قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ﴿یوسف: ١٣﴾
قَالُوا لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ ﴿یوسف: ١٤﴾
قَالُوا یَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَکْنَا یُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ کُنَّا صَادِقِینَ ﴿یوسف: ١٧﴾
مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿الجمعة: ٥﴾
وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿آل عمران: ١٣٥﴾
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿الزمر: ٥٣﴾
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَىٰ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا ﴿الإسراء: ٣٢﴾
یَا دَائِمَ اَلْفَضْلِ عَلَى اَلْبَرِیَّةِ یَا بَاسِطَ اَلْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ یَا صَاحِبَ اَلْمَوَاهِبِ اَلسَّنِیَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ اَلْوَرَى سَجِیَّةً وَ اِغْفِرْ لَنَا یَا ذَا اَلْعُلَى فِی هَذِهِ اَلْعَشِیَّةِ
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
ومیض 2
کما أنّک قد عرفت من تضاعیف ما تلونا علیک أنّ ظهور الأعیان الخارجیّة إنّما یکون حسب اقتضاء الأسماء الإلهیّة، على نظام ما فی العلم الربوبی و حضرة الأعیان الثابتة، فلکلّ حقیقة من حقائق الأسماء الإلهیّة رقیقة، تکون مظهرها فی العالم الغیبی، و حکم الظاهر و المظهر سواء فی السنّة الإلهیّة، فما هو مظهر «الرّحمن» تکون الرحمة فیه غالبة، و یکون محیطا على سائر المظاهر اللطفیّة و الجمالیّة، و حاکما علیها. و ما کان مظهر «المالک» و «الواحد» کذلک بالنسبة إلى المظاهر القهریّة، فوجب لا محالة، بحکم القضاء السابق الإلهی و العنایة الرحمانیّة، وجود خلیفة جامعة لجمیع الصفات الربوبیّة و حقائق الأسماء الإلهیّة، لیکون مظهرا لاسم «اللّه» الأعظم.
و بالجملة، لمّا کان کلّ ما فی الکون آیة لما فی الغیب، لا بدّ و أن یکون لحقیقة العین الثابتة الإنسانیّة، أی العین الثابتة المحمّدیّة (ص) و لحضرة الاسم الأعظم مظهر فی العین، لیظهر الأحکام الربوبیّة و یحکم على الأعیان الخارجیّة، حکومة الاسم الأعظم على سائر الأسماء و العین الثابت للإنسان الکامل على بقیّة الأعیان. فمن کان بهذه الصفة، أی الصفة الإلهیّة الذاتیّة، یکون خلیفة فی هذا العالم؛ کما أنّ الأصل کان کذلک.
مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی قدس سره الشریف، جلد 1، ص 82
http://lib.eshia.ir/11165/1/82
رای ما امروز هم به امام حسین و حضرت عباس قمر بنی هاشم صلوات الله و سلامه علیهم است. بنده داشتم این را با آب و تاب بیشتری هم می گفتم که حتی می توان از طرق ایالات متحده چند جهانی استکان نلبکیهای توپولوژیک ابرتقارنی و ابرریسمانی ... ربع و نیم و تمام و ... چرخشی قلوب زمینی و آسمانی و بلکه از طریق کارهای حوری-کریستینا ترازی و نیکولاس بورباکی کنترل تراز کوانتومی آنها نیز تحقیق و بررسی کرد هر چند که حتی نه فقط هم در ریاضی فیزیک حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هسته ای هم چه کربلاها که در پیش داریم. شما همینجوریها یقیناً هم می توانید ثابت بفرمایید که بهترین نوع حجاب نیز چادر مشکی است! داشتم اینها را می گفتم که یک مربته رایانه هم ریستارت شد و .... و لذا بنده ی حقیر فقط همین را هم راجع به هری لی موریسون و قضایای دیوید بلکول و کالیامپودی رادهاکریشنا رائو و مسابقه بزرگ (big match) بلکول در آرشیو هم عرض کنم که راجع به موریسون که چیزی در آرشیو کرنل نیافتم؛ ولی خوب این را هم داریم:
https://pubs.aip.org/physicstoday/article/55/8/69/412214/Harry-Lee-Morrison
ولی راجع به بلکول و رائو و مسابقه بزرگ کم ندارد:
big match:
https://arxiv.org/abs/2303.04956
https://arxiv.org/abs/1604.07634
Rao-Blackwell and Monte Carlo by title search (28 papers in all fields search!):
https://arxiv.org/abs/2312.09860
https://arxiv.org/abs/1707.01311
https://arxiv.org/abs/1409.8502
https://arxiv.org/abs/2405.05485
https://arxiv.org/abs/2309.05435
https://arxiv.org/abs/2306.03953
....
لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه
______________________________
مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿البقرة: ٢٤٥﴾
[معناى فطر و فطرت و حنیف ]
(إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ ...) راغب در مفردات خود گفته است: معناى اصلى کلمه فطر چاک زدن چیزى است از طرف درازاى آن، مثلا گفته مىشود فطر فلان کذا- فلانى فلان چیز را چاک زد این معناى اصلى فطر است، البته مشتقات آن، معانى دیگرى را مىدهند، مثلا افطر فلان فطورا- فلانى فطور خورد ، و فطور آن چیزى است که روزهدار با خوردن آن روزه خود را بشکند یا افطار کند. و نیز انفطر انفطارا- درخت شکفت، و یا زمین روئیدن آغاز کرد ، و در جمله (هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ) به معناى اختلال است، و البته اختلال و از هم پاشیدگى دو قسم است:
یکى آن اختلالى که داراى مفسده است، و یکى آنکه از روى مصلحت انجام مىشود، در آیه شریفه( السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ کانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا)- روزى که آسمان شکافته و از هم پاشیده مىشود، و وعدههاى او عملى و تخلف ناپذیر است به معناى قسم دوم آمده است. و در فطرت الشاة به معناى دوشیدن گوسفند است با دو انگشت، و در فطرت العجین به معناى نان فطیر پختن و خمیر را قبل از ورآمدن نان کردن است.
و یکى دیگر از مشتقات این کلمه لفظ فطرت است، و معنایش این است که:
خداوند چیزى را طورى بیافریند که خواه ناخواه فعلى از افعال را انجام داده و یا اثر مخصوصى را از خود ترشح دهد و به همین معنا در آیه(فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها) به کار رفته.
زیرا در این آیه اشاره کرده است به اینکه خداوند مردم را طورى آفریده که طبعا و به ارتکاز خود، خدا را بشناسند. و(فِطْرَتَ اللَّهِ) عبارت است از قدرت بر شناختن ایمانى که با آب و گل آدمى سرشته شده است، چنان که آیه شریفه(وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ) به آن اشاره مىکند. و در باره معناى حنیف گفته است: حنف به معناى اعراض از گمراهى و میل به استقامت است، هم چنان که جنف به معناى اعراض از استقامت و میل به گمراهى است. و اگر مىبینید حاجیان و هر کسى را که ختنه شده است حنیف مىنامند براى اشاره به این است که این اشخاص متدین به دین ابراهیم (ع) هستند. و أحنف کسى را گویند که در پایش کژى باشد، و این از باب تفاؤل است. بعضیها هم گفتهاند که: از این باب نیست، بلکه استعاره است براى مجرد کجى.[1] اینک در تفسیر آن مىگوییم: پس از آنکه ابراهیم (ع) از شرک قومش و از شرکاى آنان با گفتن(یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ ...) تبرى جست و حال آنکه تدریجا به آن رسید زیرا
[1] مفردات راغب ص 382
نخست با جمله(لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ) اظهار کرد که دل من علقه و دلبستگى به این شرکا ندارد، آن گاه با جمله(لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ) گوشزدشان کرد که پرستش شرکا گمراهى است، و در مرحله آخر با جمله(یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ) صریحا بیزارى خود را اعلام نمود، اینک با جملات آیه مورد بحث به سوى توحید تام گراییده، ربوبیت و معبودیت را منحصرا براى کسى اثبات مىکند که آسمانها و زمین را از نیستى به هستى درآورده، و بتپرستى و شرک را از خود نفى کرده و مىفرماید:(إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ) بنا بر این معناى اینکه گفت:
روى خود را متوجه آن کسى مىکنم ... کنایه از این است که من با عبادت خود تنها به سوى خداوند روى مىآورم، چون لازمه عبودیت و مربوبیت این است که مربوب در نیروى خود و ارادهاش وابسته به رب خود باشد، و او را بخواند، و در جمیع کارهایش به او رجوع کند، و معلوم است که دعا و رجوع، جز با توجیه وجه و روى آوردن، محقق نمىشود.
ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، جلد 7، ص 267- 268
http://lib.eshia.ir/50081/7/267
حنف : الحنف هو میل عن الضلال إلى الاستقامة ، والجنف میل عن الاستقامة إلى الضلال ، والحنیف هو المائل إلى ذلک قال عز وجل ( قانتا لله حنیفا ) وقال ( حنیفا مسلما ) وجمعه حنفاء ، قال عز وجل : ( واجتنبوا قول الزور حنفاء لله ) وتحنف فلان أی تحرى طریق الاستقامة ، وسمت العرب کل من حج أو اختتن حنیفا تنبیها أنه على دین إبراهیم صلى الله علیه وسلم ، والأحنف من فی رجله میل قیل سمى بذلک على التفاؤل وقیل بل استعیر للمیل المجرد .
مفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص 133- 134
http://lib.eshia.ir/15362/1/133
بنده ی حقیر رفته بودم یک هیئتی که اتفاقاً روضه ی حضرت عباس را هم خواندند و خطیب محترم هم از بسط و قبض (که یحتمل به تورم و رکود و بلکه کنترل ترازهایشان هم بشود تعبیراتی از آنها داشت) در رابطه با اسماء الهی بحث قشنگی ارائه فرمودند. در این رابطه ی بسط و قبض، می فرمایند که کلید همیشه قفل را باز نمی کند و بلکه می تواند قفل را هم ببندد. همینطور هم ایشان از کتاب نهج الحیات مرحوم محمد دشتی نیز حدیثی را فرمودند که بنده قبل از ریستارت نوشتم ولی ..... حدیثی است که راوی اش ام سلمه هم هست:
دعاء برای گناهکاران امت:
اسماء همسر جعفر طیار نقل می کند که: در لحظه های پایانی زندگانی حضرت زهرا علیها السلام متوجه آن بزرگ زنان عالم بودم ابتدا غسل کرد و لباسنها را تغییر داد و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شد. جلو رفتم، فاطمه علیها السلام را دیدم که رو به قبله نشسته و دستها را به سوی آسمان برآورده چنین دعا می کند: حدیث 76 قالت: الهی و سیدی اسئلک بالذین اصطفیتهم و ببکاء ولدی فی مقارقتی، ان تغفر لعصاه شیعتی و شیعة ذریتی (پروردپارا! بزرگا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه های حسن و حسین در فراق من، از تو می خواهم از گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان من در گذری) [115]. [صفحه 112]
نهج الحیات، محمد دشتی، ص 100
البته بنظر می رسد که مرجع [115] ذخائر العقبی ص 53 غلط است، و صفحه ای در حوزه مرجع اش را کوکب الدری جلد 1 ص 254 هم ذکر می کند که بنده دسترسی به کوکب الدری هم ندارم:
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/89/6777/81058
و البته باسط یا قابض نهایتاً به معنای کسی که زندگی یا مرگ هم می دهد نیز می تواند باشد. ولی یک جاهایی هم ما مسئله ی قتال را داریم؛ مسئله قتالی که به عنوان جهاد فی سبیل الله نیز می تواند معنا شود آنچنان که می فرماید کتب علیکم القتال:
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿البقرة: ٢١٦﴾
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِّنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ٢٤٦﴾
ما نمونه ی این قتال را در مقاومت حماس و فلسطینیان در غزه مشاهده هم می کنیم آنچنان که واقعاً هم صهیونیستها مثل گرگ دارند مردم را به فجیع ترین وجوهی می درند و تکه پاره می کنند. با این مسئله صهیونیستها حتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را هم می خواهند مبتلا کنند همانطوری که حضرت زهرا و حسنین را هم به شهادت رساندند.
یک کتابی داستانی عجیبی دارد توماس مان به اسم گناهکار مقدس که اتفاقاً نقل قولهایی هم در مورد خود امام حسین علیه السلام دارد که از روی داستانی قرون وسطی ای قدیمی تر هم هست؛ و آن اینکه چطور شخصی به اسم گرگوریوس پاپ می شود. و این را تشبیه اش می کند به برادران حضرت یوسف علی نبینا علیه السلام که حتی بدتر از آن برادران هم چطور غرق در گناهان خود هستند. البته این هم گفته می شود که فرزندان حضرت آدم علی نبینا علیه السلام هم چطور دو قلو، دو قلو بودند و چطور هم یک قلشان با یک قل دیگر ازدواج می کرده اند چون در ابتدای خلفت جور دیگری هم نمی توانسته است باشد چرا که همه با هم خواهر و برادر هم بوده اند دیگر. ولی این کجا، و آن مشکلی که از زنا و بلکه زنای با محارم یزیدی می تواند حتی حضرت زهرا و امام حسین صلوات الله و سلامه علیهم را نیز مبتلا کنند و به قتل برسانند. یعنی این ممکن هم ست که در امر خلافت یا حتی همان آدم شدن، گناهانی هم از کسی سر بزند که حتی حضرت زهرا هم دعا بفرمایند که خدا آنها را ببخشد، ولی این هم که خلیفه ای را که خیلی ادعای آدم شدن هم دارد و بلکه زنای با محارم هم کرده است را نیز به درجات الوهیت برسانیم با اینکه حتی قاتلین حضرت زهرا علیها السلام نیز هستند، این یک چیز دیگری است و غیر قابل بخشایش است چرا که این گناهان درهای بهشت و درهای آسمانها را هم می بندند و بلکه از ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم جلوگیری می کنند و حتی اجازه ی فرود حضرت عیسی علی نبینا از آسمان را هم می گیرند. حالا شما برای خود حتی تعریف هم بفرمایید که داریم از حالات خلاء بسمت الفهای بینهایت آیات اللهی مراتب و درجات متعالیه و اجتهاد و حضرات آیات عظام تقلید و حضرت ولی فقیه مد ظلهم العالی و امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز الی ما شاء الله میل می فرمایید. آیا این سوال هم مطرح نخواهد شد که بابا لا مذهب، کنترل ترازت هم کو؟! چه غلطی داری می کنی، بقول خودت ای گناهکار مقدس؟! حجابت کو؟ آیا اصلا می توانی از ابتداء هم بگویی آن جنینی که در رحم شکل می گیرد پسر خواهد بود یا دختر؟ و آنگاه اگر همین مسئله ی زنای با محارم هم رخ داد و جنین را سقط هم کردی، آنگاه حتی بدتر هم دچار قتل نفس نیز نشده ای؟ آیا با سقط جنین آن طفل بی گناه را نیز به قتل نرسانده ای؟ اگر به دنیا هم بیاید که تکلیف آموزش و پرورش اش چیست و کی باید ولی او بجای والدینش گردد؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته وارفع درجته اللم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه