیز احترام آن حضرت را حفظ می کردند. ولی خوب با این همه عید الغدیر هم در پیش است و علی ای حال بعضی هم یحتمل اشکال می کنند حضرت امیرالمومنین امام علی ابن ابیطالب نیز با مشکلات فراوانی روبرو شدند. و لذا حکومت جهانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف که دیگر جای خود را دارد. حکومت باتلاقی از نوع فیلمهای پرویز صیاد که مثلاً صمد امام می شود که نیست! با مقالات ویتن و وفا اقل کم اش هم خیلی طرفیم و بنده ی حقیر هم خیلی سعی می کنم آنها را بخوانم و بفهمم و هر چند که همه ی مقالاتشان هم در دسترسم نیست و بلکه برجام را هم که زده اند زیر میزش و خود آمریکا هم که کارش تمام است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ ﴿الزخرف: 23﴾

     

    ۱. الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّـهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ٢٦٨﴾

    ۲. إِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیِّئَاتِکُمْ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿البقرة: ٢٧١﴾

    ۳. لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لَا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّـهَ بِهِ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ٢٧٣﴾

    ۴. إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّـهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِّنَ اللَّـهِ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿التوبة: ٦٠﴾

    ۵. وَأَنکِحُوا الْأَیَامَىٰ مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٢﴾

    ۶. فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ ﴿الشعراء: ١٩٩﴾

    ۷. یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّـهِ وَاللَّـهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ﴿فاطر: ١٥﴾

    ۸. هَا أَنتُمْ هَـٰؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَمِنکُم مَّن یَبْخَلُ وَمَن یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّـهُ الْغَنِیُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُم ﴿محمد: ٣٨﴾

    ۹. لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا وَیَنصُرُونَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ أُولَـٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿الحشر: ٨﴾

     

     

    نکات فراوانی هستند در رابطه با اینکه چرا کسی ممکن است رو به خدا و پیغمبر اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام بیاورد. و از همین قبیل هم هست که کسی مایل شود که به حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نزدیک شود؛ البته این هم نکته ی مهمی است که در مدح خورشید هم آمده است که اگر کسی خود بخواهد به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار به صراط مستقیم نزدیک شود، آنگاه خود ولی فقیه مد ظله العالی نیز می آید نزد او و نه اینکه لازم باشد که آنها سعی و تلاش کنند که بروند نزد ایشان. 

    البته بنده ی حقیر می خواستم زودتر اول وقت این مطالب را عرض کنم ولی مشکلاتی پیش آمد که دیگر حالا دیر هم شده است. یک مسئله ی مهمی این است که اصلا چرا کسی مایل است که حتی به امام زمان خود عجل الله فرجه الشریف نیز حتی در سطوح روانشناسی و روانکاوی و سلامت روح و روان نیز نزدیک شود؟ این خود یک مسئله ی عظیمی است به خودی خود که همان است که در حدیث قدسی هم می فرماید که من عرف نفسه فقد عرف ربه. و اما اینجا یک مسئله ی دیگری هم هست که از نوع همانی است که در قرآن کریم در مورد حضرت یعقوب و یوسف علیهم السلام می فرماید که چطور بوی آن حضرت را شیفته ای مثل حضرت یعقوب می تواند استشمام هم کند؟ وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ ﴿یوسف: 94﴾. به عبارت دیگر، بین آن امام همام و یاران او واقعاً هم چنین ارتباطی هست یا لااقل باید باشد هر چند که چنین ارتباطی هم یک حالت عجیب و غریبی را نیز در بر دارد! یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که برای همین هم هست که در جهاد فی سبیل الله هم مسئله ی شهادتی مطرح می شود که دیگر آن ارتباط بین سالک الی الله و لقاء او به حضرت حق به بهترین نحوی تکمیل هم می شود و به امامش هم می پیوندد. و اما یک چیزی ماورای این مسئله هم که هست و همان مسئله ی استشمام آن امام همام است، این است که بین او و مامومینش به واقع یک ارتباط تنگاتنگی هم مطرح است که از این نوع نمی تواند باشد که خوب حالا که مثلاً کروناویروس کوید-19 آمده است؛ و لذا دیگر باید ارتباط بین امام و ماموم هم قطع شده و نماز جماعت هم نباشد و مسئله حرکت داده می شود به طبیب و اطباء چرا که اینجا دیگر فقیه و من لا یحضره الفقیه چندان کارآیی هم ندارد. البته اینجا امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز خود در غیبت است و مسئله مسئله ی غریبی هم هست چرا که یکی از آن مسائلی است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز خود آیا نباید همچون رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم مثل طبیبی دوار مریضها را درمان کند و حتی آنجایی که باید با سیخی داغ هم شوند، داغ کند؟!

    چیزی که روشن است این است که یحتمل ارتباط بین بنده ی خدا و خدا و امام و لااقل بعضی مامومین بدتر از این بنده ی حقیر (که معلوم هم نیست که یافت شود) در همان حدود روانشناختی و رواندرمانی و روانکاوی و سلامت روح و جسم نیز به انواع و اقسام بیماریها و مرضها قطع می شود. و یک باتلاقی هم در این میانها هست که اگر کسی بخواهد به آن منظره ای که چطور زمین و آسمان را با حبل الله المتین و ریسمان الهی به هم متصل می کند آیا از طرق خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار علیهم السلام و بلکه حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز برسد، اینجا گیرها دارد! و گیرهایش کدامند؟ یک گیرش این است که هر جا که انسان روی زمین می رود و سفر می کند یحتمل آیا چقدر بتواند خود را به مساجد و خانه های خدا نیز نزدیک کند؟ و گیر دیگرش اینجا است که چقدر ممکن است او خانه ی خدا را با معبد و میخانه حتی اشتباه هم بگیرد؟! و لذا باتلاق! یعنی آیا او چقدر می تواند با امام درونش حتی در سطوح روانشناختی نیز تماس بگیرد و او را وادار کند که خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار علیهم السلام را بیابد و نماز اقامه کند چرا که ان الصلاة تنهی عن المنکر و الفحشاء و بلکه به سمت آنها نیز میل کند و نزدیک شود و ملاقات کند. و حالا ما چقدر هم می توانیم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چنین کنیم؟ و حتی از سمت معبد و بتخانه و حتی میخانه نیز خود و بلکه بشریت را به سمت خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار خود را برسانیم؟ لا اقل یک مقاله ای هم غلط نکنم بنده ی حقیر از ادوارد ویتن دیده ام که مربوط به جبرهای هکه هم هست و بله اتفاقاً همان مقاله ی کاپوستین-ویتن هم هست! این مقالات باکستر و بلکه مقالات شیخ جباری راجع به یانگ-باکستر را هم ببینید! 

    https://arxiv.org/abs/1307.2876

    https://arxiv.org/abs/hep-th/9303013

    https://arxiv.org/abs/cond-mat/0501227

    https://arxiv.org/abs/cond-mat/0510683

    اتحادهای راجرز-رامانوجان از قضا در خود کتاب 1982 باکستر نیز آمده است؟!

    لااله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَکَذَٰلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ ﴿الزخرف: ٢٣

     

    ۱. قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَکُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿الأنعام: ١٣٥﴾

    ۲. هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّىٰ إِذَا کُنتُمْ فِی الْفُلْکِ وَجَرَیْنَ بِهِم بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّـهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنجَیْتَنَا مِنْ هَـٰذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ﴿یونس: ٢٢﴾

     

    ۱. بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿البقرة: ١١٧﴾

    ۲. قَالَتْ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کَذَٰلِکِ اللَّـهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿آل عمران: ٤٧﴾

    ۳. وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّـهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّـهِ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ﴿آل عمران: ٤٩﴾

    ۴. إِنَّ مَثَلَ عِیسَىٰ عِندَ اللَّـهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿آل عمران: ٥٩﴾

    ۵. وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَیَوْمَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ ﴿الأنعام: ٧٣﴾

    ۶. إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿النحل: ٤٠﴾

    ۷. مَا کَانَ لِلَّـهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿مریم: ٣٥﴾

    ۸. إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿یس: ٨٢﴾

    ۹. هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ فَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿غافر: ٦٨﴾

     

     

    معالجه!(گفت و شنود)



    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: جو بایدن رقیب ترامپ در انتخابات آتی آمریکا گفته است ترامپ یک دیوانه تمام عیار است و باید برای معالجه به تیمارستان فرستاده شود.
    گفت: خود جو بایدن هم در دیوانگی دست‌کمی از ترامپ ندارد!
    گفتم: خُب او را هم به تیمارستان ببرند.
    گفت: اول باید قبول کنند که دیوانه‌اند و سپس برای معالجه آنها اقدام شود.
    گفتم: مریضی را که با هزار زحمت به مطب دکتر برده بودند، به دکتر گفت، اجازه بدهید بگویم که من هیچ اعتقادی به پزشکان ندارم! و دکتر گفت؛ مهم نیست چون هیچ حیوانی هم به دامپزشک اعتقاد ندارد ولی معالجه
    می‌شود!

     

    گفت و شنود صفحه ی دوم روزنامه کیهان امروز

     

    7- مگر در خانه‌های تیمی‌ دائما همدیگر را نمی‌بینند؟ بپرسند فلانی! تو با بهمان دستیار ارشد دولتی و محکوم‌شده در پرونده ارتشاء، چه پیوندی داری که وقتی خرداد 95 از زندان آزاد شدی، بلافاصله به همراه برخی عناصر گروهکی به ملاقات تو آمد؟ خبر نداشتی که او کار چاق‌کن دانیال‌زاده (با چهار هزار میلیارد تومان بدهی) است و رئیس ‌بانک جابه‌جا می‌کند تا او مجبور نباشد پول‌ها را برگرداند؟ در این خانه‌های تیمی‌چند نفر بی‌خبر بودند که دانیال‌زاده و نجفی و...، سرمایه‌گذار ستاد انتخاباتی آنها هستند و خون مردم را در شیشه کرده‌اند؟ خبر ندارند چه کسانی هفت سال به مسکن مهر پوزخند زدند تا قیمت مسکن چهار برابر شد؛ چه کسانی ارز 4200 تومانی دادند و گرفتند؛ کدام مدیران اجازه واردات قاچاق خودروهای لوکس را از مجاری رسمی ‌وزارت صمت دادند؛ کدام مدیران، حقوق و پاداش‌های چند ده تا چند صد میلیون تومانی گرفتند؛ و کدام‌ها، سازمان خصوصی‌سازی را تبدیل به سر گردنه غارت شرکت‌های دولتی کردند؟ با این همه خیانت، منتظر چیزی جز افزایش ضریب جینی (شکاف طبقاتی)، رکود تورمی، رکورد تورم 52 درصدی، 36 پله کاهش رشد اقتصادی و تعطیلی برخی کارخانه‌ها بودند؟!

     

    از یاداشت روز روزنامه ی کیهان امروز

     

    بنده ی حقیر می خواستم عرض کنم که واقعاً هم راه علاج این نیست که بعضیها همدیگر را دیوانه وار دیوانه خطاب کنند و بفرمایند که باید روانه ی تیمارستان شوند. این در حقیقت دیگر یکی از آخرین کارهایی است که در عرصه های روانشناختی روانکاوی و روانپزشکی می توان در حق کسی انجام داد. البته می فرمایند که بهلول هم یک بار سوار اتوبوس شده بود و مدام می فرمود کوری و شلی تا کی خدا و قصد گدایی هم داشت. یک بنده خدایی که سعی داشت به سایت قرآنی هم وصل شود و موبایلش خط نمی داد در اتوبوس نشسته بود و از آنجایی که حواسش هم به موبایل و سایت قرآنی اش بود به بهلول گفت که تو که کور نیستی نکند داری مادام ماری کوری و ساهارون شله را می گویی و خیلی فرهیخته ای و داری کارهای آنها را اینجوری در ذهنت مرور می کنی آنطور که در رادیولوژی و منطق ریاضی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز اینها امور مهمی می توانند باشند؟ بهلول هم که از فرط گرسنگی و خستگی و احساس ناراحتی و بلکه بدبختیهای خودش حوصله اش تمام شده بود، سعی کرد هندوانه ی یکی از مسافرها را بلند کند و پرت کند توی سر این بنده ی خدا که در عوالم قرآنی خودش بود. و او هم جاخالی داد و خورد توی سر یک خانمی که توی قسمت عقب اتوبوس با دیگر خانمها نشسته بود. و همین شد که اتوبوس نگه داشت و آن آقایی که سایت قرآنی اش کار نمی کرد و آقایی که هندوانه اش هم پرت شده بود و آن خانم و حتی راننده ی اتوبوس آمدند از اتوبوس پایین و بهلول را هم کشیدند پایین و حسابی شروع کردند که بهلول را بریزند سرش و کتکش بزنند که مرد موبایل به دست گفت که نه این کار را نکنید. ما که قابیلی نیستیم که بخواهیم این بنده خدا را که از روی نداری و فقر و بدبختی دارد گدایی می کند و اعصابش هم به هم ریخته است را تازه یک فس کتک حسابی هم بزنیم! و ولش کردند رفت.

    ولی دوباره که بهلول سوار اتوبوس شد تازه حالش جا آمده بود و افتاد به سخنرانی که می دانید چه شده است؟ خزانه داری آمریکا و سخنگوی قوه ی قضاییه ی آنها نیز به حرف آمده اند که سیستم قضایی ما و بلکه سیستم خزانه داری ما نیز اصلا هیچ مشکل نژادپرستی یا فساد سیستمی ندارد و مشکل از ایران هم هست که هر کاری می کنیم که این لامذهبها را تحریمشان کنیم نمی توانیم و همین هم باعث شده است که خود ما هم متهم شویم به نژادپرستی و فساد و منکر و فحشاء. مردم هم آمده بودند بریزند سر رئیس خزانه داری و سخنگوی قوه ی قضاییه که خوب نه یک وعده و بلکه چندین وعده کتکشان بزنند که دو پا داشتند و دو پای دیگر هم قرض کرده بوده اند و الفرار!

    بنده ی حقیر این را هم عرض کنم که هنوز کانداکتورها را که در زمان هیتلر گویی به Fuerer یا همان رهبر معروف بوده اند و آندره ویل نیز یک مقاله ی معروفی گویا دارد در این زمینه و لذا هنوز باید این مقالات اخیر را که در نظر قبل آمده اند را یک نگاهی دوباره بیاندازم. و اما عرض بنده این است که بعضی هم اشکال کرده اند که این دودسکادن دودسکادن مسئله چیست؟ عرض بنده این است که گویا یک ابهاماتی هم هست که دودسکادن یحتمل یک چیز عجیب و غریبی است و مربوط است آیا به دود قطار یا صدایی که قطارها از خود در می آورند یا چه؟ در صورتی که اینطورها هم نیست. مسئله اینجا این است که ما یک دودکاهدرون یا همان دوازده وجهی را داریم و یک آیکوساهدرون یا همان بیست وجهی را داریم که دوگانهای یکدیگر هم هستند و وقتی اینها را با هم در نظر بگیریم و متوجه قضایای مربوط به دوگانهای الکتریکی- مغناطیسی مسائل لنگلندزی کاپوستین-ویتنی شویم که در آن دوگانهای بیست وجهی و دوازده وجهی بطور دوگان گروه لنگلندزی و کاپوستین- ویتنی یک جا با هم به حساب بیایند، مسئله ای ادغام شده خواهیم داشت که محصولش می شود دودسکادن-دودسکانی. یعنی واقعاً شما بدنبال یک عضو یونیورسال حد معکوس و بلکه حد مستقیم هم بلکه بخواهید در نظر بگیرید در مسائل آبلینیازیساسیون خود که از فشرده سازی گروه معادلات جبری خود بدست می آورید و وقتی از عضو اونیورسال خود به معادلات درجه پنج رفته و بلکه معادلات را سعی هم می کنید که درجه شان را به سمت بینهایت سوق دهید، آنگاه کما بیش یحتمل در حدود قطع ماورای بنفش و مادون قرمزی کیو-سی-دی بتوانید دودسکادن-دودسکادنی مسئله را بررسی کنید. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّـهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا ۚ أُولَـٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ ﴿لقمان: ٦﴾ 

     

    ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

     

    یا مثلاً پیشگیری بسیار مهم است. در مورد پیشگیری آنچه حائز اهمّیّت است این است که ما بسترهای وقوع جرم و تولید جرم را درست بشناسیم. اگر این بسترها شناخته شدند، دانسته شدند -که من حالا بعد یک نکته‌ای را هم در این زمینه عرض خواهم کرد- آن وقت شما راحت با آشنایی، با بصیرت میتوانید با وقوع جرم مقابله کنید که اصلاً جرم واقع نشود. ما اگر توانستیم پیشگیری را به معنای واقعی کلمه راه بیندازیم هزینه‌ی مقابله‌ی با جرم بشدّت کاهش خواهد یافت. وقتی که بتوانیم پیشگیری را راه بیندازیم اصلاً از لحاظ مواجهه‌ی با جرم و مجرم هزینه‌ِی کشور و هزینه‌ی قوّه‌ی قضائیّه بشدّت کاهش پیدا میکند؛ البتّه این محتاج همراهی همه‌ی قوا است، بخصوص قوّه‌ِی مجریّه باید در این زمینه با قوّه‌ی قضائیّه همراهی کند.

    ...

     یک نکته‌ی دیگر تشکیل دادگاه‌های تجاری است که من قبلاً هم این را برای رفع اختلافات اقتصادی گفته‌ام.(۱۲) یکی از کارهای لازم در مبارزه‌ی با فساد که قبلاً اشاره کردم و گفتم برمیگردم به این، همین نظارتهای مردمی است. خب برای نظارتهای مردمی و گزارشهای مردمی زیرساخت حقوقی در داخل قوّه لازم است؛ یعنی شما باید جایگاه این را در داخل قوّه مشخّص کنید که این گزارشها کجا برود، چه جوری بررسی بشود و صحّت و سُقم این گزارشها شناخته بشود، چگونه دنبال بشود، امنیّت آن گزارشگر هم چگونه محفوظ بماند؛ یکی از مسائل مهم این است. آمر به معروف و ناهی از منکر که از جمله‌ی آنها، همین گزارشگری است که می‌آید راجع به وجود فساد در فلان نقطه، در فلان معامله، در فلان اداره به شما گزارش میدهد، بایستی امنیّتش ــ هم امنیّت مادّی‌اش، هم امنیّت معنوی‌اش ــ حفظ بشود و مورد تعرّض قرار نگیرد. گاهی اوقات میشود مثلاً یک جوان مؤمن حزب‌اللهی متدیّنی از روی احساس وظیفه می‌آید یک گزارشی به شما میدهد، منتها چون قانون‌دان نیست، یک اشتباهی اینجا میکند؛ مثلاً یک اسمی را که نبایستی تصریح میکرد در فلان‌ جا، این را تصریح میکند، یک اشتباهی میکند در این زمینه؛ آن کسی که قانون‌دانِ قانون‌شکن است از همین اشتباهِ کوچکِ این [جوان] استفاده میکند و آن مَفسده‌ی بزرگ را پشت این پنهان میکند، این جوان محکوم میشود، او سالم درمیرود! این چیزها بایستی ملاحظه بشود. این احتیاج دارد به اینکه در داخل قوّه‌ی قضائیّه یک زیرساخت و زیربنای حقوقی‌ای به وجود بیاید که هم امنیّت گزارشگران مردمی را تأمین بکند، هم صحّت و سقم آنها را. ضمناً راه هم برای تهمت‌زنی باز نشود که حالا تا دیدند که یک دستگاهی هست که گزارشهای مردمی را گوش میکند و قبول میکند، هر کس با هر کسی مثلاً یک مختصر خرده‌حسابی دارد، فوراً او را متّهم بکند؛ نه، بایستی پیش‌بینی بشود و ملاحظه بشود که این [طور] هم نباشد. بالاخره آن کسی که آمر به معروف و ناهی از منکر است باید به قوّه‌ی قضائیّه دلگرم باشد، بداند که قوّه‌ی قضائیّه پشتیبان او است. این هم راجع به این [نکته].

    بیانات رهبری در ارتباط تصویری با همایش سراسری قوه قضائیه

    https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45974

     

     

     

    در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، شما یحتمل خیلی وارد این مسائل نشوید که چرا امام جماعت نمی تواند نماز قضای احتیاطی را اقامه کند وقتی مامومینی دارند به او اقتدا می کنند. مثلاً اگر نماز آیاتش را خود اقامه کرده است و نماز آیات قضای دیگران را می خواهد امام شود، اگر خودش نماز آیات قضا داشته باشد می تواند ولی اگر نماز آیات برای شخص بخصوصی نداشته باشد که بنیت او بتواند اقامه کند می فرمایند که برای یک بد وارث یا بی وارث بطور عام نیت کردنش احتیاطی می شود و لذا نمی تواند اینطور نیت کند. خوب، اینجا پس اگر از او بخواهند که حاج آقا شما بفرمایید امام جماعت ما شوید، تکلیفش چیست و چطور می تواند امام جماعت شود؟ یا اینکه جایز هم نیست که چنین کند؟ احتیاطی بودن برای بد وارث و بی وارث بطور عام یحتمل به این دلیل است که امام جماعت باید یقین کند که بد وارث و بی وارثی یقیناً وجود دارد که او میتواند برای او چنین نمازی را اقامه کند؛ و یحتمل آیا چنین شخصی بطور عام در کل عالم یافت نشود؟ آیا این است مسئله؟ البته اگر ما در چنین عالمی زندگی کنیم که یک چنین بد وارث و بی وارثی در کل عالم یافت نشود هم خیلی ایده آل است و یحتمل خوب هم هست که حساب را بر این منوال بگذاریم که واقعاً هم نه فقط از روی مجاز است که چنین عالمی دور از ذهن نمی باشد. یا اگر بطور احتیاطی دارد نماز استیجاری را برای دیگری می خواند نیز آنجا باز مسئله گیر پیدا می کند؛ و نمی تواند این کار را بکند الا اینکه نماز استیجاری نماز واجب بوده است و نه نمازهای احتیاطی که مثلاً بعضی علماء وصیت می کنند برای آنها 70 سال احتیاطاً استیجاری اقامه شود!

    البته اینجا یک مسئله ی دیگری نیز رخ می دهد که در مرز بین نماز آیات و نماز جماعت احتیاطی است و آن در مواقعی است که احتیاطاً مسائلی از نوع کرونا-ویروس رخ می دهد که آیا احتیاطاً حتی باید نماز جماعت و نماز جمعه برگزار شود یا خیر؟! این یک نکته ی بسیار قابل توجه ی است که وقتی با مسئله ای واگیردار طرفیم که حالتهایی از روی اپیدمی رخ می دهند، اینجا باید چه کرد؟ یعنی در این حالات شما دارید روی مرز بین من لا یحضره الفقیه و من لا یحضره الطبیب راه می روید که آیا چقدر این کارساز و پرمحتوا است و چقدر آن درست است و نمازهای جماعات مهم هستند؟! در نماز آیات شما می دانید که اتفاق حولناکی افتاده است که ترس و وحشت را نیز یحتمل به همراه دارد یا خیر و مثلاً خورشید گرفتگی کسوف یا ماه گرفتگی خسوف است. خوب، اینجا تکلیف روشن است که نماز آیات واجب می شود حتی اگر شما خود این پدیده را ملاحظه نکرده اید و بلکه از منابع موثقی این را شنیده اید. و اما کرونا-ویروس کوید-19 طوری است که باید به گفته ی پزشکان و فرضاً وزارت بهداشت هم متکی باشید و تا وقتی که اعلان نشود که اجتماعات را باید رعایت کرد و بهتر است که برگزار نشوند هم نمی توان چنین اجتماعات را کلاً برگزار کرد.

    اما اینجا اگر شیطنتی هم در پیش نباشد که برای من لا یحضره الطبیب و من لا یحضره الفقیه هم روشن نشود که کیست که دارد راست می گوید و کیست که همه را گذاشته است سر کار، آنگاه مسئله چیست؟ یعنی شما اینجا حضرت یوسف را مثل حضرت یعقوب گم نکرده اید که بفرمایید خوب حالا من بوی حضرت یوسف دارد به مشامم می رسد آنجایی که کاروان تازه دارد از مصر خارج هم می شود!

    وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلَا أَن تُفَنِّدُونِ ﴿یوسف: ٩٤﴾

    ولی با خیلی از مریضهایی کرونایی هم طرفید که یحتمل خود نیز حس بویاییشان را از دست داده باشند و آیا اینها چطور می خواهند بهبود یابند؟ و الله اعلم! یعنی آیا اینجا فقط طبیب هم می خواهند یا حتی فقیه هم نیاز است یا خیر؟ هیچ کدام را نمی خواهد و خودشان به خودی خود بالاخره یاد می گیرند که چطور آیا بهبود یابند یا بلکه کارشان هم تمام است هر چند که حس بویاییشان هم خیلی مثل قبل از بیماری کرونایشان دیگر قوی نباشد.

    البته یک وقت هم هست که مسئله چیز دیگری است. و آن چیست؟ مسئله این است که فرض بفرمایید که از همه طرف اطلاعات زیادی را به حضرت یوسف علیه السلام در جوانی می دهند و او نیز برای دادخواهی در یک دادگاهی می خواهد این اطلاعات را استفاده کند. اینجا مسئله فقط این هم نیست که آیا این اطلاعاتی را که حضرت یوسف علیه السلام دارد خیلی مهم است آنچنان که باید هم از او خیلی مواظبت کرد و بلکه تحت پوشش بادیگاردهایی نیز قرارش داد. مسئله بلکه این است که او پیامبری است که به اخبار غیبی ای دسترسی دارد که حتی می تواند تعبیر خواب هم کند آنچنان که تعبیر خواب فرعون مصر هم درست در می اید و بلکه خود نیز عزیز مصر می شود! و اما اگر یوسف زهرا علیهم السلام هم خواست ایام حج تمتع برود مکه و مدینه و فرمودند که کروناویروس آمده است نیز استثنائی که همه را از حج رفتن باز می دارد علی القاعده هم او را نیز باز می دارد و نمی تواند به سفر حج خود مشرف شود مگر اینکه ساکن مکه هم باشد و بطور دلبخواه نیز به زیارت خانه ی خدا دسترسی داشته باشد! 

    یک وقت هست که می فرمایند که ایام حج تمتع همان ذی القعده و ذی الحجه است و یک وقت هست که می فرمایند که در ایام جاهلیت این ایام در گردش هم بوده است. و اما یک وقت هم هست که اگر همین ایام حج تمتع را در ذی الحجة بخواهیم در گردشهای ماه ه وسالهای خورشیدی حساب کنیم نیز یقین می کنیم که ماه ها و سالهای قمری نه فقط برای این منظور نسبت به ماه ها و سالهای خورشیدی در گردشند!

    خوب، اینجا ما هنوز یک گیر اطلاعاتی دیگری داریم که نه فقط مخصوص دادگاه ها است و بلکه مخصوص مکتبها و کلاسهای درس و بحث و بلکه حوزه و دانشگاه هم هست که اینجا برای اینکه یک طلبه ای یا دانشجوی جوانی یا نه چندان خیلی جوانی بخواهد مسئله ای را نزد معلم و استادش مطرح کند که اتفاقاً خیلی هم یحتمل مسئله ی مهم و قابل توجهی باشد، آنگاه یک وقت هست که مسئله را اول بین خود طلبه ها و دانشجوها مطرح می کند و بعد هم خوب روی آن کار می کنند و نهایتاً آنرا خدمت استاد می برند. ولی یک وقت هست که خیر؛ مسئله را طلبه و دانشجو و شاگرد مستقیم می برند خدمت استاد و به او ارائه می دهد. خیلی اوقات یا شاید هم در مواقع نادری یحتمل پیش بیاید که شاگرد و طلبه و دانشجو خیلی هم فکر می کند که کارش از روی حماقت هم نبوده است و بلکه خیلی هم کارهای خوبی دارد می کند و دیگر شده است استاد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که دیگر کارهایش حتی رودست هم ندارد. و اما وقتی همان را می برد نزد معلم و استادش؛ و استادش هم آنرا پرت می کند آنطرف و کم محلی می کند و بلکه حالا کی جواب بشنود یا نشنود. آنگاه چه می شود؟ یک مسئله این است که آن احساس پستانک به دهانی و حماقتی که دچار انسانهای ناصبور است شوند. مسئله ی دیگر این است که نخیر؛ استادش و بلکه خدا و رسول و ائمه ی اطهار هم دارند امتحانش می کنند و دارند متوجه اش می کنند که تا چه حد زودی خودش صبرش تمام و بی صبری هم می کند و می پرد که پستانک را بقاپد و اگر هم نتوانست مثل چارلی چاپلین می شود و اتوماتیک می رود سراغ هر چیزی که شبیه پیچ و مهره بود که بازش کند.

    یعنی شاگرد اینجا یحتمل بجای اینکه برود در خانه ی خدا را بزند هم اشتباهی برود در هر معبد و بلکه میکده ای را هم بزند که ببیند آیا استادش و بلکه خدا را آنجا نیز می تواند بیابد؟ و چه شده است که خدا او را اینچنین نقره داغش هم کرده است؟ دودس کادن دودس کادن! اینجا به واقع هم یک رابطه ی استادی شاگردی باید می باشد که نصیب هر کسی نمی شود آنچنان که آن استاد گویی همیشه با او است و استاد نیز همیشه مواظب شاگردش است و یک ارتباط قلبی ای بین آنها گویی برقرار می شود کانه ناگسستنی است! این می شود که اطلاعات را گویی دارد رایگان با استادش رد و بدل می کند و استادش هم رایگان و مفتی دارد اطلاعاتش را در اختیار شاگردش می گذارد همانطوری که کل عالم نیز گویی آمده اند سر کلاس نشسته اند! یعنی سر این کلاس فقط هابیلیها هم راه ندارند و حتی قابیلیها هم اگر عرضه داشتند می توانستند لیقات پیدا کنند و وارد مکتب شوند و درسها بیاموزند و بلکه درسها نیز بدهند!

     

    https://arxiv.org/abs/1912.11955

    https://arxiv.org/abs/1906.01047

    https://arxiv.org/abs/1507.02733

    https://inspirehep.net/literature/1683335

    https://inspirehep.net/literature/1790704

     

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿المائده: 64﴾

     

    یا مثلاً پیشگیری بسیار مهم است. در مورد پیشگیری آنچه حائز اهمّیّت است این است که ما بسترهای وقوع جرم و تولید جرم را درست بشناسیم. اگر این بسترها شناخته شدند، دانسته شدند -که من حالا بعد یک نکته‌ای را هم در این زمینه عرض خواهم کرد- آن وقت شما راحت با آشنایی، با بصیرت میتوانید با وقوع جرم مقابله کنید که اصلاً جرم واقع نشود. ما اگر توانستیم پیشگیری را به معنای واقعی کلمه راه بیندازیم هزینه‌ی مقابله‌ی با جرم بشدّت کاهش خواهد یافت. وقتی که بتوانیم پیشگیری را راه بیندازیم اصلاً از لحاظ مواجهه‌ی با جرم و مجرم هزینه‌ِی کشور و هزینه‌ی قوّه‌ی قضائیّه بشدّت کاهش پیدا میکند؛ البتّه این محتاج همراهی همه‌ی قوا است، بخصوص قوّه‌ِی مجریّه باید در این زمینه با قوّه‌ی قضائیّه همراهی کند.

    ...

     یک نکته‌ی دیگر تشکیل دادگاه‌های تجاری است که من قبلاً هم این را برای رفع اختلافات اقتصادی گفته‌ام.(۱۲) یکی از کارهای لازم در مبارزه‌ی با فساد که قبلاً اشاره کردم و گفتم برمیگردم به این، همین نظارتهای مردمی است. خب برای نظارتهای مردمی و گزارشهای مردمی زیرساخت حقوقی در داخل قوّه لازم است؛ یعنی شما باید جایگاه این را در داخل قوّه مشخّص کنید که این گزارشها کجا برود، چه جوری بررسی بشود و صحّت و سُقم این گزارشها شناخته بشود، چگونه دنبال بشود، امنیّت آن گزارشگر هم چگونه محفوظ بماند؛ یکی از مسائل مهم این است. آمر به معروف و ناهی از منکر که از جمله‌ی آنها، همین گزارشگری است که می‌آید راجع به وجود فساد در فلان نقطه، در فلان معامله، در فلان اداره به شما گزارش میدهد، بایستی امنیّتش ــ هم امنیّت مادّی‌اش، هم امنیّت معنوی‌اش ــ حفظ بشود و مورد تعرّض قرار نگیرد. گاهی اوقات میشود مثلاً یک جوان مؤمن حزب‌اللهی متدیّنی از روی احساس وظیفه می‌آید یک گزارشی به شما میدهد، منتها چون قانون‌دان نیست، یک اشتباهی اینجا میکند؛ مثلاً یک اسمی را که نبایستی تصریح میکرد در فلان‌ جا، این را تصریح میکند، یک اشتباهی میکند در این زمینه؛ آن کسی که قانون‌دانِ قانون‌شکن است از همین اشتباهِ کوچکِ این [جوان] استفاده میکند و آن مَفسده‌ی بزرگ را پشت این پنهان میکند، این جوان محکوم میشود، او سالم درمیرود! این چیزها بایستی ملاحظه بشود. این احتیاج دارد به اینکه در داخل قوّه‌ی قضائیّه یک زیرساخت و زیربنای حقوقی‌ای به وجود بیاید که هم امنیّت گزارشگران مردمی را تأمین بکند، هم صحّت و سقم آنها را. ضمناً راه هم برای تهمت‌زنی باز نشود که حالا تا دیدند که یک دستگاهی هست که گزارشهای مردمی را گوش میکند و قبول میکند، هر کس با هر کسی مثلاً یک مختصر خرده‌حسابی دارد، فوراً او را متّهم بکند؛ نه، بایستی پیش‌بینی بشود و ملاحظه بشود که این [طور] هم نباشد. بالاخره آن کسی که آمر به معروف و ناهی از منکر است باید به قوّه‌ی قضائیّه دلگرم باشد، بداند که قوّه‌ی قضائیّه پشتیبان او است. این هم راجع به این [نکته].

    بیانات رهبری در ارتباط تصویری با همایش سراسری قوه قضائیه

    https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45974

     

    از قضا، آقای موسوی خویینی ها نامه ای سرگشاده به مقام معظم رهبری مد ظله العالی نوشته اند که شرحش ر تا حدیا در یادداشت روز کیهان می یابید و اما بنده ی حقیر سعی کردم خود نامه را ببینم که کجا است؟ ولی یحتمل باید فیلترشکن هم داشته باشید تا آنرا بتوانید پیدا کنید!

    بنده ی حقیر خود می خواستم از در طلبگی وارد اقامه ی دعوا با حضرت ولی فقیه شوم؛ دلیلش این است که شما واقعاً هم چنین دعواهای طلبگی ای را در سطح مساجد خیلی با دیگر مومنین و مومنات و طلبه ها و اساتید ندارید و بلکه بیشتر مسئله تنزل می یابد و فروکاست می کند به برخوردهای داعشی مانند! اینکه در آمریکا سیاه پوستی را یعنی جورج فلوید را در مینیاپولیس خود پلیس زانویش را می گذراد روی گردنش و می کشد و هنوز هم در آشبوب به سر می برند را می بینیم که درست است که یک سیاه پوست بوده است که به قتل رسیده است و فقط یک نفر هم هست؛ و اما آشوبها در پی دارد. ما اینجا متوجه می شویم که این فقط قتل یک نفر هم نبوده است و بلکه قتلی است که در پی قتل دیگری یعنی قتل سردار شهید قاسم سلیمانی نیز واقع شده است و هنوز هم گویی آمریکاییها نه فقط عراق را هم همچون عرصه ی فیلمهای تگزاسی و کابوی ای خود می دانند.

    عرض بنده ی حقیر این است که اینجا نمی خواهم وارد جزئیات شوم که اقتصاد چطور است و عدل و عدالت چطور است و اما اگر در ایران و بلکه دیگر کشورهای اسلامی آمریکا مشاهده می کرد که همه و همه شهید سردار سلیمانیهایی هستند که آماده ی شهادت اند، دیگر جرات هم نمی کرد که اینطور منطقه را آنطور که می خواهد بهم بریزد و مطمئناً هم هزینه ای که این مجاهدتهایی که بعضی می کنند است که جلوی آنها ایستاده است. ولی همین هم باعث شده است که بعضی بنظرشان برسد که نه حقی هست و نه عدلی و عدالتی! این درست است که صهیونیسم هم همین را می خواهد و اما چیست که می تواند جلوی همین صهیونیسم بایستد؟ نکته اینجا است که صهیونیسم خود رهبری مد ظله العالی را از همه بیشتر هم نشانه می رود و وانمود می کند که او است که دیکتاتوری بیش نیست همانطوری که در زمان هیتلر و جنگ جهانی (اول و) دوم هم متفقین و محور دو گروهی شدند که در مقابل هم ایستادند و تا آنجا که توانستند همه ی عالم را به آتش جنگ و خونریزی کشاندند و نهایتاً هم یکی از کارهایی که کردند این بود که با بمب اتمی بر سر مردم ژاپن به پایانش رساندند. یعنی صهیونیسم نمی گوید که نمی توانی حکومت اسلامی داشته باشی و بلکه می گوید می خواهی حکومت اسلامی داشته باشی؟ داشته باش! و اما ما نه تنها حکومت اسلامی را نمی خواهیم، و بلکه صهیونیسم خود را هم طالبیم و بتوانیم داعش را هم به جانتان می اندازیم کما اینکه همین کار را در سوریه و لبنان و حتی یمن و بحرین هم کردند و حتی در فلسطین اشغالی را هم مستقیماً وارد جنگ و خونریزی با فلسطینیان شده اند و می شوند.

    و لذا مسئله را دقیقاً وارونه می کنند و همانطور که مقام معظم رهبری می فرمایند نیز مانند فیلمهای دادگاهی برعکس جلوه می دهند. این درست؛ و اما یک مسئله ی روانشناختی ای هم هست اینجا که باید از نخبگان این فیلد و حوزه ی علمی کمک جست که بالاخره یک چیزی هست که اجازه نمی دهد مردم در چهارچوب جامعه به فعالیتهای سالم و از جمله و بالاتر از همه به نماز و صلاة و دعا و خدا و پیغمبر و جهاد فی سبیل الله نیز پبردازند و بلکه می پسندد که طرف را به گوشه ای رانده و او را بصورت اطلاعاتی تخلیه اش کنند و از دستش خلاص و راحت شوند. مسجد می روید همین است و دانشگاه که اصلا نروید بهتر است آنچنان که انگار با شاه هم پالوده نمی خورند. و طلبه و بلکه اساتیدی است که باید قبول هم کنند که از سر حماقت خودشان است که همینطوری پستانک به دهان چطور مانده اند؟! یعنی این یک مسئله است که بحث شود که در تورات نیامده است که همسر و بلکه فرزند حضرت نوح علیه السلام آیا کافر بود یا نبود ولی در قران صراحتاً آمده است. و اما این مسئله ای دیگر هم هست که محیطی پرورانده شود که حتی بعضی از همسران و فرزندان پیغمبر اسلام حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نیز آنقدر زیر فشار باشند که از سر تقیه معلوم نشود که آیا اینها نیز مسلمان اند یا خیر؟ و از همین فرزندان هم به اسارت بروند و سرها هم بر سر نیزه ها و کلنا عباسک یا سیده زینب!... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿البقرة: 268﴾

     

    الاسلام یعلو و لا یعلی علیه و الکفار منزلة الموتی لا یجحدون و لا یرثون

     

    من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ...

     

    21 - العلل: عن أبیه، عن محمد بن یحیى العطار، عن محمد بن أحمد بن یحیى عن الحسن بن علی، عن عباس، عن أسباط، عن أبی عبد الرحمان قال: قلت لا بی عبد الله علیه السلام: إنی ربما حزنت فلا أعرف فی أهل ولا مال ولا ولد، وربما فرحت فلا أعرف فی أهل ولا مال ولا ولد. فقال: إنه لیس من أحد إلا ومعه ملک وشیطان، فإذا کان فرحه کان [1] دنو الملک منه، وإذا کان حزنه کان [2] دنو الشیطان منه، وذلک قول الله تبارک وتعالى: " الشیطان یعدکم الفقر ویأمرکم بالفحشاء والله یعدکم مغفرة منه وفضلا والله واسع علیم [3] ".
    بیان: لعل المراد أن هذا لهم من أجل وساوس الشیطان وأمانیه فی أمور الدنیا الفانیة وإن لم یتفطن به الانسان فیظن أنه لا سبب له، أو یکون غرض السائل فوت الأهل والمال والولد فی الماضی، فلا ینافی الهم للتفکر فیها لأجل ما یستقبل، أو المراد أنه لما کان شأن الشیطان ذلک یصیر محض دنوه سببا للهم، وفی الملک بعکس ذلک فی الوجهین.

     

    http://lib.eshia.ir/71860/58/145

     

    بحارالأنوار (جلد ۵۴ تا ۶۳) / ترجمه کمره ای ;  ج ۵  ص ۱۳۸

     

    21-در علل(ج 1 ص 78):بسندش از أبى عبد الرحمن که بامام صادق علیه السّلام گفتم:بسا بى‌دلیل غمگین شوم و بسا بى‌دلیل شاد شوم،فرمود کسى نیست جز اینکه بهمراهش فرشته‌اى و دیوى است،شادیش از نزدیک شدن فرشته است،و غمش از نزدیک شدن دیو،و اینست قول خدا«شیطان بشما نوید فقر دهد و شما را بهرزگى وادارد و خداتان نوید آمرزش دهد از خود و نوازش و خدا واسع است و پر دانا،268-البقره».

     

    https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/254305/translate

     

     

    نکات عظیمی که در مسائل حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نهفته اند یکی اینجا است که حساب بفرمایید که شما داستان شاهزاده و گذای مارک تواین را دارید که اتفاقاً به فیلم هم درآمده است و راستش را بخواهید بنده درست هم یادم نیست چه شد! ولی بنده ی حقیر نمی دانم چرا در ضمیر ناخودآگاهم یا یحتمل هم در ضمیر کما بیش آگاهم نیز دوست دارم این داستان را با آنچه در مورد ملی شدن صنعت نفت و حکومت دکتر مصدق و آیت الله کاشانی مقایسه کنم. البته اینجا دقیقاً مسئله ی گذا نبوده است که مطرح بوده است و هر چند که در جمهوری اسلامی ما دقیقاً این مسئله را داریم که امام خمینی می فرمودند که به پابرهنه ها و کپر نشینها و کوخ نشینها کمک کنید. ولی اینجا یک نکته ای که هست این است که وقتی دکتر مصدق که خود از قاجار بوده است می آید سر کار و این قاجاری است که با وقفه ای 30 و اندی سال رضا شاه رفته است و حالا حکومت از آن پسرش شده است و آنگاه دکتر مصدق می خواهد اینجا حکومت خودش را آیا چطور حفظ کند و با چه پشتوانه ای؟ و در عین حال هم ما آیت الله کاشانی را داریم که آیا تا چه حد بتواند به او کمک کند و در نهایت هم کودتا می شود و شاه برمی گردد و گدایی هم نداریم که به تخت پادشاهی بتواند بنشیند.

    این یک مسئله ای است که وقتی ما به مقام خلیفة اللهی انسان پی ببریم در امت اسلامی نباید هم اجازه دهیم که این چنین خلیفة الله ای از چنگ مسلمانان به در رود. ولی نکته ای که هست اینجا است که اگر ما خلیفة الله داریم همچون خلیفة اللهی پیامبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام، این یک چیزی است که باید بسیار در جهتش تلاش هم کرد و با این همه امری هم هست که از طرف خدا است که انسان را جانشین خود روی زمین می فرماید و یک حالت دلبخواهی ای هم ندارد که حالا بفرمایید که شاه رفت و مصدق یا بازرگان یا ... جای او نشستند. بقول معروف یک جایی بالاخره درگیری پیش می آید که کیست که دارد راست می گوید که خلیفة الله است هر چند که بسیاری از مستضعفین و بلکه حتی نه چندان خیلی مستضعفین هم ناراحت اوضاع و احوال خود هستند که نهایتاً تکلیف چیست؟ این مسئله در مورد مستضعفین خیلی مهم است که خود متوجه حق و حقوق خود شوند که پس خلیفة الله آیا همان امام مستضعفین نیست؟ و آیا هر انسانی نمی تواند بین خوف و رجا امید داشته باشد که خود خلیفة الله باشد؟ اگر غیر از این می بود که از لحاظ علوم مدرن و از جمله روانشناسی هم حساب کنیم دیگر همین روانشناسی و روانکاوی هم بی معنی می شد. و اگر غیر از این می بود چرا باید شاگرد و طلبه و بلکه اساتیدی این همه زحمت بکشند و این همه دود چراغ بخورند که شاگردانی تربیت کنند که چه شود؟ و حتی اگر غیر از این می بود دیگر داستان و نباء عظیمی باقی می ماند که سوال شود عمّ یتساءلون؟ عن النباء العظیم که البته خیلی هم در غفلتهای خود کم مایل نیستند که سر و ته قضایا را براحتی هم بیاورند و بقول معروف سمبلش کنند.

    این است که در یادداشت روز کیهان بنده دقت کردم در مورد قضا و قدر و قوه ی قضاییه که چقدر مشکلات هستند که مشکلات شخصی یک نفر براحتی می تواند در همه ی اینها مزمهل شود و نادیده گرفته شود آنطور که بفرمایند این همه مشکلات داریم و تو هنوز فکر اینی که مثلاً ما باید رویال پارک داشته باشیم یا پارک رویال؟ ولی عرض بنده ی حقیر اینجا است که آن روحیه ی پرسشگری و جستجوی بدنبال حل مسائل و جوابگویی را که در طلبه ها و دانشجویان و بلکه اساتید می بینیم نیز یک جورهایی در صحنه ی وقایع و رویدادهای روزمره گویی می خواهند رومال رومال کرده و نادیده بگیرند آنچنان که در طول تاریخ نیز گویی رژیمهایی آمده اند و رفته اند و هر رژیمی رژیم قبلی و افراد آنرا با انواع انگها و تهمتها بر کنار کرده اند و کنار نشسته اند تا ببینند خود این حضرات حکومتیان بلکه چطور مبتلا شده و کنار می روند؟ البته آقای قرآئتی دیشب یک داستانی را در مورد امام خمینی رحمه الله علیه فرمودند که ماموران امنیتی ترکیه وقتی ایشان به آنجا تبعید شده بودند فرموده بودند که این میدان را می بینی؟ ما 40 تن از علمای خود را اینجا اعدام کردیم و حالا شما را تبیعید کرده اند و اینجا آمده اید! می فرمایند که امام رحمه الله علیه چیزی فرموده بوده اند شبیه اینکه عجب؛ پس ما هم اشتباه کردیم و ما هم باید کشته و شهید می شدیم و نشدیم و کارمان به اینجا کشیده شده است؟! شما ببینید که امام خمینی و امام خمینی ها کجاها سیر می کنند و ماها کجای کارها گیر کرده ایم؟ 

    البته بنده ی حقیر داشتم در مورد مسئله ی مادولاریته و منحنیهای بیضوی فکر می کردم، یادم افتاد که اتفاقاً اینها نیز به نوعی با مسائل چنبره ها و کره ها و بلکه استکان و نعلبکیهای توپولوژیک که ما با آنها سر و کار داشته ایم خیلی نمی تواند بی ربط باشند؛ و در واقع منحنیهای بیضوی همان توروسهایی هستند که در سطح صفحه گسترده و شبکه بندی شده اند و .... و حالا بنده باید هنوز مقاله های ساهارون شله و بلکه صدوقی را نیز ببینم چیستند؟ گاهی اوقات شما شهودی همه چیز را استکان نعلبکی وار حل می کنید و دیگر ماورای آن نمی روید و حال آنکه دنیایی از مسائل در این میان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نهفته اند. کافیست به مسائل مربوط به ریسمان و نظریه میدانهای همدیسی متناظر آنها رجوع کنید....  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿البقرة: 74﴾

     

    ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِّنکُم مِّن دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن یَأتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿البقرة: 85﴾

     

    أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ کَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿البقرة: 140﴾

     

    قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَکُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ ﴿البقرة: 144﴾

     

    وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿البقرة: 149﴾

     

    قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنتُمْ شُهَدَاء وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿آل عمران: 99﴾

     

    وَلِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ ﴿الانعام: 132﴾

     

    وَلِلّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿یوسف: 123﴾
     

    وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿القصص: 93﴾

     

     

     

    (باب وجوه الکفر) 1 - علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن بکر بن صالح، عن القاسم بن یزید، عن أبی عمرو الزبیری، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: قلت له: أخبرنی عن وجوه الکفر فی کتاب الله عز وجل قال: الکفر فی کتاب الله على خمسة أوجه.
    فمنها کفر الجحود، والجحود على وجهین، والکفر بترک ما أمر الله; وکفر البراءة، وکفر النعم.
    فأما کفر الجحود فهو الجحود بالربوبیة وهو قول من یقول: لا رب ولا جنة ولا نار وهو قول صنفین من الزنادقة یقال لهم: الدهریة وهم الذین یقولون " وما یهلکنا إلا الدهر وهو دین وضعوه لأنفسهم بالاستحسان على غیر تثبت منهم ولا تحقیق لشئ مما یقولون، قال الله عز وجل: " إن هم إلا یظنون" أن ذلک کما یقولون وقال: " إن الذین کفروا سواء علیهم أنذرتهم أم لم تنذرهم لا یؤمنون" یعنی بتوحید الله تعالى فهذا أحد وجوه الکفر.
    وأما الوجه الآخر من الجحود على معرفة وهو أن یجحد الجاحد وهو یعلم أنه حق، قد استقر عنده وقد قال الله عز وجل: "وجحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلما وعلوا" وقال الله عز وجل: " وکانوا من قبل یستفتحون على الذین کفروا فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به فلعنة الله على الکافرین" فهذا تفسیر وجهی الجحود.
    والوجه الثالث من الکفر کفر النعم وذلک قوله تعالى یحکی قول سلیمان (علیه السلام) " هذا من فضل ربی لیبلونی أشکر أم أکفر ومن شکر فإنما یشکر لنفسه ومن کفر فإن ربی غنی کریم" وقال: " لئن شکرتم لأزیدنکم ولئن کفرتم إن عذابی لشدید" وقال: " فاذکرونی أذکرکم واشکروا لی ولا تکفرون".
    والوجه الرابع من الکفر ترک ما أمر الله عز وجل به وهو قول الله عز وجل: " وإذ أخذنا میثاقکم لا تسفکون دماءکم ولا تخرجون أنفسکم من دیارکم ثم أقررتم وأنتم تشهدون * ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسکم وتخرجون فریقا منکم من دیارهم تظاهرون علیهم بالاثم والعدوان وإن یأتوکم أسارى تفادوهم وهو محرم علیکم إخراجهم أفتؤمنون ببعض الکتاب وتکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم" فکفرهم بترک ما أمر الله عز وجل به ونسبهم إلى الایمان ولم یقبله منهم ولم ینفعهم عنده فقال: " فما جزاء من یفعل ذلک منکم إلا خزی فی الحیاة الدنیا ویوم القیامة یردون إلى أشد العذاب وما الله بغافل عما تعملون".
    والوجه الخامس من الکفر کفر البراءة وذلک قوله عز وجل یحکی قول إبراهیم (علیه السلام): " کفرنا بکم وبدا بیننا وبینکم العدواة والبغضاء أبدا حتى تؤمنوا بالله وحده" یعنی تبرأنا منکم، وقال یذکر إبلیس وتبرئته من أولیائه من الانس یوم القیامة: " إنی کفرت بما أشرکتمونی من قبل" وقال: "إنما اتخذتم من دون الله أوثانا مودة بینکم فی الحیاة الدنیا ثم یوم القیامة یکفر بعضکم ببعض ویلعن بعضکم بعضا" یعنی یتبرء بعضکم من بعض.

     

    الکافی الشریف، مرحوم شیخ کلینی، جلد 2، صص389-391

    http://lib.eshia.ir/11005/2/389

     

    ابو عمر و زبیرى گوید: بحضرت صادق علیه السّلام عرضکردم: مرا آگاه فرما باینکه کفر در کتاب خداى عز و جل (قرآن) بچند وجه است‌؟ فرمود: کفر در کتاب خدا بر پنج وجه است: کفر جحود (و انکار ربوبیت) و آن بر دو قسم است، و کفر بترک کردن آنچه خداوند بآن فرمان داده، و کفر برائت (و بیزارى جستن) و کفر نعمتها. اما کفر جحود :پس همان انکار بربوبیت است، و آن گفتار کسى است که میگوید: نه پروردگارى است و نه بهشتى و نه دوزخى، و اینها دو دسته از زندیقان هستند که بایشان دهریه گویند، و آنهایند کسانى که گویند:«و هلاک نکند ما را جز دهر»(و خداوند گفتارشان را در قرآن مجید در سورۀ جاثیه آیۀ 24 حکایت کند) و آن دینى است که براى خداى بسلیقه و نظر خودشان ساخته‌اند، بدون اینکه بررسى و تحقیق و کاوشى در اطراف آنچه میگویند بکنند، خداى عز و جل دنبال آن فرماید:«نیستند جز اینکه پندار کنند» (یعنى پندارند) مطلب همان طور است که آنها گویند، و نیز فرماید:«همانا آنان که کافرند یکسان است بر ایشان بترسانیشان یا نترسانیشان ایمان نیاورند»(سورۀ بقره آیه 6) یعنى بتوحید خداوند (کافر شدند) پس این یکى از وجوه کفر. و اما وجه دیگر آن انکار با معرفت است، و آن اینست که منکر با اینکه میداند مطلب حق است انکار کند، و با اینکه مطلب نزد او ثابت شده، و خداى عز و جل در این باره فرموده است:«و انکار کردند آنها را در حالى که یقین بدانها داشت دلهاى ایشان، از روى ستمگرى و سرکشى»(سورۀ نمل آیۀ 14) و نیز خداى عز و جل فرموده است:«و بودند (یهود مدینه) که از پیش (از آمدن پیغمبر (صلّى الله علیه و آله) پیروزى مى‌جستند بر آنان که کفر ورزیدند، و چون آمد ایشان را آنچه شناخته بودند، بدان کافر شدند، پس لعنت خدا بر کافرین باد»(سورۀ بقره آیۀ 89) این بود تفسیر دو وجه (کفر) جحود و انکار. و وجه سوم - از وجوه کفر :کفر بنعمت (یعنى کفران نعمت) است و اینست گفتار خداى تعالى که از سلیمان حکایت کند که (فرمود): «این از فضل پروردگارم باشد تا مرا بیازماید که آیا شکر میکنم یا کفران ورزم، و آنکه شکر کند جز این نیست که براى خویشتن سپاسگزارد، و آنکه کفران کند همانا پروردگار من بى‌نیاز و گرامى است»(سورۀ نمل آیۀ 40) و نیز فرماید:«اگر شکرگزارید بیفزایم شما را و اگر کفر ورزید همانا عذاب من سخت است»(سورۀ ابراهیم آیه 7) و نیز فرماید:«پس یاد کنید مرا تا یاد کنم شما را و مرا شکر کنید و کفر نورزید»(سورۀ بقره آیه 152). و وجه چهارم - از وجوه کفر :ترک آن چیز است که خداى عز و جل بدان فرمان داده، و اینست گفتار خداى عز و جل «و هنگامى که گرفتیم پیمان شما را که نریزید خونهاى خود را و بیرون نکنید همدیگر را از دیار خویش پس اقرار کردید و شما بر آن گواه بودید، سپس اینکه شمائید که میکشید همدیگر را و بیرون میکنید گروهى را از خانه‌هاشان پشتیبانى جوئید بر ایشان بگناه و ستم و اگر با سیرى آنها را نزد شما آورند فدیه از ایشان دهید در حالى که حرام است بر شما بیرون راندن ایشان آیا ایمان آورید ببعضى از کتاب (تورات) و کافر شوید ببعضى از آن‌؟ چیست کیفر آنکه از شما این کار را بکند؟» (سورۀ بقره آیه 84-85) پس خداوند اینها را بسبب ترک آنچه باو فرمان داده کافر دانسته، و نسبت ایمان بآنها داده ولى از آنها نپذیرفته و آن ایمان نزد خداوند براى ایشان سودى ندهد، پس فرموده:«پس چیست کیفر آنکه از شما این کار را بکند جز خوارى در زندگانى دنیا و روز رستاخیز برگردانده شود بسوى سخت ترین عذاب و خدا غافل نیست از آنچه شما میکنید». وجه پنجم - از وجوه کفر :کفر (بمعناى) بیزارى است، و اینست گفتار خداى عز و جل که (در سورۀ ممتحنه آیه 4) از حضرت ابراهیم علیه السّلام حکایت کند (بقوم خود فرمود): «ما کفر ورزیدیم بشما و پدیدار شد میان ما و شما دشمنى و کینه براى همیشه تا آنگاه که شما ایمان بخداى یگانه آورید» یعنى ما از شما بیزاریم، و خداوند در آنجا که (داستان) شیطان و بیزارى جستن او را از دوستانش از آدمیزاده در قیامت یاد میکند فرماید:«من همانا کفر ورزیدم بدان چه مرا شریک گردانیدید از پیش»(سورۀ ابراهیم آیۀ 22) و فرماید:«جز این نیست که شما برگرفتید بتانى را بجز خدا بدوستى میان خویش در زندگانى دنیا پس روز قیامت کفر ورزد برخى از شما ببرخى و لعن کند برخى از شما برخى را»(سورۀ عنکبوت آیۀ 25) یعنى بیزارى جوید برخى از شما از برخى.

    https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/106759/translate

     

     

    یک کفری هست که کفر اندار کفر است که برایش هر چه بگردید راه فراری از عقوبت آن نمی یابید؛ اینجا است که می فرمایند: حوزه دانشگاه دانشگاه حوزه! یعنی می روی به سمت دانشگاه که مسئله ات را حل کنی و فرضاً حل هم می کنی. ولی آنگاه اگر آمدی سراغ حوزه نیز معنایش این نیست که دیگر همه ی مسائلت حل شد و السلام نامه تمام. خیر، تازه می شود اول کار مسائل حوزوی و الی ما شاء الله هم مسئله داریم در فقه و اصول و تفسیر و حدیث و .... و حالا حساب کنید ببینید می خواهید چقدر به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بپردازید و آیا الی ما شاء الله مسئله خواهید داشت که از این کفر اندر کفری که می تواند شما را دچار کند بیرون بکشد و بتوانید لااقل مسائل خود را از لحاظات کفر و ایمان از هم تفکیک هم کنید؟ شما به اندازه ی همه ی عالم و ماورای آن مسئله خواهید داشت که از ریزترین ذرات باید حسابش کنید و تا بزرگترین اجرام سماوی و بلکه کهکشانها و کیهانشناسی باید پیش بروید. و اما یحتمل دچار تنگی نفس هم شوید آنجایی که آیا چقدر بطن راست قلب حضرت عالی بتواند به ششهایتان خون برساند و آیا چقدر سیستم ایمنی بدن درست عمل می کند در همه ی اسرافها و افراطها و تفریطهایی که شامل حال یک کافری و بلکه مومنی می شود که بلکه آیا درجات ایمان او را هم چقدر بتواند بالاتر ببرد؟ و اما دهلیز چپ هم نیست که به آن خون اکسیژنه شده ی از ششها باید به بطن چپ بریزد که خون را به همه ی بدن از طریق دریچه ی آئورت به رگ آئورت برساند؟! و حالا کاری نداریم که دهلیز راست را چرا LA برای حروف اول Left Atrium می نمامیم!

    و اما نکته اینجا است که اگر بخواهیم مسئله ای را آبلینیزه اش کنیم آنجایی که مثلاً ماتریسی را داریم که گروهی را با ضرب ماتریسی تشکیل می دهد و ما از این ماتریسهای عمومیتر، فقط ماتریسهای قطری که از آنها حاصل می شوند را جدا می کنیم آنچنان که مثلاً دیگر ورودیهای ماتریس را حذف می کنیم! حالا یحتمل راه های بهتری هم داشته باشیم. مسئله یحتمل بعضی اشکال کنند که این است که اگر برهمکنشها را داریم در فرمولازیساسیون هایزنبرگی دنبال می کنیم و ماتریسهایی بینهایت در بینهایت داریم، اینها را چطور می خواهیم به ماتریسهایی که ابعادشان بینهایت در بینهایت نیستتند در نظر آوریم؟ یحتمل اینجا ما دچار غفلتهایی شویم که در ابعاد بینهایت چنین نمی شوند و ما از آن غافلیم ولی خدا از ان و آنچه ما داریم می کنیم هم غافل نیست. این است که یحتمل خوب است تا می توانیم نماز غفیله را بین مغرب و اعشاء بخوانیم و اما معنایش این نمی شود که همه ی غفلتهای ما را نیز این نمازمان می پوشاند و بلکه ما را به غفلت هر چه بیشتر خود واقف خواهد کرد. یعنی اینطور نباشد که کسی از سر کفرش هر چه بیشتر هم غلفت کند چرا که وافق شده است که چقدر هم غافل است و حال انکه قرار و حساب کار بر این است که در اول کار دست از کفرش هم بتواند هر چه بیشتر بردارد. نمازت را بخوان تا لااقل مرتکب فحشاء و منکر نشوی و نه اینکه بروی نزد نمازگزاران بنشینی که بیشتر هم از سر عناد و کفر خود را به انواع گناهان آلوده کنی و همه و همه را نیز به گناه بیاندازی. و حالا حوزه و دانشگاه و طریق روشنفکران را دیگر کاری نداریم.

    خوب، مسئله اینجا چیست؟ فرض بفرمایید که شما یک سری معادلات جبری هم دارید که یحتمل تعدادشان هم بینهایت است و می خواهید ببینید که آیا اینها هیچ کدام مثل قضیه ی آخر فرما اعداد صحیحی هستند که در آنها صدق کند؟ و این مسئله را تبدیلش می کنید به مسئله ای در منحنیهای بیضوی مادولار بر روی میدان اعداد گویا. یعنی شما معادلاتی را دارید که بدان گروهی ماتریسی را نسبت می دهید. خوب، اینجا این گروه ماتریسی مادولار را چطور می خواهیم قطری اش کنیم آنچنان که کانداکتور یا رهبر آن نیز در مسئله موضوع مهمی است. یعنی اینجا شما نمی توانید هر نمایشی را که مایلید را در هر مبنایی از اعداد پی-تایی نیز وارد کنید و آنگاه انتظار هم داشته باشید که حل معادلات شما متناظر خواهند بود با حل مسئله ی مادولار در تناظر با معادلات. 

    برای مثال، فرض بفرمایید که شما شازده ای را داشته اید که خودش و پدرش را بیرون کرده اید، و حالا دیگر نه شاه دارید و نه شازده ای؛ و اما معنایش این نیست که آقازاده هایی هم اصلا ندارید که به هر کس رسیدید بفرمایید آیا فرزندان شما هم آقازاده اند؟ خوب، معلوم است که نیستند و اما آقازاده هم نداریم؟ لابد وزیر نفت و بلکه رئیس سازمان انرژی اتمی هم آقای آقازاده نبودند! و اتفاقاً بنده ی حقیر هم که رفتم خواتسگاری فرمودند آقازاده چه کاره است؟ و از آنجایی که حقیر خیلی هم کار و بار درست و حسابی نداشت به شوخی فرمودند که آقازاده وزیر نفت است و مسئله را به شوخی برگزارش کردند.

    البته اینکه حالا این مسئله چه ربطی هم دارد به مسئله ی تعیین جرم پروتون در کیو-سی-دی شبکه ای، باید در نظر داشت که آیا جرم پروتون مثل جرم ترازو است که مثلاً میوه را می گذارید روی ترازو و متوجه می شوید که 938 مگا-الکترون ولت است یا اینکه انواع برهمکنشهایی را دارد که در کیو-سی-دی شبکه ای باید آنرا یافت که چطور بتوان بدان دست یافت. یعنی مثل جرم انسان نیست که بفرمایید 50 کیلو یا 60، یا 100، یا 200، یا 1000 کیلو است. صبر کنید ببینم؛ بعضی یحتمل ایراد کنند که کیست که 1000 کیلو هم هست؟ ایا 1000 کیلویی هم کسی را داریم؟ این مثل این مسئله نیست که بخواهید امیرالمومنین علی ابن ابیطالب را با دیگر انسانها محک هم بزنید چرا که امکان پذیر نمی باشد! و چرا؟ چون فقط جرم و وزن نیست که ملاک عمل و کار است! ولی معنایش این هم نیست که هیچ کس نباید سعی کند که مثل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب شود و بلکه جرم پروتون را هم نباید یافت.

    و اما این هم که چطور شما مسئله ای را می خواهید آبلینیزاسیون کنید نیز مهم است. یعنی اگر طوری مسئله را از مسئله ی جبری به مسئله ی مادولار متناظر کنید که مثلاً معادلات درجه ی پنج را همه را حذف کرده اید و لذا گروه های گالوای متناظر آنرا نیز حذف فرموده اید، آنگاه انتظار هم نداشته باشید که مسئله ی مادولار شما نیز به طریقی بتوانند نمایشی از گروه های معادلات درجه ی پنج نیز باشند. و بنده ی حقیر می خواستم این را در رابطه با جرم پروتون طوری بیان کنم که بتوانم برای دکتر صدوقی هم بفرستم. و اما این یحتمل می شود مسئله ای دیگر در ریسمان یا هندسه ی ناجابجایی که آیا چقدر در این کار بتوان پیشرفت هم کرد. فعلاً قرار است برویم فروشگاه رفاه و یحتمل همان فروشگاه رفاه پارک رویال هم باشد که مال خودمان هم هست و نه فروشگاه رفاه شهید احمدی روشن!!! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

    https://arxiv.org/abs/2006.13705

    1. وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَـٰذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ ﴿ص: ٤﴾

    2. إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ کَذَّابٌ ﴿غافر: ٢٤﴾

    3. وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّـهُ وَقَدْ جَاءَکُم بِالْبَیِّنَاتِ مِن رَّبِّکُمْ وَإِن یَکُ کَاذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَإِن یَکُ صَادِقًا یُصِبْکُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ ﴿غافر: ٢٨﴾

    4. أَأُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِن بَیْنِنَا بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ ﴿القمر: ٢٥﴾

    5. سَیَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْکَذَّابُ الْأَشِرُ ﴿القمر: ٢٦﴾

    6. وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا کِذَّابًا ﴿النبإ: ٢٨﴾

    7. لَّا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا کِذَّابًا ﴿النبإ: ٣٥﴾

     

    1. قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿آل عمران: ١٣٧﴾

    2. قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿الأنعام: ١١﴾

    3. وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّـهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿النحل: ٣٦﴾

    4. فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿الزخرف: ٢٥﴾

    5. فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿الطور: ١١﴾

    6. وَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ ﴿الواقعة: ٩٢﴾

    7. فَلَا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ ﴿القلم: ٨﴾

    8. وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ ﴿الحاقة: ٤٩﴾

    9. وَذَرْنِی وَالْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِیلًا ﴿المزمل: ١١﴾

    10. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ١٥﴾

    11. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ١٩﴾

    12. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٢٤﴾

    13. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٢٨﴾

    14. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٣٤﴾

    15. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٣٧﴾

    16. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٠﴾

    17. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٥﴾

    18. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٧﴾

    19. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٩﴾

    20. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المطففین: ١٠﴾

     

    استاد بهلول لطف کردند یک جلسه ای تشریف آوردند سر درس و مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نشستند. بنده ی حقیر بین حرفهایشان متوجه شدم که ایشان بدجوری هم ادعای امام زمانی دارند. هر چه ما خدمت ایشان عرض کردیم که بالاخره شما چطور است که بنظرتان می رسد که امام زمان تشریف دارید و لااقل بفرمایید که ما هم بلکه متوجه صدق حرف شما شدیم و در نهایت امام زمان عجل الله فرجه الشریف را شناختیم؟ ایشان فرمودند و هنوز هم می فرمایند که تو هنوز به حدی نرسیده ای که بتوانی این چیزها را درک کنی؟ بنده خواستم یک جایی امتحانشان کنم و بلکه بیش از حد با ایشان خودمانی شوم که بهلول جان بگو ببینیم که آیا نکند فکر می کنی که حتی از امام خمینی رحمه الله و امام خامنه ای مد ظله العالی هم بالاتری که اینطوری می فرمایی خود امام زمانی؟ دیدم نه اینجا دیگر نمی شود حریف ایشان شد چرا که حرف ایشان این است که خود این حضرات هیچ گاه ادعا نکرده اند که امام زمان اند و بلکه حاشا هم کرده اند و حتی این را هم حضرت بهلول می فرمایند که تا وقتی ما ولی فقیه را داریم که من هم هیچ گاه نخواهم گفت که الا و لله که من هم از آن حضرت بالاترم!

    باز بنده ی حقیر خواستم یک جور دیگری امتحانش کنم و گفتم بگذارید ببینیم اینجا چه می گوید که آخر تویی که مثل بقیه ی مردم توی فقرت مانده ای و کار خودت را هم نمی توانی راه بیاندازی و خدا او است که غنی و قابل ستایش است بر حسب آیه ی شریفه که می فرماید:

     یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّـهِ وَاللَّـهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ﴿فاطر: ١٥﴾

    و حالا خوب است که هر سه ی این آیات را که مربوط به فقراء است را داشته باشیم:

    1. إِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیِّئَاتِکُمْ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿البقرة: ٢٧١﴾

    2. یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّـهِ وَاللَّـهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ﴿فاطر: ١٥﴾

    3. هَا أَنتُمْ هَـٰؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَمِنکُم مَّن یَبْخَلُ وَمَن یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّـهُ الْغَنِیُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُم ﴿محمد: ٣٨﴾

    و لذا عرض کردم که همه که مثل ولی فقیه نیستند و تو هم که حتی در تقوی و علم و ایمان و ثروت و عبادت و امثالهم آنقدر نیستی که حتی بتوانی به ولی فقیه نزدیک هم شوی و بلک پشت سر آن حضرت نماز هم بخوانی؛ یک لیاقتی می خواهد این کارها و تو هم که این کارها را بلد نیستی و سر درس و مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که نمی آیی بنشینی و حتی به فقیرتر از خودت و روستاییان درمانده هم حاضر نیستی کمکی کنی و بلکه توی انواع فساد و فسق و دزدی و اختلاس و قمار و شرابخواری و فحشاء و منکر هم افتاده ای و داری از لامذهبی و بی دینی خود خفه می شوی و هیچ کس هم نیست دستت را بگیرد و از این باتلاق منجلاب ات بیرونت بکشد بهلول جان! این ادعاهای کذبت دیگر چیست؟ توبه نمی کنی؟ دیدم نه باز مثل اینکه این بنده خدا خیلی وارد است و آنقدر پررو است که روی سنگ پای قزوین را هم سفید کرده است چرا که می فرماید همین شماهایید که باعث شده اید امام زمان عجل الله فرجه الشریف ظهورش اینقدر به تاخیر بیافتد و همین شماهایید که همه را و از جمله خود مرا یا توی انواع باتلاقها غرق کرده اید و نمی گذارید هیچ منظره ای را پیدا کنیم که با یک ریسمانی و حبل الله المتینی دستمان را بگیریم و از این منجلابها بیرون بیاییم و بلکه نهایتاً هم به امام زمان عزیزمان برسیم و همه ی این کارها را هم به اسم روشنفکری یا مقدس مآبیهای عجیب و غریب خودتان دارید به روز ما می آورید. بابا ما از دست شماها نمی دانید به کجا پناهنده هم شویم؛ خدایا این قوم ظالم را نابود کن و ما را از دستشان نجات بده! بنده ی حقیر دیدم این بنده ی خدا خیلی توپش پر است و یحتمل اگر یک دقیقه ی دیگر نزدش وایسیم با این همه آه و ناله هایی که از ته دل می کشد خدای ناکرده گریبان ما را هم می گیرد و ما را راستی راستی هلاک هم خواهد کرد و دود می شویم می رویم توی هوا! اتفاقاً مثل همین حالا هم وقت نماز بود و لذا به او گفتم بالاخره حضرت عالی بهلول جان به نماز که می آیی؟ نمی آیی! ایشان با یک حالت قهرآمیزی فرمودند نخیر؛ شما بفرمایید. بنده نمازم را فرادی می خوانم و با کسی هم کاری ندارم و شما هم خود دانید و با من هم کاری نداشته باشید!

    اتفاقاً می خواستم قبل از نماز یک مقاله ای از ساهارون شله هم در منطق ببینم که گفتم نکند خیلی دیر شود و دیشب هم اتفاقاً هر چه سعی کردم موبایلم گیر کرده بود نمی دادش؛ نه مقاله ی او را و نه مقاله ی تومک بارتوشینسکی را. نکته اینجا این است که گاهی اوقات می فرمایند بعضی کاردینالها غیر قابل دسترس هم هستند. و اما اینکه حالا غیر قابل دسترسی را چطور هم تعریف می فرمایید نیز مهم است. یعنی گاهی اوقات مسئله این است که شما حداکثر یکی دو تا یا چند تا حداکثر اپراتورهایی بیشتر ندارید که روی فضاهای هیلبرت آیا کار کنند و بیشتر از آنها را هم نه احتیاج دارید و نه بلدید؛ و اما گاهی اوقات هم وارد هندسه ی ناجابجایی می شوید و مدعی می شوید که نخیر ما اینجا با انبوهی از اپراتورها است که طرفیم که در جبرهای فن نویمنی دارند روی فضاهای هیلبرتی هم کار می کنند. و اما یک وقت دیگر هم هست که می فرمایید که مثلاً کل اینها را دارید در مسئله ی اپراتورهایی که روی پشه ای که فرضاً توی دماغ نمرود چطور هم یحتمل گیر کرده است و انقریب که او را بکشد دارید بررسی می کنید یا اینکه خلقت پشه و نمرود اینجا چطور به هم گره خورده اند و از آن طرف هم خلقت کیهانی زمین و آسمانها را دارید که آیا چقدر کاردینالیته های بالاتری را دارید که برای اینکه بتوانید مسئله را درست دریابید آیا آن کاردینالیته ها نیز در دسترس حضرت عالی هست یا خیر؟ دیر شد دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز!  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ ﴿البقرة: 26﴾

     

    الفت بین مومنین یک چیز کمی نیست که شما بخواهید آنرا پشت گوش بیاندازید و بدان محل نگذارید چرا که خدا حتی به پیامبرش می فرمایند که این یک چیزی است که خدا آنرا بین قلوب مومنین رواج داد و حال آنکه اگر تو ای رسول می خواستی چنین کاری کنی نمی توانستی! پس این هست و این را داریم حتی تا امروز  حتی تا روز قیامت هم چنین است همانطوری که از آن طرف هم شیطان می خواهد چنین الفتی را بین قلوب مومنین به هم بزند و حتی اگر بتواند آنرا از بین ببرد. و اما همین هم هست که می فرمایند الاسلام یعلو و لا یعلی علیه و الکفار بمنزلة الموتی لا یحجبون و لا یرثون.

    و اما این را هم بنده ی حقیر عرض کنم که داشتم یکی دو تا ویدئو را در آپارات تماشا می کردم که خوشبختانه این یک دفعه خوب جایی رایانه ام ریاستارت کرد چرا که واقعاً داشت حوصله ام سر می رفت و خیلی خسته کننده هم بود. بنظر می رسد که یک چیزهایی هست که از دیدگاه های روشنفکرانه مآبانه ی تمام عیار نشان داده می شوند و خودشان هم فکر می کنند که دیگر از این کاری که اینها دارند انجام می دهند نمی شود بهتر کاری کرد. و مثلاً دارد استدلال هم می کند که حجاب چرا باید اجباری باشد همانطوری که نمی توان اجباری کسی را وادار کرد که غیبت نکند و حال انکه این یک کاری است که می فرمایند از گوشت مرده برادر را میل کردن هم بدتر است؛ و اما این کاری که گناه است را با آن کار دیگری که آن هم گناه است را مقایسه کردن و بعد نتیجه گرفتن که چون این بد است و آن یکی حتی بدتر هم هست و لذا باید برای این یکی که خیلی بدتر هم نیست و اجباری هم در آن نیست چه شود؟ باید این هم از حالت اجباری خود به در آید! در صورتی که خودش جای دیگری جواب خودش را می دهد که پدر جان، تو داری مرتکب گناهی در ملاء عام می شوی هر چند که غیبت را هم این روزها می توانند بیایند در ملاء عام در رسانه ها علنی کنند؛ و اما حجاب از نوعی است که گناهش در ملاء عام همانجا گریبان طرف را می گیرد و هر چند که خودش متوجه آن نشده باشد و عقوبت آنر حس نکند.

    بگذریم؛ بعضی مسائل را هم می شود هندسی اش کرد و از جمله اینکه  خمینه هایی مثل منحنیها یا واریته های جبری یا حتی خمینه ها در هندسه ی دیفرانسیل نیز چطور ممکن است با تلاقی کنند و نقاط اشتراک آنها کدام است؟ و این خود یک مبحث عظیمی را می تواند در هندسه ایجاد کنند و از بحوث فرمها و زنجیره های (کو)همولوژیک هم می توانند باشند و بلکه کلی هم حسابان در موردش می توان درست کرد که از جمله ی آن حسابان روی خمیه ها است. البته این خود داستان طولانی هم دارد که مسئله متناظر آن برای واریته های جبری یا منحنیها نیز چطور می شوند؟

    البته بعضی اینجا یحتمل اشکال کنند که در رابطه با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز ما نقاط اشتراکی را داریم بین همه ی انسانها همانطوری که در نامه ی امیرالمومنین علی ابن ابیطالب به مالک اشتر آمده است  که رعیت تو یا مثل تو مسلمان است یا در خلقت لااقل مثل تو است و لذا حقوقش را رعایت کن. ولی یک جاهایی این نقاط اشتراک وقتی بین کافر و مسلمان بررسی شوند یحتمل به این نتیجه برسیم که این نقاط دارند به سمت صفر میل می کنند. خوب، اینجا توچیه اینکه این کافر را دخلش را نباید آورد در چیست؟ در یک وجه از مسئله در این است که آن فساد یا آلودگی ای که کافر دچارش می شود را این روزها می بینیم که به مسلمانها نیز نسبت می دهند و بلکه برایش محاکمه هم می شوند. و از طرفی شما می بینید که مسلمانان را حتی می خواهند به جرم مسلمان بودنشان هم تحریم کنند و به کشورشان راه ندهند و انواع محدودیتها را نیز برایشان ایجاد کنند؛ و چرا؟ چون مسلمانند؟! این را دیگر نمی فرمایند که از نقاط اشتراک بین افراد بشر است و بلکه دارد دقیقاً تفکیک و سوا می کند و چرا که جرمش این است که مسلمان است!

    و اما اینجا یک وجه اشتراکی هست بین مومنین که در مورد رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در ادامه ی احادیثی که در کافی شریف داریم می فرمایند خدا فرمود که من تو را از نور خودم آفریدم. و این را تا آنجا می فرماید که حضرت رسول گرامی محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم میفرمایند که سایه ای نداشت چرا که نورش را از خورشید هم نمی گرفته اند. و لذا مایی که اکثراً خود سایه داریم یحتمل متوجه شویم که با آن حضرت فرق داریم و حال آنکه یحتمل مومنینی هم پیدا شوند که سایه نداشته باشند.

    و اما از لحاظ ایمانی یک چیزی هم که روشن است که درجاتی بین مومنین دارد که مراجع تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی را از دیگران متفاوت می کند که علمایی هستند که از لحاظ فقهی و الگو بودن در مسائل دینی بر دیگران برتری دارند. و از طرفی یک چیزی هم هست که بین همین مومنین هست که مسئله را تبدیل می کند به یک مسابقه ی بسیار عجیب و غریبی و آن امر شهادت است که بقول معروف می بینید که از ته صف است که یک مربته می بینید یک بنده ی خدایی آمد و از همه جلو زد و به یک مقاماتی رسید که از مقربین شد و بلکه از یاران خود حضرت حق و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم شد و هیچ کس دیگری هم گویی نمی تواند بدان حتی نزدیک شود! (البته یحتمل هم بعضی اینقدر هم خرند که رسماً کتابی برایش در آید که او را خر جمهوری اسلامی هم خطاب کنند! و کسی هم نباشد که خدمت این حضرات بفرماید که بابا خر خودتی!) و این مسئله نه فقط از این نوع هم نیست که مثلاً علی جوان می رود آمریکا و بدون اینکه دروه های معمول تعلیم و تربیت دانشگاهی را بگذراند یک مرتبه نائل به اخذ دکترای خود زیر نظر چارلز تاونز می شود؛ و بلکه اصلا مسئله قابل مقایسه هم نیست.

    و اما اینجا یک چیزی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هست که در صرف ریاضی-فیزیک نمی یابید. شما همین مسئله ای را که شان کارول در مقاله ای که در نظر قبل گفتیم را در نظر بگیرید در زمینه ی کوانتوم مریالوژی؛ شما وقتی دارید مسئله را در رابطه با یک یا دو اپراتوری در نظر می گیرید، خوب متوجه می شوید که با چه پیچیدگیهایی می توانید روبرو شوید. و اما وقتی یک فضای هیلبرتی داشته باشید که از ابعاد بینهایت هم باشد و آنگاه جبری از اپراتورها را هم داشته باشید که دارد روی ان عمل می کند، غلط نکنم شکل مسئله می تواند طوری تغییر کند که شما را وارد هندسه ی ناجابجایی و نظریه ی اپراتوری و حبرهای فن نویمنی می کنند. یک وقت هست که یحتمل اشکال شود که مگر کسی بیکار است که بیاید چنین پیچدگیهایی را در مورد خلقت یک پشه هم در نظر بگیرد؟ ولی یک وقت دیگری است که می فرماید که بشر در خلقت چنین موجودی مثل پشه هم عاجز است و آنگاه آیا می توان در نظر گرفت که چه پیچیدگیهای عظیمی دارد آنچه می تواند مربوط شود به خلقت همین پشه؟! و این گذشته از آن است که چه پیچیدیگیهای عظیمی نهفته است در اینکه چطور ممکن است خدا از آسمان باران ببارد یا نبارد و بلکه خلقت زمین و آسمانها از چه نوعی است؟ و خلقت زمین و آسمانها و کیهانشناسی و نجوم و خلقت پشه و انسانها کلاً همه و همه چه وجه اشتراکاتی با هم دارند گذشته از اینکه آیا تا چه حدودی هم کیهانشناسی خلقت پشه و دیگر حیوانات نیز ممکن است با کیهانشناسی خلقت زمین و آسمانها با هم موازی هم باشند؟! و حالا همه ی اینها را دارند زیر و رو هم می فرمایند و چه ها که در این زمینه نمی کنند بدون اینکه حتی این التزام را در خود ببینند که آقایان خانمها لطف کنید اسلام هم بیاورید! این چه سری است که در حکمت الهی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نهفته است که اگر از مقربین خدا کسی بتواند بشود و از یاران امام زمان عجل الله فرجه الشریف تا چه حدودی بشود یک معدنی از اسرار الهی در مورد خلقت را نه فقط از روی قیاس یک مخلوقی با مخلوق دیگری می تواند بیابد و یحتمل همین هم هست که حضرت عیسی مسیح نیز بعد از تعارفهایی پشت سر امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف فرما می شوند از آسمان به زمین که به نماز بایستند؟! و الله اعلم! فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿یس: 83﴾ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿العنکبوت: 41﴾

    وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ﴿النحل: 68﴾

    قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿السباء: 46﴾

    وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنجَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَیُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ ﴿ابراهیم: ٦﴾

     وَإِن یُرِیدُوا خِیَانَتَکَ فَقَدْ خَانُوا اللَّـهَ مِن قَبْلُ فَأَمْکَنَ مِنْهُمْ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿الأنفال: ٧١﴾

     

    عالم محضر خدا است؛ در محضر خدا گناه نکنید.

     

    بدی اینکه در کلاس درس مکتبخانه ساکت و صامت نشسته اید و مبصر هم بالای سرتان است ولی معلم نیامده است و نخواهد هم آمد، این است که یحتمل بنظرتان برسد که عجب کار خبطی کردیم ما این همه وقت بیخودی وقت خود را هدر دادیم که چه؟ و حال آنکه خیلی کارهای دیگری که می توانست خیلی هم مفیدتر باشد می توانستیم انجام دهیم. البته اینجا این نکته نیز نهفته است که عنکبوتی در زیرزمین خانه ای قدیمی تارعنکبوتش را گسترده بود و با خود می اندیشید که اگر خانه ی من خراب شود، بنیان این خانه هم فرو خواهد ریخت؛ و لذا سخت مشغول کارش بود. حالا یحتمل بدتر از بهلول دودس کادن دودس کادن نمی گفت و کار خودش را نمی کرد!

    و اما یک نکته ای که در مورد حضرت موسی و حتی  حضرت عیسی مسیح علیهم السلام هست این است که خوب مثلاً حضرت موسی علی نبینا علیه السلام قومش را از دست فرعون نجات می دهد و فرعون هم غرق می شود. و اما خیلی دور هم از کشور مصر نمی رود و بلکه می رود یک جایی نزدیکی همین فلسطین اشغالی امروزی خودمان. و حالا همه هم می دانیم که فرعون و جنودش نیز غرق می شوند و اما بالاخره قوم فرعون که همه غرق نمی شوند. آیا اینها دیگر قوم موسی را راحت خواهند گذاشت با اینکه فرعونشان را غرق کرده اند و حالا دیگر به سبب اعمال موسی نیز بی فرعون شده اند؟ و آن هم فرعونی است که ادعاهای انا ربکم الاعلی بودن را داشته است. آیا مردمش به همین راحتی از موسی و قومش می گذرند؟

    نکته اینجا این است که آیا قوم فرعون نیز از دست فرعون در عذاب نبوده اند و آیا فقط قوم بنی اسرائیل بوده است که عذاب می کشیده اند؟ اگر فرعون ظالم بوده است و نه فقط به قوم موسی ظالم بوده است، علی القاعده وقتی حضرت موسی به فرعونیان بالاخره با تمام قوا نشان می دهد که رب الاعلی و خدای سبحان است که خدای او است و خدای همگان است. این را قوم فرعون هم با همه ی لجاجتشان یحتمل در نهایت خواهند فهمید که خدای موسی خدای آنها نیز هست و همان خدای واحد احد فرد صمد لا اله الا الله وحده لا شریک له است و لذا بدان خدا لبیک هم خواهند گفت.

    این مقاله شان کارول را نیز بنگرید:

    https://arxiv.org/abs/2005.12938

    مسئله اینجا این است که فرض بفرمایید که کلاس مکتبخانه ی شما تعطیل شده است و اما معنایش این نیست که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز تعطیل خواهد بود و بلکه حتی می توانید بفرمایید که ال اچ سی و تواتران را هم تعطیل کنند چرا که کلاس درس مکتبخانه ی شما هم تعطیل است چون مثلاً معلم نیامده است یا در اثر کروناویروس کوید-19 تعطیل شده است. این را بهتر است برای خود کروناویروس هم در نظر بگیرید که فرضاً اگر کهیری روی بدن بهلول یک جوری پیدا شود و نشانه ای از نشانه های کروناویروس هم همین کهیرها آیا چطور بودند؛ آنگاه تا بهلول اظهار داشت که کهیر زده ام، معنایش این نیست که از روی کهیرهای بهلول هم بوده است که کهیرهای کروناویرورسی را یافته اند. ولی معنایش این هم نیست که بهلول جان نباید مواظبت کند که کهیرهایش پیشرفت نکنند حالا آیا کروناویروس هم دارد یا ندارد؟! یعنی چه؟ یعنی اینکه شما اینجا یک مسئله ای دارید که از لحاظ کوازی-کلاسیک یحتمل یک جوابهایی داشته باشد و اما بتوانید فضای هیلبرت آنرا به دو فضای هیلبرت مجزا نیز تقسیم کنید و مسئله را با تانسوری کردن فضاهای هیلبرتی با هم جمع بزنید و حل کنید. و لذا ببینید آیا آن مسئله به مسئله ی بهلولی دودس کادنی انتنگلمنتی ما هم کاربردی خواهد شد یا خیر؟! لااله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لَـٰکِنَّ اللَّـهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿الانفال: ٦٣﴾ 

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

     

    به بهلول فرمودند که می بینی مردم بر علیه نژادپرستی و ظلم چطور جوش و خروش می کنند؟ فرمود نخیر شما هنوز جوش و خروش را ملاحظه نکرده اید؛ اینها که شما می بینید جوش و خروش نیست و بلکه جوش و خروس است چرا که این یک مسئله است که مردم خود به جوش و خروش بیافتند و بر علیه ظلم و ستم و نژادپرستی به ستوه آمده و اعتراض کنند و این چیز دیگری است که اسلام آورده و به امام زمان عجل الله فرجه الشریف امام مستضعفین اقتداء کرده و سعی کنند جواب خروشانی آن حضرت را در مقابل کفار و مشرکین و منافقین دهند آنچنان که حقش را ضایع نکنند. مسئله اینجا همان است که در من لا یحضره الفقیه می فرمایند که الاسلام یعلو و لا یعلی علیه و الکفار بمنزلة الموتی لا یحجبون و لا یرثون و بلکه مسئله حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است.

    یعنی چه؟ البته بنده ی حقیر خیلی هم دوست داشتم که وقتش را داشتم که می نشستم کتب اروین یالوم را راجع به نیتچه و شوپنهاور می خواندم و اما از خطیب و استاد قرآنی محترمی شنیدم که در فلان آیه از سوره ی انفال می فرماید که اگر همه ی آنچه روی زمین است را به تو (ای نبیّ) می دادیم باز هم نمی توانستی بین قلوب مومنین الفت و همدلی ایجاد کنی ولی خدا این کار را کرد چرا خدا عزیز حکیم است؛ و این همانطور که می دانید در آیه ی 63 انفال آمده است. و اما این حقیر یادم رفت که کدام آیه سوره انفال بود و نمی دانم چطور شد که هر چه سعی کردم آنرا جستجو کنم نتوانستم آنرا بیابم تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم که کل سوره ی انفال را از صدای مرحوم عبدالباسط گوش کنم و بالاخره آنرا یافتم. سوالی که اینجا از اروین یالوم مطرح می شود این است که روابط انسانی بین انسانها در فلسطین هم مسئله ای دیگر است و اما همان روابط انسانی بین مردم آمریکا و بلکه روابط سفید و سیاه را که بر علیه نژادپرستی ضد سیاهان به پا برخاسته اند را چه می فرمایید؟ آیا این روابط انسانی است؟

    و اما نکته ای که در مورد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی داریم اینجا است که شما می خواهید طبیعیات ریاضی فیزیکی را آیا چطور ارتقائش دهید به حکمت متعالیه با استفاده ی ضمنی و مستقیم فقه و لذا تبدیل نظریه های ریاضی فیزیکی به نظریه های حمیدی مجیدی. و اما یک جایی شما واقعاً نمی خواهید چنین کنید خصوصاً انجایی که مسئله تبدیل شده است به استکباری که در مقابل علو اسلام ایستاده است آنجایی که اسلام دارد مثل خورشیدی تابان بر پیکره ی مرده ی همین استکبار می تابد که یا اسلام می آوری یا خود دانی؛ و اما همین هم که بخواهید قلوب مرده ای را زنده کنید نیز معجزه ها می خواهد و بلکه نشدنی است و اما خدای عزیز حکیم می تواند! یک جایی هست که یک کذابی می آید مدعی می شود که اسم اعظم دارد و نه فقط بهلول است و بلکه کانه همه ی مومنین صف می کشند اینجا که هر کدام یکی یکی تشریف بیاورند و یک پس گردنی محکم به این کذاب نوش جانش کنند. و اما یک وقت هست که خود استاد پیرمردی استاد دیگر است که اسم اعظم بلد است و شاگردِ شاگردش دارد مشاهده می کند که چطور لگد را خورد و می خواهد آنکه او را لگدمال کرد را خرگوشش کند و استاد هم می فرمایند که تو هنوز لیاقت یادگیری اسم اعظم را نداری. و اما یک وقت دیگری است که با خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که طرفی یا با امام جعفر صادق علیه السلام که دارد مشت و لگد است که می خورد و توهینهایی است که دارد تحمل می کند. آیا اگر خطیب محترم نماز جمعه داشت سخنرانی می کرد و کسی خدای ناکرده خواست که سخنرانی او را حتی بهم بزند نیز قابل تحمل است و کسی چیزی نخواهد گفت یا او را از مصلا بیرون می کنند؟ و اما این را هم حساب کنید که منبر منبر پیامبر هم هست که از آن جایگاه دارد سخنرانی می شود. عرض بنده ی حقیر این است که یک جایی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز مسئله بحرانی می شود که آیا داری برای نظریه های حمیدی مجیدی از فقه و حکمت متعالیه و کتاب و سنت است که کمک می گیری؟ یا اینکه برعکس داری حکمت متعالیه و فقه و کتاب و سنت را خدای ناکرده نعوذ بالله برای نه نظریه های حمیدی مجیدی و بلکه برای نظریه های ریاضی فیزیکی الحادی نیز خرج می کنی و لا غیر؟!

    یک وقت هست که شما یک استکان و یک نعلبکی دارید و خوب آیا چای را در استکان بریزید و چقدرش را هم در نعلبکی سرریز کنید و آیا با قند پهلو میل بفرمایید. یک وقت دیگر هست که می فرمایند که به غیز از این استکان نعلبکی یک استکان یا نعلبکی یا بلکه هم استکان و هم نعلبکی دیگری هم هستند که آنها هم قند پهلو دارند چای میل می کنند و اما نوری که از خورشید می رسد به استکان یا نعلبکی دوم بوسلیه ی یا استکان یا نعلبکی اول و حالا آیا کدام یک از استکان یا نعلبکی هم باشد نیز سد شده است و لذا شخص دوم چایش را هم دارد می نوشد و اما فقط یکی از استکان یا نعلبکی را می تواند مشاهده کند و نه هر دو را. البته اینجا اگر بجای دو نفر که دارند چای می نوشند در قهوه خانه مثلاً هفت یا هشت نفر هم بودند، آنگاه یحتمل این مسئله هم پیش می آمد که آیا ممکن است که نور خورشید طوری واقع شود که همه ی این استکان نعلبکیها را در قهوه خانه به خط کنند و باعث شوند که شخصی که در آخر صف است از مشاهده ی هیچ یک از استکانها یا نعلبکیها یا حتی هم استکانها و هم نعلبکیها یک جا کما بیش محروم شود چرا که نور خورشید را سد یم کنند و سایه شان مانع مشاهده ی مشاهده گر آخری می شود؟ بعضی اینجا اشکال می کنند که نخیر؛ اینجا در همان فرض اول ات که می خواهی بفرمایی بین دو نفر از نوشنده های چای هم استکان یا نعلبکی اولی سد و مانع خواهد شد نیز اشکال است چرا که کسوف و خسوف که نمی خواهد وقوع پیدا کند که ما بتوانیم چنین ادعاهای کذبی را کنیم! بدتر از این مثل این است که بفرمایید که سخنران نماز جمعه رفته اند منبر و همه دارند گوش می دهند و یکی از پای منبر اعتراض کند که بیا پایین که تو جای مرا گرفته ای و داری حق مرا هم ضایع می کنی! بدتر از آن این است که کسی ادعا کند که من نه کسوفی دیدم و نه خسوفی دیدم هر چه خواستم مشاهده کنم هر چند هم که کسوفها و خسوفهای کاملی هم واقع شده باشند. یحتمل بعضی اشکال کنند که هنوز بدتر از همه ی اینها این است که کسی در سیاه چاله ای نجومی هم واقع شده باشد که حول ستاره ای عظیم در حال گردش هم هست و منکر شود که اصلا سیاه چاله ای هم داریم و بلکه منکر هم شود که داریم حول ستاره ای نیز می گردیم و بلکه مدعی هم شود که آقایان خانمها کجای کارید که خود آن ستاره منم! این کذاب دروغگوی لا مذهب را اگر بگیرندش و بیاندازندش توی سیاه چاله ای که همچین یه ذره حالش بلکه جا بیاید یحتمل دیگر از این ادعاهای کذب نکند که همه و همه اش یکی است که انتنگلمنت چه در سیاه چاله باشد و چه در وقت غروب باشد و چه در وقت طلوع خورشید باشد و چه اصلا خورشید داشته باشیم و چه نداشته باشیم و چه خود خورشید هم منم فرقی ندارد چرا که همه ی اینها را می شود با اصل هم ارزی (equivalence principle) یکی دانست! مثل این است که بفرمایید که فرقی ندارد دارید در قهوه خانه چای قند پهلو میل می فرمایید یا در مقیاسهای نجومی است که دارید مشاهده می کنید که آیا کدام استکان-نعلبکیهایی است که به حرکت زمین یا ماه حول خورشید می توانند متناظر و بلکه منطبق شود؟ البته اینجا بعضی هم اشکال خواهند کرد که آیا بالاخره ما ستارگانی میان انسانها داریم یا خیر؟!

    حالا ما دیگر وارد این مسئله نیز نمی شویم که من لا یحضره الفقیه و من لا یحضره الطبیب اینجا در مورد کرونا-ویروس کوید-19 نیز به چه معنا است و بلکه آیا می شود من لا یحضره الریاضی-فیزیک پیشه ها را نیز به مسئله اضافه کرد آنجایی که خیلی هم مسئله مربوط شود به یک کیهان غریبی همچون پریپاسترس یونیورس شان کارول و فرض بفرمایید که نزد خود فکر کنید بروم ببینم شان کارول دارد این روزها چه می کند؟ و آنگاه به فکر هم بیافتید که خوب است بنده ی حقیر نیز احادیثی از دوازده امام و بلکه چهارده معصوم را این روزها از کافی شریف اینجا بیاورم چرا که نمی توان به کمتر از بهشت هم قانع شد!

    ٧٤٩ / ٣. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَحَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ :

    عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه‌السلام ، قَالَ : قِیلَ لَهُ : بِأَیِّ شَیْ‌ءٍ یُعْرَفُ الْإِمَامُ؟

    قَالَ : « بِالْوَصِیَّةِ الظَّاهِرَةِ ، وَبِالْفَضْلِ ؛ إِنَّ الْإِمَامَ لَایَسْتَطِیعُ أَحَدٌ أَنْ یَطْعُنَ عَلَیْهِ فِی فَمٍ وَلَابَطْنٍ وَلَافَرْجٍ ؛ فَیُقَالَ : کَذَّابٌ ، وَیَأْکُلُ أَمْوَالَ النَّاسِ ، وَمَا أَشْبَهَ هذَا ». ‌

     

    http://lib.eshia.ir/27311/1/710

     

    (أبواب التاریخ) (باب) * (مولد النبی صلى الله علیه وآله ووفاته) * ولد النبی صلى الله علیه وآله لاثنتی عشر لیلة مضت من شهر ربیع الأول فی عام الفیل یوم الجمعة مع الزوال، وروی أیضا عند طلوع الفجر قبل أن یبعث بأربعین سنة.
    وحملت به أمه فی أیام التشریق عند الجمرة الوسطى وکانت فی منزل عبد الله بن عبد المطلب وولدته فی شعب أبی طالب فی دار محمد بن یوسف فی الزاویة القصوى عن یسارک وأنت داخل الدار، وقد أخرجت الخیزران ذلک البیت فصیرته مسجدا، یصلی الناس فیه. وبقی بمکة بعد مبعثه ثلاثة عشر سنة، ثم هاجر إلى المدینة ومکث بها عشر سنین، ثم قبض علیه السلام لاثنتی عشر لیلة مضت من ربیع الأول یوم الاثنین وهو ابن ثلاث وستین سنة وتوفی أبوه عبد الله بن عبد المطلب بالمدینة عند أخواله وهو ابن شهرین، وماتت أمه آمنة بنت وهب بن عبد مناف بن زهرة بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب وهو علیه السلام ابن أربع سنین ومات عبد المطلب وللنبی صلى الله علیه وآله نحو ثمان سنین وتزوج خدیجة وهو ابن بضع وعشرین سنة، فولد له منها قبل مبعثه علیه السلام القاسم، ورقیة، وزینب، وأم کلثوم، وولد له بعد المبعث الطیب والطاهر وفاطمة علیها السلام وروی أیضا أنه لم یولد بعد المبعث إلا فاطمة علیها السلام وأن الطیب والطاهر ولدا قبل مبعثه، وماتت خدیجة علیها السلام حین خرج رسول الله صلى الله علیه وآله من الشعب وکان ذلک قبل الهجرة بسنة ومات أبو طالب بعد موت خدیجة بسنة فلما فقدهما رسول الله صلى الله علیه وآله شنأ المقام بمکة ودخله حزن شدید وشکا ذلک إلى جبرئیل علیه السلام فأوحى الله تعالى إلیه اخرج من القریة الظالم أهلها، فلیس لک بمکة ناصر بعد أبی طالب وأمره بالهجرة.

    1 - محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد عن ابن فضال، عن عبد الله بن محمد بن أخی حماد الکاتب، عن الحسین بن عبد الله قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: کان رسول الله صلى الله علیه وآله سید ولد آدم؟ فقال: کان والله سید من خلق الله، وما برأ الله بریة خیرا من محمد صلى الله علیه وآله.

    2 - محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن الحجال، عن حماد، عن أبی عبد الله علیه السلام وذکر رسول الله صلى الله علیه وآله فقال: قال أمیر المؤمنین علیه السلام: ما برأ الله نسمة خیرا من محمد صلى الله علیه وآله.

    http://lib.eshia.ir/11005/1/440

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

     

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ﴿الأنعام: ١﴾

     

    قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّـهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّـهِ شُرَکَاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّـهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿الرعد: ١٦﴾

     

    ۱. اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَـٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿البقرة: ٢٥٧﴾

    ۲. یَهْدِی بِهِ اللَّـهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿المائدة: ١٦﴾

    ۳. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ﴿الأنعام: ١﴾

    ۴. قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّـهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّـهِ شُرَکَاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّـهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿الرعد: ١٦﴾

    ۵. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ﴿ابراهیم: ١﴾

    ۶. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُم بِأَیَّامِ اللَّـهِ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ ﴿ابراهیم: ٥﴾

    ۷. هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا ﴿الأحزاب: ٤٣﴾

    ۸. وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ ﴿فاطر: ٢٠﴾

    ۹. هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّـهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ ﴿الحدید: ٩﴾

    ۱۰. رَّسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّـهِ مُبَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّـهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّـهُ لَهُ رِزْقًا ﴿الطلاق: ١١﴾

     

    اللهم صل علی فاطة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

     

     

    یا غیاث المستغیثین؛ یک قیاسهایی هست که از این نوع که همچون خورشیدی است نورش بر همه ی عالم می تابد و ظلماتش را بر طرف می کند آنچنان که عادلی می آید و عدلش همه جا بر ظلم غلبه می کند. البته دیشب فیلمی را نشان می داد که یکی از شاگردان به نام از یکی از ائمه ی اطهار علیهم السلام به شاگردی دیگر از همان امام همام می فرمودند که بر خلاف آنچه تو می گویی استاد و امام ما جعفر بن محمد علیهم السلام فرموده اند- حالا آنطور که بنده ی حقیر از فیلم فهمیدم که- قیاس را نمی توانید وارد فقه کنید! یک دلیلش همین حدیثی است که قبلاً هم بارها عرض شد که اگر می توانستید این کار را کنید، دیگر ما این را نداشتیم که الاسلام یعلو و لا یعلی علیه و الکفار بمنزلة موتی لا یحجبون و لا یرثون. یعنی کافر می توانست کفرش را با اسلام قیاس کند و احکام اسلام را هم درک کند ولی اسلام نیاورد و فسر هم در برود چرا که مثلاً فقیهی هم نیست که به او فقه را درست بیاموزد و از خودآموز من لا یحضره الفقیه دارد خود می آموزد و لذا عذرش هم موجه است!

    یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که مسئله از این نوع است که تو بخواهی قاضی به رومانی بفرستی که ببیند فست اور بهتر است یا فکسافنادین و بجایش به خودت عرضه بداری که خوب حالا چه کاری است؟ ما این همه راه از اینجا قاضی بفرستیم رومانی چرا که فست اورهای خوبی درست می کنند و حتی بهتر از فکسوفنادین هم آیا هست یا نیست؟ خوب، بجایش از پسر همسایه ی ته کوچه ی خودتان که اتفاقاً سفیر رومانی هم هست بپرس- البته اگر وزارت امور خارجه گیر ندهد که چرا اینها بدون اجازه اجازه کرده اند و ...- که چه؟ بپرس که آیا پارتی بازی می توانند کنند و بپرسند که آیا فست اور بهتر است یا فکسوفنادین؟ و اینجوری مسئله خیلی بهتر هم حل است دیگر و این همه کارها را ندارد که حالا آیا قاضی بفرستیم آیا آنجا آزمایشگاه داشته باشند آیا مسئله تداخلی با استصحابات دیگری نداشته باشد و مسئله را پیچیده تر نکند و.... بله؟

    یا یحتمل بعضی اشکال کنند که نخیر؛ شما نمی توانید اینطور قیاس کنید چرا که قیاس شما مثل این است که بفرمایید بنده ی حقیر بودم که موجب شدم خورشید گرفتگی و کسوف رخ دهد! و دلیلش هم این است که خودم شنیدم که خطیب محترمی سخنرانیشان ضبط شده بود و آنرا نگفتم و بجایش  آن داستان دیگر نظر قبل را گفتم. یعنی بجای داستانی که در نظر قبل آمده بود و می فرمودند که استادی را داریم که شاگردش می خواست اسم اعظم را از او بیاموزد؛ بجای آن استادی که اسم اعظم را می داند امام جعفر صادق علیه السلام را استفاده می فرمودند. راستی اینجا یحتمل برای بعضی این سوال هم مطرح شود که اگر آن استاد خود از امامان بوده اند و بلکه یحتمل هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف داشته اند؛ و آنگاه آن پیرمردی که استاد امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف دارند دیگر کدام می شود؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    یک چیزی که در مسائل قیاسی می تواند وجود داشته باشد این است که مثلاً شما اسم حجت الاسلام و المسلمین عالی را اینجا حذف می فرمایید که او بوده است که حدیث بجای استاد مزبور، امام جعفر صادق علیه السلام را استفاده فرموده اند. نکته این است که آیا شما می توانید هم اینجا امام جعفر صادق را اسمش را مجرد بفرمایید و بجای اسم او هر استاد دیگری را استفاده بفرمایید و آنگاه حتی به اسم اعظم هم آیا برسید یا نرسید و بلکه از ظلمات هم در بیایید و به نور برسید یا اینکه یک وقت هم دیدید که کسوف یا خسوف شد و بجای اینکه از ظلمات به سمت نور روید از نور است که به سمت ظلمات دارید سیر می فرمایید؟ و خدای ناکرده در کفری باقی می ماند کافر که دیگر نمی تواند اسلام بیاورد و بلکه در کفرش هم به این باور می رسد که همان کفرش که باعث مرگ او هم شده است از اسلام نیز بالاتر است. مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی.

    هنوز بعضی اشکال خواهند کرد که بابا شماها در دگمای خودتان گیر کرده اید و بدجوری هم نمی توانید از خلائی که خود ایجاد کرده اید خارج شوید. مسئله اینهایی که شما می فرمایید نیست و بلکه منطقتان درست نمی باشد و نفهمیده اید که کفر و ایمان کدام است و برای همین هم هست که مسئله یا قضیه ی ناتمامی حساب را هم خراب کرده اید و صدایش را هم درنمی آورید که چطور توی کفرتان مانده اید. و هر چه ما اظهار می داریم که بابا اینجا مسئله از نوع کفر و ایمان نیست منطقش؛ حالیتان نمی شود و می فرمایید که مرغ یک پا دارد و بلکه همین منطقدانها بوده اند که خود حضرت خدا یا همان دیکتاتور خروشان خودمان را کشته اند و حتی نفهمیده اند هم که چطور این کار را کرده اند و بلکه او را دوره اش هم کرده اند که ببینند بالاخره واجب الوجود چطوری از واجبی خود دست می شوید و به دیار باقی می پیوندد! البته اینجا مسئله یک وجه دیگری هم پیدا می کند که همانطوری که مترجم محترم اشارات و تنبیهات ابن سینا مرحوم حسن ملکشاهی می فرمودند با منطق شروع می شود. و اما اینکه حالا منطق ریاضی ای که امروزه می تواند صفر و یکهای دیجیتالی رایانه ها و بلکه رایانه های کوانتومی را نیز در فلوچارتها و الگوریتمها و ماشینهای تورین و امثالهم چطوری کاربردی می شوند؟ و اینکه اینها خود چطور می توانند به عنوان ماشینهایی تاریک پرده از ذرات مواد تاریک مدل استاندارد ذرات فیزیک و ماورای آنرا بردارند؟ بعضی اینجا یحتمل اشکال می کنند که این نوع منطقهایی که به چنین ریاضی فیزیکی ختم می شوند، هیچ ربطی به عرفان و حکمت الهی هم ندارند هر چند که بخواهید آنها را در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم مجرد و انتزاعی بفرمایید. نکته اینجا همان است که بطور عرفانی یحتمل قیاس هم شود که مسئله ی بسته شدن در وحی با نزول کتاب الله و ختمی مرتبت بودن حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم همان است که عرفا در عرفان خود اظهار داشته اند که کسی است در پشت آینه که دارد برای طوطی آیات وحی را می خواند و او هم همانها را بازگو می کند. یعنی قیاسش غلط است و لذا می خواهد جایی به خورشید برسد که گرفتار کرم شبتاب وجودی خود هم آنچنان شده است که نور سوسو زن آنرا اشتباهی هم گرفته است  و دارد آنرا با خورشید عالم تاب مقایسه می کند. و لذا شاعر می فرماید هم که علی ای طوطی گویای اصرار مابادا خالیت شکر ز منقار که طوطیی در آینه می‌بیند او، عکس خود را پیش او آورده رو؛ در پس آیینه آن استا نهان؛ حرف می‌گوید ادیب خوش‌زبان. و لذا نکته ای که اینجا غفلت آور است و بلکه بسیار اغفال کننده است اینجا است که چطور است که یازده خورشید تابان را همه را به شهادت رسانده اند یا بهتر عرضه شود که آیا به شهادت نرسانده ایم؟ و دوازدهمین خورشید تابان نیز همچنان در غیبت و کسوفی دائمی است و در غفلت خود گیر کرده ایم که کم کم و اقل کم اش کدامین پیرمرد خار و هیزم کش استاد داننده ی اسم اعظم است که دارد لگد هم می خورد و از اسم اعظمش نیز استفاده نمی کند که کسی را خرگوش کند؟!!! و لذا نماز آیات و بلکه نمازهای آیات قضا را نیز یادتان نرود! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    ۱. الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّـهِ وَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿التوبة: ٢٠﴾

    ۲. وَمَا لَکُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ وَلِلَّـهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَـٰئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکُلًّا وَعَدَ اللَّـهُ الْحُسْنَىٰ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿الحدید: ١٠﴾

    ۳. إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِن ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِینَ مَعَکَ وَاللَّـهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَیَکُونُ مِنکُم مَّرْضَىٰ وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّـهِ وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّـهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿المزمل: ٢٠﴾

     

     

    سلیقه ی امام در اداره ی کشور

    انقلاب عظیم مردمی، واقعاً پدیده ی عظیمی است. چنین حادثه ی عظیمی را شما خلق کردید. حادثه ی پیروزی در جنگ هشت ساله را شما جوانان حزب الله خلق کردید. حادثه ی پیروزی در محاصره ی سیاسی و در محاصره ی اقتصادی را شما خلق کردید. همه ی اینها آفرینشهای شماست. روشنفکری این است.

    خب، چرا بایستی به خاطر عمل- مثلاً- کسی که حالا سلیقه اش [متفاوت] است، شما متهم شوید؟! گفته شود که اینها اهل منطق نیستند؛ اهل جنجالند، اهل بی خودی حرف زدنند، اهل حمله کردنند، اهل زنجیر و داغ و درفشند؛ چرا؟ این ظلم نیست؟ من این گونه موافق نیستم.

    ببینید؛ سلیقه ی امام رضوان الله علیه هم عیناً همین بود. نه این که خیال کنید سلیقه ی دیگری بود؛ نخیر؛ سلیقه ی امام عیناً همین بود. بنده به شما عرض می کنم. خبر می دهم؛ البته شواهد هم هست.

    در سال شصت و چهار که آقای ناطق نوری وزیر کشور بودند، من یادم نمی رود که عده ای از جوانان در خیابانها به بدحجابها حمله می کردند. امام به ایشان نوشت بروید و این جوانانی را که به بدحجابها حمله می کنند، بگیرید، بزنید، زندان و حبسشان کنید؛ امام، مخالف بود؛ در حالی که امام، آن مرد شجاع و بی نظیری است که مساله ی حجاب را به این شکور برگرداند؛ هیچ کس دیگر غیز از امام نمی توانست. این هم یکی از اختصاصات امام بود. اگر غیر از امام هر کس دیگر بود- از همین بزرگان و مقدسین علما- هیچ کس جرائت نمی کرد بگوید "زنان باید با حجاب بیرون بیایند". امام در همان ماههای اول پیروزی انقلاب گفت "باید با حجاب بیایند"! این همان امام است؛ اما در عین حال با آن روش، مخالف بود و ایستادگی کرد و گفت که بچه های کمیته جلوی این کار را بگیرند.

    البته آنها هم بچه های حزب اللهی بودند؛ منتها کار را نمی فهمیدند. اشتباه می کردند. بنده هم با این گونه زدن و جنجال موافق نیستم. بچه های خوب مومن، صادق، سالم، خوش فکر و خوش دل، گاهی راه را اشتباه می کنند!

     

    در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  (1376/12/14)

    مدح خورشید، گزیده ای از خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مد ظله العالی رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره شخصیت حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی

     

     

    آگاهان به اسم اعظم
    خداوند متعال، برخی از بندگان را از اسم اعظم با خبر می‌سازد. اسم اعظم، همان «اسماء الله» است که اگر به انسانی عنایت شود، تمام عالم وجود در دستان او مثل موم، نرم است؛ آن چه اراده کند، با آن قدرت الهی می‌تواند انجام دهد. حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ که مرده را زنده می‌کرد و کور مادرزاد و بیماری برص و پیسی را شفا می‌داد و از امورات غیبی خبر می‌داد، به خاطر آگاهی از «اسم اعظم» بود که خداوند متعال به او عنایت کرده بود.
    استادی صاحب اسم اعظم و قدرت الهیه بود. شاگردش اصرار داشت که آن را به او نیز مرحمت کند. اما استاد خودداری می‌ورزید و می‌گفت: تو تحمل اسم اعظم را نداری! شاگرد با اصرار فراوان، استاد را متقاعد ساخت و استاد نیز به طور آزمایشی به او گفت: صبح فردا به دروازه شهر برو و آن چه دیدی، برای من نقل کن!
    شاگرد، صبح به دروازه شهر رفت. پیرمرد محاسن سفیدی را دید که باری از خار روی پشتش بود و برای فروش، آن را به شهر می‌برد. در همین حال، سربازی از او پرسید:
    ـ بار را چقدر می‌فروشی؟
    ـ ده درهم!
    ـ به پنج درهم می‌فروشی؟
    ـ نه!
    سرباز با لگد بار پیرمرد را به زمین انداخت و به او ناسزا گفت و رفت. شاگرد صحنه را دید و به شدت خشمگین شد و با خود گفت: این پیرمرد، با جان کندن بار را به این جا آورده، و سرباز به جای کمک کردن، بار او را به زمین انداخت و به او ناسزا نیز گفت! اگر من اسم اعظم را می‌دانستم، او را مجازات می‌کردم! سپس به نزد استاد آمد و آن چه دیده بود، برای او نقل کرد. استاد گفت: اگر اسم اعظم می‌داشتی، با آن سرباز چه می‌کردی؟ پاسخ داد: به خدا سوگند! او را تبدیل به خرگوش کرده و در بیابانها رهایش می‌ساختم!
    استاد خندید و گفت: آن پیرمرد، استاد اعظم من بود و من اسم اعظم را از او یاد گرفته‌ام. اگر اسم اعظم دست تو بیفتد، روزی ده حیوان درست می‌کنی! تو هنوز لیاقت و ظرفیت، آگاهی از آن را نداری.
    بنابراین، اسم اعظم به کسی عنایت می‌شود که تحمل و طاقت و ظرفیت لازم را داشته باشد.

     

    روزنه ای به سوی اسرار الهی، سید رحیم توکل، نشر شاکر، 1384

    https://www.andisheqom.com/fa/Book/View/68/4003/

     

     

    بنده ی حقیر دو سه تا خاطره ی دیگر از دوران دبستانم و بلکه تدریس انگلیسی خودم هم عرض کنم. اولی اینکه یک خانم معلمی داشتیم کلاس دوم دبستان فکر کنم که دختر خانمی قرار شد برود انشائش را بخواند. و اتفاقاً بنده ی حقیر هم فکر کردم که خیلی هم قشنگ انشائش را خواند. ولی بعد خانم معلم فرمودند بارک ا...، انشاء ات را بیاور بهت نمره ی بیست بدهم! و آنجا معلوم شد که شاگرد انشائش را ننوشته بوده و داشته فی البداهه از خودش انشاء درست می کرده است! و همانطور هم که گفتم بنظر این بنده ی حقیر- و حالا یحتمل بفرمایید که از روی سادگی ات هم بوده است- خیلی هم انشای خوبی بود. ولی عرض بنده این است که خانم معلم آنقدر عصبانی شد که وقتی با خط کش داشت روی دست این شاگرد می زد، خط کش وسط تنبیهات شکست! این معلم کلاس دوم دبستان بود ولی آن معلم دیگر انگلیسی معلم کلاس چهارم غلط نکنم تشریف داشتند!

    یک بار دیگر یادم هست که کودکستان آیا بودیم یا آنطور که امروزه می فرمایند پیش بدستانی بودیم یا کلاس اول دبستان بود یا همین حدودها که بنده ی حقیر داشتم سر کلاس یواشکی به هم شاگردی ام توضیح می دادم که ما یک دهی را داریم که آنجا بولدوزور هم داریم و مثلاً آنرا می اندازیم زمینهایش را صاف می کنیم و چه ها که توی دهمان نمی کنیم! این همشاگردی ما هم رفته بود اینها را برای پدرش تعریف کرده بود و لذا اینها آمده بودند شکایت کرده بودند که این بابا بچه ی ما را ترسانده و شاید شب هم خوابش نمی برد و لطف کنید بفرمایید دیگر از این کارها نکند! و یک دفعه ی دیگر هم کمی بزرگتر که شده بودیم مثلاً کلاس ششم، یکی از همشاگردیهایمان پدرش به رحمت خدا رفت و همه از معلم و شاگرد چقدر نگران بودند که کاری کنند که این بنده ی خدا احساس ناراحتی نکند. 

    البته حالا شما امروزه روز حساب بفرمایید که مثلاً فرزند شهیدی فقط می خواهد در مدرسه و کلاس درسش حضور پیدا کند! یحتمل دیگر والدین دلشان نیاید خواب آشفته ی همکلاسی این فرزند شهید را بیایند تعریف کنند و بلکه گله و شکایت هم کنند که تنها حضور فرزند شهید چطور باعث شده است آن شاگرد دیگر خواب جبهه و شهادت هم ببیند و بلکه خودش هم آرزوی شهادت کند!

    و خاطره ی آخر راجع به درس دادن خود این بنده ی حقیر است در یک موسسه ی انگلیسی که وقتی شاگرد نوجوانی بعد از چهار جلسه دیر آمدن سر کلاس و تازه شاخه و شانه کشیدن که چطور از کلاس هم خودش بیرون نرود، بنده نیز نمی دانم چطور شد که بیخودی از کوره در رفتم.

    عرض بنده ی حقیر اینجا است که اسم اعظم را به کسی یاد دادن یک چیز است و اینکه کسی بخواهد با مشت و لگد و ریش کشیدن و نیشگون پستان و تازیانه هم به خدمت مردم برسد و بلکه آنها را تبدیل به خرگوش هم کند، این هم حسابهای خاص خود را دارد که بهتر است زیاد واردش نشویم. یعنی چه؟ یعنی اینکه بابا اسم اعظم را نمی شود به دست هر کس و ناکسی داد. و الا این بابا یک وقت دیدید وهم برش داشت و گفت نه اینکه همه ی منطقه باید زیر سلطه ی من باشد و بلکه گفت حتی همه ی ابرقدرتهای دنیا نیز هر چه بنده ی حقیر گفتم باید همان کار را کنند! و آنقدر دیکتاتوری و بلا سر همه ی عالم آورد تا بالاخره همه راضی شدند که بابا غیر از این هم نیست که تویی که اسم اعظم را داری و لا غیر؛ دست از سر کچل ما تو را به علی بردار! یعنی عرض بنده ی حقیر این است که این یک چیزی است که کسی مدعی شود که واقعاً اسم اعظم هم دارد و از آن استفاده نمی کند. و این چیز دیگری است که هر کسی از راه می رسد از کوچک و بزرگ بعد از اینکه خوب توی سر و کله ی هم زدند، تازه بفرمایند که حالا با پا؛ و شروع کنند به لگدپرانیهای خود الی ما شاء ا... و بعد هم همه را دعوت کنند به اینکه شما هم تشریف بیاورید اسم اعظم را یاد بگیرید بشرطی که لیاقتش را هم داشته باشیدها! آیا این را می فرمایید که اسم اعظم است یا اینکه بلکه همه بدنبال این هم هستند که آن خر اعظم و بلکه آن اغفالگر اعظم را بیابند!

    نکته اینجا است که در این میان یک ظرافت خاصی را می طلبد که شاگردان و طلبه ها را معلم بتواند بکشاند سر مکتب و کلاس و درس و بحث. نکته ی مهمتر این است که باید توجه کرد و ایمان هم داشت که همه چیز در عالم همین نیست که همه و همه می خواهند آن خر اعظم و آن اغفالگر اعظم را بیابند و بلکه واقعاً هم یک مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ای نیز داریم که حالا بنده ی حقیر درست بلد نیستم که اصلا چیست ولی هست و اگر استادش را پیدا کنید خیلی هم اتفاقاً خوب است و بلکه ان شاء الله ما را به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم می رساند؛ و لذا از این کارهای اشتباه گرفتن اسم اعظم با خر اعظم را سعی کنید خیلی درگیرش نشوید که یک وقت دیدید خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف آمد سراغتان و حسابتان را صاف کرد و بلکه همه ی کفار و منافقین و مشرکین را از وسط دو نصف کرد! لااقل سعی کنید کمتر لگد پرانی کرده و بلکه نیشگون هم همدیگر را نگیرید و ریش یکدیگر را هم نکشید! البته این در ویکیپدیا هم باید آمده باشد و بنده خودم هم از زبان آن حضرت آیت الله حائری شیرازی خدا بیامرز شنیدم که چطور ساواک نیز دستهای او را بسته بوده است و آو را روی یک پا نگه داشته بوده اند و در عین حال نیشگون هم از او می گرفته اند.

    نکته اینجا فقط این نیست که وقتی مکتبخانه ای را خیلی مکتبدار سخت بگیرد، همه از مکتبش فرار خواهند کرد و دیگر اگر مثلاً قرار بود که درس بخواند از هر چه درس و کتاب است هم زده می شود. البته امیدوارم همه ی شاگردان به این سادگیها از درس خواندن ناامید نشوند و در نظر داشته باشند که آن معلم نیز ممکن است دچار غفلتهایی خدای ناکرده شود. و اما مسئله اینجا دوباره اسلام است و اینکه الاسلام یعلو و لا یعلی علیه و الکفار بمنزلة الموتی لا یحجبون و لا یورثون. یعنی وقتی کفاری که به منزله ی مرده هستند بخواهند نه تنها اسلام نیاورده و بلکه با اسلام هم مخالفت کرده و در عین حال اسم اعظم را هم از همان مسلمانان یاد بگیرند و خود مسلمانان هم غافل باشند که چطور دارند اغفال می شوند و خود را در خدمت کفار دارند قرار می دهند، یحتمل بنظرشان برسد که همان بهتر که مثلاً به ما چه که حالا مرحوم آیت الله کاشانی و مصدق چقدر هم زحمت کشیده اند که نفت ملی شود و همان بهتر که با کدخدایی آمریکاییها  ببندیم و شاه هم برگردد چرا که ما کار خودمان را کردیم و نشان دادیم که می توانیم و بلدیم و اسم اعظم هم داریم. یعنی چه؟ اسم اعظم را به شاه و انگلیسیها و آمریکاییها یاد دادید؟ و لابد با آمریکاییها و بلکه پنج بعلاوه ی یک هم مذاکره کردیم و آنها هم زدند زیر میز مذاکره و .... و حالا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم که ما شاء الله سر هر چهارراهی بروید زیاد داریم؛ و لذا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بماند برای بعد؛ فعلاً مثل اینکه اسم اعظم را یادمان رفته است و انرژی و بلکه بمب هسته ای هم که همه و همه زیاد دارند! دیر شد؛ دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز! ولی بابا تکلیف ما با این حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چه می شود که هی فرمودید حمیییییییییییییییییییید، برنجش محسن است! و حال آنکه برنج هندی می فرمایند شده است کیلویی شانزده هزار تومان؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    قُل لاَّ أَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرًّا وَلاَ نَفْعًا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَلاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ ﴿49﴾

     

    اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن

     

    گفتگوی خبری شبکه ی دو مسئولیت اجتماعی دانشگاه ها:

    https://www.telewebion.com/episode/2298946

     

    ده رصدخانه ی نیومکزیکو:

    https://www.go-astronomy.com/observatories-state.php?State=NM

     

    البته این مسئله نیز ناگفته ماند که وقتی طوفانی از التهابات را فرمانده ی محترم ستاد کرونا می فرمایند که می تواند کل بدن را در بر بگیرد که ایا باید چطور با آن مقابله شود نیز از مسائلی است که در اجتماعات نیز می تواند رخ دهند. یعنی فرضاً طوفان کرونا که آمده است هیچی، تازه همین طوفان همراه هم شده است با طوفانی از نژاد پرستیهایی که آیا چطور هم باید با آن برخورد کرد؟ یعنی گاهی اینطور بنظر می رسد که یک طوفان دیگری به پا می شود که این طوفان قبلی را همه یادشان هم برود! و اتفاقاً همین طوفانها را وقتی در نظر می گیرید، آیا متوجه هم می شوید که یک حالت دفعتاً آیا دارند که گویی یک سیستم دینامیکی ارگادیکی است که آیا یا همه جا صفر است یا آیا همه جا بینهایت هم هست؟! کانه در یک آن می آید می زند همه چیز را خراب می کند و می رود پی کارش! یا یحتمل هم بر عکس است آنچنان که مسئله دیگر در یک آن نیست و التهابات در یک آن نیست و بلکه آرامش است که صفر است و التهابات است که بینهایت شده است! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
    یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿1﴾
    هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿2﴾
    وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿3﴾
    ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿4﴾
    مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿5﴾
    قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿6﴾
    وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿7﴾
    قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿8﴾
    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿9﴾
    فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿10﴾
    وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿11﴾
     

    اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

     

    بنده ی حقیر پریشب روی صندلی خوابم برد و رفتم رختخوابم را پهن کردم که بخوابم که یک مرتبه رایانه ام از خواب بیدار شد و شروع کرد به سر و صدا و بنده هم از لجم رفتم برق قسمت رایانه را کلاً قطع کردم. معمولاً سیستم رایانه ای طوری است که حتی اگر برق را هم قطع کنید، دوباره یادش می ماند که چه صفحاتی را در گوگل کروم و چه فایلهای پی دی افی را در آکروبات ریدر باز کرده اید و خلاصه دسک تاپ شما کدام بوده است و همان را دوباره بهتان می دهد. اما این دفعه یادش رفت.

    بعد داشتم توی موبایلم دنبال رصدخانه ی ملی ایران به فارسی می گشتم که اول از همه به انگلیسی آنرا به شما می دهد! حالا اگر دنبال خواص آمپی سیلینی گیاه پنیرک هم بگردید، باز هم اول اسم گیاه و بعد خواصش به انگلیسی می آید. و خوب هم هست؛ و مثلاً ابوعزرائیل از فرماندهان حشد الشعبی هم به انگلیسی می آید. 

    البته بنده داشتم رصدخانه ی ملی ایران را که در ویکیپدیا نگاه می کردم، کنجکاو هم شدم که حبیب خسروشاهی این روزها چه مقالاتی هم در آرشیو کرنل یحتمل دارد. اینجا دیگر اینترنت موبایلم گیر کرد و هر کاری کردید که گیرش باز شود یواش یواش مثل حلزون آیا باز شود. خلاصه بالاخره توی رایانه ی شخصی ام رسیدم به مقالاتی از قبیل:

    https://arxiv.org/abs/2004.05620

    https://arxiv.org/abs/1911.02976

     

    و اما دیشب داشتم در حینی که با آرایشگرم سر و کله می زدم که آیا موهایم را کوتاه کند یا خیر، در عین حال به گفتگوی خبری بعد از اخبار شبکه ی 2 نیز توجه می کردم و بطور گذرا توجه کردم که استاد محترم می فرمودند که چرا ما باید در بسیج اساتید دانشگاه و جنبش استادی حتی از مقالات خارجی نیز استفاده کنیم؟ البته بنده ی حقیر باید از اول این برنامه را ببینم چرا که آرایشگرم هم بالاخره راضی نشد که موهایم را کوتاه کند و بلکه ناخنم را هم هنوز از شب جمعه ای تا حالا کوتاه نکردم و غسل روز جمعه هم که مانده است و .... و اما بابا بالاخره وقتی رصدخانه ی ملی را بیست سال طول بدهیم که درست کنیم، و آن را هم آیا بعد از اینکه درست شد آیا کیست که جرات کند که پایش را در آنجا بگذارد و بتواند بالاخره به آسمان شب یواشکی یک نگاهکی هم بیاندازد، خوب آیا بقیه ی عالم را هم تعطیل می کنند که آقایان خانمها چون ما رصدخانه ی ملی خود را درست نکرده ایم و لذا شما منجمین کشورهای دیگر هم از تلسکوپ نیوتن و رصدخانه ی کیک و ابرکامیوکاند و مثلاً 10 رصدخانه ی موجود در نیومکزیکو نیز استفاده نفرمایید. البته بنده نیز یادم افتاد که دیروز چطور به نظریه های گروموف-ویتن و زایبرگ-ویتن و کوهمولوژیهای هیگارد-فلوئر-ویتن و زایبرگ-ویتن استناد کردم و زدمش پای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؛ و به نظرم رسید که چرا چنین کردم. و حال آنکه اگر مثلاً شما دارید از طبیعت یک سیستم دینامیکی ارگادیکی بحث می کنید که چطور هم در کوهمولوژی کره یا چنبره یا کلافهایی هم که بر آنها ساخته شده اند کاربردی می شوند و آنرا می خواهید به استکان نعلبکی خود کاربردی کنید، شهوداً هم می توانید بفرمایید که خوب این سیستم دینامیکی فرضاً از نوعی است که یا همیشه پر است یا دفعتاً است که خالی هم می شود. و استکان نعلبکی خود را ببینید در رابطه با معادلات ناویه-استوکز یا حتی ریسمانی یا از لحاظات هندسه ی ناجابجایی چطور به خمینه هایی توپولوژیکی و بلکه (کو)همولوژیکی به سیستم دینامیکی ارگادیک کلیوی تقریب کنید. و مثلاً استدلال کنید که چرا اینجا ارگادیسیتی آیا باید در چه مواردی داشته باشیم چرا نباید داشته باشیم؟

    البته نکته ی مهمتری که در مسائل فقهی اهم و مهم نیز هست را بنده توجه کردم که در مورد حجاب در سالهای شصت در مدح خورشید می فرمایند که امام خمینی یک جایی دستور هم می دهند به وزیر کشور وقت که بگیرید این بسیجیهایی را که بدحجابها را می زنند و بدرفتاری می کنند را خودشان را زندان کنید و بزنید! یعنی اینها نباید اینطوری هم عمل کنند. بنده ی حقیر را یاد کلاس انگلیسی خودمان در کلاس چهارم ابتدایی می اندازد که معلم انگلیسی ما جملاتی را معین می فرمودند و تکلیف می کردند که زیر فاعل فعل مفعول را خط بکشید! و خدا نکند که کسی اشتباه می کرد. یک کشیده هایی به شاگردان می زد که بنده خدا یحتمل دو دور دور خودش می چرخید! همکلاسی این حقیر که این را دید، از ترسش باورتان شاید نشود که رفت یک کلاس پایینتر نشست و اتفاقاً به این حقیر هم گفت که بیا و ببین که این کلاس دیگر چقدر بهتر است و حتی اگر مدادت را هم یادت رفته باشد، خانم معلم می فرمایند که عیبی ندارد و با انگشتت بنویس. اتفاقاً بنده ی حقیر هم رفتم ببینم داستان چیست؟ و دیدم همانطور است که هم شاگردی ما می فرمایند. نکته اینجا این است که یکی از روزهایی که انجمن خانه و مدرسه بود معلم انگلیسی ما که دست بزن خوبی هم داشت به مادر این حقیر گله کردند که چرا یک کلاس هم رفته است پایینتر و بنده نیز کنار مادرم نشسته بودم. و خلاصه برگشتم به کلاس.

    عرض بنده ی حقیر در امر آموزش این است که گاهی اوقات مکتبخانه را آنقدر سخت اش می کنند که بچه از کلاس درس فرار هم می کند و متواری می شود. همین جوامعی را که خودشان را خیلی هم اهل قدرتمندی و بلکه ابرقدرتی می دانند را بنگرید می بینید که در همین جوامع آنجایی که انواع ماچوهای ابرنجومی را دارید و در عین حال انواع ویمپها را هم یافت می کنید. یعنی آن قشر از جامعه که می خواهد خیلی اظهار بدارد که چطور است که خیلی زورش زیاد است و همه ی دنیا هم باید از او حساب ببرند، همان جامعه هم آنقدر مردمش را ترسانده است که از ترسشان رفته اند میان همجنسگرایان خود را قایم کرده اند و آنجا برخورده اند. و اصلا می گویند خداحافظ شما یکی ما یکی هم این همجسنگرایان! و همینها را هم اگر بخواهید خیلی مدعی شوید که بابا پس آن حجابت چه می شود و بابا پس اسلامت کو و بابا پس امام زمان عجل الله فرجه الشریف را چه کردی و اصلا همان حضرت مسیح ابن مریم علیهم السلام ات کو؟ تو را هم از مکتب شاید بیرونت نکنند. و اما بدشان هم نمی آید کاری کنند که خودت دو پا داری و دو پای دیگر هم قرض کنی و از مکتبخانه فرار کنی! یا علی از تو مدد و الفرار! در حقیقت، یحتمل خیلی غیر قابل تصور نباشد که اینها چطور سد و مانع خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف و آن هم به اسم آزادی و مردانگی و حقوق بشر هم هستند! شما به این صفحات ویکی نیز نگاهی بیاندازید؛ بنده اول گفتم ببینم وضعیت در روسیه و چین و هند مثلاً چیست و بعد گفتم خوب ایران را هم حتماً دارد دیگر:

    https://en.wikipedia.org/wiki/LGBT_rights_in_China#Human_rights_rep

    orts

     

    https://en.wikipedia.org/wiki/LGBT_rights_in_Russia#:~:text=Although

    %20same%2Dsex%20sexual%20activity,available%20to%20opposite%

    2Dsex%20couples.

     

    https://en.wikipedia.org/wiki/LGBT_rights_in_India

     

    https://en.wikipedia.org/wiki/LGBT_rights_in_India

     

    نکته ی جالب توجه این هم هست که بنده ی حقیر نمی دانم چطور است که دو آدرس آخری فوق هر دو مربوط به هندوستان است و حال آنکه آدرس آخری با اینکه آدرس هند است و اما مربوط به هوموسکسوالیته در ایران هم هست!!! البته بنده ی حقیر خیلی دوست دارم آن بنده خدایی را که می گفت ملاها و آخوندها همه از آن بالا گرفته تا این پایین خودشان همجنسگرا هستند و بلکه همه را گرفته اند دم کرا را دوباره ببینم و بپرسم که مرد حسابی این چه حرفهایی است که می زنی؟ مگر فکر کرده ای که فقط مستر هامفر است که می خواهد برای همه مسئله ایجاد کند و فقط ریش من است که بعضی دوست دارند بکشند و ببینند کنده می شود و پستانم را هم بلکه یک نیشگونی خواستند بگیرند؟ چون خیر سرشان خیلی ماچو هستند مثلاً! آیا تو واقعاً فکر هم کرده ای که با همه ی این تفاصیل، حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم یعنی کشک چرا که آقازاده ها هم چقدر همه و همه می روند آمریکا برای ادامه ی تحصیل و دکترا و فوق دکترا؟! بالاخره ما یک معلم انگلیسی هم در دبیرستان سن لیندرو داشتیم که حالا اگر انگلیسی دست و پا شکسته ی آن زمان این حقیر درست فهمیده باشم می فرمودند که در سان فرانسیسکو وقتی همچنسگرایان می خواهند رژه بروند آنچنان بعضیهایشان خودشان را درست می کنند نه اینکه نفهمید مرد است یا زن است و بلکه لخت و عور می آید در خیابان رژه می رود و اما لباس را به تنش رنگ هم کرده است؛ و هیچ کس هم متوجه نمی شود که داستان چیست؟ و حالا اصلا وارد مسائل اچ آی وی و ایدز هم نمی شویم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿التوبه: 73﴾

     

    الاسلام یعلو و لا یعلی علیه الکفار منزلة الموتی لا یجحدون لا یرثون

     

     

    این مسئله ی اغفال شدگی و اغفال زدگی را اگر درست و خوب و پاکیزه بررسی کنید، متوجه می شوید که لزوماً یک چیزی نیست که ناشی از غفلت محض باشد. یعنی یک نوع از اغفال را داریم که از این نوع است که می رود خارج از ممالک اسلامی و از آنجا مخصوصاً بر علیه اسلام موضع می گیرد و شروع می کند به تبلیغ کردن بر علیه آن. خودش اغفال شده است و دیگران را هم دعوت می کند که ببینید چقدر خوب است این غفلت من و چقدر خوب است این مورد اغفال واقع شدن و .... و بنده ی حقیر کاری هم ندارم که آیا این شخص اصلا مسلمان است یا اینکه اصلا از چه مملکتی و کشوری است. می بیند که اپوزیسیونی را دارید که بوق تبلیغاتی اش بلند است و او هم این فرصت را دارد که چنین تبلیغی را کند و لذا وارد میدان و گود می شود. حالا یحتمل خیلی هم مستقیماً اسلام را نشانه نرود و بلکه از همه ی جهات وارد میدان شود و بخواهد اینطور وانمود کند که بابا چه اسلامی؟ مگر ما اسلام هم در این عالم داریم؟ 

    یک اغفال شدگی هست که از این نوع است که ممالک غیر اسلامی حتی تبلیغ هم می کنند که حتی همجنسگرایی هم برای خودش باید انواع حقوق بشری را داشته باشد و این را نه فقط برای ممالک اسلامی می خواهند تبلیغ کنند با اسنادی مثل 2030 و امثالهم. بلکه می فرمایند که چنین چیزی حق مردم است و آنرا در مورد همه ی کشورها بررسیث می کنند که آیا حقوق بشر همجنسگرایان را نیز رعایت می کنند؟! این مسئله غیر از این است که مسئول عالی رتبه اسلامی از کشوری برود به دانشگاه کشوری که همجنسگرایی را آزاد می داند و حقوق بشر می داند و از او سوال شود که نظر شما در مورد همجنسگرایان چیست؟ و وقتی آن مسئول جواب دهد که همجنسگرایی خلاف قانون است و خلاف عرف است، همه شروع کنند به مسخره کردن این مسئول.

    شما حساب کنید که اینها مسخره هم می کنند که مذاکرات هسته ای را منوط به پذیرش چنین حقوق بشری است. یعنی اینجا دقیقاً یک اغفال شدگی و غفلت عظیمی است که غیرت و حیا و همه چیز را می خواهد کنار بگذارد و همه چیز را زیر سوال ببرد چرا که لیاقت داشتن حق مسلم انرژی هسته ای را تنزل دهد به چنین مظاهری از لامذهبی و کفر و شرک و نفاق و بلکه حیوانیت و پستتر از حیوانیت.... اینجا دیگر نکته این هم نیست که فقط روحانیت است که به فساد افتاده است و لذا همه و همه را نیز می خواهد به فساد بکشاند چرا که با خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که گیر دارد و می خواهد حق او را نیز غصب کند.

    خیر، مسئله این است که بجای اینکه بیاید بگوید که دنیایت را بفروش برای آخرتت، عرضه می دارد که کدام آخرت؟ هر چه هست همین دنیایت است و بس و همین را بچست. و این را که قبولاند به همه که اسلام کشک و کدام کفر و کدام شرک و کدام نفاق؟ آنگاه نه فقط به حضرات ملاها و آخوندهای خودمان و بلکه به همه ی ادیان توحیدی هم عرضه می دارد که حالا بیا بگو ببینم چطور است که می خواهی از این باتلاقی که برایت درست کرده ام و قرار است به لقاء الله هم برسی بیرون بیایی؟ و بلکه مسخره هم می کند که بیا و یک کمی هم کلیدهای بهشت را به ما هم بفروش که بهره مند شویم! عزیزی می فرمودند که یهودیان برای دینشان تبلیغ هم نمی کنند البته این در مورد صهیونیستها که یقیناً درست است چرا که اینها که دیگر اصلا دین هم ندارند. ولی عرض بنده این است که اینها درست است که ممکن است برای دین خودشان تبلیغ نکنند ولی یقیناً ادیان دیگر را به سخره گرفته اند و همینها هم کمونیسم را خودشان بر پا کردند و حالا همان را هم قبول ندارند چرا که خودشان را از آن هم برتر دانسته و از آن دعواهای جانانه ای است که یکی می گوید عزیر است که خدا است دیگری می گوید مسیح ابن مریم است که خدا است و بلکه از این هم گذشته اند و حالا همینطوری ادعای خدایی می کنند چرا که نژادپرستی را گویی خیلی دوست دارند! و حالا غفلت از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را ببینید که بعضی می خواهند وانمود هم کنند که چطور چنین دانشگاه هایی واقعاً صلاحیت هم دارند که چقدر از حوزه ها و مراکز دینی اصیل بالاتر هم هستند و بلکه دین هم از علم باید جدا باشد!

    بنده ی حقیر می خواستم از فقه و تفکری که حول مسئله ی نظر و اندیشه در خلقت شتر نهفته است و اینکه چطور کسی کینه اش دیدید یک مرتبه شتری شد چرا که آنقدر در جهت علم دارد خودش را شب و روز حلوا حلوا می کند که بتواند یک دریچه ی بهتری رو به زندگی اش باز کند و غافل است که چطور قلم را که به دست می گیرد و شروع می کند به نوشتن و نوشتن و حتی فرصت ندارد بلند شود برود دستشویی برای تخلیه، یا اینکه بر عکس آنقدر ورزش می کند که خودش را چطور در رقابتها پیروز کند، این چه ضررهایی یحتمل به او خواهد زد که برای شتر هم اینچنین نیست! و بنده حقیر می خواستم وارد مسئله ی خمینه هایی که مبحثش حول کلیه ها بچرخد چیزی عرض کنم که چطور است که معادلات ناویر-استوک یا معادلات گروموف-ویتن یا زایبرگ-ویتن در کوهمولوژیهای فلوئر-زایبرگ-ویتن و هیگارد-زایبرگ-ویتن اینجا عمل می کنند. بنده اینجا فقط وارد این مبحث استکان نعلبکی ای می شوم و می گذرم چرا که دیر شده است و وقت نماز جماعت هم دارد بدجوری می گذرد که شما فرض بفرمایید که کره یا چنبره را مثلث بندی هم کرده اید و روی آن فرضاً بیست نقطه را در نظر دارید که همولوژیکی و توپولوژیکی متناظر است با یک بیست وجهی. حالا یحتمل این متناظر هم شود به نقاط معادله ای درجه ی چهار و نه پنج و بلکه بیشتر یا کمتر هم. و لذا مثلاً می توانید مسئله را از لحاظ رویه های ک-3 نیز بررسی کنید و بلکه آنرا تبدیل کنید به مسئله ای در هندسه ی ناجابجایی. و اما نکته اینجا است که وقتی ضرایت معادلات را حتی بطور خیلی ریز انفینیتسیمالی عوض می کنید، آنگاه مثلثبندیها هم قدری می توانند عوض شوند و جوابگوی اختلالاتی باشند که روی کره یا چنبره ای که کوهمولوژی را در نظر دارید مسئله را حل کنید چه اتفاقاتی یحتمل می افتد.

    حالا ما بطور ضمنی و بلکه شهودی در نظر می گیریم که نه فقط وقتی تنگی نفس رخ دهد و بلکه وقتی کلیه ها هم درست کار نکنند و اختلالاتی رخ دهند، چطور می خواهید این اختلالات را با دارو یا آندوسکوپی یا عمل چراحی هم درمان کنید. البته اینجا نکته ای هست که بعضیها می فرمایند خیلی ساده اندیشی است و یحتمل غیر از ولی فقیه مد ظله العالی کسی آنرا خیلی واردش نشود که گاهی اوقات مسئله این است که آب بنوشید و بلکه درمان مسئله همان آب است؛ و این همان آبی است که در کربلا به روی امام حسین علیه السلام بستند و قمر بنی هاشم برایش سقای دشت کربلا شد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته

    أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ ﴿الغاشیه: ١٧﴾ 

     

    بیست و یکم: در حدیث است که مفضل به خدمت حضرت صادق علیه السلام شکایت کرد از تنگی نفس و گفت: اندکی راهی که می روم نفسم تنگ می گردد می نشینم. فرمود: که بول شتر بخور تا ساکن شود. ...

     

    مفاتیج الجنان، ثقة الاسلام آقا شیخ عباس قمی، کتاب باقیات صالحات باب ششم، دعای تنگی نفس و سرفه، ص 1211

     

    5 - ومنه: عن أحمد بن محمد بن خالد، عن أبیه، عن محمد بن سنان، عن المفضل قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام قلت: یا ابن رسول الله، إنه یصیبنی ربو شدید إذا مشیت حتى لربما جلست فی مسافة ما بین داری ودارک فی موضعین. فقال: یا مفضل، اشرب له أبوال اللقاح. قال: فشربت ذلک، فمسح الله دائی.
    بیان: قال الجوهری: الربو النفس العالی. وقال: اللقاح - بالکسر -: الإبل بأعیانها، الواحدة لقوح، وهی الحلوب.

     

    بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 59، ص 182

    http://lib.eshia.ir/71860/59/182

     

    حکم بول شترپرسش :در مفاتیح الجنان بیان شده که روزی فردی در نزد امام جعفر صادق (علیه السلام) از تنگی نفس می نالید و حضرت برای درمان او بول شتر را تجویز می کند، مگر بول شتر نجس نیست و خوردن چیز نجس حرام نمی باشد؟ لطفا توضیح دهید.پاسخ :بول شتر نجس نمی باشد ولی در غیر موارد ضرورت خوردن آن حرام است.

     

    پاگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی حفظه الله

    https://makarem.ir/main.aspx?

    typeinfo=21&lid=0&catid=44736&mid=255397

     

    تقید امام به ورزش

    لازمه ی محیط ورزش، خرابی نیست. ورزشکاری، ملازم با بی دینی نیست.

    متدینترین آدم زمان ما یعنی امام بزرگوار، ورزشکار بودند، و تا آخر عمرشان- در سن نزدیک نود سالگی- هر روز ورزش می کردند. ورزش مخصوص ایشان راهپیمایی بود- من یک وقت با آقای هاشمی، پیش ایشان رفته بودیم. زمان ریاست جمهوری من بود و برای امر مهمی، یادم هست که خدمت امام رفتیم و پهلوی ایشان نشستیم. بعد دیدیم که ایشان همین طور، این پا و آن پا می کنند. یکی از ما دو نفر پرسیدیم امری دارید- شبیه این مضمون-ایشان گفتند: من راهم را نرفته ام.

    ایشان روزانه سه بار، هر بار هم بیست دقیقه، لازم بود راه بروند. آن وقت نوبت راه رفتنشان بود. حالا رئیس جمهور و رئیس مجلس کشور، خدمت ایشان رفته اند. ایشان قدم زدنشان را فراموش نمی کردند؛ این قدر ایشان به مساله ی ورزش مقید بودند.

     

    در دیدار رئیس و معاونین سازمان تربیت بدنی و روءسای فدراسیونهای ورزشی کشور (1375/10/8)

    از کتاب مدح خورشید، گزیده ای از خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مد ظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ی شخصیت حضرت امام خمینی (ره ) رهبر کبیر انقلاب اسلامی، انتشارات انقلاب اسلامی، 1397

     

     

    بنده ی حقیر می خواستم با استادی راجع به آیه ی مبارکه ی سوره ی غاشیه عرض کنم که چطور می فرماید به خلقت شتر بنگرید. و اتفاقاً آیه را درست یادم نبود و خصوصاً یادم رفته بود که شتر به عربی چه می شود؟ ولی ایشان در جوب این حقیر آیه را از حفظ بیان فرمودند و اتفاقاً نکات بسیار آموزنده ای هم راجع به شتر و خلقت او یادآور شدند که برای بنده بسیار هم آموزنده بود. البته در خلقت شتر تفکر کردن و از آن آموختن یک چیز است و بلکه متوجه این مسئله شویم که خواص درمانی بول شتر در چیست نیز چیز دیگری است. بنده تا حالا فکر می کردم که برای ام اس است که خیلی خاصیت دارد به گفته ی بعضی از حجج اسلام و نگو که در مفاتیح خودمان آمده است که برای تنگی نفس هم کاربردها دارد از حدیثی از امام صادق علیه السلام. البته این را بنده در مورد ام اس پرسیدم و در مورد خواص درمانی و دارویی آن فرمودند که باید دید که اعتبار سند این حدیث هم چقدر است. و به هر حال، این یک کراهتی دارد که کسی بخواهد چنین چیزی را میل کند. بنده مانده ام که اگر آقایان خودشان تنگی نفس بگیرند چنین نسخه ای را برای خود می پیچند؟ یا قبل از آن نیز رجوع می کنند به اطباء مدرن ببینند آنها چه چیزی بلکه تجویز می کنند؟

    البته چیزی که بنده داشتم عرض می کردم خدمت استادمان این بود که شما گاهی اوقات از همین طب سنتی بیشتر هم می آموزید با اینکه یک چیزهایی هم می فرماید که از قریب هزار سال پیش آیا مصطلح شده است. یعنی می روید دارویی را از داروخانه یا جای دیگری می خرید و  انتظار دارید که درست عمل کند، ولی وقتی نزد دکتر می روید و می گویید که این دارو اینطور روی این حقیر اثر کرده است؛ ایشان می فرمایند که خوب آن را نخور؛ نباید چنین اثری داشته باشد؛ وانگهی الان که واردات این دارو ممنوع هم هست و ممکن است که داروی قلابی هم باشد. البته ناگفته نماند که داروهایی مثل مولتی ویتامینها که بیشتر مکملهای غذایی هم هستند نیز خیلی مشابه داخلی ندارند و بلکه اکثراً خارجی هستند! نکته اینجا است که در کشورهای پیشرفته مدام روی این داروها تحقیقات می کنند همانطور که روی حتی شوینده های مختلف از پودر ماشین رخت شویی تا پودر ماشین ظرف شویی نیز مدام تحقیقات می شود. البته بنده یک نکته ای را نیز داشتم می خواندم راجع به دور-کرونایاب و بودجه برای رصدخانه ی ملی و مقاله ای الحاقی هم داشت راجع به تحقیقات انرژی که آنجا نیز داشت می گفت که چطور تحقیقات دانشمندان مهم است و مدام در سطوح مختلف در مراکز تحقیقی انواع تحقیقات از سطوح اساتید تمام تا فوق دکتراها تا دکتراها و ... در حال انجام شدن است. 

    عرض بنده ی حقیر اینجا این است که بنده ی حقیر داشت آنجا کم کم دوزاری ام می افتاد که چطور است که خیلی هم کسی روی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حسابی باز نمی کند! یعنی چه؟ می فرمایند که خوب تو برو تحقیقاتت را بکن و خوب هم هست که چنین کنی و بورسیه هم شدی که دیگر خیلی خوب است و خارج هم می توانی بروی و آنجا نیز تحقیقات ات را ادامه دهی. و باز هم توانستی برگرد بیا همینجا به طلبگی و دانشجویی ات ادامه هم بده. و اما وارد بازیهای قدرتمندان نشو و دنبال قدرت هم نرو که حالا آیا اصلا چند تا منظومه هایی مثل منظومه ی شمسی هم داریم و ما بلکه در کدام منظومه ایم؟ یعنی آیا ما در منظومه ای که هستیم بهترین منظومه ها است؟ یا یحتمل منظومه های رقیبی هم داریم که آیا چقدر بول شتر را یافته اند که  به عنوان دارو کاربردها دارد و همان را قرصش می کنند و برای ما به عنوان دارویی از مراکز تحقیقات دارویی پیشرفته و فوق پیشرفته  می فرستند؟ و اما بالاخره یک چیزهایی هست که اصلش بهتر است تا اینکه بروید فرضاً فرآوری شده ی زنجبیل یا پودرش را از آجیل فروشی بخرید.

    بنده ی حقیر نمی خواهم اینجا وارد یک بحث خیلی عمیقی شوم که بالارخره مسئله اینجا چیست؟ ولی غفلت و غافل بودن نیز یک چیز است و اینکه با انبوهی از اغفال شدگانی طرف شویم که حالا خودشان می خواهند از این حالت اغفال شدگی بیرون آمده و آنگاه خود یک حکومت عدل و عدالتی را تشکیل دهند آنچنان که سوره ی مبارکه می فرماید که و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین. یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر در مقابل فرعون هم قوم موسی اجماع کنند که از شرش راحت شوند، باز تا مدد الهی و مدد پیامبرش و امامش و شریعتش نباشد هم آیا چقدر می توانند خودشان چنین کنند و باز یک جورهای دیگری مورد اغفال دیگران واقع نشوند.

    یک مثالی که اینجا خیلی واضح است را ما می توانیم در مورد انرژی هسته ای و مذاکرات حول آن در نظر بگیریم اگر بخواهیم به اهم از مهم نیز بپردازیم. نکته ای که اینجا هست از این نوع است که در مسئله ی وحدانیت خدا در رابطه با آیات سوره ی مبارکه ی الروم از تفسیر المیزان بیان شد. در وحدانیت خدا می فرمایند که نه می توان به کمتر از او راضی شد و نه برای نیل به اهداف دیگر دنیوی می توان به بتها و الهه هایی کمتر از خدا متوصل شد. همه او است و همه در بندگی او است. یعنی در بندگی خدا و در تعریف روابط انسانی و نفسانی و عقلانی نمی توانید آنچنان تفکیکی قائل شوید که از نوع مادون قرمز و ماورای بنفش و انواع طیفهای دیگری باشند که انسانیت را طوری تقسیم کنند که از بندگی خدا نیز بیرون می روند؛ و بلکه یک جاهایی انواعخدایان کمتر از رب الارباب را داشته باشید و یک جاهایی شیاطین دارید و یک جاهایی نیز رب الارباب را دارید که بر همه و همه مسلط است! می فرماید که خدای همه و همه یکی است. یعنی اگر یک تیمی قاضی شد و رفت رومانی که ببیند آیا قرص آنتی هیستامین آنها بهتر است یا قرص فکسافنادین مشابه آن و یحتمل قاضی در بین راه دچار فسادهایی شد و لذا معلوم هم نشد که کدام قرص به کدام است؟ دیگر معنایش این نیست که تحقیقات را کنار گذاشته و بررسی نکنید که فست اور بهتر است یا فکسافنادین!

    همینطور اگر مرورگر گوگل کروم شما دود شد رفت هوا نیز امیدتان را زودی از دست ندهید که دیگر تمام شد و دیگر نمی شود معادلات یانگ باکستری و راجرز-رامانوجان را نیز در مسائل 6-راسی و 8-راسی و ... مطالعه هم کرد. مرورگر بیش از حد صفحه هایش را باز کرده اید و جوش آورده است و معنایش این نیست که خودتان هم جوش بیاورید که! التفات می فرمایید؟ مسئله این هم نیست که یک جاهایی ممکن است مسئله ی نفسانیت و عقلانیت ختم شود به روانپریشیها و سرطان آنجاهایی که حتی خود دانشمندان نیز دارند در جهت بهبود وضعیت وجودی و رفاهی بشری تلاش و کوشش هم می کنند. و جاهایی دیگری هم یحتمل حالا چطور می بینیم که دچار جنگها و خونریزیهایی هم شده اند که مردمش برای بقای جان خود باید با چنگ و دندان هم بجنگند؟ البته یک نوع اغفال شدن هم این است که هر چه بیایند از تو بدزدند و ببرند و از چنگت هر چه که داری را دربیاورند و بلکه هر چقدر هم شهید بدهیم، باز هم بفرمایید که نه ما هنوز اغفال نشده ایم و بلکه هنوز یحتمل به اندازه ی کافی طرف مستضعفین عالم نتوانسته ایم بایستیم و از آنها دفاع کنیم. یک جاهایی انسانها اغفال می شوند و یک جاهای دیگری است که در انواع غفلتهایی گیر می کنیم که حق الله است و نه فقط حق الناس. فرض بفرمایید که یک جایی هست که کربلا است و همه و همه نیز اسیر شده اند و رو به شام در حرکتند و عمه ی سادات در دفاع از امام حسین علیه السلام نیز یزید ملعون را یابن الطلقاء خطاب می کند و حالا کاری هم نداریم که بعضی نیز در این میان چطور می خواهند زخم زبانهایی به بعضی بزنند و لذا یابن الطلقاء را چطور بازگو هم می کنند که آیا آن مصداقی را که باید دارد یا خیر. و اما یک وقت هم هست که با کافران حربی ای طرفیم که اینها آیا هدفشان کلاً نفی اسلام است و حتی مایل نیستند که بویی از اسلام هم ببرند و چه رسد به اینکه بدانند یابن الطلقاء نیز یعنی چه و بلکه به اسلام است که کافرند. عرض بنده ی حقیر این است که این یک غفلت بزرگی است که ما بیاییم عرضه بداریم که خوب اینها نیز همین هستند که هستند. به ما چه؟ این نمی شود چرا که خارج از فطرت بشری و انسانی است که اسلام را کنار بگذارد چرا که کافرانی که بمنزله ی مرده نیز هستند هم آنرا کنار گذاشته اند. این یک غفلت عظیم است که آقایان مبلغین اسلامی و بلکه طلبه ها و دانشجویان و اساتید و ... کجا هستند که دین اسلام را به جهانیان تبلیغ کنند؟ یحتمل بنده با این اوضاع اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و ... خواب مانده ام که چطور جوانان ما هم آیا رویاها و خوابهایشان را می شود برای آینده ای روشن و با سعادت و پرعزت و پرعظمت تاویل و تفسیر کرد؟

    البته بعضی اوقات که حاجیه خانمهایی بدون روسری در خیابان از جلویم رد می شوند خیلی هم دلم می خواهد خدمتشان عرض کنم که بابا دیگر در شانزه لیزه هم مردم دادشان درآمده است و به دولتهایشان اعتراضها دارند و تظاهراتها می کنند. حاجیه خانم این چه وضعی است؟ شما هم با این همه مشکلات و خون دلها و شهداء این جوری اعتراض دارید؟ و بلکه اینجوری هم با کمال بی حیایی از جلوی مسجد رد می شوید؟ نکند شما هم با همه ی مسلمانی باز هم ادعای نامسلمانی دارید که مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی؟ گاهی اوقات بعضیها می خواهند محیط را طوری کنند که غفلت زدگی را از اغفال زدگی نشود تشخیص داد و بلکه بفرمایند که کدام اسلام؟ کدام ولی فقیه؟ و بلکه کدام علم و کدام حکمت و کدام حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ انسان گاهی خیلی احساس جوش و خروش اش هم بالا می گیرد و دلش می خواهد حسابی خروشان شود! خصوصاً آنجایی که غلفتزدگی به جایی رسیده است که خانواده ها نیز آنطور که می باید باشند دیگر نیستند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    1. ذَٰلِکَ أَن لَّمْ یَکُن رَّبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ ﴿الأنعام: ١٣١﴾

    2. وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَـٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿الأعراف: ١٧٩﴾

    3. إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ ﴿یونس: ٧﴾

    4. فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ ﴿یونس: ٩٢﴾

    5. قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ﴿یوسف: ١٣﴾

    6. أُولَـٰئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّـهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿النحل: ١٠٨﴾

    7. یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ ﴿الروم: ٧﴾

    8. لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿یس: ٦﴾

    9. وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن یَدْعُو مِن دُونِ اللَّـهِ مَن لَّا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ ﴿الأحقاف: ٥﴾

     

    قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ﴿یوسف: 13﴾

    ذَلِکَ أَن لَّمْ یَکُن رَّبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ ﴿الانعام: 131﴾

    إَنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ ﴿یونس: 7﴾

    لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿یس: 6﴾

    یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ ﴿الروم: 7﴾

    وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن یَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَى یَومِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ ﴿الاحقاف: 5﴾

    فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ ﴿یونس: 92﴾

     

    ممانعت ولایت فقیه از ایجاد دیکتاتوری
    مع الأسف اشخاصی که اطلاع ندارند بر وضعیت برنامه‌های اسلام، گمان می‌کنند که اگر چنانچه «ولایت فقیه» در قانون اساسی بگذرد، این اسباب دیکتاتوری می‌شود. در صورتی که ولایت فقیه هست که جلو دیکتاتوری را می‌گیرد. اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری می‌شود. آن که جلو می‌گیرد از اینکه رئیس جمهور دیکتاتوری نکند، آن که جلو می‌گیرد از اینکه رئیس ارتش دیکتاتوری نکند، رئیس ژاندارمری دیکتاتوری نکند، رئیس شهربانی دیکتاتوری نکند، نخست وزیر دیکتاتوری نکند؛ آن فقیه است.
    آن فقیهی که برای امّت تعیین شده است، و امام امّت قرار داده شده است، آن است که می‌خواهد این دیکتاتوریها را بشکند و همه را به زیر بِیْرَق اسلام و حکومت قانون بیاورد. اسلام، حکومتش حکومت قانون است؛ یعنی قانون الهی، قانون قرآن و سُنَّت است. و حکومت، حکومتِ تابع قانون است؛ یعنی خود پیغمبر هم تابع قانون، خود امیرالمؤمنین هم تابع قانون، تخلّف از قانون یک قدم نمی‌کردند و نمی‌توانستند بکنند.

    خدای تبارک و تعالی می‌فرماید که اگر چنانچه یک تخلُّفی بکنی، یک چیزی را به من نسبت بدهی، تو را اخذ می‌کنم، و وَتینَت (1) را قطع می‌کنم. اسلام دیکتاتوری ندارد، اسلام همه‌اش روی قوانین است. و آن کسانی که پاسدار اسلام‌اند، اگر بخواهند دیکتاتوری کنند، از پاسداری ساقط می‌شوند به حسب حکم اسلام. نترسانند مردم را از این قانون اساسی که تصویب کردند عده کثیر، عده‌ای از علمای اسلام و دانشمندان.
    شماها را اغفال نکنند به اینکه بگویند که این قانون دمکراسی نیست! اینها، اسلام را هم دمکراسی نمی‌دانند! شما را اغفال نکنند اینها. این قانون اساسی برای چند هفته، یک هفته، دو هفته، سه هفته دیگر به آرای عمومی گذاشته می‌شود. شما را سرد نکنند از اینکه نروید رأی بدهید. بروید رأی بدهید! بعد می‌خوانند برای شما قانون را، منتشر می‌کنند، مختارید در رأی دادن، می‌خواهید قبول می‌کنید، می‌خواهید رد می‌کنید. اگر رد کردید، باز درستتر نوشته می‌شود. و اگر قبول کردید، رأی بدهید به آن. بی تفاوت نباشید نسبت به آن چیزی که سرنوشتِ شما به او بسته است، اسلامِ شما به او بسته است، کشورِ شما به او بسته است. امروز آن چیزی که باید مطرح بشود، این مسائل اوّلی است؛ مسئله قانون اساسی است، مسئله رئیس جمهور است، مسئله شوراست، مجلس شوراست. باید شما این مطلب را توجه به آن داشته باشید. منحرف از این به هیچ وجه نشوید.

     

    صحیفه امام خمینی

    https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/11/page/23

     

     

    بعضی یحتمل اشکال می کنند که چرا مدام در صلواتت و تقبل شفاعته وارفع درجته را نیز اضافه می کنی و می گویی اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته. همانطور که می دانید این در  تهذیب شیخ الطائفه شیخ طوسی آمده است:

    ١٤١ ـ الحسین بن سعید عن النضر بن سوید عن زرعة عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه‌السلام قال : إذا جلست فی الرکعة الثانیة فقل (بسم الله وبالله والحمد لله وخیر الاسماء لله أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له وأشهد أن محمدا عبده ورسوله ارسله بالحق بشیرا ونذیرا بین یدی الساعة أشهد انک نعم الرب وان محمدا نعم الرسول اللهم صل على محمد وآل محمد وتقبل شفاعته فی امته وارفع درجته) ثم تحمد الله مرتین أو ثلاثا ثم تقوم فإذا جلست فی الرابعة قلت:....

     

    http://lib.eshia.ir/10083/2/99

     

    ١١٢ ـ الحسین بن سعید عن صفوان قال : حدثنا عبد الله بن بکیر عن عبد الملک بن عمرو الاحول عن أبی عبد الله علیه‌السلام قال : التشهد فی الرکعتین الاولیین (الحمد لله أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له واشهد أن محمدا عبده ورسوله اللهم صل على محمد وآل محمد وتقبل شفاعته فی امته وارفع درجته). قال : محمد بن الحسن التسلیم فی الصلاة على أربعة أضرب إذا کان الرجل إماما یسلم تسلیمة واحدة ، وإن کان مأموما ولم یکن عن شماله أحد یسلم واحدة أیضا ، وإن کان عن شماله انسان یسلم تسلیمتین ، وإن کان منفردا یسلم تسلیمة واحدة ، یدل على ذلک ما رواه :

     

    http://lib.eshia.ir/10083/2/92

     

    بنده می خواستم یک چیزی هم بر حسب یابن الطلقاء و الاسلام یعلو و لا یعلی الیه و الکافر بمنزلة موتی لا یحجبون و لا یرثون عرض کنم. یک مرتبه این دفعه نمی دانم چطور شد که مرورگر گوگل کروم ام دود شد رفت هوا!!! البته این را هم عرض کنم که اینکه کسانی دسته جمعی کافر شوند هم می شود ولی اینکه ملتی هم دسته جمعی همه و همه مسلمان شوند هم خیلی می تواند دیدنی باشد آنچنان که چطور ائمه ی مستضعفین هم قرار است وارثان عالم شوند؟ و یمن علی الذین استضعفوا ان یجعلهم الائمه و یجعلهم الوارثین. البته بنده ی حقیر این را هم عرض کنم که در سایت خامنه ای دات آی آر گله کردم که چطور حتی در 250 حرف هم نظرم در مورد مصاحبه ی دکتر موسی حقانی ارسال نشد که بابا بالاخره چرا ما ایران را نمی توانیم از لحاظات بین المللی و جهانی مهد علم و دانش و حکمت کنیم؟! این یکی از دلایلش این است که همه ی حضرات دانشمندان جهانی نمی دانم چطور است که دوست دارند بروند بچسبند به صهیونیسم جهانی و از آنجا فضل آفشانی کنند. این است که ایروین یالوم هم نظراتش مهم می شود برای اینکه در پاتولوژی رواندرمانی دیگر روانکاوی و روانشناسی آنقدر تحلیل می رود و تنزل می کند آنجایی که باید بیماران را چطور درمان کند که دیگر مهم نیست ما با صهیونیسم است که طرفیم یا با هندو است یا با مسلمان است. و لذا آنهایی که می فرمایند ما چه کار داریم که شوپنهاور یا اروین یالوم چه می گوید و بلکه فلسطین و لبنان هم به ما مربوط نیست. اینجا باید توجه کرد که وقتی روابط انسانی با کل مسلمانان را تنزل دادند به کمتر از روابط انسانی، این یقیناً برمی گردد به خودشان آنجایی که انسانیت را غی کرده اند هر چند که روانشناسی و روانپزشکی همه جای دنیا همانی باشد که همه جای دنیا نیز اصولش رواج دارد. یک جاهایی هست که وقتی دعواها بالا می گیرد مسئله می شود رقابت علمی جهادی و این را کمابیش همه ی دنیا (لااقل دنیای علمی) هم می فهمند که چطور شد که دانشمندی از ایران یا هند یا چین یا روسیه رفت به غرب و چه نظریه هایی را انجام داد. رامانوجان و هاردی چه کردند و میرزاخانی چه کرده است؟ و مثلاً در بعضی مسائل یانگ-باکستری نیز معادلات رامانوجان-راجرز چطور وارد می شوند؟ و حالا فرضاً رامیفیکاسیون دوبله  روی مادولاهای محنیهای جبری پیکستون و پاندهاریپاند و دیگران چیست؟.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿الروم: ٢١﴾

     

    وروى الکلینی عن الصادق علیه‌السلام قال : إذا فرغت من صلاة المغرب فامسح جبینک بیدک وقل ثلاثا : بِسْمِ الله الَّذِی لا إلهَ إِلاّ هُوَ عالِمُ الغَیبِ وَالشَّهادَةِ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ ، اللَّهُمَّ اذْهِبْ عَنِّی الهَمَّ وَالحُزْنَ.

    وینبغی أن تصلی صلاة الغفیلة وقد وصفناها فی کتاب (المفاتیح) وغیره ص ٦٠.

     

    http://lib.eshia.ir/10505/1/752

     

    وَتُصلی الغفیلة بین المَغرب والعشاء وهی رکعتان تقرأ بَعدَ الحَمد فی الأولى : (وَذا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِبا فَظَنَّ أَن لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَن لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی المُؤْمِنِینَ). وفی الثانیة : (وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیْبِ لایَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَیَعْلَمُ ما فِی البَرِّ وَالبَحْرِ وَماتَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الاَرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا یابِسٍ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ). ثُمَّ تأخذ یدیک للقنوت وَتَقول :

    اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَفاتِحِ الغَیْبِ الَّتِی لایَعْلَمُها إِلاّ أَنْتَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِه وَأَنْ تَفْعَلِ بِی کَذا وَکَذا، وتذکر حاجتک عوض هذه الکلمة. ثُمَّ تقول : اللّهُمَّ أَنْتَ وَلِیُّ نِعْمَتِی وَالقادِرُ عَلى طَلِبَتِی تَعْلَمُ حاجَتِی فَأَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَیْتَها لِی. وَتَسْأَل حاجتک ، فقد روی أَن مَن أتى بهذه الصلاة وسأل الله حاجته اعطاهُ الله ما سَأل.

     

    مفاتیح الجنان، آشیخ عباس قمی، ص 61

    http://lib.eshia.ir/10505/1/61

     

    بحثی بود که استادی بطور خصوصی به این بنده ی حقیر فرمودند که در این آیه ی مبارکه لتسکنوا الیها برمی گردد به اینکه بسوی همسرتان سکونت و بلکه سکینه می یابید؛ خصوصاً اینکه ضمیر در الیها مونث نیز هست. و بعد این را خیلی زیبا وصلش کردند به اینکه چطور در حدیث کساء می فرماید:

     

    فَقالَ الأمِینُ جبْرائِیلَ: یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الکِساءِ؟ فَقالَ عَزَّوَجَلَ: هُمْ أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ، هُمْ : فاطِمَةُ وَأَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها.

     

    و بدرستی همینطور آن استاد فرمودند که در حدیث کساء خدا می فرماید اینها اهل بیت نبوه و معدن رسالت هستند و اینها فاطمة و پدرش و همسرش و پسرانش هستند و فقط حضرت فاطمه علیها السلام را نام می برد چرا که او است که ستون خانواده و اهل بیت نبوت و معدن رسالت است. البته بنده ی حقیر سعی کردم اظهار کنم که ای کاش در خانواده ها همه می توانستند اینچنینی ستون خانواده ی خود باشند و اما نکته اینجا است که هر کسی هم خانواده اش اهل بیت نبوت و معدن رسالت نیست و بلکه وقتی حتی نزد امهات امت اسلامی یعنی از جمله همسران پیامبر اکرم توجه می کنیم نیز با مشکلاتی روبرو می شویم.

    البته بنده ی حقیر این را در المیزان هم نگاه کردم و دیدم که دقیقاً در تفسیر آیه چنین چیزی را نمی فرمایند هر چند که چیزی حتی قویتر از آن را در مورد مودت و رحمت در خانواده و خصاصاً در مورد مادر نسبت به فرزندان صاحب المیزان می فرمایند و حتی آنرا به اعضای اجتماع نیز تعمیم می دهند. و اما یک نکته ی زیباتری هم در تفسیر المیزان هست که تفسیری فلسفی هم از مجموعه ی آیاتی که این آیه نیز در آن میان آمده است می فرمایند که قابل توجه است. و اما یحتمل این نیز به ذهن خطور کند که صاحب المیزان چطور از آیات به اینچنین نتایجی دست یافتند؟! می فرمایند:

     

    بیان آیات
    در این فصل عده اى از آیات را که بر وحدانیت خداى تعالى در ربوبیت و الوهیت دلالت مى کند، ذکر فرموده ، و در آن به امتزاج و آمیختگى خلقت با تدبیر، نیز اشاره شده ، تا بدین وسیله روشن گردد که ربوبیت به معناى مالکیت تدبیر، و الوهیت به معناى معبود بودن به حق ، مخصوص خدا است ، و کسى جز خدا مستحق آن نیست ، و چنین نیست که وثنى ها پنداشته اند که خلقت تنها از خدا است ، ولى تدبیر و عبادت از آن بت ها است ، باید بت ها را پرستید، تا شفیعان ما در درگاه خدا شوند، و خداى سبحان جز بر ارباب و آلهه ربوبیتى ندارد، و ربوبیت موجودات از آن آلهه است

     

    تفسیر المیزان علامه طباطبایی، جلد 16، ص 248

    http://lib.eshia.ir/50081/16/248

     

    نماز غفیله را از احادیث حضرت امام جعفر صادق هم برای ما نقل می کنند و می فرمایند که بین نماز مغرب و اعشاء انسان دچار غفلت می شود و لذا می فرمایند که از نمازهای مستحبی در این وقت نماز غفیله هم هست. دیر شد دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز!

    ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿النحل: ١٢٥﴾

     

    بنده ی حقیر داشتم در یک سایتی نظر می دادم که سر حدود 250 حرف ایستاد. خلاصه سعی کردم که حرفم را در همان حدود عرض کنم و بعد بفرستم. دگمه را چندین بار زدم و فرستادم، حالا نمی دانم رفت یا خیر؟ و اما طبق معمول اینطور نشد که جواب دهد که مثلاً نظر شما فرستاده هم شد.

    ولی بعد بنظرم رسید که آیا اگر بخواهم به کس دیگری هم نظری بدهم یا چیزی عرض کنم هم می شود؟ دیدم نه توئیتر دارم نه آن سایت کار می کند نه فیلترشکن دارم نه .... ولی آن رئیس جمهور اتفاقاً یک سایتی هم داشت که سایت شخصی خودش هم بنظر می رسید و نه سایت ریاست جمهوری اش. و  اما سایتش می گفت که سرشان خیلی شلوغ است و مراجعین زیادی هم دارند و لذا بعداً تماس بگیرید! اما آن گوشه ی پایینش هم می پرسید آیا انسانی؟ یحتمل یعنی اینکه یک وقت ماشینی چیزی نباشی! بعد کلیک کردم که انسانم! آنگاه شکلهایی آمد که کشیتها را انتخاب کن؛ ولی نمی شد هم که همه را انتخاب کنی نمی دانم چرا و بلکه خیلی هم بعضیشان تصویر خوبی نداشت و اینها. بعد هم تصویرها عوض شدند و اتوبوس شدند. اما آخرش بنده نتوانستم هم وارد شوم.

    حالا دارم فکر می کنم خوب است بروم یک جوری حساب توئیتری ایشان را گیر بیاورم و عرض کنم که یک وقت نگران هم نباش که خدای ناکرده ممکن است در رقابتهای ریاست جمهوری ات شکست هم بخوری؛ نظر مردم چندان هم مهم نیست. ان شاء الله که چشم گاو است و بلکه حتی گربه است. یک وقت هم خدای ناکرده فکر نکند نفرین ما بوده است که گرفته اش و بدتر با همه و همه ی مردم هم لج بیافتد و کارها را بدتر هم خراب کند. اگر ما چیزی هم گفتیم، مسئله ی شخصی که نبوده است؛ خیلی سیاسی هم که نیستیم  و به قول آمریکاییها highly political هم که نمی باشیم. خلاصه عرض بنده این است که هر چه هم گفته ایم برای خاطر اسلام بوده است و خلاصه که تو هم بیا مسلمان شو و تسلیم اسلام باش و شهادتین بگو و مرجع تقلید خودت را انتخاب کن و بلکه خودت را بسپار دست حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و خدای متعال و مطمئن هم باش که خدا همه ی کارهایت را درست خواهد کرد. تا دیر نشده این کار را بکن. بنده ی حقیر کاری ندارم همه چه می گویند؛ تو توبه کن و توبه ات مطمئن باش که توبه ی نسطوح است و خدا می بخشدت و موفق هم خواهی شد. اینها نیست که هیلی پالیتیکال و هیلی سیاسی شدن و هیلی هندسه را مثلثاتی کردن و هیلی ثلاثی شدن است که کارها را درست می کند و راستافاریان هم راه خودشان را بروند و شما هم راه خودتان را بروید و همه و همه هم راه خودشان را بروند و کارها همه خود به خودی درست هم خواهد شد. لااقل به همان دین خودتان هم توبه کن و رو به خدا برو و مطمئن باش خدا با تو است و خدا می بخشدت. و یک وقت هم خیالاتی فکر نکنی که شده ام که مثلاً امتحانت کرده ام که اگر بک اسپیس کنم و چیزی بنویسم و دوباره پاکش کنم و اینها آنگاه حتی قبل از اینکه نظر را بفرستم هم همان نوشته ی پاک شده را هم حتی زیر نظر داری و لذا برای این حرفها است که اینها را برایت میگویم. از روی انسانیت عرض می کنم که از این کمترین بپذیرری که کارت را بکن و مطمئن هم باش که موفق خواهی شد خدا بخواهد. خدا قوت. موفق باشی! البته رئیس جمهور چین را دیدم که سایتش باز می شود و بلکه ایمیلش هم می توانید داشته باشید و برایش ایمیل هم بفرستید. ما قدر خودمان را که نمی دانیم که هیچ و بلکه قدر رهبری و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی را نیز نمی دانیم که با چه عزیزی است که طرفیم و همین هم هست که قدر دیگر عزیزان و هموطنان و بلکه حتی شهداء را هم یک سر سوزن نمی دانم. جواب شهید مطهری و شهید آوینی و شهید ابراهیم هادی و از همه مهمتر شهید قاسم سلیمانی عزیز و امام خمینی رحمهم الله اجمعین و ائمه ی اطهار علیهم السلام و پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و خدا را که خدا را چه می خواهیم بدهیم؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محممد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّـهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿النور: ٣٥﴾

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ﴿الأنعام: ١﴾

    قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّـهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّـهِ شُرَکَاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّـهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿الرعد: ١٦﴾

     

    ۱. وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِکَةُ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ﴿البقرة: ٢٤٨﴾

    ۲. ثُمَّ أَنزَلَ اللَّـهُ سَکِینَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذَٰلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ ﴿التوبة: ٢٦﴾

    ۳. إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّـهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّـهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّـهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَىٰ وَکَلِمَةُ اللَّـهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّـهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿التوبة: ٤٠﴾

    ۴. هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّـهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّـهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿الفتح: ٤﴾

    ۵. لَّقَدْ رَضِیَ اللَّـهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا ﴿الفتح: ١٨﴾

    ۶. إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ فَأَنزَلَ اللَّـهُ سَکِینَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوَىٰ وَکَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَکَانَ اللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ﴿الفتح: ٢٦﴾

     

    ٥٧١٩ ـ « الاسلام یعلو ولا یعلى علیه ». والکفار بمنزلة الموتى ، لا یحجبون ولا یرثون.

     

    من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، ص 334 

    http://lib.eshia.ir/11021/4/334

     

     

    اینکه یعلو چرا جمع است و یعلی چرا مفرد است به این دلیل هم می تواند باشد که اسلام علو دارد و اگر از خارج از اسلام بخواهند به علو اسلام نیز پی ببرند نخواهند توانست الا اینکه بطور انفرادی و فرد فرد یا حتی جمعی شهادتین را بر زبان هر یک و همه و همه جاری کنند و مسلمان شوند. ولی مسئله اینجا است که از دیدگاه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حتی اگر خدای ناکرده همه ی مسلمانان نیز کافر شوند آنچنان که نعوذ بالله با امام به حقشان نیز حتی به اسم اسلام وارد جنگ شوند، باز هم اسلام است که علو دارد. یعنی مثال آشکارش این است که به اسم اسلام با حضرت ولی فقیه وارد جنگ شوند و او را که با دیکتاتورها در حال دست و پنجه نرم کردن است را نیز دیکتاتور بنامند همانطوری که بفرمایند مثلاً اسفندیار قره باغی نیز آمریکا زندگی می کند. اتفاقاً بنده ی حقیر یک موزیک ویدئویی را در کانال شبکه ی خبر دیشب دیدم از قره باغی به اسم یا الهی که هم به ترکی و هم به فارسی و عربی نیز خوانده می شد؛ بنده بنظرم رسید که خوب بود همان را حتی به انگلیسی و فرانسه و آلمانی طوئمان هم می خواندند.

    نکته ای که در مورد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی وجود دارد این است که دانشجو و طلبه و اصولاً سالک الی الله می تواند وارد حیطه هایی و میدانهایی از فلسفه و علم شود که قرار است بیاموزد از کافر و مشرک و منافقی به اسلام و مسلمین که بمنزله ی موتی و مرده اند نسبت به اسلام چرا که حاضر هم نیستند اسلام بیاورند و لذا حجابی هم برای اینکه وجود او را نیز به کفر یا شرک یا نفاق خود داخل کنند ندارند چون اصولاً حاجب نیستند. مثل این است که به بی حجابی که مخصوصاً روسری اش را از سرش انداخته است بخواهید تذکر دهید که روسری ات کو و نه حتی اینکه چادرت کو؟ اینجا اگر ندانید چطور تذکر دهید یحتمل آن بی حجاب بجای اینکه حجابش را بهتر کند و بلکه بدتر هم لج کند. و اما در کتاب مدح خورشید حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند که امام خمینی در بدو ورودشان به ایران بی رودربایستی مسئله ی حجاب را مطرح کردند و تذکر دادند. یک جاهایی دیگر رودربایستی ای در کار نیست و بلکه جهاد فی سبیل الله در همه ی سطوح روانشناسانه و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی و ... در جریان است. اروین یالوم پشت کتاب درمان شوپنهاور می نویسد که به شوپنهاور تاریخی هیچ کس نگفت که این ارتباطات انسانی است که به زندگی معنا می بخشد: 

    ولی ژولیوس می‌خواهد به کمک اعضای گروه به فیلیپ/شوپنهاور بقبولاند که این ارتباط انسانی است که به زندگی معنا می‌بخشد، کاری که هیچ‌کس برای شوپنهاور تاریخی نکرد.

    این آیا در مورد شوپنهاور درست است یحتمل بعضی اشکال کنند که جای بحث هم دارد. بنده ی حقیر متخصص در فلسفه و زندگی شوپنهاور نیستم. و اما این اشکال به یالوم وارد است که چطور می توان به روابط انسانی درست پرداخت آنچنان که گروه های رواندرمانی در پی آن هستند و اما مسلمانان یا سیاه پوستان را در آمریکا و فلسطین اشغالی و ... یک جور نه اینکه درمان کرد و بلکه یک جور روابط غیر انسانی و نه انسانی با او داشت و با صهیونیست جور دیگری هم روابط انسانی را تعریف کرد. اینجا است که به گفته ی دکتر موسی حقانی در گفتگوی تفصیلی درباره خواستگاه، خصوصیات و عملکرد جریان روشنفکری در ایران: "غرب باوری" و "مرعوبیت" ویژگی تقی زاده ها، نیز بعضی تقی زاده های روشنفکر نوظهور پدید می آیند که بنده بعضی کلیپهای ویدئویی آنرا نیز دیدم:

    https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=42953

    نکته اینجا این است که وقتی رفته اید به میدان و دارید به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می پردازید و می خواهید در جهت علو اسلام کار کنید و نشان هم دهید که چیزی و کسی نمی تواند بر اسلام علو بیابد، یحتمل وارد آبهای خروشانی شده اید که سکینه ی خود و بلکه ولی فقیه مد ظله العالی را نیز بخواهد به هم بریزد. می خواهید با دجالها و دیکتاتورها در بیافتید و بلکه درمانشان کنید و خودتان هم مبتلا شوید و به خودتان هم همین اتهام را بزنند. یعنی یک تفسیر به نفسی بین غیر مومنین هست که نمیتواند متوجه شود که موضوع چیست و بنظرش می رسد که غیر از این است که در میان مومنین و خصوصاً مستضعفین از مومنین و شهدا و خانواده های آنها می بینیم که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نشست و برخاست می کنند و دست آنها را تا می توانند می گیرند و کمک می کنند. تفسیر به نفسش اینجا است که نفس دعوت کننده ی به سوء خروشان نهیب می زند که در این میان پس من چی؟ و حال آنکه حد و مرزی هم ندارد که سالک الی الله هر چقدر به سمت حق برود و باز به سمت خلق برگردد که آیا چقدر بتواند آنها را نیز با خود بسمت حق ببرد و تا اینکه بالاخره به آن انسان کاملی همه و همه برسند که همه و همه را به سمت حق هم خواهد برد ان شاء الله. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه و ذابین عنه. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّـهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ ﴿التوبة: ٤﴾

     

    وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَىٰ قَوْمِهِم مُّنذِرِینَ ﴿الأحقاف: ٢٩﴾

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا ﴿الجن: ١﴾

     

     وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ﴿الجن: ٦﴾

     

    وأما الامام المهدی علیه السلام مذ غیبته عن الابصار إلى یومنا هذا لم یملا الارض قسطا وعدلا کما تقدمت الاخبار فی ذلک فلابد أن یکون ذلک مشروطا بآخر الزمان فقد صارت هذه الاسباب لاستیفاء الاجل المعلوم فعلى هذا اتفقت أسباب بقاء الثلاثة [وهم عیسى والمهدی والدجال] لصحة أمر معلوم فی وقت معلوم وهم صالحان نبی وإمام وطالح عدو الله وهو الدجال وقد تقدمت الاخبار من الصحاح بما ذکر ناه فی صحة بقاء الدجال مع صحة بقاء عیسى علیه السلام فما المانع من بقاء المهدی  مع کون بقائه باختیار الله وداخلا تحت مقدوره سبحانه وهو آیة الرسول صل الله علیه و آله و سلم.

    فعلى هذا هو أولى بالبقاء من الاثنین الآخرین لانه إذا بقی المهدی علیه السلام کان إمام آخر الزمان یملا الارض قسطا وعدلا کما تقدمت الاخبار فیکون بقاؤه مصلحة للمکلفین ولطفا بهم فی بقائه من عند رب العالمین والدجال إذا بقی فبقاؤه مفسدة للعالمین لما ذکر من ادعاء ربوبیته وفتکه بالامة ولکن فی بقائه ابتلاء من الله تعالى لیعلم المطیع منهم من المعاصی والمحسن من المسئ والمصلح من المفسد وهذا هو الحکمة فی بقاء الدجال.

     

    http://lib.eshia.ir/71860/51/100

     

     

    بعضی از علماء جن و انس می توانند به همه و همه هشدار دهند که خدای سبحان را تسبیح گویید و به شرک و کفر و نفاق سعی کنید نیافتید و بلکه عبادت خدا و نه عبادت غیر خدا را کنید. حال این در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چطور می شود؟ بعضی فلاسفه و حکما یحتمل از قول ملا صدرا هم بفرمایند که زمان و مکان صورتش در تاریخ و جغرافیا است که مانند رودی کما بیش افقی جاری نیست (چرا که حتی رودها هم افقی جاری نمی شوند) و بلکه وقتی سعی می شود که بسمت بالا برویم است که آیا چقدر تعالی دست دهد. و آنگاه می فرمایند که حرکت جوهری همان حرکت بسمت جلو در زمان است که برگشت ناپذیر است! البته اینجا گفته نشده است که چطور ممکن است که در طول زمان از ماده به پاد-ماده یا از پاد-ماده به ماده برسیم و کدام برهمکنشها است که چنین پدیده هایی را می توانند ممکن کنند و آیا خمینه هایی از زمان و مکان داریم که در آنها پاد-ماده بر ماده غلبه دارد آنچنان که می فرمایند هم چنین پدیده ای خلاف طبیعت هم هست.

    بعضی دیگر یحتمل اشکال کنند که حرکت جوهری چنین هم نیست که وجودی بخواهد وجودی دیگر را فقط چقر هم بتواند توصیف کند چرا که چیزی که وجودی ندارد چطور می تواند وجودی را توصیف کند؟ البته ظاهر امر ممکن است اینطور بنظر ما برسد که اتومبیلی یا پهپادی یا کشتی ای یا هواپیمایی است که در حال حرکت است و اما این شیء چقدر هم وجود از خودش دارد؟ یا اینکه مریضی یحتمل باید داروهایش را به اندازه ی کافی و نه زیاد و نه کم میل کند تا بهبود بیابد، و اما اگر همین داروها را کم و زیاد هم کند این سوال می تواند مطرح گردد که آیا این مریض نه تنها تا چه حد بهبود یابد و بلکه آیا این مریض ممکن است تا چه حدودی هم جانش از دست رفته و وجودش در خطر بیافتد؟ و بعد آیا عمل جراحی هم تا چه حدودی او را کمک کند که حالش باز دوباره بهبود یابد؟ 

    مسئله ی دیگر این است که حدیث نبوی می فرماید که الاسلام یعلو و لا یعلی علیه. اینجا ما اگر بخواهیم از لحاظ بحوث صرف و نحوی وارد شویم، هر کسی ممکن است به اندازه ی فهم خود از مسائل صرفی و نحوی وارد شده و مسلئه را درک کند؟ مثلاً چرا می فرماید الاسلام یعلو؟ یعلو فعلی است که جمع هم بسته شده است؛ غیر از این است؟ و آنگاه می فرماید لا یعلی علیه؛ و چرا اینجا جمع بسته نشده است و نگفته لا یعلوا علیه و بلکه مفرد است؟ حالا این سوال پیش پا افتاده ای هم یحتمل بعضی اشکال کنند که هست و اما بالاخره فرق می کند که یک جمعی هستند که می خواهند علو و استکبار بطلبند و آنگاه باید با تک تک آنها از لحاظ فقهی برخورد کرد و یا فقط فردی است که چنین است؟ گوگل این درس از دروس فقه حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی را هم آدرس می دهد:

    http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/noori/feqh/87/871120/

    که بنده ی حقیر نیز از آن استفاده بردم ولی گفتنی هم هست که نوشتار از روی سخنرانی خیلی خوب هم پیاده نشده است و به اندازه ی کافی دقت نشده است. البته یحتمل خوب هم بود که برای درسها جای نظراتی هم می بود که کسانی که برایشان سوالی آیا مطرح شود بتوانند بپرسند. ناگفته نماند که از دفاتر مراجع عظام تقلید و بلکه سایتهای آنها هم می توان سوالات خود را مطرح کرد.

    ولی گاهی اوقات یک نکته ای که از لحاظ فلسفی هست این است که حیوان ناطق با انسان کامل چه فرقها دارد آنجایی که می فرمایند که انسانی که حیوان ناطق است مسئله در نشاءه دنیا نوع است و در نشاءه آخرت وارد جنس می شود ولی انسان کامل از نوع یا جنس انسان به نوع یا جنس حیوان ناطق یا حتی صامت خارج نمی شود و بلکه در حرکت جوهری خود انسان و بلکه انسانی کامل در همه حال باقی می ماند! این نکته را یحتمل وقتی در نوع حیوان ناطق بررسی می کنیم این سوال مطرح شود که آیا به عنوان عرض است یا جنس است که ما باید وارد نطق او شویم آنجایی که خصوصاً او مادر ذاتی یا غیر مادر ذاتی کر یا لال یا کور یا مبتلا به همه ی یا بعضی از اینها با هم است یا اینکه مسئله در دجال هم چگونه است آنطور که در انسان کامل آنرا نداریم؟

    خوب، حالا در مسئله ی جنس در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که برمی گردد به جنس منحنیها نیز ما باید توجه کنیم که آنطور که بالا بحثش رفت مسئله می تواند ناورداهایی را داشته باشد که بتواند هم جسنهایی را که متعلق به انواع حفره هایی است که از آنها بصیرت و بینایی و شنوایی و چشایی و بویایی و ... را نتیجه می دهند را از هم تفکیک کند. البته این را یحتمل بعضی اشکال هم کنند که خوب همه و همه نیز می دانند مگر می شود که ما با گوش خود ببینیم و با دهان خود بشنویم و با چشم خود هم بویایی را حس کنیم و ...؟ و اما به عبارت دیگر یحتمل یک مسئله ی چرخشی ای را ما بتوانیم در چنبره یا توروس و دونات متصور شویم ولی معمولاً برای اینکه در استکانی چای می ریزیم و آن استکان و بلکه نعلبکی خالی از چای شد، این دیگر خود به خود اتفاق نمی افتد که دوباره خودش از چای پر شود مگر اینکه هیچ گاه هم استکان چای و بلکه فنجان قهوه نوشیده نشود و همینطوری پر باقی بماند! به همین ترتیب نیز عرض بنده این است که یحتمل شما یک صراط مستقیمی را دارید که در اول کار زایشی از ذرات در آن واقع شده و در آخر کار نیز مرگ یا نابودی ذراتی رخ می دهد و در طول این مسیر صراط مستقیم حرکت جوهری آن ذرات را می توانید مشاهده کنید. و خوب، این را در شتابدهنده ها نیز آزمایشات گوناگونی دارند که چطور می شود در طول این مسیرها و بلکه چه برهمکنشهایی نیز می توانند رخ دهند و چه ذرات دیگری نیز نتیجه می شوند و .... و اما خوب، حالا باز مقاله ی پاندهاریپاند و اینکه مقاله ی دیگر را راجع به تکانه ی مغناطیسی میونها در مدل استاندارد و اینکه نواسانات نیوترینویی هم اینجا چه نقشی می توانند داشته باشند با اینکه موضوع یحتمل خود الکترونها و میونها و تاونها هستند و نه نیوترینوهای آنها که چقدر آیا نوسانات هم کنند (البته بعضی هم اشکال می کنند که آنها نباید نوساناتی هم داشته باشند که اینها نیز بتوانند نوساناتی کنند؟!)، و دیگر اینها می ماند برای بعد. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّـهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا کَانَ ذَٰلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا ﴿الأحزاب: ٦﴾

     

    ١٥ ـ أقول : وجدت فی بعض الکتب خبرا فی وفاتها/ فأحببت إیراده وإن لم آخذه من أصل یعول علیه.

    روى ورقة بن عبدالله الازدی قال : خرجت حاجا إلى بیت الله الحرام راجیا لثواب الله رب العالمین ، فبینما أنا أطوف وإذا أنا بجاریة سمراء ، وملیحة الوجه عذبد الکلام ، وهی تنادی بفصاحة منطقها ، وهی تقول:

    اللهم رب الکعبة الحرام ، والحفظة الکرام ، وزمزم والمقام ، والمشاعر العظام ورب محمد خیر الانام ، صل الله علیه و آله و سلم البررة الکرام [ أسألک ] أن تحشرنی مع ساداتی الطاهرین ، وأبنائهم الغر المحجلین المیامین.

    ألا فاشهدوا یا جماعة الحجاج والمعتمرین أن موالی خیرة الاخیار ، وصفوة الابرار ، والذین علا قدرهم على الاقدار ، وارتفع ذکرهم فی سائیر الامصار المرتدین بالفخار.

    قال ورقة بن عبدالله : فقلت : یاجاریة إنی لاظنک من موالی أهل البیت علیهم السلام فقالت: أجل، قلت لها : ومن أنت من موالیهم؟ قالت : أنا فضة أمة فاطمة الزهراء ابنة محمد المصطفى صلى الله علیها وعلى أبیها وبعلها وبنیها.

    فقلت لها : مرحبابک وأهلا وسهلا ، فلقد کنت مشتاقا إلى کلامک ومنطقک فارید منک الساعة أن تجیبنی من مسألة أسألک ، فاذا أنت فرغت من الطواف قفی لی عند سوق الطعام حتى آتیک وأنت مثابه مأجورة ، فافترقنا.

    فلما فرغت من الطواف وأردت الرجوع إلى منزلی جعلت طریقی على سوق الطعام وإذا أنا بها جالسة فی معزل عن الناس ، فأقبلت علیها واعتزلت بها وأهدیت إلیها هدیة ولم أعتقد أنها صدقة ، ثم قلت لها : یا فضة أخبرینی عن مولاتک فاطمة الزهراء علیها سلام وما الذی رأیت منها عند وفاتها بعد موت أبیها محمد صل الله علیه و اله و سلم.

    قال ورقة : فلما سمعت کلامی تغرغرت عیناها بالدموع ثم انتحبت نادبة وقالت : یاورقة بن عبدالله هیجت علی حزنا ساکنا ، وأشجانا فی فؤادی کانت 

    کامنة ، فاسمع الان ماشاهدت منها علیها السلام.

    اعلم أنه لما قبض رسول الله صل الله علیه و آله و سلم افتجع له الصغیر والکبیر، وکثر علیه البکاء ، وقل العزاء، وعظم رزؤه على الاقرباء والاصحاب والاولیاء والاحباب والغرباء والانساب، ولم تلق إلا کل باک وباکیة، ونادب ونادبة، ولم یکن فی أهل الارض والاصحاب، والاقرباء والاحباب، أشد حزنا وأعظم بکاء وانتحابا من مولاتی فاطمة الزهراء علیها السلام، وکان حزنها یتجدد ویزید، وبکاؤها یشتد.

    فجلست سبعة أیام لایهدأ لها أنین ، ولایسکن منها الحنین ، کل یوم جاء کان بکاؤها أکثر من الیوم الاول ، فلما کان فی الیوم الثامن أبدت ما کتمت من الحزن، فلم تطق صبرا إذ خرجت وصرخت ، فکأنها من فم رسول الله صل الله علیه و آله و سلم تنطق ، فتبادرت النسوان ، وخرجت الولائد والولدان ، وضج الناس بالبکاء والنحیب وجاء الناس من کل مکان ، واطفئت المصابیح لکیلا تتبین صفحات النساء وخیل إلى النسوان أن رسول الله صل الله علیه و آله و سلم قد قام من قبره ، وصارت الناس فی دهشة وحیرة لما قد رهقهم ، وهی علیها السلام تنادی وتندب أباه: وا أبتاه ، واصفیاه، وامحمداه! وا أبا القاسماه، وا ربیع الارامل والیتامى، من للقبلة والمصلى، ومن لابنتک الوالهة الثکلى.

    ثم أقبلت تعثر فی أذیالها ، وهی لا تبصر شیئا من عبرتها ، ومن تواتر دمعتها حتى دنت من قبر أبیها محمد صل الله علیه و آله و سلم فلما نظرت إلى الحجرة وقع طرفها على المأذنة فقصرت خطاها ، ودام نحیبها وبکاها ، إلى أن اغمی علیها ، فتبادرت النسوان إلیها فنضحن الماء علیها وعلى صدرها وجبینها حتى أفاقت ، فلما أفاقت من غشیتها قامت وهی تقول.

    رفعت قوتی ، وخاننی جلدی ، وشمت بی عدوی ، والکمد قاتلی ، یا أبتاه بقیت والهة وحیدة ، وحیرانة فریدة ، فقد انخمد صوتى ، وانقطع ظهری ، وتنغص عیشی ، وتکدر دهری ، فما أجد یا أبتاه بعدک أنیسا لوحشتی ، ولا رادا لدمعتی ولا معینا لضعفی ، فقد فنی بعدک محکم التنزیل ، ومهبط جبرئیل ، ومحل میکائیل ...

    ...

    فلا تزال بین القبور باکیة ، فإذا جاء اللیل أقبل أمیرالمؤمنین 7 إلیها وساقها بین یدیه إلى منزلها.

    ولم تزل على ذلک إلى أن مضى لها بعد موت أبیها سبعة وعشرون یوما ، و اعتلت العلة التی توفیت فیها ، فبقیت إلى یوم الاربعین ، وقد صلى أمیرالمؤمنین 7 صلاة الظهر وأقبل یرد المنزل إذا استقبلته الجواری باکیات حزینات فقال لهن : ما الخبر ومالی أراکن متغیرات الوجوه والصور؟ فقلن : یا أمیرالمؤمین أدرک ابنة عمک الزهراء / ومانظنک تدرکها.

    فأقبل أمیرالمؤمنین 7 مسرعا حتى دخل علیها ، وإذا بها ملقاه على فراشها وهو من قباطی مصروهی تقبض یمینا وتمد شمالا ، فألقى الرداء عن عاتقه والعمامة عن رأسه ، وحل أزراره ، وأقبل حتى أخذ رأسها وترکه فی حجره ، و ناداها : یازهراء! فلم تکلمه ، فناداها : یا بنت محمد المطفى! فلم تکلمه ، فناداها : یابنت من حمل الزکاة فی طرف ردائه وبذلها على الفقراء! فلک تکلمه ، فناداها : یا ابنة من صلى بالملائکة فی السماء مثنى مثنی! فلم تکلمه ، فناداها : یا فاطمة کلمینی فأنا بان عمک علی بن أبی طالب.

    قال : ففتحت عینیها فی وجهه ونظرت إلیه وبکت وبکى وقال : ما الذی تجدینه فأنا ابن عمک علی بن أبیطالب.

    فقالت : یا ابن العم إنی أجد الموت الذی لابد منه ولا محیص عنه ، وأنا أعلم أنک بعدی لا تصبر على قلة التزویج فان أنت تزوجت امرأة اجعل لها یوما ولیلة واجعل لاولادی یوما ولیلة یا أبا الحسن ولا تصح فی وجوههما فیصبحان یتیمین غریبین منکسرین فانهما بالامس فقدا جدهما والیوم یفقدان ، امهما ، فالویل لامة تقتلهما وتبغضهما ثم أنشأت تقول :

    ابکنی إن بکیت یا خیر هادی

     

    واسبل الدمع فهو یوم الفراق

    یاقرین البتول اوصیک بالنسل

     

    فقد أصبحا حلیف اشتیاق

    ابکنی وابک للیتامى ولا تنس

     

    قتیل العدى بطف العراق

    فارقوا فاصبحوا یتامى حیارى

     

    یحلف الله فهو یوم الفراق

    قالت : فقال لها علی 7 : من أین لک یا بنت رسول الله هذا الخبر ، والوحی قد انقطع عنا؟ فقالت : یا أبا الحسن رقدت الساعة فرأیت حبیبی رسول الله 9 فی قصر من الدر الابیض فلما رآنی قال : هلمی إلی یا بنیة فانی إلیک مشتاق فقلت : والله إنی لاشد شوقا منک إلى لقائک ، فقال : أنت اللیلة عندی وهو الصادق لما وعد والموفی لما عاهد.

    فاذا أنت قرأت یس فاعلم أنی قد قضیت نحبی فغسلنی ولا تکشف عنی فانی طاهرة مطهرة ولیصل علی معک من أهلی الادنی فالادنى ومن رزق أجری وادفنی لیلا فی قبری ، بهذا أخبرنی حبیبی رسول الله 9.

    فقال علی : والله لقد أخذت فی أمرها وغسلتها فی قمیصها ولم أکشفه عنها فوالله لقد کانت میمونة طاهرة مطهرة ثم حنطتها من فضلة حنوط رسول الله 9 وکفنتها وأدرجتها فی أکفانها فلما هممت أن أعقد الرداء نادیت یا ام کلثوم! یازینب! یا سکینة! یافضة! یا حسن! یا حسین! هلموا تزو دوا من امکم فهذا الفراق واللقاء فی الجنة.

    فأقبل الحسن والحسین 8 وهما ینادیان واحسرتا لا تنطفئ أبدا من فقد جدنا محمد المصطفى وامنا فاطمة الزهراء یا ام الحسن یا ام الحسین إذا لقیت جدنا محمد امصطفى فاقرئیه منا السلام وقولی له : إنا قد بقینا بعد یتیمین فی دار الدنیا.

    فقال أمیر المؤمنین علی 7 : إنی اشهد الله أنها قد حنت وأنت ومدت یدیها وضمتها إلى صدرها ملیا وإذا بهاتف من السماء ینادی یا أبا الحسن ارفعها عنها فلقد أبکیا والله ملائکة السماوات فقد اشتاق الحبیب إلى المحبوب ، قال : فرفعتهما عن صدرها وجعلت أعقد الرداء وأنا انشد بهذه الابیات :

    فراقک أعظم الاشیاء عندی

     

    وفقدک فاطم أدهى الثکول

    سأبکی حسرة وأنوح شجوا

     

    على خل مضى أسنى سبیل

    ألا یا عین جودی واسعدینی

     

    فحزنی دائم أبکی خلیلی

    ثم حملها على یده وأقبل بها إلى قبر أبیها ونادى : السلام علیک یارسول الله السلام علیک یا حبیب الله ، السلام علیک یا نور الله ، السلام علیک یا صفوة الله منی السلام علیک والتحیة واصلة منی إلیک ولدیک ، ومن ابنتک النازلة علیک بفنائک وإن الودیعة قد استردت ، والرهینة قد اخذت ، فواحزناه على الرسول ، ثم من بعده على البتول ، ولقد اسودت علی الغبراء ، وبعدت عنی الخضراء ، فواحزناه ثم وا أسفاه.

    ثم عدل بها على الروضة فصلى علیه فی أهله وأصحابه وموالیه وأحبائه وطائفة من المهاجرین والانصار ، فلما واراها وألحدها فی لحدها أنشأ بهذه الابیات یقول :

    أرى علل الدنیا علی کثیرة

     

    وصاحبها حتى الممات علیل

    لکل اجتماع من خلیلین فرقة

     

    وإن بقائی عندکم لقلیل

    وإن افتقادی فاطما بعد أحمد

     

    دلیل على أن لا یدوم خلیل

     

    بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 43، صص 174-180

    http://lib.eshia.ir/71860/43/174

     

     

    علامۀ مجلسى گوید: در بعضى از کتابها روایتى در بارۀ وفات حضرت فاطمه علیها السّلام یافتم که دوست دارم آن را بنویسم: ورقة بن عبد اللّٰه ازدى مى‌گوید:من براى رضاى خداوند به مکّه مشرّف شدم،در آن زمانى که مشغول طواف بودم با کنیزکى که گندمگون و خوش صورت و خوش کلام بود مواجه شدم،وى با فصاحت و بلاغتى که داشت این دعا را مى‌خواند: اللهم رب الکعبة الحرام،و...اى گروه حجّاج!آگاه باشید که آقایان من خوبترین خوبان و برگزیدگان نیکان مى‌باشند، افرادى هستند که قدر و منزلت آنان از دیگران برتر است و نام ایشان در همۀ شهرها مشهور و این لباس افتخار را بر تن کرده‌اند. ورقة بن عبد اللّٰه مى‌گوید:من به آن کنیزک گفتم:من این طور گمان مى‌کنم که تو از دوستداران اهل بیت باشى‌؟گفت:آرى،گفتم:از کدام دوستان ایشان هستى‌؟گفت:من فضّه کنیز فاطمۀ زهرا دختر پیغمبر اسلام صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم مى‌باشم. گفتم:خوش آمدى!و از دیدارت خوشحال هستم که من مشتاق سخن و گفتار تو بودم، اکنون از تو خواهش مى‌کنم هنگامى که از طواف فراغت حاصل کردى در بازار طعام توقف کن تا من بیایم،این عمل براى تو ثواب دارد.پس از این گفتگوها از یک دیگر جدا شدیم. پس از آنکه من از طواف فراغت حاصل نمودم و به سوى منزل خود روانه شدم و از طریق بازار طعام مى‌رفتم دیدم فضّه در کنارى نشسته است.به سوى او رفتم و او را به کنارى بردم و هدیه‌اى به وى دادم که صدقه نبود.سپس به او گفتم:مرا از بانویت فاطمۀ زهرا آگاه کن و آنچه را که وى بعد از فوت پدرش دید،برایم شرح بده! ورقة بن عبد اللّٰه مى‌گوید:وقتى او سخن مرا شنید چشمانش پر از اشک شد،آنگاه با ناله و ندبه گفت: اى ورقة بن عبد اللّٰه!غم و اندوه مرا تجدید کردى،اندوهى را که در قلب من نهان بود برانگیختى!اکنون بشنو تا آنچه را که از حضرت فاطمه مشاهده نمودم بگویم: بدان موقعى که پیغمبر خدا صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم از دنیا رحلت کرد مردم از صغیر و کبیر براى آن حضرت ضجّه و گریه کردند،مصیبت رحلت پیامبر خدا براى نزدیکان و یاران،و دوستان بسیار بزرگ بود،هیچ زن و مردى دیده نمى‌شد مگر اینکه مشغول گریه و ناله و ندبه بود. در میان اهل زمین و اصحاب و خویشاوندان و دوستان کسى نبود که حزن و غم و اندوه وى از بانوى من فاطمۀ زهرا شدیدتر باشد.غم و غصۀ بانوى من همچنان زیاد مى‌شد و گریه‌اش شدّت مى‌گرفت.هفت روز بود که نالۀ فاطمه علیها السّلام آرام نمى‌شد هر روزى که مى‌گذشت گریۀ حضرت زهرا از روز گذشته بیشتر مى‌شد،در روز هشتم فاطمه کلیۀ غم و اندوه درونى خود را ظاهر کرد و به علّت کم طاقتى خارج شد و فریاد کشید،گویا با دهان مبارک پیامبر سخن مى‌گوید. در همین موقع بود که زنان مدینه دویدند،کودکان از جایگاه خود خارج شدند،صداى مردم به گریه و ضجّه بلند شد،مردم از هر طرف آمدند،چراغها را خاموش کردند که صورت زنان پیدا نباشد،زنان خیال مى‌کردند که پیغمبر معظم اسلام صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم سر از قبر بیرون آورده!مردم به علّت آن منظرۀ دلخراش دچار وحشت و حیرت شده بودند.حضرت زهرا براى پدر بزرگوارش ناله و ندبه مى‌کرد و مى‌فرمود: وا ابتاه!وا صفیاه!وا محمّداه!وا ابا القاسماه!وا ربیع الارامل و الیتامى!من للقبلة و المصلى‌؟من لا بنتک الوالهة و الثکلى! سپس در حالى که دامن لباسش به زمین کشیده مى‌شد به سوى قبر پدر بزرگوارش روانه گردید.او از شدت اشک چیزى را نمى‌دید و همچنان مى‌آمد تا نزدیک قبر پدر فقیدش رسید.و چون به سوى حجره رفت و چشمش به محلّى که در آنجا اذان گفته مى‌شود افتاد پاهایش از رفتن باز ماند،ناله و گریۀ وى همچنان ادامه داشت تا اینکه غش کرد. آنگاه زنان دویدند و آب بر بدن و سینه و صورت او پاشیدند تا به هوش آید آن هنگام که به هوش آمد،برخاست و فرمود: قدرت و قوّت من تمام شد،طاقتم به سر آمد،دشمن من مرا شماتت و سرزنش کرد،غم و اندوه مرا مى‌کشد،پدر جان!من سرگردان و تنها و حیران مانده‌ام،زبان و صداى من ساکت شد،پشت من خم و زندگى من ناگوار و روزگارم تیره و تار گردید. پدر جان!بعد از تو انیس و مونسى ندارم،کسى نیست که مرا از گریه آرام نماید و به هنگام ناتوانى یار و معین من باشد. پدر جان!بعد از تو مکان نزول قرآن از بین رفت،محل هبوط‍‌ جبرئیل و میکائیل ناپدید شد. پدر جان!بعد از تو اسباب(خیر و برکت)دگرگون شد،درهاى چاره به روى من بسته شد!بعد از تو دنیا را ترک نموده‌ام.پدر جان!تا نفس مى‌کشم براى تو گریه مى‌کنم و مشتاق تو مى‌باشم و غم و اندوه من براى تو ادامه دارد. سپس ندا سر داد:پدر جان!پدر جان!و بعد این اشعار را خواند: 1-حقّا که غم و اندوه من براى تو تجدید مى‌شود.به خداوند سوگند که قلب من فرو مى‌ریزد. 2-و در هر روزى آه و افسوس من افزون خواهد شد،رنجى که براى فقدان تو مى‌برم، تمام نخواهد شد. 3-این پیش آمد ناگوار عزا و مصیبت مرا بزرگ نمود،گریۀ من همه وقت تجدید مى‌شود. 4-حقّا آن قلبى که در عزا و مصیبت تو صبور باشد بسیار شکیبا و پر طاقت خواهد بود. آنگاه فرمود:پدر جان!بعد از رفتن تو نورهاى دنیا منقطع شد،دنیا آن تر و تازگى را که با بودن تو داشت از دست داد و روزگار تیره و تار گردید.تاریکى‌هاى دنیا تر و خشک آن را فرا گرفت. پدر جان!من تا آن هنگام که تو را ملاقات نمایم تأسف مى‌خورم. پدر جان!پس از مفارقت تو چشم من به خواب نرفته. پدر جان!کیست که به داد بیوه زنان و بینوایان برسد؟کیست که تا روز قیامت به داد امّت تو برسد؟ پدر جان!ما بعد از تو ضعیف و ناتوان شدیم. پدر جان!مردم از ما روگردان شده‌اند،در صورتى که ما به واسطۀ تو در میان مردم معظّم و بزرگ به شمار مى‌رفتیم.کدام اشک است که در فراق تو فرو نریزد؟!کدام غم و اندوه است که بعد از تو براى مصیبت تو دائمى نباشد؟!کدام چشم است که بعد از تو به خواب رود؟!در صورتى که تو بهار دین و نور پیامبران بودى،چگونه است که کوهها خراب نشدند و دریاها فرو نرفتند و زمین طعمۀ زلزله نگردید؟! پدر جان!من دچار مصیبت بزرگى شدم،این مصیبت من مصیبت کوچکى نیست. پدر جان!من مغلوب این عزاى بزرگ و این پیش آمد هولناک گردیدم.پدر جان!ملائکه براى تو گریان شدند و افلاک از حرکت ایستادند،منبرت بعد از تو دچار وحشت و محرابت از وجود تو خالى شد،قبر تو براى اینکه تو را در بر گرفته خوشحال و بهشت به تو و دعا و نماز تو مشتاق گردید. پدر جان!آن مجالسى که تو داشتى(با رفتن تو)دچار ظلمت بزرگى شده‌اند.براى تو متأسفم تا اینکه به همین زودى نزد تو بیایم.ابو الحسن تو را از دست داد،همان ابو الحسنى که:مؤتمن،پدر دو فرزند تو حسن و حسین،برادر تو دوست تو و محبوب تو مى‌باشد. همان على که تو او را از زمان کودکى پرورش دادى در زمان بزرگسالى او با وى برادر شدى،همان على که محبوبترین دوستان و اصحاب تو بود،همان على که در اسلام آوردن و هجرت نمودن و یارى کردن تو بر همه سبقت گرفت،ما تو را از دست دادیم،گریه قاتل ما خواهد بود،تأسف همراه و مونس ما گردید. سپس آن بانو فریادى زد و ناله‌اى کرد که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت نماید، آنگاه این اشعار را قرائت کرد: 1-صبر من کم و عزاى من آشکار شد بعد از آنکه خاتم انبیا را از دست دادم. 2-اى چشم من،اشک فراوان بریز!اى چشم من،واى بر تو،بخل مکن و خون گریه کن! 3-اى رسول خدا!اى برگزیدۀ خدا!اى پناهگاه یتیمان و ضعیفان! 4-حقّا که کوه‌ها و وحوش و پرندگان و زمین بعد از گریۀ آسمان براى تو گریان شدند. 6-محراب عبادت و مجلس درس قرآن که در هر صبح و شام تشکیل مى‌شد براى تو گریه مى‌کنند. 7-دین اسلام که در میان مردم یکى از غربا به شمار مى‌رود در مصیبت تو گریان شد. 8-کاش آن منبرى را که بر فراز آن مى‌رفتى مى‌دیدى که چگونه بعد از نور وجودت، اکنون ظلمت آن را فرا گرفته. 9-اى خداى زهرا اجل مرا به زودى برسان!زیرا زندگى من تیره و تار گردید. سپس به جانب منزل خود بازگشت و شب و روز شروع به گریه و ناله کرد،اشک وى خشک نمى‌شد و ناله و ضجّه‌اش آرام نمى‌گرفت.بزرگان اهل مدینه اجتماع کردند و به حضور امیر المؤمنین على علیه السّلام آمدند و گفتند: اى ابو الحسن!فاطمه شب و روز گریه مى‌کند،هیچ کدام از ما شب در رختخواب به خواب نمى‌رویم،در حالى که روزها به علّت مشغله و طلب معاش قرار و آرام نداریم،ما از تو تقاضا مى‌کنیم که فاطمه یا شب گریه کند و یا روز. حضرت امیر فرمود:مانعى ندارد.على علیه السّلام این موضوع را با فاطمه علیها السّلام در میان نهاد ولى متوجّه شد که آن حضرت از گریه ساکت نمى‌شود و تسلیت گفتن براى او ثمرى ندارد. در این حال فاطمه علیها السّلام گفت:اى ابو الحسن!من چندان مکثى در میان این مردم نخواهم کرد و به زودى از میان این مردم مى‌روم،على جان به خداوند سوگند من شب و روز از گریه آرام نخواهم گرفت تا اینکه به پدرم ملحق شوم. حضرت امیر فرمود:باشد،هر طور که میل دارى انجام بده. على علیه السّلام بعد از آن،اطاقى خارج از شهر مدینه براى حضرت فاطمه علیها السّلام ساخت که آن را بیت الاحزان مى‌گفتند.به هنگام صبح فاطمه حسن و حسین علیهم السّلام را برمى‌داشت و به بقیع مى‌رفت و همچنان تا شب مشغول گریه بود.و چون شب فرا مى‌رسید حضرت امیر مى‌آمد و فاطمه را به منزل باز مى‌گردانید. حضرت فاطمه پس از فوت پدر بزرگوارش مدت بیست و هفت روز این برنامه را انجام مى‌داد،آنگاه مریض شد و تا چهل روز زنده بود و سپس از دنیا رحلت کرد. به هنگام رحلت آن حضرت،على علیه السّلام نماز ظهر را خوانده به سوى منزل بازگشت. کنیزان را دید در حالى به استقبال آن حضرت آمدند در حالى که گریان و محزون بودند. امام علیه السّلام به ایشان فرمود:چه خبر شده،چرا شما را ناراحت و مضطرب مى‌بینم‌؟! گفتند:یا امیر المؤمنین!دختر عموى خود زهرا را دریاب،گر چه گمان نمى‌کنیم حاصلى داشته باشد. حضرت على به سرعت به سوى اطاق فاطمه رفت و بر آن بانو وارد شد،ناگاه دید فاطمه در میان بستر خویش(کتان سفید مصرى)افتاده و به طرف راست و چپ مى‌غلطد. على علیه السّلام ردا را از دوش خود و عمّامه را از سر مبارک خویش افکند و لباس خود را درآورد،آنگاه آمد و سر مبارک حضرت زهرا را به دامن گرفت و فرمود:اى زهرا!ولى حضرت فاطمه سخنى نگفت.براى دومین بار فرمود:اى دختر محمّد مصطفى! فاطمۀ زهرا باز جوابى نداد!على علیه السّلام براى سومین بار صدا زد: اى دختر آن کسى که زکات را در دامن عباى خود براى فقرا مى‌برد!جوابى نشنید. اى دختر آن کسى که با ملائکه نماز خواند!حضرت زهرا علیها السّلام جوابى نداد. على علیه السّلام صدا زد: اى فاطمه،با من سخن بگو!من پسر عموى تو على بن ابى طالب هستم. فاطمه چشمان خود را به روى او باز کرد،آنگاه آن بانو گریست و على علیه السّلام هم گریان شد و به زهراى اطهر فرمود:مگر تو را چه شده‌؟من پسر عمویت على هستم. فاطمه گفت:اى پسر عمو!من اکنون آن مرگى را مشاهده مى‌کنم که نمى‌توان از دست آن گریخت.من مى‌دانم که تو بعد از من نمى‌توانى ازدواج نکنى،یا على!اگر ازدواج کردى یک شب و یک روز نزد همسرت و یک شب و یک روز پیش فرزندان من باش. على جان!به صورت حسن و حسینم سیلى نزنى،زیرا ایشان یتیم و دل شکسته‌اند،دیروز بود که آنان جدّ بزرگوار خود را از دست دادند،امروز هم مادر خود را از دست مى‌دهند. واى بر آن امّتى که آنان را مى‌کشند و با ایشان بغض و دشمنى مى‌ورزند!!آنگاه اشعارى را بدین ترتیب خواند: 1-اگر گریه مى‌کنى بر من گریه کن اى بهترین هدایت‌کنندگان،و اشک بریز که روز فراق رسید. 2-اى همسر بتول!من در بارۀ نسل خود به تو سفارش مى‌کنم،زیرا که ایشان ملازم اسلام مى‌باشند. 3-براى من و یتیم‌هاى من گریه کن،مخصوصا کشته و قتیل کربلا را فراموش نکنى. 4-ایشان مفارقت مى‌کنند و یتیمانى حیران و سرگردان مى‌شوند،خداوند مقرّر کرده که روز فراق است. حضرت امیر به زهراى اطهر فرمود:اى دختر رسول خدا!تو این مطلب را از کجا مى‌گویى،در صورتى که وحى خدا از خاندان ما قطع شده است‌؟! فاطمه گفت:اى ابو الحسن!من امروز خواب دیدم که پدر بزرگوارم در میان قصرى از جواهرات سفید است،چون مرا دید فرمود: دخترم!نزد من بیا،زیرا من مشتاق تو هستم.گفتم:پدر جان!به خداوند سوگند که من بیشتر شوق ملاقات تو را دارم. پدر فرمود:تو امشب نزد من خواهى بود. گفتار پدرم همیشه راست است و به وعدۀ خود وفا خواهد کرد. على جان!هنگامى که دیدى من سورۀ یس را قرائت نمودم بدان که اجلم فرا رسیده،مرا غسل بده،ولى بدنم را برهنه نکن،زیرا من پاک و مطهّر مى‌باشم. على جان!خودت و اهل خانه‌ام که به من نزدیک هستند بر جنازه‌ام نماز بخوانید. على جان!مرا شبانه به خاک بسپار،این نحوه را پدرم پیغمبر خدا به من خبر داده. حضرت امیر علیه السّلام مى‌فرماید:به خداوند سوگند من متصدى امر آن بانو شدم و بدن وى را از زیر پیراهن غسل دادم،به خداوند سوگند که بدن فاطمۀ زهرا پاک و مطهّر بود،آنگاه بدن مقدس او را از باقیماندۀ حنوط‍‌ پیامبر اسلام صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم حنوط‍‌ کردم،سپس پیکر مبارکش را در میان کفنهایش جاى دادم و چون تصمیم گرفتم کفن او را گره بزنم،صدا زدم: اى امّ‌ کلثوم،زینب،سکینه،فضّه،حسن و حسین!بیایید و مادر خود را براى آخرین بار ببینید،روز فراق آمد و ملاقات شما در بهشت خواهد بود. حسنى و حسین علیهما السّلام در حالى آمدند که فریاد مى‌زدند:آه از این حسرتى که هیچ وقت به علّت از دست دادن جدّمان،پیامبر خدا و مادرمان،فاطمۀ زهرا از بین نخواهد رفت. اى مادر حسن و حسین!هنگامى که جدّ ما حضرت محمّد مصطفى صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم را ملاقات نمودى سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنیا یتیم ماندیم! حضرت على مى‌فرماید:من خداوند را شاهد مى‌گیرم که فاطمۀ زهرا آه و ناله کرد، دستهاى خود را دراز نمود و حسنین را چند لحظه‌اى به سینۀ خود چسبانید.ناگاه هاتفى از آسمان ندا در داد: اى ابو الحسن!حسین را از روى سینۀ فاطمه بردار،به خداوند سوگند که ملائکۀ آسمانها را گریان کردند،زیرا دوست مشتاق لقاى دوست است.حضرت امیر علیه السّلام مى‌فرماید:من حسنین را از روى سینۀ زهرا برداشتم و در حال بستن بندهاى کفن این اشعار را سرودم: 1-مفارقت تو برایم بزرگترین امور است،و از دست دادن تو سخت‌ترین مصیبت. 2-من براى حسرت و غم آن کسى گریه و ناله مى‌کنم که بهترین راه را براى مرگ پیمود. 3-اى چشم من!با من مساعدت و همراهى کن که محزون دائمى هستم و براى دوست خودم گریان. سپس امیر المؤمنین على علیه السّلام جسد فاطمۀ زهرا را روى دست خویشتن گرفت و به سوى قبر پدرش رسول خدا آورد و فرمود: سلام بر تو اى رسول خدا!سلام بر تو اى حبیب خدا!سلام بر تو اى نور خدا!سلام بر تو اى برگزیدۀ خدا!درود و تحیّت من و دخترت فاطمه که بر تو وارد مى‌شود بر تو باد.حقّا که امانت مسترد گردید. آه از حزن رسول!آه از حزن بتول!دنیا براى من تیره و تار شد.خوشحالى و سرور از من دور شد.آه از حزن و تأسف من! آنگاه جنازۀ آن بانو را نزدیک قبر پیغمبر خدا آورد و با گروهى از اهل خانۀ خود و اصحاب و دوستان و برخى از مهاجرین و انصار بر بدن مبارک حضرت زهرا نماز خواند. و چون پیکر فاطمه را به خاک سپرد و در لحد جاى داد اشعارى خواند بدین مضمون: 1-مصایب و مشکلات دنیا براى من زیاد است،همنشین دنیا که دنیا طلب باشد تا زمان مرگ علیل خواهد بود. 2-بعد از آنکه دو نفر با هم دوستى نمودند البتّه فراقى وجود خواهد داشت،حقّا که بقاى من نزد شما قلیل و اندک خواهد بود. 3-حقّا از دست دادن فاطمۀ زهرا که بعد از رسول خدا براى من اتّفاق افتاد دلیل بر این است که هیچ دوستى تا ابد برقرار نخواهد بود.

     

    https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/246295/translate

    ۱. أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الأعراف: ١٨٤﴾

    ۲. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿هود: ٢٥﴾

    ۳. وَقُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ ﴿الحجر: ٨٩﴾

    ۴. قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الحج: ٤٩﴾

    ۵. إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الشعراء: ١١٥﴾

    ۶. وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیَاتُ عِندَ اللَّـهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿العنکبوت: ٥٠﴾

    ۷. إِن یُوحَىٰ إِلَیَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿ص: ٧٠﴾

    ۸. قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَلَا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰ إِلَیَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الأحقاف: ٩﴾

    ۹. فَفِرُّوا إِلَى اللَّـهِ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الذاریات: ٥٠﴾

    ۱۰. وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الذاریات: ٥١﴾

    ۱۱. قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّـهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الملک: ٢٦﴾

    ۱۲. قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿نوح: ٢﴾

     

    وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿٥١﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿٥٢﴾ سوره مبارکه القلم

     

    99 یَا مَنْ لاَ یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ یَا مَنْ لاَ یَمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ یَا مَنْ لاَ یُلْهِیهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ یَا مَنْ لاَ یُغَلِّطُهُ سُؤَالٌ عَنْ سُؤَالٍ یَا مَنْ لاَ یَحْجُبُهُ شَیْءٌ عَنْ شَیْءٍ یَا مَنْ لاَ یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ اَلْمُلِحِّینَ یَا مَنْ هُوَ غَایَةُ مُرَادِ اَلْمُرِیدِینَ یَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَى هِمَمِ اَلْعَارِفِینَ یَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَى طَلَبِ اَلطَّالِبِینَ یَا مَنْ لاَ یَخْفَى عَلَیْهِ ذَرَّةٌ فِی اَلْعَالَمِینَ 100 یَا حَلِیماً لاَ یَعْجَلُ یَا جَوَاداً لاَ یَبْخَلُ یَا صَادِقاً لاَ یُخْلِفُ یَا وَهَّاباً لاَ یَمَلُّ یَا قَاهِراً لاَ یُغْلَبُ یَا عَظِیماً لاَ یُوصَفُ یَا عَدْلاً لاَ یَحِیفُ یَا غَنِیّاً لاَ یَفْتَقِرُ یَا کَبِیراً لاَ یَصْغُرُ یَا حَافِظاً لاَ یَغْفُلُ سُبْحَانَکَ یَا لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ اَلنَّارِ یَا رَبِّ

    دعاى جوشن صغیر

    در کتب معتبره به شرحی مبسوطتر از شرح جوشن کبیر نقل شده و کفعمی در حاشیۀ بلد الامین فرموده که این دعایی است رفیع الشأن عظیم المنزلة و چون موسى هادى عباسى قصد قتل حضرت کاظم علیه السلام نمود آن حضرت این دعا را خواند جدش پیغمبر صلى الله علیه و آله را در خواب دید که با وى فرمود حق تعالى هلاک خواهد کرد دشمن ترا و این دعا در مهج الدعوات سید بن طاوس نیز نقل شده و ما بین نسخۀ کفعمى و سید اختلاف است و ما موافق بلد الامین کفعمى نقل نمودیم و آن دعا این است:

    بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ إِلَهِی کَمْ مِنْ عَدُوٍّ اِنْتَضَى عَلَیَّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ وَ شَحَذَ لِی ظُبَةَ مِدْیَتِهِ وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدِّهِ وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ وَ سَدَّدَ إِلَیَّ [نَحْوِی] صَوَائِبَ سِهَامِهِ وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی اَلْمَکْرُوهَ وَ یُجَرِّعَنِی ذُعَافَ مَرَارَتِهِ فَنَظَرْتَ [نَظَرْتَ] إِلَى ضَعْفِی عَنِ اِحْتِمَالِ اَلْفَوَادِحِ وَ عَجْزِی عَنِ اَلاِنْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ وَ وَحْدَتِی فِی کَثِیرٍ مِمَّنْ نَاوَانِی وَ أَرْصَدَ لِی فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِکْرِی فِی اَلْإِرْصَادِ لَهُمْ بِمِثْلِهِ فَأَیَّدْتَنِی بِقُوَّتِکَ وَ شَدَدْتَ أَزْرِی بِنُصْرَتِکَ وَ فَلَلْتَ لِی حَدَّهُ [شَبَا حَدِّهِ] وَ خَذَلْتَهُ بَعْدَ جَمْعِ عَدِیدِهِ وَ حَشْدِهِ [حَشَدَهُ] وَ أَعْلَیْتَ کَعْبِی عَلَیْهِ وَ وَجَّهْتَ مَا سَدَّدَ إِلَیَّ مِنْ مَکَائِدِهِ إِلَیْهِ وَ رَدَدْتَهُ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَشْفِ غَلِیلَهُ وَ لَمْ تَبْرُدْ حَزَازَاتُ غَیْظِهِ وَ قَدْ عَضَّ عَلَیَّ أَنَامِلَهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً قَدْ...

     

     

    این خیلی یحتمل پدیده ای نادر بنظر برسد که برویم دربی را آنقدر بزنیم تا بالاخره انتظار داشته باشیم که درب را بروی ما باز کنند، ولی متوجه هم شویم که اینطورها هم که خیال می کردیم نیست و بلکه این از ان دربهایی است که باز نخواهد شد. و این در صورتی است که می فرمایند که به مراجع تقلیدی فرموده اند که ما می رویم درب منزل مرجع تقلیدی دیگر را می زنیم، ولی ایشان جواب ما را نمی دهند. آن بزرگوار می فرمایند که آنقدر بروید در بزنید تا بالاخره جوابتان را بدهند! پس اینجا مسئله چطور می شود؟ این چه مسئله ای است و آن پدیده ی باصطلاح نادر دیگر کدام است؟ بنده ی حقیر پیشنهادم این است که یحتمل هندسه ی ناجابجایی اینجا می تواند به مسئله کمک کند! مثلاً به مقاله ی قبلی گنسالا تابوادا با عنون حدس ویل ناجابجایی بنگرید. اینجا نه فقط مسئله این است که قرار است حول عالم بگردید و درب همه ی معابد را بزنید تا ملاحظه بفرمایید که آیا این دربها یحتمل به روی شما باز خواهد شد یا خیر؟ گاهی اوقات مسئله این است که اصلا چرا مایلید که به این یا آن معبد و بلکه مسجد هم بروید؟ آیا چون خانه ی خدا است می روید و نیت قربتاً الی الله می فرمایید و بعد هم مایلید احکام مختلفه ی مربوط به عبادات و نماز و روزه و بلکه طهارت و وضو را هم بیاموزید؟ یا آیا نیات دیگری هم گاهی در کار است؟

    اتفاقاً نکته ای هم که راجع به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی قابل توجه هست نیز همین است. اصولاً وقتی مسئله ای را از لحاظ فلسفی می خواهید بررسی کنید و مثلاً می خواهید بررسی کنید که آیا مسئله ی وجودی هستی و طبیعیات و الهیات را آیا تا چه حدودی می توانید تنزلش دهید به یک ماشینی که این ماشین برای شما بتواند تصمیم بگیرد چه باید کرد؟ خوب، اینجا آیا مسئله این است که نوع و جنس و جوهر کار را هم باید در نظر گرفت و مثلاً باید هم دید که صورت و هیولا نیز کدام است، یا همه ی اینها را می توانید در همان ماشین خلاصه هم کنید و دیگر به این همه فلسفه بافی و حکمت متعالیه و فقه و نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز احتیاجی نیست؟ به هر تقدیر، شما اگر فرض را بر این بگذارید که با یک ماشین هم فقط در طبیعت طرفید و آن ماشین را هم می خواهید ببینید با ماشینی که در جسم و جسد ما کار گذاشته شده است بعلاوه ی نفس و عقل چطور کار می کند نیز یک روحیه ی فلسفی پیشرویی را می طلبد که همچون سابقون السابقون است که چطور هم از اصحاب الشمال و بلکه اصحاب الیمین هم که مدام دارند بر اسبشان می تازانند و یال اسب هم می خورند نیز پیشی بگیرند! و لذا، بعضی اشکال هم می کنند که اگر حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در مدح خورشید خود مدیحه سرایی می فرمایند، نباید هم زودی خروشان شد که چرا شما اینطور کردید و آنطور هم نکردید؟ یعنی چه؟ یعنی اینکه این از خصوصیات جوهری ذرات فوتونی خورشید است که با سرعت نور حرکت کرده و بلکه یحتمل اگر کسی در نزدیکیهای خورشید هم بیخودی ادعاهای کذب کند و بخواهد اداهای الکی در بیاورد و عرضه بدارد که بنده ی حقیر هم خودم یک پا خیلی خروشان شده ام، او هم با سرعت نور از خود خورشید به بیرون پرتاب می شود همانطوری که ذرات نوری هم همینطورند. یعنی دیکتاتور و دیکتاتوری یک مسئله است و اما اینکه مدعی ای مدعی هم شود که نخیر آقایان خانمها، من خودم خیلی هم می توانم از ولی فقیه مد ظله العالی که هیچی و بلکه از خورشید هم بالاترم و خروشان هم گردد و دیگر هم نرود در هیچ معبد و عبادگاهی را بزند و بلکه دیگر به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم نپردازد دیگر می شود نوبرانه! البته بنده می خواستم آدرس مقاله ای از پندهاریپند را هم بدهم که چطور انواع جنسهای منحنیها را در فضای مادولای آنها با هم جمع می زند و ... و بلکه خودم هم مقاله اش را باز کنم و مطالعه کنم که گفتم یحتمل نکند صفحات زیادی هم قبلاً باز کرده ام و نکند این یکی هم که اگر باز شود و آنگاه صفحه ی آبی و ریاستارت و .... این است که فقط آدرس را می دهم:

    https://arxiv.org/abs/2004.08676

    و خودتان یحتمل بتوانید مسئله را از لحاظ نظریه ی گره ها و بلکه یانگ-بکستر هم تعمیم اش دهید و عمومیت اش بخشید و حتی کاربردی اش هم کنید. مثلاً اینجا خوب درست است که از لحاظ توپولوژیکی گردو و خرما و انگور و هندوانه و استکان-تعلبکی هم همه و همه ظاهراً (لااقل از دیدگاه توپولوژیستها و بلکه همولوژیستها و کوهمولوژیستها) فرقی با هم ندارند، ولی توجه هم بفرمایید که لااقل از لحاظ هندسه دانهایی که حجم اجسام برایشان مهم است متوجه می شویم که چطور است که بعضی هم واقعاً در مقابل هم صف آرایی کنند و مدعی شوند که ناورداهایی را یافته اند که یحتمل آیا تک دستی هم هستند که یکی هندوانه دوست دارد و دیگری خرما و باز دیگری انگور و حالا کیست که در این میان هم قهوه جوش و استکان نعلبکی و فنجان را هم بپسندد؟ یعنی اینجا درست است که کمیت فقط مهم نیست و فقط مسئله ی کوچکی و بزرگی مثلاً هندوانه و گردو نیست و بلکه کیفیت هم مهم است.

    اما یک وقت هم هست که بعضی مدعی هم می شوند که الا و لله که دختر خانمها و بلکه آقا پسرها هم نباید دماغشان را عمل کنند که هیچ و بلکه حتی جایز هم نیستند که یک عدد هم ژلوفن یا آیبوروفن به عنوان مسکن میل کنند چرا که حتی اکثر عطاریها هم اینجا یحتمل نفرمایند که بیا این یک دانه خرما را بگیر میل کن و حتی بیا یک دست روی عقرب زدگی ات بکشم و آنگاه خوب خوب می شوی! و همه ی مشکلات روحی و روانی و جسمی و جانی ات هم حل است. اینجا فقط یک نکته می ماند!

    نکته اینجا است که این درست است که شما ماده دارید ولی ضد ماده را خیلی دور و برتان یحتمل نتوانید آشکار کنید، ولی آنجایی که طیف الکترومغناطیسی از طیف نوری هم میگذرد و آنگاه طیفهای ماورای بنفشی خیلی می تواند به بینهایت بگراید و میل کند ولی از طرف مادون قرمز ما متوجه می شویم که چطور است که آیا طیفهای مادون قرمزی را نیز نباید در طیفهای منفی نیز امتداد داد؟ این یعنی چه؟ یعنی اینکه یحتمل بعد از اینکه طاغوت شکست خورد و بر حسب آموزه های انبیاء بشر به اخلاقهای نیکو و پسندیده آراسته شد، هنوز نیز ممکن است که این میان کافری هم جلوی مسجد خیلی آلامد خودش را بیاراید و خودنمایی بخواهد بکند چرا که هنوز بی حجابیها را دارد از جاهای دیگری می بیند که برایش دارد به ارمغان هم خیلی خیلی می آیند! این را هم بنده ی حقیر عرض کنم که ما وقتی در دبیرستان خوارزمی بودیم، یک استاد تعلیمات اجتماعی خیلی آراسته ای هم داشتیم که حالا اسمش را یادم رفته است و داستانی را از همان اوقات تعریف می کرد که نگو طرف مرد سال 1347 مجله ی توفیق هم به همین مناسب شده است که گویا با خانمی مینی ژوپی تصمیم می گیرد خیلی بدون مقدمه ازدواج سفید کند و تانگو هم برقصد همانجا نمی دانم توی سوپر بوده است یا توی میوه فروشی کدام چهارراه آیا مخبرالدوله یا کجا بوده است که خیلی آهنگهای دیسکو و پوپ و در عین حال تانگو نیز پخش می شده است. و برای این مرد سال هم شعرها ساخته اند همان موقعها و داستانش در اینترنت اگر بتوانید با کمی حس کارآگاه پوارویی بگردید یافت می فرمایید....

    و البته اینجا این مسائلی دیگر هم هست که اهم از مهم هم هست برای بعضی ریاضی فیزیکیهایی که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مایلند متوجه شوند که آن ماشینی را که ابداع می کنند را تا چه حد می توانند در روی کاغذ با واقعیات تطبیق دهند. و لذا شما مسائلی را دارید که مربوط است به تکانه مغناطیسی میونها در مدل استاندارد فیزیک:

    https://arxiv.org/abs/2006.04822

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

    وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿العنکبوت: 50﴾

     

    اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿35﴾ ... وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّـهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ ۗ وَاللَّـهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿٣٩﴾ أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا ۗ وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّـهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ ﴿٤٠) سوره مبارکه النور

     

    إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ 

     

     

    الاسلام یعلو و لا یعلى علیه و الکفار بمنزلة الموتى ، لا یحجبون و لا یرثون

    ترجمه:
    امام صادق (ع) فرمود: اسلام [از هر مکتبی] بالاتر و والاتر است و هیچ مکتبى بر آن، برترى ندارد


    من لا یحضره الفقیه ، الشیخ الصدوق ،ج ۴ ص ۳۳۴ ح۵۷۱۹ ؛ المناقب، ابن شهر آشوب ج۳ ص ۲۴۱ ؛ المحاسن، احمد بن ابى عبد اللّه برقى‏ ج ۱ ص ۱۱۳ نحوه ؛ بحارالأنوار،علامه مجلسی ج ۷۶ ص ۷۰ نحوه 

     

    http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1147&npt=8

     

     

    الاسلام یعلو و لا یعلی علیه یکی از دلایلش این است که می فرمایند ما مومنین- بشرطی که واقعاً هم چقدر مومنیم- بندگان خدا هستیم و  هیچ گونه هم جایز نیست که به شرک یعنی بندگی غیر خدا بیافتیم. این را در پادشاهان و روسای جمهور عالم در طول تاریخ می توان بدین صورت نگریست که هیچ پادشاهی و هیچ ریاست جمهوری آنطور که باید نمی تواند ملتش را آنطور که دلخواه دل همه ی مومنین هم هست براه راست هدایت کند الا اینکه او واقعاً هم خلیفة اللهی باشد و بلکه بتواند همه ی دیگر روسای جمهور و پادشاهان همزمان خود را راضی کند که با او در امر خلیفة اللهی همراهی کنند. خوب، این یحتمل واضح است برای همه که این مسئله فرقها هم دارد با اینکه ریاضی فیزیکیها را همه و همه را زور کنیم به اینکه انواع ماشینهایی را داریم که از جمله کامپیوترها و رایانه ها و ماشینهای تاریکی را پیدا کنیم که فرضاً ذرات تاریکی را که در مدل استاندارد فیزیک از چشم ما به هر علتی پنهان مانده اند را بیابیم. مثالش یحمل ذره ی هیگز بوده که آیا همین چندی پیش چطور و چقدر هم حالا یافت شده است.

    مثالی بنده عرض کنم که از طریق نور است که می توانید در اینترنت و رایانه ها و موبایلها و امثالهم بر تاریکی غلبه کنید و آیا به نور علم مزین شویم. و اما معنایش این نیست که اگر در بیوگرافی خواننده ی پوپی دیدید که دارد از فسادی پرده برداری می کند که وقتی لینکهای آنرا دنبال می کنید، نتیجتاً می رسید به اینکه چطور خفاشها یحتمل برای شهوترانیهای خود هم به همجنسگرایی و خودارضایی شهوانی  می پردازند و فیلمش را هم نشان می دهد! آن وقت همین را وقتی در ویکیپدیای فارسی دنبال کنید می بینید که اصلا حذف شده است. آیا این بدین خاطر است که آن کاری که خواننده ی پوپ را می فرماید که بدان مبتلا شده است قبیح است یا اینکه بر عکس می خواهد آن خواننده ی پوپ را در ویکیپدیای فارسی و نه انگلیسی حتی تطهیر هم کند (که اتفاقاً خودشان هم چنین کاری را نمی کنند)!!! این نوع از نجاسات و بلکه کثافات سگ را هی مدام هم زدن دارد تبدیل می شود از یک انحرافات اخلاقی گفتن که گویی کانه از خود اخلاق دیگر خبری هم نیست. ولی خوب چه عرض شود؟ یعنی این یک مسئله هم هست که اجازه داده شود که مردم بتوانند به مکارم اخلاق  کریمه برسند و دست یابند هر چند که غرق در گناه هستند و اما اینکه برای چنین کاری هم نشان داده شود که مثلاً ببینید که این بنده خدا دچار چه نجاساتی شده است و چطور او را لجن مال کرده اند و می کنند و آنگاه از موفقیتهای او هم بیان شود و بفرمایند که خوب خلیفة الله یعنی هم همین. و حالا خورشید شما هم هر چه هست کاری نداریم و لذا ما از خورشید و معدن عظیمی که شما دنبالش هم هستند نیز بالاتریم.

    و لذا، از این دیدگاه های شرک آلود می فرماید که برای اینکه بشر از این تاریکهایش بدر آید و آن نورانیتی را که بدنبالش است را در یابد، مسئله این است که نژاد پرستی هم اشکالی ندارد و اگر سیاهان هم دچار نژادپرستی شدند هم اشکالی ندارد؛ و چرا؟ برای اینکه خوب خودشان بروند و برای خودشان مثل ما انواع بتهایی را بسازند که ما داریم برای خودمان می سازیم. ببینید این بتهای ما چقدر خوب است؟! و خوب، اینکه کاری ندارد و لذا همین کار را هم می توانند نژادهای زرد و بلکه دیگر نژادها هر کدام برای خود انجام دهند و حالا مسلمانها هم خودشان می دانند که حرفشان هر چه هست همان را بکنند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    نکته اینجا این است که آنجایی که علم را از حکمت الهی تنزل دادیم به ریاضی فیزیک و یواش یواش هم رسیدیم به اینجا که الا و لله است که باید آن ماشینهای تاریک را برای یافتن ذرات تاریک مدل استاندارد فیزیک و ماورای آن که آیا با چقدر هم ابرتقارن است را بیابیم، خوب خود این بنده ی حقیر هم اگر اعتراض کنم که بابا حضرت ولی فقیه خود خورشید پرست هم نیست که بیاید در مدح خورشید مدیحه سرایی کند، آنگاه دیگر کن فیکون هم شده است که تو غلط کردی از این فضولیهای زیادی هم می کنی! و این دیگر بماند که همین ماشین تاریکی که صحبتش هست اصلا چقدر در ارتباط است و بلکه ارتباطش با خورشید منظومه ی شمسی هم چیست و بلکه چه ربطی هم دارد با این بنده ی حقیری که تبدیل شده است به وبلاگ نویسی که حالا بنویس و کی ننویس؛ و انگار نه انگار که: ن و القم و ما یسطرون. یعنی آیا نمی شود هم که بجای اینکه به خلیفة اللهی انسانها بخواهیم برسیم آنگونه که باید آرمانها و انگیزه های بشری باشد، او را با همین انواع ماشینها زورش کنیم که هر چه هست و نیست همین فرعونیتها و شاهنشاهیها و بت پرستیها و منافقین و کافرین باطلی است که بوده اند و خواهند بود و لا غیر؟ و لذا آنگاه طبیعی هم خواهد بود که پرسیده شود که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم مگر داریم آنجایی که روابط انسانی فی ما بینهم آنقدر تنزل یافته است و آنقدر مجردش کرده اند که صد رحمت به اینکه به ریاضی فیزیک ماشینهای تاریک هم پرداخته شود. اینجا اگر آنوقت آن دشمنان اسلام رفتند دنبال مطالعات وسیع اسلامی خود و اینکه چطور اسلام را در میان آنقدر کفر و شرک و نفاق در میان دیگر مطالعات ادیان دیگر قرار دهند که هر چه شما داد زدید حکومت اسلامی، آنها گفتند داعش را می گویی؟ کدام حکومت اسلامی؟ دیگر نگوییم که اینها مثل ما فقیر نیستند که نتوانند بروند دنبال ادیان دیگر و از جمله زرتشتی و هندویسم و فلسفه و ... و بلکه کمونیسم را هم از برّ شوند که چیست و همه و همه را در مقابل اسلام علم کنند و استفاده برند و اظهار دارند که مگر شما هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف مهدی موعود دارید که قرار است با حضرت مسیح علیه السلام با هم تشریف فرما شوند و در نماز جمعه با هم تعارفها دارند؟ لابد بعضی هم اشکال می کنند که در جواب باید هم گفت که بالاخره ما ناصر خسرو که داریم یا خیر! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

    قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الحج: 49﴾

     

    الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب علیهم السلام

     

    یک وقت هست که شما همه ی میدانهایی را که از لحاظ جبری بسته اند و بر مبنای یکی یکی از همه ی اعداد اول هستند را بعلاوه ی میدان اعداد حقیقی و مختلط را در یک دنباله ای قرار می دهید و می خواهید مثلاً نظریه ی گالوا و توابع زتا و ال و قوانین تناظری (reciprocity laws) بلکه بسطهای جبری جابجایی و حتی ناجابجایی این آدلها و ایدلهای را نیز بررسی کنید. یک وقت دیگر هست که فقط دعا می فرمایید که ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الظالمین: قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿الاعراف: 23﴾. و اما یک وقت هم هست که رفته اید یک بوتیکی در خیابان فرشته و می خواهید یک دست کت و شلوار ارمنجدو زنیا هم بخرید و می بینید که مثل اینکه بدجوری به بودجه ی شما نمی خورد و به صاحب بوتیک می فرمایید که بچه جان بهتر است این بوتیکت را تعطیل کنی و دست از سر مردم هم برداری با این گران فروشیهایت!

    ولی باز یک وقت دیگری هم هست که می بینید که یک بچه ای پستانکی تا کمر دولا شده است توی کانتینرهای آشغالی و همینطوری هم پستانکش را در می آورد و می مالد به آشغالها و غذاهای مانده ی درون کانتینر و دوباره آنرا می گذارد توی دهانش. و شما مانده اید که چطور سرتان را برگردانید و او را از پنجره ی کلاس درس انگلیسیتان نگاه نکنید و از آن بالا داد نزنید که بچه جان آن کانتینر آشغالها بوتیکت نیست که تا کمر هم دولا شده ای توی آن و هی داری همه را هم می زنی و بلکه پستانکت را هم هی در می آوری می مالی به همه چیز؛ مگر نمی دانی یحتمل کروناویروس و کوید-19 و بلکه وبازدگی خواهد آورد اینها برای تو که این همه گند و کثافتها و نجاستها را داری زیر و رو می کنی؟ باز گفتم یحتمل بهتر است این همه چرند و پرند را سر هم نبافم و هیچی نگویم که یک وقت این بچه از دستم ناراحت نشود که چرا این حاجی ما را اینجوری گیر آورده است و دارد می فرماید که بچه ی پستانکی برو بوتیکت را هر چه زودتر می توانی تعطیل کن و الا که هر چه دیدی از چشم خودت دیده ای! مثل اینکه مار خورده است این حاجی و باید یک مشته آشغال سیب بهش بدهم و بعد هم خوب شلاقش بزنم تا خوب بدود و بلکه بتواند حالش به هم بخورد و مار را بالا بیاورد!

    و صد البته آنجاهایی که می فرمایند شهدا نیز وصیت می کنند که خواهرم حجابت و برادرم نگاهت را مواظب باش نیز نه فقط برای جوانها می تواند خیلی نصیحتهای خوبی باشد مخصوصاً این روزها که می بینید انگار مخصوصاً بعضی روسریهایشان را هم زورشان می آید سرشان بیاندازند. این شیطان عفریته ی بزک کرده ی خوش خط و خالِ دزدِ عزبها هیچ گاه توبه پذیر نیست! و لذا ما کجا و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کجا؟! و لذا یحتمل هم بخواهید به این مقاله ی آرشیو در پتادیتا در اطلس ال اچ سی نیز بنگرید:

    https://arxiv.org/abs/2006.04533 

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته. 

     

    إِن یُوحَى إِلَیَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿ص: 70﴾

     

    السلام علیک حین تقوم السلام علیک حین تقعد

     

    اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 

     

    شما وقتی مایلید که چای یا قهوه میل کنید، این یک صلیقه ای را می طلبد که آیا شما برای خود و میهمانان خود مایلید که آنرا در لیوان دسته دار یا استکان نعلبکی یا فنجان بیاورید و یحتمل حتی نوع سینی هم که به همه ی اینها ست شده باشند نیز برای افراد با صلیقه تر حتی خیلی هم مهم باشد که آیا سینی نوربیلین است یا دسته دار هم هست یا چینی است یا فلزی دیگر! حالا یحتمل این خیلی هم مهم نباشد برای کسی که توجه کند که آیا استکان نعلبکیها نیز یک دسته دارند یا دو دسته هر کدام یا اصلا بدون دسته اند.

    به همین ترتیب وقتی مسئله را توپولوژیکی می نگریم، و حالا ما دیگر اینجا وارد (کو)همولوژیها و زنجیره های سیمپلیشال و انواع قاطیقوریاها و از جمله قاطیقوریاهای دی-جی و امثالهم نمی شویم، نکته اینجا این است که در سطوح کوانتومی و حسابان اینستنتانها در یک مقیاسهایی یحتمل دسته های سینی و استکان و نعلبکی را بتوانید ببینید. و بلکه حتی بخواهید تشخیص هم دهید که آیا استکان را به عنوان یک کره ای که حفره ای در آن تعبیه است می بینید یا به عنوان چنبره و  توروس و دوناتی که در مقطعی عمود بر سطح باصطلاح استوانه هم بریده شده و لذا صاف و استوانه ای نیز گشته. و اما وقتی همه ی اینها را حتی مثلث بندی کنید و حتی از توپولوژی هم فراتر رفته و (کو)همولوژیکی نیز آنها را بنگرید، آنگاه حتی کره و استوانه را نیز تخت ملاحظه می فرمایید و یحتمل دیگر لازم نبینید که ایا کره ای است یا استوانه ای است که می خواهید به عنوان استکانی آنرا از بقیه ی فضای همولوژیک قیچی کرده و در آورید با بدان اضافه کنید یا بقول معروف می خواهید آنرا جراحی کرده و درآورید یا بدان  قضا بدوزید؟

    این مسئله را وقتی یک کمی بیشتر از دیدگاه نجومی بنگریم، مشاهده خواهیم کرد که آیا منظومه ای از سیارات و حتی سیاه چاله ها داریم که تا چه حد دارند حول ستاره ای می چرخند؛ و بلکه فراتر از آن رفته و کهکشانی داریم که مملو از ستارگان و سحابیها و سیاه چاله ها و سیاراتی هم هستند. و اما اینجا همانطوری که ممکن است از دور که بنگرید معلوم نکند که کدام میزبان است و کدام مهمان است که به چای و قهوه دعوت هم شده اند، همانطور هم یحتمل معلوم نکند که کدام ستاره است و کدام سیاه چاله است و کدام سیاه است و کدام کهکشان و .... و لذا یحتمل خورشید را هم کسی در یک مقیاسی با سیاه چاله ای یا حتی سیاره ای آیا چقدر اشتباه بگیرد. و صد البته یحتمل بعضی هم اشکال کنند که این مسئله بستگی به همولوژی و توپولوژی و هندسه ی درونی مشاهده گر هم بستگی دارد همانطوری که به چنین ناورداهای بیرونی نیز می توانند بستگی داشته باشند. مثلاً چطور است که طلبه ای و دانشجویی اگر بیش از حد استاد پا روی دمش بگذارد، یحتمل از کوره به در برود و طلبه یا دانشجوی دیگری یحتمل همان را به عنوان آزمایشی تلقی کند که استاد دارد از او امتحان می گیرد و حتی مژه هم نزند و شش دنگ حواسش به استادش باشد که چیست که از او می طلبد و مسئله کدام است خدای ناکرده بیگدارهای نابجایی به آب نزند و برای خودش و بلکه دیگران آبروریزی درست نکند؟! و صد البته یک جاهایی هم می بینیم که حرف مرد مثل اینکه دو تا است و لذا آنجایی که باید معذرت هم خواست و بلکه توبه هم احتیاج دارد که در نزد خدا بکند که مثلاً ای موسی چرا بنده ی ما را از درگاهمان راندی آنطور که ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال را و مهم جوهر کار است اینجا و نه عَرَض آن. و خوب (البته بعضی هم یحتمل اشکال می کنند که ما دستمان به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار باز نمی رسد و بلکه از خدا و پیغمبر هم داریم خدای ناکرده اشکال می کنیم هر چند که یک جاهایی هم می فرماید که ناقه را نباید پی کنید و اگر پی کردید هر چه دیدید هم از چشم خودتان است که خواهید دید؛ خلاصه، شتر دیدی ندیدی نداریم! فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿الشمس: 14﴾)، همانطور که ملاحظه می شود یک جاهایی هم همین مسائل توپولوژیکی را اگر زیاد مواظب نباشید قبلاً هم گفتیم که یحتمل باعث شود که نَفَس هم آیا خیلی بالا بیاید یا نیاید و چطور هم شود که آیا چنین شود؟ و خوب حالا اگر فرصت داشتید به این مقالات هم نگاهی بیاندازید یا لااقل چکیده ی آن مقالات را مطالعه کنید:

    https://arxiv.org/abs/1506.06197

    https://arxiv.org/abs/2003.09457

    https://arxiv.org/abs/1910.07112

    https://arxiv.org/abs/2003.09027

    https://arxiv.org/abs/2003.09028

    https://arxiv.org/abs/1811.00604

    https://arxiv.org/abs/1808.00950

    https://arxiv.org/abs/2003.03171

     

    این آخری را یادتان هست که مربوط می شد به واریته های شیمورا. و اما بعضی هم یحتمل اشکال کنند که مگر می شود که مثلاً یک قومی در سیاره ی مریخ داشته باشیم که بجای سیاه چاله خورشید می بینند و بجای خورشید هم سیاه چاله می بینند؛ و یحتمل این اشکال از آنجا برمی خیزد که بعضی بفرمایند که گنجشک را هم می شود رنگ کرد و بجای قناری فروخت! البته بعضی دیگر اشکال کنند که اینجا مسئله قیاس مع الفارق است و بلکه یحتمل با فلسفه ای که مربوط به حکمت الهی است نتوان رفت سراغ مسئله ای در علوم طبیعیات و لذا منظومه ی حاج ملا هادی سبزواری را یحتمل بهتر است نخواهیم به منظومه ی شمسی کاربردی کنیم و برعکس؛ البته این هم خود مسئله ی دیگری است در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که تلاقی این مسائل در این منظومه ها یعنی منظومه ی حاج ملا هادی سبزواری و ریاضی فیزیکِ منظومه ی شمسی کدام است؛ یحتمل بعضی اشکال می کنند که از طبیعیات نمی توانید الهیات را استنتاج کنید و برعکس چرا که حکمت اینها از یک سنخ نیستند و بلکه نشاتشان و دروس و اساتیدشان هم با هم متفاوت است و لذا تو چطور هم می خواهی همه ی اینها را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی با هم جمع کنی؟ گرانش کوانتومی که نیست که حالا بگویی چطور مسئله ریسمانی است و چطور دی-اس است و چطور آ-دی-اس است! و ... الشمس تجری لمستقر لها: وَآیَةٌ لَّهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ ﴿37﴾وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ﴿38﴾ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ ﴿39﴾ لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ ﴿40﴾ 

    از آن روزیکه ما را آفریدی

    بغیر از معصیت چیزی ندیدی

    خداوندا بحق هشت و چارت

    ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی

     لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    در رثاء سیدالشهداء (‌علیه السلام)

     

    ای فلک آل علی را از وطن آواره کردی

    زان سپس در کربلاشان بردی و بیچاره کردی

    تاختی از وادی ایمن غزالان حرم را

    پس اسیر پنجهٔ گرگان آدمخواره کردی

    جسم پاک شیرمردان را نمودی پاره پاره

    هم دل شیر خدا را زین مصیبت پاره کردی

    گوشوار عرش رحمن را بریدی سر، پس آنکه

    دخترانش را ز کین بی‌گوشوار و یاره کردی

    جبههٔ فرزند زهرا را ز سنگ کین شکستی

    تو مگر ای آسمان‌! دل‌را ز سنگ‌خاره کردی

    تا کنی خورشید عصمت را به ابر کینه پنهان

    دشت را ز اعدای دین پرثابت و سیاره کردی

    جورها کردی از اول در حق پاکان ولیکن

    در حق آل پیمبر جور را یکباره کردی

    کودکی دیدی صغیر اندر میان گاهواره

    چون ‌نکردی شرم‌ و ازکین قصد آن گهواره کردی

    چاره می‌جستند در خاموشی آن طفل گریان

    خود تو در یک ‌لحظه از پیکان ‌تیرش چاره کردی

    سوختی از آتش کین خانهٔ آل علی را

    وایستادی بر سر آن آتش و نظاره کردی

    خانمان آل زهرا رفت بر باد از جفایت

    آوخ از بیداد و داد از جور و فریاد از جفایت

    آسمانا جز به کین آل پیغمبر نگشتی

    تا نکشتی آل زهرا را از این ره برنگشتی

    چون فکندی آتش کین در حریم آل یسین

    ز آه آتش بارشان چون شد که خاکستر نگشتی

    چون بدیدی مسلم اندر کوفه بی‌یار است و یاور

    از چه‌رو او را در آن بی‌یاوری یاور نگشتی

    چون دو طفل مسلم اندر کوفه گم کردند ره را

    از چه آن گمگشتگان را جانبی رهبر نگشتی

    چون به زندان عبیداله فتادند آن دو کودک

    از چه‌ رو غمخوار آن دو کودک مضطر نگشتی

    چون تن آن کودکان از تیغ حارث گشت بی‌سر

    از چه ‌رو بی‌تن نگشتی از چه‌ رو بی‌سر نگشتی

    چون شدند آن کودکان از فرقت مادر گدازان

    از چه رو برگرد آن طفلان بی‌مادر نگشتی

    چون حسین‌بن علی با لشکرکین شد مقابل

    از چه پشتیبان آن سلطان بی‌لشگر نگشتی

    چون دچار موج غم شد کشتی آل محمد

    از چه رو ای زورق بیداد! بی‌لنگر نگشتی

    خانمان آل زهرا رفت بر باد از جفایت

    آوخ از بیداد و داد از جور و فریاد از جفایت

     

    ملک الشعراء بهار

    https://ganjoor.net/bahar/tarjeebk/sh4/

     

    با کشتیبان در طوفان (یادداشت روز)

     
      داغ وداع با امام خمینی(ره) در نیمه خرداد، نه بر تقویم که بر دل عاشقان حضرتش همچنان سنگینی می‌کند اما آنچه این داغ را تحمل‌پذیر کرد و بر دل‌های سوزان مرهم نهاد، جانشینی ایشان با شخصیتی بود که در 31 سال گذشته سکان انقلاب اسلامی را در دست داشته و این کشتی را در دریایی طوفانی و پرخطر از مهیب‌ترین مخاطرات به سلامت عبور داده و به پیش رانده است. برخی شخصیت‌ها در دوران خود دچار حجاب معاصرت هستند و بی‌شک حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای یکی از این شخصیت‌هاست. اگر امام راحل و عزیزمان هدف تیر تحریف و طعن و کینه دشمن بودند که بودند، حجم این تیرهای مسموم علیه حضرت آقا چندین برابر است.
    علت این افزایش چندین برابری هجمه‌ها و شبهه‌افکنی‌ها علیه ایشان نسبت به حضرت امام، دو دلیل عمده دارد؛ نخست آنکه دشمنان و معاندان انقلاب اسلامی در ابتدای انقلاب هنوز نمی‌دانستند با چه پدیده‌ای روبرو هستند. گمان می‌کردند انقلاب اسلامی ایران، نهالی نحیف است که به راحتی می‌توان آن را ریشه‌کن کرد و اساساً مسئله‌ای جدی نیست. وقتی پس از مدتی کوتاه متوجه شدند که ماجرا چقدر جدی و برای دنیای استکبار خطرناک است، باز هم گمان کردند با مواجهه سخت و امنیتی می‌توانند انقلاب اسلامی را زمین بزنند. غائله‌های قومی و ضدامنیتی، ماجرای حمله طبس، خیال خام شکست چند روزه ایران در آغاز جنگ تحمیلی و ترورهای کور و هدفمند از جمله این اقدامات هستند. هرچه به سال‌های پایانی عمر حضرت امام نزدیک می‌شویم، حجم بمباران روانی و تبلیغاتی علیه ایشان سنگین و سنگین‌تر می‌شود. این سیر صعودی پس از سال 68 با شتاب بیشتری ادامه می‌یابد، چرا که دشمن به درستی درمی‌یابد که تکیه صرف بر توطئه‌های امنیتی و نظامی، چاره‌ساز نیست و باید از طریق نرم با این انقلاب و رهبرانش درافتاد.
    دلیل دوم افزایش حجم هجمه‌ها به ابزار و تکنولوژی برمی‌گردد. در زمان حیات حضرت امام، ابزار هجمه و شبهه‌افکنی اندک و برد آن محدود بود اما امروزه این ابزار چه از منظر کمی و چه کیفی، تغییرات شگرفی کرده است. البته این تغییر کمی و کیفی در ابزار ارتباطی را صرفاً به این علت که دشمن از آن برای شبهه‌افکنی، تحریف و تخریب حضرت آقا استفاده می‌کند، نباید یکسره تهدید و منفی دانست. می‌توان از همین ابزار برای رساندن پیام ایشان به گوش مردم مستضعف و حق‌طلب جهان بهره برد و با دشمنان به مقابله فکری و فرهنگی پرداخت. اگر در این زمینه کم‌کاری کرده‌ایم، عمده مشکل به خودمان بازمی‌گردد که آنچنان که باید و شاید این فرصت و ظرفیت را نشناخته و- بخصوص در حوزه آفندی- به کار نگرفته‌ایم.
    حدیث مشهوری از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) نقل شده است که؛ «مَنْ ماتَ
    وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَهًًْ جَاهِلِیهًًْ؛ هر فردی که بمیرد در حالی که امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است». فارغ از مسائل دینی و فقهی- که نگارنده تخصصی در آن ندارد- عقل زمینی و متعارف حتی در یک جامعه غیردینی نیز حکم می‌کند که انسان باید رهبر و پیشوای جامعه خود را بشناسد. وقتی علیه رهبر و زعیم جامعه، هجمه‌ها و شبهات و تحریف‌ها بسیار باشد، لزوم این شناخت نیز بیشتر می‌شود. چرا که اساساً هدف از این تیرهای سهمگین و مسموم، ممانعت از شناخت واقعی است. مگر می‌توان حضرت امام(ره) و حضرت آقا را به درستی شناخت و عاشق و شیفته‌شان نبود؟ در این مجال کوتاه و به مناسبت آغاز سی و دومین سال زعامت حضرت آقا، به برخی از سرفصل‌ها و اصول مدیریتی ایشان ‌اشاره می‌شود؛
    1- ادامه مسیر حضرت امام(ره)؛ اصلی‌ترین و مهم‌ترین ویژگی حضرت آقا، ادامه راه حضرت امام است. دشمنان انقلاب اسلامی امید فراوانی به دوران پساامام بسته بودند و گمان می‌کردند با رحلت امام، پرونده انقلاب نیز بسته خواهد شد. کمتر تحلیلگری در دنیا و حتی بسیاری از دوستداران و همراهان انقلاب در خارج و داخل، در این زمینه تصور داشت که کسی می‌تواند خلأ حضور امام خمینی را پُر کند. دوستان از این تصور نگران و دشمنان از آن شاد بودند. حضرت آقا برخلاف این تصور غالب، در طول سالیان بعد نشان دادند و ثابت کردند که ادامه‌دهنده همان مسیر نورانی حضرت امام هستند. دشمنان خارجی نیز بارها به این موضوع اعتراف کرده‌اند و بریده‌ها از انقلاب و پشیمان‌های داخلی هم که دیدند نمی‌توان هم معارض آیت‌الله خامنه‌ای بود و هم ادعای خط امام داشت، اذعان کردند که دیگر علاقه‌ای به امام ندارند.
    2- عقلانیت و تدبیر؛ ویژگی دیگر دوران زعامت حضرت آقا، مدیریت بر اساس عقلانیت و تدبیر است. عقلانیت در فلسفه به معنای خردورزی است. دوراندیشی، سعه‌صدر و آینده‌نگری را می‌توان برخی از ویژگی‌های مهم ایشان دانست. مصادیق عقلانیت در رهبری جامعه از سوی ایشان را می‌توان در مسائل و برهه‌های مختلف یافت. تاکید همیشگی و مکرر ایشان بر پیگیری امور از طرق قانونی را می‌توان یکی از نتایج این عقلانیت و تدبیر دانست. آینده‌نگری از دیگر نتایج این خردورزی در مدیریت است که در مسائل و موضوعات مختلف شاهد آن بوده‌ایم. تذکرات مکرر ایشان مبنی بر اینکه مشکلات اقتصادی با مذاکره و دیپلماسی حل نمی‌شود و تا به بازدارندگی اقتصادی نرسیم آمریکایی‌ها دست از ابزار تحریم برنمی‌دارند، یکی از مصادیق این آینده‌نگری مبتنی بر عقلانیت است. نظام‌سازی مبتنی بر این عقلانیت، نکته دیگری است که شرح آن فرصتی دیگر می‌طلبد.
    3- محاسبات معنوی؛ آفت عقلانیت فراموش‌کردن محاسبات فرامادی است. بسیاری مسائل را صرفاً از دریچه محاسبات عقل زمینی می‌بینند و گمان می‌کنند اگر آمار و محاسبات‌شان دقیق و منطقی باشد، می‌توانند از پس قضایا برآیند اما در عمل دیده‌ایم و تجربه کرده‌ایم که چنین نشده است. آنچه مدیریت عقلانی و مدبرانه حضرت آقا را تکمیل می‌کند، دخالت‌دادن عوامل معنوی است. از نظر ایشان معنویت اعمالی صرفاً شخصی برای آنکه آدم خوبی باشیم نیست بلکه باید معنویت را وارد محاسبات مدیریتی و مملکتی کرد. نگارنده سخنرانی یا جلسه‌ای از کارگزاران نظام با ایشان را سراغ ندارد که ایشان در آن توصیه‌ای معنوی نکرده باشند. ایشان به دفعات و به طور آشکار و واضح از مسئولان خواسته‌اند که در تصمیمات و محاسبات خود، از مسائل معنوی غافل نشوند.
    4- باور به مردم؛ مردم در عمل و اندیشه حضرت آقا جایگاه ویژه‌ای دارند. این جایگاه تعارف و تشریفاتی نیست و از اعتقاد راسخ قلبی ایشان نشأت می‌گیرد. ایشان در همه برهه‌ها و برخلاف برخی تحلیل‌های غلط داخلی و القائات مغرضانه خارجی، به مردم اعتماد داشته‌اند. نسخه «مردم‌سالاری دینی» نمودی از این اعتقاد و باور عمیق است. پیگیری و تلاش برای حل مشکلات مردم و زندگی شخصی ساده و پایین‌تر از سطح متوسط ایشان جلوه‌ای دیگر از همین اعتقاد است که نمی‌توان در حرف از مردم دم زد و در زندگی با قاطبه مردم بیگانه بود.
    5- نگاه عالمانه؛ مروری بر شیوه و سیره مدیریتی حضرت آقا نشان می‌دهد، ایشان به مسائل و موضوعات نگاهی عالمانه و کارشناسی دارند و اساساً برای این نوع نگاه ارزش و اعتبار ویژه‌ای قائل هستند. تاکید فراوان و دائمی بر لزوم پیشرفت علمی و گسترش و ارتقای پژوهش از نتایج این نگاه است. دیدارهای فراوان و اغلب سالانه ایشان با اقشار مختلف تخصصی و نخبگان در حوزه‌های مختلف از مصادیق بارز نگاه عالمانه و کارشناسی است. نکته مهم و قابل تامل اینکه تقریباً در تمامی این دیدارها ایشان بخش قابل توجهی از وقت جلسه را به شنیدن بی‌واسطه نظرات برخی از آن جمع نخبه و متخصص اختصاص می‌دهند. شنیدنی که تشریفاتی نیست و با دقت و پیگیری نیز همراه است. مجموعه سیاست‌های کلی نظام در حوزه‌های متنوع- از جمعیت و سلامت گرفته تا انتخابات و محیط زیست و...- نمودی دیگر از این نگاه عالمانه و مدیریت مبتنی بر کار کارشناسی است.
    6- شجاعت؛ لازم به گفتن نیست که لازمه مدیریت قوی برخورداری از صلابت و شجاعت است. وقتی مدیریت به سطح کشوری همچون ایران و نظامی مانند جمهوری اسلامی می‌رسد، این شجاعت اهمیتی مضاعف می‌یابد. دشمنان جمهوری اسلامی ایران و در رأس آنها آمریکا بیش از هر چیز به استفاده از چماق تهدید و ارعاب عادت دارند و البته جای تعجب نیز ندارد، چرا که عمده کار خود را با همین ابزار پیش برده و می‌برند و چندان نیازی به استفاده از اهرم‌های واقعی و عملی نمی‌بینند. از حضرت امام خمینی(ره) نقل شده است که در زندگی از هیچ چیز- جز خدا- نترسیده‌اند. نگاهی به سه دهه زعامت حضرت آقا نیز نشان می‌دهد، شجاعت ویژگی بارز ایشان بوده است. این ویژگی اصلی‌ترین ابزار دشمنی- یعنی ارعاب- را از کار انداخته و خنثی کرده است و از همین‌رو، نباید به سادگی از کنار آن
     گذشت.
    7- عدم اعتماد به دشمن؛ به قول سعدی «دشمن چون از هر حیلتی باز ماند، سلسله دوستی بجنباند تا به‌دوستی کارها کند که در دشمنی نتواند.» نمونه‌های این هشدار سعدی در تاریخ انقلاب اسلامی کم نبوده‌اند و در دوره حضرت آقا نسبت به دهه نخست انقلاب، چندین برابر بیشتر. آمریکا به عنوان دشمن شماره یک انقلاب اسلامی و مردم ایران، به طرق مختلف می‌کوشد که دشمنی خود را بپوشاند و حتی دشمنی‌اش را خیرخواهی نیز جلوه دهد! یکی از اصلی‌ترین تاکتیک‌های آنها در این زمینه آن است که دشمن‌شناسان- در راس آنها حضرت آقا- را به توهم توطئه متهم سازند تا از این طریق آنان را دچار تردید و تغییر محاسبه کنند. حضرت آقا نشان داده‌اند هوشمندتر و باصلابت‌تر از آنند که فریب لبخندهای فریبنده را خورده یا اسیر برچسب‌زنی‌های دشمن شوند.
    آنچه گفته شد اندکی از بسیار و کوششی هرچند کم‌مقدار برای شناخت مردی است که باید خدای متعال را برای هم‌عصری با او شکر گفت. شکر نعمت نه تنها بر زبان که باید در عمل نیز باشد و شکر نعمت ولایت در معرفت و یاری او برای رسیدن به اهداف و آرمان‌هاست. انقلاب اسلامی در دنیای طوفان‌زده امروز کشتی نوحی است که با موج‌های بلند و سهمگینی روبروست اما نه سوار نشدن و پیاده شدن کسی تشویشی است و نه از سرنوشت این سفر که فرمود؛
    «وَقَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا/ گفت: در آن سوار شوید که حرکت کردنش و لنگر انداختنش فقط به نام خداست.» (سوره هود، آیه 41)
    محمد صرفی

     

    روزنامه کیهان، دیروز

    http://kayhan.ir/fa/news/189945

     

    عِرض خود می‌بری و کذا و کذا...! (نکته)

     
       پشه‌ای روی درخت تنومند خرما نشسته و خستگی در می‌کرد. هنگام برخاستن به درخت گفت؛ خودت را محکم نگه‌دار که قصد برخاستن دارم! درخت پوزخندی زد و گفت مگر آمده بودی که می‌خواهی بروی؟! روزی هزاران پشه مانند تو بر تنه‌ام می‌نشینند و بر می‌خیزند و من متوجه آمدن این موجودات بی‌نهایت ریز نمی‌شوم که از رفتنشان خبر داشته باشم!
    مدتی است برخی از کسانی که غیر از وابستگی نزدیک به این یا آن شخصیت سیاسی و یا مذهبی نظام، هویت قابل اشاره و درخور ذکری ندارند، با سوءاستفاده از وابستگی خود به آن شخصیت‌ها، به بدگویی و سیاه‌نمایی علیه نظام
    و ارزش‌های آن روی آورده و سخنانی بر زبان می‌آورند که
    نه فقط سخیف و دم‌دستی است بلکه از شدت بلاهت، خنده‌دار نیز هست! آن یکی نظر حضرت امام(ره) درباره رهبری بعد از ایشان را زیر سؤال می‌برد! و اصلاً به روی
    خود هم نمی‌آورد که صدها سند غیر‌قابل انکار، ادعای او را نفی می‌کند، و دیگری در حالی که رسوایی آمریکا به علت جنایات بی‌شمارش علیه مردم آن کشور همه جهان را فرا گرفته و این کشور را به اوج استیصال رسانده است، با بخش فارسی شبکه بی‌بی‌سی مصاحبه می‌کند و نقض حقوق بشر را در جمهوری اسلامی ایران به مراتب بیشتر از آمریکا معرفی می‌کند!
    آن یکی، به اعتبار اینکه فرزند یکی از شخصیت‌های برجسته و نظریه‌پرداز اسلامی بوده است، علیه بسیاری از ارزش‌های نظام دهان می‌گشاید و برایش اهمیتی ندارد که آنچه می‌گوید
    اولاً با دیدگاه صریحاً اعلام شده مرحوم پدرش در تناقض آشکار است و ثانیاً اظهاراتش به‌اندازه‌ای عوامانه و مضحک است که رسانه‌های بیگانه هم برای حفظ پرستیژ و آبروی نداشته خود، اظهارات وی را با جرح و تعدیل و رفوکاری نقل می‌کنند! و...
    برخلاف آنچه ممکن است به ذهن خواننده خطور کند، این نوشته برای گوشزد کردن خطر افراد مورد اشاره نیست، بلکه به مصداق ضرب‌المثل معروف «تعرف الاشیاء باضدادها -
    هر چیزی را از نقطه مخالف و مقابل آن می‌توان شناخت» اظهارات این افراد سند گویایی از حقانیت نظام اسلامی است و از آنجا که رسانه‌های وابسته به دشمنان اسلام و انقلاب، مشتریان اصلی اظهارات این عده هستند به وضوح از استیصال دشمنان حکایت دارد و نشان می‌دهد کفگیر سیاه‌نمایی
    و مخالف‌خوانی دشمن به ته‌دیگ خورده که به اظهارات خنده‌دار این قماش دل بسته است.
     خدای مهربان بر درجات امام راحلمان -رضوان‌الله‌ تعالی‌ علیه-
    بیفزاید که در اینگونه موارد به این بیت از غزل حافظ اشاره می‌کردند که «‌ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست» ولی نیم بیت بعدی را به گونه‌ای دیگر می‌خواندند. مصراع بعدی این است «عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری» اما حضرت امام می‌خواندند «عِرض خود می‌بری و کذا و کذا» یعنی زحمت ما هم نمی‌داری!
    حسین شریعتمداری

     

    روزنامه کیهان دیروز

    http://kayhan.ir/fa/news/189941

     

    ---------------------------------------------

     

    اتفاقاً یحتمل بعضی اشکال هم کنند که در سر بازار آنگاه که مسلم بن عوسجه و میثم تمار با هم انگار که بحث و جدل می کردند بی ربط نباشد که عرض شود که یحتمل از دو طفلان مسلم هم گفتند؛ یکی می گفت که تو نمی توانستی برای آنها هم کاری کنی و از چنگ دژخیمان یزید و ابن زیاد نجاتشان دهی؟ و دیگری می گفت که چرا اتفاقاً می بایستی هم کمکشان می کردیم و اما هم او را و هم علی اصغر را و هم رقیه را و هم سکینه را و هم علی اکبر را و هم قاسم بن حسن را و هم قمر بنی هاشم را همه و همه را چه کنیم؟ فیزیوتراپیستی هم که برای پول کار می کند و فرقی برایش ندارد که طرف حرمله بن کاه اسدی است یا شمر و عمر بن سعد و ابن زیاد است یا خود یزید، همین را می خواهی برای امام حسین علیه السلام هم ببری؟ 

    البته گذشته از اینکه ما نمی دانیم بین حرفهای مسلم بن عوسجه و میثم تمار چه گذشته است و بلکه بعضی هم اشکال می کنند که این حرفها بین مسلم بن عوسجه و میثم تمار نبوده است و بلکه بین میثم تمار و حبیب بن مظاهر بوده است! ولی از آن طرف هم شما همانطور که قبلا هم گفتیم نظر شیعیان را دارید که عمار یاسر هم یکی از شیعیان با وفای امیرالمومنین علی بن ابی طالب بود و منابع شیعی از او به نیکی بسیار یاد می کنند، و اما یحتمل حتی بعضی از مفسرین قرآن نیز او را بخواهند با وحشی قاتل حضرت حمزه سید الشهداء بدلایلی نامعلوم یا معلوم سیاسی مقایسه کنند. به هر حال، این یک امری است نه فقط مخصوص شیعیان که از مولا و سید و پیشوا و امام خود بی حد و حساب بخواهند پشتیبانی کنند و بلکه شهید شده و به شهادت هم برسند. و همانطور که می دانیم همین هم فقط مختص شیعیان نیست که اینطورند و یک خصائصی را دارند رحماء بینهم اشداء علی الکفار که در بین هیچ کس دیگری هم یافت نمی شود آنطور که مثالش در قرآن با شباهت به حوارییون حضرت مسیح علیه السلام نیز باید آمده باشد. و مسئله ی عجیبتر اینکه حتی غیبت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز مانع چنین شهادتها و رشادتهایی نیست و بلکه آن داغ فراق را شدیدتر هم می کند و دیگر حتی سر از پا هم نمی شناسند که چطور به جبهه های نبرد حق علیه باطل بشتابند. اینجا به واقع هم مسئله از این نوع نیست که ما در داستان موسی و شبان داریم که دید موسی یک شبانی را به راه، کو همی گفت ای گزیننده اله؛ تو کجایی تا شوم من چاکرت، چارقت دوزم کنم شانه سرت؛ جامه ات شویم شپشهاات کشم، شیر پیشت آورم ای محتشم... گفت موسی بس مدبر شدی، خود مسلمان ناشده کافر شدی؟ خوب است روانکاوانه نگفتی که خدا هم مثل آخوندهای خودمان پای منبرش هر دفعه که منبر رفت همانجا تو را گرفت دم کار؟ این چه رفتاری است ای کافر؟ بنده ی حقیر عرضم این است که خوب شاید این شبان و راع بیچاره را واقعاً هر وقت رفته است پای منبری نشسته است هیچ کس نبوده است به او رحمی کند و خوب حسابش را هم رسیده اند و بلکه ناک اوتش هم کرده اند که اصلا معنای رحماء بینهم را تا همین قدرها هم درک کرده است و لا غیر. خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهاری را هم که به درستی از نزدیک ندیده است که بداند داستان از چه قرار است و چه عظمتی دارد خدای سبحان! و لذا کوهمولوژیهای هندسه ی جبری را هم درست آیا بفهمد کاری نداریم و اما باید هم طلبگی کرد و کلاس رفت و دود چراغ خورد و سختی کشید تا درک کرد که استادی که از آن طریق بتوان خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار را شناخت هم یعنی چه و هر چند که خود طلبه ها هر چه توی سر و کله ی هم بزنند و بلکه سعی کنند که از هم سبقت و پیشی بگیرند هنوز هم کمشان باشد؟ حتی رنگ و بوی الهی را درک کردن کار هر کسی نیست و چه رسد به اینکه کسی هم بتواند لیاقت داشته باشد به مقامی برسد که خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار را درست درک کند و بلکه دنبال خر دجال هم ندود و از او جلو هم نزند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

     

    یک موقعیتهایی هست که کربلایی است؛ بوی کربلا می دهد! آنجایی که مسلم بن عوسجه و میثم تمار ایستاده اند سر بازار و دارند با هم از شهادتشان می گویند و هم می شنوند و می فرمایند که اینها چه دارند می گویند و بلکه اینها دیوانه اند، بعضی یحتمل به این هم ایراد کنند که این حرفها دیگر کدام است؟ امام خمینی رحمه الله می فرمایند نشنو از نی چون حکایت می کند، بشنو از دل چون شکایت می کند دیگر کدام است؟ لابد می فرمایید که مسلم بن عوسجه به میثم تمار هم نگفت که برو کمی لیتیوم و بلکه انسولین هم برای آقا مد ظله العالی از عطاری و داروخانه پیدا کن که خدای ناکرده یک وقت اگر افسرده شدند یا نزدیک بود که دیابت بگیرد دوایش را داشته باشیم؛ و بلکه چند تا باتری لیتیومی هم تهیه کن که یحتمل در کربلا هم بدردمان خواهد خورد.

    البته یک جاهایی هم نه میثم تماری و نه مسلم ابن عوسجه ای در کار است ولی باز شما در اتاقهای سی-سی-یو و آی-سی-یو در بیمارستانها یحتمل بوی کربلا را آنجایی که کرونا حالت وبایی همگانی جهانی پیدا کرده است را حس کنید مخصوصاً وقتی خود پزشکان عزیزی هم که در صدد درمان بیمارانشان هستند نیز یحتمل در معرض همین بیماریها قرار بگیرند. ولی چیزی که هست این است که آنجایی که جنگهایی به درازا بکشد، از یک طرف هم قحطی و وبا را دارید که در اثر افراط و تفریطهایی است که نتیجه ی جنگ مستکبرین و مستضعفین هم یحتمل باشد؛ یک جاهایی آنقدر بطونشان را از حرام پر می کنند که دیگر نمی داند چطور نفس هم بکشد و یک جاهایی در اثرات جنگ با همین مسرفین است که در فقر و قحطی و انزوا هم واقع شده اند. ولی وبا هم سراغ مستکبرین می آید و هم سراغ مستضعفین هر کدام یک جور؛ یکی از شدت حرام خواری دارد می ترکد و دیگری از شدت ضعف و نداری و فقر و قحطی و عدم بهداشت و سلامتی زجر می کشد و می میرد. و حالا مستضعف و مستکبر هم ندارد که یک وقت دیدید بیش از حد هم پیتزا و لازانیا و سوسیس و کالباس و کله پاچه باعث دل دردهای ناگوار هم شوند!

    حالا آن پزشکی که در این میان در فکر درمان همین مستضعفین و بلکه مستکبرین هم باشد و همچون طبیبی دوار هم سراغ تک تک بیمارانش برود، و اما کیست که به فکر خود او هم باشد که آیا نکند خودش هم مبتلا شود؟ اینجا یحتمل هم بعضی اشکال می کنند که خلیفة اللهی فقط از آن یک نفر نیست و بلکه حتی خورشید را هم آنچنان که معجزه شد و شق القمر کرد رسول الله صل الله علیه و آله و سلم همانطور هم خورشید هم امام زمان عجل الله فرجه الشریف به دو نیم کند و حتی آنچنان که در کهکشانها چقدر ستارگان داریم نیز به تعداد افراد بشر نیز هر کسی همچون خورشیدی و ستاره ای بدرخشد و به لیقات خود بتواند به لقاء الله بپیوندد و شهادت دهد و شهید هم شود وقتی ما توانستیم برنامه های حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خود را درست و حسابی بین المللی و جهانی کنیم و به ماواری اسلام نیز سوق دهیم. و اما صامت بروجردی می فرماید: ای خسرو بی‌سر ای باب گرامم، بردند ز کویت آخر سوی شامم. و چطور اسبها را زین کردند و بر بدن حضرات راندند و عرباً عربا کردند؟ و اما مسلم بن عوسجه و میثم تمار هم یحتمل بر سر بازار دنبال فیزیوتراپیست معروفی بگردند که نه فقط بدن امام حسین علیه السلام را بتوانند در صورت احتیاج خوب ماساژش هم دهند. یحتمل اگر کتب اخلاق و از جمله اخلاق هندسی اسپینوزا را هم بتواند پیدا کند، مسلم بن عوسجه رغبت داشته باشد که آن را هم بخواند یا لااقل به میثم تمار توصیه اش کند که بخواند. می فرمایند اخلاقش شبیه قضایای جیوردانو برونو در طبیعیات و ذهنیات هم آیا باشد؛ ولی در زمان خودش هم یهودیان تردش کردند و هم گویا مسیحیان و در جوانی هم به رحمت ایزدی پیوست. مثل اینکه یک هنری را می طلبد ماواری صرف حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که کسی بتواند از آن باتلاق ریسمانی (string swampland) چطور بیرون بیاید و به منظره ی ریسمان (string landscape) هم دست یابد که ماورای زمان و مکان هم هست؛ البته بعضی هم اینجا یحتمل اشکال می کنند که تو هنوز توی مسئله ی سه جسم چه کلاسیک و چه گرانشی کوانتومی همچون زمین-ماه-خورشید مانده ای و نمی دانی هم که چطور حلش کنی، آنوقت دنبال حل مسئله هایی همچون باتلاق و منظره ی ریسمانی و ک-ک-ال-تی هم هستی؟ و بلکه خمینه ها را هم بخواهی از وسط دو نیم کنی و حتی آیا بتوانی روغن زینتون در آنها ریخته و چقدر هم آویشن و نمک و فلفل و ... اضافه کرده و تکانش دهی و ببینی معادلاتش چطور حل شدنی است حتی برای خمینه هایی از جنسهای بالاتر از صفر و یک و حتی اگر دسته هایی بدانها وصل کنید یا مختصات محلی آنرا بر حسب کره هایی یا چنبره هایی که آیا چقدر بسمت نقاطی سوق می کنند نیز در نظر بگیرید؟ یعنی یحتمل مرکزیت خمینه را کره یا چنبره ای هم ترجیحاً قرار ندهید آنطور که مثلاً خورشید را هم کروی فرض می کنیم. بارک الله، بارک الله! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

     بَقِیَّتُ اللَّـهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

    بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین و ما انا علیکم بحفیظ  (هود: 86)

     

     بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿المعارج: ١﴾

     

    ما اینجا واقعاً هم یک مسئله ای را داریم که یحتمل بعضی ایراد کنند که کی گفته است که تویی که خورشیدی؟ و بلکه من خودم هم از تو خیلی خورشیدترم! و اصلا از اول خلقت تا آخر آن همه و همه منتظر بوده اند که ببینند که منم که چه خورشیدی هستم و لا غیر و همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم خود من هستم! عرض بنده این است که رسیدن به این نکته که خورشید کیست و بلکه  حتی چیست؟ یک اخلاق و تهذیبی را می طلبد که اول از همه باید قبول کنیم که بنده ی حقیر آنرا ندارم و لذا است که به انواع بداخلاقیها خواهم افتاد! و از همین نوع هم هست که ما بخواهیم تبیین کنیم که خوب حالا که ما فهمیدیم خورشید و امام ما همان امام خمینی است که در مدح آن حضرت هم امام خامنه ای دارند مداحی می فرمایند، آنگاه بر روی زمین اقوامی هم خواهیم داشت که از نوع اقوام لوط و ثمود و عاد هستند و لذا دور باد قوم عاد و ثمود و لوط. وَیَا قَوْمِ لَا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقِی أَن یُصِیبَکُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنکُم بِبَعِیدٍ ﴿هود: ٨٩﴾

     

    1. أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ لَا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّـهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا کَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِی شَکٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ ﴿ابراهیم: ٩﴾

    2. مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّـهُ یُرِیدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ ﴿غافر: ٣١﴾

     

    بنده ی حقیر واقعاً بنظرم می رسد که انسان از آنچنان جایگاهی برخوردار هم هست که بتواند از لحاظ طبیعیات به جایگاهی حتی بالاتر از جایگاه خورشید هم برسد. ولی نکته اینجا است که همانطور که ما نمی دانیم که آیا حتی باید ماهیت خورشید را هم در نظر بگیریم یا اینکه آیا وجود خورشید ممکن است که از ماهیتش خالی باشد و نباید هم وارد مسائل ما هوی شد اینجا در مورد خورشید! یعنی فرض بفرمایید که ما عرضه بداریم که خورشید ستاره ای است از ستارگان که حالا بعضی دورترند و بعضی نزدیکتر هم هستند. و اما آیا اینگونه هم نیست که همین ستارگان هم می توانند دور و نزدیک شوند به ما و حتی خورشید می تواند جایگاهش را با دیگر ستارگان هر از چند گاهی هم عوض کند؛ و بلکه خورشید همان خورشید به نظر ما می رسد و اما همان ستاره ی دیگری است که دورتر هم بوده و در آسمان شب هویدا است و حالا نزدیکتر شده و لذا بنظر ما خورشید است که جلوه می کند؟ یا آیا واقعاً خورشید چقدر تصویری است آینه ای از ستاره ای دیگر به ترتیبی دیگر؟ یعنی بعضی یحتمل اشکال کنند که شما جایز هم نیستید که از این نوع سوالات را مطرح فرمایید!

    از طرفی هم شما حساب کنید که بفرمایند که انسان می تواند از جایگاه خورشیدی هم حتی خیلی فراتر رود مثلاً آنجایی که به جایگاه خلیفة اللهی می رسد! خوب، عرض بنده ی حقیر واقعاً هم این است که برای آن بنده ی خدایی که گیج هم هست که آیا انسان هم می تواند خدا باشد؟ و عرضه هم می دارد که آن خدای اصل کاری واحد احد هم بلند شود و بایستد ببینیم که کذام است و به رسم تحدید هم چنین عرضه ای را می دارد؟ خوب، آیا اگر چنین بنده ی خدایی عرضه هم داشت که همین خدای ما است که از خورشید هم بالاتر است جایگاهش، آیا باید هم زودی به او گفت که بچه بگیر بنشین؟! یا چرا خیلی راه دوری برویم؟ اگر کسی هم آمد گفت که امیرالمومنین بلکه خود منم یا منم که امام هستم، آیا اگر خواستیم به او  عرضه بداریم که آقا جان داری اشتباه هم می کنی و بچه بگیر بنشین چرا که تو هنوز پیغمبرت و بلکه خدایت را هم مثلاً درست و حسابی نمی دانی و هیچگاه نفهمیده ای که کیست؟ عرض بنده ی حقیر این است که خوب همه ی اینها درست؛ و اما راه درست روانشناسانه و روانپزشکی اش چیست که به این بنده خداها بگوییم که حالا حالاها باید تهذیب نفس کنی و به درس و مکتب بروی و طلبگی و شاگردی کنی و بلکه برق از سه فازشان یک مرتبه نپرد هر چند که یحتمل در دین و ایمان خودشان- هر چه آن دین و ایمان هم هست و می خواهد که باشد- خیلی هم یحتمل افراد باصطلاح با ایمانی نیز باشند؟ یعنی خدا را هم خوش نمی آید که هر چند که یک انسان خیلی کریم و سخاوتمند و خوش اخلاقی داشته باشیم و آنگاه او اینجور بیاید انسان را بخواهد به اخلاق خوش دعوت کند.

    و بله یقیناً هم بعضی دیگر اینجا اشکال خواهند کرد که خوب حالا درست که خوش نمی آید که یک انسان خیلی خورش اخلاق سخاوتمند پاک و طیب و کریمی اینچنین هم رفتار کند، و اما بالاخره یحتمل هم ما هر چقدر هم که سعی کنیم نتوانیم به ماهیت خورشید پی ببریم و بلکه ندانیم هم که آیا خورشید ما بالواقع همیشه همان خورشیدی است که از روز ازل تا روز ابد به ما نورانیت خواهد داد یا اینکه مسئله کدام است؟ و اما بالاخره آیا ما خدا و پیغمبر و امام خود را هم داریم یا خیر؟ اینجا که دیگر نمی تونیم عرضه بداریم که خوب حالا امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ما خیلی نمی دانیم که کیست؟ و حالا یک بنده خدایی هم از راه رسید و گفت که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم منم! و حال آنکه همه می دانند که چه کذابی است این دروغگو؛ و لذا آیا باید هیچ هم به او نگفت و اجازه هم داد که هر غلطی که دلش خواست بکند؟ البته مسئله اینجا این است که گاهی اوقات مثل داستان سعدی است که آن غلام خیلی کشتی را دارد ملتهب می کند و یحتمل همه ی سرنشینان کشتی را نیز موجب شود که غرق شوند و لذا می اندازندش توی دریا که یک قدری آب خنک هم بخورد و بلکه حالش جا بیاید و دیگر غلط زیادی هم نکند.

    ولی خوب، اینها همه و همه درست و اما اگر با خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف آمدیم و قربتاً الی الله آنطور که با امیرالمومنین و امام حسین علیهم السلام هم چنین کردند و بلکه بدتر از آن کردیم چه کنیم؟ مستضعفین و امام مستضعفین را چه کنیم و جواب مستکبرین را چه دهیم؟ و با آن فرعونیت درونی هر فردی از افراد بشر چه کنیم که به گناهان خود هم واقف شود و بلکه حتی از لحاظ روانشناسانه و روانپزشکانه باید خود را تهذیب هم کند و بلکه حتی ریاضیتها بکشد و یحتمل داروهایی هم برای بهبود و شفای خود مصرف کند و علم اخلاق هم بیاموزد و بلکه به هندسه و ریاضی فیزیک و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم بپردازد. و هم اینکه نمی پردازد! و لذا تکلیف چیست؟ لا الله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

     

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿١﴾ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿٢﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿٤﴾ وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿٥﴾ وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿٦﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿١٠﴾ کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿١١﴾ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿١٢﴾ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّـهِ نَاقَةَ اللَّـهِ وَسُقْیَاهَا ﴿١٣﴾ فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿١٤﴾ وَلَا یَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿١٥

     

    تحوّل در نگاه به آینده و ایجاد تمدّن نوین اسلامی

     یک تحوّل دیگر، تحوّل در نگاه به آینده بود. در آن دورانی که نهضت شروع شد و امام وارد میدان شدند، با همه‌ی شعارهایی که حالا بعضی از احزاب و بعضی و از گروه‌ها و گروهک‌ها میدادند -که خیلی محدود و کوچک هم بودند- در نگاه مردم آینده‌ای دیده نمیشد. یعنی مردم یک افق و آینده‌ای در مقابل چشم نداشتند؛ این تبدیل شد به ایجاد تمدّن نوین اسلامی. یعنی شما امروز به ملّت ایران نگاه کنید، این دست مبارک امام است که این حالت را به وجود آورده؛ مردم دنبال این هستند که تمدّن نوین اسلامی را تشکیل بدهند و به وجود بیاورند؛ اتّحاد عظیم اسلامی را به وجود بیاورند، امّت اسلامی را تشکیل بدهند. نگاه عامّه‌ی مردم، توده‌ی مردم این است.

     

    فرازی از سخنرانی تلویزیونی حضرت ولی فقیه و رهبری به مناسبت سی و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله)

    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45814

     

    ... در آن جمع همه مضطرب و ناراحت ترسیده، امام ده دقیقه یا یک ربع، بیست دقیقه صحبت کردند، تمام این اضطرابها تبدیل شد به آرامش و اطمینان، از جمله ی حرفهایی که من یادم است، تو گوشم است، که آن روز ایشان گفتند؛ همین بود گفتند اینها می روند شما می مانید، ایستادگی کنید، اینها باطلند.

     

    فرازی از سخنان رهبری در افتتاحیه کنگره ی بزرگداشت 15 خرداد 1368/03/12، از کتاب مدح خورشید، گزیده ای از خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مد ظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ی شخصیت حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی، فصل: امیدواری ناشی از ایمان در همه ی مراحل، صص 41-42.

     

    یک جاهایی در اصول فقه مسئله این است که اهمیت چه کاری بیشتر است و کدام کار اهم است و کدام مهم است؟ حالا یک جاهایی کار از این قبیل است که خیلی روشن است که کدام به کدام است آنچنان که گویی می خواهید سفید را از سیاه تشخیص دهید. ولی یک وقت هست که هم محل نماز به نجاست کشیده شده است و هم نماز دارد قضا می شود و نمی شود هم با وجود نجاست همه جا به نماز ایستاد. و لذا باید اول نجاست را هم پاک کرد یا اینکه آن محل نماز را رها کرد و بلکه حتی المقدور رفت جای دیگری به نماز ایستاد.

    از همین نوع اهم و مهم هم مسئله است که خوب چرا ما اصلا در مدح خورشید هم چیزی بگوییم؟ مگر یک خورشیدی خودش در مدح خورشیدی دیگر مداحی می کند؟ این را وقتی متوجه می شویم که اهم و مهم کدام است که آنطور که آیه ی شریفه می فرماید که فالهمها فجورها و تقواها و آنگاه به هزار و یک دلایل چطور بجای اینکه افراد جامعه ای بخواهند همدیگر را مدح کنند بجایش فحاشی می کنند و بجای اینکه بخواهند لعن کنند، بجایش مداحی می کنند و گویی همه چیز جایش با همه چیز جابجا شده است؛ و لذا باید رسید به مدح خورشید تا بلکه متوجه بقیه ی مسائل بهتر شد: و الشمس و ضحاها و القمر اذا تلاها.

    یعنی الگوها به هم می ریزند و در آن وضعیتهای سرسامی که برای همه هم ایجاد شده است بفرمایید که و نفس و ما سواها و روانشناسانه بپرسید که مواظب نفس و روان خودت باش و سعی کن حتی در درون خودت امام خود را بشناسی و بتوانی به اولویتهایی که داری پی ببری که کدام اهم است و کدام مهم؟ خدایت کیست؟ و پیغمبرت کدام است و بلکه امامت هم کیست؟ بجای اینکه حتی پیغمبرت را هم نفی کنی و بلکه ادعای خدایی هم کنی که آنگاه به شرک و کفر و نفاق هم می افتی و بلکه یا خودکشی و دیوانگی می کنی و یا اینکه چقدر هم جنایات خواهی کرد! نکن؛ و بلکه مسلمان شو و ایمان بیاور و به طرف حق برو و از باطل رو بگردان! دیر شد دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز! و اما یادتان باشد که حفظ نظام چطور از اوجب واجبات است آنچنان که نمی باید همه ی طبقات جامعه بر علیه هم شمشیر بکشند و با هم وارد جنگ و دعوا شوند و از جمله به آخوندها هم بد و بیراهه بگویند چرا که اینها از آخوندها می ترسند و آخوندها هم از بقیه ی اجتماع بدتر می ترسند و همه و همه نیز اشکال کنند که اینها از قوم لوط و عاد و ثمود هم بدترند و بلکه ما خودمان اینها را بزرگشان کرده ایم و ...! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته وارفع درجته.

     

    وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ ﴿محمد: ٢﴾

     

    فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّـهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿محمد: ٤

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    العلم سلطان من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه

     

    تحوّل در نگاه به قدرتهای جهانی و ابرقدرت‌ها و باور شکست‌پذیری آنها

     خب پس بنابراین این تحولّات [را به وجود آوردند] لکن تحوّل مهم دیگری که به وجود آوردند که شاید از بعضی از این تحوّلات مهم‌تر بود، عبارت است از تحوّل در نگاه به قدرتهای جهانی و ابرقدرت‌ها. آن وقت هیچ‌ کس تصوّر نمیکرد که بشود روی حرف آمریکا حرفی زد، بر خلاف اراده‌ی آمریکا بشود حرکتی انجام داد؛ امام کاری کردند که خود رؤسای جمهور آمریکا گفتند که خمینی ما را تحقیر کرد؛ واقعاً هم همین بود؛ امام و کارگزاران امام و جوانهایی که با اشاره‌ی دست امام حرکت میکردند، به معنای واقعی کلمه تحقیر کردند ابرقدرت‌ها را؛ اراده‌ی اینها را شکستند و اینها را از میدان خارج کردند. امام نشان داد که ابرقدرت‌ها ضربه‌پذیرند، شکست‌پذیرند که آینده هم همان را نشان داد؛ دیدید سرنوشت شوروی سابق که آن جور شد، این هم که آمریکای امروز است و این قضایای آمریکا را که ملاحظه میکنید! هیچ وقت تصوّر چنین چیزی نمیشد؛ امام این را از آن روز در دل مردم قرار داد که بدانند اینها شکست‌پذیرند و ضربه‌پذیرند.

     

    فرازی از سخنرانی تلویزیونی حضرت ولی فقیه و رهبری به مناسبت سی و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله)

    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45814

     

    بنده ی حقیر توجه کرده ام که این سایت قرآنی قرآن آنلاین را که زیاد استفاده می کنم یک مرتبه چند روز پیش خارج از سرویس هم شد! این سایت از قضا مبنی بر سایتی قرآنی دیگر است که سایت تنزیل است که همه چیزش فارسی نیست و کما بیش انگلیسی هم دارد. البته یک سایت قرآن مجید هم هست که در کتابخانه ی ای-شیعه است. از این جالبتر این که کانالهای پرس تی وی و العالم را هم می خواهید بگیرید و بلکه اصلا هر کانالی را بخواهید بگیرید که بالاتر یا مساوی کانال غلط نکنم 10 است این ریسیور ما نمی دانم چرا نمی گیرد. بنده فکر می کردم از ابری بودن هوا و نم کشیدن آنتن قدیمی ما است ولی حالا می بینم که نخیر؛ هر وقت دلش بخواهد است انگار که آیا کانال را بگیرد یا نگیرد؟ و الله اعلم. خلاصه پرس تی وی و العالم که کار نکرد دیشب هیچی و بلکه تماشا و نمایش و افق و همه و همه کار نکرد تا بالاخره رسیدیم به کنال قرآن که آقای سعید حدادیان خیلی قشنگ داشتند زیارت آل یاسین را قرائت می کردند در حرم حضرت امام خمینی رحمه الله. و نشستیم گوش کردیم و فیلم سریال صنوبر را هم دیدیم. ولی این را هم عرض کنم که همانطور که داشتم همبرگرم را می خوردم پرس تی وی را هم می شنیدم که البته بدون تصویر بود و فقط صدا داشت. یک جایی از صحبتهای افراد مختلف یک آقایی با لهجه ی انگلیسی داشت عرض می کرد که در همین انگلیس یا همین لندن بوده است که دیپلماتی آمریکایی یک جوان انگلیسی را با ماشین زیر می گیرد و هیچ کارش هم نمی کنند. و می گفت که این همان کاپیتولاسیون است. 

    و این واقعاً هم همان کاپیتولاسیونی است که حضرت امام خمینی رحمه الله به شاه ملعون اعتراض فرمودند که اگر یک آمریکایی یک ایرانی را با ماشین زیر بگیرد، دادگاه های ایران نمی توانند او را محاکمه کنند. مصونیت دیپلماتیک بقول معروف خواهد داشت. اگر به سگ یک آمریکایی چخه می گفتند چرا که پوزه اش را توی سبزیجات دکان سبزی فروشی کرده بوده بقول دکتر حداد عادل همانطوری که در مسجد فرمودند، پلیس برایش خبر می کردند و باید به کلانتری می رفت و جوابگو می بود. 

    و اما حالا ببینید که منطقه را به بهانه ی 11 سپتامبر چه کرده است و وزیر امور خارجه اش هم بقول سردار شهید سلمانی گفته است که این فقط درد زایمان است. و از آن طرف هم کل عالم را وبا بگیرد، خود آمریکا از همه بدتر است. و آنگاه آن سیاه پوست را هم آنطور می کشد. حالا کاری نداریم که هنوز هم که هنوزه اگر شما بروید در کتابفروشیهای بالای شهر همین تهران چطور آلبومهای لجن پینک فلوید را برای فروش هم گذاشته اند. و با همه ی اینها هم می بینید که در خود آمریکا چطور با ماشین دنده عقب می رود روی آدمها؟ آن بنده ی خدا زیر آن ماشین شاسی بلند سنگین آنجوری که رفت له نشد؟ و نمرد؟ و حالا شما ببینید که اینها علم را هم می خواهند برای همه به ارمغان بیاورند و ما بهترین المپیادیهایمان را هم می فرستیم زیر دست همین حضرات. و حالا در فلسطین و لبنان و سوریه و افغانستان و عراق و یمن و بحرین و لیبی و همه و همه دارد چه می گذرد و چه کرده اند دیگر بماند! یعنی گویی فرشته ها خود می آیند می فرمایند که این آدمی را که می گویی این است که این همه دارد خونریزی و فساد هم می کند؟ و آنگاه که حضرت آدم خلیفة الله شروع می کند به شمردن اسماء الهی است که فرشته ها الا ابلیس می نشینند سر جایشان و بلکه به امر الهی نیز به سجده می افتند. قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ ﴿البقرة: ٣٣﴾ و اما اینکه حالا در این میان این همه فساد و جنایات چطور هم هست که همین دانشمندان و نخبگان و دانشجویان زبده را سربازگیری می کنند نیز خود از عجایب است.

    ولی حالا این را هم عرض کنم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف که تشریف فرما بشوند چطور خود با شمشیر آخته تشریف می آورند و سر همه ی کفار حربی را می زنند. و حالا سعید امامی نیز که بود و چه کرد خود بماند که مسئله دیگر آنجا چیست. بنده تصمیم هم گرفته ام که از این به بعد به همه بگویم که چندین برج هم دارم و از جمله رویال پارک و پارک رویال و چندین روستا را هم رفته ام پس گرفته ام و اربابش شده ام و از جمله بیدگنه و احمدآباد مستوفی را که این حضراتی که خیلی هم مدعی می شوند که چطور طرفدار مستضعفین و وکیل الرعایا هم هستند، یک وقت خدای ناکرده قسمشان دروغ در نیاید و بلکه این بنده ی حقیر را هم خدای ناکرده خیلی واچرتیده حساب نیاورند که همانجا بخواهند با ما بروند توی دعوا و کتک کاری؛ بگذریم که جوانی را که به باد دادیم که هیچ و بلکه دزد هم اصلا در این میان نداریم که بخواهد خدای ناکرده چیزی را از کسی بدزدد؛ اتفاقاً دیشب یک موبایل آیفون 11 تقریباً هدیه گرفتم و بگذریم که وقتی در حرم امام خمینی بنده را اشتباهی دعوتم کردند که امام جماعت شوم نیز موبایلم را وقتی رفتم سجده از کنارم زدند. اَللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ [تَعَبَّیْتُ] وَ قُمْتُ لِلصَّلاَةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ اَلتَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّاً بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ اَلْکَاذِبِینَ [اَلْکَذَّابِینَ] فَرَفَضْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ اَلْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی اَلْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ اَلْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی فَإِنْ عَفَوْتَ یَا رَبِّ فَطَالَمَا عَفَوْتَ عَنِ اَلْمُذْنِبِینَ قَبْلِی لِأَنَّ کَرَمَکَ أَیْ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ مُکَافَاةِ اَلْمُقَصِّرِینَ وَ أَنَا عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ [مُنْتَجِزٌ] مَا وَعَدْتَ مِنَ اَلصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً

    بعضیها را اگر در همه ی دنیا هم تحقیرشان کنند هنوز کمشان است؛ این حاضر هم نیست که دست از دیوانگیها و جنایات و خودکشیهایش بردارد و راه عبودیت حق تعالی را در پیش بگیرد و بلکه کافر حربی به تمام معنا است و خود را از خدا و پیغمبر و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم بالاتر می داند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ ﴿الانبیاء: ١٠٥

     

    یک نکته ای که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به ما می آموزد این است که آنجایی که شما می خواهید محاسبه هم کنید که حق کدام است که خود یا خلق را بخواهید بسمت آن حرکت دهید، فقه بکار شما می آید همان قدری هم که بدان می پردازیم. مسائل ریاضی فیزیکی موجودی را که ما از آن می خواهیم به حکمت متعالیه خود را برسانیم نیز همانطوری که بعضی ممکن است اشکال کنند، یحتمل وقتی آن فقاهت و فقیه و بلکه ولایت فقیه مد ظله العالی صحیح را حتی نزد خودمان نداریم و لذاست که چطور می خواهیم به خدا و سمت خدا حرکت کنیم و بلکه آیا پیامبر خود را نیز بشناسیم و چه رسد به اینکه ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را همینطور بشناسیم؟ و لذا در آموزه های ائمه به آن تواضعهای خاص که از جمله در دعای ابوحمزه ثمالی با لعلک لعلکها همراه هستند می رسیم. ما در روانشناسی به عبارتی دیگر گیر خواهیم کرد آنجایی که نمی توانیم درست نفس سرکش خود را به صراط مستقیم بکشانیم و چه رسد به اینکه بخواهیم آیات الهی را نیز مشاهده کرده و درک کنیم و پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را نیز از راه حقی که خلائق خدا را همه و همه را به حق پیوسته است را چطور بشناسیم و بلکه یاری کنیم و اسفار اربعه را بپیماییم؛ واجب الوجود کدام است و ممکن الوجود کدام است و بندگی خدا کدام می شود و بالاخره حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز کدام است؟

    البته ما می توانیم از دیدگاه ریاضی محض در مسائل ریاضی-فیزیکی وارد شویم و بپرسیم معادلات  درست و همدرست (؟)(coexact)  (exact) و مد-صفر در هندسه ی دیفرانسیل زیرفصل 3.4 در 

    https://arxiv.org/abs/1801.07752

    چه حسابانی را روی خمینه های متناظر آنها ایجاد می کنند؟ و به بقیه ی کارها کاری هم نداریم که فرضاً حالا ابرنواختری هم در کار است یا ثابت هابل چقدر است یا تناظر اینها با ک-ک-ال-تی و باتلاق ریسمانی کدام است؟

    https://arxiv.org/abs/2006.00244

    https://arxiv.org/abs/2006.01021

    البته یک دیدگاه دیگر این است که ما فرمهای دیفرانسیلی که از ترمهای مجذور تشکیل شده اند را روی خمینه هایی که حتی واریته های جبری هم هستند در نظر بگیریم و ببینیم گروه های گالوای آنها که علی القاعده باید مملو از توانهایی از Z/2 باشند چه می توانند به ما بگویند و بلکه تابع پارتیشن یا زتای آنها نیز کدام می شوند و ...؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    1. وَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللَّـهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ ﴿آل عمران: ٥٧﴾

    2. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَیَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِینَ اسْتَنکَفُوا وَاسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَلَا یَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّـهِ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرًا ﴿النساء: ١٧٣﴾

    3. وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا ﴿الکهف: ٨٨﴾

    4. فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَىٰ أَن یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ ﴿القصص: ٦٧﴾

    5. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ ﴿الروم: ١٥﴾

    6. أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَىٰ نُزُلًا بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿السجدة: ١٩﴾

    7. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ ﴿الجاثیة: ٣٠﴾

     

    اللهم لا تودبنی بعقوبتک...

     

     

    ما مفتخریم که ادعیه حیات بخشی که او را قرآن صاعد می خوانند از ائمه معصومین ما است. ما به مناجات شعبانیه امامان و دعای عرفات حسین بن علی علیهم السلام و صحیفه ی سجادیه این زبور آل محمد و صحیفه ی فاطمیه که کتاب الهم شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است.

     

    فرازی از وصیت نامه سیاسی-الهی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

     

     

    رسوایی دستگاه حاکمه‌ی آمریکا و سرافکندگی ملّت آمریکا

     و به هر حال به توفیق الهی، به لطف الهی، آمریکایی‌ها با رفتارهای خودشان رسوا شدند؛ آن، مدیریّتشان در قضیّه‌ی کرونا، که آنها را در دنیا رسوا کرده و الان هم این رسوایی ادامه دارد؛ با اینکه دیرتر از خیلی از کشورها اینها ابتلا پیدا کردند و میتوانستند از تجربه‌های دیگران استفاده کنند و میتوانستند آمادگی‌های لازم را به وجود بیاورند، ضعف مدیریّت در آن کشور موجب شده که امروز تلفاتشان چندین برابر تلفات کشورهای دیگر است و ابتلائاتشان هم همین جور. نتوانستند مدیریّت کنند و نمیتوانند مدیریّت کنند؛ به خاطر همین خصوصیّات فسادی که در دستگاه حاکمه‌ی آمریکا وجود دارد. این هم وضع اداره‌ی مردم، این هم برخورد با مردم؛ زبانشان هم دراز است؛ مردم را میکُشند و با جنایت واضح و آشکار، خودشان را نشان میدهند و عذرخواهی هم نمیکنند؛ در عین حال زبانشان هم دراز است، میگویند حقوق بشر! آن مرد سیاهی که آنجا کشته شد، ظاهراً بشر نبود و حقوقی نداشت؛ این جوری است.
     

     به هر حال به نظر من ملّت آمریکا -من قبلاً هم یک وقت گفتم، الان هم میگویم- احساس خجلت و سرافکندگی میکند از حکومتهای خودش؛ و واقعاً جا دارد که ملّت آمریکا از این حکومتی که امروز در آمریکا هست احساس سرافکندگی کند. آن کسانی هم که -چه در کشور ما، [یعنی] ایرانی‌هایی که داخل کشورمان هستند، چه بعضی ایرانی‌هایی که خارج از کشور هستند- شغلشان حمایت از آمریکا و دفاع از آمریکا و بزک کردن آمریکا بود، آنها هم به نظر من دیگر سرشان را نمیتوانند بلند بکنند با این وضعی که الان پیش آمده.


     امیدواریم ان‌شاء‌الله خداوند متعال حوادث عالم را به نفع ملّت ایران پیش ببرد و اقتدار جمهوری اسلامی را روز‌به‌روز بیشتر کند و روح مطهّر امام بزرگوار را و شهدای عزیز را و شهید عزیز اخیر ما، شهید سلیمانی را با اولیائش ان‌شاء‌الله محشور کند.

     

    سخنرانی تلویزیونی حضرت ولی فقیه و رهبری به مناسبت سی و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله)

    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45814

     

    این یک نکته ی بسیار عظیمی است اگر درست ما را به تفکر وادارد که اعمال دنیایی ما بترتیبی باشد که آخر و عاقبت ما را بخیر کند و آنطور نباشد که ربنا فی الدنیا و ما له فی الآخرة من خلاق:

    فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّـهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا ۗ فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ﴿٢٠٠﴾ وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿البقرة: ٢٠١﴾

    یک نکته ای که در حکمت متعالیه هست این است که در نهایت الحکمه حضرت علامه طباطبایی رحمه الله آمده است:

     

    الفصل الخامس عشر

    فی حیاته (تعالى)

    الحیاة فیما عندنا ـ من أقسام الحیوان ـ کَوْنُ الشیء بحیث یدرک ویفعل.

    والإدراک العامّ فی الحیوان کلّه هو الإدراک الحسّیّ الزائد عن الذات ، والفعل فعلٌ محدودٌ عن علْم به وإدراک؛ فالعلم والقدرة من لوازم الحیاة ولیسا بها ، لأنّا نجوّز مفارقة العلم الحیاةَ ، وکذا مفارقة القدرة الحیاةَ فی بعض الأحیان.

    فالحیاة التی فی الحیوان مبدأٌ وجودیٌّ یترتّب علیه العلم والقدرة.

    وإذ کان الشیء الذی له علْمٌ وقدرةٌ زائدان على ذاته حیّاً وحیاته کمالا وجودیّاً له، فمَن کان علمه وقدرته عین ذاته وله کلُّ کمال وکلّ الکمال ، فهو أحقّ بأن یسمّى حیّاً ، وهو الواجب بالذات (تعالى) ، فهو (تعالى) حیٌّ بذاته ، وحیاته کونُهُ بحیث یعلم ویقدر، وعِلْمُهُ بکلّ شیء من ذاته، وقدرته مبدئیّته لکلّ شیء سواه بذاته.

     

    توجه بفرمایید که انسان اگر بتواند آنطور که بزرگان به نفس خود مسلط هستند آنچنان که خود را فقیر الی الله بشکل محض آن متصور می شوند نیز در همه حال به تعبد الهی بپردازند چرا که آیه ی مبارکه نیز می فرماید یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید؛ آنگاه به این حالات پست حیوانی هر چند که در میان دیگر افرادی که او را می خواهند به سمت حیوانیت هم بکشانند نمی افتد و مدام در فکر و عمل و حرکت و هر تحولی که در او ایجاد می شود خود را در تعبد الهی می بیند. عبد و عابد خدا است. این نیست که تا به او گفتند دهاتی، زودی به او بر بخورد که دیدی؟ او باز ما را دهاتی خطاب کرد. مرحوم پاریزی باستانی می فرمایند و عکس سران مملکت را هم می اندازند در یکی از کتابهای خود که ببینید که همه اینها آیا دهاتی نیستند؟ بله؛ ولی مسئله این هم هست که تحول صحیح این نیست که چهار نفر از دهات بیایند همه چیز را در دست خود بگیرند و بقیه همه و همه از محرومین و مستضعفین باقی بمانند. یک مسئله ای اینجا هست که می تواند مسئله ای باشد که دور دوری است که فرضاً بنده ای که آباء و اجدادم حالا تا یک نسل و دو نسل قبل چقدر توانستند ارباب شوند و رعیت زیر دست خود داشته باشند، حالا همینها خود گیر رعیتهایی بیافتند که دوباره ادعاهای اربابی کنند و این مدام دور دوری اجتناب ناپذیر باشد. ولی مسئله خیلی خیلی بالاتر از این حرفها هم هست و بلکه مسئله خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست! یعنی چه؟ 

    یعنی اینکه فرض بفرمایید که به مجرمی بفرمایند که تو چرا دیوانگی یا خودکشی کردی یا حتی جنایات فجیعی هم کردی؟ و بفرماید که خوب دنبال امام و پیغمبر و خدای خود می گشتم و چون نتوانستم او را بیابم و لذا اینگونه به حیوانیت و بلکه حتی تبلیغ پستتر از حیوانیت هم افتادم! حالا بگذریم که می خواهیم هم از او بپرسیم بچه جان، چرا پس نمازت را هم نمی خوانی؟ و چطور شد که به کفر افتادی که چنین شدی؟ و دزدی یا اختلاس یا جنایت یا فتنه و آشوب و ... کردی؟ چرا مسلمانی ات و بلکه ایمانت و عبودیت ات را کنار گذاشتی که به این روز افتادی؟

    از آن طرف ما امامانی را داریم که می فرمایند موقع گرفتاریها دعای هفتم صحیفه ی سجادیه را بخوانید و دعای ابوحمزه ثمالی و مناجات خمس عشره امام زین العابدین را داریم که هر گناهکاری را می تواند آنچنان به راه راست و مستقیم برگرداند که توبه نستوه هم کند و بلکه مجاهد فی سبیل الله هم شود. و اما خوب، بنده ی حقیر داشتم فکر هم می کردم که حالا آنچنان که در مدل استاندارد ذرات فیزیک هم آمده است، می فرماید که آیا نه تنها چطور ابرتقارنهایی را هم داریم و بلکه حتی شکست این ابرتقارنها را هم آیا چطور خواهیم داشت. و این چقدر هم می تواند مدام در سطوحی از کواننتومی تا نجومی واقع شود؟ و الله اعلم!

    و لذا شما توجه بفرمایید که آمریکا به چه روزی هم افتاده است و حالا از کی است که باید هم معذرت خواهی کند؟ و نمی کند! و چه فتنه ها و آشوبهایی هم درست کرده است که به درون مملکت خودش هم کشیده است! و اما حالا منظور بنده ی حقیر همین حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هست که آیا واقعاً احتیاج به یک تحولی اینجا نداریم؟ آیا ما نباید اینچنین چیزی را جدیتر بکار گیریم و آنچنان که مرکز و پژوهشگاههای مختلفی داریم که به علوم غربی می پردازند و اما خود هم مستقل باشند و آنچنان که اگر غرب و شرق هم آیا فرو ریخت و بلکه حتی زلزله هم کجا آمد آنگاه باز هم هنوز از صدمات مصون باشد ؟ یعنی فرض بفرمایید که همه جا هم فتنه شده است و بنده ی حقیر هنوز نشسته ام و می خواهم ببینم پاول زایدل هم چه دارد در مورد قاطیقوریاهای فوکایا بگوید و بلکه مقاله ی او در مورد تقارن آینه ای همولوژیکی برای منجنیهای جنس دو چه دارد که بگوید؟ یا حتی سخنرانی ماتیلده مارکولی و مقاله اش در مورد نظریه ی هموتوپی و هندسه ی اف_1 هم چیست؟ خوب، این مقولات یک حالت بین المللی دارد که خوشبختانه هر کسی می تواند از راه های اینترنتی آیا تا چه حد هم بدانها دسترسی داشته باشد. ولی تحولش اینجا است که باید هم مکتبها و کلاسهای درسی هم باشند که مثلاً اگر خواستید بروید پژوهشگاه و ببینید کارهای عبد السلام و سزگین در مورد فرمها که شیخ جباری و یارانش انجام داده اند کدام است نیز چنین فرصتی فراهم باشد. و حالا این نباشد، و امثال این خوشبختانه هست. ولی ما مسراً هم احتیاج داریم که دقیقاً بتوانیم علم را بومی کرده و بلکه نه فقط از دهات به شهرها ببریم و بلکه از شهرها به دهات و روستاها و شهرستانها هم ببریم همانطور که تا چقدر هم اینکار واقعاً انجام شده است و اما مسئله همان است که می فرمایند نباید به وضع حاضر هم راضی بود و بلکه باید به آخرت اندیشید آنچنان که می فرماید ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخرة حسنه و قنا عذاب النار! دیر شد دیر شد، بنده یحقیر رفتم.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

    یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿27﴾
    ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ﴿28﴾
    فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿29﴾
    وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿30﴾ سوره مبارکه الفجر

     

    چون شد به دشت کربلا آواره زینب

    وقت اسیری با دل صد پاره زینب

    در قتلگاه آورد رو بیچاره زینب

    گفتا سر نعش حسین با شور و غوغا

    ای نور عینم بی‌سر حسینم

    ریحانه زهرا و شمس مشرقینم

    ای نور عینم بی‌سر حسینم

    بازوی زین‌العابدین اندر طنابست

    از سوز تب روز و شب اندر اضطرابست

    غمخواری بیمار تب دارت ثوابست

    (صامت) کند زین غصه مرگ خود تمنا

    ای نور عینم بی سر حسینم

    ریحانه زهرا و شمش مشرقینم

    ای نور عینم بی‌سر حسینم

     

    صامت بروجردی، سایت گنجور

    https://ganjoor.net/samet/nowhe/sh7/

     

    یحتمل بعضی اشکال کنند که خوب هم هست که نگاهی به کارهای پاول زایدل که در رابطه با کتگوریهای فوکایا کار کرده است نیز بیاندازی:

     

    https://arxiv.org/abs/1007.3281

    https://arxiv.org/abs/1810.07119

    https://arxiv.org/abs/1910.08990

    https://arxiv.org/abs/0912.3932

     

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته  و ارفع درجته.

    بسمه تعالی 
    با سلام دوباره، مسئله ای بالاتر از مسئله ی اقتصاد و ریاضی فیزیک هست که به عنوان مثال در کافی شریف می فرمایند امام صادق علیه السلام فرموده اند امام زمان عجل الله فرجه الشریف را به بقیت الله خطاب بفرمایید آنطور که آیه ی شریفه می فرماید بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین. نکته ای که در مورد انرژی ذرات بنیادی هست این است که آیا اینها تا چه حدی از دو طرف حدود بالا و پایین مادون قرمز و ماورای بنفش می توانند به بینهایت نزدیک شوند؛ حالا بنده ی حقیر نمی دانم اینکه بفرمایید حتی در حد مادون قرمز هم بخواهند به بینهایت نزدیک شوند اصلا یعنی چه و آیا منهای بینهایتی هم اینجا داریم یا خیر؟ ولی از سمت ماورای بنفش آنطور که مثلاً در معادلات ماکسول آمده است که چطور طیف الکترومغناطیسی را از آن حالت محدودش تبدیل کرد به یک طیفسنجی ای که آیا تا چه حد بینهایت است؟ و لذا عرض بنده این است که هر چند هم که انرژی ذرات بنیادی نیز گفته می شود که در حدود کوانتومی پیوسته هم نیست و با فاصله ها یا گپهایی هم رخ می دهند، ولی این نیز خود بنظر حقیر سوال مهمی است که حد بالایی انرژی این ذرات تا کجا می تواند ادامه داشته باشد؟ یحتمل ما بطور نمادین بخواهیم یک حدی به بالا را به بینهایت هم تخمین بزنیم همانطور که مثلاً در راهنمایی و رانندگی هم بعضی کارها ممنوع است و تخلف به حساب می آیند! و اما آیا حد بالایی این انرژیها برای ذرات بنیادی تا کجاها می تواند برود نیز سوالی است مهم که مثلاً در مورد خمینه ها ممکن است سوال شود که تا چه حدودی می شود انواع خمینه ها را شارژشان کرد و بلکه شارژ مرزی آنها چقدر است و شارژ داخلی آنها چیست و در ابعاد مختلف چطور می شود؟ مثلاً اگر ذرات را نقطه ای فرض کنیم، این شارژ آیا از (18^10، 21^10، 24^10 یا) اگزا- و زتا- و یوتا- الکترون ولت هم می تواند بگذرد و به بینهایت نزدیک شود؟ این یک سوالی است که از دیدگاه انرژیهای هسته ای و خصوصاً بمبهای هسته ای بعضی یحتمل سوال کنند که خوب بعد از یک حدی دیگر انرژیهای بالاتر را می خواهید چه کنید آنجایی که همه چیز رو به نابودی هم خواهد رفت و چیزی دیگر باقی نمی ماند؟ بله، این خوب وجه شیطانی مسئله است یا حتی بعضی مدعی هم شوند که این وجهی است که می توان هم با شیطان مواجهه کرد! 
    اما سوال دیگر اینجا است که در اقتصاد هم چطور می شود؟ فرض بفرمایید که همه ی اقتصاد دنیا دست یک نفر بیافتد و بقیه همه و همه باید مطیع او باشند و از او فرمانبرداری کنند. به یک معنایی این خیلی دور از تصور هم نیست آنجایی که مثلاً ما بخواهیم معنای بانکها و اقتصاد پولی و نقدینگی را به سمت بینهایت سوق دهیم. و اما اینکه در این میان یک مرتبه یک نفر بینهایت توان اقتصادی داشته باشد نسبت به دیگران مسئله اش چطور می شود؟ عرض بنده ی حقیر این است که اگر این یک نفر فردی شیطانی یا حتی خود شیطان یا مفیستوفلس باشد، این یک مسئله ای است که یحتمل خیلیها با او مخالفت کنند و حتی اگر با او شریک هم می بودند باز هم بینشان اختلاف بیافتد. و اما اگر بجای او امام زمان عجل الله فرجه الشریف می بود، یقیناً خیلیها نه تنها مال خود را نیز در اختیار او می گذاشتند و بلکه از جانشان هم برای او می گذشتند! این است که مسئله تا یک حدودی ریاضی فیزیکی است ولی یقیناً از یک حدودی به بعد هم وارد حکمت متعالیه و فقه و قرآن کریم و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار و بلکه خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف است با وجودی که آن حضرت هم در غیبت تشریف دارند. البته این هم که حتی غربیها و شرقیها هم اعتراف کنند که چنین مسئله ای هست یک چیز است و اما اینکه چطور و کی چنین اعترافی را هم کنند و بلکه چطور آیا اصلا به امام زمان عجل الله فرجه الشریف کمک هم کنند نیز مسئله ای است دیگر؟ بنده دنبال اشعاری عاشورایی می گشتم و رسیدم به صامت بروجردی سقز فروشی که در سایت گنجور آمده است و مثلاً در مورد حضرت زینب علیها السلام و شمر یا آن دیر مسیحی در راه کاروان اسرا به شام نیز شعرها دارد.

    بسمه تعالی

     

    با سلام، در رابطه با این مسئله ی آنیتا که در فوربز اشاره ای کردید، این حقیر خیلی گذرا نگاهی بدان انداختم و مقاله ی شما و آرمان را هم دیدم! راستی فوربز یک مجله ی اقتصادی هم باید باشد و عجیب نیست که چنین مقاله ای از آن بیرون می آید؟ به هر حال، گاهی بنظر انسان می رسد که حتی فیزیکدانها و بلکه ریاضیدانها هم خودشان نمی دانند دارند چه می گویند؛ اینکه ماده ی تاریکی در حدود ذرات بنیادی انرژی ای معادل ده بتوان هجده یا اگزا الکترون-ولت داشته باشد کمی و بلکه خیلی خیلی خارق العاده بنظر نمی رسد؟ اینکه چنین چیزی چه تبعاتی می تواند داشته باشد یحتمل بی ربط به اوضاع و احوال روزگار امروز بشریت نباشد که بقول دکتر ترابی و دکتر مرندی و مرضیه هاشمی و دیگر مهمان برنامه گفتگوی بعد از اخبار ساعت 10:30 شبکه دو یک فاصله ی عجیب و غریبی را در جامعه ی آمریکا درست کرده اند که همانطور که قبلاً هم برای آقای دکتر نوشتم یک وبازدگی ای را ایجاد کرده است که ماورای آن وبازدگی کروناویروسی کوید-19 است و نمونه اش را در این آشوبهای جاری می بینیم. بنده نمی خواهم اینجا کلی گویی کنم، ولی در این حد باید عرض کنم که در رابطه با لفظ exa اگزا که داشتم در اینترنت می خواندم به اوک ریج نشنال لب نظرم جلب شد که چه ابررایانه ای را با چقدر اگزا فلاپ سرعت دارد. رفتم ببینم این کدام لابراتوار است که به اسم الوین واینبرگ رسیدم که حالا یحتمل ربطی هم به استیون واینبرگ نداشته باشد که بیخودی هم نظرم را جلب کرده بوده. ولی در همان اول بیوگرافی ایشان می فرماید که او بوده است که لفظ "معامله ی فاوستی" (Faustian bargain) را رابطه با انرژی هسته ای ابداع کرده است (که همان معامله ی با شیطان را هم دارند می فرمایند)! یعنی مثل اینکه کسی مدام یک دور کامل را بزند و برگردد برسد سر جای اولش با سر و کله زدن با جناب شیطان همانطور که لینک همین معامله فاوستی هم می فرماید که گاهی یک دهاتی می تواند در کشتی و دست و پنجه نرم کردن با این جناب او را شکست دهد (حالا به تعبیر این حقیر هر چقدر هم که این شیطان خیلی خیلی بزرگ هم باشد.) به تعبیر سعدی اگر داستان آشوبها از این نوع باشد که دهاتیها به وزارت می رسد و جناب وزرا و وکلا باید برگردند به دهات از شهر و پایتخت، بهتر است در علم و دانش را هم تخته کنیم؛ برای اینکه این دهاتیهایی که شیطان را هم درس می دهند را دیگر هیچ کس حریفشان نخواهد بود! و اما در میان این همه سیاه چاله ها یک نوری که یحتمل بلکه سو سو می زند همان نوری است که از دل مومنین برای امام مستضعفین آیا سو سو هم بزند؛ و اینجا است که شما می توانید ماورای علوم ریاضی فیزیکی به حکمت متعالیه ی صدرایی آیا چقدر توسل هم کنید. این دلیلش این است که در میان همه ی این مشکلات با شیطان بزرگ هنوز شما را امیدوار می کند که آن امام همام را می توانید بیابید!!! این را بنده از قول آلن کن هم عرض کنم که ایران آمد و در آی پی ام سخنرانیهایی را انجام داد و ضبط هم شد. متاسفانه بنده نتوانستم اینها را حضورا بشنوم؛ ولی بعدا سعی کردم که روی سی دی برایم ضبط کنند و بشنوم. باور کنید شاید چندین بار اینها را روی سی دی هایی ضبط کردند ولی آنقدر کیفیتهایش بد بود یا سی دی پلیر من خراب بود که بنده باز هم سماجت کردم و گفتم که اینها مشکل دارند و دوباره درخواستشان را کردم. همین حرف الوین واینبرگ را بطور محوی یادم هست که آلن کن هم به شوخی راجع به حل حدس تابع زتای ریمان آنجا می فرمایند که برای حل مسئله کسی راضی می شود روحش را به شیطان بفروشد و حالا بعد چه می شود؟! آیا برنده می شود که روحش را پس بگیرد یا چه یادم، نیست درست جوک چه بود! ولی بالاخره بنده توانستم در نهایت سخنرانیها را درست هم ببینم! نکته ی قابل توجه اینجا است که اگر کسی شخصیتی مثل امام خمینی یا ولی فقیه را داشته باشید، قاعدتاً منعی وجود دارد که او بتواند روحش را به شیطان اینچنین بفروشد و منعش هم در حکمت متعالیه ماورای ریاضی فیزیک است. دلیلش این است که کلام امام آنچنان نفوذی هم دارد که شیطان را از دل همه می زداید یا اینکه حداکثر او را مبتلای نفس شیطانی خودش می کند. و لذا ممکن است که یک قطب بندی ای اینجا داشته باشیم؛ ولی نوع قطب بندی ای که اینجا نزد امام داریم با نوع قطب بندی که حاکمیت شیطانی است و اخلاق هم معنای خود را از دست می دهد فرقها دارند. یک جا همه چیز در جهت شهادت است ولی آن جای دیگر همه چیز در جهت حاکمیت شیطان است. این است که مجاهد فی سبیل الله آنقدر به جهاد خود ادامه می دهد تا به لقاء الله می پیوندد و دلیلش هم این است که معامله ی آنها با خدا است و غیر ممکن است با شیطانهای بزرگ و کوچک معامله هم کنند. مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ﴿الاحزاب: 23﴾. در حقیقت از دیدگاه شیطانی مثلاً غیر قابل توضیح است که چرا طیب حاج رضایی حتی تقیه هم نکرد که برگردد از سمت امام خمینی؛ یا نواب و فداییان اسلام چرا آنقدر ادامه دادند تا کارشان به سر کشیدن شربت شهادت کشیدند؛ و حالا دیگر حاج قاسم سلیمانی را که دیگر همه می شناسیم. و اما از آن طرف هم شیطان مثل ماری خوش خط و خال نیز تا معامله ی ریاضی فیزیکی هم پیش می رود و آنچه جنایت هم هست نیز انجام می دهد ولی حالا بگو یک دفعه هم شهادتین را بگو! میفرماید که ما هدا لله! یعنی خودمانیم این جناب شیطان یک صداقت خاصی را هم دارد که واقعاً هم غیر قابل انکار است و بلکه تقیه هم نمی داند که چیست!!! در مقیاسهای کوچکتر اگر به او گفته شود که آقای دکتر روزه بگیرم؟ می فرمایند که بیکاری؟ به کلیه هایت هم فشار می آوری و برایت هم بد است و نکند که روزه بگیریها؟ و چرا؟ برای اینکه اصلا نمی داند که به عمرش روزه و ماه رمضان و امثالهم کیلویی چند؟ در این میان اگر کسی عرضه بدارد که رسیدن به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شهادت و لقاء اللهی را در بر نمی گیرد هم باید گفت که کمی ساده لوحی و بلکه بی انصافی  است چرا که یک بصیرت هم حوزوی و هم دانشگاهی را می طلبد که اصحاب فیل همراه خود حضرات فیل هم یحتمل جا بزنند و الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿الکهف: 110﴾

     

    41 - وروی عن عدة من أهل الری أنهم دخلوا على أبی عبد الله علیه السلام وقالوا:
    نحن من أهل الری. فقال: مرحبا بإخواننا من أهل قم! فقالوا: نحن من أهل الری فأعاد الکلام، قالوا ذلک مرارا وأجابهم بمثل ما أجاب به أولا، فقال: إن لله حرما وهو مکة، وإن للرسول حرما وهو المدینة، وإن لأمیر المؤمنین حرما وهو الکوفة، وإن لنا حرما وهو بلدة قم، وستدفن فیها امرأة من أولادی تسمى فاطمة فمن زارها وجبت له الجنة. قال الراوی: وکان هذا الکلام منه قبل أن یولد الکاظم علیه السلام.

    بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 57، صص 216-217

    http://lib.eshia.ir/71860/57/216

     

    59 - أقول: وروى القاضی نور الله التستری [قدس الله روحه] فی کتاب " مجالس المؤمنین " عن الصادق علیه السلام أنه قال: إن لله حرما وهو مکة، ألا إن لرسول الله حرما وهو المدینة، ألا وإن لأمیر المؤمنین حرما وهو الکوفة، ألا وإن قم الکوفة الصغیرة.
    ألا إن للجنة ثمانیة أبواب ثلاثة منها إلى قم، تقبض فیها امرأة من ولدی اسمها فاطمة بنت موسى، وتدخل بشفاعتها شیعتی الجنة بأجمعهم.

     

    62 - وعن الرضا علیه السلام قال: للجنة ثمانیة أبواب فثلاثة منها لأهل قم، فطوبى لهم ثم طوبى لهم.

     

    همان، ص 228

    http://lib.eshia.ir/71860/57/228

     

    9599 و عن أبی الحسن الرضا علیه السّلام قال: انّ للجنة ثمانیة أبواب و لأهل قم واحد منها فطوبى لهم ثمّ طوبى لهم ثمّ طوبى لهم.

     

    http://lib.eshia.ir/10372/7/357

    سفینة البحار، ثقة الاسلام آشیخ عباس قمی

     

    این یک مسئله ی عجیبی است که کسی یا کسانی مثلاً سیصد سال به خواب بروند یا بهتر عرض شود که خدا آنها را سیصد سال به خواب برد مثل آنچه در سوره ی کهف آمده است: وَلَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا ﴿الکهف: 25﴾ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا ﴿الکهف: 9﴾.

    یحتمل شما بخواهید در این مورد در اینترنت بگردید که مثلاً شهری که در آن این اتفاق افتاده است کدام است که در فیلم مردان آنجلس مرحوم سلحشور اشاره ای به فیلادلفیا است. و ویکیپدیا می فرماید که آن نزدیک ازمیر در ترکیه است که با یونان هم همرز بوده است و می فرماید این داستان اشاره ای هم دارد به مکاشفه ی یوحنا آنجایی که از هفت کلیسا می فرماید. البته اینجا مسئله ی دیگری هست که بنده ی حقیر از زبان رایانه ای دلفی هم یادم هست که در ضمن دلفی نیز اسم شهری است تاریخی در یونان مربوط به اوراکلها که باز هم اوراکل شرکتی نرم افزاری مربوط به داده پردازیها هم هست.

    ناگفته نماند که بنده داشتم این فیلم مردان آنجلس را در کانال قرآن می دیدم که قبل از آن نیز کانال الکوثر داشت فیلم دیگری راجع به حوزه ی علمیه ی اصفهان از لحاظ تاریخی یک چیزیهایی می گفت که بنده خیلی هم متوجه نشدم چرا که بیشترش هم موسیقی می زد تا اینکه چیزی بگوید و خیلی خسته کننده هم بود فیلمش تا آنجایی که مردان آنجلس وقتی از خواب پریدند بعد از سیصد سال خیلی هیجان انگیز می نمایید! کتابهایی هم در این مورد هست که داستان اصحاب کهف را در آنها ذکر می کند و از جمله ویکیپدیا می فرماید که اسم من قرمز اورهان پاموک است که فصلی به این نام دارد و خود از ذاستان اسم من گل رز اومبرتو اکو آیا چقدر الهام گرفته است؟!

    ولی عرض بنده ی حقیر اینجا است که پلیس همه و همه می دانند که علاوه بر پلیس و شهربانی و آگاهی و امثالهم به معنای شهر از انواع شهرهایی که مردم در آنها زندگی می کنند نیز معنا می دهد. و لذا آرمان شهر و مدینه ی فاضله را به یونانی یوتاپیا و بلکه یوتوپیاپلیس هم بفرمایند و همینطور هم متراپلیس و تریپلی (طرابلس مجموعه ای از سه شهر) و دودکاپلیس (مجموعه ای از دوازده شهر) هم داریم. و بنده ی حقیر می خواهم عرض کنم که یحتمل هم بتوان گفت که یک جایی در این عالم رمضانپلیس هم داریم! شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان.

    و اما این هم که در مینیاپلیس چطور پلیسی آنقدر زانویش را بر گردن سیاه پوستی می فشارد تا او را می کشد (و دلیل بازداشت او هم این بوده که یک اسکناس قلابی به یک دلی یا دلکاتستن یا سوپر اغذیه فروشی ارائه کرده بوده) نیز از عجایب این روزهای ما است همانطور که چطور هم در یک قتل ناموسی دختری از خانه با پسری فرار می کند و پدرش او را با داس می کشد! یحتمل بعضی اشکال کنند که ما داریم به عصر جاهلیت قبل از اسلام برده داری و زنده بگوری دختران هم برمی گردیم! این تذهبون؟

    نکته اینجا این است که بعضی یحتمل اشکال هم کنند که وقتی شما دارید مسائلی از نوع انرژیهای خیلی بالا مثل اگزاالکترون-ولت (گیگا-گیگا الکترون ولت) را در نظر می گیرید، آنگاه جمع آنها با انرژیهای خیلی پایین نیز یحتمل خیلی آسان هم نباشد. یک نمونه اش این است که فرض بفرمایید که می خواهید از میان گیگا-گیگا یعنی میلیارد ضرب در میلیارد تا افرادی در کشوری یک نفر را انتخاب کنید برای اینکه رئیس جمهور بشود و همه و همه هم حتی بتوانند رای بدهند. خوب، سوال اینجا است که آیا همه ی این اگزا exa یا میلیارد میلیارد تا افراد کشور ما چقدر می توانند با آن فرد رئیس جمهوری ارتباطی معقول و بلکه از روی اخلاق و دین و ایمان داشته باشند حتی اگر آن یک نفر امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم باشد؟ بنده حتی به حنفی مذهبی عرض کردم که خوب تو هم می توانی بیایی به نماز بایستی و مثلاً نماز مغربت را با بقیه به جماعت اقامه کنی. فرمودند که نماز مغرب ما چهار رکعت است! فرضاً که چهار رکعت هم هست که یقیناً نیست؛ خوب نمی توانی سه رکعتش را با بقیه به جماعت بایستی؟! لابد خانه ی خدا برود هم می خواهد فرادی بخواند چرا که یحتمل همه حنفی نیستند!

    یک جایی هست که شما در سیاست می توانید ولی فقیه مد ظله العالی یا حتی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم را هم بیاورید در سطوح بقیه ی افراد آنجایی که خود حضرتش نیز می فرمایند قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی. یعنی مثلاً می خواهید تحلیل سیاسی کنید و می فرمایید که حضرت ولی فقیه برای اینکه روسای جمهور و روسای مجلس و وزیر و وکیل را در داخل نظام نگه دارند، بعد از اینکه پستهایی در نظام داشتند هم به آنها پستهای دیگری پیشنهاد می فرمایند و حتی از خودشان هم مایه و آبرو می گذارند تا نظام را حفظ کنند. ولی خوب، حالا در این کار چقدر موفق می شوند و چقدر افراد آنطور که باید عمل می کنند یا مثل بعضی حتی پا به فرار هم می گذارند و از مملکت نیز می گریزند مسئله ی دیگری است. و لذا بعضی انتقادات حتی به پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم هم وارد است آنجایی که در رابطه ی آن حضرت با خدا مومن و مشرک و کافر و منافق هم یحتمل همه و همه بخواهند او را نقد کنند. و اما یک وقتها و جاهایی هم خود ولی فقیه مد ظله العالی دیگر حتی خودش نیست و بلکه نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف است همانطور که خود حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز باز خودشان نیستند و بلکه در مقام دفاع از امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه خدای سبحان بپا می خیزند! و این وقتها و اینجاها است که هوشیار و بیدار باش می طلبد و بلکه انسان یک وقتهایی بدجوری هم خوابش می گیرد آنچنان که می فرمایند الناس نیام و اذا ماتوا انتبهوا.

    و حالا مثلاً یک وقت است که شما دارید در مورد مسئله ی غیر قابل حرکت بودن چنبره ای در یک خمینه ی سه بعدی می اندیشید و حتی حساب و کتاب می کنید که آیا اُپراتورهای اعمال گذاشتن دسته روی این خمینه های سه و بلکه چهار بعدی می تواند ناجابجایی هم باشد آنجایی که دارید چنبره ها و کره هایی را بر روی آن تعبیه می فرمایید؟ اینجا بعضی یحتمل اشکال کنند که خوب حالا چنبره یک چیزی و اما کره را روی خمینه ای تعبیه کردن که حتی آنقدر مهم نیست که بفرمایید دارید یک دسته ای را هم بدان اضافه می کنید؛ یعنی در مورد خمینه های دو بعدی مثلاً اگر کره داشته باشید اضافه کردن دسته هایی بدان ناوردای آنرا عوض می کند ولی اضافه کردن کره ای بدان آنجایی که حفره ای در کره و خمینه را به هم متصل کنید که یحتمل فقط توپولوژیکی حفره را از بین ببرد و بس! و لذا کار خاصی هم خیلی نکرده اید!

    بله، ولی اگر  دارید این کارها را روی خمینه ای انجام می دهید که مثلاً جلوی مجرای تنفس را می تواند بگیرد، آنگاه بهتر است روی چنبره ی باز یا استوانه یا نای مواظب باشید دارید چه می کنیدها! خیلی فشارش هم نیاورید؛ یا یک مرتبه دیوانه وار با داس به جانش نیافتید یا .... نکته اینجا این است که این یکی از استوانه هایی است که به مسیر تنفسی یحتمل ختم شود و استوانه های دیگری به مسیرهایی دیگری در سر انسان ختم می شوند که احساساتی مثل بویایی یا چشایی یا شنوایی یا بینایی را می توانند تحریک کنند. و حالا اینکه بطور موضعی خمینه ای را که اینجا بطور سه یا چهار بعدی در نظر گرفته ایم چقدر هم به خمینه های دیگری در بدن انسان می توانند ربط داشته باشند و حتی فرض بفرمایید با کلیه و کبد و لوزالمعده و قلب و امثالهم نیز چقدر مرتب اند؟ و همه ی اینها در کل چه ربطی به زمین و آسمان و خورشید و ماه و دیگر ستارگان و بلکه حتی سیاه چاله ها دارند؟ و الله اعلم! و لذا انسان در تحیر می ماند که بنده های خدا چطور از جمادات و گیاهان و حیوانات و انسانها و بلکه اساتید و پروفسورها و علما و اولیا و پیامبران همه و همه در حال حمد الهی هستند در هر لحظه ای. آنچنان که انواع کوهمولوژیهای فلوئر نیز در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چقدرها می توانند به ما کمک کند؟ و الحمد لله رب العالمین که این دو کلمه را که نوشتیم صفحه ی آبی و ری استارت هم نشد. و اما غلبت الروم  و اینکه چطور دری از درهای بهشت در قم است نیز چیز دیگری است که بنده یک بار که داشتم می رفتم کرج و داشتم به سخنان مرجع عالی قدر تقلیدی گوش می کردم یاد بحثم با طلبه هایی در قم افتادم که خوب حالا می فرماید که غلبت الروم یا امام صادق هم می فرمایند دربی و بابی و بلکه سه درب و ابوابی از دربهای بهشت هم در قم است ولی اینها همه یعنی چه؟ و حالا چطور آن وقت برای پنج سال در دادگاه های ملارد شهریار هم درگیر بودم بماند؛ محل این دادگاه ها سه بار تغییر کرد تا به ساختمانی نوساز تغییر مکان هم داد. بعضی اینجا یحتمل اشکال کنند که چرا الکی می گویی پارک رویال و بلکه بیدگنه مال پدربزرگم یا بابا جونم اینها بود؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    سَیَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَدًا (الکهف: 22)

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    و اجلعه اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ اَلْمُعْتَدِینَ اَللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ اِرْحَمِ اِسْتِکَانَتَنَا بَعْدَهُ 

     

    با سلام دوباره نزد استاد عزیز،

    و لذا اشارات و تهذیبات و تنبیهات و همه و همه نیز بجای خود که در دروس اخلاق چقدر داریم و چقدر هم در روانشناسی داریم و بلکه اساساً همه ی اینها مال این است که آن فرعون درونت را بشکنی اول تا بتوانی آن فرعونی را که در بیرونت هم هست حتی تشخیص دهی که کسی است غیر از خودت یا باز هم همان خودتی که حتی نمی توانی قدم از قدمی به سوی حق تعالی بردای و حکمت کانه مثل حکم شده است که و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم و هم لا یبصرون؟ و بنابراین باید هم توجه داشت.

    و لذا به چه چیزی است که باید توجه هم داشت؟ تا یک جایی از مسائل و قضایا و لمها و امثالهم یحتمل کسی نفرماید که اینهایی که ما داریم عرضه می داریم هم خیانتی در آنها خدای ناکرده نهفته باشد، ولی یک جایی دیگر خیانتهایی است که رو می شوند. اگر رفتید یک آزمایشگاهی گفت آزمایشت می شود مثلاً سه میلیون ریال و همان آزمایش جای دیگر می شد هشتصد هزار ریال، یحتمل بعضی بفرمایند که خب برو یک بیمه ی درست و حسابی هم بگیر که لازم نباشد آن دست بالایی را بپردازی! و درست هم هست و اما اگر آن دست پایینی هم دستشویی و توالت آزمایشگاهش بدتر از مال توالت عمومی بود، آیا باز هم این قابل نادیده گرفتن است؟ بابا یه درب توالت جدید بگذارید که از بس نجاست بدان پاشیده و ترشح شده نپوسیده باشد! دیگه این چقدر کار می برد؟ و با اینکه کنار همین ساختمان قدیمی هم دارند ساختمان نوسازی چندین طبقه هم می سازند و الحاق می کنند. حالا هی بگو بیمارستان و آزمایشگاه و آزمایشهای کرونا و کروناویروس و کوید-19 و ....

    عرض بنده ی حقیر این است که حالا هی بگو در این مسجد ما نمی گوییم مرگ بر فلانی و مرگ بر آن دیگری، ولی در آن مسجد دیگری چرا و خیلی هم می گوییم. و اتفاقاً اگر هم کسی داشت می رفت آن مسجد دیگری، خیلی هم تاکید بفرمایید که یاد نرود بگویی مرگ بر مثلاً آل جحودها! و بلکه همه هم با هم بفرمایید. و آنگاه وقتی خودت خواستی بروی آنجا یک مرتبه بشوی مثل موش و جیکت هم در نیاید و یک تکبیر هم نگویی و بلکه برائت از مشرکین هم نکنی؛ برائت از مشرکین که دیگر کاری ندارد؛ برائت از مشرکین کن و این را دیگر همه و همه با هم می کنند و لازم هم نیست که فکر کنی خیلی تک افتاده ای و هیچ کس نیست که الموت لآل جحود نگوید. همه و همه می فرمایند و شما هم بفرمایید. و السلام نامه تمام!

    البته اینجا گاهی اوقات هم اتفاق می افتد که شما می خواهید ببینید که چه شده است که مثلاً یک چنبره و توروسی دارید که غیر قابل حرکت است و غافلید از اینکه مثلاً در استکان نعلبکی شما یکی از دوایر توروستان در استکانتان است و دیگری در معلبکی است و بلکه اینها هم یحتمل به هم خیلی چسبیده اند. خوب، اینجا چه باید بکنید؟ یعنی اگر سعی کنید که توروس و چنبره را اینطوری از استکان نعلبکی جدا کنید، یحتمل یک چرخشی و بلکه پیچشی در استکان بدهید که باعث شود نعلبکی ای که بدان وصل است نیز از راه غلطی پیچشی و چرخشی دیگر بخورد و لذا اینها از هم جدا شوند آنجایی که نمی بایستی هم از هم جدا می شدند.

    به همین ترتیب حالا اگر استکانی داشته باشید که این را بر عکس روی نعلبکی گذاشته اید و بلکه نعلبکی تان هم لبه هایش از استکانتان حتی بلندتر هم باشد، آنگاه یحتمل بتوانید به ته استکان هم حفره هایی را تعبیه کنید و بیارایید چنانچه بتوان نیهایی نیز برای نوشیدن به این حفره ها تعبیه کرد. و لذا حالا مثلاً فرض می کنیم که پنج حفره و پنج نی هم دارید که از حفره های استکان بیرون زده اند؛ و دو حفره نیز چطور به سر دیگر دو تا از نیها وصل است طوری که آنرا آیا فشرده سازی کند. خوب، حالا جنس این استکان نعلبکی شما آنطور که به این نیها و حفره ها نیز وصل است به کدام مادولایی متعلق است؟ و همین مادولای هم چطور می تواند به مادولای منحنیهای دیگری وصل باشد؟ مثلاً چند نفر می توانند سر میزتان بنشینند با فنجانها و بلکه استکان و نعلبکیهای شیک و قشنگ برای صرف چای و فهوه و حتی شیرینی و چند تا هم توروسهای غیر قابل حرکت در این مادولایها داریم و ....؟ عرض بنده ی حقیر این است که یحتمل بتوان گفت که (کو)همولوژیهای فلوئر اینجا بتوانند به ما کمک زیادی هم کنند. حالا خوبی اینکه بطور مجرد به کوهمولوژیهای فلوئر بپردازید این است که مثل این می ماند که دارید تند و تند ماشین می سازید و بیرون می دهید و کاری هم ندارید که آیا اینها چقدر قیمتشان است یا چقدر می توانند با دیگر ماشینهای بروز شده ی دنیا رقابتهای اقتصادی کنند و موجب واردات و صاردرات خوب و سالم شوند. این مجردات و مسائل انتزاعی دیگر را می خواهید بعد از اینکه ماشینها را درست کردید و بیرون دادید حل کنید و ارتقاء دهید و .... خوب، اینجا انواع کلاسه کردن مسائل و قاطیقوریایی کردن آنها و همینطور انواع تجردها و انتزاعی نمودنها را می خواهید و لزوم فلسفه و حکمت و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را نیز در می یابید با اینکه یحتمل انواع مشکلات دیگر را هم می توانید حس کنید و ابتلای بدانها را مشاهده می فرمایید؟ یعنی در ماشین سازیهای خود یحتمل پی ببرید که بعضیها به غلط می فرمایند که اگر ما بیش از یک نوع ماشین را تولید کنیم، انگاه دچار شرک خواهیم شد؛ یکی نیست بفرماید که بابا اینها ماشین هستند و این ماشینها که دیگر جسم و روح و جان آنطور که انسانها دارند را ندارند که بفرمایید اینجا هم یا توحید یا هیچی از این نوع که فقط یک مدل ماشین و لا غیر! آقایان خانمها توحید اینجا و بلکه همه جا و بلکه بری همه ی زمانها چیز دیگری است. لطفاً توجه بفرمایید و قاطیقوریاها را با هم قاطی نفرمایید! شما حتی توجه داشته باشید که مسئله ی همولوژی فلوئری یحتمل تفاوتها داشته باشد که آیا به مسئله دارید به عنوان کره ای می نگرید که توپولوژیکی چطور توروسی بدان وصل شده است یا اینکه خیر مسئله توروسی است که حالا آیا کره ای نیز چطور بدان متصل شده است و حفره های آنها کجایند و دسته هایش کجا؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بسم الله الرحمن الرحیم

    قل هو الله احد (1) الله الصمد (2) لم یلد و لم یولد (3) و لم یکن له کفوا احد (4)

     

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان

     

    قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿۱﴾

    بگو اوست‏ خداى یگانه (۱)

     

    اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲﴾

    خداى صمد [ثابت متعالى] (۲)

     

    لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿۳﴾

    [کسى را] نزاده و زاده نشده است (۳)

     

    وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴﴾

    و هیچ کس او را همتا نیست (۴)

     

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ بِمَا وَسِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلَّذِینَ أَمَرْتَنَا بِطَاعَتِهِمْ وَ عَجِّلِ اَللَّهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقَائِمِهِمْ وَ أَظْهِرْ إِعْزَازَهُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِحْفَظَانِی فَإِنَّکُمَا حَافِظَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ

     

    اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

     

    بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ إِلَهِی أَلْبَسَتْنِی اَلْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی وَ جَلَّلَنِی اَلتَّبَاعُدُ مِنْکَ لِبَاسَ مَسْکَنَتِی وَ أَمَاتَ قَلْبِی عَظِیمُ جِنَایَتِی فَأَحْیِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْکَ یَا أَمَلِی وَ بُغْیَتِی وَ یَا سُؤْلِی وَ مُنْیَتِی فَوَ عِزَّتِکَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاکَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِکَسْرِی غَیْرَکَ جَابِراً وَ قَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنَابَةِ إِلَیْکَ وَ عَنَوْتُ بِالاِسْتِکَانَةِ لَدَیْکَ فَإِنْ طَرَدْتَنِی مِنْ بَابِکَ فَبِمَنْ أَلُوذُ وَ إِنْ رَدَدْتَنِی عَنْ جَنَابِکَ فَبِمَنْ أَعُوذُ فَوَا أَسَفَاهْ مِنْ خَجْلَتِی وَ اِفْتِضَاحِی وَ وَا لَهْفَاهْ مِنْ سُوءِ عَمَلِی وَ اِجْتِرَاحِی أَسْأَلُکَ یَا غَافِرَ اَلذَّنْبِ اَلْکَبِیرِ وَ یَا جَابِرَ اَلْعَظْمِ اَلْکَسِیرِ أَنْ تَهَبَ لِی مُوبِقَاتِ اَلْجَرَائِرِ وَ تَسْتُرَ عَلَیَّ فَاضِحَاتِ اَلسَّرَائِرِ وَ لاَ تُخْلِنِی فِی مَشْهَدِ اَلْقِیَامَةِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَ غَفْرِکَ وَ لاَ تُعْرِنِی مِنْ جَمِیلِ صَفْحِکَ وَ سَتْرِکَ إِلَهِی ظَلِّلْ عَلَى ذُنُوبِی غَمَامَ رَحْمَتِکَ وَ أَرْسِلْ عَلَى عُیُوبِی سَحَابَ رَأْفَتِکَ

     

    استاد سلام،

    می خواستم خدمتتان عرض کنم که چرا اساتیدی مثل حتی دکتر حسام الدین ارفعی یا دکتر فرهاد اردلان که از پیش کسوتان اساتید فیزیک در ایران هستند را در ویکی پدیا بهتر معرفی نکرده اند و بلکه خیلی مختصر هم معرفی شده اند؟ بنده فکر کردم که یحتمل اینها فقط اینطورند؛ ولی می بینم که مثلاً دکتر محمد مهدی شیخ جباری هم کما بیش همینطور است. شما خیلی متوجه نمی شوید که مثلاً اگر دکتر ارفعی در برکلی تحصیل کرده است، استادش هم که بوده؟ چه رسد به اینکه کارها یا یاریهایی که در فیزیک کرده اند هم چیستند؟ این را در مورد اساتید فیزیک کشورهای اروپایی و آمریکایی و ... خیلی می بینید که مفصلاً توضیحات زیادی در موردشان داده می شود!

    اتفاقاً بنده داشتم دنبال همین چیزها می گشتم که در میان اساتید فیزیک برکلی رسیدم به کتابی در مورد حضرت مسیح علیه السلام از ریچارد مولر که غلط نکنم خودم سر کلاس ایشان نشسته ام و او بود که می گفت که به یک ریاضیدانی گفتند که این مسئله را حل کن که دو قطار در فاصله ای معین به طرف هم حرکت می کنند و بعد از مدتی به هم برخورد می کنند و مگس بیچاره ای هم بین این دو قطار در حال نوسان است و از یک طرف به طرف دیگر می رود و دوباره از آن طرف به این طرف می رود تا اینکه بالاخره دو قطار به هم برخورد کنند. حالا یحتمل بعضی اشکال کنند که این خیلی از روی قسی القلبی است که بخواهیم محاسبه کنیم که کی مگس در این میان کشته خواهد شد؟ و لذا فرض را هم می توان بر این گذاشت که یحتمل در لحظه ی آخر یا خیلی خیلی مانده به لحظه ی آخر هم مگس قسر در می رود و فرار می کند. و اما مسئله این است که بعد از چه مدتی دو قطار به هم برخورد می کنند؟ و اگر کسی آمد یک سری بینهایتی را حل کرد که معلوم شد که این سری بینهایت زمان برخورد دو قطار را نمایش می دهد، معلوم می شود او ریاضی دان است و الا که اگر زمان برخورد دو قطار را جور دیگری از راه آسانش حساب کرد که معلوم است فیزیکدان است! خلاصه به ریاضی دان مسئله را گفتند و او هم زودی جواب را گفت. و لذا فرمودند که خوب معلوم می شود که پس تو فیزیکدانی چرا که مسئله را از این راه دیگرش معلوم است که حل کرده ای! و ریاضیدان محترم هم فرمودند که راه حل جالبی است که می فرمایید، ولی من سری مورد بحث مسئله را محاسبه کردم!

    البته یک وقتهایی هم هست که می فرمایند که یک چیزهایی را در گوش افراد بعضی می فرمایند و او هم دانسته یا ندانسته همانها را می کند ملکه ی ذهنش و طوطیواری همانها را مدام بازگو می کند! و حتی نمی داند هم که گناه بزرگی که او مرتکب شده است کدام است که قرار است آیا معجزاتی را هم از سوی خدا چطور ببینند؟ و حال آنکه گناه او هم این است که این معجزات را از آن خود فرض می کند. و بلکه خود را نیز امام یا پیغمبر یا در بعضی موارد نیز حتی خود را خدا فرض می کند یا بلکه حتی پیروانش بعدها و بعد از او ، او را خدا یا پیغمبر یا امام بنامند! حالا یکی هم از راه می رسد که می گوید که نه بابا این بنده خدا فقط همین بوده که بنده ای از بندگان خدا هم بوده است و تقصیر خودش هم نبوده است که چنین شده است و همینطوری پیش رفته است تا اینکه بالاخره یحتمل خودش هم متوجه شده است که چه گناهان عظیمی برایش رخ داده است و بی خودی یک چیزهایی را هم به خودش چطور نسبت داده است که اصلا واقعیتی هم نداشته است.

    ولی یک دیدگاه دیگری هم هست که مخصوصاً هم پافشاری و استقامت می کند که الا و الله که فلانی حتماً حتماً خدا است و مثلاً خدای ثلاثه ی پدر و پسر و روح القدس هم هست. 

    و لذا دیدگاه قرآنی هم می دانیم که دیدگاهی است کاملاً توحیدی. و اما اینجا یک نکته ای هست که فلاسفه و حکما و علما و حتی یحتمل فقها را نیز به حیرت وا می دارد که خوب پس حالا که مسئله از یک دیدگاه توحیدی چنین است، آنگاه مسئله حتی برای امامان و پیغمبران نیز چطور می شود آنجایی که قرار است ما لقاء الله داشته باشیم؟ در مورد لقاء الله مسئله چطور می شود؟ گیر قضیه را اینجا چطور می شود باز کرد که آیا بالاخره مسئله فقط روانشناسی و روانپزشکی است و مسئله ای است از روی علم نفس؟ یا اینکه بالاخره لقاء الله نه فقط در درون انسان است که واقع می شود و بلکه همه و همه نیز متوجه می شوند که لقاء الله ای به وقوع پیوسته است که یقینی است و بلکه شکی هم در آن نیست. و هر چند هم که مطمئن نباشیم مثلاً در مورد اصحاب کهف چند نفر بوده اند بعلاوه ی سگشان؟!

    اما خوب، اینجا نکاتی هم هست که نمی شود مثل کارآگاه های خصوصی داستانهای وقوع قتلی حساب و کتاب کرد که این قتل از روی این دلایل ما را به قاتل رهنمود و رهنمون می شود. چرا که حالا که قتل و بلکه قتلهایی هم اتفاق افتاده اند و قاتل هم اتفاقاً می دانیم که کیست؟ و لذا آنگاه دیگر نکاتی برای داستان باقی نمی ماند که حالا کدام کارآگاه خصوصی و بلکه قاضی دادگاه بخواهد کشف کند که قاتل یا قاتلها کیستند؟

    ولی عرض بنده ی حقیر این است که یک جاهایی اتفاقاً مسئله خیلی هم از نوع علم نفوس و روانشناسی و بلکه دروس اخلاق و اشارات و تهذیب و تنبیهات نفسانی است که چه ها لازم است که ما را به دوران جاهلیت نیز برنگرداند با اینکه می دانیم هم که نفس سرکش تا کجاها نیز می تواند طغیانها و سرکشیها کند و چه خر دجالهایی است که از دست این نفوس رم می کنند و باز هم آنها دنبال همینها دوان دوان از خود بی خود شده و بیرون از خود می جهند؟ ببخشید استاد، ولی یک بار نمایشگر گوگل کروم ام ناپدید شد و عرضم این است که نکند هر آن ری استارت و صفحه ی آبی و امثاله شود و الا حرفهای زیاد دیگری هم داشتم که با اجازه تان بماند برای بعد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾ حَتَّىٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾ ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾ کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨

     

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَىٰ عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَل لَّهُ عِوَجًا ۜ ﴿١﴾ قَیِّمًا لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِّن لَّدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا ﴿٢﴾ مَّاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا ﴿٣﴾ وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّـهُ وَلَدًا ﴿٤﴾ سوره مبارکه الکهف

     

    اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 

     

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنِ اَلْعِصَابَةَ اَلَّتِی [اَلَّذِینَ] جَاهَدَتِ اَلْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ [تَایَعَتْ] عَلَى قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْهُمْ جَمِیعاً 

     

    اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اَللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اَللَّیْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اَللَّهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ [لِزِیَارَتِکَ] اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ [وَ عَلَى أَوْلاَدِ اَلْحُسَیْنِ] وَ عَلَى أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ 

     

     

    بعضی یحتمل اشکال کنند که این چه حدیثی است و سندش آیا خیلی معتبر است که می گوید اعداء عدوک  نفسک التی بین جنبیک و همه ی مشکلاتی را که ما ایجاد می کنیم از درون نفس خودمان سر چمشه می گیرد آنچنان که باید همه چیز را نزد خودمان از لحاظ روانشناسی و روانکاوی و رواندرمانی و بلکه روانپزشکی تجزیه و تحلیل هم کنیم؟! یعنی نرو همه ی کاسه و کوزه ها را بر سر دیگری خراب کن و بگو تو کردی و همه اش تقصیر تو بود و بلکه نفس خودم است که بزرگترین دشمن من است و تقصیر خودم است. خصوصاً اینکه بعضی از کفار نیز یحتمل اشکال کنند که مذهبیون و بلکه حتی خود پیغمبر هم خیلی از گفتارش که از زبان وحیانی الهی در قرآن مجید آمده است نیز بیشتر جنبه های درونی دارند و با واقعیات بیرونی خیلی همجوانی ندارند. البته این حدیث هم در میزان الحکمه از قول تنبیه الخواطر که در کتابخانه ای-شیعه یافت نمی شود آمده است و هم در بحار الانوار از قول عدة الداعی آمده است:

    http://lib.eshia.ir/71576/1/314

    http://lib.eshia.ir/71860/67/64

    http://lib.eshia.ir/27307/7/108

    البته در میزان الحکمه اعدی عدوک به چیزیهای دیگری مثل مال و فرزندان هم بسط داده شده است که یحتمل باز بعضی اشکال کنند که کار را خرابتر هم می کند؛ یعنی هر چه هم که تقصیر خودت نیست تقصیر مال و فرزندان ات است!

    البته اینجا این مسئله هم هست که ما در اسلام دادگاه و قضاوت را نیز داریم و بلکه کارها یحتمل به جهاد فی سبیل الله هم تا کجاها کشیده شود هر چند که همه ی مشکلات هم از اینجا شروع می شود که همه و همه به حق و عدل و عدالت برسند و گرفتار بتها و شهوات و هواهای نفسانی و ظلم و ستمهای بی حد و حساب بین خود در جوامع و اجتماعات اسلامی و بلکه حتی غیر اسلامی نیز نگردند.

    اتفاقاً بنده ی حقیر داشتم یک برنامه ای را می دیدم در کانال مستند که از قول برنامه ای ماهواره ای مناظره ای اقتصادی را بیان می کرد در مورد یک کشوری که وزیر سابق دولت قبلی اش آمده بود به عنوان نماینده ی مجلس و مجری برنامه ی اقتصادی او را سوال پیچ گرده بود که چرا در آخر زمان شما ارزش ارز یک مرتبه چهار برابر شد و آنگاه وزیر سابق یا نماینده ی مجلس حاضر آن کشور هم با جوش و خروش جواب می داد که چرا قیمت ارز در دولت حاضر چنین شود و بلکه قیمت بنزین هم در کشور چنان شد؟ و خلاصه وزیر سابق و نماینده ی حاضر و دیگران همه و همه هر چقدر مجری برنامه سوال و جواب می کردند صادقانه جواب می دادند که مثلاً ما که مثل ایران برجام نکرده ایم یا آمریکا که ایران را مدام تحریم می کند ولی با ما که از این جراتها ندارد بکند. بنده ی حقیر آنجا یاد دکتر قالیباف مجری برنامه ی اقتصادی گفتگوی خبری بعد از اخبار ساعت ده و نیم خودمان افتادم که اتفاقاً خیلی هم خوب و خیلی بهتر از این مجری دیگر برنامه را اجرا می فرمایند.

    نکته اینجا این است که اگر ما بقول معروف به انرژیهای بالای گیگا الکترون ولت و بلکه اگزا الکترون ولت (یعنی گیگا-گیگا الکترون ولت) در شتابدهنده های خود رسیده باشیم، یحتمل احیتاجی هم بناشد که دیگر وزیر سابق دولت قبل بیاید اعتراف کند که چه شد که چنین شد حالا که نماینده ی مجلس شده است و بلکه باید حالا حواسش را شش دنگ بدهد به وضعیت فعلی که دولت حاضر دوباره همان کلاه ی قبلی را سر همه و همه نگذارند و کارها را تحویل دولت بعدی و بعدی و ... بدهند.

    یعنی شما نمی توانید مثلاً در انرژیهای خیلی بالا از همه معذرت خواهی کنید که خدای ناکرده علاوه بر کروناویروس کوید-19 چه شد که باید در عین حال مواظبتهای بسیار ویژه ای هم کنید که آنفولانزا و ویروس و باکتری و قارچ و امثالهم نیز موجب بیماریهای مننژیت و شبه مننژیت نیز نشوند. و لذا آنجایی هم که واکسنهایی یافت می شوند خیلی خوب است که استفاده شوند و اگر هم یافت نمی شوند، اتفاقاً خوب است که روی گروه هایی آزمایشی همراه دیگر گروه های مرجع که آیا پلاسیبویی نیز استفاده کرده اند مقایسه شوند و نتایج دقیقا ً بررسی گردند. البته اینکه اینجا چه کنشها و واکنشهایی اتفاق می افتند نیز یحتمل توسط آزمایشها و سی تی اسکنها و ام آر آیها و تستهای پزشکی هسته ای و امثالهم یحتمل بهتر قابل پیگیری هم خواهند بود. و خصوصاً سلامت زوار را در مکانهایی مثل حج و زیارت خانه ی خدا را برای حاجیان حتی الامکان می تواند سهولت بخشد و سلامت و صلح و دوستی جهانی را نیز هر چه بیشتر رواج دهد.

    به عنوان آزمایشی در انرژیهای بالا خوب است این مسئله  ی اخلاقی فلکلوریک مردمی نیز بررسی شود که قدیمها می فرمودند که چطور یک بنده خدایی از روی نادانی یا نفهمی یا جاهلیت به سرش می زند که آزاری به آخوندی برساند. و ملای مظلوم هم چیزی به او نمی گوید. ولی می فرماید که او این کار زشت را با این حقیر کرد و بعد فکر می کند که خیلی هم کار خوبی کرده است و بعد می رود همین کار را با وکیل و وزیر و بلکه خود شاه هم هوس کند آزارش را برساند و آنجا است که یقه اش را می گیرند و می فرمایند که داری چه می کنی؟ و فکر کرده ای که هر کی هر کی است؟ و گیرش می اندازند؟ البته بعضی اینجا اشکال هم می کنند که این مثال اخلاقی مال زمانی بود که شاه و نخست وزیر و اینها هم داشتیم و حالا که دیگر همه کاره خود ملاها و آخوندهای خودمان هستند و بلکه همه و همه هم از دست خود آخوندها است که دارند می نالند! پس دیگر مسئله چیست؟ البته اینجا بنده ی حقیر لازم نیست که برای اهل فن اش توضیح دهم که مسئله چیست و خر دجال کدام است و امام زمان عجل الله فرجه الشریف کدام است و رهبری و ولی فقیه مد ظله العالی کدام است و شاه شاهان بزرگ ارتش داران شاهنشاه آریامهر و فراعنه و امثالهم کدامند؟ ولی خوب، بنده ی حقیر غلط نکنم خوب هم باشد برای طلبه ها و حتی دانشجویان فیزیک انرژی بالا و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که همه چیز را دانسته فرض نکرده و حتی نظریه های فلسفی و نظری مسائل گوناگون را بسیار دقیق بررسی فرمایند مخصوصاً حالا که اتفاقاً اینقدر هم ما فرصتهای خوبی را داریم که در بسیاری از مسائل ریز و درشت نجومی و کوامنتومی و گرانشی از دیدگاه فلسفه ی اسلامی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خیلی مفصل و مبسوط و دقیق بررسی کنیم. مثلاً وقتی دامنه ی واپاشیهایی را داریم تحقیق می کنیم، خیال نشود که دیگر همه ی حجابها کنار رفته اند و لذا همه چیز هم تقصیر همولوژیهای زایبرگ-ویتن-فلوئر یا هیگارد-فلوئر است که بعضیها نمی دانند دارند چه می کنند و به این نوع از نظریه های بی خودی ریسمانی هم متوصل می شوند. و اتفاقاً خوب هم هست که مسائل این نظریه را در مورد مقالات پنداریپند در مورد نظریه های گروموف-ویتن مقایسه کنیم و سعی کنیم ببینیم بین اینها و نظریه های فلوئری چقدر می توانیم تناظرهایی برقرار کنیم آنطور که قبلاً کلیفورد هنری تابز در مواردی این کارها را نیز انجام داده است! البته اینجا باید هم توجه داشت از سر آزار و اذیت کسی باز نخواهد بی جهت یک سری کلی گوییهایی را انجام دهد و بلکه واقعاً هم بتواند وارد ریز مسائل شود حتی شده با دعوت به میل چای با استکان نعلبکیهای شیک دسته دار یا بدون دسته و بلکه چای و قهوه ی داخل فنجانهایی یا .... و بالاخره متوجه شد که چنبره ها یا توروسهای غیر قابل جیاگزینی یا غیر قابل حرکتی اینجا مخصوصاً در فضاهای شش بعد حقیقی یا سه بعدی مختلط کالابی-یا و بلکه فضاهای گراسمانی پرچمی کدام می شوند؟! با عرض معذرت خیلی سرتان را درد آوردم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ۱. وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿البقرة: ٢٣﴾

    ۲. یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّـهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ ﴿التوبة: ٦٤﴾

    ۳. وَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّـهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَکُن مَّعَ الْقَاعِدِینَ ﴿التوبة: ٨٦﴾

    ۴. وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَـٰذِهِ إِیمَانًا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ ﴿التوبة: ١٢٤﴾

    ۵. وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ نَّظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ هَلْ یَرَاکُم مِّنْ أَحَدٍ ثُمَّ انصَرَفُوا صَرَفَ اللَّـهُ قُلُوبَهُم بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَفْقَهُونَ ﴿التوبة: ١٢٧﴾

    ۶. أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿یونس: ٣٨﴾

    ۷. بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿النور: ١﴾

    ۸. فَلَوْلَا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلَائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ ﴿الزخرف: ٥٣﴾

    ۹. وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْکَمَةٌ وَذُکِرَ فِیهَا الْقِتَالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَىٰ لَهُمْ ﴿محمد: ٢٠﴾

    ۱۰. فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ ﴿المدثر: ٥١﴾

     

     

     

    سالها می گذرد حادثه ها می آید،

    انتظار فرج از نیمه ی خرداد کشم!

     

     امروز از هر دو سو، فعّالیّتهای متنوّعی در صحنه‌ی مبارزه ظهور میکند، با این تفاوت که جبهه‌ی مقاومت رو به اقتدار و امیدِ فزاینده و جذب روزافزون عناصر قدرت پیش میرود و بعکس، جبهه‌ی ظلم و کفر و استکبار روز به روز تهی‌تر و مأیوس‌تر و کم‌توان‌تر میشود. نشانه‌ی روشن این مدّعا آن است که ارتش صهیونیست که یک روز ارتشی شکست‌ناپذیر و برق‌آسا شمرده میشد و ارتشهای بزرگ دو کشور مهاجم را در ظرف چند روز متوقّف میکرد، امروز در برابر نیروهای مبارز مردمی در لبنان و غزّه مجبور به عقب‌نشینی و اعتراف به شکست میشود. با این حال عرصه‌ی مبارزه بشدّت خطیر و تغییرپذیر و نیازمند مراقبت دائمی است و موضوع این مبارزه، بسی مهم و سرنوشت‌ساز و حیاتی است. هر گونه غفلت و سهل‌اندیشی و خطا در محاسبات اساسی، زیانهایی سنگین وارد خواهد کرد.
     

    سخنرانی تلویزیونی حضرت ولی فقیه مد ظله العالی به مناسبت روز جهانی قدس، آخرین جمعه از رمضان المبارک ۱۴۴۱، ۱۳۹۹/۰۳/۰۲

    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45665

     

     

    همراه با استاد الف_0 داشتیم از کنار کتابخانه ای می گذشتیم که فرمودند بیا برویم در این کتابخانه؛ آیا می دانستی که همه ی کتابهای این کتابخانه فقط قرآن کریم است و بس؟! رفتیم داخل کتابخانه کتابهایش را نگاهی بیاندازیم؛ دیدم اتفاقاً همه در گوشه و کنار کتابخانه هم نشسته اند و بعضی مشغول تلگرام هستند و بعضی دارند با اینترنت کار می کنند و بعضی هم با انواع کتابخاه های الکترونیکی مشغول کارند. آمدم استاد الف_0 را صدا بزنم که استاد الف_0 اینجا که همه چیز هست الا قرآن مجید! دیدم هر چه می گردم استاد الف_0 را پیدا نمی کنم ولی استاد الف_1 در عوض بجای ایشان فرمودند که قرآن کریم اینجا در لوح محفوظ یافت می شود! باز رفتم از کتابدار بپرسم ببینم چه لوحهایی فشرده و بلکه حتی غیر فشرده را آنجا می توان یافت؟ دیدم اصلا انگار کتابداری هم اینجا یافت نمی شود که بشود از او سوالی هم کرد؛ و در همین موقع بود که خواستم همین را به استاد الف_0 یا استاد الف_1 عرض کنم که دیدم انگار نه استاد الف_0 و نه استاد الف_1 را هیچ کدام را نمی توان یافت! ولی استاد الف-2 همان موقع سر رسیدند و فرمودند که این از نشانه های عصر ماشینی و اطلاعات است که نباید انتظار داشته باشی که رایانه وقتی دنبال لغت "سوره" می گردی، به تو آیاتی به غیر از سوره و از جلمه "قَسوَرَة"و "اَسوِرَة" را نیز بدهد! ماشین است دیگر؛ آیا می توانی عرضه بداری که مثلاً چرا ماشینت یک مرتبه دلش هم خواست که صفحه ی آبی نمایش بدهد و بلکه ری-استارت هم کند؟

    ولی خوب ما متوجه هم می شویم که  از هر دو سو فعالیتهای متنوعی در صحنه ی مبارزه ظهور دارند. و در همه ی سطوح هر دو سوی جبهه ی مقاومت رو به اقتدار و امید روز افزون عناصر قدرت پیش می رود و بعکس جبهه ی ظلم و ستم و استکبار روز به روز تهی تر و مایوس تر و کم توانتر  می شود. اینجا کرونا هم محتملاً و بلکه یقیناً یک واقعیت است ولی واقعیتی است که باید با آن جنگید و شکستش داد. و لذا بنده ی حقیر داشتم دنبال استاد الف_0 و استاد الف_1 و استاد الف_2 می گشتم که همین را خدمتشان عرض کنم، و دیدم که باز اینها مثل اینکه غیبشان زده است و نمی شود هم پیدایشان کرد. و لذا سعی کردم دنبال استاد الف_3 و الف_4 و حتی اساتیدی با الفهای بالاتری بگردم و یک مرتبه یادم افتاد از درسهای منطق ریاضی که یحتمل این اساتید را باید در قضایایی مربوط به کاردینالیته های غیر قابل دسترس هم یافت چرا که یحتمل کاردینالیته هایشان خیلی بالا هم می رود!

    این است که گفتم حالا چه کنیم که مسئله به اینجا رسیده است که دسترسی به هیچ یک از اساتید هم ممکن نیست و نه کتابخانه ای و نه مکتبی و نه درس و بحثی؛ و لذا به کجا باید رجوع کرد؟ و لذا گفتم حالا که همیشه مشکلات شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی کما بیش با درگیریهایی است در هفت خوان رستم و رستم و اسفندیا و امثالهمر، یحتمل هم بد نباشد ببینیم که آیا خرداد هم از امشاسبندان است یا خیر؟ و اتفاقاً دیدم که مثل اینکه خرداد هم از امشاسپندان است و لذا یحتمل بتوان گفت که خرداد هم طرف رستم است و بلکه رستم هم خردادیار است و مثل اسفندیار شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی با رستم توی جنگ و دعوا بی خودی نمی رود! البته این بستگی دارد به اینکه رستم هم بتواند بر نفس خود مسلط بماند و خردادیار باقی باشد و شیطان خدای ناکرده توی جلدش نرود و برای همه و همه خدای ناکرده و بدتر از همه برای نفس خودش و بلکه سهراب هم مشکلهای عظیم و عدیده ی زیادی ایجاد کند. اینجا بعضی یحتمل اشکال می کنند که پس امامت اینجا کجا است؟ استاد الف_0 و استاد الف_1 و استاد الف_2 و ... همه و همه را که حذف کرده ای و همه چیز هم شده است ماشینی و رایانه ای؟ و لذا آنگاه اگر بنده ی حقیر حتی بخواهم خودم هم کتابی بنویسم نیز آیا چطور از اساتید حوزه و دانشگاه می توانم کمک بگیرم و بلکه کمک کتابدارها و حتی کتب خطی کهنه و کتب سنگی و قرآنهای به خطوط مختلف و قرآنهای جیبی و وزیری و رفعی و رحلی و ... را نیز خواهان شوم؟ کتابهای تیترا پارسی مثل مثلاً یک بار تاس ریختن که گویا راجع به برجام هم هست هم آیا اینجا می توانند کمک کنند؟ مسئله اینجا این است که یک وقت هست که شما می خواهید چیزی بنویسید، ولی موضوعی را که می خواهید راجع به آن بنویسید را ممکن است آنقدر مجرد کنید یا اینکه آنقدر وسعت موضوعی مسئله را وسیع کنید که اصل خود موضوع در آنچه می خواستید راجع به آن بنویسید دیگر گم شود! و لذا یک تدبیر خاصی را می طلبد که انسان حتی بداند که چه چیزی است که دارد راجع بدان می نویسد؛ و اما یک وقت دیگر هم هست که انسان چه بنویسد و چه ننویسد، کتابی هست که راجع به او نزد خدای سبحان نوشته شده است و بلکه در حال نوشتن هم هست؛ و لذا اقراء کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا! و حالا کاری نداریم ولی همین مقاله های ایزومورفی یا همریختی همولوژیهای هیگارد-فلوئر و زایبرگ-ویتن-فلوئر چقتای کوتلوهن--یی-جن لی-کلیفورد هنری تابز را در نظر بگیرید. همین جا اگر حواستان نباشد توی کل مسائلی که دارند همینطوری می شمارند و جلو و عقب می روند تا قضیه شان را ثابت کنند، گم نمی شوید؟

    برگردیم به استکان و نعلبکی خودمان! حالا آیا استکان را کره ای که یک حفره در آن تعبیه شده است حساب می کنید؟ یا چنبره ای یا نوروسی که از مقطعی بریده شده و انحنایش کما بیش صاف شده است و بلکه همچنین یک طرف این توروس هم بسته شده است حساب کنید. و اما شما بسیاری هم انواع انحناها یا  اتصالها دارید که می تواند بین استکان و نعلبکی شما واقع شود که در مادولای اتصال آن واقع هستند که یک جورهایی استکان و نعلبکی شما را همریخت هم می کند! و حالا خدا نکند که شما بخواهید روی اینها، یک سری اسپینورهایی هم تعریف کنید که مثلاً در فضاهای تانژانت یا کوتانژانت اش یک شیرین کاریهایی هم می کنند! مثلاً آیا بتوانید بدون کمک ریایانه ای و انیترنتی و اتلگرامی و ...، چایی نباتی را از استکان در نعلبکی بریزید و میل بفرمایید یا در همان استکان میل بفرمایید یا .... کجا بودیم؟ در این میان یک سری معادلاتی هستند که باید هم حل کنید که بماند برای بعد! ولی همین قدر عرض شود که اختلالاتی هم در این معادلات می تواند وارد شود مثل اینکه مثلاً چقدر چای یا قهوه داغ یا تلخ یا ... است؟ البته یحتمل هم یک جاهایی این اختلالات از دو سو زیاد هم می شوند و آنگاه از یک سو مقاومت را دارید و از سوی دیگری هم ظلم و ستم و استکبار است. اینجا این مسئله که شما دارید یک اخلاقی را هم رعایت می کنید که بتوانید حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را به یک سرانجامی برسانید هم یحتمل قسمتی از مسائل روز است. لا اله الا الله اللهم صل عیل محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿الفرقان: ٧٤﴾

     

    ٨٩١ / ١. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیى والْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیِّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّیْرَفِیِّ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ یَمَانٍ التَّمَّارِ ، قَالَ :

    کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه‌السلام جُلُوساً ، فَقَالَ لَنَا : « إِنَّ لِصَاحِبِ هذَا الْأَمْرِ غَیْبَةً ، الْمُتَمَسِّکُ فِیهَا بِدِینِهِ کَالْخَارِطِ لِلْقَتَادِ ـ ثُمَّ قَالَ هکَذَا بِیَدِهِ ـ فَأَیُّکُمْ یُمْسِکُ شَوْکَ الْقَتَادِ بِیَدِهِ؟ » ‌

    ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِیّاً، ثُمَّ قَالَ: « إِنَّ لِصَاحِبِ هذَا الْأَمْرِ غَیْبَةً، فَلْیَتَّقِ اللهَ عَبْدٌ، وَلْیَتَمَسَّکْ بِدِینِهِ». 

     

    الکافی ط دار الحدیث، شیخ کلینی، جلد 2، صص 144-145

    http://lib.eshia.ir/27311/2/144

     

     

    یک نکته ای که در بین مسیحیان رواج دارد این است که به شرک می افتند آنجایی که حضرت مسیح علیه السلام را تا حد خدایی بالا می برند یا به خدای سه گانه ی پدر و پسر و روح القدس قائل می شوند. این کار را هاری کریشناها نیز صراحتاً در مورد کریشنا می گویند.

    وقتی ما وارد اسلام می شویم، رابطه ی خدا و مومنین رابطه ای است از روی بندگی خدا و نمی توان خدا را یک فردی فرض کرد که زاده شده باشد آنچنان که صراحتاً در سوره ی توحید می فرماید. و اما ما هنوز نزد مسلمانان و در اسلام امری به نام امامت را داریم که بخصوص نزد شیعیان اگر کسی امام خود را نشناسد به جاهلیت از دنیا رفته است. و از طرفی هم اگر کسی امام خود را بشناسد، یا بلکه از روی غفلت یا جهل نداند که کیست، و امام دیگری را غیر از آن امام برای خود فرض کند، آیا او باز هم به شرک نیافتاده است؟ و این در صورتی است که ما می بینیم که در طول قرون متمادی بسیاری نیز به کذب ادعای امامت و بلکه امام زمانی هم کرده اند.

    نکته ای که در مورد امام زمان عجل الله فرجه الشریف در سطح جهانی مطرح می شود این است که وقتی حتی غیر مسلمانان نیز متوجه اهمیت ظهور امام زمان می شوند ولی حتی اسلام هم نیاورده اند و بشریت خود متوجه انواع فسادهایی می شود که در بین افراد جوامع می تواند رواج داشته باشد و مسائل گوناگونی را پدید می آورند علاوه بر اینکه باید به مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز باید پرداخت، آنگاه این احتمال قویتر هم یحتمل شود که بشریت با اتکا به زور و ظلم و ستم بخواهد چقدر فرعونیت یا شاهنشاهی را بجای امام زمان عجل الله فرجه الشریف جا بزند و حالا آیا چقدر هم از اسلام را نیز بتواند حفظ کند یا نکند؟! دلیل این مسئله این است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف همانند حضرت آدم علیه السلام برای همه ی اعصار بشریت است و بلکه زمان و مکان نمی شناسد و از جمله همه ی فراعنه و شاهان ظالم را به هلاکت می رساند؛ و لا فرعون الا اهلکه. و حالا خوب این به تعبیر این بنده ی حقیر است که امام زمان عجل الله فرجه الشریف چنین است و اگر واقعاً هم چنین است که خود وجود چنین امام زمانی بسیار هم مبارک است. یَا اِبْنَ مَنْ هُوَ فِی أُمِّ اَلْکِتٰابِ لَدَى اَللَّهِ عَلِیٌّ حَکِیمٌ. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّـهِ ۚ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿الجمعة: ٥

     

     

    قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

    لو یعلم العبد ما فی رمضان لود ان یکون رمضان السنة

    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

    اگر بنده «خدا» می دانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتی وجود دارد] دوست می داشت که تمام سال، رمضان باشد.

    بحار الانوار، ج 93، ص 346

     

    https://hawzah.net/fa/Article/View/8449

     

     

    یک چیزی را که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برجسته می کند این است که شما بین حکمت الهی از یک سو و فلسفه و ریاضی-فیزیک و فقه و حتی حکمت متعالیه از سویی دیگر واقعید که آیا واقعاً تا چه حدودی بتوانید به حکمت الهی هم برسید آنچنان که مثلاً ملا صدرا نیز در اسفار اربعه چنین سعی و تلاشی را کرده است!

    و اما اینکه ما واقعاً هم سعی و تلاش کنیم که از حکمت تعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به حکمت الهی بخواهیم برسیم، این خود مستلزم یک همت اجتماعی و بلکه حوزوی-دانشگاهی است که حکمت الهی ار طوری بتواند در راس همه ی امور قرار دهد که از این حکمت الهی ما چقدر بتوانیم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی استخراج کنیم. 

    راستی داشتم مقالات علی اکبر دائمی- کنجی فوکایا را نگاه می کردم که رسیدم به کائورو اونو که با فوکایا کار کرده است. در ضمن کائورو اونو Kaoru Ono با کن اونو Ken Ono فرق دارند و یک نفر نیستند!

    این را هم عرض کنم که آرن وال در یکی از پستهای اخیرش یعنی یکی مانده به آخرین پستش (یعنی تا همین چند روز پیش!) راجع به انواع معجزاتی که در مورد پیغمبران و دیگر ادیان واقع می شود می پرسد که آیا اینها تا چه حدی با تاخیر اتفاق افتاده اند؟ این یک نکته ی مهمی است چرا که دین و دینمداری خیلی اوقات می تواند از روی محفوظات قلبی مومنین به آن دین باشد که بطور آنی بروز نیابند و بلکه با تاخیرهای طولانی بروز کنند. البته دیدگاه های ادیان مختلف در این مورد مختلف هم می تواند باشد. اگر غیر از این می بود، معنا هم نداشت که این برای شیعیان به چه معنا است که امام منتظَر امام زمان عجل الله فرجه الشریف در غیبت تشریف دارند و مومنین هم از منتظِرین  آن حضرت هستند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ۱. فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ ﴿هود: ٦٦﴾

    ۲. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّـهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّـهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّـهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج: ٤٠﴾

    ۳. مَا قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج: ٧٤﴾

    ۴. وَرَدَّ اللَّـهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا وَکَفَى اللَّـهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَکَانَ اللَّـهُ قَوِیًّا عَزِیزًا ﴿الأحزاب: ٢٥﴾

    ۵. اللَّـهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ ﴿الشورى: ١٩﴾

    ۶. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّـهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّـهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحدید: ٢٥﴾

    ۷. کَتَبَ اللَّـهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّـهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿المجادلة: ٢١﴾

     

    القدس لنا

     

     

    چرا القدس لنا؟! برای اینکه الشهداء درب القدس. و السلام.

    البته بعضی کفار و منافقین و مشرکین که شهادت را همان خودکشی فرض می کنند و بیشتر از آن عقلشان به جایی قد نمی دهد، می خواهند مسئله را فروکاستش کنند به یک سیکل و لوپ و چرخه ای که بین دارالمجانین و خودکشی در حال انواع و اقسام گردشهای سیستمهای دینامیکی روانپریشانه است. و از این دیدگاه وارد تحلیلهای ظالمانه ی خود می شوند. ولی این در صورتی است که این نوع روانکاویها سالکین الی الله را بالکل نادیده می گیرد چرا که خدا را کلاً فراموش کرده است و چه رسد به اینکه توجه کند که ان الله فوی عزیز؛ و لذا هر چه سعی کند نمی تواند خدا و پیغعمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام را با عقل خود که دچار سرکشی و طغیان و استکبار شده بسنجد. و لذا در روانکاویهای خود همچون والدی عمل می کند که کودک لوس و بی معنی خود را نفی می کند و هیچ گاه نیز به آن درجه ی از بلوغ نمی رسد که بتواند حتی اسلام بیاورد و عبودیت خدا را نیز بپذیرد و چه رسد به اینکه بخواهد امری مثل شهادت را درک کند. احدی الحسنیین را نیز در چرخه ای بین همین دارالمجانین و خودکشی می پندارد و بس و نمی فهمد توبه نیز یعنی چه: قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَن یُصِیبَکُمُ اللَّـهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ ﴿التوبة: ٥٢﴾. و لذا امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم هیچ گاه نمی تواند درک کند چرا که نمی تواند هم درک کند که چطور در هوای نفس خود غرق شده است و بلکه اعداء عدوک التی نفسک بین جنبیک.

    و لذا یک وقت هست که شما منطقاً می خواهید ثابت کنید که می توانید همه ی مسائل مربوط به مقابله ی مستضعفین با استکبار را حل کنید و هر چند که ژورنالهای غربی و شرقی هم همه و همه دست به یکی کرده و مقالات علمی را نمی پذیرند؛ و بلکه مسئله به مسئله جلو می روید تا همه مسائل را حل کنید. و از جمله از ناورداهای چندجمله ای چطور می توان به ناورداهای هولومورفیک و بلکه حتی مرومورفیک آنجاهایی هم که تکنگیهایی رخ می دهند بین واریته های هندسه ی جبری و هندسه ی دیفرانسیل مختلط رفت و برگشت کرد؛ و چطور هم مسائل را می توان در میدانهای عددی غیر ارشمیدسی حساب کرد. و لذا چون خودکشی هم از گناهان کبیره است، یحتمل بهتر هم هست که مسائل را در حیطه ی کوهمولوژیهای فلوئر نیز در هندسه ی سیمپلکتیک ببینیم چطور می شود بررسی کرد. یعنی این مسئله اصلا ربطی به خودکشی هم ندارد هر چند که باید اصل مسئله را دریافت. و مسائل را یکی یکی حل کرد و به سراغ مسئله ی بعد رفت آنچنان که یحتمل گودل هم به فون نویمن در نامه ی گمشده اش هشدار داده است که بالاخره مرزهای مسئله ی N=NP را نباید هم سعی کرد که خیلی سریع پیمود هر چند که داریم السابقون السابقون اولئک المقربون! کارها مراقبت هم می خواهد. یعنی در رابطه با درمانهای مختلف بیمار فرضاً همیشه نباید از آب درمانی کمک جست و بلکه گاهی هم فیزیوتراپی و امثالهم یحتمل می تواند مفید واقع شود. یا اگر رفتید به حاجیه خانم فرمودید که من نخست وزیر شده ام و ایشان فرمودند که خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش هستی، سعی نکنید مشکل را همان جا درجا حل کنید!

    حالا مثلاً این مقاله را در نظر بگیرید:

    https://arxiv.org/abs/1911.04302

    شما اینجا با یک چنبره یا توروسهایی طرفید که غیر قابل حرکتند. حالا ما نمی خواهیم خیلی وارد این مسئله شویم، ولی شما این مسئله ی دیگر را در نظر بگیرید که مربوط می شد به استکان و نعلبکی که قبلاً بحثش بود. شما استکان را می توانید فرض کنید که یک کره ای است با یک حفره ای در آن. البته می توانید هم حساب کنید که همین استکان یک چنبره یا توروسی هم بوده است که در یک مقطعی برش خورده است و انحنای آن هم بر طرف گردیده و حالت استکانی پیدا کرده و طرفی هم که استکان روی نعلبکی می نشیند نیز همچون حفره ای دیگر به هم آورده شده است و بسته شده آنچنان که استکانی هم شکل گرفته است که حالا روی نعلبکی هم نشسته است. و لذا استکان را می توان هم توروسی دید که یک سرش بسته شده و هم کره ای که حفره ای در آن تعبیه گردیده است. و حالا اینکه مسئله ی توروسهای غیر قابل حرکت (non-dispaceable torus) مربوط به مسائل کوهمولوژیهای فلوئر چیست؟ و لذا باید هم بیشتر دقت کرد. این مقاله ی دیگر را هم ببینید:

    https://arxiv.org/abs/1911.04302

     

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا ﴿الإسراء: ٨١﴾

    الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿محمد: ١

    سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الحدید: ١

    وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا ﴿الإسراء: ٨٢﴾

     

    12182. رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله: أعدى عَدوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ . 

     

    میزان الحکمه ری شهری، جلد 7، ص 108

    http://lib.eshia.ir/27307/7/108

     

    1 - الحسین بن الحسن الحسنی - رحمه الله - وعلی بن محمد بن عبد الله جمیعا، عن إبراهیم بن إسحاق الأحمر، عن عبد الرحمن بن عبد الله الخزاعی، عن نصر بن مزاحم، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام قال: لما أقدمت بنت یزدجرد على عمر أشرف لها عذارى المدینة وأشرق المسجد بضوئها لما دخلته، فلما نظر إلیها عمر غطت وجهها وقالت: " أف بیروج بادا هرمز "فقال عمر: أتشتمنی هذه وهم بها، فقال له أمیر المؤمنین علیه السلام: لیس ذلک لک، خیرها رجلا من المسلمین وأحسبها بفیئه، فخیرها فجاءت حتى وضعت یدها على رأس الحسین علیه السلام فقال لها أمیر المؤمنین: ما اسمک؟ فقالت: جهان شاه، فقال لها أمیر المؤمنین علیه السلام: بل شهربانویه، ثم قال للحسین: یا أبا عبد الله لتلدن لک منها خیر أهل الأرض، فولدت علی بن الحسین علیه السلام وکان یقال لعلی بن الحسین علیه السلام: ابن الخیرتین فخیرة الله من العرب هاشم ومن العجم فارس. وروی أن أبا الأسود الدئلی قال فیه: وإن غلاما بین کسرى وهاشم * لاکرم من نیطت علیه التمائم

     

    اصول الکافی، شیخ کلینی، جلد 1، صص 466-467

    http://lib.eshia.ir/11005/1/466

     

     

    یک وقت هست که یک شاه و سلطانی به  شخصی یا جایی پناهنده می شود و او هم پناهش می دهد و بلکه از اساتید امام خمینی نیز حضرت آیت الله العظمی شاه آبادی تشریف داشته اند. ولی یک وقت هم هست که پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم خود به شاه ایران نامه می نویسند و می فرمایند که به اسلام ایمان بیاورید و آن شاه هم قبول نمی کند.

    و لذا یک وقت مسئله این است که روشنفکر نمایی و بلکه بظاهر دانشمندی در ظاهر است که دانشمند می نماید ولی در باطنش در کفر خودش مانده است و حتی حاضر هم نیست که اسلام بیاورد. خوب اینجا است که می فرماید اعدی عدوک نفسک بین جنبیک. یعنی اویی که در کفر خودش مانده است یحتمل حاضر هم هست که خودکشی کند ولی اسلام نیاورد و نمی آورد. 

    یک جایی در مقطع زمانی و مکانی هست که تولید و جهش تولیدی می تواند از در استکبار و مخالفت با خدا و پیامبر و ائمه ی اطهار علیهم السلام و اسلام هم باشد و همین جهش تولیدی می تواند نهایتاً باعث به هم زدن امنیت نیز شود، ولی وقتی همین جهش تولیدی در راستای اسلام و خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار علیهم السلام بلکه کمک به مستضعفین هم باشد و لذا باعث امنیت داخلی و حتی جهانی  هم می تواند شود.

    این را مثلاً در مورد آنفولانزا و بلکه وبازدگی کروناویروس کوید-19 می توانید ملاحظه بفرمایید که سیستم ایمنی بدن را بهم می ریزد و دچار اختلال می کند. خوب، اینجا مسئله از لحاظ حساسیت و آسم و تنگی نفس چه می تواند باشد؟ یحتمل گلوبولهای سفیدی مثل ائوزینوفیل و نوتروفیل که قرار است سیستم ایمنی بدن را تامین کنند بیش از حد روی برنش بنشینند و بیمار را دچار آسم کنند. از آن طرف اگر آنتاگونیستهایی را به عنوان دارو به بیمار تجویز بفرمایند که این بار را از روی برنشها بردارد، ممکن است که سیستم ایمنی بدن باز بخاطر اینکه شمار گلوبولهای سفیدش آیا بیش از حد کاهش یافته است او را دچار افکار خودکشی و بلکه خودکشی کند. یعنی یک جایی نتگی نفس به او اجازه تنفس نمی دهد و جایی دیگر راه تنفس او باز می شود ولی هنوز این احتمال هست که خود سیستم ایمنی بدن به خودش حمله کرده و او را دچار اختلالات ایمنی کند! این است که می فرمایند منتولوکاست چنین عوارضی را می تواند داشته باشد هر چند که بقول معروف داستان از این نوع هم نیست که طرف با یک دانه مویز گرمی اش کند و با یک دانه زرشک سردی اش کند. یعنی یک وقتهایی هست که یحتمل سالک الی الله خودش هم نداند که دارد با حق مخالفت می کند و لذا همین می تواند او را دچار مشکلاتی کند؛ و اما یک وقت هست که بنظرش هم می رسد که حق را دریافته است ولی بیش از حد هم دارد خود را مُحق فرض می کند و لذا باز هم به راه باطل می افتد. و لذا باید مواظب انواع افراط و تفریطها هم بود. البته اینجا نجاست کار به این وضوح نیست که بفرماید تا خاخام روحانی یهودی از خون ختنه سوران پسر بچه همانجا از سمبولش نخورد، ختنه سوران هم قبول نیست. و لذا بهترین کار این است که وقتی حق بر ما روشن شد، همه ی راه های باطل را هم حتی المقدور کنار بگذاریم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    قتل الخراصون (الذاریات: 10)

     

    چرخه باطلی به نام چاپ مقالات در ژورنال‌‎های ISI

    وقتی سود پژوهش‎های دانشمندان ایرانی در جیب غربی‎ها می‎رود!




    سال‎هاست که شاخص‌های ارتقای علمی ‌اساتید، مورد اختلاف اعضای هیئت علمی ‌دانشگاه‌های مختلف قرار دارد، خصوصاً اجبار به ارائه مقالات متعدد در سال و به‌ویژه ارسال مقاله ISI به‌عنوان مسیری برای ارتقای علمی!
    مقاله ISI علاوه بر هزینه‌بر بودن، بازار سیاه پذیرش میلیونی مقالات، رد بدون دلیل مقالات دانشجویان، طولانی بودن روند دریافت و چاپ مقالات به‌گونه‌ای تحویل مجانی علم تولیدی داخل کشور به ژورنال‌های خارجی است، ژورنال‌هایی که در مسیر تحریم علمی ‌ایران هم گام برمی‌دارند.
    یکی از اساتید جامعه‌شناسی دانشگاه تهران در  گفت‌وگویی معضل مقالات را این‌گونه مطرح کرد: اگر یک استاد دانشگاه ۱۰۰ کتاب هم تولید کند بازهم ملاک ارتقای رتبه اساتید، ۴ مقاله ISI است؛ همین موضوع موجب شده است که دانشکده فنی دانشگاه تهران جز تولید ISI و مهاجرت دانشجو کار دیگری نداشته باشد.
    یکی دیگر از استادان دانشگاه در این‌باره معتقد است: متأسفانه این مسئله در ایران اتفاق افتاده است. مثلاً ابلاغ کرده‌اند که همه اساتید برای ارتقا باید مقاله ISI داشته باشند. خب کجا این مقاله ISI را تصویب و تأیید می‌کنند؟ سرپل‌هایی در قالب شرکت‌هایی در هند، پاکستان، مالزی و ‌ترکیه! این شرکت‌ها مقالات ما را به‌صورت عمده می‌گیرند یا پول می‌گیرند و می‌نویسند و بعد هم می‌برند به قول خودشان در ISI ثبت می‌کنند. ‌‌ای کاش گردش مالی این صنعت شفاف می‌شد. من هیچ سندی ندارم، ولی فکر نمی‌کنم کمتر از ۱۰۰ میلیارد تومان در ماه باشد. این پروسه اگر برای عده‌ای در داخل کشور سود نداشت، چرا باید این چنین بر آن پافشاری می‌شد؟ چون سود دارد به دنبالش حلقه‌های قدرت ایجاد می‌شود و این حلقه‌ها آنچنان لابی‌هایی دارند که هر کس را بخواهد با آنها مقابله کند، خفه می‌کنند. مثل اتفاقی که برای حذف «مشق شب» افتاد. تا یک نفر خواست صنعت‌شان را مخدوش کند، سریعاً فضاسازی کردند و هزارتا آسمان و ریسمان ساختند و مانع شدند.
    استاد فیزیک و فلسفه علم دانشگاه شریف نیز معتقد است: در بسیاری از کشورهای پیشرفته‌ای همچون ژاپن، ‌آلمان و فرانسه مقاله ISI ملاک نیست و کم نیستند دانشجویانی که به دلیل ارائه ندادن مقاله در دانشگاه‌های کشور پذیرفته نمی‌شوند و همین دانشجویان سر از استنفورد و پرینستون در می‌آورند؛‌ چراکه این ‌دانشگاه‌ها معیارشان برای جذب دانشجو مقاله ISI نیست ‌اما اساتید دانشگاه‌های کشورمان با گرفتار ‌شدن در تله ISI و سرگرم شدن به رنکینگ‌های بین‌المللی با دست خودشان نخبه‌ها را فراری می‌دهند. خروجی دانشگاه‌های کشور افراد بی‌مهارتی است که حتی توانایی برقراری ارتباط با جامعه خود را ندارد.
    افزون بر این، رئیس سابق دانشگاه صنعتی شریف در نشست بسیج دانشجویی این دانشگاه که با عنوان «مقاله‌محوری در دانشگاه‌ها و راهکارهای برون‌رفت از آن» برگزار شد، گفت: ISI با این هدف ایجاد شد که دانشمندان در سرتاسر دنیا بتوانند با هم حرف بزنند و دستاورد‌های خود را به ‌اشتراک بگذارند که این جنبه خوب ISI است ولی ISI جنبه‌های منفی بسیاری دارد از جمله اینکه به شدت استعماری است به این صورت که  ISI می‌تواند خیلی زیرکانه تمامی تحقیقات در سراسر دنیا را جهت‌دهی کند. همچنین اینکه شکل مقاله و فرمت آن را هم او تعیین می‌کند و نکته رذیلانه‌ای که گاهی اوقات پیش می‌آید که اگر مقاله خوبی به دست ناشر برسد آن را رد کرده و ناشر به نام خود آن را چاپ می‌کند و امتیاز مقاله را از نویسنده واقعی آن سلب می‌کند. نکته دیگر اینکه صاحبان این مجلات می‌توانند در کشور‌های جهان سومی ‌افراد بزرگ را با چاپ نکردن مقاله‌هایشان کوچک کرده و افراد کوچک را بزرگ کنند. به‌عنوان مثال یکی از دوستان من که از سوئد آمده بود برای من تعریف می‌کرد که اگر بخواهند فردی را بزرگ کنند هر مقاله‌ای که می‌نویسند نام او را هم در آن ثبت می‌کنند و اگر کسی را نخواهند بزرگ کنند هر کاری که بکند مقالات او را چاپ نمی‌کنند. همانند کاری که آمریکا در پاناما کرد که یک آدم ضعیف را رئیس‌جمهور کرد و پس از اینکه شرایط جامعه به هم ریخت خود را فرشته نجات معرفی کرد و وارد پاناما شد.
    وزیر اسبق صنایع و معادن در دولت نهم نیز با‌ اشاره به مقالات ISI اظهار داشت: محققان برجسته کشورها فعالیت چندین ساله خود را در 10 یا 15 برگ در اختیار کشورها قرار می‌دهند که آنان از این تولید بهره می‌برند، کشورهای دیگر، علم ارائه شده محققان سایر کشورها که یک عمر زمان برده است را تبدیل به فناوری کرده و با قیمت بسیار بالا به خود کشور می‌فروشند!
    رهبر انقلاب نیز در دیدار با اساتید دانشگاه وقتی که اساتید از سیستم ارتقای هیئت علمی‌گلایه کردند حق را به آنها دادند و فرمودند: «مقالات درج‌ شده‌ در مجلات ISI هم همیشه ملاک نیست. آن‌چنان که اهل فن و افراد مطلع به بنده گزارش می‌دهند، این‌ها سطوح مختلفى دارد و آن‌چنان نیست که صرف این معنا یک ملاک دائمى به ‌حساب بیاید.»
    معظم‌له همچنین در دیداری دیگر می‌فرمایند: «صرف اینکه مثلاً یک مقاله در یک مجله‌ ISI منتشر کرده یا چه تعداد مقاله منتشر کرده، کافى نیست؛ یعنى محقق و پژوهشگر ما نباید براى کسب رتبه‌ علمى به دنبال این باشد که مقاله‌اى را تهیه و تولید کند که براى کشور هیچ فایده‌اى ندارد و هیچ خلأیى از خلأهاى پژوهشى کشور را پر نمی‌کند.»
    همانند سال‌های قبل ظاهراً با برقراری تحریم‌ها، عدم پذیرش آثار پژوهشگران ایرانی در انتشارات معروف دنیا مجدداًً آغاز شده است. هر چند در گذشته نیز همزمان با تحریم‌های سیاسی ایران، دامنه تحریم‌‌ها به حیطه چاپ و انتشار مقالات شهروندان ایرانی نیز گسترده شد. اخیراً انتشارات معروفی مانند Elsevier، Willey وTaylor & Francis در ارتباط با مقالات ایرانی به‌صورت واضح و شفاف و با ارائه این دلیل که نویسندگان مقاله از شهروندان ایرانی هستند یا اینکه وابسته به دولت ایران می‌باشند از ارائه خدمات چاپ و انتشار معذورند.
    در یک نمونه از ایمیل‌هایی که اخیراً برای یکی از پژوهشگران ایرانی که قصد چاپ مقاله در مجله Drug and Chemical Toxicology از سوی سردبیر این مجله ارسال شده است، صراحتاً قید شده است که به‌خاطر دور جدید تحریم‌های صورت گرفته ایالات متحده آمریکا مقالاتی که نویسندگان آن شهروند ایران باشند یا نویسندگان آن مستقیم یا غیرمستقیم به دولت ایران وابسته باشند در این مجله مورد بررسی قرار نخواهند گرفت!
    به علاوه، اخیراً وب‌سایت الزویر قوانین تحریم‌های OFCA یا دفتر کنترل سرمایه‌های خارجی را در انتشارات خود بروز نموده است و بر اساس آن از نویسندگان ایرانی و برخی کشورهای دیگر خواسته است در تعهدنامه اقرار نمایند که کار پژوهشی آنها وابسته به نهاد، موسسه یا سازمان وابسته به دولت ایران نباشد!
    بر طبق آمارهای شورای عالی انقلاب فرهنگی تعداد مقالات ISI برتر ایران از 196 عنوان در سال 2005 به 758 عنوان در سال 2015 رسیده است. این آمار قطعا با توجه به ارسال مقالات دانشجویان به ژورنال‌های خارجی به تعداد قابل ‌توجهی خواهد رسید. از سوی دیگر، انتشار یک مقاله علمی‌یا به اصطلاح Paper یا Article در ژورنال‌های خارجی نیاز به یک پروسه‌ای دارد که دریافت وجه از 30 تا 500 دلار از الزامات روند پذیرش یک مقاله در آن ژورنال به‌حساب می‌آید. حال اگر به‌طور مثال، آمار تعداد مقالات منتشرشده در سال 2016 را در هزینه انتشار آن در یک ژورنال ضرب کنیم، به یک هزینه سرسام‌آوری خواهیم رسید.
    البته این همه ماجرا سود آن ژورنال نخواهد بود، بلکه این ابتدای همان «الیگارشی بین‌المللی» با یک پوسته علمی‌ می‌تواند باشد. ماجرا خیلی ساده است. طبیعتاً یک پژوهشگر به‌دنبال ارائه یک مقاله برای انتشار نتایج تحقیق خود است و مقالات ISI مهم‌ترین فضا برای انتشار آن به شمار می‌روند. محقق در سرچ ژورنال‌ها به ژورنال‌های hot paper می‌رسد که این مقالات بیشترین ارجاع را دارند. پژوهشگر می‌آید و تحقیق خود را داخل فیلد این مقاله انجام می‌دهد، زیرا فرض می‌کند بیشتر دیده می‌شود، اما پشت صحنه اتفاق دیگری در حال روی دادن است؛ آن ژورنال، مقاله‌ای را برتر می‌کند که مورد نیاز آن کشور یا آن موسسه است. به این معنی که شرکت‌های متصل به ژورنال‌ها آن مسئله اصلی و عمده خودشان را که ابهام دارند و می‌خواهند پژوهشگران روی آن کار کنند، به‌صورت hot paper چاپ می‌کنند و پژوهشگر برای اینکه مقاله‌اش چاپ شود، از این موضوع تأسی می‌گیرد و طبق آن چیزی که آنها می‌خواهند، کار می‌کند.جالب اینجاست که پژوهشگر بدون اینکه از این قضیه آگاه باشد، ابتدا با هزینه ارزی زیاد مواد اولیه این تحقیقات را از آنها خریداری می‌کند، سپس با صرف هزینه، زمان و انرژی پازل‌های تحقیقاتی آنها حل می‌شود و بعد از آن، نتایج این تحقیقات را که با صرف هزینه زیادی صورت گرفته، درست در فرمتی که لازم دارند از محقق می‌گیرند تا در مجله خودشان منتشر کنند و نهایتاً هر محقق بدون آنکه خود بداند و شادمان از چاپ مقاله‌اش در مجله موردنظر در اصل گوشه‌ای از پازل طراحی‌ شده توسط آنها را حل کرده که خود نیز از آن آگاه نیست!
    به نقل از خبرنامه دانشجویان؛ دست آخر اینکه، این تیم تحقیقاتی پشت صحنه این مجلات با کنار هم قرار دادن نتایج تحقیقاتی که هر قسمت آن توسط یک یا چند پژوهشگر به دست آمده، مشکل بزرگی را حل می‌کنند یا به تولید علمی ‌خاصی می‌رسند، بدون اینکه هیچ‌گونه تلاشی در این مورد انجام داده باشند. مثال بارزی که در این موضوع عینیت پیدا کرده است، ساخت یک جت پیشرفته می‌تواند باشد. یک دانشجو می‌آید و دُم یک هواپیما را می‌سازد، یکی دیگر بال آن را می‌سازد و دیگری اجزای داخلی و ناوبری، بعد نتایج در اختیار آن ژورنال قرار می‌گیرد و آنها هم به راحتی بدون اینکه هزینه کرده باشند، در اختیار کمپانی‌ها قرار می‌دهند. اتفاقی که به آن‌ اشاره شده، در علم اقتصاد تحت عنوان سواری مجانی یا Free Riding تعبیر می‌شود؛ یعنی کسب سود بدون هزینه از طریق بهره‌مند شدن از هزینه‌کرد دیگران!

     

    http://kayhan.ir/fa/news/188814/

    --------------------------------------------------------------

     

    این چیزی را که مقاله ی فوق مطرح می کند از اهمیت بسیاری برخوردار است. و این فقط یک چیزی نیست که مختص دانشمندان ایرانی هم باشد و بلکه مختص دانشمندان جهان سوم هم نیست و بلکه دانشمندان جهان هر کدام به انواعی است که بدان مبتلا هم هستند. یعنی معنایش این نیست که دانشمندان آمریکایی اگر اینطور مبتلا نیستند دیگر وضعشان خوب است و جور و واجورهای دیگری هم مبتلا نیستند. مثالش را که خیلی معروف است همان است که در آلبرت اینشتن ملاحظه می شود که بالاخره اصل مسئله چیست در این موضوع حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ حتی وقتی فقه و حکمت متعالیه را هم دانشمندان کنار می گذارند و فقط مثلاً به ریاضی فیزیک می پردازند، هنوز مسئله حل نمی شود آنطور که مربوط است در بالاترین سطوح حکمت الهی که از دست بشری که بندگی خدا را هم کنار گذاشته است و در عین حال همان علمش نیز او را به طغیانگری انداخته است هر چند که می خواهد بسیار زیرکانه با کید و حیله و کلک نیز بر همه و همه اعمال قدرت هم کند. 

    این را وقتی آن درگیری بین مستضعفین و مستکبرین را از روی فساد کنار گذاشتیم و مستضعفین عالم را مغلوب مستکبرین فرض کردیم و دانشمندان را هم در خدمت همان مستکبرینی که نه خدا را می شناسند و نه پیغمبر را و نه امام مستضعفین را. آنگاه انسان بیشتر هم متوجه می شود که دعوای بین خیاطهای شاه و بلکه پالاندوزها وقتی خیاطها فراخوان داده شده اند و پالاندوزها هم حالا بلکه از سر مضیقه یا نداری و فقر یا کسب و کار کسادی که دچارش شده اند نیز آمده اند بخاطر اینکه دارندگان خر و حمار همان پالانهای قدیمی خود را استفاده می کنند و بلکه به مدلهای بالاتری که احتیاج ندارند که هر روز پالاندوزی بروند. یعنی ما دعوای بین حضرت موسی و فرعون را کنار بگذاریم، یا عرضه شود که حالا کو تا بلکه حضرت عیسی از آسمان به زمین تشریف فرما شوند یا اینکه حالا کو تا امام زمان عجل الله فرجه الشریف از غیبت بیرون بیایند و با حضرت عیسی علیه السلام هم تعارفها داشته باشند؟! این یحتمل بنظرمان اینطور برسد که ما فرضاً شاهنشاه آریامهر خود را بازیافته ایم و تقصیر پالاندوزها هم هست که خودشان را قاطی خیاطها اهل بخیه فرض کرده اند؛ و بلکه حتی بقول معروف همانطور که حاج آقایی در بی آر تی اظهار می داشتند خدا بیامرزی هم برای شاه مرحوم و نه لعنت شده هم بفرستند بعضی. اما اینجا مسئله این است که این دعوای بین نه فقط خیاطها و پالاندوزها را حل نمی کند که چطور شد که نه فقط شاه را خیاطهایش لخت و عور به رژه فرستادند و بلکه اعلیحضرت فرار را هم بر قرار ترجیح دادند و رفتند که رفتند. یعنی همانهایی که خودشان خیلی ادعای خیاطی و آن هم خیاطی شاه را داشتند و دارند نیستند که از هر پالاندوزی هم بدترند؟ آنجایی که مسئله حکمت الهی و حتی کمی پایینتر بیاییم و آیا حتی نیاییم و فرض مسئله را همان حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بگیریم هر چند که ما باید آنگاه به سمت حکمت الهی سعی کنیم سعود هم کنیم، ادعای خیاطی شاه و نه پالاندوزی را کردن کار خیلی آسانی هم نیست. مسئله این است که شاه کجا؟ و حتی ولی فقیه مد ظله العالی نایب امام زمان عجل الله فرجه الشریف کجا؟ بنده این را هم عرض کنم که اتفاقاً آن استاد رئیس دانشکده ریاضیات دانشگاه علم و صنعت که عرض کردم مرحوم دکتر اسرافیلیان هم بودند. و یک وقتی کتاب حسابان روی خمینه های مایکل اسپیوک را دست این حقیر دیدند و نکاتی را در موردش فرمودند که بنده حالا خیلی یادم نیست. 

    اما یک نکته ای هم هست که دکتر مسعود افضلی روانپزشک بیمارستان مهرگان یک بار بنده ی حقیر شنیدم که حالا تا چه حد جدی بوده باشد می فرمودند که کسانی که دچار بیماریهای روحی می شوند سرما خوردگی و یحتمل آنفولانزا هم نمی شوند! یحتمل این دلیلش می تواند این باشد که افرادی که دچار افسردگی می شوند آنقدر دچار سردی مزاج می شوند که دیگر برایشان سرماخوردگی و آنفولانزا نیز غیر ممکن می شود! و اما خوب این  معنایش این هم نیست که پس بنابراین اگر کسی هم دچار بیماری کروناویروس کوید-19 شود نیز باید کلاهش را بیاندازد هوا چرا که دیگر خیلی شانس هم آورده است که آنفولانزا شده است و لذا افسرده هم نمی تواند باشد!!! و مثلاً اگر صادق هدایت هم خودکشی نمی کرد و سعی می کرد از کتابهایش مقالات مهمی را استخراج کند، آنگاه می توانست آنها را آی اس آی هم کند و در ژورنالهای مهمی هم چاپ کند و بلکه از مبحث گرانش کوانتومی و کوهمولوژیهای فلوئر هم پیشی بگیرد؛ البته این مستلزم این است که مثلاً بتواند زند و هومن یسن را به اندازه ی کافی مجردش کند که از آن مقالات ریاضی فیزیکی با تغییرات حالاتی بین دوران زرین و سیمین و فولادین و آمیختگی آهن تا چه حدی حتی در مکانیک آماری جبرهای سی-استار و بلکه هندسه ی ناجابجایی کاربردی هم کند! و البته اینکه حالا شما چقدر می توانید همه ی اینها را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی درست بگنجانید تا آنجایی که به ابرتقارن N=4 وفا-ویتن هم مربوط می شود نیز خود مسئله ی دیگری است که حتی آیا همین را نیز می توانید درست کاپوستین-ویتنی لنگلندزی غیر ارشمیدسی اش کنید یا خیر؟ 

    مسئله این است که قبل از اینکه اینها را بخواهیم وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کنیم، آیا دقیقاً هم می دانیم ربط مسائل در همه ی سطوح به حکمت الهی از یک طرف و از طرفی دیگر هم به ریاضی فیزیک و بلکه صنعت و تکنولوژی نیز ما را دارد به کجا می برد؟ یا اگر هر پالاندوزی هم آمد ادعای خیاطی کرد می فرمایید که بالاخره او هم اهل بخیه است دیگر. این مستلزم آن است که یک مکتبی داشته باشید که هم پالاندوز را اجازه دهد که بیاید سر مکتب بنشیند و هم خیاط و هم طلبه و هم دانشجو.... استاد درسش را می گوید و حالا کیست که بفهمد؟ و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿الذاریات: 10﴾

     

    یک مقاله ی جالبی است در روزنامه های رایج امروز که راجع به مقالات آی اس آی می فرماید. در آخر مقاله حرف جالبی را می زند که یک ویرایش دیگر آنرا بنده ی حقیر از قول رئیس سابق دانشکده ریاضی نقل قول می کنم. می فرمایند که یک بنده خدایی رفت درخواست کار داد برای یک کارخانه ی دوچرخه سازی؛ بعداً معلوم شد که این کارخانه دوچرخه سازی هم خیلی نبوده است و بلکه کارخانه ی مثلاً هواپیما سازی بوده است ولی هیچ کس از کارکنان کارخانه هم خبر نداشته است که آنجا دارند هواپیما هم می سازند. هر کسی یک گوشه ی کوچکی از کار را یک جوری گرفته بوده است و چیزی می ساخته است که وقتی همه چیز را سر هم می کردند خودشان هم نمی دانستند که دوچرخه است یا هواپیما است! حالا اگر این مال 60-70 سال پیش بوده است که امروزه روز یحتمل هم بجای هواپیما یک وقت دیدید دارد ماهواره و ماهوراه بر هم می سازد خودش خبر ندارد و کانه یک وقت خبردار شود که به او بفرمایند که هر کسی بر حسب معادلات یانگ-بکستر می تواند ماهواره و بلکه ماهواره بر خود را داشته باشد و آن هم نه هر ماهواره و ماهواره بری را و بلکه از نوع خیلی مرغوب و پیشرفته ی آنرا که فرضاً مدل انبوه سازی شده ی دابلیو-وی (WV) هم هست که حتی شهروندان آمریکایی هم برایش له له می زنند که آیا بتوانند سوارش شوند! و حالا مثل ماشین پراید هم می توان به فلسطینیها و لبنانیها و یمنیها و سوریها و عراقیها و افغانیها و همه و همه یکی یک دانه و بلکه یک الی ده دانه هم داد سوارش شوند.

    نکته ای را که مقاله ی روزنامه ی رایج امروز نمی فرمایند این است که درست است که مقالات آی اس آی را به چاپ رساندن خوب سخت هم هست و بلکه دانشمندان جهان سوم را ژورنالهای مختلف می توانند آلت دست خود کنند تا آنجا که بفرمایند که ما مقالات دانشمندان ایرانی را چاپ نمی کنیم. و اما این ضعفی هم هست که خود کشورهای جهان سوم نیز دارند که دانشمندانشان را بدون پشتوانه رها کرده اند. و الا که نکته ای که هست این است که اگر مسئله حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی باشد که قرار است منشاء علم و فلسفه و حکمت باشد، خیلی بیشتر از این را هم ما می بینیم که آرشیوهای مقالاتی همچون آرشیو دانشگاه کرنل بطور رایگان مقالات را آنطور که خود نویسنده های آن خیلی اوقات مایلند در اختیار عموم دیگر دانشمندان می گذارند؛ و حالا یحتمل یک پالان دوزی هم بدتر از این بنده ی حقیر قاطی خیاطها خودش را جا بزند و وارد مسائل روز پژوهشی خود را نشان دهد چرا که او هم مثلاً اهل بخیه است؛ و حالا باید خدا را شکر کرد که خودش را جای جراحان شاه هم نخواسته جا بزند!

    نکته اینجا این نیست که چقدر آن پالان دوز نفهم هم هست که خیال می کند از روی حماقتش می تواند خود را خیاط شاه نیز جا بزند، و نکته این هم نیست که خود پالاندوزهای دیگر هم او را به باد استهزاء بگیرند که بابا توی پالاندوز کجا و خیاطی شاهنشاه آریامهر کجا؟ نکته این است که اگر همین پالاندوزهایی که خودشان خودشان را به باد تمسخر می گیرند اگر واقعاً می توانستند از تستها و آزمونهای ورودی برای همان بخیه زدنهای چه پالانی و چه خیاطی سربلند بیرون بیایند، یحتمل لااقل ماسکهای خیلی خوبی هم می ساختند و کلی از مشکلات ماسکی را هم حل می کردند. یک گوشه ای از کار را می گرفتند و مسائل را حل می کردند. ولی خوب، وقتی همه از دور دارند نگاه می کنند یحتمل متوجه نشوند که آیا اینها والیبالیستهایی حرفه ای هستند که دارند توپ را از این طرف تور به آن طرف و از آن طرف به این طرف می زنند یا اینکه خیر؛ یحتمل هم والیبالیست نیستند و همان پالاندوزهای خودمانند و نه چیز دیگری. البته اینجا مقام معظم رهبری هم تاکید می فرمایند که یک تحقیرهایی هست که می خواهد بگوید که اصلا مردم هیچ کاره اند و بلکه همه بنشینند بنگرند ببینند چه بر سر همه و همه خواهد آمد!

    ریستارت ریستارت را هم مواظب هم باید بود! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    حم ﴿١﴾ عسق ﴿٢﴾ کَذَٰلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکَ اللَّـهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٣

    سوره مبارکه الشوری

     

    الان یک فیلمی را دیدم راجع به اسطوره ی ریاضیات، مریم میرزاخانی: Secrets of the Surface

    اسرار رویه! خیلی از افرادی را که در فیلم بودند را راجع به خودشان و کارهایشان کما بیش خوانده بودم و بعضی را هم از نزدیک دیده بودم یا سر کلاسهایشان نشسته بوده ام؛ خصوصاً پروفسور سیاوش شهشانی را. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ ۚ وَمَا تَخْرُجُ مِن ثَمَرَاتٍ مِّنْ أَکْمَامِهَا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ ۚ وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ أَیْنَ شُرَکَائِی قَالُوا آذَنَّاکَ مَا مِنَّا مِن شَهِیدٍ ﴿٤٧

     فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا فَالَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا یَسْأَمُونَ ۩ ﴿٣٨﴾ سوره مبارکه فصلت

     

    آنگاه زیارت کن ملکه دنیا و آخرت والده امام قائم علیه السلام را

     

    و قبر آن معظمه پشت ضریح مولاى ما امام حسن عسکرى علیه السلام است پس بگو

    اَلسَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلصَّادِقِ اَلْأَمِینِ اَلسَّلاَمُ عَلَى مَوْلاَنَا أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْأَئِمَّةِ اَلطَّاهِرِینَ اَلْحُجَجِ اَلْمَیَامِینِ اَلسَّلاَمُ عَلَى وَالِدَةِ اَلْإِمَامِ وَ اَلْمُودَعَةِ أَسْرَارَ اَلْمَلِکِ اَلْعَلاَّمِ وَ اَلْحَامِلَةِ لِأَشْرَفِ اَلْأَنَامِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلصِّدِّیقَةُ اَلْمَرْضِیَّةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا شَبِیهَةَ أُمِّ مُوسَى وَ اِبْنَةَ حَوَارِیِّ عِیسَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلتَّقِیَّةُ اَلنَّقِیَّةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلرَّضِیَّةُ اَلْمَرْضِیَّةُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا اَلْمَنْعُوتَةُ فِی اَلْإِنْجِیلِ اَلْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اَللَّهِ اَلْأَمِینِ وَ مَنْ رَغِبَ فِی وُصْلَتِهَا مُحَمَّدٌ سَیِّدُ اَلْمُرْسَلِینَ وَ اَلْمُسْتَوْدَعَةُ أَسْرَارَ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ وَ عَلَى آبَائِکِ اَلْحَوَارِیِّینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ وَ عَلَى بَعْلِکِ وَ وَلَدِکِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ اَلطَّاهِرِ أَشْهَدُ أَنَّکِ أَحْسَنْتِ اَلْکَفَالَةَ وَ أَدَّیْتِ اَلْأَمَانَةَ وَ اِجْتَهَدْتِ فِی مَرْضَاةِ اَللَّهِ وَ صَبَرْتِ فِی ذَاتِ اَللَّهِ وَ حَفِظْتِ سِرَّ اَللَّهِ وَ حَمَلْتِ وَلِیَّ اَللَّهِ وَ بَالَغْتِ فِی حِفْظِ حُجَّةِ اَللَّهِ وَ رَغِبْتِ فِی وُصْلَةِ أَبْنَاءِ رَسُولِ اَللَّهِ عَارِفَةً بِحَقِّهِمْ مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ مُسْتَبْصِرَةً بِأَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ مُؤْثِرَةً هَوَاهُمْ وَ أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِکِ مُقْتَدِیَةً بِالصَّالِحِینَ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً فَرَضِیَ اَللَّهُ عَنْکِ وَ أَرْضَاکِ وَ جَعَلَ اَلْجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَ مَأْوَاکِ فَلَقَدْ أَوْلاَکِ مِنَ اَلْخَیْرَاتِ مَا أَوْلاَکِ وَ أَعْطَاکِ مِنَ اَلشَّرَفِ مَا بِهِ أَغْنَاکِ فَهَنَّاکِ اَللَّهُ بِمَا مَنَحَکِ مِنَ اَلْکَرَامَةِ وَ أَمْرَأَکِ پس بالا مى‌کنى سر خود را و مى‌گویى

    اَللَّهُمَّ إِیَّاکَ اِعْتَمَدْتُ وَ لِرِضَاکَ طَلَبْتُ وَ بِأَوْلِیَائِکَ إِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ وَ عَلَى غُفْرَانِکَ وَ حِلْمِکَ اِتَّکَلْتُ وَ بِکَ اِعْتَصَمْتُ وَ بِقَبْرِ أُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِنْفَعْنِی بِزِیَارَتِهَا وَ ثَبِّتْنِی عَلَى مَحَبَّتِهَا وَ لاَ تَحْرِمْنِی شَفَاعَتَهَا وَ شَفَاعَةَ وَلَدِهَا وَ اُرْزُقْنِی مُرَافَقَتَهَا وَ اُحْشُرْنِی مَعَهَا وَ مَعَ وَلَدِهَا کَمَا وَفَّقْتَنِی لِزِیَارَةِ وَلَدِهَا وَ زِیَارَتِهَا اَللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ اَلطَّاهِرِینَ وَ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِالْحُجَجِ اَلْمَیَامِینِ مِنْ آلِ طه وَ یس أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِنَ اَلْمُطْمَئِنِّینَ اَلْفَائِزِینَ اَلْفَرِحِینَ اَلْمُسْتَبْشِرِینَ اَلَّذِینَ لاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ وَ اِجْعَلْنِی مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ وَ یَسَّرْتَ أَمْرَهُ وَ کَشَفْتَ ضُرَّهُ وَ آمَنْتَ خَوْفَهُ اَللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لاَ تَجْعَلْهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنْ زِیَارَتِی إِیَّاهَا وَ اُرْزُقْنِی اَلْعَوْدَ إِلَیْهَا أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی وَ إِذَا تَوَفَّیْتَنِی فَاحْشُرْنِی فِی زُمْرَتِهَا وَ أَدْخِلْنِی فِی شَفَاعَةِ وَلَدِهَا وَ شَفَاعَتِهَا وَ اِغْفِرْ لِی وَ لِوٰالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُؤْمِنَاتِ وَ آتِنٰا فِی اَلدُّنْیٰا حَسَنَةً وَ فِی اَلْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنٰا بِرَحْمَتِکَ عَذٰابَ اَلنّٰارِ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ یَا سَادَاتِی وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ (519 مؤلف گوید روایت شده از حضرت صادق علیه السلام که: زید شحام عرض کرد به خدمتش که چه ثواب است از براى کسى که زیارت کند یکى از شما امامان را فرمود مثل آن است که زیارت کرده حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله را) (519 و ما در سابق نقل کردیم روایتى که از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که: هر که زیارت کند امام مفترض الطاعه را و نماز گزارد نزد او چهار رکعت نوشته شود براى او حجه و عمره)

     

     

    اللهم ادخل علی اهل القبور السرور

     

     

    دراز کشیده بودم که کسی زنگ زد که آیا تصفیه ی آب نمی خواهید؟ گفتم حالا که اینطور شد، یک چیزی هم اینجا بنویسم. دیدم اصلا فایلهای مقالاتم هم باز همه ریستارت شده اند و خداحافظی کرده اند؛ و السلام. ولی به هر حال، یک نکته ای هست در مورد وصل کردن سرم به کسی که فرضاً فشارش افتاده است پایین. کسی که فشارش افتاده است پایین اگر بخواهد از طریق دستگاه گوارشی مستقیماً خود را تغذیه کند یا به کمک کس دیگری تغذیه شود، یحتمل دستگاه گوارش نتواند آنرا بپذیرد چرا که کانه شوکی به او دارد وارد می شود مخصوصاً اگر مواد غذایی که دارد مصرف می کند نیز یک چیز سنگینی باشد که به آسانی هم قابل هضم نیست. این است که سرم وصل کردن از این لحاظ می تواند جلوی این نوع شوکها را به دستگاه گوارش و بلکه به قلبی بگیرد و آن هم به قلبی است که به دلایلی چیزی باعث شده است که فشار خون پایین بیافتد و حالا باید از آن حالت بیرون آمده و وضعیت خود را بتواند بازیابی کند.

    التفات می فرمایید که ما اینجا اصلا وارد مقولاتی مثل حرام و حلال نشدیم همانطور که گفته هم نشد که آقایان خانمها حیا و حجاب را حفظ کنید. و اما حضرات آیاتی که در ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر چنین مقولاتی تجربه بیشتری هم دارند این کار را همینطوری از روی فشار معده و روده هم نمی کنند؛ این بندگان خدا دغدغه شان این است که حرام لقمه گی و حرامزادگی و بی حیایی و بی حجابی چه شوکهایی می تواند به افراد جامعه وارد کند و بلکه سیستم گوارشی و سیستم گردش خون را چطور مورد تهاجمات خود قرار دهند. همینجوری که نمی فرمایند و بالوالدین احسانا و اللهم ادخل علی اهل القبور السرور! به اهل قبور و والدین خود که نتوانستی احترام بگذاری و احترام آنها را حفظ کنی و بلکه برای آنها از خدا طلب مغفرت کنی، خودت را هم شوکه می کنی و مشکلات برای خودت هم ایجاد خواهی کرد. آنچنان که نفس سرکش می شود و عنان نفس از کف می رود.

    البته اینجا یک مسئله این است که بی حیایی و بی حجابی و مخصوصاً حرام لقمگی را که خود می تواند منجر به حرامزادگی هم شود را در داخل اسلام مهار کنیم آنچنان که آن کودکی که بدلیل حرامزادگی فرضاً یتیم هم شده است و به هر دلیلی پدر و مادرش را آیا از دست داده است که گناهی نکرده است که چرا و کی بوده است که موجب شده است که او به این دنیا پا بنهد. این یک مقوله ی دیگری است از نوع بهترین جهاد فی سبیل الله که حتی بتوان اسلام را به جهانیان تبلیغ هم کرد و نشان داد که این رسالت حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم و امامت ائمه ی اطهار علیهم السلام بوده است که آموزه های اسلامی را می تواند جهانی کند و مرز و حدودی در حکمت الهی نداریم. اگر غیر از این باشد و قرار باشد که اسلام را بدست کفار و مشرکین و منافقین محدود کنند که دیگر خدای ناکرده نعوذ بالله من الشیطان الرجیم از اسلام چیزی باقی نخواهند گذاشت این کفار و منافقین و مشرکین! و دیگر چه رسد به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما. لااله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    با سلام، این حقیر می خواستم در مورد علم و پژوهش علمی یک چیزهایی را عرض کنم. در نگاه اول به علم آموزی ممکن است اینطور بنظر برسد که اصلا کدام علم در میان این همه دعواهای حتی علمی؛ آیا با این همه دعواها علمی هم باقی می ماند؟ مسئله این است که برای علم اموزی باید یک شوق و ذوقی هم باشد که طلبه و دانشجو مایل باشد بیاید بنشیند سر مکتب و درس بیاموزد. ولی وقتی شاگرد احساس کند که معلمها و اساتیدشان خود وسط انواع دعواهای بزرگ و کوچک مختلفی گیر کرده اند، آنگاه آیا گیج نمی شود که ما وسط این دعوا داریم چه می کنیم؟ البته این وظیفه ی استاد هم هست که بتواند شاگردش را از تاریکیها به روشنایی هدایت کند و اما خود شاگرد هم در این کار موظف است که سعی و تلاش بسیاری کند. یقیناً یک جایی مسئله حکمت الهی است که باید بدان پرداخته شود. مثلاً آرن وال در وبلاگش از پاتریشیا کرون می فرماید که او اصلا اینکه حضرت محمد (صل الله علیه و آله و سلم) هم وجود خارجی حالا یا در مکه یا مدینه داشته است را نفی می کند. الان بنده می خواستم ببینم که دقیقاً او چه گفته است و از قول که این را هم گفته است ولی دیدم که سایت مزبور متاسفانه باز نمی شود! در کارهای پژوهشی ما می بینیم که یک سایتی یک وقت باز می شود ولی همان سایت یک وقت دیگری هم باز نمی شود؛ و حالا چرا چنین است و الله اعلم! اما اینکه حتی چنین ادعایی از دانشگاه پرینستون هم بیرون آمده است سوالی است که آیا این را شما می فرمایید که علم است؟ یا اینکه دارد نظر خود را به هر طریقی که می تواند بر دیگران حتی الممکن تحمیل می کند آنچنان که خیلیها هم ممکن است بفرمایند که خوب دانشگاه پرینستون است و استادی است اسلام پژوه و لذا باید هم حرفش را لااقل شنید ببینیم چیست؟ در صورتی که اسلام را از سر تا پا دارد نفی هم می کند. و خوب یک شوق و ذوقی در حد شهید مطهری هم می خواهد که بتواند جوابگوی این شبه فلاسفه باشند یا شاید هم بهتر است که اصلا اعتنایی به اینها نکرد تا عمق قضایا را بهتر درک کرد و بطور اساسی و مبسوط جوابشان را داد. یک نوع اسلام شناسی هم داریم که به قول معروف دانشمند اسلام شناس اسلام را به عنوان یک مبحثی که قابل بحث است دارد مطرح می کند ولی حالا خودش چقدر با اسلام مخالف است یا باور دارد خود مبحث دیگری است! اینجا چقدر و چطور می شود وارد مبحث حکمت الهی شد نیز خود مسئله ی مهمی است بسته به اینکه آیا دانشجو دارد در پرینستون تحصیل هم می کند یا در حوزه ی علمیه ی قم یا الازهر مصر یا دانشگاه القدس فلسطین یا دانشگاه عبری قدس یا دانشگاه تهران یا جای دیگری. به هر حال حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم در حوزه ی علمیه قم معنای خود را دارد و در پرینستون هم معناهای دیگری گویا دارد. و اتفاقاً بنده داشتم راجع به جاماییکا هم می خواندم که دیدم مذهب رستافاریان نیز گویا یک پدیده ی بدیع دیگری است. و البته نکته ی دیگر این است که حالا همه ی اینها به کنار، اگر بخواهیم مدل استاندارد ذرات فیزیک را به اقتصاد کاربردی کنیم چه باید کرد؟ نکته ی مهم این است که این مدل بدون بودجه های محلی-بین المللی کافی خودش نمی تواند مثل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی خود به خود کارآیی هم داشته باشد؛ آیا می تواند؟ خوب، اینجا در این مدل این است که ما سه نسل از کوارکها را داریم که حالا چقدر بینشان ابرتقارن هم واقع می شود؟ ولی در عین حال ابرتقارنهایی را هم داریم که تعداد ابرشارژهایشان می تواند آیا چقدر هم بیشتر باشد تا جایی که به سمت بینهایت هم میل کنند هر چند که بر سر گرانش اینجا چه می آید هم مهم است. و اما اگر ما بخواهیم پول رایج مملکتی را به عنوان کوراکها وارد اقتصاد بین المللی کنیم نیز اینجا مسائل مدل استاندارد ذرات فیزیکی به چه کاری می آیند؟ می شود؟ نمی شود؟ مذاکرات و چیزهای دیگری می خواهد؟ نمی خواهد؟ یعنی آیا از خود این مدل می توان برای اقتصادش هم کمک گرفت؟! گروه های بازبهنجارش اینجا چطور عمل خواهند کرد؟ سوال دیگر اینجا این است که الگوی امامت نیز در این مدلها به چه معنا است؟

    إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ ﴿فاطر: ٢٤﴾

     

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ 

     

     

    اَللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ وَ مِنْکَ أَطْلُبُ حَاجَتِی وَ مَنْ طَلَبَ حَاجَةً إِلَى اَلنَّاسِ فَإِنِّی لاَ أَطْلُبُ حَاجَتِی إِلاَّ مِنْکَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ وَ أَسْأَلُکَ بِفَضْلِکَ وَ رِضْوَانِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی فِی عَامِی هَذَا إِلَى بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ سَبِیلاً حِجَّةً مَبْرُورَةً مُتَقَبَّلَةً زَاکِیَةً خَالِصَةً لَکَ تَقَرُّ بِهَا عَیْنِی وَ تَرْفَعُ بِهَا دَرَجَتِی وَ تَرْزُقَنِی أَنْ أَغُضَّ بَصَرِی وَ أَنْ أَحْفَظَ فَرْجِی وَ أَنْ أَکُفَّ بِهَا عَنْ جَمِیعِ مَحَارِمِکَ حَتَّى لاَ یَکُونَ شَیْءٌ آثَرَ عِنْدِی مِنْ طَاعَتِکَ وَ خَشْیَتِکَ وَ اَلْعَمَلِ بِمَا أَحْبَبْتَ وَ اَلتَّرْکِ لِمَا کَرِهْتَ وَ نَهَیْتَ عَنْهُ وَ اِجْعَلْ ذَلِکَ فِی یُسْرٍ وَ یَسَارٍ وَ عَافِیَةٍ وَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلاً فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رَایَةِ نَبِیِّکَ مَعَ أَوْلِیَائِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَقْتُلَ بِی أَعْدَاءَکَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُکْرِمَنِی بِهَوَانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَ لاَ تُهِنِّی بِکَرَامَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ لِی مَعَ اَلرَّسُولِ سَبِیلاً حَسْبِیَ اَللّٰهُ مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ 

     

    بنده که به صدا و سیما اعتمادی ندارم چرا که اصلا بنظر می رسد که انگار سر تا پا با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بد هستند و حتی یک سر سوزن هم برای چنین چیزی ارزشی قائل نیستند. و برای همین هم هر وقت تلویزیون را روشن می کنید که ببینید اذان صبح را گفته اند یا خیر، می بینید که بله دارند اذان می گویند. البته این مثل این نکته هم نیست که بفرمایید مثلاً ماشینها را همه و همه را انبار کرده اند در پارکینگها و لوازم خانگی را هم همه و همه را قاچاق می کنند و چقدر چقدر هم خبرهایی از اختلاس و دزدی و کلاه برداری بانکها و همه و همه است و حالا هم که دیگر خیلیها حتی آنفولانزاهای شدیدی شده اند که موسوم است به همان کروناویروس کوید-19. و برای همین هم بنده ی حقیر یک بار رفتم مسجد برای شب قدر ولی دفعه ی دوم که سومین شب قدر هم بود دیگر نرفتم چرا که هی می خواهند جلوی در مسجد بهت اسپری و بلکه امشی هم بزنند که دستت را بیار جلو و به هم بمال که بلکه ضد عفونی هم شود.

    حالا ما مانده ایم اگر بخواهیم برویم خانه ی خدا چه می شود آنجا؟! بنده عرضم این است که حالا شما فرض بفرمایید که یک کسی هم بقول معروف آنجا سعادت داشت که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم ملاقات کند چرا که می فرمایند که ایشان هم تشریف می آورند مکه و مدینه در ایام حج. خوب، اگر بقول معروف یک نفر ایشان را ملاقات کند، آیا کافی نیست که همه و همه نیز متوجه شوند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف کیست؟ البته بنده ی حقیر اول فکر کردم که خوب همین یک نفر به همه می گوید که من امام زمان عجل الله فرجه الشریف را ملاقات کردم و لذا همه نیز می توانند ایشان را ملاقات کنند که بالاخره او کیست؟!

    اما بعداً بنده ی حقیر بنظرم رسید که نکند آنگاه یک جورهایی بشود که یکی هم دهن لقی کند و یک وقت دیدید که گفتند فلانی را اشتباهی بجای امام زمان عجل الله فرجه الشریف گرفتند و بردند آمریکا و مثلاً در ناسا خواستند امتحانش کنند که آیا او از ریاضی-فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم چیزی سر در می آورد یا اینکه فقط دارد الکی الکی ادعای امام زمانی می کند و از هیچی هم چیزی سر در نمی آورد! و حالا یک وقت چطور باید خودش را به سفارت پاکستان یا الجزایر یا ... در آمریکا که حافظ منافع ایران در آمریکا است معرفی کند تا بلکه یک جورهایی بتواند برگردد بیاید ایران. بنده فکر کنم برای همینها است که از حاجی بعد از اینها تعهد هم می گیرند که الا و لله است که باید با خودتان هیچ گونه مواد مخدری و حتی استامینوفن کودیین هم نداشته باشید و الا که سرتان از تنتان یک وقت دیدید جدا شد. و می دانید که اینها هم با کسی شوخی ندارند. البته این آیه قرآن هم هست که آنقدر سر کافران را از تنشان جدا کنید که دیگر کافران جرئت نکنند غلطهای زیادی کنند: فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّـهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿٤

    ولی عرض بنده ی حقیر این است که بعضیها اسلام را که  کارخانه ی آدم سازی است و بلکه خلیفة اللهی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را با مسخره بازی اشتباه هم گرفته اند. سلطان را چطور می خواهید نادیده بگیرید و بلکه تاجش را هم از سرش بخواهید بردارید و حال آنکه دارید می روید یک جایی که آنقدر خلیفة الله و سلاطین هستند که آمده اند ریارت که حالا نمی خواهم بگویم که شما توی آنها گم می شوید و تازه این آن سلطانی هم هست که همه و همه را و از جمله ما را نادیده می گیرد و بلکه بسلطانک الذی علا کل شیء ... و لا یمکن الفرار من حکومتک. این تذهبون؟ حالا برو مکه حاجی حاجی مکه؛ بعد هم اربعین برو نجف و کربلا و بعد هم بیا همه با هم می رویم مشهد! ببینم چطور می روی؟ اصلا کروناویروس بهت اجازه می دهد بروی؟ یا همینجایش هم قرنطینه ای و اسپری است و امشی و ماسک و دستکش و ...!!! پررویی هم حدی دارد دیگه. تازه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم می خواهی آنجا ملاقات کنی؟ تازه اگر رفتی آنجا مکه یحتمل باید برگردی بیایی آبدارچی و نظافتچی مسجدتان و او را هم ببری مکه تا آیا بلکه بتوانی خدمت آقا برسی یا خیر؛ و آخرش هم آیا آقا نخواهد فرمود که بچه می خواهی بروی خانه ی خدا و خودت هیچ خدمتی هم نمی خواهی به خانه ی خدا کرده باشی و بلکه در خانه هم آقای خانه ات هستی و دست به سیاه و سفید نمی زنی و آقا را هم می خواهی ملاقات کنی؟ النظافت من الایمان. سعادت می خواهد این کارها و خدا نصیب کند ان شاء الله! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

     بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: ٨٦﴾

     

    بنده ی حقیر یک چیزی را سریع عرض کنم و الا که غلط نکنم به سحری نخواهم رسید! داشتم این سخنرانیها را در مورد امنیت انسانی که اتفاقاً سخنران آن نیز رئیس واحد امنیت انسانی سازمان ملل است- و غلط نکنم بنده ی حقیر نمی دانم او را از کجا است که می شناسم!!! (بنده ی حقیر بدون اجازه ی ایشان اینجا عرض می کنم که ایشان نوه عمه ی این حقیر هستند!)- را می خواندم: 

     

    https://www.un.org/humansecurity/wp-content/uploads/2018/04/Final-

    Keynote-address-Mehrnaz-Mostafavi-Jamaica.pdf

     

    https://www.un.org/humansecurity/wp-

    content/uploads/2018/10/FINAL-keynote-address-Mehrnaz-Mostafavi-

    IHSC-2018.pdf

     

    (یادتان نرود خطها را به هم بچسبانید!)

     

    عرض بنده ی حقیر این است که سخنرانیهای خیلی خوبی هم هستند و می توانند خیلی هم مفید واقع شوند که چطور امنیت انسانی در همه ی عالم مهم هم هست از طرابلس لبنان گرفته تا جاماییکا و پرو و همه و همه ی کشورهای جهان آنچنان که محلیت-جهانی شدن افراد جوامع مختلف خیلی مسئله ای است که لااقل کروناویروس کوید-19 آنرا براحتی نشان داد که مراقبتهای ویزه ی دیگری را نیز می طلبد.

    و خوب بنده ی حقیر هم که یک وقتها که روی ریلهای قطار اگر خیلی خوابم نبرد و خدای ناکرده مثل آن بنده خدا که متوجه نشد و قطار آمد و نمی دانم چطور متوجه صدای آن نشد و بلکه زیرش گرفت و رفت و حتی شب قدر را هم درک نکرد که هیچی و حتی درسهای باگهاواد گیتای هاری کریشناها را هم نشنید و به رحمت خدا رفت. خدا بیامرزدش. ولی خوب، این مقالات از چندراشکار کهار و آرن وال را هم یک نگاهی اگر دوست داشتید بیاندازید؛ ربط اینها این است که اگر مسئله را در مورد میدانهای عددیش غیر ارشمیدسی کنید شبکه های تانسوری را حتی از راه AdS/CFT نیز بتوانید بدان ربط دهید:

    https://arxiv.org/abs/2004.06241

    https://arxiv.org/abs/1902.10157

    البته این نکته هنوز باقی خواهد ماند که چطور مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را کاری کنیم که از مرز بین مسلمان و غیر مسلمانی بگذرد آنطور که مثلاً وقتی کسی هم احتیاج دارد که به او سرم وصل کنند نیز فرقی ندارد که حالا او آیا مسلمان است یا غیر مسلمان است! اگر چنین احتیاجی دارد، بهتر است که این کار بالاخره انجام شود؛ حالا کروناویروس هم هیچی. یعنی این یک همتی را می طلبد که ما بتوانیم علویت و مهدویت را کاری کنیم که هم جهانی شود و هم بلکه گریه هایی هم در این میان نه فقط برای حماسه ی کربلای حسینی ریخته شود؛ و حالا جهاد فی سبیل الله هم که جای خود را دارد. گاهی اوقات خانمها هم در این میدانها زینب گونه از همه و همه جلو می زنند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    فَبَدَأَ بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِیهِ کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ ﴿76﴾

     

    اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لاَ تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ وَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَکُنْ لِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ مِنَ اَلْقَضَاءِ اَلَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اِجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی [فِی طَاعَتِکَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی وَ تُؤَدِّیَ عَنِّی أَمَانَتِی وَ دَیْنِی آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

     

    یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ أَنْتَ اَلرَّبُّ اَلْعَظِیمُ اَلَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى اَلشُّهُورِ وَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِی فَرَضْتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضٰانَ اَلَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ اَلْقُرْآنَ هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَیِّنٰاتٍ مِنَ اَلْهُدىٰ وَ اَلْفُرْقٰانِ وَ جَعَلْتَ فِیهِ لَیْلَةَ اَلْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فَیَا ذَا اَلْمَنِّ وَ لاَ یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ اَلنَّارِ فِیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

     

    فرض بفرمایید که ما نرم افزارهایی مثل سکایپ و واتز آپ و تلگرام و اینستاگرام و بلکه حتی ویرایشهای ایرانی نظیر تلگرام و اینستاگرام را هم بقول معروف طوطی واری نصب می کنید (لطفاً کوکوا را هم به این لیست نرم افزارها اضافه کنید: http://cocoa.dima.unige.it/cocoalib)؛ و اما حالا اینکه چقدر هم اینها به شما اجازه می دهند که از آنها بهره برداری کنید؟ این هم خود امری است دیگر! نکته ی مهمی که اینجا هست این است که ما طوطی واری هم که شده قرآن مجید را تلاوت می کنیم، همانطوری که یحتمل بنده ی حقیر بنظرم برسد که خوب حالا امروز نیکلاس بورباکی چه کار جدیدی یحتمل انجام داده است و سر بزنم ببینم کجا چه خبرهایی است؟

    و اما این یک شب قدری را می طلبد که در آن شب که بهتر از هزار ماه است قرآن کریم به قلب پیامبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم همچون حبل الله المتین نازل شود و همه بشریت هم از آن بهره مند شوند. یعنی یک سرّی دارد بنده ی خدا و بلکه خدایی شدن که این سر در شب قدر و حضرت فاطمه ی زهرا علیه السلام و صلوات بر آن حضرت اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلیها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک نهفته است کانه مرزی در مکان و زمان فضا-زمان حتی بین مسلمان و غیر مسلمان هم نمی شناسد و از همه و همه ی مرزها هم عبور می کند. یعنی شما دارید اسکایپ می کنید با این هدف که فلسفه انجام دهید یا تفسیر یا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی، فرقی نمی کند تا آنجایی که بدانی هم که داری چه می کنی حتی اگر داری همه ی این کارها را طوطی واری هم انجام می دهی.

    و لذا این مقالات راجع به یک سمینار بورباکی و همچنین دنباله های بورباکی را نیز بنگرید:

    https://arxiv.org/abs/2003.09329

    https://arxiv.org/abs/2002.09596

     

    مطلوب است کاربردی کردن این مقالات به مسائل مربوط به کاپوستین-ویتن و از جمله کاربرد آنها در:

     

    https://arxiv.org/abs/2001.06911

    https://arxiv.org/abs/1911.06702

    https://arxiv.org/abs/1910.01134

     

    و از جمله چه فرقی می کند که در نظریه های ریسمان، فقط مادولای رویه های ریمانی داشته باشید یا اینکه برینهایی غشائی از بعدهای بالاتری بجای رویه های ریمانی که زخامت فامیلی از رویه ها را در بعدهای بالاتری در نظر می گیرند و آنتروپی و انواع واپاشیهای آنها را یحتمل می باید که محاسبه کرد. البته بعضی نیز یحتمل حتی محاسبات میدانهای غیرارشمیدسی را نیز اینجا به میان می آورند... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بِّسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلَامٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥

     

     

    اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لاَ تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ وَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَکُنْ لِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ مِنَ اَلْقَضَاءِ اَلَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اِجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی [فِی طَاعَتِکَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی وَ تُؤَدِّیَ عَنِّی أَمَانَتِی وَ دَیْنِی آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

     

    یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ أَنْتَ اَلرَّبُّ اَلْعَظِیمُ اَلَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى اَلشُّهُورِ وَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِی فَرَضْتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضٰانَ اَلَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ اَلْقُرْآنَ هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَیِّنٰاتٍ مِنَ اَلْهُدىٰ وَ اَلْفُرْقٰانِ وَ جَعَلْتَ فِیهِ لَیْلَةَ اَلْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فَیَا ذَا اَلْمَنِّ وَ لاَ یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ اَلنَّارِ فِیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

     

    عرض بنده این است که بالاخره وقتی مریضی احتیاج دارد که حالا یا به خاطر مسائل تنفسی یا گوارشی یا حتی عصبی و بلکه در اثر اینکه فشارش افتاده است پایین به سرم وصل شود بجای اینکه یحتمل بتوان به او کمی هم آب قند داد تا حالش بلکه جا بیاید، آیا نباید خودش با پای خودش برود اورژانس عرضه بدارد که مرا به سرم هم وصل کنید؟ این نکته یحتمل فرقها دارد با اینکه عرضه داشته شود که عمرو بن عاص با همه ی نخبگی اش خدعه کرد وقتی در جنگ جمل قرآنها را گفت که سر نیزه کنند، ولی خدعه و نیرنگی را که ابن زیاد آنچنان کرد که به کربلا ختم شد هم چیز دیگری است.

    یک جهاد فی سبیل الله عظیمی را می طلبد آنجایی که ما با یک حکومت جهانی علوی مهدوی روبرو هستیم که حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم در آن در غیبت تشریف دارند. کمترین مسئله اش این است که دخترم و خواهرم حجابت را حفظ کن و پسرم و برادرم حیا را یادت نرود. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    بِّسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلَامٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥

     

     

    9928.عنه علیه السلام ـ لَمّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ ـ: فُزتُ و رَبِّ الکَعبَةِ.

     

    9928.امام على علیه السلام ـ پس از ضربت خوردن به دست ابن ملجم ـفرمود: به خداوند کعبه سوگند که رستگار شدم .

     

    http://lib.eshia.ir/27307/6/63

     

    وقال محمد بن عبدالله الازدی : أقبل أمیرالمؤمنین علیه السلام ینادی : الصلاة الصلاة فإذا هو مضروب ، وسمعت قائلا یقول : الحکم لله یا علی لا لک ولا لاصحابک ، و سمعت علیا علیه السلام یقول : فزت ورب الکعبة ، ثم قال علیه السلام: لا یفوتنکم الرجل ثم ساق القصة إلى قوله ـ : وإن هلکت فاصنعوا به ما یصنع بقاتل النبی ، فسئل عن معناه فقال : اقتلوه ثم حرقوه بالنار. فقال ابن ملجم : لقد ابتعته بألف وسممته بألف ، فإن خاننی فأبعده الله ، ولقد ضربته لو قسمت بین أهل الارض لاهلکتهم.

     

    http://lib.eshia.ir/71860/42/239

     

     

     

    وَ ذَکَرَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْأَزْدِیُّ قَالَ: إِنِّی لَأُصَلِّی فِی تِلْکَ اَللَّیْلَةِ فِی اَلْمَسْجِدِ اَلْأَعْظَمِ مَعَ رِجَالٍ مِنْ أَهْلِ اَلْمِصْرِ کَانُوا یُصَلُّونَ فِی ذَلِکَ اَلشَّهْرِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ إِذْ نَظَرْتُ إِلَى رِجَالٍ یُصَلُّونَ قَرِیباً مِنَ اَلسُّدَّةِ وَ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِصَلاَةِ اَلْفَجْرِ فَأَقْبَلَ یُنَادِی اَلصَّلاَةَ اَلصَّلاَةَ فَمَا أَدْرِی أَ نَادَى أَمْ رَأَیْتُ بَرِیقَ اَلسُّیُوفِ وَ سَمِعْتُ قَائِلاً یَقُولُ لِلَّهِ اَلْحُکْمُ یَا عَلِیُّ لاَ لَکَ وَ لاَ لِأَصْحَابِکَ وَ سَمِعْتُ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ لاَ یَفُوتَنَّکُمُ اَلرَّجُلُ فَإِذَا عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَضْرُوبٌ وَ قَدْ ضَرَبَهُ شَبِیبُ بْنُ بَجَرَةَ فَأَخْطَأَهُ وَ وَقَعَتْ ضَرْبَتُهُ فِی اَلطَّاقِ وَ هَرَبَ اَلْقَوْمُ نَحْوَ أَبْوَابِ اَلْمَسْجِدِ وَ تُبَادِرُ اَلنَّاسُ لِأَخْذِهِمْ. فَأَمَّا شَبِیبُ بْنُ بَجَرَةَ فَأَخَذَهُ رَجُلٌ فَصَرَعَهُ وَ جَلَسَ عَلَى صَدْرِهِ وَ أَخَذَ اَلسَّیْفَ مِنْ یَدِهِ لِیَقْتُلَهُ بِهِ فَرَأَى اَلنَّاسَ یَقْصِدُونَ نَحْوَهُ فَخَشِیَ أَنْ یُعَجِّلُوا عَلَیْهِ وَ لاَ یَسْمَعُوا مِنْهُ فَوَثَبَ عَنْ صَدْرِهِ وَ خَلاَّهُ وَ طَرَحَ اَلسَّیْفَ مِنْ یَدِهِ وَ مَضَى شَبِیبٌ هَارِباً حَتَّى دَخَلَ مَنْزِلَهُ وَ دَخَلَ عَلَیْهِ اِبْنُ عَمٍّ لَهُ فَرَآهُ یَحِلُّ اَلْحَرِیرَ عَنْ صَدْرِهِ فَقَالَ لَهُ مَا هَذَا لَعَلَّکَ قَتَلْتَ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ فَأَرَادَ أَنْ یَقُولَ لاَ فَقَالَ نَعَمْ فَمَضَى اِبْنُ عَمِّهِ فَاشْتَمَلَ عَلَى سَیْفِهِ ثُمَّ دَخَلَ عَلَیْهِ فَضَرَبَهُ حَتَّى قَتَلَهُ. وَ أَمَّا اِبْنُ مُلْجَمٍ فَإِنَّ رَجُلاً مِنْ هَمْدَانَ لَحِقَهُ فَطَرَحَ عَلَیْهِ قَطِیفَةً کَانَتْ فِی یَدِهِ ثُمَّ صَرَعَهُ وَ أَخَذَ اَلسَّیْفَ مِنْ یَدِهِ وَ جَاءَ بِهِ إِلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ أَفْلَتَ اَلثَّالِثُ فَانْسَلَّ بَیْنَ اَلنَّاس ِ. فَلَمَّا أُدْخِلَ اِبْنُ مُلْجَمٍ عَلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ نَظَرَ إِلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: اَلنَّفْسَ بِالنَّفْسِ إِنْ أَنَا مِتُّ فَاقْتُلُوهُ کَمَا قَتَلَنِی وَ إِنْ سَلِمْتُ رَأَیْتُ فِیهِ رَأْیِی. فَقَالَ اِبْنُ مُلْجَمٍ وَ اَللَّهِ لَقَدِ اِبْتَعْتُهُ بِأَلْفٍ وَ سَمَمْتُهُ بِأَلْفٍ فَإِنْ خَانَنِی فَأَبْعَدَهُ اَللَّهُ قَالَ وَ نَادَتْهُ أُمُّ کُلْثُومٍ یَا عَدُوَّ اَللَّهِ قَتَلْتَ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ إِنَّمَا قَتَلْتُ أَبَاکِ قَالَتْ یَا عَدُوَّ اَللَّهِ إِنِّی لَأَرْجُو أَنْ لاَ یَکُونَ عَلَیْهِ بَأْسٌ قَالَ لَهَا فَأَرَاکِ إِنَّمَا تَبْکِینَ عَلَیَّ إِذاً لَقَدْ وَ اَللَّهِ ضَرَبْتُهُ ضَرْبَةً لَوْ قُسِمَتْ بَیْنَ أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَأَهْلَکَتْهُمْ. فَأُخْرِجَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ إِنَّ اَلنَّاسَ لَیَنْهَشُونَ لَحْمَهُ بِأَسْنَانِهِمْ کَأَنَّهُمْ سِبَاعٌ وَ هُمْ یَقُولُونَ یَا عَدُوَّ اَللَّهِ مَا ذَا فَعَلْتَ أَهْلَکْتَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ وَ قَتَلْتَ خَیْرَ اَلنَّاسِ وَ إِنَّهُ لَصَامِتٌ مَا یَنْطِقُ فَذُهِبَ بِهِ إِلَى اَلْحَبْسِ. وَ جَاءَ اَلنَّاسُ إِلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالُوا لَهُ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ مُرْنَا بِأَمْرِکَ فِی عَدُوِّ اَللَّهِ فَلَقَدْ أَهْلَکَ اَلْأُمَّةَ وَ أَفْسَدَ اَلْمِلَّةَ فَقَالَ لَهُمْ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِنْ عِشْتُ رَأَیْتُ فِیهِ رَأْیِی وَ إِنْ هَلَکْتُ فَاصْنَعُوا بِهِ مَا یُصْنَعُ بِقَاتِلِ اَلنَّبِیِّ اُقْتُلُوهُ ثُمَّ حَرِّقُوهُ بَعْدَ ذَلِکَ بِالنَّارِ قَالَ: فَلَمَّا قَضَى أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ فَرَغَ أَهْلُهُ مِنْ دَفْنِهِ جَلَسَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ أَمَرَ أَنْ یُؤْتَى بِابْنِ مُلْجَمٍ فَجِیءَ بِهِ فَلَمَّا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیْهِ قَالَ لَهُ یَا عَدُوَّ اَللَّهِ قَتَلْتَ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ أَعْظَمْتَ اَلْفَسَادَ فِی اَلدِّینِ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ فَضُرِبَتْ عُنُقُهُ وَ اِسْتَوْهَبَتْ أُمُّ اَلْهَیْثَمِ بِنْتُ اَلْأَسْوَدِ اَلنَّخَعِیَّةِ جِیفَتَهُ مِنْهُ لِتَتَوَلَّى إِحْرَاقَهَا فَوَهَبَهَا لَهَا فَأَحْرَقَتْهَا بِالنَّارِ. وَ فِی أَمْرِ قَطَامِ وَ قَتْلِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ اَلشَّاعِرُ فَلَمْ أَرَ مَهْراً سَاقَهُ ذُو سَمَاحَةٍکَمَهْرِ قَطَامِ مِنْ فَصِیحٍ وَ أَعْجَمَ ثَلاَثَةِ آلاَفٍ وَ عَبْدٍ وَ قَیْنَة ٍوَ ضَرْبِ عَلِیٍّ بِالْحُسَامِ اَلْمُصَمَّمِ وَ لاَ مَهْرَ أَغْلَى مِنْ عَلِیٍّ وَ إِنْ غَلاَوَ لاَ فَتْکَ إِلاَّ دُونَ فَتْکِ اِبْنِ مُلْجَمٍ . وَ أَمَّا اَلرَّجُلاَنِ اَللَّذَانِ کَانَا مَعَ اِبْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُمُ اَللَّهُ أَجْمَعِینَ فِی اَلْعَقْدِ عَلَى قَتْلِ مُعَاوِیَةَ وَ عَمْرِو بْنِ اَلْعَاصِ فَإِنَّ أَحَدَهُمَا ضَرَبَ مُعَاوِیَةَ وَ هُوَ رَاکِعٌ فَوَقَعَتْ ضَرْبَتُهُ فِی أَلْیَتِهِ وَ نَجَا مِنْهَا وَ أُخِذَ وَ قُتِلَ مِنْ وَقْتِهِ. وَ أَمَّا اَلْآخَرُ فَإِنَّهُ وَافَى عَمْراً فِی تِلْکَ اَللَّیْلَةِ وَ قَدْ وَجَدَ عِلَّةً فَاسْتَخْلَفَ رَجُلاً یُصَلِّی بِالنَّاسِ یُقَالُ لَهُ خَارِجَةُ بْنُ أَبِی حَبِیبَةَ اَلْعَامِرِیُّ فَضَرَبَهُ بِسَیْفِهِ وَ هُوَ یَظُنُّ أَنَّهُ عَمْرٌو فَأُخِذَ وَ أُتِیَ بِهِ عَمْرٌو فَقَتَلَهُ وَ مَاتَ خَارِجَةُ فِی اَلْیَوْمِ اَلثَّانِی .

     

    الارشاد مفید/ ترجمه مرحوم حجت الاسلام رسولی محلاتی

    عبد اللّٰه بن محمد ازدى گوید:من در آن شب با گروهى از مردم کوفه که(طبق عادت هر ساله) در ماه رمضان از اول آن ماه تا بآخر در مسجد بزرگ(کوفه)نماز میخواندند بودم،من نیز با آنها نماز میخواندم،ناگاه نگاهم بمردانى افتاد که در نزدیکى درب مسجد نماز میخواندند،و(آن هنگام) على علیه السّلام براى نماز صبح وارد مسجد شد و صدایش بلند شد:(و فرمود:)نماز،نماز،هنوز صداى آن حضرت بآخر نرسیده بود که برق شمشیرها را دیدم و شنیدم کسى میگوید:اى على از آن خدا است حکم.نه از آن تو و پیروانت،(این شعار خوارج بوده که پس از داستان تعیین حکم در صفین میگفتند)و شنیدم على علیه السّلام میفرمود:این مرد از چنگ شما فرار نکند،و آن حضرت علیه السلام را دیدم که شمشیر خورده است،و(داستان چنین بود که در آغاز)شبیب بن بجرة شمشیر زد،ولى شمشیر او بخطا رفت و بطاق مسجد گرفت،مردى او را گرفت و بزمین زده روى سینه‌اش نشست،و شمشیر را از دست او بیرون آورد که او را بکشد دید مردم آهنگ او را کرده‌اند،ترسید مبادا مردم شتاب کنند (و بدین خیال که او کشنده است،او را بکشند)و سخن او را در این باره نشنوند(یعنى هر قدر فریاد کند:که کشنده من نیستم باور نکنند،یا بواسطۀ ازدحام صدایش بگوش آنها نرسد)از این رو از روى سینۀ شبیب برخاست و رهایش ساخته و شمشیر را بیکسو انداخت،شبیب پا بفرار گذارده(از میان مردمان گریخت)و خود را بخانه‌اش رساند،پسر عموئى داشت که در همان حال بر او وارد شد و دید شبیب پارچۀ حریرى از سینه‌اش باز میکند،باو گفت:این چیست‌؟شاید تو أمیر المؤمنین علیه السلام را کشتى‌؟ خواست بگوید:نه،گفت:آرى،پسر عمویش بیرون دوید و شمشیر خود را برداشته نزد او برگشت و با شمشیر چندان بر او زد که او را کشت. و اما ابن ملجم را پس مردى از قبیلۀ همدان(دنبالش دوید و چون)باو رسید قطیفۀ که در دست داشت بر سر او انداخت و او را بزمین افکند و شمشیرش را از دستش گرفته بنزد أمیر المؤمنین علیه السّلام آوردش،و آن سومى(که وردان بن مجالد بود)فرار کرد و در انبوه جمعیت ناپدید شد،چون ابن ملجم را بنزد أمیر المؤمنین علیه السّلام آوردند حضرت بوى نگاه کرد و فرمود:«یک تن برابر یکتن»(اشاره بآیۀ قصاص است که خداى تعالى در سورۀ مائده آیۀ 45 فرماید:« وَ کَتَبْنٰا عَلَیْهِمْ‌ فِیهٰا أَنَّ‌ اَلنَّفْسَ‌ بِالنَّفْسِ‌ »...» تا آخر آیه،سپس فرمود:)اگر من از دنیا رفتم همچنان که مرا کشته او را بکشید و اگر زنده ماندم خود دانم در بارۀ او چه اندیشم،ابن ملجم لعنه اللّٰه گفت:بخدا من آن شمشیر را بهزار درهم خریده‌ام و با هزار درهم آن را زهر داده‌ام،اگر بمن خیانت کند خدایش دور کند(کنایه از اینکه چگونه ممکن است از ضربت این شمشیر کسى جان سالم بدر برد،راوى گوید):پس ام کلثوم بر او بانگ زد:اى دشمن خدا!أمیر مؤمنان را کشتى‌؟گفت:جز این نیست که پدر تو را کشته‌ام(نه أمیر مؤمنان را) فرمود:اى دشمن خدا امید آن دارم که باکى بر او نباشد(و بهبودى یابد)ابن ملجم بدو گفت:پس این گریه‌ات براى من است‌؟بخدا سوگند چنان ضربتى بر او زدم که اگر آن را بر اهل زمین بخش کنند همه هلاک شوند،پس آن مرد(پلید)را از نزد آن حضرت بیرون بردند و مردمان گوشت بدنش را مانند درندگان میکندند و باو میگفتند:اى دشمن خدا چه کردى‌؟امت محمد(صلّى الله علیه و آله)را نابود کردى و بهترین مردم را کشتى‌؟و او ساکت بود و سخن نمیگفت،و باین ترتیب او را بزندان بردند،مردم نزد أمیر المؤمنین علیه السّلام آمده عرضکردند:اى أمیر المؤمنین در بارۀ این دشمن خدا دستورى فرما زیرا که امت را نابود کرد و اسلام را تباه ساخت‌؟على علیه السّلام بایشان فرمود:اگر زنده ماندم که خود دانم در باره‌اش چگونه رفتار کنم،و اگر هلاک شدم با او مانند کشندۀ پیغمبر رفتار کنید،او را بکشید و پس از آن جسدش را بآتش بسوزانید،و چون أمیر المؤمنین علیه السّلام از دنیا رفت و فرزندان آن حضرت از دفن او فارغ شدند امام حسن علیه السّلام نشست و دستور داد ابن ملجم را بیاورند،پس او را آوردند همین که برابر آن حضرت رسید و ایستاد،باو فرمود:اى دشمن خدا امیر مؤمنان را کشتى و تباهى را در دین بزرگ کردى‌؟سپس دستور داد گردنش را زدند ام کلثوم دختر اسود نخعى خواستار شد که جسد پلیدش را باو دهند و کار سوزاندنش را باو واگذارند،حضرت نیز باو واگذار کرد و ام هیثم آن جسد را بآتش سوزاند.و در بارۀ قطام و کشتن أمیر المؤمنین علیه السّلام شاعر(که گویا فرزدق است چند شعر)گفته(که ترجمه‌اش این است): 1-تاکنون ندیده‌ام بخشنده و صاحب کرمى را چه دارا و چه ندار که(براى زنى)مهر کند مانند مهر قطام. 2-سه هزار درهم پول،و بنده و کنیزى،و ضربت زدن بعلى علیه السّلام با شمشیران بران. 3-و هیچ مهرى هر قدر هم که گران و پر ارزش باشد گران‌تر و پر ارزش‌تر از على علیه السّلام نیست و هیچ فتکى چون فتک ابن ملجم نیست. شرح-مترجم گوید:«فتک»در لغت بمعناى یورش بردن شخصى است بر دیگرى در حال بى‌خبرى او و کشتن آن شخص را بصورت غافلگیر کردن. و اما آن دو مرد دیگر که براى کشتن معاویه و عمر و عاص با ابن ملجم پیمان بسته بودند پس یکى از آن دو(بشام آمد و در مسجد کمین کرده چون معاویه مشغول نماز شد)در حال رکوع ضربتى بمعاویه زد،و آن ضربت بر ران معاویه فرود آمد،و(پس از مداوا)از آن ضربت جان سالم بدر برد،و آن مرد را گرفتند و جابجا کشتند،و اما آن دیگرى بمصر آمد،(و شب موعد بمسجد رفت)و براى عمر و عاص در آن شب پیش آمدى رخ داد و مردى را بجاى خود براى خواندن نماز جماعت بمسجد فرستاد که خارجة ابن أبى حبیبه عامرى نام داشت،و آن مرد بخیال اینکه عمرو عاص است ضربتى با شمشیر باو زد،پس او را گرفتند و نزد عمر و عاص بردند و عمر و عاص او را کشت و خارجه هم فرداى آن روز مرد.

     

     الإرشاد فی معرفة حجج الله على العبادالإرشاد, شیخ مفید،  جلد۱,  صفحه۲۰

    https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/291455

     

     

    یک برنامه ی تلویزیونی بسیار جالبی راجع به تفسیر سوره ی قدر و شب قدر بود که دیشب و همچنین امروز نیز بازپخش شد از حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی. همچنین یک منبری هم بنده شنیدم بر حسب آیه ی مبارکه وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا ﴿الإسراء: ٨٢﴾ راجع به سرُم زدن که درست است که آب شفا است و فرضاً بارش باران نیز نعمت است ولی در عین حال برای بعضی هم لازم است که آب به گلوی آنها نرسد و لذا سرم بدانها وصل می کنند. در حقیقت اینجا یک دنیا حرف هست و برای آنهایی که بصیرت دارند بسیاری درسها دارد که بالاخره حالا سردی و گرمی را هم کاری نداشته باشیم آنگاه حتی تری و خشکی اینجا کدام است و چه عوارضی می توانند داشته باشند! معمولاً در میان افراط و تفریطها، یحتمل وقتی که نه فقط عفونت بدن را احاطه کرد است که احتیاج به سرم لازم می شود  و بلکه حتی ممکن است در میان عفونتها زخمها و حتی خونریزی هم بیمار در دستگاه گوارشی/تنفسی اش داشته باشد آنچنان که بهتر است مستقیماً چیزی ننوشد و نخورد و بلکه به سرم وصل شود. البته یک وقت هم یحتمل بیمار نه فقط دچار عفونت شده و بلکه آسم دارد آنچنان که دستگاه تنفسی اش را دچار سنگینی می کند و باید به نوعی درمان شود. ولی این هم که چرا باید گلو و معده و روده را چطور خشک نگه داشت و بلکه تغذیه را- حالا چه با آب نمک باشد و چه با آب قند و ... باشد- بهتر است که با سرم به بیمار غذا رساند نیز سوال مهمی است. البته نکته ی مهم اینجا این است که اگر مومنین و مومنات بتوانند روزه هم بگیرند و بلکه لااقل سعی و استقامت در این راستا کنند آنچنان که حضرت علی ابن ابیطالب امیرالمومنین نیز میفرمایند لا مسلک اسلم من الستقامه، لا سبیل اشرف من الاستقامه یحتمل به خیلی از این مشکلات برنخورند!

    و اما شب قدر و ما ادراک ما لیلة القدر! اینکه لیلة القدر چه زمانی بوده است؟ این خود یک سوالی است که آیا در کدام روز از روزهای ماه مبارک رمضان بوده است؟ و اما این هم که در شب قدر بوده است که قرآن بر حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم نازل شده است نیز یک چیزی است که تا به امروز و تا روز قیامت هم ادامه دارد آنچنان که مدام قرآن کریم دارد توسط قاریان تلاوت می شود و خانه ها از صوت قرآنی خصوصاً در ماه های رمضان پر می شوند. و لذا شب قدر هر وقت و زمانی که بوده است باعث شده است که نقطه ی عطفی باشد که تاریخ اسلام را از تاریخ قبل از اسلام عوض کرده است و قرآن کریم را حتی المقدور به قلوب بسیاری و بلکه همه ی از مسلمین وارد کرده است. و حال اینکه چقدر قرآن در قلوب مسلمین وارد می شود نیز می تواند در افراد مختلف مختلف هم باشد و همانطور که می فرمایند اینکه حرکتی اینجا چطور واقع می شود از زمان در مبحث زمان و مکان جداست. البته ما ملاحظه هم می کنیم که حرکاتی که در طول زمان و مکان رخ می دهند می توانند حتی هندسه و  مهندسیهای فضا-زمان را چه در مقیاسهای محلی و چه در مقیاسهای جهانی بالکل تغییر داده و بلکه بالکل تخریب کرده و حتی از نو بسازند. و اما یک جاهایی هست که مقوله ی زمان از نوع مقوله ی نور است خصوصاً آنجایی که ما در شبانه روز با تغییرات زمانی که شب را به روز و روز به شب در مواقع طلوع و غروب خورشید طرفیم؛ و خصوصاً یک جاهایی نیز هست که مقوله ی زمان با نسبیت خاص آنجاهایی که سرعتهای ذرات به سرعت نور خیلی نزدیک می شوند نورگونه می شوند. نکته ی مهم در مورد قرآن کریم و شب قدر این است که از آنچنان نورانیتی برخوردار است که می تواند قلب را مملو از نورانیت کند هر چند که لیلة القدری که برای پیامبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم رخ داد 14 قرن پیش بوده است ولی تا به امروز و تا روز قیامت هم ادامه دارد. البته اینجا نکته ای که نهفته است این است که کمترین شرط مسئله اسلام آوردن است همانطور که حضرت رسول اکرم نیز رسالت را از خانواده ی خود شروع و آنگاه جهانی اش فرمودند!

    اگر بخواهیم به منحنیها و جنس آنها و بلکه مادولای منحنیها و رویه های ریمانی با حفره هایی چند برگردیم، برای هر جنسی می توان چندین حفره را نیز در نظر گرفت. مثلاً وقتی با جنس صفر یعنی با کره سر و کار داریم، اینکه اینجا چند حفره هم داریم نکته ای است که می تواند با انواع دسته هایی روبرو شوند که یحتمل بر روی همین کره چه از داخل و چه از بیرون آن تعبیه می شوند. مثلاً برای یک استکان نعلبکی شما می توانید دسته هایی در نظر بگیرید، ولی معمولاً دسته را در داخل استکان تعبیه نمی کنند چرا که یک حالت مضحکی پیدا می کند و بلکه به خارج استکان دسته را وصل می کنند! اما یک وقت هم هست که اگر پلک چشم را به استکانی تشبیه کنیم که باز و بسته هم می شود، داخل همین استکان نیز کره ی دیگری تعبیه شده است که همان تخم چشم است و هم او نیز چطور به دیگر منحنیها یا رویه های ریمانی و بلکه خمینه هایی از بعدهای بالاتری وصل است! و این داستان تمامی ندارد الا اینکه هر آن نیز یحتمل صفحه ی آبی و ریستارت را یحتمل می توانید داشته باشید... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّـهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ﴿مریم: ٣٠﴾

     

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لاَ تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ وَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَکُنْ لِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ مِنَ اَلْقَضَاءِ اَلَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اِجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی [فِی طَاعَتِکَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی وَ تُؤَدِّیَ عَنِّی أَمَانَتِی وَ دَیْنِی آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

    : و مى‌خوانى عقب نمازهاى فریضه [یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ]

    یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ أَنْتَ اَلرَّبُّ اَلْعَظِیمُ اَلَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى اَلشُّهُورِ وَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِی فَرَضْتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضٰانَ اَلَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ اَلْقُرْآنَ هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَیِّنٰاتٍ مِنَ اَلْهُدىٰ وَ اَلْفُرْقٰانِ وَ جَعَلْتَ فِیهِ لَیْلَةَ اَلْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فَیَا ذَا اَلْمَنِّ وَ لاَ یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ اَلنَّارِ فِیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

    [دعاى اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ]

    و شیخ کفعمى در مصباح و بلد الامین و شیخ شهید در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت و دعا این است

    اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

     

     

    با بصیرت و بینایی و سمیع و شنوا بودن کودکی را که بغل مادرش در حال درخشیدن است را مشاهده کردن از چه جنسی از منحنیها را می طلبد؟ نکته اینجا این است که برای بصیرت و سمیع بودن خالصانه بعضی یحتمل اشکال کنند که نمی توان ماورای جنس هفت رفت مگر اینکه خالی کردن و پر کردن خلائهایی را برای هر چه بهتر بصیرت و سمیع بودن اجازه دهیم. مثلاً در پر کردن مدارهای الکترونی اصل طرد پاولی را داریم. و لذا اگر به درستی پر کردن و خالی کردن جای خلائها پرداخته شود، آیا می توان جنسهای منحنیها را به 9 و حتی 12 و بلکه ماورای آن نیز ارتقاء داد؟ البته اینجا از لحاظ نجومی این مسئله ای دیگر است که آیا ما حتی 9 سیاره در منظومه ی شمسی هم داریم یا اینکه این سیاره از نوع دیگری و بلکه مثلاً سیاه چاله ای است؟!

    اینکه اینجا ما در چه نوعی از جنسهایی واقع شده ایم و با چه هندسه هایی طرفیم و ریسمانها و ابرریسمانهای مسائل چطور می شوند، یک گیرها و گره هایی یحتمل حتی کوهمولوژیک دارند که مطلوب است به عنوان تمرین باز کردن این گره ها و گیرها هر چند که روی این مسائل بنظر می رسد بینهایت کارها هم شده است؛ مسئله هنوز این است که بصیرت و شنوایی لازم برای حل این مسائل چطور می شوند؟! آیا چطور ستاره ای را می توان با بصیرت مشاهده کرد و بلکه انواعی از سیارات و سیاه چاله های دیگری را نیز حول آن یافت؟  لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: 86﴾

     

    اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنِ اَلْعِصَابَةَ اَلَّتِی [اَلَّذِینَ] جَاهَدَتِ اَلْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ [تَایَعَتْ] عَلَى قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْهُمْ جَمِیعاً پس مى‌گویى صد مرتبه

    اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اَللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اَللَّیْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اَللَّهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ [لِزِیَارَتِکَ] اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ [وَ عَلَى أَوْلاَدِ اَلْحُسَیْنِ] وَ عَلَى أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ پس مى‌گویى

    اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّی وَ اِبْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ [اِلْعَنِ] اَلثَّانِیَ وَ الثَّالِثَ وَ اَلرَّابِعَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ یَزِیدَ خَامِساً وَ اِلْعَنْ عُبَیْدَ اَللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ اِبْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِی سُفْیَانَ وَ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ پس به سجده مى‌روى و مى‌گویى

    اَللَّهُمَّ لَکَ اَلْحَمْدُ حَمْدَ اَلشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی شَفَاعَةَ اَلْحُسَیْنِ یَوْمَ اَلْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ اَلْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ اَلْحُسَیْنِ اَلَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ اَلْحُسَیْنِ علیه السلام علقمه گفت که فرمود حضرت باقر علیه السلام که اگر بتوانى که زیارت کنى آن حضرت را در هر روز به این زیارت در خانه خود بکن که خواهد بود براى تو جمیع این ثوابها

     

     

    ٥٩ ـ وقال العلامة قدس سرّه فی کتاب کشف الحق : روى الطبری فی تاریخه قال أتى عمر بن الخطاب منزل علی علیه السلام فقال : والله لاحرقن علیکم أو لتخرجن للبیعة.

    وروى الواقدی أن عمر بن الخطاب جاء إلى علی علیه السلام فی عصابة فیهم أسید ابن حضیر وسلمة بن أسلم فقال : أخرجوا أو لنحرقنها علیکم.

    وروى ابن خنزابة فی غرره قال زید بن أسلم: کنت ممن حمل الحطب مع عمر إلى باب فاطمة حین امتنع علی علیه السلام وأصحابه عن البیعة ، فقال عمر لفاطمة أخرجى من فی البیت أولا حرقنه ومن فیه، قال: وفی البیت علی وفاطمة والحسن والحسین: ، وجماعة من أصحاب النبى صل الله علیه و آله، فقالت فاطمة، أتحرق علیا وولدی؟ قال إی والله أو لیخرجن ولیبایعن.

    وقال ابن عبد ربه وهو من أعیانهم : فأما علی علی علیه السلام والعباس فقعدا فی بیت فاطمة وقال أبوبکر لعمر بن الخطاب إن أبیا فقاتلهما ، فأقبل بقبس من نار على أن یضرم علیهما النار ، فلقیته فاطمة فقالت : یا ابن الخطاب أجئت لتحرق دارنا؟ قال : نعم.

    ونحوه روى مصنف کتاب المحاسن وأنفاس الجواهر انتهى ما رواه العلامة رحمه الله تعالى.

     

    بحار الانوار ط دار الاحیاء التراث، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 28، صص 338-340 

    http://lib.eshia.ir/71860/28/338

     

    سخن اینجا بود که برای بصیرت چشم و شنوایی گوش آنچنان که لازم است که خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار علیهم السلام را درک کنیم، باید هم توجه داشت که چطور بین امام و ماموم فاصله ای است که نباید گذاشت تبدیل به خلائی شود و بلکه باید این خلاء را پر کرد؟ و همانطور هم چطور باید این خلاء را قبل از اینکه به اشتباه ماموم خود را امام فرض کند و جای امام را اشغال کرده باشد و لذا اول باید جای این خلاء را خالی کند و چنین خلائی را بین خود و امامش حس کند تا بتواند حتی خلائی را احساس کند؟ مسئله اینجا است!

    بعضی یحتمل می روند قبل از اینکه کار به امام و ماموم برسد و از آنجا شروع می کنند که چطور نطفه ای می خواهد بسته شود و جنینی در رحم مادر شکل بگیرد و کودکی بدنیا بیاید؛ همینجاها نیز ائمه علیهم السلام و پیغمبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم و خدا حضور دارند، چه نزد نفوس والدینی که در حال تفکرند که چطور آیا بچه دار شوند و چه نزد نطفه ای که در حال شکل گرفتن است. و لذا وجود جنینی که از نطفه ای به خون بسته ای یواش یواش گوشت و استخوان و دیگر اعضاء بدنش دارد تکمیل می شود نیز مدام در معرض همین لااقل نفوس والدین خود هم هست تا به رشد و بلوغ هم برسد و بتواند تکالیف خود را نیز بفهمد که بالاخره وجود او چه ارتباطی با آن وجود مبارک واجب الوجود دارد. ولی باز یحتمل این انسان کنود در میان انس گرفتنها و فراموشیهایش یادش می رود که آیا عهدی هم بوده است که با خدا یک وقتی بسته است یا خیر؟ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿التوبه: 67﴾

    و لذا چطور به ستاره ای یحتمل بنگرد و نداند که آیا ستاره ای است یا سیاره ای یا حتی سیاه چاله ای است؟ همانطور هم یادش می رود که امام و پیغمبر و خدایش که بوده است. این دلیلش این است که اعداء عدوک التی نفسک بین جنبیک بدین معنا که بصیرت و سمیع بودنش را نمی داند چطور در میان این همه جاهای خلائهایی که مدام در حال پر شدن و خالی شدن هستند را حفظ کند و بلکه امامش را نیز از غیر امامش تشخیص دهد. و بنابراین اینجا روانشناسی است که به کار هم می تواند بیاید. خدای سبحانی که از رگ گردن هم به او نزدیکتر است چطور هم او نیز زمین و آسمانها را خلق کرده است؟ این غیر از این است که کسی طلب شیر کند و حالا آیا شیر بز باشد یا گاو یا گوسفند یا حتی کودکی است که برای شیر مادرش درخواست می کند. همه ی اینها شیر است و اما شیر مادر نیز برای کودک می تواند همراه با آغوش باز مادر و بلکه نوازش همزمان پدر هم باشد که او را در بر میگیرد و بلکه هم دایه ای است که مادر رضاعی اوست اگر با شیر خشک پرورش نیافته باشد. فاما الیتیم فلا تقهر. فاما السائل فلا تنهر. و اما بنعمة ربک فحدث.

    یعنی سالک الی الله یحتمل دارد دنبال خدای خود هم می گردد و اما چقدر هم از راه خود منحرف می شود تا اینکه بالاخره بتواند به حضرت حق برسد نیز بستگی به این دارد که خدایی را که در وجود خود درک می کند را نیز چقدر می تواند حتی هم او را نیز بشناسد؟ آیا خلائهایی را که در راه او است را پر کند تا برسد به امام خود و بلکه پیغمبر اکرم حضرت محمد مصطفی و بلکه برسد به خدای سبحان؟ انا انزلناه فی لیلة القدر و ما ادراک ما لیلة القدر لیلة القدر خیر من الف شهر تنزل الملائکة و الروح باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر.

    آن وقتی که مرغداران جوجه هایشان را برایش دان مرغ ندارند و نمی داند با آنها چه کند را حساب کنیم؛ و مواظب هم باشیم که حالال را حرام و حرام را حلال و بلکه کفران نعمت هم نکنیم. افسردگی یک چیز است و به نیت قربةً  الی الله در ماه رمضان روزه گرفتن و در عین حال زبان روزه به جهاد فی سبیل الله هم پرداختن چیز دیگری است.  لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ ﴿128﴾
    فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ﴿129﴾سوره مبارکه ی التوبة. مسئله این است که وقتی همینطوری الکی مدعی شدیم که شیعه ی حضرت زهرا و علی و بلکه از یاران امام زمان عجل الله فرجه الشریف شده ایم، خوب آنگاه وقتی با یاران واقعی این حضرات روبرو شدیم برای خود دچار آبروریزی نشویم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

    یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ ۚ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّـهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ ﴿٦٤﴾ وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ ۚ قُلْ أَبِاللَّـهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ ﴿التوبه: ٦٥

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لاَ تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ وَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَکُنْ لِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ مِنَ اَلْقَضَاءِ اَلَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اِجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی [فِی طَاعَتِکَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی وَ تُؤَدِّیَ عَنِّی أَمَانَتِی وَ دَیْنِی آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

    : و مى‌خوانى عقب نمازهاى فریضه [یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ]

    یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ أَنْتَ اَلرَّبُّ اَلْعَظِیمُ اَلَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى اَلشُّهُورِ وَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِی فَرَضْتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضٰانَ اَلَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ اَلْقُرْآنَ هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَیِّنٰاتٍ مِنَ اَلْهُدىٰ وَ اَلْفُرْقٰانِ وَ جَعَلْتَ فِیهِ لَیْلَةَ اَلْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فَیَا ذَا اَلْمَنِّ وَ لاَ یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ اَلنَّارِ فِیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

    [دعاى اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ]

    و شیخ کفعمى در مصباح و بلد الامین و شیخ شهید در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت و دعا این است

    اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

     

     

    در رابطه با استهزاء خدا و رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام داشتم می نوشتم و اینکه چطور خلائهایی هستند که باید پر شوند و چطور خلائهایی هم هستند که جایشان پر شده است و حتی باید خالی هم شوند تا بتوان آن امام همام را آیا بلکه مشاهده کرد. و نوشتم و نوشتم تا اینکه یک مرتبه همه چیز رفت چرا که صفحه ی آبی آمد و ریستارت. 

    فکر نکنم بخواهم دوباره همه چیز را از اول بنویسم و بلکه اصلا دیگر دلم هم نمی آید که دوباره اینجا بنویسم. شما را به خدا و ما را به سلامت فعلاً! خدا لعنت کند هر چه مردم آزار است را!!! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین و ما انا علیکم بحفیظ (هود: 86)

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لاَ تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ وَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَکُنْ لِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ مِنَ اَلْقَضَاءِ اَلَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اِجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی [فِی طَاعَتِکَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی وَ تُؤَدِّیَ عَنِّی أَمَانَتِی وَ دَیْنِی آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

    : و مى‌خوانى عقب نمازهاى فریضه [یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ]

    یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ أَنْتَ اَلرَّبُّ اَلْعَظِیمُ اَلَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى اَلشُّهُورِ وَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِی فَرَضْتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضٰانَ اَلَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ اَلْقُرْآنَ هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَیِّنٰاتٍ مِنَ اَلْهُدىٰ وَ اَلْفُرْقٰانِ وَ جَعَلْتَ فِیهِ لَیْلَةَ اَلْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فَیَا ذَا اَلْمَنِّ وَ لاَ یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ اَلنَّارِ فِیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

    [دعاى اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ]

    و شیخ کفعمى در مصباح و بلد الامین و شیخ شهید در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت و دعا این است

    اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

     

    و من خطبة له (ع) (146)

    و قد استشاره عمر بن الخطاب فی الشخوص لقتال الفرس بنفسه‌

    إِنَّ هذَا الْأَمْرَ لَمْ یَکُنْ نَصْرُهُ وَ لَاخِذْلَانُهُ بِکَثْرَةٍ وَ لَابِقِلَّةٍ. وَ هُوَ دِینُ اللَّهِ الَّذِی أَظْهَرَهُ، وَ جُنْدُهُ الَّذِی أَعَدَّهُ وَ أَمَدَّهُ، حَتَّى بَلَغَ مَا بَلَغَ، وَ طَلَعَ حَیْثُ طَلَعَ؛ وَ نَحْنُ عَلَى‌ مَوْعُودٍ مِنَ اللَّهِ، وَ اللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ، وَ نَاصِرٌ جُنْدَهُ.

    وَ مَکَانُ الْقَیِّمِ بِالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ یَجْمَعُهُ وَ یَضُمُّهُ: فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ، ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بِحَذَافِیرِهِ أَبَداً. وَ الْعَرَبُ الْیَوْمَ وَ إِنْ کَانُوا قَلِیلًا، فَهُمْ کَثِیرُونَ بِالْإِسْلَامِ، عَزِیزُونَ بِالاجْتَماعِ! فَکُنْ قُطْباً، وَ اسْتَدِرِ الرَّحَا بِالْعَرَبِ، وَ أَصْلِهِمْ دُونَکَ نَارَ الْحَرْبِ، فَإِنَّکَ إِنْ شَخَصْتَ مِنْ هذِهِ الْأَرْضِ انْتَقَضَتْ عَلَیْکَ الْعَرَبُ مِنْ أَطْرَافِهَا وَ أَقْطَارِهَا، حَتَّى یَکُونَ مَا تَدَعُ وَرَاءَکَ مِنَ الْعَوْرَاتِ أَهَمَّ إِلَیْکَ مِمَّا بَیْنَ یَدَیْکَ.

    إِنَّ الْأَعَاجِمَ إِنْ یَنْظُرُوا إِلَیْکَ غَداً یَقُولُوا: هذَا أَصْلُ الْعَرَبِ، فَإِذَا اقْتَطَعْتُمُوهُ اسْتَرَحْتُمْ، فَیَکُونُ ذلِکَ أَشَدَّ لِکَلَبِهِمْ عَلَیْکَ، وَ طَمَعِهِمْ فِیکَ. فَأَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ مَسِیرِ الْقَوْمِ إِلَى‌ قِتَالِ الْمُسْلِمِینَ؛ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ، هُوَ أَکْرَهُ لِمَسِیرِهِمْ مِنْکَ، وَ هُوَ أَقْدَرُ عَلَى‌ تَغْیِیرِ مَا یَکْرَهُ. وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ، فَإِنَّا لَمْ نَکُنْ نُقَاتِلُ فِیَما مَضَى‌ بِالْکَثْرَةِ، وَ إِنَّمَا کُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَةِ!

     

     

    خطبه 146

    پس از مشورت عمر بن خطاب در این که شخصاً براى جنگ با ایران حرکت کند؛ (به خاطر حفظ موجودیت اسلام و مسلمین) به او فرموده است‌

    پیروزى و شکست این امر (اسلام) بستگى به فزونى و کمى جمعیّت نداشته، این دین خدا است که آن را پیروز ساخت و سپاه اوست که آن را آماده و یارى کرد تا به آن‌جا که باید برسد رسید و به هر جا که باید طلوع کند. طلوع نمود، از ناحیه خداوند به ما وعده پیروزى داده شده و مى‌دانیم خداوند به وعده خود جامه عمل خواهد پوشانید و سپاه خویش را یارى خواهد فرمود.

    موقعیّت زمامدار، همچون ریسمانى است که مهره ها را در نظام مى‌کشد و آنها را جمع کرده ارتباط مى‌بخشد، اگر ریسمان از هم بگسلد مهره ها پراکنده مى‌شوند و هرکدام به جایى خواهد افتاد و سپس هرگز نتوان همه را جمع آورى نمود و از نو نظام بخشید.

    عرب امروز گرچه از نظر تعداد کم، امّا با پیوستگى به اسلام فراوان و با اتّحاد و اجتماع و هماهنگى، عزیز و قدرتمند است. بنابراین تو همچون محور آسیا باش! و جامعه را به وسیله مسلمانان عرب به گردش درآور و با همکارى آنها در نبرد، آتش جنگ را براى دشمنان شعله ور ساز! زیرا اگر شخصاً از این سرزمین خارج شوى، عرب از اطراف و اکناف سر از زیربار فرمانت بیرون خواهند برد (و آن‌گاه خواهى یافت) که آنچه از نقاط ضعف پشت سر گذاشته‌اى، مهمتر از آن است که در پیش رو دارى.

    اگر چشم عجمها فردا بر تو افتد، خواهند گفت: این اساس و ریشه عرب است، اگر قطعش کنید راحت مى‌گردید و این فکر، آنها را در مبارزه با تو و طمع در نابودیت حریص‌تر و سرسخت‌تر خواهد ساخت. و این که یادآور شدى آنها به جنگ مسلمانان آمده‌اند و ناراحت هستى، خداوند سبحان بیش از تو این کار را مکروه مى‌دارد و او بر تغییر آنچه نمى‌پسندد تواناتر است ...

    و امّا یادآوریت در مورد تعداد زیاد سربازان دشمن، (بدان) که ما در گذشته در نبرد، روى تعداد تکیه نمى‌کردیم، بلکه به یارى و کمک خداوند دست به مبارزه مى‌زدیم (و پیروز مى‌شدیم).

     

    270- و روی انه ذکر عند عمر بن الخطاب فی ایامه حلی الکعبة و کثرته، فقال قوم: لو اخذته فجهزت به جیوش المسلمین کان اعظم للأَجر، و ما تصنع الکعبة بالحلی؟ فَهَّمَ عمر بذلک، و سأل امیرالمؤمنین علیه السلام، فقال علیه السلام: إنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله، وَالْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ: أَمْوَالُ الْمُسْلِمِینَ فَقَسَّمَهَا بَیْنَ الْوَرَثَةِ فِی الْفَرَائِضِ؛ وَالْفَیْ‌ءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّیهِ؛ وَالْخُمْسُ فَوَضَعَهُ اللَّهُ حَیْثُ وَضَعَهُ؛ والصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللَّهُ حَیْثُ جَعَلَهَا. وَ کَانَ حَلْیُ الْکَعْبَةِ فِیهَا یَوْمَئِذٍ، فَتَرَکَهُ اللَّهُ عَلَى حَالِهِ، وَ لَمْ یَتْرُکْهُ نِسْیَاناً، وَ لَمْ یَخْفَ عَلَیْه مَکاناً، فَأَقِرَّهُ حَیْثُ أَقَرَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ. فقال له عمر:

    لولاک لافتضحنا و ترک الحلی بحاله.

     

    نهج البلاغه، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله، صص 307-309

    http://lib.eshia.ir/10336/1/307

     

    270- مى‌گویند: در ایّام خلافت عمر بن خطّاب، در نزد او از زیورهاى کعبه و کثرت آن سخن به میان آمد، گروهى گفتند:

    اگر آن را مى‌گرفتى و با آن لشگرهاى مسلمین را مجهّز مى‌ساختى، اجرش بزرگتر بوده، «کعبه» زیور و زینت براى چه مى‌خواهد؟ «عمر» نیز تصمیم گرفت که چنین کند و در این باره از امیرمؤمنان على علیه السلام سؤال نمود.

    آن حضرت در پاسخ فرمود:

    این قرآن بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد در حالى که چهار نوع مال وجود داشت: «اموال مسلمانان» که آنها را طبق دستور قرآن بین ورثه تقسیم فرمود، «فیى‌ء» که آن را بر مستحقّان آن بخش نمود، «خمس» که آن را در مورد خود قرار داد و «صدقات» که آنها را نیز در مواردش صرف کرد، و در آن هنگام زیورهاى «کعبه» بر آن بود و خداوند آن را بر همان حال گذاشت، نه این که از روى فراموشى آن را گذاشته باشد و وجودش بر او مخفى باشد. بنابراین تو هم آن را بر همان حال که خدا و پیامبرش آن را قرار داده‌اند باقى گذار.

     

    http://lib.eshia.ir/10336/1/805

     

     

    وقتی شما چهارده معصوم را دارید که هر کدام بمنزله ی ستاره ای می درخشند، و وقتی چهارذه پانزده قرن هم از وجود مبارک این ستارگان می گذرد، و وقتی با انواع شیاطین انس و جن به نظاره ی حتی یکی از این ستارگان ایستاده ایم، این یحتمل برای بعضی طبیعی جلوه کند که سوال کنند که آیا ما با ستاره ای است که طرفیم و داریم مشاهده می کنیم یا اینکه این سیاره ای است یا بلکه سیاه چاله ای نجومی است مخصوصاً بسته به اینکه کیست که دارد این سوال را می پرسد؟ یحتمل اگر خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف را بیابیم که برای ما توضیح بفرمایند، آنگاه برای همگان روشن خواهد شد که ستاره و سیاره و سیاه چاله کدام به کدام است؟

    و اما تا وقتی که ما بدنبال سیاسیونی خودخواه و خودکامه و خدانشناس به این طرف و آن طرف کشانده می شویم که هر چه بیشتر به مطامع پست خود بپردازند، یحتمل ما حتی آنطور که آن جوان که بنده بنظرم انگلیسی بود ولی خود را فرانسوی هم معرفی می کرد و از قول چرچیل می گفت که خوب است که دولتمرد باشی و نه سیاستمدار؛ و خودش آنقدر سیاستمدار بود که در ماستبندی را به روی بنده باز کند چرا که گفتم بخاطر کوید19 وارد مغازه نشوم ولی دیدم که خودش با خیال راحت دارد چای هم می نوشد و بلکه با همین نقل قول از چرچیل هم نقطه ی خداحافظی اش را با این حقیر رقم زد کانه صاحب مغازه هم او است! و اما همین جوان که اتفاقاً می گفت مادرش ایرانی است از آقای خامنه ای دفاع می کرد و می گفت که قبولش دارد ولی نه دیگر سیاسیون را! تا جایی که بنده مجبور شدم از سید حسن نصرالله و حزب الله در مقابلش خود دفاع کنم.

    البته یک حاج آقایی هم دیروز تشریف آورده بودند مرقد شهدای زرگنده امامزاده اسماعیل علیه السلام و مدعی شده بودند  که 15 روز چیزی نخوردند و همین باعث شد که افسردگی بگیرند و 15 روز در بیمارستان روانی بستری شوند. و نزدیک هم بود که یک سیگاری را همانجا آتش بزنند که دیگران سعی کردند ایشان را از این کار لااقل بعلت اینکه کوید-19 همگانی شده است حالا هیچی و بلکه ماه مبارک رمضان است منصرف کنند و خوشبختانه ایشان هم قبول کرد و سیگارش را توی جیبش گذاشت. بعضی وقتها هست که از لحاظ روانشناسی آن امامی که در درون انسان است انسان را می تواند از کاری زشت نهی کند ولی گاهی اوقات هم همان امام او غافل می شود انسان که همان شیطان است که دارد او را به بدترین کارهای سوء امر می کند. هم او است که وقتی کارهای زشت می کند را هم بنظرش می رساند که عجب کارهای خوبی هم داری می کنی؛ بارک الله! باز هم بکن!

    و اتفاقاً رفته بودم امامزاده اسماعیل علیه السلام برای اینکه یک حاج آقایی که دعای ابوحمزه ی ثمالی خوبی می خواندند را شب قبلش دیدم که در اعلانیه ای زده است که اینترنتی از طریق سایت امامزاده می شود بخاطر تولد امام حسن مجتبی علیه السلام مشاهده کرد. صبح دیروز هم ما رفتیم ببینیم این سایت در اینترنت کجا است؟ و اتفاقاً هر چه گشتیم انگار نه انگار که چنین سایتی داریم. این است که دوباره بعد از ظهر رفتم ببینم بلکه سایت را در اعلانیه نوشته باشد. و نوشته بود هم که: emamzadehesmaeil.zargande و همین. خلاصه باز هم این سایت را پیدا نکردم. و گفتم حالا که اینطور است بروم سایت امام رضا و پخش زنده از حرم آن امام همام. باز هم یک چیزی نصفه نیمه آمد و نهایتاً گفتم که شما را به خدا و ما را به سلامت! و اما دعای ابوحمزه ی ثمالی راجع به گریستن و بلکه چرا نگریستن هم فرازی دارد بسیار زیبا:

    هِی لَوْ قَرَنْتَنِی بِالْأَصْفَادِ وَ مَنَعْتَنِی سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ اَلْأَشْهَادِ وَ دَلَلْتَ عَلَى فَضَائِحِی عُیُونَ اَلْعِبَادِ وَ أَمَرْتَ بِی إِلَى اَلنَّارِ وَ حُلْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ اَلْأَبْرَارِ مَا قَطَعْتُ رَجَائِی مِنْکَ وَ مَا صَرَفْتُ تَأْمِیلِی لِلْعَفْوِ عَنْکَ وَ لاَ خَرَجَ حُبُّکَ مِنْ قَلْبِی أَنَا لاَ أَنْسَى أَیَادِیَکَ عِنْدِی وَ سَتْرَکَ عَلَیَّ فِی دَارِ اَلدُّنْیَا سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ اَلدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی وَ اِجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ اَلْمُصْطَفَى وَ آلِهِ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ خَاتَمِ اَلنَّبِیِّینَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اُنْقُلْنِی إِلَى دَرَجَةِ اَلتَّوْبَةِ إِلَیْکَ وَ أَعِنِّی بِالْبُکَاءِ عَلَى نَفْسِی فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَ اَلْآمَالِ عُمُرِی وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ اَلْآیِسِینَ مِنْ خَیْرِی [حَیَاتِی] فَمَنْ یَکُونُ أَسْوَأَ حَالاً مِنِّی إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَالِی إِلَى قَبْرِی [قَبْرٍ] لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِی وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ اَلصَّالِحِ لِضَجْعَتِی وَ مَا لِی لاَ أَبْکِی وَ لاَ أَدْرِی إِلَى مَا یَکُونُ مَصِیرِی وَ أَرَى نَفْسِی تُخَادِعُنِی وَ أَیَّامِی تُخَاتِلُنِی وَ قَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ [فَوْقَ] رَأْسِی أَجْنِحَةُ اَلْمَوْتِ فَمَا لِی لاَ أَبْکِی أَبْکِی لِخُرُوجِ نَفْسِی أَبْکِی لِظُلْمَةِ قَبْرِی أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی أَبْکِی لِسُؤَالِ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ إِیَّایَ أَبْکِی لِخُرُوجِی مِنْ قَبْرِی عُرْیَاناً ذَلِیلاً حَامِلاً ثِقْلِی عَلَى ظَهْرِی أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یَمِینِی وَ أُخْرَى عَنْ شِمَالِی إِذِ اَلْخَلاَئِقُ فِی شَأْنٍ غَیْرِ شَأْنِی لِکُلِّ اِمْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ وَ ذِلَّةٌ سَیِّدِی عَلَیْکَ مُعَوَّلِی وَ مُعْتَمَدِی وَ رَجَائِی وَ تَوَکُّلِی وَ بِرَحْمَتِکَ تَعَلُّقِی تُصِیبُ بِرَحْمَتِکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِی بِکَرَامَتِکَ مَنْ تُحِبُّ فَلَکَ اَلْحَمْدُ عَلَى مَا نَقَّیْتَ مِنَ اَلشِّرْکِ قَلْبِی وَ لَکَ اَلْحَمْدُ عَلَى بَسْطِ لِسَانِی أَ فَبِلِسَانِی هَذَا اَلْکَالِّ أَشْکُرُکَ أَمْ بِغَایَةِ جُهْدِی [جَهْدِی] فِی عَمَلِی أُرْضِیکَ وَ مَا قَدْرُ لِسَانِی یَا رَبِّ فِی جَنْبِ شُکْرِکَ وَ مَا قَدْرُ عَمَلِی فِی جَنْبِ نِعَمِکَ وَ إِحْسَانِکَ [إِلَیَّ]

     

    اتفاقاً همین حاج آقایی که عرض کردم یک کتابی هم نوشته بودند راجع به یاران امام زمان عجل الله فرجه الشریف که می خواستند منتشرش کنند و بنده نیز دستم بدان کتاب رسید و پرسیدم بلکه برای مدتی به این حقیر کتاب را بدهند که فرمودند نمی شود چرا که مثلاً همان یک دانه است یا چه؟ خلاصه خوب شد ایشان آن کتاب را به ما ندادند چرا که یک وقت خدای ناکرده خود را جای یاران امام زمان عجل الله فرجه الشریف جا می زدیم و دکان برای خودمان باز می کردیم. ببینید امام زمان عجل الله فرجه الشریف را که نشناسید تا کجاها انسان ممکن است راه را به خطا برود. یک وقت دیدید حتی برجام را هم پاره کردیم و مثل عمر بن خطاب که به ایران حمله کرد ما هم به عربستان سعودی و حتی آمریکا هم حمله می کردیم و فتحشان هم می کردیم و می گفتیم این هم جواب آن حمله ای که عربها به ایرانیها کردند و داعشیها و ... را هم به سر همه و همه آوردند؛ و حتی جواب حمله ی آمریکا و صهیونیستها به عراق و افغانستان و یمن و لبنان و ... را هم می دادیم و .... فقط این وسط ترکها را کاری نداریم که خیلی آدمهای خوبی هم هستند اتفاقاً! آقا آقا، اعداء عدوک التی نفسک بین جنبیک. همین می شود که همه و همه و از جمله انگلیسیها و آمریکاییها نیز یک مرتبه دیدید از حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب هم مدعی شده که ما دولتمردانی علویتر از آن حضرت هم هستیم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین و ما انا علیکم بحفیظ (هود: 86)

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

     

    اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُوسَى کَلِیمِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عِیسَى رُوحِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام [وَلِیِّ اَللَّهِ] اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ عَلِیٍّ اَلْمُرْتَضَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ خَدِیجَةَ اَلْکُبْرَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ اَللَّهِ وَ اِبْنَ ثَارِهِ وَ اَلْوِتْرَ اَلْمَوْتُورَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ اَلصَّلاَةَ وَ آتَیْتَ اَلزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ أَطَعْتَ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ حَتَّى أَتَاکَ اَلْیَقِینُ فَلَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ یَا مَوْلاَیَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی اَلْأَصْلاَبِ اَلشَّامِخَةِ وَ اَلْأَرْحَامِ اَلْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ اَلْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ اَلدِّینِ وَ أَرْکَانِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ اَلْإِمَامُ اَلْبَرُّ اَلتَّقِیُّ اَلرَّضِیُّ اَلزَّکِیُّ اَلْهَادِی اَلْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ اَلتَّقْوَى وَ أَعْلاَمُ اَلْهُدَى وَ اَلْعُرْوَةُ اَلْوُثْقَى وَ اَلْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ اَلدُّنْیَا وَ أُشْهِدُ اَللَّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ [بِآیَاتِکُمْ] مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ عَلَى أَجْسَادِکُمْ وَ عَلَى أَجْسَامِکُمْ وَ عَلَى شَاهِدِکُمْ وَ عَلَى غَائِبِکُمْ وَ عَلَى ظَاهِرِکُمْ وَ عَلَى بَاطِنِکُمْ پس بیانداز خود را بر قبر و ببوس آن را و بگو

    بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ اَلرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتِ اَلْمُصِیبَةُ بِکَ عَلَیْنَا وَ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ فَلَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَهَیَّأَتْ لِقِتَالِکَ یَا مَوْلاَیَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ قَصَدْتُ حَرَمَکَ وَ أَتَیْتُ إِلَى مَشْهَدِکَ أَسْأَلُ اَللَّهَ بِالشَّأْنِ اَلَّذِی لَکَ عِنْدَهُ وَ بِالْمَحَلِّ اَلَّذِی لَکَ لَدَیْهِ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَکُمْ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ 

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا اَلْمُرْتَضَى اَلْإِمَامِ اَلتَّقِیِّ اَلنَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى اَلصِّدِّیقِ اَلشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ

     

    اما زیارت مختص به امام محمد تقى علیه السلام

    پس همان سه بزرگوار فرموده‌اند که پس متوجه شو بسوى قبر ابى جعفر محمد بن على الجواد علیهما السلام که در پشت سر جد بزرگوار خود مدفون است و چون ایستادى نزد قبر آن حضرت پس بگو

    اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اَللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ اَلْأَرْضِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آبَائِکَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَبْنَائِکَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَوْلِیَائِکَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ اَلصَّلاٰةَ وَ آتَیْتَ اَلزَّکٰاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ تَلَوْتَ اَلْکِتَابَ حَقَّ تِلاٰوَتِهِ وَ جَاهَدْتَ فِی اَللّٰهِ حَقَّ جِهٰادِهِ وَ صَبَرْتَ عَلَى اَلْأَذَى فِی جَنْبِهِ حَتَّى أَتَاکَ اَلْیَقِینُ أَتَیْتُکَ زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّکَ مُوَالِیاً لِأَوْلِیَائِکَ مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّکَ پس ببوس قبر را و روى خود را بر آن بنه پس دو رکعت نماز زیارت کن و بعد از آن هر نماز که خواهى بگزار پس برو به سجده و بگو

    اِرْحَمْ مَنْ أَسَاءَ وَ اِقْتَرَفَ وَ اِسْتَکَانَ وَ اِعْتَرَفَ پس جانب روى راست را بگذار و بگو

    إِنْ کُنْتُ بِئْسَ اَلْعَبْدُ فَأَنْتَ نِعْمَ اَلرَّبُّ پس روى چپ خود را بگذار و بگو

    عَظُمَ اَلذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ اَلْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ یَا کَرِیمُ پس برگرد به سجده و بگو صد مرتبه

    شُکْراً شُکْراً پس برو به کار خود زیارت دیگر براى حضرت امام محمد تقى علیه السلام سید بن طاوس در مزار فرموده: چون زیارت کردى حضرت امام موسى کاظم علیه السلام را مى‌ایستى نزد قبر حضرت جواد علیه السلام و مى‌بوسى 

    آن را و مى‌گویى

    اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ اَلْبَرَّ اَلتَّقِیَّ اَلْإِمَامَ اَلْوَفِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلرَّضِیُّ اَلزَّکِیُّ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا نَجِیَّ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا سَفِیرَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا سِرَّ اَللَّهِ [سِتْرَ اَللَّهِ] اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا ضِیَاءَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا سَنَاءَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا کَلِمَةَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَحْمَةَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلنُّورُ اَلسَّاطِعُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْبَدْرُ اَلطَّالِعُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلطَّیِّبُ مِنَ اَلطَّیِّبِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلطَّاهِرُ مِنَ اَلْمُطَهَّرِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْآیَةُ اَلْعُظْمَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْحُجَّةُ اَلْکُبْرَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْمُطَهَّرُ مِنَ اَلزَّلاَّتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْمُنَزَّهُ عَنِ اَلْمُعْضِلاَتِ [اَلْمُعْظِلاَتِ] اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْعَلِیُّ عَنْ نَقْصِ اَلْأَوْصَافِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلرَّضِیُّ عِنْدَ اَلْأَشْرَافِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عَمُودَ اَلدِّینِ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَلِیُّ اَللَّهِ وَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ وَ أَنَّکَ جَنْبُ اَللَّهِ وَ خِیَرَةُ اَللَّهِ وَ مُسْتَوْدَعُ عِلْمِ اَللَّهِ وَ عِلْمِ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ رُکْنُ اَلْإِیمَانِ وَ تَرْجُمَانُ اَلْقُرْآنِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنِ اِتَّبَعَکَ عَلَى اَلْحَقِّ وَ اَلْهُدَى وَ أَنَّ مَنْ أَنْکَرَکَ وَ نَصَبَ لَکَ اَلْعَدَاوَةَ عَلَى اَلضَّلاَلَةِ وَ اَلرَّدَى أَبْرَأُ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَیْکَ مِنْهُمْ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اَللَّیْلُ وَ اَلنَّهَارُ و بگو در صلوات بر آن حضرت

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلزَّکِیِّ اَلتَّقِیِّ وَ اَلْبَرِّ اَلْوَفِیِّ وَ اَلْمُهَذَّبِ اَلنَّقِیِّ هَادِی اَلْأُمَّةِ وَ وَارِثِ اَلْأَئِمَّةِ وَ خَازِنِ اَلرَّحْمَةِ وَ یَنْبُوعِ اَلْحِکْمَةِ وَ قَائِدِ اَلْبَرَکَةِ وَ عَدِیلِ اَلْقُرْآنِ فِی اَلطَّاعَةِ وَ وَاحِدِ اَلْأَوْصِیَاءِ فِی اَلْإِخْلاَصِ وَ اَلْعِبَادَةِ وَ حُجَّتِکَ اَلْعُلْیَا وَ مَثَلِکَ اَلْأَعْلَى وَ کَلِمَتِکَ اَلْحُسْنَى اَلدَّاعِی إِلَیْکَ وَ اَلدَّالِّ عَلَیْکَ اَلَّذِی نَصَبْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ وَ مُتَرْجِماً لِکِتَابِکَ وَ صَادِعاً بِأَمْرِکَ وَ نَاصِراً لِدِینِکَ وَ حُجَّةً عَلَى خَلْقِکَ وَ نُوراً تَخْرُقُ بِهِ اَلظُّلَمَ وَ قُدْوَةً تُدْرَکُ بِهَا اَلْهِدَایَةُ وَ شَفِیعاً تُنَالُ بِهِ اَلْجَنَّةُ اَللَّهُمَّ وَ کَمَا أَخَذَ فِی خُشُوعِهِ لَکَ حَظَّهُ 

    وَ اِسْتَوْفَى مِنْ خَشْیَتِکَ نَصِیبَهُ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَضْعَافَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى وَلِیًّ اِرْتَضَیْتَ طَاعَتَهُ وَ قَبِلْتَ خِدْمَتَهُ وَ بَلِّغْهُ مِنَّا تَحِیَّةً وَ سَلاٰماً وَ آتِنٰا فِی مُوَالاَتِهِ مِنْ لَدُنْکَ فَضْلاً وَ إِحْسَاناً وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَاناً إِنَّکَ ذُو اَلْمَنِّ اَلْقَدِیمِ وَ اَلصَّفْحِ اَلْجَمِیلِ پس نماز زیارت بجا آور و بعد از سلام بگو

    اَللَّهُمَّ أَنْتَ اَلرَّبُّ وَ أَنَا اَلْمَرْبُوبُ [148]الدعاء

    زیارت دیگر مختص
    به آن حضرت

    شیخ صدوق در فقیه روایت کرده که: چون خواهى زیارت کنى آن حضرت را پس غسل کن و خود را پاکیزه نما و دو جامه پاک بپوش و بگو در زیارت آن جناب

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْإِمَامِ اَلتَّقِیِّ اَلنَّقِیِّ اَلرَّضِیِّ اَلْمَرْضِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى صَلاَةً کَثِیرَةً نَامِیَةً زَاکِیَةً مُبَارَکَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَرَادِفَةً مُتَوَاتِرَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثَ عِلْمِ اَلنَّبِیِّینَ وَ سُلاَلَةَ اَلْوَصِیِّینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اَللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ اَلْأَرْضِ أَتَیْتُکَ زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّکَ مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ مُوَالِیاً لِأَوْلِیَائِکَ فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّکَ آنگاه حاجت خود را سؤال کن بعد از آن نماز کن در قبه‌اى که در آن قبر امام محمد تقى علیه السلام است چهار رکعت در نزد سر آن حضرت دو رکعت براى زیارت امام موسى کاظم و دو رکعت براى امام محمد تقى علیه السلام و نماز مکن در نزد سر امام موسى کاظم علیه السلام که آن مقابل قبور قریش است و جایز نیست آنها را قبله خود گردانیدن مؤلف گوید که از کلام شیخ صدوق ظاهر مى‌شود که در آن زمانها قبر شریف حضرت موسى علیه السلام از قبر حضرت جواد علیه السلام جدا و قبه و در على حده داشته بعد از زیارت از آنجا بیرون مى‌آمدند و در قبه حضرت جواد علیه السلام مى‌رفتند که آن هم بناى على حده داشته

    و اما زیارت مشترک میان دو امام همام علیهما السلام

    پس آن هم بر دو قسم است

    قسم اول آنکه آن را براى هر کدام على حده باید خواند

    شیخ جلیل جعفر بن محمد قولویه قمى در کامل الزیاره از حضرت امام على نقى علیه السلام روایت کرده که: در زیارت هر یک از آن دو امام چنین بگو

    اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اَللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ اَلْأَرْضِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ بَدَا لِلَّهِ فِی شَأْنِهِ أَتَیْتُکَ زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّکَ مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ مُوَالِیاً لِأَوْلِیَائِکَ فَاشْفَعْ [اِشْفَعْ] لِی عِنْدَ رَبِّکَ یَا مَوْلاَیَ و این زیارت در نهایت اعتبار است و شیخ صدوق و شیخ کلینى و شیخ طوسى نیز به اختلافى آن را ذکر نموده‌اند.

    بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین و ما انا علیکم بحفیظ (هود: 86)

     

     

    خب، اینجا تکیه‌ی بر روی این معنای از کار، نقطه‌ی مقابل مفت‌خواری است. یعنی توجّه بکنیم به اینکه انتظار نداشته باشیم به طور مفت چیزی گیر ما بیاید؛ چه در زمینه‌ی مسائل دینی و پاداش اخروی، چه در زمینه‌ی مسائل دنیایی، چه در مقوله‌ی مسائل مهمّ کشوری، مسائل سیاسی، مسائل اجتماعی، باید کار کرد، دنبال کار باید بود، نتیجه‌ی کار را باید مطالبه کرد؛ مفت‌خواری و مفت‌جویی غلط است؛ پس تکیه‌ی بر عملِ به این معنا به خاطر این خصوصیّت است.

    ...

     در یک جمله میتوان این طور خلاصه کرد: حمایت دولت. خب این حمایت به چه معنا است؟ بعضی تا میگوییم «حمایت»، خیال میکنند باید تزریق نقدینگی کرد. خب بله، یک جاهایی ممکن است تزریق منابع مالی هم لازم باشد [امّا] یک جاهایی هم مضر است. منظور از حمایت، تزریق منابع مالی صرفاً نیست بلکه میدان را باز کردن است. اگر نیروی کار مردمی را، سرمایه‌گذار را، مهندس را، صاحب‌فکر را، کارگر را به عنوان یک دونده‌ی پُرشتابی فرض کنیم، شما لازم نیست به او یاد بدهید چه کار کند، او خودش شوق و میل حرکت دارد. شما میدان را باز کنید، موانع را بردارید، زمین را صاف کنید، اجازه بدهید او حرکت خودش را انجام بدهد. اگر چنانچه این کار از سوی دولت انجام بگیرد -که بسیار کار مهمّی است و حالا من به بعضی از نمونه‌هایش هم اشاره خواهم کرد- آن وقت این حرکت به صورت صحیحی انجام خواهد گرفت. بنابراین حمایت که میگوییم، یعنی برداشتن موانع. برداشتن موانع مثل چه؟ مثل برداشتن مقرّرات دست‌وپاگیر. بعضی از مقرّرات هست که هیچ فایده‌ای ندارد و ضرر هم دارد؛ وجود این مقرّرات مانع از این است که دستگاه تولیدکننده و دستگاه اقتصادیِ فعّال و مفید بتواند کار خودش را انجام بدهد.

     

    فرازهایی از بیانات رهبری مد ظله العالی در ارتباط تصویری با مجموعه های تولیدی

    1399/02/17

    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45517

     

     

    این معنای دوندگی بسیا معنای مهمی است که حضرت ولی فقیه می فرمایند. مشابه چنین چیزی را شما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز دارید. حالا ماها که بلا نسبت شما مثل خر توی گل هم وا مانده ایم، ولی اویی که مثل دونده ای پر شتاب شوق دارد که در عرصه ی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بدود، عیناً همین است. بنده مثالش را هم عرض کنم که همین دیشب اتفاقاً بنده یحتمل در نظر قبل نگفتم که داشتم دنبال بیوگرافی ویلیام آروسون می گشتم که صفحه ی ویکیپدیا گیر کرد و بلکه هنگ کرد و بلکه اصلا یک مرتبه کل همه ی صفحات مرورگر اینترنتی دیگرم نیز همه و همه پاک شدند!!! یعنی شما مثلاً در این میان زلزله و همه ی مشکلات دیگر انتظار ندارید که کسی اشکال کند که چرا صفحات مرورگرم مفتکی نیز همه پاک شدند؟

    یک دونده ای از آفریقا حتی ممکن است بتواند وارد مسابقات المپیک هم شود و از همه ی دیگر دونده هایی که از کشورهای پیشرفته تر هستند و مربیان گرانقیمت هم دارند نیز جلو بزند؛ البته یک چنین کاری را جسی اوئنز آمریکایی در المپیک 1936 با برنده شدن چهار مدال طلا نیز کرد. 

    در ریاضیات، داستان زندگی شرینیواس رامانوجان  (1887-1920) است که خیلی معروف است که با اینکه چطور دچار فقر هم بوده است و حتی تحصیلات دانشگاهی اش را هم به پایان نرساند ولی کارهایش را هیچ کس نمی فهمد الا هاردی در انگلیس که بعد از نوشتن نامه به هاردی دعوت می شود به انگلیس برود و پس از چندی مریض می شود و به هندوستان برمیگردد و می میرد. اتفاقاً همانطور که مستحضرید اولین فرمهای مادولار مسخره را می فرمایند که رامانوجان است که ابداع کرده بوده است.

    نکته ای که در مورد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز وجود دارد این است که مفتی و از روی مفت خواری غیر ممکن است بدست بیاید و بلکه با عمری دود چراغ خوردن است که آیا چیزی را انسان بتواند کسب کند! اما نکته ای که در دویدن در پی رسیدن به اجتهاد و نتایج مهم و استادی و شهرت اینجا در حوزه و دانشگاه های جهانی هست همان است که انسان را می تواند از روی شوق دویدن پرشتاب تا آخر عمر مفتکی درگیر کند و حالا اگر علاوه بر همه ی اینها در سیستمهای مکانیک آماری اش دچار شکستهای  همزمان تقارنی پی در پی هم نشود! اینجا واقعاً یک دعواهای جدی ای موجود است که فقهایی ممکن است عرفا و فلاسفه را تکفیر کنند و برعکس هم عرفا و فلاسفه ای هم فقها را خشک مقدس بنامند. مخصوصاً اینکه به گذشتگانی که عرفان یا فلسفه ی آنها شهره ی خاص و عام است ایراد گرفتن این مشکل را دارد که داستان زندگی آنها نیز کما بیش شهرت دارد و همه می دانند. و اما اینکه اینها تا چه حدی به حق و حقیقت هم نزدیک شده اند و مثلاً اشعاری سراسر آموزنده هم گفته اند، خود مسئله ی مهمی است. یعنی نمی توان این عرفا یا فلاسفه را کلاً به اسم فقه رد کرد یا فقه را به اسم عرفان و فلسفه رد کرد چرا که مشرب ما چنین است لا غیر؛ و لذا هر کسی بطور طبیعی دارد در کار خود همچون دونده ای پرشتاب می دود و به دیگری کاری ندارد.

    این کار غیر ممکن است ولی دلیل اینکه چنین مسائلی هم رخ می دهند این است که اگر هر کسی سعی می کرد به آن درجات عالی و متعالیه ی در رشته ی خود برسد، آنگاه یحتمل می توانست اهمیت کار دیگری را نیز متوجه شود. و اما آنجاهایی که رقابتها آنقدر زیاد می شوند که دانشگاه های حتی آمریکایی این دوندگان المپیادی را از همان اوان جوانی سعی می کنند برای خود بقاپند و روی هوا ببرند، یک طرف قضایا لااقل در ظاهر گیرش بنظر می رسد که دست ما نباشد. این دلیلش این نیست که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که بدون حمایت و پشتوانه ی داخلی و خارجی است؛ و بلکه دلیلش این است که این نوع از مسائل از همان نوع مشکلاتی است که باید سالک الی الله در راه علم و دین برای رسیدن به امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود متحمل شود. شما هر کاری کنید، این روشن است که استقامت در این راه همراه با یک مظلومیتی است برای اینکه کلاً هم اسلام و هم حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم و هم ائمه ی اطهار همه و همه مظلوم واقع شده اند و جهاد فی سبیل الله در این راه نیاز است.

    خلاصه اینکه برای کارهای تولیدی اقتصادی این دوندگی از یک طرف و مفت خواری از طرف دیگر استقامت خود را می طلبد. و اما در زمینه های علمی و فقهی نیز همین مسائل را داریم که باید خیلی هم مواظب بود که چطور نباید در حال دوندگی به بردگی افتاد و هم بیشتر دچار مفت خواری و مفت خواران نیافتاد و هم با همه ی مشکلات و موانع بازده ای معقول نیز داشت. وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿الانعام: 10﴾ اینجا در واقع مسئله یک حالت خنده داری هم پیدا می کند که در منطق ریاضی نیز می توان یافت که آیا بالاخره قضایای منطق ریاضی آنقدر مجرد و انتزاعی شده اند که منافق و مشرک و کافر و مومن نمی شناسند یا اینکه مسئله چنین نیست و از نوع دیگری است. یعنی مثلاً آیا شما جایزید از امام زمان عجل الله فرجه الشریف انتقاد کنید؟ یا اینکه بر عکس خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف می توانند مسئله را طوری طرح کنند که حتی او را نیز مورد انتقاد و سوال بتوان هر کسی در حدود خود قرار داد و بلکه وارد بحثهای طلبگی با آن حضرت شد. إِلَهِی لَوْ لاَ اَلْوَاجِبُ مِنْ قَبُولِ أَمْرِکَ لَنَزَّهْتُکَ مِنْ [عَنْ] ذِکْرِی إِیَّاکَ عَلَى أَنَّ ذِکْرِی لَکَ بِقَدْرِی لاَ بِقَدْرِکَ وَ مَا عَسَى أَنْ یَبْلُغَ مِقْدَارِی حَتَّى أُجْعَلَ مَحَلاًّ لِتَقْدِیسِکَ وَ مِنْ أَعْظَمِ اَلنِّعَمِ عَلَیْنَا جَرَیَانُ ذِکْرِکَ عَلَى أَلْسِنَتِنَا وَ إِذْنُکَ لَنَا بِدُعَائِکَ وَ تَنْزِیهِکَ وَ تَسْبِیحِکَ. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مومنین

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    الحثّ على العمل‌

    الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَایَةَ النِّهَایَةَ، و الاسْتِقَامَةَ الاسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَ الْوَرَعَ وَ الْوَرَعَ! «إِنَّ لَکُمْ نِهَایَةً فَانْتَهُوا إِلَى نِهَایَتِکُمْ»، وَ إِنَّ لَکُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکُمْ. وَ إِنَّ لِلْإِسْلَامِ غَایَةً فَانْتَهُوا إِلَى غَایَتِهِ. وَ اخْرُجُوا إِلَى اللَّهِ بِمَا افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَقِّهِ، وَ بَیَّنَ لَکُمْ مِنْ وَظَائِفِهِ. أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ، وَ حَجِیجٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنْکُمْ.

     

    نهج البلاغه، سید رضی، خطبه 176، ص 388

    http://lib.eshia.ir/10336/1/388

     

     امّا در آن معنای اوّل که معنای عمومی است که «لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعیٰ»،(۲) درآیه‌ای که تلاوت کردند در اوّلِ همین محفل شریف، یا اینکه امیرالمؤمنین فرمود: العَمَلَ العَمَلَ ثُمَ‌ النِّهایَةَ النِّهایَة.(۳) کار، کار؛ این شعار است، این شعار دادن امیرالمؤمنین است: کار، کار؛ و آنگاه «اَلنِّهایَة»؛ یعنی به سرانجام رساندن کار. یکی از مشکلات ما این است که کار را گاهی شروع میکنیم ولی نیمه‌کاره میماند. امروز در کشور، یکی از مسائل ما، مشکلات ما، طرحهای نیمه‌تمام ما است؛ کار را به نهایت نرساندن، یکی از عیوب کار ما است. اینجا امیرالمؤمنین میفرماید کار و به سرانجام رساندن کار. بنابراین، این معنای عمومی کار است، این مخصوص کار به معنای اقتصادی آن نیست؛ کارِ عملی است، کارِ دینی است، کارِ دنیایی است، کارِ دسته‌جمعی است، کارِ سیاسی است، کارِ جهادی است؛ این عمل، همه‌ جور کاری را شامل میشود؛ که در قرآن هم شما ملاحظه میکنید «عَمِلُوا الصّالِحٰت»چقدر تکرار شده؛ الَّذینَءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحٰت؛(۴) وَ عَمِلَ صلِحًا. راجع به «عمل» در قرآن تکرار شده و بحث عمل در قرآن به طور مکرّر آمده است.

    مطالبه‌گری نتیجه‌ی کار و پرهیز از مفت‌خواری
     خب، اینجا تکیه‌ی بر روی این معنای از کار، نقطه‌ی مقابل مفت‌خواری است. یعنی توجّه بکنیم به اینکه انتظار نداشته باشیم به طور مفت چیزی گیر ما بیاید؛ چه در زمینه‌ی مسائل دینی و پاداش اخروی، چه در زمینه‌ی مسائل دنیایی، چه در مقوله‌ی مسائل مهمّ کشوری، مسائل سیاسی، مسائل اجتماعی، باید کار کرد، دنبال کار باید بود، نتیجه‌ی کار را باید مطالبه کرد؛ مفت‌خواری و مفت‌جویی غلط است؛ پس تکیه‌ی بر عملِ به این معنا به خاطر این خصوصیّت است.

     و امّا تکیه‌ی به کار به معنای دوّم -که معنای اقتصادی است- هم در اسلام مطرح است. اینکه پیغمبر اکرم دست کارگر را میگیرد و میبوسد، این خیلی چیز مهمّی است. یا پیغمبر اکرم میفرماید که «وَ لَکِنَّ اللهَ یُحِبُّ عَبداً اِذا عَمِلَ عَمَلاً اَحکَمَه»؛(۵) خدای متعال آن کسی را که عمل انجام میدهد، کار انجام میدهد و آن کار را به طور محکم و متقن انجام میدهد، با احساس مسئولیّت انجام میدهد، دوست میدارد. بنابراین در اسلام مقوله‌ی کار به هر دو معنا مطرح است، منتها من امروز راجع به این معنای دوّم چند جمله‌ای را عرض میکنم.

    ...

     یکی از مسائل، مقابله‌ی جدّی با کارشکنی‌های اداری است. بنده سراغ دارم؛ در طول این سالهای متمادی، مکرّر این را مشاهده کرده‌ایم که مسئول دستگاه، مدیر عالی دستگاه، با کمال علاقه و اخلاص دنبال یک چیزی است، یک کاری را میخواهد انجام بدهد امّا آن کار انجام نمیگیرد؛ دستور هم داده میشود، جلسه هم برگزار میکنند، اقدام هم میکنند امّا خروجی صفر است؛ علّت این است که آن وسط کارشکنی صورت میگیرد. همین که امیرالمؤمنین فرمود «ثُمَّ النِّهایَةَ النِّهایة»، معنایش این است؛ یعنی صرف اینکه شما مدیر دستگاه هستید و علاقه‌مندید کافی نیست؛ باید کار را دنبال کنید تا از این کارشکنی‌های میانه‌ی راه حتماً جلوگیری بشود.

    ...

    یعنی همین نیّتی، همّتی، دستی که امروز [ماهواره را] به فاصله‌ی مثلاً فرض کنید ۴۰۰ کیلومتری یا ۴۵۰ کیلومتری میرساند، همین همّت خواهد توانست فردا [آن را] به ۳۶ هزار کیلومتر هم برساند. یعنی وقتی امید بود، وقتی احساس پیشرفت بود، وقتی احساس توانایی بود، این پیش می‌آید؛ عرض من این است. حالا بعضی‌ها میگویند که مثلاً فرض کنید «آقا! اینکه شما اظهار خوشوقتی میکنید که ماهواره پرتاب کردید یا فلان، موجب این نیست که [کشور امنیّت پیدا کند.] ماهواره و سلاح و مانند اینها نمیتواند کشور را امنیّت بدهد و عمده مسائل اقتصادی است.». خب این کارها را، این حرفها را ما میدانیم، اینها را بلدیم، نه اینکه این را ندانیم. حرف من این است: من میگویم وقتی که میتوانیم در بخش نظامی یا فرض کنید در بخش پرتاب ماهواره‌ی فضائی یک چنین حرکت بزرگی را انجام بدهیم، چرا نتوانیم اتومبیلی، خودرویی تولید کنیم که در صد کیلومتر مثلاً پنج لیتر بنزین لازم داشته باشد؟ دائم متوقّف بشویم در اتومبیلی یا خودرویی که مثلاً فرض کنید دوازده لیتر یا ده لیتر یا هشت لیتر مصرف میکند. یعنی این توانایی وقتی در ما وجود دارد، این روحیه‌ی ابتکار وقتی در ما وجود دارد، در همه‌ی بخشهای کشور وجود خواهد داشت؛ هم در بخش صنعتی، هم در بخشهای گوناگون دیگر [نظیر] کشاورزی و خدماتی. حرف ما این است.

     

    فرازهایی از بیانات رهبری مد ظله العالی در ارتباط تصویری با مجموعه های تولیدی

    1399/02/17

    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45517

     

     

    راستش را بخواهید بنده ی حقیر خیلی دلم می خواست دیشب در رابطه با بیانات حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نکاتی را عرض کنم، ولی نمی دانم چرا دستم نمی رفت که این کار را بکنم! خلاصه اینقدر تعلل کردم که همین که آمدم مقاله ی آلن کن و والتر ون سیویلکوم را باز کنم کانه زلزله آمد:

     

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
    إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿1﴾
    وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿2﴾
    وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا ﴿3﴾
    یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿4﴾
    بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَى لَهَا ﴿5﴾
    یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿6﴾
    فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿7﴾
    وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿8﴾

     

    البته چیزی که بنده ی حقیر بخواهم در این موارد عرض کنم چیزی قابلداری هیچ وقت نخواهد شد و بیشتر از این نوع است که چرا ما مشکلاتی داریم برای اینکه حتی بتوانیم به امام زمان عجل الله فرجه الشریف برسیم تا اینکه بخواهم راه حلهایی ارائه دهم یا راه کارهایی نشان دهم. مثالش این است که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی می فرمایند که از راه های مفتی و مفت خواری نمی شود کاری کرد و راه کارش این نیست؛ و خوب بله این درست هم هست خیلی و اما مسئله ای که هست در بالاترین سطوح آیاتی را خدا می تواند بفرستد که خدای ناکرده زلزله ای یا سیلی یا طوفانی یا آتشفشانی می آید و همه چیز را از بین می برد. یا وبا و طاعون یا کروناویروس کوید19 را می فرستد و یک مرتبه می بینیم که حتی مساجد و بلکه خانه ی خدا را هم می فرمایند که تعطیل شد! کانه خدا این آیات الهی را مفتی هم می فرستد و حالا چقدر باید زحمت کشیده شود تا عواقبی را که این بلاها همه را مبتلا می کند را جبران کنیم؟! از طرفی هم سیستم امنیتی بدن و بلکه سلامت روح و روان جسم و جان انسان اگر مختل شود، دیگر کدام تولید؟ و اگر هم تولید کند و خیلی هم جهشی تولید کند، به چه کار او می آید؟ البته از آن طرف هم سر کلاس کارشناسی ارشد استاد عزیزی در دانشگاه شریف می نشستم که دانشجویان کارشناسی هم از قضا آمدند سر کلاس و از استاد یک سوالهایی کردند که یحتمل خیلی هم مربوط نبود؛ در جوابشان استاد فرمودند که وقتی این کارها را می کنید که جهشی می پرید سر کلاسهای بالاتر همین می شود دیگر! عرض بنده این است که یک چیزهایی هست که سلسله مراتبش باید طی شود تا اگر به 100 رسیدیم آنگاه از 1 الی 99 را هم داشته باشیم و الا که به 100 رسیده ایم ولی باید برگردیم و از 1 الی 99 را هم کسب کنیم دوباره. یعنی مثلاً اگر ما می توانیم ماهواره به فضا بفرستیم، خوب خیلی ریزه کاریهای خاص خودش را دارد که ماورای ساخت هواپیماهای مسافربری هم هستند؛ و اما اگر وقت خود را هیچ گاه صرف ساخت هواپیماهای مسافربری هم نکرده ایم، خوب خیلیهای دیگر این کار را کرده اند و از ما جلوترند و یحتمل خیلی هم میتوانیم از آنها به انواع گوناگون یاد بگیریم؛ و حالا دیگر چه رسد به ساخت انواع پهپادها!

    بنده ی حقیر یادم هم هست که یکی از اقوام وقتی بچه تر بودیم می رفت شرکت هواپیمایی آنجا یک کیتهایی را تهیه می کرد که می شد از رویش یک پهپادهای ابتدایی را ساخت. یک بدنه ی چوبی خیلی ظریفی را داشت که در داخلش یک کشی تعبیه می شد که به ملخ وصل بود و کش را که می چرخاندید برای مدتی باعث می شد که ملخ بچرخد و می توانستید پهپاد را به هوا پرت کنید و برای مدتی می رفت. و حالا می فرمودند که انواعی از اینها هم هست که موتورهای بنزینی و امثالهم هم دارند و بدنه شان هم بهتر بود. البته باز هم شما احتیاج نداشتید که متالورژی بدانید که چطور اینها را بسازید! حالا در شبیه سازیها شما هم می توانید رایانه ای خلبانی یاد بگیرید و بازی هم کنید و هم میتوانید انواع ماکتهای شهرهایی را بسازید که مقوایی هم هستند و خوب هواپیماهای مقوایی هم می توانید داشته باشید که اگر اشتباهی هم فرود آمدند آنقدرها مشکلاتی برایشان رخ ندهد آنطور که پهپادهای ما هر دفعه یا ملخش می شکست یا بالش کج و کوله می شد و بلکه می شکست. و از اینجا می توانید مقیاسهای بهتری را برای شهرسازی و اتومبیل سازی و کشتی سازی و هواپیماسازیها و بلکه ساخت و ساز ماهواره برها نیز داشته باشید. 

    البته یک نکته ای که در مورد حالات ک-ام-اس هست این است که اگر حالات گذاری در مکانیک آماری باشد یا اینکه شکست همزمان تقارنهایی را نیز داشته باشیم، می فرمایند مسائل پیچیده تر می شوند و دیگر با فضاهای هیلبرت متناهی یحتمل نشود مسائل را تقریب زد. اتفاقاً به نوعی هم مقاله ی کن-سویلکوم نیز بدین مسئله با تقریبهایی می پردازد. و اما یک نکته ای هست در مورد توابعی که با مجموعهایی که مثلاً سری فوریه ی آنها یا بسط تایلور آنها متناهی نیست داریم که آیا فرضاً برای یک چندجمله ای شما گروه گالوایی را بدان نسبت می دهید که به حل آن کمک می کند؛ و خوب اینجا که شما یک معادله ای را دارید که فرضاً از نوع فرمهای مادولار مسخره (mock modular forms) یا تابع زتای ریمان هستند اینجا چه می کنید و گروه گالوای متناظر آن چه می شود؟ اینجا واقعاً هم یک نکته ی جذاب جالبی را داریم که یحتمل ما را برای همین به هندسه ی ناجابجایی و ریسمان و امثالهم می کشاند؛ و آن اینکه شما مثلاً در قضیه ی آخر فرما بینهایت معادلاتی از چند جمله ایهایی خاص را دارید که می خواهید ثابت کنید که هیچ جواب اعداد صحیحی ندارند. و خوب، اینجا شما برای هر یک از این معادلات هم یک گروه گالوای خودش را دارید. و اما اگر حالا معادلاتمان بجای چند جمله ایها از توابع هولومورفیک مختلطی تشکیل شده بودند که آنگاه دیگر چنین گروه های گالوایی نداشتیم که حتی کل معادلاتمان هم گروههای گالوای خاص خودشان را بدانها بتوانیم متناظر کنیم. و لذا حتی یک تابع هولومورفیک یک چیزی می تواند داشته باشد که کل چند جمله ایهای قضیه ی آخر فرما ندارد؛ کانه شما می توانید همه ی رخت چرکهای چندجمله ایهای قضیه ی آخر فرما را با هم جمع کنید و بریزید توی یک تابعی از توابع هولومورفیک مختلط چند متغیره!

    خوب، اینجا نکته ی دیگر این است که فرض بفرمایید که شما همه ی مشکلاتی را که قرار بود سر راه رسیدن به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هست را توانسته اید بردارید و بلکه به او رسیده اید و بسیار هم به او نزدیک شده اید! و اما خوب، هنوز دیگرانی هم هستند که می توانند در این میان موانعی را برای شما ایجاد کنند که هر چه ممکن است نیز از او دورتر شوید یا خیر؟ فرضاً چندین جلد قرآن مجید را در منزل هم دارید، و اما چقدر هم آنرا مطالعه می فرمایید؟ بله؟ اینجا یک وقت مسئله این است که آن حضرت در قلب شما است که جا دارند و یک وقت هست که فرضاً روبروی شما هم نشسته اند و بلکه هر دو هم با هم واقع شوند! و اما در عین حال، یک شکست همزمان تقارنی نیز می تواند رخ دهد که طراحی شده است برای فلسفه های که به فرعونیت قائلند و شکست همزمان تقارنی دیگری هست که برای فلسفه های توحیدی قائلند طراحی شده اند. اگر فرعونی باشند که خود به خود ما را از آن سلامتی مورد نیاز نزدیکی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف دور خواهند کرد. و اما اگر توحیدی باشند هم هنوز ممکن است ما را باز هم از حضرتش دور کنند هر چند که بین جرات و شهامت داشتن می تواند تفاوتهای بسیاری باشد. مثلاً فرض بفرمایید که شما می خواهید به آلیاژهایی فلزی که ناخالصیهایی هم دارد برسید چرا که می تواند خاصیتهایی مغناطیسی و بلکه ابررسانایی را برای شما متحمل شود. و اما یک وقت هم هست که مایلید ببینید که کدام فلزی است که می تواند نه اینکه مغناطیسی و ابررسانایی شود و بلکه آلیازی داشته باشد که وقتی با موادی دیگر ترکیب و ادغام شود حتی خیلی هم از لحاظ مغناطیسی و ابررسانایی یحتمل ضعیف و بد عمل کند. و حالا چرا؟ خوب، برای اینکه یحتمل مایلید که انواع دیوارها و سدهایی داشته باشید که جلوی انواع ابررساناها را بتواند بایستد و استقامت کند و حتی کاملاً جلوگیری کند و بلکه سپری بقول معروف فولادین شود برای آنها. خوب، اینجا باز می توانید به ماکتهایی رجوع کنید و اینها را در مقیاسهای کوچکشان بسازید و ببینید در سطوح خیلی ریز کوانتومی چطور عمل می کنند و آنگاه یواش یواش انواع طیف سنجیهای جذب و گسیل را روی آنها انجام دهید و .... من رفتم من رفتم نماز؛ نزدیک بود بگویم رفتم نماز جمعه که اگر می خواستم بروم اتفاقاً خیلی هم دیر بود برایش!

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته ارفع درجته.

    بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿هود: 86﴾

     

    وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ ﴿یوسف: 94﴾
    قَالُواْ تَاللّهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلاَلِکَ الْقَدِیمِ ﴿یوسف: 95﴾
     

    فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿هود: 112﴾

    فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّةَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ ﴿الشوری: 15﴾

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    http://ipm.ac.ir/ViewNewsInfo.jsp?NTID=2510

     


    According to numerous media reports, loss of the ability to smell (anosmia) may occur in patients who have contracted coronavirus disease 2019 (COVID-19). In an international collaboration between IPM led by Dr Shima Taallohi, Masih Daneshvari Hospital, and Dr. Richard Doty of the University of Pennsylvania, scientists accurately measured the sense of smell of 60 Iranian COVID-19 inpatients and 60 healthy controls.
    The testing was performed at Masih Daneshvari Hospital using a Persian version of the 40-item University of Pennsylvania Smell Identification Test (UPSIT), the gold standard for assessing smell function. This joint effort between Iranian and American scientists was the first study to actually measure the smell function of COVID-19 patients. Remarkably, 59 of the 60 patients (98%) exhibited some degree of smell dysfunction, with over half having total or near-total loss. The degree of dysfunction was uninfluenced by age, sex, disease severity, or comorbidities. This is the first solid scientific evidence of the extent to which SARS-CoV-2 affects the ability to smell.
    This pioneering study strongly suggests that quantitative olfactory tests might serve as a rapid and inexpensive diagnostic means to identify patients with COVID-19 in the general population.

    The research has been published in the International Forum of Allergy & Rhinology on April 17th, 2020.

    https://onlinelibrary.wiley.com/doi/10.1002/alr.22587
      

     

     

    http://ipm.ac.ir/ViewNewsInfo.jsp?NTID=2502

     

    این لینک دوم مربوط است به فوت جان کانوی که در این لینک سه لینک موجود است؛ هر سه لینک را بنده ی حقیر نتوانستم از موبایلم دسترسی پیدا کنم ولی از رایانه ی شخصی ام (PC ام) نمی دانم چطور شد که تخفیف داد و به سایت دانشگاه پرینستون دست یافتم! علت اینکه دو لینک دیگر را بهتر است امتحان نکنیم این است که وردپرس هستند و همانطور که می دانید وردپرس هم که چطور فیلتر است. در ضمن برگشتم به سایت آرشیو کرنل ببینم بالاخره درست شده است؟ کما بیش گویی تصویر آینه ای اش کما بیش درست شده است و از ان حالت داسی ما قبل تاریخی عصر حجری اش گویی درآمده است! یک دلیل همه ی اینها یحتمل این است که در سایت آی پی ام پژوشگاه دانشهای بنیادی می بینید کانه کوید-19 همه چیز را تعطیل کرده است و ....

    مثلاً اگر در سایت آرشیو کرنل بزنید جبرهای سی استار و آنرا بخواهید جستجو کنید؛ مثل خر توی گل گیر می کند و هیچ سایتی بالا نمی آید. ولی خوشبختانه اگر حالات ک-ام-اس را سرچ بفرمایید، از جمله می توانید به مقالات یوهانس کریستنسن برسید که عنوان چندین مقاله اش همین ک-ام-اس را دارد: 

    https://arxiv.org/abs/2005.01792

    و یک قضیه ای را هم در مورد ارگادیسیتی اندازه های بورل در رابطه با گروپویدهای اتال ثابت می کند علاوه بر اینکه قضیه ای از نشویوف را نیز عمومیت می دهد.

    این را هم در مورد دیاگرامهای پلاهت دامنه های پراکندگی ریسمانی بنگرید:

     

    https://arxiv.org/abs/2005.01712

     

    و آنگاه سعی کنید مسائل را از طریق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز حل کنید. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد  تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَهُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاکِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلِى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِی ذَلِکُمْ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿الانعام: 99﴾

     

    اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿الحدید: 20﴾

     

    وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدًا کَذَلِکَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ ﴿الاعراف: 58﴾

     

    وَإِنَّ لَکُمْ فِی الأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهِ مِن بَیْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِلشَّارِبِینَ ﴿النحل: 66﴾

     

    وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿19﴾

     

    مسئله ی تجردی را که ما از انواع مزاجها داریم که چطور یک مزاجی یحتمل ممکن است ایجاد بیماری کند و چطور اگر از یک مزاجی به مزاجی دیگر مریضی تغییر حالت دهد می تواند مریضی اش برطرف شود، همانطور که گفته شد روح و روان آدمی خیلی بیشتر از اینها را می تواند درک کند و بلکه به جایگاههایی در مکتبهای مختلف روانشناسی و روانپزشکی دست یابد. فرضاً چطور است که ما انواع روانشناسیهای تربیتی و اجتماعی و ... را داریم؟ اما یک نکته ای که اینجا مطرح است این است که نفس و روان را وقتی روانشناس و جامعه شناس می تواند بفهمد که مسلط به نفس و روان خود باشد آنچنان که در روایت آمده است که اعداء عدوک التی نفسک بین جنبیک؛ یعنی اگر این بنده خدای روانشناس و فیلسوف و محقق و دانشمند خودش و روان و نفس خودش را نتواند مهار کند و بلکه نشناسد، خوب چطور او می خواهد دیگری را درمان کند؟ و البته بعضی اشکال هم می کنند که خوب حالا هر چقدر هم که ما خودمان را بشناسیم هنوز کم است و باید در سختیها و ناملایمات باشد که هر کسی بتواند روان و نفس و روحیات خود را محک بزند.

    فرضاً توجه بفرمایید که در اکثر مکتبهای فلسفی و عرفانی قدما و از جمله یحتمل حتی در کتاب جامع السعادات ملا مهدی نراقی آمده است که چطور نفوس مخموره می تواند به حالاتی فرو رود که یا نباتی است یا حیوانی است و بل هم اضل هم شود در صورتی که به شهوات و غضبهای حیوانی بیافتند. این یک وجه مسئله است و اما وجوهی دیگر داریم که از دیدگاه حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مسئله چطور می شود آنجایی که حضرت رسول و ائمه ی اطهار دارند به این مسائل می پردازند و از خدا طلب آمرزش و استغفار از گناهان و خطایا را برای همه ی بشریت نیز تشریح می کنند؟ مسئله اینجا این است که انسان وقتی به خواب می رود خواهی نخواهی به یک حالت نباتی فرو می رود که حتی تنفس او نیز از شدت کمتری برخوردار است. همینطور وقتی غذا می خورد و برای تولید مثل خانواده تشکیل می دهد نیز در شهواتش با حیوانات کارهای مشترکی را دارد. ولی همانطوری که روان و عقل در یک جایگاه بالاتری نسبت به وضعیت مزاج افراد واقع است، به همان ترتیب نیز وقتی به یک حکمت الهی رسیدیم و خواستگاهی را در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را سعی کردیم که بیابیم، آنگاه آن دیدگاه های نباتی و حیوانی که نفس می تواند گرفتارش شود را از طرق فقهی و حکمت الهی سالک الی الله باید بتواند درست تجزیه و تحلیل کند که بجای اینکه او را بسمت نباتی و حیوانی و بلکه پستتر از حیوانیت بکشاند، حتی سعی هم کند که در هر لحظه ای سالک الی الله را به لقاء الله برساند و هر چه بیشتر نه فقط انسانیت خود را تکمیل کرده و حتی مدام در تکاپوی اسفار اربعه باشد که چطور همه و همه را بسوی خدا راهنمایی کند و نزد حضرت حق برود و برگردد و مردم را هم نزد حق ببرد و بلکه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف برسد و همه ی عالم را حتی نزد حق برساند.

    البته اینجا توهمات و تخیلات یک چیز است ولی نظریه های ریاضی فیزیکی که فرضاً از جبرهای C* Algebras در مکانیک آماری بدست می اوریم نیز چطور اینجا می تواند مفید واقع شود؟ یا گروه های بازبهنجارش اینجا چه رلی را بازی می کنند؟ یا نظریه هایی مثل نظریه ریسمان و مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارن و هندسه ناجابجایی و ... چطور وارد می شوند؟ یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که اگر کسی بیش از حد اینجا سعی و تلاش کند که ارتباط مسئله را به روانشناسی و جهاز هاضمه و پزشکی و ... درک کند، یحتمل خود را از پا دربیاورد آنطور که با حجم زیادی از مسائل و قضایا و مقالات و کتب مختلف روبرو می شود.

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿المائده: 51﴾

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ﴿المائده: 57﴾

     

    بنده ی حقیر آنچنان ناراحت و بلکه غضبناک و عصبانی می شوم وقتی می بینم که بعضی آنقدر خود را پشتیبان و حامی و هواخواه حضرت ولی فقیه و رهبری مد ظله العالی نشان می دهند که گویی درجات شرف و غیرت آنها از حوارییون حضرت مسیح علیه السلام نیز بالاتر است. بنده ی حقیر این را عرض کنم که همین چند وقت پیش از اینکه آلمان به حزب الله توهین کند به اردمنگر ایمیلی زدم. و همین دیشب هم استاد دیگری در آمریکا ایمیلی زدم. دلیلش هم این بود که فکر می کردم کار درستی است و دوباره هم این کار را می کنم. شما که دارید مدام با مقالات و کارهای اساتید و دانشمندانی کار می کنید، می شود یک کلمه هم به خودشان چیزی نگویید؟ حالا بعضیها اصلا دوست دارند که پیراهن خونین عثمان را بکنند پرچم خودشان که الا و الله است که تو با یهود و نصاری مثلاً چرا تماس گرفته ای آنطور که ما ماهواره ی نور هوا و بلکه فضا کرده ایم. خوب، خوب کاری هم کرده اید ولی چرا دیگر پیراهن عثمان را هم می زنید نوک ماهواره که ما چه ها که نکرده ایم؟ خوب زن عزیز مصر هم خیلی عاشق حضرت یوسف علیه السلام بود و دست آخر هم همسر حضرت یوسف علیه السلام شد دیگر همانطور که در فیلم هم نشان داد؛ و لذا چون مسئله ی یهود است و چون حوارییون هم از مسیحیت بوده اند دیگر هیچی. هیچی نباید گفت و بلکه سوره ی یس هم نباید گفت؟ اینها همانهایی هستند که همه چیز را هم بر عکس فیلتر می کنند یا هزار جور دوز و کلک دیگر هم می زنند؟ و الله اعلم! 

    اینجا یک مسئله ای مطرح است و آن اینکه همین حضراتی که اینقدر جانماز هم آب می کشند را اگر ازشان بپرسید که خوب حالا اگر خود دچار بیماریهای روحی و روانی شوید برای اینکه اینقدر هم حرص و جوش الکی می خورید آیا آنگاه روشهای درمانی ای را که استفاده می کنید را خودتان هم ابداع و اختراع کرده اید یا اینکه بالاخره درمانهای بیماریهای روانپریشی یهود و نصاری و مسلمان و کافر هم یحتمل خیلی خیلی نداشته باشد؟ و حالا اگر یهود و نصاری و آمریکا و اروپا هم در این زمینه روش و علمشان بیشتر بود و داروهایشان بهتر بود، خوب همینها را به کار نمی گیرید؟ 

    یک فرقی هست بین اینکه بفرمایید اطلبوا العلم و الحکمه و لو اینکه از کافر و منافق و مشرک هم باشد و اینکه اینها را دوست و ولی خود به حساب بیاورید چرا که بهتر از این هم چیزی نمی دانید و آنها را همه کاره ی عالم می دانید. همین طرز تفکر است که عرفان و فلسفه را هم تکفیر می کنند. مشکل ما انیجا است که مدام می گوییم که نفست را سعی کن که تزکیه کنی که همان روانت هم هست، ولی وقتی به روانشناسی خود می رسیم همینطوری چهارچنگولی می شویم و نمی دانیم باید در اجتماع چطور رفتار کنیم.

    ملا صدرا است که می گوید مزاج همان روان نیست؛ یعنی برای اینکه مثلاً به مزاج خود پی ببریم که آیا گرمی مان کرده است یا سردی مان شده است یا خشکی و تری اینجا به چه معنا است و مزاجهای بلغمی و صفراوی و سودایی و دموی هر کدم چطور ممکن است از یکی به دیگری تبدیل شوند و چه طبعاتی دارند، باید عقلی در کار باشد که یا خود بفهمد یا اینکه به پزشک مراجعه کند و برایش نسخه بنویسد که این کار را بکن یا آن کار را بکن. و اما اگر این بنده خدا نه مزاجش را فهمید که چه دردی دارد و نه روانش را درک کرد که مشکلش چست و نه از فقه و عرفان و فلسفه هم بویی برده بود، یحتمل این بنده خدا رو به قبله هم شود و راه درمانش به این سادگیها هم نشود و از جمله مثلاً کروناویروس هم بیاید و همه را درگیر کند. دوگانهای چماق و هویج تا یک حدی می توانند افراد را سر جای خود بنشانند و بلکه به غش و ضعف بکشانند؛ و اما بعد از آن دیگر اتفاقی که می افتد ممکن است این باشد که طرف فقط نمی رود رو به موت و بلکه دخلش را آورده اند بدون اینکه از خواب بیدار شود و متوجه شود که آیا حالا روز است یا شب است یا بلکه دم صبح هم هست؟

    این درست است که می فرمایند وسط دعوا که حلوا خیر نمی کنند؛ و اما حتی در کربلا هم با آن تعداد کم یاران امام حسین علیه السلام اصولی است که آن حضرت با پایبندی به دین و مذهب رعایت می فرمایند. حالا ما کجا و این حرفها کجا؟ وقتی وسط کید و حیله و دشمنی مدام واقع شده اید، به خاطر بسپارید که کید و حیله ی خدا بزرگتر و عظیمتر و کارسازتر است. البته در مورد مزاج و روان و روانشناسی و روانپزشکی و خدا و پیغمبر و ائمه ی معصومین خیلی سخن بسیار است که ما اینجا فقط ننشسته ایم که شوهای حضرات را مشاهده کنیم و بلکه آیا تا چه حدودی هم هست که خود دیگر قضایای کل عالم هستیم؟ یعنی بنده می خواستم به طریق حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی سر فرصت بنشینم و این مسائل را درش ریز شوم و بسیار تجزیه و تحلیل کنم که ان شاء الله این کار را هم خواهم کرد. ولی خوب، فمن یعمل مثقال ذرة خیر یره و من یعمل مثقال ذرة شر یره. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    آیات 185 - 183 ، سوره بقره
    یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا کُتِب عَلَیْکمُ الصیَامُ کَمَا کُتِب عَلى الَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ(183)
    أَیَّاماً مَّعْدُودَتٍ فَمَن کانَ مِنکُم مَّرِیضاً أَوْ عَلى سفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طعَامُ مِسکِینٍ فَمَن تَطوَّعَ خَیراً فَهُوَ خَیرٌ لَّهُ وَ أَن تَصومُوا خَیرٌ لَّکمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ(184)
    شهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَیِّنَتٍ مِّنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ فَمَن شهِدَ مِنکُمُ الشهْرَ فَلْیَصمْهُ وَ مَن کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلى سفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکمُ الْیُسرَ وَ لا یُرِیدُ بِکمُ الْعُسرَ وَ لِتُکمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُکبرُوا اللَّهَ عَلى مَا هَدَاکُمْ وَ لَعَلَّکمْ تَشکُرُونَ(185)

    ترجمه آیات
    اى کسانى که ایمان آورده اید روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شاید با تقوا شوید. (183)
    و این روزهائى چند است پس هر کس از شما مریض و یا مسافر باشد باید ایامى دیگر بجاى آن بگیرید و اما کسانى که به هیچ وجه نمى توانند روزه بگیرند عوض روزه براى هر روز یک مسکین طعام دهند و اگر کسى عمل خیرى را داوطلبانه انجام دهد برایش بهتر است و اینکه روزه بگیرید برایتان خیر است اگر بناى عمل کردن دارید.(184) 

    و آن ایام کوتاه ماه رمضان است که قرآن در آن نازل شده تا هدایت مردم و بیاناتى از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر کس این ماه را درک کرد باید روزه اش بگیرد و هر کس مریض و یا مسافر باشد بجاى آن چند روزى از ماههاى دیگر بگیرد خدا براى شما آسانى و سهولت را خواست ه و دشوارى نخواسته و منظور اینست که عده سى روزه ماه را تکمیل کرده باشید و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرد تکبیر گفته و شاید شکرگزارى کرده باشید. (185)

     

    http://lib.eshia.ir/50081/2/3

     

    ولذلک لما ذکر کتابة الصیام علیهم بقوله : یا أیها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام أردفه بقوله : کما کتب على الذین من قبلکم أی لا ینبغی لکم أن تستثقلوه وتستوحشوا من تشریعه فی حقکم وکتابته علیکم فلیس هذا الحکم بمقصور علیکم بل هو حکم مجعول فی حق الامم السابقة علیکم ولستم أنتم متفردین فیه ، على أن فی العمل بهذا الحکم رجاء ما تبتغون وتطلبونه بإیمانکم وهو التقوی التی هی خیر زاد لمن آمن بالله والیوم الآخر ، وأنتم المؤمنون وهو قوله تعالى : لعلکم تتقون ، على أن هذا العمل الذی فیه رجاء التقوى لکم ولمن کان قبلکم لا یستوعب جمیع أوقاتکم ولا أکثرها بل إنما هو فی أیام قلائل معینة معدودة ، وهو قوله تعالى : أیاما معدودات ، فإن فی تنکیر ، أیاما ، دلالة على التحقیر ، وفی التوصیف بالعدل إشهار بهوان الأمر کما فی قوله تعالى : ( وشروه بثمن بخس دراهم معدودة ) یوسف ـ ٣٠ ، على أنا راعینا جانب من یشق علیه أصل الصیام کمن یطیق الصیام ، فعلیه أن یبدلة من فدیة لا تشقه ولا یستثقلها، وهو طعام مسکین وهو قوله تعالى : فمن کان منکم مریضا أو على سفر... 

     

    قوله تعالى : لعلکم تتقون ، کان أهل الاوثان یصومون لإرضاء آلهتهم أو لإطفاء نإئرة غضبها إذا أجرموا جرما أو عصوا معصیة ، وأذا أرادوا إنجاح حاجة وهذا یجعل الصیام معاملة ومبادلة یعطی بها حاجة الرب لیقضی حاجة العبد أو یستحصل رضاه لیستحصل رضا العبد ، وإن الله سبحانه أمنع جانبا من أن یتصور فی حقه فقر أو حاجة أو تأثر أو أذی ، وبالجملة هو سبحانه برئ من کل نقص ، فما تعطیه العبادات من الاثر الجمیل ، أی عبادة کانت وأی أثر کان ، إنما یرجع إلى العبد دون الرب تعالى وتقدس ، کما ان المعاصی أیضا کذلک ، قال تعالى : ( ان أحسنتم أحسنتم لأنفسکم وان أسأتم فلها ) الإسراء ـ ٧ ، هذا هو الذی یشیر إلیه القرآن الکریم فی تعلیمه بإرجاع آثار الطاعات والمعاصی الى الانسان الذی لا شأن له إلا الفقر والحاجة ، قال تعالى : ( یا أیها الناس أنتم الفقراء إلى الله والله هو الغنی : ) الفاطر ـ ١٥ ، ویشیر إلیه فی خصوص الصیام بقوله : لعلکم تتقون ، وکون التقوی مرجو الحصول بالصیام مما لا ریب فیه فإن کل إنسان یشعر بفطرته أن من أراد الاتصال بعالم الطهارة والرفعة ، والارتقاء إلى مدرجة الکمال والروحانیة فأول ما یلزمه أن یتنزه عن الاسترسال فی استیفاء لذائذ الجسم وینقبض عن الجماح فی شهوات البدن ویتقدس عن الاخلاد إلى الارض ، وبالجملة أن یتقی ما یبعده الاشتغال به عن الرب تبارک وتعالى فهذه تقوى إنما تحصل بالصوم والکف عن الشهوات ، وأقرب من ذلک وأمس لحال عموم الناس من أهل الدنیا وأهل الآخرة ان یتقی ما یعم به البلوى من المشتهیات المباحة کالأکل والشرب والمباشرة حتى یحصل له التدرب على اتقاء المحرمات واجتنابها ، وتتربى على ذلک إرادته فی الکف عن المعاصی والتقرب إلى الله سبحانه ، فإن من أجاب داعی الله فی المشتهیات المباحة وسمع وأطاع فهو فی محارم الله ومعاصیه أسمع وأطوع.

     

    و بهمین جهت بعد از آنکه در جمله : ((یا ایهاالذین آمنوا کتب
    علیکم الصیام))، مساءله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان کرد، بلافاصله فرمود: ((کما کتب على الذین من قبلکم )) و فهمانید که شما مسلمانان نباید از تشریع روزه وحشت کنید، و آن را گران بشمارید، چون این حکم منحصر به شما نبوده، بلکه حکمى است که در امتهاى سابق نیز تشریع شده بود. (لعلکم تتقون )، یعنى علاوه بر اینکه عمل به این دستور، همان فائده اى را دارد که شما به امید رسیدن به آن ایمان آوردید، و آن ، عبارت است از تقوا کلماتى در آیه وجوب روزه که مفاد آن تسهیل امر روزه براى مؤ منین است
    و علاوه بر این ، این عمل که گفتیم در آن، امید تقوا براى شما هست، همچنانکه براى امتهاى قبل از شما بود، عملى نیست که تمامى اوقات شما را و حتى بیشتر اوقاتتان را بگیرد، بلکه عملى است که در ایامى قلیل و معدود انجام مى شود، (ایاما معدودات )آرى نکره (و بدون الف و لام ) آمدن کلمه (ایاما) دلالت بر ناچیزى ایام دارد، و در اینکه ایام را به وصف معدود توصیف کرد، خود اشعارى است به اهمیت نداشتن آن ، همچنانکه همین توصیف در آیه : ((و شروه بثمن بخس دراهم معدودة )) مى فهماند که یوسف (علیه السلام ) را به چند درهم ناچیز فروختند.، ...

    ...

     

    لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ

    هدف از تشریح روزه در اسلام
    وثنى ها (همانطور که اشاره شد) به منظور تقرب و ارضاى آلهه خود و در هنگامى که جرمى مرتکب مى شدند به منظور خاموش کردن فوران خشم خدایان روزه مى گرفتند، و همچنین وقتى حاجتى داشتند به منظور برآمدنش دست به این عبادت مى زدند و این قسم روزه در حقیقت معامله و مبادله بوده ، عابد با روزه گرفتن احتیاج معبود را بر مى آورده تا معبود هم حاجت عابد را برآورد، و یا او رضایت این را به دست مى آورده ، تا این هم رضایت او را حاصل کند.
    ولى در اسلام روزه معامله و مبادله نیست ، براى اینکه خداى عزوجل بزرگتر از آن است که در حقش فقر و احتیاج و یا تاثر و اذیت تصور شود، و سخن کوتاه آنکه خداى سبحان برى از هر نقص است ، پس هر اثر خوبى که عبادتها داشته باشد، حال هر عبادتى که باشد تنها عاید خود عبد مى شود، نه خداى تعالى و تقدس ، همچنانکه اثر سوء گناهان نیز هر چه باشد به خود بندگان برمى گردد ((ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها)) این معنائى است که قرآن کریم در تعلیماتش بدان اشاره مى کند،

    و آثار اطاعتها و نافرمانى ها را به انسان بر مى گرداند انسانى که جز فقر و احتیاج چیزى ندارد، و باز قرآن در باره اش مى فرماید: ((یا ایها الناس ‌ انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى )).

    بیان فایده روزه و اینکه نفع آن عاید خود انسان مى شود
    و در خصوص روزه، همین برگشتن آثار اطاعت به انسان را در جمله : (لعلکم تتقون ) بیان کرده ، مى فرماید: فائده روزه تقوا است، و آن خود سودى است که عاید خود شما مى شود، و فائده داشتن تقوا مطلبى است که احدى در آن شک ندارد، چون هر انسانى به فطرت خود این معنا را درک مى کند، که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزى که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگى خود جلوگیرى کند، و بدون هیچ قید و شرطى سرگرم لذت هاى جسمى و شهوات بدنى نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگى مادى را هدف بپندارد، و سخن کوتاه آنکه از هر چیزى که او را از پروردگار تبارک و تعالى مشغول سازد بپرهیزد.
    و این تقوا تنها از راه روزه و خوددارى از شهوات بدست مى آید، و نزدیک ترین راه و مؤ ثرترین رژیم معنوى و عمومى ترین آن بطوریکه همه مردم درهمه اعصار بتوانند از آن بهره مند شوند، و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، و هم شکم بارگان اهل دنیا، عبارت است از خوددارى از شهوتى که همه مردم در همه اعصار مبتلاى بدانند، و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن، و شهوت جنسى که اگر مدتى از این سه چیز پرهیز کنند، و این ورزش را تمرین نمایند، به تدریج نیروى خویشتن دارى از گناهان در آنان قوت مى گیرد و نیز به تدریج بر اراده خود مسلط مى شوند، آن وقت در برابر هر گناهى عنان اختیار از کف نمى دهند، و نیز در تقرب به خداى سبحان دچار سستى نمى گردند، چون پر واضح است کسى که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسى که امرى مباح است اجابت مى کند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانى ها شنواتر، و مطیع تر خواهد بود، این است معناى آنکه فرمود: (لعلکم تتقون ).

     

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِخْتِمْ لِی بِخَیْرٍ وَ اِکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَیَّ مَنْ لاَ یَرْحَمُنِی وَ اِجْعَلْ عَلَیَّ مِنْکَ وَاقِیَةً بَاقِیَةً وَ لاَ تَسْلُبْنِی صَالِحَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ اُرْزُقْنِی مِنْ فَضْلِکَ رِزْقاً وَاسِعاً حَلاَلاً طَیِّباً اَللَّهُمَّ اُحْرُسْنِی بِحَرَاسَتِکَ وَ اِحْفَظْنِی بِحِفْظِکَ وَ اِکْلَأْنِی بِکِلاَءَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی حِجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِنَا هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ وَ زِیَارَةَ قَبْرِ نَبِیِّکَ وَ اَلْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ لاَ تُخْلِنِی یَا رَبِّ مِنْ تِلْکَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ اَللَّهُمَّ تُبْ عَلَیَّ حَتَّى لاَ أَعْصِیَکَ وَ أَلْهِمْنِی اَلْخَیْرَ وَ اَلْعَمَلَ بِهِ وَ خَشْیَتَکَ بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّهَارِ مَا أَبْقَیْتَنِی یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ [تَعَبَّیْتُ] وَ قُمْتُ لِلصَّلاَةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ اَلتَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّاً بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ اَلْکَاذِبِینَ [اَلْکَذَّابِینَ] فَرَفَضْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ اَلْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی اَلْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ اَلْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی فَإِنْ عَفَوْتَ یَا رَبِّ فَطَالَمَا عَفَوْتَ عَنِ اَلْمُذْنِبِینَ قَبْلِی لِأَنَّ کَرَمَکَ أَیْ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ مُکَافَاةِ اَلْمُقَصِّرِینَ وَ أَنَا عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ [مُنْتَجِزٌ] مَا وَعَدْتَ مِنَ اَلصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً 

     

    http://lib.eshia.ir/12016/2/6

     

     

    تقوا یعنی ملاحظه‌ی خدا را بکنید


    ماه رمضان ماه تقوا است؛ من و شما که مسئولیم -همه‌ی ما- به رعایت تقوا بیش از دیگران نیاز داریم. چند کلمه‌ای، چند دقیقه‌ای در این زمینه عرایضی میخواهم عرض بکنم. خب در آیه‌ی شریفه‌ی «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُون»،(۱) این «لَعَلَّکُم تَتَّقُون» -شاید تقوا پیشه کنید- به معنای امید است، یعنی امید این هست که این اتّفاق بیفتد. خب، امید در مورد خدای متعال معنا ندارد؛ خدا عالم به سرّ ‌و خفیّات و همه چیز است، امید معنی ندارد؛ بنابراین مراد این است که این ماه رمضان را، این تشریع الهی را قرار دادیم تا زمینه‌ای باشد، بستری باشد برای رواج تقوا؛ خطاب هم خطاب به عموم است، یعنی بین شما مردم تقوا رواج پیدا کند. بنابراین ماه رمضان، ماه رواج تقوا است.

    تقوا یعنی چه؟ تقوا آن طوری که در ترجمه‌ها رایج شده که درست هم هست، یعنی «پروا کردن»، یا در تعبیرات معمولی ماها «ملاحظه کردن»؛ [مثلاً] میگویند فلانی ملاحظه‌ی فلانی را دارد، یا شما ملاحظه‌ی فلان کس را دارید؛ پروا یعنی این. پروا کردن، ملاحظه کردن، معنای تقوا است. اِتَّقُوا الله،(۲) یعنی ملاحظه‌ی خدا را بکنید، پروا داشته باشید از خدای متعال. یک خطّ مستقیمی به شما نشان داده است در این حرکت عظیم حیات بشری که محفوف به مشکلات است. فرض کنید مثل زمینی که این گوشه و آن گوشه‌اش مین وجود دارد که یک راهی را باز میکنند، میگویند این راه، راه سلامت است، راه امنیّت است، از اینجا بروید؛ صراط مستقیم این است. ملاحظه‌ی خدا -اِتَّقُوا الله- یعنی حواستان باشد از این راه منحرف نشوید، کج و راست نشوید که گرفتار خواهید شد، مشکل برایتان درست میشود.

    اگر از این راه رفتید، آن وقت نتایج خوبی به دست شما خواهد رسید که آن نتایج را هم خدا در قرآن مکرّر در آیات متعدّد قرآنی بیان کرده: اِتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُرحَمون؛(۳) رحمت الهی؛ لَعَلَّکُم تُفلِحون(۴) -فلاح یعنی رستگاری- اگر تقوا بود، رستگاری برای انسان پیش می‌آید؛ لَعَلَّکُم تَهتَدون؛(۵) -که در بعضی از آیات هست- تقوا موجب هدایت است، وقتی تقوا پیشه کردید، مشکلات، کوره‌راه‌ها از جلوی شما عقب خواهد رفت و راه درست برای شما روشن خواهد شد. اگر تقوا داشته باشید، موجب فرقان است: یَجعَل لَکُم فُرقانًا؛(۶) فرقان یعنی قدرت تشخیص؛ [این] خیلی مهم است. ما در همه‌ی مسائل زندگی نیاز داریم به قدرت تشخیص که راه درست را از نادرست، حق را از باطل تشخیص بدهیم؛ با «تقوا» فرقان به وجود می‌آید، قدرت تشخیص به وجود می‌آید. یک چیز دیگر: وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً(۷) -«مَخرَج» یعنی بن‌بست‌شکنی- اگر تقوا باشد، بن‌بستی وجود ندارد، بن‌بست در کارتان نیست. در همه‌ی زمینه‌ها اگر تقوا داشته باشید، مراعات کنید، همان پروای مورد نظر و ملاحظه‌ی از خدای متعال را داشته باشید، بن‌بستی در مقابل شما وجود ندارد. و بصیرت [هم به انسان میدهد]. اینها وعده‌های قرآنی است برای تقوا. وَمَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا؛(۸) هیچ کس، هیچ وعده‌دهنده‌ای صادق‌تر از خدای متعال نیست؛ وقتی خدای متعال وعده میدهد، تحقّق پیدا میکند، قطعی است و در این شکّی نیست.

    خب، در حاشیه‌ی دعوت به تقوا در قرآن -که از اوّل تا آخر آن بارها و بارها ماها به تقوا دعوت شدیم؛ به همین حقیقت کارساز و راهگشا- و در قبال این، تقوای از غیر خدا هم مطرح شده که به نظرم در سوره‌ی نحل است: وَ لَهُ الدّینُ واصِبًا اَفَغَیرَ اللهِ تَتَّقون؛(۹) آیا از غیر خدا ملاحظه میکنید؟ خب، غیر خدا یعنی چه؟ ملاحظه‌ی پدر انسان، مادر انسان که خوب است، ملاحظه‌ی برادر مؤمن که خیلی خوب است، اینها مراد نیست؛ یعنی قدرتهای غیر خدایی، قدرتهای ضدّ خدایی. پس وقتی ما پایبند تقوا شدیم، از قدرت خدا پروا میکنیم، از قدرتهای غیر خدا پروا نمیکنیم؛ «پروا نمیکنیم» یعنی ملاحظه‌ی آنها را نمیکنیم. نه اینکه حواسمان را جمع نمیکنیم؛ چرا، باید حواسمان جمع باشد امّا از آنها نمیترسیم، فکر نمیکنیم که زندگی ما، سعادت ما، آینده‌ِی ما، سرنوشت ما دست آنها است؛ این لازمه‌ی تقوا است. ببینید؛ اینها همه راه‌های پیروزی یک ملّت است‌، یعنی در یک امّت اسلامی وقتی تقوا بود، و این جور اندیشیدن، و این جور عمل‌ کردن بود، قهراً شکوفایی پیش می‌آید، حرکت پیش می‌آید و پیشروی، اعتلا، ارتقا، و آن وقت « لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه»(۱۰) میشود که [از سوی] خدای متعال، مکرّر و چند بار در قرآن آمده است.
    تقوا دامنه‌ی وسیعی هم دارد؛ یعنی از خلوت دل شما تقوا وجود دارد که شهوات را در دل راه ندهید، رَیب و شکّ در حق را در دل راه ندهید، هوای نفْس را از خودتان دور کنید؛ [یعنی] این مشکلاتی که ماها دچارش هستیم.۱۳۹۸/۰۲/۲۴

     

    http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?sid=2&npt=7&aya=183

     

     

    بنده ی حقیر داشتم  همین متنی را که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی در بالا آمده است را در تلویزیون می دیدم که چندین بار هم پخش شده است. در مورد لعلکم تتقون میفرمایند که امید می رود که تقوا پیشه کنید. و بعد می فرمایند که امید در مورد خدای متعال معنا ندارد:

    این «لَعَلَّکُم تَتَّقُون» -شاید تقوا پیشه کنید- به معنای امید است، یعنی امید این هست که این اتّفاق بیفتد. خب، امید در مورد خدای متعال معنا ندارد؛ خدا عالم به سرّ ‌و خفیّات و همه چیز است، امید معنی ندارد؛ بنابراین مراد این است که این ماه رمضان را، این تشریع الهی را قرار دادیم تا زمینه‌ای باشد، بستری باشد برای رواج تقوا؛ خطاب هم خطاب به عموم است، یعنی بین شما مردم تقوا رواج پیدا کند. بنابراین ماه رمضان، ماه رواج تقوا است.

     

    اتفاقاً همانطور که ملاحظه می فرمایید علامه طباطبایی هم همین را می فرمایند که لعلکم تتقون را به امید به تقوی پیشه کردن تعبیر می فرمایند. البته اینجا یحتمل بعضی اشکال کنند که منظور به این است که امید است که بندگان خدا تقوی پیشه کنند ولی خوب کیست که آنگاه امید دارد؟ باید خدا باشد که امید داشته باشد که ما به عنوان بندگانش تقوی پیشه کنیم. و می فرمایند که این معنا ندارد چرا که خدا همه ی اسرار و خفیات را می داند.

    نکته ی جالب دیگری که در المیزان هست این است که آیه ی شریفه را از چندین دیدگاه بررسی می فرمایند و از جمله اینکه یا ایها الذین آمنوا در دیگر آیات نیز چطور استفاده شده است. و همینطور عبارت کتب علیکم در مورد قتال و وصیت نیز استفاده شده است. ولی غلط نکنم وارد عبارت لعلکم تتقون که در آیات  دیگر نیز آمده است صاحب المیزان نمی شوند. 

    و اتفاقاً بنده ی حقیر سعی هم کردم که همه ی این آیات را اینجا بیاورم ولی ناگهان گویی مشکلی داریم با نرم افزار قرآن آنلاین که معلوم نیست چرا کار نمی کند. به هر حال این را می توانید در قرآن مجید ای-شیعه جستجو کنید. که از هشت مورد شش موردش واقعاً لعلکم تتقون را شامل می شود:

     

    یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿البقرة: 21﴾

    وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿البقرة: 63﴾

    وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿البقرة: 179﴾

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿البقرة: 183﴾

    وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿الانعام: 153﴾

    وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّواْ أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿الاعراف: 171﴾

     

    همانطور که ملاحظه می شود این آیات متضمن محتوایی است که مضمونش معانی عظیمی را در بر می گیرند. و در دو آیه اشاره می رود به بالا نگه داشتن کوه طور بر بالای سر بنی اسرائیل به عنوان سایه بانی! (اعراف 171 و بقره 63). اینجا انسان یحتمل یک شمه ای بدست آورد که ملاحظه ای که در کار است به چه معنا است وقتی قرار است که ملاحظه ی خدا را بکنیم و تقوا پیشه کنیم و بلکه چنین امیدی می رود. موضوع اینجا است که در مقابل اینچین خدای کریم و علیّ و عظیمی الله اکبر چگونه اصلا می شود حتی شاید هم تقوا پیشه کرد؟ این به چه معنا است؟ در این رابطه در دعای عظیم و پرفیض ابوحمزه ی ثمالی است که یحتمل بتوانیم یک بویی از لعلک لعلک های امام زین العابدین پی ببریم که آیا داستان را می شود حتی فهمید که از چه قرار است؟

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِخْتِمْ لِی بِخَیْرٍ وَ اِکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَیَّ مَنْ لاَ یَرْحَمُنِی وَ اِجْعَلْ عَلَیَّ مِنْکَ وَاقِیَةً بَاقِیَةً وَ لاَ تَسْلُبْنِی صَالِحَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ اُرْزُقْنِی مِنْ فَضْلِکَ رِزْقاً وَاسِعاً حَلاَلاً طَیِّباً اَللَّهُمَّ اُحْرُسْنِی بِحَرَاسَتِکَ وَ اِحْفَظْنِی بِحِفْظِکَ وَ اِکْلَأْنِی بِکِلاَءَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی حِجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِنَا هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ وَ زِیَارَةَ قَبْرِ نَبِیِّکَ وَ اَلْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ لاَ تُخْلِنِی یَا رَبِّ مِنْ تِلْکَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ اَللَّهُمَّ تُبْ عَلَیَّ حَتَّى لاَ أَعْصِیَکَ وَ أَلْهِمْنِی اَلْخَیْرَ وَ اَلْعَمَلَ بِهِ وَ خَشْیَتَکَ بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّهَارِ مَا أَبْقَیْتَنِی یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ [تَعَبَّیْتُ] وَ قُمْتُ لِلصَّلاَةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ اَلتَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّاً بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ اَلْکَاذِبِینَ [اَلْکَذَّابِینَ] فَرَفَضْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ اَلْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی اَلْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ اَلْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی فَإِنْ عَفَوْتَ یَا رَبِّ فَطَالَمَا عَفَوْتَ عَنِ اَلْمُذْنِبِینَ قَبْلِی لِأَنَّ کَرَمَکَ أَیْ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ مُکَافَاةِ اَلْمُقَصِّرِینَ وَ أَنَا عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ [مُنْتَجِزٌ] مَا وَعَدْتَ مِنَ اَلصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً...

     

    ما کجا و این همه امیدهای به تقوا پیشه کردنها کجا؟ مثل این است که یک بنه ی سر تا پا گناهی بخواهد دعا کند و نماز استسقاء بخواند تا بلکه باران هم بیاید و یحتمل یا آنقدر باران بیاید که سیل و طوفان شود یا زمین باید آنقدر فشارهای مختلفی را تحمل کند برای این کار که زلزله و بلکه حتی آتشفشان هم شود و حالا اگر وبا و طاعون کروناویروس کوید19 هم نشود دیگر خیلی است.

    مسئله اینجا چیست که حتی همچون حضرت موسی علیه السلام آن تقوای الهی را ندارند و غش می کنند که بتوانند خدا را ببیند آنطور که قومش از او درخواست کرده بودند؟ الله اکبر لا اله الا الله. از یک دیدگاهی وقتی ما حتی به کوانتوم الکترودینامیک هم وارد نشویم خیلی و بلکه به طیفی از طیف نگاری و طیف سنجیهای الکترومغناطیسی می نگریم که چه دامنه ی وسیعی را حتی در ویکیپدیا نشان می دهد و از جمله تا فمتو الکترون ولت انرژیهای الکترومغناطیسی پایین می رود و تا مگا الکترون ولت یعنی از چند هرتز شروع و تا 10^18 هرتز ادامه دارد. و البته وقتی شما به تصاویری از ام آر آی و سی تی اسکن می نگرید است که متوجه می شوید که چقدر در مقیاسهای مختلفی می توان بسیار ریز شد آنچنان که باید اختلافات و فرقهای تصاویر را ملاحظه کرد که از نقطه ای به نقطه ای و منطقه ای خیلی کوچک به منطقه ای دیگر تصاویر چطور می شوند و ....

    ولی یک نکته ای که در مورد این طیفنگاریها داریم این است که اگر ما بتوانیم در مقایسهایی که خیلی خیلی آی آر و خیلی خیلی یو وی هستند را نیز موشکافی کنیم، آیا معنایش این هم هست که ما می توانیم تقوای الهی نیز پیشه کنیم و بلکه به نماز و روزه نیز برسیم و حتی اسلام هم بیاوریم آنچنان که باید از ظلمات و تاریکیهای کفرآلودی که با دوگانهایی حتی خیلی خیلی آی آر و خیلی خیلی یو وی دچارش شده ایم بتوانیم بیرون آمده و در روشنایی روز چطور تشخیص دهیم که الله نور السماوات و الارض؟! این درست که ما یک طیف بینهایتی را داریم که حتی امواج الکترومغناطیسی را در بر می گیرند و اما معنایش این نیست که هر کس این دوگانهای الکترومغناطیسی و بلکه انواع دیگر دوگانهای مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارنها و ریسمان و ... را نیز درک کرد، و لذا از ظلمات و تاریکیهای کفرش بیرون آمده و می تواند نورانیت زمین و آسمان را نیز درک کند و چه رسد به اینکه به معدن نورانیت نیز برسد.

    و مثل این می ماند که بفرمایند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف را در ایام حج می توان در مکه یافت؛ و او هم آنجا است. بله و اما ما خود از لحاظ روانشناسی و تسلط به نفسانیت خویش چقدر می توانیم حتی با تزکیه ی نفس او را در درون خود نیز اول سعی کنیم بلکه بیابیم و تشخیص دهیم که ما کجا و امام زمان عجل الله فرجه الشریف کجا؟ این یک معنا است که ما بخواهیم ایشان تشریف فرما شوند که پشت آن حضرت بتوانیم به نماز بایستیم و معناهای دیگری است که فراعته را نابود کند یا هر کوهی را بپیماید یا هر اسلحه ای را نابود کند یا از خدا بخواهد که کوه ها را بالای سرمان آنقدر بلند کند که هر چقدر هم باران آمد به ما اثری نداشته باشد....

    خدا بسی امیدها در ما دارد که تقوای الهی پیشه کنیم و کوله بارهای عظیم گناهمان را لااقل کمی هم که شده سعی کنیم سبکتر کنیم و بلکه یحتمل آدم هم شدیم در این ماهی که هر که توبه کند توبه اش پذیرفته می شود؛ و اما کو؟ هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

  • حمید حسنی حسینی اخترفیزیکی آبادی کانادایی
  • ۱. قُلِ اللَّـهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿آل عمران: ٢٦﴾

    ۲. قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّـهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیَةً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿المائدة: ١١٤﴾

    ۳. وَإِذْ قَالُوا اللَّـهُمَّ إِن کَانَ هَـٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿الأنفال: ٣٢﴾

    ۴. دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّـهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿یونس: ١٠﴾

    ۵. قُلِ اللَّـهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ﴿الزمر: ٤٦﴾

     

    الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّـهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ وَاتَّقُونِ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ ﴿البقرة: ١٩٧﴾

     

    1 - الکافی: عن الحسین بن محمد، عن المعلى، عن الوشاء، عن أبان بن عثمان عن الفضیل، عن أبی حمزة، عن أبی جعفر علیه السلام قال: بنی الاسلام على خمس: على الصلاة والزکاة والصوم والحج والولایة، ولم یناد بشئ کما نودی بالولایة.

    http://lib.eshia.ir/71860/65/329

    ...

    6 - الکافی: عن محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن علی بن النعمان، عن ابن مسکان، عن سلیمان بن خالد، عن أبی جعفر علیه السلام قال: ألا أخبرک بأصل الاسلام وفرعه وذروة سنامه؟ قلت: بلى جعلت فداک، قال: أما أصله فالصلاة، وفرعه الزکاة، وذروة سنامه الجهاد ثم قال: إن شئت أخبرتک بأبواب الخیر قلت: نعم جعلت فداک، قال: الصوم جنة من النار والصدقة تذهب بالخطیئة، وقیام الرجل فی جوف اللیل یذکر الله ثم قرأ " تتجافى جنوبهم عن المضاجع".
    الحسین بن سعید أو النوادر: عن علی بن النعمان مثله إلى قوله الجهاد وفی الموضعین وسنامه.
    توضیح: " وذروة سنامه " الإضافة بیانیة أو لامیة إذ للسنام الذی هو ذروة البعیر ذروة أیضا هی أرفع أجزائه، وإنما صارت الصلاة أصل الاسلام لأنه بدونها لا یثبت على ساق، والزکاة فرعه لأنه بدونها لا تتم، والجهاد ذروة سنامه لأنه سبب لعلوه وارتفاعه، وقیل: لأنه فوق کل بر، کما ورد فی الخبر.
    وذکر من الأبواب التی تفتح الخیرات الجلیلة على صاحبها ثلاثة: أحدها الصوم أی الواجب أو الأعم لأنه جنة من النار ومما یؤدی إلیها من الشهوات وثانیها الصدقة الواجبة أو الأعم فإنها تکفر الخطایا وتذهبها، وثالثها صلاة اللیل لمدحه سبحانه فاعلها بقوله " تتجافى جنوبهم عن المضاجع " حیث حصر الایمان فیهم أولا ثم مدحهم بما مدحهم به ثم عظم وأبهم جزاءهم حیث قال: " إنما یؤمن بآیاتنا الذین إذا ذکروا بها خر سجدا وسبحوا بحمد ربهم ولا یستکبرون * تتجافى جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا وطمعا ومما رزقناهم ینفقون * فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین جزاء بما کانوا یعملون " وقیل: المراد بأبواب الخیر الصوم فقط، وذکر ما بعده استطرادا ولا یخفى بعده.

     

    http://lib.eshia.ir/71860/65/331

     

     

    میگویى در ماه رمضان از اول تا به آخر آن بعد از هر فریضه [اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی
    حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ]

    اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لاَ تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ وَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَکُنْ لِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ مِنَ اَلْقَضَاءِ اَلَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اِجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی [فِی طَاعَتِکَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی وَ تُؤَدِّیَ عَنِّی أَمَانَتِی وَ دَیْنِی آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

    : و مى‌خوانى عقب نمازهاى فریضه [یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ]

    یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ أَنْتَ اَلرَّبُّ اَلْعَظِیمُ اَلَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى اَلشُّهُورِ وَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِی فَرَضْتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضٰانَ اَلَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ اَلْقُرْآنَ هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَیِّنٰاتٍ مِنَ اَلْهُدىٰ وَ اَلْفُرْقٰانِ وَ جَعَلْتَ فِیهِ لَیْلَةَ اَلْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فَیَا ذَا اَلْمَنِّ وَ لاَ یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ اَلنَّارِ فِیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

    [دعاى اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ]

    و شیخ کفعمى در مصباح و بلد الامین و شیخ شهید در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت و دعا این است

    اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ 

    اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ و شیخ کلینى در کافى روایت کرده از ابو بصیر که:

    حضرت صادق علیه السلام در ماه
    رمضان این دعا را مى‌خواند [اَللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ وَ مِنْکَ أَطْلُبُ حَاجَتِی]

    اَللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ وَ مِنْکَ أَطْلُبُ حَاجَتِی وَ مَنْ طَلَبَ حَاجَةً إِلَى اَلنَّاسِ فَإِنِّی لاَ أَطْلُبُ حَاجَتِی إِلاَّ مِنْکَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ وَ أَسْأَلُکَ بِفَضْلِکَ وَ رِضْوَانِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی فِی عَامِی هَذَا إِلَى بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ سَبِیلاً حِجَّةً مَبْرُورَةً مُتَقَبَّلَةً زَاکِیَةً خَالِصَةً لَکَ تَقَرُّ بِهَا عَیْنِی وَ تَرْفَعُ بِهَا دَرَجَتِی وَ تَرْزُقَنِی أَنْ أَغُضَّ بَصَرِی وَ أَنْ أَحْفَظَ فَرْجِی وَ أَنْ أَکُفَّ بِهَا عَنْ جَمِیعِ مَحَارِمِکَ حَتَّى لاَ یَکُونَ شَیْءٌ آثَرَ عِنْدِی مِنْ طَاعَتِکَ وَ خَشْیَتِکَ وَ اَلْعَمَلِ بِمَا أَحْبَبْتَ وَ اَلتَّرْکِ لِمَا کَرِهْتَ وَ نَهَیْتَ عَنْهُ وَ اِجْعَلْ ذَلِکَ فِی یُسْرٍ وَ یَسَارٍ وَ عَافِیَةٍ وَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلاً فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رَایَةِ نَبِیِّکَ مَعَ أَوْلِیَائِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَقْتُلَ بِی أَعْدَاءَکَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُکْرِمَنِی بِهَوَانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَ لاَ تُهِنِّی بِکَرَامَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ لِی مَعَ اَلرَّسُولِ سَبِیلاً حَسْبِیَ اَللّٰهُ مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ مؤلف گوید که این دعا موسوم به دعاى حج است سید در اقبال از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده خواندن آن را در شبهاى ماه رمضان بعد از مغرب و کفعمى در بلد الامین گفته که مستحب است خواندن آن در هر روز از ماه رمضان و در شب اول نیز و شیخ مفید در مقنعه براى خصوص شب اول نقل کرده بعد از نماز مغرب و بدان که بهترین اعمال در شبها و روزهاى ماه مبارک رمضان خواندن قرآن است و بسیار باید خواند چه آنکه قرآن در این ماه نازل شده است (و وارد شده که: هر چیزى را بهارى است و بهار قرآن ماه رمضان است) و در ماههاى دیگر هر ماهى یک ختم سنت است و اقلش شش روز است و در ماه رمضان در هر سه یک ختم سنت است و اگر روزى یک ختم تواند بکند خوب است علامه مجلسى رحمة الله علیه فرموده که در حدیث است که بعضى از ائمه علیهم السلام در این ماه چهل ختم قرآن و زیاده مى‌کردند و اگر هر ختم قرآنى را ثوابش را به روح مقدس یکى از چهارده معصوم هدیه کند ثوابش مضاعف گردد و از روایتى ظاهر میشود که اجر چنین کسى آن است که با ایشان باشد در روز قیامت و در این ماه دعا و صلوات و استغفار بسیار باید نمود و لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ بسیار باید گفت (و روایت شده که: جناب امام زین العابدین علیه السلام چون ماه رمضان داخل مى‌شد تکلم نمى‌کرد مگر به دعاء و تسبیح و استغفار و تکبیر و باید اهتمام بسیار نمود به عبادت و نافله‌هاى شب و روز)

     

    چهارم [دعاى ابو حمزه ثمالى]

    در مصباح شیخ است که روایت کرده ابو حمزه ثمالى که: حضرت امام زین العابدین علیه السلام در ماه رمضان بیشتر از شب را نماز مى‌کرد و چون سحر مى‌شد این دعا مى‌خواند

    إِلَهِی لاَ تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لاَ تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ مِنْ أَیْنَ لِیَ اَلْخَیْرُ یَا رَبِّ وَ لاَ یُوجَدُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِکَ وَ مِنْ أَیْنَ لِیَ اَلنَّجَاةُ وَ لاَ تُسْتَطَاعُ إِلاَّ بِکَ لاَ اَلَّذِی أَحْسَنَ اِسْتَغْنَى عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ لاَ اَلَّذِی أَسَاءَ وَ اِجْتَرَأَ عَلَیْکَ وَ لَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِکَ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ بگوید تا آنکه نفس قطع شود

    ....

     

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ مؤلف گوید که شیخ مفید بعد از نقل زیارت سابق که اول آن

    اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ [156]بود فرموده که به روایت دیگر منقول است که مى‌گویى بعد از داخل شدن در سرداب مقدس

    اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَقِّ اَلْجَدِیدِ [157]پس زیارت را نقل کرده تا نماز زیارت آنگاه فرموده پس دوازده رکعت نماز زیارت مى‌کنى هر دو رکعت به یک سلام و مى‌خوانى بعد از آن دعایى را که از آن حضرت روایت شده:

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ مؤلف گوید که شیخ مفید بعد از نقل زیارت سابق که اول آن

    اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ [156]بود فرموده که به روایت دیگر منقول است که مى‌گویى بعد از داخل شدن در سرداب مقدس

    اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَقِّ اَلْجَدِیدِ [157]پس زیارت را نقل کرده تا نماز زیارت آنگاه فرموده پس دوازده رکعت نماز زیارت مى‌کنى هر دو رکعت به یک سلام و مى‌خوانى بعد از آن دعایى را که از آن حضرت روایت شده:

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ فَعَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ ذَلِکَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ وَ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی

     

    با سلام، بنده ی حقیر از دو کلمه ی اول پست حضرت عالی الهام گرفتم: عموم مردم!!! هر چند از بقیه ی افاضات شما نیز بسیار استفاده بردم. راستش این مرا یاد عموهای پیامبر اکرم نمی دانم چرا انداخت آنچنان که ابوطالب و عباس علیهم السلام و ابی لهب علیه اللعنه را هم در این طیف عموها داریم که هر کدام نیز گویی یک جورند. و اما در مورد  ابوطالب وقتی در الغدیر علامه امینی علیه الرحمه حتی خیلی کمی می خوانیم، می بینیم که بعضیها هم چطور در سدد این بوده اند که روایت سازیها کنند که هم او را نیز کافر جلوه دهند؛ ابوطالب پدر حضرت علی بن ابیطالب امیرالمومنین را عرض می کنم. بگذریم؛ البته بنده که با استادمان آقای دکتر و حضرت عالی قهرم چرا که حتی اگر از روی خوش خیالی حساب کنم که به سایت این حقیر هم یک وقتی سر می زنید همین قدر هم سعی نمی کنید که حتی یک چیزی آنجا بفرمایید! بنده ی حقیر رفته بودم یک وقتی سوپر و به علی آقا سوپری عرض کردم که بابا به این دختر خانمهایی که می آیند اینجا سیگار می خرند و می روند توی خیابانها می کشند یک چیزی بگو؛ شاگرد ایشان که اتفاقاً جوان خوش تیپی هم یحتمل بعضی اشکال کنند که می تواند باشد نیز فرمودند که چی گفتی؟! (یعنی مثل اینکه نباید این را می گفتیها!) بابا دل ما که پکید! دیگر یادم نیست که به او گفتم که بچه بیشتر بیا مسجد بلکه دلت باز شود. راستش اینکه مثل اینکه انسان از اینکه همه اش بفرمایند که اعداء عدوک التی نفسک بین جنبیک کما بیش بعضی وقتها هم که شده خسته می شود دیگر؛ چه باید کرد؟! و اما عرض بنده ی حقیر این هم هست که برای اینکه ما بتوانیم به آن کهکشانهای درونی خود برسیم که بتوانیم واقعاً از آن همه گناهانی خود- که بنده ی حقیر خودم را عرض می کنم- را سر تا پا در بر گرفته است بگذریم و به مسائلی از قبیل ام آر آی برسیم که می تواند خیلی هم مفید واقع شود و آنگاه پزشکانی هم داشته باشیم که اینها را برای جیب مبارک خود تعبیر به رای نکنند، اینجا یحتمل باید یک عمومیتی را بطلبیم که چطور طیفهایی نظیر نیوترینوهای آیس کیوب و فرضاً انهدامهای جفتهای الکترونی-پوزیترونی 511 کیو و پرتو ایکسی 3.5 کیوی را حتی بقول آنالیستها بقدر اپسیلونی ببینیم چقدر می شود اختلال در آنها ایجاد کرد یا نمی شود؟ یعنی اگر ما در گوشه ای در منتها علیه عالم واقعیم و حال آنکه این طیف از امواج 510-512 و 3-4 کیوی دارد از مرکز کهکشانی به ما می رسد، آنگاه نقش ما در این امواجی که آیا چقدر نماینده ی ماده ای تاریک هستند را می توان تغییراتی اختلالی یا حتی غیر اختلالی هم داد؟ حالا حتی اگر در طیفی از نوع نوری هم که باشد که دارد از این مرکز کهکشان به ما نوری می رسد، آیا می توانیم بقول معروف همانطور که چراغ حیاط منزل یا خیابان خود را خاموش و روشن می کنیم آنرا نیز خاموش و روشن کنیم؟ برای این مسئله بنده حقیر مثالی ابتدایی که دارم از این قبیل است که در فضا-زمانی که واقعیم و می خواهیم فرضاً وقت اذان یا بلکه جهت قبله را بیابیم اگر خیلی اشتباه کنیم آنگاه همه یحتمل مسخره مان کنند که بابا آفتاب زد و تو هنوز در کار خودت مانده ای؛ یا حتی فرض هم بفرمایید که آفتاب قرار است امروز از مغرب هم در بیاید و همین امروز هم بنده ی حقیر خواب مانده ام و از فردای آن هم که دیگر متوجه نمی شوم که خوب حالا خورشید از مشرق در بیاید یا از مغرب مگر چه فرقی هم خواهد کرد؟ اصلا به ما چه که خورشید از مشرق یا مغرب در می آید؟ بله! ولی وقتی در طیف سنجیهای ریز و کلان خود داریم سرمایه گذاری می کنیم طوری که حتی در نقاطی بحرانی اختلاف طیفهایی خیلی کوچک در مقیاسهای ریز و درشت نیز می توانند خیلی مهم و حیاتی باشند؛ آنگاه نکته ی قابل توجه این است که آیا کیهانها و کهکشانهای درونی ما با کیهانها کهکشانهای بیرونی چقدر به حق جوابگو هستند؟ راستی، یک محققی بودند در دانشگاه برکلی که داشتند روی مسائل آیس کیوب کار می کردند که پس زمینه ی صفحه ی سایتشان هم سیاه و مشکی بود و غلط نکنم یک جورهایی از یکی از سایتهای شما شناختمش؛ یادتان هست که اسمش چه بود؟! فکر کنم در لابراتوار لارنس برکلی هم کار می کرد. خیلی مخلصیم! الهی لا تودبنی بعقبتک.

    -----------

    راستی بنده یادم هم رفت که عرض کنم که همینطوری به مثلاً وقتی داریم ماتریسهای تصادفی را بررسی می کنیم یحتمل طیف اپسیلونی ای حول keV 1729 نیز مهم باشد؛ مثلاً 1728-1730 keV. بگذارید ببینم چه طیفی می شود و در چه طیفی کجا می افتد؟ می افتد در طیف یک الی ده پیکومتر پرتوهای یونی ایکس سخت تا پرتوهای گاما که البته یحتمل بعضی اشکال هم کنند که اینجا طیفت را باید ریزتر هم شوی: 1728-1730 keV کجا و 124- 1240 keV؛ هم اختلاف طیفت خیلی زیاد است و هم این طیف هنوز زیر طیف مورد نظر تو است هر چند که طیفی است که دیگر بالاترین است در ویکیپدیا! یعنی باید از پرتو گاما هم بالاتر بزنی؟ یحتمل مسئله این است که از اینجا به بالا را طیف پرتو گاما می فرمایند.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

    الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا ﴿النساء: ٧٦﴾

     

    ۱. وَمَن یَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: ٥٦﴾

    ۲. اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾

    ۳. لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المجادلة: ٢٢﴾

     

    إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّـهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللَّـهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ١٥٨﴾

     

    یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَـٰکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿البقرة: ١٨٩﴾

     

    وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّـهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّىٰ یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِّن صِیَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کَامِلَةٌ ذَٰلِکَ لِمَن لَّمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿البقرة: ١٩٦﴾

     

    الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّـهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ وَاتَّقُونِ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ ﴿البقرة: ١٩٧﴾

     

    فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَن دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا وَلِلَّـهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ ﴿آل عمران: ٩٧﴾

     

    وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّـهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّـهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿التوبة: ٣﴾

     

    وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ ﴿الحج: ٢٧﴾

     

     

    1 - الکافی: عن الحسین بن محمد، عن المعلى، عن الوشاء، عن أبان بن عثمان عن الفضیل، عن أبی حمزة، عن أبی جعفر علیه السلام قال: بنی الاسلام على خمس: على الصلاة والزکاة والصوم والحج والولایة، ولم یناد بشئ کما نودی بالولایة.

    http://lib.eshia.ir/71860/65/329

    ...

    6 - الکافی: عن محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن علی بن النعمان، عن ابن مسکان، عن سلیمان بن خالد، عن أبی جعفر علیه السلام قال: ألا أخبرک بأصل الاسلام وفرعه وذروة سنامه؟ قلت: بلى جعلت فداک، قال: أما أصله فالصلاة، وفرعه الزکاة، وذروة سنامه الجهاد ثم قال: إن شئت أخبرتک بأبواب الخیر قلت: نعم جعلت فداک، قال: الصوم جنة من النار والصدقة تذهب بالخطیئة، وقیام الرجل فی جوف اللیل یذکر الله ثم قرأ " تتجافى جنوبهم عن المضاجع".
    الحسین بن سعید أو النوادر: عن علی بن النعمان مثله إلى قوله الجهاد وفی الموضعین وسنامه.
    توضیح: " وذروة سنامه " الإضافة بیانیة أو لامیة إذ للسنام الذی هو ذروة البعیر ذروة أیضا هی أرفع أجزائه، وإنما صارت الصلاة أصل الاسلام لأنه بدونها لا یثبت على ساق، والزکاة فرعه لأنه بدونها لا تتم، والجهاد ذروة سنامه لأنه سبب لعلوه وارتفاعه، وقیل: لأنه فوق کل بر، کما ورد فی الخبر.
    وذکر من الأبواب التی تفتح الخیرات الجلیلة على صاحبها ثلاثة: أحدها الصوم أی الواجب أو الأعم لأنه جنة من النار ومما یؤدی إلیها من الشهوات وثانیها الصدقة الواجبة أو الأعم فإنها تکفر الخطایا وتذهبها، وثالثها صلاة اللیل لمدحه سبحانه فاعلها بقوله " تتجافى جنوبهم عن المضاجع " حیث حصر الایمان فیهم أولا ثم مدحهم بما مدحهم به ثم عظم وأبهم جزاءهم حیث قال: " إنما یؤمن بآیاتنا الذین إذا ذکروا بها خر سجدا وسبحوا بحمد ربهم ولا یستکبرون * تتجافى جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا وطمعا ومما رزقناهم ینفقون * فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین جزاء بما کانوا یعملون " وقیل: المراد بأبواب الخیر الصوم فقط، وذکر ما بعده استطرادا ولا یخفى بعده.

     

    http://lib.eshia.ir/71860/65/331

     

     

    میگویى در ماه رمضان از اول تا به آخر آن بعد از هر فریضه [اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی
    حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ]

    اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لاَ تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ وَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَکُنْ لِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ مِنَ اَلْقَضَاءِ اَلَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اِجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی [فِی طَاعَتِکَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی وَ تُؤَدِّیَ عَنِّی أَمَانَتِی وَ دَیْنِی آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

    : و مى‌خوانى عقب نمازهاى فریضه [یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ]

    یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ أَنْتَ اَلرَّبُّ اَلْعَظِیمُ اَلَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى اَلشُّهُورِ وَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِی فَرَضْتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضٰانَ اَلَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ اَلْقُرْآنَ هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَیِّنٰاتٍ مِنَ اَلْهُدىٰ وَ اَلْفُرْقٰانِ وَ جَعَلْتَ فِیهِ لَیْلَةَ اَلْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فَیَا ذَا اَلْمَنِّ وَ لاَ یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ اَلنَّارِ فِیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

    [دعاى اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ]

    و شیخ کفعمى در مصباح و بلد الامین و شیخ شهید در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت و دعا این است

    اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ 

    اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ و شیخ کلینى در کافى روایت کرده از ابو بصیر که:

    حضرت صادق علیه السلام در ماه
    رمضان این دعا را مى‌خواند [اَللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ وَ مِنْکَ أَطْلُبُ حَاجَتِی]

    اَللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ وَ مِنْکَ أَطْلُبُ حَاجَتِی وَ مَنْ طَلَبَ حَاجَةً إِلَى اَلنَّاسِ فَإِنِّی لاَ أَطْلُبُ حَاجَتِی إِلاَّ مِنْکَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ وَ أَسْأَلُکَ بِفَضْلِکَ وَ رِضْوَانِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی فِی عَامِی هَذَا إِلَى بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ سَبِیلاً حِجَّةً مَبْرُورَةً مُتَقَبَّلَةً زَاکِیَةً خَالِصَةً لَکَ تَقَرُّ بِهَا عَیْنِی وَ تَرْفَعُ بِهَا دَرَجَتِی وَ تَرْزُقَنِی أَنْ أَغُضَّ بَصَرِی وَ أَنْ أَحْفَظَ فَرْجِی وَ أَنْ أَکُفَّ بِهَا عَنْ جَمِیعِ مَحَارِمِکَ حَتَّى لاَ یَکُونَ شَیْءٌ آثَرَ عِنْدِی مِنْ طَاعَتِکَ وَ خَشْیَتِکَ وَ اَلْعَمَلِ بِمَا أَحْبَبْتَ وَ اَلتَّرْکِ لِمَا کَرِهْتَ وَ نَهَیْتَ عَنْهُ وَ اِجْعَلْ ذَلِکَ فِی یُسْرٍ وَ یَسَارٍ وَ عَافِیَةٍ وَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلاً فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رَایَةِ نَبِیِّکَ مَعَ أَوْلِیَائِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَقْتُلَ بِی أَعْدَاءَکَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُکْرِمَنِی بِهَوَانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَ لاَ تُهِنِّی بِکَرَامَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ لِی مَعَ اَلرَّسُولِ سَبِیلاً حَسْبِیَ اَللّٰهُ مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ مؤلف گوید که این دعا موسوم به دعاى حج است سید در اقبال از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده خواندن آن را در شبهاى ماه رمضان بعد از مغرب و کفعمى در بلد الامین گفته که مستحب است خواندن آن در هر روز از ماه رمضان و در شب اول نیز و شیخ مفید در مقنعه براى خصوص شب اول نقل کرده بعد از نماز مغرب و بدان که بهترین اعمال در شبها و روزهاى ماه مبارک رمضان خواندن قرآن است و بسیار باید خواند چه آنکه قرآن در این ماه نازل شده است (و وارد شده که: هر چیزى را بهارى است و بهار قرآن ماه رمضان است) و در ماههاى دیگر هر ماهى یک ختم سنت است و اقلش شش روز است و در ماه رمضان در هر سه یک ختم سنت است و اگر روزى یک ختم تواند بکند خوب است علامه مجلسى رحمة الله علیه فرموده که در حدیث است که بعضى از ائمه علیهم السلام در این ماه چهل ختم قرآن و زیاده مى‌کردند و اگر هر ختم قرآنى را ثوابش را به روح مقدس یکى از چهارده معصوم هدیه کند ثوابش مضاعف گردد و از روایتى ظاهر میشود که اجر چنین کسى آن است که با ایشان باشد در روز قیامت و در این ماه دعا و صلوات و استغفار بسیار باید نمود و لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ بسیار باید گفت (و روایت شده که: جناب امام زین العابدین علیه السلام چون ماه رمضان داخل مى‌شد تکلم نمى‌کرد مگر به دعاء و تسبیح و استغفار و تکبیر و باید اهتمام بسیار نمود به عبادت و نافله‌هاى شب و روز)

     

    چهارم [دعاى ابو حمزه ثمالى]

    در مصباح شیخ است که روایت کرده ابو حمزه ثمالى که: حضرت امام زین العابدین علیه السلام در ماه رمضان بیشتر از شب را نماز مى‌کرد و چون سحر مى‌شد این دعا مى‌خواند

    إِلَهِی لاَ تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لاَ تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ مِنْ أَیْنَ لِیَ اَلْخَیْرُ یَا رَبِّ وَ لاَ یُوجَدُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِکَ وَ مِنْ أَیْنَ لِیَ اَلنَّجَاةُ وَ لاَ تُسْتَطَاعُ إِلاَّ بِکَ لاَ اَلَّذِی أَحْسَنَ اِسْتَغْنَى عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ لاَ اَلَّذِی أَسَاءَ وَ اِجْتَرَأَ عَلَیْکَ وَ لَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِکَ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ بگوید تا آنکه نفس قطع شود

    ....

     

    پیام رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت روز معلم

     

    رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی با تبریک روز معلم به همه معلمان در مدارس، دانشگاهها و حوزه‌های علمیه، کار بزرگ و جهاد معلمان را آموزش شکوفاسازی استعدادهای کودکان و نوجوانان در مسیر ارزشهای اسلامی و انقلابی با هدف ایجاد یک جامعه دینی عادلانه و آرمان‌خواه دانستند و خاطرنشان کردند: نسل جوانی که در این مسیر پرورش می‌یابد ثروتی آن‌چنان انبوه است که هیچ پدیده ارزشمند دیگری با آن برابری نمی‌کند.
    متن پیام حضرت آیت الله خامنه‌ای به این شرح است:

    بسمه تعالی

    روز معلم را به همه‌ی معلمان عزیز که در مدارس و دانشگاهها و حوزه‌های علمیه به پرورش اندیشه و دانش کودکان و جوانان کشور میپردازند تبریک میگویم.

    این سخن امام خمینی که معلمی را شغل انبیا دانستند، یک شعار تبلیغاتی نبود، سخن قرآن بود که فرموده است: ویزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحمکة... تزکیه و تعلیم و کتاب و حکمت الهی چهار واژه‌ی کلیدی در دعوت اسلام و همه پیامبران است. واژه کلیدی دیگر قیام به قسط است. در مدرسه نبوّتها، نسلهای بشر با کتاب و حکمت، آموزش وپرورش می‌یابندو آنگاه زندگی عدالت‌محور بنا میکنند و جوامع بشری بدین ترتیب به هدفهای آفرینش انسان نزدیک میشوند.

    نظام اسلامی با همین هدف یعنی شکل‌گیری یک جامعه‌ی دینی عادلانه و آرمان‌خواه پدید آمد، و طبیعی است که نظام آموزشی کشور نیز نمیتواند هدفی جز هدف کلّی نظام داشته باشد.

    کودک و نوجوان و جوان در کشور اسلامی می‌آموزد که استعداد و توان بالقوه‌ی خود را برای ارزشهای متعالی ملی یعنی ارزشهای اسلامی و انقلابی شکوفا کند و به‌کار گیرد.

    این آموزش حیاتی و سازوکار تحقق آن، همان کار بزرگ و جهاد مبارکی است که معلمان عهده‌دار آن شده‌اند.

    اسلام ما را به علم نافع فرا میخواند، علم نافع از سوئی جوان ایرانی را به ابزارهای لازم برای پیشرفت و اعتلای کشور و ملتش مجهز میسازد، و از سوئی به او هویت می‌بخشد و او را از وزانت و اعتبار روحی و معنوی و اعتماد به نفس برخوردار میکند.

    نسل جوانی که در این مسیر، صیرورت و پرورش می یابد، ثروتی آن‌چنان انبوه و ذخیره‌ئی آنچنان عظیم است که هیچ پدیده‌ی ارزشمند دیگری برای کشور با آن برابری نمیکند.

    این ثروت، محصول کار و انگیزه‌ی معلمان در مدارس و دانشگاهها و حوزه‌های علمیه است. رحمت و فضل خدا بر دستهای پرکار و دلهای پر انگیزه‌ی آنان باد.

    نسل جوان ما بحمدالله الگوهای درخشان و برجسته‌ئی را هم میشناسد که در دنیای مادی امروز نظائر آنها را کمتر میتوان یافت.

    از شهید چمران و شهید آوینی تا شهدای هسته‌ئی و تا شهید سلیمانی و تا شهید بزرگوار مطهری که در دهه‌ی سی از عمر خود در حوزه‌ی قم و دانشگاه تهران درخشید و در دهه‌ی پنجاه با بال شهادت به ملکوت اعلی پرکشید.

    درود خدا بر شهیدان و سپاس ما به معلمان و خوشامد ما نثار نسل جوان خوش عاقبت ملت ایران باد.

    سیّدعلی خامنه‌ای 
    ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹

     

     

    بنده ی حقیر شکی ندارم که حزب الله پیروز است. و اما شیطنتهای صهیونیستها و آمریکای جنایتکار و دنباله روهای آنها مثل آلمان هم که می خواهند مثلاً حزب الله را تحت فشار بگذارند هم کم نیستند. البته بعضی یحتمل بفرمایند که دیگر اینها را نمی شود جزو ماده و انرژیهای تاریک وارد کرد که حالا دارند بر علیه حزب الله هم کار می کنند چرا که فرضاً اینها کارشان را هم دیگر علنی کرده اند. و لذا دیگر کدام ماده و انرژیهای تاریک؟ اینها فقط در کفرشان مانده اند و از مرزهای اخلاق وبازده هم گذشته اند و مایلند شقاوت خود را هر چه بیشتر نشان دهند و در عین حال نیز مدعی علم و تعلیم و تربیت هم که می دانیم خیلی خیلی هم هستند. و چطور؟ اینطور که شما را کاملاً مطیع خود کنند. و لذا بهتر است به این فکر احمقانه هم نیافتید که اینها چون خیلی دانشمندان مهمی هستند یحتمل اگر آنها را به اسلام یا حج بیت الله الحرام هم دعوتشان کنیم با سر خواهند آمد! و بعضی هم بقولی دست تقی زاده را از پشت بسته اند و بلکه به عنوان وارثان او نارنجکهایشان را پرت می کنند و بقول ملک الشعرای بهار زنگی را کافور و سیاهی را الماس و کور را بینا جا می زنند... آقایان خانمهای سیاسیون و دولتمردان بی لیاقت نکنید این کارها را! اگر از مهلکه جا مانده اید، لااقل بنشینید کنار و اجازه دهید دیگران کارشان را بکنند و نه اینکه بفرمایید که راه حل این است که از آمریکا و آمریکاییها دعوت کنیم که تشریف فرما شوند و همه ی کارها را برای ما انجام دهند. حالا اصلا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم هیچی! ولی لااقل به ریاضی فیزیک مسائل که می توانید بپردازیم یا خیر؟

    البته بنده ی حقیر باز از سر اخلاص هم که نگوییم و بلکه از سر کنجکاوی یک سری زدم به سایت دانشگاه تهران استاد ابراهیم متقی و همینطور هم جستجوی سید رضا صدر حسینی. ولی بعد فکر این بودم که رساله ی شهود ریاضی کانت علی لاریجانی چرا مهم است؟ آیا می توانید بفرمایید؟ از لحاظ فلسفی خودش این مسئله کانه یک آزمایشگاه است هر چند که بعضی اشکال کنند که فلسفه ای است که تاریخش گذشته است! یعنی شما می توانید این سیستم فکری فلسفی را که آن زمان خود امانوئل کانت رایج بوده است را به آزمایش بگذارید و ببینید که بر حسب سیستمهای فلسفی رایح امروز آنگاه چه چیزهایی را کم و کاست دارد یا آیا حتی چیزی هم بلکه کم وکاست نداشته باشد؟! نکته ای که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نهفته است نیز همینجا است که شما نظریه های جدیدی را که اینقدر رایج هم هستند را بتوانید ریاضی فیزیکشان را محک بزنید که بالاخره مسئله چیست؟ آیا همه ی ادعاهایی که می شود درست است یا خیلی اش هم از روی عناد و سرسختی و کفر و لامذهبی حریف و رقیب است که نمی خواهد زیر بار حرف حق هم برود و فقط حرف خودش را می زند و بس و کاری هم ندارد که دیگری و بلکه دیگران چه می گویند. 

    حالا شما مثلاً همین طیف سنجی الکترومغناطیسی را در نظر بگیرید؛ متوجه می شویم که این مسئله یک طیفی دارد که بینهایت است. اینجا یک کنجکاوی ای رخ می دهد که بالاخره در بینهایت این طیفها چه برایشان رخ می دهد؟ اینجا یک نکته ای هست که مربوط است به ریاضیات که شما می توانید این مسئله را مجردش کنید و دیگر کاری نداشته باشید هم که مسئله اصلی چه بود و آنگاه شروع کنید به بحث راجع به هندسه ی آراکلف در طیف بینهایت (infinite-adic Arakelov geometry)! چنین چیزی فقط از ریاضیدانها بر می آید در ظاهر ولی بعد می بینیم که راه خودش را دوباره بعد از چندی گویی در فیزیک نیز باز می کند. و ما اینجا با کسی هم شوخی نداریم.

    البته اینجا مسئله ی دیگر این است که بعضی تا بفرمایید ف می فرمایند فرحزاد؛ مثل اینکه تا بفرمایید برنامه ی لانگلندز می بینیم که مسئله از لحاظ ریاضی-فیزیکی تبدیل شد به معادلات کاپیستون-ویتن و امثالهم. و حالا کاری نداریم که چطور است که بعضی هم تند و تند مقاله بیرون می دهند و اما اینکه ادوارد ویتن هم اینجا چه می کند نیز خودش داستان دیگری است که بماند چرا که دیدم لااقل دو تا مقاله ی جدید در انرژیهای بالا دارد که می توانید خود بررسی هم کنید که یکی از آنها هم یعنی دوگانگی و مادولاریته ی مسخره با آتیش دابهولکار و پاول پوتراو است.

    نکته ای که اینجا در مورد طیف سنجیها نهفته است این است که اولاً این مقاله ی آلن کن را هم ببینید:

    https://arxiv.org/abs/2004.14115

    بگذریم هم که آرشیو کرنل هم با اینکه نگو یک سایت آینه ای از آنرا ما اینجا داریم با این حال یک حالت مسخره ای به خود گرفته است کانه سایتش درست باز نمی شود و نصفه نیمه باز می شود؛ امان از دست بخل و خساستی که ما دچارش هستیم! و البته یحتمل هم اشکال از خود این بنده ی حقیر است که دیگر رایانه ام را باید بیاندازمش دور چرا که از تاریخ روز خارج شده است و باید به روزترش را خرید؛ یعنی اعداء عدوک التی نفسک بین جنبیک و حداکثر دیگر کامپیوترک!

    نکته طیف سنجی ماده و انرژی تاریکی اینجا این است که وقتی به آسمان روز یا شب می نگرید، در روز که فقط خورشید را مشاهده می کنید و از ستارگان دیگر خبری نیست چرا که نورانیت او اجازه نمی دهد به شما که دیگر ستارگان را مشاهده کنید. و برعکس در شب هم چه حاجت به بیان است که دیگر هر چند بسیاری ستارگان را دارید و اما دیگر خورشید از دسترس دید شما خارج هم می شود. و لذا یک ماده ها و انرژیهای تاریکی هم در کار نیست؟ و اما اگر بخواهید بازبهنجارش هم کنید، اینجا چیست که می خواهید بازبهنجارش کنید؟ فرضاً شما طیفتان را می خواهید دو برابر کنید و از 0 تا 511 kev را دوبل کنید چرا که یحتمل هم اینکه بخواهید از 0 تا 3.5 kev را مدام دوبل کنید یحتمل برایتان خیلی خسته کننده شود و جا بزنید و یک مرتبه بپرید به طیف بینهایت هندسه ی آراکلف. 

    ولی نکته ای که هست این است که به هر حال ما طیفهای ماورای بنفش و مادون قرمز برایمان خیلی قابل رویت نیستند دقیقاً به این خاطر که از طیف نوری خارج می شوند هر چند که اینها را می توان از طرق امواج الکترومغناطیسی در طیفهای مختلف نیز دریافت کرد و خدا پدر ماکسول را برای این کارش بیامرزد، و نه اینکه بفرمایید آفتاب آمد خود دلیل آفتاب؛ و بلکه مثلاً رادیو آمد خود دلیل رادیو و تلویزیون آمد خود دلیل تلویزیون و سی تی اسکن و آم آر آی آمد خود دیلیل سی تی اسکن و آم آر آی و رادیو تلسکوپی آمد و هان واتز آپ و تلگرام و اینها خود دلیل همینها.... یعنی آن طیف انرژی و ماده ی تاریک تا کجاها پیش می رود و می تواند پیش برود، و الله اعلم! و چرا؟ چون همانطور که می دانید هر چقدر هم که ما به سمت بینهایت پیش برویم و طیفها را بررسی کنیم، یحتمل این میان انواع طیفهای ناشناخته ای باشند که برای ما هنوز ناشناخته اند همانطور که هر چقدر هم که اعداد اول خیلی بزرگ را بیابیم، هنوز باز هم اعداد اول بزرگتری هستند که برایمان ناشناخته اند و ....

    و این خود یک بازبهنجارشی را هم می طلبد که بالاخره وقتی ما یک جوابی هر چند غیر صحیح از قضیه ی آخر فرما را به میدان اعداد صحیح ملحق کردیم که گروه گالوای آن متناظر یکی از معادلات خاص این قضیه ی آخر فرما است، آنگاه گالوا کوهمولوژی ما چه وقتی از آن حالت مسخره ی ساده اش بیرون می آید و دوگانگی اش متناظر مادولاریته ی مسخره ای می شود که یحتمل با برنامه ی هندسی لانگلندز کاپیستون-ویتن همخوانی هم داشته باشد. این را شما سعی کنید ببینید می توانید حل کنید همانطوری که بنده ی حقیر نیز سعی می کنم برای خودم دوباره بازگو کنم ببینم خودم هم فهمیده ام دارم چه عرض می کنم یا خیر؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

     

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿البقرة: ١٨٣﴾

     

    الفصلُ الثّالثُ

    فی فَضلِ شَهرِ رَمَضان وأعمالهِ خطبة النبی صلى‌الله‌علیه‌وآله

    روى الصدوق وبسند مُعتبر عَن الرّضا علیه‌السلام عَن آبائِه عَن أمیر المُؤمنین عَلیهِ وعلى أولاده السَّلام ، قالَ : إنّ رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله خطبنا ذات یَوم فقالَ :

    أیها النّاس إنّه قَدْ أقبل إلیکم شَهرُ الله بالبرکةِ والرحمة والمغفرة شَهر هُوَ عِندَ الله أفَضل الشهور وأیامه أفضلُ الأیام ولیالیهِ أفَضل اللیالی وساعاته أفَضل الساعات ، هُوَ شَهر دعیتم فیهِ إلى ضیافة الله وجُعلتم فیهِ مِن أهْل کرامة الله. أنفاسکم فیهِ تسبیح ونومکم فیهِ عبادة وعمَلکم فیهِ مقبُول ودعاؤکُم فیه مستجاب ، فسلوا الله ربّکم بنیّات صادقة وقلوب طاهره أن یوفقکم لصیامه وتلاوة کتابهِ ، فان الشقّی مَن حرم غفران الله فی هذا الشّهر العَظیم ، واذکروا بجوعکم وعطشکم فیهِ جوع یَوم القیامة وعطشه ، وتصدّقوا على فقرائکم ومساکینکم ووقرّوا کبارکُم وارحموا صغارکُم ، وصلوا أرحامکم واحفظوا ألسنتکم وغضّوا عمّا لایحلّ النّظر إلیهِ أبصارکم وعمّا لا یحل الاستماع إلیه أسماعکم ، وتحننّوا على أیتام النّاس یتحنّن على أیتامکم ، وتوبوا إلیهِ مِن ذنوبکم ، وارفعوا إلیهِ أیدیکم بالدّعاء فی أوقات صلواتکم ، فانّها أفضَل السّاعات ینظر الله عزّوجلّ فیها بالرّحمة إلى عبادهِ یُجیبَهم إذا ناجوه. ویلبیهم إذا نادوه ویستجیب لهم إذا 

    دعوه.

    أیّها الناس : إنَّ أنفسکم مرهونة بأعمالکم ففکوها باستغفارکم ، وظهورکُم ثقیلة مِن اوزارکُم فخفّفوا عنها بطولِ سجودکُم ، واعلموا أنّ الله تعالى ذِکرَه اقسم بعزّته أن لایعذّب المصلّین والسّاجدینَ ، وأن لایروعهم بالنّار یَوم یقوم النّاس لرب العالمین.

    أیهّا النّاس : مَن فطَّر منکم صائماً مؤمناً فی هذا الشّهر کانَ لَهُ بذلِکَ عِندَ الله عتق رقبة ومغفرة لما مضى مِن ذنوبهِ. قیل : یا رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله ، ولَیسَ کلّنا یقدر على ذلِکَ ، فقالَ صلى‌الله‌علیه‌وآله : اتقوا النّار ولو بشقّ تمرة ، اتقوا النّار ولو بشربة مِن ماء ، فإنّ الله تعالى یهب ذلِکَ الاجر لمن عمل هذا الیسیر إذا لَمْ یقدر على أکثر مِنهُ [١].

    یا أیهّا النّاس : مَن حسّن منکم فی هذا الشّهر خُلقه کانَ لَهُ جواز على الصراط یَوم تزلُّ فیهِ الاقَدْام ، ومَن خفّف فی هذا الشّهر عما ملکت یمینه خفّف الله عَلیهِ حسابه ، ومَن کفّ فیهِ شرّه کفّ الله عَنهُ غضبه یَوم یلقاه ، ومَن أکرم فیهِ یتیماً أکرمه الله یَوم یلقاه ، ومَن وصلَ فیه رَحِمَه وصله الله برحمته یَوم یلقاه ومَن قطع فیهِ رَحمه قطع الله عَنهُ رحمته یَوم یلقاه ، ومَن تطّوع فیهِ بصلاة کتبَ لَهُ براءة مِن النّار ومَن ادّى فیهِ فرضاً کان لَهُ ثواب مَن أدى سبعینَ فریضة فیما سواه مِن الشهّور ، ومَن أکثر فیهِ من الصلاة علیّ ثقل الله میزانه یَوم تخف الموازینَ ، ومَن تلا فیهِ آیة مِن القرآن کانَ لَهُ مثل أجر مَن ختم القُران فی غَیرَه مِن الشهور.

    أیها النّاس ، إنّ أبواب الجنان فی هذا الشّهر مفتحة فسلوا ربّکم أن لایغلقها عَلَیکُم ، وأبواب النیران مغلقة فسلُوا ربّکم أن لایفتحها عَلَیکم والشیّاطین مغلولة فسلوا ربّکم أن لایسلّطها عَلَیکُم .... الخ [٢]. وروى الصّدوق رض : أن النبی صلى‌الله‌علیه‌وآله کان إِذا دخل شَهر رَمَضان فکّ کلّ أسیر وأعطى کلّ سائل [٣].

    أقول : شَهر رَمَضان هُوَ شَهر الله ربّ العالمین ، وهُوَ أشرف الشّهور شَهر یفتح فیهِ أبواب السماء وأبواب الجنان وأبواب الرَّحمَة ، ویغلق فیهِ أبواب جهنّم. وفی هذا الشّهر لَیلَة تکون عبادة الله فیها خَیراً مِن عبادته فی ألف شَهر. فانتبه فیهِ لنفسکَ وتبصر کیف تقضی فیهِ لیلکَ ونهارکَ؟ وکیف تصون جوارحکَ وأعضاءکَ عَن معاصی ربّکَ؟ وإیّاکَ وأن تکون فی لیلتکَ مِن النائِمین


    [١] لیس فی امالی الصدوق من : «فإنّ الله تعالى یهب ـ إذا لم یقدر على أکثر منه» نعم موجود فی زاد المعاد للمجلسی : ٨٨.

    [٢] رواه الصدوق فی الامالی فی المجلس ٢٠ ح ٤.

    [٣] أمالی الصدوق فی المجلس ١٤ ح ٣.

     

    وفی نهارکَ مِن الغافلین عَن ذِکر ربّکَ فَفی الحدیث : أنّ الله عزَّ وجلَّ یعتق فی آخر کُلِّ یَوم مِن أیام شَهر رَمَضان عِندَ الافطار ألف ألف رقبة مِن النّار ، فإذا کانَت لَیلَة الجمعة ونهارها أعتق الله مِن النّار فی کُلِّ ساعة ألف ألف رقبة ممّن قَدْ أستوجب العَذاب ، ویعتق فی اللّیلة الاخَیرة مِن الشّهر ونهارها بَعدد جَمیع مَن أعتق فی الشّهر کلّه [١] فإیّاکَ یا أیها العزیز وأن ینقضی عَنکَ شَهر رَمَضان وقَدْ بقی عَلَیکَ ذنب مِن الذُّنوب! وإیاکَ أن تُعدُّ مِن المذنبین المحرومین مِن الاستغفار والدُّعاء! فَعَن الصادِقِ علیه‌السلام : أَنهُ مَن لَمْ یُغفَر لهُ فی شَهرِ رَمَضانَ لَمْ یُغفَر لهُ إلى قابلٍ إلاّ أن یشهَدَ عَرفَةَ [٢]. وصن نفسکَ ممّا قَدْ حرّمه الله ومِن أن تفطر بمحرّم عَلَیکَ ، واعمل بما أوصى بهِ مولانا الصادق صَلَواتُ الله وسَلامُهُ عَلَیهِ ، فقالَ :

    إذا صمت فلیصم سمعکَ وبصرکَ وشعرکَ وجلدکَ وجَمیع جوارحکَ ـ أی عَن المحرّمات بل المکروهات أیضاً ـ. وقال علیه‌السلام : لا یکون یَوم صومِکَ کیوم فطرکَ [٣].

    وقالَ علیه‌السلام : إنّ الصِّیام لَیسَ مِن الطّعام والشراب وحدهما ، فإذا صمتم فاحفظوا ألسنتکم عَن الکذب وغضّوا أبصارکُم عمّا حرّم الله ، ولا تنازعوا ولا تحاسدوا ولاتغتابوا ولاتماروا ولاتخالفوا (کذباً بل ولاصدقاً) ، ولاتسابّوا ولاتشاتموا ولاتظلموا ولاتسافهوا ولاتضاجروا ولاتغفلوا عَن ذِکر الله وعَن الصلاة ، والزموا الصمت والسّکوت والصّبر والصّدق ومجانبة أَهل الشّر واجتنبوا قول الزّور والکذب والفری والخصومة وظنّ السّوء والغیبة والنمیمة ، وکونوا مشرفین على الآخرةِ منتظرین لایّامکم ظهور القائم علیه‌السلام مِن آلِ مُحَمّدٍ (صلوات الله علیهم أجمعین) منتظرینَ لما وعدکُم الله متزوِّدینَ للقاءِ الله ، وعَلیکُم السّکینة والوقار والخشوع والخضوع وذلّ العبید الخُیَّف من مولاها خائِفین راجین ولتکن أَنتَ أیهّا الصائِم قَدْ طَهر قلبک مِن العیوب وتقدّست سریرتکَ من الخبث ونظف جسمکَ مِن القاذورات وتبرات إلى الله مّمن عداه ، وأخلصت الولایة وصمتّ مما قَدْ نهاکَ الله عَنهُ فی السّر والعلانیة ، وخشیت الله حق خشیته فی سرّکَ وعلانیتکَ ، ووهبت نفسکَ الله فی أیّام صومِکَ وفرغت قلبکَ لَهُ ونصبت نفسکَ لَهُ فیما أمرکَ ودعاکَ إِلیهِ. فإذا فعلت ذلِکَ کُلَّه فأنت صائِم لله بحقیقة صومه صانع لَهُ ما أمرکَ ، وکلما نقصت منها شیئاً فیما بیّنت لَکَ فَقد نقص مِن صومِکَ بمقدار ذلِکَ. وإنّ أبی علیه‌السلام قال : سمع رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله امرأة تسابّ جاریة لها


    [١] رواه المفید فی الامالی فی المجلس ٢٧ ح ٣ عن النبیّ صلى‌الله‌علیه‌وآله مع اضافات.

    [٢] رواه الصدوق فی من لا یحضره الفقیه ٢ / ٩٩ ح ١٨٤١.

    [٣] الکافی ٤ / ٨٧ باب أداب الصائم ، ح ١ وفیه : وجلدک وعدّد أشیاء غیر هذا وقال : ...

     

     

     

    وهی صائمة فدعى رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله بطعام ، فقالَ لها : کلی ، فقالت : أنا صائِمة یا رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله ، فقالَ : کیف تکونین صائمة وقَدْ سببتِ جاریتکَ؟ إن الصّوم لَیسَ مِن الطعام والشّراب وإنما جعل الله ذلِکَ حجاباً عَن سواهما مِن الفواحش مِن الفعل والقول. ما أقلّ الصّوم وأکثر الجّوع [١].

    وقالَ أمیر المُؤمنین صَلَواتُ الله وسَلامُهُ عَلَیهِ : کم مِن صائم لَیسَ لَهُ مِن صیامه إلاّ الظماء ، وکم مِن قائم لَیسَ لَهُ مِن قیامه إلاّ العناء؟ حبذا نوم الأکیاس وإفطارهم [٢].

    وعَن جابر بن یزید عَن الباقر علیه‌السلام ؛ قالَ : قالَ النبی صلى‌الله‌علیه‌وآله لجابر بن عبد الله یا جابر ، هذا شَهر رَمَضان من صام نهاره وقامَ ورداً مِن لیلته وصان بطنه وفرجه وحفظ لسانه لخرجَ مِن الذُّنوب کما یخرجُ مِن الشّهر. قالَ جابر : یا رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله ، ما أحسنه مِن حدیث! فقالَ رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله : وما أصعبها من شروط [٣].

    وأما أعمال هذا الشهر فسنعرضها فی مطلبین وخاتمه :

    المطلب الأول :

    فی أعمال هذا الشهر العامة

    وهی أربعة أقسام :

    القسم الأول :

    ما یعمّ اللّیالی والأیام

    روى السیّد ابن طاووس رض عَن الصادق والکاظم علیهم‌السلام ، قالا : تقول فی شَهر رمضان مِن أوله إلى آخره بَعد کُلِّ فریضة :

    اللهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِک الحَرامِ فِی عامِی هذا وَفِی کُلِّ عامٍ ما أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَعافِیَةٍ وَسَعَةِ رِزْقِ ، وَلا تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ المَواقِفِ الکَرِیِمَةِ وَالمَشاهِدِ الشَّرِیفَةِ ، وَزِیارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ ، وَفِی جَمِیعِ حَوائِجِ الدُّنْیا وَالآخرةِ فَکُنْ لِی. اللّهُمَّ


    [١] رواه المجلسی فی زاد المعاد : ٩٦ فی آداب الصوم عن الصادق علیه‌السلام.

    [٢] زاد المعاد : ٩٨.

    [٣] الکافی ٤ / ٨٧ باب آداب الصائم ح ٢.

     

     

    إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیما تَقْضِی وَتُقَدِّرُ مِنَ الاَمْرِ المَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ القَدْرِ مِنَ القَضاء الَّذِی لایُرَدُّ وَلایُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ الحَرامِ المَبْرُورِ حُجُّهُم ، المَشْکُورِ سَعُیُهُم ، المَغْفُورِ ذُنُوبُهُم ، المُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئاتُهُمْ ، وَاجْعَلْ فِیما تَقْضِی وَتُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمْرِی [١] وَتُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی ، وَتؤَدِّیَ عَنِّی أَمانَتِی وَدَیْنِی ، آمِینَ رَبَّ العالَمِینَ.

    وتدعُو عقیب کُلِّ فریضة فتقول :

    یا عَلِیُّ یا عَظِیمُ ، یا غَفُورُ یا رَحِیمُ ، أَنْتَ الرَّبُّ العَظِیمُ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیٌْ وَهُوَ السَمِیعُ البَصِیرُ ، وَهذا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَکَرَّمْتَهُ وَشَرَّفْتَهُ وَفَضَّلْتَهُ عَلى الشُهُورِ وَهُوَ الشَّهْرُ الَّذِی فَرَضْتَ صِیامَهُ عَلَیَّ وَهُوَ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ القُرْآنَ هُدىً لِلناسِ وَبَیِناتٍ مِنَ الهُدى وَالفُرْقانِ ، وَجَعَلْتَ فِیهِ لَیْلَةَ القَدْرِ وَجَعَلْتَها خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فَیاذا المَنِّ وَلا یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ النّارِ فِی مَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَأَدْخِلْنِی الجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ [٢].

    وروى الکفعمی فی (المِصباح) وفی (البلد الأمین) کما روى الشیخ الشهید فی مجموعته عَن النبی صلى‌الله‌علیه‌وآله أنّه قالَ : مَن دعا بهذا الدُّعاء فی رَمَضان بَعد کُلِّ فریضة غفر الله لَهُ ذنوبه إلى یَوم القیامة :

    اللّهُمَّ أَدْخِلْ عَلى أَهْلِ القُبُورِ السُّرُورِ ، اللّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ ، اللّهُمَّ اشْبِعْ کُلَّ جائِعٍ ، اللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ ، اللّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ ، اللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْْ کُلِّ مَکْروَبٍ ، اللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ ، اللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ ، اللّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ أُمُورِ المُسْلِمِینَ ، اللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ ، اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ ، اللّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ ، اللّهُمَّ اقْضِ عَنّا الدَّیْنَ وَأَغْنِنِا مِنَ الفَقْرِ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیٍْ قَدِْیرٌ [٣].


    [١] فی طاعتک ـ خ ـ.

    [٢] الاقبال ١ / ٧٩ فصل ١١.

    [٣] المصباح : ٦١٧ ، والبلدالامین : ٢٢٢.

     

    مفایتج الجنان، صص 241-245

    http://lib.eshia.ir/10505/1/241

     

    فصل سوم در فضیلت و اعمال ماه مبارک رمضان است

    (172 شیخ صدوق به سند معتبر روایت کرده از حضرت امام رضا علیه السلام از پدران بزرگواران خود از حضرت امیر المؤمنین علیه و على أولاده السلام که فرمود: خطبه‌اى خواند براى ما روزى حضرت رسول خدا صلوات الله علیه پس فرمود أیها الناس بدرستى که رو کرده است به سوى شما ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش ماهى است که نزد خدا بهترین ماهها است و روزهایش بهترین روزها است و شبهایش بهترین شبها است و ساعتهایش بهترین ساعتها است و آن ماهى است که خوانده‌اند شما را در آن به سوى ضیافت خدا و گردیده‌اید در آن از اهل کرامت خدا نفسهاى شما در آن ثواب تسبیح دارد و خواب شما ثواب عبادت دارد و عملهاى شما در آن مقبول است و دعاهاى شما در آن مستجاب است پس سؤال کنید از پروردگار خود به نیتهاى درست و دلهاى پاکیزه از گناهان و صفات ذمیمه که توفیق دهد شما را براى روزه داشتن آن و تلاوت کردن قرآن در آن بدرستى که شقى و بد عاقبت کسى است که محروم گردد از آمرزش خدا در این ماه عظیم و یاد کنید به گرسنگى و تشنگى شما در این ماه تشنگى و گرسنگى روز قیامت را و تصدق کنید بر فقیران و مسکینان خود و تعظیم نمائید پیران خود را و رحم کنید کودکان خود را و نوازش نمائید خویشان خود را و نگاه دارید زبانهاى خود را از آنچه نباید گفت و بپوشید دیده‌هاى خود را از آنچه حلال نیست شما را نظر کردن به سوى آن و باز دارید گوشهاى خود را از آنچه حلال نیست شما را شنیدن آن و مهربانى کنید با یتیمان مردم تا مهربانى کنند بعد از شما با یتیمان شما و بازگشت کنید به سوى خدا از گناهان خود و بلند کنید دستهاى خود را به دعا در اوقات نمازهاى خود زیرا که وقت نمازها بهترین ساعتها است نظر مى‌کند حق تعالى در این اوقات به رحمت به سوى بندگان خود و جواب مى‌گوید ایشان را هر گاه او را مناجات کنند و لبیک مى‌گوید ایشان را هر گاه او را ندا کنند و مستجاب مى‌گرداند هر گاه او را بخوانند اى گروه مردمان بدرستى که جانهاى شما در گرو کرده‌هاى شما است پس از گرو بدر آورید به طلب آمرزش از خدا و پشتهاى شما گرانبار است از گناهان شما پس سبک گردانید آنها را به طول دادن سجده‌ها و بدانید که حق تعالى سوگند یاد کرده است به عزت و جلال خود که عذاب نکند نمازگزارندگان و سجده‌کنندگان در این ماه را و نترساند ایشان را به آتش جهنم در روز قیامت أیها الناس هر که از شما افطار دهد روزه دار مؤمنى را در این ماه از براى او خواهد بود نزد خدا ثواب بنده آزاد کردن و آمرزش گناهان گذشته پس بعضى از اصحاب گفتند یا رسول الله همه ما قدرت بر آن نداریم حضرت فرمود بپرهیزید از آتش جهنم به افطار فرمودن روزه‌داران اگر چه به نصف دانه خرما باشد و اگر چه به یک شربت آبى باشد بدرستى که خدا این ثواب را مى‌دهد کسى را که چنین کند اگر قادر بر زیاده از این نباشد أیها الناس هر که خلق خود را در این ماه نیکو گرداند بر صراط آسان بگذرد در روزى که قدمها بر آن لغزد و هر که سبک گرداند در این ماه خدمت غلام و کنیز خود را خدا در قیامت حساب او را آسان گرداند و هر که در این ماه شر خود را از مردم بازدارد حق تعالى غضب خود را در قیامت از او بازدارد و هر که در این ماه یتیم بى‌پدرى را گرامى دارد خدا او را در قیامت گرامى دارد و هر که در این ماه صله و احسان کند با خویشان خود خدا وصل کند او را به رحمت خود در قیامت و هر که در این ماه قطع احسان خود از خویشان خود بکند خدا در قیامت قطع رحمت خود از او بکند و هر که نماز سنتى در این ماه 

    بکند خدا براى او برات بیزارى از آتش جهنم بنویسد و هر که در این ماه نماز واجبى را ادا کند خدا عطا کند به او ثواب هفتاد نماز واجب که در ماههاى دیگر کرده شود و هر که در این ماه بسیار بر من صلوات فرستد خدا سنگین گرداند ترازوى عمل او را در روزى که ترازوهاى اعمال سبک باشد و کسى که یک آیه از قرآن در این ماه بخواند ثواب کسى دارد که در ماههاى دیگر ختم قرآن کرده باشد أیها الناس بدرستى که درهاى بهشت در این ماه گشاده است پس سؤال کنید از پروردگار خود که بر روى شما نبندد و درهاى جهنم در این ماه بسته است پس سؤال کنید از پروردگار خود که بر روى شما نگشاید و شیاطین را در این ماه غل کرده‌اند پس سؤال کنید از خدا که ایشان را بر شما مسلط نگرداند الخ) (174 و شیخ صدوق روایت کرده که: چون ماه رمضان داخل مى‌شد حضرت رسول صلى الله علیه و آله آزاد مى‌کرد هر اسیرى که بود و عطا مى‌نمود هر سائلى را) مؤلف گوید که ماه رمضان ماه خداوند عالمیان است و شریفترین ماهها است و ماهى است که درهاى آسمان و درهاى بهشت و رحمت گشوده مى‌شود و درهاى جهنم بسته مى‌شود و در آن شبى است که عبادت در آن بهتر است از عبادت هزار ماه پس تامل نما که چگونه خواهى بود در شب و روز خود و چگونه نگاه مى‌دارى اعضا و جوارح خود را از معصیتهاى پروردگار خود و مبادا شبها در خواب باشى و روزها غافل از یاد خدا (همانا در خبر است که: در آخر هر روز از روزهاى ماه رمضان در وقت افطار حق تعالى هزار هزار کس را از آتش جهنم آزاد مى‌کند و چون شب جمعه و روز جمعه مى‌شود در هر ساعتى هزار هزار کس را از آتش جهنم آزاد مى‌کند که هر یک مستوجب عذاب شده باشند و در شب و روز آخر ماه به عدد آنچه در تمام ماه آزاد کرده است آزاد مى‌کند) پس اى عزیز مبادا بیرون رود ماه رمضان و گناهان تو باقى مانده باشد و در هنگامى که روزه‌داران مزدهاى خود را بگیرند تو از جمله محرومان و زیانکاران باشى و تقرب بجوى به سوى خداوند تبارک و تعالى به تلاوت کردن قرآن مجید در شبها و روزهاى این ماه و به ایستادن به نماز و جد و جهد کردن در عبادت و بجا آوردن نمازها در اوقات فضیلت و کثرت استغفار و دعا (

    فَعَنِ اَلصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ إِلَى قَابِلٍ إِلاَّ أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ) و نگاهدار خود را از چیزهائى که خدا حرام کرده است و از افطار کردن بر چیزهاى حرام و رفتار کن به نحوى که (: مولاى ما حضرت صادق علیه السلام وصیت نموده و فرموده که هر گاه روزه دارى مى‌باید که روزه دارد گوش و چشم و مو و پوست و جمیع اعضاى تو یعنى از محرمات بلکه از مکروهات و فرمود باید که روز روزه تو مانند روز افطار تو نباشد) (و نیز فرموده که: روزه نه همین از خوردن و آشامیدن است تنها بلکه باید در روز روزه نگاه دارید زبان خود را از دروغ و بپوشانید دیده‌هاى خود را از حرام و با یکدیگر نزاع مکنید و حسد مبرید و غیبت مکنید و مجادله مکنید و سوگند دروغ مخورید بلکه سوگند راست نیز و دشنام مدهید و فحش مگوئید و ستم مکنید و بى‌خردى مکنید و دلتنگ مشوید و غافل مشوید از یاد خدا و از نماز و خاموش باشید از آنچه نباید گفت و صبر کنید و راستگو باشید و دورى کنید از اهل شر و اجتناب کنید از گفتار بد و دروغ و افتراء و خصومت کردن با مردم و گمان بد بردن و غیبت کردن و سخن‌چینى کردن و خود را مشرف به آخرت دانید و منتظر فرج و ظهور قائم آل محمد علیه السلام باشید و آرزومند ثوابهاى آخرت باشید و توشه اعمال صالحه براى سفر آخرت بردارید و بر شما باد به آرام دل و آرام تن و خضوع و خشوع و شکستگى و مذلت مانند بنده‌اى که از آقاى خود ترسد و ترسان باشید از عذاب خدا و امیدوار باشید رحمت او را و باید پاک باشد اى روزه‌دار دل تو از عیبها و باطن تو از حیله‌ها و مکرها و پاکیزه باشد بدن تو از کثافتها و بیزارى بجوى به سوى خدا از آنچه غیر او است و در روزه ولایت خود را خالص گردانى از براى او و خاموش باشى از آنچه حق تعالى نهى کرده است تو را از آن در آشکارا و پنهان و بترسى از خداوند قهار آنچه سزاوار ترسیدن او است در پنهان و آشکار و ببخشى روح و بدن خود را به خداى عز و جل در ایام روزه خود و فارغ گردانى دل خود را از براى محبت او و یاد او و بدن خود را به کار فرمائى در آنچه خدا تو را امر کرده است به آن و خوانده است به سوى آن اگر همه اینها را به عمل آورى آنچه سزاوار روزه داشتن است به عمل آورده‌اى و فرموده خدا را اطاعت کرده‌اى و آنچه کم کنى از آنها که بیان کردم از براى تو به قدر آن از روزه تو کم مى‌شود از فضل آن و ثواب آن بدرستى که پدرم گفت رسول خدا صلى الله علیه و آله شنید که زنى در روز روزه‌اى جاریه خود را دشنام داد حضرت طعامى طلبید آن زن را گفت بخور زن گفت من روزه‌ام فرمود چگونه روزه‌اى که جاریه خود را دشنام دادى روزه از خوردن و آشامیدن تنها نیست بدرستى که حق تعالى روزه را حجابى گردانیده است از سایر امور قبیحه از کردار بد و گفتار بد چه بسیار کمند روزه‌داران و چه بسیارند گرسنگى کشندگان) (و حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود که: چه بسیار روزه‌دارى که بهره‌اى نیست او را از روزه به غیر از تشنگى و گرسنگى و چه بسیار عبادت کننده‌اى که نیست او را بهره‌اى از عبادت به غیر تعب اى خوشا خواب زیرکان که بهتر از بیدارى و عبادت احمقان است و خوشا افطار کردن زیرکان که بهتر از روزه داشتن بى‌خردان است) (و روایت شده از جابر بن یزید از حضرت امام محمد باقر علیه السلام که: حضرت رسول صلى الله علیه و آله به جابر بن عبد الله فرمود اى جابر این ماه رمضان است هر که روزه بدارد روز آن را و بایستد به عبادت پاره‌اى از شبش را و بازدارد از حرام شکم و فرج خود را و نگاه دارد زبان خود را بیرون رود از گناهان خود مثل بیرون رفتن او از ماه جابر گفت یا رسول الله چه نیکو است این حدیث که فرمودى فرمود اى جابر و چقدر سخت است این شرطهائى که نمودم) و بالجمله اعمال این ماه شریف در دو مطلب و یک خاتمه ذکر مى‌شود

     

    مفاتیح الجنان، آقا شیخ عباس قمی، صص 172-176

    http://lib.eshia.ir/10376/1/172

     

     

    بعضی یحتمل بنظرشان می رسد که یک علم جفری وجود دارد در اینکه حتی یک کرسری cursor یا فلاشی را دارید که در صفحه ی نمایش شما در حال حرکت است بر حسب کنترلی که همینطوری موشتان را حرکت می دهید. خوب، ماورای این اگر یک سیستم شبکه ای سرور-برده ای server/slave داشته باشید که مدیر سرور موش برده را حرکت دهد که دیگر جفری تکمیلی تر هم داریم؛ و مثلاً اگر کاربری در عوالم خودش هم باشد یحتمل متوجه نشود که چرا کرسر و فلاش روی لغات الصوم جنة من النار گیر کرده است؟ بلکه مدیر شبکه چیزی را می خواهد نه به همه و بلکه به شخص شما بفهماند. این را دیگر نمی فرمایند علم جفر! مسئله یک علت و معلولی را دارد که باید پی گیری شود و اما اینکه این کار را تا کجا می شود از لحاظ اخلاقی دنبال کرد نیز یک امری است که باید بدان توجه داشت؛ و از جمله یحتمل در تلویزیون و رادیو و سینما پی گیری چنین کاری همینطوری که پیوسته مخاطب مورد هجومی از اطلاعات واقع می شود خیلی برایش ممکن نشود که آیا فرضاً عطار دنبه ای هم در روغن بنفشه آب کرده است یا فقط روغن کنجد است و بس!

    و اما گاهی اوقات هم شما مفاتیج الجنان ثقة الاسلام آشیخ عباس قمی را که می خوانید می بینید که هر مفایتجی را که بردارید یحتمل ویرایش خاص خودش را هم دارد. البته در ویرایش عربی که در بالا هم آمده است گاهی می بینید که در پاورقیها اشکالات روایتی آشیخ عباس قمی نیز مثل اینکه گرفته شده است که آیا شیخ صدوق گفته یا عدة الداعی این روایت را! اینجا یحتمل بنظر سالک الی الله یا خواننده ی کنجکاو برسد که خوب بود از لحاظ تاریخی آن مفایتحی را که خود آشیخ عباس قمی اول نوشته بوده اند را می توانستیم ببینیم که آن چطور است؛ چرا که نمی شود که هر مفایتحی را بردارید انگار انشاء خودش را داشته باشد هر چند که مفاهیم همان است!

    اینجا یحتمل مطلوب است محاسبه ی بقاط بحرانی چاه های پتانسیلی شبکه های تانسوری و دوگانهای آنها وقتی مثلاً شبکه های رادیو/تلویزیونی/ماهواره ای را در نظر می گیریم و از آن طرف شبکه هایی را داریم که شبانه روزی و در طول ماه ها و سالها، شب و روز و فازهای ماه ها و فصلهای سالها و امثالهم چطور هر کدام شبکه هایی را تشکیل می دهند که دچار انواع نوسانات می شوند. خوب، اینجا شما یحتمل می خواهید ارتباط این شبکه ها و اینکه آیا تا چه حدودی انها یک شبکه ی واحدند یا شبکه هایی هستند مستقل از یکدیگر را در نظر آورید. مثلاً این مسئله ی دیگری است که آیا ذرات تاریکی که 3.5 keV, 511 Kev می باشند آیا تا چه حدودی در یک شبکه ی تانسوری اند یا شبکه هایی مختلفند؟ برای این خوب هم می تواند باشد که بازبهنجارشی داشته باشید که نشان دهد ذرات شما نسبت به ذرات مدل ذرات استاندارد فیزیک چه ترکیی را دارا می باشند و بلکه ترتیب پذیری آنها بین ذرات فوتونی و بوزونی و فرمیونی یا هارونی و مزونی و باریونی و لپتونی و ... از لحاظاتی همچون جرم و انرژی آنها در چه سلسله مراتبی واقع می شوند؟ مثلاً یکی انهدام پزویترونی است و دیگری فوتونهای پرتو ایکسی است. و لذا فواصل بین آنها کدامند و چه گپهایی را ما در پیوستگیهایی داریم که ایجاد انواعی از شبکه های ذرات تاریکی مختلف را می توانند در سطوح کهکشانی و کیهانی کنند که حتی دوگان یکدیگرند؟ و یقیناً اینجا بازبهنجارشهایی را داریم که می توانند مسئله را در صورت نیاز برای ما بهتر تبیین کنند و از جمله ناخالصیهایی را می توان در این میان نیز مطرح نمود که شبکه های تانسوری را بیشتر (ابر)ریسمانی/گرانشی کنند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿البقرة: ٢٠١﴾

     

    نوّروا بیوتکم بتلاوة القرآن

     

    عدة الداعی: روی عن النبی صلى الله علیه وآله قال: قال الله تبارک وتعالى:
    من شغله قراءة القرآن عن دعائی ومسألتی أعطیته أفضل ثواب الشاکرین.
    وعن لیث بن سلیم رفعه قال: قال النبی صلى الله علیه وآله: نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن ولا تتخذوها قبورا کما فعلت الیهود والنصارى - صلوا فی البیع والکنایس، وعطلوا بیوتهم - فان البیت إذا کثر فیه تلاوة القرآن کثر خیره، وامتع أهله، وأضاء لأهل السماء کما تضئ نجوم السماء لأهل الدنیا.
    وعن الصادق علیه السلام قال: إن البیت إذا کان فیه المسلم یتلو القرآن یتراءاه أهل السماء کما یتراءى أهل الدنیا الکوکب الدری فی السماء.
    وعن الرضا علیه السلام یرفعه إلى النبی صلى الله علیه وآله قال: اجعلوا لبیوتکم نصیبا من القرآن، فان البیت إذا قرء فیه یسر على أهله، وکثر خیره، وکان سکانه فی زیادة، وإذا لم یقرأ فیه القرآن ضیق على أهله، وقل خیره، وکان سکانه فی نقصان.
    وروى الحسن بن أبی الحسن الدیلمی قال: وقال علیه السلام: قراءة القرآن أفضل من الذکر، والذکر أفضل من الصدقة، والصدقة أفضل من الصیام، والصوم جنة من النار.
    وقال علیه السلام: لقارئ القرآن بکل حرف یقرؤه فی الصلاة قائما مائة حسنة وقاعدا خمسون حسنة، متطهرا فی غیر الصلاة خمس وعشرون حسنة، وغیر متطهر عشر حسنات، أما إنی لا أقول: ألم حرف، بل له بالألف عشر، وباللام عشر وبالمیم عشر.
    وروى بشر بن غالب الأسدی عن الحسین بن علی علیهما السلام: من قرء آیة من کتاب الله فی صلاته قائما یکتب له بکل حرف مائة حسنة، فان قرأها فی غیر صلاة کتب الله له بکل حرف عشرا، فان استمع القرآن کان له بکل حرف حسنة وإن ختم القرآن لیلا صلت علیه الملائکة حتى یصبح، وإن ختمه نهارا صلت علیه الحفظة حتى یمسی، وکانت له دعوة مستجابة، وکان خیرا له مما بین السماء والأرض، قلت: هذا لمن قرأ القرآن فمن لم یقرأه قال: یا أخا بنی أسد إن الله جواد ماجد کریم، إذا قرء ما معه أعطاه الله ذلک.
    وعن أبی عبد الله علیه السلام قال: من استمع حرفا من کتاب الله من غیر قراءة کتب له حسنة، ومحی عنه سیئة، ورفع له درجة.

     

    عدة الداعی، ص 211

    بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، جلد 89، صص 200-201

     

    کانادایی:

    با سلام، بنده می خواستم عرض کنم که یحتمل این را از دیگران هم شنیده باشید که خیلی از اختلاسگران اصلا وجود خارجی ندارند و فقط اینها عنوان می شوند برای اینکه مردم بیشتر حساب کار دستشان بیاید که از این کارهای زشت نکنند. و الا شما تا به حال به ذهنتان خطور هم می کند که حتی آیا اصلا چنین چیزی ممکن است که در جمهوری اسلامی دزدی هم شود و چه رسد به اینکه کلاه برداریها و اختلاسهای کلان هم صورت پذیرند. بنده ی حقیر که باورم نمی شود. یعنی عیب از خود بنده ی حقیر هم هست که هیچ وقت به گرد انقلابیون خودمان حتی منطقه هم نرسیده ام و نخواهم رسید و همینطورری طاغوتی قبل از انقلابی مانده ایم و درجا داریم می زنیم و دیگر شهدای عزیز که جای خود را دارند کربلا کربلا ما داریم می آییم. خدا هر جوری خودش می خواهد شهادت را قسمت ما هم کند

    ---------------------------------

     

    در ماه رمضان بسیار استغفار کنیم چرا که می فرمایند در ماه رمضان خدا توبه کننده را می پذیرد و اگر در ماه رمضان نپذیرد، دیگر کی می خواهد بپذیرد؟

     

    و هر که در این ماه نماز واجبى را ادا کند خدا عطا کند به او ثواب هفتاد نماز واجب که در ماههاى دیگر کرده شود و هر که در این ماه بسیار بر من صلوات فرستد خدا سنگین گرداند ترازوى عمل او را در روزى که ترازوهاى اعمال سبک باشد و کسى که یک آیه از قرآن در این ماه بخواند ثواب کسى دارد که در ماههاى دیگر ختم قرآن کرده باشد أیها الناس بدرستى که درهاى بهشت در این ماه گشاده است پس سؤال کنید از پروردگار خود که بر روى شما نبندد و درهاى جهنم در این ماه بسته است پس سؤال کنید از پروردگار خود که بر روى شما نگشاید و شیاطین را در این ماه غل کرده‌اند پس سؤال کنید از خدا که ایشان را بر شما مسلط نگرداند الخ) (و شیخ صدوق روایت کرده که: چون ماه رمضان داخل مى‌شد حضرت رسول صلى الله علیه و آله آزاد مى‌کرد هر اسیرى که بود و عطا مى‌نمود هر سائلى را) مؤلف گوید که ماه رمضان ماه خداوند عالمیان است و شریفترین ماهها است و ماهى است که درهاى آسمان و درهاى بهشت و رحمت گشوده مى‌شود و درهاى جهنم بسته مى‌شود و در آن شبى است که عبادت در آن بهتر است از عبادت هزار ماه پس تامل نما که چگونه خواهى بود در شب و روز خود و چگونه نگاه مى‌دارى اعضا و جوارح خود را از معصیتهاى پروردگار خود و مبادا شبها در خواب باشى و روزها غافل از یاد خدا (همانا در خبر است که: در آخر هر روز از روزهاى ماه رمضان در وقت افطار حق تعالى هزار هزار کس را از آتش جهنم آزاد مى‌کند و چون شب جمعه و روز جمعه مى‌شود در هر ساعتى هزار هزار کس را از آتش جهنم آزاد مى‌کند که هر یک مستوجب عذاب شده باشند و در شب و روز آخر ماه به عدد آنچه در تمام ماه آزاد کرده است آزاد مى‌کند) پس اى عزیز مبادا بیرون رود ماه رمضان و گناهان تو باقى مانده باشد و در هنگامى که روزه‌داران مزدهاى خود را بگیرند تو از جمله محرومان و زیانکاران باشى و تقرب بجوى به سوى خداوند تبارک و تعالى به تلاوت کردن قرآن مجید در شبها و روزهاى این ماه و به ایستادن به نماز و جد و جهد کردن در عبادت و بجا آوردن نمازها در اوقات فضیلت و کثرت استغفار و دعا (فَعَنِ اَلصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ إِلَى قَابِلٍ إِلاَّ أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ) و نگاهدار خود را از چیزهائى که خدا حرام کرده است و از افطار کردن بر چیزهاى حرام و رفتار کن به نحوى که (: مولاى ما حضرت صادق علیه السلام وصیت نموده و فرموده که هر گاه روزه دارى مى‌باید که روزه دارد گوش و چشم و مو و پوست و جمیع اعضاى تو یعنى از محرمات بلکه از مکروهات و فرمود باید که روز روزه تو مانند روز افطار تو نباشد) 

    مفاتیح الجنان

    http://lib.eshia.ir/10376/1/174

     

    میگویى در ماه رمضان از اول تا به آخر آن بعد از هر فریضه [اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی
    حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ]

    اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لاَ تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ وَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَکُنْ لِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ مِنَ اَلْقَضَاءِ اَلَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اِجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی [فِی طَاعَتِکَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی وَ تُؤَدِّیَ عَنِّی أَمَانَتِی وَ دَیْنِی آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

    : و مى‌خوانى عقب نمازهاى فریضه [یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ]

    یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ أَنْتَ اَلرَّبُّ اَلْعَظِیمُ اَلَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى اَلشُّهُورِ وَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِی فَرَضْتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضٰانَ اَلَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ اَلْقُرْآنَ هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَیِّنٰاتٍ مِنَ اَلْهُدىٰ وَ اَلْفُرْقٰانِ وَ جَعَلْتَ فِیهِ لَیْلَةَ اَلْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فَیَا ذَا اَلْمَنِّ وَ لاَ یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ اَلنَّارِ فِیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

    [دعاى اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ]

    و شیخ کفعمى در مصباح و بلد الامین و شیخ شهید در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت و دعا این است

    اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 

     

     

    می فرمایند که ای انسان وجود تو خود یک گناه عظیم است و لذا لزوم استغفار از خدا بسیار لازم است؛ این را اگر بخواهیم به مثال آوریم باید توجه کرد که آن ماده تاریکی که در مرکز کهکشان ما است چیست؟ آیا سیاه چاله ای است یا ذرات تاریکی است که ممکن است همه جا هم باشد و ما از وجودش آگاه نیستیم؟ آیا بقول فیزیکیها که یک نوع جناس هم در آن هست آیا از نوع ماده تاریک ویمپی است یا ماچویی یا ....؟ آیا فوتونهای 511 kev  از نوع انرژی است یا ماده است؟ .... و خوب، اینها همه سر جای خودش و اما آیا این کهکشانها و ماده ی تاریک آنها در درون ما هم هست یا فقط در بیرون یافت می شوند؟ مثلاً آنجایی که ما ابررساناها را داریم آیا عایقهای توپولوژیک را هم می توانیم در کنارش داشته باشیم همانطور که در منظومه ی شمسی هم سیارات و از جمله زمین را داریم و هم ستاره ی خورشید را. مثلاً جسم ما کربوهیدرات هم می خواهد و چربی و روغن و پروتئین و ویتامین هم احتیاج دارید؛ و اما همینها نیز چطور می توانند با اسراف یا افراط و تفریط موجب بیماریهایی شوند و از جمله باعث کوری و کری و لالی و صم بکم عمیُ شوند. و همه ی اینها از گناهان ما است؟

    یک آزمایش فکری را برای خود متصور شوید همانطور که می فرمایند سعی کنید هنگام نماز متصور شوید که در پیشگاه سلطانی است که دارید نماز می خوانید آنچنان که چطور وقتی کسی نزد سلطانی می رود باید او را تکریم و احترام کند؟ حالا فرض بفرمایید همین الان که بنده ی حقیر دارم اینجا می نویسم نیز نزد استادی یا حتی سلطانی یا رهبری یا حتی ولی فقیهی و بلکه امام زمان خود عجل الله فرجه الشریف حضور دارم. بله؟ یعنی اگر آدرس اینترنتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم بدانید یا واتس آپش کنید، تصور مسئله آسان هم می شود!

    اما حالا فقط سعی کنید در درون خود فعلاً به امام زمان عجل الله فرجه الشریف و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم برسید آنطور که با تلاوة قرآن نیز انسان آیا چقدر می تواتد به خدا هم نزدیک شود. و حالا فرض کنیم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هم یکی هستند و ما نزد ایشان حضور یافته ایم! و اما وقتی ما با قرآن کم در تماس باشیم نیز آیا چقدر می توانیم حضور قلبی حضرت رسول را در درون خود احساس کنیم؟ و حالا از لحاظ روانشناسی هم که حساب کنید، اگر مشاهده گر دیگری را بیابیم که او هم می خواهد با پیامبر خود در تماس باشد و بلکه امام خود را بیابد آنگاه مشاهدات ما بر حسب وجود انبوه گناهان عظیم خود آیا چقدر مانع می شوند که این حضور مبارک حضرت رسول اکرم را مشاهده و حس کنیم؟ یک راهش این است که بیوت خود را به تلاوت نور قرآنی منور کنیم و حالا اگر سعادت داشته باشیم که آنقدر استغفار کرده ایم که در مساجد هم باشد که دیگر نور علی نور می شود و اگر اماکن مقدسه ای مثل حرم حضرت معصومه و امام رضا و سر من رای و در بین الحرمین در کربلا باشیم یا در مسجد الحرام مکه معظمه و مدینه منوره باشیم که دیگر خیلی هم بهتر می شود. لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا وَاللَّـهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ ﴿التوبة: ١٠٨﴾. و لذا گناهان توبه و استغفار هم می خواهند و الا مانع ما می شوند که بتوانیم خلائهایی را که این گناهان برای ما ایجاد می کنند را آنچنان پر کنیم که وقتی به مشاهده گر دیگری می رسیم و حتی در حسینیه ای یا خانه ی خدا هم که باشد، بتوانیم همه و همه خدا را عبادت کنیم چرا که خدا با توبه و گناه از گناهان ما در می گذرد.

    و این از حکمتهای الهی باید باشد که آنگاه یحتمل هم بتوانیم مکتبی هم دائر کنیم که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بپردازیم و .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع  درجته.

    وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿البقرة: ٢٠١﴾

    وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّـهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّـهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿القصص: ٧٧﴾

     

    یا مثلاً فرض کنید در آیه‌ی مربوط به عُقلای بنی‌اسرائیل که یک عدّه‌ای از آنها به قارون توصیه میکردند، میگفتند: وَ ابتَغِ فیما ءاتاکَ اللهُ الدّارَ الأخِرَةَ وَلا تَنسَ نَصیبَکَ  مِنَ الدُّنیا وَ اَحسِن کَما اَحسَنَ اللهُ اِلَیک؛(۹) به قارون نمیگفتند که هر چه را داری یا نداری دور بریز؛ میگفتند آنچه را داری وسیله قرار بده. پول و ثروت دنیا وسیله است، وسیله‌ی رسیدن به مقامات عالیه‌ی بشری و انسانی است، وسیله‌ی رسیدن به مقامات معنوی است؛ میتواند وسیله باشد. شما میتوانید با پول دنیا را آباد کنید، زندگی‌های انسانها را نجات بدهید، تبعیض را برطرف کنید، فقرا و ضعفا را از حالت فقر و ضعف بیرون بیاورید. وَ ابتَغِ فیما ءاتاکَ اللهُ الدّارَ الأخِرَة؛ اوّلاً آنچه در اختیار تو است، ءاتاکَ الله است، خدا به تو داده؛ ثانیاً راهش این است که این را برای خدا مصرف کنی وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا؛ امّا این جور هم نیست که خود تو هم حظّی و سهمی نداشته باشی؛ چرا، تو هم سهمی داری، سهم خودت را هم استفاده کن. وَ اَحسِن کَما اَحسَنَ اللهُ اِلَیک؛ ببینید، این قاعده‌ی زندگی‌ای است که اسلام برای ما معیّن میکند. بر خلاف آنچه خود آن بی‌عقل خیال میکرد؛ آن قارونِ خرپولِ بی‌عقل میگفت: اِنَّما اوتیتُه عَلی عِلمٍ؛(۱۰) من خودم توانستم این را به دست بیاورم، با هنر خودم به دست آوردم؛ در حالی که این‌جور نیست؛ خدای متعال وسایل را فراهم کرده بود، او توانسته بود به دست بیاورد. بنابراین بعضی از آیات در قرآن این جوری است و از این قبیل آیات زیاد داریم که قواعد زندگی را معیّن میکند.

     

    سخنرانی تلویزیونی در پایان محفل انس با قرآن کریم، 1399/02/06

    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45426

     

    https://arxiv.org/abs/1408.2950

    https://arxiv.org/abs/1404.3729

    https://arxiv.org/abs/1708.01137

    https://arxiv.org/abs/hep-ph/0612228

     

    بعضی از این مقالات استاد ما، پورفسور فرزان، همانطور که ملاحظه می فرمایید متعلق به حدود 13-14 سال پیش است و اکثراً مربوط است به اینکه چرا در مرکز کهکشانی سیاه چاله ای موجود است و بلکه سعی دارند که ذرات تاریک را به نوعی توضیح دهند. بنده البته بطور معمول شاگرد ایشان نیستم هر چند که کنفرانسی نیوترینویی را که ایشان برگزار کردند را لااقل یک بار حضور داشتم؛ ولی کلاسی از ایشان را بطور اینترنتی گوش کردم و از ایشان هم سوالات یحتمل زیاده از حدی هم می پرسیدم که با حوصله جواب هم می فرمودند. به هر حال، این مقالات نقطه نظراتی را دارند بیان می کنند که بنده ی حقیر مثلاً دیروز داشتم چکیده ی مقالات دیگری را که آنها هم فوتونهای 511 keV را از مرکز کهکشان بیان می فرمایند را می دیدم که نقطه نظرات دیگری هم هستند!

    حالا اینکه انسان به کنه مسائل اینجا پی ببرد که از چه نوع اند یحتمل کاری را می طلبد که عمق و پشت کار فراوانی هم می خواهد. ولی اینجا عرض بنده ی حقیر چیز دیگری است که مربوط به قارون و قارونی بودن می شود. عرض بنده اینجا این اس تکه خوب است که از پول و ثروت به عنوان وسیله استفاده شود تا انسان را به درجات عالیه ای برسانند. و اما اینجا یک چیزی هست که بالاتر از صرف پول و ثروتی است که افراد خرپول قارونی صفت هم ملاحظه می کنند و ماورای آن نمی توانند درک کنند و آن درجات عالیه ای است که از حکمت متعالیه و بلکه حکمت الهی حاصل از تفکر و تدبر در قرآن کریم همانطور که حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم می فرمایند است. یعنی این حضرات قارونی صفتها بالفطره اجازه نمی دهند تا دانشمندان و حکما و علمای الهی به آن حکمت الهی ای که منشاء اش چیز دیگری است برسند هر چند هم که همینها هم نمی فرمایند که پول و ثروت بد است و نمی شود آنرا برای تعالی انسانها استفاده کرد. موضوع این است که وقتی جوامع بشری با سیاستمداران و دولتمردان تنگ نظری رانده شود که حتی همین فلاسفه و ریاضیدانها و دانشمندان مادی و نه بلکه دانشمندان الهی را نیز دارند زیر فشار می گذارند که به نفع آنها خدمت کنند، دیگر جایی برای حکمت متعالیه کجا باقی می ماند؟ این یک همت عجیبی می خواهد که دانشمدان الهی و مادی بتوانند برای دنیا و آخرت بشریت طوری تلاش کنند که حکومتی توسط حکیمان حکمت متعالیه هم باشد. و نه حکومتی که این حکماء الهی زیر فشار سیاسیونی باشند که حتی لیاقت سیاسی بودن و دولتمردی را هم ندارند و به غیر از خود و آینده ی خود به هیچ چیز و هیچ کس دیگری فکر نمی کنند و مدام دارند سر همه ی مردم را هم گول می مالند و انرژی مردم را به هدر می دهند و یحتمل به اسم مستضعفین هم دارند این کار را می کنند.

    البته وقتی شما اینجا ابرقدرتهایی را هم دارید که از آنها کلی عقبتر هم هستید و می خواهید تازه به آنها آیا چطور برسید، خوب کار سختتر هم می شود. بنده یادم هست که چندین ده های پیش مطرح بود که چطور صنعت اتومبیل سازی در فکر این بوده است که کارخانه های خود را بوسیله ی روباتیک اتوماسیونش کند. خوب، آن زمان بحث بر سر این مسئله بود که خیلی کارگران از کار بیکار می شدند و در عوض مهندسین باید می رفتند علوم مربوط به رایانه و روباتیک را به جای کارهای ساده تر دستی یاد می گرفتند و روباتها را جایگزین مکانیکها می کردند و کارهای مکانیکها هم از آنجایی که باید با همین روباتها کار کنند پیچیده تر هم می شد. و لذا این یک تحولی را هم ایجاد می کند.

    به همین ترتیب، وقتی قرار است که نظریه های ریسمانی و هندسه ی ناجابجایی رواج داشته باشند که یک ایده های جدیدی را مبنی بر مدل استاندارد ذرات فیزیک و ماورای آنها ارائه می دهند، این هم خود یک تحول عظیمی را حتی در علوم دانشگاهی می تواند در بر داشته باشد. و اما همین ابرقدرتها چرا که نمی توان هم دقیقاً گفت که جوامعی هستند که مبنای جامعه های آنها دینی یا قرآنی است، مثل جوامع ما قرآن در آن متبلور نشده است. البته ما هم هنوز در ابتدای راه هستیم، ولی موضوع اینجا است که از جامعه ی دینی است که می خواهیم به صنعت و تکنولوژی و علوم دانشگاهی عالیه و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برسیم.

    و نکته ی عجیب و غریب اینجا هم هست که از هر طرف که سعی کنید فعالیت خود را آغاز کنید، انگار خیلی راحت می توانید بیافتید توی سیاه چاله ای کانه در مرکز کهکشان ما است و آیا چقدر هم گرفتار ذرات تاریک شده است که حالا چقدر آن هم هابیلی قابیلی است و چقدر آن هم آیا قارونی است و ...؟ ولی یک چیزی که هست این است که در غرب شما می بینید که اگر کسی لیاقت داشته باشد، می تواند هم در کارهای علمی مشارکت کند. و اما در جامعه ی ما بنظر می رسد که اگر تا روز قیامت هم شما به تنهایی کار کنید هیچ کس نباشد که بگوید خرت به چند است؛ و صد البته یحتمل بزرگان علم هم می فرمایند مشکل از خودت است که واقعاً هم چیزی نداری که درست و حسابی ارائه کنی و همین هم هست که گرفتار حالات خلائهای مختلفی در گوشه و کنار کیهان شده و همانجا گیر می کنی که حالا چه کنم چه کنم؟ و تا می آیی مسئله ی کاندو را بازبهنجارشی دریابی که ابرتقارنی و ابرریسمانی هم حتی عنوان شده اند، می بینی که نخیر. انگار دیگر مقالات دیگری هم بیرون آمدند که حالا اینها هم مزید بر علت شده اند و مثلاً آیا چقدر هم رایانه آیا ریاستارت شود و چقدر هم آیا سایت فیزیک هسته ای بی درست کار کند و مقاله را به تو بدهد و چقدر هم رایانه ات کهنه شده است و ...؟ یک وقت دیدی مسئله ی ریاضی فیزیکی ات هم در همان حدود ریاضی فیزیکی اش دارد لوث می شود و چه رسد به اینکه آیا هیچ وقت هم برسی به مرزهای بالاتر و عالیه ای از حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که فرمولها و معادلات و شکلهای هندسی خود می توانند با آدمی حرف بزنند و ...؟ البته این هم خودش عادت بدی شده است که مدام اینجوری بنویسیم و واقعاً به ریاضی فیزیک در حد مقالات هم نپردازیم. ولی خوب این هم یک همت بلند دیگری را می طلبد که انسان بتواند فقط بنشیند به دیگران گوش دهد ببیند حرف آنها هم چیست؟ و الله اعلم! به هر حال هر کاری کنیم ما ضعفهایی داریم وهم باید آنها را برطرف کنیم و هم باید به ضعفاء و مستضعفین هم برسیم و هم بر علیه مستکبرین بایستیم و مقاومت کنیم و ...! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

    ۱. ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّـهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّـهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿الأنفال: ٥٣﴾

    ۲. لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّـهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴿الرعد: ١١﴾

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ مؤلف گوید که شیخ مفید بعد از نقل زیارت سابق که اول آن

    اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ [156]بود فرموده که به روایت دیگر منقول است که مى‌گویى بعد از داخل شدن در سرداب مقدس

    اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَقِّ اَلْجَدِیدِ [157]پس زیارت را نقل کرده تا نماز زیارت آنگاه فرموده پس دوازده رکعت نماز زیارت مى‌کنى هر دو رکعت به یک سلام و مى‌خوانى بعد از آن دعایى را که از آن حضرت روایت شده:

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ فَعَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ ذَلِکَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ وَ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی

     

    اومدیم پای پیاده آقا از همون لحظه که خوندی مارو
    تا با گریه آب و جارو کنیم جاده ی نجف به کربلا رو
    زنده مونده هنوز شور هل من معین وعده ی عاشقاست کربلا اربعین
    سر ما فدای جوون رعنای تو میخونیم همقدم با حججی های تو

    کربلا کربلا ما داریم می‌آییم کربلا کربلا ما داریم می‌آییم
    کوله بار همه از غم پره چه غمی؟ غمی که احیاگره
    اون غمی که راوی حماسه ست خطبه های زینب مضظره
    جونمونو میدیم واسه این قافله بپذیر یا حسین خیلی ناقابله
    اومدیم به یاریت نگو که دیر اومدیم از تو شرمنده ایم که سربه زیر اومدیم

    کربلا کربلا ما داریم می‌آییم کربلا کربلا ما داریم می‌آییم
    قطره قطره تا به هم میرسیم چه شکوهی داره دریای ما
    میل دنیا نداریم تا دنیاست که حسینه همه دنیای ما
    رو سیاهیم ولی حر میشیم با حسین تشنه بیعتیم یا حسین یا حسین

    میگیم از کربلا با شهدا که گفتن حالا معنا شده حرف اونا که گفتن
    کربلا کربلا ما داریم می‌آییم کربلا کربلا ما داریم می‌آییم
    هر کسی از طرف شهیدی به نیابت اومده زیارت
    الهی نمونه هیچ زائری به دلش آرزوی شهادت
    نه فقط دل که ما سر میدیم پای تو همقدم هم نفس با شهیدای تو

    نصیری و قمی، ابوحامد، شوشتری صدرزاده، برونسی، جهان آرا، کشوری
    کاظمی و هادی، خرازی و وزوایی، علیپور و سیاح، شاطری و بابایی
    فاتح و فهمیده، ابوترابی، چمران، صیاد و شیرودی، اسکندری و دوران
    شهریاری، رضایی، احمدی روشن همه ی شهیدا همسفر ما شدن
    کربلا کربلا ما داریم می‌آییم کربلا کربلا ما داریم می‌آییم

    به خدا بهشت ما حسینه کی بهشت بهتره از کربلا
    راهی قدسیم و باور داریم راه ما میگذره از کربلا
    دل ما با سلام میزنه پل به تو فاتحیم یا حسین با توسل به تو
    بعد عمری که از راهی شدن دم زدیم کربلا کربلا اومدیم اومدیم
    کربلا کربلا ما داریم می‌آییم کربلا کربلا ما داریم می‌آییم

    یا حسینُ یا حسینُ إنِّی، لکَ مشتاقٌ ، فَوَفِّ ظَنِّی
    (یا حسین یا حسین من مشتاق شما هستم پس گمانم را محقق کن)
    أنْ أَجِیءَ الأربعینَ هذا، حیث اَحْظَی بِرضاکَ عَنِّی
    (تا در این اربعین بیایم و به رضایت شما نائل گردم)
    إنَّهُ الاربعینْ، مُلتقَی العاشِقِینْ
    (اربعین اجتماع عاشقان است)
    یا حبیبی حسین، نورَ عینی حسین

    (ای عزیز من حسین، نور چشم من حسین)
    کربلا سَتبقَى على مدارِ العُصُور
    (کربلا در همه روزگار باقی خواهد ماند)
    أربعینُ الفِدا علامهٌ للظهورْ
    (فداکاری ها در اربعین علامت ظهور است)
    کربلاء کربلاء، إلیکِ قادمون
    (کربلا کربلا ما داریم میاییم)
    کربلا کربلا ما داریم می‌آییم کربلا کربلا ما داریم می‌آییم

    اومدیم پای پیاده آقا از همون لحظه که خوندی مارو میثم مطیعی

     

    https://arxiv.org/abs/1702.04426

    https://arxiv.org/abs/2002.10921

    https://arxiv.org/abs/2003.05732

    https://arxiv.org/abs/1706.05362

    https://arxiv.org/abs/1703.04612

    https://arxiv.org/abs/1911.05739

    https://arxiv.org/abs/2004.05183

    https://arxiv.org/abs/2004.11401

     

    مطلوب است ارتباط عایقهای توپولوژیکی در مقالات بالا با ریسمانهای مورد بحث در مقاله ی ساتو-سوگیموتو در نظر قبل!

    ۱. ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّـهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّـهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿الأنفال: ٥٣﴾

    ۲. لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّـهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴿الرعد: ١١﴾

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ فَعَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ ذَلِکَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ وَ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی

     

    قسم اول
    اعمالى است که در هر شب و روز این ماه بجا آورده میشود

    سید بن طاوس روایت کرده از حضرت امام جعفر صادق و امام موسى کاظم علیهما السلام که فرمودند:

    میگویى در ماه رمضان از اول تا به آخر آن بعد از هر فریضه [اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی
    حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ]

    اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لاَ تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ اَلْمَوَاقِفِ اَلْکَرِیمَةِ وَ اَلْمَشَاهِدِ اَلشَّرِیفَةِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ فَکُنْ لِی اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ مِنَ اَلْقَضَاءِ اَلَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ اَلْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اِجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی [فِی طَاعَتِکَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقِی وَ تُؤَدِّیَ عَنِّی أَمَانَتِی وَ دَیْنِی آمِینَ رَبَّ اَلْعَالَمِینَ

    ...

    اَللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ اَلْقُبُورِ اَلسُّرُورَ اَللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اَللَّهُمَّ اُکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اَللَّهُمَّ اِقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اَللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ اَللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ اَللَّهُمَّ اِشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اَللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ اَللَّهُمَّ اِقْضِ عَنَّا اَلدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ اَلْفَقْرِ إِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 

     

    1399/06/02

    با حضور رهبر انقلاب و از طریق ارتباط تصویری برگزار شد؛محفل انس با قرآن کریم

    http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=45416

     

    سر عثمان تو مست است بر او ریز کدو

    چون عمر محتسبی دادکنی این جا کو

    چه حدیث است ز عثمان عمرم مستتر است

    و آن دگر را که رئیس است نگویم تو بگو

    مست دیدی که شکوفه ش همه در است و عقیق

    باده‌ای کو چو اویس قرنی دارد بو

    ای بسا فکرت باریک که چون موی شده‌ست

    وز سر زلف خوش یار ندارد سر مو

    مست فکرت دگر و مستی عشرت دگر است

    قطره‌ای این کند آنک نکند زان دو سبو

    بس کن و دفتر گفتار در این جو افکن

    بر لب جوی حیل تخته منه جامه مشو

     

    دیوان شمس

    https://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh2222/

     

    آن شنیدی داستان بایزید

    که ز حال بوالحسن پیشین چه دید

    روزی آن سلطان تقوی می‌گذشت

    با مریدان جانب صحرا و دشت

    بوی خوش آمد مر او را ناگهان

    در سواد ری ز سوی خارقان

    هم بدانجا نالهٔ مشتاق کرد

    بوی را از باد استنشاق کرد

    بوی خوش را عاشقانه می‌کشید

    جان او از باد باده می‌چشید

    کوزه‌ای کو از یخابه پر بود

    چون عرق بر ظاهرش پیدا شود

    آن ز سردی هوا آبی شدست

    از درون کوزه نم بیرون نجست

    باد بوی‌آور مر او را آب گشت

    آب هم او را شراب ناب گشت

    چون درو آثار مستی شد پدید

    یک مرید او را از آن دم بر رسید

    پس بپرسیدش که این احوال خوش

    که برونست از حجاب پنج و شش

    گاه سرخ و گاه زرد و گه سپید

    می‌شود رویت چه حالست و نوید

    می‌کشی بوی و به ظاهر نیست گل

    بی‌شک از غیبست و از گلزار کل

    ای تو کام جان هر خودکامه‌ای

    هر دم از غیبت پیام و نامه‌ای

    هر دمی یعقوب‌وار از یوسفی

    می‌رسد اندر مشام تو شفا

    قطره‌ای بر ریز بر ما زان سبو

    شمه‌ای زان گلستان با ما بگو

    خو نداریم ای جمال مهتری

    که لب ما خشک و تو تنها خوری

    ای فلک‌پیمای چست چست‌خیز

    زانچ خوردی جرعه‌ای بر ما بریز

    میر مجلس نیست در دوران دگر

    جز تو ای شه در حریفان در نگر

    کی توان نوشید این می زیردست

    می یقین مر مرد را رسواگرست

    بوی را پوشیده و مکنون کند

    چشم مست خویشتن را چون کند

    خود نه آن بویست این که اندر جهان

    صد هزاران پرده‌اش دارد نهان

    پر شد از تیزی او صحرا و دشت

    دشت چه کز نه فلک هم در گذشت

    این سر خم را به کهگل در مگیر

    کین برهنه نیست خود پوشش‌پذیر

    لطف کن ای رازدان رازگو

    آنچ بازت صید کردش بازگو

    گفت بوی بوالعجب آمد به من

    هم‌چنانک مر نبی را از یمن

    که محمد گفت بر دست صبا

    از یمن می‌آیدم بوی خدا

    بوی رامین می‌رسد از جان ویس

    بوی یزدان می‌رسد هم از اویس

    از اویس و از قرن بوی عجب

    مر نبی را مست کرد و پر طرب

    چون اویس از خویش فانی گشته بود

    آن زمینی آسمانی گشته بود

    آن هلیلهٔ پروریده در شکر

    چاشنی تلخیش نبود دگر

    آن هلیلهٔ رسته از ما و منی

    نقش دارد از هلیله طعم نی

    این سخن پایان ندارد باز گرد

    تا چه گفت از وحی غیب آن شیرمرد

     

    مثنوی مولوی، مژده دادن ابویزید از زادن ابوالحسن خرقانی...

    https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar4/sh68/

     

    وقتی دنبال مذهب مولوی می گشتم که آیا مثلاً حنفی است یا شافعی، با این مقاله نیز برخورد کردم که البته اگر جستجو کنید در اینترنت متوجه انتقاداتی از مباحثه کننده محترم خواهید شد.

    http://mobahesat.ir/14454

     

    این ویدیوی آپارات را هم ببینید:

    ماجرای مناظره شیخ حسن میلانی و سید کمال حیدری

    https://www.aparat.com/v/qADxm

     

    اصولاً مشکلی که ما بنده ی حقیر خود با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی متوجه آن شده ام این است که وقتی بحث از حکمت متعالیه و اسفار اربعه ای مطرح شود که مبحث آن ادعای الوهیت را نیز القاء می کند حتی اگر یقیناً توحیدی هم باشد، آنگاه دفاع از این موضع است که می تواند زیر سوال هم رود آنچنان که سالک الی الله یحتمل هنوز مسلمان هم نشده باشد و لذا باید هم آیا چطور مسلمان شد و بلکه مسلمانی را به اثبات رساند! نکته اینجا است که بعضی در این میان آنچنان هم مدعی اسلام و مسلمان می شوند همانطور که بعضی دیگر نیز مخالفان سرسختی هستند و یک وقت خودتان را یحتمل بیابید که بجای اینکه جای آن است که همه و همه تغییرات و انقلاب و انقلاباتی باید در خود و حتی هندسه ی دور و بر خود ایجاد کنند تا بتوانند تا چه حدودی به خدای سبحان برسند؛ کانه متوجه می شوید که عالم و آدم هستند که دارند تغییر می کنند و شما را هم دارند بدنبال خود می کشانند که همچون آنها همانطور تغییراتی را که همه و همه می کنند را بپذیرید! و اما نکته ی مهم اینجا است که پس امام زمان عجل الله فرجه الشریف کجا است و چه شد؟ ان الله ما یغیر بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. و اما گاهی هم مسئله امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است و کل عالم که چطور و کیست که خلیفة الله تشریف دارند و قوم هم کل قوم بنی آدم و همه ی انسانها و بشریت است؟ و یحتمل دعواها هم کمی تا حدی آیا بالا می گیرند؛ و چه دعواهای طلبگی است و دانشجویی و چه دعواهایی از نوع جهاد اکبر و اصغر و ....!

    و لذا، عرض بنده این است که هر چند هر چقدر در سطوح مختلف سیر و سفر کنید دیگر با ادعای الوهیت روبرو نخواهید شد ولی یحتمل خوب است که این مقالات فیزیک هسته ای  (Nuclear Physics B, July 2020 issue) یا لااقل چکیده ی آنها را نیز نگاهی بیاندازید. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

     

    Exploring the worldline formulation of the Potts model

    Christof Gattringer, Daniel Göschl, Pascal Törek

    Article 115008 Topological string geometry

    Matsuo Sato, Yuji Sugimoto

    Article 115019  Holographic variables for CFT2 conformal blocks with heavy operators

    Konstantin Alkalaev, Mikhail Pavlov

    Article 115018 Wilson action for the O(N) model

    S. Dutta, B. Sathiapalan, H. Sonoda

    Article 115022

     قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِکَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّـهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّـهُ وَغَضِبَ عَلَیْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَـٰئِکَ شَرٌّ مَّکَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاءِ السَّبِیلِ ﴿المائدة: ٦٠﴾

     

    وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّـهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّـهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿آل عمران: ١٣٥﴾

     

    فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴿الکهف: ٦٥﴾

     

    وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّکَ ۚ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ۚ ذَٰلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا ﴿االکهف: ٨٢﴾ 

     

    شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّـهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ ﴿الشورى: ١٣﴾

     

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا ۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ ﴿الحجرات: ١٢﴾ 

     

    وَالَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ وَلَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّـهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا یَزْنُونَ وَمَن یَفْعَلْ ذَٰلِکَ یَلْقَ أَثَامًا ﴿٦٨﴾ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَـٰئِکَ یُبَدِّلُ اللَّـهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَکَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِیمًا ﴿٧٠﴾ وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّـهِ مَتَابًا ﴿٧١﴾ وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا ﴿٧٢﴾ وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَعُمْیَانًا ﴿٧٣﴾ وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿الفرقان: ٧٤

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ مؤلف گوید که شیخ مفید بعد از نقل زیارت سابق که اول آن

    اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ [156]بود فرموده که به روایت دیگر منقول است که مى‌گویى بعد از داخل شدن در سرداب مقدس

    اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَقِّ اَلْجَدِیدِ [157]پس زیارت را نقل کرده تا نماز زیارت آنگاه فرموده پس دوازده رکعت نماز زیارت مى‌کنى هر دو رکعت به یک سلام و مى‌خوانى بعد از آن دعایى را که از آن حضرت روایت شده:

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ

     

    107 ـ فی کتاب سعد السعود لابن طاوس (رحمه الله) نقلا عن تفسیر الکلبى قال: لما جعل مطعم بن عیسى بن نوفل لغلامه وحشى ان هو قتل حمزة ان یعتقه، فلما قتله وقدموا مکة لم یعتقه فبعث وحشى وجماعة إلى النبى (علیه السلام) انه ما یمنعنا من دینک الا اننا سمعناک تقرأ فی کتابک ان من یدعو مع الله الها آخر ویقتل النفس ویزنى یلق اثاما ویخلد فی العذاب، ونحن قد فعلنا هذا کله، فبعث الیهم بقوله تعالى: (الا من تاب وآمن وعمل عملا صالحا) فقالوا: نخاف ألا نعمل صالحا، فبعث الیهم (ان الله لا یغفر ان یشرک به ویغفر ما دون ذلک لمن یشاء) فقالوا: نخاف الا ندخل فی المشیة فبعث الیهم: (یا عبادى الذین أسرفوا على أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا) فجاؤا واسلموا فقال النبى (صلى الله علیه وآله) لوحشى قاتل حمزة رضوان الله علیه: غیب وجهک عنى فاننى لا أستطیع النظر الیک، قال: فلحق بالشام فمات فی الخبر هکذا ذکر الکلبى

     

    تفسیر نور الثقلین، شیخ عبد علی العروسی، جلد 4، ص 33

    http://lib.eshia.ir/12024/4/33

     

    ... وعلى هذا یخرج بیت المثنوی حیث یقول:
    زان طرف که عشق من افزود درد ... بو حنیفة شافعی درسی نکرد
    وقد یحجب الکامل عن جمیع ذلک ویلحق من هذه الحیثیة بعوام الناس، ویعلم مما ذکر أن موسى علیه السّلام أکمل من الخضر وأعلمیة الخضر علیه السّلام بعلم الحقیقة کانت بالنسبة إلى الحالة الحاضرة فإن موسى علیه السّلام عبر على ذلک ولم یقف عنده لأنه فی مقام التشریع، ولعل طلبه التعلیم کان بالأمر ابتلاء له بسبب تلک الفلتة، وقد ذکروا أن الکامل کلما کان صعوده أعلا کان هبوطه أنزل وکلما کان هبوطه أنزل کان فی الإرشاد أکمل فی الإفاضة أتم لمزید المناسبة حینئذ بین المرشد والمسترشد، ولهذا قالوا فیما یحکى: إن الحسن البصری وقف على شط نهر ینتظر سفینة فجاء حبیب العجمی فقال له: ما تنتظر؟ فقال: سفینة فقال: أی حاجة إلى السفینة أما لک یقین؟ فقال الحسن: أما لک علم؟ ثم عبر حبیب على الماء بلا سفینة ووقف الحسن أن الفضل للحسن فإنه کان جامعا بین علم الیقین وعین الیقین وعرف الأشیاء کما هی وفی نفس الأمر جعلت القدرة مستورة خلف الحکمة والحکمة فی الأسباب وحبیب صاحب سکر لم یر الأسباب فعومل برفعها، ومن هنا یظهر سر قلة الخوارق فی الصحابة مع قول الإمام الربانی: إن نهایة أویس سید التابعین بدایة وحشی قاتل حمزة یوم أسلم فما الظن بغیر أویس مع غیر وحشی، وأنا أقول: إن الکامل وإن کان من علمت إلا أن فوقه الأکمل وهو من لم یزل صاعدا فی نزوله ونازلا فی صعوده ولیس ذلک إلا رسول الله صلّى الله علیه وسلّم ولولا ذلک ما أمد العالم العلوی والسفلی، وهذا مرجع الحقیقة والشریعة له علیه الصلاة والسّلام على الوجه الأتم کما أشرنا إلیه سابقا والحمد لله تعالى على أن جعلنا من أمته وذریته، ولا یعکر على ما ذکرنا ما قاله الإمام الغزالی فی الاحیاء وهو أن علم الآخرة قسمان علم مکاشفة وعلم معاملة أما علم المکاشفة فهو علم الباطن وهو غایة العلوم وهو علم الصدیقین والمقربین وهو عبارة عن نور یظهر فی القلب عند تطهیره وتزکیته من الصفات المذمومة وینکشف بذلک ما کان یسمع من قبل أسمائها ویتوهم لها معان مجملة غیر متضحة فتتضح إذ ذاک حتى تحصل المعرفة بذات الله تعالى وبصفاته التامات وبأفعاله وبحکمته فی خلق الدنیا والآخرة انتهى.

     

    روح المعانی، شهاب الدین آلوسی جلد 8، صص 342-343

    http://lib.eshia.ir/41932/8/342

     

     

    برون شو ای غم از سینه که لطف یار می‌آید

    تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار می‌آید

    نگویم یار را شادی که از شادی گذشتست او

    مرا از فرط عشق او ز شادی عار می‌آید

    مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید

    که کفر از شرم یار من مسلمان وار می‌آید

    برو ای شکر کاین نعمت ز حد شکر بیرون شد

    نخواهم صبر گر چه او گهی هم کار می‌آید

    روید ای جمله صورت‌ها که صورت‌های نو آمد

    علم هاتان نگون گردد که آن بسیار می‌آید

    در و دیوار این سینه همی‌درد ز انبوهی

    که اندر در نمی‌گنجد پس از دیوار می‌آید

     

     

    این سوال همیشه می تواند مطرح باشد که چرا اصلا باید وارد جهاد فی سبیل الله آنچنان شد که ما را به حادثه ای همچون حادثه ی کربلا رهنمود شود و اصولاً خود پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نیز چرا وارد جنگهایی با کافران و مشرکین و بلکه منافقین هم شدند؟ یعنی بالاخره ما خوکیت و بوزینگیهایی داریم که همیشه ی عالم نیز آیا در جریان نیستند؟ و همانطور که آلوسی نقل قول می فرمایند آیا نهایت اویس سید التابعین نیست که همچون آغاز اسلام وحشی قاتل حضرت حمزه علیه السلام است؟ و ظن بغیر اویس همراه غیر وحشی چه می شود؟

    البته اینجا باید توجه کرد که آیا منظور به این است که وقتی کسی مسلمان شد نهایتش این است که اویس در نهایتش همچون آغاز اسلام وحشی است؟ آیا می شود چنین ادعا کرد و آیا منظور هم این است؟ یا اینکه سوال بلکه این است که برعکس آغاز کار اویس است که آیا همچون پایان و آخر و عاقبت کار وحشی بعد از مسلمانی هم شود و آیا نشود؟ به روایتی دیگر آیا کافری بعد از مسلمانی غیر از وحشی شود و آیا غیر از اویس هم شود و اما محبت اهل بیت علیهم السلام حضرت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم نیز آیا بدلش ننشیند و بلکه یزیدی هم شود؟

    اینجا این مسئله مطرح است که غیبت می فرمایند که مثل خوردن گوشت مرده ی برادر خودت است و آیا به چنین کاری رغبت می کنی؟ و اما مسلمانی و مسلمان شدن مسلمانی همچون وحشی که آنچنان حضرت حمزه را به قتل می رساند و حتی مثله اش می کند و جگر را بیرون می کشد که هند به دندان بکشد نیز باز هم مسلمانی است. و مسلمانی اویس قرنی نیز مسلمانی است. و اما غیبت کردن نیز چیزی است غیر از چنین گناهان عظیمی که امثال دیگرش نیز آمده است که حضرت رسول وقتی جتی جوانی نزد او می آید که گناه عظیمی کرده ام، می فرمایند که آیا عظمت گناه تو از خدا هم بزرگتر است؟ الله اکبر!

    البته اینجا از لحاظ روانکاوی این مسئله مطرح است که شما چطور می خواهید از غیری همچون هند جگرخوار نیز به غیریتی که در پستانک و پستان مادر نیز نهفته است پی ببرید؟ و لذا وقتی ما در مسلمانی غیریتی داریم که شامل غیر اویس و غیر وحشی می شود آیا غیر از این است که غیریتی نیز داریم که هم غیر از نوع هند جگرخوار هم هست و هم غیری است که از نوع دیگرانی است که در آن مساوات و بلکه امام زمان و ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز مطرح است؟ آیا غیر از این است که وقتی غیریتی را که در بین مسلمانان می تواند رایج شود و بلکه مسلمانی همه ی مسلمانان و حتی غیر مسلمانان را نیز به حساب آوریم، وقتی بخواهیم آنرا با مسلمانی اهل بیت عصمت و طهارت حضرت رسول و نبی اکرم به حسابش بیاوریم به غیریتی خواهیم افتاد که از جمله غیر از امام زمان عجل الله فرجه الشریف است الا اینکه باید بدنبال اوصیاء و اولیاء و مراجع تقلید که از همه اعلمیت دارند و بلکه ولی فقیه نیز بگردیم؟ البته بعضی بدتر از این بنده ی حقیر تا همین حد هم بدجوری گیر می کنند و جا می مانند و لذا خدا آخر و عاقبت همه ی ما را نیز بخیر کند. و حجابها را آنطور که باید کنار بزند و اما دختران و زنان ما را هر چه بیشتر باحیا و باحجابتر کرده و پسران و مردان ما را نیز هر چه بیشتر غیرتمندتر و با تقواتر نماید. تا حتی بتوانیم بهتر به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی جهانی نیز بپردازیم و بلکه آنرا به انرژی هسته ای و برجام هم خلاصه نکنیم. خیلی حرفها اینجا ناتمام ماند و از جمله این که نمی دانم چرا دیروز یا دیشب یکی دو تا از فایلهای آکروبات ریدر را که حذف کردم ناگهان همه و همه شان حذف شدند. إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿١﴾ مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ ﴿٢﴾ سَیَصْلَىٰ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿٣﴾ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿٤﴾ فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ ﴿٥

     

    بعضی یحتمل اشکال کنند که تو چرا اینقدر روی ابی لهب و سوره ی مسد اسرار می ورزی؟ و این در صورتی است که ما سید الشهداء حمزه و ابوطالب و عباس علیهم السلام عموهای دیگر حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم را نیز داریم؛ و لذا روایات دیگری هم هست. مثلاً این روایت ذیل آیه ی ۱. وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّـهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿التوبة: ١٠٦﴾ می فرماید: 

    و در کافى به سند خود از زراره از امام باقر (علیه السلام ) روایت کرده که در تفسیر آیه (( و آخرون مرجون لامر الله )) فرموده : مقصود از این طائفه مردمى از مشرکین بودند که امثال حمزه و جعفر طیار را از مسلمین کشتند و بعدا به اسلام درآمدند و خدا را به یگانگى پرستیدند و شرک را کنار گذاشتند، و لیکن ایمان در دلهایشان راه نیافت تا از مؤ منین واقعى باشند و بهشت برایشان حتمى شود، و از منکرین هم نبودند تا کافر باشند و جهنم برایشان حتمى باشد، لذا حالشان معلوم نبود، و در این آیه در حقشان فرموده : (( این طائفه امرشان با خداست ، یا عذابشان مى کند و یا از جرائمشان مى گذرد )) .
    مؤ لف : این روایت را عیاشى نیز در تفسیر خود از زراره از آنحضرت نقل کرده و در این معنا روایات دیگرى نیز هست .و در کافى به سند خود از زراره از امام باقر (علیه السلام ) روایت کرده که در تفسیر آیه (( و آخرون مرجون لامر الله )) فرموده : مقصود از این طائفه مردمى از مشرکین بودند که امثال حمزه و جعفر طیار را از مسلمین کشتند و بعدا به اسلام درآمدند و خدا را به یگانگى پرستیدند و شرک را کنار گذاشتند، و لیکن ایمان در دلهایشان راه نیافت تا از مؤ منین واقعى باشند و بهشت برایشان حتمى شود، و از منکرین هم نبودند تا کافر باشند و جهنم برایشان حتمى باشد، لذا حالشان معلوم نبود، و در این آیه در حقشان فرموده : (( این طائفه امرشان با خداست ، یا عذابشان مى کند و یا از جرائمشان مى گذرد )) .
    مؤ لف : این روایت را عیاشى نیز در تفسیر خود از زراره از آنحضرت نقل کرده و در این معنا روایات دیگرى نیز هست .

    http://lib.eshia.ir/50081/9/524

     

    و لذا گاهی اوقات هم معلوم نیست دقیقاً که آیا تا چه حد نیز حجاب به معنی مسلمانی است یا حتی علم و دانش و فلسفه و حکمت. و اما خوب طلب علم حتی از کفار نیز توصیه شده است. چیزی که هست این است که شما علم و دانش و فلسفه و حکمتی را مطلبید و می خواهید هم که اسلام شما را نیز تکمیل کند و به کمال برساند و نه اینکه مثلاً باعث مخالفت با اسلام آنطور که قاتل حمزه را آنچنان وادار به قتل کرد شود.

    به هر حال ممکن است کسی برای اینکه طلب علم در خارج از دنیای اسلام کند مجبور شود که تقیه هم کند. ولی اینکه دانشمندان را مجبور کنند که اسلام خود را نیز کنار بگذارند برای اینکه اظهار کنند که دانشمند هستند نیز دیگر یک چیزی می شود که بر خلاف حتی حکمت متعالیه نیز نمی شود؟ و حالا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را نیز کاری نداریم! شما آنجاهایی را که مسئله خیلی تنزل پیدا می کند بین گرگ و میش فی ما بین اسلام و مسلمین و مسلمانی و دانش و دانشمندی و حتی حکمت و فلسفه و مجبور هم نشده اید که بین این دو یکی را انتخاب کنید و می توانید به هر دو بپردازید، خود بهتر است سعی کنید از آن حالت گرگ و میشی به نفع اسلام بیرون بیایید دیگر. وقتی اسلام عزیز را ندارید حتی دانش و علم و حکمت هم درست نمی توانند بکار آیند.

    علاوه بر این آدا لاولیس و کلاد لاولیس و هیپاتیا اسکندریه را نیز بنگرید. بنده هر چند وقت یک بار سعی می کنم ببینم می شود مقاله ی ریسمانی لاولیس را که می گوید بعد ریسمانی باید 26 باشد را بیابم؟ و دوباره یحمل بعد از چند وقت روز از نو و روزی از نو....

    https://www.agnesscott.edu/lriddle/women/mirzakhani.htm

    https://www.agnesscott.edu/lriddle/women/women.htm

    بسمه تعالی

     

    با سلام، بنده گفتم الان می روم سایت شبکه زنان دانشمند اسلامی و با انبوهی از بیوگرافیها و شرح حالهای علمی و زندگی زنان دانشمند اسلامی مواجهه خواهم داشت و اما کو؟ زنان دانشمند الحمد لله کم نداریم  و خوب  زنان و بلکه مردان دانشمند را به اسلام محصور کردن نیز یک حکمتی دارد که بیشتر باید آنرا در فلسفه و بلکه ماوراء الطبیعه جست؛ و الا که دانش و علم  و حتی حکمت نیز اسلامی و غیر اسلامی  ندارد. نکته ی مهم و ظریف اینجا است که زنان دانشمند اسلامی را نشان دهیم که کم یا استثناء نیستند و بلکه حکمت متعالیه و فقه اسلامی است که مظلوم واقع شده است و باید درست معرفی شود و لذا لزوم پرداختن به حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز مهم است که رواج یابد. یعنی مثلا کافی نیست فقط به ریاضی فیزیک بپردازیم و حتی سعی نکنیم در این کار  خود از حکمت متعالیه اسلامی و فقه و دیگر علوم اسلامی بهره بریم و حتی خجالت هم بکشیم چنین کنیم چرا که مثلا بفرمایند علم از دین جداست و سکولار است و حال آنکه منشاء حکمت و علوم همه وهمه حکمت الهی است.

    -------------------

    البته این هم که در زمینه ی معرفی دانشمندان اسلامی به جهانیان و از جمله خود مسلمانان نیز بسی جای کوشش وتلاش شبانه روزی داریم نیز شکی نیست. و در حقیقت همین جاست که ما بشدت ضعف هم داریم. مثلا ببینید چطور زنان ریاضی دان برایش سایتی هست به زبان انگلیسی؟ در این میان یحتمل ریاضی دانهای زن مسلمان هم فراوان باشند. یا باید باشند ولی معرفی نشده اند و باید معرفی شوند همانطور که بسیاری را ویکیپدیایی می توانید بیابید. بنظر می رسد خیلی از این کارها غفلت شده است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ ﴿٦

     

    وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ ۖ لَوْلَا أَن تُفَنِّدُونِ ﴿٩٤﴾ قَالُوا تَاللَّـهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلَالِکَ الْقَدِیمِ ﴿یوسف: ٩٥

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

     

     

    فرض بفرمایید که حالا آیا سال وبایی هم آمده است و با این حال همچون حضرت یعقوب پدر حضرت یوسف علیهم السلام بدنبال بوی حضرت یوسف زهرا سلام الله علیهم هم می گردید. خوب اینجا آیا نباید اول حضرت زهرا را هم بشناسیم و بلکه در خدمتش باشیم تا بلکه یوسف زهرا را هم بیابیم؟

    عرض بنده ی حقیر چیست؟ شما وقتی حضرت مریم علیه السلام را نمی شناسید، آیا می توانید حضرت عیسی علیه السلام را بشناسید؟ بدون اینکه مادر را بشناسید آیا فرزندش را می توان شناخت؟ و اما خوب حالا مسئله این است که نه مادر را می شناسید و نه فرزند را؛ و حالا باید چه کنیم؟ آیا ممکن است که بوی حضرت یوسف را بتوانیم در این میان یک جورهایی استشمام کنیم؟ اینجا باید دید که خبر استشمام بوی حضرت یوسف زهرا علیهم السلام از کجا است که دارد به ما می رسد؟! آیا خبر معتبری است یا خیر؟

    خوب، حالا ما این را هم آیا بتوانیم یا نتوانیم پی ببریم که اخباری را که بعضی اخباریون دارند به ما می رسانند از چه نوعی است؟ و لذا آنگاه تکلیف چیست؟ اتفاقاً بنده ی حقیر دیدم که 15 صفحه ی اول رساله ی دکترای  علی لاریجانی با عنوان فلسفه ریاضی کانت زیر نظر حداد عادل را می شود دانلود کرد ولی کل فایل را نمی شود. بعد رفتم ببینم آیا خود حداد عادل را هم دکترایشان در دسترس است؟ دیدم خیر! یحتمل مسئله این است که حالا همان 15 صفحه را که دانشگاه تهران می دهد خیلی خوب است، و بلکه دانشگاه شریف است که کل فایل دکتراها را می دهد و نه دانشگاه تهران. البته این را هم بنده از آنجایی می گویم که فایل دکترای علی اکبر صالحی را می توان دانلود کرد؛ لااقل می شد و یحتمل هنوز هم می شود چرا که اخیراً چک نکرده ام که آیا می شود یا نمی شود. بگذریم! و اما این مشهود هم هست که فلسفه ی ریاضی و فیزیک با خود ریاضی فیزیک می تواند فرقها هم داشته باشد. شما ممکن است در ریاضی فیزیک مدام دارید بوی حضرت یوسف زهرا را هم استشمام می کنید یا حتی بفرمایید که در فلسفه ی ریاضی یا فیزیک یا حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. یا اینکه باید هم استشمام کنید و استدلال می فرمایید که اگر بویی بود لزوما ما هم باید استشمام می کردیم ولی یحتمل هم فرضاً سال وبایی است که باعث شده است که نتوانیم چنین بویی را استشمام کنیم یا حتی استدلال شود که این به ما اثبات نشده است که خبری که از این بوها آمده است خبری است موثق و نه از فردی فاسق که باید در مورد آن تحقیق هم کرد؛ و لذا حجت خبر بر ما اثبات نشده است. شاید مثلاً مشکل این است که همچون صخره های دریاچه ی ارومیه آنگاهی که آب دریاچه تحلیل رفته بوده و نمکش زیادی از حد شده بوده همچون شوره زار رویشان رسوب گرفته است- همانطور هم سیستم بویایی وبازده نیز بیش از حد دچار رسوبزدگی شده است و لذا بویایی اش را هم از دست داده است. و حالا تکلیف چیست؟!!! اینجا موضوع فقط این نیست که این مسئله محدود است به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی یا ریاضی فیزیک یا علوم طبیعی یا حتی روانشناسی و روانپزشکی و بلکه رجوع به داستانهای لیلی و مجنونی! مسئله بلکه این است که وقتی سالک الی الله مجبور هم باشد که به خلائی برود که از آن خلاء آیا بتواند بوی حضرت یوسف زهرا را علیهم السلام را استشمام کند و مسئله را درست دریابد آیا در حالاتی که از خلاء نیز بیرون می پرد نیز می تواند باز هم مسئله استشمام را حل کند؟ و لذا این احتمال را نیز باید داد که همینطوری که دارید به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم می پردازید، آیا کجاها است که دارید به بوی حضرت یوسف زهرا علیه السلام نزدیک شده و کجاها دارید از آن دور هم می شوید؟ مسائل مربوط به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آیا به خودی خود چقدر ما را در این زمینه ها یاری کنند؟ و لذا فرمولازیساسیون کوهمولوژیکی یحتمل اینجا وارد باشد که با نظریه ی موانع تناظرپذیر گردد. ....

    بنده ی حقیر عرضم این است که داشتم به همین ترتیبها مقاله ی یانگ-هون کیم و جون لی را نیز می دیدم که آیا مقاله نیز از کاورها یا روکشهای گالوایی چه فرموده اند؟ دیدم با اینکه در ابسترکت چنین چیزی آمده است و بلکه در خود مقاله اسمی از گالوا یاد نشده است. البته این بدان معنا نیست که موضوع بدین ترتیب منتفی است چرا که می فرماید که "یحتمل" بعد از محاسبه ی کاورهای گالوای اتال باید مسئله را بررسی هم کرد و از آنجایی هم که چندین بار ویرایش کرده است یادش رفته این را در اصل مقاله نیز بنوعی وارد کند. به هر حال روکشهای گالوایی ارتباطاتی دارند با گروه های گالوای مطلق میدانهای جبری مورد نظر بر حسب گروتندیک که آیا قاطیقوریایی نیز کوهمولوژیک شوند.

    این مقاله ی ششمنی را هم بنگرید:

    https://arxiv.org/abs/1911.01796

    و آنگاه سعی کنید تناظری بین قاطیقوریزاسیون نظریه های دونالدسون-توماس و زایبرگ-ویتن آیا می توانید برقرار فرمایید؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته ارفع درجته.

    إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الأحزاب: ٥٦﴾

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ مؤلف گوید که شیخ مفید بعد از نقل زیارت سابق که اول آن

    اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ [156]بود فرموده که به روایت دیگر منقول است که مى‌گویى بعد از داخل شدن در سرداب مقدس

    اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَقِّ اَلْجَدِیدِ [157]پس زیارت را نقل کرده تا نماز زیارت آنگاه فرموده پس دوازده رکعت نماز زیارت مى‌کنى هر دو رکعت به یک سلام و مى‌خوانى بعد از آن دعایى را که از آن حضرت روایت شده:

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ...

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

     

    بارد چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا؟
    از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا
    نامش که بد؟ حسین! ز نژاد که‌؟ از علی
    مامش که بود؟ ‌فاطمه‌ جدش که‌؟ ‌مصطفی!
    چون شد؟ شهید شد! به کجا؟ ‌دشت ماریه
    کی‌؟ عاشر محرم، پنهان‌؟ نه برملا
    شب کشته شد؟ ‌نه ‌روز چه هنگام‌؟ ‌وقت ظهر
    شد از گلو بریده سرش؟ نی نی از قفا
    سیراب کشته شد؟ ‌نه! کس آبش ‌نداد؟ داد!
    که شمر از چه چشمه‌؟ ز سرچشمهٔ فنا
    مظلوم شد شهید؟ بلی جرم داشت؟‌ نه
    کارش چه بد؟ هدایت‌، یارش‌ که بد؟ خدا
    این ظلم را که کرد؟ یزید! این یزید کیست‌؟
    زاولاد هند ، از چه کس‌؟ از نطفهٔ زنا!
    خود کرد این عمل‌؟ نه! فرستاد نامه‌ای
    نزد که‌؟ نزد زادهٔ مرجانهٔ دغا
    ابن زیاد زادهٔ مرجانه بد؟ نعم!
    از گفتهٔ یزید تخلف نکرد؟ لا
    این نابکار کشت حسین را به دست خویش‌؟
    نه او روانه کرد سپه سوی کربلا
    میر سپه که بد؟عمرسعد! او برید؟
    حلق عزیز فاطمه نه شمر بی‌حیا
    خنجر برید حنجر او را نکرد شرم
    کرد از چه پس برید؟ نپذرفت ازو قضا
    بهر چه‌؟ بهر آن که شود خلق را شفیع
    شرط شفاعتش چه بود؟ نوحه و بکا!
    کس کشته شد هم از پسرانش‌؟ بلی دو تن
    دیگر که نه برادر دیگر که اقربا
    دیگر پسر نداشت‌؟ چرا داشت آن که بود
    سجاد چون بد او به غم و رنج مبتلا
    ماند او به کربلای پدر؟ نی !به شام رفت
    با عز و احتشام‌؟ نه ! با ذلت و عنا
    تنها؟ نه ! با زنان حرم؛ نامشان چه بود؟
    زینب سکینه فاطمه کلثوم بینوا
    بر تن لباس داشت‌؟ بلی! گرد رهگذار
    بر سر عمامه داشت‌؟ بلی !چوب اشقیا
    بیمار بد؟ بلی چه دوا داشت‌؟ اشک چشم
    بعد از دوا غذاش چه بد؟ خون دل غذا
    کس بود همرهش‌؟ بلی اطفال بی‌پدر
    دیگر که بود؟ تب !که نمی گشت ازو جدا
    از زینب و زنان چه به جا مانده بد؟ دو چیز
    طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا
    گبر این ستم کند؟ نه! یهود و مجوس؟ نه!
    هندو؟ نه! بت‌پرست؟ نه! فریاد ازین جفا
    قاآنی است قایل این شعرها بلی
    خواهد چه؟ رحمت! ‌ازکه‌؟ ز حق! کی؟ صف جزا!

     

    شعر از: قاآنی

     

    یک جاهایی مسئله حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را انسان گویی می خواهد هم عرض کند ولی یحتمل هم یادش می رود چه می خواسته است بگوید! بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿المسد: ١﴾ ولی گاهی اوقات مسائل می شوند از نوع پیری و خرفتی و ...!

    ولی خوب این مقالات را هم بنگرید:

     

    https://arxiv.org/abs/1212.6444

    https://arxiv.org/search/?

    query=gopakumar+vafa&searchtype=all&abstracts=show&order=-

    announced_date_first&size=50

     

    بعضی یحتمل بفرمایند که احساسات مهم نیست و وقتی مسائل منطقی و ریاضی فیزیکی را در نظر بگیرید، آنگاه دیگر بحث از احساسات نیست و نمی شود هم احساساتی شد! و مثلاً همه چیز نیز مرگ بر آمریکا است! در صورتی که اینطور نیست که احساسات بی احساسات و السلام نامه تمام؛ مخصوصاً اگر به درجات بالاتری از ریاضی فیزیک بخواهیم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز برسیم.

    حالا بنده ی حقیر اینجا این مسئله را برایتان عرض می کنم که اتفاقاً آمریکایی هم در میانشان انسانهایی دارند که از احساسات بسیار خوبی نیز برخوردارند. مسئله این بود که اتفاقاً اسیرگیری هم شده بود در سفارت آمریکا و بنده ی حقیر هم نمی دانم چطور به فکرم رسیده بود که برای یک ترمی دانشگاه نروم. و نرفتم. خلاصه ی کلام اینکه همان وقت هم دولت آمریکا اعلان کرد که دانشجویان باید اعلان کنند که شاگرد هستند و بلکه همه ی ایرانیان هم حتی اعلان کنند که وضعیتشان از چه قرار است؟ و ما هم اتفاقاً با کمک دانشگاه برکلی با یک وکیلی مشورت کردیم و او گفت که اینقدر مثلاً بده و کاریت نباشد؛ فقط وقتی خواستی بروی نزد ماموران مهاجرت، آنجا کسی سعی کنید بلند اسمت را بلند اعلام کند. و این کار را هم اتفاقاً کسی انجام داد! بعد که ما آمدیم دیدیم بابا همه اش مثل اینکه الکی بوده است و فرضاً الکی هم یک پولی را داده ایم که وکیل برایمان کاری کند. بنده ی حقیر رفتم به دانشگاه گفتم که مسئله این است و واقعاً هم این وکیل کاری نکرد. خلاصه چرا مثلاً اینقدر شارژ کرده است. این بنده ی خدایی که مسئله را برایش داشتم توضیح می دادم فرمودند که خوب بالاخره می خواهی من برایت چه کنم؟ از دست من چه کاری ساخته است؟ و واقعاً هم بنظر می رسید که می خواهد کاری کند! و اما بنده ی حقیر هم از او واقعاً چیز آنچنانی نخواستم آنطور که یادم می آید. و مسئله هم اینطوریها یک جوری ختم شد....

    و اما این یقیناً هم مهم است که گاهی اوقات صورت مسئله را باید درست فهمید قبل از اینکه صورت مسئله ی جدیدی بیاید و صورت مسئله ی قبلی را بخواهد پاک کند و .... حالا اگر صورت مسئله های زیادی هم داشته باشید که مدام دارند روی هم تل انبار می شوند، اشکالی هم ندارد. مسئله این است که بتوانید درست به مسائل داده شده بپردازید و گره ای را از کاری از کارها بلکه بتوانید باز کنید. همین مسئله را شما در فقه هم دارید آنطور که اگر توضیح المسائل مراجع تقلید را باز کنید، مسئله بعد از مسئله است که عنوان شده است. و لذا حوصله می خواهد خواندن همه ی این مسائل! آیا بتوانید همه را بفهمید آیا نتوانید و .... لا الله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الأحزاب: ٥٦﴾

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

     

    بارد چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا؟
    از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا
    نامش که بد؟ حسین! ز نژاد که‌؟ از علی
    مامش که بود؟ ‌فاطمه‌ جدش که‌؟ ‌مصطفی!
    چون شد؟ شهید شد! به کجا؟ ‌دشت ماریه
    کی‌؟ عاشر محرم، پنهان‌؟ نه برملا
    شب کشته شد؟ ‌نه ‌روز چه هنگام‌؟ ‌وقت ظهر
    شد از گلو بریده سرش؟ نی نی از قفا
    سیراب کشته شد؟ ‌نه! کس آبش ‌نداد؟ داد!
    که شمر از چه چشمه‌؟ ز سرچشمهٔ فنا
    مظلوم شد شهید؟ بلی جرم داشت؟‌ نه
    کارش چه بد؟ هدایت‌، یارش‌ که بد؟ خدا
    این ظلم را که کرد؟ یزید! این یزید کیست‌؟
    زاولاد هند ، از چه کس‌؟ از نطفهٔ زنا!
    خود کرد این عمل‌؟ نه! فرستاد نامه‌ای
    نزد که‌؟ نزد زادهٔ مرجانهٔ دغا
    ابن زیاد زادهٔ مرجانه بد؟ نعم!
    از گفتهٔ یزید تخلف نکرد؟ لا
    این نابکار کشت حسین را به دست خویش‌؟
    نه او روانه کرد سپه سوی کربلا
    میر سپه که بد؟عمرسعد! او برید؟
    حلق عزیز فاطمه نه شمر بی‌حیا
    خنجر برید حنجر او را نکرد شرم
    کرد از چه پس برید؟ نپذرفت ازو قضا
    بهر چه‌؟ بهر آن که شود خلق را شفیع
    شرط شفاعتش چه بود؟ نوحه و بکا!
    کس کشته شد هم از پسرانش‌؟ بلی دو تن
    دیگر که نه برادر دیگر که اقربا
    دیگر پسر نداشت‌؟ چرا داشت آن که بود
    سجاد چون بد او به غم و رنج مبتلا
    ماند او به کربلای پدر؟ نی !به شام رفت
    با عز و احتشام‌؟ نه ! با ذلت و عنا
    تنها؟ نه ! با زنان حرم؛ نامشان چه بود؟
    زینب سکینه فاطمه کلثوم بینوا
    بر تن لباس داشت‌؟ بلی! گرد رهگذار
    بر سر عمامه داشت‌؟ بلی !چوب اشقیا
    بیمار بد؟ بلی چه دوا داشت‌؟ اشک چشم
    بعد از دوا غذاش چه بد؟ خون دل غذا
    کس بود همرهش‌؟ بلی اطفال بی‌پدر
    دیگر که بود؟ تب !که نمی گشت ازو جدا
    از زینب و زنان چه به جا مانده بد؟ دو چیز
    طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا
    گبر این ستم کند؟ نه! یهود و مجوس؟ نه!
    هندو؟ نه! بت‌پرست؟ نه! فریاد ازین جفا
    قاآنی است قایل این شعرها بلی
    خواهد چه؟ رحمت! ‌ازکه‌؟ ز حق! کی؟ صف جزا!

     

    شعر از: قاآنی

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

     

    با سلام، خانم دکتر ما باز دانشجو که بودیم با یک پسری که خیلی هم زبل بود همخانه بودیم که یک حرفی زد که بنده هنوز یادم مانده است. می گفت که یک پیرزنی حساب بانکی اش را آنقدر دقیق حساب می کرد که تا یک ریال آنرا هم به بانک گیر می داده است. برای همین بانکیها یک مرتبه متوجه می شوند که از هر حسابی نگو یک ریال کم شده است و مسئله فقط یک ریال حساب همان بنده ی خدا نبوده است. و برای همین متوجه می شوند که یک کسی داشته داخل بانک از حساب همه فقط یک ریال کم می کرده و هیچ کس هم خبر نداشته که این کی بوده و همینجوری گیرش می اندازند! بنده داشتم دنبال چنین چیزی در اینترنت می گشتم که رسیدم به دختر خانم دانشجویی 26 ساله که چطور سال 92 برای وزیر امور خارجه چه کامنتی را گذاشته بوده است و این حقیر اصلا خبر هم نداشته ام که او چه گفته و وزیر چه جواب داده است؟!!!
    و اما یک وقت هست که مسئله این است که شما دارید از پارکی هم که به علت کرونا تازه اعلان شده که همه و همه تعطیل شوند رد می شوید و چند تا پدر بزرگ هم اتفاقاً قاچاقی یک گوشه ای نشسته اند و مثلاً شما هم رفته اید که نان نخودچی و باقلوا هم بخرید و می بینید که شیر آب پارک هم انگار دزدیده شده و همینطور دارد آب می رود! از آقایی که نگو خودش هم سرایدار پارک است می پرسید چه شده؟ می فرماید شیر دزدیده شده و لذا تلفن هم زده ام شهرداری که بیایند درستش کنند. حالا اگر یک درپوشی چیزی داشتند که سریع آب را جلویش را می گرفتند خیلی هم بهتر بود. ولی خوب، کانه باید آبها همینطوری به هدر می رفت تا آیا شهرداری کی بیاید برای تعمیر. یحتمل سازمان آب اگر میگفتند زودتر می آمد یک کاری می کرد شاید هم خیر.
    ولی عرض بنده چیز دیگری است اینجا در مورد مذاکرات. عرض بنده این است که گاهی اوقات شما نمی دانید که باید با عطاریها مذاکره کنید یا با داروخانه ها؟! و این حرف را بنده برای این نمی زنم که عطاریها را بخاطر عطار نیشابوری و تذکرة الاولیاء اش خیلی دوست دارم که استاد شفیعی کدکنی هم تصحیحش آیا حالا اصلا یافت شود یا خیر. ولی این کتاب یک تصحیح معروف دیگری هم دارد که گویی صاحب تصحیح الان هم آیا آمریکا است یادم نیست هر چند که همین چند وقت پیش داشتم می دیدم.
    منظور به این است که خیلی اوقات بنظر می رسد که دروس مکاسب شیخ انصاری در مکاسب محرمات یک وقتهایی خیلی آموزنده تر از نسخه هایی است که داروخانه ها برای همه می پیچند؛ و حالا آیا کدام آیت الله هم دارد این کتاب را درس می دهد در باب طب سنتی یا اینکه اصلا مسئله این است که می خواهید ببینید حجت الاسلام و المسلمین سید علی خمینی نوه ی امام ره چه دارد در باب مکاسب بگوید و می بینید حرف خوبی هم انگار دارد می زند در مورد اینکه چطور اگر آمریکا دارویی را که مکاسب گفته است را برای ما بفرستد آن را استفاده می کنیم ولی اگر عطاریهای خودمان بفرمایند گوش نمی دهیم!
    اینجا هنر فیلمهایی مثل مری پاپینز است که می گوید A spoon full of sugar makes the medicine go down the medicine go down!
    یعنی بابا دارو اگر تلخ است خوب یک قاشق پر شکر هم با آن بخور مسئله حل است! و این در ذهن بچه و کودک می ماند. و دیگر حرف شیخ انصاری را که هیچ حرف سید علی خمینی را هم قبول نمی کنند. اما یک وقت هم هست که عطاریها روغن کنجد نازیل ده هزار تومانی را می خواهند پانزده هزار الی بیست هزار تومان هم بفروشند. خوب شما هم لجتان در می اید و می خواهید بروید داروخانه و آنجا می فرمایند که این را داریم که نه و پانصد هم هست. و اما وقتی داروی سزالین را که گویی از روی همان اسم sesame seeds کنجد هم مشتق شده است را با روغن نازیل مقایسه می فرمایید می بینید که انگار روغن نازیل عطاری خاصیتش هر چند که قطره هم هست و بلکه اسپری هم نیست بیشتر است و خیلی هم مثل سزالین آنطوری آبکی هم نیست! خوب، شما باشید اینجا شک نمی کنید که مثل اینکه یک فعل و انفعالاتی است که دارد می شود؟ حالا مسئله ی تفریغ بودجه که نیست بخواهیم حلش کنیم! نظر شما غیر از این است؟ مثلاً اگر بفرمایند که بابا نمازت را بخوان و روزه ات را هم اگر می توانی بگیر و حالا اگر مثلاً دیابت داری نگیر. و اما حالا می فرمایند که آنسولین هم بزن. خوب باید بزند دیگر دستور پزشک هم هست. اما خوب حالا این انسولین چیست و چرا لوزالمعده چنین می شود و جزایر لانگرهانس کدام اند و .... دیگر بماند. و اما حالا اگر مولتی ویتامینهایی مثل سنترم سیلور یا فاماتون را هم فرقش را نفهمیدیم که کدام بهتر است هر چند که بنده ی حقیر می بینم که جوانها هم انگار اینها را مصرف می کنند و نمی دانند هم که آیا ضررهایی هم دارد یا خیر؟ و اما معنی اش این هم نیست که دیگر حتی میوه هم نخوریم و بخایش همه اش چای قند پهلو هم مصرف کنیم چرا که ما همه و همه نیز آیا به حدود خسی در میقات نیز برسیم!!! خیلی مخلصیم

    1. وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَىٰ رَبِّهِمْ قَالَ أَلَیْسَ هَـٰذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَىٰ وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ ﴿الأنعام: ٣٠﴾

    2. وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَىٰ شَهِدْنَا أَن تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَـٰذَا غَافِلِینَ ﴿الأعراف: ١٧٢﴾

    3. وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَـٰذَا قَالُوا بَلَىٰ وَلَـٰکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿الزمر: ٧١﴾

    4. قَالُوا أَوَلَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَىٰ قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ ﴿غافر: ٥٠﴾

    5. وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَلَیْسَ هَـٰذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَىٰ وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ ﴿الأحقاف: ٣٤﴾

    6. یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ قَالُوا بَلَىٰ وَلَـٰکِنَّکُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَکُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّىٰ جَاءَ أَمْرُ اللَّـهِ وَغَرَّکُم بِاللَّـهِ الْغَرُورُ ﴿الحدید: ١٤﴾

    7. قَالُوا بَلَىٰ قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّـهُ مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبِیرٍ ﴿الملک: ٩﴾

     

     

    1. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّـهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿الشعراء: ٢٢٧

    2. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿الإنشقاق: ٢٥﴾

    3. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿التین: ٦﴾

    4. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿العصر: ٣﴾

     

    وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا اللَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ الْأَسْفَلِینَ ﴿الفصلت: ٢٩

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

     

     

    ۵. مواسات، مراحل بالاتری نیز دارد که بیانگر اهمیت زیاد این ویژگی است. امام باقر (علیه‌السّلام) در روایتی می‌فرمایند:«یا حَجّاجُ کیْفَ تَواسِیکمْ قُلْتُ صالِحٌ یَا أبا جَعْفَرٍ قالَ یُدْخِلُ أَحَدُکمْ یَدَهُ فِی کیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ حاجَتَهُ إِذَا احْتاجَ إِلَیْهِ قُلْتُ أَمّا هَذَا فَلا فَقالَ أَما لَوْ فَعَلْتُمْ مَا احْتَجْتُمْ.»(۳۲) ای حَجّاج! مواسات شما چگونه است؟ گفتم: خوب است ای ابو جعفر! حضرت فرمود: «آیا هر گاه فردی از شما نیاز پیدا کند، دستش را در جیب برادرش میکند و به اندازه‌ی نیازش برمیدارد؟» گفتم: در این حد، نه! فرمود: «اگر این‌گونه رفتار کرده بودید، نیازمند نمی‌شدید.»
     

    تحلیل مفهوم تمدنی «مواسات» در بیانات رهبرانقلابمواسات فقط برای دوران سختی نیست

    http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=45351

     

    گفت‌وگو درباره بیانات رهبر انقلاب در روز نیمه شعبان:مواسات مردم، مقدمه ظهور امام زمان(عج) را فراهم می‌کند

    http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=45352

     

     

    یک نکته ای هست در مورد لنزهای گرانشی و پس زمینه ی ریزموجهای کیهانی که آیا تا چه حد می تواند محاسبه هم کند که لنزهای گرانشی تا چه حدودی می توانند فوتوهای موجود در پس زمینه ی ریزمجهای کیهانی را منحرف کنند:

    https://sci.esa.int/web/planck/-/51606-gravitational-lensing-of-the-

    cosmic-microwave-background

    البته مسئله ی لنزهای کیهانی را از انواع دیگری از دیدگاه ها می توان نیز بررسی کرد:

     

    https://arxiv.org/abs/2003.13182

    https://arxiv.org/abs/2004.04615

     

    و اما خوب، حالا شما فرض بفرمایید که مایلید همین مسئله را از دیدگاه هایی مثل فرمول گوپاکومار-وفا ریسمانی نیز بررسی کنید؟ خوب، اینجا اصلا مسئله چیست؟

    عرض بنده ی حقیر اینجا این است که ما از یک دیدگاه التقاطی بین دیدگاه های دانشگاهی و حوزوی حتی اگر در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم که باشد وارد شویم، گیر خواهیم کرد! یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر بخواهیم مثلاً همین مسئله ی قبلی را که حالا جور دیگری بخواهیم آنرا بیان کنیم که فرضاً شما دارید از سایت قرآنی آیاتی را مثل همین آیات بالایی همین نظر را کپی پیست می کنید و متوجه می شوید که بجای اینکه ماوس در اختیار شما باشد که کپی پیست کنید کانه اینطور است که شمایید که در اختیار ماوس واقع شده اید!!! و خوب، اینجا باز این مسئله می تواند به ذهن بعضی خطور کند که حالا آیا خدا است که خواسته است که اینچنین شود؟ آیا شیاطینی هستند که دارند شیطنت می کنند؟ یا یحتمل هم این مسئله به ذهن شما خطور کند که آیا من نیستم که باید به نفسم مسلطتر باشم و نیستم و لذا مشکل از همینجا است؟! یعنی وقتی شما نمی توانید هم تشخیص دهید که آیا مسئله خدا محوری و بلکه سعادت محوری است یا شیاطین محوری و سود محوری، یحتمل هم مسائل از این نوع اند که شما به اندازه ی کافی همه ی ابزارهایی را که باید درست مسائل را تحلیل کنید را در دسترس خود ندارید و لذا راه را دارید به غلط هم بلکه می روید و به راه های التقاطی غلط اندر غلط مدام می افتید و دیگر هم نمی توانید از آنها بیرون بیایید آنطور که بحثش بود که آیا چطور خلاء هایی را دارید و چطور این خلاءها می توانند به شما آیا تجرد لازم را بدهند که درست مسائل را تحلیل کنید یا آیا بدتر از خلاءها حتی به سیاه چاله هایی می افتید که چطور می خواهید از آنها بیرون بیایید و ....؟

    مثلاً اگر شما در خلائی واقع شده اید در گوشه ای از کره ی سماوی و دارید همه چیز را مشاهده می کنید، یحتمل این مسئله برای شما رخ دهد که مسائل التقاطی ذکر شده ی ما چطور می توانند سر و سامان بگیرند آنجایی که ما مایلیم اثر لنزهای گرانشی را روی انحرافات فوتونهای پس زمینه ی ریزموجهای کیهانی بسنجیم؟ و خوب، حالا اگر سریع برویم به مقاله ی ایمان افتخاری در مورد فرمول گوپاکومار-وفا یحتمل خیلی از مسئله سر در نیاوریم که موضوع از چه قرار است؟ و لذا یحتمل مسئله را اگر بتوانید اول از لحاظات ریسمانی آنطور که خود گوپاکومار و وفا بررسی می کنند و بعد ویتن و دوداشنکو نیز بطور مبسوطتری هم بررسی می کنند در یابید، آنگاه یحتمل حتی بتوانید مسئله ی لنزهای گرانشی و اثرات آنها را روی فوتونهای پس زمینه ی ریزموجهای کیهانی نیز درست بیابید.

    و در نهایت همه و همه را به مکتب حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز کاربردی کرده و موجب استفاده ی بسیاری از طلبه ها و شاگردان حوزوی و دانشگاهی گردند.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

    1. وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَىٰ رَبِّهِمْ قَالَ أَلَیْسَ هَـٰذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَىٰ وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ ﴿الأنعام: ٣٠﴾

    2. وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَىٰ شَهِدْنَا أَن تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَـٰذَا غَافِلِینَ ﴿الأعراف: ١٧٢﴾

    3. وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَـٰذَا قَالُوا بَلَىٰ وَلَـٰکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿الزمر: ٧١﴾

    4. قَالُوا أَوَلَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَىٰ قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ ﴿غافر: ٥٠﴾

    5. وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَلَیْسَ هَـٰذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَىٰ وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ ﴿الأحقاف: ٣٤﴾

    6. یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ قَالُوا بَلَىٰ وَلَـٰکِنَّکُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَکُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّىٰ جَاءَ أَمْرُ اللَّـهِ وَغَرَّکُم بِاللَّـهِ الْغَرُورُ ﴿الحدید: ١٤﴾

    7. قَالُوا بَلَىٰ قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّـهُ مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبِیرٍ ﴿الملک: ٩﴾

     

     

    1. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّـهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿الشعراء: ٢٢٧

    2. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿الإنشقاق: ٢٥﴾

    3. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿التین: ٦﴾

    4. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿العصر: ٣﴾

     

    وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا اللَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ الْأَسْفَلِینَ ﴿الفصلت: ٢٩

     

     

    زبان به مهر کن و جز بگاه لا مگشای

    که در ولایت قالوابلی رسی از لا

     

    مرا به منزل الا الذین فرود آور

    فرو گشای ز من طمطراق الشعرا

     

    یقین من تو شناسی ز شک مختصران

    که علم توست شناسای ربنا ارنا

    https://ganjoor.net/khaghani/divankh/ghasidekh/sh3/

     

    شما یک جاهایی در میان ناکجاآبادهایی واقعاً هم گیر می کنید مخصوصاً آنجاهایی که از خلائهایی است که باید هم بیرون بیایید و به مواسات هم بپردازید که هم علم می خواهد و هم تربیت و اخلاق. و می بینید که انگاری که مثل اینکه نمی شود! یعنی از دیدگاه ظاهر اسلام نگاه کنید که بعضی اقوام لااقل سعی دارند حتی المقدور ظاهر اسلام خود را حفظ کنند. و بعضی اقوام دیگر کانه ظاهر و باطن اسلام را اصلا دربست کنار گذاشته اند و صرفاً سعی و تلاش می کنند که آیا به علومی طبیعی دانشگاهی نیز بپردازند؛ و در این کار خود اینقدر هم صادق بنظر می رسند که مسلمان و غیر مسلمان را همه و همه را جذب کنند.

    و آنجاهایی که شما هم دنبال فرضاً حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می روید، مسئله چطور می شود؟ می آیید ظاهر را حفظ کنید، آیا به باطن هم بتوانید بپردازید؟ و اگر اقوام اسلامی را رها کرده و به دیار کفر روید که آیا همان باطن قضایا را هم بتوانید حفظ کنید و چه رسد به ظاهر قضایای اسلامی!

    اما اینجا یک نکته ای هم هست که امام خمینی می فرمایند که آقایان خانمها در آموزش و پرورش، پرورش و تربیت را یادتان نرود و صرفاً به آموزش نپردازید. این است که فاسقان و فاسدان نمی توانند تحمل بیاورند و پای مکتب اسلام بنشینند و زانوی تلمذ بزنند هر چند که ظاهراً هم خیلی به اسلام تظاهر کنند. این گیر قضایا باز نخواهد شد چرا که مسئله آنقدر در فساد و فسق پیش رفت می کند که یا از علم و دانش و صنعت و تکنولوژی همه عقب می مانند، یا اینکه تعلیم را دارد ولی تربیت و پرورش را نمی تواند داشته باشد و به کفر و نفاق و شرک می افتد. 

    و اینجا است که اگر حتی امام خمینی قدس سره الشریف و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز بخواهند همه و همه ی فاسقان و فاسدان را نصیحت کنند، خود آن حضرت را متهم و محکوم می کنند که حضرت عالی خودت هستی که بداخلاقی می کنی و تربیت نداری. یعنی اینجا دو تا مسئله هست؛ یکی این است که ما اخلاق فاسدی را داریم که باید اصلاح شود و نمی شود و تا سر حدهای وبازدگی و فتنه و جنگ پیش می روند؛ و دیگری این است که حالا عده ای هم هستند که وظیفه ی خود می دانند همه ی افراد جامعه و بشر و اجتماعات را به سبب اجتماعی بودنشان نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر و تعلیم و تربیت کنند با همه ی اینکه خودشان هم متهم خواهند شد که تویی که مشکلات همه تقصیر تو است چرا که اصلا فرضاً نمی بایست وارد سیاست می شدی یا قانون جنگل است و تویی که قانون جنگل را نمی فهمی و الکی برای خودت می خواهی قانون درست کنی. یعنی از یک طرف کرونا را دارید و از طرفی دیگر نیز پرستاران و پزشکان و پرسنلی را هم دارید که خود می توانند در معرض کروناویروس واقع شوند.

    ناکجاآباد از آنجایی شروع می شود که هم من لا یحضره الطبیب را داریم و هم من لا یحضره الفقیه را داریم و همه و همه در کتب اربعه ی شیعی و دروس علمای عظام و مراجع تقلید و ولی فقیه برای این است که بتوانیم به مکتب حکمت الهی و قدوم مبارک حضرت رسول و ائمه ی اطهار و نهایتاً به دروس امام زمان عجل الله فرجه الشریف نزدیک شویم و درسها بگیریم. و اما حالا شما حساب کنید که در میانه ی راه هر کسی هم شروع کند به ساز خودش را زدن که حرف حرف من است و کتب طبی است که مهم است و دیگری بفرماید که کتب فقهی مهمتر هم هستند. یکی بفرماید که باید مزاجهایی را که منجر به مزاج وبازده می شود را درمان کنیم و دیگری بفرماید که باید مکارم اخلاقی را که احتیاج است تا اخلاق وبازده را درمان کنیم را نیز احتیاج داریم. و آنگاه وسط همه ی این دعواها الگوهای امام زمانی مان گم شوند. حکمت متعالیه هم یادمان رود و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که دیگر جای خود دارد. و این است که کانه بعضی توی لاک خودشان می روند و دیگر هم نمیتوانند بیرون بیایند آنطور که انگار حضرت یوسف زهرا سلام الله علیهم هم به زندان افتاده است و دیگر نیز نمی تواند بیرون بیاید. چطور می فرمایند که اجتماعات به سبب کروناویروس نکنید؟ به همان میزان نیز سالک الی الله کانه باید همیشه و مدام در قرنطینه بماند چرا که و الا گیر فاسقان و فاسدان خواهد افتاد که به اسم آزادی و لیبرالیسم و دموکراسی همه ی عالم را هم اگر به فساد خود بکشند باز هم کم می آورند و عالمهای دیگری را می طلبند که همانها را هم به فساد فسق و ظلم و جور بکشند. این دلیلش این است که حاضر هم نیست که دست از قمار و مشروبات الکلی و فحشاء و همجنسگرایی و سگبازی قوم عاد و قوم ثمود دست بردارد و همینها را هم آزادی و دموکراسی می یابد. خوب اینها اگر ببیند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف با شمشیری که از لجام بیرون کشیده است آمده است سراغشان نیز دست از کارهای خود برمی دارند؟ یا واقعاً هم قلوبشان غلف است؟ یعنی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را می خواهند قرنطینه کنند که خودشان هر غلطی دلشان خواست بکنند! در حقیقت اینها امام زمان عجل الله فرجه الشریف را وبازده می یابند و خود را صحیح و سالم می شناسند که حتی امام خود را از لحاظ روانشناسی نیز نمی توانند بیابند و بلکه احتیاج به درمان دارند یا خواهند داشت.... اینها ولی فقیه را هم نمی خواهند و چه رسد به امام زمان عجل الله فرجه الشریف را. مثل این است که کسی تا امام جماعت شدن یک مسجدی یا حسینیه ای پیش برود و دیگر به همان راضی شود و ماورای آنرا دیگر کاری نداشته باشد. و این در صورتی است که اسلام دینی است جهانی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز متعلق به کل بشریت است و نه فقط گروهی خاص و حال شده با جهاد و حالا شده با تقیه باید با فساد و فسق و ظلم و جور و ستم وارد جهادی خستگی ناپذیر جهانی شد. نه اینکه بفرمایید که خوب دیگر من خودم جهانگیری هستم و دیگر کار تمام است و حالا خوب فساد هم بد است ولی می فرمایید که ما چه کنیم؟! عجب؟ ما خودمان همه ی عالم را می گذاریم سر کار و بلکه چرخشهای ماشین را درجا بالانس می کنیم و حتی پشه را روی هوا نعل می کنیم، و حالا اینها آمده اند می خواهند ما را بگذارند سر کار! اینجوری هم که دیگر نمی شود؛ یا جای ما است یا جای اینها! البته بعضی نیز اینجا دعوت می کنند که تو قرار بود حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را نیز جهانی کنی یا خیر؟ و حالا افتاده ای گیر جهانگیرانی که خود مدعی اند که ما که دیگر نمی توانیم کل فساد را در عالم از بین ببریم؟ یه هویی بفرمایید کروناویروس هم به ما مربوط نیست و وزارت بهداشت است که مسئولش است و همین و بس و .... هر چه ما می گوییم کلی کار داریم، می فرمایند توی سیاه چاله نجومی گیر کرده ای و ریاضی فیزیک و فلسفه و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ات را نمی دانی مثل فروبینیوس ریاضی دان که اخلاقش وبازده بود و .... حالا هی شما بفرمایید که بچه بگیر بنشین! مسئله خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که همه و همه با او مشکل دارند و بی خودی خودت را سعی نکن گنده کنی که من خیلی بلدم و دیگران دیگر هیچ! خودت را نبین و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف را فقط ببین و بس. و حالا از این طرف هم بعضی یحتمل اشکال خواهند کرد که پس خدا و رسولت کو؟ و اینها را هم دیگر بماند برای بعد که همه ی ناکجاآبادها را یکجا نمی شود پاسخگو بود. مسئله این است که یک سلسله ای داریم و بقول غربیها یک پروسه ای را داریم که باید بشناسیم تا وجودی را درک کنیم آنچنان که از این وجود بخواهیم واجب الوجود را نیز بشناسیم و به اصل مطلب بپردازیم آنچنان که کتاب الله و عترت پیامبر را بخواهیم درک کنیم... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿١٦﴾ اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ ﴿١٧﴾ فَقُلْ هَل لَّکَ إِلَىٰ أَن تَزَکَّىٰ ﴿١٨﴾ وَأَهْدِیَکَ إِلَىٰ رَبِّکَ فَتَخْشَىٰ ﴿١٩﴾ فَأَرَاهُ الْآیَةَ الْکُبْرَىٰ ﴿٢٠﴾ فَکَذَّبَ وَعَصَىٰ ﴿٢١﴾ ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعَىٰ ﴿٢٢﴾ فَحَشَرَ فَنَادَىٰ ﴿٢٣﴾  فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَىٰ ﴿النازعات: ٢٤﴾

     

    یحتمل یک دلیلش این باشد که وقتی در سلسله ای وجودی از موجودات هستی واقع

    می شویم که در راسش واجب الوجود است و انسان در غیر او غرق شده باشد و لذا خودش را هم فراموش میکند چرا که من عرف نفسه عرف ربه ولی لزوما اینطور نیست که من عرف ربه عرف نفسه نیز؛ یعنی این سفرهای اسفار اربعه یک جاهایی یک گیرهایی دارند در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که اگر رفتی پایت به آن خلاءهای نجومی باز شد و حتی اگر همچون رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم به عرش اعلی هم رفتی یا حتی هر روز سعی کردی زیارت عاشورا و دعای عهد بخوانی دیگر جایز هم نیستی که با هر دوستی ولو همان نفس اماره ی خودت خیلی معمولی نیز همنشینی کنی؛ و الا اگر همو فرمودند حضرت مسیح را به صلیب که کشیدند که بلکه گفتند پادشاه یهود هم تویی و این هم تاجر که حالا از خار هم هست؛ خوب باشد؛ ولی حالا مسلمانی ات کو؟ رسالت محمد مصطفی و امامت حضرت علی بن ابیطالب و اىمه اطهار و بلکه امام زمانت کجاست؟ خداشناسی و بلکه روانشناسی ات چه شد؟ ...

     

     

    متن بالا از چند تا نظر کامنت قبلی همین پست وبلاگی است. همانطور که ملاحظه کرده اید یحتمل متوجه شده اید که لغت واقع به یک خطی ختم شده است که به نوعی برجسته شده است. در حقیقت، بنده ی حقیر داشتم این لغت را می نوشتم که همچین که به واق رسید همه چیز قفل شد و کانه اینترنت دیگر کار نکند یا سیستم قفل شده باشد شده بود. و لذا هر چه سعی می کردم که حرف "ع" را به واق اضافه کنم هم نمی شد. این یک مسئله ی خنده داری یحتمل به نظر برسد، ولی واقعاً هم خیلی خنده دار نیست. یحتمل خدا می خواسته است که عرضه بدارد که "انا ربکم الاعلی" یعنی چه و بحق فرق بین شناخت نفس و شناخت رب کدام است. مثلاً اینجا آیا شما می توانید تشخیص دهید که خدا چه می خواسته است عرضه بدارد که اینچنین شد یک مرتبه؟ چطور شد که سیستم اینطور قفل شد؟ آیا خدا بوده است که چنین کرده است؟ آیا فرعونی بوده است؟ آیا شیطان و بلکه شیاطینی بوده اند؟ یا آیا نفس این حقیر بوده است که باید تشخیص بدهد که بهتر هم هست بعضی از صفحات دیگری را که بی خودی روی دستگاهت مثل مثلاً موبایلت باز هستند همه و همه را اگر ببندی یحتمل وقت انجام کارها برای دستگاهت سریعتر می شود و اینقدر وقت نمی گیرد یا .... شاید هم خدا می خواسته است که بفرماید که ای فراعنه و شیاطین کمتر واق واق کنید و بلکه اصلا یک دفعه هم دیگر انا ربکم الاعلی همه ی سعی و تلاش خود را مبسوط بدارید که به اندازه ی یک سر سوزن هم حتی نگویید و تماماً بنده ی مخلص خدا شوید و هر چه بیشتر سعی بفرمایید که توحید را دریابید. برای این کار مثلاً می توانید 100 بار سوره ی توحید را بخوانید. صد مرتبه هم لا اله الا الله و اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بگویید. صد مرتبه لا اله الا الله الملک الحق المبین بگویید.... و ان شاء الله بیشتر هم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی از دیدگاه توحیدی محض نیز بپردازید آنچنان که حتی این بنده ی حقیر نیز متوجه می شوم که چقدر با آن دیدگاه های توحیدی عظیمی که احتیاج است که انسان دریابد فاصله ها هست. یعنی همین مسئله ی واق "ع" خودمان را در نظر بگیرید که آیا از دیدگاه ریز شدن به مسائلی از این قبیل آیا درست است که اینقدر ریز شد؟ آیا لازم است؟ آیا خدا را خوش می آید که چنین کنیم؟ آیا خدا می خواهید که ما هم چنین کنیم؟ آیا خدا خودش چنین می کند؟ و لذا اینجا چه نوع عدم یقینی هست که باید مورد تصور و بلکه یقین واقع هم شود تا بحق و حقیقت نزدیکتر هم شویم؟ .... یعنی آیا یک تقیه ای لازم است که انسان عرضه بدارد که اینجا چه نوع تلاقی ای رخ داده است یا بلکه تقیه لازم نیست و مسئله از نوعی است که اگر حتی اولیاء و اوصیاء و بلکه انبیاء و رسل هم بخواهند خدایی را که حتی عبادت هم می فرمایند را همچون کلیم الله ملاقات کنند یحتمل بیهوش شوند.  وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ ۚ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَـٰکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ ﴿الاعراف: ١٤٣﴾. و اما  حضرت علامه طباطبایی می فرمایند که حضرت موسی علیه السلام از قهر الهی بود که ترسید و غش کرد. البته عرض بنده این است که اگر سالک الی الله بخواهد آن عظمت خدای سبحان را ببیند همانطوری که خدای حمید مجید عظیم کریم سبحان یقیناً می تواند آیات خود را برای ما نمایان کند. در خاتمه ویکی فقه در رابطه با همین مسئله ی رویت حضرت حق می فرماید امام زین العابدین در مناجات خمس عشره نظر به محبوب و لقای الهی را قرة العین مشتاقین و محبین آن ذات مقدس می داند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

    http://wikifeqh.ir/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%D9%88_%

    D8%B1%D8%A4%DB%8C%D8%AA_%D8%AE%D8%AF%D8%A7

    سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ﴿الاسراء: ١

     

    https://arxiv.org/abs/hep-th/9704205

    وَجَاهِدُوا فِی اللَّـهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَـٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ۚ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّـهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ ﴿الحج: ٧٨

     

    مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَلَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿النحل: 106﴾

     

    لاَّ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَیُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِیرُ ﴿آل عمران: 28﴾

    ...

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ مؤلف گوید که شیخ مفید بعد از نقل زیارت سابق که اول آن

    اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ [156]بود فرموده که به روایت دیگر منقول است که مى‌گویى بعد از داخل شدن در سرداب مقدس

    اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَقِّ اَلْجَدِیدِ [157]پس زیارت را نقل کرده تا نماز زیارت آنگاه فرموده پس دوازده رکعت نماز زیارت مى‌کنى هر دو رکعت به یک سلام و مى‌خوانى بعد از آن دعایى را که از آن حضرت روایت شده:

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ فَعَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ ذَلِکَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ وَ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی

     

    یازدهم [دعاء فرج حضرت حجة علیه السلام]

     

    إِلَهِی عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ اِنْقَطَعَ اَلرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ أَنْتَ اَلْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی اَلْأَمْرِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلاَنَا یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ

     

     

    [ ٢١٣٥٨ ] ٣ ـ وبالإسناد عن هشام بن سالم ، عن أبی عمر الاعجمی قال : قال لی أبو عبدالله علیه‌السلام : یابا عمر إن تسعة أعشار الدین فی التقیة ، ولا دین لمن لا تقیة له ... الحدیث.

     

    http://lib.eshia.ir/11025/16/204

     

     

    انواع تقیه در ویکی فقه:

    https://wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%82%DB%8C%D9%87_(%D8%A7%

    D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85_%D8%B2%D8%AF%D8%A7%DB

    %8C%DB%8C)

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    الم ﴿١﴾ ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿٣

     

    پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ فِی تَوَادِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ کمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَکى بَعْضُهُ تَدَاعَى سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى.» مثل مؤمنان در پیوند و دوستی و محبت و رحمت به هم (واهمیت دادن به سرنوشت یکدیگر) مثل یک پیکر زنده است که اگر عضوی از آن به درد آید، سایر اجزای پیکر با آن اظهار همدردی می‌کنند.

     

    http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=45351

     

    بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند

    چو عضوی بدرد آورد روزگار دیگر عضوها را نماند قرار

    تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

     

    سعدی شیرازی

     

     

    سریر فقر تو را سرکشد به تاج رضا

    تو سر به جیب هوس درکشیده‌ای به خطا

    بر آن سریر سر بی‌سران به تاج رسید

    تو تاج بر سری از سر فرو نهی عمدا

    سر است قیمت این تاج گر سرش داری

    به من یزید چنین تاج سر بیار بها

    تو را چو شمع ز تن هر زمان سری روید

    سری که دردسر آرد بریدن است دوا

    نگر که نام سری بر چنین سری ننهی

    که گنبد هوس است این و دخمهٔ سودا

    سری دگر به کف آور که در طریقت عشق

    سزاست این سر سگ سار سنگ سار سزا

    چرا چو لالهٔ نشکفته سر فکنده نه‌ای

    که آسمان ز سر افکندگی است پا برجا

    تو را میان سران کی رسد کله داری

    ز خون حلق تو خاکی نگشته لعل قبا

    یتیم وار در این تیم ضایع است دلت

    برو یتیم نوازی بورز چون عنقا

    دلی طلب کن بیمار کردهٔ وحدت

    چو چشم دوست که بیماری است عین شفا

    مگر شبی ز برای عیادت دل تو

    قدم نهد صفت ینزل الله از بالا

    بر آستانهٔ وحدت سقیم خوش تر دل

    به پالکانهٔ جنت عقیم به حورا

    مقامری صفتی کن طلب که نقش قمار

    دو یک شمار دگر چه دوشش زند عذرا

    تو را مقامر صورت کجا دهد انصاف

    تورا هلیلهٔ زرین کجا برد صفرا

    به ترک جاه مقامر ظریف تر درویش

    بخوان شاه مزعفر لطیف تر حلوا

    سواد اعظمت اینک ببین مقام خرد

    جهاد اکبرت اینک بدر مصاف هوا

    میان خاک چه بازی سفال کودک وار

    سرای خاک به خاکی بباز مرد آسا

    زر نهاد تو چون پاک شد به بوتهٔ خاک

    نه طوق و تاج شود چون شود ز بوته جدا

    زری که گوی گریبان جبرئیل سزد

    رکاب پای شیاطین مکن که نیست سزا

    چو گل مباش که هم پوست را کفن سازی

    چو لاله باری اول ز پوست بیرون آ

    به دست همت طغرای بی‌نیازی دار

    که هر دو کون تو داری چو داری این طغرا

    ره امان نتوان رفت و دل رهین امل

    رفوگری نتوان کرد و چشم نابینا

    تو را امان ز امل به که اسب جنگی را

    به روز معرکه برگستوان به از هرا

    تو را که رشتهٔ ایمان ز هم گسست امروز

    سحاء خط امان از چه می‌کنی فردا

    تو را ز پشتی همت به کف شود ملکت

    بلی ز پهلوی آدم پدید شد حوا

    چو همت آمد هر هشت داده به جنت

    که از سر دو گروهی است شورش و غوغا

    خروش و جوش تو از بهر بود و نابود است

    که از سر دو گروهی است شورش و غوغا

    به بوی بود دو روزه چرا شوی خرسند

    که بدو حال محال است و مهر کار فنا

    به بند دهر چه ماندی بمیر تا برهی

    که طوطی از پی این مرگ شد ز بند رها

    چو باشه دوخته چشمی به سوزن تقدیر

    چو لاشه بسته گلوئی به ریسمان قضا

    چه خوش حیات و چه ناخوش چو آخر است زوال

    چه جعد ساده چه پرخم چو خارج است نوا

    نجسته فقر، سلامت کجا کنی حاصل؟

    نگفته بسم به الحمد چون کنی مبدا؟

    دمیده در شب آخر زمان سپیدهٔ حشر

    پس از تو خفتن اصحاب کهف نیست روا

    مسافران به سحرگاه راه پیش کنند

    تو خواب بیش کنی اینت خفتهٔ رعنا

    به خواب دایم جز سیم و زر نمی‌بینی

    ببین که رز همه رنج است و سیم جمله عنا

    تو را که از مل و مال است مستی و هستی

    خمار و خواب تو را صور نشکند به صدا

    میان بادیه‌ای هان و هان مخسب ار نه

    حرامیان ز تو هم سر برند و هم کالا

    غلام آب رزانی نداری آب روان

    رفیق صاف رحیقی نه‌ای به صف صفا

    به کار آبی و دین با دل و تنت گویان

    که کار آب شما برد آب کار شما

    بهینه چیز که آن کیمیای دولت توست

    ز همنشینی صهبا هبا شده است هبا

    خرد به ماتم و تن در نشاط خوش نبود

    که دیو جلوه کند بر تو و پری رسوا

    برو نخست طهارت کن از جماع الاثم

    که کس جنب نگذارند در جناب خدا

    مجرد آی در این راه تا زحق شنوی

    الی عبدی اینجا نزول کن اینجا

    ز چار ارکان برگرد و پنج ارکان جوی

    که هست فایده زین پنج پنج نوبت لا

    ز نه خراس برون شو به کوی هشت صفات

    که هست حاصل این هشت هشت باغ بقا

    اگر ز عارضهٔ معصیت شکسته دلی

    تو را شفاعت احمد ضمان کند به شفا

    به یک شهادت سربسته مرد احمد باش

    که پایمرد سران اوست در سرای جزا

    پی ثنای محمد برآر تیغ ضمیر

    که خاص بر قد او بافتند درع ثنا

    زبان بسته به مدح محمد آرد نطق

    که نخل خشک پی مریم آورد خرما

    بهینه سورت او بود و انبیا ابجد

    مهینه معنی او بود و اصفیا اسما

    اگرچه بعد همه در وجودش آوردند

    قدوم آخر او بر کمال اوست گوا

    نه سورت از پی ابجد همی شود مرقوم

    نه معنی از پی اسما همی شود پیدا

    نه روح را پس ترکیب صورت است نزول

    نه شمس را ز پس صبح صادق است ضیا

    نه سبزه بردمد از خاک وانگهی سوسن

    نه غوره در رسد از تاک وانگهی صهبا

    گه ولادتش ارواح خوانده سورهٔ نور

    ستار بست ستاره سماع کرد سما

    بکوفت موکب اقبال مرکب اجرام

    ببست قبهٔ زربفت قبهٔ مینا

    چو نقل کرد روانش، مسافر ملکوت

    برای عرسش بر عرش خرقه کرد وطا

    درید جوزا جیب و برید پروین عقد

    گذاشت مهر دواج و فکند صبح لوا

    ز بوی خلقش حبل‌الورید یافت حیات

    ز فر لطفش حبل‌المتین گرفت بها

    به وقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی

    حباب وار بدی هفت گنبد خضرا

    سزد که چون کف او نشر کرد نشرهٔ جود

    روان حاتم طی، طی کند بساط سخا

    ز بارگاه محمد ندای هاتف غیب

    به من رسید که خاقانیا بیار ثنا

    ز خشک آخور خذلان برست خاقانی

    که در ریاض محمد چرید کشت رضا

    مراد بخشا در تو گریزم از اخلاص

    کزین خراس خسیسان دهی خلاص مرا

    مرا تو باش که از ما و من دلم بگرفت

    برآر تیغ عنایت نه من گذار و نه ما

    کلید رحمتم آخر عطا فرست چنان

    که گنج معرفت اول هم از تو بود عطا

    گوا توئی که ندارم به کاه برگی، برگ

    به اهل بیت ز من چون رسد نوال و نوا

    چو قرصهٔ جو و سرکه نمی‌رسد به مسیح

    کجا رسد به حواری خواره و حلوا

    مرا ز خطهٔ شروان برون فکن ملکا

    که فرضه‌ای است در او صد هزار بحر بلا

    مرا کنف کفن است الغیاث از این موطن

    مرا مقر سقر است الامان از این منشا

    بر مهان نشوم ور شوم چو خاک مهین

    غم کیا نخورم ور خورم به کوه، گیا

    از این گره که چو پرگار دزد بدراهند

    دلم چو نقطهٔ نون است در خط دنیا

    گرفته سرشان سرسام و جسمشان ابرص

    ز سام ابرص جانکاه‌تر به زهر جفا

    مرا به باطل محتاج جاه خود شمرند

    به حق حق که جز از حق مراست استغنا

     

    در حکمت و موعظه و مدح خاتم الانبیاء علیه السلام

    اقضل الدین خاقانی شروانی

     

    راستش را بخواهید بنده ی حقیر همان طور که دنبال مدح و ثنای رسول الله صل الله عیه و آله و سلم در اشعار قاآنی می گشتم همینطور هم گفتم چطور است بروم خاقانی را نیز یک نگاهی بیاندازم و از جمله این شعر بالای او را یافتم. ولی این را هم اضافه کنم که این بیت شعر که می فرماید: سر است قیمت این تاج گر سرش داری، به من یزید چنین تاج سر بیار بها؛ راستش می تواند کمی گیج کننده هم باشد. یعنی شما یحتمل می توانید این بیت را طوری معنا کنید که بدین معنا باشد که آن سری که لایق است که بر او یک تاجی نهند و واقعا هم سری است در میان سرها، خوب حالا شما برای بنده ی حقیر یک آنچنان تاج سری که دیگر هیچ بهایی هم بر آن نتوان گذاشت بیاورید که برای اینچنین سری بگذاریم. و اما مسئله اینجا لغت یزید است که گویی کار را خراب می کند بدین معنا که یزید اینجا از روی زیادت و بلکه هر چه به زیادت بیشتر خواستن ارزش آن تاجی است که برای آن سری که سرش  هم داری می تواند معنا دهد. و اما خوب، عموماً وقتی می فرمایند یزید، بعضی هم آنرا به معنای یزید بن معاویه می گیرند و لا غیر! این است که اینجا یک بازی عجیبی دارد می کند با لغت جناب خاقانی که حالا هم شما را به تفکر در کل شعرش وامی دارد و هم اینکه به فکر می روید که واقعاً آیا مذهب او چیست و می خواهد چه بفرماید. می فرمایند که او شیعه بوده است و حتی گاهی تقیه نیز می کرده است هر چند که اهل سنت هم با استدلال او را از خود می دانند! و می فرمایند که در باب خراسان و کربلا و امام رضا و امام حسین علیهم السلام نیز شعر دارد. و لذا آیا به قصد شعر را در رثا و بلکه عظمت امام حسین علیه السلام خواسته است که بفرماید آنچنان که همچون یزیدی نخواهد توانست ارزش سری را که باید تاج بر آن باشد را بشناسد و تشخیص دهد.

    و حالا اینجا حتی اگر تاج را به کروناویروس به معنای وبای مدرن معنا کنید این گرفتاریها همه و همه چطور معنا خواهد شد و شعرهای مربوط به تاج را چطور معنا می فرمایید آنجایی که تاجها معنایی پیدا کنند که برای سرهای فرعونی انا ربکم الاعلایی هم هستند و می خواهند وبا و وبازدگی را نیز با تظاهر نیاز بیشتر به من لا یحضره الطبیب از من لا یحضره الفقیه و حتی سکولاریزه کردن دین و مذهب مجانی و مفتی و ایزوله کردن حتی خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار نیز پخش و بلا کنند؟! البته اگر بنده یحقیر متهم نشوم به اینکه شدیداً هم پارانوید شده ام، باید هم گفت که آقایان خانمها مثل اینکه توطئه هایی هم یحتمل هر چه بیشتر صهیونیستی در کار باشدها؟!!! البته بعضی هم اشکال می کنند که همه ی اینها که داری می گویی نیز همه و همه یعنی کشک و شعر و تخیلات است و هیچ مبنای علمی هم ندارد و لذا حیا کن و خجالت هم بکش که حالا هم که ملاها و آخوندهای ما رفته اند یک گوشه ای نشسته اند و همه چیز را سپرده اند دست اطباء و پزشکان عزیز باز هم به آنها گیر می دهی؟ ملاها و آخوندها هم یعنی می فرمایی که صهیونیست هستند؟ قات زده ای؟ یا می فرمایی که اسلام و آخوندها و ملاها را هم قبول داری ولی نه این اسلام و آخوندها و ملاهایی که این کارهای عجیب و غریب از انواع نظریه های مهتاب هیولایی را هم می کنند؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا ﴿النازعات: ٤٦

     

    یَا دَائِمَ اَلْفَضْلِ عَلَى اَلْبَرِیَّةِ یَا بَاسِطَ اَلْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ یَا صَاحِبَ اَلْمَوَاهِبِ اَلسَّنِیَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ اَلْوَرَى سَجِیَّةً وَ اِغْفِرْ لَنَا یَا ذَا اَلْعُلَى فِی هَذِهِ اَلْعَشِیَّةِ

     

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز درباره مواسات می‌فرمایند: «مواسات یعنی همراهی کردن و کمک کردن به برادر مؤمن در همه‌ی امور. انسان وظیفه بداند؛ کمک فکری، کمک مالی، کمک جسمانی، کمک آبروئی»(۱۶) و «یعنی هیچ خانواده‌ای از خانواده‌های مسلمان و هم‌میهن و محروم را با دردها و محرومیتها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست کمک رسانی به سوی آنها دراز کردن.»

    ...

    مواسات نسبت به نیازمندان؛ رفتار همیشگی مؤمنان
    اساساً مفاهیم بنیادی اسلامی را باید با نگاه تمدن‌ساز نگریست. مفهوم مواسات نیز مانند بسیاری از مفاهیم دیگر یک مفهوم تمدن‌ساز است. مواسات، نقش اساسی در ساختن جامعه و کشور اسلامی (به عنوان یکی از مراحل مهم تمدن نوین اسلامی) دارد.

    به همین دلیل پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ فِی تَوَادِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ کمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَکى بَعْضُهُ تَدَاعَى سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى.»(۲۳) مثل مؤمنان در پیوند و دوستی و محبت و رحمت به هم (واهمیت دادن به سرنوشت یکدیگر) مثل یک پیکر زنده است که اگر عضوی از آن به درد آید، سایر اجزای پیکر با آن اظهار همدردی می‌کنند.
    لذا وقتی ایشان حکومت اسلامی را در مدینه تأسیس کردند، به ویژه در اوایل هجرت، با توصیه به مواسات، پایه‌های حکومت اسلامی را ایجاد و تقویت کردند. همان‌گونه که در تاریخ معروف است، مهاجرت پیامبر و یارانشان به مدینه، سختی‌های بسیاری را  برای مهاجران، به وجود آورده بود، مانند نبود خانه، مشکلات اقتصادی و... در این میان، انصار با عمل به دستور مواسات، توانستند این مشکلات را برطرف کرده و نظام اسلامی را «قوی» کنند.

    انصار، در خانه‌های خود با مهاجرین مشترک زندگی می‌کردند، محصول خرمای خود را با مهاجرین تقسیم می‌کردند.(۲۴) این رفتار پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و مواسات انصار و مهاجرین، یک الگوی کامل برای «تقویت» نظام اسلامی و عبور از مشکلات است و به خوبی نشان میدهد اساساً نسخه‌ی کارآمد برای «قوی کردن» نظام اسلامی در دوران سختی‌ها و مشکلات، عمل به «مواسات» است.

    لذا رهبر انقلاب اسلامی دوره‌ی کنونی را فرصتی برای رزمایش همدلی مردم می‌دانند: «عدّه‌ای هستند که در این شرایط و در این اوضاع حقیقتاً زندگی‌شان بسختی قابل گذران است و نمیتوانند زندگی معمولیِ عادیِ خودشان را اداره کنند؛ مردمی که دستشان باز است و توانایی دارند بایستی در این زمینه فعّالیّت وسیعی را شروع کنند... یک رزمایش گسترده‌ای در کشور به وجود بیاید برای مواسات و همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان و فقرا که این اگر اتّفاق بیفتد.» (۲۵)

    امام باقر (علیه‌السّلام) در روایتی با عنوان «ثَلَاثٌ مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَاد»(۲۶) سه ویژگی «انصاف، مواسات و ذکر» را نام می برند و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شرح این روایت می فرمایند: «سه چیز هست که جزو تکالیف بسیار مهم و دشوار مؤمنین است؛ کارهای سخت... جزو مهمترین کارهاست؛ البته سخت است. و هیچ کار خوب و بزرگی بدون سختی که امکان ندارد.»(۲۷) همچنین در دعا می‌خوانیم: «وَ ارْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِک بِمَا وَسَّعْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِک‌»(۲۸)
    خدایا! مرا این عطا فرما که از آنچه به فضل خود بر من گشایش داده‌اى، نسبت به کسى که روزى را بر او تنگ کرده‌اى، مواسات کنم.

    در اهمیت مواسات همین بس که حکومت نبوی و علوی مبتنی بر مواسات بودند و حکومت مهدوی نیز بر اساس مواسات اداره می‌شود.  حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره ویژگی حکومت مهدوی می‌فرمایند: «حکومت‌ الهی‌ حضرت‌ بقیة‌ الله‌ (ارواحنا فداه‌) حکومتی‌ است‌ که‌ در آن‌ مقررات‌ حاکم‌ بر مردم‌، خواست‌ آمریکا و دیگر قدرتهای‌ زورگوی‌ شرق‌ و غرب‌ نیست‌، بلکه‌ حکومت‌ عدالت‌، مواسات‌ و مساوات‌ و حکومت‌ معنویت‌ و فضیلت‌ است‌ و امروز هر کسی‌ که‌ برای‌ عدالت‌، در راه‌ دین‌ و خدمت‌ به‌ محرومان‌ حرکت‌ می‌کند باید خوشحال‌ و امیدوار باشد زیرا آینده‌ متعلق‌ به‌ اوست‌.»(۲۹)
     

    تحلیل مفهوم تمدنی «مواسات» در بیانات رهبرانقلابمواسات فقط برای دوران سختی نیست

    http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=45351

     

     

    انسان اگر بتواند یک دعاهایی را کند که برای همه مستجاب می شوند خیلی خوب است؛ مثلاً اگر بخواهد برای فرزندانش دعا کند، برای همه ی فرزندان روی کره ی زمین دعا کند و این دعا مستجاب شود و از جمله برای فرزند او هم مستجاب شود چقدر خوب می شود؟ این یک فرقی دارد که انسان متوجه شود که در عجز و تنگدستی و ظلم به خود است و دعا کند به خدا که خدایا پروردگارا به خودمان ظلم کردیم و اگر گناهان ما را نبخشی و به ما رحم نکنی از خاسرین و زیانکاران می شویم؛ قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿الأعراف: ٢٣﴾؛ و آنچنان دعا کند کانه پدر همه ی بشریت است، تا اینکه  همیندعا را هم کند ولی فقط هم برای خودش بخواهد همه چیز را و نه حتی خیر فرزندانش را هم بطلبد. یا مثل لقمان حکیم فرزندش را نصیحت کند: یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّـهُ إِنَّ اللَّـهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ ﴿لقمان: ١٦﴾ یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ﴿لقمان: ١٧﴾. البته دعا کردن یک چیزی است که تمرین هم می خواهد آنچنان که می بینیم بعضی وقتی دعا می کنند آنچنان دعا می کنند که به دل همه ی شنوندگان می نشیند چرا که از دل اویی که دارد دعا می کند نیز برمی خیزد. اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء اللهم اغفر لی کل ذنب اذنبته و کل خطیئة اخطتها. از آن روزی که ما را آفریدی، بغیر از معصیت چیزی ندیدی. خداوندا بحق هشت و چارت، ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

    ...

    مصطفی‌فرمود ان‌الناس فی‌الدنیاء ضیف

    حاصلش‌یعنی‌لدواللموت وابنوا للخراب

    درنمانم زین سپس درکار و بار خویشتن

    عرضه‌دارم حال خود را برجناب مستطاب

    نقطهٔ پرگار هستی خط دیوان وجود

    قطب‌گردون‌کرم توقیع طغرای ثواب

    سرور عالم ابوالقاسم محمّد آنکه چرخ

    با وجود او بود چون ذره پیش آفتاب

    الذی ردت الیه الشمس و انشق القمر

    کان امیاً ولکن عنده ام الکتاب

    والذی فی کفه الکفار لمّا ابصروا

    کلم الحصباء قالوا انه شیئی عجاب

    رهنمای هردو عالم آنکه در یک چشم زد

    برگذشت‌ازچارحدوهفت‌خط‌و شش‌حجاب

    از ضمیر انور و از جود ابر دست اوست

    نور جرم آفتاب و مایهٔ دست سحاب

    با شرار قهر او هر هفت دوزخ یک شرر

    باسحاب دست‌او هر هفت‌دریا یک حباب

    گر وجود او ندادی ذات واجب را ظهور

    تا ابد سرپنجهٔ تقدیر بودی در خضاب

    تالی هستی‌اوهست آنچه‌هست‌از ممکنات

    غیرذات حق‌کزو هستی وی شد بهره‌یاب

    نه‌سپهروشش‌جهات‌وهفت دوزخ‌هشت‌خلد

    با سه‌مولود و دو عالم چار مام و هفت باب

    در همه عمر از وجود او خطایی سر نزد

    زانکه بودافعال نیکویش سراسروحی ناب

    باوجود آنکه صادر شد خطا از بوالبشر

    گر همی باور نداری از نبی برخوان فتاب

    وز سلیمان حشمت‌الله‌گر خطایی نامدی

    چیست القینا علی‌کر سیه ثم اناب

    روز وشب ازهاتف غیب این نداگردد بلند

    انه من مال عن شرعه قد نال العقاب

    هر زمان از ساکنان عرش آید این سروش

    من تطرق فی طریقه قد اصاب ما اصاب

    معنی‌خوف‌و رجا تفسیربغض ومهر اوست

    کاین‌یکی رامعصیت نامند وآن یک‌را ثواب

    توبهٔ آدم نیفتادی قبول‌کردگار

    تابه‌فیض خدمتش صدره‌نگشتی فیض‌یاب

    آتش نمرودکی‌گشتی‌گلستان بر خلیل

    گر به انساب جلیل او نجستی انتساب

    موسی‌از تیه ضلالت نامدی هرگز برون

    تا ز طور رأفتش لبیک نشنیدی جواب

    نوح اگر بر جودی جودش نجستی التجا

    همچوکنعان نامدی‌هرگز برون‌از بحر آب

    تا نشست ایوب از سرچشمهٔ لطفش بدن

    کی به‌اول حال‌کردی زان‌چنان‌حالت ایاب

    تا مسیح از خاک راهش مسح پیشانی نکرد

    کی‌شدی‌برآسمان همچون‌دعای مستجاب

    یوسف ار بر رشتهٔ مهرش نکردی اعتصام

    یونس ار بر درگه قربش نجستی اقتراب

    تا ابد آن یک نمی‌آمد برون از بطن حوت

    تا قیامت آن یکی بودی به زندان عذاب

    آسمان هرجاکه درماند بدو جوید پناه

    آری آری آستان او بود حسن المآب

    عقل پیش قائل ذاتش بود تسلیم محض

    پشه‌کی لاف توانایی زند پیش عقاب

    ای شهنشاهی‌که پیش ابر دست همتت

    عرصهٔ دریای پهناور نماید چون سراب

    تا نه بر مسمار ذاتت محکم الاطناب شد

    کی شدی افراشته این خرگه زرین قباب

    فی‌المثل بر تری آتش اگر بدهی مثال

    در زمان ماهیت آتش پذیرد انقلاب

    ور به تبدیل زمین و آسمان فرمان دهی

    آن‌کند چون‌این‌درنگ‌واین‌کندچون آن‌شتاب

    نی تو راممکن توان‌گفتن نه‌واجب لیک حق

    بعد ذات خویشتن ذات تراکرد انتخاب

    چون برآیی بر براق برق‌پیما جبرئیل

    گیرد از دستی عنان و از دگر دستی رکاب

    خسروا تادرفشان‌گردیده درمدحت حبیب

    گشته‌خورشید ازفروغ‌فکرتش دراحتجاب

    وانکه از دیباچهٔ نعتت‌کند بابی رقم

    درقیامت بررخش‌ یزدان‌گشاید هشت باب

    بر دعای دوستدارانت‌کنم ختم سخن

    زانکه‌باشد حذ اوصاف توبیرون از حساب

    تا ز تابان مشعل خورشید انور بزم روز

    هرسحر روشن شودچونان که‌شب ازماهتاب

    تا قیامت‌کوکب بخت هوا خواهان تو

    باد روشن‌تر ز نور نیر و جرم شهاب

     

    قاآنی

    و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسهم انفسهم (الحشر: ١٩)

     

    با سلام، ... وبلاگتان خدا را شکر درست شده ولی یک مدتی توی ایام عیدی کل ... گویی خارج از دسترس بود! درست نمیگم؟ بنده یک خاطره از آشغال ریختن دارم که تقصیر دوستم قبل از کلاس نسبیت عام برونو زومینو بود. البته این حقیر خودم هم نمی گویم هیچ وقت از این کارها ازم شر نزده ولی خوب این دفعه این دوستم بود  که حالا ایرانی هم بود و آبروی ما ایرانیها را هم برد! خیلی هم بپررو بود. رفته بودیم سر کلاس حل مساله همین درس که برای خودنمایی به زومینو میگه من مثلا سافمورم. زومینو هم خوب سر سخنرانیهایش گفت هیچکس نیومده بود حل تمرین الا یه سال دومی! خلاصه بیرون سالن سخنرانی ایستاده بودیم که حالا آقا سیگار هم میخاهد بکشد و بعد هم توی زیر سیگاری هم نه و زیر پایش خاموش کرد. یکی از همین شاگردان. دیگر هم آمد جلو به او گفت که اولا توی محیط بسته که نباید سیگار بکشی! تازه آن وقتها خیلی هم مقرراتی نبودند همه. بعد هم ته سیگار را برداشت و انداخت تو زیر سیگاری که تازه ته سیگارت را هم روی زمین می اندازی؟ و این بابا هم باز پررویی می کرد که مثلا به تو چه؟ مگه تو رفته گر یا نظافت کاری؟ خلاصه آبروی همه را برد! راستی راجع به روغو بنفشه این حقیر تازه هم فهمیدم که بعضی قطره اش را تا ٢٥ هزار تومان هم می فروشند ولی اسپریهای سزالین را برای خشکی بینی داروخانه ها نه و پانصد می دهند. و در شمن پرسیدم آیا میشه روغن کنجد را کسی خودش بریزد توی اسپری برای مصرف و فرمودند خیر چرا که یحتمل یک وقت ناخالصیهایی داشته باشد که نمی دانی و پرسیدند که همین شماهانبودید که کتاب می سوزانید. و بنده گفتم که فضولی است ولی خیر مانبودیم و آن هم برای نمک دریا بوده است که کتاب با آن سفت و سخت مخالفت می کرده و تازه معلوم هم نیست گوشه اش کجا چطور آمده سیگاری قلیانی چیزی دود کنه ناخواسته یحتمل گرفته به کتاب. التفات می فرمایید؟ خیلی مخلصیم!!!

    ------------------

     

    گاهی اوقات بقول معروف آن بهترین دوست انسان می شود خدای ناکرده همان نفس اماره اش که او را دارد به عمل سوء هم دعوت می کند. ولی یک وقت هم هست که انسان آنقدر قدرت طلب می شود وقدرت و ریاست را می پسندد که هر چه همین روسا و قدرت طلبان فرمودند با تمتم وجود هم سر تعظیم فرود می آورد هر چند خودش هم آگاه نباشد دارد چه می کند. می فرمایند فوق لیسانست معادل فوق لیسانس است؛ یا اینکه این یا آن مولتی ویتامین یا دارو را باید هم میل کنی! تازه بعدها دو زاریت آیا بیافتد که چرا معادل فوق لیسانس یا چرا این و نه آن دارو...؟!

    یحتمل یک دلیلش این باشد که وقتی در سلسله ای وجودی از موجودات هستی واقع

    می شویم که در راسش واجب الوجود است و انسان در غیر او غرق شده باشد و لذا خودش را هم فراموش میکند چرا که من عرف نفسه عرف ربه ولی لزوما اینطور نیست که من عرف ربه عرف نفسه نیز؛ یعنی این سفرهای اسفار اربعه یک جاهایی یک گیرهایی دارند در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که اگر رفتی پایت به آن خلاءهای نجومی باز شد و حتی اگر همچون رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم به عرش اعلی هم رفتی یا حتی هر روز سعی کردی زیارت عاشورا و دعای عهد بخوانی دیگر جایز هم نیستی که با هر دوستی ولو همان نفس اماره ی خودت خیلی معمولی نیز همنشینی کنی؛ و الا اگر همو فرمودند حضرت مسیح را به صلیب که کشیدند که بلکه گفتند پادشاه یهود هم تویی و این هم تاجر که حالا از خار هم هست؛ خوب باشد؛ ولی حالا مسلمانی ات کو؟ رسالت محمد مصطفی و امامت حضرت علی بن ابیطالب و اىمه اطهار و بلکه امام زمانت کجاست؟ خداشناسی و بلکه روانشناسی ات چه شد؟ ... و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

    الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ۖ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ﴿الانعام: ١

     

    هفتم [صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام]

    در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن بخواند این صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام را

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

     

    هشتم [مناجات شعبانیه]

    بخواند این مناجات مرویه از ابن خالویه را که نقل کرده: و گفته این مناجات حضرت امیر المؤمنین و امامان از فرزندان او علیهم السلام است که در ماه شعبان مى‌خواندند

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اِسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لاَ یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلاَنِیَتِی وَ بِیَدِکَ لاَ بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی

    ...

    إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ  إِلَهِی وَ اِجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاَحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلاَلِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ اَلْإِیَاسِ وَ لاَ اِنْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ إِلَهِی إِنْ کَانَتِ اَلْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی اَلذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی اَلْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی اَلْغَفْلَةُ عَنِ اَلاِسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی اَلْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلاَئِکَ إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى اَلنَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى اَلْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لاَ یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لاَ یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لاَ یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ اَلْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خَائِفاً مُرَاقِباً یَا ذَا اَلْجَلاٰلِ وَ اَلْإِکْرٰامِ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً و این از مناجاتهاى جلیل القدر ائمة علیهم السلام است و بر مضامین عالیه مشتمل است و در هر وقت که حضور قلبى باشد خواندن آن مناسب است

     

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ مؤلف گوید که شیخ مفید بعد از نقل زیارت سابق که اول آن

    اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ [156]بود فرموده که به روایت دیگر منقول است که مى‌گویى بعد از داخل شدن در سرداب مقدس

    اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَقِّ اَلْجَدِیدِ [157]پس زیارت را نقل کرده تا نماز زیارت آنگاه فرموده پس دوازده رکعت نماز زیارت مى‌کنى هر دو رکعت به یک سلام و مى‌خوانى بعد از آن دعایى را که از آن حضرت روایت شده:

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ فَعَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ ذَلِکَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ وَ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی مؤلف گوید که این دعاى شریفى است و سزاوار است خواندن آن در آنجا مکرر و در غیر آن مکان و ما در باب اول ذکر کردیم این دعا را با اختلاف جزئى

     

    صفحه 531، مفاتیح الجنان

    http://lib.eshia.ir/10376/1/531 

     

     

    یازدهم [دعاء فرج حضرت حجة علیه السلام]

     

    کفعمى در بلد الامین فرموده: این دعاى حضرت صاحب الامر علیه السلام است که تعلیم فرمود آن را به شخصى که محبوس بود پس خلاص شد

    إِلَهِی عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ اِنْقَطَعَ اَلرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ أَنْتَ اَلْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی اَلْأَمْرِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلاَنَا یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ

     

    صفحه 115 مفاتیج الجنان

    http://lib.eshia.ir/10376/1/115

     

    نماز حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه

    دو رکعت است مى‌خوانى در هر رکعت سورۀ حمد را تا إِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ و چون به این آیه رسیدى آن را صد مرتبه مى‌گویى و در مرتبۀ آخر سوره را تمام مى‌کنى پس قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ را یک بار مى‌خوانى و چون از نماز فارغ شدى این دعا را مى‌خوانى:

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ بِمَا وَسِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلَّذِینَ أَمَرْتَنَا بِطَاعَتِهِمْ وَ عَجِّلِ اَللَّهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقَائِمِهِمْ وَ أَظْهِرْ إِعْزَازَهُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِحْفَظَانِی فَإِنَّکُمَا حَافِظَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ 

     

    صفحه 45 مفاتیح الجنان

    http://lib.eshia.ir/10376/1/45

     

     

    مسئله ی و نظریه ی وحدت نیروهای چهارگانه یک شباهتی دارد با باصطلاح تاجی که خورشید به عنوان منبع گرمابخش و نورانیت بر زمین می تابد؛ این تاج را علی القاعده همه جا خورشید به زمین می بخشد در طول هزاره ها و قرنها و سالیان سالهایی که در هر روزی از شبانه روز کما بیش به کل زمین می بخشد. و اما این تاج بخشی کانه گاهی هم به کروناویروس کشیده می شود و گویی گاهی هم به جنگ و بلایای طبیعی و وبایی و طاعونی و امثالهم می انجامند. اینکه ما منشع حکمت الهی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنرا تشخیص دهیم را باید از اینجا جستجو هم کرد که منشع انرژیهایی از قبیل انرژیهای فسیلی و اتمی و هسته ای و گرانش و ... نیز کدام اند و حتی اینها چه وجه مشترکی نیز با انرژیهای خورشیدی دارند؟ اتفاقاً بنده ی حقیر داشتم دنبال لغت تاج هم می گشتم در المیزان که می فرمایند تاج را عرب اکلیل نیز می فرمایند. این در مباحث مربوط به ذوالقرنین نیز وارد شده است.

    ۱. وَیَسْأَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْرًا ﴿الکهف: ٨٣﴾

    ۲. حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿الکهف: ٨٦﴾

    ۳. قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَىٰ أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿الکهف: ٩٤﴾

    مثلاً:

    ج - صاحب روح المعانى نوشته : بعضیها گفته اند او، یعنى ذوالقرنین ، اسمش فریدون بن اثفیان بن جمشید پنجمین پادشاه پیشدادى ایران زمین بوده ، وپادشاهى عادل ومطیع خدا بوده . ودر کتاب صور الاقالیم ابى زید بلخى آمده که اومؤ ید به وحى بوده ودر عموم تواریخ آمده که او همه زمین را به تصرف در آورده میان فرزندانش تقسیم کرد، قسمتى را به ایرج داد وآن عراق وهند وحجاز بود، وهمواورا صاحب تاج سلطنت کرد، قسمت دیگر زمین یعنى روم ودیار مصر ومغرب را به پسر دیگرش سلم داد، وچین وترک وشرق را به پسر سومش تور بخشید، و براى هر یک قانونى وضع کرد که با آن حکم براند، واین قوانین سهگانه را به زبان عربى سیاست نامیدند، چون اصلش ((سى ایسا(( یعنى سه قانون بوده .
    ووجه تسمیه اش به ذوالقرنین ((صاحب دوقرن (( این بوده که اودو طرف دنیا را مالک شد، ویا در طول ایام سلطنت خود مالک آن گردید، چون سلطنت اوبه طورى که در روضة الصفا آمده پانصد سال طول کشید، ویا از این جهت بوده که شجاعت وقهر اوهمه ملوک دنیا را تحت الشعاع قرار داد.
    اشکال این گفتار این است که تاریخ بدان اعتراف ندارد.
    نظر بعضى که ذوالقرنین را همان اسکندر مقدونى دانسته اند وردّ آن

     

    ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ص 527

     http://lib.eshia.ir/50081/13/527

     

    همانطور که شاهنامه دوستان نیز می دانند این داستان کمابیش در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی هم آمده است.

    لغت تاج جاهای دیگری هم آمده است که خودتان هم می توانید جستجو کنید؛ ولی در مورد اشکالاتی که به مسئله ی تمثل در آیه ی مبارکه ی 17 سوره ی شریفه ی مریم آمده است نیز تاج به تمثل افتخار در خواب آمده است: 

    فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا ﴿مریم: ١٧﴾

     

    ... و نظائر این تمثل در روایات بسیار زیاد است ، مانند ابلیس که در داستان دار الندوه ، که مشرکین براى کشتن رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) مشورت مى کردند به صورت پیر مردى سالخورده پیدا و متمثل شد و پیشنهاد جدید و تازه اى داد و همه پذیرفتند، و نیز مانند تمثلش در روز عقبه به صورت منبه بن حجاج ، و تمثلش براى یحیى (علیه السلام ) به صورتى عجیب و غریب ، و نیز مانند تمثل دنیا براى امیرالمومنین (علیه السلام ) به صورت زنى زیبا و فتان ، و تمثل مال و اولاد و عمل آدمى در هنگام مرگ ، و تمثل اعمال آدمى در قبر و در روز قیامت ، و از همین قبیل است تمثل هائى که در خواب دیده مى شود، مانند تمثل دشمن به صورت سگ و یا مار و عقرب ، و تمثل همسر به صورت کفش ، و تمثل ترقى و علو مقام به صورت اسب ، و تمثل افتخار به صورت تاج ، و امثال اینگونه تمثلات .

     

    ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 14، ص 49

    http://lib.eshia.ir/50081/14/49

     

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بِّسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلَامٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥

     

     

    اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

     

    بنده دیشب قبل از اینکه چیزی اینجا بنویسم در نظر قبلی، داشتم جلد 5 المیزان را مخصوصاً آنجایی که مربوط به ذیل این آیه ی شریفه می شود:  وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا ﴿النساء: ١٥٩﴾. البته در بحث روایتی هم در تفسیر این آیه از لحاظ روایی بیان می شود که حضرت مسیح چطور روز قیامت باز خواهند گشت و پشت سر حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز به نماز می ایستند.  حالا اجازه بدهید که بنده ی حقیر بگویم که یک جایی ذیل این آیه یا نزدیکی همینجاها آمده بود که آنهایی از مسیحیان را که نزدیک موتشان به حضرت عیسی ایمان نمی آورند را خوب با مشت و لگد حسابشان را می رسند تا بالاخره ایمان بیاورند! یعنی کسی که لزوماً نمی خواهد چنین چیزی را که در متن نیست را واردش کند داخل متن و آنرا غالب کند و بعد که متوجه شد که نه بابا یحتمل نسخه یدیگری هم می تواند باشد از این کتاب که می توان آنرا با این نسخه مقایسه کرد هر چند که قیاس هم یحتمل خوب نباشد. و لذا، یحتمل هم کار خراب شود!

    و اما حالا اصلا حساب کنید که اصلا این حرفها هم نبوده است. و خیال و توهم این حقیر هم نبوده و نیست و بلکه یک شوخی ای است که خود این بنده ی حقیر می خواهم با شمای خواننده عرض کنم. و آن چیست؟ این است که یک جایی وقتی معلوم می شود که اویی که قرار است به عنوان حضرت مسیح علیه السلام بیاید، پس چرا نمی آید هم؟ یا یحتمل هم حضرت مسیح بیاید و دنبال حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف می گردد و نمی تواند پیدایش کند؛ یا همه و همه کما بیش به این نتیجه می رسند که بعضی هم این میان دکانهایی برای خودشان باز کرده اند که از این طریق بد جوری هم ارتزاق کنند؛ و آنگاه یحتمل واقعاً هم کار خراب شود چنان که حالا خر بیاور و باقلا بار بزن! یعنی کم کم اش این است که مشت و لگدهایی هم در این میان شروع می شود که لااقل یحتمل هم حسنک وزیر را حالا چه کنیم؟ و بلکه قرار هم بود که بعضی را به صلیب هم بکشیم؟ و حالا کیست که خوب است به صلیب کشیده شود و شوک و شوکه شدنها شروع می شوند اگر هم مشت و لگدهایی هم در کار نباشند و لذا مشت و لگدها هم در حالات خلائی خود ارتقاء پیدا کرده اند به حالات بالاتری و .... یعنی اگر همه منتظر بمانند که منجی عالم ظهور بفرمایند و بجای این کار ببینند که هی مدام دارد کارها خراب و خرابتر هم می شود تا آنجایی که دیگر یحتمل یک نفر بدبخت بیچاره ای تصمیم بگیرد صدایش در بیاید که بابا مثل اینکه این فیلمی که همه و همه داریم تماشا هم می کنیم خراب شده است. آهای آقای آپاراتچی، یک کاری بکن! فیلم نگو پاره شده است! یا صدایش خراب است! یا ما آمده بودیم یک فیلم دیگری را مثل اینکه ببینیم، این که یک فیلم دیگری است! حالا مشت و لگدهایی هم این میان بوده است در فیلم یا نبوده است دیگر بماند؛ ولی بالاخره آیا هیچ کس هم نباید صدایش در بیاید که آقایان خانمها مثل اینکه فیلم خراب است ها! یک کاری کنیم!

    یعنی آن بدبخت بیچاره اگر هر وقت سرش درد بگیرد که بخواهد صدایش در بیاید که بابا یک کاری بکن! هوشیار و بیدار؛ می بیند که کارها آنقدر خراب شده است که صدایش به هیچ کس معلوم نیست چرا نمی رسد؟ سیاه چاله ی نجومی است یا حقوقهای نجومی است یا بار شمشهای طلای شتر  و خود شتر همه با هم گم شده اند و می فرمایند که یک گرم هم از شمشهای طلا کجا قاچاق شده است؟ اتفاقاً پیرزنی هم که شکایت کند که با من بدرفتاریهایی به هر نوعی شده باشد در هیچ کجای شهر یافت نمی شود چه رسد به دختر 26 ساله ای که به کسی کامنت بزند که بابا ما را بدبختمان کردید رفت پی کارش. یعنی شما همین یک مسئله را در نظر بگیرید که اینجا در ایران بفرمایید که ما شیعه هستیم و بلکه شیعیان حضرت امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام هم هستیم و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و بلکه امام زمان عجل الله فرجه الشریف خودمان را هم داریم؛ خوب، لابد اشکالی هم ندارد که بعضی بحرینیها یا حتی قطریها و بلکه سعودیها هم حرفشان کمی با ما متفاوت است. و حالا ما اصلا کاری هم نداریم که در شرم الشیخ مصر نیز اصلا مسئله چیست و چرا هندسه اش نیز چنین است و الا هم باید هندسه اش هم چطور باشد؟ و مکارم اخلاق کدام است و .... مشت و لگدها و کشت و کشتارها و سیلها و طوفانها و بلاهای طبیعی و مصنوعی و وبا و طاعونها و کروناها و .... و بنده حقیر وجدانم ناراحت است و احساس می کنم که نکند دارم از آن کودکانی که در اتوبوس خوب توی سر و کله ی هم زدند و بعد یک مرتبه یکیشان گفت حالا با پا! نکند به این بنده های خدا زیادی سخت گرفتم که گفتم بچه بگیر بنشین! و آن خانم دیگری که سن و سالی هم یحتمل از او گذشته بود و تجربه اش بیشتر بود که رفت سراغ آنها و سعی کرد که آرامشان کند کار درستی را کرد.... بالاخره بچه اند و می خواهند انرژیشان را آزاد کنند و حالا مثلاً یک خطایی هم کرده اند. خوب، مگر چه می شود؟ نباید هم که خیلی سخت گرفت! بله؟! اما این را دیگر از آنهایی هم که خیلی ادعایشان می شود دیگر انتظار ندارید و بلکه چه عرض کنم؟ .... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَهُوَ اللَّـهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَفِی الْأَرْضِ ۖ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَجَهْرَکُمْ وَیَعْلَمُ مَا تَکْسِبُونَ  ﴿الانعام: ٣

     

    ششم بخواند [اَللَّهُمَّ اِقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ]

    این دعا را که حضرت رسول صلى الله علیه و آله در این شب مى‌خواندند

    اَللَّهُمَّ اِقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَابِهِ رِضْوَانَکَ وَ مِنَ اَلْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا بِهِ مُصِیبَاتُ اَلدُّنْیَا اَللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اِجْعَلْهُ اَلْوَارِثَ مِنَّا وَ اِجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ اُنْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لاَ تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا وَ لاَ تَجْعَلِ اَلدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لاَ یَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ و این دعاى جامع کاملى است و خواندن آن در اوقات دیگر نیز غنیمت است و از عوالى اللئالى نقل شده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله همیشه این دعا را مى‌خواندند

     

    إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

     

     

    اینکه خورشید از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب چقدر مسافتی را روز زمین می تواند بپیماید آنچنان که در بعضی مواقع در تابستانها که روزها طولانی ترین هستند و شبها کوتاه تریند، مسافت بیشتری را می پیماید؛ و در زمستانها که روزها کوتاهترین هستند، مسافت کمتری را می پیماید. و لذا این مال جاهایی از زمین هم هست که زمستانها و تابستانهای متفاوت تری هم دارند و نه جاهایی که مثلاً گویی همیشه بهار است، یا همیشه استوایی و گرمسیری است، یا همیشه زمستانی و قطبی است، ....

    و اینکه دو سر قطری از قطرهای زمین را که دوازده ساعت هم با هم فاصله دارند را در نظر آوریم که حالا فرض بفرمایید که در زمانی هم واقع شده ایم که می توان متصور شد که طلوع یکی می شود غروب دیگری! یعنی یحتمل در همه ی اوقات طلوع و غروب دوازده ساعت با هم تفاوت نداشته باشند در یک مکان واحدی؛ ولی در مواقعی از سال بالاخره چنین شود. به هر حال، این معنایش این هم نیست که این دو مشاهده گرها از لحاظات فضا-زمانی با یک تکینگی بینهایتی در انحناهای فضا-زمانی خود مواجه هستند که وارد معادلاتشان خواهد شد؛ چرا که اینها از لحاظ همسایگیهایشان دقیقاً هم همجوار نیستند و بلکه برای همجواریشان باید مقادیری مسافتهایی را بتوانند بپیمایند که آیا از لحاظ کوهمولوژیکی و موانعی که در میان آنها واقع است نیز تا چه حدودی آیا برایشان مقدور باشد. و اما یحتمل هم برایشان مقدور است که با هم دقیقاً تماس بگیرند و از اوضاع و احوال هم با خبر شوند و از جمله همین تماسهای آنلاینی است که این روزها ما شاهدش می توانیم باشیم که کمترینش نیز تماسهای تلفنی است.

    و اما یحتمل هم مشاهده گرانی می خواهند پدیده و بلکه واقعه ای را در نقطه ای یا نقاطی از فضا-زمان مشاهده کنند که نه از لحاظات زمانی و نه از لحاظات مکانی به آنها خیلی نزدیک است و حتی یحتمل خیلی هم به آنها دور باشند. اینجا اگر علماء یا دانشمندانی گزارش دهند که ما این پدیده ها را مشاهده کرده ایم و برای آنها شهادت هم می دهیم، یحتمل بقیه ی افراد بشر نیز این را بپذیرند. ولی اگر امامی را نیز افراد بشر بتوانند بیابند که علاوه بر گفته ی علماء و دانشمندان به این پدیده ها آنچنان که هستند مشاهداتشان را تطبیق دهند، خوب آنگاه گفته ی امام است که ارجحیت خواهد داشت. و این وقتی است که گفتار امام و رسول و خدا همه و همه یک جا جمع شده باشند. و الا انحناهای فضا-زمانی می توانند به بینهایت طوری میل کنند کانه طلوع و غروب در یک زمان و مکان گویی دارند با هم اتفاق می افتند.

    مثلاً وقتی شما دارید فضا-زمانی را ملاحظه می کنید که طول مسافت آن نسبت به شعاع قطری زمینی که دو مشاهده گر ما در دو طرف آن ایستاده اند بسیار زیادتر است، نسبت آن مسافت به این شعاع می تواند خیلی کوچکتر و حتی بینهایت کوچک نیز جلوه کند. و لذا بینهایتهایی که در مسائل گرانش کوانتومی از این دیدگاه های نجومی می توانند برخوردار شوند وقتی بهتر مورد فهم قرار می گیرند که از مسئله بتوان فاصله های درستی را گرفت و متوجه شد که کجا است که ما داریم می گردیم و آیا در حالت خلائی که واقع شده ایم همان حالتی هم هست که ما را به خدا و پیامبر و امام نزدیک هم کرده است و بلکه نقاط تلاقی و لقاء الله را تا چه حدی می توانیم دریابیم آنجاهایی که با کدام مادولایهایی از رویه های ریمانی نیز آیا می توانیم از حالات خلائی  که در آنها واقعیم با مادولاهایی از رویه های ریمانی در فضا-زمانی که از یک یا دو مشاهده گرهای ما ساتع می شوند تلاقی کنیم. حالا یحتمل بعضی هم اشکال کنند اینجا که آیا این مشاهده گرها دو قطبیهایی هستند الکترومغناطیسی یا اینکه بلکه تک قطبیهایی مغناطیسی هم باشند یا ماورای اینها با مسائلی از مدل استاندارد ذرات فیزیک با انواع ابرتقارنها و بلکه هندسه ی ناجابجایی و  امثالهم و چقدر از وحدت نیروها هم طرفیم ... بنده یحتمل بهتر هم باشد که بیشتر به ریاضی فیزیک مسائل حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی دقیقتر هم بپردازم جرا که یحتمل نه فقط هم برای اهل فن خسته کننده جلوه کند آنجایی که تجرد و انتزاع کافی بکار برده نشده اند.... البته این نیز ناگفته نماند که خیلی خوب هم هست که همانطور که قبلا هم گفته شد تفاسیر آیه ی مبارکه ی اول نظر قبل نیز بررسی بیشتری شود. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا ﴿النساء: 157﴾

     

    یادداشت روز کیهان روز شنبه ی گذشته نکات مهمی را در مورد استفاده ی از اینترنت بیان می فرمایند که قابل تامل است. یک وجه مسئله به این است که یحتمل سالک الی الله نیز باید سعی کند که عملیات جیمزباند بازی خوبی را بلد باشد تا آنجایی که مسئله مربوط می شود به موضوعاتی از قبیل جاسوسی و سازمانهای اطلاعاتی بین المللی و حتی محلی. یعنی از یک دیدگاه همه می توانند در عملیات پدافند غیر عامل شرکت کنند و کافیست که به اینترنت دسترسی هم داشته باشند؛ و اما اینکه حالا در این نوع از مسائل کیست که خودی است و کیست که غیر خودی است گاهی خیلی هم روشن نیست. مثلاً همین مسئله را در نظر بیاورید که بنده ی حقیر آن موقعی که می شد خوب به تلگرام دسترسی داشت و قانونی هم بود، خیلی به سایت حضرت ولی فقیه و رهبری مد ظله العالی آنجا سر می زدم. ولی یک مرتبه تلگرام فیلتر هم شد و حالا هم خیلیها با فیلترشکنهایی که از آب خوردن هم گویی آسانتر است و بلکه اکثر دانشجویان برای کارهای خود به این نوع نرم افزارها یا امثالهم دسترسی هم دارند. و اما بالاخره حضرت ولی فقیه مد ظله العالی هم که در انترنت و از جمله حالا در سایت خود ایشان و حتی توییتر و یحتمل فیسبوک هم حتی تشریف دارند. و لذا نمی شود هم گفت که ایشان نیز چون در اینترنت یافت می شوند و لذا غیر خودی هستند! و اما به هر حال، جاسوسی و نمامی یک چیزی است که از لحاظ قانونی نیز پیگرد دارد و مجازاتهای سنگینی هم برای آنها معمولاً در نظر گرفته می شوند و از جمله خود آمریکاییها هم با جاسوسان بدجوری رفتار می کند و از جمله مجازاتشان یحتمل حتی اعدام هم هست. مسئله این هم هست که چطور سردار سلیمانی در کشورهای منطقه اثرگذار شدند آنطور که یادداشت روز کیهان همین امروز نیز می فرمایند؟! یعنی نمی شود این مسائل را از هم جدا کرد و فقط تمرکز کرد به مسائل گوگلی و اینترنتی محض همانطور که نمی شود اثر ادامه ی کارهای سردار سلیمانی را در سپاه قدس به فرماندهی سردار اسماعیل قاآنی یافت آنجایی که ما می خواهیم اثر عملیات نظامی را بر اجتماعات و رفتارهای اجتماعی نیز بیابیم. مثلاً یحتمل شما می خواهید به بانکتان هم اینترنتی سر بزنید و پولی را جابجا کنید یا به دفاتر دولتی برای کاری سر بزنید، آیا نباید از گوگل استفاده هم کنید تا بانکتان یا آن دفتر را بیابید اگر  آدرس دقیق انترنتی بانکتان را بلد نیستید؟! البته خیلیها خیلی بیشتر از اینها را هم در اختیار اینترنت و از جمله سرویسهای ایمیلی آمریکایی هم می گذارند. خوب، تکلیف چیست؟

    یک مسئله این است که ما مسلمانان عرضه می داریم که حضرت مسیح علیه السلام رسول الله را به صلیب نکشیدند و این شبه ای بیش نبوده است که آیه ی شریفه ی 157 سوره مبارکه ی نساء صراحتاً این را تصریح می کند. البته خوب هم هست که تفاسیر علمای اسلام را در این زمینه نیز بررسی کنیم. و لذا این را ندارید و اما این امکان هم نیست که در هر لحظه ای انسان خورده خورده شوک و شوکه ای شود که انگار افرادی حالا یا آگاهانه یا از روی جهل و غفلت یا حتی ناآگاهانه نیز مدام دارند به شما صلیب نشان می دهند که می خواهی به صلیبت بکشیم اگر هم می گویی که صلیبی در کار نبوده است که حضرت مسیح علیه السلام را به صلیب نکشیده اند؟!

    قبل از این مسئله بنده ی حقیر نکته ای را عرض کنم در مورد چند کتابهایی. اول همانطور که می دانید چندین نسخه از کتاب سیره نبوی ابن هشام در کتابخانه ی ای-شیعه هست؛ و همانطور هم که می دانید بسیاری از شعرهایی را که ابن هشام در کتابش آورده است را مرحوم حجت الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی در ترجمه شان اینها را ارائه نمی فرمایند و خواننده را ارجاع می فرمایند به اصل کتاب. ولی بنده داشتم دنبال داستان اخیری که از کتاب راجع به قوم یهود بنی قینقاع ذکر شد در این نسخه ها در کتابخانه ی ای-شیعه می گشتم. و فقط در یک نسخه گویی می توانید آنرا بیابید و نه در دو نسخه ی دیگر آنطور که بنده یادم هست؛ و آن نسخه ی ویرایش طبع دار المعرفه است.

    نکته ی دیگر این است که بنده ی حقیر داشتم دنبال مقاله ی جان امبیورن که در مقاله ی دیکگراف-ویتن آمده است می گشتم. متوجه شدم که آدرس مقاله یک عبارتی را شامل است که برای این حقیر جالب بود که این دیگر چیست؟ و آن مشتمل بر این حروف  لاتینی و براکتهای دور آن است: [FS14]. خلاصه ی کلام اینکه بنده رفتم در ژورنال فیزیک هسته ای بی جستجو کنم ببینم این برای چیست؟ البته بعد از این مقاله گویا یک فهرستی از مقالات آینده ی این ژورنال هست که این حروف را نیز شامل است. ولی این چه ربطی دارد به آن بنده ی حقیر نمی دانم.

    خوب، حالا برگردیم به مبحث قبلی و عرض بنده ی حقیر اینجا این است که شما براحتی هم می توانید به یکی از کتابخانه های دانشگاه ها یا پژوهشگاه دانشهای بنیادی مراجعه فرمایید و این ژورنال را جستجو کنید و حتی مقاله را نیز درخواست کنید و برای شما دانلود می فرمایند و به شما بطور الکترونیکی روی یک سی دی یا فلش یا چیزی می دهند. و حالا بنده ی حقیر نیز مدتی است که به این کتابخانه ها مراجعه هم نکرده ام. ولی این کار یک وضعیتی دارد که با آن روح آزادگی بشر گویی گاهی اوقات خیلی در منافات است و بیشتر شما را وادار می کند کانه به نوعی از انواع بردگی و گدایی هم افتاده اید آنچنان که دارند به شما صدقه ای هم می دهند که اصلا لایقش هم نیستی. و خوب، حالا اگر همین را از اینترنت بتوانید بگیرید، کار بدی هم کرده اید؟ یعنی وقتی شما به عنوان یک شهروند این کشور عزیزمان حتی دسترسی به کتابخانه های عمومی یا دانشگاهی کشوری را ندارید و اگر هم با نوعی معجزات به این دسترسی دست می یابید معمولاً یا با توهین است یا با انواع بداخلاقیهای مختلف، همان بهتر که بروید پای منبر آخوندهای خودمان بنشینید که حتی هر چه دلشان خواست بارتان کنند. البته توهین به آخوندها و ملاهایمان نباشد چرا که همه هم که اینطوری نیستند و اتفاقاً بعضی هم خیلی با وجدان هستند. ولی خوب، بعضی هم آنچنان می تازند کانه خود امام زمان عجل الله است که ظاهر شده است و به منبر رفته است و می خواهد همه را ناک اوت کند! و هیچ کس هم انگار نداریم که به این حضرات بفرماید چه خبرت است؟ کجا داری می روی؟ چه ات شده است؟ و صد البته شما آن المان شوک و شوکه شدن با افرادی که صلیب به دست آمده اند سراغ حتی آخوندمان که می خواهد به منبر برود را نیز در نظر آورید، مسئله آسانتر می شود و می گذرید. در خود قرآن کریم هم آمده است که بعضیها را باید هم به صلیب کشید: إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿المائده: 33﴾ و لذا اگر کسی محاربه با خدا و رسولش کند و مسفد فی الارض شود، جزایش خیلی سخت است و از جلمه صلیب و قطع دست و پا بصورت خلاف و تبعید را در پی می تواند داشته باشد. البته خدای ناکرده بعضی نیز هستند که آنقدر از خدا و رسولش گویی می ترسند که کانه مسلمانیشان را هم فراموش می کنند. لا اله الا الله.

    خلاصه عرض بنده این بود که مقاله اینطوری هم ارائه شده است

    J. Ambjorn, B. Durhuus, and J. Frohlich, Nucl. Phys. B257 [FS14] (1985)

    در مقاله ی دیکگراف-ویتن. و حالا شما نمی توانید بفرمایید هم که چرا خیلی از مقالات را عنوانش را آورده اند ولی این یکی را نیاورده اند؟ خوب، در این عصر اینترنتی اطلاعات، خودتان می توانید بروید و عنوان مقاله را بیابید هر چند که یحتمل اصل مقاله را از خانه نیابید:

    Diseases of triangulated random surface models, and possible cures

    این را دیکگراف-ویتن می فرمایند که به عنوان ارائه ی مدل ماتریسی برای گرانش دو بعدی بوده است که راه حلش را نیز جای دیگری داده اند.

    و خوب، حالا ما هنوز فعلاً در مسئله ی خود در مورد دو مشاهده گری که یکی دارد طلوع آفتاب را مشاهده می کند و دیگری دارد غروب آنرا می بیند را مانده ایم که بر سر دو قطب یک قطری از کره ی زمین واقعند که این دو قطب بهتر است قطب شمال و قطب جنوب کره ی زمین هم نباشند چرا که آنگاه یکی بیشتر مدام مثلاً در شب مانده است و دیگری مدام در روز است یا وقتی هم اویی که در شب بود وارد روز می شود آنگاه دیگری در شب فرو می رود. البته این مسئله را وقتی از لحاظ مکانیک توپولوژیکی در نظر آورید که چطور این نقاط که به عنوان نقاط تعادل مثلاً لاگرانژی یا خطی هستند می توانند توپولوژِکی تغییر مختصات دهند و بلکه خیلی هم به هم نزدیک شوند؛ و نتیجه اش چه می شود؟ 

    بعضی یحتمل اشکال کنند که مسئله این نیست که اگر آنفولانزای کروناویروس یک شکل اپیدمی وبایی گرفته است چطور می شود آنطور که یحتمل دیگر آنقدر باید فکر حل مسئله ی کروناویروس شد که از آنطرف دیگر کسی خیلی فکر طلوع و غروب خورشید هم نمی باشد چرا که فرضاً مساجد هم که تعطیلند و نماز جماعات هم خیلی آنطور که باید حتی در خانه ی خدا یعنی مسجد الحرام نیز برگزار نمی شود. بالاخره می توان دو تا مشاهده گر را اینچنین فرض کرد که نزدیک خط استوا طلوع یکی غروب دیگری هست یا خیر؟ و بعضی دیگر هم یحتمل اشکال کنند که مثلاً مسئله این هم نیست که آنهایی را که بجای طلوع غروب را مشاهده خواهند کرد وقتی دیگری دارد طلوع را مشاهده می کند را برداریم بیاوریم نزد یکدیگر وقتی آفتاب دارد طلوع می کند در شرق و مثلاً همه و همه کما بیش در سفارت آمریکا در عراق جمع هم شوند و با عراقیها طلوع خورشید را مشاهده کنند. و لذا مسئله حل است دیگر.

    خوب، این هم که نشد. پس مسئله چیست؟ مسئله این است که اگر این دو مشاهده گر را که دارند دو واقعه ی مختلف را مشاهده می کنند که یعنی یکی غروب خورشید است و دیگری طلوع خورشید است را بخواهیم به هم نزدیک کنیم که هر دو هنوز همان وقایع را مشاهده می کنند، آنگاه چه مسئله و چه پدیده ای و چه اتفاقی رخ می دهد؟ نمی شود گفت که انگار دارید یکی را می اندازید توی سیاه چاله ای و دیگری را دارید از سیاه چاله ای بیرون می آورید؛ می شود؟ البته یحتمل تصورش برای بعضی سخت نباشد که به چنین باوری برسند آنطور که می شود با آزمایشات فکری (گدنکن اکسپریمنت) چنین پدیده هایی را متصور هم شد. ولی یک راه دیگری که دارد این است که پدیده را از دیدگاه خلاء بنگرید که در حدی که زمین اب می رود و به نقطه ای بیش نیست که تبدیل شده است و دو مشاهده گر به یک نقطه رسیده اند هر دو دارند یک پدیده ی واحدی را مشاهده می کنند که البته یکی هم غروب آفتاب است و دیگری هم طلوع آفتاب است؛ یعنی شعاع کره ای که نماینده ی زمین است به صفر میل می کند و لذا مشاهده گرهای مختلف ما هم نقاط تعادل لاگرانژی و خطی را نیز یکی می بینند بدین صورت کانه طلوع و غروب و سمت الراس و سمت القدم همه و همه یکی شده اند.

     البته اگر شما اینجا بخواهید به گرانش پیمانه ای چرن-سیمونزی هم بپردازید، باید توجه بفرمایید که شما می خواهید روی کلافهایی خطی روی مادولاهای ریمانی خود انتگرالگیری بفرمایید. و حالا تا کجاها می توانید از سیاه چاله های مورد نظری که مورد بحث هستند خارج شوید؟ یحتمل بعضی اشکال کنند که آیا مشاهده گری دیگر را نیز در نظر دارید که در همسایگیهای خورشید یا حتی روی آن است که جای دارد و این کلافهای خطی قرار است به او هم برسند؟ خوب، اگر مشاهده گر ما در سمتی از کره ی زمین هم واقع شده است که هنوز آفتاب طلوع نکرده است و سعی دارد که کلافهای خود را طوری هم تنظیم کند که خورشید را بیابد؛ یحتمل اینجا همه موافقت کنند که مشاهده گر ما در محاسبات خود برای یافتن افق اش اشتباه کرده است و بلکه کانه در سیاه چاله ای است که گیر افتاده است. و اما آن مشاهده گری که مشاهده می کند که آفتاب هم طلوع کرده است و حالا می خواهد انتگرالگیری کند و کلافهای خطی خود را بررسی کند که تا کجاها پیش می روند و به چه درجاتی هم رسیده اند؟ یحتمل این بستگی دارد به اینکه آیا کلافهای دیگری که مشاهده گر یا حتی مشاهده گرهای خورشیدی ما نیز دارند بررسی می کنند که بالاخره آیا کلاهای اینها نیز با کلافهای خطی مشاهده گرهای زمینی تلاقی و تقاطعی دارند یا خیر؟!

    البته اینجا نیز بعضی یحتمل اشکال کنند که پس خدا و رسول و امامت در این میان کجا هستند؟! این که شد بیشتر شبیه همان مثلثات و ریاضی فیزیک و حداکثر حکمت متعهالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بدون حتی حکمت الهی نبوی. این را وقتی در یک خلوتی در یک خلائی در کره ی سماوی باید جست که مسئله چیست؟ همانطور که مسئله ی وحدت نیروها و مدل استاندارد ذرات فیزیک و ابرتقارنها و هندسه ی ناجابجایی را نیز خیلی واردش هنوز نشده ایم. مثلاً وقتی تعداد ابرشارژها به سمت بینهایت می روند چرا ما باید هم حاصل ضرب کره ی پنج بعدی را با فضای آ-دی-اس پنج بعدی در نظریه ی ابرریسمانها داشته باشیم؟

    ولی بنده ی حقیر یک نکته ای را هم اینجا عنوان کنم که بنظر این حقیر می رسد که به مسئله ی عدم یافتن نیوترینونهای راست دست نیز مربوط است. عموماً شما کودکان را حتی از دیدگاه روانشناسانه ی وضعیت آخری هم که باشد نمی بینید که قبل از بلوغ یا حتی بعد از بلوغ نیز براحتی بتوانند با والدینشان به این نتیجه برسند که من خوبم-تو هم خوبی! یک دلیلش یحتمل این است این جایگاه والدین است که بچه بگیر بنشین آنجایی که دارد بیش از حد هم کارهایی را می کند که نباید بکند. و اما یک جایی یعنی در صحنه ی کربلا ملاحظه می شود که از کودک شیرخوار گرفته تا نوجوانان بنی هاشم همه و همه سربازان جان بر کف امام حسین علیه السلام می شوند! و علی لعنة الله علی القوم الظالمین. این البته در جنگهای مدرن طوری جایگزین شده است که بجای جنگهای تن به تن با شمشیر و نیزه، حتی به حیوانات و گیاهان و درجتان و جنگلها هم رحم نمی شود آنطور که از انواع سلاحهای کشتار جمعی هر چه کشنده تر هم استفاده های نامشروع می شوند و از جمله نیز بچه و بزرگ و کوچک را همه و همه را یک جا می کشند. یعنی این دشمنان خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار یحتمل آیا هیچ گاه متوجه نمی شوند که بعد از همه ی این تفکرات در ریاضیات و فیزیک عالیه آیا حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برای شما هیچ سودی نکرد که سعی کنید مقام حضرت رسول الله اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم را بیابیم و نزد اساتید مکتبهای الهی اسلامی زانوی تلمذ بزنیم و درسها بیاموزیم؟! همین المیزان فی تفسیر القرآن علامه محمد حسین طباطبایی را در نظر آورید که چقدر حکمت می تواند در آن نهفته باشد آنطور که خود گویی اسوه ی صبر و بصیرت و انتظار است و همانطور که در شاگردان ایشان نیز چنین چیزی مشهود است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

    بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿الهود: 86﴾

     

    ششم بخواند [اَللَّهُمَّ اِقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ]

    این دعا را که حضرت رسول صلى الله علیه و آله در این شب مى‌خواندند

    اَللَّهُمَّ اِقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَابِهِ رِضْوَانَکَ وَ مِنَ اَلْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا بِهِ مُصِیبَاتُ اَلدُّنْیَا اَللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اِجْعَلْهُ اَلْوَارِثَ مِنَّا وَ اِجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ اُنْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لاَ تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا وَ لاَ تَجْعَلِ اَلدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لاَ یَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ و این دعاى جامع کاملى است و خواندن آن در اوقات دیگر نیز غنیمت است و از عوالى اللئالى نقل شده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله همیشه این دعا را مى‌خواندند

     

    إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ مؤلف گوید که شیخ مفید بعد از نقل زیارت سابق که اول آن

    اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ [156]بود فرموده که به روایت دیگر منقول است که مى‌گویى بعد از داخل شدن در سرداب مقدس

    اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَقِّ اَلْجَدِیدِ [157]پس زیارت را نقل کرده تا نماز زیارت آنگاه فرموده پس دوازده رکعت نماز زیارت مى‌کنى هر دو رکعت به یک سلام و مى‌خوانى بعد از آن دعایى را که از آن حضرت روایت شده:

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ فَعَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ ذَلِکَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ وَ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی مؤلف گوید که این دعاى شریفى است و سزاوار است خواندن آن در آنجا مکرر و در غیر آن مکان و ما در باب اول ذکر کردیم این دعا را با اختلاف جزئى

     

     پس این نیاز هست، لکن برای اینکه این نیاز جهت پیدا کند و مفید فایده‌ باشد، در اسلام از ما خواسته شده است که انتظار داشته باشیم. انتظار، فراتر از نیازمندی است، فراتر از احساس نیاز است. گفته‌اند منتظر باشید؛ انتظار یعنی امید، انتظار یعنی اعتقاد به اینکه یک آینده‌ی قطعی‌ای وجود دارد؛ صِرف نیاز نیست؛ انتظار، سازنده است، لذا در روایات ما، معارف ما، انتظار فرج جایگاه بسیار مهمّی دارد که من حالا  یک توضیحی در مورد آن بعداً عرض میکنم. در توقیع شریف حضرت ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) به ابن‌بابویه -علیّ‌‌بن‌بابویه- از قول پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود: اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتی انِتِظارُ الفَرَج؛(۵) یعنی برترینِ اعمال امّت من این است که منتظر فرج باشند؛ [یعنی] امید. در یک روایتی از موسی‌بن‌جعفر (علیه السّلام) [آمده]: اَفضَلُ العِبادَةِ بَعدَ المَعرِفَةِ اِنتِظارُ الفَرَج.(۶) معرفت یعنی توحید و معرفتِ حقایق الهی، [برترین اعمال] بعد از آن، انتظار فرج است. از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) [نقل شده]: اِنتَظِرُوا الفَرَجَ وَ لا تَیأَسوا مِن رَوحِ الله؛(۷) انتظار فرج داشته باشید، از رَوح و رحمت و گشایش الهی مأیوس نشوید. پس در انتظار فرج امید هست، تحرّک هست، اقدام وجود دارد که البتّه حالا در مورد انتظار فرج گفته شده است و مسلّم است که انتظار فرج، یعنی انتظار فرج حضرت ولیّ‌عصر؛ این یک مصداق از انتظار فرج است. اینکه پیغمبر میفرماید: اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الفَرَج، ناظر به همه‌ی مشکلاتی است که برای زندگی انسان پیش می‌آید؛ مشکلات گوناگونی در زندگی پیش می‌آید، انسان در مواجهه‌ی با این مشکلات نبایستی مأیوس بشود؛ باید انتظار فرج داشته باشد؛ باید بداند که فرج خواهد آمد. خود انتظار فرج، یک نوع فرج است که این روایتی است از حضرت موسی‌بن‌جعفر: لَستَ تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؛(۸) خود انتظار فرج و انتظار گشایش، یک گشایشی است برای انسان که او را از آن حالت یأس، از حال درماندگی که به کارهای عجیب و غریبی وادار میکند، نجات میدهد. خب، اینکه پیغمبر و ائمّه این جور فرمودند، معنایش این است که امّت  محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، در هیچ حادثه‌ای از حوادث زندگی دچار یأس و نا‌امیدی نمیشوند و همیشه در همه حال انتظار فرج دارند.

     خب، انتظار، به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن و چشم به در دوختن هم نیست؛ انتظار به معنای آماده شدن است، به معنای اقدام کردن است؛ به معنای این است که انسان احساس کند عاقبتی وجود دارد که میشود به آن دست یافت که برای رسیدن به آن عاقبت بایستی تلاش کند. ما که انتظار فرج داریم، انتظار ظهور حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) را داریم، باید در این راه تلاش کنیم؛ باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعه‌ی مهدوی؛ هم خودسازی کنیم، هم به قدر توانمان، به قدر امکانمان، دگرسازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازه‌ای که در وسع و قدرت ما است، به جامعه‌ی مهدوی نزدیک کنیم که جامعه‌ی مهدوی، جامعه‌ی قسط است، جامعه‌ی معنویّت است، جامعه‌ی معرفت است، جامعه‌ی برادری و اخوّت است، جامعه‌ی علم است، جامعه‌ی عزّت است.

    ...

     یک نکته این است که ملّت ایران در این آزمون، خوش درخشید؛ ملّت ایران در آزمون کرونا، در این بیماری عمومی که در واقع باید گفت این وبای مدرن، خوب درخشیدند...

     

    فرازهایی از سخنرانی تلویزیونی حضرت ولی فقیه رهبری مد ظله العالی به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عج) 1399/01/21

    https://www.leader.ir/fa/speech/24413/

     

     

    بعضی می فرمایند که چرا می فرمایید که موعظه و منبر در اخلاق تاثیری ندارد؛ این در حالی است که کسی نمی گوید تاثیری ندارد، و بلکه آنجایی که مردم رسول و امام خود را نمی شناسند و به هر دلیلی و به هزاران دلیل هم نمی خواهند بشناسند آنچنان که در احتجاج رسولان با مردم و حاکمان در سوره یس آیات 18-19 رخ می دهد و لذا  حتی آنها سعی و تلاش می کنند که مردم را موعظه کنند ولی اثری ندارد برای اینکه در حقیقت با مردمی طرفیم که خدانشناس و بلکه شیطان پرست هم شده اند! موعظه تبدیل می شود به اینکه رسولان و ائمه اطهار موعظه می کنند و مردم می فرمایند بس کنید که ما موعظه تان را به فال بد می گیریم و یا اینکه با سنگ سنگسار و عذاب عظیمتان هم می کنیم. نامه ی امیرالمومنین علی ابن بیطالب سلام الله علیهم به مالک اشتر خود حکمی است عظیم که به منزله ی موعظه نیز می توان گرفت؛ و مسئله ی عظیم اینجا این نیست فقط که مالک اشتر به مصر هم نرسید و بلکه خود نامه از ارزش عظیم الهی در جایگاه پند و موعظه هم به مردم مصر و هم به حکمرانان آن نیز واقع شده است. و با توجه به بررسی و تحقیق در وقایعی که قبل و بعد از این حکم به مالک اشتر آمده است، عظمت آنرا صد و حتی بلکه هزاران چندان می کند؛ و بلکه حکمی است بینظیر الهی که با وقایع دنیوی و مادی قابل مقایسه اصلا نیست. و الا خطاب هم به یکی از فرماندهان خود موعظه کنان می فرمایند که آزاده باشید آنچنان که خدا شما را آزاده آفرید. موعظه خیلی هم خوب است. کسی نمی گوید موعظه نکنید؛ و بلکه به آن موعظه های عالی متعالیه که انسان را به درگاه علوم الهی می برد است که کمیاب و بلکه نایاب است.

    همین را شما در کتب و خطابه های مختلفی که علمای عظام اسلام نوشته اند اگر به حکم موعظه بنگرید می توانید همینطور ملاحظه بفرمایید. از جمله کتب و خطابه های خود مقام معظم رهبری و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و امام خمینی قدس سره الشریف است. و همینطور همینها را از دیدگاه هایی دیگر می توان در کتبی مثل الغدیر علامه امینی و احقاق الحق و ازهاق الباطل قاضی نور الله تستری و آیت الله مرعشی نجفی و عبقات الانوار و نفحات الازهار فی عبقات الانوار میر سید حامد حسین کنتوری و ترجمه ی عربی آن توسط آیت الله میلانی یافت. البته شرح لمعه دمشقیه نیز که خود از شهید ثانی اثری است برای همه ی طلبه ها برای آموختن و تعلیم و تربیت دروس فقهی. بنظر می رسد که علمای اسلام تا آنجا هم پیش می روند که جواب بدهند به یاوه گویانی که حتی در داخل دنیای اسلام شروع می کنند به بدگویی و هرزه گویی بر علیه ائمه ی اطهار. و اما دامن خود را پاک نگه داشته و از وارد شدن به دنیای طبیعیات و استدلالات فلاسفه ی طبیعی و ریاضی و امثالهم آلوده نمی کنند یا کمتر به این کارها دست می زنند و وارد می شوندا البته گویی گاهی هم حتی جواب مهدور الدمها را نیز می دهند؛ و خدا آخر و عاقبت همه ی مسلمین و مسلمات را از همه ی این فتنه های آخر الزمانی حفظ بفرماید.

    بنده اینجا یک پستی را در وبلاگ آرن وال عرض کنم که مرا یاد گفته ی سردار شهید سلیمانی انداخت که وزیر  امور خارجه ی کشوری چطور گفته بوده است که این جنگها و خونریزیها از درد زایمان خاورمیانه ی جدید است. آرن وال از انجیل استناد می کند که چنین حرفی از خود حضرت عیسی علیه السلام در حد جنگ و خونریزی و وبازدگی و طاعون و اپیدمیها بلایهای طبیعی مثل زلزله و آتشفشان و سیل و دیگر بلایای طبیعی و جسمی و روحی حتی در سطوح جهانی از همین درد زایمان است آنجایی که مکذبینی به اسم حضرت مسیح می آیند که منجی ماییم! این دیدگاه را وقتی با آنچه صهیونیسم مسیحی سعی می کند چطور بر کل عالم تسلط یابد مقایسه کنید و شرکی که از ثلاثه خواندن خدا به پدر و پسر و روح القدس ایجاد می کند و قرآن صراحتاً بارها آنرا همراه با به صلیب کشیدن حرضت مسیح نفی می کند مقایسه کنید؛ و از آن طرف هم ما انتظار فرج امام زمان عجل الله فرجه الشریف را داریم. خدا نصیب کند که ملاحظه کنیم و ببینیم که چطور است که حضرت مسیح علیه السلام قرار هم هست که تشریف بیاورند پشت امام زمان عجل الله فرجه الشریف به نماز ایستند بعد از رد و بدل تعارفات بین این دو حضرت.

    و لذا این مقاله ی وال و مقالات دیگر جیک سالومان را نیز هم بنگرید:

    https://arxiv.org/abs/1902.10157

    https://arxiv.org/abs/1906.04795

    https://arxiv.org/abs/1810.07027

    https://arxiv.org/abs/hep-th/9207094

    در ضمن مقاله ی زیر را از امبیورن-دارهوس-فرولیش نیز که دیکگراف-ویتن در مورد گرانش دو بعدی بر مبنای کارهای میرزاخانی به عنوان یکی از مقالات ارجاعی ارائه می دهند لااقل عنوان و ابسترکت مقاله را اگر خودش را هم نیافتید، بنگرید:

    https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/0550321385903566

     

    گاهی تحقیق در خالات خلائها و وارد شدن به مسائل مدل استانذارد ذرات فیزیک و ابرتقارنها و سیاه چاله ها و افق آنها یحتمل بنظر برسد که ما را از آخرتمان باز بدارند؛ ولی از آنجایی که مشاهده گرها حتی خود نیز می توانند از ماده ی تاریکی که در درون آنها است یا خود زمین به عنوان منبعی برای لنزهای گرانشی در مسائل نسبیت عامی تبدیل شوند، یحتمل از این لحاظات با مسائلی مهم هم طرفیم! مثلاً کسی که به عنوان مشاهده گر رفته است رو یا نزدیک کره ی خورشید قرار گرفته است چطور ممکن است که دچار نه حجابهای ظلمانی و بلکه حجابهای نورانی هم حتی شود؟ البته اگر دارد دو مشاهده گر دیگری را ملاحظه می کند که در دو سر قطبی که در دو سر قطری واقعند که روی کره ی خاکی مماسند به نقطه ای که او واقع است وقتی خطی از آن نقطه به محل دو مشاهده گر دیگر رسم می کنیم. مشاهده گر خورشیدی ما مشاهده می کند که از ذو مشاهده گر زمینی یکی دیگر دارد وارد افق صبحگاهی شده و یکی دیگر دارد افقش غروب می کند؛ و البته این در صورتی هم می بود که کره ی خاکی زمین کاملاً کروی می بود و حال آنکه یحتمل دقیقاً هم چنین نیست و از جمله بخاطر کوه ها و بلکه برجهای مسکونی ای است که روی زمین داریم. ولی خوب وقتی مسئله را از لحاظ مکانیک توپولوژیکی در نظر آوریم یحتمل مسئله آسانتر می شود. البته این هم مسلم است که مشاهده گرهای خورشیدی یا فرضاً مشاهده گرهای ایستگاه فضایی بین المللی یحتمل می تواند چیزهایی را روی زمین در طول شبانه روز هم مشاهده کنند که خود مشاهده گرهای روی کره ی زمین نتوانند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿86﴾

     

    ششم بخواند [اَللَّهُمَّ اِقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ]

    این دعا را که حضرت رسول صلى الله علیه و آله در این شب مى‌خواندند

    اَللَّهُمَّ اِقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَابِهِ رِضْوَانَکَ وَ مِنَ اَلْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا بِهِ مُصِیبَاتُ اَلدُّنْیَا اَللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اِجْعَلْهُ اَلْوَارِثَ مِنَّا وَ اِجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ اُنْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لاَ تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا وَ لاَ تَجْعَلِ اَلدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لاَ یَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ و این دعاى جامع کاملى است و خواندن آن در اوقات دیگر نیز غنیمت است و از عوالى اللئالى نقل شده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله همیشه این دعا را مى‌خواندند

     

    إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

     

     

    576 / 10 - حدثنا أبی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، قال: حدثنا أحمد بن أبی عبد الله البرقی، عن أبیه، عن خلف بن حماد الاسدی، عن أبی الحسن العبدی، عن الاعمش، عن عبایة بن ربعی، عن عبد الله بن عباس، قال: إن رسول الله (صلى الله علیه وآله) لما أسری به إلى السماء، انتهى به جبرئیل إلى نهر یقال له النور، وهو قول الله عز وجل: (خلق الظلمات والنور)، فلما انتهى به إلى ذلک النهر قال: له جبرئیل (علیه السلام): یا محمد، اعبر على برکة الله، فقد نور الله لک بصرک، ومد لک أمامک، فإن هذا نهر لم یعبره أحد، لا ملک مقرب، ولا نبی مرسل، غیر أن لی فی کل یوم اغتماسة فیه، ثم أخرج منه، فأنفض أجنحتی، فلیس من قطرة تقطر من أجنحتی إلا خلق الله تبارک وتعالى منها ملکا مقربا، له عشرون ألف وجه وأربعون ألف لسان، کل لسان یلفظ بلغة لا یفقهها اللسان الآخر. فعبر رسول الله (صلى الله علیه وآله)، حتی انتهى إلى الحجب، والحجب خمسمائة حجاب، من الحجاب إلى الحجاب مسیرة خمسمائة عام، ثم قال: تقدم یا محمد. فقال له: یا جبرئیل، ولم لا تکون معی؟ قال: لیس لی أن أجوز هذا المکان. فتقدم رسول الله (صلى الله علیه وآله) ما شاء الله أن یتقدم، حتى سمع ما قال الرب تبارک وتعالى: أنا المحمود، وأنت محمد، شققت اسمک من اسمی، فمن وصلک وصلته ومن قطعک بتلته انزل إلى عبادی فأخبرهم بکرامتی إیاک، وأنی لم أبعث نبیا إلا جعلت له وزیرا، وأنک رسولی، وأن علیا وزیرک. فهبط رسول الله (صلى الله علیه وآله)، فکره أن یحدث الناس بشئ کراهیة أن یتهموه، لانهم کانوا حدیثی عهد بالجاهلیة، حتى مضى لذلک ستة أیام، فأنزل الله تبارک وتعالى: (فلعلک تارک بعض ما یوحى إلیک وضائق به صدرک)، فاحتمل رسول الله (صلى الله علیه وآله) ذلک حتى کان یوم الثامن، فأنزل الله تبارک وتعالى علیه (یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس)، فقال رسول الله (صلى الله علیه وآله): تهدید بعد وعید، لامضین أمر الله عز وجل، فإن یتهمونی ویکذبونی، فهو أهون علی من أن یعاقبنی العقوبة الموجعة فی الدنیا والآخرة. قال: وسلم جبرئیل على علی بإمرة المؤمنین، فقال علی (علیه السلام): یا رسول الله، أسمع الکلام ولا أحس الرؤیة. فقال: یا علی، هذا جبرئیل، أتانی من قبل ربی بتصدیق ما وعدنی. ثم أمر رسول الله (صلى الله علیه وآله) رجلا فرجلا من أصحابه حتى سلموا علیه بإمرة المؤمنین، ثم قال: یا بلال، ناد فی الناس أن لا یبقى غدا أحد إلا علیل إلا خرج إلى غدیر خم، فلما کان من الغد خرج رسول الله (صلى الله علیه وآله) بجماعة أصحابه، فحمد الله وأثنى علیه، ثم قال: أیها الناس، إن الله تبارک وتعالى أرسلنی إلیکم برسالة، وإنی ضقت بها ذرعا مخافة ان تتهمونی وتکذبونی حتى أنزل الله علی وعیدا بعد وعید، فکان تکذیبکم إیای أیسر علی من عقوبة الله إیای، إن الله تبارک وتعالى أسرى بی وأسمعنی وقال: یا محمد، أنا المحمود، وأنت محمد، شققت اسمک من اسمی، فمن وصلک وصلته، ومن قطعک بتلته، انزل إلى عبادی فأخبرهم بکرامتی إیاک، وأنی لم أبعث نبیا إلا جعلت له وزیرا، وأنک رسولی، وأن علیا وزیرک. ثم أخذ (صلى الله علیه وآله) بیدی علی بن أبی طالب، فرفعهما حتى نظر الناس إلى بیاض إبطیهما، ولم یر قبل ذلک، ثم قال: أیها الناس، إن الله تبارک وتعالى مولای، وأنا مولى المؤمنین، فمن کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، وانصر من نصره، واخذل من خذله. فقال الشکاک والمنافقون والذین فی قلوبهم مرض وزیع: نبرأ إلى الله من مقالة لیس بحتم، ولا نرضى أن یکون علی وزیره، هذه منه عصبیة. فقال سلمان والمقداد وأبو ذر وعمار بن یاسر: والله ما برحنا العرصة حتى نزلت هذه الآیة: (الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا)، فکرر رسول الله (صلى الله علیه وآله) ذلک ثلاثا، ثم قال: إن کمال الدین وتمام النعمة ورضا الرب بإرسالی إلیکم، بالولایة بعدی لعلی بن أبی طالب. وصلى الله على محمد وآله، وحسبنا الله ونعم الوکیلفکان تکذیبکم إیای أیسر علی من عقوبة الله إیای، إن الله تبارک وتعالى أسرى بی وأسمعنی وقال: یا محمد، أنا المحمود، وأنت محمد، شققت اسمک من اسمی، فمن وصلک وصلته، ومن قطعک بتلته، انزل إلى عبادی فأخبرهم بکرامتی إیاک، وأنی لم أبعث نبیا إلا جعلت له وزیرا، وأنک رسولی، وأن علیا وزیرک. ثم أخذ (صلى الله علیه وآله) بیدی علی بن أبی طالب، فرفعهما حتى نظر الناس إلى بیاض إبطیهما، ولم یر قبل ذلک، ثم قال: أیها الناس، إن الله تبارک وتعالى مولای، وأنا مولى المؤمنین، فمن کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، وانصر من نصره، واخذل من خذله. فقال الشکاک والمنافقون والذین فی قلوبهم مرض وزیع: نبرأ إلى الله من مقالة لیس بحتم، ولا نرضى أن یکون علی وزیره، هذه منه عصبیة. فقال سلمان والمقداد وأبو ذر وعمار بن یاسر: والله ما برحنا العرصة حتى نزلت هذه الآیة: (الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا)، فکرر رسول الله (صلى الله علیه وآله) ذلک ثلاثا، ثم قال: إن کمال الدین وتمام النعمة ورضا الرب بإرسالی إلیکم، بالولایة بعدی لعلی بن أبی طالب. وصلى الله على محمد وآله، وحسبنا الله ونعم الوکیل

     

    الامالی، شیخ صدوق، صص 435-437

    http://lib.eshia.ir/15033/1/435

     

    644 / 4 - حدثنا محمد بن إبراهیم بن إسحاق (رضی الله عنه)، قال: حدثنا أحمد بن محمد الهمدانی، قال: حدثنا الحسن بن القاسم قراءة، قال: حدثنا علی بن إبراهیم بن المعلی، قال: حدثنا أبو عبد الله محمد بن خالد، قال: حدثنا عبد الله بن بکر المرادی، عن موسى بن جعفر، عن أبیه، عن جده، عن علی بن الحسین (علیهم السلام)، قال: بینا أمیر المؤمنین (علیه السلام) ذات یوم جالس مع أصحابه یعبئهم للحرب، إذ أتاه شیخ علیه شحبة السفر، فقال: أین أمیر المؤمنین؟ فقیل: هو ذا. فسلم علیه، ثم قال: یا أمیر المؤمنین، إنی أتیتک من ناحیة الشام، وأنا شیخ کبیر، قد سمعت فیک من الفضل ما لا أحصی، وإنی أظنک ستغتال، فعلمنی مما علمک الله. قال (علیه السلام): نعم یا شیخ، من اعتدل یوماه فهو مغبون، ومن کانت الدنیا همته اشتدت حسرته عند فراقها، ومن کان غده شر یومیه فمحروم، ومن لم یبال بما زرى من آخرته إذا سلمت له دنیاه فهو هالک، ومن لم یتعاهد النقص من نفسه غلب علیه الهوى، ومن کان فی نقص فالموت خیر له. یا شیخ، إن الدنیا خضرة حلوة ولها أهل، وإن الآخرة لها أهل ظلفت أنفسهم عن مفاخرة أهل الدنیا، لا یتنافسون فی الدنیا، ولا یفرحون بغضارتها، ولا یحزنون لبؤسها. یا شیخ، من خاف البیات قل نومه، ما أسرع اللیالی والایام فی عمر العبد! فاخزن لسانک وعد کلامک، یقل کلامک إلا بخیر. یا شیخ، أرض للناس ما ترضى لنفسک، وأت إلى الناس ما تحب أن یؤتى إلیک. ثم أقبل على أصحابه، فقال: أیها الناس، أما ترون إلى أهل الدنیا یمسون ویصبحون على أحوال شتى، فبین صریع یتلوى، وبین عائد ومعود، وآخر بنفسه یجود، وآخر لا یرجى، وآخر مسجى، وطالب الدنیا والموت یطلبه، وغافل ولیس بمغفول عنه، وعلى أثر الماضی یصیر الباقی. فقال له زید ین صوحان العبدی: یا أمیر المؤمنین، أی سلطان أغلب وأقوى؟ قال: الهوى. قال: فأی ذل أذل؟ قال: الحرص على الدنیا. قال: فأی فقر أشد؟ قال: الکفر بعد الایمان. قال: فأی دعوة أضل؟ قال: الداعی بما لا یکون قال: فأی عمل أفضل؟ قال: التقوى. قال: فأی عمل أنجح؟ قال: طلب ما عند الله. قال: فأی صاحب شر؟ قال: المزین لک معصیة الله، قال: فأی الخلق أشقى؟ قال: من باع دینه بدنیا غیره. قال: فأی الخلق أقوى؟ قال: الحلیم، قال: فأی الخلق أشح؟ قال: من أخذ المال من غیر حله، فجعله فی غیر حقه. قال: فأی الناس أکیس؟ قال: من أبصر رشده من غیه، فمال إلى رشده. قال: فمن أحلم الناس؟ قال: الذی لا یغضب. قال: فأی الناس أثبت رأیا؟ قال: من لم یغره الناس من نفسه ولم تغره الدنیا بتشوفها. قال: فأی الناس أحمق؟ قال: المغتر بالدنیا وهو یرى ما فیه من تقلب أحوالها. قال: فأی الناس أشد حسرة؟ قال: الذی حرم الدنیا والآخرة، ذلک هو الخسران المبین. قال: فأی الخلق أعمى؟ قال: الذی عمل لغیر الله یطلب بعلمه الثواب من عند الله عز وجل. قال: فأی القنوع أفضل؟ قال: القانع بما أعطاه الله. قال: فأی المصائب أشد؟ قال: المصیبة بالدین. قال فأی الاعمال أحب ألى الله عز وجل؟ قال: انتظار الفرج. قال: فأی الناس خیر عند الله عز وجل؟ قال: أخوفهم لله، وأعملهم بالتقوى، وأزدهم فی الدنیا. قال: فأی الکلام أفضل عند الله عز وجل؟ قال: کثرة ذکره والتضرع إلیه ودعاؤه. قال: فأی القول أصدق؟ قال: شهادة أن لا إله إلا الله. قال: فأی الاعمال أعظم عند الله عز وجل؟ قال: التسلیم والورع. قال: فأی الناس أکرم؟ قال: من صدق فی المواطن. ثم أقبل (علیه السلام) على الشیخ، فقال: یا شیخ، إن الله عز وجل خلق خلقا ضیق الدنیا علیهم نظرا لهم، فزهدهم فیها وفی حطامها، فرغبوا فی دار السلام الذی دعاهم إلیه، وصبروا على ضیق المعیشة، وصبروا على المکروه، واشتاقوا إلى ما عند الله من الکرامة، وبذلوا أنفسهم ابتغاء رضوان الله، وکانت خاتمة أعمالهم الشهادة فلقوا الله وهو عنهم راض، وعلموا أن الموت سبیل من مضى ومن بقی، فتزودوا لآخرتهم غیر الذهب والفضة، ولبسوا الخشن، وصبروا على القوت، وقدموا الفضل، وأحبوا فی الله عز وجل، وأبغضوا فی الله عز وجل، أولئک المصابیح وأهل النعیم فی الآخرة، والسلام. فقال الشیخ: فأین أذهب وأدع الجنة، وأنا أراها وأرى أهلها معک یا أمیر المؤمنین؟ جهزنی بقوة أتقوى بها على عدوک. فأعطاه أمیر المؤمنین (علیه السلام) سلاحا وحمله، فکان فی الحرب بین یدی أمیر المؤمنین (علیه السلام) یضرب قدما، وأمیر المؤمنین (علیه السلام) یعجب مما یصنع، فلما اشتدت الحرب أقدم فرسه قتل (رحمه الله) وتبعه رجل من أصحاب أمیر المؤمنین (علیه السلام)، فوجده صریعا، ووجد دابته، ووجد سیفه فی ذراعه، فلما انقضت الحرب أتى أمیر المؤمنین (علیه السلام) بدابته وسلاحه، وصلى أمیر المؤمنین (علیه السلام) علیه، وقال: هذا والله السعید حقا، فترحموا على أخیکم. 

     

    الامالی شیخ صدوق، ص 477 

    http://lib.eshia.ir/15033/1/477 

     

    امام زین العابدین علیه السّلام از امام حسین علیه السّلام روایت کرده که فرموده است: روزى امیر المؤمنین صلوات اللّٰه و سلامه علیه با اصحابش نشسته بود و آنها را براى نبرد صف‌بندى مى‌کرد.پیر مردى که رنج سفر در او نمایان بود نزدش آمد و گفت:امیر المؤمنین کجاست‌؟گفتند:اوست ها!پس بر آن حضرت سلام کرد و گفت:اى امیر المؤمنین!من از سوى شام نزد تو آمده‌ام.پیرى سالخورده‌ام و فضل تو را فراوان شنیده‌ام،به گمانم به زودى مورد خیانت قرار گیرى[و کشته شوى!]از آنچه خدا به تو آموخته مرا بیاموز. فرمود:آرى اى شیخ!هر کسى دو روزش برابر باشد مغبون است،و هر که دنیا، همّت او باشد هنگام مرگ،سخت افسوس خورد،و هر که فردایش بدتر از دیروز است محروم است،و هر که با تأمین دنیایش باکى از نقص و کمبود آخرتش ندارد نابود است،و هر که نقص خود را رسیدگى نکند هوس بر او چیره شود،و هر که در کاستى است مرگ براى او بهتر است. اى شیخ!براى مردم بپسند آنچه را براى خود مى‌پسندى،و با مردم آن کن که دوست دارى با تو آن کنند[براى مردم چیزى را بیاور که دوست دارى براى تو بیاورند]. سپس رو به یارانش کرد و فرمود:اى مردم!آیا نمى‌بینید که اهل دنیا در هر بام و شام حالت‌هاى گوناگونى دارند؟یکى بر خاک هلاکت افتاده و دیگرى عیادت کند و یا عیادت شود،و آن دگر در جان کندن است و امیدى به او نیست.و دیگرى میان کفن است. طالب دنیا را مرگ در دنبال است،غافلى که از او غفلت نشود،مانده‌ها دنبال گذشته‌ها مى‌روند.زید بن صوحان عبدى عرض کرد،یا امیر المؤمنین!کدام قدرت چیره‌تر و نیرومندتر است‌؟ فرمود:هواى نفس. گفت:کدام خوارى،خوارتر است‌؟ فرمود:حرص بر دنیا. گفت:کدام فقر سخت‌تر است‌؟ فرمود کفر به خدا پس از ایمان. گفت:کدام دعوت گمراه‌کننده‌تر است‌؟ فرمود:آنکه دعوت به«نیست»کند. گفت:کدام عمل برتر است‌؟ فرمود:تقوا. گفت:کدام عمل کامیاب‌تر است‌؟ فرمود:جستن آنچه نزد خداست. گفت:کدام رفیق بدتر است‌؟ فرمود:آنکه معصیت خدا را برایت بیاراید. گفت:کدام خلق بدبخت‌تر است‌؟ فرمود:آنکه دینش را براى دنیاى دیگرى بفروشد! گفت:کدام مردم نیرومندتر است‌؟ فرمود:حکیم. گفت:کدام شخص بخیل‌تر است‌؟ فرمود:آنکه مال حرام به دست آورد و در غیر حقّ‌،صرف کند. گفت:کدام کس زیرک‌تر است‌؟ فرمود،کسى که راه حقّ‌ را از باطل بشناسد و به رشد و حقّ‌ گراید.گفت:چه کسى بردبارتر است‌؟ فرمود:آنکه[بیهوده]خشم نگیرد. گفت:کدام کس رأى ثابت‌ترى دارد؟ فرمود آنکه او را از خود نفریبندش و دنیا به خود آرایى‌اش او را نفریبد. گفت:کدام کس احمق‌تر است‌؟ فرمود،آنکه زیر و رو شدن دنیا را ببیند و فریفتۀ آن گردد. گفت:کدام مردم بیشتر در حسرتند؟ فرمود:آنکه از دنیا و آخرت محروم مانده،و آن همان زیان آشکار است. گفت:کدام مردم کورترند؟ فرمود:آنکه به ریا عمل کند و ثواب از خدا خواهد. گفت:کدام قناعت بهتر است‌؟ فرمود:قانع به آنچه خدا به او داده است. گفت:کدام معصیت سخت‌تر است. گفت:معصیت در دین. گفت:کدام عمل نزد خدا محبوب‌تر است‌؟ فرمود:انتظار فرج. گفت:کدام مردم نزد خدا بهتر است‌؟ فرمود:آنکه بیشتر از خدا ترسد،و در عمل پرهیزگارتر و در دنیا زاهدتر است. گفت:کدام سخن نزد خدا برتر است. فرمود:زیاد یاد خدا را نمودن،و تضرّع و زارى به درگاهش داشتن،و دعا کردن. گفت:کدام گفتار راست‌تر است‌؟ فرمود:شهادت به اینکه معبود شایستۀ پرستشى جز خدا نیست‌؟ گفت:کدام عمل نزد خدا بزرگتر است‌؟ فرمود:تسلیم و پارسایى.گفت:کدام کس راستگوتر است‌؟ فرمود:آنکه در کارزارها راستگوترست. آنگاه على علیه السّلام رو به پیرمرد کرد و فرمود:اى شیخ:به راستى که خداوند متعال، خلقى را آفریده که دنیا در نظرشان تنگ است،از آن و کالایش روگردانند؛و مشتاق دار السّلامى هستند که خدا آنها را بدان دعوت کرده است،و بر تنگى معاش و ناراحتى صبر کرده و مشتاق آنچه نزد خدا از کرامت است شده‌اند.و جان خود را به رضاى او دهند و سرانجامشان شهادت باشد. [آنان]،خدا را ملاقات کردند در حالى که از آنها خشنود بود و دانستند که مرگ راه گذشته‌ها و باقیمانده‌هاست.و براى آخرت خود چیزى جز طلا و نقره پس انداز کردند.و بر خوارى[در دنیا]صبر نمودند،و توشۀ اضافى را پیش فرستادند،و در راه خدا دوست داشتند و در راه او دشمنى ورزیدند.[آرى]،آنان چراغهاى [هدایت]و اهل نعمتهاى آخرتند و السّلام. آن شیخ گفت:من بهشت را با تو و یارانت مى‌نگرم!آن را بگذارم،کجا روم‌؟! اى امیر المؤمنین!ساز و برگى به من ده تا با آن بر دشمنت بتازم. على علیه السّلام به او ساز و برگ داد.در نبرد،پیش روى آن حضرت شمشیر مى‌زد و پیش مى‌رفت:امیر المؤمنین از دلیرى او در شگفت مى‌شد!و چون نبرد سخت گردید اسبش را پیش راند تا کشته شد. یکى از یاران على علیه السّلام،دنبال او رفت،دید بر خاک فتاده،اسبش حاضر و شمشیرش در بازوست.آنها را برگرفت و پس از پایان جنگ نزد امیر المؤمنین علیه السّلام آورد. آن حضرت براى او طلب رحمت کرد[یا بر او نماز گزارد].فرمود:به خدا این مرد بحقّ‌ خوشبخت بود اینک به برادر خود رحمت فرستید[رحمک اللّٰه بگوئید]

    اربعین حدیث، شهید اول، ترجمه کوشا جلد 1، ص 61

    https://hadith.inoor.ir/hadith/385070?

    SourceID=0&PageType=ViewTranslate&HadithID=385070&FilterGroupI

    D=0

     

    در رقابت دنیا اهل آخرت باش، شرح حدیث بالای حضرت ولی فقیه مد ظله العالی از امالی شیخ صدوق ص 477.

    https://www.leader.ir/fa/content/24282/

     

    مقصد هفدهم در «رهبت» است و ضد آن «جرئت» است‌

    و در آن سه فصل است:

    فصل اوّل [در بیان معنى رهبت‌]

    رَهبت به معنى خوف است؛ یقال رَهبَ- بکسر و فتح عین- رهبةً و رُهباً و رَهباً و رُهباناً و رَهَباناً: أى خاف. و رَهبان- به فتح راء- مثل خشیان مبالغ در خوف. و رُهبان، جمع راهب: و جمع رُهبان، رَهابین است. و رَهبانیت، کناره‌گیرى از خلق است و اعتزال از لذائذِ دنیا است براى اشتغال به عبادت‌ [1]، و در اسلام نهى از آن شده است؛ فى الخبر:

    «لا رَهْبانِیَّةَ فِی الإسلامِ»

    [2]، و فى الحدیث: «إنّی ارِیْدُ 

    أنْ أتَرَهَّبَ. فَقالَ:

    «لا تَفْعَلْ! وَ إنَّ تَرَهُّبَ امَّتی القُعُودُ فِی المَساجِدِ».

    [1]

    و رهبانیّت به این معنى که ترک اجتماع و ترک نساء و بازداشتن قواى شریفه الهیّه که حق تعالى‌ به انسان مرحمت فرموده- از عمل، از غایت جهل است که نوعاً بر آن مفاسد بسیارى مترتب شود. و خوف از حق تعالى‌ که از جنود عقل است و از مصلحات نفوس است، و مقابل جرئت بر حق است که از جنود جهل است، ملازم با رهبانیت به آن معنى نیست. بلکه خلوت که در لسان اهل معرفت است، عبارت از گوشه‌نشینى و کناره از خلق نیست‌ [2]، گرچه خلوت به مصطلح اهل معرفت که عبارت از ترک اشتغالِ قلب است به غیر حق‌ [3]، گاهى یا نوعاً حاصل نشود مگر با یک مرتبه از اعتزال و ترک خلطه. و این معنى نیز رهبانیت نیست، بلکه مطلب راجحى است شرعاً و عقلًا.

    بالجمله، رهبت که از جنود عقل است، عبارت از خوف از حق است، و آن نیز منافات با رجاء به رحمت ندارد. و لهذا، رجاء نیز از جنود عقل است که مقابل قنوط است، و پیش شرح آن داده شد. [4]

     

    جنود عقل و جهل، امام خمینی، صص 325-326 

    http://lib.eshia.ir/11160/1/325

     

     

    بنده ی حقیر می خواستم عرض کنم که بعضی اشکال می کنند که چون تو مثلاً از زمین و آسمان چیزی را برای خودت نداری است که می خواهی بروی در مسجد الاقصی و در گوشه ای از کره ی سماوی آنجا در خلاء ببینی بر کل عالم چه می گذرد؛ مخصوصاً هم که این روزها این مسائل دنیوی کروناویروس هم رخ داده است و جهانی شده است و مزید بر علت شده است! و حالا شما حساب کنید که اگر اسم کسی هم درآمده بود که بخواهد برود حج، با این همه مسائل آیا امسال اصلا حج تمتع هم داریم؟ نداریم؟ و الله اعلم!

    بنده حقیر عرضم این است که یک انتظار فرجی هم هست که همراه با جهاد است که ما در علمای عظام مراجع تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی می بینیم در همان حینی که در انتظارند.

    یعنی مثلاً به این مقاله ی بوریاک- تسلر نیز بنگرید:

    https://arxiv.org/abs/1501.07888

    یک مسئله ی قدیمی است که به انواع مختلفی سعی در حل آن شده است. مقاله ی ویتن دیکگراف را هم بنگرید. این مقاله ی دیگر ویتن راجع به دابلو زی دابلیو و جبرهای فرلیند و کوهمولوژی گراسمانی را هم بنگرید:

    https://arxiv.org/abs/hep-th/9312104

    https://arxiv.org/abs/hep-th/9207094

     

    مسئله این است که شما از لحاظات گرانش کوانتومی تا چه حدی می توانید یک پیمانه ای (gauge) برای ابعاد فضا-زمان واقع کنید آنجایی که ابرتقارن و ابرریسمان را دارید در خلاء در گوشه ای از کره ی سماوی هم نظاره می فرمایید. آیا ابرتقاران و ابرریسمان صحییح را می توانید در گرانش کوانتومی یا بلکه فقط ابرتقارنی که شامل گرانش هم نشود بیابید که لازم است برای اینکه در گوشه ی خلاء خود گیر نکنید و از آن بیرون بیایید، آنگاه محاسبه کنید؟ یا اینکه مسئله، مسئله ای است در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که از هندسه ی ناجابجایی و مدل استاندارد ذرات فیزیک و چقدر ابرتقارن و ریسمان و ... نتیجه هم می شود. و بلکه این پیمانه ها نظیر پیمانه های الکترودینامیکی و نیروهای قوی و ضعیف یحتمل خیلی هم دلبخواهی نیستند الا اینکه ما چقدر در حالات خلاء نیز واقعیم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ﴿86﴾

     

    ششم بخواند [اَللَّهُمَّ اِقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ]

    این دعا را که حضرت رسول صلى الله علیه و آله در این شب مى‌خواندند

    اَللَّهُمَّ اِقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَابِهِ رِضْوَانَکَ وَ مِنَ اَلْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا بِهِ مُصِیبَاتُ اَلدُّنْیَا اَللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اِجْعَلْهُ اَلْوَارِثَ مِنَّا وَ اِجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ اُنْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لاَ تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا وَ لاَ تَجْعَلِ اَلدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لاَ یَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ و این دعاى جامع کاملى است و خواندن آن در اوقات دیگر نیز غنیمت است و از عوالى اللئالى نقل شده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله همیشه این دعا را مى‌خواندند

     

    إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

     

    وَ عَنِ اَلشَّیْخِ اَلْمَوْثُوقِ أَبِی عَمْرٍو اَلْعَمْرِیِّ ره قَالَ: تَشَاجَرَ اِبْنُ أَبِی غَانِمٍ اَلْقَزْوِینِیُّ وَ جَمَاعَةٌ مِنَ اَلشِّیعَةِ فِی اَلْخَلَفِ فَذَکَرَ اِبْنُ أَبِی غَانِمٍ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَضَى وَ لاَ خَلَفَ لَهُ ثُمَّ إِنَّهُمْ کَتَبُوا فِی ذَلِکَ کِتَاباً وَ أَنْفَذُوهُ إِلَى اَلنَّاحِیَةِ وَ أَعْلَمُوهُ بِمَا تَشَاجَرُوا فِیهِ فَوَرَدَ جَوَابُ کِتَابِهِمْ بِخَطِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ عَافَانَا اَللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ مِنَ اَلْفِتَنِ وَ وَهَبَ لَنَا وَ لَکُمْ رُوحَ اَلْیَقِینِ وَ أَجَارَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِنْ سُوءِ اَلْمُنْقَلَبِ إِنَّهُ أُنْهِی إِلَیَّ اِرْتِیَابُ جَمَاعَةٍ مِنْکُمْ فِی اَلدِّینِ وَ مَا دَخَلَهُمْ مِنَ اَلشَّکِّ وَ اَلْحَیْرَةِ فِی وُلاَةِ أَمْرِهِمْ فَغَمَّنَا ذَلِکَ لَکُمْ لاَ لَنَا وَ سَاءَنَا فِیکُمْ لاَ فِینَا لِأَنَّ اَللَّهَ مَعَنَا فَلاَ فَاقَةَ بِنَا إِلَى غَیْرِهِ وَ اَلْحَقُّ مَعَنَا فَلَنْ یُوحِشَنَا مَنْ قَعَدَ عَنَّا وَ نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ اَلْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا یَا هَؤُلاَءِ مَا لَکُمْ فِی اَلرَّیْبِ تَتَرَدَّدُونَ وَ فِی اَلْحَیْرَةِ تَنْعَکِسُونَ أَ وَ مَا سَمِعْتُمُ اَللَّهَ یَقُولُ یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکُمْ ؟ أَ وَ مَا عَلِمْتُمْ مَا جَاءَتْ بِهِ اَلْآثَارُ مِمَّا یَکُونُ وَ یَحْدُثُ فِی أَئِمَّتِکُمْ عَلَى اَلْمَاضِینَ وَ اَلْبَاقِینَ مِنْهُمُ اَلسَّلاَمُ؟ أَ وَ مَا رَأَیْتُمْ کَیْفَ جَعَلَ اَللَّهُ لَکُمْ مَعَاقِلَ تَأْوُونَ إِلَیْهَا وَ أَعْلاَماً تَهْتَدُونَ بِهَا مِنْ لَدُنْ آدَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِلَى أَنْ ظَهَرَ اَلْمَاضِی عَلَیْهِ السَّلاَمُ ؟ کُلَّمَا غَابَ عَلَمٌ بَدَا عَلَمٌ وَ إِذَا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَلَمَّا قَبَضَهُ اَللَّهُ إِلَیْهِ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اَللَّهَ أَبْطَلَ دِینَهُ وَ قَطَعَ اَلسَّبَبَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ کَلاَّ مَا کَانَ ذَلِکَ وَ لاَ یَکُونُ حَتَّى تَقُومَ اَلسَّاعَةُ وَ یَظْهَرَ أَمْرُ اَللّٰهِ وَ هُمْ کٰارِهُونَ وَ إِنَّ اَلْمَاضِیَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَضَى سَعِیداً فَقِیداً عَلَى مِنْهَاجِ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ حَذْوَ اَلنَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ فِینَا وَصِیَّتُهُ وَ عِلْمُهُ وَ مِنْهُ خَلَفُهُ وَ مَنْ یَسُدُّ مَسَدَّهُ وَ لاَ یُنَازِعُنَا مَوْضِعَهُ إِلاَّ ظَالِمٌ آثِمٌ وَ لاَ یَدَّعِیهِ دُونَنَا إِلاَّ کَافِرٌ جَاحِدٌ وَ لَوْ لاَ أَنَّ أَمْرَ اَللَّهِ لاَ یُغْلَبُ وَ سِرَّهُ لاَ یُظْهَرُ وَ لاَ یُعْلَنُ لَظَهَرَ لَکُمْ مِنْ حَقِّنَا مَا تَبْتَزُّ مِنْهُ عُقُولُکُمْ وَ یُزِیلُ شُکُوکَکُمْ وَ لَکِنَّهُ مَا شَاءَ اَللَّهُ کَانَ وَ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتٰابٌ - فَاتَّقُوا اَللَّهَ وَ سَلِّمُوا لَنَا وَ رُدُّوا اَلْأَمْرَ إِلَیْنَا فَعَلَیْنَا اَلْإِصْدَارُ کَمَا کَانَ مِنَّا اَلْإِیرَادُ وَ لاَ تُحَاوِلُوا کَشْفَ مَا غُطِّیَ عَنْکُمْ وَ لاَ تَمِیلُوا عَنِ اَلْیَمِینِ وَ تَعْدِلُوا إِلَى اَلْیَسَارِ وَ اِجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنَا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى اَلسُّنَّةِ اَلْوَاضِحَةِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ اَللَّهُ شَاهِدٌ عَلَیَّ وَ عَلَیْکُمْ وَ لَوْ لاَ مَا عِنْدَنَا مِنْ مَحَبَّةِ صَاحِبِکُمْ وَ رَحْمَتِکُمْ وَ اَلْإِشْفَاقِ عَلَیْکُمْ لَکُنَّا عَنْ مُخَاطَبَتِکُمْ فِی شُغُلٍ مِمَّا قَدِ اُمْتُحِنَّا بِهِ مِنْ مُنَازَعَةِ اَلظَّالِمِ اَلْعُتُلِّ اَلضَّالِّ اَلْمُتَتَابِعِ فِی غَیِّهِ اَلْمُضَادِّ لِرَبِّهِ اَلْمُدَّعِی مَا لَیْسَ لَهُ اَلْجَاحِدِ حَقَّ مَنِ اِفْتَرَضَ اَللَّهُ طَاعَتَهُ اَلظَّالِمِ اَلْغَاصِبِ- وَ فِی اِبْنَةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ وَ سَیَتَرَدَّى اَلْجَاهِلُ رِدَاءَ عَمَلِهِ وَ سَیَعْلَمُ اَلْکَافِرُ لِمَنْ عُقْبَى اَلدّٰارِ عَصَمَنَا اَللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ مِنَ اَلْمَهَالِکِ وَ اَلْأَسْوَاءِ وَ اَلْآفَاتِ وَ اَلْعَاهَاتِ کُلِّهَا بِرَحْمَتِهِ إِنَّهُ وَلِیُّ ذَلِکَ وَ اَلْقَادِرُ عَلَى مَا یَشَاءُ وَ کَانَ لَنَا وَ لَکُمْ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ اَلسَّلاَمُ عَلَى جَمِیعِ اَلْأَوْصِیَاءِ وَ اَلْأَوْلِیَاءِ وَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى اَلنَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً.

     

    342-شیخ مورد اطمینان أبو عمرو العمرى رحمه اللّٰه گوید: میان أبو غانم قزوینى و گروهى از شیعیان مشاجره‌اى در مورد «خلف» رخ داد، و ابن ابى غانم ذکر کرد که أبو محمّد علیه السّلام در گذشته و هیچ جانشینى ندارد، بارى پس از آن همگى طىّ‌ ارسال نامه‌اى به ناحیۀ مقدّسه (توسّط‍‌ وکلاى آن حضرت) او را از مشاجره‌اى که میانشان رخ داده باخبر ساختند. پس پاسخ نامۀ آنان به خطّ‍‌ مبارک آن حضرت علیه السّلام این گونه رسید: بسم اللّٰه الرّحمن الرّحیم؛ خدا ما و شما را از گیر و دار فتنه‌ها سلامت بدارد، و به ما و شما روح یقین عطا فرماید، و تنها ما و شما را از بازگشت ناخوشایند پناه دهد، همانا ارتیاب گروهى از شما در مسائل دین نزد من رسیده، که کارشان به شکّ‌ و تردید در بارۀ والیان امرشان افتاده، پس این مطالب موجب غم و اندوه ما براى شما شد نه براى خودمان، و ما را در بارۀ شما ناخوش داشت نه براى خودمان، چرا که خداوند با ما است و ما نیازى بجز او نداریم، و حقّ‌ با ما است و هرگز تنهایى و خذلان دیگران ما را به هراس نیندازد، و ما ساخته و پرورش یافته و رهین منّت پروردگار خویش هستیم؛ و مردم پرورش یافته و تربیت‌شدۀ مایند.آهاى! شما را چه شده که در دام شکّ‌ و تردید افتاده‌اید، و در حیرت و آشفتگى وارونه شده‌اید؟! مگر این آیه را نخوانده‌اید که خداى تعالى فرموده:«اى کسانى که ایمان آوردید خدا را اطاعت کنید و رسول را فرمان برید و صاحبان امر را-نساء:59»؟! مگر از احادیث و اخبارى که از ما بشما رسیده به آنچه اکنون و در آینده براى امامان شما از گذشته و باقى آنان رخ خواهد داد وقوف نیافته‌اید؟ مگر ندیدید که چگونه خداوند از زمان آدم علیه السّلام تا ظهور امام ماضى (حسن عسکرىّ‌) علیه السّلام براى شما سنگرهایى قرار داده تا بدانها پناه گیرید، و نشانه‌ها و علائمى تا بدانها راه یابید؟ هر وقت نشانه‌اى غائب شد نشانه و علم دیگرى نمایان گشت، و هر گاه ستاره‌اى غروب نمود ستارۀ دیگرى طلوع کرد، پس زمانى که خداوند او را قبض روح فرمود شما پنداشتید که خداوند دین خود را ابطال کرده و سبب میان خود و خلقش را بریده، هرگز! این گونه نبوده و نخواهد بود، تا اینکه رستاخیز بر پا شود و امر خدا ظاهر گردد در حالى که شما خوش ندارید، و بى‌شکّ‌ امام ماضى علیه السّلام سعید و فقید بر منهاج و جاى پاى پدرانش علیهم السّلام درگذشت، و در میان ما است وصیّت و علم او، و از اوست خلف و کسى که جانشین او شد، و جز فرد ستمکار گنهکار فرد دیگرى در موضع او با ما منازعه نمى‌کند، و جز ما ادّعاى آن را نکند مگر أهل انکار و کفر باشد، و اگر ملاحظۀ مغلوب شدن امر خدا و آشکار گشتن سرّ الهى نبود، چنان حقّ‌ ما براى شما ظاهر مى‌گردید که عقلهاتان حیران گردد و تردیدتان برطرف شود، ولى مشیّت خداوند بشود و هر چیزى که در لوح محفوظ‍‌ مرقوم است تحقّق خواهد یافت، پس شما هم از خدا بترسید و تسلیم ما شده و کارها را بما واگذارید، و بدانید که هر خیرى از ما به مردم مى‌رسد، براى اطّلاع از آنچه بر شما پوشیده است اصرار مورزید، و به چپ و راست میل نکنید، مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به سمت ما قرار دهید، من هر آنچه لازمۀ نصیحت و خیرخواهى بود برایتان گفتم و خود خداوند بر من و شما شاهد است. و اگر محبّتى به شما نداشتم و صلاح شما را نظاره نمى‌کردم، و به جهت ترحّم و شفقت بر شما نبود، گفتگوى با شما را ترک مى‌گفتم، و فعلاً ما از مخاطبت با شما سرگرم ماجرایى هستیم که گرفتار منازعه با ظالمى درشتخوى و گمراه‌شده‌ایم ،همو که پیرو هوى و هوس خود، مخالف پروردگارش است و ادّعاى چیزى که متعلّق به او نیست مى‌کند، ظالمى است غاصب؛ منکر حقّ‌ کسى شده که از طرف خدا مفروض الطّاعه است.و دخت گرامى رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله الگوى خوبى براى شما است، و در آینده فرد جاهل دست از عمل بردارد، و کافر خواهد فهمید که عاقبت نیکوى این منزلگاه از آن کیست. امیدوارم خداوند از ناحیۀ رحمت خود ما و شما را از مواضع خطر و از بدیها و آفات و امراض حفظ‍‌ فرماید، زیرا تنها او سرپرست این امور و قادر بر آنچه مى‌خواهد است، و براى ما و شما ولىّ‌ و حافظ‍‌ مى‌باشد، و سلام و رحمت و برکات خداوند بر تمام اوصیا و اولیا و مؤمنین باد، و صلوات و سلام خداوند بر محمّد و آل او باد!

     

    الغیبة، شیخ طوسی، صص 285-287

    http://lib.eshia.ir/10890/1/285

     

    الاحتجاج، جلد 2، ص 563، ترجمه جعفری.

    https://hadith.inoor.ir/hadith/290673?

    SourceID=0&PageType=ViewTranslate&HadithID=290673&FilterGroupI

    D=0

     

    یک نکته ای در فلسفه هست که شهید مطهری نیز در شرح اشارات ابن سینا نمط چهارم ذکر می فرمایند به این مضمون که وجود ممکن منتهی می شود به واجب الوجود و الا یا منتهی می شود به دور یا تسلسل. ولی این را شما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی وقتی می توانید بحث کنید که از دور و تسلسل در طبیعیات مایل باشید که بیرون آمده و وارد بحثهای حکمت الهی شویم. دانشمندانی که خدانشناس اند یا به دین و ایمان هم عقیده ندارند ولی هنوز مایلند به طبیعیات بپردازند، اینها لزوماً در این دور و تسلسلهای طبیعی می توانند گیر بیافتند. و بلکه مخصوصاً بقیه را نیز می توانند گیر بیاندازند اگر هم خودشان ادعای گیر نیافتادن کرده باشند.

    یک چیزی که در این دو نوع فلسفه ی طبیعی و حکمت الهی مشترک است این است که شما کسی را بزور نمی توانید وادار کنید که کسب علم کند و حالا می خواهد علوم طییعی و ریاضی فیزیک باشد یا فلسفه و حکمت الهی و عرفان اسلامی. و اما وارد هر کدام هم که شوید لزوماً معنایش این نیست که می توانید آن مباحث کلیدی ای را که از آنها بقیه ی مباحث نتیجه می شوند را بیابید، مخصوصاً اینکه این امکان هم هست که چه در فلسفه  و حکمت الهی و چه در فلسفه ی طبیعی و ریاضی فیزیک یک لیاقتی هم می خواهد که شاگرد و طلبه ی علوم و معارف و حکمت به یک بلوغی هم برسد که در میان مباحث مختلف گم نشود. و لا تجعل الدنیا اکبر همنا. البته اینجا یک اشکالی را می کنند مادیون و بلکه حتی علمای دین که شماهایی که همه اش فکر آخرت خودتان هستید و از دنیا چشم پوشیده اید از روی ابله بودنتان است!

    موضوع این است که حتی شما اگر به فکر حل مسائلی ریاضی (فیزیکی) باشید که هنوز حل نشده اند و برای مدتی طولانی هم حل نشده بوده اند، همین که مسئله حل شود؛ متوجه می شویم که می توان کما بیش الگوریتمی را تهیه کرد که در تعداد متناهی ای از مراتب و فصلهایی به جواب برسیم هر چند که اینها آیا خیلی هم تو در تو و پیچیده شوند. و اما معنایش این نیست که هر مسئله ای را که به ما بدهند نیز ما قادریم آنرا حل کنیم. شما حتی از لحاظ مهندسی یک مسئله ای مثل ساختن هواپیماهای مسافربری و امثالهم را در نظر بگیرید. علی القاعده، می توان هواپیماسازی را از صفر یاد گرفت و حتی کارخانه ی هواپیماسازی هم راه انداخت. ولی وقتی چنین کارخانه هایی را قبلاً داریم، بهتر است که از تکنیکهای و تکنولوژی آنها هم چه نظری و چه عملی باخبر باشیم. همین مسئله را در مورد ریاضی فیزیک و علوم هسته ای نیز داریم. و همین مسئله را نیز در مورد کرونا داریم! شما نمی توانید کسی را مجبور کنید که در خانه اش بماند یا اصول بهداشتی را دقیقاً آنطور که توصیه می شود رعایت کند؛ ولی عموماً باید آنها را توصیه کنید. و اگر اجتماعات بطور جدی از توصیه های پزشکی سر باز بزنند و بلکه در طول زمان از تغذیه ی درست نیز برخوردار نباشند و حتی درگیر جنگ و قحطی هم شده باشند، با بروز کرونا کار می تواند سختتر و بلکه خیلی سختتر هم شود. یک طرف قضیه این است که اینها در فقر و بدبختی گیر کرده اند، و طرف دیگر این است که آنقدر آنها به خودشان و دیگران ظالمند که اسراف و حرام خواری و مشروبات الکلی و مواد مخدر و فحشاء را به سر حد نهایتش رسانده اند و همین هم هست که از جمله کرونا نیز گریبانشان را سخت گرفته است و جهانی هم شده است. و کانه که فاصله ی بین حکمت متعالیه  و حکمت الهی و فلسفه ی طبیعیات و ریاضی فیزیک یک شکافی را ایجاد می کند که هر کدام در قطب مربوطه ی خود سعی می کنند خود را حفظ کنند و طرف دیگر را سعی می کنند که نفی کنند و لذا می تواند یک حالت کیش و مات شطرنجی بغرنجی را ایجاد کند که بیرون آمدن از آن حالا چطور است و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ ﴿المائده: 55﴾

     

    الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین صلواة الله علیهم اجمعین

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ مؤلف گوید که شیخ مفید بعد از نقل زیارت سابق که اول آن

    اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ [156]بود فرموده که به روایت دیگر منقول است که مى‌گویى بعد از داخل شدن در سرداب مقدس

    اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَقِّ اَلْجَدِیدِ [157]پس زیارت را نقل کرده تا نماز زیارت آنگاه فرموده پس دوازده رکعت نماز زیارت مى‌کنى هر دو رکعت به یک سلام و مى‌خوانى بعد از آن دعایى را که از آن حضرت روایت شده:

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ فَعَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً کَلَمْحِ اَلْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ مِنْ ذَلِکَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ وَ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی مؤلف گوید که این دعاى شریفى است و سزاوار است خواندن آن در آنجا مکرر و در غیر آن مکان و ما در باب اول ذکر کردیم این دعا را با اختلاف جزئى

     

     

    أَمْرُ بَنِی قَیْنُقَاعَ

    (نَصِیحَةُ الرَّسُولِ لَهُمْ وَرَدُّهُمْ عَلَیْهِ) :
    (قَالَ) [1] : وَقَدْ کَانَ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ، مِنْ غَزْوِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَمَرَ بَنِی قَیْنُقَاعَ، وَکَانَ مِنْ حَدِیثِ بَنِی قَیْنُقَاعَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَمَعَهُمْ بِسُوقِ (بَنِی) [1] قَیْنُقَاعَ، ثُمَّ قَالَ: یَا مَعْشَرَ یَهُودَ، احْذَرُوا مِنْ اللَّهِ مِثْلَ مَا نَزَلَ بِقُرَیْشٍ مِنْ النِّقْمَةِ، وَأَسْلِمُوا، فَإِنَّکُمْ قَدْ عَرَفْتُمْ أَنِّی نَبِیٌّ مُرْسَلٌ، تَجِدُونَ ذَلِکَ فِی کِتَابِکُمْ وَعَهْدِ اللَّهِ إلَیْکُمْ، قَالُوا: یَا مُحَمَّدُ، إنَّکَ تَرَى أَنَّا قَوْمُکَ! لَا یَغُرَّنَّکَ أَنَّکَ لَقِیتُ قَوْمًا لَا عِلْمَ لَهُمْ بِالْحَرْبِ، فَأَصَبْتَ مِنْهُمْ فُرْصَةً، إنَّا وَاَللَّهِ لَئِنْ حَارَبْنَاکَ لَتَعْلَمَنَّ أَنَّا نَحْنُ النَّاسَ.

    (مَا نَزَلَ فِیهِمْ) :
    قَالَ ابْنُ إسْحَاقَ: فَحَدَّثَنِی مَوْلًى لِآلِ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، أَوْ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: مَا نَزَلَ هَؤُلَاءِ الْآیَاتُ إلَّا فِیهِمْ: «قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهادُ. قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا 3: 12- 13: أَیْ أَصْحَابِ بَدْرٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَقُرَیْشٍ «فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَأُخْرى کافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ، وَالله یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ، إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ» 3: 13.

    (کَانُوا أَوَّلَ مَنْ نَقَضَ الْعَهْدِ) :
    قَالَ ابْنُ إسْحَاقَ: وَحَدَّثَنِی عَاصِمُ بْنُ عُمَرَ بْنِ قَتَادَةَ: أَنَّ بَنِی قَیْنُقَاعَ کَانُوا أَوَّلَ یَهُودَ نَقَضُوا مَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ رَسُول الله صلّى الله عَلَیْهِ وَسلم، وَحَارَبُوا فِیمَا بَیْنَ بَدْرٍ وَأُحُدٍ.

    (سَبَبُ الْحَرْبِ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ الْمُسْلِمِینَ) :
    قَالَ [2] ابْنُ هِشَامٍ: وَذَکَرَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ، عَنْ أَبِی عَوْنٍ، قَالَ: کَانَ مِنْ أَمْرِ بَنِی قَیْنُقَاعَ أَنَّ امْرَأَةً مِنْ الْعَرَبِ قَدِمَتْ بِجَلَبٍ [1] لَهَا، فَبَاعَتْهُ بِسُوقِ بَنِی قَیْنُقَاعَ، وَجَلَسَتْ إلَى صَائِغٍ بِهَا، فَجَعَلُوا یُرِیدُونَهَا عَلَى کَشْفِ وَجْهِهَا، فَأَبَتْ، فَعَمِدَ الصَّائِغُ إلَى طَرَفِ ثَوْبِهَا فَعَقَدَهُ إلَى ظَهْرِهَا، فَلَمَّا قَامَتْ انْکَشَفَتْ سَوْأَتُهَا، فَضَحِکُوا بِهَا، فَصَاحَتْ. فَوَثَبَ رَجُلٌ مِنْ الْمُسْلِمِینَ عَلَى الصَّائِغِ فَقَتَلَهُ، وَکَانَ یَهُودِیًّا، وَشَدَّتْ الْیَهُودُ عَلَى الْمُسْلِمِ فَقَتَلُوهُ، فَاسْتَصْرَخَ أَهْلُ الْمُسْلِمِ الْمُسْلِمِینَ عَلَى الْیَهُودِ، فَغَضِبَ الْمُسْلِمُونَ، فَوَقَعَ الشَّرُّ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ بَنِی قَیْنُقَاعَ.

    (مَا کَانَ مِنْ ابْنِ أُبَیٍّ مَعَ الرَّسُولِ) :
    قَالَ ابْنُ إسْحَاقَ: وَحَدَّثَنِی عَاصِمُ بْنُ عُمَرَ بْنِ قَتَادَةَ، قَالَ: فَحَاصَرَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى نَزَلُوا عَلَى حُکْمِهِ، فَقَامَ إلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیٍّ بن سَلُولَ، حِینَ أَمْکَنَهُ اللَّهُ مِنْهُمْ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ، أَحْسِنْ فِی مَوَالِیَّ، وَکَانُوا حُلَفَاءَ الْخَزْرَجِ، قَالَ: فَأَبْطَأَ عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ أَحْسِنْ فِی مُوَالِیَّ، قَالَ: فَأَعْرَضَ عَنْهُ. فَأَدْخَلَ یَدَهُ فِی جَیْبِ دِرْعِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.
    قَالَ ابْنُ هِشَامٍ: وَکَانَ یُقَالُ لَهَا: ذَاتَ الْفُضُولِ.
    قَالَ ابْنُ إسْحَاقَ: فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَرْسِلْنِی، وَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى رَأَوْا لِوَجْهِهِ ظُلَلًا [2] ، ثُمَّ قَالَ: وَیْحَکَ! أَرْسِلْنِی، قَالَ: لَا وَاَللَّهِ لَا أُرْسِلْکَ حَتَّى تُحْسِنَ فِی موالىّ، أَربع مائَة حاسر [3] وَثَلَاث مائَة دَارِعٍ [4] قَدْ مَنَعُونِی مِنْ الْأَحْمَرِ وَالْأَسْوَدِ، تَحْصُدُهُمْ فِی غَدَاةٍ وَاحِدَةٍ، إنِّی وَاَللَّهِ امْرُؤٌ أَخْشَى الدَّوَائِرَ، قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ:
    هُمْ لَکَ.

    (مُدَّةُ حِصَارِهِمْ) :
    قَالَ ابْنُ هِشَامٍ: وَاسْتَعْمَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى الْمَدِینَةِ فِی مُحَاصَرَتِهِ إیَّاهُمْ بَشِیرَ بْنَ عَبْدِ الْمُنْذِرِ، وَکَانَتْ مُحَاصَرَتُهُ إیَّاهُمْ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً.

    (تَبَرُّؤُ ابْنِ الصَّامِتِ مِنْ حِلْفِهِمْ وَمَا نَزَلَ فِیهِ وَفِی ابْنِ أُبَیٍّ) :
    قَالَ ابْنُ إسْحَاقَ: وَحَدَّثَنِی أَبِی إسْحَاقُ بْنُ یَسَارٍ، عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الْوَلِیدِ بْنِ عُبَادَةَ ابْن الصَّامِتِ، قَالَ: لَمَّا حَارَبَتْ بَنُو قَیْنُقَاعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، تَشَبَّثَ بِأَمْرِهِمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیٍّ بن سَلُولَ، وَقَامَ دُونَهُمْ. قَالَ: وَمَشَى عُبَادَةُ بْنُ الصَّامِتِ إلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَکَانَ أَحَدَ بَنِی عَوْفٍ، لَهُمْ مِنْ حِلْفِهِ مِثْلُ الَّذِی لَهُمْ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیٍّ، فَخَلَعَهُمْ إلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَتَبَرَّأَ إلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَإِلَى رَسُولِهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ حِلْفِهِمْ، وَقَالَ:
    یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَتَوَلَّى اللَّهَ وَرَسُولَهُ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالْمُؤْمِنِینَ، وَأَبْرَأُ مِنْ حِلْفِ هَؤُلَاءِ الْکُفَّارِ وَوِلَایَتِهِمْ. قَالَ: فَفِیهِ وَفِی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیٍّ نَزَلَتْ هَذِهِ الْقِصَّةُ مِنْ الْمَائِدَةِ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ، وَمن یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ، إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ. فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» 5: 51- 52 أَیْ لِعَبْدِ اللَّهِ [1] بْنِ أُبَیٍّ وَقَوْلُهُ: إنِّی أَخْشَى الدَّوَائِرَ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ، فَیُصْبِحُوا عَلى مَا أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نادِمِینَ. وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا أَهؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ 5: 52- 53، ثُمَّ الْقِصَّةُ إلَى قَوْلِهِ تَعَالَى: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا، الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ 5: 55. وَذَکَرَ [2] لِتُوَلِّی عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاَلَّذِینَ آمَنُوا، وَتَبَرُّئِهِ مِنْ بَنِی قَیْنُقَاعَ وَحِلْفِهِمْ وَوِلَایَتِهِمْ: وَمن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ 5: 56.

     

    سیرة النبویه، ط دار المعرفه، ابن هشام الحمیری،  جلد 2، صص 47-50

    http://lib.eshia.ir/44821/2/47

     

     

    بنده ی حقیر داشتم دیشب سیره ی نبوی ابن هشام  با ترجمه ی مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید هاشم رسولی محلاتی را مطالعه می کردم و مضمونش همین قسمت بود که در بالا به عربی آمده است درباره ی یهود بنی قینقاع و پیمان شکنی آنها با مسلمین. در آخر این داستان در پاورقی می فرمایند که آیه ی 55 در شان علی ابن ابی طالب نازل شده و هیچگونه منافاتی هم با تفسیر ابن اسحاق ندارد؛ و بعد برای شرح و اطلاع بیشتر به کتاب احقاق الحق ج 2 صص 389-415 راجاع می فرمایند.

    بنده اتفاقاً به احقاق الحق مراجعه کردم و این قسمت را حتی المقدور سعی کردم مطالعه کنم. بنظر این حقیر می رسد که آنجایی که از تفسیر فخر رازی در احقاق الحق در مورد "ولی" و "ولایت" می فرمایند، همین را یحتمل بتوان در الغدیر علامه امینی نیز یافت. به هر حال این صفحات احقاق الحق دقیقاً به شان نزول آیه ی 55 می پردازد.

    یک چیزی را هم بنده عرض کنم و آن اینکه اتفاق جالبی که افتاده بود این است که بنده در قرائت قرآن خود هر چند که تنبلی کرده و به فشلی هم افتاده بودم ولی وقتی خواستم این آیات را در آن بگردم، دیدم دقیقاً تا سر آیه ی 51 سوره ی مبارکه ی مائده است که خوانده ام! البته یحتمل برای بعضی خنده دار هم باشد این مطلب...

    نکته ی دیگر اینکه همانطور که داشتم دنبال مقالات مربوط به ابریکاصاف و اندرسن مربوط به مسئله ی کاندو و فیزیک ماده چگال یا همان فیزیک حالت جامد می گشتم در شرح حال فیلیپ اندرسون علاوه بر اینکه برنده ی جایزه نوبل است این را هم اتفاقاً در ویکی پدیا می فرماید که او آثیست atheist یا خدانشناس بوده است. حالا بنده ی حقیر کاری هم ندارم که آیا ما اینجا مسئله ای را که داریم این است که با تقیه ای طرفیم که اصلا همه ی دین و ایمان را در مقابل تعصبهای کور و خر مقدسیها حاشا می کند همانطور که می بینیم بعضی یا حتی یحتمل خیلی از دانشمندان غربی و از جمله فلاسفه و ریاضی فیزیکیها با تبعیت از امثال برتراند راسل چنین می فرمایند که کدام دین و کدام ایمان و حتی کدام خدا... البته یک بعد قضایا یحتمل این است که آنگاه می خواهد خودش از نو ادعای خدایی کند ولی صدایش را هم در نمی آورد! اما بعد دیگرش این است که فجایع بزرگی را هم این کار می تواند بیافریند که اجتناب ناپذیر است. و یحتمل از این حضرات بپرسید که آقایان خانمها شما این مسئله های تکانه ای (مومنتم momentum) را از کجا آورده اید و ریشه اش چیست؟ یحتمل بفرمایند که برو فرهنگ لغاتت و دیکسینرت مثل آکسفورد و مریام وبستر ات را بخوان! و حالا بعضی اوقات تشابهات اسمی هم خارج از اتفاق بالاخره نیست!

    خلاصه ی کلام اینکه این مقاله را که بنده نتوانستم پیدا کنم ولی یحتمل مقاله ی خوبی باشد برای مطالعه:

    A poor man's derivation of scaling laws for the Kondo problem, Phillip Anderson, Journal of Physics C: Solid State physics, vol 3 no 12

     

    و از طرفی این کمکی هم به شما نکند در مطالعه ی مقاله ی چرن-سیمونز مثلاً ادوارد ویتن؛ بگذارید ببینم! الا اینکه یحتمل شما در چرن-سیمونز هم بتوانید یک جورهایی مسئله ی گروه های بازبهنجارش را نیز بازیابی کنید!

    arXiv:1406.4896v2 [hep-th] 18 Nov 2014

    arXiv:1001.2933v2 [hep-th] 21 Jan 2010

     

    البته اینجا یحتمل مقالات جدیدتری هم پیدا کنید. ولی اینکه حالا چرا برای ابرتقارنها و ابرگرانش کسی مایل است به فضاهای آ-دی-اس یا خلائهایی برود که در گوشه ای از کره ی سماوی مشاهده گر دارد پدیده ها را در نظر می گیرد این می تواند باشد که در مدل استاندارد ذرات فیزیک یا هندسه ی ناجابجایی متناظر آن آیا مشاهدات دیگر مشاهده گرها را نیز وارد می کنید، بالاخره چه ابرتقارنها و شکست ابرتقارنهایی نیز می توانند رخ دهند وقتی از خلائی که در گوشه ای از کره ی سماوی واقعید چقدر وارد فضاهایی با حالات بالاتری از خلائی که آیا چقدر هم مادی است وارد می شوید؟ البته اینجا این سوال هم مطرح است که چقدر هم از فضاهای مادی در وهله ی اول مشاهده گر یحتمل توانسته است خارج شود و به مراتب یا درجات بالاتری خارج است طبیعت و بلکه خلائی ماورای آن توانسته است برسد؟ حالا یحتمل هم بعضی اشکال کنند که این مراتب وجودی شخصی که می فرمایند فقط مظاهر و اظهارات وجودی است و الا مراتب شخصی نداریم هم نمی تواند دقیقاً صحیح باشد چرا که در تهذیب یا استبصار شیخ طوسی است که می فرماید اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته؛ آنچنان که می فرمایند این ماییم که غائبیم نه امام زمان عجل الله فرجه الشریف و این او است که منتظُر ما است تا برویم نزد او. اللهم اظهر کلمته و اعل دعوته و انصره علی عدوه و عدوک یا رب العالمین! پس می بایستی که درجاتی و مراتبی هم وجود داشته باشد در سعی و تلاشهایمان در سیر و سلوک الی الله هر چند که استدلال شود که این درجات وجودی ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که باید ارتقاء یابند تا به اعلی درجات حکمت متعالیه سالک الی الله آیا چقدر بتواند برسد و آنچنان که بعضی جهشی ره صد ساله را یک شبه می پیمایند؟! و کان قاب قوسین او ادنی. یا بهتر است در باب درجات مادی و طبیعت و ماورای آنها درجات عالی الهی عرضه شود که آنجا که عقاب پر بریزد از پشه ی لاغرو چه خیزد؟ یعنی دانشمندان بزرگ و علمای عظام از رفتن چنین راه هایی می توانند باز بمانند و  در ظلمات سیاه چاله های دنیای مادیات گم شوند و چه رسد به شاگردان و طلبه هایی امثال ماها. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۱۸﴾ قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَئِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ﴿۱۹﴾ سوره مبارکه یس

     

    قوله تعالى : « قالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ » القائلون أصحاب القریة والمخاطبون هم الرسل ، والتطیر هو التشؤم وقولهم : « لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا » إلخ. تهدید منهم للرسل.

    والمعنى : قالت أصحاب القریة لرسلهم ، إنا تشأمنا بکم ونقسم لئن لم تنتهوا عن التبلیغ ولم تکفوا عن الدعوة لنرجمنکم بالحجارة ولیصلن إلیکم ولیقعن بکم منا عذاب ألیم.

    قوله تعالى : « قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَإِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ » القائلون هم الرسل یخاطبون به أصحاب القریة.

    وقوله : « طائِرُکُمْ مَعَکُمْ » الطائر فی الأصل هو الطیر وکان یتشاءم به ثم توسع واستعمل فی کل ما یتشاءم به ، وربما یستعمل فیما یستقبل الإنسان من الحوادث ، وربما یستعمل فی البخت الشقی الذی هو أمر موهوم یرونه مبدأ لشقاء الإنسان وحرمانه من کل خیر.

    وکیف کان فقوله : « طائِرُکُمْ مَعَکُمْ » ظاهر معناه أن الذی ینبغی أن تتشأموا به هو معکم وهو حالة إعراضکم عن الحق الذی هو التوحید وإقبالکم إلى الباطل الذی هو الشرک.

    وقیل : المعنى طائرکم أی حظکم ونصیبکم من الخیر والشر معکم من أفعالکم إن خیرا فخیر وإن شرا فشر ، هذا وهو أخذ الطائر بالمعنى الثانی لکن قوله بعد : « أَإِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ » أنسب بالنسبة إلى المعنى الأول.

    وقوله : « أَإِنْ ذُکِّرْتُمْ » استفهام توبیخی والمراد بالتذکیر تذکیرهم بالحق من وحدانیته تعالى ورجوع الکل إلیه ونحوهما وجزاء الشرط محذوف فی الکلام تلویحا إلى أنه مما لا ینبغی أن یذکر أو یتفوه به والتقدیر أإن ذکرتم بالحق قابلتموه بمثل هذا الجحود الشنیع والصنیع الفظیع من التطیر والتوعد.

    وقوله : « بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ » أی مجاوزون للحد فی المعصیة وهو إضراب عما تقدم والمعنى بل السبب الأصلی فی جحودکم وتکذیبکم للحق أنکم قوم تستمرون على الإسراف ومجاوزة الحد.

     

    الیمزان، علامه سید محمد حسین طباطبایی، جلد 17، صص 74-75

    http://lib.eshia.ir/12016/17/74

     

    قَالُوا إِنَّا تَطیرْنَا بِکُمْ لَئن لَّمْ تَنتَهُوا لَنرْجُمَنَّکمْ وَ لَیَمَسنَّکم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ

    گویندگان این سخن مردم قریه اند، و روى سخنشان با رسولان است . و کلمه ((تطیرنا(( از مصدر تطیر است که به معناى شوم دانستن و فال بد زدن به چیزى است ، و اینکه گفتند: ((اگر دست از حرفهایتان برندارید شما را سنگسار مى کنیم و عذابى دردناک به شما خواهد رسید(( تهدید رسولان است از سوى مردم .
    و معناى آیه این است که : مردم قریه به رسولان گفتند: ما شما را بد قدم و شوم مى دانیم ، و سوگند مى خوریم که اگر دست از سخنان خود برندارید و تبلیغات خود را ترک نکنید و همچنان به کار دعوت بپردازید، ما شما را سنگباران مى کنیم ، و از ما به شما عذابى دردناک خواهد رسید.

     

    معناى جمله : طائرکم معکم که رسولان ع به مکذبان خود گفتند
    قَالُوا طئرُکُم مَّعَکُمْ أَ ئن ذُکرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسرِفُونَ

    این سخن پاسخ رسولان به اهل قریه است .
    و کلمه ((طائر(( در جمله ((طائرکم معکم (( در اصل طیر (مرغى چون کلاغ ) است که عرب با دیدن آن فال بد مى زد، و سپس مورد استعمالش را توسعه دادند و به هر چیزى که با آن فال بد زده مى شود طیر گفتند، و چه بسا که در حوادث آینده بشر نیز استعمال مى کنند، و چه بسا بخت بد اشخاصى را طائر مى گویند، با اینکه اصلا بخت امرى است موهوم ، ولى مردم خرافه پرست آن را مبداء بدبختى انسان و محرومیتش ‌ از هر چیز مى دانند.
    و به هر حال اینکه فرمود: ((طائرکم معکم (( ظاهر معنایش این است که : آن چیزى که جا دارد با آن فال بد بزنید آن چیزى است که با خودتان هست ، و آن عبارت است از حالت اعراضى که از حق دارید و نمى خواهید حق را که همان توحید است بپذیرید، و اینکه به سوى باطل یعنى شرک تمایل و اقبال دارید.
    بعضى از مفسرین گفته اند: ((معنایش این است که طائر شما یعنى بهره و نصیب شما از خیر و شر با خود شماست ، و آن اعمال نیک و بد شماست اگر خیر باشد، به ره شما خیر مى شود، و اگر شر باشد شر مى شود((. (دقت فرمایید) که این مفسر طائر را به معناى دوم (حوادث آینده ) گرفته ، و لیکن جمله بعدى آیه که مى فرماید: ((ائن ذکرتم بل انتم قوم مسرفون (( با معناى اول مناسب تر است .
    استفهام در جمله ((ائن ذکرتم (( استفهامى است توبیخى و مراد از تذکیر تذکر دادن ایشان است به حق ، یعنى به وحدانیت خداى تعالى و اینکه بازگشت همه به سوى اوست ، و حقایقى نظیر آنها. و در این جمله که جمله اى است شرطیه جزاى شرط حذف شده تا اشاره کند به اینکه جزاى آن این قدر شنیع و رسواست که نمى شود گفت ، و بدان تفوه کرد، و تقدیر جمله چنین است : ((اگر به حق تذکر داده شوید این تذکر را با انکار شنیع و تطیر و تهدید رسوایتان مقابله مى کنید((.
    ((بل انتم قوم مسرفون (( - یعنى شما مردمى هستید متجاوز که معصیت را از حد گذرانده اید، و کلمه ((بل (( که به معناى اعراض ‌ است اعراض از مطلب سابق را مى رساند، و معنایش این است که : ((نه ، بلکه علت اصلى در انکار حق ، و تکذیبشان این است که آنان مردمى هستند که مستمر در اسراف و متجاوز از حدند((.
     

    ترجمه ی المیزان، جلد 17، صص108-109

    http://lib.eshia.ir/50081/17/108

     

     

    [سورة الحج (22) : الآیات 14 الى 15]
    إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ (14) مَنْ کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغِیظُ (15)
    هذا کلام قد دخله اختصار. والمعنى. إن الله ناصر رسوله فی الدنیا والاخرة، فمن کان یظنّ من حاسدیه وأعادیه أن الله یفعل خلاف ذلک ویطمع فیه، ویغیظه أنه یظفر بمطلوبه، فلیستقص وسعه ولیستفرغ مجهوده فی إزالة ما یغیظه، بأن یفعل ما یفعل من بلغ منه الغیظ کل مبلغ حتى مدّ حبلا إلى سماء بیته فاختنق، فلینظر ولیصوّر فی نفسه أنه إن فعل ذلک هل یذهب نصر الله الذی یغیظه؟ وسمى الاختناق قطعا لأنّ المختنق یقطع نفسه بحبس مجاریه.
    ومنه قیل للبهر: القطع. وسمى فعله کیدا لأنه وضعه موضع الکید، حیث لم یقدر على غیره. أو على سبیل الاستهزاء لأنه لم یکد به محسوده إنما کاد به نفسه. والمراد: لیس فی یده إلا ما لیس بمذهب لما یغیظه. وقیل: فلیمدد بحبل إلى السماء المظلة. ولیصعد علیه فلیقطع الوحى أو ینزل علیه. وقیل: کان قوم من المسلمین لشدّة غیظهم وحنقهم على المشرکین یستبطئون ما وعد الله رسوله من النصر، وآخرون من المشرکین یریدون اتباعه ویخشون أن لا یثبت أمره. فنزلت. وقد فسر النصر: بالرزق، وقیل: معناه أن الأرزاق بید الله لا تنال إلا بمشیئته ولا بد للعبد من الرضا بقسمته، فمن ظنّ أن الله غیر رازقه ولیس به صبر واستسلام، فلیبلغ غایة الجزع وهو الاختناق، فإن ذلک لا یقلب القسمة ولا یردّه مرزوقا.

     

    الکشاف عن حقایق غمائض تنزیل، زمخشری، جلد 3، صص 147-148

    http://lib.eshia.ir/41732/3/147

     

    راستش بنده ی حقیر داشتم دنبال مقاله ی 1989 ویتن می گشتم دوباره در جی-استور که متاسفانه گیر کرده بود. نکات جالب زیادی را اتفاقاً دارد. و از جمله اینکه راجع به تغییر شکل یا دگردیسی یا همان دفرماسیون یک  ریسمان یا رویه ی ریمانی جنس (دو؟) سه می فرماید که چطور ممکن است به دو رویه ی ریسمانی  جنس یک تبدیل شود بر حسب آنچه رامامورتی شانکار و دانیال فرید ارائه داده بوده اند؟ و می فرماید که این بیشتر یک توهم است.... خلاصه بنده داشتم همینطور دنبال شانکار می گشتم که یحتمل باز صفحات زیادی را در موبایلم باز کرده بوده ام و گیرهای طولانی ای داشت و هنوز هم دارد! و بالاخره صفحه ی ویکی پدیا را گرفتم. این است که در عین حال رفتم سراغ مسئله ی کاندو! و دیدم که  این مسئله پاورپوینتی را در کلاسی ویجی بالاکریسنا شنوی در انستیتوی علم هند بنگلور و (SERC School) گویا بحث کرده است:

    http://www.physics.iisc.ernet.in/~shenoy/LectureNotes/kondo.pdf

     

    و دنبال کتابهای سید حزب الله که می گشتم فهمیدم که کتاب انتشارات جمکران هم این ترجمه فارسی کتاب امام مهدی (عج) و اخبار غیب را از سید حسن نصر الله ارائه می دهد که حدود 7 صفحه ی آن را می توانید اینجا ببینید:

    https://reader.taaghche.com/book/25971/

    البته این یک مسئله ای است که ما در ایران کپی رایت نداریم و هر کتابی را می شود گویا یک جورهایی دانلود کرد اگر راهش را هم بلد باشید؛ متاسفانه این راه ها خیلی هم به این آسانی نیست و بلکه هر چند وقت یک بار هم عوض می شوند. ولی نکته ای که هست این است که گویا کتابهای کمابیش ممنوعه مثل 23 سال دشتی از سایتهای ممنوعه خیلی آسانتر هم هستند دانلودشان اگر فیلترشکن هم داشته باشید. یحتمل به این خاطر است که چون ممنوعه است می خواهد برای در اخیتار گذاشتن آن سهولت تمام را رعایت کند. ولی آنجایی که کتاب ممنوعه هم نیست و قاعدتاً باید در کتابفروشیها هم یافت شود، اتفاقاً به احتمال قوی نه در کتابفروشیها آنرا بیابید و نه اینترنتی الا اینکه آیا بخواهید آنرا بخرید! بنده ی فکر می کردم مسئولین ما خیلی هم به مادیات اهمیت نمی دهند و بیشتر عرفانی هستند تا پول پرست و پول دوست...! ولی خدا پدر انتشارات کتاب جمکران را بیامرزد که همینقدر از کتاب را هم در اختیار خلق الله گذاشته است. همینقدر از کتاب را هم خواندن الهامبخش است؛ بنده نگاه هم کردم ببینم کتبی در ای-شیعه از سید حسن نصرالله هست و دیدم که مثل اینکه نیست! کتاب دیگری حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصرالله حفظه الله هم دارند با عنوان بیانات قرآنیه که در ماه مبارک رمضان بوده است.

    بگذریم، برگردیم به مسئله ی خودمان در مسئله ی تغییر شکل رویه ی ریمانی جنس 2 یا 3 به دو رویه ی ریمانی جنس یک. بنده نمی دانم چرا به نظرم می رسد که این را می شود تبدیلش کرد به همین مسائلی که داشتیم ما از نوع دو مشاهده گر بر سر دو طرف یک قطری از قطرهای کره ی زمین یا حتی کره ی سماوی که دارند پدیده ای واحد را مشاهده می کنند و سعی هم دارند که با هم تماس بگیرند و ارتباط داشته باشند؛ و حالا اگر ارتباط آنها قطع شده و تماس نتوانند بگیرند چه می شود؟ آیا مسئله می شود از نوع دفورماسیون رویه ی ما به دو رویه ی ریمانی که هر کدام از جنس یک است؟ یا حتی سه رویه ی ریمانی از جنس یک که هر کدام به حرکت جوهری خود دارند ادامه هم می دهند و حالا یکی هم زمین است و دیگران هم دو مشاهده گرهای ما!

    خوب، شما اینجا یک مسئله ای را اینچنینی بخواهید در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مطرح کنید هم چه می کنید؟ بعضی یحتل اشکال کنند که شما نمی توانید یک سیاه چاله ای را تعریف کنید که حتی زمین هم نداریم و بلکه هیچ چیزی دیگر هم نداریم و مشاهده گر می افتد توی یک خلائی که حالا چطور از توی این انتنگلمنت بتواند خارج شود یا نشود و به حالات بالاتری از این حالت خلائی وارد شود؟ مثلاً فرض بفرمایید که هر جایی که هستید، همانجا مرکز همه ی عالم است. حتی اگر شما در منتهی الیه کره ی سماوی واقع هستید، فرض را بر این بگذارید که در مرکز همه ی عالم واقع شده اید به عنوان مشاهده گری که دارد پدیده های عالم هستی را مینگرد. البته اینکه کجای عالم واقع هستیم، این می تواند از لحاظ مشاهده های پدیده های ما هم مهم واقع شوند. مثلاً اگر در فضا-زمان تهران واقع هستیم، می توانیم با مشاهده گری در مکه ی مکرمه سر ظهر تماس بگیریم و ببینیم که آفتاب چه زاویه ای را با کعبه می سازد؛ آنگاه از طریق روبیکا هم یحتمل بتوان با هم ارتباط برقرار کنیم که چطور این زاویه در مکه با زاویه ای که آفتاب با شاخص ما اینجا در تهران سر ظهر می سازد تفاوتها دارد و مثلاً اگر آفتاب دقیقاً در روزی از روزها همانطور که قبلاً هم بحثش رفته بوده است قائم شود بر کعبه در مکه ی مکرمه در مسجد الحرام، آنگاه سایه ی شاخص در تهران دقیقاً سمت قبله را نشان خواهد داد. و این در دو روز در سال اتفاق هم می افتد. و لذا ما مطمئن هم می شویم که کی و به کدام سمت می توانیم نمازمان را بخوانیم.

    و اما حالا حساب هم کنید که عموماً کوواریانتی <g_\mu\nu=0> هم شود و ما در همان خلاء بخصوصی که گفتیم واقع هستیم. خوب، حالا حساب کنید که دیگر زمینی هم نداریم و بلکه خورشیدی هم نیست که آفتابی باشد که بر زمین هم بتابد و حتی ستارگان هم کجا هستند؟ پس یحتمل بعضی اشکال کنند که آنگاه پس شما دیگر چه دارید و چه را دارید مشاهده می کنید و حتی چطور هم می خواهید نمازتان را بخوانید و اقامه فرمایید که یحتمل جویای قبله و سمت آن باشید؟

    البته اینجا نکته این است که اگر هنوز مختصاتتان همان مختصات قبلی است که روی زمین تشریف داشتید، اینجا می توانستید باز هم یحتمل مکان قبله را نیز روی زمین محاسبه کنید و جهت آنرا محاسبه کنید. ولی اگر مثلاً در منتهی الیه کره ی سماوی واقع هستید، آیا شما مشاهده نخواهید کرد که زمین همینطوری در حرکت جوهری خود دارد بدور خورشید می گردد و بلکه قبله هم در شبانه روز در حال گردش به دور خود است همانطوری که زمین دارد حول خود نیز در شبانه روز می گردد و با آمدن و رفتن فصلها هم باز نکاتی هست که باید در جهت قبله ملاحظه کنید. یعنی دیگر مسئله فقط این نیست که شما رفته اید قطب شمال یا جنوب و می خواهید جهت خود را نسبت به شبانه روز بسنجید که کی ظهرتان می شود و کی مغرب و اعشاء و بلکه صبح هم هست که به نماز بایستید چرا که روزها آنجا خیلی نسبت به زورهای مکه ی مکرمه و مدینه ی منوره طولانیتر هم می توانند باشند همینطور که شبها. پس حالا که مشاهده گر در مکه ی مکرمه و مسجد الحرام و نزد کعبه و همینطور در منتهی الیه کره ی سماوی در یک آن می توانند تغییر مختصات دهند و جایشان را با هم عوض کنند مسئله چطور می شود؟ همانطور که گفتیم از دیدگاه مشاهده گر در منتهی الیه کره ی سماوی قبله آیا مدام در حال گردش نخواهد بود؟ حالا حرکتهای زمین حول خودش را داریم و حرکت زمین حول خورشید در منظومه ی شمسی را داریم و حتی حرکت کل منظومه ی شمسی و کهکشان راه شیری را داریم در کل عالم که ما آنجا به نظاره ی همه ی اینها نشسته ایم. و دیگر پلیسی هم نخواهیم داشت که اگر بروید نزدیک پادگانی در راه ازگل به لواسان و یک مرتبه متوجه راه شیری شده اید و از سفینه ی فضایی یا زمینی خود بیرون می آیید که این کهکشان را مشاهده کنید، بفرمایند اینجا داری چه می کنی؟ مواد مخدر با خودت داری؟ ببینم کجا آن را انداختی؟ و حالا بیا و ثابت کن که بابا داشتم راه شیری را نگاه می کردم! ببین؛ خودت ببین!!! و چرا؟ چون که خوشبختانه رفته اید در انتهای کره ی سماوی و آنجا دیگر کسی را ندارید که مزاحم شما شود چون خلاء محض است؛ یا دارید؟!

    حالا شما خودتان راجع به این مسئله فکر کنید و آزمایش فکری و گدنکن اکسپریمنت برای خودتان درست کنید و حلش کنید. و اما بنده یک راه که بنظر خودم می رسد را برایتان عرض می کنم. چون، فواصل از میان برداشته می شوند و مثلاً مشاهده گر خورشیدی خودش می تواند برود روی کره ی خورشیدی و شمسی و مهری از نزدیک همه ی پدیده ها را هم مشاهده کند و  یحتمل هم پی ببرد که مهری مهران دو تایی است یا بلکه از وحدت یگانی برخوردار هم هست؛ و حتی به این مسئله ی بین مدیری و راننده اش به عنوان مشاهده گری بالاخره خاتمه دهید که آیا مشاهدات را به مدیری عرض کنم یا به راننده اش و مدیر و استاد و بلکه حتی راننده ی معمولی حتی رئیس مجلس!

    و حالا که مثلاً در خلاء منتهی الیه کره ی سماوی واقع هم هستید و با قبله ای که حالا یک موقعی لااقل از همه ی آنات که همه و همه هم مثل هم هستند مواجه بودید و هستید و خواهید بود، یک راهش این است که قبله را در مسجد الحرام منتقلش کنید به قلب مبارک خودتان و نمازی را کاملاً با حضور قلبی را سعی بفرمایید بجا آورید. و خوب، بعضی یحتمل اشکال می کنند که کدام زمین که بر آن بایستیم یا بر کدام خاک هم سجده کنیم در این خلاء؟ بعضی یحتمل اشکال کنند که به قلبت خوب توجه کن! خاک تربت امام حسین سلام الله علیه را آنجا با خود نبرده اید و با خود ندارید که بر آن سجده کنید؟ و اگر خاک کربلا را یافتید، کربلا و عاشورا را نیز ندارید آنچنان که کل یوم عاشورا کل ارض کربلا که در آنجا حاضر شده و آن امام همام و یارانش را یاری کنید و بلکه به نماز بایستید و شهادت دهید که قتل الحسین عطشانا؟ و همه ی ائمه ی اطهار علیهم السلام و همه و همه ی پیامبران و خاتم الانبیاء صل الله علیه و آله و سلم را هم در قلبتان نمی یابید؟

    البته یحتمل بعضی اشکال کنند که گفتنش آسان است؛ ولی مسئله در عمل فرقها می کند و بلکه کروناویروسها و انتنگلمنتها داریم و .... بنده هنوز مانده ام که تریس فرم چرن-سیمونز در نظریه های چرن-سیمونز به چه کارها می آید! و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اینجا با اسفار اربعه ملا صدرا چطور همجوان می شود و بلکه بوی خوش تلاوت قرآن کحا رفته است و خوش بو کردن دهان با صلوات کجا است و...؟ و بنده خوفم از آن است که همه برگردند یواش یواش سر کارهایشان و ما هنوز از رفتن به مساجد و حسینیه ها و امامزاده ها و حرم ائمه ی اطهار علیهم السلام محروم هم بمانیم! خدایا ما را آدم کن بلکه نماز در حرم ائمه ی اطهار علیهم السلام و حسینیه ها و مساجد و خانه ی خدا نصیبمان شود. بنده ی حقیر رفتم نماز که خیلی خیلی دیر شد. خوشا آنان که دائم قلبا و حضورا همه جا در نمازند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    فَلِذَٰلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّـهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّةَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّـهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ ﴿الشورى: ١٥﴾

     

     خب یک بخش این حقایق عبارتند از منظومه‌ی معرفتیِ اسلام، که منظومه‌ی معرفتی اسلام یعنی نظر اسلام درباره هستی، درباره‌ی انسان، درباره‌ی نقش انسان در عالَم، درباره‌ی ذات اقدس پروردگار، درباره‌ی صفات و اسمای الهی که در دعای کمیل میخوانیم: مَلَأَت اَرکانَ کُلِّ شَیء، یا در دعای ماه رجب میخوانیم: بِهِم مَلَأتَ سَمائَکَ وَ اَرضَک، که درباره‌ی مسیر انسان در دنیا و پس از مرگ و امثال اینها حقایق بسیار مهمّی هست و اینها سلسله‌ی معرفتی اسلام، منظومه‌ی معرفتی اسلام هستند؛ اینها را به بشریّت تعلیم میدهد و انسانها را هشیار میکند و بیدار میکند.

     یک بخش دیگر از این حقایق، منظومه‌ی ارزشیِ اسلام است، ارزشهایی که اسلام آنها را تثبیت کرده است، یعنی به عنوان ارزش آنها را شناخته است؛ که آحاد مردم و جوامع مردمی موظّفند خودشان را به این ارزشها نزدیک کنند [و به سمت آنها] پیش ببرند؛ سعادتشان در این است. از مثل خلقیّات فردی که انسان دارای صبر باشد، دارای حلم باشد، دارای گذشت باشد و امثال اینها که صفات فردی انسانها است، تا مفاهیم عمومی و زندگی‌ساز مثل آزادی، مثل عدالت اجتماعی، مثل کرامت انسانی، مثل سبک زندگی؛ اینها جزو آن سلسله‌ی ارزشهای اسلامی است که در اسلام بیان شده و تفهیم شده به ما. یک عدّه‌ای بخطا تصوّر میکنند که این مفاهیم رایج مثل عدالت اجتماعی و آزادی و مانند اینها از غرب به عالَم اسلام آمده است، یا متفکّرین اسلامی اینها را از غربی‌ها یاد گرفته‌اند؛ این کاملاً اشتباه است. غرب سه چهار قرن بیشتر نیست که با این مفاهیم آشنا شده؛ از بعد از رنسانس با این مفاهیم آشنا شده است؛ در حالی که اسلام ۱۴۰۰ سال قبل از این، این مفاهیم را به طور روشن در قرآن بیان کرده است؛ با این تفاوت که غربی‌ها که اینها را مطرح کرده‌اند، هیچ وقت صادقانه به آن عمل نکرده‌اند -نه به آزادی عمل کردند، نه به عدالت اجتماعی عمل کردند- [آنها] گفتند و عمل نکردند؛ [این مفاهیم] در اسلام بود و در زمان پیغمبر عمل شد. این عبارت «اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم»،(۷) مال قرآن است دیگر؛ دستور پیغمبر این است که اجرای عدالت بکند؛ این همان عدالت اجتماعی و عدالت همه‌جانبه است؛ یا [میفرماید]: اِنّا اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ  لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۸) یعنی اصل بعثت همه‌ی انبیا و ارسال رسل و کتب برای این بوده است که قسط -یعنی همین عدل اجتماعی، عدل اقتصادی- در بین مردم برقرار باشد؛ بنابراین اینها مفاهیم قدیمیِ اسلامی است.

     یا در مورد آزادی؛ این بیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهج‌البلاغه، هزار سال قبل از طرح مسئله‌ی آزادی در کشورهای غربی مثل فرانسه یا جاهای دیگر است که میفرماید: لا تَکُن‌ عَبدَ غَیرِکَ‌ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّا؛(۹) از این روشن‌تر دیگر چه میشود؟ یعنی انسانها حُرّند، آزادند؛ آزادی شامل همه‌ی انواع آزادی میشود. 

    ...

     من در صحبتهای اخیر چند بار تکرار کرده‌ام که کشور بایستی قوی بشود؛(۲۰) قوی شدن کشور جزو هدفهای ما است. این هم از خطوطِ اصلیِ نسخه‌ی بعثت است؛ این هم از بعثت گرفته شده؛ این هم از قرآن گرفته شده. قرآن میفرماید که «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة»؛(۲۱) هر چه میتوانید قوّت را زیاد کنید. حالا این قوّت در وهله‌ی اوّل، در نگاه اوّل، ممکن است قوّت نظامی به نظر برسد، لکن ظاهراً خیلی وسیع‌تر از دامنه‌ی قوّت نظامی است. ابعاد قوّت ابعاد وسیعی است؛ ابعاد اقتصادی دارد، قوّت اقتصادی، قوّت علمی، قوّت فرهنگی، قوّت سیاسی -که زمینه‌سازِ قوّت سیاسی، استقلالِ سیاسی است- و قوّت تبلیغی. با گذشت زمان، عرصه‌های دیگری برای تقویت کشور و ملّت به وجود می‌آید. فرض کنید امروز حفظِ جمعیّتِ جوانِ کشور یکی از ابزارهای قوّت است؛ اینکه بنده زیاد روی موالید تکیه میکنم، به خاطر این است. کشور ما امروز کشور جوانی است؛ اگر چنانچه موالید در این کشور به قدر لازم و به قدر کافی تولید نشوند -که الان به قدر کافی نیست- چند صباح دیگر، چند سال دیگر نسل جوان در کشور کمیاب خواهد شد. آن وقت کشوری که در آن جوان کم است، پیشرفتش [هم] کم است. یکی از ابزارهای قدرت حفظ اکثریّت جوان در جامعه است. یا امروز قوّت در فضای مجازی حیاتی است؛ امروز فضای مجازی حاکم بر زندگی انسانها است در همه‌ی دنیا؛ و یک عدّه‌ای همه‌ی کارهایشان را از طریق فضای مجازی پیش میبرند؛ قوّت در این [زمینه] حیاتی است. یا مثلاً قوّت در زمینه‌ی بهداشت و درمان حیاتی است؛ که بحمدالله در این زمینه محقّقین‌مان و پزشکانمان و کسانی که در این راه خبره هستند کار زیادی انجام داده‌اند.

    ...

    از جمله‌ی موضوعات مربوط به کرونا که بد نیست من این را اینجا بگویم، این است که سران آمریکا چند بار تا حالا گفته‌اند که ما حاضریم از لحاظ درمان و دارو به شما کمک کنیم؛ چند بار تکرار کرده‌اند که فقط شما از ما بخواهید تا به شما از لحاظ دارو و درمان کمک کنیم. این جزو آن حرفهای بسیار عجیب است که به ما میگویند که از آنها درمان بخواهیم و دارو بخواهیم. اوّلاً خودتان دچار کمبودید؛ الان خبرهایی که از آمریکا میرسد، یعنی حرفهایی که خود آمریکایی‌ها میزنند، شهردار فلان شهر، رئیس بهداری فلان نقطه، رئیس بیمارستان فلان ایالت، خودشان دارند صریحاً میگویند که دچار کمبودهای وحشت‌آوری هستند؛ هم از لحاظ وسایل پیشگیری در بُروز بیماری، از ابتلای به بیماری، هم در دارو و مانند اینها. اگر چیزی دارید و دستتان باز است صرف خودتان بکنید. ثانیاً شما آمریکایی‌ها متّهمید به اینکه این ویروس را شما تولید کرده‌اید؛ من نمیدانم چقدر این اتّهام حقیقی است، امّا وقتی این اتّهام وجود دارد کدام عاقلی به شما اعتماد میکند که شما بیایید برای او دارو بیاورید؛ ممکن است داروی شما یک وسیله‌ای باشد برای اینکه این بیماری را بیشتر گسترش بدهد. هیچ اعتباری ندارید؛ به شما اعتمادی نیست. ممکن است یک دارویی را شماها تجویز کنید، یا وارد کشور بکنید که این ویروس را ماندگار کند و مانع تمام شدنش بشود؛ یعنی اگر چنانچه این تهمت درست باشد و شما این ویروس را به وجود آورده باشید، این کارها از شماها بر می‌آید. یا اگر کسی را به عنوان درمان‌کننده و پزشک بخواهید بفرستید، ممکن است او بخواهد بیاید اینجا، اثر عملی سمّی را که تولید کرده‌اند را از نزدیک ببیند؛ چون گفته میشود که با استفاده‌ی از آشنایی‌های ژنتیک ایرانی که از وسایل مختلفی به دست آورده‌اند، یک بخشی را بالخصوص برای ایران درست کرده‌اند؛ خب این ممکن است بخواهد بیاید ببیند که اثرش چگونه شد؛ اطّلاعات خودشان را تکمیل کنند و دشمنی خودشان را بیشتر کنند؛ بنابراین این حرفی نیست که کسی از ملّت ایران این را قبول کند.

     

    https://www.leader.ir/fa/speech/24396/

     

     

    یک نکته ای که در مورد "وحدت شخصی وجود" عرفانی توکلی-طاهری اگر در مجله حکمت و فلسفه  جستجو کنید می فرمایند این است که خود مراتبی ندارد و بلکه ظهوراتش است که مراتب می پذیرد. و لذا می بینیم که فضا-زمان می فرمایند در نسبیت عام وقتی دو مشاهده گر داریم انحنائی را می پذیرد که ناشی از تفاوت دیدگاه های آنها است از مشاهده ی پدیده ای واحد! البته این دیدگاه دیگری است که کلاً بیایید حساب کنید که پایینترین حالت ممکن کوانتومی گرانشی در کدام خلائی است که واقع می شود؟!

    یک دیدگاه دیگر این است که قدرت داشتن و قوی بودن هم خیلی خوب است هر چند که همه ی ما هم دچار انواع ضعفهایی هستیم و فقط از راه توحید و بندگی خدا است که می توان بدان قدرت لایزال الهی پی برد و سر تعظیم در پیشگاه خدای سبحان فرود آورد و بنده ی غیر او را نشد. حتی اگر دو مشاهده گر داشته باشیم که در سر دو قطر کره ی زمینی یا بلکه کره ی سماوی واقع شده باشند و بخواهند با هم تبادل اطلاعات کنند، یحتمل اینها مشکلدار خواهند شد خصوصاً آنجایی که حالت خلائی گرانش کوانتومی را هم در نظر بگیریم که عموماً آیا با کوواریانس روبروییم یا عدم آن: <g_\mu\nu=0>؟ و یک راهش این است که در خلائی واقعیم که مشاهده گر به عنوان خلاء پایینترین حالات گرانش کوانتومی را می تواند در آن تجربه کند و حتی حس بویایی اش هم خیلی خوب می شود و مشاهده گر دیگری هم نیست که برای او اختلالاتی را در نظر بگیرد یا حتی از راه های عدم اختلالی نیز وارد شود. و لذا خودش می شود و خودش و لا غیر. 

    البته این مسئله تا یک حد خیلی زیادی می تواند از روی توهم و تخیلات باشد همانطوری که خیلیها یحتمل اینچنین هم ایراد می کنند و تا آن امام همام عزیزمان را هر چند هم که در غیبت است نیابیم کارها درست نخواهند شد. به هر حال، اگر پسر خاله ای باشد که حتی خیلی هم مایل نباشد که برای پسر خاله ی خود نان یا نفت بخرد و بگیرد و بیاورد یا لااقل سوالش را کند که نون نمی خوای؟ نفت نمی خوای؟ خوب مگر چیه؟!!! یحتمل لااقل امکانات دیگری داشته باشد که مفید باشند مثل اینکه مثلاً یحتمل همانطور که گفته شد مثلاً دکتر یا مهندس یا هنرمند هم باشد. یا فرهیخته باشند و بتوان از وجودشان مستقیم و غیر مستقیم بهره مند شد. و اگر غیر از این می بود که خواهران و برادران ایمانی و بلکه خواهران و براداران و فامیل خونی ما همه و همه هابیلی و قابیلی می شدند و به قصد کشت کشتار و قتال یحتمل همدیگر را همه و همه را از پای در می آوردند. و لذا نمی توان هم گفت و حاشا هم کرد که چنین ناکجاآبادهایی را هم نداریم حتی اگر کرونایی هم باشند.

    و اما مسئله ی دیگر اینجا است که اگر نه نان و نه نفت و نه حتی زمین هم کسی نه می خواست و نه وجود خارجی داشند و فقط یک خلاء و بلکه بسیاری خلائهای دیگری هم داشتیم، باز دچار یک هندسه و اخلاق درونی می شدیم که خود انواع (ابر)تقارنهایی را دارد که باز آن وحدت وجودی شخصی را از بین نمی برد هر چند که مراتب ظهورات گوناگونی هم دارند و بلکه همه و همه از همان وجدت وجودی شخصی هم هست که نشات می گیرد. و این نیست و به مسئله های مکارم اخلاقی و معرفتی و عرفانی و نظریه های ریسمانی و ام و اف و هندسه ی ناجابجایی نمی رسیدیم  مگر اینکه آسمانی شدن مسئله با وجود مبارک حضرت بقیت الله الاعظم است که تحقق می یابد حتی در غیبت هم که تشریف داشته باشند! 

     یعنی نه فقط برای اینکه فمنیستها هم خیلی ناراحت نشوند و بلکه اصلا کلاً فرض بفرمایید که کره ی زمین و زمان و منظومه ی شمسی و کهکشهانها را به نقطه ای هم حتی تشبیه نفرمایید؛ و هر چه هست نیز هم او است. به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است، عاشقم بر همه عالم که همه عالم از او است. و آنگاه است که می توان به حریت رسید و آزادگی را تجربه کرد وقتی که بخواهیم به یاری او بشتابیم آنطور که مایل باشیم از این طرف دنیا و این سر قطر زمین بپریم آنطرف قطر زمین یا حتی برویم به قطب جنوب و مثلاً آزمایشات آیس کیوب را انجام دهیم یا ببینیم سوپرکامیوکاند چه می گوید و در ال اچ سی چه می گذرد یا فرمی لب و تواتران چه می کنند یا آی پی ام خودمان در حالی است یا ....؟ بله و اما مسئله با همه ی این احوال بعضی اشکال می کنند که این که نشد! این که خلاء نیست؟ تو داری کلک می زنی و همه را به حساب خودت می خواهی تمام کنی. خیر؛ مسئله این است که آن گلمان را بیابیم و همه و همه را به او ارائه دهیم. یعنی امامت پس کو؟ با اینکه خودت و خودت و خودت هم هستی؛ چطور است که در رحم مادر جنین خودش است و خودش است و خودش است؟ و آیا وقتی روی زمین آمد دیگر آسمانی نمی شود؟ یا از اولش هم آسمانی نیست؟ و بلکه زمینی است و زمینی است و زمینی و لا غیر؟ بنده ی حقیر عرضم این است که حتی این مسئله را اینطور عنوان کردن با اصول روانشناسی هم نمی سازد. یک دورهمی معمولی هم بگیریم مطمئناً چنین چیزی را قبول نمی کنند!

    اتفاقاً بنده ی حقیر یک چیزی که از دانشگاه ایست بای هیوارد یادم هست این بود که مخزن کتابهایش طوری بود که در معرض دید دانشجویان بود و طوری نبود که می بایستی کتاب را از کتابدار صرفاً تقاضا کنید. و آنجا بود که بنده مجلدهای مکانیک سماوی مارکی دو پیر-سیمون لاپلاس را دیدم که اتفاقاً پنج جلد هم هست و حالا دیگر از لحاظ تاریخی شده است مکانیک کلاسیک. و هنوز هم می شود خیلی جذاب است که از همینجا در تهران اینترنتی به متن آن از طریق آرشیو کتابخانه ی کنگره می توان دست یافت. و یحتمل مکانیک تحلیلی لاگرانژ را هم بتوان یافت. البته اینها در ریاضی فیزیک مدرن نیز جاهای خود را باز کرده اند و مدام با اوپراتورها یا معادلات لاپلاس و لاگرانژ و هامیلتونی اینجا و آنجا برخورد می کنیم و بلکه در گرانش کوانتومی نیز راه باز کرده باشند. مهم اینجا این است که وقتی انسان می خواهد از این خلائی که در دور و بر خود یحتمل احساس می کند و می خواهد بیرون بیاید، چطور آن آزادگی خود را حفظ کند و بلکه آزادگی دیگران را نیز صلب نکند و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت خاتم الانبیاء و خدای سبحان را با جهانی شدن حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز یاری کند ان شاء الله. اینجا یحتمل اشکال کنند که مثلاً کدام کرونای خلیفة الله و لذا ما کرونا را شکست می دهیم؟ ما اصلا خودمان کرونا را ساخته ایم و خودمان هم وقتی دیدیم که کار دارد خیلی خراب می شود و مسئله جهانی شده است گفتیم خودمان هم مبتلا شده ایم و مثلاً  داروها و مولتی ویتامین خوبها را خودمان مصرف می کنیم و می خوریم و بدهایش و تاریخ گذشته هایش را می دهیم به بقیه و جهان سومیها و تحریم شده ها و .... این همان است که می فرمایند تو چطور حاضری مردم را اینچنین به بردگی بکشانی و حال آنکه آنها حُر و آزاده آفریده شده اند؟ و این دلیلش نمی تواند غیر از این باشد که خود ادعای قدرت و قوی بودن و نزد خدا بودن دارد و دیگران را می خواهد کمتر از دیگران ببیند و زیردست خود به حساب آورد و همه و همه چیز را برای خودش بخواهد. و حاضر هم نیست که ذرة المثقالی هم آسمانی شود و بلکه بشر جایگاهی و مکانی آسمانی هم دارد، هر چند که برای خودش به چنین چیزی خیلی هم تظاهر کند. به هر حال، مسئله را هر جوری بدان بنگرید، و هر چقدر هم از مجموعه ای از مشاهداتی که قابل هضم هستند حساب کنید، خیلی خیلی هم آسان نمی تواند باشد و بلکه کارها می خواهد. قبل از اینکه باز اشکال شود که سرماخوردی و سرماخوردگی داری؟ کاری ندارید؟ باز دیر شد دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ۱. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّـهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿آل عمران: ١٠٣﴾

    ۲. ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّـهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّـهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّـهِ وَیَقْتُلُونَ الْأَنبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُوا یَعْتَدُونَ ﴿آل عمران: ١١٢﴾

    ۳. وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ﴿ق: ١٦﴾

    ۴. فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ ﴿المسد: ٥)

     

     

    هفتم [صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام]

    در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن بخواند این صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام را

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

     

    هشتم [مناجات شعبانیه]

    بخواند این مناجات مرویه از ابن خالویه را که نقل کرده: و گفته این مناجات حضرت امیر المؤمنین و امامان از فرزندان او علیهم السلام است که در ماه شعبان مى‌خواندند

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اِسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لاَ یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلاَنِیَتِی وَ بِیَدِکَ لاَ بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی

    ...

    إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ  إِلَهِی وَ اِجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاَحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلاَلِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ اَلْإِیَاسِ وَ لاَ اِنْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ إِلَهِی إِنْ کَانَتِ اَلْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی اَلذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی اَلْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی اَلْغَفْلَةُ عَنِ اَلاِسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی اَلْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلاَئِکَ إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى اَلنَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى اَلْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لاَ یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لاَ یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لاَ یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ اَلْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خَائِفاً مُرَاقِباً یَا ذَا اَلْجَلاٰلِ وَ اَلْإِکْرٰامِ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً و این از مناجاتهاى جلیل القدر ائمة علیهم السلام است و بر مضامین عالیه مشتمل است و در هر وقت که حضور قلبى باشد خواندن آن مناسب است

     

     

    ذکر صلوات بر آن حضرت

    :

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ مؤلف گوید که شیخ مفید بعد از نقل زیارت سابق که اول آن

    اَللَّهُ أَکْبَرُ اَللَّهُ أَکْبَرُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ [156]بود فرموده که به روایت دیگر منقول است که مى‌گویى بعد از داخل شدن در سرداب مقدس

    اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَقِّ اَلْجَدِیدِ [157]پس زیارت را نقل کرده تا نماز زیارت آنگاه فرموده پس دوازده رکعت نماز زیارت مى‌کنى هر دو رکعت به یک سلام و مى‌خوانى بعد از آن دعایى را که از آن حضرت روایت شده:

    اَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ

     

     

    خیلی ذکر صلوات بر محمد و آل محمد توصیه شده است آنچنان که آیه ی مبارکه نیز می فرماید ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما؛ اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. قبل از اینکه مسجدها هنوز ببندند بدلیل مسائل فاصله های اجتماعی کروناویروسی و حتی قبل از اینها، ما کلاه زردی بر سر و با علامت سی اس یو (که خیلی هم معلوم و مفهوم نبود منظور دانشگاه ایالتی کلرادو یا کالیفرنیا است) و با پسرخاله یک باره رفتیم یک پنجاه هزار ریالی یا نمی دانم یک پانصد هزار ریالی را خرد کنیم از موسسه ی اعتباری و مالی قرض الحسنه ی امام المامون که هنوز آن زمان سر کوچه ی پایینی بود و هنوز خیلی به کوچه ی ما نزدیک هم نشده بود. همینطوری که نشسته بودیم نوبت ما شود و صندوقداری ما را صدا بزند یا یحتمل هم هنوز نشسته بودیم که توجه مان یک خواهری را یحتمل خیلی هم دیو و دلبری جلب کرد که اتفاقاً چادرش را هم بنده خدا پشت رو پوشیده بود. و اتفاقاً رفتیم نزد او و عرضه داشتیم که چنین است و اتفاقاً او هم که خود خیلی نکته سنج بود صاف و پوست کنده فرمودند که دست بر قضا حاج آقا نگو حضرت عالی نیز عبایتان را پشت رو روی دوشتان انداخته اید. بنده نگاه کردم و به خودم آمدم دیدم بنده ی حقیر که اصلا عبایی به دوش ندارم و نگو پسرخاله است که قبایش را پشت و رو زیر عبایش پوشیده و نمی دانم چطور این خواهر ما تا این حد هم نکته سنج بودند. و لذا زودی به پسرخاله گفتم که قبایت را زودی برو یواشکی درست کن تا همه نفهمیده اند.

    خلاصه همین شد که ما دستگیرمان هم شد که این خواهر ما همان دیشبش از مگادیشو پایتخت سومالی و نه سودان تشریف آورده اند تهران و هنوز از جتلگ سفرشان هم خیلی بهبود نیافته اند و بلکه تا حدود زیادی هم گیج و منگ تشریف دارند و برای همین هم بوده که چادرشان پشت و رو شده بوده است. ولی ما که با کمی فاصله هم با ایشان نشسته بودیم باز مثل بانک پارسیان این دفعه هم دستگیرمان شد که ایشان نیز این دفعه شاگرد خود استوارت اسمیث در دانشگاه ایست بای هیوارد هم بوده اند. و بنده که آن دفعه خیلی تعجب زده و سورپریز شده بودم این دفعه اصلا به روی خودم چندان هم نیاوردم. و اتفاقاً خیلی هم دلم می خواست از ایشان هم بپرسم که آیا آقای پیرعسلی گوش شما را هم نپیچانده بوده است؟ و لذا دیگر وارد این قضایای خیلی پیش پا افتاده و مبتذل نشدم و خودم را خیلی تابلو نکردم و بلکه پرسیدم حالا شما اینجا چه می کنید همشاگردی قدیمی؟ ایشان فرمودند که خانوادگی یک کارخانه ی تولید سم آفات کشاورزی و حشره کشها راه انداخته اند و می خواسته اند اسمش را هم بگذارند بیژن و بلکه دلپذیر ولی به ایشان ایراد شده است که مگر صدا و سیما که تماشا می کنید و تبلیغات می دهد فقط مات و مبهوب صلوات فرستادنهای خودتان هستید و متوجه نیستید که بیژن و دلپذیر و بهروز اسمهایی است که برای مواد غذایی انتخاب شده است و خیلی هم دلپذیر و خوشآیند نخواهد بود که این اسمها را برای کارخانه ی حشره کشی انتخاب کنید. و لذا استخاره کردیم و یک خورهایی متوجه شدیم که کارخانه ی زهرماری بهتر است؛ ولی چون موسسه ی اعتباری امام المامون به ما اعتباراتی نمی داد برای زهرماری، کارخانه ی سمسازی کشاورزی و حشره کشی آستان را انتخاب کردیم. و حالا هم آمده ام که تقاضای قرض الحسنه کنم چرا که یحتمل امام رضا علیه السلام راضی نبوده اند که اسم آستانه روی آن بگذاریم و یحتمل همان بیژنی و بلکه حتی روغن بنفشه ای یا چیزی دیگر می گذاشتیم بهتر هم می بود. این جوری انگار خود امام رضا علیه السلام نشسته اند پشت نیسان و با پسرخاله آمده اند سراغ ما که یا سمهای ناشی از زهرماریها و مواد مخدر قاچاق را یک جا هم قی می کنی یا آنقدر با اتومبیلمان برایت اختلال درست هم می کنیم تا اتوماتیک همه را خودت یک کاریش بکنی. و خلاصه معلوم شد که ایشان یعنی این خواهر ما از شاگردان مرحوم جلال آل احمد و سیمین دانشور در دانشگاه تهران هم بوده اند و دورا دور و حتی بعضی وقتها از خیلی نزدیک صادق هدایت و بلکه بوف کور او را هم می شناخته است. و بنده ی حقیر خیلی سعی کردم به ایشان توصیه کنم و بلکه امر به معروف و نهی از منکر کنم که توبه فرمایند و حتی سراغ کتابهای ممنوعه هم نروند هر چند که ایشان خودشان فرمودند که حاجی آقای هدایت را نمی پسندند؛ ولی نمی دانم چقدر هم موفق شدم.

    بگذریم مسئله ی ریسمانی و حبل الله المتین اینجا همانطور که عرضه شد در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به درجات و مراتب تجرد و انتزاع هم برمی گردد، یعنی اینکه مثلاً چرا اگر بیش از یک مشاهده گر داشته باشیم اصولاً ممکن است انحناهایی در فضا-زمان ایجاد شوند و بعد اگر یک مشاهده گر داشته باشیم آیا دیگر انحناها در نسبیت عام از میان برداشته خواهند شد و گرانش کوانتومی خیلی آسانتر هم می شود؟ البته بنده می خواستم عرض کنم که اتفاقاً گویا یک قضیه یا بلکه قضایایی هم هستند معروف به قضایای واینبرگ-ویتن که مربوط است به ابرتقارنهای حداکثری و سرنوشت ذرات با اسپینهای ماورای 2. 

    بنده این را هم عرض کنم که وقتی شما دارید مقاله یا سخنرانی ای را می خوانید و متوجه می شوید که یک چیزی را که در مقاله مستنداً به مقاله ای دیگر هم ارجاع داده شده است را درست متوجه نمی شوید، این یحتمل خودش نشانه ی بدی نباشد. می توانید به ارجاع مقاله یا کتاب یا سخنرانی مورد بحث رجوع کنید و بلکه مسئله تان را حل کند. اما اگر ارجاع مستندی هم نیافتید، یحتمل بدانید که مسئله یا خیلی باید بدیهی باشد و این شما هستید که به مبحث مسلط نیستید یا اینکه گاهی نیز مسئله می تواند خیلی هم سخت باشد مثل قضیه ی آخر فرما ولی همه فکر می کنند که این که چیزی نیست؛ یا اینکه برایشان مهم نیست که مسئله چیست یا گاهی هم سلسله ای از مسائل همه با هم ظهور می کنند که تا بیایید یکی را بفهمید دیگری را خیلی نمی فهمید و در آن دیگری یحتمل گیر می کنید! حالا شما مقاله ی هی-چول کیم- حوری-کریستینا ترازی- کامران وفا را هم که می خوانید و می رسید به اینجا که می گوید وقتی 32 ابرشارژ دارید، محتوای بدون جرم ماده خود به خود تعیین می شود را یحتمل بنظرتان برسد که این را از کجا آورده است؛ و حال آنکه خیلی هم حول این مسئله را رفرانسی نمی دهد. و لذا یا بنظرتان برسد که مسئله خیلی ساده است و می توان از آن براحتی گذشت یا اینکه اصولاً همینطوری به خواندن ادامه بدهید و از آن بگذرید! و اما بنده ی حقیر برای تمرین دنبالش کردم و مثلاً اینجا یک جواب اجمالی جالبی را می دهد:

     

    https://physics.stackexchange.com/questions/426344/why-is-there-a-

    maximum-number-of-supersymmetries

     

    و به قضایای واینبرگ-ویتن نیز ارجاع می دهد. البته اصل مسئله ی کیم-ترازی-وفا هم خیلی به این مسئله ی عنوان شده اینجا مربوط نمی شود.

    و لذا یحتمل هم خوب است که مردم به هم اظهار بدارند که گل مایی! آنچنان که یحتمل آن گلستان سعدی را لااقل دریابیم؛ البته اگر از گلمان شروع کنیم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف دارند و سعی کنیم که همه جا را آنگاه گلستان کنیم، این کارمان بر خلاف آنچه که بنظرمان یحتمل برسد به سلامت جسم و جان و روح و روانمان نیز کمک می کند آنچنان که اگر خداشناسی و پیغمبر و امام خود را تقویت هم کنیم، بالاخره متوجه خواهیم شد که هر چند هر کسی چقدر در کفر و شرک و نفاق خود آیا تا چقدر مانده است که نمی تواند امام خود را دریابد. ولی اگر همینطوری هم در کفر و شرک و نفاقش بماند، همان تک گل همه ی عالم را نیز هیچ گاه نمی تواند حتی ببوید و چه رسد به اینکه بخواهد خود کرونایی تاجگذاری هم کند و در میان همه ی خلائهایی که موجودند به کذب مدعی شناخت واجبی الوجودی و پیغمبری و امامت هم کند... و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را هم هر چه تلاش کنیم که به جایی برسانیم، و در میان ناکجاآبادهایمان در انواع تک قطبیهای مغناطیسی همینجوری باز درجا بزنیم همانطوری که گرانش کوانتومی را نیز درست درک نکنیم چرا که مانده ایم که چطور با یک گل همه جا را گلستان کنیم؟ .... قبل از آنکه خواهران و برادران ایمانی این بنده ی حقیر ایراد کنند که راست راستی که خیلی سرماخوردی، یحتمل بهتر است که کمی هم کمتر بنویسم و بلکه جای دیگری هم بنویسم! هی طوطی واری، به مستوران مگو اسرار مستی، حدیث جان مگو با نقش دیوار! بنده ی حقیر رفتم؛ بنده رفتم نماز! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَىٰ ﴿النجم: ٩

     

    هفتم [صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام]

    در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن بخواند این صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام را

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

     

    هشتم [مناجات شعبانیه]

    بخواند این مناجات مرویه از ابن خالویه را که نقل کرده: و گفته این مناجات حضرت امیر المؤمنین و امامان از فرزندان او علیهم السلام است که در ماه شعبان مى‌خواندند

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اِسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اِسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لاَ یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلاَنِیَتِی وَ بِیَدِکَ لاَ بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی

    ...

    إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ  إِلَهِی وَ اِجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاَحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلاَلِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ اَلْإِیَاسِ وَ لاَ اِنْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ إِلَهِی إِنْ کَانَتِ اَلْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی اَلذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی اَلْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی اَلْغَفْلَةُ عَنِ اَلاِسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی اَلْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلاَئِکَ إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى اَلنَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى اَلْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لاَ یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لاَ یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لاَ یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ اَلْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خَائِفاً مُرَاقِباً یَا ذَا اَلْجَلاٰلِ وَ اَلْإِکْرٰامِ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً و این از مناجاتهاى جلیل القدر ائمة علیهم السلام است و بر مضامین عالیه مشتمل است و در هر وقت که حضور قلبى باشد خواندن آن مناسب است

     

     

    البته نه فقط برای اینکه ما نشان دهیم که یک دورهمی ای داریم که هم فمنیستها و هم ولی فقیه مد ظله العالی و هم مراجع تقلید دامت برکاتهم و هم حوزویان و هم دانشگاهیان می توانند در آن شرکت کنند و بلکه تماشاچی آن باشند یحتمل خوب است اول به عنوان مقاله ای تمرینی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی به این مقاله ی دیگر وفا نیز بپردازیم یا لااقل آنرا اینجا ذکر کنیم چرا که به مسئله ی کاندو نیز یحتمل ابررسانایی مربوط شود(!):

    https://arxiv.org/pdf/1909.10453

     

    و خوب، مسئله ی دورهمی ما این بود که داشتیم دور دور هم می کردیم در میل به یک دورهمی ای که حالا دو نفر هم بیشتر نیستیم که می خواهیم سر یک میزی بنشینیم و اما چون یک صندلی هم بیشتر نداریم، یک حالت رقابت سالم یا بعضی هم اشکال کنند که رقابتش ناسالم است که کدام می تواند بنشیند و دیگری یحتمل مجبور هم باشد که بایستد. البته این را هم عرض کنم که هنوز ما این احتمال را هم می دهیم که این دو نفر در دو طرف قطر در دو طرف زمین واقع اند و بلکه یکی هم وارد هوا-فضاهای خارج از جو و مثلاً ایستگاه فضایی بین المللی شده باشد بخواهد مشاهدات سماوی خود را ثبت کند. ولی نکته این است که این هنوز یک دورهمی است چرا که اینها هر چقدر هم که از هم دور باشند می توانند با هم لااقل به سبک تلفنی قدیم یا به سبکهای واتز اپی جدیدتر و امثالهم تماس بگیرند و ارتباط برقرار کنند. در این رابطه بنده ی حقیر یک داستانی را عرض کنم که یک بار در بانک پارسیانی نشسته بودم که هنوز آنوقتها خیلی سال پیش هم بود و یحتمل 4 الی 5 سال و بیشتر هم بود که گذشته است و هنوز کروناویروس و اینها هم نداشتیم. و اتفاقاً لذا آقایی هم کنار بنده ی حقیر نشست یا بنده کنار او نشستم یادم نیست و منتظر نوبت بودیم که صندوقداری (بقول پارسیانیها کاربری) صدایم بزند. اتفاقاً سر صحبت هم باز شد. و دست بر قضا معلوم شد که ایشان هم هان دانشگاه ایست بی هیوارد کالیفرنیایی می رفته که بنده ی حقیر هم می رفته ام. و از قضا رشته ی ایشان رایانه و کامپیوتر هم بود. جالبتر این که استادی به نام دکتر روحپرور را هم می شناخت که بنده نمی دانم چطور آن رگ جیمز باندی ام گل کرده بود و از او پرسیدم آیا استوارت سمیث می دانی کیست؟ و ایشان گفت که بله! اسمتث با دکتر روحپرور دفترشان یکی بوده است. البته به عنوان دورهمی سر میز و صندلی دعوایشان هم نمی شده است چرا که یکی بیشتر صبحها می آمده سر کارش و دیگری بیشتر عصرها و بلکه یحتمل هم شبها. فقط اسماً هم دفتر بوده اند. یحتمل حتی نمی دانسته اند آیا ازدواج هم کرده اند یا مجردند و از همدیگر هم به عنوان دورهمی نمی پرسیده اند؟

    و اما اینجا به یک نکته ای از تجرد می رسیم که به عنوان فلسفه های تحلیلی و قاره ای می تواند کاربرد زیادی هم داشته باشد هر چند که سوال بسیار ساده ای هم بنظر برسد. و آن این است که اگر یحتمل توجه کرده باشید، بیشتر افرادی که با ریاضی و مخصوصاً ریاضی محض مثل جبر یا آنالیز یا حتی نظریه ی مجموعه ها و بلکه منطق ریاضی سر و کار دارند، اینها قضایایی را عنوان می کنند و بعد سعی و تلاش می کنند که قضیه را اثبات کنند. این است که یک کتابی مثل توپولوزی جبری اسپنیر را اگر باز کنید، می بینید که از اول تا آخرش دارید: قضیه و بعد اثبات. همین و حالا شاید هم یک سری تعاریف و لمها و امثالهم هم داشته باشید. 

    و خوب، حالا شما اگر یک مقاله ی ریاضی فیزیکی را باز کنید، خیلی این را نمی بینید که بگوید قضیه-اثبات، و سرتاسر مقاله اینطور باشد که قضیه اثبات. این یحتمل دلیلش این است که فیزیکیها در بکار بستن ریاضیات برای اهداف و انگیزه های خود یک ثوابی را می بینند که خود افراد درگیر ریاضی نمی بینند. همانطور که داستان دنیای مسطح "Flatland" آبت هم برایشان قابل تجرد باشد همانطور که دورهمی هم همینطور است.

    و لذا عرض بنده این است که درجات مختلفی هم داریم از تجرد و مجرد بودن سوای اینکه حالا کسی ازدواج هم کرده است یا نکرده است و حتی یحتمل یکی این ور زمین است و دیگری آن ور زمین است. و مثلاً یک تجردی هست که برای اینکه فیزیک را انتزاعی کند از ریاضیات استفاده می کند و بلکه حتی (ابر)رایانه ها را نیز بکار بندد. و اما یک وقت هم هست که انواع ابررایانه ها را هم در اختیار فیزیکیها قرار دهید، باز هم نمی دانند آنها را چطور استفاده کنند تا به آن درجه ای از تجرد برسند که مثلاً ریاضی فیزیکیها می توانند. و در نتیجه یحتمل بعضی اشکال کنند که شما لازم نیست که شازده کوچولو باشید که روی کره ی زمین گیر کرده است و هیچ کس را هم ندارد با او حرف بزند و لذا چون حوصله اش هم دارد سعی می رود مفاهیم ریاضی فیزیکی را با بکار بستن ریاضیات عالیه مجرد و بلکه انتزاعی اش می کند. 

    و در نتیجه بعضی یحتمل باز اشکال دیگری کنند که این نوع از تجردهایی را که شما چپ و راست در ریاضی فیزیک وارد می کنید و بعد می خواهید آنرا به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز وارد کنید، همین باعث می شود که در نظریه های شما شرک و کفر و بلکه نفاق هم وارد شود و آن مفاهیم عالیه ی حکمت متعالیه توحیدی را در نیابید هر چند که بنظر خودتان هم برسد که مثل اینکه دارم خیلی گرد و خاک می کنمها! 

    ولی این یک راه حلی دارد که نشان می دهد که مسئله ی کوواریانس و عدم آن که در آن آیا <g_\mu\nu=0> را هم دارید، چطور راه حلهای ریسمانی توحیدی درستی هم دارد که چطور هم در خلائهایی آیا واقعید؟! یعنی بالاخره شما این مسئله ی زمین به این گندگی در این وسط دورهمیتان را با همه ی محتویاتش می خواهید چه کنید وقتی توی این همه فواصلی که دورهمیها را از هم دور می کنند واقع می شوید؛ و حال آنکه هر کسی هم که بدتر از این حقیر دورهمی ای می گیرد که حتی صندلی ای هم درست و حسابی برای نشستن هم ندارد، هنوز آنقدر آتوریته و احساس قدرت می کند که بنظرش می رسد که دیگر هیچ ابرقدرت دیگری روی زمین هم وجود ندارد و بلکه منم که خود واجب الوجودم و نه اینکه حتی واجب الوجودی از واجب الوجودها هستم.

    حالا بنده ی حقیر راه حل را عرض می کنم و بعد مسئله را غیر دیو و دلبری سعی می کنیم حل کنیم. راه حل این است که ما گلمان را گم نکرده ایم و این هم نیست که گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل می رسم می بویم او را؛ و بلکه مسئله این است که همه ی عالم است و همین یک گل و دیگر هیچ. و لذا خلائهایی که حاصل می شود این است که آن گل را نه می تواند ببیند و نه می تواند ببوید. و آن گل هم نیست مگر امام زمان عجل الله فرجه الشریف. اللهم عجل لولیک الفرج. اللهم کن لولیک حجت بن الحسن.

    یعنی عرض بنده ی حقیر در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این است که حتی ریسمانی هم که به مسئله بنگریم می خواهیم درجه ی تجردی را بیابیم که به گلمان برسیم و لا غیر! خوب اینجا اگر فواصل هم در فضا-زمان برداشته شوند در این استعاره و مثال دیگر زمینی هم در کار نباشد، خوب در دورهمی دیگر سایه ی زمینی هم نیست که شب و روز را ایجاد کند و مسئله را سخت کند که حالا هزاران هزار سال بگذرد یا یک سال بگذرد یا یک روز بگذرد تا برسیم سر جای اول خودمان در دور دورهایمان. همه ی مشاهده گرهای دو سر قطر کره ی زمین خیالی ما همه و همه سماوی هستند و می توانند یک پدیده ای واحد را همزمان مشاهده کنند چرا که خود زمین دیگر مانع آنها نیز دیگر نیست. و لذا درجات مختلفی که از تجرد نیز اینجا موجود هست نیز می توانند ما را خیلی کمک کنند که وقتی دو مشاهده گر خیلی نزدیک هم شدند آیا حتی ممکن است که سر یک میز و صندلی و بلکه بقول معروف حتی روی زمین بهشان گفته شود که بچه جان بگیر بنشین! و آنها هم گوش می دهند و می نشینند و به درس و بحث و مکتب خود می پردازند. و الا اینجا حتی کروناویروس هم مسئله نیست که عرضه داشته شود که نخیر کروناویروس هم برای خودش شده است خلیفة الله و جان و مال بسیاری را ساقط می کند. یعنی یحتمل بعضی اظهار هم کنند که نخیر؛ همین کروناویروس است که امام است و باید هم امام زمانش را هر کسی بشناسد و لذا باید برود با او بیعت کند و از جمله با کروناویروس هم باید بیعت کند و اگر اجازه نداد و گفت بیا و با پایم بیعت کن و همانرا ببوس و ماچ کن و آنگاه با پایم هم بیعت کن. همه بفرمایند نه همین است. چاره نداریم فعلاً مسئله همین است که هست.

    نخیر؛ امام زمان ما گل ما است و لا غیر. همین هم هست که در غیر این صورت او را گم کرده ایم و دنبال چراغ و لامپ و فانوسی و کلیدهای گم شده مان می گردیم که آیا دست آخر هم گلمان را بتوانیم ببوییم و حتی پیدا کنیم؟ البته وقتی در این میان بسیاری هم نکینگیهای مغناطیسی در شبکه بندی لاتیسی خود داشته باشیم نیز یحتمل بازبهنجارش و گروه مربوطه ی آنرا یافتن یحتمل کار هر کسی نباشد و بلکه از تجردها و انتزاعات خاصی هم برخوردار باشد مسئله که آیا حل شود و آیا حل نشود؛ آیا محلی باید مسئله را حل کر یا آیا ناورداهایمان نه فقط محلی و بلکه جهانی هم هستند؛ .... دیر شد دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز! نزدیک بودم بگویم رفتم مسجد! ان شاء الله مساجد به زودی زود باز شوند. و بلاها نیز همه و همه به دور شود! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد وتقبل شفاعته و ارفع درجته.

    فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَىٰ ﴿النجم: ٩

     

    یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ ﴿١﴾ یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَىٰ وَمَا هُم بِسُکَارَىٰ وَلَـٰکِنَّ عَذَابَ اللَّـهِ شَدِیدٌ ﴿٢﴾ سوره مبارکه الحج

     

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

     

     

    یک مسئله ای که در مورد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی داریم این است که امام المستضعفین یحتمل برایش وضعیتی رخ دهد که از همه ی مستضعفین خود مستضعفترین و بلکه مظلومترین و حتی مقتول به دست اشقی الآخرین یتبع اشقی الاولین شود با اینکه می فرمایند و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین. یعنی داری دنبال گلت می گردی، می فرمایند گلت رفته است به جنگ جمل رفته است به جنگ صفین رفته است به جنگ نهروان، و حتی رفته است مسجد کوفه به نماز و آن ملعون به سرش ضربت مهلک زده است. و حالا اینها مال آن وقتی است که آن امام همام خلیفه ی ملسمین هم شده اند ولی آن وقتی که خلیفه ی مسلمین هم باید می بودند و اما یک جورهایی هم حتی به زور و باطل از او بیعت گرفتند که خلیفه دیگران هستند، شرحش را با تلخی خود آن حضرت قبل از همین نوشته ی نظر قبل در الغارات و بلکه در نهج البلاغه هم می فرمایند. یعنی داری دنبال گلت می گردی، و حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسن علیه السلام را هم نمی یابی؛ یعنی داری دنبال گلت می گردی و می فرمایند که امام حسین علیه السلام هم به کربلا تشریف بردند و درسی برای همیشه به بشریت دادند! و همینطوری دنبال گلت می گردی و گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل می رسم می بویم او را، تا اینکه امروزه روز می رسی به امام زمان عجل الله فرجه الشریف!

    و لذا بعضی یحتمل اشکال می کنند که تو داشتی هم بدنبال گلت می گشتی و یادت رفت ادامه دهی که چطور در تاریکی و حتی روشنایی هم دنبالش بگردی و یک مرتبه سر از جاهای دیگری در اقصی نقاط عالم درآوردی که کی در کدام اتاق است کجا تاریک است و کجا روشن است و کواریانس عمومی و عدم آن و نظریه های پیمانه ای چرن-سیمونز و .... کدامند؛ و اما گلت را که گم کرده بودی چه کردی؟ گلت کو؟ 

    بعضی یحتمل نسخه بنویسند که باید اول بتوانی از این فضای تخت در بیایی و وارد فضاهایی که ماورای فضاهای ریمانی دو بعدی هستند و بلکه وارد فضاهای ریسمانی و هندسه ی ناجابجایی و ... شوی. عرض بنده اتفاقاً این است که یک بار در شهر کتاب غلط نکنم بود که با کتاب Flatland نوشته ی آبت روبرو شدم که آنقدر ذوق زده شدم که سه نسخه از آن را خریدم و یک نسخه اش را سعی کردم به کتابخانه ببخشم؛ ولی یحتمل مشکل این بود که این کتاب بیش از حد ساده است و به درد کتابخانه ی تخصصی ما نمی خورد. و اما گاهی اوقات هم مبنای کار می تواند همان فلتلند باشد که آن هم در گیومه هایی مخصوصاً آمده اند. و اتفاقاً این کتاب را نیز همان سالهای کمی قبل از 1989 بود که استاد ما فکر کنم سر کلاس معادلات دیفرانسیل که از کتاب اسمیل هم بود، استوارت سمیث سر کلاس معرفی کرد که خواندنش می تواند چطور آموزنده و جالب هم باشد. یحتمل دخترخانمها و بلکه فمینیستهای سفت و سخت آنرا نپسندند که حالا چرا جنس مونث تشبیه شده اند به نقاطی که روی خط حرکت می کنند و نه به خود خط یا مربع یا دایره یا کره یا ....!

    قبل از اینکه بپردازیم به اینکه در آن حول و تکان تاریک و روشن اتاقها چطور گلمان را فراموش کردیم چرا که مثلاً آیا همان حول تکان روز قیامت است که نمی توانیم گلمان را بیابیم یا چیست؟ به این نکته هم بپردازیم که مثلاً در تعلقاتی که اعداد طبیعی را پیانو شروع می کند به ساختن از مجموعه ی تهی، همینطوری که پیش می روید و کاردینالها نیز بزرگتر می شوند، تعلقات چطور می شوند؟ یعنی مجموعه ی تهی را دارید که می فرمایید که همان 0 است، و بعد عدد یک را دارید که می شود {0}؛ و 2 می شود مجموعه ای که حاوی مجموعه ی تهی است و مجموعه ی تهی! یعنی 2={{{}}، {}}. خوب، وقتی به اولین بینهایت می رسیم یعنی الف_0 آنگاه ما کاری کرده ایم که قبلاً بینهایت تعلقات داریم!

    حالا اینجا را کاری نداریم، وقتی از ذرات بنیادی در مدل استاندارد فیزیک ذرات شروع می کنیم، تازه کلی کار داریم که به ذرات هادرونی بزرگتر مثل پرتون برسیم که بالاخره جرمشان از طریق کیو سی دی شبکه ای آیا چقدر می شود؟ و حالا ما اصلا نمی خواهیم هم وارد این مسئله شویم که حتی وقتی به ویروسی مثل کروناویروس می رسیم چه بر سر ذرات بنیادی مدل استاندارد فیزیک می آید در صورتی که کروناویروس از نوع هیولایی است که بیشتر شبیه موجودات زنده است تا هیولاهایی همچون ذرات بنیادی که جاندار هم نیستند هر چند که آنطور که آنها را فیزیکدانها بررسی می کنند آیا جرم هستند یا آیا انرژی هم خیلی بر ما روشن نیست. عرض بنده ی حقیر نهایتاً این است که در سطوح مختلفی که ما داریم ذرات را و از جمله ذرات بنیادی مدل استاندارد فیزیک و ویروسها را از لحاظات ذراتی که متعلق به جانداران یا بی جانها هستند را بررسی می کنیم، آیا می تواند معجزه ای یا بلکه مثلاً عرض شود فتنه ای یا بلایی زمینی یا آسمانی رخ دهد که این ذرات و از جمله کروناویروس را تبدیل کند به ادعایی تا چه حد هم جعلی که در اپیدمی و پندمیک بودن آن شکی نیست و اما وقتی هم که به صورت مجرد بررسی شود تبدیل شود به مدعی ای که ساخته و پرداخته ی خود واجب الوجودی است که او را کرده است حتی برای مدتی هر چقدر کوتاه به عنوان خلیفة اللهی که باید هم شکست داده شود و ما قطعا کروناویروس را شکست می دهیم. یعنی اینجا آیا شما می توانید مدعی شوید که آیا مجموعه ی کروناویروسها متعلق است به خودش یا اینکه مجموعه ی غیر کروناویروسها متعلق است به خودش همانطور که این مسئله را در مورد ذرات بنیادی در مدل استاتدارد ذرات فیزیک هم داریم و همانطور که در مورد آب و آتش و هوا و زمین نیز در مورد عناصر در فلسفه ی حکمای قدما داریم؟ یعنی اینجا مسئله این نیست که معمولیها بفرمایند که به اسباب بازیهای من دست نمی زنیها یا سرماخوردگی داری! مسئله بالاخره این است که کروناویروس را چطور شکستش دهیم؟

    خوب، مسئله چطور هندسی می شود؟ یک جایی شما وقتی دارید دو قطب دو سر قطری را که از مرکز زمین می گذرد را اندازه می گیرید که از کجاهای زمین می گذرند، یک وقت دیدید از سمت القدم و سمت الراس خود شما را داریم در نظر میگیریم که نقطه ای که شما هستید روی زمین است یا در کره ی سماوی بالای سر شما است و نقطه ی مقابلش هم می شود نقطه ای روی کره ی زمین که قطر زمین یا در کره ی سماوی بالای سر شما از آن نقطه می گذرد. و لذا یک مسئله ی جغرافیایی داریم و یک مسئله ی سماوی! و اما این نکته ای که در مورد شب و روز بودن داریم که با گذشت مثلاً 12 ساعت یحتمل باشد که دو نقطه ی جغرافیایی روی یک نصف النهار متقابل هم در شبانه روز به هم برسند در صورتی که به خط  استوا هم نزدیکتر باشند؛ همین نقاط متقابل قطری را وقتی نسبت به دو قطب شمال و جنوب حساب کنیم متوجه می شویم که یحتمل حدود یک سال باید بگذرد تا نقاط شب و روز جای خود را با هم دقیقاً عوض کنند! یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حول حالنا الی الحسن الحال.

    یعنی وقتی مسئله ی عمومی کوواریانس یا عدم آنرا را در نسبیت عام می خواهید در نظر بگیرید و به هر حال دو مشاهده گر محلی روی کره ی زمین دارید با این تفاوت که بطور همزمان نیز یکی در مشاهداتش ستارگان آسمان شب را می بیند و دیگری دارد فقط خورشید در آسمان روز را می بیند، این را توپولوژیکی چطور می خواهید ریسمانی کنید؟ اینجا بهتر است که رویه ی ریمانی درستی را در نظر بگیرید و بلکه نظریه ی پیمانه ای متناظر آنرا نیز حساب کنید و یحتمل کمی هم دور دورهایی بزنید تا به یک دور همی هایی (یحتمل نه لزوماً ساکسیفون و ترومپت زنان در امتداد بلوار شهید اندرزگو و بلکه در پژوهشگاه فیزیک) برسیم که مشاهدات دو مشاهده گر را بتوان از لحاظات انحناهای فضا-زمانی درست بررسی کرده و بلکه به نظریه های ریسمانی درستی هم دست یابیم که همه و همه را خوشحال کند. و در ضمن ما هم در این میان بتوانیم گلمان را میان هیولاها و دیو و دلبرها بازیابی کنیم! گلی گم کرده ام می جویم او را، به هر گل می رسم می بویم او را. سرما خوردی؟ البته گاهی نیز مسائل فلسفی تحلیلی را تبدیلش کردن به مسائل فلسفه های قاره ای تا حدود زیادی می توانند مهلک شوند و اصل مسئله را کانه توی ناکجاآبادی یا یوتوپیایی است که گیر کرده ایم گم کنیم چرا که زیادی ساده انگاری شده است؛ البته برعکسش هم هست. و بلکه یک تناظری هست بین دو نوع از انواع فلسفه ها در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی. اینکه فضاهای هیلبرت متناظر مادولایهای ریسمانها در میدانهای همدیسی گویا چه کاره اند در نظریه ی ریسمان و چه مرتبه ای از فضاهای پیامانه ای توی باتلاق (ابر)ریسمانی می افتد و کدام نمی افتد یحتمل همینطوری از روی بی حساب و کتابی و صرفاً فیزیک نظری بی ربط به فیزیک عملی آزمایشگاهی هم نباشند. و بلکه اتفاقاً هم باید از فضاهای مسطح تخت بیرون آمده و جداً گلمان را حتی شده شهودی زیر چراغی یا فانوسی ای در دست بیابیم! اللهم کن لولیک حجة بن الحسن. موضوع این است که وقتی به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ارتقاء ندهیم کارمان را، مشکل از این نوع است که همان سایه هایی که از انتنگلمنتهایمان حاصل می شوند می توانند ما را به سیاه چاله های مهیبی هم بیاندازند که یافتن گلهای گم گشته مان کمترین مشکلات جلوه کنند آنچنان که می فرماید و تری الناس سکاری و ما هم بسکاری. یعنی سرماخوردگی داری؟!!! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَىٰ أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ﴿الإسراء: ٧٩﴾

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

     

    یا در مورد آزادی؛ این بیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهج‌البلاغه، هزار سال قبل از طرح مسئله‌ی آزادی در کشورهای غربی مثل فرانسه یا جاهای دیگر است که میفرماید: لا تَکُن‌ عَبدَ غَیرِکَ‌ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّا؛(۹) از این روشن‌تر دیگر چه میشود؟ یعنی انسانها حُرّند، آزادند؛ آزادی شامل همه‌ی انواع آزادی میشود. یا آن جمله‌ی دیگری که معروف است: استعبدتم النّاس و قد خلقهم الله احرارا؛ این خطاب به بعضی از فرمانداران آن دوره است که «استعبدتم النّاس»؛ شماها میخواهید با مردم مثل برده رفتار بکنید در حالی که خداوند متعال آنها را آزاد آفریده؟ اینها معارف اسلامی است. از این قبیل، در معارف اسلامی زیاد است؛ در نهج‌البلاغه کلمات متعدّدی در این زمینه وجود دارد و در بقیّه‌ی [منابع اسلامی]. بنابراین این سلسله‌ی ارزشها و سلسله‌ی معارف و منظومه‌ی معرفتی و منظومه‌ی ارزشی به این صورت است. پشت سر اینها احکام است؛ یعنی «باید» و «نباید»ها، «بکن» و «نکن»ها؛ این احکام اسلامی -چه فردی  و چه اجتماعی- همه‌ برخاسته‌ی از آن معارف است و منطبق بر آن ارزشها است؛ یعنی همه‌ی این تکالیفی که خدای متعال برای فرد مسلِم قرار داده است، نشئت‌گرفته‌ی از همان مفاهیم اصلی و معرفتی است و منطبق با مفاهیم ارزشی است و کمک‌کننده‌ی به صعود در این راه است. خب، این مجموعه‌ای است که در بعثت در واقع به مردم هدیه شد.

    حالا اگر چنانچه بخواهیم اینها تحقّق پیدا بکند، اگر بخواهیم این معارف در فضای عقیدتی جامعه به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، بخواهیم این ارزشها در عمل مردم، در رفتار مردم خودش را نشان بدهد، بخواهیم این احکام که وسیله‌ی پیشرفت و حرکت است، تحقّق پیدا کند، احتیاج به قدرت سیاسی دارد؛ اگر قدرت سیاسی نباشد، قلدرها زیر بار نمیروند، تنبلها انجام نمیدهند، سیاهی‌لشکرِ قلدرها و مستکبرین و پول‌دارها به دنبال آنها حرکت میکنند، یعنی آن مقصود نبوّتها حاصل نمیشود؛ لذا در قرآن میفرماید که «ماِّ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله».(۱۰)  این مربوط به پیغمبر ما فقط نیست، مربوط به همه‌ی پیغمبران است؛ اینها باید بیایند در کشور مورد اطاعت قرار بگیرند، مردم از اینها اطاعت بکنند. لذا وقتی که از یثرب آمدند برای اینکه پیغمبر اکرم را دعوت کنند و اصرار کنند که ایشان به مدینه هجرت کنند، همان جا حضرت با اینها بیعت کرد.

     بیعت یعنی اینکه شما تحت امر ما هستید، ما می‌آییم آنجا به این شرط؛ بعد هم که پیغمبر اکرم وارد شد به مدینه، اوّل‌کاری که کرد، تشکیل قدرت سیاسی و اجتماعی بود؛ یعنی تشکیل حکومت داد؛ این بنابراین یکی از لوازم کار نبوّت است. البتّه پیغمبران دشمنان زیادی دارند: وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنّ،(۱۱) وقتی که حکومت تشکیل میدهند، دشمن خارجی هم به اینها اضافه میشود؛ با تشکیل حکومت، غیر از دشمنان داخلی، دشمن خارجی هم اضافه میشود؛ این معلوم است؛ برای خاطر اینکه دشمن خارجی اگر چنانچه عالَم سیاست نباشد و قدرت سیاسی وجود نداشته باشد، خیلی اهمّیّت نمیدهد؛ هر حرفی که کسی بزند، خیلی دنبالش نمیرود؛ وقتی به قدرت سیاسی رسید، آن وقت دشمن خارجی، آن کسی که مخالف با عدالت است، آن کسی که مخالف با آزادی است، آن کسی که مخالف با حقّ هر انسانی برای خوب زندگی کردن و مستقل زندگی کردن است، طبعاً مخالفت میکند.

     خب، حرف امروز من این است: من میخواهم عرض بکنم این همان نسخه‌ای است که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به این نسخه عمل کرد؛ عیناً نسخه‌ی بعثت پیغمبر است؛ معارف همان معارفی است که پیغمبر آنها را از جانب خدای متعال به مردم ابلاغ کردند؛ ارزشها همانها است؛ احکام هم همانها است؛ و حرکت به سمت تحقّق این احکام، احتیاج داشت به یک ایمان قوی، به یک همّت بلند، به یک دلِ «متوکّل علی الله»؛ همه‌ی اینها در امام جمع بود و ایشان اقدام کرد، خدای متعال هم کمک کرد و این حرکت انجام گرفت. البتّه امام میدانستند که ایمان اسلامی در اعماق جان و ارتکاز(۱۲) ملّت ایران خیلی رسوخ دارد، مردمِ مؤمنی هستند؛ که حالا خود این، بحث جداگانه‌ای دارد و کاملاً اثبات‌شده است که مردم ایران، هم آن روز و هم امروز، علی‌رغم برخی از ظواهر، قدرت ایمانی‌شان و رسوخ ایمان در دلهایشان خیلی زیاد است؛ یکی از خصوصیّات ملّت ما بحمدالله این است.

     

    فرازی از سخنان رهبری مد ظله العالی در روز عید نوروز و عید سعید مبعث

    https://www.leader.ir/fa/speech/24396/

     

    فاسمعوا قولی- هداکم اللَّه- إذا قلت، و أطیعوا أمری إذا أمرت، فو اللَّه لئن أطعتمونی لا تغوون، و ان عصیتمونی لا ترشدون، خذوا للحرب أهبتها و أعدّوا لها عدّتها، و أجمعوا الیها فقد شبّت و أوقدت نارها و علا شنارها و تجرّد لکم فیها الفاسقون کی یعذّبوا عباد اللَّه، و یطفئوا نور اللَّه.

    ألا انّه لیس أولیاء الشّیطان من أهل الطّمع و الجفاء و الکبر بأولى بالجدّ فی غیّهم و ضلالهم و باطلهم من أولیاء اللَّه، من أهل البرّ و الزّهادة و الإخبات فی حقّهم و طاعة ربّهم و مناصحة إمامهم، انّی و اللَّه لو لقیتهم فردا و هم مل‌ء الأرض‌ ما بالیت‌ و لا استوحشت‌،و انّى من ضلالتهم الّتی هم فیها و الهدى الّذی نحن علیه لعلى ثقة و بیّنة و یقین و صبر، و انّى الى لقاء ربّى لمشتاق و لحسن ثواب ربّى‌ لمنتظر، و لکنّ أسفا یعترینی‌، و حزنا یخامرنی‌ من أن یلی أمر هذه الأمّة سفهاؤها و فجّارها فیتّخذوا مال اللَّه دولا و عباد اللَّه خولا [و الصّالحین حربا] و الفاسقین حزبا، و أیم اللَّه لو لا ذلک‌ ما أکثرت تأنیبکم و تألیبکم‌ و تحریضکم، و لترکتکم إذ ونیتم‌ و أبیتم حتّى ألقاهم بنفسی متى حمّ‌ لی لقاؤهم، فو اللَّه انّى لعلى الحقّ، و انّی للشّهادة لمحبّ، ف انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌ و لا تثاقلوا لى الأرض فتقرّوا بالخسف‌ و تبوءوا بالذّلّ و یکن نصیبکم الأخسر،انّ أخا الحرب الیقظان الأرق‌،و من نام لم ینم عنه‌،و من‌ ضعف أودى‌،و من ترک الجهاد [فی اللَّه‌] کان کالمغبون المهین.

    اللَّهمّ اجمعنا و إیّاهم على الهدى، و زهّدنا و إیّاهم فی الدّنیا، و اجعل الآخرة خیرا لنا و لهم من الاولى، و السّلام‌.

     

    الغارات، ط الحدیثة، ابراهیم الثقفی الکوفی، جلد 1، صص 319-322

    http://lib.eshia.ir/71757/1/319

     

    آگاه باشید که دوستداران شیطان که جمعى طمعکاران و جفاجویان و خودپسندان هستند در گمراهى و گمگشتگى و باطل خود سر گردانند، نباید از دوستان خدا که جماعتى نیکان و زاهدان و خاشعانند، و سخن به حق مى‌گویند و از پروردگار خود اطاعت مى‌کنند، در اطاعت از پیشواى خود پایدارتر باشند. و من- به خدا سوگند- اگر یکه و تنها با آنها رویاروى شوم در حالى که انبوهى آنان زمین را پر کرده باشد، بیمى به دل راه ندهم. زیرا مى‌دانم که آنان در ضلالت غوطه‌ورند و ما با هدایت همراه و همین به من اعتماد و یقین و صبر ارزانى خواهد داشت. من مشتاق دیدار پروردگارم هستم و ثواب نیک پروردگارم در انتظار من. ولى تأسف و اندوه من از آن است که بر این امت سفیهانشان و اهل فسق و فجورشان فرمانروایى یابند. مال خدا را بستانند و دست به دست کنند و بندگان خدا را بردگان خود سازند و با صالحان بجنگند و یا فاسقان را به گرد خود جمع کنند. به خدا سوگند اگر غم اینم نبود؛ این همه ملامتتان نمى‌کردم و این همه ترغیب و تشویقتان نمى‌نمودم بلکه همان زمان که سر برتافته و سستى کرده بودید ترکتان مى‌کردم، و خود به تن خویش با آنان رویاروى مى‌شدم، هر زمان رویاروى با آنها مقدور باشد. به خدا سوگند که من بر حقم و سخت دوستدار شهادت. پس «به جنگ بروید خواه بر شما آسان باشد و خواه دشوار و با مال و جان خویش در راه خدا جهاد کنید. اگر بدانید خیر شما در این است» اینک از جاى برخیزید که اگر کندى کنید در پستى خواهید افتاد و به ذلت و خوارى گرفتار خواهید شد و بهره‌اى جز خسران نخواهید برد. مرد جنگجو بیدار دل است و بیدار چشم. آنکه خود به خواب رود، بداند که دیده دشمنان او به خواب نرفته و هر که خویشتن ناتوان کند به هلاکت رسد و هر که جهاد در راه خدا را ترک گوید مغبون و اهانت شده گردد.

    بار خدایا ما و ایشان را به راه هدایت انداز، ما و ایشان را در دنیا پارسایى ده. آخرتمان را از دنیایمان بهتر گردان. و السلام.

     

    الغارات، تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی، ص 115

    http://lib.eshia.ir/71756/1/115

     

     

    گلی گم کرده ام می جویم او را

    به هر گل می رسم می بویم او را

     

     

    یک وقت هست که گلی را گم کرده ایم و دنبالش می گردیم و به هر گلی می رسیم می بوییم او را، و یک وقت دیگر هست که اصلا ما بو را حس نمی کنیم و بلکه نزد حکیمی و طبیبی هم برویم می فرمایند که تو بهتر است در خانه ات بمانی و کمی هم سیر تازه بخر و سعی کن همان را بو کنی قبل از اینکه سعی و تلاشت را بر بوی گلها اهتمام بورزی. یعنی حتی اگر دیدی سیر را هم نمی توانی بو کنی، یحتمل برایت خوب باشد که کمی هم آنرا به اندازه ی کافی میل کنی اگر حالا به اندازه ی کافی هم روزه نمی گیری یا نمی توانی هم روزه بگیری.

    و اما خوب یک وقت هم هست که هم گل را گم کرده ایم و هم حس بویایی ما است که حالا به هر دلیلی دیگر آنطور که باید و شاید دیگر نیست. و از جمله هم یکی سن و سال است و پیری و عدم تحرک به اندازه ی کافی و سردی یا گرمی بیش از حد و گوشت اضافه یا همان پولیپ بینی و .... و یک جایی بخواهی یک مسئله را از میان برداری یحتل این را بیابی که با بسیاری مسائل دیگر درگیرت می سازد.

    البته مسئله مثل این نیست که شما با یک بینهایتی در مسئله ی مغناطیسم کاندو روبرو می شویم و می خواهید ببینید که این بینهایت از کجا آمده است و آنگاه یحتمل هم بتوانید بازبهنجارش اش کنید. ولی خوب، بعضی از بزرگان عرفان و فلاسفه را اگر مجبورشان کنند که حتی زندانی شوند، یحتمل بعدها اظهار بدارند که چقدر این زندانی شدن بنده ی حقیر خوب هم بود چرا که فرصت یافتم حتی فلان کتابم را هم بنویسم! بعضی یحتمل اشکال کنند که ما این بابا را برای تادیبش زندانی هم کردیم و بلکه او اظهار خوشحالی هم می کند که توانست در زندان کتاب هم بنویسد! یعنی بعضیها حتی در زندان هم آزادی و شگفتی و زیبایی می توانند بیافرینند و یحتمل حتی آنهایی که دستور به زندان او داده اند مستاصل شده و همانا دستور دهند که آزادش کنید که زندانی کردنش بدتر از آزادی اش هست برای ما!

    یک نکته ای که بنده می خواستم در مورد تعلق عرض کنم این است که در مقاله ی نقد نظریه جعل امام خمینی فرموده اند اساتید توکلی و طاهری. از لحاظ وجودی و واجب الوجود، مثلاً یک نکته ای هست که آیا همانطور که مجموعه ی  فنجانها و حتی استکان بعلبکیها متعلقند به خودشان، و مجموعه ی غیر فنجانها و استکان نعلبکیها متعلق به خودشان نیستند همانطور هم مجموعه ی واجب الوجودها هم متعلقند به  خودشان مجموعه ی غیر واجب الوجودها متعلق نیستند به خودشان؟ یا حتی باید متذکر شد که واجب الوجودهایی که وجودهایی را در بر می گیرند که متعلق به اویند را نیز می توان یا نمی توان وارد مجموعه هایمان هم کرد و به چه صورتی از کلاسهایی از مجموعه هایی! یعنی وقتی مسئله را از لحاظ عرفانی یا صرفاً منطقی یا فلسفی در نظر می گیریم، آیا تفاوتهایی در پیش نداریم؟ بنظر این حقیر این نکته ی مهمی هم هست.

    مثلاً درست است که می فرمایند که نور مراتبی هم دارد ولی به قول آیت الله ناصری در برنامه ی مکارم اخلاق ایشان یا یحتمل هم جای دیگری بوده است که در مورد نماز شب توصیه می فرمودند که پیرزنی خدمت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم می رسند و می فرمایند که آیا درست است که فرموده اید که خدا و رسولش به ما از مادرانمان هم نزدیکترند؟ حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم می فرمایند که بله چنین است. پیر زن می فرماید که پس چطور است که خدا ما را از آتش جهنم می ترساند و بلکه ما را در آن می اندازد و حال آنکه من دلم نمی آید که حتی فرزندم را به آتش تنور هم نزدیک کنم؟ حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم گریه اش می گیرد و می فرمایند که این مال آنهایی است که غیر عبد خدا هستند و نه برای بندگان خدا که از خدا اطاعت می کنند.

    خوب، اینجا منطقاً می توان گفت که ما مراتبی از نور اگر داریم یا نداریم، این آتش جهنم از کدام مراتب است که خدای ناکرده حتی غیر بندگان خدا را نیز می تواند گرفتار خود کند؟ یعنی یک جایی بود که نزدیک خورشید بود و آنجایی که دیگر خیلی نزدیک خورشید بود 100 است و آنجایی که دورتر از خورشید است تا دیگر نازلترین نقطه اش می شود 1. و اما آتش جهنم که خدای ناخواسته می تواند به ما سرایت هم کند چطور می شود؟

    بنده یک مثال دیگری راجع به گلی که گم کرده ایم بزنم که حالا دو نفر مثلاً الف و ب هم هستیم که داریم دنبالش می گردیم و بلکه در عبقات الانوار و نفحات الازهار فی عبقات الانوار و احقاق الحق و ازهاق الباطل و حتی شرح لمعه دمشقیه هم دنبال آنها نمی گردیم. و بلکه حساب کنید که مثلاً دو نفر هستند که در دو اتاق مجزا با هم می توانند تماس بگیرند و این دو اتاق هم به هم راه ندارند و هر کدام هم گلشان را گم کرده اند و اتاقها تاریک هم هست. اینجا است که حس بویایی می تواند هب کمک شما هم بیاید! ولی خوب حساب هم کنید که یا حس بویایی الف و ب خیلی هم خوب نیست یا اینکه گلها نیز خیلی بودار نیستند. الف به ب می فرماید که پنجره را باز کن ببین چه می بینی؟ ب پنجره را باز می کند و می فرماید که شب است و تاریک هم هست و آسمان هم پر از ستاره است. می فرماید ساعت ات چند است؟ می فرماید مثلاً 11 شب است! ب به الف می فرماید تو حالا پنجره ات را باز کن و چه می بینی؟ الف می گوید پنجره ام سفت است ولی بالاخره بازش کردم و می بینم که روز است و یک ستاره ی درخشانی در آسمان است که همه جا را روشن کرده است و ستارگان دیگری هم در آسمان در کار نیست؛ و این چطور است که تو داری در آسمان شب این همه ستاره می بینی و این در حالی است که ساعت بنده ی حقیر 11 صبح هم هست. الف و ب به هم می گویند که مگر تو نزد من نیستی و من نزد تو نیستم طوری که همسایه ی هم باشیم؟ بگذار این را در ساعاتی دیگر از روز امتحان کنیم و بلکه در فصلهای مختلف سال و بلکه در مکانهایی دیگر تا اینکه بتوانیم یحتمل من گل تو را بیابم و تو هم گل مرا بیابی و همه و همه گلهایشان را بیابند و ببویند چرا که نه در روز و نه در شب گویی پیدا نمی شوند؟ آیا گل من نزد تو است؟ هر چند که خودت گل مایی! یحتمل اگر به غیر از ماه و ستارگان و تلفن می توانستیم یک فانوسی هم داشته باشیم کمکمان می کرد. البته اینکه بطور هندسی روی زمین ما نسبت به هم کجا واقع شده ایم هم یحتمل به چیزی بیش از ستارگان و ماه و کهکشانها و صحابیها و ... و حتی دانستن جهتها هم احتیاج داشته باشد. یعنی جغرافیا هم می خواهد؛ غیر از این است؟ البته این هم که اگر کسی بداند که مثلاً هر جا که هست دیگری در نقطه ی مقابل او است از این لحاظ که قطر کره ی زمین را امتداد دهد و از نقطه ی دیگر کره ی زمین بیرون بیاید و آنگاه همین نقاط را به ستارگان متناظر آنها در کره ی سماوی وصل کنند، یحتمل اینطوری می توانند مکانهای یکدیگر را روی کره ی خاکی و کره ی سماوی بیابند و به همین نسبت هم با تفاوتهایی در زوایایی که نسبت به هم دارند می تواند یحتمل مسائلشان را بهتر با هم حل کنند گو اینکه آیا زوایایشان زمینی است یا سماوی و بلکه زوایای زمینی و سماوی هم چه نسبتهایی با هم دارند؟! بعضی اینجا یحتمل حتی اشکال هم کنند که دیگر نمی توانید بفرمایید که گلی که گم کرده ایم آیا زمینی است یا سماوی؟ گل که نمی تواند سماوی شود؟ شجره ی طیبه و شجره ی زقوم که نیستند گلها؟

    البته اینجا یک نکته ای هم هست که اگر کسی امام همامی همچون امیر المومنین را بتواند بیابد که همچون دعای کمیلی را نصیب حضرت کمیل بفرمایند و مناجات شعبانیه از ایشان به ما به ارث رسیده است، یحتمل هم دیگر شک نمی کند و بلکه مطلقاً هم یقین می فرمایند که نه تنها ثروت همه ی عالم را یافته اند که نصیب ایشان شده است و بلکه در خدمت به حضرت علی ابن ابیطالب به خلیفة اللهی نیز رسیده اند و حتی لب و لباب فقاهت را نیز دریافته اند، و بلکه همه ی افراد بشر نیز ثروتمند و سعادتمند شده اند و شجره ی طیبه را دریافته اند. یعنی اینجا مسئله یک نوع دینامیک ارگادیکی را پیدا می کند که یا ثروت را همه جا می توانید هر چقدر که خواستید بیابید و متعلق به همه است. یا اینکه مثل کروناویروس می شود که هر کس آنرا بگیرد و اخذ کند نه تنها خودش را مبتلا می کند و بلکه همه ی دور و بریهایش را هم آیا مبتلا خواهد کرد و همان بهتر که قرنطینه هم شود هر چند که یحتمل بعضی هم اشکال کنند که ما که کروناویروسی را هنوز درک نکرده ایم و نمی فهمیم! البته بنده ی حقیر هنوز بیشتر هم دلم می خواهد ببینم که بعضی نظریه های پیمانه ای که می توانند نظریه های گرانشی را نیز جعل کنند همچون نظریه ی چرن-سیمونز و تویسترها و نظریه های میدانهای همدیسی گویا چطور عموماً کوواریان می شوند یا نمی شوند؟ یعنی گویا شما هم ابرتقارنهایی را دارید و هم شکست آنها را که آیا چطور بتوان آنها را همزمان هم فرمولیزه کرد و ...! البته عرض بنده این هم بود که اگر صرفاً کسی به شما گفت که سرما خوردی؟ دیگر لازم نیست که دایی جان ناپلئون را بیاوری باز پایتخت و زمین و زمان را به هم بدوزی که چرا به شما گفته شده است که سرماخوردگی داری که این قدر هم دچار سندرم بیقراری ید و دست هم شده ای که ارسطو و بقیه ی فلاسفه ی جدید و قدیم و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را نه فقط فلسفی و فقهی و بلکه حتی ریاضی فیزیکی نظری و عملی هم داری حسابشان را می رسی که حالا تبرک چقدر هم گزیده شد و میل شد و چقدر چقدر هم پسندیده شد؟ به به! به به! و صد البته بنده یادم نرود عرض کنم که مقاله ی نقد نظریه ی جعل امام خمینی را نمی دانم چه شد که برق رفت یا چه شد که حالا مقاله هم نیست؛ امان از دست این شیاطین انس و جن که باید پناه هم برد از دستشان به خدای سبحان! اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المنتجبین سیما بقیة الله فی الارضین. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّـهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنصُرَنَّ اللَّـهُ مَن یَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج: ٤٠

     

    ۱. وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّـهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِّنکُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ ﴿البقرة: ٨٣﴾

    ۲. وَاعْبُدُوا اللَّـهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللَّـهَ لَا یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا ﴿النساء: ٣٦﴾

    ۳. قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّـهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿الأنعام: ١٥١﴾

    ۴. وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ﴿الإسراء: ٢٣﴾

     

     

    هفتم [صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام]

    در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن بخواند این صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام را

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

     

     

    یک مثلی هست که مرحوم پدر خدا بیامر این بنده ی حقیر می فرمودند که: آنچه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج؛ و خوب می دانید که در مثل هم که می فرمایند مناقشه نیست! یک مصداقش این است که همین مثال را خیلیهای دیگر نیز در موارد مختلفی می توانند استفاده کنند. البته این فرق می کند با اینکه  شما واتز اپ و تلگرام و امثالهم بزنید در این وضعیت کرونایی به اقوام  مثل نه حالا دایی که حمل بر دایی جان ناپلئون شود و بلکه مثلاً خواهر و برادر و عمو یا عمه یا خاله یا پدربزرگ یا مادربزرگ یا ... برای احوال پرسی و خلاصه ی کلام که به شما اصرار شود که مثل اینکه سرماخوردی؟ هی شما بفرمایید که خیر سرماخوردگی ندارم و اصرار از آن طرف خط که نخیر؛ چرا اینقدر مثل اینکه سرماخوردگی داری!

    یعنی چه؟ مثل این می ماند که شما چون می دانید که دایی جان ناپلوئون به انگلیسیها حساسیت دارد خدمتش بفرمایید که مامور 007 یعنی همان حضرت جیمز باند آمده است سراغت آن هم در پایتخت و می خواهد حسابت را برسد و دستگیرت کند! حالا یحتمل بعضی اشکال کنند که مامور 007 حضرت جیمز باند که در دایی جان ناپلئون بازی نمی کند و در پایتخت هم کاری ندارد و چه رسد به اینکه حالا که همه ی اینها دور هم هم هستند و لذا نعوذ بالله روغن بنفشه هم استعمال کنید که اگر بادمجان از آسمان بارید هم در امان بمانند؛ و حالا اینکه این استعمال از چه نوع است نیز دیگر بماند و چرا اینکه یحتمل مقاله ی مربوطه ی مربوط به روغن بنفشه یا روغن نازیل هم برود زیر نمایشگر کروم یا اکسپلورر و دیگر مسئله این هم نباشد که شما همیشه روی نمایشگر مقاله را دریافت می کرده اید و حتی به فکر و ذهنتان هم خطور نمی رسیده است که چطور حالا خود به خودی مقاله رفته است زیر نمایشگر! و بلکه مسئله این است که کلاً مقاله یا کتاب دود شده است و رفته است به آسمان و ربطی هم نه به بادمجانها دارد و نه به نایابی ماسک و الکل و مایه ی ژل دستشویی و ....! حالا مگر سرما خوردی یا کروناویروس گرفتی یا ...؟! یا تلقی این بنده ی حقیر است یا اصولاً تلقیهای شیاطین هم می توانند وارد مسائل شوند: وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّـهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّـهُ آیَاتِهِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿٥٢﴾ لِّیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿الحج: ٥٣

    البته اینجا این را هم عرض کنم که یک وقت هست بعضی از اساتید جامعه شناسی یحتمل می فرمایند که شاگرد و طلبه یا خودش از طرق مختلف و از جمله تعلیم و تربیت و آزمون و خطا و حتی آزمایشات و فتنه های شخصی و خانوادگی و اجتماعی و حتی الهی که با آنها روبرو می شود یاد می گیرد که اخلاق و تربیت کدام است یا اینکه خیر؛ متوجه نمی شود و نه اخلاق می فهمد و نه تربیت و نه روانشناسی و نه روانپزشکی و نه جامعه شناسی و الهیات و امثالهم و لذا بالاخره یک جورهایی هم باید یاد بگیرد چطور خودش را تادیب کند یا اینکه دیگران و از جمله قانون و حتی روزگار به مرور زمان یادش می دهند که آیا بالاخره چه باید بکند! و خوب، یکی از همین دروس هم همین است که و بالوالدین احسانا و حتی بالاخره به بزرگترهایت هم بچه جان یک حداقل احترامی را بگذار! البته درس روانشناسی ای که اینجا مطرح هم می تواند باشد این است که خوب آنجایی که به بلوغ هم رسیده ای و حالا رابطه ات باید با دیگران از نوع من خوبم- تو خوبی به قول معروف باشد، اگر فرض را بر این بگذاری و آنگاه در خودت یک والد قوی ای را احساس کنی که دارد به تو نهیب هم می زند که الا و لله که این کودک را بنشین سر جایش؛ آنگاه یحتمل بیافتی توی یک دور باطلی با اطرافیانت که حالا یک کمی مسئله والد-کودک است و یک مدتی دیگر می شود کودک-والد؛ که چی؟ که یا تویی که داری به اویی که قرار بود من خوبم-تو خوبی بالغ-بالغی باشد نپری. و یا می شود کودک-والدی که دیگری است که شده است والدی که حتی یحتمل هم ام ابیها است و دارد به تویی که قرار بود کودک هم نباشی ولی حالا چطور هم چنین شده ای دیگر بماند، می پرد. و خوب، حالا یحتمل هم در میان این همه نوسانات اینطور بنظر برسد که همه و همه هم دارند گویی به هم می پرند و هم دیگر را ادب می کنند و بلکه می نشانند سر جایشان! و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض هم یحتمل معنایی دیگر داشته باشد و دقیقاً اینطور معنا نکند.

    و اما باز یحتمل باز گردیم به مثل مرحوم والد خدا بیامز ما که آنچه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج یحتمل اینطور هم معنا پید کند که یک جاهایی گویی خواهی نخواهی دیگر مسئله این نیست که می توانی از حوزه به دانشگاه و از دانشگاه به حوزه تردد کنی و بلکه یک وقتهایی هم به عینه می بینیم که پنداری هم در مساجد و حسینیه ها و امامزاده ها و حرم امامان و حتی حرمین شریفین مکه معظمه و مدینه ی منوره هم بسته شده است مثلاً مثل همین حالت و مورد اضطراری کروناویروس که بین المللی هم شده است و دیگر مسئله مخصوص یک کشور و دو کشور و یک قاره و دو قاره هم گویی نیست و بلکه جهانی است!

    یعنی نه تنها ترددهای بی مورد و بی جای بین حوزه و دانشگاه نیز جایز نیستند و بلکه می فرمایند کلاً هر گونه ترددهای بیجایی هم ممنوع است و بلکه جریمه هم دارد و حتی در پارکها هم نمی شود بروید و درش بسته است و در خانه بمانید و در صورت لزوم قرنطینه هم باید شوید. یعنی اینجا متخصصین پزشکی و درمانی مبارزه با کروناویروس هم هستند که باید تشخیص دهند که مسئله باید چطور شود و کی از حالت اضطراری هم خارج می شود. خوب، اینجا بعضی یحتمل به غلط هم اشکال کنند که اینجا درست است که در مثل مناقشه نیست و اما در مورد حوزویانی که ما داریم چه معجزاتی است که مساجد و  حرمهای امامزادگان و ائمه اطهار و حرمین شریفین و از جمله حرم امام حسین علیه السلام نیز در شب ولادت ایشان بسته بوده است؛ و لذا اینجا مسئله همان همان می شود که آنچه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج. یعنی آنجایی که من لا یحضره الطبیب و تجهیزات جانبی آن است که شدیداً کمبود داریم، کاری هم از دست من لا یحضره الفقیه نیست که آیا با دعاهایشان چقدر کمک کنند؟ البته آنجاهایی که بر حسب ولایت فقیه و فقاهت و من لا یحضره الفقیه هم ما می بینیم که همین من لا یحضره الطبیب و اطباء چطور بسیجیهای جهادی می شوند  را نیز نباید کسی یادش برود آنچنان که به جبهه های جهادی نیز اطباء می شتابند همانطور که دیگر بسیجیان نیز از پیر و جوان می شتابند و حتی در کربلا طفل شیرخوار هم چطور حضور داشته است و بلکه شهادت می دهد و شهید می شود.

    عرض بنده این است که اگر مواظب خرافات نباشید، یحتمل بعضی اشکال کنند که ما خودمان اهل نظریه ی جعل هم هستیم که فرضاً چطور هم مراتب فلسفی و حتی عرفانی قلبی و نوری بسیاری و بلکه بینهایت هم درجات و مراتب دارند که  اینها هیچ وقت برای ما دست یافتنی هم نیستند که حالا خورشید در چه درجه ای از درجات نوری است و این هم کدام قلوبی از قلوب مومنین است که باید آن قلب زمینی را نیز دریابد. چرا که کدام قلب زمینی؟ و کدام خورشید؟ حالا شما خورشید را که نمی توانید حاشا کنید چرا که اظهار من الشمس است ولی دیگر قلب زمینی که خیلیها یحتمل خود به خودی حاشا هم کنند که مگر همینطوری مندرآوردی هم هست که به تشابه نظریه های کالوزا-کلاینی بخواهی بُعد پنجمی هم وارد مسائل گرانشی و نسبیتی و نسبیتی عام و ... کنی و قلوب مومنین را هم وارد مسائل کنی؟!!! یا مثلاً مدعی شوی که اگر قلوب مومنین به انوار الهی روشن نشود خدا خودش این تجلیات نوری را به طرق دیگری متجلی می کند تا لااقل مومنین متوجه آنها شوند و بلکه دانشمندان از آنها الهامها بگیرند و ...! البته اینکه مکانیزم ویتن-ونزیانو و بسط QCD برای یک روی N اینجا یعنی چه هم خود می تواند یحتمل به عناوین مختلفی به روز شود و از جمله یحتمل:

     

    https://arxiv.org/abs/2001.01461

    https://arxiv.org/abs/1909.12352

     

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    --------------------------------------

     

    یحتمل بعضی اشکال کنند که چرا نظرت را ویرایش هم نکردی و نمی کنی؟ فعلاً سعی کنید خودتان مشکلات تایپی و امثالهم را برطرف کنید. بنده فقط می خواستم در حاشیه اینجا اضافه کنم که اگر در درمانگاه خواستید پیتزا سفارش دهید و مدیری و بلکه مدیرانی متوجه شدند که رستورانها همه بسته اند، سعی کنید خودتان در منزل پیتزا درست کنید و در ضمن این مقاله ی دیگر ویتن و دیدوشنکو راجع به فرمولهای گپاکومار-وفا و اوگوری-وفا و مقاله ی دیگر افتخاری را نیز ملاحظه کنید. اینجوری یحتمل حتی پیتزای خوشمزه تری هم درست کنید!

    arXiv:1411.7108v1 [hep-th] 26 Nov 2014

    https://arxiv.org/abs/math/0410352v1

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

    الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّـهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنصُرَنَّ اللَّـهُ مَن یَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج: ٤٠

     

    ۱. وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّـهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِّنکُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ ﴿البقرة: ٨٣﴾

    ۲. وَاعْبُدُوا اللَّـهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللَّـهَ لَا یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا ﴿النساء: ٣٦﴾

    ۳. قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّـهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿الأنعام: ١٥١﴾

    ۴. وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ﴿الإسراء: ٢٣﴾

     

     

    هفتم [صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام]

    در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن بخواند این صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام را

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ اَلْوَحْیِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْفُلْکِ اَلْجَارِیَةِ فِی اَللُّجَجِ اَلْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ اَلْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اَللاَّزِمُ لَهُمْ لاَحِقٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْکَهْفِ اَلْحَصِینِ وَ غِیَاثِ اَلْمُضْطَرِّ اَلْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ اَلْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ اَلْمُعْتَصِمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلطَّیِّبِینَ اَلْأَبْرَارِ اَلْأَخْیَارِ اَلَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلاَیَتَهُمْ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ اُرْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ اَلَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ اَلَّذِی کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اَللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى اَلاِسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ اَلشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اَللَّهُمَّ وَ اِجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَ اِجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ اَلْقَرَارِ وَ مَحَلَّ اَلْأَخْیَارِ

     

     

    یک مثلی هست که مرحوم پدر خدا بیامر این بنده ی حقیر می فرمودند که: آنچه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج؛ و خوب می دانید که در مثل هم که می فرمایند مناقشه نیست! یک مصداقش این است که همین مثال را خیلیهای دیگر نیز در موارد مختلفی می توانند استفاده کنند. البته این فرق می کند با اینکه  شما واتز اپ و تلگرام و امثالهم بزنید در این وضعیت کرونایی به اقوام  مثل نه حالا دایی که حمل بر دایی جان ناپلئون شود و بلکه مثلاً خواهر و برادر و عمو یا عمه یا خاله یا پدربزرگ یا مادربزرگ یا ... برای احوال پرسی و خلاصه ی کلام که به شما اصرار شود که مثل اینکه سرماخوردی؟ هی شما بفرمایید که خیر سرماخوردگی ندارم و اصرار از آن طرف خط که نخیر؛ چرا اینقدر مثل اینکه سرماخوردگی داری!

    یعنی چه؟ مثل این می ماند که شما چون می دانید که دایی جان ناپلوئون به انگلیسیها حساسیت دارد خدمتش بفرمایید که مامور 007 یعنی همان حضرت جیمز باند آمده است سراغت آن هم در پایتخت و می خواهد حسابت را برسد و دستگیرت کند! حالا یحتمل بعضی اشکال کنند که مامور 007 حضرت جیمز باند که در دایی جان ناپلئون بازی نمی کند و در پایتخت هم کاری ندارد و چه رسد به اینکه حالا که همه ی اینها دور هم هم هستند و لذا نعوذ بالله روغن بنفشه هم استعمال کنید که اگر بادمجان از آسمان بارید هم در امان بمانند؛ و حالا اینکه این استعمال از چه نوع است نیز دیگر بماند و چرا اینکه یحتمل مقاله ی مربوطه ی مربوط به روغن بنفشه یا روغن نازیل هم برود زیر نمایشگر کروم یا اکسپلورر و دیگر مسئله این هم نباشد که شما همیشه روی نمایشگر مقاله را دریافت می کرده اید و حتی به فکر و ذهنتان هم خطور نمی رسیده است که چطور حالا خود به خودی مقاله رفته است زیر نمایشگر! و بلکه مسئله این است که کلاً مقاله یا کتاب دود شده است و رفته است به آسمان و ربطی هم نه به بادمجانها دارد و نه به نایابی ماسک و الکل و مایه ی ژل دستشویی و ....! حالا مگر سرما خوردی یا کروناویروس گرفتی یا ...؟! یا تلقی این بنده ی حقیر است یا اصولاً تلقیهای شیاطین هم می توانند وارد مسائل شوند: وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّـهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّـهُ آیَاتِهِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿٥٢﴾ لِّیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿الحج: ٥٣

    البته اینجا این را هم عرض کنم که یک وقت هست بعضی از اساتید جامعه شناسی یحتمل می فرمایند که شاگرد و طلبه یا خودش از طرق مختلف و از جمله تعلیم و تربیت و آزمون و خطا و حتی آزمایشات و فتنه های شخصی و خانوادگی و اجتماعی و حتی الهی که با آنها روبرو می شود یاد می گیرد که اخلاق و تربیت کدام است یا اینکه خیر؛ متوجه نمی شود و نه اخلاق می فهمد و نه تربیت و نه روانشناسی و نه روانپزشکی و نه جامعه شناسی و الهیات و امثالهم و لذا بالاخره یک جورهایی هم باید یاد بگیرد چطور خودش را تادیب کند یا اینکه دیگران و از جمله قانون و حتی روزگار به مرور زمان یادش می دهند که آیا بالاخره چه باید بکند! و خوب، یکی از همین دروس هم همین است که و بالوالدین احسانا و حتی بالاخره به بزرگترهایت هم بچه جان یک حداقل احترامی را بگذار! البته درس روانشناسی ای که اینجا مطرح هم می تواند باشد این است که خوب آنجایی که به بلوغ هم رسیده ای و حالا رابطه ات باید با دیگران از نوع من خوبم- تو خوبی به قول معروف باشد، اگر فرض را بر این بگذاری و آنگاه در خودت یک والد قوی ای را احساس کنی که دارد به تو نهیب هم می زند که الا و لله که این کودک را بنشین سر جایش؛ آنگاه یحتمل بیافتی توی یک دور باطلی با اطرافیانت که حالا یک کمی مسئله والد-کودک است و یک مدتی دیگر می شود کودک-والد؛ که چی؟ که یا تویی که داری به اویی که قرار بود من خوبم-تو خوبی بالغ-بالغی باشد نپری. و یا می شود کودک-والدی که دیگری است که شده است والدی که حتی یحتمل هم ام ابیها است و دارد به تویی که قرار بود کودک هم نباشی ولی حالا چطور هم چنین شده ای دیگر بماند، می پرد. و خوب، حالا یحتمل هم در میان این همه نوسانات اینطور بنظر برسد که همه و همه هم دارند گویی به هم می پرند و هم دیگر را ادب می کنند و بلکه می نشانند سر جایشان! و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض هم یحتمل معنایی دیگر داشته باشد و دقیقاً اینطور معنا نکند.

    و اما باز یحتمل باز گردیم به مثل مرحوم والد خدا بیامز ما که آنچه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج یحتمل اینطور هم معنا پید کند که یک جاهایی گویی خواهی نخواهی دیگر مسئله این نیست که می توانی از حوزه به دانشگاه و از دانشگاه به حوزه تردد کنی و بلکه یک وقتهایی هم به عینه می بینیم که پنداری هم در مساجد و حسینیه ها و امامزاده ها و حرم امامان و حتی حرمین شریفین مکه معظمه و مدینه ی منوره هم بسته شده است مثلاً مثل همین حالت و مورد اضطراری کروناویروس که بین المللی هم شده است و دیگر مسئله مخصوص یک کشور و دو کشور و یک قاره و دو قاره هم گویی نیست و بلکه جهانی است!

    یعنی نه تنها ترددهای بی مورد و بی جای بین حوزه و دانشگاه نیز جایز نیستند و بلکه می فرمایند کلاً هر گونه ترددهای بیجایی هم ممنوع است و بلکه جریمه هم دارد و حتی در پارکها هم نمی شود بروید و درش بسته است و در خانه بمانید و در صورت لزوم قرنطینه هم باید شوید. یعنی اینجا متخصصین پزشکی و درمانی مبارزه با کروناویروس هم هستند که باید تشخیص دهند که مسئله باید چطور شود و کی از حالت اضطراری هم خارج می شود. خوب، اینجا بعضی یحتمل به غلط هم اشکال کنند که اینجا درست است که در مثل مناقشه نیست و اما در مورد حوزویانی که ما داریم چه معجزاتی است که مساجد و  حرمهای امامزادگان و ائمه اطهار و حرمین شریفین و از جمله حرم امام حسین علیه السلام نیز در شب ولادت ایشان بسته بوده است؛ و لذا اینجا مسئله همان همان می شود که آنچه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج. یعنی آنجایی که من لا یحضره الطبیب و تجهیزات جانبی آن است که شدیداً کمبود داریم، کاری هم از دست من لا یحضره الفقیه نیست که آیا با دعاهایشان چقدر کمک کنند؟ البته آنجاهایی که بر حسب ولایت فقیه و فقاهت و من لا یحضره الفقیه هم ما می بینیم که همین من لا یحضره الطبیب و اطباء چطور بسیجیهای جهادی می شوند  را نیز نباید کسی یادش برود آنچنان که به جبهه های جهادی نیز اطباء می شتابند همانطور که دیگر بسیجیان نیز از پیر و جوان می شتابند و حتی در کربلا طفل شیرخوار هم چطور حضور داشته است و بلکه شهادت می دهد و شهید می شود.

    عرض بنده این است که اگر مواظب خرافات نباشید، یحتمل بعضی اشکال کنند که ما خودمان اهل نظریه ی جعل هم هستیم که فرضاً چطور هم مراتب فلسفی و حتی عرفانی قلبی و نوری بسیاری و بلکه بینهایت هم درجات و مراتب دارند که  اینها هیچ وقت برای ما دست یافتنی هم نیستند که حالا خورشید در چه درجه ای از درجات نوری است و این هم کدام قلوبی از قلوب مومنین است که باید آن قلب زمینی را نیز دریابد. چرا که کدام قلب زمینی؟ و کدام خورشید؟ حالا شما خورشید را که نمی توانید حاشا کنید چرا که اظهار من الشمس است ولی دیگر قلب زمینی که خیلیها یحتمل خود به خودی حاشا هم کنند که مگر همینطوری مندرآوردی هم هست که به تشابه نظریه های کالوزا-کلاینی بخواهی بُعد پنجمی هم وارد مسائل گرانشی و نسبیتی و نسبیتی عام و ... کنی و قلوب مومنین را هم وارد مسائل کنی؟!!! یا مثلاً مدعی شوی که اگر قلوب مومنین به انوار الهی روشن نشود خدا خودش این تجلیات نوری را به طرق دیگری متجلی می کند تا لااقل مومنین متوجه آنها شوند و بلکه دانشمندان از آنها الهامها بگیرند و ...! البته اینکه مکانیزم ویتن-ونزیانو و بسط QCD برای یک روی N اینجا یعنی چه هم خود می تواند یحتمل به عناوین مختلفی به روز شود و از جمله یحتمل:

     

    https://arxiv.org/abs/2001.01461

    https://arxiv.org/abs/1909.12352

     

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّـهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا ﴿النساء: ٦٤﴾

     

     

    این چیزی که ما در نظر قبل گفتیم از دیدگاه عرفانی و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز غیر ممکن است. و حالا بنده ی حقیر عرضم این است که عنوان کنم که چیست که غیر ممکن است! عرض بنده ی حقیر این است که از آنجایی که ما خودمان را می خواهیم خیلی گنده کنیم است که بنظر امثال این حقیر می رسد که می توان فرض را بر این مبنا نگذاشت که حضرت عیسی مسیح علیه السلام است که از آسمان به زمین تشریف فرما می شوند و بعد از تعارفات با امام زمان عجل الله فرجه الشریف پشت سر ایشان به نماز می ایستند. یعنی چه؟ یعنی اینکه اصلا ما از کجا می دانیم که در آسمان دارد چه می گذرد و آیا حضرت مسیح علیه السلام را خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که به زمین دعوت می فرمایند یا حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم است یا خود آن حضرت است که مایلند به زمین تشریف فرما شوند و با آن حضرت تعارفات داشته باشند یا آیا همه ی انبیاء از آدم تا خاتم و ائمه ی اطهار علیهم السلام آنجا حضور دارند و مثلاً حضرت آدم است که می فرمایند همه برویم ببینیم در نماز جمعه دارد چه می گذرد؟ به عبارت دیگر چون ما مثلاً در مساجد و حسینیه ها و امامزاده ها و حرمهای ائمه ی اطهار و قدس شریف و حرمین شریفین مکه ی مکرمه و مدینه ی منوره را ببندیم، آیا دیگر این حضرات و فرشتگان همراهشان نیز نمی توانند به زمین بیایند و دربها به رویشان بسته خواهد بود؟!

    یک نکته ای را که راجع به مقاله ی نقد نظریه جعل امام خمینی باید گفت این است که بنظر این حقیر هم درست است که یک جاهایی خواهی نخواهی نظریه های عرفانی و فلسفی گویی راهشان از هم جدا می شوند و مثلاً راجع به تعلق و متعلق بودن مخصوصاً آنجاهایی که به مسئله وجود هستی برمی گردد نظریه های فلسفی و عرفانی و فقهی با هم تفاوت می کنند. نکته ی دیگری که اینجا هست این است که اگر ما مراتبی نوری را در نظر بگیریم که مثلاً از یک تا صد است که نور همینطوری که به خورشید نزدیک می شویم از روی زمین این مراتب از یک به صد می رسد، آیا می توان هم برای حجب ظلمانی و حجب نورانی که در قلب باید کنار بروند نیز مراتبی را قائل شد آنطور که در مناجات شعبانیه حضرت امیر المومنین علیه السلام هم می فرماید: 

    إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

    و آنگاه این کدام قلوب اند که چنین مراتبی را دارا هستند؟ آیا قلوب شما و این بنده ی حقیر تحمل چنین مراتبی را خواهد داشت و بلکه آیا ما خواهیم توانست بر سر مکتب چنین قلوب عظیمی نشسته و درسهای سحری از آنها بگیریم ان شاء الله؟

    و اما یک حوصله ی دیگری هم می خواهد که ما بخواهیم سر کلاس درسهای ریاضی-فیزیک رایج در فرضاً فیزیک انرژیهای بالا و باتلاق ریسمانی و نظریه ی ریسمان بنشینیم و درسها هم آنجا بیاموزیم و به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کاربردی کنیم! بنده داشتم مقالات را نگاه می کردم که رسیدم به مقاله ای از ارن پلتی- کامران وفا-تیمو ویگلند :

    https://arxiv.org/abs/2003.10452

    و همینطور هم داشتم دنبال تیر چراغ برق (lamppost) می گشتم که اینجا از آن می فرماید arxiv:1912.06144 که یک جورهایی نمی دانم چطوری رسیدم به این مقاله ی دیگر ویتن 1389 راجع به ریسمان

    Philosophical Transactions of the Royal Society of London. Series A, Mathematical and Physical Sciences

    Vol. 329, No. 1605, Physics and Mathematics of Strings (Nov. 17, 1989), pp. 349-357 (9 pages)

     

    راستی این را هم عرض کنم که پی دی اف ریدر این حقیر هم خراب نشده بوده است و بلکه یحتمل هم بتوان گفت که این هم نیست که عرضه داشته شود که در بعضی مواقع کامپیوتر و رایانه فکر و ذهن خودش را دارد چرا که بیشتر اوقات آکروبات می آید روی نمایشگر اینترنتی ولی گاهی هم تصمیم می گیرد که برود زیر نمایشگر! حدس بنده ی حقیر این است که اگر تعداد مقالات زیاد شود یحتمل می رود زیر نمایشگر و در غیر این صورت می آید روی آن! و صد البته اینها یک سری اسراری است که یحتمل خیلی هم نباید در انها دقیق شد و برای همه گفت چرا که یک وقت دیدید کار خراب هم شد و مسئله به این سادگیها دیگر حل نشد به دلایل مختلفی که اگر با اینترنت و رایانه ها کار کرده باشید می دانید. صفحه های آبی و ریستارتهای الکی می توانند کمترین آنها باشند و یحتمل کرونا هم به رایانه ها و اینترنت خدای ناکرده سرایت کند اگر بعضی این تلقی را خیلی افراطی به حساب نیاورند! دیر شد دیر شد و نماز اول وقت دارد همینطوری می گذرد؛ بنده بروم نماز! خوشا آنان که الله یارشان بی، به حمد و قل هو الله کارشان بی. خوشا آنان که دائم در (روزه و) نمازند، بهشت جاودان بازراشان بی. این یک مقامی از مراتب یقینی است که هیچ  ابرقارونی را با هیچ ابرتقارنی نمی تواند بدان برساند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد  آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّـهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا ﴿النساء: ٦٤﴾

     

    حالا اگر چنانچه بخواهیم اینها تحقّق پیدا بکند، اگر بخواهیم این معارف در فضای عقیدتی جامعه به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، بخواهیم این ارزشها در عمل مردم، در رفتار مردم خودش را نشان بدهد، بخواهیم این احکام که وسیله‌ی پیشرفت و حرکت است، تحقّق پیدا کند، احتیاج به قدرت سیاسی دارد؛ اگر قدرت سیاسی نباشد، قلدرها زیر بار نمیروند، تنبلها انجام نمیدهند، سیاهی‌لشکرِ قلدرها و مستکبرین و پول‌دارها به دنبال آنها حرکت میکنند، یعنی آن مقصود نبوّتها حاصل نمیشود؛ لذا در قرآن میفرماید که «ماِّ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله».(۱۰)  این مربوط به پیغمبر ما فقط نیست، مربوط به همه‌ی پیغمبران است؛ اینها باید بیایند در کشور مورد اطاعت قرار بگیرند، مردم از اینها اطاعت بکنند. لذا وقتی که از یثرب آمدند برای اینکه پیغمبر اکرم را دعوت کنند و اصرار کنند که ایشان به مدینه هجرت کنند، همان جا حضرت با اینها بیعت کرد.
     

    فرازی از سخنان رهبری مد ظله العالی بمناسبت عید نوروز و روز عید مبعث

    https://www.leader.ir/fa/speech/24396/

     

     

    می فرمایند که حضرت عیسی علیه السلام از آسمان به زمین تشریف فرما می شوند و با امام زمان عجل الله فرجه الشریف برای نماز جمعه ای تعارفات می کنند و امام زمان عجل الله فرجه الشریف می فرمایند که شما بفرمایید امام جمعه شوید و ایشان می فرمایند که پشت سر امام زمان عجل الله فرجه الشریف می ایستند به نماز. خوب، این کاری به سیاست هم ندارد یحتمل بعضی اشکال کنند که بلکه این اتفاق بارها افتاده است و حتی دوباره و چندین باره بارها هم خواهد افتاد. البته اینجا مسئله این نیست که سیاست از دیانت جدا است و بلکه مسئله دقیقاً این است که سیاست ما عین دیانت ما است همانطور که مرحوم شهید مدرس هم فرموده اند. مسئله را بلکه باید درست طرح کرد تا متوجه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شویم.

    بنده ی حقیر داشتم پریشب مقاله ای با عنوان بررسی تشکیک در مراتب و مظاهر از نگاه علامه طباطبایی مجله ی فلسفه و حکمت سال 92 از محمد هادی توکلی و  سید صدرالدین طاهری

     

    http://wph.atu.ac.ir/article_366.html

     

    مطالعه می کردم؛ ایشان از ایده ای بنام وحدت شخصی وحود می فرمایند. این را در مقاله ای دیگر نقد و بررسی نظریه ی امام خمینی (ره) درباره جعل هم که مربوط به دیدگاه امام خمینی است نیز می فرمایند که حالا  نمی دانم چطور شده است که آکروبات ریدر این حقیر درست کار نمی کند و بلکه یحتمل خراب هم شده است و لذا بنده دسترسی به غیر از چکیده ی مقاله نیز ندارم. و بنظر این حقیر اتفاقاً اینها باید خیلی مقالات خوبی هم باشند هر چند که بنده داشتم دنبال الوجود حقیقة الواحدة المشککه در بدایه الحکمه علامه طباطبایی می گشتم که یک جورهایی گوگل مرا به این مقالات هدایت کرد.

    حالا ما اینجا نمی خواهیم خیلی وارد بحثهای فلسفی هم شویم، ولی یک نکته ی تشکیکی که هست این است که البته وقتی شما تفسیر المیزان را مطالعه می فرمایید متوجه فلسفی بودن نقطه نظرات علامه می شوید و این خود آنجا مشهود است؛ ولی نقطه نظرات فلسفی در حکمت متعالیه را یحتمل بعضی اشکال کنند که نمی توان خیلی سریع به واجب الوجود و شناخت او در چند کلمه رساند آنچنانکه درب مبحث خداشناسی را بشود بست و تمامش کرد! و چرا؟ برای اینکه اگر چنین بود در روانشناسی و روانپزشکی و معرفت به نفس را هم می شد بست و بلکه ائمه ی جماعات و ائمه ی جمعه هم دیگر احتیاجی نداشتیم چرا که همه و همه هم خدا را می شناختند و هم امام زمان نفس و نفسانیت خود را و از همین امام زمان درونی نیز می توانستیم همه و همه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف برسیم و دیگر نه به رسولی احتیاجی می بود و نه به کتاب الله قرآن مجید چرا که حتی همه ی انبیاء و حضرت رسول محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و قرآن کریم و ائمه ی اطهار علیهم السلام نیز اینها همه و همه سربازان در خدمت امام زمان عجل الله فرجه الشریف هستند همانطور که امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز خود سربازی از سربازان حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام تشریف دارند؛ و همه ی مسائل خود به خودی حل بود. البته در این میان یک مکتبهایی نیز لازم است که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز باید بپردازند.

    عرض بنده ی حقیر اینجا این است که اگر ما یاد بگیریم که امام خود را چطور در درون خود بیابیم، در بیرون هم او را یافتن آسانتر خواهد شد؛ ولی اگر در نفس خود نتوانیم اماممان را بیابیم آنگاه هیچ جای دیگری هم او را نمی یابیم آنچنان که استاد دینانی نیز می فرمایند حدیث قدسی من عرف نفسه عرف ربه همان همان است که آیه ی شریفه می فرماید: وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّـهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿الحشر: ١٩﴾. و لذا عرض بنده ی حقیر این است که بجای اینکه بیاییم خیلی تاکید بورزیم که حتماً حتماً حضرت عیسی علیه السلام را از آسمان باید بروی زمین چطور بیاوریم و آنگاه با حضرت امام زمان عجل الله فرجه الشریف تعارفات کنند یحتمل بتوان به حضرات آیات تذکر داد که بلکه سعی کنیم خود یهود و نصاری را دعوت به اسلام چطور کنیم که خودشان بتوانند بهتر هم به روانشناسی و روانپزشکی و بلکه امور امامتشان به حد اعلی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برسند و از دردسرهای سیاسی و تجاری و اقتصادی مسلمین هم کاسته شود و حتی شیعیان هم یقین کنند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود را یافته اند و نزد آنها است و همه و همه هم ولایت فقیه مد ظله العالی را به نحو احسنت یاری کنند و همه ی عالم نیز مسلمان شوند و اسلام بیاورند هر چند که چنین است و یحتمل خود نمی دانند. دیر شد دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز! لااله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّـهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَـٰذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ ﴿الصف: ٦﴾

     

     مبعث روز بسیار باعظمتی است؛ اهمّیّت مبعث را باید بفهمیم، بدانیم. مبعث پیغمبر اسلام حادثه‌ و واقعه‌ای است که خداوند متعال از پیغمبرانِ دیگر نسبت به این واقعه میثاق گرفته است، تعهّد گرفته است. وَ اِذ اَخَذَ اللهُ‌ میثاقَ‌ النَّبِیّینَ لَما ءاتَیتُکُم مِن ‌کِتٰبٍ‌ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاٰءَکُم رَسولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُم ‌لَتُؤمِنُنَّ بِه! وَ لَتَنصُرُنَّه؛(۳) [طبق] این آیه‌ی شریفه، خدای متعال از پیامبرانِ بزرگِ طولِ تاریخ تعهّد گرفته است که به پیغمبر اسلام که مثل امروزی مبعوث میشود، هم ایمان بیاورند، هم او را یاری کنند. خب ایمان که معلوم است. یاری به معنای این است که او را به کسان خودشان، به امّت خودشان، به پیروان خودشان معرّفی کنند و از آنها بخواهند که به او بگروند و ایمان بیاورند؛ حدّاقلّ نصرت پیغمبران این است؛ خداوند این را از اینها پیمان گرفته. لذا شما ملاحظه میکنید در یک آیه‌ای از قرآن [میفرماید]: اَلَّذی یَجِدونَه مَکتوبًا عِندَهُم فِی التَّوریٰةِ وَ الاِنجیل؛(۴) یعنی نام و نشان و خصوصیّات پیغمبر ما، در تورات و انجیلِ تحریف‌نشده وجود داشته است. یا در یک آیه‌ی دیگر، خداوند از قول حضرت عیسیٰ میفرماید: وَ اِذ قالَ عیسَی ابنُ مَریَمَ یٰبَنی اِسراءیلَ  اِنّی رَسولُ اللهِ اِلَیکُم مُصَدِّقًا لِما بَینَ یَدَیَّ مِنَ التَّوریٰةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسولٍ یَأتی مِن بَعدِی اسمُه اَحمَد؛(۵) حضرت عیسیٰ اسم این بزرگوار را هم بیان میکنند. این بنابراین یک حادثه‌ی این چنینی است که در نهج‌البلاغه هم به همین اشاره شده، که حضرت میفرمایند: اِلی اَن بَعَثَ اللَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَهِ صلّی الله علیه و آله لِاِنجازِ عِدَتِه وَ تَمامِ نُبُوَّتِه مَأخُوذاً عَلَی النَّبیّینَ مِیثاقُه؛‌(۶) یعنی از پیغمبران خدای متعال میثاق گرفته است، تعهّد گرفته است که با او این گونه رفتار بکنند.

    ...

    بعثت و وحی الهی، حقایقی را برای مردم روشن کرد؛ برای بشریّت حقایقی را روشن کرد. این حقایق به نحوی است که اگر آحاد بشر و جوامع گوناگون بشری به این حقایق ایمان بیاورند و عملاً ملتزم بشوند، حیات طیّبه به اینها خواهد رسید. حیات طیّبه یعنی چه؟ یعنی زندگی شیرین و پُرفایده و مطلوب، حیات پاکیزه؛ پاکیزه بودنش به این است که مطلوب باشد، شیرین باشد، انسان را در صراط کمال کمک کند به حرکت و برخوردار از همه‌ی زیبایی‌ها و نیکویی‌ها باشد، هم در دنیا و هم در آخرت. این حیات طیّبه است. اگر دلها به این معارف، به این حقایق آشنا بشوند، به آن بگروند و بر لوازم آن پایبند باشند، حیات طیّبه قطعاً در انتظار آنها است.

    ...

    یا در مورد آزادی؛ این بیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهج‌البلاغه، هزار سال قبل از طرح مسئله‌ی آزادی در کشورهای غربی مثل فرانسه یا جاهای دیگر است که میفرماید: لا تَکُن‌ عَبدَ غَیرِکَ‌ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّا؛(۹) از این روشن‌تر دیگر چه میشود؟ یعنی انسانها حُرّند، آزادند؛ آزادی شامل همه‌ی انواع آزادی میشود. یا آن جمله‌ی دیگری که معروف است: استعبدتم النّاس و قد خلقهم الله احرارا؛ این خطاب به بعضی از فرمانداران آن دوره است که «استعبدتم النّاس»؛ شماها میخواهید با مردم مثل برده رفتار بکنید در حالی که خداوند متعال آنها را آزاد آفریده؟ اینها معارف اسلامی است. از این قبیل، در معارف اسلامی زیاد است؛ در نهج‌البلاغه کلمات متعدّدی در این زمینه وجود دارد و در بقیّه‌ی [منابع اسلامی]. بنابراین این سلسله‌ی ارزشها و سلسله‌ی معارف و منظومه‌ی معرفتی و منظومه‌ی ارزشی به این صورت است. پشت سر اینها احکام است؛ یعنی «باید» و «نباید»ها، «بکن» و «نکن»ها؛ این احکام اسلامی -چه فردی  و چه اجتماعی- همه‌ برخاسته‌ی از آن معارف است و منطبق بر آن ارزشها است؛ یعنی همه‌ی این تکالیفی که خدای متعال برای فرد مسلِم قرار داده است، نشئت‌گرفته‌ی از همان مفاهیم اصلی و معرفتی است و منطبق با مفاهیم ارزشی است و کمک‌کننده‌ی به صعود در این راه است. خب، این مجموعه‌ای است که در بعثت در واقع به مردم هدیه شد.

    حالا اگر چنانچه بخواهیم اینها تحقّق پیدا بکند، اگر بخواهیم این معارف در فضای عقیدتی جامعه به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، بخواهیم این ارزشها در عمل مردم، در رفتار مردم خودش را نشان بدهد، بخواهیم این احکام که وسیله‌ی پیشرفت و حرکت است، تحقّق پیدا کند، احتیاج به قدرت سیاسی دارد؛ اگر قدرت سیاسی نباشد، قلدرها زیر بار نمیروند، تنبلها انجام نمیدهند، سیاهی‌لشکرِ قلدرها و مستکبرین و پول‌دارها به دنبال آنها حرکت میکنند، یعنی آن مقصود نبوّتها حاصل نمیشود؛ لذا در قرآن میفرماید که «ماِّ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله».(۱۰)  این مربوط به پیغمبر ما فقط نیست، مربوط به همه‌ی پیغمبران است؛ اینها باید بیایند در کشور مورد اطاعت قرار بگیرند، مردم از اینها اطاعت بکنند. لذا وقتی که از یثرب آمدند برای اینکه پیغمبر اکرم را دعوت کنند و اصرار کنند که ایشان به مدینه هجرت کنند، همان جا حضرت با اینها بیعت کرد.

     بیعت یعنی اینکه شما تحت امر ما هستید، ما می‌آییم آنجا به این شرط؛ بعد هم که پیغمبر اکرم وارد شد به مدینه، اوّل‌کاری که کرد، تشکیل قدرت سیاسی و اجتماعی بود؛ یعنی تشکیل حکومت داد؛ این بنابراین یکی از لوازم کار نبوّت است. البتّه پیغمبران دشمنان زیادی دارند: وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنّ،(۱۱) وقتی که حکومت تشکیل میدهند، دشمن خارجی هم به اینها اضافه میشود؛ با تشکیل حکومت، غیر از دشمنان داخلی، دشمن خارجی هم اضافه میشود؛ این معلوم است؛ برای خاطر اینکه دشمن خارجی اگر چنانچه عالَم سیاست نباشد و قدرت سیاسی وجود نداشته باشد، خیلی اهمّیّت نمیدهد؛ هر حرفی که کسی بزند، خیلی دنبالش نمیرود؛ وقتی به قدرت سیاسی رسید، آن وقت دشمن خارجی، آن کسی که مخالف با عدالت است، آن کسی که مخالف با آزادی است، آن کسی که مخالف با حقّ هر انسانی برای خوب زندگی کردن و مستقل زندگی کردن است، طبعاً مخالفت میکند.

     خب، حرف امروز من این است: من میخواهم عرض بکنم این همان نسخه‌ای است که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به این نسخه عمل کرد؛ عیناً نسخه‌ی بعثت پیغمبر است؛ معارف همان معارفی است که پیغمبر آنها را از جانب خدای متعال به مردم ابلاغ کردند؛ ارزشها همانها است؛ احکام هم همانها است؛ و حرکت به سمت تحقّق این احکام، احتیاج داشت به یک ایمان قوی، به یک همّت بلند، به یک دلِ «متوکّل علی الله»؛ همه‌ی اینها در امام جمع بود و ایشان اقدام کرد، خدای متعال هم کمک کرد و این حرکت انجام گرفت. البتّه امام میدانستند که ایمان اسلامی در اعماق جان و ارتکاز(۱۲) ملّت ایران خیلی رسوخ دارد، مردمِ مؤمنی هستند؛ که حالا خود این، بحث جداگانه‌ای دارد و کاملاً اثبات‌شده است که مردم ایران، هم آن روز و هم امروز، علی‌رغم برخی از ظواهر، قدرت ایمانی‌شان و رسوخ ایمان در دلهایشان خیلی زیاد است؛ یکی از خصوصیّات ملّت ما بحمدالله این است.

    ...

    امروز البتّه خبیث‌ترین دشمن ما و دشمن جمهوری اسلامی آمریکا است. البتّه ما دشمن کم نداریم امّا آن که از همه خبیث‌تر و عنودتر است، عبارت است از آمریکا. مسئولان آمریکایی، هم دورغ‌گو هستند، پشت‌هم‌انداز هستند، وقیحند، طمّاعند، شارلاتانند -حرکتهایشان، حرفهایشان را شما بشنوید، [می‌بینید] شارلاتانی حرف میزنند؛ یعنی انواع و اقسام خصوصیّات زشت اخلاقی- و هم البتّه در کنارش ظالمند، سنگدلند، بشدّت بی‌رحمند، تروریستند؛ یعنی آنچه خوبان همه دارند، اینها به‌تنهایی همه را دارند! یعنی این جور دشمنی در مقابل ما امروز وجود دارد.

     خداوند برای مقابله‌‌ی با دشمنی‌ها به پیغمبر دستورالعمل داد؛ از اوّل بعثت، خدای متعال پیغمبر را امر به صبر کرد. در سوره‌ی مدّثّر که جزو همان سوره‌های اوّلِ بعثت است، میفرماید: وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر؛(۱۵) صبر کن برای خدای خودت. در سوره‌ی مزّمّل که آن هم جزو همان سوره‌های اوّل قرآن است، میفرماید که «وَ اصبِر عَلیٰ ما یَقولون».(۱۶) در جاهای دیگرِ قرآن هم مکرّراً این معنا هست. در دو جا [میفرماید]: وَ استَقِم کَماٰ اُمِرت؛(۱۷) استقامت کن؛ هم در سوره‌ی هود هست، هم در سوره‌ی شوریٰ هست. بنابر‌این، دستورالعمل وارد شده.

    ...

     من در صحبتهای اخیر چند بار تکرار کرده‌ام که کشور بایستی قوی بشود؛(۲۰) قوی شدن کشور جزو هدفهای ما است. این هم از خطوطِ اصلیِ نسخه‌ی بعثت است؛ این هم از بعثت گرفته شده؛ این هم از قرآن گرفته شده. قرآن میفرماید که «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة»؛(۲۱) هر چه میتوانید قوّت را زیاد کنید. حالا این قوّت در وهله‌ی اوّل، در نگاه اوّل، ممکن است قوّت نظامی به نظر برسد، لکن ظاهراً خیلی وسیع‌تر از دامنه‌ی قوّت نظامی است. ابعاد قوّت ابعاد وسیعی است؛ ابعاد اقتصادی دارد، قوّت اقتصادی، قوّت علمی، قوّت فرهنگی، قوّت سیاسی -که زمینه‌سازِ قوّت سیاسی، استقلالِ سیاسی است- و قوّت تبلیغی. با گذشت زمان، عرصه‌های دیگری برای تقویت کشور و ملّت به وجود می‌آید. فرض کنید امروز حفظِ جمعیّتِ جوانِ کشور یکی از ابزارهای قوّت است؛ اینکه بنده زیاد روی موالید تکیه میکنم، به خاطر این است. کشور ما امروز کشور جوانی است؛ اگر چنانچه موالید در این کشور به قدر لازم و به قدر کافی تولید نشوند -که الان به قدر کافی نیست- چند صباح دیگر، چند سال دیگر نسل جوان در کشور کمیاب خواهد شد. آن وقت کشوری که در آن جوان کم است، پیشرفتش [هم] کم است. یکی از ابزارهای قدرت حفظ اکثریّت جوان در جامعه است. یا امروز قوّت در فضای مجازی حیاتی است؛ امروز فضای مجازی حاکم بر زندگی انسانها است در همه‌ی دنیا؛ و یک عدّه‌ای همه‌ی کارهایشان را از طریق فضای مجازی پیش میبرند؛ قوّت در این [زمینه] حیاتی است. یا مثلاً قوّت در زمینه‌ی بهداشت و درمان حیاتی است؛ که بحمدالله در این زمینه محقّقین‌مان و پزشکانمان و کسانی که در این راه خبره هستند کار زیادی انجام داده‌اند.
    ...

     از جمله‌ی موضوعات مربوط به کرونا که بد نیست من این را اینجا بگویم، این است که سران آمریکا چند بار تا حالا گفته‌اند که ما حاضریم از لحاظ درمان و دارو به شما کمک کنیم؛ چند بار تکرار کرده‌اند که فقط شما از ما بخواهید تا به شما از لحاظ دارو و درمان کمک کنیم. این جزو آن حرفهای بسیار عجیب است که به ما میگویند که از آنها درمان بخواهیم و دارو بخواهیم. اوّلاً خودتان دچار کمبودید؛ الان خبرهایی که از آمریکا میرسد، یعنی حرفهایی که خود آمریکایی‌ها میزنند، شهردار فلان شهر، رئیس بهداری فلان نقطه، رئیس بیمارستان فلان ایالت، خودشان دارند صریحاً میگویند که دچار کمبودهای وحشت‌آوری هستند؛ هم از لحاظ وسایل پیشگیری در بُروز بیماری، از ابتلای به بیماری، هم در دارو و مانند اینها. اگر چیزی دارید و دستتان باز است صرف خودتان بکنید. ثانیاً شما آمریکایی‌ها متّهمید به اینکه این ویروس را شما تولید کرده‌اید؛ من نمیدانم چقدر این اتّهام حقیقی است، امّا وقتی این اتّهام وجود دارد کدام عاقلی به شما اعتماد میکند که شما بیایید برای او دارو بیاورید؛ ممکن است داروی شما یک وسیله‌ای باشد برای اینکه این بیماری را بیشتر گسترش بدهد. هیچ اعتباری ندارید؛ به شما اعتمادی نیست. ممکن است یک دارویی را شماها تجویز کنید، یا وارد کشور بکنید که این ویروس را ماندگار کند و مانع تمام شدنش بشود؛ یعنی اگر چنانچه این تهمت درست باشد و شما این ویروس را به وجود آورده باشید، این کارها از شماها بر می‌آید. یا اگر کسی را به عنوان درمان‌کننده و پزشک بخواهید بفرستید، ممکن است او بخواهد بیاید اینجا، اثر عملی سمّی را که تولید کرده‌اند را از نزدیک ببیند؛ چون گفته میشود که با استفاده‌ی از آشنایی‌های ژنتیک ایرانی که از وسایل مختلفی به دست آورده‌اند، یک بخشی را بالخصوص برای ایران درست کرده‌اند؛ خب این ممکن است بخواهد بیاید ببیند که اثرش چگونه شد؛ اطّلاعات خودشان را تکمیل کنند و دشمنی خودشان را بیشتر کنند؛ بنابراین این حرفی نیست که کسی از ملّت ایران این را قبول کند.

     

     

    فرازهایی از سخنرانی نوروزی رهبری مد ظله العالی در روز عید مبعث پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم

    https://www.leader.ir/fa/speech/24396/

     

    واعْلَمْ یَقِیناً أَنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَکَ، وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَکَ، وَ أَنَّکَ فِی سَبِیلِ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ. فَخَفِّضْ فِی الطَّلَبِ، وَ أَجْمِلْ فِی الْمُکْتَسَبِ، فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَبٍ قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَبٍ؛ فَلَیْسَ کُلُّ طَالِبٍ بِمَرزُوقٍ، وَ لَاکُلُّ مُجْمِلٍ بِمَحْرُومٍ. وَ أَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ، فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً. وَ لَاتَکُنْ عَبْدَ غَیْرِک‌وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً. وَ مَا خَیْرُ خَیْرٍ لَایُنَالُ إِلَّا بِشَرٍّ، وَ یُسْرٍ لَایُنَالُ إِلَّا بِعُسْرٍ.

    وَ إِیَّاک‌أَنْ تُوجِفَ بِکَ مَطَایَا الطَّمَعِ، فَتُورِدَک‌مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ. وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ إِلَّا یَکُونَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ. فَإِنَّکَ مُدْرِک‌قِسْمَکَ وَ آخِذٌ سَهْمَکَ، وَ إِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أعْظَمُ وَ أَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ کَانَ کُلٌّ مِنْهُ.

     

    بدان! بطور مسلّم هرگز به همه آرزوهایت نخواهى رسید و از اجلت تجاوز نخواهى کرد (بیش از آنچه مقرّر شده عمر نخواهى نمود) و تو در راه همان کسانى هستى که پیش از تو مى‌زیسته‌اند، بنابراین در طریق به دست آوردن دنیا ملایم باش!

    و در کسب و کار میانه روى را پیشه کن (نه حرص داشته باش و نه طمع)، زیرا بسیار شده که تلاش بى حد در راه دنیا منجر به نابودى اموال گردیده است! چرا که نه هر تلاشگرى به روزى رسیده و نه هر مدارا کننده‌اى محروم مى‌شود. بزرگوارتر از آن باش! که به پستى تن در دهى- هر چند تو را به مقصودت برساند- زیرا تو نمى‌توانى در برابر آنچه از آبرو و شخصیّتت در این راه از دست مى‌دهى، بهایى به دست آورى، «بنده دیگرى مباش چرا که خداوند تو را آزاد آفریده»! چه خوبى و آسایشى دارد آن نیکى که جز با شر و بدى به دست نمى‌آید و یا آسایش و راحتى که جز با مشقّت زیاد حاصل نمى‌شود. نکند مرکبهاى طمع با سرعت حرکت کنند و تو را به آبشخورهاى مهلکه بیندازند ... اگر توانستى که بین تو و خداوند، صاحب نعمتى واسطه نباشد انجام ده، زیرا تو قسمت خود را دریافت خواهى کرد و سهمت را خواهى گرفت و مقدار کمى که از ناحیه خدا برسد محترمانه‌تر است از مقدار زیادى که از ناحیه یکى از مخلوقاتش باشد؛ هر چند همه نعمتها از ناحیه اوست.

     

    نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، نامه ی 31، صص 626-627

    http://lib.eshia.ir/10336/1/626

     

     

    آنجایی که حضرت ولی فقیه می فرمایند: استعبدتم النّاس و قد خلقهم الله احرارا؛ و می فرمایند که این خطاب به فرمانداران آن دوره است، اتفاقاً درست هم هست ولی سخنی است که بنده ی حقیر در نهج البلاغه یا شرح ابن ابی الحدید یا احقاق الحق و ازهاق الباطل یا الغدیر علامه امینی یا بحار الانوار نیز پیدا نکردم. این را از منابع اهل سنت یحتمل می یابید که خطابی است از عمر بن خطاب به عمرو بن العاص و پسر او:

     

    http://lib.efatwa.ir/44966/96/13

    http://lib.efatwa.ir/46225/8/325

     

    نکته ای که اینجا هست در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این است که در یک صفحه قبل از یکی از این منابع داستانی از حضرت علی علیه السلام آمده است که طرز رفتار امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام حتی با یهودی را روشن می کند که درع و زره آن حضرت را دزدیده بوده طوری است که او را نزد قاضی شریح می برد و قاضی به نفع یهودی فتوا می دهد و در نهایت که یهودی طرز رفتار امیرالمومنین علی ابن ابیطالب را می بیند مسلمان می شود و زره را هم به او برمی گرداند. وقتی شما با بعثت پیامبر و امامت حضرت امیر المومنین علی بن ابیطالب و ائمه هدی مواجه می شوید، آن ابعاد بینهایتی را که در ثروت همه ی انبیاء نهفته است را می یابید. وقتی به دنبال ثروتها و گنجهای قارونی که کلیدهایش را با شترها حمل می باسیت می کردند و بلکه ثروتهای ابرقارونی که بویی از خدا و پیغمبر هم نبرده اند و همه چیز را ظالمانه برای خودشان می طلبند و چیزی به نام عدل و عدالت نیز نمی شناسند، اینها مخالف آن گوهر و جوهر وجودی بینهایت خدا و انبیاء و پیغمبر و ائمه ی اطهار و مومنین نیستند و حرکت این ابرقارونهای قدرتمند راه های خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار را سد نمی کنند و جلوی جهشهای عظیم تولیدی اقتصادی و بهبود وضعیت عمومی مردم و اجتماعات را نیز نمی گیرند؟ آن وقت آیا این ساده لوحانه و بلکه احمقانه و ابلهانه نخواهد بود که بفرمایند کروناویروس هم همینطوری خودش جهانی شده است و کسی روی آن کار نکرده است و نمی کند و نخواهد کرد؟

    قدرت و قوی شدن به این است که ما منبع عظیم و بینهایت قدرت الهی را در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بتوانیم آنچنان دریابیم که متوجه فیزیک انرژیهای بالا هم شویم و مثلاً دریابیم که (گروه های) بازبهنجارش چطور می توانند وارد مسائل هندسی (ناجابجایی) گرانشی و مدل استاندارد ذرات فیزیک شوند؟ و آنگاه نیروهای قوی و ضعیف و دوگانهای آنها چطور مربوط به برشهایی طیفی در مادون قرمز و ماورای بنفش می توانند شوند که نیروهای استکباری را استکباریتر کنند و نیروهای مستضعف را با قطع رابطه ی بندگیشان با حضرت حق مستضعفتر و ابرقارونها هم در میان همه ی این نوسانات کار خودشان را پیش ببرند و موانع جهشهای تولیدی را هر چه بیشتر برای مستضعفین و به نفع خود کرده. و لذا "قرآن میفرماید که «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة»؛(۲۱) هر چه میتوانید قوّت را زیاد کنید." یعنی این مهم هم هست که به آمریکا بفهمانیم که ای آمریکا به مردم خودت لااقل رحم کن و دست از شیطان بزرگ بودنت بردار و مدام هم سعی نکن که حتی هر چه بیشتر دانشمندان خودت را نیز به بردگیها و اسارتهای شیطانی ات بکشی! و مسلمان شو و مسلمانی را ترویج کن و دست از دشمنی با مسلمانان هم بردار. دیر شد دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم نماز! لا اله الا  الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿النحل: ٩٧﴾

     

     

    و اما اعمال مختصه شعبان

    شب اول

    نمازهاى بسیار در اقبال ذکر شده از جمله دوازده رکعت به حمد و یازده مرتبه توحید

    روز اول

    روزه‌اش فضیلت بسیار دارد (و از حضرت صادق علیه السلام روایت است که: هر که روزه بگیرد روز اول شعبان را واجب شود براى او بهشت البته) و سید بن طاوس ثواب بسیارى نقل کرده از حضرت رسول صلى الله علیه و آله براى کسى که سه روز اول این ماه را روزه دارد و در شبهاى آنها دو رکعت نماز کند در هر رکعت حمد [001000]یک مرتبه و توحید [112000]یازده مرتبه و بدان که در تفسیر امام علیه السلام خبرى در فضیلت شعبان و روز اول آن ذکر شده که فوائد بسیار در آن مندرج است و شیخ ما ثقة الاسلام نورى نور الله مرقده آن خبر را ترجمه نموده و در آخر کتاب کلمه طیبه ذکر فرموده و چون آن خبر طولانى است و مقام را گنجایش تمام آن نیست ما مختصر آن را در اینجا ذکر مى‌کنیم (159: حاصل آن خبر آن است که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در روز اول شعبانى گذشت به جماعتى که در مسجدى نشسته بودند و در امر قدر و امثال آن گفتگو مى‌کردند و بلند شده بود صداهاى ایشان و سخت شده بود لجاجت و جدال ایشان پس حضرت ایستاد و بر ایشان سلام کرد آنها جواب سلام دادند و براى آن جناب برخاستند و خواهش کردند که نزد ایشان بنشیند آن حضرت به ایشان اعتنایى نکرد و فرمود اى گروهى که سخن مى‌گویید در چیزى که نفع نمى‌رساند آیا ندانستید که خداى تعالى را بندگانى است که ساکت کرده ایشان را خوف بدون آنکه عاجز باشند از گفتن یا لال باشند بلکه ایشان هر گاه بخاطر آرند عظمت خداوند را شکسته مى‌شود زبانهایشان و کنده مى‌شود دلهایشان و مى‌رود عقلهایشان و مبهوت مى‌شوند به جهت اعزاز و اجلال و اعظام خداوند پس هر گاه بخود آمدند از این حالت رو مى‌آورند به سوى خدا به کردارهاى پاکیزه مى‌شمرند نفسهاى خود را با ستمکاران و خطاکاران و حال آنکه ایشان منزهند از تقصیر و تفریط مگر آنکه ایشان راضى نمى‌شوند براى خدا به کردار اندک و بسیار نمى‌شمرند براى او عمل زیاد را و پیوسته مشغولند به اعمال پس ایشان چنانند که هر وقت نظر کنى به ایشان ایستاده‌گانند به عبادت ترسان و هراسان در بیم و اضطرابند پس کجایید شما از ایشان اى گروه تازه کارها آیا ندانستید که داناترین مردم به قدر ساکت‌ترین ایشانند از آن و اینکه جاهلترین مردم به قدر سخنگوترین ایشانند در او اى گروه تازه کارها امروز غره شعبان کریم است نامیده است او را پروردگار ما شعبان به جهت پراکنده شدن خیرات به تحقیق که باز کرده پروردگار شما در او درهاى حسنات خود را و جلوه داده به شما قصرها و خیرات او را به قیمت ارزانى و کارهاى آسانى پس بخرید آن را و جلوه داده براى شما ابلیس لعین شعبه‌هاى شرور و بلاهاى خود را و شما پیوسته مى‌کوشید در گمراهى و طغیان و متمسک مى‌شوید به شعبه‌هاى ابلیس و رو مى‌گردانید از شعبه‌هاى خیرات که باز شده براى شما درهاى او و این غره ماه شعبان است و شعبه‌هاى خیرات او نماز است و روزه و زکات و امر بمعروف و نهى از منکر و بر والدین و خویشان و همسایگان و اصلاح ذات البین و صدقه بر فقرا و مساکین بر خود کلفت مى‌دهید چیزى را که برداشته شده از شما یعنى امر قضا و قدر و چیزى که نهى کرده شده‌اید از فرورفتن در آن از کشف سرهاى خدا که هر که تفتیش کند از آنها از تباه شدگان است آگاه باشید به درستى که اگر شما واقف شوید بر آنچه مهیا فرموده پروردگار عز و جل براى مطیعین از بندگانش در امروز هر آینه باز خواهید داشت خود را از آنچه در او هستید و شروع خواهید کرد در آنچه امر کردند شما را به آن گفتند یا امیر المؤمنین و چیست آنکه آن را خداوند مهیا فرموده در این روز براى مطیعین خود پس حضرت نقل فرمود قصه آن لشکرى را که رسول خدا صلى الله علیه و آله به جهاد کفار فرستاده بود و دشمنان شب بر ایشان شبیخون زدند و آن شبى تاریک و سخت ظلمانى بود و مسلمانان در خواب بودند و کسى از ایشان بیدار نبود جز زید بن حارثه و عبد الله بن رواحه و قتاده بن نعمان و قیس بن عاصم منقرى که هر کدام در یک جانب ایشان بیدار و مشغول نماز و قرآن خواندن بودند دشمنان مسلمانان را تیر باران کردند و به واسطه تاریکى و ندیدن مسلمانان دشمنان را تا از آنها احتراز کنند نزدیک بود که هلاک شوند که ناگاه از دهان این چند نفر نورهایى ساطع شد که لشکرگاه مسلمانان را روشن کرده و سبب قوت و دلیرى ایشان شده پس شمشیر کشیده و دشمنان را کشته و زخمدار و اسیر نمودند و چون مراجعت نمودند و براى حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کردند فرمود این نورها به جهت اعمال این برادران شما است در غره ماه شعبان پس یک یک آن اعمال را حضرت نقل کردند تا آنکه فرمودند چون روز اول شعبان مى‌شود پراکنده مى‌کند ابلیس لشکر خود را در اطراف زمین و آفاق آن و مى‌گوید به ایشان که سعى کنید در کشیدن بعضى از بندگان خدا را به سوى خود در این روز و به درستى که خداى عز و جل پراکنده مى‌کند ملائکه را در اطراف زمین و آفاق او و به ایشان مى‌فرماید براستى نگاه دارید بندگان مرا و ارشاد کنید ایشان را پس همه ایشان نیک بخت مى‌شوند به شما مگر آنکه امتناع و سرکشى کند پس به درستى که او از حد گذشته مى‌گردد در حزب ابلیس و جنود او به درستى که خداوند عز و جل چون روز اول ماه شعبان مى‌شود امر مى‌کند به درهاى بهشت پس باز مى‌شود و امر مى‌کند درخت طوبى را پس نزدیک مى‌کند شاخه‌هاى خود را بر این دنیا آنگاه ندا مى‌کند منادى پروردگار عز و جل اى بندگان خدا این شاخه‌هاى درخت طوبى است پس در آویزید به او که بلند کند شما را بسوى بهشت و این شاخه‌هاى درخت زقوم است پس بترسید از او که نبرد شما را بسوى دوزخ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود قسم به آنکه مرا به راستى به رسالت مبعوث نموده که هر که فرا گیرد درى از خیر و نیکى را در این روز پس به تحقیق که در آویخته به شاخه‌اى از شاخه‌هاى درخت طوبى پس او کشاننده است او را بسوى بهشت و هر که فرا گیرد درى از شر را در امروز پس به تحقیق که در آویخته به شاخه‌اى از شاخه‌هاى درخت زقوم پس آن کشاننده است او را بسوى آتش آنگاه فرمود رسول خدا صلى الله علیه و آله پس هر کس که نماز مستحبى کند امروز براى خدا پس در آویخته به شاخه‌اى از آن و هر که روزه گیرد در این روز پس به تحقیق که در آویخته به شاخه‌اى از آن و هر که صلح دهد میان زن و شوهرش یا پدر و فرزندش یا خویشاوندانش یا مرد و زن همسایه‌اش یا مرد و زن بیگانه پس به تحقیق که در آویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که تخفیف دهد پریشانى را از طلبى که از او دارد یا کم کند از آن پس به تحقیق که در آویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که نظر کند در حساب خود پس ببیند قرض کهنه را که صاحبش از آن مایوس شده پس ادا کند آن را پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از آن و کسى که کفالت کند یتیمى را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که باز دارد سفیهى را از عرض مؤمنى پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که بخواند قرآن یا چیزى از آن را پس به تحقیق که در آویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که یاد آرد خداى را و بشمرد نعمتهاى او را و شکر کند پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که عیادت کند مریضى را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که نیکى کند پدر و مادر خود یا یکى از آنها را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که پیش از این روز به غضب آورده بود ایشان را پس خوشنودشان کرد در این روز پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و هر که تشییع کند جنازه را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که تسلیت دهد در آن مصیبت زده را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و همچنین هر کسى که بجا آورد چیزى را از ابواب خیر در این روز پس به تحقیق در آویخته از آن به شاخه‌اى آنگاه فرمود رسول خدا صلى الله علیه و آله قسم به آنکه مرا به راستى به پیغمبرى مبعوث فرموده که هر کس که فراگیرد درى از شر و گناه را در این روز پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از شاخه‌هاى درخت زقوم پس آن کشاننده است او را بسوى آتش آنگاه فرمود قسم به آنکه مرا براستى به پیغمبرى فرستاده که هر کس تقصیر کند در این روز نماز واجبى خود را و ضایع کند آن را پس به تحقیق که درآویخته از آن درخت به شاخه‌اى و هر کس که بیاید در نزد او فقیرى ضعیف که مى‌داند بدى حال او را و او قادر است بر تغییر حالش بدون آنکه ضررى به او برسد و کسى هم نیست از او نیابت کند و بنشیند به جاى او پس واگذارد او را که ضایع شود و هلاک گردد و دست او را نگیرد پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از آن و کسى که عذر خواهى کند از او بدکارى پس نپذیرد عذر او را آنگاه عقوبت نکند او را به قدر بدى او بلکه بیفزاید بر آن پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از آن و کسى که جدائى اندازد میان شوهرى با زنش یا پدر با فرزندش یا برادر با برادرش یا خویشى با خویشش یا میان دو همسایه یا میان دو رفیق یا دو خواهر پس به تحقیق که در آویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که سخت بگیرد بر تنگدستى و حال آنکه مى‌داند تنگدستى او را پس بیفزاید بر غیظ او بلاى او پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که بر او دینى باشد پس منکر شود آن را بر صاحبش و تعدى کند بر او تا آنکه باطل کند دین او را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که جفا کند یتیمى را و آزار رساند او را و مال او را تباه کند پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از آن و کسى که داخل شود در عرض برادر مؤمن خود و وادارد مردم را بر آن پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از او و کسى که آوازه‌خوانى کند به قسمى از خوانندگى که برانگیزاند در آن خواندن بر معاصى پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از او و کسى که بنشیند بشمرد کارهاى قبیح خود را در جنگها و انواع ستم خود را بر بندگان خدا و افتخار کند بر آن پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از آن و کسى که همسایه‌اش مریض شده پس او را عیادت نکرد محض استخفاف به شان او پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از آن و کسى که همسایه‌اش مرد پس مشایعت نکرد جنازه او را به جهت خوار بودن او در نظرش پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که اعراض کند از مصیبت زده و جفا کند او را محض حقارت و کوچکى او در نزدش پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخه‌اى و کسى که عاق کند پدر و مادر خود یا یکى از آن دو را پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از آن و کسى که پیش ایشان را عاق کرده بود و خوشنود نکرد ایشان را امروز و حال آنکه قدرت دارد بر آن پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از آن و همچنین هر کس بکند کارى از سایر اقسام شر را پس به تحقیق که درآویخته به شاخه‌اى از آن و قسم به آنکه مرا به راستى به پیغمبرى فرستاده که درآویختگان به شاخه‌هاى درخت طوبى بلند مى‌کند ایشان را آن شاخه‌ها بسوى بهشت آنگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله نظر خود را به جانب آسمان انداخت اندکى و مى‌خندید و مسرور بود آنگاه نظر مبارک را به زیر انداخت بسوى زمین پس پیشانى مبارک را درهم کشید و روى مبارکش ترش شد آنگاه رو کرد به اصحاب خود و فرمود قسم به آنکه فرستاده محمد را براستى به پیغمبرى که دیدم به تحقیق درخت طوبى را که بلند مى‌شد و بلند مى‌کرد آنان که به او درآویخته بودند بسوى بهشت و دیدم بعضى از ایشان را که درآویخته بود به یک شاخه از آن و بعضى درآویخته بودند به دو شاخه از آن یا به چند شاخه بر حسب فراگرفتن ایشان مر طاعت را و به درستى که هر آینه مى‌بینم زید بن حارثه را که درآویخته به بیشتر شاخه‌هاى از آن پس آن شاخه‌ها بلند مى‌کند او را به اعلى علیین بهشت پس از این جهت خندیدم و خوشحال شدم پس نگاه کردم بسوى زمین پس قسم به آنکه مرا براستى به پیغمبرى فرستاده که دیدم درخت زقوم را که پایین مى‌رفت شاخه‌هاى او و پایین مى‌برد درآویختگان به او را بسوى دوزخ و دیدم پاره‌اى از ایشان را درآویخته به شاخه‌اى و دیدم پاره‌اى از ایشان که درآویخته به دو شاخه یا به چند شاخه بر حسب فراگرفتن او مر قبایح را و به درستى که هر آینه مى‌بینم بعضى از منافقین را که درآویخته به بیشتر شاخه‌هاى او و آنها فرو مى‌برند او را به اسفل درکات او پس از این جهت روى خود را ترش کردم و پیشانى را درهم کشیدم)

     

     

    [در اعمال شب مبعث حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم]

    دوم زیارت
    حضرت امیر المؤمنین علیه السلام

    که افضل اعمال این شب است و از براى آن حضرت در این شب سه زیارت است که در باب زیارات به آن اشاره خواهد شد إن شاء الله [28]و بدان که ابو عبد الله محمد بن بطوطه که یکى از علماى اهل سنت است و در ششصد سال پیش از این زمان بوده در سفرنامه خود که معروف است برحله ابن بطوطه در بیان ورود خود از مکه معظمه به نجف اشرف ذکر کرده روضه و قبر مبارک مولایمان امیر المؤمنین علیه السلام را و گفته اهل این شهر تمامى رافضى هستند و از براى این روضه مبارکه کراماتى ظاهر شده از جمله آنکه در شب بیست و هفتم ماه رجب که نام آن شب نزد اهل آنجا لیلة المحیا است مى‌آورند از عراقین و خراسان و بلاد فارس و روم هر شل و مفلوج و زمین گیرى که هست و جمع مى‌شود از آنها قریب سى چهل نفر در آنجا پس بعد از عشا مى‌آورند این مبتلایان را نزد ضریح مقدس و مردم جمع مى‌شوند و منتظرند خوب شدن و برخاستن آنها را و این جماعت مردم بعضى نماز مى‌خوانند و بعضى ذکر مى‌گویند و بعضى قرآن تلاوت مى‌کنند و بعضى تماشاى روضه مى‌کنند تا آنکه بگذرد نصف یا دو ثلث از شب آن وقت جمیع این مبتلایان و زمین گیران که حرکت نمى‌توانستند بکنند برمى‌خیزند در حالى که صحیح و تندرست مى‌باشند و علتى در آنها نیست و مى‌گویند

    لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللّٰهِ علی و لی الله و این امرى است مشهور و مستفیض و من خودم آن شب را در آنجا درک نکردم لکن از مردمان ثقه که اعتماد بر قول آنها بود شنیدم و هم دیدم در مدرسه‌اى که مهمانخانه آن حضرت است سه نفر زمینگیر که قادر بر حرکت نبودند یکى از اهل روم و دیگرى از اهل اصفهان و سومى از اهل خراسان بود از آنها پرسیدم چگونه شما خوب نشده‌اید و اینجا مانده‌اید گفتند ما به شب بیست و هفتم نرسیدیم و همین جا مانده‌ایم تا شب بیست و هفتم آینده که شفا بگیریم و از براى این شب مردم زیاد از شهرها جمع مى‌شوند و بازار بزرگى اقامه مى‌شود تا مدت ده روز. فقیر گوید مبادا استبعاد کنى این مطلب را همانا معجزات و کراماتى که از این مشاهد مشرفه بروز کرده و به تواتر رسیده زیاده از آن است که احصا شود و در ماه شوال گذشته سنه هزار و سیصد و چهل و سه در حرم مطهر حضرت ثامن الائمة الهداة و ضامن الامة العصاة مولانا أبو الحسن علی بن موسى الرضا صلوات الله علیهما سه نفر زن که هر کدام به سبب مرض فلج و نحو آن زمینگیر بودند و اطبا و دکترها از معالجه آنها عاجز شده بودند شفا یافتند و این معجزات از آن قبر مطهر بر همه واضح و آشکارا گردید مانند نمودار شدن خورشید در سماء صاحیه مثل باز شدن در دروازه نجف اشرف بر روى عربهاى بادیه و به حدى این مطلب واضح بود که نقل شده دکترهایى که مطلع بر مرضهاى آن زنها بودند تصدیق نمودند با آنکه در این باب خیلى دقیق بودند بلکه بعضى از آنها تصدیق خود را بر شفاى آنها نوشتند و اگر ملاحظه اختصار و عدم مناسبت محل نبود قصه آنها را نقل مى‌نمودم.

    و لقد أجاد شیخنا الحر العاملی فی أرجوزته

    وَ مَا بَدَا مِنْ بَرَکَاتِ مَشْهَدِهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ أَمْسُهُ مِثْلُ غَدِهِ
    وَ کَشِفَا اَلْعَمَى وَ اَلْمَرْضَى بِهِإِجَابَةُ اَلدُّعَاءِ فِی أَعْتَابِهِ

     

     

    بنده ی حقیر با یک حجت الاسلام و المسلمین عزیزی سعادت دارم که گاهی اوقات در مترو در راه تا نماز جمعه ها همراه می شوم. راستش بنده ایشان را در مسجد هم می بینم ولی گویا در رابطه با آموزش و پرورش هم در رابطه با برنامه های درسی ایشان مشغولند. و بنده داشتم یک مقاله ای را در مجله ی سخن معلم در این رابطه می خواندم که نویسنده از ایشان شدیداً هم انتقاد کرده بود که با استناد به آیه ی شریفه ی 97 سوره مبارکه ی نحل چرا ایشان می خواهند حیات طیبه را وارد آموزش و پرورش در حد دبستان و دروه های متوسطه کنند؟ از دیدگاه منتقد محترم، چنین چیزی ممکن نیست که از این سن پایین بتوان به بچه ها حیات طیبه آموخت و لذا باید با کمک و یاری عقل به آنها بلکه عقلانیت را هم یاد داد. و ایشان استناد هم می فرمایند که بسیاری از آیات قرآن ما را به تعقل و عقلانیت دعوت می کند.

    بنده یادم می آید که با این حجت الاسلام و المسلمین عزیز راجع به کتاب  منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی پرسیدم. در جواب ایشان از جمله فرمودند که باید این کتاب را چندین بار خواند! نکته اینجا است که مقام عقل و عقلانیت یک چیز است و مقام وحی و وحیانیت هم چیز دیگری است و عمده ی بحث اینجا است که این دو مقام چه ارتباطاتی با هم دارند؟ یعنی با صرف مقام عقل محض نمی توان به مقام وحی رسید و بدان پی برد. و همانطور که شاگرد و طلبه از همان بدو ورود به مدرسه و دبستان باید به مسائل عقلی و نقلی بپردازد، باید مقام وحی را نیز یاد بگیرد. و راستش را بخواهید،  بعضی یحتمل ایراد هم کنند که مدرسه و دبستان و مکتب و حوزه کمی هم دیر است و بهتر آن است که طفل از خود خانواده اش شروع کند به آموختن مسائل عقلی و نقلی و وحیانی و قرآنی؛ و بلکه حتی والدین حتی قبل از اینکه فرزندی بیاورند باید هم به فکر حیات طیبه ی خود و فرزندان خود باشند و ....  

    خوشا به حال کسی که …
    • یَا أُبَیُّ، ای أُبَیٌّ!
    • طُوبَى لِمَنْ لَقِیَهُ، خوشا به حال آن که او را ملاقات کند،
    • وَ طُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ، و خوشا به حال آن که او را دوست بدارد،
    • وَ طُوبَى لِمَنْ قَالَ بِهِ، و خوشا به حال آن که به او قائل باشد (یعنی به امامتش معتقد باشد.)
    • وَ بِهِ یُنْجِیهِمُ اَللَّهُ مِنَ اَلْهَلَکَةِ، و به او، خدا آنها را از هلاکت نجات می‌دهد.
    • وَ بِالْإِقْرَارِ بِهِ وَ بِرَسُولِ اَللَّهِ وَ بِجَمِیعِ اَلْأَئِمَّةِ یَفْتَحُ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ، و با اقرار به او و به رسول خدا و به همه ائمه، خدا بهشت را برایشان می‌گشاید.
    • مَثَلُهُمْ فِی اَلْأَرْضِ کَمَثَلِ اَلْمِسْکِ، مثل ایشان در زمین، مثل مشک است،
    • اَلَّذِی یَسْطَعُ رِیحاً وَ لاَ یَتَغَیَّرُ أَبَداً که بوی آن ساطع است و هیچ گاه تغییر نمی‌کند.
    • وَ مَثَلُهُمْ فِی اَلسَّمَاءِ کَمَثَلِ اَلْقَمَرِ اَلْمُنِیرِ، و مثل آنها در آسمان، مثل ماه نورافشان است،
    • اَلَّذِی لاَ یُطْفَأُ نُورُهُ أَبَداً که نورش هرگز خاموش نمی‌شود.

     

    راستی بنده ی حقیر شنیدم که در کپنهاگ بخاطر کرونا پرنده هم پر نمی زند، و لذا گفتم نکند خوب باشد ببینم در آرشیو دانشگاه کرنل نیز از کپنهاگیها و بلکه دانمارکیها چه خبر است؟! رفتم دنبال لغت کپنهاگ ولی دیدم که جان امبیورن جلوی من است در لیست روز مقالات فیزیک انرژی بالا:

     

    https://arxiv.org/abs/2003.08524

    https://arxiv.org/abs/2002.01693

     

    اتفاقاً بنده حتی سعی کردم کتاب ایشان را در مورد مثلثبندی دیفرانسیل دانلود کنمن که متاسفانه به پی اس هم هست؛ یعنی اگر فرمت پی دی اف بود یحتمل بهتر هم بود. بگذریم که این روزها خیلی راحت هم هست این فرمتها را به هم تبدیل کردن اگر راهش را بلد باشید!

    و اما عرض بنده اینجا این است که مثلاً وقتی در نهایت الحکمه علامه طباطبایی رحمه الله دارید مسائل مربوط به حرکت در جوهر را مطالعه می کنید و بلکه حتی به مسائل حدث و قدم جهان و زمان از دیدگاه های مختلف می پردازید، اینها همه چه کمکی هم می توانند به شما کنند اینجا؟ البته اینکه ما بخواهمی بطور فلسفی حرکت در جوهر را بررسی کنیم، بعضی یحتمل اشکال کنند که مثل این است که بخواهیم انواع و اقسام موانع را در حرکتهای مختلف و بلکه سکون نیز حتی بطور دیفرانسیل و مثلثاتی بررسی نماییم و لذا حتی نظریه های کوهمولوژی مختلف نیز وارد مسائل شوند. به هر حال، ورود به مسائل فلسفی میتوانند از یک دیدگاه های بالاتری نسبت به مسائل طبیعی و حتی ریاضی فیزیکی صرف باشند و اینکه اینها چطور به هم مربوط می شوند نیز همینطوری که یکی از این نظریه ها دارند شکل می گیرند همانطور هم نظریه ی دیگری نیز می تواند آیا شکل بگیرد حتی اگر یکی در سطوح فلسفی باشد و دیگری در سطوح ریاضی فیزیکی؛ بسته به خلاقیت و نبوغ و نخبگی هر یک از فلاسفه و دانشمندان.

    مثلاً اینکه در مدل استاندارد ذرات فیزیک بعلاوه ی گرانش بعلاوه یا منهای مقداری ابرتقارن چطور می خواهید بطور اختلالی یا غیر اختلالی و شبکه ای اجرام ذراتی مثل پرتون را بیابید، از نکات ظریفی است که می تواند همه ی مدل استاندارد را درگیر کند که حالا آیا جرم الکترون را هم آیا چقدر می توانیم اختلالی یا غیراختلالی بیابیم و حتی اجرام کوارکها هم آنگاه چقدر باید باشند و بلکه آیا نیوترینوها هم جرمی دارند یا بلکه اصلا جرمی نباید داشته باشند؟ و در این میان گراویتونها چطورند؟

    و لذا بنده ی حقیر اینجا می خواستم هم عرض کنم که مسئله ی جهش تولید نسبت به رونق تولیدی سال قبل را هم اگر بخواهیم بررسی کنیم، یحتمل این نکته ی مهمی است که آیا ثروت یک فرد هم می تواند تا بینهایت انباشته شود و آنگاه بعداً فقط از طرق گروه های بازبهنجارش است که ما می توانیم برشهایی از طیفهای ماورای بنفش و مادون قرمز را به این بینهایتها کاربردی کنیم! این را اگر ما از لحاظ آموزش و پرورشی بخواهیم هم بررسی کنیم از این بابت می توان وارد بحث شد که آنجایی که کودکانی را داریم که در سر چهارراهها مشغول کار و شیشه های ماشین را پاک کردن هستند و یحتمل فرصت مدرسه رفتن هم از آنها صلب شده است؛ و از آن طرف هم برج نشینهایی را داریم که سوار ماشینهای آخرین سیستم خود حتی سر چهارراه ها این کودکان را نمی بینند که آیا شیشه ی ماشینشان را بتوانند تمیز کنند یا خیر؟ آنگاه یحتمل بهتر متوجه هم شویم که بعضی از این کودکان حتی غیر ایرانی هم هستند که بعلت مهاجرت قادر به مدرسه رفتن نمی باشند و مجبور شده اند که در خیابانها کار کنند. اینجا یحتمل ما احتیاج به یک جهشی در ثروت افراد و بلکه آموزش و پرورش داریم که کودکان را بتواند بر سر کلاسهای درس بنشانند و از آن طرف هم ثروتمندانی داشته باشیم که ثروتشان را مثلاً برای فروش بهتر کتابهای اینترنتی و کاغذی  بتوانند دخل و خرج کنند. و بلکه کتابخانه هایمان را نیز سعی کنیم که طوری جهشی وسعت دهیم کانه آمریکا باید بیاید از ما یاد بگیرد که اصلا کتابخانه یعنی چه و در بین شجره ی طوبی و شجره ی زقوم آنجایی که کروناویروس و واکسنش را باید بیابیم ان شاء الله ما از آمریکا و بلکه همه ی جهان جهشی پیشی بگیریم و حتی ایران را مرکز تحقیقات مطالعات حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی جهانی کنیم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿الزمر: ۵۳﴾

     

    ومنه عن ام سلمة رضی‌الله‌عنها قالت : سمعت النبی صل الله علیه و آله و سلم یقول : علی مع القرآن والقرآن معه لا یفترقان حتى یردا علی الحوض.

    ومنه عنها قالت : سمعت رسول الله صل الله علیه و اله و سلم یقول : علی مع القرآن والقرآن مع علی ولن یفترقا حتى یردا علی الحوض.

    وبالاسناد : لن یفترقا حتى یردا علی الحوض یوم القیامة.

    ومنه قال شهر بن حوشب: کنت عند ام سلمة فسلم رجل فقیل : من أنت؟ قال: أنا أبوثابت مولى أبی ذر ، قالت : مرحبا بأبی ثابت ادخل ، فدخل فرحبت به وقالت : أین طار قلبک حین طارت القلوب مطائرها؟ قال : مع علی بن أبی طالب 7 قالت : وفقت والذی نفس ام سلمة بیده ، إنی لسمعت رسول الله 9 یقول : علی مع القرآن والقرآن مع علی ، لن یفترقا حتى یردا علی الحوض ، ولقد بعثت ابنی عمرو ابن أخی عبدالله بن أبی امیة وأمرتهما أن یقاتلا مع علی من قاتله ، ولولا أن رسول الله 9 أمرنا أن نقر فی حجالنا وفی بیوتنا لخرجت حتى أقف فی صف علی.

     

    بحار الانوار، جلد 38، صص 35-36

    http://lib.eshia.ir/71860/38/35

     

    اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی

     

    نفاوت اصالت ماهیت و اصالت وجودی را در مورد خورشید و حوض کوثر و حوضی از آب شیرین و گوارا و حوضی هم از آب شور و تلخ در نظر بگیریم. خوب، حوض کوثر که می باید حوضی باشد در بهشت و چقدر هم آیا دست ما به این حوض در دنیا و آخرت برسد؟ و اما ما یک حوضهای دیگری هم داریم که آیا از آب شیرین و زلال و گوارا هستند و آیا از شور و تلخ و بد طعم. سوال این است که اگر ما بخواهیم آب حوضی را بکشیم چرا که آبش بد طعم و شور و تلخ هم شده است، چرا زیرآب همین حوض را نزنیم؟ یا اگر آب شیرین هم کم آورده ایم، چرا همین آب را آشامیدنیِ شیرینش نکنیم؟ بالاخره، شاعر می فرماید آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید. پس ما زیرآب اقیانوسها و دریاها را که به این آسانیها نمی توانیم بزنیم هر چند که خیلی هم تلخ و شور باشند و غیرمطلوب هم باشند.

    و اما اینجا این سوال مطرح هم هست که آیا اصالت وجودی این اقیانوسها و دریاهای شور و تلخ بیشتر است یا اصالت وجودی دریاها و دریاچه ها و بلکه رودخانه های آب شیرینی که به این مثلاً اقیانوسها می ریزند؟ و بلکه در این میان اصالت وجودی خورشید هم مهمتر است و اصالت اقیانوسها و دریاها ماهیتاً وابسته است به اصالت وجودی خورشید. و بعد هم اینجا بعضی باز یحتمل اشکال کنند که اصالت وجودی انسان همانا اینجا بما هو حیوان ناطق است چرا که ماهیتاً انسان و حیوان ناطق فرقی با هم ندارند الا اینکه حیوان ناطق آیا بداند هم که چطور می تواند مدل استاندارد ذرات فیزیک بعلاوه ی ابرتقارنهایی و حتی وحدت نیروها را نیز بکار ببندد برای اینکه ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی بکف آری و بغفلت نخوری! و مثلاً آب شیرین کن نیز اگر لازم بود میتواند درست کند همین انسانِ حیوان ناطق بعلاوه ی خیلی کارها دیگری که از راه علم و تکنولوژی و صنعت بدست می آورد. آیا مشکلی پیش می آید تا اینجای کار؟ تازه همانطور که می بینیم، در مورد مسئله ی کروناویروس علی الظاهر هم متوجه می شویم که حتی علمای حوزه ی من لا یحضره الفقیه هم کار را می سپارند به علمای حوزه های من لا یحضره الطبیب و خود از صحنه کانه خارج می شوند.

    و لذا از این در که وارد مسائل می شویم، شما چقدر می توانید ایراد کنید که چرا ایراد می شود که یکی از مذهبیون حتی مسیحی فرموده اند دستت را روی تلویزیون بگذار همانطوری که او هم دستش را روی دوربین می گذارد و شفا می یابی؟ یعنی عقل به بعضی حکم می کند که تا می توانند در تلگرام و اینستاگرام و توییتر و حتی ماهواره ها بگردند و خسته نشوند، ولی دنیای مدرن ما را به این باور نمی رساند که این مذهبی مسیحی یا حتی شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی هم می توانند از راه های دیگری شفا دهند؛ و از جمله دستت را روی تلویزیون بگذار و شفا می یابی. و اما همین تلگرامیها و اینترنتیها و ماهواره ایها و از جمله خود این بنده ی حقیر چقدر هم باورمان می شود که همین لوازم بدرد بخورند و کارهای ما را می توانند راه بیاندازند ولی هنوز یحتمل باید بهتر هم تکمیل شوند و نشده اند!

    عرض بنده ی حقیر این است که مثلاً اینکه چقدر فرشته ها را سر یک سوزنی می توانید بشمارید را فلاسفه و دانشمندان ریاضی فیزیکی و علوم طبیعی یحتمل به سخره بگیرند و حتی شمردن سیاه چاله ها را بهتر بتوانند هضم کنند. و اما بنظرشان نمی رسد که آیا تا به حال سوزنی را برداشته ای سر نخی ببندی و دانه های تسبیحی را از آن رد کرده و تسبیحی بسازی که با آن ذکر خدا و پیغمبرت را کنی؟ و این هم می تواند یک راه شفایی باشد غیر از اینکه نسخه ی دارو را پزشک برایت بپیچد و از داروخانه بگیری و نوش جان کنی هر چقدر هم که یحتمل تلخ و شور باشد؟ و تازه یحتمل هم کار به جراحیها و کارهای باریکتری بکشد. لااقل هم ذکر خدا بگو و هم چه می دانم تلگرام هم کن! بالاخره همه چیز مادیات نیست و همه چیز هم معنویات نیست.

    ولی یک چیزی که این کروناویروس یاد می دهد این است که یک شوری و تلخی است که می تواند یحتمل همه را مبتلا کند. وانگهی بهتر هم هست که حل این مسئله را برای نسلهای آینده نگذاریم و چرا که یک وقت دیدید که یک اصالت وجودی در کروناویروس پیدا شده است کانه دوای درد آن آنقدر مهم باشد که نسلهای آینده نیز از آن متاثر شوند و هر چه زودتر بهتر است جلوی تلفات آن گرفته شود. و البته اگر کسی بتواند مسئله را حتی فلسفی هم که شده حل کند، آنگاه نه فقط به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز کمک کرده است.

    بعضی یحتمل اینجا باز اشکال هم کنند که خوب ما چطور می خواهیم این مسئله کروناویروس را به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ربط دهیم؟ اصلا چه ربطی به هم دارند؟ باز اینجا می توان برگشت به این سوال که آیا به آبی که می نوشید توجه کرده اید که چقدر شیرین است یا چقدر تلخ و شور است و بلکه مزه اش چیست؟ و در این میان، خورشید هم چه کاره بود؟ و بعد خدا هم در این میان آیا کاره ای نیست همانطوری که حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم و امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم کاره ای نیستند؟! یعنی این روزمرگیهایی که آرتور هیلی نیز بدان اشاره می کند که ما را از به روز شدن دور می تواند کند در کتاب تشخیص آخر خود، آیا تا چه حد ما را اتوماتیک هم می کند که خوب حالا شب شده است و بخواب و حالا صبح شده است و بیدار شو و برو سر کار و همینطور شب و روزهایی است که از عمر ما می گذرند. البته حالا مومنین هم که یقیناً اهل نماز خود هستند و نماز و دعایشان نیز قطع نمی شود و حتی با وجود کروناویروس و از آن بالاترش و امثالهم. عرض بنده این است که برای خیلیها یحتمل اتوماتیک شده است که شب و روزها می آیند و می روند همانطوری هم که خورشید هم می آید و می رود فصلها و سالها هم می گذرند و همانطوری هم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم حالا در غیبت هستند یا نیستند و همانطوری که حالا کروناویروس هم داریم یا نداریم یا بلکه آنفولانزایی است که اسهال و استفراغ هم می آورد و تنگی نفس و سرفه و .... بالاخره مرگ یک دفعه و شیون هم یک دفعه دیگر!

    امام زمان عجل الله فرجه الشریف یقیناً یک چیزی را می طلبد ماورای انسان ناطق همانطوری که خدا و پیغبر محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نیز انسانیتی را می طلبد که سالک الی الله است و بلکه به ملاقات با خدا یقین دارد. البته این مسائل عملاً نیز فقط به اخلاقیات بستگی ندارد و بلکه علم و حکمتی را هم می طلبد که هم نظری است و هم آزمایشگاهی و میدانی حتی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنچنان که سالک الی الله نیز یحتمل پی ببرد که از در و دیوار نیز دارد سبوحُ قدوس می بارد و هر چند که آب دریا را اگر نتوان کشید، هم بقدر تشنگی باید چشید آنچنان که در گروه های بازبهنجارش چطور باید طیفهای آی آر و یو وی را جفت و جور کرد تا به نتایجی برسیم. و الله اعلم! هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ

     

    وَ [أَوْ] أُنَاغَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَبْکِیَکَ وَ یَخْذُلَکَ اَلْوَرَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْکَ دُونَهُمْ مَا جَرَى هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ اَلْعَوِیلَ وَ اَلْبُکَاءَ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ جَزَعَهُ إِذَا خَلاَ هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَیْنِی عَلَى اَلْقَذَى هَلْ إِلَیْکَ یَا اِبْنَ أَحْمَدَ سَبِیلٌ فَتُلْقَى هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنَا مِنْکَ بِعِدَةٍ [بِغَدِهِ] فَنَحْظَى مَتَى نَرِدُ مَنَاهِلَکَ اَلرَّوِیَّةَ فَنَرْوَى مَتَى نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِکَ فَقَدْ طَالَ اَلصَّدَى مَتَى نُغَادِیکَ وَ نُرَاوِحُکَ فَنَقِرَّ عَیْناً [فَتَقَرَّ عُیُونُنَا] مَتَى تَرَانَا [وَ] نَرَاکَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ اَلنَّصْرِ تُرَى أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِکَ وَ أَنْتَ تَؤُمُّ اَلْمَلَأَ وَ قَدْ مَلَأْتَ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ أَذَقْتَ أَعْدَاءَکَ هَوَاناً وَ عِقَاباً وَ أَبَرْتَ اَلْعُتَاةَ وَ جَحَدَةَ اَلْحَقِّ وَ قَطَعْتَ دَابِرَ اَلْمُتَکَبِّرِینَ وَ اِجْتَثَثْتَ أُصُولَ اَلظَّالِمِینَ وَ نَحْنُ نَقُولُ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ

     

    دیگران را دیدن

    چنین که تنهایی دریا، تنهایی من است

    دی مپندار که هیچ پروازی در خواب پرگار ...!

     

    مضراب شب شکسته از نال نالِ نی نوای من است!

    یعنی کسی سراغ ترا از مویه های من نخواهد گرفت؟

     

    بی تو گریستن

    در پی باد دویدن است.

     

    می دانم،

    تا به مجابِ خویش، کرده ی دریا را بیاموزم، 

    این وعده مرا تمام که دیگران را دیدن -

    انگاری ترا دیدن است.

     

    عاشق شدن در دی ماه مردن به وقت شهریور

    سید علی صالحی

     

    این پست بنده ی حقیر غلط نکنم که با بنده می خواست قایم موشک بازی کند و بلکه چیزی که بود این بود که با همه ی ارفاقها و اضافه گیگها سهمیه ی ما تمام شده بوده و این نظرها که طولانی تر هم شده باز نمی شد. و لذا بنده ی حقیر این نظر را زیر عکسهای ولایت فقیه و سید حسن نصرالله و شیخ عیسی قاسم و شیخ نمر باقر النمر که پست با عنوان اللهم صل علی محمد و آل محمد 17 مرداد 98 که نظری هم نداشت، نوشتم. البته اهل نظر می دانند که آخرین نظرات جدید را در لیست نظرات وبلاگ می آورد. با یک استادی می گفتم  و این را بیشتر هم باید دقیق مطالعه کرد که گاتاهای اوستا مثل ریگ ودای وداها می ماند که از قدیمی ترین قسمتهای اوستا و ودا هستند؛ در این قسمتها دیده می شود که از الهه های گوناگونی سخنها رفته است. در دین زرتشتی، بعدها بوده است که یکتاپرستی و همینطور نجاتدهنده ای همچون زرتشت یافت می شود. و حالا این کی بوده است نیز خود موضوعی دیگر است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ ۖ فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ ﴿الطور: ٣٨

     

     

    Advice from Arthur Hailey's The Final Diagnosis

    You're up to date. Take my advice and try to keep it that way. It'll be tough to do; make no mistake about it. The phone will ring and it'll be the administrator--talking about budgets. The doctors will come in, and they'll want this bit of information and that. Then you'll get the salesman. Until at the end of the day you'll wonder what happened to it and what you've accomplished; what you've achieved.

    That's the way the next day can go, and the next, and the one after that. Until you find a year has slipped by, and another, and another. And then suddenly, one day, you'll find everything you knew is out of date. That's when it's too late to change.

    Listen to an old man who's been through it all, who made the mistake of falling behind. Don't let it happen to you! Lock yourself in a closet if you have to! Get away from the phone and the files and paper, and read and learn and listen and keep up to date. Then they can never touch you, never say, "He's finished, all washed up; he belongs to yesterday."

    https://www.ece.ucsb.edu/~parhami/index.htm

     

    2020/03/01 (Sunday): Climate change and parallel processing: Participating in the "UCSB Reads" program.

    Each year, "UCSB Reads" selects a book for campus-wide perusal/discussion and encourages professors to incorporate the book into their curricula, if feasible. I had never had an occasion to do this, given that I teach graduate engineering courses not easily connected to the typical "UCSB Reads" book. This year is different. The selected book, Elizabeth Rush's acclaimed Rising: Dispatches from the New American Shore, is about climate change (see-level rise, to be exact), and my ECE 254B graduate course on parallel processing deals with the design of high-performance supercomputers that play key roles in running computationally-intensive weather and climate models.
    The topic is particularly timely, given alarming developments in the US in opposing climate-change action and the fact that April 22, 2020, marks the 50th anniversary of Earth Day, inaugurated a year after the Santa Barbara oil spill of winter 1969, which remains the largest spill off the coast of California (it is now the all-time third largest, including the subsequent Exxon Valdez and Deepwater Horizon incidents). Speaking of oil spills, I recently read Rachel Maddow's meticulously-researched book, Blowout: Corrupted Democracy, Rogue State Russia, and the Richest, Most Destructive Industry on Earth, about the global oil industry and its greedy, devious practices. Here is my review of Blowout on GoodReads. And here is my review of Rising.
    My participation in "UCSB Reads" via ECE 254B entails the use of four micro-projects as part of homework assignments during winter 2020. Enrolled students have gotten free copies of Rising from UCSB Library. The micro-projects will explore the role of high-performance computing in modeling various aspects of climate change, with the third in the series focusing on sea-level rise.
    Micro-Project A: From Weather Forecasting to Climate Modeling
    Micro-Project B: Ocean-Temperature Modeling: Monster Storms
    Micro-Project C: Modeling of Sea-Level Rise: Disappearing Lands
    Micro-Project D: Extreme-Weather Projections from Climate Data
    Each micro-project entails studying the types of computer models involved, computational requirements of the models, how the computations are performed on top-of-the-line supercomputers, and data sets that allow drawing various conclusions from the modeling results. At the time of this writing, the students have completed and turned in their reports for three of the micro-projects, and the fourth one has been assigned on the winter quarter 2020 edition of ECE 254B Web page, which also contains a list of additional references (beyond the few listed in the statements of microporjects).
    Descriptions of Micro-Projects A-D are given below, for those who are interested in more details.
    Micro-Project A: From Weather Forecasting to Climate Modeling
    Numerical weather prediction has a long history. As noted at the beginning of Section 1.3 of our textbook, British meteorologist Lewis Fry Richardson formulated a vision for using a large number of "computers" (humans, with mechanical calculators) to speed up the required calculations. Now, fast processors can do a decent job of running weather models and many thousands of processors can be used to perform the calculations required by more sophisticated models within hours, not weeks or months.
    Your assignment is to prepare a single-spaced typed report (12-point font, 3 pages max, including figures and references) that discusses the computational requirements of modern weather prediction models, as well as models for climate forecasting, enumerating the differences between the two kinds of models in terms of the data they use, prediction time-frames, and the kinds of calculations involved. How does the availability of exascale computers help improve accuracy and execution speed for these models?
    Micro-Project B: Ocean-Temperature Modeling: Monster Storms
    An aspect of climate and long-term weather modeling is predicting ocean temperatures, as briefly discussed on p. 7 of our textbook. One might think that the oceans all being connected to one another means that temperature should stabilize after a while to a common global ocean temperature. This is far from being the case, as this world-sea-temperatures map indicates. So, a key question is: How do we go about predicting ocean temperatures in a decade? In 20 years? In 50 years? This is important, because ocean temperatures have a direct impact on the number and intensity of hurricanes and other storms, and they also affect weather phenomena more generally.
    Your assignment is to prepare a single-spaced typed report (12-point font, 3 pages max, including figures and references) that discusses the computational requirements of ocean-temperatures forecasting models, the kinds of calculations involved, and trade-offs between model accuracy and computation time. [Link 1] [Link 2]
    [Wand19] N. Wanders, M. T. H. van Vliet, Y. Wada, M. F. P. Bierkens, and L. P. H. van Beek, "High-Resolution Global Water Temperature Modeling," Water Resources Research, Vol. 55, pp. 2760-2778, April 2019. [PDF]
    Micro-Project C: Modeling of Sea-Level Rise: Disappearing Lands
    Sea levels rise by three distinct mechanisms: (1) Thermal expansion; (2) Increase in water mass; (3) Depth changes due to movements in the Earth's crust. Predicting sea-level rise is important. Entire island nations will disappear with a rise of only a few feet. Other nations will lose low-lying coastal lands, which are usually densely-populated regions. New York and 16 other US cities will suffer significant displacements and property loss with just a 10-foot rise in sea level (some projections go well beyond 10 feet). Stories from some of these endangered US coastal regions are covered in the "UCSB Reads" book, Rising: Dispatches from the New American Shore. Cities like Venice (Italy) are particularly vulnerable to sea-level rise.
    Your assignment is to prepare a single-spaced typed report (12-point font, 3 pages max, including figures and references) that discusses the computational requirements of sea-level rise models, the kinds of calculations involved, sources of uncertainty in the predictions, and probabilistic resolution of such uncertainties.
    [Swee17] W. V. Sweet, R. Horton, R. E. Kopp, A. N. LeGrande, and A. Romanou, "Sea Level Rise," Climate Science Special Report: Fourth National Climate Assessment (Vol. I), D. J. Wuebbles, D. W. Fahey, K. A. Hibbard, D. J. Dokken, B. C. Stewart, and T. K. Maycock (eds.), US Global Change Research Program, Chapter 12, pp. 333-363, 2017. [Link]
    Micro-Project D: Extreme-Weather Projections from Climate Data
    The term "extreme weather" refers to intense heat/cold waves, widespread floods, prolonged droughts, severe winds, and the like. An analogy with performance records in sports and other domains might be helpful. Over time, sports records improve, because of enhanced techniques and better training, as well as random variations. However, there are factors at play that also lead to more frequent breaking of records. Examples include better equipment (e.g., soccer balls, running shoes, or baseball bats), which are sometimes viewed as giving modern atheletes an unfair edge. In the domain of music, record sales provide another example, where higher sales figures do not necessarily mean better music. In extreme-weather modeling, too, we look for underlying factors beyond random variations. Predicting droughts in California is one of the important areas of focus in the US.
    Your assignment is to prepare a single-spaced typed report (12-point font, 3 pages max, including figures and references) that discusses the computational requirements of extreme-weather projection models, the kinds of calculations involved, and how the models tie in with those of the previous three micro-projects.
    [Pete13] T. C. Peterson et al., "Monitoring and Understanding Changes in Heat Waves, Cold Waves, Floods and Droughts in the United States: State of Knowledge," Bulletin of the American Meteorological Society, Vol. 94, pp. 821-834, June 2013. [PDF]Each year, "UCSB Reads" selects a book for campus-wide perusal/discussion and encourages professors to incorporate the book into their curricula, if feasible. I had never had an occasion to do this, given that I teach graduate engineering courses not easily connected to the typical "UCSB Reads" book. This year is different. The selected book, Elizabeth Rush's acclaimed Rising: Dispatches from the New American Shore, is about climate change (see-level rise, to be exact), and my ECE 254B graduate course on parallel processing deals with the design of high-performance supercomputers that play key roles in running computationally-intensive weather and climate models.
    The topic is particularly timely, given alarming developments in the US in opposing climate-change action and the fact that April 22, 2020, marks the 50th anniversary of Earth Day, inaugurated a year after the Santa Barbara oil spill of winter 1969, which remains the largest spill off the coast of California (it is now the all-time third largest, including the subsequent Exxon Valdez and Deepwater Horizon incidents). Speaking of oil spills, I recently read Rachel Maddow's meticulously-researched book, Blowout: Corrupted Democracy, Rogue State Russia, and the Richest, Most Destructive Industry on Earth, about the global oil industry and its greedy, devious practices. Here is my review of Blowout on GoodReads. And here is my review of Rising.
    My participation in "UCSB Reads" via ECE 254B entails the use of four micro-projects as part of homework assignments during winter 2020. Enrolled students have gotten free copies of Rising from UCSB Library. The micro-projects will explore the role of high-performance computing in modeling various aspects of climate change, with the third in the series focusing on sea-level rise.
    Micro-Project A: From Weather Forecasting to Climate Modeling
    Micro-Project B: Ocean-Temperature Modeling: Monster Storms
    Micro-Project C: Modeling of Sea-Level Rise: Disappearing Lands
    Micro-Project D: Extreme-Weather Projections from Climate Data
    Each micro-project entails studying the types of computer models involved, computational requirements of the models, how the computations are performed on top-of-the-line supercomputers, and data sets that allow drawing various conclusions from the modeling results. At the time of this writing, the students have completed and turned in their reports for three of the micro-projects, and the fourth one has been assigned on the winter quarter 2020 edition of ECE 254B Web page, which also contains a list of additional references (beyond the few listed in the statements of microporjects).
    Descriptions of Micro-Projects A-D are given below, for those who are interested in more details.
    Micro-Project A: From Weather Forecasting to Climate Modeling
    Numerical weather prediction has a long history. As noted at the beginning of Section 1.3 of our textbook, British meteorologist Lewis Fry Richardson formulated a vision for using a large number of "computers" (humans, with mechanical calculators) to speed up the required calculations. Now, fast processors can do a decent job of running weather models and many thousands of processors can be used to perform the calculations required by more sophisticated models within hours, not weeks or months.
    Your assignment is to prepare a single-spaced typed report (12-point font, 3 pages max, including figures and references) that discusses the computational requirements of modern weather prediction models, as well as models for climate forecasting, enumerating the differences between the two kinds of models in terms of the data they use, prediction time-frames, and the kinds of calculations involved. How does the availability of exascale computers help improve accuracy and execution speed for these models?
    Micro-Project B: Ocean-Temperature Modeling: Monster Storms
    An aspect of climate and long-term weather modeling is predicting ocean temperatures, as briefly discussed on p. 7 of our textbook. One might think that the oceans all being connected to one another means that temperature should stabilize after a while to a common global ocean temperature. This is far from being the case, as this world-sea-temperatures map indicates. So, a key question is: How do we go about predicting ocean temperatures in a decade? In 20 years? In 50 years? This is important, because ocean temperatures have a direct impact on the number and intensity of hurricanes and other storms, and they also affect weather phenomena more generally.
    Your assignment is to prepare a single-spaced typed report (12-point font, 3 pages max, including figures and references) that discusses the computational requirements of ocean-temperatures forecasting models, the kinds of calculations involved, and trade-offs between model accuracy and computation time. [Link 1] [Link 2]
    [Wand19] N. Wanders, M. T. H. van Vliet, Y. Wada, M. F. P. Bierkens, and L. P. H. van Beek, "High-Resolution Global Water Temperature Modeling," Water Resources Research, Vol. 55, pp. 2760-2778, April 2019. [PDF]
    Micro-Project C: Modeling of Sea-Level Rise: Disappearing Lands
    Sea levels rise by three distinct mechanisms: (1) Thermal expansion; (2) Increase in water mass; (3) Depth changes due to movements in the Earth's crust. Predicting sea-level rise is important. Entire island nations will disappear with a rise of only a few feet. Other nations will lose low-lying coastal lands, which are usually densely-populated regions. New York and 16 other US cities will suffer significant displacements and property loss with just a 10-foot rise in sea level (some projections go well beyond 10 feet). Stories from some of these endangered US coastal regions are covered in the "UCSB Reads" book, Rising: Dispatches from the New American Shore. Cities like Venice (Italy) are particularly vulnerable to sea-level rise.
    Your assignment is to prepare a single-spaced typed report (12-point font, 3 pages max, including figures and references) that discusses the computational requirements of sea-level rise models, the kinds of calculations involved, sources of uncertainty in the predictions, and probabilistic resolution of such uncertainties.
    [Swee17] W. V. Sweet, R. Horton, R. E. Kopp, A. N. LeGrande, and A. Romanou, "Sea Level Rise," Climate Science Special Report: Fourth National Climate Assessment (Vol. I), D. J. Wuebbles, D. W. Fahey, K. A. Hibbard, D. J. Dokken, B. C. Stewart, and T. K. Maycock (eds.), US Global Change Research Program, Chapter 12, pp. 333-363, 2017. [Link]
    Micro-Project D: Extreme-Weather Projections from Climate Data
    The term "extreme weather" refers to intense heat/cold waves, widespread floods, prolonged droughts, severe winds, and the like. An analogy with performance records in sports and other domains might be helpful. Over time, sports records improve, because of enhanced techniques and better training, as well as random variations. However, there are factors at play that also lead to more frequent breaking of records. Examples include better equipment (e.g., soccer balls, running shoes, or baseball bats), which are sometimes viewed as giving modern atheletes an unfair edge. In the domain of music, record sales provide another example, where higher sales figures do not necessarily mean better music. In extreme-weather modeling, too, we look for underlying factors beyond random variations. Predicting droughts in California is one of the important areas of focus in the US.
    Your assignment is to prepare a single-spaced typed report (12-point font, 3 pages max, including figures and references) that discusses the computational requirements of extreme-weather projection models, the kinds of calculations involved, and how the models tie in with those of the previous three micro-projects.
    [Pete13] T. C. Peterson et al., "Monitoring and Understanding Changes in Heat Waves, Cold Waves, Floods and Droughts in the United States: State of Knowledge," Bulletin of the American Meteorological Society, Vol. 94, pp. 821-834, June 2013. [PDF]

     

    https://www.ece.ucsb.edu/~parhami/pers_blog.htm

     

     

    این نصحیتی را که به عنوان نقل قول از آرتور هیلی، استاد پرهامی می فرمایند، از آن نقل قولها است. ویکیپدیا غلط نکنم این کتاب را جزو کتابهای آرتور هیلی نمی آرود نمی دانم چرا؟ ولی بجایش می گوید که هیلی اعلان کرد که در یک سالی بازنشسته هم شده است؛ ولی بعد که عمل جراحی قلب باز کرد که نگو چهار رگ قلبش هم گرفته بوده است، دید مثل اینکه حالش بهتر هم شده است و باز شروع کرد به نوشتن! روحش شاد باشد؛ یحتمل بعد از عمل هم توانسته سعی کند که به روز شود.

    یک نکته ای که اینجا نهفته است در مورد یافتن مثلاً زوایای کابیبو-کوبایاشی-ماسکاوا و ربط دادن آن به مثلاً مکانیک سماوی از راههای مثلاً گرانش کوانتومی و ریسمان این است که شما که نمی خواهید شعر بسرایید! یعنی در این میان مثلاً همان پیش بینی وضع هوا و اوضاع جوی جهانی نیز یحتمل نهفته است. اما اینجا نکته ای که نهفته است این است که خوب حالا آیا شما می توانید بفرمایید که ما رسیده ایم دیگر به نهایت علم و معرفت و دیگر لازم نیست که برگردیم به اصول اولیه ی فلسفه و توجه کنیم ببینیم که اصالت وجود است که مقدمتر است یا اصالت ماهیت؟ یعنی این بستگی هم دارد به این مسئله که آیا مثلاً شرح منظومه را هم شما اسمش را شنیده اید یا اینکه بلکه مایلید به ویکی فقه هم رجوع کرده و این مسائل را ببینید چطورند و چقدر مطالعه هم لازم است برای اینکه به آن بلوغی که برای کارها لازم است برسید؟ به هر حال، در محاسبات موازی و برداری و پخش شده ی جهانی خود نمی خواهید هم نه خود را کباب کنید و نه دیگران را. و اما اینجا فقط اصالت وجود را دارید که می فرماید مثلاً انسان ماهیتاً حیوان ناطق هم باشد همان همان است که انسان است و خر هم باشد همان است که گاو هم باشد و طوطی هم در آینه چه می بیند و چه می گوید هم همان است که همان انسان؟ آیا اصالت وجود که مربوط است به یافتن محاسبات زوایای کابیبو-کوبایاشی-ماسکاوا و همینطور تغییرات دما و سطح آب دریاها و اقیانوسها اینجا ماهیتاً فرقی نمی کند که کسی یا کسانی انسانیت را زیر سوال ببرد و بلکه انسانیت خود را تثبیت کند ولی انسانیت دیگران را زیر سوال ببرد یا اصلا ادعای خدایی هم کند و بلکه به سبب گناهانشان بعضی را نیز تا می خورند تنبیه شان کنند. یعنی پای خدا هم بگذارند همانطور که یزید هم گفت که هم او بود که این بلا را بر سر شما آورد و حضرت زینب هم فرمودند ما رایت الا جمیلا

    یعنی در آخر روز و هفته و سال که محاسبات می کنیم، آیا بالاخره نباید دید که آیا ما می توانیم تسبیحی بسازیم که دانه هایش اعمالی است که انجام داده ایم و اینها کدام ما را در سیاه چاله ها میاندازند و کدامها ما را در نورانیت خود فرو می برند؟ تسبیح یعنی جزو محاسبات نمی آیند؟ همین داریم مثلاً ریزحالات سیاه چاله هایی را یکی بعد از دیگری محاسبه می کنیم و می شماریم؟ آیا اینها را می توان خود به عنوان بالاترین تسبیحاتمان شمرد؟ تسبیحات و ذکر و نماز و دعا نداریم و نمی خواهیم؟ یعنی خدا درد را می دهد ولی درمان را نمی دهد؟ خدا شفا نمی دهد؟ یا من اسمه دوا و ذکره شفا. و اما خوب، نمی شود هم هر که آمد جلو سرش را گذاشت لب باغچه برید از مونث و مذکر و پروانه و عنکبوت و شته و حشره و خزنده و جونده و حیوانات پستاندار و .... و بگوییم که خدا خواسته است و قربانی است در راه خدا و بلکه برای این است که حیلت رها کن عاشقا، دیوانه شو دیوانه شو. هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن و اندر دل آتش درا پروانه شو پروانه شو. گفتم از تخیلات خودم استفاده کرده و ببینم یحتمل چقدر با تخیلات شاعرمان فرق دارد؟!

    به هر حال این مسئله از لحاظ نظری و عملی مسئله ی مهم است که مثلاً مسائل محاسباتی جمع و تفریق و ضرب و تقسیم ماتریسی چقدر موازی یا برداری هستند و چقدر می توانند مکمل هم شوند؟ این نکته خصوصاً مهم است که فرضاً اگر استاد ریاضی ای دارد کارهای فوق تخصصی خود را به شاگردان و طلبه های خود می آموزد تا چقدر هم می تواند برگردد در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی خود برود حتی سر کلاس بدایه و نهایه ی حکمت مرحوم علامه طباطبایی بنشیند و بیاموزد و یاد بگیرد. اینجا این مسئله ی تخیلی و توهمی می تواند باشد که اگر ما داریم محاسبات موازی و برداری می آموزیم، دیگر به حساب بعضی نمی توان برگشت به زمان شوالیه هایی که از دور هم خارج شده اند و مدعی دن کیشوتی هم شد. اصالت وجود و اصالت ماهیت اینجا بدرد ما نمی خورد. و اما اینکه اگر آب دریا یک کمی بیش از حد هم دارد بالا می آید و انقریب است که ما را غرق کند آنگاه محاسبات پیشرفته ی وضعیت آب و هوایی جهانی را هم می شود رها کرد؟ یحتمل کروناویروس هم اینجا بتواند یک جورهایی وارد مسئله شود و به کنترلش بتواند کمک کند و مثلاً نشان دهد که کدام وضعیت آب و هوایی برای شفای این مرض می تواند خوب باشد و کدام بدتر است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    وَالطُّورِ ﴿١﴾ وَکِتَابٍ مَّسْطُورٍ ﴿٢﴾ فِی رَقٍّ مَّنشُورٍ ﴿٣﴾ وَالْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ﴿٤﴾ وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ ﴿٥﴾ وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ﴿٦﴾ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَاقِعٌ ﴿٧﴾ مَّا لَهُ مِن دَافِعٍ ﴿٨﴾ یَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا ﴿٩﴾ وَتَسِیرُ الْجِبَالُ سَیْرًا ﴿١٠﴾ فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿١١﴾ الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ﴿١٢﴾ یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلَىٰ نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا ﴿١٣﴾ هَـٰذِهِ النَّارُ الَّتِی کُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ ﴿١٤﴾ أَفَسِحْرٌ هَـٰذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ ﴿١٥﴾ اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ ۖ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٦﴾ إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَعِیمٍ ﴿١٧﴾ فَاکِهِینَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ ﴿١٨﴾ کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٩﴾ مُتَّکِئِینَ عَلَىٰ سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ ۖ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ ﴿٢٠﴾ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَیْءٍ ۚ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ ﴿٢١﴾ وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاکِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢٢﴾ یَتَنَازَعُونَ فِیهَا کَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ ﴿٢٣﴾  وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّکْنُونٌ ﴿٢٤﴾ وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٥﴾ قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ ﴿٢٦﴾ فَمَنَّ اللَّـهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ ﴿٢٧﴾ إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ ۖ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ ﴿٢٨﴾ فَذَکِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ ﴿٢٩﴾ أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ ﴿٣٠﴾ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِینَ ﴿٣١﴾ أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بِهَـٰذَا ۚ أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿٣٢﴾ أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ ۚ بَل لَّا یُؤْمِنُونَ ﴿٣٣﴾ فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ إِن کَانُوا صَادِقِینَ ﴿٣٤﴾ أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ ﴿٣٥﴾ أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۚ بَل لَّا یُوقِنُونَ ﴿٣٦﴾ أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّکَ أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ ﴿٣٧﴾ أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ ۖ فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ ﴿٣٨﴾ أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَکُمُ الْبَنُونَ ﴿٣٩﴾ أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ ﴿٤٠﴾ أَمْ عِندَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ ﴿٤١﴾ أَمْ یُرِیدُونَ کَیْدًا ۖ فَالَّذِینَ کَفَرُوا هُمُ الْمَکِیدُونَ ﴿٤٢﴾ أَمْ لَهُمْ إِلَـٰهٌ غَیْرُ اللَّـهِ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٤٣﴾ وَإِن یَرَوْا کِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا یَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْکُومٌ ﴿٤٤﴾ فَذَرْهُمْ حَتَّىٰ یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی فِیهِ یُصْعَقُونَ ﴿٤٥﴾ یَوْمَ لَا یُغْنِی عَنْهُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا وَلَا هُمْ یُنصَرُونَ ﴿٤٦﴾ وَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَٰلِکَ وَلَـٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿٤٧﴾ وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا ۖ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ ﴿٤٨﴾ وَمِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿٤٩

     

    (7) وکان مِن دعائِهِ علیه‌السلام اِذا عَرَضَتْ لَهُ مُهمّةٌ
    دعای او به هنگامی که برای وی مهمی دست میداد

    اَو نَزلَتْ بِهِ مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَالْکَرْبِ
    یا رنجی فرود می آمد به وقت اندوه


    یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُالْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدآئِدِ،
    اى کسى که گره هر سختى به دست تو گشوده شود، و اى که تندى شدائد به عنایتت مى‌شکند،

    وَ یا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ‌الْمَخْرَجُ اِلى‌ رَوْحِ الْفَرَجِ، ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ
    ای که راه بیرون شدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود, دشواریها به لطف تو

    الصِّعابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْاَسْبابُ، وَ جَرى‌ بِقُدْرَتِکَ
    آسان گردد، و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید، و قضا به قدرتت جریان

    الْقَضآءُ، وَ مَضَتْ عَلى‌ اِرادَتِکَ الْاَشْیآءُ، فَهِىَ بِمَشِیَّتِکَ
    گیرد، و همه چیز به اراده تو روان شود، تنها به خواست تو بی آنکه فرمان

    دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِاِرادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ،
    دهی همه چیز فرمان برد, و هر چیز محض اراده ات بی آنکه نهی کنی از کار بایستد,

    اَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمّاتِ، وَ اَنْتَ الْمَفْزَعُ فِى الْمُلِمّاتِ، لایَنْدَفِعُ
    در تمام دشواریها تو را می خوانند، و در بلیّات و گرفتاریها به تو پناه جویند، غیر از بلایی

    مِنْها اِلاّ ما دَفَعْتَ، وَ لایَنْکَشِفُ مِنْها اِلاّ ما کَشَفْتَ،
    که تو دفع کنی بلایی برطرف گردد, و گرهی نگشاید مگر تواش بگشایی,

     

    وَقَدْنَزَلَ بى یا رَبِّ ما قَدْتَکَاَّدَنى ثِقْلُهُ، وَاَلَمَّ بى ما قَدْبَهَظَنى
    الهی، بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته، و گرفتاریهایی بر من حمله ور شده که تحملش برای

    حَمْلُهُ، وَ بِقُدْرَتِکَ اَوْرَدْتَهُ عَلَىَّ، وَ بِسُلْطانِکَ وَجَّهْتَهُ اِلَىَّ،
    من دشوار است، و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کرده ای و به اقتدار خود متوجه من نموده ای،

    فَلامُصْدِرَ لِما اَوْرَدْتَ، وَ لاصارِفَ لِما وَجَّهْتَ، وَ لافاتِحَ لِما
    اله من، چیزی را که تو آورده ای کسی نبرد، و آن چه تو فرستاده ای دیگری باز نگرداند، و بسته تو را

    اَغْلَقْتَ، وَ لامُغْلِقَ لِما فَتَحْتَ، وَ لامُیَسِّرَ لِما عَسَّرْتَ،
    کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد, و آنچه را تو دشوار نموده ای کسی آسان نکند,

    وَ لا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ، فَصَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَافْتَحْ لى
    و آن را که تو ذلیل کرده ای یاوری نباشد، پس بر محمد و آلش درود فرست، و به رحمتت

    یا رَبِّ بابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَاکْسِرْ عَنّى سُلْطانَ الْهَمِّ
    الها - در آسایش را به رویم باز کن، و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من

    بِحَوْلِکَ، وَ اَنِلْنى حُسْنَ النَّظَرِ فیما شَکَوْتُ، وَ اَذِقْنى
    بشکن، و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن، و به درخواست من

    حَلاوَةَ الصُّنْعِ فیما سَاَلْتُ، وَ هَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً
    شیرینی اجابت بچشان، و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه

    هَنیئاً، وَاجْعَلْ لى مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً، وَ لاتَشْغَلْنى
    نصیبم فرما، و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن، و مرا به خاطر


    بِالْاِهْتِمامِ عَنْ تَعاهُدِ فُرُوضِکَ، وَاسْتِعْمالِ سُنَّتِکَ،
    چیرگى غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود بازمدار،

    فَقَدْ ضِقْتُ لِما نَزَلَ بى یا رَبِّ ذَرْعاً، وَامْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ما
    چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بی تاب و توان شده, و قلبم از تحمل آنچه در زندگیم

    حَدَثَ عَلَىَّ هَمّاً، وَ اَنْتَ الْقادِرُ عَلى‌ کَشْفِ ما مُنیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ
    رخ نموده لبریز از اندوه گشته، و تو به رفع گرفتاریهایم و دفع

    ما وَقَعْتُ فیهِ، فَافْعَل بى ذلِکَ وَ اِنْ لَمْ اَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ،
    آنچه در آن در افتاده ام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم

    یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظیمَِ.
    ای صاحب عرش عظیم.
     

    http://lib.eshia.ir/10261/1/64

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    فرمان فرمانده معظم کل قوا به رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در زمینه مقابله با کرونا؛قرارگاه بهداشتی و درمانی برای سازماندهی خدمات به مردم تشکیل شود

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا با صدور فرمانی به سردار سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با تقدیر از خدمات نیروهای مسلّح به مردم در زمینه مقابله با ویروس کرونا، بر لزوم سازماندهی این خدمات در قالب یک «قرارگاه بهداشتی و درمانی» برای پیشگیری از شیوع بیشتر این بیماری تأکید و خاطرنشان کردند: این اقدام با توجه به قرائنی که احتمال «حمله‌ی بیولوژیکی» بودن این رویداد را مطرح کرده می‌تواند جنبه‌ی رزمایش دفاع بیولوژیک نیز داشته و بر اقتدار و توان ملّی بیفزاید.

    متن فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:

    بسمه‌تعالی

    سردار سرلشکر باقری
    با تقدیر از خدماتی که نیروهای مسلّح تاکنون در زمینه‌ی کرونا به مردم عزیز تقدیم کرده‌اند و با تاکید بر ادامه و گسترش هرچه بیشتر آن، لازم است سازماندهی این خدمات به شکل یک قرارگاه بهداشتی و درمانی بوده و علاوه بر درمان و ایجاد مراکز درمانی مانند بیمارستان صحرایی و نقاهتگاه و غیره، به پیشگیری از شیوع بیشتر بیماری با شیوه‌های لازم نیز بپردازد. تقسیم وظائف و مأموریتهای سازمانها و بخشهای نیروهای مسلّح از وظائف این قرارگاه است. این قرارگاه باید در هماهنگی کامل با دولت و وزارت بهداشت و درمان عمل کند.

    این اقدام با توجه به قرائنی که احتمال «حمله‌ی بیولوژیکی» بودن این رویداد را مطرح کرده می‌تواند جنبه‌ی رزمایش دفاع بیولوژیک نیز داشته و بر اقتدار و توان ملّی بیفزاید.

    امید است با هدایت الهی و پشتیبانی ویژه‌ی حضرت بقیة‌الله ارواحنا فداه ملت ایران همواره پیروز و برخوردار از امنیت و سلامت باشند.

    سیّدعلی خامنه‌ای
    ۲۲ اسفند ۱۳۹۸

     

    http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=45148

     

     

    بنده ی حقیر بنظرم می رسد که یحتمل کیث وارد (Keith Ward) در متن راجع به پنج راه توماس آکویناس نکته ی مهمی را دارد بیان می کند که البته آنقدر مسئله را فشرده گفته است کانه کسی نداند دارد راجع به خدا می گوید که دارد کفر هم می گوید! می فرمایند که خدا در ذهنش باید همه ی بوها را بشناسد؛ و اما خود او بسبب اینکه جسم ندارد و فیزیکی نیست، بوی بد نمی گیرد یا به گفته ی خود او بو گند نمی دهد! خدا بو گند نمی دهد؟!!!

    اینجا نکته ای را که عرض شد راجع به اصالت وجود یا اصالت ماهیت یحتمل به ما کمک کند که آیا بالاخره مشائین هستند که راست و درست می فرمایند یا اشراقیون؟ یعنی اینکه آیا خدا نیز بو را حس می کند و در ذهنش دارد یا ندارد هم آیا از مسائلی است که مربوط است بیشتر به اصالت وجود یا مربوط به اصالت ماهیت که چی؟ که اینکه آیا بندگان خدا هستند که ماهیتاً می توانند بو را حس کنند یا اینکه خود خدا و ربنا و سیدنا و مولانا نیز بو را می تواند حس کند و آنگاه آیا این مسئله را هم که حل کردیم آیا اگر فرضاً حضرت ولی فقیه مد ظله العالی یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز یک وقتی دماغشان گرفت و نتوانستند بو را هم حس کنند انگاه مشکلی به هم می خورد و باید ولی فقیه را از ولی فقیهی خلع کرد و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم از امام زمانی کنار گذاشت چرا که یک جایی بالاخره یحتمل لازم است که آن حضرات بو را حس کنند و نمی توانند هم که چنین کنند. و حالا فرضاً یک وقت است که برای مدت کوتاهی است که ایشان نمی توانند بو را حس کنند و بلکه اصلا بو را هم از دست داده اند و یحتمل چون کرونا آمده است و تنگی نفس هم می تواند از طریق همین عدم حس بویایی به دیگران سرایت کند آنگاه خود بو از جنبه های عرضی مسائل است و بلکه خود ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم باید قرنطینه کرد اگر دچار خدای ناکرده کرونا شدند تا بهبود یابند. التفات می فرمایید؟!

    البته اصالت وجود اینجا به این نکته هم برمی گردد که بالاخره آیا برای ناخالصیهایی که ما در مسئله ی کاندو داریم در نظر می گیریم که آیا مثلاً چقدر آهن به عنوان ناخالصی در چقدر مس داریم در متالورژی در چه حرارتی با هم میکس می کنیم، آنگاه در دمای نزدیک صفر درجه ی کلوین ابررسانایی این فلز چطور می شود؟ این را شبکه ای و از لحاظ نوسانات مغناطیسی فیزیک آماری آنطور که ویلسون بررسی می فرماید و بعد حتی اردمینگر نیز آنرا از لحاظات ریسمانی بررسی می کند و بلکه حتی پیمانه/گرانش و تناظر همدیسی/میدانی را نیز بدان کاربردی می کند، عرض بنده ی حقیر این است که آیا این نوع شبکه ها و مسائل فیزیکی کوانتومی را می توان به کرونا نیز کاربردی کرد و مثلاً آنجایی که مسائل از لحاظ حمله ی بیولوژیکی برجسته شده است را نیز بدان هجوم آورده و شکستش داد؟ البته بعضی هم اینجا اشکال می کنند که اگر مسئله فقط آلیازهایی بودند که فقط از دو فلز تشکیل شده اند آنگاه می شد مسئله را تشبیه اش کرد به کرونا ولی چون مسئله جهانی هم شده است و آیا ویروس کرونا هم تا چه حدی چرب باشد و بلکه این چربی هم از چربی کدام مواد خوراکی حلال و حرامی تشکیل شده باشند بهتر است که مسئله را برای هر کشوری و بلکه هر فردی بطور محلی هم حل و بررسی کنیم همانطوری که یحتمل بعضی باکتریها را آنتی بیوتیک رویش عمل کند ولی به ویروس اثری نداشته باشد. و اما اگر آنتی بیوتیک هم بیش از اندازه مصرف شد و یا درست مصرف نشود هم یحتمل اگر بویایی را هم از بین نرود یا مریض دچار زکام نشود یحتمل سیستم ایمنی بدن بیمار پایین بیاید و آن کارآیی را که باید کمتر داشته باشد.... 

    این را هم عرض کنم که بنده این متن را دیشب از فیلم ملا صدرا الهام گرفتم آنجایی که ملا نگران است که بعضی مسائل را نمی تواند درست حل کند و همسر ایشان بدو می فرماید که مگر همه ی مسائل را باید تو حل کنی و بالاخره چند تا مسئله را هم بگذار برای دیگران و بلکه نسلهای بعدی و مگر حتی آیا بالاخره همین الان روز قیامت شده است؟ نکته اینجا این است که یک وقت هست که شاه عباس است که امور مملکتی را در دست گرفته است و حکومت را می راند و هم او هم ملا صدرا را آنقدر تبعید می کند تا بالاخره می رسد به روستای کهک قم. ولی یک وقت هم هست که ملا صدرایی است که بعد از یک عمر تبعید و سرگشتگیها به رهبری و ولایت فقیه رسیده است و دارد به گفته ی استاد خود میرفندرسکی می اندیشد که آیا من بودم که داشتم خواب پروانه را می دیدم یا اینکه پروانه است که دارد در بیداریش مرا به خواب می برد تا بلکه خواب او را آیا ببینم یا نبینم که حالا آیا سرش را هم بگذارم دم باغچه ببرم یا چه؟ و اما می فرمایند لا یومک کیومک یا اباعدالله الحسین علیه السلام. السلام علیک یا اباعدالله اسلام علیک یابن رسول الله السلام علیک یابن امیرالمومنین و ابن سید الوصیین السلام علیک یابن فاطمة الزهرا سیدة نساء العالمین السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور. اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلا اللهم اغفر لی کل ذنب اذنبته و کل خطیئة خطئتها. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

    In Why there almost certainly is a God: Doubting Dawkins, philosopher Keith Ward claims that Richard Dawkins mis-stated the five ways, and thus responds with a straw man. For example, for the fifth Way, Dawkins places it in the same position for his criticism as the Watchmaker analogy- when in fact, according to Ward, they are vastly different arguments. Ward defended the utility of the five ways (for instance, on the fourth argument he states that all possible smells must pre-exist in the mind of God, but that God, being by his nature non-physical, does not himself stink) whilst pointing out that they only constitute a proof of God if one first begins with a proposition that the universe can be rationally understood. Nevertheless, he argues that they are useful in allowing us to understand what God will be like given this initial presupposition.

     

    https://en.wikipedia.org/wiki/Five_Ways_(Aquinas)

    ---------------------------------------

     

    وَإِن یَرَوْا کِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا یَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْکُومٌ ﴿الطور ٤٤

     

    خوى تکذیبشان آن قدر قوى است که حتى اگر قطعه اى از آسمان که نشانه عذاب است ببینند مى گویند: چیزى نیست ، ابرى متراکم است (44).

     

    ترجمه ی المیزان، ترجمه ی استاد محمد باقر موسوی همدانی، جلد 19، ص 26

    http://lib.eshia.ir/50081/19/26

     

    این کافران اگر هم سقوط قطعه‌ای از آسمان را به چشم ببینند باز خواهند گفت: این پاره ابری متراکم است. (۴۴

     

    ترجمه ی مرحوم آیت الله مهدی الهی قمسه ای

    http://www.ghorany.com/quran.htm

     

    قوله تعالى : « وَإِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ » الکسف بالکسر فالسکون القطعة ، والمرکوم المتراکم الواقع بعضه على بعض.

    والمعنى : أن کفرهم وإصرارهم على تکذیب الدعوة الحقة بلغ إلى حیث لو رأوا قطعة من السماء ساقطا علیهم لقالوا سحاب متراکم لیست من آیة العذاب فی شیء فهو کقوله : « وَلَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِیهِ یَعْرُجُونَ لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا »الحجر : ١٥.

     

    وَ إِن یَرَوْا کِسفاً مِّنَ السمَاءِ ساقِطاً یَقُولُوا سحَابٌ مَّرْکُومٌ

    کلمه ((کسف )) - به کسره کاف و سکون سین - به معناى قطعه است ، و کلمه ((مرکوم )) به معناى غلیظ و متراکم است که روى هم افتاده باشد. و معناى آیه این است که : کفرى که دارند و اصرارى که بر تکذیب دعوت حقه مى ورزند، به حدى رسیده که اگر قطعه اى از آسمان را ببینند که دارد بر سرشان فرود مى آید مى گویند: نه ، این آسمان نیست ، بلکه ابرى است غلیظ و روى هم افتاده ، به هیچ وجه نشانه عذاب نیست . بنابر این ، آیه مورد بحث نظیر آیه ((و لو فتحنا علیهم بابا من السماء فظلوا فیه یعرجون لقالوا انما سکرت ابصارنا)) [باز هم خواهند گفت: چشمان ما را فرو بسته‌اند، بلکه در ما سحر و جادویی به کار برده‌اند. (الحجر: ۱۵)] خواهد بود.
     

     

    بنده ی حقیر در بین مطالعه ی سوره ی طور در المیزان هم بودم که واقعاً هم سوره ی عظیمی است که باید هم مکی باشد و هست! حالا ما وارد این بحثهای تفسیری نمی خواهیم شویم اینجا ولی نکته ای که هست این است که مثلاً شما اگر حتی ابله داستایوسکی را هم دارید مطالعه می کنید، خوب است که بدانید که این ترجمه تا چه حدی ترجمه ای است خوب و بلکه ترجمه های دیگری را هم با آن مقایسه کنید و حتی المقدور بلکه اگر خودتان هم سعی کنید تا حدودی روسی را بیاموزید یحتمل به شناخت بهتر داستان کمک کند. این مسئله در مورد ترجمه های قرآن کریم نیز صادق است مخصوصاً اینکه روی آیه آیه ی هر سوره ای بسیاری هم تدبر و تفکر و ترجمه های گوناگونی را داریم و حتی تفاسیر مختلفی را می توان یافت که از لحاظات مختلفی بررسی می کنند.

    و اما بنده ی حقیر اینجا باز همین نکته را عرض کنم که  مسئله ی حس بویایی به چه صورتی است که آیا اگر خدا مثلاً می خواست چیزی را بو کند این بو قبلاً حتماً در ذهن او هست دیگر یا خیر و آنگاه وقتی همه ی بوها را هم می داند و لذا خودش بوی گند نمی گیرد؟!!! نکته اینجا این است که اگر بویی در یک اتاقی پیچیده باشد، ولی در اتاق بغلی آن بویی دیگر یافت شود، آنگاه یحتمل این بو به آن بو نیز سرایت کند چرا که مثلاً از این اتاق به آن اتاق بغلی نیز دیوارها خیلی کلفت و سخت و سفت نیستند و بلکه بعضی جاها نیز دیوار یا سوراخهایی داشته باشد یا سست شده باشد. و اما یک وقت هست که بوی گلی هم در اتاقی هست و در اتاق دیگری بوی گلی دیگر است ولی با این همه بوی یکی آنقدر قوی تر است که بر بوی دیگری غلبه هم می کند و دیگر نمی توان بوی هر دو را نیز حس کرد هر چقدر هم که حس بویایی قوی باشد و بتواند بوها را از هم تفکیک کند. حالا یا این است یا این است که بوی یک گل خیلی کمتر است و مثلاً بوی یک گل است بوی گل دیگر بوی هزاران هزار گل هم هست که در یک اتاق واحد هم پخش شده است.

    و اما یک وقت هم هست که حس بویایی آنقدر ضعیف شده است که اصلا بویی را هم حس نمی کند و این بر می گردد به هندسه ی شبکیه ای که نه مربوط است به حس بو در یک اتاق یا اتاقی دیگر و بلکه برمی گردد به هندسه ی درونی فردی که می خواهد بو را حس کند و یحتمل هم آیا این کار نیاز داشته باشد به پالایش و اخلاصی که نیاز دارد درون را طوری پاک کند تا حس بویایی نیز برگردد؟ موضوع این است که آیا اگر شخصی که می خواهد روی حس بویایی خود کار کند اگر یک بار هم که شده این کار را توانست که انجام داد یا مثلاً عمل جراحی ای را انجام داد و مانع حس بویایی را از میان برداشتند، آیا دوباره هم می تواند و قادر است چنین کند؟ یعنی آیا دست او است که نگذارد که دوباره حس بویایی او از بین برود یا حتی اگر مراقبت هم کند، دیگر این اتفاق دوباره نخواهد افتاد؟ یا اینکه یحتمل این بستگی به شبکیه ای دارد که مربوط است به اینکه آیا دیگران نیز مایلند بوها را حس کنند و حالا هر بویی که می خواهد باشد، باشد. هر بویی را آیا می خواهد حس کنند؟ یا اینکه همه را زور می کنند که الا و لله که ما بو را حس نمی کنیم و تو هم نمی خواهد بو را حس کنی! از آن طرف هم ممکن است که همه و همه بفرمایند که تو بر عکسش بهتر است که بوها را حس نکنی چرا که اگر حس بویایی ات قویتر هم شود، آنگاه نمی گذاری هم ما که به بوهای لطیف و خوب و گلهای خوش بو عادت کرده ایم و حس بویایی مان را برای آنها نگه داشته ایم خود را به بوهای بد و متعفن گند آلوده نکنیم. یحتمل به این دسته ی اخیر بعضی ایراد کنند که تو خودت به مستراح نمی روی و بوی گند خودت را هم حتی حس نمی کنی؟ و بر عکس حتی هیچ وقت هم دائم الوضو سعی نکرده ای باشی و همیشه بوی گند هم می دهی؟

    البته این مسئله را علمی بررسی کردن که اصلا حس بویایی از کجا است که برای فرد سرچشمه می گیرد آنطور که مثلاً ما موانعی را داریم که مانع حس بویایی می شوند و آیا مثلاً اینجا آنچنان که در مدل استاندارد ذرات فیزیکی داریم، آیا مسئله ناشی از نیروی ضعیف است یا نیروی قوی؟ یا از ذرات بوزونی است یا ذرات فرمیونی است؟ مسئله آیا هندسی است و موانعی که یحتمل کوهمولوژیکی هم باشند یا از انواع  برهمکنشهایی است که ذرات بنیادی چه بوزونی و چه فرمیونی و چه لپتونی و بلکه ذره ی هیگزی است که بر روی هم عمل می کنند. و بو در خواب چطور است و در بیداری چطور آنچنانکه یحتمل کسی را از خواب هم بیدار کند یا بخواباند؟ و همینطور هم امیرالمومنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه می فرمایند 

     

    466- و قال علیه السلام: الْعَیْنُ وِکَاءُ السَّه.

    قال الرضی: وهذه من الاستعارات العجیبة، کأنه یشبه السه بالوعاء، والعین بالوکاء، فإذا أطلق الوکاء لم ینضبط الوعاء وهذا القول فی الأشهر الأظهر من کلام النبی صلى الله علیه و آله وقد رواه قوم لأمیرالمؤمنین علیه السلام وذکر ذلک المبرد فی کتاب «المقتضب» فی باب «اللفظ بالحروف». وقد تکلمنا على هذه الاستعارة فی کتابنا الموسوم:

    «بمجازات الآثار النبویة».

     

    466- چشم، حافظ نشیمنگاه است (اشاره به این که هنگامى که انسان به خواب مى‌رود وضوى او باطل مى‌شود).

    شریف رضى رحمه الله مى‌گوید: این از استعارات شگفت‌انگیز است. امام نشیمنگاه را به مشک، تشبیه کرده و چشم را به بندى که سر مشک را به وسیله آن مى‌بندند، که هرگاه بند را رها کنند مشک نمى‌تواند آنچه در آن است نگه دارد. مشهور این است که این سخن از پیامبر صلى الله علیه و آله است ولى عدّه‌اى آن را از امیرمؤمنان نقل کرده‌اند، این را «مبرد» در کتاب «مقتضب» در باب اللفظ بالحروف آورده. و ما در کتاب «مجازات آثار النبویّه» درباره این استعاره سخن گفته‌ایم.

     

    نهج الببلاغه سید رضی، ترجمه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، ص 850-851

    http://lib.eshia.ir/10336/1/850

     

    و اما آن بویی را که میر سید حامد حسین کنتوری و آیت الله میلانی دارند در عبقات الانوار و نفحات الازهار فی عبقات الانوار می فرمایند یعنی بوی حضرت پیغمبر حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه ی اطهار علیهم السلام هم بویی و بلکه نوری دیگر است که خدا چشم و دماغ ما را از آن هر چه بیشتر روشن هم کند. البته بعضی اوقات هم مسئله از این نوع می شود که بین من لا یحضره الفقیه و من لا یحضره الطبیب گیر می کنید و تلفن می زنید به وزارت بهداشت برای کرونا و بهداشت محیط و حتی بیت رهبری که مگر نباید مساجد را هم تعطیل کرد برای کرونا حتی اگر نماینده ی ولی فقیه باشد آنچنان که خود رهبری نیز به مشهد رضوی تشریف فرما نمی شوند و نماز جمعه را هم تعطیل کرده اند؟ بعضی می فرمایند که تشخیصش چه به مسجد نماز جمعه بخواهیم برویم چه نرویم با تو نیست و به تو مربوط نیست و خودمان می دانیم! و آخرش هم یا ما تو را می کشیم یا تو ما را می کشی حالا یا با کرونا یا آلیاژی از فلزات یا غیر آن! راستی آلیاژ فولاد آبدیده کدام است؟ می دانید؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    وَالطُّورِ ﴿١﴾ وَکِتَابٍ مَّسْطُورٍ ﴿٢﴾ فِی رَقٍّ مَّنشُورٍ ﴿٣﴾ وَالْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ﴿٤﴾ وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ ﴿٥﴾ وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ﴿٦﴾ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَاقِعٌ ﴿٧﴾ مَّا لَهُ مِن دَافِعٍ ﴿٨﴾ یَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا ﴿٩﴾ وَتَسِیرُ الْجِبَالُ سَیْرًا ﴿١٠﴾ فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿١١﴾ الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ﴿١٢﴾ یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلَىٰ نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا ﴿١٣﴾ هَـٰذِهِ النَّارُ الَّتِی کُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ ﴿١٤﴾ أَفَسِحْرٌ هَـٰذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ ﴿١٥﴾ اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ ۖ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٦﴾ إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَعِیمٍ ﴿١٧﴾ فَاکِهِینَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ ﴿١٨﴾ کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٩﴾ مُتَّکِئِینَ عَلَىٰ سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ ۖ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ ﴿٢٠﴾ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَیْءٍ ۚ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ ﴿٢١﴾ وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاکِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢٢﴾ یَتَنَازَعُونَ فِیهَا کَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ ﴿٢٣﴾  وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّکْنُونٌ ﴿٢٤﴾ وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٥﴾ قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ ﴿٢٦﴾ فَمَنَّ اللَّـهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ ﴿٢٧﴾ إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ ۖ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ ﴿٢٨﴾ فَذَکِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ ﴿٢٩﴾ أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ ﴿٣٠﴾ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِینَ ﴿٣١﴾ أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بِهَـٰذَا ۚ أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿٣٢﴾ أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ ۚ بَل لَّا یُؤْمِنُونَ ﴿٣٣﴾ فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ إِن کَانُوا صَادِقِینَ ﴿٣٤﴾ أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ ﴿٣٥﴾ أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۚ بَل لَّا یُوقِنُونَ ﴿٣٦﴾ أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّکَ أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ ﴿٣٧﴾ أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ ۖ فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ ﴿٣٨﴾ أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَکُمُ الْبَنُونَ ﴿٣٩﴾ أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ ﴿٤٠﴾ أَمْ عِندَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ ﴿٤١﴾ أَمْ یُرِیدُونَ کَیْدًا ۖ فَالَّذِینَ کَفَرُوا هُمُ الْمَکِیدُونَ ﴿٤٢﴾ أَمْ لَهُمْ إِلَـٰهٌ غَیْرُ اللَّـهِ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٤٣﴾ وَإِن یَرَوْا کِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا یَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْکُومٌ ﴿٤٤﴾ فَذَرْهُمْ حَتَّىٰ یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی فِیهِ یُصْعَقُونَ ﴿٤٥﴾ یَوْمَ لَا یُغْنِی عَنْهُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا وَلَا هُمْ یُنصَرُونَ ﴿٤٦﴾ وَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَٰلِکَ وَلَـٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿٤٧﴾ وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا ۖ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ ﴿٤٨﴾ وَمِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿٤٩

     

    (7) وکان مِن دعائِهِ علیه‌السلام اِذا عَرَضَتْ لَهُ مُهمّةٌ
    دعای او به هنگامی که برای وی مهمی دست میداد

    اَو نَزلَتْ بِهِ مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَالْکَرْبِ
    یا رنجی فرود می آمد به وقت اندوه


    یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُالْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدآئِدِ،
    اى کسى که گره هر سختى به دست تو گشوده شود، و اى که تندى شدائد به عنایتت مى‌شکند،

    وَ یا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ‌الْمَخْرَجُ اِلى‌ رَوْحِ الْفَرَجِ، ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ
    ای که راه بیرون شدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود, دشواریها به لطف تو

    الصِّعابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْاَسْبابُ، وَ جَرى‌ بِقُدْرَتِکَ
    آسان گردد، و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید، و قضا به قدرتت جریان

    الْقَضآءُ، وَ مَضَتْ عَلى‌ اِرادَتِکَ الْاَشْیآءُ، فَهِىَ بِمَشِیَّتِکَ
    گیرد، و همه چیز به اراده تو روان شود، تنها به خواست تو بی آنکه فرمان

    دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِاِرادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ،
    دهی همه چیز فرمان برد, و هر چیز محض اراده ات بی آنکه نهی کنی از کار بایستد,

    اَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمّاتِ، وَ اَنْتَ الْمَفْزَعُ فِى الْمُلِمّاتِ، لایَنْدَفِعُ
    در تمام دشواریها تو را می خوانند، و در بلیّات و گرفتاریها به تو پناه جویند، غیر از بلایی

    مِنْها اِلاّ ما دَفَعْتَ، وَ لایَنْکَشِفُ مِنْها اِلاّ ما کَشَفْتَ،
    که تو دفع کنی بلایی برطرف گردد, و گرهی نگشاید مگر تواش بگشایی,

     

    وَقَدْنَزَلَ بى یا رَبِّ ما قَدْتَکَاَّدَنى ثِقْلُهُ، وَاَلَمَّ بى ما قَدْبَهَظَنى
    الهی، بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته، و گرفتاریهایی بر من حمله ور شده که تحملش برای

    حَمْلُهُ، وَ بِقُدْرَتِکَ اَوْرَدْتَهُ عَلَىَّ، وَ بِسُلْطانِکَ وَجَّهْتَهُ اِلَىَّ،
    من دشوار است، و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کرده ای و به اقتدار خود متوجه من نموده ای،

    فَلامُصْدِرَ لِما اَوْرَدْتَ، وَ لاصارِفَ لِما وَجَّهْتَ، وَ لافاتِحَ لِما
    اله من، چیزی را که تو آورده ای کسی نبرد، و آن چه تو فرستاده ای دیگری باز نگرداند، و بسته تو را

    اَغْلَقْتَ، وَ لامُغْلِقَ لِما فَتَحْتَ، وَ لامُیَسِّرَ لِما عَسَّرْتَ،
    کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد, و آنچه را تو دشوار نموده ای کسی آسان نکند,

    وَ لا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ، فَصَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَافْتَحْ لى
    و آن را که تو ذلیل کرده ای یاوری نباشد، پس بر محمد و آلش درود فرست، و به رحمتت

    یا رَبِّ بابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَاکْسِرْ عَنّى سُلْطانَ الْهَمِّ
    الها - در آسایش را به رویم باز کن، و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من

    بِحَوْلِکَ، وَ اَنِلْنى حُسْنَ النَّظَرِ فیما شَکَوْتُ، وَ اَذِقْنى
    بشکن، و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن، و به درخواست من

    حَلاوَةَ الصُّنْعِ فیما سَاَلْتُ، وَ هَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً
    شیرینی اجابت بچشان، و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه

    هَنیئاً، وَاجْعَلْ لى مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً، وَ لاتَشْغَلْنى
    نصیبم فرما، و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن، و مرا به خاطر


    بِالْاِهْتِمامِ عَنْ تَعاهُدِ فُرُوضِکَ، وَاسْتِعْمالِ سُنَّتِکَ،
    چیرگى غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود بازمدار،

    فَقَدْ ضِقْتُ لِما نَزَلَ بى یا رَبِّ ذَرْعاً، وَامْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ما
    چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بی تاب و توان شده, و قلبم از تحمل آنچه در زندگیم

    حَدَثَ عَلَىَّ هَمّاً، وَ اَنْتَ الْقادِرُ عَلى‌ کَشْفِ ما مُنیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ
    رخ نموده لبریز از اندوه گشته، و تو به رفع گرفتاریهایم و دفع

    ما وَقَعْتُ فیهِ، فَافْعَل بى ذلِکَ وَ اِنْ لَمْ اَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ،
    آنچه در آن در افتاده ام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم

    یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظیمَِ.
    ای صاحب عرش عظیم.
     

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    فرمان فرمانده معظم کل قوا به رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در زمینه مقابله با کرونا؛قرارگاه بهداشتی و درمانی برای سازماندهی خدمات به مردم تشکیل شود

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا با صدور فرمانی به سردار سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با تقدیر از خدمات نیروهای مسلّح به مردم در زمینه مقابله با ویروس کرونا، بر لزوم سازماندهی این خدمات در قالب یک «قرارگاه بهداشتی و درمانی» برای پیشگیری از شیوع بیشتر این بیماری تأکید و خاطرنشان کردند: این اقدام با توجه به قرائنی که احتمال «حمله‌ی بیولوژیکی» بودن این رویداد را مطرح کرده می‌تواند جنبه‌ی رزمایش دفاع بیولوژیک نیز داشته و بر اقتدار و توان ملّی بیفزاید.

    متن فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:

    بسمه‌تعالی

    سردار سرلشکر باقری
    با تقدیر از خدماتی که نیروهای مسلّح تاکنون در زمینه‌ی کرونا به مردم عزیز تقدیم کرده‌اند و با تاکید بر ادامه و گسترش هرچه بیشتر آن، لازم است سازماندهی این خدمات به شکل یک قرارگاه بهداشتی و درمانی بوده و علاوه بر درمان و ایجاد مراکز درمانی مانند بیمارستان صحرایی و نقاهتگاه و غیره، به پیشگیری از شیوع بیشتر بیماری با شیوه‌های لازم نیز بپردازد. تقسیم وظائف و مأموریتهای سازمانها و بخشهای نیروهای مسلّح از وظائف این قرارگاه است. این قرارگاه باید در هماهنگی کامل با دولت و وزارت بهداشت و درمان عمل کند.

    این اقدام با توجه به قرائنی که احتمال «حمله‌ی بیولوژیکی» بودن این رویداد را مطرح کرده می‌تواند جنبه‌ی رزمایش دفاع بیولوژیک نیز داشته و بر اقتدار و توان ملّی بیفزاید.

    امید است با هدایت الهی و پشتیبانی ویژه‌ی حضرت بقیة‌الله ارواحنا فداه ملت ایران همواره پیروز و برخوردار از امنیت و سلامت باشند.

    سیّدعلی خامنه‌ای
    ۲۲ اسفند ۱۳۹۸

     

    بنده ی حقیر بنظرم می رسد که یحتمل کیث وارد (Keith Ward) در متن راجع به پنج راه توماس آکویناس نکته ی مهمی را دارد بیان می کند که البته آنقدر مسئله را فشرده گفته است کانه کسی نداند دارد راجع به خدا می گوید که دارد کفر هم می گوید! می فرمایند که خدا در ذهنش باید همه ی بوها را بشناسد؛ و اما خود او بسبب اینکه جسم ندارد و فیزیکی نیست، بوی بد نمی گیرد یا به گفته ی خود او بو گند نمی دهد! خدا بو گند نمی دهد؟!!!

    اینجا نکته ای را که عرض شد راجع به اصالت وجود یا اصالت ماهیت یحتمل به ما کمک کند که آیا بالاخره مشائین هستند که راست و درست می فرمایند یا اشراقیون؟ یعنی اینکه آیا خدا نیز بو را حس می کند و در ذهنش دارد یا ندارد هم آیا از مسائلی است که مربوط است بیشتر به اصالت وجود یا مربوط به اصالت ماهیت که چی؟ که اینکه آیا بندگان خدا هستند که ماهیتاً می توانند بو را حس کنند یا اینکه خود خدا و ربنا و سیدنا و مولانا نیز بو را می تواند حس کند و آنگاه آیا این مسئله را هم که حل کردیم آیا اگر فرضاً حضرت ولی فقیه مد ظله العالی یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز یک وقتی دماغشان گرفت و نتوانستند بو را هم حس کنند انگاه مشکلی به هم می خورد و باید ولی فقیه را از ولی فقیهی خلع کرد و امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم از امام زمانی کنار گذاشت چرا که یک جایی بالاخره یحتمل لازم است که آن حضرات بو را حس کنند و نمی توانند هم که چنین کنند. و حالا فرضاً یک وقت است که برای مدت کوتاهی است که ایشان نمی توانند بو را حس کنند و بلکه اصلا بو را هم از دست داده اند و یحتمل چون کرونا آمده است و تنگی نفس هم می تواند از طریق همین عدم حس بویایی به دیگران سرایت کند آنگاه خود بو از جنبه های عرضی مسائل است و بلکه خود ولی فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم باید قرنطینه کرد اگر دچار خدای ناکرده کرونا شدند تا بهبود یابند. التفات می فرمایید؟!

    البته اصالت وجود اینجا به این نکته هم برمی گردد که بالاخره آیا برای ناخالصیهایی که ما در مسئله ی کاندو داریم در نظر می گیریم که آیا مثلاً چقدر آهن به عنوان ناخالصی در چقدر مس داریم در متالورژی در چه حرارتی با هم میکس می کنیم، آنگاه در دمای نزدیک صفر درجه ی کلوین ابررسانایی این فلز چطور می شود؟ این را شبکه ای و از لحاظ نوسانات مغناطیسی فیزیک آماری آنطور که ویلسون بررسی می فرماید و بعد حتی اردمینگر نیز آنرا از لحاظات ریسمانی بررسی می کند و بلکه حتی پیمانه/گرانش و تناظر همدیسی/میدانی را نیز بدان کاربردی می کند، عرض بنده ی حقیر این است که آیا این نوع شبکه ها و مسائل فیزیکی کوانتومی را می توان به کرونا نیز کاربردی کرد و مثلاً آنجایی که مسائل از لحاظ حمله ی بیولوژیکی برجسته شده است را نیز بدان هجوم آورده و شکستش داد؟ البته بعضی هم اینجا اشکال می کنند که اگر مسئله فقط آلیازهایی بودند که فقط از دو فلز تشکیل شده اند آنگاه می شد مسئله را تشبیه اش کرد به کرونا ولی چون مسئله جهانی هم شده است و آیا ویروس کرونا هم تا چه حدی چرب باشد و بلکه این چربی هم از چربی کدام مواد خوراکی حلال و حرامی تشکیل شده باشند بهتر است که مسئله را برای هر کشوری و بلکه هر فردی بطور محلی هم حل و بررسی کنیم همانطوری که یحتمل بعضی باکتریها را آنتی بیوتیک رویش عمل کند ولی به ویروس اثری نداشته باشد. و اما اگر آنتی بیوتیک هم بیش از اندازه مصرف شد و یا درست مصرف نشود هم یحتمل اگر بویایی را هم از بین نرود یا مریض دچار زکام نشود یحتمل سیستم ایمنی بدن بیمار پایین بیاید و آن کارآیی را که باید کمتر داشته باشد.... 

    این را هم عرض کنم که بنده این متن را دیشب از فیلم ملا صدرا الهام گرفتم آنجایی که ملا نگران است که بعضی مسائل را نمی تواند درست حل کند و همسر ایشان بدو می فرماید که مگر همه ی مسائل را باید تو حل کنی و بالاخره چند تا مسئله را هم بگذار برای دیگران و بلکه نسلهای بعدی و مگر حتی آیا بالاخره همین الان روز قیامت شده است؟ نکته اینجا این است که یک وقت هست که شاه عباس است که امور مملکتی را در دست گرفته است و حکومت را می راند و هم او هم ملا صدرا را آنقدر تبعید می کند تا بالاخره می رسد به روستای کهک قم. ولی یک وقت هم هست که ملا صدرایی است که بعد از یک عمر تبعید و سرگشتگیها به رهبری و ولایت فقیه رسیده است و دارد به گفته ی استاد خود میرفندرسکی می اندیشد که آیا من بودم که داشتم خواب پروانه را می دیدم یا اینکه پروانه است که دارد در بیداریش مرا به خواب می برد تا بلکه خواب او را آیا ببینم یا نبینم که حالا آیا سرش را هم بگذارم دم باغچه ببرم یا چه؟ و اما می فرمایند لا یومک کیومک یا اباعدالله الحسین علیه السلام. السلام علیک یا اباعدالله اسلام علیک یابن رسول الله السلام علیک یابن امیرالمومنین و ابن سید الوصیین السلام علیک یابن فاطمة الزهرا سیدة نساء العالمین السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور. اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلا اللهم اغفر لی کل ذنب اذنبته و کل خطیئة خطئتها. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

    In Why there almost certainly is a God: Doubting Dawkins, philosopher Keith Ward claims that Richard Dawkins mis-stated the five ways, and thus responds with a straw man. For example, for the fifth Way, Dawkins places it in the same position for his criticism as the Watchmaker analogy- when in fact, according to Ward, they are vastly different arguments. Ward defended the utility of the five ways (for instance, on the fourth argument he states that all possible smells must pre-exist in the mind of God, but that God, being by his nature non-physical, does not himself stink) whilst pointing out that they only constitute a proof of God if one first begins with a proposition that the universe can be rationally understood. Nevertheless, he argues that they are useful in allowing us to understand what God will be like given this initial presupposition.

     

    https://en.wikipedia.org/wiki/Five_Ways_(Aquinas)

     

     

    لِّلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ وَإِن تُبْدُوا مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللَّـهُ ۖ فَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ ۗ وَاللَّـهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٢٨٤﴾ آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ﴿٢٨٥﴾ لَا یُکَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقره: ٢٨٦

     

    أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ ﴿٧١﴾ وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ ﴿٧٢﴾ وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ ۖ أَفَلَا یَشْکُرُونَ ﴿٧٣﴾ وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ آلِهَةً لَّعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ ﴿٧٤﴾ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُونَ ﴿یس: ٧٥

     

    وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّـهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَةً ۖ قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا ۖ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّـهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿٦٧﴾ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ ۚ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَٰلِکَ ۖ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ ﴿٦٨﴾ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ ﴿٦٩﴾ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّا إِن شَاءَ اللَّـهُ لَمُهْتَدُونَ ﴿٧٠﴾ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَّا شِیَةَ فِیهَا ۚ قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُوا یَفْعَلُونَ ﴿٧١﴾ وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا ۖ وَاللَّـهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ ﴿٧٢﴾ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا ۚ کَذَٰلِکَ یُحْیِی اللَّـهُ الْمَوْتَىٰ وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿٧٣ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ وَمَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿البقرة: ٧٤﴾   أَفَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّـهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿البقره: ٧٥

     

    (7) وکان مِن دعائِهِ علیه‌السلام اِذا عَرَضَتْ لَهُ مُهمّةٌ
    دعای او به هنگامی که برای وی مهمی دست میداد

    اَو نَزلَتْ بِهِ مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَالْکَرْبِ
    یا رنجی فرود می آمد به وقت اندوه


    یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُالْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدآئِدِ،
    اى کسى که گره هر سختى به دست تو گشوده شود، و اى که تندى شدائد به عنایتت مى‌شکند،

    وَ یا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ‌الْمَخْرَجُ اِلى‌ رَوْحِ الْفَرَجِ، ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ
    ای که راه بیرون شدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود, دشواریها به لطف تو

    الصِّعابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْاَسْبابُ، وَ جَرى‌ بِقُدْرَتِکَ
    آسان گردد، و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید، و قضا به قدرتت جریان

    الْقَضآءُ، وَ مَضَتْ عَلى‌ اِرادَتِکَ الْاَشْیآءُ، فَهِىَ بِمَشِیَّتِکَ
    گیرد، و همه چیز به اراده تو روان شود، تنها به خواست تو بی آنکه فرمان

    دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِاِرادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ،
    دهی همه چیز فرمان برد, و هر چیز محض اراده ات بی آنکه نهی کنی از کار بایستد,

    اَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمّاتِ، وَ اَنْتَ الْمَفْزَعُ فِى الْمُلِمّاتِ، لایَنْدَفِعُ
    در تمام دشواریها تو را می خوانند، و در بلیّات و گرفتاریها به تو پناه جویند، غیر از بلایی

    مِنْها اِلاّ ما دَفَعْتَ، وَ لایَنْکَشِفُ مِنْها اِلاّ ما کَشَفْتَ،
    که تو دفع کنی بلایی برطرف گردد, و گرهی نگشاید مگر تواش بگشایی,

     

    وَقَدْنَزَلَ بى یا رَبِّ ما قَدْتَکَاَّدَنى ثِقْلُهُ، وَاَلَمَّ بى ما قَدْبَهَظَنى
    الهی، بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته، و گرفتاریهایی بر من حمله ور شده که تحملش برای

    حَمْلُهُ، وَ بِقُدْرَتِکَ اَوْرَدْتَهُ عَلَىَّ، وَ بِسُلْطانِکَ وَجَّهْتَهُ اِلَىَّ،
    من دشوار است، و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کرده ای و به اقتدار خود متوجه من نموده ای،

    فَلامُصْدِرَ لِما اَوْرَدْتَ، وَ لاصارِفَ لِما وَجَّهْتَ، وَ لافاتِحَ لِما
    اله من، چیزی را که تو آورده ای کسی نبرد، و آن چه تو فرستاده ای دیگری باز نگرداند، و بسته تو را

    اَغْلَقْتَ، وَ لامُغْلِقَ لِما فَتَحْتَ، وَ لامُیَسِّرَ لِما عَسَّرْتَ،
    کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد, و آنچه را تو دشوار نموده ای کسی آسان نکند,

    وَ لا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ، فَصَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَافْتَحْ لى
    و آن را که تو ذلیل کرده ای یاوری نباشد، پس بر محمد و آلش درود فرست، و به رحمتت

    یا رَبِّ بابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَاکْسِرْ عَنّى سُلْطانَ الْهَمِّ
    الها - در آسایش را به رویم باز کن، و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من

    بِحَوْلِکَ، وَ اَنِلْنى حُسْنَ النَّظَرِ فیما شَکَوْتُ، وَ اَذِقْنى
    بشکن، و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن، و به درخواست من

    حَلاوَةَ الصُّنْعِ فیما سَاَلْتُ، وَ هَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً
    شیرینی اجابت بچشان، و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه

    هَنیئاً، وَاجْعَلْ لى مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً، وَ لاتَشْغَلْنى
    نصیبم فرما، و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن، و مرا به خاطر


    بِالْاِهْتِمامِ عَنْ تَعاهُدِ فُرُوضِکَ، وَاسْتِعْمالِ سُنَّتِکَ،
    چیرگى غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود بازمدار،

    فَقَدْ ضِقْتُ لِما نَزَلَ بى یا رَبِّ ذَرْعاً، وَامْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ما
    چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بی تاب و توان شده, و قلبم از تحمل آنچه در زندگیم

    حَدَثَ عَلَىَّ هَمّاً، وَ اَنْتَ الْقادِرُ عَلى‌ کَشْفِ ما مُنیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ
    رخ نموده لبریز از اندوه گشته، و تو به رفع گرفتاریهایم و دفع

    ما وَقَعْتُ فیهِ، فَافْعَل بى ذلِکَ وَ اِنْ لَمْ اَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ،
    آنچه در آن در افتاده ام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم

    یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظیمَِ.
    ای صاحب عرش عظیم.
     

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    [زیارت حضرت صاحب‌الأمر علیه السلام]

    شیخ جلیل احمد بن ابى طالب طبرسى رحمة الله علیه در کتاب شریف احتجاج روایت کرده که: از ناحیه مقدسه بیرون آمد بسوى محمد حمیرى بعد از جواب از مسایلى که از آن حضرت سؤال کرده بود

    بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ لاَ لِأَمْرِهِ تَعْقِلُونَ وَ لاَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ تَقْبَلُوَن حِکْمَةٌ بٰالِغَةٌ فَمٰا تُغْنِ اَلنُّذُرُ [عَنْ قَوْمٍ لاٰ یُؤْمِنُونَ] اَلسَّلاَمُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِینَ هرگاه خواستید توجه کنید به وسیله ما به سوى خداوند تبارک و تعالى و به سوى ما پس بگویید چنانکه خداى تعالى فرموده

    سَلاَمٌ عَلَى آلِ یس اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اَللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اَللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اَللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اَللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ 

     

     

    بنده ی حقیر داشتم برنامه ای را در شبکه ی قرآن از وسطهایش راجع به فلسفه و عرفان و حکمت متعالیه ی صدرایی و فقه و اصول امام خمینی چند روز پیش می دیدم. کارشناس برنامه اتفاقاً از کانت و آنالیز استعلایی نیز سخنی بمیان آوردند و از تمیسم و توماس آکویناس و پنج راه شناخت و اثبات خدا که از فارابی و ابن سینا و حالا آیا ابن عربی نیز فرمودند. ایشان همینطور می فرمودند که خود امام خمینی ذهنی خلاق داشته اند و مثلاً در فقه و اصول مسائل مطرحه ی دیگر فقها را به چالش می کشیده اند همانطور که در حکمت متعالیه نیز عقاید خود را داشتند.

    عرض بنده ی حقیر این است که یقیناً یک ذهن خلاق در فلسفه و حکمت و علوم طبیعی و الهی از لوازم امر تحقیق است. ولی نکته ی مهم اینجا است که ما در سعی و تلاش خود بتوانیم به حکمت الهی برسیم و بندگی خدا و بلکه ولایت فقیه و حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را حتی المقدور دریابیم و یاری کنیم. مثلاً بعضی یحتمل اشکال کنند که این مهم است که ما فرق بین اصالت وجود مشایین و اصالت ماهیت اشراقیون و حرکت در جوهر صدرالمتالهین را نیز دریابیم و حتی آنها را نقد کرده و نظرات خود را از سر تحقیق و بررسی آیا مطرح کنیم و بلکه مباحث و قضایا عقلی و نقلی نیز را تعطیل نکنیم. خصوصاً آنجایی که آنالیزهای استعلایی و استقرایی را داریم که باید در آنها بینهایت هم دقت شود ولی بعلت غفلت یا جهل یا عدم درک مسائل از آنها باز مانده ایم.

    و اما یک وقت هم هست که این تعطیلی عقلی از قساوت قلب است! یعنی یک جایی هست که عقل را تعطیل می کند به اینکه می فرماید گاوی در آسمان داریم که یعنی همان صورت فلکی گاو را گویی می فرماید و گاوی دیگر هم داریم که زمین را نگه داشته است و بین این دو گاو می فرماید مثلاً هر چه می بینی خر است! آیه ی مبارکه سوره بقره می فرماید که دستور آمد که گاوی را قربانی کنید چرا که قتلی صورت گرفته بود و می خواستند که قاتلش را خدا معلوم کند. و نزدیک هم بود که گاوی را قربانی نکنند. ولی این کار انجام شد و قاتل هم معلوم شود ولی بعد قساوت قلبی هم رخ داد.

    یک وقت هست که می فرمایند که نان که آمد سر سفره دیگر حرف نباشد. اما یک وقت هست که خدا به حضرت موسی علیه السلام می فرماید که به قومت بگو که گاوی را باید قربانی کنند. یک وقت هم هست که آنقدر در کشتن گاوها اصراف می شود که قلوب بشریت به قساوت می افتند و سخت می شوند و بلکه گاوها هم حالا به هر دلیلی آیا جنون گاوی بگیرند؛ و کشت و کشتارها ی فجیع در جنگها و بلکه اجتماعات بشری نیز رخ دهند. یعنی در افراط و تفریطهای عدم رعایت دستورات الهی این است که الا و لله فقط می شود نان خورد و حالا صورت فلکی گاو را هم داریم و گاوهای زمینی را هم داریم. یک وقت دیگر هست که می فرماید که هر چه توانستی گوساله و گاو بکش و بخور.

    یک جا یک تک قطبیهای مغناطیسی دارید که گاوها را بکشید یا نکشید بین صورت فلکی گاو و گاوهای زمینی و طیفهای آی آر و یو وی هر چه می بینید خر است و عقل اینجوری است که تعطیل است که بلکه خرها را هم هر چه بکشید همین است چرا که دچار قساوت و سختی شده است قلبهاتان.

    یک جای دیگری می فرماید امر الهی است که گوساله ای را قربانی کنید و اینجا در یک دو قطبی ای مغناطیسی گیر کرده اند همه ی عقول که بالاخره صورت فلکی گاو کدام است و گاوهایی که زمین را سر جای خود نگه داشته اند کدامند و چرا که یحتمل مثلاً آنفولانزا و کرونا هم اپیدمی شده و لذا مزید بر علت شده باشد. و لذا بین خر و گاو و انسان هیچ کدام را نمی شناسد و همه را هم می خواهد بکشد تا به خدا برسد.

    خلاصه یک جا به افراط می افتد که گاوها را نکشید و باز هم می کشد؛ و یک جا هم به تفریط می افتد که گاوها را بکشید و باز هم خر و گاو و گوساله و انسانها را نیز همه و همه را می کشد. یک جا دچار تک قطبیهای مغناطیسی است و یک جا دچار دو قطبیهای مغناطیسی است که یک جا افتاده است در بدی و می خواهد به خوبی برسد و یک جا اصلا مایل نیست که پی ببرد که بدی ای هم هست یا خیر که باید در موردش هم کاری کرد. یک جا گوساله پرست شده است و جای دیگر هم خدا و پیغمبر و امامش را نمی یابد که چرا باید قربانی هم کند. چه نان خالی بخورد و چه نان و کباب، امر الهی را در حکمت الهی گم کرده است و نه کشت و کشتار را می فهمد و نه صلح را!

    ترامپ هم سردار سلیمانی را به قتل می رساند و هم سعودیها را گاو شیرده که به موقعش باید ذبح کرد می داند و هم آمریکاییها سوریه و عراق و افغانستان و یمن و بحرین و فلسطین و لبنان را به خاک و خون کشیده اند و هم مصر و ایران دیگر کشورها را هم دستشان برسد می خواهند به هم بریزند. تک قطبی مغناطیسیشان در این است که خودشان را با همه ی یزیدی بودنشان از همه ی عالم برتر می بینند و دو قطبیشان در این است که مسلمانان و اسلام و خدا و پیغمبر امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه ولایت فقیه را اصلا نمی شناسند و بلکه با آن سر ستیز دارند و بجای اینکه حتی اسلام بیاورند اسلام و ولایت فقیه را محکوم هم می کنند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    لِّلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ وَإِن تُبْدُوا مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللَّـهُ ۖ فَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ ۗ وَاللَّـهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٢٨٤﴾ آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ﴿٢٨٥﴾ لَا یُکَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقره: ٢٨٦

     

    أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ ﴿٧١﴾ وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ ﴿٧٢﴾ وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ ۖ أَفَلَا یَشْکُرُونَ ﴿٧٣﴾ وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ آلِهَةً لَّعَلَّهُمْ یُنصَرُونَ ﴿٧٤﴾ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُونَ ﴿یس: ٧٥

     

    قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّا إِن شَاءَ اللَّـهُ لَمُهْتَدُونَ ﴿٧٠﴾ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَّا شِیَةَ فِیهَا ۚ قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُوا یَفْعَلُونَ ﴿٧١﴾ وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا ۖ وَاللَّـهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ ﴿٧٢﴾ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا ۚ کَذَٰلِکَ یُحْیِی اللَّـهُ الْمَوْتَىٰ وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿٧٣ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ وَمَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿البقرة: ٧٤﴾   أَفَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّـهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿البقره: ٧٥

     

    (7) وکان مِن دعائِهِ علیه‌السلام اِذا عَرَضَتْ لَهُ مُهمّةٌ
    دعای او به هنگامی که برای وی مهمی دست میداد

    اَو نَزلَتْ بِهِ مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَالْکَرْبِ
    یا رنجی فرود می آمد به وقت اندوه


    یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُالْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدآئِدِ،
    اى کسى که گره هر سختى به دست تو گشوده شود، و اى که تندى شدائد به عنایتت مى‌شکند،

    وَ یا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ‌الْمَخْرَجُ اِلى‌ رَوْحِ الْفَرَجِ، ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ
    ای که راه بیرون شدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود, دشواریها به لطف تو

    الصِّعابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْاَسْبابُ، وَ جَرى‌ بِقُدْرَتِکَ
    آسان گردد، و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید، و قضا به قدرتت جریان

    الْقَضآءُ، وَ مَضَتْ عَلى‌ اِرادَتِکَ الْاَشْیآءُ، فَهِىَ بِمَشِیَّتِکَ
    گیرد، و همه چیز به اراده تو روان شود، تنها به خواست تو بی آنکه فرمان

    دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِاِرادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ،
    دهی همه چیز فرمان برد, و هر چیز محض اراده ات بی آنکه نهی کنی از کار بایستد,

    اَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمّاتِ، وَ اَنْتَ الْمَفْزَعُ فِى الْمُلِمّاتِ، لایَنْدَفِعُ
    در تمام دشواریها تو را می خوانند، و در بلیّات و گرفتاریها به تو پناه جویند، غیر از بلایی

    مِنْها اِلاّ ما دَفَعْتَ، وَ لایَنْکَشِفُ مِنْها اِلاّ ما کَشَفْتَ،
    که تو دفع کنی بلایی برطرف گردد, و گرهی نگشاید مگر تواش بگشایی,

     

    وَقَدْنَزَلَ بى یا رَبِّ ما قَدْتَکَاَّدَنى ثِقْلُهُ، وَاَلَمَّ بى ما قَدْبَهَظَنى
    الهی، بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته، و گرفتاریهایی بر من حمله ور شده که تحملش برای

    حَمْلُهُ، وَ بِقُدْرَتِکَ اَوْرَدْتَهُ عَلَىَّ، وَ بِسُلْطانِکَ وَجَّهْتَهُ اِلَىَّ،
    من دشوار است، و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کرده ای و به اقتدار خود متوجه من نموده ای،

    فَلامُصْدِرَ لِما اَوْرَدْتَ، وَ لاصارِفَ لِما وَجَّهْتَ، وَ لافاتِحَ لِما
    اله من، چیزی را که تو آورده ای کسی نبرد، و آن چه تو فرستاده ای دیگری باز نگرداند، و بسته تو را

    اَغْلَقْتَ، وَ لامُغْلِقَ لِما فَتَحْتَ، وَ لامُیَسِّرَ لِما عَسَّرْتَ،
    کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد, و آنچه را تو دشوار نموده ای کسی آسان نکند,

    وَ لا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ، فَصَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَافْتَحْ لى
    و آن را که تو ذلیل کرده ای یاوری نباشد، پس بر محمد و آلش درود فرست، و به رحمتت

    یا رَبِّ بابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَاکْسِرْ عَنّى سُلْطانَ الْهَمِّ
    الها - در آسایش را به رویم باز کن، و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من

    بِحَوْلِکَ، وَ اَنِلْنى حُسْنَ النَّظَرِ فیما شَکَوْتُ، وَ اَذِقْنى
    بشکن، و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن، و به درخواست من

    حَلاوَةَ الصُّنْعِ فیما سَاَلْتُ، وَ هَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً
    شیرینی اجابت بچشان، و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه

    هَنیئاً، وَاجْعَلْ لى مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً، وَ لاتَشْغَلْنى
    نصیبم فرما، و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن، و مرا به خاطر


    بِالْاِهْتِمامِ عَنْ تَعاهُدِ فُرُوضِکَ، وَاسْتِعْمالِ سُنَّتِکَ،
    چیرگى غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود بازمدار،

    فَقَدْ ضِقْتُ لِما نَزَلَ بى یا رَبِّ ذَرْعاً، وَامْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ما
    چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بی تاب و توان شده, و قلبم از تحمل آنچه در زندگیم

    حَدَثَ عَلَىَّ هَمّاً، وَ اَنْتَ الْقادِرُ عَلى‌ کَشْفِ ما مُنیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ
    رخ نموده لبریز از اندوه گشته، و تو به رفع گرفتاریهایم و دفع

    ما وَقَعْتُ فیهِ، فَافْعَل بى ذلِکَ وَ اِنْ لَمْ اَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ،
    آنچه در آن در افتاده ام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم

    یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظیمَِ.
    ای صاحب عرش عظیم.
     

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    [زیارت حضرت صاحب‌الأمر علیه السلام]

    شیخ جلیل احمد بن ابى طالب طبرسى رحمة الله علیه در کتاب شریف احتجاج روایت کرده که: از ناحیه مقدسه بیرون آمد بسوى محمد حمیرى بعد از جواب از مسایلى که از آن حضرت سؤال کرده بود

    بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ لاَ لِأَمْرِهِ تَعْقِلُونَ وَ لاَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ تَقْبَلُوَن حِکْمَةٌ بٰالِغَةٌ فَمٰا تُغْنِ اَلنُّذُرُ [عَنْ قَوْمٍ لاٰ یُؤْمِنُونَ] اَلسَّلاَمُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِینَ هرگاه خواستید توجه کنید به وسیله ما به سوى خداوند تبارک و تعالى و به سوى ما پس بگویید چنانکه خداى تعالى فرموده

    سَلاَمٌ عَلَى آلِ یس اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اَللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اَللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اَللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اَللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ 

     

     

    یک دیدگاهی هست که چرا مثلاً ما این همه روانشناسی و روانپزشکی و روانکاوی و رواندرمانی پیشرفته داریم که اگر حتی روی گاو و خر هم این طبابتها پیاده شوند، انسانهای کاملی را به جوامع بشری ارائه می دهند؛ پس چرا بعضی اوقات ایها کار نمی کنند؟ البته این نظر این حقیر است و یحتمل هم بعضی اشکال کنند که نظرت را بهتر هم هست برای خودت نگه داری؛ ولی نکته ای که هست این است که خیلی اوقات ما متوجه نیستیم که وسط میدان کربلا در روز عاشورا واقعیم و بلکه می دانیم هم که چنین است و باز هم گرفتار روانکاویها و رواندرمامانیها و بلکه دیگر گرفتاریهای نفاسانی افراد هستیم. و اتفاقاً بعضی هم در این میان خیلی خوب شعر هم می سرایند آنچنان که عمر خیام می فرماید 

    گاوی است بر آسمان قرینش پروین

    گاوی است دگر بر زبرش جمله زمین

    گر بینایی چشم حقیقت باز کن

    زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین.

    و اما مسئله وقتی بهتر روشن می شود که بنگریم ببینیم چه شد که آن امام همام حسین بن علی علیهم السلام تصمیم می گیرند با خانواده ی خود به کربلا بروند هر چند که حضرت سجاد هم حتی در بستر بیماری است و با این حال همراه می شود؛ و از همین بستر بیماری هم هست که به اسارت با عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها و دیگر زنان و کودکان اهل بیت روانه ی شام نزد یزید می شوند. این درست است که حضرت سجاد علیه السلام در بستر بیماری گرفتار بوده و نمی توانسته به میدان نبرد برود، ولی کانه همان مشاهده ی صحنه ی نبرد و اسارت کافی بوده است که آنچنان از بستر بیماری وارد یک سلامت شکوفایی شوند که یحتمل بعضی بخواهند اثبات و تثبیت هم فرمایند که همین هم بوده است که امامت ایشان را تضمین نمود و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. 

    ولی از طرفی هم این جای بحث دارد که آن پیر و فقیه و حکیم الهی که همان ولی فقیه هم تشریف دارند چطور به میدان نبرد و جنگ کربلایی عاشورایی فاسقان و کافران و مشرکان و منافقان و حرامیان می روند و بلکه همه و همه ی عالم را نیز وارد مکتب اسلام می کنند آنچنان که شاعر می فرماید که نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به یک غمزه مسئله آموز صد مدرس شد. و آنگاه کرمهای شبتابی هم یحتمل داعیه ی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز نمایند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿١٥٥﴾ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿١٥٦

     

    إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿الأحزاب: ٥٦﴾

     

    فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللَّـهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿الصافات: ١٠٢﴾

     

    ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ﴿الفجر: ٢٨﴾

     

     

     

    حالا ما کاری نداریم که این پارادوکس منشاء اش از کجا است؟ نظریه ی مجموعه های ساده است یا بلکه هم منطق ریاضی ساده است؟ می فرماید که شما مجموعه ای را دارید مثل الف که مثلاً مجموعه ی فنجانها هستند که وقتی مجموعه ای دیگر ب را شکل می دهید که مجموعه ای است که اعضایش متعلق به الف نیستند مثل مجموعه ی غیر فنجانها، آنگاه مجموعه الف متعلق به خودش نیست؛ ولی مجموعه ی ب متعلق به خودش است. و لذا مجموعه ی همه ی  مجموعه هایی را که متعلق به خودشان نیستند را ج بنامید. خوب، اگر ج متعلق به خودش است، آنگاه بنا بر تعریف متعلق به خودش نیست. و اگر ج متعلق به خودش نیست، بنا بر تعریف متعلق به خودش است.

    چی شد؟ اجازه بدهید ببینیم می توانیم چند تا مثال دیگر هم بزنیم! مجموعه ی استکانها متعلق به خودش نیست؛ ولی مجموعه ی غیر استکانها متعلق به خودش است. مجموعه ی اعداد گویا متعلق به خودش نیست؛ ولی مجموعه ی اعداد اصم یا گنگ یا غیر گویا متعلق به خودش است. مجموعه ی مومنین متعلق به خودش نیست؛ ولی مجموعه ی کفار متعلق به خودش است!.... حالا اگر مجموعه ی ج را بخواهیم بنا بر تعریفش تشکیل بدهیم، بالاخره آیا متعلق به خودش است یا نیست؟ مثلاً اعداد متعالی و جبری که گویا نیستند، و لذا متعلق به مجموعه ی اعداد گنگ هستند و اما آیا مجموعه ی اعداد متعالی متعلق به خودش است یا نیست؟

    باز فرض بفرمایید که شما اینجا مثلاً 100 فرشته را می توانید سر سوزنی بشمارید و دیگری می تواند 100 سیاه چاله را سر سوزنی بشمارد، حالا شما مجموعه ای از سوزنهایی را دارید که متعلق به خودش نیست؛ ولی آیا آنگاه مجموعه ی فرشته ها یا مجموعه ی سیاه چاله ها متعلق به خودشان هستند؟!

    یعنی اینجا یحتمل استدلال شود که اگر نفسی بنده ی خدا بود، آنگاه در اقیانوسی از رحمت غرق است حتی اگر در چاهی هم باشدکه این چاه نیز به اقیانوس وصل است. و اما اگر نفسی به خدا و رسول و امامش وصل نشده است و در کفرش هم دارد غوطه می خورد ولی باز هم بنظرش می رسد که در همین اقیانوس رحمت هم غرق است چی؟ یعنی اگر دو نفر دارند هر یک فرشته ها را می شمارند ولی هر یک به دیگری می فرمایند که نخیر تو داری سیاه چاله ها را می شماری! اینجا تکلیف هر کدام چیست؟

    نکته اینجا این است که وقتی فلسفه را از علم جدا کنیم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنچنان که حکمت الهی هم باز می شود جزو متافیزیک. و اما هایدگر هم دارد در فلسفه اش به هستی و زمان می پردازد و برتراند راسل هم دارد به  فلسفه ی خود می پردازد و مثلاً یوحنا اردمنگر و ماتیلده مارکولی و عبد السلام و ادوارد ویتن و شهید مسعود علیمحمدی و حتی صاحب جواهر و مرحوم نایینی و دیگر مراجع تقلید و ولایت فقیه هم دارند به فلسفه ی خود در حیطه ی تخصص خود در علم و فقه و فلسفه و حکمت متعالیه می پردازند. و فرقی هم نمی کند که برتراند راسل هم در انگلیس است و هایدگر در آلمان نازی است و اردمنگر در آلمان کنونی است و ادوارد ویتن هم مثلاً حالا در آمریکا است و مثلاً علامه محمد تقی جعفری و استاد شهید مرتضی مطهری و شهید مسعود علیمحمدی هم در ایران بوده اند. و توماس آکویناس را هم مثل ابن سینا و فارابی و ابن عربی داریم...

    حالا اینجا اگر در یک فلسفه ای فرمودند که جوهر نفس در این نیست که خود فقط از بندگان خدا است و بلکه می تواند از بندگی خدا نیز بیرون بیاید و از توحید نیز بگذرد و به خود خدا هم برسد تکلیف چیست؟ این یک مسئله است؛ مسئله ی دیگر این است که می فرماید نخیر، جوهر نفس در این است که بندگی خدا را کند و نهایتاً به توحید برسد و نبوت را هم دریابد؛ ولی امام ما هم غیر از امام شما است و مثلاً اگر خلیفه ی اول باید آنطور که در حدیث غدیر خم هم آمده است امام علی امیر المومنین علیه السلام باشد و نیست؛ و لذا ما هم اویی را که خلیفه ی اول و بعد دوم و سوم شد را قبول داریم و بلکه او خلیفه ی چهارم هم هست! اینجا یحتمل بهتر است که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی طوری استناد شود که بدانیم حرکت در جوهر کدام است که جوهر نفس کدام می شود و نوعها و فصلها و عرضها هم کدام می شوند. مثلاً یک وقت هست که ما حیوان ناطق را داریم که  انسانی است که یک وقت نوع است و یک وقت جنس است در دنیا و آخرت که در این میان هم کی باید خدا و رسولش را هم علاوه بر امامش را هم از طرقی همچون مراجع تقلید و ولایت فقیه و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بشناسد. و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمدو تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ ﴿غافر: ١٥﴾

     

    فی طول الأمل

    قال النبی صلى الله علیه وآله وسلم: إذا أصبحت فلا تحدث نفسک بالمساء، وإذا أمسیت فلا تحدث نفسک بالصباح، وخذ من دنیاک لآخرتک، ومن حیاتک لموتک، ومن صحتک لسقمک، فإنک لا تدری ما اسمک غداً.

    وقال صلى الله علیه وآله وسلم: إن اشد ما أخاف علیکم خصلتان: اتباع الهوى، وطول الأمل. فأما اتباع الهوى فإنه یعدل عن الحق، وأما طول الأمل فإنه یحبب الدنیا.

    وقال صلى الله علیه وآله وسلم: أیها الناس أما تستحون من الله؟ قالوا: وما ذاک یا رسول الله؟ قال: تجمعون ما لا تأکلون، وتأملون ما لا تدرکون، وتبنون ما لا تسکنون.

    وطول الأمل له سببان: أحدهما الجهل، والآخر حب الدنیا. فإنه إذا أنس بها وشهواتها ولذاتها وعلائقها ثقلت على قلبه مفارقتها، فامتنع قلبه عن الفکر فی الموت الذی هو سبب مفارقتها، وکل من کره شیئاً رفعه من نفسه والإنسان مشغوف بالأمانی الباطلة، فتمنى نفسه أبداً ما یوافق مراده وهو البقاء فی الدنیا، فلا یزال یتوهمه ویقرره فی نفسه ویقدر توابع البقاء وما یحتاج إلیه من مال وأهل ودار وأصدقاء ودواب وسائر أسباب الدنیا، فیصیر قلبه معکوفاً علیها ویلهو عن ذکر الموت.

    وأصل هذه الأمانی کلها حب الدنیا، وأما الأمل فإن الإنسان قد یعوّل على شبابه فیستبعد قرب الموت مع الشباب، ولیس یتفکر المسکین فی أن مشایخ بلده لو عدوا لکانوا أقل من عشر أهل البلد، وإنما قلوا لأن الموت فی الشباب أکثر، وإلى أن یموت شیخ یموت ألف صبی وشاب.

    وقد یستبعد الموت لصحته ویستبعد الموت فجأة ولا یدری أن ذلک غیر بعید، وإن کان بعیداً ففجاء المرض غیر بعید، وکل مرض فإنما یقع فجأة، وإذا مرض لم یکن الموت بعیداً والموت لیس له وقت مخصوص من شاب وشیب وکهولة، ومن صیف وشتاء وخریف ولیل ونهار، لعدم اشتغاله بالاستعداد واستشعاره.

    وعلاج الجهل الفکر الصافی من القلب الحاضر وسماع الحکمة البالغة من القلوب الطاهرة، وعلاج حب الدنیا الإیمان بالیوم الآخر وما فیه من عظیم العقاب وجزیل الثواب، وإذا حصل الیقین بذلک ارتحل عن قلبه حب الدنیا. وقد تقدم فی الزهد وحب الدنیا ما فیه بلاغ.

    نسأل الله أن یحسن عملنا ویقصر أملنا، ویخرج حب الدنیا عن قلبنا، ویحبب إلینا لقاءه، ویوفقنا للأعمال الصالحة بحمد الله.

    والحمد لله أولاً وآخراً وظاهراً وباطناً.

     

    اخلاق، مرحوم سید عبد الله شبر، جلد 2، ص 377-379

    http://lib.eshia.ir/11437/2/377

     

     

    بنده ی حقیر یاد کتاب اخلاق مرحوم شبر افتادم گفتم نقل قولی از آن حضرت کرده باشم که رفتم به آخر کتاب در فهرست؛ ولی وقتی متن و ترجمه ی آن را راجع به طول آرزوها خواندم، دیدم مثل اینکه واقعاً هم کار سختتر شد. البته وقتی شما حتی فهرست وار هم که شده به کتاب مقاتل الطالبین ابوالفرج اصفهانی می نگرید، باز هم سختی کار بیشتر یحتمل بر انسان نمایان می شود. چه سختی ای؟

    عرض بنده این است که همان استاد هندویی که در نظر قبل هم حرفش بود که از اقوامی که حتی اسم خدا را هم نمی توانند ببرند می فرمودند، و از دفاع از خود و جنگ و صلح هر کدام به وقت خود می فرمودند؛ و اتفاقاً بنده سعی کردم در اینترنت از روی اسمش ایشان را پیدا کنم دیدم نتوانستم. به هر حال اسمش را بنده اینجا عرض می کنم که او را با ماهاراجا تاتپاتی هم خطاب می کردند. نکته ی دیگری که هست این است که لباس هر چند ساده ای که داشت مثل پارچه ای که دور خود می پیچند و یحتمل بالاپوشی هم نداشت ولی از حریر هم بود. در مورد صلحجویی و گیاه خواری می فرمودند که خوب در پرورش ابریشم کرمها را باید کشت قبل از اینکه بتوانند از پیله ی خود بیرون بیایند! و نکته ی دیگری که برای این حقیر خیلی جالب بود و در منبرهای خود هم می فرمودند که استاد ایشان به آنها می فرمودند که  بروید در ادیان دیگر تحقیق هم کنید و بیاموزید و یاد بگیرید؛ ایشان یک مرتبه اتفاقاً از این حقیر پرسیدند که آیا تو معنی تلاق را می دانی؟ بنده عرض کردم که خوب طلاق یعنی مثلاً divorce! ایشان فرمودند که نه آن طلاق را نمی گویم و بلکه تلاق به معنی تلاقی کردن مثلاً دو نقطه را حالا به تعبیر بنده عرض می کنم. و بنده عرض کردم که هان، بله!

    التفات می فرمایید؟ بله! ولی وقتی شما به یوم التلاق و تلاقی نفس و خدا در جهان فکر کنید و تدبر و تفکر کنید، و ثم هدا؟ آنگاه چی؟ آنوقت کجای کاری؟ آیا حتی خانواده ات را نیز می توانی به راه بیاوری طوری که باورت کنند که نماز و روزه ات خیلی درست است و بیایند پشت سرت بایستند و با تو نماز هم بخوانند؟! هر چند که یحتمل بعضی حتی در این حد هم اشکال کنند که این هنوز حتی یک بعد خیلی ابتدایی از راه جهاد فی سبیل الله است و خیلی مانده که سالک الی الله به آن یوم التلاق بتواند درک و فهمی بیابد با همه ی آرزوهای دور و درازش!   

    یک نمونه ای از همین آرزوهای دور و دراز همین است که در مورد بعضی علامه امینی در الغدیر هم می فرمایند که یحتمل از سر صدق هم بوده باشد که سالک الی الله می خواهد با امام خود هم بیعت کند و آنجایی که باید مثلاً در گام سوم باشد و عقب هم مانده است، بنظرش می رسد که در گام اول است و می رود که با حجاج بن یوسف ثقفی هم بیعت کند و او هم می فرماید که اتفاقاً حالم زیاد خوش نیست و بهتر است که تو با همین پایم بیعت کنی!!! یعنی مسئله سرگشتگیهایی است که انسان را در هوی و هوسها و شهوات و غفلتها و جهالتها و دنیاپرستیهایش غرق می کند تا جایی که کار به جاهایی می رسد که اگر متوجه می شد که مرگی هم در میان هست آنگاه خود را این همه در بندگیهای غیر خدا و شرک و کفر و نفاقش خوار و خفیف تا سر حد جنون نمی کرد. غلط نکنم کار می تواند خیلی سخت هم شود؛ خدایا یک لحظه ما را به خود وا مگذار!

    حجت الاسلام و المسلمینی می فرمودند که با تخته سیاه و گچ که کار می کرده اند، استادشان در مشهد از ایشان دعوت می فرمایند که از قم بروند مشهد و آنجا درس دهند. ایشان هم خانه و کاشانه را رها می کنند و مثلاً اجاره می دهند و می روند مشهد و به درس دادن می پردازند. در حین درس گویا طلبه بوده است که یک نگاهی به ایشان می اندازد که آن حضرت نمی پسندند و بعداً متوجه می شوند که مثلاً بنظرشان رسیده است که چرا او به من اینطور نگاه کردن و مثلاً یحتمل نباید این کار را می کرده است. بعد که ایشان می روند نزد استادشان و عرضه می دارند که من دیگر درس نمی دهم چرا که نکند کار من از روی شرک بوده است، و اتفاقاً استاد ایشان هم شروع می کنند شدیدا به گریه کردن تا جایی که ایشان ناراحت می شوند که استاد چرا اینطور گریه می فرمایید. استاد می فرمایند که اگر تو الان در این جوانی ات فهمیده ای که به شرک افتاده ای، پس من چه کنم؟

    البته این حرفها را شنیدنش آسان است که انسان بنظرش می رسد که عجب؟ پس من هم فهمیدم! ولی در عمل می بینیم که نخیر؛ انسان واقعاً هم یک جورهایی بد جوری هم شیفته ی خود و نفس خود است و بد جوری هم گیر کرده است در جودش. و یک جاهایی واقعاً هم پس گردنی و سیلی و لگد و حتی چوب و چماق و بلکه توپ و تانک و حتی سلاحهای غیر متعارف و نهایتاً مثلاً سلاحهای هسته ای هم کار را درست نمی کند و سالک الی الله را سر عقلش نمی آورد. مثل این است که سلاح هسته ای را هم در جیبش داشته باشد و باز هم مستحق همین است که تا می تواند سیلی و پس کله ای و مشت و لگدهایی است که نصارش شود. 

    مثلاً یک چیزی را بنده ی حقیر اینجا عرض کنم که خنده دار هم یحتمل باشد. بنده داشتم دیروز راجع به مصعب بن عمیر و برادرش ابوعزیز در سیره ی نبوی ابن هشام ترجمه ی مرحوم سید هاشم محلاتی می خواندم و سعی کردم اتفاقاً این را به عزیزی تلفنی هم منتقل کنم. در بین صحبت این بنده ی حقیر، اتفاقاً آن بزرگوار نگو باید مثلاً می رفته اس دستشویی و مدام می گفت که حمید کاری نداری؟ و بنده ی حقیر که  بیشتر هم تحریک می شدم، بیشتر اصرار می کردم که خوب حالا بگذار ببینم اسم این دو برادر هم چه بوده است و مثلاً مادر آنها چقدر بوده که باید فدیه می داده و .... و این بنده خدا هم این حقیر را با تمام احترام سعی می کرد که تحمل کند و همین هم شد که بعدا که دوباره زنگ زدم گفتند که دستشویی است! و دوباره که زنگ زدم گله کنم فرمودند که دارد شامش را می خورد! و خلاصه هر کاری کردیم که بتوانیم از او بالاخره گله کنیم که بابا مثل اینکه بنده برایت منبر رفته بوده ام ها! نشد که نشد! خلاصه این هم از منبر رفتتنهای این حقیر است.

    یعنی عرض بنده این است که ادای روانشناسی و روانپزشکی را هم درآوردن یک چیز است و علم داشتن و بصیرت داشتن و به تفس خود انسان تسلط داشته باشد آنچنان که حتی قادر باشد که دیگری را حداقل کمکی هم بتواند کند بجای اینکه حتی به او آزار هم دارد می رساند و خودش حالیش نیست؛ این هم حرف دیگری است و بلکه نوبرانه هم هست. چه عرض کنم؟ شاعر می فرماید به جان زنده دالان سعدیا که ملک وجود، نیارزد آنکه دلی را ز خود بیازاری. البته بعضی می فرمایند که درستش این است: به جان زنده دلان که ملک وجود، نیرزد آنکه وجودی ز خود بیازارند. و بعد اینکه حتی برای رعایت حفظ قافیه نیز بعضی همن را با کمی تغییرات دیگری هم فرموده اند! و الله اعلم. و شاعر می فرماید برو کار می کن مگو چیست کار، که سرمایه ی جاودانی است کار. کار کردن آنقدر مهم است که اگر انسان در تنبلیها و فشلیها و پرخوریها و شهواتش غرق شود آنگاه یک وقت دیدید که تاج را بجای اینکه بگذارند بر سرش که تو چقدر هم خوب برای همه کار می کنی؛ و بلکه تاجی از خون و چرک و حتی گوشت پولیپی را بگذارند صاف روی طوق دماغش و راه نفس کشیدنش هم بند بیاید و بلکه عوارضهای دیگری بگیرد و حتی اپیدمیهایی هم شود که مثلاً مثل همین آنفوللانزاها و مرس و سارس و کرونا و امثالهم هم باشد. کاری ندارید؟ بنده زودتر بروم نماز که نماز اول وقت هم مدتی است که گذشته است! لا اله الا اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّـهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤

     

    https://plato.stanford.edu/entries/russell-paradox/

     

    إِنَّ اللَّـهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَاءُ ۚ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّـهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِیمًا ﴿٤٨

     

     

     

    ۱۳۹۸/۱۲/۱۵

    رهبر انقلاب کشتار مسلمانان هند را محکوم کردند:دولت هند در مقابل هندوهای افراطی بایستد

     

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی کشتار مسلمانان مظلوم هند را محکوم کردند. رهبر انقلاب اسلامی ضمن اعلام این که قلب مسلمانان جهان از کشتار اخیر جریحه‌دار است، خواستار توقف این فجایع شدند و دولت هند را موظف دانستند تا در مقابل هندوهای افراطی و احزاب طرفدار آنها بایستد.

     متن کامل موضع‌گیری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در حساب توئیتر پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی منتشر شد به شرح زیر است:
    «قلب مسلمانان جهان از کشتار مسلمانان در هند جریحه دار است. دولت هند باید در مقابل هندوهای افراطی و احزاب طرفدار آنها بایستد و با توقف کشتار مسلمانان، از انزوای خود در جهان اسلام جلوگیری کند.»

     

    http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=45105

     

     

    بحثی که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می تواند روی دهد که نشاندهنده ی اهمیت دیالکتیک استعلایی در نقد عقل محض کانت آنچنان که جناب آقای دکتر حداد عادل بدان پرداختند اینجا است که واقعاً هم در حکمت الهی آیا فقط اینطور است که جهان و نفس و خدا یک ایده هایی هستند مفید که هر وقت ما در دیالکتیک استعلایی یا آنالیز ترانسندنتال خود گیر کردیم میتوانیم بدان رجوع کنیم؟ این یک چیزی است که خود ریاضیدانها را نیز گیر انداخته است که از جمله مسائلش که استیو اسمیل می خواهد برای P=NP فرمولیزه کند این است که چطور مجموعه ای از معادلات چند جمله ای مختلط را حتی با رایانه می توان در چه مدتی معین حل کرد یا خیر. یکی از کارهایی که می فرمایند می توان در این زمینه انجام داد این است که مسئله را از میدان اعداد مختلط چطور تبدیلش کنیم به مثلاً یک مسئله ای برای ماشینهای تورینگ دیجیتالی (با میدان عددی مبنای دو).

    البته شما اینجا یک نکته ای را دارید که به سادگی نمی شود از آن گذشت و آن این است که مثلاً حتی وقتی می خواهیم عدد پی 3/1415... را تقریب بزنیم و برای این کار به مثلاً مجموعه مقالات رامانوجان رجوع می کنیم، می بینیم که یک سریهایی را دارد که حالا چقدر سریع هم به عدد پی میل می کنند. و اما عدد پی فقط یکی از اعدادی است که متعالی اند و بلکه بینهایت ناشمارا از این اعداد هم داریم. یعنی اگر اعداد گویا مثلاً اولین بینهایتی است که اتفاقاً شمارا بودنش هم یعنی اینکه با اعداد طبیعی متناظرند؛ و اما اعداد متعالی غیر جبری دقیقاً اعدادی هستند که مسئول ناشمارایی اعداد حقیقی و مختلط هستند. خوب این یعنی چه؟ یعنی اینکه شما آیا نمی توانید در دل اعداد مختلط و حقیقی و بلکه متعالی آنالیزی را ابداع کنید که از نوع استعلایی است که خود به خود بینهایت شمارایی در دل هر یک از این اعداد متعالی (که یادتان هم باشد که بینهایت ناشمارا هستند) نهفته است؟! یعنی آنالیز استعلایی ما نمی تواند این اعداد متعالی را به مثلاً اعداد گویا یا حتی اعداد جبری تنزل داد هر چند که بتوان آنها را اینچنینی با دنباله ای از اعداد گویا یا جبری یا با سریهای بینهایت با ضرایب گویا تخمین هم زد.  و خوب، اینجا خیلی لمها و قضایای نظریه ی اعداد را ما داریم که حالا خود هر کدام می توانند عالمی داشته باشند.

     و اما این هنوز اهمیت مسئله ی دیالکتیک استعلایی و نقد عقل محض و ایده هایی همچون خدا و جهان و نفس را کم نمی کنند هر چند که بنده ی حقیر اتفاقاً سعی هم کردم که به جناب آقای دکتر حداد عادل دوباره گوش کنم، ولی خطاهایی را داد غلط نکنم و کار نکرد که حوصله ام سر رفت. گاهی اوقات بنظر شما می رسد که حتی با رباتها و ماشینهایی مثل اینترنت هم دارید کار می کنید، باز هم ابتکار عمل خیلی در دست شما نباشد و خصوصاً بعضی یحتمل اشکال کنند که این فقط مخصوص اینترنت در ایران است و لا غیر؛ و بلکه شما خودتان می شوید یک رباتهایی در دست رباتهای دیگر بطور استعلایی الی غیر النهایه!!! می فرمایید خیر؟ بنده ی حقیر عرضم این است که امتحانش مجانی است؛ اگر امتحان نکرده اید، امتحان کنید! حتماً قبل و بعد از این امتحاناتتان فرق خواهید کرد. نمازم دیر نشود که دارد هم می شود؛ گفتم این را زودی بنویسم و بعد بایستم بنماز چرا که و الا یک وقت دیدید باز رفت تا پاسی از شب و از خواب و شام و همه چیز باید زد! ولی عرض بنده خلاصه ی کلام این است که در این عصر اتم و فضا و انفورماتیک بالاخره کجا است که به خدا و جهان و نفس هم احتیاج دارید که مسائل را حل کنید؟ آیا اصلا قیاس نباید کرد؟

    مسئله این است که این موضوع قیاسها خود به خودی در نظریه های مجموعه ها و از جمله مثلاً نظم پذیری یا پیوستگی اعداد حقیقی آنجایی که می فرمایند توان الف_0 که می شود الف_1 همان شمارایی اعداد حقیقی است، همینجا مسائل مهمی را می تواند در بر داشته باشد. حالا متخصصین امر می توانند اینجا بهتر نظر بدهند، ولی اینجا بنظر این حقیر می رسد که شما می توانید مسائلی را ابداع کنید که اگر مواظبت نکنید گیر پارادوکسهایی از نوع پارادوکس راسل می افتید. یعنی اینکه یحتمل گیر می کنید در این مجموعه ای را دارید که متعلق به خودش هست؛ یا مجموعه ای را دارید که متعلق به خودش هم حتی نیست! و بعضی یحتمل اینجا اشکال می کنند که خوب اگر متعلق به خودش نباشد مجموعه ای پس آنگاه متعلق به کیست؟ و لذا باید متعلق به خدا باشد. التفات می فرمایید؟ عرض بنده این است که قیاسهای غلط داریم در این میان. ولی گاهی اوقات هم مسئله این است که این قیاسها مخصوصاً توی خود نظریه ساخته شده اند چرا که پیش بینی نمی شده اند که چنین قیاسهایی هم ممکن است.

    مثلاً بنده ی حقیر یادم هست که یک متنی از یک مصاحبه ای را می خواندم در مورد یک گوروی هندی که حالا کاری نداریم که کیست! خبرنگاری از این معلم دینی می پرسد که آیا تو خدایی؟ او اول جواب می دهد که خیر، بنده در خدمت خدا هستم؛ بعد خود را اصلاح می کند و می فرماید که مثلاً بنده در خدمت خدا هم نیستم و بلکه سعی دارم که در خدمت خدا باشم. و اما حالا اینکه اینجا ایده ای که او از خدا می فرماید آیا همان ایده ای است که در اسلام هم می فرمایند دیگر بماند. ما حتی اگر می توانستیم در ایده ای دیگر که همان نفس است بیشتر دقت کنیم و سر و ته قضایا را براحتی هم بیاوریم، آنگاه در روانشناسی و روانپزشکی مردن نیز این همه حرفها برای گفتن نداشتیم که حالا مثلاً مرز بین جنون و سلامت روح و روان در کجا است؟ از آن طرف هم بنده خیلی هم دلم می خواست در بحثهای قبلی نیز این را عرض کنم که شما در این جهان خودمان حساب بفرمایید که در روی همین زمین خودمان و خیلی هم نمی خواهیم وارد سماوات و آسمانها متعلقات آنها شویم که آقایان خانمها مطلوب است مرز بین دریاها و اقیانوسها و خشکیهای زمین! تغییرات این مرزها به چه صورت است و کنترل آنها بدست کیست و بلکه یحتمل هم باید از بعضی که بنظرشان می رسد که به خدایان نزدیک هستند پرسید که اینجا رب الارباب کنترل این مرزها در طول زمان کیست؟

    از آن طرف شما در نظر بگیرید که ما عرضه بداریم که مسئله دین و مذهب و ادیان و بلکه حتی علوم دانشگاهی از نوع صلح آمیز است و هیچ دعوا و جدلی هم این میان نیست که استعلایی باشد یا به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیازی باشد. در این رابطه بنده باز این بار با یک استاد هندویی بحث می کردم که ایشان می فرمودند که اگر خدا بخواهد کاری می کند که مثلاً یک قومی حتی نتوانند اسم خدا را هم درست تلفظ کنند. و از طرفی ایشان همینطور می فرمودند که ما جایز می دانیم که از خودمان دفاع هم کنیم و صرفاً صلح طلب محض هم آنطور که گاندی می گفته است نییستیم. و اتفاقاً بهاگاواد گیتا که از داستانهای حماسی هندی است که روی آن هاری کریشناها هم خیلی تاکید می فرمایند در صحنه ی جنگ است آنطور که کریشنا که گویی رب الارباب است دارد به آرجونا- که او را شک برداشته که آیا باید با همینهایی که از خانواده ی او هم هستند بجنگد- تعلیمات استدلالی هم می دهد که نخیر صلاح ات بر همین است که بجنگی ای آرجونا. حالا جون شما نباشد و بلکه جون این بنده ی حقیر، تکلیف مسلمانان این میان چیست که وسط این دعواهای خدا و خدایانی دیگر گیر کرده اند؟! یعنی شما اینجا به راحتی هم نمی توانید استدلال کنید که خوب حالا ما خودمان آدم شده ایم و لذا شما هم سعی کنید که خودتان آدم شوید دیگر و مثلاً دست از بت پرستی خود بردارید. و چرا؟ برای اینکه می فرمایند ما خودمان حضرت آدم را از اولش می شناخته ایم و اصلا خدا هم از اولش نزد ما بوده و هست؛ حالا می فرمایید که چی؟ شما بفرمایید از روی ما یاد بگیرید که چطوری باید آدم شد! یعنی اینجا یک مسئله است که کسی بفرماید که خدا نزد ما است و لا غیر؛ و اینکه کسی بفرماید که این درست است که خدا نزد ما است ولی در عین حال خدا نزد همه هم می تواند باشد چرا که توحید را داریم و اما حالا نبوت و امامت و دیگر اصول و فروع دین از مسائلی است که بعد از دست برداشتن از کفر در فقه و اصول فقه و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی وارد می شوند و .... یعنی مسئله مثل این بیماری کذایی کرونا هم نیست که خدای ناکرده گردش بر سر کسی بنشیند و بفرمایند که خوب دیگر شما چطور است بشوید تاج سر ما و بلکه ما همه و همه تاج را می گذاریم بر سر شما و بلکه برایتان مراسم تاجگذاری هم اجرا می کنیم که بشوید سرور همه و همه ی ما بدون اینکه نه اخلاقی و خلقیاتی در کار باشد و نه سیاستی و نه علمی و معرفتی و حکمتی و ....! گاهی اوقات حتی این دندان را بکنی و بیاندازی دور خیلی هم مسائل را راحتتر می کند تا اینکه حالا روکش و تاج برایش بگذار و اینها؛ یک دست دندان اگر لازم باشد می تواند از مجموعه ای از دندانهایی که منبع اصلی عفونتها همینها هم هستند جلوگیری کرده و به همه ی دیالکتیکهای استعلایی مغالطه آمیز خاتمه دهند و بلکه از کرونا و دیگر آنفولانزاهای رایج هم حتی خاتمه دهند و دیگر با دندانهای مصنوعی پرخوری هم خیلی نمی توان کرد که دچار مشکلات عدیده ای هم شوند همه و همه. دیگر بنده بروم که خیلی دیر شد. دیر شد دیر شد؛ بنده ی حقیر رفتم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّـهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ ﴿الفاطر: ٢٩

     

    ... وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ اَلْإِمَامُ اَلْبَرُّ اَلتَّقِیُّ اَلرَّضِیُّ اَلزَّکِیُّ اَلْهَادِی اَلْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ اَلتَّقْوَى وَ أَعْلاَمُ اَلْهُدَى وَ اَلْعُرْوَةُ اَلْوُثْقَى وَ اَلْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ اَلدُّنْیَا وَ أُشْهِدُ اَللَّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ [بِآیَاتِکُمْ] مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ عَلَى أَجْسَادِکُمْ وَ عَلَى أَجْسَامِکُمْ وَ عَلَى شَاهِدِکُمْ وَ عَلَى غَائِبِکُمْ وَ عَلَى ظَاهِرِکُمْ وَ عَلَى بَاطِنِکُمْ

     

    یک بحثی هست که بعضی می فرمایند که در موقع خواب یا مرگ، تعلقات دنیوی یا خیلی کم می شوند یا صفر می شوند. البته در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز باید در نظر داشت که وقتی مسائل ی توحید را ما داریم بررسی می کنیم و بلکه از ریاضی فیزیک به نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و از آنجا به حکمت متعالیه و فقه سعی و تلاش می کنیم، چه موقعی تعلقات دنیوی زیاد می شوند و چه موقعی تعلقات دنیوی رو به صفر می روند و بلکه تعلقاتی می شوند خالصانه الهی و برای خدای سبحان و لا غیر؟! یعنی بعضی یحتمل بفرمایند که تعلقات دنیوی تا به سمت صفر نرود خواب یا مرگ هم تحقق نمی یابد،  و این در صورتی است که  در زیارت وارث می فرماید: صلوات الله علیکم و علی ارواحکم و علی اجسادکم و علی اجسامکم. خوب اینجا که دیگر ماییم که داریم حتی در دعا صلوات خدا را می خواهیم بر حتی اجسام و اجساد آنها. یعنی این تازه ما را زنده هم می کند حتی اگر روحا هم مرده باشیم یا در خواب غفلت فرو رفته باشیم. عرض بنده ی حقیر این است که تعلقات الهی با تعلقات دنیوی فرقها دارند چرا که هر چه بیشتر هم شوند تعلقات الهی حتی در دم خواب و بلکه دم مرگ، یک وقت دیدید میت و مرده را هم زنده کردند این تعلقات پاک خالصانه ی الهی از سوی بنده ای به درگاه خدا. و یقیناً هم مقامی را برای شهداء داریم که در فهم انسانهای دنیا زده یحتمل نمی گنجند چنان که می فرماید لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون 

    ۱. وَلَا تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَـٰکِن لَّا تَشْعُرُونَ ﴿البقرة: ١٥٤﴾

    ۲. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ﴿آل عمران: ١٦٩﴾

    البته یک مشکلی بعضی اشکال کنند هست در قیاس که می تواند رخ دهد آنجایی که ما داریم دنبال امام زمان عجل الله فرجه الشریف خود می گردیم آنجایی که همه و همه یا یحتمل خداشناس نیستند یا پیامبرشان حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم نیست یا امامشان امام ما نیست! بعضی اینجا اشکال خواهند کرد که خوب تو که خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار علیهم السلام همه و همه را می شناسی و مکتبدار حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز هستی؛ و لذا چرا تو خودت سعی نمی کنی به هر طریقی هم که می دانی خدا و پیغمبر و رسول و ائمه ی اطهار علهم السلام را به دیگران بشناسانی! البته اینجا سوال این است که وقتی شما دارید فلکی را که بزرگتر از فلکی دیگر است را به زور در فلک کوچکتری سعی می کنید بگنجانید، باید توجه داشت که یحتمل دچار مشکلاتی خواهید شد. لااقل یحتمل فلک بزرگتر در فلک کوچکتر دچار گره ها و پیچشها و تویستها و چرخشهایی آیا نمی شود؟ تازه این مال وقتی است که اگر از لحاظ توپولوژیکی اینها هم اجازه داده شوند و الا که از لحاظات هندسی هم مشکلات دیگری را خواهیم داشت؟ یعنی یک جاهایی مثل این می ماند که فلک بزرگتری را در فلک کوچکتری گنجاندن یحتمل ما را دچار عفونتهایی هم نخواهند کرد یا حتی باعث نخواهند شد که خود به خود فلک بزرگتر از فلک کوچکتر بر اثر عدم گنجایش اش یحتمل حتی بطور جزئی یا کلی هم بیرون بریزد؟ اینجا بعضی هم یحتمل اشکال می کنند که در طیف سنجیهایمان باید هم توجه داشته باشیم که کجاها طیفهای گسیل و کجاها طیفهای جذب هم داریم چرا که مثلاً یک جاهایی گازهایمان سردترند و جاهای دیگر گرمترند! یعنی باید توجه داشت که بارکدهایمان را روی اجناس طوری بزنیم که قابل تفکیک باشند و حالا چه گسیل داریم و چه جذب! یعنی آیا اگر هوا سرد و گرم شود نیز چه می شود؟ آیا بارکدها را اشتباه می خوانند و جای گسیل و جذب به علت تغییر آب و هوا عوض می شوند؟!!! از آن طرف اگر ما متوجه شدیم که گروه گاو مقدس به نتایجی هم پی برده است که ثابت هابل نیز در حال تغییر است چی؟ مثلاً فرض بفرمایید که به علت بد گنجاندن فلک بزرگتر در فلک کوچکتری هم در مرزهای این دو فلک ما از یک طرف برهمکنشهای مستضعف-مستکبر را داریم که آیا به نقاط بحرانی ای هم رسیده اند یا خواهند رسید، ولی از طرف دیگر نیروهای ضعیف-قوی را می توان با دوگانهایی جابجا کرده و از روی آن ریسمان یا ابرتقارن دوگان آنرا نتیجه گرفت که حالا یحتمل اینها همه روی رویه های ک-سه نیز جذابیتهای خاص خود را داشته باشند! یعنی یحتمل این را فقط برای خوشی دل مستضعفین نباشد که عرض شود که در یک مرزی که مستکبرین مستضعفین را دارند خوب حسابشان را می رسند، در مرز متقابلی می توان متصور شد که آنگاه مستکبرین هم باید منتظر باشند که خوب مستضعفین حسابشان را برسند. مطلوب است محاسبات نیروهای قوی/ضعیف همراه با ابرتقارنهایی و بلکه نظریه های ریسمانی مختلف متناظر آنها. نهایتاً اگر نتوانستید اینها را حل کنید، مطلوب است نظریه های تک قطبیهای مغناطیسی متناظر اینها! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ۱. قَالَ یَا بُنَیَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَىٰ إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یوسف: ٥﴾

    ۲. وَقَالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرَىٰ سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی رُؤْیَایَ إِن کُنتُمْ لِلرُّؤْیَا تَعْبُرُونَ ﴿یوسف: ٤٣﴾

    ۳. وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَـٰذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿یوسف: ١٠٠﴾

    ۴. وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیَانًا کَبِیرًا ﴿الإسراء: ٦٠﴾

    ۵. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿الصافات: ١٠٥﴾

    ۶. لَّقَدْ صَدَقَ اللَّـهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّـهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا ﴿الفتح: ٢٧﴾

     

     

    ع
    وصیت اینجانب به آن طایفه از روحانیون و روحانی‌نماها که با انگیزه‌های مختلف با جمهوری اسلامی و نهادهای آن مخالفت می‌کنند و وقت خود را وقف براندازی آن می‌نمایند و با مخالفان توطئه‌گر و بازیگران سیاسی کمک، و گاهی به طوری که نقل می‌شود با پولهای گزافی که از سرمایه‌داران بیخبر از خدا دریافت برای این مقصد می‌کنند کمکهای کلان می‌نمایند، آن است که شماها طرْفی از این غلط کاریها تاکنون نبسته و بعد از این هم گمان ندارم ببندید. بهتر آن است که اگر برای دنیا به این عمل دست زده‌اید ـ و خداوند نخواهد گذاشت که شما به مقصد شوم خود برسیدـ تا درِ توبه باز است از پیشگاه خداوند عذر بخواهید و با ملت مستمند مظلوم هم‌صدا شوید و از جمهوری اسلامی که با فداکاریهای ملت به دست آمده حمایت کنید، که خیر دنیا و آخرت در آن است. گرچه گمان ندارم که موفق به توبه شوید. و اما به آن دسته که از روی بعض اشتباهات یا بعض خطاها، چه عمدی و چه غیر عمدی، که از اشخاص مختلف یا گروهها صادر شده و مخالف با احکام اسلام بوده است با اصل جمهوری اسلامی و حکومت آن مخالفت شدید می‌کنند و برای خدا در براندازی آن فعالیت می‌نمایند و با تصور خودشان این جمهوری از رژیم سلطنتی بدتر یا مثل آن است، با نیت صادق در خلوات تفکر کنند و از روی انصاف مقایسه نمایند با حکومت و رژیم سابق. و باز توجه نمایند که در انقلابهای دنیا هرج و مرجها و غلط‌رویها و فرصت‌طلبیها غیر قابل اجتناب است و شما اگر توجه نمایید و گرفتاریهای این جمهوری را در نظر بگیرید ـ از قبیل توطئه‌ها و تبلیغات دروغین و حملة مسلحانة خارج مرز و داخل، و نفوذ غیر قابل اجتناب گروههایی از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهای دولتی به قصد ناراضی کردن ملت از اسلام و حکومت اسلامی، و تازه کار بودن اکثر یا بسیاری از متصدیان  امور و پخش شایعات دروغین از کسانی که از استفاده‌های کلان غیر مشروع بازمانده یا استفاده آنان کم شده، و کمبود چشمگیر قضات شرع و گرفتاریهای اقتصادی کمرشکن و اشکالات عظیم در تصفیه و تهذیب متصدیان چند میلیونی، و کمبود مردمان صالح کاردان و متخصص و دهها گرفتاری دیگر، که تا انسان وارد گود نباشد از آنها بیخبر است ـ و از طرفی اشخاص غرضمند سلطنت‌طلب سرمایه‌دار هنگفت که با رباخواری و سودجویی و با اخراج ارز و گرانفروشی به حد سرسام‌آور و قاچاق و احتکار، مستمندان و محرومان جامعه را تا حد هلاکت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد می‌کشند، نزد شما آقایان به شکایت و فریبکاری آمده و گاهی هم برای باور آوردن و خود را مسلمان خالص نشان دادن به عنوان «سهم» مبلغی می‌دهند و اشک تمساح می‌ریزند و شما را عصبانی کرده به مخالفت برمی‌انگیزانند، که بسیاری از آنان با  استفاده‌های نامشروع، خون مردم را می‌مکند و اقتصاد کشور را به شکست می کشند.

    اینجانب نصیحت متواضعانة برادرانه می‌کنم که آقایان محترم تحت تأثیر اینگونه شایعه‌سازیها قرار نگیرند و برای خدا و حفظ اسلام این جمهوری را تقویت نمایند. و باید بدانند که اگر این جمهوری اسلامی شکست بخورد به جای آن یک رژیم اسلامی دلخواه بقیة الله ـ روحی فداه‌ ـ یا مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد، بلکه یک رژیم دلخواه یکی از دو قطب قدرت به حکومت می‌رسد و محرومان جهان، که به اسلام و حکومت اسلامی رو[ی] آورده و دل باخته‌اند، مأیوس می‌شوند و اسلام برای همیشه منزوی خواهد شد؛ و شماها روزی از کردار خود پشیمان می‌شوید که کار گذشته و دیگر پشیمانی سودی ندارد. و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همة امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالی متحول شود یک اشتباه است، و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه‌ای روی نداده است و نخواهد داد. و آن روزی که ان‌شاء‌الله تعالی مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یکروزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب و منزوی می‌شوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهای منحرف، آن است که برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فرا گیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا لله و انّا الیه راجعون.

     

    فرازی از: متن کامل وصیت‌نامه الهی سیاسی حضرت امام خمینی رحمه‌الله

    http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=9447

     

     

    در حکمت متعالیه ی نظریه ههای حمیدی مجیدی فقهی این اجتناب ناپذیر است که از علوم انسانی که در حکمت مطرح است گذر کنیم تا بتوانیم به علوم الهی برسیم. نکته ای که اینجا هست این است که چرا این همه توقف در ریاضی فیزیک و بلکه علوم طبیعی قبل از اینکه بخواهیم حتی وارد علوم الهی شویم. مسئله ای که در حکمت الهی داریم این است که اگر اولاً کسی بتواند واقعاً به حکمت الهی برسد آنگاه می تواند نه تنها خوابها را هم  درست تعبیر کند و بلکه خوابهای خودش هم خوابهایی هستند صادقه. این از آن صرفاً انبیاء و ائمه علیهم السلام نیست و بلکه آن اولی الامری که امامان خود را هم شناخته اند و بلکه در خدمتشان هستند نیز به آنچنان نورانیت الهی در راه بندگی خدا دست یافته اند که خواب و بیداری برایشان یکی است. دقیقاً مسئله این است که چرا مثلاً ولایت فقیه مد ظله العالی، ولایت مطلقه ی فقیه است؟ یعنی مسئله یک امر نسبی ای نیست که همه کما بیش می توانند بدان برسند و بلکه خود را با او قیاس کنند و به اشتباه و مغالطه هم نیافتند! و حالا حساب بفرمایید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف چه نسبتی با ولایت مطلقه ی فقیه مد ظله العالی دارد؟

    مسئله اینجا مثلاً این است که در مداحیها یحتمل خوانده شود که مست تولای تو ام یا علی! و اما آیا شما واقعاً چنین مستی ای را که به استعاره هم هست را نیز می خواهید خصوصاً آنجایی که در بعضی موارد کتاب الله از مستی ای بحث می کند در روز قیامت که مستانه هم هست ولی مست هم نیستند. یعنی آن مستی و جنونی را که انسان را از خود بی خود می کند را حتی ناخواسته چطور می توان از آن اجتناب کرد هر چند که واقعاً هم از روی عشق و علاقه ای بیش از حد و اندازه باشد. آیا اصلا این کار جایز است یا اشتباه هم هست که هوشیاری و بیداری خود را سالک الی الله خواسته یا ناخواسته از دست بدهد؟ به هر حال آنجاهایی که انسان از آن حالتهای خوابزدگی و بلکه مستی ای مایل است که بیرون بیاید و به آن عالم یقظه ی عرفانی برسد خصوصاً اگر خدای ناکرده به حالات جمادی و گیاهی و حیوانی ما دون انسانی هم افتاده باشد، یحتمل کارها سخت و سختتر هم شوند و آیا از این همه بلایا و امتحانات هم سالک الی الله بتواند موفق اگر خدا بخواهد بدر آید.

    و اما این هم جای تقدیر دارد که ما می بینیم دانشمندانی در علوم طبیعی هستند که در توشه ی تجربه ی خود به حد و حدودی از علم و معرفت و حکمت رسیده اند که می توانند به توده هایی از مردم کمکها کنند. و حال یحتمل چنین دانشمندانی انگیزه ای هم برای حکمت متعالیه ی الهی نداشته باشند و بلکه ملحد و کمونیست هم باشند؛ ولی نکته اینجا این است که آیا چقدر آن حکیم الهی نیز می تواند از درسهای او نیز استفاده برد؟ و اما اینجا برای اینکه برای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز یک مکتبی بتوانیم دائر کنیم آنچنان که در مکتبهای جهادی دفاعی نیز مکتبهای عظیمی همچون مکتب شهید سلیمانی را داریم، باید یک انگیزه های متقابلی را یافت که هم در علوم طبیعی و هم در حکمت متعالیه و فقه بخواهیم طلبگی کنیم و بلکه استاد شده و بلکه استاد تربیت کنیم! این خیلی آسانتر است که بخواهیم به غرب و شرق برویم که علم و حکمت بیاموزیم ولی اینکه بخواهیم مکتبی هم در این زمینه ها دائر کنیم خود مستلزمش این است که لااقل متوجه شویم که آیا مبحث مورد بحث یحتمل صرفاً در علوم طبیعی است یا بلکه حکمت متعالیه هم هست؟ و اخلاق اینجا کدام است؟ مثلاً آیا صرفاً می توان از هندسه و ریاضی فیزیک و بلکه نجوم هم گفت و از حکمت متعالیه و فقه و علوم الهی چیزی نگفت؟ و اخلاق را هم حفظ کرد و همان هم کافی است برای حکیم الهی که به علوم الهی خود راه یابد؟!!! گاهی اوقات شما می بینید که همین فلسفه ی ملا صدار و حکمت متعالیه را در فلسفه ی یونان هم دارند جورهای دیگری بیان می فرمایند و بلکه در فلسفه های هند و چین هم روایات دیگری دارند که کما بیش همه و همه دارند یک حرف را می زنند ولی به زبانهای مختلف است انگار. و بعد به همین هم فلسفه ی ادیان دیگر را نیز اضافه کنید. و در ضمن فلاسفه ای را نیز دارید که حکمت خود را صرفاً در بعضی از علوم طبیعی بطور تخصصی هم نشان می دهند و به حق هم حرفهایی برای گفتن دارند. و اما هنوز هم ما می توانیم استدلال کنیم که ولایت مطلقه ی فقیه مد ظله العالی در میان همه ی این حکماء را داریم. اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    لَّقَدْ صَدَقَ اللَّـهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّـهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا ﴿الفتح: ٢٧﴾

     

     

    یکی از چهره‌های مهم در صدر اسلام که هم صحابه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و هم زمان خلافت امام علی (علیه‌السّلام) و امام حسن (علیه‌السّلام) را درک نمود، شخصیتی ممتاز به نام ابوالقاسم قیس بن سعد بن عبادة بن دلیم بن حارثة بن ابی حزیمه (به حاء مهمله مفتوحه) ابن ثعلبة بن ظریف بن خزرج بن ساعدة بن کعب بن خزرج الاکبر ابن حارثة... انصاری است که از رؤسا و جنگاوران به نام صدر اسلام بود و از چهره‌های برتر شیعی آن دوره به شمار می‌رفت. نسب قیس به قحطان می‌رسد، بنابراین وی یمانی است. کسی که با تمام تبلیغات سوء بر علیه وی، دست از خاندان جود و کرم برنداشت و در رکاب آنان شمشیر زد و سر تعظیم فرود آورد. قیس بن سعد از جمله کسانی است که قصیر النسب است؛ یعنی کافیست که گفته شود، قیس بن سعد بن عباده، که از آن فقط همین صحابی گرانقدر فهمیده می‌شود. در این مقاله به زندگی و شخصیت این بزرگوار پرداخته می‌شود.

     

    ← تصرف و اداره مصر


    مصر از جمله شهرهای فتح شده توسط مسلمین بود و لذا به جهت همین اهمیت نیاز به یک حاکم مدیر و مدبر داشت و لذا امام قیس را عازم آن جا نمود. علت اهمیت شهر مصر را می‌توان این گونه بیان نمود: مصر به دلیل برخورداری از بنادری چون اسکندریه، به دریای روم (مدیترانه) و حکومت بیزانس راه داشت و یکی از پادگان‌های مهم نظامی جهان اسلام، یعنی فسطاط در آن جا بود، هم چنین مجاور فلسطین و شام واقع شده بود که در صورت برخورداری از حاکمیت مقتدر می‌توانست تهدیدی علیه معاویه باشد.
    هم چنین عایدات فراوان آن، می‌توانست پایه اقتصادی حکومت اسلامی را تقویت کند؛ از این جهت حضرت علی (علیه‌السّلام) یکی از فضلای صحابه رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را که از انصار و قبیله خزرج بود، و در امور سیاسی و اجتماعی از کیاست و فراست ویژه‌ای برخوردار بود و در جنگ‌های گروهی و تن به تن و نیز امور نظامی مهارت ویژه‌ای داشت، در ماه صفر سال ۳۶ هجری (اوت ۶۵۶ میلادی) به استانداری مصر منصوب کرد

    [۴۲]

     و عمل کرد موفقیت آمیز قیس در مصر نشان از قدرت او در اداره و حکومت شهر مصر داشته است.
    قیس با هفت نفر توانست به بهترین صورت مصر را تصرف و اداره کند. وجود او زنگ خطری جدی برای معاویه که در شام بود تلقی می‌شد. ثقفی در الغارات می‌نویسد: وجود قیس بر معاویه از همه خلایق، گرانبارتر و غیر قابل تحمل تر بود، زیرا مصر به شام نزدیک تر از عراق بود و معاویه می‌ترسید که علی (علیه‌السّلام) با اهل عراق از یک سو و قیس با اهل مصر از سوی دیگر بیایند و او را محاصره کنند.

    [۴۳]

     

     اهمیت قیس در سپاه امام

    حضور قیس در سپاه امام بسیار با ارزش بود و معاویه نیز از او می‌ترسید. امام حسن (علیه‌السّلام) برای جنگ با معاویه دوازده هزار نفر را به سرپرستی عبیدالله بن عباس و به همراهی قیس بن سعد برای جنگ با معاویه فرستاد. امام حسن (علیه‌السّلام) به عبیدالله دستور داد تا با نظر قیس بن سعد و دستور او عمل کند یا آن که از فرمایش امام این طور نیز به دست می‌آید که عبیدالله با مشورت قیس بن سعد و سعید بن قیس عمل کند. سپس امام فرمود که اگر برای عبیدالله حادثه‌ای روی داد، قیس بن سعد سرپرست سپاه باشد و اگر برای قیس نیز اتفاقی رخ دهد، سعید بن قیس سرپرست باشد.

     

    قیس بن سعد بن عباده از ویکی فقه 

     

     

    از قضا یک روستایی اتفاقاً هست بنام قیس آباد خوسف در خراسان جنوبی که قلعه ای تاریخی هم در آن واقع شده است. البته بنده خود این روستا را ندیده ام ولی بر حسب قاعده ی هر روستایی حساب هم کردم که این روستا باید مسجدی هم داشته باشد و بلکه این مسجد باید خادمی هم داشته باشد. این را بنده از این بابت عرض می کنم که ما همه کما بیش شنیده ایم که منظومه ی شمسی سیاراتی را هم دارد که حول خورشید می گردند و از جمله همه زمین را به عنوان چنین سیاره ای می شناسند همینطور که مثلاً زهره و مریخ نیز از دیگر این سیارات می باشند. حالا اینکه چند تا سیاره هم داریم که آیا کشف نشده اند یا به اشتباه هم کشف شده اند، این را باید از متخصصین نیز سوال کرد. و اما آیا اگر از شما سوال شود که خود شما چند تا از این سیارات را بواقع مشاهده کرده اید و آن هم در این هوای آلوده ی شهرهای ما در این روزها که آلودگیهای نوری دیگری هم در شبها بدان اضافه شده اند، اینها دیگر بماند.

    و لذا بنده حساب کردم که شما خدام این مسجد روستای قیس آباد را در نظر بگیرید و اگر هم خادمینی نداشت سعی کنید برای مسجدمان در قیس آباد خادمینی را در نظر آوریم که صالح و اعلم هم باشند. البته این قلعه ی تاریخی قیس آباد از آنجایی که مربوط به زمان قاجار هم باید باشد، یحتمل بعضی باز اشکال کنند که آیا خود ناصر الدین شاه هم از خادمین مسجد قیس آباد هم نبوده باشد، یحتمل خدام مساجد دیگری بوده باشد. و چه اشکالی هم دارد اگر حتی ناصر الدین شاه را می کردیم از خادمین افتخاری مسجد الحرام و مسجد النبی چرا که اتفاقاً خیلی هم امام حسین علیه السلام را دوست داشته است.

    بله، ولی مسئله اینجا این است که ما از لحاظ گروه های بازبهنجارش اگر می خواستیم همین مسجدمان در قیس آباد خوسف را متصور می شدیم که مسجد الحرام و مسجد النبی است ولی با این تفاوت که اینها دیگر در مکه ی مکرمه و مدینه ی منوره ی کنونی نیستند و بلکه در نقطه ای که آنتی پودال است نسبت به این نقاط انچان که اگر اینجا شب است و آنجا روز است و .... خوب، آنگاه کدام خادمین حرمین را ما انتخاب می کردیم. نکته اینجا است که ما چطور است که خود امام حسین علیه السلام را نمی توانیم متصور شویم که خادمین حرمین شریفین تشریف دارند؟! بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که شما نمی توانید سر خود همینطوری متصور شوید که کی خادم الحرمین است چرا که یحتمل همه و همه بفرمایند که شما در توهمات و تخیلات خود گم شده اید! یعنی حتی اگر خدای ناکرده یک عده ای که از یزیدیها هم بدترند آمدند شدند خادم الحرمین، آیا باز هم شما می خواهید متصور شوید که امام حسین علیه السلام است که خادم الحرمین است؟

    اینجا بعضی یحتمل اشکال کنند که شما اول باید درست طیفی را که در آن دارید خادم الحرمینی را بررسی می کنید را به حساب آورید که آیا مثلاً در طیف یک الی دو الی چهار و بلکه الی ... شانزده انگسترم هستید یا در طیف یک هزار الی دو هزار انگسترم و بلکه ... الی شانزده هزار انگسترم هستید. یعنی محلیت و مکانیت مساجد خود را باید روشن کنید که کجا به کجا است و در چه طیفی واقع است و آنچنان که اگر همه ی طیفها را از منهای بینهایت الی بعلاوه ی بینهایت را در نظر بگیرید، اینجا ممکن است به اشتباه بیافتید که در این میان امام حسین علیه السلام کجا است که واقع است آنجایی که مایلید گروه های بازبهنجارش را بررسی کنید.

    این نکته اتفاقاً عمیقاً به مسئله ی کرونا بستگی دارد. یعنی چه؟ خوب، فرض کنید که بیماری داریم که آیا در میان اپیدمی کرونا واقع شده است و از طرفی هم آیا از قبل نیز دچار آنفولانزا شده است و آنگاه نزد خود از آنجایی که همه و همه نیز قرنطینه شده اند حساب می کند که آیا من هم الان باز آنفولانزا شده ام یا بلکه حتی یک سرما خوردگی معمولی است یا اینکه کرونا است؟ تکلیف چیست؟ شما اینجا یک مسئله ی مهمی را دارید از لحاظ نظریه ی میدانهای کوانتومی بدین معنا که باید سنجه و  میزانی را که دارید نظریه ی خود را بدان کاربردی می کنید را درست در نظر بگیرید. مثلاً شما اینجا یحتمل نفرمایید که ما باز یک منظومه ی شمسی ای داریم که چون زیاد هم به همه ی سیارات آن واقف نیستیم و درست نمی شناسیمشان، همین باعث می شود که خادم مسجد ما هم یزیدی بشود چرا که آنجایی که سیارات منظومه ی شمسی را نشناشیم آیا چند تا از همین سیارات را هم یا توپولوژیکی یا حتی بلکه هندسی پنچرشان کرده ایم! و اما فرض بفرمایید که در افلاکی که مربوط است به این سیارات و حتی نه خیلی این سیارات و بلکه وقتی مقیاسمان را عوض کردیم و رسیدیم به سیاراتی که حول جسم و روح نفسانی افراد می گردد، شما متوجه شوید که اگر آنفولانزا یا کرونا اپیدمی شود آیا چقدر از چرخهای جسم و روح و روان را یحتمل توپولوژیکی یا هندسی پنچر کند؟

    یعنی چه؟ یعنی اینکه یحتمل آنجایی که توپولوژیها همه و همه شبیه هم است و همه و همه نیز یحتمل شبیه منظومه ی شمسی است کما بیش، آیا توپولوژیهای درونی و بیرونی و بلکه هندسه های مربوط بدانها چه تاثیراتی را نسبت به یکدیگر می توانند داشته باشند. یعنی اگر یکی از توپولوژیهای درونی در اثر آنفولانز مثلاً ریه را درگیر کرد و تا حدودی پنچرش کرد، آیا چنین پنچری ای چقدر روی توپولوژی بیرونی می تواند تاثیرگذار باشد قبل از اینکه به نقاطی بحرانی برسیم که دیگر پنچرگیریها کار خود را نمی کنند و بلکه احتیاج است که مسئله را در همه ی طیفها نیز بررسی کنیم تا متوجه گروه بازبهنجارش درست شده و بتوانیم اختلالات بحرانی که مثلاً از ابررسانایی الکترومغناطیسمی جلوگیری می کنند را تصحیح کنیم و درست و حسابی بازبهنجارش کنیم و همه و همه جا نیز جلوی فرعونیتها ایستاده و خادمین مساجد را هم همه و همه جسینی نموده و بلکه همه ی عالم را نیز اسلامی کنیم در این جهاد فی سبیل الله شهادت هم دهیم!!! البته بعضی هم اینجا اشکال خواهند کرد که شما این افرادی را که مثلاً سر خود می آیند و همه چیز را تقصیر ولی فقیه مد ظله العالی می اندازند را می خواهید چه کنید که آقا ایشان اصلا مجتهد هم نیستند و بلکه همه چیز شدیدا اطلاعاتی و امنیتی است، و چه رسد به اینکه بفرمایید ایشان مرجع تقلید هم باشند و همه ی تقصیرات تقصیر همین ولی فقیه های آبکی خودمان است که همه اش الکی طرف مستضعفین را می گیرند و اصلا به طیفهای دیگری هم نمی پردازند که حالا مستکبرین هم چه می کنند و ما چه کنیم که از استضعاف خود بیرون بیاییم و قوی شویم و .... البته خود وصیتنامه ی امام خمینی را باید به اینها توصیه هم کرد که اینقدر طبعشان بلند است که رژیم سلطنتی و شاه خیلی هم بهتر بود و ..... بعضی را هر کای کنید می فرمایند که از سابقون هم جلو زده و بلکه از همه و همه نیز جلو می زنند و حتی از امام زمان عجل الله فرجه الشریف و حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم و خود خدا نیز جلو می زنند. و اما در این میان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه فرهنگ و اخلاقت کو؟ دیگر اینها را نپرسید. لااله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    یُسَبِّحُ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿الجمعه: ١﴾ 

     

    اینجانب نصیحت متواضعانة برادرانه می‌کنم که آقایان محترم تحت تأثیر اینگونه شایعه‌سازیها قرار نگیرند و برای خدا و حفظ اسلام این جمهوری را تقویت نمایند. و باید بدانند که اگر این جمهوری اسلامی شکست بخورد به جای آن یک رژیم اسلامی دلخواه بقیة الله ـ روحی فداه‌ ـ یا مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد، بلکه یک رژیم دلخواه یکی از دو قطب قدرت به حکومت می‌رسد و محرومان جهان، که به اسلام و حکومت اسلامی رو[ی] آورده و دل باخته‌اند، مأیوس می‌شوند و اسلام برای همیشه منزوی خواهد شد؛ و شماها روزی از کردار خود پشیمان می‌شوید که کار گذشته و دیگر پشیمانی سودی ندارد. و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همة امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالی متحول شود یک اشتباه است، و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه‌ای روی نداده است و نخواهد داد. و آن روزی که ان‌شاء‌الله تعالی مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یکروزه عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها ستمکاران سرکوب و منزوی می‌شوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهای منحرف، آن است که برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فرا گیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا لله و انّا الیه راجعون.

     

    فرازی از: متن کامل وصیت‌نامه الهی سیاسی حضرت امام خمینی رحمه‌الله

    http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=9447

     

     

    نسبت جدل استعلایی و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی را که در نظر بگیریم به یک معنا می توان جدال فرعونی-موسوی را در آن گنجاند! ولی اینجا یک نکته ای را داریم که در مورد تقابل هندوییسم و شاهنشاهی بی شباهت به جدل فرعونی-موسوی نمی باشد. و آن نکته این است که مثلاً در شاهنامه ی فردوسی یا در کتب حماسی هندوها امده است که نجات دهنده کما بیش همان شاه هم هست آنچنان که در رادها-کریشنا یا سیتا-رام به عنوان فرمهایی از ویشنو آمده اند یا در شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی فردوسی بطور حماسی تاریخ شاهان ایران را بازگو می فرماید. و مسئله اینجا ختم می شود که همه و همه باید مطیع همان شاه نجات دهنده از دست اهریمنان و دیوان شوند. البته در مورد هندویسم بجای دیوها باید بگوییم اسوراها چرا که دیوها آدمهای خوب هستند و اسوراها هستند که آدمهای بدند! و اما در این میان مسلمانان آمده اند و می فرمایند که در اسلام نجات دهنده همان امام زمان عجل الله فرجه الشریف است و این هم نیست که کسی بتواند ادعای فرعونیت انا ربکم الاعلی بودن کند و بلکه همه و همه و از جمله امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز از بندگان خدا هستند. و خوب، حالا بعضی یحتمل بفرمایند که این مگر چه مشکلی می تواند داشته باشد؟

    مسئله اینجا این است که یقیناً کار به دیکتاتوری خواهد کشید آنجایی که  فرعونیت را دارید هر چند که چنین چیزی بطور محلی بعضی بفرمایند لازم است که بالاخره باید رییس جمهوری هم داشت اگر حالا پادشاه هم نداشته باشیم. موضوع اینجا است که ما می بینیم حتی با وجود داشتن جمهوریها باز هم مسئله از این نوع می شود که یک قومی می افتند به جان قوم دیگری برای اینکه می فرمایند که باید هم به زور متوسل شد که برتری از آن ما است و لا غیر. این را می بینیم که در بعضی جاها مثل فلسطین اشغالی دیگر به نهای خود هم می رسد آنجایی که بنی اسراییل هم اینجا دارند مدعی می شوند که ماییم که خیلی آدم شده ایم و لا غیر! و حالا اینجا فعلاً آمریکا را هم با جمهوریتش کاری نداریم که چطور پشت همه ی این مسائل است.

    بنده عرضم این است که این مسائل جدلی استعلایی را همانطور که می فرمایند تا یک حدودی می توانید پیش ببرید و بعد آیا چطور واگذارش می فرمایید به نفسانیتهای افراد و جهانی که در آن واقع هستیم و در نهایت چطور هم محولش می کنیم به خدا و رسول و امام زمان عجل الله فرحه الشریف! و اما یک مسائل علمی ای هم در این میان داریم که همانطور که مثلاً گفته شد این چطور است که می فرماید الله نور السماوات و الارض؟ و این همه انرژیهای خورشیدی از کجا آمده است؟ و علاوه بر آن ما می توانیم بطور جدلی استعلایی هم بررسی و تحقیق کنیم که فرضاً خورشید چطور بر اقیانوس و دریا می تابد و آبها را بخار می کند و بخارها تشکیل ابرها را می دهند و آیا باران یا برف در چه فصلهایی هم ببارد؟ و این چقدر بستگی دارد که چه کوه هایی را در مقابل این ابرها داریم که مانع آنها شوند و در نهایت هم چطور این ابرها شروع به باریدن و بلکه رعد و برق هم کنند؟ و باز می توان بیشتر هم پرسید که بالاخره خود این کوه ها و پستی و بلندیها و حتی قاره های روی زمین و بلکه پستی بلندیهای کف دریاها هم چطور تشکیل می شوند و شکل می گیرند؟ و خوب، اینجا وقتی ما می گوییم که خدا خواسته است که یک جایی باران ببارد و جایی دیگر خشکسالی شود، همین باران و خشکسالی چقدر از روی یقین است که حتماً باران خواهد بارید یا حتماً خشکسالی خواهد شد؟ درست شد؟ البته ما اینجا فقط به اندازه باران و برف در آسمان بالا رفتیم و ماورای آنرا که فقط کمی مربوط به خورشید بود را در نظر گرفته و به ماه و ستارگان و منظومه ی خورشیدی و کهکشانها و ... اصلا نپرداختیم.  و اما اینجا چه می فرمایند آنهایی که مدعی هستند که توحید نداریم و بلکه خدا یک شخصی است همچون فرعون که همه ی این کارها را می کند و اینطور نیست که ما اگر در این جدلهای استعلایی در رابطه ی بین بنده و خدا برویم انواع مغالطه ها را خواهیم داشت که ما را به اشتباه خواهند انداخت چرا که داریم بین خدا و رسول و امام زمان عجل الله فرجه الشریف قیاسهایی را می کنیم که غلطند و بلکه شدیداً هم می توانند موجب آبروریزی شوند یا به فجایع خیلی بدتری بیانجامند آنجایی که خصوصاً دیکتاتورهایی بفرمایند حرف حرف من است و لا غیر و بلکه خدا هم نزد ما است و لا غیر. و این کدام خدا است؟ همان خدایی است که می فرماید کن فیکون. یعنی عرض بنده اینجا این است که حتی فلسفه و علوم طبیعی و ریاضی فیزیک و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی اینجا چقدر به کمک ما می توانند بیایند؟ آیا یک جاهایی بغیر از دعا کار دیگری هم می شود کرد؟ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه. اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هده الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿النحل: ١٢٥

     

     

    11104 - حَدَّثَنَا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ، أَخْبَرَنَا أَبُو إِسْرَائِیلَ یَعْنِی إِسْمَاعِیلَ بْنَ أَبِی إِسْحَاقَ الْمُلَائِیَّ، عَنْ عَطِیَّةَ -[170]-، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " §إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَعِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی، وَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ "

     

    مسند احمد مخرجا، احمد بن حنبل، جلد 17، ص 169 

    http://lib.efatwa.ir/42201/17/169

     

    11131 - حَدَّثَنَا أَبُو النَّضْرِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ یَعْنِی ابْنَ طَلْحَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ عَطِیَّةَ الْعَوْفِیِّ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: " §إِنِّی أُوشِکُ أَنْ أُدْعَى فَأُجِیبَ، وَإِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ: کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَعِتْرَتِی، کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَعِتْرَتِی: أَهْلُ بَیْتِی، وَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ أَخْبَرَنِی أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا -[212]- عَلَیَّ الْحَوْضَ، فَانْظُرُوا بِمَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا "

     

    مسند احمد مخرجا، احمد بن حنبل، جلد 17، ص 211

    http://lib.efatwa.ir/42201/17/211

     

    11211 - حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْمَلِکِ یَعْنِی ابْنَ أَبِی سُلَیْمَانَ، عَنْ عَطِیَّةَ -[309]-، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " §إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: کِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَعِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی، أَلَا إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ "

     

    مسند احمد مخرجا، احمد بن حنبل، جلد 17، ص 308

    http://lib.efatwa.ir/42201/17/308

     

    11561 - حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ أَبِی سُلَیْمَانَ، عَنْ عَطِیَّةَ الْعَوْفِیِّ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " §إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی، الثَّقَلَیْنِ، وَأَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَعِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی، أَلَا وَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا، حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ "

     

    مسند احمد بن حنبل، جلد 18، ص 114

    http://lib.efatwa.ir/42201/18/114

     

    3 - محمد بن الحسین وغیره، عن سهل، عن محمد بن عیسى، ومحمد بن یحیى ومحمد بن الحسین جمیعا، عن محمد بن سنان، عن إسماعیل بن جابر وعبد الکریم بن عمرو، عن عبد الحمید بن أبی الدیلم، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: أوصى موسى علیه السلام إلى یوشع ابن نون، وأوصى یوشع بن نون إلى ولد هارون، ولم یوص إلى ولده ولا إلى ولد موسى، إن الله تعالى له الخیرة، یختار من یشاء ممن یشاء، وبشر موسى ویوشع بالمسیح علیهم السلام فلما أن بعث الله عز وجل المسیح علیه السلام قال المسیح لهم: إنه سوف یأتی من بعدی نبی اسمه أحمد من ولد إسماعیل علیه السلام یجیئ بتصدیقی وتصدیقکم، وعذری وعذرکم وجرت من بعده فی الحواریین فی المستحفظین، وإنما سماهم الله تعالى المستحفظین لأنهم استحفظوا الاسم الأکبر وهو الکتاب الذی یعلم به علم کل شئ، الذی کان مع الأنبیاء صلوات الله علیهم یقول الله تعالى. " ولقد أرسلنا رسلا قبلک وأنزلنا معهم الکتاب والمیزان " الکتاب الاسم الأکبر وإنما عرف مما یدعى الکتاب التوراة والإنجیل والفرقان فیها کتاب نوح وفیها کتاب صالح وشعیب وإبراهیم علیهم السلام فأخبر الله عز وجل: " إن هذا لفی الصحف الأولى * صحف إبراهیم وموسى " فأین صحف إبراهیم، إنما صحف إبراهیم الاسم الأکبر، وصحف موسى الاسم الأکبر فلم تزل الوصیة فی عالم بعد عالم حتى دفعوها إلى محمد صلى الله علیه وآله.
    فلما بعث الله عز وجل محمدا صلى الله علیه وآله أسلم له العقب من المستحفظین وکذبه بنو إسرائیل ودعا إلى الله عز وجل وجاهد فی سبیله، ثم أنزل الله جل ذکره علیه أن أعلن فضل وصیک فقال: رب إن العرب قوم جفاة، لم یکن فیهم کتاب ولم یبعث إلیهم نبی ولا یعرفون فضل نبوات الأنبیاء علیهم السلام ولا شرفهم، ولا یؤمنون بی إن أنا أخبرتهم بفضل أهل بیتی، فقال الله جل ذکره: " ولا تحزن علیهم " " وقل سلام فسوف یعلمون " فذکر من فضل وصیه ذکرا فوقع النفاق فی قلوبهم، فعلم رسول الله صلى الله علیه وآله ذلک وما یقولون، فقال الله جل ذکره: یا محمد! " ولقد نعلم أنک یضیق صدرک بما یقولون فإنهم لا یکذبونک ولکن الظالمین بآیات الله یجحدون " ولکنهم یجحدون بغیر حجة لهم، وکان رسول الله صلى الله علیه وآله یتألفهم ویستعین ببعضهم على بعض، ولا یزال یخرج لهم شیئا فی فضل وصیه حتى نزلت هذه السورة، فاحتج علیهم حین اعلم بموته، ونعیت إلیه نفسه، فقال الله جل ذکره: " فإذا فرغت فانصب * وإلى ربک فارغب " یقول: إذا فرغت فانصب علمک، وأعلن وصیک فأعلمهم فضله علانیة، فقال صلى الله علیه وآله: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وآل من والاه، وعاد من عاداه - ثلاث مرات - ثم قال: لأبعثن رجلا یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله، لیس بفرار یعرض بمن رجع، یجبن أصحابه ویجبنونه، و قال: صلى الله علیه وآله: علی سید المؤمنین وقال: علی عمود الدین، وقال: هذا هو الذی یضرب الناس بالسیف على الحق بعدی وقال: الحق مع علی أینما مال، وقال: إنی تارک فیکم أمرین إن أخذتم بهما لن تضلوا: کتاب الله عز وجول أهل بیتی عترتی، أیها الناس اسمعوا وقد بلغت، إنکم ستردون علی الحوض فأسألکم عما فعلتم فی الثقلین والثقلان: کتاب الله جل ذکره وأهل بیتی، فلا تسبقوهم فتهلکوا، ولا تعلموهم فإنهم أعلم منکم.
    فوقعت الحجة بقول النبی صلى الله علیه وآله وبالکتاب الذی یقرأه الناس فلم یزل یلقی فضل أهل بیته بالکلام ویبین لهم القرآن: " إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا " وقال عز ذکره: " واعلموا أنما غنمتم من شئ فأن لله خمسه وللرسول ولذی القربى " ثم قال: " وآت ذا القربى حقه " فکان علی علیه السلام وکان حقه الوصیة التی جعلت له، والاسم الأکبر، میراث العلم، وآثار علم النبوة فقال: قل لا أسألکم علیه أجرا إلا المودة فی القربى " ثم قال: وإذا المودة سئلت بأی ذنب قتلت " یقول أسألکم عن المودة التی أنزلت علیکم فضلها، مودة القربى بأی ذنب قتلتموهم وقال جل ذکره: " فاسألوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون " قال: الکتاب [هو] الذکر، وأهله آل محمد علیهم السلام أمر الله عز وجل بسؤالهم ولم یؤمروا بسؤال الجهال وسمى الله عز وجل القرآن ذکرا فقال تبارک وتعالى: " وأنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل إلیهم ولعلهم یتفکرون " وقال عز وجل: "؟ وإنه لذکر لک ولقومک وسوف تسألون " وقال عز وجل: أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم " وقال عز وجل: " ولو ردوه (إلى الله و) إلى الرسول وإلى اولی الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم " فرد الامر - أمر الناس - إلى أولی الامر منهم الذین أمر بطاعتهم وبالرد إلیهم.
    فلما رجع رسول الله صلى الله علیه وآله من حجة الوداع نزل علیه جبرئیل علیه السلام فقال: " یا أیها الرسو بلغ ما انزل إلیک من ربک وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس إن الله لا یهدی القوم الکافرین " فنادى الناس فاجتمعوا وأمر بسمرات فقم شوکهن، ثم قال صلى الله علیه وآله: [یا] أیها الناس من ولیکم وأولى بکم من أنفسکم؟ فقالوا: الله ورسوله، فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وآل من والاه، وعاد من عاداه - ثلاث مرات - فوقعت حسکة النفاق فی قلوب القوم وقالوا: ما أنزل الله جل ذکره هذا على محمد قط وما یرید إلا أن یرفع بضبع ابن عمه.
    فلما قدم المدینة أتته الأنصار فقالوا: یا رسول الله إن الله جل ذکره قد أحسن إلینا وشرفنا بک وبنزولک بین ظهرانینا، فقد فرح الله صدیقنا وکبت عدونا وقد یأتیک وفود، فلا تجد ما تعطیهم فیشمت بک العدو، فنحب أن تأخذ ثلث أموالنا حتى إذا قدم علیک وفد مکة وجدت ما تعطیهم، فلم یرد رسول الله صلى الله علیه وآله علیهم شیئا وکان ینتظر ما یأتیه من ربه فنزل جبرئیل علیه السلام وقال: " قل لا أسألکم علیه أجرا إلا المودة فی القربى " ولم یقبل أموالهم، فقال المنافقون: ما أنزل الله هذا على محمد وما یرید إلا أن یرفع بضبع ابن عمه ویحمل علینا أهل بیته یقول أمس: من کنت مولاه فعلی مولاه والیوم: " قل لا أسألکم علیه أجرا إلا المودة فی القربى " ثم نزل علیه آیة الخمس فقالوا: یرید أن یعطیهم أموالنا وفیئنا، ثم أتاه جبرئیل فقال: یا محمد إنک قد قضیت نبوتک واستکملت أیامک، فاجعل الاسم الأکبر، ومیراث العلم وأثار علم النبوة عند علی علیه السلام فإنی لم أترک الأرض إلا ولی فیها علم تعرف به طاعتی، وتعرف به ولایتی، ویکون حجة لمن یولد بین قبض النبی إلى خروج النبی الآخر، قال: فأوصى إلیه بالاسم الأکبر ومیراث العلم وآثار علم النبوة، وأوصى إلیه بألف کلمة وألف باب، یفتح کل کلمة وکل باب ألف کلمة وألف باب.

     

    الکافی الشریف، شیخ کلینی، ط الاسلامیه، جلد 1، ص 293-396

    http://lib.eshia.ir/11005/1/293

     

    بنده ی حقیر آنطور که شنیدم بنظرم رسید که در میان اعضای مجلس آقای بشارتی در ردیف روسای مجلس هم خواهد بود؛ ولی بعد دیدم خیر مثل اینکه ایشان نیستند! البته بنده ایشان را اصلا هم نمی شناسم و تنها از آنچه شنیدم عرض می کنم.

    یک نکته ی مهمی که در این مسئله ی جدلی استعلایی (transcendental dialectic) نهفته است که جناب آقای دکتر حداد عادل بدان اشاره می نمایند همین است که مسائل عقلی را می تواند از آن قداستی که در حکمت متعالیه ی الهی دارند جدا کند و تنزلش دهد به علوم طبیعی و جدلهای عقلی سوای نیاز به پرداختن به مسائل متافیزیکی. این را می بینیم که هگل و بعد از او هم خصوصاً مارکس نهایتاً به مارکسیسم و کمونیسم هم می کشانند. و اما آنجایی که می فرمایند که ایده هایی مثل خدا و جهان و نفس ایده هایی هستند که مفیدند و می توانند این جدلهای استعلایی را متوقف کنند باید توجه داشت که کمونیسم هم خود به دنبال جهانی است که در آن هر چند خدایی می گوید ندارد، ولی خود کمونیسم یا انگیزه ها و آرمانهای آن را بجای خدا سعی می کند جایگزین کند و مثلاً خود وارد اقتصاد جهانی شود!

    حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی آنجایی که با نفس و جهان و خدا سر و کار هم دارد و به ریاضی فیزیک نیز می پردازد و سعی می کند به تعالی الهی در حکمت متعالیه هم برسد، آنجایی با دیگر سیستمهای فلسفی ایراد پیدا می کند که در فرقهای بین نفس و امام و خدا تفاوتهایی را ایراد می کنند. مثلاً این نیست که در مسلک هندوییسم تبلیغ برای راه و رسمشان وجود ندارد و بلکه آنرا تبلیغ هم نمی کنند؛ همین هاری کریشناها و بهاکتیودانتا سوامی پرابهوپدا سعی کرد که حرفشان را جهانی کند. و اما موضوع این است که حرفشان این است که خدای همه ی خدایان همین کریشنا پسرک گاوچران است. یا مسیحیان می فرمایند که خدا ثلاثه ی پسر و پدر و روح القدس است. و اسلام در توحید اینها را رد می کند.

    یک نکته ی جدلی استعلایی که ما می بینیم آنوقتی که حتی مسجد الحرام هم بعلت ویروس کرونا بسته نشده بود و چه رسد به نماز جمعه ی تهران، در این است که بالاخره چه خوب و چه بد ما جدلهایی داریم حتی بین برادران و جواهران دینی خود. و حتی قبل از این ما آیا متوجه این مسئله ی پزشکی هعم می شویم که چه شد که ویروس کرونا یا سارس یا حتی آنفولانزا می تواند سیستم ایمنی بدن را به خطر اندازد چنان که گویی بدن و جسم و حتی روح و روان افراد را درگیر می کند کانه خود با خود باید وارد جدلی شوند که آیا بتوانند سیستم ایمنی بدن خود را بالا برده و بر ویروسها غلبه کند یا خیر؟ یعنی مسئله فقط این نیست که فقط تقوای الهی لازم است و مثلاً روزه بگیریم و صدقه هم بدهیم و مسئله حل است؛ و بلکه روح و روان نیز درگیر می شود. و حالا اگر شخصی تدبیر درستی هم داشته باشد یحتمل تقوا و روزه و دعا و نماز هم یقینا به او کمک کند. البته بنده ی حقیر آنطرف افراط و تفریط را هم ملاحظه می کنم که بعضی برای اینکه نشان دهند که چقدر مثلاً شجاع هستند حتی در ملاء عام سیگار هم می کشند. عادت به سیگار کشیدن دارد و با این احوال کرونا هم نمی تواند سیگارش را کنار بگذارد و حال آنکه این می تواند وضعیت آنفلوانزایی را به علت همین ناپرهیزیهایش بدتر هم کند. این است که خوب است به سیگاریها توصیه شود که آقایان خانمها برای سلامتی خودتان هم که شده حتی المقدور سعی کنید سیگار نکشید. مثلاً ممکن است که در اثر سیگار کشیدن یا در اثر کارهای دیگری یا وراثت فشار خون هم در حین آنفولانزا بالا برود و اگر بدتر از این حقیر اضافه وزن هم داشته باشد که دیگر باید رعایت کند که مثلاً چطور از خون دماغ شدن هم جلوگیری کند و بلکه همین باعث حساسیت و پولیپ بینی و حتی دیگر پولیپها در داخل و بلکه روی پوست بدن هم برای او نشود.... یک کشمکشهایی انگار روی می دهند که گاهی سیخ داغ را می طلبند! منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت (سورهٔ ابراهیم - آیهٔ ۷) هر نفسی (نفس) که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب

    خوب، تا اینجای کار، درگیری بین ویروس و باکتری و عفونت و امثالهم است با روح و روان و جسم و بدن انسان. و اما همینطوری هم که ما می بنیم یک مشکلاتی را داریم با درگیری بین اسلام و دیگر ادیان که گویی به جنگ و دعواهای عجیب و غریب هم می کشند آنجایی که ما ماورای علوم طبیعی می خواهیم برویم و به حیطه های علوم الهی و حکت الهی متعالیه وارد شده و بلکه به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بپردازیم حتی اگر در جدلهای استعلایی خود درگیریهای خودی را نیز حل کنیم. اینجا دیگر مسئله ی امام زمان عجل الله فرجه الشریف است که می فرمایند اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ظللت ان دینی. البته اینجا اینکه چطور از ریاضی فیزیک به نظریه های حمیدی مجیدی رفته و بلکه از راه های مثلاً گرانش کوانتومی به مکانیک سماوی مدرن راه یابیم و آنگاه سعی کنیم در یافتن مکانها و زمانهای مقدسه ای که بهتر هم به عبادات خداوند رحمان رحیم کنیم و بلکه لااقل به صله ی رحم هم بپردازیم... و الله اعلم. و این جای تاسف هم هست که اگر کسی بخواهد با یکی از مسئولین حکومتی تماس بگیرد مثلاً توئیتر و اینستاگرام و امثالهم را هم داریم که اولاً فیلترند و ثانیاً آنقدر نظرهای متفرقه گذاشته شده است که انسان حس می کند نظرش میان آنها گم می شوند و بلکه وضعیت فرهنگی مناسبی هم این نظرات گویی ندارند. حالا یحتمل شما بخواهید به دکتر حداد عادل در صدا و سیما هم گوش کنید، ولی خدا نکند بخواهید به گوش ایشان برسانید که استاد این کتابتان محض اطلاع انگار خیلی هم پیدا نمی شودها؟!!! و حالا چرا وضعیت کتابخانه های عمومی ما اینقدر بد است یا اینکه این بنده ی حقیر است که دیگر از من گذشته است که بروم مثلاً کتابخانه ی ملی و امثالهم دنبال کتابی بگردم خصوصاً از وقتی اینترنت آمده است. گویی همه با موبایلشان دارند در راه و نیمه ی راه و بلکه همینطوری که راه می روند تسبیح هم می اندازند! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

     

    فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ وَکُفْرِهِم بِآیَاتِ اللَّـهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّـهُ عَلَیْهَا بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿١٥٥﴾ وَبِکُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَىٰ مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا ﴿١٥٦﴾ وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّـهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـٰکِن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا ﴿١٥٧﴾  بَل رَّفَعَهُ اللَّـهُ إِلَیْهِ ۚ وَکَانَ اللَّـهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿١٥٨﴾ 

     

    (7) وکان مِن دعائِهِ علیه‌السلام اِذا عَرَضَتْ لَهُ مُهمّةٌ
    دعای او به هنگامی که برای وی مهمی دست میداد

    اَو نَزلَتْ بِهِ مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَالْکَرْبِ
    یا رنجی فرود می آمد به وقت اندوه


    یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُالْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدآئِدِ،
    اى کسى که گره هر سختى به دست تو گشوده شود، و اى که تندى شدائد به عنایتت مى‌شکند،

    وَ یا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ‌الْمَخْرَجُ اِلى‌ رَوْحِ الْفَرَجِ، ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ
    ای که راه بیرون شدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود, دشواریها به لطف تو

    الصِّعابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْاَسْبابُ، وَ جَرى‌ بِقُدْرَتِکَ
    آسان گردد، و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید، و قضا به قدرتت جریان

    الْقَضآءُ، وَ مَضَتْ عَلى‌ اِرادَتِکَ الْاَشْیآءُ، فَهِىَ بِمَشِیَّتِکَ
    گیرد، و همه چیز به اراده تو روان شود، تنها به خواست تو بی آنکه فرمان

    دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِاِرادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ،
    دهی همه چیز فرمان برد, و هر چیز محض اراده ات بی آنکه نهی کنی از کار بایستد,

    اَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمّاتِ، وَ اَنْتَ الْمَفْزَعُ فِى الْمُلِمّاتِ، لایَنْدَفِعُ
    در تمام دشواریها تو را می خوانند، و در بلیّات و گرفتاریها به تو پناه جویند، غیر از بلایی

    مِنْها اِلاّ ما دَفَعْتَ، وَ لایَنْکَشِفُ مِنْها اِلاّ ما کَشَفْتَ،
    که تو دفع کنی بلایی برطرف گردد, و گرهی نگشاید مگر تواش بگشایی,

     

    وَقَدْنَزَلَ بى یا رَبِّ ما قَدْتَکَاَّدَنى ثِقْلُهُ، وَاَلَمَّ بى ما قَدْبَهَظَنى
    الهی، بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته، و گرفتاریهایی بر من حمله ور شده که تحملش برای

    حَمْلُهُ، وَ بِقُدْرَتِکَ اَوْرَدْتَهُ عَلَىَّ، وَ بِسُلْطانِکَ وَجَّهْتَهُ اِلَىَّ،
    من دشوار است، و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کرده ای و به اقتدار خود متوجه من نموده ای،

    فَلامُصْدِرَ لِما اَوْرَدْتَ، وَ لاصارِفَ لِما وَجَّهْتَ، وَ لافاتِحَ لِما
    اله من، چیزی را که تو آورده ای کسی نبرد، و آن چه تو فرستاده ای دیگری باز نگرداند، و بسته تو را

    اَغْلَقْتَ، وَ لامُغْلِقَ لِما فَتَحْتَ، وَ لامُیَسِّرَ لِما عَسَّرْتَ،
    کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد, و آنچه را تو دشوار نموده ای کسی آسان نکند,

    وَ لا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ، فَصَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَافْتَحْ لى
    و آن را که تو ذلیل کرده ای یاوری نباشد، پس بر محمد و آلش درود فرست، و به رحمتت

    یا رَبِّ بابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَاکْسِرْ عَنّى سُلْطانَ الْهَمِّ
    الها - در آسایش را به رویم باز کن، و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من

    بِحَوْلِکَ، وَ اَنِلْنى حُسْنَ النَّظَرِ فیما شَکَوْتُ، وَ اَذِقْنى
    بشکن، و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن، و به درخواست من

    حَلاوَةَ الصُّنْعِ فیما سَاَلْتُ، وَ هَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً
    شیرینی اجابت بچشان، و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه

    هَنیئاً، وَاجْعَلْ لى مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً، وَ لاتَشْغَلْنى
    نصیبم فرما، و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن، و مرا به خاطر

     

    بِالْاِهْتِمامِ عَنْ تَعاهُدِ فُرُوضِکَ، وَاسْتِعْمالِ سُنَّتِکَ،
    چیرگى غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود بازمدار،

    فَقَدْ ضِقْتُ لِما نَزَلَ بى یا رَبِّ ذَرْعاً، وَامْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ما
    چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بی تاب و توان شده, و قلبم از تحمل آنچه در زندگیم

    حَدَثَ عَلَىَّ هَمّاً، وَ اَنْتَ الْقادِرُ عَلى‌ کَشْفِ ما مُنیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ
    رخ نموده لبریز از اندوه گشته، و تو به رفع گرفتاریهایم و دفع

    ما وَقَعْتُ فیهِ، فَافْعَل بى ذلِکَ وَ اِنْ لَمْ اَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ،
    آنچه در آن در افتاده ام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم

    یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظیمَِ.
    ای صاحب عرش عظیم.
     

     

    بنده ی حقیر داشتم دنبال محض اطلاع دکتر غلامعلی حداد عادل می گشتم که اینترنتی بخرم و فکر هم کردم که خریدم ولی باز هم نشد؛ و دوباره رفتم که ببینم می شود آنرا دانلود کرد، و متوجه شدم که بصورت شنیداری برای نابینایان ارائه می شود ولی باید رمز عبوری داشت تا بتوانید از فایل صوتی استفاده کنید. خلاصه هعمینطوری که داشتم می گشتم، رسیدم اشتباهی به برنامه ی رادیویی ایشان که در زیر آدرسش را داده ام و بشرطی که یادتان باشد که دو خط را طبق معمول به هم بچسبانید:

     

    http://radio.iranseda.ir/epgarchivePart/?

    VALID=TRUE&ch=16&e=90558496

     

    این برنامه ی رادیویی درس فلسفه نقد عقل محض امانوئل کانت که شنیدنش بسیار هم برای این حقیر نمی دانم چرا اینقدر شیرین بود غیر از آنجایی که می فرمایند که اگر کسی بخواهد چشم خودش را که با آن همه جا را می بیند را ببیند چه شود؟! خصوصاً آنجایی که باید چشمش را در بیاورد و بدان بنگرد!!! یعنی می دانید که مشکل چیست؟ مسئله این است که یحتمل اگر کسی در این ادوار جنونی قیاسی گیر کند، آنگاه براحتی ممکن است که خود را بیابد که دارد چشم آن دیگری را در می آورد چرا که مثلاً نمی خواهد چشم خودش را در بیاورد؛ و حال آنکه اگر از او بپرسید که چرا این کار را کردی؟ یحتمل پاسخ دهد که یادم هم رفت که لازم نبود چشم آن دیگری یا حتی خودم را در بیاورم ولی چون اینچنین شنیدم که این هم می شود؛ و لذا چنین کردم! آقایان خانمها لطفاً از این کارها نکنید چرا که مسئله این نیست که ما باید از نادر شاه این کارها را هم یاد بگیریم! و بنده نمی دانم که چرا این بحث قیاس ایشان برای این بنده بقول فرانسویها یک حالت deja vous ای را دارد.

    ولی چیزی که ایشان راجع به نفس می فرمایند و بعد اینکه ایده های کانتی جهان و نفس و خدا همچون مُثُلهای افلاطونی نیستند و بلکه ایده های مهمی اند که جدلهای قیاسی استعلایی را خاتمه و وقف می دهند اینکه مثلاً در مورد نفس قیاسهایی که در جدل استعلایی داریم ما را به این مغالطه می اندازد که نفس خود جوهری است آنطور که کانت مدعی می شود که این را او توانسته کشف کند که قبل از او به چه مغالطه ای افتاده اند و تا زمان او هیچ کس این را نفهمیده بوده هم. می فرمایند که مسئله اینجا مغالطه در حد وسط اشتراک لفظی است آنچنان که این منی که وقتی از نفس بحث می کنیم جوهرش همچون جوهر آن رنگ پرتقالی که از آن بحث می کنیم مثلاً نیست. و معلوم است که این یک بحث فلسفی است که دامنه دار است و به ملا صدرا و شرح منظومه هم می کشد که ما اینجا نمی خواهیم واردش شویم!

    اینجا البته یک دنیا حرف هست مخصوصاً آنطور که در رابطه با منطق ریاضی داریم و از طرفی هم منطق فلسفی را داریم. فلاسفه بیشتر به این امور می پردازند که مثلاً هر انسانی فانی است و سقراط هم یک انسان است و لذا سقراط هم فانی است. البته اینجا بحث از این هم نیست که چون هر ارگانیسمی هم فانی است و مثلاً این روغنی هم هست که به هر حال ریخته می شود و لذا چرا وقف مسجدش نکنیم؟ و لذا وارد این بحث هم نمی شویم که سقراط هم چرا شهید راه علم شد. ولی خوب باید قبول هم کرد که شهادت فی سبیل الله هم خود هنری را می طلبد.

    عرض بنده اینجا چیست؟ عرض بنده این است که فرض بفرمایید که ما در اقتصاد خورد خود می خواهیم به حرف خرد کمک کنیم چرا که دچار مشکلاتی شده اند و لذا بانکها مثلاً سعی می کنند بر حسب دستور بانک مرکزی به آنها تسهیلاتی را بدهند. عرض بنده اینجا این است که اگر اقتصاد کلان اتوماتیک می توانست اینجا به کمک اقتصاد خرد بیاید آنگاه مشکلات خود به خودی از اقتصاد خرد بر طرف می شد. و اما چطور؟ آیا اینجا بانک مرکزی نماینده ی اقتصاد کلان نیست؟ مسئله اینجا این است که آنجایی که مثلاً حضرت موسی  علیه السلام قرار است عصایش را به دریا بزند و دریا باز شود، اگر همه یاد می گرفتند که چطور می شود عصا را به دریا زد و دریا را باز کرد؛ آنگاه دیگر فرقی از این باب بین اقتصاد خرد و اقتصاد کلان نمی بود! ولی نکته اینجا هم هست که اگر حتی حضرت موسی علیه السلام هم عصای خود را به دریا بزند و دریا باز شود و آن حضرت و قومش عبور کرده و فرعون هم غرق شوند، همین واقعه چه تاثیری در دیگر نقاط جهان خواهد داشت آنچنان که آیا فرعونیان در همه ی عالم فرو خواهند ریخت یا مسئله مسئله ای است فقط محلی است و بین حضرت موسی علیه السلام و فرعون مصر و لا غیر؟

    ایده های کانتی را که به مُثُلهای افلاطونی تشبیه شده بود و بلکه عدم تشبیه آنها و بلکه مسئله ی قیاسها شما را از یک سو به یاد فارکتالها و مجموعه های کانتوری نمی اندازند؟ و از طرفی هم شما فرمهای دیفرانسیل را مثلاً در هندسه ی دیفرانسیل دارید که بنده ی حقیر سریعاً رفتم این مقاله ی شیخ جباری را چک کنم نمی دانم چرا:

     

    https://arxiv.org/abs/1801.07752

     

    یعنی از لحاظ قیاسی هم که بخواهید حساب کنید مسئله این است که بهتر است این فرمها را نیز با مثلهای افلاطونی مقایسه نکنیم! البته بعداً در رابطه با کارهای اخیرتر شیخ جباری با از جمله کریشنان دیدم یک همکاری ای داریم در کاولی به اسم همکاری گاو مقدس مربوط به نابت هابل که خودتان می توانید بیشتر بدان بپردازید! خلاصه گاهی اوقات برای اینکه ما مثلاً حتی بخواهیم توجه کنیم که نفس و جهان و خدا کدام است و مثلاً از توحید هم دور و بر ما کسی بویی نبرده باشد، هر چند بخواهیم توحید را بدیگران یاد دهیم یحتمل گاهی حتی ملاحظه شود که با چوب و چماق دارند مبلغ توحید را می زنند؛ حتی یحتمل مبلغ توحید هم طرف نباشد و بلکه فقط مسلمان است. حالا شما بفرمایید که آیا مسئله ی ما در ترویج حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این است که به کتابهایی داریم خیلی می پردازیم که خوب ترجمه نشده اند یا فرضاً فهم و ادراک ما از آنها خیلی درست نیست همچون فلسفه ی قاره ای و هستی و زمان هایدگر یا اینکه اصلا این کتب است که خیلی دیگر از مد افتاده اند یا شاید این بنده ی حقیر است که زیادی دارم آخر شبی به خودم فشار می آورم که چیزی بگویم که خود را مثل دن کیشوت متوهم کرده ام. توجه بفرمایید که باز بنده ی حقیر دچار شباهت و تشبیه هایی شدم که مرا به سمت دن کیشوت بودن کشاند!

    مسئله اینجا این است که اتفاقاً یک وقتهایی هستند که مجنون سوار شده است بر شترش که تازه هم زاییده که برود سراغ لیلی. و در بین راه هم شترش که مدام برمی گردد برود سراغ بچه شترش و خود مجنون هم که خیلی شترش را دوستش دارد و او را برای همین شیر خدا نامیده، اتفاقاً هم مجنون آنقدر فکر خودش و لیلی و حال و حوالات خودشان است که یک مرتبه به خودش می آید و متوجه می شود که شترش باز گشته سر جای اولش! البته این هم بدان معنا نیست که همه ی عالم هم مجنون اند و بدنبال لیلی خود دوان دوان هستند که حالا بدو و کی ندو که به لیلی جان برسی! اتفاقاً بنده ی حقیر هم از روی تشابه که این روزها نسبت به بیداری خفاشها داریم سعی ام خیلی بر این بود که آخرهای شب خیلی ننویسم و شب زنده داری خیلی نکنم چرا که یحتمل کمی هم دچار سرما خوردگی یا چیزی شده ام یا شوم! ولی از آنجایی که می بینم برنامه های گفتگوی خبری کانال دو ساعت ده و سی نیز خیلی اوقات به درازا می کشد و خوب هم بحث می کنند، گاهی اوقات به خودم می گویم که چرا تو از اینها یاد نمی گیری؟ حالا یحتمل مثل دکتر حداد عادل خیلی حرفهایت را خوب نزنی؛ ولی بالاخره سعی ات را بکن!

    و لذا عرض بنده این است که این هم غلط است که از روی قیاس همه را متهم کنیم که همه و همه افتاده اند توی یک دیوانه خانه ی بزرگی که هیچی به هیچی؛ ولی قیاس دیگری هم هست که بالاخره آیا لیلی و مجنونی هم داریم که شیر خدایی را هم دارد که همان شترش هم هست هر چند هم که این لیلی و مجنون یحتمل آن لیلی و مجنون خودمان هم که همه می شناسیم نباشند. و یحتمل هم اینجا بعضی اشکال هم می کنند که این مجنون یحتمل هم ناصبی بوده است که شترش را شیرخدا نامیده است. بله یا خیر آنرا بنده ی حقیر نمی دانم، ولی باز هم اینجا مسئله قیاس است که یحتمل بتوان هم گفت که هر شیر خدایی و از جمله شتر این مجنون ما لزوماً آن شیر خدا نمی باشد که بعضی در ذهن دارند و همان هم حالا کدام است. یعنی لزوماً چون حضرت علی امیر المومنین علیه السلام را شیر خدا نامند، و آنگاه هر شیر خدایی نیز حضرت علی ابن ابیطالب نمی باشد آنچنان که لزوماً هر سیدی هم خیلی سید نباشد آنچنان که یحتمل بعضی کچلها را نیز زلفعلی نامند. این است که گاهی اوقات هم این مسائل قیاسی فلسفی خیلی می توانند آبرو بر شوند و از همه بیشتر هم اویی را که خیلی گرفتار نفسش هم شده است را چرا که اعداء عدوک التی نفسک بین جنبیک را درست نمی شناسد؛ و لذا گرفتاریهای زیادی را می توانند برای همه و همه ایجاد کنند. البته بنده ی حقیر می خواستم به مسائل مقالات شیخ جباری و اردمنگر و کاندو و بلکه ویلسون هم بیشتر بپردازیم که می ماند برای بعد. خدا آخر و عاقبت همه ی ما را بخیر کند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ وَکُفْرِهِم بِآیَاتِ اللَّـهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّـهُ عَلَیْهَا بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿١٥٥﴾ وَبِکُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَىٰ مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا ﴿١٥٦﴾ وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّـهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـٰکِن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا ﴿١٥٧

     

    (7) وکان مِن دعائِهِ علیه‌السلام اِذا عَرَضَتْ لَهُ مُهمّةٌ
    دعای او به هنگامی که برای وی مهمی دست میداد

    اَو نَزلَتْ بِهِ مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَالْکَرْبِ
    یا رنجی فرود می آمد به وقت اندوه


    یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُالْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدآئِدِ،
    اى کسى که گره هر سختى به دست تو گشوده شود، و اى که تندى شدائد به عنایتت مى‌شکند،

    وَ یا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ‌الْمَخْرَجُ اِلى‌ رَوْحِ الْفَرَجِ، ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ
    ای که راه بیرون شدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود, دشواریها به لطف تو

    الصِّعابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْاَسْبابُ، وَ جَرى‌ بِقُدْرَتِکَ
    آسان گردد، و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید، و قضا به قدرتت جریان

    الْقَضآءُ، وَ مَضَتْ عَلى‌ اِرادَتِکَ الْاَشْیآءُ، فَهِىَ بِمَشِیَّتِکَ
    گیرد، و همه چیز به اراده تو روان شود، تنها به خواست تو بی آنکه فرمان

    دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِاِرادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ،
    دهی همه چیز فرمان برد, و هر چیز محض اراده ات بی آنکه نهی کنی از کار بایستد,

    اَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمّاتِ، وَ اَنْتَ الْمَفْزَعُ فِى الْمُلِمّاتِ، لایَنْدَفِعُ
    در تمام دشواریها تو را می خوانند، و در بلیّات و گرفتاریها به تو پناه جویند، غیر از بلایی

    مِنْها اِلاّ ما دَفَعْتَ، وَ لایَنْکَشِفُ مِنْها اِلاّ ما کَشَفْتَ،
    که تو دفع کنی بلایی برطرف گردد, و گرهی نگشاید مگر تواش بگشایی,

     

    وَقَدْنَزَلَ بى یا رَبِّ ما قَدْتَکَاَّدَنى ثِقْلُهُ، وَاَلَمَّ بى ما قَدْبَهَظَنى
    الهی، بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته، و گرفتاریهایی بر من حمله ور شده که تحملش برای

    حَمْلُهُ، وَ بِقُدْرَتِکَ اَوْرَدْتَهُ عَلَىَّ، وَ بِسُلْطانِکَ وَجَّهْتَهُ اِلَىَّ،
    من دشوار است، و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کرده ای و به اقتدار خود متوجه من نموده ای،

    فَلامُصْدِرَ لِما اَوْرَدْتَ، وَ لاصارِفَ لِما وَجَّهْتَ، وَ لافاتِحَ لِما
    اله من، چیزی را که تو آورده ای کسی نبرد، و آن چه تو فرستاده ای دیگری باز نگرداند، و بسته تو را

    اَغْلَقْتَ، وَ لامُغْلِقَ لِما فَتَحْتَ، وَ لامُیَسِّرَ لِما عَسَّرْتَ،
    کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد, و آنچه را تو دشوار نموده ای کسی آسان نکند,

    وَ لا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ، فَصَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَافْتَحْ لى
    و آن را که تو ذلیل کرده ای یاوری نباشد، پس بر محمد و آلش درود فرست، و به رحمتت

    یا رَبِّ بابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَاکْسِرْ عَنّى سُلْطانَ الْهَمِّ
    الها - در آسایش را به رویم باز کن، و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من

    بِحَوْلِکَ، وَ اَنِلْنى حُسْنَ النَّظَرِ فیما شَکَوْتُ، وَ اَذِقْنى
    بشکن، و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن، و به درخواست من

    حَلاوَةَ الصُّنْعِ فیما سَاَلْتُ، وَ هَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً
    شیرینی اجابت بچشان، و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه

    هَنیئاً، وَاجْعَلْ لى مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً، وَ لاتَشْغَلْنى
    نصیبم فرما، و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن، و مرا به خاطر

     

    بِالْاِهْتِمامِ عَنْ تَعاهُدِ فُرُوضِکَ، وَاسْتِعْمالِ سُنَّتِکَ،
    چیرگى غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود بازمدار،

    فَقَدْ ضِقْتُ لِما نَزَلَ بى یا رَبِّ ذَرْعاً، وَامْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ما
    چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بی تاب و توان شده, و قلبم از تحمل آنچه در زندگیم

    حَدَثَ عَلَىَّ هَمّاً، وَ اَنْتَ الْقادِرُ عَلى‌ کَشْفِ ما مُنیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ
    رخ نموده لبریز از اندوه گشته، و تو به رفع گرفتاریهایم و دفع

    ما وَقَعْتُ فیهِ، فَافْعَل بى ذلِکَ وَ اِنْ لَمْ اَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ،
    آنچه در آن در افتاده ام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم

    یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظیمَِ.
    ای صاحب عرش عظیم.
     

     

    بنده ی حقیر داشتم دنبال محض اطلاع دکتر غلامعلی حداد عادل می گشتم که اینترنتی بخرم و فکر هم کردم که خریدم ولی باز هم نشد؛ و دوباره رفتم که ببینم می شود آنرا دانلود کرد، و متوجه شدم که بصورت شنیداری برای نابینایان ارائه می شود ولی باید رمز عبوری داشت تا بتوانید از فایل صوتی استفاده کنید. خلاصه هعمینطوری که داشتم می گشتم، رسیدم اشتباهی به برنامه ی رادیویی ایشان که در زیر آدرسش را داده ام و بشرطی که یادتان باشد که دو خط را طبق معمول به هم بچسبانید:

     

    http://radio.iranseda.ir/epgarchivePart/?

    VALID=TRUE&ch=16&e=90558496

     

    این برنامه ی رادیویی درس فلسفه نقد عقل محض امانوئل کانت که شنیدنش بسیار هم برای این حقیر نمی دانم چرا اینقدر شیرین بود غیر از آنجایی که می فرمایند که اگر کسی بخواهد چشم خودش را که با آن همه جا را می بیند را ببیند چه شود؟! خصوصاً آنجایی که باید چشمش را در بیاورد و بدان بنگرد!!! یعنی می دانید که مشکل چیست؟ مسئله این است که یحتمل اگر کسی در این ادوار جنونی قیاسی گیر کند، آنگاه براحتی ممکن است که خود را بیابد که دارد چشم آن دیگری را در می آورد چرا که مثلاً نمی خواهد چشم خودش را در بیاورد؛ و حال آنکه اگر از او بپرسید که چرا این کار را کردی؟ یحتمل پاسخ دهد که یادم هم رفت که لازم نبود چشم آن دیگری یا حتی خودم را در بیاورم ولی چون اینچنین شنیدم که این هم می شود؛ و لذا چنین کردم! آقایان خانمها لطفاً از این کارها نکنید چرا که مسئله این نیست که ما باید از نادر شاه این کارها را هم یاد بگیریم! و بنده نمی دانم که چرا این بحث قیاس ایشان برای این بنده بقول فرانسویها یک حالت deja vous ای را دارد.

    ولی چیزی که ایشان راجع به نفس می فرمایند و بعد اینکه ایده های کانتی جهان و نفس و خدا همچون مُثُلهای افلاطونی نیستند و بلکه ایده های مهمی اند که جدلهای قیاسی استعلایی را خاتمه و وقف می دهند اینکه مثلاً در مورد نفس قیاسهایی که در جدل استعلایی داریم ما را به این مغالطه می اندازد که نفس خود جوهری است آنطور که کانت مدعی می شود که این را او توانسته کشف کند که قبل از او به چه مغالطه ای افتاده اند و تا زمان او هیچ کس این را نفهمیده بوده هم. می فرمایند که مسئله اینجا مغالطه در حد وسط اشتراک لفظی است آنچنان که این منی که وقتی از نفس بحث می کنیم جوهرش همچون جوهر آن رنگ پرتقالی که از آن بحث می کنیم مثلاً نیست. و معلوم است که این یک بحث فلسفی است که دامنه دار است و به ملا صدرا و شرح منظومه هم می کشد که ما اینجا نمی خواهیم واردش شویم!

    اینجا البته یک دنیا حرف هست مخصوصاً آنطور که در رابطه با منطق ریاضی داریم و از طرفی هم منطق فلسفی را داریم. فلاسفه بیشتر به این امور می پردازند که مثلاً هر انسانی فانی است و سقراط هم یک انسان است و لذا سقراط هم فانی است. البته اینجا بحث از این هم نیست که چون هر ارگانیسمی هم فانی است و مثلاً این روغنی هم هست که به هر حال ریخته می شود و لذا چرا وقف مسجدش نکنیم؟ و لذا وارد این بحث هم نمی شویم که سقراط هم چرا شهید راه علم شد. ولی خوب باید قبول هم کرد که شهادت فی سبیل الله هم خود هنری را می طلبد.

    عرض بنده اینجا چیست؟ عرض بنده این است که فرض بفرمایید که ما در اقتصاد خورد خود می خواهیم به حرف خرد کمک کنیم چرا که دچار مشکلاتی شده اند و لذا بانکها مثلاً سعی می کنند بر حسب دستور بانک مرکزی به آنها تسهیلاتی را بدهند. عرض بنده اینجا این است که اگر اقتصاد کلان اتوماتیک می توانست اینجا به کمک اقتصاد خرد بیاید آنگاه مشکلات خود به خودی از اقتصاد خرد بر طرف می شد. و اما چطور؟ آیا اینجا بانک مرکزی نماینده ی اقتصاد کلان نیست؟ مسئله اینجا این است که آنجایی که مثلاً حضرت موسی  علیه السلام قرار است عصایش را به دریا بزند و دریا باز شود، اگر همه یاد می گرفتند که چطور می شود عصا را به دریا زد و دریا را باز کرد؛ آنگاه دیگر فرقی از این باب بین اقتصاد خرد و اقتصاد کلان نمی بود! ولی نکته اینجا هم هست که اگر حتی حضرت موسی علیه السلام هم عصای خود را به دریا بزند و دریا باز شود و آن حضرت و قومش عبور کرده و فرعون هم غرق شوند، همین واقعه چه تاثیری در دیگر نقاط جهان خواهد داشت آنچنان که آیا فرعونیان در همه ی عالم فرو خواهند ریخت یا مسئله مسئله ای است فقط محلی است و بین حضرت موسی علیه السلام و فرعون مصر و لا غیر؟

    ایده های کانتی را که به مُثُلهای افلاطونی تشبیه شده بود و بلکه عدم تشبیه آنها و بلکه مسئله ی قیاسها شما را از یک سو به یاد فارکتالها و مجموعه های کانتوری نمی اندازند؟ و از طرفی هم شما فرمهای دیفرانسیل را مثلاً در هندسه ی دیفرانسیل دارید که بنده ی حقیر سریعاً رفتم این مقاله ی شیخ جباری را چک کنم نمی دانم چرا:

     

    https://arxiv.org/abs/1801.07752

     

    یعنی از لحاظ قیاسی هم که بخواهید حساب کنید مسئله این است که بهتر است این فرمها را نیز با مثلهای افلاطونی مقایسه نکنیم! البته بعداً در رابطه با کارهای اخیرتر شیخ جباری با از جمله کریشنان دیدم یک همکاری ای داریم در کاولی به اسم همکاری گاو مقدس مربوط به نابت هابل که خودتان می توانید بیشتر بدان بپردازید! خلاصه گاهی اوقات برای اینکه ما مثلاً حتی بخواهیم توجه کنیم که نفس و جهان و خدا کدام است و مثلاً از توحید هم دور و بر ما کسی بویی نبرده باشد، هر چند بخواهیم توحید را بدیگران یاد دهیم یحتمل گاهی حتی ملاحظه شود که با چوب و چماق دارند مبلغ توحید را می زنند؛ حتی یحتمل مبلغ توحید هم طرف نباشد و بلکه فقط مسلمان است. حالا شما بفرمایید که آیا مسئله ی ما در ترویج حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این است که به کتابهایی داریم خیلی می پردازیم که خوب ترجمه نشده اند یا فرضاً فهم و ادراک ما از آنها خیلی درست نیست همچون فلسفه ی قاره ای و هستی و زمان هایدگر یا اینکه اصلا این کتب است که خیلی دیگر از مد افتاده اند یا شاید این بنده ی حقیر است که زیادی دارم آخر شبی به خودم فشار می آورم که چیزی بگویم که خود را مثل دن کیشوت متوهم کرده ام. توجه بفرمایید که باز بنده ی حقیر دچار شباهت و تشبیه هایی شدم که مرا به سمت دن کیشوت بودن کشاند!

    مسئله اینجا این است که اتفاقاً یک وقتهایی هستند که مجنون سوار شده است بر شترش که تازه هم زاییده که برود سراغ لیلی. و در بین راه هم شترش که مدام برمی گردد برود سراغ بچه شترش و خود مجنون هم که خیلی شترش را دوستش دارد و او را برای همین شیر خدا نامیده، اتفاقاً هم مجنون آنقدر فکر خودش و لیلی و حال و حوالات خودشان است که یک مرتبه به خودش می آید و متوجه می شود که شترش باز گشته سر جای اولش! البته این هم بدان معنا نیست که همه ی عالم هم مجنون اند و بدنبال لیلی خود دوان دوان هستند که حالا بدو و کی ندو که به لیلی جان برسی! اتفاقاً بنده ی حقیر هم از روی تشابه که این روزها نسبت به بیداری خفاشها داریم سعی ام خیلی بر این بود که آخرهای شب خیلی ننویسم و شب زنده داری خیلی نکنم چرا که یحتمل کمی هم دچار سرما خوردگی یا چیزی شده ام یا شوم! ولی از آنجایی که می بینم برنامه های گفتگوی خبری کانال دو ساعت ده و سی نیز خیلی اوقات به درازا می کشد و خوب هم بحث می کنند، گاهی اوقات به خودم می گویم که چرا تو از اینها یاد نمی گیری؟ حالا یحتمل مثل دکتر حداد عادل خیلی حرفهایت را خوب نزنی؛ ولی بالاخره سعی ات را بکن!

    و لذا عرض بنده این است که این هم غلط است که از روی قیاس همه را متهم کنیم که همه و همه افتاده اند توی یک دیوانه خانه ی بزرگی که هیچی به هیچی؛ ولی قیاس دیگری هم هست که بالاخره آیا لیلی و مجنونی هم داریم که شیر خدایی را هم دارد که همان شترش هم هست هر چند هم که این لیلی و مجنون یحتمل آن لیلی و مجنون خودمان هم که همه می شناسیم نباشند. و یحتمل هم اینجا بعضی اشکال هم می کنند که این مجنون یحتمل هم ناصبی بوده است که شترش را شیرخدا نامیده است. بله یا خیر آنرا بنده ی حقیر نمی دانم، ولی باز هم اینجا مسئله قیاس است که یحتمل بتوان هم گفت که هر شیر خدایی و از جمله شتر این مجنون ما لزوماً آن شیر خدا نمی باشد که بعضی در ذهن دارند و همان هم حالا کدام است. یعنی لزوماً چون حضرت علی امیر المومنین علیه السلام را شیر خدا نامند، و آنگاه هر شیر خدایی نیز حضرت علی ابن ابیطالب نمی باشد آنچنان که لزوماً هر سیدی هم خیلی سید نباشد آنچنان که یحتمل بعضی کچلها را نیز زلفعلی نامند. این است که گاهی اوقات هم این مسائل قیاسی فلسفی خیلی می توانند آبرو بر شوند و از همه بیشتر هم اویی را که خیلی گرفتار نفسش هم شده است را چرا که اعداء عدوک التی نفسک بین جنبیک را درست نمی شناسد؛ و لذا گرفتاریهای زیادی را می توانند برای همه و همه ایجاد کنند. البته بنده ی حقیر می خواستم به مسائل مقالات شیخ جباری و اردمنگر و کاندو و بلکه ویلسون هم بیشتر بپردازیم که می ماند برای بعد. خدا آخر و عاقبت همه ی ما را بخیر کند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ ﴿النمل: ٣٠﴾

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

     

    یک ایرادی را که منتقدین دین و مذهب دارند این است که مذهبیون چرا به افراط و تفریطهایی و از جمله مثل اشعریان یا معتزله می افتند؟! به هر حال اینکه از راه دین و صراط مستقیم خارج نشویم، ممکن است بسیاری راه های انحرافی وجود داشته باشند که سالک الی الله را به این طرف و آن طرف می کشانند. مثلاً ما هم محمد زکریای رازی را داریم که پزشکی است حاذق و در جواب من لا یحضره الطبیب او شیخ صدوق من لا یحضره الفقیه را دارند و از آن طرف هم مفسری را داریم مثل صاحب تفسیر کبیر مفاتیح الغیب فخرالدین رازی که خواجه نصیرالدین طوسی را می طلبد تا بتواند جواب رازی را بر شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا را بدهد.

    ولی اینجا به هر حال یک سوالات هست که آیا چه دین و چه علوم طبیعی تا چه حدودی می توانند جواب بدهند، خود از رموزی است که چندان بر همگان و حتی بر بهترین دانشمندان حوزه و دانشگاه در سطوح جهانی چقدر معلوم است؟ و الله اعلم! از این رموز این است که حالا فرض بفرمایید که ما مسئله ی دو جسم حرکت خورشید و زمین را حول یکدیگر داریم که حالا اینها هم حول یکدیگر می گردند و حالا چقدر هم اینها هر کدام جول خودشان در طول روز می گردند و امثالهم. به هر حال می دانیم مشاهده گری که به مشاهده ی این حرکات نشسته است، مشاهده می کند که در اثر حرکت موضعی و محلی زمین و خورشید حول یکدیگر، یکی این است که شب و روز ایجاد می شود. یعنی اینکه مشاهده گری که در جای خود ثابت است و مثلاً حول کره ی زمین همانطوری که خورشید در طول شبانه روز حول زمین بطور محلی می گردد؛ مشاهده گر ما نیز همینطوری با شعاعی که زمین و خورشید را به هم وصل می کند حول زمین نمی گردد. چرا؟ برای اینکه مشاهده گری که سر جایش ثابت است مشاهده می کند که روز و شبی است که واقع می شود؛ و بلکه مشاهده نمی کند که مدام شب و بلکه نیمه ی شب است یا مدام روز و بلکه ظهر است.

    خوب، اینجا این سوال واقع می شود که چه مشاهده گر بتواند طوری حول زمین بگردد که مثل خورشید مدام مشاهده کند که نیمه ی طهر است و چه این مشاهده گر ما ثابت باشد طوری که شب و روز را می تواند مشاهده کند؛ به هر حال، اینکه فرضاً خورشید همچون دهلیزی که مدام چطور خون را به بطن متناظرش می ریزد و همانطور هم خورشید مدام نور را دارد به زمین می تاباند؟ این منشاء و منبع نوری که از خورشید نتیجه می شود و نه همچون دیگر ستارگان از کجا است که می آید؟ این همه انرژی از کجا نتیجه می شود که همچون خورشیدی دارد مدام نور و گرما را می دهد ولی آیا این نور و گرما به او برگردانده هم می شود؟ و اگر برگردانده می شود، از کجا است که برگردانده می شود؟ البته اینجا یک مسئله ی دیگری است که بفرمایید که بالاخره خون هم به دهلیز در بدن است که برگردانده می شود همانطوری که دهلیز هم خون را به بطن می ریزد!

    همین مسئله را در مورد در دست داشتن قوای سه گانه در کشور در نظر آورید که امام خمینی مدام وصتیت می فرمایند  که مبادا این قوا را به دست همچون سرمایه داران و زمین خواران و صدر نشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنه گان را نمی توانند بفهمند و ... نسپارید؛ و بلکه از افراد لایق، متدین، متعهد، عاقل و سازگار با مردم برای اداره ی امور مثلاً انتخاب کنید. و اما اینجا مسئله ی خورشید نیست که اگر امور به دست صالحان سپرده شد، اینها مدام نورافشانی می کنند و دیگر فسادی برای هیچ کس ایجاد نخواهد شد و بلکه همیشه خورشید خورشید است و زمین هم زمین و لا غیر! یعنی چه؟ یعنی اینکه بالاخره وقتی فساد وارد شد و اختلاسات کلان و دزدیهای عجیب و غریب و اقتصاد معیوب دارد دمار از روزگار همه و همه در می آورد، آیا باز هم خورشید است که خورشید است و زمین هم زمین است؟

    آیا اگر حتی ما در عصری هستیم که توئیتری و امثالهم می توان حرف خود را زد، ما هنوز باید گیر کرده باشیم که بالاخره ورد پرس ما که می توان فرمولهای ریاضی را هم در آن نوشت چطور می شوند و در این حد گیر کرده باشیم که 1729 را چطور می توان به دو صورت مختلف به عنوان مجموع دو مکعبهایی از 12 و 1 از یک طرف و 10 و 9 از طرفی دیگر نوشت. ولی فرمولهای آنها را بطور مرموزی هنوز گیر کرده باشیم که آیا می شود نوشت یا نمی شود؟ یعنی بالاخره جادوگری هم که باشد آیا حدی دارد یا خیر؟! یا باید مدعی شد که امثال خوانندگان کنسرتهای هوی متال کار خود را بکنند و قاریهای قرآن مجید هم کار خود را بکنند و کسی هم به کار دیگری حق نداردکه کاری داشته باشد. بقول معروف بدور که واردی! نه خودب، بالاخره همینجوریها هم هست که لابد می خواهید پی ببریم که خورشید چطور خورشید شده است و زمین هم چطور است که زمین است و آنگاه در این میان میدانهایی را که در حوزه ی تیمارستانها هم واقع شده اند تا کجا است؟ و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته.

     

     

    إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ ﴿النمل: ٣٠﴾

     

    یک چیزی که بین حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی از یک طرف و ریاضی فیزیک موجود است که می تواند گمراه کننده باشد این است که چقدر از این همه سیستمها و ماشینهایی که داریم در این روابط می سازیم واقعاً هم لازم است. یعنی مثلاً شما فلسفه ی قاره ای را دارید که از جمله کتاب هستی و زمان مارتین هایدگر را در این مورد می فرمایند داریم. این کتاب اتفاقاً به فارسی هم ترجمه شده است و نسخه ای از آن را هم این حقیر دارم. و اما آنقدر یا ترجمه ی آن است یا اینکه اصلا کتاب کتابی است سخت برای فهم و درک که یک حوصله ای می خواهد خواندن آن حتی برای شروع کردنش. مثلاً لغاتی را شما می یابید در کتاب مثل هستنده که باید دقیق هم شوید که یعنی چه؟

    مسئله اینجا این است که آیا ما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی وقتی صحبت از بطنها و دهلیزها مثلاً می کنیم، آیا از قاره ها هم فراتر می توانیم برویم؟ البته یحتمل بعضی اشکال هم می کنند که اگر شما این مسئله را از راننده ی تاکسی شماره 1729 بپرسید که فرضاً هاردی این تاکسی را گرفته بوده برای اینکه رامانوجان را در بستر بیماری ملاقات کند، یحتمل راننده ی تاکسی هم ایراد کند که شما کجا از قاره ها بحث کرده اید آنجایی که از بطنها و دهلیزها دارید می فرمایید؟ وانگهی یحتمل راننده ی تاکسی باز هم بفرمایند که مسئله اینجا چیز دیگری است و بلکه قسمتی از آن این است که 1729 برابر است با 10 به توان 3 بعلاوه ی 9 بتوان 3 و همینطور برابر است با 12 به توان 2 بعلاوه ی 1. البته بنده ی حقیر خودم هم دوست می داشتم که چنین راننده ی تاکسی ای می بودم و قصدم اینجا جسارت به راننده های تاکسی هم نیست.

    ولی به هر حال اینجا مسئله ای که هست این است که این بطنها و دهلیزها تا کجا امتداد دارند و آیا آنجایی که ما می خواهیم زمین و آسمان را به هم متصل کنیم و همینطور هم صحبت از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم هست برای این کار، آیا رابطه ی بین زمین و آسمان هم دوباره رابطه ای است بطن و دهلیزی؟ و اگر چنین است، آیا باز هم این سوال را می توان مطرح کرد که ما چند تا هم بطن و چند تا هم دهلیز داریم در این میان اتصال بین زمین و آسمان و بلکه زمان و زمین و آسمان؟

    البته از آن طرف هم بعضی که یحتل نظریه هایی مثل تکامل داروینی را مطرح کنند اینجا اشکال کنند که خوب چرا شما زودی می روید سراغ امام زمان عجل الله فرجه الشریف و بلکه مورچه ها و حتی سوسکهای بالدار را نیز در نظر نمی گیرید که هم می توانند روی زمین لانه کنند و هم می توانند تا حدودی به پرواز هم دارآمده و به آسمان بروند؟ مگر اینها چه مشکلی دارند که شما اینها را کنار می گذارید و صاف می روید سراغ امام زمان عجل الله فرجه الشریف.

    اینجا عرض بنده ی حقیر این است که بواقع برای اینکه برسیم به اینکه توحید و عرفان و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی حرفش چیست آنجایی که می فرماید لا اله الا الله و ذکر تهلیلی را سالک الی الله می فرمایند و بعد آن دورهایی که در روزها و ماه ها و فصلها و سالها و قرنها و هزاره ها داریم و در نهایت آن تمهیدات قلبی که از ضربان قلب ما انسانها از قلب به عقل و از عقل به قلب جاری می شوند، هنوز بعد از اینکه اتصال زمین و آسمان چگونه است و چند بطن و چند دهلیز داریم در این میان یا حتی اینکه در کره ی سماوی چند کره ی تو در تو داریم و حرکات این کرات سماوی به چه صورتند و حتی وقتی این حرکات را به خورشید و ماه و سیارات منظومه ی شمسی محدود می کنیم مسائل چطور می شوند؟ و حتی اینکه خورشید چطور این همه نورانیت خود را در این سالیان سال و قرنها می تواند آنچنان حفظ کند که زمین را اینطور که هست تاثیر گذارد؟ و ما انسانها در این میان چه کاره ایم؟ و امام زمان عجل الله فرجه الشریف در این میان چه نقشی دارند؟

    این سوالها وقتی سختتر می شوند که متوجه این امر شویم که چطور کتاب و سنت را بشر هر از گاهی کلاً گویی یادش می رود و کنار می گذارد و بنظرش می رسد که آیا ما مثلاً یک سنت دیرینه ی شاهنشاهی یا فرعونی نداشته ایم  که حالا یادمان رفته است یا می خواهند از یادمان ببرند؟ یعنی اینجا گویی فراموش هم می شود که خاتم الانبیاء چرا خاتم الانبیاء است و لذا می افتد به همان دور باطل سنت جاهلیت شاهنشاهی و فرعونی و بت پرستی و زندیقی قبل از پیامبر اسلام  حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم. و حالا شما در این میان بیا و ثابت کن که ما حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ای هم داریم. و اتفاقاً حضرات مراجع تقلید مد ظلهم العالی و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی و بلکه حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف هم همه و همه برای همین کلمه ی لا اله الا الله و توحید است که تلاش و جهاد فی سبیل الله می فرمایند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    الم ﴿١﴾ ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾ 

     

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

     قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلّم: إنّی تارکٌ فیکُمُ الثَقلَینِ، کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی فإِنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدَا عَلَیّ الْحَوضَ

    الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ أللّهُمَّ صلّ ‌علی محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و جلالِک و خزائنِ أسرارِ کتابِکَ الذّی تجلّی فیه الأَحدیه بِجمیعِ أسمائکَ حَتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایعْلَمُهُ غَیرک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم أصلِ الشَجَره الخَبیثه.

     و بعد، اینجانب مناسب می‌دانم که شمه‌ای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی ومعنوی وعرفانی،  که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبه‌ای که عرفان آن برتمام دایره وجود، از ملک تا ملکوت اعلی و ازآنجا تا لاهوت و آنچه درفهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بربشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر» که از هرچیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است براین دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشاره‌ای گذرا و بسیار کوتاه ازآنچه براین دو ثقل گذشته است بنمایم.

     

    فرازی از: متن کامل وصیت‌نامه الهی سیاسی حضرت امام خمینی رحمه‌الله

    http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=9447

     

     

    این یک مسئله است که انسان بخواهد مسائل اقتصادی خرد و کلان را چطور بررسی کند بر حسب انگیزه های مختلفی که پژوهشگران و محققین می توانند داشته باشند و این هم مسئله ی دیگری است که ما وارد مسائل ریاضی فیزیکی شویم آنچنان که مدل استاندارد ذرات فیزیک با قدری ابرتقارن یا هندسه ی ناجابجایی نیز آیا چقدر مدلهای دیگری می توانند باشند برای بحث و بررسی مسائل ریاضی فیزیکی مثلاً وحدت نیروها در grand unification theory GUT. و اما یحتمل بعضی اینجا اشکال می کنند که اقتصاد خرد و کلان چه ربطی هم به همه ی این مسائل و نجوم و کیهانشناسی می تواند داشته باشد؟ اینجا باید این نکته را در ریاضی فیزیک یادآور شد که چطور در نسبیت خاص اینشتین ما می رسیم به اینکه انرژی و ماده در حقیقت یک چیز هستند و دو فرم مختلف هستند از یک چیزی که در معادله ی معروف E=mc^2 اینشتین نتیجه می شود؛ و بعد از نسبیت خاص هم وارد نسبیت عام می شویم. و ماورای اینها هم نظریه های کوانتومی مثل مکانیک کوانتومی و نظریه ی میدانهای کوانتومی و گرانش کوانتومی را داریم. نکته ی مهم اینجا همین است که در سطوح ریاضی فیزیکی و نه حکمت الهی نیز اینکه ما چقدر جرم و چقدر انرژی در عالم داریم و چقدر از اینها می توانند به هم تبدیل شوند را می توانیم بحث کنیم؛ و حتی اینکه ماده ی تاریک کدام است و چقدر از جرم را در کیهانشناسی حتی ما می توانیم بشناسیم؟ 

    اما نکته ی دیگر در حکمت الهی این است که ثقلین نامبرده شده در حدیث ثقلین از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم که امام خمینی می فرمایند یکی ثقل اکبر است و دیگری ثقل کبیر است، آیا اینها ثقلینی هم هستند که از لحاظ فیزیکی چقدر جرم هستند و جسمیت دارند؟ یعنی جرمیت و جسمیت کتاب الله و عترتی اهل بیتی آیا از نوع دیگری است غیر از جرمهای فیزیکی و مادی یا خیر؟ در همین خود وصیت نامه ی سیاسی عبادی امام خمینی قدس سره ما می بینیم که آن حضرت به همه ی امور سیاسی و دینی و جهانی و رهبری و امثالهم وارد می شوند و نصیحت می فرمایند. یک جایی حتی از انهایی انتقاد می فرمایند که نظم را در بی نظمی می بینند. البته اینکه ما نظمی در کل عالم داریم درست است و حتی اینکه نظمی هم داریم که اقتصاد کلان و خرد را به هم مربوط می کند همانطور که حتی نفس کشیدن افراد هم دارای نظمی است که از کجا شروع می شود و به کجا خاتمه می یابد نیز دست خدا است. و اما اینکه آیا تا چه حدودی یک قطعیت و یقینی هم هست در اینکه چقدر در گردش زمین و خورشید و ماه و ستارگان در طول سالیان و قرنها نیز خدا به انسانها اجازه می دهد که خود دخالت کنند نیز یک سوالی است که یحتمل بتوان گفت که برمی گردد به همین سوالات در حکمت الهی مربوط به حدیث ثقلین و کتاب الله و عترتی اهل بیتی و اینکه لم یفترقا حتی یردا علی الحوض. 

    یعنی در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی این سوال را باید مطرح کرد که بالاخره ما خلیفة الله روی زمین داریم و آن خلیفة الله نیز امام زمان عجل الله فرجه الشریف تشریف دارند. و اگر غیر از این باشد هم که به کمتر از توحید راضی شده ایم و بلکه به شرک و کفر و نفاق خواهیم افتاد هر چقدر هم بخواهیم در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی پیشرفت کنیم. خدا را شکر ما در جمهوری اسلامی ایران واقع شده ایم که می توان اینگونه مسائل را در امور حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مطرح کرده و بررسی نمود. البته بعضی هم اینجا اشکال خواهند کرد که مگر مثلاً مدل استاندارد ذرات فیزیک یا هندسه ی ناجابجایی را شما در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ابداع کردید که حالا اینقدر ادعایتان می شود؟

    حالا ما کاری نداریم، ولی همین مسئله را در نظر بگیرید که در جدول مدل استاندارد ذرات فیزیک جدا از اینکه می بینیم ذراتی مانند پروتون و نوترون از سه کوارک تشکیل شده اند، همینطور می بینیم که مثلاً ذره ی بالا شارژش 2/3 و ذره ی پایین جرمش منفی 1/3 است. و اما ما ذرات دیگری هم داریم که از نسلهای بعدی کوارکها هستند و جرمشان هم بیشتر است و ذرات دیگری را هم می توانند شکل دهند. و اینها عبارتند از شگفتی و زیبایی و سر و ته. و اما اینجا یحتمل بعضی اشکال کنند که در شکلگیری این ذرات ما چقدر از کدام کشورها را می توانیم برداریم و در کدام بطنها یا دهلیزها چای می گیرند و می توانند حرکت کنند بلکه آیا همه ی نسلها در این شکلگیریها دخیلند یا خیر؟ یعنی آیا بعضی از این ذرات در همه ی دهلیزها  بطنها شکل می گیرند یا در بعضی کشورها قابل حذفند در صورتی که در بعضی کشورهای دیگر قابل حذف نیستند؟ و .... یحتمل اینجا ما باید وارد مسائل ریسمانی و نظریه ی ام و اف و امثالهم هم شویم. البته اینجا باز این مسئله نیز مطرح می شود که اصولاً از لحاظات مکانیک آماری ما چند تا بطن و دهلیز هم می توانیم داشته باشیم همانطور که آیا ما نمی توانیم بیشتر از سه نسل را در آن واحد به حساب آوریم یا می شود؟ یعنی بعضی اینجا اشکال می کنند که اول باید بطنها و دهلیزهایی هم شکل گرفته باشند که ما بتوانیم از ذرات مربوط به آنها هم بحث کنیم یا خیر؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿١﴾ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿٢﴾ سوره مبارکه النجم

     

    یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّـهُ لَکَ ۖ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ ۚ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿١﴾ قَدْ فَرَضَ اللَّـهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ ۚ وَاللَّـهُ مَوْلَاکُمْ ۖ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿٢﴾  سوره مبارکه التحریم

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    در مقابله ی جنود عقل و جهل آنطور که جن و انس و شیاطین و همه و همه بین  این دو جنود واقع شده اند، یحتمل یک مرتبه یک مهمان ناخوانده ای هم از چین سر برسد و در این میان بالاخره با هم او در کافی شاپ و شما در خانه نشسته اید و پیامک می کنید که مثلاً shape optimization کدام است و cantor or fractal shape optimization کدام می شود و امثالهم؛ و بعد که تلفن می زنید ببینید کجا است می فرمایند که پشت در مانده اند. و دیگر از او خبری ندارید! اتفاقاً بنده خیلی هم اصرار داشتم برویم گوشه ی مسجدی بنشینیم و منبری هم یحتمل گوش کنیم و بلکه اقامه ی نماز هم کنیم؛ ولی خوب نشد. و حالا هم که می بینیم قرنطینه ها به چه صورت شده است کانه کل کشور رفته است توی قرنطینه. و نماز جمعه هم حتی تعطیل است.

    عرض بنده این است که وقتی جنگ و دعوایی هست بین جنود عقل و جهل و شما هم در این میان خواهی نخواهی درگیر هستید، نمی توانید بفرمایید که بنده ی حقیر بطور اختیاری خود را خانه نشین و بلکه قرنطینه می کنم که یک وقت خدای ناکرده بطور غیر اختیاری سر از بیمارستان روانی و بلکه تیمارستانها در نیاروم. باید هم هوشیار و بیدار بود و مواظبت کرد که تحریم اقتصادی کدام است و تحریم در سوره ی تحریم به چه معنا است و اصلا اقتصاد خرد و اقتصاد کلان با هم چه ارتباطاتی دارند آنجایی که ما تک تک افراد را داریم که انواع فعالیتهای اقتصادی را انجام می دهند و از آن طرف هم اقتصادهای کلان را داریم که در سطوح وسیعتر کشوری و جهانی اقتصاد جهانی را هدایت می کنند؟ یعنی فرض بفرمایید که شما در این میان اقتصاد یک کشوری را تحریم کنید و به عنوان یک رقمی که به آن کشور برای اقتصادش معین می کنید، در کل ارقام اقتصادی خرد و کلان اقتصاد آن کشور را حذف کنید! آن وقت چه می شود؟ خوب، بعضی می فرمایند که چیزی نمی شود و یحتمل اقتصادی خواهید داشت کانتوری و فراکتالی! همین؛ و السلام نامه تمام.

    بعضی دیگر می فرمایند که بچه جان بگیر بنشین! چطور می توانی اقتصاد کل یک کشوری را حذف کنی و تحریم نمایی؟ شعب ابی طالب است؟ یا می خواهی اصلا خود حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و ائمه ی اطهار و همه و همه را هم حذف کنی؟ و بلکه می خواهی همه و همه ی کشورها را الا کشور خودت را حذف کنی و مثلاً اگر ده تا کشور داریم از سیستم ده-دهی بپری به سیستم دو-دویی؟ و بگویی که اندازه اش باز هم صفر می شود هر چند که ما همه ی کشورهای دیگر را هم حذف کرده باشیم؟ و چرا؟ برای اینکه اول کار از سیستم دو-دوی دیجیتالی شروع کرده ایم و آخر کار هم وقتی همه ی کشورهای دیگر را حذف کنیم باز می رسیم به همان سیستم دو-دویی دیگر؛ و مسئله دیگر آن نگاشتهای کانتوری و مجموعه ی کانتوری و فراکتالی که اندازه اش صفر است و اینها دیگر نمی شود! 

    یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که صبر کنید، صبر کنید؛ اینجا مثل اینکه یک پارادوکسهایی در کار است که همه چیز را بجای اینکه به نفع مستضعفین تمام کند از آنجایی که داریم اقتصاد کلان و اقتصاد خرد و ریز را با هم اشتباهی تطبیق می دهیم، همه چیز هم دارد به نفع استکبار و استثمار جهانی خود به خودی تمام می شود و همه ی شیاطین هم دارند باری ما کف و سوت می زنند که بارک الله بارک الله عجب کار خوبی دارید می کنید! چه عرض کنم؛ مثل اینکه بنده ی حقیر هم پشت در مانده ام و حتی سحرها هم به زور از خواب بیدار می شوم و  گفتن اینکه باید هوشیار و بیدار بود یک چیز است و عملش چیز دیگری است.  ولی یقیناً هم دلم برای مرحوم میرسید حامد حسین کنتوری هندی و عبقات الانوار او و بلکه نفحات الازهار فی عبقات الانوار حضرت آیت الله میلانی دامت برکاته تنگ شده است. و الله اعلم!

    حدیث الثقلین

    ومن ألفاظه :

    « إنی أوشک أن أدعى فأجیب ، وإنّی تارک فیکم الثقلین : کتاب الله عزّ وجلّ وعترتی ، کتاب الله حبل ممدود من السماء الى الأرض ، وعترتی أهل بیتی. وإنّ اللطیف الخبیر أخبرنی أنهما لن یفترقا حتى یردا علیّ الحوض ، فانظرونی بما تخلفونی فیهما. »

    أخرجه احمد

     

    تفحات الازهار فی عبقات الانوار، سید علی میلانی، جلد 1، ص 183

    http://lib.eshia.ir/27895/1/183

     

    و منهم العلامة الشیخ سلیمان البلخی القندوزى فی «ینابیع المودة» (ص 36 ط اسلامبول) قال:

    و روى حدیث الثّقلین أمیر المؤمنین علیّ و الحسن بن علیّ علیهما السّلام و جابر بن عبد اللّه الأنصاری و ابن عباس و زید بن أرقم و أبو سعید الخدری و أبو ذرّ و زید بن ثابت و حذیفة بن الیمان و حذیفة بن أسید و جبیر بن مطعم و سلمان الفارسی رضی اللّه عنهم.

    و فی (ص 35) و عن أبی ذرّ رضی اللّه عنه قال: قال علیّ علیه السّلام لطلحة و عبد الرّحمن بن عوف و سعید بن أبی وقّاص: هل تعلمون أنّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم قال: إنّی تارک فیکم الثّقلین: کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی؛ و انّهما لن یفترقا حتّى یردا علیّ الحوض و إنّکم لن تضلّوا إن اتّبعتم و استمسکتم بهما؟ قالوا: نعم.

     

    احقاق الحق و ازهاق الباطل، قاضی نورالله تستری، جلد 9، ص 369

    http://lib.eshia.ir/10271/9/369

     

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿١﴾ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿٢﴾ سوره مبارکه النجم

     

    یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّـهُ لَکَ ۖ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ ۚ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿١﴾ قَدْ فَرَضَ اللَّـهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ ۚ وَاللَّـهُ مَوْلَاکُمْ ۖ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿٢﴾  سوره مبارکه التحریم

     

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

     

    در مقابله ی جنود عقل و جهل آنطور که جن و انس و شیاطین و همه و همه بین  این دو جنود واقع شده اند، یحتمل یک مرتبه یک مهمان ناخوانده ای هم از چین سر برسد و در این میان بالاخره با هم او در کافی شاپ و شما در خانه نشسته اید و پیامک می کنید که مثلاً shape optimization کدام است و cantor or fractal shape optimization کدام می شود و امثالهم؛ و بعد که تلفن می زنید ببینید کجا است می فرمایند که پشت در مانده اند. و دیگر از او خبری ندارید! اتفاقاً بنده خیلی هم اصرار داشتم برویم گوشه ی مسجدی بنشینیم و منبری هم یحتمل گوش کنیم و بلکه اقامه ی نماز هم کنیم؛ ولی خوب نشد. و حالا هم که می بینیم قرنطینه ها به چه صورت شده است کانه کل کشور رفته است توی قرنطینه. و نماز جمعه هم حتی تعطیل است.

    عرض بنده این است که وقتی جنگ و دعوایی هست بین جنود عقل و جهل و شما هم در این میان خواهی نخواهی درگیر هستید، نمی توانید بفرمایید که بنده ی حقیر بطور اختیاری خود را خانه نشین و بلکه قرنطینه می کنم که یک وقت خدای ناکرده بطور غیر اختیاری سر از بیمارستان روانی و بلکه تیمارستانها در نیاروم. باید هم هوشیار و بیدار بود و مواظبت کرد که تحریم اقتصادی کدام است و تحریم در سوره ی تحریم به چه معنا است و اصلا اقتصاد خرد و اقتصاد کلان با هم چه ارتباطاتی دارند آنجایی که ما تک تک افراد را داریم که انواع فعالیتهای اقتصادی را انجام می دهند و از آن طرف هم اقتصادهای کلان را داریم که در سطوح وسیعتر کشوری و جهانی اقتصاد جهانی را هدایت می کنند؟ یعنی فرض بفرمایید که شما در این میان اقتصاد یک کشوری را تحریم کنید و به عنوان یک رقمی که به آن کشور برای اقتصادش معین می کنید، در کل ارقام اقتصادی خرد و کلان اقتصاد آن کشور را حذف کنید! آن وقت چه می شود؟ خوب، بعضی می فرمایند که چیزی نمی شود و یحتمل اقتصادی خواهید داشت کانتوری و فراکتالی! همین؛ و السلام نامه تمام.

    بعضی دیگر می فرمایند که بچه جان بگیر بنشین! چطور می توانی اقتصاد کل یک کشوری را حذف کنی و تحریم نمایی؟ شعب ابی طالب است؟ یا می خواهی اصلا خود حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و ائمه ی اطهار و همه و همه را هم حذف کنی؟ و بلکه می خواهی همه و همه ی کشورها را الا کشور خودت را حذف کنی و مثلاً اگر ده تا کشور داریم از سیستم ده-دهی بپری به سیستم دو-دویی؟ و بگویی که اندازه اش باز هم صفر می شود هر چند که ما همه ی کشورهای دیگر را هم حذف کرده باشیم؟ و چرا؟ برای اینکه اول کار از سیستم دو-دوی دیجیتالی شروع کرده ایم و آخر کار هم وقتی همه ی کشورهای دیگر را حذف کنیم باز می رسیم به همان سیستم دو-دویی دیگر؛ و مسئله دیگر آن نگاشتهای کانتوری و مجموعه ی کانتوری و فراکتالی که اندازه اش صفر است و اینها دیگر نمی شود! 

    یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که صبر کنید، صبر کنید؛ اینجا مثل اینکه یک پارادوکسهایی در کار است که همه چیز را بجای اینکه به نفع مستضعفین تمام کند از آنجایی که داریم اقتصاد کلان و اقتصاد خود را با هم اشتباهی تطبیق می دهیم، همه چیز هم دارد به نفع استکبار و استثمار جهانی خود به خودی تمام می شود و همه ی شیاطین هم دارند باری ما کف و سوت می زنند که بارک الله بارک الله عجب کار خوبی دارید می کنید! چه عرض کنم؛ مثل اینکه بنده ی حقیر هم پشت در مانده ام و حتی سحرها هم به زور از خواب بیدار می شوم و  گفتن اینکه باید هوشیار و بیدار بود یک چیز است و عملش چیز دیگری است.  ولی یقیناً هم دلم برای مرحوم میرسید حامد حسین کنتوری هندی و عبقات الانوار او و بلکه نفحات الازهار فی عبقات الانوار حضرت آیت الله میلانی دامت برکاته تنگ شده است. و الله اعلم!

    حدیث الثقلین

    ومن ألفاظه :

    « إنی أوشک أن أدعى فأجیب ، وإنّی تارک فیکم الثقلین : کتاب الله عزّ وجلّ وعترتی ، کتاب الله حبل ممدود من السماء الى الأرض ، وعترتی أهل بیتی. وإنّ اللطیف الخبیر أخبرنی أنهما لن یفترقا حتى یردا علیّ الحوض ، فانظرونی بما تخلفونی فیهما. »

    أخرجه احمد

     

    تفحات الازهار فی عبقات الانوار، سید علی میلانی، جلد 1، ص 183

    http://lib.eshia.ir/27895/1/183

     

    و منهم العلامة الشیخ سلیمان البلخی القندوزى فی «ینابیع المودة» (ص 36 ط اسلامبول) قال:

    و روى حدیث الثّقلین أمیر المؤمنین علیّ و الحسن بن علیّ علیهما السّلام و جابر بن عبد اللّه الأنصاری و ابن عباس و زید بن أرقم و أبو سعید الخدری و أبو ذرّ و زید بن ثابت و حذیفة بن الیمان و حذیفة بن أسید و جبیر بن مطعم و سلمان الفارسی رضی اللّه عنهم.

    و فی (ص 35) و عن أبی ذرّ رضی اللّه عنه قال: قال علیّ علیه السّلام لطلحة و عبد الرّحمن بن عوف و سعید بن أبی وقّاص: هل تعلمون أنّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم قال: إنّی تارک فیکم الثّقلین: کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی؛ و انّهما لن یفترقا حتّى یردا علیّ الحوض و إنّکم لن تضلّوا إن اتّبعتم و استمسکتم بهما؟ قالوا: نعم.

     

    احقاق الحق و ازهاق الباطل، قاضی نورالله تستری، جلد 9، ص 369

    http://lib.eshia.ir/10271/9/369

     

    لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّـهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿٥٩

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

     قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلّم: إنّی تارکٌ فیکُمُ الثَقلَینِ، کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی فإِنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدَا عَلَیّ الْحَوضَ

    الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ أللّهُمَّ صلّ ‌علی محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و جلالِک و خزائنِ أسرارِ کتابِکَ الذّی تجلّی فیه الأَحدیه بِجمیعِ أسمائکَ حَتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایعْلَمُهُ غَیرک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم أصلِ الشَجَره الخَبیثه.

    و بعد، اینجانب مناسب می‌دانم که شمه‌ای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی ومعنوی وعرفانی،  که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبه‌ای که عرفان آن برتمام دایره وجود، از ملک تا ملکوت اعلی و ازآنجا تا لاهوت و آنچه درفهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بربشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر» که از هرچیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است براین دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشاره‌ای گذرا و بسیار کوتاه ازآنچه براین دو ثقل گذشته است بنمایم.

    شاید جمله لَنْ یفْتَرِقا حتّی یرِدا عَلَی الْحوَض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسول الله ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ هرچه بر یکی از این دو گذشته است بردیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است.

     و ذکر این نکته لازم است که حدیث «ثقلین» متواتر بین جمیع مسلمین است و [در] کتب اهل سنت از «صحاح ششگانه» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و‌آله وسلم ـ به طور متواتر نقل شده است. و این حدیث شریف حجت قاطع است برجمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگرعذری برای جاهلان بی‌خبر باشد برای علمای مذاهب نیست .

     

    فرازی از متن کامل وصیت‌نامه الهی سیاسی حضرت امام خمینی رحمه‌الله

    http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=9447

     

     

    یک نکته ای که در باب ثقلین داریم این است که اگر ما دو جرم داشته باشیم که مثلاً یکی ثقل اکبر است و دیگری ثقل کبیر است، آیا آنگاه ممکن است که این دو مرکز ثقل آنطور که در مورد مسائل انسانی گفته می شود به هم نان قرض بدهند و جای خود را بتوانند با هم تغییر دهند و آنجایی که یکی ثقل اکبر است و دیگری ثقل کبیر است جابجایی شود و آن یکی بشود ثقل کبیر و دیگری بشود ثقل اکبر؟ و لذا باید هم توجه داشت که ما غیر از این است که داریم در مورد کتاب الله و عترتی اهل بیتی از قول حضرت پیامبر اعظم است که بحث می کنیم تا اینکه این دو می رسند لب حوض؟

    البته بعضی یحتمل اینجا اشکال هم می کنند که آنطور که ما در مورد اجرام سماوی بحث می کنیم، این چطور است که مسئله را محدود کرده ایم به ثقلین؟ و ثقلینی هم هست که از دو جرم تشکیل شده است با دو مرکز ثقل؟ یعنی بقیه ی اجرام سماوی اینجا چه می شوند و آیا این تقریب ما درست از آب در می آید؟ یعنی اگر مثلاً ما داریم از زمین و خورشید به تنهایی بحث می کنیم، پس چرا آنگاه ماه را هم وارد محاسبات نمی کنیم؟ آیا جرم ماه به اندازه ی کافی بزرگ نیست که می توانیم آنرا حذفش کنیم؟ و چرا به همین ترتیب جرم چهارمی هم در کار نباشد؟ و .... کتاب الله و عترتی اهل بیتی!

    اینجا این سوال را آیا اجازه می هند حضرات اولی الامر به ما که جور دیگری مطرح کنیم و عرضه بداریم که اگر ما مساجدی داشته باشیم در عالم و آیا می توانیم این مساجد را به یک یا دو مسجد در عالم خلاصه کنیم و بس؟ یا اینکه حتی مسئله این است که مسجدی هم داریم که مسجد ضرار است هر چند که مسجد قبا را هم داریم و لذا مسجد ضرار را هم بایستی که سوزاند. وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ وَاللَّـهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ﴿التوبة: ١٠٧﴾. اینجا نکته این است که وقتی ما از مسجدی داریم بحث می کنیم، آیا این مسجد صرفاً مکانی است یا جرم و جسمی است که یحتمل روح هم می تواند داشته باشد؟ یعنی آیا انسان خودش هم می تواند به عنوان مسجدی مطرح گردد که حالا آیا مسجد ضرار است یا مسجد قبا است؟

    این مسئله، در ظاهر یحتمل آسان جلوه کند که مثلاً در سوال این حدود رعایت شود که باید جواب را با یک کلمه ختم کرد که یا آری یا خیر! و اما فرض هم بفرمایید که برای اینکه بیشتر واقع بینانه به مسئله بنگریم، این موارد را هم وارد کنیم که اتفاقاً ما نه تنها مراجع تقلید و ولی فقیه مد ظلهم العالی هم داریم و بلکه نمایندگان متعددی از حضرت ولی فقیه را هم داریم که مثلاً ائمه ی جماعات در مصلاها و مساجد مختلفی در سطوح کشور و بلکه ماورای آن هستند. و در عین حال ما  بدون شک مسجد الحرام و مسجد کوفه و دیگر مساجد را هم داریم که می توان حتی اگر مسافریم نیز نماز را در این مساجد تمام و نه شکسته خواند. خوب، اینها که همه خیلی خوب هستند و به فهم بیشتر ما نیز کمک می کنند.

    و اما حالا شما فرض بفرمایید که امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز میل دارند که بروند سفر حج و بلکه در مسجد الحرام نماز اقامه کنند و آیا موانعی هم در بین راه ایشان واقع است یا نیست که ایشان را از ورود به مسجد الحرام باز می دارد. آیا اینجا جایز است که اظهار بداریم که آیا مسجد الحرام است که مهمتر است یا امام زمان عجل الله فرجه الشریف که حالا امام زمان از دور به سمت قبله ی مسلمین اقامه ی نماز کنند یا از نزدیک چه فرقی دارد؟ یا صاحب الزمان! آیا هر جا امام زمان عجل الله فرجه الشریف باشد همانجا است که خود مسجد الحرام می شود؟ و بلکه حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف است که خود قبله ی عالم است؟ یا ما اینجا دو مرکز ثقل است که داریم که یکی حضرت صاحب الامر است و دیگری مسجد الحرام است. و حالا اینجا کدام ثقل اکبر است و کدام ثقل کبیر است و بلکه ثقلین هم اینجا همانطور که فرموده اند باز کتاب الله و عترتی است و ....

    و اینجا بنده ی حقیر اشاره ای هم کنم که گاهی تا یک اپیدمی جهانی رخ ندهد ما یحتمل متوجه نشویم که مثلاً چرا قرنطینه هم داریم؟ حالا یک وقت هست که دختر اینشتین را هم یک جورهایی در قرنطینه پیدایش کرده اند و آنگاه متوجه هم شده اند که اگر حتی به بیماران روانپریش هم انسولین بزنید تا جایی که قند خودنشان تا جایی تنزل کند که انقریب است که به کما بروند و بعد آب قند به آنها داده شود، همین می تواند آیا تا چه حدودی هم روانپریشی آنها را درمان کند. و اما یک وقت هم هست که اینشتن را برده اند در همین قرنطینه و خود اینشتن هم در مثلاً بیمارستان کنتراکستا کاونتی متوجه می شود که در آنطرف حیاط از پنجره ی بالایی اینشتن دستکش سفید هم دستش کرده است و حالا دارد دست تکان می دهد به خود اینشتن و کی دیگر دست نکان ندهد و تمام شود دست تکان دادنهایش؟ و الله اعلم! اینجا این سوال مطرح است که آیا این مکان بیمارستان است یا قرنطینه است یا بلکه تیمارستان است؟

    به عبارت دیگر، اگر فرضاً نماینده ی ولی فقیه هم امام جماعت تشریف داشتند و مسجد هم مسجد ضرار نبود و بلکه اتفاقاً آن حضرت جامعه شناس و استاد دانشگاه هم تشریف داشتند، حالا اگر مطرح شد که حالا با پا یا نیشگون یا ریش کشی یا لگد یا سیلی یا .... آیا کی آن نقطه ی بحرانی فرا می رسد که تشیخص داده شود که بابا یا خودت را قرنطینه کن یا این بابا را بهش یک چیزی بگو یا بالاخره یک کاری بکن! مسئله خودم و خودت است که تن به تن رفته ایم هر یک به مبارزه ی با نفس خویش و بلکه مسئله ی سنگ زدن به شیطان هم هست این میان یا اینکه تویی که توهم برت داشته است. یعنی یک وقت هست که می گویی مرگ. ولی یک وقت هست که می فرمایند که از روی زهد ما دست از این دنیا شستیم و رفت پی کارش؛ و السلام نامه تمام. بله، ولی بالاخره آیا ما دیوانگی هم داریم یا خیر که همین دیوانگی یک مرز و حدودی هم دارد که تشخیص داده می شود که تا اینجا است که مرز جهل و غفلت و دیوانگی است و از اینجا به بعد دیگر عقل است و نخبگی و نابغگی. یعنی این مثل آنفولانزا و کرونا نیست که اگر شما را انداختند بین دیوانگان شما هم دیوانه خواهید شد و واگیر دارد. و بلکه نماز جمعه هم تعطیل می شود. و اما این هم خود مسئله ای است که خود به خود نماز به دیوانگان واجب نیست!

    یعنی اینجا این مسئله هم مطرح است که این مسئله وجوب نمازهای یومیه از روی عادت نیست که همانطور که مثلاً پزشک به بیمار تجویز می کند که از حالا انسولین می زنی بعد از اینکه قند خونت را هم تست کردی یا از حالا به بعد نیز باید روزانه یک آسپیرین هم بخوری یا ...، همانطور هم از وقتی انسان تکلیف شد باید نمازش را هم اقامه کند. یعنی آیا این مسئله مهم نیست که آنقدر نماز گزار در رفتن به مسجد پافشاری کند که بالاخره همه و همه بریزند سرش و یک وعده ی مفصل کتکش بزنند حتی اگر با پنبه هم چیز دیگری را گیر نیاوردند سرش را ببرند؟ با داعش که طرف نیستیم؛ هستیم؟ کربلا و عاشورا که نیست که هی سنگ را برمی داری و می خواهی بکوبیش به سر و کله ی شیاطین؟ هست؟ حالا یک مقداری تحریم اقتصادی است و مردم هم در مضیقه اند و از لبنان و فلسطین و سوریه و عراق و افغانستان و بحرین و یمن و میانمار و یحتمل بعضی جاهای دیگر نیز کمی تا حدودی مشکلاتی داریم! نباید که زودی پا برهنه دوید وسط میدان کربلا در روز عاشورا!!! عرض بنده اینجا این است که قرنطینه کدام است و تیمارستان کدام است و بلکه حبس خانگی اختیاری هم کدام است؟ بنده ی حقیر یحتمل سعی کنم ببینم ناخالصیهای کاندو را بهتر متوجه می شوم و بلکه سعی کنم یک کمی بروم آلمان آنجا یحتمل بیشتر مفید واقع شوم آنطور که گذارهای 1-3 یا 3-5 یا ... را از لحاظ ریسمانی یحتمل بهتر متوجه شوم البته با رجوع به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؛ هر چند که بنده ی حقیر ترجیحم بر این هم هست که اردمنگر بیاید نزد مرکز جهانی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در تهران. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّـهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿٥٩

     

    بنده ی حقیر داشتم انواع دگمه هایی را که یحتمل ممکن است فشار داده بوده ام و لذا صفحه ی اینترفیس ویرایشی پاک شود را امتحان می کردم که ببینم کدام دگمه یحتمل بوده است که فشرده ام و چنین شده است؟! بنده که چیزی پیدا نکردم!!! گاهی اوقات سخت سرگرم نوشتن می شوید و همینطور دارید در افکار خود غرق می شوید که حالا بنویس و کی ننویس .... و اینکه یک مرتبه همه چیز پاک شود و حالا چرا و چرا نه آن بماند؛ خوب بقول امروزیها هنگ آپ می شوید.

    بنده فکر می کنم که گاهی انسان بی اختیار نمی تواند خودش را کنترل کند که بابا این حرفهایی که شما از فرت ناراحتی یحتمل ممکن است به زبان آورید را نباید در حالت نوشتاری نیز همانها را بگویید. و مثلاً بفرمایید حمار آنطور که در سوره ی جمعه نیز می فرماید که مثل الحمار یحتمل اسفارا! و چرا؟ برای اینکه شما در معرض همه و همه واقع شده اید و این معنای خوبی ندارد که زودی بفرمایید حمار چون مثلاً پاک شدن همه و همه چیز ناراحت و بلکه عصانیتان کرده است. موضوع فقط این نیست که یحتمل افراد محترم و بلکه معتبری نوشته ی شما را بخوانند؛ و بلکه مسئله ادب است و حتی یحتمل انسان در معرض امتحانات الهی است که واقع می شود و خود خبر ندارد. این نکته ی اول!

    نکته ی بعدی اینجا است که گاهی هم هست که شما استاد و شاگردی را می بینید که به تصویر کشیده شده اند که دارند با هم بحث می کنند و از آن طرف هم یحتمل بتوان گفت که خدمتکار استاد است که انبوهی از کتب را دارد برای آنها می آورد که بتوانند به بحث خود ادامه دهند. و اما یک وقت دیگر است که می بینید استادی هم نشسته است با استادی دیگر نزد او در حال گفتگو است و پشت سر آنها هم انبوهی از کتب است که در کتابخانه ی آن حضرت نیز نمایان است. و همه و همه هم از کتب است یحتمل دینی و مذهبی و فقهی و امثالهم؛ بدین معنا که این کتب و این اساتید منشاء و منبع درسشان لزوماً مثلاً ریاضی فیزیک نشان نمی دهد که هست. منبع درس یحتمل اقتصاد اسلامی هم لزوماً نباشد هر چند که همینها را هم بتوان از همین کتب و همین اساتید به بحث گذاشت.

    موضوع اینجا این است که بحث ما که مثلاً بیشتر در زمینه ی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است، ما را درگیر مسائلی از قبیل انواع مسائل ریاضی فیزیکی می کند. و اما این هم خود دیدگاه دیگری است که همین مسائل را می توان از دیدگاه دیگری نگریست و وارد شد و بررسی کرد اگر ما انواع دیدگاه ها را بتوانیم درست بشناسیم!

    مثلاً همانطور که گفتیم اسلام مرزهایی را نمی شناسد آنچنان که می فرماید اطلبوا العلم و لو فی الصین. یا علم را نزد مشرک و منافق نیز بیاموز. و اما مرزهایی هست که مثلاً بالاخره حدود و مرزهای اقتصاد اسلامی را از اقتصاد غیر اسلامی مشخص می کند و از جمله مثلاً در انواع مکاسب محرمه و احکام مربوط به آنها! اینجا مسئله این نیست که خوب حالا چون ما اقتصاد جهانی را داریم و از آن طرف هم اقتصاد اسلامی را داریم، و لذا ما یک جاهایی پشت مرزهای اقتصاد جهانی می مانیم و گیر می کنیم. و چرا؟ برای اینکه آن اقتصادی که خارج از اقتصاد اسلامی است طوری که جزو مکاسب محرمه به حساب آید نیز خود پشت مرزهای مکاسب حلال می ماند و اجازه ی عبور نخواهد داشت.

    این یعنی چه؟ یعنی اینکه مثلاً شما ویروس کرونا را نمی خواهید که وارد مرزهای شما شود آنچنان که اپیدمی شود و لذا مایلید که آنرا کنترل کنید. و اما اینکه نماز جمعه را هم تعطیل کنیم نیز آیا کار خوبی است؟ بعضی یحتمل ایراد کنند که این از روی تشخیص تو نیست؛ و بلکه متخصصین باید تصمیم بگیرند که آیا نماز جمعه و نمازهای جماعات را نیز تعطیل کنیم یا خیر! خوب، اگر این مسئله همان مسئله ی آنفلوانزا است یا شبیه آن است که حالا اپیدمی هم شده است و یحتمل کشنده هم باشد، پس ما باید برای آنفلوانزا هم حتی المقدور تدابیری مشابه کرونا را ملاحظه کنیم. غیر از این است؟ ولی چرا این کار را نمی کنیم؟ و خوب از اجتماعات اضافی هم می توان خودداری کرد حتی شده مدارس را هم به قیمت اینکه مردم بروند ویلاهای شمال خود نیز باز هم تعطیل کرد. اتفاقاً اگر قرار است که برای کرونا مدارس تعطیل شود و کسی هم ویلا در شمال دارد، این یحتمل عاقلانه هم نباشد که از او انتظار داشته باشیم که در خانه اش بنشیند و  غمبرک هم بگیرد که چرا این همه نگرانی برای کرونا هست یا اینکه نکند خود من هم کرونا بگیرم یا .... بقول ما ایرانیها دارندگی و برازندگی. و اما معنایش این هم نیست که اگر رفت شما دیگر کرونا آنجا خبری نیست.

    اتفاقاً نظر و تشخیص بنده ی حقیر این است که اگر انسان بطور معقول بتواند در چنین مواردی اجتماعات خود را حفظ کند آنچنان که مثلاً در مترو و اتوبوس و اماکن عمومی مردم بهتر یاد بگیرند که باید چطور رعایت حال دیگران را کنند؟ آنگاه یحتمل حتی بهتر هم یاد بگیرند که چطور خود را حفظ کنند و حتی سیستم ایمنی خود را بالاتر هم ببرند. کسی را زورش نمی کنند که حتماً به نماز جمعه بیا مخصوصاً اگر بفرمایند که حالا نیایید چرا که خطر ویروس کرونا را بالا می برد و یحتمل دیگران را هم مبتلا می کند. و از آن طرف این اگر ادامه پیدا کند معنایش این است که یحتمل می توانید مثلاً فاصله های خود را از یکدیگر در نماز بیشتر کنید و بلکه حتی یاد بگیریم که بصورت عادی حریم یکدیگر را هم بیشتر رعایت کنیم. مثلاً به طرف اگر گفت که حالا با پا، نفرمایید که اگر جرات داری بزن ببین چه می شود! و اگر زد هم نفرمایید که اگر مردی یکی دیگر هم بزن تا بهت بگویم! و از دوباره زد هم .... و دیدید مسئله تا ابد الدهر همین است، بابا یک کاری بکن. دارند با پنبه سرت را می برند نکند! تو هم تهدیدشان کند که می کشمتان مثلاً! دو تا هم بزن توی سرشان و .... حالا می خواهند داعشی باشند یا کافر باشند یا منافق باشند یا مشرک باشند یا حتی یحتمل هم یک چیزهای دیگری هستند که از عالم غیبی هنوز به ما ظاهر نشده اند. یک کاری بکن!

    اینجا یحتمل بعضی اشکال می کنند که بالاخره آیا شما هستید که دارید یک آشوبی را ایجاد می کنید یا اینکه واقعاً هم یک بحرانهایی هستند که یحتمل از آنفولانزا و انواع آنها آیا نه فقط احساسات انسانها درگیر می شوند که چقدر ماسکها بتواند کمک کند که حس بویایی مثلاً حفظ شود یا حس چشایی هم تلخ نگردد یا آنقدر مایعات مصرف شود که همان حس چشایی هم کم شده و بلکه از حد نرمال خود خارج شود و حس بینایی چه می شود؟ خوب، اینجا شما واقعاً هم یک مسائلی دارید که از نوع مسائل توپولوژیکی است و اینکه چقدر می توانید مسئله را برای خود حل کنید که زکام مثلاً نشوید یا زکام خود را درمان کنید یا .... بعضی یحتمل ایراد کنند که کدام زیارت عاشورا؟ مگر این چیزها به کرونا هم اثر دارد؟ مگر دعا هم اثر می کند؟ مگر اینها به امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم ربط دارند؟ لیلة الرغائب هم مگر کمک می کند؟ عرض بنده ی حقیر این است که این نوع استدلالها کجا است که حد یقب آن است؟ آسپیرین کمک می کند؟ اگر دکتر گفته است آسپیرینت را بخور، خوب بخور! و اگر گفته انسولینت را بزن، خوب بزن! قرص سرما خوردگی چطور؟ قرنطینه کردن چطور؟ بعضی یحتل باورشان نمی شود که وقتی یک اپیدمی ای جهانی شد و مثلاً همه کما بیش به اسهال یا استفراغ یا هر دو هم افتادند و آبریزش بینی و ....، ویروس کرونا یا آنفولانزا را چه کنیم؟ بالاخره مراقبتهایی احتیاج هست و برای این کار هم متخصصینی را داریم. و .... و اینجا به فرد فرد افراد است که باید پرداخت که از این ویروس مصون بمانند و حتی المقدر از آن پیشگیری کرد. حالا بعضی هم یحتمل نه بتوانند به خودشان کمک کنند و نه به دیگران بتوانند کمکی برسانند. چرا که مثلاً فقیر یا مستضعف هم هستند. خدا را که دارند. ولی توحید این نیست؛ یقیناً توحید را یافتن یک تقوایی را می طلبد ماورای اینها مخصوصاً آنجایی که می فرماید ایتام و مسکینها و ابن سبیل و مستضعفین و کوخ نشینها و کپر نشینها را دریابید.... لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿القصص: ٥﴾

     

    ف
    وصیت من به همة مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حکام و دست اندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ما و شماها لااقل در این صد سال اخیر، که بتدریج پای قدرتهای بزرگ جهانخوار به همة کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شده است مشاهده کردیم یا تاریخهای صحیح برای ما بازگو کردند که هیچ ‌یک از دوَل حاکم بر این کشورها در فکر آزادی و استقلال و رفاه ملتهای خود نبوده و نیستند؛  بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه کرده‌اند برای منافع شخصی یا گروهی نموده؛ یا برای رفاه قشر مرفه و بالانشین بوده و طبقات مظلوم کوخ و کپرنشین از همة مواهب زندگی حتی مثل آب و نان و قوت لایموت محروم بوده، و آن بدبختان را برای منافع قشر مرفه و عیاش به کار گرفته‌اند و یا آنکه دست نشاندگان قدرتهای بزرگ بوده‌اند که برای وابسته کردن کشورها و ملتها هر چه  توان داشته‌اند به کار گرفته و با حیله‌های مختلف کشورها را بازاری  برای شرق و غرب درست کرده و منافع آنان را تأمین نموده‌اند و ملتها را عقب مانده و مصرفی بار آوردند و اکنون نیز با این نقشه در حرکتند.

    و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عُمال سرسپردة آنان نترسید؛ و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می‌کنند از کشور خود برانید؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید؛ و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، همة مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همة مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است.

     

    http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=9447

     

     

    بنده ی حقیر داشتم از مکانیک سماوی و نقاط تعادل نسبی سه- یا چهار- جسم یا بیشتر در مکانیک نیوتنی و ربط آن به نقاط تعادل نسبی اقتصادی خرد و کلان به نفع مستضعفین آنطور که در مکانیک توپولوژیک سمیل بوسیله ی یافتن نقاط بحرانی بعضی توابع آمده است می گفتم و به فراکتالها و مجموعه های کانتوری و کانتورای ربطش می دادم که نمی دانم دستم به چه خورد و همه و همه چیز پاک شد و رفت که رفت.... گیر بد خری افتاده ایم مثل اینکه که البته مربوط به نفس اماره هم هست! بگذریم. و ربط قضایا به کیهانشناسی و نجوم و مدل استاندارد ذرات فیزیک با چقدری ابرتقارن و هندسه ناجابجایی و ریسمان و نظریه ی ام و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی چیست؟ 

    موضوع این است که این فراکتالها گاهی مثل ابرهایی که هر چقدر روی آنها زوم کنید که ریزتر آنها را ببینید یا هر چه در سطح کلانتر هم بدانها خیره شوید، یک خود-شباهتی دارند که قابل توجه هم هست. و حالا اینها چطور می شود که گاهی هم در مرزهایشان مثل مجموعه های فاتو و جولیا همچون مجموعه های کانتوری هم هستند. و باز حالا چطور می شود که از لحاظات اقتصادی نیز این ابرهای فراکتالی آنچنان شروع می کنند به باریدن که حالا بیا و ببین؟! اینها یک سوالاتی است که از لحاظات علمی نیز می توانند قابل بحث باشند که آیا این اقتصادهای خرد و کلان چطور می توانند بحرانها و آشوبهایی را ایجاد کنند و چطور یحتمل هم همچون مکانیک سماوی نیوتنی کلاسیک قطعیتی در آنها هست و همچون مکانیک کوانتومی نیز یحتمل از عدم قطعیتهایی برخوردار است و ....

    مثلاً اگر از سه یا چهار جسم، یک جسم را کنار بگذاریم و با دو یا سه جسم مسئله را تقریب بزنیم، از لحاظات توپولوژیک کلاسیک و بلکه گرانش کوانتومی و حتی ترابری و هندسی مسئله چطور می شود؟ آیا ما بینهایت نقاط تعادل داریم یا تعدادی محدودند اینها؟ البته این سوال هم یحتمل از و بالوادین احسانا و اینکه حتی حضرت رسول صل الله علیه و آله و حضرت امیرالمومنین علیه السلام از پدران و حضرت زهرا سلام الله علیها نیز مادر این امتند، اگر برگردیم به مسئله ی بطنها و شمارش آنها در خانواده ها، بعضی یحتمل اشکال کنند که شما نمی توانید از چهار بطن کمتر داشته باشید چرا که نمی توان والدین خود را به دلخواه از زندگی خود حذف کنید و سعی کنید که بطنهای باقیمانده نیز در تعادلی ابدی کار کنند.... عرض بنده ی حقیر این است که بعضی اشکال می کنند که اشکا اتفاقاً از والدینی است که به فساد کشیده شده اند و لذا فرزندان خود را نیز به فساد می کشانند. ولی مسئله را وقتی در مورد خلیفة اللهی می خواهیم بررسی کنیم است که گیر می کنیم که چطور می خواهیم خلیفت اللهی ائمه را به ارث ببریم که در آن احترام والدین و بلکه احترام یتیمان نیز حفظ شود و خدا و رسول و امام زمان را در روز قیامت دریابیم و البته سنگهای به انواع شیاطین هم یادتان نرود؟!!! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    لَا یُکَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿البقرة: ٢٨٦

     

    بسم الله الرحمن الرحیماَللَّهُمَّ عَظُمَ اَلْبَلاَءُ وَ بَرِحَ اَلْخَفَاءُ وَ اِنْکَشَفَ اَلْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ اَلْأَرْضُ بِمَا وَسِعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ اَلْمُعَوَّلُ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَلَّذِینَ أَمَرْتَنَا بِطَاعَتِهِمْ وَ عَجِّلِ اَللَّهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقَائِمِهِمْ وَ أَظْهِرْ إِعْزَازَهُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اُنْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَایَ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِحْفَظَانِی فَإِنَّکُمَا حَافِظَایَ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ یَا مَوْلاَیَ یَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ

     

    در مبحث «مدلول صیغه و ماده امر» و بحث از«تجرّی» نیز به نظریه برخی از جامعه‌ شناسان مبنی بر تقسیم «طلب» به «فرمایش» و «خواهش» و «پرسش» پرداختند که بسته به حقیقت درخواست «خواهان» و ویژگی وی از جهت «فرادستی» ، «برابری» یا «فرودستی» نسبت به طرف مقابل تفاوت می‌کند.

    ایشان همچنین معیار مجازات و عنوان سرکشی «عبد» و سرپیچی وی از دستور «مولا» را مبتنی بر تقسیم‌ بندی طبقاتی جوامع کهن بشری دانسته‌اند که در آن جوامع عناوینی مثل «مولا و عبد» و «فرادست و فرودست» و لایه‌هایی اجتماعی از این دست وجود داشته است؛ بنابر این، به نظر ایشان، دیدگاه یادشده را باید از اندیشه‌های بازمانده از فرهنگ‌هایی باستانی دانست که با زبان حقوقی مبتنی بر منافع همگانی بشر بیگانه است و با زبان طبقاتی سخن می‌گویند.

     

    از زندگینامه ی حضرت آیت الله العظمی حسینی سیستانی مد ظله العالی از سایت ایشان، در زیر مبحث: شیوه های بحث و تدریس

    https://www.sistani.org/persian/data/3/

     

     

    بعضی یحتمل اشکال می کنند که تو مگر سادیسمی و مازوخیسمی هستی که می خواهی اینقدر نفس خودت را بکُشی و بلکه پای دیگرانی که حتی در کیش تو نیستند را هم به میان می کشی که آیا خود مایلند که تو با آنها چنین کنی یا خیر؟! عرض شود که به عبارتی این تعبیر غلط است آنجایی که سالک الی الله می خواهد در جهاد فی سبیل الله و جهاد اکبر و بلکه جهاد با نفس، با نفس امازه ی خود که امر به سوء می کند وارد دعوا شود آنچنان که یحتمل جنگ و دعواها هم چقدر بالا بگیرد و هر چند که جنگ و دعوایی است در درون نفسانیت و روان و روح سالک الی الله. و لذا ما تنبیهات و تهذیبات بسیاری داریم که حتی آیا بتوانیم از نفسانیت خود بیرون بیاییم و پای دروس آیات عظام و بزرگان فلسفه و علم و ادب بنشینیم؛ و حالا اشارات و تنبیهات ابن سینا را هم کاری نداریم. و مثلاً همین گفته ای را که راجع به عبد و مولا است را توجه کنید که در مورد بحثهای حضرت آیت الله العظمی سیستانی می فرمایند. اینجا بحث خیلی زیاد است و آنقدر می توان بحث کرد که پایانی به واقع در آن نیست! مثلاً شما همین مسئله را توجه بفرمایید که ما در آیه ی مبارکه سوره بقره 286 خود خدا است که اینجا به انت مولانا خطاب می شوند. و اما در مورد مسائل اجتماعی حالا اینکه عبد و مولی چطور می شود که آیا داریم آیا نداریم خصوصاً در جوامع اسلامی؟ می فرمایند که آن نظام طبقاتی کهن دیگر منسوخ شده است. و این درست هم هست که از لحاظ اجتماعی و خصوصاً در اسلام ما اینچنین مسئله ای که مثلاً در نظامهای برده داری قدیمی داشته ایم دیگر نداریم. و اما این بسی هم جای بحث دارد که برده داریهای نوینی را داریم که در جوامع امروزی شکل می گیرند.

    خصوصاً این مسئله وقتی بیشتر مشهود می شود که نظامهای اجتماعی جهانی و حتی اسلامی از نظامهای توحیدی فاصله می گیرند. اینجا است که توحید درسهایی عظیم دارد برای بشریت که او را از چنگالهای مخوف و زشت بردگی و برده داری می رهاند. توحید حتی وقتی از مسائل ریاضی فیزیک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هم کنار گذاشته شود در دیدگاه های بشری و انسانی به علم پزشکی می توانند بسیار تاثیرگذار شوند آنچنان که مثلاً آیا چطور باید با امراضی مثل اعتیاد به مواد مخدر و الکلیسم مواجه شد؟ آیا می توان تفاوتی هم قائل شد آنجایی که بفرمایند ما نشاه ی الهی و نشاه ی طبیعی داریم بدین معنا که نشاه ی الهی جایز است ولی نشاه ی طبیعی جایز نیست و حالا هر چه این معنا می تواند باشد. البته اینجا باید هم توجه داشت که یک مسئله ی لیلی و مجنونی ای هست که هر چه به فرد معتاد حتی متخصصین و روحانیت و پزشکان عرضه بدارند که نکن! این یحتمل از یک مرحله ای به بعد دیگر حتی دست خودش نیست که این یعنی چه که نکن. و از آن طرف هم لیلی و مجنونی را آنجا داریم که هر چه به سالک الی الله همه ی عالم کفر و شرک و نفاق جمع شوند و بفرمایند که تو هم نکن و مثلاً حالا نمازت را هم دیرتر بخوان یا به جماعت نخوان یا حتی این کار گناه یا زشت را انجام بده، او هم نمی تواند انجام دهد و یحتمل بفرماید که مگر می شود حالا دیگر جهاد فی سبیل الله را هم کنار گذاشت؟ این دیگر چه لیلی و مجنونی ای است؟ و الله اعلم!

    مثلاً آیا می شود باز هم کسی کربلا و عاشورا و امام حسین علیه السلام را هم تنها بگذارد؟ شما توجه بفرمایید که آیه ی مبارکه راجع به قساوت قلب چه می فرماید بعد از اینکه آن قاتل را هم خدا معین کرد که کیست؟ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ وَمَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿البقرة: ٧٤﴾

    این یک مسئله است که کسی را به قتل برسانند و مسئله ای دیگر است که با بولدزور فرضاً کاترپیلار هم کسی بیاید مقتول را جنازه اش را مصادره کنند و بلکه به جنازه ی او توهینها هم کنند و .... یعنی چه؟ و جنگ و دعواها بین فلسطینیان و اشغالگران از این میان هم برخیزد! بنده ی حقیر مانده ام که چطور می شود که همین کاترپیلارها به زبان نمی آیند و اعتراض نمی کنند که whoooooo arrrrrrre yooooou مثل آلیس در سرزمین عجایب؟ یعنی چه لامذهبی هستی تو بالاخره؟

    این یک چیز است که ما بیاییم عرضه بداریم که حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی بسی لایحه های مختلفی هم دارد که از ریاضی فیزیک برای همه و همه شروع می شود و به حکمت متعالیه و حکمت الهی و اصول فقه و فقه نیز می تواند ختم شود. و اما اینکه در همان حیوان ناطقی که در کفر و شرک و نفاق خود مانده است و در عین حال چقدر هم خود در لجنزاری که دارد غوطه می خورد مدعی الوهیت هم آیا هست یا نیست و حتی مدعی خلیفة اللهی هم شده است و در عین حال آیا می تواند هم اسلام را نفی کند؟ مثل این می ماند که شما شروع کنید مریضی را با دارو درمان کردن و بعد یادتان برود که بابا این مریض خوب خوب شده است و حالا دیگر چرا داری او را به این داروها معتادش می کنید؟ عدم دارا بودن توحید بوصف نمی آید آنچنان که در آیه ی مبارکه سوره النساء نیز می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّـهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿النساء: ٥٩﴾

    اینجا است که بعضی باز اشکال می کنند که آقایان خانمها تا دیدید که دعوا است ندوید تن خود را چرب کنید و بروید وسط میدان که ما هم آمدیم که مثلاً به شیاطین سنگ بزنیم یا همچون حضرت ابراهیم سر فرزندش را برید ما هم الگو بگیریم یا به کربلا و یاری امام حسین برویم یا .... و مثلاً بفرمایند که آمریکا؟ با آمریکای ابرقدرت که نمی شود درافتاد و از منطقه هم بیرونش کرد و .... و بعضی هم اشکال می کنند که توحید اینها نیست! اتفاقاً وقتی توحید را کنار گذاشتیم و به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز هر چقدر بپردازیم است که همان آمریکا هم خیلی خشنود خواهد شد چرا که خدا و رسول و امام خود را دیگر نخواهیم توانست که دریابیم و دیگر هم نخواهیم توانست اظهار بداریم که ای مسیحی و ای یهودی و ای آمریکا و ای اروپا و ای استرالیا و ای بنی آدم مسلمان شو! چرا مسلمان نمی شوی؟ به نفع تو است که مسلمان شوی و اسلام بیاوری! برای فلسفه و علم و بلکه ریاضی فیزیکت هم خیلی بهتر می شود. مسئله این است که آیا از ازل تا ابد هم مسئله عدمی ازلی همین است یا خیر که هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیء مذکورا! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ۱. یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَـٰنِ عَصِیًّا ﴿مریم: ٤٤﴾

    ۲. أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿یس: ٦٠﴾

    ۳. وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿ص: ٤١﴾

     

     

    بنده فکر کنم که یحتمل آموزنده تر باشد (البته یحتمل نه برای همه) که زندگی آزی آزبورن را که هم به انگلیسی و هم به فارسی اش موجود است را کسی بررسی کند و خودش برای خودش قضاوت کند که مشکلات و انحرافات وقتی روی هم تلانبار شوند به کجاها می توانند ختم شوند وقتی اخلاق و فرهنگ رو به زوال برود و در ضمن آیا ما در جوامع غربی و شرقی و بلکه جامعه ی خودمان چقدر از علم و چقدر هم از مذهب و دین را داریم که تبدیل به یک چیز غیر قابل توصیف مرموزی (occult) شود که دیگر نه علم است و نه دینی که هیچ سنگی هم در عین حال به این پدیده های شیطانی پرانده نشود و بلکه جایگاه خودشان را هم در جوامع خواسته و ناخواسته پیدا کنند و آن جوانی که گرفتار اینها شده است قبل از اینکه متوجه شود داستان چیست مبتلا هم شود! بنده همه ی ویکیپدیای انگلیسی را هم نخوانده ام، ولی باز بنظرم می رسد که ویکیپدیای فارسی از آن مقدار کمی که از او می فرماید بلکه دارد شدیداً هم او را تطهیر می کند. به عنوان مثال به قسمت بحث برانگیز (controversey) ویکیپدیای انگلیسی مراجع کنید که چه قتلها و خودکشیها و چه کارهای عجیبی را این شخص باعث شده است دیگران مدعی شده اند که از شنیدن موسیقی او مرتکب شوند. مثلاً می گوید که کله ی کبوتری و حتی خفاشی را چطور گاز زده است.

     

    https://en.wikipedia.org/wiki/Ozzy_Osbourne

     

    https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B2%DB%8C_%D8%A2%

    D8%B2%D8%A8%D9%88%D8%B1%D9%86

     

    حالا بعضی یحتمل هم به غلط بفرمایند که هیچ جهاد اکبری را ما لازم نداریم که نفس خود را به محاکمه برده و بلکه اعدامش کرده و حتی نفس شیطانی خود را له و لورده کرده و در نطفه بکشیمش قبل از اینکه در این دنیای پست و دون بسی هم خود و هم بسیاری دیگران را با الگوهای غلط گرفتار کنیم! یک فرقی هست بین خودکشی و کشتن نفس خود و بلکه شهادت در راه خدا در مقابل شیاطینی که لایق سنگ پراندن بدانها هم هستند آنجایی که اسلام را دربست هم نفی می کنند. علم و دین را آنگاه می خواهیم به چه کسانی هم ارائه کنیم آنجایی که حتی نفس سرکش خود به بیراهه و انحرافات کشیده شده است؟! راه نجات کدام است؟ یا صاحب الزمان یا حجة ابن الحسن العسگری ادرکنی! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا ﴿الانسان: ١﴾ 

     

    ( بیان )

    تذکر السورة خلق الإنسان بعد ما لم یکن شیئا مذکورا ثم هدایته السبیل إما شاکرا وإما کفورا وأن الله اعتد للکافرین أنواع العذاب وللأبرار ألوان النعم ـ وقد فصل القول فی وصف نعیمهم فی ثمان عشرة آیة وهو الدلیل على أنه المقصود بالبیان ـ.

    ثم تذکر مخاطبا للنبی صلى‌الله‌علیه‌وآله أن القرآن تنزیل منه تعالى علیه وتذکرة فلیصبر لحکم ربه ولا یتبع الناس فی أهوائهم ولیذکر اسم ربه بکرة وعشیا ولیسجد له من اللیل ولیسبحه لیلا طویلا.

    والسورة مدنیة بتمامها أو صدرها ـ وهی اثنتان وعشرون آیة من أولها ـ مدنی ، وذیلها ـ وهی تسع آیات من آخرها ـ مکی وقد أطبقت روایات أهل البیت علیه‌السلام على کونها مدنیة ، واستفاضت بذلک روایات أهل السنة.

    وقیل بکونها مکیة بتمامها ، وسیوافیک تفصیل القول فی ذلک فی البحث الروائی التالی إن شاء الله تعالى.

    قوله تعالى. « هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً » الاستفهام للتقریر فیفید ثبوت معنى الجملة وتحققه أی قد أتى على الإنسان « إلخ » ولعل هذا مراد من قال من قدماء المفسرین : إن « هَلْ » فی الآیة بمعنى قد ، لا على أن ذلک أحد معانی « هل » کما ذکره بعضهم.

    والمراد بالإنسان الجنس. وأما قول بعضهم : إن المراد به آدم علیه‌السلام فلا یلائمه قوله فی الآیة التالیة : « إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ ».

    والحین قطعة من الزمان محدودة قصیرة کانت أو طویلة ، والدهر الزمان الممتد من دون تحدید ببدایة أو نهایة.

    وقوله : « شَیْئاً مَذْکُوراً » أی شیئا یذکر باسمه فی المذکورات أی کان یذکر مثلا الأرض والسماء والبر والبحر وغیر ذلک ولا یذکر الإنسان لأنه لم یوجد بعد حتى وجد

    فقیل : الإنسان فکونه مذکورا کنایة عن کونه موجودا بالفعل فالنفی فی قوله : « لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً » متوجه إلى کونه شیئا مذکورا لا إلى أصل کونه شیئا فقد کان شیئا ولم یکن شیئا مذکورا ویؤیده قوله : « إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ » إلخ فقد کان موجودا بمادته ولم یتکون بعد إنسانا بالفعل والآیة وما یتلوها من الآیات واقعة فی سیاق الاحتجاج یبین بها أن الإنسان حادث یحتاج فی وجوده إلى صانع یصنعه وخالق یخلقه ، وقد خلقه ربه وجهزه التدبیر الربوبی بأدوات الشعور من السمع والبصر یهتدی بها إلى السبیل الحق الذی من الواجب أن یسلکه مدى حیاته فإن کفر فمصیره إلى عذاب ألیم وإن شکر فإلى نعیم مقیم.

    والمعنى هل أتى ـ قد أتى ـ على الإنسان قطعة محدودة من هذا الزمان الممتد ـ غیر المحدود والحال أنه لم یکن موجودا بالفعل مذکورا فی عداد المذکورات.

     

    المیزان فی تفسیر القرآن، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 20، صص 120-121

    http://lib.eshia.ir/12016/20/120

     

       بیان آیات
    اشاره به مضامین سوره مبارکه دهر
    این سوره در آغاز، خلقت انسان را بعد از آنکه نامى از او در میان نبود خاطرنشان مى سازد، و سپس مى فرماید که خداى تعالى او را به راهى که تنها راه اوست هدایت کرد، حال یا این انسان شکر هدایتش را مى گزارد، و یا کفران مى کند. آنگاه مى فرماید براى کافران انواعى از عذاب و براى ابرار الوانى از نعمت آماده کرده ، و اوصاف آن نعمت ها را در طى هجده آیه شرح مى دهد، و همین دلیل است بر اینکه مقصود اصلى هم بیان همین جهت بوده .
    و پس از بیان اوصاف آن نعمت ، روى سخن را به رسول گرامى خود نموده مى فرماید: قرآن نازل شده از ناحیه اوست ، و مایه تذکر بشر است ، پس باید که در برابر حکم پروردگار خود صابر باشد، و هوا و هوس هاى کفار را پیروى نکند، و باید که پروردگار خود را صبح و شام به یاد بیاورد و براى او شبها به سجده بیفتد، و شبى طولانى تسبیح گوید. و این سوره به شهادت سیاقى که دارد یا همه اش و یا حداقل اوائل آن که دوازده آیه است ، در مدینه و نه آیه ذیلش در مکه نازل شده است . روایات ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) همه متفقند بر اینکه این سوره در مدینه نازل شده ، روایات اهل سنت هم در این باره بسیار زیاد است .
    با این حال بعضى گفته اند: این سوره تمامیش در مکه نازل شده ، و به زودى بحث مفصل در این باره در بحث روایتى آینده ان شاء اللّه خواهد آمد.
     

    هَلْ أَتى عَلى الانسنِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شیْئاً مَّذْکُوراً

    استفهام در این آیه براى تثبیت مطلب است ، و در نتیجه معنا را به طور سربسته اثبات مى کند، و معناى آن این است که به طور مسلم روزگارى بوده که نام و نشانى از انسان نبوده ، و چه بسا مقصود آن مفسرى هم که گفته کلمه ((هل )) در این آیه به معناى کلمه ((قد)) است همین باشد، نه اینکه خواسته باشد بگوید: یکى از معانى کلمه ((هل )) ((بتحقیق )) است ، که بعضى خیال کرده اند.
    و مراد از ((انسان )) در این آیه جنس بشر است ، و اما اینکه بعضى گفته اند: مراد از آن آدم ابو البشر است ، با آیه بعدى سازگار نیست ، چون آدم ابو البشر از نطفه خلق نشده ، و آیه بعدى در باره همین انسان مى فرماید ((انا خلقنا الانسان من نطفه )).
    و کلمه ((حین )) به معناى یک قطعه محدود از زمان است ، حال چه کوتاه باشد و چه طولانى ، و کلمه دهر به معناى زمانى ممتد و طولانى و بدون حد است ، یعنى زمانى که نه اولش مشخص است ، و نه آخرش .
    مراد از اینکه انسان شى ء مذکورى نبوده ، و احتجاجى که این بیان متضمّن است
    و منظور از جمله ((شیئا مذکورا)) این است که انسان چیزى نبود که با ذکر نامش جزو مذکورات باشد مثلا چیزى در مقابل زمین یا آسمان و خشکى و ترى و غیره بوده باشد، و بدین جهت نامى از او در میان نبود. هنوز خلق نشده بود تا موجود بشود و مثل سایر موجودات نامش برده شود، و گفته شود: آسمان ، زمین ، انسان ، درخت و غیره ، پس مذکور بودن انسان کنایه است از موجود بودن بالفعل او، و نفى آن یعنى نفى مذکور بودنش تنها به مذکور بودنش خورده ، نه به اصل شى ء بودن انسان ، نمى خواهد بفرماید انسان شى ء نبود، چون مى دانیم ، شى ء بوده ، ولى شیئى که مذکور شود نبوده ، شاهدش این است که مى فرماید: ((انا خلقنا الانسان من نطفه ...)) براى اینکه مى فهماند که ماده انسان موجود بوده ، و لیکن هنوز بالفعل به صورت انسان در نیامده بود. و زمینه آیه شریفه و آیات بعدش زمینه احتجاج است مى خواهد بفهماند انسان موجودى است حادث ، که در پدید آمدنش نیازمند به صانعى است تا او را بسازد و خالقى که او را خلق کند، و همینطور هم بوده است ، پروردگارش او را آفریده و به تدبیر ربوبیش به ادوات شعور یعنى سمع و بصر مجهزش کرده ، تا با آن ادوات شعور به راه حق هدایت شود، راهى که در طول حیاتش واجب است طى کند، حال اگر کفران کند به سوى عذابى الیم مى رود، و اگر شکر کند به سوى نعیمى مقیم سیر مى کند.
    و معناى آیه این است که : ((هل اتى - قد اتى )): به تحقیق آمد بر آدمى قطعه اى محدود از زمانى ممتد و غیر محدود در حالى که انسان بالفعل در شمار مذکورات نبود.

     

    ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، جلد 20، صص 192-194

    http://lib.eshia.ir/50081/20/193

     

    ترجمه ی حدیث بالا که در این پست از بحار الانوار علامه محمد باقر مجلسی، جلد 97، ص 440-441 و مزار الکبیر، الشیخ مشهدی، صص 136-139   آمده است:

     

    بشار مکارى گفت:در کوفه خدمت حضرت صادق رسیدم.خدمت آن جناب ظرفى از خرماى طبرزد بود که میل مینمود فرمود.بشار بیا جلو بخور.عرضکردم گوارا باد فدایت شوم چیزى در بین راه دیدم که سخت ناراحتم دلم را بدرد آورده و تأثیر زیادى در من کرده.فرمود ترا بحقى که بر گردنت دارم جلو بیا بخور. پیش رفته شروع بخوردن نمودم. فرمود:چه دیده بودى‌؟گفتم:در بین راه پاسبانى را دیدم که بر سر پیره زنى میزد و او را بطرف زندان مى‌برد او با صداى بلند میگفت:پناه بخدا و پیامبر میبرم بفریادم برسید هیچ کس بداد او نرسید.فرمود:براى چه او را چنین میزدند؟گفتم: از مردم شنیدم که آن زن بزمین خورده در این موقع گفته بود خدا لعنت کند ظالمین ترا اى فاطمه زهرا این آزار و شکنجه براى همان حرف بوده:امام دست از خوردن کشید شروع کرد زار زار بگریستن بطورى که دستمال و محاسن و سینه‌اش از اشگ تر شد فرمود:بشار حرکت کن برویم بمسجد سهله دعا کنیم و از خداوند عزیز خلاصى آن زن را بخواهیم،امام یکى از شیعیان را فرستاد بدار الاماره فرمود:از همان جا تکان نمیخورى تا فرستادۀ ما بیاید اگر پیش- آمدى براى آن زن کرد مى‌آئى و ما را پیدا میکنى.رفتیم بمسجد سهله هر کدام دو رکعت نماز خواندیم آنگاه امام صادق دست بآسمان بلند نموده این دعا را خواند «انت اللّٰه تا آخر دعا»بعد از دعا بسجده رفت که من جز صداى نفس آقا چیزى نمى‌شنیدم سر بلند نموده فرمود:حرکت کن که زن را آزاد کردند. از مسجد خارج شدیم در بین راه آن مردى که فرستاده بود بدار الاماره رسید امام علیه السّلام پرسید چه خبر شد؟گفت:آزادش کردند فرمود:چطور شد که آزادش کردند؟گفت:من نفهمیدم ولى درب دار الاماره ایستاده بودم یک نفر دربان آمد و او را خواست گفت:چه گفته بودى‌؟جوابداد:من بزمین خوردم گفتم:خدا لعنت کند ظالمین ترا یا فاطمه مرا چنین آزردند،دویست درهم باو داد گفت‌؟این پول را بگیر و امیر را حلال کن ولى آن پیره زن نگرفت وقتى دید از گرفتن پول امتناع دارد بامیر خبر داد بعد بیرون آمده گفت:برو بمنزلت.پیره زن بمنزلش رفت. امام علیه السّلام فرمود:از گرفتن دویست درهم خود دارى کرد؟گفت آرى با اینکه بخدا بآن پول احتیاج داشت.امام از جیب خود هفت دینار بیرون آورده فرمود:این پول را ببر منزلش و سلام مرا باو برسان باو بده.ما با هم رفتیم در خانه او و سلام امام را رساندیم.گفت:بخدا قسم جعفر بن محمّد علیه السّلام بمن سلام رسانده‌؟گفتم:خدا ترا بیامرزد بخدا سوگند جعفر بن محمّد علیه السّلام سلام بتو رساند دست برد گریبان خود را چاک زده بیهوش گردید. ایستادیم تا بهوش آمد گفت:سخن امام را برایم دو مرتبه بگوئید.تکرار کردیم تا سه مرتبه این کار را کرد بعد گفتیم:بگیر این پول را امام علیه السّلام برایت فرستاده مژده باد ترا.پول را گرفت(و قالت سلوه ان یستوهب امته من اللّٰه)بامام علیه السّلام بگوئید از خدا بخواهد این کنیزش را ببخشد کسى از او و آباء گرام و اجداد طاهرینش بیشتر در نزد خدا محبوب نیست که واسطه توسل شود.خدمت حضرت صادق برگشتیم و داستان زن را براى آن جناب نقل کردیم امام علیه السّلام شروع بگریه کرده برایش دعا کرد.عرضکردم:اى کاش فرج آل محمّد را میدیدم. فرمود:بشار وقتى چهارمین فرزند من(امام على النقى)از دنیا برود در سخت- ترین سرزمینها بین بدترین مردم در این موقع بنى عباس گرفتار مصیبتى بزرگ مى‌شوند زمانى که چنین سانحه‌اى اتفاق افتاد گرفتارى زیاد خواهد شد ولى قضاى برگشتى نیست(اشاره بابتداى ضعف و سستى بنى عباس است که بعد از فوت حضرت امام على النقى شروع مى‌شود)

     

    https://hadith.inoor.ir/hadith/249166

     

     

    یک نکته ی زیبایی که شما از اینترنت خوشبختانه و یحتمل بعضی هم مدعی شوند که بدبختانه می یابید این است که اگر به اندازه ی کافی حوصله بخرج دهید، می توانید لااقل ترجمه ها را از سایتهایی مثل خود کتابخانه ی ای-شیعه یا حدیث دات نت بیابید! نکته ی بدبختانه اش آنطور که بنده ی حقیر بنظرم می رسد اینجا است که توجه بفرمایید که از این دست مسائل باعث می شود که روابط انسانی خود فراموش شوند و برای یافتن همه چیز به اینترنت رجوع شود و مثلاً دیگر این نوع ارتباطات کمتر یافت شود که خوب حالا تو عربی ات خوب است و مثلاً حقیر هم انگلیسی ام خوب است و لذا به هم در این امور عربی و انگلیسی حتی الامکان آیا چقدر بتوانیم کمک کنیم و از هم کمک بگیریم. البته بعضی هم اشکال می کنند که اصلا چنین چیزی احتیاج هم نیست امروزه روز با این وسعت از اینترنت؛ ولی عرض بنده این است که اگر چنین روابطی انسانی را هم داشتیم مخصوصاً برای جوانان خیلی می توانست مفید هم واقع شود.

    برعکس مسائل انسانی تا حدودی هم می تواند فاجعه بار باشند از آنجایی که یک تقلیدهای کورکورانه ای از غرب و شرق نیز وارد شده اند که مثلاً شما وارد کتابفروشیها که می شوید، می بینید موسیقیهای فرضاً غربی هم دارد نواخته می شود و چیزی هم در حین موسیقی دارد خوانده می شود توسط خواننده ی حتی زن یا مرد. از این هم بدتر بنده ی حقیر توجه کردم که در کتابفروشی رایج تهران حالا شما هم دارید به کتابی نگاه می کنید و متنی را می خوانید و خواننده ی موسیقی انگلیسی هم دارد از مسائلی غلیظ یا نه چندان خیلی غلیظ عشقی یا چه و چه می فرمایند و شما هم باید تمرکز کنید ببینید واقعاً چیست که دارید می خوانید و ...! و لذا بعضی یحتمل اشکال کنند که شما از همان اولش هم نباید وارد این جور کتابفروشیهایی شوید. اینجا ایراد بنظر این حقیر وارد نیست چرا که انسان از یک کتابفروشی به هر حال یک مکان فرهنگی را انتظار دارد و نه مکانی برای رقص و آواز و حتی اگر هم کافی شاپی را داشته باشد برای این است که در مورد کتابی بحث و توضیح و مجادله شود و نه همچون کافی شاپهای دیگر برای ملاقات افراد گوناگون باشند! 

    و اما چند وقت پیش اتفاقاً جناب آقای دکتر حداد عادل تشریف آوردند به مسجد و از کتابی از ایشان با عنوان محض اطلاع که نقدی است بر کتاب یادداشتهای علم در حین سخنرانی بحث فرمودند. و حتی از مسائل اخلاقی بدی که کتاب بدان اشاره دارد نیز فرمودند. بنده کنجکاو شدم که کتاب ایشان چیست؟ و هم در اینترنت و هم در کتابفروشی دنبالش می گشتم. ایشان در سایت خود نیز تاکید می کنند که کتاب عَلَم خوب است که توسط جوانان خوانده شود و آموزنده است. البته بنده کتاب عَلَم را پیدا کردم که 7 جلد هم هست و بالای سیصد هزار تومان هم قیمت دارد! اما کتاب ایشان را هنوز نیافته ام که از قضا سال 1393 هم اولین بار توسط نشر فراوا یا نشر فرهنگ و اسلام در 260 الی 270 صفحه چاپ شده است.

    ولی بنده این را هم از لحاظ اخلاقی و فرهنگی عرض کنم که وقتی داشتم کتابفروشی را که کتاب را از او درخواست می کردم نگاه می کردم، آلبومیهایی بصورت سی دی یا دی وی دی هم دیدم که حالا می فرمودند که اینها با صدای خواننده هم هستند که هم مرد داشت و هم زن! و حالا ما خواننده های زن را هم کاری نداریم. و اما بنده ی حقیر با یک خواننده ی مردی در یکی از این آلبومها روبرو شدم که ویکیپدیا می فرماید  اتفاقاً شیطان پرست بودن او یا خیر زیر سوال است و همینطور هم می فرماید که دو نفر بخاطر گوش کردن به موسیقی او خودکشی کرده اند و والدین اینها این خواننده را به دادگاه برده اند ولی او قسر هم در رفته است چرا که دادگاه به نفع او رای داده است و گفته است که خودکشی فرزند شما به موسیقی او ربطی ندارد و مربوط است به اینکه فرزند شما افسردگی داشته یا اینکه یحتمل هم الکلی هم بوده است.

    بنده نمی خواهم اسم این خواننده را اینجا بگویم چرا که برای او هم تبلیغی شود؛ ولی اینقدر عرض می کنم که بنده ی حقیر یادم هست که در وضعیت غیر اخلاقی قبل از انقلاب که هر چقدر هم در موردش بخواهیم بحث کنیم کم است، و اما یحتمل چنین خواننده ی متال راکی را شما کاستهایش را در کتابفروشیها نمی یافتید؛ و امروزه با کمال تاسف بنده ی حقیر نمی دانم اینها چطور در بعضی کتابفروشیها سر درآورده اند؟ قبل از انقلاب، همین کاستها را شما در کاست فروشیهای خاصی حتی در اختیار دانش آموزان مدارس هم قرار می دادند و والدین بیچاره هم خبر نداشتند که فرزندانشان دارند به چه گوش می دهند. عرض بنده ی حقیر این است که امروزه روز با وجود اینترنت و ماهواره، دیگر لزوم خرید آن کاستها هم حذف شده اند و بلکه شنونده و بیننده ی محترم مستقیماً می تواند اینها را از طریق ویدئوهای موسیقی گوناگون در کانالهای ماهواره ای و اینترنت و حتی موبالها مشاهده کنند. بعضی یحتمل اشکال کنند که آیا والدین است که خواب مانده اند یا اینکه خود آنها نیز وضعشان بدتر از فرزندانشان بوده است در جوانیهای خودشان یا اصلا مسئله چیست؟ التفات می فرمایید که موضوع بحث کدام است؟ قسمتی از مسئله این است که والدین آن وقتی که باید کاری می کردند نکردند و خیلی هم اتفاقاً کار را خراب کردند و قسمتی از مسئله هم این است که آقایان خانمها ما انسانها بغیر از آنهایی از ما که شهید شده اند و بحق هم برای اسلام شهادت داده اند از وقتی که اسلام آمده است چقدر در این دهر و دنیای دون برای اسلام عزیز کاری هم کرده ایم؟ 

    موضوع تا حدی هم این است که  علامه طباطبایی در رابطه با آیه ی مبارکه می فرمایند و مربوط است به بحث انسان ناطق علامه حسن زاده در کتاب انسان عرف عرفان که منظور از انسان اینجا جنس انسان است تا نوع انسان؛ علامه حسن زاده اضافتاً می فرمایند که بروایت حکمت متعالیه در نشاه آخرت است که انسان از جنسی است که در تحت او انواعی است جوهریه که از صقع ذات نفس به در نیستند. و لذا از آیات انفسی به آیات آفاقی رسیدن است که باید دید چه افقهایی را برای انسان می گشایند و بلکه آیا همین انسان چقدر به دعاهای سحری و نمازهای شب و امثالهم پرداخته و می پردازد و بلکه چقدر هم در نفس او آیا اثر می کنند و ملکات نفس او را ارتقاء می دهند به سمت حکمت متعالیه و حکمت الهی؟

    یک جا مسئله این است که ما چقدر به نظریه های پیمانه ای (guage theory) در الکترومغناطیس واقفیم؟ و جایی دیگر مسئله این است که ما چقدر هم به نظریه های پیمانه ای یانگ-میلز ناجابجایی واقفیم؟ ولی یک جاهایی هم مسئله برمی گردد به نظریه های آشوب همچون در گرانش و کیهانشناسی و حتی در سیستمهای دینامیکی فراکتالی که مثلاً از کاربرد بینهایت بار حتی بعضی چند جمله ایهای درجه دو بدست می آیند. و مثلاً رضاقلی-مهاجری اینجا از آنتنهایی کانتوری فراکتالی بحث می کنند که ابستراکت آن اینجا داده شده:

     

    https://ieeexplore.ieee.org/document/7585708

     

    خوب، حالا فرض بفرمایید که نظریه های پیمانه ای ناجابجایی را روی خمینه های اسپین می خواهید حتی در مورد حسابان ADHM و بلکه مدل استاندارد ذرات فیزیک بعلاوه ی چقدر از ابرتقارن هم مثلاً کاربردی کنید! البته برای اینکه این کار را انجام دهید، باید حواستان هم جمع باشد که چقدر از اینترنت و فرضاً ماهواره و فیلمها و صوتهای مختلفی را که دریافت می کنید را می توانید در نظر داشته باشید و چقدر هم کنترل روی اینها دارید که همه و همه در معرض آنها واقع می شوند و چقدر هم همچون مسائل ذرات فیزیکی یحتمل ذراتی هستند تاریک و چه درصد کمی هستند که قابل رویت اند؟! اگر کسی بتواند این مسائل را درست حل کند، یحتمل حتی بتواند جلوی بعضی از اپیدمیها و از جمله کرونا ویروس را هم مدعی شود که می تواند آناً حل کند! ولی خوب، یحتمل بعضی هم اشکال کنند که مسائل مربوط به حرکت در جوهر در علوم طبیعی و بلکه ریاضی فیزیک نیز می توانند تا حدودی پیچیده شوند مثلاً شما در اوایل بحوث حرکت در جوهر در جلد پنج حکمت متعالیه شبه ی ابوریحان را دارید که ما نمی خواهیم اینجا واردش هم شویم!

    و اما بعضی هم یحتمل اینجا ایراد کنند که آقایان خانمها در نظر قبل بحث از بطن پنجم شد و حال آنکه ما آیا بیش از دو یا سه بطن است که داشتیم صحبتش را می کردیم؟ و لذا این بطن پنجم از کجا است که در قلب ظاهر می شود؟! البته بعضی هم اینجا یحتمل اشکال کنند که ما فقط داریم بطنها و دهلیزها را فله ای شمارش می کنیم و لذا روی هم چهار بطن و دهلیز هم داریم و لذا آیا اینکه بطن پنجمی هم داریم یا نداریم از این باب است. و اما بعضی دیگر هم بفرمایند که بحث ما در ترکیبات اینچنین نمی تواند باشد که دهلیزها و بطنها را با هم بتوانیم مخلوط کرده و با هم بشماریم آنچنان که مثلاً نمی شود بگوییم که ما 10 ریال و 1 دلار داریم و لذا روی هم 11 ریال داریم! 

    البته بنده ی حقیر عرضم این است که مسئله دقیقاً از نوع ریالی آن نیست اینجا؛ و اما یحتمل هم بعضی اشکال کنند که چطور است که شما ممکن است اشکال کنید که آیا ما جایزیم بجای آویشن آسپیرین هم میل کنیم؟ و بعضی جواب دهند که بله؛ ولی فلفل هم یادت نرود! فلفل هم لازم است و همه اش روغن زیتون بدون فلفل و فقط با آویشن نخور مخصوصاً اگر سالادت هم سالاد شیرازی است. و اما مسئله ی دیگر این است که اگر فقط بجای قلب یک فرد، قلب خانواده ای حداقل سه نفری متشکل از مادر و پدر و فرزند(ان) را در نظر آورید؛ آنگاه بسته به اینکه چقدر این خانواده می تواند گسترش یابد یا خیر، بجای بطن پنجمی که آیا بغیر از بطنهای چهارگانه ی پدر و مادر است آیا بطن پنجمی هم بطور جنینی چقدر در رحم مادری به عنوان فرزندان بنی آدم شکل گرفته است؟ و لذا آیا بطنهای ششم و هفتم و هشتم و الی غیر النهایه نیز چقدر داریم؟ و آنگاه همه ی اینها به زمین و ماه و خورشید و بلکه پراکندگی ابرها در آسمان و دیگر افلاک و ستارگان و کهکشانها و نجوم و کیهانشناسی و پیوستگی و عدم پیوستگی طیفی انواع ذرات و حرکتها و ترکیبات و کنشها و واکنشهای جوهریه ی آنها در عالم و امثالهم چقدر ربط دارند؟ و از جمله وضعیت کتابفروشیها و کتابخانه ها و دیگر مراکز فرهنگی و آموزشی و تحصیلات عالیه و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی قبل و بعد از انقلاب اسلامی در ایران و جهان و کنترل روی آنها چطور می شوند؟ و چه تاثیراتی بر جوانان ما می گذارند؟ بنده ی حقیر عرضم این است که بسی پندها نهفته است در رمی جمرات و سنگ زدن به شیطان در مراسم حج که خیلی کم آنرا ما یحتمل تا به حال آموخته ایم. و الله اعلم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته ارفع درجته.

    هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا ﴿الانسان: ١﴾ 

     

    ( بیان )

    تذکر السورة خلق الإنسان بعد ما لم یکن شیئا مذکورا ثم هدایته السبیل إما شاکرا وإما کفورا وأن الله اعتد للکافرین أنواع العذاب وللأبرار ألوان النعم ـ وقد فصل القول فی وصف نعیمهم فی ثمان عشرة آیة وهو الدلیل على أنه المقصود بالبیان ـ.

    ثم تذکر مخاطبا للنبی صلى‌الله‌علیه‌وآله أن القرآن تنزیل منه تعالى علیه وتذکرة فلیصبر لحکم ربه ولا یتبع الناس فی أهوائهم ولیذکر اسم ربه بکرة وعشیا ولیسجد له من اللیل ولیسبحه لیلا طویلا.

    والسورة مدنیة بتمامها أو صدرها ـ وهی اثنتان وعشرون آیة من أولها ـ مدنی ، وذیلها ـ وهی تسع آیات من آخرها ـ مکی وقد أطبقت روایات أهل البیت علیه‌السلام على کونها مدنیة ، واستفاضت بذلک روایات أهل السنة.

    وقیل بکونها مکیة بتمامها ، وسیوافیک تفصیل القول فی ذلک فی البحث الروائی التالی إن شاء الله تعالى.

    قوله تعالى. « هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً » الاستفهام للتقریر فیفید ثبوت معنى الجملة وتحققه أی قد أتى على الإنسان « إلخ » ولعل هذا مراد من قال من قدماء المفسرین : إن « هَلْ » فی الآیة بمعنى قد ، لا على أن ذلک أحد معانی « هل » کما ذکره بعضهم.

    والمراد بالإنسان الجنس. وأما قول بعضهم : إن المراد به آدم علیه‌السلام فلا یلائمه قوله فی الآیة التالیة : « إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ ».

    والحین قطعة من الزمان محدودة قصیرة کانت أو طویلة ، والدهر الزمان الممتد من دون تحدید ببدایة أو نهایة.

    وقوله : « شَیْئاً مَذْکُوراً » أی شیئا یذکر باسمه فی المذکورات أی کان یذکر مثلا الأرض والسماء والبر والبحر وغیر ذلک ولا یذکر الإنسان لأنه لم یوجد بعد حتى وجد

    فقیل : الإنسان فکونه مذکورا کنایة عن کونه موجودا بالفعل فالنفی فی قوله : « لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً » متوجه إلى کونه شیئا مذکورا لا إلى أصل کونه شیئا فقد کان شیئا ولم یکن شیئا مذکورا ویؤیده قوله : « إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ » إلخ فقد کان موجودا بمادته ولم یتکون بعد إنسانا بالفعل والآیة وما یتلوها من الآیات واقعة فی سیاق الاحتجاج یبین بها أن الإنسان حادث یحتاج فی وجوده إلى صانع یصنعه وخالق یخلقه ، وقد خلقه ربه وجهزه التدبیر الربوبی بأدوات الشعور من السمع والبصر یهتدی بها إلى السبیل الحق الذی من الواجب أن یسلکه مدى حیاته فإن کفر فمصیره إلى عذاب ألیم وإن شکر فإلى نعیم مقیم.

    والمعنى هل أتى ـ قد أتى ـ على الإنسان قطعة محدودة من هذا الزمان الممتد ـ غیر المحدود والحال أنه لم یکن موجودا بالفعل مذکورا فی عداد المذکورات.

     

    المیزان فی تفسیر القرآن، علامه محمد حسین طباطبایی، جلد 20، صص 120-121

    http://lib.eshia.ir/12016/20/120

     

       بیان آیات
    اشاره به مضامین سوره مبارکه دهر
    این سوره در آغاز، خلقت انسان را بعد از آنکه نامى از او در میان نبود خاطرنشان مى سازد، و سپس مى فرماید که خداى تعالى او را به راهى که تنها راه اوست هدایت کرد، حال یا این انسان شکر هدایتش را مى گزارد، و یا کفران مى کند. آنگاه مى فرماید براى کافران انواعى از عذاب و براى ابرار الوانى از نعمت آماده کرده ، و اوصاف آن نعمت ها را در طى هجده آیه شرح مى دهد، و همین دلیل است بر اینکه مقصود اصلى هم بیان همین جهت بوده .
    و پس از بیان اوصاف آن نعمت ، روى سخن را به رسول گرامى خود نموده مى فرماید: قرآن نازل شده از ناحیه اوست ، و مایه تذکر بشر است ، پس باید که در برابر حکم پروردگار خود صابر باشد، و هوا و هوس هاى کفار را پیروى نکند، و باید که پروردگار خود را صبح و شام به یاد بیاورد و براى او شبها به سجده بیفتد، و شبى طولانى تسبیح گوید. و این سوره به شهادت سیاقى که دارد یا همه اش و یا حداقل اوائل آن که دوازده آیه است ، در مدینه و نه آیه ذیلش در مکه نازل شده است . روایات ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) همه متفقند بر اینکه این سوره در مدینه نازل شده ، روایات اهل سنت هم در این باره بسیار زیاد است .
    با این حال بعضى گفته اند: این سوره تمامیش در مکه نازل شده ، و به زودى بحث مفصل در این باره در بحث روایتى آینده ان شاء اللّه خواهد آمد.
     

    هَلْ أَتى عَلى الانسنِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شیْئاً مَّذْکُوراً

    استفهام در این آیه براى تثبیت مطلب است ، و در نتیجه معنا را به طور سربسته اثبات مى کند، و معناى آن این است که به طور مسلم روزگارى بوده که نام و نشانى از انسان نبوده ، و چه بسا مقصود آن مفسرى هم که گفته کلمه ((هل )) در این آیه به معناى کلمه ((قد)) است همین باشد، نه اینکه خواسته باشد بگوید: یکى از معانى کلمه ((هل )) ((بتحقیق )) است ، که بعضى خیال کرده اند.
    و مراد از ((انسان )) در این آیه جنس بشر است ، و اما اینکه بعضى گفته اند: مراد از آن آدم ابو البشر است ، با آیه بعدى سازگار نیست ، چون آدم ابو البشر از نطفه خلق نشده ، و آیه بعدى در باره همین انسان مى فرماید ((انا خلقنا الانسان من نطفه )).
    و کلمه ((حین )) به معناى یک قطعه محدود از زمان است ، حال چه کوتاه باشد و چه طولانى ، و کلمه دهر به معناى زمانى ممتد و طولانى و بدون حد است ، یعنى زمانى که نه اولش مشخص است ، و نه آخرش .
    مراد از اینکه انسان شى ء مذکورى نبوده ، و احتجاجى که این بیان متضمّن است
    و منظور از جمله ((شیئا مذکورا)) این است که انسان چیزى نبود که با ذکر نامش جزو مذکورات باشد مثلا چیزى در مقابل زمین یا آسمان و خشکى و ترى و غیره بوده باشد، و بدین جهت نامى از او در میان نبود. هنوز خلق نشده بود تا موجود بشود و مثل سایر موجودات نامش برده شود، و گفته شود: آسمان ، زمین ، انسان ، درخت و غیره ، پس مذکور بودن انسان کنایه است از موجود بودن بالفعل او، و نفى آن یعنى نفى مذکور بودنش تنها به مذکور بودنش خورده ، نه به اصل شى ء بودن انسان ، نمى خواهد بفرماید انسان شى ء نبود، چون مى دانیم ، شى ء بوده ، ولى شیئى که مذکور شود نبوده ، شاهدش این است که مى فرماید: ((انا خلقنا الانسان من نطفه ...)) براى اینکه مى فهماند که ماده انسان موجود بوده ، و لیکن هنوز بالفعل به صورت انسان در نیامده بود. و زمینه آیه شریفه و آیات بعدش زمینه احتجاج است مى خواهد بفهماند انسان موجودى است حادث ، که در پدید آمدنش نیازمند به صانعى است تا او را بسازد و خالقى که او را خلق کند، و همینطور هم بوده است ، پروردگارش او را آفریده و به تدبیر ربوبیش به ادوات شعور یعنى سمع و بصر مجهزش کرده ، تا با آن ادوات شعور به راه حق هدایت شود، راهى که در طول حیاتش واجب است طى کند، حال اگر کفران کند به سوى عذابى الیم مى رود، و اگر شکر کند به سوى نعیمى مقیم سیر مى کند.
    و معناى آیه این است که : ((هل اتى - قد اتى )): به تحقیق آمد بر آدمى قطعه اى محدود از زمانى ممتد و غیر محدود در حالى که انسان بالفعل در شمار مذکورات نبود.

     

    ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، جلد 20، صص 192-194

    http://lib.eshia.ir/50081/20/193

     

    ترجمه ی حدیث بالا که در این پست از بحار الانوار علامه محمد باقر مجلسی، جلد 97، ص 440-441 و مزار الکبیر، الشیخ مشهدی، صص 136-139   آمده است:

     

    بشار مکارى گفت:در کوفه خدمت حضرت صادق رسیدم.خدمت آن جناب ظرفى از خرماى طبرزد بود که میل مینمود فرمود.بشار بیا جلو بخور.عرضکردم گوارا باد فدایت شوم چیزى در بین راه دیدم که سخت ناراحتم دلم را بدرد آورده و تأثیر زیادى در من کرده.فرمود ترا بحقى که بر گردنت دارم جلو بیا بخور. پیش رفته شروع بخوردن نمودم. فرمود:چه دیده بودى‌؟گفتم:در بین راه پاسبانى را دیدم که بر سر پیره زنى میزد و او را بطرف زندان مى‌برد او با صداى بلند میگفت:پناه بخدا و پیامبر میبرم بفریادم برسید هیچ کس بداد او نرسید.فرمود:براى چه او را چنین میزدند؟گفتم: از مردم شنیدم که آن زن بزمین خورده در این موقع گفته بود خدا لعنت کند ظالمین ترا اى فاطمه زهرا این آزار و شکنجه براى همان حرف بوده:امام دست از خوردن کشید شروع کرد زار زار بگریستن بطورى که دستمال و محاسن و سینه‌اش از اشگ تر شد فرمود:بشار حرکت کن برویم بمسجد سهله دعا کنیم و از خداوند عزیز خلاصى آن زن را بخواهیم،امام یکى از شیعیان را فرستاد بدار الاماره فرمود:از همان جا تکان نمیخورى تا فرستادۀ ما بیاید اگر پیش- آمدى براى آن زن کرد مى‌آئى و ما را پیدا میکنى.رفتیم بمسجد سهله هر کدام دو رکعت نماز خواندیم آنگاه امام صادق دست بآسمان بلند نموده این دعا را خواند «انت اللّٰه تا آخر دعا»بعد از دعا بسجده رفت که من جز صداى نفس آقا چیزى نمى‌شنیدم سر بلند نموده فرمود:حرکت کن که زن را آزاد کردند. از مسجد خارج شدیم در بین راه آن مردى که فرستاده بود بدار الاماره رسید امام علیه السّلام پرسید چه خبر شد؟گفت:آزادش کردند فرمود:چطور شد که آزادش کردند؟گفت:من نفهمیدم ولى درب دار الاماره ایستاده بودم یک نفر دربان آمد و او را خواست گفت:چه گفته بودى‌؟جوابداد:من بزمین خوردم گفتم:خدا لعنت کند ظالمین ترا یا فاطمه مرا چنین آزردند،دویست درهم باو داد گفت‌؟این پول را بگیر و امیر را حلال کن ولى آن پیره زن نگرفت وقتى دید از گرفتن پول امتناع دارد بامیر خبر داد بعد بیرون آمده گفت:برو بمنزلت.پیره زن بمنزلش رفت. امام علیه السّلام فرمود:از گرفتن دویست درهم خود دارى کرد؟گفت آرى با اینکه بخدا بآن پول احتیاج داشت.امام از جیب خود هفت دینار بیرون آورده فرمود:این پول را ببر منزلش و سلام مرا باو برسان باو بده.ما با هم رفتیم در خانه او و سلام امام را رساندیم.گفت:بخدا قسم جعفر بن محمّد علیه السّلام بمن سلام رسانده‌؟گفتم:خدا ترا بیامرزد بخدا سوگند جعفر بن محمّد علیه السّلام سلام بتو رساند دست برد گریبان خود را چاک زده بیهوش گردید. ایستادیم تا بهوش آمد گفت:سخن امام را برایم دو مرتبه بگوئید.تکرار کردیم تا سه مرتبه این کار را کرد بعد گفتیم:بگیر این پول را امام علیه السّلام برایت فرستاده مژده باد ترا.پول را گرفت(و قالت سلوه ان یستوهب امته من اللّٰه)بامام علیه السّلام بگوئید از خدا بخواهد این کنیزش را ببخشد کسى از او و آباء گرام و اجداد طاهرینش بیشتر در نزد خدا محبوب نیست که واسطه توسل شود.خدمت حضرت صادق برگشتیم و داستان زن را براى آن جناب نقل کردیم امام علیه السّلام شروع بگریه کرده برایش دعا کرد.عرضکردم:اى کاش فرج آل محمّد را میدیدم. فرمود:بشار وقتى چهارمین فرزند من(امام على النقى)از دنیا برود در سخت- ترین سرزمینها بین بدترین مردم در این موقع بنى عباس گرفتار مصیبتى بزرگ مى‌شوند زمانى که چنین سانحه‌اى اتفاق افتاد گرفتارى زیاد خواهد شد ولى قضاى برگشتى نیست(اشاره بابتداى ضعف و سستى بنى عباس است که بعد از فوت حضرت امام على النقى شروع مى‌شود)

     

    https://hadith.inoor.ir/hadith/249166

    ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿النحل: ١٢٥﴾

     

    بنده از قضا خیلی تصادفی داشتم پیامکهایی را می زدم که رسیدم به مقاله ای از استیون اسمیل راجع به مسائلی برای قرن جدید که در سال 1998 نوشته است. این مسائل را اتفاقاً ویکیپدیا نیز ذکر می کند و می گوید که کدامها را توانسته اند حل کنند و کدامها حل نشده اند. و بنده ی حقیر واقعاً هم بنظرم اینطور می رسد که خیلی از این مسائل آنقدر جذاب هستند که انسان می تواند سالها روی آنها کار کند همانطور که سالها هم روی بعضی از آنها کار شده است و هنوز هم حل نشده اند؛ یعنی حتی آنهایی هم که حل شده ان نیز به اندازه ی کافی جذاب هستند که می توانند مورد مطالعه و کارهای جدی قرار گیرند.

    و اما بنده ی حقیر بنظرم هم رسید که این هم از نظر بعضی جایز است که شما این سری مسائل و خیلی مسائل دیگری را هم در ریاضی فیزیک و اقتصاد و ... حل کنید ولی آیا لازم هم بدانید که مطالعات و تحقیقات خود را به حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز ارتقاء دهید و چه رسد به اینکه به حکمت الهی نیز وارد شوید. و خلاصه در گیر و دار این مسائل بودم که به حدیث بالا که در پست آمده است در بحار الانوار رسیدم که اتفاقاً بنده بنظرم رسید که این متن از مزار الکبیر کاملتر هم بنظر می رسد! .... ولی یک مرتبه همه چیز هم پاک شد و کامپیوتر هم ری استارت کرد! یحتمل کار خوبی هم کرد چرا که داشتم آنرا در نظری برای پست قبلی می نوشتم!!!

    بگذریم! مسئله ای را شما می توانید برای خانواده ای که پدرِ دختر اتفاقاً منافق هم هست و انقریب که دختر هم منافق شود را در نظر بگیرید که این بنده ی خدا در بین کشورهای ونزلیچاه و کینپاشوبورا در بطنهای چپ و راست خود در نوسان است و مدام در فکر است که پس کشورهای بطن پنجم قلبم را کجا باید جا دهم و بلکه دخترم را نیز در این میان قلبم به کدام کشوری در قلبم بفرستم؟

    و بنده ی حقیر مدام در این فکرم که عجب منافقی است این پدر بی تدبیر بی فکر؟ مگر نمی داند که از نفاق و بلکه شرک و کفر چیزی بدست نمی آید که به اذکاری از جمله تهلیل لا اله الا الله و بلکه به حزب الله بیانجامد؟ و مگر این بنده ی خدا نمی داند که یا من اسمه الدوا و یا من ذکره الشفاء نیز وقتی به بهترین وجهی کارآیی دارد که حزب اللهی شود سالک الی الله و ذکر خدا گوید و عملاً به اقامه ی نماز برخیزد؟ حالا می خواهد ساواکی یا اطلاعاتی باشد یا پدر پروانه باشد یا شاهپرک یا الهه یا اصلا باباهه ضربه ی مغزی شده باشد و در بیارستان روانی بستری شده باشد و بلکه از آن هم فرار کرده باشد ...؛ فرقش چیست؟ سعی کن نفاقت و بلکه کفر و شرکت را کنار بگذاری پدر جان! این همان چیزی است که لازم است برای اینکه بتوان حتی از ریاضی فیزیک به حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی و بلکه به حکمت الهی و موعظه ی حسنه هم رسید ان شاء الله. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی