الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

سید حمید بنی هاشمی- ریاضی فیزیکِ حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی

الغدیر

ریاضی فیزیک، هندسه، مدل استاندارد فیزیک، ابرتقارن، همراه با طلبگی

پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

یُخَادِعُونَ اللَّـهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ﴿البقرة: ٩﴾

 

وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ ۖ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ۖ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ ۖ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ ۚ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّـهُ ۖ أَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ ﴿المنافقون: ٤

 

فصل چهارم [در بیان آنکه رغبت به دنیا موجب احتجاب از حق است‌]

بدان که رغبت به دنیا، موجب احتجاب از حق و بازماندن از سلوک الى اللَّه است، و مقصود از دنیا، هر چیزى است که انسان را از حق تعالى‌ به خود مشغول کند. و چون این معنى در عالم ملک بیشتر تحقق دارد، این اسم احق است از براى آن. و اشاره به این معنى است همین حدیث مصباح الشریعه که زهد را تعبیر فرماید به ترک هر چیزى که انسان را از حق تعالى‌ مشغول کند و غافل نماید.

و اهل معرفت، حجب نورانیّه و ظلمانیّه را- که در حدیث است که از براى خداى تعالى‌ هفتاد هزار حجاب از نور است و هفتاد هزار حجاب از ظلمت‌- به وجود اشیاء و عوالم و تعیّن آنها تفسیر فرمودند؛ چه که اشتغال به هر یک، انسان را از وجه جمالِ جمیل محروم و محجوب نماید. و گاهى از این حجب کثیره به حسب کلیّات به هفت حجاب تعبیر شده، چنانچه در احادیث شریفه وارد است.

در باب سجده وارد است که سجود به تربت قبر حسین بن على- علیهما السلام- خرق کند حجابهاى هفت‌گانه را

« إنَّ السُّجُودَ عَلى تُرْبَةِ أبِی عَبْدِ اللّهِ- عَلَیْهِ السَّلامُ- یَخْرُقُ الْحُجُبَ السَّبْعَ». و ممکن است، این هفت حجاب فوق این حجب باشد، چنانچه از حدیث «علل» ظاهر شود.

از علل به سند خود از هشام بن الحکم نقل نموده که گفت: به حضرت ابى الحسن موسى- علیه السلام- گفتم: به چه علّت در افتتاح نماز، هفت تکبیر افضل شده است؟ فرمود: «اى هشام! همانا خلق آسمانها هفت است و زمینها هفت است و حجابها هفت است، پس چون سیر داده شد در شب معراج پیغمبر، و گردید نزدیک به پروردگار خود کَ‌ «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‌»، رفع شد از براى او حجابى از حجب حق، پس تکبیر گفت رسول خدا و بنا کرد کلماتى را که در افتتاح است گفتن. پس چون رفع حجاب دوّم شد، تکبیر گفت. پس لا زالَ چنین بود، تا به هفت حجاب رسید و هفت تکبیر گفت. و از این جهت است که در نماز براى افتتاح، هفت تکبیر گفته شود».

در هر صورت، وجود هر موجود یا عالم حجابى است، و تعیّن آن نیز حجابى است. و این حجب انسان را از جمال محبوب بازدارد و دلبستگى به هر چه که غیر حق است، خار طریق سلوک الى اللَّه است. پس سالک الى اللَّه و طالب وصول به لقاء اللَّه و صعود به معارج معارف الهیّه، این خار طریق را باید با ریاضت شرعى از بین بردارد.  و با دلبستگى و علاقه‌مندى به غیر حق و تبعیت از شهوات بطن و فرج، عروج به کمالات روحانیّه و وصول به لقاء جمال جمیل امکان ندارد، بلکه کلیه حجب به یک معنى به خود انسان رجوع کند:

 

میان عاشق و معشوق، هیچ حائل نیست‌

تو خود حجاب خودى حافظ از میان برخیز

 

بینی و بینک «إنّیّی» یُنازِعُنی‌

فارفعْ بلُطفِکَ «إنّیّی» مِنَ البیْنِ‌

[میان من و تو، إنیّت من با من در نزاع است، پس به لطف خودت، إنیّت مرا از میان بردار.

(دیوان حلّاج، ص 90).]

 

شرح حدیث جنود عقل و جهل، مقصد پانزدهم که زهد است و ضد آن که رغبت است، صص 300-302

 

 

بنده ی حقیر می خواستم یک دشمنی را اعدام انقلابی اش کنم که یک مرتبه بنظرم آوردند که اگر خودت را در دادگاه عدل الهی اعدام انقلابی کنند که مثلاً تو چطور با این همه گناهان ات و باصطلاح معروف خودت در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در ترددات خود از این کشور و آن کشور و عبور و مرور از مرزهای اسلامی به سرزمینهای کفر و بازگشت دوباره به سرزمینهای اسلام در کمال کذابیت خود چطور کل عالم را بجای اینکه اسلام بیاورند دانسته یا ندانسته داری از اسلام دور می کنی؟ و بجای اینکه حالا که موسی و قومش از دریا گذشته و در سرزمین امن بسر می برند، تو هم لااقل اسلام را تبلیغ کنی، بر عکس گویی داری دانسته یا ندانسته در جهت فرعونیت و شاهنشاهی و بلکه دزدان تاج و تخت پادشاهان پیشین و پسین و دیگر دزدان و سارقان طلا و جواهرات از پدران خود دفاع کرده و نه از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تبلیغ می کنی؟ و قبل از اینکه از خودت بتوانی دفاعی کنی اگر اعدامت کردند، آنگاه چه خواهی کرد؟! این است که خوب است از خودت حساب هم بکشی در دادگاه عدل الهی حتی تا آن اندازه که بالاخره تو خود حجاب خودی از میان برخیز!

البته این مسئله هم هست که شما هر چقدر هم بیشتر در یک جهتی تلاش و کوشش کنید که مثلاً اسلام را تبلیغ کنید، مثل اله کلنگ است که گویی در حجاب خود بالا رفته اید ولی در حقیقت بر عکس عمل کرده اید؛ و چرا که اشتباهی اله کلنگ کرده اید! یعنی مشکل باصطلاح عرفا همان حجابهای هفت گانه و بلکه هفتاد هزار حجاب از نور و هفتاد هزار حجاب ظلمانیه است. مثلاً یحتمل آیه 4 سوره منافقون را اگر گورویی فرانسوی در معبدی آمد در مورد گنجشکی بیان کرد که چطور گنجشک با هر صدایی و حرکتی می ترسد و سرش را این طرف و آن طرف می کند که مبادا آسیبی به او برسد و زودتر از مهلکه فرار کند؛ یحتمل حتی ندانید که آیا او مخصوصاً از روی همین آیه بوده است که دارد تفسیر می کند یا مسئله چیز دیگری بوده است که با این آیه هم منطبق است؟! یحتمل باز در دادگاه عدل الهی این سوال هم پیش بیاید که تو بالاخره در آن معبد نزد آن گورو چه می کرده ای؟ 

و لذا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که این از روی عادت تو به حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که محکمه ی  عدل الهی را وسط کار ترک کرده و دادگاه را به عقب بیاندازی! و لذا ما اینجا سعی هم می کنیم که مسائل آیاتی و انفسی خود را بدون اینکه خیلی وارد روانشناسی و روانپزشکی و روانکاوی شویم، به مسائل خود از طرق کیهانشناسی و هندسه ی ناجابجایی و نظریه ریسمان و بلکه معادلات ناویه-استوکز پرداخته و بلکه ببینیم چه باید کرد؟ یعنی چه؟ به عنوان مثال، توجه بفرمایید که برای اینکه خود را قوی کنیم چطور می توان به جوابهای ضعیف معادلات ناویه-استوکز پرداخت در عین حالی که داریم مقاله ی اردمنگر را در نظر می آوریم:

https://arxiv.org/abs/2001.04991

یعنی اینجا مسئله این است که شما تا چه حدی در مورد ریسمانها و برینهایی از ابعاد مختلف را مثل مثلاً آویشن و فلفل و سیاه دانه و روغن زیتون و آبلیمو و ... در بطری ای ریخته و هم می زنید تا آنجا که از حالت ناپایداری بیرون آمده و آنگاه به حالتی پایدار برسند؟ یعنی بالاخره مسائل در گرانش کوانتمی و مدل استاندارد ذرات فیزیک حتی در حدود ریسمانی تا چه حدودی هم آماری است و تا چه حدودی نیز بلکه یقینی یا نزدیک به یقینی است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

  • ۹۸/۱۱/۰۵
  • سید حمید بنی هاشمی

نظرات (۱۵)

إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّـهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ ۚ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿١١١

 

۱. وَمَن یَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: ٥٦﴾

۲. اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾

۳. لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المجادلة: ٢٢﴾

 

 

24 - علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن الحسن بن علی، عن کرام، عن ابن أبی یعفور، عن أبی عبد الله (علیه السلام) أنه کان یقول: " اللهم املا قلبی حبا لک وخشیة منک وتصدیقا وإیمانا بک وفرقا منک وشوقا إلیک یا ذا الجلال والاکرام اللهم حبب إلی لقاءک واجعل لی فی لقائک خیر الرحمة والبرکة وألحقنی بالصالحین ولا تؤخرنی مع الأشرار وألحقنی بصالح من مضى واجعلنی مع صالح من بقی وخذ بی سبیل الصالحین وأعنی على نفسی بما تعین به الصالحین على أنفسهم ولا تردنی فی سوء استنقذتنی منه یا رب العالمین، أسألک إیمانا لا أجل له دون لقائک، تحیینی وتمیتنی علیه وتبعثنی علیه إذا بعثتنی وابرأ قلبی من الریاء والسمعة والشک فی دینک اللهم اعطنی نصرا فی دینک وقوة فی عبادتک وفهما فی خلقک وکفلین من رحمتک وبیض وجهی بنورک واجعل رغبتی فیما عندک وتوفنی فی سبیلک على ملتک وملة رسولک، اللهم إنی أعوذ بک من الکسل والهرم والجبن والبخل والغفلة والقسوة والفترة والمسکنة وأعوذ بک یا رب من نفس لا تشبع ومن قلب لا یخشع ومن دعاء لا یسمع ومن صلاة لا تنفع وأعیذ بک نفسی وأهلی وذریتی من الشیطان الرجیم، اللهم إنه لا یجیرنی منک أحد ولا أجد من دونک ملتحدا فلا تخذلنی ولا تردنی فی هلکة ولا تردنی بعذاب، أسألک الثبات على دینک والتصدیق بکتابک و اتباع رسولک، اللهم اذکرنی برحمتک ولا تذکرنی بخطیئتی وتقبل منی وزدنی من فضلک إنی إلیک راغب، اللهم اجعل ثواب منطقی وثواب مجلسی رضاک عنی واجعل عملی ودعائی خالصا لک واجعل ثوابی الجنة برحمتک واجمع لی جمیع ما سألتک وزدنی من فضلک إنی إلیک راغب، اللهم غارت النجوم ونامت العیون وأنت الحی القیوم، لا یواری منک لیل ساج ولا سماء ذات أبراج ولا أرض ذات مهاد ولا بحر لجی ولا ظلمات بعضها فوق بعض تدلج الرحمة على من تشاء من خلقک تعلم خائنة الأعین وما تخفی الصدور، أشهد بما شهدت به على نفسک وشهدت ملائکتک وأولو العلم لا إله إلا أنت العزیز الحکیم ومن لم یشهد بما شهدت به على نفسک وشهدت ملائکتک وأولو العلم فاکتب شهادتی مکان شهادتهم، اللهم أنت السلام ومنک السلام، أسالک یا ذا الجلال والاکرام أن تفک رقبتی من النار ".

 

الکافی الشریف، ط الاسلامیه، جلد 2، ص 585-587

http://lib.eshia.ir/11005/2/587

 

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی اَللَّهُمَّ لاَ تُمِتْنِی مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ لاَ تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی

 

 

لزوم توجه به دشمن درونی


دشمن، امروز مشخّصاً عبارت است از آمریکا، انگلیس، زرسالاران بین‌المللی، صهیونیست‌ها و دنباله‌هایشان؛ حالا دنباله‌هایشان خیلی اهمّیّتی ندارند، ارزشی ندارند که آدم اسم از آنها بیاورد؛ اصلی‌ها اینها هستند. آمریکا دشمن است با جمهوری اسلامی، با ایران مستقل، با ایران روبه‌جلو و پیش‌رونده؛ انگلیس که مستعمرِ پیرِ ازکارافتاده‌ی دوره‌ی قبل است و حالا باز مجدّداً به این منطقه میخواهد نفوذ کند، دشمن است؛ صهیونیست‌ها دشمنند؛ سرمایه‌داران بین‌المللی و زرسالاران بین‌المللی دشمنند؛ اینها دشمنهای اصلی [هستند].

البتّه این را هم عرض بکنم که فقط اینها هم دشمن نیستند، علاوه‌ی بر اینها یک دشمن دیگری وجود دارد و او درون خود ما است. خود ما یعنی چه؟ یعنی من، شما، فلان مسئول، فلان جوان. آن دشمن درونی چیست؟ آن دشمن درونی عبارت است از بی‌انگیزگی، ناامیدی، بی‌حالی، بی‌نشاطی‌، تنبلی؛ اینها دشمن ما است. اَللّهُمَّ‌ اِنّى‌ اَعوذُ بِکَ‌ مِنَ‌ الکَسَلِ‌ وَ الهَرَمِ وَ الجُبنِ وَ البُخلِ وَ الغَفلَةِ وَ القَسوَةِ وَ الفَترَةِ وَ المَسکَنَة؛ اینها دشمنهای ما هستند. اَللّهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِن نَفسٍ لا تَشبَع وَ مِن قَلبٍ لا یَخشَع وَ مِن دُعاءٍ لا یُسمَع و مِن صَلاةٍ لا تَنفَع؛(۱) اینها دشمنان درونی ما هستند؛ همه را به گردن بیرونی‌ها نمی‌اندازیم. ما هم اگر بد عمل کنیم، اگر به وقت عمل نکنیم، اگر تنبلی کنیم، اگر دشمن را اشتباه بگیریم، اگر به جای شیطان اکبر واقعی، یک برادر ناباب یا ناراهی -که حالا برادر ما است، ولو ناباب و ناراه است- شیطان اکبر ما شد، ضربه خواهیم خورد. پس این هم دشمن ما است، حواسمان باشد. وقتی ما میگوییم دشمن خارجی، معنایش این نیست که در خودمان هیچ‌گونه نقصی وجود ندارد؛ نه، سیاستهای غلط، سیاستهای بد، رفتارهای بد، اختلافات گوناگونِ بی‌وجه، تنبلی کردن، اقدام نکردن، تنگ‌نظری، اینها دشمنان ما است؛ اینها هم هست.۱۳۹۵/۱۰/۱۹

 

شناخت نقشه دشمن در متوقف کردن حرکت علمی کشور


مطمئنّاً انگیزه‌هایى وجود دارد در جبهه‌ى دشمنان ما براى متوقّف کردن حرکت علمى کشور. حالا بعضى‌ها روى کلمه‌ى دشمن حسّاسیّت دارند؛ به ما اعتراض میکنند که چرا مدام میگویید دشمن، دشمن؛ درحالى‌که شما قرآن [را] ملاحظه کنید، مى‌بینید اوّل تا آخرِ قرآن چقدر تکرار شده عنوان «شیطان»، عنوان «ابلیس»؛ مکرّر گفته شده، مکرّر تکرار شده. از دشمن که نباید غفلت کرد. دشمن‌دانستنِ دشمن که عیب نیست؛ اینکه ما روى دشمن مدام تکیه میکنیم، معنایش این نیست که از عیوب خودمان و مشکلات درونى خودمان غافلیم؛ نه، اَعدى‌ عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتى بَینَ جَنبَیک؛(۱) از همه‌ى دشمنها بدتر، دشمن درونى ما است، دشمن خود ما است، نفْسِ راحت‌طلب ما است، تنبلى ما است، تن‌آسایى ما است، عدم تدبیر ما در پیشبرد امورمان [است‌] - اینکه معلوم است - اینها به جاى خود محفوظ؛ امّا غفلت از دشمن بیرونى، خطاى راهبردى عظیمى است که ما را دچار خسارت خواهد کرد. خب، باید دشمن را شناخت، دید - حالا [اینکه] شما میگویید برخوردمان با دشمن این‌جور باشد، آن‌جور نباشد، بحث دیگرى است - دشمنىِ او را باید فهمید، نقشه‌ى او را باید تشخیص داد. یکى از نقشه‌هاى مهمّ دشمن، متوقّف کردن حرکت علمى در کشور است.۱۳۹۳/۰۴/۱۱

 

فیشهای دشمن درونی، دشمن، نفس اماره، فرعون درونی،  در بیانات رهبری مد ظله العالی

http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2013&npt=8

 

 

این دعایی که در بیانات رهبری آمده است: 

اَللّهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِن نَفسٍ لا تَشبَع وَ مِن قَلبٍ لا یَخشَع وَ مِن دُعاءٍ لا یُسمَع و مِن صَلاةٍ لا تَنفَع

از جمله دعاهایی است که علاوه بر اینکه در گفتار امام جعفر صادق علیه السلام نیز آمده است، همینطور در دعای ابوحمزه ثمالی نیز آمده است. البته در پاورقی فیشهای بیانات حضرت رهبری، دعای امام جعفر صادق نیمه کاره رها شده است ولی ترجمه ی آن بهتر بنظر می رسد که تا آخر شده باشد! این گاهی اوقات جای تعجب داشته باشد، چرا که معمولاً در منعکس کردن مطالب مربوط به بیانات رهبری دقت بیشتری می شود.

بنده عرضی هم داشتم در مورد حزب الله و ذکر تهلیلی لا اله الا الله که انسان نه فقط می تواند در گوشه ای بنشیند و ذکر و دعا کند و بلکه در همه حالی می تواند بدان بپردازد. و اما این حالتی که در انسان عرف عرفان نیز بیان شده است، بعضی یحتمل در آن اشکالاتی کنند که چرا آنچه اینطور عرفانی بیان شده است از یک بابی وارد شده است کانه گویی در مرز بین کمال عقلی است؛ و در عین حال، اگر انسان نداند که از علامه ای است که این متن صادر شده است و لذا شک کند که نکند نویسنده از نوعی مالیخولیا برخوردار است. به عبارت دیگر انگار که متن هر چند که عرفانی است در مرز بین عقل و جنون نگاشته شده است!

این مسئله را یحتمل بعضی اشکال کنند که از این نوع نیست که ما از حزب الله و اینکه در گوشه ای بنشینیم و ذکر تهلیلی لا اله الا الله بگوییم منظورمان به این نیست که حزب الله همان حزبی است که در لبنان است و حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصر الله حفظه الله نیز دبیر کلش است و سردار شهید سلیمانی هم به کمک آن حضرت شتفاته است؛ یحتمل این هم باشد و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی توحیدی را هم شامل شود، ولی آیا این جنبه ی عرفانی را هم شامل می شود؟ یعنی آیا با انسانی که آیا همان حیوان ناطق است در حکمت متعالیه نیز سر و کار دارد؟

از اینجاها یک مرتبه می تواند مسئله سخت شود! مثلاً شما در اصول فقه بحوث فی علم الاصول حضرت آیت الله العظمی محمود هاشمی شاهرودی مسئله ی استصحاب عدمی ازلی را در مورد قرشی بودن در نظر بگیرید که فرضاً مراة اموی قرشی است که در نظر داریم یا مراة هاشمی قرشی در صورتی که در قرشی بودن او هم شک داشته باشیم که یحتمل او اصلا قرشی هم نباشد و چه رسد به اینکه هاشمی است یا اموی؟! و خوب، این یک مسئله است و اینکه آیا همین مراة آیا خدا و پیغمبر و حتی امام خود را هم می شناسد و از روی ایمان هم به دین خود عمل می کند نیز مسئله ای است که آیا تا چه حدودی به روانشناسی مربوط است و تا چه حدودی از روی حکمت متعالیه است و تا چه حدودی هم از روی اصول فقه و فقه است و بلکه حتی بتوان تا حدودی هم آنرا به نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ای مربوط کرد که از منشات ریاضی فیزیکی مطرح می شوند. و اما اینکه آیا چقدر هم ما می توانیم اینها را از صرف دکر تهلیلی لا اله الا الله و بلکه اصول دین نیز مطرح کنیم یا چقدر هم می توانیم از ریاضی فیزیک ارتقاء یافته و عرفان خود را تعالی دهیم تا برسیم به نظریه های حمیدی مجیدی که همه و همه مدعی شوند که الا و لله که منشاء این نظریات نه تنها مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه با چقدر هم از ابرتقارن و بلکه نظریه هایی همچون ریسمان و ام و اف و هندسه ی ناجابجایی و برنامه ی (هندسی) لنگلندز است؛ و بلکه به واقع نیز همه و همه را نه تنها دعوت به اسلام می کند و بلکه نشان می دهد که در نظریه و عمل همه و همه واقعاً هم باید مسلمان باشند و لا غیر. این مسئله به این سادگی نیست که مثلاً در مقالات روک زیتکو به لغتی یا حروفی بر بخوریم که شامل InAs باشند و آنگاه بخواهیم بگردیم ببینیم این یعنی چه و بالاخره بعد از مدتی جستجو بیابیم که این ترکیبی است گویی نیمه رسانا مرکب از ایندیم و آرسنیک. دیر شد، دیر شد، بنده ی حقیر رفتم به نماز! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

...............................................

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾ حَتَّىٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾ ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾ کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨

 

وارد میدان کردن «خود» به جای «خدا»، آغاز نقطه‌ی انحراف


برادران! دارای هر سلیقه و هر جناح و هر فکر و - به قول معروف - هر خطی که هستید، بدانید که یک‌جا نقطه‌ی انشعاب است؛ مواظب آن‌جا باشید. آن‌جا عبارت از آن نقطه و لحظه‌یی است که احساس می‌کنید به جای خدا، «خود» وارد میدان می‌شود. نقطه‌ی انحراف، این‌جاست. «اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک»(۱). این نفس و این من، از همه‌ی دشمنان، دشمنتر است؛ چیزی است که برای ارضای آن، گاهی ممکن است خدای ناکرده ما حاضر بشویم که شریفترین و عزیزترین ارزشها را هم از یاد ببریم. این‌جا نقطه‌ی انحراف است و هر لحظه هم در انتظار ماست؛ باید مواظب این بود.۱۳۶۹/۰۹/۱۴

 

فیشهای دشمن درونی، دشمن، نفس اماره، فرعون درونی،  در بیانات رهبری مد ظله العالی

http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2013&npt=8

 

 

حضرت حجت الاسلام و المسلمین قرآئتی حفظه الله تشریف آوردند مسجد ما برای سخنرانی و از اخلاص و مخلص بودن و همین سوره ی التکاثر درسی فرمودند برای بچه ها و همه ی حاضرین که بطور خلاصه چطور دو قوم به هم رسیدند و با هم در شمارش افراد خود مسابقه دادند و یک قوم برنده شد و بعد قوم باخته گفتند حامله ها را نشمردید دو باره بشمرید و آنها را هم حساب کنید و باز باختند و گفتند خیلی از ما مرده اند و برویم قبرهای ما را هم بشماریم؛ و این سوره نازل شد الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر. و همینطور وقتی مشرکین در عهدنامه ی صلح حدیبیه گفتند که حتی از محمد رسول الله، محمد را هم پاک کن؛ آیه نازل شد که محمد رسول الله. و بسیاری نکات آموزنده ی دیگر را حجت الاسلام و المسلمین قرآئتی فرمودند که از جمله گذشت داشته باشید و از بدیهایی که به یکدیگر می کنید بگذرید و به دل مگیرید که تا به اخلاص شما کمک کند؛ و این کار سختی هم هست.

بنده ی حقیر قبل از این هم از اخلاص و مخلِصین و مخلَصین گفته بودم؛ و حالا هم که این بحث پیش آمد مخصوصاً که موضوع مقاله ی اردمنگر ملبی-تامسون نورث نیز هر چند لپتونی و اما با ناخالصیهایی سر و کار دارد. بنده ی حقیر عرضم این است که وقتی ما مبنا را به لا اله الا الله تهلیلی ارتقاء دهیم، و آنگاه بخواهیم به ناخالصیهایی هم بپردازیم که نه تنها از مرزهای عقلایی می گذرد و یحتمل اتهام جنون نیز به نه تنها سالک الی الله زده شود و بلکه حزب هم فقط حزب الله است و در بین خودیهای مومن آنگاه مهربانی و شفقت هم فقط جایز است و شدت و سختی هم فقط با کافران جایز است؛ و اما صبر کنید و شکبیایی هم داشته باشید یک لحظه! مگر نگفتیم که همه و همه قرار است که مسلمان و نه کافر هم باشند و لذا باید هم با همه و همه نرم و مهربان هم بود؟! خوب، اینجا چطور می شود؟

مسئله اینجا این است که شما یک فرهنگی دارید که تا ماورای بنفش هم پیش می رود و یک ضد فرهنگی تا مادون قرمز هم یحتمل عمل می کند؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه فرض بفرمایید که یک فقیر عادل غیر فاسق هاشمی قرشی تهامی هم دارید که در میان فقراء فاسق حالا یا هاشمی یا قرشی یا نهامی یا حتی غیر قرشی احاطه هم شده است و بطور عام نمی توانید اینها را آیا از هم تشخیص دهید. موضوع این است که آیا همین یک فقیر عادل غیر فاسق هاشمی قرشی تهامی چقدر می تواند همه و همه را به اخلاص برساند همانطوری که اَلنَّبِیَّ اَلْأُمِّیَّ اَلْقُرَشِیَّ اَلْهَاشِمِیَّ اَلْعَرَبِیَّ اَلتِّهَامِیَّ اَلْمَکِّیَّ اَلْمَدَنِیَّ پایه های اسلام را بنا نهادند و همه ی عالم را باعث شدند که اسلام بیاورند و انواع ضد فرهنگها را همه و همه را با بخشایندگیها و مهربانیهای خدا و مهربانیهای خود و مومنین همه و همه را فرهنگی کردند؟ این مثل اینکه یک چیز دیگری است که در یک مقامی کسی واقع شود که هم در عرش است و هم با کفار وارد جهاد می شود و هم جهادهای فرهنگی می کند و هم حکوتهای مملو از ظلم و جور را از میان برمی دارد و هم طرف مستضعفین است و هم امام مستضعفین است و بسیاری کارهای دیگر را می کند و همه و همه ی عالم را مسلمان می کند و اسلام می آورند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

...........................................................

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ 

هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا ﴿الانسان: ١﴾

 

قال الباقر: فاطمة سیدة النساء اهل الجنة

 

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

 

این واقعاً یک مسئله ی عظیمی است که انسانی که آموزشهای لازم را ندیده است سعی و تلاش کند که به عرفان عرف انسانی برسد و در عین حال گرفتار حیوانیتهای نوع خود که همان حیوان ناطق است و بالاتر نتوانسته است برود گیر نکند؛ لازمه ی این کار این است که آیا بقول غربیها روانشناسی نفس خود را شناخته ای و بلکه فراتر از آن خدا و پیغمبر و امامت را هم می شناسی؟ آن سالک الی الله مبتدی نوجوان یا جوان یا حتی میانسال اگر دچار چنین حالات عرفانی  قرار گیرد که با آنها آشنا نیست و در کتاب علامه آمده است و دور و بریهای او هم بدتر از خودش از این حالاتش بیخبرند، خیلی راحت ممکن است که بدلایل پزشکی و روانپزشکی دچار مشکلات روحی و روانی و بلکه جسمی شود و حالا کاری هم نداریم که یحتمل نیز اگر دور از وطن هم باشد او را دچار هوم سیک (home sick) شدن کند. و اما این مسئله هر چه در حیطه ی عرفانهای قویتر و بالاتری واقع شوند و سالک الی الله هر چه بیشتر عالم و بلکه علامه نیز شده باشد، اخلاص او نیز می تواند به حدی برسد که نه تنها خودش را مخلِص کند و بلکه از مخلَصینی شود که می توانند بسیاری دیگران را نیز وارد اخلاص مخلِصین نماید: یعنی نه تنها همه ی ناخالصیهایش را زدوده است و پاک شده است و بلکه ناخالصیهای دیگران را نیز می زداید و پاک می شود. البته این را آن امامان مستضعفین هستند که می توانند به حق کسب کنند همچون در حکمت متعالیه ی ملا صدرا و نه همچون امثال این بنده ی حقیری که فقط دارند ادای حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را در می آورند و برای خودشان دکان جمع می کنند. 

بقیه ی مردم یا یک ذکرهایی ساختگی برای خود درست می کنند یا همان دکر تهلیلی لا اله الا الله را تقلیدی می گویند و آیا تا چه حدودی هم بتوانند عوام فریبی کنند و شبه حزب اللهی راه بیاندازند؛ یا اینکه خیر، بر عکسش از آنورکی می شوند آنچنان که دیگر شمر هم جلودارشان نیست و حتی آنجایی که متوجه هم شوند که راه را اشتباه رفته اند دیگر باز نمی گردند چرا که حکومتی را در دست خود گرفته اند که از جمله حتی ریاضی فیزیکدانهای خبره ی عالم را نیز دور خود جذب کرده اند و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را نیز به هیچ می گیرند! و آنگاه همین حکومتها که داعیه ی جهانی شدن دارند و بلکه خود را کدخدای دهکده ی جهانی هم می دانند نه تنها دیگر به مستضعفین خود کاری ندارند و بلکه معتقد هم هستند که راهشان هر چقدر بیشتر هم از روی شقاوت باشد و هر چقدر بیشتر هم دارند کشتارهای جمعی می کنند، یقین دارند که راه حق را دارند می روند و همه نیز دنباله رو آنها خواهند شد. و لذا مستضعفین خودشان که حالا هر چقدر هم به راههای ضد فرهنگی (counter-culture) و از جمله اعتیاد به مواد مخدر و بی بند و باری و خارج شدن از فرهنگهای رایج علمی-ادبی حکومتی است، آیا ناخالصانی بیابند که آیا استحقاق این را دارند که به فرهنگهای رایج حکومتی و مملکتی بازگردند یا خیر؟ این را مشکل خودشان می دانند چرا که از نظر این حکومتها دارند در جهتی حرکت می کنند که حکومت جهانی را در دست خود می گیرند و کدخدای دهکده ی جهانی می شوند یا لااقل با او می بندند! و همینها نیز غافلند که حتی به پیغمبر اسلام محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا و امیر المومنین و امام حسن و امام حسین و امامان از فرزندان امام حسین علیهم السلام اجمعین هم رحم نکردند و نمی کنند و نخواهند کرد. این کار یک حریتی می خواهد که بدبختانه نصیب هر کسی هم نمی شود که از جمله همچون حر بن یزید ریاحی بدلیل یزیدی بودنش توبه کند و حسینی شود. و بلکه آنگاه یا شهادت یابد یا اگر زنده ماند و از آن مهلکه ی روز عاشورا در کربلا زنده بیرون آمد دربهای عرفان واقعی برویش باز گردد. و چرا که اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد. و متوجه شود که آیه ی شریفه زیر چه عرقانهایی است که در بر دارند: یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلَا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّـهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ مَا لَا یَرْضَىٰ مِنَ الْقَوْلِ ۚ وَکَانَ اللَّـهُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطًا ﴿النساء: ١٠٨﴾  یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ ۚ قُل لَّا تَعْتَذِرُوا لَن نُّؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّـهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ ۚ وَسَیَرَى اللَّـهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿التوبه: ٩٤﴾  وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَىٰ فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿الأنبیاء: ٨٧﴾. 

نهایتاً می فرماید اگر گناه کردی و خطایی از تو سر زد و مثلاً عصبانی شدی با اینکه پیامبر هم هست، نرو خود را به خیال خودت در غیبت قایم کن چرا که خیال کرد که فظن ان لن نقدر علیه و مثلاً قایم او شک است؛ و بلکه توبه کن و به خدا دعا کن! و الا اگر حضرت یونس همین ندا را در ظلمات هم سر نمی داد، همانجا در ظلمات شکم ماهی تا ابد می ماند و بیرون نمی آمد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّـهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ ۚ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿١١١

 

۱. وَمَن یَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: ٥٦﴾

۲. اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾

۳. لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المجادلة: ٢٢﴾

 

 

24 - علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن الحسن بن علی، عن کرام، عن ابن أبی یعفور، عن أبی عبد الله (علیه السلام) أنه کان یقول: " اللهم املا قلبی حبا لک وخشیة منک وتصدیقا وإیمانا بک وفرقا منک وشوقا إلیک یا ذا الجلال والاکرام اللهم حبب إلی لقاءک واجعل لی فی لقائک خیر الرحمة والبرکة وألحقنی بالصالحین ولا تؤخرنی مع الأشرار وألحقنی بصالح من مضى واجعلنی مع صالح من بقی وخذ بی سبیل الصالحین وأعنی على نفسی بما تعین به الصالحین على أنفسهم ولا تردنی فی سوء استنقذتنی منه یا رب العالمین، أسألک إیمانا لا أجل له دون لقائک، تحیینی وتمیتنی علیه وتبعثنی علیه إذا بعثتنی وابرأ قلبی من الریاء والسمعة والشک فی دینک اللهم اعطنی نصرا فی دینک وقوة فی عبادتک وفهما فی خلقک وکفلین من رحمتک وبیض وجهی بنورک واجعل رغبتی فیما عندک وتوفنی فی سبیلک على ملتک وملة رسولک، اللهم إنی أعوذ بک من الکسل والهرم والجبن والبخل والغفلة والقسوة والفترة والمسکنة وأعوذ بک یا رب من نفس لا تشبع ومن قلب لا یخشع ومن دعاء لا یسمع ومن صلاة لا تنفع وأعیذ بک نفسی وأهلی وذریتی من الشیطان الرجیم، اللهم إنه لا یجیرنی منک أحد ولا أجد من دونک ملتحدا فلا تخذلنی ولا تردنی فی هلکة ولا تردنی بعذاب، أسألک الثبات على دینک والتصدیق بکتابک و اتباع رسولک، اللهم اذکرنی برحمتک ولا تذکرنی بخطیئتی وتقبل منی وزدنی من فضلک إنی إلیک راغب، اللهم اجعل ثواب منطقی وثواب مجلسی رضاک عنی واجعل عملی ودعائی خالصا لک واجعل ثوابی الجنة برحمتک واجمع لی جمیع ما سألتک وزدنی من فضلک إنی إلیک راغب، اللهم غارت النجوم ونامت العیون وأنت الحی القیوم، لا یواری منک لیل ساج ولا سماء ذات أبراج ولا أرض ذات مهاد ولا بحر لجی ولا ظلمات بعضها فوق بعض تدلج الرحمة على من تشاء من خلقک تعلم خائنة الأعین وما تخفی الصدور، أشهد بما شهدت به على نفسک وشهدت ملائکتک وأولو العلم لا إله إلا أنت العزیز الحکیم ومن لم یشهد بما شهدت به على نفسک وشهدت ملائکتک وأولو العلم فاکتب شهادتی مکان شهادتهم، اللهم أنت السلام ومنک السلام، أسالک یا ذا الجلال والاکرام أن تفک رقبتی من النار ".

 

الکافی الشریف، ط الاسلامیه، جلد 2، ص 585-587

http://lib.eshia.ir/11005/2/587

 

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی اَللَّهُمَّ لاَ تُمِتْنِی مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ لاَ تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی

 

 

لزوم توجه به دشمن درونی


دشمن، امروز مشخّصاً عبارت است از آمریکا، انگلیس، زرسالاران بین‌المللی، صهیونیست‌ها و دنباله‌هایشان؛ حالا دنباله‌هایشان خیلی اهمّیّتی ندارند، ارزشی ندارند که آدم اسم از آنها بیاورد؛ اصلی‌ها اینها هستند. آمریکا دشمن است با جمهوری اسلامی، با ایران مستقل، با ایران روبه‌جلو و پیش‌رونده؛ انگلیس که مستعمرِ پیرِ ازکارافتاده‌ی دوره‌ی قبل است و حالا باز مجدّداً به این منطقه میخواهد نفوذ کند، دشمن است؛ صهیونیست‌ها دشمنند؛ سرمایه‌داران بین‌المللی و زرسالاران بین‌المللی دشمنند؛ اینها دشمنهای اصلی [هستند].

البتّه این را هم عرض بکنم که فقط اینها هم دشمن نیستند، علاوه‌ی بر اینها یک دشمن دیگری وجود دارد و او درون خود ما است. خود ما یعنی چه؟ یعنی من، شما، فلان مسئول، فلان جوان. آن دشمن درونی چیست؟ آن دشمن درونی عبارت است از بی‌انگیزگی، ناامیدی، بی‌حالی، بی‌نشاطی‌، تنبلی؛ اینها دشمن ما است. اَللّهُمَّ‌ اِنّى‌ اَعوذُ بِکَ‌ مِنَ‌ الکَسَلِ‌ وَ الهَرَمِ وَ الجُبنِ وَ البُخلِ وَ الغَفلَةِ وَ القَسوَةِ وَ الفَترَةِ وَ المَسکَنَة؛ اینها دشمنهای ما هستند. اَللّهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِن نَفسٍ لا تَشبَع وَ مِن قَلبٍ لا یَخشَع وَ مِن دُعاءٍ لا یُسمَع و مِن صَلاةٍ لا تَنفَع؛(۱) اینها دشمنان درونی ما هستند؛ همه را به گردن بیرونی‌ها نمی‌اندازیم. ما هم اگر بد عمل کنیم، اگر به وقت عمل نکنیم، اگر تنبلی کنیم، اگر دشمن را اشتباه بگیریم، اگر به جای شیطان اکبر واقعی، یک برادر ناباب یا ناراهی -که حالا برادر ما است، ولو ناباب و ناراه است- شیطان اکبر ما شد، ضربه خواهیم خورد. پس این هم دشمن ما است، حواسمان باشد. وقتی ما میگوییم دشمن خارجی، معنایش این نیست که در خودمان هیچ‌گونه نقصی وجود ندارد؛ نه، سیاستهای غلط، سیاستهای بد، رفتارهای بد، اختلافات گوناگونِ بی‌وجه، تنبلی کردن، اقدام نکردن، تنگ‌نظری، اینها دشمنان ما است؛ اینها هم هست.۱۳۹۵/۱۰/۱۹

 

شناخت نقشه دشمن در متوقف کردن حرکت علمی کشور


مطمئنّاً انگیزه‌هایى وجود دارد در جبهه‌ى دشمنان ما براى متوقّف کردن حرکت علمى کشور. حالا بعضى‌ها روى کلمه‌ى دشمن حسّاسیّت دارند؛ به ما اعتراض میکنند که چرا مدام میگویید دشمن، دشمن؛ درحالى‌که شما قرآن [را] ملاحظه کنید، مى‌بینید اوّل تا آخرِ قرآن چقدر تکرار شده عنوان «شیطان»، عنوان «ابلیس»؛ مکرّر گفته شده، مکرّر تکرار شده. از دشمن که نباید غفلت کرد. دشمن‌دانستنِ دشمن که عیب نیست؛ اینکه ما روى دشمن مدام تکیه میکنیم، معنایش این نیست که از عیوب خودمان و مشکلات درونى خودمان غافلیم؛ نه، اَعدى‌ عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتى بَینَ جَنبَیک؛(۱) از همه‌ى دشمنها بدتر، دشمن درونى ما است، دشمن خود ما است، نفْسِ راحت‌طلب ما است، تنبلى ما است، تن‌آسایى ما است، عدم تدبیر ما در پیشبرد امورمان [است‌] - اینکه معلوم است - اینها به جاى خود محفوظ؛ امّا غفلت از دشمن بیرونى، خطاى راهبردى عظیمى است که ما را دچار خسارت خواهد کرد. خب، باید دشمن را شناخت، دید - حالا [اینکه] شما میگویید برخوردمان با دشمن این‌جور باشد، آن‌جور نباشد، بحث دیگرى است - دشمنىِ او را باید فهمید، نقشه‌ى او را باید تشخیص داد. یکى از نقشه‌هاى مهمّ دشمن، متوقّف کردن حرکت علمى در کشور است.۱۳۹۳/۰۴/۱۱

 

فیشهای دشمن درونی، دشمن، نفس اماره، فرعون درونی،  در بیانات رهبری مد ظله العالی

http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2013&npt=8

 

 

این دعایی که در بیانات رهبری آمده است: 

اَللّهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِن نَفسٍ لا تَشبَع وَ مِن قَلبٍ لا یَخشَع وَ مِن دُعاءٍ لا یُسمَع و مِن صَلاةٍ لا تَنفَع

از جمله دعاهایی است که علاوه بر اینکه در گفتار امام جعفر صادق علیه السلام نیز آمده است، همینطور در دعای ابوحمزه ثمالی نیز آمده است. البته در پاورقی فیشهای بیانات حضرت رهبری، دعای امام جعفر صادق نیمه کاره رها شده است ولی ترجمه ی آن بهتر بنظر می رسد که تا آخر شده باشد! این گاهی اوقات جای تعجب داشته باشد، چرا که معمولاً در منعکس کردن مطالب مربوط به بیانات رهبری دقت بیشتری می شود.

بنده عرضی هم داشتم در مورد حزب الله و ذکر تهلیلی لا اله الا الله که انسان نه فقط می تواند در گوشه ای بنشیند و ذکر و دعا کند و بلکه در همه حالی می تواند بدان بپردازد. و اما این حالتی که در انسان عرف عرفان نیز بیان شده است، بعضی یحتمل در آن اشکالاتی کنند که چرا آنچه اینطور عرفانی بیان شده است از یک بابی وارد شده است کانه گویی در مرز بین کمال عقلی است؛ و در عین حال، اگر انسان نداند که از علامه ای است که این متن صادر شده است و لذا شک کند که نکند نویسنده از نوعی مالیخولیا برخوردار است. به عبارت دیگر انگار که متن هر چند که عرفانی است در مرز بین عقل و جنون نگاشته شده است!

این مسئله را یحتمل بعضی اشکال کنند که از این نوع نیست که ما از حزب الله و اینکه در گوشه ای بنشینیم و ذکر تهلیلی لا اله الا الله بگوییم منظورمان به این نیست که حزب الله همان حزبی است که در لبنان است و حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصر الله حفظه الله نیز دبیر کلش است و سردار شهید سلیمانی هم به کمک آن حضرت شتفاته است؛ یحتمل این هم باشد و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی توحیدی را هم شامل شود، ولی آیا این جنبه ی عرفانی را هم شامل می شود؟ یعنی آیا با انسانی که آیا همان حیوان ناطق است در حکمت متعالیه نیز سر و کار دارد؟

از اینجاها یک مرتبه می تواند مسئله سخت شود! مثلاً شما در اصول فقه بحوث فی علم الاصول حضرت آیت الله العظمی محمود هاشمی شاهرودی مسئله ی استصحاب عدمی ازلی را در مورد قرشی بودن در نظر بگیرید که فرضاً مراة اموی قرشی است که در نظر داریم یا مراة هاشمی قرشی در صورتی که در قرشی بودن او هم شک داشته باشیم که یحتمل او اصلا قرشی هم نباشد و چه رسد به اینکه هاشمی است یا اموی؟! و خوب، این یک مسئله است و اینکه آیا همین مراة آیا خدا و پیغمبر و حتی امام خود را هم می شناسد و از روی ایمان هم به دین خود عمل می کند نیز مسئله ای است که آیا تا چه حدودی به روانشناسی مربوط است و تا چه حدودی از روی حکمت متعالیه است و تا چه حدودی هم از روی اصول فقه و فقه است و بلکه حتی بتوان تا حدودی هم آنرا به نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ای مربوط کرد که از منشات ریاضی فیزیکی مطرح می شوند. و اما اینکه آیا چقدر هم ما می توانیم اینها را از صرف دکر تهلیلی لا اله الا الله و بلکه اصول دین نیز مطرح کنیم یا چقدر هم می توانیم از ریاضی فیزیک ارتقاء یافته و عرفان خود را تعالی دهیم تا برسیم به نظریه های حمیدی مجیدی که همه و همه مدعی شوند که الا و لله که منشاء این نظریات نه تنها مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه با چقدر هم از ابرتقارن و بلکه نظریه هایی همچون ریسمان و ام و اف و هندسه ی ناجابجایی و برنامه ی (هندسی) لنگلندز است؛ و بلکه به واقع نیز همه و همه را نه تنها دعوت به اسلام می کند و بلکه نشان می دهد که در نظریه و عمل همه و همه واقعاً هم باید مسلمان باشند و لا غیر. این مسئله به این سادگی نیست که مثلاً در مقالات روک زیتکو به لغتی یا حروفی بر بخوریم که شامل InAs باشند و آنگاه بخواهیم بگردیم ببینیم این یعنی چه و بالاخره بعد از مدتی جستجو بیابیم که این ترکیبی است گویی نیمه رسانا مرکب از ایندیم و آرسنیک. دیر شد، دیر شد، بنده ی حقیر رفتم به نماز! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

...............................................

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾ حَتَّىٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾ ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾ کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨

 

وارد میدان کردن «خود» به جای «خدا»، آغاز نقطه‌ی انحراف


برادران! دارای هر سلیقه و هر جناح و هر فکر و - به قول معروف - هر خطی که هستید، بدانید که یک‌جا نقطه‌ی انشعاب است؛ مواظب آن‌جا باشید. آن‌جا عبارت از آن نقطه و لحظه‌یی است که احساس می‌کنید به جای خدا، «خود» وارد میدان می‌شود. نقطه‌ی انحراف، این‌جاست. «اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک»(۱). این نفس و این من، از همه‌ی دشمنان، دشمنتر است؛ چیزی است که برای ارضای آن، گاهی ممکن است خدای ناکرده ما حاضر بشویم که شریفترین و عزیزترین ارزشها را هم از یاد ببریم. این‌جا نقطه‌ی انحراف است و هر لحظه هم در انتظار ماست؛ باید مواظب این بود.۱۳۶۹/۰۹/۱۴

 

فیشهای دشمن درونی، دشمن، نفس اماره، فرعون درونی،  در بیانات رهبری مد ظله العالی

http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2013&npt=8

 

 

حضرت حجت الاسلام و المسلمین قرآئتی حفظه الله تشریف آوردند مسجد ما برای سخنرانی و از اخلاص و مخلص بودن و همین سوره ی التکاثر درسی فرمودند برای بچه ها و همه ی حاضرین که بطور خلاصه چطور دو قوم به هم رسیدند و با هم در شمارش افراد خود مسابقه دادند و یک قوم برنده شد و بعد قوم باخته گفتند حامله ها را نشمردید دو باره بشمرید و آنها را هم حساب کنید و باز باختند و گفتند خیلی از ما مرده اند و برویم قبرهای ما را هم بشماریم؛ و این سوره نازل شد الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر. و همینطور وقتی مشرکین در عهدنامه ی صلح حدیبیه گفتند که حتی از محمد رسول الله، محمد را هم پاک کن؛ آیه نازل شد که محمد رسول الله. و بسیاری نکات آموزنده ی دیگر را حجت الاسلام و المسلمین قرآئتی فرمودند که از جمله گذشت داشته باشید و از بدیهایی که به یکدیگر می کنید بگذرید و به دل مگیرید که تا به اخلاص شما کمک کند؛ و این کار سختی هم هست.

بنده ی حقیر قبل از این هم از اخلاص و مخلِصین و مخلَصین گفته بودم؛ و حالا هم که این بحث پیش آمد مخصوصاً که موضوع مقاله ی اردمنگر ملبی-تامسون نورث نیز هر چند لپتونی و اما با ناخالصیهایی سر و کار دارد. بنده ی حقیر عرضم این است که وقتی ما مبنا را به لا اله الا الله تهلیلی ارتقاء دهیم، و آنگاه بخواهیم به ناخالصیهایی هم بپردازیم که نه تنها از مرزهای عقلایی می گذرد و یحتمل اتهام جنون نیز به نه تنها سالک الی الله زده شود و بلکه حزب هم فقط حزب الله است و در بین خودیهای مومن آنگاه مهربانی و شفقت هم فقط جایز است و شدت و سختی هم فقط با کافران جایز است؛ و اما صبر کنید و شکبیایی هم داشته باشید یک لحظه! مگر نگفتیم که همه و همه قرار است که مسلمان و نه کافر هم باشند و لذا باید هم با همه و همه نرم و مهربان هم بود؟! خوب، اینجا چطور می شود؟

مسئله اینجا این است که شما یک فرهنگی دارید که تا ماورای بنفش هم پیش می رود و یک ضد فرهنگی تا مادون قرمز هم یحتمل عمل می کند؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه فرض بفرمایید که یک فقیر عادل غیر فاسق هاشمی قرشی تهامی هم دارید که در میان فقراء فاسق حالا یا هاشمی یا قرشی یا نهامی یا حتی غیر قرشی احاطه هم شده است و بطور عام نمی توانید اینها را آیا از هم تشخیص دهید. موضوع این است که آیا همین یک فقیر عادل غیر فاسق هاشمی قرشی تهامی چقدر می تواند همه و همه را به اخلاص برساند همانطوری که اَلنَّبِیَّ اَلْأُمِّیَّ اَلْقُرَشِیَّ اَلْهَاشِمِیَّ اَلْعَرَبِیَّ اَلتِّهَامِیَّ اَلْمَکِّیَّ اَلْمَدَنِیَّ پایه های اسلام را بنا نهادند و همه ی عالم را باعث شدند که اسلام بیاورند و انواع ضد فرهنگها را همه و همه را با بخشایندگیها و مهربانیهای خدا و مهربانیهای خود و مومنین همه و همه را فرهنگی کردند؟ این مثل اینکه یک چیز دیگری است که در یک مقامی کسی واقع شود که هم در عرش است و هم با کفار وارد جهاد می شود و هم جهادهای فرهنگی می کند و هم حکوتهای مملو از ظلم و جور را از میان برمی دارد و هم طرف مستضعفین است و هم امام مستضعفین است و بسیاری کارهای دیگر را می کند و همه و همه ی عالم را مسلمان می کند و اسلام می آورند. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّـهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ ۚ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿١١١

 

۱. وَمَن یَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: ٥٦﴾

۲. اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾

۳. لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المجادلة: ٢٢﴾

 

 

24 - علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن الحسن بن علی، عن کرام، عن ابن أبی یعفور، عن أبی عبد الله (علیه السلام) أنه کان یقول: " اللهم املا قلبی حبا لک وخشیة منک وتصدیقا وإیمانا بک وفرقا منک وشوقا إلیک یا ذا الجلال والاکرام اللهم حبب إلی لقاءک واجعل لی فی لقائک خیر الرحمة والبرکة وألحقنی بالصالحین ولا تؤخرنی مع الأشرار وألحقنی بصالح من مضى واجعلنی مع صالح من بقی وخذ بی سبیل الصالحین وأعنی على نفسی بما تعین به الصالحین على أنفسهم ولا تردنی فی سوء استنقذتنی منه یا رب العالمین، أسألک إیمانا لا أجل له دون لقائک، تحیینی وتمیتنی علیه وتبعثنی علیه إذا بعثتنی وابرأ قلبی من الریاء والسمعة والشک فی دینک اللهم اعطنی نصرا فی دینک وقوة فی عبادتک وفهما فی خلقک وکفلین من رحمتک وبیض وجهی بنورک واجعل رغبتی فیما عندک وتوفنی فی سبیلک على ملتک وملة رسولک، اللهم إنی أعوذ بک من الکسل والهرم والجبن والبخل والغفلة والقسوة والفترة والمسکنة وأعوذ بک یا رب من نفس لا تشبع ومن قلب لا یخشع ومن دعاء لا یسمع ومن صلاة لا تنفع وأعیذ بک نفسی وأهلی وذریتی من الشیطان الرجیم، اللهم إنه لا یجیرنی منک أحد ولا أجد من دونک ملتحدا فلا تخذلنی ولا تردنی فی هلکة ولا تردنی بعذاب، أسألک الثبات على دینک والتصدیق بکتابک و اتباع رسولک، اللهم اذکرنی برحمتک ولا تذکرنی بخطیئتی وتقبل منی وزدنی من فضلک إنی إلیک راغب، اللهم اجعل ثواب منطقی وثواب مجلسی رضاک عنی واجعل عملی ودعائی خالصا لک واجعل ثوابی الجنة برحمتک واجمع لی جمیع ما سألتک وزدنی من فضلک إنی إلیک راغب، اللهم غارت النجوم ونامت العیون وأنت الحی القیوم، لا یواری منک لیل ساج ولا سماء ذات أبراج ولا أرض ذات مهاد ولا بحر لجی ولا ظلمات بعضها فوق بعض تدلج الرحمة على من تشاء من خلقک تعلم خائنة الأعین وما تخفی الصدور، أشهد بما شهدت به على نفسک وشهدت ملائکتک وأولو العلم لا إله إلا أنت العزیز الحکیم ومن لم یشهد بما شهدت به على نفسک وشهدت ملائکتک وأولو العلم فاکتب شهادتی مکان شهادتهم، اللهم أنت السلام ومنک السلام، أسالک یا ذا الجلال والاکرام أن تفک رقبتی من النار ".

 

الکافی الشریف، ط الاسلامیه، جلد 2، ص 585-587

http://lib.eshia.ir/11005/2/587

 

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی اَللَّهُمَّ لاَ تُمِتْنِی مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ لاَ تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی

 

 

لزوم توجه به دشمن درونی


دشمن، امروز مشخّصاً عبارت است از آمریکا، انگلیس، زرسالاران بین‌المللی، صهیونیست‌ها و دنباله‌هایشان؛ حالا دنباله‌هایشان خیلی اهمّیّتی ندارند، ارزشی ندارند که آدم اسم از آنها بیاورد؛ اصلی‌ها اینها هستند. آمریکا دشمن است با جمهوری اسلامی، با ایران مستقل، با ایران روبه‌جلو و پیش‌رونده؛ انگلیس که مستعمرِ پیرِ ازکارافتاده‌ی دوره‌ی قبل است و حالا باز مجدّداً به این منطقه میخواهد نفوذ کند، دشمن است؛ صهیونیست‌ها دشمنند؛ سرمایه‌داران بین‌المللی و زرسالاران بین‌المللی دشمنند؛ اینها دشمنهای اصلی [هستند].

البتّه این را هم عرض بکنم که فقط اینها هم دشمن نیستند، علاوه‌ی بر اینها یک دشمن دیگری وجود دارد و او درون خود ما است. خود ما یعنی چه؟ یعنی من، شما، فلان مسئول، فلان جوان. آن دشمن درونی چیست؟ آن دشمن درونی عبارت است از بی‌انگیزگی، ناامیدی، بی‌حالی، بی‌نشاطی‌، تنبلی؛ اینها دشمن ما است. اَللّهُمَّ‌ اِنّى‌ اَعوذُ بِکَ‌ مِنَ‌ الکَسَلِ‌ وَ الهَرَمِ وَ الجُبنِ وَ البُخلِ وَ الغَفلَةِ وَ القَسوَةِ وَ الفَترَةِ وَ المَسکَنَة؛ اینها دشمنهای ما هستند. اَللّهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِن نَفسٍ لا تَشبَع وَ مِن قَلبٍ لا یَخشَع وَ مِن دُعاءٍ لا یُسمَع و مِن صَلاةٍ لا تَنفَع؛(۱) اینها دشمنان درونی ما هستند؛ همه را به گردن بیرونی‌ها نمی‌اندازیم. ما هم اگر بد عمل کنیم، اگر به وقت عمل نکنیم، اگر تنبلی کنیم، اگر دشمن را اشتباه بگیریم، اگر به جای شیطان اکبر واقعی، یک برادر ناباب یا ناراهی -که حالا برادر ما است، ولو ناباب و ناراه است- شیطان اکبر ما شد، ضربه خواهیم خورد. پس این هم دشمن ما است، حواسمان باشد. وقتی ما میگوییم دشمن خارجی، معنایش این نیست که در خودمان هیچ‌گونه نقصی وجود ندارد؛ نه، سیاستهای غلط، سیاستهای بد، رفتارهای بد، اختلافات گوناگونِ بی‌وجه، تنبلی کردن، اقدام نکردن، تنگ‌نظری، اینها دشمنان ما است؛ اینها هم هست.۱۳۹۵/۱۰/۱۹

 

شناخت نقشه دشمن در متوقف کردن حرکت علمی کشور


مطمئنّاً انگیزه‌هایى وجود دارد در جبهه‌ى دشمنان ما براى متوقّف کردن حرکت علمى کشور. حالا بعضى‌ها روى کلمه‌ى دشمن حسّاسیّت دارند؛ به ما اعتراض میکنند که چرا مدام میگویید دشمن، دشمن؛ درحالى‌که شما قرآن [را] ملاحظه کنید، مى‌بینید اوّل تا آخرِ قرآن چقدر تکرار شده عنوان «شیطان»، عنوان «ابلیس»؛ مکرّر گفته شده، مکرّر تکرار شده. از دشمن که نباید غفلت کرد. دشمن‌دانستنِ دشمن که عیب نیست؛ اینکه ما روى دشمن مدام تکیه میکنیم، معنایش این نیست که از عیوب خودمان و مشکلات درونى خودمان غافلیم؛ نه، اَعدى‌ عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتى بَینَ جَنبَیک؛(۱) از همه‌ى دشمنها بدتر، دشمن درونى ما است، دشمن خود ما است، نفْسِ راحت‌طلب ما است، تنبلى ما است، تن‌آسایى ما است، عدم تدبیر ما در پیشبرد امورمان [است‌] - اینکه معلوم است - اینها به جاى خود محفوظ؛ امّا غفلت از دشمن بیرونى، خطاى راهبردى عظیمى است که ما را دچار خسارت خواهد کرد. خب، باید دشمن را شناخت، دید - حالا [اینکه] شما میگویید برخوردمان با دشمن این‌جور باشد، آن‌جور نباشد، بحث دیگرى است - دشمنىِ او را باید فهمید، نقشه‌ى او را باید تشخیص داد. یکى از نقشه‌هاى مهمّ دشمن، متوقّف کردن حرکت علمى در کشور است.۱۳۹۳/۰۴/۱۱

 

فیشهای دشمن درونی، دشمن، نفس اماره، فرعون درونی،  در بیانات رهبری مد ظله العالی

http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2013&npt=8

 

 

این دعایی که در بیانات رهبری آمده است: 

اَللّهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِن نَفسٍ لا تَشبَع وَ مِن قَلبٍ لا یَخشَع وَ مِن دُعاءٍ لا یُسمَع و مِن صَلاةٍ لا تَنفَع

از جمله دعاهایی است که علاوه بر اینکه در گفتار امام جعفر صادق علیه السلام نیز آمده است، همینطور در دعای ابوحمزه ثمالی نیز آمده است. البته در پاورقی فیشهای بیانات حضرت رهبری، دعای امام جعفر صادق نیمه کاره رها شده است ولی ترجمه ی آن بهتر بنظر می رسد که تا آخر شده باشد! این گاهی اوقات جای تعجب داشته باشد، چرا که معمولاً در منعکس کردن مطالب مربوط به بیانات رهبری دقت بیشتری می شود.

بنده عرضی هم داشتم در مورد حزب الله و ذکر تهلیلی لا اله الا الله که انسان نه فقط می تواند در گوشه ای بنشیند و ذکر و دعا کند و بلکه در همه حالی می تواند بدان بپردازد. و اما این حالتی که در انسان عرف عرفان نیز بیان شده است، بعضی یحتمل در آن اشکالاتی کنند که چرا آنچه اینطور عرفانی بیان شده است از یک بابی وارد شده است کانه گویی در مرز بین کمال عقلی است؛ و در عین حال، اگر انسان نداند که از علامه ای است که این متن صادر شده است و لذا شک کند که نکند نویسنده از نوعی مالیخولیا برخوردار است. به عبارت دیگر انگار که متن هر چند که عرفانی است در مرز بین عقل و جنون نگاشته شده است!

این مسئله را یحتمل بعضی اشکال کنند که از این نوع نیست که ما از حزب الله و اینکه در گوشه ای بنشینیم و ذکر تهلیلی لا اله الا الله بگوییم منظورمان به این نیست که حزب الله همان حزبی است که در لبنان است و حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصر الله حفظه الله نیز دبیر کلش است و سردار شهید سلیمانی هم به کمک آن حضرت شتفاته است؛ یحتمل این هم باشد و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی توحیدی را هم شامل شود، ولی آیا این جنبه ی عرفانی را هم شامل می شود؟ یعنی آیا با انسانی که آیا همان حیوان ناطق است در حکمت متعالیه نیز سر و کار دارد؟

از اینجاها یک مرتبه می تواند مسئله سخت شود! مثلاً شما در اصول فقه بحوث فی علم الاصول حضرت آیت الله العظمی محمود هاشمی شاهرودی مسئله ی استصحاب عدمی ازلی را در مورد قرشی بودن در نظر بگیرید که فرضاً مراة اموی قرشی است که در نظر داریم یا مراة هاشمی قرشی در صورتی که در قرشی بودن او هم شک داشته باشیم که یحتمل او اصلا قرشی هم نباشد و چه رسد به اینکه هاشمی است یا اموی؟! و خوب، این یک مسئله است و اینکه آیا همین مراة آیا خدا و پیغمبر و حتی امام خود را هم می شناسد و از روی ایمان هم به دین خود عمل می کند نیز مسئله ای است که آیا تا چه حدودی به روانشناسی مربوط است و تا چه حدودی از روی حکمت متعالیه است و تا چه حدودی هم از روی اصول فقه و فقه است و بلکه حتی بتوان تا حدودی هم آنرا به نظریه های حمیدی مجیدی فقهی ای مربوط کرد که از منشات ریاضی فیزیکی مطرح می شوند. و اما اینکه آیا چقدر هم ما می توانیم اینها را از صرف دکر تهلیلی لا اله الا الله و بلکه اصول دین نیز مطرح کنیم یا چقدر هم می توانیم از ریاضی فیزیک ارتقاء یافته و عرفان خود را تعالی دهیم تا برسیم به نظریه های حمیدی مجیدی که همه و همه مدعی شوند که الا و لله که منشاء این نظریات نه تنها مدل استاندارد ذرات فیزیک همراه با چقدر هم از ابرتقارن و بلکه نظریه هایی همچون ریسمان و ام و اف و هندسه ی ناجابجایی و برنامه ی (هندسی) لنگلندز است؛ و بلکه به واقع نیز همه و همه را نه تنها دعوت به اسلام می کند و بلکه نشان می دهد که در نظریه و عمل همه و همه واقعاً هم باید مسلمان باشند و لا غیر. این مسئله به این سادگی نیست که مثلاً در مقالات روک زیتکو به لغتی یا حروفی بر بخوریم که شامل InAs باشند و آنگاه بخواهیم بگردیم ببینیم این یعنی چه و بالاخره بعد از مدتی جستجو بیابیم که این ترکیبی است گویی نیمه رسانا مرکب از ایندیم و آرسنیک. دیر شد، دیر شد، بنده ی حقیر رفتم به نماز! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا ﴿الإسراء: ١٨﴾

 

۱. وَمَن یَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: ٥٦﴾

۲. اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾

۳. لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المجادلة: ٢٢﴾

 

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

کلیات خمس




از جمله مباحث مقدماتی که منطق دانان ذکر می کنند، مبحث کلیات خمس است.
این مبحث را یکی از فلاسفه معروف اسکندرایی به نام فورفوریوس(porphyre) (متوفای304 میلادی)، چندین قرن پس از ارسطو تالیف کرد و آن را مقدمه باب مقولات (قاطیغوریاس) ارسطو قرارداد و به همین جهت نام ایساغوجی راکه در یونانی به معنای مدخل و مقدمه است، بر آن نهاد.

بحث کلیات خمس در واقع، بحثی فلسفی و مربوط به فلسفه است، نه منطق و اولا فلاسفه هستند که در مباحث ماهیت به تفصیل در این مورد بحث می کنند.
اما با توجه به اینکه بحث درباره حدود و تعریفات، وابسته به آشنایی با کلیات خمس است، منطق نیز این بحث را مطرح می سازد.

کلیات خمس

هر مفهوم کلی افراد و مصادیقی دارد. بنابراین، می توان آن را در رابطه با مصادیقش در نظر گرفت.
بر این اساس، هر مفهوم کلیی را که نسبت به افراد و مصادیقش در نظر گرفته و رابطه اش را با افراد خودش بسنجیم، از یکی از پنج قسم زیر خارج نیست:


نوع


گاهی مفهوم کلی عین ذات و تمام ماهیت افراد خود می باشد و در نظر آوردن آن، مساوی است با در نظر آوردن تمام ذات افرادش. به این مفهوم کلی، نوع می گوییم.
مانند مفهوم کلی انسان که بیان کننده تمام ذات و ماهیت افراد خود یعنی انسان ها است. به عبارت دیگر، چیزی در ذات و ماهیت افراد انسان نیست که مفهوم انسان شامل آن نباشد.
همچنین مفهوم خط نیز مفهومی کلی و بیان کننده تمام ذات و ماهیت افراد خود است.

جنس و فصل


گاهی مفهوم کلی تنها بر جزئی از ذات افراد خود دلالت می کند؛ یعنی هنگامی که این مفهوم را در نظر می گیریم، تنها جزئی و به عبارت دیگر تنها یک جنبه از ذات افراد آن به ذهن متبادر می گردد.
مانند مفهوم حیوان که بیان کننده جزئی از ذات افراد خود است؛ زیرا افراد حیوان از قبیل انسان و اسب و گوسفند و غیره حیوانند، اما به اضافه یک امر دیگر. (مثلا حیوانیت + ناطق بودن است که تمام ذات انسان را تشکیل می دهد، نه حیوانیت تنها).
به تعبیر دیگر، ماهیت و ذات افراد این مفهوم، یعنی مفهوم حیوان را حیوان تشکیل می دهد به علاوه یک چیز دیگر.

ما از مفهوم حیوان به خودی خود نمی توانیم فقط مفهوم انسان یا مفهوم اسب را استنباط کنیم، زیرا حیوانات دیگری هم در مفهوم حیوان شریکند.

اما از سوی دیگر، آن جنبه دیگر (مانند مفهوم ناطق بودن برای انسان) نیز تنها بر جزئی از ذات انسان دلالت می کند. البته ممکن است گفته شود که ناطق بودن فقط به نوع انسان اختصاص دارد؛ اما همان طور که گفته شد، ذات کامل و تمام انسان در تعریف عبارت است از:
حیوانیت + ناطق بودن.
هر یک از این دو امر، جزئی از ذات انسان را بیان می کنند.

برهمین اساس، مفهوم کلیی که بر جزء ذات افراد خود دلالت نماید بر دو قسم می شود:
1- مفهوم کلیی که اعم از ذات افراد خود است؛ مانند حیوان که اعم از ذات انسان یا ذات اسب است. به این مفهوم کلی، جنس می گوییم.
2- مفهوم کلیی که جزء دیگر ماهیت افراد خود، ولی در واقع مساوی با ذات افرادش باشد و به آن فصل می گوییم. مانند ناطق بودن که فصل انسان است.
در تعریف منطقی انسان، ناطق بودن تمام ذات او محسوب نمی شود، زیرا باید جزء اعم ذات انسانی که همان حیوانیت است، نیز آورده شود؛ اما از طرف دیگر، ناطق بودن مساوی است با ذات انسانی و خارج از آن معنایی ندارد.

عرض عام و عرض خاص


گاهی مفهوم کلی، خارج از ذات افراد خودش است؛ یعنی این مفهوم، ذاتی افراد خود نیست.
مانند مفهوم کلی راه رونده که خارج از ماهیت افراد خود است؛ یعنی راه رفتن جزو ذات یا تمام ذات موجوداتی که می توانند راه بروند(افراد این کلی)، نیست؛ ولی در عین حال به صورت یک حالت و یک امر عرضی در آنها وجود دارد.

حال، این مفهوم کلی که خارج از ذات افراد خود است، بر دو قسم است:

1- مفهوم کلیی که اعم از ذات افراد خود است؛ یعنی اختصاص به افراد یک نوع ندارد، بلکه در انواع مختلفی وجود دارد و بر هر فردی که صدق کند، از ذات و ماهیت آن فرد بیرون و اعم است.
مانند راه رونده که خارج از ذات افراد خود است و در عین حال اختصاص به یک نوع از جانداران ندارد؛ بلکه انواع مختلفی از جانداران راه می روند.

به این گونه مفهوم، عرض عام (مفهومی کلی که به طور عام بر بسیاری از موجودات صدق می کند و نیز عرضی آنهاست.) گفته می شود.

2) مفهوم کلیی که خارج از ذات افراد و مصادیق خود است و در عین حال، فقط اختصاص به یک نوع و یک ذات دارد و به همین دلیل مساوی با آن است.
مانند مفهوم کلی شاعر که خارج از ماهیت افراد خود (انسان ها) است و به صورت یک حالت و یک عرض در آنها وجود دارد. به سخن دیگر، این امر عرضی اختصاص دارد به افراد یک ذات و یک نوع و یک ماهیت؛ یعنی نوع انسان.

تصور شاعر مساوی است با تصور انسان؛ با این حال، شاعر بودن ذاتی انسان نیست، زیرا بسیاری از انسانها هستند که شاعر نیستند.
به این مفهوم کلی، عرض خاص یا خاصه گفته می شود.( مفهومی کلی که فقط اختصاص به یک نوع دارد و در عین حال عرضی آن بوده و خارج از ذات و حقیقت آن است.)

منابع

 

  • منطق مظفر، صفحه 120
  • آشنایی با علوم اسلامی، جلد 1، صفحه 37
  • کلیات منطق صوری، صفحه 106

 

http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?

page=%da%a9%d9%84%db%8c%d8%a7%d8%aa+%d8%ae%d9%8

5%d8%b3&SSOReturnPage=Check&Rand=0#%D8%AC%D9%86%D8

%B3%20%D9%88%20%D9%81%D8%B5%D9%84

 

 

و به عبارت دیگر صورت هر جیوان ناطق در آخرت نتیجه عمل و غایت فعل او در دنیا است و ملکات نفس مواد صورت برزخیند و به تعبیر شریف صدرالمتالهین در شواهد ربوبیه: "الاعمال مستتبعة للملکات فی الدنیا بوجه، و الملکات مستتبعة للاعمال فی الآخرة بوجه" [چاپ اول، ص 183]. لذا به برهان تا محقق در حکمت متعالیه انسان در نشاه دنیا نوع است و در تحت اشخاص است، و در نشاه آخرت جنس است  در تحت او انواع است و آن انواع صور جوهریه اند که از ملکات نفس تحقق می یابند و از صقع ذات نفس به در نیستند. خلاصه این که هر فعلی از افعال انسان در مابعد الطبیعه صورتی دارد که پس از انتقال فاعل آن از این نشاه در متن ذات او بر او ظاهر می شود، و علم انسان مشخص روح او و عملش مشخص بدن اخروی اوست.

 

انسان در عرف عرفان، حسن حسن زاده آملی، چاپ پانزدهم، فصل یکم، در تعریف انسان، صص 10-11

 

 

یک چیزی که در ذکر تهلیلی لا اله الا الله است این است که گوشه ای می نشینی و ذکر خدا می گویی؛ و السلام نامه تمام! اما الهیات و فلسفه و حکمت و حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی که پشت آن است را بخواهیم بیابیم خود مسئله ای دیگر است که آن منطقی که می گوید انسان حیوان ناطق است کدام است؟ بنده ی حقیر مخصوصاً از دانشنامه ی رشد که دانشنامه ای هم هست گویا دبیرستانی، تعاریف نوع و جنس و فصل از کلیات خمس را آورده ام؛ و نزدیک بود از آن بگذرم چرا که بنظرم رسید که خدایا کلیات خُمس و زکات چه ربطی هم دارد به نوع و جنس و فصل در مثلاً حکمت متعالیه ملا صدرا؟!!! 

نکته اینجا این است که حضرت علامه خیلی مختصر و مفید از عقبه های فلسفی و حکمت متعالیه ی ملا صدرا می گذرند و وارد مسائل عرفانی قضایا می شوند! و این نکته ای است که معمولاً وقتی پای بحثهای یک حکیم الهی می نشینید یا از او می خوانید آنقدر می تواند مسائل را آسان جلوه دهد که خواننده یا شنونده نزد خود می گوید خوب من هم که خودم اینها را بلد بودم و می دانستم! مسئله، مسئله ی حکمت اشراق هم هست که از طریق عرفان نظری و عملی بطور شهودی مسائل فلسفی را چطور استاد به سالک الی الله می خواهد منتقل کند؟ بعضی یحتمل اشکال کنند که این که نشد کار که گوشه ای می نشینی و مدام پشت سر هم ذکر تهلیلی لا اله الا الله را می گویی؛ و اگر شیطان هم باشد، یک مرتبه یحتمل به خود آید که عجب کاری است این همه شیطنتهایی که این بنده ی حقیر دارم انجام می دهم؟ شیطان هم اینطوری نیست که نمازش را اقامه نکند؛ او فقط یک بار از دستور خدا سر باز زد و به خدا سجده نکرد و از خدا رانده شد و حال آنکه شیطنتهای ماها از این قبیل است که نمازمان را اقامه نکنیم، و لذا مدام داریم از امر خدا سر باز می زنیم؟ لا اله الا الله.

البته این از راه عرفان و اشراق است که الا و لله است که خوب است فقط یک حزب داشته باشیم و لا غیر؛ و اما از لحاظات مدل استاندارد ذرات فیزیک و هندسه ی ناجابجایی و ابرتقارن و نظریه های ام و اف و ریسمان و ...، اینکه ما چطور ابرتقارن آیا داریم که ذراتی را حزب اللهی است که تکثیر می کنیم یا خیر؟ یعنی اگر حزب اللهی نباشد، آنگاه چطور می شود؟ اینها خود بسیاری بحثهای دیگری را دارند که باید هم گاهی و بلکه بسیاری اوقات لعنت کرد شیطان رجیم را. اتفاقاً بنده ی حقیر داشتم می رفتم نان بخرم که به این نکته ی اشراقی هم رسیدم چرا که حاجیه خانمی از بنده ی حقیر پرسیدند که کارت بانکی ام را گم کرده ام و کلی هم راه رفته ام و پولی هم ندارم و کمکم کن! بنده ی حقیر هم که تازه به یک حاجیه خانم دیگری کمک کرده بودم و غلط کردم و بلکه به غلط جسارتم بالا رفته بود و گفتم هم که معذرت می خواهم و داشتم می رفتم که بنده خدا یحتمل بعضی اشکال کنند که به حق هم لعنتم کرد که به حق پنج تن خدا لعنت ات کند! حالا خوب شد نگفت که به حق کلیات خمسه خدا لعنت ات کند چرا که می گفتم یحتمل ایشان منطق دان هم بوده است و حیوان ناطق و بلکه انسانیت این حقیر را داشته است در عین حال زیر سوال می برده است. بگذریم!

حالا اینکه چیزی نیست، شما حساب کنید که چطور طرفداران نیکلاس مادرو و هوان گوایدو که به ونزوئلا برگشته بوده است به جان هم افتاده بودند و حالا توی سر و کله ی هم می زدند آنطور که در خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی  ایران خودمان آمده است نشان می داد. و چه عرض کنم؟ می خواستم راجع به هوان گوایدو بیشتر بخوانم و با مادرو شخصیتهایشان را مقایسه کنم که دیدم آپلود خیلی نمی شود نمی دانم چرا؟ یحتمل تعداد صفحاتی که در موبایلم باز کرده بودم خیلی بیش از حد شده است یا آخر ماه شده است و سهمیه ی اینترنتمان با توجه به اینکه همه و همه این روزها اینترنتی هم شده اند خیلی بالا می رود و زیاد شده است یا ...؟ و اما این را هم بگویم که تا آمدم از یک سایتی در برزیل مقاله ی کاندو ویلسون را دانلود کنم، زودی بهم داد؛ و خودم هم تعجب کردم که نفهمیدم چه شد؟! و رفتم دیدم که این سایت متعلق به یک فیزیکدانی هم هست یحتمل بزریلی: روک زیتکو که چند وقت پیشها راجع به (گروه های) بازبهنجارشهای ویلسونی کارهای کرده بوده است.

البته این مسئله ی دیگری است که گروه های بازبهنجارشی را که در میدانهای کوانتومی در خطوط ویلسونی یحتمل از آی آر تا یو وی هم می توانند امتداد داشته باشند، تعابیری ترمودینامیکی کنیم که ببینیم بالاخره مثلاً اینها را چطور می توان فرضاً فشرده سازی هم کرد که در طیف تابستان ترمودینامیکی چطور شوند و در طیف زمستانی آن چه وضعیتی را داشته باشند و ....؟ بنده نمی دانم چرا هر دفعه که می خواهم بیشتر هم به کپلر و کوپرنیک بیشتر بپردازم، یک سری اتفاقاتی یحتمل می افتند که مرا از آن خط لازمی که باید در آن قرار گیرم تا مطالعاتم را تمام کنم، جا هم می مانم! دیر شد، دیر شد، بنده ی حقیر رفتم به نماز جماعت برسم! و بنده ی حقیر از دختر خانمها و خصوصاً خانمها هم خواهش می کنم حجابها و خصوصاً چادرهای خود را بیشتر رعایت کنند که خود به خودی کوچکترها و نوجوانترها هم بیشتر آنها را الگو قرار داده و نگویند که ببین اینها که این هستند و ما که دیگر هیچی! بنده ی حقیر از روح پاک سردار شهید سلیمانی خجالت می کشم چیزی در این مورد به کسی بگویم لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. وَمَن یَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿المائدة: ٥٦﴾

۲. اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّـهِ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾

۳. لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَـٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَـٰئِکَ حِزْبُ اللَّـهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المجادلة: ٢٢﴾

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

وَالْفَجْرِ ﴿١﴾ وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿٢﴾ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ﴿٤﴾ هَلْ فِی ذَٰلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ ﴿٥﴾ أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ﴿٦﴾ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿٧﴾ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ ﴿٨﴾ وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿٩﴾ وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ ﴿١٠﴾ الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ ﴿١١﴾ فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ ﴿١٢﴾ فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿١٣﴾ إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿١٤﴾ فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ﴿١٥﴾ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ﴿١٦﴾ کَلَّا ۖ بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ﴿١٧﴾ وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿١٨﴾ وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا ﴿١٩﴾ وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿٢٠﴾ کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا ﴿٢١﴾ وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ﴿٢٢﴾ وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ ۚ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّىٰ لَهُ الذِّکْرَىٰ ﴿٢٣﴾ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ﴿٢٤﴾ فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿٢٥﴾ وَلَا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿٢٦﴾ یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧﴾ ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ﴿٢٨﴾ فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿٢٩﴾ وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿٣٠

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

یک مسئله ای که اینجا راجع به حزب اللهی بودن هست همین است که می فرمایند مثلاً سالک الی الله می رود گوشه ای می نشیند و ذکر تهلیل لا اله الا الله را تکرار می کند. بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که تو چرا در همین ذکر تهلیل لا اله الا الله متوقف شده ای؟ و حتی در کتابی که داشتی از حضرت علامه مد ظله العالی می گفتی دیگر پیش نمی روی و همینجا متوقف شده ای؟ نکته ای که هست این است که خود ذکر خدا انسان را باز می دارد از اینکه وارد گناه شود ان شاء الله. و اما این خود یک سوال عظیمی است که آیا مثلاً وقتی امام زمان عجل الله فرجه الشریف ظهور بفرمایند همه ی احزاب را نیز نفی می کنند و فقط حزب الله است که می پذیرند؟ و چرا که حزب الله است که غالب است. اینجا سوال فقط این نیست که مثلاً اگر میان پیروان حضرت مسیح یا حضرت موسی علیهم السلام یا زرتشتیها برویم نیز آنها خود اذکار خود را دارند یا یحتمل اگر نزد بوداییها یا هاری کریشناها هم برویم نیز اذکار خود را دارند و یحتمل انسان در این میان فراموش هم کند که ذکر تهلیلی لا اله الا الله است که باید بگوید؛ مگر مسئله آدم شدن نیست؟ و بلکه مسئله این هم هست که مثلاً اگر از لحاظات سیاسی ما دو حزب داریم که یکی فرضاً حزب ایکس است و دیگری حزب ایگرگ است که احزاب غالبند و نه اینکه همه و همه حزب الله باشد، آنگاه این دو حزب می توانند در افراط و تفریطهایی که در بین خود واقع می شود و زیاده خواهیهایی که دارند، نیز دوباره کاری کنند که باز هم انسان از یاد ببرد که دکر خدا و تهلیل لا اله الا الله را هم داریم و اینطوری است که انسان را از ذکر خدا به این دنیا باز می گردانند که مثلاً بچه جان تو تا حالا خواب بودی، دنیا غیر از اینها است و حتی فکر می کنی همان حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز دردی از دردهای کسی را می تواند دوا کند؟! یا باید ایکسی شوی یا ایگرگی و غیر از این نداریم! و اگر نمی توانی باید طرفدار ایکسیها یا طرفدار ایگرگیها شوی. و حالا مدام بفرمایید که پس حزب الله چه شد؟

جوابهای زیادی اینجا داریم که همه نیز از روی حکمت و علم است و باید رفت به عمق مسائل و از جمله به مسائل فقهی و اصولی پرداخت. و اما یحتمل می فرمایند که اگر دو حزبی یا چند حزبی را داشته باشیم خیلی هم بهتر است چرا که دیکتاتوری نمی شود که هم را زور کنند که حرف حرف حزب اللهی ها است و لا غیر. ولی اگر واقعاً کسی مسئله را دریابد مسئله این است که حزب اللهی های واقعی هستند که احزاب شیطان و شیطانی آنها را مظلوم واقع می کنند و در راس همه ی اینها مظلومیت خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف است. این بدان معنا است که حتی از لحاظ سیاسی همه احزاب سیاسی را مورد مطالعه بتوان قرار داد و آنگاه متوجه شد که چرا حزب الله است که از همه برتر است. و به همین ترتیب نیز می توان دریافت که چرا ما حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی را احتیاج داریم. و چرا هم می فرمایند که حکمت را از منافق و کافر هم بیاموز و اطلبوا العلم و لو فی الصین. البته حکمت را از امام زمان عجل الله فرجه الشریف آموختن می باید چیز دیگری باشد هر چند که ما همین الآنش هم خیلی دستمان به بزرگان دین و علم و از جمله حضرت ولی فقیه مد ظله العالی نیز نمی رسد و حتی اگر نزد آنها هم بنشینیم یا پشت سر آنها به نماز بایستیم یحتمل مکتب آنها را درک نکنیم همانطور که مثلاً یک چیزی از نزدیک و دور می شنویم که مکتب شهید سلیمانی این است! و اما اینکه واقعاً این مکتب کدام است؟ و الله اعلم! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا ﴿٧٨﴾ وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَىٰ أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ﴿٧٩﴾ وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا ﴿٨٠﴾ وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ  زَهُوقًا ﴿الإسراء: ٨١﴾

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

وَالْفَجْرِ ﴿١﴾ وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿٢﴾ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ﴿٤﴾ هَلْ فِی ذَٰلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ ﴿٥﴾ أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ﴿٦﴾ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿٧﴾ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ ﴿٨﴾ وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿٩﴾ وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ ﴿١٠﴾ الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ ﴿١١﴾ فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ ﴿١٢﴾ فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿١٣﴾ إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿١٤﴾ فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ﴿١٥﴾ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ﴿١٦﴾ کَلَّا ۖ بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ﴿١٧﴾ وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿١٨﴾ وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا ﴿١٩﴾ وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿٢٠﴾ کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا ﴿٢١﴾ وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ﴿٢٢﴾ وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ ۚ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّىٰ لَهُ الذِّکْرَىٰ ﴿٢٣﴾ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ﴿٢٤﴾ فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿٢٥﴾ وَلَا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿٢٦﴾ یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧﴾ ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ﴿٢٨﴾ فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿٢٩﴾ وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿٣٠

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

اتفاقاً بنده ی حقیر خیلی هم مقیدم که به راهپیمایی 22 بهمن بروم و همین الان هم نگرانم که دارد دیر می شود، ولی دلم می خواست که این مسئله را نیز مطرح کنم که بعضی اشکال می کنند که مرز بین اعتباریات و واقعیات و حق و حقیقت هم کدام است؟ این را شما نه فقط در طلبه ها و آخوندها و ملاهایی که معلق می زنند و لباس روحانیت خود را در می آورند و مثلاً می روند سیاستمدارهای آنچنانی می شوند می بینید که دیگر انگار اصلا آن دغدغه ای را که باید یک موقعی راجع به دین و مذهب می داشتند را چطور شده است که حالا دیگر ندارند؟ (امروزه روز دیگر خیلی آسان است که به سایتهایی حتی فیلتر شده هم مثل کتابهای ممنوعه بروید تا ببینید چه توهینهایی است که استدلالی می خواهد به دین و مذهب و خصوصاً اسلام کند!) زمانه عوض شده است؟ خودشان طرز فکرشان عوض شده است؟ روانشناسی و روانپزشکی است مسئله؟ طبیعیات است که مهمتر است و الهیات و حکمت متعالیه است که بعد از فلسفه و ریاضی فیزیک و حتی حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی می آید؟ یا اینکه خیر، این در حقیقت الهیات و خداشناسی و توحید و رسالت و نبوت و امامت و عدل و عدالت و معاد است که پیش از فلسفه و حکمت و ریاضی فیزیک و بلکه پیش از حکمت متعالیه ی نظریه ی حمیدی مجیدی فقهی می آید؛ و مسئله وحی الهی و رسالت و نبوت هم فقط این نیست که طوطی ای است که خدا زبانش به حرف آورده است و لذا خدا وحی را بر زبان او می نویسد و او به سخن آمده است! حتی یحتمل بعضی به راحتی اشکال کنند که بچه شده ای؟ کدام مستضعفین و مستکبرین و کدام امام مستضعفین؟ مستضعفین هم وقتی خودشان متمول شوند همان همان می شود که مستکبرین هستند؛ غیر از این است؟

این یک نکته ی تردید آمیزی است که خیلیها مطرح می کنند که مثلاً جمهوری اسلامی مملکت را از دست شاه و شاه پرستها در آورد و حالا خودش همه ی امور را بدست گرفته است و دارد بر همه هر جوری دلش خواست حکومت می کند. و دیگر کدام عدل و عدالت؟ و کدام حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی؟ و بلکه کدام ولی فقیه مد ظله العالی؟ آخوندها خودشان از شاه هم بالاتر زده اند! خودشان برجهای ملت را فتوا می دهند که به مستضعفین بدهید و خودشان برجها می سازند و تجارتها می کنند و خودشان پول و نقدینگی هر چه بخواهند چاپ می کنند و اقتصاد را می گردانند و خودشان هر که را بخواهند بالا می برند و هر که را بخواهند می زنند زمین و خودشان هر چه بخواهند می کنند! غیر از این است؟ فقط زورشان به اسراییل و انگلیس و آمریکا و آل سعود نمی رسد که آنها را هم همه و همه مرگ برایشان لعنت می فرستند!

البته اینجا نکته ای که هست این است که فقط زبانی نیست که لعنت فرستاده می شود و بلکه در میان کشت و کشتارهایی است که آمریکای جنایتکار هم آمده است کل منطقه ی غرب آسیا و بقول خودشان خاور میانه را به بهانه ی یازده سپتامبر اشغال کرده است و رویش دست گذاشته است و از افغانستان و عراق و یمن تا سوریه و لبنان و فلسطین اشغالی و ماورای آن و بلکه همه و همه ی عالم را می خواهد و می گوید مال من است. و اینجا یک شخصیتی مثل شهید مطهری را می خواهد که در همه ی زمینه ها از مجله ی زن روز گرفته تا استادی دانشگاه و سخنوری و منبر وارد بحث و دعوا شود و ساکت ننشیند که ای انسان فراموشکار داری با خودت چه می کنی؟

انسانی که ریشه اش از انس گرفتن است بدی اش این است که فراموشکار هم هست در نسیان خود می افتد که توحید و نبوت و امامت و عدل و معادی که باید به دنبالش بروی هم آیا بنظرت می رسد که از اعتباریات است و بلکه وقتی حتی شکمت هم خیلی گرسنه نیست هنوز نمازت را هم یادت می رود بجا آوری و بلکه فراموشش می کنی و حتی چیزی آنرا نمی شماری؟ و کان الانسان کفورا! خدا و پیغمبر و امامهایت را یکی را بعد از دیگری را کلاً فراموش می کنی و بعد می خواهی چه کنی؟ به فلسفه و ریاضی فیزیک و بلکه طبیعیات بپردای و آیا بتوانی هم به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی نیز بپردازی؟ و اما آنوقت نیست که همه و همه را که نفی کردی و خودت شدی همه کاره ی عالم، آنگاه همه و همه را هم می خواهی متهم کنی و به دادگاه عدل الهی بکشانی که تویی مثلاً ای ایران که بمب اتمی و هسته ای داری و نه خودت مثلاً ای اسراییل و آمریکای جنایتکار؟ خدا و پیغمبر و امام و عدل و معاد را کنار می گذاری و به کمونیسم می پردازی که نهایتاً بگویی هیچ چیزی نداری الا بمب هسته ای؟ خدایت شده است این؟! ای لعنت بر تو که ببین ما انسانها را به کجاها کشانده ای. کی می خواهی اسلام بیاوری و مسلمان شوی و به نبی و رسول اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم و امام زمانت ایمان بیاوری؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته

 

https://en.wikipedia.org/wiki/Stephenie_Meyer

 

ویکیپدیای فارسی نیز از خانم استفانی مایر صفحه ای دارد. مجموعه کتابهای گرگ و میش ایشان که با هاری پاتر جی کی رولینگ مقایسه می شود می فرمایند 5000000 ریال بفروش می رود و مثل هاری پاتر فیلمها هم از آن ساخته شده است. یحتمل بعضی اشکال کنند که این نمایانگر جنبه های سیاهی در روانشناسی آیات انفسی و آفاقی است که دراکولایی هم شده اند! البته بنده کتاب را نخوانده و فیلمها را هم ندیده ام و دارم همینجوری هم حدس می زنم. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّـهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿النور: ٢﴾

۲. الزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَٰلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ﴿النور: ٣﴾

 

کیفر زنای محصنه از منظر احادیث و روایات، آیت الله محمدی گیلانی:

https://www.ettelaat.com/mobile/?p=11277&device=phone

 

عرض بنده ی حقیر اینجا این است که ما وقتی احکام و شریعت دین خود را خوب بلد هم نیستیم، یحتمل بنظرم اینطور برسد که چرا ما اینطور غیر هنری است که مسائل را می خواهیم اخلاقی ارائه دهیم و هیچ کس هم آنها را نمی پذیرد؟ مثلاً اگر از قول مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی رحمه الله علیه بفرمایند که دختر خانمها خوب است مواظب خودشان باشند که یک وقت نکند ببرندشان جاده ی چالوس و آنجا نماز و روزه شان را هم اگر اشکالی دارد درستش کنند، یحتمل بعضی ایراد کنند که چرا اینطوری غیر هنری می فرمایید؟ بالاخره یک جاهایی هر چقدر هم بخواهید هنر بخرج بدهید، نمی شود غیر از این گفت که تجاور به عنف و قتل هم داریمها؛ نکند بیافتی توی این تله هایی که حتی کجا بودی و کجا می روی جویس کارول اوتس می فرمایند هم پشت قضایایش هست! یا اگر صدا و سیما در سرگذشت بیاید مثلاً یک آقا مجیدی را نشان دهد که چطور شده است که اینطور آمده است به خواستگاری دختر خانم معلمی که در سماجتش دست بردار هم نیست که آقان جان ما فرهنگمان به هم نمی خورد؛ دست از سر کچل ما بردار! می فرمایند که خوب مگر چه شده؟ جنگجویان کوهستان لیانشامپو که از این هم بدترند. یا داعشیها و تکفیریها را چه می فرمایید که ما غیر از همه ی اینها هستیم ...؟ بالاخره کار دل است دیگر! دلم را می گویی چه کنم؟ داعشی و تکفیری و مغولی و امثالهم که نیستیم! شاعر می فرماید

 

دلا خوبان دل خونین پسندند

دلا خون شو که خوبان این پسندند

متاع کفر و دین بی مشتری نیست

گروهی این گروهی آن پسندند!

 

خوشا آنان که الله یارشان بی

به حمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنان که دائم در نمازند

بهشت جاودان بازارشان بی

 

لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا ۚ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا ﴿٧﴾ عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ ۚ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا ۘ وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا ﴿٨﴾ إِنَّ هَـٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا ﴿الاسراء: ٩

 

بعضی یحتمل اشکال می کنند که مگر چه اشکالی هم دارد که همچون که بعضی بزرگان می فرمایند کسی یک گوشه ای بنشیند و ذکر خدا گوید آنچنان که می تواند مثلاً به تهلیل و ذکر عظیم لا اله الا الله نیز بپردازد؛ و لذا لازم هم نیست که به آیاتی بخصوص از قرآن هم مدام استناد کنند سالکین الی الله! البته همین نوع تحلیلها هم هست که بنظر سالک الی الله مبتدی می رسد که یحتمل همینها او را از راه بدر کند و باعث شود که حتی خودش را هم گم کند چرا که مثلاً ممکن است که بنظرش برسد که همچون هنرپشیه ی معروف فرانسوی آلن دلون رفته است بطور افتخاری سر کلاس زبان فرانسوی نشسته است چرا که استاد زبان هم او را دعوت کرده اند. البته بعضی هم یحتمل اشکال کنند که آلن دلون که لازم نیست شهریه بدهد برود سر کلاس زبان فرانسوی برای خارجیها  بنشیند چرا که او خود فرانسوی نیز هست!!! بله، ولی خوب یک وقتهایی هم دیدید دلون دوست استاد کلاس از آب درآمد و لذا او دعوت استاد را هم پذیرفت!

البته در این رابطه بنده ی حقیر یک نکته ای را عرض کنم که بیشتر شبیه یک شوخی باشد با یک دختر خانمی که دارد در موسسه ی سروانتس (نویسنده ی دن کیشوت) اسپانیایی هم یاد می گرد. اتفاقاً بنده رفته بودم مادرید اسپانیا و داشتم در کتاب فروشیها می گشتم که دیدم چنین انستیتویی را بری زبان اسپانیایی دارند. و نگو حالا ما اصلا در مادرید نیستیم و بلکه رفته ایم اشتباهی بارسلونا در ایالت کاتالان که هم کاتالان و  یحتمل حرف می زنند و هم اسپانیایی و هم گویش آرانی اکسیتان (Occitan). و خلاصه سرتان را هم خیلی درد نیاورم، این بنده خداها که درست حرف این حقیر را متوجه نمی شدند و بنده ی حقیر هم حرف اینها را درست نمی فهمیدیم، همین شد که بجای اینکه در بارسلونا شروع کنیم به آموختن اسپانیایی؛ یک وقت چشم گشودیم و دیدیم داریم کاتالان می آموزیم بجای اسپانیایی! و در همین گیر و دار بود که این دختر خانمی که او هم داشت کاتالان می آموخت به بنده ی حقیر گفت که بهتر است بروی این داستان جویس کارول اوتس: کجا می روید، کجا بوده اید؟ را به انگلسی بخوانی و بعد به کاتالان ترجمه اش کنی که برای زبانت خیلی خوب است.

خلاصه بنده ی حقیر هم رفتم در این سایت تلگرامی کتابفروشی که اتفاقاً زیر موسسه سروانتس هم بود و داستان را دانلود کردم و دارم می خوانم. و حالا هی می روم ببینم ویکی پدیا چه می گوید و ریشه ی داستان از کجا است و آیا فیلمی یا حتی فیلمهایی هم از روی آن ساخته اند و ...؟ و باب دیلون کیست و چرا جایزه نوبل ادبیات هم برده است و مثلاً حتی جوآن بائز هم کیست و اتفاقاً می رسم هم به جان بائز خودمان که پسر عموی جوآن بائز است و در ریاضی فیزیک و n-category هم دستی داشته است و بلکه دارد و ... و دیگر یادم هم می رود که به آن دختر خانم عرضه بدارم که آیا جایز هم هستیم که ما بیاییم مثلاً گوگلی داستان را به کاتالان ترجمه کنیم هر چند که خیلی هم دقیق از آب در نیاید؟ اتفاقاً نمی دانم چطور بود که همین دختر خانم آثاری را هم از شهید مطهری را خوانده بود و اشتباهاً بنده ی حقیر را با اینکه عمامه و عبا هم نداشتم با آن شهید بزرگوار اشتباه گرفته بود چرا که بالاخره بنده ی حقیر هم از ایرانم و آن شهید بزرگوار هم از ایران هستند. عرض بنده این است که ببینید تو را به علی هالوسیناسیون و توهمات و تخیلات و خواب و خیالات انسان را یحتمل تا به کجاها می تواند گمراه کند و قوای روحی و جسمانی انسان را چقدر تحلیل رود و باز هم شالک الی الله یحتمل از رو نمی رود و مدام می خواهد به حساب خودش جهاد فی سبیل الله کند چرا که متوجه هم می شود که در و دیوار هم دارند تهلیل و ذکر عظیم لا اله الا الله می گویند و حال آنکه غافل از این است که بابا توی کفر خودت بدجوری گیر کرده ایها و سعی کن از توهمات ات بپری بیرون قبل از اینکه دست و پایت را ببندند ببرند بهت شوک بدهند چرا که همینجوری هر چه شوکه ات کنند سر جایت نشسته ای و تکان نمی خوری و وانمود می کنی که داری ذکر خدا را با لا اله الا الله و تهلیلهایت می گویی! بس کن دیگه! از آن طرف هم شما یحتمل به بعضی اشکال کنید که چرا در مسجد جمکران بارون بارونه ی ویگن را زمزمه می کنید و بلکه کتابفروشی و کتابخانه هم جای آهنگهای غیرمجازی مثل ویگن و هایده و مرضیه نیست! اشکال کردن که کاری ندارد؛ و اما اینکه درست اشکال کنید که مفید و موثر هم واقع شود و بلکه بفرمایند که این بابا عجب داعشی ای است و الساعة است که سر همه را از تنشان جدا کند هم شرط است دیگر. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. 

البته اینجا این نکته را هم طلبه های مبتدی یحتمل مطرح کرده و اشکال می کنند که اگر خیلی راست می گویی چرا حضرت ولی فقیه و رهبری یک جایی فرمودند که دیگر تکرار نشود که ما با ملت فلان کشور کاری نداریم و با دولتش است که مشکل داریم؛ ولی خودشان بعد از چندی همین اخیراً فرمودند که خیر! همینطور است که ما با ملت آنها کاری نداریم و با افرادی از قبیل نخست وزیرش است که مشکل داریم! این را البته بعضی می فرمایند که از روی سادگی مسئله است که مگر می شود یک وقت آنطوری موضع بگیریم و یک وقت دیگر اینطوری؟ و لذا ما نمی فهمیم چرا آن وقت آنطوری و این وقت اینطوری! بنده عرضم این است که خوب یحتمل شما حساب کنید که اولاً همینطوری نمی شود در قضایا هی اشکال کرد و گفت که چرا این و چرا آن بدون اینکه اصل قضایا را درست بفهمیم و بدون اینکه بخواهیم از هالویسناسیونها و توهمات و تخیلات خود بیرون بیاییم. ولی یحتمل بعضی هم اشکال کنند که خوب خود قرآن مجید کلام الله هم می فرماید که اگر کوتاه آمدید که کوتاه آمدید و چه بهتر که کوتاه هم بیایید یعنی همان که امید است که خدا با شما باز مهربان گردد (در صورتی که توبه کرده و صالح شوید) و الا که اگر به عصیان و ستمگری هم برگردید که خدا خود به عقوبت و مجازات شما باز می گردد و جهنم را زندان کافران قرار می دهد.

البته بعضی هم اینجا شروع می کنند به اشکال کردن که بالاخره ما نفهمیدیم که تو داری خودت را اعدام انقلابی می کنی؟ یا داری به عالم و آدم هم اشکال می کنی که چرا این و چرا آن؟! و خوب اتفاقاً در این رابطه بنده ی حقیر بنظرم هم رسیده بود که نکند کپلر و کوپرنیک را هم خدای ناکرده انگیزاسیون کرده بوده اند و بلکه مثل جیوردانو برونو به چوب بسته اند و آتشش هم زده اند؟ و لذا می توانید به مثلاً منابع بیوگرافی و ویکی پدیا و شروح زندگی دانشمندان بنگرید و ملاحظه هم بفرمایید که داستان چنین هم نبوده است. و حتی این حضرات را مثل مارکو دآنتونیو دومینیس در کامپو دفیوره به چوب نبسته اند و آتش بزنند:

https://en.wikipedia.org/wiki/Marco_Antonio_de_Dominis

البته یک لیستی هم هست در ویکی پدیا که چقدر چقدرها را به چوب بسته اند و آتش هم زده اند که چرا اینها از دین خارج شده اند:

https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_people_burned_as_heretics

 

و البته این را ما در بین شیعه هم داریم که می بینیم چطور بعضی از شیعیان را نیز به جرم شیعه بودن و بلکه فقیه بودن مثل شهید ثانی و قاضی نورالله نیز چطور شهید کرده اند! ولی بنده ی حقیر همین چند روز پیش هم بود که داشتم برنامه ای را در تلویزیون می دیدم که داشت می گفت چطور کتابی لاتینی راجع به کوپرنیک یا کپلر به لاتین هست و آنرا نشان می داد که در یک صفحه اش عکس گالیله و خواجه نصیر الدین طوسی است که به لباسی با عمامه و عبا هستند و مجری برنامه که خود یحتمل انگلیسی یا آمریکایی بود داشت راجع به خدمات طوسی در این زمینه توضیح می داد که مثلاً چطور در شکلهایی تصویر ماه و زمین و خورشید را مثل یک میلنگی که ماه حول زمین و هر دو حول خورشید دارند می گردند را نمایان کرده است.... یحتمل بعضی اینجا اشکال کنند که چرا شما بیشتر به مقاله ای که در پستتان از اردمنگر فرموده اید نمی فرمایید و بیشتر حاشیه می روید و اشکال خیلی خوبی هم هست...! لا الا الله الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿القصص: ٥﴾

 

اَللَّهُمَّ إِنْ عَظُمَتْ ذُنُوبِی فَأَنْتَ أَعْظَمُ وَ إِنْ کَبُرَ [کَثُرَ] تَفْرِیطِی فَأَنْتَ أَکْبَرُ وَ إِنْ دَامَ بُخْلِی فَأَنْتَ أَجْوَدُ اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِی عَظِیمَ ذُنُوبِی بِعَظِیمِ عَفْوِکَ وَ کَثِیرَ تَفْرِیطِی بِظَاهِرِ کَرَمِکَ وَ اِقْمَعْ بُخْلِی بِفَضْلِ جُودِکَ اَللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ

 

طوطیی در آینه می‌بیند او

عکس خود را پیش او آورده رو

در پس آیینه آن استا نهان

حرف می‌گوید ادیب خوش‌زبان

طوطیک پنداشته کین گفت پست

گفتن طوطیست که اندر آینه‌ست

پس ز جنس خویش آموز سخن

بی‌خبر از مکر آن گرگ کهن

از پس آیینه می‌آموزدش

ورنه ناموزد جز از جنس خودش

گفت را آموخت زان مرد هنر

لیک از معنی و سرش بی‌خبر

از بشر بگرفت منطق یک به یک

از بشر جز این چه داند طوطیک

هم‌چنان در آینهٔ جسم ولی

خویش را بیند مردی ممتلی

از پس آیینه عقل کل را

کی ببیند وقت گفت و ماجرا

او گمان دارد که می‌گوید بشر

وان گر سرست و او زان بی‌خبر

حرف آموزد ولی سر قدیم

او نداند طوطی است او نی ندیم

 

در کتاب انسان در عرف عرفان علامه حسنزاده آملی تدبر تفکر کردن و سعی در رسیدن به عرفان نظری و عملی کار مشکلی است از آنجا که همان اول کتاب می فرمایند که چطور است که سالک الی الله می رسد به مقامی که کانه همه ی ذرات عالم و از جمله در و دیوار هم دارد ذکر مثلاً لا اله الا الله می گویند یا یا غنی یا مغنی یا .... حالا بعضی یحتمل ایراد هم کنند که مگر مثلاً یا رحمان و یا رحیم، یا کریم و یا رحیم، یا قوی یا مقوی و امثالهم را چرا نگوییم؟ اینجا است که بعضی اشکال هم می کنند و بلکه بنده ی حقیر نیز عرضم این است که گاهی اوقات است که فرعون و فراعته اند که باید همه و همه هم اسلام بیاورند چرا که وضعیت استکباری آنها است که مانع می شود که مردم عالم وضعیت روانی و روحی و جتی جسمی خود را درست و حسابی بهبود بخشند. سختی مسئله اینجا است که  همه ی عالم هم اگر لا اله الا الله ذکر دارند می فرمایند، باز فراعنه یحتمل می فرمایند خوب همین است دیگر: انا ربکم الاعلی و لا غیر! یعنی حتی امام خمینی قد سره الشریف نیز یحتمل عرض بفرمایند که این نیست که حضرت حق همین است که عمامه و عصا بدست است! بله، ولی باز هم لا اله الا الله را چطور است که از زمین و آسمان و زمان و همه و همه ی ذرات عالم می بارد؟ 

یحتمل بعضی باز اشکال کنند که وقتی سالک الی الله به راه های فراعنه می افتد، اگر همه ی ذرات عالم هم لا اله الا الله ذکر کنند، او باز هم اگر هر آن دارد سیلی و چگ و لگد و اردنگی می خورد و خود نیز دارد لا اله الا الله می فرماید، آیا باز هم به خدا و پیغمبر و ائمه ی اطهار ایمان می تواند بیاورد؟ یا باز هم ندای انا ربکم الاعلی بودن را سر می دهد و خدا شناس نمی تواند بشود و نمی تواند نفس خدا را به نفسش بیاموزد و چه رسد به اینکه آیات انفسی و آفاقی را نیز ملاحظه نماید؟ همانطور که می فرمایند این نوع از عرفانها سالها زانوی طلبگی زدن در نزد اساتید زبده ی فقه و اخلاق  عرفان را می طلبد و شوخی بردار نیست. و لذا اگر هم به قول خودش وارد حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی شود و در بالا و پایین رفتن از ریاضی فیزیک به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی سعی و تلاش کند و اساتید درست و حسابی نداشته باشد، باز هم سیلیها و چکها و لگدها و بلکه کشت و کشتارها را درک نمی کند که همه ی عالم دارند اظهار می دارند که بچه اسلام بیاور و مسلمان شو و اخلاق پیدا کن و طی درجات عالیه و متعالیه نما! و از همین لا اله الا الله هم شروع کن و آدم شو! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٢

 

تفسیر سوره ی حمد امام خمینی قدس سره الشریف را اخیراً صدا و سیما نشان می دهد و بنده ی حقیر نیز کمی از آن را از وسطهایش گرفتم. می فرمایند که همه ی عالم حمد خدا می کنند و همینطور یک چیزی می فرمایند در این حدود که اگر کسی همین الحمد لله را بخواهد تفسیر کند، خودش کار بسیار بزرگی است اگر بتواند درست تفسیرش کند که نمی شود.

منطق ریاضی، یک منطقی دارد که بعضی یحتمل می فرمایند که با اخلاقیات و حتی دین هم کاری ندارد. منطقی است که یک رایانه نیز می تواند از عهده ی آن بر بیاید و چیزی ماورای آن نیست! و اما یک جاهایی مسئله از لحاظ اخلاقی واقعاً هم گیر پیدا می کند خصوصاً آنجایی که ما غلط با حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برخورد کنیم. گیر قضیه اینجا است که شما در کتب آسمانی و خصوصاً قرآن مجید اگر توجه کنید منطق خاص خود را دارد که کلام خدا در عالیترین سطوح بیان شده اند؛ و اگر چنین چیزی را جای دیگری نیز دنبالش بگردید یا نمی یابید یا بندرت بیابید که سعی در تعالی دارد. در یک کلام، یک وقت هست که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی کلام و منطق را از خلیفة الله همچون پیغمبر صلوات الله و ائمه ی اطهار علیهم السلام است که دارید دریافت می کنید یا خیر مثلاً از ریاضی فیزیک سعی دارید آیا به آن تعالی الهی برسید و آیا بتوانید و آیا نتوانید؛ و اما یک وقتی هم هست که نه تنها اینها را از خلیفة الله نیست که دارید دریافت می کنید و بلکه مسئله این است که طلبه خود در سعی و تلاشش برای درک حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی محبوس شده است و حتی گیر هم کرده است و لذا دارد ادا هم در می آورد.

مسئله یحتمل مثل این است که یک وقت هست که حضرت یوسف را یا در چاه انداخته اند یا برده اند به مصر و به بردگی به عزیز مصر فروخته اند یا اینکه به تهمت به زندان هم افتاده است. ولی یک وقت هم هست که ثابت می شود که او علمی همچون تعبیر خواب هم دارد که می تواند عزیز مصر هم شود و می شود.

و اما یک وقت دیگری هم هست که خود فرعونیت نیز زیر سوال می رود و بلکه خلیفة اللهی است که آن مقامی است که آیا بشر در سعی و تلاشش بتواند بدان برسد آنطور که پیامبر اکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و ائمه ی اطهار علیهم السلام و بلکه آیات عظام همچون ولی فقیه مد ظله العالی نشان داده اند که خلیفة اللهی امری است دست یافتنی و از جمله در جهاد فی سبیل الله و شهادت راه باز است.

البته این کل ماجرا هم نیست و بلکه مسئله از اینجا نیز نشات می گیرد که همین که انسان از طرق اسلامی صحیح و درست سعی و تلاش کند که به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی برسد همین باعث سعادت و سلامت روح و روان و جسم او می شود هر چند که در رختخواب از دنیا برود یا به شهادت. چرا؟ برای اینکه بدرستی متوجه می شود که و الحمد لله و تعالی عما یشرکون یعنی چه و لذا چطور هم باید حمد خدا نمود. و الا که کار سخت می شود و بلکه به انواع مشکلات نیز برمی خورد سالک الی الله در طلبگیهای خود. یعنی می خواهد فرعون هم که باشد، وقتی او فهمید که حضرت یوسف لیاقت عزیزی مصر را دارد؛ و آنگاه همین را هم از او دریغ کرد، دیگر فرعونیت خود او نیز خود زیر سوال می رود. و اما یک جایی هست که اگر فراعنه اسلام نیاورند، سلامت روان و روح و جان و حتی جسم آنها است که زیر سوال می رود هر چند که حاضر هم نباشند که اسلام بیاورند و سر عناد با آن داشته باشند. و چرا؟ برای اینکه هم تعالی را می خواهد و هم نمی شود که غیر از این باشد که و تعالی عما یشرکون. اینجا است که هر چه به او بفرمایند که دیوانگی نکن؛ منطق داشته باش؛ ببین پیغمبران و خاتم الانبیاء و قرآن کریم و ائمه ی اطهار چه آورده اند؟ در کفر خودش مانده است و گیر کرده است. حتی یحتمل در حد و حدود خودش هم رحماء بینهم اشداء علی الکفار را نیز می فهمد؛ و اما تحمل جهانی شدن اسلام را هم ندارد و همین جاها بد جوری هم گیر کرده است. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿آل عمران: ١٣٧﴾

۲. قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿الأنعام: ١١﴾

۳. وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّـهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿النحل: ٣٦﴾

۴. فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿الزخرف: ٢٥﴾

۵. فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿الطور: ١١﴾

۶. وَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ ﴿الواقعة: ٩٢﴾

۷. فَلَا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ ﴿القلم: ٨﴾

۸. وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ ﴿الحاقة: ٤٩﴾

۹. وَذَرْنِی وَالْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِیلًا ﴿المزمل: ١١﴾

۱۰. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ١٥﴾

۱۱. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ١٩﴾

۱۲. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٢٤﴾

۱۳. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٢٨﴾

۱۴. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٣٤﴾

۱۵. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٣٧﴾

۱۶. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٠﴾

۱۷. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٥﴾

۱۸. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٧﴾

۱۹. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المرسلات: ٤٩﴾

۲۰. وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ ﴿المطففین: ١٠﴾

 

«قَالَ الصَّادِقُ(ع) مَنِ اجْتَنَبَ الْکَبَائِرَ یَغْفِرُ اللَّهُ جَمِیعَ ذُنُوبِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً﴾

 

درس خارج فقه ولایت فقیه استاد مقتدایی، 1395/11/18

http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/moghtadaei/feqh/95/951118/

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی اَللَّهُمَّ لاَ تُمِتْنِی مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ لاَ تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی اَللَّهُمَّ فَکَمَا هَدَیْتَنِی لِوِلاَیَةِ مَنْ فَرَضْتَ عَلَیَّ طَاعَتَهُ مِنْ وِلاَیَةِ وُلاَةِ أَمْرِکَ بَعْدَ رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتَّى وَالَیْتُ وُلاَةَ أَمْرِکَ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ وَ عَلِیّاً وَ مُحَمَّداً وَ جَعْفَراً وَ مُوسَى وَ عَلِیّاً وَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُجَّةَ اَلْقَائِمَ اَلْمَهْدِیَّ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ 

 

 

یک بحثی هست راجع به عدالت در رابطه با بحثهای ولایت فقیه که می فرمایند عادل کسی است که گناهان کبیره انجام ندهد و بر گناهان صغیره نیز اصرار نداشته باشد. از جمله این بحوث همینی است که در درس حضرت آیت الله العظمی مقتدایی نیز آمده است. البته بنده ی حقیر چند وقت پیش در ایام فاطمیه که به سخنرانی حضرت آیت الله نعیم آبادی رفته بودم و گوش می کردم که همین نکته را راجع به اینکه عادل چه کسی است؟ می فرمودند که کسی نکته ای که ایشان در نظر داشتند را- یعنی همین که کبیره را مرتکب نشود و بر صغیره نیز اصرار نورزد- نتوانست جواب مورد نظر ایشان را بدهد و خودشان جواب را فرمودند. یحتمل این یک درس دیگری از آیت الله مقتدایی بود که آن موقع بنده ی حقیر هم مطالعه کردم؛ همانطور که ملاحظه می فرمایید درسهای زیادی هم ایشان دارند در رابطه با ولایت فقیه.

و اما مسئله ی عدل و عدالت یک چیز است و از طرفی هم سعی و تلاش کردن در آدم شدن هم چیز دیگری است که یحتمل بعضی که ملاحظه می فرمایند که عده ای هستند که در این راستا سعی و تلاش می خواهند کنند که حتی المقدور کارخانه های آدم سازی راه بیاندازند همانطور که اسلام نیز خود می فرمایند که کارخانه ی آدم سازی است؛ و آنگاه یحتمل بعضی هم که می بینند که اینچنین است که دارد کارخانه های آدم سازی شکل می گیرد و از آن طرف هم شیاطینی نه چندان اندک یحتمل در صدد تخریب همین آدمها هستند و سعی می کنند هر چه بیشتر هم از روی طلبگاریشان همین کارخانه های آدم سازی را تبدیل کنند به کوره های آدم سوزی، اینجا نیز این سوال پیش می آید که عادل و عدالت کدام است و دادگاه عدل الهی نیز اینجا یعنی چه؟ و آیا همین شیاطینی را که سعی دارند حتی کارخانه ها را نیز تعطیل کنند را باید سعی هم کرد که حتی المقدور آدم کرد یا خیر حتی شده با اینکه گوشزد کنیم که بچه خیلی داری انگار شیطونی می کنیها؟ بگیر بنشین!!! و این کمترینی است که در امر به معروف و نهی از منکر در رابطه با حجابهای نورانی و ظلمانی و اینکه کدامها باید کنار بروند و کدامها باید رعایت شوند باید حتی المقدور هم توجه داشت.

و اما خوب، نمی شود هم مدعی شد که هر کس که مدعی پروفسوری شد و لذا او مستکبر است؛ و هر کسی هم که ادعای خادمی امام حسین علیه السلام را کرد و بیسواد هم بود و لذا او یقیناً طرفدار پیغمبر است و بلکه مستضعف هم هست و صد البته بسیاری هم این میان شاخصها و ملاکهایی را داریم که می توان افراد را و بلگه اقتصادها و انگیزه ها و نیتها را نیز مورد سنجش با آنها قرار داد. 

حالا ما اینجا خیلی وارد این بحثها نمی خواهیم شویم که کی دانشجو است و کی طلبه است و کی آیت الله است و کی پروفسور است و کی است هم که بیخودی بدتر از این بنده ی حقیر مدعی است که طلبه و دانشجو است و بلکه فقط طلبگاری بلد است! و حالا با آیت الله هایی که کتاب پزشکی را هم گویی آتش می زنند را دیگر کاری نداریم که داستانش آنجا چیست؟

عرض بنده اینجا بیشتر خطاب به معادله ی دیرک است. در ویکی پدیا یک نکته ای را راجع به معادله ی دیرک می فرماید در رابطه با کوانتیزاسیون دوم معادله ی دیرک. و آن این است که این کوانتیزاسیون دوم در حقیقت چنین نیست که کوانتیزاسیون دوم باشد چرا که خود معادله که سعی در ادغام مکانیک کوانتومی و نسبیت خاص دارد، بیشتر معادله ای است نیمه کلاسیک تا کوانتومی! و لذا می فرماید که این کوانتیزاسیون دوم در حقیقت همان کوانتیزاسیون اول است و نه دوم! به هر حال اینکه حضرت عالی هم بخواهید کوانتیزه کنید و هم حتی نسبیت خاص و نه بلکه نسبیت عام هنوز وارد مسائل شوند، ما می بینیم که مشکلات از همینجا شروع خواهند شد. مثل این است که در هر آنی بخواهید تصمیم بگیرید که کنترلی روی اقتصاد جهانی داشته باشید که اکیداً بر حسب دستورهای شما باشند و لا غیر؛ البته هر چه این کنترل بر حسب علم و حکمت باشد یحتمل خیلی هم بهتر و به صرفه تر است که هر کسی نفع خودش را هم در نظر آورد و ضررش را هم حداقل کند. و اما خوب، بعضی هم یحتمل اشکال خواهند کرد که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها!

یعنی چه؟ یعنی اینکه فرضاً وقتی شما معادله ی دیرک را می خواهید در نظر آورید که در رابطه با مدل استاندارد ذرات فیزیک و امثالهم چه کنید؟ می بینیم مسائل شروع می شوند که کجاها اسپینرهای دیرک را دارید و کجاها جبرهای کلیفورد خوب است به کار برده شوند و کجاها گراسمانیها وارد می شوند در رابطه با مثلاً جوابهای پیمانه ای ADHM و چه گروه های لی را برای تقارنها در نظر داریم و خمینه هایی را که لحاظ می کنیم کدامند و ابرتقارنها کدامند و جوابهای ضعیف کدامند و فضاهای مورد بحث هیلبرتی کدام و .... نکته اینجا این است که از همین جاها یحتمل بعضی اشکال کنند که هندسه ی ناجابجایی و نظریه ی ریسمان و ابرریسمان و حتی مهتاب هیولایی و غیره نیز ظهور می توانند کنند مخصوصاً اگر ما در عین حالی که داریم کوانتیزاسیون را بررسی می کنیم همینطور هم به مکانیک سماوی سعی کنیم بپردازیم آنچنان که گرانش کوانتومی نیز وارد مسائل خواهند شد. شما کافی است که به کتاب اصول مکانیک آبراهام و مارسدن رجوع کنید تا متوجه شوید که گروه های لی لزوماً با مسائل کوانتومی ظاهر نمی شوند و بلکه آنجاهایی که هامیلتونی یا لاگرانژی تقارنهایی داشته باشند نیز خود به خود اینها حتی در معادلات حرکتی مسائل ظاهر می شوند.... قسمتی دیگر از مسئله تناظر مککی است که چطور است که دیاگرامهای کوکستر و دینکین گروه های متناهی مثل گروه های تقارن اجرام افلاطونی نیز به نوعی در تناظرند با دیاگرامهای بعضی گروه های لی استثنایی؟! و از جمله مهتاب هیولایی؟ و همانطور که ملاحظه می فرمایید ما اصلا وارد برنامه ی (هندسی) لانگلندز و ابرتقارنها و دوگانهای مربوط بدان و کوهمولوژیهای زایبرگ-ویتنی و بلکه WZW نیز اینجا نشده ایم... ما یحتمل زیر این اتهام در دادگاه عدل الهی نیز واقع شویم که تو همه را داری گیج می کنی که بلکه خودت نه درست خدایت را می شناسی و نه پیغمبرت را و نه امامت را! اللهم عرفنی نفسک. لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا ﴿مریم: ٦٨﴾

 

ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا ﴿مریم: ٧٢﴾

 

وَتَرَىٰ کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَىٰ إِلَىٰ کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿الجاثیة: ٢٨﴾

 

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی اَللَّهُمَّ لاَ تُمِتْنِی مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ لاَ تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی اَللَّهُمَّ فَکَمَا هَدَیْتَنِی لِوِلاَیَةِ مَنْ فَرَضْتَ عَلَیَّ طَاعَتَهُ مِنْ وِلاَیَةِ وُلاَةِ أَمْرِکَ بَعْدَ رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتَّى وَالَیْتُ وُلاَةَ أَمْرِکَ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ وَ عَلِیّاً وَ مُحَمَّداً وَ جَعْفَراً وَ مُوسَى وَ عَلِیّاً وَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُجَّةَ اَلْقَائِمَ اَلْمَهْدِیَّ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ 

 

 

دنبال مهتاب هیولایی می گشتم، این مقاله ی تاتیشف-هی-مککی نظرم را جلب کرد نه فقط برای اینکه یحتمل شکلهای قشنگی خواهد داشت و بلکه نظر میرزاخانی را هم یحتمل جلب می کرد:

 

https://arxiv.org/abs/1812.11752

 

اینجا یک نکته ای هست که خیلی ساده تر از مهتاب هیولایی است و آن اینکه می دانیستید که  1+728=1729 هم هست که یحتمل بتوان گفت که در خمهای پیمانه ای (مادولار) بیضوی نیز کاربردها دارد؟ بگذریم! این مقاله مرا یاد کتابی غلط نکنم از فریکه می اندازد که در کلرادو داشتم قسمتی از آن را کپی می کردم و کپی کننده ی دیگری یحتمل برای اینکه ببیند چقدر معطل خواهد شد مرا زیر سوال برد که آیا می خواهی همه ی کتاب را هم کپی کنی؟! اینها هر دو شکلهای خاص خودشان را دارند که نویسندگان مقاله آنها را به dessins d'enfants می نامند، یعنی شکلهای بچگانه یا شکلهای بچه ها، که چیزی است که گروتندیک باب کرده بوده است. 

بگذریم؛ از آنجایی که ما اگر بخواهیم به دادگاه عدل الهی برویم، آنقدر غفلتها و بلکه جهلمان زیاد است که پشت در دادگاه گیر خواهیم کرد و یحتمل به ما خواهند گفت که برو با ولی ات بیا! و باز اگر ولی خود را هم با خود همراه داشته باشیم، باز هم می فرمایند که همین بیرون در دادگاه بنشین تا ببینیم اولیاء تو چه کار می توانند برایت بکنند از آنجایی که اگر بیایی توی دادگاه، یحتمل بیش از حد همه چیز را به هم خواهی ریخت و نظم دادگاه به هم خواهد خورد! یعنی می شود؟ انسان را ببرند دادگاه عدل الهی و حتی خودش را هم در دادگاه راه ندهند؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

مسئله اینجا این است که در حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی مثلاً پرفسور محمود حسابی یا دکتر علی اکبر صالحی و بلکه خود اینشتین نیز آیا فقط تا حدود وارد شدن به مسائل اتمی و هسته ای و یحتمل مدل استاندارد ذرات فیزیک با مقداری ابرتقارن آیا چقدر هم می توانند وارد شوند؟ و اینکه چقدر به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی وارد می شوند مسئله ای است که یحتمل خیلی از فقها و دانشمندان نیز یحتمل پشت در حرم مطهر امیر المومنین سلام الله علیه نیز تا روز قیامت گیر کنند. و لذا یحتمل کسی خود را بدتر از این بنده ی حقیر جایز هم بداند که زیر سوال ببرد که مقداری از علم و حکمتی را که دکتر صالحی یا پرفسور حسابی وارد جامعه ی فلسفی و حکمت و ریاضی فیزیک و علمی مگر چقدر بوده است؟ ولی چرا این کار درستی نیست؟ برای اینکه خود ما به عنوان جامعه ای از جوامع بشری چقدر به حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی توانسته ایم کمک کنیم؟ بعضی اینجا یحتمل اشکال می کنند که یحتمل شما در رابطه با لاپلاسین خود، آن مقادیر شاخصها یا مقادیر آیگنولیوها را نداری که بخواهی فضاهای شاخص ات را درست کنی. اما یک وقت هست که شما مقادیر و فضاهای شاخص را ندارید و یک وقت هست که آنها را دارید و بلکه حتی می خواهید مثلاً مقادیر را بصورت زوج و فرد نیز از هم جدا کرده و آنگاه توابع متناظر هر یک را نیز از هم جدا کنید. خوب، این مشکل خیلی حادی هم بعضی یحتمل اشکال کنند که نیست و به مسئله ی ما هم ربطی ندارد. و تو داری دادگاه عدل الهی را این میان از روی عادات خودت که حالا می پری سراغ مسائل ریاضی فیزیکی و امثالهم به هم می ریزی و کار خودت را هم خراب می کنی و آن وقت فکر هم می کنی که داری به نفع خودت و بلکه موکلت هم کار می کنی. و این در صورتی است که اگر به تو بفرمایند که فرضاً این علامه طباطبایی است که آن گوشه ی حرم امیرالمومنین نشسته است و برو و مسئله ات را با او در میان بگذار و ببین موضوع از چه قرار است؟ یحتمل ایراد هم کنی که مگر علامه طباطبایی هم از این مسائل ریاضی فیزیکی نیز سر در می آورد؟

و بعد اگر به عنوان یک طلبه ی فقه هم به تو اشکال شود که پدر جان خوب هم هست که یک کمی هم بروی سر کلاس درس فلسفه ی الهیات شفای ابن سینا و بلکه حتی سعی کن نه تنها فیزیک کوانتوم هم بیاموزی و حتی فلسفه ای را که پشت آن نهفته است را نیز در دانشگاه ها بیاموز و آنگاه دوباره برگرد به مثلاً کتب فقهی و از جمله من لا یحضره الفقیه و دوباره شروع کن به آموختن از جمله شرح لمعه و اصول فقه و .... یحتمل همینها می شود که ما را به حرم مطهر حضرت امیرالمومنین هم راه ندهند و پشت در گیر کنیم و حتی اشکال شود که مسجد هم جای تو نیست و با لگد و هل ما را بفرستند پشت در دادگاه عدل الهی که آنجا هم حتی برو اولیاء خود را پیدا کن و بردار بیاور ببینیم بلکه مشکل تو آیا حل شدنی است یا خیر! خدا رحمت کند علامه محمد تقی جعفری را! ماها کجا و حضرت ولی فقیه مد ظله العالی کجا؟! ماها حتی توی اعدام انقلابی نفس خودمان هم گیر کرده ایم و بلکه روانکاوی خودمان را هم نمی دانیم چطور است؟! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَىٰ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَىٰ وَلَـٰکِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ کُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّـهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿البقرة: ٢٦٠﴾

 

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی

 

 

یحتمل بعضی اشکال می کنند که مثلاً اگر تو در صدد این نکته هستی که خدا و پیغمبر و امامت را بشناسی، چرا معبد و بتکده رفته ای؟ این که نمی شود بروی معبد و بتکده و آنجا دنبال خدا بگردی! این یک حرف درستی هم هست ولی مشکل اینجا است که براستی هم چقدر ما خدا و پیغمبر و امامان خود را می شناسیم؟ ذره ای از خدا و ذره ای از پیغمبر و ذره ای از امامان یحتمل بعضی باز اشکال کنند که کفایت نمی کند و همین هم باعث می شود که ما با انواع مشکلها روبرو شده و بلکه دنبال این و آن اشتباهی بدویم و امامی را که حجت خدا هم هست را آیا بیابیم؟ و لذا بجای اینکه از راه طلبگی حتی شناختی درست هم از ولی فقیه مد ظله العالی سعی کنیم بیابیم، بعضی یحتمل اشکال کنند که راه آسانتر این است که خودمان سعی کنیم همه کاره ی عالم شویم؛ یا حتی اشکال شود که مگر خودمان چی کم داریم که حتی شاه فرنگ هم نشویم؟! یک ذره خدا و یک ذره پیغمبر و یک ذره امامان یحتمل مشکلات زیادی را دارد و صد البته باید هم قبول کرد که اگر منطقی مسائل را دنبال کنیم ذره ذره جمع گردد و آنگهی دریا شود.

به هر حال این هم مسئله ای دیگر است که چهار تکه گوشت مرغی  که از چهار مرغ به هم آمیخته شده اند را حضرت ابراهیم علیه السلام روی چهار کوه بگذاررد و آنها را بخواند و هر کدام به سوی او پرواز کنند. سوال اینجا این است که مثلاً اگر شما غشائهایی را دارید د1/د3 که در د1/د5 نشانده می شوند، پس اینجا شما یک د1/د2 هم از یک جایی یحتمل قرض کرده اید تا رسیده اید به د1/د5؟! و آنگاه چرا از د1/د2 به د1/د4 هم نرفته اید؟ بعضی یحتمل اشکال می کنند که یک طرف گوشت بیشتر بوده است و لذا نشده است د1/د2 به د1/د4 و بلکه شده است د1/د3 به د1/د5 و حال آنکه طرف دیگر تقارن به هم خورده است و شده همان د1/د2 به د1/د5. البته در کل که به مسئله بنگریم، می بینیم که خیر، هیچ جا هم تقارن به هم نخورده است و همه چیز هم سر جایش درست و حسابی برقرار است. و البته بعضی هم اشکال می کنند که این جور استدلالات شما بیشتر شبیه جادوگری است تا ریاضیات و ریاضی فیزیک و بلکه حکمت متعالیه ی نظریه های حمیدی مجیدی فقهی هر چند که نظریه های ریسمان و نظریه ی ام (M theory) نیز خودش بیشتر شبیه جادوگری و شعبده بازی است همانطور که از اسمش هم پیدا است: M for Magic! 

ولی یک نکته ای که بنده مدتی بود دلم می خواست بنویسم و همانطور هم که مستحضرید بنظر می رسد که باز نزدیک نیمه شب است و شروع کرده ام به نوشتن! این است که شما وقتی از یک نظریه ی کلاسیکی شروع می کنید مثل مکانیک نیوتنی و می خواهید آنرا کوانتمی کرده و حتی میدانهای کوانتمی را از این نظریه های کلاسیک استخراج کنید، چه می کنید؟ خوب، خیلی کارها هم یحتمل می کنید، ولی دیگر معنایش این نیست که مکانیک و بلکه گرانش کلاسیک را هم بالکل تعطیل کرده و فراموش می کنید! حتی مثلاً اگر لاپلاسین را به عنوان اوپراتوری دارید، وقتی در نظریه ذرات فیزیک به اوپراتور دیرک رسیدید یا انتگرالهای راهی فاینمن را در نظر آوردید، معنایش این نیست که دیگر لاپلاسین را نمی خواهید و با آن کاری ندارید. مثلاً اگر در اجرام سماوی ما اجرام را به عنوان نقطه ای که در مرکز ثقل آن جسم واقع است در نظر گرفتیم، و بعد مکانیک سماوی را خواستیم از این راه با هامیلتونی یا لاگرانژی محاسباتی کنیم؛ خوب این خیلی خوب است. و اما گر مثلاً روی خود کره ی زمین هم خواستیم مرکز ثقلش را بیابیم چه می کنیم که هم آب و دریا داریم و هم خشکی داریم و قاره ها را داریم و هم کوه ها را و هم اقیانوسها را و هم .... آیا شما می توانید بفرمایید که ما اینجا دیگر مرکز ثقلهایی نداریم؟ آیا می شود بفرمایید که انسانها هم خودشان دیگر مرکز ثقلی نخواهند داشت؟ آیا می شود بفرمایید که حتی اگر انسانی متعلق به قاره ای است، دیگر متعلق به قاره ای دیگر نمی تواند باشد؛ و حتی اگر متعلق به روستایی یا شهری یا کشوری است دیگر متعلق به روستا یا شهر یا کشور یا قاره ی دیگری نمی تواند باشد؟ یعنی این احتمال هم هست که افراد این کشورها با هم رفت و آمد و داد و ستد کرده و بلکه حتی ازدواج کنند و تولید مثل نمایند و .... راه دیگرش این است که همه ی عالم مسلمان شده و آنگاه همه و همه مردم دنیا یک مردم شوند و .... و صد البته باز اینجا حتی از دیدگاه روانشناسی هم حساب آوریم نیز ما احتیاج به شناخت هر چه بیشتر خدا و پیغمبر و امام خود در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی داریم. حالا باید باز برگردیم به اصل مقاله ی اردمنگر و یارانش و ببینیم مسئله واقعاً هم چیست؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

۱. فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ ﴿هود: ٦٦﴾

۲. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّـهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّـهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّـهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج: ٤٠﴾

۳. مَا قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحج: ٧٤﴾

۴. وَرَدَّ اللَّـهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا وَکَفَى اللَّـهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَکَانَ اللَّـهُ قَوِیًّا عَزِیزًا ﴿الأحزاب: ٢٥﴾

۵. اللَّـهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ ﴿الشورى: ١٩﴾

۶. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّـهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّـهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿الحدید: ٢٥﴾

۷. کَتَبَ اللَّـهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّـهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿المجادلة: ٢١﴾

 

۱. وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَـٰذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ ﴿ص: ٤﴾

۲. إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ کَذَّابٌ ﴿غافر: ٢٤﴾

۳. وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّـهُ وَقَدْ جَاءَکُم بِالْبَیِّنَاتِ مِن رَّبِّکُمْ وَإِن یَکُ کَاذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَإِن یَکُ صَادِقًا یُصِبْکُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ ﴿غافر: ٢٨﴾

۴. أَأُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِن بَیْنِنَا بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ ﴿القمر: ٢٥﴾

۵. سَیَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْکَذَّابُ الْأَشِرُ ﴿القمر: ٢٦﴾

۶. وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا کِذَّابًا ﴿النبإ: ٢٨﴾

۷. لَّا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا کِذَّابًا ﴿النبإ: ٣٥﴾

 

 

وصیک یا موسى وصیّة الشفیق المشفق؛ بابن البتول عیسى بن مریم صاحب الاتان و البرنس و الزیت و الزیتون و المحراب، و من بعده صاحب الجمل الأحمر الطیّب الطاهر المطهّر، فمثله فی کتابک أنّه مؤمن مهیمن على الکتب کلّها، و أنّه راکع ساجد راغب راهب، إخوانه المساکین، و أنصاره قوم آخرون، یکون فی زمانه أزل و زلازل، و قتل و قلّة من المال، اسمه أحمد محمّد الأمین من الباقین من ثلّة الأولین الماضین، یؤمن بالکتب کلّها، و یصدّق جمیع المرسلین، و یشهد بالإخلاص لجمیع النبیّین، أمّته مرحومة مبارکة ما بقوا فی الدّین على حقائقه، لهم ساعات موقوتات یؤدّون فیها الصلوات أداء العبد إلى سیّده نافلته، فبه فصدّق، و منهاجه فاتّبع، فإنّه أخوک.

 

الشافی فی العقائد و الاخلاق و الاحکام، ملا محسن فیض کاشانی، جلد 1، صص  805-806

http://lib.eshia.ir/86521/1/806

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ اَلْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ اَلْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ اَلْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ اَلْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اِکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ اَلْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ اَلْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ اَلرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ اَلْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ اَلْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِینَ وَ أَلْهِمْهُ أَنْ لاَ یَدَعَ مِنْهُمْ رُکْناً إِلاَّ هَدَّهُ وَ لاَ هَاماً إِلاَّ قَدَّهُ وَ لاَ کَیْداً إِلاَّ رَدَّهُ وَ لاَ فَاسِقاً إِلاَّ حَدَّهُ وَ لاَ فِرْعَوْنَ إِلاَّ أَهْلَکَهُ وَ لاَ سِتْراً إِلاَّ هَتَکَهُ وَ لاَ عَلَماً إِلاَّ نَکَّسَهُ وَ لاَ سُلْطَاناً إِلاَّ کَسَبَهُ وَ لاَ رُمْحاً إِلاَّ قَصَفَهُ وَ لاَ مِطْرَداً إِلاَّ خَرَقَهُ وَ لاَ جُنْداً إِلاَّ فَرَّقَهُ وَ لاَ مِنْبَراً إِلاَّ أَحْرَقَهُ وَ لاَ سَیْفاً إِلاَّ کَسَرَهُ وَ لاَ صَنَماً إِلاَّ رَضَّهُ وَ لاَ دَماً إِلاَّ أَرَاقَهُ وَ لاَ جَوْراً إِلاَّ أَبَادَهُ وَ لاَ حِصْناً إِلاَّ هَدَمَهُ وَ لاَ بَاباً إِلاَّ رَدَمَهُ وَ لاَ قَصْراً إِلاَّ خَرَّبَهُ [أَخْرَبَهُ] وَ لاَ مَسْکَناً إِلاَّ فَتَّشَهُ وَ لاَ سَهْلاً إِلاَّ أَوْطَأَهُ وَ لاَ جَبَلاً إِلاَّ صَعِدَهُ وَ لاَ کَنْزاً إِلاَّ أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ

 

 

راستش گاهی اوقات هست که شما یحتمل خیلی مایلید به دانشمندی نامه ای هم بنویسید ولی بعد احساس تردید می کنید! این مسئله یک جایی خیلی مورد تردید می شود آنجایی که مربوط است به رعایت عدالت و ترک گناه و توبه و بازگشت به سوی خدا و بلکه لقاء الله و معیت الهی! بعضی یحتمل اینجا اشکال کنند که خوب تو ما را داری از چه می ترسانی؟ ما که هم خدا را داریم و هم رسول و امام و هم مراجع تقلید و هم ولی فقیه را و از منتظرین امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز هستیم؛ و لذا دیگر چه از خدا بخواهیم و چه کم داریم؟ بنده راستش می خواستم زودی یک چیزی بنویسم و زودی بروم به نماز جماعت صبح و حتی نماز شبم را هم کامل بخوانم قبل از آن؛ و حالا سریع می خواهم بنویسم که نماز قضا نشود. و لذا همین قدر عرض کنم که این یک امر واقعاً دیدنی خواهد بود که بنده ی حقیر فکر هم نمی کنم چنین چیزی شدنی باشد آنچنان که در زمان حضرت رسول نیز در عید غدیر رخ داد و حالا ما می دانیم که جور دیگری هم شد و خدا مسببانش را هم لعنت کند. ولی این به هر حال یک چیز بسیار دیدنی است که ولی فقیهی و امامی خود بیاید اعلان کند که امام زمان عجل الله فرجه الشریف این حضرت است و راست هم بگوید و کذاب هم نباشد و همه ی عالم هم بفرمایند که بله همین راست و درست و صحیح است و بلکه همه ی عالم هم مسلمان شوند! البته اینجا بنده می خواستم راجع به تفاوت بین یحیی و یوحنا عرض کنم که در انگلیسی هر دو را به "جان" می شناسند ولی اینها یک شخص و شخصیت نیز نیستند بلکه دو شخص مجزایند؛ و از طرفی هم می خواستم به کتاب درمان شوپنهاور رمان ایروینگ یالوم اشاره کنم که بالاخره انسان موجودی هم هست اجتماعی ولی هیچ کس هم نمی خواهد زیر بار بردگی برود هر چقدر هم که دچار روابط لیلی و مجنونیهای نفسانی اش شود و بلکه به جنگها و خونریزیها بیانجامند؛ مثلاً همین کتاب الغارات که می فرمایند راجع غارتهای معاویه است و از کتبی است که شهید سلیمانی نیز بدان علاقه داشته است را بدان توجه کنید که این غارتها واقعاً چطور شکل می گیرند تا آنجا که آیا امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیهم السلام خانه نشین نمی شوند؟ و حضرت زهرا سلام الله علیها نیز شهید نمی شود  و حضرت علی علیه السلام نهایتاً به قتل نمی رسد و .... ولی دیگر خیلی دارد وقت می گذرد و نماز قضا می شود و بلکه شد! لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی