بسم الله الرحمن الرحیم.
اما بعد حمد الله الذی جعل الحمد ثمناً لنعمائه، و معاذاً من بلائه، و سبیلاً الی جنانه، و سبباً لزیادة احسانه، و الصلوة علی رسوله نبی الرحمة، و امام الائمة، و سراج الامة، المنتخب من طینة الکرم، و سلالة المجد الاقدم، و مغرس الفخار المعرق، و فزع المعلاء المثمر المورق، و علی اهل بیته مصابیح الظلم، و عصم الامم، و مثار الذین الواضحة، و مثاقیل الفضل الراجحة صلی الله علیهم اجمعین، صلوة تکون ازاءً لفضلهم، مکافاةً لعملهم، و کفآءً لطیب فرعهم و اصلهم، ما انار فجر ساطع، خوی ننجمٌ طالع.
...
الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته القائلون، و لا یحصی نعماءه العادون، و لا یودی حقه المجتهدون، الذی لا یدرکه بعد الهمم، و لا یناله غوص الفطن، الذی لیس لصفته حد محدود و لا نعت موجود، و لا وقت معدود، و لا اجل ممدود. فطر الخلائق بقدرته، و نشر الریاح برحمته، و وتدبالصخور میدان ارضه.
یک مقاله ای را ذیروز خواندم در یکی از روزنامه های پریروزها راجع به دیوید هاروی و کتابش با عنوان از حق به شهر تا شهرهای شورشی. مصاحبه ای هم که راجع به این کتاب فوق الذکر هاروی کرده را ترجمه و منتشر کرده است. این کتاب در سال 2012 هم نوشته شده است و یک دیدگاه جالب بخصوصی را ارائه می هد از دیدگاه های مارکس و کمون و کمونیسم و شهرها و تجارت و سرمایه و مقابله با سرمایه داری در شهرها. مسئله اصلا در آن اسلامی وجود ندارد، لااقل در ظاهر هر چه مقاله را زیر و رو کنید، می بینید که خوب. پس این مفاهیم اسلامی و فقهی و حکمت متعالیه اش کو هر چند که از حق به شهر نیز می گوید. انسان را یاد از حق به خلق حکمت متعالیه و اسفار اربعه می اندازد. ولی مفاهیم کاملاً گویا مارکسیستی است و کمونیستی. البته بنده خیلی هم با این مفاهیم اخت نیستم. و خوب باز یک چیزی مشهود است و آن اقتصاد مقاومتی است. اینجا است که اگر کسی بداند معنای اقتصاد مقاومتی چیست؟ بقول معروف، شستش خبردار می شود که ای دل غافل. چه شد؟
یعنی می فرماید که حاضر است بین کمونیسم و سرمایه داری مدام نوسانات کند و اله کلنگ نماید و سرمایه داری و کمونیسم زیر و رو شوند، و اما خوب، آیا حاضر هم هست که به اسلام ناب محمدی اقتدا کند؟ آیا حاضر است لااقل همان دین خود را برپا دارد؟ یهودیت یا مسیحیت است؟ باشد. همان را قبول کند و نه اینکه به صهیونیسم بپردازد و به دام استکبار و سرمایه داری از یک طرف و مستضعفین و مظلومین و انقلاب و انقلابیگری و خراب کردن همه ی ریشه ها و زیرساختهای شهرها و جوامع بپردازد؟ و بلکه همه عالم را به آتش بکشد؟
و بلکه حاضر است به همه نوع فساد درافتد و همه جور فسق و فجور و اصراف را تحمل کرده و زیر بار همه جور ظلم و جور و فقر و فلاکت زدگی و حاشیه نشینی و فحشاء برود ولی دست از کفرش برندارد. فانظروا کییف کان عاقبة المکذبین.
۱. قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿آل عمران: ١٣٧﴾
یعنی این یک وجه مسئله است که وقتی در میان کذب واقع شده ایم و مکذبین جهانگیر شده اند و می خواهند همه عالم را ببلعند، کسی بخواهد بیاید و بگوید که من می خواهم اینها را ارشاد کنم و به راه راست بیاورم یا اینکه اصلا خیر. می خواهم به اسلام خودم بپردازم ولی با این مکذبین عالمگیر شده هم اقتصاد مقاومتی کنم. خوب، اینجا کیست که دارد اشتباه می کند؟ این را اگر ما در یک جااهایی در دنیای اسلام بنگریم که حتی جبهه بندیهای جهانی از چه نوعی است، بهتر متوجه مسئله می شویم. البته بعضی ادعا هم می کنند که چرا ما طرف کمونیسم بایستیم و نه طرف سرمایه داری؟ موضوع این است که وقتی خود سرمایه داری با کمونیسم متحد شود تا بتواند حساب کارش دستش بیاید، جبهه کمونیسم و سرمایه داری دو روی یک سکه می شوند که معلوم هم نیست که آیا هر دو با هم فروپاشی خواهند کرد یا این زودتر یا آن زودتر؟ و چرا؟ چون حساب بفرمایید که ما نظریه از حق به شهر و شهرهای شورشی را داشته باشیم و سرمایه داری جهانی را هم داشته باشیم و کمونیسم را هم که داریم، و اما دیگر چه می ماند که نداریم؟ آیا ریاضی-فیزیکمان هم نزدیک به نظریه حمیدی-مجیدی رسیده است یا اینکه به همان نظریات دیگران قانع ایم؟ آیا حکمت متعالیه مان به چه صورت است؟ فقهمان کجا است؟ و از همه مهمتر آیا همه اینها را می توانیم مستقیم و غیرمستقیم با اقتصاد مقاومتی مان ربط دهیم و ترابری و تجارت و فرهنگ خود را بر حسب امور اسلامی ناب محمدی بسازیم؟
بعضی ایراد کنند یحتمل که آقا تو برو به همان خانواده ات برس! البته این حرف متینی هم یحتمل باشد. و همینطور هم باید امر به معروف و نهی از منکر هم کرد که خانمها آقایان حجاب و بلکه چادر مشکی. ولی همین مقالات را در مورد پروانگی در نظر بگیرید:
http://lanl.arxiv.org/pdf/1306.0622v3
http://xxx.lanl.gov/pdf/1610.02890v2